انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 98 از 149:  « پیشین  1  ...  97  98  99  ...  148  149  پسین »

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم


مرد

 
تجاوز پدر شوهرم

می خوام براتون از یه سکس جالب و عجیب بگم که با پدر شوهرم داشتم. من 23 سالم بود که ازدواج کردم و شوهرم هم 26 ساله بود. مادر شوهرم هم 7 سال پیش در اثر تصادف فوت کرده بود. پدرش هم یک مرد 52 ساله بود که بدون اغراق می تونم بگم از پسرش ( شوهرم) جذاب تر بود و خیلی هم خوب مونده بود. من بعد از عروسی متوجه بعضی نگاه های عجیب اون به خودم میشدم و اوایل خیال میکردم که از طرز لباس پوشیدن من بدش میاد یا تعجب میکنه. اما کم کم این نگاه ها بیشتر شد و من در اون شهوت رو می دیدم. نمی دونستم باید چی کار کنم. به پدرام هم نمی تونستم بگم پدرت منو بد نگاه میکنه. خلاصه اینا گذشت و پدرام از طرف اداره به یک ماموریت یک هفته ای رفت.منم چون کار زیاد داشتم ترجیح دادم خونه ی خودم بمونم و پیش مامانم اینا نرم. یه روز صبح که تازه از خواب بیدار شده بودم زنگ در خورد از آیفون جواب دادم و فهمیدم که بابای پدرامه. درو باز کردم با دو تا نون سنگک اومد بالا. سلام و احوالپرسی کرد و من سخت در آغوش گرفت و بوسید. هیچ وقت جلوی پدرام منو این جوری نمی بوسید. رفتم به آشپزخونه که چای بیارم و دیدم که دنبالم اومد. از این به بعد رو به صورت محاوره بخونید: – خب خانوم خانوما چه خبرا؟ حالی از ما نمیپرسی : اختیار دارید. من که همیشه مزاحم شما هستم. – چرا از وقتی پدی رفته نیومدی پیش من؟ : والله یه کم کار عقب افتاده داشتم که گفتم این چند روز انجام بدم. – به هر حال میومدی خوشحال میشدم : چشم مزاحمتون میشم. .... – خب ببینم از نی نی خبری نیست؟ : چی بگم نه هنوز . فکر کنم زود باشه.پدارم که میگه حالا حالا ها حرفشو نزن – خب حقم داره. دلش می خواد همش با زنش باشه.نمی خواد شباشو اسير بچه داری کنه! به نظر من حیفه این هیکل خوشگل که با حاملگی خراب بشه. مادر پدی هم زن خوشگلی بود. بدنش مثل برف بود. صاف و سفيد. سینه هاش که دیگه نگو. دو تا توپ گرد و ناز که وقتی راه میرفت لرزشش منو مست میکرد. همه جاش خوشگل بود و... ( از اینکه انقدر راحت از تن و بدن زنش میگفت هم تعجب کردم هم خجالت کشیدم) : خدا رحمتشون کنه – می دونی تو رو میبینم یاد اون میوفتم. تو هم مثل اون خوشگل و نازی. خوش به حال پدی چه هلویی هر شب تو بغلشه. : !!! – کاش حتی شده یه ساعت بغل من می خوابیدی : بابا این چه حرفیه که میزنید؟؟؟ – مگه چیه عزیزم؟ مگه من دل ندارم؟ حالا اگه یه کامی از تو بگیرم مگه آسمون به زمین میاد؟ : من نمی فهمم. من عروس شمام. زن پسرتون. شما می خواید به پسرتون خیانت کنم؟ – خیانت چیه...اون از وجود منه. من نبودم اون نبود ( عجب استدلالی!!) دیگه منتظر من نشد و اومد محکم بغلم کرد و لباشو سفت گذاشت رو لبم. من هیچ تکونی نمی تونستم بخورم. هیچ حرفی هم نمی تونستم بزنم. همین جوری منو خوابوند کف آشپز خونه. لبامو دیگه ول نمی کرد. محکم مک میزد و گاز می گرفت. با دستاشم سینه هامو میمالوند. منم دیدم چاره ای ندارم. خودمو سپردم به دستای شهوت بارش. اونم سریع لباسامو در آورد. حالا شروع کرده بود به خوردن سینه هام. همه ی سینمو می خواست بکنه تو دهنش. نوک سینمو محکم گاز گرفت که جیغ زدم ولش کرد. من فکر میکردم که کار به همین جا ختم میشه. اما دیدم که شلوارشو درآورد و کیرشو انداخت بیرون. دیگه وحشت کردم. یعنی اون می خواست با من... کیرش خیلی زود راست شده بود. سرشو چسبوند به دهنم گفت بخور. منم امتناع کردم. که یهو با انگشتش نوک سینمو نیشگون گرفت گفت بخور وگرنه میکنمش. منم از شدت درد مجبور شدم بذارمش دهنم. ولی همین جور گریه هم میکردم....ادامه ی ماجرای پدر شوهر : وقتی دید که با بی میلی کیرش تو دهنمه بی خیالش شد و گفت ولش کن. رفت پایین با دستش لبای کسمو باز کرد و حسابی بر اندازش کرد و گفت: چه کس نازی داری. نکنه هنوز پدی نکردتت که انقدر تنگ و تر تمیزه؟ شایدم لوست کرده آروم میکنتت؟ من که مامانشو جر میدادم. این پسره به من نرفته.حالا من جرت میدم تا بفهمی کردن یعنی چی! منم هی فریاد میزدم نه تو رو خدا ولم کنید.... با خنده بلند گفت تو دیگه الان زیر منی. کاری نمی تونی بکنی. حداقل سعی کن لذت ببری. پاهامو گذاشت رو شونشو یه کم با کیرش رو کسم بازی بازی کرد. با نوک کیرش چوچولمو می مالوند.این باعث شد که منم تحریک بشمو به نفس نفس بیوفتم.خلاصه چند دقیقه ای این کار و کرد و یک مرتبه با فشار زیاد کیرشو هل داد تو که تا مغز سرم درد گرفت.حتی شب زفافم هم انقدر درد نکشیده بودم. یه چند تا جلو عقب که کرد کیرشو درآورد و دوباره مالید رو چوچولمو باز با همون فشار یک مرتبه داد تو. چند بار این کار و تکرار کرد تا اینکه آبش یهو اومد و همه رو خالی کرد اون تو. منم دیه رمقی نداشتم. نه واسه داد زدن نه واسه اعتراض که چرا آبشو تو ریخته... بعد از اینکه کارش تموم شد منو بوسید و با ملایمت گفت قول میدم دفعه بعد بهتر باشه.ايندفعه خیلی حالم بد بود!!! ..... تا سر ماه بشه و من همش اضطراب داشتم که مبادا حامله شده باشم.آخه من قرص نمی خوردم و از کاندوم استفاده میکردیم. خوشبختانه پریودم نشون از این داشت اتفاقی نیوفتاده. بعد از اون ماجرا دیگه سعی کردم هیچ وقت موقعیتی پیش نیاد که با پدرشوهرم تنها جایی باشم.
Try fail but Don't fail to try
     
  
مرد

 
مامان شکوفه قسمت هشتم

رابطه ی از راه دور من و اتنا ادامه داشت، گاهی اوقات تو اتاقمون لخت میشدیم و با اسکایپ سکس چت تصویری میکردیم. خاله از این موضوع اطلاع داشت و ظاهرا مشکلی هم با این مسئله نداشت، چون چند بار حین سکس چت وارد اتاق اتنا شده بود ولی چیزی نگفته بود. عید شده بود و خاله اینا خانوادگی اومده بودن به شهر ما و چون خونه ی ما بزرگتر از خونه ی بقیه ی فامیل بود، پیش ما می موندن. حضور بابای من ، عمو و ارمان و بچه ها مانع از این میشد که من و اتنا به هم نزدیک بشیم و فقط می تونستیم از دور به هم لبخند بزنیم. ارمان مجبور بود از 5 فروردین بره سر کار و عمو هم می خواست مغازه اش رو باز کنه واسه همین، اونا 4 فروردین حرکت کردن به سمت گرگان و خاله و اتنا خونه ی ما موندن. دوتا از مزاحما کم شده بود و مونده بود بقیه ی مزاحما. اونشب مامان به همراه خاله اینا تو پذیرایی خوابیده بودن، من و اتنا در حال چت بودیم، نصفه های شب بود که اتنا گفت مامان میگه بیا اینجا. بلند شدم و بیصدا از اتاق رفتم بیرون. خاله وسط خوابیده بود و مامان و اتنا دوطرفش بودن. وقتی رفتم اونجا، خاله بهم اشاره کرد که برم پیشش، بالا سرش نشستم و گوشمو بردم دم دهنش، خاله گفت برو پیش اتنا دراز بکش کمی حرف بزنین بعد برو بخواب، زیاده روی نکنینا. گفتم تو حرف زدن زیاده روی نکنیم؟ خاله گفت خودت میدونی منظورم چیه، بعد صورتمو بوسید و منم گوشه ی لبشو بوسیدم، بعد بلند شدم و رفتم اونطرف اتنا، به پهلو دراز کشیدیم و از روبرو به هم چسبیدیم. شروع کردم به لب گرفتن و دست کشیدن به بدن فوق العاده ی اتنا. دستمو از پشت بردم تو شورتش و همینجور که لب می گرفتیم، کون لختشو چنگ میزدم. خاله هم به پهلو خوابیده بود و پشتش به ما بود. حدود نیم ساعت تو اون وضعیت لب گرفتیم و همدیگه رو مالیدیم. بعد خاله برگشت سمت ما و گفت بسه دیگه حمید جان، پاشو برو بخواب. یه لب دیگه از اتنا گرفتم و برگشتم تو اتاقم. تنها چیزی که عایدم شد شق درد بود. اونشب به سختی خوابم برد. دوروز بعد بابا به سمت ترکیه حرکت کرد. من و اتنا فرصت بغل کردن و لب گرفتن بیشتری پیدا کرده بودیم. اونشب ساعت هنوز 12 نشده بود که اتنا گفت خوابم میاد و میخوام بخوابم. شب بخیر گفتم و اتنا خوابید. ساعت نزدیک یک شب بود و کم کم داشت خوابم میبرد که یه پیامک دیگه برام اومد. اینبار از طرف مامان بود. نوشته بود پاشو بیا. از اتاق که بیرون اومدم، فقط اتنا تو پذیرایی خوابیده بود و رختخواب مامان و خاله خالی بود، از یه طرف دلم میخواست برم پیش اتنا، بیدارش کنم و برای اولین بار تو تنهایی عشق بازی کنیم، ولی مامان و خاله تو اتاق منتظرم بودن. وقتی در اتاق رو باز کردم و رفتم تو، با صحنه ای روبرو شدم که تا ابد تو ذهنم ثبت شد. خاله به پشت خوابیده بود، مامان هم خم شده بود روش و داشت پستونشو میمکید و دستشو هم لای پاهای گوشتی خاله گذاشته بود و کوسشو میمالید، غافلگیر شده بودم، هردو بهم نگاه کردن و لبخند زدن، مامان حتی پستون خاله رو از دهنش درنیاورد و به مکیدن ادامه داد. خاله با دراز کردن دستش، دعوتم کرد تا بهشون ملحق بشم. سریع لباسامو همونجا دراوردم، رفتم رو تخت و طرف دیگه ی خاله نشستم. خم شدم و لبامو به لبای خاله چسبوندم و دستمو روی اونیکی پستونش گذاشتم، شروع کردم به لب گرفتن و مالیدن پستون بزرگ خاله، ناله های خیلی خفیفی از گلوی خاله به گوش می رسید، خم شدم و اونیکی پستون خاله رو تو دهنم گرفتم. در حالی که پستونای خاله رو می مکیدیم، من و مامان چشم به چشم هم دوخته بودیم، برق خاصی تو چشمای مامان بود، این برق رو یکبار تو اتاق پرو لباس فروشی و یکبار دیگه تو پارکینگ، تو چشمای مامان دیده بودم. یعنی زمانی که میخواست کارهای جدید و هیجان انگیز امتحان کنه. مامان سرشو بالا گرفت و لباشو اورد جلو؛ منم لبامو به لباش چسبوندم، لبای شیرینی که همیشه عشق نثارم کرده بود. از هم جدا شدیم، مامان نشست و دستشو از رو کوس خیس خاله برداشت، لیسیدش و دوباره به مالیدن ادامه داد. مامان خم شد و لباشو به لبای خاله چسبوند. خاله با دوتا دست صورت مامان رو گرفت و با حرارت شروع کردن به لب دادن و گرفتن. خاله زبون مامان رو تو دهنش گرفته بود و می مکید، بعد زبون خودشو بیرون اورد و شروع کرد به مالیدن و چرخوندن دور زبون مامان. فقط نشسته بودم و تماشا می کردم، به جرات یکی از سکسی ترین صحنه هایی بود که تو عمرم دیده بودم. هردو خیلی اروم ناله میکردن، وقتی بالاخره از هم جدا شدن، مامان با دست پاهای خاله رو از هم باز کرد و نشست بینشون. با لبخند بهم نگاه کرد و یه چشمک زد، بعد خم شد و نوک زبونشو از پایین تا بالای کوس خاله کشید. خاله بهم نگاه کرد و گفت کیرتو بیار جلو، کنار سر خاله زانو زدم، کیرمو گرفت و دو سه بار بالا پایین کرد، بعد کیرمو گرفت تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن. به مامان نگاه کردم، با دوتا دست لبای کوس خاله رو باز کرده بود و داشت داخلش رو لیس میزد، گفتم خوشمزه اس؟ مامان گفت اوهوم، خاله اروم دور کیرم ناله میکرد. کمی بعد مامان سرشو بالا اورد. انگشت اشاره و وسطش رو فرو کرد تو کوس خاله و با انگست شست چوچولشو مالید. خاله کونشو بلند می کرد و کمرشو تکون میداد. کیرمو از دهن خاله دراوردم و کنار مامان ایستادم. مامان کیرمو گرفت تو دهنش و همزمان با انگشت کردن خاله، شروع کرد به عقب جلو کردن سرش و کیرمو بیشتر و بیشتر تو دهنش میگرفت. یه نگاه به کون گرد و قلنبه ی مامان که تو هوا بود انداختم، دستمو رسوندم به کونش و شروع کردم به چنگ زدن. مامان کیرمو ول کرد و به خوردن کوس خاله ادامه داد. رفتم پشت مامان، خم شدم و اون کون خوشگلش رو بوسیدم، بعد لای کونشو باز کردم و شروع کردم به لیسیدن کوس و کونش، ناله های هردوشون داشت بلند میشد و فقط امیدوار بودم که کسی بیدار نشه، بعد از کمی لیسیدن، بلند شدم، کیرمو با کوس مامان تنظیم کردم و اروم فشارش دادم تو، لپهای کونشو گرفتم و شروع کردم به تلنبه زدن. خاله نوک پستوناشو بین انگشتاش فشار میداد و بعد می کشید، بعد دستاشو رو سر مامان گذاشت و شروع کرد به فشار دادن. مامان جوری لیس میزد که انگار جونش به این وابسته است. کمی بعد مامان سرشو بلند کرد و رو بدن خاله خوابید، کمی از هم لب گرفتن، بعد چند ثانیه پچ پچ کردن که من نشنیدم. مامان بلند شد، چرخید و رو صورت خاله نشست و کوسشو گذاشت رو دهنش. مامان بهم گفت عزیزم فعلا یکم تماشا کن تا بعد. مامان خم شد و شروع کرد به لیسیدن کوس خاله. همونجا نشستم و کیرمو تو دستم گرفتم، ناراضی نبودم از اینکه سرم بی کلاه مونده چون شاهد لز دوتا زن جا افتاده و گوشتی بودم . مامان دستشو انداخت دور رون خاله و رسوند به کوسش، سه تا انگشت فرو کرد تو و مشغول مکیدن چوچوله اش شد. ناله هاشون تو کوس همدیگه خفه میشد. کمی بعد مامان رو صورت خاله دو زانو نشست و بهم گفت مامان جون خاله ات کیر میخواد، بین پاهای خاله نشستم و کیرمو کردم تو کوسش، شروع کردم به تلنبه زدن تو کوس خیس و نسبتا تنگ خاله. دو طرف صورت مامانو گرفتم و کشیدمش جلو واسه لب گرفتن. لبهای مامان طعم کوس خاله رو میداد. مامان با اشتیاق لب میداد؛ زبونشو تو دهنم میچرخوند و به زبون من میمالیدش، رفتم سراغ پستوناش، یکی رو تو دست و اونیکی رو تو دهنم گرفتم. با نوک زبونم نوک پستوناشو تحریک میکردم و میمکیدم. مامان خودشو عقب کشید، دستامو رو شکم خاله گذاشتم و سرعت تلنبه هامو بیشتر کردم ولی نمیذاشتم کیرم تا ته بره تو و کمی مونده به ته، عقب می کشیدم. بعد از کمی تلنبه زدن کیرمو کشیدم بیرون، به خاله گفتم کونشو بلند کنه، یه بالشت گذاشتم زیر کونش تا بالا بیاد، خاله کونشو گذاشت رو بالشت و پاهاشو اورد بالا و کاملا از هم بازشون کرد. یه تف رو نوک انگشتام انداختم، بردمش لای کونش و مالیدمش رو سوراخ کونش. سر کیرمو رسوندم به سوراخ کونش و اروم شروع کردم به تلنبه زدن، مامان دوباره روی خاله خوابید و شروع کرد به لیسیدن چوچوله اش. خاله واقعا اروم و قرارش رو از دست داده بود و مدام بدنش رو به اطراف تکون میداد. سعی میکرد ناله نکنه و ناله هایی که در می رفت هم تو کوس مامان خفه میشد. خاله دوتا انگشتشو تو کون مامان فرو کرد و همزمان با خوردن کوسش، انگشتش می کرد. هردو نزدیک بودن، خاله اولین کسی بود که به ارگاسم رسید لرزش های بدنش از کنترل خارج شده بود. من کیرمو تو کونش نگاه داشته بودم، ولی مامان همچنان چوچوله ی خاله رو محکم میمکید. تا اینکه نوبت خود مامان رسید، خاله دستاشو سفت دور کمر مامان انداخته بود و کونشو نگه داشته بود. وقتی بالاخره هر دو کمی اروم شدن، به تلنبه زدن تو کون تنگ خاله ادامه دادم، مامان گفت بریز تو دهنم، بعد دهنشو باز کرد و زبونشو دراورد، بعد از چندتا تلنبه ی محکم، کیرمو از کون خاله بیرون کشیدم، سر کیرمو گرفتم جلوی دهن مامان و شروع کردم به مالیدن، چند ثانیه بعد به قدری سفت و سخت ارضا شدم که تخمام درد گرفت. بیشتر ابم تو دهن مامان جمع شده بود و یکمیش هم رو بینی و چونه اش ریخته بود. مامان دهنش رو بست ولی ابمو قورت نداد، در عوض سریع چرخید و روبروی خاله خوابید و شروع کردن به لب گرفتن و چرخوندن ابم تو دهنشون. هرکدوم بخشی از ابمو قورت دادن، بعد خاله دو دستی صورت مامان رو نگه داشت و شروع کرد به لیسیدن باقیمونده ی ابم. وقتی کارشون تموم شد، نگاهم کردن و بهم لبخند زدن، خاله گفت مرسی عزیزم، واقعا عالی بود، مامان گفت اره خوشگلم، دستت درد نکنه، حالا برو بخواب که دیر وقته. بلند شدم، لباسامو پوشیدم و این دوتا زن لخت و سکسی رو که همدیگه رو بغل کرده بودن و هنوز داشتن لب می گرفتن رو تنها گذاشتم. اتنا سر جاش خوابیده بود، منم رفتم سر جام و به محض اینکه سرم به بالشت رسید از هوش رفتم. صبح وقتی بیدار شدم، دیدم اتنا پشت کامپیوترم نشسته، از جام بلند شدم و رفتم کنارش، وقتی خم شدم تا ببوسمش، اتنا صورتشو کنار کشید و گفت برو از همون مامان و خاله ات لب بگیر
     
  
مرد

 
سلام
نمیدونم چجوری شروع کنم و از کجا بگم
همه ما تو یه دوره ای از زندگیمون میبینیم که داریم تو یه نقطه خاصی داریم درجا میزنیم واسه بعضیا از لحاظ مالی واسه بعضیام سلامتی واس بعضیام روابط اجتماعی و واس بعضیام مثل من همه اینا
یادمه چن وقت پیش اومدن اینجا و داستان پیدا کردم و شروع کردم به خودمو ارضا کردن
بعد اینکع تخلیه شدم حس یه پوچی بهم دست داد انگار پشیزی ارزش ندارم انگار کسی دوسم نداره انگار تنها ترین و بدترین پسر دنیام
یه پسر ۲۰ ساله ک نه دوست خاصی داره ن رابطه ای با جنس مخالف داره ن پولی داره ن هدفی داره ن آینده ای داره و ن هیچ چیز دیگه ای
تنها کارم این بود که توی پورنهاب و شهوانی و اینجا دنبال عکس سکسی و فیلپو داستان بگردم تا خودمو خالی کنم
از یه چا ب بعد دیگ گفتم اینجوری ک نمیشه چرا همه باید پیشرفت کنن ولی من نکنم
چرا باید همه پولدار شن رابطه بگیرن و ازدواج کنن ماشین بخرن خونه بخرن و ب آرزوشون برسن ولی من نرسم من چیم از اونا کمه؟راستش من وضعم خیلی خراب بود یه پسر لاغر مردنیه جقی که روی همه حتی خواهر مادر خودش عمش خالش و هر دختر دیگه ای چش داشت
کسی که تو خیابون فقط رون و کون خانمارو نگاه میکرد
کسی که در هفته ۴ بارو راحت جق میزد
راستش دیگه انقدر بهم فشار مالی و روحی میومد ک دیگه ب خودزنی رسیده بودم و دستمو خطخطی میکردم حتی افکار خودکشی داشتم توی اوج خنده یهویی دلم هری میریخت و غمگین میشدم
ولی
ولی خدا کمکم کرد یه راهیو بهم نشون داد که تونستم بیام بیرون از این منجلاب
خدا منیو که تا گردن توی گه بودم رو نجات داد
خدا منیو که توسط پدر مادر دوستان آشنایان و اجتماع خورد شده و طرد شده بود و لای آشغالا انداخته بودن تا جون بده رو از روی اشغالا ورداشت ازم نگه داری کرد ک منو نجات داد
خدا بهم یه راه نشون داد
بهم گفت این راهشه منم پشتیبانتم ک کمک راهتم فقط اینو بهم بگو خودت جرئتشو داری تا این راهو بری؟این یه راه سادست ولی قرار نیست آسون باشه انقدر مردی تو وجود مونده که ادامه بدی؟خیلی کارای بدی کردی ولی من بخشنده ترین بخشنده گانم و من تورو میبخشم آیا خودت خودتو میبخشی؟
من اون راهو شروع کردم و دارم ادامه میدم الان ۶ ماهه که هر روز پر امید تر از دیروزم
هر روز خوشحال تر از دیروزم
دارم باشگاه میرم و از اون پسر لاغر مردنی دارم تبدیل میشم به یه پسر خوش استایل و خوش هیکل
دیگ جق نمیزنم
دیگه راجب خواهر مادرم افکار جنسی ندارم
دیگه تو خیابون با چشام به زنا تجاوز نمیکنم
دیگه داستان سکسی نمیخونم و جق نمیزنم حتی دیگه فیلم پورنم نمیبینم
دارم میشم همون چیزی ک باید باشم
یه مرد
یه مرد واقعی
چیزی ک واسش آفریده شدم و الان راهمو پیدا کردم
روح بزرگ خدا تو وجود منه پس دیگه با چیزای بی ارزش این روحو کثیف نمیکنم
من نمیگم نیاز جنسی ندارم اتقافا ب عنوان یه مرد خیلیم دارم
ولی میخوام از راه درستش نیازمو بر طرف کنم
دارم کار میکنم تا سرمایه درست کنم تا یه کار کاسبی راه بندازم و با دختر مورد علاقم ارتباط بگیرم و باهاش ازدواج کنم و صاحب بچه بشم
حتی نمازام میخونم اونم با لذت
گاهی اوقات حتی خودمم باورم نمیشه منی که سالی ی دفعه نماز نمیخوندم الان دارم هر ۵ وعده نمازمو میخونم و خدارو شکر میکنم
من یه راه بلدم ک راه ساده ایه ولی آسون نیست
باید همت کنی تلاش کنی تا بتونی به نتیجه برسی
حتی ممکنه ۱۰ دفعه با کله بخوری زمین ولی پسر باید پاشی واسه دفعه یادزهم چون تو اشرف مخلوقاتی
تو کسی هستی که خدا بعد از آفرینشش به خودش گفت فتبارک الله احسن الخالقین
ببینید منم مثل شما یه پسر سادم ک تو ایران زندگی میکنم
ن بابام مایه داره نه پارتی دارم ن هیچی ولی خودمو که دارم!و بهوت قول میدم به همه چی ک بخوام میرسم
نمیدونم اینجا کسی هست که اونم مثل من خسته شده باشه و دلش بخواد تغییر کنه ولی اگه کسی هست میتونه به ایدی تلگرامم پیام بده تا باهاش صحبت کنم بلکه ۱ نفر از این مشکلات رها بشه
Mybadsun
ببینید من روانشناس نیستم دکترم نیستم فقط یه پسرم ک راه درستو پیدا کردم همین امیدوارم صحبتام نتیجه بخش باشه
Meamalef
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
sinatra
دوست عزیز مشکل اینجاست که شما میخوای انتظارات همه رو برآورده کنی که این ممکن نیست. شما روی داستان تمرکز کن و ادامش بده و فقط سعی کن نصفه نذاریش لطفا. هرکی خوشش اومد میخونه هرکی هم خوشش نیومد نمیخونه. میدونم زحمت خیلی زیادی میکشی و از زحماتت ممنونم. ولی اینکه اینقدر حساس باشی و هروقت کسی اومد و یه ایده ای که تو ذهنشه رو گفت بگی من دیگه نمینویسم و رهاش کنی یکم کم لطفیه. مثل سریالی که دنبالش میکنی و طرفدارای زیادی داره و یهو شبکه سازنده بیاد و بگه دیگه نمیخوایم ادامش رو بسازیم. چه حسی بهت دست میده خودت رو بزار جای ما. به هیج وجه نمیخوام نظرم طلبکارانه به نظر برسه. برعکس اینو بدون که خواننده های این داستان قدردانت هستن و منتظر قسمت بعدی داستان. البته در صورت امکان. باز هم ممنون.
If You Want to Dream' Take a Nap
If You Want to Success' Wake Up
     
  

Streetwalker
 
pichpichak:
مشکل اینجاست که شما میخوای انتظارات همه رو برآورده کنی که این ممکن نیست. شما روی داستان تمرکز کن و ادامش بده

چند هفته قبل تو پیام خصوصی دقیقا همین نکته رو به نویسنده گوشزد کردم و این آخر و عاقبت رو دقیقا پیش بینی کردم و نوشتم. اما متاسفانه....
این ماجرا ادامه دار خواهد بود و صد البته دردسرش برای ما!
اون پیشنهاد رو که به گوشه چشم نگرفتی. توصیه اکیدم به تمام کردن داستان است اگر گوشی شنونده باشد...

ضمناً هر نویسنده ای که داستان نیمه تمام داشته باشد بخاطر توهین به این انجمن و کاربرانش دیگر مطلقا هیچ جایی در تالارهای داستانهای سکسی ایرانی این انجمن نخواهد داشت و شخصا به لیست پیشگیری منتقل و دسترسی کاربری اش را قطع خواهم کرد.
💔تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،دلت میگیره،دنبالم نیا بی عشق
تلخم،حقیقت داره این تنها شدن بی عشق
تلخم،همینه تا همیشه حال من بی عشق...
❤️‍🩹
     
  ویرایش شده توسط: Streetwalker   
مرد

 
انتقام قسمت دوم
میتونستم با این فیلم مامان رو راضی یا مجبور به سکس کنم، ولی خجالت می کشیدم و حتی فکر حرف زدن با مامان در مورد سکس منو به وحشت می انداخت. توی تخت دراز کشیدم، شورت مامان رو روی صورتم گذاشتم و شروع کردم به جق زدن، تو همین حال بودم که مامان در زد، گفتم یه لحظه. پتو رو روم کشیدم ولی عمدا کیرمو جوری نگه داشتم که زیر پتو خیمه بزنه و شورتش رو هم کنار دستم جایی گذاشتم که دیده بشه. گفتم بیا تو، مامان درو باز کرد، یه نگاه به شورتش و یه نگاه به برامدگی کیرم انداخت و گفت عزیزم نهار حاضره، گفتم الان میام. مامان لبخندی زد و گفت باشه عزیزم، بعد درو بست و رفت. جق رو زدم و رفتم واسه نهار. در حین ناهار خوردن مامان مدام لبخند میزد. بعد از نهار رفتیم تو هال و مامان روی کاناپه دراز کشید، اول پاهاشو دراز کرده بود ولی بعد هردو تا زانوشو خم کرد و پاهاشو از هم باز کرد. خیلی راحت میتونستم کوسش رو ببینم و جوراب شلواری توری چیزی رو پنهان نمیکرد. لبهای گوشتی و به هم چسبیده ی کوسش و موهای بالای کوسش معلوم بود. مامان داشت شکنجه ام میکرد و کاری جز نگاه کردن از دستم بر نمیومد؛ با اینکه تازه جق زده بودم ولی بازم کیرم راست شده بود. چند دقیقه بعد مامان به پهلو برگشت و پشتشو به سمت من کرد. دامن لباسش فقط نصف بالای کونش رو پوشونده بود و نصف پایینش بیرون بود. حدود نیم ساعت فقط تماشا کردم، بعد بلند شدم و جلوی کاناپه رو زمین نشستم ، جوری که صورتم درست جلوی کونش بود. بهش دست نزدم، فقط کمی از نزدیک به کون سفید و بی نقص مامان نگاه کردم، بعد صورتمو بردم جلو و لبام رو به کونش چسبوندم، با اینکه فشار چندانی هم نمیدادم ولی کونش انقدر نرم بود که لبام توی گوشتش فرو رفته بود. از چند جا کونش رو بوسیدم و بعد بلند شدم. صبح روز بعد با یه حس عجیب از خواب بیدارم، انگار که کسی داره به کیرم دست میزنه، یه لحظه چشمامو باز کردم و دوباره بستم. بله، مامان جونم روی تخت کنارم نشسته بود و اروم با پشت انگشتاش کیرمو از رو شلوارکم نوازش می کرد، کمی بعد، پتو رو کشید روی بدنم و به ارومی صدام کرد، پسرم؟ عزیزم؟ خوشگلم؟ صبح شده دیگه مامان جان، پاشو مدرسه ات دیر میرشه ها، به ارومی چشامو باز کردم، مامان با اون لبخند زیباش گفت صبح بخیر قشنگم، گفتم صبح بخیر مامان جون، گفت پاشو عزیزم، پاشو صبحونه بخور که دیرت نشه. کمی به بدنم کش و قوس دادم، مامان بلند شد و کنارم ایستاد، بعد اروم خم شد و صورتمو بوسید، یقه ی لباسش باز شده بود و تونستم حتی نوک قهوه ای پستوناشو ببینم. بعد به ارومی راست شد، برگشت و از اتاق بیرون رفت. بلند شدم و دست و صورتمو شستم، مامان بساط صبحونه رو اماده کرده بود. نشستم و صبحونه رو خوردم. مامان گفت مهتاب (خواهرم) واسه نهار میاد اینجا. بلند شدم و کنارش ایستادم، خم شدم و صورتشو بوسیدم و دوباره یه نگاه به پستونای سفید و درشتش انداختم و برگشتم تو اتاقم تا حاضر بشم. اونروز وقتی از مدرسه برگشتم، مامان و مهتاب تو پذیرایی نشسته بودن. نکته ی جالب این بود که مامان لباسش رو عوض کرده بود و یه شلوار جین و یه تاپ قرمز پوشیده بود. نهار رو خوردیم، مهتاب تا حدود ساعت 5 خونه ی ما بود و بعد رفت که واسه شوهرش شام درست کنه، مامان رفت تو اتاقش و چند دقیقه بعد برگشت، دوباره همون لباس شب ابی کوتاه تنش بود ولی دیگه جوراب شلواری رو نپوشیده بود. مامان اومد رو کاناپه نشست و پاشو انداخت روی اونیکی پاش، رون سفیدش تا کونش رو میتونستم ببینم. بعد از یه ساعت، مامان بلند شد تا شام درست کنه. من نشسته بودم و ماهواره نگاه میکردم، بعد از خوردن شام، مامان اومد و رو کاناپه دراز کشید، منم سر جای خودم که طرف پاهاش بود نشستم، مامان اول پاهاشو دراز کرده بود ولی خیلی زود یه زانوشو خم کرد و بالا اورد، بعد اونیکی پاشو انداخت روش. مامان شورت نداشت و کون بزرگ و کوس سفیدش کاملا بیرون بود. موهای کوسش رو هم زده بود. هیچوقت تا این حد درمانده نشده بودم، چیزی که میخواستم انقدر نزدیک ولی کاملا دور از دسترس بود. ساعت حدود 9 شده بود. مامان نشست، دامن لباسش هنوز بالا بود و قبل از اینکه بلند شه برای اخرین بار یه نمای واضح از کوسش رو نشونم داد. بعد شب بخیر گفت و رفت تو اتاقش، برخلاف همیشه، اینبار در اتاقش رو هم باز گذاشته بود؟ ایا میتونستم اینو به عنوان دعوت در نظر بگیرم؟ نشستم و به اتفاقات این چند وقت فکر کردم، به حد کافی تو این مدت سیگنال رد و بدل شده بود، مامان میتونست تو هر مرحله جلوی این اتفاقات رو بگیره ولی خودش بیشتر بنزین روی اتیش ریخته بود. بعد از یه ساعت بلاخره تصمیم خودمو گرفتم، هرچه باداباد، تلوزیون و چراغارو خاموش کردم و پاورچین پاورچین وارد اتاق مامان شدم. مامان با همون لباس رو تخت خوابیده بود و یه پتو روی پاهاش کشیده بود. رفتم نزدیک و کنارش رو لبه تخت نشستم. مامان معمولا خواب سبکی داره و صداها و حرکات کوچیک بیدارش میکنه ولی اینبار بیدار نشد. حداقل نصف پستونای سفید و درشتش بیرون بود. دستمو بردم جلو و به ارومی روی لختی پستونش گذاشتم، وقتی دیدم محل نمیذاره شروع کردم به دست کشیدن و مالیدن پستوناش. پوست لطیف پستونای بزرگ و نرمش رو زیر دستم حس میکردم. کمی بعد، به ارومی پتو رو از روش کنار کشیدم، پاهای مامان باز بود ولی دامن لباسش، کوسش رو پوشونده بود. دستمو روی زانوش گذاشتم و به ارومی به بالا حرکت کردم، از قسمت داخلی رون گوشتیش رد شدم و دستم دراخر روی کوسش قرار گرفت، کوس داغ و نرم و گوشتی مامان رو برای اولین بار لمس میکردم، مامان هیچ حرکتی نمیکرد، فقط دراز کشیده بود و به ارومی نفس می کشید. انگشتامو لای لبای کوسش فشار دادم و چوچولشو هم پیدا کردم، بعد از کمی مالیدن، مامان یه تکون خورد و ناخوداگاه دستمو کشیدم، مامان به پهلو برگشت و پشتشو کرد بهم. دامن لباس، کونشو پوشونده بود، کمی صبر کردم و بعد دامنش رو کشیدم روی کمرش، وای که چه کونی بود، سفید و بزرگ، اروم دستمو روی کونش گذاشتم، کون مامان فوق العاده نرم و پنبه ای بود، انگشتام بدون هیچ فشاری توی گوشتش فرو می رفت. شروع کردم به مالیدن و دست کشیدن به کونش، با اینکه قطعا می دونستم بیداره ولی هنوز میترسیدم محکم بمالم. دستمو توی چاک کونش فرو کردم. نوک انگشتم به سوراخ کون داغش خورد، مامان یه لحظه خودشو سفت کرد ولی خیلی زود دوباره شل شد. کمی با نوک انگشت، سوراخ کونشو ماساژ دادم، وقتی خواستم دوباره دستمو به کوسش برسونم مامان زانوهاشو بالاتر اورد. حالا بالا تنه و پایین تنه ی مامان زاویه 90 درجه داشت و زانوهاش رو هم خم کرده بود. کمی لبای کوسشو که از بین پاهاش زده بود رو مالیدم، دیگه نمی تونستم تحمل کنم، وقتی تا اینجا اومده بودم باید تا اخر می رفتم. از جام بلند شدم و لباسامو دراوردم، بعد اروم پشت مامان دراز کشیدم، کیرمو با دست گرفتم، سر کیرمو یکی دوبار لای لبای کوسش بالا پایین کردم تا بلاخره سوراخ کوسشو پیدا کردم و به ارومی فشارش دادم تو. باور نمیکردم که کوس مامان انقدر تنگ باشه. با زاویه ای که داشتیم، کون بزرگ مامان اجازه نمیداد که حتی نصف کیرم بره تو. سر کیرمو کمی توی سوراخ کوسش جلو عقب کردم. مامان در حالی که وانمود میکرد هنوز خوابه، به ارومی بالا تنه اش رو جلوتر برد، تا جایی که بدنمون کاملا به هم عمود شد. اینجوری با کمی فشار کیرمو تا ته توی کوسش فرو کردم. دیواره های کوسش کاملا به کیرم چسبیده بود و اگه خیس نبود، ممکن نبود که کیرم حرکت کنه. پهلوی مامان رو گرفتم و به ارومی شروع کردم به تلنبه زدن، کیرمو تا سرش بیرون می کشیدم و دوباره تا ته فرو میکردم توش. مامان بیصدا و بیحرکت خوابیده بود و خودش رو به دست من سپرده بود. دستشو روی شکمش گذاشته بود، وقتی سعی کردم دستمو از زیر بازوش به پستونش برسونم، دستشو بلند کرد و بازوشو روی صورتش گذاشت، پستونش رو از روی لباس گرفتم، پستون مامان هنوز سفت و خوش حالت بود، همزمان با تلنبه زدن تو کوسش، پستونش رو هم میمالیدم. کمی توی اون حالت تلنبه زدم، بعد بلند شدم و پشتش زانو زدم. مامان به پهلو خوابیده بود و پاهاشو تو شکمش جمع کرده بود، همچنان صورتشو زیر بازوش قایم کرده بود. کیرمو دوباره توی کوس خیسش فرو کردم و شروع کردم به تلنبه زدن، دست چپمو روی کونش گذاشته بودم و با دست راست، رون گوشتیش رو گرفته بودم. قدرت تلنبه هامو بیشتر کرده بودم، بار هر تلنبه، یه موج زیبا روی کونش شکل میگرفت. بعد از چند تا تلنبه، پای بالایی مامان رو بلند کردم و با دست چپ تو هوا نگهش داشتم. لای پاهاش باز شده بود و همزمان با تلنبه زدن تو کوسش، با دست راست شروع کردم به مالیدن چوچوله اش، مامان داشت نفس نفس میزد ولی ناله نمیکرد، داغ شده بودیم و هر دو به شدت عرق کرده بودیم. من تجربه ی سکس با چندتا زن و دختر رو داشتم، ولی هیچوقت چنین حسی نداشتم و چنین لذتی رو تجربه نکرده بودم. امیخته شدن عشق و هوس، لذت سکس با مامان رو چندبرابر می کرد، هرچند که مامان بخاطر خجالت و حیا، خودشو به خواب زده بود ولی میدونستم که لذت اون اگه بیشتر از من نباشه، کمتر نیست. ترشحات غلیظ کوسش به حدی زیاد شده بود که نه تنها لای پاش رو خیس کرده بود، بلکه از رونش پایین اومده بود و به تشک هم رسیده بود. کیرمو بیرون کشیدم، دستمو رو پهلوش گذاشتم و با فشار اروم بهش فهموندم که می خوام به پشت بخوابه. مامان به ارومی برگشت ولی بازوشو روی چشماش نگه داشت. پایین لباس مامان رو گرفتم و بالا کشیدم ولی چون پشتش زیر مامان مونده بود، فقط تا زیر پستوناش بالا اومد، مامان خیلی جزئی، در حد دو سه سانتیمتر خودشو بلند کرد و تونستم جلوی لباسشو تا زیر چونه اش بالا بکشم. حالا پستونای لخت مامان بیرون افتاده بود. پستونهای مامان هنوز فرم خودشونو حفظ کرده بودن و شل و وارفته نشده بودن، با هاله ی قهوه ای رنگ به اندازه ی یه سکه ی پونصد تومنی و نوک کوچیک که سفت شده بودن. دستامو کنار بدن مامان ستون کردم، روش خم شدم، نوک پستونش رو چندبار لیسیدم و کمی با زبونم چرخوندم، بعد کل هاله ی قهوه ای پستونش رو تو دهنم گرفتم و شروع کردم به مکیدن، حسابی ملچ ملوچ راه انداخته بودم. همین مراحل رو روی اونیکی پستونش انجام دادم، بعد دوباره بین پاهای باز مامان نشستم، کیرمو تو کوسش فرو کردم و شروع کردم به تلنبه زدن. اینبار محکمتر و تندتر تلنبه میزدم جوری که تخت به جیرجیر افتاده بود. همینطور صدای شالاپ شلوپ بدنهای خیس از عرقمون تو کل اتاق می پیچید. مامان برای اینکه ناله نکنه، لب پایینش رو بین دندوناش گرفته بود. دوباره کیرمو بیرون کشیدم و مشغول خوردن پستوناش و مالیدن چوچوله اش شدم چون میخواستم مامان زودتر از من ارضا بشه. بعد از کمی خوردن و مالیدن، دوباره کیرمو کردم تو کوسش و به تلنبه زدن ادامه دادم. به صورتش نگاه کردم، هنوز داشت لب پایینش رو گاز میگرفت. پستونای مامان با هر تلنبه بالا و پایین میرفت، کمی بعد، مامان اول دستهاشو مشت کرد، بعد از چندتا تلنبه ی محکم دیگه، مامان دهنشو باز و نفسشو حبس کرد و تمام بدنش سفت شد، مامان بدون اینکه صدایی از گلوش بیرون بیاد، ارضا شد، بعد از حدود 20 ثانیه، شروع کرد به نفس نفس زدن و بدنش کم کم شل شد، به تلنبه زدن ادامه دادم و دو دقیقه بعد، کیرمو بیرون کشیدم و با یه ناله ، ابمو رو شکم مامان پاشیدم، بین پاهاش نشستم تا نفسم جا بیاد. کامل روش خم شدم، یه بوسه ی کوچیک رو لبش زدم و گفتم خیلی دوستت دارم مامان. مامان بدون اینکه دستشو از رو چشماش برداره فقط گفت منم. همین برام کافی بود. بلند شدم، لباسامو برداشتم و رفتم تو اتاق خودم. چند ماه قبل حتی تو عجیبترین و دیوانه وارترین خوابهام هم سکس با مامان رو نمی دیدم ولی حالا واقعا با مامان سکس کرده بودم. همیشه فکر میکردم که بعد از رفتن بابا زندگیمون بهتر و راحتتر میشه، ولی دیگه نه تا این حد.
     
  
مرد

 
مامان شکوفه قسمت نهم و پایانی
اتنا صورتشو کنار کشید و گفت برو از همون مامان و خاله ات لب بگیر، جا خورده بودم، اصلا انتظارش رو نداشتم، سعی کردم خودمو بزنم به اون راه، گفتم این حرفا چیه میزنی اتنا؟ برگشت سمتم و با اخم گفت یعنی میخوای بگی تو دیشب با مامان من و مامان خودت سکس نکردی؟ گفتم دیوونه شدی؟ معلومه که نه. اتنا گفت واقعا که خیلی پررویی، صداتون تا هفت تا کوچه اونورتر می رفت، گفتم حتما خواب دیدی، اگه شک داری برو از مامان و خاله بپرس، اتنا گفت اتفاقا پرسیدم، گفتن خیلی هم بهشون خوش گذشته. گفتم یعنی چی؟ بیا بریم پیششون ببینم. گفت من نمیام، خودت برو. از اتاق بیرون رفتم، داداشم داشت کارتون نگاه میکرد و خواهرم با گوشیش مشغول بود. مامان و خاله هم تو اشپزخونه نشسته بودن و حرف میزدن، بهشون سلام دادم و کنارشون نشستم. مامان گفت سلام خوش خواب، لنگ ظهره. گفتم ول کن مامان، اتنا فهمیده، خاله گفت چیو فهمیده؟ گفتم این که ما دیشب سکس کردیم، میگه از شما هم پرسیده، شما هم گفتین بهتون خوش گذشته، مامان و خاله به هم نگاه کردن و لبخند زدن، بعد خاله بهم گفت خوب میخواستی دروغ بگیم؟ بهمون خوش گذشت دیگه، گفتم یعنی شما هیچ مشکلی با فهمیدن اتنا ندارین؟ خاله گفت عزیزم اتنا از همون موقع که اومده بودین خونه ی ما، میدونست. گفتم چجوری اخه؟ خاله گفت خودم بهش گفتم. دیگه داشتم دیوونه میشدم، این زنها چرا اینطوری هستن؟ چرا هر اتفاقی که میوفته رو کف دست هم میذارن؟ اون از مامان که به خاله گفته بود و اینم از خاله که به اتنا گفته. گفتم حالا من چیکار کنم؟ تو اتاق نشسته نمیخواد ریختمو هم ببینه. خاله گفت از این ناراحت نیست که چرا ما باهم سکس می کنیم، از این ناراحته که چرا سر خودش بی کلاه مونده. گفتم حالا چیکار کنم؟ خاله گفت برو یه حالی بهش بده، ولی اولا حواست باشه سر و صدا نکنین که بچه ها بشنون، دوما، مواظب باش که باید دستمال خونی رو شب ازدواجتون بیاری، نه الان. گفتم باشه حواسم هست. بلند شدم و رفتم تو اتاق، اتنا هنوز رو صندلیم نشسته بود، از پشت دستامو انداختم دور گردنش و گفتم عزیزم چرا بهم نگفتی که همه چیو میدونی؟ گفت تو چرا نگفتی که اونارو می کنی؟ گفتم راستش می ترسیدم، نمیدونستم واکنشت چیه. گفت ببین حمید، من کاری ندارم با اونا چیکار میکنی، تا وقتی که واسه من کم نذاری. گفتم باشه عزیزم، حالا پاشو بیا که میخوام واست بذارم، اتنا خندید و گفت خیلی بیشعوری. بلندش کردم و همدیگه رو بغل کردیم و شروع کردیم به لب گرفتن. دستم رو بدن فوق العاده ی اتنا می چرخید. شروع کردم به دراوردن لباساش، اول از تاپ زرد رنگش شروع کردم، زیرش یه سوتین سفید رنگ داشت، از پشت بازش کردم و اتنا انداختش رو زمین، پستونای گرد و سفت اتنا بیرون اومد، اول جفتشونو تو دستم گرفتم و کمی مالیدم، بعد خم شدم و نوک صورتیش رو تو دهنم گرفتم و شروع کردم به مکیدن، اتنا دستاشو رو شونه هام گذاشته بود و چشماشو بسته بود. هردوتا پستونشو حسابی خوردم، بعد انگشتامو انداختم زیر کش شلوار سیاهش و کشیدمش پایین. شورتش با سوتینش ست بود. اتنا دونه دونه پاهاشو بلند کرد و شلوارشو کامل دراوردم. بعد نوبت شورتش بود. وقتی شورتشو دراوردم، یه کوس صورتی با لبای کوچیک و به هم چسبیده جلوی چشمم ظاهر شد. چند روزی از شیو موهاش گذشته بود و کمی دراومده بودن. به ارومی رو تختم خوابوندمش و پاهاشو کامل باز کردم و بین پاهاش نشستم. اول از قسمت داخلی رونش شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن و کم کم به کوسش نزدیک شدم، یه ذره مونده به کوسش، رفتم سراغ اونیکی رونش و از زانو شروع کردم و اومدم پایین. وقتی به کوسش رسیدم، کاملا خیس شده بود. اول چندبار لبای کوس صورتی و قشنگش رو از پایین تا بالا لیسیدم، بعد لبای کوسشو از هم باز کردم و شروع کردم به لیسیدن چوچوله ی کوچولوش. اتنا شروع کرده بود به نفس نفس زدن و گاهی ناله های خیلی یواشی از گلوش بیرون میومد. با نوک انگشت اشاره، سوراخ کونش رو ماساژ دادم و با انگشت شست، دهانه ی سوراخ کوسش رو مالیدم. کمی بعد اتنا گفت انگشتتو بکن تو کونم، انگشتمو خیس کردم و توی کون تنگش فشار دادم و به ارومی شروع کردم به جلو عقب کردن انگشتم. به لیسیدن و مکیدن چوچوله اش هم ادامه دادم. حرکتها و انقباض های بدن اتنا داشت شدیدتر میشد تا اینکه تو یه لحظه سرمو محکم به عقب فشار داد، به پهلو چرخید و با گذاشتن دستش رو کوسش، شروع کرد به لرزیدن. نشستم و شاهد ارگاسم تشنج وار اتنا شدم. تا به حال ارگاسمی به این شدت ندیده بودم. کم کم اروم شد و کمی بیحال دراز کشید، بعد با چشمای خمارش بهم نگاه کرد و لبخند زد. گفت مرسی عشقم، خیلی خوب بود، بهش لبخند زدم و کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم، کمی لب گرفتیم. اتنا گفت حالا نوبت منه. گفتم نمیخواد عزیزم، گفت من خودم میخوام. من دراز کشیدم، اتنا کنارم نشست و شلوارک و شورتمو باهم دراورد. کیرمو تو دستش گرفت و سرشو بوسید، بعد شروع کرد به لیسیدن زیر کیرم. کمی بعد کیرمو گرفت تو دهن داغ و خیسش و شروع کرد به ساک زدن. کارش بد نبود. معلوم بود که اولین بارش نیست ولی قصد نداشتم که در این مورد چیزی ازش بپرسم. بعد از کمی ساک زدن، ازش خواستم رو صورتم بشینه و به حالت 69 قرار گرفتیم، چند دقیقه تو این حالت برای هم خوردیم. بعد اتنا بلند شد و پاهاشو دو طرف لگنم گذاشت، گفتم میخوای چیکار کنی؟ گفت بشین و تماشا کن. اتنا کیرمو موازی شکمم نگه داشت و به ارومی نشست روش. حالا کیرم بین شکم خودم و کوس اتنا ساندویچ شده بود. شروع کرد به جلو عقب کردن. اتنا کوس خیسش رو روی کیرم فشار میداد و جلو عقب میکرد. درسته که سکس کامل نبود ولی به اندازه ی سکس کامل لذت بخش بود. بعد از چند دقیقه تقریبا همزمان ارضا شدیم، با چندتا دستمال کاغذی خودمونو تمیز کردیم، لباسامونو پوشیدیم و از اتاق بیرون اومدیم.
****************************************************************************************************************************
سه سال گذشت، من و اتنا نامزد کرده بودیم ، بعد از تموم کردن درسم، با توجه به سابقه ی جبهه ی بابا فقط 8 ماه خدمت کردم، بعد خدمت هم تونستم توی یه شرکت مشغول به کار بشم. تاریخی که برای ازدواج تعیین کرده بودیم روز به روز نزدیکتر می شد و مشغول اماده سازی بساط عروسی بودیم. بلاخره روز موعود رسید. داشتم مامان، خاله و اتنا رو می بردم ارایشگاه. بعد از اینکه اتنا پیدا شد، مامان به خاله گفت شما برین منم میام، خاله گفت کجا میرین؟ مامان گفت بریم یه سر به خونه بزنیم که چیزی کم و کسر نباشه، خاله لبخندی زد و گفت باشه ولی زیاد طولش ندی. مامان گفت باشه. خاله رفت تو و مامان گفت برو، با سرعت به سمت خونه ای که قرار بود با اتنا توش زندگی کنم حرکت کردم. ماشین گل زده رو تو پارکینگ نگه داشتم، از همون توی اسانسور همدیگه رو بغل کردیم و مشغول لب گرفتن شدیم. رفتیم توی اپارتمان و مستقیم بردمش تو اتاق خواب، دکمه های مانتوی مامان رو باز کردم و درش اورد. شلوار و شورتشو تا مچ پاش کشیدم پایین، مامان رو به ارومی روی تخت خوابوندم جوری که کونش رو لبه ی تخت بود و پاهاش رو زمین. پاهای مامان رو بلند کردم و خودش تو هوا نگهشون داشت، رو زمین زانو زدم و شروع کردم به لیسیدن کوس تپلش. مامان داشت ناله میکرد. کمی بعد بلند شدم، زیپمو باز کردم و کیرمو کشیدم بیرون. دستامو پشت رونهای گوشتی مامان گذاشتم و زانوهاشو به سینه اش فشار دادم، کیرمو بدون دست با کوسش تنظیم کردم و فشارش دادم تو. این همون تختی بود که شب قرار بود پرده ی اتنا رو روش بزنم، حالا داشتم مامانم رو روش میکردم. شروع کردم به تلنبه زدن. سکس با خاله و سکس با اتنا از عقب رو هم تجربه کرده بودم ولی لذت سکس با مامان از جنس دیگه ای بود. دستمو انداختم دور رون گوشتی مامان و رسوندم به کوسش و همزمان با تلنبه زدن ، چوچوله اش رو هم میمالیدم. ناله های مامان بلند و بلندتر می شد. کیرمو کشیدم بیرون و مامان از تخت پایین اومد، خم شد و دستاشو رو تخت گذاشت و پاهاشو تا جایی که شلوار اجازه میداد باز کرد. پشتش وایسادم و دوباره کیرمو کردم تو کوسش و به تلنبه زدن ادامه دادم. مامان گفت آره، بکن پسرم، محکم بکن، جوری بکن که حالا حالاها هوس کیر نکنم. از پهلوهاش گرفته بودم و با تمام توان تلنبه میزدم، جوری که کمی بعد کون مامان از برخورد شکمم قرمز شده بود. مامان با یه دست تعادلشو حفظ کرده بود و با دست دیگه داشت چوچولشو میمالید. از پشت موهای مامان رو گرفتم و کشیدم تا اینکه صاف وایساد، پستوناشو از روی تاپش گرفتم و شروع کردم به مالیدن. بعد از چند دقیقه، مامان شروع کرد به لرزیدن و زانوهاش شل شد. گرفتمش و نذاشتم رو زمین بیوفته. وقتی اروم شد، کیرمو از کوسش بیرون کشیدم و فشارش دادم تا افتاد رو تخت، کمی جلوتر رفت و وسط تخت رو شکم خوابید، کون مامان مثل دوتا تپه بود که روش برف باریده و کاملا سفید شده، روی رونهاش نشستم، مامان لای کونشو واسم باز کرد. کیرم هنوز از ترشحات کوسش کاملا خیس بود ولی با این حال یه تف روی سوراخ کونش انداختم و سر کیرمو گذاشتم روش و شروع کردم به فشار دادن. وقتی کیرم رفت تو کونش، کامل روش خوابیدم و شروع کردم به تلنبه زدن. دم گوشش گفتم عاشق کونتم مامان. مامان گفت مال خودته پسرم، هر وقت دلت خواست بیا بکن توش، گفتم مامان میخوام ابمو بریزم تو کونت، میخوام تو عروسیم ابم تو کونت باشه، مامان با ناله گفت اررررههههههه، ابتو بریز تو کونم، وقتی زنتو بغل میکنم ابت تو کونمه، وقتی جلوتون میرقصم به کونم نگاه کن و یادت باشه که ابت تو کونمه. حرفهای سکسی مامان شهوتمو چندبرابر کرد و زیاد طول نکشید که کیرمو تا ته تو کون مامان فشار دادم و ابمو توش خالی کردم. کمی تو اون حالت موندیم و بعد از روش بلند شدم، مامان سریع بلند شد و اول شورت و بعد شلوارشو بالا کشید. همدیگه رو بغل کردیم کمی لب گرفتیم، بعد تخت رو دوباره مرتب کردیم و مامان رو رسوندم ارایشگاه و خودم هم رفتم سلمونی. تمام مدت مراسم چشمم به کون مامان و یه لبخند پهن رو صورتم بود. جوری که اتنا یه بار به بازوم زد و دم گوشم گفت انقدر به کون مامانت زل نزن همه میفهمن. بعد از ازدواجم با اتنا، سکس با مامان کمی کمتر شده ولی خود اتنا میدونه که اگه بخواد جلوی سکس من و مامان رو بگیره، کلاهمون میره تو هم. پایان
     
  
مرد

 
سکس ماورایی با مامان

سلام دوستان. ازم خواستید که داستان سکس با مامانم رو تعریف کنم. قبل هر چیز بگم که من اصلا نویسنده نیستم و اینکه ببخشید خیلی طولانی شد.
اسم من شایان و هست و مامانم مرجان. شروع این داستان مربوط به 3 سال پیشه که هنوز خبری هم از کرونا نبود.
مامان من مربی مهدکودک هست و بیشتر تایم شبانه روزش یعنی از 8 صبح تا 5 بعد از ظهر رو با بچه‌های کوچیک سروکله میزنه که واقعا هر کدومشون به راحتی میتونن اعصابت رو به هم بزنن. وای به حال اینکه چندتا باهم بشن. واسه همین وقتی خونه میاد دیگه حتی حال و حوصله خودشم نداره و زودی غذای فرداش رو درست میکنه و هنوز ساعت 11 شب نشده ، میره میگیره تخت میخوابه.
بابام رو هم وقتی که 4 سالم بود از دست دادم.
من فوق العاده پسر حشری هستم و چون زمان زیادی رو با خودم تنها بودم، (حتی زمستون که دبیرستانم بود ، مدرسه تا 2 بود و تا میومدم خونه تقریبا 1 ساعت و نیمی رو تنها بودم و بعدشم که مامانم همش مشغول کارای خودش بود ، من تایم زیادی رو با خودم خلوت میکردم و کسیم کاریم نداشت) ، حداقل در یه روز ، دو بار جق مشتی رو میزدم.
یعنی جوری شده بود که نمیزدم ، اون روز ، بدترین روزم میشد.
از وقتی که بلوغ شدم ، به مامانم نظر داشتم. آخه اون اصلا استعداد چاقی نداشت. همچنین چندسال پیش ، با یکی از دوستاش که اون هم مربی مهد بود ، رفتن آلمان و کلی خرجم کردن و سینه‌هاشون رو عمل کردن و گرد و کوچیکش کردن. مثل پورن استارای بچه سال سینه هاشون شده بود. البته مامانم طبیعی هم سینه‌هاش کوچیک بود. اما سرش دماغ داشت که با این عمل انگار دوتا گریفوروت شده بود. کلا خودشم از سینه‌های گنده خوشش نمیومد و میگفت ظرافت زن رو میگیره عین گوریلش میکنه. منم عاشق سینه‌های گرد و کوچیک بودم. خوردنش بیشتر حال میده.
شکمشم به کمرش چسبیده و روناشم تراشیده هست.
مامانم پوست خیلی خوشرنگ و سکسی داره. نه سفید سفید هست نه برنزه قهوه‌ای. یه حالت زردی داره.
خلاصه گفتم که من حداقل روزی دوبار جق رو حتما میزدم. جق اولم که از صبح تا عصر معمولا اتفاق میوفتاد ، با فیلم سوپرای mom son بود که همیشه اوناییشم انتخاب میکردم که مامانه خیلی مسن و توپول نباشه. خودم رو جای پسره توی فیلم تصور میکردم و زنه فیلمه هم مامان جون خودم. اما جق دومم دقیقا با لمس بدن خوشگل مامانم بود.
از بچگیم عادت داشت ، شبها قبل خوابش صدام میزد و میگفت بیا ماساژم بده خستگیم در بره تا راحت بخوابم.
من تا قبل فکر کنم 13 سالگیم خیلی عادی و بدون هیچ حسی ماساژش میدادم. اما از 13 تا سه سال پیش ، می‌نشستم روی کون سفت ، گرد و کوچیکش ، کیرم از رو شلوارم میزاشتم بین شیار کونش که توی شلوار یا دامنش بود و جلو عقب که میشدم واسه ماساژش ، آبم می‌پاشید توی شرتم بعد میرفتم شرتم رو عوض میکردم. غیر ممکن بود مامانم نفهمه. اما هیچ موقع به روم نمیاورد.
هر وقتم که هر جایی که بود و در هر زمانی که بود (حتی بعد جقم) می‌دیدمش ، براش توی شرتم ایفل می‌ساختم. آخه از بچگیم زیاد خودش رو جلوم نمی‌پوشوند. کلا زیاد اهل قید و بند نبود. همیشه لباسای باز و تنگ می‌پوشید. بدنشم که عین یه دختر 20 ساله تنگ سکسی بود که این باعث میشد به هیچ عنوان کیرم جلوش بی تفاوت نباشه. بارها هم سیخ کردنم رو از رو شلوار دیده بود. اما هیچ عکس‌العملی اعم از خنده یا اخم نمیکرد.
و اما جق‌های من مثل همه نبود که خشک یا تر ، کیرم رو بگیرم کف دست و کف دستی بزنم و بدون هیچ هیجانی آبم رو بپاشم بیرون. من انقدر با خودم ور میرفتم و انقدر آبم رو تا سر کیرم میاوردم و دست می‌کشیدم ، تا وقتی که دیگه طاقتم می‌برید ، آبم با فشار زیادی و به مقدار زیادی بریزه بیرون و حسابی حال کرده باشم.
3 سال پیش ، 12 مرداد ماه که یه روز شدیدا گرم تابستونی بود ، صبح ساعت 9 از خواب بیدار شدم.
مامانم که طبق معمول مهد بود.
هوس یه جق اساسی به یاد مامانم با یه فیلم mom son رو کردم. رفتم واسه خودم دوتا لیوان شیر موز با عسل درست کردم و زدم به بدن.
بعدش رفتم یه فیلم توپ دانلود کردم و لپ‌تاپ رو گذاشتم جلوی در حمام. توی حمام ما یه وان نسبتا بزرگی بود. وان رو پر آب و کف کردم رفتم خوابیدم داخل وان.
اولای فیلمه که پسره داشت مخ مامانش رو میزد فقط با کیرم ور میرفتم. بعدش که مامانه قبول کرد ، شروع کرد به ساک زدن واسه پسرش. از وان اومدم بیرون و با بدنم که پر کف بود نشستم کف حمام.
چشامو بستمو تو خیالم تصور میکردم که مامانم داره برام ساک میزنه. کلا من هر وقت پورن می‌دیدم ، انقدری که چشام بسته بود و تصور مامانم رو میکردم ، فیلم رو نگاه نمیکردم.
با دست راستم کیرم رو جلو عقب میکردم و با دست چپم ، تخمام رو توی مشتم گرفته بودم و سفت فشارش می‌دادم. جوری که دردم بگیره. خیلی لذت بخشه برام این درد موقع جق زدن.
یه لحظه نگاه کردم و دیدم که توی فیلم مامانه انگشت کوچیکش رو کرده توی سوراخ کیر پسره و پسره هم از فرط لذت و درد ، یه بند فریاد میزنه : ماااام. مامیییی.
من قبلا هم چند بار تا بالاتر از بند اول انگشت کوچیکم رو داخل سوراخ کیرم کرده بودم و این کار لذت زیادی رو هم بهم داده بود.
پس با دست چپم گردن کیرم رو گرفتم و انگشت کوچیک دست راستم رو خیلی آروم وارد سوراخ کیرم کردم. همون اولش یه درد همراه با لذتی در بدنم بوجود اومد.
منم از این لذت چشمامو بستم و از لذت و درد زیاد بلند گفتم وای مامان جوووون.
توی ذهنم تصور میکردم که الآن انگشت مامانم توی سوراخ کیرمه.
انگشتم رو خیلی آروم توی سوراخ کیرم بالا پایین میکردم و و با دست چپم هم با قدرت هر چه تمام‌تر داشتم جق میزدم و با داد میگفتم : وای عاشقتم مامان جون. قربون اون ممه‌های گرد کوچولوت بشم. عاشق کستم مامانیییی.
یه دفه صدای مامان رو شنیدم که گفت : نکن جان مامان. کیرت زخم میکنی عزیزم.
چشمامو باز کردم دیدم مامان لخت جلوی حمام ایستاده و دوتا سینه‌هاشم توی دستاشه و داره فشار میده.
سریع انگشتم رو از کیرم درآوردم و زود از سر جام بلند شدم و گفتم : سلام مامان. به خدا گه خوردم. غلط کردم.
مامانم گفت این حرفو نزن عزیزم. بیا کیرتو بکن لای پام که اگه یه شب خیس از آبت نباشه ، محاله خوابم ببره.
مامان دوتا سینه‌های خوشگلش رو ول کرد ، در لپ‌تاپم رو که جلو حمام بود رو بست و برد گذاشتش توی اتاقم و اومد داخل حمام دستاش رو باز کرد و صاف اومد منو بغل گرفت و گفت : چطور طاقت میاری هر روز به یادم جق بزنی ، ولی نکنیم. هر شب کیرت بزاری لای کونم و آبت بیاری ، ولی لختم نکنی و کیرت بزاری توی سوراخام. روزی هزار بار با خودم کلنجار میرم که بهت چراغ سبز رو خودم نشون بدم. ولی لعنت به هر چی که بهش میگن شرم.
منو محکم بغل گرفته بود و با دستای نرم و لطیفش ، کمر و کونم رو نوازش میکرد. کیرم لای پای گرمش رفته بود و به کسش چسبیده بود و دل دل میزد.
من هنگ کرده بودم و انگار زبونم قفل شده بود. مثل مجسمه دستام کنار پام افتاده بود. تنم یخ زده بود. نمیدونستم چی بگم و چه کار کنم.
مامان این حالت بلاتکلیفیم رو با صدای لبریز از عشوش شکست و گفت : مامانت رو بغل نمیکنی عزیزم ؟! تو مگه سالها واسه من جق نمیزدی ؟ حالا که لخت تو بغلت افتادم دستم نمیزنی ؟
گفتم : مامان آخه....
نزاشت بقیه حرفمو بگم. سرش رو که کنار سرم چسبونده بود رو برد عقب و یه دفه با سرعت لبش رو چسبوند به لبم.
من مثل مجسمه بودم و هیچ حرکتی نمیکردم. اما مامان داشت مثل قحطی زده‌ها لبم رو مک میزد.
عطر تنش ، هوش از سر آدم می‌پروند. لبای داغش هم طعم و بوی توت فرنگی رو داشت. انگار یه جعبه توت فرنگی خورده بود.
دلم می‌خواست محکم بغلش کنم و فشارش بدم. اما انگار قفل کرده بودم.

دوباره لبش رو از لبم جدا کرد و گفت : ببین کیرت داره روی کس مامانش چجوری نبض میزنه. خب بغلم کن و بوسم کن دیگه لعنتی.

دستش برد وسط پام و آروم تخمم رو گرفت تو مشتش و با حالت التماسی گفت : تو رو خدا عزیزم بغلم کن. دارم می‌میرم.
این جملش انگار جواز انجام سکس با مامان برام بود. توی بغلم گرفتمش و محکم فشارش دادم و گفتمش عاشقتم مامان خشگلم و لبم چسبوندم به لبش مکش زدم.
مامان قدش 164 بود و از من کوتاه‌تر بود. وقتی گرفتمش بغلم انگار یه دختر خیلی هات 20 ساله رو بغل گرفتم. انگار نه انگار 41 سالش بود. کیرم که به کس داغش چسبیده بود ، از آب کسش خیس شده بود. کسش حسابی آب داده بود.
زبونش رو توی دهنم می‌فرستاد تا لیسش بزنم. خیلی حال میداد.
کپلای کونش رو توی دستم گرفته بودم و فشارش میدادم سمت خودم تا کیرم بیشتر بچسبه روی کسش. اونم داشت کمرم رو نوازش میکرد و مثل اینکه نیتم رو فهمیده بود ، خودش رو بیشتر بهم می‌چسبوند.
یه اسپنک خیلی آروم زدم به کونش. دلم نمیومد محکم بزنم که خدای نکرده دردش بگیره و قرمز بشه.
اونم در جوابم لبش از لبم جدا کرد و یه آه کوچولو و سکسی کشید که با همین آهش می‌خواست آبم بپاشه لای پاش. خیلی جلو خودمو گرفتم. صورتمو بردم سمت گردنش و هم بوش میکردم و هم لیسش میزدم. کامل سست شد و خودش رو ول داد توی بغلم. بدنش بوی شکلات میداد. دلم می‌خواست سر تا پاش رو فقط بو کنم و لیس بزنم. اما ته دلم پیش خودم می‌گفتم توی سکس اول یکم جلو خودت رو بگیر پسر.
یه دفه گفت عشق مامان ، یه لحظه ولم میکنی؟
گفتم چرا مامانی؟
گفت میخوام کیر شا پسرم رو براش ساک بزنم. دوس نداری مامان فدات بشه ؟
گفتم خدا نکنه مامان جون. ولی آخه ، آخه نمیشه....
گفت آخه و اما و نمیشه نداریم. تو مگه از 13 سالگیت توی کفم نیستی؟
جوابی ندادم.
گفت با تو هستما. مگه تو کف سکس با من نیستی؟
سرم رو انداختم پایین.
گفت خجالت نکش. منم از همون 13 سالگیت هر روز واسه این کیر خوشگلت خودم رو خالی میکردم. وقتی خواب بودی بارها بهش دست میزدم. اما گفتمت که این شرم لعنتی نمیزاشت خودمو بسپارم دستت. اما امروز که دیدم کیرت به این حد شقیش رسیده و داری با تصور من اینجوری خودتو میکشی برام ، دیگه طاقت نیاوردم.
خجالت بزار کنار پسر مامان. بزار بقیه عمرم رو با کیر تنها پسرم خوش باشم. بسه این همه سال بی کیر بودم.
حالا ولم میکنی کیر پسرم رو با تمام وجود بخورمش؟
لبش بوسیدم و گفتم تا آخر عمر عاشقت می‌مونم مامان خوشگلم. بعد ولش کردم و گفتم کیرم مال خودته عزیزم. هر کاری دوس داری باهاش بکن.
دو زانو نشست کف حمام و شیر آبم باز کرد و اب ریخت رومون.
سرش رو برد وسط پام و تخمام و گرفت و گفت وای چقدر تخمات نازه. یکم مالیدش و بعد تخم چپم رو کرد توی دهنش و مکش میزد. توی دلم یه قلقلک وصف نشدنی اتفاق افتاد. با یه دستشم کیرم و گرفت و جلو عقب میکرد و با دست دیگشم تخم راستم رو اروم می‌مالید. کمی که گذشت ، کلاهک کیرمو کرد توی دهنش و محکم مکش میزد. دستشم برد لای کونم و فاصله میان سوراخ کونم و تخمام رو قلقلک میداد. با دست دیگشم دوتا تخمام رو آروم می‌مالید.
بعد کیرم رو کرد تا ته توی دهنش و درآوردش. یه تف حسابی ریخت روی سر کیرم و دوباره فقط کلاهکش رو کرد توی دهن داغش و محکم مکش زد.
با اینکه آب دوش حمام رومون بود ، اما این تفش خیلی حال داد.
دیگه داشت آبم میومد. گفتم مامان داره آبم میاد. بین کون و تخمام رو بیشتر فشار داد و تندتر ساک زد.
منم با دو دستم سرش رو گرفتم بیشتر از همیشه که آبم میومد ، با فشار زیاد ریختم توی دهن مامان.
هنگام اومدن آبم با داد گفتم مامان مامان و خالی کردم.
همه آبم رو خورد. بعد کیرم و گرفت توی دستش و بهش نگاه کرد و گفت ، خوشگل کلفت من ، چقدر تو آب داری قربونت برم.
کیر و تخمم و فشار داد و چند قطره‌ای که از سر کیرم اومد بیرو رو با زبونش خورد و کف حموم دراز کشید و گفت عزیز مامان ، بیا بخواب روم.

خوابیدم روش و افتادم به جون گردنش و حسابی لیسش زدم. بعد رفتم سر عشق همیشگیم. یعنی ممی‌هاش. سفت سفت عین سنگ بود. نوکشم که البته کوچیک با دور صورتی رنگ بود هم سفت سفت شده بود. پوستش نرم و لطیف بود اما فشارش میدادی ، انگشت فرو توی ممش نمیشد. سینه راستش رو گرفتم توی دوتا دستم و مثل یک وحشی قحطی زده افتادم به جون سینش از نوکش گرفته تا همه جاش رو مک میزدم. ممیش مثل عسل بود انگار. یه طعم شیرینی داشت. بعد سینه راستش رو با دست راستم می‌مالیدم و رفتم سراغ سینه چپش و شروع به خوردن اون کردم.
نیم ساعت فکر کنم فقط داشتم با ممی‌هاش ور میرفتم که خودش گفت. عزیزم ، بدنم فقط ممی نیستا. جاهای دیگه هم داره.
سرم از روی سینش بلند کردم و گفتم : وای ببخشید مامان. آخه نمیدونی این ممه‌هات چقدر خشمزست.
گفت اتفاقا میدونم. اما فقط همین الآن که نیست. این ممه ها تا هر وقت که زنده باشم آماده واسه خوردن توست.
گفتم یکم دیگه میشه بخورم؟
یه خنده نازی کرد و گفت اره عزیزم. اصلا راحت باش. هر کاری دوست داری بکن.
یه دفه گفت یه لحظه بزار. بیشتر میخوام بهت حال بدم. گفت یه لحظه برو کنار.
به پهلو خوابید و گفت بیا تو هم به پهلو بخواب. کیرت بکن توی کسم و همزمان ممه هامم بخور.
گفتم ایول چه حالی میده اینجوری.
اما مشکل اینجا بود که من قدم بلندتر مامان بود. توی این پوزیشن اگه ممه هاش جلو سرم بود ، کیرم به کسش نمیرسید.
گفتم اینجوری نمیشه مامان جان. فقط یکم دیگه بزار ممه‌هاتو بخورم بعد به جاهای دیگتم میرسم.
خندید و گفت آره ماشالا قدت بلنده. باشه عزیزم. اصلا هر جوری راحتی.

خلاصه یه ده دقیقه دیگه با ممه‌هاش ور رفتم. دیگه قرمز شده بود. اصلا نمیشد ازشون دل کند.
بعد رفتم سراغ شکمش و مخصوصا نافش. مامان نافش خیلی کوچولو بود. همیشه هم توی خونه مخصوصا تابستونا تاپایی می‌پوشیدکه تا بالای نافش بود. من با دیدن همین نافشم خیلی تحریک میشدم.
کلی شکمش رو داشتم می‌لیسیدم که یه دفه گفت وای شاهین بسه. من از کلی وقته جیش دارم. دیگه نکن که الآن جیش میکنم.
گفتم قربون جیشت برم مامانی. یه کاری بگم میکنی ؟
گفت حتما میخوای روی تنت جیش کنم نه ؟
گفتم اگه مشکلی واست نداره ، توی فیلما زیاد دیدم وخیلی حال میکنم با این صحنه.
گفت پس تو هم بعدش روی من جیش کن.
گفتم چشم.
گفت بخواب. خوابیدم کف حمام.
گفت تو هم جیشت میاد ؟
گفتم آره تا حدودی.
گفت بیا به پهلو بخوابیم و همدیگه رو بغل کنیم و با هم جیش کنیم روی هم.
همدیگه رو بغل کردیم و لبامون رفت روی هم. منم با یه دستم یکی از سینه‌هاش رو گرفتم توی مشتم. مامان یه پاشو باز کرد گذاشت روی پام. کسش رو نزدیک شکمم کرد.
منم کیرم به پشت رونش ، یعنی کمی پایین‌تر کونش چسبید.
مامان جیشش زودتر من اومد. شکمم داغ کرد از جیشش بس که داغ بود. چند صدم ثانیه بعد منم جیشم اومد و ریختم روی پشت رونش. لبش از لبم جدا کرد و یه آه کوچیک کرد. جیش من کمتر مامان بود. بعد که جفتمون تموم شد گفتم مامان از این به بعد هر وقت توی حموم بودیم بیا روی هم جیش کنیم. خیلی حال میده.
مامان گفت حتما عزیزم. به منم خیلی حال داد.
بوسش کردم و گفتم پاشو خودمون رو بشوریم که میخوام کس مامان جونم رو بخورم.
گفت آفرین چقدر زود خجالتت ریخت. پیشرفت کردیا.
خندیدم و گفتم اه مامان. حالا دیگه به روم نیار.
اونم خندید و گفت آره آره. ببخشید. قرارمون اصلا این شد باهم راحت باشیم و حال کنیم.
بعد رفت زیر دوش همه جاش رو مخصوصا کسش رو حسابی شست. منم خودمو شستم گفت خب حالا توی چه حالتی میخوای کس مامانی رو بخوری عزیزم ؟
گفتم بخواب کف حموم.
خوابید و وسط پاش رو برام باز کرد و دستش رو گذاشت روی کسش.

نشستم وسط پاش و گفتم میشه دستت رو برداری خانوم مامان ؟
گفت اول لبم رو ببوس تا بر دارم‌.
لبش بوسیدم و از لباش تا کسش رو بوسه بارون کردم تا رسیدم به کسش.

مامان کسش اصلا یه ذره هم لبه‌هاش بیرون نزده بود. خیلی کوچیک بود و داد میزد که من چقدر تنگم. فقط حسابی پف کرده بود. اما اندازش خیلی کوچیک بود. عین دخترای پورن استار بود که کسشون کوچیکه و خیلی نازه. البته اونا عمل زیبایی میکنن.
گفتم مامان جون. کستم مثل ممیات عمل زیبایی کردی که انقدر نازه ؟

گفت آره عشق مامان. دوسش داری‌ ؟
گفتم عاشقشم. اون دکتره چه حالی کرده وقتی کست رو می‌دیده.
گفت اتفاقا زن بود. اما یه لزی بعد عمل باهم کردیم. گفتم پس حتما برام تعریف کن.
گفت باشه. حالا بعدا. اول به دادم برس که دارم می‌میرم.
اول روناشو خوردم و بعدم لای کسش رو باز کردم و شیرجه با زبونم زدم بهش.

انگشت فاکم رو کردم توی سوراخ کونش. آهش رفته بود بالا و مدام میگفت بخور عزیزم. کس مامانت رو جر بده مامان جون.
کمی که گذشت ، دهنم رو از کسش برداشتم. انگشتم کردم توش و با یه انگشت دیگم با چوچوله کوچولوش بازی کردم.

انقدر تنگ بود کسش که انگشتمم راحت توش نمیرفت. همینجور که داشتم با انگشت با کسش ور میرفتم ، یه دفه مقدار خیلی کمی آب از ته کسش خیلی آروم ازش سرازیر شد. زود انگشتم رو بیرون کشیدم از کسش و دهنم رو چسبوندم به کسش و با قدرت آبش رو مک زدم. فکر میکردم ارضا شده. اما انگار هنوز مونده بود.
خودش با صدای بریده گفت ، شاهین مامان چوچولم رو مک بزن. سریع چولولش رو گرفتم به دهنم و مثل چی مکش میزدم. بازم انگشت فاکم رو کردم توی کونش. اونم با یه دستش ممش رو محکم گرفته بود و فشارش میداد و با دست دیگش سرم رو گرفته بود و به کسش فشار میداد.
من دیدم سوراخ کونش داره تنگ تنگ میشه و بدنش داره به لرزه میوفته. فهمیدم خانوم خانوما تازه داره ارضا میشه.
اون یه دستش که رو ممش بود رو برداشت و دست آزاد من رو گرفت. انگشتاش رو بین انگشتای من قفل کرد.
دوتا رونش رو به سرم بین پاش فشار داد و چندتا جیغ کوچولو زد و مقداری آب از کسش ریخت توی دهنم.
پاهاش رو از دور سرم آزاد کرد و دستش رو از دستم جدا.
ولی من همچنان داشتم کسش رو مک میزدم که هر چی آبه رو بخورم. خیلی کسش خوشمزه بود.
گفت بسه دیگه مامان جان. دیگه طاقت ندارم. شیره جونم کشیدی از تنم بیرون.
دوتا بوس کسش رو کردم و رفتم رو تنش افتادم. سینه‌هام به ممیاش چسبیده بود و کیرم بین پاش و چسبیده روی کسش قرار گرفت.
با این که یه بار ارضا شده بودم ، اما کیرم یه لحظه هم دست از شقیش برنداشته بود. کس مامان هم همچنان پف داشت.
کلی از هم لب گرفتیم و گردن همدیگه رو بوسیدیم.
بعد گفت خب عزیز مامان ، حالا دوس داری واسه اولین بار ، کس مامانی رو بکنی یا کونش رو ؟
گفتم وای مامان یعنی بهم کونم میدی؟
گفت آره عزیز دلم. اما به نظرم واسه سکس اولمون کسم رو حسابی بکن. بار بعد کونم رو هم تصاحبش کن.
لبش رو بوسیدم و گفتم چشم مامان خوشگل سکسیم. هر جوری که تو راحتی.
گفت مرسی عزیزم که درک میکنی. چون واقعا سخته توی یه سکس ، هم کس بدم هم کون. مخصوصا که از بعد بابات اصلا کیر نرفته توم. فقط با دو نفر لز کردم.
گفتم با کیا مامانی؟
گفت با همون دکتری که سینه و کون و کسم رو عمل کرد و با مژگان.
مژگان هم مربی مهد بود و 28 سالش بود. یه بار توی 19 سالگیش ازدواج کرده بود. اما دو سال بعدش طلاق گرفته بود و با اینکه اختلاف سنیش با مامانم زیاد بود حدودا ، اما خیلی رفیق بودن.
گفتم عجب. با مژگان هم واسم تعریف کن بعد.
گفت حتما. حالا بیا تا این کیر خوشگلت همچنان تیرآهنه یه بار دیگه کسم رو سر حال بیار تا بعد. فقط دوس داری توی چه حالتی بکنیم.
یه نگاه به وان کردم که پر کف بود. گفتم توی وان و توی آب پر از کف سکس کنیم؟
گفت باشه. بغلم کن خودت بخوابونم توی وان.
وان خیلی بزرگ بود.
خدا خیر بده بابام رو وقتی خونه رو می‌ساخت ، وان بزرگی رو گذاشت توی حمام.
بلند شدم و یه دستم رو گذاشتم زیر شونه‌هاش و یه دستمم گذاشتم زیر پاهاش و بغلش کردم. خیلی خیلی سبک بود.

همینجور که ایستاده بودم و بغلم بود ، زیر دوش حمام سرم رو بردم سمت کسش و کلی بوسش کردم. اونم قلقلکش میشد و کلی می‌خندید. بعد خوابوندمش توی وان پر از کف.

کفا رو به ممه هاش و کسش می‌مالید.
منم شیر آب رو بستم. نگاش کردم خیلی ناز داشت کفا رو به خودش می‌مالید.
اونم نگام کرد و گفت چیه؟
گفتم هیچی. خیلی نازی مامان. عاشقتم. پریدم روش. کفا به دیوارا پرتاب شد.
گفت ای پسره دیوونه. چته.
گفتم خودتو بزار جای من. یه دختر خوشگل اینجوری با کف خودش رو بماله چه حالی میشی؟
گفت ای حشری. خیلی حشری هستی. بعد من که دختر نیستم.

گفتم والا چیزی از یه دختر سکسی 20 ساله کم نداری.
خودشو چسبوند بهم و کلی از هم لب گرفتیم.
بعدش گفتم خب حالا پشت بهم میخوابی ؟
میخوام از پشت بزارم توی کست.
بالای وان یه قسمتی داشت که ابری بود و روش رو روکش چرم گرفته بود و حالت بالشت رو داشت. ما سرمون اونجا بود و تنمون داخل آب. انگار روی تخت که پشتت رو تکیه میدی به بالای تخت.
مامان به پهلو و پشت بهم چرخید. دست راستم رو از زیر پهلوش رد کردم و ممی راستش رو گرفتم توی مشتم. دست چپمم گذاستم روی شکمش. خودش پاشو بلند کرد و من کیرم رو آروم کردم توی کسش. خیلی داغ ، لزج و بینهایت تنگ بود. به محض ورود کیرم به دهانه کسش ، یه جیغ کوچولو زد و منم در جوابش ، سینه راستش رو محکم فشار دادم و گفتم جووون. عاشق این جیغاتم عزیزم.
قشنگ کونش رو چسبوند بهم و گفت موتورت رو روشن کن واسه مامانی. لبم رو چسبوندم به گردنش و شروع به تلمبه زدن کردم. خودش دستم که روی شکمش بود رو گرفت و گذاشت بالای کسش و گفت بالای کسم رو بمال. منم با انگشتام آروم بالای کسش رو نوازش میکردم.
گردنش رو دیگه کندم از بوس کردنای آبدار. بوی تنش مستم کرده بود.
همینجور که تلمبه میزدم گفت داره آبم میاد. منم نزدیک بودم تقریبا به ارضا شدن.
ممیش رو محکم فشار میدادم و بالای کسش رو شدید می‌مالیدم.
پاش رو که بلند کرده بود رو انداخت پایین. مسیر کسش تنگ بود ، تنگ‌ترم شد. خودش دستم از روی کسش برداشت و گذاشت روی اون یکی سینش و دستش رو گذاشت روی دستم و فشار داد. منم دوتا ممیش رو فشار دادم تا چندتا جیغ زد و آبش ریخت روی کیرم. دمای کسش بینهایت بالا رفت. کیرم داشت آتیش میگرفت. منم ممیاش رو انقدر فشار دادم که آبم با فشار پاشید توی کسش. انگار نه انگار بار دوم ارضام بود.

آبم که ریخت توی کسش ، یه آه بلند کشید و گفت عزیز مامان ، بزار کیرت توی کسم بمونه. بعد کمرش رو هم به تنم چسبوند و با صدای خماری ، گفت خواب بعد ارضا خیلی می‌چسبه. مخصوصا در کنار پسر خودت. منم دست راستم رو آوردم گذاشتم زیر گردنش و دست چپم هم روی سینه چپش ول کردم. فقط محکم فشارش دادم به خودم و سرمم به سرش چسبونم و از عطر تن و موهای خوشبوش با یه حالت مستی واری ، بیهوش شدیم.
ببخشید زیادی طولانی شد. اگه دوست داشتین و استقبال کردین ، توی کامنتا اعلام کنید تا ادامه سکسمون رو تعریف کنم. چون سکس اولمون تا شبش طول کشید.
     
  
مرد

 
انتقام قسمت سوم
فرداش جمعه بود و می تونستم هرچقدر که میخوام بخوام، حدود ساعت 11 ازخواب بیدار شدم، لباسامو پوشیدم و از اتاقم بیرون اومدم، مامان روی مبل نشسته بود و تلوزیون نگاه می کرد. معلوم بود که حموم رفته چون موهاش هنوز کمی نم داشت و لباساش رو هم عوض کرده بود و یکی از پیرهنهای منو با یه شلوارک سفید تنگ پوشیده بود. شورت قرمزش از زیر شلوارک سفید به راحتی دیده میشد. به سختی می تونستم تو صورتش نگاه کنم. سلام دادم و رفتم دستشویی، بعد رفتم تو اشپزخونه و صبحونه خوردم و بعد هم حوله ام رو برداشتم و رفتم حموم. موقع خوردن نهار هم حرف چندانی زده نشد، نمیدونستم در مورد کاری که کردیم چی باید بگم بنابراین تصمیم گرفتم اصلا چیزی نگم. اون سرسنگینی و خجالت اولیه ظرف یکی دو روز برطرف شد و اوضاع به روال عادی برگشت انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیوفتاده ولی من نمیخواستم اوضاع مثل سابق بشه، میخواستم هر شب تو بغل مامان بخوابم و هر روز اون لبهای شیرینش رو ببوسم. ولی با اینکه اونشب کرده بودمش، هنوز خجالت میکشیدم که چیزی بگم و منتظر یه سیگنال از طرف خود مامان بودم. ولی مامان هیچ کاری نمیکرد و هرشب هم در اتاقشو می بست. روز دوشنبه بود، وقتی از مدرسه برگشتم، مامان تو اشپزخونه داشت نهار رو اماده میکرد، با یه نگاه میشد فهمید که مامان زیر شلوارکش هیچ شورتی نداره، وقتی رفتم تو اتاقم تا لباسامو عوض کنم، دیدم اون شورت قرمز روی بالشمه. بلاخره سیگنالی که منتظرش بودم رو گرفتم. کمی بعد از خوردن نهار، مامان گفت دارم میرم بخوابم. رفت تو اتاقش و درو هم نیمه باز گذاشت. حدود 5 دقیقه صبر کردم و بعد رفتم تو اتاقش. مامان طاقباز خوابیده بود و دستشو رو چشماش انداخته بود. درو بستم ولی مامان واکنشی نشون نداد. رفتم کنار تختش و نشستم رو لبه ی تخت. دیگه وقت تلف نکردم، شروع کردم به باز کردن دکمه های پیرهن. بعد از باز کردن سه تا دکمه معلوم بود که سوتین نداره. دکمه هارو کامل باز کردم و پیرهن رو کنار زدم. پستونای گنده و توپر مامان بیرون افتاد. تو روشنایی روز خیلی بهتر می تونستم ببینمشون. هاله ی نوکش قهوه ای کمرنگ بود و نوکش تقریبا به اندازه ی پاک کن سر مداد. دستام رو روی پستوناش گذاشتم، هر پستونش کامل دستمو پر میکرد. خیلی اروم شروع کردم به نوازش ممه هاش، با حرکت انگشتام، نوک ممه هاشو تحریک میکردم که خیلی زود سفت شدن. بعد روش خم شدم و شروع کردم به لیسیدن و مکیدن نوک پستوناش. همینطور که داشتم پستوناشو میخوردم، دستمو رو شکم نرمش گذاشتم و اروم بردم پایین، به کش شلوارک که رسیدم، انگشتامو رد کردم زیرش . شورت نداشت و وقتی دستمو کمی جلوتر بردم، انگشتام رو لبای کوسش قرار گرفت. موهای زبر و کوتاه کوسش کف دستمو قلقلک می داد. وقتی دستموکامل روی کوسش گذاشتم، مامان پاهاشو بازتر کرد. شروع کردم به مالیدن لبهای کوسش و مکیدن نوک پستوناش. مامان همچنان ساکت بود و صدایی ازش در نمیومد. لبهای کوسش و از هم باز کردم و مشغول مالیدن چوچوله و سوراخ کوسش شدم. وقتی دستمو بیرون کشیدم حسابی خیس شده بود. بلند شدم و لباسامو دراوردم، دوباره کنارش نشستم، دست مامان رو گرفتم و دور کیر حلقه کردم و کمی روی کیرم بالا پایین کردم. بعد انگشتامو از دو طرف انداختم زیر کش شلوارکش، ولی پایین نکشیدم و منتظر موندم، مامان بعد از کمی مکث، بالاخره کونشو کمی بلند کرد، شلوارکشو تا زانو پایین کشیدم، مامان کونشو گذاشت رو تشک و پاهاشو کمی بلند کرد تا کامل درش بیارم. پاهاشو از هم باز کردم، کوس تپل و خوشگلش از خیسی می درخشید. دیگه معطل نکردم، بین پاهاش نشستم، کمی سر کیرمو رو کوسش مالیدم و بعد به ارومی فشارش دادم تو. هنوز باور نمیکردم که کوس مامان انقدر تنگ باشه. با اینکه فقط دو سه ماه از رفتن بابا میگذشت ولی انگار سالها بود که سکس نداشتن. شروع کردم به تلنبه زدن، اروم کیرمو تو کوس تنگ مامان جلو عقب می کردم، روش خوابیدم، شکمم به شکم نرمش و سینه ام به ممه های گنده اش چسبید و لبامو گذاشتم رو لباش. اوایل مامان هیچ حرکتی نمیکرد ولی کمی بعد، با اینکه هنوز دستش رو روی چشماش نگه داشته بود، شروع کرد به لب دادن. زبونمو تو دهنش بردم و به زبونش مالیدم، مامان زبونمو مکید و بعد زبونشو اورد تو دهنم. کمی تو اون حالت اروم تلنبه زدم، بعد خودمو بالا کشیدم و دستامو کنارش ستون کردم و سرعتمو بالا بردم. با هر تلنبه شکم مامان مثل ژله میلرزید و پستوناش بالا پایین می پرید. بعد از کمی تلنبه زدن، کیرمو بیرون کشیدم، پاهای مامان رو گرفتم و فیتیله پیچش کردم، مامان چرخید و رو شکم خوابید. کونش واقعا دیوونه کننده بود، طاقچه ای و تپل، سفید و لطیف، انقدر سفید که وقتی یه ضربه ی اروم با کف دست بهش زدم، جای دستم رو کونش موند. پاهاش رو از هم باز کردم و بینشون نشستم، مامان یه قوس به کمرش داد و کونش کمی بالاتر اومد. کیرمو تو کوسش فرو کردم، به کونش چنگ زدم و قسمتی از گوشتش رو تو دستام نگه داشتم و شروع کردم به تلنبه زدن. گهگاهی ناله های خیلی یواش از گلوی مامان شنیده میشد. اب کوس مامان اانقدر زیاد بود که تا خایه هام اومده بود و از اونجا رو تشک می چکید. بعد از چند دقیقه تلنبه زدن، یه فکری به ذهنم رسید. بدون اینکه کیرمو بیرون بیارم، دستامو انداختم زیر شکم مامان و شروع کردم به کشیدن، مامان فهمید میخوام چیکار کنم و با مکث و دودلی بالا اومد، مامان به حالت 4 دست و پا نشست، منتها ارنج هاشو رو تشک گذاشت و با دوتا دست صورتشو پوشوند. کونشو گرفتم و به تلنبه زدن ادامه دادم. دیگه نمیتونست وانمود کنه که خوابه، واسه همین با خیال راحت شروع کرد به ناله کردن. دستاش مانع میشد که ناله هاش بلند بشه ولی با این حال به خوبی شنیده میشد. خم شدم و از زیر شکمش دستمو به کوسش رسوندم و شروع کردم به مالیدن چوچوله اش. ناله های مامان بلندتر هم شد. بعد از چندتا تلنبه ی محکم مامان ارضا شد، بدنش سفت شد و شروع کرد به لرزیدن. وقتی کمی اروم شد، به تلنبه زدن ادامه دادم و کمی بعد کیرمو کشیدم بیرون و ابمو رو کون مامان ریختم. مامان رو شکم دراز کشید، منم کنارش خوابیدم. صورت مامان به اونیکی سمت بود. کمی نوازشش کردم، بعد سرشو بوسیدم و بلند شدم، لباسامو برداشتم و رفتم تو اتاقم، دو سه دقیقه بعد صدای باز و بسته شدن در حموم رو شنیدم. شب موقع شام خوردن هم دوباره اون جو سنگین بهمون حاکم بود و زمان زیادی رو نمی تونستیم تو چشمای هم نگاه کنیم. دو روز بعد، کنار هم روی کاناپه نشسته بودیم و تلوزیون تماشا میکردیم. مامان یه دامن سیاه تا بالای زانو و یه تاپ بدون استین سبز تنش بود و سوتین هم نداشت. اینبار نوبت من بود که یه حرکتی بکنم، واسه همین کم کم بهش نزدیک شدم، بعد دستمو رو زانوی لختش گذاشتم، کمی دستمو ثابت نگه داشتم و بعد شروع کردم به حرکت دادن دستم. به لبه ی دامنش که رسیدم دوباره برگشتم پایین، وقتی دوباره رسیدم به دامنش ، دستمو بالاتر بردم و دامنش هم همراه دستم بالاتر اومد، همینطور دستمو بالا و پایین میبردم وهربار دامنش رو کمی بالاتر میکشیدم. مامان به تلوزیون زل زده بود و مطلقا به من نگاه نمی کرد. دستمو بردم بین رونهاش و پوست لطیف و گوشت نرم رونشو میمالیدم. بین پاهاش تا جایی بالا رفتم که بلاخره کنار دستم به کوس پوشیده با شورتش خورد. تو همین لحظه مامان بلند شد و به ناچار دستمو کشیدم. مامان رفت تو اتاقش، با خودم گفتم گند زدی، چرا صبر نکردی خودش سیگنال بده بیشعور؟ تو همین فکرا بودم که مامان با یه پتو تو دستش برگشت. گفت هوا سرد شده، من که سردم شد، گفتم اره سرده. مامان پتو رو باز کرد و با فاصله ی کم کنارم نشست و پتو رو کشیدیم رو خودمون. کمی صبر کردم و دوباره دستمو روی رونش گذاشتم. کمی قسمت داخلی رونش رو مالیدم و وقتی دوباره دستم به کوسش خورد، دیدم شورتش رو هم دراورده. با نوک انگشتام شروع کردم به مالیدن لبای کوسش. کمی بعد مامان پاهاشو باز تر کرد و پای چپشو که به پای راست من چسبیده بود رو بلند کرد و انداخت بین پاهام. هردو به تلوزیون خیره شده بودیم، جوری که انگار هیچ خبری نیست. مامان کمی بعد، مامان دست چپش رو گذاشت رو شکمم و اروم بردش سمت کیرم، اول از روی شلوارک گرفتش و کمی فشارش داد، بعد دستشو برد توی شوررتم و کیر لختمو تو دستش گرفت. چوچوله ی مامان رو پیدا کردم و مشغول مالیدنش شدم، تو همین حال بودیم که گوشی مامان زنگ زد. مهتاب بود، مامان جواب داد و شروع کرد به حرف زدن با مهتاب، ولی همچنان به مالیدن کیرم ادامه داد. کف دستمو رو چوچوله اش فشار دادم و انگشت اشاره و وسطم رو فرو کردم، کوسش حسابی خیس شده بود. کف دستمو رو چوچوله اش فشار میدادم و انگشتامو توی کوسش جلو عقب میکردم. کمی بعد، مامان به مهتاب گفت یه لحظه گوشی رو نگهدار. بعد به من گفت عزیزم بذار من دراز بکشم. دستشو از تو شورتم بیرون کشید، به پهلو خوابید و سرشو رو دسته ی مبل راحتی گذاشت، پاهاشو هم به جلو خم کرد و گذاشت رو میز. پتو هم همچنان رومون بود. کون گنده اش کنارم بود. مامان دوباره شروع کرد به حرف زدن با مهتاب و منم شروع کردم به مالیدن کوس و کونش. کمی دستمو رو کون گنده و نرمش گردوندم ، انگشت اشاره ام رو توی کوسش فرو کردم و کمی چرخوندم تا حسابی خیس شد، بعد کشیدمش بیرون و گذاشتمش رو سوراخ کونش و انگشت شستمو فرو کردم تو کوسش. نوک انگشت اشاره امو کمی روی سوراخ کونش مالیدم، بعد به ارومی شروع کردم به فشار دادن. انگشتم ذره ذره وارد کون تنگ مامان میشد. به چهره اش نگاه کردم، چشمای مامان گشاد شده بود و دهنش کمی باز مونده بود. وقتی انگشتم تا ته رفت تو کونش، چند لحظه ثابت نگهش داشتم. مامان دوباره به حرف افتاد. چند لحظه بعد شروع کردم به انگشت کردن همزمان کوس و کونش. مامان خیلی خوب خودشو کنترل میکرد که ناله نکنه. کمی بعد مامان فقط با تکون دادن لبهاش و اشاره گفت پتو رو پهن کن رو زمین، یه بالش هم بیار. پتو رو از رومون برداشتم، کوس و کون سفید مامان بیرون افتاده بود. پتو رو پهن کردم وسط پذیرایی و رفتم که بالش بیارم، وقتی برگشتم، مامان رو پتو نشسته بود و منتظر من بود. بالش رو گذاشتم رو پتو. مامان با یه دست شروع کرد به بالا کشیدن تاپش، کنارش نشستم و تاپش رو تا زیر گلوش کشیدم بالا و پستونای سفید و درشتش افتاد بیرون. مامان به پشت دراز کشید، هنوز گوشی تو دستش بود و داشت صحبت میکرد، پاهاشو باز کرد و با دست دیگه اش، دامنش رو کشید روی شکمش و پاهاشو تا جایی که میشد باز کرد. بین پاهاش نشستم و خم شدم روش و شروع کردم به خوردن پستوناش، مامان با دست ازادش موهامو نوازش میکرد. وقتی هردوتا پستونشو حسابی خوردم و بلند شدم، مامان هم از مهتاب خداحافظی کرد و گوشی رو گذاشت کنارش، تو چشمای هم نگاه کردیم و فقط یه لبخند بینمون رد و بدل شد. این اولین بار که میخواستیم چشم تو چشم و اشکارا باهم سکس کنیم. کیرمو با دست گرفتم و کمی بین لبای کوسش بالا پایینش کردم، بعد سر کیرمو گذاشتم دم کوسش و اروم فشارش دادم تو. روش خم شدم و دستامو کنار بدنش ستون کردم. مامان هم دستاشو انداخت دور گردنم. تو چشمهای هم خیره شدیم و به ارومی شروع کردم به تلنبه زدن. تو چشمهای مامان عشق و شهوت موج میزد. هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد، نیازی هم به حرف زدن نبود. همون نگاه، هزارتا دوستت دارم و هزارتا عزیزم منو بکن تو دل خودش داشت. کیرمو تو کوس تنگش عقب و جلو میکردم. بیشتر خم شدم و لبامون به هم چسبید، لبها و زبمونمون به هم گره خورده بودن. کمی بعد خودمو بالا کشیدم و سرعت تلنبه زدنمو بیشتر کردم. دیگه دلیلی واسه پنهان کردن ناله هاش نبود. واسه همین مامان ناله های شهوت انگیزی میکرد. بدنهای خیس از عرقمون به هم میخوردن و صداش تو خونه می پیچید. کمی بعد کیرمو بیرون کشیدم و ازش خواستم چار دست و پا بشینه. مامان برگشت و به حالت داگی نشست، کیرمو توی کوسش هدایت کردم، پهلوهاشو گرفتم وشروع کردم به تلنبه زدن. کون سفیدش با برخورد شکمم مثل ژله میلرزید، ناله هاش مثل یه اهنگ گوشمو نوازش میکرد. سرعتمو بیشتر کرده بودم، مامان دستشو برد بین پاهاش و شروع کرد به مالیدن چوچوله اش. خیلی زود ناله هاش بلند تر شد و شروع کرد به لرزیدن، صورتشو به بالشت فشار داد و با یه ناله ی بلند و لرزش شدید ارضا شد، کیرمو از کوسش بیرون کشیدم. اب کوسش تا تخمهام اومده بود و از اونجا روی پتو می چکید. مامان به ارومی رو شکم خوابید. هنوز داشت نفس نفس میزد، پاهاشو به هم چسبوندم و روش نشستم، با دو دست شروع کردم به چنگ زدن کونش، یه فکری تو ذهنم بود که نمی دونستم مامان چه واکنشی بهش نشون خواهد داد. لای کونشو با دوتا دست باز کردم، صورتمو نزدیک کردم و یه تف انداختم رو سوراخ قهوه ای و تنگ کونش. سر کیرمو روی سوراخش گذاشتم و گفتم مامان اجازه میدی؟ مامان کمی مکث کرد، بعد گفت فقط یواش، گفتم چشم، اگه دردت اومد بگو ادامه ندم. گفت باشه. گفتم لاشو باز می کنی؟ مامان با دوتا دست لای کونشو واسم باز کرد. با اینکه کیرم هنوز از اب کوسش خیس بود ولی محض احتیاط یه تف هم به کیرم مالیدم و خیلی اروم شروع کردم به فشار دادن. سوراخ کونش مقاومت زیادی داشت و به این اسونی وا نداد، بعد از کلی تلاش، بالاخره سوراخ کونش تو یه لحظه باز شد و سر کیرم رفت تو. مامان یه اخ بلند گفت. گفتم ببخشید، میخوای دربیارم؟ در حالی که درد توی صداش موج میزد گفت نه، همونجا نگه دار، تکونش نده. مامان دستاشو ول کرد و کنار بدنش مشتشون کرد. سر کیرمو توی کونش نگه داشتم تا عادت کنه و دردش ساکت بشه. کمی بعد مامان گفت یواش فشار بده، شروع کردم به فشار دادن و میلیمتر به میلیمتر کیرمو توی کونش فشار دادم. وقتی شکمم به کپلهاش چسبید، دو سوم کیرم توی کونش بود و یک سوم دیگه، لای کونش مونده بود. کمی هم اونجا نگه داشتم، مامان گفت یواش بکن. دیواره های کونش سفت به کیرم چسبیده بود، حدود سه یا چهار سانت از کیرمو عقب کشیدم و دوباره فشارش دادم تو، همون سه چهار سانت رو چند دقیقه تو کون مامان عقب جلو کردم تا اینکه ابم اومد و همه رو توش خالی کردم. وقتی میخواستم کیرمو بیرون بکشم مامان گفت صبر کن بخوابه بعد. کمی صبر کردم و وقتی کیرم کامل خوابید، بیرون کشیدم، وقتی سر کیرم بیرون اومد مامان یه آخ دیگه گفت. گفتم ببخشید. کنارش دراز کشیدم و چند دقیقه پشتشو نوازش کردم. مامان صورتشو برگردوند سمتم و گفت میرم حموم، واسه شام پیتزا سفارش بده. این جمله واسه ما معنا دار بود. پیتزا همیشه شام جشن بود، تولد ها، موفقیت ها، این یعنی مامان خوشحال بود و میخواست جشن بگیره. کمی خودشو بلند کرد، لبامو بوسید، بعد بلند شد و ایستاد، لباسهاشو کامل دراورد و لخت راه افتاد سمت حموم. پیتزا رو سفارش دادم و با شوخی و خنده خوردیم، بدون اینکه حرفی در مورد سکس بزنیم
     
  
مرد

 
سکس ماورایی با مامان ۲ : منشور سکس با مامان

اول از همه خدمت عزیزان بگم من داستان سرا نیستم و داستان هم ننوشتم. من فقط بخشی از سه سال اخیر زندگیم رو با کمک مامانم می‌نویسم و برامم مهم نیست باور کنید یا نه.
فوقش دوست ندارید نخونید. من که جای کسایی که خیلی ادعای نویسنده بودنشون میشه رو نگرفتم.
بعد از این قسمت هم ، فکر کنم چهار قسمت دیگه بشه از سکس‌هام با مامانم تا به امروز رو بگم. اگه یک نفر هم راضی بود که حله. واسه همون یه نفر می‌نویسم. اما اگه کسی نخواست خب دیگه ادامش رو نمیدم.

و در ضمن اگه می‌ترسید خودتون امتحان کنید و انگشت توی کیرتون کنید(چون واقعا ممکمه بلد نباشید و آسیب جدی وارد بشه) خواستید تا لینکای ویدیوهاش رو براتون بفرستم.
**********************************************************
چشمامو باز کردم و دیدم مامان هنوز توی بغل من ، در حالی که کیرم توی کسشه و دوتا سینه‌هاش توی مشتمه خوابه.
کس مامان از بس تنگ بود ، نزاشته بود کیرم بخوابه و همچنان توی کسش شق بود. حرارت کسش یه ذره هم کم نشده بود. انگار کوره آتیش بود و محکم دور کیرم رو گرفته بود.
کیرم از بس شق مونده بود ، یه درد نسبتا زیادی رو توی کیرم و به خصوص تخمام حس میکردم.
خیلی آروم که مامان از خواب بیدار نشه ، کیرم رو از کسش کشیدم بیرون.
اما به محض بیرون کشیدن ، توی بغلم که بود تکون خورد و یه آه کوچولو کشید.
دستاشو گذاشت رو دستام که روی ممیاش بود ، گفت شایان جان بیدار شدی مامان قربونت بشه ؟
گفتم ببخشید مامانی‌. نمی‌خواستم بیدارت کنم. کیرم از بس توی کست شق مونده ، درد گرفته.
گفت وای خدا مرگم بده. زودتر می‌کشیدیش بیرون.
گفتم خدا نکنه. این چه حرفیه عزیزم. آخه خواب بودم. همین الآن بیدار شدم از دردش.
گفت خب الآن آبت بیارم که شقیش بخوابه ؟
گفتم نه نمیخواد. الآن که اومد بیرون ، دیگه دورش رو چیزی نگرفته و خوب میشه.
مامان گفت خب بیا زودتر بریم زیر دوش. روش آب سرد بگیر تا بخوابه کیرت. فکر کنم حدودا 6 ساعته توی حمامیم.
از وان اومدم بیرون نگاه کیرم کردم ، قرمز مثل لبو شده بود و به شدت هم شق بود.
مامان نگاش کرد و گفت وای قربونش بشم من. چقدر شق کرده. شایان ، این تا آبش نیاد محاله بخوابه. بعدم هی بدن لختم رو می‌بینی بدتر میشه.

گفتم آره مامانی. اصلا در حضورت نمیشه شق نباشه. واقعا از محالاته.
مامان گفت عاشق همین هیز گریت واسه مامانتم که از 13سالگی داریش.
یکم فکر کرد و گفت بیا من میشینم لبه وان و لای پستونامو کف مالی میکنم. درسته پستونام کوچیکه ولی بِهَم تا جایی که میشه فشارش میدم تا کیرت قشنگ لای پستونام بره. بیا لاپستونی آبت رو بیارم عشق مامان.
گفتم مامان جون میشه یه خواهشی ازت کنم ؟
گفت جانم. بگو عزیزم.
گفتم نگو پستون. گفتن ممی بیشتر حال میده.
گفت درکت میکنم. باباتم با اون سنش ولی میگفت ممی. گاهی مثل بچه‌ها لج سینه‌هامو میرفت و تا مکشون نمیزد آروم نمیشد. تو هم بالاخره پسر همون پدری. ای به چشم ممی دوست من.
بعد دستم رو گرفت برد نزدیک خودش و گفت بیا خودت با این کف توی وان ، ممیام رو تا جایی که میشه کف مالی کن.
بدنامون کفی بود ، ولی خب کف بیشتر ، حال بهتر.
همه جای ممیاش رو از کف پر کردم. پوست بدنش خودش لیز بود. دیگه اصلا یه چیز توپی شد.
دوتا سینش رو بهم چسبوند و من کیرم رو گذاشتم بینشون.
خم شدم و لبم رو چسبوندم به لبش و در هنگام لبش رو بوسیدن ، کیرم رو بین سینه‌هاش عقب و جلو میکردم. اما راحت نمیشد. چون هر چیم که سینه‌هاش رو به هم فشار میداد ، چون کوچیک بود ، کیرم از بینشون می‌پرید بیرون.
کمی لبم رو از لبای داغش جدا کردم. ولی همچنان صورتم نزدیک به صورتش بود. با صدای آرومی گفتمش ، مامانی ، میشه کونت رو بکنم ؟
یه بوس کوچولو زد به لبم و گفت کلک ، نکنه از فکر کونمه که جناب کیرت یه لحظه هم نمیخوابه ؟
خندیدم و یه بوسی زدم به لبش.
گفت باشه عزیزم. چه حالتی دوس داری کون مامانت رو بکنی ؟
کمرم رو صاف کردم و ازش جدا شدم. دستام بردم زیر بغلش و بلندش کردم و به خودم چسبوندمش و با هم رفتیم زیر دوش.
بدنامون رو شستیم تا کفا کامل پاک بشه.
بعد همینجور که آب دوش باز بود ، گفتم میشه داگ استایل کف حمام بشینی ؟
نشست و منم پشتش نشستم.
کپلای کون گرد و سفت و کوچیکش رو از هم باز کردم. سوراخ کونش هم صورتی بود. کس پف کردش هم از لای پاش زده بود بیرون.
سرم رو بردم جلو و زبونم رو چسبوندم به کونش. سوراخش رو مک میزدم و با دست راستم چوچول کسش رو می‌مالیدم. آهش رفته بود بالا.
کمی که گذشت ، گفت شایان مامان ، زانوم کف حمون درد گرفت. اشکال نداره روی شکم بخوابم ؟
گفتم آخ ببخشید مامان جون. نه بخواب.
خوابید و یه پاش رو جمع کرد تا لای کونش باز بشه. باز دوباره سرم رو کردم توی کونش و سوراخش رو لیس زدم. یکمم کسش رو هم لیس زدم.

اومدم پشتش بخوابم و بغلش کنم و کیرم رو بزارم توی کونش که یه دفه پیش خودم گفتم نکنه از کون بکنمش ، کونش گنده بشه و از این فرم سکسی در بیاد و مثل طاقچه بزنه بیرون. مثل گوریل.
بهش این موضوع رو گفتم.
گفت نه عزیزم. من کونم رو که عمل کردم ، استخون لگنم رو تراشیدم و جای بخیش رو چند بار لیزر کردم که معلوم نباشه. مگه بعضی از پورن استارا رو ندیدی کون میدن اما کونشون گنده نیست. حالا الکسیس و اینا نکردن چون خب اونا باید افرادی که کون گنده رو دوس دارن سیراب کنن. ولی تو سعی کن آبت رو نریزی توی کونم. چون ریختن منی توی روده ، باعث ایجاد قارچ مقعدی میشه و حتی میگن باعث ابتلا به هموروئید میشه. وقتی داشت میومد بریز توی کسم. البته اینم بگم کون دادن زیادی خوب نیست. ماهیچه های کون رو گشاد میکنه. ماهی یه بار اشکالی نداره. اما زیادیش واسه روده اصلا خوب نیست. من با مژگان (گفتم دوستش که مربی مهده) هم که لز میکنم فقط ماهی یک بار میزارم انگشت کنه توی کونم. دیلدو هم اصلا نمیزارم بکنه توی کونم. ولی اون خیلی کون دادن رو دوس داره. همیشه باید به حساب کونش کلی برسم.
گفتم مامان جون. قول میدم همین امروز که روز اول رابطمونه کونت رو بکنم. دیگه قول میدم که نکنم.
گفت نه عزیزم. گفتم که ماهی یه بار خبری نیست.

بعد خودش به پهلو خوابید منم رفتم چسبیدم از پشت بهش.
یه دستم رو از زیر پهلوش رد کردم و یکی از سینه‌هاشو گرفتم و دست دیگمم بردم گذاشتم روی کسش و با انگشتم چوچولش رو گرفتم و می‌مالیدم.
سر کیرم رو آروم چسبوندم به سوراخ کونش. یکم فشار دادم و سر کیرم رفت توش.
کونش خیلی گرم و بیش از حد تنگ بود.
خیلی آروم فشار دادم و تا نصف کیرم رفت تو.
اما هر چی دیگه فشار دادم ، یه میلی هم جلو نمیرفت. حس میکردم که کلا ظرفیت کونش همین قدره.
خیلی تنگ بود.
آه و اوفش خونه رو برداشته بود. اون یه سینه دیگش که آزاد بود رو خودش دو دستی گرفته بودش و انقدر فشارش میداد که حس میکردم داره کنده میشه.
همین جور که چوچولش رو می‌مالیدم ، خیلی آروم توی کونش تلمبه میزدم.
کمی گذشت ، مامان با صدای شکسته گفت عشقم ، درش بیار.
در آوردم.
گفت طاقت ندارم. کیرت خیلی کلفته عزیز مامان.
در آوردم و گفتم ببخشید. اصلا به هیچ وجه نمیخوام درد بکشی عزیزم. تا همینجا هم به آرزوم رسیدم. بسه. میزارم توی کست.
گفت نه فدات شم. کون دادن اولش درد داره. ولی بعدش فقط لذته. من از بعد بابات کیر توی کس و کونم نرفته. فقط انگشت و زبون بوده. عملم که کردم تنگ شدن سوراخام. یکم میگذره تا عادت کنم.
یکم از کف توی وان رو بمال به کیرت‌. یکمم کف با انگشتت بکن توی کونم. شیر آبم ببند تا کفا پاک نشه.
گفتم مطمئنی میخوای ادامه بدیم ؟
گفت آره عزیزم. حالا لیز میشه قشنگ باهم حال میکنیم.
کیرم رو پر از کف کردم.
کلی هم با انگشت کف کردم توی کون مامان.
دوباره به همون حالت قبل خوابیدم و کردم توی کونش. این بار راحت تر رفت. ولی بازم تا نصفه کیرم جلوتر نرفت.
همینجور تلمبه میزدم و مامان دیگه جیغای بنفش میکشید.
کسش کلی آب داده بود. دستم که روی کسش بود و خیس از آب لزج کسش شده بود رو برداشتم و لیس زدم. واقعا خیلی طعم شیرین و بوی خوبی داشت آب کس مامان.
دوباره چوچولش رو گرفتم و مالیدم.
کمی بعد دیدم سوراخ کونش مثل اولش تنگ تنگ شد. تنش توی بغلم داشت می‌لرزید. فهمیدم داره ارضا میشه.
کونش انقدر تنگ شد که دیگه تلمبه زدن محال شد.
کیرم رو ثابت توی کونش نگه داشتم. دمای کونش انقدر بالا رفته بود که کیرم رو داشت ذوب میکرد توی کونش. فقط دعا میکردم که این داغی بیش از حد کونش ، ارضام نکنه و آبم توی کونش نیاد. لعنتی نمیشد هم درش بیارم انقدر تنگ شده بود.
فقط چوچولش رو محکم می‌مالیدم و ممیش که توی دستم بود رو محکم فشار میدادم. خودشم اون ممه دیگش رو از جاش داشت میکند.
کلی جیغ زد و دستم رو خیس خیس کرد.
دوباره دستم رو کردم توی دهنم و حسابی لیس زدم آبش رو.
سوراخ کونش گشاد شد.
کیرم رو کشیدم بیرون و گذاشتمش لای پاش چسبیده به کسش که خیس و لزج شده بود. حتی بیرون و لبه‌های کسشم داغ داغ بود.
رونش رو چسبوند بهم و منم دوتا ممیش رو محکم گرفتم. یکی دو بار جلو عقب کردم و آبم بین پاش خالی شد. کسشم خیس کردم با آبم. البته چون دوبار ارضا شده بودم ، آبم کمتر اومد. خیلی هم کمتر. اما به حدی بود که بشه بهش گفت آب.
ارضا که شدم ، ممیاش رو ول کردم.
یه آهی از سر راحت شدنش کشید و گفت ، عزیز مامان چرا نکردیش توی کسم ؟
گفتم آخه همین الآن ارضا شدی. گفتم شاید اذیت بشی.
گفت قربونت بشم که انقدر به فکر مامانتی.
گفتم تو عشق منی عزیزم. مامانی که معشوقه پسرشه. خیلی بالاتر از یه مامان معمولی.
کونش رو بیشتر چسبوند بهم و انگشت دستم رو برداشت و کرد توی دهنش و مکش میزد و قربون صدقم میرفت‌. کمی بعد انگشتم رو درآورد و گفت ، عشق مامان ، زود یه حمومی کنیم و بریم بیرون ؟
شد 7 ساعته فک کنم که توی حمومیم.
گفتم آره حتما مامانی.
دیگه از بس هر دوتایی ارضا شده بودیم ، انگار هر چی حس شهوت در ما بود ، نابود شده بود.
من بدن مامان رو لیف و صابون زدم و اونم بدن من رو.
من موهای مامان رو شامپو زدم و اونم موهای من رو.
اما نه من حس شهوت انگیزی از دیدن و لمس بدن خوشگلش داشتم و نه اون.
گهگاهی در هنگام شستن همدیگرو می‌بوسیدیم. مخصوصا من وقتی کسش رو می‌شستم ، چندبار بوسش کردم. اونم چندبار سر کیرم رو بوس کرد. اما کیر من دیگه نای بیدار شدن رو نداشت. اونم کسش انگار پف کردن و ترشح کردنش ناشی از شهوت ، واسش محال شده بود.
وقتی اومدیم بیرون ، ساعت 4 بعد از ظهر بود. باورمون نمیشد انقدر توی حمام بودیم.
گفت شایان ، فقط یه شورت چسبون بپوش.
منم گفتم اگه ممکنه ، فقط یه شرت و یه سوتین بپوش مامان.
خندید و گفت چشم.
من یه شورت مشکی اسلیپ چسبون پوشیدم. مامانم یه شورت قرمز پررنگ که بغلای رونش بندی بود رو پوشید و یه سوتین ستش که پش کمرش بندی بود.
مامان شب قبلش غذا واسه امروز درست کرده بود و توی یخچال گذاشته بود.
اما گفت که امروز مثل روز جشن ماست. پس زنگ زد بیرون بر و دو پرس چلو کباب سلطانی ، با کلی مخلفات رو سفارش داد.
غذا رو آوردن و من سریع یه پیرهن و شلوار پوشیدم و رفتم دم در گرفتمش و بعد که اومدم ، پیرهن و شلوار رو درآوردم.
سر میز غذا ، مامان به جای اینکه بشینه روی یه صندلی دیگه جز صندلی من ، گفت اجازه هست بشینم روی پای پسرم ؟
گفتم بفرما بشین عشق من. البته حالا که داری میشینی ، جوری بشین کیرم بره لای کونت مامان جون.
خندید و گفت ای پسر هیز. بسه دیگه. باز شق میکنیا. کافیه امروز.
گفتم مامان جون. اذیت نکن دیگه. روز اول رابطمونه ها.
گفت باشه. به قولی یه شب هزار شب نمیشه نشست.
گفت با هم از توی یه پرس بخوریم و وقتی تموم شد بریم سر پرس بعدیش. موافقی ؟
گفتم معلومه که آره. شما هم موافقی من غذا رو با قاشق و چنگال خودم بکنم دهنت مامانی؟ یعنی فقط یه قاشق و چنگال و لیوان آب.
گفت معلومه که آره عزیز دلم.
خلاصه غذا رو به همین شکل خوردیم. یعنی یه لقمه خودم میخوردم و یه لقمه دهن مامان میکردم. من سر غدا گهگاهی کمر لختش رو مالش میدادم که بعد تایمی کوتاه ، کیرم لای کونش شروع کرد به شق شدن.
مامان فهمید و گفت از دست تو. عجب کمر و انرژی داری پسر. بازم که تیزش کردی. دیگه به خدا واسه امروز بسه مامان جان. فرار که نمیکنم. بیشتر سه بار ارضا شدن توی یه روز ، ضعیفت میکنه.
باشه واسه فردا.
بعد دستش رو گذاشت از روی شرت روی کیرم و خطاب به کیرم گفت ، بخواب آقایی. واسه فردا واسه زیر دلم سیخ شو. یعنی اگه نشدی می‌کشمت.
ولی من تا ته غذا دست از نوازش کمر لطیفش بر نداشتم و کیرم همچنان سیخ لای کون مامان بود. اونم گهگاهی کونش رو روی کیرم چرخش میداد. کیرم از لای کونش رسیده بود به کسش.
اما مامان دیگه چیزی نگفت و فقط منتظر می‌موند تا یه لقمه من بخورم و یه لقمه بکنم دهنش.
بعد غذا ، مامان گفت میای بریم بخوابیم ؟ بعد سه بار ارضا و یه غذای سکسی باهم ، یه خواب سکسی می‌چسبه. موافقی؟
گفتم بریم بخوابیم مامان.
داشتم مثل اوسکلا میرفتم توی اتاق خودم که گفت ، به به.
اینجوری واسه خواب عشقت رو تنها میزاری؟
گفتم یعنی میشه پیشت بخوابم؟
گفت مگه عشق هم نشدیم ؟
سریع پریدم بغلش کردم و لبش رو بوسیدم و در هنگام بوسه ، یه اسپنک آروم از روی شرتش زدم در کونش و گوشت لپای کونش رو گرفتم توی دستم و فشار دادم. اونم لب میداد بهم و کونم رو نوازش میکرد از روی شرت.
گفت البته توی خواب نزاری توما. واسه امروز دیگه کافیه.
گفتم چشم مامان خوشگلم. سخته جلوی خودم رو بگیرم ولی قول میدم.
مامان توی اتاقش هنوز تختی که با بابام روش می‌خوابید رو داشت.
گفتم مامان میشه یه خواهشی کنم ؟
گفت اگه مگه مربوط به کردنم توی امروز نباشه ، هر چی باشه قبول.
گفتم ، نه مرده و قولش.دیگه سکس بسه. اما میشه سوتینت رو دراری تا ممیات رو بگیرم دهنم و بخوابم توی بغلت؟
خندید گفت خدابیامرز باباتم همین عادت رو داشت.
بله که میشه پسر گلم. بیا خودت درش بیار.
چرخید و کمرش رو کرد بهم.
گره بند سوتینش رو باز کردم و سوتین رو انداختم پایین تخت. یه بوس کوچولو از کمرش کردم و بغلش کردم و آروم خوابوندمش روی تخت و افتادم روش و شیرجه زدم به لبش. کلی ازش لب گرفتم و اونم منو هی به خودش فشار میداد. بعد چند دقیقه رفتم پایین و به پهلو خوابیدم. اونم به پهلو توی بغلم کشوندمش و سرم رو چسبوندم به ممش و اروم شروع کردم به مک زدن ممش. اون ممی دیگشم با دست آزادم می‌مالیدم.
مامانم دستش رو از زیر سرم رد کرد و سرم رو به سینش فشار میداد و نوازش میکرد. پاش رو هم بین پاهام آورد و کسش رو از روی شرت به رونم فشار میداد و می‌مالید. داغی کسش رو روی رونم حس میکردم.
با صدای پر از عشوه گفت ، میخوای از این به بعد کلا لخت توی خونه باشیم؟
ممیش رو ول کردم و گفتم نه مامان جون. اینجوری اون حس شهوتش رو بعد مدتی از دست میده. اما تو همش لباسای باز و چسبون بپوش. شلوارکای کوتاه یا شرتکای کوتاه بپوش که رون و ساق پای خشگلت دیده بشه. کلا رونات همیشه پیدا باشه و همیشه هم تاپ بپوش.
گفت نه بابا. کی میره این همه راه رو. خیلی سلیقه سکسی داریا. باشه پس تو هم همش لباسای اندامی بپوش تا عضلت همش توی چشم باشه.
گفتم چشم مامان جون.
گفت پس این از قرار اولمون.
واسه قرار دوم ، میخوای دیگه بهم نگی مامان و اسمم رو صدا بزنی ؟
گفتم اگه میشه نه. گفتن مامان خوشگل تره. حتی توی سکس و مخصوصا وقتی دارم ارضا میشم ، بگم مامان یه حس عجیبی داره برام.
گفت آره فک کنم فهمیدم چی میگی. خب اصلا تو قرار ها رو وضع کن. تو فانتیزیات بیشتره.
گفتم من که یکیش رو گفتم توی حموم. که هر وقت جیشمون گرفت توی حموم روی هم جیش کنیم.
گفت وای آره. خیلی بهم حال داد. آره پس این قرار دوم.
بعد گفت واسه سومیش چی ؟
کمی فکر کردم و گفتم میشه همیشه موقع خواب ، ممیات لخت باشه ؟
گفت کاملا درکت میکنم. تو هم پسر باباتی. فقط خدا رو شکر که سینه‌هامو عمل کردم. وگرنه الآن فکر کنم میرسید به سایز 200. عین بشکه میشد.
خندیدم و گفتم پس دیگه تصویب شد آره ؟
گفت آره عشقم. چهارمی هم که گفتی همیشه بگم ممی و پستون نگم.
گفتم آره. ممی حالش بیشتره. مخصوصا واسه این کوچولوهای سفت و خوشمزه.
گفت پس اینم چهارمی.
بعد گفت خودم این به ذهنم رسید که فکر کنم عالیه.
گفتم چی؟
گفت هر وقت هر کدوم نیاز داشتیم ، اون طرف یه حالی به طرف مقابل بده. حالا حسش رو نداشت سکس کامل نباشه. اما یه جوری باشه که شهوت طرف مقابل کمی خالی بشه. فقط اگه من پریود بودم ، کس کردن فقط تعطیل. جاهای دیگه ولی آزاد.
گفتم عالیه مامان جون. اینم پنجمی.
گفت ششمی چی بزاریم ؟
گفتم دیگه بهم صبح بخیر و شب بخیر و سلام و خدافظی نگیم. جاش همدیگرو ببوسیم.
گفت اینم عالیه. جاش یه بوسه روی لب هم بزنیم. اینم از ششمی. هفتمی چی باشه ؟
گفتم جای ماهی یه بار ، فقط سالی دوبار کونت رو بکنم. چون اصلا دوس ندارم کونت پهن و بزرگ بشه. میخوام کونت و ممه‌هات همیشه سفت و کوچولو باشن. همیشه مثل یه دختر مانکنی سکسی و هات باشی.
گفت آخه تو و همه مردا کون کردن رو دوس دارید. مگه نه ؟
گفتم من کون گرد و برجسته و کوچولو رو دوست بیشتر دارم.
گفت آخه....
گفتم دیگه قبول کن. به خاطر هم من هم بدن سکسی خوشگلت.
گفت چشم. پس اینم هفتمی. هشتم چی ؟
گفتم دیگه چیزی به ذهنم فعلا نمیرسه. اگه رسید بعد وضع میکنیم.
گفت باشه عشق مامان. پس اینم از منشور سکسی شایان و مامانش.
خندیدیم و من باز ممش رو به دهن گرفتم. مامان آروم آروم خوابش برد و منم همینجور که ممش رو میخوردم ، توی آغوش گرم مامان ، خوابم برد.
در صورت تمایلتون ، داستان بعدی ، کردن انگشت مامان در کیرم و مشت کردن من در کسشه و بسیار قسمت طولانی هست.
دوست داشت کسی حتی اگه یه نفرم باشه ادامه میدم.
     
  
صفحه  صفحه 98 از 149:  « پیشین  1  ...  97  98  99  ...  148  149  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Incest Sexy Story - داستان های سکسی با محارم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA