انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

خاطرات سكسی پیرمرد(زیر شلواری)


مرد

 
(سكس خانوادگي) قسمت 16


ديگه راه افتاده بود يه حال سير بهم داد داشتم منفجر ميشدم كشيدم بيرون و ريختم رو كمر خانم آب مني از چاك كونش ريخت رو كوس خانوم ! منظره جالبي بود با دستم كير مباركو داشتم خفه ميكردم بقيه آب و رو سينه هاش پاشيدم يه دست از زيز لاي پاش بود و يه دست ديگش رو تنش و سينه هاش انگار كه داره رو تنش پماد و گرم نرم كننده مي ماله همه آب مني رو بدنش ماليد و بلند شديم رفتيم حموم و كلي تو حموم از سينه هاش خوردم كف حموم خوابيد دوباره كير مبارك بلند شد اونم مثل خودم تعجب كرده بود مونده بود تو كار كمر من ميگفت حالا حالاها اين كمرتو آب داره هر بار كه ميزني منو تشنه تر ميكني دوباره با ريتم آهسته از كوس و كون كردمش دوباره كمر خالي شد ديگه نا نداشتم كامل بدنمو ليف كشيد و منو شست از حموم اومدم بيرون افتادم رو تخت بعد از نيم ساعتي منو بيداركرد و گفت بلند شو تنبل خان ناهار حاضره از بس كه گرسنه بودم كلي غذا خوردم از مريم تشكر كردم گفت بخور بايد تقويت بشي بايد كامل بسازمت يكي دو پيك از مشروب و باهم ديگه زديم و تازه گرم شده بوديم به صحبت دخترا يكي يكي پيداشون شد..
نسرين قبل از همه رسيد و سلام و احوال پرسي و اومد مريم رو بوسيد و گفت تو بهترين خاله دنيائي ! تولدت مبارك خوشگله ! مريم گفت ممنون عزيزم راضي به زحمت نبودم نسرين جواب داد زحمتي نيست خاله! من بيشتر ازاينا به شما مديونم و شما حق دارين گردن من مريم گفت اين حرفا رو نزن كه دلخور ميشم تو هم مثل لاله و نسترني واسه من!
نسرين گفت باورم نميشه كه شما اينقدر تو زندگي راحت باشين واقعا من وقتي باشما هاهستم از زندگي لذت ميبرم دوستون دارم خاله ! مريم هم گفت بلند شو دختر اينقدر هم زبون نريز ! گفتم ماهم كه نيستيم ديگه اصلا بي خيال ما ! نسرين اومد جلو يه لب هوسي از من گرفت و گفت شما كه جاي خود داري امير خان ! تو اين فرصت نسترن رسيد و رو به نسرين كرد و گفت حالا مي رسيدي و لباساتو در مي آوردي بعد اميرو كه ازت نگرفتن دختر! با اين حرف نسرين جري تر شد و با يه عشوه اي گفت اگه تو ائي چيزي براي ما نميزاري ! نسترن گفت من هيچي از مامان خجالت بكش ! مريم به داد نسرين رسيد وگفت شلوغش نكن قبلا اجازه اشو گرفته ! تو دوباره حسوديت شد ! نسترن اومد مريمو بغل كرد و بوسيد و گفت مامان گلم تولدت مبارك عزيزم ! اجازه به من ميدي ! مادرش گفت اجازه تو رو ديشب دادم فقط جو گير نشي كه الان لاله مي رسه ! نسترن يه لبي از ما گرفت و گفت بعدازظهر زنگ زدم تو شركت نبودي باز خبري بود ! گفتم نه مامان سفارش ميوه و شيريني داده بود يخورده زودتر اومدم سر راه يه مقدار مشروب هم گرفتم ! لاله رسيد با دست پر و كادو ها رو داد به مريم و رو به مادرش گفت تولدت مبارك مامان خوشگل من! قابل تورو نداره مامان! مريم اونو بغل كردو بوسيد و گفت ممنون عزيزم ! لاله اومد طرف من و گفت امير شركت نبودي گفتم خوشگل خانوم رفتم ميوه و شيريني خر و پرت بخرم طول كشيد همه مشغول شديم بعد از صرف شام مختصري شروع كرديم يه مقدار بزن بقرص و كادو ها باز شد و عشوه هاي زنونه و با يه آرامش و آزادي خاصي مريم همه رو مي بوسيد كادوي منو رفت تنش كرد يه جور ديگه اي شده بود كلي با من رقصيد و دخترا هم جاشونو با اون عوض ميكردن ديگه دخترا روشون پيش مادرشون و من باز شده بود و با يه راحتي خاصي با من ميرقصيدن از جين ها دو سه قوطي خورده شده بود و يواش يواش داشتيم گرم ميشديم نسرين داشت با من ميرقصيد گفت امير امشب ميخوام ديونه ات كنم گفتم دخترتو سيرموني نداري گفت نه اينگه تو داري گفتم از جلو ! گفت هم از جلو و هم از پشت ! گفتم ترس ات ريخته ! گفت يه مزه ديگه اي داره گفتم اي بدجنس ترفند جديده گفت مي دونم كه تو عاشق كوني كلك ميخوام با كون دادن تورو ديوونه خودم كنم ! آروم آروم دستامو بردم رو باسن نسرين گفت چقدر بي طاقتي بميرم برات امير آروم آروم لباساي نسرينو در آوردم و ميرقصي و چرخي ميزد و عشوه اي و كاملا مست شده بود با يه سوتين و شورت مشكي جلوي همه خود نمائي ميكرد لاله يه چرخي زد و منو از دست نسرين گرفت و گفت منو لخت نميكوني امير ! لب تو لب شديم و گفتم تو ناز خانوم خودمي ديوونه هر چي تو بگي آروم آروم لختش كردم اونم با سوتين و شورت به رقص ادامه مي داد نوبت نسترن رسيد خودشو به من رسوند و گفت نوبتي هم باشه نوبت منه لباساي نسترن هم يكي يكي دراومد و اونم مثل لاله و نسرين با يه سوتين و شورت داشت ميرقصيد رفتم به طرف مريم گفتم خانومي شما نميخوان لخت شين گفت امير تو مثل اين قماربازها ميخواي همه ما رو لخت كني و خودت هنوز لباسات تن نته پيراهنمو درآوردم شلوارمو هم اون كشيد پائين و به رقص ادامه داديم بعد يه نيم ساعتي ور رفتن با دخترا و مريم رو بغل كردم جلوي بقيه لباس شبو از تن اش در آوردم و لخت لخت از گردنش شروع كردم به خوردن و يواش يواش رسيدم به سينه هاش و مالوندن و خوردن و يه دستي به لاي پاش كشيدم و با احساس خيسي دستمو آوردم بالا اونو ليس زد و نالش دراومد گفت ديوونم كردي امير ميخوام بقيه به روي به رقص ادامه ميدادن و طوري رفتار ميكردن كه مارو نمي بينن ! من فقط يه شورت يقه هفت تنم بود اين شازده ما هم عين مار داشت به خودش مي پيچيد و عشوه هاي مريم و تحمل ميكرد با اينكه بعد از ظهر دو بار خانومو سرويس كامل كرده بودم باز داشت عين دختر اش اطوار و عشوه مي اومد خواستم جلوي دخترا سكس گروهي رو با مريم تجربه كنم شروع كردم شازده رو از شورت آزاد كردم دستاي مريم دور گردنم بود يه پاي خانوم و دادم بالا سر شازده رو گذاشتم دم كوس مريم در حالت سر پا كير مباركو فرستادم تو كوس اش با ناله اي بقيه رو خبر كرد با دوسه تلمبه پاي ثابت خانوم پشت كمرم قلاب شد مريم نسبت به دخترا بدن فربه اي داشت و سنگين تر از اونا بود با آويزون شدن خانوم رو كيرم و دو سه تلمبه ديگه ناله هاش تبديل به داد و فرياد شد و شروع كرد به فحاشي مي گفت بكن امير دارم بهت كوس ميدم بكن كوس كش دارم جلوي دخترام بهت كوس ميدم پارم كردي جوون چه كيريه داد ميكشيد خوش بحالت لاله عجب كيريه اين مال اسبه جرم داده بكن امير كه يهو لرزيد و با يه بوس ازلبم اومد پائين با لاي پاي خيس دست نسرين و گرفت و گفت نسرين خاله نمي خواي سوارشي اسب خوبيه دختر ! نسرين تو حال خودش نبود خودشو چسبوند به من دستاشو از گردنم آويزون كرد و با لبي اجازه رو صادر كرد منم آماده تراز قبل با يه ولع خاصي پاي نسرين و بالا بردم و خليفه رو وارد بغداد كردم الحق كوس نسرين قابل مقايسه با كوس لاله و نسترن نبود يه از اون دوتا سر تر حتي از كوس نسترن هم تنگ تر بود هم جوانتر از اونا بود وهم سعيد اونقدر فرصت پيدا نكرده بود اونو گشاد كنه كوس مريم هم كه خيلي گشاد تر از بقيه چون سني ازش گذشته بود فقط اين ظرافت كاري مريم بود كه با عشوه هاي زنونه و سفت كردن ماهيچه هاي كوسش يه حال كامل به من ميداد و لذت مضاعف هم خودش مي برد البته كلفتي كيرمن گشادي كوس مريمو پر ميكرد و زياد اين گشادي احساس نمي شد... ادامه دارد
     
  
مرد

 
(سكس خانوادگي) قسمت پاياني



با شروع شدن عمليات گائيده شدن نسرين مريم به طرف اتاق خواب راه افتاد و نسترن و لاله هم طبق معمول با همديگه مشغول وررفتن بودن روش سر پائي براي من و اين كوس هاي تشنه بهترين روش بود من لذت كاملي ازاون نمي بردم ولي دخترا نهايت لذت رو ازمن و كيرم مي بردن تو اين روش كير مبارك تا انتها به كوس خانوما نمي رفت و بيش از حد رمق منو مي گرفت ولي براي دير ارضا شدن من و استفاده خانوما از كير مبارك من روش عالي بود تا اومدم پاي ديگه نسرينو بيارم بالا ديدم هنوز كوس خانوم خونريزي داره و تشكيلات من خوني شده به هر ترتيبي بود پاي ديگه نسرينو بالا آوردم پاهاي خانوم پشت كمرم قفل شد و با يه عشوه اي گفت شروع كن امير چرا معطلي! گفت تو هنوز خاله خانومي! گفت كار خودتت دارم ميميرم بزن با دوسه تا تلمبه ناله نسرين بالا رفت و دستاشو شل كرده بود و تنشو از بدن من جدا كرده بود و با يه ريتمي خودش داشت رو همزمان با تلمبه هاي من هماهنگ مي كرد نهايت لذت و مي برد ناله هاش بلند و بلند تر شد و لرزيد و به آرومي اومد پائين به طرف دستشوئي راه افتاد هنوز نسترن و لاله مشغول بودن دوربرمو نگاه كردم يه شورت زرشگي افتاده بود رو زمين اونو برداشتم خونهاي كوس نسرين و از رو كيرم پاك كردم نسترن خودشو ولو كرده بود رو كاناپه و لاله نيم خيز روي اون افتاده بود و سينه هاي نسترن و ميخورد كوس غنچه اي لاله يه لحظه منو ديوونه خودش كرد عين يه آهن ربا منو به طرف خودش كشيد و من تو يه خودمو به پشت لاله رسوندم و آروم از پشت گذاشتم دم كوس لاله و با يه فشار آروم كيرمو تا نصفه فرستادم تو كوس لاله و اون كيرمو كه تو كوسش احساس كرد نيم خيز شد و خودشو صاف كرد و گفت جوون نوبت منه نسترن يه كير تو كوسمه يه كم از كمرش اونو به سمت نسترن خم كردم و يه مقدار ديگه كيرم رفت تو كوس لاله يه ناله بلندي كرد و گفت امير يواش تر دارم جر ميخورم نسترن با چنگ زدن به پستون هاي لاله اونو مي گشيد به سمت خودش و مي گفت بخور اين كير خوردن داره تو كه جنده ثابت اين كيري بزار تا ته بره امير از من كون ميخواد تو بايد حسابي بهش كوس بدي من كوسي برام نمونده لاله از درد زياد با كمك دستاي خودش از دستاي نسترن سينه هاشو در مي آورد و خودشو به سمت بالا مي كشيد و نالش بلند تر ميشد تازه داشت به من خوش ميگذشت تلمبه هاي من تند و تند تر ميشد و ماهيچه هاي كوس لاله دور كيرمو به سفتي فشار مي داد با دو سه تلمبه ديگه اون ديگه داشت داد ميكشيد و منم هماهنگ با نسترن با خم كردن لاله به جلو تا ته كيرمو مي فرستادم تو كوس لاله و تو اين كار نسترن منو كمك ميكرد تو يه لحظه لاله بشدت لرزيد و خودشو از من جدا كرد و انداخت روي مبل و من و با نسترن تنها گذاشت نسترن مست مست و يه نگاه شهوتي آماده پذيرائي از من شد با يه عشوه اي گفت من در اختيار توام پهلوون ! گفتم نوبت هنر نمائي تو رسيد جنده من ! قرار بود امشب بتركوني بلند شو ببينم چكاره اي دختر ! بلند شد و خودشو چسبوند به من و يه لب طولاني از هم ديگه گرفتيم با دستاش صورتمو به عقب هدايت كرد وگفت چي ميخواي كوس يا كون گفتم از كوست خون آبه مياد گفت دو سه تلمبه سر پائي بزني يه كون بهت ميدم كه هميشه خاطرت باشه گفتم اذيت ميشي گفت تو كارتو بكن بزار من بشم راحت توام به كونت برس يه پاشو آوردم بالا و سر كيرمو فرستادم تو كوسش و بلافاصله اون پاي ديگه رو رو كمرم آورد و پاهاشو به هم قفل كرد يه كم تنشو كشوند عقب و منم با پنچه هام باسنشو چنگ زدم و اونو كشوندم به طرف خودم گفت دو سه تا محكم بزن تا سريع بشم سر پا اونو آوردم به پشت خوابوندم رو كاناپه و دوسه تا محكم كوبيدم تو كوس نسترن اشك از چشمام روان بود درد زيادي رو تحمل ميكرد ولي با تمام درد كشيدن يه لذت عجيبي رو ميشد تو نوع بغل كردن اون و تو چشماش و ناله هاش حس كرد داد ميزد بكوب كوس كش بكوب خوني بود از كوس نسترن مي اومد با لرزيدن اون منم به اوج رسيده بودم مبل زيز اون با خون كثيف شده بود بقيه خون آبه و خون كوس نسترن رو شورت من بود ولي از شدت مستي و شهوت هيچ چيز حاليمون نبود اونو برگردوندم تو اين فرصت شورتمو از پام در آوردم خون روي اونو با شورتم پاك كردم و مشغول افتتاح كون نسترن شدم اك اك بود با يه فشار تو اون حالت وا رفته نسترن به حرف اومد و گفت امير خواهش ميكنم من تا حالا از پشت ندادم يه آب دهن انداختم رو كيرمو با ماليدن اون به دور كون خانوم دوباره سعي كردم يواش يواش كيرمو فرستادم تو با دو سه فشار ريتميك ديگه كون نسترن باز شد و لذت عجيبي تنمو احاطه كرد يواش يواش تلمبه زدنمو تند تر كردم ديگه ناله هاي نسترن تبديل به فرياد شده بود و منم تو اوج لذت نهايت استفاده رو از كون نسترن كردم مثل كسي كه ميدونه ديگه اين دختر بهش كون نخواهد داد داشتم از كون مي كردمش احساس كردم صداش در نمياد چند تا تلمبه ديگه زدم و آبم بافشار زياد تو كونش خالي كردم با صداي ضعيفي ميگفت سوختم امير سوختم انگار كه صداش گرفته باشه آروم ميگفت جرم دادي ديوونه ! گيرمو از كون نسترن كشيدم با مكش ايجاد شده آب مني از كون خانوم روان شد دستمو لاي كون خانوم كشيدم و گفتم مرسي دختر امشب تركوندي ممنون كون با حالي داري حاضرم بجاي شمال ببرمت تركيه تو آنتاليا يه دور كامل از كوس و كونت بكونمت گفت بدجنس زبون باز تو هر موقع بخواي من از كوس و كون سيرابت ميكنم نگران نباش آنتاليا پيشكش اين كير بيشتر از اينا حق داره بلند شدم با نسترن رفتيم حموم و يه دوش گرفتيم و خودمونو رسونديم به تخت خواب بقيه داشتن خواب مي ديدن من و نسترن تو بغل همديگه خوابيديم دم دماي سحر از شدت درد مثانه بيدار شدم خودمو به دستشوئي رسوندم و بعد از خالي كردن مثانه اومدم كه بخوابم يه صدائي از اتاق خواب اونطرفي منو به خودم آورد صداي باد شكم زنونه اي منو بيش از بيش كنجكاو كرد رفتم به سمت اتاق خواب ديدم مريم و نسرين پيش هم ديگه خوابيدن بالا سر مريم بودم كه يه صداي ديگه اي از كون مريم در اومد يه دفعه نسرين گفت خاله! مريم گفت جون خاله ! نسرين گفت بلند شو برو دستشوئي ! مريم گفت باد ه خاله ...!!! خاله اين دسته بيل امير ديگه برام جون نگذاشته نا ندارم خاله! آروم خوابيدم كنار مريم گفتم شما جنده ها خواب ندارين مستي از سر اونا پريده بود مريم يه عشوه اي اومد و بدون اينكه خودشو جمع كنه گفت باز اين پسره فيلش هواي هندوستون كرد امير جان سير نشدي ! خودمو رسوندم به لاي پاي مريم گفتم اين دخترا نصفه و نيمه كار ميكنن فقط توئي كه منو سير ميكني مريم من ! چشماي نسرين باز شده بود و كاملا داشت منو و مريمو تماشا ميكرد آروم كيرمو گذاشتم تو كوس مريم و نالش دراومد گفت امير خشكه مامان ! يه آب دهن انداختم رو كوس مريم دوباره شروع كردم با دوسه تلمبه افتادم تو خط نسرين يه دستشو گذاشته بود زير سرش و كاملا در حال تماشاي كوس كردن من ! يه چشمكي به نسرين زدم گفتم اين خاله ات جنده اي براي خودش ! كيرمو كشيدم بيرون و خواستم دوباره بكونم تو ! نسرين با دستش اونو گرفت و برام دو سه بار از سر تا ته اونو كشيد و گفت براي منم بزار گفتم به چشم دو سه تا تلمبه با شدت زدم تو كوس مريم لق لق كوس اون يه صداي قشنگي رو ايجاد كرده بود نه نسرين گفتم بخواب رو شكم مريم و اون خودشو انداخت رو مريم از كوس مريم كيرمو كشيدم بيون و با آب كوس مريم دهانه كوس نسرينو خيس كردم كيرمو چپوندم تو كوس نسرين و دو سه تلمبه در مي آوردم مي كردم تو كوس مريم نسرين و مريم هم لب تو لب هم ديگه داشتم حال ميكردن تو جند بار رفت آمد ديديم مريم لرزيد و ارضا شد و نوبت رسيد به نسرين ديگه كيرم تو كوس نسرين بود با جند تا تلمبه تند تند شالاپ شولوبي بود كه راه انداخته بودم چون نسرين روي مريم بود كيرم نصفه مي رفت و برمي گشت بيرون ولي به صورت اوريب نسرين بيشتر از من حال ميكرد همزمان با من نسرين هم ارضاشد تموم آبمو خالي كردم تو كوس نسرين ! نسرين با نالش ميگفت سوختم امير سوختم چه آبي راه انداختي بلند شديم هر سه تايي رفتيم حموم و يه دوش حسابي و اومديم بيرون مريم دوباره گفت امير اين جوري پيش بري مامان از بين ميري يه چاي و عسل و خامه و كيك تولد از شب مونده صبحانه كاملي به خورد من و نسرين داد با صداي خوردن قاشق به استكان و چاي شيرين لاله و نسترن هم بيدار شدن دوتائي رفتن حموم و بعد از گرفتن يه دوش به ما ملحق شدن با خوردن صبحانه آماده رفتن به سر كار شديم اين بار سرويس خانوما شديم هر سه تايشون و رسوندم به سر كاراشون.خودم هم رفتم به شركت مشغول كارها شدم... پايان
     
  
مرد

 
(خانواده رضائي) مقدمه

آنروز تو شركت مشغول كارها بودم ساعت حدوداي 11 صبح لاله زنگ زد در چه حالي گفتم اي هستيم كارها مونده مشغول اونام گفت ديشب بهش خوش گذشته و همينطور مامان كه كلي ازت تعريف كرد خلاصه امير كلي طرفدار پيدا كردي ازش تشكر كردم و خداحافظي كرد و منم مشغول شدم با فاصله هاي ده الي پانزده دقيقه اي دخترا و مادرزنم تلفني تماس گرفتن وشروع كردن به تعريف كردن كه ديشب به اونا خوش گذشته تا اينكه نزديك ظهر غرق كار بودم كه صداي تلفن منو بخودش آورد مهندس صادقي بود اون معاون مالي شركته! گفت امير هيچ معلومه كجائي گفتم يكم فكرم بهم ريخته! شما كجائي گفت من الان سر پروژه شمالم تازه رسيدم و پس فردا برميگردم و ادامه داد از صبح تا حالا چند بار تماس گرفتم ! گفتم خبريه مهندس گفت خواستم بهت بگم كه مهندس حكمت نمي تونه بياد سر پروژه شما بايد جور اونو بكشي سريع خودتو برسون تموم كارا مونده معيني ( مديرعامل ) هم كلي شاكيه ! گفتم مهندس جان حكمت نميتونه بياد از من شاكيه ! گفت من نميدونم شما مسئله رو با خودش حل كن ! گفتم صادقي جان باز براي من خواب ديدي مهندس ! گفت خواب چيه مرد حسابي كار كاره ديگه چه تو تهرون چه تو شمال شما بايد پاسخ گو باشي بلاخره براي شركت داري كار ميكني ! گفتم من نظارت و قبول كردم نه كل پروژه ! با حالت عصباني ادامه داد بگو كار نميكنم خلاص من با معيني تموم كنم ! گفتم اينجور كه شما بريدي و دوختي خلاص من با معيني صحبت ميكنم ! گفت معيني با من صحبت كرده اگه قبول نداري مسئوليت كار و خودم قبول مي كنم ! گفتم هر جور راحتي مهندس ! گوشي رو گذاشتم با معيني تماس گرفتم ديدم توپ اون پرتر از صادقي و خيلي راحت گفت مهندس جان من كلي سرمايه گذاري كردم اگه نميتوني تسويه كن منم به فكر باشم ! گفتم مهندس جان من پروژه شمال نظارت درصدي بستم كل كار با مهندس حكمت هست و من از اين به بعد درصدي حاضرم جاي اونو پر كنم ! گفت مهندس جان يه باره بگو كار نميكنم مارا راحت كن ! گفتم اينجوري كه شما بريدين و دوختين ظاهرا بايد بگم كار نميكنم ! گفت پس هفته ديگه بيا و تسويه كن من با هيچكس رو در واستي ندارم !گوشي رو گذاشت و منو برد تو فكر ! هر چي فكر كردم بيشتر به صادقي مشكوك تر شدم ! اونم دقيقا نقش مسعود داشت تو شركت نادراينا منتهي با اين تفاوت كه اين مارمولك فاميل معيني نبود و از طرفي متاهل بود و دختر معيني ميترا هم تو اين خطا ها نبود و اصلا محلي به اون نمي داد!ياد روزهائي افتادم كه بيكار بودم و از طريق دختر معيني ( ميترا ) كه دوست دوران تحصيل لاله بود اومدم به اين شركت ميترا دختر معيني ( مدير عامل ) بود كه دو سوم سهام شركت ازان ايشان بود .! از بابت ميترا خيالم راحت بود چون معرف اصلي من بعد از جدائي از نادر و رويا و مسعود براي اومدن تو اين كار همين خانم ميترا بود يعني شوهر ميترا همه كاره اين شركت بوده و شريك اصلي پدرميترا ، ميترا مدير بازرگاني شركت پدرش بود اونا مشتري ما بودن از شركت قبلي چندين بار با مشاوره من خريد هاي ميليوني داشتن ! اطمينان خاصي بمن پيدا كرده بودن ! بطور خيلي اتفاقي من از قضيه تصادف باخبر شدم يعني يه اختلاف حسابي تو فاكتورها بود يه تماسي گرفتم كه موضوع تصادف و فهميدم خيلي ناراحت شدم بلافاصله خودمو به شركت رسوندم و تو مراسم مثل يكي از نزديك ترين افراد خانواده همراه اونا بودم .( بعدا فهميدم كه همين برخورد من باعث ايجاد يه حس حسادت زنانه بين رويا ( خواهر نادر ) و ميترا شد و با همدستي مسعود نهايتا منجربه جدائي من از جمع دوستان) . با از بين رفتن شوهرش تو تصادف سهام شوهرش ميرسه به ميترا و اون جاي شوهرشو تو شركت پر ميكنه ! تو خريد بعدي كه با يه فاصله چند ماهه بود با حالت ناراحتي و لباس مشگي وارد دفتر من شد احساس كردم ميترا تو حس و حال قبلي هست و هنوز به زندگي عادي برنگشته خيلي ناراحت شدم سعي كردم هر جوري شده كمكش كنم باورم شد كه ميتراخيلي تنهاست و دنبال يه حاميه تو كار اونو كمك كنه با ارتباط هاي بعدي و مشاوره با من به نوعي منو به پدرش معرفي ميكنه بعدا معيني بزرگ با من تماس گرفت و گفت مايله با من كار كنه !اين درست همزمان بود با جدائي من از شركت نادر اينا خوب منم وارد كار شدم به نوعي با مشاوره و ارائه طرح تونستم جاي خالي داماد از دست رفته شو پر كنم و از طرفي هم با ارتباطات قبلي يه فكر جديد به هيئت مديره اضافه شده بود با اجراي دو سه طرح جديد كه من ارائه كردم بعد از دو سال يه سود عالي نصيب شركت شد معيني منو باور كرد . بگذريم خواستم با ميترا بيشتر آشنا بشين ! تو اين فكرها بودم... ادامه داره
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
(خانواده رضائي) قسمت اول



بلافاصله خودمو به شركت رسوندم و تو مراسم مثل يكي از نزديك ترين افراد خانواده همراه اونا بودم .( بعدا فهميدم كه همين برخورد من باعث ايجاد يه حس حسادت زنانه بين رويا ( خواهر نادر ) و ميترا شد و با همدستي مسعود نهايتا منجربه جدائي من از جمع دوستان) . با از بين رفتن شوهرش تو تصادف سهام شوهرش ميرسه به ميترا و اون جاي شوهرشو تو شركت پر ميكنه ! تو خريد بعدي كه با يه فاصله چند ماهه بود با حالت ناراحتي و لباس مشگي وارد دفتر من شد احساس كردم ميترا تو حس و حال قبلي هست و هنوز به زندگي عادي برنگشته خيلي ناراحت شدم سعي كردم هر جوري شده كمكش كنم باورم شد كه ميتراخيلي تنهاست و دنبال يه حاميه تو كار اونو كمك كنه با ارتباط هاي بعدي و مشاوره با من به نوعي منو به پدرش معرفي ميكنه بعدا معيني بزرگ با من تماس گرفت و گفت مايله با من كار كنه !اين درست همزمان بود با جدائي من از شركت نادر اينا خوب منم وارد كار شدم به نوعي با مشاوره و ارائه طرح تونستم جاي خالي داماد از دست رفته شو پر كنم و از طرفي هم با ارتباطات قبلي يه فكر جديد به هيئت مديره اضافه شده بود با اجراي دو سه طرح جديد كه من ارائه كردم بعد از دو سال يه سود عالي نصيب شركت شد معيني منو باور كرد . بگذريم خواستم با ميترا بيشتر آشنا بشين ! تو اين فكرها بودم. كه ميترا بامن تماس گرفت و گفت چكار كردي امير گفتم من كاري نكردم فكر كنم صادقي يه خوابي برام ديده ميترا گفت بابا از دستت دلخوره گفت من تو اوج عصبانيت يه چيزي گفتم امير هم انگار منتظر فرصت بود! بلند شو برو دفترش از دستت دلخوره گفتم بجان جفتمون من چيز خاصي نگفتم اونا از قبل بريدن و دوختن گفت اونا با من يه عذر خواهي همه چيزو حل ميكنه گفتم باشه سر فرصت ! گفت بخاطر من بيا منم الان ميرم تو اتاقش و آمادش ميكنم بلند شدم رفتم تو اتاق معيني و تا منو ديد اومد طرف منو و بعد رو بوسي گفت مهندس نكنه از من و ميترا خسته شدي تا من يه چيزي گفتم رو هوا قبول كردي ! گفتم نه بجون خودم فكر كنم صادقي يه خوابي برام ديده معيني گفت منم همين حرف به ميترا گفتم براي اينكه اونم شك نكنه شما نظارت رو قبول كن هر چند وقت يه سري به پروژه بزن ! ميگم ويلاي نور و برات آماده كنن ميخوام ببينم چند مرده حلاجه و تا كجا ميتونه بياد ! قبول كردم و برگشتم تو اتاق و مشغول بودم ميترا اومد تو اتاقم و از من تشكر كرد و گفت ممنون كه به حرف اون بودم اونا رو تنها نگذاشتم گفتم ميترا جان يه فكري به حال اين صادقي بكن تا دير نشده گفت خيلي آدم كلاشيه و كلاهبردار گفتم تا اينجا كه اونو شناختين خيلي خوبه راستي چرا با مهندس حكمت زدين به هم گفت كار صادقي و نقشه اونه بابا هم باهاش مخالفت نكرده گفتم مهندس حكمت و من راضيش ميكنم به شرطي كه اين صادقي اينجا نباشه گفت قبوله مهندس هر چي شما بگين ! اگه راضي شد كه هيچ اگه نه ! گفتم مردو حرفش خودم جاي اون ادامه ميدم ! گفت عاليه منم كمكت ميكنم هر جور كه تو بگي! يه جورائي دلم به حال ميترا و تنهائيش سوخت نه بعنوان ترحم بلكه به عنوان اينكه تو دوران تنهائي خودم دستمو گرفته بود خواستم يه جورائي تلافي كنم ! ازم خدا حافظي كرد و رفت مشغول كار شدم كه نادر تماس گرفت و گفت بي معرفت ما رو فراموش كردي گفتم درگير كارهاي عقب افتاده ام وگفت تو نمي خواي بياي و بهونه مي آري گفتم نه بجان نادر گرفتارم و ازاين تعارفات گفت منتظرتم بلند شو بيا خاحافظي كرد و گوشي رو گذاشت بلند شدم و دلو زدم به دريا گفتم هرچه بادا باد هرچي من ميخوام از گذشته دورباشم ،نميشه ميرم ولي زياد داخلش نمي شم بااين ذهنيت به طرف شركت نادر راه افتادم خوب از نادر و شركتش بگم ائيده داير كردن شركت با فكر من و سرمايه گذاري خانواده شروع شد و بعد از يكي دو ماه اول با دوندگي بي وقفه ما شركت رو افتتاح كرديم سهم من 60 درصد از كل بود ( سهام من با سرمايه گذاري پدر و مادر ناتني من انجام گرفت ) علاوه بر سهام براي كاركرد من هم حقوق ده درصدي از سود رو به من داده بودن الباقي سهام شركت ازان خانواده رضائي بود كه با سهم 20 درصدي بين نادر و رويا ( خواهر نادر ) تقسيم شده بود. اوايل شبانه روز در حال فعاليت كاري بوديم واز طريق دوستان مقيم سوئد با يه ارتباطاتي تونستيم بعد از راه اندازي كارگاه و توسعه اون به يك سوله بزرگ و با رونق گرفتن كار و ارتباط با شركت هاي سوئدي و آلماني نمايندگي چندين شركت رو بدست بگيريم نقش اصلي با من بود و درحقيقت خانواده نادر سرمايه گذاري كرده بودن تمام اوراق و مدارك و تصميم گيري ها و مديريت كار با من بود با اضافه شدن مسعود (پسرعموي نادر) شركت ما ازيه كارگاه تبديل به يك كارخانه متشكل از چندين سوله و ماشين آلات با تمام ابزار آلات و پرسنل شد. و با ادامه فعاليت شركت از حالت اوليه به يك شركت قدر تبديل شده بود . البته نمايندگي محصولات آلماني و سوئدي را هم دراختيار مون بود. بعد از كاركردن حدود سه سال با اختلاف پيش آمده بين من و رويا كه باعث اصلي آن مسعود بود من از مجموعه اونا جدا شدم . با وكالت من كل سهام به مادر ناتني من واگذار شد . و بعد ازون واقعه ديگه من دور بر شركت نبودم بدون اطلاع بقيه و دور ازچشم نادر و رويا با مادر ناتنيم ارتباط داشتم و اوضاع رو كنترل ميكردم گرچه مادر ناتنيم مقيم سوئد بود و من زماني كه ايران ميومد از اون باخبر مي شدم كه تو ادامه داستان اونو ميگم بگذريم خلاصه وارد دفتر نادر شدم و خودمو معرفي كردم منشي شيك و سر زبون داري داشت ظاهرا سفارش منو نادر قبلا به خانوم منشي كرده بود بعد از پذيرش من با هماهنگي وارد اتاق نادر شدم و اون با آغوش باز از من استقبال كرد و روي همديگرو بوسيديم گفت خيلي بي معرفتي پسر اگه اين الهه نبود و داستان خواستگاري ما من ازت خبر دار نميشدم بزار خودش بياد و بااونم آشنا شو گرچه قبلا همديگرو ديدين ولي واسطه پيدا شدن تو بيشتر اونه وگوشي برداشت و الهه رو خواست بياد به دفتر از خود نادر براتون بگم حدود ده دوازده سانتي از من كوتاهتر بود و از نظر وزني بيست كيلوئي چاق تر ازمن بود با سابقه اي كه از اون داشتم كلا آدم خوشگذراني بود دوران دانشگاه و تحصيل بيشتر اوقات به عيش و نوش ميگذروند تا درس و تحصيل ! درست برعكس من، من علاوه بر ادامه تحصيل به نوعي نادر رو هم تر وخشگ ميكردم همه جوره آقا رو حمايت ميكردم وبعد از مرگ پدرش من تو خانواده نادر با اطمينان كامل مورد پذيرش قرار گرفتم و به نوعي كه من شدم ولي و قيم نادر و خواهرش رويا ! تا اينكه اومديم وطن و شروع بكار كرديم و با يه اتفاق من از زندگي خانواده نادر خارج شدم در ادامه داستان اونو خدمت دوستان عرض خواهم كرد . با وارد شدن الهه از افكار گذشته اومدم بيرون شركت خصوصي نادر و محيط كاري اون و نامزد بودن نادر با الهه همه دست به دست هم داده بود تو لحظه اول بيننده تصور ميكرد كه تو يكي از شركت هاي اروپايي اومده و الهه با يه لباس تقربيا غير اداري متعارف جلوي من ظاهر شد بعد از دست دادن روبروي من نشت با يه عشوه گري خاصي از لاله و مريم و نسترن پرسيد و ادامه داد نسرين چطوره گفتم سلام دارن خدمتون و بعد از تعارفات معمولي يه نگاه خريدارانه به الهه انداختم الهه تقريبا هم قد نسرين و يه اندام باربي با يه چهره جذاب و دلربا داشت عرض اندام ميكرد و شروع كرد به تعريف از منو ميگفت.....ادامه داره
     
  
مرد

 
(خانواده رضائي) قسمت دوم

.... با وارد شدن الهه از افكار گذشته اومدم بيرون شركت خصوصي نادر و محيط كاري اون و نامزد بودن نادر با الهه همه دست به دست هم داده بود تو لحظه اول بيننده تصور ميكرد كه تو يكي از شركت هاي اروپايي هست تااينكه الهه با يه لباس تقربيا غير اداري متعارف جلوي من ظاهر شد بعد از دست دادن روبروي من نشت با يه عشوه گري خاصي از لاله و مريم و نسترن پرسيد و ادامه داد نسرين چطوره گفتم سلام دارن خدمتون و بعد از تعارفات معمولي يه نگاه خريدارانه به الهه انداختم الهه تقريبا هم قد نسرين و يه اندام باربي با يه چهره جذاب و دلربا داشت عرض اندام ميكرد نادر گفت اميرخان مشروب كه ميخوري گفتم يه گيلاس كافيه ! نادر با ودكا از من و الهه پذيرائي كرد . مشغول صحبت بوديم و كه الهه گفت تعريف امير خان تو كل فاميل هميشه بوده و همه به نوعي عاشق اخلاق و رفتار امير هستن من گفتم شما محبت دارين تعريف از خودتونه و از اين جور تعارفات خوب كه دقت كردم ياد حرفاي نسترن و نسرين افتادم كه اين الهه خانوم چه لوبتي و از طرز نگاه و نشستن و رفتار هاي غيرارادي الهه رسيدم به مطلب كه طرف صد در صد داستان منو و نسترن و نسرين و خبر داره و يه علائمي ناخواسته جلوي نادر ازش متصاعد ميشد منم به روي خودم نمياوردم به هر جفتشون تبريك گفتم و خوشحالي خودمو نشون دادم گفتم راستش الهه جان من نمي خواستم دست خالي بيام وبه اصرار نادر اومدم باشه تو يه فرصت مناسب من خدمتون مي رسم نادر يهو گفت خوبه خوبه اينقدر رسميش نكن بيخيال همه مهم اينكه بعد مدت ها همديگرو ديديم و رو كرد به الهه و با يه لحني گفت اين امير رو نه تنها فاميل شما بلكه خانواده منم اونو دوست دارن علي الخصوص مامان كه مي پرستدتش ! گفتم نادر باز تو شروع كردي! گفت اصلا ول كنين اين حرفا رو! بلند شين كه بريم! گفتم كجا ! گفت ناهار اميرجان ناهار ميدوني كه من از هرچي بگذرم از شكم و زير شكم نميگذرم! عادت اين نادرو ميدونستم راست ميگفت اون تنها فكرش به شكم و زيرشكمش بود علي الخصوص دو پيك مشروب هم كه ميخورد شروع ميكرد به ناف به پائين صحبت كردن! گفتم بي تربيت آدم جلوي خانومش و يه مرد غريبه اينقدر خودموني نميشه ! گفت امير تو كه منو ميشناسي ! زير و روي الهه هم به اندازه كافي پيش من باز شده ! الهه يهو با يه لحن خاصي گفت اميرخان راحت باشين نادر اخلاقشه! نادر ادامه داد امير جان منو و تو الهه نداريم اينقدر رسميش نكن ! راستي تو اين چن وقته چقدر كم رو شدي امير! ميخواهي بگم الهه يه حالي بهت بده... ! گفتم خجالت بكش نادر تو هنوز آدم نشدي! گفت جوش نزن من و الهه راضيئم و توام ميدونم از اينجور تكه ها نميگذري! حس كردم تاثير مشروبه كه هر جفت شون از حالت طبيعي خارج كرده !خلاصه با يه خنده و طنازي الهه قضيه رو تموم كرد و راه افتاديم تو ماشين نادر صحبت و ادامه داد در حين صحبت حس كردم مسير به طرف بالاي شهر است و يه حدسي زدم پيش خودم گفتم اين نادر باز يه دسته گلي به آب داده و اومدن سراغ من والا اين جونورا! جائي نمي خوابن كه زيرشون آب بره گفتم پيش دستي كنم و ببينم چه خبره و اين زن و شوهر چه خوابي براي من ديدن و تا دير نشده برم كنار!
گفتم نادر راستي مامان چطوره ! گفت شما كه دور از چشم ما تو بغل هم ديگه مي غلطين! از من مي پرسي ! كلك فكر كردي خبر ندارم ! گفتم اينطوريا هم كه تو شلوغش ميكني نيست ولي دورادور حواسم بهش هست! گفت دورادور اينجوري باشه واي به روزي كه نزديك بشين !اونوقت چكار ميكنين !ادامه داد هنوزم همون اميري ! راستي من و مامان فردا مسافريم و يه سري كار است كه بايد انجام بديم گفتم بياي و به دادم برسي ! گفتم مگه آخر هفته مراسم ندارين! گفت تو كه غريبه نيستي منو و الهه عقد محضري كرديم تا حالا يه سي و چهل باري زنو شوهر شديم اون مراسم براي رسمي كردن قضيه ست ! كه به الهه قول دادم برگردم يه مراسم عالي بگيريم! ادامه داد گفتم بياي كه يه مشگل اساسي رو حل كني ! گفتم نادرجان من براي خودم كلي گرفتاري دارم دوباره منو قاطي كارات نكن ! گفت حرف من نيست و خواسته مامانه! ادامه داد به من هيچ ارتباطي نداره تو ميدوني و مامان! گفتم چيزي به من نگفته ! گفت گذاشته بهت يه حال توپ بده بعدا ! بعدشم اين قضيه رو نخواسته بهت بگه چون رويا !گفتم من با رويا كاري ندارم ! گفت مامان خواسته تورو ببينه خره نه رويا ! گفتم منو براي چي ! گفت از خودش بپرس ! گفتم نادر باز دست گل به آب دادي ! گفت من كه نه يعني هم آره و هم نه ! گفتم تو هنوز آدم نشدي پسر من تا كي بايد تاوان اين بي فكري هاي تو رو بدم! حالا تو يه خراب شده اي نگه دار يه دسته گلي چيزي من بخرم تو كه اخلاق مادرتو ميشناسي ! گفت لازم نكرده خودتو لوس كني ! گفتم نگهدار يه چيزي جلوي الهه بهت ميگم ها ! گفت من و الهه نداريم هرچي دل تنگه ته بگو ! ما كه خراب عالم و آدميم الهه كه جاي خود داره ! گفتم نادر جلوي الهه دهن منو وا نكن ! گفت امير خان آزادي من و الهه هيچ حرفي بين مون نيست راحت باش من شاگرد توام الهه نامزد منه خودش ميدونه كه مثل اون يه ده تائي هست ميخواي چي بگي من خودم ميگم ! گفتم بي شرف ميدوني كه من پيش مامان دست خالي نميرم ! يه گل فروشي سر راه نگهدار ! گفت خيلي خوب بابا زن ذليل امل ! هنوز دست از سر مادرما برنداشتي ! خيلي بي سليقه اي ! تو بايد تا ابد دنبال اين پير زنا باشي ! بي كلاس بگو ميخواي كوس ليسي كني ! الهه با يه عشوه اي گفت نادر ! نادر گفت شما دخالت نكن! اين امير يه جونوريه كه من اونو ميسشناسم آب نمي بينه يه شناگر قابلي ايه! گفتم خوب بلبل زبون شدي ! ميخواي نطقتو گور كنم گفت ديگه دستتو خوندم امير خان ما هم براي خودمون اوستا شديم خبر نداري ! بعدشم ميخواي چي بگي كه من نگفتم ! گفتم نه تكميل تكميلي مونده دو تا پيك ديگه بخوري و بقيه اشم بگي! پس راه افتادي حالا تا كفر منو در نياوردي يه خراب شده اي نگه دار تا اون رو سگم بالا نيومده گفت شوخي كردم بابا چرا جوش ميزني بفرما اينم گل فروشي ولي من بجاي تو بودم شورت و سوتين ميخريدم !دوباره الهه با يه عشوه نازي گفت نادر خيلي بي حيائي ! نادر گفت الهه حياي تو منو كشته و جلوي يه گل فروشي نگه داشت من رفتم پائين يه دسته گل باب ميل مادر نادر سفارش دادم و يه دسته گل ديگه براي الهه خانوم با دست پر برگشتم تو ماشين! تا اومدم تو ماشين نادر گفت نگفتم الهه اين جونوري كه من ميشناسم جلوي رو من ترتيب تو رو ميده ! الهه دوباره با لوندي و عشوه گري گفت نادر! نادر گفت خانم چه عشوه اي مياد نخوردي ببيني يه چيزي داره مثل اسب اگه بخوري كه منو فراموش ميكني! دوباره الهه گفت نادر خيلي بي تربيتي نادر گفت منو و امير نداريم اين جونور خواهر و مادر براي من نگذاشته ميدونم كه ترتيب تو هم ميده من اينو مي شناسم ! اگه مال خود نكرد تورو هرچي دوست داشتي بمن بگو ! شرط ميبندم! گفتم خوب حالا ! كاملا از كمالات ما پيش الهه گفتي ميشه خفه شي و بزاري ما كارمونو بكنيم. گفت بفرما اوستا قابل شما رو نداره اين شما و اينهم الهه خانوم ! دسته گل الهه رو بهش دادم و بعد تبريك مجدد گفتم من از طرف نادر عذرخواهي ميكنم اين جونور رو جون به جونش كني همينه عوض بشو نيست علي الخصوص مشروب هم بخوره كه جلوي دهنشو نمي تونه بگيره آخرشم همين كار دستش ميده ! نادر گفت اولشه دختر خر نشي ها بعد نگي من نگفتم ! گفتم لال شو نادر دارم با يه خانوم صحبت ميكنم
ادامه داره
     
  
مرد

 
(خانواده رضائي) قسمت سوم

دوباره الهه گفت نادر خيلي بي تربيتي نادر گفت منو و امير نداريم اين جونور خواهر و مادر براي من نگذاشته ميدونم كه ترتيب تو هم ميده من اينو مي شناسم ! اگه مال خود نكرد تورو هرچي دوست داشتي بمن بگو ! شرط ميبندم! اگه امروز تا عصر كار رو تموم نكرد هر چي خواستي من نه نميگم ! گفتم خوب حالا ! گفت بجان امير رو الهه باهات شرط بندي ميكنم! من مطمعنم اگه باختم خودم تقديمت ميكنم ! گفتم چقدر بي جنبه اي نادر دو پيك مشروب خوردي از خود بيخود شدي ! گفت بجان امير هوشيار هوشيارم از فنون خانوم بازي تو آگاهم رفيق اينا كه نميدونن تو چه جونوري هستي! گفتم بس كن نادر! ميشه خفشه شي ! و بزاري ما كارمونو بكنيم. گفت بفرما امير خان قابل شما رو نداره اين شما و اينهم الهه خانوم ! دسته گل الهه رو بهش دادم و بعد تبريك مجدد گفتم من از طرف نادر عذرخواهي ميكنم اين جونور رو جون به جونش كني همينه عوض بشو نيست علي الخصوص مشروب هم بخوره كه جلوي دهنشو نمي تونه بگيره آخرشم همين كار دستش ميده ! نادر گفت اولشه دختر خر نشي ها بعد نگي من نگفتم ! گفتم لال شو نادر دارم با يه خانوم صحبت ميكنم!نادر گفت آخرشو من خوندم رفيق ! صغرا كبري نداره ! الهه هم از خودمونه! گفتم نادر بي شرف ! گفت به جون اوستا همه رو بهش گفتم الهه شير فهم شيرفهمه تازه اگه تا عصري شرط رو باختم مي رسونم دست شما تا برم و برگردم فقط براي منم يه ته ديكي نگهدار ! ديگه الهه كاملا اومده بود تو دور و فقط خنده تحول ميداد پيش خودم گفتم اين نادر بي شرف دوباره يه خوابي براي ما ديده به خير بگذره شانس آوردم رسيديم خونه نادراينا و رفتيم تو پدر بزرگ مادري نادر يكي از ملاكين قديمي تهرون بود و كلي ملك و املاك به ارث گذاشته بود بعد فوت اون اين خانواده به نواي رسيدن واز زيادي نميدوستن چكار كنن ! من تو خانواده اينا بودم و اخلاق تك تك شونو ميدونستم كه اينا چه جونورائي هستن بگذريم الهه هم بوي پول خورده بود به دماغش و خانوم قبل از عقد و كوس و كون رو يه چهل پنجاه باري به حراج گذاشته بود و روش باز شده بود .بگذريم وارد سالن شديم يكي از خدمت كارها اومد به استقبال و بعد خوش آمد گوئي و دسته گل و ازمن گرفتن و گفتن خانم تو استخرو اونجا منتظرتونه ! استخر سرپوشيده بود و پشت ساختمان ويلائي و تو طبقه زيرين قرار داشت وارد سالن استخر شديم. مامان نادر تو آب بود تا مارو ديد گفت چه عجب امير جان بيا تو يه آبي بزن كه خيلي باهات كار دارم اخلاقشو ميدونستم و نه به حرفاش نميگفتم اينجوري اونم راضي تر بود و متقابلا اونم رو حرف من حرفي نميزد اولين بارم نبود تو رختكن لباسامو در آوردم يه مايو پوشيدم و رفتم تو آب با دوسه شناي كرال خودمو رسوندم به خانم !!!! ژاله ( مادر نادر و خواهر مادر ناتني من هاله ) بدون توجه به حضور نادر و الهه يه خوش آمدگوئي عاشقانه از ما كرد لب تو لب هم شديم و يهو گفت خيلي بدجنسي امير خيلي وقته منتظرتم دلم برات لك زده دوباره يه لبي ازم گرفت و گفت باز تو مشروب خوردي گفتم كار اون بي شرف نادره ! ژاله رو كرد به نادر و الهه گفت ميدونم شما ها الان داغ داغين بياين تو آب براتون خوبه ! نادر گفت مامان تازه گرم شديم مادرش گفت لوس نشو تازه الهه كه پيشته اگه بخواد دوباره گرم ميشي ! نادر و الهه رفتن تو رختكن و بعدش به من و ژاله اضافه شدن در حين شنا ژاله به طعنه گفت امير چشم از الهه بر نمي داري خبريه گفتم نه بجون مامان ( من بيشتر اوقات ژاله رو مامان صدا ميكردم ) گفت تو هم چيزيت نباشه اونكه داره برات پر پر ميزنه ! يعني حقم داره كيه كه اين كيرو تورو ببينه دم نزنه ! يه نيم ساعتي تو آب بوديم و از آب در اومديم اندام الهه و حركاتش منو حالي به حالي كرده بود نا خداگاه چشمم به اندام الهه بود ژاله رو كرد به من و گفت تو جون به جونت كنن چشم چروني چه خبرته يگم بزار براي نادر ! گفتم جون مامان كاري بهش ندارم اصلا تو اين فاز نيستم گفت آره جون خودت تو گفتي و منم باورم شد توام به فكر نباشي اون داره با نگاه ميخوره تورو گرچه حق داره اين قلمبه رو هر كي ميبينه عاشقش ميشه باز بگو هاله برات كاري نكرده ! گفتم شما و هاله كه گردن من حق دارين ! گفت حق داريم و يكاره رفتي و سه سال نيومدي بي معرفت حتي عروسيت هم منو خبر نكردي ! گفتم بجون مامان اينجا نبودي و حال خوبي نداشتي باور نميكني از هاله بپرس! گفت همه رو مي دونم چكار كنم كه نمي تونم دوريت و تحمل كنم صحبت هاي مارو الهه مي شنيد و با يه خنده و عشوه هاي خاصي اونارو رد مي كرد مثلا به روي خودش نمي آورد كنار استخر با يه مشروب مختصري پذيرائي شديم و اومديم تو سالن ژاله تا گلهاي تو گلدون ديد بدون توجه به نادر و الهه دوباره منو بغل كرد سر منو بالا آورد و صورتمو بوسيد و گفت خوشگل من تو خودت گلي گل براي چي گرفتي گفتم قابل شمارو نداره مامان ! خيلي خوشگل شدي آدمو محو خودت ميكني خوشگل خانوم ! گفت تو هنوز اين زبونو داري يه بوس از لب ما گرفت و يه چشمك بهم زد و گفت دو شبه دل دل ميكنم تا صبح بلكه پيدات شه به نادر گفتم اين بي معرفتو پيدا كن بيارش پيش بعد از اون جريان نديدمش راستي در چه حالي خوشگل پسر! يه چشمكي بهش زدم و گفتم به لطف شما مامان گلم! نادر گفت الهه جون بيا ما بريم دنبال نخود سياه تا كار بجاي حساس نرسيده باز اين عاشق و معشوق بهم رسيدن ! با رفتن نادر و الهه مادر نادر هم گفت امير خيلي بدجنسي حال روز منورو خبر داري و سري به من نمي زني! دست منو گرفت به طرف اتاق خوابش راهنمائي كرد و گفت بايد كمك كني لباس بپوشم ! و از مادرنادربگم ( ژاله ) 50 ساله هم قد و قواره مادرزن خودم ( مريم ) ولي سرحال تر از اون البته به يمن پول و ورزش و ولخرجي آنچناني چهره شاداب و تيپ مشتري پسندي داره كه سن شو آورده پائينو سن اون سي و پنج سال نشون ميده! با ورود به اتاق اون چسبيد به من لب تو لب من گذاشت و گفت اول يه عذر خواهي از طرف رويا ازت داشته باشم اون جنده تو رو هم از خودش و هم ازمن جدا كرد الانم مثل سگ پشيمونه ! بلافاصله يه لب جانانه ازم گرفت و گفت اين مال اون بود و بلافاصله يه لب با تايم زياد تري ازم گرفت و گفت اينم از بابت خودم ! كاملا تشنه سكس بود معلوم بود يه چند وقتي با كسي سكس نداشته با يه حالتي شروع كرد به عشقبازي با من و گفت امير ميخوام ! هر دو لخت شديم بغلش كردم و سرپائي كير مباركو فرستادم تو كوس خانوم دو سه تلمبه صداش رو در آورد گفت اين چند وقته خيلي حرفه اي شدي اگه پسر خوبي باشي يه هديه برات دارم ! گفتم تا چي باشه گفت هاله خواسته برگردي به شركت گفتم هديه ات اين بود جنده خانوم گفت اگه قبول كني يه هفته الهه در اختيارتو گفتم اون نامزد داره گفت در اصل اين هديه نامزدش به تو ! گفتم معلومه شما ها تو چه فكري هستين ! گفت نگران نباش به تو كه بد نميگذره تازه اون داره با من ميره در در خيالت باشه ! الانم تا ته بكوب كه چند وقته آب و در نياوردم آروم خوابوندم رو تخت به حالت رتميك شروع كردم به كردن كوس خانوم ناله هاش زيادتر شده بود يه چند باري خودشو خيس كرده بود از لرزش بدنش متوجه ميشدم بوسيدمش و گفتم حالت جا اومد گفت عالي بود امير گفتم پشتت در چه حاله گفت سلام ميرسونه بدجنس اونم ميدونه كه تو عاشق كوني همينجور داري دل دل ميزنه برات با آب كوسش دور كونش و خيس كردم آروم گذاشتم تو كون خانوم يه ناله اي كرد و گفت كلفتر شده بپا الهه رو پارش نكني تو اين يه هفته گفتم تا ببينم اون چي داره پيش درامدش رو بايد يه تست ازش بگيرم با كردن كون ژاله داشت با كوسش بازي ميكرد و همزمان با اومدن من چند بار ديگه لرزيد و احساس كرد دارم ميشم گفت آبتو بريز رو كوسم كيرم داشت منفجر ميشد اونو از كون ژاله در آوردم و آبمو ريختم رو كوس خانوم و بعد از تميز كردن خودمون لباس پوشيديم و اومديم تو پذيرائي ژاله نشست كنار من دست تو دست هم بوديم نادر و الهه رو صدا كرد وگفت بياين بشنين با هاتون كار دارم با اضافه شدن الهه و نادر به جمع ما ژاله يه نگاهي به الهه كرد و در جواب تعجب اون رو كرد بهش و گفت تو چرا مات و مبهوت داري مارو نگاه ميكني تا حالا نادر از اين كارها باهات نكرده من كه ميدونم هر چي نباشه نادر تو اين كارها استاده ادامه داد امير جان برم سر اصل مطلب اين نادر بي عقل با خواهرش حرفش شده و ميخوان بزنن به تيپ هم ! ( از قضيه واگذاري سهام من به هاله فقط خواهرش ژاله خبر داشت و چيزي به دختر و پسرش بروز نمي داد ) راستش رويا قضيه رو بمن سپرده ! و ديشب كه باهاش كلي صحبت كردم تا راضي شد!بعدشم تو يه مخمصه ائي گير كرديم كه كار خودت هست ! گفتم مامان ! نگذاشت من ادامه بدم گفت ميدونم رو حرف من حرف نميزني خودت ميدوني كه ازت دلخور ميشم ! رويا يه سالي ميشه مسعود رو ازدست داده و اون روياي سابق نيست چند وقته ميخواد يه جورائي تلافي گذشته رو هم بكنه من خواستم از بابت اون مطمعن بشم ! در ضمن اون يه ماهي هست كه رفته داره با خالش ( منظورش هاله مادر ناتنيم ) زندگي ميكنه در حقيقت خواسته جفت اوناست بيشرهم هاله اصرار داره كه تو برگردي البته منم همه جوره با هات هستم فقط نه نياركه ناراحت ميشم دوباره گفتم مامان موضوع چيه! گفت نمايندگي دو تا از شركت ها رو داريم از دست ميديم با كلي ضرر ! گفتم چرا ضرر گفت كلي جنس تو گمرك گير كرده ! و كاري از دستمون بر نمي آد ! بايد خودت بياي و كمكمون كني فقط كار خودت ميدونم كه نه نميگي ! يهو گفت منو ببخش امير اصلا يادم رفت بگم ناهارو بيارن ! بلند شد و ترتيب ناهارو داد و نادر و الهه هم اومدن! هنوز الهه منگ منگ بود يا قضيه رو نميدونست يا نادر اينقدر براش قضيه رو باز نكرده بود نادر بلند شد اومد طرف من و گفت ميدونستم كه رو حرف مامان حرف نمي زني امير گلم منو بغل كرد و صورتمو بوسيد گفت ممنون امير تو همه چيز مني ! الهه هنوز مبهوت بود رو كرد به الهه گفت هميشه امير ناجي من بوده بخاطر همينه كه من با اون راحتم! ژاله گفت چيه دختر تو چرا وا رفتي خاطر امير پيش من اينقدر عزيزه كه تا اسمشو شنيدم اوكي شما رو دادم! گفتم مامان ! گفت تو حرف نزن خودم ميگم خوب بايد بدونه الان ميگم كه از خودم بشنوه امير از بچگي تو بغل خواهر من بزرگ شده خوب گاه گداري هم من بهش ناخونك زدم ! بعد فوت پدر نادر براي من حكم شوهر رو داشته بعضي موقع ها حتي بالاتر از زن و شوهر باهم بوديم اين آقا نادر شما رويا خواهرش جونشنو مديون اميرن و منم زندگي مو مديون اميرم و فقط يه سو تفاهمي بين اون و روياست كه اونم حل شده! تو اين وضعيت ناهارو آوردن و دسته جمعي ناهارو خورديم بعد ناهار تو پذيرائي يه ميوه و پذيرائي شديم ! بعد ازصرف ناهار نادر و الهه بلند شدن با خدا حافظي رفتن و من موندم و ژاله گفت اين دختره چپ ميره و راست مياد ميخوابه زير اين نادر! اينم كه لر كوس نديده و هر چي داره گذاشته تو اين راه ! بگذريم من يه جشني تو هفته ديگه براي اين دوتا ترتيب دادم تا من برم و برگردم كاراتو بكن كه من رو تو حساب كردم گفتم مامان راستشو بخواي ! گفت راستش و كج اش نداره ناز نكن امير من بجز تو كسي رو ندارم تازه فهميدم اين نادر چقدر بي فكره!دير بجنبم همه شركتو داده به باد! دو تا از نمايندگي ها رو ازما گرفتن! بايد خودت يه كاري بكني گفتم رويا خبر داره !! گفت خبر داره كه پيشنهاد تورو داده ! گفتم مامان اون.....
ادامه داره ...
     
  
مرد

 
(خانواده رضائي) قسمت چهارم


تو اين وضعيت ناهارو آوردن و دسته جمعي ناهارو خورديم بعد ناهار تو پذيرائي يه ميوه و پذيرائي شديم ! بعد ازصرف ناهار نادر و الهه بلند شدن با خدا حافظي رفتن و من موندم و ژاله گفت اين دختره چپ ميره و راست مياد ميخوابه زير اين نادر! اينم كه لر كوس نديده و هر چي داره گذاشته تو اين راه ! بگذريم من يه جشني تو هفته ديگه براي اين دوتا ترتيب دادم تا من برم و برگردم كاراتو بكن كه من رو تو حساب كردم گفتم مامان راستشو بخواي ! گفت راستش و كج اش نداره ناز نكن امير من بجز تو كسي رو ندارم تازه فهميدم اين نادر چقدر بي فكره!دير بجنبم همه شركتو داده به باد! دو تا از نمايندگي ها رو ازما گرفتن! بايد خودت يه كاري بكني گفتم رويا خبر داره !! گفت خبر داره كه پيشنهاد تورو داده ! گفتم پس براي همين رويا و نادر زدن به تيپ هم! گفت نصف قضيه رو فهميدي ولي بقيه اش علاقه اون به تويه ! گفتم مامان باز اين دختر تو احساساتي شده من و تورو گذاشته سر كار ! گفت شغلوغش نكن من حرفم تموم نشده ! ادامه داد اونم ميخواد تا همچي رو نادرازدست نداده يه فكري بكنه! الان چند ماهه كه ميخواد شراكت رو بزنه به هم سهم مسعود هم اون خريده بيشترين سهمو داره ! حقيقتش نادر اعتراف كرد كه نمي تونه شركت و بچرخونه ! يعني يه جورائي دست تنهاست بعد از شب خواستگاري انگار دنيا رو بهش داده بودن حسابي گريه كرده و از تنها شدنش برام گفته و ياد تو افتاده بود عين ابر بهار گريه ميكرد تورو پيشنهاد كرد منم قبول كردم ! راستشو بخواي منو نادر براي تموم كردن كار داشتيم مي رفتيم پيش رويا ! با پيشنهاد نادر همه مون رفتيم تو فكر و رويا هم قبول كرد! گفتم ژاله جان آب منو واون تو يه جوي نميره گفت اشتباه ميكني اون رويا سابق نيست كلي عوض شده گفتم مامان من اونو ميشناسم بهتره منو وسوسه نكني ميدوني كه من رو حرف شما حرف نمي زنم ! بيا و بگذر ما رو بزار تو حال خودمون باشيم گفت لوس نشو رويا جونشو مديون تويه و ديشب دو ساعتي حرف زده و گريه كرده اشگ منم در آورده ! گفتم شما احساساتي شدين حالا برين و بسلامتي برگردين منم فكرامو بكنم ! ژاله گفت خودتو لوس نكن خودت ميدوني خاطرت برام عزيزه و مورد اطمينان كه تورو گفتم ! گفتم ژاله جان براي من سنگينه و نمي تونم از عهداش بر بيام والا ميدوني كه من با تو اين حرفا رو ندارم رفتن من هم كه خودت در جرياني! گفت همه اينا رو ميدونم حتي بيشتر از من اين اصرار خود رويا ست اون به توانائي تو ايمان داره ! گفتم من ديگه اون امير سابق نيستم و شور و شوق اون موقع رو ندارم تازه چند سالي است كه ارتباط با شركت هاي اروپائي هم گذاشتم كنار و داخلي دارم كار ميكنم بجز تفريح و خوش گذروني كه اونم سالي يه بار برمو و بيام ! گفت همه اينا رو هم اون ميدونه هم من تازه اون ميخواد خيالش از اين ور راحت باشه ارتباط با شركت هاي اروپائي با خودشه ! ادامه داد اصلا قضيه تو و رويا بين خودتونه ! گفتم اين شد يه چيزي ! گفت امير تو ميخواي حرف منو رد كني! ادامه داد
اصلا ببينم تو نميخواي كمك حال من باشي منم تنهائي نميتونم يه پام اينجاست و يه پام اون ور حالا توام براي من ناز كن ! گفتم بجون جفتمون من به خودم اطمينان ندارم گفت من قضيه رو تموم شده ميدونم باز فرصت داري اگه تو ميدوني و هاله ! اگرم كه اومدي و قبول كردي منم همه جوره در خدمتم ! گفتم ژاله بايد بهم وقت بدي ! گفت حالا شدي يه پسر خوب ميدونستم كه نه نميگي يه لب جانانه ازم گرفت و گفت اخلاق تو ميدونم بلند شو برو دوست دارم برگشتم نه ازت نشنوم گفت ماشين منو وردار كه اين پسره الان شورت پاش نيست تورو برسونه گفتم ميخوام قدم بزنم گفت هرجور راحتي تا دم در منو همراهي كرد دم در گفت ديگه سفارش نميكنم بعد ظهر ميگم نادر هديه ات تو بياره خونه ! گفتم خونه نيستيم خانومي خونه مادرزنم هستيم گفت چه بهتر مي فرستمش اونجا ! منتظرم حتما يه زنگ بهم بزن گفتم سفر خوش بگذره خانومي گفت ممنون عزيزم اومدم از خونه بيرون و راه افتادم يه نسيم خنكي منو به خودم آورد ساعت رو نگاه كردم ديدم اوه ساعت 4.5 بعد ازظهره حوصله كار كردن برام نبود كلي فكر و حدس و گمان به سرم هجوم آورده بود همه جور خيالاتي به سرم زد ولي دوباره برمي گشتم به خونه اول دو باره حس و گمان آخرش بي نتيجه! از يه طرف پيشنهاد ژاله و از يه طرف داستان شركت معيني و نظارت كارگاه شمال مونده بودم تو تصميم گيري بين اين دو ! راستش من اخلاقم جوري بود كه مسائل كاري رو به خونه انتقال نمي دادم همين طور برعكس از داستان آشنائي من با خانواده رضائي لاله و خانوادش چيزي نمي دونستن ! فقط لاله و خانوادش هاله رو تو مراسم عروسي ديده بودن و مراسم ماه عسل ما هم رفته بوديم پيش هاله و لاله مي دونست كه اون حكم زن و مادر ناتني منو تو زندگيم داشته و از بقيه فاميل چيزي نمي دونستن يعني هر موقع خواستم چيزي به لاله بگم گفت گذشته تو براي من جز كنجكاوي چيزي نداره بهتره نگي و منم اينجوري راحتم من قبول كردم با تو باشم منهاي گذشته ! منم اصرار نميكردم فقط مي دونست كه بعضي موقع ها تو مسافرت خارج از كشور فرصتي باشه يه حالي به هاله ميدم در همين حد به شوخي ميگفت اين هاله هم رمقي برات نگذاشته شايدم كس ديگه اي رو تور كردي به من نميگي امشب خيلي سيري و با بي ميلي تلمبه ميزني! كه منم حق مطلبو به نحو احسن بجا مياوردم و خانوم رازي ميشد و ميگفت نه همون امير خودمي ! با اين تفكرات پياده خودمو رسوندم به خونه مادرزنم وارد خونه كه شدم ديدم الهه خانم تو پذيرائي تشريف دارن و دخترا و مريم دور وبرشو گرفتن با تعجب رفتم بين اونا كه مادرزنم اول از همه اومد جلو و منو بغل كرد و بوسيد و به طعنه گفت امير مباركه ! با تعجب پرسيدم خبريه ! گفت تمام داستان و قبل ازاين كه بياي الهه به ما گفته ! گفتم كدوم داستانو گفت باز خودتو زدي به اون راه ! كه يهو لاله به دادم رسيد گفت مامان باز تو اين داماد تو تنها گير آوردي يه لب آبداري جلو همه ازم گرفت و گفت من از اون اول زندگي مون گفتم به گذشته اون كاري ندارم بعدشم رابطه با هاله رو هم ميدونستم اما نميدونستم اون يه نماينده تو ايران داره بنام ژاله مادر نادره ! خوب امير با يه تير و چند نشون ميزني خوشم اومد بهد چيزي نيست اين مادرشوهر الهه جان! پس شدي همه كاره خانواده و مدير جديد الهه خانوم ! همه يهو يه حورا كشيدن و الهه اومد جلو يه دست بمن داد گفت اميرخان اول از همه من عذر خواهي ميكنم كه خبر اين قضيه رو به اينا دادم بعدشم من تبريك ميگم! گفتم يواشتر بابا چتونه اين وروجك چي بشما گفته همه چي رو بريدين و دوختين اينجوريا كه اين دختره گفته نيست يه پشنهاده و والسلام من هنوز فكري هم راجب اون نكردم ! الهه پريد تو حرف منو گفت ولي نادر ميگفت همه چي تمومه! فردا شبم ميرن كارو تموم كنن ! خودش منو رسوند اينجا و مامان ژاله هم سفارش كرد به شما بگم الوعده وفا ! تا اومدم حرفي بزنم ! نسترن اومد جلو و دستاشو انداخت دور گردن من و يه لب آب دار گرفت و گفت اينا رو نميدونم به من يه وعده اي دادي اول اونو بجا بيار بعدش اصلا ميخوام بيام پيشت و باتو كار كنم ! گفتم زشته جلوي الهه تو شوهر داري دختر خودتو جمع و جور كن دوباره يه لبي ازم گرفت و گفت اون جنده تراز منه تازه تو نوبته كه جاشو پيش تو سفت كنه ! رو كردم به الهه و گفتم ببين چه بلائي سرمن آوردي دختر هنوز نه بباره و نه به داره منو انداختي تو هجل ! گفت همه از خداشونه از اين هجل ها بيفتن امير خان ! شما ناراحتي !........................... ادامه داره
     
  
مرد

 
(خانواده رضائي) قسمت پنجم


اين وروجك چي بشما گفته همه چي رو بريدين و دوختين اينجوريا كه اين دختره گفته نيست يه پشنهاده و والسلام من هنوز فكري هم راجب اون نكردم ! الهه پريد تو حرف منو گفت ولي نادر ميگفت همه چي تمومه! فردا شبم ميرن كارو تموم كنن ! خودش منو رسوند اينجا و مامان ژاله هم سفارش كرد به شما بگم الوعده وفا ! تا اومدم حرفي بزنم ! نسترن اومد جلو و دستاشو انداخت دور گردن من و يه لب آب دار گرفت و گفت اينا رو نميدونم به من يه وعده اي دادي اول اونو بجا بيار بعدش اصلا ميخوام بيام پيشت و باتو كار كنم ! گفتم زشته جلوي الهه تو شوهر داري دختر خودتو جمع و جور كن دوباره يه لبي ازم گرفت و گفت اون جنده تراز منه تازه تو نوبته كه جاشو پيش تو سفت كنه ! رو كردم به الهه و گفتم ببين چه بلائي سرمن آوردي دختر هنوز نه بباره و نه به داره منو انداختي تو هجل ! گفت همه از خداشونه از اين هجل ها بيفتن امير خان ! شما ناراحتي نسرين اومد جلو نسترن و زد كنار و گفت ما هم يه سهمي داريم از اين پهلوون نسترن جان! مادرزنم گفت بسه ديگه چتونه بجاي تبريك گفتن و خوشحال شدن دارين به سر و كله هم ميزنين بلند شين دامادم خسته است رو بمن كرد و گفت امير جان تا تو يه دوش بگيري منم شام و حاضر كردم امشب جشن داريم من راه افتادم به سمت اتاق خواب و حموم تازه دوش و آماده كرده بودم و يه حالي با آب زير دوش مي كردم كه در حموم باز شد و لاله اومد تو خودشو رسوند به من اومد تو بغلم گفت خيلي بدجنسي امير من بايد آخر همه بدونم تا اومدم چيزي بگم لبشو چسبوند به لبم و بعد يه لب حسابي كه ازم گرفت گفت ميدونم نمي خواد چيزي بگي قبول كردي يا نه گفتم بايد فكركنم گفت فكر نداره ديوونه هر كي بود اين پيشنهاد و رو هوا مي زد گفتم من هر كي نيستم و بدون فكر هم جواب نميدم لاله گفت زده به سرت شانس هميشه اينجوري بهت رو نميكنه هم فال و هم تماشا اگه نه بگي نه من نه تو ! گفتم لاله جان كاري راحتي نيست كلي مسئوليت داره و اين خانواده هم اولين و آخرين فكرشون پول و پول تو فكر ميكني براي چي منو انتخاب كردن ! نادر تو اين چند سال سود كه نكرده كه هيچ يه چيزي هم زده به كند گاو همش فكرش شكم و زير شكمش هست و والسلام من بايد گه كاري آقا رو جمع كنم تا مقبول خانواده شم و شركا ! اين دختر دائي تو هم شد براي من قوز بالا قوز ! لاله گفت اون براي چي گفتم اينم از اون طايفه كم نداره بقولي در و تخته با هم جوره جوره گفت چطور! گفتم بوي پول خورده به دماغش و با يه اشاره دم به ساعت ميخوابه زير نادر تا حالا يه هفتاد هشتاد باري لنگا رو داده بالا همين الان آب نادر تو شورت خانمو !لاله منو دوباره بوسيد و گفت تو كه حسود نبودي! تو بله رو بگو الهه پيشكش ! گفتم لاله تو همه چيزو به شوخي گرفتي دختر من ميگم كار سنگيني و تو تو فكر چي هستي ! دست انداخت كير مبارك و يه مشت و مالش داد و گفت سخت نگير تا حالا هيچ كجا تنهات نگذاشتم و تو اين مورد هم خودم باهاتم تازه نسترن و نسرين هم هستن! بعدشم من از الهه چي كم دارم ! گفتم اين معناش اين نيست كه تو با الهه هم فكري ! گفت خيلي ديوونه اي من عشقمو همه جوره بهت ثابت كردم ! الهه كه هيچ صد تا مثل الهه رو هم بزني زمين من باز دوستت دارم باور كن امير من تو رو دارم يعني همه چي رو دارم فقط ميخوام كمك حال تو باشم ميدوني كه همه جوره دوستت دارم عزيزم تو دنياي مني! لب تو لب شديم و يه سكس توپ با لاله تو حموم انجام داديم اينقدر عاشقانه لباي منو ميخورد كه تا اون موقع اينجور اونو هوسي نديده بودم ! تازه شروع كرده بودم از گردنش خوردن و داشتم مي اومدم رو سينه هاش با مالش و ور رفتن كه لاله گفت ميخوام يه كوس سير ازم بكني كه همه اون جنده ها هوسي شن بياين تو امشب ميخوام يه حال درست و حسابي بهت بدم كه تا حالا بهت ندادم امير ميخوام پاره پارم كني ! يه پاشو بردم بالا سر پائي كير مباركو فرستادم تو كوس لاله با صداي هوسي داد زد جوون چه كيريه بكون تو كوسم امير ميخوام همه كيرتو بفرستي تو جوون چه كيريه بزن امير ميخوام همه بدونن كه داري منو ميكوني يهو داد زد اي جنده ها دارم كوس ميدم جوون ! جوون امير بكوب ! همزمان يه لرزش ملايمي كرد و گفتم به اين زودي چقدر زود دختر گفت تو كارتو بكن تا آب كمرت نياد از اينجا بيرون نمي رم! اون يكي پاشم آوردم بالا و تلمبه رو شروع كردم با زدن تلمبه هاي پي در پي صداي ناله هاي لاله بالا و بالاتر رفت من سرعت تلمبه زدنم هامو آوردم پائين گفتم يواش تر دختر ! حموم گذاشتي رو سرت يكي ندونه فكر ميكونه اولين بار كه داري كوس ميدي امشب چته ! گفت بكوب امير دارم ميميرم بزن امير دوباره شروع كردم به كردن كوس خانوم ديگه خودم هم هوسي شده بودم لاله داشت سنگ تموم ميگذاشت و منم نهايت لذت و داشتم مي بردم اون چندين بار خيلي ملايم لرزيد و به اوج اوج رسيده بود كاملا خودشو چسبوند به من و داد زد بكوب كوش كش بكوب دارم پرواز ميكنم ميخوام هيچي براي اون جنده ها نمونه امشب ميخوام آب تو درآرم با ادامه تلمبه هاي من يك بار بشدت لرزيد تمام ماهيچه هاي كوسش سفت سفت شدن و كاملا كيرمو گرفتن به خودشون بعد دو سه دقيقه اي ! اومد پائين و گفت ديگه نا ندارم خيلي بد جنسي امير ديدم خون آبيه كه از كوس لاله روان شده زير دوش داشت از حال ميرفت اونو كامل شستم و آوردمش بيرون يه حوله پيچوندم دور اون گفتم بلند شو خودتو خشك كن سرما ميخوري!چشماشو وا كرد گفت عالي بود امير خيلي دوستت دارم تا حالا اينجوري به اوج نرسيده بودم ! ادامه داد ميخوام تلافي كنم گفت منم برات يه دست خوش دارم ميخوام امشب دامادت كنم ! گفتم نه ! گفت آره ميخوام الهه رو بخوابونم زيرت چطوره ! گفتم تو چقدر ماهي دختر ! گفت دوستت دارم خوشگل من خيلي دوستت دارم نسترن اومد تو اتاق خواب تا وضع منو ديد گفت چكار كردي امير ! گفتم كمكش كن لباس بپوشه سرما ميخوره ! برگشتم تو حموم يه پنج دقيقه اي زي دوش بودم رفتم تو فكر همه چي از سرم پريد بد جوري از خود بي خود شده بودم يه دوش آب سرد گرفتم و به خودم اومدم و رفتم بيرون ! اثري از لاله و نسترن نبود حوله رو دور تنم پيچيدمو با يه حوله ديگه داشتم تو اتاق خواب سرمو خشك ميكردم كه لاله و الهه اومدن تو اتاق لاله گفت هيچ معلومه كجائي اين دختر ه از كي منتظره نسترن از پشت سرشون اومد و يهو گفت خيلي امير خوش شانسي بازم بگو لاله بده ! من تا حالا نديدم زني براي شوهرش كوس بياره ! لاله خودشو انداخت رو تخت و گفت تو چرا حسودي ميكني منو تو كه نداريم من از اون اولش اميرو با تو تقسيم كردم باز بقيه يه چيزي بگن حق دارن ! ادامه داد باور كن نسترن تا حالا اينقدر مزه نداده بود اين بدجنس روز به روز قوي تر ميشه و بيست بار بيشتر خيسم كرد! نسترن گفت نوش جونت قدرشو بدون خوب چيزيه ! الهه يهو گفت نسترن ! مريم گفت چيه الهه جون ! توهم شورت تو خيس كردي حق داري نمي دوني چيه اين بد مصب يه بار بخوري مشتريش مشي ! الهه با يه عشوه گري خاصي به طور خيلي مصنوعي يه واي گفت و بره بيرون! نسرين دستشو گرفت و گفت اين جنده رو من ميشناسم تا حالا مي گفت چه جوريه و اندازه شو از من مي پرسيد ! الهه گفت نسترن بي حيا ! نسترين گفت بد ميگم الهه جون تو چقدر حيا داري ! همگي زديم زير خنده نسترن رو كرد به من گفت عروس حاضره آقا داماد گفتم شماها ديوونه شدين گفت نه كه تو نمي خواي دست من رو گرفت و انداخت تو بغل الهه ! دست لاله گرفت و گفت لاله جان بيا بريم اينا با هم كار دارن لاله يه بوسي ازم گرفت و گفت اينم هديه من به تو پسر خوشگل با رفتن لاله و نسترن من موندم والهه مست شهوت!!......................ادامه داره
     
  
مرد

 
(خانواده رضائي) قسمت ششم



الهه يهو گفت نسترن ! مريم گفت چيه الهه جون ! توهم شورت تو خيس كردي حق داري نمي دوني چيه اين بد مصب يه بار بخوري مشتريش مشي ! الهه با يه عشوه گري خاصي به طور خيلي مصنوعي يه واي گفت و بره بيرون! نسرين دستشو گرفت و گفت اين جنده رو من ميشناسم تا حالا مي گفت چه جوريه و اندازه شو از من مي پرسيد ! الهه گفت نسترن بي حيا ! نسترين گفت بد ميگم الهه جون تو چقدر حيا داري ! همگي زديم زير خنده نسترن رو كرد به من گفت عروس حاضره آقا داماد گفتم شماها ديوونه شدين گفت نه كه تو نمي خواي دست من رو گرفت و انداخت تو بغل الهه ! دست لاله گرفت و گفت لاله جان بيا بريم اينا با هم كار دارن لاله يه بوسي ازم گرفت و گفت اينم هديه من به تو پسر خوشگل با رفتن لاله و نسترن من موندم والهه مست شهوت!! در اتاقو بستم و برگشتم ديدم الهه خوابیده روی تخت و چشماشو واكرد و گفت برم بغلش کنم گفتم الهه جان اول يه چيزي رو بايد بدوني كه من تو اين زمينه اصلا اجباري رو قبول ندارم بايد دو طرف راضي باشن ! با يه صداي لرزاني گفت من از ظهر تا حالا كه ديدمت صد بار شورتمو خيس كردم مخصوصا تو استخر كه ژاله رو بغل كرده بودي به ياد تو به نادر هم سفارشي دادم كه اون تعجب كرد و گفت الهه امروز هوسي شدي و داري سنگ تموم ميزاري راستشو بگو امير هوسيت كرده ! اولش گفتم نه ! اون با اصرار ازمن دوباره پرسيد و گفت منكه گفتم امروز امير تورت ميكنه اين جونور يه جادوگر تو تور كردن زنا با اصرار مجدد اون اعتراف كردم بعد از ظهر هم خودش منو رسوند به اينجا! تا ديدم اينجوريه گفتم حالا شد يه چيزي و رفتم پیش الهه خوابیدم . شروع کردم به نوازش کردن بدنش و لب گرفتن خیلی آروم لختش كردم و ملایم رفتم سراغ سینه هاش و شروع کردم بخوردن و با یه دستم هم پاها و کوسشو میمالیدم . همزمان با ور رفتن اون افتادم روش اونم بغلم کرد و شروع کردیم به عشقبازی کردن مدتی تو همون حالت بودیم عجب لذتی داشت من رفتم سراغ شکمش و بعد هم رفتم روی کسش و شروع کردم به لیس زدن ، چند بار زبونمو کردم تو کسش خیلی حال میداد کسش داغ بود و اتاق و گذاشته بود رو سرش و اه و اوفی میکرد . كه نگو ! سرو ته به پهلو خوابیدیم من سرمو گذاشتم بین پاهای الهه و کس اونو میخوردم اونم با رونش فشار میداد و سر اونهم بین پاهای من بود و يواش يواش از لاي حوله کیرمنو آورد بيرون و گفت واي اين كير نيست خيلي احساساتي شده بود دائم ميگفت جوون چه كيريه آروم گذاشت تو دهنش و كله اونو میخورد . چه حالی میکردم که رونشو هی به صورتم میمالید و من با کونش بازی میکردم در اوج حال کردن بودیم و سروصدای آه آه و جون جون ملایم هر دومون در اومده بود که یکمرتبه نسترن اومد توی اتاق . الهه خیلی آروم بهش گفت چه خبر ته من هنوز كاري نكردم نسترن گفت كاري ندارم .الهه گفت من دلم میخواد با این كير امشب عروس شم. نسترن گفت عروس خانوم این آقا پسر واسه امشب با من قرار گذاشته . الهه یه نگاهی به من کرد و گفت راست میگه گفتم من قرار نذاشتم خودش اومده كه يه كمكي به تو بده.. صدای ناله الهه بیشتر شده بود .بلند شدم نسترنو بوسيدم نسترن گفت مشغول عروست باش من آخركار حسابتو ميرسم دوباره خوابيدم بغل
الهه شروع كردم به بوسيدن اون... اینبار منو به شدت توی بغلش فشار میداد گفت عروستو امشب آروم بکن ، گفتم الهه خیلی ناز شدي ، گفت نادر گفت خر نشم باورم نشد تو با زنا چه ميكني كه همه عاشقتن خیلی هوس سکس داشت خلاصه اونم ابراز علاقه شدیدی کرد لباشو گرفتم و کیرومو گذاشتم رو کوسش و همینطور که باهاش ور میرفتم هی کیرمو مالیدم به کسش تا خیس بشه و کردم توش آخی گفت و چنگ انداخت به موهام و کمرم . گفت همینطوری میخواد تا آخرش زیر من باشه و من بکنمش پاهاشو گرفت بالا و ملایم شروع کردم به عقب و جلو کردن سینه هاشو میخوردم و میکردم دمرو خوابید به نوعي از زير كار در مي رفت و ناز ميكرد يا اينكه خيلي درد داشت به روي خودش نمي آورد آبي بود كه ازش مي رفت هي مي گفت نسترن من امشب مي ميرم یه بالش گذاشتم زیرش کونشو چندتا لیس زدم گفت کون نه از کوس بکن ، بخواب روم و کوسمو بکن خوابیدم روی کمرش و شروع کردم به کردن از اینکه کونش را زیر شکمم حس میکردم خیلی لذت میبردم . خیلی قشنگ آخ جون میگفت و وای وای میکرد و قتی میگفت دوست داره من کیف میکردم . با دستم از زیر سر کوسشو میمالیدم گفت اينبار يكم محکمتر بکن میخوام بشم منهم چند تا ضربه مجكمتر زدم کیرمو تا سرش میکشیدم بیرون و یکمرتبه با ضربه تا نصف میزدم تو کسش خیلی وای و آخ میکرد تا بلاخره منو گرفت گفت بسه دیگه مردم . گفتم الهه من هنوز گرم نشدم گفت من تا حالا دو سه بار شدم كوس نسترن مونده براي اونم بزار گفتم خواستنت همين بود گفت شوخی کردم بکش بیرون بزار لای پاهام . برگشت خوابیدم روش کیرمو گذاشتم لای پاش چسبیده به کسش پاهاشو جمع کرد بغلم کرد و فشارم میداد لبامو داشت میکند چندتا تکون باهم خوردیم يه لحضه فكر كرد دارم ميشم.گفت آبتو در آوردم نه ! گفتم الهه جونم میشه آروم از عقب برم خنده ای کرد و گفت کون نه كوس نسترن منتظره! اگر جونشو داری برو سراغش! بلند شد و يه بوس از لبم گرفت و جاشو به نسترن داد و رفت حموم و منم مشغول نسترن شدم خوابیدیم پیش هم بعد از مدتی سکوت نسترن گفت چیه جون كوس کردن نداری گفتم الهه رو دوست داشتم از كون بكنم! نسترن گفت من خودم تلافي اونو در ميارم اگه برات ناي موند تا مستي از سرش نپريده برو سراغش مشغول كردن نسترن شدم كاملا بدن اونو ميشناختم و از حساسيت هاي اون باخبر بودم با دوسه حركت لرزيد و آروم شد بلند شد يه لبي ازم گرفت و گفت تا از حموم در نيومده برو كه كون الهه منتظره فقط پارش نكني تو حموم بهتره بلند شدم رفتم تو حموم تا الهه منو ديد گفت چه خبرتونه منو اينجا هوسي كردين بغلش كردم و گفتم الهه خيلي بدجنسي من هنوز نشدم گفت بابا اين لامصب چيه تو چكارش كردي من ميترسم امير اين خيلي كونده ست فقط يواش جون هر كي دوست داري يواش .
اومدم شروع كنم گفت بريم تو اتاق خودمونو خشك كرديم و اومديم تو اتاق خودشو انداخت رو تخت گفت يكم بهم فرصت بده تموم تنم داره ميلرزه كنارش دراز كشيدم و يكم صبر كردم بعد چند دقيقه آروم بهش نزديك شدم یکم نازش کردم سینه هاشو بوسیدن و یواش یواش آمدم سر وقت کسش ، حسابی تمیز بود خیلی آروم شروع کردم به لیس زدن و خوردن واقعا جون نداشتم چندروز بود که مرتب داشتم میکردم ( البته مواد تقویتی را مرتب آماده بود و نوش جان میکردم ) ديدم عجب چیزیه نمیشه گذشت خصوصا که دوست داره با کونش بازی کنم و از کون بکنمش ، منم که عاشق کون کردن . رفتم جلو و شروع کردم کونشو بوسیدن و لیس زدن و بازی کردن ؛ چند بار با دست یواش پس زد ولی من ادامه دادم لای کونشو باز کردم خیلی تمیزش کرده بود چند تا ماچ صدادار از کون کردم پاشو باز کرد گفت این یکم ماچ میخواد از لای پاش سرمو بردم سمت کوسش و شروع کردم به بوسیدن و لیس زدن و دوباره برگشتم سراغ کون و کپلش خیلی حال میداد گفت دوسه تلمبه از جلو بزن دوست دارم کوس بدم بعد اينكه من شدم حق داري كون بكني! ديدم اجازه صادر شد و مهلت ندادم طبق فرمايش خانوم دو سه تا تلمبه اينبار تا دو سوم كيرمو فرستادم تو دادش رفته بود هوا و تلمبه هاي پي در پي خودم هم خوشم اومده بود ديدم داره ميلرزه ادامه دادم دو سه بار لرزيد داشتم كنترل خودمو از دست ميدادم.............ادامه داره
     
  
مرد

 
(خانواده رضائي) قسمت هفتم


ديدم عجب چیزیه نمیشه گذشت خصوصا که دوست داره با کونش بازی کنم و از کون بکنمش ، منم که عاشق کون کردن . رفتم جلو و شروع کردم کونشو بوسیدن و لیس زدن و بازی کردن ؛ چند بار با دست یواش پس زد ولی من ادامه دادم لای کونشو باز کردم خیلی تمیزش کرده بود چند تا ماچ صدادار از کون کردم پاشو باز کرد گفت این یکم ماچ میخواد از لای پاش سرمو بردم سمت کوسش و شروع کردم به بوسیدن و لیس زدن و دوباره برگشتم سراغ کون و کپلش خیلی حال میداد گفت دوسه تلمبه از جلو بزن دوست دارم کوس بدم بعد اينكه من شدم حق داري كون بكني! ديدم اجازه صادر شد و مهلت ندادم طبق فرمايش خانوم دو سه تا تلمبه اينبار تا دو سوم كيرمو فرستادم تو دادش رفته بود هوا و تلمبه هاي پي در پي خودم هم خوشم اومده بود ديدم داره ميلرزه ادامه دادم دو سه بار لرزيد داشتم كنترل خودمو از دست ميدادمگفت امير تو كوسم نريزي مواظب باش يهو به خودم اومدم آروم كيرمو كشيدم بيرون و سرشو فشار دادم و بلند شد گرفت اونو كرد تو دهنش و چند بار ساك زد داشتم منفجر ميشدم از متورم شدن كيرم متو جه اومدم آبم شد و دراز كشيد و گفت بزار لاي سينم ! خوابيدم روش و كيرمو گذاشتم لاي سينه هاي الهه و با جند بار عقب جلو كردن تموم آبم ريخت رو پستوناي الهه سر كيرمو دوباره گذاشت تو دهنش و ادامه آبمو كشيد بيرون و خورد گفت خيلي دوستت دارم امير! واقعا كه شاه كير داري ! از ظهر تا حالا دائم كوسم خيسه به نادر هم به هواي تو دادم باور كن ميدونست كه امشب زيرت ميخوابم يعني تقصير خودشه بيشتر اون تحريكم كرد اينقدر از اندازه و كلفتي كيرت برام گفت كه گفتم نادر چرادوست داري منو هوسي كني ! گفت يه چيزائي هست كه تو نميدوني من هر چي بگم تو باورت نميشه ! امير دوره اين كارو ديده و الان استاد اينكاره ! از يه رازي صحبت ميكرد با اصرار من گفت هرچي ميدونستم بهت گفتم بقيشو از خودش بپرس ! گرچه بايد هزينه دانستن اين رازو بدي ! گفتم چه هزينه اي ! گفت يه چرخي كه زيرش زدي متوجه ميشي ! گفتم ناراحت نميشي امير منو بكنه گفت ناراحت كه نميشم چون من شاگرد اميرم و با اون هم مرامم! تازه اگرم بشم مطمعنم اون جونور كارخودشو ميكنه ! راستشو بخواي خودش منو رسوند اينجا و گفت خوش باشي خوشگله! گفتم اين نادر هنوز آدم نشده الهه خنديد و گفت بهتره حالا حالا ها آدم نشه! بعد از اتمام كار بلند شديم و رفتيم تو پذيرائي موقع رفتن به مريم گفتم آخرش اين دخترا كار دست من دادن ! گفت براي چي ! گفتم زشته بابا اين بنده خدا مثلا مهموني اومده! گفت اون وروجك براي دادن اومده بود نمي بيني راحت شده! از بابت الهه خيالت راحت باشه از خودمونه ! دو تا پيك بخوره دوباره خوابيده بغلت! اونم مشتريت شده! رفتيم سر شام و هنگام خوردن شام احساس كردم الهه هم شام ميخوره هم تو فكرش كير منو تجسم ميكنه يه جور خاصي نگاهم ميكرد و اشاره كردم به مريم و اونم با نوشابه يه پيكي ودكا براي الهه ريخت الهه گفت امير خان از دست من دلخوره من نبايد چيزي ميگفتم معذرت ميخوام ! گفتم نه الهه جان بحث دلخوري نيست اگه شما هم نميگفتي من خودم داستان و ميگفتم ! اينا همه اخلاق منو ميدونن با همشون هم ندار ندارم شما هم كه از خودمونين! گيلاس مشروب شو و سر گشيد و مريم دوباره گيلاس الهه رو پر كرد و گفت الهه خيلي حرفه اي شدي اينجوري تو رو نديده بودم عمه اين نادر كاملا راهت انداخته ! الهه گفت اختيار داري عمه جان من شاگرد شما هم نميشم !مريم گفت عمه جان خوبه بايد بخوري كه برات لازمه ! الهه گفت با يه عشوه نازي گفت عمه! مريم گفت بدنت كرخت و بي حس بشه بهتره عمه اصل كاري مونده بايد از پشت بدي كه بياي تو جمع تا ندادي اين ترس و داري تازه بعد چند وقت لاله از جلو سيراب شده! دوباره الهه يه نازي كرد و گفت شما ها همه وضع تون خرابه ! نسترن گفت نه اينكه تو مادر مقدسي وضع ات درسته جنده خانم چه نازي ميكنه! الهه با ناز و كرشمه گيلاس دوم رو هم سر كشيد و يه تكوني به خودش داد مريم تيز تر از اون بود براي بار سوم گيلاس مشروب رو براش پر كرد الهه گفت شما ها ميخواين منو مست كنين باشه گيلاس شو برداشت با دو سه بار سر كشيدن اونو تموم كرد و از چشماش مي شد خوند كه ودكا اونو داره مي گيره حدود ده دقيقه بعد الهه مست مست بود تا خواست بلند شه نسترن اونو گرفت و بردش رو كاناپه نشوند الهه با حالت مستي گفت شما ها همه وضع تون خرابه منو مست كردين خودتون راحت باشين و تا صبح كوس بدين همه تون جنده ين من خوابم مياد! نسترن گفت چقدر هولي دختر هنوز اول شبه! الهه گفت تو از همه بدتري جنده ! من ميخوام برم بخوابم نسترن گفت چقدر بي جنبه اي دختر دو تا پيك مشروب خوردي سر پا نمي توني واستي اونو دو سه نفري رسوندن تو اتاق خواب نسترن تنهائي برگشت و گفت امير خان اون كوني كه ميخواستي الان حاضره بپا كون عروسو پاره نكني آقا داماد گفتم شماها ديوونه شدين گفت روو برم كيفشو تو ميكوني بلند شو دست من رو گرفت و به طرف اتاق خواب راه افتاديم موقعي كه رسيدم به اتاق خواب مريم از پذيرائي داد نسترن زود بيا اين ميزو جمع كنيم! اومدم تو اتاق الهه رفته بود تو حموم خودمو رسوندم بهش گفت امير الان نه باشه آخر شب من تموم بدنم داره ميلرزه ! گفتم هر جوري راحتي اومدم رو تخت دراز كشيدم الهه از حموم اومد بيرون ديگه جلوي من خودشو نمي پوشوند با حوله خودشو خشك كرد و اومد كنار من رو تخت خوابيد يه دست به كيرم كشيد و گفت راستي امير نادر از يه راز صحبت ميكرد نمي خواي اونو بمن بگي گفتم شرط داره ! گفت من كه بدون شرط بغلت خوابيدم بدجنس گفتم اينقدر منو حريص نكن دختر گفت امير ميترسم خيلي كونده است گفتم اينقدر ناز نكن كامل برات چربش ميكنم بلند شدم از تو كشو ميز دراور پماد آوردم و كامل كيرمبارك رو چرب كردم يه مقدار هم ماليدم به كون الهه اولش يكم ناز و كرشمه اومد و بعد يواش يواش با يه انگشت شروع كردم آروم آروم دو انگشتي و ناله خانوم در اومد دو تا بالش گذاشتم زير كمرش كاملا كون الهه اومد بالا و همزمان سر كيرمو مي ماليدم به كوسش و مي كشيدم تا روي كونش درست تو ناحيه بين كوس و كون سير مي كردم يواش يواش شروع كردم تا گلاهك زدم تو كوس الهه و دو تا ضربه تا نصف كير و كشيدم بيرون يه جوني ميگفت كه منو بيشتر جري ميكرد گذاشتم دم كون خانوم و آروم فشار دادم تو اينبار يه آخي گفت به روي خودم نياوردم ولي جلو تر هم نرفتم گشيدم بيرون و زدم تو كوس اينبار تا دو سوم كيرمو فرستادم تو كوس خانوم دو سه ضربه زدم آبي بود كه دور كيرمو پوشونده بود اينبار كشيدم بيرون و آروم فرستادم تو كون خانوم يه آخ با لذتي گفت و ادامه داد بزن نوش جونت الحق كه استادي پاره كن امير دو سه تلمبه آروم زدم نالش رفته بود به هوا دو باره كشيدم بيرون و فرستادم تو كوس خانوم دو سه ضربه تا دو سوم زدم تو كوسش داشت داد مي زد و مي گفت جوون نادر دارم كوس ميدم اين كيري كه ميكفتي تو كوسمه بزن امير اين كير حق داره ! دوباره كشيدم بيرون اينبار پاهاشو جفت كرد و بالشو تو شكمش گرفت با خيال راحت كير مباركو فرستادم تو كون خانوم پماد و آب كوس الهه دور كيرمو كاملا آغشته كرده بود اونم به سايز كيرم داشت عادت ميكرد دو سه تلمبه تا دو سوم كيرو زدم تو كون خانوم و با هر بار رفت و برگشت يه بادي از كون الهه خارج ميشد سرش رو برده بود تو بالش و صداش در نمي اومد دو سه تلمبه ديگه زدم يه بادي ازش دررفت و خنديد و گفت امان از دست تو دست بردار ديگه گشاد شدم... ادامه داره
     
  
صفحه  صفحه 4 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

خاطرات سكسی پیرمرد(زیر شلواری)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA