انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 148 از 149:  « پیشین  1  ...  146  147  148  149  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
شایان کجایی داداش بیا با داستانات تخمامون ی کم خالی کن دلمون تنگ شده برات
     
  
مرد

 
داداش شایان جان اتفاقی برات افتاده یا دیگه دوست نداری برامون داستان بنویسی؟
توی تلگرام هم که اصلا قابل دسترسی نیستی مثل قدیم.
کاش یه خبری بدی از خودت
     
  
مرد

 
داش شایان خیلی وقت خبری ازت نیست امیدارم هر جا هستی سلامت باشی اگه اومدی ی خبر از خودت بده داستان هم ننوشتی فدا سرت فقط بگو حالت خوب.
     
  
↓ Advertisement ↓

 
شایان جان فکر نمیکردم اینقدر غیبتت طولانی بشه، امیدوارم مشکلی برات پیش نیومده باشه و هرکجا که هستی شاد و سالم باشی
     
  
مرد

 
دوستان کسی از شایان خبری داره؟ خیلی وقت که نیستش
     
  
زن

 
نیاز زن مطلقه خواهرزن

چند روزی بود که واژن ندا مشکل داشت و من از سکس محروم شده بودم بعد از خوردن دارو هاش بردمش دکتر زنان که مشخص شد مشکلش رفع نشده و ی مدت دیگه باید از پماد و قرص همزمان استفاده کنه و شاید تا چند ماه آینده هم نباید سکس از جلو داشته باشیم من از سکس مقعدی بدم میاد بنابراین تا اطلاع ثانوی سکس تعطیل بود البته در خلوت خودم دنبال راه حلهای مختلف بودم ولی نتیجه نداشت خواهر زنم بیتا که دو سال بود طلاق گرفته بود گاهی میومد و به زنم کمک میکرد یه روز عصر که خواب بودم با صدای ندا بیدار شدم سریع خودمو به آشپزخونه رسوندم لوله زیر سینک ترک برداشته بود و آب داشت می پاشید به سر و صورت بیتا. سریع فلکه آب رو بستم وقتی برگشتم دیدم سرتاپای بیتا خیس آب شده و لباس نازکش به تنش چسبیده نمیتونستم از بدن جوان و زیباش چشم بردارم بردمش تو اتاق تا لباسهاشو با لباسهای ندا عوض کنه ولی مات هیکل و استایل بدنش شده بودم که با صداش که گفت میشه؟؟؟ به خودم اومدم و یواش رفتم بیرون تا لباسهاشو عوض کنه زنگ زدم از آچاره بیان سه راهی رو عوض کنن بالا سر تعمیرکارها وایساده بودم ولی بدن کم نظیر بیتا جلوی چشمام بود و فکرش مات و مبهوتم کرده بود تعمیرکارها که رفتن رفتم تو اتاق تا لباس عوض کنم لباسهای خیس بیتا رو دیدم برشون داشتم و بیتا رو توی اونا تصور کردم برای چند لحظه چینهایی که وسط خشتکش بود و همه به یک نقطه ختم شده بودن نظرم رو جلب کرد اون نقطه کس بیتا رو نشون میداد کمی نگاه کردم مچاله ش کردم و انداختم تو لباس چرکها. فردا تعطیل بود و قرار بود بیتا شب هم بمونه لباسهاشو ریخت تو ماشین و اومد نشست تلویزیون روشن بود ولی بیتا بی اختیار به زمین خیره شده بود من هم داشتم اونو نگاه میکردم که ی لحظه نگاه هامون با هم تلاقی کردن و بعد از چند ثانیه هر دو به تلویزیون نگاه کردیم من چشمم به تلویزیون بود ولی در واقع بدن لخت بیتا جلوی چشمام بود سفید بدون چین و چروک، جوان و خوش استایل. ندا با خوردن قرصهاش به خواب عمیقی فرو رفته بود تی وی رو خاموش کردم و با اشاره سر بیتا رو به اتاق دعوت کردم آروم بهش گفتم اون اتاق سرده تو اینجا بخواب من میرم اون ور با دستپاچگی گفت نه نگاش کردم گفت نه همینجا بخواب با تعجب گفتم پیش هم؟ سرشو انداخت پایین و گفت از وقتی خیس شدم سردم شده اگه اشکالی نداره پیش هم بخوابیم تا گرممون بشه گفتم اگه از نظر تو اشکالی نداشته باشه... که با عجله گفت نه اتفاقا برا جفتمون خوبه. چراغها رو خاموش کردم گفت چراغ خوابو روشن نکن چیزی نگفتم و تو نور کم اتاق رفتیم روی تخت بیتا رو به دیوار و پشت بمن خوابید و گفت اگه میشه منو بغل کن تا گرم بشم با احتیاط کامل با کمی فاصله از پشت بغلش کردم چند لحظه بعد اومد عقب تر تو بغل من و منم کامل چسبیدم بهش بعد از چند لحظه لمس بدن بیتا باعث شد کیرم شق بشه یواش خواستم ازش فاصله بگیرم تا کیرمو حس نکنه که همونطور که میومد عقب گفت اشکال نداره قشنگ بچسب بهم و سفت بغلم کن سردمه. با تردید طبق خواسته ش عمل کردم کیر شق شده م اذیت میکرد که یکدفعه با دستش گرفت و گذاشت بیخ لاپاش ی جایی بین کس و کونش دیگه کیرم شروع کرد به نبض زدن گفت هه چه باحاله!!! گفتم چی؟ گفت نبض میزنه......این کارش چه معنی میده؟ راستش میگه خیلی تحریک شدم و میخوام ی حرکتی بزنم. خوب منتظر چیه؟ ینی بزنه؟ آره خوب فکر کنم خوشم بیاد. دیگه داشتم دیوونه میشدم ی کم فکر کردم که گفت منتظر چی هستی؟ منم با احتیاط پیژامه شو کشیدم پایین و بعد هم مال خودمو. یواش یواش کیرمو کردم بیخ رونش. گفت ی کم بالاتره ها!!! گفتم من از آنال خوشم نمیاد. کمی فکر کرد قمبلشو بیشتر کرد و سر کیرمو گذاشت لای کس خیسش و منتظر حرکت من موند من همیشه کس کردن از پشت رو دوست داشتم چون مزه کس و کون رو با هم میچشیدم ولی میخ شده بودم و تو شوک بودم که بیتا دوباره کیرمو گرفت و کلاهکشو کرد لای کصش من باز هم بی حرکت بودم گفت بیچاره ندا چی میکشه از دست تو بابا ی حرکتی بزن بفرستش تو. انگار تازه از خواب بیدار شده بودم با دستهام کمرشو گرفتم و بکن بکن و شروع کردم اول آروم بعد کم کم سرعتمو بیشتر کردم چه کس متفاوتی بود گوشتالو، نرم و آبدار، دقیقا همونی که دوست داشتم چند بار خودمو بلند کردم کمرمو گذاشتم رو کونش و با فشار بیشتر کردم تو کصش که هر دفعه با ناله ای خفیف، نفس نفس میزد و میگفت بکن دیگه دیوونه. مانورهای مختلف من عطشش رو بیشتر میکرد و قلبم داشت از سینم میزد بیرون. دیگه زمان از دستم در رفته بود فقط میدونم وقتی آبم میومد صدای نفسهام خیلی زیاد شده بود ضربانم بالا بود و گر گرفته بودم انگار تموم جونم داشت از سر کیرم میزد بیرون. خواستم بلند شم که بیتا گفت نرو همینجوری بخواب تا هردومون آروم بشیم.
     
  
مرد

 
Missasal
نوشته یک مجلوق
درسته اینجا خیلی وقته تار عنکبوت گرفته این چرندیات را دیگه ننویس
     
  ویرایش شده توسط: volen1   
مرد

 
volen1
با اینکه داستانش رو نخوندم ولی حرفتو تایید میکنم
     
  
زن

 
سلام دوستان.من بعد کلی داستان خوندن هنوز ی داستانی که واقعی باشه رو ندیدم.من خودم با خواهرم سکس داشتم اما نه به این روشی که عزیزان داستان نویس اینجا تشریح کردن.داستانشون حس واقعی بودن نمیدن.نمیشه که یهویی و بدون مقدمه قبلی خواهر یا یکی از فامیلاتو باهاش سکس داشته باشی،چون برام پیش اومده میگم.و حالا داستانی که خودم با خواهر کوچکتر از خودمو داشتمو براتون میگم.
داستانم یکم طولانیه ولی کاملا واقعیه.حتما خوشتون میاد و از لحاظ نگارش گیج نمیشن خیالتون راحت.
داستانم به ۷ سال پیش برمیگرده که من ۲۱ سالم بود و خواهرم که ۴ سال ازم کوچیکتر بود یعنی ۱۷ سال ،البته شروع سکس واقعی و آنال سکسو میگم،همین که میگم بی مقدمه نمیشه سکس کردو میخوام بگم،در واقع من ی شخصیت درون گرا دارم طوری که از بچگی به ظاهر از کارا زشت و بی ادبی بدم میومد،طوری که هیچ کسی نمیتونست تو مدرسه یا بیرون دستمالی یا حتی انگشتم کنه،همه ازم میترسیدن و هر وقتم از دوستام میدیدم به ناظم یا معلم کلاس میگفتم،ولی از درون میسوختم همش میخواستم کیرمو تو ی سوراخی بکنمو خودمو یه جوری خالی کنم.وقتی که حدودا ۱۵ ساله شدم با خواهر کوچیکم به بهانه بازی کردن خودمو بهش نزدیک میکردم پاهاشو می انداختم دور کمرمو کیرمو از شلوار میچسبوندم به کس و کونش،درسته کاری از پیش نمی بردم ولی یکم منو آروم میکرد و بعدش میرفتم خودم ارضا میکردم،روز ها به همین منوال گذشت تا ی روزی ی فکری به ذهنم زد،بهش گفتم با هم دکتر بازی کنیم تا اینجوری بتونم لختش کنم کیرمو بدون شلوار بهش بمالونم،بردمش تو اتاقو شلوارشو یکم کشیدم پایین ی خودکارم برداشتم گفتم ک آمپوله و ازین چیزا.راستشو بگم من تا اون موقع نمیدونستم کس سوراخ داره وقتی شلوارشو کشیدم پایین دیدم دوتا سوراخه،بهش گفتم این سوراخ چیه گفتش ک مال کسه دیگه،شوکه شدم باز پاهاشو دور کمرم انداختمو برا اولین بار به بهانه بازی کردن کیرمو آروم درارودمو گذاشتم رو کسش،خواهرم ک کیرمو دید شوکه شدو خیلی خوشش اومد اصلا انتظارشو نداشتم که واکنشش این باشه.وقتی رضایتشو دیدم شروع کردم کیرمو مالوندن رو کسش.ی کس نسبتا سفید و البته بی مو تا ارضا شدمو خودم زودی جمع کردم.اون موقع هنوز ازم آب نمیومد.باز ی چن روزی گذشت که آبجیم کیرم تو فکرش بوده،آخه بنده خدا تا اون لحظه کیر ندیده بود ،هر جا میتونست به کیرم دست میزد حتی چن بار جلو مامانم دست انداخت و کم بود لو برم،از اونروز به بعد هروقت خونمون تنها میشدیم بلافاصله کیرو کسو میمالوندیم بهم و اینجوری حال میکردیم تا وقتی که ی بار خواهرم بهم گفت که کسشو براش بخورم،من نمیدونستم باید چیکار کنم ولی با خودم گفتم یه امتحانی بکنم،اون دراز کشید و پاهاشو باز کرد کس بی موش از هم باز شد و قرمزی کسش زد بیرن منم دهنمو گذاشتم روکسشو زبونمو دو سه بار کشیدم بالا و پایین،حالم بهم میخورد مخصوصا وقتیکه به سوراخش نزدیک میشدم ی گرما و بوی خاص بدی داشت بعد یکم خوردن دیگه نتونستم، بهش گفتم ک نمیتونم ولی اون التماسم میکردم که بخورم ولی واقعا نمیتونستم.خواهرم دید ک دارم میرم بهم گفت باشه حداقل بیا کیرتو بکن تو کسو کونم،اینم بگم بعد دیدن کس و فهمیدن اینکه سوراخ داره متوجه شدم که نباید تو سوراخ کسش بکنم چون اون موقع عروسیا یکی پشت در میموندو پارچه خونیو از داماد می گرفت با دیدن سوراخ کس فهمیده بودم که قضیه از چ قراره نباید بهش دست بزنمو اینکه فک میکردم اگه کسشو بکنم اینجوری حاملش میکنم.پس کسشو ول کردم.گفتم باشه میکنم تو کونت اونم که از خداش بود گفت باشه.کیرم گذاشتم رو سوراخ کونش هرچی فشار دادم افاقه نکرد که نکرد.اینقدر کیرمو سفت میکردمو زور میدادم تا بره تو کونش نمیرفت که نمیرفت تا ارضا میشدمو دیگه نمیتونستم ادامه بدم اونروز نشد بکنم تو کونش و بعد اونم شاید ۱۰ باری انجامش دادیم ولی نمیشد باور کنید نمیرفت تو کونش.بعد کم کم از همدیگه سرد شدیم و دیگه یهو بیخیال همدیگه شدیم تا ۲ سال بعد.دیگه ازم آب میومد.تو مغازه نشسته بودم ک یهو اون خاطرات اومدن تو ذهنم از قضا تنها بودم و بعد ی نیم ساعتی خواهرم که ۱۳ سالش شده بود و منم ۱۷ سال اومد تو مغازه،من استرس داشتم و نمیتونستم چجوری باز باهاش رابطه داشته باشم،دلمو به دریا زدمو رفتم پشت ویترین صداش زدم اونم اومد،کیرم ک از قبل شق شده بود و در اوردم نشونش دادم اول نمیخواست نگا کنه ولی تو دلش ی چیز دیگه میخواست همش با گوشه چشمش نگا میکردو منم داشتم جق میزدم بهم میگفت نکن الان یکی میاد و عیبه ولی من بهش میگفتم ببین چی دارم دوسش نداریو این چیزا بعد ۵ دقیقه آبم اومد وقتی آبمو دید حالت تهوع گرفت و رفت بیرون و ماجرا باز شروع شد.کم کم باز شروع کردم به دستمالیشو انگشت کردن ولی اون دیگه دم به تله نمیداد و از طرفی دلش میخواست که باهام باشه،من ک اینو میدونستم به بهانه ها مختلفی ازش رابطه میخواستم،مثلا ی بار بهش پول میدادم ی بار بهش بازی کامپیوتری gti میدادم براش بستنیو ازینجور چیزا ولی دیگه روال عوض شده بود،اینبار میخواستم هر طور شده از کون بکنمش،اولاش همون کار قبلی شلوارشو درمیاوردمو کیرمو رو کسش سر میدادم،البته چیزایی یاد گرفته بودم از تلوزیون ماهواره شبکه هاستلر تی وی روسیه،اطلاعاتم رفته بود بالا،تف میزدم به کیرم که خوب سر بخوره رو کس بی موش که تازه میخواست مو بیاره،ولی اون بدش میومد و میگفت کسم خودش آب داره یکم بمالی آبم میاد ولی من کار خودمو میکردم.بعد ی مدت دیگه گفتم باید کونشو بکنم از بازی کامپیوتری خواست ولی من ندادم و شرط گذاشتم که اگه باز باهم حال بکنیم بدم بهش و اونم قبول کرد،دوباره شلوارشو کشیدم پایین با خودم گفتم دیگه بزرگ شده و حتما سوراخشم گشاد شده باز کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش فشار دادم باز نرفت که نرفت.بدبخت خودشم جر میخورد که کیرمو یه جوری بکنه تو خودش نمیشد بخدا نمیشد.کلافه شدم بودم گفتم دیگه نمیشه دیگه داشتم دیوونه میشدم،با خودم گفتم برم سراغ کسش حالا اون زرنگ تر شده بود گفت نمیتونم اونجا برا شوهره.اصلا قبول نمی کرد بعضی وقتا میخواستم بدون اینکه بفهمه بکنم تو کسش ولی زودی میفهمید و خودشو جمع میکرد تهدیدم میکرد اگه دوباره به کسش فشار بیارم دیگه بهم حال نمیده،بهش گفتم باشه پس برام بخور ولی از بخت بد من چون آبمو دیده بود هر وقت یادش میومد حالت تهوع میگرفت و اصلا قبول نمی کرد تا ی روز که ازم ۳۰ تومن پول خواست،منم ک فرصتو غنیمت دیدم گفتم باید برام بخوری تا بهت بدم،راستش من خودمم نداشتم ولی مامانم همیشه زیر فرش و موکت پول میذاشت منم اونارو برمیداشتم،از قضا باز پیدا کردمو بهش نشون دادم ک اگه برام بخوره بهش پولو میدم،گریه کرد و التماسم کرد که نمیتونه دست خودش نیست حالش بهم میخوره ولی من شهوتم زده بود بالا اصلا کوتاه نمیومدم.دید که قبول نمیکنم گفتش باشه ولی باید ی چیزی رو کیرت بکشی،منم رفتم از آشپزخونه ی نایلون اوردمو کشیدم رو کیرم داشت گریه میکرد و چشاشو بسته بود و دهنشو باز کرده بود، منم کم کم کیرمو میکردم تو دهنش اول دهنشو خوب باز نکرده بود دندوناش میخورد به کیرم اذیت میشدم بهش گفتم خوب باز کن بعد اینکه نصف کیرم رفت دهنش ی عوقی زد کشید بیرون ولی باز کردم تو دهنش یکی دوبار تلمبه زدم دیدم داره اذیت میشه دیگه ادامه ندادم،باز ازونروز به بعد یهو ازم سرد شد دیگه رابطمون خیلی کم شد شاید ماهی دوبار از ۱۳ تا ۱۶ سالگی هر از گاهی رابطه داشتیم.سینه هاشو میخوردم دیگه کسشم میخوردم دیگه اون بوی بد سابقو نداشت،واقعا وقتی کسشو میخوردم هردومون خیلی حال میکردیم،لا سینه میزدم گردنو کونشو میخوردم تا رسیدیم به سن ۲۱ من و ۱۷ خواهر،تا اینکه ازم خواست براش موبایل بخرم،ینی هر وقت ی چیزی میخواست من اول باید میخوردمشو کیر مالیش میکردم بعد براش انجام میدادم،اینبار بهش گفتم حتما باید برام بخوری اونم گفت باشه حتما میخورم ولی اول گوشی،من که اون موقع کار میکردمو کمو بیش پول داشتم ی گوشی هواوی ۲۲۰ براش گرفتم،بهش دادمو اولین کاری که کردم ی وی پی ان براش نصب کردمو سایت سکسیو براش اودم،بهش گفتم هروقت تنها شدی برا خودت نگاه کنی،البته قبلا باهم ماهواره فیلم پورن میدیدیم ولی اون زیاد پیش من راحت نبود و نگاه نمی کرد.بعد ک گوشیو بهش دادم بهش گفتم قرار شد برام بخوری اولش یکم من من کرد ولی من چون زیاد از خوردنش خوشم نمیومد گفتم باشه ب جا خوردن کون بده اونم گفت من که از خدامه،دارم میسوزمو هرشب هویج تو کونم میکنم،شوکه شدم گفتم چی گفتی؟رفتو هویجی که زیر تخت قایم کرده بود و اورد نشونم داد.اون هویج چیزی از کلفتی کیرم نداشت،من کیرم ۱۶ سانته و ۱۴ سانت کلفتیشه،بهش گفتم اگه این بره تو کونت پس کیر منم راحت میره تو کونت،رفتیم تو اتاق کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش فشار دادم باز نرفت یهو فکری به سرم زد و حرف یکی از بچه ها اومد تو ذهنم که میگفت بدون توف میکنم تو این چیزا البته به من نمی گفتنا بهم دیگه میگفتن.هویج رو برداشتمو توف مالی کردم کون آبجیمم خوردمو تمیز خیسش کردم هویجو آروم آروم کردم تو کونش رفته رفته سمت کلفتش میرفت تو کونش و چون من همزمان داشتم کسشو میخوردم به دردش اعتراض نمیکردم بعد حدودا ۳ دقیقه هویج رو دراوردمو انگشتامو توف مالی کردم ۲ تا رو کردم تو کونش بعد ۲ دقیقه ی انگشت دیگه ک شد ۳ تا و باز بعد اینکه دیدم جا باز کرد ی انگشت دیگه کردم با ۴ تا انگشت همزمان میکردم تو کونش با خودم الکی صدا میکردم ک خواهرم بهم گفت چرا اینجوری میکنی منم بهش گفتم که ی همدردی کرده باشم،خیلی جالب بود گفت من که درد ندارم من که این حرفشو شنیدم پاهاشو دادم بالا و کیرمو که خوب شق شده بود از شهوت داشت میترکید توف مالش کردمو گذاشتم روسوراخ کونش با کوچیکترین فشار کیرم رفت تو کونش اصلا شوکه شدم،وای هر چی بگم کم گفتم،هر چی از لذتش بگم کم گفتم انگار تو آسمونا بودم هر کسی که تجربش کرده میدونه من چی میگم،انگار کیرم رفته بود تو ی جعبه روغن حالت گریسی،ی جا داغو نرمو چی بگم آخه...کونش داشت کیرمو میکشید تو،انقد شوکه شده بودم ک نمیتونستم تلمبه بزنم،انگار هر چی خون تو بدنم بود میرفت تو کیرم ، تو همین حال بودم که کیرمو کشید بیرونو بهم گفت دیدی آخر رفت تو کونم حالا مزه کونمو چشیدی؟خوبه؟فورا از رو تخت اومد پایین و حالت داگی گرفت پاهاشو باز کرد و من رفتم بین پاهاش،کونشو که دیدم شوکه شدم از دور سوراخش کم کم خون میومد و سوراخش حالت اولیش عوض شده بود فک کنم چون خیلی شهوتش بالا زده بود متوجه دردو این چیزا نمی شد،بهم گفت بکن دیگه منم چیزی بهش نگفتمو کیرمو آروم جا دادم تو کونش تا آخر کردم تو کونش بعد ک میخواستم تلمبه بزنم همین که کیرم عقب جلو میخواست بره یهو دردش اومد بهم گفت آروم نمیتونم تحملش کنم من که دیدم اگه اینجوری پیش بره کیرمو میکش بیرون کیرمو تو کونش نگه داشتم و خیلی آورم به اندازه شاید ۲ میلی متر کیرمو عقب جلو میکردم گفتش که اینجوری خوبه،خودش داشت حال میکرد کم کم آبم داشت میومد از ترس اینکه حامله بشه کشیدم بیرون،چون اطلاع نداشتم از کون حاملگی امکان پذیر نیس.فشار آبم انقدر زیاد بود که تا موهاش پاشید رو کمرش پر آب شد،بلند شد و رفت حموم،شب فردا همون روز مامانم رفت حموم منم که از قبل کم کم داشتم خواهرمو دستمالیش میکردم از موقعیت استفاده کردیمو رفتیم تو اتاق،من بی مقدمه شلوارشو کشیدم پایینو چسبوندمش به دیوار و کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش همین ک فشار دادم خواهرم پرید هوا و کونشو گرفت نفسش بالا نمیومد همش با صدا بریده میگفت پاره شدم پاره شدم،ترسیدم و گرفتمش گفتم چی شد چرا اینجوری میکنی،منه احمق چه میدونستم که کون باز بعد ی مدت تنگ میشه،لگد به بخت خودم زدم، من که فک میکردم دیگه تمومه ازین به بعد خوش میگذره و هر وقت بخوام میکنمش،دیگه از فردا حتی نمیذاشت دستمالیش کنم،بدجور سرخورده شده بودم،نمیدونستم باید چیکار کنم خیلی برام سخت بود.ی مدت سرد همینجور گذشت تا ی بار خواست بهش پول بدمو مانتو بخره که منم از خدام بود باز بهش پیشنهاد دادم و چون خیلی اون مانتورو دوس داشت چاره ای نبود جز قبول کردن،ولی اول پولو ازم گرفتو مانتو خرید بعد خریدش گفت نمیدم،من عصبانی شدمو گفتم اگه ندی با قیچی مانتورو تیکه تیکه میکنم بعد ی مدت کلنجار راضی شد و چون موقعیتش نبود گفت بمونه برا ی روز دیگه،فردا صبح ک از خواب بیدار شدم البته صبح جمعه بود دیدم مامانم فرش خونه رو جمع کرده رفته پارکینگ میشوره،نگاه کردم دیدم خواهرم رو شکم خوابیده و موقیت فراهمه.رفتم روش دراز کشیدمو گردنو کمرشو خوردنو بوس کردن ولی اعتراض میکرد و نمیذاشت،بهش گفتم این آخرین باره و بهش نزدیک نمیشم بعدشم بهم قول دادی،یکم گریه کردو قبول کرد،رفتم سراغ کونشو انگشتامو یکی یکی کردم تو کونش تا شد ۴ تا انگشت بعد کیرمو توف زدمو گذاشتم روسوراخ تنگش فشار دادم چون روشکم خوابیده بود دردش میومد من اهمیت ندادمو تا آخر کردم توش،وای وای وای آخه چی بگم از لذتش اول صبح باشه و کیرت از وقتی که بیدار شدی راست شده باشه و ی کون تنگ و پلمپ جلوت باشه وای چی بگم آخه،اون حس رو هیچوقت فراموش نمیکنم،بعد که کیرم رفت تو کونش دید ک درد میکنه بلند شد و داگی شد منم باز کردم تو کونش و شروع کردم به تلمبه زدن ولی نمیتونست تحمل کنه گریه میکرد و قسم میخورد که داره پاره میشه و نمیتونه تحمل کنه.بهم گفت دراز بکش تا خودش بشینه رو کیرم شاید تو حالت دستشویی راحت تر باشه منم قبول کردم وقتی نشست رو کیرم دو سه بار که بالا پایین شد گفت نمیتونه.من از همونجا خوابوندمش روکمر پاهاشو انداختم رو شونه هام حالت فرقونی ،کیرم انداختم تو کونش دیگه تلمبه خیلی ریز میزدم تا اونم حال کنه درد نکشه تا آبم اومد و کارمو تموم کردم.بعد اونم دوبار کردمش و فایده نداشت.دیگه کم کم بیخیالش شدم و اونم بعد ۶ ماه شوهر کرد و رفت.این داستان کاملا واقعی بود.اگه زیاد طولانی بود باید ببخشید چون میخواستم بگم که بی مقدمه نمیشه یکیو گایید دوستان.ممنون بابت صبر و حوصلتون
     
  
زن

 
سلام اسم من میناس من الان ۲۵ سالمه میخوام یکی از خاطراتم که برمیگرده به ۱۰ سالگیم رو بهتون بگم من یک خواهر دارن اسمش مبیناس اون موقع ۱۵ سالش بود.
من لاغر بودم ولی کونم بزرگ بود نسبت به هم سنام منو خواهرم رابطه خیلی دوستانه ای داشتیم من خیلی دوستش داشتم و دارم یک روز وقتی با هم فیلم نگاه میکردیم مامان بابا خواب بودن فیلم به صحنه مثبت هجده رسید خواهرم می‌خاست ردش کنه ولی من کنجکاو شدم گفتم بزارش مبینا گفت اگر به کسی نگی باشه گذاشت نگاه کردیم دو تا دختر بودن که از هم لب گرفتن من برام تازه بود ازم پرسید چطوره خوشت اومد منم با سرم تایید کردم بلند شد و یک سیدی گذاشت که داخلش دو تا دختر داشتن کس همو می‌خوردن من یکم خوشم اومد از جهتی هم برام تازه بود مبینا: مینا اگر خوشت اومد دوست داری باهم انجام بدیم به کسی هم نمی‌گیم بین خودمون
من:میترسم یکم خجالت میکشم
من:باشه
شروع کرد از من لب گرفتن منم بلد نبودم فقط لیمو میخورد بعدش دهنمو باز کرد زبونشو کرد تو دهنم هم خوشم اومد هم چندشم شد همزمان سینه های کوچولومو میمالید من خوشم اومده بود شلوارکم و تیشرتمو درآورد خودشم لخت شد
سینه هامو شروع کرد به خوردن منم لذت می‌بردم و حس ترس هم داشتم
کم کم پایین رفت و شروع کرد لیس زدن کصم و مکیدنش
داخل فضا بود منم داشتم لذت می‌بردم برای اولین بار خیلی حال میداد موهامو کشیدم ببندم کرد
من: آیی وحشی دردم گرفت
مبینا:دیگه وقتشه به من حال بدی آجی جونم
من:باشه چیکار کنم
مبینا پاهاتو واز کرد و گفت بخور و همزمان ممه هامو بمال منم شروع کردم به خوردن از طعمش خوشم نیومد یکم شکلات ریخت روش منم سریع و تند شروع به خوردن کردم خیلی داشت حال میکرد دندون می‌گرفتم چوچولشو موهامو میکشید بعد چند دقیقه لرزید و ارضا شد تو دهنم منم نمیدونستم چیه همشو خوردم اونم گفت آفرین کار خوبی کردی مبینا:دوست داری بازم باهم از این کارا بکنیم؟
من: اره
مبینا: پس به کسی نگو آجی قشنگم
     
  
صفحه  صفحه 148 از 149:  « پیشین  1  ...  146  147  148  149  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA