انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 126 از 150:  « پیشین  1  ...  125  126  127  ...  149  150  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
p1lm
دیگه چاره ای نیست
حالا که شدید دو نفر مجبورم 😂
شوخی میکنم البته
همین که لطف کردید پیام گذاشتید برام یه دنیا ارزش داره
و برای همین سعی میکنم یه چیز جذاب بنویسم
     
  
مرد

 
sooo
سلام.لینک یا صفحه داستان رو لطف میکنی.هرچی سرچ میکنم پیداش نمیکنم
     
  
مرد

 
Deltawolf
صفحه 103 هست
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
incboy
داستانا جدید که گذاشته شدن همگی خوب هستن SH_F که فوق العاده می نویسه داستان خودت هم عالیه من خودم طولانی دوست دارم که اروم اروم رابطه پیش بره تا به سکس برسه و اینکه با ریسک باشه یعنی پدرتلویزیون ببینه یا تو اتاق یا حموم باشه مادر و پسر تو اتاق یا اشپزخونه یا پشت در حموم نزدیک پدر عشق بازی کنن یا پدر نیست داداشش خونه باشه یا تو ماشین رو صندلی عقب کارایی بکنن وقتی پدر در حال رانندگیه و اینطور چیزا .
     
  
مرد

 
رفیق، SH_F جان کجایی داداش؟ داستان شیرعسل چی شد پس؟ نگو که مثل فاحشه کنسلش کردی
البته میدونم گفتی گرفتاری هات زیادن. ولی خیلی ما رو منتظر نزار. ما طاقتش رو نداریم
     
  
مرد

 
incboy
سلام. از این داستان واقعا خیلی خیلی لذت بردم حیفه که این داستان ادامه نداشته باشه ویکی از بهترین داستان هایی بود که من خودم امید وارم که ادامه داستان بنویسد چون حیفه بعد از این همه اتفاقا داستان ادامه نداشته باشه.
واکر ادامش او نوشتید اومید وارم که شاهده روابط عاشقونه بیشتری بین شخصیت های داستان باشه مثل یک زن اوشوهر عاشق وبیشتربه زندگی روز مره توجه بشه مثل یک رومان.
لطفا ادامه بدین🙏
aaaaa
     
  
مرد

 
سلام خدمت همگی. ببخشید مدت زیادی رو نبودم. یکم مشکلات زندگیم زیاده و وقتم کم شده واسه داستان نوشتن. چون نمیخوام خیلی شلوغ بشه تاپیک جواب همه عزیزان رو باهم میدم

اول مرسی از عزیزانی که داستان یک تیر و چند نشان رو دوست داشتید و وقت گذاشتین خوندین.
پرسیده بودین که واقعیه یا نه. باید بگم نه همش غیر واقعی بود. من تاحالا فقط داستان مرحله نهایی که خودم گفتم و داستان قصه شاهین و آنا که خیلی دور از واقعیت نبود رو بر اساس تخیل ننوشتم.
گفته بودین که ادامش بدم ، باید بگم که نه ادامه‌ای در کار نیست. چون ادامش یا تکراری میشه یا به تریسام میرسه که من به شدت بدم میاد از سکس گروهی و همون هنرمندان بس بود و دیگه همچین کاری نمیکنم.
چندتا از عزیزانم گفته بودن چرا فقط سکس با مامان می‌نویسم ، باید بگم که محارم دیگه رو بلد نیستم و امیدوارم بقیه دوستان دست به کار بشن. همچنین فمیلی سکس هم بلد نیستم.

مرسی از کامنتای همگیتون

تا چند دقیقه دیگه داستان شیر عسل رو آپلود میکنم
شب جمعه سکسی رو داشته باشین
     
  
مرد

 
داستان ((شیر عسل))
اروتیک_عاشقانه_فانتیزی_بدون فتیش_تک قسمتی(به شدت طولانی)

سلام خدمت همگی. این داستان طولانی‌ترین داستان تک قسمتی هست و طولانی ترین سکس توی یه داستان سکسی رو داره. از اونجایی که خوندن همش پشت هم سخته امیدوارم چند روزی یا چند هفته‌ای رو درگیرتون کنه
ببخشید واسه غلطای تایپی

**********************************************

آرنولد شوارتزنگر ، رانی کلمن ، جی کاتلر و .... کسانی بودند که برای من اسطوره محسوب میشدن. بزرگترین آرزوی من این بود که بدنم در حد یک هزارم بدن اینا حجیم و عضله‌ای باشه. اما ذاتا و ژنتیکی خودم و بابام لاغر بودیم. هر وقت که وقت خالی پیدا میکردم وزنه‌ای نیزدم. اما نتیجش میشد اینکه روز به روز بدنم عضله‌ای تر مثل فولاد میشد. مربیم میگفت به درد ورزشای رزمی بدنم میخوره. اما من همیشه عشقم مستر المپیا بود. مربیم گفته بود هر روز صبح یه لیوان پر شید با سه قاشق عسل بخور. هفته‌ای یه بارم دوتا زرده تخم مرغ بنداز توی شیر بخور. من اما جای هر روز صبح ، هر شب قبل خوابم می‌خوردم یه لیوان شیرم رو. این ربطی به ورزشم هم نداشت. نوشیدنی مورد علاقه من شیر بود. حتی گاهی بعضی از شبا که از خواب بیدار میشدم میرفتم دستشویی ، بعدش میرفتم سر یخچال و یه قلپ شیر می‌خوردم و بعدش می‌خوابیدم. این عادتم رو مامان و بابا خوب می‌دونستن. آخه خودشون باعث و بانیش بودن. من بعد از که تا دو سالگیم شیر سینه مامان رو خوردم و بعدش که مامان از شیر گرفتم ، هر وقت که میشد می‌رفتم توی بغلش و هی ناخداگاه ور میرفتم با ممیاش. چه با دهنم و چه با دستام. چه از روی لباس چه وقتی که یقه لباسش باز بود. کلا عشقای گوگولی من بودن. اولا مامان آروم میگفتم نکن. دیگه بزرگ شدی زشته. بعدش داد میزد و بعدم پشت دستی‌های آروم شد. من حتی کارم به جایی کشیده بود که جلوی بابامم میرفتم توی بغلش و ور میرفتم با ممیاش. البته مثلا با اینکه بچه بودم سعی میکردم مخفیانه از بابام باشه. اما یا خودش می‌فهمید یا مامان که سرم داد میزد می‌فهمید و اونم حسابی اولا سرم داد میزد. بعدش چند باری خواست بزنتم که مامان نزاشتش. اما یه بار که کلاس سوم ابتدایی و 9 ساله بودم عصر بود و من بعد از مدرسه خوابیده بودم. مامان اومد کنارم خوابید تا یواش یواش بیدارم کنه. وقتی هوشیار شدم هی دست میزدم به ممیاش و هی مامانم میزد پشت دستم. تا اینکه خر شدم و یکی از ممیاش رو محکم گرفتم توی دستم و مامان با داد شدیدی گفت نکن کره خر. بابامم خونه بود و فهمید و اومد آنچنان زدم که هنوز یادمه. خیلی کتک خوردم. هر چی مامان خواست جلوش رو بگیره بابام سر اونم داد زد که تقصیر خودته. حتی هلشم داد عقب. اون موقع یادمه بهش گفت جنده ای بس که و منم نفهمیدم و با این حرفش حسلبی باهم دعواشون شد و منم یه چندتا کتک بد دیگه نوش جان کردم. اما همین شد که اخرین بار من شد دست زدم به ممیای خوشگل مامان. هر بار که هوس همچین کاری میکردم یادم به کتکا میوفتاد و منصرف میشدم.
اما برگردیم به شیر دوست داشتن من. وقتی که دیگه این کار رو نکردم یه جورایی این حس شیر خواستن از سینه مامان و ور رفتن با ممیاش رو با شیر خوردن جبران میکردم. درسته از 2 تا 9 سالگیم اگه شانسی لبم به نوک سبنش می‌خورد و نک میزدم هم چیزی توی دهنم نمیومد. اما فکر میکردم اینا شیر دارن همیشه و مامان نمیزاره بهم شیر بدن. از وقتی از شیر گرفته بودنم هم عاشق شیر بودم. اما دیگه بعد اون اتفاق این علاقم دو چندان شده بود. اما به تجویز مربیم هر چی شیر و عسل و شیر و تخم مرغ و چیرای پروتئن و مکمل های دیگه میخوردم ، همون فولادی که توی تنم بود باقی می‌موند. علاجش فقط هورمون بود که تخمش رو نداشتم. 14 یا 15 سالگیم بود که با جق زدن و پورن آشنا شدم. تازه اونجا بود که فهمیدم سینه زنا در حالت عادی شیر نداره. وقتی فهمیدم اینکه میگن جق کور و کچلت میکنه کصشعره ، از بچه‌ها شنیدم که جق زیاد بدن رو شل نیکنه. افتادم روی روزی حداقل دو بار جق زدن. اما دریغ از یه ذره شل شدن. عوضش توی باشگاه گاهی بدنم خالی میکرد و کم میاوردم. وقتی دیدم واسه من لااقل فایده نداره خواستمم ترکش کنم. اما دیگه معتادش شدم. فقط با یک نوع خاص از این همه پورنم جق میزدم. اونم مدلی که زنه توی فیلم ، ممیاش شیر بدن. برام فرقی نداشت لز باشه یا دختر و پسر یا گروهی یا حتی اونایی که ممیاشون گندن و نیپلش رو خود زنه زنه می‌گیره توی دهنش. فقط کافی بود برلم زنه ممیش شیر بده. با بقیه مدلای مورن حتی کیرمم گاهی به زور شق میکرد. تا اینکه 16 سالم بود که مامان 34 ساله من حامله شد. سعی میکرد اولای حاملگیش ناراحتیش رو خصوصا از من مخفی کنه. اما من متوجه شده بودم مدتیه اعصاب نداره و همش ناراحته و محل به بابم نمیزاره. هر چی شکمش میومد جلوتر بی اخلاق‌تر و عصبی‌تر میشد. هر روز دکتر بود که بعدا فهمیدم واسه نابودی بچه بوده. اما سر نه ماه خواهرم ملینا به دنیا اومد.

مامانم همیشه اندام خوبی داشت. اونم مثل من اهل ورزش بود. سینه‌هاش سایز 60 و گرد و بدون افتادگی بودن. شکمش هم تخت بود و قدش متوسط بود. جوری که حسابی بدرد بغلش کردن می‌خورد. من وقتی حامله شد با اینکه دیگه هرگز تخم نمیکردم بهش نگاه خریدارانه داشته باشم و حتی به بلوغم که رسیدم نگاه چپی بهش نداشتم ، اما دلم میخواست بعد این حاملگیش خیلی زود
برگرده با سابقش. دلم نمیخواست یه زن شکم گنده آویزون مامانم باشه. مامان سزارین شده بود و چند روزی رو تا جای بخیه‌هاش خوب بشه و از بیمارستان مرخص بشه رو به ملینا شیر خشک دادن. یک هفته درست از تولد ملینا گدشته بود و مامانم مرخص شده بود. یه صبح گرم تابستونی بود و من توی خونه بودم و بابا هم سر کار بود. یادم نیست چه کارش داشتم اما می‌خواستم برم توی اناق مامان و بابا و کاری با مامانم داشتم که قبل اینکه وارد اتاق بشم صدای قربون صدقه رفتانای مامان رو شنیدم و هی میگفت بخور عزیزم. نوش جونت. شیر مامان خوشمزست عزیزم؟

سریع برگشتم پشت دیوار و سرم رو دراز کردم و روی تخت مامان و بابا ، مامان رو دیدم که بالا تنش لخته و با شلوارک نشسته بود. ملینا رو روی دستاش بغل گرفته بود و سینش رو گذاشته بود توی دهن ملینا و بهش شیر میداد و این حرفا رو میزد بهش. این اولین باری بود که در حالت واقعی زنی رو می‌دیدم که داره شیر میده و دیگه فیلم پورن نبود. اونم زنی که خودم یه زمانی عشق ممیاش بودم. به ثانیه نکشیده بود با دیدن این صحنه کیرم شق شد و بی اختیار دستم رفت توی شلوارک و شرتم و شروع کردم به چلوندن کیرم. در کمال تعجب دیدم یه دفه مامان لای دوتا پاش رو باز کرد و دستش رو از روی شلوارکش گذاشت روی کسش و تا کسش رو با دستش لمس کرد ، چشماش رو بست و یه آه خفیف کشید. دیگه نتونستم تحمل کنم. هرگز تاحالا اینقدر حشری نشده بودم. انقدر که بدنم می‌لرزید و خیس عرق شده بودم. پشتم رو زدم به دیوار. صدای ناز مامان به گوشم می‌رسید.

مامان: خوشمزن؟ ممی مامان رو دوس داری عزیزم؟ جوووون. مکش بزن.آاااهههه

با صدای مامان حسابی خودم رو خیس کردم توی شرتم. سریع سرم رو دراز کردم و مامان رو نگاه کردم. دستش توی شرتش بود و حسابی داشت کسش رو می‌مالید که یه دفه لرزش بدنش شدید شد و پاهاش رو جمع کرد و همیتجور که داشت به ملینا شیر میداد ، ارضا شد و آروم گرفت. من پیشونیم رو به دیوار چسبوندم و چشمام رو بستم و یکم دیگه کیرم رو بازی دادم و قطرات آخر رو ازش در آوردم. آروم که شدم زود رفتم توی دستشویی. این اولین بار بود که با دید زدن مامان جق میزدم و این اولین عذاب وجدان گرفتن این کار بود. اولین بار بود که بعد از 9 سالگی ممیای خوشگل مامان رو می‌دیدم و از سرم در نمیومد. و اولین بار بود که خود ارضایی مامانم رو می‌دیدم و داشت داغونم میکرد. تا شب مثل مرده متحرک بودم. کلا توی یه حال داغونی بودم. این قضیه تا یک ماه ادامه داشت. مامان هر وقت که من خونه بودم و بابا نبود میرفت توی اتاق خودش و بابا و بالا تنش رو لخت میکرد و به ملینا شیر میداد و در اکثر مواقع خود ارضایی میکرد. بابا هم که خونه بود بازم میرفت توی اتاق. منم هر بار که متوجه میشدم و توی اتاق خودم نبودم ، میرفتم و از پشت دیوار کنار در اتاق دیدش میزدم و منم همزمان با مامان خودم رو خالی میکردم. توی این یک ماه هر روز که میگذشت منم عذاب وجدانم کمتر میشد تا اینکه رسما برام عادی شده بود. فقط برام سوال بود چرا مامان یکی اینکه بالا تنش رو لخت میکنه و یکی هم چرا تا فرصتش باشه شروع میکنه به خود ارضایی. حتی توی این یه ماه هم که پریود شد بازم خودش رو ارضا میکرد توی مدت پریودیش.
تا اینکه یه روز صبح که هوا هم خیلی گرم بود من رفته بودم بیرون و وقتی برگشتم و در خونه رو باز کردم ، دیدم مامان یه شلوارک زرد چسبون طبق معمول پاشه و بالا تنش لخته و جلوی تلویزیون روی فرش بصورت افقی خوابیده و ملینا هم جلوش خوابیده بود. مامان همیشه و اکثرا لباساش تنگ و چسبون بود و از لباس گشاد حتی توی تابستون و حتی توی خونه بدش میومد. دوتا پاهاش رو هم بود یکم پاهاش رو جمع کرده بود که باعث شده بود کونش از عقب برجسته‌تر بشه. تا کونش رو دیدم آب توی گلوم خشک شد.

مامان: کو سلامت؟
من: عه ببخشید سلام.
مامان: علیک سلام. اگه گرمته میخوای برو یه دوش بگیر
من: آره میرم بگیرم. خیلی گرمه

توی حموم یه دست واسه اون کون برجسته خوشگل جق زدم. وقتی برگشتم، منم رفتم روی مبلی که پایین پای مامان بود نشستم. در کمال تعجب مامان اصلا خودش رو نپوشوند. ملینا رو به خودش چسبونده بود و داشت شیرش میداد. من چشم از بدن سفیدش و اون ممی گردش که ملینا داشت مکش میزد نمیتونستم بر دارم. همش منتظر بودم دستش بره سمت کسش و خودش رو بماله اما اون روز نکرد. یه یک ساعتی همونجور خوابیده بود و بعد چند دقیقه مونده بود بابا بیاد، رفت یه رکابی و یه سوتین پوشید. اما وقتی که بابا بودش و ملینا شیر می‌خواست، دوباره میرفت توی اتاق. دو سه روز بعدش هم وقتی بابا نبودش جلوم با بالاتنه لخت می‌نشست و به ملینا شیر میداد. اما دستش رو اصلا به لای پاش نزدیک نمیکرد. کاملا متوجه بود من نگام رو ازش بر نمیدارم. اما هیچ واکنشی نشون نمیداد. تا اینکه یه روز صبح بود که من توی اتاقم مشغول ps5 بودم و وقتی بازیم تموم شد و رفتم بیرون دیدم کف اتاق خوابیده و یه شلوارک آبی آسمونی هم پاشه و بالا تنش لخت و دستش هم لای پاشه. اولش خواستم برم روی مبلی که نزدیک تلویزیون بود بشینم جلوش. اما گفتم قطعا سریع دستش رو در میاره و حال کردنش ناتموم میشه. بزار حالش رو کنه و من از همین پشت نگاش میکنم. خیلی طول نکشید که منم دستم رفت توی شرت و شلوارکم. فاصلم باهاش شاید فقط 3 متر کمتر هم بود. یه دفه بدون اینکه دستش رو از توی شرت و شلوارش در بیاره، دستش رو آورد روی کونش و با سوراخ کونش باز میکرد و آروم آه میکشید و قربون صدقه ملینا میرفت. به شدت داشتم جق میزدم. مامان دستش رو در اورد و یه اسپنک زد در کون خودش. بعد دوباره سریع دستش رو برد جلو و یه پاش رو داد بالا و شروع کرد به مالیدن کسش. از حرکت دستش معلوم بود داره به شدتم کسش رو می‌ماله. دو سه تا آه کنترل شده اما عمیق کشید و آروم شد و سرش رو خم کرد و ملینا رو بوس میکرد. منم یکی دو بار دیگه کیرم رو عقب جلو کردم و حسابی خودم رو خیس کردم.

هی خواستم برم توی اتاقم یا برم حدتقل دستشویی و خودم رو بشورم. اما دلم می‌خواست برم جلوش بشینم. من خودم شلوارکم مشکی بود و معلوم نبود خودم رو خیس کردم. اما توی چندتا پورن دیده بودم زنه با پستونش که ور میرفت و پستونش رو خودش مک میزد و شیرش رو می‌خورد ، دستشم توی شرت و شلوارش بود و بعد جلوی شلوارش خیس میشد. حالا می‌خواستم جلوی خیس شلوار مامان رو هم ببینم. صدام رو صاف کردم که صدایی داده باشم تا بفهمه من از اتاقم اومدم بیرون. مامان تنها کاری که کرد وقتی صدام رو شنید ، پاییش که بالا بود و روی ان یه پای دیگش بود رو توی شکمش خم کرد تا خیسی شلوارش معلوم نباشه. خصوصا که رتگش آبی بود کاملا معلوم بود. رفتم و روی مبل نزدیک تلویزیون جلوش نشستم. اما جای اینکه نگام به تلویزیون باشه ، بی اختیار نگام دوخته شده بود به مامان. مخصوصا به اون ممیای گردش که واقعا خوشگل بودن. اصلا با قبلش تغییر حالت زیادی نداده بودن. فقط سفت‌ار شده بودن. اما سایزشون همون سایز بود. سعیم میکردم لای پای مامان رو ببینم اما پاش رو خم کرده بود و نمیشد دید.

مامان: به چی نگاه میکنی شاهین؟ تلویزیون کنارته‌ها
من: هیچی. به چیزی نگاه نمیکنم.

سرم رو کردم به سمت تلویزیون و دوباره ده دقیقه بعد برگشتم نگاش کردم.

مامان: مگه تو آدم ندیدی؟
من: مامان به این خوشگلی ندیدم.
مامان: به به. خوشم باشه. شیرین زبونم که شدی تو. بچه روت رو بکن اونور. مگه نمی‌بینی گرمه هوا؟ بزار راحت باشیم دو دیقه.
من: ای بابا کاریت ندارم.

این بار یکم سرم رو کردم توی گوشیم. اما زیر چشمی مامان رو نگاه میکردم و متوجه نگاه‌هاب دزدکی مامانم رو یخودم شده بودم. از شانس خوب یا بدم شارژ گوشیم رسید به 5 درصد و نورش کم شد و داشت میرفت به سمت خاموشی. از بین تلویزیون و مامان به اون خوشگلی ، مامان رو دوباره انتخاب کردم. نگام روی شکم خوشگلش بود. هنوز مثل سابق تخت نشده بود. اما داشت کم کم میشد. همینجور نگام اومد بالا و روی ممیای خوشگل مامان ایست کرد. محو نگاه شدم دوباره.

مامان: چیه؟ نکنه شیر میخوای؟

من قفل کردم. اصلا حرفی نزدم و نمی‌تونستمم بزنم. اما یه برق خاصی توی چشمام موج زد که مامان خیلی زود فهمید.

مامان: شیر میخوای؟

من باز سکوت کردم

مامان: یادته آخرین باری که این سینه‌ها رو می‌خواستی چی شد که؟

بازم سکوت کردم و توی ذهنم از شیر خوردن گذشته ، تا خود سکس با مامان رو یه دفه داشتم سناریوش رو می‌چیدم.

مامان: هووووو. نخوری منو با این نگات. بچه پررو.

اینو گفت و بلند شد از جاش. من یه احظه خیسی رو دیدم روی شلوارش. اما زود برگشت و رفت به سمت حمام. دوباره دستم رفت سمت کیرم که صدای چرخوندن کلید توی در رید اوی حالم و پاشدم کاسه کوزم رو جمع کردم.

فردا صبحش کلاس زبان بودم. اما پسفردا صبح از خواب بیدار شدم و صبح بخیری گفتم و رفتم دستشویی و وقتی برگشتم دیدم مامان روی یکی از مبلای سه نفره نشسته و بازم بالاتنش لخته و ملینا رو روی دستاش بغل گرفته و سینش رو گذاشته توی دهنش. روی میز ناهارخوری نگاه کردم و دیدم مامان برام صبحانه رو مفصل اماده کرده. یه لیوان پر شیرعسل با دوتا لقمه نون و خامه عسلی.

من: مامان جون تو خوردی؟
مامان: آره عزبزم. نوش جونت تو بخور.

نشستم روی صندلی که روبروی مامان بود. نگام به تن خوشگل مامان دوخته بودم و صبحانم رو می‌خوردم. مامان شیر ملینا رو داد و ملینا روی دست مامان خوابش برده بود. مامان آروم که بیدار نشه گذاشتش کنارش روی مبل. لای پاش رو نگاه کردم دیدیم خبری از خیسی نیست انگار. شلوارکش نارنجی با گل‌های رنگا به رنگ بود. نمیدونم با خودش ور رفته بود یا نرفته بود. مامان سرش رو کرد توی گوشیش. اما متوجه شدم که اونم مثل من دزدکی منو نگاه میکنه.

مامان: بازم که نگاتو قفلی زدی روی من
من: نه والا
مامان: دروغگوی افتضاحی هستی
من: اگه هم تو راست بگی ، حتما علتی داره
مامان: چه علتی اونوقت؟
من: شیر خوردن ملینا رو دیدم یاد خودم افتادم.
مامان: عجب. یعنی یادته شیر می‌خوردی؟
من: هیچوقت یادم نمیره. اگه یادت باشه همون موقع‌ها هم که هی می‌خواستم بخورم و نمیزاشتیم هم می‌گفتمت که یادمه.
مامان: پس از همون طفولیتت دروغگوی مفلوک افتضاحی بودی.
من: باورش با خودت دیگه. ولی من یادمه.
مامان: خب حالا که چی؟
من: هیچی.
مامان: ولی به نظرم منظوری داریا این همه شیرین زبونی میکنی. کلا تازگیا نوک زبونت رو باید بچینم
من: شما مامانمی و صاب اختیارم. هر وقت خواستی بگو زبونم دو تقدیم کنم.

دیگه صبحونم تموم شده بود. یکم پیش خودم دو دوتا چهارتا کردم.‌دبدم راس میگه. من اگه این زبون رو نداشتم تاحالا کلام پس معرکه بود. از دوازده سیزده سالگی خیلی سر زبون دار شده بودم. تا اینجا رو همچین خوب جلو اومده بودم. یکم فکر کردم حالا چی بهش بکم میخم رو محکم بکوبونم تا شاید فرجی شد و بهم یکی دو قطره دلش به رحم اومد شیر داد. یه دفه به ذهنم رسید:

من: بازم شیر داریم؟ خیلی خوشمزه بود این
مامان: آخی بمیرم. نه ته شیشه بود. به بابات گفتم ظهر میاد خونه بگیره. حالا اگه میخوای پاشو لباست رو بپوش برو سر کوچه بگیر.
من: هووووو. کی حوصلش رو داره گرما. اونم وقتی منبع شیر داریم توی خونه.
مامان: خیلی کثافت پر رو شدی تو شاهین. برو شیر دوست دخترات رو بخور. میخوای شیر مامانت رو بخوری؟
من: خودت بهتر میدونی که دوست دختری ندارم. تازه داشتمم دخترای این دوره زمونه اجازت میدن آخه؟ فقط کیف پول سیار می‌بیننت.
مامان: تو دوست دختر نداری از بی عرضگیته. من باید جورش رو بکشم؟
من: جور چی؟ کشک چی؟ مگه میخوام خلاف شرع کنم؟ اگه کار بدی بود که تا دو سالگیمم که بهم میداد کار بدی بود. چطور اون موقع نبود حالا هست؟
مامان: خیلی بیشعور شدی. حیف که باباتم از تو شعورش بدتره بهش بگم تا ادبت کنه

مامان اینو گفت و رفت. انگار تیرم حسابی خورد به سنگ. با کیری آکنده از غم رفتم توی اتاقم و پی گیم و تا ساعت 11 همونجا موندم. 11 که اومدم بیرون دیدم مامان توی آشپزخونست. ملینا هم روی یکی از مبلا خوابیده بود و واسه خودش دست و پا میزد.

مامان: چیزی میخوری؟
من: نه مرسی.
مامان: عصر باشگاه داری؟
من: نه دیروز بود.
مامان: پس میای سه تایی عصر بریم بیرون؟ حوصلمون سر رفته
من: باشه.

مامان توی آشپزخونه مشغول غذا پختن بود که ملینا لج شیر رفته بود. بهش واقعا حسودیم میشد.

مامان زیر غذاش رو کم کرد و اومدش. اول تیشرت و بعدم سوتینش رو در آورد و نشست روی همون مبل سه نفرمون و ملینا رو روی دستاش بغل گرفت و بهش شیر داد. خیلی نامحسوس سر انگشتاش رو دزدکی دیدم داره از روی شلوارکش می‌ماله به کسش. نگاه مامان مطلقا روی من بود و من نگاه اصلیم به تلویزیون بود و از گوشه چشم مامان رو نگاه می‌کردم. توی دلم خیلی ازش عصبانی بودم. آخه چرا داری جلوی من این کار رو میکنی؟ میخوای آتیشم بزنی آخه؟
اصلا به قصد ارضا شدن کسش رو نمی‌مالید. حتی جوریم نبود که ضایع باشه. فقط سر انگشتاش رو خیلی آروم به بالای کسش رسونده بود و آروم یکم می‌چرخوند. ملینا دیگه سیر شده بود. مامان گذاشتش روی مبل کناری. حالا همینجور به من نگاه میکرد و من به تلویزیون نگاه می‌کردم.

مامان: شیر میخوای؟
من: مگه نگفتی نداریم؟
مامان: اگه قول بدی فقط همین یه بار تست کنی بیا بهت شیر بدم.
من: شیر سینه‌های خودت؟
مامان: خنگ مگه شدی؟ آره دیگه

مثل فنر از سر جام بلند شدم. حس برق گرفتگی داشتم انگار. شور و شوق از همه جام داشت میزد بیرون.

مامان: نگاش کن نگاش کن. مثل قحطی‌ زده‌های گشنه ندید بدید.
من: ندید بدیدم هستم واقعا.
مامان: فقط چندتا شرط داره
من: هر چی باشه به دیده منت.
مامان: مک زدنت دیگه مثل ملینا نیست. پس خیلی آروم و با فاصله از هم مک میزنی.
من: چشم حتما.
مامان: یه موقع خر نشی نوک سینم رو گاز بگیریا. دستم به بدنم نمیزنی
من: حتما حتما. قول میدم
مامان: برو سر اونور مبل بشین و بعد بخواب و سرت رو بزار روی پام.
من: به کمر بخوابم؟
مامان: آره.

خوابیدم و مامان گفت یکم بیام بالاتر. اومدم منم. هیجان داشت قلبم رو منفجر میکرد. خوب بور که باد کولر مستقیم روی ما بود. چون در غیر این صورت منفجر میشدم. چشم از نوک سینه خوشگل مامان که کوچولو هم بود و از نوک ممه‌هایی نبود که اندازه یه بند انگشته و خیلی زشته نبود. سینه‌هایی سفید بدون هاله‌ای.

من: وای مامان خیلی سینه‌هات خوشگلن.
مامان: مرسی. ولی زبون نریز.

مامان یکم کمرش رو خم کرد و نوک سینش رو گداشت روی دهنم و گفت شروع کن.
همین تا نوک کوچولوی سینش رو وارد دهنم کرد ، اول با نوک زبونم یه لیس زدم به نوک سینش. اصلا خیلی حس خوبی داشتم. یه مقدار مکش زدم و شیر ازش اومد توی دهنم. شیر رو توی دهنم نگه داشتم. مزه خیلی شیرینی برام داشت. آروم قورتش دادم پایین. لگه بهم نگفته بود اروم مکش بزنم ، دلم می‌خواست مثل گرگ چنان مکش بزنم و دهنم رو پر شیر کنم تا خفه بشم. مک دوم رو یکم بیشتر زدم و دهنم رو یکم بیشتر از شیر کردم. زبونم رو توی مایع شیر چرخوندم و بعد قورتش دادم. مثل شیر گرم کرده بود. خیلی سنگین و علیظ بود و شیرینی خاصی داشت و از همه مهم‌تر حس آرامش عجیبی بهت میداد. بعد مک دوم مامان کمرش رو صاف کرد و سینش رو از توی دهنم در آورد.

مامان: چطور بود؟
من: عالی مرسی مامان جون
مامان: از اینجاتم معلومه خیلی خوش خوشانت شده.

دست مامان رو روی کیرم حس کردم. اونم کیری که حواسم اصلا نبود شق کرده و مثل آنتن ساف شلوارک و شرتم رو داده بالا. دست مامان دور کیرم از روی شلوارک و شرت حلقه شد و یکم فشارش داد با دستش کیرم رو. من شک شده بودم. نمیدونستم چه کار کنم. حتی فکر کنم نفسمم در نمیومد و خودم حالیم نبود.

مامان: خجالت نمیکشی تو؟
من: من...من...مم...ببخ...

مامان دوباره دولا شد و اون سینه دیگش رو گذاشت توی دهنم و گفت حرف نزن. مک بزن. فقط هر مکت رو مقدار کم بزن.
فرصت فکر کردن بهم نداد اصلا. زود دوباره سینش رو گذاشت توی دهنم و شروع کرد خیلی آروم انگشتاش رو روی کیرم از روی شرت و شلوارکم بالا پایین کردن. حسم کردم دست چپش رو یواش برد زیر سرم و گذاشت روی کسش.

مامان: بخور. بخور پسرم. راحت شدی بعد این همه سال؟
من: اوهوووم

مغزم چسیده بود. خجالتم داشت به شهوت تمام و کمال تبدیل میشد. حس فوق‌العاده‌ای بود مامان داره کیرم رو می‌ماله. یکم با انگشتاش بیشتر کیرم رو فشار داد. مامان سرش رو هم کرد و یه بوسه زد به شکم و یکی هم زد به قفسه سینم از روی لباس. از شدت لذت سر و صدام در اومده بود و با ممه‌تی که توی دهنم بود اوووم میکردم. دهنم پر شیر گرم و شیرین مامان شده بود و این حشریت و لذت برام سخت کرده بود شیر رو قورت بدم. از طرفیم هی مک میزدم نوک سینش رو. یکم شیر از کنار دهنم زد بیرون. مامان دوباره سرش رو خم کرد و زبون کشید روی لپم و شیر رو خورد.

مامان: قربونت برم. دیگه مکم نزن. شیر رو بخور. خفه میشیا.

به سختی جلوی خودم رو گرفتم و مک نزدم دیگه و شروع کردم شیر رو قورت دادم تا تموم شد. دوباره یه مک کوچولو دیگه زدم و همون لحظه هم مامان سرعت مالیدن انگشتاش روی کیرم رو سرعت داد و توی دست مامان ارضا شدم. دیگه نمیشد جلوی خودم رو بگیرم و ارضا نشم. خیلی حشری شده بودم. بدنم به لرزه افتاده بود و مامان هی میگفت جوووون پسرم. جوووون آروم شو عشق مامان. آبم که اومد حسابی جلوی شلوارک و شرتم رو خیس کردم. دیگه مک نمیزدم و فقط نوک سینه مامان توی دهنم بود. مامان خودش سینش رو از دهنم در اورد و من سریع بلند شدم. نگام که به جلوی شلوارک خیسم خورد ، عرق شرمی نشست روی بدنم. تا همین چند ثانیه پیش حشریت تمام وجودم رو گرفته بود. اما حالا فقط خجالت رو حس می‌کردم.

من: ببخشید. ببخشید.

بلند شدم و رفتم سمت حموم. زیر آب حالم خراب بود. یه یک ساعتی رو زیر آب بودم و روم نمیشد بیام بیرون. همش از خودم می‌پرسیدم حالا قبول کرد بهم شیر بده درست. قابل هضمه. اما چرا کیرم رو مالید؟ چی شد یه دفه؟ وقتیم اومدم بیرون سریع رفتم توی اتاقم و تا یه ساعت بعدش که بابا اومد از سر کار بیرون نیومدم و همش توی همین فکرا بودم. سر غذا هم خیلی نگاش نمیکردم. بابا می‌خواست یه چرت بزنه که مامان بهش گفت ما عصر میریم بیرون و اونم قبول کرد. بابا ساعت 4 رفت دوباره. شغلش حسابدار یه شرکت خصوصی بود. من توی اتاقم بودم. نمیدونم چرا نگران مامان شده بودم که این همه شیر به من داد و شیر به ملینا میده کلسیم بدنش تموم نشه یه وقت و ضرری به بدنش نرسه در آینده. اینترنتی براش یه وقت دکتر گرفتم پیش دکتر زنانش و کلیم گشتم براش دنبال مکمل‌های مختلف. روی تختم بودم و سرم توی گوشی بود که دیدم در اتاق رو در می‌زنن. در که باز شد مامان بود.

مامان: حالا میای بریم؟
من: آره آره. حتما
مامان: پس پاشو کارات رو بکن.

مامان همینجور دم در اتاق وایساده بود. وقتی می‌خواستم از اتاق برم بیرون ، باید از جلوش رد میشدم. تا خواستم رد بشم مامان دستش رو گذاشت روی شونم و گفت کار بدی نکردی. خودتو اذیت نکن. منم یه اوهوم گفتم و رفتم یه دستشویی. مامان فکر میکرد من مثلا عذاب وجدانی چیزی گرفتم. اما عداب وجدان نبود. شک بودم فقط. سوار ماشین که شدیم و مامانم راننده بود ، مامان گفت کجا بریم؟ و منم اسم خیابونی رو بردم که مطب دکتر بود داخلش. مامان یکم تعجب کرد. اما رفت. وقتی فهمید برای چی براش وقت دکتر گرفتم ، خیلی ذوق کرد و بی اختیار توی ماشین منو توی بغلش گرفت و کلی بوس کرد لپم رو و ازم تشکر کرد. من روم نمیشد برم داخل مطب دکار زنان. واسه همین مامانم ملینا رو پیش من گذاشت. چند دقیقه بعد مامان گفت مطب شلوغه و یه نیم ساعتی باید منتظر بمونم. منم گفتم عیب نداره و قرار شد اگه ملینا بیدار شد و گریه کرد زنگ بزنم مامان زود بیادش. توی این فرصت سریع رفتم یه داروخونه و براش کلی مکمل تقویتی که نیاز به تجویز دکتر نداشت خریدم. کنار داروخونه یه مانتو فروشی بود. براش یه مانتو به سلیقه خودم با پس اندازی که داشتم خریدم. مانتو یکم تنگ و چسبون بود. از عمد براش خریدم. وقتی بدن مامان رو تصور کردم توی مانتو دوباره حشری شده بودم. فعلا حس سکس باهاش رو در خودم نداشتم. اما کیرم واسه مامان بی اختیار شق شده بود. براش کادوش هم گرفتم و رفتم دم مطب. دیگه مامان اومد و خدا رو شکر مشکلیم نداشت. کلی اون روز توی خیابون و بعدم توی پارک گشتیم و منم مثل پروانه دورش میگشتم. مامان همش یه خنده زیر پوستی داشت که انقدر دارم پاچه خواری میکنم. اون روز خیلی بهمون خوش گذشت. خصوصا وقتی فهمید براش مانتو خریدم. فردا صبح من 8 تا 10 کلاس زبان داشتم و وقتی اومدم خونه و یه دوش گرفتم ساعت 11:30 شده بود. مامان روی مبل نشسته بود و منم رفتم روی یکی از مبلا نشستم. تن مامان یه رکابی و یه شلوارک ست صورتی بود. مامان اومد نشست روی فرش و رکابی و سوتینش رو درآورد و ملینا رو بغل کرد و توی آغوشش گرفتش و شروع کرد بهش شیر دادن. منم نگام دوخته شده بود به مامان. دیگه زیر چشمی و اینا هم در کار نبود و صاف نگاش میکردم و کیرم رو هم براش شق کرده بودم. دیگه شیر خوردن ملینا تموم شد. مامان گذاشتش با فاصله کنارش روی زمین که تشکش آماده پهن بود. توی بغل مامان خوابش برده بود. مامان سرش رو کرد سمت من و دید همینجور نگاهش میکنم و متوجه کیرمم شد که باعث شده بود جلوی شلوارکم باد کنه. مامان چرخید و به پهلو و از اونوری شد. یعنی ملینا پشت سرش بود.

مامان: بیا بخواب بغل دستم تو هم شیر بخور اگه میخوای.
من: نه مرسی.(خجالت می‌کشیدم از اتفاق دیروز. یکم برام غیر قابل هضم بود و از طرفیم نمیخواستم هول باشم و زود بپرم برم. یکم خواستم ناز کنم)
مامان: واسه دیروز خجالت نکش. یه اتفاق طبیعی بود و تقصیر منم بود. بیا.

حالا پاشدم رفتم و کنارش دراز کشیدم.

مامان: یکم برو پایین‌تر تا دهنت جلوی سینم باشه.

منم رفتم پایین‌تر. مامان خودش رو یکم به سمتم خم کرد و من دهنم رو باز کردم و نوک سینه مامان وارد دهنم شد.

مامان: دستت رو بزار روی پهلوم.

منم گذاشتم و دست مامانم روی سرم احساس کردم.

مامان: آروم شروع کن عزیزم.

یه مک کمی زدم و شیر گرم و غلیظ مامان مقداری وارد دهنم شد. اصلا دستم رو روی پهلوش تکون نمیدادم و فقط ثابت روی پهلوی لخت و لطیفش بود. شیر رو توی دهنم چرخوندم و بعد خوردمش و دوباره مک کوچیک دیگه زدم.

مامان: یه کاری بگم میکنی؟ دوباره مثل دیروز وسط کار ول نکنی بریا!

شیر رو خوردم و ممی مامان رو ول کردم.

من: جونم مامان. چه کار؟ آخه دیروز خیلی زشت....
مامان: خب حالا انروز. دیروز دیگه تنوم شد و حالا امروزه. اگه قول بدی به بابات نگی و سواستفاده هم نکنی میای یکم خوش بگذرونیم؟
من: چشم حتما. ولی چجوری خوش بگذرونیم؟
مامان: عمینجور که داری سینم رو مک میزنی و شیر میخوری ، دستت رو ببر توی شلوارک و شرتت و با اونجات بازی کن.
من: آخه زشته.
مامان: نه زشت نیست. ما که اهل قید و بند و اینا نیستیم. فقط باید مراقب باشیم بابات نفهمه یه موقع.
من: خب تو چجوری حال میکنی؟
مامان: مثل تو. منم با خودم ور میرم. اگه هم آبت اومد بریز توی شرتت. بعد میریم حموم.
من: مطمئنی یکم از حد خارج نمیشیم؟
مامان: حد و مد رو ول کن. خجالتم نکش. هر جور دوست داری با اونجات ور برو.

مامان دیگه فرصتی حرف زدن یا فکر کردن بهم نداد. دستش رو گذاشت روی صورتم و سرم رو به سینش چسبوند. من دهنم رو باز کردم و نوک سینه وارد دهنم شد. بعدم دستم رو گرفت و بردش پایین.

مامان: ببرش توی شرتت. خجالتم نکش. قشنگ بمالش و باهاش بازی کن. هر جور دوست داری خودت. یکم لای پات رو باز کن راحت باشی.

بعدم خود دست چپش رو برد توی شرتش و پاشم یکم بلند کرد و شرو کرد به مالیدن کسش. منم حسابی دیگه عنان از کف دادم و شروع کردم به جق زدن اونم با سرعت. ممی مامان رو هم مک میزدم و سعی کردم مک‌های کوچیک اما مستمر بزنم. هر یه مکی که می‌زدم شیر رو قورت می‌دادم و بعد با فاصله اندکی دوباره مک میزدم. حرفای مامان دیوونم می‌کرد.

مامان: جوووون. شاهین قربونت برم قشنگ سینه مامان رو مک بزن. اونجاتم حسابی بمال. بمال و لذت ببر

مامان خودشم دستش مثل فنر تکون می‌خورد. دیگه حرف نمیزد و آروم آه‌های خفیفی رو از ته گلوش بیرون میداد. دست دیگش رو آورد و گداشت پشت سرم و موهام رو نوتزش میکرد. یه دفه یه اوووف بلند گفت و پشت سرش یه آه بلند کشید.

مامان: بیشتر بیشتر مک بزن.

منم هر مکم رو بیشتر کرد و دهنم پر شیر میشد هر بار. تن مامان شروع کرد به لرزه خفیفی و پاش رو که بالا داده بود رو بست و دو سه تا اه و اوف کرد و انگار بدنش اروم گرفت و دستش رو از شرتش درآورد و یه دفه تیشرت من رو بالا زد و دستش رو گداشت روی پهلوی لخت من. خیسی دستش رو روی پهلوم حس کردم و همین باعث شد که منم آبم بیاد و خالی کنم توی شرتم. موقعی که داشتم ارضا میشدم نوک سینه مامان از دهنم در اومد و بی اختیار یه دفه گفتم اوووف مامان. مامان جووون و مامانم
در جواب بهم گفت جونم پسر خوشگلم. خودتو خالی کن جووون.
این شاید بهترین ارضا شدنی بود که تا اون روز تجربه کرده بودم. وقتی دوتامون حسابی افت کرده بود بدنامون ، مامان به کمر و صاف خوابید. منم کنارش صاف شدم.

من: مرسی مامان جون. خیلی حال داد
مامان: خواهش پسر گلم. منم خیلی خوب بود. فقط یه موقع جلوی بابات کاری نکنیا یا مثلا هی نگاه به سینه‌هام نکنیا
من: نه مامان. مگه دیوونه‌ام
مامان: اصلا دوباره نمیخوام خاطره تلخ 9 سالگیت تکرار بشه.
من: مامان!!!
مامان: جونم؟
من: میشه یه چیزی ازت بخوام؟
مامان: با اینکه میدونم در مورد چه چیزایی هست ، ولی بگو تا سبک سنگینش کنم ببینم چی میخوای
من: چیز زیادی نمیخوام به خدا. فقط میشه یه بوسی کنم روی لبت؟

آخه اون روز مامان یه ته آرایش کمی روی صورت خوشگلش از وقتی اومدم خونه داشت. خیلی کم بود. اما حس کردم خودش رو واسه برنامه حالاش برام خوشگل‌تر چیزی که هست کرده.
مامان خندید. ولی چیزی نگفت. یک دقیقه بعد یه دفه برگشت و خودش رو به شکم خوابوند روی من. کیرم درست روی کسش قرار گرفت.

مامان: آخه آدم از مامانش لب میخواد؟

فرصت حرف زدن بهم رو نداد و لبش رو غنچه کرد و گذاشت روی لبم. منم دستام رو دور کمرش حلقه کردم و کمر لختش رو نوازش میکردم. اصلا لبای همو مک نمیزدیدم و فقط روی هم بود. نفسای گرم مامان که به صورتم میخورد دیوونم میکرد. لب مامان باز شد و منم لبم رو باز کردم و شروع کردیم به مک زدن لبای هم. من نوک زبونم رو وارد دهنش کردم و مامانم نوک زبونش رو به زبونم زد. کیرم درست روی کسش شق شق کرده بود و به کس مامان فسار میاورد. به خودم جرعت دادم و کف دست چپم رو به کونش رسوندم و یکم از روی شلوارکش کون برجستش رو نوازش دادم. مامان لبش رو روی لبم می‌چرخوند حسابی لبم رو مک میزد. بعد شاید 5 دقیقه لبش رو جدا کرد. یه بوسه زد به سر دماغم و توی چشمام نگاه کرد.

مامان: خوب بود؟ دوس داشتی؟
من: مرسی مامان خوشگلم. واقعا نمیدونم چی بگم.

مامان یه بوسه دیگه روی لبم زد.

مامان: اشکال نداره. دستت رو بزار روی باسنم و یکم فشارش بده.

مامان دوباره لبش رو گذاشت روی لبم و شروع کردیم لب گرفتن. منم دستم رو گذاشتم روی کونش و گوشت سفت کونش رو با دستم فشار میدادم. دلم می‌خواست دستم رو ببرم توی شلوارکش و شرتش اما روم نمیشد. مامان توی دهنم اووووم میکرد و سعی میکرد کسش رو تا جای ممکن به کیر شق من فشار بده. دست دیگمم توی موهای نرم و لختش چرخ میدادم. بعد چند دقیقه مامان لبش رو برداشت از لبم و توی چشمام نگاه کرد. دستم همینجور روی کونش بود. اما تا لبش رو جدا کرد دیگه کون خوشگلش رو فشار نمیدادم.

مامان: قربون نگاه معصومت بشم

مامان یه بوسه زد روی پلک چشمم و بعدش یه بوسه زد روی لبم و دوباره توی چشمام خیره شد.

من: مامان جون
مامان: جون دلم؟
من: خیلی خیلی خوشگلی
مامان: مرسی پسر گلم. تو هم بدنت عضله‌ای هست. حسابی دختر کشه
من: ولی دوست دارم حجیم بشه

مامان سرش رو آورد کنار گوشم و یواش توی گوشم گفت اونم تا چند وقت دیگه میشه. بهت قول میدم.
مامان سرش رو گذاشت کنار سرم و صورتش رو به صورتم می‌مالید.

مامان: آههه شاهینم خیلی دوست داره مامان
من: منم خیلی دوست دارم مامان. مخصوصا با کارایی که حاظری واسم بکنی
مامان: فقط عزیزم به کسی نگی از مامانت لب گرفتیا
من: مگه خرم؟ به کی بگم؟
مامان: تاحالا دوست دختر نداشتی؟
من: نه اصلا
مامان: چرا؟
من: اصلا نمیدونم چجوری پیدا کنم. رومم نمیشه پیشقدم بشم
مامان: بهتر. دخترای این دوره زمونه خیلی بد شدن. میگم بازم لب میخوتی بهت بدم؟

من سکوت کردم.

مامان: چرا جوتب نمیدی؟
من: اگه اجازه بدی بازم ممنون
مامان: بزار برم یکم رژلب به لبم بزنم خوشمزه‌تر بشه.

مامان از روم بلند شد. جلوی شلوارکش رو دیدم که خیس خیس بود. مامان رفت و چند دقیقه دیگه اومد. رژلب سرخ قشنگی رو زده بود به لبش. مامان اومد و جلوم وایساد.

مامان: پاشو تیشرتت رو در بیار از تنت.
من: واقعا؟
مامان: آره پاشو زود. خیلی وقت نداریم. الآنست که بابات بیاد.
در آوردم و یه دفه دیدم مامان هم شلوارکش رو کشید پایین. زیرش یه شرت صورتی همرنگ شلوارکش پاش بود. شرته هم جلوش حسابی خیس بود. عجب کس تپلی داشت. دلم میخواست حمله کنم بهش و فقط بخورمش.

مامان: شلوارکت هم در بیار. فقط شرتت پات باشه. زود بدو. فکر و استخاره نکن.

کامل فکرم رو داده بودم دست مامان. سریع شلوارکم رو هم دراوردم و گذاشتم کنارم. مامان اومد و خوابید روم. عجب حس خفنی بود. بدنای لختمون بهم خورد واقعا حس بی‌نظیری بود. کیرم لای رونای مامان بود و چسبیده بود به کسش. دیگه طاقت نیاوردم و بدون اجازه ازش شروع کردم با دو دستم نوازش دادن بدنش. دست راستم رو به رونش سعی میکردم برسونم. مامان فهمید و از عمد پاش رو خم کرد توی شکمش تا راحت پاش رو دست بکشم. مامان لبش رو گداشت توی لبم. رژلبش مزه ترشی داشت. با ولع لبش رو مک میزدم و می‌مالیدمش. خودش
     
  ویرایش شده توسط: SH_F   
مرد

 
ادامه 1 داستان (شیر عسل)

بهم اجازه مالیدن کونش رو داده بود. دست چپم رو روی کونش گذاشتم و شروع کردم به مالیدن و فشار دادن لپ کونش. اما من لمس لپ کون لختش رو می‌خواستم. دیگه اصلا طاقت نداشتم و عقلمم درست کار نمیکرد. ضربلن قلبم خیلی بالا بود. بدون اجازه ازش دو بر شرتش رو گرفتم و جمعش کردم لای شیار کونش. حالا دوتا لپ کونش لخت بود. اول دوتا دستم رو گذاشتم روی لپای کونش و حسابی دستام رو روش مالیدم و بعد گدشت لپ سفت کونش رو فشار دادم. مامان توی دهنم یه آه بلند کشید و دوتا پاش رو بازتر کرد تا کسش بیشتر به کیرم فشار بیاره و با ولع بیشتری لبم رو مک میزد. دلم می‌خواست با سوراخ کونشم بازی کنم. اما دیگه جرعت نکردم و ترسیدم یه چیزیم بگه. لپای کونش رو حسابی فشار میدادم. مامان لبش رو از لبم برداشت و یه لیس از گردن تا روی لپم کشید. خیلی حال داد. نفسای داغش دیوونم کرده بود.

من: وای مامان جون
مامان: جووووو. قربونت برم. پسر خوشگل من

مامان سرش رو گداشت کنار سرم و ریز ریز بوسه میزد به گردنم. منم داشتم لپای کونش رو می‌مالیدم.

مامان: با یه دستت یکی از سینه‌هامو فشار بده. با دست دیگتم همون باسنم رو بمال.

آخ که چقدر دوس داشتم اسم کون رو بیاره جلوم. اما نیاورد. من با دست راستم ممیش رو گرفتم و دست چپم هم که روی کونش بود مامان خودش دستش رو گداشت روی دستم.

مامان: سینم رو فشار بده عزیزم

اون سینه توپیش کامل کف دستم بود و منم فشارش دادم. مامانم دستش رو روی دستم فشار داد. کف دستم خیس از شیر سینه مامان شده بود. مامان باز لبش رو گذاشت توی لبم. من لب پایینش رو حسابی براش مک میزدم. فکر کنم لپ کونش رو قرمز کرده بودم از بس فشارش داده بودم. بعد چند دقیقه یه دفه مامان از روم اومد کنار و سمت چپم و رو به من به پهلو خوابید.

مامان: بیا مثل اونوقتی که شیر می‌خوردی و خودمون رو می‌مالیدیم ، حالا از هم لب بگیریم و خودمون رو بمالیم.
من: مامان زشته آخه.
مامان: ولمون کن تو رو قرآن. زشت کجان؟ بیا جلو ببینم. دست چپت رو دراز کن بیام بخوابم روی دستت.

دست چپم رو دراز کردم و مامان دست راستش رو برد پشت سرم گذاشت و اومد خوابید روی دستم.

مامان: مثل اونوقتی حسابی بمال آلتت رو. لب منم حسابی مک بزن.

مامان لبش رو گداشت توی لبم و پاش رو یکم داد بالا و با دست چپش مشغول مالیدن کسش از روی شرت شد. منم با دست راست گردن کیرم رو از روی شرتم گرفتم توی مشتم و فشارش دادم. مامان آروم اروم دستش رو برد توی شرتش و تا کسش رو لمس کرد توی دهنم یه آه کشید. منم دستم رو بردم توی شرتم و شروع کردم به مالوندن کیرم. حسابی پیش آب از کیرم زده بود بیرون. نفسای دوتامون به سختی بالا پایین میشد. بازدمای داغمون به صورت همدیگه می‌خورد و دیوونه کننده بود. شرت هر دومون خیلی تنگ بود و راحت نمیزاشت دست داخلش جلو عقب بشه. مامانم می‌خواست به سرعت بیشتری کسش رو بماله. لبش رو جدا کرد ازم.

مامان: شرتت رو تا زیر زانوت بکش پایین که راحت‌تر بشه آلتت رو بمالی.
من: من راحتم ولی
مامان: بکش پایین بچه انقدر ناز نکن
من: آخه آبم می‌ریزه روی زمین.
مامان: یکم بیشتر بهم می‌چسبیم روی من می‌ریزه. منم بعد میرم حموم. بیا بیشتر نزدیکم شو.

مامان هم خودش پایین تنش رو بیشتر بهم نزدیک کرد و منم بیشتر بهش نزدیک شدم.

مامان: وقتیم خواست بیاد اصلا خجالت نکش. واسه اینکه کثیف کاری نشده کامل سر آلتت رو بچسبون به بدنم و روی من خالی کن.

مامان فرصت حرفی بزنم بهم نداد و سریع لبش رو چسبوند به لبم و شروع کردیم لب گرفتن و هر دومون شروع کردیم به جق زدن. خیلی راحت‌تر شده بود. مامان با سرعت و شدت خودش رو می‌مالید و خیلیم زود بدنش به لرزه افتاد. دیگه نتونست لبش رو به لبم بچسبونه و بهم لب بده. دیگه نمیتونست آه و اوف راه نندازه. واسه همین لبش رو جدا کرد و آه با چاشنی جیغ می‌کشید. انقدر به شدت خودش رو مالید که ارضا شد. ملینا که اون گوشه خواب بود از صدای آه و اوفای مامان بیدار شده بود و گریه میکرد. مامان تا ارضا شد دوباره سریع لبش رو گذاشت توی لبم و با دست خیسش از آب کسش کمرم رو نوازش میداد. منم با شدت داشتم کیرم رو می‌مالیدم و دیگه نزدیک بودم. خودم رو کامل چسبوندم به مامان. سر کیرم با قسمت درونی رون مامان برخورد کرد. مامان فهمید داره میاد و دستش رو گذاشت روی کونم و به خودش فشارم داد. با دو بار بالا پایین کردن کیرم آبم ریخت روی رون مامان. لب مامان رو از بس فشار داده بودم با لبام فکر کنم کنده بودمش دیگه. مقدار آبم خیلی کمتر دفه اول بود. یه چند ثانیه مامان ازم لب گرفت و بعد ازم جدا شد.

مامان: برو برام چندتا دستمال بیار

تا خواستم بلند شم یه دفه پشیمون شد.

مامان: نه نه نمیخواد. میخوام لمسش کنم.

خیلی ذوق کردم که مامان میخواد آب کیرم رو لمس کنه با دستش. مامان صاف خوابید و روش کرد به ملینا که پشت سرش بود و بهش حرف میزد تا آرومش کنه. با دستشم آب کیر منو روی رونش مالید تا از وسط پاش نریزه روی فرش.

مامان: وقت رو هدر ندیم. تو زود پاشو برو حموم تا بعدش من برم و فعلا اینو آرومش کنم. فقط خیلی معطل نکن. اگه یه موقع بابات اومد وقتی توی حموم بودی ، حواست باشه میگمش رفته بودی یه بازی بخری واسه کامپیوتر و گرمت شده.
من: چشم. مرسی مامان جون. خیلی بهم حال دادی. قربونت برم
مامان: خدا نکنه عزیز دلم.

پاشدم و شرتم رو کشیدم بالا و لباسام رو برداشتم و رفتم حموم. خیلی حال خوشی داشتم. یکم موهای تخمام در اومده بود. اما فرصت نبود بزنمش. سه سوت یه گربه شوری کردم خودم رو و اومدم بیرون. مامان ملینا رو خوابونده بود با شیر آرامش بخشش و حالا اماده حموم بود.

مامان: اگه بابات اومد بگو بادمجون داشته سرخ میکرده و گرمش شده و بدنش بو گرفته که حالا رفته حموم.

قبل اینکه بره یه بدسه زد به لبم و رفت حموم و خیلیم زود قبل اینکه بابا بیاد در اومد از حموم. داشت خودش رو خشک میکرد که بابا اومد و همین دروغ رو بهش گفتیم.
عصر من باشگاه رفتم و بعدش که اومدم از شانس من بابا خونه بود و گفت که رئیس شرکتش دو روزی رو نمیاد و شرکت تعطیله. رفتم حموم بعد باشگام و حسابیم کیرم رو سفید کردم. چون همش این رویا رو داشتم که من و مامان تا اینجا که پیش اومدیم ، شاید جلوترم رفتیم. حتی فکرشم که میکردم دیوونه میشدم. یعنی قراره مامان خوشگلم رو بکنم؟ یعنی میشه؟
وقتی از حموم در اومدم متوجه رنگ پریدگی مامان شدم و یواش که ازش پرسیدم چته گفت بعد 9 ماه پریود شدم.
خیلی ذوق میکردم که مامان انقدر بهم نزدیک شده که راحت بهم میگه پریود شدم. راجع پریود چیزایی رو می‌دونستم. خصوصا که زن توی این مدت نیاز به توجه بیشتری داره. اما چجوری؟ وقتی بابا خونه بود؟ گندش بزنن. اون شب مثل پروانه دورش گشتم. اما بدترم واسم اتفاق افتاد. مامان بزرگم که مادر مامانم بود مدتی بود توی رختخواب بود. مدتی بود که خالم و دایی‌هام مراقبش بودن و مامان واسه حاملگیش نرفته بود. اونشب خالم و دایی‌هام با توپ پر بهش خبر دادن که چه خبره یه سریش نمیزنی. مامان بزرگم آدم خری بود و خیلی گیر میداد. هم به من و هم به بابام. مامانم گفت فردا صبح میرم اونجا با ملینا و شما توی خونه باشین. من یواشم بهش گفتم که خب تو پریودی که. اما گفت اشکالی نداره. پریودم که دلیل نمیشه کاری کنم. خلاصه این شد که مامان به مدت یه هفته از دسترس من خارج شد و من یه هفته رو در حسرتش موندم. توی این یه هفته همش تصوراتی از کس مامان رو برای خودم می‌ساختم. چون مامان وقتی آبم ریخت لای رونش نزاشت من کسش رو ببینم و سریع پاش رو بهم چسبوند و شرتش رو تا روی رونش کشید بالا. وقتیم با دست ابم رو روی رونش می‌مالید ، جوری ساعد دستش رو روی کسش قرار داده بود که من نبینمش.
آخرین روزی که فرداش قرار بود مامان بیاد دوباره رفتم و کیرم و تخمام رو برقش انداختم. گفتم تا مامان نیومده این کار رو بکنم که یه جوقع وقتی خودش خونه هست نفهمه و فکر نکنه خیلی هولم. فردا از صبحش خونه نبودم. صبحش کلاس زبان و عصرشم باشگاه. شب به ترافیک خوردم و دیر رسیدم و وقتی رسیدم بابا هم رسیده بود. تا مامان رو دیدم پریدم توی بغلش و خواستم لبش رو بوس کنم. اصلا عقلم رو از دست داده بودم و حالیم نبود هیچی. مامان صورتش رو کشید کنار و اورد صورتش رو کنار صورتم و آروم گفت چه کار میکنی پسر جون. بابات خونه هستا. فردا صبح جایی نرو تا از این کارا بکنی.
دیگه مجبوری به یه روبوسی قانع شدم. تا شب همش نگام به مامان بود. مامانم هی زیر چشمی با ابرو بهم می‌فهموند دست بردارم. چقدر دلم براش تنگ شده بود. چقدر در نظرم مامانم جذاب‌تر و البته سکسی‌تر همیشه شده بود. حسابیم شکمش به حالت اول برگشته بود. شب شد و موقع خواب شد. من تا رفتم توی تختم ، سریع رفتم دنبال یه پورن بدرد بخور مامان و پسر تا خودم رو خالی کنم. چون دیدن مامان داشت دیوونم میکرد. خصوصا که مامان یه شلوارک و یه رکابی سفید پوشیده بود و تنگم بود و خط شرتش دیوونم میکرد. شرتشم احتمالا سفید بود که رنگی از زیر شلوارک سفیدش معلوم نبود. شیار کونش رو دقت میکردی کامل از پشت شلوارکش پیدا بود. خط سینش هم کامل از پشت رکابی معلوم بود. انگار که سوتین نبسته بود که نیازم نبود. چون خود رکابی خیلی چسبون بود.
من در پیدا کردن پورن همیشه خیلی وسواس داشتم. حدود 20 دقیقه بود که داشتم توی سایتا میگشتم و چیز دندون گیری پیدا نکرده بودم. دنبال یه چیزی بودم که مامان توی فیلمه حداقل درصدی شبیه مامان خودم باشه. همینجور که داشتم میگشتم ، یه دفه صدای دعوا رو از اتاق مامان و بابا شنیدم. پاشدم رفتم پشت در اتاقشون. همیشه عادت داشتن در اتاقشون رو می‌بستن. پشت در گوش وایسادم و از اینجای بحثشون رسیدم

مامان: بعضی وقتا حتی شک میکنم مردی. پخمه‌تر تو ندیدم. خاک تو سر فقط بلد بودی عین بچه‌ها نتونی جلوی خودت رو بگیری و آبت رو بریزی توی کسم و یه بچه بندازی توی دومنم
بابا: گه نخور پست فطرت جنده. گفتمت کاندوم بزارم.
مامان: خاک تو سرت کنن. به زن خودت میگی جنده؟ جنده ننه و خار پتیارت هستن.

یه دفه صدای جیغ مامان و صدایی مثل کتک زدن کسی بلند شد. بابا یه سیلی محکم زده بود به مامان و مامانم جیغ کشیده بود.

بابا: حرف دهنت رو بفهم حروم زاده. جنده تویی که به بچه کوچیکم رحم نمیکنی و لخت میشی شیرش میدی
مامان: پدرسگ مگه بهش میدم؟ میخوام بچم راحت باشه و چیزی از لباسم مزاحمش نباشه. توی امل از این کارا چی میفهمی؟
بابا: نبایدم بفهمم. من توی خونواده‌ای که زناش جنده‌ان بزرگ نشدم.

یه دفه صدای داد بابا بلند شد. مامان با لگد زده بود توی تخم بابا و ناکارش کرده بود. همینجور پشت در اتاق داشتم گوش میدادم که یه دفه در اتاق باز شد و ماپان با ملینا که بغلش بود اومد بیرون

بابا: دیگه ریختت رو نبینم زنیکه جنده. خدا لعنتت کنه ناکارام کردی.
مامان: بدبخت مگه چیزیم داشتی؟ مرد که نیستی. از هر چی بی خاین بی خایه تری.

مامان یه دستش رو گذاشت پشت کمرم و هلم داد به سمت اتاقم. بعد در اتاق خودشون رو محکم زد به هم و با هم اومدیم توی اتاق من. مامان ملینا رو با تشکش آوروه بود. رفت و ملینا رو گذاشت گوشه اتاق. یکم چشماش رو باز کرده بود. اما مامان نشست کنارش و دست کشید روی صورتش و نازش کرد و دوباره خوابش کرد. وای خدای من چرا همون اول متوجه لباس مامان نشدم؟
مامان پایین تنش فقط یه شرت سفید بود و بالا تنش هم فقط یه پیرهن مردونه سفید که دکمه‌هاش هم تا زیر ممیاش باز بود. اوفففف چقدر توی این لباس خوردنی شده بود. من همینجور کف اتاق وایساده بودم. نمیدونستم چی شده و باید چه کار کنم. مامان ملینا رو خوابوند و از زمین بلند شد. وقتی پاشدر کونش توی اون شرت سفید تنگ واقعا دیوونه کننده بود. موهاش رو دم اسبی بسته بود که دلم می‌خواست بازش کنه. اما فعلا موقعیت مناسب نبود. مامان نگام کرد.

مامان: میشه اینجا بخوابم پیشت؟
من: چرا نمیشه مامان جون؟ بفرما

من از بچگی توی تختم خیلی وول می‌خوردم. چند بار بچه که بودم سقوط آزاد رو کرده بودم از تخت و 10 سالم که بود برام تخت دو نفره راحت خریدن که دیگه هی نیوفتم. هر چند که از اینم دو بار افتاده بودم. یه طرف تخت به دیوار چسبیده بود. مامان خوابید روی تختم و رفت کنار دیوار. منم زود رفتم کنارش خوابیدم. چشمم به صورت نازش خورد که قرمز کرده بود و جای سیلی بود روی صورتش.

من: صورت قشنگت چی شده؟
مامان: چیزی نیست
من: بابا زده؟

مامان اشک توی چشماش جمع شد. اومد و یکم رفت پایین و سرش رسید به سینم. بهم چسبید و شروع کرد گریه کردن. محکم گرفتمش و به کمر خوابیدم و مامان اومد روم. سرش رو نوازش میکردم و آروم میگفتمش آروم باش عزیزم.
خیلی سعی میکرد صدای هق هق گریش بلند نشه. حسابی خودش رو خالی کرد و آروم شد. دیگه هق هقی نداشت.

من: حالا بهم میگی چی شده؟
مامان: از کجاش بگم؟ اصلا چی بگم؟
من: از هر جاییش که دوس داری. فقط باهام درد و دل کن و خودت رو آروم کن.
مامان: همون بحث سرد بودن یکی از زن و شوهرا که بحث نصف ملته. بابات کل عطش عشقش همون سال اول ازدواجمون بود. بعدش روز به روز سردتر شد و عین خیالش نبود من بدبخت نیاز دارم.
من: شاید زیر سرش بلند شده
مامان: نه. عرضه این کارا رو نداره. منم اول شک کردم. چند روز یواشکی تعقیبش کردم. دیدم مثل آدم کوکی فقط عادت کرده بره شرکت و بیاد. هر شب بهونه میاره خستست و باید زود بخوابه که فردا پاشه زود. میگه دیر بخوابم فردا گیجه و حسابای شرکت رو قاطی پاتی میکنم. یه موقع هم که راضی بشه و واقعا خودش نیاز داشته باشه خاک بر سر نمیتونه جلوی خودش رو بگیره و آبش میرزه توی ادم و کار دست آدم میده.
من: هووووو. یعنی این همه وقته کاری باهم نکردین؟
مامان: باورت نمیشه. قبل اینکه برام بچه بندازه توی شکمم تقریبا یک سال بود دستمم نزده بود. بار قبلشم نزدیک بود کار دستم بده. اون فهمیدم داره ابش میاد با لگد زدم تخت سینش پرتش کردم اونور. ولی این دفه مثل بختک افتاده بود روم.
من: یعنی واقعا نمیفهمه داره میاد و زود بکشه بیرون؟
مامان: خاک بر سرش بس که کاری نمیکنه فکر کنم اونجاش بی حس شده
من: خب شاید اسپری بی حسی میزنه؟
مامان: خب اره. خیلی زود انزاله. خیلیم بدنش سسته. اصلا وقتی دخول انجام نیده همه بدنش مخصوصا دوتا پاهاش بی نهایت میلرزه. حتی گاهیم خون دماغ میشه از هیجان.
من: چه سست اراده.
مامان: مرده شورش رو ببرن.
من: خب چرا از وسایل پیشگیری استفاده نمیکنه؟(روم نشد بگم کاندوم)
مامان: اگه منظورت کاندومه حالا ایشالا وقتی خودت تجربش رو کردی میفهمی. اصلا اون لذتی که باید داشته باشه رو نداره. بعدم کاندوم واسه کسی که آلت کوچیکی داره اصلا مناسب نیست. همش در میاد. یه بار استفاده کرد و توی من جا موند. آخه وقتی هی میگمش تندتر و چمیدونم حواست باشه نیاد استرس میگیره و نمیتونه نعوظش رو حفظ کنه. به یه بدختی درش آوردم. مقدمات قبل دخول مثل نوتزشی بوسه‌ای چیزی هم که بدش میاد.
من: واقعا؟
مامان: یه لب گرفتن که همه دوست دارن بدش میاد. میگه بدم میاد لبم خیس بشه و نفس گرم یکی به صورتم بخوره. گزگزش میشه واقعا. زنی که سینش شیر داشته باشه کمتر مردیه دوس نداشته باشه امتحان کنه. اینم حتی بدش میاد.

من: این مشکلاتش رو کی فهمیدی؟
مامان: قبل ازدواجش زن عموت که دختر عموشونه یه بار یواش بهم گفت که بر خلاف عموت این از سن بلوغش مشکل داشته. من باور نکردم و گفتم از همین اول کار میخواد خواهرشوهر گری در بیاره. اما همون شب اول ازدواجم که پامو گذاشتم توی خونش متوجه شدم
من: چرا زود خودتو نجات ندادی با طلاق گرفتن؟
مامان: همون شب اول مردم رو زد و نتیجش شد تو. متونست خودشو کنترل کنه. انقدر تنش می‌لرزید که نگو. حتی بیهوش شد روم و همین که افتاد روم آبش ریخت داخلم. بعدش هم خیلی خواستم خودمو نجات بدم. اما دلم نیومد عش زندگیم که تو باشی رو ول کنم. سوختم و ساختم. تصمیم گرفتم شهوتم رو سرد کنم. ولی هیچوقت موفق نشدم. چون خود ارضایی مثل دخول واقعی هرگز به آدم لذت نمیده. باز اگه کنار یکی باشی و باهم خود ارضایی کنی بازم. حتی به اینم راضی نشد. میگفت من حوصله این مسخره بازیای تو رو ندارم. بهشم که اصرار میکردم بهم بد دهنی میکرد که من وضعم خرابه.

کولر روشن بود. پاهای لخت مامان یخ کرده بود. حسابی سردش شده بود. از روم بلند شد و گفت یخ زدم. بیام زیر پتوت اشکال نداره؟

من: چه اشکالی داره؟ من مگه مثل باباهم؟
مامان: نه خدا رو شکر تو نیستی و فک کنم روی عموت رفتی که زن عموت بارها گرم بودن شوهرش رو به رخم کشیده.

مامان اومد زیر پتوم. من یه لحظه چشمم به در اتاقم خورد که کامل باز بود و نبسته بودمش. چراغ اتاقمم روشن بود. وای اگه بابا میومد و می‌دید دوتامون رو میکشت که مامان اینجوری توی بغلمه. پلشدم و در رو بستم. مامانم گفت چراغ رو خاموش کن. نورش چشمم رو درد می‌گیره. چراغ رو هم خاموش کردم و یه پتوی دیگه داشتم کشیدم روی ملینا یه وقت سرما نخوره. بعد رفتم زیر پتو و چسبیدم به مامان و دستم رو روی بدنش گذاشتم و پاهای لختم که شلوارک پام بود رو به پاهای لخت مامان می‌مالیدم. مامانم بیشتر خودش رو بهم چسبوند و دستش رو انداخت دور گردنم. دستم که روی بدنش بود رو اوردم گداشتم روی لپش و اروم نوازش کردمش.

من: صورتت درد میکنه؟
مامان: نه عزیزم. فقط جاش مونده.

سرم رو بلند کردم و دوتا بوسه کوتاه زدم روی لپش

مامان: حالا دیگه زود خوب میشه.

دستم رو گداشتم روی صورتش و آروم نوتزشش کردم.

مامان: میخوام یه رازی بهت بگم
من: چی؟
مامان: هم یه رازی بگمت و هم میخوام نظرت رو بدونم. فقط قول بده اگه نظرت مخالفه ازم متنفر نشی.
من: من هر چیم که باشه از بهترین کس زندگیم حتی ناراحتم نمیشم. چه برسه به تنفر.
مامان: مرسی عزیز دلم. اگه تو و ملینا رو نداشتم الآن صد دفه دق کرده بودم.
من: خب حالا بگو مامان جون.
مامان: میدونی که نوک سینه زنا خیلی حساسه؟
من:آره
مامان: مال من به نظر خودم حساس‌تره حتی. کلا مکیدنشون رو خیلی دوست دارم. زمانی که به تو شیر میدادم و تو مکشون میزدی ، خیلی تحریک میشدم. ناخوداگاه دوست داشتم آلتم رو بمالم و ارضا بشم. حالا هم این کار رو با ملینا میکنم. خب بابات از مکیدن سینه کلا بدش میاد. به نظرت این کارم گناهه؟
من: من اصلا هیچوقت معنی گناه رو نفهمیدم. بین این همه ادم و این همه جهان و کهکشان ، مگه خدا بیکاره بشینه ببینه کی چه کار میکنه بعد اگه گناه باشه تهش آتیشش بزنه که چی؟ به چی میرسه؟ خود ما آدما هم تا زمانی که بهم آسیب نزنیم و امنیت همو بهم نزنیم کسی رو نمیگیریم بندازیم زندان یا بکشیم. گناه چی کشک چی؟
مامان: کودک آزاری که کردم
من: مگه از بچه نوزاد سو استفاده جنسی بردی؟ اون داشته شیرش رو می‌خورده و تو هم وسطش خودتو مالیدی و ارصا شدی و لذت بردی. تازه شیرت خوشمزه‌ترم شده براش. چون توی اوج لذت بودی.
مامان: حق با تو هست واقعا. من اسبی به تو یا ملینا نزدم.
من: تا جایی که من از گوگل و اینا خوندم لذت خاصیه وقتی سینه زن رو مک بزنی. چه ادم بزرگ باشه چه جنس موافق باشه چه بچه. چه شیر داشته باشه چی بی شیر. اگه بد بود اصلا توی سیستم ما وجود نداشت.
مامان: ولی کاری که هفته پیش با تو کردم اشتباه محض بود. چون ازت رسما سواستفاده کردم واسه تخلیه خودم. کل این یه هفته رو بهش فکر کروم خیلی پشی....
من: مگه من بچه بودم نفهمم؟ اولا هر پسری عاشق مادرشه و اگه از اول توی ذهن ما تابوش نکرده بودن باور کن هر پسری یه کارایی با مامانش میکرد. حیف که واقعا منم نمیدونم چرا از اولی که به دنیا میای انگار برنامه دادن به ذهنت که مثلا حال کردن با مادر اصلا ممنوعه. به نظر من که وقتی دو طرف موافقن خیلیم خوبه.
مامان: خب حتما یه دلیلی داره که برای همه تابو هست
من: به نظرت انسان اومده که همش از همه چی بترسه؟ که چی بشه؟ چی گیر ما یا خدا میاد همش جلوی خودش رو بگیره؟ وقتی چیزی برات لذت داره و بهت آسبی هم نمیزنه چرا سمتش نری؟ آره مثلا میگن موادم حال میده. ولی خب میزنه می‌ترکونه آدم رو. پس سمت این نباید رفت. ولی کار اون هفته ما اول اصلا بگو بهت حال داد؟
مامان: دروغ چرا. خیلی.
من: خب وقتی به هر دومون حال داده و آسیبی به هیچکدوممون وارد نشده چرا ادامش ندیم؟ وقتی که هر دومون با این کار نیازامون بر طرف میشه. منم اولش خجالت میکشیدم. اما منم توی این یه هفته هر لحظه بهش فکر میکردم. به نظرم اشتباه بود و کاش اصلا خجالتی نمیکشیدم. چون کار خجالت اوری نبود. ما فقط یه تابو رو شکونه بودیم. تابویی الکی.
مامان: فیلسوفی هستیا.
من: درس پس میدم.
مامان: فعلا خوابم گرفته. اشکال نداره اینجا پیشت بخوابم؟ بعدا فردا راجع به این موضوع باهم حرف میزنیم.
من: من که از خدامه همیشه پیشم باشی مامان جون. فقط بابا که بیدار شد چیزی نمیگه؟
مامان: قولت میدم حتی نمیفهمه من کجای این خونه هستم. فقط بزار بیام اونور تخت بخوابم که اگه یه موقع ملینا بیدار شد بفهمم.

مامان از روم اومد اینور. منم کیرم واسه نطق سراییم شق شق بود و کامل مامان فهمید. مامان پشت بهم و به پهلو خوابید. منم از اونوری شدم و سفت بغلش کردم. ماپان خودش کون خوشگلش رو به کیرم فشار داد. دست چپم رو گذاشتم روی ممیش از روی پیرهنش. مامانم دستش رو گذاشت روی دستم.

مامان: شب بخیر عزیزم.
من: شب بخیر مامان جون.

مامان خودش رو توی بغلم به خواب زد. ولی معلوم بود خواب نیست. از نفساش معلوم بود خواب نیست. به نظرم داشت به حرفامون فکر میکرد. دلم میخواست سینش رو توی دستم فشار بدم یا کیرم رو حسابی به کونش فشار بیارم. اما فعلا نباید دست از پا خطا میکردم. یه دفه احساس خطر میکرد و فکر میکرد پیش پسرش امنیت نداره. فعلا همین سخنرانیم خوب بود. خودمم باورم نمیشد همیچین حرفایی بلد بودم بزنم. توی همین فکرا بودم که خوابم برد من. اما مثل اینکه مامان اصلا نخوابیده بود. وقتی چشمام رو باز کردم دیدم مامان داره یواش که بیدار نشم از بغلم بلند میشه. صدای گریه ملینا هم میومد.

من: چی شده؟
مامان: ببخشید عزیزم. نمیخواستم بیدارت کنم. ملینا گشنشه.

مامان از بغلم در اومد و پیرهنش رو کامل دکمه‌هاش رو باز کرد و درش اورد و نشست کنار تخت روی زمین و تکیه داد به تخت. ملینا رو گرفت بغلش روی دستش و شروع کرد به ملینا شیر دادن. منم نگام به کمر لخت و براق مامان بود.

مامان: تو بخواب عزیزم.
من: دیگه بسه. بابا رفته؟
مامان: آره عزیزم ساعت 10 هست. صبحونه چی میخوری؟
من: فرقی نمیکنه. تو مکمل‌هایی که باید صبح بخوری رو خوردی؟
مامان: نه هنوز. بزار شیر بچم رو بدم. بعد برم بخورم.
من: مامان!!!
مامان: جون دلم
من: چرا وقتی میخوای شیر بدی بالاتنت رو لخت میکنی؟
مامان: هم خیلی دوست دارم اینجوری و مثل فانتیزیمه هم اگه سوتین تنت باشه چون من همیشه سوتین تنگ دوست دارم ببندم خب بکشمش پایین دردم می‌گیره. بیارمش زیر گردنم خب اصلا چه کاریه. لباسمم هی باید حواسم باشه روی صورت بچه نیاد یه موقع مویی چیزی بهش چسبیده باشه بره توی دهنش. لخت باشی خیالت راحته. بعدم واسه اون که گفتم خیلی تحریک میشم دوس دارم صورت کامل کسی که داره مکم میزنه رو ببینم.
من: چه فانتیزی باحالی داری. خیلی خوبه.

ملینا دیگه شیرش رو خورد و مامان گداشتش سر جاش و اونم واسه خودش دست و پا میزد.

مامان: تا یه دست و صورتی بشوری صبحانه هم آمادست.

مامان همینجور که با یه شرت تنگ سفید بود پاشد رفت توی آشپزخونه و منم رفتم دستشویی. وقتی اومدم دیدم سر میز غدا همه چی هست جز شیر عسل من. تعجب کردم. مامتنم یه دستشویی رفت. بعد نشستم و با مامان هم باز پیرهنش رو فقط تنش کرده بود و شروع کردیم به خوردن. نون کره با عسل بود. دوتامون صبحانه رو تا ته خوردیم. من یه حدسای خوبی از نبود شیر عسلم میزدم. ولی می‌خواستم خود مامان به حرف بیاد نه من.

مامان: نگفتی شیر عسل من کو؟
من: فکر کنم شیر توی خونه ندارم نه؟
مامان: نه دیشب بابات شیر خریده بود. ولی میخوام شیر مقوی بهت بدم.
من: چه شیری؟
مامان: من اصلا دیشب خوابم نبرد. همش به فکر حرفای فلسفی عرفانی تو بودم. واقعا حق با تو هست. از همه نظر. اگه تو هم دوست داشته باشی میخوام با هم یه کارایی بکنیم. ولی نه تا حد آخرش و نه به اندازه هفته پیش. یکم بیشتر.
من: مرسی ازت مامان جون.
مامان: نه مرسی از تو. من توی این یه هفته همش عذاب وجدان داشتم تا دیشب.
من: فقط ازت میخوام فکر نکنی گناه میکنی. اصلا فلسفه گناه رو بیخیال شی همیشه
مامان: چشم پسر گلم. تو هم مثل هفته پیش خجالت نکش.
من: چشم. البته اینم بگم بیشتر خجالتم فیلم بود که نگی عجب هولی هستی
مامان: نه میگم پسرم مثل خودم عجب حشری هست. اینا رو ول کن بعد جمع میکنم.

مامان از پشت میز بلند شد و منم بلند شدم.

مامان: الان چی خوردیم و دهنمون بوی کره و صبحونه گرفته دوس داری لب بگیریم از هم؟ من خودم بدم نمیاد اصلا

دستم رو دراز کردم و محکم کشیدمش سمت خودم و توی بغلم گرفتمش و لبم رو چسبوندم به لبش. مامانم دستاش رو دور کمرم حلقه کرد و منو سفت بغل کرد. زبونم رو توی دهنش فرستادم و به زبونش میزدم. دست راستم روی کمرش از روی پیرهنش بود و دست چپم رو آروم رسوندم به کونش از روی شرتش. تا مامان دستم رو حس کرد لبش رو جدا کرد و با چشمای خمار و مستش توی چشمام نگاه کرد و گفت

مامان: گوشت باسنم رو خوب فشار بده.

تا اومد دوباره لب بگیره ازم گفتم

من: مامان مامان
مامان: جونم عزیز مامان
من: میشه کلمات جذابی رو جای باسن و اینا به کار ببری؟ لطفا؟ بیشتر حال میده

مامان یه لبخند معنا داری کرد و گفت کونم رو حسابی فشار بده.

من: جوووون مامان خوشگلم

دوباره لبم رو چسبوندم توی لبش و کپل سفت کونش رو گرفتم توی دستم و فشار دادم. مامانم یه دستش رو آورد پشت سرم و سرم رو به صورتش فشار میداد. نتونستم خودم رو کنترل کنم و یه اسپنک آروم زدم در کونش. مامان توی دهنم یه اووووم گفت و کمرم رو بیشتر به خودش فشار داد. مامان بوی عطر خیلی خوبی میداد. بوی یه جور لوسیون بود که از دیشب که توی بغلم خوابید دیوونم کرده بود. لبم رو ازش جدا کردم و از لپش شروع کردم به بوسه زدن تا رسیدم به گردنش. مامان سرش رو خوابوند و من شروع کردم به بوسه زدن به گردن لطیفش. ترسیدم لیسش بزنم یه وقت بدش بیاد. فقط بوسه میزدم کل گردنش و زیر گوشاش رو. مامانم با صدای بلند آه میکشید و میگفت جوووون. توی بغلم چرخید و کونش رو فشار داد به کیر شق من.

مامان: اوووف چه سفته
من: چی؟
مامان: کیرت دیگه
من: حال میکنم اسمش رو میگی
مامان: هول خان جای حرف زدن ممیام رو بگیر توی دستت بمال.
من: صبر کن دارم دونه دونه دکمه‌های پیرهنت رو باز میکنم
مامان: عه نفهمیدم اصلا
من: بس که از این کیر سفت خوشت اومده. حالا من هولم یا تو
مامان: جفتمون
من: سلامتی هر چی هوله

لبم رو چسبوندم به پشت گردنش و موهاشم داد یه سمت. دکمه‌های پیرهنش باز شده بود و با دست راستم ممی راستش رو گرفتم توی مشتم. حسابی سرش خیس شیرش بود. فشارش دادم. مامان سرش رو خوابوند روی شونم و بلند آه کشید.

من: جوووون دوس داری؟ قربون ممی‌های خوشگلت بشم
مامان: آررره دوس دارم. تو هم ممیام رو دوس داری؟
من: تمام عمرم تمام زندگیم بودن. دستم رو بزارم روی کست؟
مامان: باشه. فقط از روی شرت

دست چپم رو اول باهاش حسابی شکمش رو مالیدم و بعد رسوندمش به کسش. شرت نرم و لیزی بود.

من: جوووون چه کس داغی

مامان سرش رو به سرم چسبوند

مامان: اوووف شاهین
من: جوووونم مامان خوشگلم
مامان: عاشقتم

دستام رو از ممی و کسش برداشتم و برش گردوندم به سمت خودم و پیرهنش رو از تنش در اوردم و انداختم روی زمین. مامانم زود تیشرت منو از تنم در آورد. کشیدمش سمتم و دوتا دستام رو بردم زیر کونش و بلندش کردم از زمین. مامان یه جیغ کوچولو کشید.

من: شیر میخوام. شیر عسلم رو میخوام
مامان: همینجاست عزیزم.

سینش درست روبروی صورتم بود. سینه چپش رو گرفتم توی دهنم سرش و شروع کردم به مک زدن شیر داغ شیرینش.

مامان: آاااااهه عزیز مامان. داری مامانی رو میکشی با این کارات.

مامان دستش رو توی موهام کرده بود و نوتزش میداد. کلی که مکش زدم گذاشتمش روی زمین. مامان زود لبش رو گداشت توی لبم و یه لب بهم داد و بعدم جدا کرد لبش رو.

مامان: بریم توی اتاق تو و روی تخت خودت
من: جون روی تخت خودم مامان خوشگلم رو میکنم

میکنم رو از دهنم پرید.

مامان: کردن نه. ولی تا مرزش شاید رفتیم.

دستم رو دور کمرش حلقه گرفتم و از زمین بلندش کردم و رفتیم توی اتاق من و اروم خوابوندمش روی تختم و خودمم خوابیدم روش. کیرم لای روناش بود. صورتم روی ممیاش. دوتا ممیش رو با دستام بهم چسبوندم و زبونم رو در اوردم و لای ممیاش رو لیس زدم.

مامان: جووون. ممیام رو مثل یه گرگ بخور.

نوک سینه چپش رو کردم توی دهنم و مکش زدم. اوووف عجب شیر خوشمزه‌ای. همین سینه چپش رو با دستم هی فشارش میدادم. دوتا مکش زدم و بعد دور تا دور گنبدی ممیش رو لیس زدم.

مامان: آهههه. شاهینم. شاهین مامان. قربون کیر سفتت بشه مامانت.

دوتا دست مامان رو بردم بالا و سرم رو بردم سمت زیر بغلش و لیس زدم زیر بعلش رو. طعم عسل میداد. لوسیونی که به بدنش زده بود با عصاره عسل بود. دیوونه کننده بود. دوباره سرم رو آوردم سمت سینه‌هاش و این بار سینه راستش رو کردم توی دهنم و شیرش اومد توی دهنم. دو سه بار اینم مک زدم و روی بدن مامان خودم رو کشیدم بالا تا سرم روبه روی سر مامان قرار گرفت. حالا دیگه سر کیرم از زیر شلوارک و شرتم به کس مامان فشار میاورد. لبم رو گذاشتم روی لبش و بدنم رو شل کردم روش تا کیرم حسابی به کس مامان فشار بیاره. توی دهنم آه بلندس کشید و دستاش رو دور گردنم حلقه کرد و سرم رو نوازش میداد. بعد دستش رو اورد زیر چونم و فشار داد یکم تا بفهمم لبم رو جدا کنم. لبم رو توی فاصله کمتر 3 سانتی لبش قرار دادم.

مامان: اول شلوارکت رو فقط در بیار.

از روی مامان بلند شدم و شلوارکم رو در اوردم و خواستم دوباره بخوابم روی مامان که گفت نه صبر کن. به پهلو کنارم سمت راست بخواب.
خوابیدم و مامان هم به سمتم به پهلو شد.

مامان: بیا از هم لب بگیریم. همزمان تو از روی شرت کون یا کسم رو ، هر کدومش دوس داری بمال. منم کیرت رو می‌مالم. اگه خواست ابتم بیاد بزار بیاد.
من: نه اگه خواست بیاد بهت می‌فهمونم ولش کنی. میخوام وقتی اومد با فشار بیاد.
مامان: ای شیطون بلا. پس چرا اولین بار که دستم رو زدم به کیرت زود آبت اومد؟
من: خب اون هیجان بار اول بود که زود اومد.
مامان: دوس داری مامان کیرت رو بگیره توی دستش؟

مامان سرش رو آورد جلو و بدنش رو کشید توی بغلم. منم دست راستم رفت پشت مامان و کون سفت و خوشگل مامان رو شروع کردم از روی شرت مالیدن و کپلای کونش رو فشار دادن. توی دهنم آه کشید و کیرم رو از روی شرتم گرفت توی دستش و اول فشارش داد. یه اسپنک آروم زدم در کونش.

مامان: اووووم

بعد دستم رو یکم از خط شرتش آوروم پایین و آروم و نامحسوس یکم سر انگشتام رو از زیر بند شرتش بردم تو. اما نه زیاد که یه موقع احساس خطر نکنه. دوباره دستم رو بردم روی شرتش و یه اسپنک دیگه زدم در کونش. مامان کیرم رو با فشار و از روی شرت می‌مالید. یه لحظه لبش رو جذا کرد ازم.

مامان: اینجوری حالش کمه. دستت رو بکن توی شرتم. با سوراخ کونم بازی کن. اشکالی نداره
من: آخ جون قربونت برم. کستم میشه لمس کنم؟
مامان: کسم رو نه. کسم فقط از روی شرت

دیگه اجازه حرف زدن بیشتر بهم نداد و لبش رو دوباره چسبوند به لبم.

من دستم رو کردم توی شرتش و لپ کونش رو گرفتم توی دستم. مامانم دستش رو کرد توی شرتم و تخمم رو گرفت توی دستش و یکم مالیدش. دستم رو بردم توی شیار کونش و با انگشت وسطم شروع کردم به مالیدن سوراخ کونش. مامان گردن سفت کیرم رو گرفت و شروع کرد به جق زدن واسه کیرم. تمام دور دهن جفتمون از آب دهن همدیگه خیس شده بود. سر انگشتم رو گذاشتم روی سوراخ کونش و خواستم فشارش بدم تا انگشتم بره توی کونش. یه دفه مامان لبش رو جدا کرد و گفت نه عزیزم. تو نکن. فقط بمالش. دیگه لبش رو به لبم نچسبوند. منم یکم دیگه همه جای کون فوق‌العادش رو مالیدم و بعد دستم رو از شرتش در آوردم و آوردم و از روی شرت گداشتم روی کسش. اووووف چه کس داغ و خیسی بود زیر دستم.

من: جووون. حسابیم کست خیسه
مامان: آهههه شاهین. شاهین
من: جووون. دوس داری کست رو می‌مالم؟

شروع کردم به نوازش آروم کسش. له له میزدم دستم رو ببرم زیر شرتش و گوشت کسش رو توی دستم بگیرم. اما هنوز فرصتش نبود. مامان با سرعت بیشتری نسبت به من کیرم رو می‌مالید. قشنگ معلوم بود شرتم مزاحمشه. و الا راحت‌تر و شدیدتر می‌مالید. گفتم بزار خودم بگمش. شاید قبول کرد.

من: مامان شرتم رو در بیارم؟
مامان: باشه در بیار.

از بغلش در اومدم و شرتم رو در اوردم

من: مامان جون تو هم در بیار. چرا نمیزاری کست رو درست بمالم؟
مامان: آخه....آخه نمیشه
من: دیگه اما و اخه و اینا رو باور کن الکیه. لطفا درش بیار

مامان یه دفه کشیدش پایین. اما یه جوری در اورد که من باز در حسرت دیدن کسش موندم.

زود اومد توی بغلم و توی چشمام با چشمای خوشگل و همارش خیره شد

مامان: حالا بمالش. ولی انگشت توش نکن لطفا
من: چی رو بمالم؟
مامان: کسم رو بمال پسر گلم
من: جوووون. فدای کستم بشم من.

کف دستم رو گذاشتم روی کسش و هیچ حرکتیش ندادم. تا کف دستم به کسش برخورد کرد ، یه لرزه کوچیک افتاد توی بدن مامان و یه جیغ کوچولو زد.

مامان: اوووف شاهین. آاااههههه
من: جووووون. دوس داری؟
مامان: خیلی دوست دارم

مامانم کیرم رو گرفت توی دستش و فشارش داد.

مامان: عجب کیر سفتی داره پسرم. بمالم. مامانت رو بمال. کسم رو بمال عزیز مامان

آروم شروع کردم به مالیدن کسش. رفته رفته حرکتم رو سریع‌تر کردم. مامانم رفته رفته کیرم رو تندتر می‌مالید. من دستم رو گذاشتم روی کسش و کسش رو دایره‌ای مالش می‌دادم. خیس خیس کرده بود کسش رو. حرارت بالایی داشت کسش. به سرم زد یه حال اساسی بهش بدم. از بغلش در اومدم و صاف و به کمر خوابوندمش. خودم که به پهلو خوابیده بودم رو روش انداختم و یکمم خودم رو دادم پایین تا صورتم اومد روی سینش. نوک کوچولوی سینش رو کردم توی دهنم و دستم رو گداشتم روی کسش و شروع کردم به مالیدن کسش و خورون شیر ازش. کم کم مک میزدم. زودی آه و جیغش بلند شد. گذاشتم حسابی که توی اوج لذت رفت یواش انگشت وسطم رو کردم توی کسش. یه آه بلند کشید اما مانعم نشد. با دست راستش موهای منو نوازش میکرد و یا دست چپش هم اون یکی سینه دیگش رو میمالید. انگشت اشاره هم اصاف شد و دو انگشتی توی کسش انگشت می‌کردم و با انگشت شصتم هم چوچولش رو می‌مالیدم. دستش رو از روی سینه چپش برداشت و مچ دست منو محکم گرفت و اه و ناله میکرد و زیرم وول می‌خورد. دهنم رو پر از شیرش میکردم و اول یواش یواش قورتش می‌دادم و بعد دوباره مکش میزدم. سرعت انگشتام رو بیشتر کردم تا نهایت با دو سه تا جیغ زدنش ارضا
     
  
مرد

 
ادامه 2 داستان (شیر عسل)

شد. کسش خیس خیس شد. ملینا خوب از سر و صدای مامان بیدار نشده بود تا حالا. مچ دستم همینجور توی دست لطیف مامان بود. دیگه سینش رو مک نمیزدم. فقط با نوک زبونم باهاش بازی میکردم. دستم همچنان روی کسش بود. مامان مچ دستم رو ول کرد و دستش رو گداشت روی دستم و نوازشش میکرد.

مامان: آه شاهین. چه کار کردی با مامان؟

من سرم رو از روی سینش برداشتم.

من: خوب بود؟ دوس داشتی؟
مامان: بهترین ارضای عمرم بود.
من: مامانی!!!
مامان: جون دلم؟
من: تا حالا کست رو کامل ندیدم. میشه ببینمش؟
ماپان: باشه. برو وسط پام بشین نگاش کن. فقط کار دیگه نکنیا
من: وای مرسی.

از روش بلند شدم و رفتم لای پاش نشستم. مامانم زیر کمرش دوتا بالشت گذاشت تا بیاد بالا و منو ببینه. لای پاش رو برام باز کرد و من نشستم لای پاش. اوف چه کس خوشگلی داشت. کوچیک و لبه‌هاشم اصلا آویزون نبود. دورش خیس خیس بود. لبه‌هاش همرنگ پوست سفیدش بود و هنوز برای حشری شدنش باد کرده بود و معلوم بود توی کسش صورتیه.

من: اوووففف مامان عجب کسی داری. خیلی خوشگله
مامان: مرسی پسر حشری خودم. تاحالا کس ندیدی؟
من: فقط توی فیلما
مامان: یعنی این اولین کسیه که می‌بینی از نزدیک؟
من: آره مامان جون.
مامان: چه حسیه اولین کسی که داری می‌بینی مال مامانه؟
من: وای نمیدونی چه حسی دارم. دارم دیوونه میشم. میشه بهش دست بزنم؟
مامان: مگه اونوقت تا حالا نزدی؟ حالا هم واسه مامان بمالش.

دستم رو گذاشتم روش. حرارت ازش می‌بارید. منم انگار جنون گرفته بودم. حشریت از همه جام می‌بارید. دلم می‌خواست لبم رو بزارم روش اول بوسش کنم و بعد لیسش بزنم. اما می‌ترسیدم از واکنش مامان. با انگشت شصتم چوچولش رو می‌مالیدم. گوشه لبش رو گاز می‌گرفت و دوتا ممیش رو گرفته بود توی دستش و فشارش میداد.

مامان: آاااههه بسه شاهین. همین الآن آبم رو آوردی.
من: بازم میخوام بیارم.
مامان: نه. اول من میخوام ارضات کنم. بخواب
من: اول کونتم نشونم بده.

مامان پاش رو از روم کرد و به پهلو خوابید و دوتا پاش رو گذاشت روی هم و توی شکمش خم کرد و کونش قمبل زد بیرون. منم روی شکم زیر کونش خوابیدم و مشوغول وارسی سوراخ کدنش شدم. یه سورلخ صورتی خوشگل.

من: اووووف چه خوشگله!!!
مامان: سوراخم یا کل کونم؟
من: هر دو
مامان: یه تف پرتاب کن روی سوراخم. بعد با انگشت بکن توش.
من: جوووون. ای به چشم. مرسی میزلری اتگشتت کنم

تفم رو اتداختم روی سوراخش. یکم با انگشت وسط روش مالیدم و بعد آروم کردمش تو. مامان یه آه کشید و سینش رو چنگ زد و گفت جووون. چه حالی داد.

من: اوووف چه تنگه مامان کونت
مامان: دوس داری؟
من: خیلی حال میده. میگم تاحالا کون ندادی؟
مامان: نه. از کون دادن بدم میاد. کون واسه مالیدن و انگشت کردنه فقط و بوسیدنش
من: میزاری بوسش کنم؟
مامان: نه نه عزیزم. اصلا. فقط انگشتت رو بکن توش
من: آخه چه کاریه؟ وقتی اجازه میدی انگشتت کنم چرا نمیزاری لیسش بزنم و بوسش کنم.
مامان: همین که گفتم. خرابش نکن
من: حداقل میشه لپ کونت رو بوس کنم

مامان سکوت کرد. یکم بعد ازش دوباره پرسیدم

مامان: فقط یه بوسا. اونم فقط از روی لپ کونما. جلوتر نمیره
من: چشم. قول میدم.

دست چپم رو از لای پاش بردم گذاشتم روی کسش و لبم رو چسبوندم به لپ کونش و شروع کردم همزمان انگشتم رو جلو عقب کردن توی کونش ، بوسیدن لپ خوشمزه و سفت کونش و مالیدن کس داغ و خیسش. مامان آه و اوف بلندی کشید که صدای گریه ملینا بلند شد.

مامان: عزیزم یه دقیقه وایسا. برم بیارمش.

ولش کردم و مامان رفت آوردش. مامان به حالت قبل خوابید.

مامان: میخوام همینجور که تو بهم حال میدی به ملینا شیر بدم. به نظرت کار بدی نیست؟
من: نه عزیزم. چه بدی داره
مامان: پس یه تف دیگه بنداز روی کونم و دوباره مثل قبل شروع کن. کسمم بمال. خیلی خوب بود
من: مامان حشری خودمی

هر دو خندیدیم و مامان ملینا رو در آغوش گرفت و سینش رو گذاشت دهنش. منم یه تف دیگه انداختم روی سوراخش و مثل قبل شروع کردم دوباره. کیرم رو به شکمم چسبونده بودم و روی شکم خوابیده بودم روی تخت. خیلی حال میداد. مامان سعی میکرد صدای آهش رو کنترل کنه تا ملینا نترسه یه وقت. سینه‌ایش که توی دهن ملینا بود رو با دستش فشار میداد. دهنم رو روی لپ کونش باز کرده بودم و تا جایی که میشد داشتم مکش میزدم. کسش هر لحظه زیر دستم خیس‌تر میشد. بدنش شروع کرد به لرزیدن و ماهیچه‌های کونش تنگ تنگ شد. جوری که دیگه انگشتم جلو عقب نمیشد. همینجور تا ته توی کونش نگهش داشتم. شروع کردم کسش رو به شدت مالیدن. مچ دستش رو کرده بود توی دهنش تا یه موقع جیغ نکشه فقط. انقدر مالیدم تا ارضا شد. ولی همینجور داشتم کسش رو می‌مالیدم. آروم که شد ، بهم گفت بسه. منم کسش رو ول کردم و انگشتم رو از کونش کشیدم بیرون. عجب کون تمیزی داشت. یه دفه دیدم یه آب سفید و خیلی کمی از کسش زد بیرون. کلا نمای کس کلوچه‌ایش از لای کونش که قمبل شده بود دیدینی بود واقعا
دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و این آب رو نخورم. گفتم هر چه باداباد. ملینا هم انگار دیگه شیر نمیخواست و مامتن کنار دستش خوابوندش.

مامان: عشق مامان بلند شو میخوام صاف بخوابم.

بلند شدم و مامان صاف خوابید. وحشی شده بودم. دوتا پاش رو از هم باز کردم و شیرجه زدم روی کسش. زبونم و کشیدم روی کسش و لیس زدم و به کسش که رسیدم سوراخش رو شروع کردم مک زدن. مامان سعی میکرد با دستاش سرم رو از کسش جدا کنه و پاهاش رو به دو بر صورتم فشار میداد نتونم درست لذتم رو ببرم.

مامان: نکن نکن. کثافت. شاهین نکن خر نباش

دیگه با روناش داشت خفم میکرد که سرم رو جدا کردم.

مامان: خیلی خری. این چه کاری بود؟
من: عه مامان بزار بخورم خب. مالیدمش. انگشتش کردم. لپ کونت رو بوس کردم و لیس زدم. بعد نخورمش؟ دلت میاد این آبی که ازش بیرون زد رو نخورد؟
مامان: مگه آدم باید هر آبی که دید بخوره؟
من: یعنی تو اب کیرم رو نمیخوری؟
مامان: دیگه چی بچه پر رو؟
من: چرا هم خودم رو هم خودت رو اذیت میکنی؟
مامان: نمیخوام تا اون حد بی مرزی دیگه جلو بریم که فردا چیزای گنده‌ترم بخوای
من: دوباره سخنرانی فیلسوفانه میخوای؟
مامان: نخیر. حرفای تو درست. اما من باهاش تا اون حد راضی نیستم. آدمم کاری که باهاش راحت نیست رو انحام نمیده. اذیتم نکن. حالا میخوای آبت رو بیارم یا نه و میخوای اذیتم کنی؟
من: غلط کنم مامان خوشگلم رو اذیت کنم
مامان: پس بگیر صاف بخواب

مامان اول تشک ملینا رو که همراش آورده بود پهن کرد پایین تخت و ملینا رو خوابوند و یواش بهش گفت مرسی کوچولی مامانی که به مامان حال دادی.

منم خوابیدم به کمر روی تخت.

مامان اومد و خوابید روم. کیرم رفت لای رونای گرمش.

من: ولی مامان. خیلی آب کست خوشمزه بود
مامان: خفه دیگه

مامان لبش رو گذاشت روی لبم و شروع کردیم به لب گرفتن. از عمد روناش رو به هم فشار میداد تا کیرم اون لا بهش خوش بگذره. دستام روی کمر و توی موهای لخت و نرم مامان می‌چرخید. مامان دوتا پاش رو دو سمت پاهام گذاشت و شروع کرد به بلند شدن از روم. چونه ، گردن ، قفسه سینه ،وشکمم رو بوسه زد تا رسید به کیرم. باز اذیتم کرد و آرزوم رو محل سگم بهش نداد که بوسه بر کیرم بود. عوضش یه تف گنده انداخت سر کیرم و با دست نرمش شروع کرد به مالیدن کیرم. سریع یه بالشت گذاشتم پشت کمرم تا ببینمش. چشمای خمار مامان دیوونه کننده بود. مامان یه تف دیگه انداخت روی تخمام و با دست دیگش شروع کرد به مالیدن تخمام.

مامان: جوووون چه کیری داری شاهین.
من: قابلت رو نداره. وقتی مامانم همچین کس خوشگلی داره چه توقعی داری؟

یه دفه مامان دولا شد. اول فکر کردم میخواد کیرم رو بخوره. اما سر سینه‌هاش رو مالید به کیرم.

من: ممیات میخوان کیرم رو بخورن.
مامان: اوف آره.
من: بعد خودت نمیخوری؟
مامان: بسه گفتم. هی انقدر نگو

دوتا ممیش رو با دستش گرفت و کیرم رو کرد لاشون و ممیاش رو بهم فشار داد و شروع کرد بالا پایین کردن خودش. چشمام توی چشمای مامان خیره بود.

من: اووووف مامان. مامان خوشگلم

مامان ممیاش رو ول کرد و دوباره یه تف دیگه انداخت سر کیرم و این بار دو دستی شروع کرد به مالیدن کیرم. نزدیک بود آبم بیاد که مامان ول کرد و خم شد و دوتا دستش رو ستون کرد دو بر پاهام و سینه‌هاش رو هی می‌مالید به کیرم. سرش رو خم کرد و یه بوسه زد به شکمم. دستم رو کردم توی موهاش.

من: همیشه برام موهات رو باز بزار
مامان: حیف که بابای بی بخارت از موهای باز بدش میاد.
من: بابا رو بی خیال. منو بچسب فقط

مامان دوباره ممیاش رو گرفت و کیرم رو انداخت لاشون و شروع کرد به مالیدن. خیلی سینه‌هاش در عین سفتی اما پوست نرمی داشت. اصلا دلم نمیخاست حالا آبم بیاد.

من: نه نه حالا آبم رو نیار مامانی

مامان ولم کرد و اومد کنارم دراز کشید.

مامان: پسر شیطونم پاشو برو سر دراورم و کشو سومی رو بکش بیرون. هر سوتینی که خواشتی رو بردار بیار کار دادم.

یه بوس کردم لبش رو و گفتمش چشم و رفتم توی اتاق مامان و بابا سر دراورش. همه رنگ و همه مدل سوتین بود داخل کشو. یه سوتین سفید که خیلی کوچیک بود و حلقه نداشت روی شونه قرار بگیره و چون خودش تنگ بود روی سینه قرار می‌گرفت چشمم رو به خودش گرفت. یه بسته پر کاندوم هم داخل کشو بود. مامان بهم گعت که از سکس با کاندوم بدش میاد. ولی پیش خودم گفتم حالا شاید بتونم مخش رو بزنم با کاندوم بکنمش تا خیالش هم از بابت ابم راحت باشه. فقط بکنمش با کاندوم یا لی کاندوم مهم نیست. یه دونه بسته کاندوم رو کف دستم گرفتم و سوتین رو برداشتم و رفتم. یواش کاندوم رو کنار تخت انداختم و رفتم کنار مامان خوابیدم.

مامان: نه نخواب. بشین کف تخت

کفت تخت نشستم و مامان اومد روی پاهام که چهار زانو جمع بود نشست. کیرم چسبید به کسش

من: اووووف مامان. مرسی که کیرم رو چسبوندی به کست.
مامان: لذت اینم حس کن و دیگه بیشتر نخواه فقط
من: قول نمیدم. ولی حالا تا ببینم

مامان دستش رو گذاشت پشت کیرم و به کسش فشار داد و لبش رو چسبوند به لبم. پاهاش رو دور کونم حلقه کرده بود. منم بغلش گرفته بودم و کمرش رو نوازش میدادم. گردن و سر کیرم لای کس داغ و خیسش بود که خیلی حال میداد. بعد چند دقیقه لب گرفتن مامان لبش رو جدا کرد.

مامان: خوبه؟ حال میکنی؟
من: بهترین مامان دنیایی

مامان یه بوسه دیگه زد روی لبم. همچنان کیرم رو چسبونده بود به کسش.

مامان: قربون نبض کیرت برم. چه دل دلی میزنه
من: خب چسبیده به کس مامانش. حالش خراب شده.
مامان: ای شیطون. حالا این سوتین رو بردار و بکنش تنم.

مامان دستش رو از پشت کیرم برداشت و متاسفانه کیرم از روی کسش فاصله گرفت. مامان دوتا دستش رو برد بالا. من سوتین رو برداشتم و روی ممیاش قرارش دادم. ماپان گفت حالا بکشش. منم کشیدمش تا دو بر سوتین به هم رسید. مامان چسبید به بغلم تا خوب دستم به پشت کمرش برسه. سه تا دکمه داشت و دکمه هاش رو بستم.

من: مامان تنگ نیست؟ بهت فشار نمیاد؟
مامان: نه عشق مامان. همه چیز خوبه. حالا بخواب روی تخت که کارت دارم.
من: چشم. فقط قبلش میشه تو رو خدا یه بار دیگه کیرم رو به لای کست بچسبونی؟
مامان: آره پسر هول من.

مامان دوباره دستش رو گذاشت پشت کیرم و چسبوندش به کسش. سرم رو بردم کنار سر مامان و مشغول بوسیدن سر شونه لختش شدم.

مامان: جوووون پسرم. قربونت برم. میخوای همین جا که کیرت هست آبت بیاد؟

خیلی دوست داشتم روی کس مامان آبم بیاد. اما اولا زود بود و دوما پیش خودم گفتم شاید هی اصرار کنم بزاره بکنم توی کسش. واسه همین گفتمش نه. فقط میخوام یکم به کست بچسبه. مامان کف دستش رو خیلی آروم روی گردن کیرم تکون میداد. یه بوسه زدم به سر شونش و گفتم مامان منبع آرامش هستی. مامان اون دستش رو آورد زیر چونم و سرم رو بلند کرد و حمله کرد به لبم و حسابی بهم لب داد. بعد لبش رو جدا کرد

مامان: بریم واسه ادامه کار؟
من: بریم مامان خوشگلم.

مامان از روی پام بلند شد و روی تخت ایستاد. تا خواست تکون بخوره

من: مامانی میشه یه خواهش دیگه ازت کنم؟
مامان: حالا بکن تا ببینم چی میخوای.

وقتی جلوم ایستاد خیلی کس کوچولو و پف کردش لای پاش خوشگل بود. اصلا دیگه نتونستم تحمل کنم. گفتم اگه خودش قبول کرد که هیچ اگه نکرد واقعا نمی‌تونستم جلوی وحشی شدنم رو بگیرم.

من: میشه همینجور که لیستاد سرم رو ببرم لای پات و یه لیس کوچیک بزنم لای کست رو؟
مامان: هووووف از دست تو. باشه بیا

آخ جون قبول کرد. مامان جلوم ایستاد و لای پاش رو یکم باز کرد. من سرم رو بردم جلو و یه لیس از پایین تا بالای کسش زدم و یکمم چوچولش رو مک زدم. می‌خواستم همچنان ادامه بدم که مامان رفت عقب و از صورتم دیگه فاصله گرفت. چه طعم و بوی خوبی داشت. همه بدنش که بوی لوسیون میداد. آب کسش خیلی خوشمزه بود. می‌خواستم بهش بگم برگرد تا لای کونتم بخورم که فرصت بهم نداد و خوابید روی تخت.

من: مرسی گذاشتی کست رو لیس بزنم.
مامان: دیگه چه کنم؟ یه دونه پسر حشری و هول که بیشتر ندارم.
من: مگه بد بود؟
مامان: بیا جلو انقدر شیرین زبونی نکن بچه.

رفتم کنارش.

مامان: لای سینه‌هام....
من: بگو ممی. این دوتا گوگولی باید با اسم گوگولی‌تر هم صداشون زد.

مامان یه خنده کرد و

مامان: لای ممی‌های گوگولیم رو حسابی تف بریز. مخصوصا زیر بند سوتین که لای ممیام هست.

پاهام رو دو بر بدنش گذاشتم و روی شکمش نشستم. ولی بهش فشار نیاوردم. جای اینکه سرم رو ببرم سمت سینه‌هاش ، سرم رو بردم رو به روی صورتش.

من: تفش رو تو بهم بده

لبم رو چسبوندم به لبش. مامان سعی میکرد توی دهنش آب دهنش رو جمع کنه و منم سعی میکردم آب دهنش رو مک بزنم و توی دهنم نگهش دارم. حسابی که دهنم پر آب شد ، یکم رفتم پایین‌تر و سرم رو فرو کردم توی خط سینه خوشگلش و تفا رو ریختم لای ممیاش. بند سوتین رو با دست گرفتم و کشیدمش و اون زیر هم تف مالی کردم.

مامان: حالا کیرت رو بکن زیر بند سوتین و لای ممیام تلمبه بزن.
من: جووون. قربونت برم من.

بند سوتین رو گرفتم و کیرم رو بردم زیرش. خود سوتین ممیاش رو بهم چسبونده بود.

مامان: اگه خواست آبت بیاد دیگه بزلر بیاد. خیلیم خوب نیست جلوش رو گرفت. اگه هم ریخت روی صورتم نگران نباش. فقط وقتی داشت میومد تا جایی که میتونی توی چشمام نگاه کن.

بدنم رو خم کردم و یه لب ازش گرفتم

مامان: وزنت رو کامل بنداز روی تنم. نترس. سنگین نیستی خیلی. فشار نمیاد. حالا شروع کن عزیزم تا لای ممیام خشک نشده.

دوتا دستام رو گذاشتم روی شونه‌های مامان و شروع کردم به جلو عقب کردن کیرم. کیرم راحت لای ممیای نرم و خوشگل مامان جلو عقب میشد. پوست ممیاش خیلی لطیف بود و اون همه خیسی هم کار رو راحت کرده بود. دستای مامان رو روی کونم حس کردم و چند لحظه بعدش انگشت مامان رو روی سوراخ کونم حس کردم.

مامان: خوبه؟ ممیای مامان حال میده؟
من: مامان همه جای بدنت عالیه.
مامان: دور کیرت بگردم من. ممی مامان رو دوست داری؟
من: وای عاشقشم.
مامان: تندتر. تند ترش کن.

مامان انگشتش رو آورد و کرد توی دهنش و خیسش کرد. چند ثانیه دیگه دیگه انگشت مامان رو توی کونم حس کردم.

من: اوووف مامان. مامان جون.
مامان: جون دلم. قشنگ لای ممیای مامان خودت رو خالی کن.

سرم رو خم کردم و یه لب دیگه ازش گرفتم. مامان انگشتش رو توی کونم جلو عقب میکرد. حال عجیب و جدیدی بود توی کونم.

مامان: دستات رو بزار روی ممیام و فشارشون بده

گذاشتم روی ممیاش و هم دوتاش رو به سمت کیرم فشار دادم و هم خودشون رو فشار میدادم. بند سوتین فشار زیاد و باحالی رو به کیرم وارد میکرد. مامان سرعت رفت و برگشت و انگشتش رو توی کونم زیاد کرده بود.

مامان: تندتر تندتر ممیای مامان رو بگا بده.

وحشی شده بودم یکم. دولا شدم و لبم رو گذاشتم روی لبش و محکم لبش رو مک زدم. با دستم سر سینه راستش رو از سوتینش در آوردم و یه مک طولانی ازش گرفتم و دهنم رو پره شیر کردم و دوباره صاف شدم و با سرعت شروع کردم لای ممیای مامان تلمبه زدن و آروم آروم شیر توی دهنم رو می‌خوردم. مامانم دستاش رو روی دستای من گذاشته بود و دستام رو به سینه‌هاش فشار میداد. دیگه داشت آبم میومد و هیچ چیم جز حشریت حالیم نبود. با سرعت تلمبه میزدم.

من: آه مامان. مامان جون.
مامان: جوووون. جونم پسر گلم

هیچوقت انقدر ندیده بودم آبم زیاد و غلیظ مثل خامه باشه. جهش اول آبم صاف ریخت روی دهن و زیر گردن مامان و سه بار دیگه لای ممیای مامان خالی کردم. مامامان آبم که ریخت روی دهنش ، زبونش رو درآورد و آبم رو به درون دهنش برد.

مامان: جوووون چه آب پسرم خوشمزه هست.

من انگار جونم ازم در اومده بود و ولو شدم کنار مامان. مامان یکم به سمت من خم شد و دستش رو برد پشتش و سوتینش رو باز کرد.

مامان: عزیزم منتظر باش الان میام. برم ممیام رو بشورم و بیام.

مامات رفت و منم هنوز توی شک بودم. باورم نمیشد این اتفاقا واقعیت هست. مامان بالاخره اومد و اومد روم خوابید. منم با دستام کمر و کونش رو نوازش می‌کردم. لب مامان توی لب من بود داشتیم از هم لب می‌گرفتیم. دوباره تا تن مامان رو لمس کردم کیرم شق شد. اولش به رونش فشار میاورد. مامان پاهاش رو درست گذاشت و کیرم رفت لای روناش. مامان لبش رو برداشت و خیره شد بهم.

مامان: قربونت بره مامان. پسر گل خودمی.

یه بوسه زدم به لبش

من: عاشقتم مامان خوشگلم. بهترین و سکسی ترین مامان دنیایی

مامان دوباره لبش رو چسبوند به لبم. منم دست چپم رو بردم توی شیار کونش و با سوراخش بازی می‌کردم.

مامان: انگشتت رو بیار مامانی مکش بزنه

منم انگشتم رو آوردم و کردمش توی دهن گرم مامان. مامان حسابی انگشت وسط دست چپم رو مکش زد و خیسش کرد. همینجوری که انگشتم توی دهنش بود ، مامان یکم خودش رو روی من کشید بالا و کسش روی شکمم قرار گرفت. انگشتم رو درآورد و گفت بکنش توی کون مامان. منم کردم توش.
مامان: آهههه. عزیز مامان. جووون. کون مامان رو بیشتر دوست داری یا کسش رو؟
من: نمیزاری که بکنم تا نظرم رو بگم.
مامان: کردن رو حرفشم نزن. کی مامانش رو میکنه؟
من: مگه کی از این کارا با مامانش میکنه؟
مامان: کردن دیگه خیلی خارج از عرفه. اصلا حرفشم نزن. حالت کن و حالمون رو خراب نکن لطفا.
من: باشه هر جور تو راحتی. ولی هر کیم از این کارا نکنه خره. اومدیم حال کنیم.
مامان: خب بسه دوباره فیلسوف نشو. انگشتت رو تکون بده. مگه نون نخوردی؟

منم با سرعت بیشتری انگشتش کردم. یکم که گذشت

مامان: میخوام واست یه کاری کنم
من: چی؟
مامان: انگشتت رو در بیار

منم درآوردم و مامانم از روم اومد کنار. یه لحظه ممیای خوشگلش رو دیدم و هوس کردم.

من: قبل هر چی اول یکم ممی بده بخورم

مامان به پهلو کنارم خوابید و گفت بیا توی بغلم و بخور. منم به پهلو شدم سمتش و چسبیدم بهش و شروع کردم مکش زدن. مامانم دست لطیفش رو روی صورتم می‌کشید و نوازشم میکرد. ازش که جدا شدم مامان گفت صاف بخوابم. منم خوابیدم و مامان بلند شد و پشت به من کونش رو گذاشت روی شکمم.

مامان: تو کس و کون من بخور ، منم کیر خوشگل تو رو
من: آخ جون. میخوای کیرم رو بخوری؟ مرسی مامان جون
مامان: آره اونوقتی که یکم آبت ریخت روی دهنم خیلی خوشمزه بود. حالا هم اگه آبت خواست بیاد بزار بپاشه توی دهنم.
من: امید وارم آب کس تو هم بیاد توی دهنم.
مامان: من کسم همیشه آب داره. همین الآنم خودم رو خیس کردم
من: جووون قربون خیس کردنت بشم

مامان اومد عقب و کسش رو روی دهنم گذاشت. خم شد و اول یه لیس زد روی تخمام. یه تف انداخت روی تخمام و کیرم رو کف دستش گرفت و شروع کرد یه لیس آروم زدن روی تخمام. منم با انگشتام سوراخ کسش رو باز کردم و سر زبونم رو کردم توی سوراخش و بعدم لبم رو گذاشتم روش و مکش زدم. مامان یه جیغ کوچولو زد و یه دفه سر کیرم رو چپوند توی دهنش و شروع کرد به شدت مک زدن. تخمام رو با دستش می‌مالید. چوچولش رو کردم توی دهنم و مک زدم و انگشتم رو هم کردم توی سوراخ تنگ کونش. عجب کس آبدار و گرمی داست. حرارت کسش خیلی حال میداد. دستام رو گذاشتم دو بر پهلوهاش و شروع کردم به چند بار لیس زدن از بالا تا پایین کسش رو. مامان کل کیرم رو توی دهنش میکرد و بعد که درش میاورد یه عالمه تف می‌ریخت روی سر کیرم و دوباره میکردش توی دهنش و مکش میزد. تاحالا کسی برام ساک نزده بود. تمام بدنم رو لذت گرفته بود. پاهام از شدت لذت می‌لرزید. مامان کیرم رو از دهنش در آورد و با دستش خوابوندش روی شکمم و تخم راستم رو کرد توی دهنش و مکش میزد. درد لذتبخشی بود. من انگشت وسط دست راستم رو کردم توی کسش. مامان یه جیغ کشید و دوباره کیرم رو کرد توی دهنش. انگار کیرم صدا خفه کنش بود. بعد درش آورد و با دو انگشتش یکم سوراخ سر کیرم رو باز کرد و سر زبونش رو چند بار کشید روی سوراخم. منم انگشتم رو از کسش درآوردم و لبم رو چسبوندم بهش و شروع کردم چوچولش رو به شدت مالیدن با انگشت. خیلی داشتم کسش رو مک میزدم. هر لحظه ترشحات کسش بیشتر میشد. تمام صورت و دماع و دور لبم خیس از اب کس مامان بود. انگشت چپ دست چپم رو کردم توی کونش و هم به شدت مکش میزدم کسش رو و هم چوچولش رو می‌مالیدم و هم انگشتم رو توی کونش تکون میدادم. مامان دیگه نمی‌تونست کیرم رو ساک بزنه و واسه اینکه یه موقه از شدت لدت دندون نگیره کیرم رو درش آورد و تخمام و کیرم رو توی دستاش گرفت و به شدت فشارشون میداد. انقدر کارم رو انجام دادم تا مقدار زیادی آب از کس مامان اومد و چندتا جیغ کشید اما کنترل شده که باز ملینا که پایین تخت بود نترسه. دهنم پر آب کسش شد و خوردمش. مزه شور و شیرین انگار قاطی شده بود و طعم جدیدی ساخته بود که خیلی حال کردم. تا ارضا شد یه دفه انگار موتورش روشن شد و شروع کرد با سرعت کیرم رو مک زدن. بعد کیرم رو توی دهنش نگه داشت و لباش رو دورش سفت گرفت و شروع کرد سرش رو بالا پایین کردن روی کیرم. تخمام رو مالش میداد. منم هر از گاهی کسش رو بوس میکردم یا یه لیس میزدم. دوتا کپل کونش رو توی دستم گرفته بودم و فشارش میدادم. مامان کیرم رو از دهنش در آورد و با دست راستش گرفتش توی دستش و محکم برام جق میزد و سر زبونش رو به سر کیرم می‌مالید

من: وای مامان جوون. وااای
مامان: جووون. جون پسرم. نگاه کسم کن و قشنگ حال کن عزیز مامان.

یه بوس کردم کسش رو و کپلای کونش رو بیشتر فشار دادم. مامان یه دفه دوباره فقط کلاهک کیرم رو کرد توی دهنش و به شدت مکش زد. دیگه اصلا دست به گردن کیرم نمیزد و فقط تخمام رو آروم با دستاش می‌مالید. با تمام قدرت مکش میزد. احساس می‌کردم یه چیزی از عمش وجودم داره با سرعت بیرون میاد. کپلتی کونش رو با دستام آبلمو کرده بودم.

من: آه مامان. مامااااان

این اولین بار بود که بدون جلو عقب کردن گردن کیرم و تنها با مک زدن شدید سر کیرم ارضا شدم. اونم توی دهن گرم مامان ارضا شدم. چند بارم جهش داشتم. نمیدونم در حد بار اول بود آب کیرم یا نه. یا در حد بار اول غلیظ بود یا نه. تمام دل و رودم انگار داشت کنده میشد از جاش. حس خیلی خوبی بود که اینجوری با مک زدن سر کیرم ارضا شدم. بعد جهش اول ، مامان باز ول نمیکرد و همینجور مکش میزد. حتی بعد ارضا شدنمم باز مکش میزد.

من: بسه بسه مامان جون. تو رو خدا بسه. کشتیم دیگه

مامان کیرم رو ول کرد و بعدم از روم بلند شد و کنارم خوابید. توی دهنش پر آب کیر من بود که هنوز توی دهنش نگهش داشته بود. تا خوابید کنارم ، خوابیدم روش و شروع کردم به خوردن ممیای خوشگلش و شروع کردم به آروم شیر خوردن از مامان. اونم آروم آروم آب کیرم رو قورت میداد. منو توی آغوشش گرفته بود و سر و صورتم رو نوازش میداد. دیگه مثل اینکه همه آبم رو خورده بود.

مامان: حاظری واسه راند سوم و آخر؟
من: جدی؟ واقعا میزاری بازم حال کنیم؟
مامان: من عاشق یه حال طولانی بودم همیشه. مثلا عاشق اینم که مرد به جایی برسه که فقط دیگه ارضا بشه و آبش دیگه تموم بشه. سخته البته میدونم. ولی من عاشقشم.
من: مامان تو فوق هات هستیا
مامان: میدونم خودم. حالا چون بار اولته اینجوری به این شدت داری حال میکنی فعلا بهت واسه بار اول بهت سخت نمیگیرم و همون سه بار خوبه.
من: ولی یه چیزی رو نمیدونی مامان.
مامان: چی؟
من: من از تو هات ترم. بیشتر سه بارم پایه هستم.
مامان: آخ جوووون. حقی که پسر خودمی. فقط یه لحظه بزار برم دهنم رو بشورم بیام. نمیدونم مردا چرا طعم آب کیر خودشون رو دوست ندارن. واقعا نمیدونن چی رو از دست میدن. یه لحظه پاشو الآن میام.

از روش بلند شدم و مامان رفتش و وقتی برگشت چشمش به کاندومی افتاد که پایین تخت انداخته بودمش.

مامان: این دیگه چیه؟
من: عه....چجوری بگم. وقتی رفتم از دراورت سوتین بیارم از اینا هم دیدم. یکیش آوردم گفتم شاید بزاری....عه...... کس خوشگلت رو بکنم
مامان: هزار بار گفتم کردن نه. مگه الآن بهت بد میگذره؟

مامان منتظر جواب من نشد. منم واقعا چیزی واسه گفتن نداشتم. مامان دولا شد و کاندوم رو برداشت و رفت توی اتاق خودش و بابا. یکم طول کشید که اومدش. اومد و کنارم خوابید و به سمت من به پهلو هم خوابید و پشتش رو زد به دیوار. منم به سمتش به پهلو شدم و چشمم خورد به لباش که انگار این معطلیش واسه این بود که به خاطر من رفته بود یه رژلب سرخ زده بود به لبش.

من: اوففف چه لبایی

سریع لبم رو چسبوندم به لبش و شروع کردم به لب گرفتن ازش. هر لحظه که میگذشت بیشتر بهش می‌چسبیدم و سعی میکردم تنم و کیرم رو بیشتر بهش بمالم. مامانم سفت منو بغل گرفته بود. کیرم به همه جای رونای پاش مالیده میشد. دست راستم رو بردم پشت کمرش و کمرش رو نوازش میکردم. همینجور دستم رو بردم پایین تا رسید به کونش. اول حسابی کپلای کونش رو مالیدم و چنگ زدم. بعد دستم رو بردم توی چاک کونش و شروع کردم با انگشت وسطم از بالای شیار کونش تا کسش رو آروم با انگشتم نوازش کردن. مامان یکم زیادی حشری شده بود و منو محکم بغل گرفته بود و شدیدا همه جام رو می‌چلوند. می‌خواستم انگشتم رو بکنم توی کونش اما دیدم انگشتم خشکه. ممکنه دردش بگیره. انگشتم رو آوردم و لبم رو ازش جدا کردم و انگشتم رو کردم توی دهنش. مامان مثل قحطی زده‌ها انگشتم رو مک میزد. حسابی خیسش کرد و بعد بردمش دوباره سمت سوراخ کونش. یه دفه دست گرم و لطیف مامان رو دور کیرم حس کردم.

مامان: اووووفففف واسه مامانی دوباره شق کردی؟

انگشتم رو کامل کردم توی کون مامان و مامانم چشماش خمار شد و یه آه کشید

من: آره واسه مامان سکسیم دوس دارم همش شق کنم. اوف چه لبای خوشمزه‌ای مامانم داره

دوباره لبم رو چسبوندم توی لبش. حالا به شدت انگشتم رو جلو عقب میکردم توی کونش و با تمام قدرت لبای خوشمزش که رژلب خوشمزه‌ترش کرده بود رو می‌خوردم. مامان هلم داد و من به کمر صاف شدم و مامان اومد روم. دوتا پاش رو دو طرف پاهام گذاشته بود. همینجور لبش توی لب من و انگشت منم توی کونش بود. طولی نکشید که مامان لبش رو جدا کرد و یکم رفت عقب که ناچارا انگشتم از توی کونش در اومد. مامان کیرم رو گرفت و با کف دستش خوابوندش روی شکمم و بعد شیار کسش رو گذاشت روش.

من: اوف مامان
مامان: جون مامان. دوس داری؟

مامان شروع کرد به تکون دادن کسش روی کیرم. کیرم درست روی شیار کسش داشت جلو قعب میشد. به شدت کسش خیس شده بود و این جلو عقب شدن رو راحت کرده بود. خیلی داغ بود کسش.

من: تو رو خدا بکن توش
مامان: فکر کن توشه. الآن کیرت توی کس تنگ و گرم مامانته. مامان به شدت خودش رو تکون میداد. با دستام ممیای گرد خوشگلش رو توی کف دستم گرفتم. مامان دو سه تا آه عمیق کشید و تنش لرزید و ارضا شد. منم خیلی زود ارضا شدم بازم. البته در حد چند قطره آب از کیرم اومد و خیلی خیلی کم بود. توی تخمام یه احساس مثل درد اما خیلی کم حس کردم. مامان تا منم ارضا شدم بی حال کنارم افتاد.

مامان: اوففف. چه حالی داد. خستم کرد حسابی

رفتم توی بعلش و سرم رو گداشتم روی ممیش. مامانم دستش رو گداشت روی کمرم و نوازشم کرد.

من: مرسی مامان جون
مامان: تو مرسی پسر گلم که انقدر پایه‌ای.
من: ولی تو اصلا پایه نیستی
مامان: ای نمک نشناس. کدوم مامانیه بزاره پسرش اینجوری باهاش حال کنه؟
من: خیلی کم. ولی وقتیم میزارن محدودیت نمیزارن. الان چرا نمیزاری این خوشگله رو بکنم؟

دستم رو گذاشتم روی کسش و آروم نوازشش میکردم.

مامان: دوباره که فیلت یاد هندوستون افتاد؟
من: آخه خیلی مسخرن نمیزاری
مامان: الآن فقط مشکلت کردن کیرت توی اینجای منه؟
من: اوففف. حتی تصورشم قشنگه
مامان: حالا شاید دفه دیگه گداشتم. باید بهش فکر کنم.
من: تو رو خدا بزار حالا.
مامان: دیگه حالا خستمه. من چند بار ارضا شدم. دیگه حسابش از دستم در رفته. تو هم که سه بار شدی.
من: من بازم میتونم. شما زنا هم که خوش به حالتونه. تازه واسه کردن این عشق من که اب نمیخواد. نمیخوام که توش خالی کنم
مامان: بزار اول برم یه جیش کنم بیام. خیلی جیشم میاد
من: منم میاد.
مامان: پس برو تو اول تا بعد من برم.
من: میشه اول تو بری و منم بیام نگاه کنم؟
مامان: نگاه چی کنی بچه؟
من: اینکه جیش میکنی. خیلی دوس دارم ببینم زنا چجور جیش میکنن. تو پورن دیدم ولی از نزدیکش اونم مال تو صفای دیگه داره.
مامان: دیوونه. باشه. پاسو بریم.

از تخت اومدیم پایین. ملینا کنار تخت روی زمین بیدار بود و واسه خودش دست و پا میزد.

مامان: برو تا ملینا منو ندیده. الان یه دفه گریه میکنه وقتی می‌بینه دارم میرم.

زود رفتیم سمت دستشویی و مامان رفت داخل. منم رفتم یه جفت دمپایی آوردم و پشت سرش رفتم تو. مامان نشست روی توالت فرنگی و لای پاشم باز کرد. منم زانو زدم جلوش.

من: وای مامان خیلی خوشگله کست. کوچولو و خوردنی
مامان: دوسش داری؟
من: خیلی. خیلی دوسش دارم. مال خودمه همش.

مامان شروع کرد به جیش کردن. سوراخ کسش باز شد و من یکی از جذاب‌ترین صحنه‌های زندگیم رو داشتم نگاه می‌کردم‌. آخراش بود و فشارش داشت کم میشد. کف دستم رو گرفتم جلوش.

مامان: چه کار میکنی تو
من: جووون. چه گرمه

دیگه تموم شد. مامان شیلنگ رو برداشت.

مامان: دستت رو بگیر
     
  
صفحه  صفحه 126 از 150:  « پیشین  1  ...  125  126  127  ...  149  150  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA