انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 88 از 149:  « پیشین  1  ...  87  88  89  ...  148  149  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
تو گوشی از عمه




سلام من تو عمرم داستان ننوشتم ولی از بس کنج کاو شدم میخوام یه بار امتحان کنم میدونمم کسی خوشش نمیاد
من یه جورایی مریضم هر ماه میرم دکتر شاید کسی باورش نشه ولی ترشح غده های شهوتم زیاده
یعنی همش به زنا چشم دارم مخصوصا اطرافیانم بدون مقدمه میگم از اونایی که دروغ مینویسن متنفرم پارسال بود که من سکس کردم اونم با محرمم یعنی عمم .من فقط به یه دلیل این اشتباهو کردم اونم اینه که خیلی ادعای شیخی می کردم.من یه عمi دارم که فقط تو یه کلمه بگم همه دیوننشن.نمی گم تئ همه منو بیشتر دوست داره نه اصلا حواسش به من نیست.زود تعریف کنم.پارسال با شوهرش رفتن مسافرت کلید خونه رو دادن مامانم منم فکرایی زد به سرم .شبونه کلیدو بر داشتم رفتم خونشون .راستی عمم 38 سالشه ولی بد نیست جوون پیداست.رفتم خونشون سریع رو تختش خوابیدم تموم لباسای زیرشم دورم ریختم کلی حال کردم بعدش عکساشو اوردم اما احمق یه کار خرونه کرده بود تو مهمونی با دوستاش چنتا عکس سکسی گرفته بودن منم تا اونا رو اتفاقی از زیر قاب عکس دیدم دیگه دیونه شده بودم و از یه طرفم تعجب که عمه مذهبی من چرا این کارو کرده کلی جق زدم و بعدش صبح یواشکی رفتم خونه عمم از مسافرت اومد زنگ زد گفت امید سریع بیا کارت دارم من خاطر جمع بودم همه چیزو سر جاش گذاشتم اما یه گاف داده بودم که میگم.رفتم اونجا دیدم شوهر عمم تو حیاط ماشین میشوره رفتم بالا گفتم الان از مسافرت اومدن محکم میبوسمش درو زدم عمه درو باز کرد اومدم ببوسمش محکم خوابوند تو گوشم هیچی نفهمیدم دماغم خون اومد نشستم رو میز فقط نگام میکرد منم واقعا از ترس قلبم تیر میکشد گفت اول خودم ادمت میکنم بعدش شوهرم بعدشم خانوادت منم اصلا حرف نمی زد.گفت فقط بگو چرا این کارو کردی من چیزی نگفتم چون گفتم داره یه دستی میزنه.فقط گفتم لا اقل بگو چه کار کردم که بدونم گفت نمیدونی گفت کاری نکردم که مستحق این برخورد شما باشم.گفت پاشو بریم تو اطاق رفتیم کامپیوترو روشن کرد گفت من میرم بیرون تو یه فیلم تو صفحه هست بزن ببین.رفت بیرون دنیا رو سرم خراب شد عمم تو اطاقشون بالا سر گاوصندوقشون دوربین مخفی کار گذاشته بودن منه خر ندیدم .همه کارای منو تو اطاق ضبط کرده بود.اومد تو گفت برو فردا ادمت می کنم از ترس واقعا رفتم دکتر فقط قرص خوردم که تا فردا اروم باشم.به دوست صمیمیم گفتم.گفت یقین کن نمیگه ولی بیچارت میکنه.و یه چیز دیگه هم گفت که قطع کرد گفتم بگو/گفتناراحت نمشی گفتم نه گفت اگه واقعا میخواست بگه چرا همون روز نگفت چرا بازی در اورده .

من رفتم تو فکر تا صبح فردا صبح دیر رفتم زنگ زد گفت چرا نمیای؟گفتم الان.رفتم یه کاری کرده بود که باورم نمیشد تا درو باز کرد دیدم چادر مشکی سر کرده هیچی نگفتم.رفتم تو نشستم شروع کرد به حرف زدن یک ساعت و چهل دقیقه حرفاشو زد همه چیزاشو که گفت به من گفت چرا خفه شدی حرف بزن به مامانت گفتی با سوتین عمت ارضا شدی؟من داشتم دیونه میشدم گفتم اخره خط حرف میزنم .گفتم عمه من اگه حرف بزنم یا حرف نزنم منو لو میدی طبیعتا غیر از زندانش من باید از خانواده و شهر برم چون ابرو ندارم پس حرفامو میزنم گفت خوبه که فهمیدی.گفتم عمه من بدبخت عالمم من مریضم روزی چنتا قرص میخورم و هرکس جای من بود شاید این کارو میکرد شما یه نگاه به لباسات بنداز که جلو من می پوشیدی هر ادمی رو داغون میکرد/چرا این قدر به لبام بوس میکردی؟چرا این قدر منو تو سینت فشار میدادی یعنی بازم میگی من مقصرم؟البته اینارو با گریه و داد میگفتم یه بار دیدم شوهر عمم اومد پشت در پیچوندش که بره سره کار.عمه اومد نشست گفت اشغال من دوست داشتم.گفتم میدونم من به عشق شما به سکسی که دعوتم کردن بدون پول نرفتم اما شما داری هی منو محکوم می کنی؟گفت خفه شو گفتم خوب نمیتونم همه بدنم داغونه از بس تو خیالم به عشق شما زدم.حالا من گفتم حرفامو پاشو بریم پشی بابای من.دیدم عمه یه کم اروم شد.گفت چرا این کارارو میکنی؟گفتم اگه دلیلشو میدونستم الان زن میرفتم دختر خالمو بین زمینو هوا نمیذاشتمش گفت خاک برسرت پس بگو چت بوده تو این چند سال.الان بگو چه کار میخوای بکنی؟گفتم هیچی من ازدواج نمی کنم .گفت غلط کردی دردت چیه.گفتم من تابه عشقم نرسم ازدواج نمیکنم گفت کی؟گفتم اونی که میخواد منو ببره کلانتری فهمید کیو میگم گفت خوب چه کار کنیم تو نباید بذاری من زندگیتونو خراب کنم.گفتم فایده مداره خراب شده.گفت چی میخوای؟گفتم نمیگم چون دیگه فایده نداره
گفت بگو بهت میگم .گفتم عمه التماست میکنم به پات میفتم فقط یه بار ب؛لت کنم گفت خفه شو اشغال بلند شدم گفتم به جان مادرم که بیخود قسم نمیخورم امروز خودمو میکشم رسید گفت بتمرگ.نشستم گفت واقعا این کارو می کنی گفتم دوساعت دیگه خبرش میاد.گفت جان خهمون مادرت اگه راضی بشم منو بغلم کنی به کسی حرفی نمی زنی گفتم شما ازمن فیلم داری من چه کار میتونم بکنم
یه بار دیدم چادر رو از سرش برداشت امومد کنارم گفت یالا کارتو بکن برو منم فهمیدم چه کار کنم رفتم بغلش کردم و شروع کرم مالوندنش رفیقم گفته بود اگه واقعا قصدی داره فقط تو دستتو برسون به کسش منم انجام دادم گفت نکن کثافت گفتم فقط یه دقیقه تا مالوندم چشاشو یه دقیقه بست و حرفی نزد.ولش کردم گفتم عمه اینم قولمون اگه کار ندری من برم دنبال بدبختیم/گفت گومشو.لبه در حیاط ایفونو برداشت گفت بیا بالا کارت دارم من رفتم بالا گفت فکرشم نمیکردم با اون همه شهوتی که میگفتی بزاری بری سختت بود؟گفتم از دردش مردم ولی قول داده بودم گفت منم واسه همین قولت بهت گفتم بیای گفت امید اگه حرفامو بر ملا کنی میگشمت با اون فیلم.گفتم چشم.گفت من با رضا مشکل دارم ولی ازترس حرف مردم نمیگم که طلاقم نده گفتم باورم نمیشه چرا؟گفت عادتشه میاد منو یه کم دستمالی میکنی مثل تو و وسط کار جق میزنم واسش میره منم واسه اینکه ارضا نمیشم بیماری اعصاب گرفتم حالا فهمیدم چرا قرص میخوره گفتم من الان چه کنم گفت تواعتماد منو جلب کردی فقط یه بار منو ارضا کن که محتاج غریبه نشم بعد برو/گفتم فقط یه بار منم بوسیدمش شروع کردم وسط پذیرایی به سکس بچه ها دروغ نمیگم ولی جوری حالش بد بود که تا لختش کردم رفتم کسشو بخورم این قدر جیغ زد که همسایشون درو زد گفت من درد کمر دارم چیزی نیست.بچه ها شروع کردم به خوردن کسش اینقدر لیسیدم که ابش با فشار دراومد گفتم بیچارم کردی بکنم دیگه بعد برو خونتون شروع کردم بدونه مقدمه ازش یه کاندوم از قدیما داشت گرفتم واسم سرش کشید رفت روش کردم توکسش این قدر من تلمبه زدم داشت منو چنگ چن میکرد ابم داشت میومد منم از بس شهوتی شده بودم دیگه میخواستم داد بزنم دیدم نمیشه اون هی جیغ میزد ابمو همه در اومد بعد از ده دقیقه که بلند شدم گفت فقط واسه لطفی که امروز کردی ابروتو نمیبرم.بعدش گفتم لا اقل بیا الان باهم دوست بشیم اومد بغلم کرد و بوسیدم بعد گفت هر وقت بخوام میای گفتم اره از خدامه .یه هفته بعد زنگم زد گفت بیا منم بدجور حالم خراب بود رفتم خونشون باورتون نمیشه کاریش کردم داشتیم جفتمون میپکیدیم کشو پاره کردم الان دیگه هیچ وقت نمیخوام زن برم هفته ای یه بار عمم میزنگه میگه بیا خیلی هم باهم بیرون میریم وقتایی که با من بیرون میاد میریم پارک ملت واقعا ارایش میکنه دیگه نمیگه ازدواج کن یه بارم تو خونشون واسم لباس عروس پوشید تو لباس عروس کردمش دیوانه وار کردمش.بچه ها خواهشن فش ندید من دروغ نگفتم.
     
  
مرد

 
کتک خوردن عمه




اين خاطره من بر مي گرده به چند سال پيش فکر مي کنم اول دبيرستان بودم . من يک عمه دارم که از وقتي يادم مياد با شوهرش در حال دعوا بود و قهر مي کرد . چند بار بابام بهش کفته بود که بيا از شوهرت طلاق بگير يه خونه مي خرم برات اما عمه ما بهانه مياورد و اين بازي هاش ادامه داشت .... خلاصه چند سالي با خانوداده ما قهر بود چند سالي با عموم اينا . پدر و مادر بزرگم چون پير و از پا افتاده بودن تو خونه ما زندگي مي کردند و براي همين هربار که عمم قهر مي کرد يا مادر بزرگم اينا رو ميديد بهشون فهش ميداد که چرا خونه از خودتون نداريد و ......
خلاصه من هم دل خوشي از اين عمم نداشتمولي بعد فهميدم اين عمم يه کم بهم علاقه داره
يه چند ماهي بود که اين عمم با ما قهر بود و دوباره آشتي کرد يه روز در خونشون مونده بودم داشتم با پسراش صحبت مي کردم که با شوهرش اومد و با من رو بوسي کرد اما اين رو بوسي معمولي نبود . جلو شوهرش لباي منو بوسيد . البته بوسيدن که نه يه جورايي داشت لبامو مک ميزد .
اين عمه خانوم من تقريبا نزديک36 سالش بود هيکلي هم نداشت سينه هاي بزرگ مثل کيسه ماست . خوشگلم نبود که من برم تو فکر کردنش . لباس پوشيدنش هم مثل اين پير زن ها بود چند تا لباس رو هم مي پوشيد دقيقا مثل پير زن هاي لر .هميشه هم يه سري گياهاي دارويي استفاده مي کرد مثلا براي موهاش هميشه رنگي بود اونم با دارو و رنگ هاي کياهي . پوستشم هميشه ساف و سفيد و بدون چروک بود . هيچ وقت هم آرايش نمي کرد
خلاصه بد از اون ماجرا من چند بار خونشون بودم که با شوهرش جرو بحث مي کرد . و به شوهرش فحش مادر مي داد . کلا آدمي بود که هيا نداشت جلو من به شوهرش فحشايي که کير و کوس توش داشت ميداد . يه چند باري همين جريان ادامه داشت تا يه بار يادمه رفتم خونشون مثل اينکه بازم دعواشون شده بود و بعد از فحاشي کتک مفصلي از شوهرش مي خوره . به هدي که وقتي من رفتم در خونشون نتونسته بود پاشه درو باز کنه . دره خونشون با فشار باز مي شد و رفتم تو ديدم کف حال افتاده حال نداره . خلاصه بلندش کردم کشوندمش کنار خونه . دستم که بهش ميزد مي گفت کس ننه با لگد زده تو سينه هام زده تو کسم . خلاصه خيلي بهش فحش داد . مي گفت مرد نيس با زنش حال کنه ميره دورو پر کس زناي مردم موس موس ميکنه. بعد همين جوري دراز کشيد بود من داشتم آروم دستاشو ميماليدم و پشت کمرشو مي ماليدم که حالش بهتر بشه . يکم که ماليدم ازم خواست ساق پاش و رون پاهاشو ماساژ بدم. يه شلوار تو خونگي پاش بود روشم يه دامن پاش بود و رو اونم يه لباس بلند . خلاصه من ماساژ ميدادم بدون فکر سکسي. تا اينکه خسته شدم و محکم تر فشار مي دادم تا زود تر بهتر بشه اونم هي آه و ناله مي کرد . خلاصه ازم خواست تا ببرمش حموم اونجا با روغن ماساژش بدم .( فبلا پيش اومده بود که با هم بابا بزرگمو ببريم حموم . که معمولن هم با لباس ميومد تو حموم و زير دوش که وقتي خيس ميشد به پير مرد فحش ميداد و ميرفت لباسشو در مياورد آب ميکشيد . اين حموم آمدنش فقط برا اذيت کردن بود چون به ما که کمک نمي کرد فقط فحش ميداد و قر ميزد . )
خلاصه به کمک من رفتيم تو حموم و شيرو باز کردم و اومدم بيرون تا حسابي باآب داغ بدنشو نرم کنه. نيم ساعتي که گذشت من رفتم برا روغن کاري عمه . رفتم تو ديدم فقط دامنش پاشه که خيسه . کرست نمي پوشيد برا همين سينه هاش افتاده بود . منم شرو کردم روغن کاري عمم بدون هيچ عملي از سمت من . يادم نيست راست کرده بودمم يا نه البته اگه هم راست کرده بودم يادم نمياد .
خلاصه تو حموم همش با من حرف ميزد که اين کارو کرده شوهرش منم رفتم اين کارو کردم . خلاصه بالاتنه تموم شد اومدم سراغ دامنش که خيس آب بود . خودش پر دامنو کشيد بالا و از گردنش در اوردش . يه شرت گشاد از اين مامن دوزا پاش بود . منم روغن ريختم و مشغول شدم به ماساژ رونشو ساقش تا زير کمرش کمي سياه شده بود . خلاصه از ساق پاش تا روي رونشو ميکشيدم ولي جرئت بالاتر اومدنو نداشتم تا اينکه شرتشو جمع کرد و من تا زير کپلاشو ميماليدم . روغن کاري من تموم شد بعدش ليفش زدم و دوش گرفت منم لخت بودم دوشت گرفتم اوميدم بيرون . هميشه ميگفت مرد بايد کير داشته باشه . اگه ميخاد زنشو بزنه با کيرش بزنه . يه روز از من خواست تا برسونمش با موتور جايي . پشت من سوار شد و دست گرفت به کمرم رو دست اندازا که ميرفتيم ميگفت کونمو داغون کردي با موتورت . بعدش با دست منو چنگول گرفت . اونروز احساس کردم عمم حشري شده چون حرفاش همش از کونو کسش بود. آخرش هم گفت کونمو داغون کردي اما نه با يه چيز به درد بخور . رفت خونه دوستش و 5 دقيقه اومد . بازم سوار شديم و اومديم وقتي رسيديم خونشون رفتيم بالا که اون رفت چادرشو بزاره و بره دستشويي . وقتي اومد باز گير اد به موتورم و کونش . گفت کونمو سياه کردي و مي خنديد .... آخرشم گفت نميدونم پشتت نشسته بودم شاشيدم بهت چون رفته دستشويي ديده لاپاش خيس بود. من فکر کردم منو اذيت ميکنه . آخه تو فکرم نبود که با يه همچين نکبتي سکس کنم
خلاصه اومدم بيام خونه که از پشت چسبيد به کون من و چنگ ميزدو ميچلوند که کونمو سياه کردي کونتو سياه ميکنم. من با اين کون کار دارم و ....يکم خجالت کشيدم ولي انقده کرم ريخت تا روم باز شد و گفتم بيا منو بکون راحت شي . اونم جواب داد تو بايد بکوني نه من . راهمو گرفتم اومدم پايين دم در . تو مسير کل حرفاش و کاراش مثل فيلم از جلو چشمم رد شد . گفتم برگردم ببينم چي پيش مياد. برگشتم تو . گفتم عمه کجايي ؟؟گفت مگه نرفتي ؟ گفتم : نه اومدم بکونمت ( البته آروم )وقتي رفتم دنبالش ببينم تو کدوم اتاق دوباره منو بوسيد اما از لب. منم خودمو بهش فشار دادم . شايد اين بوسيدنش يک دقيقه شد منم دست انداختم در کونش کفتم اينارو ميگفتي ؟؟
اونم کسشو از رو لباس ماليد به کيرم و گفت اينا هم هست . خلاصه اون داشت لبامو ميمکيد منم داشتم با کونش حال ميکردم از رو شلوار کونشو ميماليدم. دست کردم تو شلوارش و نوازش ميکردم کونشو .سوراخشو با انگشتم پيدا کردم و فشار ميدادم ميخاستم کونشو از وسط جر بدم. خلاصه کيرمو گرفتو ماليد (تقريبا ار همون اول که برگشتم بالا کيرم راشت شده بود). با يک دستش از رو شلوارم کيرمو گرفته بود و با يک دستش از زير شرتم کيرمو ميماليد . يکم بازي کرد باهاش و لباس منو در آورد شلوارمم در آورد و از رو شرتم کيرمو گاز گرفت خوب طبيعتا درد داشت اما اين کارش کيرمو به نهايت راست بودنش رسوند .بازم دستشو برد تو شرتم و کيرمو از تو شرت ماليد و از رو شرتم ليس ميزد و سر کيرمو بين لباش مي گرفتو مي مکيد . من که تا اون موقع مفعول بودم و چون همه کارا رو اون کرده بود. شرتمو کشيدم پايين تا زير کير و خايه هام . عمه هم که جلوم زانو زده بود شرو کرد خوردن و ليسيدن. الان که فکر مي کنم ميبينيم از يه همچين سليته اي بعيده . نه به اون رفتاراش نه به اين همه مهربوني که با کير من داشت . نمي دونم چقدر طول کشيد خوردنش که آبم آمد و سر کيرمو گرفتو مک زد همه آبم تو دهنش بود که برگردونند رو کيرم و يه چند تا تفته هم انداخت روش و و تند تند برام جلق ميزد . من نمي تونستم رو پاهام وايسم اما اون دست بردار نبود. به هزار مکافات از دستش فرار کردم و نشستم کنار اتاق . کيرمم تو مشتام محکم نگه داشتم . عمم حرص کرد افتاد به جون کيرم که بده بخورمش . اون زور ميزد و من حال نداشتم برا همين تونست کيرمو از دستم در بياره و شرو کرد خوردنو ليسيدن. اما به من حال نمي داد چون اصلا حس نداشتم کاملا کيرم بي حس بود . وقتي داشت مي خورد هي فحش مي داد به شوهرش حالا چرا نمي دونم هي ميگفت منم مثل xxxx(مادر شوهرش ) جنده شدم حالا خوب شد .اون ميره کس ميده منم ميخام برم . چرا اون بره من نرم و ......
خلاصه يکم که حال اومدم و اون حسابي خواهر مادر شوهرشو آباد کرد بلند شد که لباس بپوشه منم ديگه کيرم راست شده بود . داشت شلوارشو ميپوشيد که من دنبالش کردم گفتم برقص. اونم مي گفت بلد نيست منم اصرار که بايد برقصي .يه فحشم بهش دادم که شروعکرد رقصيدن. همون جوري که ميرقصيد شلوارشو پاش کرد و دنبال دامنش ميگشت تا پاش کنه منم دنبال عمم. خواست پاش کنه که دستمو کردم تو شلوارش و کشيدم تا زير کونش و ماليدم يکم بعد انگشتمو کردم تو سوراخش و فشار دادم تو. اونم مونده بود تا منم کارامو باهاش بکنم . باز ازش خواستم برقصه اما نکرد منم زدم در کونش. يه چنتا زدم هيچچيزي نگفت . بعد دوباره انگشتش کردم تا ته تو کونش خواستم دومي بکنم تو که شروع کرد رقصيدن برام. کونش بزرگو سفيد بود منم مي ماليدم کونشو . ميرقصيد و رو به جلو کمر ميزد ( تقريبه مثل طلمبه زدن مردا کونشو ميبرد عقب و پرت ميکرد جلو ) منم دست کشيدم به کسش موهاي کسش کوتاه بود . اما کس بزرگي داشت .داشتم با کسش بازي ميکردم که دستشو گرفت به کيرم و اون دستشم گذاشت رو دستم و برد دم سوراخ کسش . ميخواست که انگشتش کنم . منم انجام دادم خيس آب بود.راحت 4 تا انگشتم توش رفت کيرمو محکم گرفت منم داشتم انگشتش ميکردم . سريع انگشتامو مي کردم تو و در مياوردم خيلي حال ميکرد . چون هيچ چي نمي گفت و فکر کنم آبش اومد چون کسش تنگ و باز ميشد اما خبري از آب پاشي نبود . يکم آب غليظ سفيد ازش ريخت لاپاهش . که با دست ماليد رو کسشو و بعد ليس زد انگشتاشو حتي انگشتاي منم مکيد . گفت تو ميخاي هنوز يا بپوشم لباسمو . گفتم کون مي خام . ميخام کونت بزارم . خيلي خوشش اومد از حرفم و خم شد يکم برام ساک زد و چنتا تفته ريخت رو کيرم و حسابي ليزش کرد و برگشت . منم سري چسبيدم بهش و تا ته کردم تو کونش حسابي ليز بود و تا ته رفت حتي يه آخم نگفت . ازش ميپرسيدم چرا انقده گشادي . کفت : دوست داری گشاد نباشم ؟ هیچی نگفتم فقط تو کونش میکردم چون لیز بود خیلی حال میداد انقد کردم که آبم اومد دراز کشیدم روش و تا ته فشار میدادم اونم کونشو سفت کرده بود تا بیشتر حال کنم . خلاصه آبمونو ریختم تو سوراخش .خیلی حال داد چون دستش رو برد و کیرمو از تو کونش در آورد و مالش میداد .پاشد که بره آبم از لاپاهش میریخت ته خونش. برام عجیب بود چون اون همیشه دم از پاکی و تمیزی میزد اما ......
خلاصه بعد از اون خیلی باهاش حال میکردم
     
  
مرد

 
عمه شوكه ام كرد




سلام به دوستان عزيزم
من ساسان 26 سالمه
يه عمه دارم كه هميشه تو كف كوس و كونش بودم بودم و تمام تلاشم اين بود كه بكنمش و بلاخره كردمش
خب قضيه از اونجا شروع شد كه عمه ما زدو مطلقه شد.بعد يه مدتي من ميرفتم پيشش كه تنها نباشه و يه روز كه سر كار بودم از تلفن خونه زنگ زد و گفت موبايلش خراب شده ورفتم پيشش درستش كنم آخه تعميرات ياد دارم
خسته و كوفته رفتم خونه عمه جون.چون زياد ميرفتم و ميومدم كليد داشتم.رسيدم پشت در كليدو انداختم تو فقل و رفتم تو..
سلام كردم ديدم نيست صداش كردم صداش از حموم اومد كه گفت گوشيم رو ميزه.رفتم سراغ گوشيش و ديدم بابا اصلا گوشي مشكل نداره خودش كوسش ميخواره.گوشي رو زدم تو شار‍ژ. .آخه گوشيش شار‍تموم كرده و عمه ما فكر ميكرد سوخته.آخه گفته بودم شب تا صبح گوشي رو تو شارژ نذاره. بعد اومدم رو مبل ولو شدم.
ديدم صدام كرد و بعد گفت لباسامو مياري رو تخته.گفتم مگه نبردي با خودت گفت فكر نمي كردم تو زود بياي.آخه حق داشت كه اينو بگه آخه من هميشه با اتوبوس ميومدم و تا ميرسيدم طول ميكشيد و اونروز دوستم منو رسوند..خلاصه لباساشو با شك دادمش و باز رو مبل جلو ماهواره ولو شدم آخه خيلي خسته بودم.بعد ديدم واي اومد بيرون.چي بود.پيگيرش نشدم و بعد گفت براش شبكه جديد سرچ كنم و منم سرچ كردم و از قضا چند تا شبكه نيم سكس سرچ شد و من ذخيره كردم و گفتم بايد نگاه كنم كه اگه خراب بودن پاك كنم و ديدم گفت ياد منم بده.اومد نشست كنارم.خب دوسه تايي نگاه كردم مشكل نداشتن و بعد يه شبكه اومد كه دختر داشت لباساشو در مي آورد كه من زدم كانال بعدي كه برگشت گفت اينو پاك كن و يادم بده.منم زدم كانال رو آوردم و edit رو زدم و بعد پاكش كردم و ديدم گفت بعدي من پاك كنم.گفتم باشه.يه چند تايي رد شديم ديدم به به يه دختر رو به دوربين داره كوسشو ميماله.گفت ساسان چيكار كنم و چسبيد به من.من. نگو تعجب كردم.بازم پيگير نشدم و ديدم كنترلو داد دستمو بعد دستمو گرفت و منم با دستاش كه رو دستم بود يادش دادم.شهوت از چشماش ميباريد.داشتم شاخ دا مياوردم از كاراش بعد همين جوري قضيه تكرار شد تا اينكه ديدم تموم شدن و بعد گفت بي معرفت لااقل يكيشونو نگه ميذاشتي.منو ميگي شاخ در آوردم و گفتم عمه چي ميگي خوبي.ديدم گفت تو بهتري گفتم يعني چي گفت هيچي.رفتم رو تختش خوابيدم و وقتي چشم باز كردم 11:05 شب بود.مثل برق از جام پريدم و ديدم تو آشپزخونه ست.آشپزخونشون نوقليه.اگه بخوان دو نفر از كنار هم رد بشن ميچسبن به هم .خلاصه ديدم راهي نداره آخه گرسنه بودم وحشتناك.از پشتش رد شدم و اون كون قشنگش خورد به كيرم.رفتم سراغ يخچال و دسپاچه يكم پنير و نون برداشتم و ميخواستم بخورم ديدم گفت من شام درست كردم تو نون و پنير ميخوري؟گفتم نه ميخوام برم. اومدم رد بشم باز كيرم خورد به كونش ايندفه اومده بود عقب تر و منو اونجا گير انداخت و منم به شوخي پهلوهاشو گرفتم و دادمش اونطرف.ديدم گفت تا يه دوش بگيري غذا حاضره.منم ديدم اين وقت شب خونه رفتنم فايده نداره با همون لباسايي كه تنم بود رفتم دوش گرفتم و كه ديدم در زد و گفت بيا اين لباس.خنده ام گرفت و لباساي خودشو داد بهم.خلاصه پوشيدم و اومدم بيرون و داشتم خودمو مرتب ميكردم و سشئار ديدم بوسم كرد و رفت.منم بي تفاوت رفتم سر ميز شام.شام خوردم و يكساعتي برنامه ديدم و حدوداي ساعتاي 2 رفتم بخوابم كه گفت چيزي نمي خواي و منم گفتم نه و رفتم خوابيدم.ديدم داره طولش ميده گفتم چيزي شده گفت نه و خاموش كرد چراغارو و رفت خوابيد.منم گيچ خواب و خسته.دم دماي سحر كنار خودم حسش كردم و چشمامو باز كردم ديدم به به عمه جون ما چسبيده به منو خوابيده و بعد بيدارش كردم كه بره سرجاش و بيدار شد و گفتم چرا اينجوري گفت ميخوام كنار تو بخوابم.گفتم باشه بعد خوابيدو و شروع كرد منو اذيت كردن و قلقلك دادنو و كارايي ميكرد كه منو مست خودش كنه و بلاخره برنده شد و منم شروع كردم. از جلو چسبيدم بهش و بعد ديگه دلو زدم به دريا و لب تو لب و دستم رفت زير لباسش.يه آهي كشيد گفت تو از ساعت 7 شب كه منو كشتي با نيومدنت.گفتم عمه آخه تو عمه مني.گفت چراغي به خونه روا داره به مسجد حرومه.منم شروع كردم به خوردن لباشو بعد سينه هاشو اومدم پايين سراغ كوسش.واي هنوز بوي حموم ميداد.كوسشو كردم تو دهنم نفسش بند اومد و بعد شروع كردم به زبون زدن تو كوسش و زود ارضاء شد و بعد اومدم خوابيدم روش و ازم لب گرفت مثل وحشي ها و كير نديده ها لباسارو از تنم در آورد.كير منم كه داشت ميتركيد و ولي ساك نزد و من خوابيدم وبعد آروم نشست رو كيرم.واي كوسش مثل آتيش بود لعنتي.بالا و پايين ميشد و حال ميكرد و آه ميكشيد و ديدم ديگه حركت نمي كنه فهميدم خسته شده وگفتم بهش پاشه و چهار دست و پاش كردم .وقتي چهار دست و پا شد كيرمو كردم تو كوسش و تند تند تلمبه ميزدم.ديگه داشت از شهوت ميمرد كه ديدم شل شد و منم خوابيدم روش و كوسش ليز شد و آرضاء شد و منم ديگه نزديكاي ارضاء شدنم بود.كه ديدم داره آبم مياد و بهش گفتم و اونم گفت نريزي تو كوسم و ريختم رو كمرش ديگه نا نداشتيم كه پاشيم وبه هر بدبختي بود و پاشدم و آبمو با دستمال پاك كردم و بعد از نيم ساعتي رفت دوش و اومد و بعد من رفتم دوش.فرداش هم سر كار نرفتم و پيشش بودم ولي به روش چيزي نياورم.اينم داستان من.اميدوارم خوشتون اومده باشه.
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
علاقه دایی به مادرم و پدر معتاد



اول دبیرستان بودم مادرم 35 ساله بود پدرم 10 سال بزرگتر و تریاک مصرف میکرد.
طبقه بالای ما دایی من زندگی میکرد و مجرد بود و 21 ساله بود.
همه فامیل چشم چرون بودنش را میدونستن و همین طور مادرم که معلم بود و هر وقت داییم میومد لباس پوشیده میپوشید.
با این حال اگر کوچکترین جایی پوشیده نبود نگاه میکرد و 1 بارم که مادرم خونه مادربزرگم حموم بوده تمام مدت از هواکش نگاه میکرده که بعدا خودش اعتراف کرد.
با همه این حرفا چون پدرم وضع مالیش خوب نبود و تریاک زیاد مصرف میکرد 1 جورایی داییم شده بود بزرگتر خونه ما و خیلی از وقتا به بابام پول جنسش میداد.
داییم کارمند بود عصرا هم مربی ورزش بود.
پدرم نه تنها مانع دید زدن نبود با مادرم سر اینکه چرا جلو داییم لباس بیشتر میپوشه بحث میکرد و مامانم میگفت بی غیرت یا 1 تیکه جنس زنت فروختی.
بابام منکر میشد ولی کامل مشخص بود که برا پول جنس حاضره حتی داییم ...
هر چی زمان میگذشت داییم بیشتر خرج میکرد برا بابام و مدتی بود که به مامانم پیشنهاد داده بود 1 ماشین برا بابام بخره که کار کنه و قبول نمیکرد .
بابام هر روز دوا میکرد و میگفت اگر ماشین باشه همیشه پولداریم و قسطاشم میده.
خلاصه مامانم مجبور شد قبول کنه و 1 پیکان صفر داییم خرید و تحول بابام داد.
فقط 1 ماه قسط داد و یه مقدار به مامانم و از ماه دوم هر چی در میاورد میکشید ک داییم قسطا رو میداد.
حقوق مامانم برا خرج زندگی بود.
نمایشگاهی که دوست داییم بود برا دیر کرد قسطا انقد سود کشبد روش که از خود ماشینرون تر شد.
یابام اکثر شبا از ترس داییم و مامانم نمیومد خونه.
داییم هم هر شب میومد خونه ما و کم کم وضع لباس مامانم جلوش عوض شد و ظاهرا تسلیم هوس داییم و بی غیرتی بابام شده بود و میخواست بدهی بابام با نشون دادنش به داییم تسویه کنه.
هر چی زمان میگذشت لباسا بدتر میشد و دایبم دیگه بجای دید زدن میشست نزدیکش و خودش مچسبوند و با کاراش نشون میداد که دنبال تسخیر کامله.
مادرم هم با اینکه خیلی سنگین بود ولی میخواست از بابام انتقام بگیره.
حدود 3 ماه گذشت و 1 شب بعد از خوابیدن ساعت 2 شب صدای در اومد من فکر کردم بابامه و سر جام خوابیده بودم که صدای اهسته دایبم شنیدم.
اولین شبی بود که رو تخت مامان وبابام تا صبح تقریبا با مامانم بود و قبل ار ساعتی که من مدرسه میرفتم رفت از پیشمون
سر میز صبحونه مامانم دیدم که برا اولین بار با لباس خواب نشسته بود و در عین خستگی و بی خوابی معلوم بود از رابطه لذت برده.
بعد از اون شب به بهانه های مختلف مامانم میرفت پیش داییم و میگفت ابگرم نداریم یا یا پدرت قهرم و نمیخوام ببینمش
چند ماه گذشت و بابام که بدهیاش داده شده بود بوسیله داییم برگشت و مادرم تقاضای طلاق کرد
تو همین حین دست به دامن داییم شد و به توافق میرسن که قانونا جدا نشن از هم ولی هیچ رابطه ای با هم نداشته باشن و در اصل صیغه داییم باشه.
ولی این موضوع رو از من پنهان کرده بودن.
بعدا علت اشتی ظاهری رو فهمیدم.
داییم و مادرم گه عاشق هم شده بودن تصمیم میگرن بچه دار شن و پدر بچه داییم باشه و بابام به کسی نگه.
بابام قبول کرد و احتمالا پول دیگه ای گرفت.
دو ماه بعد یروز به بابام گفت دیدی حواست نبود حامله شدم و بابام که انگار خوشحال بود گفت پس حامله شدی.
بعد از این بود که دیگه رابطشون زیاد شد و مادرم با من حرف زد و گفت مجبور برا حفظ ابروش طلاق نگیره ولی داییم در اصل شوهرش باشه.
5 ماه بود که بچه افتاد و دیگه بچه دار نشدن.
داییم 3 سال بعد ازدواج کرد ولی هنوزم هفته ای یکی دوبار میاد و کامل کاراش میکنه و ترجیح میده جلو بابام این کارو کنه و بیشتر لذت ببره.
     
  
مرد

 
من و خاله سهیلا



سلام
میخوام داستان من وخالمو براتون تعریف کنم.اسم من علی 20سال سن و اسم خالم سهیلا اس 28 سال سن و یه قد متوسط که حدودا یه 175 میرسه ومثل بیشتر زن ها سفید بدون مو و البته خوشتراش ولی از صورت عالی برخوردار نیست نه اینکه بیریخته نه ولی خوب مثل حور و پری هم نیست البته سایز سینش 90 وقتیکه از یک طرف نگاش کنی کون جنیفرلوپزو می ارزه.خوب داستان از اونجایی شروع میشه که تو فامیل رو دهنا میفته که شوهر سهیلا معتاده ولی خوب بروی خودش کسی نمیاره خلاصه بعد از چند مدت این موضوع علنی می شه و کار به قهرو طلاق و طلاق کشی میرسه البته وسط این ماجرا خیلی ها ناراحت و تعداد اندکی هم خوشحال اند. که یکی از اونا منم البته اون کسایی دیگه بهزم جز فامیلان مثل اون یکی پسر خالم و پسر داییم البته پسرداییم چون ازمن بزرگ تره خوشحال تره.حالا چراما خوشحالیم چون اولا خالم خیلی باما رابطش خوبه و دوما اینکه بسیار موقعیت خوبیه که ما به قول خودمون یه حالی به هم بزنیم یعنی یه سکس مطمعا و شاید طولانی البته بااین شرایط هنوز چیزی کاملا تمام نشده بود.حالا علت این دوموضوع هم که گفتم اینبود که خالم خیلی باما راهت بود مثلا گاهی اوقات که میرفتیم خونش و شوهرش نبود حتی اگه می شد مخشو زدو وقت کافی داشت حتی می تونستیم سینهاشو بگیریم یا انگولکش کنیم البته نه اون جنده بود ونه اینکه اینکاره هرروزمون باشه چون شرایطش باید پیش میومد.البته اینکارارو سهتایی باهم انجام نمیدادیم ولی دونفره میشد اما بیشتر یکی یکی روش کار میکردیم تا از دید فامیل لو نریم.خوب میریم تازه سر اصل مطلب.روز دوشنبه بود من هم کاملا تو فکر اینده و کس خاله بودم که دیدم مامانم گفت میره یه سری به خونه مادر بزرگم بزنه چون خالم که قهر کرده بود اومده بود خونه مادر بزرگ.مامانم از خونه رفت بیرون کاملا تو فکر فرو رفتم که چطور میتونم خاله رو بکنم.نشستم پای فیلم "کایل ایکس وای"چون تو فیلم یه پپسره که میخواد دوست دوختر خوشکا سکسی پیداکنه یهدفعه دیدم پسره رفت پیش همون دوختره و یه کار کاملا قابل توجه و بدرد بخور برای من انجامداد .(حالا نمیخوام فیلمو براتون تعریف کنم ولی اونایی که دیدن میدونن منظورم چیه).خوب تقریبا داشت شب میشود که دیدم بهترین موقع برای اجرای عملیاته.بلند شدم لباسامو پوشیدم و رفتم خونه مادر بزرگ. پدر بزرگم مرده بخواتر همین هروقت مامانم بیکار میشه میره پیش مادربزرگم مخصوصا حالاکه خالمم اونجاست.وقتی رسیدم دیدم مامانم هنوز اونجاست واین برای انجام نقشه خوب بود مامانم گفت علیجان اینجا چیکا میکنی منم گفتم اومدم دنبالت که برگردی خونه چون داره شب می شه دیگه خوب نیست شب بیرون از خونه باشی.مامانم گفت باشه العان میریم.تامامانم دوباره حاضر میشد که برگرده گفت تو اینجا میمونی گفتم نه ولی یکم میمونم بعد میام مامانم که برگشت منو مادربزرگمو خالم تنها شدیم که دیدم مادریزرگم گفت علی حالا که مامانت رفت پس تو بمون شامو اینجا بخور منم باکمی مکث قبول کردمو مادربزرگ رفت تو اشپز خونه.

خالمم تو اتاقش بود رفتمو یواش درزدم بعد خالم بایه صدایی که معلوم بود گریه کرده گفت بیا تو منم رفقم نشستم روبروش گفتم چی شده خاله گفت هیچی دارم به حال خودم گریه میکنم که چرا همه شوهردارن منم شوهردارم که بعد از چند سال معتاد از اب درومد.گفتم خاله گریه نکن الان منم گریه میکنم ها تورو خدا حالمون نگیر از این وسط هفته ای... که دیدم یه لبخندی زدو گفت چه ربطی به وسط هفته داره؟ منم گفتم می خوای بدونی ولی باید پیش خودمون بمونه ها تازه باید قول بدی کمکم کنی.یدفعه دیدم جدی شد دیگه گریه نمیکرد اشکاشو از رو لپش پاک کردو گفت چیشده اتفاقی افتاده؟گفتم نه بابا هول نکن. گفت پس چی چیشده؟ گفتم اول قول بده به کسی نگی بعدم کمکم کنی اخه نمی خوام ابروریزی بشه گفت باشه منم شروع به اجرای عملیات کردم (البته یه کمی برگرفته از فیلمی که دیده بودم).گفتم خاله من یه دوست دختر دارم که می خوام یه کاری باهاش کنم ولی نمیدونم چه جوری گفت یعنی چی؟گفتم بابا می خوام باهاش حال کنم.که دیدم زد زیره خنده گفت برو خجالت بکش تو دیگه الان وقت زن گرفتنته تورو چه به این کارا.گفتم سهیلا تو قول دادی که کمکم کنی.دیدم گفت خاله شو جا گذاشتی بعدشم من که قولی ندادم .گفتم باشه دیگه یعنی کاری بامن نداری دیگه هان.گفت چطه بابا نمیشه باهاش یکمم شوخی کرد خوب حالا من چیکار باید بکنم.گفتم خاله ی عزیزم منم نمی دونم باید چیکار کنم اخه چند وقت پیش بهش گفتم که تاحالا من اینکارو انجام دادم ولی من حتی تاحالا.... که دیدم پرید توحرفم گفت خوب دیگه تااخرشو خوندم.حالا من چیکار کنم.گفتم خاله ی عزیزم قربونت برم تو شوهر کردی بلاخره تو این شرایط افتادی.دیدم گفت دیگه داری پرومیشی ها حالا من هرکاری کردم به توچه گفتم خاله من تاحالا اونجای زنارو ندیدم چه برسه به اینکه بکنم.یدم گفت هوی هواست کجاست من اینجام ها اون حرفایی که تو خیابون مزنیرو اینجا نزن.گفتم خاله تو بهترین خاله ی دنیایی بیاو به من بدبخت فلک زده کمک کن.گفت که چی یعنی من بیام توروم ازمایش انجام بدی.گفتم نه بابا فقط راهنمایی کن همین.دیدم کمکم داره قبول میکنه که گفت به یه شرط هرچی من گفتم انجام بدی نه اینکه یه هو سیمات قاطی کنن بپری رو کونم.گفتم هوی خاله این حرفا چیه مگه اینجا جنده خونست.که دیدم زد زیر خنده گفت پسه دیگه قبول من تسلیم ولی توهم اومدی درستش کنی بدترش کردی ها.گفتم دیدی خاله هی این کلمه کردن و میاری جلو من .که باهم زدیم زیر خنده(نصف عملیاتم رفت مونده بود اصل کاری که اونم بزودی قرار بود اتفاق بیوفته).دیدم خالم گفت خوب تاحالا کجای زنارو از نزدیک دیدی منم گفتم فقط سینه های جناب عالی گفت خوبه حالا خودم میدونم می خواستم امتحانت کنم که دیدم اروم لباسشو دراورد یه کورست کوچیک توی اون همه سینه داشت می ترکید بدنش اصلا مو نداشت گفت بیا اروم کرستمو باز کن گفتم الان گفت مگه نگفتی که قبلا سینه هامو دیدی پس چته دیگه رفتم بندشو باز کردم یهو کورست پرت شد .ماتم زده بود.اروم گفتم چیشد گفت هیچی تفلکه خیلی تنگ بود پرید .خندیدمو گفتم میشه ببینم گفت بیا ببین وقتی چرخید دوتا پستون بزرگ نوک دماغم دیدم سرمو یه خورده بردم عقب تر تا بهتر ببینمشون(از اونایی که قبلان دیده بودم خیلی بزرگ تر شده بود کپ کردم)گفت چیشد گفتم هیچی ولی خیلی بزرگ شدن گفت اره دیگه پس فکر کردی مثل مال تو هی بزرگو کوچیک میشه گفتم چطور گفت خودتو نگا کن دیدم چه سوتی دادم کیرم عینهو دکل برق سفتو راشتو عمود شده بود.گفت تازه اینارو که دیده بودی اینجوری پس اونارو ببینی می میری حتما .گفتم شاید.گفت گس بیخیال من نمیخوام قاتل بشم اونم اینتوری گفتم بیخیال در بیار ببینیم.دیدم بلند شد پشتشو کرد طرفم اروم اروم شلوارش و کشید پایین از بس شرتش کوچیک بودو کونش بزرگ شرتش رفته بود لای کونش به توریکه فقط یه خط معلم بود بعد دوباره گفت بیا کاره خودته منم باسرعت و زور شرتشو کشیدم پایین سرم که اوردم بالا هنگ کردم نا خداگاه اب دهنم از کنار لبم سرازیر شد وای تو خوابمم چنین چیزی ندیده بودم سوراخ کونش معلوم نبود ازبس که کونش بزرگ بود ناخوداگاه دستمو اوردم بالا و دو انگستم مثل عدد 7 کردمو گذاشتم وسط کونش واااااااااااااااای چقدر نرم بود شاید از ابریشم و پنبه و باد و ... نرم تر بود که یه هو رفت فرو و یه سوراخ بسته کوچولی از اون وسط زد بیرون تمام دلم خالیشد انگار که از طبقه 100 یه اسمون خراش خودمو انداختم پایین نفسم بند اومد حتی نمیتونستم پلک بزنم که یه هو دیدم خالم رفت عقب گفت هوووووو قرارمون این نبود هوووووووووو ولی من جوابی نداشتم که بدم که دیدم یه سیلی محکم زد تو گوشم که احساس کردم برق 3فاز بود .از درد داشت گریم میگرفت که با بغز گفتم خو..و..ب چ...چرا.. ا میزنی دردم گرفت .که دیدم با عصبانیت گفت کونی کل اتاق به گند کشیدی من که گفتم جنبه نداری.یه هو به خودم امدم دیدم کل شلوارم خیس شده .سریع با یه لحن مظلومانه گفتم ببخشید دست خودم نبود.بعد یه کم به خودش امد و ببخشید خیلی درد گرفت ها بعد گفتم میشه اونم ببینم.گفت هواست باشه هان اون به درخت می گه این اسم داره.گفتم خوب ببخشید میشه کوستون ببینم گفت مثل اینکه تو نمیفهمی کوس چیه این صاحب داره.گفتم صاحبش کیه؟یکمی موند گفت قبول فعلا صاحب نداره ولی خوب بی صحاب که نمی مونه که.گفتم هرچی تو بگی فقط نشومن بده.گفت اینجوری نمیشه اول تو نشونم بده گفتم چی رو گفت کیرتو دیگه.گفتم هواست باشه این داره صاحب پیدا میکنه باهاش درست رفتار کنی ها .گفت بده بیرون بینم انکار برج ایفل لاپاشه.شلوارمو که خیس خیس بود دراوردم که بوی منی فضای اتاق گرفت دیدم انگار خوشش اومده داره سینهاشو میماله بعد گفتم برا حشری کردنش باید یه کاری بکنم.منم گفتم بیا تودرش بیار که بی معتلی امدو شرتمو کشید پایین کیرم ازتو شرت اروم امد بیرون چون ابم اومده بود توشورت هنوز یکمیش تو کیرم مونده بود که تا شرتو کشید پایین دو سه قطره ریخت رو دستش دیدم دستشو کرد تو دهنشو هی میچرخوند بعد گفتم اگه دوست داری هنوزم دار یه وقت تعارف نکنی ها گفت مگه یه بار ابت نیومد پس چرا هنوز اب داری گفتم اون شوهر جنابعالیبود که به زور ابش میریخت ولی من تاصبح میتونم ابمو بریزم تو دهنت.یه هو جاخورد گفت از این قرارا ما نداشتیم.گفتم باشه بابا حالا یه چیزی گفتیم.گفت من که با کسی شوخی ندارم تازه درسته اون مرتیکه اب نداشت ولی در عوض کیرش دو برابر تو بود.منم گفتم حالا این به اون در.بعد گفتم تورو جون اون سینه هات عزابمون نده بذار دیگه مب ببینم او کوستو عزیزم.گفت اینجوری نمیشه و اول اومد به دوشک پهن کرد رو زمین و گفت بشین نشستم اومد جلوم اروم دستشو از رو کوسش برداشت ووووووووووااااااااااااااااااااااایییییییییییییییی چی میدیدم یه کوس واقعا پاره حالا فهمیدم وقتی گفت کیر اون دو برابر من بوده یعنی چی انگار یه 24چرخ از تو کوسش رد شوده بود داغون داغون بود تعجب کردم شاید توخیالم یه کوس دست نخورد ترو تمیز بود ولی این خیلی فرخ می کرد شاید به راحتی داخلش معلوم بود اومدم که دست بزنم دوباره دستشو کشید عقب گفت دیگه بسته اونایی که بایستی میدیدی دیدیشون حالا برو اون ور میخوام لباس بپوشم(البته نوع حرف زدنش معلوم بود که از خداشه که بعد از یه 1ماهی یه سکس جانانه داشته باشه و لی برو خودش نمی اورد).گفتم اینجوری که نمیشه من که فقط دیدم پس بزار یکم بخورمشون گفت نه همین که گفتم گفتم باشه قبول ولی حداقل تو بیا کیرمو بگیر تا منم یه کم حس کنم.گفت چیرو حس کنی گفتم تجاوز بیگانه به حریم خصوصی به ادم.دیدم زد زیر خنده دقیقا منتظر این بود اومدو کیرمو گرفت یه دفعه نفسم بند اومد بند دلم پاره شد یه نفس عمیق کشیدم فوری کیرم سفت شد گفت خالت خوبه گفتم ادامه بده فقط دستت و برندار.یه کم که برام دست مالیش کرد احساس کردم داره ابم میاد گفتم داره میاد اگه دوست داری بریزمش تو دهنت.یه مکث شهوت انگیز کردو گفت باشه کیرو کرد تو دهنش یه کم که برام ساک رد ابم با تمام فشار ریخت تو دهنش کاملا احساس میکردم که با تمام فشار ابم می خوره به دیواره دهنش.چون باردوم بودکه ابم امد دیگه حال نداشتم افتادم رو زانوهام دیدم سهیلا کاملا مست شده از اب منیم دیگه حال خودش نبود منم از فرصت استفاده کردمو افتادم به جون کوسش اول یه کم مانع شد ولی من انقدر با ولع می خوردمش که دیگه نمیتونست مانعم بشه کمکم داشت اه اه اه اه می کرد که دست بردم برایسینه هاش وای تا اون موقع انقدر حال نکرده بودم کم کم دستم خسته شد به کیرم نگاه کردم دیدم این موقع اول اماده دخوله نگاه سهیلا کردم گفتم سهیلا جان عزیزم اجازه هست؟دیدم تو اون حال که انگار تو دنیا نبود و ققط رو زمین به خودش می پیچد گفت تاحالاکه رفتی بقیشم برو.منم بدون معتلی کیرمو گذاشتم دم کوسش (واقعی یتشو بگم داشتم از اوج لذت ازحال میرفتم ولی شاید این لحظه دیگه بدست نمی اومد).

آروم کیرمو دادم داخل به خودم اومدم دیدم دارم تلمبه می زنم سهیلا رو زمین خوابیده بود و با هر تلمبه ی من سینه هاش مثل فنر بالاو پایین میرفتن احساس میکردم داره ابم دوباره میاد و من هنوز تو کونش نذاشتم بی مهابا کیرمو دراوردم سهیلا که دیگه حال نداشت رو به صورت سگی(4دست و پا)گذاشتم کیرم که از داخل کوس سهیلا خیس شده بود گذاشتم در کونش ولی ازبس تنگ بود نمیرفت تو منم دو سه تف حسابی زدم در کونش و با تمام قدرت فشاردادم کیرمو داخل یه هو سهیلا یه جیغ از ته دل زد ولی بیشتر ازروی شهوت بود یه کم کیرمو ثابت نگه داشتم تاخوب جا بازکنه بعد به سرعت تلمبه میزدم دیدم ابم رسیده نوک کیرم منم کیرمو دراوردم گذاشتم تو کوسش یه کم که تلمبه زدم ابم اومد همشو ریختم تو کسش که دیدم سهیلا داره گریه میکنه منم گفتم شاید به خواتر شهوتشه و بیخیال شدم ابم که امد دیگه داشتم می مردم سهیلا هم هی گریه میکرد یه 5دقیقه که گذشت بلندشدمو لباسامو پوشیدم شلوارمم دیگه خوشک شده بود ولی هنوز لکه روش معلوم بود اومدم کناره سهیلا ولی شهوت اجازه نمیداد درحالیکه نگشتمو می کردم تو کوسش با اون دستمم سینه هاشو میمالیدم که دیدم یه لرزه توبدنش افتاد دیدم بله تازه داره سهیلا خانوم ارضا میشه خوب که ارضا شد بلندش کردمو لباساشو تنش کردم.امدم بیرون اتاق ساختمون تاریک بود رفتم تو حیاط دیدم مادر بزرگم داره میاد بالا فهمیدم که بله تاحالا مادریزرگم به خاطر من تو حیاط خونه داره اروم اروم کباب درست میکنه اومد داخل گفت برو سهیلا رو صداکن بیاد غذا بخوره.امدم دیدم داره هنوز گریه میکنه گفتم چطه عزیزم خوشکلم عسلم. گفت برو کونی چرا ابتو ریختی تو کوسم اگه بچه دار شدم چی؟گفتم هیچی الان یه قرص بنداز بالا همه چیز حله بکم اروم شد امدیم پایین سر سفره غذا مادربزرگ گفت چرا شما اینطور شدین؟گفتم چه طور گفت نامرتب بهم ریخته سهیلا انگار گریه کرده؟منم گفتم هیچی یه سوسک بالابود سهیلا دید ترسید گریه کرد همین دیدم گفت ببین عزیزم این خالته خوب نیست به اسم کوچیک صداش کنی.دیدم سهیلا گفت ولش کن مامان راحت باشه.

اونشب من اومدم خونه و راحت خوابیدم البته دو سه بارم خواب سهیلا رو دیدم.
     
  
مرد

 
خاله پری




من سیاوش هستمو 25 سالمه و خاله پری الان 45 سالشه.داستان بر میگرده به 3 ساله پیش.از بچگی با پسرخالم همیشه باهم بودیم واسه همین از همون موقع تو نخ خالم بودم.یادمه اون موقع ها با دیدن خالم همیشه دودولم سیخ بودوزیاد دلیلشو درک نمیکردم.یکم که بزرگتر شدم با تصور کردن خالم جلق میزدمو عیداو تابستونا که میرفتیم شمال بعد حمومش میرفتم با شورتو سوتین خیسش که گذاشته بود خشک شه حال میکردمو ابمو میریختم توش.ازخالم بگم که یه زنه سفید با صورت استخونی و خوشگلوچشم ابرو مشکی و بالاتنه لاغر و سینه های 70 و رونا و ساق پاهای توپر و کون برجسته.قدشم تقریبا 1.65.

3 سال پیش عید رفتیم شمال مثه هر سال.ولی من از هر سال حشری تر بودم چون مد ت زیادی از اخرین سکسم گذشته بود.2 3 روز اول مثه همیشه با دید زدنشو مالوندن بهشو جلق زدن گذشت.روز چهارم از حشر داشتم میمردمو حس میکردم دیگه با جلقم ارضا نمیشم.حالم خیلی بد بودو خاله پریم با یه تاپ مشکی و یه شلوارک مشکی چسبون جلوم رژه میرفتو حالمو بدتر میکرد.راستی اون سال پسر خالم با دوستامون رفته بودن ترکیه و من چون سرباز بودم نتونستم باهاشون برم و تنهایی بیشتر اعصابمو خورد میکرد تا فکرای احمقانه ولم نکنه.تصمیم گرفتم گوشیمو تو حموم جاساز کنم و از خالم فیلم بگیرمو با دیدنش خودمو اروم کنم.تو همین فکرا بودم که خالم رفت حمومو من به خودم فحش میدادم که چرا معطل کردمو گوشیمو جاساز نکردم.تو همین فکرا بودم که شوهر خالم واسه جلسه اعضای شهرک رفت.دختر خالمم گیر داد به من که باهاش برم قدم بزنم که یهو یه فکری به سرم زد.اگه تنها میشدم میتونستم بدن لخت خالموکه ارزوی دیدنشو داشتم از سوراخ در حموم ببینمو حال کنم.به مامانم گفتم تو باهاش برو که تنها نباشه و مامانم که حوصله نداشت به زور قبول کرد. رفتنو من موندم و خالم که تو حموم بود.خیلی وقت نداشتم تندی دویدم سمته در حموم.خالم تو وان بودو پردرو کشیده بودو هیچی معلوم نبود ولی کیر من داشت میترکید و حال عجیبی داشتم .یهو خالم پردرو کشیدو از وان اومد بیرون تا شورت و سوتینش که شسته بودو اویزون کنه.با دیدن بدنش قلبم داشت وایمیساد.چه کس قلمبه یی! چه سینه های خوش فرمی!قطره های اب که رو بدنش سر میخوردنو میریختن پایین حشری ترم میکردن.دیوونه شده بودم.میدونستم خالم ادمی نیست که بذاره من بکنمش.پس اگه وکردنشو میخاستم باید بزور میکردم.ولی میترسیدم از عاقبتش.شهرک نیمه کاره بودو ویلایی کنارما نبود و خیالم راحت بود که صدای خالمو کسی نمیشنوه ولی ا ینکه خالم به همه بگه یا مامانم یهو سر برسه چی. سر 2 راهی بودم.شهوت یا ابروم!خالم کف حمومو شستو رفت تو وان که پاهاشو اب بکشه.دوباره پشت پرده بودو نمیدیدمش و این دیوونه ترم میکرد.میدونستم تا چند لحظه دیگه میاد بیرونو لباساشو میپوشوو همه چی تموم میشه.شهوت دیوونم کرده بودوخودمم نفهمیدم چطوره لخت شدمو در حمومو باز کردمو رفتم تو و پردرو کنار زدمو به خالم زل زدم.موقعی به خودم اومدم که خاله پری جیغ زدو در حالیکه با دستش جلوی کسشو گرفته بود گفت سیاوش چی شده؟چرا اومدی تو مگه نمیبینی من لختم!اومده بودم تو و راه دیگه یی نمونده بود.خالم همینطور که منتظر جواب بود خودشو پشت پرده حموم قایم کرد.قلبم تن تن میزدو تو یه لحظه با تموم وجودم اومدم تو وانو خاله پریرو بغلش کردمو به زور خوابوندمش کف وان.زبونش از تعجب بند اومده بودو حتی نمیتونست جیغ بزنه.لبامو چسبوندم به گردنشو شروع کردم به خوردن و با دست چپم سینشو میمالیدمو 2 تا انگشت دست راستمو کردم تو کسش.خالمم فقط قسمم میدادو با تمام وجود تقلا میکرد که خودشو ازم جدا کنه.ولی من انگار کر شده بودمو صدای التماسشو نمیشنیدم.خودمم هیچی نمیگفتم.بعد کمی مالوندنو با انگشت تو کس قلمبش بالاو پایین کردن دیدم اونم ساکت شده و دیگه چیزی نمیگه و فقط اروم ناله میکنه.چشاشو بسته بودو بخاطر شهوت بدش شل شده بودو دیگه تقلام نمیکرد.شروع کردم به خوردن پهلواشو شکم سفید و نازش.کیرمو نزدیک دهنش کردم تا به زور بکنم تو دهنش ولی اون کیرمو گاز گرفتو من از شدت درد بی اختیار خابوندم تو صورتش.اشک از چشاش سرازیر شدو شروع کرد به نفرین کردن.عاشق رونا وساق پاهای توپر و سفیدش بودم واسه همین شروع کردم به لیس زدن و خوردنشون.دستامم فقط سینه هاشو میمالوند و بدجوری نوکش سیخ شده بود.دستشو بزور تو دستام گرفتمو گذاشتم رو کیرم که داشت منفجر میشد و شروع کردم به مالوندن کیرم.بعدش پاهاشو باز کردمو با زبونم افتادم به جون کسشو خوردنش.اب از کسش را افتاده بود و مزه دهنمو شور میکرد.داشتم با کسش حال میکردمو کون قلمبشو لای انگشتام فشار میدادم که یهو داد زد بسه دیگه تمومش کنو برو گمشو!صداش بدجوری میلرزید.یادم اومد الانس که مامانم اینا بیان و سریع کیرمو چپوندم تو کسشو خیلی محکمو وحشیانه شروع کردم به تلمبه زدن.خاله پریم فقط جیغ میزدو نفرین میکرد.دیدم داره ابم میاد بلندش کردمو نشوندم رو کیرمو دوباره محکم تلمبه زدم و با دستام سینه هاشو که بالاو پایین میشدو میمالوندم.دلم نمیخاست هیچوقت تموم شه!چشامو بستمو با تمومه زورم کیرمو تو کسش حرکت میدادمو با لبام گردن و گوششو میخوردم نفسای داغمو به گوشش نزدیکتر کردمو با اینکار حس کردم بدنش داغتر شدو یهو یه تکونی خوردو شروع کرد به لرزیدنو بیحال خودشو از پشت ول کرد تو بغلم.گرمای ابشو رو کیرم که تو کسش بود حس میکردمو اب ازکسش میچکید.گرما و لزجی اب تو کسش کیرمو داغ داغ کردو ابم با فشار پاشید بیرون.حتی فرصت نکردم کیرمو بکشم بیرونو همش ریخت اون تو.بلند شدمو اونم ولو شده بود کف وان و چشاشو بسته بودو لباشو گاز میگرفت.تو تمومه این مدت کلمه یی حرف نزده بودمو بزور با صدایی که از ته گلوم به سختی اومد بیرون پرسیدم خاله حالت خوبه؟با صدایی لرزونو ضعیف گفت فقط برو گمشو کثافت!اومدم بیرونو لباسامو پوشیدمو خودمو تو اینه دیدم.واااای!تمومه صورتم زخم شده بود از چنگای خالم!باید میزدم بیرونتا مامانم نیمده.رفتم دم حموم صدای اب میومد با صدای ضعیف گریه های خالم!

زدم بیرون و رفتم لب دریا و تا 1 2 ساعت به اتفاقی که افتاده بود فکر میکردم.خیالم راحت بود که خاله پری انقد ابرودار هست که به کسی چیزی نگه.ولی دیگه چطوری میتونستم تو چشاش نگا کنم؟!برگشتم ویلا و بعد از حال و احوال با همه سراغ خالمو گرفتم.مامانم گفت سرش درد میکرد رفته خوابیده.فردا صبح از خواب بلند شدم که برم دسشویی.یهو چشام افتاد به خالم که تنهایی تو اشپزخونه نشسته بود.تنم لرزیدو سرعتمو بیشتر کردم تا از زیر نگاه سنگینش خارج شم که صدام کرد.رفتم پیششو سرمو انداختم پایین.از رو صندلی بلند شدو محکم زد تو گوشمو با بغض گفت واگذارت کردم به خدا!به کسیم چیزی نمیگم تا مشکلی تو خونواده بوجود نیاد.ولی بدون یجای زندگی تاوانشو پس میدی.رفتم تو اتاقم ولی حرفای خالم ازارم ندادو از تاوانش نمیترسم چون میدونم اگه 100 بار دیگه ام تو اون موقعیت قرار بگیرم بازم همینکارو میکنم.از این ماجرا 3 سال میگذره و همه چی مثه سابقه فقط سردی نگاه خالمه که همیشه و همه جا که میبینمش حسش میکنم...
     
  

 
کون دختر برادرم مهدیه جونم

1396/06/1



من به فیلم و سریال امریکایی و خیلی علاقه دارم داداش بزرگم که کارش جوری که بیشتر خونه نیست خیلی وقتا شبا هم من می رفتم خونشون بخوابم خونشون هم از ما چند تا کوچه اون طرفه و دختربزرگش که حدودا 18 سالش است ، و ازمن 12سال کوچکتره اتفاقا اون هم سریال باز هست و عاشق سریال های امریکایست منم هر موقع یه سریال جدید بیاد به بازار پیدا میکنم میرم باهاش نگاه کنم خیلی وقت ها میرم خونه شون و سریال ها را با دختر داداشم می بینیم
از دختر داداشم بگم اسمش مهدیه هست و قد 165 کمر باریک سینه 75 کون برجسته و پوستی سفید و نرم و
خودم که کمال 30 قدم 177بدن تو پری دارم با یه کیر ۱۶ سانتی کلفت خوب بقیه ماجرا اینکه من یه روز یه سریال جدید پیدا کردم رفتم خونه داداشم به مهدیه گفتم کجا ببینیم گفت بریم تو اتاق من با کامپیوتر ببینیم بعد تموم شدن ذخیرش کن تو کامپیوترم و کامپیوترشون داخل اتاق خوابه ومعمولا موقع تماشای فیلم و سریال من پایین میشینم و دختر داداشم روی تخت دراز می کشید... تا اینکه یکروز که رفته بودم بعد نیم ساعت زنداداشم اومد گفت میرم یه سر به خونه مامانم بزنم و بیام خداحافظی کر و رفت و پشت سرش مهدیه دختر داداشم از اتاق بیرون رفت و من فکر کردم که اون هم رفته به همین خاطر همین رفتم روی تخت و تا بقیه فیلمم را تماشا کنم یه وقت دیدم در باز شد و دختر داداشم به اتاق برگشت، خیلی معمولی اون هم امد روی تخت جلوی من در حالیکه پشتش به من بود ، روی تخت لم داد و مشغول تماشای فیلم شد... خواستم یک لحظه با کیبورد کامپیوتر ور برم و چند سانتی جلوتر امدم و نا خداگاه کیرم به کونش چسبید و من هم دیگه عقب نرفتم حتی از روی شلوار هم میشه نرمی کون مهدیه رو به راحتی حس کرد و کیر منم هم راست شد سعی کردم بی تفاوت خودم را نشان دهم ولی متوجه شدم مهدیه هم یک مقدار خودش سمت عقب کشید دیدم اون هم داره خودشو بهم می ماله بعد یه جای فیلم که چند لحظه لب خوری اینا داشت رسید منم از فرصت استفاده کردم به مهدیه گفتم خوش بحالشون هم پول میگیرن بخاطره بازیگریشون هم حسابی حال میکنن که دیدم مهدیه هم خندید و چیزی نگفت و دوباره رفت بیرون و چند لحظه ای دیگه وبرگشت دوباره روی تخت لم داد درحالیکه من سعی می کردم هنوز خودم را عادی نشان بدم که متوجه شدم مهدیه وقتی رفت بیرون از اتاق و دوباره برگشت جلوی من روی تخت دراز کشید دیدم ،به جای شلوار با دامن جلوی من دراز کشیده دوباره به هم چسبیدیم و دل و زدم به دریا و یکی از دستام را ابتدا روی شانه ش و اون یکی دستم را زیر لباسش بردم و شروع به مالاندن بدنش و سینه های خوشمزش کردم که دیدم با چشمانی خمارو پر شهوت سمت من برگشت فوری شروع به خوردن گردنش کردم که دیدم صداش هم داره درمیاد تند تند نفس میکشه! و هی با دستش سرم را نوازش میکرد لبهام را اوردم پایین و شروع کردم به خوردن ناف و شکمش روناش بهش گفتم میخواهی یه حال اساسی بکنی یا نه؟ روش نشد جواب بده دامنش دادم بالا و شروع کردم لای پاهاش را خوردن خواستم شورتش را پایین بکشم که نزاشت دیدم هم خجالت میکشه هم می ترسه گفتم میخوام برات بخورم و به زبانم اشاره کردم و گفتم نترس زبان پرده را پاره نمی کنه سرم را کردم زیر دامن و ارام شورتش را کشیدم پایین و شروع کردم به خوردن کوس کوچولو و ابدارش ارام شورتش را کلا از پاش در اوردم سپس به پهلوش خوابوندمش و رفتم پشتش و گفتم چطوری و چه مدلی دوست داری؟ گفت چیو چطوری و چه مدلی ؟ دیدم یا نمیدونه یا کوچه علی چپه! کرم نرم کننده ای که بغل تخت بود را برداشتم و کمی به سر کیرم مالیدم و کمی در کونش مالیدم که یک هویی گفت : از کووووووون؟؟ گفتم نترس گفت نمی تونم، عمو!!! گفتم نترس بهت قول میدم دردی حس نکنی و عاشق این کار بشی وحال دیوونه میشی بعد با انگشتم با سوراخ کونش کمی ور رفتم و مالیدمش بعد یواش یواش انگشتمو کردم تو کونش و نگاه داشتم تا برا خودش جا باز کنه بعد یه کمی با انگشتم جلو عقب کردم و ارام ارام کیرم را در کونش مالوندم و یواش یواش شروع به فشار دادن کیرم تو کون نازش کردم خیلی می ترسید حدود سه دقیقه طول کشید تا سرش رفت تو سوراخ کونش که دیدم بدنش عرق سردی کرد و چند لحظه بعد که ارام ارام شروع به تلمبه زدن کردم، درد اون هم شروع شد اخه اولین بارش بود کیرو تو کونش حس میکرد و هی التماس می کرد که دیگه بیشتر فشار ندم من هم ارام ارام فشار را بیشتر می کردم و اه و ناله اون هم هی بیشتر میشد تامیخواستم ارضآ بشم گفتم مهدیه جونم عشقم ابم داره میاد کجا خالی کنم که گفت هر جا عمو جونم دوست داره که منم به یه فشار محکم بهش قفل شدم و تمام کیرمو کردم تو کونش و ابمو تا اخرین قطره ریختم تو کون نازش و خالی شدم و فوری دوید رفت سمت دستشویی وقتی از دستشویی برگشت گفت عمو کونم درد میکنه که گفتم دو سه دفعه اول اذیت میشی، بهت قول میدم از کوس بیشتر بهت حال بده تا حالا

چندین بار کردمش دفعه اخری قرص و کرم سفت کننده کمر خوردم و مالیدم واقعا یک ساعت تلمبه زدم و تونستم از سوراخ کون تنگ خوشگلشو و گشاد کنم ! جالب اینجاست که دیگه بهم عمو کم میگه بیشتر عشقم و نفسم صدام میکنه همیشه هم در ارتباطیم و پیام رد و بدل میکنیم یه شب بهم پیام داد عمو ای کاش میشد باهم ازدواج کنیم که گفتم نمیشه گفت بهت قول میدم ازدواج کردم ازت حامله بشم و یه یادگاری ازت داشته باشم تو بهترین عموی دنیای که نذاشتی بخاطره سکس و هوس تن به غریبه ها بدم بدبخت بشم ..


شاید خیلی از دوستان این داستان منو باور نکن و فکر کنن دروغ میگم اما من نیازی به باور کردن کسی ندارم من حقیقت و گفتم هیچ وقت هم ما دوتا از کاری که کردیم پشیمون نیستیم
مهدیه همیشه بهم میگه عمو اگه تو نبودی بخاطره همین سکس معلوم نبود من با چه کسانی طرف میشدم و چه بلاهای سرم اومده بود همون طور که همکلاسیش با یه پسر دوست میشه و پسره دعوتش میکنه خونشون بعد دختره میبینه پسر تنها نیست و چند نفر میریزن سرشو هم میکننش هم ازش فیلم میگیرن که هر موقع اونا خواست بره پیششون

کمال از تبریز
علاقه به سکس گی و محارم و گروهی
     
  
مرد

 
سکس با محارم 1 ( طنز = نگاهی به داستانهای سکس به محارم)
سکس من و مامانم
با سلام به دوستان عزیز من اولش نمیخواستم داستانهای سکس خودم با محارمم رو بنویسم اما یهو با این سایت اشنا شدم فهمیدم که سکس با محارم یک چیز غیر طبیعی نیست. و خلاصه همه از این کارها میکنن ! و تصمیم گرفتم که داستان خودمو بگم. از خودم براتون بگم من اسم محسن قدم (180-185) با اینکه یکروز باشگاه نرفتم !هیکلم توپ و ورزشکاری، پوستم سفید( گاهی سبزه ) ، و مهمتر اینکه اندازه کیرم ( بین 18-22) و خیلی هم کلفته و خیلی هم خوشتیپ هستم جوری که هر دختری منو ببینه دوست داره یک شب با من بخوابه چه برسه به محارم ، اما مشکلم اینه خجالتیم و نمیتونم با دخترها دوست باشم و رابطه داشته باشم و همش مشغول دانلود فیلم از اینترنت وجق زدنم.
اول از همه بگم که خانواده ام خیلی مذهبی ولی مادرم و خواهرام خیلی لباس ازاد میپوشن همه با تاپ و شلوارک میگردن چون میگن توی خونه غریبه که نیست همه محرمن ولی فامیل میاد خیلی پوشیده میشن! پدرم که بخاطر مخارج و گرونی زندگی شغلش چند تاس ( مثلا راننده ماشیینه، یا شیفت اداره اس یا سه ماه ماموریت خارجه اس !!!! خلاصه شغل های که نمیتونه دائم خونه باشه و وقتیم که خونه اس مشفول کتک زدن مادرمه )
اول از همه سکس با مادرمو براتون میگم مادرم یک زن سفید با چشمانی آبی، سینه سایز (75-85)، کون فوق العاده بزرگ و هیکل فوق العاده توپه طوری که هرکی ببینه دوست داره یک شب باهش بخوابه چه برسه به من! و اینکه فوق العاده مذهبی طوری که هیچکی بدنشو ندیده ولی جلوی ما کاملا ازاده چون میگه بچه ادم محرمه ادمه ، و فوق العاده حشری چون وقتی بابام هست هرشب با هم سکس میکنن من اصلا توی فکر سکس با محارم نبودم یکبار که مثل همیشه داشتم فیلم سکسی دانلود میکردم چشم به یک کلیپ سکسی قشنگ خورد که نوشته بود سکس با مامان ، خلاصه اون فیلم دانلود کردم و کلی باهاش جق زدم بعد یک دفعه توی ذهنم سکس با مامانمو تصور کردم و بی اختیار یک جق دیگه زدم، از اون بعد مادرم به یک چشم دیگه نگاه کردم خلاصه موقعهای که کسی نبود میرفتم سراغ شرت کرستش ! وقتی میرفت حموم با اینکه هیچ حمومی ندیدم که سوراخ داشته باشه ! و حموم ماهم سوراخ نداشت از لای سوراخ بدن مادر مو نگاه میکردم ! (چطوریش بماند !) همین که از لای سوراخ بدن مادرم می دیدم چشمتون روز بد نبینه پستونهای درشتشو دیدم که نوک(صورتی – قهوای) داشت ادم دوست داشت کیرشو بزار لای پستونهاش و هی عقب جلو کنه ، بعد کوسش دیدم که یک ذره مو نداشت . منم با دیدن بدنش و این صحنه ها ، کرستشو توی دستم گرفتم وداشتم جق میزدم که یهو نمیدونم چی شد یهو در واشد! گفت داری چه غلطی میکنی کثافت گمشو برو بیرون ! منم از ترس رفتم بیرون تا شب نیومدم خونه گفتم شاید اروم شه ! شب که برگشتم خواهرم خونمون بود گفت کجا بودی شام نخوردیم منتظرت بودیم اونوقت خیالم راحت شد که مادرم به کسی چیزی نگفته ، شب یک لحظه تنها شدیم به من گفت داشتی چیکار میکردی گفتم ببخشید دست خودم نبود اخه ، من و مامانم که باهم خیلی راحتیم ! گفت بجای که کوس کون مامانتو دید بزنی برو یک دوس دختر پیدا کن منم گفتم اخه هیچکی هیکله تورو نداره و هیچکی مثل تو نمیشه و خلاصه کلی خایه مالی کردم و گفت بخشیدمت ولی دیگه از این کارها نکن !
فردا شب دیدم مامانم یک لباس کاملا باز پوشیده بود طوری که نوک سینه هاش از زیر لباس معلوم بود و کون قلنبش کاملا نمایان بود یکدفعه خشکم زد گفت چی دیشب تو لخت منو توی حموم داشتی نگاه میکردی حالا به چی زل زدی ! گفت الهی من فدات شم هیچی قربونت برم خیلی خوشکل شدی، گفت خوبه خوبه دیگه پرو نشو، خلاصه موقع شام من همش داشتم زیر چشمی سینه هاشو نگاه میکردم . بعد از شام یهو مادرم گفت پشتم خیلی درد میکنه دارم از درد میمیرم من چون هفت مدرک ماساژ دادن حرفه ای داشتم ! و همه بهم میگفتن محسن ماساژور ! خلاصه هرکی ماساژ میخواست من ماساژش میدادم ! گفتم خودم ماساژت میدم اولش گفت نه! ولی بعد گفت باشه ،خلاصه شروع کردم به ماساژ دادنش روی تخت وداشتم کمرش ماساژ میدام که یهو یک فکری به سرم رسید گفتم برم روغن زیتون از یخچال بیارم گفت باشه گفتم لباستو که در نیاوردی خیلی براش سخت بود چون از یک طرف مذهبی بود وخجالت میکشید لباسشو در بیاره از طرفی چون حشری بود و چند وقت بود با بابام سکس نکرده بود خودش گفت باشه! یهو دیدم لباسشو در اورد بدن سفیدش باعش شد کیرم سیخ بشه یکم ماساژ دادم که گفتم مامان کرستت اذیت میکنه میشه درش بیار اولش جواب نداد بعد گفت باشه منم تو یک موقعیت سینه هاشو می مالیدم بعد گفتم پاتو ماساژ بدم گفت باشه بعد گفتم شرتتو در بیارم گفت بیار !!! بعد از یکم مالش گفتم دیگه این موقعیت پیش نمیاد بزار کوسش بمالم یک دسته بردم روش که یکدفعه بدنش کمی لرزید ، فکر کنم ارضا شد بعد کیرم که سیخ شده و از روی شلوار زده بود بیرون روش میکشیدم که یکدفعه گفت بسه دیگه پاشو برو بیرون میخوام لباس بپوشم منم که کیر خورده بودم و توی کف بودم با اینکه اتاق داشتم و خالی بود رفتم توی دستشوی ( گاهی حموم ) و یک دست جق زده و خالی شدم.
خلاصه فردا شب من همش توی کف بود که چطوری مامانو بکنم رسیده خونه دیدم بازم مامان لباس های بازتری پوشیده بود !!! و من داشتم با چشمان میخوردمش یکدفعه گفت پسرم من میرم حموم ! چند دقیقه نگذشت که یهو مامانم گفت میای پشتمو بشوری ! منم مثلا میگ میگ رفتم داخل حموم مامان خند گفت چته یواش ! یکدفعه مامانم اب حمام باز کرد و روی لباسهام ریخت و من خیس شدم گفت عیب ندار لباستو در بیار تو هم حموم کن من اولش خجالت میکشیدم ولی بعد لخت شدم در حالی که کیرم سیخ شده بود خندید گفت این بدبخت چطور اینجا جا شده ، بعد پشتشو میشتم دیدم داره کون خودشو بهم میماله منم سریع یک دست گردم سینه اش و گردنشو میبوسیدم نمیدونم چطور مامانمو لخت کردم اولش تن تن شروع کردم به لب گرفتن بعدش سینه هاشو میخوردم بعدش کوسش که مثل عسل بود خوردم و بعدش کیرمو کردم توی کوسش و اونم همش اه اه میکردم نمیدونم یک ساعت بود سه ساعت بود که داشتم !!عقب جلو میکردم یکدفع ابم داشت میمود که گفت من قرص خوردم همشو بریز توش عزیزم، بعد کیر داشت می خوابید که سریع درش اورد و شروع کرد به ساک زدن و دوباره مثل رستم قرص و محکم شد ! و بعد میخواستم از کون بکنمش و مثلا همه داستانها گفت من از کون به باباتم ندادم ولی گفتم من فرق دارم اولش بزور رفت ولی بعد رفت ! خیلی حال میداد کون بزرگ و تپلی که خیلی تو کفش بود حالا کیرم داشت داخلش فرو میرفت اونم حسابی حال میکرد و بعد از اینکه اونم ارضا شد منم ابم اومد ! و این بود داستان سکس من و مامانم
ادامه دارد.
     
  
مرد

 
سکس با محارم 2 ( طنز = نگاهی به داستانهای سکس به محارم)
سکس من و خواهرم
خواهر من خیلی خوشگل بود یعنی بقدری خوشگل بود روزی صد نفر میومدن خواستگاریش اخرشم توی بیست سالگی شوهر کرد
لبای غنچه ای ، سینه 80 پوست سفید چشماش (یکی سبز و یکی عسلی ) کون بزرگ و خلاصه هر چی بگم کم گفتم من اولش چشم طمعی به خواهرم نداشتم ولی بعد از سکس با مادرم تصمیم گرفتم که همه محارم بترتیب بکنم (1- خواهر 2- خاله 3- عمه 4- خواهر زن 5- مادر زن) دو مورد اخر هنوز نتوستم بکنم چرا؟؟؟ چون هنوز زن ندارم ! انشاله زن گرفتم داستان اونها رو می نویسم میزارم توی سایت تا دوستان نظر بدن وهم فحش بدن !!
خلاصه از داستان دور نشیم شوهر خواهرم مثل پدرم بود یعنی شغلش طوری بود که خونه نبود شما فکر کن تاجر بود یکماه امریکا بود ، خواهر من هم خیلی ادم حشری بود شب قرار شد من برم پیشش نترسه ، من چون کلید داشتم رفتم تو در اروم باز کردم که دیدم صدا میاد جلوتر رفتم دیدم صدا از توی اتاقه خواهرمه از سوراخ در نگاه کردم دیده بله خواهرم ، شوهرش نیست حشرش زده بالا یک خیار کرده توی کوسش داره عقب جلو میکنه ! من نمیدونم چطوری دیدم کیرم دستمه دارم جق میزنم ! اولش خواستم درو باز کنم برم بپرم روش ترتیبشو بدم که ترسیدم ! بعدش یکدفعه گوشی خونه زنگ خورد منم سریع پریدم دم در تا منو ندیده بگم تازه اومدم اونم یکدفعه اومد توی هال در حالی که سینه های بلوریش بیرون بود گوشی برداره حواسش به من نبود گوشی برداشت مامان بود خواسته ببینه من رسیدم یا نه ،یکدفعه من دید یک جیغ زد دستش گرفت روی سینه هاش ، منم سریع رفتم دستشویی به یاد سینه هاش جق زدم اومدم بیرون گفت کی رسیدی؟ گفتم تازه رسیدم گفت چرا زنگ نزدی گفتم کلید داشتم ! گفتم ببخشید گفت واسه چی ؟ من پرو گفتم واسه اینکه اونجاتو لخت دیدم دیدم سرخ شد گفت اشکال نداره ! خلاصه بعد از شام رفتیم پای ماهواره یک سریال میداد که صحنه خیلی داشت ولی خواهرم نگاهش میکرد ( ولی شانس من ما ماهواره اونا شبکه های پورن که داستانها دارن و بازه رو نداره ) خلاصه رسید جاهای صحنه دارش منم همش داشتم زیر چشمی خواهرمو نگاه میکردم و کیرم راست شده بود خواهر خندید گفت دیگه بزرگ شدی و باید با زنت از این کارها بکنی و یاد بگیری منم توی دلم گفتم الهی من فدای کوس کونت بشم چرا با تویاد نگیرم؟ ! منم حسابی داغ شده بودم و کیر زده بود بیرون هرچی خواستم غایمش کنم نشد ! یکدفعه سریع رفتم دستشویی یک جق زدم که برگشتم دیدم خواهر فهمیده گفت خسته نباشی دلاور ! منم گفتم دلم درد میکرد گفت اره خودتی از روی اون لکه روی شلوارت معلومه !منم قرمز شدم چیز نگفتم دیدم خواهرم همش چمش به کیرمه معلوم اونم دلش میخواد
من یکدفعه یاد نقشم افتادم ! نقشه ام چی بود؟! یک داستان خوندم نوشته بود یک قرص داده مامانش خورده خوابیده منم گفتم چرا روی خواهرم پیداش نکنم؟! خلاصه رفتم اشپزخونه گفتم توی اب نمیخوای گفت چرا داداش گلم بی زحم یک لیوانم واسه من بریز ! خلاصه منم سریع قرص ریختم توی اب دادم بهش خورد ! یک ساعت وایسدم نخوابید دوساعت نخوابید ! بعد روی جعبه قرص نگاه کردم دیدم نوشته ساخت چین ! ! کلی کشور چین فحش دادم و گفتم چرا به حرف بزرگان گوش نکردم و از تولید ملی استفاده نکردم که باعث رشد ملی و اقتصاد مقاومتی میشه ! خودمو بدجور فحش دادم، خلاصه وقت خواب شد من توی هال خوابیدم که خواهرم رفت بره بخوابه که یهو جیغ زد سوسک منم دیدم خواهرم بجز شورت کورست هیچی تنش نیست من خشکم زده بود و محو تماشایی بدنش بودم که دوباره جیغ زد سوسکو بکش !منم سوسک کشتم بعد گفتم چی بابا اژدها دیدی گفت اژدها ندیدم ولی مثل اینکه اژدهای تو بیدار شده ، دیدم بله با دیدن اون صحنه باز کیرمون به حالت اماده باش در اومده ! یهو غایمش کردم ! و اونم خندید خواستم برم توی هال بخوام که از شانس خوبم رعد و برق شد و برقها رفت خواهر جیغ زد گفت من میترسم امشب باید پیش من بخوابی من از خوشحالی با دمم گردو میشکستم ، یک ساعت بعد که خواب نمی اومد اروم صداش زدم دیدم خوابه ، بعد یهو دستم بردم سمت کونش و اروم لمسش کردم و بعد جراتم بیشتر شد و دستم برد طرف سینه هاش بهر بدبختی شده سینه هاش در اوردم خواستم یک زبون بکشم روش که دیدم یهو برعکس شد کونش طرف من شد من قلب داشت از دهنم در میومد و نزدیک بود سکته کنم که دیدم یهو کون خودش چسبوند به کیر من ! دیدم بله خانم بیداره و خودش دلش میخواد ! منم جراعتم بیشتر شد و سریع شرتشو از تنش بیرون اوردم و سریع پاهاشو دادم بالا و شروع کردم به خوردن کوسش طوری رفتار کردم که خواهرم خودش زده بود به خواب یکدفعه شکه شد و چشماشو باز کرد یکدفعه طوی تاریکی چشمامون به چشم هم خیره شد ! خواستم دست بکشم دیدم سرمو به سمت کوسش میبره و من مشغول خوردن بود که یکدفعه برق اومد ! سرمو بلند کردم گفتم صلوات بفرست برق اومد گفت کوس نگو کوس بخور ! بعد یکدفعه شروع کردم به لب گرفتم لبهاش مثل شهد عسل بود بعدش شروع کردم به خوردن سینه هاش اینقدر خوردم که صداش در اومد که گفت بسه دیگه شروع کن ! یکدفعه کیر 22 سانتی منو دید گفت این چی گفتم هیچی چیزی نیست کیره ! بعدش کردمش توی کوسش که خیلی تنگ بود ومثل کوره داغ بود داشت کیرم میسوخت که نزدیک بود جیغش تا سه ساختمون اون تر بره دهنش گرفتم و داشتم حال میکردم احساس میکردم توی عرش هستم روش خوابیده بودم و درحالی که لب میگرفتم عقب جلو میکردم که بعد از بیست دقیقه ابم اومد. بعد یکدفعه خواهرم جیغ زد من که نفهمیدم چی شده بود گفت کاری نکردم ! ( بعدا فهمیدم بابا شدم!) بعد از اون برام ساک زد دوباره کیرم راست شد و اینبار خواستم از کون بکنمش که گفت نمیشه درد داره کیر تو هم خیلی بزرگه من میمیرم ولی من بدجور توی کف کونش بودم گفت من کاری میکنم درد نگیره رفتم کرم اورد بهش مالیدم و حسابی چربش کردم و بعد یهو کیرم رفت داخله کونش ، چون کونش تنگ بود و تاکید میکنم ! کیرم من کلفت، اولش تو نمیرفت ولی کم کم تا ته رفت اونم یک جیغ کوچیک زد گفت جر خوردم درش بیار گفت الان دردش کم میشه یکم که گذشت دیدم اونم داره حال میکنه همش می گفت قربون کیر داداشم برم جرم بده ، بعد یکدفعه یک جیغ اروم کشید و ارضا شد بعد از اونشب ده بار دیگه ما باهم سکس کردیم و اون یک ماه هرشب مشغول سکس بودیم.
امیدوارم که از داستان خوشتون اومده باشه منتظر نظرات و فحش های شما هستم و اگه دوست داشته باشین دفع بعد سکس با خاله ام رو براتون بگم
     
  

 
مامان سکسی و پایه
سلام اسم من پوریا ه ۱۷ سالمه یه کیر ۱۸ سانتی دارم و بدنم روی مامانم رفته که یه سینه ۸۵ با یه کون گنده و خوشگل با بدن کم مو داره مامانم ۳۷ سالشه و تا جایی که یادمه بابام همیشه تهران بوده ما خونمون شیراز ولی بابام بخاطر اینکه برای مغازه ش که لوازم قنادی ه میره تهران تا جنس بیاره باسه همین هفته ای یه بار یا دوبار خونه هس . مامانم که اسمش سمیرا ه تو خونه جلوی من خیلی راحت میگرده شاید باورتون نشه ولی وقتی بابام نیس بهم گفته که بهش چیزی نگم با یه کرست سبز که بیشتر سینه اش بیرونه و با یه شلوارک که از خط کس و کونش معلومه شرت نمیپوشه میگرده . همیشه به یادش جق میزدم و وقتی میخواست لباس عوض کنه دیدش میزدم خودش هم فهمیده بود ولی چیزی نمیگفت بار ها پیش اومده بود من برم تو حموم اونو بشورم یا اون بیاد ولی همیشه هر دومون شرت اونم کرست میپوشید . منم وقتی بابام نبود لخت فقط با یه شلوارک که شرتم نمیپوشیدم میگشتم . هفته پیش بود که طبق معمول بابام نبود اومد خونه دیدم مامانم با یه کرست آبی سکسی با یه شلوارک طوسی خیلی کوتاه که کونش داشت میزد بیرون وایساده بود داشت روی اُپِن مرغ ریش ریش میکرد سلام کردم و رفتم تو اتاق لخت شدم شلوارکم و پوشیدم و اومدم با رفتم جلو تر که دیدمش شق کردم رفتم رو به روی اُپِن وایسادم الکی با گوشیم ور میرفتم و سینه های گنده شو دید میزدم کرست از این توری ها بود و کل سینه خوشگل و نوک سینه های گردش معلوم بود وایساده بودم رفت آب بخورم که مامانم گفت بیا تو کشوی بغلم یه چنگال بده ما تو آشپز خونه مون میز ناهارخوری داریم بخاطر همین باید از پشت سرش رد میشدم خیلی جا نبود اومد رد شم ولی گیر کردم کیرم هم که از شلوارکم زده بود بیرون درست وسط پای مامانم بود به دفعه دیدم تعجب کرد فهمیدم کیرم رو احساس کرده رد شدم بهش چنگال و دادم کیرم هم معلوم بود  شق شده یه نگاه به شلوارکم کرد و خندید من که حسابی حشری شده بودم رفتم روبروش تو یه حال یه فیلم سوپر گذاشتم نگاه همین که پلی شد صدای آه آه آه توی کل خونه پیچید اصلا حواسم نبود صداش کم کنم سریع اومدم بیرون دیدم مامانم داره نیگام میکنه خلاصه هیچی نگفت و به کارش ادامه داد رفتم تو اتاق و نشستم سوپر نگاه کردن که صدام زد گفت بیا میوه بخور منم با خجالت رفتم کیرم هم که طبق معمول شق بود رفتم تو حال میوه رو گذاشته بود روبرو تلویزیون من یه سیب خوردم و درازکشیدم و تلویزیون نیگا میکردم که مامانم با یه شورت آبی که دستش بود اومد فهمید با کرستش سته بهم گفت خیلی گرمه ای شلوارکه هم پلاستیکیه میخوام این شرته رو بپوشم و بدون اینکه بگه روتو بکن اونور یا چشماتو ببند رو شو کرد اونور و خم شد و شلوارکش و کشید پایین یهو یه کون سفید و قلمبه و با اون کس تپل و سفیدش زد بیرون همینجور داشتم نیگا میکردم و کیرم و میمالیدم که از وسط پاش یه نگاهی بهم کرد و چیزی نگفت شرتش و کرد پاشو حسابی کشید بالا از این لای لمبه ای ها بود تعجب کرده بودم چون تا حالا جلوم همچین کاری نکرده بود روشو که کرد اینور کسش معلوم بود شرتش هم توری بود فهمیدم خیلی حشریه ولی بابام که همیشه تو مسافرته . اومد کنار دراز کشید و سرش و گذاشت رو دستم و پای راستش و انداخت رو پای چپم کیرم هم که حسابی ضایع شده بود یهو بهم گفت پوریا کمرم خیلی درد میکنه یه کم ماساژم میدی آخه من همیشه بابامو ماساژ میدم حسابی بلدم گفتم باشه که دمرو شد  وایساده بودم که گفت بشین نشستم رو کمرش گفت وای وای برو پایین کمرم درد میکنه نشستم رو کون گنده و تپلش گفتم اینجا خوبه گفت عالیه از عمد کیرم و دادم پایین که افتاد رو کونش و احساس میکرد داشتم ماساژ میدادم که گفت قربونت برم برو اون روغن ماساژ و بیار با اون ماساژ بدی مفید رفتم روغن و آوردم اومدم بریزم رو کمرش گفت صبر کن نمیخوام کرستم چرب بشه برام بازش کن بندشو و باز کردم بعد برگشت گفت برش دار گفتم من گفت اره برش داشتم واااااااای عجب ممه ای گرد و سفت و سفید نوک ممه اش سفت سفت بود فهمیدم حشری شده خلاصه داشتم نیگا میکردم گفت کجایی یهو گفتم هیچی خندید و برگشت دوباره نشستم رو کونشو شروع کردم ماساژ دادن و کیرم رو از شلوارکم هی عقب جلو میکردم یه ۵ دقه ی گذشت گفت قربونت برم یه کم هم پاهام و بمال اومدم روغن بریزم گفت صبر کن حالت سگی نشست شرتش و درآورد واااای کیرم داشت منفجر میشد دوباره خوابید روغن و ازم گرفت و ریخت رو کون و پاهاش و با دستش پخشش  کرد وای اون کون گندش با کس تپلش داشت برق میزد دستم و گرفت گذاشت رو کونش و گفت بمال شروع کردم به مالیدن پاهاش و کم دست میبردم لای کونشو کسش که دیدم داره حال میکنه خیلی محکم کون و کسش و میموشتم که گفت پاشو بیا همونجور لخت تو حموم و گفت بیا رفتم تو بهم گفت تو هم شلوارکت رو در بیار بیو تو گفتم نه خجالت میکشم گفت اولا من مامانتم دوما منم میبینی لخت وایسادم جلو پسر عزیزم با خنده گفت سوما لخت که بشی با الانت فرقی نمیکنه خلاصه آب و باز کرد و منم لخت شدم . بخار تموم حموم و گرفته بود کیرم تو دستم جا نمیشد مامانم زیر آب بود رفت کنار گفت تو هم برو زیر منم رفتم زیر آب و یه کم خودمو شستم اومدم کنار شامپو برداشت ریخت رو سر من و خودش بهم هم گفت نمیخواد دم و دستگاهت پنهان کنی راهت باش خودش رفت زیر آب یه کم خودشو شست منم رفتم سرم و بشورم چشمام هم بسته بودم چون سرم پر شامپو بود خلاصه مجبور شدم دو تا دستمو از رو کیرم بردارم که یهو کیرم زد بیرون داشتم سریع خودمو میشستم که یهو مامانم کیرمو با دستش گرفت بهش گفتم چیکار میکنی گفت من میدونم تو کفم هستی خودت هم میدونی من خیلی تنهام ولی خوشم نمیاد با مرد قریبه رابطه داشته باشم پس قول بده به کسی چیزی نگی منم گفتم باشه شروع کرد به مالیدن کیرم و من شروع کردم به مالیدن کونشو ازش لب میگرفتم اومد برام ساک بزنه گفتم زودی خودتو بشور بریم رو تخت . سریع خودمون و شستیم و رفتیم تو اتاق همونجوری لخت انداختمش رو تخت در اتاق و بستم و شوفاژ و هم زیاد کردم رفتم دراز کشیدم اونم حالت 69 یی اومد روم و شروع کرد با اون لب خوشگل و نرم برام ساک زدن وای که چقدر سکسی ساک میزد من شروع کردم یه خوردن کس و کونش . یه چند دقیقه گذشت گفتم میتونم از کونم بکنمت بدت نمیاد ؟ گفت نه من که خیلی دوست دارم ولی بابات دوست نداره باسه همین هم کونم خیلی تنگه حسابی خوشحال شدم گفتم به به یه کس ناز و یه کون تنگ . یه چند دقیقه برام ساک زد و بلند شدم خوابندمش رو تخت و پاهاش و هفتی دادم بالا کیرم و که حسابی خیس بود گذاشتم دم کسش با یکم فشار آروم آروم تا ته رفت تو اونم یه کم آه آه میکرد افتادم روش و شروع کردم به تلمبه زدن همینجور تلمبه میزدم و اون سینه های گنده ش و میخورد یا ازش لب میگرفتم یه کم سرعتی براش تلمبه میزدم که صدای آه آه ش تو کل اتاق پیچیده بود کیرم و درآوردم و به حالت سگی نشوندمش یه تف زدم در سوراخ کونش و گفتم میخوام برات افتتاحش کنم . با یه فشار سر کیرم رفت داخل یه ذره صبر کردم با کلی زور نصف کیرم و کردم تو کونش از درد داشت میلرزید یه کم صبر کردم تا آروم شد همین که آروم شد شروع کردم به تلمبه زدن و دیگه کیرم تا ته میرفت تو حسابی حشری شده بودم و تند تند تلمبه میزدم کیرم رو درآوردم کردم تو کسش و دوباره تلمبه زدم یه ۱۰ دقه ی کس و کونش و کردم که دیگه وقتش بود آبم بیاد کامل خوابندمش و گفتم میخوام آبم و بریزم تو کونت اونم موافقت کرد کیرم کردم تو کونش و روش خوابیدم دست انداخت سینه هاشو محکم گرفتم و شروع کردم به تلمبه زدن حسابی هر دومون داشتیم حال میکردیم سینه هاشو یه فشار دادم و چند تا تلمبه محکم زدم و تموم آبم و تو کونش خالی کردم . یه دو سه دقه ی بی حال روش خوابیده بودم اومد کنار یه لب ازش گرفتم و گفتم برم لباس بپوشم تو اتاقم بخوابم گفت نمیخواد بابات پس فردا میاد همینجا بخوام . اون شب دوتامون تو بغل هم لخت خوابیدیم . صبح هم که پاشدم رفتم دیدیم یه صبحونه حسابی درست کرده با یه شرت و کرست سکسی قرمز هم داره ظرف میشوره تا دیدم گفت سلام قربونت برم بیا صبحونه بخور جون بگیری تا شب کلی کار داریم . از اون شب که تابستون ۹۶ اتفاق افتاد تا الان هر موقع بابام نیست هر شب سکس میکنیم . اگه فرصت کنم داستان سکسمون تو حموم رو هم براتون میگم
          
     
  
صفحه  صفحه 88 از 149:  « پیشین  1  ...  87  88  89  ...  148  149  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA