انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 13 از 112:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


مرد

 
بهسای سکسی من

این داستان یه سیر سعودی هست به یه سکس کامل . برا اینه که یه کم طولانی شده .دوستای گلم با حوصله بخونید لطفا.از این شر و ورایی که معمولا می خونیم نیست این متن . یه ذره بهتره !!!

رو تخت دراز کشیدم .پاهام انداختم رو هم .نرمی ساعد چپم زیر سرم گذاشتم ، خیره شدم به سقف .به ستاره ها نگاه می کنم .چند ماه پیش که رفتیم کویر کلی از کهکشان عکس گرفتیم .چند وقتی هست که یه چاپ بزرگ زدیم از آسمون پر ستاره کویر و سراسر سقف اتاق رو باهاش پوشوندیم .حالا تو اتاق هم زیر سقف آسمون می خوابیم.همه جا ساکته صدای مسواک زدنت رو می شنوم از سرویس، تو مث من نیستی همیشه با دقت مسواک می زنی .من همون به اندازه اینکه وجدانم دردش نیاد از بی مسواکی !!
.تو با حوصله نخ دندون می کشی .دندونات سفید و ردیفه کنار هم . وقتی می خندی تو دلم یه طوری میشه .صدای زنگ دار مسواکت رو می شنوم که انداختی تو لیوانی که گذاشتیم بالای رو شویی.صدای پات نمیاد حتما ایستادی جلو آینه خودتو ورانداز می کنی.شکلک در میاری به خودت چشمک میزنی . .گاهی می پرسی از من که قیافت چطوره . همیشه بغلت می کنم فدر گوشت می گم تو خوشکل ترین دختر دنیایی. دروغ نمیگم که هستی که میگم .
راه افتادی هشت قدم تا پشت در .دوباره می ایستی .نمیبینم چیکار می کنی همیشه دلت می خواد مرتب باشی .قدم که میزنیم توی ویترین مغازه ها یکی در میون خودت رو ورانداز میکنی.لبات رو میمالی به هم .شالتو عقب جلو می کنی
تق تق تق .بیام تو .....
یاد اون شعر می افتم .حالا سالهاست پشت در چشم گذاشته ام .منتظرم که بگویی بیا
لای در ایستادی .سرت جلو تر از خودت توی اتاقه. بدنت رو قایم کردی .فوری میفهمم لباس جدید خریدی میبینم یه قسمتاییش. بیشتر وقتا ست خواب با رنگای شاد می پوشی .صورتی .قرمز .آبی . اینبار زرشکی پوشیدی . خیلی به رنگ پوستت میاد ..میای تو اتاق درو آروم پشت سرت می بندی تو واقعا زیبایی . .می ایستی جلو در سرتو خم می کنی موهات مثل آبشار میریزه پایین . با ناز میگی: اوچکل شدم؟ شدم رو با نازتر می گی ،می کشی حروفش .چشمم سیاهی میره مث وقتی که یه نتهای خاصی از سه تار تو گوشم می پیچه.نیم خیز میشم روی تخت ارنجم رو تکیه می کنم زیر بدنم به چیزی فراتر از خوشکلیت نگاه می کنم .چشمام می خنده شرر داره .لب پاینم رو گاز می گیرم و نمیدونم چرا یهو بالشتو پرت می کنم طرفت .میخوره بهت. نمیذاری بیفته زمین .فقط میبینم که به حرکت افتادی داری میای سمتم فقط نگاه می کنم .بالشتو که گذاشتی کنارم یه کم خم شدی .ازشنیدن بوی عطرت دوباره گیج می شم .
نفس عمیق میکشم .مکث می کنی میدونی چیکار می کنی. بوی عطرت کمرنگ میشه چشمم باز می کنم .صاف نشستی جلوی میز توالت .مث نقاشیهای ویکتوریایی . .عادت داری شبا موهاتو شونه کنی .رنگ بلوند موهات زیر نور بیشتر برق میزنه .سنگینی نگاهم رو حس می کنی یه کم زاویه میدی به سرت سمت من .زیر چشمی نگاه می کنی .لبخند می زنم .لبات از هم باز میشه .گاهی توی سکوت ساعتها با هم حرف میزنیم .به کلمات احتیاجی نداریم .دوباره نگاه می کنی انگار توی نگاه قبلی چیزی جا مونده و حالا دنبالش می گردی.با مکث پلک می زنم لبم یه چیزی زمزمه می کنه بدون صدا، انگار می گم قربونت برم الهی یا فدات بشم .لبت بیشتر از هم باز میشه بر میگردی سمت آینه عمیق تر نفس می کشی .چشمات خمار میشه.ابروهات رو با دست کمونی می کنی
شونه رو میذاری به خودت خیره میشی از کرختی بیرون میای سریع از رو صندلی بلند میشی . خودتو میندازی روی من .درازکش غلط میزنی با مکث میرسی اون طرف تخت .همیشه اونطرف می خوابی یه قرار داد نا نوشتس .گاهی که نیستی می خوابم جای تو. یه بار نصف شب اس ام اس دادی که برو سرجا خودت بخواب!!!!بر میگردم سمتت، بالشتت رو داری مرتب و تپل می کنی.بعد نوبت موهات هست که افشون کنی روی بالشت ،چند ثانیه طول می کشه آروم می گیری هنوز خیره هستم بهت .
-می گی : چیه عزیزم .چی می خوای
- هیچی .بهسا رو می خوام .توی دلم می گم فراسوی مرزهای تنت .
اول چشماتو دوس دارم بعد لباتو بعد موهات . خط لبخندت .انحنای پیشونیت . دست راستم ارنج شده زیر سرم .از بالا بهت نگاه می کنم .انگشت وسط دست راستم روی لبات کشیده میشه.آروم نوازشش می کنم .بیمارستان خوب بود امروز؟خوشحالی که کار می کنی .به یه آره اکتفا می کنی .دستم لیز می خوره روی خط لبخندت یه وقتی بذار با هم بریم خونه .مامانت عصری زنگ زده بود دلتنگت بود .
-آره هفته دیگه یه تعطیلی داریم دو سه روز هم مرخصی می گیریم میریم خونه چند روز. اینا رو زمزمه می کنی .دوباره لبات رو لمس می کنم گوشه لبات رو با نرمی سر انگشتم فشار می دم .چشماتو می بندی
-می پرسم می خوای بخوابی ؟
- نه عزیزم ادامه بده
امشب از قصه خوندن خبری نیست .گاهی میریم زیر پتو با چراغ قوه قصه می خونیم برا هم .
گودی چونت رو خیلی دوس دارم روی چونت آروم ضرب می گیرم با سرانگشتام .به رستنگاه موهات خیره شدم روی پیشونیت .دستم میره طرفش.
بهسا لباست خیلی خوشکله .اصلا تو هر چی بپوشی خوشکل میشی
-اگه چیزی نپوشم چی ؟
-اون وقت خوشکل تر تر !
انگار بخوام ابروهات رو طراحی کنم مسیرش رو چند بار طی می کنم .میرسم به گوشات خیلی نرمه .لاله گوشت رو بین انگشتام فشار میدم .نوازش می کنم . هیچ وقت مقاومت نمی کنی .هر چند حوصله نداشته باشی .امشب حوصله داری .وقتایی که دلت می خواد یه بوی خاصی می دی یه بوی مطبوع .با پشت دستم از کنار گوشت تا گردنت رو لمس می کنم .چشمات خمار میشه قلقلکت میاد سرتو کج می کنی نرم به سمت دستم .با انگشت اشارت لبام رو فشار میدی دستم سر می خوره پشت گردنت مهره هاتو حس می کنم زیر انگشتام. ماساژش میدم .خم میشم روی صورتت بیشتر دلم می خواد بو کنم موهات . عطرش دیوانه کنندس .لبم رو می کشم روی پیشنیت .یه بوس کوچولو میذارم بین دوتا چشمات .صورتم رو میکشم به صورتت آروم .حرکت میدی سرتو چونتو میمالی به صورتم .گوشه لبتو میبوسم .چونتو با لبم نوازش می کنم .بوی عطر و خمیر دندون قاطی شده .بوی تازگی می دی بوی کوهستان .بوی اول صبح .پشت دستم پایین گردنت ثابت می شه گرماش میشینه پشت دستم .داری گوشامو نوزش می کنی گردنتو می بوسم .سرتو میدی عقب گردنت بیشتر نمایان میشه.لبم روی گردنت میچرخه سرم رو به گردنت فشار می دی کناره گردنم رو میچسبونم به گردنت .بهساگرمات خیلی دلنشینه .بالای سینتو دست می کشم .لبم لب بالاییت رو یه کم می کشه .نفس می کشی. زیر گوش ت رو زبون می کشم .یه صدای نامفهومی از حنجرت بیرون میاد شبیه اوووم .دوباره لب پایینت رو یه کم با لبم می کشم گردنتو محکم تر می بوسم پوست گردنتو با لبام می کشم .لبات رو می کشی به لبم روی لبت زبون می کشم .وقتی لبت خیسه بیشتر خوردن داره بیشتر خوشم میاد. لب پایینت رو با مکث بیشتری نگه می دارم بین لبم.لختی بین سینه و گردنت رو دست می کشم .سرم میارم پایین تر همون مسیری که دست کشیدم رو با زبون خیس می کنم .از بالای سینه هات تا لبت زبون می کشم..سینتو توی مشتم می گیرم یه کم فشار میدم .لب پایینم رو ساک میزنی .صدات قوی تر بیرون میاد اوووم
-بهسا خوشت میاد ؟
-زمزمه می کنی اره عزیزم خوبه خیلی خوبه .
بیشتر حشری می شم
دستم می ندازم دور کمرت گردنم میذارم روی گردنت سینتو به سینم فشار می دم
دستت رو دور کمرم قلاب می کنی خودتو می چسبونی بهم.
توی همون حالت دست می کشم پشتت .از ناودون کمرت میام بالا تا برسم به گردنت ..پایین که میرم بیشتر پیشروی می کنم
انگشتمو می کشم شیار بالای باسنت .
دستمو از زیر سوتینت می رسونم به سینت .نوکش رو لای انگش وسط واشارم فشار می دم باهاش بازی می کنم
از زیر سوتینت بیرونش میارم نوکشو با زبون لمس می کنم دورشو زبون می کشم
از این کار خوشت مییاد .سرم رو فشار میدی به سینت ..
دوباره از سینت تا لبت رو زبون می کشم به لبت که می رسم می خوای که وایسم.تو لب بالایی منو ساک می زنی من لب پایینت رو .
آآآآآه ه ه ه ه بهسا . سینتو می خورم نوک قهوه ای رنگشو می کنم تو دهنم اول بعد همشو یه جا می کشم تو دهنم .با دست دیگم اون یکی سینت رو می مالم
دستم از زیر کمرت رد می کنم سوتینت رو از پشت باز می کنم . خودت کمک می کنی بیرونش میاری.واااای بهسا سینه هات خیلی دوس دارم.یه کم متورم شده. نوکش برجسته شده .
سرم رو می کشی روی صورتت دوباره لبم رو می خوری .گاز می گیری لبم رو .
به چشمات نگاه می کنم شهوت موج می زنه تو چشمات
کیرم ارکت(erect شده یه کم می مالمش بهت
دستم رو میارم پایین از روی شرتت ناز رو ناز می کنم
یه کم فشارش می دم .
- آآآآ ه ه ه ه کسرا ادامه بده
-عزیزم تا صب باهاتم
دستم رونات رو نوازش می کنه تا زانوت از داخل . دستم رو با رونات فشار میدی لای پات .ساق پات رو خیلی دوس دارم . خودت هم می دونی چقد قشنگه .وقتایی که دامن کوتاه می پوشی دیوونم می کنی .
اطراف ناز رو دست می کشم . از بغل شورتت یه کم دستمو می کشم روش .خیسه شورتت . مث شورت من
روی شیکمت دست می کشم می مالمش .نافت رو دوس دارم انگشت می کشم دورش .پهلوهات رو بادست می گیرم سرم رو می ذارم رو شیکمت . زبونم رو می کشم دور نافت .بعد توی نافت می چرخونم .
آآآآآییییییییییییی . کسراااااا
بهسای خوشکلم . راحتی .
دست می کنی کیرم رو می گیری از روی شلوارم .بزرگ شده .فشارش می دی محکم .
انگشت وسطم رو می ذارم روی ناز .لب بیرونیش رو پیدا می کنم دست می کشم توش از روی شرتت
کمرت از تخت جدا میشه .
انگشتمو میذارم جلو لبت .می خوریش خیسش می کنی می دونی می خوام چیکار کنم .
دست می کنم توی شرتت با انگشت خیسم میکشم روی ناز
لاشو پیدا می کنم نوک انگشتم رو اروم فشار می دم توش
.تی شرتم رو بیرون میاری دست می کشی روی سینم با موهای سینم بازی می کنی
دستت می ره توی شلوارم بیرونش میاری .فشارش می دی توی دستات .یه کم اب اومده ازش سرش خیسه میچسبونمش به ناز .
دست میکنم لای باسنت، از پشت شورتت رو می کشم پایین .جلوی شورتت خیس خیس شده .یه کم باد می خوره به ناز سردش میشه .کف دستم رو می ذارم روش
با انگشتم لای پات رو قلقلک می دم .شلوار و شورتم رو یه جا می کشی پایین .بقیش رو خودم در میارم .حالا لخت لخت خوابیدیم تو بغل هم .زیر بدنه کیرم رو میذارم روی شیار کست
دوتاشون داغ هستن مال تو داغ تر .
آآآاآ خ خ خ خ بهسا .بمال خودتو بهم .
طاق باز می خوابم تو میخوابی روم خودتو می کشی بهم .سینه هاتو می مالی به سینم .دستم از پشت شکاف کونتو می ماله از پشت دستم میرسه به ناز .انگشتم رو دورانی تند تند می کشم روش
لبامون دوباره تو هم قفل می شه زبونت رو ساک می زنم .صدات در میاد و خودتو بیشتر می مالی
زیر کیرم روی ناز اینطرف اونطرف میشه
بهسا می خوام بکنمت .بهسا می خوام تا ته بکنمت .بهسا جوووووون اااااییییییی
محکمتر محکمتر
ازت جدا میشم سرم رو می برم لای پات زبون می کشم لای پات . یه بوی خاصی میده دیوانه کنندس
با دست لبای ناز رو باز می کنم لاش زبون می کشم .صدای نالت در میاد با صدای بلند اه اوخ می کنی
صدات بیشتر منو حشری می کنه
می چرخی کیرم رو لیس میزنی .من برا تو دارم لیس می زنم تو برا من
سینه هاتم دارم می مالم . صدات خیلی بلنده .نگران نیستم .بذار همه بدونن ما چقد همدیگه رو دوس داریم
بهسا بسسسسه می خوام بکنمت
اووووم . بهسا پاشو
میرم پایین تخت ، تو رو می کشونم لبه تخت سر کیرم رو می کشم لای پات .وای چه خنک شد مال من از دهنت که بیرون آوردی.
پاهات رو خودت بالا نگه میداری سر کیرم با دست میذارم جلو سوراخ کست یه کم فشار میدم دستمو تکیه می دم به تخت پاهاتو روی دستم نگه می دارم فشار می دم توش .آآآآآآآآآآی .
تا تهش رو فرو می کنم توش میارم بیرون نمیذارم سرش بیاد بیرون دوباره تا ته فرو می کنم توش .
دردت میاد ولی داری لذت می بری صدای اآا ه ت بلند تر شده .عقب جلو می کنم سرم میارم رو سینت یه کم سینتو می خورم دوباره عقب جلو می کنم
عرقم داره در میاد .ارضا کردن تو خیلی طول می کشه خوبه که زودی ارضا نمیشی
میفتم روت غلط می زنم تو میشینی روی پای من
کیرم رو با دست میذارم جلو سوراخ کست . خودت تنظیم می کنی دقیق .شروع می کنی به بالا پایین کردن
گاهی واقعا تو منو می کنی
با انگشت وسط کلیتوریستو می مالم . همینطور که روی کیرم بالا پایین می کنی .صدات تا اخر دنیا شنیده میشه
صدای شالاپ شلوپ همه جا رو پر کرده . هیچکدوم دیگه نمیدونیم داریم چیکار می کنیم .
خسته میشی .پوزیشن رو عوض می کنیم . من داگ استایل رو خیلی دوس دارم .
با شدت و بدون وقفه توی کست عقب جلو می کنم .
خودت کلیتوریستو می مالی . عقب جلو میکنی . کمک می کنی تا آخر کیرم بره توی کست .داری به ارگاسم میرسی .سرت که روی گردت کج میشه متوجه میشم شدی
عرق کردم .نزدیکه آبم بیاد .یه کم به کمرت فشار میدم .از صدام میفهمی کی آبم میاد . تا آخر فرو می کنم نگه میدارم .با شیکم میفتی رو تخت هنوزم کیرم توی کست هست همزمان باهات می خوابم .کیرم فشرده میشه لای کست .ابم تا آخر میریزم توش .دیگه نای حرکت ندارم .صورتم میذارم روی لختی شونت. عضلات کناره کست رو هی باز و بسته می کنی .تنها صدایی که میاد نفس نفس زدنای من و تو هست ...
     
  
مرد

 
چی شد که به کونم گذاشتن

سلام دوستان الان حال ندارم بخش کوتاهی از زمان هایی که زیر این اون صرف کردم رو برای شما بگم اما در شماره 2 سعی می کنم کامل توضیح بدم
یه روز با یکی اشنا شدم که پس از مدتی به من می گفت از من انگول بر دار از این حرفها اینم بگم که اون موقع من 12سالم بود اون هم خداقل 17 یا 18 داشت منم بچه بودم چی می دونستم این کارو می کردم بعد یه مدت اون گفت خوب بذار من بردارم منم قبول کردم یادم دستشو انداخت لای کون من و با حشر فر میکرد بعد یه مدت از این کارا گفت فردا خونه ما کسی نیست بیا اونجا درو قفل میکنیم با هم حال می کنیم باز من قبول کردم و فردا طرف ظهر بود رفتم خونه اونا که دیدم منتظر کیر به دست نشسته اونجا برای اولین بار یه فیلم سوپر دیدم گفت بیا هرکار اینا می کنن ما هم بکنیم لختم کردو گفت بخواب گفتم می خوای چیکار بکنی گفت می خوام حال کنیم با هم منم تا اون موقع نه کسی منو گاییده بود ونه من کسی رو می دونید که سن منم پایین یه کون صاف صیقلی با یه سوراخ تنگ اونم 18 سالش بود یه کیر به مراتب از کیر من کلفتر منو لخت کرو بعد خودش هم لخت شد وقتی کیرشو دیدم با خودم گفت وای چقدر بزرگه بعد به من گفت رو زانو بشین اوم جلو گفت بخورش منم گفتم من نمخورم گفت بخور بعد که نوبت من شد منم کیرت رو برات می خورم هی گفت من گفتم نمی خورم بعد یکی زد زیر گوشم گفت اگه نخوری به همه می گم من تو رو کردم. از فردا بجای کیر من باید کیر صد نفر رو بخوری ولی با این حال گفتم نه به گفت مثل این زنه تو فیلم بشین که مدل سگی بود بعد خم شد و کونم رو لیس می زد که من ابتدا حال می کردم از بعدش که خبر نداشتم چه بلایی می خواد سرم بیار بعد که کونم خیس شد یه تف کنده انداخت رو کیرش گذاشت دم سوراخم یک کم بازی کرد ولی خوب مگه کیر به اون گندگی تو کون من جا می شد منم کمی درد داشتم ولی قابل تحمل بود به یه زحمت درد کشیدن من 2یا 3 سانتی رفت تو کونم که داد می زدم کشید بیرونو دوباره کونم رو خیس کدو یه تف رو کیر خودش گذاشت دم سوراخم گفت این کار که می خوام بکنم درد داره ولی زود تموم می شه و کونت باز می شه گفتم فقط درد کم باشه اونم کیر گندشو گذاشت دم سو راخ منو به یکباره فشار دادو تا ته کرد تو که من از درد به خودم می پیچیدو داد می زدو فحش دادم بحش یه مقدار تو کونم نگه داشت گفت تموم شد بازی در نیار دیگه گفتم اخه نامرد اگه یکی یه چیز همون جوری رو بهت فرو بکنه چی خالی می شی بهد کشد بیرون دوباره لیس زدو بعد کونم رو یه بوس کردو گفت قربونش بشم مثل ماه سفید یه کون تنگ گرم از اونایی کیر دوست داره یه تف انداخت رو کیرش دوباره شروع کرد بهد دیدم جدی جدی دردم کمتر شده و احساس لذت خاصی بهم دت داده یواش یواش تلمبه رو سریع تر می کرد تا جایی که من دیگه تقریبا درد انچنانی نداشتم و فقط احساس لذت می کردمبهد هم یکباره کشید از کونم و یه چیز داغ رو خالی کرد رد کونم گفتم چی بود گفت اب کمرم هست دیگه
بعد اب کمرشو روی کونم مالید و افتاد من کنارش دراز کشیدم یه چند دقیقه ای گذشت بهش گفتم نوبت منه دیگه بعد از یه مقدار لوس بازی که به من می گفت باشه عروسکم از این کس شعر ها گفت بیا برات ساک بزنم یاد بگیری دفعه بعد می خوام ساک بزنی ها شروع که کرد یه اخساسی داشتم بعد از یه 2-3 دقیقه ای دیدم داره ابم میاد که گفتم رهام کردو گفت برو اولین کون عمرت رو بکن که ازین به بعد باید بدی منم رفتم پشتش داد بالا منم کیرم رو گرفتم دستم سوراخ کون که دیدم با خودم گفتم اخه این سوراخ برا این کیر که مثل یه خودکار می مونه چیه حالا کردیم تو بعداز چند لحظه دیدم به نمیرسه ولی بازم خودمو می مالوندم بهش که گفت بیا برات ساک بزنم تا ابت بیاد ساک زدو بعد از یه دقیقه گفتم داره ابم میاد که یه دستمال کاغذی برداشت گفت
بریز اینجا بعد فیلم خاموش کردو یه مقوار با کونم بازی کردو من با این همه درد یه جورایی خوشم اومده بود بعد به من گفت که از کونم خوش اومدو اگه بهش حال بدم بهم پول میده از این وعده ها گفت که کیر برا من بزرگه من دردم میادو دوست ندارم دیگه اینجوری بشم گفت یعنی دیگه نمی خوای بدی گفتم نه که یک دفگی به من حمله کرد گرفت و روی سینم نشت گفت اگه هروقت که گفتم بهم کون ندی ابروتو می بروم به همه می گه من کردمت و از فردا همه دنبالت هستن و می خوان به کونت بزارن پس فقط با من باش منم با تو هستم وبین خودمون هست هم تو حال کن هم من لذت می برم منم ترسیدم و با سرم تایید کردم گفت خالا درست شد بلند شو بریم حموم تا تمیز بشی همسرم نازم بعد رفتیم حموم که زیر دوش بودیم دوباه منو کرد گفت ببین این بار درد زیاد نیست دیگه کونت برای کیرم اماده شده و تا یه ربع کون منو کرد منم حال می کردم بلاخره اون روز تموم شد و تا چند روز احساس خاصی داشتم نمی دونم کونم کیر می خواست خوشم اومده بود ولی نمی دونستم که اخر این راه تاریکه دیگه منو ببخشید باید برم از 2 تا 21 سالگی منو گاییدن در انواع مختلف و ختی چند نفری حالا اگه خوب بود بگید می نویسم چندتا دیگه از اون افرادی که منو گاییدن حتی استاد ریاضی فیزکم منو گایید تا نمره به من داد تو شمال - تهران- تو قطار هرجوریا هرجا که فکر کنید منو گاییدن تو این 9 سال دیگه از کیر کلفت این هرفا دیگه فایده نداره و مثل اون روز اول دیگه درد ندارم هنوزم منو می کنن همین هفته پیش امدن سراغ و بردن تو یه مجلس دوستانه که 7 نفر بودن که در اذاش 50تومون گرفتم
نمی دونم چرا من که قرار بود تو این دنیا نقش یه زن جنده رو بازی کنم حتی از یه زن جنده منو بیشتر گاییدن چرا دختر به دنیا نیومدم تا حداقل بدونم برا این کار افریده شدم
نمیدونم چرا؟
     
  
مرد

 
سکس با دختر گرمساری

سلام دوستان....اسم مستعار من حمید هست.
سال 87 یک ماه قبل مراسم عقد با یه دختر که اهل گرمسار بود که دختر خاله یکی از دوستان اینترنتیم هم میشد قرار گذاشتم که ببینیم همدیگرو تا اگه شد یه کم حال کنیم....بگذریم از این که کلی رو مخش کار کرده بودم .(سکس تل)
قرارمون ساعت 8.30 بود توی سه راه افسریه. قرار بود به بهانه دانشگاه از خونه بزنه بیرون تا عصر.
من ماشین بابامو گرفته بودم و با هزار زور خونه دوستمو ردیف کرده بودم تا بتونم راحت باشم.

اومد و سوار ماشین شد و من گفتم خوشم اومده ازش و اونم همین طور. رفتیم سمت خونه رفیقم تو نواب. رفیقم با داداشش و پدرش با هم زندگی میکردن. بابشون اتوبوس داشت از صبح 5 میرفت سرویس. رفیقم سرباز بود اسلامشهر . داداشش پشت کنکوری و در حال درس. رفتیم داداشش رو دک کردیم بره کتابخونه و وارد خونه شدیم.
من قلیون باز تیرم. سه سوت قلیون و ردیف کردم و میوه و بساط و آماده کردم و اون هم مانتشو در آوارد و شروع کرد به گشتن کانالهای ماهواره....آقا یه چیز بگم بخندین...ولی زد یه جاییکه داشت تام و جری میداد(خداوکیلی).
من هم چیزی نگفتم و شرو کردم قلیون کشیدن....اون هم گفت میخواد و اومد کنار من رو کاناپه نشست....شروع کردم به بازی با قلیون...حلقه و این چیزها...بهش پیشنهاد دادم که من قلیون بکشم و دودش رو وقتی لب میگیریم بدم بهش...آقا رو کام اول و دوم بودیم که دیگه بیخیال قلیون شدیم و رفتیم تو کار مالیدن.....شلوار نخی با یه پیرهن آستین کوتاه طرحدار تنش بود...اونها رو درآواردم...یه شورت قرمز با یه سوتین کرم....بگذریم از مالیدن تن و بدن و در آواردن شورت و سوتین که وقت تلف کردنه.....دیدم یه سینه داره تو مایه های 80...بدن گندمی....کس نرم و بی مو....من از کس خوردن بدم میاد ...به همین خاطر فقط میمالیدم با انگشت....اونم با کیرم ور میرفت...تخمهام و میمالید....سعی میکرد به حداکثر بزرگی برسونه...این وسطها هم لب بازی میکردیم...حالتهای مختلف...
خلاصه...شرو کرد به خوردن کیرم....که خداییش عالی میخورد...همه جوره توپ...دیگه میشد تو هیکلش شهوت رو دید...تو نفسهاش..تو نگاهش...تو آخ و اوخ گفتنش......من هم کاملا رئیس...آب اولیه که جاری شد بردمش تو اتاق رفیقم رو تخت...گفتم جلو یا عقب که گفت جلو میشه ولی میترسه...عقب راحت تره....یه کرم گیر آواردمو مالیدم تو کونش...کیرمو گذاشتم دم سوراخش...آروم میکردم...یا سر میخورد...یا سفت میکرد...گفتم بیا لا پایی...برگشت....کیرمو میمالیدم رو کسش...که دیونه شده بود......به آرومی کیرمو کردم تو کسش...آروم آروم داشت میرف توش...اونم میگفت بکن...دیگه رسیده بود آخرش...نگه داشتم توش.آروم کشیدم بیرون...بهش گفتم میخوام یهو بکنم.....چشماتو ببند وقتی داشت میرفت توش داد بزن اسممو صدا کن. تا اومد بگه نه من کار خودمو کرده بودم و اونهم داد زد و اسممو صدا میکرد.....دیگه تلمبه زدن و شروع کردم...اونهم بیشتر میخواست....یه چند دقیقهای کردم تا ارضا شد...منم داش آبم میومد بهش گفتم میریزم بیرون ولی کجا دوس داری که اونهم گفت سینه....چند تا دیگه زدم و با تمام قدرت ریختم رو سینه ....آقا چه قدرتی داشت این لامذهب...تا توی سوراخ دماغش پاشیده بود......یه کم بغلش خوابیدم . تمیز کاری کردیم . یه قلیون کشیدیم و یه کم دیگه لب بازی......بردمش تا افسریه که بره. بعدها بهم گفت اصلیتش گرمساریه و تو تهران تو پردیس زندگی میکنن. ولی چون اکثر فامیلهاش و دانشگاهش اونجاست بیشتر تو گرمساره.
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
آرزوی عشق

سلام ، داستانی که براتون میذارم رو نمیشه یه داستان سکسی دونست ، این یه سرگذشته که شاید خوندنش به درد خیلیها بخوره ،
دونستن اینکه هرزگی با عشقبازی خیلی فرق داره و در حالیکه عشقبای یک جلوه زیبای آفرینش هست ، هرزگی جنسی یک بلای ابدیه که میتونه خیلی چیزها رو خراب کنه، امیدوارم این داستان به درد زندگیتون بخوره.
گاهی اتفاقی برات میفته که نه انتظارشو داری و نه اصلا با نوع فکرت جور در میاد، اون اتفاق میتونه زندگیتو عوض کنه.
همیشه میشد یه غم سنگین رو تو نگاهش دید ، اونهمه زیبابی فدای یک تصمیم اشتباه شده بود، بهتره بگم فدای نامردی یه مرد خودخواه شده بود.
من و آرش از زمان دانشگاه با هم بودیم و از دوتا داداش خیلی به هم نزدیکتر ، سال سوم مهندسی مکانیک بودیم که هردومون با هم تصمیم گرفتیم درسو بذاریم کنار و بریم تو تجارت اونم فقط با 2 میلیون سرمایه، زدیم تو تجارت اونم واردات جنس با پول نزول.
تو اون سالها اول اونقدر استرس تجربه کردیم که وقتی عکسای قبل رو میدیدیم یه چهره صد در صد تغییر کرده رو میدیدیم، سختی زیاد کشیدیم و خیلی جاها تو دهن شیر رفتیم تا واسه خودمون کسی شدیم و حسابی پول بدست آوردیم.
ما سالها رو لبه پرتگاه بودیم و همه تلاشمونو میکردیم تا پایین نیفتیم، این مسایل ما رو بیش از حد با هم یکی کرده بود، هردومون همیشه با هم بودیم و همه تلاشمون این بود که به هم کمک کنیم.

آرزو دختر یه تاجر سرشناس بود که از اول عمر تو پر قو بزرگ شده بود اما هیچ غرور و تکبری تو رفتارش نبود ، اولین بار زمانی دیدمش که پدرش یه مشکل گمرکی بزرگ پیدا کرده بود، من رو شام دعوت کرده بود خونه تا با هم مشورت کنیم.
هنوز اون لحظه عین فیلم روزی هزاربار جلوی چشمام رژه میره.
پاییز بود و بارون سنگینی می بارید، با پدر آرزو مشغول صحبت بودم و صدای ضربه های بارون به شیشه میکوبید، در خونه باز شد و آرزو اومد تو، بارون صورتشو خیس کرده بود و زیباییش رو صد برابر.
چشمم که به آرزو افتاد دیگه اثری از اون آدم محکم رو تو خودم نمیدیدم، من همیشه یک تئوری داشتم که زنها مرد رو از پیشرفت میندازن واسه همین نمیذاشتم زنها بهم نزدیک بشن. با اینکه آرش یکسره در حال خانوم بازی بود اما من کاملا پاستوریزه مونده بودم.

آرزو به طرف من و پدرش اومد واسه احوالپرسی، نمیدونم چم شده بود قلبم محکم میزد، صورتم داغ شده بود، صدام میلرزید و لکنت پیدا کرده بودم، نفهمیدم چجوری احوالپرسی کردم و چی گفتم.
پدر آرزو فهمید که یه چیزیم شده من رو چند دقیقه تنها گذاشت تا به خودم بیام، یه حس عجیبی تو وجودم بود، خجالت، ترس، تردید، …
همه اینا واسه تاجری مثل من نمره منفی بود، بین همه معروف بود که من از سنگم، همیشه تلاشم این بود که ثابت قدم و استوار باشم اما حالا یه نگاه همه اون دژ بلند رو ریخته بود.
شام خوردم و از خونشون زدم بیرون.
پشت فرمون دیونه شده بودم نفهمیدم چجوری از خونه اونا تو سهروردی رسیدم تو بیابونای شرق تهران ، ساعت 2 شب بود که به خودم اومدم که همینجوری دارم میرم تو جاده مشهد و الان نزدیکای سمنان بودم.
زدم کنار نمیدونم چم شده بود تازه یادم افتاد که 30 سالم شده و هنوز پسرم، یادم افتاد که هیچ همراهی تو زندگی ندارم، هیچکس نبود که الان تو این نصفه شب بهم زنگ بزنه و بپرسه مرده ای یا زنده، بغضم ترکید و تو اون دل بیابون های های گریه کردم.
با خدا کلی صحبت کردم و ازش آرزو رو خواستم.
حسم بهم دروغ نمیگفت، من عاشق شده بودم.
هوا تقریبا روشن شده بود که برگشتم ، با خدا عهد کردم که اگه به آرزو برسم به 100 نفر عروس بی بضاعت جهیزیه بدم.
صاف رفتم شرکت شب پرواز داشتیم با آرش واسه مالزی.
سر ناهار به آرش گفتم که میخوام ازدواج کنم، اونم کلی مسخره بازی در آورد و ازم پرسید کیه که من بهش نگفتم.
شب با آرش پرواز کردیم، یک هفته ای که مالزی بودیم من دلم عین سیر و سرکه میجوشید و تو اتاق بغلیم آرش هر شب با یه فاحشه میخوابید.
آرزو دانشجوی ارشد معماری بود و همزمان تو شرکت پدرش هم کار میکرد، یه دختر بی نهایت با کلاس که هرچی از سطح فرهنگ و شعور و درایتش بگم کمه.
وقتی برگشتم ایران همه وقتمو گذاشتم برای ردیف کردن مشکلات پدر آرزو.
هفته ای دو سه بار آرزو رو میدیدم و چندین بار هم با هم تلفنی صحبت میکردیم.
یه روز حوالی ظهر با هم رفتیم دفتر یکی از دوستای با نفوذم واسه مشورت بعد از جلسه آرزو دعوتمو قبول کرد و رفتیم ناهار.
با هم راحتتر شده بودیم و یه حس اعتماد بینمون برقرار شده بود، ارزو ازم پرسید تو فقط 30 سالته چرا اینقدر موی سفید داری؟ منم براش از زندگیم گفتم و از ریسکای بزرگی که تو زندگی کردم، تا اون موقع آرزو فکر میکرد من یه بچه پولدارم ولی وقتی فهمید من یه تاجر خودساخته ام کلی بهم تبریک گفت و ازم تعریف کرد.
یه لحظه نگاهم تو نگاه آرزو قفل شد همون لحظه آرزو با چشماش بهم فهموند که میدونه عاشقش شدم……..
یک ماهی میشد که دنبال کار پدر آرزو بودم و رابطم با آرزو هر لحظه نزدیکتر میشد، اما هیچوقت به زبون نیاوردم که میخوام باهاش ازدواج کنم ولی خوب هردومون اینو خوب میدونستیم.
میخواستم کار پدر آرزو رو تموم کنم تا عرضه و لیاقتمو بهشون نشون بدم و بعد خواستگاری کنم.
تو این مدت آرزو بارها به شرکت ما اومده بوداما همه فکر میکردن اینم یه رابطه کاری هست.

صبح بود که رفتم شورای داوری و بعد این همه وقت دوندگی تونستم گمرک رو شکست بدم و به نفع پدر آرزو رای بگیرم و این یعنی حدود 800 میلیون سود واسه اون. تلفنی به آرزو و پدرش خبر دادم اونا تو پوست خودشون نبودن.
شک نداشتم که بهم جواب مثبت میدن باید به پدر و مادرم و همینطور به آرش میگفتم و قرار خواستگاری میذاشتیم.

شب رفتم خونه آرش، میخواستم اول به آرش بگم، یکی دیگه از دوستامون هم اونشب اومد و تا دیر وقت موند ، هر دو پای تلویزیون دراز کشیده بودیم و فوتبال میدیدیم، من میخواستم شروع کنم به حرف زدن که آرش شروع کرد صحبت کردن.
آرش: شهرام فکر میکنی ما راهو تا اینجا درست رفتیم؟
من: آره داداش هر جوونی حسرت مارو میخوره
آرش: ولی ما بدجوری تو گل کار فرو رفتیم ، اینهمه پول داریم ولی نه زنی نه بچه ای، من خسته شدم ، این زندگی دلمو زده
من: آره باید دیگه به زندگیمون شکل بدیم داریم پیر میشیم.
آرش: داداش من یه مدته عاشق شدم اونم بدجور میخوام زن بگیرم و از مجردی در بیام.
من: دمت گرم آرش جون دست ما رو هم بگیر
آرش : شهرام همه کار و کاسبی این سالها با نقشه های تو بوده، تو هیچوقت اشتباه نمیکنی، اگه تو نبودی من یه کارمند ساده ام نبودم، نمیدونم دختری که عاشقش شدم به دردم میخوره یا نه ، میخوام تو بررسی کنی ببینی خوبه واسم یا نه.
من:خوب کیه طرف؟
آرش : دختر مهندس رفیعی ، خیلی دختر خانومیه ، تو این مدت که واسه مشکل باباش میومد و میرفت زیر نظر داشتمش، واقعا همه چی تمومه ……….

آب دهنمو به سختی قورت دادم انگار دنیا رو سرم خراب شده باشه، آرشم یه بند داشت از خوبیهای آرزو حرف میزد و منم ساکت انگار تو دریاچه یخ افتادم.
آرش: چی میگی داداش؟
خودمو زدم به خواب که از جواب در برم.
تا صبح فکر کردم ساعت 4 بلند شدم زدم بیرون ، رفتم خونه و اون روز شرکت نرفتم به امید این که آرش بفهمه ناراحت هستم.
نمیخام داستانو خیلی بلند کنم……
آرش همیشه اتکاش به من بود نمیخواستم فکر کنه نامردی میکنم در حقش، تو اون مدت خیلی با خودم کلنجار رفتم تا اینکه خودمو راضی کردم به نفع آرش کنار بکشم.
بعد از مطرح شدن خواستگاری آرش ،آرزو چند بار بهم زنگ زد اما من جواب ندادم تا مبادا دلم بلرزه.
از همش بدتر این بود که واسه مراسم خواستگاری هر کاری کردم آرش گیر داد بدون تو نمیرم و این حرفا.
تو مراسم حالی داشتم که خدا کنه سر هیچ کس نیاد، شب وقتی میرفتم خونه پشت فرمون بی حال شدم و زدم به جدولای بغل خیابون.
آرزو به آرش جواب مثبت داد و رفتن سر زندگیشون.
تو این مدت موهای سرم یه دست سفید شد و 23 کیلو وزنم کم شد، ذهن فعالم دیگه تو تجارت سر به هوا و خنگ شده بود، عصبی و گیج بودم.
آرش زن گرفته بود اما دست از عیاشی بر نمیداشت مدام با زنای دیگه میخوابید و اخیرا فهمیده بودم کراک میکشه، هر چی نصیحتش میکردم توجه نمیکرد.
به بهانه ایجاد دفتر تو چین از ایران رفتم و یکسالی اونجا موندم تا همه چیز یادم بره اما نرفت که نرفت.
ایران که برگشتم آرزو حامله بود و تا 3 ماه دیگه بچشون به دنیا میومد.
آرشم تو این مدتی که من نبودم تبدیل شده بود به یه عوضی تمام عیار با کلی رفیق ناباب و کلی رفتارای زننده.
آرزو چند بار ازم خواست یه کاری کنم اما چه میشد کرد ؟ آرش تا خرخره تو مواد فرو رفته بود.
بچه به دنیا اومد، با نقص ذهنی مادرزادی ، بچه عقب مونده دراومده بود.
آرش به هم ریخته بود و کلافه بود هرچی هم دلداریش میدادم اثری نداشت.
یه روز تو اتاقش تو شرکت با آرزو دعواش شد و آرزو رو حسابی زد ، تا بتونیم بریم تو اتاقش همه صورت آرزو خون شده بود.
آرزو رو سوار ماشین کردم و بردم بیمارستان با کلی رشوه و التماس پای پلیس وسط نیومد، آرزو رو بعد از پانسمان و عکسبرداری و… سوار ماشین کردم ببرم خونه زد زیر گریه و از کارای ارش برام گفت، از این که آرش چند وقتی با پررویی تمام خانوم میاره خونه و سکس میکنه، از این که کتک زدن آرزو شده کار آرش و کلی چیزای دیگه که مغزمو میترکوند.
آرزو اون دختر زیبا و تحسین برانگیز قربونی یه مرد بی مسوولیت شده بود، غم تو چهرش موج میزد و از اون همه زیبایی هیچی نمونده بود.
رسیدیم خونه بردمش تو و نشستم یکم دلداریش بدم، گفت پدرش ناراحتی قلبی بدی داره و اگر بفهمه دخترش چی میکشه قلبش وامیسته.
آرش میخواست بچه رو بدن بهزیستی ولی آرزو میخواست بچشو نگه داره.
آرزو کلی گریه کرد، بهم چیزی گفت که بغض چند ساله تو گلوم ترکید:
من: آرزو آرش اینجوری نبوده نمیدونم چی شده ولی باید کمکش کنیم دوباره مثل قبل بشه
آرزو: مشکل من تویی نه آرش
من: من؟ چی میگی؟ من چکار کردم؟
آرزو: تو منو به ارش فروختی و انداختیم تو این لجن، من آرشو نمیخواستم، روحساب لجبازی با تو زنش شدم، منو به چه قیمتی فروختی؟
اینا رو که گفت سیل اشک از چشام راه افتاد، همه غمام تازه شدن و همه چیز واسم نو شد.
پا شدم و از خونه آرش زدم بیرون ، حالا که اینجوری شده باید یه کاری میکردم آرش آدم بشه و برگرده سر زندگیش.
پیش هر مشاوری که میشد رفتم و هر کاری میشد کردم ولی آرش کاملا از دست رفته بود.هم داشت زندگی خودشو به فنا میداد هم شرکتو.
یه فکر افتاده بود تو ذهنم باید میدیدم آرزو موافقه یا نه؟
یه روز آرش شنگول و قبراق اومد تو اتاقم و گفت شب حتما بیا خونه ما.
شب رفتم دستمو گرفت برد طبقه بالا کلی پول داده بود یه دختر از گرجستان خریده بود ، کلی از دختره تعریف کرد و گفت امشب تو رو آوردم که اول خان داداشم بکنه بعد من، بهش گفتم من نمیخوام، خودش اینقدر مواد و مشروب مصرف کرده بود که هیچی حالیش نبود. رفت با دختره شروع کرد، منم رفتم پایین پیش آرزو، بچه تازه خوابیده بود و آرزو زل زده بود به تلویزیون و از بالا هم صدای آخ و اوخ دختره میومد.
انگار واسه آرزو عادی شده بود، قلبم آتیش گرفته بود از این همه نامردی.
کنار آرزو نشستم سرشو بوسیدم و بهش گفتم آرزو آرش بدجوری قاطی کرده فکر نکنم بشه سر عقل آوردش، تو باید یه فکری به حال زندگیت کنی.
ازش پرسیدم علاقه ای به آرش داره؟ گفت ازش متنفرم.
بهش نگاه کردم وقتش بود اشتباه چند سال پیشم رو جبران کنم، آرش نه لیاقت این زن رو داشت نه لیاقت از خود گذشتگی منو.
چسبیدم به آرزو در گوشش گفتم آرزو خوب میدونی که چقدر عاشقت بودم و بدون الانم همونقدر عاشقتم اگه بخوای حاضرم همه هستیمو بدم که تو دوباره همون دختر سرحال و بی نظیر بشی.
آرزو تند به چشام نگاه کرد و پوزخند زد.
صورتشو با دست به طرف خودم برگردوندم بهش گفتم من نمیدونستم اینجوری میشه، اونموقع فکر میکردم آرش از من بهتره، یه قطره اشک از گوشه چشم آرزو پایین غلطید و لباشو به لبام چسبوند.
هردو اشک میریختیم و همدیگه رو میبوسیدیم، ازم خواست نجاتش بدم، قول دادم این کارو بکنم.
پا شدم و زدم بیرون، وقتش بود که عشقمو پس بگیرم، فردا همه چیزو گذاشتم واسه فروش کمتر از یه ماه همه زندگیمو نقد کردم، پولامو کلا از کشور خارج کردم حتی اگه کار نمیکردم تا آخر عمر تامین بودم.
واسه آرزو و بچه مدارک خروج رو ردیف کردم شب رفتم دنبال آرزو و بچه آرش طبق معمول طبقه بالا مشغول عیاشی بود، ما سه تا رفتیم، میدونستیم که دیگه نمیتونیم برگردیم ، اما راهی جز رفتن نبود، من میخواستم از حالا عمرمو جونمو واسه آرزو و این بچه بی گناه بذارم. چرخای هواپیما که از زمین کند ، من و آرزو رو برد تا به هم برسونه دور از وطن دور از مردمی که با زبون تو صحبت میکنن.
تو هواپیما آرزو سرشو رو شونم گذاشت و خوابید، بهم تکیه کرده بود از همون لحظه قسم خوردم که همه چیزمو براش بذارم.
شب اولی که تو هتل بودیم اونقدر عاشقانه با هم عشقبازی کردیم که خاطرش هنوز تو ذهنم مونده.
الان 3 سال از اون موقع گذشته ، خدا کمک کرد و من دوباره یه تجارت موفق راه انداختم ، یکسال پیش خدا بهمون یه پسر داده.
آرزو داره دکتراشو میگیره و شده همون دختر بی نظیر قبل.
زندگیمون شاد و گرم و به دور از هر ناخوشی هست.
برای پسر آرَش بهترین مربیها رو گرفتیم که خوب پیشرفت میکنه.
چند ماه بعد از اومدن ما شرکت تو ایران با کلی بدهی ورشکست میشه و نزول خورها خونه و شرکت و همه چیز آرش رو میگیرن، از اون به بعد کسی از آرش خبری نداره و بعضیها میگن اوردوز کرده و مرده.

به هرحال کمی و کاستی رو ببخشید.
     
  
مرد

 
یه روز سرد زمستانی

بعدازظهر سرد و ابری یکی از روزهای ماه ژانویه تو اتاق رو تخت دراز کشیده بودم. فردا امتحان سختی داشتم ولی نمی تونستم حواسم رو به صفحه کتاب بدم مدام مغزم از هیچ پر می شد. احساس غریبی بود. تنهایی، بی عشقی، بی هم زبونی دلمو خالی می کرد. فکری از میون سکون بی انتهای مغزم سرک می کشید و تا انتهای بی حسی می خزید و می رفت. تصمیم گرفتم چیزی بنویسم تا از این حال بیرون بیام ولی نشد. در یک لحظه جستی زدم و پریدم پشت میز سری سرچی زدم تا اینترنت حالم رو خوب کنه بازم هیچ کلمه ای به ذهنم نرسید. تصادفا سردترین کلمه رو به احساسم تایپ کردم "سکس" چند سایت رو بازدید کردم ولی دل سردتر از همیشه شدم. راستش اون دخترا و خانم ها واسم هیچ جاذبه ای نداشت. من یه هم درد می خواستم یه کسی که بتونم یه کلمه باهاش حرف بزنم نه اون خانم هایی که خیلی انتزاعی سکس می کردن. آخه چه جوری می شه با کسی سکس کرد ولی بجای دل دادن به رابطه با اون جلو دوربین ژست گرفت. اغلب عکس ها جنبه ی هنری دارن قاب بندی و ژست درستی دارن. بعضی سایت هام که طبیعی ترند کیفیت خوبی ندارند. به هر حال چندتا سایت رو دیدم ولی با یه چیز جدید روبرو شدم، دو تا پسر که مستر سلیو بودن اوووووه این می تونه موضوعی برای کنجکاوی باشه. پشت گوشم یکم داغ شده بود "گی" رو سرچ کردم سرگرم شدم حسابی اون تعلیق کشنده تبدیل شده بود به شرارت های مستانه. سایت های زیادی رو کشف کردم. بلند شدم رفتم کنار آینه قدی روبروی کمد لباسم. اول به خودم نگاه کردم همه ی خطوط صورتم رو ورانداز کزدم چشمای معصوم و خمارم لبای برجسته و گونه هام تصور کردم اگه من پسرم چرا یه چیزی تو وجودم آهنگ دختری داره؟! لباسم رو دراوردم. یکم با سینه هام بازی کردم برجسته شده بود. شلوار و شورتم رو هم در آوردم کیر نیمه راستم رو دست مالیدم مثه یه تیکه گوشت نرم بود دست مالیدن به اون لذت بخش بود. چشمامو بستم. کیرم را که حالا دیگه راست شده بود از بالای کیسه ی سفت و دردناکم تا سر کلاه نرمش با حرکت آرومه جلو عقب چند بار مالیدم. مایع کمی که ترشح می شد رو می مالیدم به کلاهش چند بار هم با اون لبم رو تر کردم. چشمام رو باز کردم مجذوب کیر بزرگ خودم شده بودم. به رونم نگاهی انداختم دستم رو از وسط پاهام دورش حلقه کردم و آوردمش بالا مو داشت ولی خطوط کلی استیلش مجذوب کننده بود. یه کمی برگشتم تا کونم بیشتر پیدا بشه. باوجود کرک های نازکی که روش بود ولی سفید به نظر می رسید.
ذهنم بد جوری خلاق شده بود دویدم داخل حموم رفتم زیر آب گرم خودم رو حسابی ماساژ دادم کیرم داشت از جا در میومد. چند بار زیر دوش مالوندمش. کف دستم رو گذاشتم رو کلاهش و انگشتام رو جمع کردم زیرش مثه لیمو ترش بود ورزش دادم. بعد نشستم رو سکوی حموم روی رون راستم و با صابون از سوراخ کونم تا زانوم از توی پا کشیدم و دور زدم آوردم نزدیک کیرم جوری که پشت دستم کشید به کیرم احساس گرمی بود سریع تموم پام رو صابون زدم. با تیغ صاف صاف صاف کردم. همه جای بدنم رو با دقت زیادی صاف کردم. دوش گرفتم. خودم رو خشک کردم. اومدم بیرون رفتم جایی که اعجاز تیغ رو ببینم بله در آینه یه بدن توپ سفید بود فکر نمی کردم این قدر جذاب باشم! حس کردم می خوام اونی که تو آینه است رو باید بکنم. تا شب همین طور تو آینه خودم رو وارسی می کردم. بر می گشتم برآمدگی کونم تو برگشتن به دلیل باز تاب نور سفیدتر و خواستنی تر بود. اوه نیم ساعت دیگه وحید میومد تا بریم خونشون. باید با اون زبان کار می کردم. وحید تنها کسی بود که باهاش رفت و آمد داشتم. وحید بلند قد و خوش تیپ با موهای مشکی و هیکل متناسبش واسه هر دختری آرزو بود. وحید به خاطر اخلاق هایی که داشت فقط تو خونشون درس می خوند و خونه شلوغ خودشون رو به سوییت خلوت من ترجیح می داد. هیچ موقع دلیلش رو نپرسیدم. اوه نیم ساعت دیگه وحید میومد و من بی لباس! سریع لباس راحتیم رو پوشیدم. نمی دونم چرا لباس رسمی نپوشیدم! ولی به هر حال با تمام تصورات و تصاویر سایت ها و خودم تو ذهنم منتظر بودم وحید بیاد.
صدای زنگ حس رخوت همراه با شهوتم رو از سرم پروند. پریدم درو باز کردم وحید بود طبق معمول دعوتش کردم تو تا لباس هام رو بپوشم. وحید اومد تو سلام کرد و نشست روی کاناپه ی توی حال واسش شربتی ریختم و گفتم صبر کن. رفتم تو اتاق لباس عوض کنم. دلم واسه هیکل سفید تمام لخت خودم تنگ شده بود. همه ی لباسام رو در آوردم با کیرم بازی کردم تو آینه به سختی کون خودم رو وارسی کردم یکم به چپ مایل می شدم یکم به راست. از پشت دستم رو کردم بین دو تا پام و کیرم رو دادم عقب. حالا که راست راست شده بود مالیدنش به نزدیکی های سوراخ ناز و سفیدم چه حالی داشت! خیلی داغ شده بودم و با شهوت سرشاری که داشتم دیگه متوجه نشدم وحید منتظر منه. یه پام رو گرفتم بالا و تو آینه به زیر بدنم نگاهی کردم. سینه هام رو با دست مشت کردم و با آرامش دوران دادم. به خودم می گفتم تو دختری. وگرنه این کارا بی اختیار معنی نداره. ولی کیر درشت شدم که تو مخم جلوه می کرد چیزه دیگه ای رو ثابت می کرد.
یه لحظه غافل گیر شدم. وحید بیچاره که حوصلش سر رفته بود و نگران شده بود از بی توجهی من به زمان و حضور اون و صداکردنش، تو اتاق سرک کشید. چشمش افتاد تو چشه منه تو آینه. سریع دره اتاق و بست درحین بستن در معذرت هم خواست. من لباسام رو پوشیدم اومدم بیرون. وحید سرخ شده بود. می لرزید. دستش رو روبروی اون قد بلندش قلاب کرده بود به هم. خجالت کشیده بودم ولی برای بهتر شدن فضا گفتم بریم؟ گفت نه!!!
:چرا؟
:آخه ... آخه...می دونی.....
:وای مهم نیست ما پسریم این حرفا مهم نیست.(فکر کردم از این که سرزده اومد تو ناراحته)
:ببین آخه ... یه چیزی می خوام...
:بگو می شنوم.
:ناراحت نمی شی؟
با خودم گفتم می خواد دیگه درس خوندن با منو کنار بذاره یعنی؟
گفت: اگه بگم ناراحت نمی شی؟
گفتم نه بگو راحت باش. "دوباره خلاقیت!" تو که لخت منو دیدی دیگه راحت باش.
:خیلی بدنت خوشکله.
سرخ تر شده بود. منم احساس کردم سرخ شدم و پشت گوشام حرارت می داد. گفتم مرسی. همین خوب اینا که خودم هم می دونم صدام لرزید و گفتم.
:می خوامش!
گفتم چیرو؟ خنگ هم شده بودم انگار!
:اون... اون.....
جونم بگو.
:اون سفید مامانی رو.
رنگش بازتر شد انگار راه گلوش با این حرف باز شده بود. تازه فهمیدم چی شده و آقا چی می گه و می خواد. یه لحظه فکر کردم شاید بیشتر از یه لحظه منو دید می زده آقا و من نمی فهمیدم!
:می دیش؟!
حالا راز دستش رو که قلاب کرده بود می دیدم. کیر برآمدش با حال بود. هر چند سعی تو پنهان کردنش داشت ولی هیچ کاریش نمی تونست بکنه. بهش نمیومد این همه هات باشه! اما گفتم واسه دیدن؟
:هرچی تو بگی.
رفتم نزدیکش دو دستی شونه هاش رو گرفتم. تو چشمش نگاه کردم با یه فشار خفیف به سره شونه هاش تو بغل هم رفتیم حس کردم تنهاییم تموم شد. سینه هامون که به هم بود احساس هم دلی کردم. قد من از اون یه هوا کم تر بود. یاد صحنه ی رومانتیک معاشقه افتادیم اروم لب رو لب گذاشتیم و سریع کشیدم عقب دو باره با ولع و عشق تمام تو چشماش نگاه کردم. سرشار از محبت بود. دوباره لب رو لبش گذاشتم. با زبونش سعی کرد شکاف لبام رو باز کنه مقاومت کردم گردنم و با نرمی زنونه ای به طرف شونه راستم چرخوندم اونم چرخوند لبم از هم باز شد زبون لیز گرمش رو تو دهانم چرخوند. حالا سرم و به طرف دیگه آروم چرخوندم تمام قد به اون چسبیده بودم. کیرش رو کیرم فشار می آورد. خودمون رو کاناپه ی حال رها کردیم این باعث شد من بشینم روی پاش. دستم رو دور گردنش حلقه کردم. لب رو لب قربون هم می رفتیم. دستم رو باز کردم و به کیرش نگاه کردم با شیطنت تمام بهش نگاه کردم بیشتر شکه بود و عاشق. محبت و بهت از چشاش می ریخت.
کیرش رو از رو شلوار گرفتم با حرکت متناوب یکم ارزیابیش کردم. دلم می خواست ببینمش. فهمید بلند شد. کمر بندش رو باز کرد و شلوارش رو دراورد سریع دست انداختم تو شرتش و کشیدم پایین سر کیرش به شرتش گیر کرده بود و رفت پایین و با یه حرکت شلاقی بر گشت بالا و صورت من که نزدیک به پای وحید بود رو هدف گرفت. گرمای کیرش که به گونه هام خورده بود منو به یه تصمیم رسوند. کلاه کیرش رو بوس کردم. آهی کشید. زبونم رو زیر کیرش کشیدم تا نوک و سوراخش. صورتم رو گذاشتم کنار کیرش گونم چسبید به کیر داغش. بوسش کردم. از کنار با دهانم گرفتمش و از رو شکمش رفتم تا سر کلاه کیرش حالا وقتش بود به بوی اون عادت کرده بودم. کلاهش و کردم تو دهانم و تا می تونسم عقب و جلو رفتم دستش رو گذاشته بود رو سرم و اون یکی رو به کمرش و به پشت خم شده بود. گاهی سرش رو به آسمون می گرفت و آه می کشید و گاهی سرشو می نداخت پایین بهم نگاه می کرد و می گفت:"جوووووون". زیر چشی لذت بردنش رو می دیدم. یه ضربه تو کیرش خبر مرسی داد. بلند شدم دوباره لب رو لب هم گذاشتیم کیرش تو دستم لزج لزج شده بود.
لباس هام رو با کمک وحید دراوردم. وحید هم کامل لخت شد. گفت بر گرد. دور که زدم پشت دستش رو بین پاهام گذاشت و اومد بالا رسید به درز کون برامده ی من. جووووووون سفتی گفت و خودش و با کیر داغش بهم چسبوند. "نازتو برم". قند تودلم آب شد. دستام رو بردم بالا و از پشت سرش رو به سمت خودم کشیدم گردنم و بوس کرد.
:"می دی بکنمش؟"
سریع گفتم ماله تو ه. هر کاری می خوای بکن. دوباره گردنم و با شهوت بوس کرد. سریع پام رو گرفتم بالا گفت این جوری گفتم آره. گفت کرمی؟ چیزی؟ گفتم بکن. کلاهش رو گذاشت روی سوراخم. کیرم که گنده شده بود و سنگینی می کرد گرفت. فشار داد نتونست مسیر درستی بره کیرش خم می شد. کیرش رو گرفتم و با مهارتی که نمی دونم از کجا میومد هل دادم تو سوراخم. از شدت درد عرق کردم و تمام نیروم را از دست دادم و روی دستای وحید که حالا بازوهام رو قفل کرده بود و انگشتاش جلوی سینم به هم گره خورده بود تکیه دادم. با ولع زیادی عقب جلو می رفت و من احساس درد شدید و لذیذی از سوراخ تا پهلو هام می کردم. کم کم وحید خسته شده بود. گفتم یه حالت دیگه گفت خوب به آرومی کیر شو در آورد دیدم چه حالی می ده آخه کلاهش از خود کیرش خیلی بزرگ تر بود. کیرشو گرفتم چند بار کردم تو کونم و دراوردم وقتی در میومد درد با حالی داشت. گفتم به خوابه جوری که شکمش رو به بالا باشه. نشستم روش و کیرش و کردم تو سوراخم. وای چه حالی می داد. بالا پایین می پریدم و جون جون می کرد. وحید یکم دردش میومد چون روی کیسه ی بزرگش هم می پریدم. سریع پاهام رو دراز کردم و گذاشتم رو شونه هاش. یه بوس به پاهام زد. چون پاهام به هم نزدیک شده بود حس کردم سوراخم تنگ تر شد و کیر وحید رو سفت تر گرفته. به بالا پایین ادامه دادم. وحید که از این حرکت غافل گیر شده بود جوووووون جووووووووونش درومد. بلند شدم رو چار دست و پا قرار گرفتم و گفتم حالا بکن دوباره کیرش و کرد تو سوراخم. دیگه خیلی گشاد شده بودم. پاهام رو چسبوندم به هم شروع کرد به تلمبه زدن خیلی حال داد پهلو هام درد خاصی داشت. وحید مضطرب شد گفت داره آبم میاد!!! گفتم بریز توش. افتاد رو پشتم و حرکت جهنده ی کیرش رو تو سوراخم حس می کردم که با فشار زیادی آب خودم بیرون زد و سوراخ کونم باز و بسته می شد و کیر وحید که داشت آب می ریخت رو تحت فشار می گذاشت آه و ناله ی وحید درومد. من که دیگه سست شده بودم افتادم رو دشک و وحید همراه من همین طور که روی من بود اومد پایین. کیر وحید که کم کم شل می شد از سوراخم اومد بیرون. وحید گفت دیگه ماله منی.
روزها با هم بودیم و ابتکار زیادی تو رابطه سکسمون می زدیم. ولی یه روز فهمیدم می خواد بره کانادا. اومد خونمون گفت می خواد ازدواج کنه و بره کانادا. باورم نمی شد. اما محبت و وفاداری که تو چشش دیدم ناراحتیم رو محو کرد. گفت اگه خواستی با کسی باشی فکر نکن ناراحت می شم. چون جریان مداوم زندگی منو از تو جدا می کنه ولی محبت و عشقم رو کم نمی کنه. اون رفت و من تنها شدم دوباره. با دردی که از تنهایی اول بیشتر بود. من رابطه عاطفی قوی ای رو از دست دادم. بعد از چند ماه شهوانی رو دیدم تصمیم گرفتم یه دوست و همدل پیدا کنم ولی هنوز طرح دوستی و اثبات وفاداری تموم نشده بود که تو سفری تصادف سختی کردم و حالا از ناحیه پایین بدن آسیب حرکتی دیدم بعد از کلی جراحی داخل و خارج ولی حالا با جراحت روحی روانی و جسمی براتون نوشتم اونچه بر من گذشت. حالا مغزی نصف نیم باز پر از هیچ شده و رمقی نمونده.
داستان خوبی نیست ولی دلی بود.
     
  
مرد

 
سکس چهارنفری ما

من یک دوست دارم به نام کامیار که از کلاس سوم دبستان تا حالا که 26 سالمونه باهم رفیقیم سربازی باهم بودیم توی ایران شهر زاهدان خلاصه واقعا رفیق ودوست هم هستیم که برای هم جان میدیم تقریبا سه ماه پیش موقعی که توی ماشین داشتیم برای خودمون میگشتیم دودختر خوش تیپ توجه مارو به خودشون جلب کردن بعدازیک دور کنارشون ایستادیم وسوار شدن خوشکل بودن وخوشتیپ باهم بستنی خوردیم سیگار کشیدیم ..که ازشون درخواست کردیم فردا بریم باغ آنها هم قبول کردن فرداهمان جای که سوارشون کرده بودیم سرقرار اومدن ماهم حسابی تدارک دیده بودیم مشروب سیگار جوجه کباب ...

خلاصه توی باغ بساط راه انداختیم وکلی خنده وشوخی وبعد مشروب خوردیم دخترها مست مست شده بودند رفتیم توی ساختمون هرکدوممون یکی ازدخترهارو بغل کردیم وشروع به بوسیدن انها ...واقعیتش من وکامیار تا حالا جلوی هم شورتمونو در نیاورده بودیم وکلا جلوی هم سکس نداشتیم ولی این بار وضعیت فرق داشت دخترها مست وسکسی بودن وما تشنه انها خلاصه هرکدوممون بایکی ازدخترها که اسم داف من مرسده ومال کامیار فرناز بود عشق بازی میکردیم مرسده نسبتا چاق بود سینه های بزرگ وباسن خیلی برجسته داشت بدنش که بهم میخورد لذتی حس میکردم که تا حالا درک نکرده بودم مرسده خودش تاپ کوتاهشو دراورد سینه هاش فوقالعاده بودن شروع کردم به مکیدن سینه هاش واونم حسابی حال میکرد به کامیار که نگاه کردم اونم بافرناز درگیر بود ولی ازنگاهش متوجه شدم هیگل سفید وپستانهای درشت مرسده نظراوراگرفته دلم نیومد تنهایی بایک همچین دافی حال کنم یواش یواش خودم رو در حالی که مرسده رو می لیسیدم به کامیار نزدیک کردم فرناز برخلاف صورت زیباش هیکل جالبی نداشت وسینه هاش خیلی کوچیک بود ولی مرسده یک هیکل فوق العاده سکسی داشت هرچهارتامون فقط شورت پامون بود به مرسده گفتم جلوت بازه یاازپشت بکنمت باعشوه گفت مگه من املم اره هردوتامون بازیم باور م نمی شد شورتشو پایین کشیدم اره معلوم بود حسابی داده رفتم پایین وشروع کردم به خوردن کسش واقعا تمیز بود وکیف کردم کامیار که دیگه حالا کنارمابود ومشغول خوردن کس فرناز دستش رو برد به سمت سینه های درشت مرسده ...یک دفعه مزسده گفت بیاید چهارنفری حال کنیم ...چیزی که آرزوشو داشتیم مرسده وفرناز برعکس روی هم خوابیدن وکس همدیگرو لیس زدن فهمیدیم اینها این کاره هستن منوکامیار هم کیرمون رو کردیم توی کس آنها واقعا عالی بود مرسده خیلی حشریتر بود شروع کرد به خوردن کیرمن این اولین سکس من نبود ولی چیزی بود که واقعا حال کردم من وکامیار کنارهم ایستادیم کیرمن توی دهن مرسده بود و کیر کامیار توی دستش وهرلحظه جای آنها راعوض میکرد فرناز هم ازپایین کس مرسده رو میلیسید ...بعد هردوتاشون رو روی زمین خواباندیم وکیرهامون رو توی کسهای ُآنها کردیم معرکه بود پستانهای مرسده حرکت بسیار شهوانی داشت دلم میخواست پاره اش بکنم کیرم را از توی کسش توی کون بزرگش کردم هردوشان سرو صدامیکردند صداهایی بسیار شهوانی که مارا بیشتر تحریک میکرد ...ازمرسده جداشدم رفتم سمت فرناز کسش تنگتر بود باتمام قدرتم کیرم را توی کسش میکردم واو هم میگفت محکمتر کامیار هم داشت کیرش راتوی کس مرسده می کرد مرسده هم باکسش بازی میکرد تابیشتر شهوانی بشود خلاصه حدود یک ساعت هردویشان را ازکون وکس کردیم من روی زمین خوابیدم مرسده روی کیرم نشست وکامیار هم کیرش را توی کون مرسده کرد فرنازهم کسش راروی دهن من گذاشت شروع به بوسیدن مرسده کرد خلاصه مثل فیلمها ی پرنو حسابی حال کردیم ...

من وکامیار ارضا شدیم وآبمان را روی پستانهای مرسده ریختیم فرناز هم ارضا شده بود ولی مرسده هنوز ازضا نشده بود وبشدت حشری شده بود هرسه ما کسش رو با انگشت مالیدیم میلیسیدیم ولی ارضا نمی شد خسته شده بودیم ولی نامردی بود مرسده رو به حال خودش بگذاریم فرناز به ماگفت باسینه های مرسده بازی کنیم وخودش دستش رو چرب کرد وبه آرامی کرد توی کس مرسده وشروع کرد به فشاردادن دستش رامثل کیر توی کس مرسده بیرون وتو میکرد ماهم سینه های مرسده رو میخوردیم مرسده باناله گفت حرفهای سکسی بزنید شروع کردیم گفتیم چه کسی داری کیرم تو دهنت تو کست وفرناز بادستش کس مرسده رو میکرد حدود ده دقیقه طول کشید تامرسده ارضا شد زمانی که میخواست ارضا بشه فریاد میکشید کسم کسمو پاره کن کیرتو بکن تو دهنم ...هرچهارنفرمان لخت وپتی توی بغل هم کیف میکردیم نزدیکای شب بود که انها رو برگردوندیم به زور به هرکدومشون 50 هزارتومن دادیم انها پولی نبودن برای دل خودشون سکس میکردن به همین خاطر شدن دوست دخترهای سکسی ما معمولن هفته ای یک بار میبریمشون باغ چهار تایی حسابی حال میکنیم ...ولی روز اول چنان حالی کردم که خاطرش هیچ وقت ازذهن من پاک نمی شه
     
  
مرد

 
نوجوان ها هم آره داداش!

سلام به همگی من شایانم و 18 سالمه و میخوام یه داستانی رو تعریف کنم که شاید عجیب باشه.آها راستی اگه خواستین فحش بدین تنها چیزی که میتونم بگم اینه که به کــــــیرم.کس کش اومدم داستان تعریف کنم به جای اینکه تشکر کنی فحش میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بیخیال.میخواین باور کنید میخواید باور نکنید بازم چـــــی؟ آفرین (به کیـــرم) .یه روز من از دبیرستان (البته پیش دانشگاهی هم هست) داشتم برمیگشتم خونه که دوستمو دیدم البته 15 سالشه .دوستیمونم بخاطر اینه که همسایه هستیم و پسر شیطونیه و خوش تیپم هست یکمی هم بهش حسودیم میشه.ولی از اون زرنگای روزار لامصب دوست دخترم زیاد داره (باید بگم که فکر نکنید نوجوونا بچن یا دهنشون بو شیر میده. اونا هم آدم شدن با ما) بگذریم.اسم دوستم پوریا و همونطور که گفتم 15 سالشه دیدمش اونم از دبیرستان داشت میرفت خونه که تو راه با هم حرف زدیم که بحث کشیده شد به سکس.میدونستم که دوست دختر داره ولی نمیدونستم که تا حالا سکس داشته!!!!!!
__کردی؟؟
_چی؟؟؟؟؟!!!!!
__ کردی یا نه دیوونه؟؟
_منظورت چیه که کردم یا نه؟؟؟؟؟
(یکم موند که چی بگه که من کسخلو بفهمونه)
__ ســکـــــس دیوانـــــه!!!(یکمی بلند گفت)
_آروم دیوونه چرا داد میزنی؟؟؟!!
__بیخیال باباااا
_اگه مردی بلندتر بگو(فکر نمیکردم بگه!!!!)
__ســـــــکـــــــــس!!!(بلند گفت واقعا)
_دوست دارم ولی کی میاد به من کون بده.(با اینکه بلند گفت ولی نمیدونم چرا منم بیخیال شده بودم) (من دوستام بهم میگن که قیافت خوبه ولی دوس دارم یه دختر بهم بگه.البته دختر خالم حرف دوستامو تایید کرده)
__میخوای امتحان کنی؟؟
_برو بابا تو هم دلت خوشه!.(یکم مکث کردم و الکی گفتم آره)
__ به یک شرط
_چه شرطی؟
__باید مهمونم کنی همین الان بریم ساندویچی
_باشه بریم (خودمم گرسنم بود)(البته جون خودشو قسم خورد که فردا شب یکیو میگاییم)
با هم رفتیم ساندیویچی.(یه کیر خری خوردیم دیگه.) بعدش شمارشو بهم داد که فردا قرار بزاریم. دو تامون رفتیم خونه.تو را همش تو این فکر بودم که واااااای میخوام یکیو بکنـــم که کیرم شق شده بود. یه اقایی هم داشت رد میشد که کیر شق مارو دید.اصلا واسم مهم نبود فقط به این فکر بودم که چه حالی بده فردااااااااشب. شس همون روز بهش زنگ زدم گفتم پوریا کجا میخوایم بریم رو کار؟؟؟ جایی داری یا نه؟؟!!!!! گفت مامان و بابام رفتن اهواز آجیمم که باهامون همراهه. یه لحظه کپ کردم!!!!!!!!!!!!!!!!!! گفت چیه نکنه خجالت میکشه؟؟؟ گفتم یعنی آجیتم میخوای بکنی؟؟!؟ گفت نه خواهرم مال تو حداقل یکم غیرت دارم که خواهرمو نکنم. گفتم پس تو چی؟؟ گفت من عسل جونمو دارم. یکم تعجب کردم بعد گفت که دوست دخترمه بابا.... گفتم پوریا کجا همدیگرو ببینیمو ساعت چند؟؟... همونجا که همدیگرو دیدیم ساعت 7 شب اکی دادم و خداحافظی کردیم. ساعت 6:30 از خواب بر عکس بقیه ی روزا راحت بیدار شدم.رفتم سر کلاس. اصلا به درس توجه نمیکردم که دبیر گفت برو دست و صورتتو بشور و بیا.خوشبختانه با این دبیر کس تیوپ 3 زنگ درس داشتیم که زنگ دوم کار واسش پیش اومدو رفت منم تو کونم عروسی بود. خلاصه رفتم خونه تاااااااااااااااا ساعت 6:30 شد منم گوشیمو گذاشته بودم رو ساعت 6:30 که زنگ بزنه (البته دوش گرفته بودم و دندونامو مسواک زدم)تا رسیدم دیدم وایساده منتظرم زود رفتم سلام کردیم و...... رفتیم به سمت خونشون. استرس داشتم آخه بار اولم بود---------------گفتم پوریا من بار اولم هاااا ی...یککمی میترسم. خندید و گفت بزار تو و عقب جلو کن همین . یکمی خندم گرفت خودمم و گفتم آخه خواهرته واسه همین یکمی.... گفت عیبی نداره اونم بار اولشه! یکمی راحت شدم گفتم خوبه که حداقل یه وجه اشتراکی داریم.(البته اونا 2 تاخونه دارن که اینی که داشتیم میرفتیم دور تر بود و هر وقتی که مهمون داشتن میبردنشون اونجا کلا وضع مالیشون توپ) وقتی رسیدیم کلید باهاش بود درو باز کرد. رفتیم تو عجب خونه ای داشتن کس کشااااااا. وقتی رفتیم تو دیدم 2 تا دختر هلوووو یکی 15 سال که عسل بود (چشمای درشت مشکی نگاش میکردی آب میشدی.موها قهوه ای تیره که اتو کشیده بود) اون یکی که خواهر پوریا بود 17 سالش بود 2/3 بار دیده بودمش خیلی خوشکل بود اسمشم آیدا بود که وقتی منو دید یه مکث کوتاه کرد (یه جورایی حس کردم ازم خوشش اومده) من که دل تو دلم نبود سلام کردیمو پوریا کسکش رفت تو بقل عسل جونش که یه لبم ازش گرفت. همون موقع یادم اومد که خوب شد مسواک زدمااا.من موندم و آیدا. آیدا خودش اومد دستمو گرفت برد تو اتاقش دختر ارومو بی نظیری بود اون زود تر رفت من که وارد شدم خیلی زیبا گفت درو پشت سرت ببند درو بستم اومدم که رومو کنم طرف آیدا یه دفعه اومد تو بغلم خودش لبشو گذاشت روی لبــم گرمای بدنشو کاملا حس میکردم لباش داغ بودنننننننن. بدنم حس کرم مثل اتیش شده(پوریا گفت بار اولشه راست میگفت ولی این کارارو خوب بلد بود) منم دیگه خجالتو گذاشته بودم کنار. لبای همدیگرو میخوردیم جاتون خالی خیلی حال میداد یکم که دقت کردم دیدم اتاق مامان و باباشه تخ 2 نفره بود. اول اون لباسه منو در اورد بعد گفت دیوونه تو هم لباس منو درار دیگه. منم همونکارو کردم. وای خدا چی میدیدممممم؟؟؟؟؟!!!! یه بد سفید عالیییییی یه سفیدی خاصی داشت. وای سوتینش گلبه ای بود درش اوردم وای 17 سالش بود ولی عجب سینه های نازو بزرگی داشت. بی اختیار انداختمش روی تخت حمله ور شدم بهش و سینه هاشو میخوردم. خیلی لطیف بودن. بگذریم اومدم پایین یه کس خوشکل سفید که وقتی بازش کردم لاش رنگ صورتیه خیلییی خوشکلی داشت زیاد دوس نداشتم لیس یا بخورم ولی دلم نیومد یکمی لیس زدم که دیدم صدای آیداو در اورد اه و ناله میکرد منم بیشتر شیر میشدم بعد گفتم ساک میزنی برام؟؟ قبول کرد! بلد نبود ولی حس کردم تمام گرمای بدنش توی کیرم خالی شد خیلی حال داد تجربه ی عالی بود. رفتم سراغ کون قلمبه ی خوشکلش دیدم انگاری خودشم دوس داره که جلومو نمیگیره. بهش گفتم قمبل کن اونم کرد وااای چی باسن خوشکلی!!!!!! 2 تا سوراخ خوشکل که من به کسش اصلا کاری نداشتم (میدونید دیگه خودتون) گفتم کرم داری؟؟ دوس ندارم تف بزنم!! همینو که بهش گفتم برگشتو یه لب ازم گرفت و بهم گفت پیشم میمونی؟؟! گفتم تا آخر عمر!!!!! برگشت به حالت قبلیش یه حسی بهش پیدا کرده بودم!! عاشقش شده بودممم!! (منظورم اینکه یه علاقه ی خاصی بهش پیدا کردم) کرم زدم به کیرم سرشو گذاشتم دم سوراخش آروم فشار دادم . اه اه میکرد. فقط میتونم بگم که خیلی ناز بود. بیچاره میخواست جلوی خودشو بگیره که بهم خوش بگذره اینو خودش بعدن با ناز بهم گفت. وای خیلی حال میداااااااد یکم عقب و جلو کردم که جا افتاد یکمی تلمبه ذدم که آب اولیه ام اومد کیرمو در اوردمو خالاش کردم دوباره آروم کردم تو باسنش اهو ناله میکرد منم از اینکارش خیلی خوشم میومد تا نزدیکای 10 مین من تلمبه میزدم که ابمو همون تو خالی کردم. با شیطنت گفت ای کلک زحمتش رو نکشیدی درش بیاری؟؟؟؟ خیلی آروم ازش معذرت خواهی کردم که نو در آغوش گرفت و بهم گفت که دوسم داره. پــایــانــــ (میخوای فحش بدی؟؟ به کیرم بده ههههههه) الانم خیلی همدیگرو دوست داریم. کاملا این داستان حقیقت داشت. لطفا نظر بدید.
     
  
مرد

 
گرمای تن تو

من و محمد یکی دو سال می شد که با هم دوست بودیم.
محمد پسر جذاب و اهل شیطنت و بسیارهات.
اولین و تنها شریک جنسی من بود. اولین باری منو با خودش برد خوونه خواهرش به بهوونه جمع کردن وسایلش و خلاصه چیزی که نباید میشد،شد.
حتی تصور این چیزا واسه من وحشتناک بود.و اولین بار که منو با خودش برد فقط گریه می کردم ازش بدم اومد.باهاش حسابی دعوا کردم.اصلا باورم نمی شد که این اتفاق واسه من بیوفته.بهش گفتم من به عنوان یه انسان حق داشتم بدونم چی قراره برام پیش بیاد.
اونم بی نهایت پشیمون بود و پا به پای من گریه می کرد چون بینمون یه علاقه واقعی بود که فکر می کردم با داشتن یه رابطه جسمی خراب می شه( اما نشد ) مدام سرکوفت زدم بهش که تو کارت اینه و علاقت در همین حد.
اما اعتراف می کنم رابطه جسمی علاقه رو خیلی بیشتر از قبل می کنه چون واقعا حس می کنی جسم و روحت متعلق شده به کسی و تو هم صا حب جسم و روح اون شدی. و این بود که پای من باز شد به دنیای سکس و شروع تجربه.....
من روحیه شاد و پرجنب و جوشی دارم.و واقعا حتی تصور بودن با یک مرد هم منو تحریک می کرد اما این عقاید سنتی خشک که از بچگی تو خوونه و مدرسه تو گوشمون خوندن من رو همیشه می ترسوند.(این صرفا نظر شخصیه!)
ماجرا مربوطه به یکی از سکس های من و محمد تو یکی از روزهای داغ مرداد.
{(یکم از خودمون تعریف کنیم!!!برای کسایی که دوست دارن تجسم کنن:من اندام ظریفی دارم پوست گندمی،موهایی خرمایی،چشم های درشت مشکی و لب های برجسته .چهره جنوبی دیگه)
محمد بیست سانتی از من بلندتره و اندام درشت و پوست سفید و چشای عسلی.}
اون روز قرار بود با هم یکم گردش کنیم و بعد به قول محمد بریم یه جایی با هم صحبت کنیم!!!!(منظورش سکس بود)
محمد چشمامو خیلی دوست داره واسه همین اون روز براش سنگ تمام گذاشتمو چشمامو بیشتر آرایش کردم.شیطنتم گل کرده بود می خواستم تحریکش کنم و بعد یه جایی مجبورش کنم پیاده شه یکم با هم قدم بزنیم!
واسه همین وقتی سوار شدم با ناز تو چشاش خیره شدم و آروم گفتم: سلام عزیزم....
و همینطور که با چشمای خمار بهش نگاه می کردم باهاش دست دادم.
از نگاه خیره ش و لبخندش فهمیدم که بله... تو راه داشت حرف میزد و ازین مخ زنی های معروف آقایوووون.منم همینطور که دا شت صحبت می کرد و دستش رو دنده بود دستمو گذاشتم رو دستشو شروع کردم به نوازش کردن.... دستمو آروم میاوردم بالا تا رو بازوهاش و با سر انگشت ام نوازشش می کردم یه دفعه ساکت شد و هر چند لحظه یک بار بر می گشت نگاهم می کرد.خودم هم تحریک شده بودم.اما من خود دار تر بودم و قصدمم اذیت کردن اون بود.برگشتم سمتش و با عشوه گری همون طور که بازوهاشو نوازش می کردم گفتم: عزیزم میشه بریم
...قدم بزنیم.

محمد گفت : چشششششششششششششششم ...... و همونطور که می رفت یهو مسیر رو عوض کرد به سمت خونشون. از شیطنتش خندم گرفته بود گفتم کجا داری میری؟(حسابی تحریک شده بود حتی از روی شلوارش هم پیدا بود)
گفت:خوووووونه!
من: چی؟(خودمو زدم به اون راه) اونجا واسه چی؟
محمد فقط خیره نگاهم کرد
من: محمممممممممممممممممممممممممممممد؟؟؟
محمد: آخ اینطور نگو محمد که می کشمت.....
منم که از حرفا و حرکاتش تحریک شده بودم آروم نشستم تا خوونه
وقتی رسیدیم درو باز کرد و من مثله یه دختر خوووب !پیاده شدم.هوا گرم بودو منم داشتم کم کم داغ میشدم.وقتی رفتیم تو از محمد یه لیوان آب خواستم.برام آورد و همونطور که ایستاده بودم و داشتم آب میخوردم ایستاد کنارمو بهم خیره شد نگاهاش دیوونم می کرد واسه همین دستم می لرزید و از گوشه لیوان می ریخت رو لباس و مقنعه ام.خودش فهمیده بود و داشت میخندید.تحریک شده بودمو عصبی.حسابی تنم داغ شده بود.از پشت سر بهم نزدیک شد و دستشو پیچید دور کمرم.
من:چکار می کنی؟
محمد بی توجه به حرفام: وای ی ی ی ی چقدر تنت داغ شده (هنوز لباس تنم بود) هنوز که من بهت دست نزدم عشقم
منو برگردوند سمت خودش و محکم گرفتم تو بغلش وااااای میمردم واسه بازوهاش.
منو نشوند روی مبل و نشست جلوی پام دستامو گرفتو فشار داد و آروووم باهام حرف میزد و با نگاهای خیره اش دیوونم می کرد.بعد بلند شد نشست روی پاهام جوری که سنگینی وزنش رو من نیوفته.دست کشید رو صورتمو مقنعه ام رو درآورد.نفسام نا منظم شده بود.دست کرد تو موهامو بازشون کرد و ریخت توی صورتم.از تو موهام دستاشو آورد پایین تا روی گردنم.و با انگشتا ش نوازش میکرد.خوب می دونست چطور تحریک میشم.(میدونید که خانم ها 10 برابر بیش تر از آقایون به نوازش حساس هستند.)
انگشتاشو کشید رو لبامو و موهامو از روی صورتم کنار زد.لباشو آروم گذاشت رو لبامو شروع کرد به بوسیدن منم بی طاقت شده بودم دستمو کردم تو موهاشو شروع کردم به نوازش سرش و گوشاش و همزمان لباشو می خوردم.محکم بغلم کرد بعد آروم همونطور با دستاش سینه هامو فشار می دا د چند دقیقه تو همین حالت بودیم که من از هیجان داشت نفسم بند میومد بی اختیار آه می کشیدم.....
بلند شد مانتو رو درآورد و بغلم کرد بردم تو اتاق رو تخت. باز اومد کنارم و لب گرفت یه تاپ زرد رنگ یقه باز پوشیده بودم از تو یقه دسشو برد تو و انگشتشو کرد بین چاک سینه ام.
آروم صداش می کردم...... فقط می گفت جانم........
با یه دستش بلندم کرد و با دست دیگش تاپمو درآورد. اومد روی پاهام کمربندمو باز کرد و شلوارمو هم درآورد.گفتم چکار می کنی محمد؟
_هیچی عزیزم می خوام بخورمت..........
دستشو کرد پشت کمرمو بند سوتینمو باز کرد منم دستم رفت سمت دکمه های بلوزش و نوازش موهای سینش.
لباشو آروووم آورد پایین.....روی گردنم.....منم لاله های گوششو نوازش می کردم.
اومد پایین تر.... رسید به سینه هام شروع کرد با دستاش ماساژ دادن... حسابی تحریک شده بودم و سینه هام دردشون شروع شده بود(دردی که وقتی خانوما تحریک می شن تو سینه هاشون بوجود میاد و درصورتی که ارضا شن از بین میره)
محمد میدونست و سینه هامو با انگشتاش فشار میداد و وقتی ناله های منو میشنید بیشتر لذت میبرد و می گفت جااااااااااااانم......
با انگشتاش نوک سینه هامو گرفته بود و فشار میداد و با هر آه من فشار دستاشو بیشتر می کرد.
_ آخ محممممممممممممممممممممممممممممممممممد آرووووووم
_جان فدای سینه های داغت
_درد دارم اینطوری فشارشون نده
زبونشو گذاشت رو سینه هامو شروع کرد به خیس کردنش.... اون یکی سینه ام رو هم تو اون دستش گرفته بود
وفشار میداد.....لباشو گذاشت نوک سینه ام و شروع کرد به مکیدنش حسابی خیس بودم...... داشتم دیووونه می شدم....
از سر لذت ناله می کردمو محمد بیشتر تحریک می شد....زانوشو هم گذاشته بود بین پاهامو آروم فشار میداد.
حالا همه ی سینمو کرده بود تو دهنشو وبه طرز وحشتناکی می مکید.بی انصاف جوری می مکیدش که وقتی دهنشو می برد پایین و لباشو میاورد بالای سینه جوری هوا جمع می شد تو دهنشو مثل این بود که با هر مکیدن یه ضربه محکم به سینم وارد می کنه.
از هیجان و شهوت و درد داد میزدم سرشو گرفتم تو دستامو آوردم بالا با التماس نگاهش کردم و گفتم ترو خدا آروووووم تر....
واااااای باز می خواست شیطنت کنه با اون خنده ی شیطانیش گفت : درد داره عزیزم ؟ وای ی ی ببخش
و سرشو گذاشت رو سینه ام و اینبار با فشار بیشتر شروع کرد به مکیدن و گاز گرفتن.نوک قهوه ایی سینه هام قرمز شده بودن ..... اون دستشو هم برد پایین و شروع کرد به مالیدن کسم از روی شورت.
بی حال شده بودم.با زانوم زدم به پاهاش بلند شد .دستمو بردم سمت کیرشو و گرفتمش تو دستام.یه آه کشید دراز کشید اونطرف تخت.شرتشو کشیدم پایین و کیرشو گرفتم تو دستم.وای که وقتی راست میشد چه ترسناک میشد.خیلی کلفت بود اما متاسفانه خط کش همراهم نبود که ببینم چند سانته!!!!!! با انگشتام شروع کردم به نوازشش.دستمو بالا و پایین می کردم و حس می کردم که داره تو دستم سفت تر میشه.نفس های محمد بیشتر تحریکم می کرد.
_پاتو بیشتر باز کن محمد
_آروووم برام بخورش،همشو بکن تو دهنت
_این خیلی بزرگه همش تو دهنم جا نمی شه(کلی ذوق مرگ میشد وقتی اینو می گفتم)
لبامو گذاشتم رو نوکشو آروووم بوسیدمش.بعد با زبونم همه جای کیرشو خیس کردم.دیگه صدای نفساش به آه تبدیل شده بود و منو بیشتر تحریک می کرد که به اوج برسونمش....
آروم با لبام همه جای کیرشو می بوسیدمو خیس می کردم.لبامو گذاشتم سرشو شروع کردم به مکیدن
_آه ه ه ه ه ه نیلوی من......
_جان............... عزیزم................ دوست داری؟
بیشتر از نصف تو دهنم نمی رفت ،می رفت ته حلقم بدم میومد واسه همین مجبور بودم همه جاشو جدا جدا بمکم خودم حسابی خیس بودم..... همینطور که لذت می برد خواستم یکم اذیتش کنم...... برای همین علاوه بر مکیدن با دستام لای پاهاشو رونشو نوازش می کردم تا پاهاش کاملا بی حس شه...... از ناله هاش که بیشتر میشد، حس کردم داره به ارضا نزدیک میشه......
تندتر می مکیدم و بیشتر نوازشش می کردم تا اینکه سرشو آورد بالا و گفت دراز بکش.دیدم وقتشه و همون طور که با خنده نگاهش می کردم لبمو گذاشتم رو سر کیرشو سریع یه گاز کوچولو گرفتم که صدای فریادش تو خووونه پخش شد. داد میزد و برام خط و نشون می کشید منم بلند بلند بهش می خندیدم میدونستم تا چند لحظه نمی تونه بلند شه اما وقتی بلند شه دهنمو سرویس می کنه.....خودش خندش گرفته بود اما با اخم نگام می کرد....
اومدم از زیر دستش فرار کنم که بلند شد و از پشت محکم گرفتم و پرتم کرد رو تخت
_ من حسابی از تو برسم.........
_نه ببخشید محمد جان حواسم نبود اشتباهی............
اومد رو سینم و همینطور باهام دعوام می کرد دست و پا میزدم که بلند شم. با یه دستش کمرمو محکم گرفتو با دست دیگش پاهامو از هم باز می کرد. شرتمو درآورد و با انگشتاش شروع کرد به بازی کردن با کسم. نفسم داشت بند میومد.انگشتشو می کرد لاش و در میاورد.با نوک انگشتاش چوچولمو می مالید......وااااااااااااااااااای با این کارش دیووونه می شدم.....چشمامو بسته بودمو تند تند نفس می کشیدم...........یهو خیسیه زبونشو حس کردم..............
سرشو نوازش می کردمو اونم با زبونش دیوووونم می کرد..با لباش با چوچولم بازی می کرد......... داشتم ارضا می شدم.فکر کنم از فشاری که به دستش آوردم فهمید.
بلند شد دوباره اومد رو سینه ام.با پاهاش پاهامو گرفت یه دستش زیر سرم بود و دست دیگشو محکم پیچیده بود دور کمرم جوری که نتونم تکون بخورم.
سرشو آورد نزدیک گوشمو گفت: برسم حسابتو؟
_آخ نه نه محممممممممممد......... نه نه (می دونست وقتی اینطور با عشوه می گم نه یعنی آره )
_چرا نه عزیزم؟
(و همینطور آروووم کیرشو میمالید بهم تا دیووونه ترم کنه)
مگه مال تو نیست؟
(داشت سرشو می کرد تو)
_چرا.محمدم (بازوهاشو محکم گرفته بودم و چنگ میزدم)
آروووووم.................
آخ..............
محمممممممممممممممممممممممممممممد
_جووونم عزیز دلم
(داشت آروم فرو می کرد تو)
فدای تن داغت
من خیلی تنگ بودم و واقعا درد می کشیدم
کنار گوشش نفس نفس میزدم
دیوونم کردی دختر
دیگه داشتم جیغ می کشیدم
_آروووووم باش خانمم الان تموم میشه
ششششششششششششششششششششششششششششششش
واااااااااااااای تا ته رفته بود تو.......داشت آروم عقب جلو می کرد.....................
داشتم ارضا می شدم..........از ناله های من اون بیشتر لذت می برد و .............به ارگاسم رسیدم..........تو دستای محمد می لرزیدم.........محکم گرفتم..........اونم داشت ارضا می شد............... یه آه بلند......................
لباشو گذاشت رو لبامو.................. با هم رفتیم تو ابرا.....
     
  
مرد

 
کون دادن به خاطر پاس کردن ریاضی

سلام دوستان . خاطره ای که براتون تعریف کاملاً حقیقت داره و مربوط میشه به زمان دانشجویی من .
سال 81 تو شهر سنندج درس میخوندم .اون موقع به خاطر درآمد زایی کارهای گرافیکی انجام میدادم و برای چاپ سفارشاتی که برام میومد به یه دفتر چاپ تو خیابان پاسداران سنندج می رفتم که اون دفتر داخل یه پاساژی بود که اسم اون پاساژ تو ذهنم نیست . روبروی دفتر چاپ یه نمایشگاه و فروشگاه لباس عروس بود که یه منشی ردیفی داشت . قد متوسط - تپل و صورت با نمکی داشت که خیلی به من آمار میداد . منم از خودم تعریف نباشه قد بلند و اندام ورزیده دارم . تقریباً یک ترم از تحصیلم مونده بود که یک روز که واسه سفارش چاپ رفته بودم چاپخونه.گیسو (اسم مستعار منشی نمایشگاه لباس عروس ) طوری بهم آمار میداد که مسئول چاپخونه هم که یه جوونی بود هم سن و سال خودم گیر داد که یه شماره تماس به گیسو بدم . منم از چاپخونه رفتم بیرون و یه چرخی تو پاساژ زدم - یه کارت از جیبم درآوردم و رفتم داخل نمایشگاه . کارتمو دادم به گیسو و گفتم شمارتو بهم بده. گیسو هم کارت نمایشگاه و داد و گفت فردا 10 صبح زنگ بزن.فرداش من زنگ زدم و یه کم حرف زدیم و تا حدودی در دوستی باز شد . اون موقع موبایل نداشتم و شماره خونه مجردی که تو سنندج داشتمو به گیسو داده بودم.چند جلسه ای تلفنی با گیسو صحبت کردم . دختر با نمک و شیطونی بود . ازش خوشم اومده بود ولی بیشتر دنبال این بودم که بکشونمش خونه و یه حرکت جهشی بزنم.

گیسو چون اقوام زیاد داشتن تو سنندج اهل بیرون رفتن و پارک و کافی و شاپ و این صحبتا نبود .منم که دنبال تلفن بازی نبودم . ناگفته نباشه که گیسو ترم آخر من تو همون دانشگاه ما پذیرش شد و تو رشته حسابداری ( منم که ترم آخر عمران بودم ) . خلاصه یه روز که داشتیم با این خانم تلفنی کسشعر میگفتیم بهش گفت گیسو من از تلفن بازی و بچه بازی خسته شدم . این چه رفاقتیه ؟؟؟؟؟اونم همون بهانه های قبلی و نهایتاً گفت تو بگو من چه کار کنم . منم بهش پیشنهاد دادم که بیاد خونم . خونه من شهرک کشاورز بود و تا دانشکده علوم انسانی تقریباً 10 دقیقه پیاده راه بود . خلاصه گیسو پذیرفت و قرار شد تو همون هفته بعد از یه کلاس بعد از ظهر در خدمتش باشم . به خودم قول دادم که وقتی اومد جلو خودمو بگیرم و خیلی زود وارد اصل قضیه نشم . بالاخره باید ترم آخری هم فیض می بردم و بعد میومدم تهران . خلاصه روز موعود فرا رسید و گیسو خانم خرامان خرامان وارد خونه دانشجویی من شد که واقعاً خونه مرتب و ردیف و کس پسندی بود . ترتیب پذیرایی و دادم و نشستم کنار این خانم تپلی که از تصور غلتیدن تو اون گوشت و کون هم لذت میبردم . گرم صحبت شدیم و من دست گیسو و گرفتم و آروم آروم نوازش میکردم و گیسو خانم هم گیسو زبونی میکرد و میخندید . من دست گیسو و رها کردم و شروع کردم به میوه پوست کردن . چیدم تو بشقاب و گذاشتم جلوش . تا اومد یه برش سیب برداره بشقاب برداشتمو و گفتم خودم باید دهنت بذارم . اونم با یه شیطنت یه لبخندی زدو چشاشو بست و دهنشو باز کرد . یه برش سیب گذاشتم دهنشو خورد . یه پر پرتقال و به همین ترتیب گیسو هم دهن من میوه میذاشت . نوبت من که شد باز گیسو چشاشو بست و من اینبار جای میوه لبمو گذاشتم رو لبش . یه لحظه جا خورد . اصلاً انتظار نداشت . ولی عکس العمل بدی هم نشون نداد و لبمو بوسید و یه لبخند نازی زد . بشقاب میوه رو گذاشتم رو میز و بازم شروع به نوازش دستش کردم . اینبار بهش نزدیکتر شدم . تقریبا چسبیده بودم بهش . وای که چه رونای گرمی داشت . تصورشو بکنید که یه کس ردیف پیشت باشه و اون روز تصمیم به کردن نداشته باشی . آخ که چه شق درد بدی بود . تقریبا با هر نوازش یه بوسه رو گونه گیسو میزدم و حرفای عاشقانه ( کسشعر ) که دختر خانوما خیلی دوست داشتن براش میگفتم و اونم تو حال خودش داشت کیف میکرد . 2 ساعتی پیشم بود . من که از بیضه درد دیگه جون نداشتم . ولی راضی بودم چون گیسو اون روز خیلی با رفتار من حال کرده بود ( اینو تو دعوت های بعدی بهم گفت ) خلاصه موقع رفتن همو به آغوش گرفتیم و واسه چند دقیقه لب به لب بودیم . من که حسابی راست کرده بودم ، محکم گیسو و به خودم چسبوندم که راستی کیرم و حس کنه و احساس کنه من عاشق اونم و با وجود کیر راست و خونه خالی ازش سکس نخاستم . گیسو رفت و شب بهم زنگ زد و بابت همه چی تشکر کرد و آخر حرفهاش بهم گفت که سفتی کیرم و حس کرده و به وجودم افتخار کرده که اینقدر باکلاس باهاش رفتار کردم و خوره بازی در نیاوردم . البته گیسو خانم بجای واژه پر افتخار کیر بعلت خجالت الکی که از خودش نشون میداد از کلمه آلت تناسلی استفاده کرد .

گیسو بهم قول داد که تو چند روز آینده بازم پیشم بیاد . دو هفته ای گذشت و من منتظر روز قرار تا اینکه گیسو اومد و اینبار به محض ورود به خونه خودشو چسبوند بهم و یه لب سیر به هم دادیم . گیسو روسریشو باز کرد و بی مقدمه مانتوشو درآورد . نه اینکه لخت بشه . یه تاپ تنش بود با یه شلوار لی . وای خدا چی میدیدم . چه کونی . چقدر گرد و دوست داشتنی بود . باور کنید اون لحظه آرزویی جز کردن اون کون نداشتم . گیسو نشست و منم بساط پذیرایی رو مهیا کردم . اینبار یه مقدار هم آبجو آوردم . مشغول حرف و بوسه بودیم . چند پیک آبجو ریختم و با هم خوردیم . تصمیم داشتم به هر ترتیبی شده اون روز گیسو و لخت کنم و خودمو رو کونش خالی کنم . شروع به نوازش گردنو لاله گوشش کردم و با لبام رفتم سراغ گردن و گوش و زیر چونه .گیسو لذت میبرد و منم فقط به فکر کردن . همونطور که گردنشو میخوردم رفتم رو سر سینه و یه کم پایینتر که سوتیئن نامرد محدودم کرد . شروع به نوازش سینهاش کردم و تا جایی که راه میداد لبامو به سینه و چاک سینه گیسو می رسوندم و زبون میزدم . تا اینکه گیسو دستش رفت به سمت تاپش و کشید بالا و گفت راحت بخور . منم نامردی نکردمو سینه هاشو از زیر سوتیئن درآوردم و شروع به خوردن کردم . گیسو تو لذت کامل بود و من تو حال خوردن سینه هاش ((((( واقعاً من لذتی نمیبردم از خوردن سینه هاش .فقط میخوردم تا مستش کنم و به اون کون زیبا برسم - اینم بگم که من دیوانه و روانی کونهای گرد و تپلی ام )))) شکمشو میمالیدمو سینه هاشو میخوردم و سعی کردم دستمو برسونم به زیر شلوار . شلوارش تنگ بود و ورود دست من به محدود غیر مجاز خیلی سخت بود . صداش دراومد که آرش چیکار میکنی ؟؟؟؟اونجا نه . منم با یه لحن مظلوم نمایانه چند بار ازش خواستم که فقط نوازش . اونم قبول کرد که دکمه های شلوارشو باز کنه تا از رو شرت کسشو بمالم . ((( واسه رسیدن به اون کون کس لیسی هم عالمی داشت ))))کسش خیس خیس شده بودم . یه کم که مالیدم از لبه های شرتش انگشتم رو بردم تو کسشو لای کسشو مالیدم . حتی 5 دقیقه هم نشد .اینقدر تحریک شده بود که خودش شلوار و شرتشو با هم کشید پایین و سر منو به سمت کسش هل داد . من که کیرم داشت میترکید گفتم اجازه بده منم لباسم رو در بیارم که گیسو خواست خودش اینکارو واسم انجام بده . خلاصه هر دو لخت شدیم و گیسو خوابید رو زمین و من طوری خوابیدم که کیرم سمت صورت گیسو باشه و خودم کس لیسی کنم . خلاصه دوستان چند دقیقه ای به این منوال گذشت من خوردم و گیسو هم کیر خوری کرد . یه لحظه دیدم گیسو ناله ای کرد و چند تا نفس بلند کشید . فهمیدم ارضاء شده . زود بغلش کردمو نازشو کشیدم . چند دقیقه تو بغلم بود تا آروم شد و بهم گفت آرش جون ،ممنونم . واقعاً لذت بردم . حالا نوبت توئه . اما من دخترم .نمیتونم کس بهت بدم . منم از خدا خواسته پریدم تو حرفشو گفتم ، خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
گفت یعنی چی ؟؟؟؟گفتم از کون بهم بده . گفت شنیدم خیلی درد داره . گفتم اگه بهم اعتماد داری ،نمیذارم اذیت شی . گیسو قبول کردو من دست به کار شدم . خلاصه از هر ماده روان کننده ای فکرشو بکنید استفاده کردم تا 3 انگشتم تو کونش جا شد . آخ که چه تنگ و گرم بود . دیگه وقتش بود . ناگفته نمونه از ژل سیمپلکس استفاده کرده بودم و زمان واسه لذت کافی داشتم . گیسو قنبل کرد و من سیر کیرمو آروم دم سوراخش حرکت میدادم . هم کیر من و هم سوراخ گیسو هر دو چرب چرب آماده پذیرایی ازهم بودن . بعد از یه کم درمالی سرشو کردم تو . یه جیغ کوتاهی کشید. اما من بیشتر نکردم تا همچنان عضلات کونش به کیرم عادت کنه . آروم آروم میلی متری میکردم تو کونش تا اینکه کاملا با سایز کیر ما میزون شد . درد میکشید اما به گفته خودش لذت بخش ترین درد زندگیشو کشیده بود . حسابی گیسو و از کون کردمو همه آبمو تو کون گیسو خالی کردم .گیسو کونده اون روز با رضایت کامل از کون دادنش از خونه من رفت و منم که حسابی خسته شده بودم یه دوشی گرفتمو تخت خوابیدم . شانس بد من چند روز بعد گیسو منو با یکی از دوست دختر هام که فابریک بود دید و کلی داد و فریاد و فحش و بد و بیراه . حالا دیگه این یکی زید ما هم که قضیه رو دید شاکی و با من قهر کرد . از گیسو ناراحت شدم و به خودم قول دادم یه حال اساس ازش بگیرم . از در پشیمونی وارد شدم و خایمالی گیسو خانوم و میکرد . بلکم باز یه کون ردیف بهم بده . اما نداد که نداد . من به دروغ به گیسو گفته بودم که همه استاداشونو میشناسم و اگه از هر درسی نمره کم بیاره میتونم واسش نمره قبولی بگیرم .اینو فقط به دروغ گفته بودم تا بتونم یه طوری دل این خانومو بدست بیارم . ولی کله خرابتر از این حرفا بود . کم کم به امتحانهای پایان ترم نزدیک شده بودیم و من باید تمام واحد هامو پاس میکردم و از سسندج خداحافظی میکردم. یک ماهی دل به درسام دادم و گیسو هم مشغول درساش بود و اون یکی زید ما هم همچنان تو قهر .امتحانها تمام شد و من کمتر از 2 هفته دیگه مهمون سنندج بودم تا اینکه شرایط کردن کون گیسو خانوم مهیا شد . بچه ها میدونم داستانم طولانی شده اما سعی کردم چیزی از قلم نیافتاده باشه (((( عذر خواهی ))))
گیسو ریاضی افتاد و نمره 7 اون راهی به سوی کردن مجدد اون گوشت خوشمزه . بهم زنگ زد که آرش من ریاضی 7 شدم . تو بهم قول دادی که نمره برام بگیری. منم گفت باشه . خیالت راحت . فرصت زیادی نداشتم . اون موقع نمره ها رو برد دانشگاه اعلام میشد . مثل حالا اینترنتی نبود . بعد از اینکه نمره ها اعلام میشد تو یه فرصت 3 روزه واسه تجدید نظر نهایی زمان بود و بعدشم نمره های نهایی اعلام میشد . باید تو این 3 روز کارو تموم میکردم . آماری که گرفته بودم ،فهمیده بودم استاد ریاضی خانوم بچه شهر پاوه است . با یکی از دوستام که بچه سقز بود هماهنگ کردم و ازش خواستم که به لهجه پاوه ای با گیسو خانوم صحبت کنه و خودشو جای استاد ریاضی معرفی کنه . هرگز یادم نمیره. دوستم با چنان مهارتی اینکارو کرد که گیسو ایمان پیدا کرد ریاضی پاس شده. به گیسو کون خوشگل زنگ زدم . گفتم گیسو شماره استادتو بهت میدم . باهاش هماهنگ کردم . محض تشکر یه زنگ بهش بزن و خودتم ازش تشکر کن . خیلی خوشحال شد و کلی قربون صدقم رفت . اما من براش شرط گذاشتم . گفتم الان شماره استادتو میدم.اما باهاش که حرف زدی و مطمئن شدی فردا صبح پیشمی . اگه نیای باهاش هماهنگ میکنم همون 7 رو برات تایید نهایی کنه . خلاصه گیسو پذیرفت و من شماره دوستمو بهش دادم.گیسو زنگ زد و رفیق من هم با هنرنمایی فوق العاده خودشو جای استاد اون جا زد و کلی منت سرش گذاشت که من به خاطر آرش اینکارو میکنم و هیچکس نفهمه که با من در تماس بودی و صحبتهایی که گیسو خیالش راحت بشه .

همه چی مطابق میل من انجام شد و گیسو جونم فردای اون روز ،ساعت 8 صبح با اون کون نازنینش فقط به نیت دادن به من به خونه مجردیم که یه دنیا ازش خاطره دارم اومد. بدون هیچ مقدمه ای ازش خواستم لخت بشه .خودم هم لخت شدم . خوابیدیمو همو بغل کردیم و بوسه و لب و نوازش کس و کون و کیر و ..........
گیسو رو شکم خوابید و من اومدم پشتش و طوری نشستم که کاملاً به کونش مشرف باشم . لای کونش و باز کردم . وای خدا . انگار نه انگار که یه بار اینو سیر کردم . اما کونی که اون داشت فوق العاده بود.بدون لحظه ای صبر شروع به خوردن سوراخ کونش کردم . لیس میزدم و زبونمو رو سوراخش فشار میدادم و از بالا تا پایین کسشو میلیسیدم . اصلا نمی خواستم لحظاتم رو از دست بدم . فقط کون گیسو رو میخواستم . با تمام وجودم کونشو میخوردم و آماده کردن میکردم. گیسو کاملا خیس خیس شده بود و ترشحات کسش بیرون اومده بود . با زبونم سوراخ کونشو میخوردم و با انگشنتم لای کسشو و ناز کسشو میمالیدم . غرق لذت بود و مثل دفعه ای قبل با ناله نفس نفس زنان به ارگاسم رسید و بی حال افتاد . اما من به کارم ادامه دادم .دیگه حسابی کونش خیس خورده بود .یه مقدار کرم به سر کیرم مالیدم و گذاشتم دم سوراخ کونش و با یه فشار کردم تو که از درد پاهاش رو سفت کرد و دستاشو مشت کرد . به همون حالت ثابت موندم تا یکم حالش جا بیاد . یکم که گذشت کاملا شل شد و خیلی ناز گفت بکن . منم نامردی نکردمو با چه عشقی اون کون زیبارو کردم و کردم و تلمبه زدم . بعد ازش خواستم به حالت سگی بشینه . تو همون حالت کونشو کردم و حسابی آبش دادم .گیسو تا عصر پیشم بود و یه بار هم بعد از ناهار بهم کون داد .
تا اینکه 3 روز بعد نمره های نهایی ریاضی گیسو خانوم اعلام شده و گیسو کون خوشگل من دید که نمره نهایی اون 7 اعلام شده . همون روز استادشو میبینه و علت رو جویا میشه .و استادش کاملاً اظهار بی اطلاعی میکنه از هماهنگی بابت دادن نمره . چند روزی به تلفن گیسو جواب ندادم . تا روزی که میخواستم سنندج رو ترک کنم. زنگ بهش زدم و تمام ماجرا رو براش تعریف کرد . بابت اینکه به خاطر نمره اینکارو باهاش کرده بودم چند تایی فحشم داد ،اما به خاطر عشقی که به کونش داشتم بخشیدم . بعد از اون ماجرا تا 2 سال بعد هم با هم دوست بودیم و من فصلی یه بار به سنندج میرفتم و گیسو عزیزم اون کون زیباش رو در اختیار کیر من میذاشت
     
  
مرد

 
اولین سفر حاجی به سانفرانسیسکو

اولين سکس من در 19 سالگي بود. يه مدت بود که خيلي تو کف بودم تازه حاجي سرو گوشش مي جنبيد و سيخ مي شد!
بد مصب مگه مي خوابيد حالا منم مجبور بودم با ضربات دست تو سر حاجي بيهوشش کنم من يه دوستي داشتم که همه حرفامو بهش مي زدم يه بار بهش گفتم خيلي تو کفم گفت واسا يه مکان پيدا کنم شماره يه تيکه به تورم خورده منم به خاطره اين که اين رفيقم زياد کس مي گفت حرفشو به کيرم واسل کردم يه روز تو خونه داشتم با تخمام يه قول دو قول بازي مي کردم که تلفن زنگ زد ديدم همين دوستم محمد گفت: پاشو بيا مکان دارم ادرسشو داد!
گفت: هر چي پول داري ور دار بيار ما هم پاشديم رفتيم حمام يه صفايي به حاجي داديم به ادرس طرف رفتيم در زدم يه نفر که تا حالا نديده بودمش اومد در و باز کرد دو ستم محمد پشت سرش بود گفت بفرما بيا تو نمي دونم چرا باورم نمي شد مي خوام امروز مرد بشم دوستم گفت چقد اوردي؟
منم گفتم ۲۸۰۰۰تومان گفت بده بياد!
منم دادم محمد زنگ زد به کسه ….
وقتی اومد وقتي ديدمش کف کردم قد بلند هيکل رو فرم کمر باريک چشما درشت اسمش ندا بود تا اومد گفت پولا رو بديد!
واقعآ اين کسا چقد مادي هستن خوب بيان مفتي بدن يه ثوابي هم ببرن! برا اون دنياشونم خوبه.
بد خودش يه مقدار اضافه کرد بهش داد من عين لبو سرخ شدم چشام سرخ شده بود بدنم مي لرزيد داشتم ميمردم
بهم گفت: غش نکني حال و حوصله بيمارستان و ندارم!
همه به من خنديدن همون يه کم اعتماد به نفس رو هم به فاک رفت
دختره گفت دِ زود باش بيا تو محمد بهش گفت باره اولشه هواشو داشته باش
من دست محمد و گرفته بودم که دختره دستمو کشيد تو اتاق منو انگار دارن از مادرم جدا مي کنن رفتم تو دختره مانتو و روسريشو در اورد موهاش تا دمه کونش بود شرابي واي چي ميديدم
عجب کسي بود گفت لخت شو منم با خجالت پيرنو شلوارمو در اوردم اون خيلي راحت لباسا شو در اورد ولخت شد با کرست و شرت روبروم بود اونا رم در اورد حالا لخت لخت بود من داشتم ديوونه مي شدم گفت شرتتو درار منم با خجالت در اوردم اين کير ما که داءم الشق بود خوابه خواب بود!
گفت دلم نمياد بيدارش کنم و اومد شروع کرد به ساک زدن آب دهانش داغ داغ بود حالا ديگه راست راست بود منم سينه هاشو مالوندم حسابي نوکشونو خوردم خيتي خوشمزه بود نوکش حسابي شق کرده بود کسشو حسابي ما لوندم تا خيس خيس شد پاهاشو برد بالا گفت از کس ميزني يا کون؟
منم روم نشد به گم از کس گفتم از جلو!!!
نمي دونستم کجاش بايد بزارم کسش سفيد سفيد بود يه مو هم نداشت خودش کيرمو گرفت گذاشت تو پايين کسش داخلش خيلي داغ بود عين بخاري منم شروع کردم به عقب جلو دختره هي مي گفت عجب کيري داري بکن منو جرم بده همش مال خودته با اين حرفاش حسابي کيرمو خر کرد ديگه داشت آبم ميومد اوردمش بيرون گفت بريزش رو کسم درش اوردم برام جق زد تا همه آبم کامل اومد ريخت رو کسش فکر کنم يه200سی سی اومد!!!
پاشدم يه لب ازش گرفتم بد لباس پوشيدم اومدم بيرون با عجله دوستامو ول کردم رفتم خونه بد فهميدم کلأ به بهش ۳۲۰۰۰تومن دادن محمد حسابي تيغم زد کس خارش‌ ممنون که داستانه منو خونديد!
     
  
صفحه  صفحه 13 از 112:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA