انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 7 از 21:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  20  21  پسین »

داستان های ضربدری


زن


 
سکس همسرم با رامین

کاوه هستم 33سالمه و شریک یک صرافی هستم تودبی همسرم آنا 34سالشه و دندانپزشک بخاطرهات بودنش اوایل ازدواجمون سه سال پیش رفتیم دکترکه خیلی کمکمون نکردتاعید91تودبی بودیم .شب قبل تاصبح اینوراونوربودیم ساعت هشت ونیم نه بودکه آنا بیدارم کردباحالی خیلی خیلی بدالبته منظورم خوب یعنی تحریک حداکثری چون سابقشو داشتم بدون معطلی شروع کردم بااینکه ارضاش کردم ولی میفهمیدم که هنوز ذهنی ردیف نشده برای اولین باربود اینجوری میشد تمومش کردم رفتم سراغ ردیف کردن صبحانه همزمان داشتم آرومش میکردم که فهمیدم حمامه طبق توصیه یک سکسولوژ اینجور موقعها میرفت دوش آب سردمیگرفت آمدبیرون صبحانه رونتونست بخوره بدنش میلرزید براش مشروب ریختم باقرص آرامبخش که نخورد من هم یک لحظه ازش غافل نبودم ناز ونوازش براش شورت وسوتین آوردم که دیدم کسش خیلی خیلی خیسه با دستم نوازشش کردم بلافاصله آرام شدخوشبختانه فیلم سوپرازقبل تودستگاه بود که باکنترل روشنش کردم نقطه g(داخل کس) رافشارنرمی دادم که باورتون نمیشه مثل مردا ارضاشدکاملا گیج شده بودم ولی کیرمو خواست که بکنم داخل کسش این اتفاق افتادولی خلاصشوبگم بازم مشکل داشت توحموم باگریه بهم گفت چه بلایی سرش آمده.
شب قبل البته صبح زودتوراه برگشت کسی رو دیده بودکه خاطره های سکسیشو زنده کرده بود رامین دوست پسری که قبل ازمن باهاش بوده وجدانا فضایی براش ساختم که همه چیزو بگه و بی اختیارمیگفت حال عجیبی داشتم بدبختی کامل همزمان با اینکه براش چیکارمیتونم بکنم وقتی حرفاش تموم شد آرام شده بودولی هنوزناراحت و بیشترشوکه که این حرفاروبه من زده منم براش گفتم که طبیعیه ممکن برای منم پیش بیاد بعدازحموم قرص آرامبخش خورد و خوابید.

خیلی فکری شده بودم اینجورموقع ها پیری دارم که میرم سراغش شبیه درویشاس ولی درویش نیست تمام موفقیت های کاریمو مدیونشم آدم خاصیه بهش زنگ زدم بدون تعارف و سانسور و البته با گریه همه ماجرارو بهش گفتم فقط یک جمله گفت که ببین دلت چی میگه ولی مردباش هرچی گفت انجام بده هنگ کردم شرایط خانممو میدونه وجوری گفت که تمام حرفشو فهمیدم تا شب بیرون بودم ولی به آنا گفتم که دفترم بالاخره تصمیم گرفتم تصمیمی که خیلی خیلی آرامم کرد

به آنا زنگ زدم گفتم شام بریم بیرون گفت نمیتونه چون حالش بده بهمدیگرقول دادیم خودارضایی هم که میکنیم قبل یا بعدش بگیم راستش خیلی تحریکم میکنه وتجربه هم کردیم که آنا تا یکی دوروز آرامه وحالش خوبه خلاصه باسکس تلفنی آرامش کردم ولی بازم زمان ارضاشدنش ازحالتش وصداش شاخ درآوردم سرشام سعی کردم مشخصات رامینوبگیرم که موفق شدم چون طولانی شدنمیگم چطوری وباچه حالی اما رفتم هتل رامین پیداش کردم آمدم همه چیزو بگم که خودش آشنایی داد وگفت منوباآنا دیده ومیشناسه کارم یکم آرم شد پرستیژ آنا غرور وغیرت خودم همه اینا تونظرم بودکه خونگرمی رامین هم برام جالب بود باهرجون کندنی بود بهش فهموندم که هیچ مشکل ناموسی برام پیش نیومده چون فکرایی کرده بود وفقط ازآنا تعریف میکرد مطمئنش کردم وسعی کردم با چشمام باهاش حرف بزنم بعدازحدودنیم ساعت خانمی که هیکلش از چهرش بهتر که نه خیلی عالی تر بود آمد و رامین بعنوان خانمش معرفی کرد و خیلی راحت منو همسر آنا معرفی کرد یعنی اینکه خانمش نازی آنا رو از طریق تعاریف رامین میشناخت خلاصه خلاصه
فردا شب به آنا گفتم مهمان ویژه دارم همه چی ردیف شد از آنا هم خواستم به دلیلی که بعدا بهش میگم سکسی ترین تیپشو بزنه.
مهمونا آمدن آنا به شدت سورپرایزشد کمی چشماش پراشک شد و صدام کردتو اتاق خواب و کلی تشکر.
راستش تیپ نازی هم بسیارتحریک کننده بود.
بااولین پیک آنا بازم نتونست جلوی خودشوبگیره وبغض کردگفتم شمادوتاامشب ما رو میخواهید خراب کنید برید تو تراس حرفاتونو بزنیدکه رامین هم استقبال کرد.
نازی و من تنهاشدیم اولین جمله نازی : خیلی مردی من بچه افسریه تهرانم میفهمم داری چیکار می کنی بروجلو پایتم.
تنهاچیزی که یادمه اینه که رامین آنا روکه ازشدت تحریک میلرزید داشت میبرد طبقه بالا.
بادیدن این صحنه حس تحریکی روتجربه کردم که بینظیر بود.
نازی شروع کرد از روی شلوارم کیرمو میلیسید حسابی خیس شدم.
وحشیانه ترین شکل ممکن لختش کردم واونم میگفت همینه جان بکن پاره کن جرم بده من مال توام امشب.
بعدازساک زدن حرفه ای نازی پیشنهادداد که بریم بالا ببینیم چی کارمیکنن.
دیدن آنای لخت کاملا حشری که رامین داشت کسشومیخوردواقعاپاهامو سست کردونازی بادستش ابمو آورد ولی این ارضاباهرارضای دیگه ای فرق میکردکیرم نمیخوابیدمخصوصا که نازی هم آبمو ریخته بودروی صورتش.
نازی کیرموتودستش گرفت وآروم منوبردسمت تخت بااون یکی دستش کییررامینوگرفت وکیرامونو مالوند به هم.
سکس یعنی این صدای لذت آنا وکیرموکه کسی داشت میمالوندبه کیر کسی که داره کس زنتو میخوره.
نازی خدای سکسه اگر نبود حالی هم نبود.
آنا کیررامینوخواست وساک زدنازی هم کسشومیخورد.
منم بی اختیارشروع کردم بدن رامینو نوازش کردن که همینجوری اونم روی صورت آنا یک بارارضاشد.
رفت بیرون برای تجدیدقواتواین فاصله اولین باربودمیدیدم که آنا هم میتونه لزبین باشه همش لذت بودولذت.
رامینبه محض امدنش رفت سراغ آنا وکیرش آروم گذاشت توکس آنا وشروع کرد به تلمبه زدن.
منم بانازی دیدن صحنه سکس آنالذت بود ولذت لذت لذت
واقعا نمیدونم چندبارارضاشدم ولی توحمام هم چهارتایی سکس خوب وطولانی داشتیم.
وقتی آنا برای رامینساک میزدونازی برای من رامینچشم توچشمم انداخت ومردانه تشکرکرد.
بعدازاین ماجرا تودبی درتهران تاحالا چهارمرتبه سکس داشتیم راستش معتادنازی وکاراش شدم چون هردفعه ابتکارتازه ای داره سه روز پیش اول کارپیشنهادداد که منورامینبریم یک خانم بیاریم که سخت بودولی انجام شد.د

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
سفر به ترکیه با زنم

تابستون سال 90 بود . این اولین سفرمون به یک کشور خارجی بود . بعد از تحقیق در مورد کشور ترکیه و پرسو جو از دوستان و آشنایان قرار شد که با هواپیما بریم استانبول . خیلی دلشوره داشتم . سارا هم از اینکه میخواست تجربه ای تازه داشته باشه خوشحال بود . بالاخره لحظه موعود فرا رسید و ما ساعت 12 شب رفتیم فرودگاه امام بعد از انجام مراحل گمرکی و گرفتن ارز دولتی ساعت 5 صبح سوار هواپیما شدیم. بعد از خوشامد گویی و غیره هواپیما از زمین بلند شد .کنار سارا 1 زن و مرد هم سن خودمون نشسته بودن و باهم شوخی میکردن میشد از حرفاشون فهمید که اولین بارشون نیست که میرن ترکیه . سارا به من گفت : علی فکر کنم اینا خیلی واردن بذار باهاشون سر حرفو باز کنم. گفتم باشه ولی بازم نمیشه به حرفاشون اطمینان کرد .بعد از پذیرایی مهماندار کم کم سارا شروع کرد صحبت کردن با اونا . دختره خیلی با ناز و ادا حرف میزد و خیلی وارد بود . سارا در مورد هتل و مراکز خرید و رستورانو غیره سوال کرد و پسره هم یواش یواش وارد صحبت شد و راهنمایی میکرد . اونا میخواستن برن هتل بلک برد و تمام راهنمایی ها رو گفتن.که تاکسی گرونه و غیره. با توجه به اینکه 3 ساعت و نیم با هواپیما از تهران تا استانبول زمان میبره و ترکیه 1ساعت و نیم از کشور ما عقب تره ما ساعت هشت و نیم به وقت خودمان و هفت صبح به وقت ترکیه وارد فرودگاه آتاترک شدیم .بعد از ورود به سالن ترانزیت دیدم اون زن و مرد که کنار سارا نشسته بودن دارن میرن سمت فری شاپ منم به سارا گفتم بیا بریم ببینیم چی میشه . چشمتون روز بد نبینه و دلتون نخواد از درو دیوار اونجا مشروب بود که میریخت .من اهل مشروب هستم و لی خیلی بخاطره اینکه تو ایران تقلبی زیاده نمیخورم ولی اونجا دل و زدم به دریا و رفتم سمت ویسکی ها دیدم پسره فهمیده که ما ناشی هستیم اومدو خودشو معرفی کرد .سلام مجید هستم میتونم کمکتون کنم منم از خداخواسته قبول کردم و گفتم منم علی هستم.مجید همسرشو صدا کرد سمیرا بیا اینجا .سمیرا اومدو سارا خودشو معرفی کردواز اینجا تازه داستان شروع میشه.
نفری 1 شیشه مشروب(باهرپاسپورت1شیشه) از همه نوعش ویسکی گرفته تا ودکا وبرای خانوما شامپاین خرید کردیمو تازه یاد ساکامون اوفتادیم رفتیم اونارو هم برداشتیمو بعد از کلی عطر و ادکلن زدن تو قسمت آرایشی از فرودگاه اومدیم بیرون. تا اومدم از مجید سوال کنم اون زودتر اومد جلو گفت ما میریم هتل بلک برد شما جای خاصی در نظر دارین که سارا گفت نه اگه مزاحم نیستیم ماهم بیایم .سمیرا خندیدو با عشوه گفت اوکی فقط از الان همه چیز دنگی دونگی .خدا خیرش بده ماکه رومون نمیشد مجید تاکسی گرفتو سوار شدیم . مجید جلو نشست و سارا کنار شیشه و منم وسط سمیراهم خیلی راحت کنار من از تو شهر که میرفتیم مجید معرفی میکرد که حتما اینجا هم میایم و غیره.....
بالاخره به هتل رسیدیم .رزروشن مجیدو میشناخت . مجید گفت 2 اتاق خوب برامون در نظر بگیره که رزروشن به ترکی به مجید گفت 1 سوئت 2 خوابه دارم کمی گرون تره ولی بزرگه در ضمن اتاق ها هر کدام درب جدا با کلید دارن وهرکدام با سرویس بهداشتی مجزا . مجید اینو به ما گفت تا من و سارا خواستیم باهم مشورت کنیم سمیرا اومد وسط حرفمونو گفت خیلی باحاله .من و سارا به هم نگاه کردیمو گفتیم باشه . درب سویت که باز شد وارد کفش کن شدیمو بعد حال بزرگ تمام مبله و 1 ال سی دی بزرگ که 2 تا اتاق مجزا درونش بود. کمی استراحت کردیمو بعد از 1 دوش که خیلی حال داد اومدم بیرون . در حال لباس پوشیدن بودم که سارا اومد 1 لب خیلی باحا دادو داشتیم میرفتیم تو حالو حول که سمیرا در زد .بچه ها زود باشین تا نیم ساعت دیگه باید بریم صبحونه بخوریم .تا تموم نشده .من و سارا هم زود حاضر شدیم تا درو باز کردم دیدم سمیرا 180 درجه عوض شده . 1 تاپ تنگ که حتی سوتین هم نپوشیده بود وقتی راه میرفت سینه هاش تکون میخورد و 1 شلوارک صورتی و آرایش غلیظ .کمی آب دهنمو قورت دادمو تو دلم گفتم خدا بخیر کنه . از سمیرا سراغ مجید و گرفتم که گفت اون رفته پایین تو رستورانه . سوار آسانسور که شدیم عکسای استخر هتل و زده بودن که سمیرا گفت حتما باید استخرو سونای هتل و امتحان کنید جوری ماساژتون میدن که حالشو میبرین من گفتم ماساژورش مرده یا زن با تمسخر گفت چی دوست داری اینجا که ایران نیست . بعد از خوردن صبحانه اومدیم تو لابی نشستیم که برنامه ریزی کنیم کجا بریم .قرار شد بریم آکواریوم . حدودای ساعت 7 عصر بود که برگشتیم هتل و مجید گفت موافقین بریم خود سازی . سارا چپ چپ به من نگاه کردو مجید هم متوجه شد سمیرا با خنده و ناز گفت بریم 1 پیک بزنیم شنگول شیم
رفتیم بالا هر کدوم رفتیم سمت اتاق لباس راحتی پوشیدم سارا هم 1 بلوز آستین دارو 1 شلوار راحتی پوشید و اومد گفت علی این تیپم خوبه 1 نگاهی کردمو با لبخند گفتم مثل داهاتیا شدیم نه .سارا با لحن ناراحت گفت وا علی نکنه میخوای با شورت و سوتین بیام باهاتون مشروب بخورم .منمن کردم و گفتم نه عزیزم ولی 1 ذره لباساتو باز تر کن آخه سمیرا رو نگاه کن بابا ما که همیشه نمیتونیم بیایم خارج حالا که اومدیم بیا حالشو ببریم. اینو گفتمو رفتم بیرون تو حال نشستم . دیدم مجید داره کانالای ماهواره رو بالا پایین میکنه تا منو دید جابجا شدو گفت خوش میگذره .منم سری تکون دادمو گفتم ای تا الآن که خوب بوده . مجید رو به من کردو گفت علی راحت نیستی فکرکنم موذبی . گفتم نه بابا مجید جون این چه حرفیه .مجید گفت هرچی دلتنگت میخواد به خودم بگو .منم خندیدمو گفتم چشم .مجید گفت حالا ناقلا چی دلت میخواد .گفتم نمیدونم تو واردی زیاد میای فرنگ.
تواین حرفا بودیم که سمیرا اومد بیرونو با همون تیپ اروپایی و روژلب قرمز تند لپ مجیدو گرفت و گفت پس چیشد میکده هنوز باز نشده مجیدم با شوخی به سمیرا گفت نکنه از الان میخوای مست کنی و شنگول شی . سمیرا گفت وا مجید مگه من مست میشم .مجید گفت نه زیاد .کمکم داشت حرفشون میشد سمیرا گفت مجید؟ کی تاحالا دیدی من مست کنم ؟ مجید گفت 1 ماه پیش یادته خونه ی فهیمه و آرش کم مونده بود تموم لباساتو در بیاری. سمیرا با خنده گفت خوب مشروبش خوب بود خونشونم گرم بود منم فقط بلوزمو در آوردم با سوتین بودم این کجاش اشکال داره چرا خودتو نمیگی شلوارک پات بود تازه فاقش پاره بود اون دمودستگاهتم معلوم بود فهیمه هم مسخرت میکرد
اینا داشتن یواش یواش تمام پته هاشونو بیرون میریختن منم شانس آوردم که سارا هنوز تو اتاق بود تو این فکرا بودم که در باز شدو سارا اومد بیرون . تا اونو دیدم خشکم زد با تته پته گفتم سارا...... اون با شلوارک و 1 بلوز آستین حلقه ای اومد وقتی دستاشو بالا پایین میکرد میشد ممه هاشو دید اگه میخواست دولا بشه ی چیزی از رو میز برداره همه دمو دستگاهش میریخت بیرون
سلام کردو اومد کنارم نشست . سمیرا با متلک گفت به به آب و هوای استانبول ساخته نه البته من وقتی میام اینج دوست دارم روی این ترکا رو کم کنم . مجید گفت چجوری مثلا ؟ سمیرا هم که لباسش از لباس سارا باز تر بود گفت میخوای ببینی؟
مجید هم که میدونست زنش چی میخواد بگه داشت حرفو عوض میکرد که سمیرا دست بردار نبود . گفت زنگ بزن 1 چیزی بیارن بالا .مجید گفت که چی بشه ؟سمیرا گفت تو که میدونی از من برمیاد .ایندفعه مجید لجبازی کرد وگفت نکنه میخوای لخت بشی جلو خدمت کاره .من و سارا به هم نگاه کردیمو تو دلم گفتم اینا نخورده مستن. سارا میخواست بلند بشه که سمیرا دست اونو گرفت و گفت کج؟ نباید جلو این آقایون کم بیاری بشین عزیزم . سارا که میخواست بلند بشه کمی دولا میشه و دیدم مجید بد جوری زول زده به سارا چون روبروی سارا بود احتمالا داشت سینه هاشو نگاه میکرد ولی سمیرا نذاشت بره گفت نه عزیزم لخت نمیشم شوخیه .
سمیرا جوراب شلواری نازک مشکی تنش کرده بود که روی اون 1 دامن کوتاه بود وقتی نشسته بود 1 بار اتفاقی چشمم خورد به لای پاش که فکر کنم شورتم نپوشیده بود . ولی زود تابلو نشه دیگه سعی کردم نگاه نکنم.
مجید بلند شد و به من گفت چجوری میخوری منم گفتم فرقی نداره هرجوری که راحتی منم همون جور به سارا نگاه کردو گفت سارا خانوم ؟ سارا حواسش نبود فکر کنم فکرش درگیر اینا بود که چجور آدمایین . دوباره بلندترتکرارکرد سارا خانوم؟ سارا یک دفعه من من کردو من گفتم ساراهم مثل من میخوره . سارا نگاه کرد به منو منم لبخندی زدمو 1 چشمک نصارش کردم . اومد یواش در گوشم گفت که من زیاد نمیخورم . منم گفتم هر چقدر میتونی بخور اصراری نیست . سمیرا بلند بلند گفت درگوشی نداریما اینجا هر کاری داری باید بلند بگی البته با شوخی اینو گفت . سارا هم کمی کم رو و خجالتی صورتش گل انداخت .من مونده بودم که این دختر اینقدر خجالتی چجوری این تیپ و زده بماند.سمیرا که خیلی پرو و راحت بود به مجید گفت عزیزم بعد از اینکه خوردیم بریم استخر و ماساژ ؟ مجید گفت من که میدونم تو مست کنی جرثقیل هم نمیتونه تورو برداره . سمیرا با نازو عشوه گفت نه والا سارا اینا هم میان . تفلکی سارا رنگش پرید تا اومدم بگم نه ممنون مجید چشمک زدو گفت بیخیال .
پیک اول و زدیم و با تنقلاتی که از سوپر خریده بودیم خوردیمو مجید 1 آهنگ ترکی از کانالا پیداکردو شروع کرد به قر دادن . پیک دوم و سوم و که خوردیم دیگه همه گرم شدیم رفتیم وسط رقصیدیم من حواسم به سارا بود ولی به اونم داشت خوش میگذشت آهنگ تموم شدو نشستیم پیک چهارم و زدیم بالا سارا به من گفت که این برای من دیگه آخریشه . سمیرا با لحن مسخره آمیز به سارا گفت یعنی همین قدر میخوری این که چیزی نیست .سارا مونده بود چی بگه گفت 1 دونه دیگه جادارم . مجید گفت راحت باشین فوقش حالت بد میشه اینجا هم که همه آزادن . من گفتم نه بذار هر چقدر میتونه راحت باشه
پیک آخرو برای سارا پر تر ریخت تو حال خودمون بودیمو شیطنت های سمیرا شروع شد کم کم داشت با انگشت مجیدو قلقلک میداد شوخی سکسی میکرد .
همه مست مست بودیم که دیدم سمیرا و مجید دارن لب بازی میکنن . سارا هم معلوم بود مسته با خنده اون دوتارو نشون میداد سمیرا به سارا گفت مگه چیه شما هم حالشو ببرین تازه اگه حال نکنی با شوهرت یکی دیگه میاد حال میکنه باهاش (منظورش خودش بود)
سارا هم داشت یواش یواش از دیدن عشق بازی اون دوتا تحت تاثیر قرار میگرفت .وقتی که فیلم سوپر نگاه میکنیم باهم سارا زود تر شروع میکنه اول خودشو میخارونه بعد دستشو میبره تو شرتش حالا اینا داشتن جلوی ما فیلم سوپر بازی میکردن البته دست خودشونم نبود بد جوری رفته بودن تو کف هم
دیدم سارا ینمه حالش عوض شده و تنش و میخارونه فهمیدم که بدش نیومده . خود منم خیلی دوست داشتم فیلم سوپر بصورت زنده نگاه کنم
منو سارا هم لب تو لب شدیم داشتیم حال میکردیم که دیدم سمیرا داره برای مجید ساک میزنه . مجید هم ولو شده روی مبل شلوارشم تا نصفه اومده پایین و سمیرا خانوم داره قورت میده کیر آقا رو . فکر کتم کیر مجید هم خیلی بزرگتر از کیر من بود من که دیدم خوشم اومد سارا حواسش نبود منم دستم و بردم تو سینه های سارا و اونارو میمالوندم .سارا تا کیر مجید و دید تنش لرزیدو هومی کردو چشاش داشت از حدقه میزد بیرون. منم تا دیدم سارا خوشش اومده دستشو بردم تو شرتم اونم انگار دوست داشت به کیر مجید دست بزنه کیر منو فشار میدادو اوه اوه میکرد . یواش یواش شلوار راحتی منم اومد پاین تر و کیر من تودستای سارا بود . سمیرا ینظر به کیر من کردو گفت اونارو کیرش چقدر کلفته . کیرمن کلفت بود ولی کیر مجید بلند تر بود. سمیرا خنده خنده دستشو دراز کرد و با ی آهی کیر منو لمس کردو اوف اوف کنان دست شو کشید پشتشو کرد به ما و مجیدم دامنو جوراب شلواریشو تو یک چشم به هم زدن کشید پاینو سمیراهم نشست رو کیر مجید . روبروی من و سارا . سارا داشت دیونه میشد این همه فیلم نگاه کرده ولی نه با این کیفیت
مجید داشت تلمبه میزدو صدای همه در اومده بود یکدفعه فکری زد به سرم به سارا گفتم بیا بریم رو کاناپه اونا . ساراهم بدش نیومد رفتیم سارا نشست کنار مجید منم شروع کردم شلوارک سارا رو در آوردم مجید تا دید 1 خوشکل مامانی کنارشه دستشو گذاشت روی رون سارا
من تا اینو دیدم ممه های سمیرا رو از زیر تاپ در آوردمو میمالوندم .سمیرا شروع کرده بود الفاظ بیا منو بکن . کیر کلفتا جرم بدین و این حرفا که یکدفعه سمیرا از روی کیر مجید بلند شدو اومد سراغ من . سارا هم از فرصت استفاده کردو شروع کرد ور رفتن با کیر دراز مجید
سمیرا به من گفت بیا بریم تو اتاق رو تخت جرم بده که تلو تلو باهم رفتیم تو اتاق اونا. همین که درو بست منو هل داد رو تخت و افتاد روم شروع کرد به مک زدن لبم . منم دست انداختم لای کونش و اونم فحش میداد به منو میگف کونی بکن دیگه . جرم بده گایدمت و این حرفا
نوک کیرمو گذاشتم روی کسش و نفسی تازه کردمو فرستادم تو تنها چیزی که یادم میاد چون زیاد خورده بودیم در اثر زیاد تلمبه زدن فردا صبحش کیرم سرخ شده بود . اینقدر به من حال داد که تا حالا اینجوری به ارگاسم نرسیده بودم . وقتی من با سارا سکس دارم اول اون باید ارضاء بشه بعد من بکنمش فکر کنم با مجید هم همین کارو کرده یعنی من باید بخوابم کیرم هم رو به آسمون بعد سارا انگار که کیر داره خودشو میندازه رو من و نوک کیر منو گیر میده رو چوچولش و انقدر بالا پاین میره که آبش میاد تازه وقتی داره آبش میاد انگار داره کیر منو مک میزنه با چوچولش . همینکه حال کرد میذاره من بکونمش احتمالا با مجید همین کارو کرده .
سمیرا چنان آخ و اوخ میکرد که فکر کنم از کیرم لذت تمام برده
همین که چشمام و از خواب باز کردم دیدم سمیرا لخت مادرزاد منم همینطور روی تخت تا صبح خوابیدیم
رفتم بیرون دیدم تو حال کسی نیست فهمیدم که سارا و مجید هم رفتن تو اتاق خواب درو باز کردم دیدم اوناهم بهشون خوش گذشته
بعد از 5 روزی که تو ترکیه هر شب کارمون سکس با زنامون شده بود و انواع و اقسام حالتا رو باهم تست کردیم برگشتیم ایران و هنوز که هنوزه دوست داریم بریم با 1 زن و شوهر دیگه امتحان کنیم .احتمالا سمیرا و مجید هم بار چندمشون بوده .
ممنون به امید آزادی

نوشته: علی
     
  
زن


 
من و همسرم و رامین

به سونیا زنگ زدم و گفتم : خانمم امشب مهمون محترمی داریم ، خودتو خونه رو مرتب کن . اونم اطاعت کردو منتظر شد . منو رامین باهم برگشتیم . . . بگزارید یکم از جزییات بگم ... شهر زندگیم کرج . شغلم آهنگساز و خواننده ... حالا شاید زیر زمینی اما روی زمین فعالیت می کنم ... سونیا هم دانشجوی دوره کارشناسی ارشد و منهم به همین صورت کیری ... رامین هم استاد خوانندگی من . وقتی به خانه رسیدیم سونیا ذر رو ری ما باز کرد . .. وقتی رامین سونیا رو دید یک دفعه سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام (: خیلی افتضاح سلام کرد جوریکه تابلو بود اسمشو یادش نموند و کمی هم دستپاچه ... سئنیا هم همراه با سلامش میخندید و گفت سلام آقا رامین . همین ... رفتیم پذیرایی و نشستیم ... سونیا پاهاشو رو هم گذاشته بود و ناز کردن خنده دارشو شروع کرده بود . رامین هم سرشو پایین انداخته بود و الکی به موبایلش زل زده بود (: به سونیا گفتم آقا رامین و بنده تشنه هستیم ... سونیا رفت شربتی برای رفع خستگی بیاره ... همین که رفت رامین سرش بلند کردو بهم گفت بابا تو کی هستی ... منم تا حدودی منظورشو گرفتم و گفتم سونیا رو میگی ؟ گفت آره خدا وکیلی چه زنی گرفتی تو بعد خندید ... بگذارید خلاصه اش کنم ... و قسمتهای مهمشو براتون بازگو کنم البطه برای شما دوست با حال ... سر میز غذا نشسته بودیم که رامین همین جوری سونیا رو نگا میکرد و معنی دار میخندید و زنمم همونطوری جوابشو میداد ... که من به یه سیگار روشن کردم ... هر دو عقاید شخصی منو تا یه حدود لازمی می دونستند ... برای همین بود که به سونیا گفتم ... چی گفتم ؟ ؟ ؟ گفتم رامین تو کفته ... سونیا چشاش از کاسه بیرون زدو گفت سینا !!! رامین سرشو دوباره پایین انداخت ... با خنده گفتم می خواد بکنتت (: رامین از من مطمئن بود که غیرتی نمیشم ! قبلا باهمدیگه در این مورد حرف زدیم که تعریف کرد چطری زن خودشو گاییدن و بهم گفت : اگه زنم راضی شه دوس دارم با هر کسی سکس کنه چون از انتخابش مطمئنم ... منم گفتم که همیجوریم اما با یه فرق که منهم در انتخابش نقش اصلی دارم و رضایت من شرط هستش و چون سونیا هم براش فرقی نمی کنه من براش انتخاب می کنم در غیر اینصورت به انریکه هم نمیده ... بگذریم . اون حرف رو که در حال سیگار کشیدنم گفتم هر دو رو آتیش زد ... اما یک دقیقه سکوت همه جا رو گرفت و به رامین گفتم بی عرضه پاشو مال خودتش کن و بکنش ... و سونیا هم ترسید و با خنده ایی شیطون وار فرار کردو به اتاق خوابمون پناه گرفت ... شایدم میدونست وعده یه سکسشون اونجاس ... این رو هم اضافه کنم که اخلاق زنمو خودم بهتر از هر کسی میدونم . توضیح : از رفتارش فهمیدم که از رامین خوشش اومده بود بعدش بگم که قبل از آمدنمان هم تیپ سکسی زده بود و خیلی وقت هم بود سکسی نکرده بودیم چون پریودش تازه اتمام یافته بود و گرسنه ی کیر ... توضیحی برای اندامهایمان : سونیا پوست سفید و مو سیاه و چشم قهوه ایی قد 165- وزن 60- سایز سینه 80 و خوش فرم (یعنی ایستاده) و باسن خوش فرم و ایستاده ... لبهای گوشتی و همیشه ترک دار چون حساس هستش و پاها و انگشتهی کشیده ... شاید برای همه زیبا نباشه اما برای طرفدارای این استیل دیوونه مننده و کیر شق کننده ... من : سبزه و مو سیاه و قد 172 و وزن 70 و سایز کیر بد رنگ و بد فرمم که خودمم ازشش خوشم نمیاد 17 اما باریک . قیافه ی منم کمی تپل و موهای کم پشت اما کچل نه !!! و سگاری ... من 26 سالمه و سونیا 24 ... رامین هم سن من و قد بلند 186 و کلا خوش قیافه دختر کش و اوجوریکه گفته بود کبر کلفت وسایزش 22 !!! همه چی اتفاقی رخ داد وگرنه کار ما این نیست همیشه ... بدونید سکس فرنگیم یه خورده حال میده ( یعنی بدون خر تعصبی نه بی غیرتی ) ... فرهنگم اینجوری نسیتن ! خلاصه همه دوس دارید که براتو تعرف کنم که کیرتون بلند شه و جق بزنید و بعد فحش ... ها هااااااااای ... باشه ... رفتم اتاق در زدم و گفت کیه گفتم باز کن منم ... تنهایی رفتم تو و رامین هم منتظر من که صداش کنم ... سونیا گفت کیر میخوام ... منم گفتم پس صداش کن ... اونم قبول کردو گفت رامین ... وقتی اومد تو زنمو دوباره با همون تیپ دید : تیشرت تنگ سفید و یغه بتز که سینه های بزرگش زده بئدن بیرون و شورت جین آبی آسمانی ... تیپی که از اول مهمانی کیر رامینو شق کرده بود ... زنم دستور داد که شلوارشو از پاهاش دربیارم و همینطور شورتو تی شرتو رکابیشو ... بعد سونیا خودش تی شرتشو درآورد و سوتیین هم نبسته بود (: سینه های ایستاده ش و شورت چین اندامیش کیرارو راست کرد که خواستم برم بیرون که سونیا گفت همین جا بمون سیگارتو بکش ... قبول کردم ... رامین رفت روش و کیرشو بین رونهای زنم گذاشتو سینه هاشو میمالوند و لبشو میخورد ... دیدن اینکه یه روشنفکر که زنش آزاده و زنتو بوخوره و ... خیلی لذت بخشه ... منم سیگارم که تموم شد به درخواست زنم لخت شدم و گفت کون رامینو بلیس . منم که برام افت بود اما لذت داشت سرمو گذاشتم لای کونش و کون پر از موو رو لیس میزدم ... شورنشو رامین از پاش کشید و همینطور زیریش رو هم که قرمز توری بود ... حالا زنم لخت زیر یه مرد خوش هیکل لخت بود و کسش با کیر مرد کیر کلفت نوازش و مالیده میشد در خالیکه سینه هاش با دستاش و لبهایش با لبهای مرد مالیده می شد . و شوهر دستو دل بازشم کون معشوقشو میلیسید که از او خواسته شد پاهای زن هم لیسیده شود ... منهم گفتم که کست رو هم لیس میزنم که آماده بشه واسه کیر آق رامین . اونم گفت جوووووووون ... زنتو مکنن منم بهش چشمک زدم (: سونیا اومد رو بغلش دراز کشید وکونو کسشو قنبل کرد ... منم ازرامین اجازه گرفتم و لییسی تپلو آبداز زدم که یک دفعه صداش بلند شد : اوووووووووم ... بعدشم کنار کشیذم که رامین بتونه زنمو از پشت تو بغل بگیره و کیرشو تو کوسی کنه که صاحب داره (: کرد تو کس زنم و بغلش کرد ... سینه هاشو میملوند و کسشو میکرد اونم از شدت حال یک کیر کلفت تر از مال من پاهشو حرکت میداد رو هم دیگه ... انگاری یه اردک تو بغل یک شیر جووون میداد و ناله های سکسی می کرد که سکسش به رامین بچسبه ... کس خانووممو داشت جر میداد لامسب ... منم داشتم با دیدن این صحنه ها جق میزدم که یک دفعه آ بم اوومد و ریخت رو صورت سونیا اونا به انزال سریع من خندیدن و سونیا گفت با دسمال صرتمو تمیز من سیناااااا ... چشم ... انواع مدلهای رایج را تو سکسشون تجربه کردن روز سونیا بود که داشت به با دوستم به اوج لذتهای سکسی می رسید ... که آخریش که سومین ارضا شدن سونیا و اولین انزال رامین بود بدین صورت بود که به خواسته زنم که روی تخت نشسته بود: رامین ایستاد و من هم می بایست کیرشو ساک بزنم که خانووم خود ارضایی کنه ... شروع کردم تا اینکه خواست آبش بیاد که درش آورد و زنمم برای بار دوم ارضا شد ... دستشو گرفتم و ایستاده دادمش دست رامین که از پشت سر کس زنمو بکنه ... کیرشو به دستم گرفتم فرستادم تو کس زنم اونم دردش اووود و سیلی محکو کوبوووند در گوشم که صداش تو مغزم پیچید و آماده برای تلمبه های شدید رامین جوونش ... سینه هاش مه توسط رامین مالیده می شد اما من می بایست روی زانوو بایستم و از جلو ،کس خاااااانومم و کیر در حال تلمبه زدن تو کس خانوووووومم رو لیییس بزنم ... داشتم همین کارو می کردم که خانوومم از من می خواست که از دوستم خواهش کنم که زنمو جامله کنه ... منم یک لحظه کپ کردم و تا آخرشو تصور کردم ... درد زایمان زنم با بچه ی دوستم تو شکم زنم و بزرگ کردن بچه و ... که یک سیلی ریگه خوردم که ادامه دادم به لیسیدن کیره رامین تو کسش که ازش خواستم زنمو خمله کنه که قبول کررد و یک دفعه ایستاد و آبش تو کسش خاااااااااالی کرد . صدای آهو اوه هایشان به نفس نفس های تند تند تبدیل شد ... زنم تو بغل دوستم تا مدتی کیر در کسش رو تخت نفس میزد تا اینکه رامین پا شد و ازمون تشکر کرد و به من گفت جبران می کنم و یه بوس لب از خانوومم کردو خداحافظی کرد ... بعد سونیا هم از من تشکر کردو گفت حالا میخوای بچه دار بشیم یا نه ؟ گفتم نه بابا دیوونه ... البطه هر چی تو بگی عزیزم اوونم گفت باشه حالا بیا دراز بکش رو زمین بشینم رو دهنت آبو بمیکی بعد بریم بخوابیم که خیلی خوابم میاد منم گفتم چشم و کل آب کیرو خوردم و خوابیدیم اما من با هوسِ کردن زنم که دیگه خوابیده بود .

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن


 
سکس همسرم و آرش جلوی چشم من

باورم نمیشد کیر آرش تو دهن زنم سانازه! ساناز بهم میگف "میبینی آشغال دول کوچولو! به این میگن کیر، همینو میخواستی؟؟" مهشید همش میخندید و میگفت" باید اشک پویانو دربیاریم تا دیگه زن حشریشو جمع کنه" بعد رو یه آرش کرد و گفت" هو حشری خان بد نگزره!" آرشم که حسابی خر کیف شده بود گفت:" باورم نمیشه ساناز داره برام ساک میزنه البته میدونم که بعد امشب رابطه دوستیمون با سانازو پویان قطع میشه". ساناز هم همونطور که کیر آرش تو دهنش بود گفت " این دول کوچولو رو بسپارش به من". مهشید بهم گفت " پویان آماده باش" اینو گفت و پاشو فشار داد رو بیضه هام. اولش دردم نیومد بعد فشارو بیشتر کرد و منم ناله کردم. ساناز جنده من هم می خندیدو به مهشید میگفت: نترکونیشون که مجبورم به جاش آرشو ازت بگیرم". همه خندیدن. حی عجیبی داشتم، با اینکه حسابی همه داشتن تحقیرم می کردنو لخت لخت بودم، یه حس خوبو هیجان انگیزی بهم دست داده بود. یهو آرش بهم گفت" می خوای کیرمو امتحان کنی ببینی چه مزه ایه؟" حسابی شاکی شدم گفتم حواست باشه چی میگی! همه خندیدنو ساناز گفت: " مثلاً میخوای چیکارش کنی؟ زنتم که داره جلوت بهش میده! گفتم دیگه بس کن ساناز! اینو گفتم اما کیرم که حسابی سیخ بود داشت به اونا میگفت که پویان داره حال میکنه! یهو ساناز اومد محکم یه سیلی بهم زدو گفت حالا که اینطور شد باید یه لیس به کیر آرش بزنی! مهشید هم حسابی حشری شده بودو لباسشو درآورد، لعنتی سینه هاشو که دیدم پشمام ریخت! داشت آبم میومد بس که بزرگ و سفید بودن! ساناز کیر آرشو گرفت و آورد جلوی صورتم و گفت: "بی غیرت دول کوچولو، بخورش. یه دونه لیسش بزن!" منم گفتم عمراً!! اصلا حاضر نبودم کیر یه مرد دیگه رو جلوی زنم و زنش بخورم، اونم با دست و پای بسته!! ساناز یه سیلی دیگه بهم زد و لباساشو جلوم درآورد. دست آرشو گرفت گذاشت رو سینه هاش! باورم نمیشد این کار انقدر حشریم کنه! آرش به زنش مهشید گفت: "عزیزم شورتتو دربیار بکن تو دهن پویان!" مهشید گفت "خوش به حالش میشه اما عوضشو در میارم". اینو گفت و محکم با دستاش زد زیر تخمام! از درد داشتم میمردم! شورتشو درآورد و انداخت رو صورتمو با لگد دوباره زد به تخمام! از درد به خودم می پیچیدم. گفتم مهشید میکشمت! در عین حال داشتم حال میکردم. ساناز گفت " پویان یا کیر آرش رو لیس میزنی یا به مهشید میگم تخماتو بترکونه!" منم که داشتم حال میکردم گفتم عمراً! اینو گفتمو مهشید یه لگدی زد که از درد اشکم درومد. داشتم میمردم. صورتم از اشک خیس شده بود که ساناز گفت: "بچه ها نگاش کنین دول کوچولوی ما داره گریه میکنه!" مهشید اومد نشست کیرمو گرفت تو دستش و کشید و گفت یالا کوچولی کس کش! کیر شوهرمو بخور یا کیرتو از جا میبرم! همینطور که داشتم گریه می کردم گفتم " آرش پس زنمو نکن! خب؟" همه قهقه زدن و گفت باشه. کیرشو آورد جلو ساناز هم گفت زبونتو دربیار بمال به کلاهکش! با هزار بدبختی این کارو کردم، همون لحظه دیدم مهشید ازم عکس گرفت!! وااای همه از خنده مردن. عکسمو به هم نشون میدادنو میخندیدن. گفتم حالا که لیسش زدم بازم کنین! ساناز که مثل سگ حشری و وحشی شده بود اومد تف کرد رو صورتمو گفت" خفه شو تا ندادم آرش بکنتت! آرش جون بیا منو مهشید رو جلوی چشای این دختربچه بی مصرف بگا!" مهشید که داشت میخندید گفت آخ جوون! بعد محکم یه سیلی زد تو صورتمو سانازو خوابوند روم و پاهاشو جلوی آرش هوا کرد و باز کرد. زنم رو من خوابیده بود و میخواست به دوستم کس بده! مهشید گفت: دلم برات میسوزه پویان جون بزار لااقل کیرتو امتحان کنم." منم که به ذلم صابون زده بودم گفتم بیا بخورش! رو به آرش کرد و گفت:" نترسی آرش جون، میخوام گارش بگیرم!" یهو با اون دندونای تیزش پوست کیرمو برد. داد زدن من از درد با داد زدن ساناز موقع دادن قاطی شده بود. از شدت حشری بودن یهو آبم اومد. پاشید روی ساناز! مهشید گفت آرش بس که زن پویانو کردی آب خود پویان اومد. یادت باشه دفه بعد با چند تا از دوستای کیر کلفتت بیای برای ساناز! ساناز داشت حسابی بالا پایین میرفت. آرش بهم گفت: "حیف ساناز که به تو بده!" زن جنده من هم داد میزد کیر آرش کمه. آرش جون دفعه بهدی دوستاتم بیار". مهشید که حسابی داشت با کسش ور میرفت اومد سمت من و گفت:" دلت میخواد بهت بدم؟" منم گفتم آره! گفت" نمیدم تا از شق درد بمیری جوجه کس کش". داشتم از کمر درد میمردم. مهشید هم همش داشت با تخمام ور میرفت و میزدشون! گفتم التماس میکنم بسه! زنم مال شما، تخمامو ترکوندی جنده! آرش گفت " مهشید بسه، خطرناکه" برام جالب بود که اصلاً مهشید به آرش نداد! بعد از 20 دقیقه کردن ساناز، آرش گفت آبم داره میاد. همونطور که حدس میزدم ساناز و مهشید گفتن بپاشش رو پویان! چشتون روز بد دبینه! یهو هیکلم خیس شد از آب آرش. ساناز پرید تو بغل مهشید و همو ماچ کردن. بعد کیر منو گرفت دستشو گفت "پویان جون ببخشید که اذیتت کردیم." مهشید و علی هم همونطور که لخت داشتن زنمو میمالیدن ازم عذر خواهی کردن و ساناز با ترس منو باز کرد. من که هم عصبانی بودم هم خوشحال هم حشری هم دردناک هم خیس اشکو آب کیر داشتم روانی میشدم. اما از اینکه اونا ازم عذر خواهی کردن تونستم خودمو خر کنم برگشتم به آرش گفتم "آرش عوضی (اینو با خنده گفتم) بهم خیلی بدهی داری!" آرش هم که کیرش تو دست زن من بود به مهشید گفت" عزیزم الوعده وفا!" تازه فهمیدم اونا قرار گذاشته بودن که ساناز به آرش بده، مهشید هم به من. مهشید هم اومد جلو گفت بذار جای دندونامو لیس بزنم. من که سگ حشر بودم گفتم " اول باید کارتو بسازم، باورم نمیشد که مهشید رو که اون همه خوشگل و خوش هیکل بود آماده میشه که بهم بده! برگشتم که به ساناز نشون بدم بگم کس به این میگن، که دیدم داره تخمای آرشو لیس میزنه! گفتم بابا تو چه حشری بودیو ما نمیدونستیم! خندید. برگشتمو کیرمو گذاشتم لای پاهای بهشتی مهشید و با یه حرکت کیرمو سر دادم تو کسش! واای!! به آرزوم رسیده بودم. انقدر حشری بودم که با 4-5 تا تلمبه آبم اومدو ریختمش رو شکم مهشید. از خودم حرصم گرفته بود. ساناز گفت " میبینی آرش جون؟ بلیط پویان تموم شد!" و همه خندیدن. خلاصه اون شب دوباره همه ازم معذرت خواستن و منم تا همین الان باورم نمیشه که این تجربه دوست داشتنیو داشتم. هفته دیگه قراره دوباره همین بلا سرم بیاد اما این دفعه با دست و پای باز و ملایم تر.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
این داستان نیست یه تجربس.چند ماه پیش یه زوج که قبلان با اونا تو هتل سکس داشتم پیغام .دادن که برم خونشون یک ساعت رانندگی‌ بود .خلاصه سات ۱۰ شب راه افتادم حدود ۱۱ رسیدم خونشون .قبل از ورود خواهش کرد که ساکت باشم چون دختر ۹ سالشون خوابه.خلاصه آروم رفتم تو و منو بردن تو پذیرای .یه طوطی بزرگ سخن گو داشتن با یه سگ کوچیک.سگرو بیرون نگاه داشتن .درو بستن نشستم و عزم پرسیدن چی‌ می‌خوری که گفتم لطفا یکم ودکا با کوکا نشستم رو مبل کنار زن و بد از چند دقیقه صحبت و چت شروع کردیم .اول یکم مشروبمو خوردم شروع کردم به لب گرفتن و با سینهل ش بازی کردن و کم کم زیر گلوشو خوردن سینهاشو خوردن و دستمو کردم تو شرتش که دستم خیس شد خیلی‌ تحریک بود.شوهرش بیرون بود .بلندش کردم ایستادیم و از پشت بغلش کردم شروع کردم گردنشو بوسیدن شوهرش اومد تو نشست رو مبل گلاسه شرابش که قبل از اومدن من اونجا بود‌و‌ شروع کرد به خوردن.آروم لباسشو در اوردم و لختش کردم بد نشوندمش رو مبل.خودم هم لخت شدم .خوابوندمش رو مبل و سرشو گذشت رو دستهٔ مبل.شروع کردم لب گرفتن .وای که چه لبی میداد زبونشو تو دهانم میچرخوند و با نوک انگشت هاش کمرمو خراش میداد(آروم جوری که دردم نمی‌گرفت فقط بیشتر تحریک میشدم )کم کم اومدم پاین تمام بدنشو میبوسیدمو با دستم شوهرش اومد تو نشست رو مبل گلاسه شرابش که قبل از اومدن من اونجا بود‌و‌ شروع کرد به خوردن.آروم لباسشو در اوردم و لختش کردم بد نشوندمش رو مبل.خودم هم لخت شدم .خوابوندمش رو مبل و سرشو گذشت رو دستهٔ مبل.شروع کردم لب گرفتن .وای که چه لابی میداد زبونشو تو دهانم میچرخوند و با نوک انگشت هاش کمرمو خراش میداد(آروم جوری که دردم نمی‌گرفت فقط بیشتر تحریک میشودم )کم کم اومدم پین تمام بدنشو میبوسیدمو با دستم ...
نوازش می‌کردم رسیدم به کوسش یک‌دفعه تمام کس کوچیکو تمیزو سافشو گرفتم تو دهانم زبونمو در کوسش میچرخندمو ششولشو زبون میزدم سرمو با دوتا دستش گرفته بود و بیشتر فشار میداد به کوسش.در کسشو لیس میزدمو زبونمو گاهی‌ وارد سوراخ کوسش می‌کردم و همزمان سینهاشو میمالیدم.کیرم داشت می‌ترکید
کیرم داشت می‌ترکید از شهوت.حسابی‌ کسشو خوردم در همین زمان هم شوهرش لخت شده بود و داشت رو زمین پتو مینداخت.در رو هم بسته بود که صدا بیرون نره.از کوسش بلند شدمو اومد آین مبل شروع کرد به خوردن کیرم و تخم هامو می‌گرفت تو دستش کارشو خوب بلد بود.شوهرش گفت بیاید اینجا.رفتیم رو زمین دراز کشید رو پتو (یه چیزی شبیه پتو)شوهرش دراز کشید کنارش شروع کردن به لب گرفتن من هم رفتم سمت چپش و شروع کردم بدنشو لمس کردن.و کسشو مالیدن یه کم دیگه کسشو خوردم دیگه نمی‌تونستم صبر کنم .کاندمو باز کردم گذاشتم و رفتم وست پاش .
یادمه سری قبلی‌ خیلی‌ کوسش تنگ بود .داشت از شدت شهوت میمرد خودم هم حا‌ل چندان خوبی‌ نداشتم به خصوص که یکی‌ از بهترین کس‌های بود که می‌کردم (۳۹ سالشه قد بلند لاغر با بدن نرم ) و کوسش فوق‌العاده قشنگ.پاهاشو گرفتم تو دستم و همین که کیرمو وارد بدنش کردم چشم هاش بسته شد کوسش به قدری خیس بود که تنگی سری قبل رو حس نکردم.ولی‌ داغ بود و تنگ (نه به تنگی قبل)پاهاش رو شونهام بود و از این که میدیدم چه جوری کیرم وارد و داخل این کس قشنگ میشه لذت میبردم شوهرش هم داشت بدنشو میمالید گاه گداری هم شوشولشو که دستش با کیرم تماس پیدا میکرد.یه لحظه چشم به بالا افتاد که دیدم طوطیه سرشو کج کرده داره نگاه می‌کنه خندم گرفت
دوباره به کس قشنگش نگاه کردم که چه جوری کیرم کسشو باز میکنه میره تو میاد بیرون.محکم تر می‌کردم و آنهم بیشتر لباشو گاز می‌گرفت.شروع کرد به لب گرفتن از شوهرش و با کیر شوهرش بازی کردن(مردک کیرش زیاد بلند نبود ولی‌ وحشت ناک کلفت من مونده بودم اون کس تنگ چه‌جوری اون کیر رو تو خودش جای میداد)همینطور که میکردمش سعی‌ کردم انگشتامو بکنم تو کونش که دیدم دوست نداره و خودشو جم میکنه بی‌خیال کونش شدم و شروع کردم به کردن گاه گداری کیرمو تو کوسش میچرخوندم و دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم و با فشار ارزا شدم تو کوسش که یک دفعه شوهرش کیرمو کشید بیرون کاندم رو در آورد و شروع کرد به ساک زدن کیرم داشتم از تعجب شاخ در میاوردم و از یک طرف هم خیلی‌ برام جالب بود و حسابی‌ تحریک کننده بود کیر خیسمو شروع به خوردن کرد و زنش هم از زیر من اومد بیرون و با هم شروع به خوردن کردن ووو چه صحنه سکسی و جالبی‌ بود .شوهرش به قدری تحریک شده بود که زنشو هل داد به سمت زمین و کیرشو کرد تو کس زنش بد از چنتا تلمبه آبشو ریخت تو کوسش
صد در صد دیگه این کس خوردنی نبود هاهاهاها خودمونو با دستمال کاغذی که رو میز بود تمیز کردیم و نشستیم رو مبل .یکم راجبه سکس کلاب‌های که رفته بودیم یا زژی که سکس داشتیم حرف زدیم و بقیه مشروبمنو خردیم .زنش به قدری حشری بود که دوباره شروع به خوردن کیرم کرد .بد از بار اول و مشروب یکم طول کشید تا دوباره سفت شد ولی‌ به قدری کارشو خوب بلد بود که زیاد طول نکشید دوباره شد مثل سنگ.دراز کشید رو مبل کاندم زدم وشرو به کردن کردم میدونستم که اینبار طول میکش .زیاد راحت نبودم رو مبل هی‌ پام میفتاد پایین مبل.نشستم رو مبل و گفتم بشین روش.واووو اوه نشست رو کیرم دستشو انداخت در گردنم شروع به لب گرفتن کرد(می‌خواستم بگم لطفا لب نگیر لبت کیریه هاهاهاها)دستمو انداختم در کون نرم و قشنگش و اون هم رو کیرم بالا پین میرفت .گاهی‌ فکر می‌کردم کیرم می‌خوره به ته کوسش.لب میگرت و من هم یا کونشو میمالیدم یاع سینهاشو گاهی‌ هم با انگشتم به سختی ششولشو میمالیدم.شوهرش رو مبل نگاه میکرد و با کیر خابیدش ور میرفت شاید بلند شه.
گاهی‌ بغل؛ام میکرد میچسبوند به خودش از شدت لذت و تقریبا ۱۰ دقیقهای بود که ارزا شد و حین ارضا شدن کمرمو چنگ مینداخت اینبار یکم دردم گرفت ولی‌ لذت بخش بود .شوهرش تازه حشری شده بود اومد نزدیک ما زنش نشست رو مبل آلم داد عقب و شوهرش نشست زمین پاهاشو کشید جلو و کیرشو کرد تو کس زنش یه کم حسابی‌ محکم کردش و به من گفت بکنش.لذت می‌برد از دیدن اینکه کسی‌ کس زنش میذاره
بارش گردوندم رو مبل و سرشو گذشت رو دستهٔ مبل نشستم وسعت مبل و شروع کردم به کردن و ششلشو مالیدن یکم کمرش بالا بود کوسش بیشتر به کیرم فشار میاورد برای بار دوم داشتم ارضا میشودم زن که چشاش الان بسته بود و کیر شوهرش تو یه دستش و با دست دیگش کمره منو به خودش فشار میداد .برای بار دوم ارضا شدم شوهرش داشت میمرد از شهوت و اینکه یکی‌ با یه کیر گنده ۲ بار زنشو کرده و ارضا شده منو زد کنار و زود کیرشو کرد تو کس زنش آنهم ارضا شد.وو که چه شعبی‌ بود .وقتی‌ رسیدم خونه ساعت ۳ نیمه شب بود و فردادش هم باید میرفتم سر کار ولی‌ کسی‌ که کردم به بی‌ خوابیش می‌ارزید
hotcock
     
  
زن


 
دوست پسر خانمم و سکس 3 نفره

سلام امیدوارم همه خوب باشید این جریان عینه واقعیته اسم خانمم شادی هستش 32ساله سفید با سینه های سایز 80 خیلی داغ و حشریه و عاشق کیره اونم کیر سفتو کلفت و توی سکس دیوونه وار کس میده جریان از اینجا شروع میشه که یه روز به من گفت که یه دوست پسر داشته قبلا که الانم تلفنی باهاش صحبت میکنه و قبلا با هم سکس میکردند ازم پرسید دوست داری ببینیش و باهاش آشنا بشی منم که میدونستم دوست داره دوباره باهاش سکس کنه و هوسه کیرشو کرده و از طرفی هم خودم بدم نمیو مد که سکسشو با یکی دیگه ببینم قبول کردم و قرار شد که باد خوتمون شادی هم بلافاصله بهش زنگ زد و گفت که شب بیاد پیش ما و با خودش هم نوشیدنی بیاره و رفت حموم و حسابی بدنشو و کسشو تمیزو نرمو براق کرد و یه لباس باز پوشید ومنتظر حمید دوست پسرش شد حدود ساعت 8 شب حمید اومد و بعد از احوالپرسی وارد شد پسری بود خوشتیپ با موهای بلند و چشمای آبی و خوش سرو زبون حمیدو دعوت به نشستن کردم و شروع به صحبت کردیم شادی هم شروع به لوندی کرده بود پیکهای نوشیدنی رو آورد و کنار حمید روی کاناپه نشست بعد از کلی حرفو خندیدن متوجه شدم که دست شادی روی شونه حمید هستش و داره با گردنو سینش بازی میکنه شادی ازم خواست که یه فیلم سوپر بزارم منم بلند شدم و فیلم سوپر خیلی قشنگی را که داشتم گذاشتم و مشغول نگاه کردن و نوشیدن شدیم
کم کم دست شادی روی سینه حمید میچرخید که منم با دیدن این صحنه ها کیرم حسابی سفت شده بود شادی به حمید گفت بلند کاناپه رو جا به جا کنیم و اونو چسبوندن به کاناپه ای که من روش نشسته بودم و بعد شادی اول دستشو روی کیر من گذاشت و شروع به مالوندن کیرم کرد و کیرمو از تو شلوارم در اورد و خم شد و اونو توی دهنش کردو مشغول لیسیدنو مکیدن شد یه مقدار که ساک زد بلند شد و گفت برم لباسمو عوض کنم و بیام وقتی بر گشت با یه پیرهنی که تا پایین شورتش بود و حسابی حشری کننده بود اومد نشست پیش من یعنی بین من و حمید و اول دوباره با کیر من بازی کرد و خوردش و بعد سریع برگشت و دستشو به سمت کیر حمید برد و اونو از توی شلوارش در اورد و شروع کرد به مالوندنش و افتاد به جونش و کیر کلفتو سفت حمیدو کرد دهنش و با ولع زیاد میک میزد همینطور که خم شده بود روی کیر حمید از پشت دیدم که زیر لباسش لخته و شورت نداره و کسش جلوی چشمای من بود منم شروع کردم دست کشیدن به کسش و مالوندنش و اونم دیوونه وار ساک میزد که برگشت به من کفت آرش بیا تا شادی کیرتو بخوره و به شادی گفت بخورش
شادی هم که وحشی شده بود با ولع کیرمو خورد که بعد حمید بهش گفت بسه دیگه حالا کیرمو ساک بزن که شادی بلافاصله کرد تو دهنش و همینطور که ساک میزد به حمید میگفت حمید منو ببر توی اتاق رو تخت منو بکن حمید خوابید روی کاناپه و از شادی خواست بشینه روی کیرش و اونم سریع به سمت کیره حمید رفتو نشست روش و تا ته کردش تو کسشو بالا پایین میکرد بعد شادی ازم خواست که کیرمو بکنم توی دهنش و منم کردم و توی دهنش تلمبه میزدم تا آبم اومد و همشو ریختم توی دهنش هر سه نفرمون کاملا لخت بودیم و دیدن این صحنه که شادی اینطوری کرده میشد منو دیوونه میکرد و لذت میبردمبعد شادی از روی کیر حمید بلند شد و کیرشو دوباره به دهن گرفت و میمکید و بعد دست حمیدو گرفتو بردش به سمت اتاق خواب و بلافاصله صدای ناله هاشو شنیدم و بعد از 2 دقیقه منو صدا کرد و منم رفتم دیدم روی کیر حمید بالا پایین میشه و میگه وای جووووووووون چه کیر سفتیه منم رفتم روی تخت که شادی ازم خواست سینه هاشو بخورم بعد از روی کیر بلند شو چرخید و لای پاهاشو واسه حمید باز کردو حمیدم رفت بین پاهاش و کیر کلفتو درازشو تا ته کرد تو کسش و به شدت تلمبه میزد و فقط صدای ناله های شادی فضای اتاقو پر کرده بود و منم کیرمو توی دهنش گذاشتم و همزمان از کسو دهن کردیمش وشادی هم پاهای سفیدشو دور کمر حمید حلقه کرده بود و کس میدادو با تموم وجود داشت از کیرش لذت میبرد صدای شالاپ شولوپ تلمبه زدن کیر حمید توی کس شادی منو حشری تر میکرد و لذت زیادی که شادی داشت میبر منو بیشتر حشری میکرد
تا اینکه آب حمید همراه با تکونهای شدید بدنش بشدت توی کس شادی ریخته شد که شادی که از ریختن آب توی کسش همیشه لذت میبره شروع کرد بلند بلند میگفت جوووووون آبتو میخوام کسمو داغ میکنه حمید بریز بازم آب بده بهمآب کس شادی که همه کیر حمیدو خیس کرده بود حالت عجیبو تحریک کنندهاب به کیرش داده بودکه وقتی کشید بیرون منو بیشتر تحریک کرد و من خوابیدم بین پاهای شادی و کیرمو فرستادم تو کسش و ته کسش تلمبه میزدم که حمیدم کنار شادی خوابید و شروع کردن به خوردن لبای هم و منم مشغول کردن بودم تا اینکه آبم اومد و با فشار پاشیدم توی کسش بعد از روش بلند شدم و کنار حمید دراز کشیدم شادی هم بلند شو و کیر هر دوی مارو توی دست گرفت و کرد دهنش و به نوبت ساک میزد و باقیمانده آبمونو میمکید و میخوردو بعد موقه خوابیدن گفت که میخواد توب بغل حمید بخوابه که وقتی من خوابیدم هراز گاهی که بیدار میشدم میدیدم که اونا مشغوله کردن هستن حتی یکبار که چشممو باز کردم شادی دمرو روی شکم خوابیده بود و حمید روی کونش خوابیده بود داشت تلمبه مبزدو شادی هم ناله میکرد و التماس میکرد که سفت بکندش نمیدونم تا صبح چند بار شادی رو کرد ولی صبح که بیدار شدم دیدم که شادی زودتر بیدار شده و صبحونه رو آماده کرده و سر حاله ازش که پرسیدم جواب داد مگه میشه آدم شبش اینقدر لذت ببره صبح سر حال نباشه اونروز حمید پیش ما موند و چون روز جمعه بود وتعطیل تا فردا صبح که میخواستیم بریم سر کار پیش ما بود و اونروز چند بار دیگه حمید و شادی سکس کردن که منم اونروز 2 بار کردمش که شب هم حمید وشادی با هم رفتن حموم و باز هم از توی حموم صدای آخو اووخه و ناله شادی بلند بود و یه حاله حسابی هم توی حموم کردن و شب خوابیدیمو صبح هر کدوم سر کاره خودش رفت ولی بعد از اون شب دیگه شادی هر وقت میخواد زنگ یزنه به حمید و اونم میاد خونمون و فضای خونمون پر از شهوتو لذت میشه .

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
ســــــــــــــــــــکس ضربدری داغ ما//۱
اسم من کیان و34سالمه.یه دوست خیلی صمیمی به اسم سعید دارم که اونم 33سالشه وفقط چندماه ازمن کوچکتر. من وسعیدازدوران داشجویی با هم بودیم ورابطه خیلی خوبی باهم داشتیم.این دوست ما یه دخترخاله به اسم سمیرا داره که حدود 5 سال پیش با هم ازدواج کردن وبه چشم خواهری خیلی خوشگل وخوش استیل.وچون ایروبیک کار میکرده بدن روفرمی داره.بدنی خوش فرم
باقدی بلند و پاهایی کشیده وقلمی وسینه هایی کوچیک وشق کرده که قشنگ اندازه یه مشته با یه باسن گردوقلمبه که خیلی تو چشم میومد.خلاصه این سمیراخانم ازهمون اول نامزدیش جلوی من خیلی راحت بودوهمیشه بالباسای نیمه بازوراحت جلوی من میگشت سمیرا یه همسایه داشتن به اسم لیلا که از بچگی باهم بزرگ شده بودن واز همه چیه هم خبرداشتن. خلاصه حدود یه سال بعدازازدواج اونها من و لیلا هم با ازواج کردیم. اینم بگم که لیلا ازنظرقیافه خیلی سرترازسمیرا بود.قدی متوسط بابدنی توپر و کمی هم تپل تر از سمیرا با سینه هایی درشت تروپوستی سفیدتر.ومن هم مثل سعیدلیلا روتولباس پوشیدن آزادگذاشتم....


بعدازازدواج دیگه تقریبا ما هرهفته هم دیگرو میدیدیم و اخرهفته ها با هم بودیم. اینم بگم که سعید یه باغ کوچیک اطراف کرج داشت که یه استخرکوچیکم توش بود وما هروقت میرفتیم باغ بعدازنهار یه تنی هم به آب میزدیم.بعضی وقتها هم لیلا وسمیرا هم با لباس میومدن تو آب و یه کم آب بازی میکردن.ما کلی باهاشون شوخی میکردیم وآب به خوردشون میدادیم. وقتی لباساشون خیس میشد به تنشون میچسبید تمام برجستگیهای بدنشون نمایان میشدوهیکلشونو سکسی ترنشون میداد.مخصوصا لیلا که بدن تپل تری داشت بیشترتو چشم بود.بعدشم طبق معمول میشستیم و تاشب پاسور بازی میکردیم .اواخرسال بود یه روز سعید به من گفت که همسایه طبقه پاینیشون میخوان برن واگه من دوست دارم اونجارو برامن اجاره کنه.خونشون یه ساختمنون دوطبقه قدیمی ساز بادوتا خواب ویه حال وپذیرایی بزرگ با نورگیربسیارعالی. منم چون دیدم موقعیت خوبیه ازطرفیم با سعیدوسمیرا همسایه میشیم قبول کردمو رفتیم اونجا.خلاصه بعدازهمسایه شدن ما دوتا رفت وآمدمون بیشتر شدورابطمون صمیمی تر شده بود. تقریبا هر شب خونه هم دیگه بودیم .زنها هم که کلا جلوماراحتترشده بودن ودیگه لباساشونم عوض نمی کردن طوری که بلوزاشون تبدیل به تیشرت های یقه بازو آستین حلقه ای یا تاب های نیم تنه وچسبون وشلوارهاشونم به شلوارکهای کوتاه وچسبون یا دامن های کوتاه تبدیل شده بود. وقتی که سمیرا شلوارتنگ میپوشید او کون گرد وقلمبه اش حسابی نمایان میشد وتوچشم میومد.لیلا هم با اون تاب های جسبونی که میپوشید حسابی اون سینه های درشتشو نشون میدادوازمن وسعیددلبری میکرد.حسابی کلی راحت بودن وحال میکردن .من وسعید هم بااین قضیه کنار اومده بودیم وکاریشون نداشتیم.فقط زیرزیرکی چشم چرونی میکردیم.من همش چشم دنبال کون سمیرابودوسعید هم چشمش لای سینه های لیلا
اوایل تابستون بود که طبق معمول هرهفته رفتیم باغ و من وسعید لخت شدیم رفتیم تو آب. لیلا یه تیشرت معمولی باشلوارک پوشیده بود وسمیراهم یه پیراهن دکمه ای سفید خیلی تنگ با یه دامن مشکی پارچه ای کوتاه که تا بالای زانوش بودبعدازاینکه سمیراواردآب شد فهمیدیم چه خبره؟ اصلا سوتین نبسته بود وپیراهنشم چون نازک بود قشنگ چسبیده بود به بدنشو سینه هاشو قشنگ نشون میداد .طوری که بودونبودپیراهنش زیادفرقی نمیکرد موقع شناکردن مرتب دامن سمیرا میومد روی آب واون پاهای قلمی خوشگلشو نمایان میکرد.منم همش زیر چشمی بهش نگاه میکردمو حال میکردم. دیدن اون سینه های کوچیکشو اون رونای سفیدش انقدر حشریم کرده بود که دلم میخواست همون موقع برم بغلش کنم ولباساشو از تنش دربیارمو همونجا باهاش یه حال حسابی کنم ولی به قول معروف حیف که اسلام دستمونو بسته بود.
خلاصه اون روز به هرصورتی بودتموم شدو مابرگشتیم خونه.تمام اون شب من فکر هیکل قشنگ سمیرا بودمو همش سینه هاو پر وپاچه قشنگو سکسیش جلو چشام میومد. فردای اونشب وقتی رسیدم خونه لیلا گفت که دوست داره یه مهمونی کوچیک با سعید اینا بگیره وبرای شام دعوتشون کنه. منم به موبایل سعیدزنگ زدمو جریانو گفتم. اونم قبول کرد قرارشد ساعت9 بیان پایین.



خلاصه ساعت 9 شدو من پای تلوزیون دراز کشیده بودم که با صدای در فهمیدم که اومدن. لیلا اون لحظه توی اتاق خواب بود داشت به موهاش ور میرفت. منم پاشدم درو باز کردم سمیرا یه تاب مشکی چسبون با یه ساپورت مشکی خیلی تنگ پوشیده بود. پشت تابش کامل باز بودوبودسوتین هم نبسته بودوکمرش کاملا لخت بود و موقع راه رفتن لرزش خیره کننده ای یه اون سینه های کوچیک وسکسیش میداد. ساپورتشم که دیگه نگو.انقدر تنگ وچسبون بود که تمام برجستگی کسشو نشون میداد دیگه چه برسه به کونش. همش بیش خودم میگفتم خوش به حال سعید که هر شب همچین گوشتی وبغل میکنه وباهاش حال میکنه. چند دقیقه بعدازاینکه نشستیم لیلا وارد.تا حالا با این لباس ندیده بودمش. تازه خریده بود. یه تیشرت یقه باز استین حلقه ای سفید بدون سوتین که سینه های درشت وسفیدش از بغل وجلوپیدا بود خط وسط سینه هاشم قشنگ مشخص بود. بایه دامن سفید نیمه شفاف که تمام پاهاش قشنگ پیدا بود. یه شورت لامبادای سفیدم پاش کرده بود که قشنگ لپای کونش پیدابود. انگار مخصوصا اینارو پوشیده بود شایدم میخواست واسه سعید دلبری کنه. سعیدم با دیدن لیلا چشماش چهارتا شد و قشنگ شروع کرد به دیدزدن.
لیلا هم بعد از سلام کردنو احوال پرسی اومد کنار من نشست .. بعد ازاینکه چایی خوردیم سعید با لحن خاصی گفت: کیان جان پاشو اون پاسوراتو بیار که امشب میخوام حسابی این دوتارو سرخشون کنم. سمیرا هم گفت که سرخ کردن کردن خشکو حالی مزه نمیده .بیاین شرط بندی کنیم .هرکی باخت باید برقصه .من وسعیدهم قبول کردیم. دست اول منو سعید7به5 بردیم. منم گفتم یالا پاشید به شرطتون عمل کنیدو برقصید.لیلا هم با جبق وداد زد زیرش که قبول نیست چون هواسم به شام درست کردن بود.ماهم قبول کردیم دوباره بازیو شروع کردیم. این دفعه 7به2 بردیمشون.بعد سعید همونجور که میخندید بلند شد ودست سمیرا ولیلا گرفت واوردشون وسط که برقصن. خودشم اومد کنار من نشستو شروع کرد به دست زدن. تمام مدت من چشمم به سمیرا بود که میرقصید واون کون برجستشو میلرزوند. لیلا هم مرتب خودشو میچرخوندو دامنشو باد میداد واون پاهای سفیدو گوشتیشو نشون ما میداد.سعید هم حسابی خرکیف شده بودو مرتب تشویقشون میکرد. خلاصه منم حسابی حشری شده بودم ولی خودمو کنترل میکردم . بعداز رفتن سعید وسمیرا لیلا مشغول جمع کردن وسایل شد . منم که حسابی آمپرم زده بود بالا رفتم لیلا روبغلش کردمو بردمش تو اتاق خواب ویه حال اساسی باهاش کردم. حدود دو هفته ازاین جریان گذشت ودوباره رفتیم باغ. بعد کلی پاسوربازی کردنو قلیون کشیدن تصمیم گرفتیم بریم تو اب. خلاصه نیم ساعت بعد ارآب بازی کردنو سربه سرزنا گذاشتن سمیرا بدون مقدمه گفت خوش به حال شما مردا. چقدرراحتین. همه جا فقط با یه مایو میرین تو اب. ما زنا باید کلی خودمونو بپوشونیم ومراقب همه جامون باشیم. لیلا هم که انگار منتظر همچین حرفی بود سریع کفت اره واقعا که خوش به حالشون.من که ارزو دارم یه بار مثل اونا راحت باشم بامایو بیام توآب راستی شما چرا نمی ذارین ما اونجوری راحت باشیم؟



منم که ازحرف اون دوتا تعجب کرده بودم جواب دادم که اخه باید یه فرقی بین ما با شما باشه دیگه. لیلا : آخه چه فرقی؟ اینجا که دیگه غریبه دیگه ای نیست. خودومون چهارتاییم. دیگه مثل خواهروبرادر شدیم. من: والا چی بگم؟ سعیدنظرتوچیه؟ سعیدم که فکرمیکرد زنا شوخی میکنن با لبخند جواب داد که کیان جان جدی نگیر.اینا عمرا روشون بشه جلوی ما راحت بگردن. سمیرا هم با لحن تندی جواب داد که نخیرم سعیداقا شما اجازه بده ببین اونوقت مارومون میشه یا نه. لیلا: اصلا برای اینکه بهتون ثابت کنیم از هفته دیگه با مایو میایم توی آب درست مثل شما. من وسعیدم زیاد حرفشنو جدی نگرفتیمو دوباره مشغول آب بازی شدیم.
تا اینکه دوباره جمعه بعدی رسید . طبق معمول من وسعیدلخت شدیم رفتیم تو اب زنها هم رفتن تو اتاق. اولش ما فکرکردیم که میخوان تلوزیون ببینن و نمیخوان بیان تو اب. ولی بعداز چنددقیقه با یه صحنه ای روبرو شدیم که جفتمون ازتعجب خشکمون زد. هر جفتشون با یه مایو یه تیکه که بندش پشت گردنش بسته میشد وپشتش کاملا باز بود وکاملا شبیه به هم اومدن. فقط مایو لیلا مشکی بودومال سمیرا قرمز. معلوم بود باهم رفتن خریدن. من وسعید اصلا باورمون نمیشد که داریم اینجوری میبینیمنشون. هر جفتشون اون پاهای سفیدو خشگلشونو انداخته بودن بیرون. لیلا کمی پاهاش گوشتی تربود وکسشو قنبله تر نشون میداد ولی سمیرا .....ادامه دارد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
ســــــــــــــــــــکس ضربدری داغ ما//۲
رفتن خریدن. من وسعید اصلا باورمون نمیشد که داریم اینجوری میبینیمنشون. هر جفتشون اون پاهای سفیدو خشگلشونو انداخته بودن بیرون. لیلا کمی پاهاش گوشتی تربود وکسشو قنبله تر نشون میداد ولی سمیرا همونطورکه حدس میزدم کس تختو پهن تری داشت. یه دفعه دادسمیرا بلند شد که گفت شماها نمیخواین دست از چشم چرونیتون برداریدو مارو دعوت کنیید بیایم تو آب؟



منو سعید هم به خودمون اومدیمو یه نگاه به هم انداختیم وهیچی نگفتیم چون دیگه کارازکارگذشته بود واونا رو با اون لباسا دیده بودیم.دوباره صدای سمیرابلند شد که میگفت با شما هستم نمیخواین مارو دعوت کنید بیایم تواب؟ منم دستمو درازکردم طرفشونو آوردمشون تو اب. اولش خیلی سرد ومعمولی بود وفقط به هم نگاه میکردیم. انگاراولین بارمون بود که همدیگرو میدیدیم ولی بعد از نیم ساعت به قول معروف یخمون بازشدو شوخیامون شروع شد. این باردیگه خیلی راحت میتونستیم زنارو دید یزنیم. مخصوصا سعید که همش چشمش به کون وسینه های لیلا بود .اگه من اونجا نبودم حتما ترتیب جفتشونو میداد.مخصوصا لیلارو. خلاصه بعدازدوسه هفته دیگه عادت کرده بودیم به این قضیه که بازدوباره زنا مارو متجب کردن. این دفعه با مایو دوتیکه یا به قول خارجیا با بیکینی اومده بودن. درست مثل هم ورنگ هم.ولی این دفعه دیگه ما زیاد مث دفعه قبل هنگ نکردیم. سینه های لیلا درشت بود به خاطر همین ازبغل سونینش معلوم بود.سعید هم دیگه شوخیاشو بالیلا بیشترکرده بودو به هوای اب دادنش بیشتر دستمالیش میکرد. منم اونطرفتر مثلا به سمیرا شنا یادمیدادمو اون بدن قشنگشو دسمالی میکردم. چندباری هم دستم به کونش خورد ولی اون هیچ عکس العملی ازخودش نشنون نمیداد. حسابی راست کرده بودم ولی ازترس اینکه معلوم نشه ازتوی آب بیرون نمیومدم. دیگه این قضیه برامون کاملا عادی شده بود.زناهم اونجاروباشوی لباس زیرعوضی گرفته بودن وهرهفته لباسای جدیدتری میپوشیدن. دیگه شورتشون روز به روز تنگترو کوچیکتر میشد.لبه های شورتشون هرهفته به درزکونشون نزدیکتر میشد. مخصوصا سمیرا که کون برجسته تری داشت شورتش میرفت لای کونش و قشنگ درز کس وکونش پیدا بود ومنو حسابی حشری میکرد. خیلی دلم میخواست اون دوتا تیکه لباسم ازتنش میاوردوحسابی اون تن قشنگشو می دیدم. دیگه ازوقتی میومدیم باغ زنا از همون اول لخت میشدنو به قول خودشون حموم آفتاب میگرفتنو تا شب همونجوری میموندن.


دیگه کم کم هواسرد شده بودوماکمترمیرفتیم باغ.عوضش شب نشینیامون بیشتر شده بود یه روزسعید به من زنگ زد وگفت که امشب تولد سمیراست ومیخواد سورپرایزش کنه. منم به لیلا زنگ زدمو جریانو گفتم که بره یه هدیه خوب براش بگیره.. اونم فبول کرد شب که اومدم خونه لیلا با یه تاب نیم تنه چسبون که مثل سوتین بودوفقط سینه هاشو پوشونده بود با یه دامن پارچه ای خیلی کوتاه که بزور روی کونشو گرفته بودبایه شرت لامبادای سفید که لای درزکونش بودو لمبرای کونشو به صورت واضح نشون میدادپوشیده بود وجلوی آینه ایستاده بودوداشت به موهاش ور میرفت. تامنو دید طبق معمول اومدو باهام دست داد. منم با تعجب بهش نگاه کردمو گفتم واقعا خسته نباشی. مبخوای با این لباسا بیای؟ اونم خودشو انداخت تو بغلمو کمی خودوشو لوس کردو گفت دیگه گیر نده دیگه. میخوایم بریم تولدو امشب خوش بگذرونیم. تازه با اونام که دیگه این حرفارو نداریم. بعد دستاشو ازدورگردنم ول کردو رفت از توآشپزخونه یه کیک شکلاتی کوچیک آوردو گفت که اینو با یه ربع سکه بایه لباس خواب برای سمیرا گرفته. منم دیگه چیزی نگفتمو کادوییارو برداشتیمو رفتیم طبقه بالا. طبق قرارمون قراربودسعید درو باز بذاره. ما هم پشت در واستادیمو شمعهارو روشن کردیمو یه دفعه با جیق وسوت وارد خونه شدیم. طفلک سمیرا که پای تلوزیون دراز کشیده بود واز هیچی خبرنداشت باصدای جیق ما ترسیدو یه دفعه ازجاش پریدو به ما نگاه کرد.سعید همون لحظه تو دستشویی بود وفقط یه شرت پاش بود یه دفعه پرید بیرون با جیق وسوت مارو همراهی کرد.سمیرا که تازه فهمید جه خبره خندیدو اومد جلو باهامون دست داد وکلی تشکرکردوگفت پس من میرم لباسامو عوض کنم وبیام. لیلا هم اومد طرف مبلا که بشینه سعید خیره شده بود به کون لیلا وراه رفتنشو نگاه میکرد. معلوم بود حسابی آب دهنش راه افتاده بعد به منم تعارف کرد که بشینیم. بعدازچند دقیقه سمیرا هم با بلوز دامن یکسره مجلسی خیلی کوتاه که تا پایین رونش بود وپشتشم کاملا بازبود وارد اتاق شد وکنار سعیدنشست. بعد سعیدبلندشد ورفت یه سی دی شاد گذاشت ودوباره اومد نشست. بعد شروع کردیم به عکس گرفتن. اول چندتا عکس از سعیدوسمیراتوحالهتای مختلف گرفتیم بعدچندتا هم تکی منو لیلا با سمیرا انداختیم بعد لبلاوسمیرااومدن وسط که برقصن سعیدهم بااونا شروع کردبه رقصیدن ولی طبق معمول چشماش همش به کون سفیدوتپل لیلا بود.



منم که دیدم تنها نشستم بلندشدمو رفتم به جمع اونا پیوستم. اولش هرکی براخودش میرقصید ولی بعدازچند دقیقه سمیرااومدطرف منو شروع کردبامن رقصیدن. سعیدهم ازفرصت استفاده کردودست لیلاوگرفتو کشید سمت خودش. منو سمیرا هم دست همو گرفته بودیمو با هم میرقصیدیم.بعد ازچندتا اهنگ شاد که حسابی عرقمونو دراورده بود یه آهنگ ملایم که پایه رقص ملایم دونفره بود شروع شد.منم ازخداخواسته سمیرا رو کشوندم سمت خودمو دستمو انداختم پشت کمرش. اونم دستاشو انداخت دورگردنمو خودشو قشنگ چسبوند به من. .لیلا وسعید هم با دیدن ما هم اینکارو کردن.دیگه حسابی سمیراتوبغل من بود. تاحالا این جوری بغلش نکرده بودم.حس عجیبی بود.درحین رقصیدن آروم پشت کمرشو میمالیدم. بااینکه عرق کرده بود ولی لطافت خاصی داشت. داشت حسابی آمپرم میومدبالا.برگشتم سعیدولیلا رودیدم.سعیددستشوگذاشته بودروکون لیلا وداشت با کونش بازی میکرد.لیلا هم دستشو انداخته بود دورگردن سعیدو سرشم چسبونده بود به صورتشوحسابی توحس بودن. منم صورتمو اروم چسبوندم به صورت سمیرا وشروع کردم به بوسیدن گردن وصورتش.دلم میخواست تلافی این چندماه خماری ودربیارم وحسابی حال کنم. لبامو چسبوندم به لباشو شروع کردم به خوردنشون. لبامون حسابی به هم قفل شده بود. انگاراونم منتظرهمچین لحظه ای بود .دستمو اروم روکمرش میمالیدم.حسابی توبغلم جا گرفته بود. متاسفانه آهنگ تموم شدوما مجبوربودیم بانارضایتی از هم جداشیم.اصلا دلم نمی خواست ولش کنم ولی حیف که مجبور بودم . چندثانیه بعدازجداشدنمون سعید درحالی که هنوزلیلارو توبغلش گرفته بود روبه ماکردوپرسید بچه ها موافقیم همین آهنگهارو دوباره گوش بدیم ولی این دفعه رویایی تر؟ منو سمیرا هم به نشانه تایید سرمونو تکون دادیم. بعد سعیدهم رفت طرف ضبط ودوباره همون اهنگهای ملایم دونفره روگذاشت بعدبلندشدوتمام برقهارو خاموش کرد. دیگه تمام خونه تاریک بود فقط نورکمی ازپشت پنجره میومد منم ازخداخواسته دوباره دست سمیرا روگفتم وچسبوندمش به خودم وشروع کردم به خوردن لباش. بعدازچنددقیقه یه کم جسارت ازخودم نشون دادمو دستمو اروم بردم روی کونش گذاشتم. ازخط شرتش فهمیدم که اونم مثل لیلا شرت لامبادا پوشیده. چه کون نرمی داشت تاحالا اینجوری به کونش دست نزده بودم. از روی لباسم نرمیش ولطافتش معلوم بود. دستمو اروم بردم پایین ترولبه دامنشو کشیدم بالا ودستمامو گذاشتم دوطرف کونش. وای چه حس خوبی بود. داشتم کاملا ارضا میشدم. کیرم حسابی راست شده بود. سمیرا هم اینو فهمیده بودوخودشو مرتب به من میمالوند. واقعا خوش به حال سعید که هرشب این کونو میکرد....ادامـــــــــــــــه دارد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
ســــــــــــــــــــکس ضربدری داغ ما//۳ و آخر
دستهای سمیرا دورگردنم بود ولباش تو لبام. اونم مثل من حسابی داغ داغ شده بود. بعد یه دست منو ازروی کونش برداشت واروم گذاشت روی سینش. انتظار همچین حرکتی روازش نداشتم ولی ازخداخواسته دستمو بردم زیرلباسش و شروع کردم به مالوندن سینه هاش. سینه هاشم مثل کونش نرم ولطیف بود. واقعا حس خوبی بود. با صدای سعید به خودمون اومدیم که میگفت بچه ها حاضرید برقهاروروشن کنم؟ اصلا متوجه زمان نبودیم وتموم شدن اهنگ و نفهمیده بودیم. دلم نمیخواست این حال واز دست بدم ولی حیف که مجبور بودیم. بالاخره از هم جدا شدیم وسعید هم برقهارو روشن کرد. لیلا روی مبل نشسته بود وداشت به ما نگاه میکرد. تمام صورت وگردنش قرمزشده بودو آرایشش هم به هم ریخته بود.تابشم کمی نامرتب بود معلوم بودسعید کلی صورتو گردنشو خورده ولباشم مکیده وباسینه هاشم حسابی وررفته . شهوت تو چشمای لیلا موج میزد. این حالتش برام کاملاآشنابود.رفتم یه گوشه روی مبل نشستم.سعیدوسمیراهم اومدن نشستن هیچکس حرفی نمیزد.همه به هم نگاه میکردیم.سعیدبرای اینکه سکوتو بشکنه به سمیراگفت سمیراخانم نمیخوای شام بیاری؟داریم از گشنگی میمیریما. سمیراهم باخنده جواب داد ای کاردبخوره به اون شیکمت الان کلی کیک خوردی حالا چیزای دیگه بماند. لیلا هم که منظورسمیراروفهمیده بود به من نگاه کردو سریع جواب دادازهمون چیزای دیگه کیانم خورده ولی بازم گشنشه.بهتره قبل ازاینکه شامو بیاری بری لباسی روکه برات اوردیم بپوشی بیای ببینم بهت میاد یا نه. سمیرا هم لباسوبرداشت ودویدسمت اتاق خواب و بعد ازدوسه دقیقه برگشت.وقتی برگشت دیگه واقعا داشتم دیونه میشدم. فکرشو نمیکردم لیلا همچین لباسیوبراش خریده باشه. یه تاب طوریه کاملا نازک که تا بالای رونش بودبایه شرت لامبادا که جلوش مثلثی بودوبه زورروی کسشو میگرفت.پشتشم یه بند خیلی نازک بود که لای کونش گم شده بود.دیگه بهترازاین نمی شد. دلم میخواست برم دوباره بغلش کنم وبچسبونمش به خودم.ولی لیلا زودبلندشدودست سمیراروگرفتشتو بردش توآشپزخونه که مثلا شاموآماده کنن. منو سعید هم اومدیم پای تلوزیون درازکشیدیم ولی من همش توفکرحال کردن دوباره باسمیرابودم. من رفتم دستامو بشورم ووقتی برگشتم سفره آماده شده بود یه سفره کوچیک 4نفره بود.که هرطرفش فقط یه نفرجامیشد.همه نشته بودن وفقط من مونده بوده بودم. طریقه نشستنشون طوری بود که وقتی من نشستم سعید سمت راستم بود ولیلا سمت چپم.یعنی درست من روبروی سمیرابودم ولیلا هم روبروی سعید .لیلا کمی شرتش رفته بودکناروکمی از کس سفیدش پیدابود معلوم که همون روزموهاشوزده بود .



وقتی به سعیدنگاه کردم دیدم حواسش به لای پای لیلاست سمیراهم دست کمی ازلیلا نداشت. کس سفیدوپهنش ازبغلای شرتش پیدابود. خلاصه شام تموم شدوزنامشغول جمع کردن سفره شدن.موقع بردن وسایلا کمی غذا ریخت روی دامن لیلاو کمی چرب شد. اونم به بهانه اینکه جایی کثیف نشه ازخداخواسته دامنشو درارودو باشرت لامباداش شروع کردبه راه رفتن.دیگه سعیدحسابی خرکیف شده بود. منم گرما روبهونه کردم ولباسامودراوردم. حالادیگه تقریبا همه لخت بودیم . خلاصه بعدازچنددقیقه زنابرگشتند وکنارمانشستند. ولی انگارهمه منتظربودن که دوباره یکی پیشنهاد رقص بده ولی کسی روش نمی شدبگه چون همه میدونستن که رقصیدن فقط یه بهونست. بالاخره لیلا جسارت به خرج دادورفت ضبظ وروشن کردوبعدش برقارم خاموش کردواومد نشست روی پای سعید ویه دستشم انداخت دورگردنش شروع کرد به لب گرفتن ازش. انگارنه انگارکه مااونجا نشستیم. سمیراهم اومددست منو گرفت بلندم کردواوردم وسط.بعددستاشوانداخت دورگردمنو لباشم گذاشت رولبامو شروع کردآروم رقصیدن.منم شروع کردم به مالوندن کونشو کمرش. بعدازچنددقیقه تابشو ازتنش دراوردم ودوباره چسبوندمش به خودم. همونطورکه فکرمیکردم بدنش ازبدن لیلا لطیف تربوددمای بدنش حسابی بالارفته بوداین منو شهوتی ترمیکرد حالادیگه تقریبا لخت لخت بودیم. تنها مانع بین ما شرت من بود چون شورت اون بود ونبودش فرقی نمیکرد.منم خیلی راحت دستمو میبردم روی سوراخ کونشو کسش. کسش اینقدرخیس بود که انگشتم راحت میرفت توسوراخش .اونم همونجوری که لبامو میمکید با دوتا دستاش تمام تنمو میمالید بعد دستشو اروم ازروی شورت گذاشت روی کیرمو شروع کرد به مالوندن.منم جلوی شورتمو کشیدم پایین تا بیشترحال کنیم سمیراهم ازخداخواسته بادوتادستاش شروع کردبه مالوندن کیرم . یه نگاه کوچیک به لیلا وسعیدکردم ازنورکمی که ازپشت پرده وارداتاق میشد یه چیزایی معلوم بود. سعید رومبل نشسته بود ولیلا هم تابشو دراورده بودو نشسته بودروپاهای سعید وپاهاشم انداخته بود دو طرف سعید. سعیدهم داشت سینه های سفیدودرشت لیلا رو میخوردوبادستاش کون لیلا رومیمالید. باورم نمیشد لیلا به این راحتی جلوی من داره باسعیدحال میکنه یه دفعه گرمای عجیبی روکیرم حس کردم.سمیرا نشسته بود جلوم وداشت کیرمو میمکید.دیگه واقعا داشتم میمردم. پیش خودم گفتم بزار پس تا اخرش بریمویه سکس جدیدوتجربه کنیم. چشماموبستمو دستاموبردم لای موهاشوشروع کردم سرشو عقب جلوکردن وحسابی رفتم توحس. باصدای بسته شدن دربه خودم اومدم سعیدولیلارفته بودن تواتاق خواب حالا دیگه من وسمیراتنها بودیم.منم سمیراروخوابوندمشو خودمم اروم خوابیدم روشو شروع کردم به لیسیدن بدنش .



همه جای بدنشو میخوردمو میمالیدم اروم ازلباشوگردنش شروع کردموهمونجوراومدم پایین تارسیدم به کسش. شورتشوازتنش دراوردمو شروع کردم به مالوندنش موهای ریزی داشت ولی بااین حال بازم نرم نرم بود.دوباره خوابیدم روشو شروع کردم به خوردن سینه هاش.کیرمم گذاشتم روی کسشواروم بالاوپایین میکردم. کسش ایقدرخیس شده بودکه وقتی سرکیرم به سوراخ کسش رسید خودش مستقیم رفت تو.منم اروم تاته فشارش دادم.سمیرا یه اه کوچیک کشید ولباشو گازگرفت .دستاشوانداخته بودپشت کمرمو حسابی فشارمیداد منم تلمبه زدنمو سریع ترکردم.بعدازچنددقیقه بلندشدم نشستم جلوش وپاهاشواوردم بالاکیرمم کردم توکسشو تاته فشاردادم. باسرعت من صدای ناله کردن اونم کم وزیادمیشد.بعدازچندتا تلمبه زدن دوباره حالتمو عوض کردم.دمرخوابوندمش خودمم نشستم روپاش. کونشو بادستام گرفتموشروع کردم به مالوندش.همون کونی که سالها چشمم دنباش بود حالاکاملادراختیارمن بود.یه کم سرکیرمو خیس کردمو گذاشتم لای درز کونش .وای چه کون داغو نرمی داشت.دیگه واقعا داشتم ارضا میشدم. همونجور خوابیدم روش کیرم وبردم لای پاش کردم توکسش. دوباره صدای آه ونالش بلندشد ازسفت کردن بدنش فهمیدم درحال ارضا شدنه منم سرعت تلمبه زدنموبیشترکردم تا اینکه فهمیدم منم دارم ارضا میشم کیرم دراوردمو گذاشتم لای کونش تمام آبمو ریختم روکمرش.هردوتامون با هم ارضاشدیم. ازروش بلندشدم با دستمال کمرشو پاک کردم وخوابیدم کنارش.اونم چشماشو بسته بودوهیچی نمی گفت . گرفتمش تو توبغلم.سفت فشارش دادم هنوزم باورم نمیشد من باسمیرا سکس کردم. ازتواتاق خوابم هیچ صدایی نمیومد فکرکنم اونام کارشون تموم شده بود. باصدای بسته شدن درازخواب بیدارشدم. فهمیدم صبح شده وسعیدداره میره اداره منوسمیراهمونجورلخت توبغل همدیگه خوابمون برده بود.یاد شب گذشته افتادم.وای چه شبی بود.سمیرادمرخوابیده بود.حالا دیگه هواروشن بودومن میتونستم تمام بدنو هیکلشو ببینم. وای چه هیکل زیبایی. چه کون برجسته ای. یه کم کمرشوآروم مالیدم بعدش رفتم سمت اتاق خواب دیدم لیلا روتخت خوابیده و پتوروهم کشیده روش. کنارتخت شورت لیلا با چندتا دستمال کاغذی افتاده بود. معلوم بود سعیدتاصبح چندبارترتیب لیلارو داده بود.منم اروم درو بستمو رفتم طبقه پایین. تاشب همش به فکرشب گذشته بودم به نظرم خیلی زیاده روی کرده بودیم ازحدمون جلوتررفته بودیم بیشتر نگران لیلا بودم ازاینکه زنم باکس دیگه ای بخوابه ناراحت بودم ولی این تاوان زیاده خواهی من بود که میخواستم با سمیرا سکس داشته باشم . مونده بودم که شب وقتی لیلارومیبینم چه عکس العملی داشته باشم همینطورسعید یاسمیرا.



بالاخره شب اومدم خونه لیلا طبق معمول جلوی تلوزیون دراز کشیده بود وخیلی عادی رفتارکردانگارکه هیچ اتفاقی نیافتاده . چندروزازاین جریان گذشت هیچ حرفی بین ما درمورداون شب زده نشد تا اینکه یه شب سعیدوسمیرااومدن خونمون. رفتاراونام خیلی عادی بود.تا اینکه بعدا ز شام سعیدخیلی جدی گفت بچه ها موافقید یه کم درمورد شب تولد سمیراصحبت کنیم؟ منم مونده بودم که سعیدچی میخواد بگه. دوباره سعیدشروع کرد ببینیدبچه ها مااونشب خیلی زیاده روی کردیم به قول معروف زیادخودمونی شدیم.ولی یه تجربه جدید بود که فکرکنم شماهام بدتون نیومد. منوسمیراخیلی وقت بوددرمورداین مسیله باهم حرف میزدیم تا اینکه با هم به توافق رسیدیم که یه دفعه این کارروبه صورت تفریحی انجام بدیم وازنتیجشم راضی بودیم. شماها هم اگه دوست داشته باشید همین پنج شنبه همینجا رای گیری کنیم که این کاروبه صورت تفریحی ادامه بدیم یا نه؟ فقط به این شرط که این جریان تا اخرعمربین خودمون بمونه وبه زندگی خصوصیمون صدمه ای نزنه. حتی اگه بین هرکدومون اختلافی افتاد.منم واقعا ازحرف سعیدتعجب کرده بودم یعنی واقعا اینفدردوست داشت بالیلاسکس کنه که همچین پیشنهادی روداده بود؟ درطول هفته همش به این فکرمیکردم چه جوابی بدم. دوست داشتم دوباره باسمیراسکس کنم اخه اون واقعا جذاب ودوست داشتنی بود ازطرفیم فکراینکه مجبورمیشدم به خاطرخودم لیلارو دودستی تقدیم سعیدکنم دیونم میکرد.بالیلا هم هیچ حرفی دراین موردنزدم گذاشتم خودش انتخاب کنه ولی ازرفتارش میتونستم حدس بزنم که موافق این قضیه هست.تا اینکه شب موعودرسید وسعیدوسمیرااومدن خونموم.سعید یه شلوارک با تیشرت پوشیده بود سمیراهم یه تیشرت مدل گشاد با یه دامن تا بالا زانو تنش بود.ازحالت سینه هاش مشخص بود که سوتین نبسته.منم مثل سعید یه تیشرت باشلوارک تنم بود لیلا هم طبق معمول یه تاب بندی با یه شلوارک کوتاه چسبون تنش بود. خلاصه بعدازسلام واحوالپرسی اومدن نشستن .لیلا هم رفت توآشپزخونه تا وسایل پذیرایی رو آماده کنه سمیرا هم به بهانه کمک کردن به اون رفت . وشروع کردن باهم پچ پچ حرف زدن منو سعید هم طبق معمول پای تلوزیون درازکشیدم وشروع کردیم به حرف زدن.



دل تودلم نبود اضطراب شدیدی داشتم همش پیش خودم فکرمیکردم که چه اتفاقی قراره بیفته.تا اینکه حدود 2ساعت بعد سعید با خنده گفت خوب بچه هاازهرچه بگذریم سخن دوست خوشتراست.بهتره بریم سراصل مطلب .اگه فکراتونو کردین بهتره که رای گیری رو شروع کنیم. ماهم به هم نگاه کردیم وهیچی نگفتیم. رای گیریمون اینطوربودکه هرچهارنفرمون نظرمون روبه صورت علامت مثبت یا منفی روی کاغذ بنویسیم وقرارمون این شد که سه تا ازبرگه هارو بازکنیم وطبق اونا تصمیم گیری کنیم. مونده بودم که چه علامتی بزنم. ازسمت سمیراخیالم راحت بودکه دوست داره دوباره با من سکس کنه.سعیدهم که میدونستم همش چشمش دنبال لیلاست.فقط مونده بودنظرلیلا که اونم ازرفتارش کاملامشخص بود که موافق این قضیه هست.به همین خاطرمنم یه علامت مثبت بزرگ نوشتم وبرگمو تا کردم و وریختم رومیز. بعدسمیرایه دونه ازبرگه هارو برداشت وبازکردوباخنده گفت خوب این ازاولیش که مثبته بعدبرگه بعدی روهم برداشت وگفت خوب دومیش که به سلامتی مثبته.حالا مونده بود آخریش برگه که سرنوشت سازبود که یه لیلا باجیغ گفت من شانسم خوبه بزارید آخریشومن بازکنم بعددستشودرازکردویه دونه ازبرگه هارو که فکر کنم برگه خودش بودوبرداشت بعدروبه خودش گرفت وبازکرد .از لبخندش فهمیدیم که اون برگم مثبته . هرچهارنفرمون نظرمون مثبت بود.باورم نمیشد که میتونم دوباره باسمیراسکس کنم. حالا همه نشسته بودبودیم وفقط به هم نگاه میکردیم. بعدمن بلندشدم رفتم سمت سمیرا ودستمو بردم طرفش بعدبایه لحن مودبانه گفتم سمیراخانم افتخارمیدین امشب تا صبح دراختیارتون باشیم؟ سمیراهم که خندش گرفته بود جواب دادباکمال میل بعدبلندشد ودست منو گرفت تابریم سمت اتاق خواب. یه دفعه سعید دادزدحداقل بزارید ما تشکهارو بیارم بیرون بعدشمابرین تواتاق. بعدلیلا هم سریع بلندشد رفت سمت اتاق تا پتو وتشکهاروبیاره. منووسمیراهم کنارهم ایستاده بودیمو مثل دوتا زوج عاشق به هم نگاه میکردیم.



بعدازاینکه تشکهاروپهن کردن ماهم رفتیم تواتاق وتیشرتمو دراوردمو رفتم سمت سمیرا. محکم گرفتمش توبغلم.حالا دیگه سمیرامال من بود.اونم خودشوشل کرده بودوانداخته بودتوبغلم آروم شروع کردم به خوردن لباش دستمو همه جای تنش میمالیدم مخصوصا سینه هابا اون کون برجستش حدسم درست بودسوتین نبسته بود.چه سینه های نرم ولطیفی داشت.تیشرتشو ازتنش دراوردم شروع کردم به مالوندن سینه ها. بعددستمو آروم بردم پایین ودامنشو کشیدم پایین. اونم همین کاروکردوشلوارک منو ازپام دراورد.منم چون شورت پام نبود کیرنیمه راستم یه دفعه افتادبود .اونم ازخداخواسته شروع کرد به مالوندش .دستشو گرفتم کشیدمش سمت تخت. خودم خوابیدم اونم خوابوندمش کنارخودم بعدسرشو هدایت کردم سمت کیرم. شروع کردن به لیسیدنش خیلی ماهرانه میخورد زبونشو ازپایین تا بالا میکشید بادستای کوچیکو لطیفش برام میمالید معلوم بود سعید حسابی همه چیویادش داده. کیرنیمه راستم دیگه حسابی سیخ سیخ شده بود.حالادیگه نوبت من بودبه پشت خوابوندمش شروع کردم به خوردن سینه هاش دقیقا اندازه یه مشت بود مثل ژله تومشتم تکون میخوردهمونجوررفتم پایین تارسیدم به کسش.ازروشرت چندتا گازآروم گرفتم بعدبلندشدم پاهاشوآوردم بالا ازنوک پاهاش شروع کردم به بوسیدن همونونجوراومدم پایین تادوباره رسیدم به کسش. خودش کمرشواوردبالا تاشورتشو دربیارم منم بایه حرکت شورتشوازتنش دراوردم. کسش سفیدسفیدبود یه دونه موتوهیچ جای بدنش نبود شروع کردن به لیسیدن کسش چقدرنرم بود ابش اومده بودکمی لزج شده بود. لای کشسو بازکردم یه کم کیرمو خیس کردم گذاشتم لاش چندبار عقب جلوکردم سرکیرمو گذاشتم جلوی سوراخش اروم فشاردادم تو.سمیرا هم چشماشوبستو لباشوگازگرفت سرعت تلمبه زدنمو زیادکردم. صدای ناله هاش بلند شد.



به پهلوخوابوندمش نشستم لای پاش دوباره شروع کردم به تلمبه زدن. صدای ناله هاش تبدیل به جیغ شده بود.ازحالتش فهمیدم نزدیک ارضاشدنشه. منم تامیتونستم تندتند تلمبه زدم تا کاملا ارضاشد. حسابی بی حس شده بود. حالتمو عوض کردمو به صورت داگی دراومدیم دوباره شروع کردم به کردن اینقدرمحکم تلمبه میزدم که صدای جیغش تمام خونه روپر کرده بود.فهمیدم دارم ارضامیشم کیرمودراوردم تمام ابموریختم روکمرش.فشارابم به قدری زیادبود که تابالای کمرش پاشید. حالا دیگه منم کاملا خالی شده بودم.پشتشو پاک کردم خوابیدم کنارش ومحکم گرفتمش تو بغلم. حس هیچ کاری رونداشتم. صدای جیغای لیلا ماروبه خودمون اورد.اصلا یاداونا نبودیم معلوم بود سعید با تمام قدرت درحال کردنش بود .منوسمیرابه هم نگاه کردیم ویه لبخندبه هم زدیم. بعدش محکم همدیگروتوآغوش کشیدیم .پایــــــــــــــــان
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
میهمان
 
سلام اینو از طرف مریم میذارم امیدوارم بپسندید

من مريم 29 ساله از کرجم. من 3 ساله كه ازدواج كردم اسم شوهرمم حامده و هنوز بچه دارنشديم. من زياد اهل حجاب بازي نيستم و هميشه پيش فاميل بدون روسري و با يه پيراهن و يه شلوار مي گردم حامد هم چيزي بهم نميگه. اين ماجرايي را كه مي خوام براتون تعريف كنم مربوط به پارساله. ما توي يه آپارتمان 8 واحده يه واحد خريدم كه طبقه آخر بود. توي واحد بغلي ما يه زوج جوان بنام هاي وحيد و مهسا زندگي مي كردند. ما خيلي زود با اونا جور شديم منم ديگه نيازي به حجاب نديدم و پيش اونا راحت بودم مهسا هم مانند من بود. يه بار منو حامد داشتيم فيلم سوپر كه گروهي هم بود تماشا مي كرديم منو حامد خيلي خوشمون اومد ولي به روي هم نياورديم شب كه داشتيم با هم سكس ميكرديم حامد به من گفت كاش ما هم يه زوج خوب براي سكس گروهي پيدا مي كرديم منم چون خيلي حشري بودم حرفشو تصديق كردم و ديگه حرفي نزديم فردا شبش باز همون فيلمو داشتيم نگاه مي كرديم كه من از حامد پرسيدم تو ديروز در مورد سكس گروهي داشتي شوخي مي كردي و يا واقعا دلت مي خواد، اونم گفت داشتم جدي حرف مي زدم منم گفتم يعني تو مي توني منو جلوي يه غريبه لخت كني و بكني اونم گفت اگه اون غريبه هم زنشو جلوي من لخت كنه و بكندش آره بعد هم به من گفت تو چطور؟ مي توني جلوي غريبه لخت بشي منم گفتم نمي دونم ولي اگه يه زن حشري باشه مي تونه جلوي همه لخت بشه. اونم اومد طرف من و بمن گفت مي خواي يه سكس گروهي و ضربدري داشته باشيم منم بدون خجالت گفتم اگه طرفمون قابل اعتماد باشند آره چرا نخوام اونم منو بوسيد و گفت وحيد و مهسا چطورند؟ منم گفتم خوبند ولي اون هم حاضر ميشند با ما سكس كنند اونم گفت نه ولي مي تونيم يه كاري كنيم كه حاضر بشدند و شروع كرديم به كشيدم انواع نقشه ها و قرار شد كه از فرداش من با وحيد بيشتر رابطه برقرار كنم مهسا هم خودش بالاخره موافقت مي كرد. ما فرداش اونا رو به شام دعوت كرديم منم يه تاب كوتاه و يه دامن كه تا زانوهام بود پوشيدم اونا وقتي منو اون طوري ديدند كمي تعجب كردند ولي به روي خودشون نياوردند بعد از شام من يه آهنگ شاد كه آدمو سر جاش به رقص مياورد گذاشتم و به مهسا هم گفتم كه بيا يه كمي برقصيم ولي اون گفت كه خجالت مي كشم كه من بيشتر اسرار كردم ولي اون قبول نمي كرد كه بالاخره وحيد گفت خوب پاشو ديگه بين ما كه غريبه نيست اونم با ناز و ادا پاشد و شروع كرديم به رقصيدن من جلوي وحيد كونم هي تكون ميدادم اونم رو كونم زوم كرده بود بعد از كمي رقصيدن مهسا بد جوري عرق كرد و پيراهنش بد جوري خيس شد و گفت كه ديگه واسه من كافيه و نشست ولي چون پيراهنش بدجوري خيس شده بود گفت كه زود برم خونمون و پيراهنمو عوض كنم و رفت حامد هم تا ديد وضعيت جوره گفت كه منم با اجازتون زود برم دستشويي و بيام و اونم رفت منم تا ديدم ما با هم تنها شديم كمي رقصمو سكسي كردم كونمو طرفش گرفتم و شروع كردم به تكون دادن و چند تا هم به باسنم زدم بعد و برگشتم و سينه هامو براش تكون دادم و چون سينه بند نداشتم و تابم از بالا كمي زياد باز بود يكي از پستونام افتاد بيرون منم طوري وانمود كردم كه كه هنوز بي خبرم و كلي براش سينه لختمو نشون دادم و چون ديگه خسته شدم اومد نشستم اونم بد جوري رو پستونم ميخ شده بود كه من با خنده گفتم به چي داري اينطوري نگاه مي كني اونم زود چشاشو برداشت منم به سينم نگاه كردم و مثلا وانود كردم كه دستپاچه شدم و زود كردم تو تابم و با كمي اخم به وحيد گفتم نمي تونستي به جاي نگاه كردن بهم بگي اونم گفت خجالت كشيدم كه بگم منم با خنده گفتم از نگاتون معلوم بود چقدر خجالت مي كشيديد اونم يه لبخند زد و چيزي نگفت بعد از چند لحظه حامد اومد و گفت در مورد چي حرف ميزديد منم گفتم هيچي آقا حامد از رقصم خيلي خوششون اومد و داشت تعريف مي كرد و كلمه رقص رو طوري گفتم كه كه وحيد منظورمو فهميد و كمي سرخ شد. بعد از چند لحظه مهسا هم اومد اين بار اونم يه تاب پوشيده بود ولي مال اون فقط بازو نداشت. ما با هم كمي حرف زديم و ساعت 12 اونا رفتند منم همه چيزو به حامد تعريف كردم اونم داشت از خنده ميمرد. فرداي اون روز طرفاي ساعت 3 بود كه داشتم مي رفتم به آرايشگاه وحيد هم داشت از سر كار بر ميگشت (آخه كارمنده يه اداره دولتيه) كه منو تو راه پله ديد و باهام سلام و احوال پرسي كرد بعد هم با خجالت زياد از ماجراي ديروز عذر خواهي كرد منم گفتم خوب كاريه كه شده ولي اگه بجاي نگاه كردن بهم مي گفتيد خيلي بهتر مي شد اونم سرشو اندخت پايين و گفت ببخشيد دست خودم نبود آخه من از سينه بزرگ خوشم مي ياد مال مهسا هم كه كوچيكه. منم تا ديدم موقيت جوره و مي تونم شهوتيش كنم دستمو رو پستونام گذاشتم و كمي فشوردمش و گفتم يعني مال من از مال مهسا بهتره اونم كه چشمش رو پستونام بود گفت خيلي منم با خنده گفتم پس قابل نداره اونم خنديد ولي هنوز داشت بدجوري نگاه مي كرد منم باز با خنده گفتم انگاري واقعا خوشت مياد، خوب اگه اين قدر نگاش كني كه مال منم كوچيك ميشه، اونم باز چشاشو زود برداشت و گفت ببخشيد منم گفتم خوب يه پستون نگاه كردن كه اين همه ببخشيد نداره اگه واقعا خوشت مياد مي توني هر وقت دلت خواست نگاش كني اونم كمي پرروتر شد و گفت واقعا؟ منم گفتم خوب آره چه اشكالي داره كه بي مصرف نمونه و گفتم بيا دم در و برگشتم خونه اونم دم در وايساد منم مانتومو در آوردم زير مانتو يه سينه بند پوشيده بودم اونم با ديدم اونجوري من كيرش بدجوري شق كرد منم گفتم اگه بخواهي مي تونم اينم برات باز كنم اونم گفت آره منم زود سينه بندمو باز كردم و وپستونام افتاد بيرون چهار چشمي داشت نگاشون مي كرد منم تو دستم گرفتم و كمي تكون دادم اونم كه ديگه تاب نداشت اومد جلو و پستونامو تو دستش گرفت و كمي مالوندش داشت ديونه ميشد منم گفتم خوب ديگه بسه و اون خواهش كرد كمي ادامه بده ولي من گفتم كه دارم مي رم به آرايشگاه ساعت 5 بيا و هرچه قدر ميتوني دستماليش كن اون گفت پس حامد چي منم گفتم نگران نباش حامد امروز اضافه كاري داره و تا ساعت 9 برنمي گرده و لباسمو پوشيدم و رفتم موقعي كه داشتم درو مي بستم از پشت پستونامو گرفته بود و داشت مي فشردشون كه به زور خودمو از دستش خلاص كردم و به آرايشگاه رفتم از بيرون هم به حامد زنگ زدم وهمه چيزو گفتم و گفتم كه ساعت 5.5 بياد خونه و غافلگيرش كنه. ساعت 4.5 اومدم خونه و و منتظر وحيد موندم ساعت 5 بود كه وحيد در زد وقتي درو باز كردم پرسيد تنهايي منم گفتم آره اونم همون جا تاپومو بالا كشيد و از روي سينه بندم شروع كرد به مالوندن پستونام من دستشو پس زدم و گفتم نترس همش ماله توئه و كشوندمش توخونه و رفتم براش چايي آوردم نمي خواستم زود شروع كنه ميترسيدم زود ارضا بشه و قبل از اومدن حامد بره به همين خاطر لفتش مي دادم وقتي كنارش نشستم ديدم كيرش بد جوري شق كرده دستمو گذاشتم رو كيرش و گفتم اين چرا اين طوري اونم با شهوت گفت ممه هات ساختمونو از زمين بلند ميكنه چه برسه به اين و دستشو گذاشت رو دستم و به كيرش فشار داد و يه آه بلند كشيد من خودمم بد جوري شهوتي شدم و كيرشو فشار دادم اونم ديگه تاب نداشت و خواست لختم كنه ولي من نذاشتم و گفتم خودم درشون ميارم و با عشوه شروع كردم به درآوردن تاپ و سينه بندم و كنارش نشستم اونم گفت مگه دامنتو در نمياري؟ منم گفتم مگه قرار چي كار كنيم؟ مگه قرارنبود فقط سينه هامو ببيني اونم گفت ببخشيد سپس پستونامو تو دستش گرفت و دست ماليشون كرد كمي كه ماليد گفت مي تونم بخورمش منم گفتم آره و شروع كرد به خوردن منم كه بدجوري حشري شده بودم شروع كردم به ناله كردن اونم فقط داشت مي خورد و حواسش به جاي ديگري نبود ساعت 5.5 نيم شد و حامد اومد ولي وحيد اصلا نفهميد حامد آروم اومد نشست كنار وحيد و گفت دارين چي كار مي كنيد؟ فكر كنم وحيد يه لحظه مرد و خشكش زد و اصلا نتونست نفس بكشه منم كه ديدم بيچاره داره سنگكوب ميكنه با خنده گفتم هيچي بابا يه كم گشنش شده بود داشت شير مي خورد حامد هم خنديد و گفت پس من مزاحم نميشم وحيد جون راحت باش ولي هنوز وحيد نمي تونست جم بخوره كه من سرشو گرفتم وگذاشتم رو سينه هام اونم تا ديد حامد چيزي نمي گه و منم دارم مي خندم كمي آروم شد وبه حامد گفت ببخشيد آقا حامد نمي دونم چرا اين كارو كردم و سرشو اندخت پايين حامد هم خنديد و گفت مگه چيكار كردي يه كم از مريم شير خواستي اونم بهت داده حالا هم زود باش كه از دهن افتاد ولي وحيد باز نتونست حامد هم ديد كه بايد وحيد و قانع كنه شروع كرد به فلسفه بافي و گفت كه از نظر من ايرادي نداره كه شما داريد چي كار مي كنيد خوب جسم مال مريمه و هر كاري دلش مي خواد مي تونه باهاش انجام بده اون ميتونه با هر كسي كه بخواد سكس كنه و كلي چيزهاي ديگه گفت آخر سرم گفت حالا هم زياد نمي خواد ناراحت باشي اگرم شما هر دوتون مي خواهيد با هم سكس كنيد من ميرم بيرون و شما رو تنها مي زارم من زود گفتم كه نرو من دلم مي خواد كه با هر دوتون سكس كنم حامد هم پاشد و اونم نشست جلوي من و دامن و شورتمو كشيد پايين و به وحيد گفت آقا وحيد بفرما اونم كه ديد همه چيز عادي يه لبخند زد و افتاد رو پستونام و اونم شروع كرد به خوردن پستونام بعد از كلي خوردن جاشونو عوض كردند و باز منوكلي خوردند بعد حامد به من گفت كه بشين رو كيرم منم كيرشو تو كونم فرو كردم و نشستم روش به وحيد هم گفت كه كيرتو بكن تو كسش اونم اطاعت كرد 2 نفري منو از كونو و كس حسابي كردند اولش هماهنگ نبودند ولي زود را افتادند وقتي حامد فرو مي كرد تو كونم وحيد كيرشو از تو كسم در مي آورد و وقتي هم وحيد فرو مي كرد حامد در مياورد خيلي بهم حال ميداد و يه بارهم ارضا شدم بعد جاشونو عوض كردند و باز منو كلي كردند من كه داشتم از لذت بي هوش مي شدم و باز ارضا شدم اونا هم ديگه داشت آبشون ميومد كه من گفتم كه مي خوام آبتونو بخورم اونا هم كيراشونو بيرون آوردند و يكي يكي تو دهانم خالي كردند منم با ولع خاصي خوردم حامد بد جوري تعجب كرد آخه آب حامد و اصلا نمي خوردم خلاصه بعد از يه سكس جانانه شروع كرديم به صحبت و وحيد و قانع كرديم كه يه سكس ضربدري داشته باشيم اونم گفت كه بايد مهسا را هم راضي كنيم و لخت رفتيم خونه وحيدينا وقي مهسا مارو اون طور ديد يه جيغ كشيد و به وحيد گفت اينجا چه خبره ما هم همه با هم براش كل ماجرا رو گفتيم اون اولش امتناع مي كرد ولي چون منطقي بود قانع شد حامد با شنيدن آره از مهسا رفت زود شلوارشو با شورتش با هم پايين كشيد و شروع كرد به خوردن كسش وحيد هم كمي با من ور رفت وبعد رفت سراغ مهسا، اونا دوتايي مهسا راهم خوب كردند منم داشتم با مهسا لب همو مي خورديم اونا مهسا و منو ارضا كردن ولي ديگه آب زيادي نداشتند كه بخوريم بعدش باهم رفتيم حمام و كمي هم اونجا حال كرديم. از اون روز به بعد ما هميشه با هميم و هميشه با هم سكس داريم.
     
  
صفحه  صفحه 7 از 21:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  20  21  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های ضربدری

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA