ارسالها: 268
#41
Posted: 10 Sep 2014 22:52
alirezadust: حرف من نقض رساله نیست بلکه می گویم
دوستانی که از ارادتمندان مراجع تقلید هستند از ما ناراحت نشوند. بنده عرض کردم حرف من نقض رساله نیست و من خودم نسبت به بعضی از مراجع ارادت دارم. و البته یادآوری کنم بعضی از مراجع و علما حرفهایی دارند ولی وضعیت اجتماع پیچیدگی خاصی دارد. خلاصه حرف ما تخریب نبود بلکه قصد بنده تکمیل فرمایشات بعضی از علما بود
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#42
Posted: 15 Sep 2014 20:26
اگر مسلمانی پس چرا
https://www.looti.net/2_5788_14.html#msg143094728
مگر نه اینکه
https://www.looti.net/11_8431_5.html#msg143094455
مگر نه اینکه
alirezadust: از آنچه محققین از متافیزیک درباره کعبه میگویند بگذرم واز اسراری که محققین از چرخش مردم به دور کعبه میگویند بگذرم.آیا میدانی یکی از اعمال واجب احرام در اعمال حج این است که در دوره ای حق نداری حتی حیوانی مثل پشه را بیازاری؟ حتی اگر پشه ای مزاحم شد حق کشتنش را نداری.میتوانی بدون آزار به آرامی او را دور کنی ولی اجازه آزار و کشتنش را نداری.و این کسانی که آنجا برای یکبار تا این حد انسانیت را تمرین میکنند گاهی همان کسانی هستند که بیخود و بی جهت حیوانات را آزار میدهند و این فرصتی است برای آنان که یکبار تا این حد مزه ی انسانیت را بچشند و یکبار فکر کنند که این حیوان زنده است و میشود حتی حیوانی را آزار نداد و اینکه خدا از ما چه میخواهد
البته شاید بتوان گفت مردم ما نیز حیوانات را دوست دارند و اضافه ی غذا را همیشه و همه جا برای حیوانات می اندازند فقط مثل اینکه اخیرا حیوانات پلاستیک خور شده اند و ما مواد مصنوعی را از روی خیر خواهی برای آنها رها می کنیم. یا اخیرا همه جا گاو پیدا می شود و مشغول چریدن است و ما وقتی پوست هندوانه را هر جایی می اندازیم گاوها استفاده می کنند پس ما اینچنین مسلمانان عامل به دینی هستیم.
این توحش در شکنجه ی کفتار فقط مشتی از خروار زمانه است. خدا نکند انسان امروزی برای آزارهایش مانعی دنیوی و جلوی چشماهایش نداشته باشد دیگر هیچ چیز مانع آزارهایش نمی شود. دیگر هیچ چیز مانع دریدنش نمی شود. البته آدمها متفاوتند ولی این انسانهای درنده اینقدر زیاد هستند که اگر شکاری پیدا شود در جا دریده شود. خدا نکند در جوامع امروزی آزار و اذیت کسی عادت بشود و مورد تشویق واقع شود.دیگر درندگی می شود افتخار!!! آن وقت است که ما شاهدیم مظلومی به میان جمع افتاده و او را می درند و عده ای کف میزنند. آنها که میدرند برای غایب ها تعریف می کنند:
ما چنین و چنان دریدیم. اصلا خودش می خواست. من هم قوی بودم، نبودید ببینید چطور تکه تکه اش کردم.
این ظالم کر بود کور بود که نفهمید مظلوم از درد از زندگی سیر شده است ناامید شده که می خواهد تکه تکه اش کنی. یا شاید ظالم خودش را به کری و کوری زده است. شاید عادت به دریده شدن کرده که می خواهد دریده شود. مرد نبودی به جای اینکه مرهمی بر زخمهایش بگذاری، زخم بر زخمش اضافه کردی و رهایش کردی تا جان دهد و بعد از آن افتخار کردی که تو درنده ای. باشد افتخارت را بر پیشانی بزن و بگو که درنده ای.
خوش باش! ، دوست هایت برایت کف می زنند که درنده ای پس راحت باش. پس چرا آرام نمی گیری؟
عده ای دیگر تو را درک می کنند حتی آنهایی که می گویند باورت ندارند روشن فکر شده اند و ساکت مانده اند و یا می گویند آفرین ادامه بده. پس دلت را به سکوت، بلکه تایید آنان خوش کن. مگر رفیق، مرهم زخمها نیست؟ پس چرا آرام نمی گیری؟
قفس های کینه و تکبر چقدر سخت هستند که بعضی از ما وقتی در همین دنیا می بینیم این دریدن ها به غیر درد و خون نتیجه ای ندارد بازهم می دریم.
این متن باشه تا بیشتر در این مورد بگم
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#43
Posted: 22 Sep 2014 22:45
اگر مسلمانی پس چرا آزار حیوانات؟ مگر نه اینکه در اسلام به رفتاری نرم و شایسته با همه ی حیوانات از جمله حیوانات اهلی و وحشی و درنده و نجس، توصیه شده است!؟
رعایت حقوق حیوانات حتی آنان که قصد آسیب زدن به انسان را دارند از جمله دستورات اسلام است. و تا آنجا که بشود باید بدون آزار و رفتاری شایسته با حیوانات برخورد کنیم. خدا از هر موجودی رفتاری شایسته ی آنچه به او عطا کرده است انتظار دارد . انسان شایسته ی کدام رفتار است؟
امیر المؤمنین (ع) فرمود: تقوای خدا را درباره ی آنچه به شما داده رعایت کنید و همچنین درباره ی اموال زبان بسته ی خود. گفته شد: اموال زبان بسته ی ما کدامند؟ فرمود: گوسفند و گربه و کبوتر و مانند آنها.
امیر المؤمنین (ع) فرمود: در حالی که رسول خدا (ص) وضو می گرفت، گربه در خانه به آبی که آن حضرت وضو می گرفت زبان زد، رسول خدا (ص) متوجه شد آن حیوان تشنه است. بدین جهت ظرف آب را به طرف گربه نزدیک کرد تا آب بنوشد. سپس با آب باقی مانده وضو گرفت
رسول خدا (ص) فرمودند: دیدم در دوزخ آنکه عباء را از غنیمت دزدیده بود و آنکه با سر عصایش کالای حاجیان را می ربود. و دیدم آن گربه دار را که گربه اش در رفت و آمد او را دندان می گرفت(ظاهرا یعنی گربه مرتب گاز می گرفته) چون آن گربه را بست و به او خوراک نداد و آن را رها نکرد تا از خاک زمین می خورد و در بهشت در آمدم و دیدم آنکه سگی را سیراب کرده بود.
حیوان، حیوان است تو اگر آدمی آدم باش. گاز می گرفت که می گرفت. حیوان است، باید چاره ای غیر از شکنجه ی حیوان پیدا می کردی. گرچه ما در مقام قضاوت نیستیم ولی شاید با این کارت نشان دادی که از حیوان هم پست تری.
رسول خدا (ص) فرمودند: در این میان زنی در بیابانی راه می رفت سخت تشنه شد و در چاهی رفت و از آن نوشید و بالا آمد و سگی را دید که از تشنگی، خاک نمدار می خورد. با خود گفت این سگ به درد من گرفتار است و به چاه رفت و کفش خود را پر از آب کرد و به دندان گرفت و بالا آمد و آن سگ را سیراب کرد و خدا از او قدردانی کرد و او را آمرزید. گفتند: یا رسول الله برای ما درباره ی جانواران هم مزدیست؟ فرمود: آری، هر جگر تشنه ای، تر شود مزد دارد
فکر می کنم اینجا توضیحی لازم است. یک عمل به تنهایی محاسبه نمی شود بلکه گاهی برخی از اعمال نشان دهنده هستند که صد البته این قضاوت در قدرت خداست و ما نه با ظاهر یک عمل نیک، به چیزی مطمئن می شویم و نه با ظاهر یک عمل بد به چیزی مطمئن می شویم.
گاهی عملکرد خالصانه است. که به تنهایی بسیار ارزشمند است و چه بسا باعث آمرزش بسیاری از گناهان می شود برای مثال به نظرم یکی از موارد پر اهمیت عمل این زن این بوده است که این زن از روی خودخواهی به این حیوان لطف نکرده، بلکه بدون ریا و چشم داشت و از روی نیت پاکش کمک حیوان کرده که به نظرم این خیلی مهم است. بعلاوه اینکه شاید رفتن و بیرون آمدن از چاه خیلی سخت بوده است مخصوصا اینکه کفش خود را درآورده که ممکن است کار را خیلی سخت تر کند و کفش را به دهان گرفته و به سختی بالا آورده است
در سیره ی رسول الله (ص) آمده است که از چوپانان می خواهد از گوسفندان سهمی برای گرگها قرار بدهند که گرگها نیز گرسنگی نکشند. پس اگر درندگان در آنچه ما می پروارنیم سهمی دارند چگونه می شود که ما حیوان بی آزاری را آزار می دهیم و خود را مسلمان می نامیم؟
من در تصاویر دیده ام که بعضی چوپانان وقتی گرگی به گله شان حمله می کند بعد از آنکه گرگ را اسیر کردند سگهایشان را به جان گرگ می اندازند و گرگ را زجر کش می کنند. که چه بشود؟!، آن گرگ را خدا به درندگی خلق کرده تو نیز درنده ای!؟ آن گرگ هم درنده است هم جای خودش را دارد، جای توی انسان کجاست؟! جای توی مسلمان کجاست؟!.
اگر مسلمانی و می خواهی به سیره ی پیامبرت زندگی کنی پس از آنچه داری و در توانت است برای گرگها هم سهمی قرار بده
اگر دین نداری حداقل آزاده باش. بر فرض که گرگ چندین حیوان از گله ات را دریده باشد تو انسانی، پس گرگ را با کمترین درد راحت کن. دیگر این وحشی بازیها برای چیست؟ ای انسان، وحشی گری شاید در لحظه ای آرامت کند ولی تو به گونه ای خلق شده ای که در ذیل صفات رحمانیت و رحیمیت آرام می گیری پس به خودت بیا و به خاطر لحظه ای کینه حال خودت را از این که هست بدتر نکن.
اسلام درباره ی حیوانات احکام استثنایی دارد که برای ما مسلمانان بسی جای تأمل دارد
امام صادق (ع) از قول امیرالمومنین (ع) نقل می فرمایند: گوسفندی را در مقابل گوسفندی ذبح نکن و همچنین شتری را در مقابل شتری، در حالیکه آن حیوان، حیوان دیگر را نگاه می کند
اینکه مکروه است حیوانی را در مقابل حیوانی از نوع خودش سر ببرند در رساله های فعلی نیز آمده است. ولی من در کتب قدیمی تر کراهت اینکه حیوانی در مقابل حیوانی دیگر سر بریده شود نیز دیدم و از یکی از علمای بزرگ و مشهور قدیمی نقل شده که این کار را مکروه ندانسته بلکه حرام دانسته است.
آری، از نظر اسلام دل حیوانی را نباید آزار بدهیم. حتی آن زمانی که حق داریم بهره برداری کنیم دلیل نمی شود وقتی راه چاره ای داریم دلی را آزار بدهیم حتی اگر این دل متعلق به حیوانی باشد. پس چه می شود ما را که نه تنها به راحتی دل انسانی را می شکنیم بلکه از آزار و شکستن دل دیگران لذت هم می بریم؟! آیا ما مسلمانیم؟!
به نظر من مخصوصا اگر حیوانی به حیوان دیگر تعلق خاطر دارد گرفتن جان آنها در مقابل یکدیگر بدتر هم می شود. مثل ارتباط مادر با فرزندش که می تواند حیوان را بیشتر ناراحت کند. شاید این حرفها برای عده ای خنده دار باشد ولی من مسلمانم و به احساس دینم افتخار می کنم.و معتقدم که حتی شکستن دل حیوان هم می تواند یک زندگی را سیاه کند. امیدوارم همه ی ما بیشتر مراقب رفتارمان باشیم و دلی را آزار ندهیم و نشکنیم حتی اگر دل حیوانی درنده باشد که به ما خسارت زیادی زده است
از جمله احکام دیگر آب دادن به حیوان قبل از ذبح است که حیوان حتی المقدور راحت تر جان بدهد
من دیده ام کسانی را که هنگام ذبح حیوان، به شدت با حیوان برخورد می کنند و دست و پای حیوان را آزار می دهند. این چه رفتاری است که بعضی ها دارند؟! گفتن بعضی مسائل برای عده ای انگار ............
اگر نیاز تو است که از حیوان استفاده کنی حداقل مثل آدم رفتار کن نه مثل درنده! روایاتی در مورد کشتن حیوان موذی و آزار دهنده داریم که آن هم باید بدون زجر دادن حیوان باشد
رسول خدا (ص) فرمود: مانع پرستوها نشوید که در خانه هایتان لانه کنند، و فرمود: شبانه به لانه های پرندگان دست نزنید که شب برایشان امان است. چراکه خدا در آن رحمت مقرر داشته
شاید علت کراهت ذبح در شب نیز همین امان شب باشد
متاسفانه هستند کودکانی که برای مثال به دنبال گربه جیغ می زنند و حیوان را می ترسانند و آزار می دهند. و پدر و مادرش هم خوششان می آید و می خندند. وای بر این پدر و مادر و وای بر این کودک که اسیر این والدین شده است. این توحش در این کودک ریشه دار خواهد شد و چه بسیار آزارهایی که این کودک در آینده به جامعه وارد می کند و اگر بخواهد خودش را اصلاح کند بسی راه سختی در پیش دارد تا عادتی که در کودکی بر روانش حک شده ترک کند. آیا ما از کودکانمان خشنود می شویم همانطور که یک درنده از کودکش خشنود می شود!؟ باور کنید درنده هم اینگونه نیست که بعضی از ما هستیم. پدر یا مادر بیمار ، بخند!. شاید هم تقصیر تو نیست، آدم ندیده ای!. نمیدانی آدم باید چگونه باشد. شاید هم نمی توانی آدم و آدمیت را ببینی حتی اگر این آدمیت در درون خودت نهفته باشد
و در آخر این را بگویم معلوم نیست عده ای روی چه حسابی خود را اشرف مخلوقات می دانند!.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند..........تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار..........شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
جالب است بعضی از ما خود را اشرف مخلوقات می دانیم ولی یک صفت و عمل نداریم که بتوان آن را بر حیوانات ترجیح داد. بلکه چندین صفت داریم که می توان حیوان را بر آنها ترجیح داد(نمی توانیم در مورد باطن شخص خاصی قضاوت کنیم یادمان نرود)
1) آداب و سنن. ص 103 2)النوادر (للراوندی). ت صادقی اردستانی. ص 259
3)آسمان و جهان. نقل از نوادر رواندی. ج 8. ص228 4)آسمان و جهان. ترجمه السماء و العالم .ج 8. ص228
5)وسائل الشیعه.ج 24 . ص16 6)آداب و سنن. ص 103
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ویرایش شده توسط: alirezadust
ارسالها: 268
#44
Posted: 22 Sep 2014 22:53
متاسفانه بسیاری از ما از اهمیت رفتارهای دوران کودکی غافلیم و نمیدانیم که رفتارهای یک کودک تا چه حد در زندگی اش اثر گذار است من سعی میکنم در بعضی مواقع اشتباهات بسیار خاص ما درباره ی کودکان را یادآوری کنم و امیدوارم نه تنها پدر و مادر ها بلکه همه ی ما این مسائل را جدی بگیریم. فقط اطلاعات پدر و مادر در تربیت فرزندان مؤثر نیست و همه ی ما در نقشهای متفاوت نسبت به بچه ها مسئولیم. نکته ای که در مطلب پیش در مورد حیوان آزاری عرض کردم موضوعی است که متاسفانه، متاسفانه، متاسفانه، در میان ایرانیان موضوع کم اهمیتی است در حالی که وقتی یک کودک در عالم خودش توحش دارد فردا که بزرگ بشود در عالم بزرگانه ی خودش به توحش ادامه می دهد. درست است که آن بچه نمی فهمد که چه می کند و این بار منفی اش را بسیار کم می کند ولی اگر قرار باشد کودکی دانسته چنین خطایی بکند دیگر در بزرگسالی قرار است چکار کند؟ من نمی گویم وقتی بچه چنین کاری می کند بچه را سرخورده کنید و باز هم آتش دل بچه را به گونه ی دیگر افزایش بدهید بلکه معمولا این رفتارها از بزرگترهایی منتقل می شود که دیدشان از پوستشان فرا تر نمی رود. یعنی خودبین هستند. و برای تخلیه افکارشان حیوانات را آزار می دهند. و جانی برای آن زبان بسته ها قائل نیستند. حرف من این است که
اولا: از رفتارهایی خشونت آمیز مخصوصا در مقابل کودکان پرهیز کنیم
ثانیا: به بچه یاد بدهیم که این هم موجودی است که جان دارد و اگر می توانی باید به آن کمک کنی و اگر نمی توانی باید مراقب باشی آزار ندهی. البته من نمی گویم مثلا جوجه را در اختیار بچه ی یکساله بگذاریم و به بچه بگوییم آزارش نده. شاید بچه اصلا متوجه نشود. خلاصه مطلب طولانی است و ما باید با خرد ورزی و احتیاط ، بسیاری از مشکلات را حل کنیم
انسان نیاز به محبت کردن و محبت دیدن دارد وقتی بچه ای روحش آزرده و ناملایم شد نوعی معلولیت انسانی برای او به ارمغان آورده ایم. امیدوارم همه ی ما در جایگاه خودمان نقشمان را در رابطه با بچه ها درست انجام بدهیم.
همه ی ما مسئولیم و نباید بی حوصلگی و بی مسئولیتی هایمان را با دلایل پوچ توجیه کنیم.
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ویرایش شده توسط: alirezadust
ارسالها: 268
#45
Posted: 4 Oct 2014 20:54
در یکی از صفحات یکی از سایتها دیدم یک کاربری اطلاعیه داده بود که این گربه را در خیابان پیدا کردیم و حدود یک میلیون تومان هزینه عملش شده است. از چند ناحیه دچار شکستگی شده و جراحت عمیق برداشته و در حال نیمه جان آن را به کلینیک دامپزشکی منتقل کرده اند. و برای هزینه ی عمل گربه از دیگران کمک خواسته بود
حالا جالب اینجاست که بعد مدتی نوشته یک آدم مهربان هزینه ی عمل را پرداخت کرد و برای هزینه های پانسمان و غیره کمک کنید
باور بفرمایید صاحب اطلاعیه را از نزدیک می شناسم و هیچ دروغی در کار نیست
(نمیدانم این گربه تصادف کرده یا هر چیز دیگر علت حادثه معلوم نبود)
واقعا آدم از دست این بشر امروزی به کجا باید پناه ببرد!؟ که انسانی از بی دارویی در حال مرگ است و دخترکی برای داروی مادرش تن فروشی می کند ولی این انسان ، چند میلیون تومان صرف عمل گربه ای می کند که در خیابان حادثه دیده و اصلا معلوم نیست که این حیوان به زندگی عادی اش برگردد یا نه!!!
جالب اینجاست یا بهتر بگویم بــــدبــخــتی اینجاست آن آدم نفهم تر از خودش را (که برای عمل پول داده) مهربان می خواند. این مهربانی نیست. این نفسانیت پست انسان امروزی است. اگر مهربانی بود آیا دخترکی که بر بالای بستر مادرش می گرید سزاوارتر نبود؟ آیا انسانی که از بی دارویی در حال مرگ است سزاوارتر نبود؟!! مادر خودت هم بی دارو بماند پول برای عمل گربه ای نیمه جان می دهی؟! ای خدا!!!
در اباحی ترین حالت اگر جان گربه ای نیمه جان را که صاحبی هم ندارد با جان آدم برابر بگیرم باز هم معلوم است که اینها دروغ می گویند. و کارشان مهربانی نیست بلکه نفسانیت است . چراکه همین آدم اگر ده تا سوسک را جلوی چشمانش بکشی حرفی نمی زند. اگر جان انسان با حیوان برابر است پس چرا برای سوسک دلسوزی نمی کنی؟! می توانی سوسک را بگیری و به بیرون خانه منتقل کنی. قطعا انتقال سوسک، کمتر از یک میلیون تومان خرج دارد. اگر تا این حد مهربانی! پس چرا آنجا به راحتی حیوانی را می کشی و جای دیگر جان انسان را فدای جان گربه ای نیمه جان می کنی؟!! وای بر انسان این زمانه!. وای بر ما!
این بشر امروزی به چه دردی مبتلا است که مهربانی اش به یک طریق حال انسان را به هم می زند و نامهربانی اش به گونه ای دیگر حال انسان را به هم می زند؟؟؟؟؟؟!!!!!!
می دانید این درد چیست؟ درد گم کردن مسیر مقصود انسان
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#46
Posted: 4 Oct 2014 21:15
اگر مسلمانی پس چرا سخاوتمند نیستی؟ مگر نه اینکه رسول خدا (ص)فرمودند: سخی(شخص سخاوتمند) نزدیک به خدا و نزدیک به بهشت و نزدیک مردم است، بخیل از خدا دور و از بهشت دور و از مردم دور و به جهنم نزدیک است. مگر نه اینکه امام باقر (ع) فرمودند: جوان غرق گناهان ولی با سخاوت، نزد خداوند از پیرمرد عابد بخیل بهتر است
سخاوت را بخشنده بودن نسبت به هر آنچه در اختیار داریم گفته اند و سخی یا سخاوتمند به کسی گفته می شود که صاحب جود و کرم است و در بخشندگی دست و دل باز است. بخل ضد سخاوت است و بخیل یا کسی که دارای بخل است به کسی گفته می شود که دارای خساست است. برای حد زیاد بخل ، شحیح نیز گفته شده است
ای کاش ما عمق محبتی که دینمان از ما می خواهد را می فهمیدیم. امیدوارم جملاتی که از اسلام نقل می کنم در این مهم ما را یاری دهد
امیر المؤمنین (ع) فرمودند: بخشش بیش از خویشاوندی محبت آورد
رسول خدا (ص) فرمودند: در مسلمان دو خصلت جایز نیست؛ بخل و سوء خلق
دقیقا دو صفتی که ما برای خودمان جایز می دانیم و در جامعه ی ما بیداد می کند
رسول خدا (ص): فرمود: دوصفت است که خداوند آنها را دوست می دارد. و آنها سخاوت و حسن خلق است و دو صفت را دشمن می دارد آنها بخل و بدخلقی است. خداوند همه اینها را در این آیه جمع کرده و می فرماید: و کسی که خویشتن را از بخل(و بدخلقی) نگاه دارد رستگار است.
رسول خدا (ص) فرمودند: سخاوت درختی است در بهشت، پس هر کس دارای سخاوت شود به یکی از شاخه های آن چنگ زده است. و این شاخه او را رها نمی کند تا او را وارد بهشت سازد. و حرص و آز نیز درختی است از آتش ، هر کس آزمند باشد به شاخه ای از آن چنگ زده است تا اینکه وارد آتش جهنم شود
گاهی نظراتی می بینم که بنظرم لازم است توضیح بدهم که این درخت تجسم آن واقعیتی است که پیامبر از آن خبر می دهد؛ نه اینکه واقعا درختی مثل درختهای دنیا باشد
در باب سفارش به سخاوت و نهی از بخل، فرمایشات بسیاری از اسلام نقل شده که جهت اختصار نیاوردم و فقط به صورت موضوعی چند نمونه می آورم
سخاوت و جایگاه مهم آن در اسلام به گونه ای است که طبق آنچه من در اخبار اسلامی دیدم گویی وجود این صفت در شخص باعث آمرزش بسیاری از گناهان و شاید باعث آمرزش بزرگترین گناهان می شود.
رسول خدا (ص) فرمودند: هر بنده ای که خلقش نیکو باشد و دست او بازگردد، در ضمانت خدواند می باشد و خداوند او را داخل بهشت می گرداند
رسول خدا (ص) فرمودند: از گناه شخص سخاوتمند بگذرید . زیرا هر گاه لغزشی پیدا کند خدواند دست او را می گیرد؛ و هرگاه تنگدست شود، دری به روی او می گشاید
من با توجه به منابع اسلام و تدبر در آن به این نتیجه رسیدم که ارزش سخاوت چندان به مادیاتی که در اعمال سخاوتمندانه بخشیده می شوند نیست. بلکه ارزش اصلی اعمال سخاوتمندانه به نیت و روح سخاوت است و اهمیت آن به محبت و اثری که بر روح و روان انسان باقی می گذارد است. لذا اگر ما انبوهی از مال و ثروت را ببخشیم و نیت ما ریا باشد یا بعد از آن منت بگذاریم، بنا بر اسلام کار خود را خراب کرده ایم و به نسبت منتی که بر آن شخص گذاشته ایم اجرمان را زائل کرده ایم. و چه بسا گاهی نبخشیدن و منت نگذاشتن، بهتر نتیجه بدهد تا اینکه ببخشی و او را با منت تخریب کنی
قرآن کریم: کسانی که اموالشان را در راه خدا انفاق می کنند. سپس منت و آزاری به دنبال انفاقشان نمی آورند. آنان را در نزد پروردگارشان پاداشی درخور آنهاست. و نه بیمی بر آنهاست و نه اندوهی خواهند داشت
قرآن کریم: ای کسانی که ایمان آورده اید. صدقه های خود را با منت نهادن و آزردن باطل نکنید. مانند کسی که مالش را به ریا و خودنمایی به مردم انفاق می کند
برای اینکه این محبت بهتر ایجاد شود ما باید روش سخاوت را هوشمندانه انتخاب کنیم و هرچه بیشتر بتوانیم دیگران را با بخششمان خوشنود کنیم اثر مثبت بیشتری بر روان یکدیگر باقی گذارده ایم. البته ایجاد خشنودی فقط یک جنبه است و گاهی عمل ما در چشم مردم دیده نمی شود ولی از دید خدا پنهان نمی ماند و بی شک در دلمان ثبت خواهد شد و اثرش ماندگار خواهد بود
از جمله مؤلفه هایی که باعث می شود سخاوت بیشتر موجب محبت و شادی شود سخاوت در جایی است که دیگران انتظار بخشش و محبت ما را ندارند و ما بخشش می کنیم.
محققی می گفت: محبت و سخاوت به همسر این نیست که روز زن برای همسرت هدیه بگیری. محبت و سخاوت یعنی اینکه، روزی که از تو انتظار ندارد او را با هدیه خشنود کنی. کسی که روز زن هدیه نمی خرد خسیس نیست؛ شجاع است.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: سخاوت آن است که تو آغاز کنی زیرا آنچه با درخواست داده می شود یا از روی شرم، یا از روی نشیدن سخن ناپسند است
بهترین هدایا با بهترین اثرها متعلق به زمانی هستند که آن شخص انتظار ندارد و بدون درخواست و انتظار شخص مقابل بخشیده می شود. چه بسا حتی اگر ما از روی شرم و حرف دیگران بخشش نکنیم، طرف مقابل چنین برداشتی می کند و در واقع به اندازه ی کافی آن محبتی که باید ایجاد کند را ایجاد نمی کند.البته به این معنا نیست که همه ی هدایایی که انتظار می رود بخشیده شود خالصانه نیست
مثال دیگر بخشش های ما که اثر نابی ندارد میهمانی ها و هدایای معمول عرفی است که گاهی از روی اجبار است که باز هم چندان محبت ها را ثابت نمی کند و چندان دلها را شاد نمی کند. متاسفانه عده ای فقط زمانی برای میهمانی هایشان خرج زیاد می کنند که قرار است با گرفتن هدیه چند برابر پولهای خرج کرده را جبران کنند. ای کاش ما بدانیم که مادیات از دست رفته، فقط با مادیات جبران نمی شود. ای کاش ما یاد بگیریم مادیات برای خشنودی دلها هستند نه اینکه دلها اسیر مادیات شوند. ای کاش ما بتوانیم دنیا را فدای دلها کنیم نه اینکه دلها را فدای دنیا کنیم. این چشم و هم چشمی ها و این ریا کاری ها آن سخاوتی نیست که در دین ما بسیار سفارش شده است.
قرآن کریم: و چون به شما تحیت و درودی گفته شد شما تحیتی نیکو تر از آن یا همانند آن را بگویید. که بی تردید خداوند حسابرس همه چیز است.
امیر المؤمنین فرمودند:....... و چون به تو احسان کردند، بیشتر از آن ببخش. به هر حال پاداش بیشتر از آن آغاز کننده است.
نکته ی بسیار ظریفی است که اگرچه کسی که به آن محبتی شده، محبت را مضاعف بازگرداند باز هم آغاز کننده ی محبت برتری دارد. چه خوب است که ما فرصت شروع کننده بودن را غنیمت بشمریم و به جای فکر کلاهبرداری، روزانه به این فکر کنیم که کجا می توانیم آغاز کننده ی شادی و محبتی پایدار، در دل انسانی باشیم؟
البته ببخشید! حواسم نبود که ما بی گناهیم، ما هیچ تقصیری نداریم. تقصیر دیگران است که ما را مجبور می کنند. اگر دنیا اصلاح شود ما هم انشاالله اصلاح می شویم. عذر می خواهم که حرف از کلاهبرداری مردم زدم
از عوامل اثر گذار دیگر بر کیفیت سخاوت، بخشیدن بدون منت و درخواست عوض نداشتن است
شخصی به دیدار امام رضا (ع) رفته و عرض کرد: من مردی از ارادتمندان شما هستم و هزینه ی سفرم را گم کرده ام ولی در شهر خود ثروتمند هستم. تقاضا دارم شما به من عنایت نمایید تا به وطن خود بازگردم و در آنجا از سوی شما آن را صدقه دهم. امام رضا (ع) برخاستند و وارد حجره ی دیگری شدند و طولی نکشید که دست خود را از بالای درب اتاق بیرون آورده و فرمود: این دویست اشرافی را بگیر و لازم نیست از جانب من آن را صدقه بدهی. شخصی عرض کرد : با وجود مال بسیاری که به او عطا نمودی چرا روی خود را پوشاندی؟ فرمود: ما خاندانی هستیم که دوست نداریم ذلت سوال را در صورت سائل و در هنگام گرفتن حاجت ببینیم
توضیحی عرض کنم که پوشاندن چهره در هنگام بخشش بستگی به برداشت اجتماعی نیز دارد و این موضوع که ائمه (ع) سعی می کردند در هنگام بخشش تا می توانند از شرم سائل کم کنند روایات بسیاری دارد که من فقط یک نمونه عرض کردم.درباره ی حضرت امیر (ع) نقل شده که به درخواست کننده می فرمودند: درخواستت را بنویس که از گفتن آن خجالت نکشد.
ما به عنوان مسلمان باید الگو بگیریم و با توجه به آداب اجتماع سعی کنیم به گونه ای برخورد کنیم که مبادا کسی که از ما چیزی می خواهد احساس شرمندگی کند. من خاطره ای از رفتار جامعه ی ما دارم که قیاس آن با رفتار ائمه (ع) می تواند جالب باشد. در مسجدی بودم که ظاهرا شخص آبرومندی به نزدِ یک روحانی می رود و به او می گوید: از راه بسیار دوری آمده و پولش را گم کرده(شاید هم گفته پول کم آوردم) اینجا غریبم.آیا می شود کمکی کنید تا بازگردم؟
من از اینجا شاهد بودم که این آقای روحانی به یکباره با صدای بلند گفت: آقایان ایشان از راه دور آمدند و پول کم آورند هر کسی می تواند کمک کند.
من شاهد بودم این این بنده خدایی که درخواست کرده بود صورتش به یکباره سرخ شد و به گوشه ای از مسجد فرار کرد.
جناب مسلمان این چه وضع آبروداریست؟ رفتار امام رضا و اهل بیت (ع) کجا و رفتار ما کجا؟ البته این را هم بگویم همان قدر که زحمت کشید و صدایش را بلند کرد و درخواست کمک کرد از حوصله ی خیلی ها خارج است ولی مشکل اینجاست که ما چقدر در رفتارهایمان از اسلام و دستوراتش دور هستیم. یا بعضی ها در سخاوتشان اینقدر منت می گذارند که همان نبخشند بهتر است.
دو نکته از رفتار امام رضا (ع) برای من جای تامل بسیار دارد. اولی رفتاری است که درخواست کننده خجالت نکشد و دومی این است که امام رضا با اینکه آن شخص می گوید از جانب شما صدقه می دهم ایشان تکلیف را برمی دارند و می فرمایند: نیاز نیست که از جانب من صدقه بدهی.
بسی جای تامل دارد. نکته ی بسیار زیبایی دارد.با اینکه خود آن شخص گفته است که به جای بازگرداندن پول، آن را صدقه می دهد، با اینکه آن شخص ثروتمند بوده است، با اینکه اینهمه سفارش به صدقه و سخاوت از طرف اهل بیت (ع) وجود دارد، باز هم امام رضا (ع) تکلیف را بر می دارند و می فرمایند: <لازم نیست از جانب من آن را صدقه بدهی> می دانید چرا؟ چون ما در اسلام توصیه شده ایم به سخاوت بدون درخواست عوض. چه این عوض، کار خیری باشد و چه شر باشد. ما باید محبت کنیم و در عوض آن از بنده ی خدا چیزی طلب نکنیم. اینچنین محبت و سخاوتی ما را به خدا و آرامش نزدیک می کند. و نکته ی بسیار مهم این است که آن صدقه و بخششی مقبول است که از روی میل باشد نه اینکه از روی تکلیف و اجبار باشد. آن شخص اگر روحش ظرفیتی برای پذیرش ارزشها داشته باشد با محبت بی منت و سخاوتمندانه ی امام رضا (ع) سخاوت را یاد خواهد گرفت و آن پول را صدقه خواهد داد ولی اینبار از روی اختیار و درک محبت و لذتهای پایدار اینکار را خواهد کرد. و اگر امام رضا (ع) تکلیف می کرد که حتما از جانب او صدقه بدهد چه بسا آن شخص محبت امام رضا (ع) را درک نمی کرد و به خیال خودش امام رضا (ع) کمک او کرده است تا او از جانبش صدقه بدهد. ولی با اینکار هم محبت سخاوت امام رضا (ع) به دل او نشست و هم اگر او ظرفیت داشته باشد به اندازه ای که می تواند از رفتار بزرگوارنه ی امام رضا (ع) یاد می گیرد و صدقه و بخشش خواهد داشت
من در جامعه ی ایران شاهدم عده ای از مردم وقتی پولی را می بخشند می گویند که از طرف آنها صدقه بدهند یا در برابر بخششی که می کنند شرط صلوات بر رسول خدا (ص) و اهل بیتش و شرط کارهای خیر دیگر قرار می دهند. جهالت تا کجا؟ رفتار مغایر با رفتاری که اسلام به آن دستور داده تا کجا؟ مگر رفتار امام رضا (ع) و بسیاری رفتار مشابه از ائمه را نمی بینیم؟
ای مسلمان! به کدام دستور و سفارش، اجر محبتت را زائل می کنی؟ اگر می خواهی به بهشت بروی، سخاوت بی درخواست عوض، به بهشت نزدیک تر است! اگر می خواهی دیگران را به بهشت ببری، باز هم سخاوت بی درخواست عوض ، بیشتر آنها را بهشتی می کند. از جهل خود دست بردارید. از رفتار به اسم دین و در مغایرت با دین دست بردارید. عده ای جواب می دهند که ما با در خواست کار خیر، در مقابل کار خیر، قصد یادآوری داریم. باشد، یاد آوری کن؛ ولی نه در مقابل سخاوت و بخششی که داری!! آن کس که ظرفیتی داشته باشد با سخاوت شما به سخاوت روی می آورد و آنکه بخواهد به اجبار و تکلیف شما کار خیری را انجام دهد بهره ای که باید ببرد را نخواهد برد بلکه گاهی از کار خیر فاصله می گیرد! علاوه بر این مگر سخاوت فقط برای مسلمانان است که شرط صلوات قرار می دهید؟! اگر مسلمانی، به اینهمه سفارش سخاوت و محبت عمل کن بی آنکه از بنده ی خدا عوض بخواهی
قرآن کریم: و هم بر دوستی او(یعنی خدا) به فقیر و طفل یتیم و اسیر طعام می دهند.
آیه ی بعدی: (و گویند) ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی طلبیم.
دقت فرمودید که اطعام اسیر در کنار اطعام فقیر و یتیم آمده است؟ بدون طلب پاداش و حتی تشکر!
البته در اسلام تشکر نکردن از کسی که کاری برای ما انجام می دهد، مساوی با تشکر نکردن از خدا قلمداد شده است ولی موضوع این است که بخشنده، محبتش را بدون هیچ درخواستی برساند. این محبت است که راه چاره ای جز باور کردن محبت باقی نمی گذارد
رسول خدا فرمود: ای علی سخی باش که خداوند هر سخی را دوست می دارد. اگر کسی نزد تو آمد و حاجتی داشت روا کن اگر او اهلیت نداشته باشد تو اهلیت داری
البته این به این معنا نیست که ما از روی ظاهر افراد قضاوت کنیم و مثلا بگوییم که این لیاقت ندارد و من دارم. بلکه مفهومش این است که سخاوت خوب است که از این دو حال خارج نیست یا هر دو شایستگی دارید یا بخشنده شایسته ی بخشندگی است. البته این بخشش نباید بی حساب باشد و آدم عاقل درست و به اندازه می بخشد
امام کاظم (ع) فرمودند: چقدر زشت است از مردی چیزی بخواهند و او بگوید: نه.
از جابر بن عبدالله: هیچ کس تا کنون از پیغمبر خواهشی نکرده و چیزی نخواسته که حضرت در پاسخ او گفته باشد: نه
البته توجه داشته باشید که این نه گفتن اصلا به معنای تبعیت از هر خواسته ای نیست. بلکه ائمه (ع) در جایی که ممکن بود به طریقی رضایت درخواست کننده را فراهم آورند اینچنین رفتار می کردند. گاهی نمی شود درخواست را دقیقا اجرا کرد ولی می شود با تغییر آن را انجام داد و در همین حال <نه> هم نگفت. خلاصه نه نگفتن به معنای تبعیت از هر خواسته ای نیست. و طبق تحقیقات من از اسلام، اینکه دیگران هر درخواستی داشته باشند ما تبعیت کنیم نه سخاوت است نه خوش اخلاقی، بلکه اشتباه و بیماری است.
از امام حسین (ع) روایت شده: این سخن از پیامبر خدا نزد من صحیح است که فرمود: بعد از نماز بهترین اعمال نزد خدا این است که انسان بدون معصیت در قلب مؤمن ایجاد سرور نماید. من یک روز غلامی را دیدم که به سگی غذا می داد. به وی گفتم: چرا این عمل را انجام می دهی؟ گفت ای پسر رسول خدا! من غمگینم. می خواهم این سگ را مسرور کنم شاید من هم مسرور گردم. غم و اندوه من این است که مالک من شخصی است یهودی و من نظر دارم از وی مفارقت نمایم. امام حسین (ع) مبلغ دویست اشرافی نزد مالک آن غلام برد. یهودی گفت: این غلام من فدای قدم تو باد (ظاهرا یعنی غلام را به تو دادم) و این باغ را نیز به آن غلام بخشیدم.و این مبلغ پول را هم که دادی به شما تقدیم نمودم. امام حسین (ع) فرمود: من نیز این پول را به تو بخشیدم. یهودی گفت : من هم قبول کردم و این پول را به آن غلام بخشیدم. امام حسین (ع) فرمود: من نیز این غلام را آزاد نمودم و همه ی اینها را به او بخشیدم. زن آن یهودی گفت: من اکنون اسلام اختیار کردم و مهریه ام را به شوهرم بخشیدم. یهودی گفت: من نیز مسلمان شدم و این خانه را به زنم بخشیدم
به نظرم این نمازی که اول روایت می آید هر نمازی نیست. نمازی که به دل شکستن بینجامد این نماز نیست. بلکه بنظرم نمازی است که به تجلی صفات الهی برساند و باعث نهادینه کردن سخاوت، خوش اخلاقی و امثال اینها در اجتماع بشود البته هر کسی در حد خودش.
شاید برای شما سوال بشود چگونه ارتباط این یهودی با امام حسین (ع) اینقدر صمیمی است؟ بله، یهودیان و به طور کلی ادیانی که در صلح با مسلمانان زندگی می کردند از آزادی و رفاه، در جامعه ی اسلامی برخوردار بودند و بعضا روابط بسیار صمیمی و دوستانه ای با مسلمانان داشته اند. البته در دوره های متفاوت طبیعتا تفاوتهایی داشته و باز هم یادآوری می کنم آنها که در صلح بودند نه آنان که سر جنگ داشتند.
نقل شده که عبدالله بن جعفر(یکی از فرزندان امام جعفر صادق ع) از شهر به قصد مزرعه ای که داشت بیرون رفت. بین راه به نخلستان متعلق به گروهی رسید و در آنجا غلام سیاهی کار می کرد. سفره ی غذایش را آماده ساخته بود تا غذا بخورد. سگی از دیوار باغ آمد و نزدیک آن غلام که رسید غلام یک قرص نانش را به سگ داد و آن سگ خورد. و دومی را پیش آن انداخت و سومی را، آن سگ خورد. و عبدالله همین طور نگاه می کرد. پرسید: غلام، تو هر روز چند نان خوراکت است؟ گفت: همین قدر که دیدی. عبدالله گفت: پس چرا همه را به سگ دادی؟ غلام گفت: در این اطراف سگ نیست ، ممکن است این حیوان از راه دوری آمده باشد و گرسنه باشد. نخواستم ناامیدش کنم. عبدالله پرسید: پس خودت امروز چه می کنی؟ گفت: امروز را گرسنه می گذارنم. آنگاه عبدالله بن جعفر گفت: مردم مرا سخاوتمند می دانند در صورتی که این غلام از من سخی تر است. در نتیجه آن غلام و آن باغ را با تمام وسایل موجود خرید و غلام را آزاد کرد و همه را به او بخشید.
(در نقلی دیگر با اندکی تفاوت آمده بود که اصل مطلب یکی بود. مثلا جای دیگر آمده بود که عبدالله می گوید: مردم مرا به سخاوت زیاد سرزنش می کنند....)
می خواهید بدانید چطور شد که آن قبایل عرب که آن چنان بودند چگونه به قدرتی غالب تبدیل شدند؟ شاید نقل زیر در جواب به شما کمک کند
برای مردی از اصحاب پیامبر خدا (ص) سر گوسفندی را هدیه آوردند. گفت: فلان برادر مسلمانم از من بیشتر نیازمند است و نزد او فرستاد و او نزد دیگری ، تا هفت منزل دست به دست گردید و سرانجام به خانه اولی بازگشت.(شاید این هفت منزل حدودی باشد)
رسول خدا (ص) این مردم را به گونه ای تغییر داد که در ذهن نمی گنجد.
ادامه در پست بعدی
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#47
Posted: 4 Oct 2014 21:30
ادامه پست قبلی
نمونه های بسیار زیبایی از ایثار ائمه (ع) در هنگامی که خود نیاز دارند وجود دارد که جهت اختصار نیاوردم
بخشیدن و سخاوت در هنگامی که برای ما سختی ندارد ارزش دارد ولی زیبایی انسان و صفات انسانی جایی خوب جلوه می کند که انسان برای بخشیدن هایش تا حدودی از خود گذشتگی می کند
امام صادق (ع) فرمودند: ای جمیل این حدیث را به دوستان برگزیده ات برسان. جمیل گوید: عرض کردم : قربانت گردم دوستان برگزیده ام کدام افراد می باشند؟ فرمود: آنها که به برادران خود در سختی ها و آسانی ها نیکی می کنند و از آنها دلجویی می نمایند. بعد از آن فرمود: ای جمیل آنها که مال زیاد دارند برای آنها مشکلی نخواهد بود، ولی خداوند آنهایی را که مال اندک دارند و در عین حال انفاق می کنند ستوده و فرموده : و برخود مقدم می دارند هر چند خودشان را فقر و نیاز باشد و کسی که خویشتن را از بخل(و بدخلقی) نگاه دارد رستگار است(قسمتی از آیه 9 .سوره حشر)
امیر المؤمنین (ع) فرمودند: از بخشش اندک شرم مدار که محروم کردن، از آن کمتر است (محروم کردن، از بخشش اندک بدتر است)
به نظر من بخشیدن چیزهای کوچک در زمانی که توانایی ما کم است می تواند ارزشی داشته باشد که بعضی بخشیدن های بزرگ در وقت ثروت ندارد. مثلا کسی که واقعا در توانش نیست و هدیه ای کوچک می دهد محبت خود را آشکارا نشان داده است. و ارزش محبت را اینقدر می دانسته که به خاطر کوچک بودن هدیه شرم نکرده است. ولی کسی که با افتخار ، از انبوه ثروت خود، اموال نسبتا زیادی را می بخشد ممکن است افتخار به توانگری، به خلوص محبتش صدمه بزند. چقدر زیباست هدایایی که بدون ریا و از روی محبت اهدا می شوند. درک محبتِ بخشش نیز، موضوع مهمی است. بعضی افراد درک درستی از جنبه ی محبت هدیه و سخاوت شخص بخشنده ندارند
چه بگویم برای مردمی که به هدیه تنها از جنبه ی مادی نگاه می کنند؟ مطمئن باشید که دل ایشان هیچگاه از دنیا سیر نمی شود و تا اینگونه هستند لذتهای پایدار را درک نخواهند کرد و به آرامش نخواهند رسید
بعضی افراد با خودشان می گویند اگر فلان قدر پول داشتیم خرج فقرا می کردیم. خوب است که انسان تصورات مثبت داشته باشد و نیتش خیر باشد. ولی گاهی این حرفها مکر نفس پلید است که ما را از انجام آنچه می توانیم بازدارد. پیوسته به ما تلقین می کند از دست تو که کاری بر نمی آید و در نتیجه ما را از آنچه می توانیم غافل می کند. در حالی که برای هر کسی حدی از بخشش ممکن است. آنچه تعیین کننده ی منزلت این بخشش، در قلب ما و در نزد خداوند است مقدار خلوص و حد محبت و تلاش ما برای سخاوت ما است نه مقدار پولی که در بعضی مواقع در اختیار ما نیست. آن چیزی که قلب ما را زیبا می کند و صفات پاک و خدایی را در قلب ما پرورش می دهد تلاش و نیت ما است. و این تلاش و نیت به همان اندازه است که ما می توانیم. توانایی فقط به پول نیست بلکه به نظر من با توجه به اسلام ، بخش اعظم سخاوت، در غیر پول تعبیر می شود روایتی را در مبحث خوش اخلاقی آوردم که تکرارش مفید است
رسول خدا (ص): ای پسران عبد المطلب: شما نتوانید با اموال خود به همه مردم گشایش دهید،پس با چهره باز و خوشروئی با آنها برخورد کنید
سخاوت در اعمال و رفتار نیز جای دارد. بعضی از ما گاهی در یک کمک ساده و خوش اخلاقی نیز بخل می ورزیم.
خساست و بخل در انسان بخیل حد و اندازه دارد. گاهی این حد خساست به اندازه ای می رسد که نه تنها نسبت به اموال خود بخیل هستند بلکه نسبت به اموال دیگران هم بخیل هستند. یعنی اینکه بدشان می آید کسی به کسی کمک کند. خدا به این آدم رحم کند
روزی در خدمت امام صادق (ع) بودم. از من پرسید: می دانی شحیح کیست؟ عرضه داشتم: بخیل است. فرمود بلکه بدتر از بخیل است. زیرا بخیل به آنچه دارد بخل می ورزد اما شحیح هم نسبت به آنچه خود دارد بخل می ورزد و هم نسبت به آنچه دیگران دارند. و اضافه بر آن هر چه را که در دست مردم می بیند آرزوی داشتن آن را دارد؛ چه از راه حلال باشد و چه از راه حرام. و هیچگاه سیر نمی شود و به آنچه خدا داده خرسند نمی گردد
بنظرم به عبارتی می توان گفت شحیح حد پیشرفته ی بخل و خساست است. و فقط می توانم بگویم خدا به او و خانواده اش و جامعه ای که اینچنین انسانهایی دارد رحم کند
اگر تحقیق کنید خواهید دید امکان ندارد بخل و خساست در جامعه ای گسترش پیدا کند و در عین حال آن جامعه پیشرفت کند. تا وقتی مردم بخیل هستند کار گروهی آنطور که باید شکل نمی گیرد و همین بخل، باعث از هم پاشیدگی در سطح اجتماع می شود. اگر خساست در جامعه ای رواج یابد هیچکس نمی تواند مادامی که این بخل در میان مردم است جامعه را آباد کند. و در چنین جامعه ای راه اصلاح اجتماع از طریق اصلاح فرهنگ ممکن خواهد بود. وقتی مسئولین نسبت به آموزش اخلاق در جامعه کم سواد و کم مسئولیت هستند نمی توان از این جامعه انتظار پیشرفت داشت. ولی مسئولین چه کسانی هستند؟ اگر اشتباه بزرگان اثر بیشتری دارد اشتباه کوچکترها اندک اندک جمع می شود و نهایتا اشتباهی بزرگتر را رقم می زند. بعلاوه اینکه اگر دیگران دلشان به حال ما نمی سوزد ما هم نباید به فکر خود باشیم؟ ما باید سخاوت داشته باشیم و سخاوت را آموزش بدهیم. آنچه در کودکی آموزش داده می شود بسیار موثر در اخلاق و روحیات بزرگسالی است. به فرزندانمان آموزش و تمرین سخاوت بدهیم و بدانیم که اولین کسی که از این سخاوت و صفت زیبا لذت می برد و به آرامش می رسد فرزندان ما هستند و بعد از آن جامعه نیز بهره می برد. به فرزندانمان سخاوت را بیاموزیم و آنها را به سخاوت تمرین بدهیم.
تمرین و آموزش سخاوت به کودکان این نیست که به آنها پول بدهید تا به فقیر بدهد یا مثلا این نیست که هدیه ای را بخرید و از بچه بخواهید آن را تحویل دهد. البته با توجه به سن بچه، اگر هدیه را بفهمد واسطه گری برای هدیه دادن می تواند مفید باشد.
ولی بچه چه می فهمد که این پول به کجا ختم می شود؟؟!! بچه چه درکی از هدیه ای که شما خریده اید دارد؟؟!!
برای کودک، آموزش سخاوت و تمرین آن، این است که آنجایی که درک می کند در حال محبت کردن به دیگران است محبت کند. و آنجایی که چیزی را برای خود می داند از بخشیدن آن لذت ببرد. مثلا دیگران را در بازی کردن با اسباب بازی هایش شریک کند. حتی از اسباب بازی هایش به دیگران ببخشد. و از این بخشش لذت ببرد. در این صورت است که روان این بچه، هم بستری سالم برای آرامش خودش خواهد داشت و هم بستری سالم برای اجتماع فراهم خواهد کرد.
بعضی از والدین انگار به بهانه ی بچه، برای خودشان اسباب بازی می خرند. و نه به کودکشان اجازه ی بازی می دهند نه به دوستان بچه اجازه می دهند که در اسباب بازی ها شریک شوند. وای بر اجتماعی که چنین والدینی دارد. صورت بچه را داغ بگذارید خیانتی کمتر از این خیانت کرده اید. خساست و عقده را به جان بچه تزریق کرده اید و اگر این بچه بتواند از این تربیت خلاص شود چه بسیار راه سختی خواهد داشت
آن انسانی که در اجتماع نسبت به خوشحالی دیگران بخل می ورزد و نسبت به خشنود کردن دیگران بی اهمیت است فردای همین کودک است. و به جای خوشحالی از خوشحالی دیگران، می خواهد خوشی را از دیگران بگیرد. چراکه در کودکی یاد گرفته و تمرین کرده که مبادا از آنچه دارد ببخشد و باعث خوشحالی دیگران شود. البته همیشه انسانهای شریفی هستند که از زمانی که عقلشان می رسد پوسته های جهل و عادتهای غلط را یکی پس از دیگری می شکافند
پدر و مادر!! بفهم!!! نه تنها بچه را از اشتراک اسباب بازیها منع نکنید بلکه بچه را تشویق کنید که در اسباب بازیهایش دیگران را شریک کند و بلکه در حدی که خودش، بی اسباب بازی نشود به دیگران ببخشد و از خوشحالی دیگران خوشحال بشود
همه ی ما در تربیت بچه ها موثر و مسئولیم
ما به چه دردی مبتلا شده ایم که درد و رنج دیگران برایمان کم اهمیت ، و یا بی اهمیت شده است؟ به خدا ، به هر چه باور دارید و ندارید، در چنین جامعه ای که کسی به فکر دیگران نباشد هیچکس به هیچ جایی نمی رسد مگر اینکه مقصد درد و زخم باشد.
راه رسیدن انسان به موفقیت های دنیا و آخرت در همدلی و تلاش گروهی است. اگر این نباشد هیچ کس به آرامش نمی رسد. و اگر جامعه ای فاسد شد، در میان این جماعت فقط انسانی می تواند دلی شاد داشته باشد که دلش زیبا باشد. چراکه این دل آدمی است که همیشه درکنار انسان است و اگر زیبا باشد همیشه دلنواز است و اگر زشت باشد هرچقدر که ما حواسمان را پرت و منحرف کنیم دوباره اسیر این دل کثیف خواهیم بود
پدر و مادرانی هستند که نه تنها سخاوت را به بچه آموزش نمی دهند بلکه برای راحت شدن خود، آن خوی پست انسان را در کودکشان پرورش می دهند مثلا: وقتی بچه در غذا خوردن سرسختی می کند غذا را به سمت دهان شخص دیگری می برند و می گویند او می خورد! و بعد از آن می گویند: نه! نه! خودش می خورد! و دوباره به دهان بچه نزدیک می کنند. این چه کاریست؟!!! شما را به هر چه باور دارید بچه را حریص نکنید! بچه را با نخوردن دیگران تشویق به خوردن نکنید! بچه را از خوردن دیگران نترسانید! غذا خوردن بچه را در تقابل با غذا خوردن دیگران قرار ندهید! بچه را از کودکی در مسیر خساست قرار ندهید!
نه تنها کودک نباید با نخوردن دیگران تشویق شود بلکه باید از غذا خوردن دیگران لذت ببرد. آن غذایی که تا دهان دیگری برده اید برای همان دیگری است. نه اینکه از دهان او بیرون بکشید و به دهان دیگری فرو ببرید. این رفتار در ظاهر به یاد بچه نمی ماند ولی در روح و روان بچه حک می شود و بعدها ایجاد حسی می کند که خود فرد دلیلش را نمی داند ولی به سمت آن تمایل دارد
در ایام نه چندان دور ایران، بین آنان که بیمار نبودند و آشنا بودند ظرف غذا یکی بود که همین باعث صمیمیت و رفع بعضی صفات خبیث می شد اکنون که همه ما میکروبدار شده ایم و حالمان از دست و دهان یکدیگر به هم می خورد و آداب اجتماع تغییر کرده است باید راه دیگری یافت و در همین ظرف های جدا از هم، دیگران را در غذای کودکتان شریک بسازید تا کودک سخاوت را یاد بگیرد و سخاوتمندی برایش شیرین شود و دچار حرص و خودخواهی و بخل نشود
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بخل موجب عار است و ترس نقص آدمی است. بخشنده باش و تبذیر نکن. به اندازه ی توانایی بده و مال خود را از دیگران دریغ مدار. از کم دادن شرم نکن زیرا محروم کردن ، از آن هم کمتر است. از بخیل در شگفتم که از فقری که او را ترک کرده می ترسد و از مالی که او را ترک می گوید حفاظت می کند. در دنیا مانند فقرا زندگی می کند و در آخرت مانند اغنیاء محاسبه می شود. بخل جامع همه بدیهاست و آن مهاری است که آدمی را به هر جا می کشاند.
بیان لطافت و ظرافت و عمق همین روایت از فرمایشات حضرت امیر (ع) به برداشت بنده ی حقیر خودش کتابی می خواهد ولی من صدایم را حبس می کنم و دریافت زیبایی اش را در ابعاد مختلف به عهده ی خواننده می گذارم و به ادامه مطلب می پردازم
آنطور که گفته اند تبذیر به معنای مصرف زیاد و بیش از حد است که در انفاق هم صادق است. در اسلام گفته اند آنقدری ببخش که مالت پراکنده و نابود نشود. من دیگر آیات و روایاتش را نیاوردم
تا حالا فکر کردید چرا بعضی از ما هیچگاه از دنیا سیر نمی شویم ؟! چرا بعضی ها هیچگاه نگاهشان از چند ریالی که بر سر سفره ی کارگر ضروری است برنمی گردد؟ این همه پول چه گلی بر سر پولدارها زد؟ که در حرصشان پایانی نیست. آماری از محقق بسیاری بزرگی به خاطر دارم که می گفت: <افسردگی بین طبقات مرفه اجتماع، دوبرابر طبقات دیگر(یا شاید طبقه ی متوسط) اجتماع است.> واین افسردگی بعد از آن است که به هزار در زده اند تا خوشحال بمانند. البته ثروت مادی بد نیست حتما روش ما عیب دارد
تا حالا برای شما حد ایمان و کفر در جامعه ی امروزی و جامعه ی ما سوال شده است؟ شاید فرمایش حضرت امیر (ع) که می آورم به شما کمک کند
امیرالمؤمنین (ع) در مجلسی بودند
یکنفر از پایین مجلس برخاسته و گفت: ای امیر مؤمنان، مرا به انجام عملی راهنمایی فرما که به خاطر آن خدا مرا از آتش رهانده و داخل بهشت فرماید. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: بشنو ،سپس بفهم، سپس باور کن. دنیا بر سه رکن و پایه استوار است. به دانشمند سخنوری که به علم خود عمل کند. و به توانگری که در صرف مالش در راه خدا بخل نورزد. و به فقیری که صبر کند. پس هنگامی که دانشمند علم خود را پنهان کند(پنهان در زبان و عمل) و توانگر بخل بورزد و فقیر بر فقرش صبر نکند. وای! و صد وای! در یک چنین روزگاری نزدیک است که زمین پس از پذیرش ایمان، به کفر خود باز گردد! ای سوال کننده! ، کثرت مساجد و جماعتی که تنشان با یکدیگر جمع و دلشان پراکنده است تو را نفریبد. پس همانا مردمان سه قسمند، زاهد ، راغب و صابر. زاهد زمانی که دنیا به او روی آورد و دنیا از او روی برگرداند با دنیا شاد نمی شود(جنبه ی پست دنیا). صابر در دل آرزوی دنیا دارد و اگر به چیزی از آن دست یافت روی گرداند چراکه بدانجامی آن را می داند. راغب باکی ندارد که دنیا را از حرامش به دست آورد یا از حرام
<بشنو ، سپس بفهم ، سپس باور کن> به ترتیب این لغات توجه داشتید؟
سه رکن و پایه ای که فرمودند را اگر دقت کنید خواهید فهمید که اگر اجرا شود زیربنای اجتماع برای بهترین و متعالی ترین اجتماع مهیا می شود. عالمی که به علمش عمل کند و آن را بازگو کند ذهن مردم را پویا می کند و مسیر لذتهای پایدار روشن می شود و جامعه را به سوی موفقیت می کشاند. و توانگری که سخاوت داشته باشد توانگری را با محبت و دستگیری اشاعه می دهد و فقیری که صبر داشته باشد در چنین جامعه ای راه نجات را پیدا خواهد کرد.
من که بنظرم آمد به طور کلی در جامعه ی ما آنان که می دانند در عمل و زبان پنهان می کنند و توانگر بخل می ورزد و فقیر صبر ندارد. حالا ما به کفر نزدیکتریم یا ایمان؟
<کثرت مساجد و جماعتی که تنشان با یکدیگر جمع و دلشان پراکنده است تو را نفریبد> دقت فرمودید؟؟؟!!! چقدر جای تفکر دارد
دنیا در لغت از دنی به معنای پست است. که گاهی به معنای جنبه ی پست محیط زندگی ما، و گاهی به معنای محل زندگی دنیوی انسان می آید. در این روایت آن جنبه ی پست دنیا ملامت شده است. و لذتهای پایدار در زندگی دنیا مذموم نیست
زاهد: بنظرم زاهد در اینجا یعنی کسی که دلش از ظواهر دنیا گسسته شده و خوشی را در معنا و جایی فراتر از ظواهر دنیا پیدا کرده است. مثل لذت محبت که فراتر از ظاهر است. این افراد، چه ظواهر دنیا به آنها رو کند و چه روی برگرداند پیوسته در آنچه دارند خوش هستند. و اساسا منبع خوشی آنها جایی فراتر از ظواهر دنیاست. ثروت دست این افراد به نفع خودشان و به نفع جامعه است. خدا کند این گونه افراد زیاد شوند یا شاید تقریبا بهتر باشد برای شرایط فعلی بگویم: خدا کند این دسته از افراد ایجاد شوند. البته کم هستند
صابر: بنظرم یعنی کسی که دلش از جنبه ی پست دنیا کنده نشده و در دلش دنیا را می خواهد ولی گاهی عقلش ساز مخالف با دلش می زند. این دسته به خاطر فرمان عقل، عاقلانه از خواهش دل می گذرند چراکه از عاقبت دنیا گرایی خبر دارند. لفظ صابر هم جالب است. چون آنها در دلشان خواهشی دارند که البته خواهشی بیمار است ولی عاقلانه بر این خواهش صبر می کنند.
راغب: این دسته آنهایی هستند که رغبت آنها به ظواهر دنیا آنچنان است که هیچ چیزی مانع آنها نمی شود.
بنظرم ما خیلی توانایی به خرج بدهیم از صابرین خواهیم بود.البته امیدوارم از راغبین نباشیم و در مسیر لذت، مثل حیوان هرجا بوی علف به مشاممان رسید بدون تفکر و تعقل، راهمان را کج نکنیم. البته حیوان به طور غریزی دست به هرکاری نمی زند و این انسان است که وقتی لجام عقل را پاره کرد به هر سویی کشیده می شود. ولی ای کاش برسیم به جایی که از ظاهر دنیا خلاص بشویم و هر حالتی که دنیا برای ما حکم کرد دلی بسیار خشنود داشته باشیم
امام رضا (ع) فرمودند: سخی از غذای مردم می خورد تا از غذای او بخورند. بخیل آن است که از غذای کسی نمی خورد تا از غذای او نخورند
رسول خدا (ص) فرمودند: ایمان و بخل در دلی جمع نمی شوند
1) مشکاة الانوار .ت عطاردی. ص 217....2) مشکاة الانوار. ت هوشمند و محمدی. ص 485
3) نهج البلاغه. ت دشتی. ص 681....4) مشکاة الانوار. ت عطاردی. ص 216
5) ارشاد القلوب. ت سلگی.ج 1.ص 368....6) قرآن کریم.قسمتی از سوره ی تغابن آیه 16. همچنین در سوره ی حشر آیه 9 تکرار شده
7) مجموعه ورام،آداب و اخلاق در اسلام ترجمه شده از تنبیه الخواطر. ص 319
8) مشکاة الانوار. ت عطاردی. ص 215.....9) مجموعه ورام،آداب و اخلاق در اسلام ترجمه شده از تنبیه الخواطر. ص 319
10)قرآن کریم. بقره. آیه 262 .ت مشکینی....11)قرآن کریم . بقره. قسمتی از آیه 264. ت مشکینی
12) نهج البلاغه. ت دشتی. ص 637....13) قرآن کریم. نساء . آیه 86. ت مشکینی....
14) نهج البلاغه.ت دشتی. ص 637.....15) ارشاد القلوب. ت سلگی. ص 365....
16) قرآن کریم. انسان آیه 8.ت قمشه ای...17) قرآن کریم. انسان. آیه 9.ت قمشه ای
18) مشکاة الانوار.ت عطاردی. ص 217....19)مشکاة الانوار. ت عطاردی. ص 215
20) زندگانی حضرت امام حسن مجتبی(ع) ترجمه شده از ج 44 بحارالانوار . ص 206
21)مناقب آل ابی طالب علیه السلام. ج 4 .ص 75....22) تنبیه الخواطر و نزهة النواظر. ج 1 ص 173
23) مجموعه ورام آداب و اخلاق در اسلام ترجمه شده از تنبیه الخواطر. ص 325
24)ایمان و کفر. ترجمه کتاب ایمان و کفر بحار الانوار ج 64 .ترجمه عطاردی. ج 2 . ص 268
25) قرآن کریم.سوره حشر. قسمتی از آیه 9....26) نهج البلاغه. ت دشتی . ص 637
27)اصول کافی.ت مصطفوی.ج 3. ص 161....28) ارشاد القلوب. ت سلگی.ج 1. ص 371
29) مشکاة الانوار.ت عطاردی. ص 217....30) الاحتجاج علی اهل اللجاج. ج 1.ص 258
31) مشکاة الانوار. ت عطاردی. ص 216....32) مشکاة الانوار. ت عطاردی. ص 216
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#48
Posted: 29 Oct 2014 21:52
اگر مسلمانی پس چرا نقدپذیر و منتقدی دلسوز نیستی؟ مگر نه اینکه امام صادق (ع) فرمودند: محبوبترین برادرانم(دوستانم) نزد من، کسی است که عیبهای مرا به من هدیه دهد
فرمایش امام صادق (ع) برای من از چند جهت، قابل فهم و زیباست.
اول اینکه بهترین دوستان آنهایی هستند که عیب ها و نقص های ما را به ما می گویند و این دوستان، صمیمانه وقت، فکر و ذهنشان را برای بهتر شدن زندگی ما صرف می کنند و به ما کمک می کنند بهتر زندگی کنیم. البته نهایتا خود ایشان هم سود می برند
دوم اینکه برای نقد کردن و بیان کردن عیوب، واژه ی <هدیه> به کار برده شده است که باعث یادآوری حس دوستانه در نقد می شود. بعلاوه ی واژه ی <برادران> که برای <دوست> استفاده شده که باز هم ایجاد صمیمیت می کند
سوم اینکه نقد پذیری و بزرگواری را از خودشان شروع کرده اند و بهترین دوستان خود را منتقدین به خودشان معرفی کرده اند. که شیوه ی زندگی ایشان و ائمه (ع) شاهد این موضوع است
به نظر می آید اگر نقد دوستانه و ظرفیت شنیدن نقد، در جامعه ای رونق داشته باشد کم کم آن جامعه می تواند از اندک بهره ای که از زیباییها دارد به جامعه ای تبدیل شود که زیباییها در آن رواج دارد. و برعکس اگر جامعه ای از نظر ارزشها غنی باشد، اگر نقد دوستانه و ظرفیت شنیدن نقد را فراموش کند محکوم به گسیختن ارزشها و از بین رفتن هنجارهای زیبا می باشد.
انسانها هرچند از ابعادی ضعیف باشند ممکن است در ابعادی دیگر توانمند باشند و اگر شنونده عاقل باشد به نسبت عقلش می تواند از یادآوری دیگران به نوعی استفاده کند
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: باید اینگونه باشد که برگزیده ترین مردم نزد تو کسی باشد که عیبهای تو را به تو هدیه می کند و تو را بر نفست (بر تو) یاری کند
من واقعا به چند دلیل دوستانی را ترجیح می دهم که مرا به عیبهایم آشنا کنند و ایشان را بسیار دوست دارم. این دسته از دوستان هستند که دوستان واقعی خودم می دانم
اول: این دوستان به من کمک می کنند که زندگی بهتری داشته باشم. برای من ارزش قائلند. وقت و ذهن خود را صرف بهتر شدن من می کنند تا من بتوانم بهره ی بیشتری از زندگی ببرم و بهتر زندگی کنم. بلکه در این راستا متحمل زحمت و رنجی می شوند تا مرا راهنمایی کنند. گمان نمی کنم که انسانی وجود داشته باشد که از نقد دیگران بی نیاز باشد و هرچه انسان عاقل تر و فهمیده تر باشد از رفتار دیگران بیشتر استفاده می کند
دوم: نقد کردن و گفتن عیبهایم به من، یعنی: <باور من>. از این جنبه که منتقد باور دارد که اصلاح پذیرم و می توانم اشتباهم را بفهمم و اگر هم اشتباهی می کنم انسانم و قابل اصلاحم. نه اینکه موجودی غیر قابل اصلاح و زبان نفهم باشم
سوم: احترام به فهم من، از این جنبه که محبت او را درک می کنم و تا این حد نفهم و بی شعور نیستم که محبت دوستم را به حساب دشمنی بگذارم و از آن کینه به دل بگیرم و مثل بچه ها موضع گیری کنم. برعکس اگر فکر کند من تا اینقدر نفهم هستم که محبتش را درک نمی کنم بلکه از او رنجیده می شوم
پس برگزیده ترین و محبوبترین دوستان من آنهایی هستند که مرا نقد می کنند و عیبهای مرا به من می گویند. حتی آنهایی که دوستانه نقد نکردند و افکار مرا درک نکردند و به ذهنیات من حمله کردند و حتی آنان که قصدشان زخمی کردن خاطر من بود بازهم به من درس زندگی دادند و من مدیون آنها هستم
و اما خوب است برای بکار بردن لفظ <هدیه> درباره ی <نقد و گفتن عیبها> دقت کنیم! هریک از ما هدیه را با چه حسی اهدا می کنیم؟ ما برای انتخاب هدیه به چه چیزی نگاه می کنیم؟ آیا برای نقد کردن هم این ملاحظات را داریم؟! آیا برای کودک پنج ساله خودرو هدیه می دهیم؟ یا برای مرد چهل ساله اسباب بازی؟ یا برای یک دختر بچه اسحله ی جنگی هدیه می دهیم؟ پس چگونه هنگام نقد به ذهنیات طرف مقابل توجه نمی کنیم؟!!در حالی که قرار است نقد ما در ذهن و دل مخاطب جای گیرد!
نقد کردن باید با همان حسی باشد که ما به دوستمان می گوییم: << دوستت دارم >>. باید با همان حسی باشد که ما به دوستانمان هدیه می دهیم. و همانطور که هدیه را متناسب با دوستمان تهیه می کنیم باید متناسب با ذهنیات و خصوصیات مخاطب نقد کنیم
متاسفانه عده ای نه تنها نقدشان محبت و دوستانه نیست بلکه به بهانه ی عمل مقدس و سازنده ی نقد، به دنبال خالی کردن عقده های خود هستند. احساس دیگران را می درند و دلها را زخمی می کنند و دست آخر اسم کار کثیف خود را نقد می گذارند. آنها بدون درک مخاطب و ذهنیت ایشان به افکار مخاطب حمله می کنند و به جای هدیه و اصلاح افکار و احساس، فساد و عقده را تحویل دیگران می دهند. این افراد نه تنها به مقصود والای نقد دست نمی یابند بلکه جامعه را با بدبینی از این نعمت بزرگ محروم می کنند
اگر ما مسلمانیم و می خواهیم به یکدیگر احترام بگذاریم و باعث رشد یکدیگر بشویم و نقد را حق و وظیفه می دانیم و می خواهیم اشکالاتمان را به یکدیگر هدیه بدهیم پس هر وقت که خواستیم نقد کنیم قدری تأمل کنیم و با خود بیندیشیم که آیا حسمان همان حس بهترین هدیه ها است؟!. یا می خواهیم خودمان را تخلیه کنیم؟ آیا در هدیه ی خود، خصوصیات و شرایط مخاطب را لحاظ کرده ایم؟! اگر در جامعه ای نقد به شکل دوستانه رواج یابد آیا باز هم دوستی ها به بهانه های بچگانه گسسته می شود؟ مگر نه اینکه در چنین شرایطی صدها و هزاران عقل برای بهتر شدن هر کسی جمع خواهد شد؟ آیا این تصور رویایی از چنین جامعه ی زیبایی فقط خیال است؟ شاید این حق نزدیک ما است که مثل همه غفلت هایمان از آن غفلت می کنیم. آنان که نمی دانند، نمی دانند. آنها که می فهمند و می دانند اگر عمل کنند بلکه الگوی دیگران باشند و اگر هم الگو نشوند مثل انسان زندگی کرده اند و به فساد دیگران فاسد نشده اند. اگر جامعه ای رو به تباهی و دردها رفت اگر ما نسبت به این تباهی بی تفاوت باشیم ما نیز کم کم آلوده به این پلیدی ها می شویم. ولی اگر برای بهبود اجتماع تلاش کنیم حداقل خاصیتش این است که به خاطر تلاش ما، قلبمان از این پلیدی ها دور می ماند و نه تنها به بدی های دیگران آلوده نمی شویم بلکه چه بسا اشتباهات دیگران باعث یادآوری برای ما شود که مبادا ما نیز آلوده شویم و تلاش ما برای احیای زیباییها، هر روز به زیباتر شدن ما می افزاید
شنیدن نقد نه تنها می تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند بلکه باعث ایجاد ظرفیتی می شود تا ما بتوانیم مثل انسان فکر کنیم و تصمیم بگیریم و آرامش داشته باشیم. و اگر ما این ظرفیت را در وجودمان بالا ببریم و علاوه بر شنیدن نقد دوستانه و عادلانه، بتوانیم آرامش خود را هنگام هجوم دیگران حفظ کنیم آنوقت می توانیم لذت انسان بودن را بهتر و بیشتر درک کنیم به نسبت زمانیکه نه از حرف دیگران استفاده می کنیم و نه ظرفیت حرف مخالفی را داریم
یکی از نامهای <دوست> در زبان عربی <صدیق> است که از صدق می آید. در فارسی <صدق> راستگویی معنا می شود که البته معنایش در عربی فراتر از زبان و راستگویی است
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: بدرستی که دوست، <صدیق> نامیده نشده؛ مگر از برای اینکه او به تو، درباره نفست و عیبهای تو راست می گوید. پس هر که این کار را بکند به او آرام گیر. بدرستی که او صدیق(دوست) است
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: هر که تو را نسبت به عیبت بینا کند و در غیابت حافظ تو(مثلا حافظ آبرو) باشد پس او دوست است. حفظش کن و فرمودند: هر که عیب تو را از تو مخفی سازد، و پشت سرت از تو عیب گویی کند، او دشمن تو است. از او برحذر باش
انصافا ما دوستیم یا دشمن؟ برای هم جونم - دلم می کنیم ولی آیا هیچکدام از ما احساس ایمنی در جایی که حاضر نیستیم داریم؟ مخصوصا در بعضی مناطق رواج دارد که وقتی کسی را صدا می کنی با <جونم؟> جواب می دهند. ظاهرا دنباله ی این جونم این است که جونم در می آید اگر بخواهم خودم را برایت به زحمت بیندازم
دوست آن است که برایت وقت بگذارد به تو برای بهتر شدن زندگیت کمک کند و برای فهمت ارزش و احترام قائل باشد و در غیابت از همه جهت از تو دفاع کند. ما چگونه ایم؟ به این بهانه که از ما ناراحت می شوند حاضر نیستیم خود را به زحمت بیندازیم و دیگران را از نقد محروم می کنیم یا اینکه نقدمان همراه با حمله و نفهمیدن طرف مقابل است و یا به این بهانه که اکنون حاضر نیستند، پشت سرشان می خندیم و عیب گویی و تمسخر می کنیم. برفرض که هیچگاه به گوشش نرسد، همه ی کسانی که غیبت شما را می شنوند دیگر احساس ایمنی از آبرو و شخصیت خود ندارند. کسی که غیبت دیگران را گوش می دهد روزی هم غیبت تو را گوش خواهد داد. انصافا دوستیم یا دشمن؟ چه کسی ما را مجبور کرده است که دشمن هم باشیم؟ چه کسی مانع این شده است که ما دوستانی راستگو و امانتدار برای یکدیگر باشیم؟
آه....! متاسفانه من نسبت به دلایل منطقی ما، برای توجیه کارهایمان فراموش کارم. لطفا مرا ببخشید. یادم می رود اول باید دیگران کاملا درست بشوند بعد ما کم کم درست بشویم. اختیار و عقل و خدا، مرا به اصلاحی مستقل از بدخواهان منحرف می کنند
من نمی خواهم اشتباهات بزرگان اجتماع و بزرگترهای ما را انکار کنم ولی ما هم اکنون می توانیم برای خیلی ها بزرگتر باشیم. ما بزرگتر خوبی هستیم؟ اگر بزرگترها برای ما بد بوده اند شاید آنان نیز شبیه ما مجبور بوده اند. پس تا وقتی ما مجبور می شویم، از دیگران توقع مجبور نشدن نداشته باشیم
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: بدترین برادرانت(دوستانت) کسی است که درباره ی تو چاپلوسی و چرب زبانی کند و عیبت را بر تو بپوشاند.(بدترین معنای اصطلاحی دارد)
بعضی از ما آنچنان با کمبود محبت ها و کوتاهی ها احاطه شده ایم که در حالی که می دانیم آنکه چاپلوسی می کند دوست نیست ولی بازهم تشنه ی قطره ای آب گل آلودیم. به راستی هر کدام از ما تا چه حد در این کمبود محبت ها مسئولیم؟
ادامه در پست بعدی
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#49
Posted: 29 Oct 2014 21:54
ادامه پست قبلی
امیرالمومنین (ع) فرمودند: کسی که عیبت را به تو نشان می دهد در غیابت حافظ توست
و فرمودند: کسی که درباره ی عیب تو چاپلوسی و چرب زبانی می کند در غیابت از تو عیب گویی می کند
از آنها که از روی مرض نقد می کنند بگذریم ولی آنهایی که به سبب دوست داشتن و ارزش قائل شدن، دوستانه اشکال دیگران را به آنها نشان می دهند همان هایی هستند که در غیاب ایشان حافظ آبرو و منافع ایشان هستند. و آنهایی که چاپلوس و چرب زبانند و عیوب را بر صاحب عیب می پوشانند همان افرادی هستند که در غیاب انسانها ترسی از حمله بر شخصیت ایشان ندارند. البته گاهی نقد نکردن به دلیل بی مسئولیتی نیست که شرایط خاصی دارد.
قبل اینکه روایتی را نقل کنم درباره لغت <عتاب> در عربی بگویم که به نظر می رسد در فارسی بتوانیم معادل آن را، <نقدی که نهی از بدی باشد> بیاوریم. از ریشه ی <عتب> کلمه ی <عتاب> و کلمات دیگر مشتق شده است. در کتابِ لغتِ قاموس قرآن آمده است: <اصل اعتاب در نزد عرب اصلاح کردن پوست است و بطور استعاره در طلب عاطفه و اعاده ی الفت بکار رفته است. اعتاب به معنی راضی کردن(خشنود کردن) است. استعتاب به معنی استرضا> همچنین کلمات دیگر از ریشه <عتب> مشتق می شود که عتاب یکی از این لغات است. عتاب با تکبر گوینده نیست و با معنای واژه ی <عیر> که قبلا سرزنش معنا کردیم کاملا فرق می کند. عتاب را به معنی نهی از بدی آورده اند که کاملا متفاوت از <عیر> به معنی سرزنش است. به نظر می رسد <عتاب> همان طلب خشنودی و اعاده ی الفت است ولی اینبار بوسیله ی نهی از بدی است. به نظر می رسد همانطور که <اعتاب> اصلاح کردن پوست بوده است که ایجاد خشنودی می کند اینبار <عتاب> نیز طلب خشنودی است که بوسیله ی اصلاح رفتار و روح حاصل می شود. متاسفانه چون نهی از بدی در چشم جاهل و نادان، گاهی ملامت به نظر می رسد در فارسی در برخی موارد لغت عتاب را سرزنش معنا می کنند که با معنای عربی اش فرق می کند. متاسفانه گاهی در ترجمه ها <عیر> و <عتاب> هر دو سرزنش معنا شده است. و باز هم متاسفانه عدم فهم دین در ترجمه ها نیز خودش را نشان داده است که محققین می توانند با تحقیق متوجه اشتباهات بشوند. شما از متن جملاتی که نقل می کنم کاملا می توانید به معنای عتاب پی ببرید و البته مترجمین معمولا اینگونه توجیه می کنند که نمی شود به طور کامل مفهوم را منتقل کرد. واژه ی <نقد> در زبان فارسی بیان عیوب و محاسن است که عتاب بر جنبه ی بیان عیب تکیه دارد.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: عتاب، حیات محبت است
باز هم یادآوری می کنم در عربی معنی عتاب با سرزنش که قبلا درباره اش گفتیم فرق می کند. و عتاب نقدی است که از بدی نهی می کند.جملاتی که خواهم آورد گویا هستند. نهی از بدی در اسلام اصول خاصی دارد که تا حدودی درباره ی آن خواهم گفت. نقد نکردن از نقد غلط بهتر است
در اطرافمان شاهدیم که بسیاری از دوستی ها و محبت ها دوام ندارد و شکننده است. این شکنندگی می تواند دلایل متعددی داشته باشد. یکی از این دلایل که نقش بسیار مهمی در قطع دوستی ها دارد موضوع نبود نقد اصولی است. محبت در جامعه و بین افراد تدوام نخواهد داشت تا زمانی که ما یاد بگیریم به شکل صحیح نقد کنیم و یاد بگیریم نقد بشنویم. فرهنگ نقد نه تنها برای جامعه بسیار مفید است بلکه فرهنگ نقد برای تداوم محبت ضروری است. و محبت در جامعه ای که فرهنگ نقد ندارد رگ حیاتش بریده است.
نقد از جهات مختلفی اهمیت دارد که من از سه جهت به طور خلاصه از اهمیت آن می گویم
اول: پروش و گسترش علم و خوبی ها: انسانها توانایی های متفاوتی دارند و اگر فرهنگ نقد در جامعه رواج یابد همه می توانند از این توانایی ها استفاده کنند. اگر در جامعه ای فرهنگ نقد اوج بگیرد به نظر من اندک علمی در اجتماع رشد خواهد کرد و علم، همراه با اجتماع اوج خواهد گرفت. وبرعکس اگر فرهنگ نقد در جامعه نباشد نقصان در رفتارها و علوم، روز به روز گسترده تر می شود تا به مرگ محبت بینجامد
دوم: ایجاد ظرفیت: حتی اگر نقد به لحاظ علمی نتواند موضوع مهمی را منتقل کند همین که ما یاد بگیریم به حرف یکدیگر گوش بدهیم و همین که تمرین کنیم که طاقت افکار مخالف را داشته باشیم خودش بسیار اهمیت دارد. به نظر من اگر کسی می خواهد شخصیت خودش را امتحان کند به افکار مخالف گوش کند و ببیند که روحش تا چه حد گنجایش و صبر دارد؟ انسانی که تمرین کرده است نظر دیگران را گوش دهد و عاقلانه برخورد کند وجودش به خدا و کرامت نزدیک شده است. برعکس کسی که نمی تواند به نظرات دیگران گوش دهد خودش و دیگران را در مسیر لذتهای پایدار دچار آزار و اذیت می کند. شخصی که ظرفیت شنیدن نقد را ندارد مثل بچه ای می ماند که هر لحظه با برخوردی کوچک قهر می کند و نه می تواند حرف دیگران را بفهمد و نه می تواند حرفش را به دیگران بفهماند.
سوم: ایجاد مصونیت از تاثیر نامهربانی دیگران برخویش: انسان روح لطیف و اثر پذیری نسبت به محیطش دارد. اگر اطرافیان او مهربان باشند و او اندکی ظرفیت داشته باشد مهربانی به او سرایت می کند و اگر دیگران ناپاک و نامهربان باشند و او ضعف داشته باشد نامهربانی و پستی به او سرایت می کند. تلاش کردن برای اصلاح اجتماع و تسلیم نشدن در برابر نامهربانی دیگران باعث می شود که پیوسته در یادآوری زیباییها برای خود باشیم. کسی که نقد صحیح و محبت آمیز دارد دیگر نه تنها تحت تاثیر رفتار غلط دیگران خراب نمی شود بلکه رفتار غلط دیگران باعث یادآوری بیشتر زیباییها برای نقد کننده می شود و به جای آسیب از محیط کثیف، از محیط آلوده ی اطرافش بهره می برد. وبر عکس اگر هنگامی که کاری از دستش بر می آید نظاره گر باشد گویی که در برابر این زشتی ها تسلیم شده و چه بسا خودش هم کم کم آلوده به نامهربانی ها شود
متاسفانه رفتار عقده ای و زشت و ریاکارانه بعضی از افراد باعث شده فرهنگ زیبا و حیاتیٍ نقد آلوده شود و نقد در جامعه ی ما مهجور شود. چقدر خوب است که آنهایی که عقل و دل آنها سالم تر است نقدِ صحیح را به جامعه هدیه دهند و رگ حیات محبت را در اجتماع زنده کنند. در ادامه درباره ی نقد صحیح خواهم گفت
قرآن کریم درباره ی ظرفیت انسان با خدا می فرماید
قرآن کریم: و کسانی اند که گواهی دروغ نمی دهند و چون بر ناپسندی بگذرند کریمانه عبور می کنند. آیه بعد: و آنان که چون به نشانه های پروردگارشان تذکر داده شوند در مقابل آن (همانند) کران و کوران نمی افتند
این ظرفیت و شعور مؤمن است که اگر به سخن لغوی برخورد کرد کریمانه عبور می کند و اگر حرف قابل استفاده ای به او عرضه شد نسبت به آن کر و کور نیست
قرآن کریم: بندگان رحمان آنانند که بر زمین با فروتنی و نرمی راه می روند. وچون نادانان ایشان را (به سخنی ناروا) مخاطب سازند، سخنی مسالمت آمیز(یا سلام) گویند
کلمه ی <سلاما> برای برخورد بندگان خدای رحمان آورده شده که بعمنای برخورد سالم می باشد. یا به عبارتی پاکیزه و شریف و به دور از رفتار پلید است. یعنی اگر نادان با تو بد برخورد کرد شمای مؤمن باید حرمت زبانت را نگه دارید و مثل او رفتار نکنید
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: دوست کسی است که منع کننده باشد از ستم و تعدی، یاری کننده باشد بر نیکویی و احسان
امیر المؤمنین (ع) فرمودند: هر که تو را دوست دارد تو را منع می کند
همه ی ما می دانیم که آنکه ما را دوست دارد به وقتش ما را منع می کند. ولی برخی از ما دلمان راست می گوید و واقعا از روی دوستی عزیزانمان را از کارهایی منع می کنیم، ولی متاسفانه گاهی به علت درک نکردن و رفتار غلط، نه تنها شرایط را بهتر نمی کنیم بلکه بدتر می کنیم. چه خوب است که ما هم به نیت یکدیگر بهتر توجه کنیم و هم سعی کنیم دیگران را در نقدمان بیشتر درک کنیم تا همه ی ما به نتیجه ی بهتری برسیم
من در این مطلب به نقد پرداختم. این تصور ایجاد نشود که دوستی فقط به نقد است. بلکه ابعاد مختلف دارد از جمله اینکه در گرفتاریها دوستانمان را تنها نگذاریم که فعلا دوستی موضوع این مطلب نیست
نقد دوستانه با عیب جویی از مردم متفاوت است. افرادی بدون توجه به هدف نقد و شرایطش، بی دلیل به دنبال بیان عیوب دیگران هستند. فلانی این عیب را دارد از فلانی بدم می آید. فرهنگ ارزشمند نقد به معنای دلخور کردن و بازی با آبروی انسانها نیست. به ما چه که فلانی فلان عیب را دارد؟! به جای خراب کردن دیگران عیب های دیگران را بپوشانیم تا فضای جامعه از نظر محبت و اعتماد غنی شود و استعدادها شکوفا شود. همزمان با این فضای محبت آمیز به گونه ای که اثر گذار باشد نقد دوستانه را احیا کنیم تا جامعه پویا شود. در چنین جامعه ای است که خدا در دلها جای دارد
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: باید اینگونه باشد که مبغوض ترین مردم در نزد تو، و دورترین ایشان از تو، جویاترین ایشان در عیبهای مردم باشد (مبغوض ترین اصطلاحی است و بنظر مطلق نمی آید)
در روایات بسیاری درباره ی پوشاندن عیوب انسانها سفارش شده است. وقتی موضوع اصلاح نیست مشکلات دیگران باید پوشانده شود تا بین مردم فضای محبت آمیز و آرامش ایجاد شود. دیده اید افرادی را که دنبال عیوب دیگران می گردند و معمولا هم در غیاب آنها به عیب گویی مشغول می شوند. در مورد این افراد مشخص است که موضوع محبت و اصلاح ایشان نیست. با منتقد و عتاب کننده خیلی فرق می کند. منتقد با رعایت اصول خاصی بدنبال روشن کردن عیوب، برای صاحب عیب است که بتواند آن را اصلاح کند که آن هم به صورت علمی و در قالب محبت است. ولی عیب جو بدنبال عیوب است. در دین ما نه تنها عیب جویی کار بسیار زشتی است بلکه فرموده اند که عیب ها را بپوشانید. ولی اگر به بیان علمی، در زمان مناسب به بررسی عیوب بپردازیم می توانیم نقاط ضعف را اصلاح کنیم. در عیب جویی موضوع کاویدن عیب هاست و در نقد، موضوع روشن شدن عیب است تا آن را اصلاح کند که باید با شرایطش همراه باشد
ادامه در پست بعدی
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ارسالها: 268
#50
Posted: 29 Oct 2014 21:57
ادامه پست قبلی
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: چرا و چگونه آن عیب جو، عیب برادر خویش گوید و او را به بلایی که گرفتار است سرزنش می کند؟ آیا به خاطر ندارد که خدا چگونه او را بخشید و گناهان او را پرده پوشی فرمود؟ چگونه دیگری را بر گناهی سرزنش می کند که همانند آن را مرتکب شده! یا گناه دیگری انجام داده که از آن بزرگتر است؟ به خدا سوگند! گرچه خدا را در گناهان بزرگ عصیان نکرده و تنها گناه کوچک مرتکب شده باشد، اما جرأت او بر عیب جویی از مردم، خود گناه بزرگ تر است. ای بنده خدا، در گفتن عیب کسی شتاب نکن ، شاید خدایش بخشیده باشد، و بر گناهان کوچک خود ایمن مباش، شاید برای آن کیفر داده شوی! پس هر کدام از شما که به عیب کسی آگاه است، به خاطر آنچه از عیب خود می داند باید از عیب جویی دیگران خودداری کند
کلام در نهایت شرافت و عقل و زیبایی است. آنان که به زبان و عمل، عیب جویی و سرزنش می کنند یکباره بگویند مسلمان نیستند و هر کاری که دلشان و عقل ضعیفشان می گوید انجام می دهند. البته شاید دوستانی که اهل عیب جویی و سرزنش هستند معصوم هستند و هیچ عیبی در خود سراغ ندارند که کلامشان تحقیر آمیز است. خدمت این دوستان عرض کنم از آنجا که حضرت امیر (ع) فرمودند: <جرأت بر عیب جویی از مردم، خود گناه بزرگ تر است> معصومیت ایشان بر باد رفت و از این به بعد با تکبر و از بالا به کسی نگاه نکنند.
حضرت امیر (ع) درباره ی رفتار شخص بی گناه به گناهکار چنین می فرماید که
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: به کسانی که گناه ندارند و از سلامت دین برخوردارند، رواست که به گناهکاران رحم کنند. و شکر این نعمت گزارند که شکر گزاری آنان را از عیب جویی دیگران باز دارد
رحم کردن در معنای اسلام همراه با تکبر رحم کننده نیست. بلکه حد بالای مهربانی است.رحم یعنی اینکه اینقدر مهربان باشی که حتی اگر طرف مقابل، شایسته ی مهربانی نبود باز هم تو مهربان باشی. درباره سرزنش و عیب جویی، تکلیف گناهکار آن است و تکلیف معصوم این است. حالا این دوستانی که عیب جویی و سرزنش می کنند از کدام فرقه اند؟! ظاهرا ایشان معصومِ گناهکارند که تکلیف خاص و نانوشته ای دارند
امام صادق (ع) فرمودند: اگر شخصی را دیدید که عیوب مردم را پی جوئی می کند و عیوب خود را فراموش کرده است بدانید مورد مکر قرار گرفته است
به نظر من به تعبیر خودمانی یعنی گول نفسش را خورده است یا خودش، خودش را فریب داده است
در بعضی روایات موضوع نقد به این صورت آمده که باید آیینه یکدیگر باشیم. تعبیر آیینه از دو نظر برای من بسیار جالب است. اول اینکه آیینه بدون اینکه از بالا نگاه کند دقیقا خوبی و عیبت را می گوید و بعد از آنکه او را ترک کردی همه چیز را فراموش می کند
قرآن کریم: و مردان و زنان با ایمان دوست و یاور و سرپرست یکدیگرند، به هر کار نیک فرمان می دهند و از هر کار زشت بازمی دارند و نماز را برپا می کنند و زکات می دهند و از خدا و فرستاده ی او فرمان می برند؛ آنهایند که خداوند به زودی مورد رحمتشان قرار می دهد، که همانا خداوند غالب مقتدر و با حکمت است.
امام صادق (ع) فرمودند: همانا - وقتی - امر به معروف و نهی از منکر می شود مؤمن پند می گیرد و جاهل می آموزد ولی صاحب تازیانه و شمیشیر، نه!
این روایت در چندین کتاب معتبر از منابع شیعه نقل شده و من این روایت را نقل کردم تا بگویم موضوع نقد یا همان امر به معروف و نهی از منکر یک موضوع علمی است نه همراه جنگ و تازیانه و ناراحت کردن دیگران. متاسفانه به دنبال تخریب فرهنگ ما، بعضی آنچنان زشت موضوع امر به معروف و نهی از منکر را انجام داده اند که من امروز می ترسم حرف از آن بزنم چراکه ما نسبت به امر به معروف و نهی از منکر خاطرات زشتی داریم که دقیقا برعکس محبتی است که دین اسلام از ما خواسته است. همانطور که اسلام فرموده است غیبت نکنید ولی غیبت کار هر روز یا هر دقیقه ی ماست. یا مثل دروغ گفتن هایمان، یا مثل اینکه مهمانی در دین اسلام عملی محبت آمیز است ولی در رفتار ما عملی ریاکارانه است، اینجا هم دقیقا برعکس اسلام عمل می کنیم. آنها که در لباس دوست دشمنی می کنند می دانند برای اینکه جامعه ای، تبدیل به مردمی کم خرد و بی ظرفیت و آلوده شود باید رگ حیات محبت را بزنند و برای اینکه بتوانند رگ حیات محبت و نقد صحیح را در جامعه ببرند نقد را از حالت علمی و دوستانه خارج می کنند و این ماییم که مثل گله ای گوسفند منحرف می شویم یا مثل درختی سست به نسیمی کج می شویم. در صورتی که نقد کردن و بیان کردن عیوب، یکی از وظایف هر انسانی است ولی راه و چاه خودش را دارد. آنان که امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه خراب کرده اند و محبت را خصومت انگاشته اند هم گناه بزرگ ترک نقد را به دوش می کشند و هم گناه تخریب نقد که باعث می شود کسانی که عاقلانه نقد می کنند مورد تنفر واقع شوند
امام صادق (ع) فرمودند: همانا امر به معروف کند و نهی از منکر نماید کسی که سه خصلت دارد: دانا است بدان چه امر می کند، داناست بدان چه نهی می کند. عادل است در آنچه امر می کند و عادل است در آنچه نهی می کند. با نرمش(مهربانی) امر می کند و با نرمش(مهربانی) نهی می کند
علم، عدالت ، نرمش یا مهربانی، سه ویژگی لازم برای نقد و امربه معروف و نهی از منکر هستند. علم و آگاهی که روشن است. بعضی از دوستان که علم کافی ندارند گاهی از روی دلسوزی حرفهایی می زنند که می تواند سازنده نباشد. قبلا نمونه روایتی نقل کرده ام که مردم را به غیر زبان و با اعمالمان به سمت خوبی ها دعوت کنیم. گاهی همین که خودمان رفتار درستی داشته باشیم بهتر است از اینکه نصفه نیمه مطلبی را منتقل کنیم. گرچه اگر بتوانیم نقد صحیحی داشته باشیم کار بزرگی کرده ایم. عدالت معنای بسیار گسترده ای دارد و شامل بسیاری از ویژگی ها می شود مثلا افراط و تفریط نداشتن از ویژگی های رفتار عادلانه است. ویژگی لازم دیگر ، نرمش و مهربانی است که بار دیگر آموزش های اسلام را بسیار زیبا یادآوری می کند. نقد و نشان دادن عیوب و امر به معروف و نهی از منکر برای تداوم محبت و دوستی است نه اینکه ما جنگ راه بیندازیم که می خواهیم نقد کنیم. در این مجال نمی گنجد که من دهها دلیل دینی برای این نرمش و مهربانی بیاورم و فقط نمونه ای آورده ام که اگر فرصت بود می توانستم دهها دلیل از دین اسلام برای این مطلب بیاورم. وقتی ما که غیبت و دروغ و نامهربانی و بی مسئولیتی کار هر روزمان شده است روشن است عمل مقدس نقد را هم وارونه انجام می دهیم
امام باقر (ع) فرمودند: همانا ثواب نیک رفتاری(نیکوکاری) زودتر از هر کار خیری رسد، و عقوبت ستم و تعدی به مردم زودتر از هر بدی آید. و همین عیب برای مرد بس است که از مردمان ببیند چیزی را که از ( دیدن ) آن چیز در خودش کور است. یا مردم را به کاری سرزنش کند که خودش نتواند آن را واگذارد. یا همنشین خود را به چیزی که بکار او نخورد آزار دهد
اینجا کلمه ی <سرزنش> ترجمه ی لغت <یعیر> از ریشه ی <عیر> است که همانطور که عرض کردم همان رفتار زشت در نقد دیگران است. اگر دقت کنید گروهی از مردم وقتی حرف از حق می زنند برای خودشان خوب است و وقتی حرف از وظیفه می زنند برای دیگران خوب است. نوبت دیگران که می شود چشم هایمان به تیزبینی عقاب می شود و نوبت خودمان که می شود کور می شویم.
قرآن کریم: آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید؟! در حالی که شما کتاب(آسمانی) را تلاوت می کنید، آیا نمی اندیشید؟!
قرآن کریم: ای کسانی که ایمان آورده اید چرا چیزی را می گویید که عمل نمی کنید؟ .آیه بعد: در نزد خدا بسیار مبغوض است که چیزی را بگویید که به جا نمی آورید.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: آنکه عیوب مردم را بنگرد و آن را ناپسند داند سپس برای خود روا داند احمق واقعی است
خوش به حال کسانی که قبل از اینکه به وظیفه دیگران نگاه کنند به وظیفه ی خودشان نگاه می کنند و قبل از اینکه به حق خودشان نگاه کنند به حق دیگران نگاه می کنند، ایشان انسانهای بزرگواری هستند که برای توجیه بدی هایشان دنبال بهانه نیستند. یا اینکه گروهی، دیگران را سرزنش می کنند در حالی که اگر به زندگی خود نگاه کنند بسیاری مشکلاتِ مشابه را می توانند پیدا کنند. بعضی از ما وقتی نوبت خودمان می شود مجبوریم که کوتاهی کنیم و وقتی به دیگران می رسیم امامزاده می شویم. ائمه (ع) در شرایط متفاوت فرمایشات متناسب داشته اند و در بعضی روایات عمل کردن به آنچه به دیگران می گوییم بسیار سفارش شده است. اینکه فرموده اند: همنشین خود را به چیزی که به کار او نخورد آزار دهد(همین عیب برای مرد بس است). شاید به این معنا باشد که وقتی می بینی حرفت فایده ای ندارد چرا آزار می دهی؟! برای اصلاح اجتماع از راهی وارد شویم که فایده داشته باشد نه اینکه فقط اعصاب خورد کنیم و نهایتا فقط بغض و کینه نصیبمان شود
ادامه در پست بعدی
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------