و سارا تو همون حالت نشسته سرشو گذاشته بود رو سینم ولی پاها و کمرش تو همون حالت بودن . یواش یواش کیرم داشت به حالت عادی برمیگشت . یه چیزی رو شکمم ریخت . نگا کردم دیدم آب کیر خودمه داره از کس سارا بیرون میریزه . سارا یه نگاهی کردو گفت: =ازت ممنونم . نمیدونم چطور جبران کنم خوبیهاتو . _آخی عزیزم . تو چرا جبران کنی . این منم که باید مهربونیهاتو جبران کنم . دوست دارم سارا . همدیگه رو بغل کردیم . بعدش اونو مثل یه بچه بغل کردم و با هم رفتیم حموم . حسابی اونو شستم . تو حموم سکس نداشتیم . اما لذت اینکه یکی که دوسش داری تو رو میشوره و با بدنت بازی میکنه به نظر من خیلی بیشتر بود . این دفه هیچ کدوم ما دو تا حال و هوای سکس نداشتیم . اومدیم بیرون و سارا خواست که غذا درست کنه بهش گفتم لازم نیست . میریم بیرون یه چیزی میخوریم . سارا هم گفت پس تا میریم یه چای دم میکنم با هم میخوریم. منم تا اون چای دم کنه یه سیگار روشن کردم و لم دادم رومبل. چون انرژی زیادی ازم رفته بود گیرایی سیگار خیلی زیاد بود طوری که سیگار به نصف رسید و اتاق داشت دور سرم میچرخید . تو همین حین سارا با چایی اومد . چای رو که خوردم بهتر شدم. چای تموم شد و با هم رفتیم بیرون . سوار ماشین که شدیم موبایلم زنگ زد . جواب دادم : _بله؟ =آقا مهران؟ _بله خودمم . شما ؟ =من همونم که به ماشینتون زدم. خواستم ببینم وقت دارین بریم سپرشو عوض کنیم؟ یادم افتاد که تصادف کردم . اینم باید همون پسره باشه . بهش گفتم: _باشه . فقط زیاد که طول نمیکشه؟ =نه .کار یه ساعته. به سارا گفتم . اونم گفت اشکال نداره . تو اون یه ساعت پیاده روی میکنیم. برای کمرتم خوبه . هردوتامون زدیم زیر خنده . باهاش قول و قرار گذاشتم که کجا بریم وآدرسو ازش گرفتم. رفتیم ماشینو گذاشتم و سفارش کردم که خوب بذارن که بابام متوجه نشه . کارت و گواهینامه اون پسره رو هم بهش پس دادم و با سارا رفتیم . مسیرمون خیلی رویایی بود . یه خیابون پهن با درختای بزرگ که آسمون رو پوشونده بودن . هوا یه خورده سرد بود و سیگار خیلی حال میداد . دست کردم تو جیبم فقط یه دونه سیگار مونده بود. سارا هم سیگار میخواست . بهش گفتم همین یه دونه هستش با هم میکشیم . سیگار رو روشن کردم و یه پک زدم سارا هم دهنشو جلو آورد ویه پک به سارا دادم .راستی چند روز دیگه تولد سارا ست . باید یه کادوی خفن براش بگیرم چون لیاقتشو داره . داشتیم با هم تو خیابون راه میرفتیم . هیچ کس تو اون خیابون نبود . یه خیابون فرعی خلوت که پرنده هم اونجا پر نمیزد و من و سارا بدون دغدغه خاطر با هم قدم میزدیم و با هم سیگار میکشیدیم . یه پک من یه پک سارا ... یه پک... یه پک.... یه .. یه.....ها ها ها ها ها ................... پایان!
صفحه 2 از 2
