انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 75 از 112:  « پیشین  1  ...  74  75  76  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


زن


 
کون فابریک سحر

با یه زنه بیوه اشنا شدم به اسم سحر از طریقه دوستم همون جلسه اول راجب سکس حرف زدیم زنه بدی به نظر نمیومد 2روز بعد قرار بیرون گزاشتیم رفتیم یه چرخ زدیم تازه هوا داشت سرد میشد توحرفاش گفت هر کاری میکنم جز کون دادن منم که عاشق کون مگه میشه گفتم باشه یه جوری میکنمت که فراموشم نکنی خلاصه رفتم خونه سحر 3روز بعد ساعت 12شب تا رفتم پیشش نمیدونم چی شد خورد تو حالم باحاش حال نکردم راستی سحر 34 سالش بود من 29 نشستم پیشش گفتم اشکال نداره 1دور میکنم بعد بی خیال میشم 1سیگار کشیدم اومد پیشم کونش بد نبود گفت اومدی سیگار بکشی یا منو بکنی گفتم هر2 یه دفه دست زد به کیرم ماله منم خواب خواب یکم ور رفت زیپو کشید پایین کیرو دراورد بی مقدمه خورد تازه واسه من راست شد من کیرم نه بزرگه نه کوچیک تو ساک زدن حرفه ای بود خوب ساک میزد کله کیرو لیس میزد بعد با دندوناش یکم گاز میگرفت تخمامو میخورد تا تو حلقش کیرو فرو میکرد کلا ساک زدنو با جون دل انجام میداد هنوز نه خودش نه من لخت نشده بودیم داشت ابم میمود بهش گفتم بزار شلوارمو در بیارم توهم لخت شو هردو لخت شدیم یه زن تقریبا لاغر با سینه شل که من حالم خیلی گرفته شد گیر داد بریم حمام یه جورای فهمید باهاش حال نکردم میخواست سنگ تمام بزاره تو حمام بازم خورد حسابی ایندفه زیر تخمام خورد که من خیلی حال کردم داش ساک میزد که ابم اومد منم ریختم تو دهنش اونم همشو پس داد بیرون گفتم الان قاطی میکنه چیزی نگفت کیرمو شستم یه سیگار روشن کردم اومد سمت من گفت راضی بودی گفتم سنگ مفت گنجیشکم مفت میگم اگه گرفت که گرفت نشدم که نشد به تخمت گفتم نه گفت چرا گفتم فقط کون و سلام نامه تمام بچه ها یادتون باشه بعضی وقتا شکم سیری حال کنید جق ترجیح بدی به چیزی که باحاش زیاد حال نمیکنی خلاصه گفت امروز نه دفه بعد گفتم باشه شروع کرد به خوردن خودش میگفت 2ساله سکس نداشته احتمالا راست میگفت چون سریع همون اول ارضا شد کاندوم گزاشت نشست روش چقدر تنگ بود و خیلی داغ خودش تلمه زد دیدم پاهام خیس شد دوباره ارضا شد چند ثانیه صبر کردم به حالت سگی شروع به تلمبه زدن بویه اب کسش به صورتم میخورد یه بویه خاص مثله تن ماهی من خوشم نمیومد همینجوری تلمه زدم سوراخ کونش بد جور به چشم میخورد یه خال ریز دقیقا بغل سوراخش خود نمای میکرد بلند شدم وسط سکس رفتم دم میز توالت یه کرم دیده بودم سحر دید هیچی نگفت فهمیده بود باید کون بده کونش 100درصد فابریک بود به انگشتم کرم زدم مالیدم دمه سوراخ یواش یواش بازش کردم فقط گفت میسوزه میسوزه راحت 2دقیقه با یه انگشت عقب جلو کسشو با این دست میمالوندم هم زمان انگشت دوم بازم صدایه ناله میسوزه میسوزه چند دقیقه روش کار کردم حالا نوبت کیر بود که خود نمای کنه کرم زدم همراه با تف خیلی لیز میشه چه سوراخ تنگی بود داشت عروس میشد سرو گزاشتم دمش فقط یه فشار کلش کامل داخل شد چه ناله کرد دلم سوخت گریه کرد کیرم توش بود کمرشو بوسیدم ازش تشکر کردم کلش هنوز اون تو بود یکم ارم شد حل دادم داخل دردش گرفت اومد فرار کنه تا دسته رفت تو شانس اورد جر نخورد دیگه ناله حاش تبدیل به التماس شده بود منم گوش نمیدادم شانسشم راه دوم بود ابم به این زودیا نمیومد سفت گرفته بودمش تا فرار نکنه خیلی درد داشت معلوم بود از زیر با کسش ور رفتم خیلی حشری بود دباره ارضا شد ابم داشت میومد گفت بریز رو کمرم کیرودر اوردم کاندوم پاره شده بود منم دیدم حالا که پاره شد دوباره کردم تو کونش یه نفس عمیق کشید از درد 2تا تلمبه زدم ابم اومد همشو ریختم اون تو تا قطره اخرشو رفت دست شوی کونش خیلی می سوخت خودشو شست اومد پیشم گفت خیلی میسوزه گفتم بازم از کون میدی یه مشت زد به بازوم گفت خیلی بدبی گفتم من یا کیرم گفت تو اون که عشقمه خلاصه ما نزدیک 3 ماه با هم بودیم زن خوبی بود ولی من باهاش حال نمیکردم اون عاشق من بود ولی من اصلا ازش لذت نمیبردم تو این 3ماه همش میخواستم به هم بزنم نمیزاشت تا یه فرصت مناسب پیدا کردم بهم زدم باور کنید الان 2ماه بهم زدم هنوز کوس نکردم ولی راضیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
حدیث دوشاخه و پریز

سلام امیدوارم از داستان من خوشتون بیاد من24سالمه تو یکی از روزهای خوابگاه دانشجویی البته ما خونه داشتیم یه دوست داشتم که تجربه ی همه چی داشت دوست پسرهای مختلف من هم که عاشق چیزای غیرمجاز بودم البته هیچ وقت فکرنمیکردم کارمم به اینجابکشه تایک روز موبایل لمسیم باطریش خراب شد هم اتاقیم دوست خودش رو معرفی کرد ما رفتیم سراغش اسمش احسان بین سن 30تا35 منم یه دختر تپلو نمکی و بی نظیر تو محبت. اندام ما دل کیر آقا احسان رو زد دلش میخواس دلی از عزا دربیاره منم سال اول ببخشید دوم دانشگاه من نمیدونستم پسرا به خاطر رابطه با دخترا دوس میشن یا برعکس به هر حال فکر کردم فقط حالو احوال کنارهم بودن تا اینکه احسان گفت یه باغ داره منم از این باغ از دوستم زیاد شنیده بودم منم شیطون گفتم بریم زیر یه سقف چه ابی از لبو لوچم میاد گفتم بریم منو برد اونجا یه اتاق بود رفتین داخل وای بهش از قصد نزدیک شدم اونم منو گرفتو کسم چسبید به اون کیر قلنبش وای عجب مثل دوشاخه که پریز رو تکمیل میکنه شاید باورتون نشه ولی داشت کسم از شهوت میترکید مانتومو در آورد اهسته گوشمو با لباش نوازش میکرد تا این پسونای گرد وقلنبه ی ژله ای رو آزاد کرد و افتاد به جونشون وای انگار داشت شیره ی جونمو میمکید اهسته به طرف پایین اومدو شرتمو کشید پایینو محکم پاهامو باز کردو من از درد اه کشیدم وحشی شده بودیم ی ترتیبی به این کس داد اینقد خوردش تو نزدیک بود از هوش برم به خاطر همین اومد کیرشو داد لای پای منو چند دقیقه ای روم بود وای اححسان دیوونه ی من بود تا اینکه رفتم خونشون میومد دنبالم در خونه میرفتیم تو جاده تو حین رانندگی کیرشو با دهنم میشستمش چنان ساکی براش میزدم تا زودتر برسیم خونه برای اولین بار تو خونش زودی شرتی میشد منم از روی خجالت فقطط روسریمو در آوردم LCDرو با ریسیور روشن کردو گذاشت روی کانال سکس وای هنوز هیچی نشده دهنم براش اب شده بود همیشه از من میپرسید چه جوری میخوای ازم اول چون کیر دوس داشتم میگفتم کیرتو بخورم بعد انداختمش رو مبل پاهاشو باز کردم تا تونستم براش میخوردم اینقدر لذت میبرد که نهایت نداره من هیچ وقت ساک نزدم ولی احسان باورش نمیشدو میگفت تو حتما از یه جا یاد گرفتی رضایت اون برام شرط بود ولی نمیذاشتم ارضا بشه بعد کیرشو میداد دهنمو دهنشو مینداخت رو کسم چنان با زبونش کس خوری میکرد که من هم اه و ناله میکردمو کیرشو با تخماش یکی میکردمو میدادم تو حلقم چون وقتی سر کیرش به ته حلقم میخورد اره اره احسان بلند میشد وای وای وووووف دوباره ازش کیر میخواستم کس گندمو دادم رو صورتشو پاهامو دادم بالا تا فوتش کنه تازه انگشتاشو تو کسو کونم تاب میداد که باعث میشد مثل مار هی حلقه بزنم اول از کون ازش خواستم به کمر خوابیدم رو زمین پاهمو داد بالا زد تو چنان صدایی میداد که از لذت قربونش میرفتم بهم گفت فحش دوس داری من گفتم اره بده اونم تو حرفاش خارو مادرمو همه رو کرد نذاشت ارضابشم منو برگردون سجده کردم کیرش تو کونم دل میزدمثل وحشیا عقب جلوش کردو گفت آروم بلند شو باهم درحالیکه کیرش تو کونم بود راه رفتیم منو رو دسته ی مبل دولا کرد با مکش زیادی که کونم داشت کیرشو در آورد و فورا کردش تو کسم ولی تا ته کرد توش ان چنان پسونامو مالید که نو ک اومده بودن بعد از جدال کیر و کس منو به کمر رو مبل خوابوند به طوری که کسم بوسیله ی دسته مبل بال اومد وای دوباره با نوکش بازی کرد یه زبونی تو کس تاب داد سرکیرشو می مالید به کسم ولی دیگه نمیکرد توش منم گریم گرفته بود داشت اذیتم میکرد منم کسمو هل دادمو کیرش رفت توش بعداز رب ساعت صیقل دادن کسم منو رو زمین خوابوند کیر تو کسم وسینم تو دهنش و خوابید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس از تهران تا 45 متری گلشهر

سلام من کارم رانندگیه (25 سالمه) و مجرد این قضیه که میخوام تعریف کنم برای 3 ساله پیشه اون موقع تازه ماشین خریده بودم واسه خرج خودمو ماشین مجبور بودم کار کنم خلاصه کنم تو آژانس مشغول کار شدم. همیشه تا ساعتای 11 , 11:نیم کار میکردم یه شب که خیلی ام خسته بودم یه پسره با یه موتوره پالس مشکی و یه دختر که ترکش سوار بود اومدن دمه آژانس پسره قیافش خیلی خلاف میزد رو دستاش جای چاقو خالکوبی بود ولی دختره بر عکس خیلی خوشگل بود با کلاس , پسره اومد تو با رزوشن صحبت کرد نوبت منم بود من گوشامو تیز کردم ببینم کجا میره اولش رزوشن گفت ماشین نداریم چون حضوری بود نمیخواست خطر کنه !! پسره گفت خودم نمیخوام برم میخوام دوست دخترمو برسونه تا کرج تا اینو گفت از جام پریدمو گفتم مشکلی نداره محمد جون من میبرمش !خلاصه دختره اومد سواره ماشین شد پسره ام تا دمه ماشین اومدو الکی بهش گفت که پول داری دختره هم از رو حیا و خجالت گفت آره تا که حرکت کردم شروع کرد به فحش دادن اولش تعجب کردم که نه به اون کلاسش نه به این بی ادبیش ولی بعد که با هم ,هم کلام شدیم بهش حق دادم چون تو مسیر گفت منو از کرج آورده اینجا یه دله سیر عشق و حال کرده بعدش یه 1000 تومنی هم که بهم نداده تازه میگه پول داری واسه کرایه... خلاصه ازش خوشم اومد فکر کردم پولیه کم کم سعی کردم خودمو بهش از طریق صحبت کردن نزدیک کنم به من گفت تو پسره خوبی هستی !! گفتم چرا گفتش آخه این دوست پسرم به من گفت اگه پسره بهت نگاه چپ کرد سریع اس ام اس بده یا زنگ بزن گفتم خب چرا اینو میگی مگه من همچین کاریو کردم گفتش من از نگاهت میفهمم چی تو دلته گفتم خب چی تو دلمه گفتش دوست داری مخه منو بزنی ولی انقدر که با شعوری حتی به من نگاهم نمیکنی اولش خندم گرفت ولی بعدش خشکم زد پیشه خودم گفتم چطوری اینو فهمید بعدش با خودم گفتم شاید همینجوری یه چیزی گفته تا ببینه من چی میگم منم گفتم تو که دوست پسر داری نمیشه خب !! ولی خیلی دوست داشتم همون جا برم عقب و لباشو بخورم آخه اون روزا داشتم از شهوت میمردم ولی واقعیتش از پسره ترسیده بودم چون خیلی خلاف میزد پیشه خودم فکر کردم نکنه من با این بریزم رو هم بفهمه شر بشه ما هم که سرمون تو لاکه خودمونه نه تو خطه دعواییمو نه تو خطه درد سرد.... یه دستی زدم گفتم بدم که نیماد با تو دوست بشم اما اون پسره... اون حرفی ام که تو زدی منو میترسونه یهو دختره گفت تو دوست داری با من باشی ببین اون پسره خره کیه منو سالی یه بارم نمیبینه اینسری ام گول خوردم که اومدم و الا من از خلاف بودنش خوشم نمیاد از تو خوشم میاد که تا این موقع شب سرت تو لاکه خودته و داری کار میکنی حال کردم اینو گفت منم کم کم شل شدم بهش گفتم من خیلی وقته سکس میخوام تو اگه اهلش هستی با هم رفاقت کنیم بهم گفت من بیوه ام بیشتر از تو احتیاج دارم تا اینو گفت کیرم راست شد عقب نشسته بود گفتم دوست داری بیای جلو !!! یه کم خجالت کشید ولی یه برقی ام تو نگاش موج میزد انگار بدش نمیومد بیاد جلو نگه داشتم اومد کناره من نشست رونای پاش زیره ساپورته مشکیش وای دیونه تر شدم حرکت که کردم دستشو آروم گرفتم حرارت بدنش داشت دیوونم میکرد اتوبان خیلی شلوغ بود دوست نداشتم باهاش تو اون موقعیت که داشتم از شهوت میمردم تو شلوغی باشم دلم یه جای خلوت میخواست بهش گفتم بزنم کنار یه جای خلوت لبات داره منو صدا میزنه خندید منم که داشتم از شق درد میمیرم . اما یهو گفت اینقد سریع گفتم آره دیگه تو نمیدونی که به خاطره گرفتاریه کاری خیلی وقته با کسی نبودم اینارو که بهش گفتم بهم نگاه امید وارانه ای کرد انگار اونم عینه من با کسی لذت واقعیو نچشیده بود بهم گفت از اینجا میترسه دوست نداره تو خیابون این کارو با استرس انجام بده اینارو که گفت بهش گفتم خب من مجردم مکان ندارم بهم گفت بزا برسیم میبرمت یه جایی که هم به تو خوش بگذره هم به من حقیقتش یه کم ترسیده بودم که کجا هرچی ام ازش میپرسیدم که مریم کجا هست این جایی که میخواد بهمون خوش بگذره چیزی نمیگفت تا اینکه بعد یه ربع 20 دقیقه ای رسیدیم دمه یه آپارتمانه چهار طبقه شیک سمت 45متری گلشهر بهش گفتم اینجا دیگه کجاس اونجا بود که بهم یه نیش خند زد گفت ترسیده بودی میدونم اما بهت نگفتم که سورپرایز بشی منظورشو بازم نفهمیدم دوباره گفت خنگیا خونمه دیگه گفتم تو تنهایی زندگی میکنی مریم ؟گفتش آره دیگه پس فکر میکنی واسه چی با اون پسره بودم واسه اینکه دنباله یه همدم بودم ... بیا زود بریم بالا اول خودش رفت به من گفت درو باز میزارم 5 دیقه دیگه توام آروم از پله ها بیا کسی متوجه نشه آخه اینجا میدونن من تنها زندگی میکنم ... خلاصه با تمام استرس رفتم بالا دره طبقه چارم باز بود کفشامو در آوردم رفتم تو صداش کردم مریم !! مریم عزیزم جواب نداد !!اونجا یه خونه 80 متریه دو خوابه بود باحال تزیینش کرده بود یه کم سر گرمه وسایل شدم یه دفعه دیدم دره یکی از خوابا باز شد مریم با یه تاپ آبی و یه شلوارک اومد اونجا تازه به خودم گفتم خدایا یعنی واقعیه !! زیاد تابلو بازی در نیاوردم که حیجان زده شدم طبیعیش کردم رفتم رو راحتی نشستم اونم رفت شربت بیاره بهش گفتم بیا بشین نمیخواد زحمت بکشی ولی چون اولین بار بود که رفته بودم خونش از رو احترام گفت چه زحمتیو کاره خودشو کرد شربت آورد میخواست بره اونور بشینه که به شوخی دستشو گرفتم گفتم نرو من بدونه تو میمیرم جفتمون خندیدم بغله من رو راحتی نشست هیکله قشنگی داشت خدایی !! باسن خوش فرمش داشت منو مست میکرد که هی خودمو به صحبت مشغول میکردم تا نفهمه دارم به اندامش توجه میکنم بلاخره شربتمون تموم شد زول زدیم به هم دوبازه دستشو گرفتم اینبار فقط به حرارت بدنش فکر میکردم خیلی داغ بود فهمیده بودم که داره از حرارت شهوت میسوزه کشوندمش جلوتر یکم خجالت تو صورتش اومد من آروم سرمو نزدیکه صورتش بردم چشاشو بست فهمیدم که حسش حسه خوبیه واسه اولین بار لباشو خوردم دیوونه شد دستمو بردم رو سینه هاش حالش دگرگون شد بلند شد منو پشت خودش به اتاق خواب برد برقو خاموش کرد رفت رو تخت منم پریدم تو بغلش اونم خجالتو گذاشت کنار دستشو گذاشت رو کیرمو آروم آروم باهاش بازی کرد تا منم دیوونه شدم لباساشو در آوردم عطر بدنش داشت میزد تو صورتم تا به حال همچنین هیکله قشنگی ندیده بودم تابشو که در آوردم اولش به خاطره تاریکی متوجه تتو رو کمرش نشدم یه پروانه خوشگل زده بود روی گودیه کمرش منم کم کم شروع کردم سینه هاشو خوردم اونم لباسای منو در آورد کیرمو که دید حال کرد چیزی نگفت ولی چنان ساک میزد که کیرم میخواست از جا کنده بشه خلاصه منم شلوارکشو در آوردم کون گندش افتاد بیرون یه شرت طوری بنفش که روش یه گل کوچیکه مشکی داشت رو پوشیده بود ولی من اصلا به اینا نمیتونستم توجهی کنم سریع شرتشو در آوردم کیرمو گذاشتم رو کوسش یه کم بازی دادم بیهوش شد آروم آروم کردم سرشو تو یه داد زد رنگ از رخسارم پرید بهش گفتم جونم مریم هی میگفت بکن بکن تو بهزاد اینارو که میگفت انگاری انرژیم زیاد میشد منم تا زور داشتم کردم یهو کیرمو در آوردم بیرون آخه کونشو دلم میخواست برگردوندمش به پشت گفتم از پشت اولش (ناز و) (نه از پشت نه و فلان) ولی چون حالش زیاد مساعد نبود و ارضا شده بود قبول کرد کونش خیلی خوب بود یه کم تف زدم سره کلاهکو آرو دادم رفت تو اولش هی میگفت یواش آروم !!!! اون لحظه هیچ وقت یادم نمیره که کونشو برد جلو سه یا چهار بار تلمبه زد شلاقی آبم داشت میومد کیرمو در آوردم تا برگردوندمش پاشید تو سرو صورتش هی میگفت جون ام اما من دیگه نه گوشم میشنید نه چشام میدید افتادم رو تخت رفت سریع خودشو تمیز کرد تا اومد پیشه من گفت تو که هنوز افتادی پاشو برو یه دوش بگیر امشب اینجا بخواب خسته ای نمیخواد بری این ماجرا بهترین خاطره ی سکسی من بود که دیگه فکر نکنم مشابه هش اتفاق بیافته واسم تقدیم به شما قسمت همتون بشه همین مدلی ....

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن


 
لو رفتن سکس من

سلام من اسمم یزدانه در حاله حاضر 22 سالمه میخوام یه سوتی که دادم رو تعریف کنم برای زمانیه که 17 سالم بود خب شرو میکنیم من یه نوجوون 17 ساله ی تهرانی بودم که روزی یه بار جلق میزدم یه جلقی بودم که فکرشو هم نمیتونستید بکنید روز چهارشنبه سوری بود ما خونمون آزادی بود و دوستام سمت شهرارا میشستن سوار اتوبوس شدم و راهی اونجا شدم تو اتوبوسم همه مردا زل میزنن تو چش آدم منم خجالتی بودم سرم پایین بود خلاصه تا ساعت 9 شب رفتیم کونکش بازیو مردم و ازاری که الان پشیمونم Big Grin خلاصه یه دخمله اومده بود ما رفته بودیم پارک محل دخملم که با دوستاش اومده بود گاه گداری از ما یه کپسولی میگرفتن با 50 جور جیغ مختلف مینداختنش وسط خیابون خلاصه همه موادمون تموم شد و موند سیگارت که من اومد بترکونم نفهمیدم چی شد یکیش تو دستم ترکیدو دستم تاول زد حالا چیکار کنیم رفیقام هم یکیشون مونده بود گفت بریم خونه ما ردیف کنم برات رفتیم خونه رفیقم و پماد موماد مالیدم و تشکر اومدم بیرون ساعت 9:40 بود من 11 بابام میومد دنبالم اومدم بیرون یکی از دخترا که بدن سکسی داشت خونه جولویه رفیقم محسن بود اومد پیشم گفت آخی ناز بشی دستت اوف شده بود خوب د دستم و گرفت گف آخی بمیرم برات دوست دختر داری Plain Face منم خود به خود خندم گرفت گفتم الان دوست داری چی بشنوی گفت من تاحالا 10 بار سکس داشتم تا کی بیرونی بهش گفتم من باکرم هیچی حالیم نی خلاصه گفت بریم پارکینگ رفتیمو من قلبم تن تن میزد شال سفیدش رو در آورد و اومد رو زانو و شلوارمو تا باز کزد دکمشو زیپشو کیرم اینه سنگ پرید بیرون گفت اندازش متناسبه خندم گرفت خرد و خرد وقتی کرد تو دهنش کیرم انگار رفته بود توی یه حوله ی داغی که خیس و لیز باشه حسابی خورد و خورد وقتی بلند شد یه سیلی زد تو گوشم تعجب کردم اینه الاغ گفت حشرم زده بالا نشست رو صندوق سمند سلاوارشو داد تا ساقه پاش تا کسشو دیدم خود به خود ضربان قلبم بیشتر شد دفعه ی اولم بود با یه ولیی میخوردم و لی میزدم بوی باحالی داشت و مزه ی باحالی که نمی دونم چجوری توصیفش کنم وقتی تموم شد مانتوش دکمه ای نبود از بالا که در آورد یه پیرهن چسپون ای اسپورت تنش بود پستوناش افتاده بود بیرون کیرم داشت میترکید انقدر مالوندم پستونشو خودم نزدیک بود آبم بیاد آه و اوه که میکرد منم حشرم بیشتر میشد گفت نمیخوای شرو کنی من کیرم به اون بلندی نمیرسید که اون چسبیده بود به شیشه ماشین خلاصه کیرمو کدم توش با سرعت میکردمش و سرعت زیاد تلمبه هارو هم بعضیاشو محکم میزدم یه جایی رسید 2تا دستاشو گرفت بهم و یه چند تا آه و آی بلند زد ترسیدم و یه تلمبه زدم و کیرمو در آوردم گفت میخوام جرم بدی یهو دیدم خوابید رو زمین کثیف وگفت بخواب روم خوابیم روشو کیرمو کردم تو کسش دوباره تندتر میکردمو اونم ریشه های روسریشو گاز میزد یهو تو کسش خیس شد و پاهاش تند تند تکون میخوردن و انگار رفته بود رو ویبره و دیگه حال نداشت و نفس نفس میزد منم هنوز ارضا نشده بودم و گفتم از کون عیب نداره گفت هر کسی که میخوای بخور منم اومدم بکونم توش بدونه توفو این یه آه کشید و گفت جرم دادی کثافت در آوردم لباشو گزاشت رو لبامو لبه پاینمو میک میزد و زبون باززی گفت خیلی درد داشت تف زدم دفعه دوم و ارو کردم توش و بعد چند ثانیه محکم و تند میکردم و دستشو گزاش روی رون پام گفت بس بس بسه منم در آوردم بلند شد رو زانو خوردن وجلق زدن واسه من منم داشت آبم میومد چشامو بستم و آبم اومد و در کمال نا باوری آبمو خورد و مثل نی میک میزد که بازم بیاد آروم آروم خورد گفت تنها کسی بودی که منو 2 بار ارضا کردی منم احساس قدرت بهم دست داد و گفتم باز همو میبینیم گفت چرا نبینیم شمارشو گرفتم و همونجوری که شلوار پام نبود با صدای آه ها همسایه ها اومدنپاین و منو اونو دیدن منم داشت اشکم در میومد سری شلورمو پام کردم و مادر دختره اومد اول به من 2تا سیلی زد و دختر خودش یه دل سیر زد و من فرار کردم دمه دخترم منو نفروخت و باهاش بام سکس داشتم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
دربند

داستانی وکه می خوام تعریف کنم واسه ی چند سال پیشه کارمند یکی از ادارات دولتی هستم، برای یه ماموریت کاری رفتیم تهران،البته این ماموریت چند روزه بود تا نزدیکای ساعت 4 جلسه بعدش گشت و گذار تو خیابونای تهران و دیدن چیزهای ندیده روز دوم کاری بود که دوستم عطاء گفت به جای خیابون بریم کوهستان این شد که به طره دربند به راه افتادیم تا به بالای کوه رسیدیم درمیان راه بعضی ها هم که رفته بودن در حال برگشت بودن بعضی دوست بودن بعضی زن وشوهر و خلاصه در میان این عده دونفر توجه منو به خودشون جلب کرده بودن، ما که خیلی بالارفته بودیم و اصلا سی و به چشم نمی دیدیم،عطا که خودش بچه سنندج بود و کوهستان تقریبا 200 متری جلوتر از من بود اون فقط راهش و گرفته بود و بالا می رفت می گفت فلانی بیا از توچال برگردیم و خلاصه گازش و گرفته بود هی بالا می رفت این و بگم که آدم خیلی دوست داشتنی و باصفایی بود. بله اون که جلو بود هی می رفت منم پشت سرش لنگ لنگان حرکت می کردم بالای که هیچ کسی نبود یهو دوتا جونی که گفتم نمیدونم از کجا پیداشون شد، موقع راه رفتن پسره تلو تلو می خورد.منم که خسته بودم رو تخته سنگی نشسته بودم بهشون گفتم خسته نباشی این خسته نباشی شد کانال ارتباطی پسره با نیمه و ناتمامی جواب داد ولی دختر که خیلی هم زیبا بود و سنش به19 و20می خوردمهربانانه جواب داد و حین جواب دادن یه چشمکم زد منم می خودم و جمع و جور کردم و گفتم انگار خسته اید پسره که نا نداشت جواب بده دختر ه گفت نه اتفاقا ما خیلی وقته اینجاییم گفتم آخه این همراهت خسته به نظر میاد، گفت داستان دارهف پسره می گفت فرانک بیا بریم دیر وقت ولی گفت چه عجله ایی فعلا با این آغاه هستیم دیرم بشه باهم میریم پایین. نشستن و شروع به گفت و شنود کردیم بله داستان از این قرار بوده که اینا که دوست بودن و خیلی وقته باهم هستن قرار می زارن بیا وهستان میان بالا فضا رو مناسب میبینن شروع می کنند به ناز هم کشیدن پسره میگه فرانک میشه باهم سکس کنیم اونم میگی به شرطی که منو ارضا کنی فردینهم میگه چشم خلاصه شروع می کنند البته از کون فران می گفت فردین کیرش نرسیده به کونم خالی رد وایسادیم تا دوباره نیرو بگیره این بار یکم طول کشید ولی باز قبل از من خالی کرد. دوباره من موندمو یه حال داغ دوباره که نیرو گرفت چون توشه ی کمیم همراه آورده بودیم این بار دیرتر نیرو گرفت تا اون میخواست گرم بشه من تازه سرد شده بوم این بار هم شروع رد دیگه منم کم کم داشتم گرم میشدم ولی ترس اینکه سی نیاد وبینه من همش دلهره داشتم و این باعث شده بود به این راحتی ارضا نشم خلاصه که اونا داشتن تعریف می کردن منم که چند روزی بود از خوشمل خانومم دور بودم داشت شلوارم پاره می کرد البته خودم زیلد متوجه نبودم یهو دختره گفت اذیت نشی بعدش من متوجه شدم که در حین تعریف اونا دستم رو کیرم بوده و بعله حالا زده بالا و اونو متوجه خودش کرده. گفتم ببخشید منظورت ، گفت هیچی فقط گفتم اذیت نشی یهو فردین گفت اغا میتونم یه خوهاشی ازت بکنم گفتم بفرما گفت من اینجا هستم یه کم استراحت می کنم وتو با فرانک برید گوشیو بیارید پایین نه که اینقدر نا نداشتن گوشیشو فراموش رده بود ه گفتم خودم میرم گفت تو که نمیدونی ما کجانشتسم گفتم باشه بیا خانم بفما تقریا یه صدمتری که بالا رفتیم تو یه جای دنجی ه دوروبرش کاملا استتار بود با تخته سنگ و درخت نشته بودن فرانک رفت گوشی و بیاره هر گشت پیداش نکرد منو صدا زد رفتم خوب که نگاه ردم دیدم گذاشتن بالا سرشون ه از عملیاتشون فیلم بگیرن تازه فرانک متوجه شد که بله گفت اغا می تونی؟ گفتم چی گفت خودت بهتر میدونی گفتم آخه مال من کوچ نیست گفت چه بهتر زودتر ارضا میشم. نگو که دختره از موقعی ه شروع به تعریف داستنشو کرده کم کم نقشه کشیده چیزی که بعدا خودش می گفت می گفت اگه ارضا نمیشدم حالم به هم می خورد خلاصه منم ه تقربا اماده بودم اوکی دادم و می خواست فیل بگیره گفتم نه تازه فیلم خودشونو هم پاک کردم من که درش آوردم گفتش وایی این چیه ؟ گفتم هیچی اول با دستش خوب سیخش کرد بعد حالت چهار دست و پا ه حالا بهش میگن سگس گرفت و گفت من آماده ام سرش و که گذاشتم دم کونش یه اهی کشید که انگار ارزوی چند سالش بر آورد شده تو اون کوهستان ه کرم نبود منم واسه اینکه اذیت نشه با آب سش به ونش می مالیدم تا لیز بشه اذیت نشه .فرانک گفت ممنون. سرشو که گذاشتم کم کم دادم تو تا نصفه رفت چیزی نگفت ولی وقتی بیشترش رفت تو گفت درد دارم منم دیگه تا اون حد تا کم کم گرم شد صداهی نازی می داد ه ادم و حشری می کرد اینقد جلو و عقب کردم دیدم بدنش داغ داغه دیگه حس کردم داره تموم می کنه چند بار دیگه که جلو وعقب کردم با به اصطلاح تلمبه می زدم دیم به تخته سنگ چنگ زده متوجه شدم که ارضا شده واسه اطمینا دستم بردم طرف کسش بعله دیم خنم کاملا به اوج رسیده بعد چند دقیه ه من هی می زدم گفت حالا تا آخرش ببر تا تو هم ارضا بشی این و که گفت منم اروم تا ته بردم با یکی دوبار ه تلمبه زدم گفت چی شد انگار بزرگتر شده گفتم دارم خالی می کنم تا می خواست بگه بریزبیرون و بکش بیرون منم ترمز بریده خالی کردم تو کونش. منم تشکر ردم و تازه اومد با دستامل مال منو هم پاک رد بعد خودمونو جمه و جور کردیم اومدیم پایین در وسط اه نرسیده به فردین من ادم اومد که با عطا اومدم نکنهاون هی رفته بالا دیده که من نرفتم دوباره برگشته پایین دیدم صدا می زنه برگشتم من به طرف اون و فرانک به طرف فردین گفت چرا نیومدی گفتم خسته بودم اینجا نشته بودم حالا که انرژی گرفتم می خواستم بیام دنبالت بله دیگه ما به هم رسدم و به طرف شهر به راه افتادیم در وسط راه به اونا رسیدیم عطا گفت من اونارو خیلی وقته دیدم که دارن پایین میان تازه به اینجا رسیدن بابا جون جون قدیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
زن عموی شاه کسم منو بگا داد

من از این کس شعرا که مینویسن و شاخ برگ الکی میدن بلد نیستم مستقیم میرم سر اصل داستان . اول از زن عموم بگم که واقعا یه شاه کس به تمام معناست کپ فرناز قاضی زاده تازه از اونم خوشگل تر وضع مالی توپی هم داره ماشین زیر پاش ب ام و ایکس شش . خوب از داستان دور نشیم ما با عموم اینا زیاد زابطه خوبی نداریم که ... حالا از خودم بگم که خودمم یه شاه کسم اگه اون تیپی که من میزنم و میرم بیرون هر کی منو ببینه تو خیابون راست میکنه قدم 175 وزن 70 سایز سینه 75 یه مانکن به تمام معنا خوشگیلمم بیست . داستان از اون جایی شروع شد که رابطه بابام و عموم دوباره خوب شد و رفت و امد دوباره بر قرار شد یه روز تو مهمونی که خونشون که مثل قصر میمونه بودیم که دیدم هی داره با گوشی ور میره سرتونو درد نیارم سر شوخی باز شد و ما صمیمی شدیم اخرای مهمونی به من گفت که فردا صبح برم خونه اونا منم گفتم باشه. فردا صبح من رفتم اونجا بعد از حال و احوال به من گفت میرم حموم و میام منم گفتم اوکی اون رفت حموم و بعد از ده دقیقه منو صدا کرد و گفت رویا یه لحظه میایی منم رفتم و گفت پشتم یه لیف بکش من دختر اونو که دیدم گفتم خوش به حال عموم چه کسی میکنه واقعا شاه کسه خلاصه رفتم تو حموم که زن عموم گقت لباستو در بیار خیس نشه منم که دیدم اون لخت مادر زاده منم راحت لخت شدم فقط با یه شرت زنم عوم گفت اونم در بیار که من گفتم زن عمو زشته گفت چیه بیا مال منو ببین زشت یا خوشگله که من خندم گرفت تا خواستم خودم در بیارم زن عموم دستش اورد و شورت منو کشید پایین منم که تازه صفاش داده بودم زن بهم گفت به به کس کیر ندیده و زد زیر خنده خلصه شوخی شوخی با همدیگه یه حموم کردیم کاملا همدیگرو لیف زدیم و اومدیم بیرون تقریبا ساعت شده بود ساعت 11.5 دور خودمون حوله پیچیده بودیم و میگفتیم و میخندیدیم که بلند شدم برم لباس بپوشم که گفت کجا میری منم کفتم که دارم میرم لباس بپوشم زن عمو گفت نرو الان به یه ماساژور گفتم بیاد خونه خلاصه تو همین حرفا بودیک که دیدم موبایلش زنگ خورد زن عمو جواب داد گفت بله تشریف بیارین این با یه لحن خاصی گفت بعد قبل از این که زنگ بخوره در و باز کرد منم که راحت همین طور روی راحتی نشستم و دارم اب میوه میخوردم که دیدم یه مرد حدودا 39 ساله قد بلند خوش تیپ وارد شد من دست و پامو گم کردم و خواستم بلند شم خودمو جمع جور کنم که زن گفت ماساژ ور هستش همچین این راحت گفت که خوش اون حوله ای که روش بود و انداخت زمین من همین طور هاج و واج مونده بودم که گفتم این مادوتا رو جر میده اخه دو تا شاه کس اون لخت منم یه حواه دورم که فقط سینه هام و کسم معلوم نبود من مرد و نگاه کردم این که ماساژ و ا نمیخوره پس زن عمو تو این فکرا بودم که مرده گفت کجا ماساژ میگیرین زن عموم به من نگاه کرد با اشاره ازم سوال کرد منم سرم و کج کردم یه هی گفتم یعنی این که نمیدونم زن عمو گفت بریم اتاق خواب منم مثل این که اراده ای از خودم نداشته باشم سه تایی رفتیم اتاق خواب زن عمو گفت مهران روغن بیارم یا کرم فهمیدم اسمش مهران ه گفت ش هر چی خودت دوست داری منم پیش خودم میگم این نه تیپش به این کاره میخوره نه ... دیدم زن عمو در کمد و باز کرد و یه روغن مخصوص داد به دستش مهران گفت ببخشید چون روغن باید لباسمو در بیارم کثیف نشه زن همو گفت اوکی تمام این حرف زدانا با یه لحن خاصی بود منم که کپ کرده بودم دیدم مهران لخت شد فقط با یه شورت کیرشم بلند شده سرش از کنار شرتش اومده بیرون یه لحظه زن عمومو نگاه کردم دیدم که فقط چشمش به کیر مهرانه . زن عمو بهش گفت اول رویا رو ماساژ بده بعد من ... منم پیش خودم میگم حتما زن عمو بهش اعتماد داره که این طوری راحت داره برخورد میکنه اخه من دخترم به خودم اومدم دیدم داره منو صدا میکنه گفتم بله مهران گفت لطفا حولتونو در بیارین همینو که گفت زن عمو اومد جلو حوله رو از رو من کشید من ناخدا گاه یه دستمو گذاستم رو کوسم یه دستم رو سینه هام مهران گفت خجالت نکش زن عمو تو نگاه کن دیدم اونم لخته یه کم خیالم راحت شد ولی اون کیری که از شورت زده بود بیرون یه چیز دیگه میگفت بهم گفت برگرد منم از خدا خواسته برگشتم و داراز کشیدم رو تخت که مثلا پیش خودم گفتم اره کس و سینه هام معلوم نباشه مهران گفت سرتو بچرخون سمت راست اون طرفی کع زن عموم نشسته بود زن عموم هم رو زانونشسته بود یه لبخند هم رو لبای خوشگلش منم هی دارم به خودم امید واری میدم که زن عموم محافظ منه نمیزاره اتفاقی بیفته یه هم دیدم مهران اومد نشست از پیشت روی رونای خوشگل من .... من که تا اون روز همه تو کف من بودن واسم میمردن الان بدون یه کامه حرف مهران نشسته بود روی من منم بدون هیچ اعتراضی نمی دونم شاید خودمم خوشم میومد صدام در نمیو.مد خلاصه یهو دیدم پشتم یه چیزی ریخت اول فکر کردم اب مهران که ارضا شده اخه دوتا شاه کس لخت کنارش بود مگه طاقت داره خودشو کنترل کنه که دیدم داره منو با زرغن ماساژ میده واقعا داشتم لذت میبردم و چشامو بسته بوذم از ماساژ لذت میبردم همن طور که مهران منو ماساژ میداد دیم داره تخت تکون میخوره چشامو باز کردم دیدم بله زن عمو با مهران لب تو لب دارن صفا میکنن منم هیچی برام مهم نبود فقط داشتم ار ماساژ لذت میبردم و اونام حال خودشون میکردن مهران همین طور که منو میمالوند هی میرفت پایین و زن عمو هم روغن میریخت تا کمرم منم که حشری شده بودم یهو دیدم مهران دستشو کرئ لای کونم و با انگشتش به انئازه یه سانت کرد تو کونم یه لحظه یه تکون خوردم و اونم دستش بیرون اورد شروع کرد با ماساژ پاهام تمام بدنمو از پشت روغن مالی کرد گفت برگرد منم مثل یه برده برگشتم و اونم دو باره منمو میمالید داشتم میمردم که دیدم ذاره کوسمو سینه هامو همه رو هم میخوره هم بازی میده تو حال خودم نبودم دوباره زن عمو رو دیدم که داره مال مهران و میخوره اون لحظه زن عمو اومد روی دهن من نشست و پاهای من که روی رونای مهران بود و بلند کرد کسش مستقیم روبری دهنم بود پاهای منو بلند کرد مهران پاهامو گرفت گذاشت روی شونهای خوذش منم که فقط داشتم از لذت میمردم اینم بگم که تو این چیزایی که تعریف کردم زن عمو بیکار نبود هی منم میمالید با کیر مهران بازی میکرد و میخوردش اره داشتم میگفتم که کس زن عمو جلوی دهنم بود که زن کسش و فشار داد به دهنم تو همون لحطه دیدم که اخ کسم داغ شد واییی چه حال بود ان چنان جیغی کشیدم که تمام صدای جیغم میرفت تو کس زن عمو م وای من جیغ زدو یه دیدم یه اب داغ ریخت تو دهنم زن عموم داشت خودشو میکشت یه رعشه وحشتناک گرفته بود منم که دهنم پر از اب کوس زن عمو لنگام رو دوش مهران . کیر مهران تا ته تو کوسم اوج لذت خودم دیگه ببینین چی میشه مهران تلمبه میزد و من بالا پاییت میشدم زن عمو دراز کشیده بوده و از حال وفته بود ناله میکرد که یهو منم دیدم تمام وجودم اتیش گرفت و اون حال و نمیتونم توصیف کنم فقط اینو میخواستم که کیر مهران تا اخر عمرم تو کوسم بمونه ... از حال رفته بودم مهران از روم بلند شد من فقط داشتم نگاه میکرم که یدیم کیر مهران خونیه یهو یاد کسم افتادم که وای مهران پردم و جر داده تو اون حال نه میتونستم ناراحت باشم نه خوشال یه حس عجیبی داشتم مهران بلند شد زن عموم که دراز کشیده بودو برگردوند زن عمو یه حالت سوپری گرفت مهران سریع کیرشو تمیز کرد از اون روغنی که من و میمالید به کیرش زد منم داشتم نگاه میکردم به من گفت کون پرستو و وا کن منم همون طور که دراز کشیده بودم یه کم خوذمو کشیدم طرف زن عمو کون خوشگلشو باز کردم نمیدانم از حرسم یا از شهوتم طن عموم اسمش پرستو که گفت اخ جر خوردم که تو همین حین مهران تو ان انچنان کرد تو کون پرستو که من جای اون جر خوردم فقط پرستو دهنشو گزاشته بوذ رو بالش و جیغ میزد مهران تلمبهای وحشتناک میکرذ تو کون پرستو که مهران یه جیغی کشید و از تو کون پرستوکشید بیرون موهای منو گرفت انچنان فشار دادکه کیرش مستقیم رفت تو حلقم تمام ابشو پاشید تو دهنم ... حالا من تو اولین تجربه اولین تجربه سکسم هم پرده مو پاره کردن هم اب کوس خوردم هم اب کیر ...

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
کون کردن هنر مردان کون کن است






سال ها خانواده آن ها رو میشناختم و تو محله آبروی محله ای که بودیم بودند پدرشون مردی فعال و همه دارایش را از زحمت خودش و البته حس خوب که پیشرفت و سرشناس شدن در حرفه ای کاریش و در همه مسایل سالم و راه پاک و مسلمان واقعی نه ازاین امروزی ها که جای مهر رو پیشونی دارن ولی هزارتا کثافت کاری میکنند نه یک جمله مسلمان شاهنشاهی .
آخرین بچه ای خانواده دوست و رفیق پسر اول من بود که بعد هم با پسر سومی من هم یک رابطه ای سکسی که ساک زدن و این چیزا که من از اویعنی پسرم شنیدم که براش ساک زده و راستش من با سومیه حتی کوس هم کردیم و خیلی مادر قهبه به خودم رفته و البته خیلی راه داره تا مثل پدرش مادر جنده بشه و بگذریم چند سال پیش مهدی ازدواج کرده بود که پس دوسال کم کم با رفت آمد با دوستان مجردیش که پسر اول من هم بود کم کم آلوده ای شیشه میشوند که همون موقع ها رابطه ای با پسر من داشت خلاصه اونطوری که شنیدم تو تمام برنامه های کشیدن شیشه میامده و آخر برنامه که باید کوس میکرده یا جیم میزده یا نمیرفته واسه کردن و من کمی تحقیق کردم راجب شیشه که فهمیدم میگن فاز سکسی اون آدم رو میترکونه و بالاترین فاز سکسی رو داره خلاصه من که فهمیدم سعی کردم ترک بدم و سمت تریاک بکشونم که هم سالم و هم ترکش بهتره و از این شیشه خوشم نمیومد و تونستم سومی رو ترکش بدم و به مهدی هم گفتم دور پسر اول رو خط بکشه که اونم واقعا ترک کرده بود و حتی مدتی هم ترک کرد مهدی اما دوباره سراغش رفت تا اینکه زنش طلاق گرفت و مهدی هم حدود یکسالی بعد از آن فقط خانه بود و تا از یکی شنیدم که شیشه باعث میشه حس مرد بودن رو از دست بده و بیضه هارو کوچک و کسی که مصرف کننده باشه کافی هست که کمی میل به همجنسگرایی هم داشته باشه و آنوقت یک کونی کامل خواهد بود و تا اینکه پسر اولم که سر جریانی کلاه یکی رو برداشته بود رفت زندان و مدتی هست باید آب خنک بخوره خیلی اتفاقی مهدی رو دیدم و دعوت کردم به سوییت خودم و مدتی حدود یکساعتی ماند و خیلی براش حرف زدم و شماره اونو هم داشتم من حدود پنجاه و پنج ساله هستم و با اینکه دوسه سالی هست کمی هیکلم افتاده شده اما هنوز هیچ جوانی زورش به مچ من نمیرسه و هرکسی رو تو دست هایم اسیرش کنم کارش تموم هست میخوام بگم جوانی ها ورزش کردم و آدم سالمی هم نیستم شیر پاک هم نخوردم شک ندارم هرسال شب عید تا پنجم وششم سال نو زنم با پسرسومی میروند اصفهان خونه ننش و بعد میان و این چند روز رو من نفس راحتی میکشم شب اول عید که سال تحویل شده بود تنها بودم و یاد مهدی افتادم که میگفت دوسه شب اول سال رو ممکن هست تنها باشه تلفن کردم و حدس من درست بود تنها بود و دعوت کردم و تعارف کرد و آخر گفتم من که میدونم تو هنوز میکشی بیا همین جا بزن و کمی باهم مجردی شب به صبح برسونیم و ساعت نیمه شب رو گذشته بود که خیلی خوش لباس و تمیز با موهای مرتب و صورت تمیز و خوش قیافه و کمی از آمدنش گذشته بود سر حرف رو باز کردم و بهش گفتم من میگم ترک کن واسه خودته اما حالا اگر دوست داری بکش حرفی نیست و من مخالف نیستم هرطور مایلی باش که من شروع به کشیدن تریاک کردم و تعارف کردم ولی اون نکشید و بعد دیدم بله مشغول کشیدن شیشه شد و من تصمیم گرفتم همان شب مطمئن بشوم که آیا اون قضیه در مورد او صدق میکنه یا نه و برای همین جدی کشیدم تا یک و نیم که کشیدن رو کنار گذاشتم و فول بودم و اونم کمی بعد از من کم کم با گوشی خودش بازی میکرد و من گفتم میخوام ببینم آخرین حد کشیدن تو چه جوری میشه الان پنجاه درصد باید باشی و با این حرفم مشغول کشیدن و دوباره جنس ریختن و کشیدن و کشیدن تا نزدیک دو نیم نیمه شب دوم فروردین شد که سیگار پشت سیگار و فهمیدم فول فول هست و برق رو خاموش کردم و تلوزیون روشن بود رو کانال سکسی وفیلم سکسی گذاشتم رفتم سمت حمام و دوش گرفتم و درواقع وقت تلف میکردم و بیرون آمدم با حوله ای بدور خودم پیچونده و رفتم پیشش و احساس کردم انگار حالش میزون شده و نشستم و رو کاناپه و سیگار آتیش کردم و مشغول پک زدن و طوری که بشنوه گفتم خانه خالی کیر کلفت و سکسی کمر پر زن پیرشده نمیخواد کیر اما این کیر الان بهترین کیر برای حال کردن هست و حوله رو کنار زدم که کیر رو خودم نگاه کنم اما نگاهم رو صورت مهدی بود و بهش گفتم مهدی دوست داری بینمون رابطه ای سکسی باشه و رازی بین کیر من و کون تو باشه و کسی نفهمه و من هرموقع که مکان مثل حالا داشتیم یا تو یا من باهم حال کنیم بهتر از این که میگم برای تو و من هم که کون کن هستم نخواهد بود خودش رو به کوچه علی چپ زد ولی طوری که من دستش رو گرفتم و گفتم مهدی جون من میدونم همجنسگرا هستی و کون هم دادی و میدونم خیلی دوست داری تو این حال بکننت و شاید دوستانت ندونن و خامشون کرده باشی اما واسه من که نه و بالاخره شروع به گفتن کردکه قبل از ازدواج با دوسه نفری بوده و بعداز طلاق هم چند بار داده و همونطور که یارو گفته بود شیشه حجم کون دادنشو بیشتر کرده بود و خودش هم گفت دنبال مردی همسن و سال من میگشته که بکنتش و دنبال کیر خوبی هست وقتی لخت شد دیدم موهای بدنش رو با تیغ تمیز کرده و باورم نمیشد تو سکس وقتی سوراخش تمیز بود فهمیدم پسر حرفه ای هست و تصمیم گرفتم واسه خودم نگهش دارم وقتی شروع به خوردن کیرم کرد مثل حرفه ای ها میخورد و سال ها بود چنین از خوردن کیرم حال نکرده بودم ساعت سه و نیم بود که کاندوم خارداری از کمد پسرم با روغن خارجی که کمی روی سوراخ و کمی روی کاندوم مالیدم و روی تخت خواب پسرم یک بالش هم زیر شکمش گذاشتم و از پشت وقتی روشکم خوابیده بود و پشتش بمن بود کیرمو تو جایی که میتونست و جامیشد کردم و روی او دراز کشیدم و مشغول تلمبه زدن شدم و هراز چند گاهی مدلش رو عوض میکردم و که خسته نشه و حدود یکساعتی اول سکس تا یکساعت حال میکرد و لذت میبرد و کم کم با خسته شدن و طولانی شدن کردنم و کون دادنش که سابقه نداشت کسی اینهمه بکنتش و گرفتگی ماهیچه و آه ناله های او عوض شد و ناله او نشان از درد و سوزش بود و من مدل آخری که گفتم پنج دقیقه بیشتر نمیکشه و مدل سگی بود که تند و سریع از کونش میکردم و پرسیدم آبمو که میخواست بیاد دوست داره کجا بریزم و اون گفت تشنه هست و من گرفتم که میخواد بخوره ولی کوتا آمدن آب و پنج دقیقه شد ده دقیقه و واقعا درد داشت و کاندوم رو از روی کیرم برداشتم و اونم مشغول خوردن کیرم شد و گفتم ای بابا برگشت و دوباره خوابیدم روش و اینبار بدون کاندوم و نیمساعت همون مدل و خیلی معمولی و از درد و سوزش کیرم تخت رو چنگ زده بود و متکا رو گاز گرفته و بدنش مثل سماور داغ بود و سوراخ کونش همچین باز شده بود که نگو و نپرس و کم کم حس کردم آبم میخواد بیاد که گذاشتم آبم تو کونش خالی کنم و اینطوری شد که کونش شد مال کیرم الان هم تو مدت یکسال هفت هشت بار کردمش و خودش میگه کیرم خیلی بهش حال میده و هم کیرمن و هم کون اون به آرزوی هم رسیدن و بگویم هرکسی که دوست داره چه دختر و پسر که بخواد بکنمش تعارف نکنه و من هستم درخدمت نسل امروز .
     
  
مرد

 
سکسی که حتی فکرشم نمی کرد


سلام به همگی

بریم سر اصل مطلب من پسری معمولی ام یعنی نه خیلی زشت ام نه خیلی خوشتیپ قد و هیکل کاملا معمولی که 24 سالمه

ما تو یه آپارتمان زندگی می کنیم که تو هر طبقه 2 واحده واحد رو به روی ما یه خانواده 4 نفره ان که یه پسر 23 ساله یه دختر 18 ساله که قبلا فکر میکردم حداقل یه 22 سالی داره!!! و یه پدر که کارمند و مادر خونه دار

خانواده ام باهشون رابطه داشت اما من زیاد اهل رفت و آمد نبودم یعنی کلا با هیچ کس اهل رفت و آمد نیستم همش یا مغازه ام یا با دوستام بیرون ام وقتی هم خونه ام از 10 به بعد خلاصه زیاد کس شعر نگم

داستان من و شبنم از اونجایی شروع شد که مامانم گفت که باید لپ تاپ این دختر خانم رو درست کنی منم گفتم مشکلی نیست بگیر بذار خونه شب که امدم حل اش می کنک مامانم این کار و کرد من هم لپ تاپ رو گرفتم ایراد لپ تاپ خیل جزئی بود ولی چون باید باز میشد و باتری بکاپ رو در میاوردم و دوباره وصل می کردم یکم طول می کشید من انجام دادم و لپ تاپ از صفحه سیاه بودن در اومد و بالا اومد ایراد رفتم تو ویندوز و لپ تاپ رو دادم تا بدن به خودشون تا اینکه بعد از چند روز دیدم گوشی ایم زنگ خورد جواب که دادم دیدم شبنم خانومه که شمارمو از خونه گرفته تا ازم تشکر کنه منم بعد کلی نوشابه باز کردن واسه هم قطع کردم اما از صداش خیلی خوشم اومده بود انصافا خیلی صدای نازی داشت اصلا تا حالا واسه دوست شدن باهاش فکر نکرده بودم به خاطر همسایه بودن اما بعد حالا یه احساسی بهم دست داد که خواستم یکم باهاش حرف بزنم اما نمی دونستم چجوری شروع کنم تا اینکه نذاشتم زمان بگذره یه اس دادم بهش که بازم لپ تاپ مشکلی داشت بهم خبر بدین اونم بی درنگ جواب داد چشم آقا نیما تا اینکه حرف ها از لپ تاپ تغییر کرد و سه - چهار ماه گذشت تا دوست شدیم و خیلی ازش خوشم میومد و زیاد کنار هم بودیم دیگه از دوستام فاصله گرفته بودم و فقط با شبنم بودم خیلی دختر جذاب و دوست داشتنی بود منم خیلی بهش احساس خوبی داشتم بودنش بهم آرامش میداد با هم وقتی تو ماشین بودیم دستش همیشه تو دستم بود اولین لب رو که ازش گرفتم نزدیک بود گریه ام بگیره واقعا احساس عشقی وصف ناپذیر بهش داشتم اما فقط لب بود و بس چون محیط بیشتر از این اجازه نمیاد من هم خوشم نمی اومد بیرون زیاد باهاش لب برم

اما احساسمون بهم داشت قوی تر میشد اکثر شب ها دلمون واسه هم پر میزد
خیلی شب ها واسه کنار هم بودن گریه کردیم

تا اینکه من دیگه دلمو زدم به دریا دنبال فرصت گشتم تا شبنم بیاد خونمون فقط مشکل زمانی بود برای راحت بودن که کسی خونه نباشه وگرنه همسایه بودن بهترین حسن بود تا اینکه خونه ما خالی شد برا سه رو که امروز که روز آخرشه اینو واستون می نویسم اون از خونه زد بیرون تا بیاد خونه ما من پشت در آماده بودم تا در رو باز کنم و زود باز کردم کفش هاشو آوردم خونه در رو که بستم قلب م داشت تند تند میزد استرس زیادی داشتم اون از من بدتر بود حتی پشیمون شده بود اما من با التماس با اینکه خودم هم استرس داشتم راضی شد بردم تو اتاق بهم نگاه کردیم سر پا بغل اش کردم لب ام رو گذاشتم رو لب هاش بوسدم اش باز لب اش رو خوردم آروم اروم اونم لب هاشو تکون داد بهم قفل شدیم بدنمون رو بهم می مالوندیم من مانتوش رو دادم بالا و دستم رو اروم از رو شلوار می کشیدم رو کون اش خیلی نرم بود صدای نفس هاش دیوونه ام میکرد دیگه دستم خوب به خود حرکت می کردمانتو و شال اش رو در آوردم انداختم زمین بلوز صورتی روشن با موهای سیاه ی که یکم از شونه اش پایین تر بون تو چشمام برق زد دوباره بغل اش کردم سر پا بودم هنوز لب میرفتیم و با دستم کمرشو ناز میکردم و اونم منو محکم چسبیده بود و دستاش دوره کمر حلقه زده بود من آروم آروم دستم رفت زیره بلوز اش کمرش خیلی گرم بود لذتی وصف نشدنی داشت این لب رفتن آروم آروم دستم داشت میرفت طرف کون اش دستم رفت زیر شلوار و لباس زیرش اول فقط کونش رو می مالیدم و اونم فقط نفس هاش آروم تر میشد و آه آه آه میکرد بعدش که دستم رفت طرف چاک کون اش دیگه هردومون دیوونه تر شدیم دست اش رو برد تو شلوارم کیرمو گرفت دست اش منم کونشو می مالیدم با حرکت انگشتم رو سوراخ کون اش که گرمای خاصی داشت کیرمو می مالید دیگه بردمش رو تخت به پشت خوابوندمش شلوارش رو دادم پایین شورتی که تقریبا کرمی رنگ بود کاملا اومد بیرون شلوارش تا زانو پایین بود شورتش ام دادم پایین کون اش رو دیدم واقعا بدن می لرزید تو این صحنه ها کون اش سفید گندمی بود پاهاش یکم از هم باز بود و خط کس اش از پشت معلوم بود با دستم باز اش کردم سوراخ کون و کس اش داشت مست ام می کرد صورتم رو جلو آوردم زبونم رو چسبونم وسط پاهاش کس اش رو داشتم می خوردم و شبنم داشت ناله میکرد آاآآآآآآآآآآآآآآآااااای ی ی ی ی ی نیمااااا دوستت دارم حتی صدای نفس های خودم هم برام واضح بود انگار سرعت زمان کم شده خیلی لذت داشت کس اش کاملا تمیز و سفید بود سوراخش صورتی کم رنگ بود و فقط یه سوراخی خیلی کوچیک وسط اش داشت با نگشتم کونش رو مالوندم و دستم رو کشیدم رو کس اش یه آه قشنگ کشید و وقتی انگشتم رو میکشیدم رو سوراخ کون اش آی ی ی ی میگفتم بیشتر تحریک می شدم هر بار بیشتر انگشتم رو فرو میکردم تو کون اش و اون آآآآی بیشتر ی می گفتم و آه و ناله هاش بیشتر می شد ... کیرم داشت می ترکید شلوارم رو دار آوردم کیرم رو به این اندازه شق کرده ندیده بودم بردم وسط پاهاش آب کیرم با آب کس اش مسیر رو لای پا هاش لیز کرده بود خودمو ول کردم روش سرشو برگردوند تو چشماش نگاه کردم لبش رو بردم وسط لب هام وای بهم آرامش میداد خودم رو عقب جلو کردم کیر وسط پاهاش عقب جلو میشد و گرمای کس اش رو احساس می کردم از روش بلند شدم کیرمو گرفتم دستم سر کیرم رو بردم طرف سوراخ کون اش مالیدم اش رو سوراخ اش اب کیرم آروم آروم می اومد رو سوراخ صورتی کون اش کمی فشار می دادم و اون فقط ناله می کرد اما فقط کمی از سر کیرم می رفت تو آروم آروم بیشتر فرو کردم تا سرش رو تو سوراخ عقب جلو کردم و کیرم یواش یواش رفت تو کون اش اما نه همش ناله همراه با گریه ی شبنم اذیتم می کردم سرشو برگردونم و خودم رفتم جلو نصف کیرمو در حالی که تو کون اش اروم تکون میدادم لب هاشو خوردم اونم داشت ناله میکرد منم حرکاتم داشت بیشتر میشد دیگه کیرم جا باز کرده بود و اونم از دردش کمتر شده بود کیرم بیشتر می رفت تو و اونم هم ناله هاش به آآآآآی نیما اوووووف یواش و جووووونم دوستت دارم تبدیل شده بود همین ها باعث شد که به لحظه ارضا شدن برسیم من دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم ریختم تو کون اش اونم با حرکات من ارضا شد آروم ولو شدم کنارش با هم لب رفتیم و بهم لبخند زد خیلی خوب بود واقعا تو دنیای دیگه بود ...

مرسی بهم وقت دادین و داستانم رو خوندین

ن.ی.م.ا
     
  
زن


 
فاطمه و دوست نامرد

سلام من فاطمه هستم17سالمه این خاطره مال یه سال پیشه.من تو محلمون خوشگلترین وخوش تیپ ترینو خوش هیکل ترین دختر بودمو هستم.پسرایه زیادی دنبالم هستن که بام دوس بشن.اعتقاد من این بود که آدم باید خوشگلیو هیکلشو بزاره واسه شوهرش،واسه همینم باهیچ پسری دوس نمیشدم.من پارسال بادختری به اسم فایزه که تو محلمون میشست دوس شدم.فایزه منو خیلی دوس داشتو منو دوست صمیمی خودش حساب میکرد.هروقت منو میدید شروع میکرد به بوس کردنو بغل کردن من.خلاصه ماباهم خیلی صمیمی شده بودیم.چندبار خونشون دعوتم کرد(یه بارواسه تولد،یه بار واسه ناهارو...) یه روز توتابستون مثله همیشه رفتم خونه فایزه اینا پاکامپیوترش.هربار وقتی میرفتم خونشون یامامانش خونشون بود یاباباش اما این بار خونشون خالیه خالی بود.منم راحت تراز همیشه لباسامو درآوردمو بایه تاپو شلوارک نشستم پشت کامپیوتر.خودشم که مثله من یه تاپو شورتک پوشیده بود.همین جوری که داشتم عکساشو میدیم دستشو گذاشت رو رون پامو شروع کرد به مالش دادن.من یه نگاه بدی بش کردمو گفتم این کاراچیه،دستتو بردار،خجالت بکش.ولی اون بهم نزدیک تر شدوصورتشوآورد جلو وگفت امروز فقط میخوام بات حال کنم توهم سعی کن بامن حال کنی.اینجوری نه تواذیت میشی نه من.هنوز حرفی نزده بودم که لباشو چسبوند به لباموشروع کرد به خوردن.حالم بد شده بود یه جوری شده بودم مثله اینکه یکم شهوتی شده بودم.بعدش رفت کنارو بم گفت بروبخواب روتخت.منم که یه خورده شهوتی شده بودم رفتم خوابیدم .خودش لباساشو درآورد وافتاد رومو شروع کرد لباسای منو دربیاره.خلاصه دوتایی لخت لخت روهم خوابیدیم.بعدش داشت واسم ساک میزد که یهو در اتاق باز شد.حالا کی بود؟یکی از پسرایی بود که دوماه بود میخواست بام دوست بشه.وای خدا تا دیدمش ازجام پریدم.فایزه رو هلش دادم اون طرفورفتم که لباسامو بپوشم که یهو امید(همون پسره)اومد جلومو گفت چطوری خانوم خانوما دلم لک میزد واسه همچین لحظه ای.برو بخواب روتخت حالا حالا مهمونه مایی.من تف انداختم تو صورتشو گفتم برو گمشو کنار میخوام برم.یه دفعه بغلم کرد وانداختم روتختو به فایزه گفت نگهش دار تامن آماده شم.فایزه دوباره افتاد رومو منو محکم گرفت.من هرچی تلاش میکردم نمیتونستم کاری بکنم.بعد ازچندلحظه امید لخت شد اومد روتخت فایزه رو کشید کنارو خوابید روم.اول لبامو کامل خورد بعد سینه هامو مالیش دادومک زد بعد آروم آروم رفت طرف کسم.کسم حسابی خیس خیس شده بود بدنم داغ داغ بود حسابی شهوتی شده بودم لاپامو باز کردو کسمو خورد بعد نوک کیرشق شدشو کرد تو کسم پردم پاره شد گفت به چه خونی قربونت برم عزیزم منم گفتم حالا که پاره کردی پس تا ته فرو کن اونم نامردی نکردو کیر عربیشو تا ته فرو کرد منم همینجور ناله میکردم بعد که حسابی باکسم حال کرد رفت سراغ کون گوشتیم اول کونمو مالید تف انداخت دمش ونوک کیرشو مالید به سوراخ کونم بعد آروم آروم فرو کرد من جیغ میزدم یه بالشت بهم داد تاگازش بگیرم. بعد ازچند دقیقه کیرشو درآورد ودوتایی روتخت ول شدیم.خوابم برد. بعد که بیدار شدم دیدم فایزه لباساشو پوشیده وبالا سرمه امیدم رفته بود.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
بردگی من و خواهر جنده ام

ما خانواده پنج نفری هستیم که خواهر بزرگم ازدواج کرده، خواهر کوچکتر از اون که الان 23 ساله فرشته ست که دانشجوست. من فرزین هستم 20 سالمه. من از 14 سالگی کون میدم، اولش شوخی بود و بچه بازی ولی بعدا جدی شد. راستش خوشگلم و پوستم سفید و جز اطراف کیرم مو ندارم از اول هم بچه های محل و فامیل برام تیز کرده بودن منم کم کم گی شدم. معمولا هفته ای یکبار میدم الان که حرفه ای شدم پول میگیرم. یکی از مشترهام محسنه که سر خیابون بوتیک داره 28 سالشه و مجرده. بعضی وقتا بهش میدم کیرش حدوده 20 سانته. من بی غیرتم و دوست دارم موقع دادن بهم فحش بدن. خواهرم دختر لاغراندامه و لباسهای تنگی می پوشه تابلو چند تا دوست پسر داره که مطمئنم چند بار بهشون داده. خودم چند بار تو گوشیش حرفای سکسی با چند تا پسر رو خوندم که از کس و کونش می گن.
یه بار که به محسن کون می دادم گفت: فرزین، فرشته رو گائیدم؟ گفتم: آره، با کیر کلفتت. گفت: دفعه بعد کس فرشته رو با کونت یکی می کنم. منم گفتم: خودم کیرتو تو کس جنده اش می کنم. گفت: می دونی چند بار تا حالا کردمش؟ گفتم: 100 بار؟ گفت: نه چهار بار. همینجوی می گفت منم حال می کردم. تا کارش تموم شد من خوابوند و کیرش رو کرد تو دهنم تا آبش اومد. بعد از گائیدنم گفت جدی می گفتی می خوای تو رو با فرشته بکنم؟ من گفتم مگه تو جدی گفتی که چهار بار گائیدیش؟ گفت آره؟ چیه به غیریتت برخورد؟ گفتم نه اما فک نمی کردم. گفت خانواده تو این محل را تغذیه می کنند. خواهرات و خودت، حتما مامانت هم جوونیاش کسی بوده واسه خودش. گفتم چطوری کردیش؟ گفت: هیچی اومد مغازه از ریخت و حرکتش معلوم بود جنده اس، منم یه شلوار دادم بهش و کس گرفتم. گفتم مگه پرده نداره؟ گفت گرفتی ما رو؟ میگم جنده اس. همه محل و دوستات کردنش. خودش می گفت تو دانشگاه به همه میده. گفتم: جدی؟ گفت: بیا یه لحظه، گوشیش رو برداشت و یه اس ام اس فرستاد به شماره فرشته: سلام کس خانوم، مادر جنده کی بهم کس میدی تخم حروم؟ من همون جور لخت وایساده بودم. چند دقیقه بعد اس ام اس اومد از شماره فرشته: کس مفتی نداریم هر وقت اون ست رو بهم دادی، کس میدم بهت. خشکم زد.
خیلی تعجب کردم، محسن زد تو سرم گفت بی غیرت خواهرت جنده است کیرت شق شده؟ گفتم آره حشری شدم، کاش ازش یه فیلمی می گرفتی می دیدم کسش چقدر گشاده. گفت خوب دفعه بعد که آوردمش تو هم بیا با هم می کنمتون. خیلی حشری شدم، گفتم اگه تو کمرت چیزی مونده یه دفعه دیگه منو بگا. گفت بی شرفی مث تو ندیدم بشین ساک بزن. یه دور دیگه منو گائید. همش به فرشته فحش می داد منم کیف می کردم. قرار شد هر وقت فرشته را جور کرد بگه با هم بدیم بهش. رفتم خونه. تا فرداش از فکرش در نیومدم. زنگ زدم به یکی از بچه محلام. پیمان یکی از بکن های قدیمی منه. گفتم که حشریم، بیام بکنی؟ گفت خونه خالی نیست. اما بذار ببینیم جائی جور میکنم. گفتم حتما جور کن بدجور حالم خرابه. نیم ساعت دیگه زنگ زد. گفت خونه پسرعموم خالیه بریم؟ گفتم اونم هست؟ گفت آره. گفتم کیر تو دهنت می خواستم فقط به خودت بدم. اومد دنبالم. آژانس گرفت رفتیم خونه پسرعمو.
پیمان در زد. فریبرز اومد دمه در. خلاصه وقتی خواستن من رو بکنن به پیمان گفتم به من بگو فرشته و فحش بده، فریبرز گفت فرشته کیه؟ پیمان گفت خواهرش. فریبرز گفت: قربونه کس خواهرت بشم. اون دو تا من رو گائیدن. بعد به پیمان گفتم دوست داری فرشته رو بکنی؟ گفت: نه بابا این چه حرفیه. گفتم راست می گم، گفت اگه تو بگی چرا که نه دختر به اون خوبی؟ گفتم تا حالا کردیش؟ یه کم من من کرد گفتم پیمان تو که می دونی من بی غیرتم واسه مهم نیست فقط می خوام مطمئن بشم، گفت آره سه بار، پولی میده. دیگه جندگی فرشته واسم اثبات شد.
منتظر تماس محسن بودم. چند روز بعد بهش اس ام اس فرستادم گفت بذار یه جونی بگیرم، اون روز شیره جونم رو کشیدی. بالاخره بعد چند روز محسن زنگ زد. چه طوری بی غیرت؟ خوبم. عصر قراره خواهرت رو بکنم. جدی؟. آره. ببین. میای خونه تو اتاق قایم میشی و کس دادن خواهرت را تماشا می کنی. گفتم نه می خوام با هم ما رو بکنی. گفت ای بابا تو دیگه کی هستی؟ بیا حلش می کنیم. عصر رفتم خونه محسن. رفتم تو. قرار شد من باشم تا فرشته بیاد. منتظر شدیم، محسن داشت خاطرات گائیدن فرشته رو می گفت. که ایفون زنگ خورد، رنگم پرید، محسن در را باز کرد. رفت تو حیاط و چشم فرشته رو گرفت، اومدن تو، محسن گفت حدس بزن، کی اینجاست. گفت کیر تو دهنت من فقط قراره به تو بدم اون دفعه که با بیژن (شریک محسن) منو کردین دو هفته نمی تونستم راه برم. گفت نه بابا این رو واست کمک آرودم، گفت جنده آوردی؟ گفت نه کونده و چشمش رو باز کرد. فرشته تا من رو دید جا خورد. گفت تو اینجا چیکار می کنی؟ محسن چرا اینکار رو کردی؟ محسن گفت بابا خودش گفته شما همکارید. دستش رو گرفت و آورد جلوتر. من لبخندی زدم.
محسن گفت زودباشین لخت شین تخم خرومها که کلی کار دارم باهاتون. جفتمون خجالت می کشیدیم. محسن گفت اصلا خودم شروع می کنم. شلوارکش رو کشید پائین. جفتمون رو نشوند رو زمین و به طرف کیرش برد. شروع کردیم به زبون زدن و کم کم ساک زدن. هر دومون پررو شدیم. محسن آه میکشید. از گوشم گرفت و بلندم کرد و گفت بی غیرت لاشی خواهر جنده ات رو لخت کن بکنمش. رفتم طرفش، مانتو و لباس هاش رو در آوردم. واقعا اندام سکسی داشت. به من گفت سینه اش رو بخور. گرفتمش تو دستم و میک زدم. رفتم پائین کس ماهش رو لیسیدم. محسن گفت حالا تو لبساهای این کونی را در بیار. اونم لباسهای من رو در آورد. کیرم شق شده بودو محسن گفت این رو واسه کی شق کردی؟ ها؟ گفتم واسه فرشته. گفت ریدم تو غیرتت بشین می خوام جلوی خواهرت کونت رو بگام. زانو زدم. محسن به فرشته گفت بیا کیرم رو خیس کن تا داداشت رو بگام. فرشته کیر محسن رو گرفت تو دهنش و ساک زد، محسن بعد چند ساک کیرش رو آورد گذاشت لب کون من و گفت بی غیرت بزنم تو کونت، سرم و تکون داد گفت بی شعور بگو بذارم تو کونت، گفتم آره. کرد تو کونم. فرشته کنارم نشسته بود یه کم خجالت کشیدم. فرشته گفت عجب حرفه ای هستی باید بهم یاد بدی چطور میشه این جوری کون داد. محسن گفت ببین داداشت چه کسکشه، داره جلوی تو به من میده یعنی به همه میده لاشی، آره فرزین کونی؟ گفتم آره، همیشه دوست داشتم جلوی فرشته بدم.
محسن داشت تلمبه می زد، گفت بعد کونت کجا را بگام؟ گفتم کس خواهرم رو. کشید بیرون، گفت نمی خواستم بکنمت فقط می خواستم ببینم چقدر بی غیرتی، که فهمیم آخرشی، تخم سگ باز کن کس گشاده خواهرت رو. فرشته رفت روی تخت و دراز کشید، محسن گفت بی غیرت زودباش لای کسش رو باز کن. من رفتم روی فرشته کیرم نزدیک دهن فرشته بود و کسش نزدیک دهن من. لاش رو باز کردم. فرشته گفت داداشم خوب کسم رو آماده کن تا محسن منو را جر بده. با این حرفش کیرم شق تر شد. محسن اومد گفت خیسش کن توله سگ. کردم تو دهنم، بعد کرد تو کس فرشته. اول آرم کرد تو کسش چند تا تلمبه زد، آورد بیرون گفتم خیسش کنم گفت نه کسش خیسه خیسه. دوباره کرد تو. گفت جنده من کیه؟ فرشته با ناله گفت من. محسن به فرشته گفت به چند نفر تا حالا دادی جنده؟ گفت خیلللللیییی، جون بی غیرت ببین دارم کس میدم، جون بزن توش محسن، منو محکمتر از داداشم بکن.
دیگه تلمبه زدن سریع شد. من رو کنار زد، کشید از کسش بیرون و اومد نشستن رو شکمش و لا پستونی می زد. فرشته عین جنده ها سینه هاش رو گرفت دور کیر محسن. محسن آهی کشید و آبش اومد به من گفت بیا عین سگ همش رو لیس بزن یه قطره هم نمونه. من سینه های فرشته را لیس می زدم و اب محسن رو می خوردم. فرشته داشت نگاه میکرد و حالش رو می برد. محسن یه گوشه ولو شد. به من گفت نمی خوای خواهرت رو جلوی من بکنی؟ نگاهی به فرشته کردم و رفتم سمتش. تا خواستم بکنم تو کسش، محسن داد زد، هوی مادرجنده من کلی باید پول لباس این جنده بدم تو می خوای بکنی تو کسش؟ من کسش رو خریدم از کون بذار. فرشته گفت نه کونم درد می کنه. محسن گفت به تخمم، این کونی که کیری نداره تازه بیژن که می کرد اینجوری ناز نمی کردی؟ فرشته گفت خوب مفتی که نبود. محسن گفت حرف نزن بذار بکنه کونتت رو. فرشته به شکم خوابید. لای کونش رو باز کردم و یه کمی زبون زدم. کیرم رو آروم کردم تو کونش فرشته گفت یواش. محسن گفت نگران نباش باتجربه است. آروم تلمبه می زدم. محسن گفت بی غیرت لاشی داری کونه خواهرات میذاری؟ گفتم آره. اومد نشست کنار من، گفت دربیار ببینم. در آوردم خوابید روی فرشته، فرشته گفت جون مادرت از کون نه. گفت کونت رو میخوام چیکار. کیرش روی از لای پاهای فرشته می کشید، دیدم فرشته داشت له میشه زیرش. محسن چرخید و فرشته رو آورد روی خودش، به من گفت ساک بزن، گفتم دارم می ترکم بذار یه کمی بکنم. گفت چی رو؟ گفتم کس فرشته رو. گفت برو بذار کس مادرت این مال منه. گفتم کس نگو. رفتم روی فرشته و کردم توی کس گشادش و تلمبه زدم.
فرشته خوشش اومد می گفت جون داداش کونی بزن تو کسسسسم، کاش شوهرم هم مثه تو بی شرف بود و پیشش کس میدادم به همه ملت. بعد از چند تلمبه آبم اومد کشیدم بیرون و ریختم روی شکمش. محسن هنوز زیره فرشته بود. من وا رفتم، گفت بیا خیسش کن. کردم تو دهنم، بعد گذاشتم لب کس گشاده فرشته، گفتم بکن خواهرم رو. محسن یه تکونی به خودش داد تا دسته رفت تو. زبونم رو آوردم بیرون تا در حین تلمبه زدن کیرمحسن رو لیس بزنم. محسن فقط فحش می داد: همه تون می کنم، تخم سگا، مرتضی کچل (بابام) کجائی ببینی خونواده ات رو دارم می گام. کونی مادرجنده خوب کس خواهرت رو جر میدم. گفتم آره محکمتر بزن تا دیگه هوس کیر نکنه. فرشته گفت کس ندم میمیرم، جون جلوی داداش بی عرضم دارم کس میدم. ضربات محسن شدیدتر شد، گفت بکن دهنت الان خواهرت را حامله می کنم. کیر سرخ شده محسن رو کردم دهنم. محسن به فرشته گفت برو کنار میمون. فرشته رو کناری انداخت سرم رو سفت گرفت و همه آبش رو ریخت دهنم. گفت یه قطره بریزه بیرون میدم خواهرت رو همه محل بکنن. منم عمدا چند قطره دادم بیرون. گفتم زود زنگ بزن بیان. فرشته خنده ای کرد و زد رو کسش گفت با وجود این لاشی کسم غم کیر نداره. محسن در برابر جندگی فرشته و بی غیرتی من کم اورده بود. فقط سرش رو تکون داد و گفت گم شید اونور.
هر سه خسته بودیم. نیم ساعت دراز کشیدیم که به صدای زنگ موبایل فرشته بیدار شدیم. داشت با یکی حرف میزد. برو بابا کفتار، من کس خوشگلم رو به تو بدم؟ عمرا، هر چی هم بدی نمیشه اون دفعه هم بهت گفتم که از ادمای بدبو بدم میاد، کسشعر نگو میدم داداشم کس دخترت رو جر بده. بعد قطع کرد. عین جنده های خیابونی حرف میزد خیلی حال کردم. محسن گفت این کونی قراره جرش بده؟ گفت اره خوب منو میکرد، البته باید یه کم منو بگاد تا حرفه ای بشه. منم خندیدم و گفتم اینقدر دادی که کست مث تونل وحدت شده اصلا لذتی نداشت همون کون دادن بهتره. محسن گفت پاشید دیگه گم شید برو تو تویله تون. فرشته گفت اون ست چی شد؟ منم گفتم کونه منو گائیدی کجا برم؟ محسن گفت اولا تو خودت گفتی می خوای با فرشته بهم بدی ثانیا من شریک دارم، دم بیژن رو می بینی بعد. فرشته گفت نه قرار ما این نبود. محسن گفت به تخمم همین که گفتم فردا میای یه کس حسابی به بیژن میدی و میری. فرشته گفت خیلی تخم حرومی این دیگه دفعه آخرمه، محسن گفت هر دفعه این میگی بعد خودت زنگ میزنی. حالا زود کس و کونتون رو جمع کنید برید رد کارتون. من گفتم با هم نریم. محسن گفت همه محل می دونن جفتتون رو می کنم. من گفتم نه اونا که نمی دونن با هم ما رو گائیدی. اول فرشته تو برو بعد من میام.
بعد رفتن فرشته، به محسن گفتم عجب گائیدی ما رو. گفت کوفتتون بشه یه کاسه آب اومد ازم. گفتم تو که می تونی همچین کسی رو بکنی چرا منو هم می کنی؟ گفت بابا هر دفعه نزدیک 100 تومن آب می خوره تو با اون پول صد دفعه می تونم تو رو بکنم. گفتم جدا؟ گفت آره. گفتم خوبه از این به بعد خودم واسش مشتری جور می کنم تا چیزی هم گیر خودم بیاد. محسن گفت یعنی شاشیدم تو غیرتت. پاشو گم شو از جلوچشمم. من رفتم خونه. از اون به بعد من و فرشته چند بار با هم گائیده شدیم توسط محسن و بیژن. البته بیژن زیاد منو نمی کرد اما بقول فرشته بدجور می کرد. اینها باعث شد که هم من و هم فرشته در روابطمون راحت باشیم و چند بار شد که وقتی قرار بود بدیم با هم هماهنگ می کردیم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 75 از 112:  « پیشین  1  ...  74  75  76  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA