ارسالها: 3620
#21
Posted: 4 Jul 2011 16:31
نيما و غزاله و سارا ( مهموني )
من نيما هستم 23 ساله دانشجوي مهندسي مکانيک و البته شغل آزاد تجارت. من با يک دختري پارسال دوست بودم بنام غزاله. ما هر دومون عاشقه سکس بوديم و حسابي همديگرو ارضا مي کرديم.ما هر دومون عاشقه اين بوديم که تو سکسمون يه دختر پسر ديگه هم با ما باشن واسه همين بعضي وقتا هنگام سکس همديگه رو جايه دوستايه ديگمون جا مي زديم.و اما بريم سر اصل ماجرا.
يکي از دوستايه غزاله تهران دانشجو بود و خونه گرفته بود بنام سارا. دختر خيلي شيطوني بود و معلوم بود اهل حاله.غزاله بعضي وقتا از دانشگاه مي رفت خونه سارا چون خونش به دانشگاه نزديک بود اونا با هم شيطوني هم مي کردن در حد انگولک ولي زياد نه.شوخي زياد مي کردن.غزاله چند بار به من پيشنهاد داده بود تا از سارا دوست پسرش به عنوان اون زوج سکسي استفاده کنيم . ماجرا از اينجا شروع شد که ما به يک مهموني تو پاسداران دعوت شديم.چهارتائي رفتيم جاتون خالي مهموني باحالي بود.راستي اسم دوست پسر سارا رامين بود. خلاصه وقتي رسيديم ديديم همه چي رديف مشروب و خلاصه همه چي البته ما فقط اهل مشروب بوديم . همه تو حال بودن صداي موزيک دي جي هم خيلي زياد بود دختر پسرا تو هم مي لوليدن. غزاله يه تاپ خيلي باز پوشيده بود که سينه هاش حسابي معلوم بودو خيلي از پسراي تو مهموني تو کفش بودن . سارا هم يه پيرهن پوشيده بود که خيلي کوتاه بود شايد فقط يه وجب پائين کونش.
در حال رقصيدن بوديم که غزاله با اشاره سارا و رامين و به من نشون داد معلوم بود که حسابي مستن سارا دستاشو حلقه کرده بود دوره کردن رامين و داشت لباشو مي خورد و همين کارش باعث شده بود که پيرهن کوتاهش بالا بره و حالا مي شد شرت مشکي لامبادائي که پاش بود و به راحتي ديد.من با ديدن اين صحنه خيلي سريع راست کردم بطوري که غزاله هم سريعا متوجه اين موضوع شد. تو همون موقع ها بود که من ديدم رامين موبايلشو برداشتو رفت سمت حياط منم که ديدم سارا حسابي حالش خرابه به غزاله کفتم الان وقتشه برو سراغ رامين.منم رفتم به سارا گفتم غزال رفت با موبايل رامين زنگ بزنه بيا با هم برقصيم. سارا هم از خدا خواسته قبول کرد چون همه بچه هاي گروهشون از من بخاطره تيپ و وضعيت مالي خوبم خوششون ميومد. شروع کرديم به رقص به سارا گفتم دوست نداري با من مثل رامين برقصي سارا تو چشماي من نگاه کرد و گفت يعني چي؟ گفتم خيلي دوست دارم مزه لباتو بچشم راستش وقتي داشتي با رامين مي رقصيدي تا چشام به شرت لامبادات افتاد يه جوري شدم. سارا گفت نيما خيلي هيزي. همين جوري که داشتيم حرف ميزديم من يواش يواش دستمو بردم پشت کمرشو گرفتم و شروع کردم به ماليدن کمرش بهش گفتم دوست دارم موقع رقص تو چشام نگاه کني اونم همين کارو کرد و دو دقيقه بيشتر دووم نياورد چون من لبمو گذاشتم رو لبشو شروع کردم به لب گرفتن حسابي داغ شده بود و حالا ديگه سارا منو ول نميکرد.سريع يه فکري بسرم زد مونا صاحب مهموني و پيدا کردم بهش گفتم سارا حالش خوب نيست ميشه ما بريم تو اطاقت اونم سريع ما رو به سمت اطاقش که طبقه بالا بود راهنمائي کرد ( خونشون دوبلکس بود )به من کليد اطاقو داد و گفت مي خواين بياين بيرون حتماً درو قفل کنيد چون ما همه وسايلامونو تو اين اطاق گذاشتيم منم ديدم اين طوري نميشه بهش گفتم مونا تو از بيرون درو قفل کن برو کليدو بده به غزاله که اونم بياد بالا بهشم بگو همه چي رديفه فقط دعا دعا مي کردم که غزاله متوجه جريان بشه و يه دفعه نياد تو. به محض اينکه مونا رفت سارا پرسيد چرا کليدو خودت نگرفتي بهش گفتم اينطوري بهتره شک نمي کنن. گفت اگه غزال بياد چي؟ گفتم غزال که غريبه نيست. ديگه نذاشتم که ادامه بده لبمو گذاشتم رو لبشو شروع کردم به خوردن لبش دستمو گذاشتم روي پاهاشو شروع کردم به ماليدن دستام همينجوري کار مي کردن مي دونستم وقت زيادي ندارم واسه همين يه دستمو گذاشتم روي سينش و اون يکي رو روي کسش. ديگه نالش در اومده بود دستمو از زير شورتش بردم زيرو شروع کردم به ماليدن کسش خيس خيس بود . با دندونم بنداي پيرهنشو گرفتمو کشيدم رو بازوهاش خودش طاقت نياوردو سريع دستاشو از تو بندها آزاد کرد منم سريع شروع کردم به خوردن سينه هاش همين طور که داشتم مي خوردم يهو صداي در اومد جفتمون از ترس سکته کرديم ديدم غزال . اومد تو و رو به سارا گفت چقدر حالت بده مونا بهم گفت نمي توني رو پاهات واستي. يه چشمک به من زد و گفت خوب غزال جون نيما ماله تو ببينم چي بلدي؟ منم سريع رفتم لاي پاي سارا رو باز کردمو رفتم پائين با يه دست شورتشو زدم کنارو با يه دست ديگه لاي کسشو باز کردمو شروع کردم به خوردن کس سارا. عجب کسي داشت مثل غزال تميزو بي مو.سارا بدبخت هنوز نمي دونست چه اتفاقي افتاده در حالي که همش اه و ناله مي کرد فقط به غزال نگاه مي کرد معلوم بود که هنور باورش نشده که غزال به اين راحتي منو اونو به حال هم رها کرده. ديدم اينطوريا يخ سارا باز نمي شه رفتم سمته غزال يه لب ازش گرفتمو دستشو گذاشتم روي کيرم غزال نشست زمين و با يه دست موهاشو که باز بودن جمع کردو انداخت يه طرف گردنش و با دست ديگه کمربند و دگمه هامو بازکرد در عرض چند لحظه ديدم همه کيرم تو دهنشه و داره ساک ميزنه. به غزال گفتم اجازه مي دي يه حال مشتي به دوستت بدم غزاله با لبخندي که بهم زد اجازه رو صادر کرد. رفتم سمت سارا اون بلند شدو رو به غزال گفت منم اجازه دارم غزال گفت اگه تو هم رامينو بدي به من آره. سارا مثل هنرپيشه هاي فيلماي پورنو نشست لبه تخت با يه دست با کسش بازي مي کرد وبا يه دست کير منو که بين دو تا پاش واستاده بودم گرفت و کرد تو دهنش. غزال و تو آينه ميز توالت پشت سرم مي ديدم که شلوارشو باز کردو تا زانو کشيدش پائين دستشو کرد تو شورتش و شروع کرد به مالوندن. وقتي ديدم سارا حسابي ساک زد و کيرم خيس خيس از آب دهنش بلندش کردمو برش گردوندم چهار دست و پا رو تخت از پشت لاي پاش و باز کردمو کيرمو گذاشتم توش. سارا يه جيغ کوچکم زدو گفت غزال خوش بحالت با چي حال مي کني. منم ديگه داشتم با تمام توان تلمبه مي زدم صداي سارا و غزاله تمام اطاق و پر کرده بود غزاله ديگه نتونست تحمل کنه شلوار و شورتشو کامل در اورد اومد رو تخت جلوي سارا لاي پاش و باز کرد موهاي سارا رو کشيدو سرشو اورد بالا و يه لب وحشيانه ازش گرفت بعد همون طوري که موهاشو ميکشيد سرش و حول داد سمت کس خودش. سارا شروع کرد به خوردن کس غزال و منم که داشتم سارا رو مي کردم. بعدحدود يه نيم ساعتي ديگه غزال يک بار و سارا سه مرتبه ارضا شده بودن که غزال گفت نيما بسه بزار آبت بياد رامين تنهاست زشته من از سارا که حالا رو تخت خوابيده بودو پاهاش رو دوش من بود و سينه هاش دهن غزال يه لب گرفتم و کيرم و کشيدم بيرون اونا دو تائي اومدن لبه تختو شروع کردن به ساک زدن کير من که دم تخت سر پا واستاده بودم. بعده يه تقريباً ده دقيقه خوردن من ارضا شدم و همه آمو ريختم تو دهن غزال و سارا. همونطوري از هم لب گرفتيمو شروع کرديم به پوشيدن لباسامون . از اون شب به بعد ما خيلي با هم سکس داشتيم من و غرال و سارا و رامين تا وقتي که هر 4 با هم بوديم مشکلي نبود ولي وقتي من فهميدم که غزال با رامين و دوستاش بدون من با هم سکس داشتن منو غزال با هم کات کرديم چون به پيشنهاد خود غزال ما با هم قرار گذاشته بوديم که بدون هم با کسي سکس نداشته باشيم .
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 7673
#29
Posted: 12 Jun 2012 18:19
رسم مهمان نوازی
من و فر خنده دوسالی می شد که ازدواج کرده بودیم و هنوز بچه نداشتیم .راستش خودمون نمی خواستیم . گفتیم یه خورده تفریح کنیم و بعد . من سی سالم بود و اون 25 سالش و هردومون دبیر دبیرستان بودیم و تابستون دیگه می رفتیم مسافرت و تفریح . یه سال عید تصمیم به این کار گرفته بودیم . تصمیم گرفتیم بریم کیش . بیشتر وقتا تابستونا این کارو می کردیم ولی اون موقع از بس هوا گرم بود این بار عشقمون کشید عید بریم که خیلی هم شلوغ بود . این دو تا تابستونی که رفته بودیم کیش با یکی از هتلدارای اونجا به اسم جاسم آشنا شده بودیم . اون و زنش خیلی بهمون محبت می کردند .هرچند هر دوتاشون یه خورده هیز به نظر می رسیدند زنه یه نگاهای خاصی بهم مینداخت و جاسم هم یه جوری پر و پاچه فر خنده رو دید می زد . هر چی هم به این زنم می گفتم که بابا وقتی که وارد فضای هتل شدی این قدر خودتو بی حجاب نکن و بی شیله پیله نباش . گوشش بدهکار نبود که نبود . می گفت ما اومدیم اینجا صفا کنیم . تو خیابونای رشت خودمون که از این کارا نمی کنیم یعنی راس راس و راحت می گردیم . حرصم می گرفت وقتی که مانتوشو در می آورد و اون کون دو لپه ای خودشو از پشت اون دامن تنگ و چسبون خودش نشون می داد . نمی دونستم دیگه بهش چی بگم . اون رابطه خوبی با جمیله زن جاسم داشت ولی من با این که با جاسم رابطه خوبی داشتم ولی زیاد بهش رو نمی دادم و پسر خاله نمی شدم . در هر حال عید پا شدیم و رفتیم کیش . ای بابا همه جا رزرو کرده و شلوغ . تمام هتل ها پر .. جاسم و زنش هم نبودند که پارتی ما بشن . چون می گفتند همیشه یه گوشه کنارا یه جایی رو باقی میذاریم واسه دوست و آشناهای درجه یک .. رفتیم دفتر هتل تا ببینیم اونی که جاشه کیه . از این می گفت که جاسم خان واسه چند روزی رفته دبی و عذر خواهی می کرد که اتاقا همه پره .. اونو قبلا ندیده بودم ولی یه سیاه گردن کلفتی بود که یه زنه هم که بعدا فهمیدم زنشه کنارش نشسته بود . اسم این زن و شوهر بود عبید و سمیه . سمیه هم سبزه بود ولی جذاب و تپل و خوشگل . اما شوهرش سیاه تر از قیری بود که رو آسفالت خیابون می ریزن . البته رنگ پوست واسم مهم نبود مهم انسانیت اونا بود که به نظرم اون لحظه نداشتن چون حدس می زدم جا دارن و به ما نمیدن . درهمین لحظه فرخنده گفت با این که اول بهاره هوا چقدر گرمه . روسری و مانتو خودشو در آورد و دو تا از دگمه های بلوزشو باز کرد و نصف سینه هاشو گذاشت تو دید عبید.. می خواستم اعتراض کنم و پاشم و برم که دیدم خیلی بد میشه و این نقطهضعف منو می رسونه . عبید صد و هشتاد درجه تغییر موضع داد . -ما جنوبی ها خیلی مهمون نوازیم و همیشه هوای شمالی ها رو داریم . اون همین جور که داشت حرف می زد چشم از سینه های فر خنده بر نمی داشت . یه اتاقی هست که ظاهرا اونی که رزرو کرده نیومده و دیگه اگرم بیاد مقصر خودشه که ما اونو تحویل شما دادیم . .. می دونستم داره کوس شر میگه .. وقتی من و فرخنده رفتیم تو اتاق خودمون و بهش اعتراض کردم درجواب گفت مرد من کهنرفتم تو بغل اون . تو عرضه نداشتی ولی من با یه چشمه هنر خودم تونستم اوضاع رو جور کنم . در هر حال من و اون گاهی تو جزیزه می گشتیم وبیشتر هم دنبال خرید بودیم . این سمیه هم بد جوری میخ ما شده بود . نگاههای وسوسه انگیزی داشت و حرکاتش درست شده بود شبیه به فرخنده . کاری کرده بود که دیگه به زنم توجهی نداشته باشم و دوست داشته باشم که زنم دور و بر من نباشه و تازگیها هم معلوم نبود که شوهر این زنه یعنی سمیه کجاست . فرخنده هم مدام داشت با سر و صورتش ور می رفت . این سمیه هم خیلی شیفته من شده بود و ظاهرا می خواست باهام حال کنه . من به غیر از زنم تا به حال با کسی حال نکرده بودم و سکس نداشتم . اون روز فرخنده زیر مانتوی خودش غوغا کرده بود ولی همه این چیزا درم تاثیری نداشت . وقتی بهم گفت یه آشنای زن پیدا کرده و چند تا زن با هم میخوان برن خرید از خوشحالی داشتم بال در می آوردم . رفتم سراغ سمیه تو دفتر تنها بود به محض دیدن من گل از گلش شکفت . -ببخشید شما فرخنده رو ندیدین ؟/؟ -چرا همین الان از اینجا رد شد . نمی دونستم دیگه چی بگم که یه بهونه ای باشه واسه بیشتر اونجا موندن.-راستی یکی از اتاقها خالی شده که بهتر و مجهز تر از اتاقیه که فعلا دارین. اگه میخواین نشونتون بدم . -ممنونم میشم سمیه خانوم . آخ که اونم درست خودشو کرده بود مثل فر خنده . کون توپ و به یه حالت بیرون انداخته و سینه هایی توی دید . بازم خوب بود که داخل هتل همه یه دست بودند . سمیه دفترو سپرد به یکی از همکا رای زنش و یه چیزی هم با صدایی آروم بهش گفت که من متوجه نشدم و دوتایی مون رفتیم تو اون اتاقی که می گفت . همه جاشو خوب بهم نشون داد . تختخوابش چقدر با حال بود . -خیلی بزرگه -آره فراز خان این ظاهرا دو نفره هست ولی تا شش نفر هم می تونن روش بخوابن . -ببینم کجا رو نگاه می کنین -شما خیلی جذابهستین سمیه خانوم . -ولی نه به خوش تیپی شما ببینم از این اتاق که چه عرض کنم از این سوئیت و سرویس خوشتون میاد ؟/؟ -نمی دونم تختش راحته یا نه -میخوای یه امتحانیش بکنیم . اینو که گفت و پوست سرخ و سفید شمالی من سرخ تر شد و یه دستی به سینه ام زد و منو رو تخت پرتم کرد و افتاد روم . و درجا کمر بند شلوارمو مثل حرفه ای ها باز کرد و کیرمو از داخل شلوار بیرون کشید و گذاشت تو دهنش . -خب دیگه خسته نشدی این قدر طفره میری ؟/؟ من که با همون نگاه اولت فهمیدم که چقدر طالب منی عشق من عزیزم . -مگه تو شوهر نداری ؟/؟ -خب تو هم زن داری. چه فرقی بین من و توست . تنوع تو زندگی لازمه . مخصوصا تنوعی که سوپر تنوع باشه . بالاخره مرد سپید زن سیاه میخواد زن سیاه مرد سپید .. و بر عکسشم صدق می کنه ..- ولی محاله که زن سفید دنبال مرد سیاه باشه .. -اوخ فراز جون اتفاقا این اوج قضیه هست . مردای سیاهی هستند که زنای سفید واسه کیرشون خودشونو تیکه پاره می کنند -ولی امکان نداره فرخنده از اون جوراش باشه . یه نگاه معنی داری بهم انداخت و گفت بیا به کار خودمون برسیم . ناتوان و سستم کرده بود . با اون لبای کلفت وشهوت انگیزش کیر منو طوری ساک می زد که حس کردم کلفت تر از وقتی شده که میخواد با فرخنده سکس کنه . شورت و سوتین سفیدش پوست سبزه اشو سبزه تر نشون می داد ولی جذابیت اون فوق العاده بود . منو کاملا لخت کرد . و پس از این که یک دهن سیر کیرمو ساک زد کوسشو انداخت رو سرم . اولش سختم بود کوسشو لیس بزنم ولی یه طعم و بوی خاصی می داد . منی که عاشق توت فرنگی بودم حس کردم که دارم این میوه رو میک می زنم و می خورم . چقدر کوسش خوشبو و خوشمزه بود و انگاری طعم عصاره توت فرنگی رو هم داشت -جوووووون فراز چقدر با حال و بامزه کوسمو میک می زنی . دستمو گذاشته بودم رو کونش و دو تا برش کونشو به پهلوها باز می کردم و کوسشو به دوطرف می کشیدم و با آخرین نیرو لیسشون می زدم . -آخخخخخخخخ فراز فراز عزیزم نمی تونم صبر کنم . سریع اومد رو کیرم نشست . -چیه عزیزم خوشت نمیاد یه خانوم سبزه با نمک رو می کنی؟/؟ -نه به این فکرم که فرخنده بهم اعتماد کرده دارم پیش وجدانم شرمنده میشم . -اوخ این قدر کوس خل نباش . باورکن اگه اونم پا بده اهل این بر نامه هاست . -نه اون مثل من نامرد نیست .داشتم از این کوس خول بازی ها در می آوردم که یه خورده با سینه هام ور رفت و ساکتم کرد . داشت خودشو واسم هلاک می کرد . با لبای کلفتش لبای منو آب کرده بود و دیگه بی اندازه سنگ تموم گذاشته بود . خودمو از زیرش خلاص کرده و رفتم پشتش قرار گرفتم . دوست داشتم کون خوشگلشو ببینم و لذت ببرم . از اون کونای سیاه و با نمک بود و چه نمکی هم داشت این کوسش . سرمو گذاشتم لای پاش و یه خورده کوسشو لیس زدم . -ببین فراز کوسم کیرتو می خواد اگه فکر می کنی کیرت شل نمیشه توکوسم آب بریز و دوباره تا اونجایی که کمرت می کشه کیرتو فرو کن تو کوسم و درش بیار . نترس من بار دار نمیشم . اصلا نمی تونم بچه بیارم. خیالت آسوده . یه صداقتی تو نگاه و کلامش بود که نه نتونستم بگم . کیرم یه هفده هیجده سانتی می شد . از همون عقب کردم تو کوسش و با چند تا ضربه که تا ته کوسش زدم و جفت قاچای کونشم در آخر هر ضربه بابدنم تماس می گرفت آبمو خالی کردم تو کوسش -اوخ جوووووون چه حالیه .. -یادت باشه من هنوز حال نکردما . کیرم یه خورده شل شده بود . کمره اشو با دستم گرفته و اونو کردمش تو کوس سمیه و با چند دقیقه گاییدنش یواش یواش شق شد .این بار فریاد سمیه رو رسوندم آسمون . به هر چی دور و برش بود چنگ مینداخت و ملافه و بالش و هر چی رو که دم دستش بود به این ور و اون ور پرت می کرد -بخور بخور شونه هامو بخور. گازم بزن . پشتمو شونه هامو بازوهامو میک بزن . -سمیه جون کبود میشه . اون وقت جواب شوهرتو چی میدی ؟/؟ -شمالی کوس خل . من خودم کبود خدایی هستم . هرچی میک بزنی که دیگه از این کبود تر نمیشه . راست می گفت . مثل یه گوشت کبابی که جویده نمیشه و مثل یه آدامس باید بخوریش از شونه تا وسطای کمرشو میک می زدم پایین تر نمی تونستم بیام چون کیرم در میومد . این بار طاقباز کرد و پاهاشو به دو طرف باز کرد و منم کیرمو از روبرو گذاشتم تو کوسش . به سینه هاش اشاره کرد . ظاهرا باید سینه هاشو کبود می کردم . -بخوررررششششش سینه هامو بخورررششششش گازشون بگیر . کوسسسسممم بکن . ببین من مال توام هر وقت بخوای مال توام .عزیزم . تند تر تند تر زود باش خودشو از پایین به بالا به طرف کیرم پرت می کرد .. واااااییییییی اومد اومد اومد قلقلکم اومد وااااایییییی یه لحظه به خودش لرزید -بریز بریز کوسسسسم آب می خواد .. این آب لعنتی هم با من لج کرده بود خودمو کشتم تا چند قطره توش خالی کردم . ول کن معامله نبود . گفت که حالا میخوام اسیر من باشی و باهات حال کنم قبوله ؟/؟ -صبر کن یه لحظه .. یه زنگ واسه فرخنده زدم و گفت که تا دو ساعت دیگه بر نمی گرده . خیالم آسوده ش د و به سمیه گفتم قبوله . دست و پامو بست و دهنمو هم بست و گفت عزیزم میخوام یه چیزی بهت بگم . همونجوری که تو دوست داری با چند تا زن حال کنی زنم تنوع میخواد . زن تو هم دوست داره با مردای زیادی حال کنه . با اشاره چشم و ابرو بالازدن بهش حالی کردم که فرخنده اینجوری نیست .- اگه بهت نشون بدم این جوریه پس نباید چیزی بگی و اون چیزی رو که ازتمیخوام انجام بدی . قبوله . شرط می بندیم ؟/؟ من که به فرخنده بیشتر ازتخم چشام اعتماد داشتم گفتم قبوله . دهنمو واسه یه لحظه باز کرد و گفت میخوام بشنوم . -اگه به من ثابت کردی که فرخنده هم می تونه به من خیانت کنه هر چی که بگی قبوله . -حالا دوباره دهنتو می بندم می ترسم شوک بهت وارد شه و هتلو بلرزونی . هرچند این در و دیوار ها صدا خفه کن داره و هرچی جیغ بزنی صدات جایی نمیره . رفت یه گوشه ای و چند تا دگمه رو زد و گفت حالا خوب تماشا کن . یک فیلم سکسی ناب و پخش مستقیم وبا حال . سمیه هم واسه یه نفر زنگ زد و تلفنی یه چیزایی بهش گفت . عجب فیلم سکسی داشت از ال سی دی پخش می شد . منظورشو از پخش مستقیمنفهمیدم . ولی این کوس و کون زنه عجب واسم آشنا بود . یه زن سفید با یه مرد سیاه . مرده کیرش حداقل 25 سانت می شد . دوباره داشتم به هوس می افتادم . دلم می خواست زودتر صورت زنه رو نشون بده تا ببینم چقدر خوشگله و به هیجان بیام .. به خال گنده سیاه رو قسمت چپ کون زنه اندازه یه مگس ریز تو فیلم مشخص بود . فرخنده منم یه همچین خالی دارهو اتفاقا گودی کمر اونم شبیه این زنه هست و بلندی موهای مشکی و لختش که تا وسطای کمر می رسه . در یک لحظه دونفری سرشونو بر گردوندند و دیدم با هم دست تکون میدن و فرخنده داره بهم میگه عزیزم بهت بد که نمی گذره . یادت باشه اول تو فرو کردی تو کوس یکی دیگه . ولی کیر عبید عجب کیفی میده . سر این سمیه کلاه رفته . نمی تونی بهم ایراد بگیری که چرا زیر کیر عبیدم . سمیه هم زیر کیر توست . داشتم دیوونه می شدم . فیلم روشن بود و دست وبالم بسته بود . نمی تونستم ببینم که زنم داره با یه کیر دیگه غیر از کیر من حال می کنه . در مورد ما رشتی ها خیلیداستان ساختن ولی ما آدمایی هستیم خیلی غیرتی . -فراز جان یه خورده
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#30
Posted: 12 Jun 2012 18:20
داستان ساختن ولی ما آدمایی هستیم خیلی غیرتی . -فراز جان یه خورده میذارمت به حال خودت که حالت جا بیاد . کیرتم که فعلا خوابیده . چند لحظه بعد میام وضعیتتو بررسی می کنم و خواهش خودمو مطرح می کنم . اون رفتحموم یه دوش بگیره و منم داشتم به صحنه هایی نگاه می کردم که کیر سیاه عبید داره میره تو کوس زنم . کیر سیاه یه حلقه سفیدی درست می کردکه خیلی خوشگل بود . چرا تا حالا خودم به این چیزا دقت نکرده بودم . حس کردم دارم یه کوس غریبه رو می بینم . یه فیلمو می بینم که هوس گاییدن اون زن به سرم افتاده . چقدر دلم می خواست کیرمو تو کوس زنم فرو کنم .تشنه اون شده بودم . می خواستم باهاش حال کنم . صدای اونا میومد -عبید عبید بکن . با این کیرت بهم حال بده .-فرخنده صدات داره میره شوهرت می شنوه ها -به درک بذار بشنوه . بذار بشنوه مگه اون زنتو رو نگاییده بذار ببینه که یکی دیگه زنشو چطور میگاد . چند لحظه بعد سمیه اومد بالا سرم . دید کیرم شق شده و محو فیلمم -فراز جان اونا مارونمی بینن چون این طرف دوربین نیست . این کیر تو هم مثل این که واسه من شق نشده . گاییده شدن زنتو دیدی و شق کردی . حالا تو شرطو باختی . منازت میخوام که موافقت خودتو اعلام کنی که یه سکس ضربدری داشته باشیم و دوبه یک . از اونایی که نمیدونم داستانهاشو تو سایت امیر سکسی خوندیش یا نه . سرمو به علامت رضایت تکون دادم . سمیه یه تماسی با اونا گرفت و دو دقیقه نشد که اومدن . تا اومدن درجا لخت شدن . فرخنده به محض این که منو دید اومد جلو و لبامو بوسید و گفت دلخور نشو عزیزم . می دونم آدم دموکرات و فهمیده ای هستی . یه دوری زد و گفت ببین چیزی ازم کم نشده . اتفاقا اگه یه مدت اینجا بمونم با این دستی که عبید به کوسو کون و سینه هام می کشه گوشت بیشتری می گیرم و تپل تر میشم -فقط فرخنده حواست باشه کوست زیاد گشاد نشه . -نه عزیزم کوس که تا یه حدی گشاد شد بیشتر از اون دیگه نمیشه . ظرفیت گشادی من تکمیل شده . این قدر حساس نباش . -عزیزم حالا بهم حال میدی ؟/؟ -آره ولی اگه عبیدم خواست باهام حال کنه بهش نه نمی تونم بگم . تازه می خوام یهسکس دو به یک رو تجربه کنم . عبید با کمال پررویی رفت زیر قرار گرفت و منم پشت فرخنده رفتم . اون کرد تو کوسش و منم کردم تو کون زنم . دیگه کیرم حسابی مقاوم شده بود . هم حرصم می گرفت از این که کیر یه غریبه جلو چشام داره میره تو کوس زنم و میاد بیرون البته همه شو که بیرون نمی کشید . ولی رنگ سیاه در کنار سفید یه هیجان خاصی داشت و هم خوشم میومد و هوسم زیاد می شد و بهتر می تونستم کون فرخنده رو بکنم . به کیر عبید حسادت می کردم . هم کلفت تر بود و هم این که هفت هشت سانت دراز تر بود . دوتا دستامو به سینه های زنم رسوندم که یه وقتی عبید پیشدستی نکنه . من داشتم کونشو می گاییدم و اون از مرد سیاه می خواست که تند تر اونو بگاد و ارگاسمش کنه . اصلا بهم اعتنایی نمیکرد . در همین لحظه در باز شد و دونفر تازه وارد وارد شدند . جاسم و جمیله بودند . جمیله از خوشحالی به هوا می پرید و جاسم هم شادی خودشو بیشتر از زنش نشون داد . -بالاخره اونا رو آوردین تو خط . -آفرین بچه ها . آفرین عبید درود بر تو سمیه .. فرخنده که ناراحت شده بود و انتظار داشت ازاونم تعریف کنن گفت پس من چی جاسم خان یعنی من زحمت نکشیدم ؟/؟ اومد جلو و لبای فرخنده رو بوسید و گفت ناراحت نشو . تو از همه موثر تر بودی . نقش اصلی رو تو داری . منم از ترس این که قسمت کون زنم نصیبجاسم نشه در حال گاییدن فرخنده بدون این که کیرمو از کونش بیرون بکشم با جاسم دست داده و احوالپرسی کردم در حالی که اگه بهم کارد می زدی خونم نمیومد . من تازه به زور یکی رو هضم کرده بودم یکی دیگه پیداش شده بود . جاسم خطاب به فرخنده گفت می بینم که اشغالی و بعد چند قدم از اونجا دور شد . دیدم فرخنده بهم میگه فراز زشته کیرتو بکش بیرون برو سراغ اون دو تا زن جاسمو بفرست بیاد این طرف . بده . خوب نیست . اون در واقع الان اومده و باید جا واسش خالی کنی . یه تعارفی بکن . اصل جوانمردی اینه . -خب این تعارفو چرا عبید نمی کنه .-عزیزم من و تو شبو با همیم . بازم خرم کرد . کیرمو از کون فرخنده بیرون کشیده و گفتم مخلصتیم جاسم خان بفرمایید این زن من قابل شما رو نداره -از کیسه خلیفه می بخشی فراز ؟/؟ کوس و کون دارم و اختیار . خوردم و دم نکشیدم . ولی عجب کیری هم داشت این جاسم . نمی شد گفت کیر عبید بیشتر حال میده یا جاسم .درهرحال کیر من ضعیف تر از این دو تا کیر بود و منو فرستادند سراغ اون دو تا زن . سمیه گفت دیدی گفتم این تخت راحت 6 نفرو توی خودش جا میده . زن جاسم اومد رو کیر من نشست و فعالیتشو شروع کرد و سمیه هم کوسشو گذاشت رو دهنم تا واسش لیس بزنم . منم زیر چشمی داشتم فرخنده و اون دو تا کیر کلفتو می پاییدم که چیکار می کنن . حالا عبید داشت کون زنمو می کرد و جاسم رفته بود اون زیر داشت کوس فرخنده رو می گایید . چه حالی می کرد این زن حشری ما . دسته جمعی یه سکس ضربدری و دو به یک جانانه ای به راه انداخته بودیم که هرکی به فراخور حال خودش داشت کیف می کرد . فرخنده رو به رقص آورده بودند . همش از این می ترسیدم که نکنه کون زنم پاره شه و من تا مدتها نتونم تو سوراخ کونش فرو کنم . کار به جایی رسیده بود که فرخنده به سینه های خودش چنگ مینداخت و دیگه حالا بیشتر از این که بترسم کونش پاره شه از این می ترسیدم که حنجره و تارهای صوتیش پاره شه . وقتی سه تایی شون ولو شده رو هم افتادند فهمیدم که فرخنده ارگاسم شده و چقدرهم آبکیر این دونفر در حال پس ریزی از سوراخهای کوس و کون زن خوشگلمه کهبیشترش می ریخت رو پاها و رونهای خوشگل و سفیدش . شب که بر گشتیماتاقمون باید درست و حسابی بکنمش تا یادش بیاد که شوهرهم داره . از اون طرف هم خودمو کشتم تا با میک زدن کوس زن جاسم اونو ارگاسمش کردم . ما سه تا یه طرف تخت بودیم و اون سه تا طرف دیگه اش بودند. هرکسی یه چیزی می گفت . همه از این که کلی حال کرده بودند خوشحال بودند . و قرار شد برای فردا بازم از این بر نامه ها داشته باشیم . فرخنده خطاب به من گفت فراز جان رسم مهمون نوازی رو می بینی ایثار گری کردند و به هر یک از مهموناشون دو تا دادند . دونفری اومدند منو گاییدند و اون دو تا زنو هم در اختیار تو گذاشتند . جاسم به فرخنده گفت این به خاطر اینه که جنوبی خیلی با مرامه . منم واسه این که کم نیارم قبل از این که فرخنده جوابشو بده گفتم شما تشریف بیارین شمال ما هم مرام شمالی ها رو بهتون نشون میدیم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن