انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 44 از 112:  « پیشین  1  ...  43  44  45  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


زن


 
منبع شهوانی
کس دادن زنم زری

وقتی جون بودم تو فامیل یه دختر عمو داشتم که حدود 17 سالش بود این دختر انقدر خوشگل و سفید خوش هیکل بود و قیافه خیلی شهوتی داشت که این قیافه باعث شده بود تا از پیرو جون برای مالوندن و کردنش به خونه اونا رفت و آمد کنن. یه روز رفته بودم به خونه عمو سر بزنم دیدم در حیاط بازه در زدم کسی جواب نداد رفتم تو از توی اتاق صدای اه ناله دختر عمو رو شنیدم که میگفت وای بکن کیر خیلی با خاله خوشم میاد تا ته بکن تو کسم .از پنجره نگاه کردم دیدم پسر دائیش با یه مرد حدود شصت ساله دختر عموی ناز منو لخت کردن پیر مرده کیر کلفتشو از عقب میکنه تو کوس سفید اون بعد پسر دائیش هم کیرشو کرده تو دهن زری که همون دختر عموم باشه اونم از شهوت جیغ میکشه میگه تا ته کیرتو بکن توکوسم .وقتی این صحنه رو دیدم نمیدونیدکیرم ازشهوت داشت میترکید دوست داشتم جای زری بودم و اون کیر میرفت تو کوس من ناگفته نماندچندین بار هم کون دادم نمیدونید چه لذتی داره. یه دفعه یه چیزی به ذهنم رسید گفتم من از زری خواستگاری کنم و بعنوان زنم بیارمش توی خونم بعد هم اون عاشق کیره و هم من دوست دارم هم کیر بخورم و هم با دست خودم کیرهای ناز و خوش تیپ رو بکنم تو کوس زنم قبل از اینکه برم خواستگاری و زری زن رسمی من بشه یه روز به یه بهانه ای اوردمش خونمون که منو دوستم فریدون تنها بودیم من میدونستم فریدون کیر خیلی کلفتی داره که همه کوسها دیوونه اون کیرن که بره تو کوسشون وقتی زری دید ما تنها هستیم خواست بره که من گفتم عزیزم من چون میدونستم تو عاشق کیر کلفت هستی فریدون رو اوردم تا تو رو بکنه که زری برگشت تابره فوری شلوار فریدون رو در اوردم کیرش راست راست شده بود کلفتی کیرش اندازه کیر الاغ و کلاهکش خیلی کلفت که همه زنا دیونه کلاهک کیر کلفتن تا وقتی به زور میره تو کسشون جیغ بزنن .

وقتی زری ذکیر شق فریدون رو دید بی اختیار برگشت و رفت کیر فریدون رو گذاشت تو دهن نازش شروع کرد به خوردن .اب کوسش هم راه افتاده بود به فریدون گفت عزیزم تو تاحالاکجابودیبا این کیر ناز بیا منو بکن لباساشو در اوردو کونشو قمبل کرد به فریدون گفت از پشت بکن تو کوسم فریدون هم که تا حالا کسی به اینذ قشنگی و نازی ندیدهبود شلوارش رو تا تهکشیدپایین و کلاهک کیرش رو گذاشت روی لبهکوس زری . وایاگه بدنین اون شب زری چه لذتی از کیر فریدون برد که تا صبح موند و تاصبح کیر فریدون رو از توکوسش بیرون نیاوردصبح به من التماسمیکرد که پسر عموهر چی بخای بهت میدم فریدون رو فقط بیار تا منوبکنه.منم گفتمزری منم مثل تو دیونه کیرم وقتیمیبینم داری کس میدی لذت میبرم دوست دارم بیام خواستگاری تا تو زن من بشی اونوقتهمه کیر هارو میارم تا تورو بکنند اونم بدن مقدمه قبول کرد و گفت سه تا کیر ناز توفامیل هستشکه من خیلی دوس دارم به اونا کسبدم یکی پسرخالته که منو باحال میکنه یکیدیکه داداشته که بعد از ازدواج هم دوس دارم بهش کس بدم یکی دیگه رئیس داداشمه که 60 سالشه و خیلی باحال منو میکنه منم گفتمباشه الان 20 ساله که ما با هم ازدواجکردیم و هفته ای دو شب با فریدون و زنش اذر برنامه داریم که اون زن منو میکنه منم کوس اذر رو اونقدر میلیسم تاابش میاد ضمنا دختر فریدون هم از کیر من خیلی خوشش میاد که من اونو دادم ارش کرد تا از کیر لذت ببره الان حدود چهل نفری از دوستان هستند که به بهانه های مختلف میان خونه ما و منم وقتی میبینم زنم زیر کیر خوابیده و داره اه و ناله میکنه لذت میبرم با دستای خو.دم کیردراز کلفت باریک وهمه جورش رو میکنم توکوسزنم وقتی که داره کیر میخوره جیغ میکشه و ناله میکنه چشماش از شهوت بسته میشه منم کیف میکنم کسی زن خوشگل و سفیدو ناز کوس طلای منو بکنه بشرطی که یا کیر خیلی درازی داشته باشه یا خیلی کلفت تا من ترتیب کوس دادن زن نازم رو فراهم کنم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
منبع شهوانی
این است ناسازگاری زندگی

سلام دوستان اسم من ماهانه 26ساله نمیدونم از کجا شروع کنم .اما زندگی من از 2سال قبل که عشق زندگیم یعنی فریبا توی یه تصادف کشته شد بیچید به هم . بدتر اونکه قرار بود تا ماه دیگه بریم خواستگاریش . کاملا دیوونه شده بودم . گاهی اشک بود گاهی اه . تا اینکه یه سایه اومد تو زندگیم . اناهیتا . مثل الهه ی اناهیت زیبا با وقار و دلربا اما خطرناک و نامطمئن . اناهیتا دختر بزرگترین خاله ی من بود . وقتی اونا رفتن دانمارک من 4سالم بود و اناهیتا 2سالش . حالا بعد اینهمه سال سر و کله ی اونا داشت بیدا میشد . اونم وقتی که من انقدر داغون بودم . همش مهمونی . مهمونی . دیگه حالم داشت بهم میخورد . یه زمانی تصمیم گرفتم رها بشم با اشک من فریبا برنمیگشت . تو یکی از این مهمونیا با اناهیتا گرم گرفتم . درسته اونور بزرگ شده بود اما زیر دست یه خانواده ی ایرونی رشد کرده بود و برخلاف انتظار خوب فارسی حرف میزد . تو همون مهمونی فهمیدم بدرام بسر داییم قضیه من و فریبا رو واسه اون تعریف کرده . تو ذوقم خورد . نگاهش بر از حس ترحم بود که من ازش بیزارم . بعد اون شب یواش یواش تو تمام رفتارای اناهیتا فریبا رو جستجو میکردم . تو یه مهمونی بعد دو ماه دوستی ساده وقتی داشتیم تانگو میرقصیدیم به خودم اومدم و فهمیدم عاشقش شدم. وقتی تو چشمای سبز و معصومش نگاه کردم و رازمو گفتم اونم ادعای دوست داشتن منو کرد . بال دراوردم . دیگه کم کم فریبا داشت از ذهنم دور میشد . تا 3ماه از دوستیمون حتی جرات نکردم ببوسمش . اما یه روز دلمو زدم به دریا و لبمو گذاشتم رو لباش . خندید و گفت زودتر از اینا انتظار این لحظه رو داشت . بنازم تفکر اروبایی رو . از اون روز تمام زندگی من شده بود الهه ی اناهیتا . جالب اینکه خونواده هام مخالفتی با دوستیمون نداشتن . تا اینکه تو شب تولد اناهیتا بهم زنگید و گفت میخواد منو ببینه منم با کادوش که یه تابلو از الهه اناهیت بود رفتم خونشون . واسه فردا کلی تدارک دیده بودن . تا رسیدم بدو بدو منو برد تو اتاقش و گفت تمام زندگیش شدم و عاشقم شده . اون چشمای زمردی بر اشک بود . احساس وجودمو گرفت . اون مسخم کرده بود . برید توی بغلم انقدر نگاش کردم که از خجالت سرخ شد . لبامون چنان بهم گره خورده بود که هردو تنگی نفس گرفتیم . تو این گیر و دار من برسیدم خاله اینا گفت خونه ی اشنای شوهر خالمن . مدام کنار گوشش چشم من داریوشو زمزمه میکردم و اون اشک میریخت . وقتی گفت ماهان عااااشقتم باز تمام وجودم شد احساس تو بغلم مثل یه برستوی رها بود . مدام زبونشو میمکیدم اونم کم نمیاورد . دستم ناخوداگاه رفت سمت سینه هاش . 2تا تنگ بلور که لطافتو میشد از روی لباسم تشخیص داد . در گوشم اروم گفت شیطون میخوای ببینیشون منم اروم تی شرت صورتی ماتیکیشو از تنش دراوردم زیر سوتین قرمز توریش ظرافت دنیا بنهان شده بود . بازم لبامون مماس شد روهم اونقدر طعم لباش شیرین بود که لذت دنیا رو خلاصه میکرد تو خوردنش . دیگه طاقت نداشتم سوتینشو دراوردم و بلورای بارفتنشو جلو روم دیدم . 2تا سینه ی کاملا بی نقص . اروم و با حوصله شروع کردم به خوردن ممه هاش اول اروم بود بعد اروم اروم لحاف تختو چنگ میزد منم فقط زبونم عضو فعال بدنم بود نوک سینه هاش مثل خط کش راست شده بود . با دستاش تو موهام چنگ میزد و ااااخخخخ و اووووخخخخخخخ میکرد دستم رفت لای باهاش دیدم به به خیس خیسه اروم دامن جین کوتاهشو با شورت یخ در بهشتشو از باش کشیدم بیرون وااااییییی ... الهه ی ناز من با اندام بی نقصش جلوی من لخته . گفت ماهانم توام تی شرتتو درار . گفتم درار برام . برام دراورد بازم زبان و لب و لوچه . اروم رفتم سراغ کسش . یه کس فنچ داغ و صورتی که با ابش خیس شده بود . حسابی لبای کسشو میکیدم و اونم مثل بید میلرزید گاهی ام تن زیباش از تخت جدا میشد و بالا میومد هی میگفت ماهان ماهااااانم کشتیم اااااایییییی ماهان عاشقتم ..... منو کشید بالا و زبونشو با ولع فرستاد تو دهنم منم حسابی میکش زدم . گفت نوبت منه درار دودولتو ... گفتم مطمئنی میخوای بخوریش گفت دخالت نکن . شلوارمو که کشیدم بایین یه کم خجالت کشیدم اما اون خندید گفت همینه گفت بیا جلو انقدر ماهر بود تو خوردن که داشتم سکته لابایی میزدم . دیوونم کرد بعد گفت نه خوب بزرگ شد . بعدم خوابید گفت بیا عشقم ... تو دانمارک 3دفعه سکس داشته به خاطر همین بکارتشو بلللهه . اروم کیرمو میمالیدم به چوچولش که بنگولاشو فرو کرد تو کمرمو کیرم تا ته رفت تو اه بلند کشداری کشیدیم وااااای یادم نمیره اون کس انقدر تنگ بود که کیر کج من اون تو تنگی نفس میگرفت تلمبه ها شدید شدن اونم هی میگفت ماهان بارم کن جرم بده ابتو میخوام مااااهاااان اااایییییی منو بکن زبونامون گره خورد تو هم کیرم خیس شد گفت اااااایییییییی کشتیم کمرم . اب بده جرم بده حاملم کن با این حرفاش داشتم دیوونه میشدم ابم داشت میومد گفت بریز رو سینم منم سریع اندوخته های کمرمو خالی کردم رو سینش ..... اون شب و خیلی شبا ما با هم بودیم . من روز به روز وابسته شدم و اون روز به روز سردتر . تا اینکه یه روز فهمیدم بدرام بعد 4دفعه خواستگاری بالاخره بله رو از اناهیتا عشق من گرفته . دنیا رو سرم خراب شد اما خب چه میشه کرد ..... قصه ی عشق بازی چرخ روزگاره .... بای دوستان نظراتون برام مهمه .

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
منبع شهوانی
عزیز من دوزاریش کج بود؟

با یه پسری دوست شدم به اسم حامد. دانشجوی مهندسی مکانیک خوشگل و فوق العاده دختر کش. اوایل با هم خیلی رابطه ی صمیمی نداشتیم تا اینکه بعد از دو سال از دوستیمون که گذشت مثل دو تا بچه خوب با هم قرار ازدواج گذاشتیم. بعد از این جریان بود که یه کم با هم از نظر رابطه صمیمی تر شدیم. ولنتاین سال87 بود که وقتی دیدم عروسکی که خیلی دوسش داشتم رو واسم خریده انقد خوشحال شدم که واسه اولین بار لپشو بوس کردم. یه احساس خوبی داشتم چون واقعاً می پرستیدمش و هر چی میگفت با عشقانجام میدادم. چند روزبعد (ما پاتوقمون یه پارک جنگلی خفن خلوت تو تهران بود) با هم رفتیم بیرون. هوا خیلی سرد بود اما نه برف می بارید و نه بارون شدید هم هوا ابری بود. حامد عاشق بسکتبال بود ، رفتیم داخل زمین یکم بازی کردیم. من خیلی حرفه ای نبودم واسه همین زود به نفس نفس می افتادم. اون روز بر خلاف همیشه زمین بسکت هم خیلی خلوت بودو فقط ما دو تا بودیم. بعد از بیست دقیقه بازی حسابی نفس نفس میزدم و سینه هام بالا پایین میشد. دیدم حامد چشم دوخته به سینه های من و اصلاً حواسش نیست. رفتیم که با هم یکم قدم بزنیم یه دفعه برف شروع شد، من مانتوو وسایلم رو گذاشته بودم تو رستوران پایین پارک فقط یه لباس گرمکن تنم بود واسه همین سردم شد.حامد کاپشنشو داد به من و مجبورم کرد بدویم تا گرمم بشه و سرما نخورم. همین طور که داشتیم می دویدم خواست دستشو بندازه و شونمو بگیره اما نمی دونم چجوری دستشو انداخت دور کمرم منم عاشق اینم که یکی کمرمو بماله گفتم حامد من کمرم درد گرفت انقد امروز منو دواندی. اونم از خدا خواسته گفت بیا اینجا بشینیم. رفتیم زیر یه درخت خیلی سرد بود اما برف کم شده بود. یه کم واسم حرف زد کلی از آیندمون حرف زد و اینکه چقدر از دیدن من انرژی میگیره( خداییش تعریف از خود نباشه اما دوستای دخترم هم عاشق قیافه و هیکلمن بر عکس خودم.) من چشمام عسلیه پوستم سفیده یکم صورتم تپله برجستگی های بدنم هم خیلی تو چشمه. خودم آرزوم بود چشمام مشکی باشه موهام هم مشکی پرکلاغی اما اصلاً بهم نمیاد.
بریم سر داستان خودمون. داشت ازم تعریف میکرد که دیدم صداش یکم آروم شد منم عین جوجه های تازه از تخم در اومده داشتم میلرزیدم که دستشو گذاشت رو کمرم و گفت می خوای یکم برات بمالم؟ منم از خدا خواسته گفتم آره. یه احساس آرامش عجیبی داشتم سرمو گذاشتم رو پاش و دستشو بوسیدم اونم داشت حسابی میمالید. گفت:محکم تر بمالم جوجه یا اشکت در میاد؟
گفتم:تو منو بکشی هم اشکم در نمیاد(یه جوری با عشوه گفتم که خودم هم هنگ کردم.) یکم محکم تر مالید منم یه دفعه گفتم آآآآه
دیدم حالتش خیلی عوض شده تو دلم داشتم همش بهش میگفتم لباتو بده من لب می خوام اما شنیده بودم همیشه پسر پیشنهاد میده واسه همین نمیتونستم چیزی بگم. داشتم از عطر بدنش میمردم اما لعنت به این شرم و حیا که اداشو در میاریم. انگار حرف دلمو خوند دستشو آورد چونمو گرفت صورتمو روبروی صورتش نگه داشت و لباشو گذاشت رو لبام. انقد لباش داغ بود عشق کردم. ناخودآگاه بغلش کردم و سینه هام چسبید به بدنش. شدید داشت لبامو می خورد منم رو ابرا بودم. اما یهو کشید کنار و گفت بریم بیشتر از این بمونیم سرما میخوری. منم که حسابی خورد تو برجکم به زور بلند شدم و رفتیم. همیشه دوستام که از سکسشون تعریف میکردن من آب از دلم راه می افتاد اما دوس پسرم اصلاً اهل این حرفا نبود. من دنیای شهوتم اما اون اصلاً بهم نخ نمی داد و همین مثبت بازی ها باعث شده بود منم صدامو در نیارمو بیشتر از نظر عاطفی ارضا بشم تا از نظر جنسی.
بعد از اون جریان دیگه جور نشد تنها باشیم تا اینکه مامان و بابای حامد رفتن آلمان، قرار بود 15 روز دیگه بیان. روزای اول همش میرفتیم بیرون تا اینکه پنجمین شب از رفتنشون گذشته بود که حامد شب به من زنگ زد. عادت داشت همیشه شبا صدامو بشنوه بعد بخوابه(چقدر لوس بودیم ما) یکم که حرف زد من حرف اون روز رو کشیدم وسط و گفتم بهترین روز زندگیم بود اونم گفت آره خیلی خوب بازی کردی. کفرم در اومده بود دیدم از این آقا حامد ما آبی گرم نمیشه گفتم حامد مزه ی لبات مستم کرده. اینو که گفتم آقا تازه دوزایش افتاد. اونم گفت نگار اولین بار بود که تو زندگیم آرامش داشتم همش فکر می کردم ازم بدت بیاد و بعد این جریان قهر کنی. من گفتم: نه دورت بگردم تو همه چیز منی، تو انقد جذابی که وقتی میبینمت مثل پسرای هیز فقط محو تماشات میشم. حامد کاش با هم تنها بودیم الان. گفت:آره کاش اینجا بودی دلم واسه صورتت تنگ شده.(تو دلم گفتم چه عجب از تو بعیده منو بخوای!) خلاصه قرار شد فردا صبح برم خونشون. مثل این بچه دبیرستانی ها انقد استرس داشتم خوابم نبرد. یه شیو حسابی کردم حتی یه مو هم رو بدنم نموند. انقد خوردنی شدم که خودم هم خوشم اومد. رفتم حموم حسابی به بدنم رسیدم بعد از حموم موهامو فر کردم(حامد عاشق موی بلند و فر بود) و یه آرایش خوشگل کردمو یه سوتین و شورت ست صورتی پوشیدم که حسابی با رنگ بدنم متضاد بود. یه تاپ و شلوار لی هم پوشیدم. ساعت 6 بود که حامد اس داد نگار من بیدارشو. منم گفتم بیا دنبالم. اومد. تو ماشین خیلی معمولی باهام حرف میزد انگار اصلاً خبری نبود. یه عطری زده بودم که خودم شهوتی میشدم با اون تیپی که من زده بودم هر منو میدید میکرد. رسیدیم خونشون اولش خیلی استرس داشتم هنوز هوا روشن نشده بود. رفتیم توی آپارتمان و او نمستقیم رفت تو آشپزخونه واسه من آبمیوه ریخت و واسه خودش ویسکی. خوردیم اون یکم گرم شده بود اما من میترسیدم گفت بریم روی مبل بشینیم عکس های لپ تاپمو نگاه کنیم. رفتم. اومد کنارم اول دستمو گرفت و بوسش کرد و گفت تا زنده ام حق نداری از پیشم بری فهمیدی؟(با یه لحنی گفت که ترسیدم چشماشم خمار بود.) سریع گفتم: چشم. فهمید که ترسیدم اما به روش نیاورد. آروم بغلم کرد واسه اولین بار بود صدای قلبشو احساس میکردم چسبیده بود به بدنم. همش در گوشم قربون صدقه ام میرفت یکم آروم شدم. داشت کمرمو میمالید. شالمو از دور گردنم برداشت و موهامو ناز کرد. بعد لباشو گذاشت رو لبام. بدون نفس کشیدن فقط خورد انقد خورد که منم احساس کردم دارم گرم میشم و دیگه از هیچی نمیترسم هر چی بیشتر میخورد بیشتر جرات پیدا میکردم. بعد گفت: تو زن من هم بشی میخوای همینجوری با مانتو جلوم بشینی تو خونه؟؟؟؟؟ مانتوم رو خودش در آورد دکمه هاشو که باز کرد دیگه طاقت نیاورد و لباشو گذاشت رو گردنم. بدجوری داشت میخورد منم نفسم یکم تند شد. پا شد و مانتوم رو کامل در آورد دستاشو گذاشت رو کمرم و بغلم کرد. انتظار داشتم که الان مثل قحطی زده ها بخوره اما آروم بغلم کرد سرشم گذاشت رو شونم. با انگشتاش رو کمرم راه میرفت. بعد همون جور که بغلم کرده بود بلندم کرد و برد تو اتاقش. منو گذاشت رو تخت منم دراز کشیدم اومد روم. کیرشو که عین سنگ شده بود از روی شلوار حس میکردم اما نمیتونستم بهش دست بزنم. شروع کرد گوشامو اطرافشو لیس میزد و میخورد. خودم هم تا اون موقع نمی دونستم انقد گوشام حشریم میکنه با دستام موهاشو ناز میکردم تا اینکه رفت رو گردنم و بعد رفت روی سینم. اول یه بوسش کرد و یه نگاهی به من کرد اومد بالا چشمامو بوس کرد گفت: اذیت که نمیشی؟ گفتم: نه خیلی دوس دارم . اونم رفت رو سینه هام. لباسمو در نیاورد اما از رو لباس داشت میمالید بعد یه نگاه کرد به معنی اجازه، منم گفت حامد بخور دیگه. منتظر شنیدن این حرف بود تاپم پشت گردنی بود بند تاپ و سوتینمو باز کرد و سینه هامو گرفت تو دستاش. تو دستای مردونه اش سینه هام خیلی ظریف بود. از نوکش شروع کرد انقد خورد که دیگه داغون بودم وسطش هم همش میمود بالا و یه لب آبدار میگرفت. منم که از کیرش دور بودم لباشو با یه شهوتی میخوردم تا شاید خودش بفهمه چی میخوام. باورم نمیشد من با حامد اینجا تنهام و دارم باهاش سکس میکنم اما اصلاً بدم نمیومد فقط دوس داشتم اون روز بعد از 20سال زندگیم یکی شهوتمو خاموش کنه. تی شرتش رو در آوردم و دیدم وای بدنش خیلی قشنگ تر از اونیه که من همیشه از روی لباس میدیدم. سینه هاشو بوسیدم و گفتم حامد عاشق بدنتم. دوباره اومد روم و لبامو خورد در همین حین کیرشو میمالید بهم منم داشتم کم کم خیس میشدم. واسه دفعه اول خیلی باجنبه بودم که انقد تحمل کرده بودم. حامد دستشو گذاشت رو شلوارم و کسمو مالید نمیدونم چرا گفتم آخ. اونم گفت جونم قربون آخ گفتنت یه بلایی سرت بیارم که به جای آخ فقط گریه کنی. منم که خیلی پررو بودم گفتم برو با بزرگترت بیا کوچولو. گفت: نگار پشیمنت میکنما! منم افتاده بودم رو دنده ی غد بازی. خلاصه این حرفام بیشتر حشریش کرد رفت یه لیوان ویسکی آورد توش یخ ریخته بود یکم خورد بعد یخش رو در آورد کشید روی سینم و آخ که گفتم نوک سینمو گذاشت لای دندونش و با زبونش باهاش بازی میکرد. داشتم میمردم اما انقد رو داشتم که همش میگفتم حامد جان این به بازی ها واسه ما تاثیری نداره. گفت:مطمئنی؟ ب ا یه لحن قاطع گفتم: بله جوجه جونم. اونم دستشو برد زیرمو گذاشت زیر باسنم سفت مالید با این دستشم دکمه شلوارمو باز کرد و دستشو برد تو. تا سردی دستش بهم خورد آهم در اومد حامد که شهوت از چشماش میریخت شلوارمو کشید پایین و واسه اینکه نترسم اومد بالا و لبامو خورد همین طور که میخورد کسمو میمالید. منم حسابی داغ شده بودم. دستشو برد سمت کونم و مالید بعد دستش رو کرد تو شرتم و گفت: من جوجه ام دیگه؟! تو که خیس خیسی دختر. بعد شرتمو در آورد و رفت سراغ کسم. کاراش دست خودش نبود منم مغزم بهم فرمان نمیداد شهوتم بهم فرمان میداد. با زبونش نافم رو لیس میزد همین طور که میخورد دستشو به کونم و سوراخ کونم میکشید دادم در اومده بود یهو گفتم حامد بسه الان میمیرم. با یه خنده ی خوشگل اومد بالا و گفت چی شد؟ به همین زودی کم آوردی؟ پاشو شلوار منو در بیار که فعلاً من دارم میمیرم. شلوارشو که کشیدم پایین شورتش هم رفت از دیدن کیرش خشک شدم. خیلی بزرگ بود. میدونستم کیر سیدها بزرگه اما این هم خیلی بزرگ بود هم خیلی کلفت. تو فیلم زیاد کیر دیده بودم اما اولین بار بود از نزدیک میدیدم گفت بگیرش تو دستت. خیلی سفت بود و خیلی داغ گفت بخورش. باورم نمیشد انقد دقیق بتونم چیزایی که تو فیلما دیده بودم رو اجرا کنم تخماشو کیرشو کامل خوردم. باز رفت سرا کسم و شروع کرد با انگشت ور رفت باهاش . داشتم میمردم گفتم حامد بکن جان نگار بکن. دستشو برد سمت سوراخ کونمو مالید یکم بعد انگشتشو کرد تو و یکم عقب جلو کرد ی درد باحالی داشت آروم آخ میگفتم اونم همش میگفت جونم. بعد بلند شد از روی میزش یکم کرم گذاشت رو دستش و گفت برگرد. برگشتم و لبه تخت دراز کشیدم. کرم رو دور سوراخم مالید و دوتا انگشتشو کررد تو. درد داشت اما داشتم کیف میکردم. بعد گفت درد داره اما زود تموم میشه. میترسیدم اما نمیخواستم جلوش کم بیارم گفتم نگران من نباش نگران خودت باش که قراره ضایع بشی. گفت: الان اینارو میگی درد داره دختر، به جاش دیگه مال خود خودم میشی. حرفاش بهم اطمینان میداد. رفت و کیرشو گذاشت جلوی سوراخم. یکم فشار داد نرفت من یهو رفتم جلو از درد. دوبار سه بار دیگه تکرار شد اما بازم نرفت. اعصابش خورد شده بود واسه کون من کیرش خیلی کلفت بود سوراخم خیلی تنگ بود دوتا انگشت به زور میرفت یکم انگشتشو کرد تو عقب جلو کرد منم آخو اوخم رفته بود هوا. بعد دوباره کیرشو گذاشت جلو کونم و دستشو گذاشت رو کمرم و با همه وزنش فشارش داد تو سوراخم. پاره شدم داشتم از درد میمردم چشمام پر اشک شده بود داد زدم درش بیار گفت الان تموم میشه تند تند داشت عقب جلو میکرد صدای خوردن بدنش تمام اتاق رو پر کرده بود اشکام پشت هم میریخت آخراش داشت به منم خوش میگذشت بدنم یه دفعه لرز گرفت اونم ارضا شد و افتاد رو تخت. اشکامو که دید سفت بغلم کرد و گفت خانومم اشتباه کردم گریه نکن منم انقد لوس بودم تازه بغضم ترکید و به هق هق افتادم. رفت واسم آب آورد و کلی ازم معذرت خواهی کرد حالم که بهتر شد بهش گفتم عالی بود. اونم فقط داشت پشتمو میمالید که دردم کم شه. بعدشم منو برد حموم و حسابی شستم. ساعت 12 شده بود اومدیم بیرون از حموم واقعاً احساس خوبی داشتم اما نمیتونستم رو باسن بشینم حامدم همش بهم میخندید میگفت کی کم آورد؟

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
زن


 
منبع شهوانی
۹ سال رابطه با زن شوهردار

سلام
من امیر الان 31 سالمه.سال 81 بود سرباز بودم با دوستم رفته بودیم پارک ابشار که دوست دخترشو ببینه وسایل قلیونم برده بودیم که از من خواست قیلیونو ببرم اب توش کنم خودم زیاد اهل قلیون نیستم یکی دو پک. خلاصه رفتم برگشتنی زنی رو دیدم رو صندلی تو فکر و تقریبا 33 ساله با جذبه و اخمو.رفتم قلیونو دادمو برگشتم چند بار رد شدم اما توجهش جلب نشد موبایلمو در اوردم و شرو کردم به الکی صحبت کردن با موبایل و جوری صحبت کردم که انگار با موبایل با دختر دارم حرف میزنم دیدم توجش جلب شد تو همین حین دیدم 2 تا دوختر 7 و 14 ساله نزدیکش شدن و رفتن باهم به سمت بیرون پارک سوار یه پژو مشکی شدن موقع حرکت خانم یادش رفت دستی رو بخوابونه و من سریع گفتم دستی و همین شد سر اغاز 9 سال عشق و حال.رفتن و منم رفتم با موتور دنبالشون.پیداشون نکردم داشتم بر میگشتم پیش رفیقم که سر یه تقاطع با هم رودر رو شدیم و دیدم که اونم با بچه ها دارن میخندن. رفت و منم دنبالشون و شماره خونرو گرفتم. من دوست دختر زیاد داشتم تا اون موقع اما دوست داشتم با یه زن که خودش خونه داشته باشه و بتونم یه شب تا صبح بمونم پیشش.

خلاصه فردا زنگیدم گفت که شوهر داره و شوهرش خیلی ازادش گذاشته چون قبولش داره و شوهرش دوست بازه و هر هفته با دوستاش بارنامه دارن جوری که در هفته چند شب نمییاد یا اگرهم بیاد دیر وقت و بعدا گفت که شوهرش معتاد هست.وضعشون خوب بود ماشین خونه و هر ماه اون زمان 2 میلیون اجاره مغازههاشونو میگرفتن.خلاصه کار به جایی رسید بعد یه هفته که قرار گذاشتیم شب جمعه بریم بیرون و شب که بچه ها خوابیدن برم پیشش. له له اینو میزدم که زود 5 شنبه بیاد.شب جمعه شد با بچه ها و اون رفتیم سینما تو سینما موقع چیپس برداشتن چند بار از تو پاکت دستشو گرفتم و منم که ارزوم بود همچین کیسی رو گیر اورده باشم از اینکه شب قراره برم پیشش کیرم سیخ شده بود. مژگان یه زن 33 ساله بود با هیکلی خوش تراش سینه هایی خوش فرم و رونایی توپ نه بزرگ خوش فرم پوست سبزه کمرنگ.خلاصه شب جلو بچه ها خداحافظی کردیم اما تازه قرار بود سلام کنم من موندم تو پارک و قرار شد که بچه ها خوابیدن زنگ بزنه.پدر سگا مگه میخوابیدن ساعت از 1 هم گذشت منم حشری تو کف تو پارک.بلاخره زنگ زد و گفت بیا گفتم چون دفه اوله خودت بیا پایین دنبالم به هوا اشغال گذاشتن امد دم در و با هم رفتیم بالا همه جا تاریک بود ومنو برد تو اتق خواب باورم نمیشد که همچین موقعتی نسیبم شده 15 دقیقه طول کشید که بیاد دیدم یه لباس ماکسی پوشیده تو تاریکی نفهمیدم چه رنگی بود ولی اومد و رفتیم خوابیدیم رو تخت روناش تو تاریکی از زیر از لایه لباسش زده بود بیرون بقلش کردم و شورو کردم گردنشو خوردن لاله گوششو خوردن کیرم داشت میترکید چه اندامی داشت سفت و عضلانی (چون هر روز میرفت پیاده روی) از شست پاش شورو کردم لیسیدنش چه حالی میداد صداش در نمییومد به خاطر بچه ها اما از شهوت تکون میخورد رفتم سینه هاشو با ولع میخوردم چه سینه های نوک داری داشت سینه هاشو میچسبوندم به هم جفت نوک سینهاشو میمیکیدم هم زمان رفتم سراغ کسش وای خدای من بعد این همه سال هنوز کیرم برای کسش ضعف میره با اینکه 2 تا بچشو طبیعی ولی کس تنگی داشت شروع کردم به خوردن کسش چوچولشو زبون میزدم که چهبو تخت هوون جور که خوابیده بود بلند میشد من اولین کسی بودم که کسشو میخورد و اون و من عاشق خوردنش بودیم ارزا نمیشد یا بهتر بگم تو عمرش تا حالا ارضا شدن رو تجربه نکرده بود و به همین خاطر قرص میخورد که تیرویدش اود نکنه تا صبح 5 نوبت سکس داشتیم و بعد ها گفت که پنجمین بار ارضا میشده.اون تابستون هر شب جمعه خونشون بودم اولا حتی بلد نبود ساک بزنه اما الان همچین میخوره که نگو سکس ما تو اتاق خواب ماشینش تو پارکینگ تو ماشین تو کوچه خونه ما تو اشپز خونه همه جا اولا سعی میکردبچه ها نفهمن اما بعدا طبیعی شد جلو بچه ها میرفتیم تو اتاق چند بار شوهرش سر رسید و من مجبور شدم تو کمد دیواری تا صبح قایم شم با هم عکس گرفتیم تو بغل هم شوهرش دید عکسارو بازم رابطمون ادامه پیدا کرد من و اون عاشق سکس هم شده بودیم اون از من و من از اون.بعدا پرسیدم چرا با شوهرت اینجوری نبودی گفت که چند دلیل داشت یکی اینکه زود ارضا میشد دوم اینکه از خوردن کس بدش مییومد شوهرش وکار کثیفی میدونست بعدش با من راحت بود چون تنوع داشتم تو سکسم و دیگری چونکه حروم بود حال میداد با ارضا شدن با من دیگه قرص تیرویید نمیخورد تو این چند سال 2 بار حامله شد و کورتاژ کرد بعدش دستگاه گذاشت اولا من زود ارضا میشدم و اون دیر حالا برعکس شده.نمیدونم ولی موقع هایی که من خونشون میرفتم خیلی حال میداد تا اون مییومد خونه من.ولی واقعا زن شوهر دار حال میده خونه داره زندگیداره و فقط ازت سکس میخواد هزینه نمیکنی مشکل جا نداری فکر ازدواجم نمیکنه و فقط میکنیش این اخریا مثل جنده ها باهاش رفتار کردم از کون در میاوردم میزاشتم تو کسش از کس تو دهنش خلاصه همه کار 9 سال هست که دارم میکنمش الان میگه که ازم بچه میخواد منم دوست دارم یه یادگاری براش بزارم پولم ازش گرفتم که سر همین پول یکم از هم فاصله گرفتیم .بعد ها شنیدم که شوهرش هم با معلمش که شوهر داشته سکسداشته و الان میترسم زن بگیرم زنم کس بده به اینو ان ولی هنوزم دارم میکنمش و حالشو میبرم شوهرش قدر همچین کسی رو که ندونست لااقل من و اون حالشو ببریم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
منبع شهوانی
من و دختر بسیجی در پارک

داستانی که میخوام براتون بگم واقعی است اسم من افشین است من یک سال پیش با دختر بسیجی به نام زهرا آشنا شدم وی وقتی از یک مسجدی با لباس محجبه خارج میشد آشنا شدم البته اولش ناز میکرد میگفت من دوس نمیشم ولی با اصراری که من کردم شمارمو گرفت چون محله¬شان بود خیلی با من صحبت نکرد ولی گفت زنگ میزنم من امدم خونه ساعت 8 شب به من زنگ زد با این زنگ دوستی ما شروع شد البته این را هم بگم تو یه شرکتی مدیر یه بخشی بود لیسانس مدیریت داشت و...

برای اولین بار ما همدیگر را در پارکی که اکثراً خلوت بود ملاقات کردیم اولش از اون ور و این ور صحبت کردیم و ... در بار دوم در همان پارک وقتی داشتیم از یکدیگر جدا میشدیم من از لبش بوسیدم هیچ مخالفتی نکرد من هم دیدم خوشش میاد شروع به گرفتن لب کردم من لب اونو میخوردم اونم لب من را یک ربع لب همدیگر را خوردیم بعد دیگه رومون باز شده بود من بدن زهرا را لمس میگردم کوسش را از روی شلوار لیش میمالیدم اونم خوشش میامد یا دستم را به کونش میزدم یا سینهایش را تو دستم فشار میدادم زهراهم زرنگ بود چون سینه بند نپوشیده بود تا به راحتی از زیر لباس در بیاره منم هر دوتا سینهاش را میخوردم وای نوک پستانش روبه جلو بود یا زهرا کونش را به کیرم میمالید هر وقت انگشتم را تو دهانش میکردم انگشتم را میمکید و... در بار سوم جمعه که زهرا به بهانه اینکه به کلاس میره تو همان پارک همدیکر را ملاقت کردیم این بار من از زهرا پرسیدم تا حالا کیر دیده یا نه؟ گفت اره مال کودک را دیدهام من گفتم آخه مال کودک با مال من که فرق میکنه زهرا گفت نه کیره دیگه چه فرقی خواهد داشت من دیگه ادامه ندام بعد صحبت از اینور و اونور با ترس یهو گفتم میخوای دست به کیرم بزنی اونم گفت اره ، منم از دستش گرفتم گذاشتم روی کیرم گفتم بگیر با دستش کیرم را گرفت گفتم خوب زهرا فشار بده اونم فشار میداد دو دقیقه اینطوری با کیر من بازی میگرد منم از لذت داشتم میمردم چون اولین بارم بود که دختری داشت با کیرم بازی میکرد بعد من زیپ شلوارم را باز کرد دستش را از زیر شورتم برد تو، کیرم را گرفت وای چه لذتی داشت زهرا یک ربع اینطوری با کیرم از زیر شورتم بازی میگرد تا اینکه گفت پاشو بریم خونه گفتم باشه وقتی از یه کوچه¬ای داشتیم میامدیم من به زهرا گفتم دوس داری کیرم را بخوری ؟ زهرا گفت اره من تو راه زیپ شلوارم را باز کردم کیرم از زیپ شلوارم مثل خیار بیرون زد، بردمیش تو کوچه خلوت گفتم رو زانوت بنشین اونم نشست کیرم را تو دهانش کردم وای داشت مثل کودک میمکید عجب ساک میزد منم با مراقب بودم کسی نیاد اونم مشغول بود بعد گفتم زهرا فرق داره یا نه گفت خیلی با کیر بچه فرق داره الخصوص نوک کیرت خیلی نرمه، زهرا اولش بیشتر نوک کیرم¬ را میخورد بعدها تا ته کیرم میخورد بیشتر وقتها من با دو دستم سرش را میگرفتم کیرم تا ته دهانش فشار و تو دهانش مکث میکردم تا اینکه خودش در میاورد میگفت افشین اینطوری خفه میشم و...در بار چهارم باز در همان پارک من زیپ زهرا را باز کردم انگشتم را تو کوسش میکردم به آرامی اونم آه آه میکرد یا میگفت اف افشین درد داره اروم ، داخل کوسش پر آب بود بعد گفت کیرت در بیار بخورم دیگه عادت کرده بود و حرفه¬ای شده بود طوری کیرمو میخورد مثل اینکه چند سالی تجربه داره وقتی خم میشد منم از پشت دستم را از زیر شلوار و شورتش تو میکرم و با سوراخ کونش ور میرفتم یه بار دو انگشتم را تو سوراخ کونش کردم یهو کیرمو از دهانش بیرون کرد با صدای بلندی گفت آه و... در بار پنجم در همان پارک گفتم شلوارش در بیاره تا کون و کوسش را ببینم زهرا گفت نه نمیتونم گفتم چرا ؟گفت زیر شورتم دستمال گذاشتهام عادت دخترانه¬ام شروع شده من اون روز فقط ازش لب گرفتم. البته این را هم بگم من تو خونه با موبایل از خودم فیلم میگرفتم مثلا لخت میشدم با کیرم ور میرفتم و...بعد تو گوشی به زهرا نشون میدادم یا کلیب سکس میگذاشتم نگاه میکرد از میان کلیبها کلیبی که کیر مرد بزرگ بود خوشش میامد میگفت من کیر بزرگ را دوس دارم¬ و...در بار ششم تو همان پارک دیگه مرحله پایانی بود روزی بود که بایستی کون زهرا کیر منو به مهمانی میبرد تا از کیرم پذیرایی کنه زهرا این بارشلوارش را پایین آورد وقتی شلوارش پایین آورد دوتا هلو بیرون افتاد وای چه نرم بود کونش داشت به کیرم چشمک میزد درسته که کونش کوچک بود ولی بعدا تو خونه تو حمام معلوم بود با کونش ور میرفت چون بعدا دیدم کونش بزرگ شده وقتی راه میرفت کونش میخواست همان شلوارش را پاره کنه، رنگ شورتش مشکی بود با رنگ خال خال، با کونش ور رفتم وای کیرم داشت میترکید بعد بازی با سوراخ کونش از زیر لباسش دستم را بردم به سینه هاش هر دو تا سینهاش را گرفتم اون هم کونش را به کیرم میمالید گفتم نکار اجازه میدی از عقب بکنم گفت نه گفتم برگردد گفت نه من که دیدم ناز میکنه شلوارش را تا زانو پایین کشیدم زهرابا لحن سکسی گفت وای افشین دیدم دیگه رام شده گفتم خمشو اونم طوری خم شد که کف هر دو دستش به زمین خورد وای کون آماده میزبانی کیرم بود کیرم را گذاشتم روی سوراخش دیدم تو نمیره یکمی آب دهان زدم به سوراخ کونش بعد کیرم را گذاشتم دهانه کونش یه فشار دادم ، زهرا یهو گفت آه فهمیدم رفته تو گفتم زهرا رفته تو گفت آره، شروع به تلمبه زدن کردم من میکردم تو، زهرا میگفت آه زهرا میگفت زود باش منم میگفتم الان تمام میشه گلم من از لذت هیچی احساس نمیگردم زهرا گفت افشین کیرت بیرون آمده دوباره گذاشتم تو دهانه کونش فشار دادم اونم وای وای میگرد بعد وقتی آبم امد کیرم را در آوردم اب کیرم را ریختم بیرون زهرا هم بلند شد تو صورتش لبخند را دیدم که داره حال میکنه یه دستمال دادم که کوسش را پاک کنه و...بعد از باب احتیاط یه قرض ضد حاملگی گرفتم دادم خورد زهرا گفت کونم درد میکنه گفتم چون کونت را بیشتر باز نکردم به این دلیل درد داره. بعد گفت منی را به کونم ریختی گفتم نه اونم طوری حال کرده بود که یادش رفته بود بیرون ریختم در ضمن سینه بندش هم باز شده بودهمین طوری به خونه¬اش رفت.رنگ شورت زهرا یه بار سیاه بود با خال خال یه بارهم سفید پوشیده بود یه بار هم شورت رزهرانگ پوشیده بود.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
منبع شهوانی
بوسه فرانسوی با مریم

این ماجرا از ٢سال پیش شروع شده و هنوز هم ادامه داره راستی تمام اسم هایی هم که بکار بردم واقهی نیستم.من یه پسری با قد 185 خوش قیافه و خوش لباس بودم و اهل جنوب غرب کشورم یه شب توی یه رستوران با یه دختری اشنا شدم به اسم مریم.مریم دختری با قد 172 لاغر اندام و خیلی خوشکل بود طوری که وقتی با هم راه میرفتیم همه نگاش میکردن مریم خیلی خون گرم بود و اصلا از اون تیپ دختر هایی نبود که خودش رو بگیره برا همین خیلی باش راحت بودم اولین رابطه ی سکسی ما که خیلی کوتاه بود این بود که یه شب ما ماشین داشتم میرسوندمش خونشون موقع خدافظی نگام کرد و صورتش رو اورد جلو و لبام رو بوس کرد در همین حین دستم رو بردم لای پاش و از زانو تا کسش کشیدم و تا رسیدم به کسش خدافظی کرد و رفت همه ی این اتفاقات 15 ثانیه هم طول نکشید ولی باعث شد که رومون بسشتر تر رو هم باز بشه راستی خونه مریم اینا تو یه شهرک خلوت بود و زیاد کوچه هاش شلوغ نبودن. و این کار همیشگی ما شده بود که موقع خدافظی از هم لب بگیریم و برا من خیلی لذت بخش بود تا این که خانواده مریم رفتن فرانسه برا تابستون اخه خالش اونجا بود و اون بخاطر ترم تابستونه مجبور بود بمونه خونه دو روز بود که خانوادش رفته بودن و اون تنها بود بش اس دادم چه خبر که فرستاد دارم ار تنهاهی میمیرم بش گفتم خوب امشب میام دنبالت بریم بیرون که گفت نه تو بیا خونمون منم از خدا خواسته قبول کردم ساعت شش بود که رسیدم در خونشون در زدم و وارد شدم با لباس راهتی خیلی خوشکل تر بود بام دست داد و لبام رو بوس کرد و منو به پزیرایی برد روی یه مبل دو نفره نشستم که دیدم با یه لیوان شربت اومد شربت رو که خوردم رفتیم توی اتاقش و پای کامپیوتر توی سایت you tube چرخ میزدیم که گفت دیروز یه کلیپ جالب دیدم گفتم چی که سرچ کرد french kiss و قتی فیلم لود شد خلیل جالب بود بوس های فرانسوی بیشتر زبون هاشون رو به هم میزنن وقتی تموم شد بش گفتم میخوایی امتحانش کنی گفت بدم نمیاد که صورتم رو بردم جلو و شروع کردم اولش روی صندلی بودیم یه ذزه موقعیتمون نسبت به هم بد بود که بش پیشنهاد کردم بریم روی تخت رو تخت که نشسته بودیم در حین لب گرفتم خوابید روم خیلی یرام لذت بخش بود که یه دختر روم خوابیده بود نرمی سینه هاس که خیلی بزرگ نبودن رو روی خودم حس میکردم در حالی که زبونش رو تو دهنم میچرخوند حدود بیست دقیقه داشتیم از هم لب میگرفتیم که من اومدم سراغ گردنش وقتی گردنش رو میخوردم معلوم بود که خیلی حال میکنه بعد جامونو عوض کردیم و من امدم روش بعد از یه لب کوچیک دوباره اومدم سراغ گردن و لاله گوشش و همزمان از رو لباس سینه هاشو که خیلی خوش فرم و سفت بودن رو میمالیدم که تیشرت زردش رو در اودردم و سینه هاش رو میخوردم بدنش خیلی سفید و خوش بو بود نوک سینه هاش سفت شده بودن در همین حال از رو شلوار نارکش کسش رو میمالیدم اخه خودش میگفت تو خونه برا راحتی نه کرست میپوشه نه شرت ار کسش این قدر اب شهوت اومد که شلوارش خیس شد اینقدر مالیدم تا ارضا شد اون که خیلی حال کرده بود حال نداشت بلند بشه گفت میخوام برم حموم بغلش مردم و بردمش حموم خودم هم لخت شدم فقط یه شرت پام بود وقتی شلوارش رو در اورد تازه کسش رو دیدم یه تیکه گوشت سفید پف کرده بود از همه کس هایی که تو فیلم سکسی ها دیده بودم قشنگ تر بود رفتیم ریز اب و اون اومد تو بغلم و و از کمرش دست کشیدم تا رو کونش کونش هم خیلی خوش فرم بود واقها هیچ وقت فکر هم نمیکردم که با یه همچین دختری لخت زیر دوش باشم که دوباره لباش رو گذاشت رو لبام و دست کرد و کیر من کت عین سنگ شده بود رو از تو شرتم در اورد بش گفتم میخوریش که گفت نه و با اصرار های من گذاشت دهنش و فقط عقب جلو میکرد رو سر کیرم کاملا معلوم بود بی تجربس که بش گفتم بسه خوابوندمش کف حموم و پاهاش رو باز کردم کسش یه دونه هم مو نداشت از انگشت های پاش شروع کردم لیس زدن تا رسیدم به کسش وقتی با زبوم چاک کسش رو باز کردم یه اه بلند کشید همینطور که داشتم کشس رو میخوردم کاهی با انگشت میکردم تو کونش بعد از چند دقیقه حالت 69 گرفتیم و اوم اون کیر منو میخورد ولی بیشتر برام با اب دهنش جق میزد و من کس و کونش رو میخوردم لای کسش رو باز میکردم و زبونم رو میکرم تو سوراخ کسش که برا بار دوم ارضا شد منم که داشت ابم میومد رخت تو صورتش یه ذره هم ریخت تو دهنش که بدش امد صورتش رو که شست تمام بدن همه کفی کریم و تو بغل هم از هم لب میگرفتیم خیلی دست گشیدن رویا لمبر های لیز خوش فرمش حال میداد اومدیم بیرون و میخواستم لبا سام ر بپوشم که یادم افتاد شرتم تو حمومه و خیس مریم سریع گذاشتش رو بند تا خشک شد یه پنچ دقیقه طول کشید اخه هوا گرم بود موقع خدافظی لبام رو بوسید .وقتی اومدم بیرون ساعت نه و نیم بود. فردا شب شام رفتیم بیرون و وقتی میخواستم حساب کنم یه دفعه کارت عابرش بانکش روکشید و هر کاری کردم منصرف نشد وقتی خواستم برسونمش در خونه اسرار کرد که برم تو وقتی از تو حیاط اومدیم تو خونه سریع پرید تو بلغم و لباش رو گذاشت رو لبام بغلش کردم و تا تو اتاقش لب به لب بودیم خوابوندمش روتخت و مانتوش رو در اوردم و از رو لباس سینه هاش رو میمالیدم تیشرتش رو که در اوردم یه سوتین قرمز تنش بود از گردنش شروع کردم خوردت تا رسیدم به سینه هاش.بدنش گرم شده بود منم لباسام رو در اوردم و فقط با یه شرت بودم سرم رو فشار میداد سمت کسش یه راست اومدم سراغ سلوارش دکمه هاش رو باز کردم و از پاش در اوردم و از رو شرتش که ست سوتینش بود کسشو میخورم شرتش رو کشیدم پایین و کسشو میخوردم و سینه هاش رو میمالیدم با انگشت میکردم تو کسش و تا میرسید به پردش در میاوردم و قتی به ارگاسم رسید دوتا انگشتم رو تا ته کردم تو کسش و پردش پاره شد و یه جیغ کوچیک زد و کمی خون اومد با دسمال پاکش کردم و گفت دیگه خانوم شدم منم بغلش کردم و ازش لب گرفتم که گفت میخوام کیرت رو بخورم گفتم باش از تو شرتم درش اورد و کرد تو دهنش خیلی بهتر از دیشب ساک میزد من خوابیده بودم رو تخت و چشمام رو بسته بودم که یه دفعه کیرم اتیش گرفت چشمام رو که باز کردم دیدم نشسته رو کیرم یه ذره نشست و خودش رو روم بالا پایین میکرد توری که سینه هاش رو صورتم بود گفت خسته شدم خوابوندمش و و پاهاش رو باز کردم کسش هنوز خونی بود کیرم رو کردم تو کسش و ساق پاهاش چسبیده بود به صورتم اون جوراب های سفیدی که پاش بود میخورد به به صورتم و حشریم میکرد و میگفت بکن اااااااااه پارم کن که یه دفیه به ارگاسم رسید من که چند بار دیگه تلمبه زدم و ابم رو ریختن روی سینه هاش که خوشش اومد با دسمال پاکش کرد و خوابید تو بغلم و بش گفتم ببخشید برا پردت که گفت من دیگه ماله توام گفت بریم حموم که دیدم ساعت یازده شبه گفتم نه من باید برم لباسام رو پوشیدم و از خونشون اومدم بیرون که اس داد امشب بهترین شب زندگیم بود فردا ساعت هفت شب رفتم دنبالش در رو باز کرد رفتم تو دیدم داره ظرف میشوره گفتم مگه ماشین ظرف شوییتون خرابه گفت نه پودرش تموم شده رفتم و از پشت سینه ها رو گرفتم گفت نکن اومدم شلوارش رو کشیدم پایین و دیدم طبق معمول شرت پاش نیست لمبر هاشو باز کردم و کونش رو میلیسیدم که رسیدم به کسش خودش کونش رو داد عقب یه دو دقیقه که خوردم اب رو بست و برام ساک زد پیراهنش رو در اوردم خودم هم لخت شدم سرپا میرم رو از پشت کردم تو کسش خیلی لیز و گرم بود دستاش رو گذاشت رو دیوار و کس میداد سینه هاش هم میگرفتم که ارضا شد و من هم ابم اومد و ریختم رو کمرش لباس پوشیدیم و رفتیم بیرون از اون موقع تا حالا خیلی باش سکس داشتم و اونم از سکس با من راضیه راستی برا این که باردار نشه از قرص ضد بارداری استفاده میکنه.اگر غلط املایی داشت ببخشید.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
منبع شهوانی
انتقام از صیغه ی بابام

آبمو ریختم تو کونش و کنارش افتادم. ولو بودمو به هدفم رسیده بودم. مونا هی بهم میگفت چرا منو کردی چرا...
عوضی با هر کارش عذابم میداد حتی راه رفتنش هم اعصابمو خورد میکرد. من واقعا از کارای بابم کفری میشدم، همیشه واقعا ازین ناراحت میشم که مامانم از این قضیه حرص میخورده و روز به روز قلبش ناراحت تر میشده. مامانم الان دیگه نیست و رفته واسه همیشه.......
بابم اون زنه رو صیغه کرده بود اینو بعدها فهمیدم. بابام همیشه با مونا(همون جنده ی عوضی) شوخی میکرد و لاس میزد. خیلی دور و برش میپلکید. رفتارای بابم اعصاب همه رو خورد کرده بود و همیشه تو خونمون سر حضور اون دعوا میشد ولی مونا اصلا براش اهمیت نداشت و همیشه تو خونمون بود. مونا یه زن 35 ساله بود که شوهرش(که الان 4 ساله مرده) یه آدم پیر بود که نای راه رفتن نداشت و نمیتونست نیازای اونو برطرف کنه. من اصلا ازش خوشم نمیومد و حتی میتونم بگم شدیدا ازش متنفر بودم.
بیشتر وقتا خونمون بود و کارامونو انجام میداد. یه جورایی کلفتمون بود اما پاشو از گلیمش درازتر کرده بود. اینقد ازش بدم میومد که حتی حاضر نبودم تف بندازم تو صورتش ولی من از اون پسرای سگ مستم که به سوراخ دیوارم رحم نمیکنم. کم کم رفته بودم تو نخش. هرچند با نهایت تنفر بهش فکر میکردم ولی دست خودم نبود. تو رویاهام وحشیانه میکردمش میزدمش و…
اونم از من خوشش نمی اومد و عذابم میداد با کاراش. یادمه یه بار یکی از بهترین لباسامو زد داغون کرد. زمان میگذشت و من روز به روز بیشتر هوس میکردم این جنده خانم رو بکنم ولی جراتشو نداشتم ولی هر طور میتونستم خودمو بهش نزدیک میکردم و جلوش فحش های سکسی میدادم حرف از کیر و کس میزدم، حتی گاهی وقتا که خونه بودیم دوتامون فیلم سکسی میذاشتمو صداشو بلند میکردم تا بشنوه. وقتی از در اتاق یا هر جا میخواست بیاد تو منم سریع میرفتم سمت همون در و از کنار هم از اون در رد میشدیم و اون پشتشو به من میکرد و منم خودمو میمالیدم بهش. میدونستم اونم بو برده. گاهی که کنار هم میشستیم از قصد پامو میذاشتم روی پاش ولی اون سریع میرفت اونور تا کنارم نباشه. راحت بود جلوم و با بلیز شلوار میگشت و وقتی از کنارم رد میشد و اون کون خوش فرمشو میدیدم طوری که میشنید میگفتم جووون چه کووووووونی کی باشه بکنمش!!! اینا رو میشنید اما هیچ واکنشی نشون نمیداد. یه روز عصر بود همه بیرون بودن و فقط من و اون تو خونه بودیم. من کنار میز تلویزیون خوابیده بودم با شنیدن یه صداهایی از خواب پریدم. مونا بود و داشت زیر میز تلویزیون رو نگاه میکرد. نمیدونم دنبال چی بود ولی بد جور قنبل کرده بود و کونشو داده بود عقب پا شدمو سر جام نشستم و زل زده بودم به کونش وای چقد مست بودم دوس داشتم بچسبم بهش جرش بدم.... نگاش میکردمو اونم میفهمید دارم نگاش میکنم شرتش مشخص بود و راحت برجستگی بندشو میدیدم. بلند گفتم جوووووووووون چه کووووونی یهو برگشت نگام کرد و بدون اینکه حرفی بزنه پاشد که بره بیرون و منم طبق عادتم همزمان بلند شدم که از اتاق برم بیرون و پشتش قرار گرفتم جرأتم بیشتر شده بود و مست بودم قشنگ کیرمو فشاردادم به کونش طوری که نرمی کونشو حس کردم و حس کردم کیرم بین دو لب کونشه. از در که رد شدیم بازم برگشت نگام کرد و بازم هیچی نگفت. همونجا کنار در نشستم چون میدونستم دوباره میاد تو.تا اومد درو باز کنه بیاد تو من پا شدم که از در برم بیرون ولی اون طوری اومد تو که من نتونستم کاری کنم ولی بازم رفتم سمتش تا بمالونم بهش که اومد تو ومن هم رفتم سمتش گفت چیکار میکنی؟ نفهمیدم چی شد که دستام دور کمرش بود و کیرمو داشتم بهش میمالوندم....
ـ مونا: کثافت برو گمشو اونور چیکار میکنی؟
ـمن: جوووووووووون اوووووف جووووووووووون
ـ:ولم کن وگرنه جیغ میزنم
ـ:جووووووون کسی نیست صداتو بشنوه
به زور کشوندمش اونور اتاق و محکم چسبیده بودم بهش و میمالوندم بهش ادا گریه کردنو در می اورد و میگفت ولم کن آشغال به بابات میگم، منم گفتم بگو باور نمیکنه... به زور خوابوندمش و تا اومدم برم روش برگشت و دمر خوابید و منم از خدا خواسته خوابیدم روش اوووووووووف کیرمو با تمام وجود به کونش فشار میدادم و ااااهههه و ااااااووووووه میکردم. اون فقط فحش میداد میگفت ولم کن..... حالیم نبود و وحشی شده بودم میخواستم تمام نفرتمو سرش خالی کنم میخواستم بکنم تو کونش تا درد بکشه و حال کنم. تا اومدم شلوارشو درآرم گفت کثافت پریودم اعصابم خورد شد ولی اونقد کیرمو مالیدم بهش و سینه هاشو مالیدم که آبم اومد و بغلش ولو شدم با تعجب بهم نگاه میکرد و گفت سینا به بابات میگم تا از خونه بندازدت بیرون.
ـ من: به کیرم هر گوهی دلت میخواد بخور..
ـمونا: حالا ببین چکارت کنم..
گذشت و این جنده خانوم کارش این بود تا دور هم میشستیم میگفت حاج آقا راستی یه چیزی رو باید بهتون بگم و منو اساسی میترسوند با این حرفش ولی خدا رو شکر هیچی نگفت...
یه هفته ای گذشت ....
یه روز صبح که پا شدم دیدم بابام نیس و اونم طبق معمول داشت جارو برقی میکشید. ازش پرسیدم
ـ: بابام کو؟
ـ: به من چه!برو پیداش کن!!!!!!!
یه اخم خفن کرد و مشغول شد.
یه کم خم شده بود و من روبروش بودم قشنگ سینه هاشو میدیدم جالب بود سوتین نبسته بود و منم داشتم دید میزدم فهمید و سریع یقه شو درست کرد و زیر لب آروم فحشم میداد. بد جور سگ مست بودم... رفتم پشتشو یه کم به کون ژله ایش نیگاه کردم کیرمو در اوردم و تو دستم میمالوندمش اگه بر میگشت میدید ولی برنگشت رفتمو از پشت در حالی که رد میشدم کیرمو محکم هل دادم به کونش طوری که یه قدم رفت جلو و گفت بذار الان بابات میاد و بهش میگم.. گفتم جوووووووون کیرمو دراوردم و گرفتم تو دستم نگاهش رفت سمت کیرموهیچی نمیگفت و فقط به کیرم نگاه میکرد، رفتم نزدیکش بازوشو گرفتم و به زور بردمش سمت لحاف تشکم که هنوز پهن بود
ـ:ولم کن عوضی چی میخوای از جون من به بابات اونروزو نگفتم پررو شدی
ـ:جووووون کیرم هوسه کونتو کرده دوس دارم بکنم تو کونت.. جوووووون
ـ:به خدا به بابت میگم آبروتو میبرم
ـ:جووون ببین چه کیر باحالی دارم
کیرمو دراوردمو به زور گذاشتم تو دستش محکم کیرمو گرفته بود و نمیدونم چرا فشارش میداد.
دستامو بردم رو کمرش و چسبوندمش به خودم...
دستامو گذاشتم رو کون ژله ایش و محکم کونشو فشار میدادم، اووف که چه کونی داشت.....
ـ: مونا بخواب که کیرم هوسه کوس و کونتو کرده
ـ:ولم کن آشغال کثافت.... گه ولم کن
ـ: زر نزن دیگه به زور میکنمتا مثل بچه آدم بخواب تا آروم کیرمو بکنم تو کوست
اینقد مست بودم که هی تکرار میکردم ،
ـ:بخواب که میخوام بکنمت
نمیخوابید و به زور خوابوندمش و تو یه چشم بهم زدن لخت لختش کردم، دستشو گذاشته بود رو کسش و ادا گریه کردنو در می اورد هی میگفت نکن
ـ:جووون ببین کیر به این درازیو همچین تا خایه بکنم تو کوست که گریه کنی... بخواب کووووونی
ـ:سینا تو رو ارواح خاک مادرت ولم کن
ـ:اسم مامانمو نیار جنده
افتاده بودم به جون سینه هاش بدنشو میمالوندم..
اونقد مالوندمش که شل شد..
سریع خوابوندمش و پریدم روش و کیرمو گذاشتم لای پاهاش.. تکون میدادم خودمو وکیرم میخورد به کسش و مستش میکرد کمکم فحشاش به آه و ناله تبدیل شد و اه اه میکرد پاهاشو باز کردم و با هزار بدبختی یه تف انداختم رو کسش آخه نه میذاشت هی تکون میخورد و نه من تف داشتم، دهنم خشک خشک شده بود. یه تف رو انداختم دم کسش و تا اومدم کیرمو بکنم جیغ زد با تمام وجود از زیرم خودشو کشید بیرون نمیذاشت بکنمش
ـ: مونا وایستا
ـ: برو کثافت میخوای حامله ام کنی!؟
ـ: حامله چیه بابا آبمو نمیریزم تو کوست!
ـ: تو تا حالا نکردی میریزی توش بدبختم میکنی.
ـ:خوب بیا نمیکنم توش بیامیذارم لاپات
ـ:قسم بخور
ـ:بیا بابا اصلا نمیکنم نترس
دوباره به زور گرفتم خوابوندمش و رفتم روش سر کیرمو گذاشتم دم کوسش تا خواستم بکنم سریع تکون خورد و نذاشت بکنم، میخواست بچرخه منم از خدام بود بچرخه کونشو بکنم.. الکی نمیذاشتم بعد یهو وزنمو برداشتمو چرخید، جووووون یه کون توپ جلوم بود یه تف به زور جور کردمو زدم سر کیرمو افتادم روش کیرم دقیقا لای کس و کونش بود و تکون میدادم یه خورده خودمو بلند کردمو کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش
ـ:چکار میخوای بکنی؟
ـ: هیچی بابا بتمرگ، زر نزن جنده
ـ:نکنی عقبم داغون میشه من تا حالا از عقب ندادم
ـ:بهتر، خودم کونتو باز میکنم.
کیرم دم سوراخ کونش بود ولی چون تنگ بود و خشک نمیرفت... یه دفه چشم افتاد به کرم مای بغل کیفم. یه لحظه جلدی کرمو اوردم. اونقد سریع اوردم که فقط سرشو از رو بالش تونس بلند کنه نگاه کنه، فرصت نکرد که بلند شه. نشستم رو پاهاش و در کرمو باز کردم اینبار واقعا گریه میکرد و با گریه ازم خواهش میکرد نکنمش ولی خواهشاش بیشتر تحریکم میکرد و کینه ام رو بیشتر میکرد... یه عالمه کرم زدم به کیرمو کونش و خوابیدم روشو کیرمو گذاشتم دم سوراخش و فشار دادم به زور رفت تو کونش
ـ: اااااااییییییییی نکن ااااااااااااخخخخ
اه و گریه اش بلند شد
ـ: مونا خفه شو
:درد میکنه کثافت
ـ:خودتو شل بگیر درد نکنه
یه کم شل کرد خودشو ومنم از شدت حشریت نمیتونستم وایستم گشاد شه شروع کردم تلمبه زدن و مونا زیرم اه و ناله و گریه میکرد اعصابمو خورد کرده بود سرشو محکم فشار دادم به بالش که صدای گریه شو نشنوم. دو تا دستم رو سرش بود و فشار میدادمش به بالش و محکم کیرمو تا خایه میزدم تو کونش دیگه داشت گشاد میشد و مونا هم آروم تر میشد که منم دستمو برداشتم از رو سرش و محکم و تند تند تلمبه میزدم صدای فرچ فرچ و یه صدای شبیه به گوز می اومد و من وحشیانه داشتم مونا رو با نفرت میکردم... اه اه اه اه داشت آبم میومد.... اه اه اه اه با تمام وجود کیرمو زدم تو کونش و آبمو خالی کردم تو کونش...
آبمو ریختم تو کونش و کنارش افتادم. ولو بودمو به هدفم رسیده بودم. مونا هی بهم میگفت چرا منو کردی چرا...
فهمید آبم اومده و ریختم تو کونش.
ـ:کثافت عقبمو پاره کردی، اوی میسوزه
ـ: جووون مونا جووووووون
ـ:درش بیار
درش اوردمو اومدم کنارش آبمو میدم که داره از کونش میزنه بیرون.
ـ:آبم داره میاد بیرون از کونت پاشو برو کونتو بشور آبم نره تو کست..
ـ:خیلی بی شعوری کثافت
هومنطور که آخ و اوخ میکرد رفت سمت دستشویی کونشو بشوره.
اه چقد حال کردم اینو از کون کردم...........

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
منبع شهوانی
فرار از شوهر

سلام اين اولين داستان منه
اسم من هماست 41 ساله متاهل و دو تا بچه دارم هيكلم توپر و قدم 163 وزنم حدود 70 نسبت چهره جذابي دارم با چشماي درشت
من يك روز متوجه شدم شوهرم با زن يكي از دوستاش ارتباط داره براي همين روزگارش را سياه كردم و از خونه انداختمش بيرون
اين موضوع تقريبا گذشت تا يكسال بعد دوباره روز مرد كه همين چند روز پيش بود ديدم براش يه اس ام اس اومد كه روز مرد را بهش تبريك گفته و گفته عزيزم روزت مبارك
براي همين من ساعت حدود 11 شب بود از خونه زدم بيرون اومدم يك پارك كه نزديك خونه است شوهرم هم دنبالم اومد تا من را پيدا كنه اين پارك سه طرفش خيابون هست من هم رفتم يك طرف كنار خيابون بودم كه ديدم يه پرشيا وايساد منتظر منه من هم براي تلافي كار شوهرم رفتم كنار پرشيا وايسادم ديدم يه آقاي تقريبا 34 يا 35 ساله تو ماشين پشت فرمون هست گفت بفرما بريم يه دوري بزنيم من هم قبول كردم اومدم برم عقب بشينم گفت بفرماييد جلو ديدم خيلي مودبه من هم رفتم جلو نشستم اولش گفت اسمم حامده شما من هم گفتم هما هستم گفت خيلي خوشبختم و بعد راه افتاديم تو راه از من پرسيد چرا اومدم بيرون و من هم داستان را براش تعريف كردم گفت شب كجا ميري من هم گفتم ميرم خونه گفت قبل از خونه مي خواي بريم يه جاي با هم راحت صحبت كنيم من قبول كردم رفتيم دم يك خونه وايساد از ماشين پياده شد زنگ خونه را زد بعد ديدم با آيفون داره با كسي صحبت ميكنه يه كم طولاني شد بعد در پاركينگ باز شد و با ماشين رفت داخل پاركينگ بعد با هم رفتيم تو آسانسور رفتيم طبقه چهارم تو آسانسور دست من را گرفته بود و ميماليد من هم بدم نميومد ولي از يك طرف هم نگران شوهر و بچه هام بودم رسيديم طبقه چهارم زود زنگ را زد و سريع هم در بازش د وارد كه شديم ديدم هيچ كس نيست نشستيم توي هال بعد رفت تو آشپزخونه ديدم با يك سيني اومد كه توش مشروب گذاشته بود گفت مي خوري من گفتم اهلش نيستم يه كم براي خودش ريخت و خورد اومد كنار من نشست دهنش بوي خوبي مي داد حس خوبي به من مي داد بعد گفت نمي خواي راحت باشي گفتم من راحتم گفت منظورم اينه كه لباست را در بيار گفتم من اهل اين كارا نيستم بعد ديدم لبش را گذاشت رو لبم اولش يه كم ناز كردم و مقاومت كردم بعد ديگه شل شدم و داشتم لذت مي بردم كه يهو ديدم يك نفر از توي اتاق وارد شد فقط يه شورت پاش بود گفتم حامد اين كيه گفت دوستم صاحبخونه است بچه خوبيه اسمش وحيده خودم را جمع و جور كردم گفت راحت باش دوباره شروع كرد به لب گرفتن ديدم وحيد هم اومد جلو شروع كردن به ماليدن پاهام ديگه كامل اختيارم را از دست دادم وحيد سينه هام را ميماليد حامد هم لب مي گرفت و با دستش باسنم را مي ماليد بعد حامد كامل لخت شد كيرش را گرفت جلوي دهنم من هم بي اختيار كيرش را كردم تو دهنم داشتيم حال مي كرديم كه در باز شد و ديدم يك نفر وارد شد وحيد گفت راحت باشيد محسنه برادرم تا اومدم به خودم بيام ديدم محسن هم مشغول شده بعد من را بردن روي تخت محسن خوابيد روي تخت من را هم خوابوندن روي محسن كير محسن تا نيمه رفته بود توي كسم بعد حامد از پشت كرد توي كونم وحيد هم از بالا كيرش را كرده بود توي دهنم اونها مدام جاشون را عوض مي كردن يك دو ساعتي اين جوري گذشت بعد ديدم پشتم داغ شد وحيد آبش را روي كمرم خالي كرد و بعدش محسن و بعدش هم حامد ساعت سه صبح بود كه محسن با ماشين رسوند دم همون پارك كه ديدم شوهرم هنوز داره دنبالم مي گرده و با هم رفتيم خونه

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
منبع شهوانی
بخاطر من دست به خیانت زد

سلام
سلامی به گرمی نور خورشید
سلامی به تمامی مردم سرزمین پارس
من نوید هستم
متولد دی ماه سال 2573 شاهنشاهی و به قولی 1995 میلادی و 1373 خورشیدی
خاطره ی من از اونجا شروع شد که با اقوام رفته بودیم باغ(سکس من اونجا نبود(داستان کلیشه ای نیست))
با پسر خاله ام(جواد)نشسته بودم رو پشت بوم ساخت و اس میخوندیم که گفت نوید به این شماره بزنگ
-کی هست؟
-تو بزنگ
-بگو
- 0913---
بوق اول
بوق دوم
بوق اشغال
-این که اشغالش کرد
-خودش بعدا میزنگه
گذشت و رفتیم خونه
بعد از چند ساعتی گوشیم زنگید
-جانم؟
صدای ناز و زنونه:سلام.کاری داشتید؟
-سلام،خوب هستید؟
بعد از کلی حرفیدن اسمش را پرسیدم
گفت واسه چی میخوای؟
-شما بگو
-سهیلا
منم نوید هستم
-خوشبختم؛من باید برم؛فعلا
-باشه؛بای
از همون شب اس بازی شروع شد
27 سالش بود
یه بچه 5ساله داشت به اسم مریم
شوهرش کارگر بود و خودش آرایشگر
بعد از یک هفته قرار دیدار گذاشتیم
یه زن چادری فقط اونجا بود
گفتم نکنه این باشه
خودش بود
رفتم جلو و سلام علیک و موتورم را قفل کردم
فقط چند سانت(4یا 5 سانت) از من کوتاه تر بود
اندام ظریف که موقع باز شدن چادرش دیدم
بعداز حرفیدن و کلی تعریف از قیافه اش جدا شدیم
اس داد من نمیتونم با تو باشم
-چرا؟
-تو لیاقت از من بهترا را داری
دیدم داره میپره
پیش خودم گفتم سنگ مفت گنجشک مفت
-من عاشقت شدم
-عاشق چیم؟
-سینه هات
-سینه های من که کوچیکه
-من کوچیک دوست دارم
-دروغ نگو
و از اینجا بود ک بحث ما به سکس کشید
بعد از یک هفته(هفته ی دوم دوستیمون)خونه ما خالی شد
-میای خونمون؟
-مگه کسی نیست؟
-نه
-باشه
قرار گذاشتیم و رفتم دنبالش
اومدیم خونه و نشستیم تو پذیرایی
بعداز پذیرایی و چای و میوه لباس خونگی پوشیدم
واقعا شق درد داشتم
رفتم جلوش ایستادم و دستش را برای اولین باز گرفتم و گفتم پاشو؛دیگه طاقت ندارم؛گفت تو برو من میام
رفتم تو اتاقم و با هزار استرس نشستم رو مبل بادی که بعد از چند مین اومد تو؛تاپ قرمز و شلوار کش مشکی
جلوش بلند شدم و دستش را گرفتم و بوسیدم
قلبم داشت میومد تو دهنم
خوابوندمش رو تخت و افتادم روش
بلاخره دفعه اولم بود و ناشی بودم
چند دقیقه لب بازی و نشوندمش؛تاپش را در آورم؛یه سوتین قرمز که نصف بالاش تور بود؛بازش کردم و سینه هاش که سفید و شل بود آویزون شد؛خوابوندم و چند دقیقه دیگه لب و دست کشیدن توی موهاش؛رفتم سراغ سینه هاش؛حسابی خودم را از سینه ارضا کردم
نمیدونم چرا ولی اون سکوت اختیار کرده بود؛دوست داشتم الکی هم که شده آه بکشه ولی ساکت بود
رفتم سراغ کسش؛شلوارش را در آوردم؛شورت قرمز ولی باسوتینش ست نبود
درش آوردم؛کسش واقعا زیبا بود؛افتادم به جونش ولی سرد بود؛سردتر از لباش
مثل این بود که فقط برای لذت و مرد کردن من دست به خیانت زده و هیچ علاقه ای به سکس با کسی بجز شوهرش نداره
گفت که شلوارکت را در بیار؛خوابوندم و خودش خوابید روم به صورت 69 و کس و کونش را دوباره خوردم
یهو یه حالت عجیبی روی کیرم حس کردم؛کرده بودش تو دهنش؛چقدر لذت بخش بود؛دهنم را چسبوندم به کسش و نفسم را حبس کردم؛چشمام را بستم؛خیلی دوست داشتم اون لحظه را؛گفتم تخمام که با زبونش کشید به کیسه بیضه ام؛چقدر حال کردم
دونفری شروع کردیم به خوردن؛بهش گفتم بسه؛پاشو
خوابوندم رو تخت و خوابیدم روش و پاهاش را باز کرد
سر کیرم را گذاشتم رو سوراخ کسش
-خیسش کن
با آب دهنم خیسش کردم و فرستادمش تو
توی کسش داغ داغ بود؛کیر من کلفت نیست ولی حس میکردم کسش خیلی تنگه؛بهش گفتم و اون در جوابم یه لبخند تلخ زد؛بعد از دومین یا سومین تلمبه بود ک حس کردم آبم داره میاد؛بهش گفتم
گفت مطمئنی؟کشیدم بیرون که آبم ریخت روی شکمش؛آبم اومده بود ولی ارضا نشده بودم؛کیرم شق بود
بدنش را پاک کردم ودوباره لب و دوباره کردم تو کسش؛اینبار آبم زود نیومد؛ساکت بود ولی نفس کشیدنش نظم خاصی نداشت
کشیدم بیرون،فکر کرد دوباره آبم اومد و ب کیرم خیره شد؛بهش که گفتم بچرخ فهمید تغیر حالته
داگی گذاشتم تو کسش؛داشتم تلمبه میزدم که چندتاش با بدنش برخورد محکمی داشتم؛فکر کردم ناراحت میشه واسه همین خودما نزدم بهش؛گفت خودتا بزن بهم طوری نیست ولی نزدم؛بعد از چند مین دوباره آبم اومد و پاشیدم رو کمرش و ول شد رو تخت؛تمیزش کردم و به پهلو خوابید؛خوابیدم جلوش و پشت بهش؛خودم را جمع کردم؛دست میکشی روی صورتم و بازوم
بعد از کمی حرف زدن گفتم میشه آبم را بریزم توش؟گفت تو اگه کیرت شق شد بیا منا بکن و آبت را بریز توش؛با این حرفش کیرم شروع کرد گنده بشه؛شق ک شد گفتم میخوریش گفت عجب اسبی هستی تو
رفت بین پاهام و شروع کرد به ساک زدن؛خسته که شد خواستم بلند شم که گفت تو بخواب؛خسته شدی؛اومد رو به من نشست رو کیرم؛وقتی عقب جلو یا پایین بالا میشد سینه هاش دیوونم میکرد؛چند مین که گذشت کیرم را از کسش در آورد و خوابید کنارم؛فهمیدم چطوری میخواد؛از پهلو گذاشتم تو کسش و تلمبه زدم و گردش را خوردم و با سینه و کسش بازی کردم؛نزدیک اومدن آبم که بود رو کمر خوابوندمش و پاهاش را باز کردم و کردم تو کسش؛موقع اومدن آبم کیرم را در نیاوردم و تا آخر فشار دادم تو کسش؛واقعا حس خوبی بود؛حتی بهتر از دفعه ی اول ارضا شدن

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
منبع شهوانی
دختر کون تپل و سینه گرد

راستش من 18 سالمه اما قیافم از سنم بیشتر میخوره نمیدونم یا بخاطر سیگار که میکشم یا بخاطر گراس دانشجوی فوق دیپلم رشته معماریم و قدم 186 و وزنم 107 پوستم سبزه و ریش میزارم گاهی اوقات تریپامم مجلسی مردونست شکم ندارم چون استخون درشتم و قدم بلنده برا همین امیدم سرجاش بود و مثل خیلی از کسایی که وزنشون بالائه اعتماد به نفس نداشته باشم تو خیابون شمارمو میدم ، مخمو میزنم یه سری زنگ میزنن یه سری زنگ نمیزنن یه سری اخلاق خاص دارم معمولا همه میگن دختر و بکن ولش کن یا هرچی اما تو دو ساله گذشته من هر دوست دختری که داشتم همه میگفتن بکنش یا از این چیزا ولی همشون بچه بودند تا حرف سکس میخواستی بزنی میگفتن برو بمیر و فلان منم زرنگیم جلو دختر تو زمینه سکس 0 بود تا تو 6 ماه گذشته با طریقه مخ زدن برای سکس کردن و اینارو از این و اون شنیدم تا قبلشم حتی تا روز سکسم با جق خودمو راحت میکردم
(راستی من یه اعتقادی که دارم میگم دختر مثل یه سایه میمونه اگه بهش نزدیک بشی ازت دور میشه اگه ازش دور بشی بهت نزدیک میشه اما زیاده روی در هر دو مورد باعث شکست رابطه میشه سر همین هی میردم به دختره طرفم یا 2 تا کلمه عاشقانه میگفتم غرورم اجازه نمیداد حرف سکسو بکشم وسط)
یه روز بعد از اینکه از دانشگاه برمیگشتم تو همین ماه خرداد که اخرین جلسه های ترم بود رفتیم با بچه ها پارک ورزش میدونستیم دخترا میان چون امتحان دارن 4 تا دختر دبیرستانی مخ بزنیم رفتیم از موقعی که رفتیم یه دختر قد 160 یا 170 تپل با فیس ناز و سن بالا و رون و پستونای تپل واقعا تپل نسته یه جا لم داده پاهاشو دراز کرده داره اهنگ گوش میده رفیقم گفت جریان این دختره چیه گفتم نمیدونم بابا به من چه سن بالائه جلوش پاشدم بچه ها دست میزدن میرقصیدم با رفیقم دنبال 2 تا دختر کردیم خلاصه 1 درصدم امید نداشتم بخوام برم جلو ، ما رفتیم 1 ساعت بعد دوباره اومدیم پارک دیدم این هنوز اینجاست به رفیقم گفتم بیا بریم ایستگاش کنیم گفت باشه رفتیم گفت تو اول برو منم اول جرات نداشتم گفتم میرینه بهمون سن بالائه گفت میرم دیگه ولش کن رفتم جلو گفت سلام یه نگاه کرد محلم نزاشت
گفتم جواب سلام واجبه گفت برو حوصله ندارم گفتم اومدم صحبت کنیم قصد مزاحمت ندارم گفت بگو برو گفتم میخوام باهات دوست شم گفت چطوری انتظار داری بهت پا بدم من که دیدم چیکارا کردی فهمیدم امارمو داشته حتما یه چیزی توم دیده خلاصه مخرو زدم دوستام مسخره بازی در میوردن ولی همون جا شماره رو نگرفتم برم 2 ساعت باهاش حرف زدم خلاصه بازی و گرفتم دستم بهش فهموندم که من از این پسرای اسکول نیستم بتیغی و این حرفا فهمیدم خانوم 23 سالشه بچه سمنانه اومده تهران خونه بابازرگشه امروز اومده دنبال دیپلمش که هنوز نگرفته و اینا گفت امروز دارم میرم گفتم خوب باشه میبینمت تو دلم میگفتم من که نمیرم سمنان اونم که نمیاد پس دیگه نمیبینمش رفتیم و اون فقط باهاش دست دادم همه رفیقام گفتن کوسخول باید میبردی تو ماشین حداقل ساکو واست میزد گفتم بابا مگه کشکه و فلان چند روزی این هر روز زنگ میزد باهم صحبت میکردیم منم کم زنگ مییزدم کلا تو فاز بی محلی بودم که رابطرو ول کنه این تریپ عشقی ورداشته بود تا یه روز اون رفیقمو دیدم بهم گفت اون دختره بود مخشو زدی رفیقم امارشو گرفتم میگفت این دخرته جندس فلانه من بردمش خونه منم بهونم جور شد دیدم ای کیرم دهنت چه لاکاری موندم اون روز نبردمش یه جا به دختره گفتم از رفیقام در موردت یه چیزایی شنیدم شروع کرد التماس کردن و اینا که سینا بس کن این حرفا چیه من با کسی نبودم گفتم فقط یه راه داره بهم ثابت شه بیای تهران رودرو کنم گفت باشه هفته بعد میام ولی باید پسررو بهم نشون بدی با خودم گفتم اولین هدفم اینه که اومد بکنمش
ولی اولین مشکلمم این بود که اولین بار دیدمش گفت من از این دخترا نیستم بگی بریم خونه یه چایی بخوریم قلیون بکشیم منم نمیدونستم چطوری ببرمش خونه تا زد شانس ما فردای اونروز که این قول داده بود هفته بعد میاد خونه خاله ما خالی شد تو پونک کلیدشو دادن دست مامان ما مام تو کونمون عروسی کلیدو با هزار بدبختی گرفتم رفتم خودمو اونجا پلاس کردم یه 5 روزی اونجا بودم تو این 5 روز کم کم بحث بوس و لب بازیو اینارو با دختره باز کردم گفتم بیای لبو ازت میگیرم دختره هم تو این موردا راه اومد 2 تا تیکه سکسی هم انداختم البته ناراحت شد گفت من میخوام قلیون بیارم بریم پارک چیتگر بکشیم گفتم باشه
اخرین روز بود یک شنبه 21 خرداد که این قرار بود فرداش بیاد زنگ زدم رفیقم گفتم داداش خونه مکان دارم پاشو با دوست دخترت بیاین دنبال ما من دوست دخترم داره میاد بریم خونه(دوست دخترش ماشین داره) (اول برای اینکه کرایه تاکسی ندم دوم کلاسش سوم اینکه از پارکینگ بریم تو مجتمع تا ابرومونو نگهبان مجتمع نبره بعدا گفت باشه داداش اونم خوشحال بود مکان داشتیم زیدشم اون بکنه اقا ما دوشنبه با این پارک رفتگر قرار گزاشتیم گفتم بیای باید 7 بری زودتر میخوای بری نیا گفت باشه اومد علاوه بر اینکه من خواب موندم و نیم ساعتم دیر رفتم منتظرم مونده بود و 38 تا میس کال انداخته بود رو گوشیم رفتم دستشو گرفتم اول کار سلام کردیم و بردمش یه ابمیوه فروشی سر گیشا یه ابمیوه خوردیم و گفتم دوستام دارن میان بعد بریم یه پارکی حتی بهش تا اون لحظه نگفتم بریم خونه (تو این 5 روز تیکه انداخته بودم خونه خودمه اونجام که بدونه) گفت باشه رفتیم سر پیروزی اینا اومدن دنبال ما سوار ماشینم شدیم به دوست دختر رفیقم ادرس خونه خودمو دادم رفتیم شانس ما در پارکینگه باز بود ریموتو قبل ما زده بودن گفتم سریع برو رفتیم تو پارکینگ پارک کرد سوار اسانسور شدیم دختره نمیدونم انقدر ساده بود یا خودشو با سادگی زده بود فکر کرده بود این مجتمعه همون بوستان پونکه چون مردونه مجتمع هم خیلی شیکه رفتیم بالا دید اینجا همش خونس در خونرو باز کردم رفیقم با دوست دخترش رفت تو تینا نیومد گفت بیا رفتم گفت مگه روز اول نگفتم من خونه نمیام گفتم اذیت نکن دیگه بچه که نیستی ابرو ریزی نکن گفت اینا اگه مسخره بازی در بیارن میرما گفتم باشه تو دلم گفتم نمیدونم مسخره بازی اخر برا خودمو خودت میشه رفتیم تو یه ذره نشستیم یه سیگار کشیدیم گفتم پاشو بریم تو اتاق کارت دارم یه خوابه هستش رفتیم تو اتاق گفتم بشین میخواستم از پیش اونا پاشیم گفتم معذبی گفتم بیا بشین اومد نشست کانال 4 رو گذاشت دستشو گرفته بودم یوهو دیدم داره کلیپای سکسی نشون میده یادم نیست چی بود گفت نگا لامصب دختره چه هیکلی داره منم چاپلوسیم گل کرد گفتم هیکل تورو من بیشتر دوست دارم گفت بابا منکه دخترم میگم چه هیکلی بعدش یه اهنگ انریکه گذاشت گفتم انریکه رو دوست داری گفت عاشقشم گفتم خوش قیافس گفت از تو نه لپشو ماچ کردم گفتم دوست دارم گفتم حالا تو بوسم کن از لپ بوسم کرد گفتم یادته گفتم ازت لبو میگیرم گفت نه دیگه نداشتیم گفتم گفتم دیگه لوس نشو رفت یه بوس تخمی از لبش کردم صورتشو اون وری کرد دو دقیقه گذشت بغلم کرد گفتم نشد اون دفعه بیا دست لب بگیریم رفتم تو لبش زبونامو قفل کردیم خیلی حال داد حالا اولین بارم بودا کیرم سیخ شده بود بعد چند بار لب گرفتن شروع کردم گردنشو بوس کردن خودمو اوردم عقب دوباره بغلم کرد بعد گوششو گرفتم باهاش یکم بازی کنم گفت نکن موهای دستم سیخ میشه کسی دست بزنه گفتم ساکت شو بابا گفت بخدا منم فهمیدم راز حشرشه گفتم یه دقیقه وایسا موهاشو زدم کنار لاله گوش چپشو شروع کردم مک زدن هی میخندید گفتم بابا من اینجوری راحت نیستم مانتوتو در بیار گفت نه چیزی زیرش ندارم گفتم در بیار من لباس اینجا زنونه دارم گفت نه (حالا بگذریم از گیراش در مورد اینکه لباسا و لوازم ارایشا مال کیه) یه بار دیگه لب گرفتم ازش گردنشو بوسیدم احساس کردم داره داغ میشه ایندفعه دیگه جدی جدی تو صورتش نگاه کردم گفتم به من اعتماد داری گفت اره شروع کردم دکمه های مانتوشو باز کردن گفت نکن شهاب اذیت میشم گفتم مگه نگفتی به من اعتماد داری بزار کارمو بکنم مانتشو در اوردم سوتینشو باز کردم خوابوندمش دستشو گرفته بود جلو سینه هاش ازش لب گرفتم شروع کردم گردنشو خوردن باور کنید هر کدوم از سینه هاش اندازه هندونه 3 کیلویی بود خیلی گنده بود یه کم شل بود اما سفتی خودشم داشت کلی سینه هاشو مالوندم و خوردم کلی حشری شد رفتم نافشو بخورم دیدم زیر شرت و شلوارشه اومدم دکمه شلوارشو باز کنم گفت بسه دیگه ادامه ندیم گفتم به خودتم خوش میگذره چیزی نگفت شروع کردم دکمه شلوارشو باز کردم شورتشو شلوارشو کشیدم پایین دیدم کونده خودشم تر تمیز کرده یه کس کلوچویی تپل رونا سفید و گنده ولی نه ترک دار خلاصه ابم داشت میومد اول شروع کردم نافشو خوردن بعد رفتم پایینتر پاهاشو با دستام گفتم بالا شروع کردم کسشو خوردن اه و اوهش بلند شد البته نه اونقدر من سوار کونشم لیس میزدم اومدم انگشت شصتمو کردم تو کونش داش خودشو میکشید بالا میگفت نکن گفت وایسا باز کسشو میخورم خلاصه اومدم کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش(راستش ندادم ساک بزنه چون کیرم 14 سانته البته کلفتم هست به اندازش ولی اندازش اونقدرا هم نیست خجالت کشیدم کیرم تو روش باشه هر کاری کردم نرفت تو سوراخش تنگ بود گفت بخواب الان میام میخواست پاشه گفتم جون شهاب پاشی ناراحت میشم رفتم از تو حموم شامپو نیوا اوردم عقلم به کرم نرسیده بود یا دمه دست نبود نمیدونم رفتم کف دستم یه دستم و به کیرم زدم با اون دستمم داشتم انگشتامو دونه میکردم تو کونش هی میگفت نکن تا اخر گفتم با دستاش کپلاشو بگیره من بکنم تو گفت باشه گرفت منم کیرم و گذاشتم دمه سوراخش کلش به زور رفت تو گفت اخ دستاشو ول کرد گفت جون شهاب درش بیار دارم میمیرم گفتم یه دقیقه صبر کن تموم میشه هی تکون میخورد در میومد تا اخرین بار که این قضیه تکرار شد سر کیرم که رفت توش دستاشو ول کرد خوابیدم روش که نتونه پاشه همونطوری که کیرم داشت اروم میرم تو کونش داشت گریه میکرد من حرفای عاشقانه میزدم مثل دوست دارم ، عاشقتم و از این کس شعرا و شروع کردم تلنبه زدن اول اروم بعد تند تند حدود 5 یا 6 دقیقه تلنبه زدم احساس کردم ابم داره میاد خواستم در بیارم بریزم رو کمرش گفتم ولش کن سرعتمو بیشتر کردم ابمو خالی کردم تو کونش شاید بگم بهترین احساس وصف نشدنی که داشتم تو زندگیم کردن کون این دختر بوده دلم نیومد ولش کنم خوابیدم روش همونطور که کیرم دمه کونش بود داشت گریه میکرد داشتم گردنشو ماچ میکردم دیدم داره گریه میکنه گفتم پاشو برو حموم رفت تو حموم از دم در گفتم میتونم بیام تو گفت با من حرف نزن اعصابم خورد شد گفتم میخوام کمک کنم رفتم تو حموم بچه ها نمیدونید چه حسی داره وقتی از پشت کیرمو چسبوندم به رونش یه دستم زیر اب اونم داشتم پستونشو میمالیدم یه دستم لای موهاش داشتم نازشون میکردم اب گرمم رومون ولی اون هنوز تو حالت قهر بود من اگه کیرم سیخ میشد صد در صد دوباره تو حموم میکردمش ولی هر چی سعی کردم هر کاری کردم دیگه بلند نشد گفتم من میرم بیرون چیزی لازم داشتی بگو حوله هم میبرم رفتم حولرو بردم شروع کردم لباس پوشیدن خودشو شست گفت حوله اومد بیرون داشت خودشو خشک میکرد بازم گریه کرد داشت لباس میپوشید برای بار اخر پستوناشو دیدم گفت برو کیفمو از اونور بیار رفتم رفیقم گفت چرا داره گریه میکنه گفتم حالشو کرده اون موقع اه اه میکرده کسشو میخوردم حالا گریه میکنه میگه تو اذیتم کردی رفتیم یه خرده کس لیسی کردم ولی اصلا با قیافه بدون ارایشش حال نکردم ارایش کرد گفتم پاشو بریم اونور رفتیم قلیون که اورده بودو درست کردیم چهار تایی کشیدیم رفتیم محل جاتون خالی گراسمونم زدیم ولی از موقعی که پیادش کردیم دمه همون پارک رفتگر دیگه جوابشو ندادم هرچی زنگ زده یا اس ام اس زده حال نکردم با اخلاقش الانم اومدم خونه و دارم ماجرا رو براتون مینویسم اما برای اینکه ما از باکرگی در بیایم و مرد بشیم کرده باشیم کس خوبی بود

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 44 از 112:  « پیشین  1  ...  43  44  45  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA