انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 112:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


مرد

 
خانم آرایشگر

سلام.فرشاد هستم اولین باره که دارم مینویسم.به نظرم اکثرتون داستان مینویسید نه خاطره ولی من بدونه کم و کاستی واقعیت مینویسم چه خوشتون بیاد چه نیاد. 23 سالمه اهل شهر کوچکی در استان گیلان هستم.سرکار میرم.شغلم طوریه که تو چشمم و اکثر خانومایی که خبر ندارن من سر کار میرم وقتی به محل کارم میان منو میبینن نگاهاشون با گذشته که محل سگم بعضی هاشون نمیذاشتند عوض میشه.بگذریم .من وزنم 98 کیلو قدم 195 و سفید و موها و چشمای خرمایی .

یه روز داشتم تو محل کارم کارمو میکردم که یکی از همکارام اومد گفت دیروز مرخصی بودی یه خانوم خوشگل واسه کاره اداری اومده بود گفت امروز میام منم گفتم باشه.ساعت یک شد یه خانوم با قد تقریبا 175 با موهای قهوه ای و دماغ کوفته ای که باهالش کرده بود اومد.کارشو تا حدودی راه انداختم ولی نه همه کاراشو یه ذره رو واسه فرداییش گذاشتم .شمارشو گرفتم واسه کاره اداری زنگ بزنم اسمش محبوبه بود ولی خداییش اسیر کونش میشد ادم همکارمم اسیر اون کونش شده بود.بعدظهر اونروز اس ام دادم اول با کاری ها شروع کردم بعد کم کم متوجه شدم از شوهرش طلاق گرفته داشتم حال میکردم.گفتم میتونم یه چیز بهت بگم گفت بهت گفتم ببخشید بهتون گفت بفرمایید گفتم من احساس میکنم تو زندگیتون دنباله یه مرد میگردید که همه جوره نیازهاتونو تامین کنه ولی تو این شهر کوچیک نمیتونید به کسی اعتماد کنین درسته گفت نه خیر اقای محترم اصلا اینطور نیست من دو تا بچه دارم شغلم ارایشگره چندین ساله عالم و آدم دنبالمم ولی من هیچکی رو به هیچی خودمم حساب نمیکنم .یخ کردم کیری خوردم که دیگه هستشم نمیتونستم تف کنم بیرون ولی غرورم اجازه نداد قطع کنم گفتم منظورم مثه خواهر و برادر بود.کم کم کار شد رو مخش تا گفت فقط مثه خواهرو برادر.اول خوشحال شدم بعدش فکر کردم دیدم همش هزینه مفته دارم میکنم کاری هم که نمیتونم باهاش بکنم .کم کم تماسامو کم کردن اونم کم زنگ میزد.

دو سه ماهی گذشت دیدم زنگ زد ساعت 4 بعداز ظهر بود گفت یادی از ما نمیکنی بیمارستان بودم چند روز عیادت نیومدی گفتم اه ببخش سرم شلوغ بود امتحانات دانشگاهم هم شروع شده بود.گفت دکتر گفت ناراحتی روحی داری باید تمام نیازهات یه جورایی براورده بشه و از این حرفا کم کم بهم فهموند که اره پایست واسه دوستی بهش گفتم که حاضری دیگه با هم خواهر برادر نباشیم گفت اره ولی به شرطی که کسی نفهمه مگه نه ابرومون میره گفتم نوکرتم هستم. شروع شد اس ام اسا سکسی میشد حرفامون باحال تر میشد پسرش 12 سال و دخترش 8 ساله بود ولی استیلش طوری بود من میخواستم زن گوشتی بود نه از این دخترای فنچ گونه که میذاری بهشون انگار دارن میشکنن.کلا من بیشتر با زنا رفیق میشم و این محبوبه خانومه ما هم 30 سال داشت توپولم بودو میگفت این دو تا بچه هم تو دوشب که مهمونی رفتیم مجبور بودم پیش شوهرم بخوابم افتادن. هم تو ارایشگاش هم خونه باهاش صحبت میکردم بعد چند روز قرار شد یه جا قرار بذاریم واسه سکس.خونه های هیچکدوممون هم نمیشد بد جایی بود اون هماهنگ کرد که خونه دوستش منم با کلی من من که امن هست یا نه یا دوستت دهن لق نیست که بهانه میاوردم ولی تو کونم عروسی بود.رفتم خونه دوستش با هزار دردسر.قلبم از ترس داشت از شرتم میزد بیرون. رفتم تو دوستش داشت بند کفششو میبست میرفت بیرون سلام داد بمن منم سلام کردم و یه معذرت خواهی بابت اینکه مزاحمش شدیم تو چشام نگاه کرد و خندید و رفت. منم رفتم تو اتاق با محبوبه جونم اولش استرس داشتم یه ذره ولی کم کم که رفتم لبمو رو لباش گذاشتم کم کم استرسم کم شد.باورم نمیشد که از الان که 8 صبحه تا 3 بعد از ظهر باهاشم اولین بار بود یه سکس طولانی چند ساعته تجربه میکردم .سامی جونم ناهار هم واسمون درست کرده بود قرمه سبزی.ولی کووووووه تا وقت ناهار. لب تو لب بودیم اون خیلی داشت حال میکرد به گفته خودش 6 سال بود رنگ کیر ندیده بود.کیرم حدودا 14 سانته کلفتیش یعنی دورش 7 سانت ولی سرش نوک تیز بود که معمولا تو سکس زنا زودتر از من ابشون میومد.کم کم شاله ابیشو از رو سرش کشیدم.زیرمون پتو بود خوابیدم و اونم کشیدم سمتم .دکمه های مانتوشو دونه دونه در اوردم.یه زیر پیرهن سفید و سبز پوشیده بود سینه هاشو که دست زدم نفسش رفت هوا منم داشتم خیلی حال میکردم. لب رو لب و سینه هاش تو دستم شلوار لیشو در اوردم خودم یه شرت صورتی پوشیده بود پیرهنشم در اوردم با حدس درستم کرستشم ست شورتش بود. منم پیرهن و شلوار پارچه ایمو در اوردم کیرم سیخ بود ولی حیف بود به این زودی افتادم روش کیرم مچ کسش شده بود و نفس داغش داخل گوشم میرفت به پهلو خوابوندمش و بند کرستشو باز کردم شورتش رو ولی گفت فعلا نه خجالت میکشم یه ذره بیا اینطوری حال کنیم تا واسم عادب بشه.به جونه سینه های نوک قهوه ایش افتادم اول راستیه بعد چپی و وسط و لاش داشت حال میکرد هر کاری کردم دستشو از شرت رو کیرم بذاره نمیذاشت از سینه ها اومدم شکم پهلو ها ناف زیر ناف بعد اومدم کنارش خوابیدم بغلش کردم طوریکه کیرم به رانش مالیده شه هی بوسش میکردم و قربون صدقش میرفتم .خسته شدم شورتمو کندم گفتم نگاش کن نگاه نمیکرد میگفت وای میترسم گفتم ترس نداره که .دیدم نه خیر. دوباره خواست حشریش کنم بدون شرت افتادم روش شورته اونم کندم بوی خوبی میداد جلوی خودش شورتشو گذاشتم تو دهنم میمالیدم به صورتم بد جور حشری بود شرتو از دستم کشید و انداخت گوشه اتاق.کیرمو توش نمیکردم رو کوسش میمالوندم لب میگرفتم بوسش میکردم ولی یه کاری کردم که واسه یه لحظه زحله ترک شدم گوششو خوردم و تو دهنم گذاشتم وبا زبون لیس میزدم که مثله ادمای روانی داد زد منواز رو خودش کنار زد .وحشت کردم زیر چشاش سیاه شده بود یهو اونی که به کیرم نگاه نمیکرد در یک حرکت انقلابی و جهادگونه کیرمو گذاشت تو دهنش یعنی با یه ولع میخورد منم نقطه ضعفشو فهمیده بودم هی با دستام گوششو میمالیدم یکی از تخمامو به حدی با فشار خورد که یه لحظه زدمش کنار .خوابید و التماس کرد دیگه گوشمو نخور یهو دیدی از حال رفتمو دیگه به هوش نیومدما گفتم باشه . رفتم پایین رو کسش .زبون داغمو مالیدم روش نفسش قطع شد.با دو دستم باز کردم کسشو واقعا تنگ بود معلوم بود راست میگفت چند سالیه کیر نرفته توش. خوردم داد میزد خوردن رو ادامه دامه تا التماس کرد بیا بالا اومدم روش چشمم تو چشش بود وقتی سر کیرمو یواش انداختم تو کسش.یه اهی کشید که هنوز به یاد اون اهش میوفتم ابم میاد به هرحال تا ته رفت شروع به عقب جلو کردم با هر ضربه یه دونه ازون اهش میکشید اینقد ناز بود اه گفتنش که گوشمو اوردم دم دهنش گفتم تو گوشم اه بکش با اهاش حالی به حالی میشدم یهو حواسم نبود رفتم رو گوشش که یهو با دادی منو به خودش چسبود و خودش عقب جلو میکرد با اینکه زیرم بود داشت ابم میومد که به زور از تو بغلش خودمو کندم هم میخواستم بیشتر حال کنم هم ممکن بود ولم نکنه و ابم تو بریزه و حامله بشه.مدل سگی گذاشتمش اول تف زدم رو کیرم . سوراخه کوسشم هم کونشم زبونمو مالیدم کیرمو اروم هل دادم تو چند تا عقب جلو کردم گفتم داره ابم میاد با سر به دستمال کاغذی اشاره کرد منه خر نباید میگفتم داره میاد لااقل روی کونش میریختم ولی ریختم توی دستمال یه جوری به ابم نگاه میکرد انگار اب کیر ندیده تاحالا.گفتم دوسش داری گفت کیرتو گفتم ابشو گفت جالبه گفتم میخوریش گفت ایییییییییی.شل شده بودم یه ربعی تو بغل هم بودیم لخت پس گفتم حموم نداره اینجا گفت چرا رفتیم حموم ولی اب سرده سرد بود فشارشم کم .کیر خوردم میخواستم تو حمومه گرم هم بکنمش . اومدیم بیرون سردمون بود همو بغل کردیم تا گرممون شد به شوخی سمته گوشش میرفتم اونم عصبانی میشد .قرمه سبزی رو ناهار زدیم اون با شرت و کرست و اندام ماهش رفت تو اشپزخونه ظرف میشد منم نگاش میکردم وتو فکر امتحان ریاضی ساعت سه و نیم بودم که سه واحدی هم بود همه چی از سرم پریده بود.ظرفارو شست خوابید تو خواب من هی نازش میدادم سر تا پاشو میلیسیدم کونشو از روی شرت کوسشو سینه هاشو و.... میخواستم دوباره بکنمش دیدم بیدار نمیشه رفتم رو گوشش که اه کشید رو شکم خوابیده بود شرتشو تا نصفه کشید پایین منم ادامشو گفتم از کون میدی گفت نه منم اصرار نکردم لاپایی میزدم روش بودم دیدم حال نمیده زیر شکمش پشتی گذاشتم کونش اومد بالا با کوسش.گذاشتم تو کسش زدم زدم تا ابم اومد دیگه خالی خالی شده بودم نشستم رو دستام به تقلب نوشتن .خداحافظی کردمو بوسیدمشو رفتم
     
  
مرد

SexyBoy
 
سكس خانم آرایشگر
من یه زن مطلقه 26ساله ام. دو سال قبل تازه از شوهرم جدا شده بودم و یک آرایشگاه زنانه تو شمال تهران باز کرده بودم و هنوز کار تبلیغات رو شروع نکرده بودم و فقط یک دستیار داشتم که اونجا پرسه می زد ،موقع بیکاری با کامپیوتر ور می رفتم توی اینترنت پرسه می زدم، همیشه الکی با ملت چت می کردم دوست چتی زیاد داشتم، اما اون روز با مهران شروع کردم خیلی محترمانه صحبت کردن و ازش خواهش کردم که لینک سایت منو در سایتش بگذاره، خیلی زمان برد تا تونستم باهاش چت کنم، چون اصلا راه نمی داد. اون موقع تنها خیالم همون گذاشتن لینک سایتم در سایتش بود که در کمال ناباوری قبول کرد. خیلی خوشحال بودم از این قضیه تا اینکه روز بعد که رفتم توی مسنجر ، دیدم خودش اومده و سلام می کنه و بعد عکس منو اون کنار دید و انگاری بدش نیومد! همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و فرداش که جلسه سوم صحبت چتی ما بود گفت می خوام ببینمت! من ام هم از تعجب هم از خوشحالی شاخ در آورده بودم ، از طرفی می ترسیدم عجب غلطی کرده بودم! اما با خودم گفتم باهاش یه کافی شاپی چیزی قرار می گذارم و تموم می شه می ره، که اون روز شماره شو داد و من هم که کرم داشتم زنگ زدم! مشتری نداشتم بهش گفتم بریم کافی شاپ یا میخوای یه سر بیا اینجا، گفت نه اگر محل کارت باشه بهتره می خوام روی یک سی دی کار جدیدم رو بیارم ببینی! صبح ساعت 10 بود زنگ زدم به دستیارم که امروز نیاد. خودم هم سر و صورتم رو درست کردم و یه تاپ سفید تنم بود با شلوار جین اما برای اینکه زشت نباشه یه مانتو هم پوشیدم! بعد به مهران آدرس دادم و بعد از یه ساعت دیدم با یه شیرینی توی دستش اومده، اولش نشست و یه کم اینور اونور رو نگاه کرد و بعد یه سلام و احوال پرسی، خداییش خیلی خوش تیپ بود، اما من از ترس خیلی اضطراب داشتم، نمی دونستم چرا همچین غلطی کرده بودم اگر کسی می دید چی؟ این فکرا رو ریختم دور و شروع به حرف زدن کردیم. خیلی زود صمیمی شدیم و رفتیم پای کامپیوتر که سی رو گذاشتم و شروع کردم کار های تبلیغاتی و عکسهای جدید مهران رو دیدن، و شروع کردم تعریف کردن که گفت می خوام یه سری عکس ازت بگیرم ، گفتم به شرطی که بریزی روی کامپیوتر و با خودت نبری. و اونم قبول کرد... دوربینش همراهش بود و شروع کرد به فیگور دادن و عکس گرفتن! و بعد گفت تو خیلی خوشگلی اما اگه مانتو تو در بیاری عکسات بهتر می شه. مانتومو در آوردم و احساس کردم نگاه مهران به سینه هام افتاده که با یه سوتین سفت بسته بودمشون. چند تا عکس گرفت و بعد اومدیم عکسا رو بریزیم روی کامپیوتر، عکسهای قشنگی شده بودن، دیدم مهران شروع کرد آروم پشت گردنمو بوسیدن اولش برگشتم و گفتم اااا قرار نبودا، گفت آخه خیلی خوشگلی خداییی! منم که از حشر داشتم می مردم و بدم هم نیومده بود که همچین تیکه ای منو بکنه اولش داشتم ناز می کردم. خیلی استرس داشتم اما مهران خیلی قوی و سمج یهو منو از صندلی بلند کرد و در یک چشم به هم زدن تاپ و سوتین ام رو باهم از تنم در آورد!! یه نگاه کرد و گفت جوون عجب جیگری هستی.. و شروع کرد لب گرفتن و سینه هام رو مالیدن... همینطور از گردن می اومد پایین و منم که حسابی کف کرده بودم دیدم مقاومت بی فایده است، گردنم رو بردم عقب که هرکاری می خواد بکنه... در یک چشم به هم زدن دستشو کرد توی شورتم و به کونم دست می کشید و می گفت جوووون با صدای حشری می گفتم نه مهران خواهش می کنم.... نه... اونم انگار بیشتر حشری می شد وحشیانه دکمه شلوارم رو باز کرد و شلوار و شورتم رو با هم کشید پایین! دیگه لخت لخت بودم و همونطور ایستاده مهران تمام تنم رو داشت لیس می زد.. به پشت برگشتم و دستامو گذاشتم روی میز کامپیوتر و اون از پشت تنم رو می بوسید... سینه هامو تو دستش داشت له می کرد... وای که چه حالی داشتم می کردم... یه کمی مکث کرد و بعد یهو منو برگردوند دیدم لباسهای خودش رو در آورده... دستش رو گذاشت روی شونه هام و منو نشوند بعد کیرش رو گذاشت دهنم....کیرش خیلی بلند بود... تنش هم خیلی مردونه بود... شروع کردم لیسیدن کیرش و هی تو دهنم عقب جلو می بردم... همونطور که نفس نفس می زد گفت کجا بکنمت؟ گفتم توی اون اتاق یه تخت اپیلاسیون هست، بریم اونجا... خیلی سریع منو بلند کرد و برد توی اتاق روی اون تخت کوچیک منو خوابوند و اومد روم و کیرش رو سریع کرد توی کس خیس من که داشت له له می زد... و شروع کرد تلمبه زدن.. با دستاش پستونام رو گرفت و شروع کرد به خوردن از لذت داشتم آه و اوه می کردم که هی می گفت: جون، خوشت میاد ؟ عجب کُسی هستی تو... بعد بلند شد و رفت زیر و من این بار نشستم روی کیرش و بالا پایین رفتم، احساس می کردم کیرش الان از حلقم می زنه بیرون، داشتم جر می خوردم و دستم به پستونام بود و می مالیدمشون... هی سرعتم رو زیاد می کردم بعد مهران گفت بلند شیم... رفتیم از تخت پایین و من دستامو گذاشتم روی زمین و مهران از پشت کرد توی کسم و هی تلمبه می زد... منم داشتم کیف می کردم... دستش به پستونام بود و هی تلمبه می زد تا دیدم یهو کیرش رو در آورد و آبش رو ریخت روی کونم... داغ داغ بود... بعد که سکس تموم شد هر دو کلی خندیدیم که جلسه اول دیدار کاری ما چطوری گذشت! تا عصر اونجا بود و یه بار دیگه هم سکس کردیم،
از اونجا که رفت بیرون منو کلافه کرده بود اینقدر زنگ می زد، می گفت می خوام هر روز بکنمت منم که دوست چتی زیاد داشتم و جرات نکرده بودم کسی رو بیارم و سکس کنم باهاش، همون فرداش با یکی دیگه قرار گذاشتم که می دونستم خیلی سکسیه! فرداش توی همون تایم که دلم خیلی کیر می خواست دیدم علی اومد با یه کت شلوار شیک! منتها اینبار من خجالت مجالت نمی کشیدم اصلا برای کردن گفته بودم بیاد و اونم با کمال میل اومده بود. تا اومد تو راهنماییش کردم که بشینه اما اون شروع کرد لب گرفتن! یاد دیروز افتاده بودم! اینبار من به چشم بر هم زدنی کت و شلوار علی رو وحشیانه در آوردم که خودش شاخ در آورده بود خودم هم یه دامن تنگ بدون شورت پوشیده بودم و یه تاپ کوتاه بدون سوتین! این بار من علی رو نشوندم روی صندلی وشروع کردم کیرش رو خوردن... اونم از خدا خواسته چیزی نمی گفت! کیرش که حسابی شق کرد.... دامن تنگم رو دادم بالا و به پشت طوری که کون سفید و کمی تپلم بیفته توش و علی بتونه کونم رو قشنگ دید بزنه ایستادم و تا کمر روی زمین خم شدم و با دست شروع کردم با کسم بازی کردن... دیدم علی حسابی کف کرده و منم برگشتم و تاپم رو در آوردم و رفتم برعکس نشستم روی کیر علی... اوف عجب کیری داغ... البته از مال مهران کوچیکتر بود ولی مهم نبود! شروع کردم بالا پایین رفتن که علی منو بلند کرد و روی همون صندلی که خودش نشسته بود نشوند و پاهامو داد هوا و کرد توی کسم و مثل وحشی ها تلمبه می زد! منم با دست دو تا پاهامو نگه داشته بودم که بتونه راحت منو بگاد... بعد چند دقیقه که داشتم حال می کردم گفت برگرد کونتو می خوام، گفتم دردم میاد.. گفت حال کون دادن به دردشه دیگه سریع یه کرم از روی میزم آوردم و کیرش رو چرب کردم و گفتم به کونم بماله... یه کم با انگشت زد در کونم و بعد یهو کیرش رو تا دسته کرد توی کونم داشتم جر می خوردم یه جیغ کوچیکی کشیدم و دیدم داره می گه جوووووووووون و هی عقب و جلو می کرد و کم کم شروع کردم به حال کردن، روی همون صندلی بودم وعلی پشتم ایستاده بود و داشت جرم می داد لعنتی رحم هم نداشت! یه ده دقیقه ای منو از کون کرد و بعد کیرش رو در آورد و منو برگردوند آبش رو ریخت روی پستونام... اونم بعد از اون سکس شده بود مثل مهران...! هی زنگ و زنگ... خلاصه سرتون رو درد نیارم ، فردای همون روزش دوباره به مهران گفتم بیاد و اونم اومد حسابی کس و کونم رو کرد و فرداش دوباره علی و همینطور یه روز در میون تا یه مدت با این دوتا سکس میکردم.پایان
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

SexyBoy
 
کوس دادن بخاطر شرط بندی

شرط رو باخته بودم و هر جور که بود باید اون کار رو میکردم. خیلی سخت تر از اون چیزی بود که فکرشو میکردم....باید به دوست نوید، شوهرم کس میدادم...آخه چطور ممکنه؟ به خاطر یه شرط ساده؟ البته بگذریم از اینکه منم شرط گذاشته بودم که در صورت باختن شوهرم اونم باید خواهر منو میکرد ولی به هر حال اون خواهرم بود و نه دوستم.....چاره ای نداشتم....قرارمون هم این بود که نوید دوستش رو خبر کنه و خودش هم بره قایم بشه و من هم فرهاد دوستشو تحریک کنم و خلاصه بهش کس بدم و نوید هم تماشا کنه و اینجور که خودش میگفت حال کنه.زنگ رو که زدن من رفتم دم در و در و باز کردم....فرهاد تا چشمش به من افتاد که با دامن کوتاه و یه تاپ لختی اومدم درو باز کردم جا خورد...ولی به روی خودش نیاورد و گفت:"سلام طاهره....خوبی؟" منم گفتم:"سلام.بیا تو....".فرهاد یکی از نزدیک ترین دوستای نوید بود و سالها بود که همدیگرو میشناختن. وقتی اومد و درو بستم بهش گفتم چیزی میخوری برات بیارم؟ اونم گفت نه و رفت نشست تو هال مثلاً منتظر نوید.منم رفتم کنارش نشستم و یه لبخند معصومانه ای زدم و دیدم که نوید داره یواشکی ما رو میپاد.قلبم محکم داشت میزد و نمیدونستم چیکار کنم.فرهاد پرسید "نوید کو؟" منم صدامو یه کم سکسی کردم و گفتم:نوید براش کار پیش اومد و رفت بیرون.بهم گفت که بجای اون ازت معذرت خواهی بکنم"....فرهاد هم دستپاچه شد و بلند شد و گفت:"خب پس...چیزه...منم چون کار دارم باید برم...سلام منو به نوید برسون".....دقیقاً بالای سر من بود و من یه کمی که دولا میشدم میتونست قشنگ منظرهء پستونام رو جلو چشماش داشته باشه....برای همین یه کمی سرم رو آوردم جلو تر و همونطوری که نشسته بودم بهش گفتم حالا چه عجله ایه.من گفتم اگر میشه یه دقیقه بمونی و یه نگاهی به تخت نیلوفر(دخترم) بندازی...چون یکی از پایه هاش لق شده.داشتم قشنگ میدیدم که کیرش داره بزرگ و بزرگ تر میشه.خودشو کنترل کرد و گفت "ها...باشه....اوکی"...منم خندیدم و بلند شدم که بریم سمت اتاق دخترم...دوست نداشتم با دوست شوهرم رو تختخواب خودمون سکس داشته باشم....میدونستم که برخلاف شرطمون بود ولی حالا اینجا من بودم که تصمیم میگرفتم و نوید رو در مقابل عمل انجام شده قرار میدادم و از این بابت خوشحال بودم.
وقتی وارد اتاق شدیم حس کردم که نوید هم تا پشت در اومد....فرهاد یه نگاهی به تخت انداخت و گفت: کدوم پایهء تخت؟ منم تا موقعیت رو مناسب دیدم سریع دامنو درآوردم و چون شرت کلاً پام نبود کوسم رو در معرض دید گذاشتم....البته چون پشت سر فرهاد بودم اون ندید که من دارم لخت میشم و وقتی برگشت و دید من نیمه لخت جلوش ایستادم زبونش بند اومد.تا اومد حرف بزنه بهش گفتم:ششش.ساکت باش.چیزی رو که باید یه نگاه بهش بندازی و درست بکنیش اینه" و دستمو گذاشتم رو کوسم. رفتم رو تخت و نشستم....اونم اومد جلو و فهمیدم که درست داریم پیش میریم.....یه لبخندی هم زد و دستشو گذاشت رو شونه ام و منم زیپ شلوارشو کشیدم پایین و از تو شرتش دستمو گذاشتم رو کیرش که داغ بود ولی شل بود.....وقتی آوردمش بیرون دیدم اونقدرا هم که فکر میکردم بزرگ نیست.یه ذره جا خورده بودم. ولی برام مهم نبود....مهم این بود که شرط رو باخته بودم و باید به فرهاد کس میدادم!برای همین کیرشو گرفتم و شروع کردم به مالوندن و خوردن و براش یه ساک اساسی زدم. بعدش هم فرهاد لباسشو درآورد و منم تاپمو درآوردم.فرهاد طاقباز رو تخت دراز کشید و از من خواست کسمو بذارم رو دهنش و خودمم برم سمت کیرش....منم براش میمالوندم و میخوردم که یهو حس کردم یه چیز نرمی رو کسم کشیده شد.....واااااای..تمام تنم به لرزه افتاد.....زبون فرهاد رو کسم بود و آروم آروم داشت رو چاک کسم بالا پایین میرفت و منو دیوونه میکرد....تو این بالا پایین رفتنا هر بار که به چوچوله ام میخورد من یه آه کوچیکی به طور ناخودآگاه از دهنم در میرفت....خیلی دوست داشتم سر و صدا نکنم چون یه جورایی بدم میومد که نوید هم داره ما رو میبینه و فکر کنه من دارم خیلی حال میکنم....ولی نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم ....حسابی حشری شده بودم. فرهاد که حسابی کسمو خورد و خیسش کرد ازم خوست که بلند شم و به پهلو بخوابم....تا این کار و کردم اونم سریع پای راستمو داد بالا و کیرشو گذاشت دم کسم......آروم آروم کرد تو کسم و من تازه فهمیدم کیر یعنی چی...اون چیزی که تو دهنم گذاشته بودم یک سوم این چیزی نبود که الان تو کسم بود......فرهاد هم آروم آروم هی کیرشو میکرد تو کسم و من با خودم داشتم فکر میکردم چرا این کیر انقدر بزرگه که این همینطور میکنه تو کسم و تموم نمیشه!
فرهاد هم بعد از اینکه کاملاً کیرش رو تو کسم برد و تا دسته کرد تو یه فشار کوچیکی داد که منو دیوونه کردو جیغم رفت هوا.....تا حالا هیچ کیری تا اینجا تو کسم نرفته بود تو و فکر اینکه این تازه از پشت داره منو میکنه و پوزیشن خوبی برای تا ته کردن نیست داشت دیوونه ام میکرد.....فرهاد هم از حالت دراز کش دراومد و به حالت نیمه ایستاده شروع کرد به تلمبه زدن و با هر بار فشار کیرش تو کوس تنگ من، من به آسمونا میرفتم و برمیگشتم. تا حالا هیچ کیری تو کووووووسم انقدر بهم حال نداده بود و همینطور که جلو تر و جلوتر میرفتیم من بیشتر حس میکردم که دارم به ارگاسم میرسم....فرهاد همینطور داشت منو میکرد و قربون صدقه کوس تنگم میرفت.....بهش گفتم:"آها.....همینطوری....بکن.....بکن منو.....دارم میام....ادامه بدهههههههههه....وااییییییییییییییی....جووووووووووووون......محکم.....آهاااااااااااااا اا.....آآهاااا.....وااااااییییییییییییییی...." وبه ارگاسم رسیدم...داشتم از خوشی میمردم.......چه کیفی کردم....ولی بازم دوست داشتم اون به کارش ادامه بده.....فرهاد هم میدونست باید چه کار کنه.برای همین هم کیرشو درآورد و خوابید رو تخت و بهم گفت برم رو کیر گنده ش بشینم....منم عین یه اسیر اطاعت کردم و رفتم روش و آروم کیر خوشگل و نازش رو گذاشتم دم کسم و با دست نگهش داشتم و آروم آروم نشستم روش ولی وقتی تا ته رفت تو باز دوباره حس کردم دارم رویا میبینم......مگه میشه کیر کسی تا این اندازه بزرگ باشه؟ بالاخره من به غیر از شوهرم با چند نفر دیگه هم سکس داشتم و کس و کونم رو از کیر خیلیا پر کردم ولی این فرهاد کیر گنده یه چیز دیگه بود. حسابی که کیرش رفت تو کسم منم خم شدم روش تا اون بتونه تلمبه شو بزنه و کیر گنده شو تو کس تنگ من عقب جلو کنه....از زور درد و خوشی داشتم میمردم....به خصوص که همزمان با این کارش پستونام حسابی بالا و پایین میشد و میخورد به لب و دهن فرهاد که زبونش رو هم درآورده بود تا اونا رو بلیسه.....برام دیگه مهم نبود که نوید داره نگاه میکنه یا نه...مهم این بود که من داشتم حال میکردم و با این کیر گنده داشتم زندگی دوباره میگرفتم. تلمبه زدنای فرهاد همراه با مالوندن من بود رو قسمت بالای کیرش و اینجوری چوچولهء من هم میتونست حسابی من و تحریک کنه....گاهی اوقات هم پشمای بالای کیر فرهاد میگرفت به چوچوله م و منو دیوونه تر میکرد و فرهاد هم با کیرش داشت منو میکرد و میکرد و جرم میداد......حس کردم کیرش تا توی شکمم داره میره و به دل و روده م میخوره ولی همزمانی این برخورد کیر با ته کسم و مالش چوچوله م با پوست بالای کیر فرهاد حسابی حشریم کرده بود و داشتم برای بار دوم ارضا میشدم.....و طولی نکشید که دوباره حس کردم دارم منفجر میشم و تمام بدنم داره میلزره....این بار بر عکس بار اول مدت ارگاسمم خیلی کوتاه تر بود ولی ناخودآگاه و غافلگیرانه.بعد از اون فرهاد منو بلند کرد و کاری کرد که تا حالا ندیده بودم و تجربه هم نکرده بودم.بالش رو از رو تخت برداشت و گذاشت پای تخت و جوری سرم رو گذاشت رو بالش که کسم بیاد روی تخت و بتونه باز هم کیر گنده شو بکنه تو کوس تنگ و پاره پورهء من......اولش احساس کردم خیلی زود گردن درد میگیرم ولی وقتی دوباره طعم داغ و شیرین کیر فرهاد رو تو کسم حس کردم تمام فکرا از سرم رفت بیرون و پاهامو تا اونجایی که میتونستم از هم دور کردم و کیر فرهاد رو تو کوسم جا دادم. همینطور ادامه پیدا میکرد این سکس ما و من یه لحظه نوید رو پشت در اتاق دیدم که داره ما رو نگاه میکنه و دستش هم رو کیرشه....فکر میکردم دیدن این صحنه ها بیشتر از اینکه حشریش کنه باعث حسادتش بشه ولی دیدم شوهرم با دیدن منظرهء کس دادن من به دوست صمیمیش خیلی داره حال میکنه. فرهاد هم همینطور به کارش ادامه میداد و انگار قصد ارضا شدن نداشت......بهش گفتم:" حال میکنم که زود آبت نمیاد" اونم گفت" حیفه....تا حالا سه بار داشتم میومدم.....ولی حیفه این کسه که به این زودیا ولش کنم"...خواستم بهش بگم "بازم میتونی منو بکنی" ولی حس کردم شاید بهتره بعداً این حرفو یه موقعی بهش بزنم که نوید بینمون نیست! یا بهتر بگم پشتمون نیست...برای همین گفتم:" بکن...بکن....جرم بده.....همهء کسم مال توئه.....آبتو میخواد...کس من آب کیر تو رو میخواد بخوره"...انگار گفتن این جمله ها حسابی حشریش کرده بود چون کیرشو درآورد و سر کیرشو فشار داد تا آبش نیاد و گفت: "بیا خانوم...اینم بار چهارم......ولی من تا تو رو از پشت نکنم ول کن نیستم" منم همونطور که بر میگشتم تا اون بتونه از پشت منو بکنه بهش گفتم:"هر جور دوست داری بکن......کس من آب تو رو میخواد" فرهاد هم کیرشو گرفت تو دستش و اومد پشت سرم و لای پام رو باز کرد......انگشتشو گذاشت لای چاک کسم و شروع کرد بالا پایین کرد که خودش حسابی بهم حال داد و بعدش هم با دو تا انگشتش سوراخ کسم رو باز کرد و کیرشو کرد تو کسم.....این بار اونقدر محکم کرد که دادم رو بلند کرد.....هم دردم اومده بود و هم داشتم حال میکردم.....اونم حسابی میکرد و میکرد.
یهو حس کردم کیرش داره قلمبه میشه و باد کرده.....حالا هم کلفت تر از قبل بود و هم دراز تر و یه حسخاصی بهم دست میداد.....داشتم دوباره ارضا میشدم.....فرهاد محکم تر و محکم تر کیرشو میکوبوند ته کسم و من جیغ میزدم و لابلای داد و بیداد خودم آه و اوه فرهاد رو هم میشنیدم....بدنم داشت میلرزید و دوباره ارگاسم اومده بود سراغم که حس کردم کسم داااااااغ شده.....آره....آب فرهاد زده بود بیرون و با هر بار فشار فرهاد هم کیرش کسم رو نوازش میداد و هم من بیشتر حال میکردم و هم مدت ارگاسمم بیشتر میشد و هم اینکه این آب کیر داغ داشت منو حشری تر میکرد....یه جوری که نمیتونستم چیزی رو ببینم...چشام سیاهی میرفت و حرکت خون تو رگهای سرم رو قشنگ حس میکردم......مدت ارضای فرهاد اگر حدود ده تا پونزده ثانیه طول کشید و همراه بود با نزدیک به هفت بار جهش آب کیرش برای من نزدیک به یک ساعت طول کشید....انگار همه چیز حرکت آهسته شده بود و کس بیچارهء من وقتی ظرفیت اون همه چیز با هم رو تو خودش نداشت همزمان با بیرون رفتن کیر فرهاد از کسم بیشتر آب کیرش رو هم از خودش داد بیرون.....حس کردن آب کیر فرهاد که از لای پام داشت میرفت پایین و لای رون هامو قلقلک میداد لذتی داشت که باعث شد سرمو بیارم پایین و همونطور کونم رو تو هوا نگه دارم تا هر چقدر آب قرار تو کسم بمونه،بمونه و هر چقدر هم که باید خارج بشه، بریزه بیرون....البته نگران ملافهء تخت دخترم هم بودم....ولی مهم نبود.....عوضش میکردم...تازه اون خودش به زودی همچین چیزایی رو رو همین تخت تجربه خواهد کرد و اون روز از اینکه زنه و میتونه تا این اندازه از وجود یه کیر گنده تو کوسش لذت ببره خدا رو شکر میکنه.پایان
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
سکس در باغ دهاتمون

سلام اسم من کیان،قبل هر چیز اینکه انصافا عادلانه نظر بدید که واقعا واسم مهمه،اولین سکس من مربوط میشه به شهریور 90،من 18سالمه یه دوست دختر دارم که 17سالشه و البته نسبت اینکه قبل ازدواج سکس نداشته باشه خیلی پابنده. اینم بدونید اینو خودم از حرفاش فهمیدم،اسمش پگاه،و اینکه واقعا عاشق همدیگه هستیم،پگاه یه دختر با قد 170سینه های متوسط با یه کونی که اگه یه شلوار جین معمولی بپوشه استیل سکسی کونش که دلت از صبح تا شب بکنیش معلوم میشه،ما خونمون تهران و اونا ارومیه،هر سال تابستون از تهران و ارومیه خیلی ها میان دهستان ما،که همشون یا خودشون متولد اونجا بودن یا مامان و باباشون،

خلاصه اصلا اونجایین مثل من و پگاه،همه همدیگر میشناسن و هر سال تابستون دهستان ما میشه کس بازار،من با پگاه اونجا آشنا شدم،بریم سر اصل مطلب،من از سال 88با پگاه دوستم و خیلی بهم وابسته بهم و صمیمی هستیم.امسال تابستون هم قرار بود شهریور ماه بریم دهاتمون که خوشبختانه با رفتن پگاه مصادف شد،همیشه قبل ده رفتنمون با پگاه قرار میذاریم که توی دهاتمون یه جای خلوت تنها شیم حداقل واسه 1ساعت،امسالم قرار گذاشتیم بریم توی باغ اونا،خلاصه کنم،من و پگاه ده بودیم و منتظر یه موقعیت واسه تنها شدن،خدا را شکر پیش اومد،من و پگاه روز 23شهریور تنها شدیم،من که قبل رفتن کلید در باغ را با هزار بدبختی گیر آوردم،اول من رفتم باغ پگاه هم نیم ساعت بعد اومد که مثلا کسی نفهمه و نبینه،خلاصه ندا اومد داخل باغ و بعد سلام احول پرسی رفتیم زیر یه درخت سیب نشستیم،دست توی دست،زل زده بود به من واقعا داشت عاشقانه نگاهم میکرد،یه دفعه شیرش جوش اومد و محکم بغلم کرد،روسری که از سرش افتاده بود،سرش بوی خیلی خوبی میداد،بلند شدیم و همدیگرو محکم بغل کرده بودیم که در گوش هم حرفای عاشقونه میزدیم،موهاشو ناز میکردم،با بغل کردن محکمش سینه هاش را کامل حس میکردم،سر همین بدجوری شق کرده بودم،فقط میخواستم از راه هایی که به نظرم میتونست حشری بکنتش انجام بدم کم کم شروع کردم،با من راحت بود،مانتوش را همان اول در آورده بود و یه تاپ قرمز تنش بود،شروع کردم بوسیدن گردنش اونم همش سرش را از میاورد عقب تو چشام نگاه میکرد ولی 1کلمه هم نمیگفت،منم با خودم گفتم باید بکنمش،گردنشو آروم لیس زدم که بالأخره گفت چیکار میکنی؟گفتم دارم آب میدم.اونم گفت بی ادب.دستم را از پیشت از پشت میزدم به کونش گفت:نکن وگرنه میذارم میرم،بیخیال حرفش شدم،سریع دوتا دستمو از پشت کردم تو کونش و سریعتر از اون خوابوندمش رو زمین یه چک خیلی محکم زد زیر گوشم و گفت خیلی آشغالی،برق از چشمم پرید بلند شدم،که دیدم موقع چک زدن ناخن بلندش کشیده شده به لبم و پاره شده بود و داشت خون میومد،پگاه از این رو به اون رو شد،زودی یه دستمال از جیبش در آورد گذاشت روی لبم و گفت الهی قربونت برم تورو خدا ببخشید عشقم غلط کردم،شروع کردن بوسیدن نقطه نقطه صورتم.بهش با شوخی گفتم اگه همین الآن خون پردتو مثل خون لبت در نیارم کیان نیستم،اون خندید گفت برو بابا پرو نشو از کون کافیته،جالبه اون دختری که اونقدر مقید نشون داد....ایندفعه اون افتاد روم و شروع کرد لب گرفتن،بیکار نشستم عین دیوونه ها لباشو خوردم،با یه دست سینه هاشو میمالیدم و یه دستم تو کون نازش بود،نوک سینه هاش میمالیدم بدجوری خوشش میومد،برگردوندمش و خوابیدم روش،تاپشو در آورم یه سوتین توری صورتی تنش بود،داشت با کیرم ور میرفت و میگفت چرا انقدر گندست جر میخورما،از روی سوتین سینه هاشو میخوردم،واقعا هیکلش هلو بود،آرو سوتینشو در آوردم،با یه دست کسشو از روی شلوار میمالیدم با دست دیگه نوک سینه هاشو،سینه هاشو انقدر لیس زدمو خوردم ازش آب میچکید،هولم داد روی زمین زودی شلوارشو در آورد،حالا فقط شرت توری صورتی تنش بود،کمربند منو باز کردو کامل لباسامو در آورد و لختم کرد،کیرمو گرفت دستش و اول مالید و بعد شروع کرد به ساک زدن،چون اولین بارش بود و حرفه ای نبود همش دندونش میخورد به کیرم و درد میگرفت،ولی خوب ساک میزد،سرشو میک میزد،تخم هامو میخورد و لیس میزد حسابی آه و اوخ منو در آورد،اومد روم ناخود آگاه شروع کردیم گردن همدیگرو خوردن،دیگه تحمل نداشتم گرفتمش زیرم،یکم ازش لب گرفتم،رفتم سراغ کسش از روی شرتش با کسش حسابی ور رفتم و کم کم داشت آه آه میکرد،شرتوشو در آوردم و یه کسی دیدم که یه تار مو هم نداشت و حسابی سفید بود،شروع کردم لیسیدن کسش و با انگشتم تو کونش جلو عقب میکردم،میگفت بخووووووور لیسش بزن،وااااای کیان میخوام با کس بیام تو دهنت(،که گفت بزن تو مردددددددم،از چشاش داشت اشک میومد،خودش برگشت و روی زانو کونشو داد طرفتم،کونش افتضاح تنگ بود،اول با یه انگشت بعد با دوتا بعد سه تا کردم تو کونش داشت از لذت و آخ اوخ میمرد که کیر در حال انفجارمو آروم کردم توی کونش و آهی گفت که اپگاه شهوتی و لذت بخش ترین آه دنیا،آخی گفت که اپگاه بیشترین درد دنیا رو داره میکشه،دلم واسش سوخت،ولی شروع کردم آروم تلمبه زدن و اونم صداش همه جا را برداشته بود،دیگه تند تند داشتم تلبمه میزدم و با دستام سینه هاشو میمالیدم،تا ته میدادم تو کونش اونم با دوتا انگشت اشاره و شصت آروم حلقه کرده بود،و با دست دیگش کسشو میمالید و میگفت تا ته بده تو نذار جا بمونه،دیگه داشت آبم میمومد که کیرمو در آوردم،اونم اپگاه فهمید و سریع شروع کرد به ساک زدن،بعدش واسم جق زد و آبمو ریخت سینه هاش و یکمشو مالید نک سینه هاش منم زودی نوک سینه هاشو لیس زدم واسه چند دقیقه روی هم ولو شدیم.
     
  
مرد

 
سکس عاشقانه من و شقایق

سلام.
میخوام یه داستان براتون بگم.البته داستان کاملا واقعی و2هفته قبل از محرم امسال اتفاق افتاده،اما اسامی غیر واقعی هستند.
اسم من میلاد و در شهرستان هشتگرد از توابع کرج زندگی میکنم 19سالمه،پیش دانشگاهی هستم رشته انسانی.نه خوشگلم نه زشت قد و وزنم هم خوبه .
دوستی من با شقایق از یه روز تابستانی شروع شد،اینم بگم شقای3سال از من کوچکتره.
خوشگل و خیلی مهربون که من شیفتش شدم دوستی من وشقایق فقط محدود بود به هفته ای یکی دو بار دیدن هم تو کوچه و خیابان که اونجا هم به جز صحبت از خودمون و گرفتن دست هم و خریدن و خوردن لواشک و چیزای دیگه کاری خاص دیگه ای نمیشد انجام داد یا اگر هم موقعیتی بود من نمیخواستم چون من شقایق به خاطر خودش میخواستم نه به خاطرسکس خوب فک کنم کافی باشه.
و امااون روزما با یه سری از بچه های دهمون(ما و شقایق اینا هم دهی هستیم و به خاطر کار مادرامون به هشتگرد رفته، و اونجا زندگی میکردی،پدر شقایق تعمیر کار و پدر من اژانس داشت و محرم ها میرفتیم ده)
تو مسجد ده مشقول اماده کردن مسجد بودیم که متوجه شدم گوشیم داره زنگ میخوره شماره داخلی دهمون بود و شماره ی خونه ی مادر بزرگ شقایق رفتم بیرون جواب دادم دیدم شقایق بعد از حال و احوال وخوش وبش گفت کسی خونه نیست و به من گفت که برم پیشش منم بدون هیچ هرفی قبول کردم از مسجد تا اونجا 1دقیقه راه بود رفتم و زنگ زدم اومد درو باز کرد و من رفتم تو و نشستم که رفت برام چای اورد و نشست کنارم و با هم شروع کردیم به حرف زدن که گفت تا 2ساعت دیگه کسی اونجا نمیاد داشتیم حرف میزدیم که منو مهکم بغل کرد و گفت:ببی میلاد ما الان خیلی وقته با هم دوستیم اما تا حالا باهم سکسی نداشتیم منم گفتم قرار نیست داشته باشیم ما که هم و واسه سکس نمی خوام ام شقایق گفت درست اما درک کن من یه دخترم و وقتی با توام انتظار دارم حداقل یه لب یا مالیدن همدیگرو داشته باشیم خولاسه من قبول کردم و قرار شد فقط در حد همین مالیدن باشه. شروع کردیم بوس های عاشقانه بر سرو صورت هم کردن که یه ان احساس کردم شقایق کارایی که که میکنه دست خودش نیست و داره تند نفس میکشه منم که دیگه کیرم راست شده بود لبام و گذاشتم.

لب میگرفت که من گفتم بسه اما اون محکم کیر منو گرفت گفت میخوام بهت بدم گفتم ول کن که دیدم داره شلوارمو میکشه پایین منم که دیگه داشتم میمردم مقاومت نکردم اما دل واقعأ راضی نبودم کیرم با دست گرفته بود و یهو گذاشت تو دهنش و
شروع کرد به خوردن داشتم می مردم که گفتم بسته بزار منم بخورم خوابیدیم رو زمین و من شروع کردم همه جاش و خوردن خیلی نایس بود بعدگفت بکن منم که دیدم حریفش نمیشم قبول کردم اما بهش گفتم فقط میزارم لای پاهات که شقایق با چشمای خمارش گفت باشه اما اخه تو که حال نمیکنی گفتم ایرادی نداره اما یه کاری میکنم تو حال کنی
کیرمو اروم گذاشتم از پشت تو لاپاش و دشتمو از جلو گذاشتم رو کسش وشروع کردم بی جلو عقب کردن و با زبونم لاله ی گوشش رو خوردن و سینه های نازشو مالیدن داشت طولانی میشد برا همین سریع تر تلمبه زدم تا اینکه داشت آبم میومد برش گردوندم و کیرمو گذاشتم لا پستونش و طلمبه میزدم که ابم همون لای پستونش خالی شد و من شقایق و به خاطر این کارش میپرستم از اون به بعد دیگه شقایق واسه من شده جونم و یه لحظه ام بدون شقایق نمیتونم زندگی کنم این
داستانم با اصرار خودش نوشتم برای همین علاقه هم خوب توصیفش نکردم.
     
  
مرد

 
خیانت یا انتقام با چاشنی خشونت

سلام من سحر هستم متاهل
چند وقت پیش متوجه شدم شوهرم با یکی از دوستام به اسم بهاره ارتباط برقررکرد. از اونجایی که هیچ مدرکی نداشتم ازشون کلا هردو شون انکار کردن
منم برای اینکه انتقام بگیرم با یکی از دوست پسرای دوره مجردیم به اسم فرشاد که اونم به تازگی متاهل شده بود ارتباط برقرار کردم
فرشاد و من هردو مون از فانتزی تو سکس خیلی خوشمون میاد و فانتزی های مختلف رو امتحان میکنیم
زن فرشاد اهل شهرستانه و بیشتر سکس های من فرشاد تو خونه اونا انجام میشه
اما ایندفعه که شوهرم به یه ماموریت اداری رفته بود من از فرشاد خواستم به خونه ما بیاد تا تو بستر شوهرم منوبکنه تا من انتقام خوبی ازش گرفته باشم
فرشاد اولش قبول نکرد مثل همیشه که حاضر نمیشد بیاد خونه من که بلاخره با اصرار من حاضر شد با رعایت همه جوانب بیاد
این دفعه به پیشنهاد من قرار شد فانتزی ما یه چیز جدید باشه
قررارشد من کنیز فرشاد باشم و فرشاد وقتی منو میکنه از خشونت استفاده کنه
البته به صورت فانتزی نه واقعی
خلاصه روز موعود رسید فرشاد مپل همیشه خوش تیپ و خوش عطر وارد شد
یه بوسه از لبم گرفت و من رفتم بتو بغلش قلب هردو مون تند تند میزد
همونطور که تو بغلش بودم دستشو از پشت تاپم به بدنم رسوند و بعدشم اومد پایین طرف کونم
بهش گفتم فانتزی یادت نره عزیزم اونم گفت حتما چشم عزیزم و منو به دیوار چسبوند و در حالی که سینه هامو فشار میداد ازم لب گرفت
ازش خواستم بریم تو اتاق خواب
رفتیم تو اتق خواب بازم از من لب گرفت و گفت جنده کوچولو حاضری گاییده بشی
منم گفتم اره
اون گفت معلومه که حاضری تو جنده ای
تو همیشه حاضری که کس بدی
و با تحکیم از من خواست جلوش زانو بزنم و براش ساک بزنم
منم کیر نیم خیزشو از تو شلوار جینش و شورت ابی رنگش بیرون کشیدم.اونو تو دستم گرفتم و بهش گفتم میخوام مثل جنده ها برات ساک بزنم
که گفت تو خودت جنده ای زود باش جنده من کارتو شروع کن
منم کیرشو بوسیدم و ازش واسه اینکه اجازه داد براش ساک بزنم تشکر کردم و مثل کیر ندیده ها براش ساک زدم
صدای ناله هاش من دیونه میکرد منم با یه دست کس خودم میمالوندم. کسم از بس اب انداخته بود شورتم خیس شده بود .
بعد از چند دقیقه گفت بسه عوضی کیرمو کندی اون شوهر کس کشت بهت کیر نمیده.
رفت رو تخت نشست و از من خواست عین جنده های تو فیلمای سکسکی لباسمو در بیارمو با خودم ور برم منم اطاعت کردم دامن کوتاه و تاپو در اوردم و سینه هامو از تو سوتینم کشیدم بیرون با دستام از اب دهنم بهشون مالوندم . دست دیگه امو تو شورتم کردمو کسمو مالوندم
فرشاد بهم گفت بسه جنده لاشی بیا لباسای منو در بیار منم شورتو شلوارشو که تا نصفه پایین بود باهم از پاش در اوردم و بعدم تیشرتشو کندم بلند شد شروع کرد سینه هامو که از تو سوتین بیرون بودن خوردت هر چند وقت یه سیلی بهش میزد و میگفت این سینه ها مال کیه جنده بگو بکنت کیه من یا اون شوهر بی ناموست
منم میگفتم تو بکنه منی تو سرور منی من زن توام نه هیچکس دیگه
من فقط به تو کس میدم
بعدش منو پرت کرد رو تخت(این کارو اروم انجام داد تا من اسیبی نبینم)
از من خواست طوری رو تخت بخوابم که گردنم از تخت اویزون باشه
فهمیدم تا چند لحظه دیگه قراره دهنم گاییده بشه. طبق دستورش خوابیدم اونم دهنمو گایید .راستش زیاد خوشم نیومد ولی دوست داشتم یکم جلوش مثل برده باشم و فقط اون حال بکنه بلکه اتش نفرتم به شوهرم خاموش بشه
هر بار که کیر عضلانی و قرمزشو تو دهنم میکرد احساس خفگی میکردم
بعدش یه پاشو رو تخت گذاشتو بیضه هاشو تو دهنم گذاشت و گفت بخورش عوضی خوبه .زبون بزن .مثل سگ زبون بزن کثافت جنده
بعدش بهم گفت بلند شو دیگه وقت کردنته
از من خواست کنار میز توالت واستم یه پامو بزارم رو میز تا منو بگا بده
منم گفتم چشم و اینکارو کردم اونم از پشت کیر کلفتشو نزدیک کسم کرد یکم با سوراخ کس و کونم بازی کرد .گرمای کیرشو احساس کردم از همیشه داغ تر بود
با یه حرکت کیرشو وارد کسم کرد اهی کشیدم بیضه هاش به کونم چسبیده بود
شروع کرد به تلمبه زدن از پشت سینه هامو چنگ میزد که هنوز از سوتینم بیرون بود(فرشاد دوست داشت وقتی با من سکس میکنه سوتین تنم باشه و سینه هام از بالاش بیرون باشه)
خلاصه اون تلمبه میزدو من ناله میکردم و کسم از جلو میمالیدم
اونم میگفت خفه شو جنده عوضی و سینه هامو محکم تر فشار میداد دیگه سینه هام حسابی قرمز بودن تو همین حین من به ارگاسم رسیدم اون تو این لحظه
صورتشو بهم چسبونده بود و همونطور که نفس داغش بهم میخورد میگفت باید جرت بدم تا دیگه هوس کیر نکنه عوضی
تو همون حالت کیرشو کشید بیرون و احساس کردم با اب دهن خیسش کرد
که دیدم گذاشت دم سوراخ کونم. منم شروع کردم به التماس که تو رو خدا نه دردم میگیره
البته قبلا هم به شوهرم هم به فرشاد کون داده بودم گرچه یکم درد داشت ولی بعضی وقتا منو از کون میکردن اما اینبار بخاطر اینکه فانتزی مون خراب نشه یکم الکی بهش التماس کردم اونم گفت خفه شو برگرد باید کونتو پاره کنم
کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم یکم فشار داد نتونست تو کونم جا کنه.یکی از انگشتاشو داد بهم که خیسش کنم بعدش کرد تو کونم یه چند دقیقه ای اینکارو کرد و بعد کیرشو دوباره خیس کرد و گذاشت رو سوراخم و اروم اروم کرد تو مثل همیشه درد داشت نفسم بالا نمیومد از درد لبامو گاز میگفتمو بازو های فرشاد رو چنگ میزدمخلاصه همش کرد تو چند لحضه تمرکز کرد و اروم تلمبه زد. کیرشو تا توی قلبم حس میکردم هر بار که کیرشو بیرون میکشید حس میکردم دل و روده ام هم داره بیرون میاد
از من خواست رو تخت قنبل کنم . طوری که صورتم رو تخت باشه و با دستم کونمو واسش از دو طرف باز کنم تو این مابین چند تا محکم به کونم سیلی زد و بهم گفت عوضی چقد کونت تنگه کیرم درد گرفت
من قنبل کردم همونطور که فرشاد دستو داده بود. دوباره از کون منو گایید از اون پایین صحنه تکون خوردن سینه هام با اون سرخیش داشت منو دیونه تر میکرد
خلاصه بگم یه بار دیگه ارضا شدم
بعد از ارضا شدنم فرشاد منو برگردوند و از من خواست رو تخت بشینم اونم اومد رو تخت و کیرشو گرفت جلوم گفت بخور ببینم حیوون جنده تا سیلی هم بهم زد
بعدش من هل دا به عقب طوری که دستامو از پشت ستون کردم و یه حالت نیمه خوابیده جلوش بودم اونم رو یه زانوش نشست و شروع کرد کیرشو مالوندن تا ابش اومد و همشو ریخت رو شکم و سینه و سوتینم
گرمای اب کیرش و بوی خاصی رو که میداد هیچ وقت یادم نمیره بعدشم کیرشو اورد جلوم و منم مثل یه جنده فهمیده که کارشو بلده قطره باقی مونده اب کیرشو با زبونم پاک کردم که یه مزه سی به زبونم داد بعدش کیرشو مالوندم که از ناله هاش فهمیدم خیلی خوشش اومد
بهش گفتم مرسی که ابتو روی من ریختی و گذاشتی کیرتو بلیسم
اونم گفت از جلوی چشام گم شو جنده عوضی نمیخوام قیافه اتو ببینم
منم از جلوی چشمش گم شدم!!!! رفتم خودم تمیز کردم و با دو تا ابمیوه اومدم تا کمر خالیه بکنم پر بشه و قوت بگیره
فرشاد هم از من بخاطر فحش ها و کارایی که کرده بود عذر خواهی کرد
منم بهش گفتم خودم خواستم مرسی عزیزم و لبشو بوسیدم یه نیم ساعت کنار هم دراز کشیدم و من به شوهرم فکر میکردم
تو دلم گفتم کجایی ارمین که زنتو رو تخت خودت گاییدن.......
(اسم ها مستعار میباشد)
     
  
مرد

 
اولین شب پیش عشقم

سلام. من یه دختر 24 ساله ام. اسمم خیلی مهم نیست. شما میتونید گلبرگ بشناسیدم. نمیخوام مثه همه خیلی کش بدم داستان رو. من ساکن تهرانم اما رفت و امدم به یکی از شهرای ایران خیلی زیاده. البته معمولا با خانواده میرم. اما شده گاهی مجردی هم برم. توی همین سفرها با پسری آشنا شدم. باهاش یه مدت دوست بودم اما دیدم خیلی به دلم نمیشینه . در عوض عاشق پسر داییش بودم. اونم از من خوشش میمود اما بخاطر پسر عمه اش حرفی نمیزد. من با پسر عمه هه ( محمد ) بهم زدم و بلافاصله با سیاوش ( پسر دایی محمد ) دوست شدم. طی چتد بار رفت و آمدم به اون شهر مرتب دیدمش. با هم بیرون میرفتیم. خیلی ام خوش میگذشت. همدیگه رو واقعا دوست داشتیم. از سکس حرف میزدیم اما با شوخی و خنده. هیچوقت جدی بهم نگفت که ازم سکس میخواد. منم بهش فکر نمیکردم. بعد از چند وقت مجردی سفر کردم.

بهش خبر دادم که تنها میرم و وقتم آزادتره تا بتونیم با هم باشیم.

خیلی استقبال کرد و گفت که منتظرمه.
من همیشه از نظر بهداشت بدنی تمییزم و نیازی نداشتم که بخاطر یه قرار حتما اپیلاسون برم. بعدشم من اصلا نمیدونستم قراره سکس داشته باشم.
بلاخره من رفتم. شب اول اومد دنبالم و با هم رفتیم شام خوردیم. بعدش منو رسوند هتل و رفت. فرداش گفت گلبرگ بیرون خیلی بگیر بگیره. میای بریم خونه ی ما! ( چون هتل اجازه ی ورود مهمان نمیداد. مخصوصا نامحرم ) گفتم باشه.

من همیشه دوست دارم لباس زیر ست و خوشگل تن کنم. برام مهم نیست کی و کجا باشه. همیشه همینطوری ام. بدن سفید و تقریبا تو پری هم دارم که همه رنگی بهم میاد. یه ست خوشگل قرمز و مشکی تن کردم . شلوار جین و یه تی شرت آدیداس هم پوشیدم. آماده شدم و رفتم پایین دم در منتظرم بود. تا نشستم تو ماشین گفت: سلام سکسی! همیشه همینطوری باهام حرف میزد.
تو راه کلی سر به سرم گذاشت و گفتیم و خندیدیم. . تا رسیدیم خونشون. از پله ها بالا رفتیم رسیدیم به آخرین طبقه. کلید انداخت و در رو باز کرد. ساعت نزیک 12:30 شب بود. همه جا سکوت سکوت بود. همسایه هاشونم خواب بودن. خیلی آروم حرف میزدم. احساس یه دزد رو داشتم نمیدونم چرا! مانتو و شالمو درآوردم نشستم رو یه مبل. اوونم رفت تو اتاقشو با یه شلوارک و تاپ خوشکل مشکی برگشت. رفت سمت آشپزخونه که دنبالش رفتم. گفت چی میخوری؟ گفتم اجازه هست برم سر یخچال ؟ خندید! رفتم و یه پاکت آب پرتقال برداشتم. چند تا هم توت فرنگی گذاشتم تو پیش دستی و رفتم تو پذیرایی. مبلاشون بی نهایت راحت بود. میشد روش بخوابی. طوری که مینشستی انگار که ولو بودی!
یه کم آب میوه خوردم که سیاوش اومد کنارم نشست. اون پوست برنزه و بوی عطرش مستم کرده بود! کنترل تلویزیون رو برداشت و روشنش کرد
یکی از کانالای ماهواره بود داشت یه آهنگ خوشگل از مارک آنتونی پخش میکرد. دستشو باز کرد و من رفتم تو بغلش. داشتیم آهنگو گوش میکردیم که احساس کردم تپش قلب سیاوش زیاد شده و بدنش بیش از حد داغه. گفتم سیاوش خوبی عزیزم؟ سرش رو کرد میون موهام و گفت : نه اصلا.. دارم دیوونه میشم.
سرمو بلند کردم دیدم نگاهش سرخه سرخه. دست روی صورتش کشیدم انگشتمو روی لباش تکون دادم شروع کرد انگشتامو خوردن. از کف دستم بوسید ، ساعدم و بازومو صورتمو ... تا رسید به لبام... گفت: این لبای خوشگل مال کیه؟ مال من؟ معلومه که مال خودمه!
و شروع کرد به خوردن. حالم هر ثانیه بدتر میشد. دست انداخت زیر تیشرتمو درش آورد. یه نگاه به سینه ها و بدنم کرد و دست کشید به موهاش گفت : وااااااااااااااااااااای وای من دارم میمیرم! تو چقدر سکسی بودی من نمیدونستم! سینه هامو میمالید ... تاپ خودشم درآورد.. عجب هیکل خوش تراشی داشت. تا اون روز سیاوشو بی لباس ندیده بودم. واقعا سکسی بود. افتاد به جون سینه هام . سوتینم از جلو باز میشد . راحت بازش کردو شروع کرد به خوردن. سینه های من سفت و گرده . نوک سینه هام سفت شده بود. خیس خیس بودم. سیاوش که حشری شده بود به شدت. میخورد و میگفت جوووووووووووووووون قربون این سینها رم که تو دهنم جا نمیشن.
کم کم رفت پایین تر دکمه و زیپ شلوارمو باز کرد..
شلوارمو از پام درآورد. از نوک پامو بوسید و خورد. من فقط آه و اوه میکردم لذت میبردم. سیاوشم با هر ناه ی من یه جووووووووووون شهوانی میگفت که من بیشتر حشری میشدم. از روی شرت کسمو میمالید . فقط ناله میکردم . قشنگترین حس عمرم رو داشتم. شرتمو از پام درآورد و کشید رو صورتش.. گفت: این آب کس منه...این کس مال منه، جون چه بویی میده... بغل رونهامو میمالید و میبوسید... کس من خیلی تپله. باید لاشو باز میکرد که برسه به اصل مطلب. با دو تا دستاش لله های کسمو باز کرد. زبونشو کشید روش که ناله ی من بلند تر شد. مثه ما میپیچیدم به خودم. اونم چوچولمو گرفته بود تو دهنشو ول نمیکردو هی میک میزد. صدام هی بلند تر میشد و سیاوشم لذت میبرد ... نمیخواستم با خوردن ارضا شم. داشت آبم میومد.. گفتم سیاوشم بی بالا داره آبم میاد نمیخوام به این سرعت تموش کنم.
گفت چشم کس قلمبه ی من... چشم کس خوشمزه ی من... اومد بالا شروع کرد لب خوردن.. بعد از لب بازی خوابوندمش زیر رفتم سراغ شلوارش. من تا اون موقع اصلا ساک نزده بودم. بلد نبودم اما دوست داشتم کیر عشقمو بخورم. شورت پاش نبوود... شلوارکشو در اوردم... وای چی میدیدم!! واقعا کیر خوشگلی داشت... فکر کنم 20 سانت بود. شرو کردم از زیرش یه زبون کشیدم تا بالا ... سیاوش همینطوریش حشری بود... صداش بلند تر شد... با زبودم میکشیدم روی کلاهکش... دلم نمیخواست با دندونام اذیتش کنم... لبمو سپر دندونام کردم و شرو کردم ساک زدن . سیاوش سینه های منو گرفته بودو میمالید. بیشتر دلم میخواست بخورم کیرشو. واقعا خوشمزه بود. اما دیدم کیرش داره سفت میشه و الانه که آبش بیاد از دهنم در اوردم گفتم پاشو بمال رو کسم .. خوابیدم زیر ... کسم متورم بود و باد کرده بود .. اما یه کم آروم شده بودم. کیرشو آروم میکشید رو کسم و قربون صدقه میرفت... با حرفاش شدت حشرم میزد بالا.. سینه هاشو با دستم گرفته بودم ومیمالیدم. آب از کس من راه افتاده بود. سر کیرشو گذاشت دم کسم و یه ذره باهاش بازی کرد ولی بس که خیس بود خیلی راحت رفت تو ...
سینه ها مو میخور دو تلنبه میزد... وای عجب کیر داغی داشت .... هر دومون خیس عرق بودیم... لاله ی گوشمو گرفته بود تو دهنش .. زبونشو میکرد تو گوشم ... کیرشو در آورد و چند تا ضربه زد رو کسم... بعد سر کیرشو گذاشت دم سوراخ کونم.. میدونستم خیلی درد داره اما دلم نیومد بهش بگم نه ! حال جفتمون خیلی خراب بود..
گذاشت دم کونم و یه ذره فشار داد ... دادم رفت هوا .. یه ذره دیگه فشار دا و همزمان با انگشت شصتش کسمم میمالید ... لذت و درد با هم قاطی شدن.. صدای ناله ام که بلند شد بیشتر فشار داد. همش داشت میرفت تو.. فشار آخر و داد و همش تا ته رفت تو اما جون من داشت درمیومد. پاهام دو طرف باز بود. خودشم پایین مبل زانو زده بود. آروم شروع کرد تلمبه زدن و کس منو مالیدن. هردومون ناله میکردیم.. احساس کردم دیگه داره آبم میاد مقاومت نکردم آبمو با فشار ریختم رو شکم و کیر سیاوشم... سیاوش لذت میبرو و میگفت: جوووووووووونم عزیزم فدای اون آب کست بشم که اینهمه داغه... دیگه جون نداشتم اما سیاوشم هنوز ارضا نشده بود..
به دقیقه نکشید که تلنبه هاش سرعت گرفت و آه و ناله اش بیشتر شد... تما آبشو ریخت توی کونم
آخریم ضربه هاش با ماساژ سینه های من همراه بود... هردومون غرق لذت بودیم و بیحال... افتاده بود رومو نفس نفس میزد... آروم کنار گوشم گفت : مرسی عروسکم ... بابت همه چی !
     
  
مرد

 
شبهای تهران پر از خاطره

من یه دخترم و واسه اینکه پسر هارو بیشتر بشناسم داستانارو میخونم.
حالام واسه اینکه شما ببینید یه دختر چی تو سرشه یکی از خاطراتم رو بدون سانسور مینویسم. ممنونم از کسانی که این امکان رو به من دادن.
من دانشجوی شهرستان بودم و توی تهران یه دوست پسر داشتم که خیلی وضع مالیش خوب بود و میدونستم دخترا دست از سرش بر نمیدارن چون نسبتا قیافش هم معصوم بود ادم فکر نمیکرد که بچه بدی باشه البته واسه منم زیاد وفادار بودنش مهم نبود چون ادم سیریش و احساسی نیستم.
البته بهتره اینم بدونید که من اولین بار که پریود شدم از اینکه مامانم بفهمه خیلی میترسیدم میدونستم به بابام میگه و منم خجالت میکشیدم. واسه همین اولین بار که خون دیدم تو دسشویی بودم و واسه اینکه کسی نفهمه انگشتمو کردم تا ته تو کسم که مثلا هرچی خون توشه در بیاد. عقلم که نمیرسید در مورد سکس هم میدونستم ولی نمیدونستم پرده ای هم وجود داره .الان که فکرشو میکنم دردم نیومده بود نمیدونم خلاصه چه بلایی سرش اومد....

داستان از این قراره که یکی از دوستام وقتی میومد تهران نمیرفت خونشونن و میرفت خونه ی دوست پسرش ,پسره هم نمیتونست همیشه ببرتش خونه و گاهی مکانش خونه اینو اون بود. دیگه واسه اینکه ضایع نباشه به من گفتن بیا با یکی از اینا دوست شو که به طرف هم یه چیزی بماسه. ولی من دوست نداشتم بشم کلید مکان اونا واسه همین با اینکه همشون پسرای خوبی بودن اما من حال نمیکردم باهاشون, تا اینکه تو یه عکس عکس سروش رو دیدم و ازش خوشم اومد دوستم میگفت این پسره مغروره حتما هم دوست دختر داره ولی من که تا حالا نشده بود از کسی خوشم بیاد و به دستش نیارم گوشم بدهکار نبود و فقط به اینکه بدستش بیارم فکر میکردم, خلاصه بعد از اینکه به همه نه گفتم یه روز اتفاقی وقتی بیرون بودیم اومد با کیوان (دوست پسر دوستم) کار داشت که دیدمش اصلا به اون جذابی که تو عکس دیدم نبود خیلی اروم و کم رو بود. خلاصه ما اون شب رفتیم خونشون و من احساس کردم اونم میخاره ولی دیگه فقط هدفم مادی بود با شخصیتش حال نکردم ,خلاصه اون شب ما شامو خوردیم و اون خیلی با احتیاط بهم نزدیک شد میخواست هم ضایع نشه هم بدش نمیومد یه محک بزنه, منم دیگه اذیتتش نکردم و بهش روی خوش نشون دادم, وقتی همه خواب بودن ما بیدار بودیم و سیگار میکشیدیم که سیگارم تموم شد و گفتم اه مال من تموم شد اونم گفت ای بابا پس کم اوردی منم گفتم این که دستمه کم اورد وگرنه من جا دارم هنوز, سیاوشم که مثل همه ی پسرا خلاق بود سریع گفت باشه حالا که جا داری بیا من کام بهت بدم و لباش و اورد نزدیکم که من دود توی دهنشو بکشم تو دهنم, منم خندم گرفت و گفتم بودی حالا, چه خبرته ,تاریک بود نمیدونم راست کرده بود یا نه ولی هی که میومد نزدیکم پاش سر خورد و افتاد روم, با اینکه خوشم اومد ولی ترسیدم یکی ببینه سریع از جام بلند شدم اما وزنش زیاد بود و هرچی سعی میکردم فشارشش بدم تکون نمیخورد, بعد زیر گوشم اروم گفت چقد نرمی نکن بزار بخوابم خوشم میاد, از خنده شل شده بودم و نمیتونستم هلش بدم بعد دیگه خوره بازی در نیاورد و پاشد دستمو گرفت و بردتم تو اتاقش گفت بیا کارت دارم, رفتم تو عجب سلیقه ای هم داشت توله سگ ,خیلی همه چیزش شیک بود, بهم گفت بیا یادت بدم چجوری سیگار بکشی دوباره لباش و اورد جلو منم گفتم بزار یه شبم اینجوری بگذره و خودم نگرفتم واسش, لباش و اورد نزدیک منم دهنم و غنچه کردم که دود و بکشم تو اونم لباشو چسبوند بهم و کام گرفتم , یهو تو دلم هوری ریخت انگار تو دلم خالی شد, به چشام نگا کرد و گفت خفه نشی, بده بیرون دود رو.
منم دادم گفتم پسر تو چرا انقدر نرمی, لباش عین بچه ها بود گفتم سروش دیگه دود بسه گفت میخوای طعم خودشو بچشی گفتم اره, لبامونو بهم فشردیمو بدون اینکه خیس کنه منو میبوسید این کارش منو راقب تر میکرد, بعد چشامو بستو با نوک زبونش میزد رو لبم تو گوشم دور گردنم بعد اومد یهو زبونشو زد لای سینم و کشید تا پایین و هی روشو مک میزد صدای نفسم شنیده میشد, ولی حشری نبودم فقط خوشم میومد , چچشامو باز کردمو پاشدم بغلش کردمو گفتم پسر زرنگ مگه شام نخوردی که دنبال شیر میگردی گفت خجالت بکشش مگه من دست زدم به ایناها و همزمان که اینو میگفت با زیرکی دستشو کرد زیر لباسم و سینمو گرفت تکونش میداد و میگفت اینکه صدا نمیده هنوز توش شیر نیست بزار الان درستش میکنم بعد با یه حرکت لختم کرد, سینه هامم مثل توپ افتاد بیرون یهو خجالت کشیدم و خودمو جمع کردم, گفت تلاش نکن انقدر ممه هات گندس که که نممیتونی جمعشون کنی خندم گرفتو چشاشو بستمو خوابوندمش دستام رو چشماش بود که دو دستی سینه هامو مالوند و صدا در اورد, اخ و اوخ میکرد و میگفت بزار ببینمشون منم دیگه شل شدمو افتادم روش گردنشو میخوردم و زبونمو تو گوشش میکردم یهو حس کردم سه تا پا داره, زیرم یه چیزی سفته, لباسشو با حرکات سکسی در اوردمو نافشو زبون میزدم که کلمو فشار داد که یعنی برم کیرشو بخورم, منم دستمو کشیدم رو زیپشو کیرشو مالیدم, با دندونام زیپشو کشیدم پایین, رفتم عقب و از پاچه هاش شلوارش و یهو در اوردم و پاشو مالیدم و اومدم بالا, دیدم داره میخنده گفتم چته, گفت مگه میخوای منو بکنی که اینکارارو میکنی گفتم امتحانش مجانیه میخوای من انگشتت کنم, خلاصه حسابی رومون به هم باز شد و کسشعر میگفتیم, بعد انگشتانمو کردم لای پاشو از بغل شورتش و رونش شروع کردم به مکیدن که صداش در اومد گفت میخوای دهنم و سرویس کنی بخورش دیوونم کردی, منم محل ندادم چون کارمو بلد بودم, از رو شورت کیرشو گازای کوچیک میگرفتم و با تخماش بازی میکردم, حسابی طولش دادم و بعد دستمو انداختم دور کش شورتش که یه اهی کشید حال اومدم دیگه اماده شده بود واسه خوردن, شورتشو جوری که حال کنه از پاش در اوردم , زبونمو زدم به کیرش کیف کرد با نوک زبونم سر کیرشو قلقلک دادم یکم بعد کلشو یهو مثل جارو برقی کشیدم تو, جالب بدونید دخترا وقتی حشری باشن کیرو تا ته میخورن و قورت میدن و عق نمیزنن, پس صبر کنید حشری شه بعد تا دسته جا کنید تو حلق طرف, میک میزدمو تخماشم میخوردم از صدای اخ و اوخش کیف کردم حسابی, پاشد گفت بسه ابمو نیار جونم و گرفتی داری دیوونم میکنی, هلم رو تخت شلوارمو کشید پایین دستشو گذاشت در کسم گفت میخوام پردتو بزنم تقصیر خودته من دیگه کس میخوام حالیم نیست....
از اون بچه ی کمرو ببین چی ساختم, دستم درد نکنه...
منم دستشو گرفتم گفتم نه سیاوش بهم رحم کن, اخماش داشت میرفت تو هم که دید کیرشو گرفتمو میارم نزدیک کسم, تعجب کرد, گفتم مزش میره انگشت نکن کیرتو بکن توش, یهو رنگ عوض کرد گفت مگه زنی, گفتم ماجرا رو بهش بعدا میگم و فقط الان بکنه توش, اونم نامردی نکرد سرمو برد بالای تخت که دیگه نتونم برم بالاتر دو تا دستاشو گذاشت دو طرفم و کیرشو گذاشت لای کسم ,دقت کنید , لای کسم, با یه فشار کله ی کیرشو کرد تو بعد من سوختم و گفتم ااااخ, در بیار , گفت گفت تازه این اولشه , افتاد رومو به زور کیرشو کمکم میکرد تو , گوششم گذاشته بود دم دهنم و از ناله هام لذت میبرد, دیگه نمیسوختم ولی کیفم نمیکردم, دیدم اینجوری نمیشه گفتم بخوابه من بشینم روش, ولی عجب گهی خوردم لذت که داشت ولی وقتی تلمبه میزد احساس میکردم روده هام و هرچی تو شکممه داره پاره میشه, کیرش انگار میخواست از حلقم بزنه بیرون, دید قیافم تخمیه گفت برگرد, کیرشو همون تو چرخوند و من ببعی شدم و اونم از پشت تلمبه میزد وای این یکی خیلی خوب بود گاهی سینه هامو فشار میداد و لبم مگرفت دیگه وقتی میخواست ارضا شه سگ سگ شده بود, خیلی خوب بود منم تو همون وسطا ارضا شدم اونم همرو ریخت رو کمرم و سریع با دستمال پاک کرد, من از بوش حالم به هم میخوره, اصلا بالا میارم, دیگه خسته از تلاش هر دو مون ولو شدیم و من رفتم خودمو اب کشیدم بعد خوابیدیم, صبحش وقتی پاشدم دیدم دستشو کرده تو پیرنم دنبال ممه میگرده..
     
  
مرد

 
ن و سیما

سلام به همه دوستان امروز 25 اذر 90 و این داستان مربوط میشه به شهریور 90. و داستانم بیشتر جنبه هشداری داره تا سکسی میل خوندن یا نخوندنش با خودتون............!
اسمم (ع....) 24 سال سن گرفتم از خدا و ممنونشم هستم زیاد اهل کس بازی نیستم و سرم تو لاک خودمه البته زید هم دارم و بیشتر اوفات وفت تنهاییامو با اون میگذرونم.خب شروع داستانم از اونجا شد که من یه دوست دارم به اسم (رس...) که به درخواستش از خوزستان عازم شیراز شدم که واسه کاری که گرفته بود (کارش درمورد مخابراته) برم واسش کار کنم.
1/5/90 رفتم شیراز وقتی از اتوبوس پیاده شدم منتظر موندم بیاد دنبام که اومدو رفتیم خونه ای که برای کاگراش اجاره گرفته بود روز بعدش استراحت کردم از فرداش یه چند هفته ای رفتیم سرکار تا اینکه کار خوابید بخاطر اینکه شرکت طرف قرارداد وسیله نداشت که ما بده که ادامه کارو بدیم و چند روزی خونه نشین شدم البته اینم بگم که این دوست ما یه دایی داشت به اسم (بی....) که این بشر اگه هفته ای 3 یا 4 بار کس نمیزد روزش شب نمیشد اگه گوشیشو میگشتی 30 یا 40 شماره جنده منده توش بود خلاصه زندگیشو واسه کس میداد که اهل کازون بود که ازوقتی فهمیده بود خونه مجردی داشتیم روزگارمنو سیاه کرده بود (البته روزگار منو) تو ادامه داستانم میگم واسه چی روزگار منو.

این دوست ما یه کار تو تبریز هم داشت که وقتی دید کار شیراز خوابید بچه ها رو فرستاد که اونجا کار کنن در نتیجه من موندمو یه خونه خالی با همه نوع امکانات دیگه شده بود پاتوق دایی.منم کاری نداشتم چون به دوستم گفته بودم و اونم گفت اشکالی نداره دایی هم بخاطر تشکر از من یه چند باری اومد دنبالم و با کسایی که دورورش بودن مارو برد بیرون....
اخرین بار یکی به اسم سیما رو اورد باهاش . که حول وحوش 32 سال داشت و چون سیما خانم 8 سال پیش طلاق گرفته بود خانوادش کاری باهاش نداشتن که کجاست و چیکار میکنه سیمارو اوردش خونه و جالب اینجاست که سیما اون شب بهش نداد نمیدونم چرا. و دایی بخاطر اینکه نگهش داره 4 تا قرص خواب اور پودر کرد و انداخت تو شربتش و بهش داد که تاثیری بهش نکرد خلاصه دایی هم واسه اینکه لج سیمارو در بیاره ساعت 3 شب پاشد رفت سر فلکه کوزه گری (شیرازیا میدونن کجارو میگم) یه دونه جنده ورداشت اورد و جلوی منو سیما کردش منم زیاد حشری نشدم چون از جندهه خوشم نیومد صبح جنده خانمو رد کردو خودشم خواست بره سرکار سیمارو صدا زد که ببره برسوندش که بیدار نمیشد تو نگو قرصا صبح اثر کرده بود وسیما خانم گیج گیج بود انگار 1 هفته نخوابیده بود دایی رفتو گفت شب میام . من که خوشحال بودم از اینکه خونه خالی +یه کس بی حال پیشم بود پا شدم ناهاری درست کردم سرگرم بودم تو اشپزخونه دیدم سیما بیدار شده و میپرسه ساعت چنده که بهش گفتم وقت ناهاره .نشستیمو ناهار خوردیم که من اصلا نفهمیدم چی میخورم چون چشام همش تو سینه هاش بودو همه نوع فکری تو سرم.......
ناهر تموم شد و نشستیم پای حرف زدن (پسرهای خوب با توجه به اینکه خانما عاشق حرف زدنن من از ساعت 12 تا 4 عصر پای کسشراش بودم و گذاشتم واسم حرف بزنه و با توجه به اینکه خانما عاشق تعریف شنیدن از خودشون هستن و من این دوتا کارو خوب بلدم تونستم اعتمادشو جلب کنم).رفتم تو کارش داشتم این سیما قدش 150/160 سانتی بود عرضی اندازه 35/40 سانت داشت درست فهمیدید چاق بود و متاسفانه من ادم چا خوشم نمیومد
چشتون روز بد نبینه نصفه های صحبتام بو که صدای زنگ در اومد درو باز که کردم اسمون رو سرم خراب شد اخه دایی کس کش بود و ریده شد به حالم. عصر دوباره رفتیم بیرون شب برگشتیم دایی درمورد قرصا ازم پرسید بهش گفتم 11 بیدار شدو بی حال بود کم کم حالش اومد سرجاش دایی هم نامردی نکردو این دفعه 6 تا قرص کرد تو شربتشو بهش داد خوابیدیمو صبح دوباره دایی رفت سر کار منو بگو عروسی شد تو کونم صبح دایی بی سروصدا رفت من رفتم سراغ غذا ساعت 1 شد پا نشد 2 شد پا نشد رفتم سراغش که مثلا اذیتش کنم هر چند که بی حال بود بخاطر قرصا اروم اروم رفتم بغلش خوابیدمو دست کردم تو موهاش گردنش رو لباش خلاصه حسابی دست مالیش کردم به بهونه بیدار کردنش دیدم جم نمیخوره با کمال پررویی دست کردم تو شرتش و با چوچولش بازی کردن چیزی نگفت منم پرو تر شدم وقتی دیدم به اه اه افتاده و حشرش زده بالا گذاشتمش تو کف بهش گفتم وقت ناهاره بریم ناهار بخوریم هر طوری بود پاشدو ناهارشو خورد اما همچنان بی حال بود.
بعدش گفت اگه فیلم داری بذار نگاه کنیم من گذاشتمو اواسط فیلم دوباره خوابش برد من فیلمو تا اخر نگاه کردم که شد ساعت 6 دوباره رفتم سراغش شروع کردم به لباسشو دراوردن اون بنده خدا اینقد بی حال بود که حوصله تکون خوردن نداشت اول دوباره مثل قبل همون کارارو کردمو اخر از همه رفتم سراغ کسش حسابی کسشو مالوندم دیدم سرحال شد شاید 10 دقیقه ای باهاش ور رفتم که خودشو جمو جور کردو زمینو چنگ زدو دست نازنینم خیس خیس.که فکر کنم همه دوستان دیگه بدونن چی شده بود
نوبت من شد رفتم ار کاندومای خان دایی اوردمو کردم سر کیرم از شانس بد ما که از زن چاق خوشم نمیومد اونم که همکاری نمیکرد کیر ما راس نمیشد مجبور بودم چند لحظه یه بار درش بیارمو باهاش بازی کنم که راس بشه اینکارو ادامه دادم تا اخرین بار کردم تو جلو....عقب....جلو....عقب.....بالاخره اب مبارک ما اومد وقتی درش اوردم بغض گلومو گرفت چون صحنه ای دیدم که چشام در اومد بچه ها کاندوم پاره شده بود طوری که به طور کامل از کیرم جدا شده بود و اب ما تو ریخته بود انگشت کردم و هرچی بود دراوردم. بعد از این ماجرا دیگه حالم از سیما بهم میخورد چون همش ترس داشتم که باردار شه و یا من ایدز گرفته باشم خلاصه شب به دایی گفتم اونم گفت واسه بارداری مشکلی نیست 50تومن میدیم خرابش میکنیم واسه بیماری هم خیالت راحت باشه که سیما مشکلی نداره
اما من همچنان ترس تو دلم هست که بیمار شده باشم
چند روز بعد کار دوباره شروع شد ما کارو ادامه دادیم تا اینکه دانشگاه هم شروع شد و برگشتم اهواز
امیدوارم از داستانم تجربه کسب کرده باشید
     
  
مرد

 
از عشق تا سکس

با سلام(از اسامی مستعار استفاده کردم)
بیشتر درد دل کردم تا اینکه داستان سکسی بنویسم ولی میدونم این مشکلات غیر سکسی که تو نوشته هام آوردم خیلی از جوونا دارن من آرمان ۲۶ سالمه و تحصیلاتم هم کاردانی و بچه شهرستان
بیشتر داستانایی که اینجا خوندم اینطوری بوده که همون ساعت یا روز اول رابطه سکسی شرو میشه در صورتی که اصلا اینطوری نیست مگر که خانم کلا جنده باشه و کارش دادن باشه.
در زمان دوم دبیرستان که سال ۸۰ بود من نسبتا درسام خوب بود و خیلیا میومدن پیشم و باهم کار میکردیم از جمله یکی از فامیلا که اسمش شیرین بود از من سه سال کوچکتر بود وقتی شیرین میومد خونمون که درس کار کنیم گاهی پیش میومد که دستش به دست من میخورد یا پاهاش در تماس با پاهای من بود و من برام جذاب بود ولی خوب هیچ موقع به موضوع تا حد روابط سکسی فک نمیکردم و باهیچ دختر دیگه ای هم هیچ رابطه ای نداشتم حتی تلفنی
تا اینکه گذشت من کنکور دادم و قبول نشدم(یکی از دلایل اصلی قبول نشدنم همین فکرای انحرافی و ارضا جنسی نامناسب یا همون جلق زدن)
بعد از اون من رفتم سربازی ولی بعد سربازی خوندم دانشگاه سراسری قبول شدم و دو سال دانشگاه بودم و ولی همون آدم قبلی موندم با همون افکار غلط که آدم باید اولین سکس رو با همسرش داشته باشه
تو دانشگاه با دخترای زیادی رابطه داشتم ولی فقط در حدی که گروهی بریم بیرون کافیشاپ و متراژ خیابونا!
بعد از دانشگاه برا گذروندن طرح کاری رفتم یه شهر بزرگ که باید یکسال اونجا میموندم اونجا هم با همه بزرگیش و متفاوت بودنش نتونست من و افکارمو تغییر بده تا اینکه آخرای طرحم یعنی حدودا یکسال پیش(آبان ۸۹)بود که یک پیام تقریبا عاشقانه برام اومد حتما حدس زدید که کی بوده بله شیرین خانم بود بعد از چند روز که پیام میداد و من میپرسیدم شما معرفی نمیکرد تا اینکه بعد از دو هفته پیام دادن تماسیدم و ج داد و معرفی کرد منم خیلی طبیعی بهش گفتم خوشحال شدم که شما هستی و شمارشو ذخیره کردم گفتم بیام شهرستان یه قرار میزاریم البته قبلش هم تو مجالس مختلف میدیدمش و سلام و علیکی داشتیم
از اون زمان که ۵ ماه از طرحم مونده بود هرماه که میرفتم شهرستان در حد ۲ ساعت باهم باماشین(پیکان گوجه ای جوانان!) میرفتیم بیرون و رابطه کاملا غیر سکسی که حتی بدنم بهش نمیخورد داشتیم تا زمانی که من با این سایت آشنا شدم و دیدگاهم نسبت به دختر و فامیل و خانواده و همه به لحاظ جنسی عوض شد که کاش آشنا نمیشدم!
بعد از طرحم رفتم شهرستان و اونجا شرو بکار کردم ولی قرارامون شده بود هفته یک بار تا اینکه تو مسیر برگشت بهش گفتم میشه دستتو بگیرم که دیدم رضایت داد وقتی با یه دستم دستش رو وبا اون یکی دستم فرمون رو گرفته بودم باور کنید از عرق و حرارت خیس شده بودم اون روز گذشت و هفته بعدش ازش یه لب گرفتم و خیلی برام لذت داشت بعد بهم گفت لب گرفتن که میگن همینه معلوم میشد که اونم با هیچ پسری رابطه نداشته همون روز تو مسیر برگشت بهم گفت که من از همون سال ۸۰ عاشقت شدم و همیشه بهت فکر میکردم و ولی هیچ موقع جرات نکردم بهت بگم فقط همیشه لحظه شماری میکردم که برا یه لحظه ببینمت حتی بهم گفت که اسم بچه هامونو هم انتخاب کرده و بعد کلی گریه کرد و گفت خیلی خوشحالم که بهت رسیدم و سرشو گذاشت روی رون راست من و همون جلو ماشین دراز کشید و منم اونقدر با سینه هاشو گردنش ور رفتم که صدای آه آهش دراومده بود و ارضا شد و میگفت خیلی احساس سبکی کردم و بعد بهش ارضا شدن رو توضیح دادم و اونم گفت میخام که تو هم ارضا بشی بعد من یه جاده خلوت رو انتخاب کردم اونم با ساک زدن و بالا پایین کردم کیرم منو ارضا کرد خلاصه تا چند ماهی کارمون همین شده بود و رومون بهم باز شده بود تا اینکه یه روز که خونه خالی شد منم با تجربه هایی که از دوستان شهوانی یاد گرفته بودم پیشنهاد دادم بیاد خونه که راحت باشیم
وقتی اومد خونه همون اول گفت من شلوارمو در نمیارم گفتم باشه اومد نشست رو مبل منم مونده بودم چی بهش بگم نوشیدنی اوردم خورد بعد کنارش نشستم دستمو انداختم دور کمرش و یه بوس از گونه هاش کردم روسریشو درآوردم و اونم سرشو چرخوند طرفم و همزمان که لبامون رفت تو هم کمرای همو گرفته بودیم و چشامون بسته بود پاهامون هم توی هم گره خورده بود و کیرم روناشو از روشلوار نوازش میکرد بهم گفت بریم رو زمین به پشت خوابید و شرو کردم به باز کردن دکمه های مانتوش اونم موهاشو باز کرد سفیدی زیر گردنش و صورتش تو موهای مشکی رنگش واقعا دیوونم کرده بود هم زمان از رو سوتین سینه هاشو میمالوندم و از بالا یعنی لاله گوش شرو کردم به لیسیدن اومدم زیرگرنش و لای سینه هاش سوتین رو که بازکردم رفتم سراغ ممه های خوشگلش و شرو به خوردم کردم خیلی عالی بود اونم آه آه میکرد و اسممو با جان جان گفتن صدا میزد اونقدر لیس زدم و سینه هاشو خوردم که ارضا شد رو هم افتادیم ولی اون کاملا بیحال بود منم چند دقیقه ای بهش فرصت دادم ولی همزمان کیر شق شدمو به کوسش و لای پاهاش میکشیدم که نخوابه چند دقیقه که گذشت دیدم خودش شرو به باز کردن دکمه های شلوارش کرد ولی تا رو زانو بیشتر پایین نکشید بعد من رفتم پشتش و کیرمو گذاشتم لای باسنش و بالا پایین میکردم گرمایی که بین دو بدن لخت ما داشت واقعا برام لذت بخش بود گاهی کیرمو از پشت به لای پاهاش میفرستادم که از اون طرف به کوسش میخورد و بهم میگفت خیلی لذت داره چند دقیقه گذشت بهش گفتم برام خیسش میکنی برگشتم نشستم رو مبل و برگشت چند دقیقه ای برام ساک زد بهش گفتم بخواب روش خوابیدم برگشتم کوسشو براش بخورم یه لیس که زدم دیدم حال نمیده ولی با لیس زدن من چنان آهی کشید که فهمیدم واقعا خوشش اومده ولی دیگه براش نخوردم بعد مشغول به لب گرفتن و خوردن سینه هاش کردم اونم بادستش کیرمو گرفته بود و سرشو میمالید به چوچول کوسش و آخ و اوخ میکرد حدود ۱ دقیقه به همین شکل بودیم دیدم داره آبم میاد سریع از روش بلند شدم بهش گفتم میخام برم پشتت اونم یه پهلو خوابید و منم همون پوزیشن قبلی رو تکرار کردم ولی از دوطرف هم دستامو برده بودم جلو سینه هاشو میمالیدم چنددقیقه هم این شکلی بودیم و گاهی یه ضربه به باسنش میزدم و از صدای ضربه مست تر میشدم یا موهاشو میکشیدم که گردنش بیاد بالا و زیر گردنش رو لیس میزدم بعد که سر کیرمو خواستم بفرستم تو کونش پرسید چکار میخای بکنی بهش گفتم کیرم از جلو که نمیشه بزار خیسش کنم از عقب بکنم گفت آخه میترسم درد داشته باشه گفتم میدونم ولی اینطوری بعد لذت بخش میشه همینکه سرش رفت تو گفت داره میسوزه درش بیار منم دیدم خیلی درد داره بیخیالش شدم رفتم روش پاهاشو تاجایی که تونستم ازهم باز کردم چون هنوز شلوارش تا زانوهاش پاش بود و چند تا لاپایی زدم و همه آبمو ریختم رو شکمش آبم دوبرابر وقتای دیگه بود اینجا بود که فرق ارضا شدن به طور صحیح رو فهمیدم بعد دستمال کاغذی بهش دادم خودم و خودش و پاک کرد ۱۰ دقیقه کنارم چشاشو بست و گفت که دوست دارم تا صبح کنارت باشم ولی خوب نمیشد دیگه آماده شد و بردمش سرکوچشون پیادش کردم از اون زمان ۴ دفه دیگه هم باهام اومده خونه باهم حال کردیم و مدلای مختلف از جمله لای سینه رو هم امتحان کردیم ولی هنوز طعم کوس و کون رو نچشیدم ولی تا همین حد هم از قبل خیلی برام لذت بخش تر بوده
دوستان بیشتر تاکیدم تو این داستان این بود که همون اول نمیشه رفت سر اصل مطلب که سکس هست مگه اینکه طرف جنده باشه
     
  
صفحه  صفحه 9 از 112:  « پیشین  1  ...  8  9  10  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA