داستان ((جنون))تک قسمتی_اروتیک_فتیش دارسلام خدمت همگی. بعد مدتا این داستان فتیش دار هست. البته فتیشای وانیلی و به شدت رمانتیک داره و BDSM نیست. اینو گفتم تا کسایی که فتیش دوست ندارن نخونن.از غلطای املایی و نگارشی هم عذر میخوامامیدوارم دوست داشته باشید*********************************************امشب تولد 38 سالگی مامان مریم خوشگلم بود. براش یه لباس سکسی خوشگل و یه عطر سکسی کادو گرفته بودم. اما از خودشم قولی رو گرفته بودم که در شب تولدش بهم یه حال اساسی بده و هر چی گفتم رو قبول کنه. وظیفه خریدن کیک تولد با من بود و شامم با بابا. قرار بود بابا ساعت 9 شب که از سر کار میومد بعدش یه تولد سه نفره کوچیک رو واسه مامان بگیریم. من عصرش رفتم کیک رو بگیرم. یه کیک کوچولوی سه نفره. اما من واسه نقشهای که توی سرم بود یه کیک گرد نسبتا بزرگ رو هم سفارش داده بودم و خریدم. ساعت 5:30 رسیدم خونه. توی این زمان باقی مونده میخواستم یه حال اساسی با مامان خوشگلم بکنم. وقتی اومدم خونه دیدم خودش برام یه لباس سکسی خوشگلی رو پوشیده بود. یه لباس شب که سر همی بود. به شدت تنگ و پایینش درست زیر کونش بود. قسمت کونش حالت کشی و تنگ رو داشت و اون کون کوچولوی برجستش رو خیلی خوب نمایان کرده بود. جلوش روی شکم تختش یه قسمت دایرهای باز داشت که شکم خوشگلش رو نشون میداد. تخت سینمش باز بود و ممیهای گرد سایز شصتش خودنمایی میکردن. بالای لباس فنری بود و روی ممیاش ایستاده بود. وای خط لای ممیاش و اون گردی تپل ممیاش دیوونه میکرد. کلا قسمت شونههاش لخت بود. لباس رنگ قرمز سرخ رو داشت. لاک و رژلب سرخی رو زده بود و موهاشم اتو کشیده بود و شلال دورش ریخته بود. موهای مشکی و نرم و لطیف. به بدن سفیدش لوسیون زده بود و براق شده بود. اوووف بوی عطر لوسیون میداد. تا دیدمشمن: اوففف مامان چه جیگری شدیمامان: دوس داری؟ واست خواستم سنگ تموم بزارم.من: دوس دارم؟ دارم دیوونه میشممامان: پس از دل من خبر نداری. کلی متظرت بودم. اون کیرتو میخوام عزیزم. بیا که دارم میمیرممن: اومدم مامان خوشگلم. بزار این کیک رو بزارم توی یخچال و بیام.مامان: شاهین ، چرا دوتا جعبه کیکه؟من: چون با یکیش کار دارم. یه اسپری خامه هم خریده بودم. اسپری و جعبه کیک بزرگه رو با خودم بردم توی اتاقم و بهش گفتم بیا خوشگلم.در اتلق رو قفل کره بودم تا کسی نره داخلش. در رو باز کردم و وارد شدم. مامانم پشتم اومد.مامان: چرا در اتاقت رو قفل....داخل اتاق که شد تعجب کرد از فضای اتاق. دوتا تشک بادی رو پهن کف اتاق کرده بودم. تشک بادیهایی که قابل شست و شو بودن و بادشون میشد کرد.مامان: خریدی بالاخره اینا رو؟من: گفتم که میخرم. نصف حقوقم شد این دوتا جیگرمامان: ای پدر سوختهکار ساخت سایت و طراحی و مدیریت یه شرکت فروش انلاین که مدیرش دوست بابام بود رو به عهده گرفته بودم و در کنار درس خوندنم کارم میکردم و تازه یه ماه بود رفته بودم سر کار. تا قبلش همیشه سکسای دیوونه وار رو توی حموم و روی سنگ یخ کف حمام میکردیم. تن و بدن جفتمون درد گرفته بود و از فضای حمامم خسته شده بودیم.مامان: حدس میزنم با این جعبه کیک چه فکر کثیفی داریمن: کثسف نیست. خوشمزست اتفاقا.مامان: جووون. زود باش فقط.من: صبر کن. به اون کص خوشگلت بگو دو دقه دندون بزار روی چوچولت.مامان خندید و گفت واقعا دیوونهای. من جعبه کیک رو گذاشتم روی میزم. گفتمش وایسا و فتم یه میز کوچیک توی سالن داشتیم که پایش کوتاه بود و خود میزم کوچیک بود. واسه گلدون روش بزارن بود. گلدونش رو پایین گداشتم و اوردمش توی اتاق. مامان فقط داشت نگام میکرد که میخوام چه کار کنم. سریع لباسام رو کندم و فقط با یه شرت تنگ رفتم جلوی مامان. مامان از من بیشتر حشری بود انگار و محکم همو بغل کردیم. دستشو گذاشت پشت سرم و سرم رو بهدسمت خودش فشار میداد و محکم لبمو مک میزد. دستم رو گذاشتم روی کون برجسته و کوچیکش و لپش رو توی دستم گرفتم. توی دهنم یه ناله کرد و دستلش رو دور گردنم حلقه کرد. ازم آویزون شد و پاااش رو هم دور کمرم حلقه کردم. من یکم از روی اون لباس خوشگلش کونش رو مالیدم و فشار دادم. بعد لبش رو از لبم جدا کرد و روی زمین وایساد. منم دستام دورش حلقه بود. اما به خودم فشارش نمیدادم. آروم آروم جلوم هی زانوهاش رو خم کرد و هی رفت پایین تا اینکه جلوم روی دو زانوش نشست. شرتم رو تا روی رونام کشید پایین. کیرم مثل فنر جلوی صورت نازش پرید بیرون.مامان: جوووون. خوشگل مندهنش رو باز کرد و کیرم رو تا ته کرد توی دهنش. منم دستم رو کردم توی موهای لختش. کیرم رو تا آخر توی دهن گرمش نگه داشت و محکم مکش زد. بعد درش اورد و یه تف گنده انداخت روش. دوباره خواست بکنتش توی دهنش که نزاشتم.من: یه دیقه وایسا.اون اسپری خامه رو که پشت سرم روی میز بود رو برداشتم. تکونش دادم و ریختم روی کیرم.من: حالا بخورش مامان خوشگل خودممامان: اوففف. چه کیری شد. این کیر مال خودمهمن: آره مال خود خودتهاول اون زبون صورتی خوشگلش رو درآورد و توی چشمام نگاه کرد و از تخمام تا سر کیرم رو از زیر لیس زد.مامان: جوووون.من: قربون اون چشمای خوشگلتدهنش رو باز کرد و کل کیرم رو کرد توی دهنش. اول شدید مکش زد که حس اینو داشتم یه چیزی داشت از کیرم مکیده میشد. بعدش شروع کرد به ساک زدن. محکم سرش رو جلو عقب میکرد و منم قربون صدقش میشدم. دستام رو به حالت صلیب باز کردم. خیلی حال میدادمن: خوشبخت ترین مرد دنیامامان: اوووومسرعتش رو بیشتر کرد. دستاش رو گذاشت پشت کونم و حسابی دل به کار داده بود. خسته شد دیگه. یکم کیرم رو ثابت توی دهنش نگه داشت. زبونش رو سر سوراخ کیرم کشید و بعدم کیرم رو از دهنش در اورد.مامان: عزیزم خسته شدم. حالا خودت یکم توی دهنم تلمبه بزنم.من: فدای این دهنت بشم که مثل کصت گرم و خیسهمامان: همه جای بدنم خیسه واسه عشق تو. یکم روش باز خامه بریز و بکنش توی دهنم.دوباره کیرم رو پر خامه کردم و کردمش توی دهنش. مامان اول کیرم رو مک زد. بعد دستام رو گذاشتم روی سرش و شروع کردم تلمبه زدن. حواسم بود که محکم نزنم دردش بگیره. اصلا انگار دندون توی این دهن مامانی نبود. تخمم رو محکم گرفت توی دستش و فشار داد. وای خیلی حال میداد. اون چشمای خوشگلش رو انداخته بود توی چشمام. دست چپش رو برد پشتم و کردش لای کونم. با انگشت سوراخ کیرم رو بازی داد. دلم هوس مکیدن لبای خوشمزه کوچیک و غنچهایش کرد. از دهنش درآوردم و خم شدم و لبم رو گذاشتم روی لبش و محکم مکش زدم. لب پایینش رو مک زدم. رژلب لبش طعم توت فرنگی میداد و مزه خامه هم گرفته بود. واقعا طعم خوبی داشت. زبونم رو کردم توی دهنش و مامانم اول زبونش رو زد به زبونم و بعدش با لبش زبونم رو مک زد. یکم دیگه ازش لب گرفتم و ازش جدا کردم لبم رو و صاف شدم.مامان: بدو بکنش توی دهنم که مامانت کیر میخواد. یه کیر خوشمزهمن: بیا مامان جون نوش جونت.مامان: اون آب خوشمزشم میخوامکیرم رو کردم توی دهنش و دوباره شروع کردم تلمبه زدن. این بار یکم تندترش کردم. کیرم توی دهن مامان نبض میزد. مامان زبونش رو زد زیر گردن کیرم تا کیرم روی زبونش مالیده بشه. وای داشتم منفجر میشدم. اون چشماش رو یه لحظه هم از توی چشمام بر نمیداشت. دیوونم کرده بود. چندتا تلمبه دیگه زدم تا توی دهن گرم مامان به شدت ارضا شدم. جهش اول آبم رفت تا ته حلقش. چیزی که مامان عاشقش بود. بعدش دوتا جهش کم دیگه و آخرسم قطارات آخر رو مامان انقدر کیرم رو مکش زد که درش آورد همه آبم رو. کیرم رو در اورد آبم رو خوردمن: اووووف مامانمامان: جووون پسر خوشگلم.دستام رو گذاشتم روی شونههاش و بهش گفتم بخواب روی تشک ماماناونم خوابید روی تشک. وای ممیهای گرد و کوچیک و برجستش توی اون لباس سرخش دیوونم کرد. خوابیدم روش و لباسش که روی ممیاش بود رو کشیدم پایین زیر سینههاش.من: جووون چه گوگولیهایییه لیس از زیر سینه راستش تا توک کوچولوش کشیدم و دهنم رو تا جایی که میشد باز کردم و دور تا دور نوکش رو کردم توی دهنموو مکش زدم. مامان یه آه سکسی کشید و دستاش رو دورم حلقه کرد. کامل روی مامان خوابیدم. با دستم سینش رو فشار دادم و مکش میزدم. کیرم لای دونای لخت مامان بود.مامان: جووون بخور ممیهای مامان رو. نه به بچگی که سینه نمیگرفتی نه به حالا که.....آهههه جووون. مکش بزن برا مامانمنم محکمتر مکش زدم. دستاش رو توی موهام غلط میداد. دوتا دستام رو بردم زیر لباسش که زیر ممیاش بود. سینه راستش رو ول کردم و رفتم سمت چپی و اونو شروع کردم به مک زدن. یکم لباس رو بیشتر پایین کشیدم تا روی شکمش اومد. از زیر ممیاش لیس زدم تا زیر بغل نرمش. وای چه نرم بود. میدونستم خودشم عاشق این کاره. حسابی زیر دوتا بعلش رو مک زدم. ماپان خندههای حشری کننده میکرد. داشت پاک دیوونم میکرد. دوباره دستام رو کردم زیر لباسش و همینجور بوسه بارونش کردم تا شکمش و لباسم تا روی کصش کشیدم پایین. جووون شرتم نداشت زیر این لباس خوشگل سکسیش. یه ذره از اسپری رو زدم روی نافش و سوراخ نافش رو پر کردم از خامه. شروع کردم به زبون زدن. مامان قلقلکش شده بود و زیر دستم وول میخورد. همه خامه توی نافش رو خوردم. بوی صابونی که میداد دیوونم کرده بود. از لای پاش که نشسته بودم اومدم پایین پاش نشستم و پاهاش رو بهم چسبوندم و لباسش رو درآوردم. وای چه لای قرمز براقی به انگشتای پاهاش زده بود. دوتا پاش رو انگشتاش رو بهم چسبوندم و پاهاش رو بالا آوردم و دوتا انگشت شصتش رو کردم توی دهنم و مکش زدم. مامان دوتا ممیش رو گرفت توی دستش و فشارش داد و یه اوممم گفت. زبونم رو از انگشت کوچیک یه پاش تا انگشت کوچیک پای دیگش کشیدم. بعدم یه لیس کف پاهاش کشیدم که مثل یه بچه کوچولو خمدید از قلقلکش. پاهاش نرم بود میدونستم نازه از حموم در اومده. دوتا پاش رو از هم باز کردم و کف پاهاش رو گذاشتم دور کیرم که اصلا با اینکه یه بار ابش اومدهدبود نخوابیده بود.مامان: جوووون. پاهای مامان نرمه؟من: اووووف مامان. تو همه جات نرمه. عشق منه اصلامامان: تو هم همه جات واسه مامان سفتهمامان آروم شروع کرد به مالیدن دوتا پاش دور کیرم و توی چشمام خیره شده بود. بعدش کف یه پاش رو گذاشت روی تخمم و شروع کرد به مالیدن تخمم و با کف پای دیگش هم میمالید به کیرم. منم با کف دستام ساق پاهاش رو نوتزش میکردم. ساق پاهای سفید و براق و لیز و نرم. بعد دوتا پاهاش رو با دستام باز کردم و اون کص خوشگل و کوچولوش که همیشه کلش باهم توی دهنم میرفت بس که کوچولو بود و عمل زیبایی کرده بود و لبهااش کاملا بهم چسبیده بود و اویز نبود نمایان شد. اسپری خامه رو برداشتم و روی کصش رو پر کردم از خامه. شیرجه زدم به وسط پاش و با هر لیسم به کصش کلی خامه شیرین میخوردم. مامانم زیرم آه میکشید و ممیاش رو میمالید با دستاش. گاهیم دست روی شکم تختش میکشید. همه خامههای روی کصش رو خوردم و حالا دهنم رو باز کردم و کل کصش توی دهنم بود و زبونم رو لاش میکشیدم.مامان: وای جوووون. بمکش. تند لیسش بزن.با انگشتام لاش رو باز کردم و زبونم رو فشار دادم به لای کص داغ و خیسش و محکم کشیدمش تا چوچولش و دوباره برگشتم پایین. انگشتم رو روی چوچول باد کردش گذاشتم و حالا شروع کردم به لیس زدن تند تند لای کصش. چوچولش خیلی باد کرده بود. سینههاش رو میچلوند و شدید آه و نالهومیکرد و زیرم وول میخورد. یه لحظه وصش رو ول کردم و بغل رونش رو اول بوسه و بعدم یه گاز زدم تا حشریتر بشه. بعدش افتادم به جون چوچولش و حالا با انگشت کردن کصش ، چوچولش رو مک میزدم و گاهیوم آردکم که دردش نگیره چوچولش رو گاز میزدم. مزه همیشه خوب آب کصش با خامه قاطی شده بود و منو به ابرا برده بود. تشک بادی رو چنگ میزد. پاهاش رو به دور سرم فشار میداد و کونش رو میخواست زیرم بالا پایین کنه که نمیتونست. انقدر جیغ زد و ناله کرد تا آب زیاد کصش اومد توی دهنم. سوراخ کصش رو باز کردم و زبونش زدم. بازم دلم نمیخواست ولش کنم. کصش معرکه بود. یه کص داغ و نرم و خیس که خیلیم کوچولو و لذیذ بود. اما مامان دیگه طاقت نداشت لیسش بزنم. سرم رو با دستش گرفت و بلندش کرد از روی کصش و سعی کرد خودشم پاشه. منم دیگه ادیتش نکزدم و از لای پاش پاشدم. مامان روی زانوش نشست و منم روی زانو نشستم و محکم مامان رو بغل کردم. لبم رو گذاشتم روی لبش و دستم رو کردم توی موهاش. مامانم محکم دستاش رو دور گردنم حلقه کرد و بهم لبای خوشمزش رو میداد. اصلا دهنش بوی آب کیرم رو نمیداد. لباش فقط مزه توت فرنگی رژلبش رو میداد. لبم رو از روی لبش به سمت گردنش بردم و شروع کردم به گردن ناز و لطیفش رو بوس کردن و مک زدنش. سر کیرم به لای پاش میخورد. مامان یکم پاش رو باز کرد تا بره لای پاش و بخوره به کص خیسش. گردنش رو که میخوردم بلند ناله میکرد و کمرم رو چنگ میزد.مامان: اوففف شاهین. داری بگام میدیمن: جوووون. قربونت بشمدوباره شروع کردم به مک زدن گردنش و اومدم پایین. ممیش رو با دستم فشار دادم و حمله کردم به ممیش و مکش زدم. یه دست دیگم رو گذاشتم روی کپل کونش و توی دستم گرفتمش و فشارش دادم. ممیش رو ول کردم و سرم رو بردم بالا و خیره شدم توی چشمای خمارش.من: جووون. چه کونی داری مامانمامان: کونم مال تو هیت عشق مامان.من: مامان جونمامان: جون دلممن: میخوام بهم کیک کون بدیمامان: چشم عزیزم. ولی چجوری؟ازش جدا شدم. سر جعبه کیک رو باز کردم و سینی کیک رو گرفتم و گداشتمش روی تخت. یکم کیک در حال اب شدن بود که چه بهتر.من: مامان جونم بیا بشین روی کیک. میخوام قشنگ اون کون خوشگلت پر از کیک بشه و من بخورمشمامان: ای پسره دیوونه. اینا چجوری به ذهنت میاد؟هر دو خندیدیم و مامان اول جلوم داگی نشست و قمبل کرد.مامان: اول بیا یه تف بنداز روی سوراخ کون مامان تا حسابی کیکا به کونم بچسبه.اما مامانم خوب میدونست که من عمرا فقط به یه تف راضی بشم. قشنگ رفتم و با دستم دوتا کپلاش رو از هم باز کردم و سرم رو بردم لاش و دهنم رو دور سوراخش باز کردم و یه مک جانانه از سوراخش گرفتم.مامان: اوووف جونم. جووونقشنگ لیسش زدم و بعدم یه تف انداختم لای کونش و از پشتش اومدم کنار. مامانم سریع لپای کونش رو با دستش باز کرد و اومد عقب و نشست روی کیک.مامان: وووی چه یخه.من: دوس داری؟مامان: آره یه حال خوبیه.کیک رو ترکوند. دور تا دور کیک که از بغل کونش زد بیرون رو با دستم برداشتم و قشنگ از پایین کمرش تا بالای کپلای کونش رو کیکی کردم. مامانم خودش با دستش کیک از لای پاش برداشت و به کصش مالید. بعد یه تیکه برداشت و مالیدش به ممیاش. من پشتش نشسته بودم و نمیدیدم داره جه کار میکنه.مامان: شاهین!!!من: جونم مامانیمامان: بدو بیا میمی کیکمن: چی؟مامان: بیا دیگهرفتم جلوش و دیدم ممیاش چه خوشگل شده. پر از کیک تولده. اصلا دیگه حالیم نبود. شیرجه زدم به ممیش. مامان گشته بود و دوتا دونه حلقه موز هم از توی کیکه پیدا کرده بود و سر هر کدوم از ممیاش یه حلقه موز گذاشته بود. اندازه کروکودیل دهنم رو باز کردم و سعی میخواستم کنم همه ممی گرد و کوچیک مامان رو بونم توی دهنم. اما نمیشد.ولی قشمت زیادی از ممیش رو کردم توی دهنم. صورتم پر کیک شد. مکش میزدم. هم گوشت سفت ممیش رو میخوردم و هم کیکها رو. بهترین ممی بود که تاحالا از مامان خورده بودم. انقدر مکش زدم که همه کیکاش پاک شد و دوباره ممی گرد و سفیدش با اون نوک کوچکلوی صورتیش پیدا شد. هر دو ممیش رو خوردم. مامانم هی خودش رو روی کیکی که زیر کونش بود تکون میداد. اومدم کنارش نشستم.من: حالا پاشو دیگه و قمبل کن واسم که میخوام یه کیک کون درجه یک بخورم.مامان: جوووون. باشه پسرم.مامان از روی کیک بلند شد و جلوی روم داگینشست و کون برجسته و کوچیکش رو برام قمبل کرد. جووون دیدن ههیمن صحنه برام بس بود که ارضا بشم. کل کونش رو کیک پوشونده بود. لای کونش دیگه سوراخ کونوو کص کلوچهایش که وقتی قمبل میکرد از لای پاش میزد بیرون اصلا معلوم نبود و کلی کیک روشون بود. دشتام رو گذاشتم پهلوهاش و یه لیس زدم روی کپل راست کونش.مامان: کون مامان مزه چی میده؟من: یه کیک پر از خامه خوشمزهمامان: نوش جونت پسرن. میخوام کونم رو انقدر بلیسی همه جاش رو که هیچ کیکی روش نباشه.من: اووووف. این کونت عالیه مامان جونممامان: مال خودته عزیزم. حتی نمیزارم بابات نگاشم کنه.دوتا کپل کونش رو اول لیس میزدم تا کیکاش رو بخورم و بعد هی لبم رو میزاشتم روش و مکش میزدم. خامه کیکش آبی بود و کونش رنگ آبی رو گرفته بود. قشنگ صورتش رو گذاشت روی تشک و به کمرش قوس داد و کونش رو بیشتر قمبل کرد برام. دوتا کپلش رو سفید کردم. حالا باید میرفتم سر لای کونش.من: اوف مامان دارم با سر میام توی کونتمامان: جووون. کاش میشد بیای توی وجودم حست کنمدوتا کپلش رو با دستم باز کردم و یه لیس عنیق زدم لای کونش. یه عالمه کیک وارد دهنم شد. هیچوقت به اندازه حالا کیک نخورده بودم. حالا میشد زبونم رو به سوراخش بزنم. چقدر قشنگ. یه گردو از توی کیک درست روی سوراخش چسبیده بود. با لبم گردو رو از روی سوراخش برداشتم و شروع کردم به خوردنش. گردو یه نصفش بود که درست روی سوراخ کوچولوی مامان مونده بود.مامان: واری چه کار میکنی؟من: کونت گردو میده.مامان: جونم. میبینی چه کونی واست ساختم؟من: اوفففف. قربونش بشم من.یه ذره انگشتم رو کردم توی کیک و کردمش توی کونش. لبم رو گذاشتم روی سوراخش و بهش گفتم که یکم سوراخش رو منبسط و منقبض کنه و کیک رو بده بیرون. استاد این کار باحال بود و از تمیز بودن کونشم که مطمئن بودم. لبم رو کامل چسبوندم بهش. تکون خوردن گوشت سوراخش رو حس میکردم. اوففف خیلی خوب بود و اون یه ذره کیک رو داد توی دهنم. لای کونش رو دوباره لیس زدم و اونجا هم سفید سفید شد. بعد زود خوابیدم زیر پاش و مامانم کص کوچولوش رو گذاشت توی دهنم. یروی کصش یه عالمه کیک بود. اول کیکاش رو خوردم و بعد شروع کردم به لیس زدن کصش. یه دفه بلند شد و چرخید و باز کصش رو گذاشت توی دهنم. کونش روی صورتم بود و خودش هم رو به روی کیرم. ظرف کیک کنار مامان بود. انقدر گشت توی کیک که یه گردو دراورد و با دست دیگش یه عالمه کیک گذاشت روی کیرم. گردو هم گذاشت روی سر کیرم. همینجور که من کص مامان رو میخوردم اونم شروع کرد ساک زدن کیر پر از کیک من. اول گردوش رو خورد و بعد کیکها رو و بعدم با اون دهن گرم و پر از آبش شروع کرد ساک زدن.بعدش از روم بلند شد. همه جای تنش رو خورده بودم و دیگه کیکی روی تنش نبود.مامان: عشق مامان پاشو با انگشت توی کونم کیک کن. بعد این کیر خوشگل من رو که مال خودمه بکنش توی کونم.من: چشم. هر چی مامان خوشگلم بخواد.پاشدم و انگشت وسطم رو پر از کیک کردم و کردمش توی کونش.انگشتم رو توی کونش چرخ میدادم. درش اوردم. این بار دو انگشت رو توی کیک کردم و دوتاش رو کردم توی کون تنگش. کونش همیشه تنگ بود و شل نمیکرد. داگی نشسته بود و کون خوشگلش رو برام قمبل کرده بود. یه ذره هم کیک مالیدم سر کیر خودم و رفتم پشتش و کونش رو گرفتم و سر کیرم رو نزدیک سوراخ کونش کردم. کیرم رو مالیدم در کونش.مامان: اوف بون توش. دارم میمیرم. کیر میخوام.من: جووون. قربونت برم انقدر حشری شدیکیرم رو با دستم گرفتم و سرش رو توی چاک کونش فشار دادم. مامانم سرش رو گداشت روی تشک و دوتا دستاش رو آورد عقب و لای کونش رو باز کرد تا راحتتر بره تو. سرم رو خم کردم و یه تف انداختم روی گردن کیرم. کیرم رو فشار دادم و از ختنه گاه رد شد.مامان: جووون رفته توی کونم کیر خوشگل پسرممن: خوبه؟ دوسش داری؟مامان: وووی. عاشقشم.کامل فشار دادم تا اینکه تا ته کردم توی کونش. یکم نگه داشتم تا جا باز کنه. مامان عضلات دیواره کونش رو دور کیرم تنگ و گشاد میکرد. کیرم انگار داشت مکیده میشد.من: شروع کنم مامان خوشگلم رو بکنم؟مامان: آره تو رو خدا. دارم میمیرم. جرم بده.با دست راست موهاش رو یوم چرخوندم و یکمی که فقط دردش نگیره کشیدمش و شروع کردم تلمبه زدن. به سرفت تلمبه میزدم. کم کم موهاش رو ول کردم و فقط کونش رو گرفته بودم و میکردمش. مامان خونه رو گذاشته بود روی سرش. کیکای توی کونش دور کیرم بود و انگار داشتی توی یه محیط اسفنجی کیرت رو تکون میدادی. خیلی حال میداد. کونش بدجوری تنگ بود. مامان یه دستش رو از زیر پاش آورد و روی کصش رو میمالید. یکم که گذشت مثل اینکه پاااش دیگه قدرت نداشت رفته رفته کامل به شکم خوابید و منم روش خوابیدم. بعدش گرفتمش و به پهلو کردمش و بهش چسبیدم و شدید کونش رو میگاییدم. دستم روبردم جلوش و کصش رو میمالیدم. خیلی زود توی بغلم لرزید و ارضا شد. یکم کیرم رو توی کونش ثابت نگه داشتم تا حالش جا بیاد.من: آروم شدی مامان جون؟مامان: اوووف آره. بگام دادی عزیزم. دیوونم کردی. الآن جیشم میاد.من: به به. منم آبم نزدیکه. یکم دیگه تلمبه بزنم توی کونت بعد درش میارم. من که آبم داره میاد تو هم روم جیش کن.مامان: اوووف آره. دیوونه خودمی. ممیای مامان رو بگیر دستت و تلمبه بزن محکمدوتا ممیای گرد و گوگولیش رو گرفتم دستم و فسارش دادم و شروع کردم. محکم کونش رو میکردم. مثل فنر کمرم تکون میخورد. تنگی و داغی کونش داشت دیوونم میکرد و زود به حد جنون رسیدم. ازش درش آوردم. سریع به کمر صاف خوابیدم و مامانم اومد روی دوتا پام و در حالی که دوتا ماش رو این ور و اون ورم باز کرده بد روی زانو نشست. دستش رو گذاشت روی کصش و یوم مالیدش. منم دستم رو دور کیرم حلقه کردم و تند تند مالیدمش. داشتم میومدم.من: داره میادمامان: بریز روم.تند تند مالیدمش تا جهش زیادی رو ریخت روی شکم تخت مامان.مامان: نگاه کص مامان کننگام رو دوختم له کصش و همبنجور که نگاش میکردم جهش دوم ریخت روی کصش. همون لحظه سوراخ جیش کصش باز شد و جیش مامان به فشار ریخت روی تخم و خود کیرن. وای آتیشم زد. چقدر داغ بود. باعث سد ابم بیشتر بشه و دوتا جهش دیگه ریختم توی شاشش. تخمم درد گرفت از این ارضای شدید. دیگه کیزم رو ول کردم. مامانم جلوی جیشش رو گرفت و کامل خوابید روم. محکم دستام رو دورش حلقه کردم و لبش رو گذاشت توی لبم. کیرم لای پاش رفت و چسبید به کصش. یهو شرو کرد بقیه جیشش رو روم ریخت. وای از داغیش و لذتی که بهم میداد دلم میخواست داد بزنم. توی دهنش ناله میکردم. تنامون خیس از جیش زیاد مامان بود. خیلی حال داد. خودمم جیشم گرفت. مامان جیشش تموم شد و همینجور داشتیم لبای همو مک میزدیم. لبم رو جدا کردم ازش و بهش گفتم منم جیش دارم. زود از روم پاشد و رفت مثل حالت نماز روی پاش نشست.مامان: بدو بیا.رفتم جلوش.مامان: پاشو وایسا و کیرت رو بزار لای ممیام.کیر نبمه خوابیدم رو گذاشتم لای ممیاش و شروع کردم به جیش کردن. وای چه حالی میداد. جیشم تا گردنش رفت بالا. مامان ممیاش رو بیشتر به کیرم فشار داد تا جیشم نریزه توی صورتش. لای ممای مامان خودم رو خالی کردم. اوج لذت بود بود.مامان: جووون. جووون. چه داغه. ممیام رو خیس کن فقطوسط لذت ماورایی بودم کهتق تقبابا: پسرم نمیخوای بیای به بابات یه سلامی بدی؟ آخی قدیم کجایی. قدیم پدر خونه که میومد بچهها چقدر خوشحال بودن که بابا اومدهوای خیلی سخت بود برگردم به حال طبیعی.من: سلام بابا. ببخشید داشتم تست میزدم و تایم گرفته بودم. بیام بیرون خراب میشه.بابا: اشکالی نداره عزیزم. درست رو با دقت بخون.از روی تخت پاشدم. یا خدا لخت لخت بودم و یه بالشت رو جای مامان توی بغلم داشتم. بالشت رو بو کردم. ترسیدم نکنه واقعا شاشیدم. بالشت خیس بود. اما فقط از آب کیرم. زود پاشدم و لباسام رو تنم کردم. تازیگا داشتم دیوونهومیشدم. وقتی غرق در رویای سکس با مامان میشدم هیچی حالیم نبود. وای دیگه چرا لخت کامل شده بودم. اصلا چجوری لخت شدم؟ نمیگی بچه یه دفه مامان یا بابا میان تو؟سریع پاشدم و خووم رو راست و ریس کردم. چشمم به کتابهای قطور روی نیز خورد که باید واسه کنکور میخوندم و حتی یه صفحه هم نخونده بودم. کنکور فقط یه ماه دیگه بود. خیلی حالم جدیدا بد بود. همش توی رویاهام غرق بودم. مه مه. خیره به یه جا ساعتها و بعدم جق زدن در حالی که فقط خیره به یه جا بودم اما روح و مغزم در جایی زیبا و در کنار مامان زیبام بود. مامانم واقعا خوشگل و سکسی و مانکنی بود. دوتا نفس عمیق کشیدم تا یکم حالم جا بیاد و بعد از در رفتم بیرون. توی راهرو که هنوز بودم و داشتم به سمت سالن میرفتم ، صدای ماچ و بوسه رو اول شنیدم. بعدم بلافاصله صدای بابا رو شنیدم که به مامان گفت جووون چقدر خوشمزهای تو آخه.وای آخه مزیت بابا نسبت به من چیه که من نمیتونم این حرفا رو و این کارا رو به مامان بگم؟پشت دیوار راهرو ایستادم. یواشکی سرک کشیدم. بابا روی یه مبل تک نفره نشسته بود و مامانم پشت به من روی پاش نشسته بود. کیر بابا از روی شلوار و شرتش به کص مامان از روی شلوار و شرتش چسبیده بود. دست بابا رو دیدم که داشت روی کپل کون مامان راه پیمایی میکرد. مامانم گردن بابا رو محکم دورش حلقه انداخته بود و صورت و لب بابا رو بوس میکرد.دلم میخواست منفجر بشم ولی این صحنهها رو نبینم. به دیوار تکیه زدم و خودم رو جای بابا تصور کردم که مامان روی پام نشسته. دستم توی شلوار و شرتم بود و باز داشتم از کیر بدبخت زبون بستم کار میکشیدم. یه دفه صدای بابا رو شنیدم.بابا: اوووف لعنتی خوشگل من. چه شدید آبمو آوردی. حموم لازمم کردی شدیدمامان: جووون همینو میخواستم.بابا: تو هم آبت اومد؟مامان: نه. بمونه واسه شبمبابا: به به. پس شبم بهم سرویس میدی. یادم باشه شب قبل خواب دوتا موز بخورممامان: آره. موز بخور مثل میمون از سر و کول من بزن بالایواش نگاشون کردم. از هم لب گرفتن و بعد مامان از روی پای بابا بلند شد.بابا: تا شام رو آماده کنی من برم یه دوش بگیرم زود بیام.سریع شلوار و شرت رو مرتب کردم تا کیر شقم هم معلوم نباشه و خودم رو جمع و جور کردم و از پشت دیوار اومدم کنار و وارد سالن شدم. با بابا رو در رو شدم و به هم سلام و احوال پرسی کردیم و ازم طبق معمول از وضع درسم پرسید و منم طبقرمعمول دروغ گفتم که عالیه همه چی. کیر بابا قشنگ معلوم بود که از زیر شلوار و شرتش نیمه شقه و فقط چون شلوارش مشکی بود خیسیش مشخص نبود. بابا رفت سمت حموم و مامانم با یه تاپ زرد رنگ و یه شلوار تنگ زرد روی مبل نشسته بود. رفتم سمت مامانمن: مامان جون یکم بهم حال بده. در حد همین حالی که به بابا هم دادی راضیم.. خیلی داغممامان: بچه ه خری؟ بابات هست الان. میفهمه پارمون میکنهمن: تو رو خدا. انقدر حشریم که قول میدم زیر پنج دقیقه آبم میاد.مامان: همین تو هم با اون کمر سفتتمن: خواهش میکنم.مامان: باشه. فقط گیر ندی منم ارضا بشما. خودت زود کارت رو تموم کن. من شب بابات آبم رو میاره.من: چشم. مرسی مامان جون.مامان: بیا بشین پیشم.خودش همزمان بلند شد و نشست روی یه مبل دو نفره. مبلی که انتهای سالن بود و دیدی به در حمام نداشت. تا اومدم بشینم چشمم به جامهای شراب سرخی که روی میز ناهارخوری بود افتاد که برای شام آماده شده بود. شرابای آلبالو که عاشقش بودم.من: تو هم میخوتی بری حموم؟مامان: قبل خواب آرهمن: پس همین حالا برومامان: چرا؟من: میخوام این شرابا رو بریزم روی ممیات و بعد ممیاتو لیس بزنم.مامان: نکن دیوونه. نهایت بابات 20 دقیقه طول بکشه حمومش.من: من 10 دقیقهای تمومش میکنم. بگو داشتم شام آماده میکردم ریخت روم و تا از حموم رفت توی اتاق لباس عوض کنه زود بپر توی حموم تا نبینه بوی شراب میدیمامان: ای لعنت به مغزت که کار میکنه واسه کارای کثافت فقط. زود باش بجنبون.من: وای مرسی قربونت بشم.رفتم یه جام شراب آوردم و نشسنم کنار مامان و رونم رو چسبوندم بهش. جام رو گداشتم گنار اول و دست راستم رو انداختم دور گردن مامان. مامانم صورتش رو به روم چرخوند و لبم رو نزریک لبش کردم. دست دیگمم ردی ممیش گذاشتم و فشارش دادم. مامان دستش رو گذاشت روی کیرم و فشارش داد. کیرم شق بود. اما زیر دست گرم مامان سفتتر شد. مامان یکم که کیرم رو مالید دستش رو کرد توی شلوارم و کش شلوار و شرتم رو کشید پایین و گذاشتش روی تخمام. گردن کیرم زد بیرون. دستش رو دور کیرم حلقه کرد و شروع کرد به مالوندنش. لبم رو جدا کردم و جام شراب رو برداشتم.من: بریزم روی ممیات؟مامان: اول بده یکم بخورم. تشنمهبهش دادم و یه قلوپش رو خورد.من: مامان یکم دیگه بخور و توی دهنت نگهش دار. بعد لبت رو به لبم لبم بچسبون و آروم آروم بریز توی دهنم.مامان: فقط زود. وقت نداریم خیلیامن: باشه باشه.مامان یکم دیگه خورد و توی دهنش نگه داشت. لبش رو چسبوند به لبم من لای لبم رو باز کردم و لب غنچهای مامان رو کردم توی دهنم. مامان شروع کرد دهنش رو باز کردن و ذره ذره از اون شراب ترش آلبالو رو ریخت توی دهنم. منم ممیش رو توی دستم گرفته بودم و فشارش میدادم. مامانم آروم کیرم رو میمالوند. همه رو بهم داد. لبش رو جدا کرد و یه دفه اومد مثل حالتی که روی پای بابا نشسته بود ، اومد نشست روی پام. کص داعش از روی شلوارش چسبید به کیر من که بیرون بود. با دستش بند تاپ و بند سوتین روی شونههاش رو انداخت پایین و تاپش رو آورد زیر سینههاش. سوتینش رو هم زیر ممیاش آورد.من: جووون چه ممیاییمامان: نوکش واست سفت شدهمن: قربونش بشمسرم رو خم کردم و نوک ممیش رو کردم توی دهنم. محکم مکش زدم. مامان سرش رو کنار گوشم آورد و گفت جوووون. محکمتر. دستامو گذاشتم روی کونش و لپای کون بینظیرش رو چنگ میزدم.مامان: یه لحظه ولم کنولش کردم. مامان جام شراب رو برداشت.مامان: تو همینجور که داری نوک ممیم رو مک میزنی ، من جام رو آروم میریزم روی سینم تا شرابش آروم بیاد توی دهنت.من: جوون. خیلی دوست دارم. انگار از ممیت دارم شراب میخورم.نوک ممی چپش رو کردم توی دهنم. یه نوک کوچولو. مامان جام رو آروم روی ممیش ریخت و مایع غلیظ شراب از روی ممیش جاری شد به سمت نوکش. یکم دیگه مایع به نوکش رید و منم که داشتم مکش میزدم و وارد دهنم شد. وای واقعا انگار ممیش بهم شراب میداد. یک شراب لذیذ.مامان: کون مامان رو
بیشتر فشار بده. کونم عاشق دستاته که باهاش بازی کنه.آروم یه اسپنک زدم در کونش. مامان یه اوففف سکسی کشید و سعی کرد دستش رو بیاره بینمون و کیرم رو گرفت توی دستش. همین که کیرم رو فشار داد یه اوووم گفتم در حالی که داشتم شراب از ممیش مک میزدم.مامان: جوووون پسر خوشگلم. دوس داری مامان کیرت رو بگیره توی دستش؟ قربون کیر سفتت بشم که واسه مامانش شق شده.یکم دیگه اینجوری بهم شراب داد. اما دید اینجوری با اینکه به جفتمون داره خوش میگذره خیلی ، اما محاله آبه من به این زودیا بیاد. بهم گفت ولش کنم. منم ولش کردم و از روم بلند شد. سوتینش رو به حالت اصلش در اورد و گذاستش روی ممیاش. اما تاپش رو درست کرد. بهم گفت کونم رو بزارم سر مبل بشینم. منم نشستم و خودش جلوی پام روی زانو نشست.من: میخوای چه کار کنی مامان جونمامان: اونجوری خیلی حال میداد. ولی ابت دیر میاد. وقت نداریماومد جلوم و کش زیر سوتینش رو با دستش گرفت کشید و کیر من رو کیر زیر کش و کیرم رو لای ممیای گردش جا داد. کیرم بین دوتا ممی گرمش جا گرفت.من: اوفففف مامان جون. عجب ممیهای خوبی داریمامان: جونم. لذت ببر خوب.مامان با دوتا دستش ممیاش رو بعم فشار داد و شروع کرد به بالا پایین کردنش خودش. به شدت ممیاش رو به کیرم فشار میداد.یه دفه یکی شترق محکم زد توی گوشم. جوری که از روی صندلی پشت میز ناهار خوری افتادم روی زمین. وای خدای من سر میز شام رفته بودم توی حال خودم و غرق در رویای حال کردن با مامان بودم. اونم جلوی بابا و داشتم با کیرم ور میرفتم. نمیدونم چند بار صدام زده بودن و من حالیم نبود. بابا جوری زد توی صورتم که از لبم و دندوم خون میومد. مخم کامل از کار افتاده بود و حس جنون شدیدی گرفته بودم. پاشدم ایستادم و رو به مامانمن: عاشقتم بفهم. میخوام باهات بخوابم. میفهمی؟بابا بلند شد و منو زیر مشت و لگدش گرفت. انداختم روی زمین و لگدای محکمی بود که بهم وارد میشد. دوتا دندم و ساق پام رو شکوند. مامان بیچارم زجه میزد و التماس بابام میکرد که ولم کنه. اما بابا هلش داد و اونم افتاد روی زمین. راضی به این نشد. رفت کمربندش رو از توی شلوارش کشید بیرون و افتاد به جونم. سیاه و کبودم کرد. حسابی که گاییدم ولم کرد و رفت توی اتاقش. مامان اومد سمتم و گریه میکرد. دست زد به بازوم. تازه فهمیدم دستمم شکسته. دادم رفت هوا. داشت با گریه بهم حرف میزد. اما من حالیم نبود. حالا هم که درد همه وجودم رو گرفته بود توی خیال این بودم که خوابیده کنارم و داره سرم رو لای ممیاش فشار میده. خیلی طول کشید تا به خودم بیام. مامان اونما نبود. رفته بود التماس که بابام ببرتم بیمارستان. اونم قبول نمیکرد. دوباره خودم رو وسط سکس با مامان دیدم که بابا رو بستم روی صندلی و اونم التماسم میکنه بس کنم سکس با زنش رو. با اون همه درد با دست چپم غرق در این روبا بودم و کیرم رو میمالیدم. بابا این کارم رو دید. دوباره اومد همینجور که پهن زمین شده بودم گرفتم زیر مشت و لگد. دیگه جیزی نفهمیدم. مثل اینکه ضربه خورد به سرم و بیهوش شده بودم. چشمام رو که باز کردم خودم رو روی تخت بیمارستان دیدم. توی اتاق مامانم رو دیدم. پایین تختم سرش رو گذاشته بود کنار پام و در حالی که روی صندلی از بس گریه کرده بود به خواب رفته بود. دست راستم و ساق پام توی گچ لود و یه کرست کمر دور کمرم بسته بود. همه جام درد میکرد و خسته و کوفته بود. خواستم دهنم رو باز کنم و صدای مامان بزنم. اما نتونستم. فکم باز نمیشد انگار. زبونم رو توی دهنم چرخوندم. انگار جای زبونم کوچیک شده بود توی دهنم و دندونام یه جوری بود. چندنا دندون جلو نداشتم. زبونم رو به لبم زدم. روی لبم بخیه حس کردم. دست سالمم رو آورو بالا و به لبم زدم. درد زیادی رو توی فکم حس کردم. به زور گفتم مامان.مامان تا صدای ناله گونه من رو شنید سرش رو آورد بالا و نگام کرد. کنار چشم راستش یه بادمجون گنده کاشته شده بود.مامان: تو رو خدا فقط دوباره شروع نکن. التماست میکنممن با دست چپم که هنوز سالم بود با علم و اشاره و لته پته کردن باهاش حرف زدم.من: چی رو؟مامان: همون حرفایی که وقتی به هوش میای میزنیاشاره کردم به چشمش که چی شده و بهم گفت چیزی نیست. هر چی گفتمش نگفت چی شده. به فک خودم اشاره کردم که چی شده و زد زبر گریه.وای من 5 ماه درست بود که توی بیمارستان بودم. بعد ا ن شبی که بابا زدم ، مامان با التماس هاش کاری کرده بود که ببرنم بیمارستان. توی بیمارستان مرکز روان درمانی هم بوده و اونا با داروهاشون کاری کرده بودن که من 5 ماه رسما مردهای باشم که فقط نفس میکشه. دائما توی خوتب و بیهوشی بودم. گاهی که به هوش میومدم شروع میکردم به گفتن حرفایی مثل عاشقتم مامان و میخوام باهات بخوابم و .... . یک بارش بابا هم بالای سرم بوده و وقتی این حرف رو میزنم بهم حمله ور میشه و فکم رو و دندونام رو خورد میکمه. نتیجش هم میشه اینکه الآن در بازداشتگاه به سر میبرد.حدودا 1 سال گذشت و وقتی روان کاوا دیدن نتیجهای نمیگیرن و رسما ازم یه آدم زنده توی کما رفته ساخته بودن ، مامان دیگه قبول نکرده بود من موش آزمایشگاهی اینا باشم و خب هزینههای بیمارستان روانی هم سرسامآور بود. آورده بودنم خونه و هفتهای دوبار دکتر میومد توی خونه بالا سرم و داروم میداد بازم و باهام حرف میزد. دیگه تونسته بودم توی حرفام و حالت عادی از فکرام که همش بودنم با مامان سکسیم بود چیزی نگم تا فکر کنن بهترم. اما هر وقت توی اناقم تنها بودم شروع به خیال پردازی میکردم و جق زدن. تا اینکه یه شب از خواب بیدار شدم. همه جا تاریک بود و همه خواب بودن. سرم داست از درد میترکید. قرصای لعنتی نابودم کرده بود. دستشویی داشتم و تشنه بودم. رفتم دستشویی و بعدم یه لیوان آب خوردم و اومدم توی اتاقم. چیزی که دیدم دیوانه کننده بود. فکر میکردم هنوز دارم توهم میزنم. مامان لخت لخت روی تخت من ، روی تشک و بالشت من لم داده بود و منتظر من بود. یکم وضع فکم بهتر شده بود.من: مامان اینجا چه کار میکنی؟ چرا لختی؟مامان: خودتو توی آینه دیدی؟ دیدی چه به روز خودت آوردی؟ دیگه نمیتونم تحمل کنم ذره ذره آب شدنت رو. اگه منو میخوای بیا. بیا عزیزم من در اختیارتم. هر کاری دوس داری باهام بکن. ولی دیگه نرو توی خیالات خودت غرق شو. دیگه من واقعی رو داری.من اصلا از ذوق و شوق داشتم دیوونه میشدم. باورم نمیشد.من: مامان فقط بهم نگو که دارم خواب میبینم.مامان از روی تخت پاشد. لخت لخت اومد جلوم ایستاد. دستاشو دور گردنم حلقه کرد.مامان: بغلم کن. ببین واقعیم.دستام رو دور کمرش حلقه کردم. وای واقعی بود. تن گرم و لطیف مامان توی آغوشم بود. مامان برام واقعیترشم کرد. یه دفه لبای داغ و شیرینش رو گذاشت روی لبام. من برای اینکه بهم ثابت بشه خواب نیستم و لبم ر یکم باز کردم و لب پایین مامان رو کردم توی دهنم. مکش زدم. دیدم مامانم باهام همراهی میکنه و اونم لب بالایی من رو با دهنش گرفت و مک زد. دیدم یکم لای پاش رو باز کرد از هم تا کیر شق من که به رونش فشار میاورد از روی شرت ، بره لای پاش. لای رونای داغ و نرمش. دستام رو روی کمر نرمش تکون میدادم و نوتزشش میکردم. مامانم محکم دستاش رو دور گردنم حلقه کرده بود. دست راستم رو از روی کمرش به سمت کپل سفت و کوچیک و برجسته کونش سر دادم و کپل کونش رو چنگ زدم. خیلی عجیب بود که من حتی فکم هم درد نمیکرد دیگه. انگتر هیچ آسیبی ندیده بود.حالا دلم میخواست با انگشتم سوراخ کونش رو لمس کنم. یکم باهاش بازی کنم و انگشتم رو فشار بدم توی سوراخ کونش و فروش کنم توش.دستم رو از روی لپ کونش به سمت شیار کونش بردم. با انگشتام لای کونش رو نوازش کردم و بعد انگشتم رو گذاشتم روی سوراخ کونش. یکم مالیدمش و بعد یه ذره سر انگشتم رو فشار دادم. مامان لبش رو از لبم جدا کرد.مامان: چه کار میکنی؟من: میخوام انگشتت کنممامان یه خنده کرد و گفت : بابات تاحالا از این کارا نکرده. بعد تو.....من: اجازه نمیدی؟مامان: باشه اشکال نداره بکن.مامان سرش رو آورد کنار سرم. منم انگشتم رو آوردم و یکم خیسش کردم و بردم سمت سوراخش. فشارش دادم و انگشتم تا بند اولش رفت توی کونش. مامان یه آخ خوشگل گفت و منو بشیشتر به خودش فشار داد.مامان: جوووون. دودولت داره لای پام نبض میزنه.من: داره له میشه توی قفس شرتش.مامان: انگشتت رو در بیار یه لحظه بعد دوباره میدم کونم رو تا انگشتش کنی.ازش درش اوردم و مامان از بغلم جدا شد و نشست دو زانو جلوی پام و یه دفه حمله کرد بهم. با دندون شرتم رو گرفت و کشیدش از ردی کیرم پایین. کیرم پرید بیرون. مامان کیرم رو کرد توی دهنش و مکش زد و همینجور که کیرم توی دهنش بود شرتم رو از پام در آورد. یکم مکش زد کیرم رو و بعد بلند شد دوباره اومد توی بغلم.مامان: چه دودول خوشمزهای داری عشق مامانمنم دستم رو بردم لای پاش و کف دستم رو چسبوندم به کصش.من: مثل ناناز خوشمزه تو هست مامان جونمامان تا دستم رو روی کصش حس کرد تنش یه لرزش افتاد و یه آه کشید.من: دوس داری؟مامان: آره عزبزم. حالا راحت شدی رسیدی به کص مامان؟من: مامان من دیگه هیچی از دنیا نمیخام. سقف آرزوی من بودن با تو بودمامان: قربونت بشم من. بیا بریم روی تخت و اون دودولت رو بکن توی ناناز مامان.من: مامان فقط میشه یه سکس فانتیزی داشته باشیم؟مامان: یعنی چجوری؟من: گربه باشیممامان: چی؟دستشو گرفتم بردمش سمت کمد لباسم. پشت همه لباسام جاسازش کرده بودم.من: نگاه کن اینا رو خیلی وقته خریدم. خریده بودم تا شاید روزی بشه باهات با این لباسا سکس کنم.مامان: وای پسر دیوونه منی. آره عزیزم من خودمم دوس دارم یه بار از این سکسایی که نقش بازی میکنی توش داشته باشم. بده برم بپوشمش بیام.لباسای مامان رو بهش دادم.من: راستی مامان بابا مگه نیست؟مامان: نه دیگه. بابات رفته ماموریت.من: یعنی الآن تنهاییم؟مامان: آره دیگه. پس تا میتونیم باید دیوونه بازی کنیممن: وای آخ جوووون. چی از این بهتر.مامان زود رفتش تا لباسا رو بپوشه و ازشم خواستم آرایشی کنه تا صورت نازش شبیه گربه بشه. باورم نمیشد. هنوز فکر میکردم خوابم. عجیب بود فکم دیگه درد نمیکرد. عجیبتر اینکه بابا ماموریت چی رفته؟ شغلش که ماوریت نداره.ولی چه اهمیتی داره. الآن مثل داستانا بابام ماموریت بود و من باید مامان خوشگلم رو انقدر میکردم تا جونمون در بیاد.لباس من یه چیزی مثل شرت داشت که کشش میومد جای شرت و پشتش یه دم خزی کوچیک مثل گربه داشت. اما جلوش دیگه قسمت جلوی شرت رو نداشت. یه چیزم مثل سیبیل مصنوعی داشت که چسبوندم به لبم. حالا مثل گربه سیبیل داشتم. گوشای گربه هم داشت که مثل تل بود و زدم به سرم. شلوار و تیشرت خزی مشکی هم داشت که پوشیدم. چند دقیقه بعد مامانم اومد و چراغ اتاقم هم روشن کرد.مامان: گفتم که بابات نیست. چرا چراغ رو خاموش گذاشته بودی.من: بس که ذوق دارم حالیم نبود.مامان اما کاپشن و شلوارش چرم مشکی بود و خیلیم جذب بود. اونم دم داشت و یه تلم زده بود به سرش که گوشای گربه بود. یه آرایش توپیم روی چشماش کرده بود که چشماش رو مثل چشمای گربه کرده بودمامان: وای سیبیلش رو.من: مامان پیشی من بیا توی بغلم که دارم میمیرم.مامان زود دوید و اومد توی بغلم و همو در آغوش گرفتیم. چشمام توی فاصله شاید 5 سانتی چشماش بود.من: مامان چشمات. چشمات دیوونم میکنه.مامان لبش رو چسبوند به لبم و با ولع شروع کرد مک زدن لبم. هر دو توی دهن هم ناله میکردیم. دستم رو گذاشتم روی کونش و لپ کونش رو چنگ زدم. وای چه شلوار جذب و نرمی بود. کونش رو که گرفتم توی دهنم یه ناله عمیق کشید. یکی آروم زدم در کونش که فقط صدا بده. محکمتر منو به آغوش گرفت. هر از گاهی تنش توی بغلم میلرزید. فکر کنم سیبیلام میخورد به صورتش و قلقلکش میشد. مامان لبش رو جدا کرد.مامان: این سیبیلات خیلی خوبه.بعد صورت نازش رو مالید به صورتم تا سیبیلام بهش بخوره.من: وای دمش نگا. جووونمامانم دم منو گرفت توی دستش.مامان: خودتم دم داری آقا پیشی من.بعدم یه میو میو مثل گربه کرد که دیوونم کرد. از زمین بلندش کردم و انداختمش روی تخت و خودمم خوابیدم روش و افتادم به جون لباش. مامان دوتا پاش رو بالا اورد و دور کمرم حلقش کرد تا حسابی بهش بچسبم. کیرم به کصش از روی شلوار فشار میاورد. دستام رو توی موهای نرم مشکیش و روی صورت نازش چرخ میدادم. زیرم وول میخورد و توی دهنم ناله میکرد. لبم رو جدا کردم.مامان: قربون لبات بشم من عزیزم.با انگشت شصتم لب پایینش رو دادم پایین و یه جووون گفتم و لب پایینش رو به دهنم گرفتم و مکش زدم.من: اووووم.بعد از روی لبش سرم رو آوردم سمت گردنش. صورتش رو خم کردم و شروع کردم به مک زدن گردن لطیفش. سیبیلام قلقلک دیوونه واری بهش میداد و محکم منو به خودش فشار میداد. لاله نرم گوشش رو به دهنم گرفتم و مکش زدم. یه دفه یه جیغی زد زیرم و تن خوشگلش لرزید. خیلی داشت دیوونه میشد. اصلا تحمل این کارم رو نداشت. منم اومدم و زیپ کاپشن چرم تنگش که زیرش چیزی نبود تنش رو باز کردم و زیپ کاپشن رو تا پایین کشیدم و از هم بازش کردم. دوتا ممی گرد و خوشگلش نمایان شد.من: وای مامان جونحمله بردم به ممی چپش و اون یکی رو هم با دستم میمالیدم.مامان: وای کشتی منو. مکش بزن. فقط محکم ممیای مامان رو مک بزن.سرمو توی آغوشش گرفت و به تنش فشار داد. دست توی موهام میکرد. دوتا ممیش رو به هم چسبوندم و زبونم رو در آوردم و روی نوک دوتا ممیش میچرخوندم. بعد یه دقیقه نوک راست و یه دقیقه نوک چپش رو مک میزدم. اومدم نشستم روی پاهاش و دستش رو گرفتم و بلندش کردم. کاپشنش رو از تنش در آوردم. مامانم دست کرد زبر بولوز خز من و از تنم درش آورد.مامان: بخواب روم پیشی خوشگل من و بازم ممیای مامان پیشی رو بخور.دوباره روش خوابیدم و شروع کردم به مکیدن سینههای شیرینش. دستامو بردم زیرش و محکم به خودم چسبوندمش و هر دو به پهلو شدیم. مامان دستش رو برد زیر ممی راستش که حالا بالا قرار گرفته بود و فشارش داد و کردش توی دهنم. منم کف دستم رو گذاشتم روی کصش و از روی اون شلوار چرمش فشارش دادم. عطر تن مامان دیوونه کننده بود. مامان ممیش رو از تنم در آورد و رفت سمت شلوارم و در کسری از ثانیه از پام درش اورد.مامان: صاف بخواب عشق مامان.منم به کمر خوابیدم و پشتم رو به تاج تخت تکیه زدم. مامان رفت بای پام نشست و زبون کوچولوش رو درآورد و یه لیس از روی تخمام تا سر کیرم زد و بعدم تخم چپم رو محکم گرفت توی دهنش و مکش زد. خیلی حال داد. مامان تخمم رو مک میزد محکم و هی با کف دستش آروم صربه نیزد به کیر شقم که خیلی سفت شده بود. توی اوج لذت بودم. تخمم رو ول کرد و کیرم رو کرد توی دهتش و سعی کرد کیرم رو تا حلقش ببره تو. جوری که اوق زد و تف گندهای رو انداخت روی کیرم و کیرم رو تا نصفش کرد توی دهنش شروع کرد به مک زدنش. زبونش رو زیر کیرم میمالید. تخمم رو با دستاش میمالید و چشمای دیوونه وارش توی چشمام خیره شده بود. چشماش رو به سختی باز نگه داشته بود. خمار خمار بود. دوتا دستام رو گذاشتم روی سرش و نوازشش کردم.من: قربونت بشم مامان. من پای عشق تو دیوونه شدم.همینجور که دستام روی سرش بود شروع کرد حالا دهنش رو روی کیرم جلو عقب کردن. لباش رو دور کیرم فشار میداد شدید. یه دفه دستش رو برد سمت کونش. پشت شلوارش جیب داشت. دست کرد توی جیبش و یه بسته پاستیل ترش آلبالویی در اورد. کیرم رو ول کرد از دهنش. از این پاستیل کرمیهای بلند بود. بسته رو باز کرد و یه پاستیل از توش در اورد. پاستیل رو دور گردن کیرم انداخت و دورش گره زد.من: وای مامان. عاشقتم. تو هم از این کارا بلدی پسمامان: آره عزبزم. مامانتم دیوونست.مامان شروع کرد دوباره به ساک زدن کیرم. پاستیل ترش بود و باعث شده بود پر تف واسم ساک بزنه. یه ذره سر کیرم رو یه دندون کوچولو گرفت که خیلی حال داد. بعد دوباره برام کیرم رو با پاستیل دورش مک زد. دست گرم و نرمش دور تخمام بود و فشارشون میداد. وای دیگه طاقت نداشتم و داشتم توی دهن گرم مامان آبم میومد. اما اینو نمیخواستم. میخواستم برای بار اول بپاشم توی کصش.من: مامان جون بسه. دیگه نمیتونم.مامانم زود کیرم رو ول کرد و با دهنش پاستیلی که کلیش آب شده بود رو باز کرد و کردش توی دهنش. اومد جلوم و نشست روی پاهام. کصش از روی شلوار چرمش چسبید به کیر لخت من. مامان با دستش کیرم رو گرفت بالا و چسبوندش به کصش. لبش رو گذاشت توی لبم و سر پاستیل رو وارد دهن من کرد. منم سر پاستیل رو با لبم گرفتم و آروم آروم کردمش توی دهنم. حالا کل پاستیل ترش از دهن مامان وارد دهن من شد. مامان هی کصش رو روی کیرم میمالوند. منم کون فوقالعادش رو توی مشتم گرفتم و از روی شلوارش چنگش میزدم. مامان کل پاستیل رو بهم داد. لبش رو جدا کرد و را چشمای خمارش توی چشمام نگاه کردمامان: کون مامان رو دوس داری؟من: دیوونشممامان: پس دست گرمت رو بکن توی شلوارم و کار ناتمومت رو با سوراخ کون مامان بکندستم رو کردم توی شلوار تنگ مامان و کون لختش رو چنگ زدم. مامان یه آه کشید و لبش رو چسبوند به لبم و زبونش رو کرد توی دهنم. منم براش با لبام مکش زدم. یکم کونش رو مالوندم. بعد دستم رو آوردم بیرون. لبم رو ازش جدا کردم و انگشتم رو بردم سمت لبش. برام مکش زد و من دوباره بردمش توی شلوارش و انگشتم رو کردم توی کونش.مامان لبش رو گاز گرفت و چشمای خمارشو بست. انگشتم رو تا سرش آوردم بیرون و دوباره کردمش تا ته توی کونش.مامان: اوووم. چه حالی میده انگشتم میکنی. بابات نکرده بود تاحالامن: من دیگه میکنم.کصش خیلی داغ شده بود. کیرم چسبیده به کصش از روی شلوار نبض میزد.من: اوفففف مامان چه کصت داغ کردهمامان: از نبض زدن کیر تو روشه و کارایی که داری باهاش منو دیوونه میکنی.من: قربونت بشم.مامان: میخوای بکنی توش؟من: چرا که نه مامان خوشگلم. میدونی چقدر منتظر این شب رویایی بودم؟انگشتم رو از کونش در آوردم و مامان زود پاشد و شلوارش رو در آورد. حالا جفتمون فقط دوتا دم داشتیم. یادم به ناویها توی آواتار میوفتاد و خندم میگرفت.مامان: چیه عزیزم؟من: این دمامون خیلی باحالهمامان: دیوونگی خودته دیگه. منم عاشقشممامان دوباره نشست روی پاهام. منم کمرش رو محکم گرفتم. مامان دستش رو برد بینمون و کیرم رو گرفت.مامان: توی چشمای مامان نگاه کن عزیزمتکی چشماش خیره شدم. مامان یکم خودشو داد بالا و کیرم رو گرفت و کرد توی کصش.مامان: آه. آه عزیزممن: وای مامان جونجفتمون چسمامون به زور باز بود. دستامو دور کمرش حلقه کردم و مامان شروع کرد به پالا پایین کردن روی کیرم. آروم تکون میداد تا بیشتر حال کنیم. ممیاش جلوی صورتم بود. مامان دستاش رو دور سرم حلقه کرد و خودش سرم رو به سمت ممیش برد و منم ممی خوشمزش روبه دهنم گرفتم و مکش زدم محکم. دستامو از روی کمرش به سمت کونش بردم و زیر کونش رو گرفتم راحت تکون بخوره.مامان: آه ساهین. عشم مامان. محکمتر مکش بزن. کبودش کن ممی مامان رو.کصش هر لحظه خیستر میشد. مثل دریاچه شده بود. یه اسپنک صدادار زدم در کونش.مامان: آه.بزن. بزن جرم بده. آهههیکی دیگه زدم و بعد انگشتم رو کردم توی کونش. مامان یه جیغ کشید و سرعتش رو بیشتر کرد. کصش از بس خیس شده بود صدا میداد با هر رفت و امد کیرم توش. عاشق این صدا بودم. انگشتم رو توی کونش جلو عقب میکردم و کپلش رو چنگ میزدم. ممیش رو محکم مک میزدم. مامان به شدت خودشو بالا پایین میکرد. داشت مقاومتم شکسته میشد و آبم سر کیرم بود. یه دفه مامان با دادمامان: جووون. دارم با کیر پسرم ارضا میشممنم ممیش رو ول کردم و گفتم و منم داره میادمامان: بریزش توی کصم عزیزم.اون یکی ممی دیگش رو به دهن گرفتم و محکممکش زدم. مامان با نهایت سرعتش خودشو بالا پایین میکرد. جیغ میزد و ناله میکرد تا اینکه اول مامان تنش لرزید و سر منو به شدت به ممیش فشار داد و منم به فاصله شاید سه ثانیه از گرما و تنگ شدن کصش خالی کردم توی کصش.مامان: وای سوختم. تا آخر کصم پرتاب شد. وای آتیش گرفتمکصش واقعا داغ شد. من ممیش رو با لبم ابلمو کردم. فقط حواسم بود موقع ارضا شدن گازش نگیرم.هر دو آروم شدیم. هر دو خیس از عرق. لای ممیهای مامان خیس عرق بود. ممیش رو ول کردم و زبونم رو لای ممیاش کشیدم.من: اووووم. چه خوشمزن.مامان: دوس داری؟من: شدیدمامان: پس بخورش.صدای جیغ و نالههای مامان هنوز توی گوشم بود. حسابی که لای ممیاش رو مک زدم توی چشپای خوشگلش نگاه کردم. دست کردم و تل گوش گربش رو از توی سرش در اوردم و با دستم موهای نرم و مشکیش رو پریشون کردم. مامان خیلی آروم و رمانتیک سرش رو خم کرد و لب شیزینش رو گذاشت توی لبم. اووووم. چه شیرین بود لبش. انگشتم رو از توی کونش در اوردم و کمر شرو حالا نوازش میکردم. کیرم داشت توی کصش که مثل کوره داغ شده بود کوچیک میشد. احساس شاش شدیدی داشتم. مامان لبش رو جدا کرد از لبم. توی چشمام نگاه کردمامان: جووون چه حالی میده توی کصم داره کوچیک میشهمن: مامان!!!مامان: جانم عزیزم؟من: عاشقتممامان: منم عاشقتم. حالا راحت شدی مامان رو کردی؟من: آره مامان. روی ابرام.مامان: دوس داری روت جیش کنم؟ نگرات رختخواب نباش. میندازمش دور یکی دیگهمن: وای آره مامان. خیلی دوس دارم. خودمم جیشم میاد.مامان از روم بلند شد و نشست کف تخت. کصش سرخ شده بود.مامان: جووون کصم رو حسابی بگا دادی عشق مامانمن: قربونش بشم. ببین چه خوشگلم هست.زود خم شدم لای پاش و سرم رو برم جلو و یه بوسه زدم به چوجول باد کره و سرخش. مامان هم تل گوش گربه من رو از سرم در اورد و دست کرد سیبیلمم کند. منم شروع کردم به زبون زدن چوچولش. یه دفه یه آب سفیدی از کصش جاری شد.مامان: این زیادی آب تو هست عشقم.من: جوووون.مامان: با انگشتت جمعش کن و بکنش توی دهنم. زیادیش رو باید اینجوری خوردبا انگشتم جمعش کردم و کردمش توی دهنش و مامان به شدت انگشتم رو مک زد. بعدشمامان: حالا بخواب روی تخت به کمرخوابیدم و مامان اومد دوتا پام رو داد بالا. دوباره کیرم یکم شق کرده بود. خودش یه پاش رو گذاشت کنار شکمم و پای دیگش رو گذاشت زیر کونم. کیرم روی شکمم قرار گرفت بود. با دستش پاهام رو بالا قرار داد. خودمم بالشت گذاشتم زیر سرم تا کصش که باز میشه و جیش میکنه روم رو ببینم. مامان به حالت دستشویی روی پاهاش نشست و کصش روی تخمام قرار گرفت.مامان: کص مامان رو خوب تگاه کن عزیزم.چشمام رو دوخته بودم بهش. سوراخ ادرار لای کصش باز شد و جیشش با فشار ریخت روی تخمام. وای چقدر داغ بود. تخمم آتیش گرفت. کیرم رو گرفت توی دستش و میمالیدش و جیش میکرد روم.من: اووووف مامان. جووون اتیش گرفتممامان: وای عشقم. وای چه حالی میده.جیش کرد و تموم که شد پاهام رو داد پایین و خوابید روم.کیرم لای رونای خیسش بود. زیرم پر از جیش مامان خیس بود بود. یه خیسی داغ. خیلی حال میداد. محکم لبای همو مک میزدیم. دستام رو دورش محکم حلقه کردم و چرخیدیم. حالا من روش بودم. خیلی جیش داشتم. داشتم میترکیدم. اومدم روی شکمش نشستم. حواسم بود وزنم رو روش نندازم. کیرم رو به ممیاش میمالوندم. دوباره شق کرده بودم.مامان: کیرت رو بزار لای ممیام و جیش کن روی مامان.من: جووونکیرم رو گذاشتم لای ممیاش. مامان سینههاش رو به شدت بهم چسبوند که دیگه کیرم اصلا معلوم نبود. چون شق کرده بودم خیلی سخت بود جیش کنم. یکم فشار اوردم و شروع کردم به جیش کردن لای پستوناش. مامان جیغ میزد و میگفت وای سوختم. از لای ممیش جیشم میومد روی گردنش. نوک ممیش رو با انگشتام میمالیدم و جیش میکردم تا تموم شد. همینجوری خم شدم و لبم رو گذاشتم روی لبش. هنوز عجیب بود صدای جیغ مامان میومد. صدای گریه هم بود.یه دفه با صدای عربده بابا برگشتم توی دنیای واقعی. درد فکم شروع شد. خیلی فکم درد میکرد. روی تختم خوابیده بودم و مامان با یک ظرف میوه کنارم نشسته بود روی زمین و گریه میکرد. من شلوارم پایین بود و خیس خیس بودم. وای جلوی مامان شلوارم رو کشیده بودم پایین و جق زده بودم و از همه بدتر شاشیده بودم. بوش بلند شده بود. با دست چپم زده بودم. دست راستم فلج بود و درد داشت. دم در اتاق یک گلدون بود که بابا بلندش کرد و پرتش کرد به سمتم و منم حالیم نبود جاخالی بدم و صاف خورد توی سرم و شکست. یه لحظه همه جا رو تار دیدم. مامان کنارم شدید گریه و ناله میکرد و میگفت آخه چرا اینجوری شدی. دیگه دلم ریش شد از دست کارایی که به سر مامان و حتی بابا میارم. دیگه نمیخواستم نابودشون کنم. من مریض بودم. یه روانی مجنون. یک دیوانه که جنون شدیدی داشت. چشمم به کارد میوه خوری درون ظرف میوه افتاد.آره بهترین راه ممکن بود. بودنم در زندگی فقط باعث زجر مامان خوشگلم و بابای بیچارم بودکارد رو برداشتم و به مامان نگاه کردم.من: کاش عشق پسر به مادر گناه نبود. عاشقتم.گردنم رو بالا گرفتم و یک ضربه محکم با نوک کارد به زیر گلوم زدم. حس خفگی شروع شد. هوایی انگار با سوزش وارد ریم شد. کشیدمش بیرون و یکی دیگه محکم زدم. صدای جیغ مامان داشت قطع میشد. بابا دیدم که داشت میومد سمتم. خون از گلوم فوارن میکرد. دوباره در اوردم و یکی دیگه به سختی زدم. دستام جون نداشت. همه تنم میلرزید. دیدم به دنیا داشت کم میشد. با دست دیگم فشار دادم توی سوراخام و از هم بیشتر بازش کردم. ضربه آخر رو که زدم که چاقو رو توی گلوم حس کردم دیگه چیزی نفهمیدم.من عاشق شده بودم و از دید همه این عشق غلط بود و انگار داشتم زجرشون میدادم. پس بهترین کار ممکن بود.پایانداستان بعدی (کنجکاو) اسمش هست که در سبک حق طبیعی ، هلن کون و صد البته مرحله نهایی هست. ترکیبی از این سه تاست. اما یکم طولانیه و منم درگیر پایان نامم هستم و جز شبی چند خط نوشتن وقت دیگه ندارم بنویسم. پس داستان (کنجکاو) دو تا سه هفته دیگه.آخر هفته خوبی داشته باشید و سکس داشته باشید که سکس یعنی زندگی
SH_FSH_Fبعد مدتای زیاد ، عجب سکسای فتیش دار جذابی. مخصوصا کیک تولده عالی بود.نحوه بیان داستان خیلی جالب بود. من که سکس بار آخر رو فکر میکردم واقعا داره اتفاق میوفه. اما خب پیش خودمم میگفتم اگه اینجور باشه خیلی راحت مامانه پا داد که. بعد گفتم پس چرا داره مدام تاکید میشه دیگه شاهین درد فکش رو احساس نمیکنه. پس یه جای کار میلنگه.خیلی داستان خوبی بود. لطفا بازم فتیش بنویس برامون.راجع به حرف آخرتم داداش تو واسه من دخترش رو جور کن من اگه روزی دو بار نکردمش هر چی خواستی بگو
SH_Fشایان خان مثل همیشه عالی. همون طور که قبلا گفتم در زمینه ترکیب فتیش با محارم جز پیشرو ها هستی چون جای خالیش حتی در نمونه های خارجی هم حس میشه. یکی دو تا نکته خواستم عرض کنم. اول اینکه تا حالا توی دوسه تا از داستانات درگیری فیزیکی بین پدر و پسر اتفاق افتاده که منجر به آسیب جدی یکی از دو طرف(معمولا پسر) و کشیدن کارشون به بیمارستان شده. اگر میبینی امکان پذیر هست این یه قلم رو فاکتور بگیر چون به نظرم کمکی به جذابیت داستان نمیکنه.دوم اینکه بازم یکی دو مورد از داستانات آخرش به مرگ منتهی شده که این هم به جز داستان جبران اشتباه که جز روند اصلی قصه بود حس جالبی به آدم نمیده. حتی اینو خودت هم قبلا تایید کرده بودی.خیلی خوشحالم که بازم فتیش نوشتی و بازم میگم ای کاش راه ارتباطی وجود داشت جون یکی دو تا ایده داشتم که ترجیح میدادم خصوصی بگم. با آرزوی موفقیت برای شما در زمینه پایان نامه
Big_Gloryمرسی دوست عزیز. شما همیشه به داستانای من لطف داشتید. خوشحالم خوشتون اومدراجع به حرف آخرم والا من خودمم دنبالشم. اینو واسه جمع گفتمMgansoممنون دوست عزیز. شماهم لطف دارید.والا من قبلا هم گفتم آدم اصلا باحال و زنده دلی نیستم متاسفانه و روحیه خودم یکم افسرده هست و کلا داستانای با پایان تلخ رو دوست دارم. در کل از مرگ قهرمان داستان خصوصا اگه با فداکاری باشه لذت میبرم. مثل یک مرگ حماسیاین داستان جنون رو بین همه داستانام بزارید به حساب یک داستان شخصی که فقط واسه دل خودم بود.اما بله حق با شماست. در چند داستان آینده دیگه همچین چیزی دیده نمیشه.همچنین درگیری پدر و پسرم چشم. دیگه شاید این آخریش بود.البته اینو بگم من کلا خودم متاسفانه متاسفانه یه نموره بگی نگی خشنم و خشونت رو خصوصا در داستان یا حالا فیلم دوست دادم و فقط توی سکس هست که دوست ندارم. یه جورایی نمیشه از داستانام خشونت بین دو نفر رو فاکتور بگیرم. اما چشم روش کار میکنم حتما و قول میدم به کسی در داستان آسیب جدی وارد نشه.حداقل تا چند داستان اینده میتونم اینو تضمین کنم.
SH_Fاون آخریش خیلی اروتیک بود، فتیشم نداشت (باب میل من بود!)، منم فکر میکردم اون دیگه واقعی باشه! مرسی رفیق. اصلا نمیتونم تا داستان بعدیت صبر کنم!
sinatraسلام سیناترا جان. امیدوارم حالت خوب باشه. اگه پیاممو میبینی میخواستم بگم خیلی دلتنگ داستانات هستیم، کاش اگه وقت داری بازم بنویسی برامون 🙏🏻
Chanelآخریم فتیش داشت یه جورایی. فتیش دوست داشتن لباس مبدل و تبدیل شدن به گربه.ممنون که خوندینشدوستان متاسفانه وقت نکردم داستان کنجکاو رو برای این هفته تموم کنم. میشه گفت هنوز بیش از پنجاه درصدرش مونده. تلاشمو میکنم رای هفته دیگه آماده بشه. یکم طولانیه. ببخشید