ارسالها: 24568
#71
Posted: 19 Aug 2018 22:34
جابر بن حیان
ابوموسی جابر بن حیان (زادهٔ حدود سال ۱۰۰ هجری شمسی معادل با ۷۲۱ میلادی در طوس درگذشتهٔ حدود سال ۱۹۴ هجری شمسی معادل با ۸۱۵ میلادی در کوفه[۶]) دانشمند و کیمیاگر و فیلسوف ایرانی بود. او را «پدر علم شیمی» نامیدهاند و بسیاری از روشها (مانند تقطیر) و انواع ابزارهای اساسی شیمی مانند قرع و انبیق را به او نسبت میدهند.
زادروز احتمالاً ۷۲۱میلادی
طوس، خراسان، خلافت اموی
درگذشت احتمالاً ۸۱۵میلادی
کوف
آرامگاه کوفه
محل زندگی عراق
ملیت ایرانی
تبار ایرانی
نقشهای برجسته کیمیاگری، نجوم، اخترشناسی، پزشکی، فلسفه، فیزیک
دوره دوران طلایی اسلام
دین اسلام
زندگی
ابوموسی جابر بن حیان، کیمیاگر برجستهٔ ایران، در سال صد هجری شمسی در شهر توس از توابع خراسان متولد شد. مدت کوتاهی پس از تولدش، پدر او که یک داروساز شناخته شده و پیرو مذهب شیعه بود، به دلیل نقشی که در براندازی حکومت اموی داشت، دستگیر شد و به قتل رسید. جابر به نوشتههای باقیمانده از پدرش علاقهمند شد و به ادامهٔ حرفهٔ او پرداخت. او با شوق و علاقه به یادگیری علوم دیگر نیز میپرداخت. همین، سبب هجرت او از توس به کوفه که در آن زمان مرکز علمی جهان بود شد. کتابها و رسالات متعدد جابر، سالها بعد از او، توجه کیمیاگران اروپایی را به خود جلب کرد؛ و سالها از آن به عنوان منبع معتبری استفاده میکردند. به گفتهٔ آنها، این کتابها تأثیر عمیقی بر تغییر و تصحیح دیدگاه کیمیاگران غربی گذاشتهاست. عاقبت، جابر بن حیان، در سال صد و نود و چهار ه.ش (معادل با ۸۱۵ میلادی) در شهر کوفهٔ درگذشت.
شاگردی جعفر صادق
در اعتقادات مرتبط با شیعه همواره جابر یکی از شاگردان بزرگ امام ششم شیعیان جعفر صادق معرفی میشود و آنچه مسلم است این است که جابر خود را شاگرد جعفر صادق میدانسته از سویی دیگر برخی مستشرقین غربی مانند هانری کوربن در زمینه شاگردی جابر برای جعفر صادق با احتیاط تشکیک کرده یا مانند الیزر پاول کراوس، مستشرق یهودی، آن را از اساس رد کردهاندگر چه پاسخهایی نیز در رد ادعای کراوس از جمله رساله «مسئله جابری» منتشر شدهاست.
اختلاف نظر در مورد تاریخ تولد وی
در مورد تاریخ دقیق تولد و مرگ و محل تولد وی اختلاف نظر وجود دارد. به گفته برخی وی متولد سال ۱۰۰ هجری شمسی و وفات وی در سال ۱۹۴ هجری شمسی بودهاست. برخی نیز او را متولد سال ۱۰۳ هجری شمسی دانسته و وفات وی را در سال ۲۰۰ هجری شمسی ذکر کردهاند.با این حال دانشنامهٔ بریتانیکا وی را متولد سال ۷۲۱ میلادی و وفات وی را در سال ۸۱۵ میلادی (نزدیک به هزار و دویست سال پیش) ثبت کردهاست.
منزلت جابر در علم شیمی
جابربن حیان نخستین شیمیدان ایرانی است. وی اولین کسی است که به علم شیمی شهرت و آوازه بخشید و بی تردید نخستین مسلمانی است که شایستگی کسب عنوان شیمیدان را دارد.
اکسیر و عقیده جابر دربارهٔ آن
عقیده جابر این بود همچنان که طبیعت میتواند اشیاء را به یکدیگر تبدیل کند، مانند تبدیل خاک و آب به گیاه و تبدیل گیاه به موم و عسل بهوسیله زنبور عسل و تبدیل قلع به نقره در زیر زمین و ... کیمیاگر نیز میتواند با تقلید از طبیعت و استفاده از تجربهها و آزمایشها همان کار طبیعت را در مدت زمانی کوتاهتر انجام دهد. اما کیمیاگر برای اینکه بتواند یک شیء را به شیء دیگر تبدیل کند، بهوسیلهای نیازمند است که اصطلاحاً آن را اکسیر مینامند.
اکسیر در علم کیمیا، به منزله دارو در علم پزشکی است. جابر اکسیر را که از آن در کارهای کیمیایی خود استفاده میکرد، از انواع موجودات سهگانه (فلزات، حیوانات و گیاهان) به دست میآورد. او خود، در این زمینه میگوید: هفت نوع اکسیر وجود دارد:
اکسیر فلزی: اکسیر بدست آمده از فلزات.
اکسیر حیوانی: اکسیر بدست آمده از حیوانات.
اکسیر گیاهی: اکسیر بدست آمده از گیاهان.
اکسیر حیوانی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد حیوانی و گیاهی.
اکسیر فلزی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و گیاهی.
اکسیر فلزی - حیوانی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و حیوانی.
اکسیر فلزی - حیوانی - گیاهی: اکسیر بدست آمده از امتزاج مواد فلزی و گیاهی و حیوانی.
نگارخانه ابزار کیمیاوی
.عقیده جابر بن حیان دربارهٔ فلزات
جابر هفت فلز: طلا، نقره، مس، آهن، سرب، جیوه و قلع را «فلزات اصلی» میدانست. این فلزات به تعبیر جابر اساس صنعت کیمیا را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر قوانین علم کیمیا بر این هفت فلز استوار است. با این حال، خود این کانیها از ترکیب دو کانی اساسی، یعنی گوگرد و جیوه بوجود میآیند که به نسبتهای مختلف، در دل زمین، باهم ترکیب میشوند؛ بنابراین، تفاوت میان فلزات هفتگانه تنها یک تفاوت عرضی وجود دارد نه جوهری که محصول تفاوت نسبت ترکیب گوگرد و جیوه در آن است. اما طبیعت هر یک از گوگرد و جیوه تابع دو عامل زمینی و زمانی است. به عبارت دیگر، تفاوت خاک زمینی که این دو کانی در آن بوجود میآیند و همچنین تفاوت وضعیت کواکب به هنگام پیدایش آنها موجب میشود که طبیعت گوگرد یا جیوه تفاوت پیدا کند.
تعریف جابر از بعضی فلزات و تبدیل آنها
قلع
دارای چهار طبع است. ظاهر آن، سرد و تر و نرم و باطنش گرم و خشک و سخت ... پس هرگاه صفات ظاهر قلع به درون آن برده شود و صفات باطنی آن به بیرون آورده شود، ظاهرش خشک و در نتیجه قلع به آهن تبدیل میشود.
آهن
از چهار طبع پدید آمدهاست که از میان آنها، دو طبع، یعنی حرارت و خشکی شدید به ظاهر آن اختصاص دارد و دو طبع دیگر یعنی برودت و رطوبت به باطن آن. ظاهر آن، سخت و باطن آن نرم است. ظاهر هیچ جسمی به سختی ظاهر آن نیست. همچنین نرمی باطن آن به اندازه سختی ظاهرش است. از میان فلزات جیوه مانند آهن است. زیرا ظاهر آن آهن و باطن آن جیوهاست.
طلا
ظاهر آن گرم و تر و باطنش سرد و خشک است. پس جمیع اجسام (فلزات) را به این طبع برگردان. چون طبعی معتدل است.
زهره (مس)
گرم و خشک است ولی خشکی آن از خشکی آهن کمتر است زیرا طبع اصلی مس، همچون طلا، گرم و تر بودهاست اما درآمدن خشکی بر آن، آن را فاسد کردهاست؛ لذا با از میان بردن خشکی، مس به طبع اولیه خود برمیگردد.
جیوه
طبع ظاهری آن سرد و تر و نرم و طبع باطنیاش گرم و خشک و سخت است؛ بنابراین ظاهر آن، همان جیوه و باطنش آهن است. برای آن که جیوه را به اصل آن یعنی طلا برگردانی، ابتدا باید آن را به نقره تبدیل کنی.
نقره
اصل نخست آن، طلا است ولی با غلبه طبایع برودت و یبوست، طلا به درون منتقل شدهاست و در نتیجه ظاهر فلز، نقره و باطن آن طلا گردیدهاست؛ بنابراین اگر بخواهی آن را به اصلش یعنی طلا برگردانی، برودت آن را به درون انتقال ده، حرارت آن آشکار میشود. سپس خشکی آن را به درون منتقل کن، در نتیجه، رطوبت آشکار و نقره تبدیل به طلا میشود.
از آثار وی
مجسطی اقلیدس
خواص موازین
السبعین
صندوق الحکمه
کتاب الاجساد الاربعه
کتاب المجردات
دستاوردها
نوآوری انواع گوناگونی از وسایل آزمایشگاهی، از جمله انبیق به اسم او ثبت شدهاست. کشف مواد شیمیایی متعددی همچون هیدرو کلریک اسید، نیتریک اسید، تیزاب (مخلوطی از دو اسید یاد شده که از جمله اندک موادی است که طلا را در خود حل میکند)، سیتریک اسید (جوهر لیمو) و استیک اسید (جوهر سرکه)، همچنین معرفی فرایندهای تبلور و تقطیر که هر دو سنگ بنای شیمی امروزی بهشمار میآیند، از جمله یافتههای اوست. او همچنین یافتههای دیگری دربارهٔ روشهای استخراج و خالص سازی طلا، جلوگیری از زنگ زدن آهن، حکاکی روی طلا، رنگرزی و نم ناپذیر کردن پارچهها و تجزیهٔ مواد شیمیایی ارائه داد. از جمله اختراعهای دیگر او، قلم نوری است. قلمی که جوهر آن در تاریکی نیز نور میدهد. (احتمالاً با استفاده از خاصیت فسفرسانس این اختراع را انجام دادهاست) در آخر، بذر دستهبندی امروزی عنصرها به فلز و نافلز را میتوان در دست نوشتههای وی یافت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#72
Posted: 23 Aug 2018 20:34
ابوالحسن محمد عامری
ابوالحسن محمد بن یوسف عامری (به عربی: أبو الحسن محمد ابن یوسف العامری) فیلسوف، منطق دان و دانشمند معروف در سده چهارم هجری بود. ابوالحسن عامری از جمله مهمترین فیلسوفانی است که در فاصله زمانی میان فارابی و ابنسینا میزیستهاست.
عامری مهمترین فیلسوف، در فاصله زمانی میان فارابی و ابنسینا است
زادروز ۳۰۰ (قمری)/ ۹۱۲ یا ۹۱۳ میلادی در نیشابور
درگذشت ۲۷ شوال ۳۸۱ (قمری)/ /۹۹۰ یا ۹۹۱ میلادی در نیشابور
پیشه فلسفه، منطق، فقه، علوم طبیعی، اخلاق، کلام و سیاست
سالهای فعالیت سده چهارم هجری
شناختهشده برای عالم مسلمان،
تأثیرگذاران کندی ابوزید بلخی و ابوالفضل بن عمید
تأثیرپذیرفتگان ابوعلی مسکویه، ابوحیان توحیدی و مانی مجوسی
دین اسلام
مذهب حنفی
زندگی
ابوالحسن در نیشابور زاده شد و در همانجا به تحصیل علوم دینی پرداخت و سپس در بلخ نزد ابوزید بلخی به تحصیل فلسفه پرداخت. پس از مرگ استاد به چاچ رفت و نزد ابوبکر قفال، فقه و کلام آموخت و سپس به بخارا بازگشت و کتاب معروف خود السعاده و الاسعاد را نوشت. در فاصله سالهای ۳۵۲–۳۴۲ در نیشابور ساکن بود و حدود سال ۳۵۳، ۵ سال ساکن ری شد و به آموزش و نوشتن مشغول بود. ظاهراً در همین شهر ابوعلی مسکویه، مورخ نامدار در خدمت او بوده، ابوالحسن در ری از حمایت ابوالفضل بن عمید وزیر آل بویه و فرزند و جانشین او ابوالفتح برخوردار بود.
دو گزارش از سفر او به بغداد در تذکرهها آمدهاست: نخستین سفر، پیش از ۳۳۵ ق، ابوالحسن عامری در بغداد با بیاعتنایی دانشمندان روبهرو شد و آزردهخاطر به زادگاهش بازگشت.
در سفر دوم ابوالحسن عامری به بغداد، در مصاحبت ابوالفتح بنعمید، مناظرهای میان او و ابوسعید سیرافی اتفاق افتاد. وی در مجلسی که علمای بسیاری حاضر بودند آغاز سخن کرد و از ابوسعید دربارهٔ <طبیعت باء بسمالله> پرسید و ابوسعید که در پاسخ فرومانده بود، سخت بر ابوالحسن تاخت.
ابوالحسن علاوه بر ابوزید بلخی نزد ابوالفضل بن عمید درس خواندهاست. در میان کسانی که از او دانشآموختهاند، افزون بر ابوعلی مسکویه، ابوحیان توحیدی و مانی مجوسی نام میبرد. ابوالقاسم کاتب نیز مدتها ملازم او بوده و ابوحیان توحیدی و علیبن حسین هندو از دبیران دیوان عضدالدوله نیز در زمره شاگردان او بوده و از او فلسفه آموختند. برخی ابوالحسن را به دلیل مشرب زیدی استادش- ابوزید بلخی- فیلسوف زیدی یاد میکنند که فلسفه و دیانت را ملازم و مساوق یکدیگر میدانست. ابوالحسن به دلیل اعتقاد به قدم عالم و نیز کلامش در هیولی و صورت و زمان و مکان، به الحاد متهم شد. آرگون در اینباره مینویسد:
بوالحسن رشک دانشمندان پایتختنشین را برانگیخت، چه آنان میترسیدند که با حضور این شهرستانی زمخترفتار که با دانش و فضیلت خود احترام همگان را برمیانگیخت، از عنایات امیر محروم شوند.
او علاوه بر اینکه در فلسفه صاحبنظر بوده و تالیفاتی دارد، در باب اخلاق و دین نیز تحقیق و بررسی کرده و آثار ارزشمندی را پدیدآوردهاست.
آثار
الاعلام بمناقب الاسلام:
ابوالحسن در این کتاب از مقام و منزلت دین اسلام سخن گفتهاست. غلامحسین ابراهیمی دینانی دربارهٔ این اثر مینویسد: «کتاب الاعلام ابوالحسن عامری از جهت سبک و روش کمنظیر بوده و احتمالاً پیش از او کسی بدین سبک و سیاق کتابی ننوشتهاست.»
الامد علی الابد:
این کتاب حاوی اندیشههای تازهای از عامری دربارهٔ صفات اضافیه و سلبیه خداوند است. ابوالحسن در اینباره، تبدل اضافات را در خداوند جایز ندانسته و معتقد است اختلاف اضافات در مورد باریتعالی موجب اختلاف حیثیات در ذات مقدس او خواهد بود و اختلاف حیثیات سبب تکثر میشود. متفکران بعدی هم چون قطبالدین شیرازی در شرح حکمهالاشراق شیخ شهابالدین سهروردی راجع به صفات اضافیه و سلبیه خداوند به تفصیل سخن گفته و همان مطالبی را که ابوالحسن عامری در آثار خود مطرح کرده آوردهاست، اما شگفت اینکه وی این مطالب را منسوب به سهروردی کرده و مدعی شدهاست که پیش از سهروردی هیچیک از متفکران بدینگونه سخن نگفتهاند. در حالی که صدرالدین شیرازی این سخن قطبالدین را نقد کرده و میگوید: «این مطالب را در الامد ابوالحسن دیدهام که آنها را به انباذقلس نسبت دادهاست.»
التقریر لاوجه التقدیر :دربارهٔ فلسفهاست.
السعاده و الاسعاد فی السیره الانسانیه:ابوالحسن این کتاب را به مباحث اخلاق و سیاست اختصاص دادهاست. البته جناب نصرالله حکمت انتساب کتاب را رد کردهاست.
الفصول فیالمعالم الالهیه
القول فیالابصار و المبصر
الإتمام لفضائل الأنام
الفصول الربانیة فی المباحث النفسانیة
النُّسک العقلی
شروح علی کتب أرسطو
رسائل:در این کتاب ابوالحسن عامری «استقرار عدالت و دوری از ظلم و جور را هدف غایی حکومت و حکومتداری» میداند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#73
Posted: 28 Aug 2018 21:53
ابوعلی مسکویه
ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب مَسکَوَیه رازی (۳۲۰یا۳۲۶–۴۲۱ هجری) دانشمند ایرانی از اهالی ری و زاده در شهر پرندک شهرستان زرندیه بود. (بخشِ آخرِ این نام، مانند آخرِ نامهای سیبویه و ابن بابویه تلفظ میشود، اما در عربی مسکَوَیه Maskawaih گفته میشود . وی در دربارِ آل بویه در بغداد، ری، شیراز و اصفهان خدمت کرد و در اصفهان درگذشت. نگارش کتابهای «الفوز الاکبر»، «تجارب الامم»، «انس الفرید»، «ترتیب السعادات»، «جاودان خرد» و «الجامع» را به او نسبت دادهاند. وی علاوه بر فلسفه، طب و کیمیا به شاعری نیز گرایش داشت، و تعدادی از شعرهایِ وی را ثعالبی نقل کردهاست.
فیلسوفان صاحب نامی چون ابوسلیمان سجستانی و ابوحیان توحیدی ـ که از معاصران مسکویه بوده ـ دانش فراوان، هوش سرشار و سیرت نیکوی او را ستودهاند. سجستانی در کتاب صوان الحکمة، پس از تجلیل از مقامات علمی و عملی مسکویه، به خوانندگان خود وده میدهد که رساله ای جداگانه در شرح ااحوال وی بنگارد. ابوحیان نیز متواضعانه پرسشهای مکتوب خود را با مسکویه در میان میگذارد و پاسخهایی مفصل دریافت میدارد
زندگی
ابن مسکویه در حدود ۳۲۰ یا ۳۲۶ هجری در شهر باستانی مشکویه متولد شد. در همان کودکی علومِ مقدماتی را فراگرفت، و به سرعت در طبیعیات و الهیات و ریاضیات و طب عالمی سرشناس شد. از تحقیقات چنین برمیآید که ابن مسکویه تاریخ طبری را نزد ابو احمد علی بن کامل قاضی آموخته. وی در آغاز زردشتی و بعد اسلام آورد و مدتی در استخدام محمد بن المهلبی وزیر معزالدوله بود و سپس نزد ابن العمید، وزیرِ رکنالدوله دیلمی، به سمت کلیددارِ کتابخانهٔ وی بود. اما پس از کشتهشدنِ وی، به خدمتِ عضدالدوله رسید. او در دربارِ دیلمیان صاحبِ مقام و منزلت والایی بود، چنانکه خود را از صاحب بن عباد کمتر نمیدانست. ابن مسکویه در ۴۲۱ هجری درگذشت و وی را در تخت فولاد اصفهان به خاک سپردند.
دیدگاه ها
ابن مسکویه در این موضوع پیرویِ ارسطو کرد. چنانکه میگفت جنبش و حرکت که همان تغییر میباشد، در تمامیِ چیزها وجود دارد. اما این حرکت، ذاتیِ چیزها نیست، چون این که اندامِ انسان نیز به خودیِ خود حرکتی ندارد.
پس باید حرکت از ذاتی والاتر به اجسام داده شود. ذاتی که یکی باشد و خود متحرک نباشد. چراکه اگر متحرک باشد، لازم میآید که خود نیز حرکتش را از جایی دیگر بگیرد، و اگر دو تا باشد، لازم است که این دو ذات از جهاتی مشابه باشند، و هم به این دلیل که میتوانیم آنها را از هم بازشناسیم، وجه اختلافاتی نیز میبایست داشته باشند؛ و این چیزی ست که باعث میشود این ذات، ذاتی مرکب باشد، و ذاتِ مرکب نیز دارای تغییر و حرکت است، و این با فرضِ ما از جنبانندهٔ نخستین همخوان نیست.
وی همچنین انسانهای والا را در سه دسته جای میدهد: «نبی مبعوث، امام معصوم، ولی مستخلص».
اخلاق
ابن مسکویه در اخلاق، هم دنبالهروِ افلاطون است، و هم ارسطو. وی با برقراریِ تعادل میانِ قوایِ روح و فضائلِ اخلاقی، اعتقاداتش را در تهذیب الاخلاق چنین بیان میکند که: روان، دارای سه قوه است: قوهٔ عاقله، قوهٔ سبعیه، قوهٔ بهیمه که به ترتیب فضایلِ: حکمت، شجاعت و عفت را دارا میباشند. فضیلتِ چهارم که عدالت نام دارد از ایجاد تعادل میانِ سه فضیلتِ پیشین بوجود میآید.
همچنین او مانندِ ارسطو معتقد است که خیر چیزی است که همهٔ چیزها به سویِ آن در حالِ حرکتاند.
نظریه نفس
او نفس را جوهر بسیطی میداند که با هیچکدام از حواس قابل احساس نیست ابن مسکویه به پیروی از افلاطون نفس انسان را دارای سه قوه میداند
قوه ناطقه، قوه غضبیه، قوه شهویه
آثار
از ابن مسکویه، حدودِ بیست کتاب به جا ماندهاست که از این قرارند:
الطهاره فی علمالاخلاق
فی جواب المسایل الثلث
الفوز الاصغر
احوال المتقدمین و صفات انبیا اسافلین و احوالهم
تجاربالامم
کتاب السعاده
دفع الهم عند وقوع الموت
الفوز الاکبر
انس الفرید
کتاب الجامع
کتاب السیر
آداب العرب و الفرس
کتاب السیاسه
کتاب مختار الاشعار
کتاب مجموعه الخواطر
کتاب المستوفی
آداب دنیا و الدین
الحکمةالخالدة (جاویدان خرد)
احوال الحکما السلف
کتاب الاشربه
تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق
الرساله المسعده
ترتیب السعادات و منازل العلوم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#74
Posted: 10 Sep 2018 19:10
خواجه نصیرالدین طوسی
ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن توسی مشهور به خواجه نصیرالدین (زادهٔ ۵ اسفند ۵۷۹ در توس - درگذشتهٔ ۱۱ تیر ۶۵۳ در بغداد) شاعر، همهچیزدان، فیلسوف، متکلم، فقیه، ستارهشناس، اندیشمند، ریاضیدان، منجم، پزشک و معمار ایرانی سده هفتم است. کنیهاش «ابوجعفر» و به القابی چون «نصیرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت دارد
زادروز شنبه ۱۱ جمادیالاولی ۵۹۷
۵ اسفند ۵۷۹
طوس
درگذشت دوشنبه ۱۸ ذیحجهٔ ۶۷۲
۱۱ تیر ۶۵۳
بغداد
آرامگاه مقبره کاظمیه بغداد
محل زندگی خراسان، قزوین، آذربایجان و بغداد
ملیت ایرانی
پیشه فیلسوف و دانشمند
سالهای فعالیت سدهٔ هفتم قمری
لقب استاد بشر و عقل حادی عشر
دوره اوایل مغولان و ایلخانان
مذهب اسلام، در اواخر عمر شیعه اثنی عشری - شاید در بخشی از عمر شیعه اسماعیلیه - رجوع کنید به متن
مکتب فلسفه مشایی
آثار اخلاق ناصری، زیج ایلخانی، اساسالاقتباس و کتب و رسالههای بسیاری به عربی و فارسی
فرزندان صدرالدین علی، اصیلالدین حسن و فخرالدین احمد
فعالیتهای علمی
وی سنت فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد. وی مجموعه آرا و دیدگاههای کلامی شیعه را در کتاب تجرید الاعتقاد گرد آورد.
او رصدخانه مراغه را ساخت و در کنار آن کتابخانهای بوجود آورد که نزدیک به چهل هزار جلد کتاب در آن بودهاست.[۱۵] او با پرورش شاگردانی (همچون قطب الدین شیرازی) و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانشهای ایران پیش از مغول به آیندگان شد.
رسالهای در باب اسطرلاب از خواجه نصیر، اصفهان ۸۸۴ خورشیدی
وی یکی از گسترش دهندگان علم مثلثات است که در قرن ۱۶ میلادی کتابهای مثلثات او به زبان فرانسه ترجمه گردید.
زندگینامه
خواجه نصرالدین طوسی یکی از سرشناسترین و متنفذترین شخصیتهای تاریخ جریانهای فکری اسلامیست. علوم دینی و عقلی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت طبیعی را نزد داییاش آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته آوازه یافت.
وی در زمان حمله مغول به ایران در پیش ناصرالدین، محتشم قهستان، به کارهای علمی خویش مشغول شد. در همین زمان اخلاق ناصری را نوشت. پس از مدتی به نزد اسماعیلیان در دژ الموت نقل مکان کرد، اما پس از یورش هلاکوی مغول و پایان یافتن فرمانروایی اسماعیلیان(۶۳۵ ه. خ) هلاکو نصیرالدین را مشاور و وزیر خود ساخت، تا جایی که هلاکو را به تازش به بغداد و سرنگونی عباسیان یاری نمود.
خواجه نصیر الدین توسی در ۱۸ ذی الحجه ۶۷۲ هجری قمری وفات یافت، و در کاظمین دفن گردید.
زادگاه و تولد
دربارهٔ زادگاه خواجه نصیرالدین توسی اختلاف است بعضی کتابها و منابع پدر وی را «شیخ وجیه الدین محمد بن حسن» از بزرگان و دانشوران قم میدانند اما در بعضی منابع وی را زاده روستای جهرود ساوه میدانندکه به همراه خانواده برای زیارت امام هشتم شیعیان به مشهد عازم میشود و پس از زیارت، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش، در یکی از محلههای شهر توس مسکن میگزیند؛ و پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامهٔ نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیّه مشغول میگردد. خواجه طوسی در ایام اقامت پدر در آنجا در پانزدهم جمادیالاول سال ۵۹۸ ق، متولد گردید؛ و پدرش با تفأل به قرآن کریم او را «محمد» نامید.
تحصیل
تمبری به فراخور هفتصدمین سالگرد درگذشت خواجه نصیر طوسی. روز پنج اسفند در ایران روز بزرگداشت خواجه نصیر طوسی و روز مهندس نامگذاری شدهاست.
روزهای کودکی و نوجوانی خواجه توسی در شهر توس سپری شد. وی در این روزها پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت. پس از آن به توصیه پدر، نزد داییاش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت. سپس با راهنمایی پدر در محضر «کمال الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد آهنگ سفر کرد و آوردهاند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه میدانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤالهایی میکند که گاه پاسخش را نمیدانم!
پس از چندی دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژهای در علوم رجال، درایه و حدیث داشت، به توس آمد و خواجه در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونهای که به او توصیه کرد تا به منظور استفادههای علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند. او در شهر توس و به دست استادش «نصیر الدین عبدالله بن حمزه» لباس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد مفتخر شد.
خواجه سپس به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یک سال نزد سراج الدین قمری که از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری - از شاگردان امام فخر رازی - کتاب «اشارات ابن سینا» را فرا گرفت. پس از مباحثات علمی متعدد فرید الدین با خواجه، علاقه و استعداد فوق العادة خواجه نسبت به دانش اندوزی نمایان شد و فریدالدین او را به یکی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی کرد و بدین ترتیب نصیرالدین طوسی توانست کتاب «قانون ابن سینا» را نزد «قطب الدین مصری شافعی» به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر کتابهای فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» (متوفی ۶۲۷) نیز بهرهمند شد.
خواجه که در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال کسب علوم و فنون بیشتر بود، او پس از تحصیل در نزد دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان کرد امّا در بین راه، پس از آشنایی با «میثم بن علی میثم بحرانی» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو کرد.
توسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم «فقه» را از محضر «معین الدین سالم بن بدران مصری مازنی» (از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی) فرا گرفت؛ و در سال ۶۱۹ ق. از استاد خود اجازهٔ نقل روایت دریافت کرد. آن گونه که نوشتهاند خواجه مدت زمانی از «علامه حلی» فقه و علامه نیز در مقابل، درس حکمت نزد خواجه آموختهاست. «کمال الدین موصلی» ساکن شهر موصل (عراق) از دیگر دانشمندانی بود که علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب پژوهشگر توسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سالها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان کرد.
خواجه توسی در قلعههای اسماعیلیان
رسالهای در ریاضی در توضیح جفت طوسی از خواجه نصیر
اسماعیلیه فرقهای از شیعیان است که به باور پیروانش اسماعیل فرزند جعفر صادق جانشین اوست. این گروه پس از مدتها در سال ۴۸۳ ق. به دست حسن صباح در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی، گرایشهای شدید سیاسی پیدا کرده، فعالیتهای خود را گسترش دادند. قلعه الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعههای متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی بهشمار میرفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود.
خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سکونت در قائن، به دعوت «ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور» که حاکم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی کرد. او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» نگاشت..
. نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعههای اسماعیلیه به سر برد اما در این دوران لحظهای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلیدس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رسالة دیگر را تألیف کرد. کتاب روضه التسلیم و مطلوب المومنین؛ تولی و تبری از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشته است. (۱–۱) خواجه در پایان کتاب شرح اشارات مینویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشتهام که سختتر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت؛ و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمیآمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود...»[۲۶] از همکاران خواجه در الموت میتوان به حسن محمود کاتب یا حسن صلاح منشی بیرجندی اشاره کرد که همراه خواجه از قهستان به الموت آمده بود وی در طول روز آنچه را که خواجه تدریس میکرد مکتوب میکرد و برداشت خویش را در اوقات فراغت به صورت شعر بیان کردهاست. دیوان اشعار وی دیوان قائمیات نام دارد.
خواجه توسی و هلاکوخان مغول
از آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر میانداخت هلاکوخان در سال ۶۵۱ ق. با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ق. تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتلعام مردم برداشته، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژهای یافت. برخی گفتهاند هلاکو به جز خواجه نصیرالدین طوسی و دو پزشک دیگر، رکن الدین و همه همراهان وی را به قتل رساند و زندهنگهداشتن خواجه نصیر به دلیل آن بود که هلاکو از جایگاه علمی و فکری او مطلع بود. هلاکو بدون اجازه خواجه هیچ تصمیمی نمیگرفت، هیچ سفری نمیرفت و هیچ حکمی نمیداد. هلاکوخان همچنین در گشایش بغداد و کشتن واپسین خلیفهٔ عباسی، از نظرهای خواجه توسی بهره گرفت.
مستعصم (آخرین خلیفه عباسی) در دوران حکومت خود علاوه بر لهو و لعب، به خونریزی مسلمانان پرداخت. عدهای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبکر) به خاک و خون کشیده شدند و اموالشان به غارت رفت.مقام علمی و ارزش فکری نصیرالدین توسی موجب شد تا هلاکو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وی کوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه خویش دارد
تأثیرات و یادگارها
پایگاه جستجوگر گوگل، به مناسبت هشتصد و دوازدهمین سالگرد تولد خواجه نصیرالدین طوسی، تصویری از وی در تارنمای خود گذاشت.
تمبر یادگار خواجه نصیرالدین طوسی در جمهوری آذربایجان منتشره در سال ۲۰۰۹ میلادی
یک دهانه آتشفشانی ۶۰ کیلومتری در نیمکره جنوبی ماه به نام خواجه نصیرالدین طوسی نامگذاری شدهاست. یک خرده سیاره که توسط ستارهشناس روسی نیکلای استفانویچ چرنیخ در ۱۹۷۹ کشف شد نیز به نام وی نامیده شدهاست.
دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی در تهران و رصدخانه شامخای در جمهوری آذربایجان نیز به نام او نامگذاری شدهاند.
در سال ۲۰۱۳ میلادی، پایگاه جستجوگر گوگل، به مناسبت هشتصد و دوازدهمین سالگرد تولد خواجه نصیرالدین طوسی، تصویری از وی در تارنمای خود گذاشت که در کشورهای عربی قابل دسترسی بود. به گفته بیبیسی، در این عکس بر ایرانیتبار بودن این دانشمند تأکید شده بود که واکنشهایی را در کشورهایی عربی در پی داشت.
در ایران روز ۵ اسفند سالروز تولد خواجه نصرالدین طوسی را روز مهندسی نامگذاری شدهاست.
شاگردان
جمالالدین حسن بن یوسف مطهر حلی (علامه حلی، درگذشته ۷۲۶ ق) او از دانشوران برزگ شیعه بود که آثار گرانسنگی از خود به جای نهاد. وی شرحهایی نیز بر کتابهای خواجه نگاشت.
کمالالدین میثم بن علی بن میثم بحرانی (ابن میثم بحرانی، درگذشته ۶۷۹ ق. یا ۶۹۹ ق) او حکیم، ریاضیدان، متکلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده کردند. وی گرچه در رشته حکمت زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهرهمند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر نهجالبلاغه نوشته که به شرح نهجالبلاغه ابن میثم معروف است.
محمود بن مسعود بن مصلح کازرونی (قطبالدین شیرازی، درگذشته ۷۱۰ ق) او از شاگردان ممتاز خواجه است وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهای مختلفی سفر کرد و علم هیئت و اشارات ابوعلی را از محضر خواجه نصیر فرا گرفت. قطبالدین کتابهایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر قرآن نوشتهاست.
کمالالدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (ابن فوطی، درگذشته ۷۲۳ ق) او مذهب حنبلی داشت و معروف به ابن الفُوَطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموختهاست. وی از تاریخنویسان معروف سده هفتم است و کتابهای معجمالآداب، الحوادثالجامعه و تلخیص معجمالالقاب از آثار اوست.
سید رکنالدین استرآبادی (متوفی ۷۱۵ ق) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرحهایی بر کتابهای استاد خویش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباری، از احترامی افزون برخوردار بودهاست. وی در تبریز به خاک سپرده شدهاست.
برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از:
ابراهیم حموی جوینی
اثیرالدین اومانی
مجدالدین طوسی
مجدالدین مراغی
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#75
Posted: 10 Sep 2018 19:13
ادامه پست قبلی ( خواجه نصیرالدین طوسی )
آثار
زندگی او بر پایه دو هدف اخلاقی و علمی بنا نهاده شده بود. او در بیشتر زمینههای دانش و فلسفه، تالیفات و رسالههایی از خود به یادگار گذاشته که بیشتر عربی هستند، اما ۲۵ درصد نوشتههای وی به زبان پارسی بودهاند.
خواجه نصیرالدین طوسی برخلاف ابن سینا اقدامی برای ترجمه لغتهای عربی و به وجودآوردن اصطلاحات فارسی به جای اصطلاحات عربی نکرد و همان واژههای رایج روزگار خود را در آثار فارسی به کار برد.
از معروفترین آثار او به پارسی، «اساس الاقتباس» و «اخلاق ناصری» را میتوان یاد کرد. وی در اخلاق ناصری رستگاری راستین انسانها را در «سعادت نفسانی»، «سعادت بدنی» و «سعادت مدنی» میداند و این نکته نشان میدهد که خواجه در مسایل مربوط به بهداشت جسمانی و روانی هم کارشناس بودهاست.
خواجه نصیر حدود یکصد و نود کتاب و رسالهٔ علمی در موضوعات متفاوت به رشتهٔ تحریر درآورد. که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود:
تجرید الاعتقاد: که در موضوع کلام نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوقالعاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرحهای بسیاری پیرامون آن نوشته شدهاست.
شرح اشارات بوعلی سینا: این کتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینا است.
قواعد العقاید
اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی
آغاز و انجام
تحریر مجسطی
تحریر اقلیدس
تجریدالمنطق
تلخیص المحصل
اساس الاقتباس
زیج ایلخانی
آداب البحث
آداب المتعلمین
روضةالقلوب
اثبات بقاء نفس
تجرید الهندسه
اثبات جوهر
جامع الحساب
اثبات عقل
جام گیتی نما
اثبات واجب الوجود
الجبر و الاختیار
استخراج تقویم
خلافت نامه
اختیارات نجوم
رساله در کلیات طب
ایام و لیالی
علم المثلث
الاعتقادات
شرح اصول کافی
کتاب الکل
صورالکواکب
تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار
تصورات یا روضةالتسلیم
رساله تولا و تبری
فعالیتهای شاخص علمی
فلسفه مشائی
خواجه نصیر کوشید تا با پاسخ به انتقادات متکلمین اشعری بخصوص محمد غزالی و فخر رازی، از فلسفه مشائی دفاع کند و با شرح و بسط آرای فلسفی ابن سینا به آن قوتی مجدد ببخشد.
کلام شیعه
خواجه نصیر با استفاده از آرای فلسفی ابن سینا کلام شیعه را بر برهانهای عقلی مبتنی کرد. اثر وی به نام تجرید الاعتقاد یکی از مهمترین متون کلامی شیعه است که شرحهای متعددی بر آن نگاشته شدهاست. کتاب تجرید العقائد یکی از نوشتههای پرتاثیر خواجه در دانش کلام است. این کتاب سهم عمدهای در تحول علم کلام داشتهاست و به مدت چند قرن متوالی به عنوان متن معیار محسوب میشده است. گفته شدهاست که بسیاری از مکاتب فلسفی همچون مکتب شیراز، نوآوریهای خویش را با توجه به متن این کتاب آشکار کردهاند. در مکتب فلسفی اصفهان تا اندازهای این کتاب در حاشیه قرار گرفت و بیشتر به عنوان متنی کلامی ملاحظه شد. کلام فلسفی هم در میان شیعیان و هم در میان اهل سنت مورد توجه بودهاست چنانکه کتاب طوالع قاضی بیضاوی و مواقف عضدالدیم ایجی نظایر کتاب تجرید در میان اهل سنتاند .
مثلثات
در کتاب شکل القطاع مثلثات را برای اولین بار به عنوان دانشی مستقل معرفی کرد و آن را در پیشگفتار علم نجوم معرفی میکند و قوانین اساسی برای حل مثلثات مسطح و کروی مطرح میکند.
فیزیک
در کتاب تجریکالکلام دربارهٔ نور و با تکیه بر نظریهٔ ذره مطالبی را عنوان میکند که فوقالعاده اهمیت دارد.
در کتاب البصائر نوشتهٔ اقلیدوس وی انتشار صوت را به امواج آب تشبیه میکند و به آن پرداخته است.
وی در نحوهٔ استفاده از ساعت آفتابی ابتکار جدیدی برای رصد کردن به خرج دادهاست که این ابتکار در علم ستارهشناسی ارزشمند است.
نجوم
خواجه نصیرالدین طوسی «زیج ایلخانی» را از روی رصدهای انجامشده در رصدخانهٔ مراغه تدوین کردهاست. زیج ایلخانی سدهها از اعتبار خاصی در بسیاری از سرزمینهای آن زمان -از جمله در چین- برخوردار بودهاست و در سال ۱۳۵۶ میلادی (۳۰۰ سال پس از مرگ طوسی) ترجمه و در اروپا منتشر شد. قدیمیترین نسخهٔ این زیج در کتابخانهٔ ملی پاریس نگهداری میشود.
تأثیر خواجه در علم کلام
دو قرن پیش از خواجه، تحولات کلامی بنوعی با ابوالحسین بصری آغاز شد و فخر رازی در کتاب محصل این رویکرد را ادامه داد. ابوالحسین بصری که از شاگردان قاضی عبدالجبار معتزلی بود از پیروان بهشمی بود. بصری تحت تأثیر اموزههای فلسفی در برخی آموزههای معتزلی تجدید نظرهایی را آغاز کرد که همزمان با تدوین آثار این سینا در خراسان همراه شد. تأثیر نظرات فلسفی و شهرت آنها بیشتر به خاطر کتب غزالی یعنی مقاصد الفلاسفه و تهافت بود که باعث شهرت آرای فلسفی ابن سینا در میان متکلمان شد. مکتب ابوالحسین بصری توسط یکی از شاگردانش به نام ملاحمی گسترش یافت. اندیشههای فخر رازی و ملاحمی و بصری تأثیر بسزایی در فلسفی شدن کلام شیعه داشتند متکلمان امامی همچون سدیدالدین حمصی نیز در اواخز سده ششم هجری با آموزههای بصری آشنا شدند و از وی تأثیر پذیرفتند. در واقع میتوان گفت که خواجه با سه سنت آشنا بود. نخست سنت ابوالحسین بصری که در برخی آثار خواجه تأثیر واضحی دارد. دیگر سنت فلسفی ابن سینا و شارحان وی در خراسان قرار داشت؛ و سنت رواج نظرات فخر رازی و تأثیری پذیری خواجه از وی بود. بیشتر کتب کلامی و فلسفی فخر در زمان خواجه در خراسان رایج بودهاست.
نمونهای از اشعار علمی
خواجه نصرالدین برای آسانتر کردن علوم برای دانشجویان بعضی از مباحث علمی را به صورت شعر (نظم) بیان میکرد.
فرق بین دال و ذال معجم
آنانکه به فارسی سخن میرانند در موضع دال - ذال را ننشانند
ماقبل وی ار ساکنِ جز وای بوذ دال است و گرنه ذال معجم خوانند
تشریح ۷ پردهٔ چشم و سه گونه آب که در آنهاست
کرد آفریدگار تعالی به فضل خویش چشمت به هفت پرده و سه آب منقسم
صلب و مشمیه و شبکه، زجاجیه و جلید پس عنکبوت و بیض و عنب، قرن و ملتحم
وفات
تاریخ وفات او هیجدهم ذیقعده سال ۶۷۳ ق. است؛ و در حرم کاظمین و پایین پای دو امام مدفون شد. بنا به وصیتش بر روی سنگ مزارش این آیه قرآن را نگاشتند. «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید» = «و سگشان (به حالت پاسبانی) دو دست خویش بر درگاه (غار) گشاده بود».
مذهب
بر اساس آثار خواجه نصیر در مسلمان و شیعه بودن او تردیدی نیست. اما در اینکه آیا او در ادوار مختلف زندگیش شیعه امامی یا شیعه اسماعیلی بوده نزد مورخین اختلافاتی وجود دارد. از این لحاظ زندگانی خواجه را میتوان به سه بخش تقسیم کرد.
او به باور اکثر تاریخ نویسان در ابتدای زندگی و قبل از پیوستن به اسماعیلیان شیعه امامی بودهاست. در عین حال، عدهای این احتمال را که او در یک خانواده شیعی اسماعیلی به دنیا آمده باشد منتفی ندانستهاند.
خواجه بین سالهای ۶۱۹ تا ۶۲۴ به قلاع اسماعیلیه وارد شد.نظر نویسندگان دربارهٔ علت ورود خواجه به قلاع مختلف است. گروهی قائلند که خواجه به اجبار نزد اسماعیلیان رفتهاست،و در مقابل، عدهای برآنند که او با میل خود نزد آنان رفته و با این حال پس از اینکه تصمیم گرفت از پیش آنان برود به وی اجازه ندادند و او را محبوس کردند. گروهی نیز معتقدند که او در تمامی دوران حضورش در میان اسماعیلیان آزادی کامل داشت و میتوانست بدون درد سر عقاید مخالف خود را ابراز کند. در طی حدود ۳۰ سال اقامت در قلاع اسماعیلیه در مورد مذهب خواجه طوسی نظرات گوناگونی وجود دارد. به بیان حمید ملک مکان «فعالیتهای علمی متعدد، کتابها و رسالههایی که وی در زمینههای مختلف نوشته، و نیز مدت طولانی ای که با اسماعیلیان زندگی کرده و با آنان حشر و نشر داشتهاست، عامل مهمی در اختلاف آرا و اقوال دانشمندان و نویسندگان دربارهٔ وی شدهاست.» از طرفی «علمای اثناعشری که خواجه را امامی میدانند مصرانه منکرند خواجه به کیش اسماعیلی درآمده بوده و صحت انتساب رسالات اسماعیلی بدو را که در میان اسماعیلیان محفوظ ماندهاست، انکار میکنند.» برخی از آنها با قبول انتساب این رسالات به او آنها را محصول تقیه خواجه برای حفظ جان خود در دوره اسارت میدانند. این نظر با تغییر مقدمه اخلاق ناصری منتسب به خواجه تقویت میشود، چرا که در آنجا تصریح میکند که «به حکم اضطرار بر اسماعلیان وارد شده و مقدمه کتاب را بر طبق عقیده آنان، نه اهل شریعت و سنت نگاشته است.»عدهای هم بر این باورند که خواجه در این دوران واقعاً تحت تأثیر عقاید اسماعیلیان قرار گرفته و به کیش ایشان روی خوش نشان داده بود.
نزد مورخین تردیدی نیست که پس از سال ۶۵۴ و سقوط دولت اسماعیلی نزاری تا پایان عمر، خواجه نصیرالدین به مذهب شیعی دوازده امامی زندگی کرد. او در این مدت مهمترین کتابهای کلامی خود را بر طبق این آیین نوشت که از جمله آنها میتوان تجرید العقاید، قواعد العقاید، فصول و امامت را نام برد. وصیت او مبنی بر دفن پیکرش در پایین پای موسی کاظم و محمدجواد (امامان هفتم و نهم شیعیان امامی) موید این مطلب است که او در هنگام مرگ به عقیده اسماعیلیه نبوده است.
خانواده
خواجه نصیر سه پسر از خود به یادگار نهاد: صدرالدّین علی، فرزند بزرگ او که همواره در کنار پدر و همگام با او بود و در فلسفه، نجوم و ریاضی بهره کافی داشت. دومین فرزندش اصیل الدین حسن نیز اهل دانش و فضیلت بود و در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود. فرزند کوچک خواجه فخر الدین محمد بود که ریاست امور اوقاف در کشورهای اسلامی را به عهده داشت.
پــــــایــــــان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#76
Posted: 17 Sep 2018 12:28
ابوحامد محمد غزالی
ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی ، ملقب به حجتالاسلام زین الدین الطوسی و امام محمد غزالی (۴۵۰ — ۵۰۵ ه. ق) همهچیزدان، فیلسوف، متکلم و فقیه ایرانی و یکی از بزرگترین مردان تصوف سدهٔ پنجم هجری است. او در غرب بیشتر با نامهای Al-Ghazali و Algazel شناخته میشود
نام کامل ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی
لقب حجتالاسلام زین الدین الطوسی
حیطه فلسفه، کلام، فقه، تصوف
زادروز ۴۵۰ هـ.
۱۰۵۸ مـ.
زادگاه توس، ایران
تاریخ مرگ ۳ دی ۴۹۰
۱۴ جمادیالثانی ۵۰۵
۱۹ دسامبر ۱۱۱۱
محل مرگ توس، ایران
مدفن طابران توس، ایران
۳۶°۲۹′۳۱٫۱۸″ شمالی ۵۹°۳۰′۴۲٫۲۴″ شرقی
دین اسلام
مذهب تصوف، شافعی
استادان عبدالملک جوینی
غزالی و امام الحرمین
غزالی در سال ۴۷۰ هجری قمری به نیشابور رفت و در آنجا با امامالحرمین جوینی آشنا شد و تا وفاتش که در سال ۴۷۸ هجری قمری بود، ملازمش بود. تحصیلات غزالی تنها فقه نبود؛ او در علم اختلاف مذاهب، جدل، منطق و فلسفه هم دانش اندوخت تا آنجا که بر همه اقران خود تفوق یافت. در میان چند تن شاگردان ابوالمعالی جوینی که همگی از علماء و فضلای آن دوره بودند بر همه تقدم یافت و امامالحرمین به داشتن چنین شاگردی بخود میبالید.
در بارگاه وزیر نظامالملک
بعد از وفات استادش الجوینی، غزالی به قصد دیدار خواجه نظامالملک طوسی، وزیر سلطان ملکشاه سلجوقی پسر آلب ارسلان از نیشابور بیرون آمد. وی وزیر نظام الملک را در لشکرگاهش ملاقات نمود. نظامالملک را از غزالی که همشهریش نیز بود خوش آمد، اکرامش کرد و بر دیگرانش مقدم داشت و غزالی مدت شش ماه در کنف حمایت او زیست. سپس او را به تدریس در نظامیه بغداد و توجه به امور آن مأمور کرد. غزالی در سال ۴۸۳ هجری وارد بغداد شد و با موفقیت زیاد به کار پرداخت و سخت مورد توجه و اقبال دانشپژوهان گردید. حلقه درس او هر روز گسترش بیشتر یافت و فتواهای شرعی او مشهورتر شد. تا آنجا که صیت اشتهارش دور و نزدیک را بگرفت. محمد غزالی در بغداد در ضمن تدریس به تفکر و تألیف در فقه و کلام و رد بر فرقههای گوناگون چون باطنیه، اسماعیلیه و فلاسفه نیز مشغول بود.
در این مرحله از نخستین مرحلههای حیاتش بود که در معتقدات دینی و همه معارف حسی و عقلی خود به شک افتاد؛ ولی این شک بیش از دوماه به طول نینجامید و پس از آن به تحقیق در فرقههای گوناگون پرداخت و در علم کلام استادی یافت و در آن علم صاحب تألیف و تصنیف شد. آنگاه به تحصیل فلسفه همت گماشت. ولی بیآنکه از استادی استعانت جوید، خود به مطالعه کتابها فلسفی پرداخت. غزالی وقتهای فراغت از تصنیف و تدریس علوم شرعی را به مطالعه کتابهای فلسفی اختصاص داده بود و این کار سه سال مدت گرفت. چون از فلسفه فراغت یافت به مطالعه کتابهای تعلیمیه و اطلاع از دقایق مذهب ایشان اشتغال جست. در این مرحله از عمر بود که به تألیف مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفه و المستظهرین که همان کتاب «فضایح الباطنیه و فضائل المستظهریه» باشد و برخی کتابهای فقهی و کلامی دیگر توفیق یافت.
سفر به شامات
غزالی در سال ۴۸۸ هجری از خراسان راهی شام شد و در آنجا نزدیک به دو سال بماند؛ که هیچکار جز عزلت و خلوت و ریاضت و مجاهدت نداشت. مدتی در مسجد دمشق اعتکاف نمود. سپس از شام به بیتالمقدس رفت و هر روز به مسجد قبه الصخره میرفت و خویش را در آنجا محبوس میداشت و گاه به آب و جارو کردن مسجد و خدمتگزاری زائران میپرداخت. تا اینکه داعیه حج در او پدید آمد و به حجاز رفت. بر سر راه حجاز در الخلیل چنانکه خود در زندگینامهٔ خودنوشتش «المنقذ من الضلال» آوردهاست، بر سر تربت ابراهیم خلیل با خدا عهد کرد که دو کار را دیگر هرگز نکند، از پادشاهان صله نگیرد و وارد مجادلات کلامی با دیگر متکلمان نگردد. سپس شوق دیدار و درخواستهای کودکان به وطن کشیدش و با آنکه نمیخواست بدانجا بازگردد عزم توس (طوس) کرد؛ ولی در طوس نیز خلوت گزید و تا دل را تصفیه کند به ذکر پرداخت. حادثههای زمان و مهمهای عیال و ضررهای معاش از مقصد بازش میداشت و آرامش خاطر او را برهم میزد. این حال ده سال بهطول انجامید و غزالی در این مدت مشهورترین کتابهای خود و بهویژه احیاء علوم الدین را تألیف کرد.
بازگشت به نیشابور
در سال ۴۹۹ هجری قمری از عزلت بیرون آمد و قصد نیشابور کرد. در نظامیه این شهر به تدریس مشغول شد. علت بازگشت او به نیشابور و تدریس در نظامیه، با آنکه در بغداد از تدریس اعراض کرده بود و از این ماجرا ده سال میگذشت، فرمان پادشاه بود؛ زیرا این اصرار به قدری شدید شده بود که اگر استنکاف میورزید، بیم جان خویش داشت. اما پادشاهی که غزالی را فرا خوانده بود، محمد برادر برکیارق سلجوقی بود که در سال ۴۹۸ هجری به پادشاهی رسیده بود و شاید از عوامل بازگشت به نظامیه نیشابور، فخرالملک وزیر، پسر نظام الملک طوسی بود که در بغداد غزالی را به تدریس واداشته بود. توقف غزالی در نیشابور بیش از دو سال به طول نینجامید که بار دیگر تدریس را ترک گفت و در توس عزلت گزید. در خانهٔ خود را به روی آشنا و بیگانه فروبست و با اینکه سلطان سنجر او را به تدریس خواند، غزالی از رفتن سر باز زد و عذر خواست و همچنان در خانهٔ خود منزوی ماند تا اینکه بعد از دو سال بدرود حیات گفت.
درگذشت
محمد غزالی در روز دو شنبه ۳ دی ۴۹۰ شمسی، ۱۴ جمادیالثانی سال ۵۰۵ هجری قمری، و در سن ۵۵ سالگی در شهر توس (طوس) درگذشت و در طابران توس بخاک سپرده شد. منقول است در زمان مرگ بر بالای سرش کاغذی یافتند که درآن توصیه کرده بود یاران برمرگ او جزع نکنند و جسم وی را تنها بهمنزله جامه یا خانهای تلقی کنند که یکچند در آن بهسر برده و بعد ترکش کرده است.
دیدگاهها
فلسفه
غزالی از آن دسته افرادی بود که به دوری مسلمانان از خردگرایی و نفی فلسفه تأثیر زیادی گذاشت. وی بهرغم اینکه ماهیت فلسفه را دچار مشکل نمیدانست. اما پرداخت به آن را مایهٔ ضعف ایمان مسلمانان دانست.
کتاب مشهور تهافت الفلاسفهکه شاید مهمترین نقد و رد آرای ارسطویی مشربان در تاریخ فلسفه باشد را غزالی به شیوهای فلسفی و نقادانه نگاشت. غزالی در این کتاب چهارده مسئله را بر فلاسفه مورد ایراد قرار داده است و به عقیده خود تناقضگوییهای فلاسفه را آشکار کرده است. غزالی که در بیشتر مباحث مذاق عرفان و تصوف دارد و در کمترین آنها مذاق کلامی دارد، از جمله ابوعلی سینا را به سبب چند مسئله که یکی از آنها مسئله بیآغاز بودن جهان هستی است تکفیر میکند. ابن رشد اندلسی به غزالی پاسخ گفته است و نام کتاب خویش را «تهافت التهافت» گذاشته است.
اسلوب و شیوه منطقیای که غزالی در نگارش تهافت الفلاسفه بهکار برد امروز فلسفه نقادی نامیده میشود. ایرادهایی که غزالی بر مشائیان وارد نموده است، ذاتاً فلسفی هستند و بعدها در فلسفه مغرب زمین همگی از سوی فیلسوفان بزرگی چون دکارت، هیوم و کانت به شرح و تفصیل بسیار طرح شدهاند. نفی علیت، اعتباری بودن اخلاق، حمله به استقراء، عدم اعتماد به یافتههای حسی، حجیت عقل و... که غزالی در این کتاب آنها را به شیوهای منطقی و عقلی طرح نموده، همگی مسائلی فلسفی بهشمار میآیند که در سدههای نو، خود مایه و انگیزه پدیدآمدن مکتبهای جدید فلسفی شدهاند.
کتابشناسی
کتاب احیاء العلوم با موضوع تصوف و اخلاق، غزالی این کتاب را در اورشلیم و دمشق نوشتهاست.
نسخه خطی از کتاب کیمیای سعادت.
در میان متفکران اسلامی، هیچیک به اندازه محمد غزالی تألیف و تصنیف نکرده است. گویند تألیفهایش را شمار کردند و بر روزهای عمرش تقسیم نمودند، هر روز چهار جزوه شد و تردیدی در آن نیست که بسیاری از این آثار که اسامی بیشتر آنها در تاریخ نهضتهای فکری اسلامی از رودکی تا سهروردی آمدهاست، منسوب به اوست. میگویند تعداد کتابهایی که در طول زمان به وی نسبت دادهاند شش برابر رقمی است که خود وی دو سال پیش از مرگش در نامهای به سنجر یادآور شدهاست: «بدان که این داعی در علوم دینی هفتاد کتاب کرد...» و همین موضوع کار پژوهش را بر اهل تحقیق تا حدی دشوار نموده است. از جمله خاورشناسان و دانشمندانی که در مورد تالیفات غزالی تحقیق کردهاند میتوان گشه، مک دونالد، گلدزیهر، لویی ماسینیون، اسین پلاسیسوس، مونتگمری وات، موریس بوژیر، میشل آلار، و عبدالرحمن بدوی را نام برد. خصوصاً دکتر عبدالرحمن بدوی دانشمند مصری، با یاری گرفتن از مجموعه تالیفات خاورشناسان قبل از خود، کتاب مؤلفات الغزالی را به نگارش درآورده که در سال ۱۹۶۰ چاپ شده است. در این کتاب از ۴۵۷ کتاب اصلی و منسوب یاد شده به مؤلف، ۷۲ تای آنها را بیتردید متعلق به غزالی دانسته و در صحت بقیه تردید نموده است. این ۷۲ کتاب یا رساله را بدوی به ترتیب تاریخی در پنج مرحله تنظیم نموده است که به شرح زیر میباشد:
الف- آثار سالهای دانشاندوزی غزالی، از سال ۴۶۵ تا ۴۸۷ هجری:
التعلیقه فی فروع المذهب
المنخول فی الاصول
ب-آثار نخستین دوران درس و بحث
البسیط فی الفروع (فقه)
الوسیط (فقه)
الوجیز (فقه)
خلاصةالمختصر و نقاوةالمعتصر
المنتحل فی علم الجدل
مآخذ الخلاف
لباب النظر
تحصیل المآخذ فی علم الخلاف
المبادی و الغایات
شفاء الغلیل فی القیاس و التعلیل
فتاوی الغزالی
فتوی (فی شأن یزید)
غایةالغور فی درایةالدور
مقاصد الفلاسفه در (فلسفه)
تهافت الفلاسفه در (کلام)
معیار العلم فی فن المنطق در (منطق)
معیار العقول
محک النظر فی المنطق در (منطق)
میزان العمل در (منطق)
المستظهری فی الرد علی الباطنیه در (کلام)
حجةالحق در (کلام)
قواصد الباطنیه
الاقتصاد فی الاعتقاد در (کلام)
قوائد العقائد در (کلام)
الرسالةالقدسیة فی قواعد العقلیة در (کلام)
المعارف العقلیة و لباب الحکمةالاهیة
ج- آثار دوران خلوت نشینی و مردم گریزی غزالی از سال ۴۸۸ تا ۴۹۹ هجری
احیاء علوم الدین (در تصوف و اخلاق)
کتاب فی مسئله کل مجتهد مصیب
جواب الغزالی عن دعوة مؤید المک له
جواب مفصل الخلاف
جواب المسائل الربع آلتی سألها الباطنیه بهمدان من ابی حامد الغزالی
المقصد الأسنی فی شرح الأسماءالحسنی (در اخلاق)
رسالة فی رجوع اسماءالله الی ذات واحدة علی رأی المعتزله و الفلاسفه
بدایةالهدایة (در اخلاق)
کتاب الوجیز فی الفقه
جواهر القرآن (در اخلاق)
کتاب الاربعین فی اصول الدین (در اخلاق).
کتاب المضنون به علی غیر اهله
المضنون به علی اهله
کتاب الدرج المرقوم بالجداول
القسطاس المستقیم (در کلام)
فیصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة
القانون الکلی فی التأویل
کیمیای سعادت (در تصوف به فارسی).
ایها الولد (در تصوف)
اسرار معاملات الدین
زاد آخرت به فارسی
رسالة الی ابی الفتح احمدبن سلامة
الرسالةاللدینیه
رسالة الی بعض اهل عصره
مشکاةالانوار (در تصوف).
تفسیر یاقوت التأویل
الکشف و التبیین
تلبیس ابلیس
د- بازگشت به سوی مردم و دومین دوران درس و بحث از سال ۴۹۹ تا ۵۰۳ هجری
المنقذ من الضلال (شرح حال)
کتاب فی السحر. الخواص الکیمیاء
غور الدور فی المسألة السریجیة
تهذیب الاصول
کتاب حقیقة القولین
کتاب اساس القیاس
کتاب حقیقة القرآن
المستصفی من علم الاصول (در فقه)
الاملاء علی مشکل الاحیاء
ه- آخرین سالهای زندگی ۵۰۳ تا ۵۰۵ هجری
الاستدراج
الدرةالفاخره فی کشف العلوم الآخرة (در کلام)
سر العالمین و کشف ما فی الدارین
نصیحت الملوک (در تصوف به فارسی)
جواب مسائل سئل عنها فی نصوص اشکلت علی المسائل
رسالة الاقطاب
منهاج العارفین (در تصوف)
الجام العوام من علم الکلام (در تصوف)
سایر کتابها، که یا در صحت انتساب آن تردید وجود دارد یا با نامهایی متفاوت از کتب فوق خوانده شدهاست.
معراج السالکین (در تصوف)
الادب فی الدین
القواعد العشره
الرسالةالوعظیه
رسالةالطیر
روضةالطالبین (در تصوف)
عجائب المخلوقات و اسرارالکائنات. این کتاب به «الحکمة فی مخلوقات الله» نیز معروف است.میای سعادت، نوشته امام محمد غزالی طوسی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم، ۱۳۸۲.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#77
Posted: 20 Sep 2018 14:13
شیخ بهایی
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی (زادهٔ ۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی در بعلبک، درگذشته ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان) حکیم، فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری؛ که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای ماندهاست. به پاس خدمات وی به علم ستارهشناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ که مصادف با سال نجوم میبوده نام وی را در لیست مفاخر ایران ثبت کرد.
نام کامل بهاءالدین محمد بن حسین عاملی
لقب شیخ بهایی
نسب از نوادگان حارث همدانی،
صحابی معروف علی بن ابیطالب
زادروز ۲۶ ذیحجه ۹۵۳ ق (۸ اسفند ۹۲۵ ش)
زادگاه بعلبک، امپراتوری عثمانی (لبنان کنونی)
تاریخ مرگ ۱۲ شوال ۱۰۳۰ ق (۸ شهریور ۱۰۰۰ ش)
محل مرگ اصفهان، ایران
آرامگاه کنار مقبرهٔ علی بن موسی الرضا
(جنب موزه آستان قدس)
مشهد
نام همسر کفایت خاتون
دین اسلام
مذهب شیعه دوازده امامی
اطلاعات سیاسی
پستها شیخالاسلام (مهمترین منصب
سیاسی-مذهبی در دربار صفوی)
تولد و خانواده
وی از نوادگان حارث همدانی یکی از یاران علی است که در [بعلبک] متولد شد. دوران کودکی را در جبل عامل، از نواحی شام، در روستایی به نام «جبع» یا «جباع» زیست، او از نوادگان «حارث بن عبدالله اعور همدانی» بودهاست (از شخصیتهای برجسته آغاز اسلام، متوفی به سال ۶۴ خورشیدی). خاندان او از خانوادههای معروف جبل عامل در سدههای دهم و یازدهم خورشیدی بودهاند. پدر او از شاگردان برجسته شهید ثانی بودهاست
تاریخ تولد و مرگ شیخ بهایی
تاریخ تولد و مرگ شیخ بهایی بر روی سنگ قبر و کاشیکاریهای دیوار اتاق مقبره اندکی متفاوت است:
تاریخ تولد:
کتیبه کاشیکاری دیوار: ۲۶ ذیحجه ۹۵۳ هجری قمری (برابر با پنجشنبه ۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی، و ۲۷ فوریه ۱۵۴۷)
کتیبه سنگ قبر: غروب پنجشنبه محرمالحرام ۹۵۳ هجری قمری (برابر با فروردین ۹۲۵ خورشیدی، و مارس ۱۵۴۶)
تاریخ مرگ:
کتیبه کاشیکاری دیوار: ۱۲ شوال ۱۰۳۰ هجری قمری (برابر با ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی، و ۳۰ اوت ۱۶۲۱)
کتیبه سنگ قبر: شوال ۱۰۳۱ هجری قمری (برابر با مرداد یا شهریور ۱۰۰۱، و اوت ۱۶۲۲)
کتیبه دیوار در سال ۱۳۲۴ خورشیدی در زمان استانداری علی منصور ساخته شد و حاوی تاریخ روز، ماه و سال است، در حالی که کتیبه سنگ قبر فقط حاوی تاریخ ماه و سال است. به نظر میرسد که در هنگام بازسازی اتاق تحقیقاتی دربارهٔ تاریخ تولد و مرگ انجام شده باشد و به این خاطر تاریخ روز به کتیبه کاشیکاری اضافه گشتهاست. در این صورت به نظر میرسد که تاریخهای کتیبه دیوار دقیقتر باشند.
مهاجرت به ایران
بنا به نسخهای به خط شیخ بهایی که در سال ۹۹۵ قمری در قزوین نوشته شدهاست، وی هنگام ورود به ایران سیزده ساله بود. پدرش عزالدین حسین عاملی به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران، به سوی ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان بزرگ ایرانی یافتند، در آن سکنی گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول شد. وقتی او ۱۷ ساله بود (۹۷۰ ق)، پدرش به شیخالاسلامی قزوین به توصیه شیخ علی منشار از سوی شاه طهماسب منصوب شد. ۱۴ سال بعد، در ۹۸۴ قمری، پدر شیخ برای زیارت خانه خدا از ایران خارج شد اما در بحرین درگذشت. شیخ بهایی درقزوین فارسی آموخته و به مدت سی سال دراین شهر پرورش یافته و پرورش داد.
شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسای او باعث شد تا از ۴۳ سالگی شیخالاسلام اصفهان شود و در پی انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان (در ۱۰۰۶ قمری)، از ۵۳ سالگی تا آخر عمر (۷۵ سالگی) منصب شیخالاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، شاه عباس بزرگ برعهده داشته باشد
شیخ در فاصلهٔ سالهای ۹۹۴ تا ۱۰۰۸ قمری سفرهایی چند به خارج از قلمروی صفویه داشت. این سفرها برای زیارت، سیاحت، دانشاندوزی و همچنین به گفته برخی مورخان به سفارت سیاسی بودهاست. مکه، مصر و شام از جمله مقاصد این سفرها بودهاند.
نقل شده که آن جناب شش ماه پیش از وفات خود به مزارستان گذشت و از قبر بابا رکن الدین صدایی شنید شیخ از اصحاب خویش که با وی بودند پرسید که شما شنیدید این صدایی که من شنیدم گفتند نشنیدیم پس شیخ بعد از آن پیوسته مشغول گریه تضرع و مناجات بود و توجه به آخرت داشت تا وفات یافت. از بعضی نقل شده صدایی که شیخ شنید این بود که «شیخنا به فکر خود باش»
وی در سال ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش پیکر او را به مشهد بردند و در کنار آرامگاه علیبن موسیالرضا جنب موزه آستان قدس به خاک سپردند. امروزه آرامگاه وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و رواق امام خمینی در رواقی که به یاد او نامگذاری شده قرار دارد
شخصیت علمی
استادان
نام برخی از استادان شیخ بهایی از این قرار است:
فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب را نزد پدرش شیخ عزالدین حسین عاملی.
منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را نزد نجم ابن شهاب، معروف به ملاعبدالله بهابادی، مؤلف مشهور «حاشیه بر تهذیب منطق» معروف به «حاشیه ملا عبدالله».
ریاضی، کلام و فلسفه را از مولانا افضل قاینی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت.
طب را از حکیم عماد الدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت.
صحیح بخاری را نزد ابی الطیف مقدسی فرا گرفت.
همچنین نقل است نزد ملا محمد باقر یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار که از ریاضیدانان عصر خود بوده نیز درس خواندهاست.
شاگردان
تعداد کثیری از دانشوران نامی قرن یازدهم نزد وی تحصیل کردهاند. یکی از محققان معاصر ۳۳ تن از شاگردان او را نام بردهاست که در اینجا به مشهورترین آنها اشاره میکنیم:
صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، فیلسوف بنیانگذار حکمت متعالیه، متوفی به سال ۱۰۵۰ ق.
ملا محسن فیض کاشانی، متوفی ۱۰۹۱ ق.
سیدمیرزا رفیعالدین محمدبن حیدر حسینی طباطبایی نائینی، متوفی ۱۰۹۹ ق.
ملامراد تفرشی
محمد تقی مجلسی، معروف به مجلسی اول، متوفی ۱۰۷۰ ق.
محمدباقر سبزواری، معروف به محقق سبزواری، شیخ الاسلام اصفهان، وفات ۱۰۹۰ ق.
آثار و تالیفات
بهاءالدین عاملی در علومی که در آن زمان مرسوم بود، به ویژه در اخبار و احادیث، تفسیر، اصول فقه و ریاضیات دارای تالیفات بسیار است. تالیفات شیخ بر اساس پژوهش یکی از محققان بالغ بر ۹۵ کتاب و رسالهاست. برخی از نویسندگان نیز آثار او را ۱۲۰ عنوان ذکر کردهاند.در اینجا برخی از آثار علمی شیخ را بررسی میکنیم:
جامع عباسی
از نخستین و معروفترین رسالههای عملیه در فقه بوده و به زبان فارسی است که این خود ابتکاری نو در نگارش متون فقهی بهشمار میرفت تا آنجا که برخی از صاحب نظران از آن به عنوان اولین دوره فقه فارسی غیر استدلالی که به صورت رساله عملیه نوشته شدهاست یاد میکنند، این کتاب از یک مقدمه و بیست باب (از طهارت تا دیات) تشکیل شدهاست.
الزبده فی الاصول
مهمترین اثر شیخ است در اصول. تاریخ نگارش آن یعنی سال ۱۰۱۸ ق و به قولی در سال ۱۰۰۵ ق، حکایت از اهمیت آن دارد، زیرا اوایل قرن یازدهم، عصر سیطره اخباریان در حوزه فقه و اصول شیعی بودهاست.
اربعین
تألیف اربعین از سوی محدثان و عالمان شیعی بر اساس حدیث معروفی است که از پیامبر اسلام نقل شدهاست. شیخ بهایی نیز به پیروی از این سنت معمول، به تألیف اربعین حدیث پرداخت، با این امتیاز که شرح کافی و جامع دربارهٔ احادیث یاد شده دارد و در مجموع، از بهترین و معروفترین اربعینها میباشد. این اثر بعد از مثنوی سوانح حجاز، تنها اثری است که شیخ در آن به مباحث سیاسی پرداختهاست، مؤلف در شرح حدیث پانزدهم (که دربارهٔ حرمت اعانت ظالمان و گرایش قلبی به آنها وارد شدهاست) به تفصیل دیدگاههای خود را مطرح کردهاست. شیخ دربارهٔ این موضوع بهطور صریح و شفاف سخن گفتهاست، از این رو میتوان دیدگاه و عقیده باطنی او در مورد رفتار با حاکم جور، و نیز علل و عوامل همکاری علما با شاهان صفوی را به دست آورد، همچنین وی در این اثر به بحث از امر به معروف و نهی از منکر، شرایط و مراحل آن پرداختهاست.
مثنوی سوانح الحجاز (نان و حلوا)
این کتاب آمیختهای از مواعظ، طنز، حکایت، تمثیل و لطایف عرفانی و معارف برین بشری است. با زبانی روان و دلنشین. نان و حلوا ترسیمی است از ریاکاری، تلبیس و غرور به مال و منال و عنوان و منصب دنیایی. بهایی در یکی از بخشهای این مثنوی به دوری از سلاطین که خود آن را از نزدیک تجربه کرده بود اشاره میکند، چرا که قرب شاهان غارت دل و دین را در پی دارد در مجموع، مثنوی نان و حلوا از جمله آثار شیخ بهایی است که در تبیین دیدگاه و اندیشه سیاسی او میتوان بدان استناد کرد.
کشکول
نامدارترین اثر شیخ بهایی الکشکول، معروف به کشکول شیخ بهایی است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب شیخ بهایی محسوب میشود. این کتاب بصورت جُنگی آزاد، شامل شعرها و نثرهای مورد علاقه بهایی است که برخی از خود وی و برخی نیز گردآوری او از دیوانها و کتابهای مورد علاقهاش بودهاند. این مطالب اغلب بیهیچ نظم خاصی به دنبال هم آمدهاند. لیکن بیش از سایر تالیفات وی خواننده را به ضمیر فکری شیخ بهایی نزدیک میکند.
صمدیه
کتاب صمدیه نوشته شیخ بهایی برای برادر خود '''عبدالصمد''' است. این کتاب در باب علم نحو است. شیخ بهایی در این نوشتار در مورد علم نحو و کلمه و کلام به تفضیل مطالب خود را بیان نمودهاست. اخیراً این نوشتار در کتاب جامع المقدمات به چاپ رسیدهاست.
مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین
ارایه فقه استدلالی شیعه بر مبنای قرآن، آیات الاحکام و حدیث است.
حبل المتین فی اِحکام احکام الدّین
در فقه
الاثنا عشریه
در پنج باب طهارت، نماز، زکات، خمس، روزه و حج است.
زبده الاصول
شامل بیش از چهل شرح و حاشیه و نظم
الاربعون حدیثاً
معروف به اربعین بهائی
مفتاح الفلاح
این کتاب را آقابزرگ تهرانی، مفتاح الفلاح فی الأعمال و الأدعیة اللابدیة فی الیوم و اللیلة نامیدهاست. این کتاب دارای شش باب (فصل) است که نویسنده در هر فصل (ساعتی از شبانه روز) اعمال مخصوصی را در نظر گرفتهاست.
نگارنده کتاب خود را به درخواست جماعتی نوشته تا یک مسلمان بتواند در یک شبانه روز، تمام اعمال خود را بر طبق آن انجام دهد و لذا نمازهای واجب و مستحب، وضو، طهارت و غیره را نیز در کتاب خود ذکر کردهاست. شیخ بهایی در انتهای کتاب تفسیر سوره حمد را آوردهاست و شیخ محمود شبستری او را این چنین ستودهاست:
روا باشد انا الله از درختی
چرا نبود روا از نیکبختی
حدائق الصالحین
(ناتمام)، شرحی است بر صحیفه سجادیه
حدیقة هلالیه
شامل تحقیقات و فواید نجومی ارزنده
التحضیر
کتابی است درزمینهٔ احضار جن و بسیار کمیاب است که چند نسخهٔ باقیماندهٔ آن درکتابخانهٔ آستان قدس رضوی نگهداری میشود .
بیشتر روشهای احضار جن که دراین کتاب آورده شدهاست بوسیلهٔ صفحهٔ شطرنج انجام میگیرد که...
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#78
Posted: 20 Sep 2018 14:14
ادامه پست قبلی (شیخ بهایی)
شخصیت ادبی
نمونه شعر شیخ بهایی
شیخ بهایی آثار برجستهای به نثر و نظم پدیدآوردهاست که علاوه بر فارسی و عربی، شامل ترکی هم میشدهاست. اشعار فارسی او عمدتاً شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابو سعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سرودهاست. ویژگی مشترک اشعار شیخ بهایی میل شدید به زهد و تصوّف و عرفان است. بهترین منبع برای گردآوری اشعار شیخ بهایی، کشکول است تا جائی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامدهاست به شیخ بهایی ثابت نیست. از مثنویات معروف شیخ در زبان فارسی میتوان از اینها نام برد:
نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز (بر وزن مثنوی مولوی) در این اثر ابیاتی از مثنوی را نیز تضمین کردهاست.
نان و پنیر (بر وزن مثنوی مولوی) نزدیکترین مثنوی شیخ بهایی به مثنوی مولوی از نظر محتوا و زبان
شیر و شکر (اولین منظومه فارسی در بحر خَبَب یا مُتدارک). شیر و شکر بسیار جذاب است و با وجود مختصر بودن (۱۶۱ بیت در کلیات چاپ نفیسی و ۱۴۱ بیت در کشکول) سرشار از معارف و مواعظ حکمی با لحنی حماسی است.
مثنویهایی مانند نان و خرما، شیخ ابوالحشم و رموز اسم اعظم را نیز منسوب بدو دانستهاند
نمونه اشعار
همه روز روزه رفتن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به مکه، به برهنه پای رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه بازکردن
به معابد و مساجد، همه اعتکاف جستن
ز مناهی و ملاهی، همه احتراز کردن
شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بینیازش، طلب نیاز کردن
به خدا قسم که آن را، ثمر آن قدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته بازکردن
از نثر فارسی او تنها نمونهای که در دیوانهای چاپی آمدهاست رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش است. شیخ بهایی در عربی نیز شاعر و زبان دانی چیرهدست است و آثار نحوی و بدیع او در ادبیات عربی جایگاه ویژهای دارد که مهمترین و دقیقترین آنها اثر او در نحو به نام الفوائد الصمدیه است.
قصیده: معروفترین آن موسوم به وسیلة الفوز و الامان فی مدح صاحب الزمان علیه السلام در ۶۳ بیت است که هرگونه شبههای را در دوازدهامامی بودن وی مردود میسازد.
ارجوزه سرایی: دو نمونه بی بدیل (هراتیة یا الزّهرة) و نیز (ریاض الارواح)
دوبیتی: دوبیتیهای عربی شیخ بهایی بیشتر در اظهار شوق نسبت به زیارت روضه چهارده معصوم است.
بخش مهمی از اشعار عربی شیخ لُغَز و معمّاست که بیانگر تسلط شیخ بر این حیطهاست. توانایی او در ایجاز و بیان معماگونه مطالب در آثاری چون رسائل پنجگانه اثنی عشرّیه، خلاصة الحساب، فوائد الصمّدیه، تهذیب البیان، الوجیزه فی الدرایه و همچنین تبحر او در صنعت لُغَز و تعمیه در آثاری چون لغزالزبده، لغزالنحو، لغزالکشّاف، لغزالصمدیه، لغزالکافیه و فائده مشهود است.
شخصیت سیاسی
محمد بن حسین عاملی (شیخ بهایی) در مدت ۷۵ سال عمر خود با چهار تن از سلاطین صفوی معاصر بودهاست ولی عمده فعالیت سیاسی او در دورهٔ دو پادشاه آخر گذشته.
شاه طهماسب (۹۰۲–۹۵۴ خورشیدی) (از۹۶۶ (سال هجرت) تا ۹۸۴ق به مدت ۱۸ سال)
شاه اسماعیل دوم (۹۸۴-۹۸۵ق) (به مدت یک سال و اندی)
سلطان محمد خدابنده (۹۸۵-۹۹۵ق) (به مدت ۱۰ سال)
شاه عباس بزرگ (۹۹۵-۱۰۳۸ق) (تا ۱۰۳۱ق (سال رحلت) به مدت ۳۵ سال)
او در سال ۹۶۶ق در حالیکه سیزده سال داشت به همراه پدر (از شاگردان مطرح شهید ثانی) از جبل عامل به سمت ایران مهاجرت کرد.
دلیل این مهاجرت از یکسو افزایش تهدیدات حاکمان عثمانی نسبت به شیعیان جبل عامل و از سوی دیگر احترام فراوان حاکمان آن زمان ایران (پادشاهان صفوی) به عالمان دینی بود، حاکمان صفوی با این کار ضمن ترویج دین و کمک به اقتدار سیاسی ایران به تحکیم سلطنت خود نیز کمک میکردند، عالمان شیعی نیز در این بستر مناسب ضمن ترویج مذهب تشیع اثنی عشری، از گسترش صوفیگری در جامعه آن زمان جلوگیری میکردند.
پس از سه سال اقامت در اصفهان، پدر با توجه به پیشینهٔ علمی و فقهی وبا توصیه شیخ علی منشار (شیخ الاسلام اصفهان)، از سوی شاه طهماسب به سمت شیخ الاسلامی قزوین (پایتخت) منصوب شد
شیخالاسلام مهمترین منصب روحانیت در آن دوره بوده*و وظیفهٔ آن رفع ظلم از مظلومان، امر به معروف و نهی از منکر و تحقیق و بیان احکام شریعت برای مردم بود.
شش سال بعد عنوان شیخ الاسلامی پایتخت از او گرفته شد و شیخالاسلامی مشهد و سپس هرات به او واگذار شد، نویسنده کتاب الهجرة العاملیة این اقدام شاه طهماسب را مصداق نفی بلد و تبعید سیاسی دانسته و دلیل آن را تلاش وی در احیا و اقامه نماز جمعه (که اقامه آن در عصر غیبت مورد اختلاف علما بود) در پایتخت صفویه میداند چرا که باعث شد دولتمردان صفوی احساس خطر کنند و او را مانند محقق کرکی مانع بزرگی در برابر خواستههای خود بدانند.[۲۵] سرانجام پدر در سال ((۹۸۳ق) ایران را به قصد زیارت حج ترک کرد و بعد از انجام مناسک حج به بحرین رفت، در آنجا اقامت گزید و( یک سال بعد وفات یافت
مدت این چهارده سال در پایتخت و در کنار پدر در مشهد و هرات بودن شیخ بهایی را با منصب و وظایف شیخالاسلامی آشنا ساخت و آماده پذیرش این منصب بعد از پدر نمود. شواهدی است که نشان میدهد سمت شیخالاسلامی هرات بعد از فوت پدر به پسر (شیخ بهایی) رسیدهاست، میرحسین بن حیدر کرکی (شاگرد شیخ بهایی) در روضات الجنات نقلی دارد که برداشت از آن این است که شیخ بهایی بعد از پدر، شیخالاسلام هرات شده* که اگر این برداشت صحیح باشد سال وفات پدر (۹۸۴ق) و سال بعداز آن که سالهای آشوب و هرج و مرج در دربار بوده نمیتواند تاریخ اخذ این سمت باشد و احتمال دارد که شیخ بعد از این تاریخ به این سمت منصوب شده.
مؤلف الهجرة العاملیة در این مورد نیز معتقد است شیخ مانند پدر از مرکز سیاسی و قدرت (پایتخت) دور نگهداشته میشد.
البته تأییدی بر این منصب شیخالاسلامی هرات در کتاب خیرالبیان وجود ندارد، آنچه درمورد این دوره از زندگی شیخ (جوانی) در خیرالبیان عنوان شده و قابل توجهاست این است که شیخ در عنفوان جوانی سفری طولانی مدت به بلاد اسلامی انجام داده و با توجه به اینکه در کتاب سلافة العصر مدت سفرهای شیخ را ۳۰ سال عنوان کرده. و با در نظر گرفتن اینکه آخرین سفر شیخ در سال ۱۰۱۵ق بوده میتوان احتمال داد که این سفر میتواند در همین سالها باشد یعنی ۹۹۴ یا ۹۹۶ که درآن موقع شیخ ۳۰ تا ۳۲ سال داشتهاست.
شیخ بهایی و شاه عباس اول
عمده فعالیتهای سیاسی شیخ بهایی در عهد شاه عباس بزرگ صورت گرفت، شاه عباس بزرگترین پادشاه سلسله صفوی ضمن آنکه ایران را به اقتدار گذشتهاش بازگرداند، زمینهٔ رشد و شکوفایی خارقالعادهٔ فرهنگ، هنر و معارف دینی را نیز فراهم کرد. شاه عباس احترام زیادی برای علمای دین قایل میشد و در بیشتر امور از ایشان مشورت میجست، از جمله شواهد این امر انتخاب خلیفه سلطان، شاگرد میرداماد و شیخ بهایی به وزارت خود بود، ضمن اینکه حضور این دو عالم مطرح در دربار شکوه خاصی به سلطنت این پادشاه بخشیده بود شیخ بهایی در سال ۹۹۶ق دو سال و اندی بعد از رحلت شیخ علی منشار (شیخ الاسلام اصفهان)(۹۹۳)، به دستور شاه عباس اول به شیخ الاسلامی اصفهان منصوب شد، درسال ۱۰۰۶ ق با تغییر مکان پایتخت از قزوین به اصفهان این سمت به شیخالاسلامی کشور تغییر و ارتقاء یافت. شیخ تا زمان وفاتش در این منصب بود.
در عالمآرای عباسی آمده که شیخ پس از مدتی از سمت شیخالاسلامی اصفهان به دلیل ملالت خاطر و دلزدگی از مناصب دنیایی ارادهٔ سفر بلاد اسلامی کرد که تاریخ این رخداد میتواند بین سالهای ۹۹۶ تا ۱۰۰۸ق. باشد، یعنی سالی که شاه عباس پیاده به زیارت علی بن موسی الرضا رفت و شیخ بهایی نیز همراه او بود، اما در منابع دیگر دلیل سفر او به بلاد اسلامی اختلاف آرا و دیدگاههای علمی او با مکتبهای فلسفی موجود در حوزه اصفهان (یعنی «توغل میرداماد و اصحاب او در علوم عقلی و رواج آن») میدانند.
به اعتقاد عدهای شیخ بهایی در یکی از سفرهای خارجی خود به کشور عثمانی، سفارت شاه صفوی را بر عهده داشته و حامل پیامی از طرف شاه عباس اول به سلطان مراد حاکم عثمانی بودهاست
خدمات علمی و عمرانی
مهارت وی در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و از مهمترین خدمات شیخ بهایی در رونق بخشیدن به شهر اصفهان تعیین سمت قبله مسجد شاه اصفهان است. این قبلهیابی که با استفاده از ابزارهای آن زمان صورت پذیرفته هفت درجه با جهت واقعی قبله اختلاف دارد. تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و روستاهای مجاور رودخانه، ساخت گلخن گرمابهای است که هنوز در اصفهان مانده معروف به حمام شیخ بهایی و طراحی منار جنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست به او نسبت داده میشود.همچنین طرحریزی کاریز نجف آباد-اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، (یکی از بزرگترین کاریزهای ایران) و معماری مسجد شاه اصفهان و مهندسی حصار نجف و شاخص تعیین اوقات شرعی (ساعت آفتابی در مغرب مسجد شاه) را به او نسبت میدهند.
بنا به روایتی شیخ بهایی را احتمالاً بنیانگذار تهیه نان سنگک، حلواشکری و فرنی میدانند.
در تقویم سالنمایی که توسط کمیته نانوایان تهران که در ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۲۶ شمسی در تهران چاپ شده در رابطه با تاریخچه و چگونگی پیدایش نانوایی و نان سنگک اینگونه آمدهاست: "شاه عباس برای رفاه حال طبقات تهی دست و لشگریان خود که غالباً در سفر احتیاج به نان و خورش موقت و فوری داشتند و لازم بود به هر شهری میرسند نانواهایی باشند که بتوانند به قدر مصرف سربازان نان تهیه نمایند و غذایی باشد که خورش نان قرار دهند، درصدد چاره برآمد. وی حل این مشکل را از "شیخ بهایی" که از اجلّه علما و دانشمندان ایران بود خواست. شیخ بهایی با تفکر و تعمق تنور سنگکی را ابداع نمود. این اختراع که با دقت و هوشیاری طرح و عملی شدهاست به قدری کامل و دقیق است که پس از گذشت چند صد سال هنوز به همان صورت اولیه مورد استفاده و نانی که از تنور سنگکی بدست میآید، مأکولترین نان است. در اجرای این کار دستور داده میشود که روی توری مقداری ریگ و سنگ ریزه بریزند و در زیر آن آتش پرحجمی روشن نمایند تا ریگها کاملاً داغ گردند و آنگاه خمیر نان را با دست در روی تختهای پهن کرده و در روی سنگهای داغ قرار دهند تا بپزد.
جشنواره شیخ بهایی
از سال ۱۳۸۳ شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان جشنوارهای به نام شیخ بهایی برگزار میکند. موضوع این جشنواره فنآفرینی و کارآفرینی است و برگزارکنندگان آن معتقدند شیخ بهایی نمادی از کارآفرینی است. شیخ بهایی در عصر خود دانش را به فناوری تبدیل کرد و خدمات ارزشمند علمی، فرهنگی و عمرانی از خود به یادگار گذاشت. به یاد او این جشنواره شیخ بهایی نامیده شد.
توضیحات
^ ترتیب مناصب روحانیت در دوره صفوی: صدرخاصه، صدرعامه (یا صدرالممالک) قاضی دارالسلطنه، قاضی عسکر و شیخ الاسلام.
^ رجعنا الی هرات الذی کان سابقاً هو و والده فیها شیخ الاسلام.
^ تقیه از اصول مسلم مذهب شیعهاست و چه بسیار عالمان دینی که برای حفظ دین و گسترش تشیع راه تقیه پیش گرفتهاند.
^ دفع ضرر از مؤمن یا جلب نفع برای او، از جمله عوامل جواز همکاری با حاکم جائر است که در فقه شیعه بدان تصریح شدهاست.
^ شیخ بهایی بسیار بخشنده بود و سرای عالی داشت که یتیمان و زنان بدان پناه میبردند و بسیار کودکان نوزاد در آن شیر خوردند و بسیار مردم از آن پناه جستند، وی به مردم بسیار چیز میبخشید ولی با آن همه تقرب، میل به پادشاه نداشت و بیشتر مایل به تنهایی و جهان گردی بود.
^ در فقه سیاسی شیعه وجوب تحصیل ولایت از طرف حاکم جائر یا هر نوع همکاری با او در صورتی که اقامه امر به معروف و نهی از منکر موقوف به آن باشد واجب است
^ خیرالبیان: شاه آگاه، (شاه عباس) را نسبت به آن (شیخ بهایی) اعتقاد صافی است و در اعزاز و احترام و اکرام او دقیقهای نامرعی نمیگذارد، و همواره ملتمسات آن در سده رفیعه شاهی چون دعاهای اجابت قرینش در بارگاه الهی مقبول است.
^ عالمآرا: از این زمان خجسته نشان، اعلی شاهی، وجود شریف آن یگانه روزگار را مغتنم دانسته، همیشه از ملتزمان رکاب اقدس و اکثر اوقات در سفر و حضر به وثاق حضور او تشریف قدوم ارزانی داشته، از صحبت فیض بخش او مسرور میگردند.
پـــــایــــــان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#79
Posted: 7 Oct 2018 15:02
میرداماد
میر برهانالدین محمدباقر استرآبادی نامور به «میرداماد»، معلم ثالث و متخلص به اشراق؛ فیلسوف، متکلم و فقیه برجسته دورهٔ صفویه و از ارکانِ مکتب فلسفی اصفهان است. میرداماد فرزندِ میر شمس الدین محمد استرآبادی مشهور به داماد و از سادات حسینی گرگان است. محمد استرآبادی با دختر علی بن عبد العالی معروف به محقق کرکی ازدواج نمود و به همین خاطر او را داماد نامیدند. میرداماد این لقب را از پدر خود به ارث بردهاست. دربارهٔ سال تولد او، اطلاعات کافی در دست نیست؛ ولی کتاب «نخبة المقال فی اسماء الرجال» تولد او را سال ۹۶۹ ذکر کردهاست
نام کامل میر برهانالدین محمدباقر استرآبادی
لقب میرداماد
تاریخ تولد ۹۶۹
زادگاه استرآباد (گرگان کنونی) ایران
محل تحصیل توس، قزوین، کاشان
محل زندگی اصفهان
محل مرگ ۱۰۴۰
مدفن حرم علی بن ابیطالب
تحصیل
در کودکی به توس هجرت کرد و علوم دینی را نزد سید علی فرزند ابیالحسن موسوی عاملی و دیگر استادان آن دیار آموخت. همچنین علوم فلسفه و ریاضیات را در دوران حضورش در توس آموخت. میر محمدباقر سپس راه قزوین پیش گرفت. در سال ۹۸۸ دوباره به خراسان آمد و تا سال ۹۹۳ در آنجا ماندگار شد و سپس به کاشان مهاجرت کرد.
استادان
عبدالعالی بن علی بن عبدالعالی کرکی
شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی
سید نورالدین علی بن الحسین موسوی عاملی
علی بن ابی الحسن عاملی
تاجالدین حسین صاعد بن شمسالدین توسی
میر فخرالدین محمد حسینی سماک استرآبادی
شاگردان
آقا حسین خوانساری
صدرالدین محمد شیرازی معروف به ملاصدرا
حکیم ملا عبدالرزاق لاهیجی
ملا محسن فیض کاشانی
حکیم قطبالدین لاهیجی
سید احمد علوی عاملی
ملاخلیل قزوینی
علی نقی کمرهای
نظامالدین امیر احمد بن زینالعابدین عاملی
محمدتقی بن ابیالحسن حسینی استرآبادی
عبدالغفار بن محمد بن یحیی گیلانی
امیر فضلالله استرآبادی
دوست علی بن محمد
عادل بن مراد اردستانی
شمسالدین محمد گیلانی
میرزا شاهرخ بیگار
محمدحسین حلبی
عبدالمطلب بن یحیی طالقانی
ابوالفتح گیلانی
میر منصور گیلانی
عبدالله سمنانی
محمدحسن زلالی خوانساری
محمد گنابادی
حسین بن محمد بن محمود حسینی آملی
شعر و ادب
میرداماد مانند بسیاری از حکما و عرفا، که ذوق شعر و شاعری داشتهاند، به سرودن شعر عربی و فارسی میپرداخته و به «اشراق» تخلص مینمودهاست. مجموعه اشعار او بعدها به نام «دیوان میرداماد» گردآوری شدهاست.
میرداماد در قصیده ای مقام علمی خود را برتر از افلاطون و ارسطو دانسته و می گوید:
زشفای من ارسطو شده بهره مند دانش – ز رُموز من فَلاطون زده گام در معانی
گرایشهای عرفانی
میرداماد افزون بر تکیه کردن به برهان و استدلال، گرایشهای عرفانی نیز داشت؛ به طوری که روح اشراق بر افکارش غلبه داشته و سیر روحیاش در راه عرفان بود.
درگذشت
میرداماد در سال ۱۰۴۰ در بین راه مسیر کربلا و نجف درگذشت و در حرم علی بن ابیطالب دفن شد
ادامه در پست بعدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#80
Posted: 7 Oct 2018 15:03
ادامه پست قبلی (میرداماد )
آثار
قبسات
الایقاضات
صراط المستقیم
الافق المبین
الحبل المتین
جذوات
تقویم الایمان
شارح النجاة
الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیة
رسالهای در تولی و تبری
خلسة الملکوتیة
الجمع و التوفیق بین رایی الحکیمین
رسالة فی حدوث العالم ذاتاً و قدمه زمانا
اللوامع الربانیة فی رد شبه النصرانیة
رسالة فی تحقیق مفهوم الوجود
رسالة فی المنطق
السبع الشداد
سدرة المنتهی
رسالة فی خلق الاعمال
تبراس الضیاة
عیون المسائل
تفسیر قرآن
شرح استیصار
رسالهای در ابطان زمان موهوم
رسالهای در جیب
الیماضان التشریقات
انموذج العلوم
الیقاضات فی خلق الاعمال و افعال العباد
اربعة ایام
الاعضالات العشرینیة
امانت الهی
برهان اسد و اخضر
تأویل المقطعات
تحقیق علم الواجب
تشریق الحق
التصحیحات و التقویمات
تعلیقه رجال کشی
تعلیقه شرایع الاسلام
تعلیقه صحیفه سجادیه
تفسیر سوره اخلاص
تقدیسات
حاشیه تعلیقات ابن سینا
حاشیه تقویم الایمان
حاشیه جمع بین رایی الحکیمین
حاشیه حاشیه خفری بر شرح تجرید
حاشیه بر شرح مختصر عضدیه
حاشیه شفا
حاشیه قواعد الاحکام
حاشیه حدوث العالم
حاشیه مختلف الشیعة
حاشیه معراج نامه
حاشیه من لا یحضره الفقیه
الحرز الحارز
الحکمة
الحروف و الاعداد
حل الاعضالات.
حل مسایل اقلیدسی
حاشیه رساله تنازع الزوجین
خطبه النکاح
الخلسات و الخلعیات
درة البیضا
دیوان اشراق
دوازده امام
رسالة الاغالیط
رسالة فی اثبات سیادة المنتسب بالام الی هاشم
رسالة فی تنازع الزوجین قبل الدخول فی قدر المهر
رسالة فی التوحید
رسالة فی علم الواجب
رسالة فی قدرة الواجب
رسالة فی مذهب ارسطاطالیس
رسالة فی فنون العلم و الصناعات
رسالة فی صیغ العقود
شرح تهذیب الاحکام
شرح حدیث انما الاعمال بالنیات
شرح حدیث تمثیل علی بسورة التوحید
شرح حدیث نیة المؤمن خیر من عمله
شرح مختصر الاصول
شرح نجات
شرح تقدمه تقویم الایمان
شرح التسمیة
رسالة فی الصلاة الجمعة
ضوابط الرضاع
عرش التقدیس
رسالة فی فضیلة سورة التوحید
عیون المسائل المنطوی علی لطائف الدقائق و طرائف الجلائل
قانون العصمة و برهان الحکمة
القبضات
قوس النهار
قیاسات حقالیقین
قضا و قدر
لطائف غیبیة
مخزن الاسراسر و مشرق الانوار
المعلقات علی تقویم الایمان
المعلقات علی السبع الشداد
رسالة فی معنی القدرة
مواقیت العلوم
رسالة فی النصف النهار
اثولوجیا (میمرات)
جدوی الدعا
المناهج السویة
میزان المقادیر
الجنة الواقیة و الجنة الباقیة
تشریق الحق
الخلعیة فی الصلوة و مقدماتها
رسالة فی علم النبی (ص)
الاعضالات العویصات فی فنون العلوم و الصناعات
پــایــــان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند