ارسالها: 120
#176
Posted: 23 Jan 2012 19:27
من و خالم
قسمت دوم
از حموم که اومدم بیرون رفتم پیش خالم یه بوسش کردم و گفتم: ممنون. گفت: دیگه از این خبرا نیست! تازه بلوزمم کثیف کردی. اما می دونستم که خوشش اومده. منم از اون لحظه رفتم پی یک نقشه درست و حسابی که بکنمش. پنجشنبه ها عموم با دوستاش می رفت کوه و این پنجشنبه هم پسر خالم امتحان داشت. بعدشم کلاس باید می رفت. منم گفتم به خودم که اگه امروز نکنم دیگه نمی تونم!!! ساعت 6 بود که با خالم تنها شدم. سریع پاشدم به کیرم اسپری زدم و رفتم یه خیار هم از تو یخچال ورداشتم و گذاشتم تو جیبم. رفتم تو اتاق خالم و دیدم خالم خوابه. (معمولا چون هوا گرم بود با شورت و کرست می خوابید.) دیدم بعله این دفعه هم مثل همیشه با شورت و کرست خوابیده. منم پیرهنمو در آوردم. شلوارمم همچنین. خیار رو هم برداشتم و گذاشتم زیر بالش.رفتم کنار خالم خوابیدم و یواش یواش خودمو بهش نزدیک کردم. با اولین تماس بدنم با بدنش بیدار شد ولی خودشو به خواب زده بود. منم دیدم که موقعیت جوره خودمو بهش نزدیک تر کردم. دیگه نمی تونست تظاهر به خواب بودن کنه. یه دفعه از جاش بلند شد و گفت: تو چقدر پررویی. گفتم: خاله الان که کسی نیستش. می تونیم مال هم باشیم. گفت: خفه شو بابا. گفتم: تورو خدا. گفت: خیلی پروریی. منم سریع بغلش کردم و شروع کردم ازش لب گرفتن. یه کاری می کرد که مثلا دوست نداره من بهش دست بزنم. منم سریع کرست و شورتشو در آوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش. چه آه و اوهی راه انداخته بود. انقدر خوردم که خودش گفت: بسه برو پایین تر! منم رفتم سراغ اون کسش که انگار همین الان اصلاحش کرده بود. یه دونه مو هم نداشت. منم شروع کردم به خوردن کسش. از کسش همین جوری آب می اومد. منم با یک انگشت تو کسش کرده بودم و با دهن چوچولشو می خوردم. خیاری که آماده کرده بودم رو برداشتم و کردم تو کسش. یه آه ه ه ه بلند کشید و بدنش لرزید. فکر کنم به خاطر سردی خیاره بود. با دهنم می خوردم و با خیاره کسشو می گاییدم. دیگه آه کشیدناش تبدیل شده بود. با جیغ و یه لرزش ارضا شد. گفتم چطور بود خاله جون؟ گفت: عالی بود تا حالا همچین تجربه ای نداشتم. انگار با دو نفر دارم حال می کنم. گفتم: شما نمی خوری؟؟ گفت: چرا بده می خورم برات. منم کیرمو دادم دستش و شروع کرد به ساک زدن. خیلی حال می داد. بعد از 5 دقیقه گفتم: بسه. رفتم نشستم لای پاش و کردم تو کسش یه دفعه ای. گفت: وحشی کسم جر خورد. اندازه کیرتو ببین بعدا بکن تو کسم. منم اون تو یه ذره نگه داشتم بعد شروع کردم به تلمبه زدن. گفتم: می خوای خیارم بکنم تو کونت. گفت: تا حالا تجربه نکردم دوتایی. گفتم: خیلی بهت حال می ده!! به حال سجده به خواب تا بتونم راحت بکنمت. اونم اطاعت کرد. اول با آب کسش خیارو چرب کردم و کردم تو کونش. یه آخ گفت که کلی حال کردم. خیارو کامل کردم تو کونش که گفت: بسه بکشش بیرون. گفتم: نه صبر کن حال می ده. گفت: نمی خوام درد داره. گفتم: الان دردش خوب می شه. یه ذره وایستادم. بعدش شروع کردم به تلمبه زدن. می خواستم سرویسش کنم اساسی. گفتم: خوبه. هیچی نگفت. حالا وقتش بود که کیرمو بکنم تو کسش. یه دفعه محکم با تمام توان کردم تو کسش. نفسش بند اومده بود و تکون نمی خورد. گفتم خوبه؟ حال می ده؟ دارم کس و کونتو با هم می کنم. یه دفعه اونم حشری شد. آررره. خوبه محکم تر بکن. جرم بده. منم محکم و محکم تر می کردمش تا جایی که حس کردم بازم داره ارضا می شه. کردم و کردم تا ارضا شد. گفتم: حالا جاها عوض. کیرمو از تو کسش چپوندم تو کونش و خیارو کردم تو کسش. یه آخ دیگه گفت و آروم شد. عین خر داشتم تلمبه می زدم. دستم خسته شده بود و داشت آبم می اومد. خیارو محکم کردم تو کسش و ولش کردم. خیار رفت تو کسش و دستمو گذاشتم جلوش که در نیاد. داشت دیگه التماس میکرد: بسمه. تورو خدا بسه. دارم جر میخورم. منم می گفتم: آره جر بخور. محکمتر می کردمش. واقعا از حال رفته بود. منم داشت آبم می اومد. کیرمو از تو کونش کشیدم بیرون و کردم تو دهنش و همه آبمو تو دهنش خالی کردم و اونم مجبور شد همشو بخوره. گفتم: یه ذره زور بزن تا خیاره در بیاد. زور که زد خیاره از تو کسش پرید بیرون. کیرمو که داشت می خوابید کردم تو کسشو خودم خوابیدم روش گفتم: چطور بود؟ گفت: عالی بود. فقط جای اون خیاره یه کیره دیگه بود بیشتر حال می داد. منم گفتم: اونم به موقعش. کیرمو از تو کسش کشیدم بیرون و خودمونو جمع و جور کردیم تا کسی شک نکنه .
Truly forbidden love, is not something to be taken for granted,
there is a heavy price to pay.
ارسالها: 120
#177
Posted: 23 Jan 2012 19:30
من و خالم
قسمت آخر
شب که شد بدجوری کمر درد گرفته بودم و زود رفتم خوابیدم. پسر خالم که یه سال از من کوچیک تره ولی از نظر عقلی هیچی بارش نیست و احمقه یه ذره. منم گفتم از این موقعیت استفاده کنم و کاری کنم دو نفری مادرشو بگاییم. شب که اومد بخوابه گفتم: یادته یه زمانی راجع به بچه دار شدن و این جور چیزا با هم حرف می زدیم. گفتش: آره یادمه. گفتم: می خوای یه نفرو جور کنم که با هم بکنیمش. گفت: مگه می تونی. گفتم: آره به شرط این که غیرتو این جور چیزا رو بذاری کنار. گفت: حالا تو بگو کیه بعدا. گفتم: تو کاریت نباشه فردا جورش می کنم. گفت: باشه. گفتم: حالا که قراره فردا با هم بکنیمش کیرتو ببینم چقدره! گفت: اول تو نشون بده. منم شلوارمو کشیدم پایین و کیرمو که خوابیده بود بهش نشون دادم. گفتم: حالا تو بکش پایین ببینم. کشید پایین و کیرشو دیدم شق کرده بود تا آخرین حدش. اما بازم از خوابیده من کوچیک تر بود. کیر خوابیده من حدودا 10-11 سانته. گفتم: بیا جلو ببینم. اومد جلو کیرشو گرفتم تو دستم. گفتم: میدونی جق چیه؟ گفت: نه!!!گفتم: بذار بهت نشون بدم. کیرشو گرفتم و عقب جلو کردم تا این که آبش اومد و با یه دستمال پاکش کردم! گفتم: دیدی؟ گفت: آره خیلی حال داد. تو همون حالات بودیم که بهش گفتم: می دونی اون زنه کیه که میخوایم بکنیمش؟ گفت: نه. گفتم: خاله رو می کنیم! با تعجب گفت: کدوم خاله؟ گفتم: مامانت. یه دفعه عصبانی شد و گفت: نخیرم اصلا نمی شه. مامانم نمی ذاره. گفتم: بشین بابا. الکی غیرتی نشو. این همه بابات مامانتو می کنه یه بارم ما می کنیمش! گفت: مامان چی؟ میذاره؟ گفتم: اونش با من. تازه به هم هم محرمیم. تو پسرشي منم خواهرزادشم. گناهم نکردیم. یواش یواش مخشو زدم و اونم قبول کرد. خیلی بچه ساده ایه. کلی تو دلم بهش خندیدم که جلوی خودش قراره مامانشو بکنیم. تازه اون شب دادم یه دور هم برام ساک زد و آبمو ریختم تو دهنش و اونو تف کرد بیرون و منم با دستمال پاکش کردم و گفتم: ولی حال می ده ها. فردا که جمعه بود و عموم خونه بود نمی شد کاری کرد. شنبه که عموم صبح زود رفت بیرون من طبق برنامه رفتم سراغ خالم. اونم تعجب کرد و گفت: حميد (پسر خالم) خونس. گفتم: مسئله ای نیست. شروع کردم به در آوردن سوتین و شورتش. اونارو که در آوردم گفتم: می خوای بازم با دوتا کیر بکنمت؟ گفت: اگه بشه که خیلی خوبه!! فکر کرد بازم خیار با خودم آوردم. یه دفعه صدا زدم: حميد بیا تو. طبق قرار باید لخت لخت می اومد تو. اونم همین کارو کردش. مامانش که این صحنه رو دید با تعجب به پسرش نگاه کرد و گفت: تو می خوای مامانتو بکنی؟ منم گفتم: مگه چه اشکالی داره؟ گفتم: حالا با دو تا کیر می کنیمت. به حميد گفتم: بیا جلو و کیرشو دادم دست مامانش که ساک بزنه. منم رفتم سراغ کسش و سینه هاش و شروع کردم به خوردن و خالم هنوز باورش نشده بود که پسرش می خواد بکندش. یه دفعه دیدم حميد سر و صدا کرد و همون جا تو دهن مامانش خالی شد. خالمم که کاملا حشری شده بود می گفت جون آبه پسرمه! منم گفتم: خاله حالا نوبت منه. حميد رفت پایین و شروع کرد به خوردن کس مامانش. بعد چند دقیقه گفتم: خاله می خوایم بکنیمت. اونم گفت: قربون شما پسرا. می خوام جرم بدین! من خوابیدم زیر و کیرمو کردم تو کس خالم. حميد هم از پشت با کمک مامانش کیرشو کرده بود تو کونش. شروع کردیم به تلمبه زدن و خالم هم همش جیغ جیغ میکرد که وای دارم حال می کنم. یه کیر تو کونم و یه کیر تو کسمه. دارن جرم می دن. گفتم: حميد بیا جاهامون عوض. خاله گفت: نه تازه دارم حال می کنم. من به حرفش گوش نکردم و سریع جاهامونو عوض کردیم. می دونستم که الاناست که آب حميد بیاد. واسه همین محکم مامانشو می کرد و لحظه ای که خواست کیرشو در بیاره من محكم کردم تو کونش و افتادم رو خالم. اونم نتونست کیرشو از تو کس مامانش در بیاره و همه آبشو خالی کرد اون تو. خالم هم بد جور حشری بود می گفت: جووون چقدر داغه. دارم می سوزم. منم که این صحنه رو دیدم محکم تر می کردمش و آخرش که داشت آبم می اومد در آوردم کردم تو کسش و همشو اونجا خالی کردم. خالم داشت از لذت از حال می رفت. کیرمو کشیدم بیرون و هممون افتادیم رو زمین. به خالم گفتم: مهم نیست بچه دار شی؟ گفتش که لولشو بسته. منم کلی ذوق کردم که از دفعه های بعد می ریزم تو کسش. اون 3-2 هفته ای که تو خونه خالم بودم هر موقع می خواستم از کس و کون می کردمش و حميد هم همین طور. بعد این که برگشتم تهران تلفنی با حميد حرف می زدم. می گفت: هفته ای 4-3 مامانشو می کنه و ازم کلی تشکر کرد. حالا واسه عید دوباره اصرار می کنم که بریم شهرستان تا بازم خالمو بکنم .
Truly forbidden love, is not something to be taken for granted,
there is a heavy price to pay.