انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 63 از 112:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


مرد

jems007
 
خواهر زنم نون زیر کباب

سلام میخوام بهترین خاطره سکس باخواهر زنم رو براتون تعریف کنم تاشما هم حالی برده باشین البته فکر نکنین که من بی غیرتم من نزدیک 2ساله با سایت شما اشنا شدم ولی بیشتر داستانها رو نگه داشتم خب زیاد از بحث خارج نشیم
از بدن خواهر زنم بگم یه بدن کاملا سکسی کونه خوشتراش وسینه های بلوری من از اول ازدواجم با خانمم از خواهرزنم خیلی خوشم میومد ولی اختلاف خانوادم نشد با اون ازدواج کنم چون یه بار ازدواج کرده بود واز شوهرش جدا شده بود
راستی اسم خواهرزنم سارا هست
اون رشته مامایی و در بیمارستان شهرمون کار میکنه
یه روز که رفته بودم خونه مادر زنم اونم اونجا بود وتازه از کار اومده بود
رفتم بیشش و سلام کردم اون گفت که خسته هست و باید استراحت کنه
اخه قرار بود شب بره سر کار منم گفتم باشه رفتم اطاق برادر زنم و نشستم بای سیستم
داشتم عکسهای خانوادگیمون رو میدیدم ناگهان یه فکر شیطانی به سرم زد
تو این فکر بودم که چجوری با این هوریه بهشتی سکس کنم
ولی از یه طرف هم نمیشد اخه خانواده مادرزنم خیلی غیرتی هستن
حتی من جلوی بدر زنم با خانم هم شوخی نمیکنم
خلاصه یواشکی رفتم در اطاق رو باز کردم دیدم داره با تلفن صحبت میکنه و دستش روی سینش بود وداشت با سینش بازی میکرد دلم هری ریخت نمیدونم کی بشت خط بود
یه فکری به سرم زد گفتم بهتره ازش فیلم بگیرم تا بتونم راحتتر مخشو بزنم
اون اصلا حواسش به من نبود
دیدم دستش رو برد زیر بلوزش وبا سینش بازی میکرد دیگه طاقت نیاوردم میخواستم برم تو ولبش رو بخورم
اما نمیشد
من رفتم تو اطاق وبعد از 30دقیقه اومد برای نهار
موقع نهار بهش گفتم مثل اینکه تلفن مهمی داشتی فورا جا خورد
وگفت نه در مورد کار بود قراره برای اعزام برم شیراز
گفتم اره انگار کارش خیلی هم مهمه
دیدم زود عصبانی شد و گفت به تو ربطی نداره خانمم ناراحت شد گفت چته با شوهرم درست صحبت کن که ناراحت میشه منم گفتم بی خیال خبری نیست
خلاصه اون روز گذشت و فردا بهش بیام دادم و گفتم فیلم خیلی قشنگ بود روزی 100بار نگاه میکنم
زودی زنگ زد و گفت سریع بیا بیمارستان کار دارم باهات
منم نرفتم وقتی دید که نرفتم بیمارستان به زنم زنگ زدو گفت که به من بگه که برم بیشش
منم رفتم بیشش تا منو دید یه کشیده خوابوند تو گوشم
خیلی جا خوردم گفتم تمام نقشم به هم ریخته ترسیدم شاید به زنم گفته باشه
ولی نه اینطور نبود گفت فردا میاد بیشم
منم تو کونم عروسی بود فردا زنم رو بردم خونه مادرش گفتم جایی کار دارم زود میام
رفتم خونه وخودمو آماده کردم 30دقیقه بعد تک زنگ زد رفتم دم در اوردمش تو
گفت اول فیلمو ببینم منم نشونش دادم گوشی رو برداشت وگفت این مال من میشه باهات حساب میکنم
منم گفتم باشه بیا زود شروع کنیم تا کسی نیومده اون هم گفت مدتها تو نخ من بوده ولی روش نشده
لبم رو گذاشتم رو لبش تا جایی که تمام رژ لبش باک شد گفت بسه دیگه
منم دستم رو گذاشتم روی سینش وفشار میدادم
یه جیغ کوچولو زد تازه فهمیدم دردش اومده
مانتوشو در اوردم
برای بدن بلوریش لحظه شماری میکردم شلوارش رو در اوردم وایی چی میدیدم یه نخ مو هم نداشت
انگار از قبل میدونست و تمام بدنش رو زده بود. شورت مشکی و توری بوشیده بود
وحشیانه شورتو پاره کردم
گفت احمق من که در اختیار تو هستم چرا پاره اش کردی
نزاشتم حرفش تموم بشه لبم رو تو لبش گره کردم
مهلت نداد اونم شورت منو پاره کرد اون از من حشریتر بود
کیرمو گذاشت تو دهن کوچیکش
از بخت خوب یا بد کیر من یه کم بزرگه 25سانت
چنان برام ساک میزد که صدای ملچ ملچ خونه رو ورداشته بود داشت آبم میومد
من اصولا دوس ندارم بعد از اینکه ابم اومد دوباره سکس کنم
کشیدمش کنار سینشو تا جا داشت کردم تو دهنم
یواش یواش رفتم پایین رسیدم به بهشت صورتیش با اولین زبونی که زدم آهش در اومد
اونقد زبونم رو تو کسش چرخوندم تا به اورگاسم رسید گفتم از کجا شروع کنم
گفت من در اختیار خودتم
باهاشو دادم بالا گذاشتم رو شونم
اول سرش رو فرستادم تو و با یه فشار آخش بالا رفت سریع از زیرم در رفت
ترسیدم گفتم شاید داغونش کردم باور کنین ریدم به خودم
یه کمی که اروم شد گرفتمش و گفتم بیا خودت بشین روش
اونم با احتیاط اومدو نشست روش اوف اواوف
واییییییییییییییییی
دیگه داشت ابم میومد گفتم بزار بکنم تو کونت
گفت نه
مگه قبول میکد. واقعا ترسیده بود اونقدر التماسش کردم که دیگه قبول کرد اول با یه انگشتی کردم تو کونش اوف و اوفش در اومد
همش داد میزد درد دارم بسه
گفتم تا بارت نکنم نمیری از اینجا
شهوت تمام بدنم رو فرا گرفته بود
مدل سگی خوابوندمش
اول سرش که می خواست بره پرید بالا
گفتم نترس هنوز نکردم که
یواش سرشو کردم تو چند لحظه صبر کردم تا عضلاتش شل بشه یواش بقیشو هل دادم تو
بنده خدا داشت زیر کیر خفه میشد
چند لحظه بعد دیدم خودش داره میگه تلمبه بزن
منم خیلی اروم شروع کردم تلمبه زدن
اوف واااااییییی
چه کونی داشت این خواهر زن ما
اونم هی جیغ میکشی بکن جرم بده
من در اختیار تو هستم
دیدم داره ابم میاد گفتم بیا ساک بزن
کیرمو کرد تو دهنش دو بار کیرم که رفت تو ابم با فشار باشیده شد ته حلقش
تمام اب منو خورد با ولع تمام
گفت خیلیوقت بوده کیر نخورده بوده
به نظر من کسی که ازدواج کرده وجدا شده نمیتونه بی کیری رو تحمل کنه امیدوارم خوشتون اومده باشه
خوش باشین
خواهر زن به نظر من مثل نون زیر کبابه
لوتی جون تولدت مبارک
     
  
زن


 
سکس من و عروس زن عمو

خانه زن عمو مستاجری داشت که یک خانم خوشگل و با اندامی لوند و تودل برو داشت که دوسه باری من هنگام کار ونقاشی در خانه ای زن عمو دیده بودمش و شنیده بودم شوهرش مدتی است که مسافرت کاری رفته و در نقطه ای که کار راه و پله تقریبا تمام شده و رنگ آسترشو زده بودم و لکه گیری ها هم روبه اتمام بود زن عمو گفت اگر میخوای ما خانه نیستیم و بگذار برای هفته ای آینده ولی من گفتم که من هفته ای آینده کاری دارم در فلان شهرستان که دوهفته ای نخواهم بود و اونم چون خانه اش برای مراسم پسرش تدارک دیده بود ناچار گفت پس به پری خانم میگم که ازت هنگام کار پذیرایی کنه و آنروز من کارگر با خودم نبرده و تنها داشتم رنگ میکردم که دوبار تا زمان ناهار پری خانم چایی و میوه برایم آورد و چون تنها هم بودم و اوهم مثل خودم تنها بود مدت زیادی به صحبت و اینکه شوهرش مدتی هست که کمتر سراغش رو میگیره وبیشتر اوقات به کار فکر میکنه حتی موقع خانه بودن هم علاقه ای به او نداره یا نشون نمیده و این حرفا برای مردی که فقط یه ذره مغز داشته باشه یعنی بله ومن هنگام بعد از ناهار خیلی راحت ازش بله رو گرفتم و داخل خانه شدیم و من از پشت اونو در بغلم گرفتم و اون باسنشوبه کیرم میمالید و بعد لباس کارمو درآورد و کیرمو تو دستش گرفت و تا خسته شدنش حدود ده دقیقه شاید برایم خورد و محکم و جوندار ساک میزد طوری که آخرای کار و خستگی دهانش و بوس کردن های سر کیرم بود که منم خودم شروع کردم تو دهانش تلمبه زدن و موقع آمن آبم همشو برایم خورد و کمی استراحت کردم وبانوک سینه هاش بازی کردم وخوردم ودوباره کمی از کیرم خورد و من کیرمو روی کسش گذاشتم و کمی سرشو لای کسش بازی دادم و بعد با کمی فشار سرشو دادم تو وبیشتر و بیشتر تا همش داخل شد و کفی که مدت ها بود از کس نکردن داشتم حالا از بین رفته بود و من داشتم توی کس تمیزی میکردم که خودش له له کیر بود و برای کیر تشنه بود و بعداز گاییدن کسش و ریختن آبم روی شکم و سینه هاش بازم ازم خواست تا بکنمش و بار سوم هم که تمام شد من از دستش داشتم فرار میکردم وکاری که تنهایی دوروز طول میکشید بزور و بدبختی تو شش روز پایان دادم تازه روز ششم هم کارگرم بود و باهم کار را تمام کردیم توی این مدت هم نزدیک بیست بار من عروس مستاجر را گاییدمش و هربار که تمام میشد تشنگی اون بیشتر از پیش میشد واین بود که من به کل تا مدتی فقط داشتم خودمو میساختم تا فشار اون چند روز رو از بین برده باشم .

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس لطیف

من 20 سالمه تازه شروع به کار کرده بودم که محل کارمم دوتا دوست پیدا کردم که همسن خودمم تا اینکه یروز یه دختر دانشجو اومد مغازه و گفتش که میخواد گوشیشو اگه امکان داره بزنه توشارژ چون خاموش شده بود خلاصه گوشیشو زدیم تو شارژو یه چند دقیقه ای مهمون ما بود که من هی فکرایی که با دوستام میومد توذهنم دوباره مرور میکردم که یدفه بهم گفت میتونم از کامپیوترتون استفاده کنم منم قبول کرد مو اومد پشت سیستم نشست و ازم خواست که یکم راهنماییش کنم منم رفتم نزدیکش نشستم همین که نشستم چشمم به پاهاش افتاد و روش زوم کردم خوشگل خانوم چه شلوار تنگ و لای پایی داشت مانتوش کنار رفته بودو داشتم جای زیپ شلوارشو نگاه میکردم و باخودم میگفتم چه کس خوشگلی زیر اون غایم شده که یدفه دیدم یدونه ازدکمه ها ی مانتوش باز شده و میشه شکمشو دید چه رنگی دیوونه کننده ای داشت پوستش یه شکم با پوست برنزه ای بدون چربی من همیشه عاشق این رنگ پوستم داشت کیرمو میتروکون وقتی رنگ پوستشو دیدم همینطور خیره شده بود که یه تکونی بخودش دادو جابجا شده منم سریع بخودم اومدمو نگامو دزدیدم پیش خودم گفتم الان میگه چیه پسر بی حیایی و میره دیدم نه فعلا نشسته منم دوباره خیره شدم به رون پاشو لای پاش که با دیدن رنگ پوستش میشد تشخیص داد چه کسی داره خلاصه تو کف اون لا پا بودیمو که کارش تموم شدو گفت دیگه مزاحمتون نمیشمو باید برم بعد خواست هزینشو حساب کنه منم با چرب زبونی و منت گذاشتن سرش یه مقدار کمی ازش پول گرفتم و رفت با خودم گفتم عجب کسی بود حیف که از دستش دادمو با این وضع دید زدن ضایع من دیگه این طرفا پیداش نمیشه از این قضیه دوسه روز گذشت و دوباره خوشگل خانومو دیدم ایندفه از دفه ی قبل خواستنی تر شده بود اون صورت برنزه رو همچین خوشگل کرده بود که میدیدیش آبت میومد با خوم گفتم این از دید زدن دفه ی قبل من خوشش اومده و بخاطر همین با این ظاهر ایندفه اومد خلاصه وارد مغازه شدو سلام و احوال پرسی با عشوه و ناز ازم خواست که از سیستم استفاده کنه و منم راهنماییش کنم منم از خدا خواسته همین که نشست شلوار تنگش چسبیده بود به رون پاش اینبار پاهاشو بازتر کرده بود و میشد از روی شلوار کس خوشگلشو دید زد انگار که اونم تحریک شده بود چون جای زیپ شلوارش به کسش چسبیده بودو میشد خط کسشو تقریبا دید چقد تپل و گوشتی بود وای چه کسیه این دختره پوست برنزه با یه کس تپل اینقد دیدش زدم که اونم متوجه شد ولی خیلی ریلکس رفتارمیکرد انگار نه انگا که من کسشو دید میزنم خلاصه اینبارم نتونستم بهش چیزی بگم موقع رفتن از کارت ویزیت مغازرو خواست ولی متاسفانه شماره من روی کارت ویزیت نبود و وقتی دید گفت میشه شمارتونو داشته باشم تا هرموقع جایی مشکل داشتم ازتون راهنمایی بخوام منم واس اینکه از فکری که پیش خودم کرده بودم مطمئن شم بهش گفتم که شماره مغازه هستش و میتونه تماس بگیره که تو کتش نرفت و گف شماره خودتون باشه بهتره منم شمارمو پشت کارت ویزیت نوشتم و بهش دادم نیم ساعت نشد و دیدم یه شماره ناشناستک انداخت منم سریع بهشزنگیدمو دیدم یه صدای آشنا میگه الوتا جوابشو دادم گفت نگات خیلی دلنشینه و دیونه نگات شدم خدایا این چی میگه ازش خواستم خودشو معرفی کنه و معرفی کرد که باهم آشنا شدیم بعد از چندوقت آشنایی یه شب پنج شنبه اس داد گفت میدونی امشب چه شبیه منم گفتم نه اصلاحواسم نبود گفت امشب بیدار بمون میفهمی منم تازه فهمیدم قضیه از چه قراره بعد بهم گفت میتونم بهت یه چیزی بگم ولی بهم نمیگی پررو منم گفتم بگو گفت میخوام باهات سکس تلفنی داشته باشم منم قبول کردمو شروع کردیم بگفتن
عزیزم بیا بغلم
جون دلم چشم خوشگل من
آخ چه هیکل خوشگلی داری امشب میخوام مال من باشه عزیزم
من همیشه واسه توئم
اونکه صدردرصد میخوام سینهاتو تو مشتم بگیرم و بمالم
آه نکن بیهوش میشماااااااااااا
اشکال نداره اینطوری بهتره جون چه سینه های تپلی رنگ پوستتو نوک سینه هات دیوونم میکنه پاهاتو باز کن میخوام از وسط پاهات بیام توبغلتو سینهاتو بخورم
آه آخ جوووووووون خودتو بهم فشار بده چنگ بزن سینمو بخور
جون میخوام لختت کنم میخوام بکنمت میخوام بکنم تو کس خوشگلت این کیر مال کسته
واا چه رک و واضح ولی عیب نداره بکن
بالاخره که چی باید این دوتاباهم آشنا بشن دیگه
آه آره آخ بدن لختتو به بدن لختم فشار بده جون کیرتو بکن توکسم و بالا پایین کن جون چه کلفت و گرمه
همش مال خودته میخوام تندتر تلنبه بزنم و جرت بدم
آه آبتم بریزتوش و تانبه بزن
اوف چه کس گرمی آبمو بافشار میریزم توی کست تا کیرم وابمو تو شکمت حس کنی
آخ بیفت روم بخوابیم خوابم گرفته
خلاصه شب خوابیدیمو صبح شد و بهش گفتم دیشب شب خوبی بود و بهش گفتم چی میشد اگه واقعی بود اونم گفت میخوای واقعی باهام سکس کنی منم گفتم آره اونم از خدا خواسته و قرار شد تو اولین فرصت ترتیبشو بدم تا اینکگه یروز خانوادم خواستن برن مسافرت منم بهش خبر دادم که آره هفته بعد جاردیفه بالاخره خونه خالی شدو اون کس طلا ی تپلی خواست بیاد پیشم خیلی دوسداشتم اون کسشو ببینم بخودم رسیدمو رفتم حمومو بعداز حمو سر وصورت صفا دادمو ادکلن 212 سکسی و ch بخودم زدم و اماده شدم که بیاد وقتی اومد درو براش باز کردم و محکم بغلش گرقتم و بوسیدمش حسابی مالیدمشو بوسیدمش بعد بغلش کردم تا ببرمش تو اتاق رو تخت خوابوندمشو افتادم روش شروع کردم به لب گرفتن و سینه هاشو مالیدن وای چه سینه هایی داشت گرد جوری که قشنگ تو دست جامیشد بدجور سفت شده بود سریعلباسشو در آوردم وای چی میدیدم دوتا سینه ی برنزه ای کوچیک با نوک خوش رنگ قرمز شروع کردم به فشار دادنو خوردن سر سینهاشو گاز میگرفتم و میک میزدم آخ و اوف در اومد معلوم بود داره لذت میبره آه عزیزم میک بزن بخور جووووووووووننننننننن شروع کردم به خوردن و رفتم سرغ گردنشو لیسیدن زبونم که به گردنش خورد آهههههههههههه بلندی کشید داشت لذت میبرد گفت سریع لخت شو لباسمم دربیار میخوام منو بکنی جرم بدی کیر میخوام کییییییییییییرررررررررررر سریع شلوارشو در آوردم که کس تپلش به چشمم خورد همونی بود که میخواستم یدونه موهم نداشت سریع شروع کردم به مالیدن کسش آه عزیزم چه دستت گرمه اخخخخخ کسش یکم خیس شده بود انگار آماده بود واس گاییدن عزیزم کیرتو درنمیاری منم گفتم میخوام توبرام اینکارو کنی اونم شرتمو در اوردو شروع کرد با کیرم بازی کردن عزیزم چه کیری داری میخوام بخورمش که یدفه گذاشت تو دهنشو میک زد وقتی میک میزد انگار میگفتی آبمو از کل وجودم داشت میکشید بیرون تخمامو لیس میزد زبونشو از پایین کیرم تاسر کیرم میاورد دیگه داشتم دیوونه میشدمن گفتم بخواب خوابوندمشو پاهاشو باز کردم کسشو خیس کردم کیرمو گذاشتم روی کسش گفت نه پرده دارم نمیخوام پردمو بزنی خواهش میکنم از من اسرارو از اون انکار گفت فقط روش بمال منم قبول کردم و گفتم ولی حیف شد این کیر تو سوراخ یه همچین کسی نره حیفه و حداقل بزار تو یه سوراخی باید بره بهش پیشنهاد سکس از عقب رو دادم اونم با کمی ترس قبول کرد و گفت هروقت درد گرفت بس کنم منم گفتم ای به چشم وبوسیدمشو سینشو فشار دادم سوراخ کونشو خیس کردمو یکمم کرم زدم چه کون نرمی داشت چقد گرم بود کیرمو گذاشتم روی سوراخ کونشو یکم مالوندم به سوراخشو اؤوم سرکیرمو کردم وش که گفت آخخخخخخخ منم بیشتر نکردم یه دقیقه بود که یکم دیگه کردمو دوباره آخ گفت و منم دوباره صبر کردم و دوباره کیرمو فشار دادم ایندفه تا ته رفته بود بیچاره دردی میکشدی ولی به روی خودش نمی آورد موهای سرشو میکشید منم کیرم تکون ندادم تا براش عادی بشه بعداز دودقیقه یکم عقب جلوکردم آهههه آخ اوف وقتی براش عادی شد بیشتر میکردم توسوراخ کونشو تندتر تلنبه میزدم اینبار خودشم با پاهاش منو فشار میداد که کیرم بیشتر بره تو کونش آخه پاهاشو دور من حلقه کرده بود معلوم بود لذت میبره چه سوراخ کون گرمی داشت گفتم آبمو بریزم کجا گفت بریز توش منم تلنبه میزدمو یدفه کیرم از تو کونوش درآومد دیدم اونم ارضا شده و آب کسش راه افتاده کیرمو با آب کسش خیس کردمو دوباره کردم توش اینبار بیشتر میرفت توش تا اینکه آبم اومد که یکمشو ریختم روی سوراخ کونشو بقیشو با فشار ریختم تو کونش کلی آب داشتم خیلی وقت بود ارضا نشده بود وقتی آبمو ریختم منو چنگ میزدو میگفت جونننننننننن چه گرمه منم کیرمو که حالا سوراخ کونش پر آب شده بودو لیز تربود تندتر میکردم توکونش اونم ازاین کار راضی بود خیلی لذت میبردیم بعد حدود دوساعتی تو بغل هم بودیم که دوباره سکسمونو شروع کردیم و 69 شدیم وای چه کسی بود وقتی کسشو لیس میزدم از شدت لذت کیرمو محکم میک میزد و بگشت نشست رو کیرمو تند تند پایین بالا میکرد تا اینکه دوباره آبمو ریختم توشو افتاد توبغلم بعد نیم ساعت لباس پوشیدیمو رفتیم بعداز اون چندبار دیگه هم سکس داشتیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن


 
سکس با دوست زنم

این خاطره که میخوام براتون بگم بر میگرده به3 سال پیش وقتی که من از مهسا (دوست صمیمی خانومم) اصلا خوشم نمیومدنمیدونم چرا اما شاید به خاطر اینکه خیلی به زنم وابسته بود و سعی میکرد زنم بیشتر وقتش با اون باشد تا با من
برای همین رفتم تو فکر اینکه هر طور شده رابطشون را بهم بزنم
با همفکری یکی از دوستام دست به خراب کردن شخصیتش زدم طوری که تو رفت و اومدن های خانوادگیمون بهش بیشتر نزدیک شدم و بهش روی خوش نشون میدادم چون میدونستم زنا حسودند و زنم هم صددر صد به این قضیه عکس العمل نشون میده
نقشم جواب داشت جواب میداد چون زنم وقتی میدید ما با هم داریم گرم میشیم سعی میکرد کمتر بریم خونه مهسا
راستی از شوهر مهسا براتون بگم که یه آدم دست و پا چلفتی و ملنگ و زن ذلیل که آبروی هر چی مرده برده بود
من فکر کردم کار حل شده و از دست مهسا خانم و شوهر چلمنگش راخت شدیم اما نگو این چراغ سبز نشون دادن موقتی ما بهش باعث شده بود خانم یه جورایی بهم وابسته بشه البته بعدا فهمیدم بیشتر یه خاطر اخلاق شوهرش و بی عرضگیش دوست داشته با مرد واقعی باشه
داستان واتفاق سکس ما از اونجایی شروع شد که قرار بود مهسا خان ریسیور بخره و از اونجایی که شوهرش تو این کار وارد نبود یه شب که خونه ما بودند از من خواهش کرد که اگه آشنا سراغ دارم براشون بخرم و بیام نصب کنم منم قبول کردم و فرداش بعد از شرکت از مغازه دوستم یه دستگاه با لوازم ورد نیاز برداشتم و رفتم خونشون تا زنگ را زدم مهسا که معلوم بود منتظر اومدن من بودسریع در را باز کرد و ذوق زده اومد استفبالم
اینقدر گرم باهام برخورد کرد که یه لحظه بدجوری توجهم را جلب کرد
تو مدتی که داشتم دستگاه را نصب میکردم و تنظیم میکردم فقط حواسم به خرف ها و حرکات مهسا بود تا اون روز به خاطر اینکه ازش خوشم نمیومد زیاد بهش توجه نمیکردم اما الان بد رقم حالم را خراب کرده بود وقتی به چشم مشتری نگاش کردم دیدم بابا عجب تیکه ای نزدیکمون بوده و ما محلش نمیدادیم هیکلش واقعا سکسی بود سینه های 75 اما خوش فرم یه باسن با حال و یه پوست سفید ناز که آدم دوست داره فقط نگاش کنه
خلاصه با هر بدبختی بود دستگاه را نصب کردم و از خونشون زدم بیرون موقع رفتن مهسا جلوی شوهرش اینقدر اشوه ریخت و ازم تشکر کرد که میخواستم همونجا بکنمش آخه لا مصب بد جوری حشریم کرده بود وقتی دیدم شوهرش مثل ماست وایساده ما را نگاه میکنه پیش خودم گفتم حیف این کوس که سگ خور میشه احتمالا عرضه کردن درست وحسابی مهسا را هم نداره
شب تو رختخواب همش هیکل و ادا اطوار مهسا جلو چشمام بود رفتم تو فکر اینکه حتما باید بکنمش اما اصلا جرات این کار را نداشتم
فرداش ساعت 12 بود دیدم گوشیم زنگ خورد اما شماره نا آشنا بود تا جواب دادم دلم هوری ریخت آخه مهسا بود بعد از سلام و علیک و احوال پرسی که بیشتر دل آدم را میبرد گفت شرمنده آقا شاهین مزاحم شدم شمارتون را از رویا(خانمم)گرفتم راستش میخواستم بگم چند تا کانال ها خراب شده امروز بعد از شرکت وقت دارید بیاد درستش کنید تا اینا گفت ناخداگاه الکی گفتم اتفاقا من الان دارم از شرکت میرم خونه اگه میخواید همین الان بیام آخه عصر جایی کار دارم که یه دفعه گفت خواهش میکنم چه بهتر چون منتظر یه برنامه pmc هستم اگه الان بییاید و درستش کنید که ممنون میشم تا گوشی را قطع کردم سریع با هر خایه مالی بود مرخصی گرفتم و تو ربع ساعته خودم را گذاشتم دم خونشون اینم میدونستم که شوهرش تا ساعت 3 نمیاد برا همین با خیال راحت در زدم و چند لخظه بعد مهسا با یه چادر نازک جلوی در ظاهر شدوای داشتم دیونه میشدم یه شلوار لی تنگ با یه تاپ صورتی که برچستگی سینه هاش را بیشتر نشون میداد بعد از سلام علیک رفتیم تو خواست شربت بیاره که گفتم نه کار دارم میخوام زود برم کدوم کانال ها خرابه(البته از سیاستم بود اینا گفتم که شک نکنه) که رفت سمت کنترل و شروع کرد کانال عوض کردن
یه لحظه چشم به دیش افتاد که تو ترانس براشون کار گذاشته بودم دیدم با یه پارچه روش را بستند گفتم برا چی رو دیش را بستید یه دفعه نگاه به من کرد و با یه حالی گفت چی بگم والا احمد راکه میشناسید دیشب اینا بست آخه خیلی میترسه گفت همسایه ها نبینند ما ماهواره داریم منا بگی میخواستم همونجا اگه احمد بودش به خاطر این نفهمیش از کون بکنمش
با دلخوری به مهسا گفتم شما چرا قبول کردید لطفا برید بازش کنید برا همینه که کانال ها سیکنال نداره یه لبخندی زد و گفت چشم که کیرم یه تکون حسابی خورد وقتی دلا شده بود و داشت پارچه را باز میکرد قنبلاش تو شلوار لی تنگش بد جوری زده بود بیرون تازه چادرش هم تا نزدیکای گردنش اومده بود پایین و موهای شرابیش تو نور آفتاب داشت برق میزد دیگه کاملا راست کرده بودم اگه درجه شهوت وجود داشت آمپر من رو 1000 بود یه لحظه نفهمیدم چی شد از پشت بغلش کردم و سینه هاش را گرفتم تو دستم و شروع کردم به بوسیدن گردنش وای چه بوی خوبی داشت مهسا که شوکه شده بود فقط بریده بریده میگفت آق آق آقا شاهین اما من هیچی حالیم نبود با یه چرخش زیر پاهاش را گرفتم و بغلش کردم و اوردمش تو خال و یه راست رفتم تو اطاق خواب و آروم گذاشتمش رو تخت مهسا که هنوز شکه بود بهت زده بهم گفت داری چکار میکنی با انگشتم آروم کشیدم رو لبش و بهش گفتم نترس بخواب و لذت ببر
تا اومد حرفی بزه سریع لبم را گذاشتم رو لباش و دستم را آروم بردم سمت کسش و از روشلوار براش مالوندم اونجا بود که فهمیدم چقدر حشریه چون سریع صداش در اومد من که تو سکس اگه حشری بشم کار اضافه نمیکنم نفهمیدم چطوری لختش کردم و افتادم بجون کس سفید و برفیش وای فقط آدم دوس داشت این کس را بخوره مهسا داشت دیونه میشد با اون شوهر ملنگش معلوم بود بار اولشه برا همین تو اوج لذت بود برا همین 2 بار به اورگاسم رسید اما هنوز تشنه یود منم معطلش نکردم و کاندوم را زدم سرکیرم و با یه فشار تا ته زدم جا یه آهی کشید که نزدیک بود همون وقع آبم بیاد شروع کردم به تلمبه زدن و سینههای هلوایش را با ولع میخوردم نمیدونید چه حالی داشت صدای جفتمون حسابی رفته بود بالا مهسا که اولین بار داشت همچین سکسی را تجربه میکرد فقط قربون صدقه من میرفت
یه لحظه لبی جفتمون تو هم قفل شدو آبم با فوران شدید خالی شد و افتادم روش اونم شروع کرد به مالوندن بدنم 10 دقیقه بعد از ترس اینکه شوهرش نیاد سریع لباسهام را پوشیدم و از خونه زدم بیرون مهسا همونطور بیحال افتاده بود رو تخت و نفهمید من کی رفتم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
بدن حق آتنا

داستانی رو که میخوام براتون بگم برمیگرده به محرم پارسال اول مشخصاته خودمو بگم من 23 سالمه قدم 185 سانته وزنمم 90 کیلو هستش وقیافه ی نسبتا جذابی هم دارم من مغازه ی موبایل فروشی دارم داستان از اونجا شروع شد که ناهید (دختر عموم) با دوستش برای تماشایه هیات ها ودسته ها جلویه مغازه ی من اومدن و وقتی ناهید با من سلام کرد آتنا ازش پرسید که این دوست پسرته ناهید گفت نه این پسر عمومه خلاصه بعد ناهید بهم گفت که آتنا عاشقت شده شمارتو میخواد بدم بهش ؟ گفتم که یکم خودتو چس کن بد بده بهش اونم گفت باشه ورفت؛

ساعت 1 شب وقتی همگی رفتیم خونه دیدم اس داد خلاصه تو همون لحظه های اول قول سکس بعد عاشورا رو ازش گرفتم ؛ آتنا خدایش بدن حقی داشت و قیافیه ی خیلی سکسی داشت شهوت از چشماش می بارید خلاصه روزه موعود فرارسید کیرم حسابی هوسه کون کرده بود؛مغازه رو بستم سریع رفتم خونه و زنگ زدم آتنا گفتم بیا گفت تا یک ربع دیگه اونجام؛ گوشی روقطع کردم رفت یذره اسپری سر کننده زدمو منتظر موندم تا بیاد ؛آتنا اومدو این کیره منو دیونه کرده گفت یه لیوان آب بیار برام ترسیده بود ؛ آب و که خورد لیوانو از دستش گرفتم بعد دستامو انداختم دوره کمرش لبامو گذاشتم رو لباش اون خیلی حرفه ای بود لبامو کرد تو دهنش میک میزد خلاصه انگار اون داشت لبامو میخورد بعدش آتنا تند تند دگمه هامو باز کردو شلوارمو درآورد منم لباسشو درآوردم شروع کردم به خوردنه سینه هاش که گفت بسه درش بیار بخورمش بعد از کیفش ی آب نبات چوبی درآورد یه ذره لیس زد بعد گفت بیگرش دستت بعد شروع کرد به خوردن چه خوردنی انگار 3 ساله گوشت نخورده بود بعد از یه ربع ازم پرسید که سر کننده استفاده کردی منم گفتم نه چون خیلی ضایع بود جلسه اول بعد گفت پس چرا زبونم سر شده منم گفتم نمیدونم خلاصه حسابی کیرمو خورد بعد گفتم بسه پاشو بر گرد که خیلی کار دارم باهات وقتی برگشت کسشو حسابی مالوندم یه ایراده بزرگی که آتنا داشت رنگ کسش بود انگار روش شیر کاکائو ریخته بودن حسابی کسش خیس شده بود باهمون خیسیه کسش سر کیرمو لیز کردم و کیرمو گذاشتم دمه سوراخ کونش و چون میدونستم که گشاد تر ازین حرفاستو ادای تنگارو در میاره کیرمو با فشار کردم تو کونش که جیغش دراومد وجیغشم به گریه تبدیل شد هر کاری کرد بکشم بیرون نکشیدم هیچ محکمتر میکردمش حسابی عرق کرده بودم احساس کردم آبم داره میاد بهش گفتم داره میاد گفت درش بیار منم در نیاوردمو همه ی آبمو ریختم تو کونش وقتی کشیدم بیرون آبم داشت از کونش بیرون میرخت حسابی فحشم داد گفت به ناهید میگم و واقعا همه چیزو به ناهید گفت

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
بهترین سکس زندگی ام با خانم چادری

جمعه بود با صدای تلفن از خواب بلند شدم یه نگاهی به اطراف انداختم دوستم رضا هنوز خوابیده بود با بی حوصلگی و خواب آلود تلفنو برداشتم .الو الو کردم کسی صحبت نکرد با ناراحتی گوشی رو گذاشتم طبق معمول باز دخترا بودن که داشتن اذیت میکردن آخه خونه من خونه مجردی بود ومن هم دانشجو بودم .دوباره تلفن زنگ زد این موقع صبح تا حالاپیش نیومده بود کسی زنگ بزنه. 7صبح جمعه بود.دوباره گوشی رو برداشتم اینبار کسی با صدای نازک وزیبا الو گفت دیدم طرفم دختره شروع به صحبت کردم .اول یهکم با احتیاط صحبت کردم میترسیدم از طرف یکی از دوست دخترام باشه ضایع بشم اینم اضافه کنم که یکی از سرگرمیهای من صحبت با دخترا پای تلفن بود که اکثرشون رو حتی ندیده بودم چه برسه به رابطه جنسی .دراونموقع سال 75 اکثر دخترا وقتی دوست میشدن خیلی جلو نمیرفتن اگه هم با یه دختر رابطه ات به لاپایی میرسید دیگه بدبخت بودی ول کنت نبود تا با دسته گل نمیرفتی خونشون.

خلاصه ما با این خانم شروع کردیم صحبت کردن .یه کم که گذشت گفت میخاد منو ببینه .منم گفتم باشه تودلم گفتم داره منو سر کار میزاره .رفتم جلوی در خونه کوچه خیلی خلوت بود هوا هم بفهمی نفهمی در حال خنک شدن بود یه کم که وایستادم دیدم یه خانومه با چادر اومد رد شد خیلی قشنگ نبود ولی بانمک وجذاب بود .چند دقیقه گذشت تلفن زنگ خورد تلفنو بردم اونور خونه که دست مستاجر میدادیم اما حالا هنوز خالی مونده بود.تلفنو که برداشتم شروع به صحبت کردیم گفتم چه زود رسیدی خونه همسایه مایی گفت نه دارم از کیوسک زنگ میزنم بعد چند دقیقه گفت دیگه دارم تابلو میشم باید برم .منم که هنوز خواب آلود بودم گفتم بیا پیش من .گفت بیام منم گفتم بیا .گفت باشه درو باز بذار و تلفنو قطع کرد.تعجب کردم همچین چیزی تا حالا برام پیش نیومده بود دختر آورده بودم خونه ولی نه با این سرعت .هم هیجان داشتم هم ترس سرما هم اضافه شده دیدم دارم میلرزم رفتم یه نگاه به دوستم انداختم دیدم همچنان خوابیده.رفتم اتاقای بالا نشستم بعد چند لحظه صدای خش خش اومد در اتاق باز شد اومد تو .سلام کردم بهش تعارف کردم بشینه اونم چادرشو برداشت ونشست باهم مشغول صحبت شدیم یه کم که گذشت بوی عطر وکرمی که استفاده کرده بود تموم اتاقو پر کرد منم کمکم از اون حالت قبلی داشتم در میومدم یه دفعه ای بلند شد مانتوشو در اورد یه تیشرت قرمز پوشیده بود زیرش چیزی نبود ونوک سینه هاش از زیر اون خودنمایی میکرد . چشمم که بهش افتاد یه دفعه ای تحریک شدم .رفتم جلو بغلش کردم گفت اکه اینجوری کنی میرم گفتم باشه یهکم رفتم عقب دوباره پرحرارت اومدم جلو شروع کردم تحریک کردنش کاری که ما پسرا بصرت غریزی داریم ودرش استادیم.سنگینیش رو من افتاد ونفساش تند شد جراتم بیشتر شد شروع کردم مک زدن زیرگلوش وبوس کردن لاله گوشش که دستاش دور کمرم حلقه شد برجستگی کیرم به بدنش چسیبید فهمیدم دیگه جلوی منو نمیگیره دستمو بردم روسینه اش شروع کردم به مالوندنش .بعد چند لحظه دستسمو بردم زیر لباسش سینه هاشو تو دستم گرفتم خیلی نرم لطیف بود شروع کردم به مالوندن و نوازش کرن که ناله هاش در اومد حشرش داشت بالا میزد لباسشو کندم محکم تو بغلم گرفتم شروع کردم به لیسیدن سینه هاش دستمو از رو شلوار گذاشتم رو کسش منو بیشتر فشار داد زیب شلوارشو باز کردم و کشدم پایین دیگه چیزی نمیگفت کاملا تحریک شده بود بسرعت لباسامو کندم دوتامون فقط با شرت بودیم یه کم دیگه مالیدمش بعد شرتشو کشیدم پایین کس خوشگلش افتاد بیرون صاف صاف بود دستمو گذاشتم روش لرزید.منو گرفت کشید رو خودش انگشتمو یه کم فرو کردم تو کسش یه حال دیگه ای شد .بادیدن حال اون منم بدجوری تحریک شدم کیرم داشت شرتمو پاره میکرد.درش آوردم وگفتم حالا وقتشه یه کم کیرمو خیس کردم بهش گفتم لاپاتو بازکن .اونم پاهاشو باز کرد گذاشتم لای پاش شروع کردم عقب جلو کردن.مواظب بودم تو نره میترسیدم پردشو بزنم یه کم که کردمش منو محکم گرفتو و لرزید بدجوری ارضاء شد خیلی تحریکش کرده بودم بعد چند لحظه واستادن دوباره شروع کردم یه دفعه ای با دستای ظریفش کیرمو گرفت فشارداد تو گفتم چکار میکنی با صدای شهوتناکش آروم تو گوشم کفت پرده ندارم منو بکن.پاهاشو هم آروم داد بالا کیرم تا دسته رفت تو کسش .یه نگاه بهش کردم دیدم چشماشو بسته پاهای ظریف و سفیدشو ازدوطرف بازکرده منم بینشم به جلو خم شدم پاهاشوداد بالاتر چشمم به لاک پاهاش افتاد بادنجونی رنگ بود بیشتر تحریک شدم یه کم فشار دادم از لذت در حال بیهوشی بودم تا به اون لحظه کس نکرده بودم شروع کردم به تلمبه زدن اونم آه وناله میکرد در گوشم میگفت منو بکن .منو بگای فشار بده تندتر نندتر با این کاراش دیگه آبم داشت میومد با سرعت تمام شروع کردم به گاییدنش لحظه آخر میخاستم بکشم بیرون که پاهاشو دورکمرم حلقه زد هردو باشدت ارضاء شدیم انگار تمام اب بدنمو داخلش خالی کردم .یه کم که گذشت شهوت خوابید فهمیدم چه غلطی کردم بهش گفتم این چه کاری بود کردی چرا منو گرفتی گفت اگه داخلم نمیریختی ارضاء نمیشدم غصه نخور من قرص مصرف میکنم تعجب کردم این چه دختریه که قرص مصرف میکنه پرده هم نداره. بهش گفتم خندید گفت من دختر نیستم زنم شوهر هم دارم . وارفتم اصلا فکرنمیکردم زن باشه آخه خیلی کم سن بود اعصابم خورد شد تاحالا با زن شوهر دار رابطه نداشتم یه جورایی خط قرمزم بود .ولی کار از کار گذشته بود من احمق بقدری شهوتی بودم که متوجه مهارت اون تو سکس نشدم .لباساشو پوشوندم رفت .بعدا یه بار زنگ زد از ناسزگاریش با شوهرش گفت واینکه شوهرش هوسبازه ومچشو تو خونه با کسی گرفته میخواست از حس ترحم من استفاده کنه به رابطه ادامه بده .بهش گفتم دیگه بهم زنگ نزنه باهاش قطع ارتباط کردم بعدا که خونمونو اجاره دادیم تلفنمون مشترک بود اتفاقی دیدم با یکی از دانشجوها (خونه رو به جند تا دانشجو اجاره داده بودیم)داره حرف میزنه .الان ده ساله که ازدواج کردم خانمم خیلی خوبه ولی نه اون مهارت اونه تو سکس داره ونه اون لذتی که اون توسکس به من داد نتونسته به من بده .با همه چیزایی که گفتم اینم اضافه کنم بهترین سکس زندگیم بود مرسی که توجه کردید.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
سکس من و دختر روستامون
سلام به تمام بکس ایران این اولین داستانه منه که براتون مینویسم امید وارم ازش خوشتون بیا. داستان سکس با دختر روستایمون(نگار) سلام من محمد هستم و19سالمه داستانی که قراره براتون بنویسم عین واقعیت،داستان مربوط به دیروزه .داستان از اونجای شروع شد که من تو کف یکی از دخترای روستامون رفتم به خودم اول قول دادم باهاش دوست بشم بعد از 2سال دنبالش دویدن قبول کرد باهام دوست بشه راستشو بگم حیکل خوشکلی داشت(قد178،وزن70،سایز سینه75 )در کل بگم اندامی .من با این دوستی راهمون به حرفای سکسی کشیده شد تا این که ی عروسی شد من و اون از قبل قرار گزاشته بودیم اول گزاشتیم تا ماشین عروس بیاد بعد که کسی حواسش نباشه به ی گوچه ی تنگ رفتیم همون جا ازش ی لب گرفتم بعد به دنبال خودم به خونه ای که قبلا متروکه وخراب شده بود رفتیم و آنجا او میترسید اما با چه تلاشی از من تا او قبول کرد بردم داخل و اونا اول ازش لب گرفتم توری لب هم دیگر را میخوردیم که انگار از قبل این کاره بوده اییم اما هر دو مون زیاد وارد نبودیم من چیز هایی که قبلا تو فیلم سکسی های تو گوشیم دیده بودم انجام دادم اول ازش لب گرفتم نزدیک5دقیقه لب گرفتیم بعد رفتم سمت سینه هاش از سینه هاش خیلی خوشم می امد اونهارو زیاد خودم این قدر خودم تا ازشون شیر امد بعد شلوارشو کشیدم پایین چون تاریک بود درست نمی شد چیزی دید به خاطر همین فقط لمسش میکردم کسشو انگوشت میکردم انگشتمو میکردم تو و در می آوردم بعد بهم گفت کسمو بخور منم زانو زدمو با چه زوری شلوارش تا زانو امد پایین به خاطر این که شلوار لیی پاش بود و تنگ تنگ بود از بحث خارج نیشیم کشیدم پایین بعد نشستم و کسشو خوردم فقط با زور میتونستم لیسش بزنم 5دقیقه هم کسشو خوردم بعد بلند شدم و بهش گفتم حالا نوبته تو إإ اونم اول امد ازم لب گرفت بعد یکم سینه هامو خورد بعد امد گفت بیا بکن گفت پس ساک چی گفت بدم میاد من با چه قدر سر وکله زدن شلوارمو باز کرد و نشست رو زانو بعد وقتی که کیرمو تو دستش گرفت تأجب کرد اینو بعدأ بهم گفت .بعد کلاهک کیرمو کرد تو دهنش اول امتناع میکرد بعد که تا نصف کرد تو من دست کردم تو موهاش و سرشو کشیدم طرف شکمم با دست سعی میکرد منو بکشه عقب اما من نمی زاشتم چند لحظه همون طورن وایسادم بعد از تو دهنش در آوردم داشت حوق میزد گفت:کثافت نزدیک بود نفسم بگیره من گفتم ببخشید اما خودت داشتی با مننت میخوردی دیونم کردی این همه تو5دقیقه گزشت من بهش گفتم جلوت بازه گفت نه هنوز دخترم منم از خیرش گزشتم بعد بهش گفتم رو چهار دستو پا میشینی یا ایستاده گفت ایستاده منم خودش اماده شلوارش پایین بود فقط گرفتمش وبر گردوندمش و اول کیرمو لای دوتا لمبور هاش گزاشتم بعد یکم بالا پایین کردم بهش گفتم آماده ای گفت اره من میدونستم خودشو به عقب میکشه سفت گرفتمش بعد با اون دستم یکم از آب دهنم و یکم از اب کسش رو به کیرم و سوراخ کونش زدم بعد کیرمو به سوراخش نزدیک کردم (اول بگم کیرم نزدیک 23سانته)بعد با تمام زور فشار دادم اما مگه لامسب میرفت تو انقدر تنگ بود با چه زوری سرکیرم رفت تو ی جیقی کشید که از ترس نزدیک بود همون اول کار آبم بیاد دستمو گزاشتم جلو دهنش بعد چند لحضه منتظر ماندم تا جا باز کرد بعد دوباره فشار دادم نصفش رفت تو این قدر تقلا میکرد اما من گرفته بودمش و ولش نمی کردم گفتم خودتو شول بگیر تا جا باز کنه به حرفم گوش داد وایسادم جا باز کرد بعد آروم تلمبه زدم زدمو زدم بعد دوباره فشار دادم تو تا خایه هام رفت تو دوباره ی جیقی کشید این دفعه دسمو بیشتر فشار دادم بعد وایسادم
     
  
مرد

 
ممدی و دخترخاله
گرفته و 23 سالم سنشه اون با من خیلی خودمونیه و هر وقت میرم خونشون پیش من خیلی راحته ( منظورم اینه که براش فرق نمیکنه پیشم چطوری باشه) و من باید بگم یه پسریم که خیلی هوسیه و اینم اولین خاطره سکسیه منه که براتون تعریف میکنم .
چند ماهی بود دخترخاله ام رو می پایدم که کجاها میره وبا چه کسانی دوسته یه روز که از تو شهرمون می گذشتم دیدم با یه هم محلیمون داره حرف میزنه وبا هم بلند بلند میخندند خیلی تعجب کردم وقتی نزدیکشون شدم دخترخاله ام منو دید و سریع بحث رو عوض کردن من یه سلام کردم و از کنارشون گذشتم من دیگه خیلی شک کرده بودم از این اتفاق یه چند ماهی گذشت پدر و مادرم می خواستن برن مکه و اینا برای دیدن و خداحافظی اومدن خونمون من تو اتاقم در حال درس خوندم بودم که دیدم یکی داره در می زنه دیدم دخترخالمه زیاد تحویلش نگرفتم به من گفت چیه مارو تحویل نمیگیری گفتم من فردا امتحان دارم و وقت سر خاروندن هم ندارم گفت من پیشت میمونم هر کاری داشتی برات میرسم من گفتم باشه ولی اون گفت من یه چیزی گفتم زود سوء استفاده نکن بعد درباره ی اون روز باهاش صحبت کردم واون اول به من قضیه رو نگفت بعد هرجور بود از دهنش درآوردم می گفت یه چند بار باهم رابطه داشتیم بعد بهش گفتم فامیل رو ول کردی به غریبه میدی گفت تو کیرت کوچیکه حال نمیده بهش گفتم تو مگه با کیرم بازی کردی گفت نه حدس میزنم. آخر راضیش کردم که وقتی بابا و مامانم رفتن مکه یه روز براش زنگ بزنم بیارم خونم تا کیرم رو بهش نشون بدم اون گفت باشه.
یه هفته ای از رفتن مامان و بابام به مکه گذشت بهش زنگ زدم و آوردمش خونمون قبل از اومدنش خیلی استرس داشتم چون میترسیدم لو بریم چون دور و اطراف خونه ما خیلی شلوغه چون تو کوچمون نانوایی داشت و نانوایی هم همیشه شلوغ بود زنگ خونمون رو زد و من در رو باز کردم و وقتی در رو باز کردم یه چیزی یادم اومد که کاندوم نخریدم داشتم میرفتم که بخرم دخترخاله ام بهم گفت من تو کیفم دارم بعد با هم رفتیم تو اتاقم و با هم درباره سکس حرف زدیم من دیگه طاقت نداشتم و افتادم سرش و شروع کردم به لب گرفتن و سریع لباساشو در آوردم و با دو دستام سینه هاشو بازی میدادم سینه هاش زیاد بزرگ نبود ولی برای من چون اولین سکسم بود خوب بود سینه هاشو مثل وحشی ها میخوردم و اون هم آه و ناله میکرد ولی یه چیزی باید بگم قبل از این که کارم با دخترخالم شروع کنم یه تاخیر انداز زدم وگرنه تا حالا باید یه چند دفعه آبم میومد از سینه هاش گذشتم ورسیدم به کوسش زیاد قشنگ نبود با کوس هایی که تو فیلم سوپر میدیدم فرق داشت یه کوس داشت که رنگش سبزه بود و من شروع کردم چوچولش رو لسیدن و اون هم چون هوسش زیاد شده بود گفت کیرت رو بزار تو کوسم و جرم بده گفتم عجله نکن تو هنوز کیرم رو ساک نزدی همین که این حرف رو زدم سریع بلند شد ساک زدنشو شروع کرد خیلی قشنگ ساک میزد وقتی که ساکش تموم شد اونو رو زمین درازوندم و کیرم رو یواش یواش تو کوسش فرو کردم اوایل بلد نبودم تلمبه بزنم ولی کم کم راه افتادم طوری میزدم که باور نمیکرد که اولین کوسه دارم میکنم کم کم داشت آبم میومد گفتم آبو چیکار کنم گفت در بیار بریز تو کونم من سریع در آوردم و فرو کردم تو کونش و همه ی آبمو ریختم تو کونش هردو هنوز به خوبی ارضا نشده بودیم و بعد من دوباره شروع کردم به تلمبه زدن تو کوسش بعد از چند تلمبه دیدم آه و ناله دخترخالم زیاد شده فهمیدم داره ارضا میشه وقت ارضا شد گفت حالا کونم رو بکون بعد میخوام آبتو بخورم رفتم سراغ کونش و کردمش سوراخ کونش زیاد گشاد نبود و خوب نمیشد تلمبه زد بعد از چند دقیقه داشت آبم میومد سریع در آوردم و کردم تو دهنش و اون هم آبم رو خورد و روی زمبن یه درازی کشید و بعد بلند شد لباس هاشو پوشید و گفت من دیرم شده باید برم قبل از رفتنش بهش گفتم تو این یه ماه یه حالی هم به ما بده گفت باشه بعد از رفتنش رفتم حموم و یه جق تو حموم زدم و همینطور وقتی این داستان رو مینوشتم یه جق دیگه هم به یاد دخترخالم زدم .
نظر یادتون نرههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
     
  
مرد

 
اولین باری که ...
[font#DF0101][/font]سنم شاید به پانزده سال هم نمیرسید البته آن زمان ها مثل حالاها نبود که بچه از شکم مادرش درمیاد کیر و کوس رو میدونن ماهم خانواده ای مذهبی بودیم هم جامعه بعد از جنگ هنوز مثل همان دوره ها بود سال هفتاد و پنج بود و من سوم اول دبیرستان بودم تازه تازه میخواستیم بلوغ برسیم من یادم میاد خیلی از همان موقع ها خوشم میامد از کیر هم رو دیدن و دست زدن به اصطلاح دول بازی

اما یکروز اوایل سال تحصیلی در هنگام برگشتن سوار یک پیکان شدم مردی که رانندگی میکرد حدود پنجاه رو داشت و ازاون بچه باز های حرفه ای بود که هم خیلی آرام میرفت و هم داشت مخ منو میزد تا اینکه کمی جلوتر گفت برای کاری باید بره داخل خانه اش و نمیتونه منو تو ماشین بگذاره و بره و گفت زود برمیگردیم من نمیدونم چرا نترسیدم شاید نمیدونستم که چنین هدفی داره و همراهش داخل آپارتمانی شدیم و باهم طبقه دوم آنجا رفتیم داخل خانه رو کاناپه نشستم و اونم آمد کنارم و کمی صمیمی مثل دوست با من شد و کم کم دستشو روی پاهایم گذاشت و کمربند شلوارم را باز کرد و در حین حرف زدن بود و نمیدونم چی میگفت فقط آرام و پشت سرهم حرف میزد و داشت منو لخت میکرد من مانع او نشدم هیجانی وجودم رو گرفته بود وقتی شورتم را با شلوارم در میاورد گفت توپانزده ساله فکر کنم نباشی دوازده ساله بیشتر بدنت نمیخوره و با همین روش بود که لباس هایم را درآورد و بعد پیراهن و شلوار و شورتشو درآورد و من برای بار اول کیر مردی روکه از خودم خیلی بزرگتر بود رو دیدم پشم های رو کیرش بلند بود و کیرش خیاری و دراز بود با خوایه های آویزان اون برای من کمی ساک زد که تااون موقع کسی این کار رو نکرده بود و بعد از من خواست تا منم براش بخورم که من نمیخوردم که چک محکمی به صورتم زد و من گریه ام گرفته بود و چند بار هم به سر و صورتم زد و دستم رو تو دستش پیچ داد و من از درد مجبور به خوردن اون کردم زیاد هم بد نبود کم کم خوشم آمده بود و میخواستم همش رو تو دهانم ببرم که اون گفته بود اگر همشو بتونی تودهنت بکنی میگذارم بری من خر نفهم هم باور کردم و سعی داشتم همشو تو دهانم ببرم یک موقع کشید بیرون و کنارم رو مبل نشست و بغلم کرد و بوسید و ازمن معذرت خواست و ازمن پرسید تاحالا کیر تو کونت کردن گفتم نه گفت میخوام برات امتحان کنم ولی ببین اگر حرفامو گوش کنی خیلی حال میکنی و بعد تو منو باید بکنی و بعد طوری حرف میزد که فقط میخواستم برم از آنجا و دیر شده بود و کمی کرم یا وازلین رو با یک انگشت روی کونم و سوراخشو چرب نمود و داخلش که برد بعد از دوسه بار دوانگشتش رو تو برد و بازی میداد که من هم درد داشتم و هم خوشم اومده بود که کم کم خوشم اومده بود که از پشتم منو به صورت قونبول نشوند و سرشو خیس کرد و روی سوراخ کونم بازی میداد و فشاری به سرش آورد داخل شد کم کم بیشتر فشار داد تا کمی که کرده بود بیشتر دردم میامد و ازهمون جا تلمبه میزد که نامردی کرد که من از درد نفسم در نمیامد و هق هق گریه ام هم راه افتاد مادر جنده اولشو تا کلاهکش که کرده بود حس خوبی داشتم اما برای بقیه اون چه بیرون بود فشاری ناگهانی و درد که تا نزدیک های آمدن آبش من گریه میکردم و التماس که دربیاره و هرچی من صدای خودمو بیشتر میبردم اون بیشتر حال میکرد یا درد از بین رفت یا عادت شد یا گشاد شد نمیدونم دوسه دقیقه آخرشو میشه گفت نه اینکه درد نبود اما لذتش رو نباید نگفت و لذتش باعث روند بعدی های من در سکس های سال ها بعد از آن روز بود تا حالا هم که هم میکنم و خیلی به ندرت بشه که کسی بخواد بکنه اگر کیر خوبی هم داشته باشه هرچی بزرگتر بهتر . تا یادم نرفته اونایی که دوست دارن بدن هم میتونن برایم در قسمت نظرها آیدی یا ایمیل بگذارند تا باهم قرار بگذاریم از همه ممنون و از شهوانی هم متشکرم
     
  
زن


 
سکس من و حدیث

سلام.من سامانم 23ساله.این خاطره مربوط به3-4ماه پیشه.تازه تو یه شرکت به عنوان ویزیتور استخدام شده بودم ویه روز بعد تموم شدن کارم که ظهرهم گذشته بود رفتم پارک محلمون راه برم.یه جا تو پارک موقع رد شدن چشمم به چشم یه دختر افتاد اونم زل زده بود به من.داشت منو میخورد با نگاش.من رد شدم محلش ندادم.رفتم پشت سرش یکم دورتر نشستم زیر نظر گرفتمش ببینم چی میشه.پاشدم که برم دیدم اونطرفتر داره با دوستش راه میره.رفتم نزدیکتر دیدم متوجه من شده.به دوستش حرف میزد جوری که منم بشنوم.منم جواب حرفاشو میدادم.خداروشکر نه پلیسی بود نه آدمی/پارک خلوت بود.
دیدم داره میره منم ازفرصت استفاده کردم وبعد از جداشدنش از دوستش رفتم دنبالش گفتم اگه میخوای تا جایی برسونمت.چیزی نگفت رفتم موتورمو اوردم سوار شد.خلاصه آشنا شدیم وحرف زدیم باهم بعدش نزدیک خونشون پیادش کردم.از همون لحظه اول که رو موتور نشست چسبیده بود فشارم میداد.راستی از حدیث بگم(دخترتوپول بانمک باقد170)خیلی خوشم اومد ازش
از شب اول که اس ام اس میدادیم بحث دوس داشتنو بغل کردنو اینارو کشید وسط(خداییش همش راسته یچه ها)به من گفت کی میخوابی؟گفتم سروصدا زیاده نمیشه خوابم.گفت بیا تو بغل من بخواب!!من جاخوردم پیش خودم گفتم از شب اول؟؟؟
ولی بیخیال نبود از طریق اس ام اس سکس کردم باهاشو بعد شب بخیر گفتم تا فردا.از شرکت که اومدم زنگ زدیم قرار گذاشتیم(راستی حدیث دبیرستان شبانه میخوند ومتولد 70هستش)از دبیرستان با دوستش جلو پارک قرار گذاشتن باهام.سوارکردم جفتشونو بردمشون یه پارک خلوت تر.نشستیم با هم حرف زدیم شوخی کردیم وخندیدیم.گفتم بوس بده گفت جلو دوستم زشته نه.گفتم من میخوام مث دیشب شیر بخورم از سینه هات.گفت نه بعدا.حدود 1ساعت اینطورا تو پارک بودیم که قرارشد ببرمشون برسونم دم پارک که برن خونه.
به حدیث گفتم دوستتو بپیچون میام دنبالت ببرمت یه جای خوب.باکلی اصرار قبول کرد.
رفتم دنبالش سوارش کردم گفت کجا میریم؟گفتم حدیث بریم خونه ما؟!!!داشتم از این پیشنهادم حسابی شرمنده میشدم ولی گفتم یا میشه یا قهر میکنه.گفت واسه چی؟گفتم میخوام شیر بخورم لباتو بخورم.ولی در عین حیرت گفت باشه.خلاصه باکلی ترس وهیجان بردمش خونمون.طبقه پایین خونه ما کسی نیس ولی وسایلش کامله.بردمش تو اتاق خواب رو مبل.نشستیم یکم حرف زدیم بعد کم کم لباشو خوردم میرفتم رو گردنش مزه عرق ویکم شیرین بود.ولی تو حشریت این چیزا مهم نیس.خیلی به مزاجم خوشمزه اومد.فقط تمرکزم رو لباش وگردنش بود حسابی زبون میزدم ومیخوردمش.نمیخواستم خلاف حرفم عمل کنم از سینه جلوتر برم.
ولی نشد.مانتوشو باز کردم از روی سوتین سینه هاشو میخوردم وای چقد گنده بود.تو دهنم حانمیشد!!نوکش تقریبا قهوه ای بود تا اونجا که تونستم تمام تواناییمو بکار بردم کم نذاشتم واسه خوردن سینه هاش.از اون طرف کیرم بدجور راست کرده بود همش آب شهوتش میومد طوری که به شلوارم پس داد(جا نیفته که تو این مدت من لباس درنیاورده بودم مال حدیثم تا مانتو بازکرده بودم) خلاصه انقد سینه هاشو میک زدم بانوکش ور رفتم وگاز زدم که از هوش نزدیک بود بره.رفتم پایین تر خواستم شلوارشو در بیارم مخالفت کرد.سینه هاشو بازم خوردم طوری که به غلط کردن افتاد گفت باشه.رفتم شلوارشو در آوردم از رو شورت که قرمزم بود کسشو لیس زدم انقد داغ بود که میشد اونجا چایی دم کنی!!!
شورتشم کشیدم پایین کسشو دیدم میخواستم برم تووش
کس صورتی بدون مو یکم آب شهوتش اومده بود لیسیدم خیلی بهم وخودش حال داد.با زبونم کردم تو کسش ولی دردش میگرفت.ناسلامتی دختر بود.از پشت نذاشت وارد عمل بشم منم مجبوری افتادم روش.سینه هاشو با لیس زدن خیس خیس کردم کیرمو گذاشتم لای سینه هاش.راستش تا قبل این لای سینه نذاشته بودم.واقعا بهم حال داد.با آب شهوتم لیز لیز شده بود منم عقب جلو میکردم وحدیث اخ واوخ.رفتم لای پاشو لیسدم.اونجارم واسه رفت وآمد کیرم خیس خیس کردم بعد گذاشتم لاش.آآآآآآخخخ که چقد حال میدار.چون روناش گنده بود داغ هم بود واقعا حال داد.ولی سر کیرم رفته بود تو کسش.منم اون موقع نفهمیده بودم ولی انقد بالا بودم که حواسم به سکس بود.
سر کیرم انقد لیز شده بود از آب کس اون که اگه یه فشار محکم میدادم تو کسش تا ته میرفت توو
آبم داشت میومد واز اعماقم خالی شدم.انقد آبمو که رو سینش ریختم زیاد بود که استخری شده بود واسه خودش.بعد از ارضا شدن بازم میخواستم بکنمش ولی دیرش شده بود باید میرسوندمش خونشون.بعد این جریان 5-6بار دیگه کردمش همین مدلی.میگفت پرده منو زدی باید 1میلیونو500بدی واسه عمل.ولی زیر بتر نرفتم اونم نمیتونست ثابت کنه.میگفت خواستگارام زیادن بلاخره به یکیشون جواب مثبت باید بدم.یا بیا خواستگاریم یا بده برم عمل کنم.من اصلا قبول نکردم وبا چندتا فحش که به من داد بعد2ماه دوستی همراه سکس به این رابطه خاتمه دادم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 63 از 112:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA