انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 96 از 149:  « پیشین  1  ...  95  96  97  ...  148  149  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
مادر و پسر

من مدتهاست مامانمو میکنم شروعش از یک شبی بود که تو خواب میدیدم مامانو می کنم با هم رو یک تخت میخوابیدیم من 24 سالم بود مامان 42 ساله مدتها بود بابام بخاطر لو رفتن سکسش با یک دختر 16 ساله که در لباس فروشیش شاگردش بود از خانه متواری بود خونه هم بنام مامانه

شبی خواب میدیدم سحر زنم که طلاق گرفته بود را می کنم بیدار شدم دیدم مامان یه پاش جمع بود لباس خوابش تا بالای کمرش رفته بود بالا جالبه که شورتم پاش نبود و کس پف کرده خوشگلش لای پاش زیر نوری که از چراغ خیابان افتاده بود مثل روز روشن و دیده می شد مدتی نگاهش کردم ارام با انگشتام لباشو باز کردم توش صورتی خوشرنگ بود خیلی زیباتر از کس سحر بود که لبهای بیرونیش صاف بود و کوچک و لبهای داخلیش قهوه ای سیر می زد بیرون



مال مامان برعکس بود که لبهای بیرونی کلفت و ترد و لبهای تویب هیچ معلوم نبود کسش سفت و ترد بود مامان تکان نخورد در باز کردن دوباره ی کسش یهویی انگشت شستم رفت تو کسش خیس بود باز تکانی نخورد ارام ارام کسشو با همان انگشت شستم مالیدم که یهویی جابجا شد ترسیدم ولی پشتشو کرد سمتم انگار که بیدار بود مدتی از ترسم کاری نکردم تا باز تکانی خورد پاهاشو تا میتونست جمع کرد شکمش کسش بیشتر زد بیرون طوری که با کمترین زحمت سوراخ کسشو با باز کردم لبهای کلفت و خوشگلش را میدیدم که انگار برام میخندید بدون مو بود معلوم بود یک یا دو روزه تمیزش کرده
دیدم دیگه نتونستم دوام بیارم شلوارمو دادم پایین کیرمو که نسبتا بزرگم هست حدود 20 سانته گذاشتم لب کسش کمی تو شکافِ کسش جلوعقب کردم دیگه کنترلم دست کیرم بود با یکی دو حرکت تند و بی احتیاط تمام کیرم رفت تو کس مامان که اخخخی کرد ولی مقاومتی نکرد



ابم با فشار ریخت تو کسش تا صبح دو بار دیگر هم گاییدمش دفعه اخری دیگه خواب نبود تا خواستم از پشت بکنم چرخید دستاشو باز کرد که بیا روم تا رفتم روش پاهاشو داد بالا بغلم کرد بعد با گفتن عشقم کمی خودتو بده بالا تا کیرتو بکنم کسم! با دستای بی نهایت زیبایش کیرمو گذاشت تو کسش اینبار طول کشید تا ابم بیاد مثل زن و شوهر واقعی همدیگرو خوردیم تمام که شد گفت من دیگه زنتم خجالت نکش هر دو نیازمون اینجوری رفع میشه خوبه که خطر ابستنی هم در بین نیست از اون شب هر شب سکس داریم خوشبختانه باید بگم که من بعلت اریونی که در بچگی گرفتم سهل انگاری بابای بی توجهم که ان زمان تو روستا زندگی می کردیم مامان و بابا و خودم میدونیم عقیمم



چون 19 سالگی زن گرفتم تا 21 سالگی بچه دار نشدیم رفتیم ازمایش مشخص شد من عقیمم زنم طلاق گرفت و صداشو در نیاوردیم
خیلی خیلی راضی هستم که زنی چون مامان گیرم افتاده که پیرو جوان همه فامیل چشمش به زیبایی و تناسب اندام و خشگلی مامانه هنوز طلاق نگرفته دهها خواستگار داره ولی نمیدونن شوهری چون پسرش حاضره با دنیا برای داشتنش بجنگه..
     
  
مرد

 
سکس مامان فرشته و من

با سلام .داستانی که میخوام تعریف کنم مربوط میشه به سکس مامانم و من

مامانم فرشته ۴۵ ساله با کوس و کون گوشتی و رو فرم و سینه های ۸۵ که با دیدنش کیر هر مردی شق میشه ولی چادریه اما از اون چادریایی که زیر چادر کوس و کون میدن و هیشکیم خبر دار نمیشه، تو داستان قبلی مامانم و عمم رو فرهاد و رفیقش گاییدن اما این سری کوس و کون فرشته رو من افتتاح کردم.
بعد از اینکه کون دادن مامانمو دیدم تصمیم گرفتم خودم بکنمش اولش برام سخت بود ولی بعد از کلی کلنجار رفتن تصمیم گرفتم خودم بکنم بهتره تا بره به این و اون بده، خلاصه چند روز از اون ماجرا میگذشت و من هرروز با دیدن بدن سکسی مامانم کله ام داغ تر میشد تا اینکه یروز وقتی بابام و داداشم خونه نبودن سر ظهر اومدم خونه و دیدم مامانم نیست صداش کردم از تو حموم جواب داد! گفتم پسر ایندفعه باید کس فرشته رو جر بدی زود رفتم لباسامو دراوردم فقط با ی شورت رفتم جلو در حموم در زدم ک مامانم جواب داد؛



_بله؟
_مامان طول میکشه دربیای؟
_تازه اومدم ناهارتم گذاشتم رو گازه وردار بخور!
_مامان زود دربیا من دیرم شده با بچه ها قراره بریم بیرون!
_امیر میگم تازه اومدم صب کن دربیام بعد تو برو
_مامان تا اونموقع دیر میشه زود باش
_باشه حالا مگه کجا میخوای بری که اینقدر عجله داری؟
_با بچه ها قراره بریم بیرون تا الانم کلی معطلشون کردم!
چن دیقه واسادم ولی دوباره درزدم که درو حموم رو باز کرد از لای در طوری که من نبینمش سرشو بیرون اورد گفت؛ گفتم واسا الان کارم تموم میشه!
پیش خودم گفتم کارت اینه کستو تمیز کنی تا فرهاد و دوستش بیان بکننت دیه،گفتم مامان کارتو طول میکشه بزار من بیام دوش بگیرم برم بعد تو تا هروقت خواسی تو حموم بمون برگشت گفت؛
_ نه زشته من لختم
_ مامان من پسرتم از من خجالت میکشی؟
_خجالت نمیکشم ولی خب اینجوری که نمیشه!
_مامان شورت تنت کن تا بیام دوش بگیرم برم
بعد چند دیقه گفت صب کن لباس زیر بپوشم بیا تو
درو باز کرد رفتم دیدم شورت و کرست مشگیشو از تو سبد ورداشته پوشیده
کون گندش به زور تو شورتش جا شده بود!
_زود دوش بگیر برو من به کارم برسم
_چشم مامان



دوش آبو باز کردم تا رفتم زیرش شورت و کرست اونم خیس شد دیگه میتونستم خط کس و کونشو راحت ببینم
زیر دوش آب گفتم مامان بیا توهم سرتو بشور ک گفت نه تو کارتو بکن برو من کارم طول میکشه،سرمو که شستم گفتم مامان میخوای پشتتو لیف بکشم که اولش قبول نکرد بعد با اصرار من پشتشو کرد به من لیفو داد دستم شروع کردم پشتشو لیف کشیدن،منم از پشت گردن شروع کردم آروم و ریلکس شونه هاشو تا رسیدم به کونش که گفت بسه بقیشو خودم میکشم که گفتم چه فرقی میکنه لیفو رو لپای کونش جوری میکشیدم که تحریک بشه کیر خودمم عین سنگ شده بود گفتم اگه برگرده کیرمو اینجوری ببینه چی میگه؟ ولی گفتم جهنم این تا دیروز یه کیر تا دسته تو کوسش بود ب من چی میخواد بگه! بعد آروم آروم دستمو بردم لای پاش که دست بزنم به کسش تا دستم خورد از روی شورت به کسش زود برگشت تا چشش به کیرم افتاد چشاش گرد شد ولی به روی خودش نیاورد گفت بسه دستت درد نکنه
_مامان میخوای شورتتو دربیار راحت باش؟
_ن همینجوری خوبه!
_مامان تعارف نکن دربیار راحت باش!
_نه پسرم خوبه همینطوریم کسی بیاد اینطوری مارو ببینه چه فکری میکنه؟
_آخه مامان کی میخواد بیاد مارو ببینه
_کلی گفتم!
من خودمو شستم دیدم مامانم منتظره اونم بیاد سرشو بشوره گفتم مامان بیا سرتو بشور!
_تو کارتو تموم کن بعد من
_مامان سرت شامپوییه چشاتو میسوزونه؟
_پس یکم بکش کنار



اومد زیر دوش منم از قصد سر کیرمو مالوندم به کونش که خودشو عقب کشید راه نداد، منم دوش گرفتم و اومدم بیرون رفتم لباسامو پوشیدم رو کاناپه دراز کشیده بودم که دیدم از حموم اومد بیرون سرشو با حوله پوشونده بود خودشم لخته لخت بود فکر میکرد خونه نیستم،تا منو دید دستشو گذاشت رو کسش که تازه موهاشو زده بود،گفت مگه تو نرفتی بیرون؟
_نه مامان لغو شد یکی از بچه ها یه مشگل واسش پیش اومد دیگه نشد بریم!موند دفعه بعد.
همونطوری رفت تو اتاق موقع راه رفتن کونشو میدیدم که با راه رفتنش لپای کونش بالا پایین میپرن،پیش خودم گفتم من حتما باید این کس و کون رو بکنم
شب شد بعد شام مامانم که یه دامن تنگ پوشیده بود و زیرشم شلوار نبود با یه تاپ صورتی که سینه هاش داشت تاپشو جر میداد گفت من میرم بخوابم شب بخیر منم بهش شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاقم تو این فکر بودم که چجوری نزدیکش بشم برم قضیه رو بهش بگم که من دیدم کس میداد که گفتم اگه یه موقع مقاومت کرد میگم،
ساعت نزدیک ۱ بود که دیدم خوابم نمیبره بلند شدم رفتم از تو یخچال آب بخورم که دیدم در اتاق مامانم یکم بازه شهوت زد به سرم رفتم تو اتاقش بالا سرش که ببینم خوابه یا نه که با صدای من چشاشو باز کرد گفت تو اینجا چیکار میکنی؟ گفتم مامان خواب بد دیدم دیگه خوابم نبرد،بیام پیش تو بخوابم؟ مامانم یکم مکث کرد گفت باشه بیا خودشو کنار کشید رفتم روتخت تا پتو رو خواستم رو خودمم بکشم دیدم مامانم دامنشو درآورده با شورته! گفتم جان امروز دیگه تمومه!



یه ساعت صبر کردم تا خوابش برد خودمو آروم چسبوندم بهش طوری که بیدار نشه آروم دستمو گذاشتم از رو شورت رو کسش که دیدم تکون نخورد خیالم راحت شد همونطوری یه دستم رو کسش بود با ی دستمم با کیرم ور میرفتم آروم دستمو بردم تو شورتش همینکه دستم خورد به خط کسش چشاشو باز کرد سریع دستمو کشیدم ولی فهمید بروم نیاورد فقط خودشو یکم کنار کشید دوباره بعد ی رب دستمو آروم گذاشتم رو کونش یه دستمم رو سینش ولی هیچ عکس العملی نشون نداد منم کیرمو دراوردم که مث آهنی که از کوره بیرون میاد داغ بود اروم آروم سر کیرمو میمالوندم به کونش اونم هیچ حرکتی نمیکرد که همین باعث شد جسارتم بیشتر بشه کیرمو گذاشتم لای پاش عقب جلو کردم تا آبم اومد نزاشتم بریزه لای پاش بلند شدم رفتم دستشویی خودمو شستم اومدم دیدم مامانم پتو رو کنار زده پتو تا بالای رونش روش بود کونشم سمت من قمبل بود اومدم بغلش خوابیدم صب بیدار شدم دیدم اون قبل از من بیدار شده و تو آشپز خونه است رفتم بهش سلام کردم از کنارش که رد میشدم دست زدم ب کونش که برگشت بهم نگاه کرد ولی چیزی نگفت تا دوروز مالوندناش ادامه داشت که یروز بهم گفت امیر امروز بریم کوه منم از خدا خواسته قبول کردم بعد از ظهر آماده شد چادرشو سرش کرد منم موتورو از پارکینگ دراوردم نشست رو ترکم دوتایی رفتم کوه منم از قصد بردمش جایی که دور باشه و خلوت و هیشکیم نباشه! رفتیم رسیدیم ی جای بکر پیاده شدیم نشستیم مشغول دیدن منظره شدیم ک گفت امیرچن تا عکس بگیر گفتم باشه چادرشو که دراورددیدم یه مانتو کوتاه تنگ پوشیده با ی ساپورت نازک ک اگه خم میشد قشنگ رنگ شرتش مشخص میشد ،چن تا عکس ازش گرفتم ک گفت بیا دوتایی بندازیم منم رفتم پیشش چنتا سلفی انداختیم بعد از پشت بغلش کردم گوشیو دادم دستش گفتم حالا تو بنداز اونم مشغول عکس گرفتن شد منم از پشت کیرمو ک راست شده بود میمالوندم به کونش اونم قشنگ حسش میکرد ولی چیزی نمیگفت منم پررو تر دستامو گذاشتم رو سینه هاش گفتم یکی دیگه بگیر اونم گرفت ولی ایندفعه با دستام سینه هاشو گرفتم اونم تعجب کرد از این حرکت من بعد اون یکی دستمو آروم گذاشتم رو کسش ک برگشت نگام کرد گفتم این عکسم اخریه اون عکسم گرفتیم اومدیم اونجا چن تا درخت بود زیرش نشستیم ک دوباره دستمو انداختم دور گردنش و گفتم مامان دراز بکشیم اونم قبول کرد موقعی ک پیشم دراز کشیده بود داشتیم باهم شوخی مبکردیم که من یهو برش گردوندم و لبو چسبوندم ب لبش با اینکار زود خودشو جمع کرد بلند شد خودشو تکوند چادرشو سرش کرد گفت بسه بریم،تو راه که میومدیم بهم گفت امیر عکسارو مواظب باش کسی نبینه



_ ببینن مگه چیه؟
_ن اگه کسی ببینه فکر بد میکنه!
_مگه چیکار کردیم که فکر بد بکنن؟
_هواست نبود موقع عکس گرفتن دستات کجا بود؟
_مگه کجا بود دستام؟
_حالا ولی مواظب باش کسی نبینه!
شب شد بعد از شام و سریال گفت من میرم بخوابم!
_ مامان منم بیام پیش تو بخوابم؟
_ پیش من؟
_آره
_باشه بیا بخواب
زود خودمو جمع و جور کردم رفتیم رو تخت همینکه دراز کشیدیم گفتم مامان شلوارتو در نمیاری با شورت بخوابی؟
_نه واس چی؟
_همینطوری گفتم!اخه دیشبم با شورت خوابیده بودی؟
_دیشب دامن پام بود راحت نبودم
گفتم باشه ولی خواسی شلوارتم در بیار راحت باش
برگشت گفت امیر تو چن روزه خودتو خیلی بهم نزدیک میکنی خبریه؟
_نه مگه قراره خبری باشه؟
_نه اخه امروزم؟
_امروز چی؟
_هیچی بیخیال
_ن بگو!
_اخه ی جوری بغلم کردی دستاتو گذاشته بودی؟
_دستمو کجا گذاشته بودم؟
_هیچ جا!!!
دوباره کونشو سمتم کرد و خوابید



نصف شب بود بیدار شدم دیدم کیرم راسته راسته کون مامانم قمبل تو بغلم آروم شلوارشو کشیدم پایین سر کیرمم تف زدم کیرمو گذاشتم لای پاش که یهو برگشت گفت"
_امیر این چه کاریه بیشعور؟
_من با تته پته گفتم ببخش مامان یه لحظه نتونستم خودمو کنترل کنم
_دیشبم همینکارو کردی امروزم که دستت یا روسینه هام بود با رو کسم!
باشنیدن اسم کوس از دهن مامانم انگار شهوتم ده برابر شده باشه گفتم
_مامان دست خودم نیس تو رو میبینم کیرم خود ب خود بلند میشه
با این حرفم مامانم زود بلند شد نشست گفت؛
پاشو گم شو تو اتاقت
_مامان ی لحظه ب حرفام گوش کن
_یه کلمه هم نمیخوام بشنوم
_مامان؟
_میری یا زنگ بزنم به بابات؟
_باشه زنگ بزن ولی حتما بهش بگو وقتی نبود با عمم به فرهاد و دوستش کس میدادید
با این حرفم شوکه شد گفت چی گفتی؟
_من همه چیو دیدم
_تو چی دیدی راجب چی حرف میزنی؟
_مامان خودتو نزن به اون راه اون روز دیدم چطور به عزیز کس میدادی!
دیدم باهام مهربون شد با حالت التماس
_امیر پسرم تو رو خدا به کسی نگی آبرومون میره بابات طلاقم میده
_بستگی به خودت داره!
_یعنی چی؟
_مامان خیلی وقته چشمم دنبالته تو رو خدا فقط یه بار فقط ی بار باهات بخوابم قول میدم از قضیه عزیز هیشکی خبر دار نشه
_آبروم بره بهتر از اینه به پسرم کس بدم
منم پاشدم گفتم تا ی رب وقت داری اگه قبول کردی بهم بدی به کسی چیزی نمیگم ولی ندی فردا صب زنگ میزنم به بابام میگم
از تو اتاق بیرون اومدم رفتم تو اتاق خودم رو تخت دراز کشیده بودم که در اتاق باز شد اومد تو یکم کسشر گفت که منو راضی کنه بیخیال بشم که گفتم؛
_مامان اگه نمیخوای بدی پاشو برو بیرون میخوام بخوابم فردا معلوم میشه
_پسر گلم تو میخوای آبروی مامانتو ببری؟
_اونموقع که کس میدادی باید فکر اینجاشو میکردی!
رومو برگردوندم خودمو زدم بخواب که بعد چن دیقه گفت:
_فقط ایندفعس دیگه هم از این خبرا نیس
برگشتم بلند شدم بغلش کردم گفتم فقط همین دفعه دیه تکرار نمیشه
بلند شدم شورت و تیشرتمو دراوردم لخت پیشش واسادم گفتم پس چرا معطلی؟
_میخوای چیکار کنم؟
_لباساتو دربیار دیگه



با بی میلی تاپشو دراورد خواست سوتینشم باز کنه گفتم اگه راضی نیسی نمیخوام پاشو برو به کسیم چیزی نمیگم
با این حرفم یکم احساساتی شد گفت باشه ایندفعه رو با میل خودم میدم ولی دفعه اول و آخره ها
گفتم باشه،سوتینشو دراوردم ساپورتشوکه خیلیم تنگ بود موقع دراوردن شورتشم تا زانوهاش پایین کشید ، شورتشم دراوردم کیرمو نزدیک دهنش بردم گفتم ساک بزن!
_نه نه عمرا اینکارو کنم
_اذیت نکن دیه
_تو اذیت میکنی من کیر باباتم نخوردم چه برسه به تو یا کس دیگه
_باشه پس با آب دهنت خیسش کن تا راحتتر بره تو کست
با این حرفم یکم چشم غره رفت ولی قبول کرد دستشو خیس کرد کیرمو تو دستاش گرفت اینقد ناز و حرفه ای ساک دستی میزد که تو ابرا بودم گفتم؛
_بسه حالا قمبل کن که میخوام کیرمو تو کس تنگت جا کنم
قمبل کرد،باور نمیکردم کوس و کون مامانم جلوم آماده کردنه، یکم با کیرم رو کسش ضربه زدم تا حشریش کنم مث عزیز یکم که اینکارو کردم با صدای شهوتی گفت بسه دیه زود بکن تو منم فرصت ندادم و تو یه حرکت کیرمو تا دسته تو کسش جا کردم یه آه از روی لذت کشید و شروع کردم تلمبه زدن حدودا ده دیقه از پشت کسشو کردم بعدش گفت برگرد میخوام از بغل بکنم تو کست همونطوری ک گفتم به طرف چپش خوابید پاهاشو جمع کرد تو شکمش منم دوباره کیرمو کردم تو کسش پنج شیش دیقه بود که داشتم تلمبه میزدم احساس کردم آبم میاد که گفتم چیکارش کنم گفت بریز تو کسم تا همه جارو به گند نکشیدی
همه آبمو تو رحم مامانم خالی کردم بی حال افتادم بغلش اونم برگشت سمت من گفت حالتو کردی من برم گفتم باشه برو همین که بلند شد بره چشمم افتاد به کونش گفتم مامان صب کن گفت
_ باز چی میخوای؟ اشاره کردم به کونش



_گفت چیه؟
_گفتم کونت
_گفت عمرا
و رفت منم افتادم دنبالش تو پذیرایی بین اتاق خودم و خودش از پشت گرفتمش گفت امیر این یدونه رو ازم نخواه التماس کردم خواهش کردم تا بزور راضی شد گفت بریم اتاق گفتم نه بریم رو کاناپه
_از دست کارای تو تو امشب خونرو ب گند نکشی ول کن نیستی!
بغلش کردم دستامو انداختم زیر کونش بردمش گذاشتم رو مبل گفتم:
_قمبل کن!
_امیر تو رو خدا یواش من تاحالا به هیشکی کون ندادم
_حتی به عزیز
_عمرا
قمبل کرد کونش دوبرابر شد گفت فقط خیسش کن راحت بره تو ،سر کیرمو تف زدم گذاشتم دم سوراخ کونش قبل اینکه بکنم تو گفت فقط یواش
آروم آروم یواش یواش با هزار بدبختی سرکیرمو کردم تو کون سفیدش ک جیغ زد وای سوختم درش بیار که معطل نکردم با ی حرکت کیرم تا خایه هام تو کونش بود نفسش درنمیومد گفت درش بیار درش بیار پاره شدم،گفتم مامان چن لحظه صب کنی جا باز میکنه چن ثانیه نگه داشتم تا کونش جا باز کرد اروم اروم تلمبه میزدم که دیدم خوشش اومد گفت یکم سرعتتو بیشتر کن دیگه سرعت تلمبه هام بیشتر شده بود و مامانم داشت حال میکرد حدودا بیس دیقه از کون کردمش و آبم ک داشت میومد گفت بریز تو کونم منم تو کونش نگه داشتم همه آبمو توش خالی کردم، کیرمو دراوردم گفت خدا بگم چیکارت نکنه پدرمو دراوردی بلند شد رفت دستشویی از سوراخ کونش آب من بود که میزد بیرون،منم رفتم تو اتاقمم رو تختم حال نداشتم برم دستشویی خودمو بشورم که چشمم افتاد به شورتش،شورتشو برداشتم کیرمو پاک کردم و شورتشو انداختم پایین تخت، از دستشویی اومد بیرون گفت کل بدنم درد گرفته جوری منو کردی که هیشکی تاحالا نکرده بود گفتم حتی عزیز؟‌ با خنده گفت حتی عزیز
بعد تا صب تو بغلم گرفت خوابید....!
     
  
مرد

 
شبی که تب کردم

بابام در عین سرحالی و سلامت چهار سال پیش با سکته قلبی فوت کرد و ما را عزادار کرد از مامانم بگم مامان 44 سالش بود مثل یه دختر بیست ساله جوان و سرحال هفته و ماهی نبود خواستگار نیاد براش اخرین خواستگارش یکی از شهرداران اصفهانه که داماد دختر عمه ام بود جدا شدن و بقیه که اغلبشان از فامیل یا دوستان و شناسهای پدر و خانواده بوده و هستند از مجرد تا متاهل و متارکه ای و زن مرده بگیر الا ماشااله مامان اجازه حتی اومدن به خونمون را هم نمیده
من سیاوش 27 ساله ام خواهرم فرانک زیباترین دختر شهرمون از 15 سالگی با یک کارخونه دار خوشتیپ با اختلاف سنی 10 سال شوهر کرده الان 23 ساله است سر زندگی خودشه یک دختر 2 ساله خوشگلم داره عادت به ما کرده اکثرا پیش مامان می مونه شبا من یک سمت مامان و شقایق یک سمتش میخوابیم
من تا ممه مامانو نخورم خوابم نمی بره بهترین و شیرین ترین چیزی که شناختم مامانمه و ممه های دختر گونه مامانم است که همش دوس دارم تو مشتام باشه و لبام رو اونها
منو مامان هر دو گرماییم شب هر دو تقریبا لخت میخوابیم
من با شورت یا شلوارک مامان با سوتین ،شورت، شلوارک یا دامن زمانی که پریود نیست بدون شورت دامن راحت میخوابه میگه باشورت اذیت میشم بقول خودش نانازش عرق سوز میشه
حدود یکماه پیش من تب کردم رفتیم دکتر سرفه هم داشتم مشکوک به کرونا شدم آزمایش گرفتم خوشبختانه منفی بود با خوردن دارو خوب شدم ولی دقیقا 11 شب پیش بود یهویی باز تب می کنم فقط منو مامان بودیم شقایق را از زمان تب کردنم نمی ذارند بیاد پیشمون بمونه.
شروع می کنم هذیان گفتن و حرفهای رکیک زدن !!



مانند گاییدن و کیر تو کس کردن و از این حرفها شروع می کنم به زور مامان را گاییدن فقط یادمه انگار میدونستم ولی دوست داشتم دیوانه وار و بی اختیار کارمو بکنم یادم میاد مامان اول راضی نبود مقاومت می کرد حتی گریه می کرد ولی تا می بینه کیرم بد جوری سفت و کلفت شده تنها با گاییدنش رضایت می ده آرام بشه، به ناچار تسلیمم شد
برای نخستین بار بود کیرم وارد کس یک زن شد اونم مادرم که بیش از 4 سال بود کیری به کس نازش نرفته بود تا کیرم رفت تو کسش مامان صداش بلند شد آخ اخ اخ اخ سوختم یواااااش وحشی پاره شدم گریه ... آخخخخخخخخ ذلیل بشی پاره ام کرررردی خودمم کیرم انگار با سمباده ساییدن نگو مامان آماده نبوده کسش هنوز به اندازه کافی خیس نشده کیر منم پوست دور حلقه اش بدجوری آسیب دید کس مامان بیچاره ام را شخم کرد و قاچ داد رفت تو نگو پشماشو نزده موهای زبر بلندش با فشار کیرم رفته تو همه دست در دست هم داده کیرم و کس مامانم هر دو رخم و زیلی کرده بعد ارضا شدنم احساس کردم پوست سر کیرم و اطرافش انگار زخمی شده و نمک پاشیدن گزوگز میکرد
مامان را مثل خواب و بیداری می دیدم با کلینکس داره خون کسشو پاک میکنه (مامان منو خواهرمو با سزارین دنیا اورده اینو همه ی فامیل میدونن) داشتم تازه می فهمیدم چه دسته گلی آب دادم گریه کرده و تو نیمه هوشیاری و هذیان التماس می کردم که نفهمیدم غلط کردم مامان من باید خودمو بکشم چرا اذیتت کردم و از این حرفها

مامان بغلم کرد گفت عیب نداره میدونم تو حال طبیعی نبودی با من گریه میکرد و اشک می ریخت هی بوسم می کرد و قربان صدقم می رفت که الهی شکرتو خوب شو عیب نداره الهی من بمیرم مامانت بمیره هزیرم... منم هم میترسیدم و هم داستم دیگه به حال عادی می رسیدم حواسمو جمع کردم که هر چه بوده انکار کنم که چیزی یادم نیست مامان هی می گفت نترس همش خیال بود تو هیچ کاری نکردی و از این حرفها و نوازش مادرانه و گرمای آغوشش منو بخواب برد ، تا صبح تو بغل مامان مثل همیشه خواب بودم
صبح که بیدار شدم مامانم خواب بود کیرم طبق معمول همه ی صبحها زودتر از خودم بیدار بود بین شکم منو مامان درست جای سزارینش که همیشه هم چندتایی مو از محل عملش سبز میشد و من با علاقه و عشق با موچین می کنم دراز شده بود پشمای کس شم معلوم بود هر دو لخت بودیم هم من هم مامان





از مو گفتم
بگم که تو بدن مامان فقط موهای کصش معلوم بود اتفاقا پرپشتم بود چندتا مو نزدیک هلال ممه هاش سبز میشه با موچین میکنم و حدود شاید کمتر از ده دوازده نخ مو در محل سزارینش حتی زیر بغلشم مو نداره ولی هزار ماشاله گیسوانش خرمن و کوهی از موی خوش فرم است مامان مثل همیشه زیبا و دوست داشتنی خوابیده بود خیلی آهسته داشتم دیتمو از زیر سرش می کشیدم بیرون متوجه شدم بیدار شد ولی چشاش بسته بود لخت بدون هیچ لباسی هردو بغل هم بودیم خیلی آرام مامانو بوسیدم بیدار شد چشاشو باز کرد سلام کردم گفت عزیزم خدا را شکر خوب شدی دستی به پیشانیم گذاشت گفت ماشالله حالت خوب و خوبه
من میدونستم شب چه بلایی سرش آوردم خودمو زدم نادانی که مگه چیم بود
گفت تب کرده بودی بد جوری هذیان می گفتی ، بماند که چقدر ترسیدم خدا را شکر پسرم سالمه ملافه روی هر دومون بود گفتم مامان من چرا لختم ؟
گفت چون تب داشتی من لختت کردم(الکی می گفت خودم حتما لخت سده بودم یادم نمی اومد) تبت بیاد پایین گفتم تو چرا لختی مِنومنی کرد گفت تب کرده بودی خواستم با بدنم تبتو بیارم پایین مادر که نیستی بدونی چقدر دوست دارم مثل آتش گر گرفته بودی دیگه بغلم کردی خوابیدی دلم نیومد جدات کنم خوابم برد دامنمو دیگه نپوشیدم (اینم حتما الکی می گفت یه چیزایی یادم بود که انگار دامنشو می کشیدم دو دیتی گرفته بود ولی یادم نیست در اوردم یا نه ولی گاییدنشو خوب یادمه و مقاومت کردنشو قشنگ یادمه)

حالا کیرم شل شده بود مثل خورطوم فیل آویزون بود مامانو محکم بغل کردمو تا میتونستم لبشو خوردم که کار همیشگیم بود اونم متقابلن حال میداد و میخندید بسه اذیتم نکن پسر دیووونه شدی و از این حرفهای همیشگی ...
پاشدم گفتم مامان میرم دوش بگیرم گفت برو منم میام شب کلی اذیت شدم تنم عرق سوز شده داره میسوزه
با مامان همیشه با هم حمام می کردیم خواهرمم بود سه تایی لخت می شدیم من معمولا شورتمم در می اوردم لخت میشدم مامان و خواهرم شورت تنشون می کردن
تا اب دوشو داغ کنم مامان با شورت اومد سر کیرم قرمز شده بود و دون دون و دور حلقه اش از دو جا انگار با تیغ بریدن (موهای کس مامان بریده بود)





مامان کیرمو دید
گفت الهی بمیرم پسرم، مال تو هم زخم شده ببینم ...
کیرمو وارسی کرد گفت موقع در اومدن پماد می زنم مال منم زخمی شده !!!!
گفتم مامان مگه تو هم دودول داری خخخخ؟
گفت نه میدونی که ولی چون تازه پاک شده بودم شورتم ساییده زخمش کرده داره بدجوری میسوزه
دوست داشتم ببینم ولی نذاشت هر چند بارها کسشو دیده بودم ولی زیر دوش وقت ابکشیدن هر چه گفتم بذار ببینم کجاش زخمی شده گفت نه کثیف شده زخمش حالتو به هم میزنه
میام بیرون باید پماد سوختگی و ضد حساسیت هم برای تو هم برای خودم بزنم

اومدم بیرون خشک شدم بعد ربع ساعتی مامان هم اومد با حوله تنی بدون کمربند اومد بیرون دستش جلو کسش بود نمی شد ببینم

رفت از یخچال پماد سوختگی و ضد حساسیت اورد زد سر کیرم گفت شلوارتو نکن پات تا جذب بشه بعد شلوارک تمیز برات میارم بپوش بذار آزاد باشه هوا بخوره زود خوب میشه نترس
حوله تنم بود مامان لخت بدون شورت بود حولشم کمر بند نداره دستشو گذاشته بود رو کسش کارهای منو می کرد
گفت بذار منم خوب خشک بشم بیا میخوابم پمادها را تو به مال منوتو محرمیم مادرتم عیب نداره مال منم بزن
رفت رو تخت دراز کشید بعد چند دقیقه گفت آماده ام بیا پماد بمال گفت خشک شدم زود بیا میسوزه
پاهاشو داد بالا تا اون روز کس را اونجوری از نزدیک ندیده بودم مال شقایق را نگاه کرده بودم خیلی کوچولو بود زیاد برام جالب نبود

مامان موهای کسشو نگو بعد در اومدنم موبر گذاشته سفید بدون آثار مویی شیوش کرده با انگشتان زیباش لبهای کسشو باز کرد دیدم دور سوراخ کسش که شکل حلقوم بعضی از اون جانوران دریاییه اون تهش یه چیز کروی صورتی خیلی روشن هست با انگشتش نشون داد ببین اینجاهام چی شده گفتم پوستش رفته قرمز شده انگار زخم شده مثل تاولی که ترکیده باشه معلومه خونریزی هم کرده متورمه
گفت بمالش اونجا ها هنوز من لخت بودم ولی حوله ام تنم بود کمربندشو بسته بودم
کیرم به حد خیلی زیاد سفت شده بود نفسمو بند می اورد پماد را روی انگشتم زدم آرام کس مامان جونمو پماد مالی کردم شروع کرد اخ و اوخ کردن و ناز کردن انگشتاشو برداشته بود میگفت توشم بمال اونجا ها هم میسوزه به بهانه مالیدن پماد انگشتمو تا ته هی کردم تو کسش چرخوندم هی آب و خیسی کسش زیاد و زیادتر شد
گفت بسه دیگه دارم اذیت می شم کسش انگشتمو گاز می گرفت حرکات انقباض سوراخ کونش که بسیار زیبا هم بود معلوم بود انگار قلقلکش میاد گفتم قلقلکت میاد گفت بس کن از اونم بیشتر
دارم اذیت میشم
نگو می ترسه ابش بزنه بیرون نمیخا من بدونم ولی من خونده بودم که زنها هم وقتی تحریک میشن ابشون میاد دوس داشتم ابشو ببینم ولی نذاشت





تمومش کردم حولشو انداخت روش دراز کشید گفت چای ریختم تو قوری آب جوش اومده بریز بذار رو سماور تا حالم جا بیاد بیام

انجام دادم گفتم مامان شلوارکمو بپوشم گفت نه بعد صبحانه
گفتم مامان منظورت از پاک شدن چی بود؟
چطوری شورتت نانازتو زخمی کرده بود؟
خندید گفت ای شیطووون نمیدونی ؟!
گفتم بخدا نه بگو
جریان پریود را کامل تعریف کرد البته چیزهایی میدونستم نوار بهداشتی میذاشت رو کسش متوجه می شدم ولی خوب نمیدونستم
پرسید از دیشب چی یادته گفتم فقط یادمه انگار یکیو فحش میدادم
گفت فقط همین ؟!
گفتم اره ...





از اون روز نتونستم جلو خودمو بگیرم دو شب بعدش تا مامان خوابش برد پشتش بمن بود بدون شورت با دامن بود کیرمو خیلی آهسته از سمت عقب ذره ذره کردم تو کسش ادامه دادم. تقریبا نصف بیشترش تو کس مامان بود خیلی هم فیت بود ولی کسش ابکی بود اب کیرخودمم هی می اومد روانش کرده بود کسش مثل دو تا قلوه زده بود لای پاش بیرون به جایی رسید که دیگه اختیار کیرم دستم نبود محکم هلش دادم تو کسش یه اخخخی باز بی اراده گفت ولی دیگه صدایی نکرد با چند حرکت تند تا نصفه کیرم بیرون می اومد و زود میکردم تو زود ابم اومد ریختم تو کسش اونقدر موند تا شل شد یواش کشیدمش بیرون رومونو کشیدم بغلش کردم خوابیدم

هر چه کردم خوابم نبرد باز دلم خواست اینبار کیرم خیلی راحت رفت تو کسش و طولانیتر گاییدمش حس کردم ابش اومد چون مثل مار پیچ میخورد باز آبمو ریختم توش یکبارم بارم نزدیکی های صبح گاییدمش که شاید 20 دقیقه طول کشید دیگه معلوم کرد که دلش میخا و نمیخا چهره به چهره بشیم چون دستام که رو سینه هاش بود با دستهای خودش دستمو فشار می داد و باسنشو حرکت میداد که راحتر بکنمش ....
خواب بودم صبحانه را حاضر کرده بود بیدارم کرد معلوم بود رفته دوش گرفته چون موهاش بوی شامپو میدادگفتم عافیت باشه مامان جووونم چه خوشگلتر شدی الهی بمیرم برات

گفت اره عرق کرده بود تنم دوش گرفتم لوس نشو پاشو صبحانه حاضره تا از دهن نیفتاده بخوردیم

تا شروع کردیم خوردن
گفت زنها تا یائسه نشن یعنی عادتشون تمام نشه میدونی چی میگم ؟
گفتم بگو خوشگلم گوشم با توهه عشقم
گفت یعنی تا پیر نشن و توانایی بچه دار شدن را داشته باشند خطر حاملگی هست مثل من که جوانم حالاحالا ها با هر مردی باشم حامله میشم نباید آب مرد تو م ریخته بشه باید تا ابش میخا بیاد بکشه بیرون بریزه بیرون خطرناکه
دونستم که دلش میخا بکنم ولی باید آبمو تو کسش نریزم
گفتم تو زیست خوندم مامان یادم رفته بود
گفت گوشاتو باز کن یادت نره
گفتم باشه عشقم بووووووس که چسبیدم لب شیرینی ازش گرفتم
بعد اون تا میخا آبم بیاد می کشم بیرون میریزم رو باسن خوشگلش تا آبستن نشه



هنوزم ادامه داره میدونم میفهمه ولی به روی هم نمیاریم باز شقایق بی تابی کرده مجبور شدن بیارن پیش ما شبا مامان شقایقو بغل میکنه کونشو میده سمت من منم کارمو میکنم دیشب شقایق نبود دو بار گاییدمش اولی پشتشو کرد سینه هاش تو مشتم بودگاییدم تا آبش اومد نفسهاش عمیقتر و پیچ و تاب بدنش معلومم کرد و خیس شدن کسش و صدای شلپ شلپ خوردن باسنش به دور کیرم که خیس آبش شد تا خواست ابم بیاد کشیدم بیرون با فشار پاشید رو باسن و رونهای سفید و زیبایش تمیزش کردم بغلش کردم بر گشت بغلم کرد لب همو خوردیم یواشکی گفت مرسی خستگیم در رفت لبشو گذاشت لبم با چشمان بسته تا میتونست حال داد
نمیدونم کی خوابم برد بی وقت بود بیدار شدم دیدم دم رو خوابیده بالشی گذاشته زیر شکمش باسن بزرگ و خوشگلش بیشتر از اونی که میدیدم اومده بالا دستمو کشیدم روش اتاق از گرمای تنمون و پکیج حسابی گرم بود دستمو بردم رو کسش خیس و آماده سکس بود انگشتمو کردم توش با حرکات انقباضش گاز می گرفت معنیش این بود که بیا منتظر کیرته نزدیک نیم ساعت از کس خوشگل و تنگش گاییدم تا آبم اومد ریختم رو باسنش و بعد پاکش کردم برش گردوندم بغلش کردم با لحنی انگار تو خواب و بیداریه گفت فدات بشم سبکم کردی کااااش... چنان بوسم کرد انگار میخوا لبامو قورتش بده منم لبشو کردم تو لبام تا نفس گرفتم چشاش بسته بود یواش زیر گوشسو بوسیدم گفتم مامانی عشقم... کاش که چی؟
بغلم کرد گفت کاااااش...کاااااش... تو بغل هم تا صبح خواب بودیم این اواخر وقتی شقایق نیست هر دو لخت مادر زاد میخوابیم
آشکارا شبا خودشو برام آماده می کنه باسن زیبا و پرشو میذاره تو بغلم میکنمش راحتش میکنم خودمم ارضا میشم الان 9 شبه کارمون همینه هر شب دو یا سه و چهار بار میکنمش ولی روز انگار هیچ اتفاقی بینمان نیفتاده ...





محرم و محرمیت بنظرم یک تابو هست چه کسی بهتر از مادر یا خواهر و چه مردی مطمئن تر از پسر
دوس دارم خواهرم را هم بکنم قطعا می کنمش چون دختری به زیبایی خواهرم تو عمرم ندیدم میدونم اونم منو با چشم سکس بارها با حسرت نگاه کرده چون هنوزم میخا حمام کنه خونه ما باشه منو صدا میکنه لیفش بزنم سینهاشو دست نزده مثل گلوله سفت میکنه تازگی ها دونستم نشان از اشتیاق به سکسه
کیرم از زیر شورت وقتی میخوره به دست و بدنش میگه خوش بحال زنت که هم چین شوهری گیرش میاد ماشاله دو برابر مال امیر حسینه خوش بحال زنت خخخ
منم بارها به شوخی گفته ام قابلی نداره آبجی میخای بدم بتو مال امیرو بیاری جاش جوشش کنی خخخ میخندیم به بهانه شوخی از رو شورت یا شلوارک مشت میکنه میبوسه میگه نه انشاله عروسیتو بزودی ببینیم و مبارک عروسمون خخخخ
تعطیلی ها و #کسادی #بازار #مزید به #تداوم #بیشتر #سکسم شده #نمایشگاه #اتوموبیل دارم #شغل پدرم بود کمتر می رم نمایشگاه شاگردم و چند تا دلال هستن فقط در نوشتن #قولنامه می رم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
جنده بازی های مامانم با کیر کلفت من

سلام، امید هستم ۲۰ سالمه
تصمیم گرفتم امشب از داستانی که برام اتفاق افتاده بنویسم . این اتفاق برای من از وقتی شروع شد که هنوز نمیدونستم و یا هنوز وارد #اجتماع نشده بودم. داستان من از جای شروع شد که من ۶ ساله بودم و با مادرم رفتیم #سوپری محلمون که مشتری دائم این آقا #محسن بودیم برای خرید سر ظهور رفتیم مغازه این آقا هوا خیلی گرم بود تویه کوچه و خیابونم کسی پر نمی زد تا رسیدیم دم مغازه مامان زودی رفت پشت یخچال آقا محسن چادر مامانو گرفت ازش منم قفل کرده بودم مامانمو میدیم رفته پشت یخچال، بهم چسبیدن و لب می گرفتند از هم دیدم دامن مادرم و زد بالا یه شرت تنش بود تا دیدن من میبینم آقا محسن بهم گفت یه بستی بردارم برو خونه منم برداشتمو رفتم خونه نمیدونستم چی بگم یا چی کار کنم. یه چند ماهی گذشت بود نزدیک های عید نوروز بود که بابا به مامانم گفت برو شیراز حوال پدر و مادرتم بگیر و منم میام شبای سال نو اونجا. منم خوش حال و قرار شد آخره هفته به سمت شیراز بریم، بابام دوتا بلیت برامون گرفت بود صندلی های جلوی اتوبوس، روز حرکت شد رفتیم به ترمینال جنوب بابام سر کار رفته بود ماهم ساعت ۳ بعد ظهر حرکت داشتیم که نمیدونم چی شد یا چی نشد مامان جندم یکی رو پیدا کرده بود نمیدونم هم مسافر بودیم یا آشنای مامان جندم. سوار اتوبوس شدیم مامان جاشو با یکی دوتا از مسافرهای اتوبوس که آخر اتوبوس نشسته بود عوض کرد منم برد پیش خودش نگو این آشنای مامانم جاش آخره #اتوبوس بود. مامانم تویه اتوبوس پیش مرده نشسته بود مردم تا خود شب مالید مامان منو شب یه جای پیداه شدیم یه چیزی بخوریم مرده با من آمد دستشوی مردونه بعد دستشوی که آمد بیرون یه ۱۰ دقیقه ای منتظر این آقا بودم که نمیدونستم کی هست چرا مامانمو این اقا انقدر نزدیکن که دیدم با مادرم آمد گفت بریم غذا بخوریم





خدا میدونه کجا رفت و چی کار کرده بود با مامانم. غذا رو حساب کرد رفتیم توی اتوبوس تاریک بود اما میدیدم داره میماله مامانمو #لب میگیرن تا خود صبح. ساعت هشت صبح رسیدیم شیراز که دیدم مادرم تازه شماره شو به این مرده میده گفتم تازه فهمیدم مادرم چه آدمیه یه عالمه دروغ به مرده گفته بود. گیج بودم چی بگم با یه بستنی خرم کرد باز به من گفت به کسی نگی ها، رفتیم اونجا بابام اومد عیدم اخراش بود که به بابام گفت تو برگرد من با علی برمیگردم یه دو سه هفته بعد. بابام قبول کرد و رفت به سمت تهران. بعد چند روزی رفتیم به سمت بند عباس پسرهای عمو مامانم اونجا زندگی میکردن دوباره تویه تاکسی تا بندرعباس با دوتا دیگه آشنا شد اونام میمالیدن مامانمو تویه پراید تا خود بندرعباس اونجا فهمیدم مادرم کرایه نداد شماره پسره رو گرفت و رفتیم بندرعباس خیلی خوش گذشت. شب آخر اونجا بودیم که مادرم گفت باید بریم شیراز از خونه پسر عموش خداحافظی کردیم آمدیم خونه یه زنه به اسم مهناز که شوهرش نونوا بود و یه دختره کوچیک تر از من داشتند شب شد شام خوردیم ما رو خواباندن خودشون رفت تو یه اتاق دیگه صبح که بیدار شدم دیدم مادرم نیست رفتم اتاق مهناز خانم نگو اینا دیشب سه نفره سکس داشتن مامان منو مهناز شوهرش سعید. برای من خیلی سخت بود تویه اون سند هنوزم بهش فکر میکنم. راه برگشت و تا تهرانم همین قضیه بود آشنای و مالیدن تو اتوبوس تا تهران، بعد اون با یه مرده به اسم علی زیاد تلفن صحبت میکرد چند باریم علی منو دیده بود منم همینطور تا روز به روز بزرگ تر میشدم ۱۰ ،۱۱ سالم بود که دیگه ندیدم مالیدن مامانمو اما هنوزم علی با مامانم رفیق بود میدیم از ماشین این پیاده میشه برام عادی شده بود با یکم پول دهنمو بسته میکرد. کارم شروع کرده بود تویه یه مغازه منم بزرگ تر شده بودم ۱۵ سالم بود پنج سالیم میشد کار میکرد هر چنده ماه کارشو عوض میکرد منم. پاساژ حافظ کار میکرد یه روز ساعت ۴ بعدظهر رفتم سر کارش میبینم با صاحب کارش رفتن تو انباری وقتی مامانم درومد خیس عرق بود زیر مانتشم کرست نداشت گفتم کوس و داده گفتم من میرم پارک ساعی شب دیر میام ۱۰ هزاری ازش گرفتم و رفتم. یعنی همه میدونستن مامانم جندست اما نمی تونستم چیزی به بابام بگم می ترسیدم.
کل زندگیم کل آرزو هام برام خراب شده بود زندگی هر روز بد تر از دیروز تا یه روزی مامانم علی رو آورده بود خونه بهم گفت #آبگرمکن درست میکنه رفتن تویه حموم نیم ساعت بعد آمد بیرون علی رفت مامانم آمد بهم یه ۵۰ تای بهم داد برو غذا بخور برو اینترنت بنداز تو گوشیت بازم سکوت. تا گذشت من ۱۸ سالم شده بود قرار بود باهم بریم شمال برای خریدن یه خونه تو شمال پدرم ما رو فرستاد ببینیم خونه رو تویه راه باهم خیلی صحبتم نمی کردیم که شب تویه هتل حموم رفت دره نبسته بود یا حواسش نبود به من روی کف پا نشسته بود کوسشو موبر میزد یه ۵ دقیقه ای داشتم نگاه میکردم چه کوسی چقدر تمیز هنوز قرمز بود با پرده های که از کسش اویزون شده خیلی شهوتی شدم رفتم ساک مامانمو باز کردم که یه تاپ سکس و با یه #شرت #لی #تنگ خیلی #کوتاه تو کیف مامانمه. به مامانم گفتم چی می پوشی این تاپ قرمزه گفت آره منم گرفتم شرت لی رو گذاشت جلویه حموم رفتم بیرون از هتل یه دو ساعت دیگه امدم رفتم تو اتاق چه کوسی شده بود بهش گفتم اینارو جلو بابا چرا نمیپوشی هیچی نگفت.





شام خوردیم رفتیم تو تخت خواب بهش گفتم امروز دیدم کوس تو هیچی نگفت گفتم منم میخوام هیچی نگفت نصب شب شده بود هرچی بهش می گفتم هیچی نمی گفت آخرم تصمیم گرفتم بهش پیام بدم، جواب بده. برام نوشت روم نمیشه بهت نگاه کنم چی تور میخوای بهت بدم. منم نوشتم چطوری از وقتی بچه بودم به بقیه میدادی گفت نه. من گوش نکردم رفتم پشتش خوابیدم در گوشش گفتم میخواستم شهوتی بشم روت که اینارو گذاشتم پیش حموم گفتم تو اینه خودتو دیدی کونت داره می ترکه تو این شرت، دستم رفت رو شرتش هیچی نمیگفت گفتم صاف کردی قراره به کی بدی هیچی نمیگفت منم پرو شدم دستمو لای پاش گذاشتم که فقط یه بنده یه سانتی روی کوس مامانم بود کردم ناخونمو کردم تو کوس مامانم هیچی نمیگفت پرو تر شدم ناخونمو جلو عقب میکردم حس کردم داغ شده شلواره خودمو کشیدم پایین کیر منم بد نیست کلفته خیلی گذاشتم لای پاش یکم عقب جلو کردم گفت کار تو کن زود بخوابیم بهش گفتم یه ساعت طول می کشه بخوابه فکر کرد شوخی میکنم. بدونه مقدمه کیرم یه تف زدم از بغل‌شرت گذاشتم تو کس مامانم، مامانم خشکش زده بود هیچی نمیگفت کم کم تلمبه زدنم شروع شد بعد چند دقیقه ای دیدم داره تخت خوابو چنگ میزنه یه لحظه احساس کردم دکمه شرت مامانم باز‌شده که دیدم دکمه رو خودش باز کرد منم که تازه کوس فری گیرم آمده بود فقط تلمبه میزدم هیچی نمیگفتیم. که کیرمو درآوردم شرت شو کشیدم پایین در گوشش گفتم میخوام مثل جنده ها باشی برام. هیچی نگفت بعد چند دقیقه بهم گفت تف زدی کردی تو کسم گفتم اره گفت کی ابت میاد گفتم فعلا زوده گفتم جنده چطوره کردن من هیچی نگفت دیدم حال نمیده گرفتم با یه حرکت خودمو زیر دادم مامانم گذاشتم رو کیرم زود خم شد که چشم مون بهم نخوره منم تلمبه زدن تند کردم یه ناخن مو کردم تو کون مامانم آه اش بلند شد گفتم این شد جنده لب شو گذاشت رو لبم گفت بکن الان بهت مثل یه جنده میدم بعد چند دقیقه تلمبه زدن بهش گفتم برام ساک میزی گفت نه گفتم لبات که میگه آره گفت توله سگ کیرم کرد تو دهنش یه دل سیر برام خورد دوباره خابوندمش کردم تو کس مامانم یه تف زدم گفت جنده پولی که نمیکنی تف میزنی اینجوری هیچی دوباره گفتم ببخشید تجربه شمارو نداریم جنده خانم خندید لبم مو گذاشت رو لبش تلمبه میزدم تا گفت میسوزه یه سبک دیگه بکن منم خوابیم رو تخت گفت خودت رو کیرم بالا پایین شو گفت کوس کش اینا رو ازکجا یاد گرفتی‌ گفتم چه کونیم بچه خودتم یه خیس عرق شده بودیم که گفتم کجا بریزم گفت‌ رو سینم همشو ریختم رو سینش لخت خواب مون برد.





یه ساعت دیگه بیدار شده میگه چی شدی پنچر شدی گفتم میخوای دوباره گفت آره گفتم خیلی جنده ای مامان گفت چی کار کنم گفتم بگیر ساک بزن تا بلند بشه، شروع کرد به ساک زدن درحال ساک زدن بهش گفتم از عقب بده گفت نه بابات میفهمم گفتم خیلی گشادی گفت دوباربر عمرت دادم میخوای دختر ۱۵ ساله باشم خندیدم سرش گرفتم کل کیرمو کردم تو دهنش از پشت فشار میدادم به کیرم رنگش قرمز شده بود من وحشی انتقام کل روزهای که بد بود به رویا تبدیل شده بود بلندش کردم از پشت کیرمو گذاشتم تو کوس مامانم تلمبه بزن بزن بزن که داشت گاییده میشد درآوردم دادم ساک بزنه بعد من شروع کردم به خوردن کس مامانم خیس خیس شده بود کردم کیرمو دوباره تو کوس مامانم یا چند دقیقه ای تلمبه زدن کل آب مو خالی کردم روی کس مامانم. خوابیدیم درجا صبح که از خواب بیدار دیدم نیست رفتم حموم تویه حموم یه کله سیر کردم مامانمو از اون موقع تا حالا چیزی حدود دو ساله که هفته چند باری سیر میکنم تو کس مامانم
     
  
مرد

 
کمک برای سکس با مامانم

كيوان هستم ٢٢ سالمه از انزلي
مادرم مهتاب هم ٤١ سالشه
همونطور كه از اختلاف سنيمون هم متوجه ميشيد مامانم تو سن پايين ازدواج كرد و من رو به دنيا آورد و الان نزديك ١٠ ساله كه از پدرم جدا شده و پدرم با اون يكي زنش تهران زندگي ميكنه
مامانم هميشه باهام راحت بوده ولي خب تا حدودي يه سري مرزها رو هم رعايت ميكرده. مثلا ميگفت برم حموم پشتش رو ليف بكشم ولي هيچوقت اجازه نميداد سينه هاش رو ببينم و شورت پاش ميكرد
يا مثلا تو خونه شلوارك كوتاه ميپوشيد ولي گشاد كه چيزي معلوم نشه
داستان از اونجايي عوض شد كه من چند ماه پيش تو خونه تنها بودم و تو تلويزيون هال داشتم پورن نگاه ميكردم و با كيرم ور ميرفتم. تو حال خودم بودم كه يهو ديدم مامانم بالاسرمه
سريع خودمو جمع و جور كردم مامانم هم رفت تو آشپزخونه خودشو مشغول كرد
بعد كه جمعش كردم اومد به حالت كنايه گفت تنهايي خوش گذشت؟!
منم فقط سرمو انداختم پايين چيزي نگفتم
ولي از اون روز رفتارش به كلي عوض شد باهام
لباساي تنگ ميپوشيد



وقتايي كه پشتش رو ميشستم كارم تموم ميشد يهو برميگشت جوري كه سينه هاش رو ببينم
حتي يه بار مثلا اتفاقي دستشو گذاشت رو كيرم بعد با يه حالت تعجب و لبخند گفت ماشالا پسرم واسه خودش مردي شده ها
من تا قبل اين اتفاقا اصلا به سكس باهاش فكر نميكردم. ولي وقتي اين رفتارش رو ديدم پيش خودم گفتم چرا نكنم خب؟ اونم يه زن مطلقس و نيازهايي داره منم طبيعتا تو اين سن ميل جنسيم بالاست چرا باهم رفعش نكنيم؟
ولي خب از طرفي هم مامانم بود. نميشد كه... زشته
خيلي ذهنم درگير بود تا اين كه تصميم گرفتم از يه نفر مشورت بخوام
همينطوري داشتم تو توييتر ميچرخيدم كه چشمم افتاد به توييت يه دختر كه لينك ناشناس گذاشته بود كه ميتونستم ناشناس بدون اين كه بدونه كي هستم باهاش صحبت كنم
موضوع رو باهاش مطرح كردم اولش خيلي تند برخورد كرد باهام
از رفتارهاي مامانم كه براش گفتم يه كم منطقي تر به قضيه نگاه كرد
آيدي تلگرامش رو داد يه كم با هم حرف زديم. اسمش آنيتا بود
تقريبا اونم مطمئن بود كه مامانم هم دلش ميخواد

خلاصه قرار شد آنيتا تو تلگرام به مامانم پيام بده و خودشو يكي از دوستام معرفي كنه و بهش بگه كه اين رفتاراش باعث ميشه من تحريك بشم و ازش بخواد اگه واقعا موافقه باهم سكس داشته باشيم
بعد از ظهر بود كه آنيتا بهم پيام داد كه دارم با مامانت چت ميكنم. قلبم داشت تو دهنم ميزد. يعني چي ميشد؟
پياماشون رو همزمان فروارد ميكرد برام
آ: سلام بانو
خوبین؟؟
ببخشید مزاحمتون شدما
من دوست کیوانم
م: سلام؟
شما؟
كدوم دوستش؟
آ: من اسمم انیتاس
دوست دختر محمدرضام
م: بله
خوبي؟
محمدرضا خوبه؟
آ: مچکرم به خوبی شما❤️❤️
اره اونم خوبه
م: الحمدله
آ: راستش مزاحم شدم یه چیزی بهتون بگم
م: جانم عزيزم
آ: ولی خب ازتون میخوام که قضاوت نکنین یا عصبانی نشین
م: چيزي شده؟
آ: اخیرا منو کیوان با هم حرف میزدیم راجب مشکلاتمون
بعد به من گف که یکم بابت پوشش شما تو خونه معذب میشه و دسه خودشم نیس
میدونم که شما مامانشین و تنها بچتونه و باهاش خیلی احساس همدم و مونس بودن میکنین ولی خب اونم تو سن حساسیه
اگه صلاح میدونین یکم به این قضیه توجه کنین و اگه هم اینو کارو دوس دارین و ازش لذت میبرین که یه کاری‌کنین که اونم فکرش ازاد بشه
نمیدونم خوب گفتم یا بد ولی تمام تلاشمو کردم بهتون بی احترامی نکنم
شما برای من خیلی محترمین❤️
م: خود كيوان گفت معذب ميشه؟
آ: اره خیلیم
م: پس چرا خودش حرفي نزد به من؟
آ: خب روش نمیشه
من بهش گفتم خودش بگه
گف نمیتونه
میترسه که شما بهم بریزین

م: كيوان خيلي اشتباه ميكنه كه روش نميشه.
آ: این یه حس طبیعیه که پسر با پدرش رقابت کنه
ولی خب الان فک میکنه که رقیبی نداره و شما هم باهاش خیلی راحتین
م: و اشتباه كرده كه اين خرف ها رو به شما زده
آ: به من اعتماد کرده و منم از اعتمادش سواستفاده نمیکنم
شاید بتونه جای کسیو براتون پر کنه
م: دخترم اين كه من جلوي پسرم راحتم يا اين كه اتفاقي بينمون بي افته يا نه يه مسئله بين خودمون هست.
كيوان اشتباه كرده كه به شما گفته
شما هم اشتباه كرديد كه دخالت كرديد
اين چيز ها بايد داخل خانواده باقي بمونه.
آ: منم همینو ازش خواستم ولی اون اصرار خودش بود من قضد فضولی یا دخالت نداشتم
یه غریبم که هیچ نقشی تو زندگیتون نداره
من وظیفو انجام دادم
وظیفه ای که کیوان به عهدم گذاشته بود
بیشتراز این مزاحمتون نمیشم
❤️❤️❤️خوش باشید
م: خودش اصرار كرد؟?
كه اين حرف ها رو به من بزنيد؟
آ: بله منم گفتم نگو ولی گف بگو راحتم کن
م: پس بايد خودم باهاش صحبت كنم

اينا رو كه خوندم فهميدم به گا رفتم
مامانم كه تا اون موقع جلوم نشسته بود و با موبايلش چت ميكرد بلند شد رفت تو اتاق
بعد چند دقيقه با حولش اومد رفت حموم
طبق معمول بعد حدود پنج دقيقه صدام كرد برم پشتش رو بشورم
با ترس و لرز رفتم تو حموم ديدم پشت بهم مونده و بر خلاف هميشه سوتين تنشه
فهميدم كه به گا رفتم
در سكوت كامل پشتش رو شستم خواستم برم بيرون گفت وايسا
قلبم تو دهنم بود
شير آب رو بست وايساد جلوم گفت ميدوني كي پيام داده بود بهم؟
گفتم نه
گفت آنيتا
گفتم كدوم آنيتا؟
گفت دوست دختر محمدرضا (محمدرضا دوستمه الكي واسه اين كه مامانم به آنيتا اعتماد كنه بهش گفتم بگو دوست دختر محمدرضايي)
گفتم چرا پيام داده بود؟
گفت خودتو به اون راه نزن همه چيزو برام تعريف كرد گفت كه تو بهش گفتي باهام حرف بزنه
منم ديدم خيلي ضايع شده شروع كردم به مظلوم بازي و اين صحبتا
يه كم تعريف كردم ازش گفتم شما خيلي خوشكلي من حق دارم معذب باشم و از اين صحبتا
اونم گفت پسرم من نميخوام دعوات كنم فقط ميخوام بدوني كه اين مسائل رو بايد با خودم در ميون بذاري نه يه غريبه
منم كلي غلط كردم و ببخشيد و اين چيزا گفتم
خواستم برم بيرون كه صدام كرد. برگشتم گفتم جانم؟ گفت خيلي وقته حموم نرفتيا
منم گفتم آره شما اومدي بيرون ميرم
گفت ديگه تا اينجا اومدي لباساتو دربيار دوش بگير ديگه
اينجا بود كه فهميدم خودش هم دلش ميخواد?
سريع لباسامو درآوردم رفتم زير دوش ولي چون نميخواستم خيلي ضايع بشه شورتم رو درنياوردم و زير دوش هم اصلا بهش نگاه نكردم
همينطوري كه تو نقشم فرو رفته بودم داشتم سرمو شامپو ميزدم گفت كيوان؟ گفتم جانم؟
نگاهش كه كردم برق از سرم پريد
سوتينش رو درآورده بود ممه هاي سفيد خوش فرمش زل زده بودن بهم
كيرم عين سنگ شد
گفت چند وقته جق نزدي؟
پشمام ريخت

هيچوقت انقدر بي پرده حرف نزده بوديم باهم
گفتم چند روزي ميشه
گفت آره مشخصه. بعد با سر به كيرم اشاره كرد كه داشت شورتمو پاره ميكرد
با خجالت سرمو انداختم پايين كه گفت نميخواد الكي خجالتي بازي دربياري
الان بزن
گفتم نه زشته شما اينجايي
گفت بهت ميگم بزن
منم هي مقاومت كردم كه يهو اومد دستشو گذاشت رو كيرم
پشمااام ريختاااا
دستشو كرد تو شورتم شروع كرد به ماليدن كيرم
فكر كنم زير ١٠ ثانيه آبم اومد
با شدت تمام ريخته شد تو دستاش
انقدر برام سنگين بود چشام سياهي رفت همونجا نشستم رو چهارپايه حموم تا حالم جا بياد
تو اين مدت اونم خودشو شست بعدم من خودشو شستم و اومديم بيرون
سريع رفتم تو اتاقم لباس پوشيدم اومدم ديدم مامانم با شورت و سوتين داره موهاشو سشوار ميكشه
رفتم يه ماچ از لپش كردم و تشكر كردم ازش و كنارش نشستم
سشوار رو خاموش كرد سرشو آورد نزديك صورتم گفت اين قضيه فقط بين خودمون ميمونه ها. منم يه چشششم غليظ گفتم يه لب تپل ازش گرفتم. خواستم بندازمش رو تخت كه خودشو عقب كشيد گفت بدو لباستو بپوش بريم رستوران دارم ميميرم از گرسنگي
منم كه كير شده بودم لباس عوض كردم و رفتيم رستوران سر كوچه
همش تو ذهنم از خودم ميپرسيدم بازم قراره تكرار بشه؟ يعني باهاش سكس ميكنم؟ نكنه همين يه بار بوده باشه؟!
اصلا نفهميدم چطوري غذا خوردم
اومديم بيرون مامانم گفت پياده برگرديم
همينطوري قدم ميزديم كه مامانم گفت كيوان بايد يه قولي بهم بدي
منم گفتم هرچي باشه قبوله



گفت قول بده همه ي اتفاقايي كه بينمون ميفته رو مخفي نگه داري و به كسي جيزي نگي
منم گفتم چشم خيالت راحت (اوپس)
يه كم رفتيم جلوتر بهم گفت اينجا كاري نداري؟ نگاه كردم ديدم داروخونه س
جفتمون خنديديم گفتم چرا وايسا ميام الان
رفتم يه بسته كاندوم و يه اسپري تاخيري گرفتم اومدم سريع رفتيم خونه
رسيديم خونه هركي رفت اتاق خودش
منم سريع اسپري رو درآوردم چند بار زدم به كيرم آماده ي آماده شد
بعد چند دقيقه صدام كردرفتم تو اتاقش
واااي چي ميديدم
يه ست قرمز جييييغ پوشيده بود موهاش هم دم اسبي بسته بود نشسته بود لبه ي تخت
سريع رفتم جلو شروع كردم به خوردن لباش. يه لحظه خودشو كشيد عقب گفت ميتوني بيشتر از ١٠ ثانيه نگه داري خودتو؟ خنديدم گفتم با زن سكسي اي مثل تو قول نميدم ولي تلاشمو ميكنم
دوباره خنديديم بازم افتادم رو لباش
چند دقيقه فقط لباش ميك ميزدم. همون لب گرفتن كافي بود كه كيرم دوباره مثل سنگ بشه
رفتم سراغ ممه هاش. از بالاي سوتين درشون آوردم شروع كردم به خوردن
خييييلي خوب بودن. سفيد سفت خوش فرم هرچي بگم كم گفتم
تند تند ليسشون ميزدم و نوكشون رو گازهاي كوچيك ميگرفتم جيغش ميرفت هوا
كم كم با بوس هاي كوچيك رو شيكمش رفتم سمت كصش
شورتش رو زدم كنار ديدم يه كص بي موي تميييز داره نگاهم ميكنه
يه كم سياه بود ولي يه مو هم نداشت
هنوز شروع نكرده كصش خيس خيس شده بود

شروع كردم به خوردن كصش. ليس ميزدم ميك ميزدم. زبونمو ميكردم توش درمياوردم. انگشتمو كردم توش با زبونم با چوچولش ور رفتم
يه كم كه ادامه دادم يهو بدنش سفت شد پاهاشو فشار داد به دو طرف سرم و يه لرزش نسبتا ريزي كرد.
بلند شدم كشيدمش رو لبه ي تخت و شورتش رو دراوردم كيرم رو آوردم بيرون و كاندومي كه خريده بودم رو كشيدم سرش
يه كم با دستش با كيرم بازي كرد كه كاندوم خوب حا بيفته و بعد خودش آروم هلش داد تو كصش
انقدر كصش خيس و ليز شده بود با اولين فشار رفت تو
چند دقيقه همونطوري آروم عقب جلو كردم اونم ريز ناله ميكرد
بعد برگردوندمش رو حالت داگي و يه كم ديگه كصشو ليس زدم براش تو اون حالت
دوباره كيرمو كردم تو و شروع كردم به تلمبه زدن. اين دفعه با سرعت بيشتر
هر دفعه كه كيرم تا آخر وارد كص خيس و داغش ميشد انگار دنيا رو بهم داده بودن
وقتي كپل هاي كونش ميخورد به رونم بهترين حس دنيا بود
قلاب سوتينش رو باز كردم و از پشت دست انداختم ممه هاش رو گرفتم
اونم بلند شد جوري كه سرش جلوي سرم بود و كيرم از پشت تو كصش جلو عقب ميشد
همونطور كه با يه دست سينه هاش رو چنگ ميزدم و اون يكي دستم رو كصش بود گردنش رو هم ميخوردم
ديگه صداي آه و ناله هاش خيلي بلند شده بود دوباره هلش دادم پايين خودش صورتش رو فشار داد به بالش و شروع كرد با خيال راحت جيغ زدن
منم شدت و سرعت تلمبه هام رو بيشتر كردم تا جايي كه دوباره بدنش سفت شد و لرزيد و بيحال شد
كيرم رو در آوردم رفتم دراز كشيدم كنارش
همونطوري كه كنارم دراز كشيده بود كاندوم رو از سر كيرم درآورد و شروع كرد به ماليدن كيرم منم با دستم سينه هاش رو ميماليدم
يه لب ازم گرفت و رفت سراغ كيرم
كيرم رو گذاشت رو لباش و بعد با ظرافت خاصي شروع كرد به ساك زدن
نزديك يه دقيقه ساك زد تا حس كردم داره آبم مياد
بهش گفتم كيرمو درآورد گذاشت لاي سينه هاش و تمام آبم رو خالي كردم رو سينه هاش
تو عمرم اونقدر آب از كيرم خارج نشده بود
همونطوري بيحال افتادم رو تخت
مامانم هم رفت خودشو تميز كرد و اومد همونجوري لخت بغلم كرد و چند تا لب ازش گرفتم تا كم كم خوابش برد
تا خوابيد سريع بلند شدم رفتم پيام دادم به آنيتا و همه ي ماجرا رو براش گفتم
اون كسكش هم گفت ازت بدم مياد و ديگه نميخوام بهم پيام بدي?
ولي خب به هر حال كلي ازش تشكر كردم و اينجا هم دوباره ازش تشكر ميكنم

ببخشيد طولاني شد

باز هم با هم سكس كرديم اگه حال داشتم ميذارم براتون
پايان.
     
  
مرد

 
كيرم تو كوس داغ مامانم

سلام به همه
پارسا هستم و ١٨ سالمه .داستاني كه ميخوام تعريف كنم مربوط به سكس با مامانم ميشه
.مشخصات من چيز عجيب غريبي نيست قدم معمولي قيافه هم معمولي كيرم ١٦ سانت هست و كلفتيشم بدك نيست.يه خواهر دارم كه شوهر كرده و سه سالي هست كه خونه تنها هستم.من از موقعي كه فيلم سوپر شروع كردم ديدن به طور اتفاقي سكس پسر و مامان باهم رو ديدم از اون موقع به بعد بيشتر كنجكاو شدم و روز به روز خيال سكس با محارم بيشتر تو وجودم پرورش پيدا كرد.خيلي رو خاله هام مامانم عمه هام نظر داشتم تو حسرت سكس با اونا بودم براي اينكه خودمو خالي كنم با عكساي سكسيشون مثلا تو عروسي جق ميزدم و اما هيچي به اندازه مامانم به من كيف نمي داد شب جمعه ها گوش واميستادم و به ناله هاي مامانم زير كير بابام گوش ميدادم و جق ميزدم مامانم ٤٨ سالشه ولي جوون تر بنظر مياد تپله نسبتا و سينه هاش ٨٥ و بزرگن و يه كون به ادازه دوتا قابلمه پشتش كه بدجوري تو چشم من بودن به خصوص تو خونه كه شلوار تنگ و دامن و ... مي پوشيد مامانم زياد اهل آرايش نبود ولي شب جمعه ها و عروسي ها چنان به خودش ميرسيد كه وقتي ميديدمش كيرم راست ميشد. مامانم و بابام هردو شغل آزاد داشتن و به جز جمعه صبح بقيه روزا خونه نبودن براي همين منم ميرفتم اتاقشون جاسوسي.شرت و سوتين مامانم ليس ميزدم يا كش ميرفتم و روشون آبمو ميريختم يا تاخييري به كيرم ميزدم و يك ربعي كيرمو مي مالوندم تا آبم بياد و كلي حال ميكردم.مامانم ٤ تا كيسه سايز متوسط جوراب زنونه و لباس مخصوص سكس تو اتاقشون داشت شايد ٣٠ جفت جوراب ساق بلند مشكي داشت منم اونا رو ميپوشيدم و مامانم تو اونا تصور ميكردم و ميزدم البته چند تا عكسم ازش با جوراب شلواري داشتم و حسابي باهاشون حال ميكردم .تا اينكه يه روز تو خونه با مامانم تنها بوديم مامانم ورزش كرده بود و خسته خوابيد تو حال پاش شلوارك يوگا بود كه خيلي تنگ بود و برجستگي كونشو به نمايش ميگذاشت به علاوه يه لباس تنگ تر كه پستوناش به خوبي ديده ميشدن منم كيرم راست بود و اومدم پشت سرش و با استرس فراوان كونشو ماليدم كه خوشبختانه بيدار نشد بعدش كيرمو دراوردم واروم رو كونش گذاشتم كه نا خواسته آبم اومد تا اومدم جلوشو بگيرم يه مقداري ريخت رو مامانم سريع خودمو جمع و جور كردم و مامانم هم بعد از بيداري هم چيزي نگفت و گذشت.يك هفته اي بابام و شوهر خاله هم رفتن كيش منو مامانم تنها شديم يه بعد از ظهر مامانم رفت پيش خالم و من تنها بودم سريع بساط جقو فراهم كردم .



دوتا جوراب پام كردم يه ژل تاخيري زدم و بعدم وازلين آوردم و شروع كردم جق زدن هدست تو گوشم بود و مشغول زدن كه مامانم در اتاقو باز كرد و همون جا قفل كرد. منم سريع خودمو جمع و جور كردم و اونم در بست و رفت. شب كه شد بعد از شام سر صحبت و باز كردم و ماجرا به خوبي گذشت البته چيزي گفت كه قند تو دلم آب شد (اونجاتم بدك نيستا هم دراز هم كلفت ) .فرداش به مامانم گفتم منظورت از جمله ديشب چي بود كه گفت امشب ميفهمي.شب شد و منم اماده خوب بودم كه مامانم صدام زد رفتم اتاقش زير پتو بود كه گفت بيام جلو و چشمامو ببندم منم همين كارو كردم حس كردم دستاش اومدن دور كمرم كه يهو شلواركم و شرتمو باهم كشيد پايين چشممامو كه وا كردم از تعجب شاخ دراوردم مامانم لخت لخت بود كيرم در كسري از ثانيه شق شد اونم خنديد گفت فهميدي چي ميگفتم از رو تخت بلند شد رفت سر كشو و بازش كرد يه بسته كاندم اورد پارش كرد و كاندومو كشيد به كيرم رو تخت دراز كشيد پاهاشو وا كردن و گفت: مال من چجوري؟ منم پته پته ميكردم كه گفت بيا خجالت نكش دودولت با ملوسكم سريع دوست ميشن منم آروم كردم تو.واي چقدرداغ بود شروع كردم تلمبه زدن كه اه اه مامانم شروع شد كسش خيلي داغ بود ولي صفا خاصي داشت به ٢ دقيقه نرسيده بود كه آبش زد بيرون و از كناره كوسش آب ميريخت جيغ و داد بلند شد. منمطاقت نياوردم ٦ ٧ دقيقه شد آبم اومد و تو كاندم خاليش كردم بعدم مامانم حسابي ليسش زد و آبمو خورد . بازم از سكس با مامانم ميگم بهتون

كير همتون تو كوس داغ مامانم D:
     
  
مرد

 
سلام
امير حسينم

خوب اين ماجراي سكسي مربوط به سكس وحشيانه با مامانمه

ماجرا از اين جا شروع ميشه كه من عاشق جوراب و جوراب شلواري و لباس سكسي و ...هستم و وقتي يك خانوم جا افتاده اينارو ميپوشه عقل از سرم ميپره حالا من اينارو تن مامانم ميكردم و بعد ترتيبشو ميدادم و كلي حال ميكردم و در كنار اين تجربش تو سكس هم عاليه و قشنگ ميدونه چجوري پدر كمرتو دربياره .



تو اين مدتم رابطش با بابام عالي شده بود و راحت تر باهاش سكس ميكرد.بابام قرار بود بره عروسي پسر عموم اما مامانم از اونجايي كه از زن عموم خوشش نمياد به تلافي نرفت منم كه با اينكه يك عروسي توپو از دست ميدادم با كلي كوص و كون مشتي موندم خونه و با بابام نرفتم . كلا ٣ روزي وقت داشتم كه با مامانم حال كنم اونم اوكي داد كه هر موقع بخوام كوص و كونش آمادست. قرار شد يك شب بريم بيرون يك دوري بزنيم و بعدش بيايم و عشق و حال كنيم .سوار ماشين شديم و رفتيم تو شهر دور دور .داشتيم ميچرخيديم كه من چشمم به ساپورت فروشي افتاد به هر زحمتي مامانمو راضي كردم بره و دو سه تا دونه جوراب و ساپورت بخره براي سكسه شب.يه يك ربعي تو مغازه بود كه ديدم اومد بيرون و نشست تو ماشين ،تو پلاستيك دستشم سه تا بسته بود كه يكيش يك جفت جوراب سياه بود و دوتا ديگه جوراب شلواري طرح دار كه كير راست كن بود .خلاصه نصفه شهرو گشتيمو دم دماي ١٢ شب رفتيم خونه .به مامانم گفتم زودتر آماده شه بياد طبقه بالا چون اوجا خلوت تره و هم اتاق خودم اونجاست و ميتونستم رو تختم با خيال راحت جرش بدم .جنده خانوم با يك آرايش بيست اومد تو اتاقم بين راه صداي تق تق كفش پاشنه بلند مشكيش كل خانه رو گرفته بود.يك جوراب شلواري مشكي با طرح گل پاش بود و بالاتنشم هيچي نبسته بود و ممه هاي بزرگ و نازش هوا ميخوردن منم رو تخت لم دادم و به كيرم اشاره كردم تا بياد بخورش اونم اومد كنار تخت و كفشاشو از پاش دراورد و كيرمو كرد دهنش و شروع كرد ساك زدن اول فقط كله كيرمو ميكرد دهنش اما بعد تا ته ميبرد تو حلقش و اوق ميزد و تفش ميكرد بيرون چه لذتي داشت بلندش كردم و افتادم روش شروع كردم لب گرفتن و ماليدنش و مك زدن نوك ممه هاش كه چقدر لذت بخش بود اونم اههه اهه اويي ميكرد و ميخنديد



هر چقدر تلاش ميكردم دست از خوردن ممه هاش بردارم نميتونستم تا اينكه مامانم با حشريت تمام گفت امير كوصم كير ميخواد بكنش بكن منو اهههه منم يه لب گرفتم و رفتم سراغ كوصش .يكم از رو شلوارك چاك كوصشو ليس زدم و بعدش از جلو كوصش شلواركو تا كناره پاش جر دادم كه اونم با يك جووون زحمت منو جبران كرد آروم كير ميمالوندم رو كوصش و بعد فرستادم داخلش كه مامانم يه نفس عميق كشيد و شروع كرد اه اه اوييي هههه اوف ااااا كردن و منم به مرور تلمبه هام تند تند تر ميشد جوري كه صداي فنراي تخت از صداي ناله مامانم بالاتر زده بود كوصش داشت ميتركيد مامانم هم زجه ميزد و اهههههه ميكرد منم بش مدام فوش ميدادم وقتي كيرمو كشيدم بيرون تو كوصش به اندازه قطر كيرم يه سوراخ وا شده بود و از كناره هاشم آب كوصش ميريخت بيرون مامانم چشماشو بسته بود و ناله سر ميداد و منم نامردي نكردم و يك سيلي زدم بش گفتم جنده سگ خفه شو كونده حرومي و.. برشگردوندم و بش گفتم قمبل كنه و منم كاملا جوراب شلواريشو از جلو كونش تا كمرش پاره كردم بعدم كيرو انداختم توكصش و بازم با سرعت كيرمو جلو عقب ميكرد دوسه دقيقه اي نگذشت كه شروع كرد از كناره كوصش آب زدن بيرون منم مدام چك به كونش ميزدم و موها شو ميكشيدم ارضا كه شد منم كيرمو در آوردم و بش گفتم بلند شه رفتم رو تخت و قمبل كردم بش گفتم سوراخ كونمو بخوره اونم قبول نميكرد كه بش گفتم گوه ميخوري جنده بخورش وگرنه پارت ميكنم اونم شروع كرد ليس زدن سوراخم حس جالبي بود و بعدش بش گفتم برو رو تخت و به پشت بخوابه و سرشو بزاره لبه تخت منم خايه هامو رو دهنش گذاشتم و گفتم بليس



اونم ليسشون زد و بعدم كيرمو كردم دهنش و شروع كردم تلمبه زدن چند دقيقه اي كه گذشت از دهنو دماغش تف و كف ميريخت بيرون و همش اوق ميزد منم بي خيال شدمو رفتم رو تخت خوابيدو و اونم نشست رو كيرم و شرو كرد بالا پايين رفتن منم كونشو محكم فشار ميدادم و چكش ميزدم خودمم هر مدتي به كار سرعت ميبخشيدم و خودم تلمبه ميزدم كم كم آبم اومد از پشت چسبيدمش و آبمو ريختم تو كوصش و نعره ميزدم اونم اهههههه اهههههههه جووووننننن و ميخنديد كوص تركيدش خيس بودو ازش آبم ميومد بيرون و ...

اميدوارم لذت برده باشيد تا بعد
     
  
مرد

 
سفر کردن با مامانم

دوباره من اميرحسينم و چند وقت پيش داستان آنال سكس با مامانم فرستادم الانم ميخوام ماجراي سفر كردن با مامانمو بهتون بگم .



خوب معرفي و چيزاي ديگ ميزارم كنار ميتونين برين داستان مامانم يه ميلفه رو بخونيد و از من و مامانم اطلاعات بدست بياريد . تقريبا پانزده روز پيش بود كه مامانم قرار شد كه با خالم برن كيش و منم ناراحت بودم كه يك هفته اي نميبينمش كه از خر شانسيم مامانم گفت كه قرار نيست آقايون (بابام و شوهرخالم) بيان و من بايد به عنوان مرد برم باهاشون تو اين مدت كه با مامانم سكس ميكردم خيلي بهم نزديك بوديم و گفت كه اين مدت نميتونم كاري بكنم چون خالم هم هست و نميشه كه سكس كنم با مامانم منم كه حشري بودم ازش قول گرفتم كه برگشت حسابي بكنمش كه قبول كرد ماهم قرار شد بريم كيش بگزريم شب قبل سفر مامانم خودشو با كير بابام خالي كرد ولي من بدبخت با جق زدن خلاصه رفتيم فرودگاه و از اونجا هم به كيش خالم هم به همراه دختر خالم و پسرخالم كه هر دو از من كوچيك تر بودن اومده بود كيش وقتي رسيديم رفتيم سمت هتل اسمش هتل داريوش بود و انصافا خيلي توپ بود رفتيم كه اتاق بگيريم كه طرف گفت چون كه من به دختر خالم محرم نيستم نميشه كه همه تو يك اتاق باشن برا همين من و مامانم يه اتاق و خالم و توله هاش يه اتاق ديگ منم كه تو كونم عروسي گفتم كه ميتونم بي سر خر يه حال مشتي بكنم وقتي رفتيم تو اتاق من يه شورت تنگ پوشيدم كه خايه و كيرم ميزد بيرون و يه ركابي و رفتم جلو مامانم هي خودمو ميمالوندم بهش اونم كاري نميكرد گفت خستس ميره بخوابه منم گفتم منم خوابم مياد رفتيم رو تخت خوابيديم منم موقعخواب كامل شورتمو دراوردم و با كيرم كه هنوز شق نشده بود و حالت خميري داشت رفتم كنارش رو تخت خوابيدم يكم كه گذشت و مامانم خوابش برد كيرمو آروم ميمالوندم به كونش جوري كه پيش آبم شلواركشو خيس كرده بود جلو خودمو گرفتم و گفتم كه ديشب اين كون و كوص گاييده شده بهتره كه واستم يكي دو روز بعد بكنم اين مدتي كه گذشت همش خاله عوضيم با توله هاي تخميش تو اتاق ما پلاس بودن يا هرگوري كه ميرفتم با مامانم اوناهم ميومدن دوروز شد پنج روز و باز هم خبري نشد تا اينكه حشرم زد بالا و گفتم هر جور شده بايد امشب ترتيب مامانمو بدم



شش روز اونجا بوديم قرار شد فرداش برگرديم. منم رفتم به بهانه خريد بيرون رفتم سراغ داروخونه ها تا يه قرصي چيزي و هم ژل و روان كننده بخرم و از اون ورم برم لباس زير فروشي و يك جفت جوراب شيشه اي بخرم تا پا مامانم بكنم خلاصه وسايلو خريدمو برگشتم هتل با بدبختي وسايلمو گذاشتم تو اتاقمون و ديدم مامانم و خاله هام رفتن جنگ و بيرون و كس چرخ كه به منم گفتن بيا كه نرفتمو موندم تو هتل و وسايل امشب فراهم كردم يه قرص بود كه يارو ميگفت بخوري ديگ ول نميكني ولي بايد يكي دوساعت قبل سكس بخوري منم زدم بالا منتظر شدم تا اينكه مامانمو خالم برگشتن بعد شام رفتيم اتاقامون تا جمع و جور كنيم تا برا رفتن اماده باشيم وقتي رسيديم تو اتاق مامانم يه شال سرش بود رفتم ازپشت بغلش كردم و اروم شالشو از سرش دراوردم. و شروع كردم كونشو فشار دادن مامانم هم ميگفت وا چته بهم كردي كه رفتم سراغ گردنش و بوس كردن گردنش كه مامانم تسليم شد و گفت ول كن تا برم لباسامو عوض كنم بعدم يه دوش بگيرم بو عرق ميدم منم خودمو كنترل كردم و بش گفتم زود تر دوش بگيره. منم تو اين فرصت يه ژل تاخيري سرد كننده زدم به كيرم و اماده شدم تا اينكه بالاخره مامانم اومد بيرون و بعد ازاينكه سرو كلشو خشك كرد رفت دم ميز آرايش بش گفتم كه روژ لبشو زياد بزنه و به دستاشو پاهاش دوباره لاك بزنه وقتي اماده شد بهش جوراب شيشه اي و دادم كه بپوشه رنگ جورابا سبز ارغواني بود كه جلوه خاص و سكسي داشت منم بي مقدمه شورتمو كشيدم پايين كيرم نيمه راست بود كه به مامانم گفت بخور كيرمو اونم جلوم زانو زد و شروع كرد خوردن كه هوس آبدار و پر تفم كرد مه بش گفتم حسابي كيرمو با تفش خيس كنه صداي اوق زدن اتاقو گرفته بود منم يواش يواش رو كيرم ژله ميريختم و ميكردم تو دهن مامانم



بعدم رفتم رو تخت خوابيدم تا نشسته ساك بزنه پاهامو كامل از هم باز كردم تا راحت تر كيرمو بخوره اونم با اون لباي سكسي قرمزش با اشتياق تمام كيرمو ميخورد تا به حال انقدر خوب بران ساك نزده بود كلي عشق ميكردم كيرم و صورتش پر از كف و تف و ژل شده بود برا همين هر چند باري كه سام ميزدم كف هايي كه ميرفت تو دهنشو تف ميكرد بيرون و دوباره كيرمو ميخورد منم هي ژل خوشبو كننده و طعم دار ميريختم رو كيرم تا بيشتر كيرمو بخوره نزديك ١٠ دقيقه برام ساك زد كه گفت دهنش با گردنش درد گرفتن و نميتونه ادامه بده منم كيرمو از دهنش دراوردم و از تخت بلند شدم و به مامانم گفتم كه رو تخت دراز بكشه اونم خوابيد و منم پاي راستشو گرفتم تو دستم رفتم سراغ انگشتاش و شروع كردم بوس كردن مك زدن مامانم هم لبخند ميزد اوووم اوووم ميكرد يكم كه انگشتاشو خوردم جورابشو از جلو انگشتاش كه رنگش با بقيه جوراب فرق ميكنه و سياه تره و من عاشق اون قسمتم جر دادم تا انگشتاش از جوراب زد بيرون و دوباره شروع به فتيش كردم پا چپشم همين كارو تكرار كردم تا اينكه پاهاش گرفتم و گذاشتم جلو كيرم و بش گفتم با پاهاش كيرمو بماله اونم استادانه اين كارو ميكرد و هر از چند گاهي آروم با روي پاش ميزد به تخمام كه يكم درد داشت ولي خوشايند بود تا اينكه حشرم به تهش رسيد و شروع كرد از سمت ماهيچه پشت پاش جورابو جرد دادم و كيرمو توش كردم و تلمبه ميزدم مامانم هم اخ اخ ميكرد منم مثل سگ بش فوش ميدادم از جنده بگير و .... اونم جووون جوووون ميكرد يكم كه با پاهاش حسابي حال كردم رفتم سراغ كوصش رفتم يكم روان كننده به كوصش ماليدم تا دست كشيدم ديدم داره بدجور ناله ميكنه معلوم بود آبش ميخواست بياد منم دوتا انگشت وسطمو كردم تو كوصش تكون دادم كه آبش زد بيرون و دستمو چنگ ميزد منم يكم كيرمو اسپري خنك كننده زدم و كردم تو كوصش و شروع كردم تلمبه زدن صداي تخت درومده بود و مامنم هم اههههه اههههه ايييي اروم امير اميررررر تو خدا اخخخخخ منم كه نفس نفس ميزدم و كوص مامانمو ميكردم كيرمو در مياوردم و دوباره ميكردم تو مامانم هم سرشو اين ور اونور ميكرد جيغ و ناله ميزدم و مدام التماس ميكرد كيرمو كشيدم بيرون و ازش خواستم پاهاشو تو شكمش جمع كنه تا كوصش بزنه بيرون اونم رفت تو پوزيشنش منم كيرمو كردم تو و شروع كردم تلمبه زدن اونم اه اه ميكرد كوصش خيس و داغ بود و به من خيلي حال ميداد



به پنج دقيقه نرسيد كه آبم اومد بلندش كردم و آبمو با قدرت ريختم رو صورتش انقدر آب داشتم كه صورتش با آب كيرم خيس شده بود بعدش حسابي با انگشت صورتشو تميز كرد و آبمو تا آخرين قطره خورد و باهم خوابيديم

دمتون گرم
     
  
مرد

 
مامانم یه میلفه

همه امير منو صدا ميزنن ولي تو شناسنامه معين اسمم خيليم كيريه كه به معين بگي اميرحسين ولي از بچگي اين جوري بوده من الان ١٨ سال دارم و تقريبا ١ ماه ديگر ميشه ١٩ قدم متوسطه و يكمي شكم دارم و پوستم هم خيلي كم سبزه اگر بخوام از كيرم بگم تقريبا ١٨ سانته و قطرشم زياد هستش و كلا كير گنده اي دارم و اينم يجورايي ارثيه من همين يدونه پسرم و براي همين تو خونه اكثرا تنها وضعيت زندگي ما خيلي توپه و براي شغل پدر و مادر درآمد بالايي داريم و منم هر چيزي خواستم در اختيارم بوده ولي من كسخل از اين وضع استفاده نكردم و سينگل بودم و زيدي نداشتم و براي همين جق شد رفيق شفيقم من از همون اولم ميلف پسند بودم و پورن هايي كه ميديدم محال بود سن بالا يا ميلف ا نباشه و كلا جا افتاده رو خيلي دوست داشتم و مسلما از سبك هاي پرطرفدار سن بالا استپ مام و تابو هست براي همين منم با گذر زمان بيشتر به نزديكام مخصوصا مادرم و يكي از خاله هام نظر پيدا ميكردم ولي اين موضوع بيشتر براي مامانم بود اونم به دلايل زياد اولش اينكه مامانم ٥١ سالشه ولي ٤٢ ٤٣ بهش ميخوره و يكدونه موشم سفيد نشده و پوستش خيلي خوب مونده و اگرم آرايش كنه كه حسابي جذاب و جوون ميشه و كنار اين هيكلشم واقعا توپه و هميشه باشگاهشو ميره و بدنش رو فرمه اما نه اينكه سيكس پك داشته باشه دومين دليل كونشه واييي نميدونيد چه كوني داره واقعا هر رونش اندازه يه قابلامه است منتها تو بيرون هميشه شلواراش بلند و گشادن برا همين تو چشم مردم نيست ولي تو خونه كه شلوارك داره خيلي تو چشمه سوميش هم سينه هاشه واي خيلي درشتن و تقريبا هم سايز سينه هاي پورن استار ا هستش و كافي بود يبار خط سينشو يا نوك ممه هاشو ببيني تا رواني بشي و من بارها ديده بودم از جمله موقعي كه شب جمعه بود و با بابام عمليات داشتن و نصفه شب ميرفت آشپز خونه يا زماني كه جلو من لباس عوض ميكرد يا تو وان ميرفت و من كنارش دوش ميگرفتم و ...



بابام يه مرد بي خياله و اكثرا خوابه يا اينكه سر كارشه ميره ولي خوب اهل خيانت يا اينا نبود و نه رو حرف مامان حرف ميزد و نه اينكه اگر چيزي ميخواستم بم نده پدرم هم چاق بود ولي به گفته مامانم كه بعد از سكسمون به من گفت كيرش هم كلفته و هم دراز و مشكلش كمبود مني و زود انزاليش بود برا همين تو اتاق مامان و بابام انواع قرص ها و ژل ها بود خلاصه اين ماجرا ها ادامه داشت و منم روز به روز حشري تر جوري كه صبح ها كه راست ميكردم بدون خجالت جلو مامانم راه ميرفتم با مامانم تو لپ تاپ سريال هاي صحنه دار يا فيلم نگاه ميكردم ولي اون اين موضوع رو عادي ميدونست يا اينكه سوال جنسيم داشتم ازش ميپرسيدم و بارها شده بود به بهانه هاي مختلف خايه هام يا كيرمو. بش نشون بدم تا معاينه كنه پس فهميدين كه دكتره من يه مدتي مخفيانه قرص هاي تقويت جنسي بابامو ميخردم و بعد يك ماه به معنا واقعي سگ حشر شده بودم و كلي آب كيرم ازم بيرون ميومد ماجراهايي پيش اومد كه من خيلي به مادرم نزديك شدم تا جايي كه حتي اجازه دست زدن به كونشو داشتم ولي خيلي طولانيه كه اگر بخواين بعدا ميگم خلاصه منم نامردي نميكردم و مدام به كونش دست ميزدم تا اينكه نقشه كشيدم بتونم بيشتر حال كنم منم منتظر زمان مناسب شدم تا اينكه بابام به اتفاق با جناغاش زدن سفر و از استان ما كه همدان بود رفتن گرگانو و بعدشم مشهد و قرار بود ١٢ روزي نباشن و از طرفي هم عروسي دختر همكار مامانم نزديك بودمامانم از بابام خواست نره ولي بابا با هزار كسليسي مخ مامانمو زد و رفت مادر منم براي دراوردن چشم زناي مجلس عروسي رفت آرايشگاه و حسابي تر و تازه شد منم گفتم بهترين زمانه براي عشق كردن منم يه سوپر معركه گرفتم تو لپ تاپ تا با مامانم ببينم سبكشم استپ مام بود و يه پسر جوون يه سن بالارو ميكرد با استرس مامانمو آوردم كنارم رو تخت تا باهم ببينيم چه بوي خوبي ميداد و چقدر خوشگل شده بود مامانم هم گفت سريع ببينيم كه ميخواست بره عروسي منم رفتمو و فيلمو گذاشتم اوايلش خبري نبود ولي زرنگي كردم زدم جلو زنه كير پسره گرفته بود دستش و خايه هاشو ميخورد مامانم هم يه جيغ زد و بدش سريع لپ تاپو بست منم بلند شدم و شرتمو كشيدم پايين كيرم حالت شل داشت و خميري بود شروع كردم با هاش ور رفتم و تكونش دادم مامانم هم خنديد گفت چيكار ميكني بهش گفتم ماماني باور كن من از بابا بهتر ارضات ميكنم فقط كافيه كه كيرمو بخوري تا بشم بهترين پسر دنيا و .....



اونم شروع كرد از بدي زنا تا ..صحبت منم زدم زير گريه و التماس خيلي خواهش كردم و به دستو پاش افتادم تا اينكه يه شرط گذاشت و ازم خواست برم باهاش عروسي و منم اوكي دادم رفتيم با هم عروسي تا اينكه شد ١٢ شب كه برنامه باغ داشتن و رقص مادرم اهل اينا نبود و برگشتيم خونه چه تيپي داشت و چقدرم زيبا شده بود سر راه مامانم دم داروخونه نگه داشت و بم گفت برم سه تا پماد ليدوكايين اچ و يه وازلين بگيرم منم خريدم و رفتيم خونه همش منتظر بودم تا سكس كنيم اولاش يكم طول كشيد تا يخمون وا شد و بالاخره مامانم اجازه داد باهاش برم تو رخته خواب يه لباس توري صورتي به همرا جوراب سفيد فيشنت پاش بود و گفت امشب مثل بابات نشي كه زود ارضا شي و من ارضا نشم كه بهش گفتم خيالت تخت اول يكم باهاش ور رفتم سينه هاشو گاز ميزدم و نوك ممه هاشو با ناخونام فشار ميدادم كم كم جيغ ميزد و هي ميخنديد تا اينكه شرتمو بردم جلو صورتش و كشيدم پايين كيرم مثل فنر زد بيرون كه مامانم ترسون گفت اميييير اين چيه تا حالا شق شق نديده بودم خيلي كلفته كجام جا بدم كه شروع كرد ليس زدن كيرم تا ته تو حلقش ميكرد و برميگردوند صدا ملچ ملوچش كل اتاقو گرفته بود منم كه چشمام بسه بود و ناله ميكردم خاييه هامم حسابي ميك زد و تفي كرد كه گفت يكم كس مامانيتو بخور منم رفتم تو كار ليسيدن كسش معركه بود و هنوز حالتشو حفظ كرده بود منتها كبود بود و اونم براي سنش و همچنين ٢٦ سال كير رفتن به داخلش بود ولي با اين وجود خيس و داغ بود و هر زبوني كه ميكشيدم دهنمو لزج ميكرد ولي آبش لعنتي باورم نميشد بتونم با ليسيدن ارضاش كنم هرچقدرم خواست مقاومت كنه نتونست و آبش زد بيرون خيلي خوشمزه بود و منم تا تهشو خوردم حتي يه مقداريم كه ريخت رو تختو ليس زدم مامانم هم ميخنديد و بعد اههههه وايييي اوووففف ميكرد مامانم گفت بكن توش كه گفتم كاندم چي؟ اونم گفت من دوسال هست يائسگيم شروع شده راحت باش منم كيمو انداختم تو كسش جيغغغيييي زد كه كر شدم داست ميمورد التماس ميكرد كه بيارم بيرون ولي بازم ادامه دادم با قدرت تلمبه ميزدم و اونم جيغ ميزد صداي تلمبم كله خونرو گرفته بود تا اينكه بعد ٥ دقيقه دوباره آب مامانم اومد اين دفعه بيشتر از قبل خواستم دوباره از كس كنم كه ديگ نزاشت و گفت از كون بكنمش پماد ليدوكايينو اوردم و يدونه كاملشو ريختم تو مقعدش و بعد با انگشت جا وا كردم و زدم تو چه حالي ميداد اون كون گندش با هر تلمبه من به هم ميخوردم و ناله هاي مامانم بيشتر ميشد ٧ دقيقه قمبل كرده كونش گذاشتك كه ديدم نا نداره صحبت كنه و داشت از درد اشك ميريخت و منم وحشيانه تند تند به كونش چك ميزدم و موهاشو ميكشيدم و ١٠ دقيقه كامل تو غاري زدم و بعد كيرو كشيدم بيرون اندازه يه تونل براش وا كرده بودم داشت از مقعد جر خوردش مايعات زردي ميريخت بيرون و هي اسفنكترشو تنگ گشاد ميكرد و نفس نفس ميزد ايييي ميگفت منم دوست داشتم وحشي بكنمش سريع بر گردوندمش و گفتم لنگ هاشو بده بالا كه التماسم كرد مقعدي نكنم منم زدم تو دهنش گفتم خفشو جنده سگ و كيرو دوباره زدم تو غارش داشت ميمرد و قطره قطره اشك ميريخت منم انقدر به سينه هلش چك زدم كه سرخ شد و هر مدتي تو صورتش ميزدم و يا دهنشو وا ميكردم و تف ميكردم تو صورتش ديگ داشتم ارضا ميشدم كه كيرو كشيدم بيرون و كردم تو كسش چندتايي تلمبه زدم كه آبم اومد و ريختم توش واييي كسش پر آب بود و شر شر آب كير ميزد بيرون و مامانم گريه ميكرد و ميگفت سوختم اهههه اههههه و با يدستش اروم مقعدشو ميمالوند و منم ولو شدم رو تخت يه يه ربعي كه گذشت مامانم بلند شد و از شدت درد مقعد لنگ لنگ و يوري رفت حموم و منم پشت سرش رفتم تا از دلش دربيارم تا شروع كردم عذر خواهي اونم گفت كلي كيف كردم خيلي درد داشت ولي عالي بودي و اين اولين سكس من با مامانم بود و مقدمه اي براي سكسامون كه الان به عدد ١٧ رسيده ممنون كه خونديد اگرم باور نميكنيد حاضرم يه تاپيك باز كنم به نام عكساي مامانم و هرچي عكس از كس و كونش و سكس با اون دارم بفرستم



مخلص همه
     
  
مرد

 
کردن کص مامانم یاسمن

سلام دوستان
میخوام یکی از خاطرات نوجوونیمو بگم
که یکبار برام اتفاق افتاد
یک شیرینی خاصی برام داشت
سال ۹۰ بود
و من ۱۴ سالم بود
ما یک خانواده سه نفری هستیم
پدرم راننده آژانسه و مادرم خیاطه
اسمش یاسمنه.
مادرم ۴۱ سالشه و بابام ۴۵
بریم سر اصل مطلب



اوایل سن بلوغ بودم و یادمه اردیبهشت بود و من باید درس می‌خوندم و اجازه رفتن به کوچه و فوتبال نداشتم
همیشه تو خونه میموندم و مادرم اجازه نمی‌داد ک برم بیرون پیش دوستام
یک هفته مونده بود ب خرداد
و من کلافه ب مامانم گفتم دیوونه شدم تو خونه تو رو خدا بزار برم بیرون
نمی‌خونم دگ اصلاااا حالم از درس بهم خورده
مامانم هی با من جر و بحث میکرد اصلا راضی نمیشد
خلاصه شب شد و پدرم بعد اینکه شام خورد رفت مسافر بزنه بره سمت تهران
ما ساکن یکی از شهر های گیلانیم.
شب بابام رفت و من رفتم تو اتاق مادرم
باهم قهر بودیم
یه لباس بلند حریر پوشیده بود تا بالای زانوش وپاهای گوشتیش معلوم بود
نشسته بود رمان مورد علاقشو می‌خوند
رفتم پیشش نشستم بدون حرف زدن
بوسش کردم گفتم ببخشید
اونم گفت پسر خوب من بخاطر خودت میگم درس بخون...
خلاصه بغلش کرده بودم رو تخت
و کم کم خوابم گرفت
مادرم گفت پیش من بخواب
چراغ خواب روشن کرد کتاب خوند
منم کنارش زیر پتو دوتایی
چشمم ب سینه های مادرم افتاد سوتین نبسته بود
و نوکش معلوم بود





خیلی بزرگ و سفید بود
من دستمو بردم آروم سمتشون ولی اول به حالت بغل کردن مامانم دستم رو شکمش بود
اونم لبخند میزد کم کم هی رفتم بالا رو سینش
که گفت محمد چی کار میکنی؟
گفتم هیچی مامان سینه هات چه نرمه میشه نازشون کنم
گفت زشته بزرگ شدیااا
گفتم پسران دگ مهم نیست ک
محرمیم
گفت خب باشیم نباید مرد ب این کندگی سینه های مامانشو بگیره
من همون جوری ک دستم رو سینه راستش بود و فشار میدادم
گفتم مامان کتاب بخون دگ چرا اذیت می‌کنی
گفت باشه بمالشون
اینو گفت من کیرم راست راست بود
خیلی حشری شدم
بلند شدم نشستم رو زانوم با دوتا دستم شروع کردن مالیدن
مامانم دگ کتاب گذاشت کنار فقط نگاه میکرد منو با تعجب
اومدم بند پیراهنشو انداختم کنار یه سینشو از تو پیراهنش گرفتم
نوکشو ...





مامان دگ عصبانی شد گفت دگ پررو نشوووو اخم کرد
منم رفتم سمت خوردن نوک سینش
گفت محمد گمشو اونور چت شده
گفتم مامان میخوام سینه هاتو بوخورم خیلی خوشگل و نرمن
و تو چشاش نگاه کردم گفتم لطفا نیاز دارم سرشو برگردوند و گفت هرکاری میخوای بکن باهام
منم پیراهنش و در آوردم کامل دگ لخت شده بود چشمم ب کصش افتاد
دستمو بردم سمتش محکم دستمو‌ گرفت
گفت محمد نکن اونجا نه
منم شروع کردم دوباره سینه هاشو خوردن
ک کنارش خوابیده بودم
دگ نفسش حبس شد
دستش رو سرم بود
دوباره آروم دستمو بردم گذاشتم رو نافش
رفتم پایین تر کم کم
به بالای کصش انگشتم خورد
ی ذره مالیدم
یهو گفت آاااه نکن محمد
صداش لرزید و حشری شده بود کاملا
من محکم تر مالوندم کصشو
ک دگ دادش بلند شد گفت اووووه آاااه نکن اینکارو
ک من دستشو آروم گذاشتم رو کیرم
کیرمو گرفت تو چشام نگاه کرد
گفت من مادرتم محمد
من بی اختیار رفتم ازش لب گرفتم
جا خورد محکم تر کیرمو گرفت
گفت الان ینی میخوای منو بکنی؟
مادرتو؟





من گفتم مامان نیاز دارم بهت تو رو خدا
و سینه هاشو گرفتم باز
اونم دگ حرفی نزد
دستشو کرد تو شورتم
و با کیرم بازی کرد
که بعد گفت بلند شو
شلوارمو در آوردم
و اونم خوابید پاشو کرد
کیرمو گرفت گذاشت تو کصش
قلبم داشت از جا در میومد و خیلی حشری بودم
خوابیدم روش و آروم تلمبه زدم
در گوشم ناله میکرد مامانم و می‌گفت آروم تر و نفس نفس میزد
لب می‌گرفتم ازش
گفتم مامان جون میشه بوخوریش یکم
گفت باشه و نشست رو زانوش و خم شد کیرمو گذاشت تو دهنش ی گرما و لذت خاصی داشت
چند دقیقه ک خورد ابم پاشید رو لبش...
لبخند زد و رفت لباسشو ورداشت رفتم حموم
و گفت این اولین اخرین بار بود دگ هیچوقت بهش فکر نکن
‌و به هیچکس نگو اگه بابا بفهمه میکشتمون
رفت حموم و لخت اومد پیشم و با یه شرت فقط و تا صبح خوابیدیم
وارد فرداییش هم دگ به روی هم نیاوردیم







امیدوارم لذت برده باشین از خاطره ی من
     
  
صفحه  صفحه 96 از 149:  « پیشین  1  ...  95  96  97  ...  148  149  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA