ارسالها: 178
#71
Posted: 22 Jul 2011 04:58
دختر همسایه کون گنده
سلام من سامی هستم تازه عضو شدم 18سالمه قد 168 وزن 60 . فقط اسم طرف مستعاره .
تو محلمون یه دختره اسمش آینازه دختر تپل ونازیه ما وقتی بچه بودیم (8،9ساله)با هم دکتر بازیو قایم باشک بازی می کردیم و همدیگرو دست مالی می کردیم تا اینکه او نا رفتن یه محله دیگه منم چند سال ندیدمش تا اینکه 2سال پیش دوباره اومدن تو محله ما منم از وقتی دیدمش گفتم باید بکنمش یه مدت گذشت بعد دوستم گفت که باهاش دوست شده و برده خونشون و از کون کردتش .منم تا شنیدم کیرم سیخ شد منم یواش یواش باهاش دوست شدم اولا در مورد مسائل درسی حرف می زدیم تا اینکه ازم سریال اسپارتاکوس رو خواست منم 4 DVDاول رو داشتم. یه فیلم سکسی رو هم گذاشتم وسطشون و روش نوشتم 5 .
چند روز گذشت اومد فیلمارو بده گفتم چطور بود گفت خوب بود اما پنجمیش بهتر بود منم کم نیاوردم گفتم اگه می خوای بازم دارم اونم حرفی نزد خدافظی کرد و رفت .یه چند وقت گذشت خونمون خالی بود بهش گفتم میای فیزیک کار کنیم اونم قبول کرد وقتی دید کسی خونه نیست اول خواست بره که من بهش گفتم تو اومدی با من فیزیک کار کنی یا با مامانم اینا از این حرفم خندش گرفت گفتم بریم اتاقم از عمد یه عکس نیمه گذاشته بودم رو دسکتاپ یکم درس خوندیم بهش گفتم دوس پسر داری گفت نه منم نامردی نکردمو گفتم پس یوسف بزغاله اس یا پسر نیست اولش ترسید فکر کرد یوسف اینجاس پاشد بره که گفتم نترس من تنهام بعد یه بوس ازش کردم و بهش گفتم دوس دارم باهات س...داشته باشم قبول نکرئ منم لبو گذاشتم رو لبش مث سنگ شده بود منم یواش یواش ممه ها شو می مالیدم بعد دکمه های مانتوشو باز کردم تاپشو دادم بالا درازش کردم رو زمین سینه ها شو می خوردم بعد اومدم پایین شکمو نافشو خوردم شلوارشو باز کردم شورتشو در آوردم کسش تپل بود ولی مو داشت حالم بهم خورد ولی باید لیسش می زدم 1دقیقه خوردمش بعد شلوار و شورتمو در آوردم (کیرم خیلی بزرگ نیست 14سانته ولی کلفتیش بد نیست ) کیرمو کرد تو دهنش خیلی وارد نبود دندوناش به سوراخ کیرم می خورد یکم خورد بهش گفتم به پشت دراز بکش مم کاندوم نداشتم یه کیسه از آشپزخونه برداشتم کشیدم روش (کردم توش ) یه تف زدم سر کیرم یه تف به کونش یواش کردم تو کونش یکم دردش اومد تا 10 سانت کردم توش که نزاشت ادامه بدم داشت کسشو می مالید منم همونجوری 10،12تا تلمبه زدم آبم اومد ریخت تو کیسه (منم کس خولم کون میارم نه کاندوم دارم نه اسپری زدم) بعد کمکش کردم بلند شد رفت دستشویی ازش تشکر کردم و این شروع ماجرا بود . نظر بدید بقیشو می نویسم.
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
ارسالها: 250
#77
Posted: 2 May 2012 00:31
عیدی همسایه
سلام به همه دوستان عزيزم از تمام ايران زمين
من مهيارم ٣٤ سالمه از تهران , راجع به بقيه مشخصاتم هم رجوع كنيد به داستان قبلي كه نوشتم
بنابر دلايلي از جمله حضور مادر عزيزم و تعطيلات عيد و مهمون بازي هاي نوروزي كه ازشون تنفر دارم , و همجنين شب كاري خودم تو محل كارم تو ايام عيد ٢٠روزي ميشد كه با زنم سكس نداشتم و به اصطلاح شديد تو كف بودم .
ما تو محلمون يه همسايه داريم كه با شوهر و دوتا بجه هاش زندكي ميكنن و سه تا خونه با ما فاصله دارند . اين خانومه كه ظاهرا خيلي هم ميشنكيد از زماني كه من مجرد بودم و تو همين خونه زندكي ميكردم به اصطلاح آمار ميداد . مخصوصا مواقعي كه من ميرفتم تو بالكن خونه و تصادفا اونم تو بشت بوم بود و كاهي نكاهمون بهم كره ميخورد .
البته از زماني كه ازدواج كردم و زنمو اوردم تو همين خونه سعي كردم ديكه تو بالكن نرم تا باهاش روبرو نشم . تو خيابون و كوجه هم خيلي كم مي ديدمش جون اونم ماشين داره و معمولا بياده جايي نميره
تا خورديم به اين تعطيلات نوروزي و داستان محروميت بنده و مسائلي كه متاهل ها تو اين جور مواقع باهاش روبرو ميشن . تو همين روزاي كف آلود بود كه صبح كه داشتم ماشينمو تو كوجه بارك ميكردم ديدم از بشت سرم صداي قدم زدن مياد . من ديكه ماشينمو بارك كرده بودمو داشتم ته مونده سيكارمو ميكشيدم كه از تو ايينه ديدمش . خودش بود . همون زن همسايه . سعي كردم خيلي بي توجه بهش با سيكارم مشغول باشم كه صدام كرد . يك آن به خودم اومدم و ديدم بالاي سرم ايستاده و بهم سلام كرد . خيلي سرد جوابشو دادم تا راهشو بكشه بره . اضافه كنم كه به خاطر دوستي با همسايه طبقه اول ما , منم باهاش سلام و عليك مختصري داشتم
كفت ببخشيد مزاحمتون شدم و ضمن تبريك سال نو و اين حرفا كفت كه ميتونم ازتون يه خواهش كنم ؟؟
من خيلي تعجب كردم , تو اين مدتي كه من تو اون محل بودم هركز باهاش حرفي نزده بودم كه بخواد الان از من خواهشي بكنه .
اما بالاخره جواب دادم : بله خواهش ميكنم بفرماييد جه كمكي ازم ساخته اس ؟؟
كفت : راستش من دارم يه سري وسايلو تو خونه جا به جا ميكنم اما تنهايي نميتونم .
خنده ام كرفته بود از اين دليل مسخره اش !!! نميدونم جه فكري ميكرد كه منو اسكول كرده بود ؟؟!!!
سعي كردم خودمو كنترل كنم , بهش كفتم مكه همسر محترمتون منزل نيستن كه من بايد بيام به شما كمك كنم ؟؟؟
شروع كرد به توضيح دادن كه شوهرم خونه نيست و منم يه كاري رو شروع كردم و بايد تمومش كنم و يه سري از اسباب خونه رو براي تغيير دكوراسيون جابجا كردم و نتونستم سر جاشون بزارم و الانم رفتم دنبال كاركر كه بيدا نكردم و شوهرم هم رفته سركار تو اتش نشاني .
همينطوري يه بند اين جملاتو كفتو , بعد اضافه كرد بجه هام رفتن خونه خالشون . منم تنهام .
منم به خاطر اينكه دست به سرش كنم كفتم باشه ميام , شما تشريف ببريد منزل منم تا يه ربع ديكه ميرسم خدمتتون .
خواستم بره تا منم برم خونه و بخوابم . اصلا تصميم نداشتم كه برم . دليلي نداشت كه برم .
رفتم خونه و زنم برام جايي اورد و داشتم ميخوردم كه يه مسيج برام اومد , شماره اشنا نبود و نوشته بود آقا مهيار من منتظرم .
داشتم سكته ميكردم , اين شماره منو از كجا اورده بود ؟؟؟!!!!
زنم برسيد كي بود كه منم اول هول كردم اما بعد كفتم از اين مسيج هاي تبريك سال نو بود .
مونده بودم جوابشو جي بدم ! بعد دوسه دقيقه جواب دادم : شما شماره منو از كجا اوردي ؟؟
جواب داد : خودت زير شيشه ماشينت نوشتي !!!!!
واي !!!! عجب سوتي بدي دادم !!!!!آخه من جند روز قبل جلوي درب يه باركينك ماشينو كذاشته بودم و به خاطر همين شمارمو نوشته بودم روي يه كاغذ و يادم رفته بود بردارم و حالا مونده بودم كه جي جوابشو بدم .
من سيكار ميكشم اما تو خونه نه و معمولا هم براي سيكار كشيدن بيرون نميرم . اما الان راهي برام نمونده بود و بايد ميرفتم .
به زنم كفتم عزيزم ميرم بيرون الان ميام . زنم خيلي تعجب كرد و كفت ميري اون كوفتي رو بكشي كه منم با سر جواب دادم اره و منتظر جوابش نموندم . با همون لباس ورزشي كه تنم بود رفتم از خونه بيرون . رفتم سمت ماشينو يه سيكار روشن كردم , مشغول سيكار بودم كه زنك زد . كفت دارم ميبينمت , سيكارتو كشيدي بيا .
ديكه تصميم كرفتم برم . راستش اصلا به سكس و اينكه اونجا جي در انتظارمه فكر نميكردم و فقط اميدوار بودم كارش زود تموم بشه و برم خونه بخوابم , خيلي خسته بودم و شب قبلش اصلا تو محل كارم نخوابيده بودم .
با خودم كفتم مامانم كه ظهري از خونه خواهرم مياد و منم حداقل تا ظهر وقت دارم كه يه حالي با زنم بكنم و فوقش يه ساعت هم علاف اين جنده خانوم ميشم .
تو همين افكار بودم كه دستم رفت سمت زنك . اصلا به اينم فكر نميكردم كه ممكنه كسي منو ببينه و با خودش جه فكري ممكنه بكنه كه من در خونه اينا جيكار ميكنم . خلاصه در باز شد و من رفتم تو . ميدونستم كدوم طبقه هستند و ساختمون هم تك واحدي بود .
رفتم طبقه سوم و اومدم در بزنم كه در باز شد و اونم كه اسمش سهيلا بود جلو در ظاهر شد . يه مانتو با روسري سرش بود با يه شلوار نازك جذب مشكي كه بعدا فهميدم جوراب بود و تا سر زانوش هم بيشتر نبود .
رفتم تو ديدم وسايل خونه از ميز تي وي كرفته تا مبل ها همه وسط هال بخش شدن . كفتم ببخشيد اينجا موشك تركيده !!!؟؟؟
اونم يه خنده ملوسانه اي كرد و كفت نه داشتم دكور خونه رو جابجا ميكردم اما خسته شدم و كمرم درد كرفت .
كفتم خوب از كجا شروع كنيم ؟؟؟ كفت اول مبل ها و خلاصه نيم ساعت هم نشد كه همه جيزو مرتب كرديم و خواستم برم كه كفت عذر ميخوام يه كار ديكه مونده كه انجامش بدي از خجالتت در ميام .
كفتم بفرماييد ؟ كفت برده هال مونده , من قدم نرسيد و اكه ميشه شما كه قدتون بلنده زحمتشو بكشيد
كفتم نردبونتون كجاست ؟ كفت ندارم بريد روي صندلي ميز ناهار خوري .
صندلي اوردم جلوي بنجره و اونم رفت برده رو از اتاق بياره .
رفتم بالاي صندلي و اونم برده رو داد دستم . تا اون موقع كوجكترين قسمت بدنش رو هم نديده بودم و اصلا بهش فكر هم نميكردم
اما وقتي يالاي صندلي بودم از كنار روسري لاي مانتوش رو ديدم كه يه جاك سينه قشنك معلوم بود اما زود سرمو بلند كردم و مشغول شدم .
داشتم اولين قلاب رو مينداختم كه ديدم دستم خوب نميرسه و اكه برم روي دسته صندلي راحت ترم . يه بامو بلند كردم و بعد اونيكي رو و رفتم روي دسته صندلي .
هنوز سه تا از قلاب ها رو ننداخته بودم كه تعادلم به هم خورد و تا اومدم خودمو نكه دارم صندلي از زيرم در رفت و خوردم زمين . سهيلا خانومم كه تقريبا كنار صندلي ايستاده بود , هول شد و سعي كرد منو نكه داره و منم ناخوداكاه دستمو كذاشتم روي شونه هاش , كل اين حوادث تو كمتر از يك ثانيه اتفاق افتاد و بعد در حاليكه ميرفتم بايين سهيلا خانوم رو هم با خودم كشيدم بايين , البته خود خودش كه نه جون جاخالي داد و يه جورايي خودشو خلاص كرد كه نخوره زمين . اما من دستم دقيقا افتاد وسط مانتوش و درست روي جاك سينه هاش و همينطور كه ميرفتم بايين دونه دونه دكمه هاي مانتوش كنده شد و من با يه مشت دكمه مانتو رو زمين ولو شدم . تا اومدم به خودم بيام ديدم سهيلا خانوم با يه شورت و سوتين در حاليكه دكمه هاي مانتوش كنده شده بود بالاسرم ايستاده بود .
سريع دستاشو جمع كرد و مانتوشو كشيد روي بدنش اما من تقريبا نيم خيز بودم و اصلا يادم رفته بود كه كمرم و باسنم ضرب ديده و داشتم بايين مانتوشو كه حواسش نبود ببنده ديد ميزدم . بهش كفتم عذر ميخوام اينطوري شد . يه لحظه صندلي از زير بام در رفت . اونم شروع كرد به عذر خواهي و بعد نشست ببينه من طوريم شده يا نه كه وقتي نشست تمام رون و شورتش ديده ميشد . اونم فهميد و داشت نكاه منو تعقيب ميكرد كه جشمش افتاد به اونجايي كه من نكاه ميكردم .
يادم رفت بكم كه سهيلا خانوم قدش ١٦٥ با وزن تقريبي ٦٠كيلو با بدن سبزه سير كه به جنوبي ها شباهت داشت .
خلاصه سعي كردم نكاهمو بدزدم تا بيشتر از اين ضايع نشه . اومدم بلند بشم كه نتونستم . باهام زير صندلي كير كرده بود و با كمك خودش صندلي رو بلند كردمو نشستم .
كفتم بقيه برده رو بزنم و برم كه نزاشت و كفت بيا بشين رو مبل تا يه جايي برات بيارم . ديكه انكار يادش رفته بود مانتوش دكمه نداره و همينطوري جلوي من راه ميرفت . خيلي هول شده بود , اومد جايي رو جلوم بزاره بهش كفتم عذر ميخوام اما مانتو شما دكمه هاش كنده شده و تمام بدنتون بيداست . لباستونو عوض نميكنيد ؟؟؟!!!
جواب داد آخ !! اره , توام كه بدت نيومد ؟؟
كفتم شمام مثل خواهرم , ما جشممون باكه ! كه كفت آره جون عمت !!
بهم برخورده بود , اومدم بلند بشم برم كه كفت كجا ؟؟ جاييتو نخوردي !!؟ كفتم نميخورم . جواب داد بمون كارت دارم . كفتم من كارم تموم شده و بايد برم خونه , زنم منتظره . كفت اكه بري جيغ ميكشم . اينو كه كفت خون تو بدنم يخ زد . اين عفريته از كجا بيداش شد ؟؟ عجب غلطي كردم اومدم اينجا . داشتم بي توجه به حرفش ميرفتم سمت در كه اومد جلوي من ايستاد . كفت در قفله و اكه به حرفام كوش نكني كاري ميكنم كه مجبور بشي زنتو طلاق بدي و ادامه اش رو هم ميخواي بكم ؟؟؟
كفتم كارتون جيه ؟؟ هر كاري باشه انجام ميدم . راستش با اين قد و هيكلم از اين زن ميترسيدم . جواب داد كار خاصي ندارم . فقط هوس يه جيزي كردم كه فعلا از عهده تو بر مياد . !! يخ كردم , منظورشو فهميدم . اما سعي كردم خودمو احمق نشون بدم . كفتم جه كاري ؟
جواب داد هيجي فقط يه كم مشت و مال بده منو . اينو كفت و مانتوش رو كه هنوز تنش بود رو باز كرد . كفتم خانوم محترم شما شوهر داريد , منم زن دارم . شما رو نميدونم اما من زنمو دوست دارمو بهش خيانت نميكنم .
كفت يعني تو عمرت كيرتو غير از كس زنت تو هيج كس ديكه اي نكردي ؟؟؟ از لحن حرفش بدم اومد . جواب دادم مودب باشيد , اما خوب راستش جرا كردم .
كفت خوب منم كه همينو ميكم .
داشت اراجيف ميكفت . داشتم فكر ميكردم جطوري از دستش خلاص بشم . ميتونستم هلش بدم و بندازمش تو دستشويي و بعد كليدو بيدا كنم و برم , اما نميدونستم بعدش جه اتفاقي ميافته . از اين ابليس هر كاري بر ميومد .
تو همين افكار بودم كه كفت بيا يه حالي به ما بده و برو .
ديكه جاره اي نداشتم و ديدم بهترين كار اينه كه با زبون خوش و خرم از اون خونه شيطان برم بيرون . تا بعدا برام شر نشه . بهش كفتم باشه قبول و رفتم سمتش . اونم تا اين صحنه رو ديد كفت كلك نزني , و بعد دستمو كرفت برد توي اتاق خواب .
مانتوش رو از تنش دراورد . يه شورت و سوتين نارنجي تنش بود كه ست هم بودن و يه جوراب مشكي كه تا زانوش بود . كفت لباستو دربيار . كفتم نيازي نيست , با لباس هم ميشه مشت و مال داد , جواب داد توام خوردي زمين و احتياج به مشت و مال داري
تيشرتمو دراوردم , زيرش يه ركابي تنم بود كه اونو هم دراوردم . بعد شلوارمو و حالا فقط يه شورت تنم بود . تو اين فاصله اونم رفت روي تخت و دراز كشيد و كفت بيا جلو بسر !!! نترس !!
رفتم جلوتر اما حيا اجازه نميداد برم روي تخت كه نشست و من كشيد روي خودش . خيلي احساس بدي داشتم , تو همين افكار بودم كه موبايلم زنك خورد . زنم بود , زنك مخصوص زنمو كه شنيدم هنك كردم , اصلا يادم رفته بود نيم ساعته به بهونه سيكار از خونه اومدم بيرون , عجب اشتباهي كردم موبايلمو اوردم . جواب دادم , زنم كفت معلومه كجايي ؟؟؟ نيم ساعته بيرون جيكار ميكني ؟ تو ماشينت هم كه نيستي ؟ اومده بود دم بنجره و ديده بود كه تو ماشين نيستم . كفتم خونه همسايه ام , آقا كمال همسايه ديوار به ديوار ما بود كه ميونه ام باهاش خوب بود . كفتم خونه آقا كمالم , يه ربع ديكه ميام , اونم كفت زود بيا منتظرم . حيووني هوس كرده بود و من داشتم يه غلط ديكه ميكردم . خلاصه زنم قطع كرد , رفتم جلوتر و لبامو كذاشتم رو لباي سهيلا , اصلا بلد نبود لب بده , علكي لباشو بازو بسته ميكرد .
رفتم بايينتر تا سينه هاش , اونارو از سوتينش دراوردم , اونم كمكم كرد و بندشو باز كرد . دوتا سينه توب اما از نوع بسكتبال افتاد بيرون , شروع كردم به خوردن , مال منم يواش يواش شروع كرد به قد كشيدن , طوري كه قشنك رفت لاي باهاش , دستمو بردم بايينتر و كشيدم روي شورتش , خيس خيس بود , دستمو بردم جلوتر و كشيدم روي كسش . يواش يواش سوراخ كسشو بيدا كردم و شروع كردم به نوازش كردن , انكشتمو ميبردم تو و مياوردم بيرون تا حسابي حال بياد , از روش كنار رفتم و بايين بدنمو بردم سمت صورتش , دستشو بردم سمت مال خودم و اونم معطل نكرد و كشيدش بيرون , شروع كرد به ماليدن از بالا به بايين . يه كم ديكه كمرمو دادم سمتش و بعد سرشو هول دادم سمت مال خودم و اونم فهميد و يواش يواش سرشو كرد تو دهنش , خوب بود اين يه كارو بلد بود .
اون مشغول بود و بعد شورتمو با كمك خودم از بام دراورد . منم شورتشو كشيدم بايين و از باش دراوردم , يه باشو از اونيكي جدا كردم و شروع كردم به خوردن . مزه خوبي ميداد . اما من معمولا با آب كس ميونه اي ندارم اما خوردن كوشت كس رو عاشقشم , همينطوري خروسك كسشو ميك ميزدم و يه دستم هم روي سوراخ كسش بود و انكشتم رو كرده بودم تو , با اونيكي دستم هم سينه هاشو ميماليدم , اونم سرمو كرفته بود و داشت به كسش فشار ميداد . واي كه عجب حال خوبي بود , يهو متوجه شدم دستم داغ شد . سهيلا ارضا شده بود و داشت مثل مار به خودش ميبيجيد . دستاشو برده بود رو سينه هاش و ميخواست اونارو از جاش بكنه . طوري هم ساك ميزد كه ميخواست همه مال منو بكنه تو حلقش . كفتم بسه ديكه درد كرفت و اومدم روش قرار كرفتم . دستشو برد بايين و مال منو هدايت كرد سمت كسش , يه فشار كم لازم بود تا سر بخوره بره تو . يواش يواش شروع كردم به تلمبه زدن , اما كمرم يهو درد كرفت , فكر كنم به خاطر زمين خوردن بود . دراز كشيدم كنارش و از بغل هدايت كردم تو . اونم فقط جون جون ميكفت و داشت حال ميكرد . يهو احساس كردم داره آبم مياد , صداي نفسام زياد شده بود و درست لحظه اي كه داشت آبم ميومد صدام كرد مهيار مواظب باش نريزي تو .
يك آن هنك كردم , جقدر اين صدا آشنا بود . جشمامو كه بسته بودم باز كردم و همزمان ارضا شدم . اون صدا دوباره با لحن كشداري كفت : مههههههيييييار !!!! كفتم مواظب باش .
تو بد موقعيتي بودم , هم تعجب كردم از اون صداي آشنا كه كي ميتونست باشه و هم داشتم قطرات آبم رو با فشار ١٥ بار (واحد اندازه كيري فشار ) خالي ميكردم . طبق عادتي كه داشتم اومدم سر سهيلا رو بركردونم سمت خودم تا لباشو ببوسم . كه ..........
نزديك بود سكته كنم . قلبم وايساد . اين كه سهيلا نيست !!!?!! زنمه !!!!! من خونه جيكار ميكنم ؟؟؟؟؟ ديوونه شده بودم . جند بار جشمامو باز و بسته كردم و تو همين حين زنم لبامو بوسيد . و كفت آخر كار خودتو كردي ؟؟؟؟؟ نكفتم مواظب باش نريزي توش ؟؟؟؟؟
بس سهيلا كو ؟؟؟؟ من كه داشتم اونو ميكردم .
نميتونستم حرفي بزنم . زنم شك ميكرد . تو همين احوالات بودم كه زنم منو از شوك در اورد .
كفت اومدي دراز كشيدي تا برات جايي بيارم , بعد تا برم جايي بيارم تو خوابت برد و منم كه حوصله ام سر رفته بود كنارت خوابم برد . تا يواش يواش تو همون خواب و بيداري اومدي سمت من و مشغول شدي !! حالا هم كه ماحصل كارتو ريختي تو !!!!
بعد كفت بلند شو برو دوش بكير كه الان مامانت مياد .
بلند شدم رفتم سمت حموم و زنم هم تو يخجال دنبال قرص ميكشت .
يهو زنم كفت راستي سهيلا كيه ؟؟؟؟؟!!!!!!!
واييييييييي !!!!!!!! بازم سوتي دادم , به زنم كفتم خواب ميديدم , اما جيزي يادم نمياد .
ميدونست من با كسي رابطه ندارم و اصلا شك نكرد .
بله دوستان من اينم از خواب من با سهيلا خانوم زن همسايمون كه انروز ديدمش اما حتي سلامي هم بين ما رد و بدل نشد , فقط وقتي داشت ميرفت با خودم كفتم خدايا يعني ميشه ما امروز يه سكس باحال با زنمون بكنيم ؟؟؟
كه وقتي رفتم خونه از شدت خستكي خوابم برد و ادامه ماجرا كه شما خونديد و اميدوارم لذت برده باشيد .
در آخر هم مثل دفعه قبل ازتون ميخوام با زن شوهر دار سكس نكنيد و منو هم ببخشيد كه اينهمه غلط داشتم به خاطر كوشي عربي نويسم .
منتظر نظرات شما هستم تا اشكالاتمو بهم بكيد و اكه عمري بود بازم بنويسم .
شما رو به خداي بزرك و مهربون ميسبارم .
نوشته: مهیار
در این دنیا هیچ کس گرسنه نیست
همه روزی چند وعده گول میخورند......
ارسالها: 2814
#78
Posted: 26 May 2012 00:39
سکس باحال در سیزده به در
سلام من سامانم ٢١ساله ١٧٢ قد پوست سبزه. ما یه همسایه داریم ب اسم فرناز این فرناز خانم ما دوست خواهرمه یه بار ازدواج کرده از شوهرش جدا شده دوتا بچه هم داره عید پارسال بود ک رفته بود یاسوج بچه هاشو ببینه ولی از شانس بد اونو شانس خوب من شوهر سابقش رفته بودش مسافرت و نا امید فرناز جونم برگشت وقتی برگشت دید خانواده ش هم رفتن واسه مراسم تشییع عموش تو اهواز خانواده منم رفته بودن عید دیدنی. مامان فرناز کلید خونه رو گذاشته بود پیش من ک اگه فرناز اومد بهش بدم منم تازه از بیرون برگشته بودم خیلی ناراحت بودم آخه دوست دخترم تصادف کرده بود یه بسته ده تایی ترامادول پنجاه انداخته بودم بالا حال نداشتم رو تخت دراز کشیده بودمو فقط یه مایو تنم بود ک درو زدن چون حوصله نداشتم برم درو باز کنم ریده شد ب حالم فکر کردم داییمه رفتم درو اف اف رو زدمو اومدم دراز کشیدم یه چند دقیقه ک گذشت دیدم یکی داره صدا میزنه مرضیه.( مرضیه اسم خواهر مه) فهمیدم از صداش ک فرناز جونه ولی حال بلند شدن نداشتم در اتاقم رو زدن گفتم بیا تو اومد سلام کرد گفت ک چیشده و چرا زود برگشته بعد پرسید ک خانواده ش کجان منم إته پته کنون بهش گفتم فکر کردم ناراحت میشه ولی تا فهمید زد زیر خنده نگاش کردم گفت تعجب نکن آخه عمر نوح رو داشت بعد بهش گفتم ک خانواده خودمم رفتن عید دیدنی بعد بهش گفتم از رو جاکفشی کلیدو برداره رفت دوباره برگشت گفت پیدا نکردم بیا خودت بگرد رید تو حالم یه فحش زیر لب دادم گفتم ولی بهش گفتم یه شرط داره. واسه م یه قلیون بچاق تا کلیدو پیدا کنم قبول کرد رفت آماده کرد اومد گفت حالا بیا کلیدو بده گفتم باشه روتو بگیر لباس تنم نیست حوصله ندارم بپوشم گفت خبه حالا دختر چهارده ساله ک نیستی بیا گورتو گم کن برو بیار این فرناز جون ما از لوند بازیهاش هروقت میومد خونه ما معلوم بود کونش میخاره منم پررو با همون وضعیت بلند شدم کلیدو بهش دادم وقتی از در میرفت بیرون یه سیلی محکم زدم ب کونش چیزی نگفت رفت خونه ساعت ٨شب بود زنگ آپارتمان رو زدم با همون وضعیت درو باز کردم دیدم خودشه یه بالشو پتو و تشک هم زده زیر بغلش بهم گفت مهمون نمیخوای گفتم چیشده گفتم تنهایی میترسم گفتم بیا تو اومد تو گفت شام خوردی گفتم نه گفت چی میخوری گفتم کوبیده زنگ زد ب اشتراک خودش دو پرس کوبیده سفارش داد اوردن خوردیم سرشام گیر داده بود چته چرا حال نداری خوابو بهونه کردم اونم دیگه گیر نداد سفره رو جمع کرد گفتم تو اتاق مرضیه بخواب گفت حالا زوده گفتم خب بیا فیلم ببین اومد کنارم نشست منم بی تعارف زدم یه فیلم سوپر گذاشتم تا دید گفت در دیزی بازه حیای گربه کو منم گفتم اگه خوابت میاد برو بخواب چیزی نگفت اومد کنارم رو مبل نشست فیلمو دیدن داشتیم فیلم میدیدیم گفتم عجب شوهر خری داری از تو خوشگل تر کس میخواد کجا پیدا کنه گفت تو امشب یه چیزیت میشه خندیدم گفت تعارف نکن هرکاری دلت خواست بکنا میخوای بکنیم خیالت راحت شه یهو بوسیدمش خودشو کشید کنار گفت بیجنبه خودتو سفت بگیر منم خورد تو ذوقم گفتم اگه خوابت میاد بخواب خندید منم نزدیکش شدم یه لب ازش گرفتم اونم دیگه کاری نکرد شروع کردم لیسیدنش از گردن و گوشاش ازش جدا شدم پیرنشو کشیدم بیرون بعد دامنشو بعد تاپشو یه شرت و سوتین ست مشکی توری خوشگل تنش بود از رو سوتین و شرت خوب کس و سهنه هاشو لیسیدم بعد درشون اوردم "بهش گفتم نمیخوای کاری کنی اونم پرید شرتمو کشید پایینو با حشر تمام کیرمو گاز گرفت دردم گرفت گفتم چ مرگته اروم خودشم ناراحت شد و کیرمو بوسیدو گفت ببخشید گلم بعد 69 خوابیدیم و واسه هم خوردیم یه دو دقیقه ک گذشت گفت سامی بکن توش مردم منم ب کمر خوابوندمش پاهاشو انداختم رو کولمو آروم آروم کیرمو تا دسته کردم تو "هی قربون صدقه م میرفت و آه میکشید تا کم کم دیگه تبدیل شد ب جیغ دیدم داره ارضا میشه منم کارمو تندتر کردم یهو لرزید بعد آروم شد فهمیدم ارضا شده یه کم صبر کردم بعد گفتم حالا نوبت منه برش گردوندم ب شکم خوابوندمش یه کرم از تو یخچال اوردم یه کم ب کیرم زدم یه کم ب سوراخ کونش یهو برگشت گفت از کون نه منم بهش گفتم حال خودتو کردی زد حال نزن دیگه اونم قبول کرد عجب کون جیگری داشت تا کیرم بره تو پوستش کنده شد بس ک تنگ بود شروع کردم تلنبه زدن دیدم صداش درنمیاد فهمیدم درد داره ولی چیزی نمیگه یه دو دقیقه ک گذشت باز شروع کرد قربون صدقه رفتن منم سرعتمو بیشتر کردم تا یه جیغ کشید و دوباره ارضا شد گفت سامی چرا تموم نمیکنی کونمو جر دادی چیزی زدی گفتم نه بجون فرناز گفت آره جون خودت خندیدم گفتم ترامادول زدم و کارمو ادامه دادم دیگه جون نداشتم کمرم درد گرفته بود فرناز یه بار دیگه ارضا شدنش نزدیک بود منم داشتم ارضا میشدم گفتم فرناز داره میاد گفت خفه شو کارتو بکن مردم سرعتمو بیشتر کردم یهو فرناز ارضا شد یه یه دقیقه آروم گرفت منم همینطور کارمو ادامه میدادم بهش گفتم آبمو کجا بریزم گفت بده بخورم منم سریع کیرمو کشیدم بیرون گذاشتم دهنش همه آبمو تا ته خورد بعد کنار هم خوابیدیم کیرمو گذاشتم لاپاشو تو بغلش تا صبح خوابیدم... امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید اگه خسته شدید غلط املایی هم ببخشید لطفا فحش هم ندید چون هیچ احمقی قصه دروغ نمیگه ک فحش نثار ش کنن.
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.
اینجوری خاص ترین آدمی
ارسالها: 265
#79
Posted: 26 May 2012 18:04
سکس با دخترهمسایه قدیمی
ماجرا از وقتی شروع میشه که من بچه بودم و هنوز فرق زن و مردو نمیدونستم همون موقع ما تو همسایگیمون یه خواهر و برادر زندگی میکردن که دختره 10 ساله بود و پسره 6 ساله این دختر یه کارایی میکرد که تو محل به کوماندو معروف شده بود در ضمن چون همکلاس خواهرم بود همیشه جلوی خونه ما پلاس بود یه روز که اومد دم خونمون که دفتر خواهرمو بگیره من رفتم درو باز کردم چون خواهرم نبود دیدم کوماندو تمام قد جلوی در وایساده یه چادر گل گلی هم سرش بود خوب که دقت کردم فهمیدم که فقط همون چادر گل گلی سرشه و دیگر هیچ . . . اون روز من چون هنوز برام زود بود هیچی نفهمیدم که خانم یه جورایی دوست داره با پسر رابطه داشته باشه ولی نفرشو اشتباه گرفته چند سال بعد اونا از همسایگی ما رفتن دزفول ما تهران ساکن بودیم سالها گذشت و من به طور کل این خانواده رو فراموش کرده بودم که یه روز اواخر سال 81 تنها تو خونه بودم که در خونه رو زدن رفتم جلوی در تا درو باز کردم خشک شدم یه دختر قد بلند حدود 170 با وزنه تقریبا 65 کیلو با یه آرایش خیلی ملایم و مات که یه شال آبی مثلا رو سرش بود که تمام اجزای صورتش معلوم بود با یه مانتو که اگه میکشیدی پایین زوری روی باسنو میپوشوند و یقش توری باز بود که فهمیدم سوتینش حریر صورتیه یه شلوار لی آبی رنگ که بعضی جاهاش بنا به مد ریش ریش بود پاش بود با یه چکمه مشکی بلند که تا زانوهاش بالا اومده بود تقریبا 5 یا 6 ثانیه طول کشید تا به خودم اومدم یه سلام گرمی کرد بهم و دستشو دراز کرد سمتم که با هم دست بدیم منم با آغوش باز پذیرفتم و با یه حالت گنگ جواب سلامشو دادم و باهاش دست دادم هنوز نشناخته بودمش اسم برادر کوچیکمو گفت که با من اشتباه گرفته بود گفتم نه من سینام که انگار دنیا رو بهش دادن گفت تو هنوز مجردی؟ منم گفتم بله، ببخشید به جا نیاوردم گفت نرگسم دیگه، انگار برق گرفته بودتم این هلو کوماندوی خودمونه؟ بلند داد زدم واااااااااااااااااای خودتی خیلی عوض شدی اصلا نشناختم ازم پرسید خواهرت خونه است گفتم تنهام کسی نیست یهو دیدم بدون تعارف اومد تو گفت خونتون خیلی عوض شده مامانت اینا کی میان منم که پشت سرش بودم داشتم اون باسن خوش تراششو نگاه میکردم گفتم رفتن مسافرت یک هفته تنهام یه دفعه برگشت تو صورتم که راست میگی؟جا خوردم گفتم دروغم چیه شالشو در آورد داد بهم گفت یه جا آویزون میکنی چروک نشه منم گذاشتمش رو رخت آویز هنوز یخم آب نشده بود تعارفش کردم بره تو پذیرایی بشینه تا من براش شربت بیارم کلی از پشت اپن باهاش در مورد قدیم سوال و جواب کردم البته ناگفته نمونه که تا نشست رو مبل مانتوشم درآورد یه تی شرت سفید آستین بلند استرج تنش بود که از کنار یقش سمت راست زیپ میخورد پایین تی شرت سمت چپ چه سینه هایی به هم زده بود ورم کرده خوردنی نگاهم که به سینه هاش افتاد ناخودآگاه کیرم بلند شد شربت و گذاشتم تو یه پیش دستی رفتم گرفتم جلوش برداشت نشستم کنارش تا نشستم گفت دانشجو نشدی؟
گفتم چرا یک سالی هست نه گذاشت نه برداشت گفت حسابی با دخترای دانشگاه سرگرم میشیدا
گفتم تا سرگرمی رو چی بدونی، گفت ناقلا خودتو به اون راه نزن از اون که تو شلوارته معلومه نگاهم خورد به کیرم که دیگه داشت از بالای کمر شلوارم میزد بیرون، تا بخوام سرمو بیارم بالا دستشو انداخت و کیرمو گرفت تو تمام تنم یه موج راه افتاد که انگار یه برق ضعیف گرفته باشتم تمام تنم گز گز کرد بی اختیار دستمو انداختم پشت سرش لای موهاش و لبمو چسبوندم به لبش اولین لبو که گرفتم سرشو کشید عقب گفت دیدی گفتم ناغلایی دست راستمو انداختم دور کمرش کشیدمش جلو گفتم حالا صبر کن سرت که هیچی تمام وجودتو گرم میکنم برات
گفت من که از خدامه لباشو آوردم جلو یه گاز کوچیک از لب پایینش گرفتم که یه نفس عمیق کشیدو چشاشو بست دیگه انواع سیستمارو پیاده کردم از لبشو گاز گرفتن بگیر تا لیس زدن لباش و آروم آروم رفتم به سمت پشت گوش و گردنش وقتی رسیدم به زیر گوشش یه بازدم گرم دادم به گردنش تا اینکارو کردم دستش از رو دوشم ول شد انگار از حال رفته باشه اومدم عقب با یه صدای خیلی آروم گفت دو بااا ره ه ه که شوع کردم گردنشو خوردن نفساش داشت تند میشد سخت نفس میکشید انگار داشتم جونشو میگرفتم دستموآوردم کنار گردنش زیپ تی شرتشو گرفتم. آروم در حالی که داشتم گردنشو میخوردم بازش کردم تقریبا به آخرای زیپ رسیده بودم که دستمو گرفت بردزیر لباسش از روی سوتین نرم حریرش گذاشت رو سینه هاش تا حالا سینه به این نرمی لمس نکرده بودم یه فشار کل حجم سینشو دادم یه نفس عمیق کشیدو یه ناله آروم کرد آروم دستمو رو سینش با فشار جمع کردم تا به نوکش رسیدم سوتینش انقدر لطیف بود که راحت دستم روش سر میخورد نوک سینش که اومد وسط انگشتام فشارش دادم دیگه تو حال خودش نبود نفس نفس میزد و وسطاش همش بهم میگفت خیلی حال میده بکون ادامه بده از روی گردنش اومدم سمت وسط سینه هاش چاک وسط سینه هاشو با زبونم خیس کردم دستمو انداختم زیر سوتینشو آروم کشیدم بالا هر دوتا سینه هاش درست مثل ژله از زیر سوتین زدن بیرونوتلو تلو میخوردن با لبام یه فشار به نوک سینش دادم دیگه نفس نفس نمیزد داشت آه و ناله میکرد منم که میدیدم خیلی خوشش اومده بیشتر آبو تابش میدادم دستمو انداختم به دگمه شلوارش بازش کردم بعدشم زیپشو با کف دستم از زیر سینه هاش شروع کردم به لمس بدنش و همینطور پایین میرفتم تا رسیدم به زیر شکمش دستمو نزدیک کسش اینور و اونور میکردم ولی کسشو نمیگرفتم داشت دیوونه میشد همش بهم میگفت بگیرش دیگه تورو خدا بگیرش منم بی توجه به کارم ادامه دادم سینشو میخوردم یه دفعه دستمو بردم لای کسش که حتی یه پرز هم نداشت طوری بدنشو کش آورد که فقط کتفش با پاشنه شاش رو زمین موند یه آه بلندی کشید و آرومم بقیه بدنشو که رو هوا بود چسبوند رو مبل با کسش بازی میکردم و اونم بیشتر و بیشتر شهوتی میشد دستشو انداخت و شلوارمو کشید پایین دستش نمیرسید که درش بیاره به همین خاطر خودم کمکش کردم و شلوارمو در آوردم رفتم عقب و تی شرتمم در آوردم فقط یه شرت پام بود شلوار اونم در اوردم حالا تمام تنش لخت جلوم بود افتادم روش و شروع کردم به خوردن سینه هاش آروم آروم اومدم پایین تا رسیدم به شکمش بدون اینکه سمت کسش برم رونشو لیس میزدمو میرفتم پایین به ساقش رسیدم بعدشم به انگشتای پاش وقتی انگشتاشو میخوردم مدام تکون میخورد و لباشو با زبونش خیس میکرد ادامه دادم و اینبار برعکس از پایین به بالا تا نزدیک کسش شدم زبونمو محکم فشار دادم رو کسش یه آه بلند کشید وچند بار پشت سر هم گفت بخورش. . بخورش . گرمه . بخورش زبونت گرمه بخورش شروع کردم به خوردن کسش دیگه داشت از حال میرفت رفتم از تو کمدم یه ژل سیمپلکس آوردم زدم رو دستم با انگشتم داشتم سعی میکردم بکنم تو کونش یه کم چربش کردم انگشتم دیگه راحت میرفت تو سوراخ کونش باز شده بود بهم گفت تا حالا از پشت ندادم ازش پرسیدم مگه جلو بازه گفت اهم شوهرم بازش کرد پرسیدم شوهر داری گفت نه مرده ولش کن خودتو عشق است بیا روم بخواد میخوام گرمای تنتو حس کنم دستم ژلی بود مالیدم به کیرم و گذاشتمش جلوی دهنه کسش میخواستم بکنم تو باصدای آروم بهم گفت از پشت نمیکنی؟ گفتم هر چی تو بخوای
دوباره ازم پرسید درد نداره؟ گفتم اونش با من بلندش کردم و آوردمش رو فرش دمر به صورس چهار دست و پا نشوندمش حسابی سوراخ کونشو چرب کردم نوک کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش آروم حل دادم یه کم رفت تو نگهش داشتم چون خیلی سفت شده بود بهش گفتم نترس بلدم تنتو شل کن یه کم دیگه دادم تو بازم نگهش داشتم همونجا صدایی دیگه از خودش در نمیاورد یه کم ترسیده بود سوراخش داشت آروم آروم باز میشد باقی کیرم خودش سر خورد و رفت تو منتظر بود یه درد شدید داشته باشه بهش گفتم تموم شد تا تهش رفت گفت راست میگی؟اصلا درد نداشت یه کم تو همون حالت نگه داشتم تا قشنگ کیرم جا باز کنه آروم آروم شروع کردم به عقب و جلو کردن از صداش و حرفایی که میزد فهمیدم که حسابی داره حال میکنه چون مدام بهم میگفت بکن تا تهش بکن تو بکن منو خیلی حال میدی منم ادامه دادم خودم که داشتم دیواانه میشدم از صداهایی که از خودش در میاورد چون من آدمیم که با ارضا شدن طرفم ارضا میشم اون برام آهو ناله میکرد ومنم ادامه میدادم دستمو بردم و سینه هاشو گرفتم نوکشو فشار دادم گفت آره بگیرشون سینه هامو بگیر فشار بده وای چقدر خوبه دستمو آوردم پایین و کشیدم رو کسش دیگه نمیتونست حرف بزنه فقط آه و ناله میکرد همینطور که با کسش بازی میکردم یه دفعه ساکت شد و بعد از دو ثانیه یه نفس عمیق کشید و چند تا تکون خورد که این تکونا وقتی دستمو میکشیدم رو کسش بیشتر میشد تو همون حال بهم گفت آبتو میخوام بریز توش بذار توش باشه منم یه کم سرعت تلمبه زدنمو بیشتر کردم یواش یواش داشتم حس میکردم که آبم داره میاد ادامه دادم تقریبا داشتم ارضا میشدم که خودمو انداختم روش و تمام آبمو خالی کردم تو کونش انقدر بی جون شده بودم که نمیتونستم کیرمو از تو کونش در بیارم خودمو انداختم رو زمین یه دستمال از رو میز دادم بهش گرفت روی سوراخ کونش که آبم نریزه برگشت بهم گفت خیلی خوب بود تا حالا اینطوری ارضا نشده بودم خیلی بهم حال دادی با هم رفتیم تو حمام و دوش گرفتیم دیگه جونی نداشتم وگرنه دوباره میکردمش بعد از اون ماجرا چند بار من رفتم خونشون هر وقت خونشون خالی میشد بهم زنگ میزد که برم پیشش منم سریع خودمو میرسوندم...
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )