انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 124 از 149:  « پیشین  1  ...  123  124  125  ...  148  149  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
SH_F
عالی بود داستانت جزییات را خوب گفتی همین جزییاته که ما را تحریک میکنه کاش از لحظات شستن داخل روده مامانت قبل ار کون دادن هم میگفتی باهاش میرفتی تو دستشویی و تخلیه شدن روده هاش و لحظات شستشوش را شرح میدادی حتی سوراخ زیبای شاش زنها را با جزییات و هوس و شهوت بیشتری توضیح میدادی یا از چین های داخل روده تنگ و داغش که دور کیرت حلقه میشد یا پوست مخملی و نرم داخل روده اش که حین تلمبه زدن توش کیرت را نوازش میکنه یا از رحم و بچه دانش از تخمکهایی که آزاد میشه از تخمدانش و از پریودیش .... خلاصه از دنیای شهوت زنانه و اندام تناسلیش هر چی بگی کمه باز هم جزییات را بیشتر کن
ممنون ازت
     
  ویرایش شده توسط: rezarezaee   
مرد

 
Blacksss777
ممنونم از شما دوست عزیز و خوشحالم داستان رو دوست داشتید. متاسفانه خانوادگی زیاد مورد علاقه خودم نیست. اما دارم روی داستانی کار میکنم که علاوه بر مامان ، خواهر هم نقشی داره در داستان و امیدوارم مورد علاقه شما باشه. داستان بعدی که نه. اما بعدتریش حتما

Big_Glory
ممنونم از شما دوست عزیز. بله من خودمم علاقه زیادی مثل شما به جق زدن مامان و پسر کنار هم دارم. حتما اگه باز موضوعی به ذهنم رسید بازم اینجوری می‌نویسم و چشم طولانیم می‌نویسم.
راجع به داستان فاحشه هم درسته قرار بود تک قسمتی باشه. اما خب موضوعش جوریه که مثل داستان هنرمندان باید سریالی باشه و نمیشه توی یه قسمت حتی طولانی جمعش کرد. متاسفانه فعلا وقت سریالی نوشتن رو ندارم

sooo
ممنونم از شما بابت نظرتون. بله حق با شماست. من تاحالا توی همه داستانم یه جوری شخصیت بابا رو حذف کردم. وقتشه که بیارمش توی قصه ها. داستان بعدی که نه چون یه سبک جدیده. اما بعدتریش حتما حتما
ممنونم از نظرتون

rezarezaee
ممنون از شما دوست عزیز که وقت گذاشتین خوندین
اگه شستن کون مامان و تخلیه شدنش رو می‌نوشتم جنبه فیتیش پیدا میکرد که خب خیلیا دوست ندارن کلا فیتیش رو. البته من حتما خودم در آینده بازم فیتیش دار می‌نویسم. ولی فعلا یکم میخوام سکس اروتیک و عاشقانه رو بنویسم بدون فیتیش
سوراخ جیش کردن هم خیلی سعی کردم با نوشتن خوب تصویرسازیش کنم. اگه بد شده ببخشید واقعا
جزئیات بیشتر هم خب دیگه واقعا زیادی طولانی میشد. من همینم فکر نمیکردم کسی حوصلش بشه بخونه. اما حتما چشم در داستانای بعدی لحاظ میکنم

ممنون از همگی که وقت گذاشتین و این داستان رو حوصلتون شد خوندید
     
  ویرایش شده توسط: SH_F   
مرد

 
داستان ((یک تیر و چند نشان))

تک قسمتی( خیلی طولانی)_ بدون فیتیش_کمدی

سلام خدمت همگی. ببخشید این روزا یکم گرفتارم و دیر به دیر وقت میکنم داستان بنویسم. انیدوارم حوصله کنید این داستان و بخونید و لذت ببرید. بیشترش بخشای سکسی هست. سعی کردم بیشتر فانتیزی‌های شما رو هم داخلش بیارم در حد توان

******************شروع داستان*****************

سال 57 بود و من هم 17 ساله. توی فکر همه جی بودم جز ازدواج. اما بابام گرفته بود که دیگه 17 سالته و باید زنت بدیم. مرد مذهبی و سنتی بود. مامانم خیلی موافق بود اما اون موقع زیاد روی حرف مرد خونه ، حرف نمیزدن. گشتن برام یه دختر که همه جیش مثل خودمون بود رو پیدا کردن به نام نوشین که پدر و مادرش توی تصادف مرده بودند و نوشین از 8 سالگیش پیش داییش زندگی میکرد. من بعد ابتدایی به رسم اون موقع که فقط اعیونا پی درس و این چیزا می‌رفتن مدرسه رو ول کردم و رفتم توی یه مکانیکی که دوست بابام بود مشغول به کار شدم. خونمون هم دو طبقه بود قرار شد مستاجر طبقه بالا پاشه و من و زنم بریم جاش. مامان و بابا خودشون برام بریدن و دوختن. حتی از سه جلسه خواستگاری فقط جلسه آخر منو بردن. دختری خوشگلی بود و 1 سال از من کوچیکتر بود. قرار شد 3 ماه نامزد باشیم و نیمه شعبان ازدواج کنیم. توی دوران نامزدیمون روی هم فقط 6 دفه باهم بیرون رفتیم. جفتمون رومون نمیشد. توی این 6 بارم از دست همو گرفتن بیشتر جلو نمیرفت. من واقعا حالیم نبود داره برام چه چیزایی اتفاق میوفته. عجب زجری نیدن توی سن کم باید ازدواج کنی. نفهمیدم چی شد که خودم رو توی اتاق حجله دیدم. به رسم قدیم از من مامان و عمم پشت در اتاق حجله  موندن و از نوشین هم فقط داییش که بنده خدا رفته بود توی یه تاق دیگه تا پیش دوتا زن نامحرم نخوابه. عمه خانم که سرش به بالشت نرسیده به خوابی عمیق فرو رفته بود. دوتا آدم ناشی رو انداخته بودن توی یه اتاق. نوشین که تا 3 کلاس بعد ابتدایی هم خونده بود و چندتا هم دوست داشت باز یه چیزایی شنیده بود. اما من صفر کیلومتر بودم حسابی. ابتدایی که بچه بودیم و چیزی حالیمون نبود. بعدشم همش توی چال سرویس بودم و زیر ماشین. بابام باید برام اینا رو یاد میداد که الحمدالله این اواخر اصلا گاها خونه پیداش میشد و کلا مشکوک میزد این اواخر. اوستا کارامم که از من خیلی بزرگتر بودن و پیرمردی بودن دیگه و خیلی با من حرف نمیزدن. من حتی بوسیدنم بلد نبودم. بیچاره خود نوشین اومد توی بغلم و لبش رو گذاشت توی لبم. من فقط تنها زحمتی که کشیدم این بود دستام رو دورش حلقه کردم و بغلش کردم. یه لذت زیادی بهم دست داده بود همین بغل کردنش که برام ناشناخته بود. حتی بلد نبودم لبش رو درست بخورم و توی همون لب دادن هم داشتم آبرو ریزی میکردم. نوشین منو صاف خوابوند روی تخت و نشست روی کیرم. بر اون لباس عروس سفیدش بود و بر من هم کت و شلوار و کراوات دامادی که فقط کتم رو درآورده بودم. نوشین قسمت بلند و دامن گونه لباسش رو زده بود بالا و کسش از روی شرت کاملا روی کیر من زیر شلوار و شرتم بود. اما من حالیم نبود کیرم زیر چه بهشتیه. فقط از گرمی که داشت خوشم اومده بود. نوشین کراواتم رو باز کرد و دکمه‌های پیرهنم رو باز کرد. دید من مثل ماست فقط محو چشمای خوشگلشم. بیچاره خودش بند رکابی لباسش که آستینش روی شونش حلقه‌ای و رکابی بود رو از دوتا شونش انداخت پایین و دوتا سینه گرد و کوچیک و سفت افتاد بیرون. وای چه خوشگل بود سینه‌هاش. دلم می‌خواست سینه‌هاش رو بگیرم توی دستام. اما انگار خجالت می‌کشیدم. آخه من تاحالا دستمم به یه دختر نخورده بود. نوشین کلافه شده بود. دولا شد و خیلی آروم که کسایی که پشت در اتاقن صدامون رو نشنفن گفت

نوشین: آقایی لباسام رو در نمیاری؟
من: من در بیارم؟

اخم رو توی صورت نوشین دیدم. دلش اصلا می‌خواست همون لحظه دوتا دستش رو بزاره دور گردنم و خفم کنه. ولی بازم بنده خدا جلوی خودش رو گرفت. بازم لبخند رو آورد توی صورتش. یه بوسه خیلی باحال زد روی صورتم که قند توی دلم آب شد.

نوشین: آره دیگه. دوس دارم با دستای تو لخت بشم.

بعد از روم اومد کنار و پشت بهم نشست تا من زیپ لباسش رو باز کنم. منم شروع کردم به ناشیانه‌ترین شکل ممکن لباسش رو از تنش در آوردن. هزار بار نزدیک بود لباسش رو پاره کنم و زیپش رو از بیخ بکنم. بازم هیچی نگفت و با کمک خودش درش آوردم. حالا فقط برش یه شرت سفید بود. به تنش انگار اکلیل زده بودن توی آرایشگاه و توی تاریکی اتاق برق میزد تنش. البته نور چراغ خواب بود. شکمی تخت و کونی کوچیک و برجسته. می‌خواستم بپرم روش ولی باز روم نمیشد. بعدم می‌پریدم چه کارش می‌کردم. خیلی کم از اینور و اون ور فهمیده بودم کیر رو باید بکنی توی کس. یادمه یکی دو روز قبل روز عروسیم عباس آقا صاب کارمون به شوخی گفت پسر جون شاکیرت رو شب حجله آروم بکنی توی دختره‌ها. نزاری شب اول روی دستت بیهوش بهشه. آدم بی پرده و یه نمه بی تربیتی بود. اما باهاش من خیل دم خور نبودم و سرم توی کار خودم بود. شاید اگه بیشتر باهاش جور بودم بهتر حالیم بود این چیزا. لباسش رو که در آوردم نوشین خوابید روی تخت به پهلو و سمت من بود. یه کش و قوس باحالی به کمرش داده بود. خیلی برام جذاب بود.

نوشین: شاهینم بیا بخواب تا برات لبلسات رو در بیارم.
من: مرسی ممنون. خودم در میارم.

دستپاچه شده بودم و از دستپاچگی سه سوت جلوش لخت شدم. حتی حواسم نبود شرتمم کشیدم پایین. حالا با کیری که با دیدین این بدن جذابش شق شده بود ، جلوش مثل هسته آلو وایساده بودم و نگاش میکردم. کیرم خود به خود دل دل میزد. نوشین مثلا می‌خواست لوس بازی دخترون در بیاره و دستش رو گرفت جلو چشماش و گفت وای چه خوشگله

من: چی؟

نوشین خندید آروم و چیزی نگفت. من واقعا نفهمیدم چی رو میگه خوشگله. یه نگاه به سراندر پای خودم کردم و دیدم کیر لخت جلوشوم. چنان خجالتی کشیدم که هم خیس عرق شدم هم کیرم انگار تیپا زدن بهش سریع داشت می‌خوابید. دو دستم رو گرفتم جلوش.

من: ای وا ببخشید.

نوشین دستاش رو از جلو چشماش برداشت

نوشین: چرا پوشوندیش حالا دو دستی؟
من: ببخشید زشت شد
نوشین: وای یعنی واسم بلندتر شد؟ چجوری جاش بدم؟

من دیگه رسما ذوب شدم. نوشین که دید مثل خر پا جفت کردم و تکون نمیخورم ، روی تخت که بود اومد اینطرف و دستش رو به سمتم دراز کرد و گفت بیا عزیزم. من منتظر آقامونم
با هزار بدبختی دست راستم رو از روی کیرم برداشتم و دستش رو گرفتم و نوشین که دست من رو گرفت هی رفت اونطرف‌تر تا من بخوابم روی تخت. روی تخت خوابیدم. اون منتظر شد بکشمش توی بغلم. ولی من فقط خوابیدم و مات صورت و بدنش شدم. خودش اومد جلو تنش رو توی بغلم جا داد. فقط دیگه یکم به خودم اومدم و دستم رو انداختم پشت کمرش و یکمم به خودم فشارش دادم. دوباره شروع کرد لبم رو مک زدن. دستش رو پشت شونم قرار داد. هر چی منتظر شد که من صاف بخوابم و بکشونمش روی خودم یا اونو صافش کنم برم روش بخوابم ، دید تا صبحم طول بکشه من گهی نمیخورم. شونم رو گرفت و خودش صاف خوابید و منو کشوند روی خودش. حالا صورتم جلوی صورتش بود. فقط نگاش میکردم

نوشین: آه عزیزم. بوسم کن.

یه دو سه تا چس بوس روی لپش و گردنش کردم.

نوشین: شرتم رو در میاری؟

باید برای بار اول خیلی رمانتیک‌تر در میاوردم. ولی از روش اومدم کنار و خیلی عادی شرتش رو گرفتم و درش آوردم. جای اینکه خودم بزارمش کنار ، بهش دادم و گفتم بیا شرتت رو بگیر. با یه خشمی که دیگه نتونست روش پوششی بزاره ازم شرت رو گرفت و انداختش کنار تخت.

من: خب....
نوشین: اگه دوس داری بکنم
من: باشه. چجوری؟

من منظورم این نبود که چه مدلی دوس داری بکنمت. بلکه یه جورایی خواستم ازش کمک بگیرم واقعا چجوری بکنمت؟ اما نوشین فکر منو متاسفانه نخوند.

نوشین: هر جور دوس داری بکن

ای تف تو این شانس. رفتم و لای پاش نشستم. نوشین دو زانوش رو خم کرده بود و کف پاهاش روی تخت بود و لای پاش رو خوب واسه من باز کرده بود. این اولین باری بود که کلا دم و دستگاه یک زن رو می‌دیدم. اون زمان فیلم پورن فقط روی نوار vhs بود و از پاکستان یا ترکیه گاهی توی بارایی که میومد قاچاق میشد. خیلیم کمیاب بود و همه هم نداشتن و کلا هم گرون بود. حتی کرایش. منم تاحالا ندیده بودم. چقدر خوشگل بود لای پای نوشین. سفید براق. کلا کسش شاید اندازه یه نصفه کف دست بود. کاملا لاش بهم وصل بود. برای همین من سوراخ کسی ندیدم. تنها سوراخی که معلوم بود بوضوح ، سوراخ کوچیک‌تری بود که زیر کسش بود  اندازه یه نیم انگشت با کسش فاصله داشت. چقدر شبیه سوراخ کون بود. یعنی واقعا این همون سوراخ کون خودمونه یا کس که میگن همینه؟ احتمالا که باید بکنم توی همین سوراخ دیگه. چون اون بالایی که اصلا بهم چسبیده. سوراخیم لاش نیست. فکر کنم فقط واسه جیش کردن لاش باز میشه. اما این خودشم میگه بکنش توی من. چقدرم خوشگله. خب اگه بکنم توی این ، پس سوراخ کونش کجاست؟ اصلا نکنه این همون کونش باشه؟ یه دفه نکنم توش پر از گه باشه؟ ولی نه نیست. شنیدم دخترا شب عروسیشون تنیز تمیزن از همه نظر. یعنی سوراخ کردن و کونشون یکیه؟ آخه این خیلی شبیه کونه. بزار حالا یه امتحان کنم. اگه اشتباه بود و چیزی گفت میگم تاریکه اتاق ندیدم. آره بزار توی همین بکنم. وای این دخترا همه چیزشون عجیبه.

نوشین: چرا شروع نمیکنی شاهین؟ باد کولر رومه سردم شد

تمام این سوال و جوابا در چند ثانیه از سرم رد شد. کاش میشد الان بگمش خب پس بیخیال پتو بیا بکشم روت. تا من از یکی بپرسم چجوری میکنن و یه خاکی بریزم توی سرم. وای گندت بزنن بابا. باید تو یادم میدادی

نوشین: شاهین.....خوابت برد؟

نه نمیشه بگمش بیا پتو بکشم روت و بیخیال. خیلی گند میزنم اینجوری. بزار حالا همین سوراخ خوشگله رو امتحان میکنم. هر چی باداباد. اول بزار یه جیزیش بگم یکم خرش کنم

من: نه متحیر این زیباییم. چه خوشگله

نوشین انگار دنیا رو بهش دادن

نوشین: دوسش داری؟
من: خیلی خوشگله
نوشین: میخوای طعمشم امتحان کنی؟ شاید طعمشم دوس داشتی

وای یا خود خدا. مگه اینم میشه خورد؟ نوشین ولم کن سر جد عزیزت. فعلا بزار بکنمت. حالا تا خوردنت خدا کریمه. از این ستون به اون ستون بشه هم فرجه

من: نه مرسی. باشه بعد

خودم رو کشیدم جلو. نوشین هم دو پاش رو داد بالا. توقع داشت حداقل پاهاش رو بگیرم که دید شلغم‌تر این حرفام. خودش با دستاش پاهاش رو نگه داشت. خودم رو کشیدم جلو. سر کیرم رو گرفتم و فشارش دادم روی کونش. اما حالیم نبود که این کون کیپ کیپ و دست نخوردن. اصلا اندازه کیر من نیست که یه دفه باز بشه برام

نوشین: چه کار میکنی؟ بکن توی کسم خب. تاحالا کون ندادم. بعدم میخوای خشک خشک بکنی؟

اوه لعنتی. پس این کونه. پس نمیشه کردش. ولی خشک خشک چیه؟

من: مگه تر و خشک داره؟

توی چشمای نوشین با اینکه فقط اتاق با نور یه چراغ خواب روشن بود اما خیلی خوب اسکلی که خودم باشم رو دیدم. بعد یه سکوتی

نوشین: یه تف بنداز روی کسم یکم خیس بشه راحت‌تر بره تو. تاحالا که ندادم. خشک دردم می‌گیره.

یکم رفتم عقب و صورتم رو خم کردم. خدایا این کسش خب کدومه؟ دوتا دستم رو بردم زیر کونش رو گرفتم و دادمش بالا یکم کونش رو.‌سریع یه نگاه کردم. هیچ سوراخ دیگه‌ای جز همون که خودش گفت کونمه نداشت. پس همون باید کیرم رو میکردم توی همون دوتا گوشت خوشگلی که بهم وصل بود. فقط سوراخ جیشش پس کدومه؟ یعنی دخترا از کون جیش میکنن؟ یا سوراخ جیش و کردنشون همون لای اون دوتا گوشته؟ همین جور کونش روی دستم توی هوا بود.

نوشین: وای شاهین داری چه کار میکنی؟

خودم رو نشکوندم.

من: هیچی داشتم نگات نیکردم. خوشگلیا
نوشین: میخوای کامل به شکم برگردم همه جام رو ببینی؟ اینجوری کمرم درد میگیره
من: نه دیدم دیگه

گذاشتمش روی تخت. خب دیگه کسش پس همینه. همینجوری یه تف انداختم لای کسش.

من: خوبه؟ الآن تر شد؟

نوشین واقعا کفرش در اومده بود. دوتا ماش رو گذاشت روی شونم. خودش با دو اتگشت لای کسش رو باز کرد و یه تف انداخت کف دستش و حسابی مالیدش. تازه که لاش رو باز کرد من دیدم ای یه سوراخی توشه. خدا خیرت بده. تو که نی‌تونستی خودت تف مالیش کنی چرا تف منو میخوای؟
نوشین دو بار دیگه هم تف مالی کرد کسش و حسابی خیسش کرد. حت با انگشتش هم یکم خودش رو انگشت کرد. کیر من یکم سرش کلفت بود.

نوشین: یکم انگشتت رو بکن توش تا اندازه سر کیرت بشه.

خودش انگشتش رو کشید بیرون و من انگشت وسطم رو محکم کردم توی همون سوراخی که خودش کشید بیرون. نوشین از دستش در رفت و یه جیغ کوچیک کشید.

نوشین: یکم یواش‌تر
من: ببخشید. باشه
نوشین: خب بسه. حالا اگه میخوای بکن

منم انگشتم رو کشیدم بیرون و بی مقدمه کیرم رو که در شق‌ترین حالت ممکنش بود بدون هیچ درکی از کس زن ، مثل خر تا دسته و تا ته و اونم با فشار کردم تو. نوشین چنان جیغی زد که گوشم کر شد. عمه خانم که اصلا توپم کنارش می‌ترکید بیدار نمیشد. دایی نوشینم نمیدونم فهمید یا نه. اما بنده خدا از در اتاقشم بیرکن نیومد. من با جیغ نوشین کیرم رو کشیدم بیرون. کیرم خونی بود. جای نوشین من تا خون رو دیدم داشتم بیهوش میشدم. چند ثانیه بعد مامان در اتاق رو در زد

مامان: بچه‌ها خوبید؟
من: نه مامان. یه لحظه بیا
نوشین: نه نه. نگو بیاد. خوبم

مامان در رو باز کرد اومد تو. نوشین و من و سریع دستامون رو گرفتیم روی کیر و کسمون.

مامان: چی شده؟ چه اتفاقی افتاده
نوشین: هیچی مامان. چیزی نیست
من: نه یه باکیشه. من پارش کردم. خون اومد
مامان: الآن افتخار داری یا ترسیدی؟
من: افتخار چیه؟ یه باکیش شد به خدا
مامان: عزیزم خجالت نکش. منم جای مامان خدا بیامرزتم. دستت رو بردار ببینم

نوشین روش نمیشد. اما مامان آروم دستش رو برداشت از روی کسش.‌دو سه قطره خون از کسش داشت میزد بیرون.

مامان: تبریک میگم عروس گلم.

نوشین دوباره زود دستش رو گذاشت روی کسش

نوشین: چیزی نیست به خدا مامان.

مامان که می‌خواست بره یواش بهم گفت آرومتر بچه. زدی پارش کردی بدجور

من: وای مامان نرو. تو رو خدا بهم بگو این همون کس بود من کردم یا جای دیگش بود؟ نکنه اشتباه کردم پاره شده

دیگه مامان نتونست جلوی خودش رو بگیره.

مامان: احمق کسش رو خب کردی. نیخوای برات با ماژیک علامت بزنم کجاش بکنی؟ بعدم دیگه نکن. پردش رو بد پاره کردی. بزار فردا شب اینا

مامان: ببخشید دخترم. من شرمندم. تقصیر من بوده یادش ندادم

مامان اینو گفت و رفت.‌ نوشین لگد زد توی شکمم و پرتم کرد اونور. دوباره مامان اومد و با آب قند و دستمال خیس شده و یه قرص دیگه فکر کنم. نوشین روش نمیشد. اما مامان منو از اتاق انداخت بیرون و موند پیش نوشین. نکردن یه لباسی بهم بدن. همینجور لخت پرتم کردن بیرون. اتاقی که کمد لباسی من و نوشین داخلش بود اون طرف سالن بود. عمه خانمم وسط سالن خوابیده بود. قرص خواب می‌خورد و می‌خوابید. من باید از پایین پاش رد میشدم و می‌رفتم توی اتاق. درست پایین پاش بودم که از شانس من مثل مارمولک کلش رو کرد بالا و دید یه آدمی لخت با دسته بیلش وایساده پایین پاش. بدبخت وحشت کرد

عمه: وای کیه؟ دزد اومده؟ اگه دزدی چرا لختی؟ مریم. مریم کجایی؟

از طرفیم توی اتاق خواب من و نوشین حمام بود. صدای آب حمام میومد. مشخص بود که مامان نوشین رو کرده توی حموم. مامان در اتاق رو باز کرد و منو لخت پایین پای عمه دید.

عمه: وای مریم تویی؟ توی حجله پرس و عروستی؟ بیا دزد اومده ولی لخته
من: عمه دزد چیه؟ منم شاهین. تو این تاریکی مامان رو تشخیص میدی منو نمیدی؟

ولی اصلا حالیش نبود جیش میگن. فقط دزد دزد میکرد که دزده لخته. مامان رو کرد به من و گفت گمشو سگ توله برو توی اتاق لباس بردار بپوش. من رفتم توی اتاق و مامان اومد عمه رو آروم کرد و پتو روکشید روش و عمه هم دوباره بیهوش شد. شانس من بود فقط باید منو لخت زیر پاش می‌دید. مامان دوباره رفت توی اتاق. منم سریع لباسی پوشیدم و بعدم رفتم توی دستشویی کیرم رو که خونی شده بود تمیز کردم. اومدم می‌خواستم پشت در بشینم ببینم چی میشه اما از عمه ترسیدم. اگه باز منو می‌دید کنارش نشستم دیگه حتما میگفت متجاوزگر اومده توی خونه. اون یکی اتاقم که دایی نوشین خواب بود یا شایدم بدبخت توی خواب از این صداها رم کرده بود. رفتم توی همون اتاق کمد لباسیا و نشستم یه گوشه و به حال خودم گریه کردم. شبی که عروسی خوبی توی حیاط خونه داشتیم و قرار بود بهترین شب من و نوشین بشه ، بدترین شبمون شد. گند زدم. ولی واقعا مقصر نبودم. خدا عذابت رو زیاد کنه بابا. تا خود صبح گریه کردم. صبح جای اینکه با نوشین پاشم بریم ماه عسل ، لباسام رو پوشیدم و با اینکه تا یک هفته از مکانیکی مرخصی داشتم ، رفتم سر کار تا بلکه سرگرم کار بشم و حواسم پرت بشه. منی که دو هفته مرخصی داشتم ، تا عباس آقا صاب کارم و بقیه بچه‌ها دیدنم فهمیدن که با خانومم حرفم شده همون شب عروسی. هر چی بهم گفتن برگرد و حالا عیلی نداره ، گوش نکردم و زود رفتم لباس پوشیدم و رفتم توی چال سرویس. عباس آقا طولی نکشید که اومد پیشم. هر چی بهم اصرار کرد بیام تا واسطه بشه آشتیمون بده اصلا خیلی مخلش ندادم. هر چیم گفت حالا چی شده بازم نم پس ندادم. خیلی دلم می‌خواست از عباس آقا یا بقیه بچه‌ها درباره سکس بپرسم. اما غرورم نابود میشد. اصلا آبروم میرفت. دستم مینداختن دیگه. ساعت 9 بود که بچه‌ها گفان تلفن با من کار داره. رفتم پای تلفن

مامان: سلام. خوبی؟
من: سلام. میخوای خوب باشم؟ تو و بابا با این بچه بزرگ کردنتون شب عروسیم آبروم رو بردین. اینجوریپسرتون رو آکبند می‌فرستین سر سفره عقد؟
مامان: هر چی بگی حق داری. من گتد بازی خودم و بابای بی خیرت رو به نوشین گفتم
من: اصلا روم میشه توی روی نوشین نگاه کنم؟ دختر مردم با هزار امید و آرزو اومده توی خونه شوهر
مامان: گفتم که هر چی بگی حق داری. فحشمم بد یحق داری
من: ای بابا. این چه حرفیه. سگ کی باشم
مامان: حالا پاشو بیا خونه کارت دارم
من: این وقت روز؟
مامان: میای طبقه پایین. از کنار دیوارم بیا که یه وقت نوشین نبینه تو رو
من: حالا چه کارم دارین؟
مامان: تو بیا کاریت نباشه. منتظرم

تلفن رو قطع کرد. خونه ما دو برش در داشت. طبقه پایین که دیگه واسه مامان و بابا شده بود در از عمارت توی کوچه بود و طبقه بالا که دست من و نوشین بود و سه خوابه بود کوچه بعدی ، در از حیاط بود و از توی حیاط پله می‌خورد میرفت بالا. حیاطم البته مشتک بود. من زود سوار تاکسی شدم و راه افتادم. سر کوچه پیاده شدم و از کنار اومدم و رفتم توی خونه مامان و بابا.

من: مامان مامان کجایی؟
مامان: هیس چته؟ مامان مامان راه انداختی. بیا برو حموم.
من: حموم؟ اینموقع؟
مامان: بیا برو حرف نزن.
من: خب میرم بالا
مامان: بیا برو میگم حرف نزن. زیر ماشین بودی کثیفی

مامان هلم داد توی حموم. وجود شاخ رو روی سرم حس می‌کردم. آخه واسه چی؟ چرا واقعا؟ سه سوته خودم رو گربه شور کردم. وقتی در حموم رو باز کردم ، دیدم لباسم برام آماده گذاشته سر چوب لباسی. یه رکابی مشکی استریچ و یه شلوارک سفید کوتاه و یه شرت سفید نسبتا تنگ که همشم نو بود. صدای مامان از یه جایی که نمیدونم کجا بود اومد که برات لباس گذاشتم. لباسا رو پوشیدم و موهام رو سشوار کشیدم و رفتم توی سالن

من: مامان کمایی تو؟

در یکی از اتاقا باز شد و مامان اومد بیرون و گفت هیس یواش. نمیخوام نوشین بفهمه اینجایی

من: چرا؟
مامان: بگیر بشین روی مبل

مامانم اومد نشست. تن مامان یه رکابی تنگ صورتی بود با یه دامن تنگ مشکی که تا بالای زانوش بود. کونش حسابی از توی دامن زده بیرون و داشت دامن رو جر میداد. نوک سینه‌هاش از توی رکابی مشخص بود. معلوم بود سوتین نبسته. تاحالا مامان رو این تیپی ندیده بودم. مامان اومد نشست روی مبل جلوییم و پاش رو انداخت روی پاش و پهلوش رو لم داد به مبل تا رون و بغل کونش توی دی من باشه. خیلی تعجب کرده بودم. اما خودم رو زدم به اون راه

من: بابا کجاست؟ چرا وقتی بازنشسته شده هی باز میره دم در این سوپری علی آقا؟ به پولش که نیاز نداره.
مامان: بهتر اینه که بمونه توی خونه حوصلش سر بره.

مامان خیلی خوشگل بود. 16 سالش بود که دادنش به مردی که زن اولش مرده بود و بچه هم نداشت. مردی که 43 سالش بود. قالی فروش توی بازار بود و وضع مالیش حرف نداشت. هر چی مامان مخالفت کرده که این جای بابا بزرگ منه ، اما در نهایت حرف پدرش حرف شده بود. حالا مامان 36 ساله شده بود. اما با نوشین فرقی نداشت. سینه‌های گردی که فقط یکم از نوشین تومول تر بود و کون برجسته‌ای که فقط یکم از نوشین بزرگتر بود. حالا امروز توی این لباسا خیلی سکسی شده بود. من بی اختیار داشت کیرم شق میشد و شیطون رو فحش ننه نداشتش میدادم. از دست خودم کلافه شده بودم. باید یکی از این مدل لباسا واسه نوشین می‌خریدم. البته اگه محل سگم میزاشت.

من: خب حالا چی کارم داشتی؟
مامان: میخوام بهت یاد بدم؟
من: چی رو؟
مامان: سکس رو
من: چه جوری؟
مامان: پاشو وایسا

پاشدم از سر جام و مامانم اومد جلوی روم وایسا

مامان: خجالت رو بزار کنار. اصلا یه چند لحظه فکر کن مامانت نیستم.
من: چرا؟

مامان دوتا دستاش رو حول گردنم حلقه کرد. من ولی بی حرکت وایساده بودم.

مامان: آه. همیشه دوست داشتم

مامان سرش رو به سمت چپ کج کرد و هی دیدم داره صورتش رو به صورتم نزدیک میکنه. لبش رو به لبم نزدیک میکنه. سرم رو کشیدم عقب که دست مامان رو پشت سرم حس کردم که نمیزاشت سرم رو عقب ببرم. با اولین تماس لبش به لبم ، دستام رو آوردم بالا و مامان رو هل دادم عقب.

من: چه کار میکنی مامان؟
مامان: میخوام بهت سکس رو یاد بدم که دیگه آبروریزی نکی جلوی نوشین
من: از همین طرز لباس پوشیدنت باید می‌فهمیدم پاک دیوونه شدی و عقلت رو از دست دادی
مامان: وایسا شاهین. کجا میری؟
من: بمونم که گناه کنم؟ اونم با مادرم؟

مامان اومد دستم رو گرفت و نزلشت برم توی اتاق تا لباسام رو عوض کنم

مامان: گوش کن شاهین. خطا از من و بابات بود که تو توی این سن چیزی از معاشقه با یه زن بلد نیستی. بابات که هیچ. خدا هم ازش ناامیده. ولی من میخوام جبرانش کنم
من: با تن خودت؟ میفهمی چی میگی مامان؟
مامان: تو که نمازم نمیخونی. اصلا شک دارم به این چیزا اعتقاد داری
من: شاید آدم متدینی نباشم. اما اینو خوب میدونم که این کار با مادر خودت بدترین و زشت‌ترین کار دنیاست
مامان: اینو کی گفته؟ مگه تاحالا انجامش دادی که میگی زشته و بده؟
من: مامان تو رو خدا بزار برم.

مامان هلم داد و همینجوری بردم تا کمرم رسید به یه دیدار. مامان خودش رو بهم چسبوند و لبش رو چسبوند به لبم. با دوتا دستم هی هلش میدادم تا ازم جداش کنم. اما چسبیده بود بهم. مامان کیرم رو که اصلا هم در حالت شق نبود رو از روی شلوارک و شرتم گرفت توی دستش و فشارش داد. زبونش رو به لبام که بهم چسبیده بود می‌مالید و لبام رو توی دهنش میکرد و لیس میزد. کلی لبم رو خورد و منم همچنان داشتم سعی می‌کردم از خودم جداش کنم. تا اینکه مامان لبش رو جدا کرد ازم

مامان: مگه مرد نیستی تو؟ جای هل دادن من به عقب ، عین یه مرد دستت رو بزار روی کونم و بمالش
من: مامان...
مامان: زهر مارو مامان. من یه دختر جوون بودم که انداختنم زیر دست یه پیرمرد. هیچوقت نتونست ارضام کنه. وقتی به دنیا اومدی همش به خودم می‌مالیدمت. تا اینکه فهمید و گرفت سیاه کبودم کرد. همش ازم دورت کرد. تابستونا مینداختت زیر لمچه کار تا اینکه آخرم نزاشت درس بخونی. حالا ببین. تو شدی یه سنگ بی احساس. من شدم یه شهوتی عقده‌ای
من: پس تو میخوای عقده جنسیت رو با من خالی کنی؟
مامان: با یه تیر چند نشون میزنم خنگ خدا. هم من به آرزوم که یه سکس واقعیه میرسم. هم تو یاد میگیری یه سکس رو و زندگیت رو روبراه میکنی.
من: ولی من قبول نمیکنم
مامان: تو بمیرم برات. انقدر خسته بودی از کار که میومدی که هنوز سرت به بالشت نرسیده بود بیهوش میشدی. بمیرم برات مگه چند سالته که مکانیکی به اون سنگینی رو انجام میدی. نمیفهمیدی بابات شبونه پا میشه میره پیش رفقاش که خونه تیمی راه انداختن اعلامیه چاپ کنه و پخش کنه. فکر میکنه خمینی براش ریده تو قندون. عین خیالش نیست من و تو رو تنها میزاره. عین خیالش نیست اگه ساواک بگیرنش من و تو هم بدبخت میشیم. عاطفه دیدی از این مرد که بچشی؟ من که زنشم هم از تو بدتر. منو فقط واسه کلفت میخواد. فکر کردی دختر بچه واسه چی عقد خودش کرد؟ که بزنه تو سرش. که اگه خواست بره هم از اونور بابای دختره بزنه تو سرش که بچه‌ای نمیفهمی این مرد باهاش نونت تو روغنه. میخوای مثل بابات بی عاطفه و بی احساس باشی؟ میخوای نوشین که هیچکس رو جز تو واسه ابراز احساساتش نداره رو بدبخت کنی؟ داییش فکر کردی دیگه قبولش میکنه؟ حتی حاظر نیستی به مامان بدبختت که یه عمر له له عاطفه یه مرد میزده هم کمک کنی؟ هی میخوای مثل بابات صبح تا شب گناه داره گناه داره بکنی؟

مامان زد زیر گریه. هر جور فکر میکردم داشت درست میگفت. ولی سکس با مامان خودم آخه؟ نتونستم اشکاش رو تحمل کنم. با انگشتام پاکش کردم اشکاش رو.

من: چه کار میخوای کنم؟
مامان: قبول میکنی یادت بدم احساس رو؟
من: فکر کنم حق با تو هست.

مامان دوباره لبش رو چسبوند به لبم. این بار منم لای لبم رو باز کردم و منم لب مامان رو مک میزدم. مامان زبونش رو به زبونم میزد. حالا دستام رو دور گردنش حلقه کردم و شونه و پشت گردنش رو نوازش میکردم. مامان لبش رو جدا کرد و چندتا بوسه کوتاه زد به لبام. بعد توی چشمام خیره شد و گفت دستت رو بزار روی کونم و بمالش.

من: مامان واقعا کار درستیه؟
مامان: مطمئن باش عزیزم. اصلا اگه سختته بهم بگو مریم. نگو مامان
من: نه دوس دارم بگم مامان
مامان: هر جور خودت راحت‌تری

مامان سرش رو کنار سرم و گذاشت و من دست چپم رو گذاشتم روی لپ کونش. وای عجب حس خوبی داشت. یه کون برجسته و سفت. دستم رو حسابی چرخش دادم روی لپ کونش و گوشت لپش رو با دستم فشار میدادم. مامان آروم داشت سر شونم رو گاز می‌گرفت. موهاش رو دم اسبی بسته بود. دست دیگم رو بردم توی موهاش و کش موهاش رو باز کردم. مامان سرش رو از روی شونم بلند کرد و یه تاب خوشگل و حشری کننده به سرش داد و موهاش مثل آبشار ریخت دورش. موهایی مشکی و شلال و لخت. گثل ابریشم بود. حالا که از این فاصله کم مامان رو نگاه می‌کردم چقدر خوشگل بود. نتونستم به زبون نیارم.

من: مامان چقدر خوشگلی من خبر نداشتم
مامان: حالا که فهمیدی دیگه همیشه متوجهم باش در کنار نوشین
من: ولی هنوز دو دلم
مامان: نباش. خودت رو از این لذت محروم نکن. الآن دستت رو از زیر کش دامنم ببر تو و کونم رو بمال واسه مامان

مامان دوباره لبش رو چسبوند به لبم و منم دستم رو کردم تو. شرت زیر دامن پاش نبود. اول حسابی لپ کونش رو مالیدم و بعد دستم رو بدون اجازه از مامان بردم توی شیار کونش. حالا دیگه متم با ولع مثل مامان لبش رو مک میزدم. دستم ر در طول شیار کونش مالش میدادم. مامان لبش رو جدا کرد

مامان: عزیزم دستت رو در بیار و انگشت وسطط رو با اب دهنت خیس کن و دوباره ببر تو و سوراخ کونم رو بمال. ولی توش نکن

منم انگشتم رو خیس کردم و وقتی می‌خواستم ببرم پشتش دوباره مامان دستم رو گرفت و انگشتم رو کرد توی دهنش و حسابی مکش زد. انگشت وسط خودشم کرد توی دهنم و منم براش انگشتش رو مک زدم. بعد همزمان که من دستم روبردم عقب ، مامانم دستش رو برد توی شلوارک و شرتم و اونم شروع کرد به ور رفتن و مالیدن سوراخ کونم.

من: مامان جون. الان این که دارم می‌مالم سوراخ کونته؟
مامان: آره عزیزم
من: اینم میشه کرد توش؟
مامان: آره. ولی نه بار اول. کون خیلی خیلی تنگ‌تر کس هست. همه زنا هم خوششون نمیاد کون بدن. تازه اونایی هم که دوست دارن همینجوری نمیشه مرد کیرش رو بکنه توی کونشون. اول باید حسابی انگشتش کرد. بعد دو انگشتی تا کلی جا باز کنه. بعدم باید حسابی هم سوراخ کون رو هم کیر رو خیس و چرب کرد تا لیز بشه و بشه توی جلو عقب کرد. ولی تا دفعات اول سکس با یه زن که صفر کیلومتره نباید کرد توی کونش. فقط باید با انگشت باهاش ور رفت تا تحریک بشه برای ارضا شدن. یادتم باشه زن حتما باید توی سکس ارضا بشه. چیزی که بابات هیچوقت منو توی سکس ارضا نکرد

من: یعنی تو هیچوقت ارضا نشدی؟
مامان: توی سکس با کسی نه. همیشه خود ارضایی کردم
من: چرا خب؟
مامان: زنا قبل اینکه کیر کرد توی کسشون یا حالا کونشون ، باید حسابی باهاشون ور رفت و تحریکشون کرد تا راحت‌تر ارضا بشن. کلا زنا دیرتر و سخت‌تر مردا ارضا میشن. مالیدن زنا و ور رفتن باهاشون که بهش میگن عشقبازی ، هم به نرد حال میده هم به خود زن که خیلی حال میده.

من: آره. به من که الآن خیلی داره حال میده کونت رو می‌مالم.
مامان: آخ قربونت برم که حال میکنی کون مامانت رو می‌مالی. گردن مامان رو بوس کن

من سرم رو خم کردم و گردنش رو چندتا بوسه زدم. یکم سر انگشتم رو توی سوراخ کونش فشار میدادم. مامانم لپای کونم رو نوازش میکرد. گاهیم سوراخم رو می‌مالید که بهم حال میداد.

مامان: اینا رو که میگم یادت باشه. زنا در همه حال عاشق بوسیده شدن هستن. مخصوصا توی عشقبازی. پس همیشه وقت و بی وقت بوسشون کن. لبا و گردن و سینه هاشون خیلی خوبه واسه این کار.

یه دفه بی هوا لبام رو چسبوندم به لبای مامان و یه لب مشت و غلیظ ازش گرفتم. بعد که ولش کردم مامان سرش رو گذاشت روی سینم.

مامان: آخ جون آفرین پسرم که راه افتادی. چه حس خوبیه توی بغل پسرمم
من: منم حس آرامش خاصی دارم توی بغلتم مامان. ببخشید اولش اینجوری کردم
مامان: خواهش میکنم عزیزم. حالا خوب داری تلافی میکنی. داشتم میگفتم. پس وقت و بی وقت بوسشون کن. مخصوصا توی عشقبازی. بعد عاشق اینن که مالیده بشن با دستای یه نفر و فشارشون بدی توی بغلت. کلا از فشارشون دادن خوششون میاد.
من: آبلمو نمیشین؟

مامان خندید و گفت نه عزیزم. عاشق این کاریم. خیلی از زنا با همین کارا بدون هیچ ورود کیری توشون ارضا میشن. حتی خیلی از مردا هم با ور رفتن با زنا ارضا میشن یا اگه نشن خیلی خیلی حال میکنن
من: من که واقعا داره بهم خوش میگذره

اون دست دیگم که آزاد بود رو دور کمرش سفت حلقه کردم و به خودم فشارش دادم.

مامان: آخ جووون. آره همینه. واسه مالیدنم کمر و سر شونه و بازو و کون و بغل رونا چه از روی لباس چه از روی پوست برهنه خیلی
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
ادامه 1 داستان (یک تیر و چند نشان)

به زنا حال میده. اما آروم. نه با سرعت و وحشیانه. آروم هم آرامش به دووطرف میده هم حال به زن و حتی مرد

منم با کف دستم آروم شروع کردم به نوازش دادن کمر مامان. سرم رو خم کردم و دو سه تا بوسه از گردنش کردم.

مامان: وای عشق مامان باورت میشه با همین کارا کسم خیس شده؟
من: یعنی چی؟
مامان: دیدی شما مردا قبل ارضا شدن وقتی خیلی تحریک میشید از سر کیرتون یه آبی قبل از منی میاد؟
من: آره. من خودمم الآن ازم اومده
مامان: قربونش برم که پسر خوب مامان تحریک شده. ما زنا هم مثل همین آب رو داریم. مقدارش بیشترم هست و کسمون مرطوب میشه.
من: خوشحالم که بالاخره داری حال میکنی
مامان: منم خیلی خوشحالم که به دست پسرم داره این اتفاق میوفته. خب مامان جون حالا دستت رو از توی کونم در بیار.

در اوردم و مامان توی بغلم چرخید و حالا کونش رو داد عقب و به کیر فوق شقم فشارش داد

مامان: اوووف. چه کیر سفت و شقی داره شاهین مامان.

مامان هی کون خوشگل برجستش رو روی کیرم چرخ میداد.

من: وای مامان چه حالی میده این کارت
مامان: اینم از وضاف ما زنا واسه آقایی هست.
من: مثلا نوشین بلده؟
مامان: خودم یادش دادم
من: جدا؟
مامان: آره حالا بعد واست میگم. الآن دوتا دستات رو بزار روی ممی‌های مامان از روی تاپم و فشارشون بده.

دستام رو گذاشتم روی سینه‌هاش. عجب سینه‌های گرد و سفتی بودن. نوک سینه‌هاش زیر دستم قابل لمس بود. حسابی فشارشون نیدادم با دستام

من: چه سینه‌هات باحاله مامان
مامان: در هر حالتی بگوشون ممه یا ممی. پستونم میتونی بگی. ببین خودت و نوشین هر دوتون چی رو دوست دارین. اما سینه نگو. سینه شهوتی توش نیست.
من: واسه تو چی بگم؟
مامان: قربونت برم به فکر علاقه منی. من ممه و ممی رو دوست دارم
من: منم علاوه بر اینا میمی هم دوست دارم
مامان: جوووووون. دستای گرمت رو از توی یقه تاپ ببر تو و ممی‌هامو با دستت بگیر و فشارشون بده و بمالشون
من: دردت نیاد مامان؟
مامان: همه آدمای دنیا عاشق این کارن. چه زن و چه مرد. جز بابات که....... هیچی ولش کن
من: آره ولش کن.

اول با یه دستم موهاش رو کنار زدم و شروع کردم به بوسیدن گردنش و بعد دستام رو بردم توی یقش و ممه‌هاش رو گرفتم و فشار دادم. خودم ابتکار به عمل دادم و با انگشت با نوکشون بازی میکردم. مامان سرش رو روی سرم خوابونده بود و آروم آه و اوف میکرد. کونش رو حسابی به کیرم فشار میداد.

مامان: آره با انگشتات با نوک ممه‌هام بازی کن. حتی میتونی خیلی اروم و کم که درد نیاد نوک ممه‌ها رو با انگشت بکشی. حال داره. منم یکم براش کردم.

مامان: خب عزیزم. حالا که از شانس خوبت من و نوشین لاغر و سبکیم ، خیلی کارا میتونی بکنی. یکی از کارایی که خیلی خوبه بغل کردن و بردن زن به اتاق خوابه. دو مدلش رو یادت میدم. دست راستت رو بزار زیر زانوهام و دست چپتم بزار پشت کمرم.

کردم و مامانم دستش رو انداخت دور گردنم و از زمین بلندش کردم. باز خودم ابتکار نشون دادم و همینجور که توی بغلم بود ، دستام رو آوردم بالا و سرم رو خم کردم و لای دوتا سینش و گردنش رو بوسه زدم.

مامان: آفرین عشق مامان. دیدی خودتم داری یاد میگیری؟
من: درس پس میدم
مامان: با قسمت بین دوتا سینه میگن خط لای سینه. برای مردا خیلی تحریک کننده هست.
من: آره. اینجا رو همیشه دوست داشتم. توی فیلما که بود خیلی دینش حال میداد. ولی مال تو نوشین که سینه‌هاتون گرده خیلی خوشگل‌تره.
مامان: قربونت بره مامان که مثل بابات نشدی. به نوشینم گفتم همیشه برات تخت سینش رو باز بزاره. حالا بیا تا دم این اتاق ببرم.
من: چشم مامان خوشگل من

تا دم اتاق رفتیم و به خواست مامان اونجا گذاشتمش روی زمین.

مامان اومد جلوی روم و دستاش رو دور گردنم حلقه کرد و لبش رو چسبوند به لبم. منم زود دستام رو دور کمرش حلقه کردم و کمرش رو نوازش میکردم. یه دفه مامان از گردنم پرید بالا و آویزونم شد و پاهاش رو دور کمرم حلقه کرد. من زود با دست چپ زیر کونش رو گرفتم و همینجور بهم داشت لب میداد تا دیگه لبم رو ول کرد.

مامان: اینم یه مدله.
من: اینم باحاله.
مامان: بزار باحال‌ترش کنم. بزارم یه دقیه زمین.

مامان اومد روی زمین. دامن تنگش رو گرفت و تا روی کونش بالا آورد و گفت حالا بگیرم.

دوباره پرید بالا. حالا کس داغش از زیر شرت حسابی به شکمم چسبیده بود و گرمای کسش رو حس میکرد.

مامان: کس داغ مامان رو حس میکنی
من: آره. چه داغه کست
مامان: از عشق تو هست. حالا همینجوری برو سمت تخت و پرتم کن روی تخت.
من: پرتت کنم؟
مامان: آره پرت کن. دخترا دوست دارن. بعدم خودت شیرجه بزن روم و هر جام رو دوست داشتی بوس کن و بخور.

منم همینجوری بردمش کنار تخت و آروم نسبتا پرتش کردم روی تخت. خودمم خوابیدم روش و حمله کردم به لبای شیرینش. مامان دستاش رو دورم حلقه کرده بود و منو به خودش فشار میداد. کیر شقم روی کسش و شکم مامان فشار میاورد. خودم هوس کردم بیاد توی بغلم و بهم لب بده. دستم رو بردم و پشت گردنش رو گرفتم و خودم به پهلو شدم و مامانم رو هم به پهاو کردم. حالا مامان توی بغلم بود و بهم لب میداد. کمرش رو نوازش میکردم. تاپش رفته بود بالا و لمس کمر لختش خیلی حال میداد. پوستش خیلی لطیف بود. مامان لبش رو جدا کرد ازم و گفت روی کونش رو بمالم. دوباره لبش رو گذاشت توی لبم و منم با دست شروع کردم به مالیدن کونش از روی دامن تنگش. یکم که کون فوق‌العادش رو مالیدم ، خواستم دوباره مثل اونوقتی لختش رو لمس کنم. دستم رو از داخل دامنش بردم داخل و خیلی زود انگشام رو رسوندم به سوراخ کونش و باهاش ور می‌رفتم. کلی اینجوری ازش لب گرفتم که لبش رو جدا کرد.

مامان: عزیزم. مثلا وقتی داری لب می‌گیری ، میتونی با ممی‌هامونم ور بری. خیلی حال میده. اول همینجوری از روی لباس بمالشون و فشارشون بده. محکمم فشار بده. اصلا به فکر دردمون بیاد نباش. بعد مثلا میتونی با دستت ممیا رو بگیری و از یقه تاپم در بیاریش و بمالی یا مستقیم تاپم رو از تنم در بیاری و لختم کنی. کلا همیشه توی سکس همدیگرو لخت باید کرد. خیلی حالش بیشتر اینه که خودت لخت کنی خودت رو.

دوباره مامان لبش رو گذاشت توی لبم و منم مشغول ور رفتن با ممیاش شدم. عجب ممیای توپی بود. حالا من به کمر خوابیده بودم و مامان روم بود که دست انداختم و تاپش رو از تنش درآوردم. مامان روم که خوابیده بود ، یکم خودش رو کشید بالا تا ممیاش جلوی روی صورتم قرار گرفت. بعد ممی راستش رو گذاشت توی دهنم و گفت محکم مکش بزن و دستتم بکش روی کون مامان

من مثل چی ممیش رو مک میزدم و دستمم کردم توی دامنش و کون لختش رو می‌مالیدم. مامان سینش رو با دستش گرفته بود و توی دهنم فشارش میداد. مامان دستاش رو برد زیر سرم و خودش به کمر خوابید و من اومدم روش. یکم سرم رو بالا گرفتم تا سینه‌هاش رو درست ببینم

مامان: عزیزم روی شکمم بشین و نگاشون‌ کن
من: وزنم میاد روتا

نشستم و محو سینه‌های خوشگلش شدم. دوتا طالبی سفت با نوک کوچیک.

من: چه قدر خوشگلن مامان
مامان: دوسشون داری؟
من: خیلی دوسشون دارم.
ماپان: حالا مثل بچگیات بیا بخورشون

افتادم روی مامان و با دو دستم سینه چپش رو گرفتم و یکمم فشارش دادم و شروع کردم به لیسیدن همه جای سینش. بعدم رفتم سینه راستیش.

مامان: عزیزم با دوتا دستت بهم بچسبونشون و لای ممیام رو لیس بزن.

وقتی بهم چسبیدن صحنه خیلی جذابی بود. دوتا تکپ توی دستام بودن. لای سینه‌هاش تا زیر گردنش رو لیس میزدم.

مامان: حالا همینجور تا سوراخ نافم بوس کن و برو پایین

بوسای آبدار بود که تا نافش میکردم. شکمش تخت بود و اصلا گوشت اصافه نداشت. واسه شنایی که خیلی میکرد و حرکت شنایی هم که زیاد میزد ، شکمش مثل یه دختر 18 ساله لاغر بود.

مامان: حسابی با شکمم ور برو. بوسش کن و گاهیم دم پهلوم رو قلقلک بده. حس تحریک و قلقلک عالیه.

منم این کار رو کردم و مامان زیر دستم غش کرده بود از خنده. خیلی حال میداد بازی میکردم باهاش.

مامان: وای بسه. مردم. حالا دامنم رو بکش پایین رون پاهامم بوس کن.

دست انداختم دور کش دامنش و مامان کونش رو بالا گرفت و به زور کشیدمش پایین. خیلی دامن تنگ بود. مامان دوتا پاش رو بهم چسبونده بود تا فعلا کسش معلوم نباشه. دوتا رون پاهاش رو تا ساق پاهاش بوسه بارون کرده بودم.

من: چقدر بوسییدن همه جای تن یه زن حال میده
مامان: دیدی گفتمت. همه اینا جزو عشقبازیه. اینا مهم‌تر از خود کردنه. همه لذتش همینه. خوب یادشون بگیر
من: مرسب مامان خوشگلم. میشه انگشتای پاتم بوس کنم؟
مامان: اگه دوس داری آره

انگشتای پاش رو لاک صورتی زده بود. نمیدونم چرا اما یه دفه پاهاش برام خیلی جداب شد. پاهای کوچیکی داشت. شروع کردم به لیس زدن انگشتای پاش و کف پاش. مامان قلقلکش شده بود و می‌خندید

مامان: بسه دیگه. حالا بشین پایین پام واسه اصل کاری

نشستم و مامان کف دست راستش رو برد لای پاش و گذاشتش روی کسش و پاهاش رو باز کرد.

من: مامان دستت رو بردار. میخوام ببینمش.
مامان: انقدر مشتاقی واسه دیدن کس مامان؟
من: دارم می‌میرم

مامان دستش رو برداشت. وای کسش خیلی خوشگل بود. مثل نوشین کاملا لبه‌هاش بهم چسبیده بود. همرنگ پوستش بود. مامان دوتا زانوش رو خم کرده بود و کف پاهاش روی تخت بود.  زود پریدم جلو و نشستم و خیره شدم بهش.

مامان: کس مامان چطوره؟
من: وای خیلی نازه. مثل مال نوشینه
مامان: آره کس دخترمم خیلی خوشگله. حالا خوب نگاش کن

مامان با دو انگشت لای کسش رو باز کرد.

مامان: عزیزم. من و نوشین که خیلی کس ندادیم و کارای وحشی بازی مثل چمیدومم چیزای گنده مثل خیار و بادمجون نکردیم توی کسمون....
من: مگه میکنن؟
مامان: از درد بی کیری خیلیا آره میکنن. اما این کشو پاتختی (همون دراور. اون زمان میگفتن پاتختی) رو باز کن

باز کردم و توش دوتا چیز دیدم که شبیه کیر بودن و پلاستیکی

مامان: به اینا میگن کیر مصنوعی. کسایی که به کیر دسترسی ندارن با اینا حال میکنن
من: بمیرم برات. با چه چیزایی حال میکردی
مامان: هعی. بیخیال. کشو رو بکن تو. داشتم میگفتم کسایی که به این کیر مصنوعیم دسترسی ندارن ، چون توی ایران سخت گیر میاد و کارای وحشیانه با کسشون نمیکنن و چمیدونم موقع خودارضایی هی نمیکنش و از این کارا لبه‌های کسشون بهم چسبیده و کسشون خوشگله و گشاد نیست. میگن طرف کسش تنگه. همه مردا عاشق اینن کسی که میکنن تنگ باشه. البته بعضبا مثل من ژنشونم اینه که کسم کلا تنگه. کیر که بره توش در بیاد بازم به حالت اولش تقریبا بر میگرده

من: خدا کنه مال نوشینم باشه
مامان: امیدوارم

مامان یکم لای کسش رو بیشتر باز کرد و بهم شروع کرد به توضیح دادن همه چیز کس. چوچولش و سوراخش رو بهم یاد داد. کلی از چوچوله بهم گفت و نوبت رسید به خوردن کسش. طبق گفته مامان زبونم رو درآوردم و یه لیس از بالا تا پایین کسش کشیدم و چوچول کوچولش رو توی دهنم کردم و شروع کردم به مک زدنش. دستم رو بردم بالا و سینش رو توی دستم گرفتم و فشارش میدادم. با انگشت دیگمم کردم توی کسش و کسش رو انگشت میکردم. حسابی که این کار رو کردم ، حالا لبم رو دور سوراخ کسش کذاشتم و حسابی مکش میزدم و نوک زبونم رو توی سوراخش میکردم و با انگشتم با چوچولش ور می‌رفتم. مامان می‌خواست همه مدل کس خوردن که بلد بود رو بهم یاد بده. اما هر لحظه ممکن بود بابا از راه برسه. پس فرصت کم بود.

مامان: خب عزیزم یه لحظه وایسا. مامان دوتا پاش رو با دستش گرفت و پاهاش رو داد هوا. حالا سوراخ خوشگل کونش هم پیدا شد. یه سوراخ کوچولو و صورتی.

مامان: حالا یه تف بنداز روی سوراخ کونم و لیسش بزن و کسمم با دستات بمال.

یه تف روی سوراخش انداختم و خودم اول لای سوراخش رو با دو انگشت باز کردم و سعی کردم نوک زبونم رو بکشم توی سوراخش. بعد لبم رو دور سوراخ کونش قرار دادم و شروع کردم به مک زدنش و چوچولش رو هم با انگشتم می‌مالیدم. صدای آه و اوف مامان حسابی در اومده بود. اما سعی میکرد تا جایی که میتونه کنترلش کنه. مامان به شکم خوابید و پای راستش رو توی شکمش خم کرد و لای کس و کونش زد بیرون. افتادم به جون دوتاش و حسابی مکشون زدم.

مامان: حالا میخوام جلوت جوری بشینم که بهش میگن سگی. مردا این حالت رو دوست دارن چون موقع کردن زن توی این حالت ، خیلی تسلطشون بیشتره. این حالت هم واسه کردنه هم واسه کس لیسی.

مامان جلوم سگی نشست. اوووف عجب کونش خوشگل شده بود.

من: وای مامان چه کون خوشگلی داری.
مامان: لپ کون مامان رو بوس کن براش

لپ کونش رو بوسه بارون کردم و با دستم حسابی گوشت کون سفتش رو می‌مالیدم.

مامان: کف دستت رو یکم گود کن و ضربه بزن روی کونم. بهش میگن در کونی. یه جوری بزن که صدا بده. ولی خیلی درد نگیره. یکی از کارایی هست که هم مردا دوست دارن هم زنا. چندتا زدمش. راست میگفت خیلی حال میداد.

مامان: حالا هر جور دوست داری کس و کون مامان رو بخور حسابی. انگشتمم بکن. ولی کون رو آروم بکن. من کونم خیلی تنگه.

من اول لبم رو گذاشتم روی سوراخ کونش و حسابی مکش میزدم و چندتا هم در کونیش زدم. بعدش سرم رو بردم پایین و شروع کردم به لیس زدن کسش.

مامان: خب عزیزم حالا به کمر بخواب و سرت رو بیار زیر کسم. میخوام کسم رو بزارم توی دهنت. فقط من خودمم این کارا رو بار اولمه دارم با کسی میکنم. اگه داشتم ارضا میشدم بزار آب کسم بیاد توی دهنت. قولت میدم خوشمزه باشه.
من: چجوری ارضا میشید؟
مامان: اول صدای آه و اوفمون بیشتر میشه. بعضی وقتا بی اختیار میگیم تندتر یا محکمتر. هر کی یه جوره. مثلا من خودم ممیام رو به شدت فشار میدم با دست. چشمامون بسته میشه و بدنمون هم شروع میکنه به لرزیدن. راحته بفهمی. بعد بهتره که زن رو قبل اینکه بکنی یا با خوردنش و ور رفتن باهاش ارضاش کنی یا تا لب ارضا برسونیش. چون زنا عاشق اینن که وقتی دارن میدن ارضا بشن. دوست دارنم قبل مرد یا همزمان با مرد ارضا بشن. زنا ارضای دومشون بر خلاف مردا سریعتر هست. آب زنا هم خیلی کمه. اصلا خیلیا فقط کسشون خیلی مرطوب میشه. بعضیا مثل من و نوشین یه مقدار آب سفید رنگ از کسشون می‌چکه.
من: واقعا ممنون مامان. تو بهترین مامان دنیایی.
مامان: تو هم بهترین پسر دنیایی.

همونجور که مامان گفت خوابیدم و مامان آروم سوراخ کسش رو توی دهنم گذاشت.

مامان: خوبه؟ راحتی؟
من: اوهوم.
مامان: دوتا کپل کونم رو بگیر توی دستت و کس مامان رو بخور

دوتا کپل کونش رو با دستام فشار دادم و یه جوری کسش رو لیس میزدم که اگه خیسی کسش توی دهنم نمیومد ، دهنم خشک میشد. بعدش دست راستم رو به سوراخ کونش رسوندم و شروع کردم به نوازش شیار کونش و سوراخ کونش.

مامان: بسه بسه. یه مدل دیگه

مامان از روم اومد کنار.

من: ارضا شدی؟
مامان: نه هنوز. می‌ترسم بابات بیادش. میخوام مدلای بیشتری یادت بدم. بعد واسه اینکه زن بیشتر حال کنه بگوش آبت اومد خوشگلم
من: چشم مامان خوشگلم
مامان: بزار اول ساک زدن رو نشونت بدم تا بعد یه مدل دیگه هم یادت بدم. برو پشتت رو بزن به تاج تخت.

رفتم و نشستم. مامان چشمای خوشگلش رو انداخته بود توی چشمام و اومد بین پام. شلوارک و شرتم رو از پام در آورد.

مامان: وای جون میدونی چند ساله ندیدم این کیر خوشگلتو؟ چه کلفت و خوشگله.

مامان بدون اینکه دست بهش بزنه یه لیس از پایین تا بالاش کشید.

مامان: به این میگن ساک زدن. اگه آبت خواست بیاد بگو زود تا ولش کنم. همینجور که میدونی آب کیر یکم چسبناکه. بعضی از زنا دوست ندارن بیاد توی دهنشون. ولی بعضیا هم عاشقشن. نوشین با اینکه نمیدونست چیه ولی بهم گفت خیلی دوست داره امتحانش کنه
من: واقعا خودش بهت گفت؟
مامان: آره. حالا بعد بهت میگم. ولی تو بار اول نریز توی دهنش. اگه خودش خواست که هیچی. اما بار اول نریز.
من: تو هم دوست نداری؟
مامان: من عاشقشم. اما چون شب باید از خجالت نوشین واسه دیشب در بیای و مردا ارضای اولشون توی یه روز خیلی آبشون زیاده و ارضاهای بعدشون یکم کمتر میشه. آبت رو امروز واسه چیز دیگه میخوام.
من: هر جور مامان خوشگلم دوست داره.

مامان یه تف انداخت روی تخمام و یه تفم انداخت روی کیرم. تخمام رو توی دست گرفت و سر کیرم رو کرد توی دهنش و اول فقط کلاهکش رو مک زد.

من: مامان عجب حالی میده

مامان که همینجور چشماش توی چشمام دوخته بود یه چشمک بهم زد. منم دولا شدم و پیشونیش رو یه بوس کردم. حالا مامان کل کیرم رو کرد توی دهنم و دوباره درش آورد. یکم تخمام رو بیشتر فشار داد و شروع کرد به دو سه دقیقه ساک زدن عالی. فعلا خیلی مونده بود تا ابم بیاد. اما مامان کیرم رو ول کرد و تخمام رو کرد توی دهنش و شروع کرد به مک زدن تخمام. یه درد لذتبخشی داشتم. مامان با دستش کیرم رو گرفته بود توی دستش و برام جق میزد. از حال زیاد پاهام به لرزه خفیفی افتاده بود. مامان دم و دستگام رو ول کرد و اومد سمت راستم و خوابید پیشم. به سمتم به پهلو شد و پاش رو انداخت روی پام و لبش رو گذاشت توی لبم و کیرم رو گرفت دستش و همینجور که بهم لب میداد برام جق میزد. منم ممیش رو گرفتم توی دست. البته آروم میزد که یه دفه آبم نیاد. مامان لبش رو جدا کرد و گفت بعضی وقتا باید واسه هم جق زد. این یه مدلش. خوبه؟

من: عالیه. مخصوصا وقتی ممیت توی دستمه.
مامان: حالا تو هم به سمتم به پهلو شو و یکم برو پایین‌تر و ممیم رو بمک.

رفتم و نوک سینه مامان رو به دهن گرفتم و مامان هم آروم شروع کرد به جق زدن واسه من. اما خیلی زود کیرم رو توی دستش فقط گرفت و دیگه تکونش نداد. می‌ترسید آبم بیاد.

مامان: خب عزیزم بریم یه مدل دیگه

اصلا دلم نمیخاست این ممیش رو ول کنم. اما چاره نبود. مامان رو ول کردم و مامان صاف خوابید و کمرش رو زد به تاج تخت.

مامان: حالا بیا جلوم و کیرت رو بکن توی دهنم. رفتم جلوش.

مامان: کیرت رو توی دهنم جلو عقب کن. انگار داری کس میکنی
من: دردت نگیره؟
مامان: نه عزیزم

کیرم رو کردم توی دهنش. یه دستم رو گذاشتم روی سرش و یه دستمم گذاشتم روی ممیش و شروع کردم تلمبه زدن توی دهن مامان. انگار اصلا توی دهن گرم مامان دندون نبود. داشت حالم خراب میشد که زود کشیدم بیرون و اومدم کنار.

مامان: داره میاد؟
من: خیلی نزدیکه.
مامان: پس توی هر حالت زود تمومش میکنیم
من: باشه عزیزم

مامان همینجور که خوابیده بود ، خودش رو سر داد پایین و گفت بیا بشین روم. رفتم و هر کدوم از پاهام رو یه ورش گداشتم و روش نشستم.

مامان: عشق مامان لای دوتا ممیام رو حسابی خیس کن. اول یه تف بنداز لای ممیام و بعد حسابی لیسش بزن.
من: عاشق میمیاتم مامان.

تف انداختم و بعد با زبونم شروع کردم به پخش کردنش. حسابی لای ممیاش خیس شده بود.

ماپان: حالا بیا جلو و اون کیر خوشگلت رو بزار لای ممیام. رفتم و گذاشتم. مامان دوتا سینه گردش رو بهم فشار داد. کیرم لای ممیاش گم نشد. چون سایز 60 بودن. اما صحنه خیلی توپی بود.

مامان: حالا جلو عقب کن. بهش میگن لا پستونی یا لاممه‌ای.
من: اوف چه حالی میده
مامان: یکم ممیای نوشین  اسه این کار زیادی کوچیکه. اما همین که مثل خودم ممیاش گرده خوبه.

دولا شدم و لبم رو گذاشتم توی لب مامان. مامان توی دهنم یه اووووم بلند گفت. خیلی حال میداد کیرم لای دوتا گوشت نرم بود. واقعا آبم سر کیرم دیگه بود که ولش کردم. روی بدنش رفتم پایین‌تر و شروع کردم حسلبی به خوردن سینه‌هاش. مامان دست کرد توی موهام و گفت عزیزم بریم ولسه بعدی؟

از روش اومدم کنار و مامان سریع به شکم خوابید.

مامان: حالا مثل لاپستونی ، لاکونی هم داریم. بیا روم و همین کارم با کون مامان بکن.

این کارم کردم و خیلی حال داد بهم. بعد از روی مامان اومدم کنار و مامان به پهلو خوابید.

مامان: حالا آخرین مدلی که بلدم واسه کس لیسی. بیا برعکس من به پهلو بخواب و کیرت رو بزار جلوی دهنم و صورتتم بزار جلوی کسم. تو کس مامان رو بخور و منم کیر خوشگل پسرم رو.
من: اسمم داره این مدل؟
مامان: من اینا رو توی فیلم سوپر دیدم. قطعا داره. ولی من بلد نیستم.

همینجور خوابیدیم.

من: مامان میخوام توی این حالت آب کست رو حتما بیارم.
مامان: مامان فدات بشه. باشه

مامان یه پاش رو داد بالا. منم یه پام رو دادم بالا. هر دو سرمون رو گذاشتیم روی اون پایی که خوابیده بود و پای بالا رفته رو روی بدن همدیگه گذاشتیم. من انگشتم رو به سوراخ کون مامان رسوندم. مامانم تخم منو توی دستش گرفت و شروع کردیم به خوردن همدیگه. انگشتم رو با آب کس مامان خیس کردم و شروع کردم به آروم انگشت کردن کون مامان. لپ کونش رو با دستم فشار میدادم. مامان خیلی آروم برام کیرم رو میخورد. بیشتر فقط توی دهنش نگهش داشته بود. اما همین دهن گرمشم کافی بود ابم رو بیاره. مامان از فشار دادن زیاد کونش با دستام فهمید وضعم خطریه. واسه همین کیرم رو فقط گرفت توی دستش و تخمام رو می‌مالید. با انگشتم لای کسش رو باز کردم و انگشتم رو کردم توی سوراخ کسش و چوچولش رو می‌خوردم. آه و اوف مامان غیر قابل کنترل شده بود و دیگه جیغ میکشید.

مامان: آههههه. آههههه. داره میاد. سوراخ کسمو بخور. اووووفف

سریع چوچولش رو ول کردم و با ولع و به شدت کسش رو مک زدم تا مقداری آب ریخت توی دهنم. مامان بدنش سفت شده بود و به لرزه افتاده بود. آبش که اومد توی دهنم آروم شد و کلا ازم جدا شد. موقعی که ارضا شد خیلی تخمم رو فشار داد. اما باحال بود برام. پاشدم و رفتم روش خوابیدم و کلی ازش لب گرفتم.

مامان: دلم میخواد آب کیر خوشگلت رو بخورم. ولی واسه کار دیگه‌ای میخوامش
من: چه کاری مامان خوشگل من؟
مامان: اول برو توی دستشویی و کیرت رو حسابی با آب یخ بشور. سعیم کن ذهنت رو از سکس دور کنی تا کیرت بخوابه. اینکا واسه اینه که زود آبت نیاد. بعدم چندتا لیوان آب یخ بخور. فقط اگه صدای بابات رو شنیدی از دستشویی بیرون نیا.
هم لبش رو و هم ممیاش رو یه بوس کردم و رفتم. کارایی که گفت رو انجام دادم و کیرم یکم از اون فوق شقی که بود افت کرده بود. وقتی برگشتم مامان به کمر خوابیده بود و با نوک سینه‌هاش بازی میکرد. رفتم و پیشش خوابیدم

مامان: خب عشق مامان تا اینجا عشقبازی بود. خوب بود؟
من: عالی بود. خیلی حال داد
مامان: لذتش خیلی بالان. همیشه قبل کردن حسابی عشقبازی کن. اگه الآن ترس اینو نداشتم بابات یه دفه بیاد بازم ادامه می‌دادیم.
من: من که هنوز از عشقبازی باهات سیر نشدم
مامان: منم. ولی بقیش رو شب با نوشین برو. ولی امشبم چون حالا میخواد آبت بیاد سعی کن موقع عشقبازی باااش آبت نیاد تا واسه اصل کاری زیاد باشه
من: حالا واسه چه کاری آب کیرم رو میخوای؟
مامان: میخوام بریزیش توی کسم
من: درسته صفر کیلومترم. ولی میدونم با اینکار حامله میشی
مامان: خب میخوام بشم
من: شوخی میکنی دیگه؟
مامان: من عاشق توام. از لحظه‌ای که به دنیا اومدی و توی بغلم گرفتمت عاشقت شدم. بیشتر عشق مادر و فرزندی. میخوام ازت بچه به دنیا بیارم
من: مامان ول کن دیگه
مامان: چرا؟ عیبش کجاست؟
من: اگه بابا بفهمه؟ اگه نوشین بفهمه
مامان: بابات سر تو هم با زور دارو عطاری بچش شد. اونم خیلی اتفاقی شد. تقریبا کسی امید نداشت. حتی با بابات رفتیم آلمان و اونجا هم نتونستن کاری کنن. اینم نمیدونم معجزه بود یا چی. اولش منم خوشحال بودم. بچه از کسی که سنش اندازه بابابزرگم بود نمیخواستم. اما وقتی تو اومدی عاشقت شدم. پریشب انقدر نیاز داشتم به سکس و انقدر التماسش کردم که کردم. خیال جفتمونم راحته و شیش ماهی یه بار که میکنه میریزه توی کسم. حالا هم میگم دوباره اتفاقی شد. نوشینم که نمیفهمه.
من: مامان ابن دیگه خیلی از حد خارج شدنه
مامان: هیچوقت واسه خودت حد و حدود قائل نشو. بعدم التماست میکنم. تو رو خدا حاملم کن عشق مامان

گرفتم بغلش کردم و به خودم چسبوندمش

من: باشه مامان خوشگلم. تو زندگی منو امروز نجات دادی. اگه بهم اینا رو یاد ندتده بودی نوشین محل گربه هم بهم نمیزاشت. هر کاری بخوای واست میکنم

مامان لبش رو گذاشت توی لبم و حسابی بهم لب داد.

مامان: آماده‌ای واسه یاد گرفتن کردن کس مامانی؟
من: چجورم.
مامان: توی هر مدل که خواستی بزار آبت بپاشه توی کس مامان. ولی تا میتونی جلوش رو بگیر. هر چی هی تا دم اومدن نزدیک بشی و بعد دست بکشی ، وقتی اومد مقدارش بیشتره.
من: آره اینو میدونم. آخر هفته‌ها که سر کار نمیرفتم و وقت داشتم توی حموم که جق میزدم خودم اینو کشف کرده بودم.
مامان: قربون کشفت بشم من. راستی جق زدن رو چجوری یاد گرفتی؟
من: سال پنجم از توی مدرسه.
مامان: اوف چقدر زود
من: ولی هفته یه بار بوده همیشه. وقتش رو نمیکردم توی هفته و شبا انقدر خسته بودم که خوابم می‌برد.
مامان: بمیرم برات. ولی دیگه جق زدن تعطیل. جق رو با عشقت بزن.
من: دوتا عشق دارم. با کدومش؟
مامان: با هر کدوم که کیر پسرم عشق کنه

مامان دستش رو گذاشت روی شونم و صاف و به کمر خوابوندم. خودش اومد نشست روم. با دستش گردن کیرم رو گرفت. خودش رو داد جلو و شیار کسش رو به کیرم چسبوند. دستش رو پشت کیرم گذاشت و کیرم رو حسابی به کسش فشار داد.

مامان: اووووف. چه حالیه. این کیر پسرمه به کسم چسبیده.
من: آخ مامان جووووون
مامان: جوووون پسر خوشگبم. چیه عزیز مامان؟
من: عاشقتم مامان. عاشق این تن گرمتم

مامان دستش رو از پشت کیرم برداشت و کامل کسش رو گداشت روی کیرم. کیرم بین شکم و کس مامان قرار گرفت. مامان خم شد و لبش رو گذاشت توی لبم. محکم بعلش گرفتم و کمر لختش رو ندازش میکردم. زبونم رو فرستادم توی دهنش و مامان برای زبونم انگار داشت ساک میزد. اصلا کسش رو روی کیرم حرکت نمیداد. لبم رو ول کرد و یکم کمرش رو بیشتر کش داد و سینش رو گذاشت توی دهنم. با دستم سینش رو گرفتم و فشار دادم. مامان دو سه بار کسش رو روی کیرم حرکت داد.

مامان: کیر پسرم کجاست الآن؟

مامان صاف نشست. کیرم از زیر کسش زده بیرون. انگار که مامان کیر داشت.

من: زیر یه تیکه گوشت نرم و داغ و خیس
مامان: این گوشت چی هست؟
من: کس خوشگل مامان خوشگلم.

مامان دوباره دولا شد و یه بوسه از لبم کرد. بعد یکم رفت عقب و کیرم رو گرفت و لای کسش رو با دو انگشت باز کرد.

مامان: کیر باید بره توی این سوراخ کس
من: سوراخ کردن و جیش کردنتون یکیه؟
مامان: آره عزیزم. مثل شما که از یه سوراخ هم جیش میکنید هم آب کیرتون میاد. توی این حالت مرد کار خاصی نمیخواد بکنه. فقط وقتی اومدم توی بغلت خیلی محکم نگیرم که نتونم بالا پایین کنم روی کیرت. هر وقتم خودت خواستی بگو بریم حالت بعد. توی هر حالتم خواستی آبت رو بریز توی کسم

مامان کیرم رو گرفت و با سوراخ کسش تنظیم کرد و نشست روی کیرم. یه دفه کل کیرم تا ته رفت توی کسش. حال خیلی خوبی بود. کس به شدت تنگ و داغ و مرطوب.

مامان: اووووفففف آره. سر کیرت رو تا اون ته حس میکنم.
من: منم دارم کس گرمت رو حس میکنم. چه تنگی مامان

مامان خودش رو انداخت توی بغلمو سرش رو گذاشت کنار سرم. دستام رو دور گردنش حلقه کردم و مامان خیلی آروم کسش رو روی کیرم بالا پایین میکرد و آه و ناله میکرد.

من: چقدر کست خیسه مامان
مامان: از عشق تو هست. عاشقتم

مامان سرش رو بلند کرد و لبش رو گذاشت توی لبم. توی دهنم آه میکشید. دست چپم رو به شیار کونش رسوندم و با سوراخ کونش ور میرفتم. مامان خیلی آروم تکون میداد خودش رو. اما عمیق کیرم رو تا ته توی کسش فرو میکرد. دوتا زانوم رو خم کردم و کف پاهام روی تخت بود. زیر کونش رو گرفتم

من: مامان تو کاری نکن

خودم شروع کردم به تلمبه زدن توی کسش. سریعتر میزدم

مامان: جوووون. آفرین عشق مامان. دیدی بلدی

خسته شدم و دستم رو روی کونش گذاشتم و به خودم فشارش دادم. خیلی حس خوبی بود. کیرم یه جای خیلی گرم گوشتی و خیس بود که از همه طرف داشت به کیرم فشار میاورد. خیلی تنگ بود. انگار کیرم توی کف دست مامان بود که می‌گرفتش و فشارش میداد.

مامان: همینجوری که کیرت توی کسمه ، سعی کن کیرت رو تکون بدی

کیرم رو توی کسش تکون دادم. انگار داشت نبض میزد

مامان: جوووون. قربونت برم من

شروع کرد بهم یه لب توپ دادن. یکمم کسش رو بالا پایین میکرد روی کیرم. حالتای دیگه رو می‌خواستم امتحان کنم

من: مامانی بریم حالت بعد
مامان: هر چی آقامون دستور بده

از روم بلند شد. وقتی کیرم از کسش اومد بیرون حال عجیبی داد. هم به من هم به مامان. مامان از روم بلند شد و اومد سمت چپم و پشت به من و به پهلو خوابید. پای راستش رو داد هوا و گفت

مامان: این حالت واسه کسایی هست که کیر بلندی دارن و زن کون گنده‌ای نداره. دست چپت رو کامل دراز کن

من درازش کردم و مامان در حالی که سرش بالاتر از سر من بود اومد عقب و روی دستم خوابید. خودم بی اختیار با دستم ممی چپش رو گرفتم توی دستم.

مامان: پسر گلم که کیرش خوب بلنده. با دست راستت کیرت رو بگیر و از عقب بزارش توی کسم.

کیرم رو گرفتم و بردم جلوی کسش و سرش زو گذاشتم توی کسش و آروم فشار دادم و تا ته کیرم رو کردم توی کسش

مامان: آخ جوووون. چه کیریه. حالا پام رو میزارم پایین. ببین خیلی بیش از حد تنگ نمیشه و میتونی کیرت رو تکون بدی؟

مامان پای توی هواش رو گذاشت روی پاش. کیرم داشت توی کسش له میشد. خیلی اینجوری تنگ‌تر شده بود. اما حالش چند برابر شده بود

من: اوووفف خیلی تنگه. اما همینش خوبه.
مامان: حالا با دست راستتم ممی راستم رو بگیر و جفت ممه‌هام رو حسابی فشار بده و کیرت رو عقب و جلو کن. خودمم چوچولم رو می‌مالم. گردنمم بوس کن
من: اصلا میخوام مامان خوشگلم رو بخورم

سر شونش رو یه گاز کوچیک گرفتم و شروع کردم به آروم تلمبه زدن توی کسش. دوتا ممیای گرد و سفتش کف دستام بود که داشتم حسابی فشارشون میدادم. برای من این حالت حالش بیشتر قبلی بود. محکم توی بغلم گرفته بودمش. بوی موهاش داشت دیوونم میکرد

من: عاشق بوی موهاتم
مامان: منم عاشق کیر کلفتتم

سرم رو توی موهاش کردم و نفسای عمیق می‌کشیدم. دیگه آه نمیکشید. بلکه جیغ میزد. مچ دستشو کرده بود توی دهنش تا صدای جیغش رو در و همسایه مخصوصا نوشین که بالای سرمون بود رو نشنفن. دست راستم رو از روی سینه راستش به سمت شکم تختش حرکت دادم و شکمش رو
     
  
مرد

 
ادامه 2 داستان (یک تیر و چند نشان)

مالیدم. مامان دیگه طاقت مالیدن چوچولش رو نداشت. دستش رو روی دستم گذاشته بود و دستم رو فشار میداد. دوباره ممیش رو گرفتم و فشارش دادم و مامانم دست منو به ممیش فشار میداد.

مامان: تندتر تندتر کس مامانت رو به گا بده پسرم

طبق گفته خودش این می‌تونست نشونه ارضا شدنش باشه. تنش خیلی داغ شده بود. کسش انگار دریاچه شده بود و انگار من داشتن توی دریاچه آب گرم تلمبه میزدم. منم هر لحظه داشتم نزدیک‌تر میشدم. سرعتم رو بیشتر کردم و لبم رو گذاشتم روی گردنش و مکش میزدم. می‌خواستم توی همین حالت ابم رو بریزم توی کسش. بهترین حالت بود. ممیای خوشگلش توی دستم و خودشم توی بغلم.

من: اوووف مامان. مامان جون
مامان: جونم پسرم. جونم عمر من. دورت بگردم
من: مامان عاشقتم
مامان: آهههه. آههههه. جوووووننن

مامان بدنش به لرزه افتاد توی بغلم و ارضا شد. طولی نکشید که دیگه از بس کسش داغ شده بود با فشار زیادی که تاحالا تجربه نکرده بودم اولین جهش آبم رو ریختم توی کسش. ممیاش رو داشتم له میکردم. بازم دست از تلمبه زدن بر نداشتم و دوتا جهش دیگه آب ریختم توی کسش

من: اووووف مامان. مامان جون
مامان: جون چیزی نیست. بریز توی کسم. کس مامان رو به گا بده

دیگه جهشی نبود و شروع کردم به ریختن عادی آبم توی کسش تا آروم شدم و دست از تلمبه زدن کشیدم و کیرم رو همینجور توی کسش نگه داشتم. هر دو خیس عرق و حسلبی داغ بودیم. دیگه ممیاش رو فشار ندادم. ولی دستم همینجور روی ممیاش بود.

من: وای مامان. چه حالی داد
مامان: وای کشتیم تو پسر. کیرت رو اصلا در نیاریا. بزار توی کسم بمونه.
من: مگه دلم میاد درش بیارم؟
مامان: چقدر آبت زیاد بود. کسم رو پر اب کردی عشق مامان
من: تاحالا انقدر ازم آب نیومده بود.
مامان: مامان برات خوب بود؟
من: تو بهترین مامان دنیایی. میگم الان یعنی حامله شدی؟
مامان: به احتمال زیاد از پسر گلم حامله میشم به زودی
من: نکنه مثل بابا بچه دار نشم؟
مامان: عه این حرفا رو نزن. میشم خوبم میشم. تا چشم بابات دراد
من: مرسی یادم دادی لذت بردن از سکس رو
مامان: وظیفم بود گل پسرم. زودتر اینا وظیفم بود. تو رو خدا ببخشم که زودتر نشد
من: این حرف رو نزن. وای چه حس خوبیه کیرم داره توی کست کوچیک میشه
مامان: آره. بزار خودش کوچیک میشه و از کسم در میاد. خیلی اینجوری حال میده. خب حالا آماده‌ای چندتا چیز بگمت؟
من: آره مامان خوشگلم
مامان: عشق مامان. نوشین چون بار اولشه اگه خواست برات ساک بزنه یه موقع دندونش خورد به کیرت سرش داد نزنیا. تازه بوسش کن و بگو اشکال نداره
من: چشم
مامان: همین امشبم حتما حتما نمیخواد آبت رو بریزی توی کسش. واسه بچه دار شدن شما جوونید و کلی وقت دارید. فعلا حال کنید.
من: اصلا هر وقت خودش خواست. من که فعلا مامان خوشگلم رو حامله کردم بسمه
مامان: قربونت برم من. از کونم به این زودیا نکنش. کلا زیادم خوب نیست از کون بکنی. معمولا واسه زن دردناکه
من: فعلا انقدر کس بهم حال داد توی فکر کونم نیستم. همون انگشت کردنش کافیه
مامان: آفرین عزیزم. همیشه موهای کیرت و زیر بعلت رو تمیز بزن. نوشین و منم باید همیشه رعایت کنیم.
من: شما که نزنیدم دوتا هلوی خوشمزه‌اید. راستی مامان چجوری تو اینا رو یاد نوشین دادی؟ مگه خودش بلد نبود؟
مامان: نوشینم مثل تو صفر کیلومتر بود. یه دوست مدرسه داره یه چیزای مختصری ازش شنیده بود. اما واقعا چیزی نمیدونست. بمیرم براش مادرش که فوت شده. داییشم که نمیتونه براش بگه. فرقش با تو فقط این بود یه فیلم سوپر توی زندگیش از همین دوستش دیده بود. وقتی دیشب اومدم توی اتاق و دیدم پردش رو زدی و کسش خونی شده بردمش حموم و خلاصه توی حموم با انگشتم که گفتمش فکر کن کیره یادش دادم همه چیز رو. دوست داشتم با این کیر مصنوعیا یادش بدم ولی فکر کردم بابات خونست و گفتم بیام پایین برشون دارم بابات میفهمه
من: مگه بابا خونه نبود؟ گفت که من بیام طبقه بالا جای خوابم عوض میشه و خوابم نمیبره که
مامان: هعی پسرم چی بگم. تو شبا اتقدر خسته کار بودی که زود خوابت میبرد. بابات شبونه پا میشد میرفت با مشتی مفنگی و کلاغ جنده مشغول نوار خمینی ضبط کردن و پخش اعلامیه میشد. دیشبم کارش بود.
من: میگیرنشا. خیلی وضع خرابه ها
مامان: به درک. راحت میشم ازش
من: اصلا چجوری راضی شدی با این ادم که از خودت بزرگتر بود ازدواج کنی؟
مامان: من از 12 سالگی شیطونی میکردم. یا با خودم ور میرفتم یا با پسر همسایمون. وایه اینکه پردم رو کار ندم دستش بابام به زور دادم به این. پولم داشت دیگه بابام قبول کرد.
من: میگم این کیر مصنوعیا و کلا این همه مدل سکس رو از کجا یاد گرفتی؟
مامان: شوهر فاطمه(دوست صمیمیش) میره ترکیه میاد توی باراش نوارای vhs سوپر قایم میکنه. فاطمه هم به من میده. ولی دو سه بار خواستم با بابات امتحان کنم اما گفت این جنده بازیا یعنی چی؟ فقط یه بار به زور اب کیرش رو خوردم. برام خوشمزه بود. اما به دهنم زهرمارش کرد
من: میزاری الآن خودم بدمت؟
مامان: نه پسرم. امشب هر جوریه باید خرابکاری دیشبت با نوشین رو حل کنی. وقت بسیاره. خب حالا اماده‌ای یه چندتا حالت دیگه یادت بدم؟ دیگه آبت رو نیار. فقط یادت بدم
من: با کمال میل.

کیرم توی کس مامان کوچیک شده بود اما تنگی کس مامان اجازه نمیداد کامل بخوابه. هنوز نیمه شق بود توی کس مامان. مامان خودش رو داد جلو و کیرم از کسش در اومد.

مامان: اوف چه حالی میده وقتی میخواد در بیاد.

مامان سریع اومد و کنارم زانو زد و کیرم رو گرفت و کرد توی دهنش و شروع کرد به مک زدن کیرم. خیلی زود کیرم توی دهنش به شق‌ترین حالت خودش رسید. تخمام رو آروم می‌مالید.

من: اوف مامان دهنت خیلی خوبه

مامان کونش رو داد سمتم و همینجور داشت کیرم رو مک میزد. منم با کس و کونش ور میرفتم با انگشتام. کلاهک کیرم رو مک میزد و نوک زبونش رو روی سوراخ کیرم میکشید. بالاخره بعد 10 دقیقه کیرم رو از دهنش آورد بیرون و رفت کمرش رو زد به تاج تخت و لای پاهاش رو باز کرد.

مامان: بیا وسط پاهام بشین عزیزم.

رفتم و مامان گفت کیرت رو بگیر توی دستت و بیا جلو و چند بار با سر کیرت ضربه بزن روی کسم.

کیرم رو گرفتم توی دستم و سرش رو روی شیار بهم چسبیده کسش دو سه بار زدم

من: کسی خونه هست؟
مامان: آفرین. حسابی داری راه میوفتیا. محکمتر بزن صابخونه پاشه از خواب

محکمتر چند بار دیگه زدم.

مامان: این ساده‌ترین حالته. همینجور کیرت رو بکن توی کسم. یا میتونی همینجور نشسته کیرت رو جلو عقب کنی یا خودتو بندازی روم.
من: اینو بلد نبودم. اما دیشب که نوشین خوابید و خواستم بکنم توی کسش تنها راهی که به ذهنم رسید همین بود.
مامان: آره. راه خیلی ساده‌ای است. اما راه خبیم هست. چون کیر قشنگ تا اخر میره تو
من: الآن آماده‌ای بکنم تو؟
مامان: چجورم عزیزم

گردن کیرم رو گرفتم و با دو انگشت لای کسش رو باز کردم و آروم کیرم رو کردم تو. چشمام رو انداخته بودم توی چشمای خمار مامان. وقتی کیرم رفت تو ، چشمای خوشگلش داشت بسته میشد. اما به زور باز نگهش داشت و نگام میکرد. لب بالاش رو آروم گاز میزد.

من: اوف مامان

اینو گفتم و روش خوابیدم و لبم رو گذاشتم روی لبش و شروع کردم به مکیدن لبش. اصلا تلمبه نمیزدم و کیرم رو که تا دسته توی کس مامان بود رو ثابت نگه داشته بودم. مامان با دستای نرم و لطیف و داغش کمر و سرم رو نوازش میکرد. بعد یکم پاهش رو دور کمرم حلقه کرد و کمرم رو به سمت پایین فشار داد تا حسابی کیرم تا عمق کسش فرو بره. حسابی که لبش رو مک زدم ، لبم رو از روی لبش برداشتم و اول چون و بعد زیر گردنش رو بوس کردم.

مامان: هم بوسم کن هم لیس بزن. انگار داری بستنی لیس میزنی.

من یه لیس از زیر گردن تا زیر لایه گوشش کشیدم. به گوشش که رسیدم لایه لطیف گوشش رو اول بوس کردم و بعد کرومش توی دهنم و بوسش کردم. مامان یه جیغ کوجولو کشید و من نوک زبونم رو کردم توی گوشش و یکم مالیدمش. مامان با این کار دو سه تا جیغ دیگه زد و منم سرم رو گذاشتم کنارش و شروع کردم آروم تلمبه زدن توی کسش

من: وای مامان عاشقتم
مامان: کشتیم با این کارت. وای داری میکشیم قربونت برم

مامان به خاطر اینکه روش خوابیده بودم و داشتم تلمبه میزدم صداش بریده بریده شده بود. چقدر کسش آبدار بود. حسابی خیس بود داخلش و خیلی داغ

مامان: دوباره آبت رو نیاریا

من اما دلم میخواست دوباره کسش رو آبیاری کنم. مامان زد سر شونم و گفت بسه عزیزم. بریم یه حالت دیگه

دلم نمیخواست واقعا بس کنم. گرمای بدنش که زیرم بود داشت پاک دیوونم میکرد.

مامان: کیرت رو در نیار. باهم به پهلو بخوابیم.

باهم به پهلو شدیم و صورتامون روبروی هم بود.

مامان: دستت رو بزار روی ممی مامان و شروع کن. فقط مراقب باش آبت نیاد

ممیش رو محکم فشار دادم و لبم رو گذاشتم روی لبش و شروع کردم. هر لحظه داشتم وحشی تر میشدم و سرعتم رو بیشتر میکردم. مامان لبش رو جدا کرد و گفت بسه بسه. و خودش کمرش رو داد عقب و ازم جدا شد

مامان: عزیز خوشگل مامان. یکم خودت رو کنترل کن. نمیخوام دیگه آبت بیاد. واسه شب لازمش داری. نوشین گناه داره ها
من: آخه تو خیلی خوبی.
مامان: مرسی عشق مامان. ولی وقت زیاده. یکم فقط خودت رو بگیر. حالا برو پایین پام

بلند شدم و رفتم پایین پاش نشستم. مامان همینجور که به پهلو خوابیده بود ، دوتا پاهاشم روی هم بود. دوتا پاسو به سمت راست دراز کرد و کونش به سمت من قمبل شد. کس توشگلش از لای پاش جلوی چشمم خودنمایی میکرد.

مامان: این حالت هم واسه کون کردنه هم کس کردن. حالا تو بیا بشین پشت کونم و کیرت رو بکن توی کسم.‌کونم رو بگیر و بکن. اگه خواستی در کونیمم بزن.
من: چشم. اما اول یه کار دیگت دارم

خیلی این کس و کون بدجور بهم چشمک میزد. باید حتما یه کامی ازشون میگرفتم. حالت خیلی سکسی جلوم بودن.

مامان: چه کار؟ کونم رو توش نکنیا واسه امروز. چه کار میخوای بکنی؟

یکم استرس گرفته بود. به نظرم میومد از کون دادن ترس داشت. من روی شکم زیر کونش خوابیدم و با سر رفتم لای پاش و اول کونش رو حسابی خوردم و بعدم کسش رو لیس میزدم

مامان: آهان کس و کونم رو میخواستی بخوری؟
من: اوهوم.

حسابی خوردم کس و کونش رو بعدم پشتش نشستم و خیلی کم توی کسش تلمبه زدم. مامان خیلی نمیزاشت طول بکشه. بعد این حالت مامان پاشد و جلوم سگی نشست و من کون کوچولو و برجستش رو دو دستی گرفتم و شروع کردم به کردن. کون بینظیرش جلوی چشمم بود و من حسابی افسار پاره کرده بودم و با قدرت داشتم مامان رو می‌گاییدم. دو سه بار مامان گفت بسه اما من حالیم نبود اصلا. تا اینکه مامان خودش رو کشید جلو و کیرم از کسش اومد بیرون

من: اه مامان اذیتم نکن دیگه. خیلی حالت خوبی بود

مامان روی زانوش ایستاد و خودش رو رسوند جلوم و بعلم کرد و چندتا بوسه زد روی لبم

مامان: خدا نکنه اذیتت کنم من. ولی مامان جون داشت آبت میومد. نمیخوام دوباره بیاد
من: حالا نوشین رو فردا شب میکنم.
مامان: نه عزیزم نمیشه. حتما باید همین امشب خرابکاری دیشبت رو درست کنی. حالا بیا بخواب واسه اینکه آروم بشیم جفتمون یه چیزی بگمت.

باهم خوابیدیم و مامان شروع کرد برام فلسفه پریود شدن رو توضیح داد. از سیر تا پیاز. تمکم که شد خواستیم پاشیم و مامانم گفت از تخت بیا پایین و چندتا حالت ایستاده یادت بدم که

بابا: مریم. مریم کجایی؟
مامان(خیلی آروم): زود برو توی کمد دیواری روی رخت خوابا بشین‌. لباسا رو هم جمع کن و با خودت ببر.

سریع لباسا رو جمع کردم و پریدم توی کمد دیواری توی اتاق که اتاق خواب مامان و بابا هم بود و روی رخت خوابا که چند دست روی هم بود و 1 متری شاید میشد ارتفاعش نشستم. مامانم سریع کشو دراورش رو درآورد و یه کاغذ کوچیک از توش درآورد و گذاشت روی دراور و اونم سریع اومد پیشم و نشست توی بغلم.. با انگشت اشاره کرد هیس. دستم رو دراز کردم و دوتا در کمد دیواری رو بستم. خواستم یکی از درا که مایینش زبونه(چفت در) داشت رو بکنم توی سوراخش و ببندمش که از بای دوتا در بابا رو دیدم وارد اتاق شد. حس بدی بود. بابام توی اتاق و زنش که مامان من باشه لخت توی بغلم نشسته و ما هم پشت در کمد دیواری هستیم. خیلی دوتا در کمد دیواری بسته نشده بود و لاش باز بود.‌اگه بابا دقت میکرد ، شاید کامل ما رو نمی‌دید ، اما پاهای لخت مامان رو قطعا می‌دید. من بوضوح بابا رو می‌دیدم. اما مامان رو نمیدونم. پشت بابا به کمد بود. پیرهن و شلوارش خاکی بود. داشت دکمه‌های پیرهنش رو بلز میکرد.‌پیرهنش رو خواست در بیاره که به سختی در اورد و صدای ناله‌ای داد که انگار خیلی درد داشت. درش اورد و کنار تخت انداخت. من حتی جای کبودی روی کمرش رو هم دیدم.

بابا(با صدای بلند) : مریم. مریم نیستی؟

با صدای بابا مامان یه دفه پرید بالا. بی هوا آخه بابا داد زد انگار. من دستم رو گذاشتم روی سینش و آروم در گوشش گفتم هیس. هیچی نگو.

بابا شلوار و شرتش رو باهم درآورد. وای خدای من اولین بار بود بابام رو لخت می‌دیدم. البته از پشت. بدن مرد مسنی رو داشت در مقابل بدن سکسی و خوشگل مامان جوونم. واقعا نباید مامان با این مرد بود. کنار کمد دیواری یه دیوار بود که بهش چوب لباسی وصل بود. سر چوب لباسیم حوله حموم مامان و بابا بود. بابا به سمت ما شد. اوه خدای من. کیرش مثل یه دکمه بود فقط. درسته خوابیده بود. اما واقعا در حد یه دکمه بود. تخمش اما گنده بود. شکمی هم که دلشت قطعا نمیشد باهاش تلمبه بزنه توی کس مامانم. وقتی برگشت آب توی کونم خشک شد. اما اومد و حولش رو برداست. لنگون لنگون راه میرفت. از اتاق رفت بیرون و یکم سر و صداش میومد.

مامان: رفت حموم. بیا بیرون.

با مامان اومدیم بیرون و باهم رفتیم جلوی در اتاق. در حموم پیدا بود از اینجا. بابا یه صندلی گذاشته بود پشت در حموم ک حولش روش بود.

من: مامان بابا رو دیدی؟
مامان: آره دیدم. انگار کنک خورده بود
من: وای یعنی از کی؟
مامان: شک نکن از ساواک
من: وای یعنی باکیش شده؟
مامان: فکر نکنم. بعدم حقشه. مملکت به این خوبی رو میخوان بدن به یه آخوند بی سواد. حقشه. ولی چیزیش نبود. خب تا بیاد بیرون بیا چندتا چیز دیگه یادت بدم.
من: وای مامان بسه. الان میاد بیرون.
مامان: یه هفته حموم نرفته خاک تو سرش. دیشبم واسه عروسی هر چی گفتمش برو گفت خستمه. بس که کثیفه. یه ساعتی هست اون تو.
من: بالاخره که میاد بیرون
مامان: دوباره میریم توی کمد دیواری.
من: خب چجوری بعد بیلیم جلوش؟
مامان: اینکه دیشب نخوابیده. وقتیم بخوابه عین خواهر پیرسگش(عمه خانم) چیزی حالیش نیست. یواش میایم بیرون.
من: ول کن مامان جون. همی الآنشم کلی چیز یاد گرفتم. همش رو که امشب نمیتونم روی نوشین پیاده کنم. باشه حالا دفه های بعد. تا الان کلی چیزه که امشب تا صبح مشغولیم.
مامان: نخیر. شاید دیگه وقت نشد. اون کاغذه که براش گذاشتم روش نوشتم رفتم خرید.
من: نه مامان. تو رو خدا دیوونه بازی نکن قربونت برم.
مامان: میخام بهت حالتای ایستاده کردن یادت بدم.
من: چیزی که نیست. مثلا الان که ایستادی از پشت میزارم توی کست. یا میشه برت گردونم به سمت خودم بکمنت.

مامان یکم کمرش رو خم کرد.

مامان: بدو الآن بکن ببینم چجوری میکنی؟ نمیخوام دوباره نوشین رو براش خرابکاری کنی. نمیخوام اون دختر مظلومم مثل من بشه
من: کلی یاد گرفتما. دیگه درست شدم
مامان: زود باش. حرف نزن

خدا رو شکر هنوز شق بود کیرم. کیرم رو گرفتم و با دست کشیدن لای پای مامان سوراخ کسش رو پیدا کردم و کیرم رو کردم توش. ممیای مامان رو توی دستم گرفتم و شروع کردم به آروم تلمبه زدن. هنوز پنج دقیقه فکر کنم نشده بود و هنوز دوتامون گرم نشده بودیم که دیدیم در حموم باز شد و دست بابا دراز شد و حولش رو برداشت.

مامان: ای خاک تو سر کثافت بو گندوت کنن مرد.
من: بفرما. من که گفتمت
مامان: اصلا نترس. بدو بریم توی کمد.

رفتیم توی کمد و من خواستم چفت در رو حداقل اون یکیش که از اون ور کلید نمیخورد رو ببندم که‌مامان گفت نبند. بعد موقع باز شدنش صدا میده اگه بخوابه بیدار میشه. من فقط خدا خدا میکردم که اصلا بیاد بخوابه. بازم از لای در بیرون معلوم بود. بابا اومد و کف اتاق وایساد و خودش رو خشک کرد. ناله از درد میکرد. بعدش حوله رو گذاشت سر جاش و رفت سر کمد لباسش و لباس پوشید و بدون کاری دیگه ، نشست روی تخت. کاغذ رو دید و خوندش و گذاشتش دوباره همونجا. گرفت پشت به ما خوابید و پتو هم کشید روش. مامان آروم گفت صبر کن. بعد یه ده دقیقه‌ای در کمد رو آروم باز کردیم. خدا رو شکر در کمده اصلا صدای جیریق جیریق نمیداد. مامان سریع لباسا رو زد زیر بغلش و از بغل من و رختخوابا اومد پایین. منم پشت سرش اومدم پایبن. همش می‌ترسیدم الآن برگرده و منو لخت در کنار مامان ببینه. هر دو نوک پا نوک پا از اناق رفتیم بیرون.

من: مامان لباسایی که باهاشون اومدم کجاست؟
مامان: توی اون اتاق دیگن.

من رفتم به سمت اون اتاق و مامانم پشت سرم اومد

مامان: خب شروع کنیم؟
من: مامان جون الهی قربونت برم. ول کن دیگه
مامان: خوابیده‌ها. مثل خواهرش وقتی خوابه هیجی حالیش نیست
من: اگه شانس منه حالیش میشه. دیشب مگه نبود عمه خانم منو کیر لخت پایین پاش دید؟

مامان خندید و گفت اگه بدونی صبح گیر داده بود که دیشب یه دزد دیدم انگار. ولی لخت بوده. بعدم گیر داده بود من توی اتاق شما چه کار میکردم. کلی گفتمش خواب دیدین. ولی قبول نمیکرد. دیگه زیر پاشو روفتم و کردمش بیرون.‌ شوهرش اومد دنبالش.

من داشتم شرت پام میکردم. اما مامان داشت نگام میکرد

من: مامان زود باش بکن تنت

مامانم رفت و شرت و همون دامن تنگش رو پوشید. سوتینی گوشه اتاق افتاده بود که مشکی بود. سوتین رو برداشت و اومد پیشم

مامان: اینو حتما باید همین الآن یاد بگیری. باز و بسته کردن سوتین از واجباته.

اومد و پشت بهم ایستاد. یادم داد و کردمش برش و دکمش رو براش بستم. سوتین تنگ مشکیش روی بدن لطیف و سفیدش حالی به حالیم کرد و دوباره ویرم رو شق کرد. اما جلوی خودم رو گرفتم.مامان گفت دوباره بازش کن و ببندش. براش بازش کردم. دکمه‌هاش ریز بود و یکم ‌سختم بود. اما بازش کردم و دوباره بستمش. مامان به سمت من شد. دستاش رو روی شونه‌هام گذاشت.

مامان: حالا از پشت بازش کن.

دستام رو بردم سمتش. خیلی سخت‌تر بود. اما بازش کردم. مامان همینجور چشمای خوشگلش رو انداخته بود توی چشمام. دیگه نتونستم تحمل کنم. لبم رو چسبوندم به لبش و ازش لب گرفتم. توی اتاق یه صندلی بود. مامان همینجوری عقب عقب بردم و منو نشوند روی صندلی. خودشم نشست روی پام و سوتینش رو انداخت کنار صندلی. سرم رو خم کردم و شروع کردم به خوردن سینه‌هاش. دستم رو گذاشتم زیر کونش و از جام پاشدم. مامانم پاهاش رو دور کمرم حلقه کرد. همینجوری بردمش تا رسیدیم به دیوار. اونجا گذاشتمش روی زمین. یه دفه کنار دیوار که یه چوب لباسی چرخشی بود ، مامان دستش خورد بهش و چوب لباسی خورد به دیوار و صدا داد.

بابا: مریم. مریم؟ تویی؟
من: دیدی؟ گفتم شانسم گهه.

مامان خندید و گفت آره مثل اینکه یه نمه بد شانسی. از هم جدا شدیم و تند تند لباسامون رو پوشیدیم. در حال لباس پوشیدن که بودیم

مامان(با صدای آروم) : به نوشین گفتم که با عباس آقا(صابکارم) صحبت میکنم تا با تو حرف بزنه و یکم رات بندازه. حواست باشه
من: مرسی مامان جون.
مامان: زنا وثتی مرد توی بغل یه زن دیگه باشه زود میفهمن. چون بوی یه زن دیگه رو می‌گیرن. اینجا که دیگه بابات هست شک میکنه. اما تا رفتی اول برو یه حموم بیرون بعد برو خونه.
من: چشم حتما
مامان: راستی یه دست گل قشنگم برای نوشین بخر ببر. اصلا یه هدیه هم داسش بخر. بزار پولت بدم.
من: خودم پول دارم
مامان: باشه حالا قایمش کن
من: میگم دارم خودم. مثل اینکه چند ساله کار کردما.

به سمت در ورودی راه افتادم. مامانم پشت سرم بود. دولا شدم کفشام رو بپوشم.

مامان: پس مطمئنی داری؟
من: آره به خدا دارم
مامان: امروز قرار بود برین ماه عسل؟
من: آره
مامان: خب پس فردا صبح راه بیوفتین برین
من: میگم مامان تو هم بیا باهم بریم
مامان: نمیشه که قربونت برم. حالا یه دفه باهم میریم سه تایی.

مامان اومد جلو و همو بغل گرفتیم و حسابی لباش رو بوس کردم و کون خوشگلش رو از روی دامنش مالیدم و از هم جدا شدیم. کلی ازشتشکر کردم که نجاتم داد واقعا و از در زدم بیرکن. از کنار دیوار رفتم تا یه وقت نوشین از پنجره بالا نبینتم. مامان با یه تیر چند تا نشون زده بود. هم زندگی منو نوشین رو نجات داد. هم به خودش بعد این همه سال که زیر دست یه پیرمرد بود حال داد و هم خودش رو از من حامله کرده بود که به قول خودش بزرگترین رویاش بود و هم کاری کرده بود که به تنها پسرش خیلی خوش بگدره. چون دوتا فرشته خوشگل رو داشت که می‌تونست با هر کدومشون حال کنه. من اون روز حموم رفتم و برای نوشین یه دسته گل ، یه لباس تنگ و سکسی و یه گردنبند طلا از پس اندازم خریدم. طلافروشه یه گردنبند دیگه هم داشت که دلمو برد. یه بیانه گذاشتم پیشش که برام نگرش داره تا بعد واسه مامان بخرمش. اون شب ، یک شب رویایی واسه من و نوشین ساخته شد. به هر دومون خیلی خوش گذشت. خود نوشینم تمایلی به حامله شدن زود موقش نداشت. واسه همین اون شب ابم رو نریختم توی کسش. تنها دلخوری نوشین ازم این بود که چرا واقعیت رو بهش نگفتم که جبر روزگار منو صفر کیلومتر کرده. اما خیلی زود این دلخوریشم رفع شد. فردا صبحش به مدت یه هفته رفتیم ماه عسل. حسابی سرویسش کرده بودم. بعد ماه عسل که برگشته بودم سر کار و زندگی و فقط چند باری فرصت شده بود که با مامان دستمالی کنم ، فکری به سرم رسید. مامان خاله‌ای داشت شهرستان که مریض احوال بود. عباس آقا بنده خ ا بهم یه هفته مرخصی داد و به مامان گفتم که به بهونه عیادت خالش بیا باهم بریم ماه عسل دوتایی خودمون. بابا که کمتر خونه پیداش بود از خداش بود مامان یه هفته نباشه تا بیشتر بره میش مشتی غربتی که دستشویی کم آورده بودن و مملکت شده بودن جای ریدنشون. توی ماه عسل گردنبندی که خریدم رو بهش دادم. هیچکدومشون برام برتری نداشت. هر دوشون رو به یه اندازه دوست داشتم. توی این یه هفته ساواک بابا رو گرفته بود. بعد که برگشتیم هر چی  فتم دنبالش حتی نمیدونستم کجاست. نوشین که از خداش بود یکی مثل مامانش پیشش باشه کلا مامان رو اورد پیش خودش بالا با اون حاملگیش. دیگه واسه من عالی شده بود. روز به روز شکم مامان جلوتر میومد. نوشین و خصوصا من حواسم خیلی بهش بود که در نبود بابایی که البته بودنشم فرقی نداست دوران حاملگی خوبی رو داشته باشه. با نوشین که دائم و هر وقت دلم می‌خواست و با مامان هم هر وقت نوشین خواب بود یا حموم بود یا گاهی میرفت پیش دوستاش حال میکردم. هر بار مامان چیزای جدیدی یادم میداد. کونشم توی همون ماه عسلم با خودش باز کرده بودم. نوشینم از کون باز کرده بودم.
مامان 7 ماهگی حاملگیش رسیده بود. شکم تخت خوشگلش یکم جلو اومده بود. اما انقدری نبود که مثل پنگوئن شده باشه. اون روز که جمعه هم بود من خیلی حشری شده بودم. عصرش که مامان خواب بود با نوشین حسابی حال کرده بودم. اما بازم می‌خواستم. خیلی وقت بود که مامان واسه حاملگیش از کس تعطیل بود. اما کون و عشقبازی باهاش ادامه داشت. کونش رو خیلی دوست داشتم. کون تنگ و داغ. شب شده بود و من و نوشین توی اتاقمون و توی بغل هم خواب بودیم. نوشین به خواب عمیقی فرو رفته بود. من اما خوابم نمی‌برد. نه خودم نه کیرم. یکم بوسه‌های آروم زدم روی گونه و لبش و خوابش رو عمیق‌تر کردم. ازش جدا شدم و اومدم از اتاق بیرون. دیدم مامان هم به کمر خوابیده تا یه وقت روی شکم نخوابه به شکمش فشار بیاد. رفتم سمتش

من: بیداری مامان خوشگلم؟
مامان: آره. خوابم نمی‌بره. دارم رادیو گوش میدم. تو چرا بیداری؟
من: منم خوابم نمی‌بره.
مامان: برو زود بخواب. فردا باید پاشی بری سر کار اذیت میشی.
من: یکم پیشت بخوابم؟
مامان: نه. برو پیش زنت بخواب بچه جون
من: خب تو هم زنمی. الآن تو رو میخوام
مامان: برو. نوشین بیدتر میشه
من: خواب خوابه. یکم فقط
مامان: خب چه کارت کنم دیگه. نمیری انگار. باشه فقط زودا

خوابیدم کنارش. تیشرتش رو زدم بالا و دستم رو گذاشتم روی شکمش و مالیدمش

من: حال این تو دلی چجوره؟
مامان: مثل باباش سرخوشه
من: وقتی به دنیا آوردیش این شکمت دوباره تخت میشه؟
مامان: تو رو که آوردم بعدش کلی می‌دویدم. شد که

پاشدم و سرم رو گذاشتم روی شکمش. اول نافش رو بوس کردم و بعد سرم رو گذاشتم روش. مامانم دستش رو کرد توی موهام و نواشتم میکرد

من: میگم بابا شک نکرد به حاملگیت؟ اصلا بهش گفتی؟ چون بالا اومدن شکمت رو اصلا ندید
مامان: تا قبل بگیرنش انقدر مغز نداشتش رو شستن که جلوش توی بغلش یکی دیگه هم می‌خوابیدم عین خیالش نبود. همه فکرش فقط خمینیه. ولی آره گفتمش. اولش باور نمیکرد. اما بعدش کلی خوشحال شد که هنوز مرده

من همینجور که سرم روی شکمش بود دستم رو از روی شلوارش گذاشتم روی کسش. مامان شلوار نرم و گشادی رو پاش کرده بود. یکم دستم رو روی کسش مالیدم.

من: حال این جیگر طلای من چطوره؟
مامان: سلام میرسونه
من: تا کی نمیشه بکنمش؟
مامان: 3 ماه که حاملگیم مونده. 2 ماهم تا بعدش که آماده بشه
من: به خدا من من می‌میرم تا اون موقع. میشه الان بخورمش؟
مامان: نه. صدام بلند میشه نوشین میفهمه.
من: حواسم هست. آروم میخورم. بعدم دیگه نمیتونم صبر کنم.

بلند شدم و بند شلوارش رو گرفتم. مامان گفت از دست تو ولی همراهی کرد و کونش رو داد بالا و من شلوار رو تا روی زانوش پایین کشیدم. زیرش شرتم نداشت. نور چراغ خواب اتاق مامان زیاد بود و راحت میشد دید.

من: اوف چه تمیزه. سه روز پیش یکم مو داشت. خوب شد زدیش. همیشه باید سفید و خوشگل باشه.
مامان: کار زنته
من: شوخی میکنی! موهای کستو زده؟
مامان: اگه شوهر جان دوتامون اجازه بدن باهم گهگاهی کارایی میکنیم
من: به به. کاش میشد یه بار ببینمتون
مامان: هرگز نمی‌بینی. حالا زود باش بخور اگه میخوای بخوری
من: ای به چشم

یه لیس روی شیار کسش کشیدم. مامان مچ دست چپش رو گذاشت توی دهنش تا آه نکشه و با دست دیگشم ممیش رو گرفت و فشارش داد. لای کسش رو باز کردم و افتادم به جون مکیدن چوچولش.

مامان: انگشت فقط خیلی توش نکن. می‌ترسم

منم فقط یه ذره از نوک انگشتم رو توی سوراخش کردم و حسابی مکش میزدم چوچولش رو. با دست دیگمم بدون فشاری ، شکم توپیش رو نوازش میکردم. زودتر هر باری که باهاش بودم بدنش به لرزه افتاد. مچ دستش رو گاز میگرفت تا صداش در نیاد و ارضا شد. زود لبم رو روی سوراخش گذاشتم و به شدت مکش زدم. مقدار آب کمی توی دهنم اومد. مامان که آروم گرفت سرم رو گذاشتم روی شکمش

من: تو هم که این تویی حال کردی آره؟
مامان: تو منحرفی سعی نکن بچت رو هم منحرف کنی از حالا. واسش زوده
من: والا من خودمم تا چند ماه پیش صفر کیلومتر بودم. توسط مامان گلم دانشمند شدم.
مامان: خب آقای دانشمند میخوای آبتم بیاری؟
من: صد البته.
مامان: پس بیا زود کیرت رو بزار کف دستم تا برات بیارمش.‌زود که نوشین الآن بیدار میشه
من: نخیر. روی هیکلم جور دیگه حساب باز کن. من اومدم کون خوشگلت رو بکنم
مامان: کونم میخوای؟
من: بله که میخوام
مامان: نه کون نه. صدام در میاد دیگه
من: میدونی که حالیم نیست
مامان: بچه پررو رو ببین. تا 7 ماه میش فرق کس و کون رو نمیدونست حالا برام حشری شده.
من: اذیت نکن دیگه خوشگلم
مامان: خب زودا. آرومم بکن به دلم فشار نیاد
من: چشم.

مامان به پهلو خوابید و من حسابی اول کونش رو لیس زدم و خیسش کردم با انگشتم و با اتگشت سوراخش رو یکم باز کردم. دستم رو بردم جلوی دهنش و تف انداخت کف دستم و باهاش کیرم رو خیس کردم و آروم آروم کردم توی کونش. اولا فقط با روغن زیتون میشد به خدمت کونش رسید. اما حالا دیگه آب دهنم جوابه. دستم رو از پشت اوردم و ممی‌هاش رو گرفتم توی دستم و خیلی آروم شروع کردم. وسزاش مامان گفت که یه دستم رو بزارم روی شکمش و نوازش کنم شکمش رو. آبم رو با نهایت لذت خالی کردم توی کونش. وقتی ارضا شدم درش نیاوردم و همینجور چسبیدم به مامان.

مامان: برو دیگه
من: بزار یکم به مامان خوشگلم بچسبم و آرامش بگیرم
مامان: وقتی پاشدی یه دستمال بیار بزار روی کونم که آبت از کونم ریخت بیرون توی شلوارم نریزه که نوشین میریزه توی توی ماشین یه وقت نبینه.

هنوز 5 دقیقه نشده بود که نوشین صدام کرد که عزیزم مامان خوبه؟ صداش از وسط ستلن بود

زود از مامان کشیدم بیرون و گفتم تشنم بود. اومدم اب بخورم مامانم دیدم تشنش بود. دستمال رو دادم به مامان و مامان زود گداشت لای کونش و شلوارش رو بالا کشید و منم زود کشیدم بالا که نوشین در رو باز کرد. یکم احوال مامان رو پرسید و بعدم رفت بوسش کرد. خدا رو شکر همیشه مامان لیوان اب بالای سرش بود و شک نکرد. بعدم باهم رفتیم خوابیدیم و تا گرم خواب بشیم کلیم با هم ور رفتیم تا خوابیدیم. دو هفته بعد که شاه رفته بود از لیران ، بابا رو ساواک آزاد کرد. خیلی زده بودنش و دیگه انگار نایی نداشت. نوشینم حتی انگار ازش خوشش نمیومد و محلش نمیزاشت و میگفت بی مسئولیته. فقط من بودم که یکم هواش رو داشتم. اون خیلی زود با حرفای خمینی توی بهشت زهرا از گندی که زده بود و زندگی که باخته بود پشیمون شد. دو ماه بعد مامان دختر خوشگلی مثل خودش رو بهم هدیه داد. اسمش رو من و مامان گذاشتیم شادی. بابا حتی دختلتم توی اسمش نکرد. کلا از بابا یه تیکه گوشت افسرده باقی مونده بود. نوشین با اومدن شادی هوس بچه کرد. حس خوشبختی کاملی رو من و نوشین داشتیم. حس خوشبختی مامان زمانی کامل شد که روزای اول جنگ بابا سکته قلبی کرد و مرد. من خیلی زود تونستم خودم اوستا کار بشم و زندگی خوبی رو برای دوتا زن خوشگلم ساختم و تا عمر دارم ممنون مامانم که زندگی خودم و نوشین و خودش رو با فقط یه کار نجات داد.

پایان

ببخشید اگه غلط املایی و نگارشی داره. سریع نوشتم و وقت نکردم بخونم

استان بعدی هم ((شیر عسل)) سعی میکنم زود بنویسم

آخر هفته سکسی داشته باشید
     
  
مرد

 
SH_F
عالی بود مثل همیشه به نظرم جا داشت که بهتر باشه مثلا تو کمد که بودن کیرشو میکرد تو کس مامانش و همونطور هم میکردنش و جاهای دیگه و حتی میتونی ادامه هم داشته باشه. در کل خوب بود دمت گرم ادامه بده بازم. هر روز میاومدم که داستان جدیدت ببینم امیدوارم زودتر بنویسی ما را چشم انتظار نذار.
     
  
مرد

 
SH_F
رفیق عالی بود. اصلا مگه میشه تو بد بنویسی. درجه یکی. چقدر اولش باحال و خنده دار بود. مخصوصا شخصیت عمه خانم. بخش سکسش در حد داستان هلن کون و مرحله نهایی تحریک کننده نبود ، اما یک سبک جدیدی بود.
میگم راستی داستان واقعی بود؟ چون خیلی واقعی میومد

ادامش بده به نظرم. تهش به تریسام ختمش کن

منتظر شیرعسل هستم. فقط مثل فاحشه کنسلش نکنی که هنوز حسرت اونو به دل دارم.

یه چیز دیگه لطفا مثل قدیم اسم همه داستانات رو زیر پستات بنویس. گاهی میخوام دوباره بخونمشون اسماشون یادم میره. اگه باشه اسماشون رو بزنی توی گوگل راحت پیدا میشه
     
  

 
SH_F
سلام رفیق. ببخشید که دیر جواب دادم! ممنون از داستانایی که مینویسی. مرسی از اینکه لطف داشتی و داستانای اخیر رو با فانتزی من به پایان رسوندی. چندین ماه داشت این تاپیک خاک میخورد که شما و سیناترا دوباره نجاتش دادین. امیدوارم مشکلت حل شده باشه. من که هر روز صفحه رو چک میکنم ببینم داستان جدید گذاشتی یا نه، مطمئنم باقی بچه ها هم همینقدر مشتاقن هرچند فقط دو نفر نظر دادن. بازم ممنون
     
  

 
Chanel
کاملا با نظرت موافقم حق گفتی
     
  

 
نویسندهای عزیز میدونم تخصصتون فانتزی مامانه ولی سبک خواهر هم عالیه.
یه داستان بود خیلی جالب و عالی بود که نویسندش کلا تو افق محو شد.
سبک داستان اینجوری بود که یه پسر جذاب باخواهرش و شوهرخواهرش تو یک خونه شریکی زندگی میکردن(والدین فوت شده بودن) خواهرش یه دختر خیلی لاغر با سینه های بزرگ بود😐😐که 2سال بزرگتر از خودش بود
و تو اون خونه اتفاقات خیلی اروتیکی می افتاد که یه دفعه بعد چند قسمت قط شد
نویسنده‌ای توانا مثل همین دوستامون همیچن سبکی بنویسه خیلی ممنون میشم عالی میشه حاظرم هزینه کنم
     
  
صفحه  صفحه 124 از 149:  « پیشین  1  ...  123  124  125  ...  148  149  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA