انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 82 از 112:  « پیشین  1  ...  81  82  83  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


مرد

 
لیلی و اشکان

من لی لی 37 سالمه 3 ساله تنها زندگی میکنم تا به حال ازدواج نکردم هرکس منو میبینه میگه اصلا سنت بهت نمیاد قدم 167 وزنم 61 سینه های سفت 80 دارم ودر کل همه میگن خوبیییییییی ...اتفاقات سکسی زیادی تو زندگیم افتاده الان می خوام یکی از اون اتفاقاتو براتون تعریف کنم...


دوسال پیش زمستون حدود ساعت 10 شب موبایلم زنگ خورد گوشیرو که نگاه کردم از تعجب دهنم باز موند وای چه شماره توپی جز عدد اول و آخرش همش صفر بود انقدر با شمارهه حال کردم که داشت یادم میرفت جواب بدم... تماسو وصل کردم یه آقایی پشت خط بود از صداش نمیشد حدس زد جونه یا مسن گفت آقا محمود هست گفتم نه اشتباه گرفتی و قطع کردم داشتم پیش خودم فکر میکردم طرف حتما مولتی مایه بود چه شماره ای...دوباره گوشیم زنگ خورد اره دوباره همون آقا بود اما این بار کلی معذرت خواهی کرد خودشو اشکان معرفی کرد و گفت صدام خیلی گرمه ودوست داره منو ببینه منم که بدم نیومده بود قبول کردم بعدبا خواهش ازم خواست که همون شب بیام چون فرداش قرار بودبره ترکیه..منم که برنامه ای نداشتم واز فضولی داشتم میمردم کفتم اکی میام قرارمونو گذاشتیم ...کلی به خودم رسیدم یه پالتو چرم قهوهای روشن با یه دامن نسبتا تنگ مشکی با رگه های قهوه ای تا مچ پام بود ویه چکمه جیر مشکی پوشیدم تو آینه نگاه کردم از خودم راضی بودم اما از دلشوره اینکه مبادا اشکان زشت باشه یا غیر قابل تحمل داشتم کمکم منصرف میشدم که وقتی از دور دیدمش خیالم راحت شد...


ماشینمو یه جا پارک کردم سوار ماشینه شاسی بلندش شدم راه افتادیم، رفت به سمت غرب تهران، خیلی توپ بود 32 سالش بوداز خودش و کارش گفت کلی از من تعریف کرد که چقدر خوشگلم وبه دلش نشستمو چه هیکل سکسی دارم چقدر حس خوبی به من داره و...حالا دیگه ساعت 1 نصف شب شده بود توی یکی از فرعیای آخر اتوبان همت سمت یه شهرک نیمه ساخته رفت وتو یه پارکینگ نیمه کاره وایستاد اول ترسیدم ولی گفتم آخرش اینه که بکنه منو منم که بدم نمیاد... دستشو کشید رو لبامو گفت میشه ببوسمت من که لبامویه کوچولو گاز گرفته بودم نمیخواستم خودمو مشتاق نشون بدم با سر اشاره کردم باشه و شروع کرد به بوسیدنم دکمه های پالتومو باز کردو سینه هامو تو دستاش گرفت خودشو به من نزدیکتر کردهمنطوری که لبامو میخورد دامنمو زد بالا از کنار شورتم کسم و میمالید ،وای که چقدر خوشحال شدم از این کارش با شصتش با چوچولم بازی میکردو انگشت اشارشو میکرد تو کسم من از خودم بیخود شده بودم وصدام بلند شده بود موهاشو چنگ میزدم با ولع زیاد لباشو میخوردم از رو شلوار کیرشو میمالیدم گفتم میخوام کیرتو بخورم بازم دلم شور زد اما از چیزی که میدیدم راضی بودم اووووووووووم خیلی خوب بود



به سمتش خم شدم وبا زبونم از پائین به بالا کیرشو لیسیدم وتا آخرش فرو کردم تودهنم اونم از پشت انگشتش تو کسم بود چشاشو بسته بود گفتم اشکان میخوام بشینم روش گفت بریم عقب ماشین، نشست لب صندلی منم از پشت نشستم رو کیرش و بالا پائین کردم بعد منو بلند کرد من رو صندلی عقب دراز کشیدم و پاهامو براش بالا بردم اونم جلو در وایستاده بود و خوب میکرد و صدای من بلند وبلندتر میشد دوست نداشتم اصلاگیر شو از تو کسم در بیار، بهم کمک کرد از رو صندلی بلند شدم امدم پایین دستامو گذاشتم رو صندلی و خم شدم وسر کیر داغشو کذاشت دم کسمو گفت اینو میخوای من که نزدیک بود ارضا بشم خودمو به عقب حول دادم تا ته رفت تو وگفتم میخوام همینو میخوام با یه دستم از پایین با خایه هاش بازی میکردم با صدای من که داشتم ارضا میشدم اونم صداش بلند شد و آبش امد ریخت روباسنم...وای چه شبی ساخت برای من از اشکان خواستم دفعه بعد بیاد خونم و داستان های من و اشکان ادامه دارد...نوشته لیلی
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
زنی که گم شده بود

هه جدی خودمم هنوز تو کفشم
سلام بر همه دوستان عزیز امیدوارم از داستانی که مینویسم خوشتون بیاد .
اسمم امیره و 19 سال سن دارم هه تازه دانشجو شدم ترم اولی خوب بهتره از موضوع اصلی خارج نشیم .
من تا یه هفته پیش هیچ سکس واقعی نداشتم اما تو این هفته یه اتفاق جالبی برام افتاد یه روز عادی بود مث همیشه اماده شدم برم دانشگاه تو راه به فکر فیلمایی که جدید دان کرده بودم افتادم یه فیلم خیلی قشنگی بود در کل فکرم مشغول بود بعد دانشگاه که داشتم میومدم خونه تو راه یه قسمت رو باید پیاده میرفتم (در ضمن دانشگاه ما نزدیک الاهیه مشهده با این که نزدیک شهره ولی خیلی سوت و کوره و زیاد رفت و امد نداره ) داشتم بی خیال واسه خودم میرفتم که دیدم یه ماشین چند قدم جلو تر از من نیگه داشت اول فکر کردم که که یه آقا باشه جلو تر که رفتم دیدم نه شال سرشه نمیتوتونه مرد باشه رفتم جلو دیدم یه خانوم خیلی خوشمل با عینک دودی تخت ارایش خیلی سکسی و فشن حدودا 30 ساله پشت فرمون نشسته میخواستم رد بشم که دیدم صدام کرد اومدم جلو تر گفتم بفرمایید امرتون اول یکم شالشو راست و ریست کرد بعد گفت میخواستم برم به این ادرس ولی مث اینکه گم شدم میتونین کمکم کنین ؟؟؟ منم ادرسو ازش گرفتم یه نگاه انداختم گفتم اره بعد ادرسو بهش دادم اونم ازم تشکر کرد و رفت اول با خودم گفتم عجب بی معرفتی بود حداقل یه تعارف نزد که ما رو تا یه جایی برسونه بعد دیدم یه دفه ماشینشو نیگه داشت و دنده عقب اومد سمت من اومد جلو گفت میشه شما هم با من بیاین ؟؟؟ ( اخه یکمی گیج شدم میترسم بازم گم بشم منم خوشحال که حداقل تا یه جایی منو میرسونه اخه مسیرش نزدیک مسیر من بود اول میخواستم برم صندلی عقب بشینم که صدام کرد بیا جلو میخوام بهم ادرس بدی منم رفتم جلو نشستم اول خیلی خجالت میکشیدم یکمی عرق کرده بودم اونم متوجه شد گفت اگه گرمتونه کولر رو روشن کنم منم گفتم نه ممنون هوا خوبه بازم اگه خودتون دوست دارید روشن کنین کولر رو روشن کرد یکمی حالم بهتر شد خیلی خجالت میکشیدم اصلا تو صورتش نیگاه نمیکردم فقط ادرس و میدادم اخه سنش زیاد بود هم سن پدرم بود البته یکم بالا پایین هه هه هه .
خلاصه رسیدیم به آدرس مورد نظر یه نمایندگی ماشین بود من خداحافظی کردم که برم یه هو صدام کرد گفت اگه دیرتون نمیشه چند دقیقه صبر کنین من میرسونمتون منم اول گفتم خودم میرم ولی وقتی اصرار کرد قبول کردم ( هه منه ساده رو باش یه لحظه ام به فکر سکس باهاش نبودم فقط میخواستم زودتر کارش تموم شه منو برسونه تا برم بقیه بازی اویل 6 رو تموم کنم )
بعد یه چند دقیقه ای منتظر موندم تا بلاخره عروس خانوم تشریف اوردند سوار ماشین شدیم بعد ازم پرسید خونتون دقیقا کجاست منم ادرس دقیق رو دادم بعد گفت بر عکس منم خونمون همون اطرافه میتونم برسونمتون در خونه منم خوشحال شدم که حداقل بعد این همه که طول کشیده حداقل با ماشین میرم خونه نمیخواد هی اتوبوس سوار بشم و از این حرفا .
حرکت کردیم تا نزدیک خونمون بودیم اگه همینجوری به راهش ادامه میداد بیست دقیقه دیگه خونه بودم . ولی یه هوو پیچید تو کوچه فرعی ازش دلیلشو پرسیدم گفت اول میرم خونه یه کاری دارم بعد میرسونمتون یکم بهش مشکوک شدم میخواستم پیاده شم ولی دلم میخواست بمونم ببینم اخرش چی میشه . یکم که رفتیم جلو تر رسیدیم دم خونشون در صندوق عقب ماشین رو باز کرد بعدشم رفت در خونشون رو باز کرد بعد اومد منو صدا کرد گفت میشه یه کمکی بکنین این وسایل رو ببریم بالا ؟؟؟
هه هه انگاری با پتگ کوبیدن تو سرم با خودم گفتم اینم منو شناخته فکر کرده کارگر افغانیم از ظهر مث نوکرش هی منو دنبال خودش کشونده اینور و اونور خلاصه با کمی مکث بلند شدم رفتم وسایل رو بردم بالا خواستم بیام پایین صدام کرد گفت بزارین یه شربط واستون درست کنم اخه خیلی خسته شدید منم دیگه چیزی نگفتم اومدم نشستم رو مبل بعد یه دقیقه یه شربت برام اورد خودش رفت تو اتاق خواب منم شربتمو خوردم منتظر وایسادم تا بیاد دیدم دیر کرده صداش کردم اگه اشکالی نداره من خودم برم دیگه شما زحمت نکشین خونمون نزدیکه . اینو که گفتم دیدم خانوم خانوما با یه تاپ صورتی و یه دامن قرمز اومد بیرون واییییی نمیدونم چطوری بگم واسه بار اولی بود که از نزدیک همچین چیزی رو میدیدم سینه هاش از سوتینش زده بودند بیرون خیلی قلمبه بود فقط میخواستی همشو بکنی تو دهنت اگه تو حالت طبیعی پاهاشو میدیدم درجا ابم فوران میکرد بیرون ولی داشتم اب میشدم نمیدونم از خجالت بود یا از ترس چشام داشت باباغوری میرفت اصلا باورم نمیشد فکر میکردم که خوابم وقتی به خودم اومدم دیدم دستام تو دستشه میخواستم یه چیزی بگم که یهووو انگشتشو گذاشت جلو دهنم و بهم گفت که تو امروز مال منی دوباره شاخ هام شروع به روویدن کرد .
همینجور مات مونده بودم اومد جلو لبشو گذاشت رو لبم داشت ازم لب میگرفت ( راستشو بخواین اول چندشم شد چون تا حالا تجربشو نداشتم یه جوورااییی بدم میومد ولی یکم که گذشت باهاش همراهی میکردم کم کم داشت خیلی خوشم میومد یه مزه خاص داشت یه خیلی حس عجیبی داشتم یه حس شیرین و باحال همراه با شهوت زیاد از همه باحال تر وقتی بود که زبونشو میداد تو دهنم خیلی خوشم میومد . یکم که لب بازی کردیم دستشو برد زد به کیرم که سیخ سیخ شده بود کیرم از خوشحالی میخواست بال در بیاره بعد زیپ شلوارمو باز کرد شلوارمو در اورد خودمم بقیه لباسامو در اوردم . بعد یه لب خوشمل ازم گرفت منو نشوند رو مبل خودشم شروع کرد واسم ساک زدن بعد همینجوری که داشت کیرمو نوش جان میکرد بهم گفت تو نمیخوای لباسای منو در بیاری منم یهوو به خودم اومدم دیدم همه کارا رو اون داره تنهایی میکنه اول تاپشو در اوردم زیرش سوتین نبسته بود تا چشم به سینه هاش افتاد از خود بی خود شدم دلم میخواست فقط تا صبح سرمو بزارم رو سینه هاش بعد به صورتش نیگاه کردم دیدم داره به پایین اشاره میکنه متوجه شدم که باید دامنشم در بیارم با خودم گفتم اَه میموردی همون اول خود درشون میاوردی هه هه دامنشو در اوردم زیرش یه شرت هم رنگ تاپش بود شرتشو که دیگه زدم بالا یه هوویی کیرم که یکم اروم گرفته بود یههوووییی چسبید به سقف وایی چه کس باحالی داشت فکر کنم یه ماهی میشد که هیچ کیری توش نرفته اخه خیلی پف کرده بود .
بعد که لخت لخت شدیم دوباره منو به من گفت بشین رو مبل منم نشستم دوباره شروع کرد به خوردن کیرم هه هنوز دو دقیقه ام نشده بود که داشت واسم میخورد که دیدم داره ابم میاد بهش گففتم که الانه که ابم بیاد ولی چیزی نگفت همینجور ادامه داد تا همه ابم ریخت تو دهنش بعدم همشو خورد ( هه برام جالب بود این ابی رو که همش لای دستمال تووالت میریختم و مینداختم بیرون رو چطوری نوش جان کرد ) من دیگه بی حال بی حال شده بودم تا همینقدر برام کافی بود . یه دقیقه بی حس افتادم رو مبل بعد چشامو باز کردم دیدم داره ازم لب میگیره اصلا حس و حال ادامه دادن نداشتم ولی اون ول کن ماجرا نبود مث اینکه کارش تازه با من شروع شده بود .
خلاصه یکم که گذشت منم دوباره سر حال شده بودم و باهاش همراهی میکردم بعد دست منو گرفت رفتیم تو اتاق خواب اول اون خوابید رو تخت لای پاشو باز کرد بهم گفت نمیخوای یه حالی به من بدی منم گفتم باشه الان اومدم نشستم رو تخت و شروع کردم به مالوندنش یکم که ادامه دادم مث اینکه از کارم ناراضی باشه به تعنه گفت تا حالا کس فیلم سوپر ندیدی منم گفتم زیاد دیدیم برای چی گفت خوب یکم مث تو فیلما باش یکم به کسم حال بده میخوام همشو واسم بخوری تا این حرفو زد جا خوردم اصلا دلم نمیخواست دهنمو بزنم به کسش ولی مجبور بودم چون اون حسابی بهم حال داده بود بی انصافی بود که من اینجوری ولش میکردم .
اول اروم اروم زبونمو میزدم بهش بعد برام طبیعی شد قشنگ زبونمو تا اخر میکردم تو کسش اونم هی اه ناله میکرد منم وقتی اه ناله های اونو دیدم جوو گرفتم هی بیشتر و بیشتر میخوردم تا اینکه دیگه صداش خیلی بلند شد کم کم داشت التماسم میکرد که بکنم تو کسش منم بلند شدم یه لب خوشگل ازش گرفتم کیرمو گذاشتم لبه کسش وایییییییییی چه کس تپلی بود کیرم دیگه صبرش تموم شده بود قرار بود اولین کس عمرشو فتح کنه .
کیرمو رو لبه کسش نیگه داشته بودم بعد اروم اروم دادم رفت تو با اینکه کیرم زیاد بزرگ نبود ولی تا یکمی ازشو دادم تویه جیغی کشید که همونجا میخواست ابم بیاد حالا نمیدونم این جیغش از شهوت بود یا از درد .
بعد که کیرمو دادم تو شروع کردم به تلب زدن ف اول سرعتم خیلی کم بود ولی وقتی صدای نازشو تو گوشم میشنیدم که دائم میگفت بکن بکن منم کم کم سرعتمو بیشتر کردم اون اههههه و ناله میکرد منم مث یه دریل داشتم سوراخش میکردم .
بعد بلند شد منو خوابوند رو تخت خودش شروع کرد بالا و پایین کردن این کارش خیلی حال داد دقیق مث تو فیلمای سوپر بود در ضمن اینم بگم خانومه کار بلد بود ها فکر کنم قبلا خیلی رو این چیزا کار کرده بوده برای همین مث یه جنده واقعی بود .
همینجور که اون بالاوپایین میپرید منم داشتم سینه های نازشو میمالیدم واییییی واقعا عاشق سینه هاش شده بودم از تو دستام ولشون نمیکردم نوک سینه هاشو گرفته بودم میکشیدم خیلی باحال بود .
همینطور داشتم حال میکردم که فهمیدم الاناست که دیگه ابم بیاد بهش گفتم ابم داره میاد تا اینو گفتم سریع بلند شد رفت از تو کشو یه اسپری اورد زد وبهم گفت من حالا حالا ها ارضا نمیشم باید همینجور صبر کنی من به کیرت نیاز دارم کیرت فقط مال خودمه .
هه منم با خودم گفتم طفلی کیر بیچاره ی ما تا دیروز هفته ای یه بار به زور بهش حال میدادم ولی تو یه روز دارند اینجوری ازش کار میکشند میترسم یه دفه سیستمش گیریپاژ کنه و وسط کار این بنده خدا رو بی نسیب از نعمت کیر بزاره .
خلاصه اسپری رو زد دوباره مث وحشیا پرید روم شروع کرد به بالاو پایین پریدن اینبار بالا و پایین پریدنش خیلی شدت داشت طوری که تختم داشت تکون تکن میخورد همینطور ادامه میداد تا خسته شد بعد به من گفت میخوام منو به حالت سگی بکنی خندیدم گفتم حالت سگی باز چه صیغه ایه گفت من چهار دست پایی رو زمین وای میستم بعد تو از عقب میزاری تو کسم منم سریع برنامه رو پیاده کردم و دوباره دست به کار شدم حالا هی تلب بزن که میزنی لامصب مث اینکه سیرایی نداشت اصلا ارضا نمیشد ( از قدیم گفتند کار هر مرد نیست خرمن کوفتن گاو نر میخواهد و مرد کهن) ما رو چه به کس گاییدن ما باید بریم همون جرقمون رو بزنیم .
خلاصه با تمام قوا داشتم ادامه میدادم اما مث اینکه دیگه قوایی واسمون نمونده بود نزدیک اومدن ابم بود که دیدم ارضا شده منم کیرمو کشیدم بیرون بعد برش گردوندم خواستم از کون بکنمش که دیدم میخواد بلند شه گفتم چی شد تا ارضا شدی میخوای منو تو خماری بزاری بقیه کار رو خودم جرق بزنم تا ابم بیاد ؟؟؟
گفت: نه تا حالا کسی منو از خون نگاییده اندامم خراب میشه منم تا اینو شنیدم توچشاش نیگاه کردم گفتم من کستو فقط به امید این لحظه گاییدم این کونه خوشگلی که تو داری حیفه من ازش بی نسیب بمونم . دیدم داره نق نق میکنه بعد گفتم بابا این کیر دو سانتی من چه کار به اندام تو داره بی معرفتیه که بعد اینقدر که ازش کار کشیدی اون چیزی رو که دوست داره بهش نمیدی بعد دیدم که دیگه حرفی نزد رفت یه کرم اورد گفت یه شرط داره گفتم قبوله گفتم چه شرطی گفت بعد اینکه سکس تموم شد بهت میگم منم گفتم باشه یکم کرم مالیدم سر کیرم یکمم سر سوراخ کونش مالیدم اول یه انگشتمواروم کردم تو بعد همینطور ادامه دادم انگشت بعدی و بعدی رو هم دادم تو سه تا از انگشتامو تا اخر کردخه بودم تو کونش اونم هی اخخخخ و اووووف میکرد . بعد سر کیرمو گذاشم دم سوراخ بهش گفتم اجازه هست اونم گفت اجازه ما هم دست شماست ازادین منم دیگه تا اینو شنیدم یه هوووووییی کیرمو دادم رفت تو واییییی چشت روز بد نبینه یه جیییییغیی زد که ده تا کوچه اونور تر صداش رسید منو میگین به خودم زیده بودم فکر کردم سوراخ کونشو جر دادم ازش پرسدیم حال خوبه داشت گریه میکرد گفت خیلی درد داره چرا یه دفه دادی رفت تو منم گفتم ببخشید تا حالا تجربشو نداشتم نمیدونستم اینجوری میشه خلاصه یکم که گذشت دیدم حالش بهتر شد دوباره کیرمو گذاشتم دم سوراخ ولی اینبار خیلی ارومد دادم رفت تو طوری که اصلا حس نکرد بعد یکم نیگه داشتم وقتی دیدم سوراخش به کیرم عادت کرده شروع کردم به عقب جلو کردن وایییییی چه کوووونیییی بود کیرم داشت اتیش میگرفت خیلی تنگ بود واقعا تا حالا هیچ کیری توش نرفته بود هه کیر منم اگه یکم کلفت تر میبود هرگز این شانسو نمیداشت که این سعادت نصیبش بشه با خودم میگفتم یعنی واقعا من بیدارم یا دارم مث هر شب خواب میبینم ولی این رویا نبود این اخر حال کردن بود .
داشتم اروم اروم تلب میزدم و فکر میکردم که کم کم صدای اه نالش بلند شد مث اینکه واقعا داشت حال میکرد فقط میگفت بکن بکن محکمتر بکن اون سوراخ حق تیه مال خودته هر جور دوست داری ازش استفاده کن منم تا اینارو شنیدم یه انرژی مضاعف گرفتم و سرعت 120 تا رو پر کردم هم شدت زیادی داشت هم سرعت زیادی داشتم هر چی تند تر میزدم اونم بیشتر حال میکرد تا جایی که داد میزد میگفت میخوام پارم کنی پارم کن پارک کن منم دیگه با نهایت سرعت بدون توقف داشتم اون کون خوشگلشو میگاییدم که حس کردم کیرم داره اتیش میگیره اره نزدیک اومدن ابم بود بهش گفتم ابم داره میاد چیکار کنم سریع بلند شد پچرخید گفت ابتو بریز تو کسم این کس خیلی تشنشه چند وقتی میشه که خشک شده همشو بریز توش همشو میخوام منم دوباره کیرمو کردم تو کسش یکم که تلب زدم به نقطه انفجار رسیدم واقعا این لحظه رو فراموش نمیکنم بار اولی بود که اینجور موقع اومدن ابم داشتم حال میکردم کیرم داغ داغ بود همه ابمو ریختم تو کسش بلافاصه افتادم روش حتی حال در اوردن کیرمم نداشتم همینجور گذاشتم تو بمونه یه چند دقیقه ای رو روش خوابیده بودم بعد کم کم با لب گرفتناش بیدار شدم یکم با هم تو تخت حال کردیم و لب گرفتیم بعد بهم گفت بلند شو بریم حموم که امروز واسه خودت مرد شدی منم یه خنده حسابی زدم و بلند شدیم با هم رفتیم حموم تو حمومم خودمون رو صابونی کرده بودیم هی تو بغل هم لیز میخوردیم خیلی کیف میداد لغزنده لغزنده بودیم کیرمو میذاشتم وسط پاهاش ولی سر جاش نمیمون هی لیز میخورد میومد بالا بعد یکم حال و حول خودمون رو شستیم اومدیم بیرون من لباسامو پوشیدم اونم رفت لباساشو پوشید دوباره اون ارایش خفنشو پیاده کرد یه چیزی از تو یخچال اورد دو تایی خوردیم ( خیلی با هم صمیمی شده بودیم اصلا جلوش احساس خجالت نمیرکردم ) باهام شوخی های سکسی میکرد بهم میگفت باید اون کسی که تو رو زاییده رو بوسید که همچین پسر دست گلی رو به من داده منم تو ذهنم به این فکر میکردم که عایا واقعا این لحظه دوباره برام اتافاق میفته یا نه .
همینجور که داشتیم غذا میخوردیم و صحبت میکردم من ازش پرسیدم تو چرا تنهایی نه با این همه سن ( 30 ) نه شوهری نه بچه ای نه پدری نه مادری ؟؟؟
بهم گفت پدر مادرم که شهرستانند این خونه شوهرمه بچه ام ندارم شوهرمم یه سال پیش تو حادثه رانندگی فوت کرده من موندم و این خونه یکم بهش دلداری دادم بعد بلند شدیم که منو برسونه خونه توی راه بهم گفت یادته وقتی میخواستی منو از کون بکنی گفتم یه شرطی داره ؟؟؟
منم گفتم که اره یادمه فقط شرطش چی بود ؟؟؟
گفت شرطش رو که هر چی بود قبول کردی و نمیتونی زیرش بزنی . منم گفت باشه زیرش نمیزنم من سر حرفم میمونم .
بعد بهم گفت شرطش این بود که من هر روزی که نیاز به سکس داشتم تو اون کیر قشنگتو به من قرض بدی همینطور هر وقت تو نیاز داشتی کس و کون من متعلق به تویه اصلا رو دروایسی نکنی خونمون رو که بلدی فقط شمارمو بهت میدم باهام هماهنگ کن که قبلش خونه باشم .
منم با خوشحالی تمام قبول کردم گفتم باشه هر چی شما بگی .
رسیدیم دم خونمون شماره رد و بدل کردیم اومدم پیاده شم که دستمو گرفت منو کشید جلو یه بوسه قشنگ داد و بای گفتیم اومدم تو خونه .
الان حدودا شش روز از اون ماجرا میگذره نه اون تماس گرفته نه من فقط حالا من موندم این وسط چیکار کنم بزنگم یا نه چون اگه بازم بخوام باهاش سکس کنم دوباره دهنم سرویس میشه چون به این راحتیا ارضا نمیشه .
خوشحال میشم اگه تو این زمینه به یه تازه وارد راهنمایی بدید.
ممنون از تمامی دوستانی که وقت گذاشتن و اولین رابطه سکسی منو خوندند . حالا خودتون قضاوت کنین واقعا این همه چیزی که گفتم میتونه غیر واقعی باشه یا نه ؟؟؟ نه یکم فکر کن بعد ج بده راستی راهنمایی در مورد سکس دوباره ام فراموش نشه ف بازم تنکس از همه .
نوشته:‌ امیر


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
داستان کون دادن من و زنم به یک شیمیل در یونان

من با زنم در سفر به یونان در یک هتل در شهرک ثواپسکایا در حومه اتن ساکن شدیم من به خانمم گفتم اینجا سکس هم دارن او مثل اینکه از خدا خواسته باشه بهم گفت چطور /بهش گفتم هم مرد برای کردن زنها هست و هم زن برای دادن به مردها اولش با خجالت گفت وا؟ وقتی متمئا شد اینجا همه جورش هست با خوشحالی ازم خواست تا یک اطلاعات کامل براش بیارم/بعد از چند بار صجبت و نظری به این نتیجه رسیدیم تا برای یکبار /هم که شده از امکانات سکس هتل استفاده کنیم و قرار شد یک زن کیر دار که اسمشون را شیمله (شیمیل) میگن بیاریم تا برای هردوی ما مناسب باشه/البته قرار شد فقط لختش کنیم تا بدن او را ببینیم.شب اول که امد تو پاسیون ما ما فقط لختش را تما شا کردیم و باش کمی بازی کردیم.من هم با کونش بازی میکردم هم با پستوناش گاهی هم دستم را به کیرش میزدم و لذت میبردم اما طوری که زنم متوجه نشه من از شیمله لذت میبرم/خانمم کمی با حیا بازی در میاورد/دست نمیزد فقط میخندید اما شیمله کم کم تحریک شد و رفت سراغ زنم من ازش خواستم تا ملایمت نشون بده باهاش بازی کنه/ارو اروم زنم هم باش شروع کرد به بازی کردن طوری که منرا دیگه فراموش کردن زنم خیلی براش جالب بود چون در کمنامی کامل بدون مزاحم حال میکرد /تا اخر شب کاملا با هم مچ شدن زنم از بازی با کیرش خیلی رازی بود.من هم فقط تماشا گر بودم و از اینکه زنم راضی هست خوشحال بودم/اروم سر کیرش را کرد تو کس زنم البته کیرش هم بزرگ بود /خودش هم خوش هیکل و هم زیبا بود.دوبار تا اخر شب کس زنم را کرد به خواست من و خودش.تا اون وقت ندیده بودم زنم از کس دادن اینقدر لذت برده باشه.
نیمه های شب با صدای اونها بیدار شدم دیدم با هم دارن حال میکنن.شیمله هم از اینکه ما ایرانی بودیم لذت میبرد.فهمیدم میخاد این بار کون زنم را بکنه با اون کیر گندش.من خیلی از این کارشون هیجانی شدم و به تماشای اونا نشستم بعد از کردن کس مرجان رفت سراغ سوراخ کونش هم برای من و هم برای مرجان جالب و لذت بخش بود اون دقایق.با سختی و با کلی ملایمت نصف کیرش را کرد تو کون مرجان خانم/من بشدت شهوتی شده بودم من هم کیرم را از شورتم بیرون اوردم گزاشتم دهن شیمله همونطور که داشت کون زنم میگذاشت من هم کیرم را گزاشتم در سوراخ کونش کردم تو به راحتی رفت چون خیلی کون داده بود.زنم خیلی دوست داشت من ر ا در حال کردن کون شیمله ببینه اما خودش زیر کیر شیمله داشت دستو پا میزد/من و زنم خیلی از این وضعیت راضی بودیم مخصوصا زنم از فرط لذت داد میزد من اون وقت ندیده بودم اینقدر از کون دادن لذت ببره/من ابم را خالی کردم تو کون شیمله و اون هم خالی کرد تو کون مرجان/روز بعد مجدا با هم شروع به حال کردن بودیم زنم گفت تو منو از کون بکن و شیمله هم زمان از کس بکنه/قبول کردم وسط سکس شیمله از زیر زنم کیرش را از کسش بیرون اورد رفت پشت من متوجه شدم داره کیرش را در کون من میماله
اول برام سخت بود مثلا غیرتی بودم اما کم کم خوشم اومد را حتش گزاشتم و کیر خودم هم تو کون مرجان جا کرده بودم خیلی برام لذت داشت شیمله هم دید من مقاومت نمی کنم اروم اروم کییر بزرگشو تا نیمه کرد تو کون من زنم پرسید چه کار میکنه شیمله گفتم کیرشو داره به کون من میماله تا حسابی شق بشه بیاد جای من تو کون تو بکنه اسرار کرد در مالی منو ببینه من روم نمیشد اما رضایت دادموقتی رفت پشتم دید کیر شیمله تا تهش تو کون من هست اول تعجب کرد بعدش شروع به لیس زدن کیر من و کون شیبمله کرد و کون دادن منو به شیمله تماشا کرد اون هم ابشوتو کونم خالی کرد هم من هم زنم و هم شیمله خیلی راضی و خوشحال لذت زیادی بردیم من هرگز سکس به زیبایی سکس تو یونان نداشتم /جای همتون خالی بود/البته این که تعریف کردم داستان نبود یک واقعیت هست من32ساله هست و مرجان27از اون به بعد تو خونه هم گاهی من را مرجان با کیر مصنوعی میکنه و هر دو لذت میبریم
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
هر کیری‌ یه مزه‌ای داره

اسم من شهلاست و 26 سالمه الان 4 ساله ازدواج کردم اسم شوهرم رامین و 29 سالشه.ما خیلی با هم خوشبختیم. رامین خیلی روشنفکره و اصلا نه به حجاب اعتقاد زیادی داره و به منم اصلا کاری نداره کجا میرم و کجا میام و.من زیاد میام تو سایتایه سکسی و فیلم پورن هم زیاد میبینیم با هم.من به اسمایه الکی تو فیس بوک و سایتایه دیگه عضو شدمو واسه سرگرمی با پسرا خیلی سکس چت میکنم رسول ام کاملا در جریانه همه چیز هست و میدونه همه چی در حد همون چت و یه شیطنت بیشتر نیست.میگه از وقتی زیاد میری اینترنت خیلی سکسی تر شدی و خوشش میاد چون قبلا معمولا واسه سکس اون میومد سراغم اما الان همیشه من میرم سراغش و خیلی وقتا نصفه شب با لب گرفتنو لیس زدن بدنش بیدارش میکنم و با هم سکس میکنیم.بعضی وقتا که من خستم و دلم سکس نمیخواد ولی رامین میخواد واسه اینکه حشریم کنه شروع میکنه از فانتزیایه سکسی عجیب و غریب حرف زدن.مثلا از سکسایه گروهی یا ضربدری...


تقریبا 10 روز پیش رامین شب منو فرستاد حموم و خودشم تر و تمیز کرده بود و قرص تاخیری هم خورده بود و خلاصه همش میخواست منو حشری کنه اما من اصلا حالشو نداشتم.بازم شروع کرد حرفایه سکسی زدن بهش گفتم اگه بخوام واقعا با کسی جز تو سکس کنم و بهت بگم بهم اجازه میدی اونم در قالب همون فانتزیایه همیشه گفت اره منم گفتم خوب من میخوام.گفت کی؟ منم یکی از دوستاش که با هم میرن باشگاه و بدنش مثل رامین حسابی رو فرمه ولی قدش از رامین بلندتره و اسمش باقر بود و گفتم.گفت اره پسر خوبیه من مشکلی ندارم..بهش گفتم جدی میگم اونم گفت منم جدی میگم کلی با هم حرف زدیم رامین میدونست باقر چندتا دوست دختر داره خودش همیشه واسه رامین تعریف میکرد اما ازونا بود که خیلی واسه ناموسش ارزش قائله و خلاصه خیلی غیرتی و ناموس دوستاش واسش مثل ناموس خودش بود.به رامین گفتم باقر راضی نمیشه مگر اینکه بدونه تو خودت راضی هستی اگه من بخوام بهش چراغ سبز نشون بدم پا نمیده.اون شب بعد یه سکس مفصل برنامشو ریختیم با رامین قرار شد فردا شب بیارتش خونه .ظهر که اومد خونه گفت واسه شام باقرو دعوت کردم.منم طبق قرارمون شب که شد یه لباس تقریبا باز پوشیدم چون اونا خونوادشون یکم مذهبی بودن نمیتونستم خیلی لباس ناجوری بپوشم یه لباس استین کوتاه با یقه باز پوشیدم و یه دامن نازک که پاهام تقریبا از زیرش دیده میشد.اومدن خونه و مثل همه مهمونیا هیچ حرفی در این مورد زده نشد باقر اهل مشروب نیست اما منو رامین خیلی وقتا با هم میخوریم اونشبم طبق قراری که با رامین گذاشته بودیم من و رامین با هم مشروب خوردیم تا اگه یه وقت پا نداد بندازه گردنه مستیم.بعد شام من رفتم تو اتاق و به گوشیه رسول زنگ زدم اونم الکی وانمود کرد که یکی باهاش کار فوری داره.



به باقر گفت من یه کاری پیش اومده باید فوری برم بیرونواونم سریع پاشد گفت پس منم میام باهات رامین گفت نه تو بشین شاید دیر بیام یا تا صبح نتونم بیام تو بمون پیش شهلا آخر شب تنها تو خونه میترسه.به منم جلوش واسه این که باقر بفهمه رامینم راضیه گفت یه کاری بکن به آقا باقر خوش بگذره و حوصلش سر نره.منم گفتم چشم تو نگران نباش من همه جوره کاری میکنم بهش خوش بگذره ولی اون احمق دو 3 بار گفت من باید برم خونه اگه شهلا تنهاست ابجیمو بیارم امشب بمونه پیشش رامین گفت نه چه کاریه الان تو اینجایی بمون پیشش دیگه و بهش مهلت نداد اعتراض کنه و رفت بیرون.منم رفتم میوه اوردمو نشستم کنارش طوری نشستم که یه کم از پاهام دیده بشه متوجه شدم نگاهش به ساق پامه .میوه رو بهش تعارف نکردم و شروع کردم باهاش حرف زدنو خندیدن و واسش میوه پوس میکندم اول دادم دستش و سعی کردم یه ذره دستشو لمس کنم بعد واسش کیوی پوس کندم خواست ازم بگیره گفتم دستات کثیف میشه بردم سمته دهنش اولش دیدم تعجب کرده اما با اکراه دهنشو باز کرد و گذاشتم دهنش.تلویزیونو روشن کردمو و یه فیلم که تقریبا صحنه داشت اما نه صحنه هایه خیلی ناجور گذاشتمو و رفتم تو اتاق و گذاشتم یکم ببینه تا حشری بشه.تو اتاق لباس خوابمو پوشیدم که توریم بود و همه جام معلوم بود و از اتاق اومدم بیرون . تا چشمش به من افتاد از تعجب داشت شاخ در میاورد سرشو انداخت پایین .گفتم انگار رامین قرار نیست بیاد.تو اتاقم به رامین اس داده بودم که زنگ بزنه.دیدم صدایه گوشیه باقر میاد رامین بود بهش گفت من تا صبح نمیتونم بیام گفته بود دوستم بیمارستانه باید بمونم پیشش و گفت شهلا رو تنها نذار نزدیکش بخواب چون تنها میترسه تو اتاق بخوابه.بهش گفتم جاتو بندازم تو حال گفت اره تو حال خوبه یکی از شلوارکایه رامینو دادم بهش و گفتم لباسشو عوض کنه.تو حال دراز کشید منم رفتم تو اتاق خواب بعد یه نیم ساعت اومدم و گفتم بیداری گفت اره گفتم من تو اتاق تنها میترسم میشه بیام تو حال .گفت اره حتما.منم جامو یه ذره با فاصله ازش انداختم و خواستم دراز بکشم که نشستم رو تشک و دستمو بردم که بند سوتینمو از پشت باز کنم و وانمود کردم نمیتونم پشتمو کردم بهش و گفتم میشه واسم بازش کنی نمیتونم اصلا با سوتین بخوابم عادت ندارم یه ذره معطل کرد مشخص بود روش نمیشد اما بازش کرد و منم لباسمو دادم بالا و سوتینمو در اوردم تا سینه هام افتاد از سوتین بیرون .



سرشو انداخت پایین گفت شبت بخیر و پشتشو کرد به طرف من.کثافت اعصابمو خورد کرده بود یه 10 دقه گذشت نمیدونستم چیکار کنم که راضیش کنم تصمیم گرفتم دلو بزنم به دریا و برم کنارش هرچه باداباد.یواش رفتم پیشش پشتش به من بود اروم دستمو کشیدم رو پشتش و پشت گردنشو بوسیدم خودشو کشید کنار و گفت شهلا انگار حالت خوب نیست میفهمی داری چیکار میکنی برو سر جات.منم انگار نه انگار که چی گفته رفتم رو به روشو لبامو گذاشتم رو لباش خودشو کشید عقب و گفت انگار مستی گفتم اره من مست توام . تو رو میخوام.گفتم دیگه ادا در نیار و مثبت بازی رو بذار کنار میدونم توام منو میخوای گفت تو مثل خواهرمی گفتم چرت نگو و محکم بغلش کردم و لباشو با تمام وجود میخوردم دیدم اونم کم کم داره لبامو میخوره دیگه موفق شده بودم لباسشو از تنش در اوردمو مثل وحشیا افتادم به جون سینه هاشو یکی رو چنگ میزدم یکی رو هم میخوردم گفت حالا که خودت میخوای بهت نشون میدم بلند شدو انداختم رو تشک و افتاد به جون سینه هام طوری میخورد که فکر کردم جونم از سینه هام در میاد.وحشی شده بود .سرشو برد لایه پاهامو از رو شورت کسمو بو میکردو و زبون میکشید شورتمو در اورد و گفت وای خوش به حال رامین شروع کردن به لیسیدنو و خوردن کسم داشتم از لذت دیوونه میشدم بهتر از رامین نمیخورد اما همین که یه مرد دیگه بود خیلی حشریم میکرد پاشد و نشست رو بالش کنار صورتمو و موهامو چنگ زد و کشید به طرف کیرش دست کشیدم رو شلوارکش کیرش داشت شلوارو پاره میکرد



یه ذره دست کشیدمو بعد پا شدو منم شلوارو شورتشو باهم کشیدم پایین کیر خوش فرمی داشت از کیر رامین یکم کوچیکتر بود شایدم همون اندازه ای بود شروع کردم به لیسیدنو و خوردنش داشت از کیف قش میکرد نمیتونست سر پا واسته سرمو محکم فشار میداد و کیرش تا ته میرفت تو حلقم کیرشو کشید بیرون هولم داد عقب افتادم رو زمین از خشونتش خوشم میومد پاهامو داد بالا و یهو کیرشو فرو کرد تو کسم داد کشیدم گفت خفه .خودت خواستی من مثل رامین اروم و رمانتیک نیستم پدرتو در میارم شروع کرد تلمبه زدن تند تند گفت پاشو برو رو مبل رفتم رو مبل خیلی حشری بودم رو مبل به پشت شدمو خواست بکنه تو کونم گفتم نه من تاحالا کون ندادم نذاشتم کرد تو کسمو تند تند تلمبه میزد منم از لذت داد میزدمو میگفتم بکن ...جرم بده ..یهو کیرشو کشید بیرون و ابشو ریخت رو کمرم اعصابم خورد شده بود من هنوز ارضا نشده بودم .ابشو با دستمال پاک کرد.گفتم حالا اینقدر کسمو میخوری تا ارضا شم .سرشو گرفتمو فشار دادم تو کسم اینقدر خورد تا ارضا شدم بعدشم همون طور لخت تو بغلش خوابیدم .
نزدیکایه صبح متوجه اومدن رسول شدمو اروم پا شدم از کنارشو رفتم تو اتاق و با رسول که بخوابیم واسش جریانو تعریف کردم اونم حسابی حشری شده بود دوباره اونم تو اتاق منو کرد اما چون جون نداشتم منو ارضا نکرد بعدشم خوابیدیم صبح که پا شدیم باقر نبود مثل اینکه سحر متوجه اومدنه رسول شده بود و خودشو به خواب زده بود.صبحش به رسول اس داده بود و عذر خواهی کرده بود که نتونسته امانت دار خوبی باشه رسول ام جوابشو داده بود که عیبی نداره میدونم کرم از امانتی بود که سپردم دستت . دیشب رسول بهش اس داده بود پایه 3 نفره هستی یا اگر دوست دختر داری بیارو 4 نفره حال کنیم با دوست دخترش صحبت کرده و قراره 2.3 شب دیگه بیان خونمون
نوشته شهلا
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
اولین کون دادن دختر 15 ساله

این ماجرایی که واستون میگم کاملا واقعیه ! من الان 24 سالمه از 19 سالگی شوهر کردم اما این قضیه مال وقتیه که 15 سالم بود. هیچ وقت یادم نمیره ! اون موقع اصلا به تنها چیزی که فکر نمیکردم کون دادن یا کلا سکس بود ! یادمه یه روز تابستون بود و من تازه سوم راهنماییو تموم کرده بودم تازه بالغ شده بودم و هم خوشحال هم ناراحت بودم اون موقع من اندام درشتی داشتم و اصلا نمیشد با یه دختر 15 ساله منو مقایسه کرد هم قد مناسبی داشتم هم سینه های برآمده و سفت و رون و باسن سکسی با یک کمر باریک، خلاصه مثل همه روزای دیگه تابستون داشتم از تنهایی و بیکاری دیوونه میشدم که به فکرم افتاد برم و از توی انباری آپارتمان که توی زیر زمین بود چنتا کتابای مامانو بیارم و بخونم. ساعت سر ظهر بود و کسیم خونه نبود جز مامان که اونم مشغول آشپزی بود و منم زیاد سن و سال نداشتم و هنوز تو هوای بچگی بودم و با همون تاپ و شلوارک و بدون حجام رفتم تو آسانسور ! خونه ما طبقه 4 بود و باید میرفتم -1 تا برم سمت انباری !



طبقه 2 که رسید در آسانسور باز شد و مرد همسایه که من فقط چند بار دیده بودمش و تازه به این ساختمون اومده بودن سوار شد، میدونستم تازه ازدواج کرده و انصافا خوش بحال زنش !! خلاصه من اولش حالیم نبود اما تو آینه که دیدم خودمو متوجه شدم واااااااااای ! نه تنها یقه تاپم بازه بلکه کاملا هم نازک و شل شده و کافیه یکم دقت کنی تا جزئیاتو ببینی شلوارکمم که کاملا تنگ و نازک و تا بالای زانو و چشمای همسایه هم زووووم روی همه جای من ! منم که سوتین نپوشیده بودم !! سعی کردم به رو خودم نیارم، مرد همسایه که اسمشم کوروشه تو فاز خودش بود!! همکف پیاده شد منم نفس راحتی کشیدم و رفتم -1. تو زیر زمین ساختمون ما یه راهرو بود که در همه انباریا به این راهرو باز میشد انباری ما تقریبا خالی بود و فقط چنتا کارتن کتاب و یه سری خرت و پرت اونتو بود با یه میز قدیمی و یه کیسه پر لباس قدیمی ! خلاصه !! رفتم تو انباری و مشغول برررسی کتابای توی کارتن بودم که حس کردم یه نفر پشت سرمه ! اونم که فهمیده بود من فهمیدم سریع خودشو به من چسبوند و دهن منو گرفت و با دست دیگه شروع کرد به مالیدن کس من ! بعله کوروش خان بعد از دید زدن تو اسانسور حشری شده بود و انصافا به محض اینکه دستش رفت رو کسم تازه فهمیدم بلوغ یعنی چی و تا اون زمان معنای تحریک جنسیو نفهمیده بودم، خلاصه من بعد از این تجربه واقعاً لذت بخش بدون هیچ مقاومتی شاهد حرکتای عجیب ولی لذت بخش کوروش بودم ! اما در مورد کوروش، قد بلندی داشت و زیاد چاق نبود ولی لاغرم نبود نکته جالب توجهشم این بود زیاد به خودش میرسید و همیشه اصلاح میکرد و بوی خوب میداد بدنش موی نسبتا کمی داشت و در مورد کیرشم باید بگم واقعا برای اون موقع من بزرگ بود خیلیم بزرگ !



خلاصه بعد از یکی دو دقییقه که همه جای منو مالید دستشو آروم از روی دهن من برداشت فک کنم فهمیده بود دارم لذت میبرم ! من واقعا نمیدونم چرا اون موقع سکوت کردم اما مطمئنم لذت زیاد منو آروم کرده بود به شدت از کسم آب میومد و دوست داشتم با دستش فرو کنه تو کسم که شروع کرد به لب گرفتن منم دیگه دل و به دریا زدم در حالی که لب میگرفتم دستمو گذاشتم روی کیرش البته تو شلوار بود ولی گرماشو حس میکردم، خلاصه لبخند کوروش نشانه رضایتش بود ! دیگه اونم هیچ ترسی نداشت و با این کار من که چراغ سبزو به اون نشون داده بودم کاملا وحشی شده بود، یه لحظه آروم شد بعد منو بلند کرد و خوابوند روی میز من پشتم به اون بود ولی فهمیدم کیرشو دراورد بعد سریع شلوارک منو زد پایین و بازم با دست با کس من یکم دیگه بازی کرد بعد کیرشو گذاشت رو کس من که به جرات میگم چنان عضلات شکمم منقبض شد و دست و پاهام شل که 99% میخواستم کسمو پاره کنه اما نمیدونم بی اختیار گفتم نــــــــــه ! اونم دیگه فشار نداد اما خوب کیرشو با آب کس من خیس کرد و یه تف زد به سوراخ کونم ایندفه کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم که من بازم گفتم نــــــــه اما ایندفه اهمیت نداد و با یه دست که رو کمرم گذاشته بود منو محکم نگه داشت و آروم کیرشو کرد تو کونم اولش خیلی دردم گرفت و اونم کیرشو درآورد ولی بعد از چند بار تکرار دیگه خایشو حس میکردم !



خیلی آروم داشت میکرد و منم باز هم درد میکشیدم اما وقتی با دست سینه و کس منو میمالید آرومم میشدم، خیلی طول کشید تا آبش بیاد و تقریبا خیس عرق شده بود و با سرعت بالایی منو میکرد منم که باورم نمیشد یه کیر به اون کلفتی تا ته تو کونمه دعا میکردم که زود تموم بشه، بالاخره ارضا شد و کلی سر و صدا کرد و کیرشو درآورد، رفت کنار و شلوارشو پوشید منم هنوز رو میز بودم که شروع کرد به عذر خواهی !! خیلی جالبه اول میکنن مردا بعد عذاب وجدان میگیرن !! هیچی منم که مقاومتی نکرده بودم حرفی جز اشال نداره نتونستم بگم. بعد از اون ماجرا من تا یه مدت از مردا میترسیدم اما بعد از آروم شدن درد کونم یه حسی بهم میگفت برو بازم با کوروش سکس کن و باید بگم این اتفاق افتاد و منو کوروش بارها بعد از اون روز با هم سکس داشتیم و واقعا هم یاد گرفتم که چطور لذت بیشتری ببرم. البته من و کوروش بعد از ازدواج هم به رابطمون ادامه دادیم چون کوروش واقعا منو ارضا میکنه ! البته شوهرمم میتونه این کارو بکنه ولی اون زودتر از من ارضا میشه اما کوروش هم کیر بزرگی داره هم دیر ارضا میشه البته من تا قبل ازدواجم فقط از کون سکس میکردم که بجز کوروش با 3 نفر دیگه هم این کارو کردم اما فقط تونستم به کوروش اعتماد کنم و همین اعتماد باعث شد تا همین امروز من و کوروش با هم سکس داشته باشیم. من اولین تجربه سکسم 15 سالگی اتفاق افتاد و اصلا هم از این بابت پشیمون نیستم و حسرت اینو میخورم چرا همون موقع از کس سکس نداشتم ! همین الان که این ماجرا نوشتم حدود نیم ساعت قبل کوروش از خونمون رفت و من هنوز لختم کاش وقت بیشتری داشت و بیشتر میکرد ! توصیه من به همه دخترا اینه از سکس نترسین و حداقل یک بار امتحان کنید ولی نه با هر کسی !!!
نوشته ؟؟؟؟؟
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس با مامان بهترین دوستم


سلام دوستان عزیزم
نمیخواستم این داستانو تعریف کنم ولی دیدم با تعریف کردن این داستان کیر خیلیا بلند میشه وسعی کردم زیاد وارد جزئیات نشم پس میرم سر اصل مطلب


بهزاد یکی از صمیمی ترین دوستای زندگیم بود ولی یه عیبی که داشت 2 سال از من کوچیکتر بود وچون خ خوشگل بود فکر میکردن ما گی هستیم ولی ما رفت وامد خانوادگی داشتیم واصلا بهر اینا نبودم چون بحدی با هم دوست بودیم که بهم میگفتیم داداش وبه مامانش میگفتم مامان سال سوم دبیرستان بودم که با بهزاد ومامانش صمیمی تر از گذشته شده بودم وزیاد خونشون میرفتم وبهزاد زیاد با من بیرون میومد این دلیل شده بود که مامانش برا اینکه اطمینان حاصل کنه زنگ من میزد تا مطمئن بشه کنار منه ویجورایی مامانش منو خ قبول داشت این روابط باعث شد هر روز من به سحرجون نزدیکتر (مامان دوستم)بشم سحرجون زیاد تنهایی میکشیدچون یه بهزادو بیشتر نداشت وپدر بهزاد هم همیشه ماموریت بود مامان بهزادم یه زن 34ساله با چشمان درشت وابی رنگ وپوست سفید متمایل به زرد بابدنی که کیر هر کسی امثال مارو بلند میکنه منم که یه پسر قد بلند وپوست سبزه وهیکلی چهار شونه بخاطر شنا کارکردن وچهره ای دوست داشتنی بودم روزها میگذشت تا یه روز صبح که من داشتم با ماشین تو خیابونهای شهر میچرخیدم که دیدم مامان بهزاد سوار یه پرشیای سفید کنار یه مرد میانسال هست تعجب کردم همان شب که یکی از شبهای زمستان بود که به سحر جون اس زدم وگفتم:صبح دیدمتون وقتی پرسیدکجا؟ گفتم سوار اون ماشین .......بهم زنگ زد وگفت:امیر خواهشا به بهزاد چیزی نگو من بعدا برات توضیح میدم یه روز صبح که توی بهمن ماه بود بهزاد همراه مدرسه شون رفته بود اردو وباباشم طبق معمول ماموریت بود واون روزم دوشنبه روز تعطیلی ما بود سحرجون بهم اس داد که کجایی منم گفتم خونه گفت میتونی بیای خونه مون کمک من اجاق گاز رو جابه جا کنیم منم گفتم باشه تا نیم ساعت دیگه میام وقتی رفتم دیدم از هر روز خوشگل تر شده یک لحظه دلم هری ریخت وقتی رفتم داخل بهم گفت بشین تا برات چایی بیارم منم که اصلا تعارفی نیسم نشستم وقتی اومد بهم گفت به بهزاد که درباره اون روز چیزی نگفتی گفتم نه بعد پرسیدم راستی کی بو اون مرد خوشتیپ؟؟؟؟؟؟ گفت:میتونم بهت اعتماد کنم؟ گفتم:اره


گفت:اون مرد یکی از دوستاش بوده و جاخوردم ازش پرسیدم چرا دوست پسر داری؟؟؟
گفت چون هیچوقت اقا نادر(شوهرش)نیست
منم گفتم خب با زنای زیادی دوستی که؟
گفت:مردا چیز دیگه ان وچشاش حالتشون عوض شدمنم که فهمیده بودم قضیه از چه قراره کمی راست کرده بودم بهش گفتم بنظر من اشکالی نداره گفت خوشحالم درکم میکنی بعد بلند شدیم که گازو بلند کنیم بیشتر به بدنش نگاه میکردم وعاشقترش شدم بهش گفتم مامان (سحرجون)خ جوون موندیا گفت همه میگن
گفتم حتی اون اقاهه
گفت اون که دیونم هست
گفتم منم همین طور نگاهاش بهم بیشتر شد و من با دیدن کون بزرگ اون راست کرده بودم چون شلوار جین پوشیده بودم دید که راست کردم گفت حالتم که بد شده ویه خنده ملیح کرد منم گفتم باچیزایی گه شما میگید میخاید بد نشه خ میخواستم بجایی مرده بودم گفت خب باش گفتم با اون مرده چیکارا میکنی کفت میریم بیرون و............. گفتم ..............چیه گفت بغلش میکنمو اینا گفتم منم میتونم بغلت منم میتونم بغلت بگیرم مخالفتی نکرد



توی اشپز خونه بغلش گرفتم ودستمو گذاشتم رو باسنش بهش گفتم میای بریم رو کاناپه ممانعتی نکرد پاهاشو باز کرد نشست رو پاهام و تو بغلش گرفتم شروع به لب گرفتن همزمان با لب دادن سینه هاشم توی دست گرفتم وخوب میمالیدمش بهش گفتم میتونم بکنمت؟ گفت قول میدی راز دار وامینم باشی گفتم اره گفت پس بیا بریم توی اتاق رفتم توی اتاق افتادیم روی تخت وشروع به لب گرفتن ومکیدن گوشش کردم بدنش داغ شده بود که یهو از روی شلوار کیرمو گرفت وگفت میخوامش منم سریع شلوارمو بیرون اوردم شورتمو خودش کشید پایین و بدون مقدمه شروع به خوردن کیرکلفت من کردم چه با اشوه وناز مک میزد و بهش گازای کوچیک میگرفت بهش گفتم تخمامو بخور تخمامو یکی یکی میکرد تو دهنش وبا اون دستش کیرمو میمالید داشت ابم میومد که گفتم بسه و نوبت منه پیراهن ودامنشو بیرون اوردم سوتینشو که کندم وای چه سینه هاوبدنی داشت مثل سگ هار شروع کردم به خوردن ولیسدن سینه هاش سینه هاش ودستمو بردم رو کسش داغ بود وخیس زبون زنان رفتم سمت نافش وبعد شورتشو بیرون اوردم یه کس بی مو ولزج که داشت بهم چشمک میزد که دهنمو روش تکون میدادم وشوروع به مک زدن لیس زدن کردم چه بوی خوبی میداد بادندونام چوچولاش گازای کوچولو میگرفتم خیلی خوش فرم وتپل بود بازبونم لای چوچولاش میکردم که صداش اه اهش بلند شد وگفت بیا جرم بده یه کاندوم بیرون اورد ازکشو وکشید روی کیرم پاهاشو باز کردم به صورت طاق باز وکیرمو اروم اروم کردم توش احساس گرمی کل وجودمو گرفت وشروع به تلمبه زدن کردم



مدام میگفت نفسی جرم بده سینه هاشو با دستام چنگ میزدم وازش لب میگرفتم وتلمبه میزدم حالت سگی رو خ دوست داشتم بهش گفتم چهار دستو پا بشینه وقتی از عقب گذاشتم تو کسش وشروع به تلنبه زدن کردم وقتی سینه هشو گرفتم حس عجیبی بهم دست داد تلمبه زدنمو تند تر کردم که حس کردم داره میاد ودرحین تلمبه زدن باصدای اه بلندی ابم اومد وقتی دیدم سحر ارضا نشده بر گردوندمش وبا دستمال کسشو تمیز کردم وشروع کردم به خورد کسش با انگشت کردنش که یک لحظه لرزید ووقتی دیدم داره میشه با انگشتم تند تر کردم که یه اه خشن گفت وارضا شدبعد اومد توبغلم بوسم کرد ویه ده دقیقه ای توی اون حالت بودیم که من بلند شدم ورفتم توی سرویس وخودمو شستم ووقتی برگشتم دیدم سحرجون لباساشو تن کرده بهش گفتم دوستت دارم واین روزو فراموش نمی کنم..................
نوشته: امیر
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس من و الاهه

با الاهه قرار گذاشته بودم که یک روز تنها باهاش سکس کنم و سکسمون رمانتیک شروع بسه. حسابی خودمو آماده کرده بودم و تر و تمیز بودم و اتاق خواب رو پر از گل و شمع کرده بودم. الاهه که اومد خونه کمی نشستیم تا خستگیش در رفت و لباساشو در آورد و با یه تاپ و شلوارک مشکی نشست. منم یه آهنگ آروم گذاشتم و دستشو گرفتم گفتم بیا برقصیم و آروم باهم رقصیدیم. الاهه سرش روی شونه من بود و وقتی آهنگ تموم شد صداش زدم و تا سرشو بلند کرد من لباشو بوسیدم.



و لبامون خیلی زود روی هم قفل شد و لب بازی شروع شد. منم محکم کمرش گرفتم و به خودم فشار دادم و الاهه هم دستاشو انداخت گردنم. کمی که لباشو خوردم دستامو بردم زیر باسنشو به بالا فشار دادم و زود فهمید چی می خوام و سریع یه جهش کوچیک کرد و پاهاشو دورم حلقه کرد. منهم کمر و باسنشو گرفتم و آروم بردمش سمت اتاق خواب. اومد پایین و اتاقو که دید جیغ زد و محکم بغلم کرد و تشکر کرد و منهم بوسیدمش و آروم بردمش روی تخت و خوابید و پاهاشو باز کرد.



خوابیدم وسط پاهاش و تیشرتمو در آوردم و کمرمو لمس می کرد و دستامو دو طرف صورتش ستون کردم و سینه هامو گذاشتم روی سینه هاش و شروع به خوردن لباش کردم. پاهاشو محکم چسبوند به من و موهامو چنگ میزد. منهم حسابی لباشو و گوششو میخوردم بعد دستاشو آورد بالای سرش و منم دستامو کامل قلاب کردم توی دستاش و بردم بالای سرشو با اشتهای بیشتری لباشو خوردم. کامل روش خوابیده بودم و با اشتها لبهاشو و گوشها و گردنشو 5 دقیقه تمام خوردم. هردو حسابی داغ شده بودیمو حرارت از بدنمون میزد بیرون. دستامو بردم زیر تاپشو دادم بالا و نیم خیز شد تا در بیارم. منم تاپش و بعدش سوتینشو در آوردم. سینه هاش واقعا خوش فرم و گرد بودن و برای دختری با اندام الاهه که قدش تقریبا 175 بود سینه های سایز 75 یا 80 حسابی خودنمایی میکردن. آروم زبونمو از رو گردنش سر دادم سمت سینه هاش. آروم آروم آه و ناله هاش در اومدن و اون بوسه های صدا دار حالا جاشون رو به آه و ناله داده بودن.


صداش حسابی منو حشری می کرد. شروع کردم با هر دو دستم دوتا سینه هاشو گرفتم و مالیدم. توی دستم میچرخوندم و با زبونم نوکشونو لیس میزدم که حسابی برجسته شده بودن. زبونمو روشون میچرخوندم و کامل تا میشد دهنمو باز می کردمو سینشو میکردم توی دهنم. حسابی میخوردم سینه هاشو و گاهی آروم نوکشونرو گاز میگرفتم. اه و نالش همه جارو گرفته بود. گاهی ملافه رو چنگ میزد و گاهیم کمر منو یا موهامو منم که حسابی کیرم راست کرده بود میمالیدمش به کسش. الاه دیگه آروم و قرار نداشت میگفت ااااااااااههههههههههههههههههه ممممممممممممممممممممممم وااااااییییییییییییییییییییییییی بوخوووووررررررررررررررررررررررر مممممممممممممممممممممممممممممممممممم ااااااااااااااااااایییییییییییییییییییی ... و منم حسابی میخوردم. 15 مین تقریبا داشتم سینه هاشو میخوردم که حسابی قرمز شده بودن و این وسط گاهی دستمو میبردم پایین و با کسش بازی میکردم . بالاشو میمالیدم. دیگه هر دو به مرز جنون رسیده بودیم. پا شدم که شرت و شلوارکشو در بیارم گفت صبر کن منم همزمان مال تورو در میارم.



هردو رو زانوهامون نشستیمو همزمان شرت و شلوارک همدیگرو در اوردیم و خوابیدیم روی هم و محکم همدیگرو بغل کردیم و الاهه منو چرخوندو اومد روم و عاشقانه و آروم شروع به خوردن لبم کرد و کسشو آروم میمالید به کیر من. منم بدنشو میمالیدم و بعد من چرخوندمشو همینطور هودیگرو میبوسیدیم. گاهی کوچولو و آروم و گاهیم شدیده لب تو لب.



دیگه صبرمون داشت تموم میشد . من میخواستم برم براش کسشو بخورم که گفت نه حسابی خیسه بکن دیگه نمیتونم صبر کنم. منو به پهلو خوابوندمشو رفتم پشت سرش و از پشت اروم کردم توی کسش واییییییییییییییییییییییییییییییییی داغو خیس بود و راحت رفت تو. دستامو دورش حلقه کرده بودم و سینه هاشو چسبیده بودم الاهه هم یه دستش روی ملافه رو چنگ میزد و یه دستشم موهای منو. منم آروم تا ته کیرمو کردم توی کسش و نگه داشتم و الاهه هرچی رو که میتونست با دستاش میگرفت و لباشو محکم فشار میداد بهم و گاز میگرفت. نفسش حبس شده بود و منم آرو انگشت دستمو بردم سمت چوچولش و شروع کردم مالیدنش که دیدم نفسشو محکم داد بیرون ااااااااااااهههههههههههههههه مممممممممممممممممممممممممممم واااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییییییییییی اااااااااااخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ههههههههههههههه اااااااااااااااااااااااااااااههههههههههههههههههههههههههههههه و بدنشو محکم شروع به تکون خوردن کرد و ارضا شد منم کیرمو نگه داشتم که حسابی داغ شده بود. خوب که حرکتاش تموم شدن بیحال شد و منم آروم شروع به عقب و جلو کردن کردم. عجله نداشتم و دلم میخواست کیرم حالا حالاها توی کسش بمونه و حسش کنه.



الاهه هم که داشت نفس نفسای آروم میزد و منم با دستام بدنو کسشو میمالیدم و با کیرم توی کسشو نوازش میکردم . نفسامو میدادم روی گوشش و گردنشو میخوردم همزمان و جملات عاشقونه میگفتم بهش الاهه هم گاهی میخندید و اه و ناله میکرد. بعد به شکم خوابوندمش و پاهاشو کمی باز کردم و از پشت کردم توی کسش و روش خوابیدم و سینه هاشو محکم گرفتم و کیرمو تا ته کردم توی کسش و گفت ججججججججججججوووووووووننننننننننننننننننن اااااااااااااااااااااهههههههههههههههههههههههههههههههه عاشقتم میلاد جججججججوووووووننننننننننن بکن منو ااااااااااااهههههههههههههههههههه منم اه و نالم در اومده بود و با ریتمی کمی سریعتر شروع کردم به کردن کسش. گفتم الاهه جون میخوای کاندوم بزارم تا حسابی بکنمت. که گفت نه میخوام آبتم بریزی توی کسم. سکس عاشقونه بدون اون حال نمیده. منم قرص آوردم مگه میخوای ارضا بشی ؟ گفتم نه هنوز. گفت آفرین نگه دار اگه منو یه بار دیگه قبل از خودت ارضا کنی امشب یه سورپرایز خواهی داشت. منم گفتم اوکی.



ریتممو کمی تند تر کردم و بعد ازش خواستم بیاد روی من. ومد و نیم خیز نشست روم و کیرمو تا ته کردم توی کسش. کیر من یکم منحنی هست و رو به بالا و سیخ وامیسته واسه همین توی همچین پوزیشنایی راحت نقطه جی رو میماله. الاه شروع کرد بالا پایین شدن و گاهی هم کامل مینشست روشو باسنشو تاب میداد و خیلی حال میکردیم هردومون. حرکت های الاهه تند تر شد و منم حس کردم که نزدیکه و انگشتامو رسوندم به چوچوله الاهه و شروع به مالیدن کردم که جیغ و دادش رفت بالا و تند تند بالا پایین میشد. منم واسه اینکه حسابی تحریکش کنم گاهی سینشو و گاهیم چوچولشو و گاهیم هردوشو میمالیدم. حسابی عرق کرده بودیم. تمرکزمو گذاشتم رو چوچولش و تند تند مالیدم البته طوری که دردش نگیره که دیدم اومد پایین خم شد روم و شونمو گاز گرفتو ملافه تختو چنگ زد و بدنش لرزیدو توی همون حالی که شونم توی دهنش بود جیغ میزد تا صداش خیلی بیرون نره. مممممممممممممممممممم اااااااااااااااااهههههههههههههههههههههههههههههههههه واااااااییییییییییییییییییییی ااااااااااااهههههههههههههههههههههههههههه و بعد تند تند نفس میزد منم محکم بغلش کردم و چرخوندمشو نمیخواستم از حالش خارج بشه.



سریع خوابیدم روشو شروع کردم تلمبه زدن. اونم سریع داغ شدو کمرمو چنگ میزد و گاهی شونمو گاز میگرفتو گاهی کمرمو ناخن میکشید. من عاشق این کارم. منم تندتر تلمبه میزدم و باهاش همزمان اه و ناله میکردمو گاهی میگفتم الاهه عاشقتم اونم میگفت وای میلاد میخوامت. حسابی عرق کرده بودیم. که دیدم الاهه دوباره داره به ارضا شدن نزدیک میشه. منم تلمبه هامو عمیق و پرقدرت بجای کوتاه و تند انجام دادم تا کامل حسش کنه و خودمم چشمامو بستمو لبامو باز کردمو گفتم الاهه اونم گفت میلاد و کمرمو شل کردمو آبم ریخت توی کس لاهه و تا ته کیرمو کردم تو و ابمو که میریخت توی کسش حس میکردم و الاهه هم با این حرکت من ارضا شد و بیحال فقط نفس نفس میزد. منم خودمو رها کردم توی آغوشش و خوب که آبم خالی شد و کمی خوابید کشیدمش بیرون و پهلوی الاهه دراز کشیدم و همدیگرو ماساژ میدادیمو میبوسیدیم.
حسابی خسته بودیم. الاهه بعد از نیم ساغت بلند شد. فکر کردم میخواد بره. گوشیشو آورد و زنگ زد خونشون. به من اشاره کرد که ساکت باشم. گفت شب پیش زهره میمونه و نمیاد خونه. و چشمکی به من زد و تلفونو قطع کرد و گفت عالی بود. منم بوسیدمشو گفتم اره خیلی. گفت تم اتاقت خیلی رمانتیکه نیاز به کمی وحشی بازی داره و یه چشمک زد و فهمیدم به به به چه شود و محکم همدیگرو بغل کردیم.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
muhammad عزیز داستان شیرین عالی بود مرسی.از مدیران سایت هم کمال سپاس رو دارم
     
  
مرد

 
عالی بودن.مرسی ممد جان...همه داستانا رو خوندم
     
  
مرد

 
سکس در هتل ساری

خیلی خسته بودم مادرمو راضی کردم که بریم شمال و یه دو سه روزی بگردیم تا هم خستگیمون در بیاد هم یه آب و هوایی عوض کنیم.خلاصه با اسرارم قبول کرد و عازم ساری شدیم،ساعت 7:20 غروب پرواز داشتیم ضمنا قبلشم اینترنتی هتلمون رو رزرو کرده بودم،از فرودگاه (دشت ناز)ساری سوار تاکسی شدیم و رفتیم هتل.

من خیلی خسته بودم،به مادرم گفتم یکم استراحت کنیم و آخر شب بریم کنار دریا...
شب شامو خوردیم و رفتیم کنار آب،صدای موج خیلی آرومم میکرد،چشامو بستم و به آرامشی که بدست اورده بودم می بالیدم،یک ساعتی گذشت و دیدم داره بارون میاد،اولش آروم آروم و خیلی قشنگ میومد،اما یدفعه خیلی شدید شد جوری که هرکس یه طرف میدویید،من داشتم لذت میبردم اما با صدای جیغ ماردم به خودم اومدم،که گفت(دختر بیا اینجا الان سرما میخوری بدتر زهرمون میکنی این سفرو)


منم چون ناراحت نشه اومدم کنارش،اما مگه قطع میشد بارون.چند دقیقه ای وایستادیم اما نه از تاکسی خبری بود نه چیزی.
آروم آروم رفتیم سمت ایستگاه تاکسی ها اما بازم خبری نبود.تا اینکه یه مگان سفید جلو پامون ترمز زد.یه زن بود همسن و سال مادرم جلو سمت شاگرد و یه پسر جوون حدود 30 ساله هم راننده.
زنه شیشه رو کشید پایین گفت:خانم بیاین بالا بیاین بالا خیس شدین.مامانم سریع نشست داخل منم پشت سرش سوار شدم.خانومه گفت شمام تو هتل... هستید.من با تعجب گفتم بله.شما از کجا فهمیدین؟؟؟گفت موقع پذیرش دیدمتون.اما من اصلا قیافشون یادم نبود.
خلاصه اومدیم هتل و کلی تشکر کردیمو رفتیم تو اتاقامون.من هرکار کردم خوابم نبرد چون غروبش حسابی خوابیده بودم.به مامانم گفتم من میرم تو لابی از اینترنت استفاده کنم،همینکه نشستم دیدم اون پسره هم اومد،همون که مارو رسونده بود،یه احوالپرسی حسابی کردیم باهم،پسره صاحب هتل دید،خیلی خورده بود تو پرش که ما باهم اونطور احوالپرسی کردیم،خلاصه لپ تاپش رو داد بمن گفت استفاده کنید،منم معمولا با گوشیم کانکت میشدم اما بخاطر اینکه لج اون پسره بیشتر در بیاد گرفتم.چند ساعتی راجع به همه چی صحبت کردیم،گفت که مادرش افسردگی داشته و اوردتش مسافرت و بچه (شهر زیبا) هم بود زیاد باهم فاصله نداشتیم.
منم گفتم که مطعلقه هستم و شمارشو داد گفت اگه خواستین و قابل دونستید بیاین این دو سه روزه رو باهم بریم بیرون که هم شما تنها نباشین هم مادر من هم کلام داشته باشه.
صبح که به مادرم گفتم با اشتیاق قبول کرد و از همون روز همه جا با اونا میرفتیم،اسم پسره حسام بود و مادرشم نرگس خانوم.


خلاصه ما حسابی باهاشون انس گرفتیم تا اینکه شب مثل شب گذشته با حسام اومدیم تو لابی و کنار هم نشستیم و مشغول صحبت،پسر صاحب هتلم دو روز بود مونده بود اونجا ذاغ منو میزد.خیلی نگام میکرد (اشاره چشمک) به حسام گفتم و گفت فهمیده که زیر نظر داره منو.
حسام ناراحت بود گفت با مادرم دعوام شد الان و حسابی ازم دلخوره،گفتم چرا و توضیح داد،باهم خیلی حرف زدیم و از شرایطم پرسید که چرا ازدواج نکردی،سر حرف رو در مورد نیازهای جنسیم باز کرد،منم گفت برام مهم نیست.
خلاصه قرار شد من برم با مادررش حرف بزنم و به قولی از دلش در بیارم البته خواست حسام بود.
رفتم داخل اتاقشون نرگس خانم حسابی ازم پذیرایی کرد،گرم صحبت بودیم که یدفعه حسام اومد داخل،مادرش همینکه دید حسامه شروع کرد به جیغ و داد و بلند شد گفت عرفانه جان بریم اتاق شما من امشب اینجا نمیخوابم.
منم گفت نرگس خانوم بیاین اما حسام پسر شماست،گفت چی؟نه این دیگه پسر من نیست.خلاصه پاشدیم اومدیم اتاق ما...
مامانم تعجب کرد،اما آروم بمن گفت اشکال نداره بزار امشب بمونه.
نشست و شروع کرد به درد و دل با مامانم،منم داشتم گوش میدادم تا اینکه یه پیام اومد،حسام بود نوشته بود یه لحظه بیا تو اتاق کارت دارم.
منم پاشدم رفتم مامانم گفت کجا؟؟؟؟آروم گفتم حسام کار داره.گفت برو یکمم نصیحتش کن،در اتاقشو زدم رفتم داخل همینکه نشستم یه سیگار روشن کرد.گفت تو چی میکشی؟گفنم بده یه نخ.
شروع کرد به حرف زدن حسابی از شرایط خانوادش گفت،خواهرش 6ماه بود مرده بود،26 سالشه،تو کما بوده و اعضا بدنشو اهدا کرده بودن خانوادش.


خلاصه گفت و سیگار کشید و گریه کرد،خیلی دلم براش سوخت،واقعا ناراحتش شدم یه لحظه پاشدم رفتم سمتش اشکاشو پاک کردم،دستمو انداخنم دور گردنش
امام هیچ حسی نداشت انگار تو حال خودش نبود اصلا...
گفتم حسام جان میخوای برم تنها باشی؟؟
گفت:اگر ناراحت شدی پاشو برو،منم گفتم حسااااام؟بخاطر خودت گفتم
از طرز صدا کردنش خودم خجالت کشیدم،یه لحظه زول زد تو چشام،گفت عرفانه چه قشنگ صدام زدی!
من از خجالت آب شدم سرمو انداختم پایین...با دستش چونمو گرفت اورد بالا.گفت خجالت نکش عزیزم،یهو لحن صداش تغییر کرد،تعجب کردم یه کوچولو هم ترس برم داشت،پاشد بیرون رو نگاه کرد و درو قفل کرد.
گفتم حسام چرا درو قفل کردی!!!گفت میخوام اگه اجازه بدی یکم راحت باشم.
یه شلوارک تنش کرد و با یه رکابی.گفت تو نمیخوای راحت باشی؟گفتم حساااااام؟؟؟؟؟
گفت جانه حسام انقد اینجوری صدام نکن،اه یه جوری میشم.خلاصه من ذهنشو خونده بودم میدونستم با قفل کردن درو با لباس سبک کردنش آخرش خیره...
مانتومو با شالمو در اووردم اومد نشست کنارم،گفت عرفانه دعوای امشبم بخاطر تو بود.گفتم من!!!!!چرا من؟؟؟؟گفت میدونستم مامانم با اون دعوا میاد پیش شما و من میتونم با تو راحتتر حرفامو بزنم.گفتم حسام خیلی بدی حق نداشتی مامانتو ناراحت کنی.حسااااام؟فردا از دلش در میاری؟گفت آره عزیزم حتما چراکه نه...
گفتم حسام بخدا من اهل چیزایی که تو فکرشو میکنی نیستم.
الانم میخوام برم...عجیب بود برام،قبول کرد گفت باشه برو منم که به زور وادارت نکردم.مانتومو پوشیدم رفتم سمتش بوسیدمش و ازش تشکر کردم.رفتم سمت اتاقمون.
کلا نیم ساعت پیشش بودم.


رفتم دیدم گرم صحبتن مامانم با نرگس خانم.اما چون مادر حسام قرص آرام بخش خورده بود داشت گیج میخورد که بخوابه.بعد نیم ساعت خوابید.مامانم گفت خوش بحالش چه راحت خوابید،گفتم قرصاش اونجاست بردار بخور توهم راحت بخوابی،رفت برداشت خورد و نیم ساعت بعدش اونم خوابش برد،همچین خوابیدن که فکر نکردن من بدبخت کجا قراره بخوابم.رو زمین!!!
خلاصه یکی از کاناپه ها تاشو بود خوابوندمش و خوابیدم،اه ه ه چرا خوابم نمیبره.
یه حس استرس و ترس و هیجان تو وجودم موج میزد،خیلی حس بدی بود اصلا دوستش نداشتم.به حسام فکر میکردم.چه راحت میخواست باهام سکس کنه.
از طرفیم سالها بود سکس نداشتم.آروم آروم شهوتی شدم.ناخودآگاه دستم رفت تو شرتم که یه کوچولو هم خیس شده بود،داشت بدنم داغ میشد.
تصمیم گرفتم برم پیش حسام.از طرفی روم نمیشد از طرفیم زیر فشار بودم.پاشدم رفتم بیرون داخل راهروها خوشبختانه دوربین نداشت،رفتم جلو در از زیر در نگاه کردم دیدم برق اتاقش روشنه.روم نمیشد در بزنم.یه لحظه حس کردم صدای پا میاد از راه پله ها.از بالا نگاه کردم دیدم پسره صاحب هتله.دوئیدم در اتاق حسام رو زدم زودم درو باز کرد.رفتم تو دید ضربان قلبم خیلی بالاست،گفت چی شده؟گفتم اون پسره داشت میومد بالا،همین که شنید رفت بیرون،گفتم حسااام جان تورو خدا...


چیزی نگی بهشا آخه اون که چیزی نگفته بمن.گفت نترس عزیزم میخوام ببینم کجا میره؟رفت بیرون زود اومد تو،نگو یکی از مسافراشون که از عراق اومده بودن یه دختر جوون و خوش قیافه رو مخ کرده بوده و داشته میبرده تو یکی از اتاقاشون که...
خلاصه حسام بعد اینکه اومد داخل انقد خونسرد بود که انگار اتفاقی نیوفتاده.لباسامو دراووردم.یه دونه از سیگاراشو روشن کردم.بهش تعارف زدم کشید...
گفتم حسااااام؟گفت جانم/گفتم میدونی چیه؟نتونستم بخوابم.گفت چرا؟گفتم نمیدونم.یه حس بد نزاشت بخوابم.خندید منم جیغ زدم گفتم مسخره نکن نامرد خیلی بدی واقعا که حسام.هی پشت سرهم سیگار روشن میکرد.تند تند کام میگرفت.چهارمین پنجمین سیگارو گه کشید اومد نشست کنارم.دستشو برد پشتم رو باسنم،یه لبخند ناز زدو یه لحظه حرارت لباشو رو لبام حس کردم،دستمو گذاشتم رو شونه هاشو بعد پشت گردنش و اونم دستش پشتم بود و کمرم و پشتمو میمالید.حسابی از لبام پذیرایی کرد.واقعا لباش خوشمزززه بود.خیلی دوستشون داشتم،بعد منو خوابوند رو تختش.حیف تختا از هم فاصله داشت یعنی دوتا تخت یه نفر بود.لباسامو در اورد،سوتینمو باز کرد از چشای گردش معلوم بود تو عمرش مثل سینه های من ندیده،با دستاش فشار دادو مالید داشت سفت میشد سینه هام.شروع کرد به خوردن،خیلی خوشگل میخورد،یه مقدار شربت رو اوورد و ریخت رو سینم و شروع کرد به لیس زدن.صدای نالم که خیلی ضعیف بود داشت قوت میگرفت و با قوت گرفتنش ولع حسامم قوت میگرفت.من رو شکمم حساسم وقتی زبون شیرنشو برد رو سینم گفتم حسام نه تو رو خدا نه اونجارو نه...


فهمید که حساسم ول کنم نبود...دیگه ناله هام واقعا به فریاد تبدیل شده بود.اونم هی خواهش میکرد که یکم آرومتر.یواش یواش رفت رو کسم.دیگه باید بگم اصلا رو زمین نبودم.انقد داشتم حال میکردم که نگو...
سرشو فشااااار میدادم به کسم.جووووون بخور حسامم/بخوووووووور
من دوست دارم بلیس دیگه آآآآآآی بخور دارم پرواز میکنم،واقعا دیگه داشتم از لذت میمردم.اونقد خورد که آبم فوران زد،داشت قهقه میزد حسام من ناراحت شدم،گفتم حق نداشتی به ارضا شدنم بخندی،سریع از دلم در اوورد به قول ریحانه دوستم کرد تو کسم.
حالا نوبت من بود از خجالت کیر کلفتش در بیام،تو عمرم کیر به کلفتی کیر حسام ندیده بودم،و شایدم خوش هیکل و خوش چهره تر از حسامم ندیده بودم.
گرفتم نو دستم مالشش دادم،اول سرشو بوسیدم.باز مالیدم براش،سریع سیگارشو روشن کرد،گفتم بسه حسام وسط سکس گلم؟؟؟


گفت رو قرصم...گفتم یعنی چی؟گفت ترامادول خوردم.میچسبه.منکه نفهمیدم چیه منظورش،البته اولشا آخرش بدجورم فهمیدم،شروع کردم به ساگ زدن و خوردن کیر کلفتش،غصه داشتم چجوری تو کسم جاش کنم،کلی براش خوردم اما به محض اینکه خوردنو قطع میکردم کیرش میخوابید،نشستم روش گفتم حساااامم جون عرفانه یواش یواش بکن توش باشه زندگیم؟گفت آره فداتشم خیالت راحت.یه کوچولو کرم زد سرشو نم نم گذاشت توش.خیلی تنگ شده بودم،دو سه سالی میشد کیر ندیده بودم،اولش احساس سوزش کردم ولی انقد خوب جاکرد حسام که زیاد سخت نبود،یواش یواش بالا پائینش کردم که خوب جاشه،بعد سینه هامو گرفت تو دستش و من عاشق این حالت بودم،بدجوری بازم حشریم کرد،با حرفاش دیونم میکرد،جووووون کیرم تو کسته عرفانه،دارس کس میدی الان؟آخ کلفته جر خوردی؟
تا صبح باید مثل جندها بدی...
تو فقط واسه خودمی واییییی.تک بر خودمی.کس بده خودمی فقط،،مگه نه؟منم باسرم تایید میکرم.چشامون تو هم گره خورده بود،کیر اونو کس منم از پایین گره خورده بودن توهم دیگه.
برمگردوند رو زانوها و دستام نشستم از پشت کرد تو کسم چند دقیقه ای اونجوری کرد دیگه داشتم ارضا میشدم برای بار دوم،ضرباتشو تندتر کرد فهمید دارم ارضا میشم آآآآآآخ.آآآآخ.آآآخ.آآخ جووووون یهو به ارگاسم رسیدم.چند لحظه تلمبه زدنشو متوقف کرد گفت:عرفانه جان باید بخوری...


قبول نکردم،رفت کیرشو با آب صابون شست و برگشت براش خوردم تا راست شد.
من دراز کشیدم و اومد خوابید روم،بازم تلمبه،بدبختی بازم ور رفتن با سینه های من که نقطه مرکز حشرم بود.رفتم تو حس اما جدا دیگه انرژی برای بار سوم نداشتم تو اون همه سالم که با همسرم زندگی کردم سه بار ارضا نشده بودم تو یه سکس.اما واقعا داشتم میرفتم تو حس دوباره.انگار آب حسامم اومدنی نبود.گفتم حساااااامم ساعت 4 فداتشم بیا دیگه...گفت صبر کن
برمگردوند رو شکم خوابوندم نشست رو کمرم،اولین بار بود اون مدلی از کس میدادم،واقعا کیرش تا ته ته تو کسم بود،انقد تند داشت بالا پایین میکرد که حسابی داشتم حال میکردم،حسام داشت اووووف اوووف میکرد حس کردم داره میاد منم به اوج رسیده بودم یدفعه کشیده بیرون یه نعره زد و از موهام تا کمرم آبش پاشید.
واقعا آبش زیاد بود.سریع رفتیم حموم و یکم لب گرفتیم از همو بعد ساعت 5:30 بود از اتاق زدم بیرون.رفتم تو اتاق خودمون،نه تنها بیدار نشده بودند بلکه صدای خورروپفشونم نذاشت منه بدبخت که دیگه واقعا گیج خواب بودم بخوابم...
صبح هم با حسامینا رفتیم بیرون و بازار و چند جایی گشتیم،اما حسام انقد سنگین و ریلکس بود که انگار نه انگار ما با هم تا هم آغوشی و سکس شب قبلش رفته بودیم و من خیلی از این کارش خوشم میومد.


فردا شبشم باز یه سکس خیلی کوتاه باهم کردیم...
روزیم که خواستیم بریم از هتل حسام در گوش پسر صاحب هتل گفت ما تو ایران هتل 5 ستاره واقعی نداریم اما اینجا واقعا پنجه پنجه....
ما هوایی برگشتیم وحسامینا هم با ماشینشون.
الانم مامانم با مادرش در ارتباطن.منو حسامم که عاشق همیم.

فدای همتون
دوستون دارم
"عرفانه".
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 82 از 112:  « پیشین  1  ...  81  82  83  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA