انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 6 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

زندگی نامه یاران پیامبر و قهرمانان اسلام


مرد

 
حسن‌ بن علی بن ابیطالب رضی‌الله‌ عنهما


حسن‌بن‌علی رضی‌الله‌عنه‌، فرزند دختر رسول‌ الله صلی الله علیه وسلم فاطمه‌ی‌ زهرا و ریحانه‌ی‌ رسول‌ الله و مشابه‌ترین‌ فرد از نظر شكل‌ و صورت‌ به آن‌ حضرت ‌صلی الله علیه وسلم بود. طبق‌ روایات‌ صحیح‌ در نیمه‌ی‌ شعبان‌ سال‌ سوّم‌ هجری‌ متولّد شد و بعضی‌ گفته‌اند در رمضان‌ به‌ دنیا آمد.

رسول‌ الله صلی الله علیه و سلم بسیار او را دوست‌ داشت‌ و آن‌ گاه‌ كه‌ كودك‌ بود پیامبر اسلام‌صلی الله علیه و سلم گاهی‌ لب‌ و صورت‌ او را می‌بوسید وگاهی‌ زبان‌ او را در دهان‌ گرفته‌ می‌مكید و گاهی‌ در آغوشش می‌گرفت‌ و بر سینه‌ی‌ خود می‌گذاشت‌ و با او بازی‌ می‌كرد. گاهی‌پیامبرصلی الله علیه و سلم در سجده‌ می‌بود او می‌آمد و بر پشت‌ آن‌ حضرت‌ سوار می‌شد، ایشان‌ سجده‌ را طولانی‌ می‌فرمود و گاهی‌ او را باخود بالای‌ منبر می‌برد.

زهری‌ به‌ نقل‌ از انس‌ می‌گوید كه‌ حسن‌رضی الله عنه از همه‌ بیشتر در شكل‌ و صورت‌ با رسول الله صلی الله علیه و سلم مشابه‌ بود.

حضرت حسن‌ رضی‌الله‌عنه بیشتر اوقات‌ ساكت‌ و خاموش‌ بود و هرگاه‌ لب‌ به‌ سخن‌ می‌گشود، بر همه‌ی‌ سخنوران‌ چیره‌ می‌گشت‌، در میهمانی‌هاشركت‌ نمی‌كرد، در امور دیگران‌ دخالت‌ نمی‌كرد ولی‌ اگر كسی‌ به‌ او مراجعه‌ می‌كرد، مسایل‌ را برایش‌ كاملا توضیح‌ می‌داد. سه‌بار همه‌ی‌ دارایی‌ خود را در راه‌ خدا توزیع‌ كرد، همواره‌ صدقه‌ می‌داد و بیست وپنج‌ بار پیاده‌ به‌ حج‌ بیت‌الله مشرف شد،در حالی‌ كه‌حیوان‌ قربانی‌ را هم‌ همراه‌ خود می‌برد.

هرگاه‌ حسن‌ و حسین‌ رضی‌الله عنهما بر اسب‌ سوار می‌شدند ابن‌ عبّاس‌رضی الله عنه ركاب‌ را نگه‌ می‌داشت‌ و این‌ را برای‌ خودمایه‌ی‌ شرف‌ می‌دانست‌. هرگاه‌ به‌ طواف‌ بیت‌ الله می‌رفتند، مردم‌ برای‌ سلام‌ و مصافحه‌، پروانه‌وار روی‌ می‌آوردند تا جایی‌ كه‌بیم‌ آن‌ بود كه‌ زیر دست‌ و پای‌ مردم‌ آسیب‌ ببینند.

سردار جوانان بهشت

از حذیفه‌ به‌ طور مرفوع‌ روایت‌ شده‌ كه‌ حسن‌ و حسین‌ رضی‌الله عنهما، سرور جوانان‌ بهشت‌ خواهند بود، این‌ روایت‌ به‌طرق‌ متعدد نقل‌ شده‌ است‌. همچنین‌ از حضرت علی‌، جابر، بُریده‌ و ابوسعید رضى الله عنهم در این‌ باب‌ مطالبی‌ روایت‌ شده‌است‌.

در صحیح‌ بخاری‌ به‌ نقل‌ از ابی‌بكرة‌ آمده‌ است‌ كه‌: رسول‌ خداصلی الله علیه و سلم را بالای‌ منبر دیدم‌، در حالی‌ كه‌ حسن‌ بن‌ علی‌رضی الله عنه بااو بود، ایشان‌ گاهی‌ به‌ طرف‌ حاضران‌ متوجّه‌ می‌شد و گاهی‌ به‌ سوى حسن رضى الله عنه‌ نگاه‌ می‌كرد و می‌فرمود: این‌ فرزند من‌ سروری‌ است‌ كه‌امیدوارم‌ خداوند به‌ وسیله‌ی‌ او بین‌ دو گروه‌ از مسلمانان‌ صلح‌ برقرار كند.

امام‌ احمدبن‌ حنبل‌ از هاشم‌ بن‌ قاسم‌ از مبارك‌ بن‌ فضاله‌ از حسن‌ بن‌ ابی‌ الحسن‌ از ابوبكره‌ نقل‌ می‌كند كه‌ روزی‌ رسول‌الله صلی الله علیه و سلم مشغول‌ نماز بود، حسن‌ بن‌ علی‌رضی الله عنه چند بار می‌آمد و بر پشت‌ آن‌ حضرت‌ سوار می‌شد، مردم‌ به‌ ایشان‌ گفتند: با این‌بچّه‌ رفتاری‌ دارید كه‌ ندیده‌ایم‌ با دیگران‌ چنین‌ رفتار كنید؟ آن‌ حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم در جواب‌ فرمود: «خداوند به‌ وسیله‌ی‌ این‌ فرزندم‌ بین‌دو گروه‌ از مسلمانان‌ صلح‌ برقرار خواهد كرد.»

در روایتی‌ دیگر آمده‌ كه‌ آن‌ حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌ فرمودند: «امیدوارم‌ خداوند او را طول‌ عمر عنایت‌ كند تا بین‌ دو گروه‌ بزرگ‌ از مسلمانان‌ صلح‌ ایجاد كند»، گروهی‌ از صحابه‌ این‌ حدیث‌ را روایت‌ كرده‌اند.

ابن‌ عبّاس‌ می‌گوید: «روزی‌ حضرت‌ رسول ‌صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌الله‌علیه‌وسلم حسن‌ بن‌ علی‌رضی الله عنه را بر دوش‌ خود گرفته‌ بود، مردی‌ گفت‌: چه‌ سواری‌ خوبی‌ داری‌ ای‌ پسر!پیامبر فرمود: آری‌ سوار هم‌ چه‌ سوار خوبی‌ است‌»!

سخاوت حضرت حسن رضی‌الله‌عنه

این‌ نكته‌ نیز قابل‌ ذكر است‌ كه‌ حضرت‌ حسن‌ و حسین‌ رضی‌الله عنهما ازسخاوتمندان‌ و سلحشوران‌ بزرگ‌ اسلام‌ بودند.

نُعیم‌ روايت مى‌كند:« حضرت ابوهریره‌رضی الله عنه به‌ من‌ گفت‌: هرگاه‌ حضرت حسن‌ رضى الله عنه را می‌بینم‌ اشك‌ از چشمانم‌ جاری‌ می‌گردد؛ زیرا روزی حضرت‌ حسن رضى الله عنه را ديدم كه‌ با سرعت‌ می‌دوید تا در دامان‌ پیامبر نشست‌ و محاسن‌ پیامبر را گرفت‌ و در دهان‌ آن‌ حضرت‌ داخل‌ كرد و رسول‌ الله صلی الله علیه و سلم دهانش‌ را باز كرد وسپس‌ بر دهان‌ حسن‌ بوسه‌ زد و فرمود: «خدایا! من‌ این‌ پسر را دوست‌ دارم‌، تو نیز او را دوست‌ بدار! سه‌ بار این‌ دعا را تكرارفرمود.»

ابن‌ عساكر می‌گوید:«روزی‌ حسن‌رضی الله عنه در یكی‌ از باغ‌های‌ مدینه‌ قدم مى‌زد، غلامی‌ حبشی‌ را دید كه‌ نانی‌ در دست‌ دارد و لقمه‌ای‌ خودش‌ می‌خورد و یك‌ لقمه‌ به‌ سگش‌ می‌دهد. به‌ همین‌ ترتیب‌ نان‌ را بین‌ خود و سگ‌ به‌ دو قسمت‌ تقسیم‌ كرد، حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه از او پرسید: چه‌ چیزی‌ موجب‌ شد تا سهم‌ خودت‌ را با سهم‌ سگ‌ مساوی‌ كردی‌ و خودت‌ بیشتر نخوردی‌؟ گفت‌: وقتی‌ به‌چشمان‌ او نگاه‌ می‌كردم‌ خجالت‌ كشیدم‌ كه‌ سهم‌ او را كم‌تر كنم‌،حضرت حسن‌رضی‌الله‌عنه فرمود‌: تو غلام‌ چه‌ كسی‌ هستی‌؟ گفت‌: غلام‌ اَبّان‌ بن‌عثمان‌، پرسید: این‌ باغ‌ مال‌كیست‌؟ گفت‌: مال‌ ابّان‌، آنگاه‌ حضرت‌ حسن‌ رضی‌الله‌عنه فرمود: تو را به‌ خدا سوگند می‌دهم‌ تا من‌ برمی‌گردم‌همین‌ جا بمانی‌، این‌ را گفت‌ و پیش‌ ابّان‌ رفت‌ و آن‌ غلام‌ را به‌ همراه‌ باغ‌ خرید و سپس‌ نزد غلام‌ برگشت‌ و به‌ او گفت‌: من‌ تو راخریدم‌. غلام‌ بلند شد و گفت‌: سرورم‌! تعهد می‌كنم‌ كه‌ از فرمان‌ خدا و رسول‌ و دستور شما اطاعت‌ كنم‌، حضرت‌ حسن‌ فرمود:باغ‌ را هم‌ خریدم‌، اینك‌ تو به‌ خاطر رضای‌ خدا آزادی‌ و این‌ باغ‌ را هم‌ به‌ تو بخشیدم‌.

تحقق پیشگویی‌ پیامبر اكرم صلی الله علیه و سلم و تاثير آن

خبر دادن‌ پیامبر اكرم صلی الله علیه و سلم از این‌ كه‌ حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه روزی‌ بین‌ دو فرقه‌ی‌ بزرگ‌ از مسلمانان‌ صلح‌ ایجاد می‌كند، تنها یك‌خبر و پیشگویی‌ محض‌ نبود كه‌ حسن‌رضی الله عنه و مسلمانان‌ آن‌ را بشنوند و مانند سایر پیشگویی‌ها آن‌ را باور كنند، بلكه‌ برای‌حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه یك‌ راهنمایی‌ و برنامه‌ی‌ زندگی‌ و خط‌ سیری‌ بود كه‌ در مسیر زندگی‌، آن‌ را سرلوحه‌ی‌ جهت‌گیری‌ها وگرایش‌ها و تصرّفات‌ خود قرار دهد. حتماً این‌ جمله‌ در اعماق‌ قلبش‌ فرود آمده‌ و بر تمام‌ وجودش‌ مستولی‌ گشته‌ و با خون‌ وگوشتش‌ در آمیخته‌ بوده‌ و آن‌ را به‌ عنوان‌ یك‌ سفارش‌ و وصیت‌ از جانب‌ پیامبرصلی الله علیه و سلم تلقی‌ كرده‌ است‌. به‌ یقین‌ چون‌ این‌ جمله‌را از رسول‌ اكرم‌صلی الله علیه و سلم ـ كه‌ هم‌ پیامبر و هم‌ پدر بزرگ‌ او بودـ شنیده‌ و دانسته‌ است‌ كه‌ همین‌ عامل‌، موجب‌ شده‌ تا پیامبر صلی الله علیه و سلم این‌ همه‌ با او محبّت‌ و احترام‌ داشته‌ باشد و چون‌ آثار خوشحالی‌ را در چهره‌ی‌ پیامبرصلی الله علیه و سلم و نور امید را در چشمان‌ او مشاهده‌كرده‌ است‌، لابُدّ به‌ این‌ پیشگویی‌ به‌ عنوان‌ نمونه‌ی‌ كامل‌ و آرمان‌ بزرگ‌ زندگی‌اش‌، محكم‌ چنگ‌ زده‌ است‌.

آری‌، تأثیر این‌ پیشگویی‌ در تمام‌ مراحل‌ زندگی‌ وی‌ ظاهر و نمایان‌ بوده‌ است‌، حتی‌ در گفت‌وگو با پدر بزرگوارش‌، پدری‌كه‌ از موهبت‌ها و امتیازهای‌ منحصر به‌ فردى برخوردار بود و او به‌ عنوان‌ یك‌ فرزند نیك‌ كه‌ از آداب‌ فرزندی‌ و شایستگی‌های‌پدر بزرگوارش‌ آگاهی‌ داشت‌، وی‌ را از دل‌ و جان‌ دوست‌ می‌داشت‌ و مورد احترام‌ قرار می‌داد، آری‌! به‌ این‌ پدر بزرگوار ومحبوب‌ (پس‌ از شهادت‌ حضرت‌ عثمان‌رضی الله عنه) پیشنهاد می‌كند كه‌ از مدینه‌ خارج‌ شود و از مردم‌ كناره‌گیری‌ كند تا عرب‌ سرعقل‌ آیند و خود به‌ سراغ‌ او بروند. روایت‌ شده‌ است‌ كه‌ به‌ او گفت‌:«اگر درهرنقطه‌ای‌ خود را مخفی‌ كنی‌ آخر تو را پیدا كرده‌و با تو بیعت‌ خواهند كرد، بدون‌ این‌ كه‌ خودت‌ را برای‌ بیعت‌ عرضه‌ كنی‌.» همچنین‌ هنگامی‌ كه‌ حضرت‌ علی‌رضی الله عنه عازم‌ جنگ‌با شامیان‌ بود و از مدینه‌ به‌ قصد جنگ‌ خارج‌ شد،حضرت حسن‌رضی الله عنه نزد ايشان رفت‌ و چنین‌ گفت‌: «پدرم‌! از این‌ تصمیم‌ خود منصرف‌ شويد؛ زیرا این‌ عمل‌ موجب‌ ریختن‌ خون‌ مسلمانان‌ و ایجاد اختلاف‌ بین‌ آنها خواهد شد.»

ظاهر است‌ فرزندی‌ كه‌ با پدر خود این‌گونه‌ سخن‌ می‌گوید، پیشگویی‌ و دعای‌ پیامبرصلی الله علیه و سلم در وجود او تأثیر كرده‌است‌.اما حضرت‌ علی‌رضی الله عنه پیشنهاد حسن‌رضی الله عنه را نپذیرفت‌.

خلافت‌ حضرت‌ حسن رضی الله عنه و صلح‌ با معاویه‌

هنگامی‌ كه‌ حضرت‌ علی‌رضی الله عنه به‌ دست‌ ابن‌ ملجم‌ ضربت‌ خورد، مردم‌ به‌ او گفتند: ای‌ امیرمؤمنان‌! آیا كسی‌ را برای‌خلافت‌ تعیین‌ نمی‌كنی‌؟ فرمود‌:«خير!همانطور كه‌ پیامبر خداصلی الله علیه و سلم شما را به‌ خودتان‌ واگذاشت‌ (و جانشینی‌ تعیین‌ نكرد) من‌ نیزشما را به حال‌ خودتان وامی‌گذارم‌، اگر خدا به‌ شما اراده‌ی‌ خیری‌ داشته‌ باشد، شما را به‌ انتخاب‌ بهترین‌ شما متّفق‌ می‌گرداند، همان‌ طوركه‌ بعد از رسول‌ الله بر بهترینتان‌ متّفق‌ گردانید.»

اما مردم‌ در همان‌ روز كه‌حضرت علی‌رضی الله عنه مورد ضربت‌ قرار گرفت‌، باحضرت حسن‌رضی الله عنه بیعت‌ كردند؛ یعنی‌ در روز جمعه‌ هفدهم‌ رمضان‌ سال‌ چهلم‌ هجری‌.

ابن‌ كثیر می‌گوید: «چون‌ علی‌رضی الله عنه در گذشت‌ (و با حسن‌رضی الله عنه بیعت‌ شد)، قیس‌ بن‌ سعدبن‌عباده‌ به‌ حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه پیشنهاد و اصراركرد كه‌ با اهل‌ شام‌ بجنگند، حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه اراده‌ نداشت‌ كه‌ با كسی‌ بجنگد، اما با اصرار،او را وادار كردند. جمعیت‌ بسیاربزرگ‌ و بی‌سابقه‌ای‌ گرد آمدند، آنگاه‌ حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه قیس‌ بن‌ عباده‌ را به‌ فرماندهی‌ دوازده‌ هزار سرباز منصوب‌ كرد و پیش‌ فرستاد. سپس‌ خود نیز با باقی‌مانده‌ی‌ لشكر به‌ دنبال‌ او به‌ قصد جنگ‌ با معاویه‌رضی الله عنه و اهل‌ شام‌ حركت‌ كرد، وقتی‌ ازمدائن‌ گذشت‌، توقف‌ كرد و مقدمة‌ الجیش‌ را جلوی‌ خود قرار داد.

در همین‌ هنگام‌ كه‌ او خارج‌ از مدائن‌ اردو زده‌ بود، ناگاه‌ كسی‌ ندا در داد كه‌ قیس‌ بن‌ عباده‌ كشته‌ شد، با شنیدن‌ این‌ خبر لشكریان‌ به‌ جان‌ هم‌ افتادند و وسایل‌ یكدیگر را به‌ غارت‌ بردند، حتّی‌ خیمه‌ی‌ حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه و اثاث‌ او را نیز به‌ یغمابردند و فرشی‌ را كه‌ روی‌ آن‌ نشسته‌ بود از زیر پایش‌ بیرون‌ آوردند و با خنجر به‌ او زخم‌ زدند، ولی‌ سطحی‌ بود. لذا به‌ شدّت‌ ازآنان‌ متنفر شد و با حالت‌ مجروحی‌ بر اسب‌ خود سوار شد و در كاخ‌مدائن‌ فرود آمد. هنگامی‌ كه‌ لشكریان‌ به‌ قصراستقرار یافتند، مختار بن‌ ابی‌ عبید (قَبَّحَه‌ُ اللهُ) به‌ عمویش‌، سعد بن‌ مسعود كه‌ استاندار مدائن‌ بود گفت‌: آیا می‌خواهی‌ به‌ ثروت‌ وعزّت‌ دست‌یابی‌؟ گفت‌: چگونه‌؟ مختار گفت‌: حسن‌ بن‌ علی‌ را دستگیر كن‌ و نزد معاویه‌ بفرست‌، سعد گفت‌: خدا تو را رسوا كند! این‌ چه‌ سخن‌ زشتی‌ است‌ كه‌ می‌گویی‌، آیا به‌ فرزند دختر رسول‌ الله صلی الله علیه و سلم خیانت‌ كنم‌؟»

ابن‌ كثیر می‌گوید: «اهل‌ عراق‌ حسن‌ بن‌ علی‌رضی الله عنه را برگزیدند تا به‌ وسیله‌ی‌ او با اهل‌ شام‌ بجنگند، اما به‌ هدف‌ خود نرسیدند، و در این‌ باره‌ خودشان‌ مقصر بودند؛ زیرا نظرات‌ متفاوتی‌ داشتند و از رهبران‌ خود اطاعت‌ نمی‌كردند. اگر می‌فهمیدند كه‌ خداوند چه‌ نعمت‌بزرگی‌ به‌ آنان‌ داده‌ و به‌ شرف‌ افتخار بیعت‌ با سبط‌ِ رسول‌ الله صلی الله علیه و سلم و سرور مؤمنان‌ و یكی‌ از دانشمندان‌ صحابه‌ نایل‌ آمده‌اند، قدر آن‌ را می‌دانستند.»

حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه وقتی‌ دید كه‌ لشكرش‌ پراكنده‌ شده‌ است‌، از آنان‌ بیزار و مأیوس‌ شد و نامه‌ای‌ به‌ معاویه‌ بن‌ابی‌سفیان‌رضی الله عنه ـ كه‌ با سپاهی‌ از شام‌ خارج‌ شده‌ و به‌ «مَسكِن‌» رسیده‌ بودـ نوشت‌. در این‌ نامه‌ پیشنهاد صلح‌ داده‌ و شرایطی‌ذكر كرده‌ بود كه‌ اگر او قبول‌ كند، از امارت‌ دست‌بردار شود و به‌ معاویه‌ بسپارد، تا بدین‌ وسیله‌ از ریختن‌ خون‌ مسلمانان‌جلوگیری‌ شود. بدین‌ ترتیب‌ با هم‌ به‌ توافق‌ رسیدند و به‌ امارت‌ معاویه‌رضی الله عنه اتفاق‌ شد.

ابن‌ كثیر می‌گوید: «رسول‌ الله صلی الله علیه و سلم فرموده‌ است‌: «خلافت‌ بعد از من‌ سی‌ سال‌ خواهد بود، بعد از آن‌ نوبت‌ پادشاهی‌ می‌رسد»، با خلافت‌حسن‌ بن‌ علی‌ سی‌ سال‌ تكمیل‌ می‌شود؛ زیرا وی‌ در ربیع‌ الاول‌ سال‌ چهل‌ و یك‌ هجری‌ از خلافت‌ كناره‌گیری‌ و با معاویه رضی‌الله‌عنه ‌ صلح‌كرد و از وفات‌ رسول‌ الله صلی الله علیه و سلم تا آن‌ روز سی‌ سال‌ كامل‌ گذشته‌ بود.»

حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه بعد از صلح‌، به‌ تقاضای‌ حضرت‌ معاویه‌رضی الله عنه خطبه‌ای‌ ایراد فرمود و بعد از ثنای‌ پروردگار و درود بر پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمود: «ای‌ مردم‌! خدا شما را به‌ وسیله‌ی‌ نخستین‌ ما (حضرت‌ محمّد) هدایت‌ كرد و خون‌ شما را به‌ وسیله‌ی‌ آخرین‌ ما (یعنی‌خودش‌) حفظ‌ كرد. این‌ كار (خلافت‌) مدّتی‌ دارد و دنیا دست‌ به‌ دست‌ می‌گردد. خدای‌ عزّوجّل‌ به‌ پیامبر خود می‌فرمايد: (وَ إن‌ْ ادْری‌ لَعَلَّه‌ُ فِتْنَة‌ٌ لَكُم‌ْ وَ مَتاع‌ٌ إلی‌ حین‌ٍ)؛بگو من‌خود نمی‌دانم‌ شاید این‌ برای‌ شما آزمایش‌ است‌ و تا مدّتی‌ برخوردار شوید. آنگاه‌ در ادامه فرمود‌:آگاه باشید که من‌ با معاویه‌ صلح نموده و با وى بیعت‌ كرده‌ام.»

مردی‌ به‌ نام‌ ابوعامر خطاب‌ به‌ حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه گفت‌: «اَلسّلام‌ُ عَلَیك‌َ یا مُذِل‌َّ المُؤْمِنین‌َ»؛ (سلام‌ بر تو ای‌ خواركننده‌مؤمنان‌!)؛ آن‌ حضرت‌ فرمود: ای‌ ابوعامر! چنین‌ مگو، من مؤمنان‌ را خوار نكـردم‌، اما نخواسـتم‌ آنها را برای‌ كسـب‌ قدرت‌ به‌كشـتن‌ بدهم‌.

ابن‌ كثیر می‌گوید: «چون‌ بر بیعت‌ معاویه‌رضی الله عنه توافق‌ و اجتماع‌ شد، حسن‌ بن‌ علی‌رضی الله عنه به‌ اتّفاق‌ برادرش‌، حسین‌رضی الله عنه و بقیه‌ی‌ برادران‌ و پسر عمویش‌-عبدالله بن‌ جعفر- سرزمین‌ عراق‌ را ترك‌ گفتند و به‌ شهر مدینه‌ رفتند. در بین‌ راه‌ ساكنان‌ آبادی‌هایی‌ كه‌ طرفدار ايشان بودند او را به‌ خاطر صلح‌ ملامت‌ می‌كردند، اما ایشان‌ با سعه‌ی‌ صدر و بردباری‌ خویش‌ گفته‌ی‌ آنان‌ را به‌ دل‌ راه‌ نمی‌داد و از این‌ بابت‌ نمی‌رنجید و از كار خود اظهار پشیمانی‌ نمی‌كرد، بلكه‌ بسیار خرسند بود، گرچه‌ برای‌ عدّه‌ای‌ از یاران‌ و خویشان‌ وی‌ناگوار بود، و تا امروز نیز عدّه‌ای‌ او را ملامت‌ می‌كنند، اما حق‌ این‌ است‌ كه‌ باید از این‌ عمل‌ ارزشمند و سنّت‌ او پیروی‌ كرد و او را به‌ خاطر حفظ‌ جان‌ مسلمانان‌ ستود، همان‌ گونه‌ كه‌ رسول‌ الله صلی الله علیه و سلم او را مورد ستایش‌ قرار داده‌ بود.»

یاران‌ حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه به‌ او می‌گفتند: «یا عارالمؤمنین‌» (ای‌ كسی‌ كه‌ باعث‌ ننگ‌ و عار مؤمنان‌ شدی‌!)، او در جواب‌می‌فرمود‌: «العارُ خَیرٌ مِن‌َ النّارِ» (عار از آتش‌ بهتر است‌)؛ یعنی‌ این‌ ملامت‌ و نكوهش‌ از سوختن‌ در آتش‌ دوزخ‌ به‌ خاطر ریختن‌خون‌ مسلمانان‌ بهتر است‌.

ابوداود طیالسی‌ از زهیر بن‌ نفیر حضرمی‌ و او از پدرش‌ نقل‌ می‌كند كه‌‌: «به‌ حسن‌ بن‌ علی‌رضی الله عنه گفتم‌: مردم‌ می‌گویند خواهان‌ خلافت‌ هستی‌؟ ايشان‌ فرمود: سرها و جمجمه‌های‌ عرب‌ در دست‌ من‌ بود، با هر كه‌ من‌ صلح‌ می‌كردم‌ آنها هم‌ صلح‌ می‌كردند و با هر كه‌ می‌جنگیدم‌ آنان‌ نیز می‌جنگیدند، ولی‌ من‌ خلافت‌ را به‌ خاطر رضای‌ خدا ترك‌ گفتم‌. آیا اینك‌ بار دیگر در اطراف‌ حجاز این‌ مسأله‌ را دامن‌ بزنم‌؟» یك‌ بار فرمود‌:« ترسیدم‌ ازاین‌ كه‌ روز قیامت‌ هفتاد یا هشتاد هزار نفر یا كمتر و بیشتر در حالی‌ نزد خداوند حاضر شوند كه‌ از رگ‌های‌ گردنشان‌خون‌ می‌چكـد و همه‌ به‌ پیشگاه‌ خـدا شكایت‌ كنند كه‌ چـرا خونشـان‌ ریخته‌ شـده‌ است‌؟»

شهادت‌ حضرت‌ حسن رضی الله عنه

حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه مسموم‌ گردید و همین‌ چیز سبب‌ وفاتش‌ شد. عمیر بن‌ اسحاق‌ می‌گوید: من‌ به‌ اتّفاق‌ مردی‌ از قریش‌، نزد حسن‌ بن‌ علی‌رضی الله عنه (بعد از این‌ كه‌ مسموم‌ شده‌ بود) رفتم‌، او فرمود‌: بارها مرا مسموم‌ كرده‌اند و این‌ بار از هر بار دیگرشدیدتر است‌، سپس‌ در حالی‌ كه‌ آخرین‌ ساعات‌ عمر خود را می‌گذرانید، برادرش‌، حسین‌رضی الله عنه بر بالینش‌ نشست‌ و فرمود‌: ای‌برادر! چه‌ كسی‌ تو را مسموم‌ كرده‌ است‌؟ گفت‌: می‌خواهی‌ او را بكشی‌؟ حسین‌ فرمود‌: آری‌، حضرت حسن رضى الله عنه در جواب فرمود‌:« اگر مسموم‌كننده‌ی‌ من‌ كسی‌است‌ كه‌ من‌ گمان‌ می‌كنم‌، پس‌ خدا سخت‌تر و شدیدتر عذاب‌ می‌كند و اگر او نیست‌، نمی‌خواهم‌ به‌ خاطر من‌ فرد بی‌گناهی‌كشته‌ شود.»

حضور مردم‌ در تشییع‌ جنازه‌ی‌ ايشان به‌ قدری‌ بود كه‌ در قبرستان‌ بقیع‌ جای‌ خالی‌ وجود نداشت‌. واقدی‌ به‌ نقل‌ از ثعلبه‌ بن‌ ابی‌مالك‌ می‌گوید: در تشییع‌ جنازه‌ی‌ حسن‌ بن‌ علی‌رضی الله عنه حاضر بودم‌، جمعیت‌ تشییع‌كنندگان‌ به‌ قدری‌ زیاد بود كه‌ اگر سوزنی‌انداخته‌ می‌شد بالای‌ سر كسی‌ می‌افتاد.

حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه طبق‌ صحیح‌ترین‌ روایات‌، در سن‌ چهل‌ و هفت‌ سالگی‌ در پنجم‌ ماه‌ ربیع‌ الاوّل‌ سال‌ پنجاه‌ هجری‌ دارفانی‌ را وداع‌ گفت‌. ابوجعفر می‌گوید: به‌ مناسبت‌ رحلت‌ حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه تا یك‌ هفته‌ بازارها تعطیل‌ بود.

حسن‌رضی الله عنه پس‌ از شهادت‌ حضرت علی‌رضی الله عنه در ماه‌ رمضان‌ سال‌ چهلم‌ هجری‌ خلیفه‌ی‌ مسلمانان‌ شد و با امیر معاویه‌رضی الله عنه درماه‌ ربیع‌ الاوّل‌ سال‌ چهل‌ و یك‌ صلح‌ نمود. سال‌ صلح‌ او با معاویه‌ «عام‌ الجماعة‌» نامیده‌ می‌شود. خلافت‌ او شش‌ ماه‌ بود و باهمین‌ شش‌ ماه‌ دوره‌ی‌ سی‌ ساله‌ی‌ خلافت‌ (نبوی‌) به‌ پایان‌ رسید.

موضع‌ِ صحیح‌ حضرت‌ حسن‌ رضی الله عنه

صلح‌ حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه با معاویه‌رضی الله عنه و واگذاری‌ خلافت‌ به‌ او بسیار به‌ موقع‌ و به‌ جا بود، همان‌ گونه‌ كه‌ موضعگیری‌حسین‌رضی الله عنه در برابر یزید، صحیح‌ و به‌ جا بود؛ زیرا محیط‌، اوضاع‌ و شرایط‌ و زمان‌ و مكانی‌ كه‌ حوادث‌ پیش‌ می‌آید، دارای‌درجه‌ی‌ حرارت‌ و دمای‌ خاصّی‌ هستند كه‌ طبق‌ِ همان‌ درجه‌ باید موضعی‌ انتخاب‌ كرد و عكس‌العملی‌ نشان‌ داد، در هر جا و در هر حال‌ نمی‌توان‌ یك‌ روش‌ را اعمال‌ كرد. همه‌ می‌دانند كه‌ بین‌ِ حضرت‌ معاویه‌رضی الله عنه و فرزندش‌ یزید، از نظر سیره‌ و اخلاق‌ و از نظر رابطه‌ و مصاحبت‌ با پیامبر و از نظر نقش‌ آنها در اسلام‌، از زمین‌ تا آسمان‌ تفاوت‌ بود.

ادامه‌ی‌ جنگ‌ با معاویه ‌رضی الله عنه و مقاومت‌ در برابر او نتیجه‌ای‌ جز خونریزی‌ و ایجاد هرج‌ و مرج‌ در جامعه‌ی‌ نوپای‌اسلامی‌ كه‌ از یك‌ طرف‌ با اختلافات‌ داخلی‌ و از سوی‌ دیگر با خطرات‌ خارجی‌ مواجه‌ بود، نداشت‌؛ آن‌ هم‌ با لشكری‌ بی‌ثبات‌كه‌ با اندك‌ بهانه‌ای‌ می‌شورید و خیانت‌ می‌ورزید. حضرت‌ حسن‌رضی الله عنه بیش‌ از هر كسی‌ به‌ طبیعت‌ و نهاد این‌ لشكر عراقی‌ كه ‌مدّعی‌ یاری‌ او و پیش‌ از او مدّعی‌ یاری‌ پدرش‌ بودند، آشنایی‌ داشت‌ و به‌ خوبی‌ می‌دانست‌ كه‌ چگونه‌ پدرش‌ را تنها گذاشتند وبه‌ جای‌ استقامت‌ و پایمردی‌ فرار را برقرار ترجیح‌ دادند و به‌ وسیله‌ی‌ آرای‌ گوناگون‌ و سرپیچی‌ از فرمان‌ او دل‌ حضرت‌علی‌رضی الله عنه را خون‌ كردند و ناچار حضرت‌ علی‌رضی الله عنه در خطبه‌ها و سخنان‌ خود به‌ نكوهش‌ و سرزنش‌ آنها پرداخت‌.
     
  
زن

andishmand
 
gahardorud74
دوست عزیز

اینجا یک سایت آزاده و از قسمت های مختلف تشکیل شده . و هر کسی در ابراز عقیده و انتخاب و ارسال مطالب اختیار تام داره و تا جائی که به کسی یا گروهی توهین نکنه حق داره مطلب بذاره و در ضمن دقت کنید که اینجا تالار مذهبه نه تالار سکسی و هیچ جسارت و توهینی به حضرت رسول نشده .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
تحليلي بر فتوحات دوران ابوبكر صديق - رضي الله عنه -
شاخصهاي سياست خارجي ابوبكر - رضي الله عنه - :


در دوران خلافت ابوبكر صديق - رضی الله عنه - مهمترين اهداف و شاخصهای سياستگزاری خارجی حكومت اسلامی به شرح زير تبيين شد:

1ـ ارائه نمايی باشكوه و قدرتمند از اسلام به ساير ملتها:

الف) خبر پيروزی مسلمانان، در رويارويی با جريان ارتداد و آشوب فتنه گران كه به فروكش كردن آتش فتنه و تثبيت پايه های حكومت اسلامی انجاميد، به حكومتهای مجاور خلافت اسلامی رسيد. تحولات قلمرو اسلامی در آن زمان زير نگاه دو قدرت ايران و روم بود و چون خبر پيروزی مسلمانان در اين جريان به ايران و روم رسيد، دانستند كه اين قدرت جديد، دسيسه ها و چالشها را به راحتی پشت سر ميگذارد و همين، جلوه قدرتمند و باشكوهی از اسلام به نمايش گذاشت.
ب) لشكر اسامه: گسيل لشكر اسامه نقش مهمی در ايجاد وحشت در دل دشمنان اسلام و ارائه تصويری قدرتمند از اسلام داشت و طوری شده بود كه بازگشت پيروزمندانه لشكر اسلام به مدينه، روميها را به سؤال و شگفت واداشته و آنان را به قدری در هراس انداخته بود كه هرقل را بر آن داشت تا دهها هزار از نيروهايش را در مرزها مستقر كند. با انتشار اين خبر و رسيدن آن به ايرانيها، هيبت و شوكت اسلام و مسلمانان، بيش از هر زمانی در اين قدرتها رخنه كرد.

2ـ پيگيری فرمان رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - درباره جهاد:
ابوبكر صديق - رضی الله عنه - برای تأمين دعوت و رساندن آن به مردم، راه جهاد را ادامه داد و برای گسترش دعوت حق، عموم مسلمانان را به جهاد و خروج در راه خدا فراخواند تا طاغوتيانی را كه دعوت رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - را رد كرده و نور حق را از ملتهايشان دريغ نموده بودند، نابود كند. عموم مسلمانان نيز فراخوان ابوبكر صديق - رضی الله عنه - را لبيك گفتند تا زير پرچم جنگاوران مجاهدی چون خالد، ابوعبيده، عمرو، شرحبيل - رضی الله عنهم - انجام وظيفه نمايند. اين فرماندهان از سوی خليفه باتجربه و كارآزموده ای منصوب شده بودند كه دانش نظامی شگفت انگيزي داشت؛ دانشی كه در شرايط بحرانی و چالشهای فراروی مردمش، به دست آورده و او را در گزينش بهترين فرماندهان لشكری به نحو احسن ياری داده بود. ابوبكر صديق - رضی الله عنه - علاوه بر گزينش درست فرماندهان، همواره آنان را راهنمايی ميكرد و همين، باعث شد تا شام و عراق در كوتاهترين زمان ممكن و در حداقل تلفات و سختيها فتح شوند.

3ـ عدالتگستري و مهرورزي درميان مردم مناطق فتحشده:
سياست خارجی ابوبكر صديق - رضی الله عنه - مبتنی بر عدلگستری، برقراری امنيت و ايجاد اطمينان و آرامش خاطر برای تودهی مردمان مناطق فتح شده بود تا بتوانند به وضوح تفاوت حكومت حق و حكومت باطل را دريابند و در پی آن چنين نپندارند كه حكومت ستم پيشه ای نابود شده تا حكومت ستمگر ديگری و يا ظالمتر از آن، روی كار بيايد. ابوبكر صديق - رضی الله عنه - به فرماندهانش سفارش نمود كه رفتار عادلانه و محبت آميزی با مردم داشته باشند؛ چراكه شكستخورده، بيش از هر كس ديگری نيازمند مهر و عطوفت است تا انگيزهه جنگ و شورش، از او برداشته شود. مسلمانان فاتح نيز اين رويه را با مردم مناطق فتح شده در پيش گرفتند و توجه ويژه ای به سازندگی و عمران نمودند. توده ملتها، با برپايی ترازوی عدل، منش نوينی از انسانيت راستين ديدند كه باعث انتشار نور اسلام و شكار دلها شد و بدين سان همه، در برابر اسلام گردن نهادند. سپاهيان فارس و روم، به هر جا كه قدم ميگذاشتند، خرابی به راه می انداختند و با هتك حرمت و تجاوزگری، آنچنان وحشت و هراس شديدی ايجاد ميكردند كه خاطره تلخش، سينه به سينه و نسل به نسل ميگشت. اما ورود سپاهيان اسلام به قلمرو فارس و روم، جلوه زيبايی از عدالت و مهرورزی را نمايان كرد و جايگاه انساني آحاد ملتها را كه در اثر ظلم و خفقان حكام ستم پيشه فارس و روم، به نابودي كشيده شده بود، به آنان باز گردانيد. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به اين استراتژي، توجه ويژه اي داشت و همواره به رفع اشتباهات و كجيها ميپرداخت. بيهقي رحمه الله ميگويد: عجمها، پس از هر پيروزي، به غارتگري پرداخته و هر طور كه ميخواستند با بزرگان و سرآمدان حريف شكستخورده، برخورد ميكردند و سرِ كشته هاي دشمن را جهت افتخار و بنشان پيروزي، براي شاهانشان ميفرستادند.
مسلمانان در جنگ با روميان، به قصد مقابله به مثل، همين رويه را در پيش گرفتند كه از آن جمله ميتوان به كار عمرو بن عاص و شرحبيل بن حسنه اشاره كرد كه سر يكي از فرماندهان رومي به نام بنان را با عقبه بن عامر - رضي الله عنه - به مدينه فرستادند. اما ابوبكر صديق - رضي الله عنه - اين كارشان را نكوهش كرد. عقبه - رضي الله عنه - عرض كرد: "اي خليفه رسول خدا! دشمن، با ما همين كار را ميكند." ابوبكر صديق - رضي الله عنه - فرمود: "آيا ميخواهيد روش فارس و روم را در پيش بگيريد؟! پس از اين، هيچ سري را برايم نفرستيد و به نامه و گزارش كارتان بسنده كنيد."

4ـ برداشتن هرگونه زور و اجبار از مردم:
يكي از شاخصترين سياستهاي خارجي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - برداشتن زور و اجبار از مردم مناطق فتح شده بود و هيچ كسي را به پذيرش اسلام مجبور نميكرد؛ اين رويه اش، برخاسته از فرموده الهي بود كه:
(يونس:99)
"آيا تو ميخواهي مردم را مجبور كني به اينكه ايمان بياورند؟!"
هدف مسلمانان از جهاد برون مرزي و فتح سرزمينها، نابودي سركشان و در پي آن گشايش درها به سوي ملتها بود تا كابوس ستم را از بين ببرند و شرافت و انسانيت راستين را به مردم هديه كنند؛ نور اسلام را ببينند و آزادانه تصميم بگيرند. آري! مسلمانان، كسي را به پذيرش اسلام، مجبور نكردند و تا زماني كه با آنها عهدشكني نشد، بر پيمان خود به ترتيب زير پايبند ماندند:
الف) پرداخت جزيه از سوي كساني كه اسلام را قبول نكردند.
ب) عدم به كارگيري و استخدام غيرمسلمانان در كارهاي كليدي از قبيل فعاليتهاي لشكري و نظامي.
ج) اخذ پيمان از غيرمسلمانان قلمرو حكومت اسلامي مبني بر اينكه از فعاليتهاي ضد اسلامي بپرهيزند.
د) در صورتي كه هر غيرمسلماني، خواسته باشد دينش را تغيير دهد، تنها بايد مسلمان شود.
با توجه به اينكه به زور و اجبار نميتوان عقيده اي را بر كسي تحميل كرد، اسلام و حكومت اسلامي، براي غيرمسلمانان از طريق شرح عملي و تئوري به گونه اي تبيين شد كه به ميل خود اين دين را بپذيرند و مسلمان شوند.

اساسي ترين برنامه ها و شيوه هاي جنگي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - :
بازنگاهي به فتوحات دوران ابوبكر صديق - رضي الله عنه - اين امكان را فراهم م يآورد تا اساسي ترين برنامه هاي جنگي اين خليفه بزرگوار و چگونگي كاربري اسباب و زمينه ها از سوي وي، به عنوان يك سنت الهي نمايان گشته و از چند و چون عوامل نزول نصرت و پيروزي مسلمانان در جريان فتوحات خليفه اول آگاهي يابيم. برخي از اين برنامهها عبارتند از:
1ـ پرهيز از شتابزدگي در ورود به قلمرو دشمن:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به شدت مسلمانان را از ورود پرشتاب و نسنجيده به قلمرو دشمن پيش از فتح كامل برحذر ميداشت كه اين امر، در جريان فتح عراق و شام كاملاً واضح ميباشد. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در جريان فتح عراق به خالد و عياض دستور داد تا بطور جداگانه از شمال و جنوب وارد عراق شوند. در فرمان ابوبكر - رضي الله عنه - به اين دو فرمانده آمده بود: "زماني كه در حيره گرد هم آمديد، هر يك از شما كه زودتر به حيره رسيده بود، امير آن يكي است. در حيره كه با هم شديد و ديده بانهاي پارسيان را در هم شكستيد و مطمئن شديد كه مسلمانان از پشت سرشان غافلگير نميشوند، يكي از شما در حيره براي پشتيباني از همكارش و ديگر مسلمانان بماند و ديگري، بر شهرهايي كه دشمنان خدا و دشمنان خودتان از پارسيان در آن، قدرت و جا گرفته اند، شبيخون بزند. با آنها بجنگيد تا آنچه را كه در دست دارند، فراچنگ آوريد و از خداي متعال بترسيد و از او ياري بخواهيد. آخرت را بر دنيا ترجيح دهيد تا هر دو، نصيبتان گردد و دنيا را بر آخرت مقدم نشماريد كه هم دنيا و هم آخرت را از دست ميدهيد. از طريق دوري از گناهان و شتاب در توبه ، از نواهي خداوند، باز آييد و از پافشاري بر گناه و به تأخير انداختن توبه جداً بپرهيزيد."
اين نامه پرمحتواي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - نشاندهنده انديشه والاي وي و باريكبينيش در راهنمايي فرماندهان لشكري است و البته توفيق الهي بر اين توانمندي ابوبكر - رضي الله عنه - مقدم ميباشد. برنامه جنگي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در كمال تناسب و سازگاري با مصالح قشون اسلامي در جريان عملياتي كردن اين رهنمود قرار داشت و به قدري پخته و كامل بود كه جنگاوراني چون خالد - رضي الله عنه - به ژرف انديشي نظامي ابوبكر - رضي الله عنه - گواهي داده اند. چنانچه خالد - رضي الله عنه - در جريان انجام مأموريتش كه در ادامه كار عياض - رضي الله عنه - در فتح شمال عراق بود، به كربلاء رسيد و مسلمانان از انبوه مگس هاي پرآزار آنجا به ستوه آمدند. خالد - رضي الله عنه - به عبدالله بن وثم فرمود: "صبر كن كه من، ميخواهم قلعه هايي را كه عياض - رضي الله عنه - مأمور فتح آن شده، از نيروها و ديده بانهاي دشمن خالي كنم تا مسلمانان در آن مستقر شوند و قشون اسلامي از اين ناحيه در امان باشند و عربها با اطمينان خاطر و بدون آشفتگي به نزد ما بيايند كه اين، فرمان خليفه است و نظرش، با توانايي و كارآيي تمام امت برابري ميكند.مثني بن حارثه - رضي الله عنه - نيز در جريان فتح عراق بر اساس همين رهنمود، انجام وظيفه ميكرد كه فرمانده كل دستور داده بود: "با ايرانيها در نزديكترين نقطه مرزيشان با سرزمين عربها بجنگيد و در نقاط مركزي و اندروني خاكشان وارد جنگ نشويد كه اگر خداي متعال، مسلمانان را پيروز كرد از پشت سر ايمن هستند و اگر نتيجه عكس اين بود، باز هم در بازگشت مشكلي ندارند كه راهشان را خوب ميشناسند و در خاكشان بيباكترند تا اينكه خداي متعال، آنها را در يورشي دوباره موفق كند.

2ـ بسيج و فراخوان عمومي براي جهاد در راه خدا:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - پس از آنكه به خلافت رسيد، فراخوان يا بسيج عمومي را يكي از اصليترين ابزار آمادگي نظامي حكومت اسلامي قرار داد و مسلمانان را براي رويارويي با جريان ارتداد و همين طور حضور در حركت فتوحات به خدمت فراخواند كه از آن جمله ميتوان به نامهاي اشاره كرد كه به يمنيها نوشت و آنان را به خروج در راه خدا فرا خواند.
3ـ تشكيل نيروهاي امداد و پشتيباني:
زماني كه جبهه شرق، شديد شد و خالد و مثني احساس كردند كه نيروهايشان براي انجام مأموريتشان كافي نيستند و به نيروي انساني بيشتري نياز دارند، به ابوبكر صديق - رضي الله عنه - نامه نوشتند و از وي درخواست نيروي كمكي كردند. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در پاسخشان چنين نوشت: "كساني را به همراهي لشكر اسلام فرابخوانيد كه پس از رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - بر اسلام ثبات ورزيده و با مرتدها جنگيده اند؛ هيچ يك از كساني را كه پيشينه ارتداد دارند، براي جهاد با خود همراه نكنيد تا بعداً ببينم چه ميشود."ابوبكر - رضي الله عنه - تا واپسين لحظات حياتش از گسيل نيروهاي كمكي و پشتيباني به جبهه هاي عراق و شام دريغ نكرد.
4ـ هدفمند كردن جنگ:
هدف مشخصي در جريان فتوحات اسلامي، فراروي مجاهدان بود تا عمليات هدفمند جهادي، كوششي همگاني در راستاي دستيابي به مقصود ايجاد كند. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - بر همين اساس، برنامه اش را بر اين مبنا قرار داد كه هر رزمنده اي بداند كه هدف نهايي مسلمانان از فتوحات، گسترش اسلام و رساندن آن به تمام ملتها از طريق نابودي حكام و سركشاني است كه مردمشان را از اين خير عمومي و فراگير محروم ميكنند. فرماندهان مسلمان، پيش از آغاز جنگ سه انتخاب فراروي دشمن قرار ميدادند كه عبارتند از: *پذيرش اسلام؛ *پرداخت جزيه *و يا جنگ.
5 ـ اولويت بندي و سنجيدگي در عمليات نظامي:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - شخصاً عمليات سركوبي مرتدها را در ابتدا عهده دار شد و سپس سپاهياني براي اين امر فراهم آورد و در عين حال از ساير صحنه هاي نبرد نيز غفلت نكرد و اسامه - رضي الله عنه - را برابر فرمان رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - به شام گسيل نمود. ابوبكر - رضي الله عنه - در سال نخست خلافتش، فعاليت جهادي را در سركوبي مرتدها متمركز كرد و پس از يكسان سازي شبه جزيره و برقراري امنيت، دو جبهه عراق و شام را فعال كرد و چون جبهه شام به نيروي كمكي و پشتيباني نياز پيدا كرد، خالد - رضي الله عنه - را از عراق به شام فرستاد و مثني - رضي الله عنه - را در عراق گذاشت و بدين ترتيب به حسب شرايط، جهاد برون مرزي را در شام فعالتر نمود.

6ـ عملكرد فرماندهان، سنجهي عزل و نصب:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - پس از فراخوان مردم براي خروج در راه خدا به قصد جنگ با روميان، خالد بن سعيد - رضي الله عنه - را به تبوك فرستاد تا در آنجا كه مركز پيشروي بود، سپاهياني فراهم آورد و به عنوان نيروي پشتيباني انجام وظيفه نمايد و چون خالد بن سعيد - رضي الله عنه - به خوبي از عهده مأموريتش بر نيامد، ابوبكر صديق - رضي الله عنه - عزلش نمود و عكرمه بن ابوجهل را به جاي او به مقام فرماندهي منصوب كرد.

7ـ ايجاد تحول در شيوههاي عملياتي بر اساس شرايط:

زماني كه ابوبكر صديق - رضي الله عنه - از پيشروي روميها و پيوستن مردم دمشق به آنها اطلاع يافت، در فرماني به ابوعبيده - رضي الله عنه - نوشت: "سوارانت را در روستاها پراكنده كن و با قطع رسيدن خواربار و خوراكي به دشمن، آنها را در تنگنا قرار بده و از محاصره شهرها خودداري كن تا اينكه فرمان بعدي من، به تو برسد. پس اگر به جنگ با تو برخاستند، با آنان بجنگ و براي پيروزي بر دشمن، از خدا مدد بخواه و من، نيز آنگونه كه براي آنان نيروي كمكي ميآيد، برايت نيروي كمكي ميفرستم."

8 ـ بي نقص بودن خطوط ارتباطي خليفه با فرماندهان لشكري:
خطوط ارتباطي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - با فرماندهان قشون اسلامي به گونهاي منظم و بي نقص بود كه گزارشهاي فرماندهان، در سلامت و امنيت كامل به خليفه ميرسيد و پاسخ خليفه نيز مخفيانه و بدور از دسترسي دشمن به آن و در سريع ترين وقت ممكن، در اختيار فرماندهان قرار ميگرفت و مجالي به دشمن نميداد كه مسلمانان را غافلگير كنند و بدين ترتيب مكاتبات خليفه و فرماندهان، در سلامت و ظرافت بي نظيري به انجام ميرسيد و همين، يكي از عوامل شكست دشمن در جريان فتوحات اسلامي بود.

9ـ فراست و تيزبيني خليفه:
برنامه هاي عملياتي فتوحات از همان نخست، برخاسته از فراست و هوشياري ابوبكر صديق - رضي الله عنه - و انديشه استوار وي بود كه ميتوان آن را پيامد همراهي ابوبكر - رضي الله عنه - با رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - دانست كه همواره از آموزه ها و رهنمودهاي آن حضرت - صلى الله عليه وسلم - بهره گرفت و دانستني هاي زيادي كسب كرد و به همين سبب نيز توانست پس از رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - در مقام خلافت، به بهترين نحو و با بصيرت تمام، انجام مسؤوليت نمايد و به لشكريان اسلام، نصايح ارزنده ایي ارائه كند و در مناسب ترين زمانها كه مجاهدان، در تنگنا قرار ميگرفتند، برايشان نيروي كمكي بفرستد و از طريق جز م انديشي و اراده استوار، ياريگرشان باشد
ادامه دارد...
     
  
مرد

 
تحليلي بر فتوحات دوران ابوبكر صديق - رضي الله عنه -
شاخصهاي سياست خارجي ابوبكر - رضي الله عنه - :۲


تبيين حقوق الهي، فرماندهان و سربازان در دستورات و رهنمودهاي ابوبكر صديق - رضي الله عنه -
حقوق الهي:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در رهنمودهايش به فرماندهان لشكري، پاره اي از حقوق الهي را برشمرد كه به موارد زير ميتوان اشاره كرد:
الف)شكيبايي در برابر دشمن:
از جمله رهنمودهايي كه ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به هنگام گسيل عكرمه بن ابوجهل به عمان ايراد نمود، اين بود كه: "تقواي الهي پيشه كن و به وقت رويارويي با دشمن، شكيبا باش."ابوبكر صديق - رضي الله عنه - هنگام اعزام هاشم بن عتبه بن ابيوقاص - رضي الله عنه - به شام، او را اين چنين راهنمايي كرد كه: " ... هنگام رويارويي با دشمن، شكيبا باش و همراهانت را نيز به صبر و شكيبايي فرا بخوان و بدان كه تو، هر قدمي كه در راه خدا برداري و هر مالي كه خرج كني و يا متحمل تشنگي، بيماري و سختي شوي، خداي متعال، برايت عمل نيكي ثبت ميفرمايد و او، پاداش نيكوكاران را ضايع نميكند."

ب) نصرت دين، هدف و انگیزه اصلی مجاهد باشد:
اين رهنمود، در فرمان ابوبكر - رضي الله عنه - به خالد - رضي الله عنه - كاملاً نمايان است. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - هنگام اعزام خالد - رضي الله عنه - به شام، به او تذكر داد كه تمام تلاشش را به كار بگيرد و نيتش را تنها در جهت رضاي خداي متعال، قرار دهد و از غرور و خودبيني بپرهيزد كه چنين غروري، نوعي خودخواهي است و باعث تباهي عمل انسان ميشود. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - ، خالد - رضي الله عنه - را منت گزاري نيز برحذر داشت و به او يادآوري كرد كه خداي متعال، بر او منت نهاده كه او را به كار بزرگي چون جهاد توفيق داده است.در بخشي از نامه ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به خالد آمده بود: " ... كارت را به خوبي انجام بده تا خداي متعال، كارت را به سرمنزل مقصود برساند و آن را كامل گرداند. به خود، عجب و خودبيني راه نده كه شكست ميخوري و خوار و زبون ميگردي. به خاطر كاري كه ميكني، منت منه و آن را به رخ نكش كه منت، تنها از آن خداي متعال است و او است كه بر بنده منت مينهد و او صاحب جزا ميباشد."
جـ) امانتداري:
امانتداري در غنايم جنگي، يكي از اشارات روشن ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در رهنمودهايش به فرماندهان لشكري مي باشد و به اين نكته تأكيد مي كند كه هيچ كس، در غنايم خيانت نكند و دستور ميدهد كه غنايم را يكجا كرده و سپس درميان مجاهدان تقسيم نمايند و در برابر دشمن، يكسان و چون دست واحدي باشند.به طور مثال ميتوان به سفارش ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به يزيد بن ابوسفيان - رضي الله عنه - اشاره كرد كه او را از خيانت در غنايم برحذر ميدارد.اينها بخشي از رهنمودهاي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به فرماندهان و سپاهيان اسلام در مورد رعايت حقوق الهي بود.

2ـ حقوق فرماندهان:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در نامه هايش، حقوق فرماندهان (وظايف رزمندگان) را شرح داده كه ميتوان به موارد زير اشاره كرد:

الف) حرفشنوي و اطاعت از فرمانده:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در نخستين سخنراني خود پس از آنكه در مقام خلافت قرار گرفت، بر اين نكته تأكيد كرد كه راه رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - را ادامه خواهد داد و بر مردم است كه از او اطاعت كنند. وي در بخشي از خطبه اش چنين فرمود: "بدانيد از جمله اعمالي كه ميتوانيد خالصانه در راه خدا انجام دهيد، اطاعتي است كه (از خليفه در چارچوب دين و شريعت) ميكنيد."ابوبكر صديق - رضي الله عنه - برخي از فرماندهان را نيز دستور داد تا تحت فرمان فرماندهي ديگر انجام وظيفه نمايند و از او حرف شنوي داشته باشند. از اين دست ميتوان به فرمان ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به مثني بن حارثه شيباني - رضي الله عنه - اشاره كرد كه: " ... من، خالد بن وليد را به سوي تو فرستادم تا در عراق، به همراه آن دسته از اقوامت كه با تو هستند، به استقبالش بروي (و از او فرمان ببري)؛ دستيارش باش و او را كمك نما؛ با نظرانش مخالفت نكن و از فرمانش سر نتاب كه او از كساني است كه خداي متعال، در كتابش آنان را ستوده است
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - سپاهيان اسلام را نيز هنگام گسيلشان به شام، به اطاعت و حرفشنوي از فرماندهان فراخواند و فرمود: "اي مردم! خداوند، به شما نعمت اسلام عنايت كرد و شما را با حكم جهاد گرامي داشت و شما را به وسيله اين دين بر پيروان ساير اديان برتري بخشيد. پس اي بندگان خدا! خودتان را براي جهاد با روميها در شام آماده كنيد كه من، براي جنگ با روم، اميراني بر شما ميگمارم و پرچمهايي ميبندم. بر شما است كه از خداوند اطاعت كنيد و با فرماندهانتان مخالفت نورزيد. نيت خود را درست كنيد و به راه درست برويد كه خداي متعال، با كساني است كه تقوا پيشه ميكنند و كار نيك انجام ميدهند."مسلمانان، در پاسخ ابوبكر صديق - رضي الله عنه - گفتند: "تو، امير ما هستي و ما، رعيت تو ميباشيم؛ تو، فرمان ميدهي و از ما اطاعت و حرفشنوي است و ما، مطيع دستور تو هستيم. به هر كجا كه ما را بفرستي، ميرويم."زماني كه ابوبكر صديق - رضي الله عنه - خالد بن وليد - رضي الله عنه - را براي ادره قشون اسلامي به شام فرستاد، از ابوعبيده - رضي الله عنه - خواست تا به خاطر تجربه جنگي خالد - رضي الله عنه - از او اطاعت كند و چون خالد - رضي الله عنه - به شام رسيد، از ابوعبيده - رضي الله عنه - خواست تا كسي را به دسته هاي مختلف قشون اسلامي بفرستد و آنان را از فرماندهي جديد باخبر كند و به اطاعت از وي دستور دهد. ابوعبيده - رضي الله عنه - ضحاك بن قيس را مأمور اين كار كرد و ضحاك نيز به ميان سپاهيان رفت و از آنان خواست كه از فرماندهيپ جديد اطاعت كنند. سپاهيان اسلام نيز بيچون و چرا پذيرفتند و از خالد - رضي الله عنه - اطاعت نمودند.

ب) واگذاري تصميمگيري امور به فرمانده:
(نساء:83)
"و هنگامي كه كاري (از قبيل: جنگ يا صلح، شكست يا پيروزي و ... ) كه موجب ترسيدن يا نترسيدن است، به آنان (مسلمانان ضعيف الايمان) پيش آيد، خبرش را پخش ميكنند (و همين، باعث ميشود تا دشمنان از چند و چون مسايل مسلمانان آگاهي يابند.) اگر اين امور (و تصميم گيري دربارهاش) را به پيامبر و فرماندهان، واگذارند، تنها اين دسته از ايشان (كه كارشناس و صاحبنظرند،) آن را بايد و شايد درك كرده (و به آن رسيدگي ميكنند.) اگر فضل و رحمت خدا، بر شما نبود، جز اندكي از شما، همه از شيطان پيروي ميكرديد."

خداي متعال، در اين آيه واگذاري امور را به فرماندهان، زمينه اي براي دستيابي به تصميم درست و بجا معرفي كرده و بر همين اساس است كه اگر چيزي به ذهن عموم مردم يا سپاهيان رسيد كه بر مسؤول يا فرمانده پوشيده ميباشد، بايد آن را با وي درميان بگذارند تا از طريق رايزني و مشورت، تصميم درست و شايستهاي بگيرد.ابوبكر صديق - رضي الله عنه - هنگام گسيل قشون اسلامي به شام، رسيدگي به امور لشكريان را به فرماندهان واگذار كرد و خطاب به آنها فرمود: "اي ابوعبيده، اي معاذ، اي شرحبيل و اي يزيد! شما، از حاميان و پاسداران اين دين هستيد و من، فرماندهي اين لشكرها را به شما واگذار كردهام. پس در كارتان بكوشيد و استقامت كنيد و در رويارويي با دشمن، يكدست باشيد."ابوبكر صديق - رضي الله عنه - علاوه بر اين به فرماندهان دستور داد كه به امور لشكريان رسيدگي كنند و با خلوص و يكپارچگي، انجام مسؤوليت نمايند تا دچار اختلاف و تفرقه نشوند.ايشان خطاب به فرماندهان افزود: "زماني كه به خاك دشمن رسيديد و با دشمن روبرو شديد و همه شما براي جنگ با آنها گرد آمديد، ابوعبيده - رضي الله عنه - فرمانده شما است و چنانچه او به شما نرسيده بود و شرايط جنگ پيش آمد، يزيد بن ابوسفيان - رضي الله عنه - فرمانده شما ميباشد."ابوبكر صديق - رضي الله عنه - مسؤوليت رسيدگي به امور لشكريان را به يكي از فرماندهان واگذار كرد تا در انجام مسؤوليتشان دچار تفرقه و چنددستگي نشوند. خليفه رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - به عمرو بن عاص - رضي الله عنه - نيز فرمود: "تو، يكي از فرماندهان ما، در آنجا هستي و چون جنگ، شما را گرد آورد، ابوعبيده بن جراح - رضي الله عنه - فرمانده شما است."
ابوبكر - رضي الله عنه - در مورد فرماندهان عراق نيز همين رويه را در پيش گرفت و خطاب به مثني بن حارثه چنين نوشت: "...من، خالد بن وليد را به سوي تو فرستادم تا در عراق، به همراه آن دسته از اقوامت كه با تو هستند، به استقبالش بروي ... تا زماني كه خالد با تو است، او فرمانده مي باشد و وقتي از تو جدا شود، تو همانند گذشته امير خواهي بود."

جـ) اجراي فوري دستور فرمانده:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در جريان جنگهاي ارتداد، نامه اي به خالد بن وليد - رضي الله عنه - نوشت و به او دستور داد عازم جنگ با مسيلمه كذاب شود. خالد - رضي الله عنه - سپاهيانش را جمع كرد و فرمان ابوبكر صديق - رضي الله عنه - را برايشان خواند و نظرشان را پرسيد. ياران خالد - رضي الله عنه - گفتند: "نظر، نظر شما است؛ هيچ يك از ما از دستورات شما سرپيچي نميكند."پيش از اين فرمان ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به خالد - رضي الله عنه - را آورديم كه هنگام اعزام خالد از عراق به شام، به او دستور داد: نيمي از سپاهيان را با خود به شام ببرد و نيم ديگر را در عراق بگذارد تا تحت فرماندهی مثني انجام وظيفه كنند. در بخشي از فرمان ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به خالد - رضي الله عنه - آمده بود: "اي خالد، هيچ فرد كوشا و پشتكاري را در سپاه خود قرار نده مگر آنكه به همان نسبت براي آنان نيز افراد كوشا و پرتلاش را بگذاري." خالد - رضي الله عنه - نيز بلافاصله دستور ابوبكر صديق - رضي الله عنه - را اجرا كرد و لشكر را ميان خود و مثني دو قسمت نمود.ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به عمرو بن عاص - رضي الله عنه - نيز فرمان نوشت كه از قضاعه به يرموك برود و عمرو - رضي الله عنه - نيز بلافاصله دستور خليفه را اجرا كرد. ابوعبيده و يزيد نيز كه از سوي خليفه مأموريت يافته بودند، به خاك دشمن در شام يورش ببرند و در آن، زياد پيشروي نكنند تا دشمن از پشت سر غافلگيرشان نكند، مطابق فرمان و رهنمودهاي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - مأموريتشان را انجام دادند.
ادامه دارد...
     
  
مرد

 
تحليلي بر فتوحات دوران ابوبكر صديق - رضي الله عنه -
شاخصهاي سياست خارجي ابوبكر - رضي الله عنه - :۳


[
b]د) عدم نزاع و كشاكش با فرمانده به هنگام تقسيم غنايم:[/b]

ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در تقسيم غنايم جنگي، به روش رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - عمل كرد. خالد بن وليد - رضي الله عنه - پس از پايان جنگ يمامه نامه اي به ابوبكر صديق - رضي الله عنه - فرستاد و به ايشان گزارش داد كه خداي متعال، مسلمانان را پيروز نموده و غنايم زيادي نصيبشان كرده است. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در پاسخ خالد - رضي الله عنه - چنين نوشت: "غنايم و اسيران بنيحنيفه را جمع كن و حق هر كسي را بده و خمسش را جدا كرده و به مدينه بفرست تا درميان مسماناني كه اينجا هستند، تقسيم شود. والسلام." البته تمام فرماندهان، همين كار را ميكردند و پس از كنار گذاشتن خمس، غنايم را تقسيم مينمودند و هيچ يك از مجاهدان و سپاهيان نيز به فرمانده در مورد چگونگي تقسيم غنايم اعتراض نميكرد.
3ـ حقوق سربازان و سپاهيان
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - از خلال دستورات و نامه هايش، حقوق سربازان و سپاهيان را تبيين نموده كه به شرح آن به ترتيب زير ميپردازيم:

الف) بازديد فرمانده از سپاهيان و بررسي اوضاع و احوالشان:
زماني كه مرتدها، رو به مدينه منوره نهادند، ابوبكر صديق - رضي الله عنه - مردم را در مسجد جمع كرد تا براي رويارويي با حمله احتمالي مرتدها در كمال آمادگي باشند. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در اين جريان، خطاب به مردم فرمود: "اينك، كفر همه جا را گرفته و نمايندگان قبايل نيز، شما را كم و اندك ديدند و نميدانيد كه آنان، روز به شما حمله ميكنند يا شبانگاه بر شما شبيخون ميزنند؟! فاصله چنداني هم با شما ندارند." ابوبكر صديق ضمن بازديد از يارانش، عده اي را به گشتزني و پاسباني در راه هاي ورودي مدينه گماشت تا با هر حمله احتمالي مقابله كنند زماني كه جمع انبوهي از مسلمانان گرد آمده بودند تا در خدمت لشكر اسلام به فتح شام بروند، ابوبكر صديق - رضي الله عنه - بالاي اسبش ايستاد و به آنان نگريست و شادي در چهره اش نمايان شد. وي پيش از حركت سپاهيان اسلام از آنان، سان ديد و براي پيروزيشان دعا كرد؛ رهنمودهايي ايراد فرمود و پس از بستن درفشها و پرچم هاي قشون، مجاهدان را با پاي پياده بدرقه نمود.

ب) مهرورزي و مدارا با سپاهيان و عدم سختگيري بر ايشان:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در جريان جنگهاي دوران ارتداد، به خالد بن وليد - رضي الله عنه - و ساير فرماندهان سفارش كرد كه با همراهانشان برخورد نرمي داشته باشند و در مسير حركتشان، عده اي را به عنوان راهنما به كار گيرند. در جريان فتح عراق، معاهده اي ميان خالد و مردم اليس بسته شد كه يكي از شرايطش، اين بود كه مردم اليس، ضمن گزارش اخبار به نفع مسلمانان، آنها را راهنمايي كنند و ياريگرشان در برابر حكومت ايران باشند؛ چراكه اهل اليس، راههاي آن منطقه را بيش از هر كس ديگري ميشناختند.زماني كه خالد - رضي الله عنه - از سوي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - مأموريت يافت كه به كمك مجاهدان در شام برود، راهنمايان را به حضور خواست و با آنها درباره مسير حركت به شام مشورت و رايزني كرد تا زمينه ياري مجاهدان شام در سريعترين وقت ممكن، فراهم شود و بدين منظور رافع بن عمير طائي را به عنوان راهنما، در مسير عراق به شام را به كار گرفت. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به هنگام اعزام يزيد بن ابوسفيان - رضي الله عنه - به شام، به او چنين فرمود: "در مسير حركت، بر خود و يارانت، سخت نگير." هنگامي كه سپاهيان يزيد - رضي الله عنه - ، در مسير حركت به سوي مقصد، دچار مشكل شدند و راهپيمايي بر آنان دشوار شد، يكي از افراد يزيد، سفارش ابوبكر - رضي الله عنه - را به او يادآوري كرد كه نبايد يارانش را در مشقت بيندازد.
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - زماني كه عمرو بن عاص - رضي الله عنه - را به فلسطين اعزام كرد، به او چنين فرمود: "براي همراهانت همانند پدر باش و در راهپيمايي، ميانهروي كن كه برخي از ايشان ضعيفند (و نميتوانند مسير زيادي راه بروند.)"فرماندهان قشون، برابر فرمان ابوبكر صديق - رضي الله عنه - سپاهيانشان را در مسير حركت به سوي منطقه عمليات، در مشقت نمي انداختند و به همين خاطر نيز راهنماياني به خدمت ميگرفتند تا مسيري انتخاب كنند كه آب و آبادي بيشتري داشته باشد و مجاهدان بهراحتي، به مقصد برسند و در نتيجه توان جسمي و روحيشان براي رويارويي با دشمن، حفظ شود و تحليل نرود.

جـ) وضع شعار (نشان شناسايي) براي هر يك از طوايف و دسته هاي فعال در لشكر:
شعار لشكر اسامه - رضي الله عنه - در جنگ با روميان، "يا منصور أمت"بود. شعار مسلمانان در جنگ با مسيلمه كذاب "يا محمداه، يا محمداه"بود. قبيلهي تنوخ در فتح عراق چنين بانگ برميآوردند كه: "يا آل عباد الله" در جنگ يرموك نيز هر قبيله و دسته اي، شعار مخصوصي داشت كه با آن شناخته ميشد تا افرادش، بهتر آن را در گير و دار جنگ بيابند و يكجا و يكدست باشند. از جمله شعارهاي دسته ها و طوايف مختلف در جنگ يرموك، ميتوان اشاره كرد به: شعار ابوعبيده - رضي الله عنه - و زيردستانش: "أمت، أمت"؛ شعار خالد بن وليد - رضي الله عنه - و همراهانش: "يا حزب الله"؛ شعار قبيله عبس: "يا لعبس"؛ شعار حمير: "الفتح"؛ نشانِ طوايف دارم و سكاسك: "الصبر، الصبر" و شعار بنيمراد: "يا نصرالله انزل".

د) وارسي سربازان و دقت نظر در به خدمت گرفتن سربازان جديد:
يكي از سفارشهاي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به فرماندهان لشكري در جريان جنگ با مرتدها، اين بود كه ياران و همرزمانشان را از شتابزدگي و تبهكاري باز دارند و افراد ناشناس را بدون شناخت قبلي، درميان سپاهيان وارد نكنند كه مبادا جاسوس باشند و خطري از سوي آنها متوجه مسلمانان شود.ابوبكر صديق - رضي الله عنه - همچنين فرماندهان را از به خدمت گرفتن كساني كه سوء پيشينه ارتداد داشتند، منع كرد تا هيچ خطري از سوي آنها متوجه سپاهيان اسلام نشود.ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در جريان فتح شام به فرماندهان لشكري سفارش كرد كه هنگام مذاكره با قاصدان و نمايندگان دشمن، محتاط و هشيارانه عمل كنند؛ چنانچه به يزيد بن ابوسفيان - رضي الله عنه - فرمود: "اگر پيكهاي دشمن، پيشت آمدند، آنان را گرامي بدار و البته آنها را زياد، نزد خود نگه ندار تا در حالي اردوگاهت را ترك كنند كه چيزي (از اطلاعات جنگي و اسرار نظامي شما) كسب نكرده باشند. قاصدان دشمن را از اهداف و كارهاي خود باخبر نكن كه به نقاط ضعفتان پي ميبرند و از برنامه هايتان مطلع ميشوند. با آنها در بخش انبوه لشكرت ملاقات كن (تا از قدرت لشكرت بترسند). كس ديگري را سخنگو نكن و خودت عهده دار مذاكره با قاصدان دشمن باش. راز خودت را برملا نكن كه با مشكل مواجه ميشوي و هرگاه از سپاهيانت مشورت خواستي، سخن راست بگو تا مشورت درستي دريافت كني و مسايل را از مشاوران پنهان نكن كه در اين صورت، كارت، به خرابي و آشفتگي ميكشد."

هـ) احتياط و آمادگي كامل در برابر فريب و شبيخون احتمالي دشمن:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - عده اي را به گشتزني و پاسباني در راههاي ورودي مدينه گماشت تا با هر حمله احتمالي مقابله كنند. ايشان به هنگام اعزام خالد بن وليد - رضي الله عنه - به جنگ با مرتدها، به او درباره فريب و شبيخون عربها هشدار دادند و فرمودند: "نسبت به شبيخون عربها هشيار و آماده باش."ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به فرماندهان لشكرها سفارش كرد كه عده اي را به نگهباني و پاسباني در اطراف لشكرشان بگمارند و برخي را هم به گشتزني بفرستند تا با حملات احتمالي و نابهنگام دشمن، مقابله كنند و بدين ترتيب در كمال آمادگي باشند. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به فرماندهانش دستور داد كه گاهي از نگهبانان، سر بزنند و ببينند كه در انجام مسؤوليتشان، كوتاهي كه نميكنند. چنانچه به يزيد بن ابوسفيان - رضي الله عنه - فرمود: "نگهبانان زيادي را در اطراف اردوگاه پراكنده كن و شب و روز، به طور ناگهاني و بدون خبر قبلي از آنان سر بزن."و به عمرو بن عاص - رضي الله عنه - چنين فرمود: "يارانت را به نگهباني و پاسباني، دستور بده و خودت، به آنان سر بزن ... ."فرماندهان لشكرها، مطابق دستور ابوبكر صديق - رضي الله عنه - عده اي را در مسير حركت و در اردوگاهها، به نگهباني و پاسباني ميگماشتند.

و) تأمين نيازمنديهاي لشكر:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - شتر، اسب و سلاح و جنگ افزار ميخريد و در عرصه جهاد به كار ميگرفت و غنايمي را كه در جنگ، به دست مسلمانان ميافتاد، در اختيارشان قرار ميداد تا در ميدان نبرد بر ضد دشمن، استفاده شود.يكي از دستورات ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به خالد - رضي الله عنه - در جريان جهاد با مرتدها، اين بود كه با زاد و توشه كافي به سوي دشمن برود. هرگاه كه فرماندهان لشكر اسلام، با دشمن، صلح ميكردند، يكي از شرايط سازش را اين ماده قرار ميدادند كه آنها، با خوراكيهاي حلالي كه دارند، از مسلمانان پذيرايي نمايند. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - فرماندهان و سپاهيان اسلام را از كشتن گوسفندها و شترهاي دشمن، منع كرد مگر آنكه قصد خوردنش را داشته باشند.

ز) آرايش نظامي و صف بندي سپاهيان:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در جنگها، شيوه دسته بندي سپاهيان را اجرا كرد كه دسته ها به مقتضاي موقعيت جنگ يا به صلاحديد فرمانده، كم و زياد ميشدند.خالد بن وليد - رضي الله عنه - نيز در جنگ يرموك، لشكر اسلام را به چندين دسته و گردان تقسيم كرد و لشكر اسلام را به ترتيبي آرايش داد كه چند مجاهد، در صفوفِ جداگانه و البته به هم پيوسته به طرزي قرار ميگرفتند كه گنجايش حركت و انتشار داشته باشند. خالد - رضي الله عنه - در جنگ يرموك خطاب به سپاهيان اسلام چنين فرمود: "دشمنان شما، انبوه و بيدادگرند و از اينرو آرايش سپاه به چند دسته، آن را در چشم دشمن، بيشتر مي نماياند." خالد - رضي الله عنه - سپاه اسلام را به ترتيبي كه در صفحات گذشته، بيان كرديم، به سي و شش تا چهل دسته و گردان تقسيم كرد و لشكر را آرايش خاصي داد كه تا آن زمان درميان عربها بي سابقه بود و ضمن تعيين اميري براي هر دسته، حيطه كاري و مسؤوليت فرماندهان را تشريح نمود.سيستم صف بندي و آرايش نظامي به ترتيب مذكور، پس از جنگ يرموك در جنگهاي اسلامي، معمول شد.

ح) تشويق و برانگيختن سربازان به قتال در راه خدا:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - همواره مسلمانان را به جهاد در راه خدا تشويق ميكرد و با يادآوري اسباب و زمينه هاي پيروزي به مجاهدان و ايجاد اميد به پيروزي در آنان، روحيه شان را براي جهاد تقويت مينمود تا دشمن را در نگاهشان ناچيز و ناتوان بنماياند و مجاهدان را در رويارويي با دشمن، جسور و شجاع بار بياورد؛ چراكه جرأت و بيباكي، دستيابي به پيروزي را آسانتر ميكند. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - خالد بن وليد - رضي الله عنه - را به جانفشاني در راه خدا تشويق نمود و به او چنين فرمود: "مشتاق مرگ در راه خدا باش تا زندگاني، به تو ارزاني گردد." خليفه رسول خدا - صلى الله عليه وسلم - به هنگام گسيل لشكريان اسلام به شام، آنان را به جهاد و جانفشاني در راه خدا تشويق كرد و برايشان دعاي نصرت و پيروزي نمود

ط) يادآوري فضيلت جهاد و شهادت در راه خدا به سپاهيان:
ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به سپاهياني كه عازم شام بودند، چنين فرمود: "بدانيد كه در قرآن كريم درباره جهاد در راه خدا چنان ثوابي بيان شده كه هر مسلماني، بايد آرزومند آن باشد؛ همان ثوابي كه خداي متعال، آن را تجارتي بيان نموده كه نجاتبخش انسان از عذاب الهي است و مسلمان را به كرامت دنيا و آخرت ميرساند."

ي) نظرخواهي از افراد صاحبنظر:
نظرخواهي از صاحبنظران، همان رويه اي است كه از ابوبكر صديق - رضي الله عنه - در جربان جهاد با مرتدها و در فتوحات شام و در بسياري از مسايل و پيشامدهاي جامعه اسلامي، كاملاً نمودار است. ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به فرماندهان نيز دستور داد كه با يكديگر در مسايل و مصالح مسلمانان، مشورت و رايزني كنند.خود ابوبكر صديق - رضي الله عنه - نيز نمونه كامل و برجسته اي در پهنه مشورت و رايزني مي باشد. وي، در زمان ارتداد برخي از افراد و قبايل، عمرو بن عاص - رضي الله عنه - را بحضور خواست و به او فرمود: "اي عمرو! تو درميان قريشيان، انديشمند و صاحبنظر هستي. اينك كه طليحه، ادعاي پيغمبري كرده، چه نظري داري؟" ابوبكر - رضي الله عنه - در مورد انتخاب فرماندهان لشكري نيز با عمرو - رضي الله عنه - مشورت كرد و از وي در مورد خالد - رضي الله عنه - نظر خواست. عمرو - رضي الله عنه - گفت: "او، در دل انسان، هواي جنگ و جهاد مي اندازد و براي مرگ، داوطلب و آماده است؛ در ميدان نبرد، صدايي چون صداي گربه و خروشي چون خروش شير دارد." و بدين ترتيب ابوبكر صديق - رضي الله عنه - خالد - رضي الله عنه - را به فرماندهي لشكر اسلام گماشت. خالد - رضي الله عنه - براي انجام مأموريتش عازم شد و همواره از سپاهيانش نيز در جريان جهاد با مرتدها، نظرخواهي ميكرد و نتيجه مشورتها و رايزنيهايش را به فرماندهي كل گزارش ميداد. هنگامي كه ابوبكر صديق - رضي الله عنه - تصميم گرفت با روميان جهاد كند، با گروهي از صحابه مشورت كرد و پس از اتفاق نظر صحابه در مورد جهاد با روميان در شام، لشكري فراهم آورد تا به شام گسيل شوند.

يكي از دستورات و سفارشهاي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به فرماندهان لشكرهايي كه به شام اعزام شدند، اين بود كه همواره به مسأله مشورت، توجه داشته باشند. چنانچه به يزيد بن ابوسفيان - رضي الله عنه - فرمود: "من، ربيعه بن عامر را با تو همراه كرده ام و تو خودت، از توان و قدرتش آگاهي؛ پس او را پيشاپيش خود قرار بده و با او مشورت نما و با او مخالفت نكن." يزيد - رضي الله عنه - گفت: "باشد؛ با او، با احترام و محبت رفتار ميكنم." ابوبكر صديق - رضي الله عنه - افزود: "در مسير حركت، خودت و يارانت را در مشقت نينداز و بر قوم و يارانت خشم نگير؛ در كارها، با آنان مشورت كن و عدل و عدالت را پيشه نما."ابوبكر صديق - رضي الله عنه - علاوه بر اين، به يزيد - رضي الله عنه - فرمود: "هرگاه از سپاهيانت مشورت خواستي، سخن راست بگو تا مشورت درستي دريافت كني و مسايل را از مشاوران پنهان نكن كه در اين صورت، كارت، از سوي خودت به خرابي و آشفتگي ميكشد."ابوبكر صديق - رضي الله عنه - نكات ديگري نيز درباره شورا و مشورت به يزيد - رضي الله عنه - و ديگر فرماندهان اعزامي به شام گفت كه از اصل پايبندي به شورا و مشورت بيرون نيست. فرماندهان قشون اسلامي نيز فرمان ابوبكر صديق - رضي الله عنه - را در مورد مشورت و رايزني با يكديگر، اجرا كردند كه از آن جمله ميتوان به گفته ابوعبيده بن جراح - رضي الله عنه - به عمرو بن عاص - رضي الله عنه - اشاره كرد كه به او فرمود: "اي عمرو! در بسياري از صحنه ها، حضور داشته اي و پيشنهادهاي تو، براي مسلمانان مايه خير و خجستگي شده و اينك كه من، فرماندهي شما هستم، باز هم فرمان قطعي و بيچون و چرايي نميدهم و خودم را فردي همانند شما ميدانم.
يكي از دستورات اساسي ابوبكر صديق - رضي الله عنه - به فرماندهان لشكري و سپاهيان اسلام، توجه كامل به حقوق الهي بود. چنانچه وي، به هنگام گسيل عمرو بن عاص - رضي الله عنه - به فلسطين، به او اين چنين فرمود: "در نهان و آشكار، از خداي متعال بترس و در خلوت و تنهايي از او شرم و آزرم داشته باش كه او، تو را در حال انجام هر كاري كه باشي، ميبيند. من، تو را جلودار و فرمانده كساني قرار داده ام كه پيش از تو مسلمان شده و حرمت و جايگاه والاتري دارند؛ بنابراين از كساني باش كه براي آخرت، كار و كوشش ميكنند و در كارت تنها رضاي خدا را هدف قرار بده و براي همراهانت به منزله پدر باش. تأكيد ميكنم كه به نماز توجه زيادي داشته باشي و چون وقت نماز فرا رسد، اذان بدهي و هيچ نمازي نخواني مگر آنكه چنان اذاني داده شود كه به گوش تمام لشكريان برسد. هنگام رويارويي با دشمن نيز تقواي الهي پيشه كن و يارانت را به تلاوت قرآن، ملزم نما و آنها را از يادآوري دوران جاهليت و آنچه از جنس آن دوره ميباشد، منع كن كه پرداختن به مسايل دوران جاهليت، در ميانشان عداوت و دشمني مي افكند. از خوشيها و نعمتهاي موقت و گذراي دنيا روي بگردان تا به كساني بپيوندي كه پيش از تو درگذشته اند و از آن دست راهبراني باش كه در قرآن ستوده شده اند؛ خداي متعال، ميفرمايد: (انبياء:73)
"ما، آنان را پيشواياني نموديم كه برابر دستور و رهنمود ما (مردم را به انجام كارهاي نيك رهبري و) راهنمايي ميكردند و انجام خوبيها و اقامهي نماز و دادن زكات را به ايشان وحي كرديم و آنان، عبادتگزار ما بودند."
دلايل و زمينه هاي پيروزي مسلمانان در برابر فارس و روم
اندكي تأمل در جريان فتوحات اسلامي، اين نكته را روشن ميكند كه توفيق الهي، طوري قشون اسلامي را در زمان ابوبكر صديق - رضي الله عنه - شامل شد كه لشكريان اسلام توانستند پيروزيهاي چشمگيري در عراق و شام به دست آورند و شوكت دو قدرت ايران و روم را در زمان اندكي درهم شكنند و بسياري از سرزمينهاي زير سلطه اين دو قدرت را به قلمرو اسلامي بيفزايند. دلايل و زمينه هاي پيروزي مسلمانان را در دو دسته بايد مورد بررسي قرار داد:
الف) عوامل و زمينههايي كه با خود مسلمانان در رابطه است.
ب) اسباب و عواملي كه به وضعيت مناطق فتحشده مربوط ميشود.

عوامل دسته اول، عبارتند از:
1ـ ايمان و باور راستين مسلمانان به حق و حقيقتي كه به خاطرش ميجنگيدند.
2ـ يقين كامل مسلمانان به پروردگارشان در مسايلي از قبيل چند و چون رزق و روزي، اجل، قضا و قدر و اينكه همه چيز، به اذن و خواست خداي متعال ميباشد.
3ـ ريشه دار بودن اصول و انديشه هاي درست و استوار جنگي و جهادي در مسلمانان.
4ـ مهرورزي و عدالت گستري مسلمانان درميان مردم مناطق فتح شده.
5 ـ آسانگيري مسلمانان در تعيين مقدار جزيه و خراج و پايبنديشان به توافقنامه ها و پيمانها.

6 ـ برخورداري مسلمانان از مردان و فرماندهان بزرگ و ارزشمند.
7ـ رعايت كامل رهنمودهاي ديني در مورد جنگ و جهاد.


مهمترين عوامل و زمينههاي دستهي دوم در پيرورزي مسلمانان، عبارتند از:
ضعف و ناتواني روم و ايران كه پيامد ظلم و ستم و فساد و تبهكاري، در ميانشان بود. انحراف و كجروي در بين فارس و روم گسترش يافته و تمدنشان، رو به پيري و فرسودگي نهاده بود. شاهانشان از حق دور شده و جور و ستمشان، سر به فلك كشيده بود تا بدين ترتيب قانون و سنت تغييرناپذير الهي در موردشان تحقق يابد كه فرجام هر ظلم و ستمي، نابودي است. اما خداي متعال، مسلمانان را به چنان راه و روشي گرامي داشته بود كه با در پيش گرفتن منهج و شريعت الهي، زمينه ها و اسباب نصرت و پيروزي مسلمانان، تحقق يافت. مسلمانان، در برخورد با مردم مناطق فتحشده و بناي حكومت، بر اساس دستورات و رهنمودهاي الهي عمل كردند و به اصلاح و بهكرد جوامع پرداختند. اين نوشتار در مورد ضعف و ناتواني فارس و روم، بدين معنا نيست كه اين مسأله، عامل مهمي در جريان پيروزي مسلمانان بوده است. بلكه ضعف و ناتواني فارس و روم، تنها يكي از دلايلي بود كه در كنار ساير عوامل، آنها را در رويارويي با مسلمانان ناتوان كرده بود. چراكه آنها از لحاظ قدرت نظامي و اسباب ظاهري قدرت، چيزي كم نداشتند و بلكه صدها هزار نيروي جنگي كارآزموده كه بسي بيش از تعداد مسلمانان بود، در اختيار داشتند. آنها در ميادين نبرد از سلاحهايي برخوردار بودند كه براي مسلمانان تازگي داشت. فيلها و سگهاي پرورش يافته اي كه آنها را از پشت دژها براي له كردن و شكار مسلمانان مي فرستادند، تنها نمونه اي از امكاناتي است كه فارسيان و روميان داشتند و مسلمانان، از آن بي بهره بودند. آنگونه كه برخي پنداشته اند، چنين نبوده كه دشمنان اسلام، مسلمانان را اندك و ناتوان بپندارند و براي رويارويي با مسلمانان هيچ گونه آمادگي و اقدام پيشگيرانهاي اتخاذ نكنند.

چنانچه در روايت ابن عساكر آمده است: هرقل، فرماندهان لشكريش را در حمص جمع كرد و به آنان گفت: "اين، همان چيزي است كه قبلاً به شما هشدار دادم و شما قبول نكرديد! نتيجه اش اين شد كه عربها، مسيري يكماهه را پيمودند و وضع شما را دگرگون كردند." برادر هرقل پيشنهاد كرد تا سپاهياني را براي مرزباني به بلقاء بفرستند. اين پيشنهاد، پذيرفته شد و مرزبانان در بلقاء مستقر شدند تا اينكه سپاهيان اسلام در زمان خلافت ابوبكر و عمر رضي الله عنهما به سوي شام روان شدند.
     
  
مرد

 
     
  
مرد

 
nisha2552
دم از مکتب انسانیت میزنی و مطالبی میاری بدون سنو و مدرک شما هنوز ابتدایی ترین روش بحث کردن رو بلد نیستی فقط قصدت ایجاد شبهه و فرار از واقعیته
الآن بر فرض صحت ادعای شما این مطلبت چی رو می خواد ثابت کنه؟ اینکه پادشاهان یا حکمران هایی بدست دشمنان کشته بشن یا در حین شکار یا بدست همسرانشون یا بر اثر سقوط از اسب یا کوه چی رو ثابت می کنه ؟ آیا نشون دهنده بی لیاقتیشون هست؟
     
  
مرد

 
rostam91: دم از مکتب انسانیت میزنی و مطالبی میاری بدون سنو و مدرک شما هنوز ابتدایی ترین روش بحث کردن رو بلد نیستی فقط قصدت ایجاد شبهه و فرار از واقعیته
الآن بر فرض صحت ادعای شما این مطلبت چی رو می خواد ثابت کنه؟ اینکه پادشاهان یا حکمران هایی بدست دشمنان کشته بشن یا در حین شکار یا بدست همسرانشون یا بر اثر سقوط از اسب یا کوه چی رو ثابت می کنه ؟ آیا نشون دهنده بی لیاقتیشون هست
یک کلام:
اینا پیشرو اسلام بودن که اینجوری افتادن به جون هم
     
  
مرد

 
rostam91: همین قدر بس که در همین ایران خودمون نام محمد بیش از هر اسم دیگه ای بر سر زبانهاست حتی بیشتر از کورش و داریوش و پیروز و اسکندر و ....
اسم آدم بد هیچ وقت چنین پایدار و گسترده باقی نمی مونه
آره راست میگی چون اعراب و اعراب پرست فقط ی نفرُ دارن که بهش افتخار کنن و اسمشو بیارن هرچند تحفه ای هم نبوده
ولی تاریخ ایران هزاران بهتر از مَحمد داره واسه همین نام آوریشون توزیع شده از کوروش و دیاکو بگیر تا برسی به بابک و مازیار و آریو برزن و داریوش و...َ

rostam91: اسکندر
در ضمن من به همان اندازه ای که محمدُ قبول ندارم اسکندر هم قبول ندارم. با نام آوردنش مغلطه نکن

درود بر پیروز نهاوندی
     
  
مرد

 
nisha2552: آره راست میگی چون اعراب و اعراب پرست فقط ی نفرُ دارن که بهش افتخار کنن و اسمشو بیارن هرچند تحفه ای هم نبوده
ولی تاریخ ایران هزاران بهتر از مَحمد داره واسه همین نام آوریشون توزیع شده از کوروش و دیاکو بگیر تا برسی به بابک و مازیار و آریو برزن و داریوش و...َ
کجاست ؟ این اسامی تنها اسطوره ای بیش نبودند که برای ایجاد شور حماسی بزرگ نمائی شدند
میشه از دانشمندان بزرگ قبل از اسلام ایران مطالبی برامون بنویسی ؟ من اگه بخوام از زکریای محمد رازی یا ابوعلی سینا یا بیرونی یایعدی یا .... بنویسم از هر کدوم صفحه ها میشه شما لطف کن در مورد یه دانشمند توضیحی ۲۰ سطری بیار nisha2552: در ضمن من به همان اندازه ای که محمدُ قبول ندارم اسکندر هم قبول ندارم. با نام آوردنش مغلطه نکن
شما خودت رو هم قبول نداری ولی کاریش نمیشه کرد الآن نام محمد رو میلیونها ایرانی هر روزه سر زبانها میارن اما نام کورش رو نه
اینهائی که نوشتم دلیل بر بی احترامی من به کوروش یا تاریخ گذشته ما نیست ولی من دوست ندارم خودم غلو کنم و ترجیح میدم واقعیت رو ببینم
مردمانی که چیزی ندارن برای امروزشون که بهش ببالن دلخوش به نوشته های تاریخ هستن
مثل شما که هنوز تو کف پیروز نهاوندی هستی اما من نه از پیروز حرف میزنم و نه از عمر و علی و .....
شما هم بجای اینکه بشینی ببینی اون زمان چی شده و چه برسرمون اومده به فکر این باش که الآنمون رو چگونه بسازیم
     
  
صفحه  صفحه 6 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
مذهب
مذهب

زندگی نامه یاران پیامبر و قهرمانان اسلام

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA