ارسالها: 9253
#61
Posted: 17 Nov 2013 01:12
-<احوال زنا کاران در هتل جهنم>-
how to take screenshots
سپس هدایت مرا به یک صحرای لم یزرعی برد که در آن بیابان از کیلومترها بوی تعفن و کثافات، انسان را سخت اذیت می داد.
از بوی بد آن محیط، سر گیجه گرفتم و چنان شدم که خیال می کردم زمین بر سرم می چرخد و من از شدت سرگیجی به زمین افتادم.
وقتی هدایت حال مرا چنین دید خطاب به من گفت:
برادر چه شده؟
گفتم: از این بوی بد به خدا پناه می برم، اینجا کجاست؟
هدایت: تازه ما به منزل اصلی نرسیدیم و این بوی بد را که می شنوی، بوی قیح و تعفنی است که از فروج زناکاران با شدت و حرارت بسیار، بیرون می ریزد و جهنمیان از این بو بیشتر از آتش جهنم معذب می شوند. ((بحار، ج79، ص131، ح20، باب 86))
و این در حالی است که این قیح و تعفن را به شراب خواران می خورانند.
ما هر چه نزدیکتر می شدیم بوی بد، زیادتر می شد و من به هدایت گفتم: جناب هدایت یک فکری به حال من کن و مرا از این گرفتاری نجات بده.
هدایت: ببین من در خدمت تو هستم فقط کمی صبر کن تا برایت عطر مخصوص، که بعد از زدن آن، بوی بد را احساس نکنی و اذیت نشوی، بدهم.
گفتم: از مرحمت تو سپاسگذارم.
بعد از طی مقداری از آن بیابان، جناب هدایت به من عطری داد و گفت: این عطر، عطر محمدی است و با وجود این عطر، هیچ بوی بدی تو را اذیت نکند.
بعد من از هدایت عطر را گرفتم و به سر و بدنم پاشیدم و من دیگر بوی بد آن منزل را احساس نمی کردم.
تا اینکه به منزل زناکاران رسیدیم و دیدیم که در آنجا از فروج زناکاران، آبی خارج می شد که به آن، قیح می گفتند؛ و آن بوی بد که اهل جهنم از بوی آن معذب بودند دایم با سوز و حرارت تمام از فروج زناکاران بیرون می آمد و آنها را عذاب می داد.
بعد از دیدن حال زناکاران از یکی از آنان پرسیدم:
در چه حالی هستی؟
زانی: از حال ما هیچ مپرس.
گفتم: چرا؟
زانی: گفت یک لحظه لذت دنیا، این همه عذاب
گفتم: مگر نمی دانستی، زنا حرام است؟
زانی: می دانستم، امان از دست هوای نفس.
گفتم: هیچ فکر نمی کردی روزی عواقب و تبعات لذتهای زودگذر دنیا را ببینی؟
زانی: نه، فکر نمی کردم اینطور بشود.
گفتم: چطور شد به این راه کشیده شدی؟
زانی: راستش من همین که خودم را شناختم ابتدا با چشم چرانی نامحرمان را دنیال می کردم و به مرور زمان، من نسبت به نگاه به نامحرمان معتاد بودم و حتی در کوچه و خیابانها که می گذشتم، کارم چشم چرانی بود.
گفتم: مگر در دنیا از بزرگان دین نشنیده بودی که: هر کس چشمش را از نگاه حرام پر کند، خدا چشمانش را در روز قیامت پر از آتش می کند، مگر اینکه توبه کند؟ ((بحار الانوار، ج76، ص328، روایت1، باب 67؛ قال رسول الله(ص) : «من ملا عینه من حرام ملا الله عینه یوم القیامه من النار الا ان یتوب» .))
گفتم: مگر در قرآن مجید نخوانده بودی که فرموده بود:
« قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون و قل للمومنات یغضضن من ابصارهنّ...» (مومنون / 5) ای پیامبر بگو به مومنین که چشمانشان را از نا محرم و فروجشان را از گناه، نگه دارند که چشم پوشی از نگاه برای آنها بهتر است و خدا به کاری که می کنند آگاه است.
آیا خدا نفرمود: به زنا نزدیک نشوید که زنا فحشا است و بد راهی است؟ (( سوره ی اسراء آیه ی 152 : «لا تقربوا الزنا انه کان فاحشة و ساء سبیلا».))
مگر در دنیا پیامبر اکرم نفرمود: هر مرد نامحرمی با زن نامحرم و یا هر زن نامحرمی با مرد نامحرم دست بدهد او را روز قیامت دست بسته می آورند و آنگاه به او دستور می دهند برود داخل جهنم. (( بحار النوار، ج7، ص213، ح116، باب8، قال النبیّ : «و من صافح امراة حراما جاء یوم القیامة مغلولا ثم یومر به الی النار». ))
مگر نمی دانستی، مصافحه با نامحرم حرام است چه برسد به زنا؟
زانی: چرا شنیده بودم، اما خدا لعنت کند زنان بدی را که با بی حجابی و با آرایشی که می کردند ما را به خود جلب می کردند.
گفتم: البته زنهای بی حجاب، جایگاهشان در اینجا از شما کمتر نیست، شما نباید دنباله رو آنها باشید.
هیچ می دانستی اگر شخصی چشمش به نامحرم بیفتد و نگاه نکند ثواب او چقدر است؟
گفت: نه نمی دانستم.
گفتم: هر کس که چشمش به نامحرم بیفتد و نگاه نکند مثلا، آسمان نگاه کند، یا نگاهش را به زمین بیندازد، یا چشمش را ببندد تا نا محرم را نبیند، خدا برای او یک حوری در بهشت عطا می کند. ((بحار الانوار، ج104، ص37، روایت28، باب23؛ و عن الصادق علیه السلام: « قال من نظر الی امراة فرفع بصره الی السماء او غمض بصره لم یرتد الیه بصره حتی یزوجه الله من الحور العین.» ))
زانی: ای کاش به دنبال شهوت نمی رفتیم، و می فهمیدیم که بعد از این لذت زودگذر چند لحظه ای، تا ابد، سوختن هست.
گفتم: چرا از گناهانت توبه نکردی؟
زانی: مگر می شد توبه کنم؟
گفتم: بله خداوند می فرماید که: تواب و رحیم است و حتی توبه کنندگان را دوست می دارد. و از این بالاتر، گناهانش را به حسنات تبدیل می کند. ((یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما.))
البته به شرطی که اصرار بر گناه نکند.
زانی: راستش من می خواستم توبه کنم اما امروز و فردا کردم و در حال گناه بودم، اجلم رسید و من به این عالم منتقل شدم و مرا در آتش جهنم میبنی. بدبختیهای من رو سیاه، از وقتی که مرا به این عالم منتقل کردند، شروع شد.
گفتم: مگر نشنیده بودی حضرت امیر علیه السلام می فرمود:
بر حذر باش و بترس، از اینکه خداوند تو را در حال معصیتش ببیند و در اطاعت خودش نبیند پس اگر در حال گناه تو را ببیند، از زیان دیدگان خواهی بود.
اگر قدرت داشتی، توانت را در اطاعت خدا صرف کن و اگر ناتوان شدی، در گناه، ناتوان باش. ((شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج19، باب389، ص324.))
آری اگر آن وقتی که زن نامحرم به تو روی آورد، تو از خدا حیا می کردی و زنا نمی کردی، خدا آتش جهنم را بر تو حرام می کرد و تو را از ترس و هراس بزرگ روز قیامت امان می داد. ((بحار الانوار، ج7، ص303، ح60، باب15.))
من بعد از دیدن احوال زناکاران به یاد فرمایش پیامبر اکرم (ص) افتادم که حضرت با آن عظمت به خدا عرض کرد: «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا» ((خدایا مرا به اندازه یک چشم به هم زدن به حال خودم وامگذار.))
خدایا شکر، که ما را در حال معصیت قبض روح نکرده، توفیق توبه به ما ارزانی داشتی.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#62
Posted: 17 Nov 2013 01:15
-<احوال ظالمین در هتل جهنم>-
screengrab
هدایت: الآن به منزلی خواهیم رسید که در آنجا گروه گروه از ظالمین در طبقات عذاب متفاوت قرار دارند و در عذاب قهر خدا به سر می برند، از این به بعد دیگر می خواهم تو از خود آنها علت عذابشان را بپرسی و پندگیری و خدا را همیشه حاضر و ناظر بدانی.
گفتم: چشم، اما اگر زحمتی نیست در مواردی که یاد آوری نکته ای که فراموش کردم لازم باشد تذکر بفرمایید تا این سفر تکمیل گردد.
هدایت: در این منزل با کسانی دیدار و گفت و گو خواهی داشت که به ظالمین معروف هستند.
ظالمین در اینجا در طبقات مختلف از آتش قرار دارند؛ چون ظلمی که مرتکب شدند با هم متفاوت است. در بعضی از این طبقات، مباشرین ظلم در عذابند، و گروهی دیگر به خاطر کمک به ظالمین عذاب می شوند.
و گروهی به خاطر اینکه ظالمین را دوست داشتند در عذابند.
آری اینها علاوه بر ظلمی است که بر خودشان کردند...
من یک لحظه فرمایش هدایت را قطع کردم و با تعجب گفتم:
اینها به خودشان هم ظلم کردند؟
هدایت فرمود: آری اینها به خودشان نیز ظلم کردند؛ چرا که ظلم بر دیگران حرام است، و اینها آن را مرتکب شدند و با این ارتکاب آتش غضب الهی را خریدند.
آیا کسی که خود را دانسته به آتش می اندازد به خود ظلم نمی کند؟
در حالی که جایگاه اصلی انسان بهشت است نه جهنم و سپس اینها به هم نوع خود که ارزششان از کعبه بالاتر بود ظلم کردند.
اینها با رواج فساد در جوامع بشری، همدستان ابلیس لعین شدند،انسانیت را منزوی کردند و بالاخره انسان را در رسیدن به محبوب خویش باز داشتند.
گفتم: سرورم، آقای من! با این سخن شیرین و دلپذیرت و دیدن عذاب ظالمین که انتقام هر ذره از آه های مظلومین می باشد، آرامش خاطرم زیاد شد، اجازه بفرمایید درباره ی ظالمین و رابطه اعمالشان در دنیا بپرسم.
هدایت: محظوری نیست، ظالمین «لعنهم الله» موظفند به تو پاسخ دهند. برویم که راه باز است و عبرت زیاد.
از یک وادی گذشتیم، کم کم به کویری سوزناک رسیدیم. دیگر قدمها قادر نبودند به حرکت ادامه دهند، عرق از سر و صورت و تمام بدنم سرازیر شده، تشنگی بر تمام وجودم غلبه کرده بود، دیگر حال حرف زدن نداشتم ویک دفعه به زمین افتادم و دستم سوخت، سریع بپا خواستم، فریاد برآوردم آی هدایت اینجا کجاست، من تا به حال این قدر رنج ندیده بودم؟
هدایت گفت: اینجا وادی نزدیک منزل ظالمین است و حرارت آتش به قدری زیاد است که اطراف آن نیز متاثر شده است.
گفتم: قربانت گردم من نخواستم، من نمی خواهم احوال ظالمین را ببینم، «گر خانه کس است یک حرف بس است».
گفت: عجب! خیلی بی طاقت شدی، اگر تو جای آنها بودی چه می کردی؟
گفتم: خدا را سپاس گزارم که مرا نجاتم داد و من جای آنها نیستم.
عزیزم! من حتی به آتش چوب کبریت دنیا، دوام نداشتم و ندارم، چه رسد به این آتش که از غضب و قهر خدا نشات گرفته.
هدایت: خواستم بفهمی که آنها چه می کشند.
به راه ادامه دادیم تا رسیدیم به یک دروازه که در سر آن نوشته شده بود، «منزلگاه همیشگی ظالمین».
آری ما به آن منزل رسیدیم ، اما دود سیاه، که آتش در لابلای آن مخفی شده بود آن منطقه را پوشانده بود و صدای ناله ها و شیون معذبین بر فلک می رسید (سوره کهف آیه ی 29 : «انا اعتدن للظالمین نارا احاط بهم سرداقها و ان یستغیثو یغائو بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و سائت مرتفقا».)
خدایا چقدر این آتش هولناک و سهمگین است پروردگارا تو را شکر می کنم که دستم را گرفتی و مرا از این مهلکه نجات دادی.
خداوندا بر رسول گرامیت و آل او درود فرست که با زحمات شبانه روزی آنها در سالیان دراز، ما هدایت یافتیم و این نجات، ثمره مشقتهایی است که آنها متحمل شدند.
در این فکر بودم و با خدای خود خلوت کرده بودم که صدایی مهیب و خشن افکار مرا به هم زد و من از هراس آن صدا از جا پریدم و گفتم:
چه شده، چه خبره؟
هدایت : یکی از ظالمین تو را صدا می زند.
(رو کردم به طرف ظالم) گفتم: چیه، چه کار داری؟
ظالم گفت: از خدایت بخواه، یک روز از عذاب ما کم کند. (سوره ی غافر آیه ی 49 : «و قال الذین فی النار لخزنة جهنم ادعو ربکم یخفف عنا یوما من العذاب». )
گفتم: اولا این درخواست تو از حیطه قدرت من خارج است و تو باید از ماموران خدا مسئلت کنی و دوم اینکه اینجا درخواست شدیدتر کردن عذاب اجابت می شود، نه کاستن عذاب. (سوره تبا آیه 78 : «فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا» )
ظالم: از آنها خواستیم ولی عذاب را بیشتر کردند.
گفتم: بله، من هم گفتم که اینجا برای زیادی عذاب راهی است ولی برای کم شدن آن هرگز.
آری ظالم، خدا را شکر که عذاب الیم را دچارتان کرد، یادت می آید آن زمان که پیامبران الهی، اوصیای آنها و اولیای خدا فریاد می زدند. «قوا انفسکم و اهلیکم نارا» ((سوره ی تحریم آیه ی 6 : « یا ایها الذین آمنو قو انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة...» یعنی : ای کسانی که ایمان آوردید خود و اهلتان را از آتش جهنم نگه دارید، آتشی که مردم و بتها آن آتش هستند. ))
یادت می آید مظلوم از تو استمداد می کرد از شکنجه هایی که می دادی یک ذره کم کنی و تو از کینه ای که از ایمان و تقوای او به دل داشتی او را بیشتر شکنجه می دادی؟
آیا به یاد داری به زیر دستانت به قهقهه و تمسخر دستور می دادی هیچ به مومنین رحم نکنند و تا توانستند آنها را شکنجه روحی و جسمی دهند؟
آری خداوند هرگز وعده اش تخلف نمی یاید. (( سوره ی حج آیه ی 47 : «یستجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده و ان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون». ))
خدایا عذابت را بر اینها چند برابر کن و بر آنها لعنت کن. ((سوره ی احزاب آیه ی 68 : «ربنا آتهم ضعفین من العذاب و العنهم لعنا کبیرا» ))
گفتم: ای دروغگو شما در دنیا هم کذاب بودید و در اینجا نیز دروغ می گویید. ملعون خدا می داند که شما دروغ می گویید. لذا قبلا هم که این درخواست را کرده بودید، خداوند قبول نفرمود.
هدایت گفت: خوب عقده دلت را خالی کردی، عجب حرفهایی زدی، آفرین بر تو که به جا و راست گفتی.
بعد من رو کردم به ظالم و گفتم: از حال خودت به ما بگو در دنیا چه کردی که به این عذاب الهی گرفتار شدی؟
ظالم از اعمالش در دنیا می گوید:
راستش من بسیار گنهکارم، غاصب، ظالم، فاسد، تکبر، غرور، خودپسندی و خود خواهی، تضییع حق دیگران، آبروریزی، حق را ناحق کردن، ناحق را حق کردن و هر چه که از گناه تصور کنی من به آن متصف هستم.
گفتم: اگر چنین نبودی که جای تو اینجا نبود. اینک داستانت را تعریف کن.
ظالم: من حق را از صاحبان حق به زور و حیله تصاحب نمودم، حکومت را که فقط از آن خداست و خدا آن را به اولیای خود تفویض کرده بود تا بندگان خدا را به راه درست هدایت کنند تا نماز را اقامه کنند و بندگی خداوند را به نحو شایسته بجا آورند از دستشان گرفتم.
ما برای اینکه چند صباحی با زرق و برق مادیات دنیوی خوش باشیم، امر به معروف و نهی از منکر را به مرور زمان از میان مردم برداشتیم و فساد را رواج دادیم. آنچه حلال خدا بود، حرام نمودیم و آنچه حرام بود، حلال جلوه دادیم. ((سوره ی بقره آیه 75 : «و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون».)) و مردم را با فرهنگ ابتذال، همسو کردیم و باطل را چنان جلوه دادیم که فکر کنند هر چه ما می گوییم احکام خداست و برای ادعای خود روایاتی را به نفع خود به دروغ جعل کردیم، و به مرور زمان بر گُرده شان، نشستیم و این مردم را در مقابل اولیای خداوند که افرادی راستگو و درستکار بودند و دلسوز، قرار دادیم و تا اینکه تبلیغات سوء ما در مردم تاثیر گذاشت، با اینکه مردم به درستکاری آنها اعتقاد داشتند اما برای قتل و نابودی آنها مسابقه می دادند.
گفتم: چطور این کارها را می کردید؟
ظالم: ببین مردم چند دسته اند. گروهی عوام اند و گروه دیگری خواص و گروه سوم کسانی هستند که نه از این طرفی و نه آن طرفی هستند.
ما ابتدا گروه خواص را، البته آنهایی که شناختشان نسبت به دین عمیق نبود ولی در جامعه جا زده بودند، خریدیم و با وعده و وعید با خود همراه نمودیم و به بعضی پست و مقام دادیم.
از این خواص، عده ای که بسیار خوب بودند و ایمانشان در دلشان روسخ کرده بود و واقعا خداوند را در همه حال مدنظر داشتند و اینها رهبران واقعی و جانشینان به حق رسول الله بودند تا توانستیم آنها را منزوی کرده و با حیله و مکرهای فراوان حضور فیزیکی آنها را از بین مردم برداشتیم.
گفتم: چه کار کردی که آنها دیگر در بین مردم نباشند؟
ظالم: اگر راهی بود که از حضور آنها به نفع حکومت غاصبانه استفاده شود از آن راه می رفتیم چنان که هارون الرشید فکر می کرد اگر علی بن موسی الرضا علیه السلام را ولیعهد خود کند مردم به خاطر خوبی آنها فکر می کنند او هم خوب است و او هر چه خواست می تواند عملی کند و بعد هر وقت می دید اینها هر لحظه حضور داشته باشند به همان میزان پایه های حکومتشان را متزلزل می کنند مثلا یادم می آید که علی بن موسی الرضا علیه السلام یکبار خواست نماز عید بخواند و کار دیگری نداشت اما آن نماز چون به شیوه واقعی می خواست برگزار شود او مانع شد و نگذاشت بخواند.
و اگر می دیدیم اوضاع و احوال در بین مردم به خاطر سکوت مردم و ترک امر به معروف و نهای از منکر مساعد است. آنها را از بین می بردیم. و این کار به چند صورت انجام می گرفت:
اول اینکه سالها آنها را در حبس نگه می داشتیم وقتی می دیدیم در بین مردم دیگر به آن صورت مطرح نیستند سر به نیستشان می کردیم. و برای اینکه قتل ما موجب قیام مردم نشود آنها را به صورت مرموزی می کشتیم و بعد شایع می کردیم مریض شدند و به اجل طبیعی مردند.
دوم اینکه از ان عده ای از خواص که مردم را به قیام بر علیه ما دعوت می کردند و حاضر نبودند با ما سر سازش فرود بیاورند و از طرفی چون عده ای را داشتند که تا آخرین قطره خون از ایشان و کیان و ارزشهای اسلامی دفاع کنند آنها را به عنوان خارجیان، ((سوره اعراف آیه ی 162 : «فبدل الذین ظلموا منهم قولا غیر الذی قیل لهم».)) یعنی کسانی که بر علیه حکومت اسلامی قیام کردند به مردم معرفی می کردیم.
و سپس با تشکیل جبهه جنگ، مردم را برای نابودی آنها روانه می کردیم. و برای اینکه مردم ما را باور کنند از آن عده خواصی که با پول و جاه و مقام آنها را خریده بودیم، مثل «شریح قاضی» و دیگران استفاده می کردیم تا به وسیله فتوایی مبنی بر اینکه قتل این عده واجب است اقدام کنند. (( چنان که در مورد امام حسین علیه السلام و زید بن علی این کار را کردند. ))
آنگاه هزاران نفر را برای محو کامل خدا جویان، روانه کارزار می کردیم.
آن ظالم در حالی که از ظلمهای خود می گفت من به یاد امام حسین علیه السلام اشک می ریختم چون با او چنین کردند و بر صغیر و کبیر رحم نکردند و اهل و عیال و فرزند رسول الله (ص) را به وضع خفت باری به اسارت بردند.
ظالم خطاب به من گفت: چرا اشک می ریزی؟
گفتم: شما که سازنده این ماجراها هستید عمق جنایتهایی که کردید می دانید از من می پرسی چرا گریه می کنم؟
مگر من سنگم که اشک نریزم در حالی که بر قتل پسر پیغمبر اسلام سنگ نیز اشک ریخت، زمین و زمان گریستند، جبرئیل امین گریست و ...
مثل ابر بهاری، اشک از گونه های من سرازیر می شد.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#63
Posted: 17 Nov 2013 01:24
-<شدت و ماندگاری عذاب در هتل جهنم>-
screen capture windows 7
«لا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینظرون» (بقره / 162 ؛ آل عمران / 88)
یعنی: «نه عذابشان قطع می شود و مهلت داده می شوند و نه کم می شود و تخفیف داده می شود. بلکه هر روز و هر ساعت و هر لحظه عذاب می شوند و عذا
بشان تخفیف هم پیدا نمی کند.
«و استفتحوا و خاب کل جبار عنید من ورائه جهنم و یسقی من ماء صدید یتجرعه و لا یکاد یسیعه و باتیه الموت من کل مکان و ما هو بمیت و من ورائه عذاب غلیظ» (ابراهیم / 17 – 15)
یعنی: «خلاصه این که هیچ راه فرار ندارند و مرگ از هر سو به آنان هجوم می آورد، اما نمی میرند؛ چون مرگ ذبح شده است. یا اینکه از شدت عذاب حاضرند بمیرند اما نمی میرند. تازه عذاب غلیظ و شدیدی بعد از آن عذاب خواهند داشت. یعنی: نه تنها عذاب بعدیشان سبک تر نیست بلکه شدید تر هم است.»
«فالذین کفروا قطعت لهم ثیاب من نار یصب من فوق رووسهم الحمیم یصهر به ما فی بطونهم و الجلود و لهم مقامع من حدید کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق» (حج / 22 – 19)
یعنی: «برای کافران، لباسی از آتش بریده شده و مایع سوزان و جوشان حمیم بر سرشان ریخته می شود که هم درونشان با آن می سوزد و آب می شود و هم پوستشان. و آنان را با گرزهای آهنین می زنند، هر گاه بخواهند از غم و اندوه دوزخ خارج شوند و فرار کنند آنها را باز می گردانند و به آنان گفته می شود که بچشید عذاب سوزان را.»
در آیه دیگر می فرماید:
«و ذوقوا عذاب الخلد بما کنتم تعلمون» (سجده / 14)
یعنی: «به خاطر کارهایی که در دنیا کردید اکنون عذاب را بچشید.»
و جای دیگر می فرماید:
«و قال الذین فی النار لخزنة جهنم ادعو ربکم و یخفف عنا یوما من العذاب قالوا اولم تک تاتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلی قالو فادعوا و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال» (غافر / 50 – 49)
یعنی: «جهنمیان به خازنان جهنم می گویند: از پروردگارتان بخواهید یک روز عذاب را از ما بردارد یا سبک کند، می گویند: آیا فرستادگانی از خود شما با دلیل و برهان نیامدند پیش شما؟ گویند: چرا. خازنان گویند: پس خودتان از خدا بخواهید ما نمی خواهیم و خواهش کافران جز ضلالت نیست.»
و در آیه دیگر می فرماید:
«فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا» (نبا / 30)
کلمه «لن» برای دوام است، یعنی: عذاب را بچشید که ما جز عذاب برای شما زیاد نمی کنیم. یعنی: ما نه تنها عذاب شما را کم نمی کنیم بلکه مرتب عذاب شما را زیاد می کنیم.
«یوم المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته التی توویه و من فی الارض جمیعا ثم ینجیه» (معارج / 14 – 11)
یعنی: «در آن روز، مجرم و گنهکار دوست می دارد، فرزند و همسر و برادر و قبیله اش و بلکه تمام مردم روی زمین را در برابر عذاب خودش فدا کند تا خودش را نجات دهد.»
«فیعذبه الله العذاب الاکبر» (غاشیة / 24)
«خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات می کند.»
«انا اعتدنا للظالمین نارا بهم سرادقها و ان یستغیثوا یغاقوا بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب و سائت مرتفعا» (کهف / 29)
«ما برای ستمگران، آتشی آماده کرده ایم که سرا پرده و دیوارهای اتشین ان، آنها را از هر سو احاطه کرده است. و اگر تقاضای آب کنند آبی برای انها می آورند همانند فلز گداخته که وقتی نزدیک آن شوند پوست صورتشان بریزد و صورتشان بریان گردد چه بد نوشیدنی و چه بد محل اجتماعی است.»
«و تری المجرمین یومئذ فی الاصفاد سرابیلهم من قطران و تغشی وجوههم النار» (ابراهیم / 50-49)
و آن روز مجرمان را همراه هم در غل و زنجیر می بینی یعنی دستان و گردنشان را به هم بسته اند و لباسشان از قطران است که ماده چسبنده سیاه بد بوی قابل اشتعال است و صورتشان را آتش می پوشاند.
«تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون» (مومنون / 104)
شعله های سوزان آتش همچون شمشیر به صورتشان نواخته می شود و در دوزخ چهره ای در هم کشیده و عبوس دارند (به طوری که لبهایشان جمع می شود و دندانهایشان دیده می شود.)
«اذ الاغلال فی اعناقهم و السلاسل یسحبون فی الحمیم ثم فی النار یسجرون» (مومنون / 72_71)
«در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنها قرار دارد؛ آنان را به طرف آبی سوزان می کشند سپس در آتش دوزخ، افروخته می شوند.»
« و اذا القوا منها مکانا ضیقا مقرنین دعو هنالک ثبورا لا تدعوا الیوم ثبورا واحدا و ادعوا ثبورا کثیرا» (فرقان / 14-13)
«هنگامی که در جای تنگ و محدودی از جهنم افکنده شوند در حالی که در غل و زنجیزند، فریاد و واویلای آنان بلند می شود (به آنان گفته می شود: ) امروز یک واویلا نگویید، بلکه بسیار واویلا بگویید»
«ربنا اخرجنا منها فان عدنا فانا ظالمون. قال اخسئوا فیها و لا تکلمون» (مومنون / 108-107)
«(جهنمیان می گویند پروردگارا ما را از این دوزخ بیرون آور اگر بار دیگر تکرار کردیم قطعا ستمگریم و مستحق عذاب.
خداوند در جوابشان می گوید: بروید گم شوید داخل آتش و دیگر با من حرف نزنید.»
«اخساء» کلمه ای است که برای سگ به کار می رود؛ یعنی: خفه شوید. در واقع همانطور که سگی را انسان بخواهد از خودش براند آن را چخ می کند خداوند نیز جهنمیان را چخ می کند.
«و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فی النار هل تجزون الا ما کنتم تعلمون»
(نمل / 90)
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#64
Posted: 17 Nov 2013 01:30
-<عذاب های جسمی هتل جهنم>-
windows 7 print screen
«کلما نضجت جلودهم بدلنا هم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب» (نساء / 56 )
یعنی: « هر گاه پوست بدنشان بر اثر آتش بسوزد پوست دیگری به آنها می پوشانیم تا عذاب را بچشد.» بعضی از مفسرین هم گفته اند: «همان پوست را ترمیم می کنند.»
« زدنا هم عذابا وق العذاب» (نحل / 88 )
یعنی: « از روی عذاب، عذاب دیگری می کنیم، مثلا بعد از خوردن زقوم، ماء حمیم می دهیم و بعد از آن، آتش جهنم و بعد از آن، نیش مارها و عقربهای جهنم که در روایت دارد بزرگی مارها به اندازه فیل و یا شتر و بزرگی عقربها به اندازه قاطر می باشد.
و بعد از آن، گرزهای آهنین و بعد از آن فرو بردن در رودخانه ها و استخرهای در حال جوش که از مس گداخته هم داغ تر است.»
«سمعوا لها تغیظا و زفیرا» (فرقان / 12)
آتش جهنم چنان نعره می کشد که جهنمیان صدای نعره جهنم را از دور می شنوند و جهنمیان را به رو در آتش دوزخ می افکنند.
« الذین یحشرون علی وجوههم الی جهنم» (فرقان / 34)
جهنمیان را آتش از هر سو فرا می گیرد و به رو در آتش می افتند.
«یوم یغشاهم العذاب من فوقهم و من تحت ارجلهم» ( عنکبوت / 55)
یعنی: « عذاب، از بالای سر و زیر پایشان برایشان احاطه می کند.»
و در آیه دیگر می فرماید:
« لاملان جهنم من الجنة و الناس اجمعین» (سجده / 13)
یعنی: « جهنم را پر از جن و انس می کنیم.»
«لهم فیها زفیر و شهیق» (هود / 106)
یعنی: « اهل جهنم در حین عذاب، از شدت ناراحتی صدای خر در می آورند.»
«لنحضرنهم حول جهنم جثیا» (مریم / 68)
یعنی: «در جهنم جای نشستن نیست بلکه اهل جهنم بلند می شوند و سرپا می ایستند؛» شاید به خاطر همین است که خداوند می فرماید:
« هل امتلات و تقول هل من مزیدا» (ق / 30 )
یعنی: «جای دوزخیان خیلی تنگ است و شاید بتواند بشود جهنم را به دیواری تشبیه کرد که به آن میخ بزنند که با وجود بزرگی دیوار، میخ با سختی در آن فرو می رود.» یا در روایت هست که: « بعضی از قسمتهای جهنم مثل روغن سفت و داغ است همانند باتلاق پر از حرارت که ملائکه عذاب، جهنمیان را به داخل آن باتلاقها می ریزند و همه فرو می روند.
« فان له نار جهنم لا یموت فیها و لا یحیی» (طه / 74)
جهنمیان در آتش جهنم نیمه جان می شوند نه می میرند و نه زنده می شوند؛ گویا از شدت عذاب در حال اغما و بی هوشی به سر می برند.
«یوم تقلب وجوههم فی النار» (احزاب / 66)
در جهنم صورت جهنمیان را روی آتش می چرخانند تا مثل مرغ بریان شود. جهنمیان از شدت عذاب، خواستار مرگ می شوند، اما:
« لا یقضی علیهم فیموتوا و لا یخفف عنهم العذاب» (فاطر / 36)
یعنی: « در انجا دیگر مرگی نیست تا بمیرند و راحت شوند؛ و عذابشان هم کم نمی شود.»
بعد می گویند:
« ربنا اخرجنا نعمل صالحا» (فاطر / 37)
یعنی: « خدایا ما را از جهنم خارج کن عمل صالح انجام می دهیم.»
خداوند جواب می دهد:
« اولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر» (فاطر / 37)
« آیا به اندازه ای که مایه عبرت هر عبرت گیرنده ای شود به شما عمر ندادیم؟» یعنی : 60 سال، 70 سال، 80 سال به شما عمر ندادیم پس چرا متذکر نشدید و عمل صالح انجام ندادید؟
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#65
Posted: 29 Nov 2013 01:33
امام على عليه السلام:
اِعلَموا اَنَّهُ لَيسَ لِهذَا الجِلدِ الرَّقيقِ صَبرٌ عَلَى النّارِ، فَارحَموا نُفوسَكُم فَإِنَّكُم قَد جَرَّبتُموها فى مَصائِبِ الدُّنيا. أَفَرَأَيتُم جَزَعَ أَحَدِ كُم مِنَ الشَّوكَةِ تُصيبُهُ وَالعَثرَةِ تُدميهِ وَالرَّمضاءِ تُحرِقُهُ؟! فَكَيفَ إِذا كانَ بَينَ طابِقَينِ مِن نارٍ ضَجيعَ حَجَرٍ، وَقَرينَ شَيطانٍ؟
بدانيد كه اين پوست نازك تحمل آتش را ندارد، پس به خودتان رحم كنيد، شما در مصيبتهاى دنيا آزمايش كردهايد كه وقتى خارى به بدن يكى از شما مىرود و يا به زمين مىخورد و خونى مىشود و يا شنهاى داغ پايش را مىسوزاند چگونه بيتابى مىكند؟! پس، چگونه خواهد بود اگر ميان دو لايه از آتش قرار گيرد و هم بسترش سنگ و همدمش شيطان باشد؟!
(نهج البلاغه، خطبه183)
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#66
Posted: 29 Nov 2013 01:36
قرآن مجيد برخي از اوصاف دوزخ را چنين بيان مي فرمايد: 1 -
قرآن مجيد برخي از اوصاف دوزخ را چنين بيان مي فرمايد: 1 - «إِنَّ المُجْرِمينَ في عَذاب جَهنَّم خالِدوُن لايُفَتِّر عَنْهم وهُم فيه مُبْلِسُون و ما ظَلْمناهُم ولكن كانوا هُم الظالِمين وَنادوا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَينا رَبُكَ قال إِنَّكم ماكِثوُن لَقَد جِئْناكُم بِالحَقِّ ولكِنَّ أَكثَركُم لِلحَقِّ كارِهون» زخرف/74 و 78. 2 - «إِنَّ الَّذِين كَفَروا بِاياتِنا سَوف نُصلييهم نارا كُلَّما نَضَجِتَ جُلودُهم بَدَّلناهُم جُلودا غَيرَها لِيَذوُقوا العَذاب إِنَّ الله كان عَزيزا حَكيما» نساء/56 . يعني نه مي توان بر اراده الهي قاهر شد و نه اراده او بدون حكمت و مشييت او بدون مصلحت است. پيامبر اسلام(ص) به يك نمونه از كساني كه اين گونه عذاب ها در انتظارشان است اشاره كرده مي فرمايد: «همانا قاتل حسين بن علي(ع) در تابوتي از آتش قرار مي گيرد و نصف عذاب اهل دنيا بر او روا مي شود. اين در حالي است كه دست و پاهايش به زنجيرهاي آتشين بسته و در قعر جهنم نگونسار خواهد بود. او بويي به شدت گنديده دارد كه اهل جهنم از آن بو به خدا پناه مي برند. قاتل حسين و همه كساني كه او را همراهي كردند در عذاب جاودان خواهند بود و هر وقت پوستشان بسوزد خداي عزوجل پوست هاي ديگر بدل آورد تا عذاب دردناك را بچشند و لحظه اي از آنان گرفته و كم نشود و از آب جوشان جهنم بنوشند. پس واي بر آنان از عذاب آتش.» اين آتش از نوع آتش هاي مهربان و رحيم نيست، كه انسان را بسوزاند و از پا درآورد و سپس بدن انسان هر چه بسوزد سوزش و حرارتي احساس نشود، بلكه هر چه مي سوزاند، انسان نمي ميرد و به اعماق و ژرفاي پوست، استخوان، اعضا و جوارح و دل او نفوذ دارد. آري حتي استخوان هاي انسان كه نيروي لمس آنها همانند لامسه پوست نيست درد و سوزش را احساس مي كند. آنان كه خودسوزي و خودكشي مي كنند نيز در اين اشتباه قرار گرفته اند كه مي پندارند پس از چند لحظه سوز و گداز راحت مي شوند. غافل از آن كه آتش اخروي از نوع آتش دنيا نيست، بلكه از ويژگي هاي آن آتش اين است كه نه انسان را ميميراند و نه مانند زنده ها مي ماند: «ثُمَّ لايَموت فيها ولايُحيي» أعلي/13 . 3 - «وَمَنْ يُشاقِقِ الرَسوُل مِنْ بَعد ما تَبيَّن لَه الهُدي ويَتِبع غَيرَ سَبيلِ المُؤمِنين نُوّلِه ما تَولي ونُصْلِه جَهنّمَ وساءت مَصيرا» نساء/115 . اين آيه نيز نشان مي دهد كه آتش را خود انسان روشن كرده و او را مي سوزاند و خداوند نيز اين آتش سوزان و جهنم متحرك را سرپرستي مي كند: «نُولَّهِ ماتَولي وَنصْلِه جَهنَّم» و به جهنم اصلي و بزرگ مي رساند، و جهنم شدن بدترين «شدن ها» است: «وساءَت مَصيرا»؛ صيرورت و گرديدن او به جهنم بدترين مصيرهاست. بديهي است كه سرانجام اين قبيل جهنم هاي منقول به همان دوزخ اكبر است كه براي كافران مهيا شده است: «أُعِدَّت لِلكافِرين». بنابراين، اگر قرآن مي فرمايد: روز قيامت جهنم را مي آورند، نبايد اظهار شگفتي كرد كه چگونه جهنم را ميآورند بلكه نمونه آن آوردن جهنم كوچك، يعني انسان بزه كار است. آية الله جوادي آملي،تفسير موضوعي قرآن ج 5 (معاد در قرآن) به نقل از سايت تبيان
جهنم از نگاه امام علي(ع) نيز بدين گونه مي باشد:
امام اميرالمؤمنين(ع) پس از مقابله اي كه ميان بهشت و دوزخ انداخه و صفات زيباي جنت را به تصوير كشيده و پاداش اهل طاعت را در جوار رحمت در بهشت جاودان بدون نغيير حال و... اعلام داشته چنين مي فرمايد: «و اما كيفر اهل معصيت آن است كه خداوند آنان را در بدترين جا (دوزخ) وارد سازد و دست ها را به گردنشان ببندد، و موهاي پيشانيشان را به قدم ها پيوسته گرداند و پيراهن هايي از قطران (قير بدبو و...) و جامه هاي آتش سوزان به ايشان بپوشاند. در عذابي باشند كه گرمي آن بسيار سوزنده باشد، و با غوغا، داراي زبانه بلند و صداي ترساننده. مقيم در آن از آتش بيرون نرود و از اسير و گرفتار آن فديه و مالي جهت استخلاص پذيرفته نمي شود. غل ها و بندهاي آن شكسته نمي شود. مدتي براي آن نيست تا به پايان رسد، و نه زمان معيني براي ساكن در آن است تا به سر آيد.» (نهج البلاغه، خطبه 109) همچنين فرمود:
«فَاحْذَروُا نارا قَعرها بَعيد، وحَرَّها شَديد، وعَذابُها جَديد، دار لَيس فيها رَحْمة، وَلا تُسْمَع فيها دَعْوَة، وَلاتُفْرِّج فيها كُربة...» اميرالمؤمنين(ع) براي عدم يأس و نااميدي، در ادامه افزود: «وَ إِن اسْتَطْعتُم أَن يَشتدّ خَوفَكم مِنَ الله، وَأَن يَحْسُن ظَنُكم بِه، فَأجْمَعوا بَينَهُما، فَإِن العَبد إِنَّما يَكوُن حَسُن ظَنّه بِرَبّه عَلي قَدْرِ خَوفِه مِن رَبّه وَ إِنَّ أَحْسَن النّاس ظَنا بِالله أَشدُّهم خَوفا لله» (همان، نامه 27، بندهاي 10 – 12.) هر چند گمان بنده به خدا نيكوتر شود ترسش از او بيشتر گشته و كاري مي كند كه خداوند از او نرنجد.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 1131
#69
Posted: 9 Dec 2014 12:23
با توجه به آیات مربوط به خلقت متوجه میشیم که وقتی آدم خلق شد، او را در بهشت مسکن دادند! اما اینکه همون موقل جهنمی وجود داشته رو نمیشه از خود آیات مستقیما" استنباط کرد. شاید به واسطه ی اینکه بعدتر آدم روی زمین گناه کرد جهنم رو برای تنبیه ساخت.
تذکر
فراموش نکنید خدا قادر متعال و دانای مطلق هست. می دونست انسان گناه می کنه و تبعید میشه، میدونست شیطان سرپیچی میکنه، میدونه ما هر کدوم چه غلطی میکنیم، اینا رو می فهمیم ولی نمیدونم چرا اگه همه اینا رو میدونه یه مشت آدم تو بهشت و یه مشت آدم تو جهنم نیافرید خلاص!
الآن رو زمینیم که جنایت دیگران و ببینیم و همش زجر بکشیم؟!
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 24568
#70
Posted: 19 Dec 2014 11:20
گاهی زندگی مثل نفس تنگی می شود..
مثل ایست قلبی!
گاهی نفس تنگ می شود...
گاهی قلب می ایستد...
و هیچکس نفس نمی شود...
و هیچ کس شوک نمی شود...
و خدا با کتابی زیر بغل
و ریشی تا روی زمین
با پوزخندی فیلسوف مآبانه
مرا از جهنمی می ترساند
که سالهاست در آن می سوزم..
جهنم همین جاست!!
شک نکن...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand