ارسالها: 428
#1
Posted: 10 Jan 2011 01:59
pooria_orosia: مذهب انسانيت
Robert Green Ingersoll نوشتاری از
١٨٩٩ – آزاد انديش آمريکائی – ١٨٣٣
بگذاريد بنام آدم (انسان) زندگی کنيم. بگذاريد آنانی که در
جستجوی حقيقت طبيعت بودند و هرگز انسان های مشابه
خود را اعدام نکردند را بياد بياوريم. ستاره شناسان، و
شيمی دان ها هرگز زنجير آهنين بهم نبافتند، هرگز حفره
تاريک زندان نساختند. زمين شناسان هرگز ابزاری برای
شکنجه و آزار ابداع نکردند. فيلسوفان تئوری های حقيقی و
حقيقت را با سوزاندن همسايگانشان به مردم ارائه ندادند.
آزاد انديشان و دگر انديشان برجسته فقط برای نيکی مردمان
و انسان ها زيسته اند
باور من بر اين است که بايستی به آنچه در اطراف ما
ميگذرد توجه ديگری بکنيم – سئوال کنيم تا بطريقی بعضی
نا شکفته ها شکافته شوند. برای من مهم نيست که خدا
وجود دارد يا نه. من وجود دارم، ولی مهم است که تا زنده
هستم شاد زيست کنم. بنا بر اين، بهتر است توجهم را به
يافتن راهی برای شاد زيستن متوجه سازم نه يافتن راز
کهکشان ها و جهان لايتناهی.
ما بنيان و اساس معبد بزرگی از آينده را بر پا ميداريم – نه
معبد خدايان متعدد را؛ و البته بنيان آن همه مردمان - که با
آداب و تشريفات معقولی مذهب انسانيت را جشن خواهند
گرفت. ما هر کار کوچکی از دستمان بر ميآيد ميکنيم تا با
شتاب هرچه تمامتر آنروز هائی را در جامعه ببينيم که
ميليونر و گدا توليد نميشود – ولع تنبلی و سستی و همچنين
گرسنگی صنعتی توسعه نمييابد.
انسانيت بزرگترين مذهب است، و هيچ خدائی نميتواند انسان
ها را در يک دنيای ديگر به جهنم رهنمون گردد، در حاليکه
در اين دنيا يک بهشت کوچک درست کرده اند.
خدا نميتواند انسان را بدبخت و بينوا کند در حاليکه آن
شخص کس ديگری را شاد کرده است. خدا نميتواند
نفرت خود را نسبت به اشخا صی که قادر بوده اند فرد
ديگری را دوست بدارند ابراز دارد – آن يک کلمه (انسانيت)
همه چيز را در بر ميگيرد.
اگر قرار است که ظلم و بد رفتاری برچيده شود انسان ها بايد
برای تحقق بخشيدن اين امر مهم، کمر همت ببندند، اگر برده
ها بايستی آزاد باشند انسان بايستی آنها را آزاد کند. اگر
حقيقت تازه ای بايستی آشکار شود، مردمان بايستی آن
حقيقت را آشکار سازند. اگربرهنگان بايستی لباس بر تن
کنند؛ اگر گرسنگان بايستی غذا داده شوند؛ اگر داد بايد داده
شود؛ اگر کار بايد مزد داده شود؛ اگر موهوم پرستی و
خرافات بايستی از مغز ها رانده شوند؛ اگر بی دفاع ها
بايستی حمايت شوند و در نهايت اگر حقيقت آشکار و پيروز
شود همه اينها بايد کار انسان (مردمان) باشد. پيروزِی های
آينده بايستی توسط انسان ها و فقط انسان ها بدست آيند
انسان بايستی فرا بگيرد که بخود اعتماد و اتکاء داشته باشد.
خواندن انجيل (هر کتاب آسمانی) او را از سرمای
شديد زمستان محفوظ نخواهد داشت بلکه يک خانه،
آتش و لباس مناسب اينکار را خواهد کرد. برای
جلوگيری از فقر و گرسنگی يک شخم در زمين
ارزش ميليون ها موعظه و نيشايش را پيدا ميکند و
حتا ابداع يک دارو بيشتر بيماری ها را شفا خواهد
داد تا آنهمه دعا که از پيدايش زمين تا به امروز
بکار گرفته شده است.
من ترجيح ميدهم کَس ديگری را مسئول اينکار نکنم.
ترجيح ميدهم بگويم: اگر برهنگان بايستی لباس بتن
کنند انسان بايستی به آنها لباس بدهد؛ اگر گرسنگان
بايستی سير شوند مردم بايستی به آنها غذا بدهند. من
ترجيح ميدهم به آمال و آرزو های انسان بيشتر
اعتماد و تکيه کنم، به ذکاوت و هوشياری انسان، به
قلب و مغز مردمان تا به چيز ديگر. شواهدی در
دست نيست که نشان دهد خدا در امور انسان ها
دخالت نموده است. دست های زمينيان بی ثمر به
سوی بهشت دراز شده. از ابر ها کمکی نخواهد
رسيد. کشتی شکستگان بيهوده رو به خدا زاری و
گريه ميکنند، زندانيان بيهوده و عبث آزادی و
روشنهائی را از خد ا طلب ميکنند – دنيا به چرخش
خود ادامه ميدهد، و بهشت گوش هايش کر است، لال
و خاموش، بی زبان است و نا بينا. سرما يخ توليد
ميکند، آتش ميسوزاند، تهمت و افترا زننده شکسته و
خرد ميشود و دعا ها در لبهای کيش و اعتقاد خشک
ميشوند.
مذهب مثل درخت خرما ميماند – در بالا رشد ميکند
تا قد بکشد. برگ های خزان زده و مرده همه مثل
عقايد کليسا ئی هستند، در حاليکه همه تازه داده ها
بدعت گذار ميباشند.
اولين قدم در جهت تحول و دوباره زايش ملی قبول
همه گير و جهانیِ نظريه ای است که بيان ميدارد
هرگز راه فراری برای نتيجه حاصل از اعمال خودمان
نيست. من نميتوانم باور کنم که اين خدشه روانی و
فکری فرار از مسئوليت در مرور زمان مستهلک
شده ونميتوان از نتيجه حاصل فراری را تصور نمود.
اگر انسانی در دنيا پيدا شود که مايل نباشد همه
حقوقی را که برای خود مدعی است به بنی آدم
ديگری ارزانی دارد، او به وحشی بيشتر شباهت دارد
تا به يک انسان. اين يک سئوال صادقانه است.
انسانی که مايل نيست بخشش نمايد و نميخواهد تا
ديگران همانند او از آن حقوقی بهرمند شوند که او
برای خود قائل است يک دروغ گو؛ متقلب، خودخواه
و حيوان صفت است.
اگر حقوق يک انسان تحقير شده و در خفت
نگاهداشته شده باشد حقوق همه در خطر قرار
ميگيرد. ما هرگز نميتوانيم آزادی ديگران را مختل
سازيم بدون اينکه حقوق خودمان نيز صدمه ببيند. با
به هيجان آوردن و بکار گيری تبعيض بدست خود
تحقير و خفت و دادگستری قانون را دامن زده ايم و
تخم وحشيگری و جنايت را پاشيده ايم.
ما موظف نيستيم در مقابل کسانی که تصور ميکنند وظيفه
شان اينست تا زندگی ديگران را از آنان بگيرند آرام
نشسته و کشته شدن را بپذيريم.
اجازه بدهيد همديگر را با نتيجه اعما لمان بسنجيم نه با
تئوری های آنان. نه با آنچه در گذشته اعتقاد داشتيم –
زيرا اين مسئله بيشتر به آنجائی که دنيا آمده اند ارتباط
پيدا ميکند.
من معتقدم بايد ديگران را ياری دهم تا بخودشان کمک
کنند. معتقدم شرکت های بزرگ، مردان موفق و مردمان
دگر انديش ممتاز ميبايست تمام هٌم خود را بکار گيرند تا از
چاپيدن ديگران پرهيز کنند. مردمان ممتاز بايستی انسان
های زير دست را در پناه بگيرند. قدرتمندان بايد سپر
ضعيفان باشند. امروز بطور اخص اين وضعيت درست
برعکس است. شکست در بين بعضی ها به موفقيت
ديگران منجر ميشود.
در خود بيداری را بوجود آوريد تا با افکار و کردار خويش
به آرمان وکمال مطلوبی در ادراک خود برسيد، بخود آن پر
پروازی را بدهيد که يک زنبور عسل با تخصص شيمی
دانی خويش شهد لازم از سبزه و گياهان مشابه را جستجو
ميکند، با چشمان تعليم ديده و بصيرت لازم برای پيدا کردن
تار های ماهرانه ای که گذشته و امروز را بهم پيوند
ميدهد، دانشتان را تا بدانجا بالا ببريد تا بار سنگين را از
ضعيفان بر کنار کنيد، مغز هايتان را پرورش دهيد تا از
حق و داد دفاع کنيد، اين است نيايش و پرستش واقعی.
من به نجابت طبعيت انسانی باور دارم. من به عشق و
کاشانه، به مهربانی و انسانيت باورد دارم. من به همياری
و دوستی نيکو وبه خوشروئی، به شادی همسر و فرزندان
باور دارم. من به طبيعت زيبا باور دارم، به دادن تمام حق
ها به ديگران همانگونه که برای خود روا ميداريد و تجربه
ميکنيد باور دارم. من به آزادی انديشه ايمان دارم، به
دليل، مشاهده و ملاحظه و تجربه باور دارم. من به
دلگرمی های شخصی و اعتماد و ابراز پندار نيک باور
دارم. اميد واثق من شامل همه بشريت ميشود. اميدوارم،
هر نوع نيکی بر کسی شامل ميشود بايستی شامل همه
شود. بالاتر از همه من به آزادی ايمان دارم.
مذهب انسان ها را متمدن نکرده است- انسان ها مذاهب را
بصورت متمدن در آورده اند.
مذهب به نيايش خدايان خلاصه نميشود، اما رهنمودی
برای بهتر زندگی کردن ميباشد، برای شادی انسان ها
است. هرگز هيج انسانی نتوانسته دريابد خدا وجود دارد يا
خير. هر آنچه در گذشته در مورد "خدای ما" خدايان ديگر
مردمان نوشته و گفته شده بنيان و اعتبار اساسی ندارد.
کلمات بدون انديشه همانند ابر بدون باران است. اجازه
بدهيد خدا شناسی را خارج از مذهب نگاه کنيم.
مذهب و سيرت اخلاقی هيچ مرز مشترکی با هم ندارند،
و مذهبی نيست که بدون سيرت های اخلاقی بتواند
برآورده شود. هر آنچه که مذهب نام دارد خرافات و
موهوماتی بيش نيست.
مفهوم حقيقی مذهب يعنی دادگستری. مذهب واقعی يعنی
دادن حق به ديگران در مورد هر آنچه که بخود روا
ميداريم. مذهب واقعی يعنی ابراز وظيفه يک انسان
نسبت به انسانی ديگر، سير کردن گرسنه، پوشاندن
برهنگان، دفاع از بيگناهان، و گفتن آنچه را که اعتقاد
داريد حقيقت است.
مذهبی که افکار والا را احترام نمی نهد، در مدت بسيار
کوتاهی، موجب استهزا و خنده همه قرار خواهد گرفت.
من به خانه و کاشانه باور دارم... من به آن خانه ايمان
دارم، به فاميل و واحد خوب دولت....که ارزش زيست
کردن در اين دنيا را دارد. افتخار، مکان، آوازه و
شهرت، جلال و شکوه، تمول، همه در اين دنيائی که
شمادوستش داريد؛ خاکستر، دود و خاک هستند مگر
کسی شما را دوست داشته باشد؛ مگر جائی باشد که
شما بتوانيد در آنجا بازوی فرزنداندان را دور گردن خود
حس کنيد، جائيکه بطور مطلق بدليل عشق ديگران
مقدس و روحانی شده.
من ميگويم، مذهب، در اين دنيا، در همين جا، اين
است که همه ما وظائف خود نسبت به ديگران را بجا
آوريم، انسان هائی که خانه ای ميسازند، با دخترانی
ازدواج ميکنند که به او عشق ميورزند، به سرفرازی از
او پرستاری ميکنند، فاميل را دوست دارند، شب ها در
خانه ميمانند؛ بطور کلی، قرض های خودش را
ميپردازد، سعی ميکند تا چيزی را که لازم دارد بدست
آورد، تمام آمال و خواسته هائی را که در ادراک او
پذيرفته شده را دنبال ميکند، قسمتی از مغزش را که
سرسرا و گالری هنر های ظريفه است به نقاشی ها و
مجسمه های ظريف اختصاص داده، و شامل فرو رفتگی
ديگری است که به موزيک اختصاص يافته، به يک
گنبد با شکوه و مجلل، کلمات پر باری که به بلندای
آسمان های شکوهمند ميرسند، امروز، هر انسانی آن
کند که بزرگان بخاک خفته بدست آوردند، و آن ها را به
انديشه های زندگان امروز مبدل سازد، دنيا را از آنچه
هست شاد تر خواهد کرد. او زنخدان شادی را در چانه
شخصی که به او عشق ميورزد ايجاد خواهد نمود و
خدايان را بحال خودشان خواهد گذاشت تا بهشت خويش
را آنطور که ميخواهند اداره کنند.
طالع بينی با ستاره شناسی اشتباه شده است. کيما گری
و هنرسياه بندی جای شيمی را گرفته. مقدر شده است تا
علوم جای مذهب را بگيرد . در برآورد من، مذهب آينده
"عقل" خواهد بود
ما مذهب حقيقت را نياز داريم، دينی که همه چيز را بر
حقايق بنيان نهاده باشد. اجازه بدهيد اين دنيا را دگرگون
کنيم- دنيائی که ما در آن زيست ميکنيم.
من دنيا را قربانی فردی که از او چيزی نميدانم نخواهم
کرد! من در اين دنيا با ترس و واهمه زندگی نخواهم کرد،
وقتی آگاه نيستم از چه چيز آن بايستی ترس داشته باشم.
من به آزادی تمام يک انسان دراين دنيا زندگی خواهم کرد.
من محصول افکارم را درو خواهم کرد، هر قدر هم که
ضعيف و کوچک باشد. ..
اصرار ميورزم، شادی آخرين کلام است – تقوا و
پاکدامنی به اين معنی است، يا هر چيزی که اشک را از
صورت انسان ديگر ی پاک کند خوب است.
تنها قادر مطلق طبيعت است – حقيقتی که ما ميدانيم.
من به مذهب دادگستری و نيکی ايمان دارم. من به
انسانيت ايمان دارم. من به اين ايمان دارم که مفيد بودن
بالاترين نوع ممکن عبادت است. انسان مفيد بهترين مردم
است، انسان مفيد يک پارسای خوب است. من به ما وراء
الطبيعه، استوره ها و سر و معما اهميت نميدهم، اما برای
انسان اهميت قائل هستم.
کردار نيک بهترين نيايش است؛ زندگی که زندگی شود
بهترين مذهب است.
من به دروغ و کذب کمترين احترامی ندارم.
هيچ چيز نميتواند به اندازه يک خانه مقدس باشد، هيچ
چيز نميتواند جای يک قلب پاک را بگيرد.
کيش من اين است: تنها شادی خوب است. جای اين شادی
اينجاست. زمان شادی هم اکنون است. راه شاد زيستن شاد
کردن ديگران است.
سعی شد کلمات ظريف و پر معنی انگرسول به فارسی
برگردانده شود تا برای پارسی خوانان هم مفيد باشد.
- ح-ک
٢٠٠٣ – - نوامبر
pooria_orosia
افرین به شما به خاطر ایجاد این تایپیك
تایپیك مهم میشود
در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب،
در هر نقب چندین حجره،
در هر حجره چندین مرد در زنجیر …
ارسالها: 46
#2
Posted: 13 Jan 2011 14:56
مرسی خوب بود.رباعیات خیام اثر صادق هدایت هم بخونی خوبه كه تو هر كلمه هزارن حرف نهفته است
از منزل كفر تا بدین یك نفس است
وز عالم شك تا به یقین یك نفس است
این یك نفس عزیز را خوش میدار
كز از حاصل عمر ما همین یك نفس است
انقدر به دنیا نگریسته ام که افسردم پس چشمانم نیازی به خوب شدن ندارد.حیکم محمد زکریای رازی
ارسالها: 2470
#3
Posted: 12 May 2011 10:08
airo: ولی یه سئوال داشتم، میشه اسم این متن رو تشریحی از اومانیسم گذاشت؟
از اونجا که اومانيسم به معناي اصالت انسان، انسان مداري و خودبنيادی، انسان را مرکز ثقل و محور تمام ارزش ها مي داند؛ يعني اصالت به اراده و خواست او داده مي شود و انسان به تنهايي محور تمام معيارها مي شودو همه چيز از انسان شروع مي شود و به انسان ختم مي شود و هيچ حقيقتي برتر از انسان وجود نداردپس میتونیم این متن رو به گونه ای بیان اندیشه های مکتب اومانیسم بدونیم و در عین حال گرایش به اخلاق گرایی در مقابل مذهب گرایی که در اومانیسم بهش توجه ویزه ای شده.
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 69
#4
Posted: 15 Dec 2011 09:45
ziyankar: ای بابا ما که نفهمیدیم کی راست میگه کی دروغ ؟ واقعا خدایی هست یا نیست ؟ اگه خدا نیست چجوری انسان به وجود اومد ؟ بعضی ها میگن سیر تکامل خب همون سیر تکامل بلاخره یه چیزی بوده که الان شده این شاید یه میمون ... خب همون میمون از کجا روی زمین پدیدار شده ؟ که بعد ها شده انسان ؟؟؟
اون هم با این همه نظم ؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه خدا هست چرا وضعیت اینجوریه ؟ چرا ؟
عزیز میلیارد ها آدم دنبال همین چراهایی هستن که شما میگی
لامارک و داروین هزاران دانشمند دیگه دنبال این بودن هستن و خواهند بود
این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
ارسالها: 316
#5
Posted: 11 Jan 2012 19:24
میروم تا به سجود بت دیگر باشم
بازاگرسجده کنم پیش توکافر باشم
برین به فلسفه هنر به هرچه بود و هست و نیست . برین به دین برین بدین نگو نپرس چند
http://postimg.org/image/prdpo8iul/
ارسالها: 94
#6
Posted: 28 Jan 2012 17:42
بد نبود همشو قبول ندارم
شاد زیستن با گذر از ترسها و رنجش ها نسبت به اطرافیان حاصل میشود.زندگی شاد و خوب و در حال زندگی کردن حاصل پر عشق بلا شرط بلا عوض نسبت به دیگران بودن است
و بدست آودن چنین عشق در قلب و روشنای جز در راه ایمان به نیروی لایتناهی بدست نمی آید واین یک درک شخصی و قلبی است و میتواند از هر مذهبی در آید
برای بدست آوردن ایمان ی که در متن گفته شده من کلمه باور را میگذارم و ایمان واقعی را مختص خداوند میدانم ایمانی که قلب ها روشنای حقیقی میبخشد برای پایبند بودن به باورها و مصالحه نکردن در راه باورها
ای هیچ، در هیچ، بر هیچ، سر هیچ، مپیچ
ارسالها: 476
#8
Posted: 21 Mar 2012 07:41
amirahmadi: undefined
من هم با نظرت موافق هستم
دليل بيشتر نارضايتى ها آميخته شدن موضوعات دينى , اعتقادى و اجتماعى با سياسته
دلم طواف نگاه تو را طلب کرده
تمام روز مرا چشمهات،شب کرده
شعار نيست که بيمارم از تبسم تو
بيا معاينه کن اين وجود تب کرده♥♥♥♥♥
ارسالها: 533
#10
Posted: 8 Jul 2012 11:11
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
amirahmadi: اسلام مغایر با انسانیت نیست اما وقتی از اسلام بهره برداری سیاسی بشه
هرچی که منافع مارو تامین کنه میشه اسلام ناب محمدی
اگر چه با مردم آزاری باشه
مگه شیخ سعدی نمیگه : هرچه خواهی کن ولی مردم آزاری نکن که در شریعت ما بالاتراز این گناهی نیست
hamadan: هر کس عقیده ای داره پس در مورد عقیده ها بحث کردن بی فایدست لا اقل تو اینجا.من معتقدم اگه آزادی به معنای واقعی کلمه پیاده بشه همه مشکلات حل میشه ولی الان ما تو یه خفقان زندگی میکنیم که اگه نظرمونو بگیم مرتد محسوب میشیم اره من دوست دارم دینم عقلم باشه و مذهبم انسانیت ولی جامع منو تا وقتی قبول میکنه که دینم با دین آخوندها یکی باشه حاا اگر نبود مجازات میشم و این یعنی یک نظام دیکتاتوری و یک راه هم بیشتر نداره مطالعه
jojojoni1990: من متنو تا آخراش خوندم به طور خیلی خلاصه میگه:
خدارو ولش کن که وجود داره یا وجود نداره و باید به دنبال راهی برای شاد زندگی کردن باشی و این خدا چیه که باید مجازاتت کنه پس فراموشش کن و گدا و پولدار هم نباید باشه(تلاش کشکه)اگه ظلم قراره از بین بره بایدهمه تلاش کنیم برای آزادی از فقر و جهل و خرافاتو ... و به خودمون متکی باشیم و خودمون از پس مشکلاتمون مثل سرما و مریضی و گشنگی و برهنگی ... بربیایم و از خدا کمک خواستن بیهودست این نظریه باید فراگیر بشه که راه فراری از کارهامون نداریم و هر کس که حاضر نباشه داشته هاشو با دیگران تقسیم کنه حیوان صفته و انسان نیست و پایمال شدن حق یکی=بقیه و قدرتمندها(کمپانی ها) باید به ضعیف کمک کنن سعی کنید دیدتونه به دانش باز کنید تا بتونید باری از دوش دیگران بردارید و دفاع از مظلومین و باور به مهربانی و دوست داشتن کانون خانواده و هرچیو برای خود خواستید برای دیگران هم بخواید و خوبی ها برای همه بشریت یکسان باشد ما باید مذهب را پیشرفت دهیم و نه مذهب مارا و مذهب تنها پرستش خدا نیست و معلوم نیست خدا هست یا نه پس خارج از مذهب است و مذهب آمیخته با سیرت اخلاقی توهماتی بیش نیست و مذهب واقعی یعنی هر حقی برای خود میخواهی بقیه هم دارا هستن و کمک به همنوعت. و داشتن جلال و شکوه و قدرت مثل خاکستر و دود و خاک هستند و مذهب در دنیا تشکیل یک خانواده صمیمی و با عشقه و استعدادهای درونیتو شکوفا کنی مثل بزرگانی که در خاک هستن و بهشتتو خودت بسازی و مذهب آینده عقل است و چند خط باقی مونده ادامش هم همیناست
من خودم قبل از مسلمان شدنم لائیک بودم
دوستان عزیزم لازمه یه چیزو روشن کنم بابت تفکر لائیک
لائیک دینو از سیاست جدا میدونه ولی بر خلاف سکولارها که کلا دینو رد میکنن دینو رد نمیکنه ولی کسانی که این اعتقادو باور دارن دین رو به خاطر ضعفهاش از سیاست جدا میکنن به مرور زمان از دین به خاطر محدودیتهایی که گذاشته زده میشن و هیچ دینیو قبول نمیکنن تقریبا مثل سکولارها با این تفاوت که دینهارو اگه شخصا قبول ندارن رد هم نمیکنن در واقع یه جور آزادی دارن
ولی این تفکر کاملا غلطه
چون دین مشکلی نداره که از سیاست جداش میکنن چون این سیاستمدارها هستند که از دین به عنوان ابزاری برای پیشبرد مقاصدشون استفاده میکنن مثلا اگه تو یه جامعه کسیو با یه چاقو کشتن این دلیل نمیشه که چاقو تو اون جامعه رد بشه چون مشکل از چاقو نیست اون شخص باید اصلاح بشه
ولی واقعا مگه جز اینه که تمام این چیزا به صورت والایی در اسلام آورده شده از کمک به هم نوع و برابری و مساوات و حسن خلق و تقسیم اموال گرفته تا امید به خدا البته در عین تلاش که اینجا رد شده و همچنین همین اسلام توسط علی (ع) به صورت یک حکومت اسلامی عادل پیاده شده که جای هیچ حرفی باقی نذاشته
ولی هر دینی که دستمایه سیاست شد به همراه خودش یه نگاه بدبینانه رو همراه کرد و دلیلشم اینه که دین وارد حکومتها میشه ولی دلیل اینکه حکومتها از دین فاصله میگرفتن صداقت بیش از اندازه دینهاست و این که انسانهایی که در راس قرار میگیرن خیلی زود مسحور قدرت میشن و اساس سیاستو بر پایه دروغ میزارن برای اینه که خیلی ها حتی تو حکومتهای دینی از ارزشهای دینی فاصله میگیرن پس دین با سیاست مشکلی نداره این ماییم که نمیتونیم در مکان قدرت دین دار بمونیم و در نتیجه این آدمهای سیاستمدار و نه متدین خودشونو به یه نماد زشت از اون دین تبدیل میکنن و باعث میشن تفکر غلطی از اون دین تو اذهان نقش ببنده اما بازم دلیل نمیشه که بگیم دین از سیاست جداست این ماییم که توان اجرای صحیح اونو نداریم پس ضعف خودمونو به دین نسبت میدیم
به نظر من قبل از پیشنهاد دادن مذاهبی که در نهایت ممکنه همین مقدار انسانیتی که در وجودمون هم هست خورده خورده در گذر زمان ازمون بگیره مطالعه بدون نگاه بدبینانه و بدون تعصبو پیش بگیرم و این که چه کسی چه کاری کرده رو رها کنیم چون دین با خطای یک و یا حتی کلی انسان سودجو که ادعای دین داری میکنن اصالت خودشو از دست نمیده
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن