ارسالها: 2517
#372
Posted: 25 Dec 2012 15:41
سکس میوه ای
من و همسرم شیوا خیلی همدیگه رو دوست داریم و سکس های باحالی انجام میدیم. یکی از فانتزی های ما که معمولا موقع سکس صحبتشو می کنیم، شراکت جنسی با افراد دیگه ست... ولی فقط صحبتشو می کنیم و تا حالا کس دیگه ای رو به خلوت خودمون راه ندادیم. یه بار فکری به سرم زد که با اون فکر شیوای عزیزمو سورپرایز کردم و لذتش هیچوقت از یادمون نمی ره. روزی که می خواستیم شبش سکس کنیم یه سری میوه خریدم: موز، پرتقال، سیب و بادمجون. شب که شد من رفتم یه دوش سریع گرفتم و اومدم بیرون و حالا نوبت شیوا بود که بره حموم. حمومش یه ربعی طول می کشید و من دست به کار شدم؛ میوه ها رو آماده کردم و توی یه سینی زیر تخت گذاشتم. شیوا اومد بیرون و جلوی آینه شروع کرد موهاشو خشک کنه که چراغ رو خاموش کردم و رفتم پشت سرش ایستادم. حوله رو از تنش درآوردم و کیر راست شدم رو به پشتش چسبوندم. باسنشو به کیرم فشار داد. شروع کردم گردنشو خوردن و سینه شو مالوندن. با نوک سینه هاش بازی می کردم که شروع کرد به نفس زدن. انگشتمو گذاشتم تو دهنش و شروغ کرد به مکیدن که انداختمش رو تخت. دستمو بردم لای پاهاش و کسشو مالوندم و آروم انگشتمو کردم لای کسش که آه خفیفی کشید. آروم به حالت 69 دراومدم و کسشو لیسیدم اونم کیرمو می خورد. یه خورده که داغ شد تصمیم به رو کردن سورپرایز گرفتم. دستمو بردم زیر تخت و یه موز پوست کنده درآوردم و همینطوری که چوچولشو زبون می زدم، مالوندم به سوراخ کسش. یه دفعه برق پروند... بهش گفتم فقط حال کن. چوچولشو با زبون و موز مالیدم تا نفسش تند شد. بادمجونایی که داشتم خیلی باریک و مناسب بودن... دوتاشو درآوردم. به شیوا گفتم خودش با موز چوچولشو بماله تا من بقیه سورپرایز رو رو کنم. پرسید بقیه ش چیه گفتم چشمانو ببند تا ببینی. چشماشو بست و آروم یکی از بادمجونارو مالیدم در کسش. یه آه شهوتناک عجیبی کشید. کردم تو... داشت دیوونه میشد. حرکت موز رو تند تر و تند تر کرد، منم بادمجونو که حالا دیگه جا باز کرده بود عقب و جلو می بردم. نوبت بادمجون دوم بود که البته نازک تر بود. به آرومی گذاشتم در باسنش. آهی از شهوت زیاد کشید. بادمجونو یواش یواش هل دادم تو. جیغ کشید. شروع کردم هر دو رو حرکت دادن... بهش گفتم عزیزم حالا داری واقعا با دو تا کیر گاییده میشی... صدای جیغش خونه رو پر کرده بود. یه دفعه تنش به شدت لرزید و ارضا شد. 10 دقیقه ای بی خال افتاده بود. سرحال که شد گفت من چه طوری تلافی کنم؟ گفتم عزیزم فکر اونو هم کردم.! دست بردم زیر تخت و یه سیبی که از وسط قاچ شده و پرتقال بزرگی که به اندازه ی کیرم سوراخ شده و هر کدوم 2 دقیقه تو مایکروفر داغ شده بودن و هنوز گرما داشتن رو دادم دستش. سر تکون داد. با دوتا قاچ سیب کیرمو حسابی ورز داد تا راست راست شد. وقتی راست و قرمز شد یکم خوردش و در حالی که کیرم رو لای سینه هاش گذاشته بود اون پرتقال داغ رو گذاشت سر کیرم و شروع کرد برام باهاش جق زدن.باحال تر از اونی بود که فکر می کردم. بهش گفتم باید هر دو باهم بیایم... گفت چه جوری؟ دوباره 69 شدیم... اون باپرتقال برام جق می زد ، من با دوتا بادمجون می کردمش. هر دومون غرق لذت نفس نفس می زدیم ... همزمان داشتیم ارضا میشدیم... اون به اوج رسید و لرزید و همزمان کیر من هم منفجر شد... تمام آبمو با لذت خورد و تا 5 دقیقه کیرمو تو دهنش نگه داشت. یکی از به یاد موندنی ترین ارگاسم هایی بود که هر دو تحربه کردیم.
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#377
Posted: 31 Dec 2012 17:07
مامانم با پسرعمو
.من اسمم حسام17سالمه من تک فرزندم یه بابادارم که40سالشه وکارمنده وهرروزصبح ساعت6میره سرکاروساعت9شب برمیگرده البته بجزجمعه ها.من یه مامان دارم که36سالشه وخیلی جذاب وخوش اندامه پوستش سفید قدش 172وزنش65 سایزسینه90 البته بایه کون خیلی بزرگ اسم مامانم زهرا.من یه پسرعمودارم که19سالشه واسمش بردیاست خیلی خشکل وخوش هیکله مامان من همیشه جلوی فامیل های نزدیک راحت میگرده مخصوصا جلوی بردیا.خونه ی ما2طبقه است خونمون حیاط نداره ولی درعوض یه پشت بام داره که اونجا بابام یه اتاق برای من درست کرده،من به طورخیلی ناگهانی متوجه ی سکس های مامانم شدم که اولین سکسشو که فهمیدم سکس مامانم باپسرعموم بود که براتون تعریف میکنم.
قراربودما فرش های خونمون رو بشوریم وچون من تنهایی نمی تونستم مامانم گفت که بردیا میادکمکم سه شنبه بعدازظهربردیا اومد خونمون و قراربودفرش هارو بشوریم مامانم اونروز یه تیشرت جذب پوشیده بود با دامن که البته بااون تیشرت خط وسط سینش دیده میشد.منوبردیا فرش اول رو بردیم بالا پشت بام و شروع کردیم به شستن دیگه داشت فرش تموم میشدکه بردیاگفت من خسته شدم میرم پایین چایی بخورم وقتی تموم شدتوهم بیاپایین تااستراحت کنی من سریع فرش رو شستم وپاهامو آب کشیدم وقتی خواستم برم پایین تصمیم گرفتم که اروم برم پایین وجفتشونوبترسونم وقتی ازپله ها اروم رفتم پایین یهوچشمم به چیزی افتاد که باورم نمیشدوای خدای من چی میدیدم بردیامامانموچسبونده بود به دیوارو داشت ازش لب میگرفت بایه دست سینه هاشم میمالیدبایه دست کوسشو.بعدازچنددقیقه پسرعموم ازمامانم جداشدوگفت باشه برای بعد الان امکان داره حسام بفهمه مامانمم قبول کردمن برگشتم بالا دوباره اومدم پایین البته ایندفعه باصدا.وقتی اومدم پسرعموم داشت چایی میخورد مامانمم توآشپزخونه بودمن همش توفکراون چیزایی بودم که دیده بودم واعصابم خوردبودپسرعموم گفت که بریم اون یکی فرش روهم بشوریم که یهومامانم گفت نه باشه واسه فردا من بهش گفتم اخه من فردا مدرسم گفت اشکال نداره فردا صبح بردیامیاد بردیاهم قبول کردمیشوره ازخنده ی مامانم معلوم بودکه واسه فردانقشه داره بعدش بردیاخداحافظی کردو رفت شب شدوبابام اومدوماشامو خوردیم من خسته بودم ساعت10 گرفتم خوابیدم صبح ساعت6:30 ازخواب بلندشدمورفتم مدرسه توراه یادم افتادکه امروزقراره مامانم بابردیا سکس کنه وبخاطرهمین مدرسه نرفتموسریع برگشتم خونه اروم دروبازکردمو رفتم تواتاقم که توپشت بام بودمامانم هنوزخواب بود باگوشیم واسه ی ساعت9ساعت ساعت گذاشتم که بیداربشم وبعدش گرفتم خوابیدم ساعت9بیدارشدم اروم رفتم پایین ودیدم مامانم داره صبحانه میخوره بعدازچنددقیقه بلندشدیکم خونه رو جمع وجورکرد بعدش رفت تو اتاقش من نمیتونستم توی اتاق رو ببینم چون دیده نمیشدحدودا بعدازنیم ساعت اومدبیرون واااااااااای چی میدیدم اون واقعامامانم بود یا یه فرشته؟؟؟یه تاپ آبی پوشیده بود بایه دامن کوتاه تابالای زانو با یه آرایش خیلی قشنگ خیلی جیگرشده بودمن تاحالا اینجوری ندیده بودمش جایی که من وایستاده بودم به کل خونه دیدداشتم بجزاتاق مامانم وکسی هم نمیتونست منوببینه درهمین حین صدای زنگ در اومدمامانم خیلی خوشحال شد بردیابود پسرعموم همین که ازپله ها اومدبالا و واردخونه شد مامانم پریدبغلشو شروع کردبه لب گرفتن ووواااااااای که چه صحنه ای بود فکرکنم حدودا5دقیقه همون جلوی در توبغلش بود و داشت لب میگرفت که بعدش ازهم جداشدن رنگ صورتی رژلب مامانم روی لبای بردیا مونده بودبردیاگفت حداقل فرصت بده سلام کنم یکم خستگی بگیرم بعدکارتوشروع کن که مامانم گفت اخه عشقم دلم بدجوری هواتو کرده بودبردیاگفت یه کاری میکنم که بگی غلط کردم مامانم گفت من آماده ام عزییییییییییززززززم.بعد دست بردیارو گرفتوبردش انداختش رو مبل خودشم افتاد روشو دوباره شروع کردن به لب گرفتن بردیا یه دستش روی سینه ی مامانم بود یه دستشم رو کون بزرگش لب گرفتنشون 7،8 دقیقه طول کشیدبعدش مامانم سریع تاپشو بادامنشو دراورد وااااای چه سینه های بزرگی داشت مثل فنربالا پایین میشد سوتین تنش نبود فقط یه شورت آبی توری پاش بودبعدش مامانم تیشرت بردیارو دراورد ودوباره افتادروش اینبار بردیا داشت سینه های مامانمومیخوردمامانم داشت حال میکردهی میگفت جووون بخورنفسم همش مال خودته اووف آآآآه آآآییییی وای اوووف دست بردیاهم بازم روکون مامانم بودبعدش بردیابلندشدو مامانموانداخت رو مبل ونشست وسط پاهاش شورت مامانم خیس شده بودبردیا شورتشوکشیدپایین وااااااای مامانم چه کوس سفیدو بی مویی داشت بردیا افتاد به جون کوس مامانموشروع کرد به خوردن مامانم بایه دست سینه هاشومیمالید با یه دست سربردیارو فشارمیداد وسط پاهاش همش داشت آه و اوه میکردمیگفت بخورجووووون آه بعدازچنددقیقه مامانم جیغ زدو لرزیدمعلوم شدکه ارضاشده بعدبردیابلندشدو وایستادو به مامانم گفت عشقم حالا نوبت تو مامانم جلوش زانو زد و شلوارباشورت بردیارو یه جاکشیدپایین کیربردیاخیلی بزرگ و کلفت بوداولش مامانم یکم بادست کیرشومالید بعدهمشوکرد تو دهنشو شروع کرد به ساک زدن خیلی حرفه ای ساک میزد صدای بردیاهم بلندشده بودبعدازچنددقیقه بردیامامانمو بلندکردو گفت ایندفعه درازبکش رو زمین بعدش مامانم پاهاشوگرفت بالا گفت من آماده ام فقط زودتربکن توش که دارم میمیرم پسرعموم سرکیرشو مالید روی کوسش بعد یهو همشو کرد تو کوس مامانم مامانم یه جیغ زد بردیا کیرشو چند دقیقه بدون حرکت نگه داشت بعدشروع کرد به تلمبه زدن مامانمم داشت حال میکرد همش میگفت آآآآآه جووووووون واااای بکن همش مال خودته اوووووووف جرش بده بردیاهم همش بااین حرفا تندترمیکردبعدازچنددقیقه گفت داره آبم میادمامانم گفتد خالی کن تو کوسم من قرص میخورم بردیاهم همشو خالی کردتوکوس مامانم وکیرشو دراورد دوباره کردش تو دهن مامانم.مامانمم هم شروع کرددوباره به ساک زدن دوباره کیربردیا سیخ شده بود مامانمم هم درهمین حین دوباره ارضاشد به مامانم گفت برگرد میخوام بکنم توکونت مامانمم هم برگشت و قمبل کرد وای چه کون بزرگو سفیدی بود سوراخ مامانم خیلی گشادبودفکرکنم خیلی زیاد ازکون داده بعدبردیا با آب کوس مامانم سوراخ کونشو خیس کردو کیرشو به راحتی فرو کرد تو کون مامانم مامانم یه جیغ اروم زد و دوباره شروع کرد به آه کشیدن بردیاهم خیلی تند تلمبه میزد کون مامانم مثل ژله بالاوپایین میشد بردیا همینطور که تلمبه میزد بادستاش سینه های مامانمومیمالید مامانمم با یه دستش کوسشو میمالید بعدازچنددقیقه بردیاگفت داره میاد که ایندفعه مامانم گفت بده بخورم بردیا سریع کیرشو دراوردو کرد تودهن مامانم مامانمم شروع کرد به میک زدن که یک دفعه دهن مامانم پرآب شد یکمش ریخت روبدنش اما بقیه اش رو قورت داد بعد جفتشون ولو شدن روزمین مامانم درهمون حالت یه لب ازبردیا گرفت بعدش تشکرکردو بلند شد لباساشوپوشید بردیاهم لباساشو پوشید مامانم گفت دفعه بعدی که خواستی بیای منو بکنی 2تا ازرفیقاتم باخودت بیاربردیاهم قبول کردومامانم گفت لازم نیست فرشو بشوری وقتی حسام اومد بهش میگم بردیا نتونست تنهایی بشوره بردیاهم خداحافظی کردو رفت مامانمم رفت حموم ومن ازخونه خارج شدم بعداز اون جریان فهمیدم که مامانم بجزبردیا باکسای دیگه هم سکس داشته
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash