ارسالها: 533
#141
Posted: 24 May 2012 17:46
slash00: اگه انسان نمي تونست حرف خدا رو متوجه شه خدا پس چرا حرف ميزد خودت كه ميگي خدا عليمه پس نمي دونست كه انسان حرفش رو نمي فهمه! حرفت بيشتر خنده دار بود تا استدلال مغالطه بود نه استدلال جدل
دوست عزیز منظور بنده بحث تفسیر قران است .
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 1329
#142
Posted: 24 May 2012 17:54
مگه من تفسير سخنان گوهر بار ايت الله جنتي رو ميگم؟ چرا نمي تونه قران رو تفسير كنه مگه از ويژگي هاي قران اعجاز لفظي نيس؟
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 533
#143
Posted: 24 May 2012 18:43
slash00: اگه انسان نمي تونست حرف خدا رو متوجه شه خدا پس چرا حرف ميزد خودت كه ميگي خدا عليمه پس نمي دونست كه انسان حرفش رو نمي فهمه! حرفت بيشتر خنده دار بود تا استدلال مغالطه بود نه استدلال جدل
یعنی الان خدا با شما هم حرف میزنه
خدا اون هم نه خودش مستقیم بواسطه وحی توسط فرشتش با پیامبرش (نه با هر کسی) اون طوری که شما مذهبیون میگید با انسان ارتباط برقرار میکرده است حالا این چه ربطی به علم تفسیر داره
خدا علیمه مگه شما هم علیمی که بدونی خدا نسبت به چه چیزی علیمه
خدا علیمه که منظور تو از فلان چیز چیه ایا شما هم علیمی که بدونی منظور خدا از فلان چیز چیه؟
slash00: مگه من تفسير سخنان گوهر بار ايت الله جنتي رو ميگم؟ چرا نمي تونه قران رو تفسير كنه مگه از ويژگي هاي قران اعجاز لفظي نيس؟
یعنی شما هم علم تفسیر داری
شما ایه ۷ سوره عمران رو ببین اونجا درباره تفسیر و تاویل صحبت کرده است یا همین تاپیک از صفحه ۵−۶ به بعد
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 469
#144
Posted: 26 May 2012 11:54
oshinam: 1 ـ انتقاد تند ذهبى از ابن تیمیّه:
«ذهبى» دانشمند بلند آوازه عصر «ابن تیمیّه» در نامه اى خطاب به وى مى نویسد:
«یا خیبة! من اتّبعک فإنّه معرض للزندقة والإنحلال .. فهل معظم أتباعک إلاّ قعید مربوط، خفیف العقل، أو عامیّ، کذّاب، بلید الذهن، أو غریب واجم قویّ المکر، أو ناشف صالح عدیم الفهم، فإن لم تصدّقنی ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... إلى متى تمدح کلامک بکیفیّة لا تمدح بها واللّه أحادیث الصحیحین، یا لیت أحادیث الصحیحین تسلم منک، بل فی کلّ وقت تغیر علیها بالتضعیف والإهدار أو بالتأویل والإنکار، أما آن لک أن ترعوی ؟ أما حان لک أن تتوب وتُنیب؟ أما أنت فی عشر السبعین وقد قرب الرحیل ، بلى واللّه ما أذکر أنّک تذکر الموت، بل تزدری بمن یذکر الموت، فما أظنّک تقبل على قولی وتصغی إلى وعظی، فإذا کان هذا حالک عندی وأنا الشفوق المحبّ الوادّ، فکیف حالک عند أعدائک ، وأعداؤک واللّه فیهم صلحاء وعقلاء وفضلاء کما أنّ أولیاءک فیهم فجرة کذبة جهلة (منبع:الإعلان بالتوبیخ: 77. تکملة السیف الصقیل، ردّ ابن زفیل: 218)
اى بى چاره، آنان که از تو متابعت مى کنند در پرتگاه زندقه و کفر و نابودى قرار دارند، نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده، گوشه گیر، سبک عقل، عوام، دروغگو، کودن، بیگانه، فرومایه، مکّار، خشک، ظاهر الصلاح، و فاقد فهم هستند. اگر چنانچه سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان کن، و با مقیاس عدالت بسنج.
تا کى سخنان نا شایست خود را بالاتر از احادیث صحیح بخارى، و صحیح مسلم مى شمارى؟ اى کاش احادیث آن دو کتاب از اعتراض تو در امان مانده بود، تو بعضى اوقات آنها را تضعیف کرده و بى ارزش مى کنى و یا توجیه نموده و انکار مى کنى!!
آیا وقت آن نرسیده است که از جهل و نادانى دست بردارى و توبه کنى؟ بدان که مرگت نزدیک شده است، بخدا قسم گمان نمى کنم تو به یاد مرگ باشى، بلکه کسانى را که به یاد مرگ هستند تحقیر مى کنى! ... تو با من که دوستت هستم این چنین برخورد مى کنى پس با دشمنانت چه خواهى کرد.
به خدا سوگند درمیان دشمنانت، افراد صالح و شایسته و عاقل و دانشور فراوان هستند، چنان که در بین دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و بى عار زیاد به چشم مى خورند.
برادر گرامی وقتی میگم از خود ابن تیمیه بیار برای همینه!
دو روز متوالی در مسجد بازار شهر دنبال مطلب فوق گشتم ولی چیزی نیافتم چون ذهبی همچین کتابی که شما آدرس دادی نداره، لطف کن و آدرس دقیق با ذکر صفحه رو بیار ، از کتابهای خود ذهبی (الكاشف، طبقات القُرّاء، المُعجم الكبير و المعجم الصغير ، مشهورتریت کتب ذهبی هستند)نه تفسیرشون !
این آدرس یا اشتباهه یا دروغ و این امری رایج در بین علمای شیعه هست که یه مطلب رو مکیارن یا قیچیش میکنن یا آدرس غلط میدن!
ویرایش شده توسط: mahmudkhm
ارسالها: 533
#145
Posted: 27 May 2012 10:33
mahmudkhm: برادر گرامی وقتی میگم از خود ابن تیمیه بیار برای همینه!
دو روز متوالی در مسجد بازار شهر دنبال مطلب فوق گشتم ولی چیزی نیافتم چون ذهبی همچین کتابی که شما آدرس دادی نداره، لطف کن و آدرس دقیق با ذکر صفحه رو بیار ، از کتابهای خود ذهبی (الكاشف، طبقات القُرّاء، المُعجم الكبير و المعجم الصغير ، مشهورتریت کتب ذهبی هستند)نه تفسیرشون !
این آدرس یا اشتباهه یا دروغ و این امری رایج در بین علمای شیعه هست که یه مطلب رو مکیارن یا قیچیش میکنن یا آدرس غلط میدن!
دوست عزیز شما واقعا برای این موضوع دو روز وقت گذاشته ای اگر یه سرچ ساده توی گوگل میکردی توی کمتر از چند دقیقه متوجه میشدی این کتاب الاعلانُ بالتّوبيخ لِمَن ذمَّ التّاريخ نوشته شمسالدين محمدبن عبدالرحمان سخاوي (831 - 902 ق.)است.
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 533
#147
Posted: 27 May 2012 14:43
mahmudkhm: كتاب الاعلان بالتوبيخ نخستين بار در 1349 ق. بهگونهاي مغلوط و ناخوانا بهچاپ رسيد، سپس فرانتس روزنتال خاور شناس آلمانی آن را در كتاب علمالتاريخ عندالمسلمين تصحيح و ترجمه كرد و بهچاپ رسانيد.
دوست عزیز پس قبل از ان کتاب به صورت دست نویس موجود بوده است در ثانی حافظ سخاوی اهل تسنن بوده چه دلیلی دارد از این تیمیه بدگویی کند پس این نشون دهنده تفکرات مخالف با ابن تیمیه در میان اهل سنت هست.
در ذیل به نام تعدادی از مخالفین ابن تیمیه از علمای اهل سنت اشاره میگردد:
۱ ـ حافظ مجتهد تقی الدین سبکی (756هـ .ق.)، در «الاعتبار ببقاء الجنة و النار» و «الدرة المضیئة» و...
۲ ـ مورخ فخربن معلم قرشی (741هـ .ق.)، در «نجم المهتدی و رجم المعتدی».
۳ ـ حافظ ذهبی (748هـ .ق.). در «النصیحة الذهبیة».
۴ ـ مفسر معروف ابوحیان اندلسی (745هـ .ق.) در «النهر الماد».
۵ ـ ابن بطوطه (779 هـ .ق.)، در «رحلة ابن بطوطة».
۶ ـ فقیه تاج الدین سبکی (771هـ .ق.)، در «طبقات الشافعیة الکبری».
۷ ـ مورخ ابن شاکر کتبی (764هـ .ق.)، در «عیون التاریخ».
۸ـ عمربن ابی الیمن لخمی فاکهی مالکی (734هـ .ق.)، در «الدّرة المختارة».
۹ ـ قاضی محمد سعدی مصری اخنانی (750هـ .ق.)، در «المقالة المرضیه».
۱۰ ـ جوزجانی حنفی (744هـ .ق.)، در «الابحاث الجلیة فی الرّد علی ابن تیمیه».
۱۱ ـ ابن حجر عسقلانی (852هـ .ق.)، در «الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة» و «لسان المیزان» و...
۱۲ ـ ولی الدین عراقی (826هـ .ق.)، در «الاجوبة المرضیة فی الرّد علی الاسئلة المکیة».
۱۳ ـ فقیه مورخ ابن قاضی شبهه شافعی (851هـ .ق.)، در «تاریخ ابن قاضی شبهه».
۱۴ـ فقیه تقی الدین ابوبکر حصنی شافعی (829هـ .ق.)، در «دفع شبه من شبّه و تمرّد».
۱۵ ـ علاءالدین بخاری حنفی (841هـ .ق.)، بنابر نقل ابن حجر در «الدرر الکامنة».
۱۶ ـ احمد بن محمد وتری (980هـ .ق.)، در «روضة الناظرین».
۱۷ ـ ابن حجر هیثمی (974هـ .ق.)، در «الفتاوی الحدیثیة» و «الجوهر المنظم».
۱۸ ـ جلال الدین دوانی (928هـ .ق.)، در «شرح العضدیة».
۱۹ ـ قاضی ابوعبدالله مقری در «نظم اللآلی فی سلوک الامالی».
۲۰ ـ محدث محمدبن علان صدیقی مکی (1057هـ .ق.)، در «المبرد المبکی فی ردّ الصارم المنکی».
۲۱ ـ شیخ منافی شافعی (1029هـ .ق.)، در «شرح الشمائل».
۲۲ ـ قاضی بیاضی حنفی، در «اشارات المرام من عبارات الامام».
۲۳ ـ شیخ خفاجی مصری حنفی (1069هـ .ق.)، در «شرح الشفا».
۲۴ ـ مورخ ابوالعباس احمد مقری (1041هـ .ق.)، در «ازهار الریاض».
۲۵ ـ محمد زرقانی مالکی (1122هـ .ق.)، در «شرح المواهب اللدنیة».
۲۶ ـ شیخ محمد ابوالهدی صیادی (1328هـ .ق.)، در «قلادة الجوهر».
۲۷ ـ سلامه عزامی شافعی (1376هـ .ق.)، در «البراهین الساطعة».
۲۸ ـ محمود خطاب سبکی (1352هـ .ق.)، در «الدین الخالص» و....
۲۹ ـ محمد زاهد کوثری (1371هـ .ق.)، در «مقالات الکوثری».
۳۰ ـ مفتی مصطفی بن احمد شطی حنبلی دمشقی (1348هـ .ق.)، در «النقول الشرعیة».
۳۱ ـ شیخ محمد بخیت مطیعی، مفتی مصر (1354هـ .ق.)، در «تطهیرالفؤاد من دنس الاعتقاد».
۳۲ ـ شیخ ابراهیم بن عثمان سمنودی مصری، در «نصرة الامام السبکی بردّ الصارم المنکی».
۳۳ ـ ابوحامد بن مرزوق، عالم مکه (1390هـ .ق.)، در «برائة الاشعریین من عقائد المخالفین».
۳۴ ـ شیخ منصور محمد عویس، در «ابن تیمیه لیس سلفیّاً».
۳۵ ـ شیخ ابوالفضل عبدالله بن صدیق غماری، در «اتقان الصنعة» و «الصبح السافر».
۳۶ ـ ابوالاشبال سالم بن جندان اندونزیایی در «الخلاصه الکافیة فی الاسانید العالیة».
۳۷ ـ فقیه عبدالله هروی حبشی، در «المقالات السنیّة» و «صریح البیان».
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن
ارسالها: 533
#149
Posted: 28 May 2012 10:29
mahmudkhm: موجود بوده ولی در مطلب شما عنوان نشده که نامه ذهبی چگونه بعد از صد سال به دستسخاوی رسیده یا چه کسی جریان نامه را بریش شرح داده و آیا آن شخص امانت را در ابلاغ نامه به سخاوی بیان داشته یا خیر!
دوست عزیز سخاوی همانطوری که از نام کتاب الاعلانُ بالتّوبيخ لِمَن ذمَّ التّاريخ پیدا است در مورد تاریخ بیشتر فعالیت میکرده است.
مضمون اصلي كتاب دفاع از تاريخ و تاريخنگاري است و نويسنده براي اين كار اهتمام بسياري به آثار و آراء دانشمندان و نويسندگان همعصر يا نزديك به عصر خود نشان داده است.
سخاوی میگه این نامه را در رساله ذهبی دیده ام اینکه چطور به دستش رسیده باید از خودش بپرسیم
mahmudkhm: اما شما گفتی ابن تیمیه رو کافر دونستن
دوست عزیز بنده بی دین هستم چه دلیلی داره بیام ابن تیمیه رو نقد کنم
بنده صرفا بر اساس نظر بزرگان اهل سنت این حرف را زدم .
oshinam: 2 ـ ابن حجر عسقلانى و نسبت نفاق به ابن تیمیّه:
«وافترق الناس فیه شیعاً، فمنهم من نسبه إلى التجسیم، لما ذکر فی العقیدة الحمویّة والواسطیّة وغیرهما من ذلک کقوله: إنّ الید والقدم والساق والوجه صفات حقیقیّة للّه، وأنّه مستو على العرش بذاته.
ـ إلى أن قال ـ : ومنهم من ینسبه إلى الزندقة، لقوله: النبیّ ( صلّى اللّه علیه وسلّم ) لا یستغاث به، وأنّ فی ذلک تنقیصاً ومنعاً من تعظیم النبیّ (صلّى اللّه علیه وسلّم).
ـ إلى أن قال ـ : ومنهم من ینسبه إلى النفاق، لقوله فی علیّ ما تقدّم - أی أنّه أخطأ فی سبعة عشر شیئاً - ولقوله: إنّه - أی علیّ - کان مخذولاً حیثما توجّه، وأنّه حاول الخلافة مراراً فلم ینلها، وإنّما قاتل للرئاسة لا للدیانة، ولقوله: إنّه کان یحبّ الرئاسة، ولقوله: أسلم أبو بکر شیخاً یدری ما یقول، وعلیّ أسلم صبیّاً، والصبیّ لا یصحّ إسلامه، وبکلامه فی قصّة خطبة بنت أبی جهل ... فإنّه شنع فی ذلک، فألزموه بالنفاق ، لقوله صلّى اللّه علیه وسلّم: ولا یبغضک إلاّ منافق» (منبع:الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة: 1/155)
بزرگان اهل سنّت در رابطه با «ابن تیمیّه» نظریّه هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند که وى قائل به تجسیم است، زیرا او در کتاب «العقیدة الحمویّة» براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر کرده است.
و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)، که این نیز تنقیص مقام نبوّت، و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى آید، وى را زندیق و بى دین دانسته اند.
و بعضى بجهت سخنان زشتى که در باره امیر مؤمنان(علیه السلام) بیان داشته وى را منافق دانسته اند.
چون وى گفته است: على بن أبی طالب بارها براى به دست آوردن خلافت تلاش کرد، ولى کسى او را یارى نکرد، جنگهاى او براى دیانت خواهى نبود، بلکه براى ریاست طلبى بود، اسلام ابوبکر، از اسلام على که در دوران طفولیّت صورت گرفته با ارزشتر است، و همچنین خواستگارى على از دختر أبو جهل نقص بزرگى براى وى بشمار مى رود.
تمامى این سخنان نشانه نفاق اوست، چون پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم)به على (علیه السلام)فرموده است: جز منافق کسى تو را دشمن نمى دارد.
3 ـ سُبْکى، ابن تیمیّه را بدعت گزار مى داند:سُبکى متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان بلند آوازه اهل سنّت و معاصر «ابن تیمیّه» مى نویسد:
«لمّا أحدث ابن تیمیّة ما أحدث فی أصول العقائد، ونقض من دعائم الإسلام الأرکان والمعاقد، بعد أن کان مستتراً بتبعیّة الکتاب والسنّة، مظهراً أنّه داع إلى الحقّ، هاد إلى الجنّة، فخرج عن الاتّباع إلى الابتداع، وشذّ عن جماعة المسلمین بمخالفة الإجماع، وقال بما یقتضی الجسمیّة والترکیب فی الذات المقدّسة، وأنّ الافتقار إلى الجزء لیس بمحال، وقال بحلول الحوادث بذات اللّه تعالى ... فلم یدخل فی فرقة من الفرق الثلاثة والسبعین التی افترقت علیها الأمّة، ولا وقفت به مع أمّة من الأمم همّة»(منبع:الدرّة المضیئة: 5)
او در پوشش پیروى از کتاب و سنّت، در عقاید اسلامى بدعت گذاشت، و ارکان اسلام را درهم شکست، او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت بر خاست، و سخنى گفت که لازمه آن جسمانى بودن خدا و مرکّب بودن ذات اوست، تا آنجا که ازلى بودن عالم را ملتزم شد و با این سخنان حتى از 73 فرقه نیز بیرون رفت.
4 ـ ابن حجر مکّى، ابن تیمیّه را گمراه و گمراه گر مى شمارد:
«ابن حجر مکّى» از دانشمندان بزرگ اهل سنّت و مورد قبول وهّابیّت در باره «ابن تیمیّه» مى نویسد:
«ابن تیمیّة عبد خذله اللّه، وأضلّه وأعماه، وأصمّه وأذلّه، وبذلک صرّح الأئمّة الذین بیّنوا فساد أحواله وکذب أقواله ... وأهل عصرهم وغیرهم من الشافعیّة والمالکیّة والحنفیّة، ولم یقتصر اعتراضه على متأخّری الصوفیّة، بل اعترض على مثل عمر بن الخطّاب وعلیّ بن أبی طالب رضی اللّه عنهما.
والحاصل أنّه لا یقام لکلامه وزن بل یرمی فی کلّ وعر وحزن، ویعتقد فیه أنّه مبتدع، ضالّ، مضلّ، غال، عاملها اللّه بعدله، و أجارنا من مثل طریقته»(منبع:الفتاوى الحدیثة: 86)
خدا اورا خوار و گمراه و کور و کر کرده است، و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وى از شافعیها، و مالکیها، و حنفیها، بر فساد افکار واقوال او تصریح دارند، اعتراض وى حتى عمر بن خطاب و على بن أبی طالب (علیه السلام) را نیز در بر گرفته است ... سخنان «ابن تیمیّه» فاقد ارزش بوده، واو فردى بدعت گذار، گمراه، و گمراهگر و غیر معتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید، و ما را از شرّ عقیده و راه و رسم وى حفظ نماید.
5 ـ اطلاق شیخ الإسلام به ابن تیمیّه کفر است:«شَوکانى» از علماء بزرگ اهل سنّت مى گوید:
«صرّح محمّد بن محمّد البخاری الحنفیّ المتوفّى سنة 841 بتبدیعه ثمّ تکفیره، ثمّ صار یصرّح فی مجلسه: إنّ من أطلق القول على ابن تیمیّة أنّه شیخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق کافر»(منبع: البدر الطالع: 2/260)
محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعت گذارى و تکفیر «ابن تیمیّه» بى پرده سخن گفته است، تا آنجا که در مجلس خود تصریح نموده است، که اگر کسى «ابن تیمیّه» را «شیخ الاسلام» بداند، کافر است.
mahmudkhm: به نظرم به اندازه کافی راجب ابن تیمیه صحبت کردیم
یعنی نمیخوای در بقیه موارد تحقیق کنی (شوخی)
عقاید من و شما میتونه اشتباه باشه ولی انسانیت هرگز, پس همیشه انسانیتت رو بر عقایدت چیره بکن