انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 58 از 112:  « پیشین  1  ...  57  58  59  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


زن


 
سکس عشقی

سلام یه دختری 18ساله بود به اسم پریسا که جی اف دوستم بود یه ماهی با هم دوست بودن ولی رابطشون بهم خورد منم از فرصت استفاده کردم و باهاش دوست شدم بهش محبت کردم اون هم یواش یواش عاشقم شد یه چن ماهی از رابطمون گذشت تا اینکه باهاش سر صحبتهای سکسی رو باز کردم بهش میگفتم که اگه موقیتش جور بشه ازت یه لب حسابی میگیرم اونم پایه بود میگفت که عاشق اینه که ازش لب بگیرم ولی هیچ وقت خونه ما خالی نمیشد تا اینکه یه روزی پریسا بهم گفت خونمون کسی نیست بیا پیشم منم با هزار ترس لرز رفتم خونشون اون یه تاپ زرد رنگ با شلوارکی که تا زانوش بود پوشیده بود و کلی هم به خودش رسیده بود رفتیم رو کاناپه نشستیم یه خورده باهم حرف زدیم بعدش بهش گفتم که دوست داری ازت لب بگیرم اونم سرشو باشه عشوه تکون داد گفت اره یه خورده ازش لب گرفتم بعدش خوابوندمش رو کاناپه خودمم خوابیدم روش و شروع کردم به خوردن لباش کم کم دستمو بردم طرف سینه هاش شروع کردم به مالوندن پستونای نرمش نفسای هر دومون تندتر شده بود لبمو از رو لباش برداشتم تاپشو دراوردم خوابیدم روش دستم میکشیدم رو بدن لطیفش که دیدم داره دکمه های پیراهنمو باز میکنه منم دستم بردم پشتش سوتینشو باز کردم اونواز تنش دراوردم پستونای ناز کوچولوشو گرفتم دستم و شروع کردم به خوردنش دیدم زیادی حال نمیکنه از خوردن پستوناش دست کشیدم رفتم سراغ گردنش دیدم که از شدت حشر به خودش میپیچه به خودم گفتم که بهترین موقعیته تا شلوارشو هم دربیارم دستمو بردم سمت کسش ولی دستمو گرفت گفت نه سعید از کمر پایین تر نرو کلی باهاش حرف زدم قربون صدقش رفتم ولی راضی نشد پاشدم لباسامو پوشیدم زدم بیرون یه چن روزی جواب اساشو ندادم تا اینکه یه اس داد ازم معذرت خواهی کرد گفت امروز بیا جبران میکنم منم بدون معطلی رفتم خونشونو بعد چن دقیقه که نشستیم دستو گرفت برد سمت اتاقش منم از خداخواسته بغلش کردم خوابوندمش رو تخت ازش لب گرفتم خواستم ببینم دوباره عکس العملش چیه دستمو بردم سمت کسش دیگه این مانع نشد منم شروع کردم به مالوندن کسش از روی شلوار تو همون حالتی که داشتم ازش لب میگرفتم و کسشون میمالوندم دستمو بردم تو شلوارش دیدم که خندید بهم گفت که سعید خیلی پررویی منم گفتم که ادامه بدم گفت ادامه بده ببینم میخوای اخرش به کجا برسی منم بلافاصله شلوارشو دراوردم شورتش حساب خیس شده بود شورتشو هم کندم کسش واقعا خشگل سفید بود دستمو بردم طرفش کسش حساب لزج شده بود با انگشتم شروع کردم به مالوندن کسش آه ه ه اوخوش در اومده بود منم ترسیدم که ارضا بشه دستمو کشیدم کنار بهش گفتم که نمیخوای لختم کنی اونم لباشو گذاشت رو لبام هم لب میگرفت هم کمر بند شلوارمو باز میکرم شلوارمو که دراورد دستشوبرد تو شرتم و کیرمو گرفت تو دستشو میمالوندش منم که حشابی حشری شده بودم پاشدم پیراهن خومو تاپ پریسا رو دراوردم بعدش دوتایی لخت همدیگرو بغل کردیم شروع کردم به نوازش کردن کونش رفتم پشتش یه خورده کون سفید قشنگشو بوس کردم یه تف زدم به کیرمو اروم خوابیدم روش کیرمو گذاشتم لای کونش ولی متاسفانه هرکاری کردم نرفت تو پریسا هم مدام میگفت سعید بیخیال شو درد داره بهش گفتم الان من حشری چی کنم جوابی ندان فقط خندید منم رفتم تو بغلش ازش لب گرفتم حسابی حشری بودم کیرمم مالیده میشد به کسش دیوونه شده بودم کیرم کردم تو کسش از شدت درد داشت میترکید گفت احمق چیکار کردی منم از ترسم کیرمو کشیدم بیرون ولی اصلا خون نیومد بهش گفتم که پرده نداری برگشت گفت به خدا پرده دارم نمیدونم چرا خون نیومد دوباره کیرمو کردم تو کسش اوووف چقد داغ بود شروع کردم به تامبه زدن هردومون حسابی حشری شده بودیم دیدم که داره ابم میاد کیرمو کشیدم بیرون ابمو ریختم رو رونش چن دقیقه همون جور تو بغلش موندم تا یه خورده حالم جا اومد پاشدم لباسامو پوشیدم یه ده دقیقه ازش لب گرفتم بعدش ازش تشکر کردم زدم بیرون رفتم از پسرخالم که دانشجوی پزشکی بود قضیه رو گفتم گفتش که ممکنه پرده پریسا حلقوی بوده موقع پاره شدن خون نیومده منم یه 8ماهی با پریسا بودم ماهی 10یا12 بار با هم سکس میکردیم خیلی همدیگرو دوست داشتیم تا اینکه سرکله یه خواستگار پیدا شد دختره نامرد جواب اوکی به خواستگارش داد فقط نمیدونم که میخواد جواب شوهرشو چی بده شایدم پردشو دوخته......بای

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
کیف طلایی

سلام من حمید23ساله از مشهد دانشجو نیستم!راستش تا دبیرستان خوندمو دیپلممو که گرفتم دیگه حال درس خوندن نو نداشتم واسه همینم نخوندم.(چقدر حرف زدم ببخشید)الانم در حال حاضر بیکارم بیکار بیکارم ک نه یه پراید مدل90نوک مدادی دارم که با اونم تو خیابون جولون میدم یا با دوستام چرخ میزنم یا دختری چیزی دیدم سوارش میکنم (قستم کمکه سکس نیس!)بگذیم یه شب داشتم با ماشین خوشگلم چرخ میزدم به قول خودم کرچخ اون شب بارون بدی میومد منم تو حال خودم بودمو یه اهنگ غمگین ازبنیامین بهادری (بیا عاشقم کن)گذاشته بودمو تو حال خودم گریمو میکردک که دیدم یه دختر خانوم با اندام ورزشکاری کشیده که یه بارونی قرمزم تنش بود یک کیف قرمز کلا همه چیش قرمز بود انگار ست کرده بود.گوشه خیابون داش راه میرفت خیلیم به نظر کلافه میومد یکم ک نزدیکتر شدم دیدم که هی ماشینای اخرین مدل جولو پاسstopمیزنه اونم با حالتی کلافه هی جلو عقب میره.دیدگه داشتم بهش میرسیدم که یک کمری سفید جلوش ترمز کرد اونم باز همون ژست کلافرو کرفتو جلو عقب میرفت تفلک دنبال تاکسی بود خراب نبود!.نمیدونم چی شد که م نیک لحظه به چشماش و قرص صورتش خیره شدم ارایش نداشت ولی خیلی ناز بود صورت کوچیگو ناز با چشمایه کشیده قرص صورت گرد بود لبای گوشتی خلاصه از نظر من عالی بود منم دیکه از کنارش گذشتم تا اینکه صدای جیغی شنیدم زدم روترمز برگشتم عقب دیدم خودشه که داره سر راننده کمری جیغ میزنه راستش دلم سوخت از یک دور بر گردون دور زدم تا رسیدم همون جا دیدم هنوزنم اونجاس رفتم جلوشو ترمز کردم که اونم چشماشو بستو هرچی فش یاد داش به من گف منم مونده بودم اون خونسردی رو از کجا اوردم یو هوووو با یه لحن ملایمی گفتم خواهرم من قسط م زاحمت ندارم و فقط یک تاکسی ام اگر قبول ندارین لطفا سوار شین تا یک اژانس برسونمتون نمیدونم اون چرا دیگه جیغ نکشید و سوار شد؟ بگذریم من تو راه هیچی نگفتمو یاد دردام بی صدا اشک میریختم یاد عشقم که منو ترک کرد(زیاد هندیش نمیکنم همین قدر کافیه براتون.جاهای سکسیشم الام میرسه)خلاصه این که یک لحظه چشمم افتاد تو ایینه چشماشو دیدم که اونم داره با اهنگ و فضایه اونجا گریه میکنه خدایش دل گیر بود!.تا اینکه به یک اژانس رسیدیم اونم با کلی تشکر پیاده شد.و خواست حساب کنه ک منم کفتم تو هم مثل خواهر نداشتم برو صلوات بفرست. اینقدر جوگیر شده بودم که یادم سری گازشو گرفتم .
فصل دوم
خلاصه فردا صبح صبح که میگم یعنی ساعت 3 ظهر صبح خودم میشه رفتم در ماشینو باز کردم که دیدم یه کیف قرمز خوشگل تو ماشینه سریع یادم افتاد لابد مال اون دختر بدبخته!!! خاک تو سر من با اون حواسم والا...........خلا صه کیفو بر داشتمو با کلی زیرورو کردنش یه شماره موبایل ازش پیدا کردم.بی درنگ سریع شمارشو گرفتم بعد از اهنگ پیشواز.(خدا خفت کنه ایرانسل با این اهنگ پیشوازت!!!!!!!.خفه شی مهدی احمد وند با این اهنگ عشق اولت)یه صدای ناز گوشیشو برداش
_الو بفرماید!!؟؟
-سلام ببخشید خانوم مهسا خانوم؟؟؟؟؟؟؟؟
_بله شما؟
_من همون راننده تاکسیم که دیروز سوار ماشینم شدین.
_بله بله
-راستش کیف شما تو ماشین من جا مونده کجا بیام تقدیم تون کنم؟
_وای کیف من تو ماشین شما بود؟ چقدر دنبالش گشتم شما ادرس بگین خودم میام میبرم.
خلاصه بعد از کلی تعارف تیکه پاره کردن قرار شد بیام خونشون بهش بدم.خونشون تو سجاد بود .
فصل سوم
زنگ خونرو زدم خونه که چه عرض کنم ویلا
_بله؟
_راننده تاکسیم کیفتون
- اها بله بله بفرماید.
در زدشودو منم وارد باغشون شدم چه حیاطی فک کنم 3000 متری بود رفتم جولویه قصر که دیدم یک خانوم 60 ساله فکر کنم مستخدم اونجا بود بعد از سلام دادنم منو به داخل راهنمای کرد. تا دیدم اون دختر ه با یک تیشرت اندامی نازک صورتی که سر پستوناش معلوم بود فکر کنم سوتیین نبسته بود اومد چقدر خوشگل شده بود بایک شلوار جین مشکی که کون متوسط اما تراشیدشو معلوم میکرد جلوم ظاهر شد.منم مثل ادم ندیده ها داشتم با نگام میخوردمش که اومد جلو سلام خوش امد گویی منو رویه یک مبلی راهنمای کرد و خودشم روبروم رو کاناپه نشست البته لم داد.
طوری نشسته بود جلوم که قمبلاش دقیقا روبروم بود. داشتم با نگام میخوردمش که گفت ممنونم اقای پویان (فامیلیمیه)ممنون تو این دوره زمونه کم ادم پیدا میشه که کیفو بیاره او از این جور حرفا منم اصلا نمیفهمیدم چی میگه راستش حشرم بد زده بود بالا کیرم از رو شلوار لی سیخ سیخ بود.کهدیدم بعد از پذیرایی زنه خدمتکاره گفت خانوم من میرم خرید بعد صدایه در اومدو رفت.
منم همونجور داشتم سینه های ناز کوچولوشو فک کنم سایط سینه هاش 65 بود جون میداد بکنی تو دهنت لیس بزنی دید میزدم که بهش گفتم تنها زنده گی کردن تو این خونه ترسناک نیس ؟ اونم در جواب گفت که مادر پدرش رفتن واسه کار خارج از کشور و اونمک الان 2 ماهه که تنهایه وه تا 1 ماه دیگه هم نمیان همین جور که داشتیم حرف میزدیم دستمو بردم تا از اون شربت بخورم که تعادلم بهم خورد (ببخشید یادم نبود بگم اسمش مهسایه 21 سالشه دانشجویه رشته کامپیوتر)دستم خورد به دکمه ال ای دی که تلویزیونم روشن شد. اونم چه روشن شدنی خانوم داش فیلم سوپر نگاه میکرد چشم مامانت روشن!
تو همین هین یهو هول کرد اومد پشت سر من سریع خم شد که نا گهان بخاطر ایت سریع بلند شدنو خم شدن شلوارش پاره شد. وای چی میدیدم یک کون خوشکلو خوش فرم سفید مثل برف تو فیلم زنه این همین حرکت خم شده بودو مرده هم داش کونشو لیس میزد که منم بی اختیار دستم رفت رو کون خوشگلش که منتظر فریادش بودم که دیدم همون جور ایستاده وه هیچ چیز هم نمیگه منم اصلا دس خوزدم نبود از بزم ورود میخواستم این کونو بکنم! که صورتمو بردم نزدیک کونشو بو کشیدم بعد شروع کردم به لیسیدن اونم هیچ چیز نمیگفت تو بی صدا ناله میکرد کونشو با یک مهارت خاصی هم میچرخوند که من بهتر بخورم خلاصه از این کار خسته شدم که با دست بر گردونمشو لبای گوشتیشو با تمام وجود مک میزدم نمیدونم این طعم مال ماتیکش بود یا لباش اخ که چه حالی میداد بعد شروع کردم به بوسیدن گردنش و لاله گوشش اونم هی بی صدا اه اوه ای ای ای میکرد منم هی مست تر میشدم. دیگه رسیده بود به سینش تی شرتشو در اوردمو شروع کردم به خوردن سینه هاش نوک سینه هاش سفت شده بود معلوم بود تو یه عالم دیگس خلاصه میون خوردن خودمو لخت کردم که دیدم اونم کیرمو گرفتو داره باهاش بازی میکنه شرتمو در اوردمو یه کیر 23 ثانتی مثل فنر پرید بیروون.
بلندش کردم بردمش رو کاناپه نشوندمش شروع کردم کس سفت و ناز کوچولوشو لیس زدن ای یه اه اه اوخ جوووووووووووووووووووووننننننننننننننن بخور این صدای مهسا بود که داش لذت میبرد از خوردنم منم چوچولشو میخوردمو زبونمو میمالیدم به کوسش که دیدم یه صدای نلز لرزشی گفت بده بخورم اون کیر کلفتتتتو بده میخوام با این حرفاش دیونم کرد منم دادم خورد وای خدا کیرمو کرد تو دهنش داغ بود چه حالی داد شروع کرد به ساک زدن با فیلم سوپر ساک میزد چه قدر خوب این کارو میکرد گاهن دندونش می خورد به کیرم که این حالمو بهتر میکرد دیگه اینقدر با وله هر چه تمام تر کیرمو میکرد و حلقش که عق زد.
دیگه گفتم بسه و اونم دست از خوردن برداشت گفتم به پشت بخواد اول گفت که نه از کون نمیدم درد داره ولی با ناز رضی شد بده یه کرم از رو میز برداشتم کلشو مالیدم به کیرمو سولاخ کونش بهد ارو اروم سر کیرمو کردم تو کونش اخ اول که کردم تو یه گرمای قیر قابل توصیفی خورد به کیرم از تنورم داغ تر بود تا کردم تو ش صدا اومد . آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ !!!!!!!!!!!!!!!!! مردم دیونه!!!بعد که کمی اروم شد ب حالت دیوانه واری خودشو عقب جلو میکردو منم تند تند میکوبیدم اخ چه حالی میداد دیگه خواستمم ابمو بیارم که گفتم داره میداد اونم گفتت بیار بده بخورمش منم کیرمو بردم نزدیک صورتش اونم گرفت تو دستشو جق زد برام که ابم با فشار رفت تو دهنش واقعا چقدر شل شدم باز کیر کیر نیم شقمو کردم تو کونشو همون جا یه 20 دقیقه ای موندم که بعد گفت بیا بریم حموم خلاصه تا ساعت 3 شب همون جا بودمو 3 باز دیگه هم گایدمش. بعد از اون ماجرا هم هر 3 روز یک بار میرفتم پیشش اونم میاد پیشم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
[b]ترس، خجالت، سکس[/b]

سلام.من اولين باره دارم مي نويسم از تك سكس زندكيم,بس سخت كيري نكنين.كاملا واقعي.
من يه بسر 19 ساله هستم براي يكي از شهر هاي استان مازندران,كه داستانم از اون جايي شروع ميشه كه براي من تنهايي اخر هفته رفته بودم به روستاي مادريم.مادر بزركم تنهايي زندكي ميكنه من هم مي رم كمكش.كه مي رم سر اصل داستان.جون هاي روستا اكثرا رفتن شهر به خاطر همين روستا خيلي خلوته به خصوص بعد از ظهرهاش.من كه از خونه موندن خسته شده بودم رفتم بيرون يه دوري بزنم همين از در رفتم بيرون ديدم يه دختر خوشكل روي يه تيكه سنك نشسته نمي تونستم باور كنم اون موقع روز,محل به اون خلوتي اين ديكه از كجا بيداش شده( بعدا فهميدم مادر بزركش با مادرش رفته بودن دكتر اونو هم كذاشته بودن مواظب خونه باشه).يه سه,جهار ثانيه جشم تو جشم شديم جون من بجه ي خجالتي اي بودم سرمو انداختم بايين رفتم طرف يه يك ساعتي جرخ زدم اومدم برم خونه ديدم اون دختره همون جا نشسته من هم هيج كاري نمي تونستم بكنم حتي نمي تونستم با يه دختر حرف بزنم جه برسه به سكس ما به همون جقش راضي بوديم باخيال راحت يعني باستوريزه بودم,همش مي رفتم بيرون جند ثانيه بعد دوباره مي يومدم يه نكاه مي كردم.فك كنم يك ساعتي مي شد داشتم با خودم ور مي رفتم ديدم دختره داره مي خنده از كار هاي من,دل و زدم به دريا اومدم روبروش( جلوي در) با يه دستم سرمو مي خاروندم با يه دستم بهش فهموندم بريم طرف جنكل يه دوري بزنيم باورم نمي شه جه طور حاليش كردم انقدر حول بودم كه نفهميدم جي كار كردم,من رفتم از جاده بالا زير يه درخت واستادم يه يك ربعي موندم منتظر موندم حالا نمي خوام از تبش قلبم در واحد ثانيه حرف بزنم,ديدم نيومد كفتم خودت بودي ميومدي اخه خره,داشتم ديكه نا اميد ميشدم ديدم داره مي ياد باورم نمي شد,يه جور هايي داشت كل بدنم مي لرزيد ولي خودمو يه كم اروم كردم اومد روبروم.صدام مي لرزيد كفتم سلام ديدم يه نيش خندي زد كفت خوب سلام كه جي هيجي نكفتم كفت كاري داشتي هيجي نكفتم. انكار اون من بودم من اون انكار نه انكار من بسرم من بايد حرف بزنم بهم كفت مي خواي يه دوري بزنيم خسته شده بودم از بس نشستم ,من كه باورم نمي شد كفتم باش,يه دو ساعتي با هم حرف زديم البته اون بيشتر حرف زد ولي من هم ديكه خجالت نمي كشيدم,باورم نمي شد با يه دختر خوشكل دارم حرف مي زنم.بوستش سفيد موهاي مشكي,سينه هايي كاملا بر جسته كه نسبت به سنش خيلي درشت بود.من هم يه بسر سبزه با قد بلند كه تو خوشكلي جيزي كم تر از اون نبودم,كفتم بشينيم حرف بزنيم اون هم قبول كرد من نشستم اون هم نشست كنارم كيرم داشت ميزد بيرون از شلوارم دوتا دستامو كذاشتم روي كيرم تانفهمه, كفت بجه تهرانه بعد از يه كم حرف زدن انكار فهميده. بود من جه حالي دارم,كفت ما با هم دوستيم ديكه نه مكه,فهميدم اون هم خيلي حالش بد فقد مشكل اين جا بود كه من نمي تونستم كاري كنم خودش دستمو كرفت تو دستش ديد كيرم داره مي تركه دستشو كذاشت روي كيرم يه كم از رو شلوار واسم مالوند دست منو هم كرفت كذاشت رو كسش ديدم خيس خيسه, لبامون تو هم قفل شد كيرمو در اوردم دادم بهش شروع كرد به ساك زدم من هم سينه هاشو مي ما لوندم بهم كفت اولين بارت كفتم نه بس جي.انكار اون جندمين بارش بود جون كارشو خوب بلد بود,شلوارشو تا زانو دادم بايين,تكه داد به درخت با زرو تف و انكشت كيرمو كردم تو كونش يه دقيقه هم نشود ابم اومد ريختم تو كونش ديدم اون هنوز ارضا نشوده يه كم واسش كوسشو خوردم اون هم ارضا شد,با هم تا نزديكاي محل اومديم جند بارديكه هم ازش لب كرفتم كرفتم بعد از هم جدا شديم اومدم خونه يه شماره نوشتم بدم بهش كه ديدم خونشون شلوغ فردا صبح هم رفتن,انقدرسوختم كه ديكه از موقع بع بعد يك سالي هم فك كنم بشه محل نرفتم.خيلي لذت بخش بود برام تك سكس زندكيم اميد وارم تجربش كنين

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
زن


 
سکس با دختر سیاهپوست

قبل از هرچیز باید بگم من دکترای آسیب شناسی اجتماعی دارم و یه محقق نسبتاً مشهور هستم که برای اینکه شناخته نشم با اسم دکتر حشری می نویسم. من تو ایران زندگی نمی کنم و گه گاهی برای دیدن فامیل میام ایران. نصف بیشتر دنیا رو گشتم. همون طور که از اسمم معلومه یه آدم کاملاً حشری هستم و تو زندگی فقط به پول و سکس فکر میکنم. بعد از اینکه داستان های کس شعر شما رو خوندم دلم براتون سوخت و تصمیم گرفتم چندتا داستان سکسی واقعای براتون بذارم. هر چند وقت یکبار که وقت کنم براتون خاطرات سکسم رو می نویسم.
اما خاطره سکسی که میخوام براتون تعریف کنم، مربوط میشه با سکس با یه زن سیاه پوست به نام ویلو که اصالتاً افریقایی هست و مهاجرت کرده به مکزیک.
زن نستباً خوشگلی بود و اندام بدی هم نداشت( البته اونقدر خوشگل و خوش اندام نبود که با دیدنش کیرت به گریه بی افته)ولی چیزی که باعث شد من باهاش سکس کنم اینه که من سکس با زن های سیاه پوست را دوست دارم. (بالاخره هرکسی تو سکس یه تمایلاتی داره) مثل شما هم نمی خوام خالی بندی کنم که چه کردم و چه نکردم تا تونستم مخش رو بزنم و بکنمش. نه. خیلی ساده یه روز باهاش قرار گذاشتم و بردمش تو اتاق هتلم و 200 دلار بهش دادم و چنان گاییدمش که تا عمر داره فکر نکنم دور و بر مرد ایرانی بگرده.
التبه ویلو جنده نبود ولی تازه به مکزیک مهاجرت کرده بود و دستش تنگ بود و بخاطر همین هر کاری میکرد تا پول دربیاره.
من برای اینکه اوصلاً به زن هایی که از راه روسپی گری پول درمیان اعتماد ندارم و از طرفی نمی تونم جلوی شهوتم رو نگه داردم همیشه یه کاندم و یه اسپری تاخیری همراهم هست.
خلاصه بردمش تو اتاقم تو هتل فئرمونت بهش گفتم بره حموم یه دوش بگیره تا ترتمیز بشه و خودم هم لخت شدم تا آماده سکس بشم. وقتی از حموم اومد بیرون سریع خودش رو با حوله خشک کرد و من سریع بغلش کردم و سه چهار تا لب آبدار ازش گرفتم و انداختمش رو تخت. بعدش خودم هم بغلش دراز کشیدم و دست چپم رو گذاشتم زیر گردنش و با دست راستم کسش رو می مالیدم و گردنش رو میلیسدم و میخردم. حسابی حشری شده بود. منم بعداز چند دقیقه بلند شدم و حسابی به کیرم اسپری تاخیری زدم تا زود ارضا نشم و حسابی مادر ویلو رو بگام. بعد کیرم رو انداختم دهنش و شروع کرد به ساک زدن. اگه به خوام مثل بعضی از این عقده ای ها که تو سایت راجع به اندازه کیرشون خالی می بندن منم خالی بندی کنم باید بگم کیرم 40 سانتی ولی چون اهل خالی بندی نیستم راستش رو میگم. کیرم 15 سانته اونم تو حالت راست.
یه پنج دقیقه ای ساک زد و بعد من کیرم رو از دهنش بیرون آوردم و کاندوم رو گذاشتم سرکیرم و خوابوندمش رو تخت و خودم هم خوابیدم روش و کیرم رو تا ته کردم تو کسش که یه آه ناز کشید ولی اصلاً دردش نیومد، چون یه کسی داشت که گشادی ش در حد دره شیطان تو آمریکا بود. سریع شروع کردم به تلبه زدن. یه 10 دقیقه تلمبه زدم دیدم آبش اومد و ارضاء شد. ولی من حشرم بیشتر شده بود.
اینم بگم که من توی سکس حالی به حالی هستم و بعضی موقع ها سکس رومانتیک می کنم و بعضی موقع ها سکس وحشیانه.
من که حسابی حشرم زده بود بالا رفتم سراغ سکس وحشیانه. لنگاش و هوا دادم و انداختم رو شونه هام. کیرم رو با سرخ کونش تنظیم کردم و با یه حرکت کردم تو کونش. یه جیغ کشید از زور درد که چشام سیاهی رفت. حق هم داشت. آخه کونش برخلاف کسش تنگ بود و منم هم نه تف زدم و نه با چیزی چربش کردم. اگه کاندم سرکیرم با آب کسش خیش نشده بود فکر کنم کونش به خون ریزی می افتاد.
بدبخت که داشت از زور درد گریه میکرد با زبون اسپانیایی( آخه تو مکزیک اکثراً اسپانیایی حرف میزنن) دست و پا شکسته که تازه یاد گرفته بود بهم فحش می داد اونم چه فحش هایی که آخه چرا حداقل تف نزدی تا رون بشه. ولی من گوش بدهکار نبود. دوتا تلنبه زدم دیدم نمیشه اینطوری . کیرم رو درآوردم دو تا تف انداختم روش تا رون بر تو و در بیاد. بعد شروع کردم به تلنبه زدن. هم زمان که تلنبه میزدم سینه هاش و با دستم فشار میدادم. بعد از 5 دقیقه تو این وضعیت کیرم و در اوردم و به رو خوابوندش روتخت. بعد بالا تنه اش رو انداختم پایین طوری که کمر به پایینش رو رو تخت تو دست داشتم و کمر به بالاش از تخت آویزان بود و مثل ژیمناستیک کارها پول زده بود. بعد شروع کردم به کردن. از کس و کون. چنان وحشیانه تلنبه میزدم که از زور کمر درد و سوزش کس و کون داشت جیغ می زد و گریه میکرد.
دست آخر که دیدم داره آبم میادو یواش یواش دارم ارضا میشم آوردمش روی تخت و کاندوم رو در آوردم و شروع کردم به لاپستونی کردم. البته پستون های زیاد درشتی نداشت به هم حال نداد. بعدش احساس کردم که داره آبم میاد، نشوندمش رو تخت و خودم وایستم و کیرم رو کردم تا ته تو حلقش و موهاش رو هم با دستم گرفتم به سمت پاین کشیدم و دوتا تلنبه تو حلقش زدم و تا قطره آخر آبم رو ریختم تو حلقش. تا کیرم رو آوردم بیرون بدو بدو رفت تو توالت و بالا آورد.
بعدش هم 200 دلار و بهش دادم و از اتاق پرتش کردم بیرون.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
کردن فاطی جون

سلام خدمت همه دوستان
خاطره واقعی ازخودم زمانی که توارومیه دانشجوبودم.من 23سال سن 175قد و75 وزن
یه روز با دوستم در مورد سکس حرف میزدم که گفت توخیابون به یه زن شماره داده واونم باهاش تماس گرفته .منم مشتاق شدم شمارشوپیداکنم.یه روزداخل شهربودیم که دوستم رفت زنگ بزنه ازتلفن کارتی منم تاشماره روگرفت سریع حفظ کردم.اون روزگذشت من باال کارت زنگ زدم زنه برداشت باهاش حرف زدم پا نداد یه هفته گذشت بعدزنگ زدم این دفعه پاداد گفت فامیل هستی گفتم نه.گفت قبلا یکی مزاحمون شده شمارشودادیم مخابرات آشنادراومده واتفاق های بدی افتاده.منم گفت غلط کردم دیگه زنگ نمیزنم اونم گفت تامن نخوام هیچ مشکلی پیش نمیاد.خلاصه بهش اعتمادکردم شماره خونه رودادم بهم زنگ زد خیلی ترسیدم ولی اوضاع خوب پیش میرفت خلاصه میگفت شوهرش 10سال ازش بزرگتره دوسش نداره اذیتش میکنه ازاین حرفها گفت شمارمو از کجا آوردی منم راستش روگفتم .بعدگفت پسره مجبورش کرده تو بازار بگیره و از این حرفها. باهم قرارگذاشتیم که فردا بریم کافی شاپ دانشجو توخیابان امام.گفت زنی 24ساله70کیلووزن و170قدداره وسبزه هستش وگفت که باچادرمیام منم همیشه زودترازموعدمیرفتم سرقرار.رفتم دیدم کافی شاپ رودارن می شورن وصندلی هاروگذاشتن بیرون.منم رفتم کنارمغازه بغل کافی شاپ وایسادم دیدم زنه اومد کنارم وایساد و ویترین رو نگاه میکرد.سلام کرد.منم عادی برخوردکردم گفتم دنبالم بیا.رفتم اونور خیابون توکافی شاپ سو رفتم دوتابستنی سفارش دادم رفتم طبقه بالا فاطی هم اومدبالا چون صبح بودخلوت بود وهیچکی نبود دیدم خیلی خوشگله همش ازکیرم آب میومد یه ذره حرف زدیم ازهمدیگه خوشمون اومدبعدخواست بره باهام دست داد گفت بایدمال خودم باشی منم گفتم باشه فاطی رفت خونه منم رفتم خونه باهش حرف زدم گفتم اگه میخوای منوبایدبهم برسی اونم گفت بهت میرسم ازهرلحاظ که احساس غربت نکنی.خلاصه ازسکس حرف زدیم گفتم بهم کس میدی گفت چرانمیدم ازاین حرفها
یه روزصبح توخونه تنهابودم گفت زن رفیقش خونشونه وازبچه اش مواظبت میکنه میتونه بیادراستی نگفتم یه دختر4ساله داشت.بهش آدرس دادم اومدچهارراه سیروس رفتم دنبالش بهش اشاره کردم اومذنبالم توکوچه رفتم درخونه روبازکردم اومدتو درروقفل کردم خونه ای که کرایه کرده بودم یه خونه نقلی بودیه اتاق پایین یه اتاق بالا.رفت توخونه همدیگررونگاه کردیم رفتم طرفش بغلش کردم چادرازسرش افتاد ازش لب گرفتم بهش گفتم بروبال تامیام لباس راحتی پوشیدم رفتم بالا دیدم مانتورودرآورده موسرلخت موها تاشونه طلایی شلوارلی پاش بودبایه تی شرت زردرنگ رفتم کنارش نشستم دوباره لب گرفتم ودرازش کردم خوابیدم روش سینه های بزرگی داشت یه ذره خوردم بعدبهش روبه پایین بخواب اخه من عاشق کونم دمرخوابیدخوابیدم روش گردنش روخوردم دیدم کونش روزیرکیرم تکون میده برش گردوندم شلوارشودرآوردم شرت سفیدی داشت کشیدم پایین کف کردم گفت کاندوم بزار منم ازقبل داشتم لخت شدم کیرم رودیدگفت ماشاا... منم امان ندادم حمله کردم به کسش چون کاندوم لیزبود گذاشتم درکوسش فشاردادم گفت آخ تاته زدم رفت تو گفت توچشام نگاه نکن تلبه زدم گفتم کونت بذارم گفت تاحالاندادم چهارزانووایسادکونش اصلا مونداشت کاندوم رودراوزدم کیرم رو گذاشتم درکونش فشاردادم دررفت گفت پاره میشه یه متکا گذاشتم زیرکونش روبه بالا درازکشید به کیرم تف زد گذاشتم درکونش گفت خودم میبرم توفشارنده گفتم باشه کم کم دیدم کلاهک کیرم رفت تو لذت عجیبی داشت تانصفه رفت تو خیلی گرم بود چندبارعقب جلو کردم گفت تو رو جون فاطی دربیار.گفتم یه بار تا آخر بزنم بعددرش میارم گفت باشه تا دسته فشاردادم رفت تو گفت آی بعد ازش لب گرفتم تشکرکردم درش اوردم دوباره یه کاندوم دیگه زدم وبه حالت سگی حسابی گاییدمش که ابم اومود به همون حالت خوابیدروکیرم بغلم نشت وگفت دوهفته است که سکس نداشته تشکرکرد بوسش کردم لباسش رو پوشید و رفت.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
از لز تا سکس

اول از خودم بگم که چه جوریم الان 18 سالمه ولی این خاطره برا 2 سال پیشه یعنی زمانی که من 16 سالم بود قدم 168 وزنم 60 سایز سینه هام هم 70 موهام بور و خیلی هم سفیدم کوسم یه خورده توپل و وسطشم صورتی کلا من هیکلم خیلی سکسیه این از مشخصات.
حالا بریم سر اصل مطلب من یه دختر خاله دارم که سن هامون تفاوت چندانی باهم نداره یعنی من 4 ماه از اون بزرگ ترم بعد به علت این که خونواده ی ما با خالم اینا خیلی صمیمی هستیم خونه امون تو یک کوچه ست من تک فرزندم ولی دختر خالم یعنی مریم یه داداش داره که ازداواج کرده مادر و پدر من کارمند ند و تا ساعت 5 بعد از ظهر خونه ما خالیه خالیه و مریم هم به خاطر اینکه من تنها نباشم هر روز میاد پیشم و ما هر روز باهم شیطونی میکنیم به خاطر همین من زیاد تو فکر سکس با پسر نبودم من و مریم خیلی به هم علاقه داشتیم و خوشبختانه خیلی هم هات بودیم ولی باز مریم از من حشری تر بود و به همین علت تا یه پسر بهش التماس میکرد شماره میدا دوست میشد ولی من تا اون موقع فقط با یه پسر دوست شده بودم که به 1 ماه نکشیده بود باهاش بهم زدم اینم بگم که ما تو یه مدرسه درس میخونیمو تو کلاس هم بقل هم میشینیم بعضی وقتا تو کلاس که خالی میشد یعنی زنگ تفریح با یکی از دوستام که اونم مثل ابجیم بود بالا میموندیم در رو از پشت چفتش رو مینداختیم و از هم لب میگرفتیم کوس های هم رو میمالوندیم میخوردی یه چند باری هم نزدیک بود بچها بفهمن که سریع جمع و جورش میکردیم خدا پدر مدیر رو بیامرزه که گفته برا در از پشت هم چفته گذاشته بود وگرنه الان ... همی نجوری روزامون میگذشت تا وسطای تابستون که یه همسایه جدید اومد خونشون روبروی ما بود برای اونا آپارتمان بود برا ما ویلایی بود اون خانواده یه پسر داشتن که خیلی ناز بود اسمش هم حمید بود وقتی از تو کوچه رد میشد دخترای محل همه بهش زل میزدن چهار شونه قد بلند عین خودم سفید خوشگل دیگه... این پسر کرم انداخت تو کون من تو کون مریم هم انداخته بودا چند بار مریم بهش تیکه پروند ولی بهش پا نداد ولی من زیاد بهش محل نمیدادم ولی خیلی دوست داشتم یه روز مال من باشه که این قضایا گذشت تا مدرسه ها باز شدن من اون همزمان از در خونه میومدیم بیرون و هر روز صبح همو میدیدیم یه هفته گذشت میدیدم هی باهم چش ت چش میکنه من بعد دو سه بار چش تو چش کردن بهش نخ رو دادم که دیدم فرداش اوم دنبال مون بعد بهم گفت بریم تو یه کوچه کارت دارم بعد با هم صحبت کردیم اون گفت از اخلاقت و قیافت خیلی خوشم اومده دوس دارم که باهم بیشتر اشنا بشیم بعد شمارشو بهم داد منم گفتم باید فکرام رو بکنم 4 روز منتظرش گذاشتم اونم هروز میومد میگفت تو رو خدا امروز بهم زنگ بزن . چند هفته از دوستیمون گذشت و هر روز علاقمون به هم زیاد تر میشد که یه شب داشتم باهاش اس بازی میکردم بهم گفت فردا اجازه میدی یه بوس ازت بگیرم منم یه خورده ناز کردم بعد اوکی رو دادم بیجاره روش نمیشد بوسم کنه ولی اخر یه بوس کرد که باعث شد همون روز نو کلاس 3 نفری باهم شیطونی کنیم بعد یهئ هفته بهم گفت ایندفعه دیگه بوس نمیخواد لب میخواد منم که گفتم تو کوچه حاضر نیستم لب بدم باید بیای خونمون لب بگیری اونم که از خدا خواسته فرادش بعد مدرسه اومد خونمون ازش با یه شیر موز پذیرایی کردم که تقویت بشه خودش از موضوع خبر دار شده بود ولی خیلی استرس داشت میگفت من اولین بارمه منم اولین بارم بود ولی چون با مریم لز داشتم زیاد استرس نداشتم رفتم پیشش نشستم که بهش لب بدم دستاش رو گرفتم دیدم تفلک دستاش یخه یخه خودم برای اینکه رش یه خورده باز شه لب رو بردم رو لبش بعد دو سه دقیقه دستم رو بردم سمت کیرش و گفتمش تو مشتم اونم داشت ترسش میرخت دستاشرو گذاشت رو کوسم یه خورده بغلش کردم بهش گفتم گردنمو یه خورده بوس کنه دیگه جفتمون داغ کرده بودیم لخته لختش کردم خدم هم با شرت سوتین شدم کیرش خیلی خوشگلو ناز بود درست عین خودش متوسط بود سرش مایل به صورتی بود نه بزرگ بود نه کوچیک اول لسش زدم بعد تا ته کردم تو دهن وای لیز لیز شده بود داشتم همین جوری میخوردم که گفت سارا پاشو الان میادا منم بلند شدم هنوز از کیرش سیر نشده بودم حالا من دراز کشیدم رو کاناپه یه بار دیگه ازم لب گرفتو سراغ سینه هام سر سینه هام رو تا لیس زد سریع شق شق شدند وای داشتم از لذت میمردم اه ... اه کوچولو میکردم که یواش یواش رفت سراغ کوسم یه خوردش بعد پاهم رو لیس زد انگشت هرو میکرد تو دهنش کفش رو لیس میزد من هم یه خورده لذت میبردم بعدا فهمیدم که به پا های زنا خیلی علاقه داره بعد دوباره رفت سمت کوسم با مالش سینه هام کوسم حسابی اب افتاده بود یه بعد ازچند دقیقه لیس زدن صدای اه ناله من میخواست دیوار رو ترک بده که یه دفعه کل بدنم لرزید من بی حال شدم بعد اومد لبام رو بوسید تا دوباره حال اومدم که گفت سارا چه جور میخوای ارضام کنی چون مریم تو لز هامون خیار موز... میکرد تو کونم باز باز بود هیچ ترس از کون دادن نداشتم گفتم کیرت رو بده به من یخورد خوردم که لیز بشه بعد به کونمم توف زدم یواش یواش کردم تو اخ چه حال میداد هم کوسم رو میمالید هم از کون میکرد بعد 2 دقیقه داشت ابش میومد که کشید بیرون و هم رو ریخت رو شکمم. الان هم از این کوچه رفتن و ربطمون خیلی کمرنگ شده . کاش دوباره یه کیر مثل کیر اون برا کوس و کونم پیدا بشه . الانم خیلی حشری شدم برم با مریم جون شیطونی کنم مامان باباش رفتن بیرون .

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس داغ من با بهار 18 ساله

درود خدمت شهوانی های عزیز. من ارش هستم.این خاطره بر میگرده به 5 سال پیش وقتی که من 21 سالم بود.با دختری اشنا شدم که اسمش بهار بود و 18 سالش بود.
خوش اندام تو پر چشمای ابی.موهای عسلی.خوشبو.و خیلی هم حشری
حوصله ندارم وارد جزئیات بشم واسه همین میرم سر اصل مطلب.
2 هفته از اشنایی من با اون میگذشت که خودش تو اس ام اس هاش حرفهای سکسی میزد مصلا میگفت دوست دارم دستتو بزاری رو سینه هام.منم که دیدم کونش میخواره بهش پیشنهاد دادم بیاد خونمون اونم خیلی راحت قبول کرد.
روز اومدن به خونه ما فرا رسید.
خونه تنها بودم.یه دید زدم دیدم تو کوچه کسی نیست.البته فرقی هم نمیکنه اگه کسی هم بود تخم نمیکرد به پلیس زنگ بزنه چون میدونست من از طریق سپاه شماره رو پیدا میکردم و مادرشو میگاییدم.بهار با تاکسی تلفنی اومد جلو خونمون پیاده شد و اومد تو.
تا از در اومد تو خودش اومد بقلم و یه لب ازم گرفت.هی زبونمو میکشید تو دهنش.
یه مانتو مشکی تنگ با شلوار لی ابی تنگ و شال سبز تنش بود.همیشه لباسهای تنگ میپوشید.
دستشو گرفتم بردمش تو خونه.رفت تو اتاقم.من رفتم گیره درو انداختم رفتم تو اتاق.کنارش رو تخت نشستم.تا نشستم باز شروع کرد زبونمو کشید تو دهنش.هی میمکید.همینطور که لب میگرفت دراز کشیدیم.دستمو بردم رو سینه هاش.سینه های متوسطی داشت.یه خورده که مالیدم دکمه های مانتو رو باز کردم.زیر مانتو یه تاپ قرمز داشت از رو تاپ هم سینه هاشو مالوندم.گفت ارش زود باش دیگه دارم میمیرم.تاپشو هم در اوردم یه سوتین صورتی خوشگل از اینایی که باید بندشو گره بزنی داشت.از رو سوتین یه گاز کوچولو گرفتم سینشو وای چه بویی میداد سینش.سوتینشو دادم بالا نوک زبونمو زدم به نوک سینش.با نوک زبونم با نوک سینش بازی میکردم.از حال رفت سرشو انداخت رو بالشت.نوک سینشو کردم تو دهنم میمکیدم و وقتی میکشیدم ول میکردم یه صدایی میداد.با دستام سینه هاشو گرفتم تمام سینشو کردم تو دهنم.خیسه خیس کردم سینشو.تند تند لیس میزدمو میمکیدم.بند سوتینشو باز کردم کامل در اوردم.شکمشو لیسیدم اومدم پایین تا به نافش رسیدم زبونمو کردم تو نافش میچرخوندم.یه صداهایی از خودش در میاورد.
کمربند نداشت.عجب شلوار تنگی بود.لای کسش رد انداخته بود رو شلوارش.دکمشو باز کردم.یه خورده شلوارو کشیدم پایین دیدم یه شورت صورتی ست سوتینش پوشیده.شلوارشو تا رونش کشیدم پایین یه خورده با زبونم کشیدم روی رون پاش.خیس کردم رون پاشو.بعد شلوارو در اوردم.پاهاشو دادم بالا زیر پاهاشو لیس میزدم.میگفت وای ارش بمال.بمال.بمال.منم اصلا توجهی نمیکردمو کار خودمو میکردم.شرتشو یکم زدم کنار و کناره های کسشو یکم لیس زدم.از رو شرت با انگوشت شصدم میکشیدم رو کسش.کسش دیگه خیس شده بود.اما خیلی بوی خوبی میداد.همچین که ادم دوست داشت ابشو بخوره.بند شرتشو با دندونام باز کردم.شرتشو در اوردم.
دستشو گذاشت رو کسش یه خورده خجالت کشید بعد خودم ورش داشتم مقاومتی هم نکرد.پاهاشو دادم بالا تا اخر هم باز کرد.حتی یه لاخ مو هم نداشت.چون سنش کم بود هنوز مو در نیاورده بود.یا شایدم ژنتیک مو نداشت.اول یه لیس از پایین تا بالای کسش زدم.از بالا به پایین.چند باری این کارو کردم که دیدم صداش خیلی بلند شد رفتم پنجره رو ببندم نزاشت.گفت ترو خدا نرو.گفتم کسخول پنجره بالای سرته.پنجره رو بستم اومدم نشستم دوباره سر وقت کسش.گفتم لای کستو باز کن.با دو تا انگوشتش باز کرد.لاله ی کسشو کردم تو دهنم یکم براش مکیدم.زبونمو لوله کردم فرستادم رفت تو یه خورده که عقب جلو کردم دیدم داره گریه میکنه.میگفت ارش ترو خدا زود باش دارم میمیرم.منم دیگه دست کشیدم خودم که دراز کشیدم سریع تمام لباسهامو در اورد طوری کیرمو میخورد که احساس درد میکردم.تخمامم تو دهنش میکرد.به 3 دقیقه نکشید گفت ارش حالا بکن.خیلی عجله داشت.گفتم برگرد.گفت چرا.گفتم بکنمت دیگه.گفت از جلو بکن.گفتم مگه پرده نداری.گفت ارتجاعیه.که البته بعدا فهمیدم اصلا پرده نداشت.پاهاشو خوب باز کرد.
کیرمو اول یه خورده کشیدم به کسش.لای کسش بالا پایین میکردم.خودش با دست کیرمو گرفت حل داد تو کسش.بعد از موهام گرفت منو انداخت رو خودش.منم شروع کردم به عقب جلو کردن.صداهای بلندی از خودش در میاورد.جبغ میزد و گریه میکرد.همش میگفت بزن بزن بزن تندتر تند تند تند.منم با اخرین شدت داشتم میکردمش.با یه دستمم سینشو میمالیدم.همزمان زبون منو هم کشیده بود تو دهنش که زبونم خشک خشک شده بود.جاتون خالی واقعا کس گرمی داشت.اما زیادی از حد خیس بود.
من تغریبا 45 دقیقه یه ضرب داشتم میکردمش که تو همین فاصله بیشتر از 5 یا 6 دفعه ارضا شده بود.دوشک من خیس شده بود به قطر 40 سانت.خیلی اب ازش رفته بود.همچین با دستاش کمرمو فشار میداد که کمرم درد گرفته بود.بلاخره داشت ابم میومد گفتم بریزم رو سینه هات گفت نه بریز تو دهنم.منم تا ابم اومد موهاشو گرفتم کشیدمش بالا کیرمو گذاشتم تو دهنش.همچین کیرمو ساک میزد که ابم با سرعت 200 کیلومتر در ساعت خورد به ته حلقش.هر چی اب داشتم مکید.دهنشو باز کرد دیدم همرو قورت داده.بعدشم هر دو تامون بیهوش شدیم رو تخت.منو بقل کرده بود.بعد از نیم ساعت رفتیم حموم عجب بوی گندی میدادیم از بس عرق کرده بودیم.
تو حموم هم یه دست کیرمو ساک زد که نمیدونم چرا اینبار ده دقیقه ای ابم اومد.ساک زدنش حرف نداره واقعا.
خلاصه خودمونو شستیمو اومدیم بیرونو لباسامونو پوشیدیمو اون تاکسی گرفت و رفت.از اون موقع به بعد هر دو روز یه بار سکس میکردیم.گاهی اوقات من میرفتم خونشون تو اتاقش قاییم میشدم شب که میشد درو قفل میکرد تا صبح میکردمش.هر بار هم خونشون خالی میشد خودش بهم زنگ میزد.1سال میکردمش تا اینکه ازش خسته شدم و دیگه جواب تلفنشو ندادم و خودش هم دیگه بهم زنگ نزد.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  

 
آلتا جنده با احساس

با سلام خدمت تمام دوستان.
قبل اینکه خاطره ام رو بگم میخوام با ور کنید که تمامش به جزء اسامیه به کار رفته واقعیت داره قسم میخورم.
من 28 سالمه و مجردم یه شرکت خدمات ساختمانی دارم که تمامی کارهایه مربوط به دکوراسیون داخلی رو انجام میدم.
یکی از کارهای که شرکت من انجام میده طراحی دیوارهای اداره ها و مدارس و...غیره هست که واسه این قسمت کار عموما خانم استخدام میکنم.
سه سال پیش یعنی سال 88 بود که یه خانم به اسم آلتا(البته اسمش این نیست)از طرف یکی از دوستام واسه طراحی معرفی شد آلتا ترک ارومیه بود که 3سال ترکیه بوده و متعهل بود که اون موقه یه دختر 2 ساله داشت چره با نمک و با کلاسی داشت روز اولی که دیدمش با خودم گفتم که چه خانم با شخصیتو با شعوریه.
اقا ما اولین کارو با هاش زدیم کارش خیلی خوب نبود ولی خوب واسه اولین بار بود که رو دیوار کار میکرد منم زیاد سخت نگرفتم کار اول 5 روز طول کشید که تو یه مدرسه بود صبح ها مدیر مدرسه و کارکنان مدرسه بودن ولی بعد از ظهرا فقد ما دوتا اونجا بودیم چون تابستون بودو مدارس تعطیل بود.تو اون مدت شوهرش که مثلا اسمش رامین بود میومد یه سر سری میزد ولی خوب نمیموند پیشمون ما هم ضمن کار درمورد خیلی از چیزا بحث میکردیم روزای اخر اولین کار بود که تقریبا صمیمی شده بودیم و با هم راحت بودیم اخرین روز بود که بهم گفت چرا هی اسم خونوادگیمو صدا میزنی و نمیگی آلتا؟منم گفتم باشه آلتا خانم گفت نه آلتا خالی من روم نمیشد بهش بگم آلتا و هی طفره میرفتم.
اقا کار تموم شد و قرار بود دست مزدشو عصری بهش بدم بهش تلفون کردم گفتم یه جا بیا که پولتو بدم گفت اگه میشه واسم بیارش در خونه منم رفتم درخونشون که اپارتمانی بود گفت واسم بیارش بالا منم رفتم در واحدشون درو باز کرد و شرو کرد به تعارف که بیا تو منم حقیقتش ترسیده بودم که شوهرش نیاد بگه اینجا چیکار داری نرفتم و خیلی ناراحت شد بعد بهم زنگ زد که شما کرمانشاهی ها خیلی بی فرهنگید و فورا فکر بد میکنید راجع به طرف مقابلتون منم خیلی بهم برخورد پیش خودم گفتم که واقا خیلی زشت بود نرفتم تو ابروم رفت.
این گذشت تا یه روز دیگه دعوتم کرد به خونشون که تابلو هایی که کشیده بودو ببینم منم گفتم حالا اگه نرم باز میشه همون اشو همون کاسه.

اقا با هزار ترسو لرز رفتم خونشون شوهرش نبودشلوار لی پاش بود با یه شال که انداخته بود دور سرش یه قهوه اورد خوردیم و نشستیم در مورد تابلوهاش حرف زدیم همینتور که داشتم حرف میزدم یه دفعه لبشو گذاشت رو لبم یه لب گرفت سرشو گذاشت تو بغلم گریه کرد اقا نمیدونید چه احساسی داشتم همه چی قاطی پاتی شده بود نمیدونستم چی بگم اصلا انتظارشو نداشتم منی که تو عمرم با زن شوهر دار نبودم و اصلا در مورد این زن اینجوری فک نمیکردم یه دفعه یه زن خوشگل شوهر دار تو بغلم بود (لازمه بگم که من اصلا خوشتیپ یا با کلاس نیستم حد اقل نسبت به شوهرش 100 تراز پاینترم)بعد از دو سه دقیقه گریه سرشو بالا کردو گفت خیلی دوست دارم منم ناخدا گاه لبمو گذاشتم تو لبش دوسه لب گرفتم و خوابوندمش رو مبلشون همینجوری رو شلوار خودمو میمالیدم بهشو شاک میزدم که گفت اینجوری نکن فقد لب خلاصه اون روز فقد چنتا لب گرفتمو اومدم بیر ون چقدر ناراحت بودم که با یه زن شوهردار این کارو کرده بودم.
اقا بعد از اون جریان همش تو فکرش بودم و نمیشد برم خونشون تا شب قبل از عید که فردا عید میشد نرفتم خونشون شب قبل از عید بهم زنگ زد بیا خونمون تا عیدیتو بدم فردا میخوام برم ارومیه رامینم رفته خونه مادرش خداحافظی اقا ما رفتیم بعد از چندتا بوس گفت بزار عیدیتو بدم ولی قبلش چراقارو خاموش کن تا رومانتیک بشه.چراقارو که خاموش کردم هیچی نمیدیدم بردم تو اتاق خابشون گفت یه لحظه وایسا بعد اروم دستمو گرفتو گفت بیا اینم عیدیت گذاشت رو کسش منم تو کمتراز سه ثانیه لخت شدم اینقد شهوتی شده بودم که تا کردم توش ابم اومد یعنی اولین شاک!اقا هرچی التماسش کردم یه بار دیگه نذاشت سیزده بدر برگشت از ارومیه دیگه شب و روز خونشون بودم یه بارم حامله شد ازم واقا کس با حالی داشت یه ساعتم کیر ادمو از بالا تا پاین میخورد وقتی بوسم میکرد از چشماش اشک میومد هیچوقت کسیو ندیدم که انجوری که اون منو دوست داشت کسیو دوست داشته باشه 3سال با هم بودیم الان رفته با بچه پولدارا البته زنگ زنگی میزنه ولی دیگه عشقی بین ما نیست از شوهرشم طلاق گرفته.
اینارو گفتم که بگم همه زنو دخترا خیلی نامردن در کل.الان با زن و دخترایه زیادیم ولی هیچوقت نمیتوم آلتا رو فراموش کنم .
خیلی طولانی شد ببخشید ولی واقعیه واقعی بود.
     
  
زن


 
حلقوی، ترس، زندان

سلام
این داستان بر میگرده به 2ماه پیش
من 183 قدمه با 76 وزن و پسره خوش چهر ایم
مژده قد حدودا 160 با وزنی تقریبی 69
دوستم بم گفته بود منشی کافی نت و میشناسه و شنیده حلقویه و گفت بهتره بری طرفش.
منم برای چک کردن فیس بوکم میرفتم اونجا 1 کافی نت بزرگ توی زیرزمین بود وحدودا 14 پله میخورد تا پایین.من کم کم واسه هر کاری میرفتم اونجا دختره متوجه شده بود الکی میرم و میام .بعد از 1 هفته idشو ازش گرفتم و شبا باش چت میکردم و فرداش تو کافی شمارشو گرفتم.من توی اهواز زندگی میکنم و گرمای اینجا وحشتناکه ساعت 12:30 به بالا کسی پاشو از خونه بیرون نمیذاره من تا 1 اونجا بودم و به مامانش زنگ زد که داداشش واسش غذا بیاره اخه کافی 2 شیفتی بود صبا 1 دختر دیگه بود تا ظهر و ظهر تا شب مژده خانم کار میکرد.خلاصه اونجور که از حرف زدن مشخص بود داداشه گفته بود تو این گرما پاشو بیرون نمیذاره و اینم بش چندتا فش بابا داد چون بچه طلاقه و از باباش متنفره.من حساب کردم و رفتم خیابون و واسش خرتو پرت خریدم و بش دادم و زدم بیرون تا شب که بهش س دادم و گفتم ازش خوشم میاد و میخوام بیشتر باش باشم اونم قبول کرد.تصمیمو گرفته بودم و قبل رفتن کاندوم خریدم و رفتم کافی فقط 1مشتری داشت و بعده 5.ساعت رفت و ما دوتا بودیم بلند شدم رفتم پیشش و دستشو گرفتم و فشار دادم و میبوسیدم 1رب دستش تو دسم بود بر خلاف همه که میگن شیرجه زد واسه لبم اصلا تمایلی به لب گرفتن نداشت میگفت ارایشش پاک بشه حوصله نداره دوباره ارایش کنه منم هیچ اصراری نداشم 1شلوار لی ابی چسپون پاش بود ک از قسمت پاره شلوارش رونش میخواست بزنه بیرون روی روناش دوتا خط پارگی داشت بیشتر توضیح نمیدم چون باید بدونید چه مدیه.
شرو کردم به دس زدن به رونش و اروم اروم نوازشش کردم به این سادگیا شهوتی نمیشد اروم اروم دستمو بردم بین پاش و یدفه پاشو چسپوند واقعا داغ بود نگام کرد و خندید گفت تارف نکنیا راحتی؟منم خندیدم و همونجور که دستم قفل بود تو پاش ارو روی کسش کشیدم و ایندفه خوشش امد .گفتم برو درو ببند ولی مخالفت کرد و گفت خطر داره داشتم میسوختم از اینکه نکرده باید برم سینه های سفتو گردش بدجور خودنمایی میکرد دیدم 1 دستم بیکاره شرو کردم با چنگ زدنش و فشار دادن .از رو مانتو سعی میکردم نوکشو پیدا کنم که یدفه مژده خانم چفتشو باز کرد و منم دس بردم از رو سوتین میمالوندمش اخه خیالم تخت بود تو اون گرما کسی نمیاد کافی یدفه خانم امد چفتای دیگرو باز کنه که مشخص بود صبرم جواب داد بله غوره ما هلوا شد.گفتم برو درو ببند.که خیالمون جم باشه اونم رفتو درم قفل کرد امد پایین بلند شدم مثه بچه بود مقابله من بش چسپیدم و باسنشو چنگ زدم و روی موبل نشوندم و شرو کردم به مالیدن سینشو کسش.روسریشو در اوردم و زیر گلوشو بوسیدم و گوششو میخوردم داشت دیوونه میشد مانتوشو در اورد و سوتینم کشید پایین جوری سینشو خوردم که انگاراز قحطی امدم و فشار میدادم حداقل این کارو خوب بلدم.اون توی س گفته بود ارتجاعیه ولی گفتم از کون و دوس دارم اون مخالفت کرد گفت خیلی درد دا ره و نمیده گفتم بجاش ساک بزن گفت باشه اولین پسری هستی واسش ساک میزنم خندم گرفت از این دروغای همیشگی دخترا خیلی خوب ساک میزد اخه یکبارم دندونش به کیرم نخورد بچه هایی که دخترای تازه کار واسشون ساک زده میدونن چی میگم.وقتی ساک زد گفت دوس داره ادامه بده ولی بدون کاندوم میترسه منم دس کردم تو جیب و بش دادم فهمید که حساب شده امدم کاندومو باز کرد و سوارش کرد رو کیرم گرچه فقط نصف کیرمو میگرفت چون 16 سانته وقتی سوارش کرد من رو موبل دراز کشیدم و اروم نشست روش به سختی رفت تو و داشت درد میکشید خودشو شل کرد و تا ته رفت توش و ارم بالا پایین شد و کم کم تندش کرد و خسته شد بلند شدم و اون دولا شد و سرشو به موبل تکیه داد و از پشت کردم تو کسش دردش گرفت و وقتی رفت تو اروم اروم تلمبه زدم تنها صدایی میومد نفس های بلند بلندمون بود گاهیم 1 اه ه ه از طرف اون نمیدونم این حرفایی دوستان میزنن ک کسم جر بده منو بگا چرا هیچوقت برای من اتفاق نیفتاده بگذریم وقتی دیدم دیگه واسش عادی شده خیلی تند تند تلمبه زدم واقا داشت دردو لذتو باهم میبرد دیگه نفس نداشتم که ادامه بدم بلند شدم و از کمر رو مویل دراز کشیدم و پاهام رو زمین بود.مثه L اون عمودی کمرم بود و افقی پاهام امد و نشست روش و شرو کرد به بالا پایین وقتی نفسم سرجاش امد منم شرو کردم به بالا پایین کردن کمرم که داشت مژدرو بیحال میکرد ابم داشت میومد انقد طول کشید واسه کاندوم بود کا تاخیری بود داشتم میرفتم فصا یدفه صدای کلید امد من لخت دختر لخت کسی بیاد تو؟؟؟؟وای بچه ها قلبا امد دهنم سریع از روش بلند شد باورتون میشه کیر به اون بلندی و سیخی تو 3یا4ثانیه شد بادکنکی ک بادشو خالی میکنن کوچیک و بی رمق داشتم میمردم میترسیدم کسی دیده باشه و گزارش داده باشه وگرنه دستشو دارم تا 2،3نفرو راحت بزنم چون بچه پایین بودم و از بچگی کتک خوردم و یاد گرفتم چطوریم میشه زد بیشترین ترس زندگیمو داشتم تجربه میکردم نمیدونم تو اون 7،8ثانیه چطور همه لباسا تنم رفتن ولی دختره لخت بود فقط شلوارو کشید نصفه رونش هییییی صدای باز شدن در امد ولی اون در مغازه جفتی بود چون این زیرزمین بود و اون همکف درا چسپیده به همن انگار دنیارو بم داده بودن انگار از دره زندان بعده 1 حبس طولانی ازادم کردن بدجوری ریختم بهم دیدم ارزش نداره شرفت و بخاطر کردن 1 دختر بدی بد از اون هیچوقت نرفتم اون کافی نت هیچوقت

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
وقتی مامانم آمد

هوا خيلي گرم بود از دفتر كارم كه تو يكي از محله هاي شمال غرب شهره راه افتادم بيام سمت خونمون كه جنوب شهر بود سر ظهر بود آخه ساعت يك تا چهار دفتر تعطيل بود و بهترين موقع براي انجام كاراي عقب مونده...
با ماشين پرايدم كه گه گاهي هم باهاش مسافر ميزدم راه افتادم واسه اين كه پول حسن آقا رو بدم... بيچاره حرفي نميزد اما يه ده ماهي ميشد كه قسط وامم رو نداده بودم و چون اون ضامنم بود بانك داشت از حقوقش كم ميكرد....
توي راه چنتا مسافر زدم و پيادشون كردم تا اين كه يه دختري واستاده بود جلو مترو رفتم جلوتر بهش بوق زدم ديدم يه نگاه تو ماشين كرد بهش گفتم خانم كجا ميري... با صداي لرزون گفت پاستگاه...
يه لبخنده كوچيكي رو لبم نشست و با سر اشاره كردم بيا اونم خنديد و امد جلو نشستيه دختري لاغربا سينهاي اناري كمري باريك وپوست گندمي كه چشماي خيلي زيباي داشت نميدونم چرا ديگه بيخيال مسافراي ديگه شدم و راه افتادم چند متري كه رفتيم دختره گفت پايه اي بريم يه چرخي بزنيم و منم كه از خدا خواسته گفتم بريم اما قبلش من يه پولي بايد به يه بنده خدا بدم وبعد هرجا خواستي بريم اونم يه من مني كرد گفت باشه همينطور كه ميرفتم سمت خونه اي حسن آقا توي راه سر شوخي دستمالي باز شد و دستامون تو دستاي هم بودجوري كه بازوم ميخورد به سينهاي سفتو اناريش كه من دستم بردم سمت روناي پاش وشروع كردم به مالوندن كه از حالتاش فهميدم خوشش امده به خودم جسارت بيشتري دادم و رفتم سمت كسش و ارم ميماليدمش كه يه دفه گفت داري تحريكم ميكني بايد ارضام كنيا با يه لحني گفت كه دوتاي زديم زيره خنده و همينجوري داشتيم حال ميكرديم.... تا اين كه رسيدم جلو خونه اي حسن اقا بهش گفتم بشين من پولو بدم و بيام رفتم زنگو زدم حسن اقا امدش جلو در پول بهش دادم و كلي تشكر كرد بعد يكم گپ زدن امدم پيشه دختره كه اسمش مريم بود و گفتم بريم و راه افتاديم توي اين فكرا بودم كه چطوري يه جا جور كنم بكنمش كه يه هو دختره افكارم رو ريد توش و گفت گشنمه پيتزا ميخوام ومثل طوطي شروع كرد به تكرار منم كه پوله كافي نداشتم به اندازهاي دو تا پيتزا گفتم من سيرم اما بريم برات بخرم ...
جلو اولين پيتزا فروشي زدم رو ترمز رفتم مقازه كه سفازش بدم مبايلم زنگ زد خواهرم بود ميگفت با مامان رفتيم خريد هايپر استار ميتوني بياي دنبالمون منم از زماني كه بابم مرده يه جوراي تاكسي سرويسه اونا شده بودم ....كه من با خوسحالي گفتم كه نه كار دارم و براي اين كه ببينم خونه تا كي مكانه ازش پرسيدم تا كي هستين كه گفت يه ساعت كارمون گيره و بعد مياييم ميتوني بياي منم گفتم نه مشتري دارم و با خوشحالي پيتزا رو گرفتم رفتم تو ماشين ودادم به دختره كه گفت وايستا يه جا تا بخورم منم گفتم ميريم خونه اي ما اونجا بخور...
كه نزاشت به خونه برسه و تو راه همشو خورد رفتيم تو خونه و من از پشت چسبيدم بهش توپله ها كه يه ساختمونه چهار واحديه ما طبقه اي دوميم كليد انداختم رفتيم تو و به خاطر كمي وقت از همون اول شروع كردم بقل كردن ولب گرفتن كه نميزاشت و هي ميگفت چه خبرته حالا بزار خونتون ببينم اما منم بي اعتنا همين جوري داشتم لختش ميكردم وپرتش كردم روي تخت و شروع كردم به مكيدن سينه هاش ودستمم رم كسش هي ميمالديم بد جور آب كسش ره افتاده بود و انقدر حشري شده بود كه داشت به خودش ميپيچيد وكمرش يه سي سانتي از تخت امده بود بالا كيرمو نخورد منم به خاطر همين كسشو نخوردم نشستم روش كه بكنمش كيرم وگرفتم جلوي سوراخ كسش كه نميزاشت وهي ميگفت نه نكن دخترم وپرده دارم.... كه يه هو زنگه خونرو زدن بيخيال شدم گفتم شايد همسايهان و ماشينو بد جاي گذاشتم بي خيال مشغول شدم كه دوباره پشت هم چند بار زنگ زدن واز جام پريدم دختره ترسيده بود مبگفت كيه منم گفتم نميدنم كه از ايفون ديدم مامانم و خواهرم هستن ريدم به خودم و يه لحظه چشام سياهي رفت ديدم دختره اروم داره كرستشو تنش ميكنه هر ان مامانم اينا ميمودن بالا و آبرو ريزي ميشد كه سريع لباساي دختره رو دادم دستش و همينجوري لخت در و باز كردم وفرستادمش طبقه اي بالا و با صداي اروم گفتم كه تو پله هاي بالا سريع بپوش و دويدو رفتم كلي دستمال كاغذي و هر اثر جرمي بود رو تن تن جمع جور كردم و وقطي امدم جلو در واحد ديدم خواهرم ومادرم پشت درن و با عصبانيت گفتن چرا در پايين رو باز نميكردي كه ديدم نگاشون به چهرهاي عرق كرده و مضظرب خيره شد و انكاري چيزو فهميده باشن كه مامانم گفت ديدم ماشينت جلو دره زنگ زديم بياي كمك تا وسايلي رو كه خريديم بياري بالا هر كدوم دستاشون چنتا نايلون بود منم من من كنان گفتم دستشوي بودم چيزي مونده پايين بيارم مامانم گفتش اره رفتم پايين داشتم نايلونارو ور ميداشتم كه ديدم دختر با خنده جلومه منم يه نفس راحتي كشيدم و با اشاره بهش گفتم برو سر كوچه تا بيام وسايلو بردم بالا كه ديدم مامنم با دادو بيداد ميكه اين جنده كي بود رفتش پايين و پردهها رو چرا كشيدي تخت چرا انقدر به هم ريختس و هي ميگفت ميكشمت من تو اين خونه نماز ميخونم جنده مياري تو... اون ميگفتو من هم هي انكار ميكردم و راه افتادم امدم دختره رو سوار كردم كلي خنديدم و رفتيم تو پارك نشستيم اون روز ديگه سره كار نرفتم و بعدشم مامانم حرفهامو باور نكرد اما ديگه به روم نياورد....

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 58 از 112:  « پیشین  1  ...  57  58  59  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA