ارسالها: 35
#61
Posted: 25 Feb 2015 22:15
andishmand: پس چرا اینهمه تضاد طبقاتی در کشور ما و در جامعه ای که ادعای مسلمانی داره و خود را گل سر سبد مسلمانان می داند وجود دارد ؟
چرا فقر و تنگدستی بیداد می کند ؟ اگر ادعای مسلمونی داریم نباید در کشورمون فقیری وجود داشته باشه.
پس از مسلمان بودن فقط اسمش رو داریم !!
حالا چرا اینقد احساسی نگاه میکنین
سیاست ها خواسته یا ناخواسته از ادیان جدا شدن و استعمار به نوعی از تموم مفهموم های سابق جداشده امروز استعمار بنظر من طبقاتیه نگاه ابزاری طبقات غنی به قشر ضعیف و استفاده از اون ها برای رسیدن به اهداف بزرگ با پاداش ناکافی باعث میشه منزلت اجتماعی قشر ضعیف روز به روز کمتر بشه و این در تمام ایدئولوژی سیاسی به همین صورت چه اسلامی چه سکولار چه ریبرال و...
- این پلیسی که کُشتی، زن بود!
+ مگه زنها نمیخوان برابر باشن؟!... خب بذار برابر باشن!
Ghost dog;the way of samurai
ارسالها: 24568
#62
Posted: 5 Apr 2015 18:06
اگر مسلمانی پس چرا مسخره کردن و دست انداختن دیگران ؟ ؟ مگر نه اینکه اين گونه رفتار نه تنها در شأن مؤمنان نيست بلكه ناهنجاری است كه می بايست از آن پرهيز كرد.
مسخره كردن و دست انداختن ديگران به نامهای مختلف از قبيل طنز، جوك و غيره پديده اي ناهنجار است كه ازنظر قرآن و شرع رفتاري مذموم و نكوهيده شمرده شده است.
كاركرد طنز و فكاهي
يكي از شاخه هاي مهم و تأثيرگذار در ادبيات سياسی و اجتماعی ديروز و امروز جهان، طنز و فكاهي با انواع و اقسام آن است. آيا طنز به قول مولانا جلال الدين رومي شكل ديگر خنديدن است؟ آن جا كه مي سرايد «عشق آموخت مرا شكل دگر خنديدن» يا آن كه ديگر خنداندن؟ يا استهزا و دست انداختن ديگران است؟
به نظر عبيد زاكانی اين هنرمند فكاهی و لطيفه پرداز و طنزنگار سده هاي ششم و هفتم، مسخرگی و استهزای ديگران و دست انداختن ايشان به كلمات و اعمال به عنوان يك راهكار برای ستاندن حق از هر ستمگر خرد و درشتی است كه به شيوه های مختلف ستم مي كنند و به روی خود نمي آورند. از اين رو گاه مي بايست بهلول وار ديوانه نمايی كرد تا با زبان تند و آتشين، حاكمان ستمگر را برسر جای نشاند و گاه ديگر دلقكی كرد و هم چون دلقك های دربار شاهان ستمگر چون ناصری، زبان حق خواه و حق گوی مردمان شد. براين اساس عبيد در زمان فشارهای مضاعف سياسی كه هيچ حربه ای براي رسيدن به مقصد و گرفتن حق از ستمگران وجود نداشت راهكار مسخرگی را نشان مي دهد و مي سرايد: رو مسخرگی پيشه كن و مطربی آموز، تا داد خود از كهتر و مهتر بستانی .
اما همين ابزار سياسی گاه به يك ناهنجار اجتماعی بدل مي شود و اشخاص و گروه هايی با مسخرگی و طنزسازی و فكاهی پردازي و لطيفه گويی نه تنها هر لطفی را از كلام می ستانند بلكه آن را نيشتری مي سازند و به جان مردمان پاك و شريف فرو می كنند.
بسياري از تنش های جامعه كه از راه مطبوعات و ديگر رسانه های گروهی ايجاد مي شود نه از باب دادستاندن است و نه از باب خنداندن بلكه ابزار سياسی برای تحقير بخشی از جامعه مي شود و به شكل يك ناهنجار زشت، امنيت اخلاقی جامعه را با خطر مواجه مي سازد.
مراعات حد و مرز
به نظر مي رسد براي هر چيزي در جهان، حد و مرزی است كه برخي ها از آن به خطوط قرمز ياد مي كنند. اصولاً قانون چيزي جز بيان كننده خط قرمزها نيست. انسان اگر بخواهد در جنگل به تنهايی زندگی كند و از جامعه دور باشد می تواند بسياری از اين قوانين را ناديده بگيرد چنان كه اصولاً بسياری از قوانين كه در شهرها بايد رعايت شود در روستاها معنا و مفهومی نداشته و به تعبير برخي سالبه به انتفای موضوعی است. درمورد طنز و فكاهی و لطيفه هم بايد حد و مرزی قايل شد و براي آن قوانينی به عنوان خطوط قرمز نگاشت. البته برخي از اين قوانين به صورت نانوشته وجود دارد و رعايت می شود ولي اين در آن اندازه نيست كه از ناهنجاری های اجتماعی امروز بكاهد و يا آن را مهار و تعديل كند.
مسخره كردن از منظر قرآن
سؤال مهمی كه در اينجا مطرح است اين كه آيا اسلام و قرآن براي اين مسأله منع ، یا طرح و برنامه ای دارد و آيا به نظر اسلام اين اعمال و رفتار و گفتار كه در جامعه به سرعت افزايش می يابد و فراگير می شود اعمال مشروع و درستی است؟
در آيات قرآن از يك ناهنجاری به نام استهزا به معناي مسخره كردن ديگران سخن به ميان آمده است. سيدحسن مصطفوی در كتاب التحقيق فی كلمات القرآن باتوجه به ريشه هزء كه به معناي تحقير است می نويسد كه استهزاء يعني انسان با هر وسيله اي، ديگري را تحقير كند ودر طلب آن باشد. (ج11ص256)
در كتاب های اخلاقی ، استهزا را مسخره كرده افراد يا برخی امور دانسته اند كه بوسيله گفتار يا كردار، مانند اشاره با چشم و ديگر اعضاي بدن به قصد تحقير و توهين به ديگران صورت مي گيرد، گاهي نيز با اهدافی ديگر مانند فراهم كردن زمينه خوشحالی و سرور خود و ديگران، ، يا تقويت روحيه خود و تضعيف روحيه دشمن، يا خودی نشان دادن در جمع براي جبران كمبود شخصيت، ارضای روحيه ديگر آزاری و مانند آن انجام مي پذيرد. (معراج السعاده، نراقي ص502) البته در مواردي نيز از اين روش به هدف مجازات و يا تنبيه و يا تربيت فرد و يا جامعه اي استفاده مي شود كه در اين صورت به نظر برخي از مفسران امري پسنديده و ممدوح مي باشد. (الفرقان ج26 ص244)
اين مفهوم در آيات قرآنی با واژگان ديگري چون سخريه، ضحك، غمز، لمز و همز بيان شده است. البته برخی ميان سخريه و استهزا تفاوت هايی قايل شده و گفته اند كه استهزا در جايی به كار مي رود كه شخص بدون اين كه كاری انجام دهد ريشخند مي شود ولي سخريه در آن جايی است كه اين ريشخند به خاطر كاری است كه شخص انجام مي دهد. (الفروق اللغويه ص50) ضحك به معناي خنده، غمز به معناي اشاره با چشم و ابرو، همز به معناي عيب جويی در غياب شخص و لمز به معناي عيب جويی در حضور شخص و مسخره كردن وي آمده است كه همه اين ها جنبه ای از ابعاد استهزا میباشد. (لسان العرب، التحقيق، كشاف زمخشری ج4 ص795)
ابعاد تمسخر
در آيات قرآنی از دو منظر به مسأله استهزا توجه شده است: نخست از منظر امور اعتقادی و مسايل مرتبط با آن است. اين آيات كه مربوط به حوزه عقيده و دين است به مسأله تمسخر مخالفان دين اشاره مي كند و آنان را از اين كار بازمی دارد و تهديد می كند.
دوم ازمنظر امور اخلاقی به اين مسأله توجه داده شده كه اين گونه رفتار نه تنها در شأن مؤمنان نيست بلكه ناهنجاری است كه می بايست از آن پرهيز كرد. از اين رو قرآن با اشاره به منشأ اين ناهنجاری و آثار و پيامدهای اجتماعی و روحی و روانی آن و بيان عاقبت اين كار به كساني كه در اين وادی به استهزای مردم می پردازند و آن را امري عادی برمي شمارند هشدار داده و تهديد به مجازات و كيفری سخت در آخرت می كند.
ريشه هاي رواني و اجتماعي تمسخر
از نظر قرآن ريشه هاي متعددی را مي توان براي اين ناهنجاری اخلاقی برشمرد. از جمله علل اين رفتار جهل و نادانی است. به اين معنا كه انسان جاهل بدون توجه به مسايل و فهم و درك درست آن تنها بر پايه ظاهر حكم كرده و رفتاری را به تمسخر مي گيرد كه اگر خوب دقت كند و در آن تأمل نمايد درمی يابد كه اين دسته از رفتارها در آن اندازه نيست كه بتوان آن را زشت شمرد و به تمسخر گرفت. بسيار ديده شده است كه برخي از استهزاكنندگان بدون فهم مسأله به تمسخر كردن می پردازند. (بقره آيه67)
دومين عاملی كه موجب مي شود تا شخص يا گروهی به تمسخر ديگران بپردازند خود برتر بينی و غرور و خودخواهی قومی و نژادی یا خودخواهی و تکبر فردی است. اين كه انسان خود را برتر از ديگران بداند باعث مي شود كه ديگران را خوار و كوچك شمارد و به استهزا رفتار و كردار ديگران اقدام كند و براي آنان جوك و لطيفه بسازد یا نقاط ضعف آنان را به سخره بگیرد . اين دسته از اشخاص و يا گروه های اجتماعي و يا قومي بر اين باورند كه خودشان از ديگران بهتر هستند و به تعبير قرآنی خود را خير و خوب مي يابند و هر آن چه خود مي كنند و يا می گويند به عنوان گفتار و رفتار پسنديده دانسته و آن را برتر می يابند. اين از خود متشكر بودن موجب مي شود تا ديگران را تمسخر كنند.
خداوند در آيه 11 سوره حجرات با اشاره به اين مسئله مي فرمايد كساني كه خود را بهتر مي يابند و از خود متشكر هستند به استهزا و تمسخر اقوام ديگر مي پردازند. اگر اين افراد به خودشان و آنانی كه مسخره شان می كنند خوب نگاه كنند و با دقت و تأمل بنگرند شايد آنان را از خود بهتر بيابند.
ادامه دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#63
Posted: 5 Apr 2015 18:08
ادامه پست قبلی
انگيزه تمسخر ديگران
به نظر می رسد دو دسته هستند كه علاقه شديدی به تمسخر ديگران دارند. يكی گروه های قومی و يا اجتماعی كه به جهت اختلاف طبقاتی اجتماعی و يا قومی يا دسته بندی های حزبی و گروهی به تمسخر ديگران به عنوان يك گروه و يا قوم و يا طبقه اقدام مي كنند و برای آنان جوك و لطيفه می سازند و ديگر گروه زنان می باشند.
سخن از اين نيست كه زن و يا مردی اين كار را می كند بلكه سخن از زنان (به عنوان يك جنس) و يا گروه ها (قوم) است كه به اين كار اقدام می كنند و براي گروه هاي ديگر و دسته ای از زنان اين جوك ها را می سازند. تأكيد بر زنان از آن روست كه گروهي از زنان هرگاه در يك جا گرد هم آيند به تمسخر جماعت ديگري از زنان می پردازند و آنان را دست می اندازند با اين باور كه خودشان از نظر گفتار و رفتار، پسنديده تر از آن گروه هستند. از اين رو خداوند برای اين كه اين ناهنجاری را از ايشان دور سازد به آنان هشدار مي دهد كه اگر از جهل خود دست بردارند و در رفتار ديگران دقت كنند، متوجه مي شوند كه آنان شايد از خودشان بهتر بوده و رفتار و گفتارشان پسنديده تر باشد.
انسان هرگاه خودش را بيش از اندازه باور داشته و به خود مغرور باشد ديگري را پست و خرد می انگارد و خوار و خفيف مي دارد و به تمسخر رفتار و گفتار آنان مي پردازد. از اين روست كه يكی از علل سرپيچی از دعوت پيامبران و عدم گرايش به حق و حقيقت اين است كه خود را برتر يافته و مغرور به خود شده و از خود متشكر باشد. (جاثيه آيه 8 و 9 و نيز 31 تا 35)
قرآن توضيح می دهد كسانی خود را برتر می دانند و در دام غرور می افتند كه خود را در جايگاه اجتماعی و يا علمی برتر بيابند. بنابراين ريشه غروری كه موجب مي شود ديگران را پست و حقير بشمارند و به تمسخر آنان بپردازند، جايگاه اجتماعی و علمی آنان است. (غافر آيه 83) آن گاه خداوند بيان می دارد كه اگر خوب می نگريستند، اين علم آنان جهل و اوهامی بيش نيست و اين كه جايگاه اجتماعی كه با پول و قدرت به دست آورده اند در پيشگاه الهی هيچ و پوچ است و نه علم بلعم باعورايی و نه گنج قارونی برای آنان عزت و افتخاری پديد نمی آورد. (قصص آيه 78) زيرا اين علم و استغنا است كه آدمي را به هلاكت واقعی و خواری قطعی مي اندازد و در نهايت آن كه بازنده است مسخره كنندگان هستند، چنان كه خود در قيامت می گويند مردمانی كه ما تمسخرشان می كرديم كجايند؟ (مطففين آيه 29 تا 35)
به هر حال رفاه و سرخوشی از عوامل مهم مسخرگی ديگران است. كسانی كه از امكانات و رفاه دنيوی بالايی برخوردارند خود را از طبقات عادی مردم برتر دانسته و براي آنان جوك و لطيفه می سازند و يا رفتار ايشان را مسخره می كنند. در فيلم های بسياري ديده شده است كه مردم عادی و فقير را به عنوان مترسك های خنده نشان می دهند. اين از آن روست كه طبقات بالای اجتماعی به جهت رفاه و دارايی از خود متشكر بوده و خود و رفتار و گفتار خويش را برتر و نمونه دانسته، سخنان و رفتار مردم فقير را ناپسند و زشت می شمارند. قرآن بيان می دارد كه سرخوشی چگونه آفت جان اين افراد و گروه ها مي شود و در دام غرور می افتند و به تمسخر ديگران می پردازند. (بقره آيه 212 و جاثيه آيه 34 و 35)
ريشه ديگری كه قرآن برای تمسخر بيان مي كند دشمنی و انتقام از ديگران است. هركسي كه از شخصی و يا گروهی ضربه خورده باشد و در برابرش كم بياورد با روش ناهنجار تمسخر می كوشد تا خود را بازسازی كند و روحيه از دست رفته اش را بازگرداند و به خود وجاهت و منزلت دروغين بخشد. از اين رو می كوشد تا با حربه تمسخر، جبران شكست كرده و از طرف مقابل انتقام بگيرد. بسياري از جوك ها و لطيفه های سياسی كه براي اقوام و گروه های نژادی ساخته شده است از اين رو بوده است.
در زمان شكست رضاشاه براي رشتی ها و آذری ها جوك هائی ساخته شد تا جبران ضربه ای كه از آنان خورده بود باشد و از آنان انتقام بگيرد. در گذشته داستان های بسياری درباره قمی ها و كاشی ها ساخته بودند چون می خواستند آنان را به خاطر شيعی گری، تحقير كنند.
بسياری از لطيفه های تاريخی جنبه سياسی داشته و براي انتقام ساخته و پرداخته می شود. قرآن با اشاره به ريشه تمسخر پيشه گی مي فرمايد: وقتي شما به نماز مي ايستيد دشمنان شروع به استهزا و تمسخر شما مي كنند تا از شما انتقام بگيرند. اين مسخرگي و بازي ها و شكلك هايي كه در می آورند از روي كينه خواهی و انتقام جويی است. (مائده آيه 58 و 59)
از نكته هايی كه در اين آيه آمده است آن كه از لعب يعني بازی سخن می گويد. لعب در فرهنگ قرآنی نوعي بازی كودكانه و بيهوده و بی هدف است. در اين جا بيان مي دارد كه دشمنان براي انتقام گيری به بازی روی می آورند و مسخرگی پيشه می كنند تا شما را بيازارند.
اگر بخواهيم ريشه ديگری برای تمسخر بيابيم بايد به مسئله ناديده گرفتن رفتار ناپسند خود از سوی مسخره كنندگان اشاره كرد. قرآن بيان می دارد كه مسخره كنندگان اعمال بسيار زشت و نابهنجار خود را نمی بينند و بر خود كور و بر ديگری بينايند. پس به اين دليل ديگران را مسخره می كنند و رفتار زشت خود را نمی بينند. (روم آيه 10 و نيز جاثيه آيه 7 و 8)
آثار و پيامدهاي تمسخر
در اين جا مي توان از دو منظر به پيامدها نگريست؛ يكي آن كه درباره آثار اجتماعی و روحی و روانی و يا به زبان دقيق تر از مسئله مجازات مسخره كنندگان به عنوان آثار سخن بگوييم و بيان داريم كه قرآن چه مجازاتی برای اين عمل زشت و نابهنجار مشخص كرده است. چنان كه در برخی از كتب بر پايه آموزه های قرآنی و بيانات الهی به مجازات تمسخركنندگان به عنوان آثار و پيامدهای استهزا اشاره شده و بيان گرديده است كه از آثار اين عمل در دنيا و آخرت مي توان به حبط اعمال، ارتداد، حسرت در قيامت و خواری و ذلت و عذاب اخروی اشاره كرد.
دوم آن كه از منظر آثار اجتماعی و تأثيرات زيانبار تمسخر بپردازيم. در اين جا به اين بخش بيشتر توجه می دهيم تا دريابيم كه قرآن چه آثار و پيامدهايی برای اين رفتار نابهنجار بيان مي كند.
از آثار نخست اين عمل نابهنجار مي توان به مسئله دامن زدن به اختلافات ميان قوم ها و گروه ها اشاره كرد. به اين معنا كه مومنان را از يك ديگر دور ساخته و الفت و عشق را از ايشان می راند و موجبات عداوت در ميان ايشان را فراهم می آورد. از اين روست كه قرآن در سوره حجرات از اموری چون غيبت و تمسخر بازداشته و از مومنان خواسته كه اين شيوه رفتاری را كنار گذاشته و به تمسخر و غيبت ديگران نپردازند. (حجرات آيه 11)
دومين پيامدی كه مي توان بدان اشاره كرد مسئله ارتداد است. كساني كه به تمسخر ديگران و به ويژه مومنان مي پردازند با اين روش دل هايشان می ميرد و اندك اندك از دايره ايمان خارج می شوند. (توبه آيه 64 تا 66)
سومين اثر و پيامد تمسخر ديگران فراموشی خداوند است. به اين معنا كه موجب مي شود تا دل ها سخت شده و ياد خدا و قيامت از دل ها بيرون رود. (جاثيه آيه 34 و مومنون آيه 110)
راهكارهاي رهايي از تمسخر
براي رهيدن از اين نابهنجار اجتماعي و اخلاقی ، قرآن دستور مي دهد كه مومنان افراد تمسخر كننده را پند دهند (هود آيه 87) و از هم نشينی با آنان پرهيز نمايند. (انعام آيه 68 و حجر آيه 94) و از دوستي با آنان خودداري كنند.(مائده آيه 57) و در صورتي كه اين كار از سوی دشمنان خدا و دين صورت گيرد به مقابله به مثل هم اقدام كنند.(هود آيه 38)
پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 254
#64
Posted: 5 Apr 2015 21:24
اینکه مسلمانها چرا به اصول و قواعد و برنامه دینی خودشون توجه کامل و دقیق ندارن
دلایل زیادی داره
انا من راجع به دیگران نمیگم
راجع به خودم میگم
.....
وقتی مای لذت بیاد وسط چون انسانها لذت طلب هستن دین واخلاق فراموش میشه
....
خودبرتربینی باعث میشه دیگران رو تحقیر کنم
و این فکر غلط که با تحقیر دیگران من جایگاه برتری پیدا میکنم باعث این رفتار منه
....
راجع به دروغ گفتن
وقتی احساس میکنم امنیت من به خطر میافته
برای محافظت از خودن دروغ میگم
....
در مورد گرون فروشی
زیاده خواه و عجول هستم برای رسیدن به جایگاه برتر و بهتر
این باعث میشه
.....
البته من خودم مثال زدم ولی غالبا مردم مملکت من ایران اینجوری شدن
.....
و البته این خلاصه ای بود از رفتار ناسالم جامعه
......
...تنهایی...
نیمه دیگر من است
وقتی تو را...
ندارمت.....!
کاش...!
ارسالها: 268
#66
Posted: 1 Feb 2016 00:13
SPARTAK: تشکر و به امید حاکمیت تعقل در این تاپیک
خوش آمدید ممنون
الهی آمین
SPARTAK: حرف عرف رو در میان نیارید چون اسلام برای همیشه و همه جا هست و اگر عرف در اسلام مهم بود اجازه میدادن مسلمونهای ساکن اروپا چون عرف اونجا بی حجابیه بی حجاب باشن اما اجازه نمیدن پس عرف همچین مهم نیست در اسلام بلکه حکم شرع مهم است
اصلا حرف من مطیع عرف شدن نبود. رعایت عرف با مطیع عرف شدن فرق دارد. من گفتم جواز کلی شرط لازم هست ولی کافی نیست. و کاری که به طور کلی جایز است می تواند در مورد خاصی از صد کار حرام بدتر باشد. در مسائل شرعی ما جواز کلی شرط کافی برای انجام کاری نیست. مثال هم زدم
من میدونستم هر جوابی بدم شما باز هم به شکلی ادامه میدهید ولی یه نمونه پاسخ گفتم که کسی فکر نکنه سکوت بنده از بی جوابیست. ایشالا در جایش در حد توانم پاسخگو سوالات خواهم بود
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------
ویرایش شده توسط: alirezadust
ارسالها: 268
#67
Posted: 1 Feb 2016 00:16
iekdusti: iekdusti
سلام دوست من
خوش آمدید به تاپیک
خیلی وقت پیش که تشریف آوردید به دلایلی پاسخم را به تاخیر انداختم و وجود درگیری های زندگی پاسخم را بیشتر به تاخیر انداخت.
در ابتدا که دیدم در تاپیک پیام ارسال کرده اید. گفتم یا خدا کل کل شروع شد. ولی با خواندن متن پیامتان و اینکه دیدم سعی کردید عاقلانه برخورد کنید و متعصب نباشید وارد بحثتان نشدم تا ببینم به کجا می رسد که طبق معمول کل کل ادامه پیدا کرد که پستها پاک شد. فقط من عذر می خواهم که پستی که باعث حرف شما بود پاک نشد و پست شما پاک شد.
iekdusti: سلام جناب SPARTAK
شما پاتون توی این تایپیک هم بازه و متاسفانه شروع کردید به بیان برخی مغلطه هایی که ربطی به دین نداره.
به نظر من اشکالاتی که در جامعه ی ما دیده میشه از دین و تفکرمون نیست بلکه از روی مقایسه کردن خودمون با جوامع غربی و عجله برای رسیدن به اونها است.
ما اگر به پتشتوانه ی جامعه ی خودمون نگاه کنیم میبینیم که کمتر از ۵۰ ساله که میخواهیم روی پای خود ایستاده و جامعه ای مستقل بر مبنای تفکر اسلام داشته باشیم. قبل از اون وابسته به کشورهای غربی بودیم و تامین کننده ی نیازهای اونها.
اما جوامع غربی صدها سال است که نه تنها به استقلال خود رسیدند بلکه به دنبال استفاده از مردم جهان برای اهداف خود هستند. نمونه ی این خودخواهی ها را در جنگهای جهانی شاهد هستید. در به استثمار کشیدن کشورها در چندین دهه ی گذشته شاهد هستید.
به دلیل اینکه تفکر خود را در برابر فکر ما شکست خورده نبینند فشارهای زیاد اقتصادی و فرهنگی بر ما وارد میکنند. اما خودشان به دلیل پشتوانه ی زیاد استقلال خود و غارت ثروت کشورهای دیگر در گذشته های دور و نه چندان دور از این جهت کمتر دچار مشکل هستند.
به نظر من مسلمانان اگر در مباحث فرهنگی دچار ضعف هستند به دلیل ضعف دین و تفکرشان نیست بلکه به دلیل ضعف فرهنگ امروز جامعه ی شان است که با فرهنگ غرب درآمیخته است.
مسئولان دولتهایی غربی با سابقه ی زیاد در هدایت دولتهای خود و اقتصاد قوی خود نه تنها کشورهای خود را اداره میکردند بلکه کشورهای مستعمره ی خود را نیز اداره میکردند و ثروت زیادی اندوخته اند.
معلوم است کسی که کمتر دغدغه ی مالی و اقتصادی و امنیتی دارد از آرامش بیشتری برخوردار است. راحتتر به وعده های دولتمردانش تمکین میکند و به قانون عمل میکند. معلوم است که نیازی به دروغگویی نمیبیند و...
اما مردم کشور ما از طرفی با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند که برای کشوری که میخواهد مستقل باشد طبیعی است و از طرفی بر اثر تبلیغات کشورهای دیگر مجذوب ابزار و مصنوعات آنان شده دوست دارند آنها را داشته باشند که این نیز کاملا یک مسئله ی طبیعی است.
با وجود این دو عنصر و این دو فشار مردم گرایش به برخی اشکالات پیدا میکنند تا حداقل برای خود آسایش را فراهم کنند.
این مسئله موجب پدیدار شدن اشکالات متعدد در جامعه میشود.
اگر دولتمردان غرب انصاف داشتند و قائل به دموکراسی واقعی بودند چرا کشوری که میخواهد روی پای خود بایستد را اینگونه تحریم و زیر فشار اقتصادی قرار میدهند؟
دموکراسی از نظر آنان یعنی به آنچه آنان احترام میگذارند احترام بگذاریم و همانگونه فکر کنیم تا به عنوان یک کشور سالم پذیرفته شویم.
والا به نظر من آموزه های اسلام بسیار دقیق و حساب شده است که نمونه هایش را در بیانات جناب alirezadust میبینیم. شما به کسانی که واقعا به آموزه های اسلام عمل میکنند و در کشورهای غربی هم زندگی میکنند توجه کنید. انسانهایی بسیار سالم و مقرراتی هستند.
اما فرهنگ جامعه ی ما به علت مشکلات اقتصادی و فرهنگی که از سوی جوامع طلایه دار آزادی بیان دچار مشکل شده که چاره اش در این است که هرچه سریعتر پایه های اقتصادی خود را محکم کنیم و از طرفی نیز بیشتر به بیان تفکرات اسلام بپردازیم و فرهنگ آن را برای خود و جامعه نهادینه کنیم.
کاری که امثال جناب alirezadust انجام میدهند و بنده نیز از زحمات ایشان تشکر میکنم.
iekdusti: مقایسه کردن خودمون با جوامع غربی و عجله برای رسیدن به اونها است.
مقصد کشورهای غربی نیستند که ما بخواهیم برای رسیدن به آنها عجله کنیم. موضوع بسیار طولانی می شود که اگر ظرفیت ایران و اسلام را بازگو کنم.
iekdusti: ما اگر به پتشتوانه ی جامعه ی خودمون نگاه کنیم میبینیم که کمتر از ۵۰ ساله که میخواهیم روی پای خود ایستاده و جامعه ای مستقل بر مبنای تفکر اسلام داشته باشیم. قبل از اون وابسته به کشورهای غربی بودیم و تامین کننده ی نیازهای اونها.
عزیزم به نظرم در اوایل جوانی هستی .بیانت در حالی که سعی داری عقلانی باشه خامه.
توصیه می کنم در دانستن و موضع گیریهایتان عجله نکنید . تعصب را هر روز در وجودتان کمتر کنید و با علم و موضع گیری های آگاهانه جایگزینش کنید.
iekdusti: اما جوامع غربی صدها سال است که نه تنها به استقلال خود رسیدند بلکه به دنبال استفاده از مردم جهان برای اهداف خود هستند. نمونه ی این خودخواهی ها را در جنگهای جهانی شاهد هستید. در به استثمار کشیدن کشورها در چندین دهه ی گذشته شاهد هستید.
به دلیل اینکه تفکر خود را در برابر فکر ما شکست خورده نبینند فشارهای زیاد اقتصادی و فرهنگی بر ما وارد میکنند. اما خودشان به دلیل پشتوانه ی زیاد استقلال خود و غارت ثروت کشورهای دیگر در گذشته های دور و نه چندان دور از این جهت کمتر دچار مشکل هستند.
در مورد استعمار دنیای غرب کمتر کسی نمی داند. گرچه حدودش موضوع پیچیده ایست که بحثش اینجا نیست
iekdusti: به نظر من مسلمانان اگر در مباحث فرهنگی دچار ضعف هستند به دلیل ضعف دین و تفکرشان نیست بلکه به دلیل ضعف فرهنگ امروز جامعه ی شان است که با فرهنگ غرب درآمیخته است.
ما امروز نه مسلمانیم نه کافر نه مسیحی نه غربی نه شرقی نه ایرانی
موضوع تضاد فرهنگی از مشکلات خاص ماست
دوست عزیز تحلیل شما از نظر من نکات مثبت و ضعفی داشت که اگر بخواهید اثری بهتر بگذارید باید با دقت خیلی بیشتری به بحث بپردازید. البته اگر قرار شد اینجا فعالیتی کنید سعی کنید از موضوع تاپیک خارج نشوید و بسیار خوشحال می شوم در مسیر تاپیک فعالیت کنید
خدا کند مهربانی رسمی شود که از قلبهای پاک میجوشد نه آنکه فریب و دروغی باشد که بر زبانها جاری می شود
------------------