انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 32 از 112:  « پیشین  1  ...  31  32  33  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


مرد

 
کردم راستش زیاد سکس رو بلد نبودم کل تجربه یسکسی من محدود به عشق قدیمیم بود که زیاد جالب نبود . کیرشو درآوردم سرش یکم خیس بود با انگشتم پخشش کردم سرکیرشو شروع کردم به مالوندنش بعد از یکم مالوندن کیرش سرمو خم کردم به پایین و کیرشو کردم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن همزمان به آرومی تخماشو میمالوندم این کارو از رابطه ی قبلیم یاد گرفتهبودم کیرشو از تو دهنم بیرون آوردم و با زبون افتادم به جونش از بالا تا پایین اومدم تا رسیدم به تخماش . تخماشو که لیس میزدم با تمام وجود ناله میکرد وقتی حسابی براش ساک زدم اومدم بالا و شروع کردم ازش لب گرفتن همونجور که از هم لب میگرفتیم روی کاناپه چرخیدیم و اون اومد روی من و دوباره انگشتشو برد سمت کسم که حسابی خیس شده بود انگشتو فرو کرد و شروع کرد به جلو عقب و دو باره آه و ناله ی من بود که سر داده شدکم کم انگشت دومش رو هم وارد کرد و دو باره دردم گرفت با یکم جلو عقب کردن احساس لذت بیشتری بهم دست داد !بلندشد و شورتشو کامل در آورداومد روی من و آروم آروم کیرشو به کسم نزدیک کرد یکم روی کسم مالیدو با آب کسم خیسش کرد و سرشو گذاشت روی سوراخ کسم و فشار داد آه بلندی از روی درد و لذت همزمان کشیدم و دوباره فشار داد و سرش وارد شد آروم آروم کیرشو تو کسم کرد و شروع کرد با ملایمت جلو و عقب کردن هنوز درد داشتم ولی از دردش راضی بودم چون داشتم لذتی رو میبردم که خودمو ازش محروم کرده بودم کم کم و با تلنبه زدن پشت سر هم دردم هم کمتر و لذت بیشتر شد پاهامو برد بالا و خم کرد وباز تلنبه زد کل اتاق رو سرصدامون برداشته بود به خاطر اینکه روی کاناپه بودیم نمیتونستیم پوزیشن ها ی زیادی رو امتحان کنیمولی همین هم برای من غنیمت بود بعد از چند دقیقه دوباره ارضا شدم که همزمان شد با ارضای امیر کیرشو از توی کسم کشید بیرون و آب گرمشو روی شکمم ریخت
     
  
مرد

 
خانه
بهترین سکس عمرم با مهشید
سلام من اسمم آرشه و 21 سالمه ساکن اهوازم . این خاطره ای که براتون تعریف میکنم مربوط به 4ماه پیشه.یه روز طرفای فاز 1 با ماشین در حال حرکت بودم حوالی ساعت 7 شب بود هوا نیمه تاریک بود که یه خانوم حدودآ 25 ساله با بچش کنار خیابون در حال رفتن بودن.من تا چشمم به هیکل زنه افتاد خود به خود کیرم سیخ شد.آخه نمیدونید چه اندامی داشت.حدودآ168 قدش بود و 60 کیلو وزنش.یه کون گرد و خوشگل و برجسته که با مانتو کوتاه لی آبی کشی و تنگی هم که پوشیده بود زیباییش دو برابر میشدوقتی راه میرفت لپای کونش به طرز زیبایی بالا و پایین میرفت.حشریش شده بودم. آروم از کنارش رد شدم و نتونستم همینجوری بیخیالش شم برم.شیشه رو کشیدم پایین بهش گفتم (خداییش صد تا دخترو میرزی).اینو کهبهش گفتم یه نیشخند کوچولو زد.خواستم بذارم برم که یه چیزی بهم میگفت آرش بختت باز شده بمون.خلاصه رفتم جلوترو پارک کردم کنار خیابون وموندم منتظرش که بیاد.همین جور که داشت میومد متوجه شد که میخوام بهش شماره بدم .از پیادهرو مسیرش رو کج کرد و اومد از تو خیابون از کنارم رد شد و یه لبخند دیگه زد.منم که دیدم داره ناجور پا میده تعقیبش کردم تا سر کوچشون.یه کوچه تاریک و خلوط و بن بست دیدم دیگه آخر خطه سریع یه خود کار درآوردم و شمارمو رو یه تیکه کاغذ نوشتم و موندم سر کوچه.خواست کلیدو بندازه بره داخل بهش گفتم خانوم ؟؟تا سرشو برگردوند شمارمو انداختم سر کوچه بهش گفتم اگه میشه شمارمو بردارین .و رفتم.حوالی ساعت 11 شب بودکه یه ناشناس بهم زنگ زد.الو؟سلام
شناختی؟
نخیر شما؟
یه دوست.من یه دوستم ولی شما یه مزاحم.
حدسشو میزدم همون زنست چه صدای شهوت انگیزی داشت .خلاصه همدیگه رو به هم معرفی کردیم و بهم گفت که متاهله ولی شوهرش مدتیه که زندانه بهخاطر کشتن پسر عموی خودش.خلاصه مدتی با هم هم صحبت شدیم و کم کم بحث سکس وسط کشیده شد.البته بیشتر از طرف مهشید.فقط میخواستببینه من آدم قابل اعتمادی هستم یا نه.خلاصه یک هفته از آشناییمون میگذشتحدود ساعت 1 ظهر بود بهم زنگ زد و گفت خودم تنهام اگه میتونی بیا.منم ازخدا خواسته سریع رفتم حمامو خودمو تر وتمیز کردم و راه افتادم طرف خونشون.ماشینو کوچه اونوری پارک کردم و پیاده رفتم و بهش زنگ زدم گفتمنزدیک خونتونم .اونم بهم گفت در بازه بیا تو.داشتم از ترس میمردم.واقعا داشتممیلرزیدم دم در که رسیدم درو آروم باز کردم .داشتم سکته میکردم.یهو دیدم یه مانکن اروپایی جلو رومه.یه تاب بنفش تنگ پوشیده بود با یه شلوارکچسبون قرمز رنگ با یه کفش پاشنه بلند سکسی.از اینا که تو فیلمسکسی نشون میده .من همینطور ماتم برده بود.بهم گفت درو ببند بیا تو.درو با ترس و لرز بستم و رفتم دستامو گرفت ولبمو بوس کرد و بهم گفت خوش اومدی.فهمید که ترسیدم لبخندی زد و بهم گفت نترس حالا حالا ها تنهام.رفتم تو نشستم رو مبل واسم یه آب پرتقال آورد و خودش نشست کنارم.خودشو چسبوند بهم وای چقد بدنش لطیف بود.کیرم شق شده بود.درحال خوردن شربت بودم کهبهم گفت خب؟قرار بود چیکار کنیم؟اینو که گفت لیوانو گذاشتم رو میز و گرفتمش بغل شروع کردیم لب گرفتن و دستمو میبردم با باسنش و کمرش حال میکردم.شروع کردم به خوردنش از گوشاش شروع کردم تاگردنش.حشری شده بود ناجور.رفتم سراغ سینه هاش.عجب سینه ای داشت واقعا در حد پورن استار های آمریکایی.سیر سینه ها شو خوردم.بهم گفت کافیه نوبت منه.یه لب ازم گرفت و نشست رو زانوها از رو شلوار اول کیرمو چند تا گاز گرفت و زیپ شلوارمو کشید پایین و شروع کرد به ساک زدن.عجب ساکی میزد .حس میکردم دارم فیلم سوپر میبینم.هر چند باری که میخوردش یه بار تا آخر کیرمو میکرد تو دهنش.کیرم داشت منفجر میشد.بهم گفت تخماتو هم بخورم؟گفتم آره عزیزم بخور همش مال خودته.خیلی با حرص میخورد. بهش گفتم دیگه بسه شلوارشو آروم کشیدم پایین واقعا آخرکوس بود سفید و تراشیده.هر چی لباس داشت درآوردمو اونم بقیه لباسای منو در آورد.دستمو گرفت بردم تو آطاق خوابش.از تو کمد یه کاندوم در آورد و گذاشت رو کیر شق شده من منم خوابوندمش رو تخت و پاهاشو باز کردمو کیرمو گذاشتم تو کوسش و شروع کردم بهتلمبه زدن.آخ و اوخش خونه روورداشته بود منو هم حشری تر تند تند میکردمش .یه لرزه تو بدنش حس کردم فهمیدم که ارگاسم شده بهش گفتم دوست داری یهجای دیگه رو هم امتحان کنیم؟اولش گفت نه درد داره و اینا منم چند باری بهش اصرار کردم که از کون بکنمش که بلاخره راضی شد ولی گفت به شرط اینکه اگه دردم گرفت درش بیاری.من که آرزوم کردن کون مهشید بود قبول کردم.واقعا کون خوشگلی داشت سفید براق و قشنگ اگه بگم بهترین کون دنیا بود دروغ نگفتم.بهش گفتم حالت سگی بمونه و کونو قمبل کنه.لامصب هر چی بهش میگفتم نه نمیگفت.کونشو باز کردم .عجب کون سفیدی داشت .آروم انگشتمو کردم تو کونش و دادم تو.یه آخ آروم کشیددو سه بار عقب جلو کردم.معلوم بود که شوهره از کون کرده بودش.بلند شدم رو زانو ها موندم پشت سرش و یه کم تف زدم به کیرم.آروم سرشو گذاشتم توش و کم کم فشار دادم داخل.با یه کم زحمت دادمش تو و بیشتر کیرمو فرستادم داخل.آخ و اوخ میکرد و بهم میگفت دردم میکنه آرش درش بیار.من که گوشم به این حرفا بدهکار نبود کیرمو تا ته فشار دادم تو .کمرشو محکم گرفتم که در نره و شروع کردم به تلمبه زدن.بهم میگفت آرش تو رو خدا بسه دیگه مردم.هرچی اون میگفت من هی تند ترش میکردم آبمداشت می اومد داد زدم گفتم آبم اومد آما دیگه دیر شده بود.همشو خالی کردمتو کونش و ولو شدم تو کمرش.هر دو مون از خستگی افتادیم رو تخت و خوابمون برد. یه ساعت بعد با صدای نازنین مهشیدکه میگفت آرش پاشو الان دخترم از مهد کودک میاد بیدار شدم.لباسامو پوشیدمو ازش یه لب گرفتم و بهش گفتم امیدوارم این آخرین بار نباشه.یه لبخند خوشگل زد و گفت اون طوری که تو کردیم دیگه غلط بکنم اسم سکس بیارم.خلاصه بعد اون ماجرا 3 بار دیگه کردمش و جدیدا شوهرش از زندان ازاد شده وموقعیتش پیش نمیاد.البته هنوز با هم هستیم ولی در حد تلفن تا فرصتش پیشبیاد.
     
  
مرد

 
کس یخ زده

سلام این داستان مربوط به رفتن به جنده خونه هست کهاتفاقات قبل و بعدش رو براتون توضیح میدم امیدوارم خوشتون بیاد
اسم من علی هست سنم هم 19 یادمه توی مهر سال 89 بود شب پنج شنبه بود که دوستم حمید اومد در خونمون بهم گفت بریم بیرون یه چرخی بزنیم خلاصه رفتیم توی پارک نشستیم تعریف کردنکه حمید بهم گفت علی جات خالی 3روز پیش با پسر داییم رفتیم خانم کردیم من که اصلا باورم نمیشد همش بهش میگفتم دروغمیگی راستش حمید عرضه این کارا رو نداشت خلاصه نشست تعریف کردن از زنه میگفت که خوشکل بوده و بهش خیلی حال داده میگفت که زنه 2 تا بچه کوچیک داره شوهر نداشته مثل این که از 2 نفرشون 15هزار تومان گرفته بوده من هم اون روزا بد جور تو کف بودم به حمید گفتم یه زنگ به پسر داییت بزنکه
اگه راست میگی بریم بکنیم حمید هم زنگ زدو قرار شد هر موقع خانمه که اسمش نگین بود یه جنده جدید آورد به احسان /پسر دایی حمید/ خبر بده اون هم به ما خبر بده اون شب که رفتیم خونه فردا صبح جمعه حمید بهم زنگ زد که خانمه ردیف شده پولتو جور کن تا بریم اون روزا هم متاسفانه حتی یه هزاری هم نداشتم حالا بیا پول جور کن به 2-3 نفر زنگ زدم ولی نداشتن کسی هم خونمون نبود رفتمتو کمد لباس ها رو گشتم تو کمال ناامیدی 10 هزار تومان پیدا کردم خوشحال به حمید زنگ زدم که بریم.با موتورش اومد در خونمونرفتیم اول باید میرفتیم دنبال احسان چون همه کاره اون بد(ما خونمون شیراز هست دور برای عادل اباد خونه احسان هم فلکه گل سرخ)خلاصه راه طولانی بود وسطای راه بود که حمید بهم گفت پول نداره و همینجوری اومده که اگه خانومه قبول کنه اون هم بکنه رسیدیم در خونه احسان بعد از 20 دقیقه اومد که بریم سه پشته سوار موتورشدیمو رفتیم احسان خودش یه کاندوم تو جیبش بود تقریبا ظهر شده بود ما داشتیم دنبال یه داروخونه میگشتیم که کاندوم بخریم 5-6 جا رفتیم ولی همشون بسته بودن بلاخره یه داروخونه شبانه روزی پیدا کردیم که باز بود حالا هیچکی روش نمیشد بره بخره اخرشم منو مجبور کردن برم رفتم یه بسته 2 تایشو خریدم 1500 تومان شد دوباره راه افتادیم تا بریم خونه جندهه که دور بر فلکه ولیعصر هست رسیدیم سر کوچشون که یه محیط واقعا خلاف بود هر کی رد میشد یه جور نگامون میکرد احسان اومد به نگین زنگ بزنه که بریم داخل که یهو یه موتوری که 2 نفر سوار بودن اومدن رفتن داخل کوچه و از شانس ما در خونه نگین در زدن اعتراف میکنم اون لحظهتخم چسبوندیم کیر 3 تامونکه شق شده بود تو 3 سوت به یه خواب عمیق فرو رفت و سوار موتور شدیم رفتیم تو یه پارک نزدیک اونجا نشستیم احسان یه زنگ به نگین زد ولی جواب نداد بدجور حالم گرفته شده بود 3تامون ناامید شده بودیم که چند دقیقه بعد خود نگین ز زدو گفت پاشین بیاین دم در سوار موتور شدیمو رفتیم سر کوچه قرار شد اول احسان بره ترس دیگه مون هم این بود که نگینبخاطر اینکه پولمون کم بود قبول نکنه کل پولامون شد 23 هزار تومان برای 3 نفر احسان رفت داخل پولا رو هم برد تا باهاش چونه بزنه ما هم بیرون منتظر وایسادیم تا کار احسان تموم بشه خلاصه بعد از 10 دقیقه اومد بیرون به من گفت برو داخل ولی خود نگینو بکن چون یه جنده دیگه هم بود که احسان اونو کرده بود بهش خیلی حال نداده بود احسان سوار موتور شد رفتگفت نیم ساعت دیگه میامموندیم منو حمید خلاصه با هزار ترس لرز در زدیم تا درو باز کنه توی اون شرایط خیلی استرس داشتم شاید هم بخاطر کم روییم بود بعد از 2-3 دقیقه یه زن درو باز کرد بدون سلام علیکی بهم گفت برو تو اون اتاق که بهم اشاره کرد دست و پام شل شدهبود تا حالا همچین حسی نداشتم رفتم داخل اتاق یه اتاق 6 متری بود که فقط یه قالی و یه کمد داخلش بود به در دبوار هم چندتا عکس گوگوش داریوش بود داشتم به عکسا نگاه میکردم که یه زنه دیگه اومد داخل سلام کردو جوابشو دادم بهم گفت لخت شو تا بیادش منم روم نمیشد گفتم بزار بیادش باشه لباسامو هم در میارم با این حرفش فهمیدم که قراره اون زنه روبکنم ازش پرسیدم اسمت نگینه که اونم گفت اره برای چی میپرسی گفتم همینجوری نگین یه زن تقریبا هیکلی بود پوست سفید داشتو قیافشم خیلی خشن ترسناک بود با یه تاپ نارنجی دامن سیاه یه لحظه بازوشو دیدم جای یه زخم چاقو بود معلوم بود از اون هفت خطا بود رفت بیرون بعد از چند لحظه همون زن اولی که اومد دروباز کرده بود اومد داخل اسمشو نمیدونستم جرات هم نداشتم بپرسم بهم گفت لخت شو دیگه وقت ندارم منم فوری کشیدم پایین بعدش هم اون لخت شد باور کنید تا بدن لختشو دیدم قلبم داشت وایمیساد یه زن تقریبا 30 ساله با موهای رنگ شده هیکلش مثل خودم ریزه میزه بود سینه های کوچیکی داشتو با یه کس بزرگ پف کرده که موهای کسش تیز تیزی در اومده بود بهم گفت کاندومتو بده بهش دادمو انداختش توی کمد یکی دیگه در اورد گفتم چرا عوضش کردی گفت مال تو تاخیریه ولی این نیست بازش کردو خودش کشیدشروی کیرم بعدش بهم گفت خوبه کیر تو اندازه ی اون نفر قبلی نیست (منظورش احسان بود)مال اون اندازه خر بود بدجوری سوزوندم تازه سرم رو هم زده تو دیوار . بعدش از احسان سوال کردم تعریف کرد همینجوری که روش بوده اومده بود ه بیارتش بالاتر سرش خورده بوده تودیوار. خلاصه خوابیید رو زمینپاهاشو داد بالا منم خوابیدم روش کیرمو اروم اروم کردمتوش خیلی یواش داشتم میکردم داخل فکر میکردم جنده هم مثل کون پسر حساسه و باید یواش یواش بکنی
یهو کیرمو تا ته کردم تو کسش ولی هیچ عکس العملی نشون نداد باور کنید کیر من اونقدر ها هم کوچیک نبود حدود 15 سانتی هست ولی واقعا کسش گشاد بود منم که چیزی حس نمیکردم همینجوری میکردم بهش گفتم از عقب میدی گفت نه گفتم خودت بالا پایین میشی گفت نه گفتم ساک میزنی گفت نه میخواستم بهش بگم کونم میزاری که بیخیال شدم مدلشو عوض کردمو به حالت سگی خوابیید البته خودش میگفت گربه ای هر از گاهی هم یه اه اوه الکیمیکرد بعد از چند دقیقه یهو نگین اومد داخل اتاق و به من گفت چرا ابت نمیاد وقتت داره تموم میشه ها منم که میدونستم با این کس یخ زده حالا حالا ابم نم ومد داخل اتاق و به من گفت چرا ابت نمیاد وقتت داره تموم میشه ها منم که میدونستم با این کس یخ زده حالا حالا ابم نمیاد بهش گفتم کم کم داره میاد نگین رفتشو بعد از 2 دقیقه دوباره اومد منم همینجور سفت داشتم میکردم نگین گفت اینجور فایده نداره لای پای بکن تا بیاد منم یه دقیقه لای پای کردم ابم اومد خیس عرق شده بودم جندهه بهم گفت چرا ابت اینقدر دور اومد منم گفتم کسش کس نبود یهو اخماشو کرد تو هم منم دیدم ناراحت شد بهش گفتم شوخی کردم ولی بازم ناراحت بود از این حرفم داشتم می اومدم بیرون کهتو حیاط 2 تا بچه رو دیدم که دارن بازی میکنن سنشون کم بود ولی دلم برای دوتاشون سوخت بعد از منم حمید رفتو یه 10 دقیقه ای رو کار بود بعدشم رفتیم خونه ولی در کل تجربه ی خوبی نبود برای بار اول.
پایا
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
خانه
دوست گی من
سلام
من سعید هستم،این خاطره ی سکس من با دوست عزیزمه،اگه شما هم از اون کسانی هستید که گی دوست ندارید این خاطره رو نخونید...
یه دوستی دارم به اسم فرید،از اول ابتدایی با هم دوست شدیم و الان برای هم جون میدیم،خیلی دوستش داشتم و الان چند برابر بیشتر دوسش دارم.
پنجم ابتدایی بودیم که پدرفرید یه گیم نت باز کرد،خودش دائم در سفر بود و یه پسری به اسم دانیال رو گذاشته بود که گیم نت رو بچرخونه،تابستون ها فرید از صبح تاشب اونجا بود،منم بعضی وقتا میرفتم پیشش.دانیال خیلی به فریدنزدیک شده بود و حالا کم کم داشت حسودیم میشد که فرید غیر از من یه نفر دیگه رو هم دوست داره،به هر حال بچه بودم دیگه،گذشت و بعد از یه مدت شایعه شد که دانیال فرید رو توی گیم نت کرده،من که باورم نمیشد،همش با خودم میگفتم امکان نداره،هرجا که بحث اونا میشد سعی میکردم یه جوری به همه بقبولونم که یه شایعه بشتر نیس،ولی بعد از یه مدت خودمم کم کم باورمشد که فرید به دنی (همون دانیال) کون داده...راستش خجالت میکشیدم که از خودش بپرسم...از این ماجرا یه سه سالی گذشت و ما شدیم اول دبیرستان، دیگه واقعا باورم شده بود که آقا فریدکونی هستش، چون بچه ها سر کلاس بهش دست میزدن و کونشو لمس میکردن اون هم در جواب فقط میخندید. من از این اوضاع خیلی ناراحت بودم تا جایی که یه روز که اومده بود خونه ی ما بهش گفتم:فرید جان بسه دیگه،زشته تو که کونی نیستی،چرا میزاری بهت دست بزنن؟ اصلا میخوای خودم بزنمشون؟ جواب فرید مو به تنم سیخ کرد: اشکال نداره،کونه دیگه تموم که نمیشه،بذار اونا هم یه فیضی ببرن...باورم نمیشد،بعد از نه سال دوستی تازه داشتم فرید رو میشناختم،نمیدونستم چی بگم،راستش من بیشتر خجالت میکشیدم که صمیمی ترین دوستم کونیه.
از اون روز دیگه نظرم در مورد فرید عوض شد، حتی میخواستم دوستی مون رو به هم بزنم،ولی نمیدونم چه طور شد که به سرم زد فرید رو بکنم!!! اولش یه کم خودمو سرزنش کردم و با خودم میگفتم که این رسم رفاقت نیست وآدم که دوست خودشو نمیکنه، ولی کم کم شیطون رفت تو جلدم و خودمو قانع کردم که با فرید حال کنم،البته هنوز نظرش رو نمیدونستم.خلاصه بعد از چند روز فرید دوباره اومد پیشم، رفتیم تو اتاق،نگاهم کاملا بهش عوض شده بود،از همون اولفهمید که یه خبرایی هست ولی به روی خودش نیاورد (استاد این کار بود خیلی خوب خودشو به اون راه میزد) رفتم بغلش نشستم وتلویزیون رو روشن کردم،بازی نیوکاسل و یه تیم دیگه بود،هر دو مون وانمود میکردیم که غرق تماشای بازی هستیم ولی در واقع فکرمون یه جای دیگه بود،همش تو این فکر بودم که اگه دستم رو بذارم رو کونش چی میگه؟ به هر حال من صمیمی ترین دوستش بودم و اون از من یه انتظاراتی داشت،هرچی بیشتر میگذشت شهوتم برای کردن فرید بیشتر میشد،بالاخره دل رو زدم بهدریا و دستم رو گذاشتم روی ران فرید،چیزی نگفت ولی مشخص بود که انتظار این حرکت رو از من نداشت،میدونم کارم درست نبود ولی خب شهوت دیوونه ام کرده بود،کم کم به خودم جرعت دادم و بدون اینکه به صورتش نگاه کنم دستم رو روی رانش میکشدیم،کم کم شق کردم،دست راستم رو بردم پشتش و کونشو می مالیدم و با دست چپم رانشو. دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و لبمو چسبوندم به لباش، همین که لبامون به هم رسید شروع کرد ه خوردن لبم،خیلی حرفه ای این کار رو میکرد،راستش من اصلا تجربه ی سکس نداشتم و زیاد بلد نبودم ولی کاملا مشخص بود که فرید زیاد تمرین کرده،کلی که لباموخورد رفت سراغ گردنم،انگار قرار بود اون منو بکنه،من که داشتم قافیه رو میباختم سریع سرمرو بردم زیر گردنش و شروع کردم به لیسیدن گردنش،دیدم دستشو گذاشته رو کیرم و داره کیرمو می ماله،کیرم رو لخت کردم و خواستم بذارم دهنش ولی قبول نکرد،منم نمیخواستم مجبورش کنم،خلاصه اون روز همون جوری گذشت و کلی باهم حال کردیم،چند بار دیگه هم این قضیه تکرار شد تا این که بعد ازیه مدت یه روز که داشتیم با هم چت میکردیم به خودمجرعت دادم و گفتم:فرید میخوام بکنمت،اولش گفت:از تو این انتظار رو نداشتم سعید،گفتم:خب چه اشکالی داره،تو که قبل ازمن به یکی دیگه دادی،ازاین حرفم ناراحت شد،دیدم زیاده روی کردم ، یه کم نازشو کشیدم و قربون صدقه اش رفتم تا از دلش دربیارم ، تو همین حین بهم گفت در موردش فکر میکنم،باورم نمیشد که همچین جوابی داده،داغ کرده بودم، تا شب کلا به حرف فرید فکر میکردمو اینکه گفته بود به پیشنهاد من که سکس باهاش بود فکر میکنه،شب یه اس از فرید اومد،نوشته بود به شرطی بهت کون مدیم که کسی نفهمه؛اون قدر خوشحال شدم که توصیفش سخته،بهش قول دادم که کسی نمیفهمه؛گفتش که فقط مکان نداریم،منم که جاییرو سراغ نداشتم بهش گفتم صبر کن تا یه موقعیت گیرمون بیاد،میدونستم که کار و باردانشگاه خواهرم کم کم داره جور میشه و همین روز هاست که پدر و مادر و خواهرم برن تبریز برای گرفتن خوابگاه و اینا؛ این موضوع رو با فرید در میونگذاشتم و اونم خیلی خوشحال شد؛ یه چند روز گذشت و دیدم شب مادرم به پدرم میگه فردا دیگه باید بریم تبریز و برای ستاره یه خوابگاهجور کنیم تا یر نشده،بابام هم قبول کرد و قرار شد فردا صبح پدر و مادر و خواهرم برن تبریز و شب هم برگردن،از خوشحالی داشتم بال در میاوردم،یه اس به فرید زدم و گفتم که مکان هم جور شد،فردا صبح بیا پیشم.شب خوابم نمیبرد،همش فکر فرداش بودم که چه جوری فرید رو بکنم،آخرش هم اون شب خواب فرید رو دیدم...
صبح که بیدار شدم دیدم پدرو مادرو خواهرم رفتن و برای من یه یاد داشت گذاشتن که کارشون ممکنه تا شب طول بکشه،یه اس دیگه به فرید دادم و بهش گفتم پاشو بیا،گفت هنوز صبحونه هم نخورده،خلاصه قرار شدساعت 10 صح بیاد پیشم،منم از فرصت استفاده کردم و رفتم حموم و یه صفایی به خودم دادم،دل تو دلم نبود،والین تجربه ی سکس با کسی که خیلیدوستش داشتم...ساعت 10:25 بود که زنگ در به صدا در اومد،مثل برق پریدم در رو باز کردم،استیلورزشکارانه ی فرید از همیشه سکسی تر به نظر می اومد،یه عینک آفتابی زده بود با یه تیشرت قرمز و یه شلوار جین تنگ،بوتو که قبل ازمن به یکی دیگه دادی،ازاین حرفم ناراحت شد،دیدم زیاده روی کردم ، یه کم نازشو کشیدم و قربون صدقه اش رفتم تا از دلش دربیارم ، تو همین حین بهم گفت در موردش فکر میکنم،باورم نمیشد که همچین جوابی داده،داغ کرده بودم، تا شب کلا به حرف فرید فکر میکردمو اینکه گفته بود به پیشنهاد من که سکس باهاش بود فکر میکنه،شب یه اس از فرید اومد،نوشته بود به شرطی بهت کون مدیم که کسی نفهمه؛اون قدر خوشحال شدم که توصیفش سخته،بهش قول دادم که کسی نمیفهمه؛گفتش که فقط مکان نداریم،منم که جاییرو سراغ نداشتم بهش گفتم صبر کن تا یه موقعیت گیرمون بیاد،میدونستم که کار و باردانشگاه خواهرم کم کم داره جور میشه و همین روز هاست که پدر و مادر و خواهرم برن تبریز برای گرفتن خوابگاه و اینا؛ این موضوع رو با فرید در میونگذاشتم و اونم خیلی خوشحال شد؛ یه چند روز گذشت و دیدم شب مادرم به پدرم میگه فردا دیگه باید بریم تبریز و برای ستاره یه خوابگاهجور کنیم تا یر نشده،بابام هم قبول کرد و قرار شد فردا صبح پدر و مادر و خواهرم برن تبریز و شب هم برگردن،از خوشحالی داشتم بال در میاوردم،یه اس به فرید زدم و گفتم که مکان هم جور شد،فردا صبح بیا پیشم.شب خوابم نمیبرد،همش فکر فرداش بودم که چه جوری فرید رو بکنم،آخرش هم اون شب خواب فرید رو دیدم...
صبح که بیدار شدم دیدم پدرو مادرو خواهرم رفتن و برای من یه یاد داشت گذاشتن که کارشون ممکنه تا شب طول بکشه،یه اس دیگه به فرید دادم و بهش گفتم پاشو بیا،گفت هنوز صبحونه هم نخورده،خلاصه قرار شدساعت 10 صح بیاد پیشم،منم از فرصت استفاده کردم و رفتم حموم و یه صفایی به خودم دادم،دل تو دلم نبود،والین تجربه ی سکس با کسی که خیلیدوستش داشتم...ساعت 10:25 بود که زنگ در به صدا در اومد،مثل برق پریدم در رو باز کردم،استیلورزشکارانه ی فرید از همیشه سکسی تر به نظر می اومد،یه عینک آفتابی زده بود با یه تیشرت قرمز و یه شلوار جین تنگ،بوی ادکلنش تاهفت تا کوچه اون ور تر میرفت،اومد تو،همین که پاش به پذیرایی باز شد رفتم و چسبیدم بهش،لباموگذاشتم رو لباش،بد جور جفتمون حشری شده بودیم،رفتم سراغ گردن نازش،باور کنید لذتی که توی لیسیدن گردن فرید بود رو تاحالا تجربه نکرده بودم،هر بار که زبونم رو از پایین گردنش تا لاله ی گوشش میکشیدم یه آهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه بلند میکشید و منو بیشتر دیوونه میکرد،کم کم شروع کرد به مالیدن کیرم،داشتم گردنشو میخوردم و لذت می بردم که بهم گفت نکنه تا صبح میخوای گرنمو بخوری،پس کی کونمو میکنی؟ اگه تا صبح هم گردنشو میخوردم خسته نمیشدم ولی به هر حال کاراصلی هنوز مونده بود،نمیدونستم چیکار کنم،یه نگاه به فرید انداختم و بهش فهموندم که نمیدونم چیکار کنم،از حالا دیگه فرید دست به کار شد، اولش یه بوس کوچولو از لبم گرفت و بعدپیراهنم رو خیلی آروم از تنم در آورد،بعد شلوارمو کشیدپایین و از روی شرت کیرموبوس کرد،حالا نوبت من بود که لباس های اونو در بیارم،منم مثل خودش لباس هاشو در آوردم،ولی همین که شلوارشو در آوردم آمپرمزد بالا؛ شنیده بودم که میگفت به خاطر فوتبال از موبر استفاده میکنه و یه موهم رو تنش نیست ولی هم فکر نمیکردم به اینتوپی باشه،کون سفیدش انگار ماله فیلم های سوپر بود، بی اختیار یه ماچ آبدار از کونش گرفتم؛بلند شدمو بردمش توی اتاق پدرو مادرم که یه تخت دو نفرهداشت، وری تخت خوابوندمش و کیلی از هم بوس گرفتیم...حالا دیگه نوبت کردن کون بود،به پشت خوابوندمش و سر کیرمو با دست گذاشتم رو سوراخ کونش،یه هل که دادم سر کیرم رفت تو ولیفرید یه دادی کشید که معلوم بود خیلی درد داشت،گفت چیکار داری میکنی یواش تر،گفتم خب کیرم کلفته چیکارش کنم؟ گفتخب اول با انگشت بکن توش، همون کاری رو کردم که خودش میگفت،کم کمبا انگشت سوراخشو گشاد کردم،حالا دیگه نوبت کیرمبود که بیشتر کونشو جر بده،اینبار کیرم راحت تر رفتتو کونش و اونم کم تر دردکشید.چون حرفه ای نبودم خیلی زود آبم اومد و ریختم تو کون گرم فرید،افتادم روش.خیلی لذت داشت،دوست داشتم بازم بکنمش ولی نمیتونستم،بلند شدیم و رفتیم لباس پوشیدیم....
از این قضیه یه سالی میگذره و الان هر وقت تنها باشم به فرید میگم بیا پیشم تا یه حالی بکنیم،راستی این دفعه ی آخرکه دو هفته پیش بود برامساک هم زد
     
  
مرد

 
ما با عموم اينا تو يه ساختمون زندگي ميكنيم _.من تنها بچه خونم داداشم ازدواج كرده. داداش اطراف تهران،زن داداشم حاملست.مامان اينا مي خواستن برن پيششون.چون سارا دختر عموم روز قبلش بهم گفته بود چنتا فيلمه سكس رسيده دستش ، من با مامان اينا نرفتم.شام رفتم پاين پيش عمو اينا.بعد شام فيلمارو برداشتيمو اوماديم بالا ،خونه ما.به سارا گفتم بريم اتاق مامان اينا ،اونجا tv هست رو تختم ميخوابيم.

فيلم و گذاشتمو مشغول ديدن شديم.فيلمش راجب لز بود. انقد خفن بود كه حسابي حشري شده بودم.كوسم خيسه خيس بود.سارا هم هي پاهاشو جم مي كرد معلوم بود كه اونم حشريه .خلاصه فيلم تموم شد. زودtvرو خاموش كردم.بخابيم كه من يواشكي خودمو ارضا كنم.پشتم به سارا بود دستمو گذاشتم رو كسم از رو شرتم ر5دقيقه گذشت .ديدم يهوسارا از پشت بغلم كرد.خودمو چسبوندم بهش.دستشو برد سمت سينم .اروم ميمالوند.گفتم فيلمه تورم ديونه كرده؟ خنديد گفت ناجور . دستشو برد زيره تابم سوتينمو باز كرد . نوكه سينمو ميمالوند. داشتم ميمردم. زود تابمو در آوردمو برگشتم سمتش با دوتا دستش سينمو ميمالوند. بهش گفتم لخت بشيم،زود لخت شديم،سارا دراز كشيد،كنارش به پهلو خوابيدم اونم برگشت سمتم.با يه دستم سينشو ميماليدم اون دستمو گذاشتم رو كسش ٢برابره من خيس بود شروع كردم به مالوندن آه آه ميكردو خودشو رو دستم ميمالوند دستم خيسه خيس بود كسش واقعأ داغ بود كف دستمو ميكشيدم رو كسش .گفت ميخوام سينتو بخورم.نشست رو كوسم خيسيو گرمي كوسشو رو كوسم احساس مي كردم. خم شدو سينمو كرد تو دهنش محكم ميمكيدو خودشو ميمالوند به كوسم دستام رو سينهاش بودو محكم ميمالوندم.بهش گفتم برو پاينه پام بخواب كسامونو بماليم به هم.كوسشو جلو آوردو جسبوند به كوسم محكم كوساي خيسمونو ميمالونديم به هم انقد داغ و ليز بود زود آبم اومد،سارا همونطور خودشو به كوسم مالوندتا آبش اومد.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
سیمین جیگر همسایه
سلام میخوام براتون یکی از داستانهای سکسیمو بگم
من یک خانوم همسایه داریمکه خیلی بهم پا میداد. هر روز به یک بهونه ای میومد در خونمون وقتی روبروم وا میستاد یا چادرشو نیمه باز میگرفت تا لباسی که پوشیده من ببینم که همیشه چاک سینش دیده میشود یا وقتیکه میومد کارواش دستی رو بگیره میگفت خودم برمیدارم میرفت زیر پله جوریخم میشد که آدم یکجورایی میشد خلاصه من دیگه کار به کارش نداشتم چون شوهر داشت تا اینکه یکروز اومد در خونمون تند تند میزد رفتم در خونرو باز کردم دیدم سیمین جون که همون خانوم همسایه است گفتم چیه چی شده گفتم بی زحمت تو خونمون موش اومده بیا بگیرش گفتم مگه آقا امید نیست گفت نه اگه نمیای برم به یکی دیگه بگم گفتم باشه بزار برم لباسمو عوض کنم میام گفت نه بیا عیبی نداره در و بستم یکوقت فرار میکنه درو بستمو رفتیم تو حیاط خونشگفتم کجاست گفت تو خونه میخواستم درو باز کنمیکهو یادم اومد خوب دستهخالی چه جوری موشو بگیرم گفتم سیمین خانوم یک جارو بده به من یک جارو گرفتمو در باز کردم رفتم تو اونم پشت سرم اومد تو گفتم کو کجاست گفت اون اتاق بغلی داشتم میرفتم که دیدم چادرشو در آورد اندام سکسیشو انداخت بیرون من به وی خودم نیاوردم انگار که ندیدم ولیدیدم داره میاد جلو الکی سرمو با دستگیره در بند کردم ولی دیدم داره میاد جلو جدی جدی گفتم شما همونجا واستین من خودم میگرمش گفته آخه من باید بگیرمش نه تو اومد نزدیکمو گفت بزار دست بکشم ببینم اندازه دسته جارو میشه یه دستی به کیرم کشیدو گفت نه اون اندازه نیست ولی از یکی امید بزرگتره گفتم سیمین خانوم چکار میکنی گفت هر کاری که دوست دارم من یکمی خودمو زمخت گرفتم ولی داشت قند تو دلم آب میشد (پیشخودمون بمونه یک دوبار به یادش جلق زدم) یکمی اینور اینور کردم خودم گفتم بد قلقی نکندرو باز کن درو باز کردم گفت برو رو تخت دستمو گرفت و گفت بیا نترس گفتم آقا امید کجاست طبق معمول ماموریت کم کم داشتم خودمو ول میکردم کیرم شق شده بود نشستم رو تخت و گفت آماده ای منم از الکی گفتم آماده چی اوه چقدر خنگ بازی در میاری یک سکستوپ گفتم تو شوهر داری گفت چه شوهری که تو ماه دوبار یا ه بار میبینم از این به بعد تو میشی شوهرم بگذریم زیاد کشش ندم کم کم لباسامو در آورد منم دیگه بندو به آب دادم لباساشو درآوردم من عاشق سینه گندم وقتی سینه هاشو دیدم که نگو از اینرو به اونرو تمام لباساشو در آوردم تر تمیز انگار که نهچون خودش گفت یک هفته برات دارم نقشه میکشم رفته بود حموم بعد از یکمی سینه خوری من انداخت کنارو اومد روم شروع کرد به خوردن کیرم گفتم میخوام کارکشتگیمونشونت بدم همچین این کیرمو میخورد که انگار دارم میکنم تو کس جنیفر لوپز اینور اونور خایه مایه همروخورد گفتم خیله خوب حالا نوبت منه منم شروع کردم از سر انگشتای پاش گرفتم رسیدم به کوسش خوب لیس مالیش کردم چوچوللشم هی لیس میزدم تو کسش گاز میگرفتم رفتیم بالا رسیدم به سینه های گندش وای چه حالی داری خوردم خوردم وقتی رسیدم به زیر گردنش سیمین مثل مار خودشو اینوراینور میکرد وسط سینش عرق کرده بود اونجاشم خوردیم بعد برگردوندمش باز از سر انگشتاش اومدم به کونش کمرشو داشتم میخوردم که گفت بسه بیا بکن دیگه ما هم وقتو تلف نکردیمو گذاشتیمش لبه تخت آروم آروم گذاشتم توش جاش که باز شد شروع کردم آروم آروم تلمبه زدن گفت نه اینجور نمیشه محکم من میام تو بیارش که تا ته بره تند تندم برام تلمبه بزن ما شروع به تلمبه زدن بعد بهش گفتم بزار بکنم تو کونت گفت نه به امید کهشوهرمه فقط سالگرد ازدواجم از عقب میدم گفتم امیدو ولش الان من شوهرتمگفت باشه ولی یواش با خودم گفتم داره دروغ میگه نمیخواد از عقب بده ولی وقتی برگردوندمش گذاشتم در کونش دیدم وایچقدر تنگه اینجارو آروم آروم گذاشتم تو کونش با آخ وناله سیمین یکمی که کردم گفت بسه دیگه بیابکن تو کسم منم دیدم برای بار اول هر چی میگه گوش کنم تا دفعه بعد حال درست حسابی بده گفتم باشه دوباره تو فیگو چار دست و پا گرفتمش شروع کردم به تلمبه زدن بزن که میزنی داشتم کم کم سس میشدم که گفتم کجا بریزم گفت بریز توش قرص میخورم گفتم نه خطرناکه در آوردم کردم تو کونش دو تا تلمبه زدم فوران کرد بعد کمی لب گرفتن دراز کشیدیم سیمین گفت قربون موش گرفتنت برم این شروع سکس من با سیمین بودتا الانم به اندازه موهام ترتیبشو دادم
     
  
مرد

 
حس خطرناک
سلام دوستان عزیز قضیه ایکه واسه من پیش اومد مربوط به یک سال پیش درست زمانی بود که بعد از دو سال اشنایی ویک سال نامزدی با وجود تمامی مشکلات خواستم دیگه با عشق زندگیم ازدواج کنم و بریم سر خونه زندگیمون.راستشو بخواید وضع مالی خونواده من متوسط وخداروشکر دستمون به دهنمون میرسید اما خودتون بهتر میدونید که تویه این دوره زمونه زندگی خیلی سخته واگه الکی شروع کنی مجبور میشی اجباری تمومش کنی به خاطر همین موضوع هم بود اینهمه دست گیر داده بودممن علی هستم 29سال سنمه وساکن یکی از محله های متوسط کرج هستیم خانمم سمیرا 27 سنشه وهردو تحصیلات عالیهداریم خانمم قدی متوسط داره با بینی عملی و صورتی بیبی فیس وایشوندوساله که مرتب بدن سازی میکنه باسنی کاملاشکل دار و سینه های برجسته خود منم قدی نسبتاخوب دارم قیافه بدی هم ندارم همه میگن بهم میایدمیخوام واسه شما از حسی بگم که شاید شما هم اینوتجربه کردید ولی این حس واسه من خیلی جالب ودوستداشتنی بود بذارید از اول بگم ما طبق قرارو مدارمونتصمیم گرفتیم تیر ماه ازدواج کنیم با پولی که تازه از رفتن سره کار بدست اورده بودم از خرداد به فکر مقدمه چینی بودیم تا روزی که.... با خانمم واسه دیدن اتلیه و گرفتن نوبت فیلم برداری به یکی از اتلیه های با کلاس کرج که اسم نمیارم رفتیم بعد از پذیراییگرم با اب میوه ایشون البوم عکس های عروسیشو اورد که نمونه کاراشو نشون بده اونجا بود که بادید ن اولین عکس حس خاصی درون من بوجود اومدلذت همراه با تعجب خدایا چی میدیدم کیفیت عکس ها فوق العاده بالا ولی اینعکس ها دیگه خیلی نوبر بودن چاک سینه عروس کاملا باز لباس عروس ها تا نزدیک رونهاشن بالا اونم تویه چه مدل های سکسی کار فیلمش که از اون سکسی تر چیزی حدود نیم ساعت از فیلم بر داریش تو اتلیه انجام میشد داماد عروسو بغل کرده بود لب های طولانی این فیلم عروسیه اخه یا پورنو اخر کار هم یه قیمت نجومی واسه کارهاش بهمون تحویل داد داشتیم بیرون میومدیم که سمیرا برگشت وگفت تو واقعا اجازه میدی من اینجوری عکس بندازم در ضمن کلک دیدم داشتی کف میکردی دهنت اب افتاده بودا به شوخی یکی تویه سر من زدو گفت اره؟ گفتم نظر تو چیه گفت نه راستش عکس ها خیلی باز هستن من اصلا روم نمیاد یه دفعه بگه لباستو در بیاردیگه. از هم جدا شدیم من خونه بابا اونم همینطورولی همش فکرم مشغول بود از اینکه اینجوری عکس بندازه نه تنها بدم نیومد بلکه همون حس باعث شد بیشتر ترغیب شم و تحریک. تلفنو برداشتم و بهش تل زدم طبق معمول حرف زدن هایه ما یک ساعت به بالاس قربون اون لبات برم امروز خانم گلم خسته شدیا نه بابا علی جون تو خیلی زحمت افتادی راستی سمیرا جون امروز چه صندل نازی پوشیده بودی (یه صند ل پاشنه بلند ناخن های پای بلند پدیکور شده با زمینه لاک صورتی انگشت های کشیده با حلقه پا ) عزیزم خوشت اومد دوست داشتی صندلم چجور بود عالی بیست نامبر وان خوب سمیرا جان نظرت راجع به این اتلیه چیه ببین این دیگهبا تو هستش خودت میدونی عکاسش مرده اجازه میدی اینجور عکس از زنت بندازه؟گفتم اره چه عیب داره خندیدو گفت ای بی غیرت تو که دسته هر چی رشتیو از پشت بستی ببین سمیرا جان اگه تو مشکلی نداشته باشی من مشکل ندارم یعنی اگه یه مرده دیگه زنتو تو اون وضع ببینه تو ناراحت نمیشی؟نه فقط یه شبه در ضمن تو اون شب عروسی بذار عکسامون جالب از اب در بیاد من گفتممشکلی ندارم گفت حالا باشه تا اون زمان ولی من اینقدر باز نمیندازم..سرتونودرد نیارم مقدمات کار امادهشد و روز موعود فرا رسید بعد از اریشگاه خودم و گرفتن دسته گل راهی ارایشگاه شدیم زنگ ارایشگاهو که زدم شاگرد درو باز کردوبعد از معرفی گفت شیرینی میخوام خلاصه یه ده تومنی منو تیغ زدو سمیرارو اورد واییییی چی میدیدم لبای برجسته ارایش خلیجی بازوهاو بدن کامل تاتو شده موهای شینیون لباس دکلته که خط سینه سمیراکامل معلوم بود صندل نقره ای با پدیکور و مانیکور سرخابی ... باور کنید همونجا راست کرده بودم بعد از خوش وبش وخسته نباشی راهی اتلیه شدیم تویه اتلیه اقا مسعود منو سمیرارو به گالری بردو بعد از خوش امد گوییمنتظر اقا مسعود واسه عکس بودیم خدایی اتلیه تکی بود با دکوراسیون عالی وکارهایی که به دیوارزده شده بود همه بی نظیر بودن مسعود اقا دوربینبه دست اومدو....خوب سمیراخانم تبریک میگم اقا امیر نمونه کارهای مارو که دید؟بله مسعود خان ما اماده ایم نورافکن روشن کردوسمیرا خانم تشریف بیارید رو صندلی سمیرا نشست سمیرا گفت اقا مسعود میخوایم بهترین کارتون باشیما که مسعود در جواب گفت وقتی عروس ناز باشه وخوشگل کار مگه میشه بد باشه سمیرا با ناز خاصی نشست در حالی که یکی از پاهاش روی پای دیگه بود منهم کنار رفته بودم و متحور از اون همه زیبایی داشتم نگاه میکردم به مدل های پیشنهادی عکاس. عکس اول و دوم بیشتر تمرکز روی صورت بود تا اونجا که مسعود گفت عروس خانم دراز بکشید دستها زیر چونه با چشم های بسته ورفت کنار پاهای سمیرا وای چی میدیدم کنار رفتن دامن سمیرا جونم و لغزش لباس سفید عروس روی ساق های عشق زندگیم تقریبا کاملا ساق معلوم بودو چند عکس دیگه مسعود خان گرفت که مسعود گغت اگر اجازه بدیدعکس های مخصوص اتلیه ای خودمونو بندازیم منهم گفتم مسعود خان بهترین کارتو میخوایم دیگه بازم سمیرا رو صندلی نشست اینبار مسعود به سمیرا گفت عروس خانم لطفا یه انگشتو در دهنتون بذارید و با دندون انگشتتونو بگیرید و با دسته چپ وانگشت اشاره چاک لباستونو باز کنید به طرف پایین سمیرا خندید و سرخ شد نهاقا مسعود اخه ... یه مدل دیگه بدید ونگاه معنا داری به من کرد تا دیدم ممکنه قبول نکنه گفتم ببین سمیرا جان مشکلی نداره عکسات زیبا میشه.. سرشو به نشونه هر چی تو بگی قبول کردو اروم با اون ناخن های مانیکور شده چاکشو پایین کشید زیبای سینه های غنچش که خط وسطش مثل شکاف باسنبود حالا دیگه بهتر خودنمایی میکرد عکاس شروع کرد به عکس گرفتن تا جایی که بازم مسعود مدل دراز کشیده پیشنهاد کرداما اینبار چیزی دیدم که دیگه واسه خودم هم کمی سخت بو
     
  
مرد

 
شروع کرد به عکس گرفتن تا جایی که بازم مسعود مدل دراز کشیده پیشنهاد کرداما اینبار چیزی دیدم که دیگه واسه خودم هم کمی سخت بود مسعود دامنو تا روون داد بالا سر سمیرارو از پشت خم کرد حالا دیگه متوجه صورت سمیرا شدم که میشد خجالت و تو صورتش خوند اما چیزی نمیگفت مسعود اروم به پاهای سمیرا نزدیک شد وبه ارومی صندلو از پای سمیرا در اورد در این حین واسه دراوردن کامل پنجه پای سمیرارو تو دستش گرفتو صندلو دراورد واروم دامنه سمیرارو تنظیم واسهعکس بعدی میکرد اما اصلا تماسی دستش با رون سمیرا نداشت بعد از گرفتن چند عکس دیگه دیگه کم کم حس راحتی باهاش داشتیم تا اینکه تویه یکی از مدل ها.تا اینکه توی یکی از مدل هاسمیرارو روی یه صندلی چهارپایه پایه بلند نشوند وازش خواست که باسنشو عقب بده وسینه جلو ودستاشو بصورت حلقه وارر و مورب بندازه دور سرش مسعود بعد از فیگور گرفتن سمیرا اروم اومد جلوزانو زد وشروع کرد به تنظیم دامن خانمم اما مثل اینکه قرار نبود کوتاه بیاد دامنشو خیلی بالا داد سمیرا اروم گفت این عکسارو فردا چه جور نشونخونوادها بدیم فکرشو کردی؟که بلافاصله مسعودخان گفت سمیرا خانم قرار نیست تمام عکسارو توی البوم عروسی بذارید باید یه البوم خصوصی هم داشته باشید منم با سر حرفشو تایید کردم راستش توی دنیای خودم نبودم این مدل اخر اینقدر سکسیش کرده بود که داشتم خودمو همونجاخراب میکردم خدایا این چه حسیه؟چرا من از کنار رفتن دامن خانمم توسط یه مرد دیگه اینقدر تحریک میشم ؟علی تو چت شده دوباره به خودم اومدمو با خودم گفتم علی یه شبه دیگه در ضمن مسعود با بدن سمیرا که برخوردی اصلا نداشته فقط پاهاشو لمس کرده علی این چیزی نیستکه... مسعود خلاصه عکساشو تموم کرد نوبت گرفتن تیزر ها ویدیویی شده بود اینجا نیاز به من بود اولین تیزر رقص سمیرا و من و جرخیدن منو سمیرا با هم و نهایتا بغل کردن عروس بود اما مشکل من این بود که میترسیدم در حین بغل کردن و بلند کردن سمیرا از کنار موهاش به هم بریزه که با ترفند های مسعود این مشکلم حل شد بعد از هر تیزر مسعود فیلم اچ دی کهتهیه شده بود روی سینما خونواده موجود سریع پخشمیکرد بعد از تیزر بالا حین پخش کردن فیلم چیزی دیدیم که هیچکدوم به روی خودمون نیاوردیم اماسمیرا کمی معذب شده بود اخر تیزر موقع بلند کردن سمیرا از اونجا که زیردامن سمیرا فقط یه شورت فانتزی بود و در اثر چسبیدن لباس سمیرا به بدنش وبلند کردنش به کنارکاملا کسش بیرون زده بود مسعود که اینو فهمیده بود گفت نگران نباشید فیلم ها بعدا ادیت میشه سمیرا اروم کنارم اومدو گفت علی دیدی همه جام معلوم بود ابرومون رفت گفتم این چه حرفیه اتفاقی نیفتاده واسه اینا این چیزا طبیعیه بعد از این عکس مسعود گفت کمی استراحت کنید من تا ده دقیقه دیگه بر میگردم دیگه حالا منو عشق زدگیم تنها بودیم کنار هم سمیرا پرسید ارایشم خوبه گفتم عالی مثل همیشه گفت تمامه بدنمو واست مومک انداختم با یه شیطنت خاصی .اروم کنارش اومدم کنار نشیمن نشستم انگشتمو اب دهن زدم بدوناینکه بهش بگم اروم از زیر لباس عروس دستمو بهشورتش رسوندم سمیرا با لحنی اروم و شهوت الود گفت علی حالا وقتش نیست بزار شب دیگه گفتم یه ذره خیلی خرابم شورت پاهاش لامبادا بود اروم شورتو کنار زدمو انگشته خیسمو به سوراخ کونش رسوندم واییییییی چهصاف و دوست داشتنی نگاهم به صورت سمیرا بود اب دهنش کمی خشک شده بود وچشماش بلافاصله خمار بعد از کمی بازی با شوراخش اروم انگشتو به داخل فشار دادماما اینقدر سوراخش کوچیکبود که انگشتمو پس میداددیدم اروم فایده نداره کمی با فشار بیشتری داخل کردم ناله ای خفیف کرد یه بند انگشتم حالا دیگه تو بود گفت وای امیر درد دارم د رش بیار اینقدر کوسش خیس شده بود که قسمتی از خیسیشروی سوراخ باسنش بود اروم انگشتمو از باسنش بیرون کشیدم سریعا فضاروعوض کردم چون اگه تو اون حالت مسعود میومد بالامن راست بودم سمیرا هم ممکن بود فوق العاده خیس بشه به سمیرا گفتم عزیزم بریم البومای عکس و عکس های اویزون به دیوارو ببینیم که سمیرا قبول کرد داشتیم عکسارو میدیدیم که یه لحظه چیزی دیدم شوک شدم خدایه چه سوتی بزرگی اتلیه که محل عکس برداری بود به دلیل اینکه طبقه بالا بود مجهز به دوربین های مدار بسته بود اصلا به روی خودم نیاوردم چون میدونستم سمیرا بفهمه خیلی ناراحت میشه بعد از دیدن عکسا و کمی انتظار مسعود مجدد اومد وتیزر های بعدیم ازمون گرفت یکی از اون تیزر ها که هنوزم اول فیلم عروسیمون خیلی خود نمایی میکنه قطعه ای که سمیرا به حالت اسپانیایی با دامنش میرقصه من باید دست بزنمو بیام جلو وشاباش روی سر سمیرا بریزم با هر شاباش سمیرا دامنشو بیشتر بالا میدید تیزر های اخر دیگه سمیرا کامل راحت بود وهر چی مسعود میگفت به راحتی انجام میداد این بود وقتی تنها بودیم مسعود تیکه ای واسم اومد که کاش زودتر عروس خانم داغ میشدن معلوم بود پدر سوخته فیلمو دیده بود خلاصه سرتونو درد نیارم بهخوشی اتلیه تموم شدو راهی مراسم شدیم یه ویلا از گوهر دشت واسه یک شب کرایه کرده بودیم کهتویه عروسی خانم ها و اقایونقاطی باشن خدایا چی میدیدم خونواده سمیرا بخصوص دختر خاله هاش فقط مونده بود لخت بیان وسط البته من ازشون خیلی ممنونم که مراسم مارو گرم کردن همه چیز عادی بود تا دوباره جایی که پسرخاله های سمیرا اومدنو بلندش کردن واسه رقصیدن دوباره اون حس بیدار شد وقتی میدیدم پسر خاله هاش دورشن و واسش دستمیزنن و سمیرام بینشون قر میاد لذت خاصی بهم دست میداد معلوم بود یکی از پسر خاله هاش چشمش تو سینه هاس
     
  
مرد

 
سمیرا بود که موقع رقص حرکتی موج وار داشت یکی دیگه فقط چشماش به پاهای سمیرا بود پاهایی لطیف با پدیکور سرخابی و ناخن های بلند البته حق داشت من که شوهرش بودم واسم جذاب بود چه برسه به اون... ادامهداردبه ارزوی دلم دیگه رسیدهبودم همه چیز به خوبی خوشی تموم شده بود حدود ساعت دو شب بود خونوادها مارو تا در منزلی که گرفته بودیم هدایت کردن و منو عشق زندگیمو تنها گذاشتن خدایا این منم بالاخره بعد از این همه مشکلات دختریو که دوستش داشتم بهش رسیدم خدایا صد مرتبه شکردیگه حالا منو سمیرا تنها بودیم البته سمیرا استرس نداشت چون ما بصورت کامل دوران عقدمون سکس داشتیم منتها با ترس ومشکلاتی که همه دارن بعد از کمی شوخی راجع به مهمونایی که اومده بودن هردو رفتیم روی تخت نشستیم تمام تخت گل کاری شده بود واکنده از شیرینی بود سکوتی حکم فرما شد من مبهوت ارایش چشم هایسمیرا بودم که سمیرا گفت میخوام این شب واسههمیشه به یادگار بمونه ازم خواهش کرد اگه میشه دوربین دیجیتالمونو بیارم دوربینو اوردمو گفت تا ارایشم خراب نشده چند عکس بندازیم گفتم هر چیشما بگی عروس خانم سمیرا با نگاه معنا داری گفت میخوام هدیه ای اولش بهت بدم معلوم بود از چشم های خمارش جریان چیهپیش خودم گفتم لبو افتادیم که سمیرا گفت فقط کتترو در بیار و دراز بکش این کارو کردم اروم دستاشو روی زیپ شلوارم گذاشت زیپو باز کرد حالا دستای داغو کوچیک سمیرارو رو کیرم حس میکردم اروم از شلوارم کیرمودر اورد اومد جلو نگاهم کرد و لبخندی زد گرمای نفسش رو بالایکیرم حس میکردم که با لبای قلوه ایش سرش رومیبوسیدازکیرم تو دستاش بود و تنه کیرمو روی صورت زیباش میمالید چشماشو بسته بود سرشوبه دهن کوچولوش گذاشته بود فقط سرشو مک میزد توی فضا بودم از دهنش بیرون اوردو شروع کرد با زبون لیسیدن از منتهای کیرم تا سرش اب دهنش روی کیرم راه گرفته بود با زبونش با سوراخ کیرم بازی میکرد هر چند ثانیه باتمام وجودش کیرمو میبوسیدو میگفت دوستت دارم شروع کرد به مکیدن. لبشو روی پوست کیرم میلغزوند گاهی محکم گاهی اروم..اما مشکل همیشگی من دوباره خودشو نشون داد میدونستم اگه یک دقیقه دیگه ادامه بده ابم میاد و بد جوری حال گیری میشه گفتم عزیزم کافیه مرسی خوشگلم سرشو از روی کیرم بالا اورد در حالی که از لباش اب دهن شیرینش جاری بود
اومدم جلو ازش یه لب گرفتم چند عکس دو نفری انداختیم اما خیلی داغ بودیمدوربینو روی سه پایه تنظیم کردم فیلم برداریو روشن کردم سمیرا گفت عزیزم میخوای فیلم بگیری گفتم میخوام یادگاری واسه همیشه باقیبمونه روی تخت نشسته بودم دیدم سمیرا چند قدم رفت عقب گفت علی دوربین روشنه گفتم اره با حالت رقص جلو اومد دستشو گذاشت پشت سرش و باسنشو تکون میداد واسم بوس میفرستاد پیرهنمو دراوردم سمیرا عاشق موهای سینس چشماش برقی زدو پاهای نازشو گذاشت روی سینم سرمو خم کردمو اروم انگشت شصت پاهاشو بوسیدم ازمپرسید حلقه پاهاش اذیت نمیکنه گفتم نه بزار باشه انگشتای پاشوکشید وسط سینم اروم پایین اومدتحمل نیاوردم پاهاشو تو دستم گرفتم چند ثانیه نگاه به پاهای عشق زندگیم کردم چیزی به ذهنم رسید که گرمای شهوتمو چند برابر کرد نگاه احسان پسر خاله سمیرا به پاهای سمیرا حس عجیبی بهم داده بود این زیبایی وصف ناپذیره پاهای سفید و کشیده با ناخن های بلند پدیکور شده وانگشتهای کشیده چیزی بود که کمتر مردی میتونه ازش بگذره طاقت دیگه نداشتم شروع کردم به مکیدن انگشتاش دونه به دونه چشمامو بستمو لحظه گرفتن پاهای سمیرا توی دستای مسعود و نگاه حیض و شهوت الود احسان به پاهای همسرم منو بیشتر ترغیب میکرد اب دهنمو روی انگشت وسط پاهاش ریختم وای چه خوشمزه و خوردنی زیبایی این حس اونجا بود که هر از چند گاهی نگاهم به چشمای سمیرا بود که خمار از مکیده شدن پاهاش کم کم دیگه داشت ناله میکرد دستشو زیر دامن برد بعد از چند کشو قوس دیدم که شورت قرمز لامبادا وسط دستاشه داره بهمن لبخند میزنه شورتو تو صورتم پرت کرد و خنده ای پیروز مندانه زد پا شدم رفتمنگاهی به دوربین انداختم که مطمین بشم داره فیلمضبط میکنه لباسامو در اوردم برای لباس دراوردن سمیرا باید کمکش میکردم زیپشو از پشت بازکنه در حین دراوردن لباسشبوسه های داغی به گردنش زدم این لبای گوشتی و قلوه ای سمیرا باب ساک زدن بود وبس حالا دیگه سمیرا فقط با سوتین رو تخت دراز کشیده بود و با دستای کوچیکش روی بهشتشو پوشونده بود اروم رفتم روش دستاشو از روی کس زیباش برداشتم وبوسهای بهش زدم اروم سوتینشو باز کردم وای سینه های با سایز هشتاد خوش فرم و با نوکی برجسته و کم رنگ نوک سینشو بینه لبام قرار دادم شروع کردم فقط نوکشو مکیدن سمیرا پاهاشو جمع میکرد ودر اوج لذت بود علی میخوام... بیشتر.... اب دهنمو روی هاله سینش ریختم شروع کردم کل هالهسینشو مک زدن و لیسییدن بالا تر رفتم خدایا این همه زیبایی صورتش گل اندخته بود نفس نفس میزد دهنشو باز کرد با زبونش کمی بازی کردم نوبت چیزی بودکه میدونستم سمیرا عاشقشه اونم تبادل اب دهنمون بود اب دهنشو تو دهنم ریخت و منم اب دهنو پس دادم در حالی که ازش لب میگرفتم دوباره اومدم رو سینش و شروع کردم به بوسیدن خط وسط سینش بوسه های کوچیک اما با عشق با احساس هر چه بیشتر پایین رفتم شکمشو غرق بوسه کرده بودم زبونمو تو نافش فرو کردمو اروم مک زدم در حالی که دستامون تو دستهای هم گره شده بود.... ادامه دارد در صورت استقبا
     
  
مرد

 
دوست داشتم جای زنه بودم
این داستان اولین سکس منه.ازشانزده سالگی علاقه شدیدی به پوشیدن لباس زنونه داشتم دامن تاپ شلوارلی تنگ کفش پاشنهبلند .قضیه ازاونجایی شروع شد که قراربودبریم خونه مهرداد درس بخونیم دوتاییراستی بگم من خیلی قشنگ نیستم ولی هیکل دخترونه ای دارم کمرباریک کون گونده رونهای تپلی وشونهای باریک من یه شورت توری زردپوشیدم ویه کرست مشکی هم زیر پیراهنم بستم وجوراب بالایرون مشکی وجورابهای خودموکردم روش وخیلی عادی رفتم خونه مهرداد اینا.مهردادبابانداشت ومادرش رفته بودخونه خواهرش شهرستان چون تازه ازدواج کرده بود وقتی درسامون تمام شد مهرداد پیشنهاد کرد بریم فیلم ببینیم یهفیلم نیمه اینم بگم مهردادخیلی جذاب بود باچشای رنگی منم خیلی دوست داشت طوری که هرچی میگفتم نه نمیگفت. یه کم که ازفیلمگذشت بهش گفتم دوست داشتی جای مرده بودی گفت آره توچی من گفتم نه دوست داشتم جای زنه بودم تمام بدنم داشت میلرزید ومنتظرجواب مهردادبودم نفسام تندتند میزد مهردادهم متوجه من شده بود بهم گفت چی شده چته. گفتم خیلی حشریم مهردادجان یهکم میخابی روم گفت خجالت بکش مامثل داداشیم بهشگفتم اگرمن داداشتم دوستداری برم باکس دیگه آبروم بره وشروع به التماس کردم تابعدازچنددقیقه قبول کرد بهش گفتم پس من میرم آماده شم رفتم تواتاق مامانش لباسامودر آوردم باشورتوکرستوجوراب بودم واسه خودم سینه درست کردم ویه دامن بایه تاپ ازمامانش پوشیدم یه روسری سرم کردمواومدم توپذیرایی دیدم داره باخودشورمیره وقتی منودید زدزیرخنده ولی من اصلا اعتنا نکردم همونجورکه رومبل نشسته بود رفتم جلوش زانوزدم ماهمش هفده سالمون بود کیرشوازتوشرتش درآوردم وای خدای من چقدرزیبا بود بدون هیچ معطلی شروع به خوردنش کردم توآسمونابودیم بلند شد شلواروتاپمودرآورد وقتی منودید گفت چکارکردی بابا چه کونی داری توزن من میشی واونجابه هم قول دادیم که فقط مال هم باشیم .کیرش نسبت به مال من بزرگتربود منوبه صورت دولاروبه مبل کردوشروع به وررفتن باکونورونام شد من فقط ناله میکردمواونم قربون صدقه ام میرفت باورم نمشیدکه تاچندلحظه دیگه زیر عزیزترین کسم میخام بخابم رفت یه کرم ازرومیز آورد شروع کردبه مالیدن کون من من خودم همیشه یه انگشتی ودووسه انگشتیهم توکون خودم میکردم شروع کردباانگشت توکونم کردن خیلی خوب بود وفقط میگفتم بکن عزیزم رفت یه پتو آورد پهن کرد شورتمودادکناروآروم کیرنازشو گذاشت درسوراخموآروم فشاردادداخل خیلی درد داشت جیغ زدم اونم نگه داشت توکونم بعدچندلحظه شروع به تلمبه زدن کرد دیگه نمیدونستم دارم چکار میکنم هردومون دادمیزدیم ولذت میبردیم بعدازمدتی من خوابیدمواونم همونجورکهتلمبه میزد خوابیدرومو فقط میگفت فدات زن خوشکلم تااینکه آبش اومد ومن کیرشومحکم توکونم نگه داشتم تاصبح دوباردیگه هم منوکرد ادامه رابطمون بعدواستون تعریفمیکنم دوستون دارم
     
  
صفحه  صفحه 32 از 112:  « پیشین  1  ...  31  32  33  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA