انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 131 از 149:  « پیشین  1  ...  130  131  132  ...  148  149  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم



 
SH_F
شایان جان تا شما داستانای جدیدتو آپلود میکنی من داستانای قبلیتو چند دور میخونم!! و علاوه بر حق طبیعی، برف گرم، شیرعسل و هلن کون، عادت های خوب و گالاکتوره هم عالی هستن و این سری اینارو هم دوباره خوندم. نمیدونم چطوری تشکر کنم واقعا. مرسی که هستی و برامون مینویسی و بازم خوشحالم که بعد از اون وقفه طولانی مدت برگشتی
     
  
مرد

 
Big_Glory
ممنونم ازت دوست عزیز. ببخشید اسم داستانا رو بزارم یادم رفته بود. خدمت شما

سکس با مامان ناز و خوشگلم (در سایتی دیگر)
همه چیز از یه در کونی زدن به مامان شروع شد (در سایتی دیگر)

سکس ماورایی با مامان (6 قسمت)
تجاوزی تلخ با سرانجام شیرین(20 قسمت)
مانکن
گالاکتوره
عادت‌های خوب
قصه شاهین و آنا
برف گرم
هنرمندان (15 قسمت)
حق طبیعی
قاچاقچی
مرحله نهایی
سوال بزرگ
هلن کون
یک تیر و چند نشان
شیر عسل
قاچاقچی 2
آقا گرگه و حبه انگور : بخش اول
آقا گرگه و حبه انگور : بخش دوم

اینا به ترتیب نوشتن بودن
     
  
مرد

 
Chanel
ممنون از شما دوست عزیز. خیلی لطف دارین
فقط نمیدونم قبلا خوندین یا نه. اما مانکن رو نخونید. من خودم از مانکن و هنرمندان متنفرم و پشیمونم چرا نوشتمشون و امکان پاک کردنم نیست
     
  ویرایش شده توسط: SH_F   
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
داستان ((آقا گرگه و حبه انگور : بخش دوم))
عاشقانه_اروتیک_تک قسمتی

سلام خدمت همگی. ببخشید اگه برای این داستان زیاد معطل شدین و ببخشید واسه غلطای املایی
امیدوارم حوصله کنید بخونیدش. چون حرفای عاشقانه زیاد داره و پره از لحظات سکسی و نیمه سکسی
دقیقا از ادامه بخش اول شروع میشه

**********************************************

صبح شده بود. دیگه کم کم داشتم بیدار میشدم. یه دفه صدای قریچ پشتی صندلی و صدای آه ریزی توجهم رو جلب کرد. کیرم که طبق معمول چون داشتم از خواب بیدار میشد شق بود ، شق‌ترم شد. صاف و به کمر خوابیده بودم. یکم لای چشمم رو باز کردم. دیدم بله. مرحله دوم نقشم با موفقیت اجرا شده و مامان طبق انتظارم اومده ببینه پسرش دیشب چی داشته میخونده که اینجوری حشریش کرده. مامان پشتی صندلی رو روبروی من گذاشته بود و پشت به من نشسته بود و سرش توی لپ‌تاپ بود. نمیدیدم دستش کجاشه. اما عکر کنم داشت ممیش رو می‌چلوند. چشمام رو کامل باز کردم. وای دلم می‌خواست بپرم روش و بگیرم بکنمش. چه بوی خوبی توی اتاق پبچیده بود. یه بوی عطر شکلاتی غلیظ. پتو که روم بود رو اروم کشیدم اونور و گوشیم رو برداشتم و رفتم توی گالری و عکسایی که مامان از خودش گداشته بود توی پروف برنامه call_pic رو آوردم. همون که پاهاش رو داده بود بالا و کسش معلوم بود. منم خیره شدم بهش و دستم رو بردم توی شلوار و شرتم. اولش می‌خواستم بکشم نا زانوم پایین. اما ترسیدم و گفتم اگه برگرده ببینه فعلا توی حالت دفاعیه و ممکنه خراب بشه همه چیز. منم شروع کردم به کیرم ور رفتن. یه دفه دیدم مامان یکم خودشو خم کرد. انگار میخواست یه لپ کونش رو بده بالا و دستش رو ببره توی کونش و با کونش ور بره. تا کامل جاشو منظم کرد و سعیم میکرد اروم تکون بخوره تا صدای قریچ صندلی خیلی در نیاد. بالاخره دستش رو کرد توی شلوار و شرتش و همین که دستش کون لختش رو لمس کرد ، انگتر از دستش در رفت و یه آه بلند کشید. سریع صندلی رو چرخوند ببینه من بیدارم یا نه و این صداش رو شنیدم یا نه که یه دفه منو گوشی به دست و دست تو شلوار دید.

مامان: چه گهی داری میخوری؟

من از این جدیتش ترسیدم یهو. چه عصبانی به نظر میرسید. هنوز دستش توی شلوارش بود خودش. من سریع دراوردم و گفتم هیچی.

مامان: چی توی گوشیته؟
من: هیچی بابا

سریع زدم گوشی رو خاموش کردم. مامان از جاش بلند شد و زود دستش رو از توی شلوارش در آورد و اومد نزدیکم.

مامان: به چی نگاه میکردی گفتم؟
من: خودت اینجا چه کار میکردی؟
مامان: به تو چه فضول
من: لپ‌تاپ یه چیز شخصیه ها

مامان پاش رو بلند کرد و یه لگد زد توی رون پام

مامان: زدمت که بفهمی که من مامانتم بیشعور و نباید از من سوال جواب کنی
من: خود درگیری داریا

یه دفتر روی میزم بود. مامان برش داشت و پرتش کرد سمت من که جاخالی دادم.

مامان: خجالتم نمیکشه.

اینو گفت و رفت. من انگار دوباره کیر نداشته مامان خورد وسط بحت و قبال و شانس و نقشم. با اعصاب کیری رفتم یه دستشویی و اومدم سر یخچال و یه لیوان آب پرتغال برداشتم خوردم. انقدر اعصابم خورد بود که متوجه نشدم مامان روی مبل نشسته و سرش توی گوشیشه و اخمی ترسناکم روی صورتشه. اون روز فقط عصر یه دو ساعت کلاس داشتم. آب پدتعال رو زدم و از اشپزخونه که اومدم بیرون تازه دیدمش. با بی محلی بهش اومدم و از سالن رد شدم و رفتم از در بیرون. اعصابم خیلی خورد بود که مامان خودش پاین. اما با گارد گرفتن الکیش هم داره خودش رو و هم منو زجر میده. طبقه زیر زمین ساختمون استخر و باشگاه بود. گفتم برم یه ابی به تنم بزنم تا بلکه اعصابم سر جاش بیاد. اون روز استخر و باشگاه کلا در اختیار واحد ما بود. رفتم و قبلش رفتم یه دوش 5 دقیقه‌ای گرفتم و بعد با مایو پریدم توی استخر. داشتم شنا میکردم که یهو دیدم در سالن باز شد و مامان وارد شد. یه شلوارک صورتی تنگ و یه رکابی صورتی تنش بود. حوله عرق‌گیرم دور گردنش بود. تا منو دید خواست برگرده.

من: نه نمیخواد بری. من دیگه میخوام بیام بیرون. لازم نیست انقدر از من متنفر باشی و انگار ترس ازم داشته باشی.

اومدم سمت لبه استخر که ازش بیام بیرون. مامانم که برگشته بود و قصد رفتن داشت دم در یه مکثی کرد و یه دفه برگشت به سمتم

مامان: تو هم نمیخواد بری. بعدم تو پسرمی. مگه مادری میشه از پسرش متنفر باشه یا ازش وحشت داشته باشه؟
من: نمیدونم. اما انگار تو داری
مامان: حرف مفت نزن بچه. من فقط احساس میکنم تو هنوز اتفاقات مسخره‌ای که بینمون افتاد رو نتونستی فراموش کنی. یه جورایی میخوام کمکت کنم فراموش کنی.
من: فکر نکنم نیاز بهدفراموش کردنش داشته باشم
مامان: چرا؟
من: هیچی ولش کن

خواستم از اب بیام بیرون که مامان گفت

مامان: گفتم لازم نیست. من اصلا شنا نمیخوام. میخوام برم اونور(باشگاه).

مامان رفت سمت باشگاه و حولش رو از دوشش برداشت و گذاشت یه گوشه و اول شروع کرد گرم کردن عضلات خوشگل و سکسیش. منم توی آب موندم و آروم فقط مثل بچه قورباغه دست و ما میزدم. اما الکی بود و زیر چشمی داشتم اون بدن خوشگلش رو نگاه میکردم. خصوصا که الش متوجه نشدم. اما بعد دیدم که رکابیش تا بالای نفش بیشتر نیست. شکم خوشگل و تخت و سفیدش پیدا هست.
خوب که خودش رو گرم کرد رفت روی تردمیل. پشتش دقیقا به من بود. با دور کم روشنش کرد و شروع کرد سریع راه رفتن روش. من درجا اون لپای برجسته کونش و خط لای کونش چشمام رو به اندازه سوراخ یه تونل باز کرد. مثل تماسح موندم توی اب بی حرکت و فقط پا میزدم نرم پایین. دقیقا مثل یه تمساح که کمین میکنه موندم توی اب و فقط اون کون خوشگل مامان رو دید میزدم. شلوارکش به شدت جذب بود و انگار شرت زیرش پاش نبود. بعد ده دقیقه سرعت رو زیاد کرد و داشت شبیه به دویدن میشد. کونش سفت بود و ژله‌ای و شل و ول نبود که بلرزه. اما خب کپلای کونش تکون میخورد.‌ خط لای کونش دیوونه میکرد آدمو. کاش میشد یه جوری بود کهمیشد ممای گردش رو هم ببینم که تکون میخوردن. نیم ساعت درست دوید. از خرکت که ایستاد از روی تردمیل اومد پایین. فاصلش تا من انقدری زیاد نبود. من یه لحظه قطرات عرق رو روی قفسه سینش که باز بود دیدم. چه اون ممیای گوگولیش براق شده بود. یکمم خیسی رو روی تاپش می‌دیدم از عرق. دلم میخاست همینجوری برم توی بعلم بگیرمش و بوسش کنم. همیشه از زنایی که موهاشون رودم اسبی می‌بستن بدم‌ میومد. اما حالا که مامان بسته بود چه خوشگل شدهدبود. درسته موهاش که باز دور شونش باشه خوشگل‌تر بود. اما اینم به صورت ناز مامتن میومد. یکم با حوله خودش رو خشک کرد و بعد رفت نشست روی دوچرخه. دوچرخه درست روبروی من بود. من دیگه ضایع بود همش بی حرکت باشم توی اب. اما سعی کردم تکون بخورم. ولی روم همش به سمت مامان باشه. مامان تند تند پا میزد. کس کلوچه‌ایش از پشت اون شلوارک جدب صورتیش که پاهاش رو که تکون میداد اونم تکون میخورد کیرم رو حسابی شق کرده بود. ممیاش تکون میخوردن و قفسه سیتش که براق از عرق شده بود. بلد بودم که روی سطح آب خودم رو به حالت خوابیدن نگه دارم. یهو زد به سرم که این کارو بکنم تا اونم کیرم رو که شرت تنگم ‌رو برآمده کرده بود رو ببینه. میگم فاصلمون باهم انقدر زیاد نبود. روی سطح آب خوالیدم. تا 30 ثانیه حدودا می‌تونستم این کارو کنم و دست و پا بزنم نرم پایین. از گوشه چششم دیدمش که چشمای مامان تا کیرم رو دید چهارتا شد. داشتم دیگه میرفتم پایین که صاف شدم و یکم تکون خوردم توی اب. مامانم حالش خراب شد و دوچرخه رو بیخیال شد و زود از روش پاشد. رفت خوابید به شکم روی تخته. پاهاش رو زیر وزنه گذاشت و پاهاش رو به سمت کونش خم کرد تا پشت ساق پا بزنه. برآمدگی کون خوشگلش محشر بود. یکم که کار کرد ، بعد یه زانوش رو گداشت روی تخته و دستاش رو شروع کرد به کش دادن. زیر بغل سفیدش رو دیدم. جووون حال میداد حتی با اینکه عرق کرده بود زیر بعل سفیدش رو تا ممیاش رو لیس زد. اصلا بوی عرق نمیداد. بوی عطر شکلاتیش فضا روگرفته بود و منو دیوونه خودش کرده بود. دستاش رو که بالا می‌برد تاپش بیشتر بالا میرفت و شکم سفیدش از پهلو دیده میشد.‌بعد از اون رفت وایساد روی صفحه دایره‌ای شکل و دسته رو گرفت و شروع کرد بهچرخش دادن کمرش. بازم پشتش به من بود. کونش هی جلوم مثل پاندول ساعت تکون میخورد و منو هیپنوتیرم خودش کردهدبود. من دیگه داشتم می‌ترکیدم. باید یه کاری میکردم. کیرم داشت پوستش پاره نیشد از بس شق مونده بود. فشار شرت مایوی تنگم به کیرمم امونم رو بریده بود. فکری زد به سرم. از اب با کیر دسته بیل شده اومدم بیرون. با حوله یکم خودم رو خشک کردم. برای رفتن دوباره به حمام واحد ما که پایین بود باید دقیقا از جلوی مامان رد میشدم. خودم رو که خشک کردم همینجور محو کونش شدم یه موقع نخوابه کیرم. حوله رو انداختم روی دوشم و شروع کردم به قدم برداشتن و رد شدن از جلوی مامان. چون از بغلم داشت منو می‌دید متوجه تمام بدنم و به خصوص درازی کیرم میشد. حیف که ضایع بود صورتم رو کج کنم ببینمش. اما معلوم بود که چشماشو دوخته به کیرم همینجور. بالاخره رسیدم به حمام واحد ما و رفتم تو. خیلی خوشحال بودم و احساس غرور میکردم. تا درو بستم اولین کاری که کردم شرت تنگ مایو لعنتی رو از پام در اوردم.‌ کیرم از قفس آزاد شد. یکم مالیدمش توی دستم. به نظرم اومد که موهای تخمم بلند شده و داره تیز میشه. گفتم برار سفیدش کنم. من همیشه توی حمام استخر موهای کیرمو میزدم و مرتبم این کارو میکردم. کلا بدم میومد. پیش خودم گفتم بزار مامان ببینه دارم موهامی کیرمو میزنم. اما چجوری؟ چطور میشه نشونش داد؟ تنها راه این بود که لای در رو در ابتدا تا جایی که میتونم باز بزارم و بشیتم کف حمام و جوریم بشینم که مامان بتونه منو و خصوصا کیرم رو ببینه. بعد یواش یواش تا جایی که شک نکنه هی بیشتر لای در رو باز کنم. فوقشم اوضاع کیشمیشی شد میگم دستی پایی چیزیم خورده به در باز شده. تیغ که همیشه اماده بود. برش داشتم و نشستم کف زمین و لای پاهام رو باز کردم. کیرم حسابی شق کرده بود و حس خوبی پیدا کرده بودم میخوام کیرم رو دوباره نشون مامان بدم. انگشت پام به در می‌رسید. با انگشت پام لای در رو یکم باز کردم. چیزی که دیدم خیلی اعصابم رو کیری کرد. مامان یه حوله انداخته بود پشت در روی زمین و خوابیده بود روش. به پخلو خوابیده بود و هر دو دستش لای پاش و با یه دست کونش رو و با یه دست هم کسش رو انگشت میکرد و خیلیم آروم اسم من رو به زبون میاورد و میگفت اوف شاهین.‌قربون اون کیرت بشم. شاهین مامان.
خیلی اعصابم کیری شد. از اینور می‌پره به آدم و از اینورم خودش داره می‌میره واسه خوابیدن با من و هم به خودش و هم من زجر میده. قبول داشتم سخت بود که بیاد به پسرش کص و کونش رو بده. اما حالا که انقور خودش حشری بود و دلش می‌خواست و اهل قید و بند نبود ، حداقل نباید اینجوری خشک و بد رفتار میکرد که ادم فکر کنه انگار میخواد بزنتش. انقدر اعصابم خورد شد که نفهمیدم تیغی که دستمه سرش پایینه و گرفت از کنار تخمم روی رونم و تا روی رونم رو زخم بدجور کرد. یعنی رسما پوست پام رو کند و حالا اویز مونده بود. از سوزشش می‌خواستم فغان بزنم که زدمم. دادم بلند شد و بدجور گفتم وای یکی به دادم برسه. تیغ رو که از روی پام برداشتم دوباره یرس گرفت به مچ دستم و روی رگم رو یه خراش کوچبک برداست. فک کنم بار سوم بهم میگرفت یه رگ اصایم رو میزد. احساس میکردم همه جام با خون شده یکی. اپا پام خیلی می‌سوخت و درد بدی داست. تا داد زدم به ثانیه نکشید مامان در حموم رو باز کرد و لخت لخت اومد توی حموم. تا خون رو همه جام دید و مخصوصا مچ دستم رو دید فکر کرد رگ دستم رو زدم و جیغ زد و زد توی سرش. کلا بی حس شد افتاد روی زمین. حالا من با این حالم باید به داد اونم می‌رسیدم.

من: مامان. مامان جون ببین دست خیلی چیزیش نیست. کار احمقانه نکردم. میخواستم با تیغ خودم رو تمیز کنم که گرفت به پام. بعدا گرفت به مچ دستم.

مامان دوباره نگام کرد و زد زیر گریه. به زور خودشو بلند کرد و اومد جلوم.

مامان: وای خدایا. چه کار کردی. پاشو پاشو بریم بیمارستان. این بخیه میخواد.
من: بخیه چیه. پوست پام کنده شده و اویزونه.

مامان دوتا دستش رو زد توی صورتش و گریه مبکرد.

من: حالا با گریه که درست نمیشه. پاشو برو برام دواگلی و گاز و باند بیار. خیلی می‌سوزه. گریه نکن مامان.

خودش رو بخته بود بدجور. حقم داشت. به زور پاشد و رفت از جعبه کمکای اولیه که بیرون بود همه چیزای لازم رو اورد و برگشت. همینجور شور شور گریه میکرد. اول یه عالمه پنبه گداشت روی زخمم. وای خیلی می‌سوزوندش. پرزای پنبه توی زخمم گرفت و داغونم کرد.

من: مامان باید این پوست آویزون رو بکنی برام. خودم طاقت ندترم. تا نکنیشم نمیشه باند پیچیش کرد. اگه هم بشه گیر میکنه توش تو دلم دود میوفته.
مامان: وای از من نخواه عزیزم. من نمیتونم.
من: چیزی نیست مامان. سریع بکنش و بعد سریع پنبه بزار روش.

مامان دستش رو اورد جلو. دستش می‌لرزید. به خودش مسلط شد و پوست و حتی میشه گفت گوشت اویزون پام رو گرفت توی دستش و روش رو کرد اونور. من دهنم از درد داشت گاییده میشد.

من: خوبه.‌حالا بکنش سریع.
مامان: پس جیغ بزن.

من جیع نزدم. فقط نعره الحدی زدم. اما مامان جای من خوب جیغ زد. روش رو کرد اونور و گدفت کندش. خون بود که ازم میزد بیرون. چشمام سیاهی رفت از درد زیاد. یه عالمه پنبه گداشت روی پام. حالا مگه دیگه بند میومد. از درد زیاد دیگه بی حس شده بودم و درد انگار حالیم نبود.

من: مامان مامان. شیشه الکل رو خالی کن روش تا بند بیاد. وگرنه نمیاد.
مامان: وای می‌میری. این بخیه میخواد
من: مامان گوشت و پوستم کنده شده. پاره که نشده. بریز تا بند بیاد. تحمل میکنم.

مامان شیشه الکل جعبه کمکا رو برداشت. کونش رو به دست من بود. مامان شیشه رو روی زخمم آورد و خمش کرد روی زخمم. اولین قطره الکل که ریخت روی زخمم ، فکر کنم ده بار پشت هم مردم و زنده شدم. بی اختیار دستم رو گداشتم و روی کپل کون مامان و فشارش دادم از سوزش. مامان تا دستم رو حس کرد روی کونش یکم به سمت جلو رفت و انگار برق گرفته باشنش. اما چیزی نگفت و بیشتر جلو نرفت. من اصلا منظوری نداشتم. کلت کیرمم با اینکه جلوی صورت مامان لخت بود ولی خوابیده بود. همینجور لپ کون مامان توی دستم بود و فشارش میدادم و ناله میکردم از درد و سوزش. مچ دستم رو توی دست مامان حس کردم. داشت مچ دستم رو پانسمان می‌کرد. مچ دستم وضعش خیلی بد نبود و فقط یه خراش معمولی بود. یه دفه به خودم اومدم که دیدم دست دیگم کجا قرار داره. سریع برش داشتم. الآن اصلا موقع مناسب این کارا نبود. مامانم همینجور داشت ریز ریز گریه میکرد و هق هق میکرد. الکل خون رون پامو بند آورده بود و دستمم خوب باند پیچی شده بود.

مامان: داشتی چه غلطی میکردی؟
من: به خدا هیچی. می‌خواستم موهای وسط پامو بزنم که یه دفه حواسم نبود گرفت تیغ به رونم و بعدم دستم.
مامان: آخه مگه خود آزاری داری با تیغ میزنی که خطر داره؟ چرا حداقل با ژیلت نمیزنی؟
من: چون اون جوش میزنه و سفید سفیدشم نمیکنه.
مامان: خب کرم موبر بزن حداقل
من: بدم میاد.‌یه جوریه.
مامان:نمیگی یه دفه یه جاییت می‌بره بدبخت میشیم؟ عفونت میکنه اگه یه جایی از وسط پات ببره.
من: حواسم هست. این اولین باره. اعصابم خورد بود نفهمیدم چه کار میکنم.
مامان: چرا اونوقت؟
من: هیچی مهم نیست.

مامان از روی زمین پاشد. شیر دوش آب رو برداشت که شیر دوش تلفنی متحرک بود.

مامان: میخوام رون پاتو آب بگیرم. باید این خونا بره تا بشه باند پیچیش کنم.
من: باشه تجمل میکنم.

مامان رونم رو کامل شست. خیلی به طرز بدی درد داشتم. بعد دوباره نشست و پام رو بست. یه دفه توی صورتم نگاه کرد

مامان: چرا اعصابت خورده؟ چی شده؟
من: مهم نیست. دیگه هیچی مهم نیست
مامان: چرا توی احمق از فکر اون اتفاق مسخره بیرون نمیای؟
من: مگه تو اومدی؟
مامان: چرا نیام؟
من: یعنی الآن میگی از فکرش در اومدی و وقت و بی وقت با اسم من و تصور من کنار خودت با خودت ور نمیری؟

مامان دستش رو برد بالا بزنه توی گوشم ولی خودشو نگه داشت.

مامان: خیلی وقیه شدی. خیلی بیشعور شدی در واقع.
من: فقط واقع بین شدم و چیزای که می‌بینم رو گفتم.
مامان: اصلا خرف حسابت چیه؟ چی میخوای؟
من: همون چیزی رو میخوام که تو هم میخوای.
مامان: مثلا تو فکر میکنی من چی میخوام؟
من: خودتو به کوچه عل چپ نزن. معلومه چی میخوای. از دیشب که روی مبل داشتی چه فیلمی می دیدی و امروز توی اتاق من داشتی چه داستانی رو می‌خوندی و حالا هم پشت در داشتی با فکر ک یحال میدادی به خودت معلومه مثل من چی میخوای؟

این بار مامان زد توی گوشم. دردام کم بود ، وجه وجه زدن صورتمم اومد روش.

مامان: خیلی فضول بی معنی و کثافت شدی. در ضمن یه احمق خاک تو سری. مگه ادم با هر چی که می‌بینه و فکر میکنه و باهاش با خودش ور میره یعنی میخواد با اون واقعا کثافت کاری کنه؟
من: کاری که تو میکنی فرق داره. دیشب و صبح رو میگیم هیچی. الان داشتی رسما اسم منو میاوردی و با خودت ور نیرفتی. بعدم رسما توی یه متری پشت حمومی که من توشم. این همه جا. اگه منو نمیخواستی میرفتی یه جای دیگا. نه بیای پشت در حموم و بخوابی و کص و کونت رو به سمت من کنی.

یه کشیده دیگه زد به صورتم.

مامان: کثافت بیشعور. حرف دهنتو بفهم.

اینو گفت و بلند شد رفت از حموم بیرون. من اما با صدای بلند گفتم

من: من با فکر هر کی جق بزنم ، توی اون لحظه اگه باشتش واقعا پیشم می‌گیرم رسما خودشو میکنم. بعدم آدم با فکر هر کی جق بزنه یعنی همش توی فکرشه.

یه چند ثانیه بعد دوباره برگشت جلوی حموم. این بار فقط به شرت پاش بود. مثل اینکه داشت لباساش رو می‌پوشید بره. اما حرف منو شنید برگشت.

مامان: فکر کردی من انقدر حقیر شدم که بخوام با پسر خودم سکس کنم؟
من: این حقارت نیست. صرفا دوس داری این کارو. منم دوس دارم.
مامان: تو گوه میخوری دوست داری. به خدا به بابات میگم هر لحظه میخوای بهم دست درازی کنی. بعد ببین چه بلایی سرت میاره.
من: بگو. منم فیلم سکس چتمون رو نشونش بدم. در ضمن عکسای پروفایلتم هست. از اون مهم‌تر فیلم جق زدن دیشبت هم هست. همه حرفایی که میزدیم صدات توی فیلم هست. مخصوصا وقتی گفت کاش الآن پیشت بودم.

من واقعا جز عکس پروفایلاش توی اون برنامنه چیز دیگه نداشتم. الآن یه دفه رسید به سرم که بلوف بزنم. یه جواریی خواستم بترسونمش. مامان تا اینا رو شنید شوکه شد. ترس رو توی چشماش دیدم. دیگه هیچی نگفت و از جلوی حمام رفت کنار. منم دیگه ادامه ندادم. تیغ رو برداشتم و خواستم که موهای تخمام رو بزنم. یه مقدار آب زدم به تخمم تا خشک نباشه. خودم واقعا ناراحت شدم این حرف رو به مامان زدم. یه جور انگار میخوام ازش سواستفاده کنم بود. اما دیگه گندی بود که زدم. حرف نسنجیده بود که زدم. داشتم میزدم که یه دفه جلوی حمام دیدمش. هنوزم همون شرت پاش بود. اومد توی حموم و نشست دو زانو جلوم. وای چه ممیای گردی. دیوونه کننده بود.

مامان: از من فیلم داری و میخوای به بابات بگی؟

من یه نیش خند زدم.

من: نه قربونت برم. عصبی شدم یه چیزی گفتم. نه هیچی ندارم. داشتمم همچین کاری نمیکردم. حتی اگه تو به بابا بگی.
مامان: منم نمیگم. کدوم مادری هست بخواد پدر بجش بگیره بچش رو بکشه؟ ولی ول کن تو هم پسرم. یه اشتباهی بود اتفاق افتاد. اصلا درست نیست بهش فکر کنیم. منم نمیگم نیستم توی فکرش. ولی قول نیدم دیگه نباشم.
من: من نمیتونم قول بدم. من کاری به سکس تصویریمون ندارم. من از 13 سالگیم تا الان عاشقت بودم. 6 سال عاشقی. میدونی چه دردیه؟
مامان: من مامانتم. میفهمی یعنی چی؟
من: آره و اون چیزی که نمیفهمم اینه که جرا نباید مامان و پسرش سکس کنن وقتی انقدر لذت داره حتی تصور کردنش؟
مامان: من که لذتی نمی‌برم.
من: دیگه اینو به من نگو دیگه. تو خودت توی سکس تصویری گفتی لذت می‌بری.
مامان: یه چی گفتم که اشتباه گفتم. اون روز حالم خیلی خراب بود.
من: اتفاقا ادم توی حال خراب حقیقت رو میگه.
مامان: بگم گه خوردم راضی میشی؟
من: اولا خدا نکنه. دوما خیر
مامان: ببین من فکر نمیکردم اون پسره تو باشی. از اون پسر خوشم اومده بود و بهش یه چی گفتم همینجوری. اصلا تو خجالت نمبکشی به مامانت میگی عاشقتم؟
من: مگه تو خجالت میکشی بهم میگی از اون پسره خوشت اومده؟ الآن من باید آتیش بگیرم. ولی چون اون پسره خودم بودم ریلکسم. تو با یه غریبه همه کار میکنی. بعد حاظر نیستی با پسر خودت کاری کنی؟
مامان: نخیر حاظر نیستم. در ضمن از اون کارمم مثل سگ پشیمونم. بعدش انقدر توی بالکن نشستم واسه کثافت کاریم گریه کردم توی سرما که سرما خوردم. دیگه هم نمیکنم. حس جنده بودن داشتم.
من: خب هنوزم سر منطق چرت خودتی. کاری نمیشه کرد. الآن با یه رفتنت خوشحالم کن. میخوام خودمو تمیز کنم.
مامان: اینو آویزه گوشت کن. من باباتو و زندگیم رو دوس دارم. یه اشتباه کردم روزی هزار بار پشت دستمو داغ میکنم دیگه تکرار نکنم. بفهم اشتباه کردی. بفهم
من: اشتباهی نکردم. یه تابویی که معلوم نیست چرا تابو شده رو شکستم. خیلیم از کارم رضایت دترم. همیشه هم عاشقت هستم. به همین عشق یه طرفه هم راضیم. 6 سال با جق گدشت. بقیشم میگذره.

مامان یکی زد پس کلم.

مامان: خاک بر سرت.

مامان پاشد و رفت از در حمام بیرون. اولش خواستم موهای تخمم رو بزنم. اما تمرکز نداشتم. تیغ رو گذاشتم کنار. دو زانوم رو جمع کردم و سرم رو گداشتم روی زانوم و گریه کردم چرا مامان درکم نمیکنه. چرا آخه مقاومت میکنهدر برابر این لذت. اونم بیرون نشسته بود و گریه میکرد. صداش رو می‌شنیدم. بعد چند دقیقه گریه کردن خواستم پاشم و بیام لیرون. از خیر کیرمو سفید کردنم گذشتم. واسه مام که درد میکرد خواستم دستم رو بزارم روی زمین و پاشم از جام که دستم رو صاف گذاشتم روی تیغ و کف دستم شد پر خون. داد و فریادم رفت بالا. مامان دوباره پرید جلوی در. تا خون دستم دو دید دوباره فکر کرد خودکشی می‌خواستم بکنم.

مامان: احمق چرا رگت رو میزنی؟
من: نه نه. نترس. رگ نیست. کف حموم بود دستم رفت روش.

مامتن اومد توی حموم و تیغ لعنتی رو برداشت و اول انداختش توی سطل توی حموم. نشست کنارم و دستم رو گذاشت روی ممیاش و سرش رو خم کرد و پشت دستم رو بوسید. هنوزم همون شرت تنها پاش بود. با دست دیگم زیر چونش رو گرفتم و سرش رو بالا آوردم. توی چشمای قشنگش خیره شدم.

من: اون آقا گرگه که یه روزی بهش گفتی دوسش داری رو یادته؟
مامان: مرده شورش رو ببره واقعا
من: آره واقعا. ازش دیگه چیزی جز یه گرگ زخمی نمونده. همه جاش آش و لاشه.
مامان: بهتر.
من: دلت میاد؟

یه دفه مامان سرش رو خم کرد و آورد نزدیک صورتم و لبش رو غنچه کرد و چسبوند به لبم. منم با دستای زخمی و خونی دور کمرش حلقه کردم و لبش رو محکم مک زدم. چه لبای شیرین و داغی داشت. نفس گرمش که به صورتم می‌خورد دیوونم میکرد. یه یک دقیقه بهم لب داد و یهو خودش رو کشید عقب.. کاش جای اینکه کمرش رو توی دستم میگرفتم سرش رو به سرم فشار میدادم نتونه عقب بکشه. از سر جاش سراسیمه بلند شد و خواست بره. با اینکه رون پام درد داشت سریع به سختی از جام بلند شدم و بغلش کردم. کیرم خورد به رون پاش. به خودم چسبوندمش و نزاشتم بره. تقلا نکرد. اما گفت بزار برم.

من: آروم باش مامان. هیچ کاریت ندارم. اصلا دلشوره نداشته باش. دوتا دستام روی ممیاش بود. دستم همینجور ازش داشت خون میزد بیرون از کف دستش. همه تن مامان رو خونی کرده بودم. جعبه کمکای اولیه کف زمین بود. مامان سرش رو خم کرد و دستم رو دید که داره همینجور ازش خون میاد.

مامان: بزار دولا شم شیشه الکل رو بر دارم. ولش کردم و دولا شد و شیشه الکل رو براشت. ریخت روی دستم و اتیشم زد. اب از چشمام بود که میزد بیرون مثل اشک.

مامان: بمیرم. دردت اومد؟
من: خدا نکنه. تو که میشمی دردی رو حس نمیکنم.

مامان دستم رو گرفت زیر آب و شستش. بعدم با دستمال مرطوب خشکش کرد. از جعبه چسب زخم و باند و گاز استریل رو برداشت.

مامان: بیا بشین دستت رو ببندم.

نشستم و دستم رو باند پیچی کرد. من هین جور بهدصورت نازش که سرخ شده بود از استرس خیره شده بودم. نوک کوچولوی ممیاش سفت شده بود و شرتش که هی نشسته بود کف زمین خیس ، به کص و کونش چسبیده بود. منم حسابی واسش شق کرده بودم. اما اون اصلا سعی میکرد نگاهوکیرم نکنه. دستم رو که بست
امان: پاشو جلوم وایسا باند رون پات رو عوض کنم. خیلی خونی شده. جلوش وایسادم. کیر شقم جلوی صورتش بود. اما اصلا نگاش نمیکرد. باند پام رو باز کرد. اول با چسب بخیه بخیه بند زخمم رو بست و بعد پماد رو با گاز استریل بست. تموم که شد یه دفه خیره شد به کیرم. منم همینجور از بالا بهش نگاه میکردم. فکر کنم حتی نفسم نمیکشید. فقط خیره شده بود بهش.

من: دوسش داری؟

تا صدام رو شنید دستش رو گداشت روی رون اون پام و هلم داد عقب و پاشد بره که دم در حموم گرفتمش از پشت توی بغلم‌.

مامان: شاهین ولم کن.
من: من هیت اذیتی بهت نمیرسونم
مامان: پس الآن چیه؟
من: فقط میخوام پیشم باشی و تنهام نزاری. گرفتمت نری
مامان: اینجا و توی این وضعیت جاش نیشت پیشت باشم. بزار برم
من: باشه. ولی چرا هم خودتو هم منو اذیت میکنی
مامان: چون نمیخوام رابطه خوب مادر و پسری و احترامای بینمون نابود بشه.
من: قول میدم نشه. اصلا چرا بشه؟ جز مواقع سکس روابط عادی برقراره.
مامان: خیلی بیشعور و پر رویی.
من: نه بیشعورم نه پر رو. فقط صریحم.
مامان: تو رو خدا ولم کن برم.
من: چشم. الآن میزارم بری. اگه دلت میاد خودتو و پسرت که انقدر عاشفته رو بزاری زجر بکشن برو

دستام رو از دورش باز کردم. اما نرفت. یهو زد زیر گریه. برگشت و مشت میزد به سینم.

مامان: چرا چرا اون پسر جذاب تو بودی که حالا اینجور بشه؟

من هیچ واکنشی نشون ندادم اول. گفتم بزار حسابی خودش رو خالی کنه. هر چند حرفش خیلی روی مخم بود. یعنی کس دیگه جای من بود اکی بود براش و میرفت باهاش می‌خوابید ولی حالا که پسرشه مشکل داره؟
اما باز کوتاه اومدم و چیزی نگفتم تا آروم بشه. محکمم میزد به سینم. بعد چندتا مشت صورتش رو توی دوتا دستش گرفت و ایستاد گریه کرد. رفتم جلوش و بغلش کردم. دستم رو گذاشتم پشت سرش و توی موهاش فرو کردم و سرش به همراه دستای روش رو به سینم چسبوندم. تا آغوشم رو حس کرد ، دستش رو از روی صورتش برداشت و دورم حلقه کرد و سرش رو گداشت روی سینم و گریه میکرد. منم سرم رو خم کردم و موهای خوش‌بوش رو بو میکشیدم. سرش و کمرش رو نوازش میکردم.

مامان: دوست دارم. دوست دارم لعنتی.
من: الآن که میگفتی اگه جای من یکی دیگه بود که مشکلی نداشتی. حالا که منم ناراحتی. اخه این حرفه ماپان خوشگلم؟
ماپان: تو پسرمی. چجوری با تو بخوابم؟
من: با غریبه خوب بود؟

یهو دستش رو اورد و یکی محکم زد توی سینم.

مامان: زر مفت نزن.
من: خب خودت گفتی

مامان دوباره توی آغوشم اومد. دیگه گریه نمیکرد و فقط هق هق میکرد.

مامان: از دقتی شد 30 سالم عاشق پسرایی بودم که نصف خودم سن دارن
من: منم دقیقا نصف تو سن دارم و اتفاقا منم عاشق زنای بین 30 تا 45 هستم. از وقتی که به بلوغ رسیدم عاشق تو و خالم بودم. اما همین اواخر از اون متنفر شدم.
مامان: چرا؟ نکنه بهش چیزی گفتی و آبرو ریزی کردی؟
من: نه بابا. خونشون که بودم نصف شب صداهایی شنیدم. رفتم دیدم گوشه در اتاقشون بازه. چیزی که دیدم حالم رو بهم زد.
مامان: چی دیدی؟
من: اتفاقی نوع سکسش رو با شوهرش دیدم. ببخشید. نمیخواستم. اتفاقی دیدم. حالم بهم خورو. کاش نمی‌دیدم هیچ وقت.
مامان: متاسفانه اون همیشه این مدلی دوست داره.
من: تو چی؟
مامان: به تو چه. این فضولیا به تو نیومده
من: الآن که توی بغلمی بد بوده؟
مامان: داره حالم بهم میخوره
من: چرا؟
مامان: موهای اونجات تیزه و به تنم میخوره و حالم بد میشه.

اولین بار که مامان اومد توی حموم و لخت کامل بود و شرت نداشت هنوز ، با اینکه درد داشتم ولی چشمم کار کرد و کصش رو دیدم که یه کوچولو بالاش موش در اومده بود.

من: برام کوتاهش میکنی؟
مامان: کثافت مگه من برده توام؟
من: خدا نکنه مامان خوشگلم. میگم من واسه تو رو بزنم. چون دیدم بلنده. تو هم مال منو. خوبه؟
مامان: خر نفهم بفهم که من مامانتم.
من: اتفاقا خوب میدونم. خوبم میدونم چه لذتی میشه از رابطه مامان و پسر برد. بعدم الان خودت گفتی منو دوست داری. مگه نگفتی؟
مامان: تو همه اون چیزایی که من دوست دارم رو داری. حداقل به ظاهر داری. ولی من باباتو با همه کاستی‌هاش دوست دارم. یعنی اگه گناه داشتن این کار رو بیخیال بشم بابات رو نمیتونم.
من: منم بابا رو دوست دارم. منم نمیخام زندگی و رابطه زناشوییت با بابا خراب بشه. اما میگم لحظاتی که فانتیزی جنسیت میاد سراغت و دوست داری با یه کم سن‌تر خودت و یه نوجوون هات سکس کنی ، چرا من نه؟ منی که انقدر عاشقتم. بعدم مرسی مسائل چرت گناه و اینا رو بیخیال شدی.
مامان: یعنی تو واست عادیه؟ یا فقط جوگیر اون داستانای تخیلی شدی؟
من: درسته تخیلن. اما ریشه در واقعیتم بعضیاش دارن. کلا آره واسم عادیه. چیز مسخره‌ای میشه وقتی میگی کار بدیه
مامان: قول میدی زیاده روی نکنی؟ وقتی بابات خونه هست هی هیز گری در نیاری؟ بهم زور نگی و یادت نره من مامانتم و از تو هم بزرگترم؟
من: اصلا هر وقت شما اجازه دادی و دلت خواست من در خدمت مامان گلم هستم. هر وقت نگی من تنها یه مسر خوب واسه مامان خوشگلم هستم.
مامان: می‌ترسم آخر عاقبتش بدبخت بشیم؟
من: دین و این چیزا رو وسط نکش. آخرش فقط آرامشه
مامان: پس چرا همیشه منعش کردن؟
من: اکثر پادشاهان گذشته مادراشون رو تصاحب کردن. حالا که می‌بینی چون بچه‌هایی که از این روابط در میومد احتمال مشکل داشتنش زیاد بود منعش کردن واسه جمعیت سالنی داشته باشیم. وگرنه دلیل دیگه نداره. دین و خرافاتم بهترین مانع واسه این کار جلوی مردم.
مامان: این زبونت به کی رفته؟
من: تو این خوشگلیت به کی رفته؟

مامان یکم ازم فاصله گرفت. توی چشمام خیره شد. هنوز چشماش برق میزد از اشک و لپاش سرخ شده بود. دلم میخواست بگیرمش توی بغلم و حسابی لبای خوشگلش کوچیکش رو بوس کنم و بخورمش. اما باید جلوی خودمو می‌گرفتم تا مخش رو بزنم.

مامان: توی سکس هات هستی؟

جوون. چه زود رفت سر اصل مطلب. پس خوب عمل کردم.

من: تا حالا نداشتم. ولی فکر کنم باشم.
مامان: اهل لیس زدن و اینا؟ یا فقط توی سکس چت و سکس تصویری گفتی؟
من: تاحالا امتحان نکردم. اما برام خیلی جذابه. دوس دارم بخورم همه جاتو.
مامان: همه جا؟
من: همه جا.
مامان: من از روابط خشن بر خلاف سمیرا(خاله) بدم میاد. اروتیک رو دوست دارم. مشکلی نداری؟
من: من توی سرم همیشه پر از روابط اروتیک بوده. منم از خشن بدم میاد. حالا اجازه میدی لبت رو بوس کنم مامان؟

مامان یکم مکث کرد و سکوت کرد و چیزی نگفت. فقط نگام کرد

من: دو دل نباش. خوب فکر کن. یا اره یا نه

بعد یه سکوت نیم ثانیه‌ای ، مامان گفت آررره. اومد جلو و من بغلش کردم. مامان لبش رو چسبوند توی لبم. محکم منو توی بغل گرف و نفس نفش میزد. خیلی لبش شیرین بود. دستام روی کمرش بود و نوازشش نیکردم. اونم یه ستش توی موهام بود و یه دستشم روی کمرم بود. مامان زبونش رو ت ی دهنم فرستاد و منم زبونم رو به زبونش زدم. یکم دیگه لبای همو مک زدیم و بعد لبش رو جدا کرد. پیشونیامون رو بهم چسبوندیم و لبامون در فاصله دو سانتی هم بود. مامان تند تند نفس نفس میزد. دستش رو روی صودتم گذاشت.

مامان: اگه میخوای با من کاری کنی باید همیشه موهای وسط پات و صورتت صاف صاف بشاه. از ریش و موهای وسط پا بدم میاد.
من: چشم حتما.
مامان: منم برات خودمو همیشه تمیز میکنم.
من: مرسی مامان جونم.
مامان: اگه دوست داشته باشی فقط مواقعی که باهمیم میتونی بگی بهم ستاره.
من: کدومش رو تو بیشتر دوست داری؟
مامان: فرقی برام نداره.
من: پس میگمت مامان. اینکه بگمت مامان و باهات سکس کنم خیلی حس خوبی داره.

دوباره تا کلمه سکس رو شنید یه جوریش شد.

مامان: لعنتی آخه تو پسرمی. آخه من چجوری میتونم. دارم دیوونه میشم.
من: بهش فگر نکن. وقتی یه لب گرفتش انقدر لدت داشت چرا میخوای خودتو منع کنی؟

منم دستم رو گذاشتم روی لپ صورتش. پیشونیم رو ازش جوا کردم و یه بوسه زدم روی لبش.

من: بشین کف حموم میخوام برات کص خوشگلت رو تمیز کنم.
مامان: نه. حداقل انقدر جلو نرو. برلم سخته.
من: هر جور تو راحتی. ولی همین بار اول قال قضیه رو بکن.
مامان: خیلی بدی. آدم دو توی منگنه قرار میدی.

با همون شرت نشست کف زمین حمام. منم براش یه تیغ نو آوردم و اسپری خمیر ریش خودم رو برداشتم. چون رون پام درد میکرد با سختی نشستم جلوی پاش.

مامان: درد داری؟
من: گفتم که وقتی تو پیشمی درد حالیم نیست.
مامان: بمیرم. خیلی بد زخم شده
من: خدا نکنه. این جون تو واسم مهم ترین چیزه.

مامان فقط توی روم خندید.

من: قربون خندت بشم من.
مامان: پسر دیوونه خودمی.
من: حالا به این پسر دیوونه اجازه میدی شرتت رو در بیاره؟
مامان: بگم نه قبول میکنی؟
من: اگه تو بخوای آره. هر چند بعدش می‌میرم.
مامان: نزنی ببریشا.
من: نه به خدا. هیچوقت تاحالا نبریدم.
مامان: مگه تاحالا چند بار لای پای یه زن رو اصلاح کردی؟
من: مال ما سخت‌تره. ما خوده تخمه هست. پشتش هست. لای تخم و رون هست. بند و بساط زیاد داریم. حالا اجازه میدی؟
مامان: الان تو یه جوریت نیست جلوی مامانا نشستی و لختی؟
من: وای نه مامان جون. من الآن جز اینکه شق درد گرفتم هیچ جور دیگم نیست. خیلیم حالم خوبه و حس خوبی دارم. کلا انگار روی ابرام که میخوام کص مامانم رو ببینم.
مامان: خیلی بیشعوری. هیچوقت توی اولین بار جلوی یه خانم از این کلملت رو بار اول بی تمرمز نمیگن.
من: تو کاری به همه دنیا نداشته باش. خودتو دریاب. من با استایل بی ترمزی حال میکنم. بقیه رو بی خیال. حالا اجازه میدی یا خودمو جلوت منفجر کنم؟
مامان: باشه بیا پسره هول. لختم بکن ببینم راحت میشی بکنی ننت رو گوشه جهنم یا نه؟

من دست انداختم دور کش شرتش مامانم پهاش رو بهم چسبوند و کونش رو داد بالا و من کشیدمش پایین و از مچ پاش درش اوردم. شرتش رو انداخنم یه گوشه و بعد دستام رو گذاشتم روی زانوهاش و از هم بازش کردم پاهاش رو. چیزی که می‌دیدم فرای همه تصورتام بود. یه کص کلوچه‌ای کوچولو و پف کرده که فقط یکم بالا قسمت مثلثی کصش موهای ریز داشت. لبه‌هاش بهم چسبیده بود و چوچول کوچولوش مثل یه تیکه گوشت لذیذ کوچیک لای پاش دیده میشد.

من: وای مامان چقدر خوشگله؟ چقدر کوچولو هست و خوردنی
مامان: الآن توقع داری چی بگم بهت؟
من: هیچی. تو فقط اجازه همه چیزو صادر کن. ببین من چجوری عاشقت میشم تا همیشه.
مامان: چجور یه الف بچه میتونه تا این حد رو داشته باشه؟

اسپری خمیر ریش رو برداشتم. یکم آب ریختم روی کص مامان و بعدم خمیر زدم روش. تیغ رو برداشتم و با دقت زیاد و وسواس بالا شروع کردم به زدن. مامان همینجور خیره شده بود به من و رفته رفته داشت چشماش خمار میشد. کار زیادی نداشتم. چون فقط به اندازه یه مثل کوچیک مو داشت. اما خب قصد زیادی داشتم. می‌خواستم انگشتم رو روی چوچول خوشگلش بکشم و جلوی چشام که خوابیده ، حشریش کنم. انگشت شصتم رو گذاشتم روی چوچولش. یه پیچ و تاب خفیفی ره خودش داد و چشماشو بست. من زیر چشمی حواسم بهش بود. گوشه لبش رو گاز زد. اما هیچ حرکت و هیچ صدایی ازش در نمیومد. دستاش کنارش بی حرکت بود. تنها گاهی لرزش توی بدنش بود. کسش چون خیس و کفی شده بود معلوم نبود خیس کرده خودشو یا نه. اما حرارت عجیبی داشت. داشت رفته رفته سرعت مالیدن چوچولش به دست من بیشتر میشد و سرعت حشری‌تر شدن مامانم بیشتر. اما نمیخواست بند رو اب بده بار اول و می‌خواست اون مقاومت خودش رو داشته باشه.

مامان: بسه دیگه. مویی دیگه نمونده. زدیش دیگه
من: لای کونت خب
مامان: من فقط یکم همین جا مو در میاد. جاهای دیگه لای پام دیگه مو ندارم.
من: عه چه باحال. واقعا نداری؟
مامان: اره. هیچوقت نداشتم.
من: اجازه میدی یه بوس کوچولو از کصت بکنم؟
مامان: پاتمرگ بی حیا. پاشو میخوام اب بکشم خودمو.
من: نه تو همینجا بشین. خودم می‌شورم این جیگر رو.

شیر آب رو گرفتم روش و تمیزش کردم. اوففف عجب کص صورتی خوشگلی داشت. دیگه طتقت نتونستم بیارم. جلوش که نشسته بودم یهو سرم رو خم کردم و یه بوس کوتاه زدم به روی کصش. مامان زود سرم رو گرفت و بلند کرد.

مامان: کثافت.
من: ببخشید مامان جون. واقعا نتونستم خودم رو کنترل کنم. ببخشید اجازه نگرفتم.

توی چشمای مامان خنده پیدا بود. اما خودشو سفت گرفت و چیزی نگفت.

من: حالا تو واسه منم میزنی؟
مامان: خیله خب. زود بخواب که کلی کار دارم.

منم زود خوابیدم و لای پامو باز کردم. کیرمم خیلی شق کرده بود.

مامان: بی حیا. چرا انقدر شق کردی حالا؟
من: چون مامان خوشگلم لخت نشسته جلوم و قراره بهم حال بده.
مامان: کثافت پیش پیش واسه خودت به دلت صابون نزن.

من قیافم رو پوکر فیس کردم و نگاش کردم. اما مامان بی توجه بهم تیغ جدید رو برداشت و یکم آب ریخت روی کیر و خایم و بعدم خمیر ریش زد بهم.

من: من هیچوقت به کیرم خمیر ریش نمیزنم
مامان: خشک و خالی و با اب خالی جوش میزنه خب.
من: نمیزد تاحالا
مامان: اینجوری که بهتره
من: اره بهتره. کلی گفتم.

مامان تیغ رو گذاشت روی بالای کیرم و شروع کرد به زدن. اصلا دست به کیرم نمیزد. من کیرم رو جلوش تکون دادم. یهو کیرم رو محکم گرفت توی دستش و گفت

مامان: تکونش نده لعنتی. میره سر درازش تو چشم.

من خندیدم و مامانم یکم خندید. دیگه برش نداشت دستم رو از دور کیرم. همینجور کیرم رو محکم گرفته بود. همه بالای کیرم رو تا پای کیرم تمیز تمیز کرد. آب کشید و دوباره خمیر زد روی تخمام. من همینجور نگاش می‌کردم. مامان انگار داشت یه چیز مهم رو با دقت وارسی میکرد. یه دفه تخمم رو گرفت توی دستش و یکم فشارش داد تا باد کنه و شروع کرد به زدنش. خیلی حال میداد. کلی سر کیرم خیس شده بود از اب کیرم. کلا مثل یه قطره پر جمع شده بود سر کیرم.

ماپان: میخوام یه کاری کنم پر رو نشیا. سو استفاده نکنی.
من: جون دلم. هر کاری بگی پایه هم
ماپان: سر اونجات رو ببین؟
من: منظورت کیرمه؟
مامان: آره بیشعور. کیرت.
من: جووون. چه باحال گفتی کیرت. خب چشه حالا
مامان: این همه پیش اب واسه چیه؟
من: واسه ور رفتن مامانم باهامه. دوس داری بخوریش مامان خوشگلم؟

مامان خندید تخمم که توی دستش بود رو یه فشار کوچولو داد.

من: آی آی دردم گرفت
مامان: بهتر. تا شعور و ادب یاد بگیری.
من: چشم. حالا اگه دوسش داری بخورش. بیا من روم رو میکنم اونور نگات نمیکنم. خجالت نکش مامان جونم.

یهو مامان نتونست خودشو کنترل کنه و سرشو اورد جلوی کیرم و یه زبون سریع کشید سر کیرم.

من: اووووف مامان کشتی منو.
مامان: اووووم. لعنتی انگار خوشمزه هست.
من: قربون اوووم گفتنت برم. دوس داشتی؟ انگار خجالتم زدی تو گوشش
مامان: کی میگه خجالت میکشم. من میگم این کارا بین مادر و پسر نباید اتفاق بیوفته. چون حرمتا شکسته میشه.

مامان دوباره مشغول زدن شد.

من: نه مامان جون اصلا اینجوری تیست. فقط مواقعی که دوتامون راضی هستیم به حال کردن. مثل الآن. باقی مواقع کاملا عادی مثل همیشه.

دیگه نه من چیزی گفتم نه مامان. من نگاش میکردم و مامانم زیر و بالای تخمام و کنار رونم و اصلاح میکرد. نوک ممیاش قشنگ مهلوم بود سفت شده.‌صورتش سرخ شده بود. دلم میخواست برم ممیاش رو بخورم. اما فعلا باید خودمو کنترل میکردم. دیگه همه جاش تموم شد.

مامان: پاشو روی زانوت بشین و پشتت رو بکن به من تا لای کونتم بزنم.
من: مامان جون. تو واقعا لای کونت مو نداره؟
مامان: نه هیچوقت نداشته تاحالا.

یه دفه برگشت بهم و کونش رو قمبل کرد برام. وای عجب کون خوشگلی بود. خیلی برجسته و خوش فرم بود. سوراخ کونش رو نشونم دتد که یه سوراخ کون کوچولو بود. دورش رنگش هم رنگ بدنش بود. مونده بودم دست بزنم لای کونش یا نه. اگه بزنم قهر نکنه بره. اما نشد جلوی خودمو بگیرم. دستم رو کشیدم لای کونش و انگشتم رو روی سوراخش مالیدم.

من: اوووف چه نرمه. خوش به حالت مو نداره اینجات.
مامان: مرسی

توی صداش حشری شدن معلوم بود. یکم سر انگشتم رو مالیدم روی سوراخ کونش. کونش و ممیاش نقطه ضعفش بودن. این لپ کونای برجسته و سفتش هر کی دلش نمیخواست بخوره واقعا خر بود.
     
  
مرد

 
من: مامان جون میشه یکم لپ کونت رو بوس کنم؟

مامان هیچ جوابی نداد. همینجور که انگشتم روی سوراخ کونش بود سرم رو خم کردم و یه بوس آبدار از کونش گرفتم. بعدم یه لیس زدم روی لپ کونش. مامان یه آه بلند و عمیق کشید و تنش لرزید. اما بازم حرفی نزد. بعد دوباره سرم رو بردم و لای کونش رو از بالای شیارش تا سوراخ کونش رو یه لیس زدم. چه بوی خوب خمیر ریشی میداد. مامان دوتا دستش روی زمین بود و واسه من قمبل کرده بود. تا لیس زدم لای کونش رو یه دفه دست راستش رو برداشت و وزنش رو انداخت روی دست چپش و ممیش رو محکم گرفت توی دستش و چلوندش. انگشتم رو از روی سوراخش برداشتم و کصش رو مالیدم. به شدت زیر دستم لزج شده بود. سرم رو بیشتر خم کردم و سوراخش رو لبم رو دورش گداشتم و محکم مکش زدم. یه جیغ بنفش از لذت کشید و رفت جلو و سریع نشست.

مامان: بسه دیگه. توی حمکم دوس ندترم از این کارا.
من: روی تخت دوس داری گرم و نرم بیای توی بغلم؟
مامان: زود باش برگرد کونتم تمیز کنم.
من: چشم. هر چی مامان خانومی دستور بده.

زود برگشتم و کونم رو کردم سمتش. الش خیسش کرد و بعدم خمیر ریش زد برام و شروع کرد به اصلاح کردن. وسزای کار حس کردم کیرم رو محکم گرفته. دست چپش رو از بای پام رد کرده بود و کیر شقم رو گرفته بود توی دستش و فشارش میداد و با دست دیگشم لای کونم رو میزد. من هیچی بهش نگفتم. یریع برام زد و بعدم کیرم رو ول کرد.

مامان: پاشو آب بکشمت
من: جدی منو آب میکشی؟
مامان: اگه پر رو نباشی آره
پن: چشم پاپان بد اخلاق

زود پاشدم و مامانم پاشد و رفتیم زیر دوش و مامان شیر تلفنی متحرک رو برداشت و شروع کرد به اب کشیدن. هی دستش رو لای کونم و روی کیر و تخمام میکشید.

مامان: این قراره تا کی گنده و کلفت بشه؟
من: برای مامان خوشگلش تا هر چی که ماپانش دلش بخواد
مامان: گنده تر اون روز توی تصویری شده.
من: چون نمیدونست مامانش جلوش نشسته
مامان: جدا نفهمیدی من کیم؟
من: وسطاش که تتو ستارت رو دیدم روی مچ پات یکم شک کردم اما گفتم خیلبا تتو ستاره دارن روی مچ پات.
مامان: ولی جفتمون خنگم هستیما که نفهمیدیم
من: نه درستش اینه حشری هستیم که مخامون کار نمیداد بهمون.
مامان: منم وقتی اولش این گردن بندت رو دیدم یکم شک کردم(من همیشه گردن بندی میدازم گردنم که پلاکش سر گره. کلا گرگ رو دوس داشتم) ولی گفتم این روزا جوونا عادتشونه.

مامان دیگه همه جام رو اب کشید.

من: زیر بعلت بلند نیست واست بزنم؟

بدون جوتب زیر یه بغلش رو داد بالا.

ماپان: دیگه خمبر ریش نمیخواد.

خیلی کم مو داشت. منم براش شروع کردم زدن و بعدم اون یکی زیر بعلش. شستمش و تازه به عمق زیبایی و لطیفی پوستش دقت کردم. آخه همه توجهم به نوک کوچولوی سفت شده ممیاش و کلا ممی‌های گردش بود. بدون اینکه چیزیش بگم دیگه نتونستم جلوی خودم رو نگه دارم. سرم رو خم کردم و لبم رو چسبوندم به زبر بغلش. مامانم سرش رو خم کرد توی موهام و عمیق نفس میکشید. بعد یکم لذت بردن جفتمون

مامان: بسه دیگه. الآنه که بابات از راه برسه. خیلی معطل نکن.

سرم رو بلند کردم. واقعا مست شده بودم از بوی شکلات بدنش. مامان یه خنده‌ای اومد توی صورتش.

مامان: بشین صورتت رو برات سفید کنم. صورت مرد باید 6 تیغه باشه. بشین سینه دیوار.
من: چشم

زود نشستم و مامانم یه تیغ جدید برداشت و اومد نشست روی پاهام و کیرم چسبید به روی شیار کصش.

مامان: کار اضافی کنی گردنت رو میزنما
من: این همه خشونت ازت بعیده مامان جون. چشم هیچ کاری من نمیکنم
مامان: آها افرین.

صورتم رو خیس کرد و خمیر ریش زد و شروع کرد به زدن. کیرم روی کص مامتن نبض میزد. مامان خودشم کصش نبض میزد. حسابی کیرم شق کرده بود. مامان گاهی ممه‌هاش به تنم برخورد میکرد و خیلی حال میداد. همه جای صورتم رو زد و آب کشید صورتم رو. وقتی که حسابی آبش کشید یه دفه لبش رو چسبوند به لبم. منم دستام رو دور کمرش حلقه کردم. کمرش رو نوازش میدادم. اوف عجب لب داغی داشت. زیر لب و از ته گلو میگفت اوووم. سرش رو هی پیچ تاب میداد. دستم رو روی کمرش کشیدم تا روی کونش و لپ کونش رو گرفتم توی دستم. می‌خواست سرش رو بکشه عقب که سریع دستم رو از روی کمرش گداشتم پشت سرش و نزاشتم. خودشم مقاومت نکرد و دستاش رو دور گرونم حلقه کرد و با ولع لبای همو مک میزدیم. زبونش رو فرستاد توی دهنم. منم زبونش رو مک زدم. یکم که گدشت دست راستش رو از دور گردنم برداشت و یه دفه روی کیرم حسش کردم. گذاشته بودش پشت کیرم و بیشتر به کصش فشارش میداد. توی دهنش صدا دادم و مامان بیشتر فشارش داد کیرم رو به کصش. یکم دیگه لب و زبونش رو مک زدم و بعد سرش رو برد عقب. همچنان کیرم رو به کصش با دستش چسبونده بود.

مامان: قول میدی حتی موقع هایی هم که از این شیطونیا بهم میکنیم بهم کلمه‌های زشت مثل جنده و اینا نگی؟
من: آره مامان جون. این حرفا چیه. من موقع این کارا هم جز مامان بهت نمیگم.
مامان: یا بگو مامان یا بگو ستاره. بعدم من از کارای خشن بدم میادا. یه موقع نزمیم. نهایت فقط اسپنک آروم.
من: چشم. منم اروتیک دوست دارم. گفتمت که. هر وقتم تو اجازه بدی کاری میکنیم.
مامان: مرسی
من: یه بار دیگه میشه لباتو بوس کنم؟
مامان: خوب بود مگه؟
من: معرکه بود. خیلی لبات داغه

مامان خندید و گفت لبای تو هم داغه. بعد صورتش رو اورد جلو و لبش رو گداشت توی لبم. منم یکم روم دوباره باز شد و یه دستم رو گذاشتم روی یکی از ممیاش و فشارش دادم توی دستم. مامان انگار موتورش روشن شد و محکم لبم رو فشار میداد با لبش و توی دهتم آه و اوم میکزد. کیرم رو با کف دستش فشار میداد به کصش. بعدش لبش رو جدا کرد و یه بوسه زد به لبم.

مامان: من سینه‌هام خیلی حساسه.
من: میدونم
مامان: تو دیشب که من روی مبل خوتبیده بودم اونجا بودی نه؟
من: آره. پشت مبل.
مامان: ای کلک. دیدی چجوری میتونم با سینه‌هام خودم رو ارضا کنم؟
من: آره خیلی باحال بود.
مامان: سعی کن هر کاری میکنی باهام یه جوری با دستی پایی چیزی سینه‌هام رو هم بمال
من: چشم. نگو سینه. بگو میمی. الان میشه بخورمشون؟
مامان: نه. بریم بیرون بعد.
من: چشم.
مامان: دستات رو بگیر بالا زیر بعلتم بزنم تموم بشه.

منم گرفتم بالا و مامان شروع کرد. همینطور که میزد

مامان: لبام همینجوری خوبه یا برم بزرگش کنم؟
من: حالم بهم میخوره از لبای گنده مثل میمون. لب زن باید کوچیک و ظریف باشه و غنچه‌ای
مامان: منم بدم میاد. ولی سمیرا(خاله) میخواد بره.
من: نری تو ها.
مامان: نه. وقتی تو و بابات دوست ندارین نمیرم. خودمم بدم میاد.
من: نه هیچوقت حلقه و اینا بکن توی دماغت نه ابرونگت رو پهن کن مثل موکت.
مامان: امر دیگه؟
من: ای بابا. مگه دیگه اکی نشدی با من؟
مان: نخیر. نه تا حدی که دستور بدیا
من: ببخشید.

زیر بغلامم زدم و پاشدیم و رفتیم زیر دوش. خواستم کلا من بسورمش که نزاشت و گفت حشریم نکن. کلا از این کارا توی حموم بدم میاد. این کارا جاش روی تخته.
تندی خودمون رو با شامپو و صابون شستیم و اومدیم بیرون. وقتی رفتیم خونه کنتر یه ساعت دیگه بابا میومد. مامان گفت کمکش کنم تند وسایل غذا رو آماده کنیم. مامان بوضوح استرس داشت. ولی خودش رو کنترل میکرد. نمیدونم چرا استرس داشت. همه کاراش رو کرد و رفت نشست روی یه مبل. یه تاپ مشکی با یه شلوار تنش بود. منم توی آشپزخونه داشتم ناخونک میزدم. یه دفه چشم خورد به همون جایی که دیشب مامان از توش یه شرت برداشت و پوشید. رفتم سرش. کنار سبد لباسای کثیف کنار لباسشویی توی آشپزخونه بود.

مامان: دنبال چی هستی اونجا؟
من: دیشب از کجا شرت برداشتی وقتی بابا توی دستشویی بود سریع پوشیدی؟

مامان خندید گفت تو اینا رو هم دیدی ها؟ چشات مثل عقاب بی محله. مثل خروس بی محل.
من: نه جدی. قصیش چی بود؟
مامان: من الآن مدتان شبا خوابم نمی بره تا به خودم حال ندم. باباتم که هر شب.... تازه اون فقط به فکر خودشه و وحشیم هست توی روابطش. من اصلا لذتی نمی‌برم. میام بیرون از اتاق یا گاهیم همون روی تخت یواشکی به خودم حال میدم. بعد چون شرتم خیس میشه و بدم میاد ، از قبل مثلا توی روز یا عصر ، میام اینجا یه شرت میزارم. بعد شب میام اول با دستمال مرطوب خودمو تمیز میکنم بعدم شرت می‌پوشم و میرم تخت میخوابم.
من: بمیرم برات که بابا قدرتو نمیدونه
مامان: هوی توی مسائل من و بابات دخالت نمیکنیا. من باباتو دوس دارم. اینم همینجوری گفتم.
من: چشم. منم کلی گفتم
مامان: دیگه کلی نگو.

بعد یه سکوت چند ثایه‌ای

مامان: یه چیز بگم سو استفاده نکنیا
من: چشم
مامان: در اتاقمون رو می‌بینی صدا میده و چفت نمیشه؟
من: آره.
ماپان: خودم لولاش رو اینجوری کردم. شبایی که میام بیرون تا صداش در میاد بفهمم بابات داره میاد. خودمم بیرون میام یواش یواش بازش میکنم نفهمه.
پن: کلکی هستیا
مامان: خالت یادم داد. اون شبا میاد بیرون با دوست پسراش سکس چت کنه. البته شوهرش مثل بردشه. می ترسه چیریش بگه اگه هم فهمید. ولی خالت خودش دوست نداره بفهمه. این برنامه call pic هم اون برام نصب کرد. وقتی مشک منو با بابات براش گفتم گفت بیا توی این برنامه خودتو رتحت کن. منم مورد اول اولم از شانس نمیدونم خوب یا بدم تو بودی.
من: واسه من که شانس فوق العادم بود.

منم براش گفتم چجوری اومدم توی این برنامه و قبل مامان چجوری سرم بی کلاه مونده بود. بعدش

من: راستی کجا رفته بودی واسه اون روز سکس تصویری؟
ماپان: توی انباری.
من: وای آره. چه خنگی بودم نفهمیدم.

کنار در ورودی خونمون انباری واحد ما بود که بزرگم بود و یه گوشش چیزی نبود. منم براش گفتم کجا بودم. بعدش رفتم کنارش نشستم.

مامان: کاری نکنیا. بابات الآنه بیاد
من: حتی نمیشه این ممیاتو از وسط یقه تاپت فقط بالای گردی خوشگلشون رو بوس کنم؟
مامان: خدا نکشتت. گوشت رو به در آسانسور توی راهرو تیز کن. تا صدایی اومد سریع پاشو بدو برو توی آشپز خونه تا بابات کیر شق شدتو نبینه
من: جووون. چه حالی میده گفتی کیر شق شدت

مامان یکی اروم زد توی سرم و گفت. مادر که هورنی و هول باشه بچه بهتر این نمیشه. من زود سرم رو بردم جلو یه بوسه زدم روی لبش اول و بعد سرم رو زود خم کردم و دستم رو انداختم دور کمرش و به خودم چسبوندمش و سرم رو فشار دادم لای خط سینه‌های از بین تاپ و سوتین زیرش. دوتا ممی گرد بهم چسبیده بودن. خط ممیاش همیشه زیبا بود. چون همیشه هم تاپ جلوی من می‌پوشید. اول عمیق بو کشیدم بوی خوش ممیاش و صابونی که زده بود. مامان تا صورتم رو چسبوندم بهممیاش خودش یا اوف بلند گفت. دستم اولش دور کمرش بود. آروم اروم اوردم روی کونش گداشتم و کونش رو فشار دادم. بعدش دماغ و لبم رو از لای ممیاش در اوردم و صورتم رو مالیدم به گردی ممیاش.

من: جووون مامان چه نازن ممیات

ماپان سرشو اورد اوی گوشم و گفت دوسشون داری؟
من: خیلی. عاشقشونم.

دست دیگمو روی شکمش گذاشته بودم.

من: میشه دستمو پایین‌تر ببرم؟
مامان: اگه دوس داری ببر
من: وای مرسی مامان

مامان یکم لای پاشو واسم باز کرد. من لبم رو چسبوندم به گردی بالای سینه راستش و دستم رو گداشتم روی کصش و فشار دادم کف دستمو به کصش.

مامان: آهههه. جوووون

بعد با دستش تپاش رو بیشتر کشید پایین تا راحت‌تر بتونم بوس کنم ممیشو. هر چی میگذشت حس خیسی بیشتری از کصش میگرفتم. نمیدونم ارضا شد یا فقط اب کصش بود. دلم میخواست لیس بزنم روی ممیشو. اما دوس داشتم هر کاری میکنم ازش اجازه بگیرم قبلش.

من: مامان جون میشه لیس بزنم ممیتو؟ بدت نمیاد؟
مامان: نه من عاشق این کارام.
من: راستی آبت اومد؟
ماپان: آره. ولی هنوز ارضا نشدم. فقط حشریم کردی توی لعنتی
من: جوووون.

صورتم رو بردم لای ممیاش و زبونم رو از لای ممیاش کشیدم تا روی سینش و بعدم لبم رو گداشتم روش و بوسش کردم. انگشت وسطم رو بیشتر روی کصش فشار دادم و کونش توی دستمم بیشتر فشار دادم. حالا که لیس زدم تازه دست مامان رو روی خودم حس کردم. یه دستش رو گداشت روی لپ صورتم و نوازش داد و دست دیگشم روی کمرم گدشات و نوازش میداد.

مامان: اگه میخوای دستتو از عقب ببر توی شرت و شلوارم.
من: اوففف مامان.

دستمو از روی کونش برداشتم و بردم توی شلوار و شرتش. چه حالی داد لپ کونش رو توی دستم گرفتم و فشار دادم. دستم رو از روی کصش برداشتم و گداشتم روی ممیش. ممیش رو فشار دادم و سرم رو چسبوندم بهش و حسابی بوسش کردم و بعد مکش زدم. یه دفه صدای در آسانسور رو شنیدم. گوشامو تیز کرده بودم. مثل برق و باد از پیش مامان بلند شدم و پریدم توی آشپزخونه و رفتم سر یخچال. شیشه ابم رو برداشتم و آب یخ خوردم تا اروم شم. کیرم بد شق کرده بود و هویدا شده بود توی شلوارم. مامانم زود تاپش رو مرتب کرد و پاشو انداخت روی پاش و خیره شد به تلویزیون. چند لحظهدبعد بابا در خونه رو باز کرد و اومد تو. یه سلام به مامان کرد و مامانم گفتش سلام خسته نباشی. اومد تو و منو دید توی اشپزخونه. ما هم سلام کردیم و بابا رفت توی اتاقشون لباساش رو عوص کرد و رفت دستشویی. مامانم پاشد اومد توی آشپزخونه تا ناهار رو اماده کنه.

من: مرسی ماپان جون
مامان: خواهش میکنم عزیزم. ولی پشیمونم.
من: چرا؟
مامان: هعی چی بگم.
من: من نمیخوام تو اذیت بشی. اگه واقعا دیگه دلت نمیخواد ادامه بدیم من ول میکنم. اصلا نمیخوام اذیت بشی یه موقع.
مامان: حالا برو بعدا راجع بهش حرف میزنیم.
من: چشم. کمک نمیخوای؟
مامان: نه. کاری نیست.

بابا اوند و نشستیم پلی میز غذا. یکم بابا با من از کار و اینا حرف زد و ازم پرسید کلاس داری عصر که گفتم اره یه دو ساعت دارم. اما تمام مدت حواسم به مامان بود که صورتش سرخ شده بود و عصبی. نمیدونم از چی بود اما عصبی بود واقعا. بابا هم اصلا محلش نمیزاشت. ناهار رو خوردیم و بابا طبق معمول رفت روی مبل یکم چرت بزنه تا بعد دوباره بره. مامانم رفت توی آشپزخونه. منم رفتم توی اتاقم یکم درس بخونم. تصمیم گرفتم پاشم برم سر کلاسم و مامان رو بیخیال شم. اصلا دلم نمیومد اینجوری عصبی شدنش رو ببینم. می‌دونستمم که به خاطر خواسته من ازشه که انقدر عصبی شده. اگه میخواستم برم دانشگاه باید همین حالا پا میشدم تا برسم. پاشدم که برم لباس بپوشم و در حال عوض کردن لباس بودم که مامان در اتاقم رو در زد و منم گفتم بفرما. مامان در رو باز کرد

مامان: کجا؟
من: کلاس دارم؟
مامان: میخوای بری؟
من: آره دیگه
مامان: فکر کردم میخوای....

مکث کرد
من: نه مامان جون. من دیگه نمیخوام کاری با تو کنم. نمیخوام به خاطر این کار عصبی ببینمت. همین روی مبل که گداشتی برای اولین بار بهت دست بزنم کافیه.

مامان اومد تو و در رو بست.

مامان: من دوس دارم با تو.... آخه میدونی بابات نیازامو برطرف نمیکنه. من همیشه دنبال یه نوجوون هاتم که انقدری که عشقبازی رو دوس داره خیلی به فکر اصل کاری نباشه. کی قابل اعتمادتر تو. اما خب نمیشه پسرمی تو
من: خب میدونی من به نظرم که مشکلی نداره. اما این نظر منه. نمیخام به تو تحمیلش کنم.
مامان: سر قولایی که توی حموم بهم دادی هستی؟
من: میتونی روی تک تکشون حساب ویژه کنی مامان جون.
مامان: بهت بگم حالمو خراب کردی پر رو نمیشی؟

من فقط خندیدم.

مامان: نمیدونم چی بگم!
من: اجازه میدی امروز کلاس نرم و باهم.....
کلاسم مهم نیست اصلا.
مامان: نگا شاهین بزار راستشو بهت بگم. من وقتی حشری میشم اصلا هیچی حالیم نیست. یه کارایی و یه فانتیزی‌هایی ازم سر میزنه که نمیخوام توی فکرت بگی عجب ننت جندست. درسته شاید به زبون نیاری. ولی نمیخوام حتی توی سرتم باشه این فکر
من: این حرفا چیه؟ نگا کن مامان فکر من از تو از وقتی فهمیدم حبه انگور درواقع مامان خوشگل خودمه این بوده. یه مامان خیلی هات و حشری دارم که متاسفانه شوهرش نمیتونه خوب توی روابط جنسی درکش کنه. از طرفی شوهرش تمایل به سکس خشن داره. اصلا هم به فکر ارضا شدن زنش نیست. مامان منم نوجوون رو بیشتر دوست داره. چون غالبا حشری ترن و رمانتیک‌تر. منم که اصلا از خشن خوشم نمیاد. دیگه جندگی و اینا نداره. هر کی هاته لزوما جنده نیست. جنده یعنی با همه بخوابه و پول بگیره.
مامان: بابات خشن خشنم نیست. ولی یه دفه انگار جنون میگیرنش و میزنه محکم در سینه و کمر و کونم و توی دلم دود میوفته.
من: حالا هر چی
مامان: واقعا نظرت راجع به من قول میدی عوض نشه؟
من: قول قول.
مامان: وقتی بابات رفت یه 40 دقیقه صبر کن بعد یه لباس چسبون بپوش و صدات میکنم بیا اتاق من و بابات.
من: وای بهترین مامان دنیایی.
مامان: هیس شو. بابا میفهمه. کلاسم نرو امروز. ولی چون بابات شک نکنه برو همین ورا یه چرخ بزن زود برگرد.

اینو گفت و رفت. در پوست خودم نمی‌گنجیدم. خیلی خوشحال بودم. لباسام رو پوشیدم و رفتم که برم. بابا هنوز توی چرت بود و مامانم مشغول آماده کردن یه حلیم بادمجون خونگی درست و حسابی. رفتم و یه کص چرخی همون ورا زدم و اومدم خونه. مامان توی حموم بود. جووون میخواست آماده آراسه بپره توی بغلم. منم رفتم یه شیشه ادکلن خالی کردم روی خودم و یه رکابی جذب مشکی با شلوارک تنگ و یه شرت اسلیپ تنگم پوشیدم. دیگه مامان اومده بود بیرون و رفته بود توی اتاقشون و درم بسته بود و یه چیزی گذاشته بود پشت در که دره بسته بشه. یه ده دقیقه گذشت. مامان از پشت در بسته گفت

مامان: آماده‌ای که؟
من: آره مامان جون
مامان: منم یه ده دقیقه دیگه واسه پسر گلم آماده میشم
من: مرسی ازت مامان خوشگلم. بهترین مامان دنیایی

باورم نمیشد که تونستم مامان رو راضی کنم باهام بخوابه. روی لبه اختم نشسته بودم و دل تو دلم نبود. دقیقا 12 دقیقه گذشت تا مامامان گفت بیا پیش مامانت
مثل فنر از جام پریدم و رفتم پشت در. در روی هم بود. در زدم و مامان گفت بیا عزیزم. در رو که باز کردم ریدم مامان وایساده وسط اتاق. یه حوری خاص و زیبا شده بود. آرایش ملایم اما تو دل برویی کرده بود. رژلب قرمز خوشرنگ و صورتش از اون سفیدی که بود سفیدتر شده بود. تنها یه سوتین سفید تنش بود که دوتا ممی طالبی شکلش رو مثل دوتا گوگولی به معرض نمایش گذاشته بود. گردن و تخت سینش و شکم تخت زیباش زیبا و براق شده بود. یه دامن خیلی خیلی تنگ سفیدم تنش کرده بود تا کون خوشگل برجستش بزنه توش بیرون. روی پای راستش یه چاک بود از پایین تا بالای زانوش. موهای لخت مشکیشم اتو کشیده بود و صاف و شلال ریخته بود دورش. موااش تا وسط کمرش بود.
من: اوووف مامان چه خوشگل شدی تو
مامان: دوس داری؟ خوشت اومده؟
من: خوردنی خوردنی شدی.

منم یه رکابی جذب پوشیده بودم که عکس یه گرگ زیر نور ماه داره زوزه میکشه روش بود. با یه شلوارک مشکی.

مامان: تو هم خوشگل شدی پسرم. انوام زیبات چه خوشگل افتاده. مثل یه آقا گرگ گرسنه
من: اوف مامان میخوام بخورمت
مامان: بیا جلو دیگه.

رفتم جلوش ایستادم و چشم تو چشم شدیم.

مامان: لعنتی اینجوری نگام نکن خجالت میکشم.
من: قربونت برم من. خجالت نکش عزیزم.

دستامو باز کردم بیاد توی بغلم

من: بیا. بیا توی بعلم مامان. میخوام توی آغوشم باشی مامان

مامان اومد جلو و من دستامو دورش حلقه کردم. هم قد هم بودیم. لپش رو بوس کردم و همبنجور دماغم رو از لپش تا روی گردنش کشیدم و عمیق بوش کردم. بوی عطرش دیوونه کننده بود.

من: جووون مامان. مامانی
مامان: جووون دلم یکی یه دونه من.

گردنش رو که بوس کردم سرم رو آوردم بالا و دوباره چشم تو چشم شدیم. مامان یه دفه دوتا دستش رو بالا آورد و دو طرف صورت منو گرفت و لبش رو چسبوند به لبم. منم که دستام دور کمرش بود. لبش واسه اون رژلب خوش رنگش خیلی خوشمزه‌تر شده بود. با ولع لبش رو مک میزدم. دست راستم رو از روی کمرش به سمت کون خوشگلش حرکت دادم. مامان تا دستم رو روی کونش حس کرد ، دستاش رو از دو بر صورتم برداشت و بردش دور گردنم و دستشو گذاشت پشت سرم و سرمو به سمت خودش فشار داد. منم دست دیگم که روی کمر لختش بود رو بردم سمت موهاش. چقدر موهاش نرم و شلال شده بود. دستمو توی موهاش غلط میدادم. دوباره لبم رو از لبش برداشتم و دور تا لوبش و چونش رو بوس کردم تا رسیدم به گردن لطیفش. یه لیس زدم روی گردنش.

من: اوف مامان چه خوشمزه‌ای تو
مامان: آاااههه. یه دقه دلم کن.

ولش کردم و سریع توی بغلم چرخید و کونش رو به کیرم فشار داد. منم دوتا دستام رو گذاشتم روی سوتینش و ممیاش رو محکم فشار دادم. مامان سرشو خوابوند روی شونم. کلا روی پاهاش بند نبود و خودشو توی بغل من رها کرده بود. دست چپم رو از روی ممیش به سمت شکمش بردم.

من: جووووون. همه تنت مال خودمه
مامان: آررره. ما پسرممم.

یکم که شکمش رو مالیدم دستم رو به سمت کصش از روی دامن تنگش بردم. اما انقدر دامنش تنگ بود که نمیشد کصش رو لمس کرد. واسه همین دوباره دستمو به سمت ممیاش آوردم. دوتا ممیش رو بهم چسبوندم و فشارشون دادم.

مامان: دوس داری ممیای مامانتو فشار میدی؟
من: وای آره مامان جون.

مامان یه دستش رو آورد عقب و روی پهاوم گذاشت و سعی داشت منو بیشتر بهدخودش بچسبونه. کیرم داشت بدجور توسط کون مامان بهش فشار میومد و این خیلی حال میداد بهم.

مامان: وای چه کیر سفتی چسبیده به کونم
من: می‌بینی چجوری کیرمو شقش کردی؟

دوتا دستام رو بردم داخل سوتینش و نوک ممیاشو آروم فشار دادم. مامان یه جیغ کوچولو کشید. یکم سر ممیاشو فشار دادم و دستام رو درآوردم و گذاشتم روی شکمش و شکمش رو نوازش دادم.

من: مامان
ماپان: جون دلم عزیزم
من: خیلی دوست دارم

دستام رو محکم دور شکمش حلقه کردم و بغلش کردم و بردمش گذاشتمش به شکمروی تخت. خواست برگرده که گفتمش نه روی شکم بمون. خودمم زود رکابی و شلوارکم رو در اوردم و فقط یه شرت تنگ پام بود. نشستم پایین پاهاش. کمرم رو خم کردم و دستام رو گذاشتم دو بر کونش صورتم رو گذاشتم روی کونش از روی دامنش. اول یه بوسش کردم و بعد یه بر صدرتم رو گذاشتم روی کونش.

من: مامان عجب کونی داری تو
مامان: واقعا بوسش میکنی؟
من: این که تازه از روی دامنه. حالا لیس زدن سوراخت هنوز مونده.
مامان: واقعا؟
من: آره مامان خوشگلم
مامان: وای مرسی عزیزم.
من: خواهش میکنم مامان. مگه میشه از این کون گذشت. چقدر دلم میخواست صورتمو بزارم روش و بخوابم
مامان: انقدر دوسش داری؟
من: کون به این برجستگی و کوچولویی محاله پیدا کنم.

دوتا دستم رو گداشتم کنار پهلوهاش روی تخت و خودم رو سر دادم به جلو و روش خوابیدم. کیرم حالا روی کونش بود. سر شدنش رو بوس کردم.

مامان: وای شاهین این کیرت تا کی قراره همینجور شق‌تر بشه.
من: این دیگه آخرشه
مامان: خیالم راحت شد. چقدر سفته
من: چون داری دیوونم میکنی

سرم رو خم کردم و گونش و بعدم گردنش رو بوس کردم و از روش اومدم کنار. ماپانم زود به پهلو شد و من یکم خودمو دادم پایین تا صورتم جلوی ممیاش قرار بگیره.

من: مامان خیلی خوشگله ممیات
مامان: هر کاری دوس داری با ممیای ماپان بکن.
من: میخوام فقط از ممیات آب کصتو بیارم.

مامان بدون اینکه حرفی بزنه دستشو گذاشت پشت سرم و سرم رو به ممیش فشار داد. لبم و دماغم چسبیده بود به سینش. داشتم از عطر ممیای مامان روی همین ممی خفه میشدم.

مامان: محکم مکش بزن گوشت ممیم رو

منم با لبم گوشت سفت بالای سینه مامان مک زدم
. دستمم بردم پشتش و لپ کونش رو توی دستم گرفتم و فشار دادم. مامان دستش رو از پشت سرم دیگه برداشت. شونش رو فشار دادم که بفهمه به کمر بخوابه. خوابید و من رفتم روش.

مامان: جووون کیرت داره رونم رو سوراخ میکنه.
من: وای مامان نمیشه از این ممیات دل کند
ماپان: تا میتونی بخورشون واسه مامان

لای سینه‌هاش رو لیس زدم و اون قسمت سر گیر سوتینش رو دادم پایین و نوک ممی چپش رو کردم توی دهنم. نوکش و دایره کوچیکی از دور نوکش رو شدید مک زدم. مامان از دل آه میکشید و دستش رو توی موهام غلط میداد. دست راستم رو بردم پشت گردنش و دست چپمم بردم پشت کمرش و محکم گرفتمش و چرخیدم و مامان اومد رو. بند سوتینش رو باز کردم. مامان یکم خودش رو بالا گرفت و سوتینش رو ازش کندم و پرت کردم اونور. مامان لبش رو گذاشت توی لبم. منم در حالی که کونش رو می‌مالیدم لبی داغ و خوشمزش رو مک میزدم. لبش رو جدا کرد و یه بوسه زد روی لبم و توی چشمام خیره شد.

مامان: عاشقتم من.
من: بیا بالا مامان جون. ممی میخوام من.

مامان روی تنم خودشو کشید بالا و دست راستش رو گداشت دور سینه راستش و فشارش داد و گذاشتش توی دهنم. منم محکم مکش زدم.

مامان: آهههه جووون. بمک ممان رو

یه دستم رو محکم حول کمرش حلقه کردم و دست دیگمو کردم توی دامنش. دیدم شرت نداره و محکم لپ کونش رو که لخت توی دستم بود رو فشار دادم. ماپان یه جیغ زد و دستش رو از دور سینش برداشت و رخت‌خواب رو چنگ زد. کلا وزنش رو انداخته بود روی من که وزنی هم نداشت. مثل پر کاه سبک بود. اما خب ممیش به دماغم فشار میاورد و نمیزاشت نفس بکشم. دوباره به پهلوش کردم. خودش دستش رو گداشت زیر سرش و سرش بلند شد. دست چپم همین جور توی کونش بود. منم به پهلو شدم و چسبیدم بهش و همون سینه چپش رو اول بالای و بعد نوکش و دور تا دورش رو شدید مک زدم.

مامان: جووون انگشتم کن قربونت برم. انگشت وسطم رو بردم روی سوراخش. اما هر چر فسار دادم تو نرفت. خیلی تنگ بود. منم فقط با انگشتم مالیدم سوراخش رو. خیلی حشری شده بود مامان. دستش رو دراز کرد و کیر شق منو محکم از روی شرت گرفت توی دستش و فشارش داد.

من: اووومممم
مامان: جوووون. چه کیری داری تو لعنتی. کیر یه گرگ گرسنه که ممی مامانشو میخوره.

دستم رو از کونش درآوردم و بردم جلوی دهن مامان. ماپان با ولع انگشتم رو مک زد و سریع بردمش دوباره داخل دامن تنگش. انگشتم رو فشار دادم و این بار فقط یکم سر انگشتم رفت توی کونش.. همزملن یه لیس از پایین گردی ممی چپش زدم تا ریدم به نوک کوچکلوش و دوباره محکم نوکش و دورش رو مک زدم. مامان یه جیغ بنفش کشید وقتی اینموری لیس زدم ممیش رو. یکم مکش ردم و ولش کردم و گفتم

من: مامان جون به کمر بخواب.

مامانم کیرم رو ول کرد و به کمر خوابید. من یه دستم رو گداشتم روی دامش که زیرش کصش بود و فشار دادم کف دستمو و با دست دیگم این بار ممی راستش رو فشار دادم و مثل قحطی زده ها نوک ممیش رو مک زدم. حالا که دستم رو روی دامنش فشار دادم یکم خیسی کصش رو متوجه شدم. سرم رو بلند کردم و آوردم روی شکمش. زبونم رو کروم توی ناف کوچکلوش و چرخوندم و شکمش رو بوس کردم و همینجور بوسه بارون اومدم تا روی ممی راستش.

مامان: بخواب روم. با تمام قدرت ممیم رو مک بزن.

کامل خوابیدم روش و با دو دستم ممی راستش رو فشار دادم و محکم مکش زدم. مامان دستاشو دور سرم حلقه کرد. کیرم به رونش فشار میاورد. زبرم به خودش می‌پیچید و جیغ میزد دیگه

مامان: آه شاهین. شاهیننننننن

مامان رو تونستم فقط با خوردن ممیش ارضا کنم. تا لرزش تن گرمش آروم شد ، دیگه مکش نزدم. اما نوک ممیش توی دهنم بود و آروم زبونش میزدم.

مامان: آخ عزیزم دیگه ممیم رو ول کن. دیگه تحمل ندارم. دردم می‌گیره

منم ولش کردم و روش خودم رو کشیدم بالا و لبم رو گداشتم توی لبش. توی دهنم اووووم میکرد. منم سرم رو هی روی صورتش می‌چرخوندم. حالا کیرم درست روی کصش بود. اما تنگی دامن نمیزاشت به کصش برسه. از لبش شروع کردم به بوسه زدن تا لپ صورتش رو و بعد گردنش رو. همینجور که بوسه میزدم

من: چه خوشمزه هست همه جات مامان چه قدر بوی خوبی میدی.

همبنجور میوموم پایین و کمدم رو جمع میکردم از روش. دوباره به ممیاش رسیدم و فقط بوسه زدم بهشون. شکمش رو کلی بوس کردم که می‌خندید.

مامان: دیگه طاقت ندارم. برو پایین‌تر. تو رو خدا برو پایین.

از روش بلند شدم و کنارش نشستم.

من: مامان یه کاری بگم میکنی؟
مامان: گفتم که من مال توام. هر کاری دوس داری بکن. فراموش کن صبح توی حجوم چیا بهت گفتم. الآن میفهمم کصشعر بهت گفتم.
من: مرسی که نظرت عوض شد. ممکنه برام قمبل کنی؟
مامان: آره عزیز دلم. منظورت اینه داگ استایل بشم؟
من: آره
مامان: چشم

مامان جلوم برعکس شد و دولا شد و کونش رو حسابی داد عقب و قمبل کرد.

من: وای مامان.
مامان: جووون. بیهوش نشی حالا
من: وای آخه این کون رو ببین.

رفتم پشتش نشستم و دوتا دستام رو گذاشتم دو بر کونش و لبم رو چسبوندم به کونش. دلم میخواست غرق شم توی کونش. صورتم رو بهش می‌مالیدم. چه بوی عطر شکلاتی میداد. مامان یه بالشت رو کشید جلوش و سرش رو گداشت روش. اروم آه میکشید.

من: وای مامان. کونت خیلی خوبه.
مامان: کونم مال تو هست پسر گلم. تو هم خیلی خوبی
من: میخوام دامنت رو بکشم پایین. میخوام سوراخ کونت رو لیس بزنم.
مامان: وای دیوونم نکن لعنتی

دست انداختم دور کش دامنش و کشیدمش تا روی کونش. از کون برجستش که قمبل شده بود پایین نمیومد. تا بالای کپلای کونش پیدا شد دامن رو ول کردم. کونش رو با دستاموگرفتم و حمله کردم به لالای شیار کونش و اول لیسش زدم و بعد مکش زدم. مامان تا زبونم رو بالای شیار کونش حس کرد یه جیغ کوچولو کشید. بعد بالای کپلش رو بوس کردم و زبونم رو مثل بستنی کشیدم روش. دوباره دامن رو با زور تا زانوش کشیدم پایین. دوتا کپل برجسته ، سفید و براق و سفت جلوی چشمام زد بیرون. با یه شیار کون معرکه که کص تپل کلوچه‌ایش و سوراخ کوجولوی کونش از لای پیدا بود. زانوهاش رو داد بالا و دامن رو کامل از پاش در آوردم. یه صدای خرناس مانند از ته گلوم درآوردم که مامان گفت جووون آقا گرگه مامان حشری شده روی کون مامانش. سرم رو بردم لای کونش و سوراخ کونش رو به دهنم گرفتم و محکم مکش زدم. مامان با یه دستش یکی از ممیاش رو گرفت توی دستش و فشارش داد و آه بلندی کشید. یه اسپنک خیلی آروم زدم در لپ کون راستش و بعدش کونش رو کف دستم گرفتم و فشارش دادم. زبونم رو روی سوراخ کونش می‌کشیدم. بعد با دو شصتم لای سوراخش رو باز کردم و نوک زبونم رو فشار دادم توی سوراخش. دوباره لبم رو دورش گرفتم و سوراخش رو مک زدم.

مامان: جووون. چه حالی میده

زبونم رو از ابتدای شیار کونش تا سوراخش کشیدم و لیسش زدم.

من: مامان جون کونت مثل بستنیه.
مامان: وای شاهین عاشقتم که کونم رو میخوری

دوباره سوراخش رو مک زدم. یه دستم رو آوردم لای پاش و گوشت سفت رون پاهاش رو مالیدم و بعدم کف دستم رو کشیدم روی کص خیسش. مامان یه آه بلند کشید. حالا دیگه دلم طعم کصش خیسش رو می‌خواست. سرم رو از لای کونش دراوردم.

من: مامان جون. کصتو بهم بده بخورم. کص میخوام
مامان: وای واقعا؟
من: آره فدات شم.

مامان زود برگشت به سمتم و جلوم خوابید و پاهاش رو برام باز کرد.

من: اوووف. کصشو نگا. یه کلوچه خوشمزه.
مامان: حالا خوشگل‌تره یا توی سکس تصویریمون؟
من: هیچی زنده نمیشه. الآن راحت میتونم این کلوچه رو یه لقمه کنمش.
مامان: جوووون. چوچولمو هم میخوری توی دهنت باد کنه گرگ گرسنه من؟
من: یه جوری میخورم تا توی دهنم آبشم بپاشه حبه انگور من.

جلوی پاش بودم و روی دو زانوم نشستم و خم شدم و اول دماغم رو مالیدم به کص خیسش و عمیق بوش کردم.

من: جووون. چه بوی عطری داره کص مامان خوشگلم.
مامان: حسابی واسه پسرم بهش رسیدم.

دست راستم رو دراز کردم و ممی راستش رو گرفتم و فشارش دادم و لیس کشیدم لای کص بهم چسبیده پف کردش. اصلا لبه‌ها کصش شل نبود و بهم چسبیده بود. مامان یه آه کشید و دستشو گذاشت روی دستم که روی ممیش بود و دست منو فشار داد. بعد با دست چپم لای کصش رو باز کردم و زبونم رو لاش کشیدم و خیسی کصش رو با زبونم به داخل دهنم بردم. مزه خاصی نداشت. فقط کصش بوی عطر خیلی خوبی میداد که مستم کرده بود. ماپان خودش اون یکی ممه دیگشم با دستش داشت می‌چلوند. من دستمو از روی ممیش برداشتم و با دست راست لای کصشو باز کردم و با انگشت دست چپ یه انگشتم رو فرو کردم تی کصش. مامان یه آه بلند کشید و رونای پاشو به سرم فشار داد. سرمو بردم جلو یه لیس زدم به گوشت بالای کصش و بعدم زبونم رو مالیدم به چوچول پف کردش. یکم با زبون بازیش دادم و بعد کردم توی دهنم و مکش زدم. دست مامان رو روی سرم حس کردم که داشت سرم رو به کصش فشار میداد. آه و اوف و جیغای کوچولویی که میزد دیوونم کرده بود. کصش هر لحظه خیس‌تر میشد. انگشتم رو از کصش درآوردم. خیلی تنگ بود مامان. به انگشتمم فشار میاورد. سر زبونم رو فشار دادم توی کصش و بعدم از سوراخ کصش تا چوچولش رو لیس زدم. دوباره چوچولش رو کردم توی دهنم و مکش زدم و این بار دوتا انگشتم رو بهم چسبوندم و یکم با خیسی کصش انگشتام رو خیس کردم و بعد با فشار کردمش توی کصش. مامان همه رو تختی رو جمع کرده بود. خیلی شدید آه و اوف میکرد و زیرم وول می‌خورد.

مامان: اووووف شاهین. شاهین مامان. کشتی تو مامانت رو

سرم رو از لای پاش برداشتم. دوتا پاش رو با دستام گرفتم و دادم هوا.

من: مامانی کص و کونت رو باهم میخواد پسرت
مامان: همه تنم مال پسرمه. هر جاش رو دوس داره بخوره

سرم رو بردم لای پاش و زبونم رو از سوراخ خوشگل کونش کشیدم تا روی چوچولش و به چوچولش که رسیدم با لبم مکش زدم. انگشتم رو یکم با آب کصش خیس کردم و کردم توی کونش. انقدر فشار دادم که تا بند دوم انگشتم رفت توی کون تنگش. انگشت وسط دست دیگمم کردم توی سوراخ کصش و بهش گفتم پاهاتو روی شونه‌هام بزار. اونم گذاشت و شروع کردم به مک زدن چوچولوش. خودشم ممیاش رو با دستاش محکم می‌مالید. آه میکشید و جیغ میزد. لرزش بدنش خیلی داشت زیاد میشد.

مامان: آههههه. شاهین. شاهین داره آب کصم میاد

انگشتم رو از کصش دراوردم و لبم رو گداشتم روی سوراخ کصش و با انگشت شروع کروم به مالش شدید چوچولش. انگشت دیگم توی کونش رو هم سعی میکردم جلو عقب کنم.  پاهاش رو می‌خواست ببنده و بهدسرم فشار میاورد. انقدر کصش رو مک زدم و چوچولش رو مالیدم با انگشتم و فشارش دادم تا ارضا شد اب غلیظی که مذه غیر قابل توصیف ولی درجه یکی داشت کل کصش رو پر کرد من که مکش میزدم میومد توی دهنم. مامان دیگه ممیاش رو نمی‌مالید و جاش روتختی رو چنگ میزد فقط. حسابی کصش رو مک زدم و ولش کردم. پاهاش رو خوابوندم روی تخت و یه بوسه زدم روی کصش و رفتم کنارش دراز کشیدم. من به پهلو بودم. مامان زود به پهلو و پشت به من شد و منم سریع دستمو گذاشتم زیر تنش و مامان خوابید روی دستم و اومد توی بغلم و کونش رو فشار داد به کیرم از روی شرت.

مامان: یکم حالم جا بیاد کیر یه دونه پسرم رو براش بخورم.
من: باشه مامان جون. اگه دوس نداری نمیخواد
مامان: من دوس ندارم؟ اتفاقا خیلیم دوس دارم. ولی بابات وحشیانه کیرش رو میکنه توی حلقم. دستشو میزاره پشت سرم و هی فشار میده. خفگی بهم دست میده.
من: آخی بمیرم.
مامان: خدا نکنه عزیزم. مرسی که انقدر خوب کصمو خوردی. بدت نیومد آبش ریخت توی دهنت؟
من: خوشمزه.ترین مایعی بود که خوردم. تازه خودم بیشتر سوراخ کصتو مک زدم بیشتر بیاد توی دهنم.
مامان: قربون پسر با احساس و رمانتیکم بشم. حالا بابات اینجوری میکنه توی حلقم. ولی خودش بدش میاد بخوره کصمو.
من: مامان خوشگلم بابا رو بیخیال. الان رو دریاب. بابا حتما منگله یکی از بهترین کارای دنیا رو نمیکنه.
مامان: عه دیگه بی ادب نشو.
من: خب راستشو نیگم. میگم یه سوال
مامان: جون دلم؟
من: دیگه اکی شدی با قضیه سکس خودمو خودت؟
مامان: بهتره راجع بهش حرف نزنیم. یه دفه دیدی پشیمون میشما ! نه واقعا اکی نشدم. ولی تو هم انقدر بهم خوب حال دادی اصلا نمیزاشتی بهش فکر کنم. هنوزم وقتی جلوت میگم مثلا کصم یه جوری میشم
من: عاشقتم مامان پاستوریزه من. پس اصلا ولش کن. یه دفه نزاری بریا.
مامان: مگه مرض دارم این همه کصمو خوردی خوردی و ممیام رو خوب خوردی که دوبار ارضا شدم. بعد ولت کنم برم؟
من: قربونت بشم مامان. هی جلوم بگو کص تا برات عادی شه.
مامان: ولی تو هم خیلی هولیا. یعنی از منم بیشتر هورنی هستی.
من: خب تو ذوقم نزن. دوست دارم خب.
مامان: مرسی عشق مامان. ممیام درد میکنه
من: چرا؟ من بد مکشون زدم؟
مامان: نه عزبز مامان. داشت آبم میومد توی دهنت از ذوقم شدید فشارشون دتدم حالا سرش درد میکنه.

دوتا ممیاش رو گرفتم توی دستم و آروم با انگشتام ماساژشون دادم.

من: خب آروم‌تر بکن مامان خوشگلم. این گوگولیا نباید اوخ بشن
مامان: ای پسره لوس. گرگ لوس ندیده بودم
من: خب دوس دارم واسه مامان خوشگلم خودمو لوس کنم. کلا واسم عجیبه ممیات انقدر تحریک مدرن که بدون دست زدن به کصت فقط با ممیاتم ارضا میشی.
مامان: آره همیشه ممیان خیلی تحریکم میکردن. قبل از ازدواج همش دستم بهشون بود و می‌مالیدمشون یا میدادم سمیرا برام بخوره.
من: بدت نمیومد از نوع سکس خاله؟
من: چرا بدم میومد. همین اواخرم خیلی حشری بودم قرار شد باهم لز کنیم. کونش رو گذاشت توی دهنم براش لیس بزنم. یهو گوزید. حالم بهم خورد. الآنم زیاد باهاش حرف نمیزنم.
من: وای واثعا حال بهم زنه.
مامان: خیلی. میگم قربون کیرت برم. گفتم یکم پرتت کنم بخوابه. چرا همش شقه؟
من: چون جسبیده به کون خوشگل مامان.
مامان: ای هول.
من: ممیات خوب شد اروم نوازششون کردم؟
مامان: آرهدمرسی عزیزم.
من: لذت بخش ترین کار دنیا مالیدن ممیای مامان خودمه
مامان: واقعا سکس با تو از همه سکسام بهتر بود و لذت عجیبی داشت. من با بابات و قدیم با پسر عموم سکس کردم. ولی هیچی مثل تو نمیشه
من: ای مامان شیطون.
مامان: به بابات نگیا.
من: نه بابا. ولی خدا رو شکر پسر عموت رفت ژاپن. وگرنه خودمو میکشتم.
مامان: جووون. قربون پسر غیرتیم بشم. پاشم واسه گل پسرم دودولشو بخورم.
من: دستت نکنه مامان. این دودوله دیگه؟
مامان: نه واقعا. قربونش برم گرزه هرکوله.

مامان از بغلم در اومد و بهم گفت برو بالات تخت بشین و کمرت رو بزن به تاج تخت و پاهاتم یکم از هم باز کن که بخوابم روی یکی از پاهات.
منم رفتم نشستم و پاهامم یکم از هم باز کردم. مامان اومد سرشو گذاشت روی رون رلستم و به سمت من خم شد و په
پاهاشو هم به سمت راستم دراز کرد. چقدر صورتش اینجوری ناز شده بود. مامان دستشو انداخت دور کش شرتم و شرتم رو گرفت کشید و بندش رو گذشات روی تخمام و سر کیرم بیرون موند. راحت شد کیرم از اسن شرت تنگ. من وقتی شق میکنم اصلا کیرم شل نمیشد و سفت و سیخ می‌ایستاد.

مامان: جووون چه کلفته کیر پسرم.

مامان دستشو دورش حلقه کرد و یکم به سمت پایین فشارش داد و سرشو کرد توی دهنش و مکش زد محکم. منم ممیش مامان رو گرعتم توی دستم و یکم آروم‌تر قبل فشارش دادم. سر کیرم توی دهنش بود و مامان با زبون کشید سر سوراخ کیرم.

من: اوووف مامانی

مامان کیرمو در اورد و نیگام کرد

مامان: دوس داشتی؟
من: خیلی خوب بود. عاشق زبونتم

مامان از روی پام بلند شد و با دستش شرتم رو کشید از پام. منم کونم رو دادم بالا و مامان کامل از پام درش اورد و دوباره خوابید روی پام.

مامان: جووون چه تخمای سفتی.

مامان تخمام رو گرفت توی دستش و سر کیرم رو باز کرد توی دهنش و محکم مکش زد و تخمام رو یکم فشار داد. منم یه دستم باز روی ممیش بود و دست دیگم رو کردم توی موهاش و موهای شلالش رو نوازش میدادم. قربون صدقشم میرفتم.

من: جووون. قربون مامان خوشگلم بشم من. عاشق دهن گرمتم مامان. مال خودمی دیگه.

مامان چشماشو بسته بود با یه لذت عجیبی و خیلی ناز و با عشوق سر کیرم رو مثل آبنبات مک میزد. کمرم رو خم کردم و لپ صورتش رو بوس کردم و بعدم سر سونش رو بوس کردم.

من: دوس داری کیرم رو؟
مامان: اوهوممم
من: کیرم خوشمزه هست؟
مامان: اوهوممم
من: قربونت بشم من. مامان خوشگل خودمی. دستم رو از روی ممیش برداشتم و گذاشتم روی لپ صورتش و نازش کردم. مامان حالا یکم بیشتر از سر کیرم رو کرد توی دهنش و مکش میزد. مثل بسانی مکش میزد و اصلا سرش رو مثل یک ساک زدن معمول جلو عقب روی کیرم نمیکرد. اینجوری که مکش میزد خیلی حالش بیشتر بود. دستم رو از روی صورتش به سمت موهاش میکشیدم و موهاشو مرتب میکردم. دوباره هم شدم و لپش رو بوس کردم. مامان یه دفه به سکم خوابید و رون پام زیر قفسه سینش موند. حالا راحت‌تر به کیرم مسلط شده بود. مامان تخمم رو گرفت دستش و یکم فشارش داد و کیرم رو جا داد تا نصفه توی دهنش. ولی بازم دهنش رو بالا پایین نکرد. فقط محکم کیرم رو مک میزد مثل آبنبات. منم سرش رو بوس کردم و
     
  
مرد

 
با دستم کمر لختش و موهاش رو نوازش میدادم. دلم کشید رمانتیک ترش کنم و بیشتر بغلش کنم وقتی داره کیرم رو مک میزنه. دست چپم رو بردم زیر گردنش دستم رو دور گردنش حلقه کردم. سرم رو به سرش چسبونمدم و با دست موهاش رو دادم کنار و شروع کردم به بوسیدن و گاهیم مک زدن گردن لطیفش. مامان کیرم رو در اورد و منم دستم رو براستم. تخمم رو کشید بالا و راستی رو اول یه لیس زد.

مامان: میخوام تخم خوشگلتو بکنم توی دهنم و مکش بزنم. اگه هر جا دردت گرفت بهم بگو. باشه؟
من: باشه قربونت برم.

دهنش رو باز کرد و تخم راستم رو کرد توی دهنش. وای خیلی حال میداد. تخم چپم رو هم توی دستش گرفت. یکم درد داشت. اما باحال بود.

مامان: اووووم.
من: اوففف مامان. بیشتر. جووون. قربون لبات بشم من.

دلم ممیاشو خواست که وقتی داره تخمم رو مک میزنه منم ممیای خوشگلشو فشار بدم. دست راستم رو بردم کنار بدنش

من: مامان جون ممیتو بده میخوام آروم بمالمش.

مامان تنش رو داد بالا و من دستم رو بردم زیر تنش و مامان خودشو داد پایین و ممی چپش کف دستم قرار گرفت. یکم فشارش دادم و کمرم و خم کردم و دوباره سرشو بوسیدم.

من: اوووف مامانی ممیت. ممیت چه باحاله. جووون

نوک ممیش کف دستم بود و خیلی حال میداد. مامان ملچ و ملوچ راه انداخته بود و با ولع خاصی تخم راستم رومک میزد. یه دفه انگشت مامان رو روی سورلخ کونم حس کردم. اون دست آزاد دیگش رو برده بود لای پام و انگشتش رو روی سوراخ کونم می‌مالید. تخم راستم رو دراورد و یکم اتگشت خودش رو مک زد و به سوراخ کونم مالید و دوباره لیسش زد و بردش لای پام و فشار داددو کردش توی کونم. سریع این بار تخم چپم رو کرد توی دهنش. دست چپش که آزاد بود رو آورد و دور کیرم حلقش کرد. اما اصلا نه کیرم رو فشار داد نه برلم جق زد. فقط کیرم رو کف دستش گرفت. داشت حسابی دیوونم میکرد. احساس کردم داره آبم میاد. اصلا الان نمیخواستم. خصوصا توی دهن مامان هم با اینکه خیلی دلم میخواست ، ولی نمیخواستم آبم بیاد. می‌ترسیدم بدش بیاد.

من: مامانی. داره آبم میاد.

یه دفه خودشم سریع ول کرد و کلا از روی پامم رفت کنار و به کمر صاف خوابید. نمیدونم خودشم نمیخواست آبم بریزه توی دهنش یا نمیخوتست حالا بیاد. اوووف ممیای گردش از پایین که من نشسته بودم چه تو دل برو بود. اولش لبم رو گذاشتم روی شکمش و یوم شکمش رو بوس کردم که قلقلکش میشد و هنینجور رفتم بالا و نوک ممیش رو به دهن گرفتم و مکش زدم. اما اروم. مامانم دستشو توی موهام کرده بود و نوازشم میکردم.‌یکم که خوردم سرم رو بلند کردم و نگاش کردم.

من: مرسی مامان جون. چقدر خوب کیرم رو مک میزنی
مامان: دوس داشتی؟
من: داشتم می‌ترکیدم.
مامان: میخوام اولین بار بریزی آبت رو با فشار توی کص مامانت.
من: واقعا؟ حامله میشی خب
مامان: نترس. قرص اورژلنسی میخورم.
من: اووووف مامان. عاشقتم. بریم واسه اصل کاری؟
مامان: وای اره. دارم می‌میرم.

پاشدم روی دو زانو نشستم و اول سرم رو بردم سمت کصش و یکم کصش رو لیس زدم و چوچولش رو با دهنم مالیدم. کصش که حسابی آبدار شد پام رو بلند کردم و اون طرفش گداشتم و روش قرار گرفتم. کامل روش خوابیدم و کیرم رو گذاشتم لای پاش و چسبوندمش به کصش.

مامان: بکنش تو. تو رو خدا بکنش تو. مامانت داره واسه کیرت می‌میره.

میخواستم حسابی حشریش کنم تا واقعا التماسم کنه. میخواستم خوب اماده کص دادن بشه.

لبم رو چسبونم به لبش و لبش رو محکم‌ مک زدم. لپ پایین و بالاشو. خیلی لباش داغ و خوشنزه بود. عاشق لبای کوچیک بودم و متنفر از لبای گوشتی و بزرگ. دست چپم رو بردم کنار گوشش و آروم و خیلی ملایم با انگشتای دستم گوشش رو نوازش میکردم تا آتیشی بشه. زیرم داشت وول میخورد و واقعا کیر میخواست. لبم رو از لبش جدا کردم

مامان: تو رو خدا. تو رو خدا کیر سفتت بکن توی کص مامانت.

دست راستم رو بردم پایین و یکم از روش بلند شدم. کیرم رو گرفتم توی دست

من: مامان جون همینجور چشماتو بنداز توی چشمام

مامانم یکم پاش رو باز تر کرد و من سرکیرم رو گداشتم روی سوراخ کصش و آروم آروم فشار دادم داخل. کلااک کیرم وارد کصش شد. مامان چشماش خمار شد و داشت بسته میشد. اما به زدر نگرش داشت و نگاهش رو انداخت توی چشمم. بیشتر فشار دادم و کامل کلاهک کیرم وارد شد.

مامان: جوووون. سر کلفت و خوشگلش توشه.
من: مامانی چه تنگی
مامان: کیر تو خیلی کلفت‌تر باباته. جووون داره کصم واسه کیر بچم جر میخوره. اوفففف
من: عاشق کص داغتم مامان جونم

حالا تا نصفه رفته بود تو.

تن مامان زیر تنم می‌لرزیر. نوک شق شده سینه هاش به سینه‌هام چسبیده بود. مامان یه دفه سرش رو بالا اورد و یه بوسه زد به لبم. حالا دیگه کل کیرم تی کصش بود.

من: اوف مامان همه کیرم رو توی کصت جا دادی که.
مامان: وای آره. سر کیرت اون ته کصمه. توی وجودمه.
من: کاش میشد همیشه کیرم داخلت باشه مامان جون. از همه جا داره بهش فشار میاد
مامان: جوووون. وقتی خواست آبت بیاد جلوشو نگیریا
کامل بپاش توی کصم. بدون اینکه درش بیاری دوزاره تلمبه بزنه. تلمبه‌های زولانی.
من: جوووون.

کمرم رو سفت گرفتم و کیرم رو تا سرش کشیدم بیرون و دوباره کردم تو.

مامان: آههههه. قربون کیر سفت و شق پسرم بشم من. سرتو بزار کنار سرم.

منم سرم رو کنار سرش گداشتم و شروع کردم به تلمبه زدم. سه چهار تا که زدم مامان با اون مک زدن سر کیرم کارم رو ساخته بود. مامان دستاشو محکم دور کمرم حلقه کرد.

من: آی مامان. مامان جووون.

بعد تلمبه چهارم دیگه نتونستم کیرم بکشم تا سرش بیرون و کیرم شروع کرد نبض زدن و یه جهش پاشیدم توی کصش.

مامان: جووون پسرم. هیچی نیست. خودتو توی مامانی خالی کن. بپاش توی کص مامانت

من جهش اول رو که ریختم یکم کیرم رو کشیدم تا نصفه بیرون و همزمان که دوبارعگه بردمش تو تا ته یه جهش دیگه ریختم توی کصش و بعدش همین جور ازم آب اومد و ریختم توی کصش. صدای زوزه گرگ میکشیدم وقتی تموم سد.

مامان: جوووون. آقا گرگه مامان آروم شد.
من: اوووف مامان. عجب چیزی هستی تو. جووون.
ماپان: دوس داشتی؟
من: تو معرکه هستی
مامان: حالا بیا به مامان لب بده ببینمت

سرم رو بلند کردم و روی صورتش گذاشتم و لبم رو چسبوندم به لب داغش و لبای همو حیابی خوردیم. با اینکه همه جونم ریهت توی کصش اما یک ذره هم کیرم نخوتبید و بازم می‌خواستم. حسابی که لبای همو مک زدیم

من: مامان جووون من بازم میخوام کصتو
مامان: جوووون. منم باز میخوام. حالا باید مامانی رو ارضا کنی با خودت.
من: تو بیا روم بشین. این آقا گرگه میخواد به حبه انگورش سواری بده
مامان: اووووف

دست راستمو بردم زیر گردنش و دست چپم رو هم بردم زیر کمرش و محکم گرفتمش و چرخیدم. حالا مامان اومد روم. همینجورم کیرم توی کص داغ و پر آبش بود. توی کصش پر از آب من و آب خودش بود. انگار کیرم توی دریاچه آب گرم بود. به سختی یکم خودم رو کشیدم بالا که کمرم توی زاویه باشه و پشتم رو زدم به تاج تخت. می‌خواستم ممیاشو موقعی که کیرم توی کصشه بمکم.

من: مامان ممی میخوام
مامان: جووون. بیا قربونت بشم من

مامان خودم رو خم کرد و ممی راستش رو گذاشت توی دهنم منم دستتم رو گذاشتم روی پهلوهاش و مامان شروع کرد کونشو خیلی آروم بالا پایین کردن. بالا تنش ثابت بود و فقط کونش رو تکون میداد. به سرم بوسه میزد و آروم آه میکشید. دست چپم رو از پهلوش که بود به سمت کونش بردم و دستم رو لای کونش کشیدم. آروم یه اسپنک زدم در کپل کونش که مامانم در جواب یه آه کوچولو تحویلم داد. دستم رو اوردم و انگشت وسطم رو بردم نزدیک صورت مامان. مامان انگشتم رو گرفت و برام لیسش زد و دوباره بردمش عقب و انگشت وسطم رو تا بند اول کردم توی کونش.

مامان: اووووف شاهین محکمتر ممیم رو مک بزن.

من یکم فشار لبم رو به نوک و دور نوکش بیشتر کردم ولی نه زیاد. می‌ترسیدم بعد ممیش درد بگیره. الان داغ بود و حشری و حالیش نبود. مامان یه دستش رو اورد و خواست ممی چپش رو بگیره و محکم فشار بده. نوک ممیش رو ول کردم.

من: مامانی آروم فشار بده ممیتو. مگه نمیگی درد داره
مامان: نمیتونم. میخوام فشارش بدم. حالم خیلی خرابه.

انگشتم رو از کونش دراوردم و کمرش رو محکم گرفتم و همینجور که کیرم توی کصش بود خوابوندمش روی تخت. خودم دو زانو جلوش نشستم و خم شدم روی ممیاش. ممی چپش رو کردم توی دهنم و اون یکی رو هم دستم رو گداشتم روش و آروم فشارش دادم. نوک ممیش رو مک میزدم و توی کصش اولش آروم و بعد یکم سریع تر تلمبه میزدم. مامان سر من رو با دو دستش توی آغوش گرفته بود و به خودش فشارم میداد.

مامان: بخور عشق مامان. بخور قربونت بشه مامان. کص مامانی رو حسابی بگا. آبتو میخواد بازم کصم

کیرم یه اوج شقی رسیده بود. سرعتم رو بیشتر کردم. مامان یه دستش رو گذاشت روی دستم و دستم رو به ممیش فشار داد.

مامان: تو رو خدا بیشتر ممی مامان رو فشار بده. دارم می‌میرم

من مجبور شدم و گردی سفت ممیش رو بیشتر فشار دادم. با دست دیگمم اون یکی ممیش که نوکش توی دهنم بود رو پایینش رو فشار میدادم. جوری نوک و دایره دورش رو مک میزدم انگار دارم بادکشش میکنم. کلا با دهنم مکش میزدم و یکم می‌کشیدمش. کیرمم با سرعت تا زیر کلاهکش می‌کشیدم بیرون و دوباره می‌کوبیدم توی کصش. حسابی دیواره کصش لزج و سُر شده بود.

مامان: آههههه شاهین. داری آبمو میاری مامان جون. ریشتر مک بزن ممیم رو

منم خودم دیوونه شده بودم و محکمتدگر نوک ممیش رو مک زدم تا مامان دو سه تا جیغ بنفش گوش کر کن کشید و تنش زیرم لرزید و ارضا شد. دمای کصش خیلی بالا رفته بود انگار کیرم رو داشتم توی حجمی از آب جلو عقب میکردم. زیادی آبش از بغلای کصش میزد بیرون. ارضا که شد منم داشتم میومدم. ممیش رو ول کردم و کامل روش خوابیدم و لبم رو گذاشتم توی لبش. مامان پاهاش رو دور کمرم حلقه کرد. کیرم تا دسته توی کصش بود. جوو ن نداشتم لباش رو مک بزنم. اما مامان خوب لبام رو مک میزد. توی دهنش ناله میکردم. دستاش رو هم دور کمرم حلقه کرد. کمرم رو انقدر نوازش کرد تا کیرم شروع کرد به نبض زدن. دیگه نتونستم تلمبه بزنم. یهو یه جهش آب هزم ریخت توی کصش. خودم فهمیدم جهش پر سرعتی بود. مامان لبم رو ول کرد و منم یرم رو گذاشتم کنر سرش

من: اووووف مامان. مامانیییی
مامان: جووون. بپاش بماش توی کص مامانت. آبتو بریز مامان جون

صورتم به صورت نازش چسبیده بود و دوباره یه جهش دیگه ریختم توی کصش. انگار نه انگار این بار دومم بود. صدای خرناسی ازم بی اختیار در اومد و بعد شروع کردم بقیه آبم رو ریختم توی کصش. دیگه همزمان که داشت ابم میومد یکم کمرم رو بالا مایین کردم و موقع پاشیدن ابم توی کصش تلمبه هم زدم. از شدت لدت تنم می‌لرزید

مامان: جوووون. قربونت برم. حسابی کصم رو پر آب کردی.
من: مامان جون

سرم رو بالا اوردم و لبم رو گداشتم توی لبش. آروم لبای همو مک میزدیم. انقدر محکم توی کص مامانم ارضا شدم که تخمم درد گرفته بود. حسابی که لبای همو خوردیم ، از روش بلند شدم. مامانم زود دوتا آرنجش رو ستون کمرش کرد و روی آرنج دستاش بلند شد و گفت حالا کیر خوشگلت رو آروم از کص مامان در بیار.
من: کاش همیشه توی کصت بود
مامان: بسه دیگه عزیزم. دوبار ابت اومد. من همیشه مال توام
من: چشم مامان گلم.

کیرم دیگه اون شقی و سفتیش رو داشت از دست میداد. آروم از کصش کشیدم بیرون. مامان همینجور چشم دوخته بود به کیرم. وقتی کلاهک کیرم از کصش در اومد مثل اینکه به خودش خیلی حال داد. لبش رو گاز گرفت و چشماشو بست. تا ازش کشیدم بیرون کمرشو انداخت روی تخت. منم خودمو کنارش به کمر انداختم. مامان اومد روم و سرشو گداشت روی سینم. منم دستمو کردم توی موهاش و نوازشش کردم و با دست دیگمم سر شونش رو نوازش کردم.

مامان: مرسی عشق مامان. ببخشید اگه صبح هی اذیتت کردم.
من: این چه حرفیه مامان. من باید ازت تشکر کنم که اینجوری بهم حال دادی

مامان یه دفه پاشد دولا شد و یه بوسه زد سر کیرم که داشت کوچیک میشد و آب کص خودش روش داشت خشک میشد. دوباره خوابید کنارم و رون پاشون انداخت روی پای راستم که زخم شده بود و منو سفت بغل کرد و سرشو گذاشت روی سینم. من از وقتی از حموم اومدم رون و مچ دستم رو خودم توی اتاقم قبل اینکه لباس بپوشم باند پیچی کردم اما کف دستم خیلی زخم اونجوری نبود. خوشبختانه بابا هم متوجه نشد. از وقتیم توی بغل مامان داشتم می‌گاییدمش انقدر داغ و حشری شده بودم اصلا دردم یادم رفت. اما حالا که پام رفت زیر پاش واقعا دردم گرفت. ولی حیف که دیدم مامان خواب عجیبی توی چشمای خوشگلش اومدهدو صورتش رو خیلی ناز گذاشته روی سینم و داره آروم آروم به خواب عمیقی فرو میره. تصمیم گرفتم واسه مامان خوشگلم درد رو به جون بخرم و چیزی نگم تا راحت بخوابه. مامان بعد جدتا زندگی مشترک با بابام تازه طعم واقعی سکس رو چشیده بود و حقش بود اینجوری ریلکس کنه. حتی ازش کلی سوال داشتم ولی تصمیم گرفتم بزارم بعد ازش بپرسم. فقط آروم سر شونش رو با نوک انگشتام نوازش میدادم تا خودمم خوابم برد. فقط یادمه وسطاش بود که مامان از روم بلند شد و به پهلو شد. منم زود به پهلو شدم و همو بغل گرفتیم و توی بغل هم دوباره خوابیدیم. نمیدونم چقدر گذشته بود. اما هوا کاملا تاریک شده بود. با اینکه شوفاژها روشن بود ولی چون لخت بودیم جفتمون سردمون شده بود و از سرما شدیدا بهم چسبیده بودیم. یهو صدای بسته شدن در ورودی خونه رو شنیدم و صدای بابا که میگه هزار دفه گفتمنون میرید از خونه بیرون یه چراغ رو روشن بزارید.

اوه شت بابا اومده. سریع مامان رو بیدار کردم. دستم رو گذاشتم روی دهنش یه موقع بلند حرف نزنه. بیچاره فکر کرد دارم خفت گیریش میکنم.

من: مامان مامان هیچی نگو. بابا اومده. بدبخت شدیم.

دستم رو از روی دهنش برداشتم.

مامان: وای چه خاکی بریزیم توی سرمون
من: تو همینجور لخت بخواب وسط تخت تا گرمای بدن من روی تخت حس نشه اگه بابا بیاد روی تخت.

وینو گفتم و سریع پاشدم از روی تخت. بهسرعت نور لباسایی که کف اتاق ریخته بود رو جمع کردم و خواستم برم توی کمد دیواری اتاق که باید میرفتم سمت اون طرف اتاق. اما صدای پای بابا رو دیدم که داره از آشپزخونه میاد سمت راهرو. مثل اینکه جیزی خریده بود و کیسه‌هاش رو برده بود گذاشته بود توی آشپزخونه. من هاج و واج وسط اتاق وایساده بودم و دور و برم رو یه نگاه کردم. تنها جا زیر تخت بود. زود خوابیدمکف زمین و خودم به همراه لباسایی که دستم بود رو سر دادم زیر تخت. لعنتی ارتفاع تخت خیلی کم بود. کمرم خورد شد. من پای بابا رو دیدم که دم در اتاقه. وای لعنتی هنوز یه لنگ من بیرون بود. سریع کشیدمش زیر تخت و همون لحظه چراغ اتاق توسط بابا روشن شد.

بابا: ستاره؟ خونه‌ای؟
مامان: سلام عزیزم. سورپرایز
بابا: ای کلک. اوففف چرا لختی حالا؟
مامان: بزار پای آشتی کنون

بابا انگار حشری شد و من دیدم پیرهنش و شلوارش افتاد روی زمین. یه بوی خوبی میومد شبیه به دستمال مرطوب. فکر کنم مامان توی این فاصله که من دنبال جا بودم از روی دراور کنار تختش یه دستمال مرطوب عطری برداشته بود و کصش رو که آب کیر من ازش زده بود بیرون و خشک شده بود رو تمیز میکرد بابا شکی نکنه.

بابا اومد روی تخت کنار مامان خوابید. صدای بوسیده شدن مامان توسط بابا رو شنیدم

بابا: از پنجره دیدی اومدم؟
مامان: آره عزیزم. گفتم سورپرایزت کنم.
بابا: مرسی ستاره قشنگ من.

مثل اینکه خوابید روش و داشت بوسش میکرد. یهو شرت بابا رو دیدم پرت شد کف اتاق و صدای آی مامان رو شنیدم. نمیدونم داشت چه کارش میکرد. اما یه دفه دست مامان از لبه تخت افتاد و آویزون شد. کف دستش دستمال بود و پرتش کرد زیر تخت. من زود دستمال رو برداشتم. خودم رو کشوندم سمت لبه تخت و دست مامان رو آروم یه بوس کردم و بعدم دستمو دادم توی دستش. مامانم محکم دست منو گرفت. مثل اینکه مامان به پهلو لبه تخت خوابیده بود و بابا هم پشت سرش. بابا بدون مقدمه‌ای چیزی میخواست از پشت مامان رو بگیره بزاره توی کصش. صدای کشو دراور رو شنیدم و بعدم یه بوی خوب. فک کنم بابا روان کننده ریخت روی کیرش که خش خشک نباشه.

بابا: بیا اینم لیز که خشک نباشه باز بگی دردم گرفت.

یهو صدای ناله شدید مامان رو شنیدم.

بابا: جوووون ماده سگ منی

دلم مبخواست بگیرم بابا رو لنقدر بزنم تا بمیره. نه یه نوازشی نه هیچی. صاف کرد توی کص مامان. دلم میخواست بهش بگم ماده سگ خواهر جندته بیشعور. خیلی خوب حس میکردم مامان چه زجری داره میکشه اما کاری از دستم بر نمیومد. پس معلوم شد مامان چرا انقدر این اواخر عصبی بود و همش دنبال راهی برای ارضای خودش بود. خوب زنیم بود تاحالا جنده نشده بود. همینجور دست مامان رو محکم توی دستم گرفته بودم. مثل اینکه بابا داشت میومد. خاک واقعا. چقدر زود. قطعا مامان حتی نزدیک به ارضا هم نشده بود. بابا ازش درآورد و ریخت روی کمرش. بعدش زحمت کشید یه بوس کرد گردن مامان رو که اینم قطعا واسه مامان زجر آور بود. چون بابا سیبیل و ته ریش داشت. چیزی که مامان گفت متنفره ازش.

بابا: آبت اومد؟
مامان: آره مرسی

اما دروغ گفت. من مطمئنم. مامان سریع دستمو ول کرد و دستم رو سعی کرد بکنه زیر تخت که من فهمیدم.

بابا: خوبه. راستی شاهین کجاست؟
مامان: رفته واسه دانشگاهش دوتا کتاب می‌خواست بگیره.
بابا: کی میاد؟
مامان: دیگه الآناست برسه. زنگ زدم زهش. گفت ترافیک بدیه
بابا: آره خیلی ترافیکه. آستی کردین باهم؟
مامان: آره. وقتی عصر رفتی اومد صورتم رو بوسید و ازم عذر خواهی کرد.
بابا: پس داره از خر بودن در میاد.
مامان: آره بچم
بابا: اوه اوه. شد بچت؟ کفری بودی ازش که
مامان: هیجوقت قهر و دعوای مامان و پسرا رو باور نکن. خیلی طول بکشه یه روزه
بابا: خب خوبه اینم حل شد. پاشو بریم حموم حالا
مامان: نه تو برو اول بعد من میرم. من تا تو میای شام درست کنم. شاهینم حالا میاد ببینه توی حمومیم ما زشته.
بابا: نیستا. اون خودشم منتظره چشم ما رو دور ببینه با یه دختر بپره توی حموم.
مامان: نه بچم. اهل این کارا نیست.
بابا: باشه. ولی تو مادری. یکم برو توی نخش ببین چی ازش دستگیرت میشه. بهش مشکوکم.. راستی وسایل پیتزا خریدم.
مامان: دستت درد نکنه. الآن پا میشم

بابا از روی تخت پاشد و لباساش رو هم جمع کرد از کف اتاق و رفت دم در اتاق.

بابا: مرسی واسه کص داغت
ماپان: مرسی از کیر خوبت

بابا خندید و رفت توی حموم و تا درو بست مامان پرید پایین. دولا شد

مامان: خوبی؟
من: آره رفت؟
مامان: اره بیا بیرون.
من: دردت گرفت؟ خیلی ناله کردی قربونت برم؟
مامان: مهم نیست. راجع بهش حرف نزن. فقط سریع برو یه لباس ریرون بپوش. بدو

لباسایی که با خودم بردم زبر تخت رو هم ازم گرفت همش رو. من زود رفتم توی اتاقم و لباسی رو پوشیدم. رفتم موهامو که هی مامان دستش رو میکرد توی موهام رو هم شونه کردم. سر و صدهای مامان هم از آشپزخونه میومد که انگار تندی لباساش رو پوشیده بود و رفته بود توی اشپزخونه یکم کارای شام رو پیش ببره. البته بابا اصولا زیاد توی حپوم معطل میشد. من کارامو کردم و رفتم توی آشپزخونه. یه شلوار مشکی معمولی و یه تیشرت زرد رنگ تنش بود.

من: کمک میخوای؟
مامان: آره مرسی. این کالباس‌ها رو خورد کردم. اول دستاتو بشور و بعد بریز روی مواد پیتزا.

منم شستم و بعد مشعول شدم.

مامان: وای اصلا دلم نمیخواست تو رابطه من و بابات رو ببینی.
من: بابا قدر تو رو نمیدونه.
مامان: فضولی نکن توی روابط من و بابات
من: نمیخوام اذیت بشی. تو حقت این نیست.
مامان: اولا که نمیشم. دوما گفتم فضولی نکن

من کالباسا رو ریختم و بعدم پنیر پیتزا اضافه کردم و گداشتمش توی فر و اومد باز دستامو بشورم.

مامان: حواست باشه تا صدای در حموم اومد بپری توی اتاقت که یعنی تازه رسیدی
من: باید ازش جدا شی. چه فایده وقتی قدرتو نمیدونه؟

مامان اومد جلوم و من که داشنم دستامو خشک میکردم رو چرخوند به سمت خودش.

مامان: تو کی باشی که واسه من تعیین کلیف میکنی؟
من: من فقط عاشقتم. نمیتونم ببینم تو اذیت میشی. تو
بهترین مامان و بهترین زن دنیای قربونت برم.

صورتم رو بردم جلو و لبم رو بی حرکت گذاشتم روی لبش.
مامانم دستاشو دور گردنم حلقه کرد و خودشو بهم چسبوند. منم دستام رو دور کمرش حلقه کردم. مامان لبش رو جدا کرد و سرش رو گذاشت کنار سرم و بهم چسبوندش.

مامان: منم عاشقتم. ولی ازم نخواه که از بابات جدا شم. جدا شم کجا برم؟ فک کردی باباجون یا حتی خواهرم رام میدن؟ فعلا مجبورم. بابات مرد خانواده دوست و خوبیه. فقط مشکلش توی روابط جنسیشه.
من: آخه باید بهت اون کلمه زشت رو بزنه؟
مامان: اشکال نداره پسر مهربون من. بهش فکر نکن.
من: تو هم بهش بزن خب. مثلا بگوش توله سگ
مامان: من از این کارا خوشم نمیاد. از سکس خشن متنفرم. یه بار ولی بهش یه چی گفتم. محکم زد توی ممیم و گفت جووون. جنده کی بودی تو. از درد و تنفر داشتم می‌مردم.
من: حتی ارضاتم نکرد؟
مامان: هعی. اونو که هیچوقت نمیکنه. اصلا نمیتونه. فقط یه چیش خوبه زود ارضا میشه خودش و کارش تموم میشه. اگه طولانی بود خیلی بد بود واقعا.
من: بمیرم برات که انقدر خوبی
مامان: خدا نکنه عشق مامان. این حرفا چیه. راستی ببخشید بهت کون ندادم. آخه الآن چندین ساله ندادم. بابات که کلا بدش میاد. یه بار فقط سمیرا کیر مصنوعی بست به خودش کرد توی کونم خیلی دردم گرفت دیگه می‌ترسم. یکم بهم زمان بده حتنا بهت....
من: اصلا اصلا. من هیچوقت توی کونت نمیکنم. کون واسه بوسیدن و لیس زدن و انگشت کردنه. نه واسه کردن. میخوام همیشه کوچولو و برجسته باقی بمونه واسم. نه طاقچه‌ای بشه. بعدم من اصلا نمیخوام تو درد بکشی.

یه دفه مامان لبش رو گذاشت توی لبم و توی دهنم آروم ناله میکرد و با ولع لبم رو مک میزد. منم دست چپم رو آوردم روی کپل کونش از روی شلوارش و کون خوشگلش رو آروم نوازش دادم. لبش رو جدا کرد و یه بوسه زد به لبم.

مامان: الآن میکنیم؟ خیلی خمارم. ارضام نکرد خب
من: بمیرم من. ولی الآن که خونست؟
مامان: تند فقط
من: چشم قربونت برم. هر چی تو بگی

مامان و من همزمان که داشتیم شلوارامون رو تا روی زانو میاوردیم

مامان: الآن پیش خودت نمیگی نه به امروز صبح نه به حالا که مامانم اینجوری میکنه؟
من: انقدر امروز اتفاق برام افتاده مغزم نترکه شانس اوردم. فقط ممنون که تو انقدر خوب با رابطمون کنار اومدی.

مامان یکم شلوارش که شرتم مثل من پاش نبود رو تا بیشتر از زانوش پایین کشید. لای پاش رو باز کرد و اوند جلوم. من دستام رو روی کونش گذاشتم و کیرم رو بردم لای روناش. توی چشماش نگاه کردم.

من: یه تف میریزی کف دستام
مامان: صبر کن. کار بهتری میکنم

مامان رفت عقب و نشست روی زانوش جلوی پام و تخمم رو گرفت و کیرم رو کرد توی دهن داغش. دستام رو دور سرش ءداشتم و با انگشتام موهاشو و صورتش رو نوازش کردم. مامان چشم انداخته بود توی چشمام. اول سر کیرم رو بقط مک زد. اما یکم که مک زد همینجور نگاهم کرد و تا نصفه کیرم رو کرد توی دهنش. دهنش کوچولو بود و کیر من کلفت. فکش درد میگرفت واقعا. یکم دیگه جلو برد و بعد دوباره تا سر کیرم کشید بیرون. دوباره بردش داخل و این بار شروع کرد رسما برام ساک زدن و جلو عقب کردن کیرم توی دهن داغش.

من: اوففف مامان. قربونت بشم من.

تخمام رو با دستش آروم می‌مالید. خیلی نمیخواست وقت رو صرف ساک زدن کنه. صرفا می‌خواست کیرم رو خیش کنه واسه گاییدن کصش. کیرم رو بعد 3 دقیقه ساک زدن در اورد و یه تف گنده انداخت روی گرون کیرم و یکم با دست مالیدش. پاشد وایشاد و یه پاش رو از شلوارش دراورد. بغلش کردم و چرخوندمش و پشتش رو زدم به کابینت و خودم وایسادم جلوش. پای راستش رو که دراورد از شلوار با دستم بلند کردم. مامان خودش پاشو دور کمرم حلقه کرد. رفتم جلوش و یه تف زدم کف دستم که آب دهنم رفت توی زخم دستم دردم گرفت. اما با انگشت شروع کردم به مایدن کص مامان تا خیسش کنم. تا انگشتم رو زدم به کصش چشماش خمار شد و گوشه لب خوشگلش رو گاز گرفت.

من: جووون. دوس داری؟
مامان: اوهوم. دوس دارم پسرم کصم دو می‌ماله
من: جووون. قربونت بشم من

گردن کیرم رو گرفتم و رفتم جلوش. مامان خودش دستشو برد لای پاش و لای کصش که اصلا باز از هم و شل و ول نبود و حالا توی حالت ایستاده هم تنگ‌تر شده بود رو برام باز کرد با انگشت. سر کیرم رو بردم جلو و گذاشتم روی سوراخ کصش.

من: خوبه مامانی؟
مامان: آره عزیز دلم. حالا اروم فشارش بده تو.

مامان دستش رو از لای ماش درآورد و انداخت دور گردنم و لبش رو گداشت توی لبم. منم آروم فشار دادم و رفت تو. تا نصف کیرم ت ی کصش بود. توی دهنم ناله میکرد و منم لباشو محکم مک میزدم. دست چپم رو بردم زیر تیشرتش و سینه چپش رو گرفتم توی دستم و یه مقدار فشارش دادم. دست راستمم بردم پشت کمرش و به خودش چسبوندمش. لبش رو از لبم جدا کرد. از شدت لذت داشت چشماش بسته میشد. ولی به زور باز نگهش داشته بود. منم آروم توی کص تنگش تلمبه میزدم. کیرم درد گرفته بود بس که کصش به کیرم فشار میاورد. خیلی تنگ بود. خیلی کصش تنگ بود خصوصا توی این حالت ایستاده. یعنی اگه پاش رو اینجوری نمیداد بالا اصلا نمیشد کردش. لبش رو جدا کرد ازم. همون موقع هم صرای بسته شدن آب حمام بابام رو شنیدم. بابا همیشه دو بار آب رو می‌بست. حالا معلوم بود داره لیف و صتبون میزنه. پس به نصفه رسیده و باید عجله کرد. البتهدزیادم نمیخواست. چون با این شدت لذت دوتامون خیلی دووم نمیاوردیم

مامان: اوووخ شاهین. مامانی بگا بده عزیزم
من: عاشقتم مامان خوشگلم. قربون این چشمای خمار و خوشگلت بشم
مامان: مامانی رو دوس داری؟
من: می‌میرم واست مامان
مامان: آهههه. آههه. بهترین پسر دنیایی

تنش داشت می‌لرزید. زود لبش رو گداشت توی لبم که صداش در نیاد زیاد. منم محکم لبش رو با لبام مک میزدم. توی داَت اه و اوف میکرد. بد می‌لرزید. محکم گرفتمش توی بعلم.‌مشخص بود پاهاش قدرت نداده. یهو کصش دریاچه شد. این همه اب رو چجوری داشت آخه. همین گرما و خیسی شدید کصش بود که منو دیوونه میکرد. تا ارکم شد لبش رو جدا کرد

مامان: بریز توی مامان. بریز توی کص مامان عزیزم.
من: آیییی
مامان: جوووون. داد بزن. میخوام صدای غرشتو بشنوم آقا گرگه مامان
من: آیییی مامان

آبم اومد و ریختم توی کص مامان. این بار کمتر بود. اما یه جهش داشتم. وقتی ابم یه جهش کرد

مامان: جووون. حسش میکمم عشق مامان

سرم رو گذاشتم کنار سرش و محکم بغلش کردم و خودمو خالی کردم حسابی. سرم رو برداشتم و نگاش کردم

من: مرسی مامان خوشگلم. عاشقتم من
مامان: من باید ممنونت باشم که راحتم کردی. ارضا نشده بودم داشتم می‌مردم.

یه دفه صدای قطع شدن آب حموم رو شنیدم.

مامتن: اوه اوه. دیگه بسه. آرکم بکش بیرون عشق مامان

آروم کشیدم بیرون. کیرمم داشت بعد سه بار خدمات دادن به مامان کوچیک میشد و می‌خوابید. وقتی کشیدم بیرون

مامان: جووون. شاهیننننن

کشیدم بیرون و مامان زود دولا شد اون پای راستشو کرد توی شلوارش و کشید بالا. منم شلوارم که جینم بود رو کشیدم بالا و دکمه‌هاش و کمربندم رو بستم.

من: خوب بود مامانی؟
مامان: از این بهتر دیگه؟ فقط بدو برو توی اتاقت ولی لباست رو در نیار که یعنی تازه اومدی خونه
من: باشه.

زود پریدم توی اتاق. همینجور وایساده بودم که یه دفه در حمام که جلوی اتاق من بود باز شد و بابا با حوله اومد بیرون و منو دید. سلام و علیکی کردیم

بابا: خریدی کتاب رو؟
من: آره با یه بدبختی گیرم اومد.
بابا: خب خدا رو شکر گیرت اومد. مبخوای بری حموم؟
من: آره یه دوشی بگیرم.
بابا: باشه یکم صبر کن اول مامانت بره. بعد تو برو
من: باشه.

اومدم بگم اگه اجازه بدی با مامان باهم بدم توی حموم قول میدم خایه مالیتم کنم بابا جان که ازت واسه حرفی که زدی به مامان دلخورم. اما جلوی خودمو گرفتم. بابا رفت توی اتاقشون. مامانم توی اتاقشون بود و بعد مامان اومد بیرون و در اتاقشون رو روی هم گداشت. یه بوس واسم فرستاد منم یواش گفتمش عاشقتم و رفت توی حموم منم رفتم توی اتاقم. یواش یواش داشتم لباسام رو در میاوردم تا بعد برم حمام. یه دفه یادم اومد به گردنبندی که خریده بودم. روزای اول بود که دانشگاه قبول شده بودم و وقتی دیدم دافای خوبی اونجا هیت یکی خریدم واسه اینکه اگه موردی پیش اومد برای مخ زنی چیزی توی چنته داشته باشم که وقتی دیدم من خرم از کرگی شانس این چیزا ندتره همینجور مونده بود روی دستم. بدل بود. اما بدل خوب. گفتم این بهترین موقعیته.
مامان اومد بیرون و من رفتم بعدش و بعدم رفتیم شام خوردیم. نشسته بودیم هر کدوم روی یه مبل و داشتیم تلویزیون نگاه می‌کردیم که من پاشدم رفتم توی اتاقم و گردنبنده رو اوردم. اومدم توی سالن و وایسادم جلوی مامان.

من: اینم واسه عذر خواهی من بابت کدورتی که پیش اومده بود (یه چشمک زدم به مامان) و اینکه بگم چقدر دوست دارم ، خدمت شمت. امیدوارم دوست داشته باشیش.
ماپان: وای عزیزم چرا آخه. چرا زحمت کشیدی. من که چیزی ازت نمیخواستم و توقعی نداشتم
بابا: خدا شانس بده. میگم شاهین ، نمیشه یه کدورتی هم بیای با من داشته باشی و بعدش آشتی کنی؟
من: من مخلص شما هم هستم. تولدت نزدیکه بابا جان. ایشالا جبران میکنم من
بابا: شوخی کردم پسرم. آفرین خیلی کار خوبی کردی.

مامان بلند شد جلوم و اومد بغلم کرد. ترس برم داشته بود یه موقع حشدی نشم جلوی بابا. مامان لپم رو بوسید و با دستش صورتم رو نوازش کرد.

ماپان: مرسی عزیز دلم. تو بهترین پسر دنیایی
من: تو هم بهترین مامان دنیای و منم لپش رو بوسیدم. چقدر دلم میخواست الان اون لبای کوچولوی غنچه‌ایش رو بوس کنم. گردنبند رو از جغبش دراوردم و انداختم گردن مامان و قفل زنجیرش رو بستم. حالا توی گردنش یه گردنبند طلا کوجیک بود که همیشه بود گردن بند بدل من که پلاکش یه الماس بود.

من: دیگه ببخشید که بدله. پس اندازم بیشتر این نبود. به بزرگی خودت ببخش.
بابا: بیخیال بابا. من تا همین چند سال پیش واسه مامانت بدلشم نمیخریدم. یعنی پولشو نداشتم. این طلا هم تا خریدم جر واجر شدم
مامان: ولی از این پسرت یکم یاد بگیر. ببین نصف توئه
بابا: این نصف منه؟ قدش از من زده بالا
مامان: سنشو گفتم.

مامان دوباره صورتش رو آورد جلو آروم در گوشم گفت عاشقتم من پسر گلم. یه بوسه زد به لپم و صاف.
چشماشم نشون میداد چقدر ذوق کرده از این کارم و چقدر خوشش اومده و خوشحال از اینه که این همه دوسش دارم.

دوباره نشستیم و تلویزیون نگاه می‌کردیم و من حواسم به مامان بود که هی با پلاک گردنبنده بازی میکرد و هی نگاش میکرد. بابا چرتش گرفته بود و هی چشما و سرش میوفتاد پایین. مامان که کنارش نشسته بود از بغلش بلند شد و رفت توی آشپزخونه. یه چند لحظه بعد مامان صدام کرد که برم پیشش. فکر کردم کاری باهام داره. بابا هم غرق چرت بود. پشت یخچال توی آشپزخونه یه جای کمی بود. مامان اونجا وایساده بود و رفتم جلوش گفتم چیه؟
مامان یهو اومد توی بغلم و دستاشو انداخت دور گردنم و لبم رو یه بوسه زد

مامان: چرا زحمت کشیدی عزیزم؟
من: کاری که نکردم. این حرفا چیه. مامان بابا اینجاستا
مامان: میدونم. حواسم هست. کی خریدی این گردنبند خوشگلو؟
من: همون روزی که رفتم خونه خاله
مامان: قربونت برم. چقدر سلیقتم خوبه
من: ببخشید. میدونم کمه
مامان: خیلیم خوبه. دستت درد نکنه.

مامان دوباره لبم رو بوسید. منم نتونستم جلوی خودمو بگیرم و دستام رو دورش حلقه کردم و به خودم چسبوندمش.

بابا: کجایید شما دوتا؟

سریع از هم جدا شدیم و مامان بهم اشاره کرد روی میز ناهارخوری توی آشپزخونه رو نگاه کنم. منم زود نگاش کردم و دیدم سه تا کاسه آجیل هست.

مامان (با صدای بلند): شاهین مامان جون. اینا رو ببر کمک من.

منم سه تا کاسه رو برداشتم و اروم بهش گفتم دوست دارم و راهی سالن شدم. بابا خوشحال شد کاسه اجیل رو دید. نشستیم دور هم خوردیم و بعدم بابا که اصلا نمی‌تونست دیگه خودشو بگیره گفت میره بخوابه. منم از صبح تاحالا همش در فعالیت بدنی بودم و واقعا یکم حس خواب داشتم. مامانم گفت به بابا شاهینم خوابش میاد. منم همینطور و سه تامون رفتیم کارامون رو کردیم بریم بخوابیم. من تا رفتم توی رختخواب خواب انگار به کل از سرم پرید. دوباره برنامه call pic رو روی گوشیم نصب کردم. دیدم هنوز حبه انگور که مامان باشه پیجش هست. بهش پیام دادم

من: مامان حبه انگورم خوابه یا بیدار؟

یه چند لحظه منتظر موندم که یهو پیام اومد برام

مامان: بیداری تو هم قربونت بشه مامان؟ یکم صبر کن از خواب بودن بالات مطمئن بشم میام پیشت

من انگار برق گرفته بودم. کلا شارژ شدم و منتظر کف تختم نشستم. یه ربع ساعت گذشت و داشتم کلافه میشدم از انتظار که یه دفه دیدم مامان وارد اتاقم شد. اوووف چه لبلس خفنی. یه شرت بود فقط پایین تنش و بالا تنه هم یه پیرهن فقط که دکمه‌هاشو فقط تا زیر ممیاش بسته بود. من کف تخت نشسته بودم. مامان اومد مایین تختم نشست و بعد خودشو سر داد بالا و اومد کنارم.

مامان: هنوز بیداری؟
من: آره دیگه. منتظر عشق زندگیم بودم.
مامان: مرسی واسه این هدیه خوشگلت. راضی نبودم مولاتو واسه من خرج کنی
من: واسه مامان خوشگلم نکم واسه کی بکنم
مامان: واسه دوس دخترت
من: خب دوست دخترم تویی مامان جون. من با دخترای هم سنم حال نمیکنم. همشون افاده‌این
مامان: شاید تو خیلی هولی می‌ترسن اونا
من: نه به خدا مامان. کلا ازشون خوشم نمیاد. فقط تو رو دوس دارم.
مامان: از سن بالاتر خوشت میاد؟
من: راستش نه. فقط تو. کس دیگه جز تو نه.
مامان: چرا فقط من؟
من: آکه کی حد تو خوشگله؟ خوش اخلاقه؟ کم افاده‌ای هست؟ مهربونه؟
مامان: یعنی من برات تکراری نمیشم؟

صورتم رو بردم جلوش و لبش رو بوس کردم. خواستم فقط یه بوسه باشه که مامان محکم سرم رو گرفت و نزاشت عقب ببرم و حسابی لبای همو خوردیم. بعد که جدا شدیم

مامان: ببخشید عزیزم بابات صبح که بهت بد رفتاری کردم
من: این حرفا چیه. حق داشتی. من ازت چیز زباد می‌خواستم
مامان: راستش هنوزم هضمش نکردم. ولی خب عاشق این کارم شدم.
من: طبیعیه. ولی به مرور عادی میشه.
مامان: همین الآنم شده. ولی خب....
من: بهش فکر نکن. فکر کنی بد میشه
مامان: آره. خودم سپردم به زمان حال. هر چی شد ازش لذت می‌برم
من: اصلا لیا بحث رو عوض کنیم.
مامان: موافقم
من: میگم اون عکسای توی پیجت توی call pic رو کجا گرفتی از خودت؟ مطمئنم خونه خودمون نیست
مامان: نه. خونه خالت هست. اون ازم گرفت بزارم توی پیجم. همین الآنم پاکشون کردم و پیجم رو پرایوت کردم
من: جرا؟
مامان: فقط تو میخوام بدن من رو ببینی و توی برنامه گاهی باهم چت کنیم. مثل شبا قبل اینکه بابات واقعا بخوابه

حالا این بار من میش قدم شدم و صورتم رو بردم جلو و ازش یه لب توپ گرفتم

من: عاشقتم مامان. یه مامان هورنی و فوق هات و جذاب و مهربون. دیگه یه مسر جی بیشتر این میخواد؟
مامان: یه مامانم چی بیشتر یه مسری مثل تو میخواد؟
من: قربونت بشم من. میشه یکم باهم کارای بد بد کنیم؟
مامان: آره عشق مامان. اومدم میشت تا قبل یه خواب خوب ، باهم کارای خاک بر سری کنیم.
من: یعنی میشه الآن دست بهت بزنم؟
مامان: دست به هر جایی دوست داشتی بزن. به کصم. به کونم. به ممیام. به هر جا.
من: قربون کص و کون و ممیات بشم من.
مامان: فقط سعی کن آبت نیلد. امروز سه بار ارضا شدی. زیادیش خوب نیست و ضعیف میشی.
من: راستی قرص ضد حاملگی خوردی؟
مامان: آره. الآن قبل خوابم ببی چکم منفی بود. خیالت راحت.

من یکم خودم رو از مامان کشیدم عقب و پای چپم رو دورش باز کردم و خودم رو کشیدم جلو. یعنی مامان وسط پام نشسته بود. دست چپم رو گذاشتم روی کونش و فشار دادمش. مامان زود دستش رو گذاشت روی کیرم از روی شرت و شلوار و فشارش داد.

مامان: کون مامان رو دوست داری؟
من: یه عمره عاشقش این برجستگیشم. تو هم کیرم رو دوس داری؟
مامان: خیلی وقتعگه متوجه شق کردنش بودم و واقعا دلم براش غش میرفت.

مامان لبش رو آورد جلو و لبامون روی هم قرار گرفت و شروع کردیم از هم‌ لب گرفتن. من همزمان دست راستمم گذاشتم روی کص مامان از روی شرت. اوووف چه داغ بود لای پاش. دستم رو از روی کونش به سمت شونش کشیدم بالا و امینجور که بهم لب میدادیم کنار هم خوابیدیم. مامان به پهلو خوابید توی بغلم. دستم زیر شونه‌هاش قرار گرفت و روی دستم ، خودشو چسبوند توی بغلم. همینجور دست مامان دور کیرم و دست منم لای پاش بود. لبم رو جدا کردم

من: درد سر ممیات خوب شد؟
مامان: آره عشقم. همون لحظه که داشتم ارضا میشدم بد کشیدمش درد گرفت. بعدش خوب شد. تو رون مات خوب شد؟ هندزم درد میکنه؟
من: گاهی می‌سوزه.
مامان: پانسمانش رو عوض میکنی چرا صدام نمیکنی؟
من: چون بابا شک میکنه. راحته خودم‌ میتونم.
مامان: چقدر کیرت شق کرده؟
من: خوب توی دست مامانشه
مامان: جووون. دیوونم نکن پسر. یهو دیدی بهت گفتم بکن توی کصما
من: من که از خدامه یه بار دیگه بپاشم توی کص داغت
مامان: نه دیگه کافیه. بعدم از این به بعد هفته ای یه بار بریز توی کصم. باقی دفه‌ها بریز روی بدنم. یه دفه دیدی این قرصه جواب نداد.
من: با اینکه سخته ولی چشم. حالا میای روی بخوابی؟
مامان: آره. ولی پات درد نمی‌گیره؟
من: نه. درد نمیگیره

دستم رو از لای پاش دراوردم و مامانم کیرم رو ول کرد و اومد روم خوابید. دست راستم رو کشیدم روی کونش.

من: جووون مامان چه کونی داری تو
مامان: مرسی عزیزم. باهاش بازی کن تا دلت میخواد

دستم رو بردم توی شرتش و دستم رو روی کپلای کونش و لای کونش چرخ میدادم.

مامان: کون لخت مامان رو میخوای؟
من: اوووف آره مامان جون
مامان: میخوای بخوریش؟
من: آره مامانی. زبونم رو بکشم روی سوراخت و با لبام مکش بزنم
مامان: وووییی.

از روم رفت کنار و به شکم کنارم خوابید.‌ من بلند شدم کنارش نشستم. شرتش رو یکم دادم پایین. اول کپلای کونش رو بوس کردم و زبونم رو روشون می‌کشیدم. بعد با دستم لای کونش رو باز کردم و سرمو بردم لای کونش و زبونم رو دراوردم و یه لیس لای کونش کشیدم. همون لحظه صدای قریچ در اتاق مامان و بابا رو شنیدم. مامان هم شنید و مثل برق از روی تخت پاشد و شرتش رو بالا کشید و رفت جلوی در. منم زود رفتم زیر پتو. بابا اومد جلوی در اتاق من

بابا: اینجا چه کار میکنی؟
مامان: رفتم دستشویی بیام دیدم داره ناله میکنه توی خواب. انگار داره خواب بد می‌بینه.

منم از عمد یوم صدای ناله وار دراوردم.

بابا: شاید داره خواب حشری نی‌بینه.
مامان: نخیرم. داره کابوس می‌بینه. نمیشنوی ناله میکنه؟

منم هی صدا میدادم.

بابا: میخوای بیدارش کنم؟
مامان: نه ولش کن. خودش آروم میشه. گناه داره بیدارش کنیم.
بابا: خب تو هم ولش کن برو بخواب. منم یه دستشویی برم میام. لباستم مناسب نیست اینجا وایسادی. آخرم من نفهمبدم چرا تو با این پسر دعوات شده بود.
مامان: باشه. به خدا چیزی نبود بهش فکر نکن اصلا. حل شد تموم شد رفت.

بابا رفت سمت دستشویی و مامان اومد پیش من.

من: مامانی من فردا صبح کلاس دارم. نمیرم تا...
مامان: نه بیخود. میری دانشگاه میای. عصر که کاری نداریم. عصر هر جی بخوای بهت حال میدم.
من: چشم عاشقتم.
مامان: منم عاشقتم.

مامان دست کرد توی یقه میرهنش و یه ممیش رو دراورد و منم زود خیز برداشتم یکم مکش زدم

مامان: خب دیگه شیر قبل خوابتم خوردی. زود بگیر بخواب تا صبح راحت پاشی.

مامان رفت توی اتاقشون و بعدم بابا اومد و یه نگاه به من کرد و بعدم رفت خوابید. یکم بعد دلم نمیخواست بابا دست بزنه به مامان. رفتم از لای در اتاقشون نگاه کردم. دید کمی داشتم به تخت. اما متوجه شدم و جفتشون خوابیدن. خیالم راحت شد. مامانم تخت خوابش برده بود. منم برگشتم توی تختم. من واقعا عاشق شده بودم. دیگه زن رو تنها وسیله سرگرمی نمی‌دونستم. بلکه عاشق یه زن واقعی شده بودم و اونم کسی نبود جز مامان. حالا باید منتظر فردا میشدم. منتظر فرداهای عاشقانه با مامان. تصمیم گرفتم فردا هم براش سر رام یه لباس خوشگل سکسی بخرم. دام میخواشت همش براش هدیه بخرم. حتی دوس داشتم مسافرتش ببرم. خودم و خودش. باسد مخ بابا رو گسزدم وقتی ماشین رو بدام خرید بهمون اجازه بده ببرمش مسافرت دوتایی.
من واقعا عاشق شده بودم

پایان داستان آقا گرگه و حبه انگور

دوستان و همراهان همیشگی من که همیشه به من لطف داشتین ، همینجور که احتمالا فهمیدین ، من به شدت عاشق دیوانه وار سینما خصوصا ژانر اکشن هستم. به یکی از کسایی هم که خیلی علاقه دارم سیلوستر استالون هست. مدتی هست توی تلگرام برای این بازیگر یه کانال هواداری زدم که خبرای جدید در موردش و ترجمه پستای اینستاگرامش و ... رو پوشش میدم. مدتی که یعنی دو هفته بیشتر نیست و ممبرا هم خب خیلی کمه.
اگه کسایی اینجا هم هستن که به سیلوستر مثل من علاقه دارن خوشحال میشم دور هم اونجا باشیم. فقط خواهشا و التماسا هر کسی که قدم روی چشم میزاره اصلا و ابدا از داستانای سکسی من یا کلا حرفای سکسی و اینا چیزی نگه. چون تنها نویسنده اونجا من نیستم. درسته یه ادمینه ولی خب دونعریم که می‌نویسیم.
بحثا و داستانای سکسی اینجا و بحثای مرتبط با سیلوسترم توی کانال. دیگه هم اینجا بحث کنال نه من میکنم و شما هم لطفا نکنید تا جو اینجا به هم نخوره.

پس علاقه مندان توی تلگرام سرچ کنید
Iranian fans of Sly
عکس پروف کانالم خود سیلوستر هست که یک کلت در دستشه. لینک کانال اینجا نمیشه مستقین بزارم اما لینکش اینجوریه
sly_fan_iran
واقعا خوشحال میشم اگه دوست داشتید بیاین و عضو بشید و به دوستاتونم بگید
فقط بازم میگم اونجا بحثای سکسی اکیدا ممنوع
اینجا هم بحث از اون کانا دیگه اکیدا ممنوع

خب منتظر داستان ((جبران اشتباه)) هم باشید
     
  

 
بابا بنازم گل کاشتی🌹🌹🌹
     
  

 
من‌عاشق سکس با مادر زن‌هستم. بگیری بکنی تو حلقش...
     
  
مرد

 
SH_F
عالی بودن هم براش کمه از همه لحاظ فوقالعاده بود اینکه پیش زمینه طولانی و در اخر با سکس هیجانی در حضور بابا عالی بود واقعا گل کاشتی .
     
  
مرد

 
SH_F
بابا ایول پسر. عجب داستان خفنی بود. مامانه خیلی خوب و باحال بود. چقدر بخشای سکسیش خوب و زیاد بود.خیلی دلم میخواد ادامه پیدا کنه. هر چند میدونم این کارو نمیکنی و بازم یه چیز دید دیگه میخوای.

فقط بهم گفتی که سمت سکس چت نرم؟ چرا خیلی حال میده میگن. البته خب پره از دروغ که پسرا خودشون رو جای دختر جا میزنن و قبول دارم

واسه اسم داستانا هم که گفتی مرسی واقعا

خواستت هم واسه کانال روی چشم

در آخر باید بگم که محشری. خیلی داستان خوبی بود. همیشه رکورد داستان خوبت رو خودت میشکنی
     
  
صفحه  صفحه 131 از 149:  « پیشین  1  ...  130  131  132  ...  148  149  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA