ارسالها: 469
#151
Posted: 4 Dec 2012 11:31
iraj_mirza: چه فضیلتی برتر از علی داشتند؟
ابوبکر از نظر تقوا برتر از علی بود ، اینو پیامبر وقتی ایشون رو امام جماعت بعد از خودش قرار داد روش صحه گذاشت!و همه مردم اون موقع اینو میدونستند همچنین میدونستند که ابوبکر یار غار پیامبره و به تعبیر قرآن ثانی اثنین!
iraj_mirza: اگر امر خلافت درست بود چرا نذاشتن ار انثاری که طبق ایه که تو اوردی همه از صادقین و بهشتی هستن خلیفه بشه؟
کیا نزاشتند؟ رای با اکثریت بود و اکثریت هم به ابوبکر رای دادند!
iraj_mirza: اصلا چرا انصار سره خود خواستن از خودشون خلیفه انتخاب کنند
سقیفه بنی ساعده جایگاه و ایوانی سرپوشیده و دارای سقف در مدینه که مربوط به قبیله بنی ساعده بودهاست و مردمان در مشاوراتشان در آن گرد میآمدهاند.
نام سقیفهٔ بنیساعده (به عربی: سقيفة بني ساعدة) در میان مسلمانان معروف و مشهور است، به این دلیل که بلافاصله پس از مرگ محمد پیامبر اسلام، عدهای از اصحاب وی که به انصار شهرت داشتند و اهل مدینه بودند در آن محل برای تعیین خلیفه بعد از پیامبر به دعوت سعد بن عباده رئیس قبیلهٔ خزرج جمع شدند، و بعد از جر و بحثهای زیاد منجر به انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب کردند.[تاریخ کامل ابن اثیر، ترجمه سید حسین روحانی، ج ۳، ص ۱۱۹۹][تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج ۴، ص ۱۳۴۲]
بقیه اش رو از ویکی بخون!
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%82%DB%8C%D9%81%D9%87
iraj_mirza: ابولهب همون نیست که یه سوره راجعش هست؟
چطور پیامبر دختر به پسرش داده؟
ابولهب راجبش سوره اومده ، برای پسرش که نیومده! ابوسفیان هم تا فتح مکه مسلمان نشد و با پیامبر بارها جنگید ولی پیامبر با دخترش قبل از اسلام آوردن پدرش ازدواج کرد!
iraj_mirza: قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَةٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَأُخْرَى کَافِرَةٌ یَرَوْنَهُم مِّثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَاللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَن یَشَاءُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لَّأُوْلِی الأَبْصَارِ(13) آل عمران ...
در دو دستهاي كه ( در ميدان جنگ بدر ) با هم روبرو شدند ، نشانهاي ( و درس عبرتي ) براي شما است . دستهاي در راه خدا ميجنگيد ( و براي اعلاء فرمان خدا و انتشار دين حق ميرزميد ) و دستهاي ديگر كافر بود ( و در راه اهريمن هوي و هوس نبرد ميكرد . چنين كافراني ) مؤمنان را ( بخواست خدا ) باچشم خويش دو برابر ( تعداد واقعي ) خود ميديدند ( و بدينسبب ترس و هراس بر آنان چيره شد و گريختند ) و خداوند هركس را بخواهد با ياري خود تأييد ميكند ( و پيروزي را نصيب او ميگرداند ) . بيگمان در اين امر عبرتي براي صاحبان چشم ( بينا و بينش راستين ) ا
کجای این آیه میگه مسلمونها روهمیشه یاری میکند؟!
خداوند گفته هرکس را بخواهد یاری میکند!
تو بدر خواست خدا یاری مسلمین بوده و تو احد این خواست خدا نبوده که پیروز بشن!
iraj_mirza: بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُسَوِّمِینَ (125) آل عمران
آري ! ( شما را بسنده است . و علاوه از آن ) اگر بردباري ( در كارزار ) داشته باشيد و پرهيزگاري كنيد ( از معصيت خدا و مخالفت با پيغمبر ) ، و آنان ( يعني دشمنان مشرك ) هم اينك بر شما تاخت آرند ، پروردگارتان ( بر تعداد فرشتگان بيفزايد و ) با پنج هزار فرشته يورشگر و نشانگذار ، شما را ياري كند .
پدرت خوب!باز هم گفته اگه صبر و پایداری ورزید یاریتان میکنم !
توی احد ابتدا خداوند یاریشون کرد و وقتی دیدند پیروز میشن مغرور شدند و برای اینکه غنایم رو از دست ندن پستشون رو ترک کردند پس خداوند هم دست از یاریشون کشید!
iraj_mirza: ایات مبنی بر یاری خدا با مسلمانان و پیروزی اونها زیاده تو قران.
منم نمیگم نیست ، شما میگی خداوند گفته iraj_mirza: خداوند پیروزی رو از ان مسلمین می داند و همیشه گفته که اونها ر یاری میکنه که پیروز بشن چرا توی جنگ احد شکست خوردن؟ایا
من میگم این یاری شرایطی داره و همیشه اینطور نیست که خداوند چون دید یه طرف جنگ مسلمونهان پس اونها رو یاری کنه!
iraj_mirza: شما با این حرفت میگی که انصار و مهاجرین بهشتی هستن طبق گفته خدا و امکان نداشته که منحرف و جهنمی بشن
ببین هر انسانی جایز الخطاست و گناه ازش سر میزنه پس نه امامش نه انصارش و نه مهاجرینش مصون از خطا و گناه نبودند ولی قرار نیست با هر گناهی انسان روانه جهنم بشه ،تو پستهای قبل روایت آوردم که علی کسانی رو که دربارش غلو میکردند توی آتش سوزاند ، خوب این کار گناهه چون فقط خداست که با آتش مجازات میکنه ، ولی این دلیل نمیشه علی بره جهنم، برای گناهان در توبه باز گذاشته شده و انسان اگه قبل از مرگش و تا قبل از اینکه بدونه دیگه کار از کار گذشته توبه کنه مسلما اگه توبه اش از روی پشیمونی باشه و به سوی خدا برگرده خداوند قبول میکنه!
ویرایش شده توسط: mahmudkhm
ارسالها: 508
#152
Posted: 4 Dec 2012 13:48
mahmudkhm: ابوبکر از نظر تقوا برتر از علی بود ، اینو پیامبر وقتی ایشون رو امام جماعت بعد از خودش قرار داد روش صحه گذاشت!و همه مردم اون موقع اینو میدونستند همچنین میدونستند که ابوبکر یار غار پیامبره و به تعبیر قرآن ثانی اثنین!
اثبات دروغی بزرگ که اهل سنت قبول دارند
سالیان سال است که اهل سنت با تکیه بر این روایت که ابوبکر در زمان پیامبر اخرین نماز رو خونده و این دلیل بر تقوای این شخصه اونو بر امام اول ما مقدم میدونن که امروز رفتم و تمام روایات رو در این باره جستجو کردم و به نکته ای عجیب پی بردم.
کتاب بخاری مرجع این قوم حداقل ۱۰ روایت اورده برای این مطلب که جالبه بدونین راوی اصلی این قصه در اکثر روایت شخص بزرگوار عایشه دختر ابوبکر است
682 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ قَالَ حَدَّثَنِى يُونُسُ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَمَّا اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَجَعُهُ قِيلَ لَهُ فِى الصَّلاَةِ فَقَالَ « مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ » . قَالَتْ عَائِشَةُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ رَجُلٌ رَقِيقٌ ، إِذَا قَرَأَ غَلَبَهُ الْبُكَاءُ . قَالَ « مُرُوهُ فَيُصَلِّى » فَعَاوَدَتْهُ . قَالَ « مُرُوهُ فَيُصَلِّى ، إِنَّكُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ ».
يحيى بن سليمان، از ابن وهب، از يونس، از ابن شهاب، از حمزة بن عبداللّه و وى از پدرش نقل مى كند كه گويد : هنگامى كه درد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شدّت يافت ، درباره نماز با ايشان گفت و گو شد . حضرت فرمود : به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند . عايشه گفت : ابوبكر مردى دل نازك است . هر گاه مشغول قرائت شود ، گريه بر او غلبه مى كند. پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود : به او بگوييد نماز بخواند. عايشه دوباره همان پاسخ را تكرار كرد . پيامبر فرمود : به او بگوييد : نماز بخواند ؛ همانا شما همچون زنان مصر در زمان يوسف [به دنبال خواسته هاى خودتان] هستيد.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 166 . ، كتاب الاذان ، باب اهل العلم والفضل احق بالامامه
.....
- حَدَّثَنَا زَكَرِيَّاءُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَيْرٍ قَالَ أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - أَبَا بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّىَ بِالنَّاسِ فِى مَرَضِهِ ، فَكَانَ يُصَلِّى بِهِمْ . قَالَ عُرْوَةُ فَوَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - فِى نَفْسِهِ خِفَّةً ، فَخَرَجَ فَإِذَا أَبُو بَكْرٍ يَؤُمُّ النَّاسَ ، فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَكْرٍ اسْتَأْخَرَ ، فَأَشَارَ إِلَيْهِ أَنْ كَمَا أَنْتَ ، فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - حِذَاءَ أَبِى بَكْرٍ إِلَى جَنْبِهِ ، فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّى بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَالنَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أَبِى بَكْرٍ .
زكريّا بن يحيى ، از ابن نُمير ، از هِشام بن عُرْوَه ، از پدرش نقل مىكند كه گويد : عايشه به ما گفت : رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در دوران بيماريش دستور داد كه ابوبكر براى مردم نماز بخواند و او نيز براى مردم نماز مىخواند. عروه گفت : در اين حال رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در خود احساس سبكى و آرامش كرد و از خانه خارج شد، در حالى كه مردم به ابوبكر اقتدا كرده بودند. وقتى ابوبكر پيامبر را ديد، عقب رفت. پيامبر صلى اللّه عليه وآله به او اشاره كرد كه همان جا بايست. سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به موازات ابوبكر و در كنار او نشست. ابوبكر نمازش را با اقتدا به پيامبر صلى اللّه عليه وآله خواند و مردم نيز به ابوبكر اقتدا كردند.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 167 . كتاب الاذان ، باب من قام الي جنب الامام لعلة.
میتونم ده تا روایت رو بیارم که در تمام روایات عایشه این قصه رو نقل کرده است سوال اینجاست ایا عایشه صدیق و راستگو بوده؟
[font#DF0101]روايات موجود با وجود اختلاف و تناقضى كه ميانشان وجود دارد، همگى بر اين نكته همداستانند كه پيامبر با وجود حالت ضعف شديدى كه بر او غلبه كرده بود و در حالى كه بر فضل بن عباس و مردى ديگر- به تعبير عايشه- و بر على (ع)- آنچنانكه از غير عايشه روايت شده- تكيه نموده بود، خود به مسجد آمد. اگر درست بود كه پيامبر خود به ابو بكر فرمان داده بود با مردم نماز بگزارد- آنگونه كه عايشه و ديگر كسانى كه آندسته از اخبار را روايت كردهاند مىپندارند- ديگر دليلى براى آمدن خود پيامبر با آن حال وجود نداشت. زيرا اگر مىخواست با اين كار ابو بكر را تأييد كند، آنگونه كه بيشتر اهل سنت مىگويند، تأييدش با همين كه به او دستور نماز با مردم را داده بود و اينكه مردم پشت سر او نماز بگزارند كفايت مىكرد. ولى بيرون آمدن پيامبر با اينحال، پس از آنكه دانست ابو بكر به انجام نماز پرداخته، باعث مىشود در اطراف آن دسته از روايات ترديد برانگيزد و رواياتى را تقويت كند كه تصريح مىكنند پيامبر هيچكس را مأمور اين كار نكرد و هنگامى كه دانست ابو بكر براى نماز پيشقدم شده بيرون آمد تا خود با مردم نماز بگزارد، و او را از محراب دور نمود و به آن مقدار از نماز كه او خوانده بود اعتنائى نكرد.[/font]
(الموطّأ: 1 / 136، كتاب نماز جماعت، حديث 18.)
عایشه چگونه زنی بود
در اینجا من قصد بی احترامی به هیچ کس را ندارم چه رسد که اون شخص همسر پیامبر باشد من به این معتقدم که اگر بدی کرده باشه خداوند جزاشو میده اما اینجا بحث سره روایتیه که این زن راوی اون بوده و مطالبی که در ادامه میاد از کتب معتبر خوده اهل تسنن هستش.
.........................................
حساسيت عائشه
عايشه هر شأن و فضيلتى را براى خود، پدر و دوستدارانش ـ از نزديكان و خويشان ـ مى خواست. هر گاه مىديد كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله مورد محبّت يكى از همسرانش قرار مىگرفت و آن حضرت نزد او مىماند، بر او مىشوريد; همان گونه كه با زينب دختر جحش اين گونه رفتار كرد. آن گاه با حفصه تبانى كردند كه هر گاه پيامبر صلى اللّه عليه وآله نزد هر كدام از آن ها وارد شود بگويد: من از شما بوى مغافير [نوعى صمغ بدبو] استشمام مىكنم تا ايشان از ماندن و عسل خوردن نزد زينب امتناع ورزد! و با يكديگر هم قسم شدند تا كسي را از اين تباني با خبر نسازند.
4912 - حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ يُوسُفَ عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ عُمَيْرٍ عَنْ عَائِشَةَ - رضى الله عنها - قَالَتْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - يَشْرَبُ عَسَلاً عِنْدَ زَيْنَبَ ابْنَةِ جَحْشٍ وَيَمْكُثُ عِنْدَهَا فَوَاطَيْتُ أَنَا وَحَفْصَةُ عَنْ أَيَّتُنَا دَخَلَ عَلَيْهَا فَلْتَقُلْ لَهُ أَكَلْتَ مَغَافِيرَ إِنِّى أَجِدُ مِنْكَ رِيحَ مَغَافِيرَ. قَالَ «لاَ وَلَكِنِّى كُنْتُ أَشْرَبُ عَسَلاً عِنْدَ زَيْنَبَ ابْنَةِ جَحْشٍ فَلَنْ أَعُودَ لَهُ وَقَدْ حَلَفْتُ لاَ تُخْبِرِى بِذَلِكِ أَحَدًا».
(ترجمه متن در توضيح قبل از آن به اختصار آمده)
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 6 ، ص 69 . تفسير يا ايها النبي لم تحرم ما احل الله لك
حساسيّت عايشه نسبت به حضرت خديجه سلام الله عليها
هرگاه عايشه مىديد كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله از حضرت خديجه عليها السلام به خوبى ياد كرده و او را مىستايد با جسارت مىگفت: چه قدر از اين پيرزن بى دندان ياد مىكنى؟! خداوند عزّ وجلّ بهتر از او را به تو داده است...
23719 - عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذَا ذَكَرَ خَدِيجَةَ أَثْنَى عَلَيْهَا فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ قَالَتْ فَغِرْتُ يَوْمًا فَقُلْتُ مَا أَكْثَرَ مَا تَذْكُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ قَدْ أَبْدَلَكَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهَا خَيْرًا مِنْهَا
(ترجمه متن در توضيح قبل از آن به اختصار آمده)
مسند ، احمد بن حنبل ( 241 هـ ) ، ج 6 ، ص 118.
عائشه و جعل حديث دوات و قلم
24199 - عَنْ عَائِشَةَ قَالَت لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ ائْتِنِي بِكَتِفٍ أَوْ لَوْحٍ حَتَّى أَكْتُبَ لِأَبِي بَكْرٍ كِتَابًا لَا يُخْتَلَفُ عَلَيْهِ فَلَمَّا ذَهَبَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ لِيَقُومَ قَالَ أَبَى اللَّهُ وَالْمُؤْمِنُونَ أَنْ يُخْتَلَفَ عَلَيْكَ يَا أَبَا بَكْرٍ
عائشه مىگويد: هنگامى كه حال رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم وخيم شد، به عبدالرحمان بن ابى بكر فرمود: كتف يا لوحى به من بده تا براى ابوبكر نوشتهاى بنويسم كه با او مخالفت نشود! هنگامى كه عبدالرحمان خواست بلند شود فرمود: خدا و مؤمنان ابا دارند از اين كه با تو ـ اى ابوبكر ـ مخالفت شود!
مسند ، احمد بن حنبل ( 241 هـ ) ، ج 6 ، ص 47 .
عائشه و سرپيچي از اوامر پيامبر
3355 - حَدَّثَنَا وَكِيعٌ حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ أَرْقَمَ بْنِ شُرَحْبِيلَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَرَضَهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ كَانَ فِي بَيْتِ عَائِشَةَ فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيًّا قَالَتْ عَائِشَةُ نَدْعُو لَكَ أَبَا بَكْرٍ قَالَ ادْعُوهُ قَالَتْ حَفْصَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَدْعُو لَكَ عُمَرَ قَالَ ادْعُوهُ قَالَتْ أُمُّ الْفَضْلِ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَدْعُو لَكَ الْعَبَّاسَ قَالَ ادْعُوهُ فَلَمَّا اجْتَمَعُوا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلَمْ يَرَ عَلِيًّا فَسَكَتَ فَقَالَ عُمَرُ قُومُوا عن رسول الله
ابن عبّاس در اين زمينه مىگويد: هنگامى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بيمار شد، همان بيمارى كه به سبب آن وفات يافت، آن حضرت در خانه عايشه بود. حضرتش فرمود: على را برايم صدا كنيد. عايشه گفت: برايتان ابوبكر را صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد.حفصه گفت: اى رسول خدا! برايتان عمر را صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد. اُمّ فضل گفت: اى رسول خدا! عبّاس را برايتان صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد. هنگامى كه همه آن ها جمع شدند، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله سر مباركش را بلند كرد و على عليه السلام را نديد در نتيجه ساكت ماند. در اين هنگام عمر گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را ترك كنيد.
سنن ابن ماجه، محمد بن يزيد قزويني(273 هـ )ـ مسند احمد ( 241 هـ )، ج 6 ، ص 47.
به راستی پیامبر علی ع را چه کار داشت که عایشه میدانست و او را خبر نکرد؟
................................... و اما....................................
آيا ابوبكر بدون امر پيامبر به نماز ايستاده است!!؟
به اين فقره از روايت موطأ مالك توجه نمائيد:
خَرَجَ فِي مَرَضِهِ، فَأَتَى فَوَجَدَ أَبَا بَكْرٍ
رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم در حال مريضي از منزل به مسجد آمد و ابوبكر را ديد كه به نماز ايستاده
با توجه به اين روايت اصلاً ابوبكر براي نماز امر نشد تا بخواهد به جاي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به نماز ايستد، بلكه بعد از آن كه حضرت به مسجد آمدند ديدند كه ابوبكر به جاي آن حضرت به نماز ايستاده است!!!
آيا با قبول اين روايت به طور كلي صورت مسئله عوض نخواهد شد و آنچه كه مستدلين به روايات نماز ابوبكر در صدد اثبات آن هستند نتيجه معكوس نخواهد داد؟ يعني: آيا ممكن نيست كسي بگويد: با توجه به آيه اول سوره احزاب «لا تقدموا بين يدي الله و رسوله» چرا ابوبكر بدون اجازه و امر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به جاي او به نماز ايستاده است؟
...............................
آيا عايشه در برابر امر پيامبر اكرم تعللّ و تخلّف نكرده است؟!!
فَقُلْتُ مِثْلَهُ فَقَالَ فِى الثَّالِثَةِ أَوِ الرَّابِعَةِ « إِنَّكُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ، مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ». فَصَلَّى وَخَرَجَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ، كَأَنِّى أَنْظُرُ إِلَيْهِ يَخُطُّ بِرِجْلَيْهِ الأَرْضَ
من باز همان پاسخ را تكرار كردم. پيامبر صلى اللّه عليه وآله براى بار سوم و چهارم تكرار كرد و فرمود: شما همچون زنان مصر در زمان يوسف [به دنبال خواسته خود] هستيد. به ابوبكر بگوييد نماز بخواند. پيامبر صلى اللّه عليه وآله با قامتى خميده و در حالى كه به دو نفر تكيه كرده بود از منزل خارج شد . گويى مىديدم كه پاهايش بر زمين كشيده مى شد.
با توجه به اين متن آيا نميتوان احتمال ديگري داد و آن اين كه امر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم براي نماز به شخص ديگري همچون امير المؤمنين عليه السّلام بوده ولي هر بار كه حضرت امر ميكرده عايشه به پدرش ابوبكر حواله ميكرده تا اين كه حضرت ناراحت شده و آن جمله را خطاب به عايشه و حفصه ميفرمايد و خود نيز با ناراحتي و با آن حال ناخوش به مسجد ميآيند و ابوبكر هم نماز را نميتواند كامل كند؟!!
قرينه و تأييد برداشت فوق متن زير است:
لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَرَضَهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ كَانَ فِي بَيْتِ عَائِشَةَ فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيًّا قَالَتْ عَائِشَةُ نَدْعُو لَكَ أَبَا بَكْرٍ قَالَ ادْعُوهُ قَالَتْ حَفْصَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَدْعُو لَكَ عُمَرَ قَالَ ادْعُوهُ قَالَتْ أُمُّ الْفَضْلِ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَدْعُو لَكَ الْعَبَّاسَ قَالَ ادْعُوهُ فَلَمَّا اجْتَمَعُوا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلَمْ يَرَ عَلِيًّا فَسَكَتَ...
هنگامى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بيمار شد، همان بيمارى كه به سبب آن وفات يافت، آن حضرت در خانه عايشه بود. حضرتش فرمود: على را برايم صدا كنيد. عايشه گفت: برايتان ابوبكر را صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد.حفصه گفت: اى رسول خدا! برايتان عمر را صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد. اُمّ فضل گفت: اى رسول خدا! عبّاس را برايتان صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد. هنگامى كه همه آن ها جمع شدند، پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله سر مباركش را بلند كرد و على عليه السلام را نديد در نتيجه ساكت ماند.
سند حدیث فوق رو در متن بالا اوردم پس جای تکذیبی نیست.
و در تمام راوایت ۲ نکته وجود داره
۱. عایشه راوی بوده
۲. پیامبر او را به زنان مصر که به دنبال خواسته خود هستند تشبیه کرده
آيا اين احتمال تقويت نميشود كه خواسته رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم نماز خواندن امير المؤمنين عليه السّلام به جايش بوده امّا هر بار اين امر ناديده گرفته ميشده تا اين كه حضرت با ناراحتي جملات بالا را بيان ميفرمايد و از او يا حفصه كه با او همراه بود از زنان اطراف يوسف ياد ميكند؟!!
..............................
آيا ابوبكر به خاطر بيماري پيامبر اكرم بيطاقت شده است؟!!
قَالَتْ عَائِشَةُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ رَجُلٌ رَقِيقٌ ، إِذَا قَرَأَ غَلَبَهُ الْبُكَاءُ
قَالَتْ عَائِشَةُ إِنَّهُ رَجُلٌ رَقِيقٌ ، إِذَا قَامَ مَقَامَكَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُصَلِّىَ بِالنَّاسِ
در متن روايت فوق آمده كه عايشه در توجيه استقامت در برابر امر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم ميگويد: پدرم شخصي بسيار دل نازك است كه به علت بيماري پيامبر طاقت نميآورد به جاي آن حضرت به نماز بايستد، حال سؤال اين جاست: چگونه است كه ابوبكري كه اينقدر دل نازك است كه به علّت بيماري و كسالت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم توان ندارد كه در محراب نماز جلوي خود را بگيرد و گريه به او امان نميدهد؛ ولي به محض چشم به هم گذاردن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم و از دنيا رفتن آن حضرت، پيكر پاك و مطهر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم را روي زمين رها كرده و در هيچ يك از برنامههاي تجهيز، تكفين، تغسيل، و حتي تدفين آن حضرت حضور ندارد و به همراه عدهاي ديگر به دنبال تشكيل سقيفه و تعيين خليفه ميروند و در آنجا هيچ غم و قصه و گريه و اشك و آهي بر او غلبه نميكند؟!!
..................................
چرا پيامبر اكرم با حال وخيمشان با سختي به مسجد ميآيند؟!!
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم كه به خاطر شدّت بيماري و ضعف توانائي حضور در مسجد را نداشته و امر ميكند تا شخص ديگري به جايش براي نماز حاضر شود به محض اقامه نماز چه اتّفاقي باعث ميشود كه حضرت با وجود همه آن ضعف و در حالي كه دو نفر زير بغلهاي آن حضرت را گرفتهاند و پاهاي حضرت به روي زمين كشيده ميشود خود را به هر شكل شده به مسجد برساند؟!!
فَخَرَجَ يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ كَأَنِّى أَنْظُرُ رِجْلَيْهِ تَخُطَّانِ مِنَ الْوَجَعِ
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم از منزل به طرف مسجد خارج شد در حالي دو نفر زير بغلهاي حضرت را گرفته و در حالي كه پاهاي حضرت از شدت بيماري به زمين كشيده ميشد.
واقعاً با وجود شخص لايقي همچون ابوبكر كه براي اقامه جماعت امر شده چرا حضرت به مسجد آمده و در حين نماز خواندن ابوبكر، نماز ديگري را شروع ميكند؟!!
.............................
آيا اين گونه نمازي قابل تصوّر است؟!!
فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّي بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَهُوَ جَالِسٌ، وَكَانَ النَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أبِي بَكْرٍ
وَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - يُصَلِّى قَاعِدًا، يَقْتَدِى أَبُو بَكْرٍ بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَالنَّاسُ مُقْتَدُونَ بِصَلاَةِ أَبِى بَكْرٍ.
در روايات فوق نحوه عجيبي از نماز در مسجد النبي به نمايش گذارده شده؛ در اين نماز، ابوبكري كه درمحراب به نماز ايستاده با آمدن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم ميخواهد كه در حين نماز از جاي خود عقب رفته تا آن حضرت به جاي او در محراب بايستد امّا حضرت با اشاره به او ميفهماند كه در جاي خود بماند و نماز را ادامه دهد؛ آنگاه حضرت آمده و در كنار ابوبكر مينشيند و نماز خود را شروع ميكند و مردم كه به همراه ابوبكر نماز را شروع كرده بودند همچنان به نماز با او ادامه مي دهند ولي ابوبكر به نماز پيامبر اقتدا ميكند.
تصور كنيد چگونه ابوبكر از ابتدا به نماز ايستاده و مردم هم به او اقتدا كردهاند ولي رسول خدا ميآيند و كنار ابوبكر مينشينند و در حالي كه مردم از قبل به ابوبكر اقتدا كردهاند، حال ابوبكر به پيامبر اقتدا ميكند و مردم نماز خود را به امامت ابوبكر ادامه ميدهند. آيا واقعاً عجيب نيست؟!!
وقتي نماز پيامبر طوري است که ابوبکر مي تواند به حضرت اقتدا کند چرا مردم به حضرت اقتدا نکردند؟
آيا اين چنين نمازي در طول 23 سال نبوت حضرت سابقه داشته است؟
...................................
712 - حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الأَسْوَدِ عَنْ عَائِشَةَ - رضى الله عنها - قَالَتْ لَمَّا مَرِضَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - مَرَضَهُ الَّذِى مَاتَ فِيهِ أَتَاهُ بِلاَلٌ يُؤْذِنُهُ بِالصَّلاَةِ فَقَالَ « مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ » . قُلْتُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ رَجُلٌ أَسِيفٌ ، إِنْ يَقُمْ مَقَامَكَ يَبْكِى فَلاَ يَقْدِرُ عَلَى الْقِرَاءَةِ . قَالَ « مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ » . فَقُلْتُ مِثْلَهُ فَقَالَ فِى الثَّالِثَةِ أَوِ الرَّابِعَةِ « إِنَّكُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ ، مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ » . فَصَلَّى وَخَرَجَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ ، كَأَنِّى أَنْظُرُ إِلَيْهِ يَخُطُّ بِرِجْلَيْهِ الأَرْضَ ، فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَكْرٍ ذَهَبَ يَتَأَخَّرُ ، فَأَشَارَ إِلَيْهِ أَنْ صَلِّ ، فَتَأَخَّرَ أَبُو بَكْرٍ - رضى الله عنه - وَقَعَدَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - إِلَى جَنْبِهِ ، وَأَبُو بَكْرٍ يُسْمِعُ النَّاسَ التَّكْبِيرَ.
بخارى روايت را از عايشه اين گونه نقل مى كند : مسدّد از عبداللّه بن داوود ، از اعمش ، از ابراهيم ، از اسود ، نقل مى كند كه عايشه گويد : وقتى كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله بيمار شد ـ همان بيمارى كه به سبب آن وفات يافت ـ بلال آمد تا ايشان را از وقت نماز آگاه سازد . پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود : به ابوبكر بگوييد نماز بخواند. گفتم : ابوبكر مردى دل نازك است; اگر در جايگاه شما بايستد گريه اش مىگيرد و قادر به قرائت نخواهد بود . فرمود : به ابوبكر بگوييد نماز بخواند. من باز همان پاسخ را تكرار كردم . پيامبر صلى اللّه عليه وآله براى بار سوم و چهارم تكرار كرد و فرمود : شما همچون زنان مصر در زمان يوسف [به دنبال خواسته خود] هستيد . به ابوبكر بگوييد نماز بخواند . درنتيجه ابوبكر نماز خواند. پيامبر صلى اللّه عليه وآله با قامتى خميده و در حالى كه به دو نفر تكيه كرده بود از منزل خارج شد . گويى مىديدم كه پاهايش بر زمين كشيده مى شد . وقتى ابوبكر او را ديد به عقب رفت . پيامبر صلى اللّه عليه وآله به او اشاره كرد كه نماز بخوان . ابوبكر عقب ايستاد و پيامبر صلى اللّه عليه وآله كنارش نشست و ابوبكر صداى تكبير را به مردم مى رساند.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 174 . كتاب الاذان ، باب من اسمع الناس ب
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .
ارسالها: 508
#153
Posted: 4 Dec 2012 13:51
ادامه:
ابوبكر امام است يا ماموم و يا تكبير گو؟!!
فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَكْرٍ ذَهَبَ يَتَأَخَّرُ ، فَأَشَارَ إِلَيْهِ أَنْ صَلِّ ، فَتَأَخَّرَ أَبُو بَكْرٍ وَقَعَدَ النَّبِىُّ إِلَى جَنْبِهِ ، وَأَبُو بَكْرٍ يُسْمِعُ النَّاسَ التَّكْبِيرَ...
... و چون ابوبكر پيامبر را مشاهده نمود كه به مسجد آمده خواست كه عقب رود امّا پيامبر اشاره كرد كه عقب نرود ولي با اين وجود او عقب رفت و [به عنوان تكبيرگو] صداي تكبير حضرت را به گوش ديگران ميرساند ...
آيا اين روايت به طور كلي معارض با تمام رواياتي كه تا كنون ذكر شده نيست؟
چرا كه اين روايت تصريح دارد بر اين كه ابوبكر با آمدن رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم عقب آمد و نماز را قطع كرد و فقط شبيه به يك تكبيرگو، صداي نماز حضرت را به ديگران ميرساند.
..................................
اعتراف ابن تيميه بر عدم ارتباط بين امامت جماعت و خلافت امّت
فالاستخلاف في الحياة نوع نيابة لا بد منه لكل ولي أمر وليس كل من يصلح للاستخلاف في الحياة على بعض الأمة يصلح أن يستخلف بعد الموت فإن النبي صلى الله عليه و سلم استخلف في حياته غير واحد و منهم من لا يصلح للخلافة بعد موته
جايگزيني هر شخص به جاي شخص ديگر در زمان حيات او نوعي نيابت محسوب ميگردد، كه هر ولي امري ناگزير از آن ميباشد. امّا اين گونه نيست كه هر كس در زمان حيات شخصي چنين صلاحيتي داشت، بعد از وفات او هم اين صلاحيت را دارا باشد. همانگونه كه پيامبر صلي الله عليه [وآله] وسلّم در زمان حيات خود تعداد زيادي از صحابه را براي امامت جماعت برگزيد و حال آن كه عدّهاي از آنها صلاحيّت خلافت بعد از او را نداشتند.
منهاج السنة النبوية ، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس ، ج 7 ، ص 339 . الناشر : مؤسسة قرطبة الطبعة الأولى ، 1406 ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ، عدد الأجزاء : 8
......................................
عبد الرحمن بن عوف براي خلافت سزاوارتر از ابو بكر است.
حال با ملاكي كه در روايات فوق در شايستگي ابوبكر براي خلافت به علت امامت جماعت ذكر شد، بايد بگوئيم: عبدالرحمن بن عوف بر رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم تقدّم دارد و يا لا اقل براي تصدّي خلافت از ابوبكر بيشتر صلاحيّت دارد چون رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم پشت سر او نماز گذارده است.
بزرگان اهل سنّت متّفق القولند كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم نماز صبح را پشت سر عبدالرحمن بن عوف به جا آورده است: (اگر چه اين مطلب به اعتقاد شيعه و صريح آيه شريفه «لا تقدموا بين يدي الله و رسوله» حجرات/1 باطل ميباشد و در حضور پيامبر امامت ديگري بر آن حضرت باطل است).
في غزوة تبوك هذه صلى رسول الله صلى الله عليه وسلم خلف عبد الرحمن بن عوف صلاة الفجر
در جنگ تبوك رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز صبح خواند.
البداية والنهاية ، ابن كثير( 744 هـ ) ، ج 5 ، ص 28 .
سالم مولي ابي حذيفه هم از سوي پيامبر به نماز ايستاده است
692 - حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ حَدَّثَنَا أَنَسُ بْنُ عِيَاضٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ لَمَّا قَدِمَ الْمُهَاجِرُونَ الأَوَّلُونَ الْعُصْبَةَ - مَوْضِعٌ بِقُبَاءٍ - قَبْلَ مَقْدَمِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - كَانَ يَؤُمُّهُمْ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِى حُذَيْفَةَ
زماني كه گروه اوّل از مهاجرين به منطقه قباء رسيدند تا قبل از آن كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به مدينه بيايد سالم مولي ابي حذيفه امامت جماعت را به عهده داشت.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 170 ، كتاب الاذان ، باب العبد و المولي
آيا اين امر ميتواند دليل ارجحيّت او براي خلافت پس از رسول خدا باشد؟ چرا كه او به گواهي منابع اهل سنّت مدّتها قبل، از سوي رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم به امامت جماعت انتخاب شده بود.
أرشدكم الي الصلاة خلف كلّ برّ و فاجر.
شما را به نماز خواندن پشت سر هر انسان خوب و بدي سفارش مي كنم.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 2 ، ص 118 .
ديگر بر اساس اين روايت صلاة ابوبكر چه نفع و سودي براي ابوبكر داشته و چگونه ميتواند دلالت بر فضيلت او داشته باشد؟
....................................
چند سئوال:
الف: پيامبر در امر به امامت ابوبكر هذيان نمي گويد؟!!
حال با اين فرض كه پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله وسلم در آخرين روز حيات خود چنين دستوري داده باشند، اما اين سئوال مطرح است كه: چگونه وقتي رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلم در همان روز براي جلوگيري از حوادثي كه در آينده اتّفاق خواهد افتاد براي نوشتن وصيّت در خواست آوردن قلم و دوات مينمايد تا در آينده به گمراهي نيافتند عمر به قصد ممانعت از اين اقدام، نسبت هذيان به رسول خدا صلّي الله عليه وآله ميدهد؟!!
بخاري در صحيح خود ميگويد:
هلّم أكتب لكم كتاباً لا تضلّوا بعده! فقال عمر: إنّ النبيّ صلى الله عليه وسلم قد غلب عليه الوجع، وعندكم القرآن حسبنا كتاب اللّه
بشتابيد تا برايتان نوشتهاي بنويسم تا بعد از آن ديگر گمراه نشويد! عمر گفت: درد و بيماري بر پيامبر غلبه نموده است، و در حالي كه قرآن در ميان شما هست كتاب خدا ما را كفايت ميكند.
صحيح بخاري، ج 7، ص 9، كتاب المرضى باب قول المريض قوموا عنّى.
در روايت ديگري بخاري و مسلم آورده است:
عن ابن عبّاس قال: يوم الخميس وما يوم الخميس ... فقالوا: إنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وسلم ـ يهجر.
ابن عباس ميگويد: روز پنج شنبه و چه روزي بود آن روز! ... به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم گفتند: او هذيان ميگويد.
صحيح مسلم، ج 5، ص 76 كتاب الوصيّة باب ترك الوصيّة لمن ليس عنده شيء ـ صحيح بخارى، ج 4، ص 31، كتاب الجهاد والسير.
آيا ابوبكر به هنگام وصيت براي خلافت عمر با اين كه بيهوش مي شود و پس از آن كه به هوش ميآيد و دنباله وصيت را كه عثمان به جاي او نوشته است را تأييد ميكند هذيان نمي گويد؟
لما حضرت أبا بكر الصديق الوفاة دعا عثمان بن عفان فأملى عليه عهده ، ثم أغمي على أبي بكر قبل أن يملي أحدا فكتب عثمان عمر بن الخطاب ، فأفاق أبو بكر فقال لعثمان كتبت أحدا ؟ فقال : ظننتك لما بك وخشيت الفرقة فكتبت عمر بن الخطاب فقال : يرحمك الله ، أما لو كتبت نفسك لكنت لها أهلا.
زماني كه وفات ابوبكر صديق فرارسيد عثمان را خواست تا براي او وصيت بنويسد، [بعد از حاضر شدن عثمان] در همين حال و قبل از آن كه نامي از عمر ببرد بيهوش شد. و عثمان هم نام عمر را به عنوان خليفه بعد از ابوبكر نوشت. وقتي ابوبكر به هوش آمد از عثمان سؤال كرد: آيا نام كسي را نوشتي؟ عثمان گفت: از حالي كه به تو دست داد ترسيدم و از خواسته تو اطلاع داشتم از اينرو نام عمربن خطاب را نوشتم. ابوبكر گفت: خدا تو را رحمت كند. حتي اگر اسم خودت را نيز براي اين كار نوشته بودي شايستگي آن را داشتي.
كنز العمال، ج 5، ص 678; تاريخ مدينة دمشق لابن عساكر، ج 39، ص 186 و ج 44، ص 248 ر.ك: تاريخ الطبرى، ج 2 ص 353; سيرة عمر لابن الجوزى: 37; تاريخ ابن خلدون، ج 2 ص 85.
....................................
كدام حرف را بپذيريم؟!!
از يك طرف رواياتي از قول عايشه ذكر شد مبني بر امامت جماعت ابوبكر از سوي پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم از طرف ديگر رواياتي از قبيل روايت زير را داريم كه تمام رواياتي را كه قبلا ذكر شد را رد ميكند:
عن عائشة قالت: اشتكى رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) فدخل عليه ناس من أصحابه يعودونه فصلّى رسول اللّه جالساً فصلّوا بصلاته قياماً.
عايشه ميگويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به بيماري مبتلا شد و گروهي از اصحاب به عيادت حضرت آمدند و در همين حال حضرت به صورت نشسته براي آنان نماز خواندند و آنان نيز به حضرت اقتدا نمودند.
صحيح مسلم، ج 2، ص19.
عن عائشة: أنّ رسول اللّه صلى الله عليه وسلم صلّى فى مرضه وهو جالس وخلفه قوم.
عايشه ميگويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در ايّام بيماري خود نشسته نماز خواندند و پشت سر حضرت نيز گروهي به نماز ايستادند.
مسند احمد، ج 6، ص 57 .
عن عائشة: صلّى رسول اللّه صلى الله عليه وسلم خلف أبي بكر قاعداً فى مرضه الذى مات فيه
عايشه ميگويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در ايام بيماري خود كه منجر به وفاتش گرديد به طورنشسته نماز خواند در حالي كه ابوبكر نيز پشت سر حضرت اقتدا نمود.
مسند احمد، ج 6 ، ص 159 .
[font#000000]
اگر بخوام ادامه بدم از این قبیل شبهات بر کل درستی اهل سنت و بنیانش از روز خلافت ابوبکر زیاده اما میدونم فایده ای نداره و این قوم به سلاحی مجهز هستند به نام حاشا و به تغییر دادن موضوع بسیار تبحر دارن
یعنی جایی که نتونن پاسخ بدن موضوع رو ماهرانه عوض میکنند اما دیگه این کارها نخ نما شده چیزی که پاسخ نداره منطق درسته
موفق باشین
[/font]
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .
ارسالها: 508
#155
Posted: 4 Dec 2012 16:54
mahmudkhm: چون اولا مربوط به بحث تاپیک نیست و در ثانی فقط یه قلب مریض و فکر بیمار میتونه همچین شبهاتی مطرح کنه !
پاسخ سوالتو دادم اقای سنی.
mahmudkhm: ابوبکر از نظر تقوا برتر از علی بود ، اینو پیامبر وقتی ایشون رو امام جماعت بعد از خودش قرار داد روش صحه گذاشت!و همه مردم اون موقع اینو میدونستند همچنین میدونستند که ابوبکر یار غار پیامبره و به تعبیر قرآن ثانی اثنین!
...............................
mahmudkhm: متن خوب نگاه کنی میبینی که اصحاب به عیادتش آمدند ، یعنی تو خونه پیامبر و پیامبر اونجا براشون امام شد ولی بحث ابوبکر مربوط به مسجد هست و پیامبر با وخامت حالش نمیتونست بره تا اون قسمت مسجد که نماز اقامه میشد!
ولی برای افکار و قلوت بیمار باید اینطور پاسخ داد که:
ابوبکر صدیق بدستور رسول الله امام جماعت شد و هیچکس را یارای انکار نیست!
فقط یک سنی میتونه بزنه زیر همه چی
دوما درست صحبت کن کاش به جای کاربرد این الفاظ یکم تعصبتو میزاشتی کنار تا کجا میخوای انکار کنی به خدا دیگه نمیخواستم باهات بحث کنم چون کاره بسیار بی فایده ایه اما چون دیگه جایی برای انکار رو فرار برات نمونه توجه ات رو جلب میکنم به یک نکته:
پیامبر بیمار بود درست اما توی همین روایات که تو کتب معتبرتون هم هست اومده پیامبر خودش اومد به مسجد و ابوبکر خواست بهش اقتدا کنه و........ پس پیامبر اومده و میتونسته بیاد به مسجد و نماز بخونه
چرا انکار چقدر دروغ چقدر فریب تا کجا میخواین برین تا کی میخوای توهیین کنی و تهمت بزنی در این دو پست چیزی به جز حقیقت گفتم؟
- حَدَّثَنَا زَكَرِيَّاءُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَيْرٍ قَالَ أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - أَبَا بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّىَ بِالنَّاسِ فِى مَرَضِهِ ، فَكَانَ يُصَلِّى بِهِمْ . قَالَ عُرْوَةُ فَوَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - فِى نَفْسِهِ خِفَّةً ، فَخَرَجَ فَإِذَا أَبُو بَكْرٍ يَؤُمُّ النَّاسَ ، فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَكْرٍ اسْتَأْخَرَ ، فَأَشَارَ إِلَيْهِ أَنْ كَمَا أَنْتَ ، فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - حِذَاءَ أَبِى بَكْرٍ إِلَى جَنْبِهِ ، فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّى بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَالنَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أَبِى بَكْرٍ .
زكريّا بن يحيى ، از ابن نُمير ، از هِشام بن عُرْوَه ، از پدرش نقل مىكند كه گويد : عايشه به ما گفت : رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در دوران بيماريش دستور داد كه ابوبكر براى مردم نماز بخواند و او نيز براى مردم نماز مىخواند. عروه گفت : در اين حال رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در خود احساس سبكى و آرامش كرد و از خانه خارج شد، در حالى كه مردم به ابوبكر اقتدا كرده بودند. وقتى ابوبكر پيامبر را ديد، عقب رفت. پيامبر صلى اللّه عليه وآله به او اشاره كرد كه همان جا بايست. سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به موازات ابوبكر و در كنار او نشست. ابوبكر نمازش را با اقتدا به پيامبر صلى اللّه عليه وآله خواند و مردم نيز به ابوبكر اقتدا كردند.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 167 . كتاب الاذان ، باب من قام الي جنب الامام لعلة.
من برای خودت میگم با چنگ زدن به این زیسمان پوسیده به جایی نمیرسید
از همه میخوام اون دو پست رو بخونن اگر من توهیینی کرده بودم یا دروغی گفته بودم هرچی دوست دارن به من بگن
من دیگه با این جماعت بحثی ندارم چون فایده ایی نداره
قلب مریض و بیمار قلب شماست که تمام فضایل علی ع را نادیده میگیرن و برای ابوبکر و.....فضیلت سازی میکنید
شمایید که اسلام ناب را رها کردین و به اسلام اموی ال سعود پیوستید.شمایید که با تخریب قبور ائمه معصوم فکر میکنید میتونید از اررش اونها کم کنید.
شمایید که یک ایه رو میچسبین و انصار و مهاجرین را در حد پیامبر بالا میبرید تا گناه عمر رو بشویید
شمایید که شهادت دختر نبی اکرم رو انکار میکنید به بهانه نبود چوب و نداشتن سقف خانه تا خلیفه دومتون رو تبرئه کنید.(اخه دلیل خنده دار تر از این جالبه بهتون ثابت کردم این ادعاتونم پوچ بوده)
من با احترام و با منطق با شما صحبت کردم و با مدرک معتبر اما شما کاری به جز توهیین بلد نیسید
خداوند به راه راست هدایتتون کنه راهی که شکم پروران و جنایتکاران ال سعود توش نباشن
هر چه کمتر شود فروغ حیات / رنج را جانگدازتر بینی
سوی مغرب چو رو کند خورشید / سایه ها را درازتر بینی . . .
ویرایش شده توسط: iraj_mirza
ارسالها: 2554
#157
Posted: 6 Dec 2012 08:04
mahmudkhm: کسی زیر چیزی نزده و پاسخ شبهاتت رو میتونی تو آدرس زیر پست ۱۶۹ ببینی
مسئله اصلا شبهه نیست
عقل است و تعقل
فرار از حقیقت و توسل به کذب
شما تا یکی از دوستان سنی با استناد به یک سریال گفت در زمان حضرت زهرا خونه ها در نداشته بلافاصله گل گرفتید و سخنرانی کردید که در مدینه چوب نبوده و درب چوبی مال خونه ثروتمندان بوده و خونه علی پرده داشته جای در
که واقعا از عجایب بود که مدینه با وجود شهرهای خوش اب و هوای اطراف که پر از درختان میوه است و نیز نزدیکی به دریا و کشتی هایی که از چوب ساخته میشده و امکان تجارت و حمل چوب واسه ساختن در چوبی چوب نداشته
میتونم بگم بیشتر به طنز شبیهه
و جالب تر اینکه باز اقای ساچمه حدیثی پیدا کرد که علی ع فرموده منازل ما اهل بیت در و سقف ندارد وشما باز بجای اندکی تدبر این حدیث را علم عثمان کردید که ایها الناس خود علی میگوید خونه های ما در و سقف ندارد پس اصلا دری نبوده که عمر انرا بسوزاند
یک لحظه زحمت تعقل نکشیدید که معنایی در این حدیث موجود است که یعنی ارتباط ما اهل بیت با مردم و خدا بی واسطه و بدون تشریفات است
باز گفتید کتاب الامامه و السیاسه که در ان شرح عمله به خانه فاطمه اورده شده متعلق به ابن قبتبه دینوری نیست که با چندین عکس از جلد چاپهای مختلف اثبات کردیم که متعلق به هم او میباشد
اینها شبهه نیست اینها نام دیگری دارد و نامش عناد است
صدها حدیث از انواع کتب شما اوردیم که عمر حمله کرد و زد و اتش زدو علی را بزور به مسجد برد و زهرا را مضروب ساخت
انگار نه انگار و لازم نیست اصلا به روی خودتون بیارید
خدا به حقیقت در قران هزاران بار از افعال نمیفهمید و نمیشنوید و نمیبینید و......استفاده کرده است
خدا همه را از تعصب و خشک مغزی برهاند
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ویرایش شده توسط: mohan1978
ارسالها: 469
#158
Posted: 6 Dec 2012 10:29
mohan1978: در مدینه چوب نبوده و درب چوبی مال خونه ثروتمندان بوده و خونه علی پرده داشته جای در
من کجا گفتم در مدینه چوب نبود؟
گفتم درختانی که با اون بشه درب درست کرد نبود و عمده درختان انگور و زیتون و نخل و انار بود و با اینها نمیشه درب ساخت ، و چوب رو از خارج میاوردن و باهاش درب میساختند و فقرا وسعشون نمیرسید که درب چوبی بخرن لاجرم از پوششی مثل پرده استفاده میکردند ، حالا پرده میتونه پارچه باشه یا حصیر!
mohan1978: از عجایب بود که مدینه با وجود شهرهای خوش اب و هوای اطراف که پر از درختان میوه است و نیز نزدیکی به دریا و کشتی هایی که از چوب ساخته میشده و امکان تجارت و حمل چوب واسه ساختن در چوبی چوب نداشته
باز هم برات آیه قرآن میارم:
احزاب آیه ۵۳:يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا.
اي مؤمنان ! به خانههاي پيغمبر بدون اين كه به شما اجازه داده شود داخل نشويد ، وقتي داخل شويد كه براي صرف غذا به شما اجازه داده شود ، آن هم مشروط به اين كه به موقع وارد شويد ؛ نه اين كه از مدّتي قبل بيائيد و در انتظار پخت غذا بنشينيد . ولي هنگامي كه دعوت شديد وارد شويد و زماني كه غذارا خورديد پراكنده گرديد ، و ( پس از صرف غذا هم ) به گفتگو ننشينيد . اين كار شما ، پيغمبر را آزار ميداد ، امّا او شرم ميكرد ، ولي خدا از بيان حق شرم نميكند . هنگامي كه از زنان پيغمبر چيزي از وسائل منزل به امانت خواستيد ، از پس پرده از ايشان بخواهيد ، اين كار براي پاكي دلهاي شما و آنان بهتر است . شما حق نداريد پيغمبر خدا را آزار دهيد ، و هرگز حق نداريد كه بعد از مرگ او همسرانش را به همسري خويش درآوريد . اين كار در نزد خدا ( گناهي نابخشودني و ) بزرگ است .
همه میدونیم که خانه همسران پیامبر و طبعا دخترش بسیار محقر و در حد یک حجره یا اتاق بوده همانطور که هنوز هم هست!پس این خونه ها حتما در نداشته که خداوند گفته بی اجازه داخل نشوید چون اگه در داشت پس هر کی میومد باید اول در میزد و اجازه میخواست ، دوم اینکه میگه اگه چیزی ازشون خواستید از پشت پرده بگیرید ، حالا شما بگید این پرده چی بوده که اسمش اومده؟ پرده در اینجا کنایه هست ؟ صفته؟ فعله؟ در هست؟چیه؟
mohan1978: ارتباط ما اهل بیت با مردم و خدا بی واسطه و بدون تشریفات است
خوب ارتباط من هم با خدام بی واسطه هست و ایشون بدون واسطه صدای منو میشنوه!
mohan1978: باز گفتید کتاب الامامه و السیاسه که در ان شرح عمله به خانه فاطمه اورده شده متعلق به ابن قبتبه دینوری نیست که با چندین عکس از جلد چاپهای مختلف اثبات کردیم که متعلق به هم او میباشد
شما نقل قول منو بیار که من اینو گفتم!
mohan1978: صدها حدیث از انواع کتب شما اوردیم که عمر حمله کرد و زد و اتش زدو علی را بزور به مسجد برد و زهرا را مضروب ساخت
تمامی این احادیث با یه ذره فکر میشه انداخت دور ، و شما نمیدونم چرا نمیری دنبال جواب سوالهائی بگردی که با دیدن این احادیث پیش میاد؟!
mohan1978: خدا به حقیقت در قران هزاران بار از افعال نمیفهمید و نمیشنوید و نمیبینید و......استفاده کرده است
دقیقا و واقعا نمیخواهید بفهمید که :
۱- چطور ممکنه که پیامبری ۲۳ سال زحمت بکشه و یه سرزمین رو متحول کنه ولی به محض اینکه سرش رو میزاره زمین حداقل ۱۰ نفر از شاگردان و یاران نزدیکش هم نباشن که بداد اهل بیتش برسن!
۲- این پیامبر چگونه با اینهمه منافق در اطراف خودش تونست سرزمینی رو متحول کنه و در جنگهای بسیاری به پیروزی برسه!
۳- چطور شما حدیث غدیر رو بعد از ۱۴۰۰ سال یادتونه ولی ۱۲۰۰۰۰مسلمونی که تو غدیر بودند همه با هم فراموششون شد؟
۴-چطور میشه که فاطمه به خاطر مال دنیا میره با خلیفه مشاجره میکنه و خطبه فدکیه رو میخونه ولی شوهرش که منتصب خداست حاضر نمیشه از حق خودش که نه ! حق مسلمین دفاع کنه و نزاره دین اسلام منحرف بشه؟
۵-چطور میشه علی رو شیر خدا دونست ولی وقتی همسرش رو میزنند و خونه اش رو آتش میزنند و فرزندش رو سقط میکنند در صدد دفاع از ناموس و شرفش بر نیاد؟!
۶-چگونه خلیفه اول باغ فدک رو از دختر پیامبر غصب میکنه و علی در زمان خلافتش نمیاد این نا عدالتی رو بر طرف کنه و باغ رو به صاحبان اصلیش که فرزندان فاطمه و آلش بودند باز گردونه!
۷-امام زمانی که غایب هست به چه درد مردم حال میخوره و الآن چند سالشه کجا زندگی میکنه ؟ توی چاه جمکران یا سرداب سامراء؟ آخرین بار چه کسی اونو دیده ؟
۸-پیامبر میدونه فتنه درون خونه خودشه و باعث مصیبت بزرگی میشه با این حال در صدد از بین بردن فتنه یا لا اقل خارج کردن فتنه از خونه خودش بر نمیاد؟
۹-چگونه با اینکه در چندین آیه خداوند پیامبرش رو بخاطر استباه مواخذه میکنه باز معتقدید که ائمه معصوم هستند و بری از خطا و گناه؟
۱۰- چطور فردی مثل ابوبکر در حالی که هنوز پیامبر هیچ قدرتی نداره و کمتر کسی حرفش رو باور داره بهش ایمان بیاره و در همه سختیها یارش باشه امام جماعت بعد از پیامبر باشه ،اما بمحض وفات پیامبر در صدد خیانت بر بیاد؟
و ........
یک جای کار میلنگه یا روایات ازش استنباط غلط میشه و خیلیهاش هم ساختگیه یا اینکه فکر توانائی تجزیه و تحلیل نداره و باید بگیم فکر و اندیشه تعطیل هر چی کتاب و روایت گفت فقط درسته!
ویرایش شده توسط: mahmudkhm
ارسالها: 2554
#159
Posted: 7 Dec 2012 00:29
mahmudkhm: از پشت پرده بگیرید ، حالا شما بگید این پرده چی بوده که اسمش اومده؟ پرده در اینجا کنایه هست ؟ صفته؟ فعله؟ در هست؟چیه؟
فهمش سخت نیست
پرده به عنوان حجاب است و اینکه با انان رو در رو نشوند ضمنا
زمانی که مقرر شد همه درها به مسجد بسته شوند چرا نگفتن همه پرده ها از مسجد بلکه گفتند ابواب بسته شوند غیر از درب خانه پیامبر و ......
mahmudkhm: خوب ارتباط من هم با خدام بی واسطه هست و ایشون بدون واسطه صدای منو میشنوه!
مشکل اینه که شما با سقف و بی سقف حرف و دستور خدا رو نمیشنوی اما اولیاء خدا همواره ملهم از خدا هستند و فرق امام با باقی مردم اینه
mahmudkhm: شما نقل قول منو بیار که من اینو گفتم!
از افعال جمع استفاده کردم و این حرف هم مسلک شما ساچمه که همین حدیث رو از او وام گرفتید در مورد بدون سقف ودر بودنه خانه امامان است
mahmudkhm: تمامی این احادیث با یه ذره فکر میشه انداخت دور ، و شما نمیدونم چرا نمیری دنبال جواب سوالهائی بگردی که با دیدن این احادیث پیش میاد؟!
خدا خیرت بده پس حدیث نیار بی خیال سنت پیامبر هم شو چون سنت تو احادیثه
حالبه شما حدیث از حسن علی بقال دوغ ابادی در کتاب من تحت الناف میاری تازه همون رو هم به اجتهاد خودت نصفش رو میگی دروغه و نصفش رو کپی میکنی و ما باید بگیم درسته اما من از ۶ کتب صحیح شما خدیث میارم و اشکال میگیری و من میرم متن عربی و رواه و عکس و تا بابای راوی رو میارم و احرش که میبینی محکومی میگی صحیح بخاری که وحی منزل نیست
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#160
Posted: 7 Dec 2012 01:34
mahmudkhm: دقیقا و واقعا نمیخواهید بفهمید که :
۱- چطور ممکنه که پیامبری ۲۳ سال زحمت بکشه و یه سرزمین رو متحول کنه ولی به محض اینکه سرش رو میزاره زمین حداقل ۱۰ نفر از شاگردان و یاران نزدیکش هم نباشن که بداد اهل بیتش برسن!
ممکنه چون موسی چند روز نبود و با اینکه هارون بین مردم بود سامری اونها رو بت پرست و دشمن کرد
در حالیکه در زمان پیامبر اون افراد با نفاق و داعیه مسلمانی مردم رو گول زدند و برخی رو تطمیع کردند در اون قصه هم هارون بود ولی کاری از دستش بر نیومد
mahmudkhm: ۲- این پیامبر چگونه با اینهمه منافق در اطراف خودش تونست سرزمینی رو متحول کنه و در جنگهای بسیاری به پیروزی برسه!
منافق نشانه اش همینه کمین میکنه تا موقع مناسب چون اگر در زمان پیامبر عنوان میکرد و نشون میداد منافقه پیامبر میکشتنش
این دوتا با نقشه در انتظار مرکپیامبر بودند و همه کارهاشون رو کرده بودند
اینهمه از منافق درقران بحث میشه پس منظور کی ها هستند کفار و دشمنان که معلوم بودن و منافق ها در ظاهر ناشناس بودن
mahmudkhm: ۳- چطور شما حدیث غدیر رو بعد از ۱۴۰۰ سال یادتونه ولی ۱۲۰۰۰۰مسلمونی که تو غدیر بودند همه با هم فراموششون شد؟
این در بین اعاب مرسومه مگر نه اینکه اونهمه کوفی با حسین بیعت کردند و بعد سر راهش رو بستن و کشتنش
mahmudkhm: ۴-چطور میشه که فاطمه به خاطر مال دنیا میره با خلیفه مشاجره میکنه و خطبه فدکیه رو میخونه ولی شوهرش که منتصب خداست حاضر نمیشه از حق خودش که نه ! حق مسلمین دفاع کنه و نزاره دین اسلام منحرف بشه؟
حضرت زهرا از حق دفاع کرد و هرکسی میتونه درک کنه وفتی مردی با اون صفات ساکت میشیته تا زنش از او دفاع کنه قطعا ملزم به امری است فرای رفتارهای دنیوی و او صبر است
اگر نه علی به زهرا هم میگفت ساکت شود و بر زهرا واجب بود ساکت شود بخاطر امتثال امر همسر
وقتی امر خدا ست دیگه همه چیز در مقابلش رنگ میبازد از عشق به همسر و غیرت و بچه تا حق خلافت
mahmudkhm: ۵-چطور میشه علی رو شیر خدا دونست ولی وقتی همسرش رو میزنند و خونه اش رو آتش میزنند و فرزندش رو سقط میکنند در صدد دفاع از ناموس و شرفش بر نیاد؟!
حقانیت رو اثبات میکنه این هر چقدر هم بخوای لا پوشونی کنی جریان رفتن پشت در خانه علی ئ علی را بزور به مسجد بردن رو نمیشه کتمان کرد و حال با خودت فکر کن علی با ان همه سلحشوری های قبل و بعد سقیفه چرا ساکت ماند و صبر کرد ..چرا ؟؟...جز انجام امر خدا و رسول ممکن است چیزی باشد
چرا علی ع میگوید این سالها خار در چشمم و استخوان در گلویم بود و صبر کردم اگه خلافت رو میخواست که در رفابت با عثمان میتونست خلیفه بشه به راحتی اما مسیر اشتباه خلفا رو قبول نکرد
mahmudkhm: ۶-چگونه خلیفه اول باغ فدک رو از دختر پیامبر غصب میکنه و علی در زمان خلافتش نمیاد این نا عدالتی رو بر طرف کنه و باغ رو به صاحبان اصلیش که فرزندان فاطمه و آلش بودند باز گردونه!
همون جهلی که نهروانیان داشتند و همون شرطی که زمان عثمان گذاشتند ضمنا زهرا دنبال مال دنیا نبود بلکه دنبال احقاق حق و نشون دادن چهره خلفا بود
mahmudkhm: ۷-امام زمانی که غایب هست به چه درد مردم حال میخوره و الآن چند سالشه کجا زندگی میکنه ؟ توی چاه جمکران یا سرداب سامراء؟ آخرین بار چه کسی اونو دیده ؟
یکی پدرش تو یک کشور دیگه است یا زندان و میدونه زنده است اما هرگز نمیبینش و کمکی هم نمیتونه بهش بکنه اما همین بودن پدر براش قوت فلبه واسه همین اگه پدرش بمیره گریه میکنه و تازه میگه من بنیم شدم
امام زمان هم همون پدره معنوی برای ما شیعیان است و تنها را ه اتصال بین زمین و اسمان
mahmudkhm: ۸-پیامبر میدونه فتنه درون خونه خودشه و باعث مصیبت بزرگی میشه با این حال در صدد از بین بردن فتنه یا لا اقل خارج کردن فتنه از خونه خودش بر نمیاد؟
قصاص قبل جنایت نمیکنن که پیامبر بارها به عایشه توصیه و اخطاز داد ضمنا علی هم خودش ابن ملجم رو از خواب بیدار کرد و عایشه تا عملی نکردن نقشه اش منافق نبود
mahmudkhm: ۹-چگونه با اینکه در چندین آیه خداوند پیامبرش رو بخاطر استباه مواخذه میکنه باز معتقدید که ائمه معصوم هستند و بری از خطا و گناه؟
اون اعمال گناه نیست نه عسل نخوردن و نه ترک ماریه رفتاری است که خدا میفرماید اینگونه نباید باشد و
در مورد عبس و تولی مخاطب پیامبر نیست چون پیامبر دارای حسن خلق و خلق عظیم است و این حرف ناقض قران میشود پس به پیامبر مربوط نیست
پیامبر و اهل بیتش از گناه بری هستند و اهل بیت شامل فاطمه و علی و اولاد برگزیده اویند که خدا از انان به عنوان اولیا و امامان و صادقین یاد کرده
mahmudkhm: - چطور فردی مثل ابوبکر در حالی که هنوز پیامبر هیچ قدرتی نداره و کمتر کسی حرفش رو باور داره بهش ایمان بیاره و در همه سختیها یارش باشه امام جماعت بعد از پیامبر باشه ،اما بمحض وفات پیامبر در صدد خیانت بر بیاد؟
اولا اکه به اسلام اوردن باشه و به افتخارات و در کنار ورکاب پیامبر بودن علی ع صد در صد افضل بوده و دوما ابوبکر با وجود علی دستش رو از مقام کوتاه میدید واسه این نقشه کشید و نفاق کرد
نمیلنگه شما میلنگونیدش
خدای حکیم بعد از ۱۲۴ هزار پیامبر پیامبر خاتم ررو بیاره و بعدش بگه حالا مردم برید واسه خودتون هر کار میخواهید بکنید
نه
خدا بعد پیامبر حاکم و ولی انتخاب مبکنه کسی که در کارش اشتباه نیاشه تا مردم رو به کار زشت امر کنه کسی که علم قران و حدیث داشته باشه نه مثه عمر که فقط از امیر المومنینی تهاجم بلده و جواب مشکلات دینی رو نتونه بده
ما اینقدر از کناهان ریز و درشت خلفا و عایشه اوردیم از کنب خودتون شما حالا یک گناه از امامان معصوم ما بیار
البته نه نخوردن عسل و مثلا باس ابی پوشیدن یا نپوشیدن
در مورد غسل واضح خدا گفته تمیخوای بخوری نخور ولی نگذار دسیسه عایشه باعث شه اونو بر خدت خرام کنی
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"