ارسالها: 8911
#1
Posted: 21 Feb 2013 00:38
درود
در این تاپیک میخوام یه سری داستان از قرآن و روایات براتون بذارم.برای من که این داستان ها عجیب و غریبه.این حرفمو با دلیل میگم.دوست دارم جواب مسلمونا رو هم در این مورد بدونم.
سپاس
لیست داستان های عجیب و غریب:
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#2
Posted: 21 Feb 2013 01:23
رعد و برق در قرآن ، رعد گرزی آتشین در دست دارد که ابرها را به مکان بارش میبرد.
قرآن در مورد رعد بیان مینماید که این صدا در واقع صدای ستایش و سپاسگزاری رعد از الله است و فرشتگان با شنیدن این صدا از ترسش به تسبیح الله مشغول میشوند، یعنی هم سایر فرشتگان و هم رعد به تسبیح الله مشغولند :
وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلاَئِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ (رعد/13)رعد به حمد او و فرشتگان از ترسش تسبيح مىگويند و صاعقهها فرستاده میشوند تا با آنها هر كه را (الله) بخواهد مورد اصابت قرار دهد در حالى كه آنان در بارهی الله مجادله مىكنند و او بسیار سختگیر است.
آیهی پیش از این آیه در مورد برق سخن به میان میآورد:
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنْشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ (رعد/12) او کسی است كه برق را براى ترس و اميد به شما نشان میدهد و ابرهاى سنگین را آشکار میسازد.
در مورد فهم این دو آیه و منظور محمد از گفتههایش بهتر است به تفسیرهائی مراجعه نمائیم که پیش از اینکه دلیل رعد برق کشف شود، نوشته شدهاند؛ در این مورد هم تفسیرهای شیعه و هم سنی به چنان خرافاتی برخورد میکنیم که باعث خندهی هر اهل دانشی میگردد:
فیض کاشانی از مفسرین شیعه و متوفای 1090 هجری قمری در تفسیر آیه از قول محمد میگوید که "از پیامبر در مورد رعد پرسیده شد پس پاسخ داد: رعد فرشتهی موکل ابرهاست و گرزی از آتش در دست دارد که ابرها را به سوی مکان مورد نظر هدایت میکند(1)؛ وی همچنین میگوید رعد صدای فرشتهای است بزرگتر از مگس و کوچکتر از زنبور (2).(تفسیر الصافی فیص کاشانی جلد 3 صفحهی 61)؛ همین حدیث را نیز حر عاملی بیان میکند که رعد صدای فرشتهای است بزرگتر از مگس و کوچکتر از زنبور و اگر کسی بخواهد این صدا را بشنود باید بگوید پاک و منزه است کسی که رعد با ستایشش و فرشتگان هم از ترسش او را تسبیح میکنند(وسائل الشیعه/کتاب الصلا/باب صلاه الاستسقاء). (3)
همین موضوع را ترمذی سنی در تفسیر همین آیه و نسائی در الکبری جلد 5 صفحه 336 نیز بیان مینماید و شیخ آلبانی در صحیح الجامع حدیث شماره 3553 آن را صحیح میداند:
یهودیان نزد پیامبر رسیدند و گفتند: ای ابا القاسم، ما را از رعد آگاه کن و آن چیست؟ پیامبر گفت: رعد فرشتهای از فرشتگان موکل ابرهاست، گرزی از آتش دارد که ابرها را به جائی که بخواهد هدایت میکند، پس (یهودیان) گفتند: این صدائی که میشنویم صدای چیست؟ پیامبر گفت: نالهی ابر است هنگامی که ناله میکند تا اینکه برسند به جائی که دستور داده شده، گفتند: راست گفتی(4). (سنن ترمذی/کتاب تفسیر قرآن باب سورهی رعد). علامه مجلسی همین حدیث را با اندکی تفاوت نقل میکند و البته در ادامه میگوید که این صدا صدای تسبیح کردن الله از سوی رعد است(5).
در احادیث بالا منظور از گرز آتشین همان برق است.
مجلسی همچنین در بحار الانوار به نقل از تفسیر عیاشی از قول امام صادق میگوید: ابو بصیر گفت از او (امام صادق) پرسیدم که رعد چیست؟ گفت: همانا او(رعد) مانند مردی است شتری را میراند و فریاد میزند "های های" یا مانند این. و گفتم برق چیست؟ به من گفت: آن گرز فرشتهای است که ابرها را میزند و به مکانی که الله خواسته باران ببارد هدایتشان میکند(6). (بحارالانوار جلد 56/صفحهی 379). همین حدیث را عیاشی در تفسیر آیهی بالا از امام صادق نقل میکند(7) و از قول شیخ طبرسی که از مفسرین به نام شیعه و متوفای سال 548 هجری قمری میگوید: تسبیح کردن رعد دلیلی بر پاک بودن الله تعالی و واجب شدن اطاعت از اوست و گفته شده همانا رعد فرشتهای است که ابرها را هدایت میکند و با صدایش آنها را به ناله میکشاند؛ و او پروردگارش را تسبیح میکند و روایت شده از پیامبر که اگر بندگانم از من پیروی کنند شب را باران بر آنها میبارانم و روز را خورشید به آنها مینمایانم و صدای رعد را به گوششان نمیرسانم و پیامبر هنگامیکه صدای رعد را میشنید میگفت: پاک است کسی که رعد برای ستایش او را تسبیح میکند(8).(بحار الانوار جلد 56/ صفحه 356)
هچنین در مجمع البیان شیخ طبرسی از قول امام باقر نقل شده که صاعقهها مسلمانی که ذکر الله را بگوید مورد اصابت قرار نمیدهد(9). مجمع البیان/جلد5/صفحه 283)
البته احادیث هم شیعه و هم اهل سنت در این مرد بسیار زیاد است و از جمله مواردی است که هر دو فرقه بر آن اتفاق نظر دارند؛ به نظر میرسد هدف از این آیه ترسانیدن مردم از الله و وادار کردن آنان به تسبیح و تکریم این خدا باشد چیزی که مانع از نزول بلای برخورد صاعقه میشود، قرآن در آیهی پیش از این دو آیه نیز در مورد قضای حتمی الله سخن میگوید و تأکید دارد که شما انسانها اگر راه من را در پیش گیرید از بلایا دور و اگر راهی خارج از آنچه که من گفتهام را برگزینید سرنوشت بدی هم در دنیا و هم در آخرت منظرتان است:
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ(رعد/11) ) براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان الله از پيش رو و از پشتسرش پاسدارى مىكنند الله حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون الله براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.
==========================================================
(1) روی عن النبی صلى الله عليه وآله وسلم انه سئل عن الرعد فقال: ملک موكل بالسحاب معه مخاريق من نار یسوق بها السحاب.
(2) روی ان الرعد صوت ملک اكبر من الذباب واصغر من الزنبور.
(3) روی ان الرعد صوت ملک اكبر من الذباب واصغر من الزنبور فينبغی لمن سمع صوت الرعد ان يقول: سبحان من يسبح الرعد بحمده و الملائكه من خیفته.
(4) اقبلت يهود الی النبی صلى الله عليه وسلم فقالوا: يا ابا القاسم: اخبرنا عن الرعد ما هو؟ قال: ملك من الملانکه موكل بالسحاب معه مخاريق من نار يسوق بها السحاب حيث شاء الله؛ فقالوا: فما هذا الصوت الذي نسمع؟ قال: زجره بالسحاب اذا زجره حتى ينتهی الى حيث امر قالوا صدقت.
(5) ان اليهود سالت النبی (ص) عن الرعد ما هو؟ فقال: ملك من الملائکه موكل بالسحاب معه مخاريق من نار يسوق بها السحاب حيث يشاء الله تعالى؛ قالوا: فالصوت الذی يُسمع؟ قال: زجره السحاب وعن الحسن انه خلق من الله ليس بملك فعلى هذا القول الرعد اسم للملک الموكل بالسحاب و صوته تسبيح لله تعالى.
(6) العياشی: عن ابی بصیر عن ابی عبد الله (ع): سالته عن الرعد ای شی يقول؟ قال: انه بمنزله الرجل يكون في الابل فيزجرها " های های" كهيئه ذلك ، قلت: فما البرق؟ قال لي: تلك مخاريق الملائكه تضرب السحاب فتسوقه الى الموضع الذی قضى الله فيه المط.
(7) عن الصادق (ع) انه بمنزله الرجل يكون فی الابل فيزجرها "های های" كهيئه ذلک.
(8) قال الطبرسی: تسبيح الرعد دلالته على تنزيه الله تعالى و وجوب حمده، فكانه هو المسبح، و قيل: ان الرعد هو الملک الذی يسوق السحاب و يزجره بصوته، فهو يسبح الله ويحمده و روی عن النبی (ص) أنه قال: ان ربكم سبحانه يقول: لو ان عبادي أطاعونی لاسقيتهم المطر بالليل واطلعت عليهم الشمس بالنهار، و لم اسمعهم صوت الرعد و كان (ص) اذا سمع صوت الرعد قال سبحان من يسبح الرعد بحمده.
(9)عن ابی جعفر الباقر(ع) ان الصواعق تصيب المسلم و غير المسلم و لاتصيب ذاكرا.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#3
Posted: 21 Feb 2013 12:01
داستان قوم صالح، شکنجه تمامی مردم شهری به خاطر کشتن شتر الله.
آوردهاند که پادشاهی بر شهری فرمانروائی میکرد، او دوست داشت که خود را عادل بنامد، وی شتری داشت که به او ناقه الملک میگفتند؛ این شهر در نزدیکی کوهی قرار داشت که چشمهای کوچک از آن رو به شهر میجوشید، همین چشمه تنها منبع آب آشامیدنی مردم این شهر بود.
پادشاه به همهی مردم این شهر اعلام کرده بود که این شتر من است، پس آب باید نوبتی بین شما و شتر تقسیم گردد، یک روز برای شما و روز دیگر برای شتر؛ پادشاه برای اینکه اطمینان پیدا کند که دستورش به مردم رسیده است، وزیری را برای این کار تعیین نمود؛ وزیر هم به مردم اعلام کرد که شما باید نوبت را رعایت نمائید و در روزی که نوبت شتر است حق برداشت آب را ندارید؛ مردم که از این وضع به ستوه آمده بودند، در روزی که نوبت شتر بود او را گرفتند و از شدت عصبانیت این جانور را به قتل رسانیدند، وزیر مخصوص نیز این خبر را به پادشاه رسانید، پادشاه با شنیدن این خبر خشمگین شد و دستور داد تا تمامی اهل آن شهر را بکشند، سربازان و عمال او نیز چنین کردند و تمامی اهل شهر از پیر گرفته تا نوزاد را به قتل رسانیدند تا عبرتی باشد برای آیندگان.
هر کسی که این حکایت را بخواند با خود خواهد گفت: عجب پادشاه سنگدلی! اولا؛ چرا تمامی مردم را در یک کفهی ترازو قرار داد و شترش را در کفهی دیگر؟!
ثانیا؛ فرض میکنیم که این تقسیم بندی عادلانه باشد؛ گناه سالخوردگان و نوزان چه بود؟
یقینا شما خوانندهی مؤمن به دین الله نیز گواهی خواهی داد که پادشاه حاکم بر آن شهر بسیار فرد ستمگری بود، اکنون مطلب زیر را با دقت بخوانید:
داستان قوم صالح به نقل از قرآن
الله در میان قوم صالح شتری را آفرید و آن را شتر خویش نامید و گفت که اجازه دهید تا این شتر در میان شما بخورد و بیاشامد:
وَ يَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللّه لَكُم آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ (هود/64) و اى قوم من! اين ماده شتر الله كه براى شما پديدهاى شگرف است پس بگذاريد او در زمين الله بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مىگيرد.
مردم این شهر از آب چشمهای استفاده میکردند که مشرف به شهر بود و این تنها منبع آب آشامیدنی این مردم بود، الله از طریق پیامبرش صالح، به آنان اعلام میدارد که آب این چشمه باید بین شما و شتر من نوبتی تقسیم گردد، یک روز این آب در اختیار شماست و روز دیگر در اختیار شتر:
قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَّهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (شعراء/155) گفت اين مادهشترى است كه نوبتى از آب برای اوست و روزى معين نوبت آب شماست.
وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ(قمر/28) و به آنان خبر ده كه آب ميانشان تقسیم شده است هر كدام را آب به نوبتخواهد بود.
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا(شمس/13) پس فرستادهی الله به آنان گفت مادهشتر الله است و (نوبت) آبخوردنش را (رعایت نمائید)
اینکه الله چرا این چشمه را الله آفرید جای بحث دارد؛ زیرا بر طبق قضاو قدر الهی، همهی آنچه که در زمین وجود دارد از نعمتهای الله هستند که برای انسانها ارزانی داشته است.
مردم از این تقسیمبندی خشمگین شدند؛ الله نیزتهدید میکند که اگر به شترش آسیبی رسانید، شما را دچار عذابی دردناک خواهم کرد:
وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ(شعراء/156) و به آن گزندى مرسانيد كه عذاب روزى هولناك شما را فرو مىگيرد.
تحمل این مردم به سر رسید و شتر الله را کشتند:
فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ(اعراف/77) پس آن مادهشتر را پی(کشتن همرا با ضربه) و از فرمان پروردگار خود سرپيچيدند و گفتند اى صالح اگر از پيامبرانى آنچه را به ما وعده مىدهى براى ما بياور.
پس از کشتن شتر، صالح که پیام آور الله بود آنان را تهدید نمود و آنها از کردهی خویش پشیمان شدند:
فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ(شعراء/157) پس آن را کشتند و پشيمان گشتند.
اما از دید الله دیگر دیر شده بود و پشیمانی سودی نداشت؛ زیرا الله برای آنها مکری در نظر گرفته بود:
وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ(نمل/50) و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند.
همچنین الله میگوید که این شتر فتنهای (آزمایش) بود برای آنان:
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ (قمر/27) ما براى آزمايش آنان مادهشتر را فرستاديم و مراقب آنان باش و شكيبايى كن.
صالح به مردم گفت که پس از 3 روز با شکنجه (عذاب) الله مواجه خواهند شد:
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ(هود/65) پس آن را پى كردند و [صالح] گفتسه روز در خانههايتان برخوردار شويد اين وعدهاى بىدروغ است.
پس از این سه روز، الله کسانیکه به او ایمان آورده بودند را نجات و بقیه را دچار عذاب نمود:
فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ(هود66) چون فرمان ما در رسيد صالح و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند به رحمتخود رهانيديم و از رسوايى آن روز به يقين پروردگار تو همان نيرومند شكستناپذير است.
در بیان چگونگی این عذاب، قرآن دچار تناقض گوئی شده است:
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (اعراف/78) آنگاه زمينلرزه آنان را فرو گرفت و در خانه هايشان از پا درآمدند.
و در جائی دیگر:
وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (هود 67) و كسانى را كه ستم ورزيده بودند آن بانگ فرا گرفت و در خانههايشان از پا درآمدند.
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ(قمر/31) ما بر آنها يك فرياد فرستاديم و چون گياه خشكيده ريز ريز شدند
البته تعدادی از این شکنجه شوندگان نیز از مؤمنین به الله بودند، زیرا بر طبق سخن قرآن بیشتر کسانیکه شکنجه شدند از مؤمنان نبودند و این بدان معناست که تعدادی هر چند اندک از مؤمنین بودند:
فَأَخَذَهُمُ الْعَذَابُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ(شعراء/158) آنگاه آنان را عذاب فرو گرفت قطعا در اين [ماجرا] عبرتى است و[لى] بيشترشان ايمانآورنده نبودند.
وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ(شعراء/159) و در حقيقت پروردگار تو همان شكستناپذير مهربان است.
قرآن میگوید که ما آنان را مجازات دسته جمعی نمودیم:
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ(نمل/51) پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم.
آیا این عادلانه است که نوشیدن و استفاده از آب چشمه بین مردم قوم صالح و یک شترقسمت شود؟
آیا از دید الله ماده شتر و اهل قومی در نوشیدن آب چشمه با هم برابرند؟
فرض میکنیم که الله حق داشت مردم نافرمان از دستور فرستادهاش را مجازات نماید؛ گناه کودکان و سالخوردگان چیست؟
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#4
Posted: 21 Feb 2013 20:17
Azara: دوست عزیز اول بفرمایید دین شما چیه ؟ و بعدش چقدر به قرآن ما مسلمونا اعتقاد دارید تا جوابتون رو بدم .
با اینکه این یه مسئله شخصی هستش ولی پاسخ میدم
دین من دین انسانیت هستش و اندازه ی ذره ای به کتاب شما اعتقادی ندارم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ویرایش شده توسط: paaaaaarmida
ارسالها: 8911
#5
Posted: 22 Feb 2013 00:27
پنج امور غیبی که دانش آنها تنها نزد الله است و کسی از آن خبر ندارد.
یکی از آیاتی که موارد بر شمرده در آن، جزء امور غیبی است؛ آیهی 34 سورهی لقمان میباشد:
انَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (لقمان/34) همانا دانش روز قیامت نزد الله است و باران را فرو مىفرستد و میداند آن چیزی که در رحمهاست و كسى نمىداند فردا چه(چیزی) به دست مىآورد و كسى نمىداند در کدام سرزمين میمیرد همانا الله (کسی است) که داناى آگاه است.
در این آیه قرآن پنج مورد را بیان نموده است، مواردی خاص؛ اما چرا این موارد را در طول هم قرار داده است، آیا خبری مهم را به اطلاع بشر میرساند؟
این آیه خبری خاص را میدهد، خبری که حاکی از علمی است خاص، علمی که تنها نزد الله است، زیرا اثبات یکی از موارد فوق بر دیگر موارد هم تطبیق دارد. قرآن در ابتدای سخن تأکید دارد که علم روز قیامت نزد الله است و در ادامه سایر علومی که اینگونه هستند را بیان مینماید این علوم (غیر از مورد نخست)عبارتند از:
1- دانش فروفرستادن باران.
2- دانش آن چیزی که در رحمهاست(جنسیت پیش از تولد)(1)
3- دانش اینکه انسان فردا چه چیزی را بدست میآورد.
4- دانش اینکه انسان در کجا مرگش فرا میرسد.
در باب دانش الله، قرآن به دو گونه از این دانشها اشاره دارد:
1- دانشی که الله آن را از فضل خویش در اختیار بشر قرار داده است. بهترین و مطمئنترین راه کسب این نوع دانش، تقوای الله میباشد:
... وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/282) ... تقوای الله در پیش گیرید و الله شما را آموزش میدهد و الله به همه چیز داناست.(2)
2- دانشی که الله انسانها را از آن آگاه نکرده است؛ قرآن از این نوع علم با عنوان "علم غیب" یاد مینماید:
علم غیب تنها نزد الله است و کسی از آنها آگاهی ندارد؛ مگر اینکه الله اراده نماید اموری از غیب را بر برخی از رسولانش آشکار نماید:
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا(جن/26 ) عالم الغيب او است، و هيچكس را بر اسرار غيبش آگاه نميسازد.
إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (جن/27 ) رسولاني كه آنها را برگزيده است و مراقبيني از پيش رو و پشت سر براي آنها قرار ميدهد.
الله برخی از اسرار غیبی بر پیامبرانش آشکار مینماید تا بداند آنچه که بر آنها ابلاغ شده بود را بیان نموده اند، یا نه؟!:
لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا (جن/28) تا بداند پيامبرانش رسالتهاي پروردگارشان را ابلاغ كردهاند، و او به آنچه نزد آنها است احاطه دارد، و هر چيزي را احصا كرده است (آمار هر چیز را دارد).
اما بررسی روائی این آیه
در تفسیر المیزان، حدیثی به نقل از علی ابن ابیطالب بیان شده است که: هیچ چیزی از نظر پیامبران مخفی نیست، مگر همان پنج سر غیبی که آخر سورهی لقمان است(3)؛ همچنین از قول امام صادق هم حدیثی با همین مضمون نقل شده است(4).
در منابع اهل سنت در تفسیر این آیه به حدیثی اشاراه دارند که بیان مینماید این 5 مورد جزء امور غیبی است و غیر از الله کسی نمیداند(5).
بنابراین از دیده اسلام 5 موارد پایانی سورهی لقمان یعنی: زمان برپائی روز قیامت، علم بارش باران، جنسیت فرزند پیش از تولد، آن چیزی که انسان در فردا بدست میآورد و زمان مرگش؛ جزء امور غیبی هیتند که هیچکس غیر از الله بر آنها علمی ندارد؛ البته در آن زمان اسلام به این موضوع افتخار میکرد و در تمامی تفسیرهای قدیمی قرآن به چنین چیزی اشاره شده است.
آن چیزی که در اینجا قابل توجه است، این موضوع میباشد که از دید قرآن، حتی دانش این امور هم نزد الله است، دانشی که کاملا غیبی است! دو مورد به دانش بشری امروزی مرتبط است:
1- بارش باران.
2- دانستن جنسیت جنین پیش از تولد.
=======================================
(1) نقل از تفسیر مجمع البیان: وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ و اوست كه آنچه را در رحمها قرار داد مىشناسد و مىداند كدامين آنان پسر خواهند بود و كدامينشان دختر.
نقل از تفسیر (تاریخی) ابن کثیر:
هذه مفاتيح الغيب التي استأثر الله تعالى بعلمها ... وكذلك لا يعلم ما في الأرحام مما يريد أن يخلقه (الله) تعالى سواه ، ولكن إذا أمر بكونه ذكرا أو أنثى
نقل از تفسیر (تاریخی) طبری:
( ويعلم ما في الأرحام ) فلا يعلم أحد ما في الأرحام ، أذكر أو أنثى ، أحمر أو أسود ، أو ما هو ؟
تقریبا تمامی تفسیرهای قدیمی(پیش از اینکه دانش بشری جنسیت جنین را پیش بینی کند) معتقدند که منظور، جنسیت جنین است.
(2) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/282) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر گاه به وامى تا سررسيدى معين، با يكديگر معامله كرديد، آن را بنويسيد. و بايد نويسندهاى (صورت معامله را) بر اساس عدالت، ميان شما بنويسد. و هيچ نويسندهاى نبايد از نوشتن خوددارى كند؛ همان گونه (و به شكرانه آن) كه خدا او را آموزش داده است. و كسى كه بدهكار است بايد املا كند، و او (=نويسنده) بنويسد. و از خدا كه پروردگار اوست پروا نمايد، و از آن، چيزى نكاهد. پس اگر كسى كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا ناتوان است، يا خود نمىتواند املا كند، پس ولىّ او بايد با (رعايت) عدالت، املا نمايد. و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن، از ميان گواهانى كه (به عدالت آنان) رضايت داريد (گواه بگيريد)، تا (اگر) يكى از آن دو (زن) فراموش كرد، (زنِ) ديگر، وى را يادآورى كند. و چون گواهان احضار شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتن (بدهى) چه خرد باشد يا بزرگ، ملول نشويد، تا سررسيدش (فرا رسد). اين (نوشتنِ) شما، نزد خدا عادلانهتر، و براى شهادت استوارتر، و براى اينكه دچار شك نشويد (به احتياط) نزديكتر است، مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود (دست به دست) برگزار مىكنيد؛ در اين صورت، بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و (در هر حال) هر گاه داد و ستد كرديد گواه بگيريد. و هيچ نويسنده و گواهى نبايد زيان ببيند، و اگر چنين كنيد، از نافرمانى شما خواهد بود. و از خدا پروا كنيد، و خدا (بدين گونه) به شما آموزش مىدهد، و خدا به هر چيزى داناست. (ترجمه از محمد مهدی فولادوند)
(3) الدارالمنثور،ج5، ص169.
(4) خصال، ج1 ص290، ح49.
(5) فی خَمْسٍ لَا يَعْلَمُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ تَلَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
صحیح یخاری/کتاب الایمان/ الإسلام أن تشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله صلى الله عليه وسلم وتقيم الصلاة وتؤتي الزكاة وتصوم رمضان وتحج البيت.
صحيح مسلم / كِتَاب الْإِيمَانِ / أن تؤمن بالله وملائكته وكتابه ولقائه ورسله وتؤمن بالبعث الآخر
سنن ابن ماجه/ كِتَاب الْمُقَدِّمَةِ /أن تؤمن بالله وملائكته وكتبه ورسله ولقائه وتؤمن بالبعث الآخر
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#6
Posted: 22 Feb 2013 13:58
Kherad: این تاپیک بسیار ارزشمند بوده ولی بحث کردن با کسی که از فرق سر تا نوک انگشت پا غرق در تازی گرایی شده مسخرست پارمیدای عزیز و خردورز،لطفا یککم تجدید نگر کن ....
دوست من ، حرف شما درسته ولی اگه جواب ندم میدونین که!!فکر میکنن حق با خودشونه وگرنه منم میدونم قصد ایشون چی هستش
Kherad: برای نمونه برات از همین داستان رعد که نوشتی برات میگم عزیز :
این داستان کاملا برگرفته هستش با کمی ویرایش از پادشاه خدایان یونان یا زئوس که فقط نام خدایان با فرشتگان و نام زئوس با ال-اله عوض شده همین!
هرزمان که بین دو خدا دعوایی رخ میداد ، زئوس یکی از تندرهای معروفش رو بر میداشت و به سوی اونها پرتاب میکرد تا از خشمش رو نشونشون بده و اونا هم از ترس ،بیخیال جنگ بشن و آشتی کنن ....
یا در جایی دیگر میخونیم که مادر عیسی مصیح ناصری توسط نماینده ال-اله (=الله) باردار میشه و همه مریم رو سرزنش میکنن که بچت یک حرامزادست!و مسیح با لب گشودن به سخن،اونها رو از داشتن خون خدایان و نیمه انسان-نیمه خدا بودن خودش آگاه میکنه ....
حالا بیا داستان یونانیش رو برات بگم عزیز : زئوس(خدای خدایان) که عاشق اندام و رخ زیبای اَلکِمیِنی (مادر هرکول)میشه ؛خودش رو به شکل پدر هرکول که در جنگ مرده در میاره و با این کلک با الکمینی همبستر میشه،و مردم الکمینی رو سرزنش میکنن که زنا کرده ، اما هرکول با استفاده از قدرت بالای خودش بهشون ثابت میکنه که نیمه انسان-نیمه خدا هستش .....
و هزار مورد دیگه که الان وقتش رو ندارم .....
اینها از یونان به روم رفته و با مسیحی شدن روم به شکل دینی دراومده و با کپی برداری محمد ازونا،وارد آیین تازی هم شده ان .
جالب بود مطلبتون.در ادامه مطلب شما...
پیامبر قبل ز نبوتش خیلی سفر میکرد به مناطق یهودی نشین و کاملا از اون ها تاثیر برده.همونطور که در قرآن هم مثل کتاب یهودیان میبینیم که قرآن میگه یهود قوم برتره و ....
اسلام تلفیقی از دین های مختلفه وبه هیچ عنوان مطلب قابل استفاده ای نداره
Kherad: اما از همه اینا مهمتر همینه که در سوره انعام خواهید خواند :
(عین آیه اش رو البته الان در یادم نیست ولی تقریبا اینه : و ما خورشید و ماه و ستارگان را در آسمان برای شما شناور و معلق ساختیم تا گردش روزگار را برای شما سبب شوند .....
حالا پارمیداجان دوست دارم این رو برام بگی : آیا حتی شترها هم از این مطلب آگاه نیستن که ستاره ها ثابتن و سیاره حرکت میکنن؟پس نکنه خورشید هم به دستور ال-اله میگرده ؟؟
نمیدونم که.خیلی جالبه که حتی پدیده های طبیعی رو هم به الله خودشون ربط میدن
Azara: بهم بگو اینکه یک سقف بی انتها به رنگ آبی کمرنگ بالا سرت هستش بدون ستون , بهم بفهمون چطور پایدار و استواره ؟
در جواب این باید بگم:
به الله خودتان بگویید آسمان را که نگه داشته ول کند.به او بگویید برای باور کردن ما آسمان را برای چند ثانیه ول کند
Azara: حوصله داشتی این متن رو بخون :
شرمنده من حوصله اینو ندارم موضوعی که به تاپیک ربطی نداره بخونم
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 1329
#8
Posted: 23 Feb 2013 19:05
paaaaaarmida: پنج امور غیبی که دانش آنها تنها نزد الله است و کسی از آن خبر ندارد.
یکی از آیاتی که موارد بر شمرده در آن، جزء امور غیبی است؛ آیهی 34 سورهی لقمان میباشد:
انَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (لقمان/34) همانا دانش روز قیامت نزد الله است و باران را فرو مىفرستد و میداند آن چیزی که در رحمهاست و كسى نمىداند فردا چه(چیزی) به دست مىآورد و كسى نمىداند در کدام سرزمين میمیرد همانا الله (کسی است) که داناى آگاه است.
در این آیه قرآن پنج مورد را بیان نموده است، مواردی خاص؛ اما چرا این موارد را در طول هم قرار داده است، آیا خبری مهم را به اطلاع بشر میرساند؟
این آیه خبری خاص را میدهد، خبری که حاکی از علمی است خاص، علمی که تنها نزد الله است، زیرا اثبات یکی از موارد فوق بر دیگر موارد هم تطبیق دارد. قرآن در ابتدای سخن تأکید دارد که علم روز قیامت نزد الله است و در ادامه سایر علومی که اینگونه هستند را بیان مینماید این علوم (غیر از مورد نخست)عبارتند از:
1- دانش فروفرستادن باران.
2- دانش آن چیزی که در رحمهاست(جنسیت پیش از تولد)(1)
3- دانش اینکه انسان فردا چه چیزی را بدست میآورد.
4- دانش اینکه انسان در کجا مرگش فرا میرسد.
در باب دانش الله، قرآن به دو گونه از این دانشها اشاره دارد:
1- دانشی که الله آن را از فضل خویش در اختیار بشر قرار داده است. بهترین و مطمئنترین راه کسب این نوع دانش، تقوای الله میباشد:
... وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/282) ... تقوای الله در پیش گیرید و الله شما را آموزش میدهد و الله به همه چیز داناست.(2)
2- دانشی که الله انسانها را از آن آگاه نکرده است؛ قرآن از این نوع علم با عنوان "علم غیب" یاد مینماید:
علم غیب تنها نزد الله است و کسی از آنها آگاهی ندارد؛ مگر اینکه الله اراده نماید اموری از غیب را بر برخی از رسولانش آشکار نماید:
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا(جن/26 ) عالم الغيب او است، و هيچكس را بر اسرار غيبش آگاه نميسازد.
إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (جن/27 ) رسولاني كه آنها را برگزيده است و مراقبيني از پيش رو و پشت سر براي آنها قرار ميدهد.
الله برخی از اسرار غیبی بر پیامبرانش آشکار مینماید تا بداند آنچه که بر آنها ابلاغ شده بود را بیان نموده اند، یا نه؟!:
لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا (جن/28) تا بداند پيامبرانش رسالتهاي پروردگارشان را ابلاغ كردهاند، و او به آنچه نزد آنها است احاطه دارد، و هر چيزي را احصا كرده است (آمار هر چیز را دارد).
اما بررسی روائی این آیه
در تفسیر المیزان، حدیثی به نقل از علی ابن ابیطالب بیان شده است که: هیچ چیزی از نظر پیامبران مخفی نیست، مگر همان پنج سر غیبی که آخر سورهی لقمان است(3)؛ همچنین از قول امام صادق هم حدیثی با همین مضمون نقل شده است(4).
در منابع اهل سنت در تفسیر این آیه به حدیثی اشاراه دارند که بیان مینماید این 5 مورد جزء امور غیبی است و غیر از الله کسی نمیداند(5).
بنابراین از دیده اسلام 5 موارد پایانی سورهی لقمان یعنی: زمان برپائی روز قیامت، علم بارش باران، جنسیت فرزند پیش از تولد، آن چیزی که انسان در فردا بدست میآورد و زمان مرگش؛ جزء امور غیبی هیتند که هیچکس غیر از الله بر آنها علمی ندارد؛ البته در آن زمان اسلام به این موضوع افتخار میکرد و در تمامی تفسیرهای قدیمی قرآن به چنین چیزی اشاره شده است.
آن چیزی که در اینجا قابل توجه است، این موضوع میباشد که از دید قرآن، حتی دانش این امور هم نزد الله است، دانشی که کاملا غیبی است! دو مورد به دانش بشری امروزی مرتبط است:
1- بارش باران.
2- دانستن جنسیت جنین پیش از تولد.
سلام پارمیدا جان
إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿۳۴﴾
فولادوند: در حقيقتخداست كه علم [به] قيامت نزد اوست و باران را فرو مىفرستد و آنچه را كه در رحمهاست مىداند و كسى نمىداند فردا چه به دست مىآورد و كسى نمىداند در كدامين سرزمين مىميرد در حقيقتخداست [كه] داناى آگاه است
این دو مورد اخر رو گفته کسی نمی داند
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
ارسالها: 572
#9
Posted: 23 Feb 2013 22:09
هر چیزی که با عقل و دانش در تضاد باشد، اصلا نمیتواند حقیقت داشته باشد. چگونه ممکن است بگوییم دودوتا5تا نمیشود مگر اینکه خدا بخواهد!؟ میگویند تمام کارهای خدا منطقی است و دودوتایش همیشه 4تا است! آیا اینکه کوهی شتر بزاید، دودوتا 5تا که هیچ..دودوتا یکمیلیاردتا نیست!؟ بعد آن شتر تمام آب رودخانه را بخورد و همسنگ آن شیر بدهد!؟ آیا اینکه نوح یک درخت بکارد و با چوب آن کشتیی بسازد و بتواند تمام حیوانات دنیا را بیاورد و در آن جای دهد! آنهم بصورت نر و ماده! و بعد بارانی ببارد که آن کشتی را تا نوک کوه بلند کند و 40روز همینطور باران ببارد، یک حرف عقلانی است!؟ چقدر یک انسان باید زود باور باشد تا چنین مهملاتی را باور کند و بعد بگوید تمام کفار نیز به حقانیت دین ما اعتقاد دارند ولی چون منافعشان در خطر افتاده با آن مخالفت میکنند! میگویند اینکه الله گفته لواط گران را تبدیل به سنگ کرده حقیقت است و در شهر پومپی ایتالیا نیز انسانهای سنگ شده بدست امده.. کسی نیست به اینها بگوید آخر من هم که میتوانم هر موجودی را تبدیل به مجسمه کنم..کافیست یک خاکستر داغ روی او بریزیم تا در عرض 4ثانیه تبدیل به مجسمه شود..آنها نیز بخاطر ریختن خاکستر داغ آتشفشانی تبدیل به مجسمه شده اند نه بخاطر گناهانشان..آخر ای زود باوران..در بین آنان کودک و حیوان هم دیده میشود..آنها هم لواط گر بوده اند!؟ ولی خب..تمام افسانه های تورات و قرآن، ریشه ای بسیار کوچک نیز در حقیت دارند و در بین عده ای از اقوام بازگویی میشده..ولی عده ای سوءاستفاده گر مانند کسانی که ادعای نبوت کرده اند، آنقدر به این داستانها، داستانهای دیگر نیز اضافه کرده اند که تبدیل به افسانه های عجیب و غریب شده است. دقیقا همان قضیه یک کلاغ چهل کلاغ و یا داستان آن شخصی که ردی مشکوک از یک مار دید و به همه گفت در جایی بود که هزاران مار سمی و افعی خطرناک دور و بر او بودند!
درست بخوانید,کتب مقدس کتب نیرومندی همواره برای درک کردن بیخدایست
ارسالها: 99
#10
Posted: 24 Feb 2013 00:29
paaaaaarmida: دین من دین انسانیت هستش و اندازه ی ذره ای به کتاب شما اعتقادی ندارم
آقا دمت گرم !!
اوه راستی اگه خانومی بازم دمت گرم
البته از اسمت مشخصه اما حرفی که زدی واو باید با طلا نوشتش
کوروش تو نخواب که ملتت در خواب است ! آرام گاهت غرق به زیر اب است این بار نه بیگانه که دشمن زخود است ننگ بر ما که روح تو بیتاب است !!