انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 139 از 149:  « پیشین  1  ...  138  139  140  ...  148  149  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
Mafghod
داستانت رو قبلا خونده بودم قشنگ بود خوب و روون هم نوشتی منتظر داستانا بعدیت هستم
     
  
مرد

 
SH_F
داداش میدونم خیلی وقت گیر و سخته. اما زیاد واسه داستان محافظ ما رو منتظر نزار.

Mafghod
داستان خیلی خوبی بود. امیدوارم ادامش بدی و ولش نکنی
     
  
زن

 
مرسی از نظرات شما
قسمت سوم و چهارم هم آمادست
که تو همین روزا میزارم اینجا
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
محبوبه ۳

اون شب بعد سه بار ارضا شدن ، بالاخره خوابیدیم ، بعد مدت ها حس زندگی توی من جریان پیدا کرد . وقتی از خواب بیدار شدم ساعت حوالی ۱۱ صبح بود ، سهراب خواب خواب بود ، انگار بیهوش شده بود .
آروم جوری که متوجه نشه بلند شدم ، رفتم سمت حموم ، تمام بدنم بوی آب کیر میداد ، رفتم حموم نیم ساعتی تو حموم بودم ، انگار رویا بود ، تو حموم به اتفاقات دیشب فکر میکردم به از الان به بعد و ..
بعد مدت ها با سکس انگار من زنده شدم ..
تو این مدت کلی پیشنهاد دوستی داشتم از همکارای تو محل کار تا یکی دوتا از همسایه های محل زندگی ولی واقعا دلم نمیخواست جای متین رو پر کنم ، با اینکه خیلی سخت میگذشت ..
ولی از الان همه چیز فرق میکرد ، سهراب انگار اومده بود تمام تنهایی هام رو به دوش بکشه .. تو فکر این بودم بعد عید باشگاه رفتن رو هم شروع کنم ، دیگه اوضاع فرق میکرد باید برای دلخوشی خودمو سهراب هم که شده یه خودم برسم ..
خودم رو شستم و حله رو پوشیدم و اومدم بیرون از حموم .. سهراب هنوزم خواب بود .. از داخل کشو یه ست تاپ و شوارک ساتن مشکی برداشتم و بدون شورت و سوتین پوشیدم .. رفتم آشپزخونه تا صبحانه رو آماده کنم ، پای گاز مشغول املت درست کردن بودم ‌که سهراب از پشت بهم چسبید ..
اول صبح کیرش راست راست بود ، از روی شورتش میشد حس کرد ، پشت گردنم رو بوسید و گفت صبح بخیر ملکه ...
- صبح تو هم بخیر یکی یدونه من ..
میخواست همونجا پای گاز شلوارکم رو بکشه پایین که گفتم : سهراب عزیزم سیرمونی نداری ؟!!!
- سهراب : تا وقتی کس به این خوشگلی زیر دستم باشه نه !!
- من با قهقه زدن : پس تا از زیر دستت فرار نکرده برو دوش بگیر بیا صبحانه بخوریم ، (یکم باسنمو تکون دادم تو همون حالت که چسبیده بود بهم ) بدنت بوی عرق میده ...
سهراب یه بوس از گونه ام کرد و گفت : باشه عشقم هرچی شما بگی
سهراب رفت دوش بگیره ، میز صبحانه رو آماده کردم ، هرچی تو یخچال داشتیم رو اوردم ، یه ظرف عسل اوردم و توش مغز گردو و بادوم ریختم تا سهراب قوت بگیره ..
بعد یک ربع سهراب از حموم اومد بیرون . یه شلوارک کتون آبی و یه تی شرت ساده پوشیده بود ..
به به ببین خانوم سکسی خودم چی کرده ؟!! قبلا خبری از این همه تنوع نبوداااا ..
- من : با یه خنده و یه لحن نازک گفتم عزیزم قبلا فقط پسرم بودی الان شوهرمم شدی ، باید جون بگیری
اومد جلو و گفت الهی قوربون زن خوشگلم بشم و لباش رو گذاشت رو لبام ، زبونمو بردم تو دهنش و چرخوندم و خودم رو جدا کردم . اووومممم لبای خوشمزه مامان و دوست داری ؟؟؟
- سهراب : عاشقشم .. اصلا تا وقتی لبای خوشمزت هست صبحانه به چه درد میخوره
نشست روی صندلی و ازم خواست بشینم روی پاهاش
- من : عزیزم پاهات درد میگیره ، اینجوری راحت نیستی ! هر روز اگه بخوام بشینم پاهات درد نگیره این کیر خوشگلت که واسه من راست کردی کج میشه خخ
- سهراب : نه مامان ، بشین اینجوری حال میده ... تازه اگه کم بشه سفیدی بدنت رو ببینه دوباره مثل روز اول میشه
چشمام رو نازک کردم و گفتم امان از دست تو ، اروم نشستم روی پاهاش ، تو کسری از ثانیه برخورد کیرش با باسنم رو حس کردم ..
حس خیلی قشنگی داشتم ، سهراب لقمه میگرفت و یکی تو دهن من میزاشت و یکی تو دهن خودش ..
- من : سهراب لقمه هات بزرگه .. کوچیک تر بگیر ، تو دهنم جا نمیشه
- سهراب : لقمه باید بزرگ باشه تا عزیزم تا باسن قشنگت چاق تر بشه ..
خخخخخ خدا بگم چیکارت کنه بچه .. حتما میخوای چاقش کنی تا خودت استفاده کنی ؟!
- سهراب : پس چی ! همش ماله خودمه
سهراب قاشق عسل و مغز رو بهم داد و خوردم و بهش گفتم خودت چرا نمیخوری واسه تو درست کردم مثلا ، یه قاشق دیگه اورد بالا و گفت این و باید از تو دهن تو بخورم .. قاشق و اورد بالا و گذاشت تو دهنم و گفت نگه دار تو دهنت .. دهنم رو پره عسل و مغز کرد و لباش رو چسبوند رو لبام و از تو دهنم کشید تو دهن خودش .. وای که فکرش چجوری به این حرکت ها رسیده بود ..
اوووم اینجوری خوشمزه تره ...
صبحانه رو خوردیم و بلند شدم از روی پاهاش و لبام رو شستم که عسل تا روی چونه هام رسیده بود و داشت لوچ میشد .
من : سهراب پاشو برو لباسات رو جمع کن یه مسافرت دو روزه بریم شمال ، عید تموم شد دلم پوسید از بس جایی نرفتم
سهراب : واییی نه مامان ، من تازه بهت رسیدم .. مسافرت رو بزار واسه بعد
دیوونه شمال فرار نمیکنم که .. نترس این در اصل ماه عسله پسرک احمق خودم ‌.. اونجا بیشتر حال میده ..اینجا بمونیم باید یا مهمونی بریم یا مهمون بیاد خونمون .. الان همین امروز مریم میخواست بیاد که الان اس ام اس داده کاری پیش اومده ‌‌
سهراب بعد یک دقیقه فکر کردن گفت باشه ..ولی با چشماش اشاره کرد به کیرش و گفت فقط این و چیکار کنم قراره تا شمال همینجوری بمونه ؟!!
یه نگاهی بهش کردم و گفتم برو لباسات و جمع کن اول تا بعدش به داد این هم برسممم ...
سهراب یه لبخند از روی رضایت کرد و رفت اتاقش تا لباساش رو جمع نه ، منم رفتم سمت اتاق خودم و شروع کردم به جمع کردن لباس ها ، یکی دوتا لباس خواب سکسی قدیمی رو هم برداشتم ..
سهراب بعد بیست دقیقه اومد تو اتاقم و گفت من جمع کردم ، خم شده بودم داشتم ساکم رو جمع میکردم که از پشت پهلوهام رو گرفت و شلوارکم رو کشید پایین ..
- من : یعنی خوشم میاد دیگه باید فقط جلوت زره بپوشم از این به بعد
سهراب خندید و رو زانو نشست و سرش رو برد لاپاهام و شروع کردن خوردن کسم ...
آههه ... وایییییی
سهراب با ولع کسمو میخورد ، از داخل اتیش گرفته بودم ، بعدش با دستش کامل باسنمو باز کرد و شروع کرد به لیسیدن سوراخ کونممم .. با اینکه اینکارش حسابی منو به اوج میرسوند و میون ناله های بلند شدم گفتم سهراب منو خودمو خوب میشورم ولی کثیفه عزیزم اونجا رو ...
- سهراب : مزه بهشت میده ، این کون و واقعا نمیشه نخورد ..
زبونش رو با فشار روی سوراخم میکشید و روی سوراخم رو میبوسید ، اههه .. اووووممممم ....
وای مامان سوراخ کونت مثل برف سفیده وای که این کون کردن داره ..
- من : بیخود بیخودددد تا همین الان پلمب نگهش داشتم ، به بابات اجازه ندادم .. نگاه چپ کنه بهش ..
- سهراب :چه بهتر پس پلمپش و خودممم باز میکنم ولی به وقتش ..
- من : اوووففف .شتر در خواب بیند پنبه دانه ...
کسم حسابی خیس شده بود ، سهراب از جاش بلند شد و منم ایستادم .. برگشتم سمتش و یه لب طولانی ازش گرفتم ...
دراز کشیدم روی تخت تاپم رو با شلوارکم دراوردم و لخت دراز کشیدم ، سهراب هم لباساش رو دراورد و دستاش و ستون کرد کنارم و شروع کرد به لیس زدن زیر گردنم و آروم اومد سمت سینه هام ، نوک سینه راستم رو بین لباش گرفت صدای ناله هام بلند شده بود .. اهه ... اااااایییی ..کل بدنم گر گرفته بود
هم زمان با خوردن سینه هام با دستش سینه دیگم رو میمالید ..
اههه ... اوفففف ‌.. سهراب کبودش نکنی فقططط دو فردا دیگه استخری جایی برم آبروم میره
- سهراب : باید کبود بشه تا همه بفهمن این میلف سکسی یه بکن خوب داره بالا سرش ..
- من : قوربون پسر بکنم برم .. تو کبودش نکن من به همه میگم یه شوهر کیر کلفت تو خونه هر شب لنگامو میده بالا هههه
سهراب زد زیره خنده و دو سه تا بوسه روی شکمم زد و انگشت شصتش بالای کسم رو مالید .. از شدت شهوت لب پاینم و گاز میگرفتم و به خودم میپیچیدم ..
سهراب کیرش و روی کسم دو سه بار بالا پایین کرد ، دستش و انداخت زیر پاهام و اورد بالا و کم کم کیرش و فرو کرد تو کسم .. ووووو واییی .. سهراب تو چشام نگاه میکرد و تلمبه میزد ..
ایییییییی ... بکنننننن .... سهراب محکم بزننننن .. که الان فقط کیر میخوامممممم
سهراب پاهام و ول کرد و وزنش و انداخت روم و تلمبه هاش رو شدید کرد ، صدای برخورد بدنامون مثل شلاق تو اتاق پیچیده بود .. ناله هام بلند تر شده بود
جونننننننن .. دوست داریییییییییی ؟؟؟
- من : ااارهههههه .. دارمممم جر میخوردرمممم ..
سهراب یکی دو دقیقه تلمبه زد و کیرش و کشید بیرون ، ازم خواست روی کیرش اسکات بزنم ، جاش رو باهام عوض کرد و دراز کشید ..
اروم اومد وسطش و کیرش و با کسم تنظیم کردم و نشستم روش ، جوری که صورتم طرف خودش بود .. سهراب دستش و گذاشت روی سینه هام و من شروع کردم به اسکات زدن روی کیرششش .
اوههههه ... اهههههه ... قوربون کیر کلفتت بشممم ..
سهراب از شدت لذت نفس نفس میزد ، و گفت الهی من قوربون کس تنگ تو بشم ..
- من : اوخخخخ .. ماله خودته عزیزم ..
سهراب از کمرم گرفت و منو به خودش چسبوند و خودش زیرم شروع کرد به تلمبه زدن ... بعد یک دقیقه تلمبه محکم زدن بدنم شروع کرد به لرزیدن و جیغ کشیدم و ارضا شدمممم ...
اااااهههههه .. سهراب به تلمبه زدن ادامه داد و بعد دو سه دقیقه ، گفت مامان میتونم تو دهنت بریزمممم .. ؟
- من : اره عشقققمممم .. درش بیار ..
کیرشو کشید بیرون و سریع روی تخت ایستاد و منم نشستم سرجام ، کیروو گذاشت روی لبم و من از کلاهک شروع کردم به میکیدنش با اولین تاچ آب کیرش با فشار توی دهنم خالی شد .. دهنم و باز کردم و آب کیرش و نشون دادم و بعدش قورت دادم .. و گفتم اووووووومممممم ...
سهراب حسابی عشق کرد با اینکارم ... وای عالییییی بودددددد عین این پورن استارااااا شدییییی ... و لباش و غنچه کرد و لبم رو بوسید
من واسه تو همیشه پورن استارم عشقمممم ..

سهراب بلند شد و با دستمال کیرش و تمیز کرد ،از فشار خستگی روی تخت دراز کشیدم بهش گفتم لباسات و بپوش عشقم و برو ماشین و ببر روغنش و عوض کن تا برگردی من دوباره یه دوش بگیرم اماده بشم که سریع راه بیوفتیم ..

وای اخه نمیشه ازت دل کند ..
برو سهراب ... برو که شب زود برسیم تا صبح یه دل سیر میتونی بکنی منووو ..
- سهراب : خیلی دوست دارم
منم همینطورررررر

* *
خوشحالم که خوشتون اومده ، سعی میکنم زود به زود اپدیت کنم داستان رو ولی با داشتن یه بچه کوچیک یکم سخته ، این قسمت هایی هم که منتشر میشه از قبل اماده کردم و الان یکم کاملترش میکنم فقط
     
  
مرد

 
Mafghod

بسیار زیبا و عالی
     
  
مرد

 
Mafghod
عالی بود خیلی خوب نوشتی
     
  
زن

 
مرسی دوستان
دو قسمت دیگه هم تقریبا آمادست که تو همین روزا منتشر میشه
     
  
مرد

 
سلام دوستان
ببخشید من این هفته خیلی سرم شلوغ بود و وقت نکردم داستان بنویسم. از طرفی داستان محافظ خیلی طولانیه به عنوان یه تک قسمتی و دوست ندارم سریالی بشه که الآن مثلا 60 درصدش رو که نوشتم بزارم بقیش یه روز دیگه و میخوام همش یه جا بزارم. واسه همین سعی میکنم تا هفته دیگه کاملش کنم.
اینم بگم صرفا سکس مامان و پسر نیست و سکسای دیگه از محارمم داره.

در ضمن Mafghod عزیز من داستان شما رو خوندم. عالی بود و امیدوارم پر قدرت ادامه بدی.
     
  ویرایش شده توسط: SH_F   
زن

 
SH_F
مرسی ممنون از شما ..
منم داستان های شما رو اکثرا دنبال کردم عالی بودن .. 🤩
     
  
زن

 
محبوبه ۴

زندگی را ورق بزن
هر فصلش را خوب بخوان
با بهار برقص
با تابستان بچرخ
در پاییزش عاشقانه قدم بزن
با زمستانش بنشین و
چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش
زندگی را باید زندگی کرد، آن طور که دلت می‌ گوید
مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری

عجب عیدی بود ، مسافرت دو روزمون تبدیل شد به سه چهار روز ، خیلی خیلی شمال بهمون خوش گذشت ، روزا تا عصر مشغول گردش بودیم و شبا هم روی تخت ، تا صبح حسابی از خجالت همدیگه در میومدیم .
زندگیم انگار رنگ و بوی دیگه ای گرفته بود ، بعد عید دوباره مشغول بیمارستان و مطب بودم ولی کل روز رو به عشق کنار سهراب بودن لحظه شماری میکردم و وقتی میرسیدم خونه از پیشش تکون نمیخوردم . سهرابم دیگه خیلی کم پیش میومد بره بیرون بعد از مدرسه از خونه تکون نمیخورد . امسال سال آخرش بود و فقط دنبال این بود که زودتر تموم بشه و یه مدت استراحت کنه .
- مامان جون بریم امشب شام بیرون و یه قلیون بعدش بزنیم ؟
- بریم سهراب ، فقط من رژیمم زیاد نمیتونم بخورم !
- مامان یه شبه دیگه .. امشب رژیم تعطیل ، از اون گذشته امشب شب جمعست تا صبح تموم کالری های اضافه ت رو رو تخت میسوزونم خخ
از روی مبل بلند شدم و دستی به بدنم کشیدم و گفتم چیکار کنم هرچی شوهر عزیزم بگه ..
رفتم آرایش کردم ، خواستم لباس بپوشم که سهراب اومد داخل و گفت امشب به سلیقه خودم لباس میپوشی عزیزم ..
با لبخند نگاهش کردم و گفتم باشه گلم بگووو
یه بادی مشکی داشتی ؟ اونو بپوش و ساپورت ،روش هم مانتو جلو باز لنینی که خریدیم هفته پیش ..
- من : سهرابببب ؟؟؟؟!!! اینجوری همه بدنم معلومه کههههه .....
- دیگه رو حرفم حرف نزن .. معلوم باشه ...
- من : سهراب همه میبینن زشته ...
باید همه ببینن مامان ! خجالت نداره که همه حسودی میکنن بهت ..
- من : بابا هرکی ببینه اینجوری منو چی فکر میکنن وقتی میبینن همچین لباسی رو کنارت پوشیدم ؟!
- کس خارشون .. بزا هرچی میخوان بگن ، اصلا دوست دارم چش ملت در بیاد از کاسه و بفهمن زن به این کوصی رو من میکنمممممممم .. بدن به این خوشگلی باید دیده بشه
تو فکر رفتم ، همیشه زیاد تو قید و بند این داستانا نبودم ، ولی اینجوری احساس خجالت انگار بهم دست میداد ..
- سهراب : مامان ؟؟!! به چی فکر میکنی !! بپوش دیگه عشق من ..
- من : از دست توو... نمیدونم تو مغزت چی میگذره
اومد جلو یه بوسه از روی لبام زد و گفت : زن زیبایی مثل تو باید دیده باشه مامان ..
سهراب رفت خودش آماده شد و بعد ده دقیقه اومد دم اتاق ، واووو عالی شدییییی ... بغلم کرد و از پیشونی بوسید و گفت معرکه ای ... بهترینممم ..
تو آیننه خودم رو نگاه کردم ، تمام برجستگی های بدنم از زیر لباس معلوم بود ، خودمم خوشم اومد الان که نگاه میکنم ..
رفتیم پارکینگ ، کلید ماشین رو دادم به سهراب و اون نشست پشت فرمون ، تازه هشت نه ماهی میشد که گواهینامه گرفته بود و دست فرمونش بد نبود ، کم کم تو فکر این بودم واسه تولدش ماشین بخرمم ..
خلاصه بعد از نیم ساعت رانندگی حدود ساعتای نه و نیم شب رسیدیم رستوران ، خیلی شلوغ بود ، با وارد شدنمون سنگینی نگاه های مردم رو روی خودم احساس میکردم ‌..
رفتیم روی تخت نشستیم و غذا سفارش دادیم و آوردن ..
- من : سهراب خدا بگم چیکارت کنه ، همه دارن ما رو نگاه میکنن
- سهراب : خب این که چیز خوبیه ! میخوام بهت ثابت بشه وقتی میگم سکسی هستی باورت بشه .. الان همه اینا به من حسودیشون میشه که همچین زن سکسی کنارمه خخخخ
- من : دیوونه اییی به خدااا..

غذا رو خوردیم و بعدش سفارش سرویس قلیون دادیم و برامون بعد ده دقیقه آوردن ، من پاهام رو روی تخت دراز کرده بودم و سهراب هم اومد درست بغلم نشست و دستش و انداخت روی شونه هام و اروم طوری که ضایع نباشه میمالید شونه هام رو و مشغول چاقیدن قلیون شد ..
تخت روبرویی که با فاصله زیادی هم از ما بود یه مرده کنار خانوادش داشت منو دید میزد و مدام چشمم سمت وسط پاهام بود انگار ..
پاهام رو یه جوری روهم گذاشتم که وسطش معلوم نشه ، چون ساپورتی که پوشیده بودم اتقدر تنگ بود که برجستگی های کسم رو نشون میداد ..
سهراب حسابی شیطنتش گل کرده بود و گفت چیه کس عشقم باد کرده زده بیرون داری میپوشونیش !؟
- من : مرض .. خخخ انقدر شونه هام رو میمالونی حشری شدم دیگه
- سهراب : جون ..
- من : کوفت ..
- سهراب : مامان تاحالا از فیتیش هات بهم واضح نگفتی ؟!
راجب فیتیش از سهراب یاد گرفتم یعنی چی ! اکثر وقت ها شب قبل سکس با تلویزیون سهراب وصل میشه به پورن هاب و فیلم میزاره ، به قول خودش میگه کلاس اموزشیه این فیلم ها ..
- من : چی دردی ازت درمون میکنه بدونی اخه دیونه ؟!
- سهراب : بابا سواله دیگه شاید در توانم بود انجام دادم خخ
- من : هههه .. بابا اخه من نمیدونم تو این مغز خراب تو چی میگذره ..
- سهراب : حالا هی بپیچون ! اصلا میخوای من حدس بزنم ؟!
- من : بگو ببینم ..
ولی مامان اگه درست گفتم به عشقمدن قسم مدیونی حاشا کنی .. ! گفتم تو حالا بگو ... قلیون رو داد دستم و گفت : از اونجایی که همیشه تو سکس وقتی اسپنک میزنم یا محکم میکنم دیوونه میشی معلومه یکی از فیتیش هات سکس خشنه که خودم عاشقششم ..
با خنده سرم رو تکون دادم و گفتم اووم ، عاشق سکس خشنممم .. سهراب گفت یسسس .. میدونستم .. دومی هم فکر کنم از تریسام Fmm بدت نمیاد ..
گفتم : اونوقت از کجا فهمیدی ؟! اصلا متوجه نمیشم اف امم چی هست !!
سهراب : خخخ یعنی تریسام با دوتا مرد .. البته حس ششمم میگه ..
تو فکر رفتم ، نمیخوام بگم تاحالا بهش فکر نکردم ، برعکس یه مدت تو مخم رفته بود ولی همیشه در حد یه فکر و یه فانتزی ته مغزم داشتمش ..
- من : حس ششمت خیلی گوه خورده خخ .. هیچ ایده ای ندارم راجبش
- سهراب : نه دیگه قرار شد حاشا نکنی ! هیچ ایده ای نداری یعنی بدتم نمیاد ، ( باخنده ) من آدم اوپن مایندی هستم !!
- من : پسر اوپن مایند من .. نمیدونم واقعا تو فیلم ها که بد بنظر نمیرسه

خلاصه حرفامون ادامه داشت و تا به خودمون اومدیم دیدیم ساعت یازده شبه ، سریع راه افتادیم به سمت خونه .. با حرفایی که زده بودیم حسابی حشری شده بودم .. سهراب کنار یه اب میوه بستنی فروشی نگه داشت . چی میخوری مامان ؟!!
- من جا ندارم اصلا سهراببب ! تو مگه هنوز میل داری ؟!
- اره بابا .. من یه ویتامینه لیوانی میزنم .. تو هم چیزی بخور عشقم تا صبح قراره لنگات بالا باشه ..

- من : خخخخخ .... فقط تو فکر اینی که بکنی .. والا نمیدونم به کی رفتی !! نه تو بخور تقویت بشی من اکیم ..
سهراب رفت یه ویتامینه خورد و واسه من یه اب میوه خرید ، بعد خوردنش ، سهراب ازم خواست چشمام رو ببندم و من گفتم سهراب کاری نکنی اینجااا هاااا زشته تووخیابون ‌‌ ..
نه مامان تو ببند چشماتووووو ..
چشمام رو بستم بعد یک دقیقه ازم خواست باز کنم ..
وایییییی سهرابببب ... با اینکه اصلا انتظار نداشتم ولی سهراب یه جعبه جواهر و باز کرد که توش دوتا حلقه بود .‌‌.. چشام از تعجب و خوشحالی باز شده بود
سهراب خیلیییی خوشگلههههه ولی این گرونههههه از کجا اوردی ؟
- تو سپردم داشتم ... دستت رو بیار جلووو
( سهراب با جمع کردن پولاش و یه مقدار سپرده ای که باباش ریخته بود تو حسابش قبل فوت کردن میخواست واسه خودش ماشین بخره هرچند خبر نداشت خودم قراره بگیرم واسش .. )
حلقه ازدواجم بعد این همه سال زندگی هنوز تو دستم بود ، سهراب گفت مامان از این به بعد اینو بنداز و با دراوردن اون حلقه ، حلقه ای که خودش خریده بود رو انداخت و حلقه ازدواج خودم رو هم گذاشت تو جعبه و گفت اینو هم دیگه یادگاری بزار کنار .. بعد دست خودش رو اورد جلو تا جفتش رو بندازم تو دستش ‌.

یه لحظه انگار گیج شده بودم ، هم خوشحال بودم از اینکه سوپرایزم کرده هم ...
- سهراب تو باید حلقه ازدواج خودتو بندازی بعدا عزیزممم ، من همیشه اینجوری نیستم ، تو باید بچه دار بشی بعد هااا
- مامان من بمیرمم هم زن نمیگیرممم .. زن من توییی ، به خدا همین جا و همین ساعت بهت قول میدم تا روز آخر مرگم کنارتمممم .. من بچه دوست ندارم ..
اشک‌تو چشمام جمع شده بود ، نمیدونستم چی باید بگم ، از شروع شدن اتفاقات بینمون همیشه فکر میکردم زود خسته میشه و یه هوس زودگذره و خودش تموم میکنه این رابطه رو ولی هیچجوره به اینکه اینجوری بشه فکر نمیکردم ..
- گریه نکن توروخدا من عاشقتممممممم .. نه قراره ازت دل بکنم نه چیزه دیگه ای .. فقط فرق من با یه شوهر اینه که تو شناسنامت به عنوان فرزندم .. ولی قول میدم کنارم بهترین روزای عمرتو تجربه کنی مامان ،
ببین دستم خشک شد نمیخوای بندازی تو دستم ؟؟
اشکام رو پاک کردم و حلقه رو دستش انداختم ، ایندفعه خودم صورتمو بردم جلو بدون ترس از اینکه تو خیابون و مردم از بیرون میبینن ، لبام رو روی لباش گذاشتم و لباش رو بوسیدمممم ..
- من : خیلی دوست دارم منمممممم ..
سهراب ماشین و روشن کرد و رفتیم سمت خونه ، خیلی حس خوبی داشتم همش تو ذهنم دنبال این بودم که منم یجوری سهراب رو سوپرایز کنم ...
بالاخره تصمیم گرفتم ، امشب باید خوشحالش میکردم ، سهراب عاشق سکس از پشت بود چی بهتر از این ..
هرجور شده تحمل میکنم ..
- چیه ساکتی عزیزم ؟!!
- من : ساکت نیستم دارم فکر میکنم ..
- سهراب : به چی ؟!
- با عشوه و حالت ناز گفتم به اینکه امشب بزارم به آرزوی بزرگت برسی !
سهراب برگشت و با حالت ذوق منو نگاه میکرد ! یعنیییی ؟؟؟!!
جلوتو نگاه کن سهراب .. اره امشب میخوام بزارم از آکبندی در بیاد ، بالاخره باید از خجالتت در بیاممممم ..
سهراب از خوشحالب زیاد جیغ میکشید تو ماشینن ، واییییی دوست دارم داد بزنممممم دوست دارممممم
رسیدیم دم پارکینگ ، سهراب فقط عجله نداشته باش من اول باید برم سرویس معده ام رو خالی کنم و برم حموم یکم کار دارم .. باشه عشقم چشم .. پس پیاده شو تو من ماشین رو ببرم بنزین بزنم خالیه باکش ..
( سهراب )
به به بالاخره امشب قراره کونش رو فتح کنم ، خیلی خوشحال بودم ، رفتم ماشین رو بنزنین بزنم ، تو صف پمپ بنزنین یهو یادم اومد چند وقت پیش یه قرص تاخییری و سیخ کننده گرفته بودم ، از کیفم دراوردم و انداختم بالا ، خداروشکر تو ماشین آب بود یکم خوردم تا قرص حسابی بره پایین .. بعد بنزین زدن کنار یه دکه ایستادم و یه دو سیگار خریدم ..
سیگاری نبودم ولی گهگاهیی تفریحی میکشیدم الانم واسه اینکه قرصه زودتر جواب بده میخواستم بکشم .
پنج دقیقه ای کنار ماشین تکیه دادم و کون به کون دو نخ و کشیدم .. چند دقیقه ای همونجا ایستادم .. سرم داغ شده بود ، تو این قرصه علاوه بر ترا سیلدنافیل هم داشت که باعث شده بود کیرم سنگ سنگ بشه ..
یکم تو ماشین نشستمو اینستاگرامم رو چک کردم ..
ساعت مثل برق میگدشت نزدیک یک شب شده بود ، با زنگ مامان به خودم اومدم .. الوووو کجاییی سهراب ؟؟!! به بنزین رفتی بزنی ؟
- میام مامان یکم چرخیدم تا تو اکی بشی
من آماده ام پاشو بیا ، ده دقیقه ای رسیدم خونه ، ماشین رو پارک کردم و رفتم بالا ، ضربان قلبم رفته بود بالا .. کلید رو گذاشتم روی میز و رفتم سمت اتاق خواب ..
مامان یه ست شرت و سوتین فانتزی قرمز پوشیده بود و نشسته بود کنار تخت ، ای جان خانوم خوشگل خودمممم .. ببین چه کرده
مامان از جاش بلند شد و اومد بغلم و با لحن سکس گفت : واسه شازده پسرم هرکاری کنم کمه
مامان اگه فکر میکنی سختته یا خوشت نمیاد بیخیالش بشم
اومد جلوتر و بغلم کرد گفت : نه عشقم امشب تا صبح در اختیار خودته .. باید با کیر کلفتت پرش کنی
صورتم رو بردم سمتش و لبام رو گذاشتم روی لباش ، مثل وحشی ها شروع کردم به خوردن لباش ، دستام رو گذاشتم از کنارش روی کونش و سفت میگرفتم و میدادم بالا .. بعد یک دقیقه خوردن لباش با یه دستم شروع کردم کمربندم رو باز کردن .
نشست روی زمین و با دستش کیرمو گرفت و گذاشت تو دهنش و اروم مشغول ساک زدن شد انقدر حشری بودم که منم سرش رو به سمت بدنم فشار میدادم و هر از چندگاهی عوق میزد .. کیرمو کشید بیرون و شروع کرد به لیسیدن تخمام و اومد بالا .. و دوباره کیرمو گذاشت تو دهنش .. نفس نفس میزدم ،
کیرم حسابی خیس خیس شده بود ، از دهنش کشیدم بیرون ، دستش رو گرفتم و بلندش کردم از جاش و بردمش روی تخت ، اروم از گردنش شروع کردم به خوردن و اومدم پایین . سینه هاش رو سه چهار دقیقه ای خوردم .. مامان رو سینه ها خیلی خیلی حساس بود و ناله هاش بلند شده بود و سرم رو به سینه هاش فشار میداد .
سرم رو اوردم بالا و تو چشاش نگاه کردم و دستم رو بردم سمت کسش و اروم شروع کردم به مالیدن و گفتم چی میشد سینه هات الان پر شیر میشد ؟!
- مامان : هیچی اونوقت باید قبلش بابا میشدی !!
اوفففف .. مامان من واقعا بچه دوست ندارم ولی اینکه یه روزی بتونم شکمت رو بالا بیارم بهم حس خوبی میده !
- مامان : خدا مرگم بده دیگه هیچی آبرو نمیمونه واسم .. همین الانش هر وقت میریزی توم با اینکه قرص میخورم کلی استرس میکشم ..
- من : استرس نداره که عزیزم .. من اینجام هر اتفاقی بیوفته درستش میکنیم باهم ..
خودمو کشیدم بالا و از لباش یه بوسه گرفتم و گفتم مامان همه جوره من کنارتم ..
- مامان : مرسی عزیزممم ..
رفتم پایین و سرم رو بردم بین پاهاش و شورتش و دراوردم ، کسش خیس شده بود ، گفتم یعنی خوشم میاد همیشه خیسه ها ؟؟
- مامان : وقتی یه مرد کیر کلفت کنارت باشه معلومه که خیس میشه .. با حالت خنده ادامه داد امشب از اونجایی که قراره تونل جدید افتتاح کنی پس باید حسابی از خجالت این با زبونت در بیای
ای جانننننن . چشممممممم .. الان کس خوشگلتو میخورمممم
با زبونم شروع کردم به لیسیدن کسش ، مامان ناله هاش بلند شده بود ، اهههه جونننن بخوررررر .. زبونم و کامل داخل واژنش میبردم ، واییییییییی مردممممم .. با دستش سرم رو روی کسش فشار میداد .. با رسیدن به چوچولش سرعت زبون زدنم رو بیشتر کردمممم ... ارررررهههههههه ...
پاهاش روی شونه هام بود و من با ولع داشتم میخوردم واسش ، چند دقیقه ای گذشت که احساس کردم بدنش شل و سفت میشه و میلرزه ... با دستش سرم رو محکم تر فشار داد رو کسش و ارضا شد ...
اههههههه ..... وایییییییییییی ..... صورت مامان سرخ شده بود
داخل اتاق احساس گرما داشتن ، کنترل کولر گازی اتاق رو برداشتم و روشنش کردمممم ...
رفتم روی تخت و کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم تا
یکم نفسش بالا بیاد .. سینه هاش رو اردم میمالیدم و گردنش رو میبوسیدم ..
- مامان : خواستی شروع کنی من آماده امممممااا ..
- من : مامان مطمنی ؟؟؟!!اگه پشیمون شدیییی من حرفی ندارمممااا
- مامان : نه نه .. میخوامممم ... سهراب حتی اگه دردممم بگیره باید امشب کل کیرتو جا کنیییییی ..
- من : اخه من درد کشیدنت رو نمیتونم ببینممم ..
- مامان : قوربونت برم من .. امشب من جنده خودتم . پرده ام رو بابات زد .. کونمممم رو خودت باید باز کنی. ...
با حرفش حسابی حشری تر شدم ، عشقم داگی بشین ..
چشممممم ...
یه بالشت گذاشتم زبر شکمش شروع کردم به لیسیدن سوراخ کونش ، با اینکه سن و سالی ازش گذشته بود ولی با بیلیچینگ هایی که کرده بود اصلا سوراخش تیره نبود .. برای اینکه تحریکش کنم همراه با لیسیدن کونش با دستم کسش هم میمالیدمممم ..
اههههههه ... اه ..
سرمو برم سمت دهنش و گفتم مامان تف کن تو دهنم .. مامان انگار هنگ کرده بود گفت واقعاا .. گفتم اره ..
دهنمو باز کردم و مامانم تو دهنم تف کرد ..
خیلی حس قشنگی بود ، قورتش دادم گفتم میخواستم با تف خودت سوراختو خیس کنم ولی خوشمزه بود خودم خوردممم ..
یه لبخند زد و گفت نوش جونتتتت پسس
رفتم دوباره پشتش و یکم اب دهنم رو ریختم روی سوراخش و شروع کردم با شصتم ماساژ دادن ..
بعد یک دقیقه اروم یکی از انگشتام رو فرو کردم توی کونش و چند لحظه نگهش داشتم و بعد کم کم توی سوراخش میچرخندممم .. انگشتم و دراوردم دوباره با زبونم لیسیدممم و زبونمو تو سوراخش میکردم ..
اوفففف ... ایندفعه دوتا از انگشتام رو اروم تو کونش کردم .. یه جیغ اروم کشید و خودش و جمع کرد ..
ارومممم باش یکم شل کنننن .. یه نفس کشید و من کم کم انگشاتم رو مثل تلمبه زدن جلو عقب میکردم ...
انگار خودش هم حشری شده بود و میون ناله هاش میگفت .. سهراب بکنننن... بکنننننن جندتوووووو .. .
انگشاتم رو دراوردم و سریع از کنار میز آرایش کرم برداشتم و روی سوراخش مالیدمممم ...
- از امروز کونیییی خودم میشییییی خانوم دکتررر
- اااااااررررههههههه ... بکنننننننن سهرابب
کیرم و روی سوراخش گذاشتم و یکم تکون دادم ..

(( محبوبه ))

کیرش روی سوراخ کونم بود ، استرس داشتم ، اروم‌شروع کرد به فشار دادن ، با اولین فشار از شدت درد لبم دو گاز گرفتم و با دستم تخت رو چنگ زدم ..
کلاهکش داخل رفته بود ، از درد داشتم تو خودم میپیچیدمممم .. دستش رو روی باسنم گذاشت و اروم نوازشم کرد ، از شدت درد قفل شده بودم .. اخخخ وایییی ...
قوربونت برم من میخوایییی در بیارممم مامان ؟؟
نه نه .. نگه دار فقط یکم ..
سهراب : اوف که طلاسسسسس ... واییی
چند ثانیه ای نگه داشت و دوباره شروع کرد فشار دادن ، سهراب کم کم نصف کیرش و داخل کونم کرده بود ، از شدت درد و سوزش داشتم مچاله میشدم ..
اخخخخخ ... واییی ... اههههه ...
اروم شروع کرد به عقب جلو کردن ، سهراب انگار روی ابرا بود ، اوفففففففف لامصب انقدر تنگه که کیرممم داره میشکنه ..
از شدت درد اشک تو چشمام جمع شده بود ولی نمیخواستم سهراب متوجه بشه سعی کردم متوجه نشه .. سهراب کم کم تلمبه هاش رو تند تر کرده بود ، برخورد کیرش با روده هام رو انگار متوجه میشدم ..
هرچی میگذشت از شدت دردم کمتر شده بود و کم کم میشد لذت برد ..
اههه ... ارهههه .. بکن عشقممممم
دوست داشتی یه کیر دیگه هم بود الان به داد کست میرسیددد ؟؟
اول جواب ندادم ولی دوباره پرسیدددد ..
ارهعهههه ...
- سهراب : زن سکسی مثل تو رو باید با چندتا کیر گاییددد تا سیر بشییی
اهههه .. تا وقتی کیر کلفت خودت هست من سیر سیر میشمممم
سهراب کیرشو کشید بیرون و دوباره شروع کرد به فرو کردن با کشیدن بیرون و فرو کردن ناخداگاه از کون گوزیدم ولی واقعا دست خودم نبودددد..
اههه .. سهراب ببخشید دست خودم نیست
خشگلم اولا این عادیه دوما تو برینی هم من دوست دارممم .. همه چیز تو خوردن داره
نگو اینجوریییی ..
واقعیت همینه عزیزم .. چقدر این سوراخ کونت تمیزه اخه .. قوربونت بشم نمیدونی چقدر قشنگه وقتی سوراخت چسببده به دور کیرمممممم
سهراب خیلی حشری شده بود یه اسپنک زد روی باسنم و خیلی تند تلمبه میزد ، انگار کونم داشت جا باز میکرد
اوه .. الان کون خوشگلتو پر آب میکنم عشقممم ..
روده هات باید پر آب کیر بشه ...
بریز سهرابب .. میخوام آب کل کمرتو تو کونم خالی کنی .. اههههه اخخخخخخ ...
دو سه تا تلمبه محکم زد ، کیرش رو تا آخر تو کونم جا داد ، نفسم بند اومده بود آبش با فشار تو کونم خالی کرد ‌‌‌ ، گرمای آب کیرش کاملا قابل احساس بود
اخخخخخخخ .. اومدددد ..

یه نفس عمیق کشیدم ، با خوابیدن کیرش تو کونم انگار راه نفسم باز شد ...
وای مامان عالی بودی ...
ه . ه .. هه ‌‌‌.. ( نفس های عمیق ) تو هم عالی بودی پسر کیر کلفت خودممم ..
کیرشو از تو کونم کشید بیرون ، احساس سوزش شدید میکردم ، بعد کشیدن کیرش انگار سوراخم دچار اسپاسم شده بود خارج شدن آب کیرش رو حس میکردممم ‌‌ ..
آروم بلند شدم و نشستم ، پشتم حسابی درد میکرد ..
اون شب با سهراب تا صبح یکبار دیگه هم سکس کردیم ولی اینبار از جلو کرد تا زباد درد نکشم ..
جمعه رو تا لنگ ظهر خوابیدم و بعدش سهراب مثل پروانه دور سرم میچرخید و همه کارام رو انجام میداد.
جمعه بعد از ظهر رفتیم خونه داداشم و شام رو اونجا بودیم ..

نوشته : مفقوالاثر
     
  
صفحه  صفحه 139 از 149:  « پیشین  1  ...  138  139  140  ...  148  149  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA