انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 92 از 112:  « پیشین  1  ...  91  92  93  ...  111  112  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


میهمان
 
رئیس آموزشگاه خفتم کرد

سلام من پرستو هستم 29 سالم و متاهلم
این خاطر مربوط میشه به 14 15 سال پیش اون موقع من هنوز با هیچ پسری سکس نکرده بودم دوست پسر داشتم اما جرات سکس رو نداشتم.
خوب یادمه که زمستون بود و من بعد از مدرسه میرفتم کلاس زبان کلاسم تا ساعت 7.30 طول میکشید یه اموزشگاهمون یه مدیر حدودا 30 35 ساله داشت که خیلی هم به خودش میرسید حتی یاد هست که حرفش بود بچها میگفتن با چندتا از معلما رابطه داشته بگذریم یه روز وقتی کلاس تموم شد رئیس اموزشگاه من و چند تا از دوستام رو خواست که بریم دفترش اخه ما یه اکیپ بودیم که خیلی شلوغ میکردیم خلاصه رفتیم دفتر کارش و اون هم کلی باهامون دعوا کرد که نظم اموزشگاه رو بهم زدین و از این حرفا بعد هم پرونده هر کدوممون رو باز کرد تا زنگ بزنه خونمون و ... منم از ترس این که بابا الان خونست و اگه زنگ بزنه خونمون بابام حسابی دهنم رو صاف میکنه اشک از چشما اروم راه افتاد اونم دونه دونه شماره هارو از پرونده ها در اورد و زنگ زد خونه دوستام و کلی گلگی کرد خونه هر کی که زنگ میزد میگفت برو بیرون و اجازه میداد که اون بره خونه من نفر اخری بودم که میخواست زنگ بزنه خونمون وقتی همه از دفتر رفتن بیرون و من و اون فقط تو دفتر مونیدم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیره گریه که زنگ نزن خونمون اونم گوشی رو گذاشت سر جاش و از پشت میزش بلند شد و شروع کرد به نق زدن منم وقتی دیدم که نظرش عوض شده دیگه گریه نکردم بهم گفت بشین رو صندلی منم نشستم.
بهم گفت برای اینکه زنگ نزنم خونتون حاضری چی کار بکنی منم که اصلا فکر نمیکردم از من سکس بخواد سریع گفتم هر کاری که شما بگین گفت هر کاری گفتم بله گفت باشه امد کنارم در حالی که من نشسته بودم وایساد دقیقا کناره صورتم همون موقع احساس کردم یه کاری میخواد بکنه به من گفت من رو نگاه کن من هم بالا رو نگاه کردم دستش رو اورد رو صورتم و با شستش اشکم رو پاک کرد گفت دستت رو بده به من نمیدونستم چیکار باید بکنم اما انگار یکی دستم رو گذاشت تو دستش دستم رو گرفت و گذاشت روی کیرش وحشت کرده بودم قفله قفل بودم نه میتونستم حرف بزنم نه تکون بخورم خودش شروع کرد دست من رو مالوندن به کیرش بد دستم رو کشید و بلندم کرد و شروع کرد از من لب گرفتن یک دفع زدم زیره گریه که تو رو خدا ولم کن اما اون انگار نه انگار من رو چسبوند به دیوار سینه هام رو گرفت تو دستاش شروع کرد به خوردن گردنم و مالیدن سینهام منم که همین جور داشتم گریه میکردم یه دفعه با یه حالت عصبانیت گفت مگه نگفتی حاضر هر کاری بکنی تا زنگ نزنم خونتون یه لحظه گریم بند امد اما نتونستم جواب بدم دستش رو گذاشت رو شونم و گفت بشین منم جلوش زانو زدم زیپه شلوارش رو کشید پاین و کیرش رو در اورد دیگه نزدیک بود سکته کنم بهم گفت بگیرش من کپ کرده بودم داد زد گفتم بگیرش کیرش رو گرفتم تو دستم سرم رو دو دستی گرفت و کیرش رو میمالید به لبام دیگه حسابی شاق کرده بود منم هنوز داشتم اروم گریه میکردم بهم گفت بکنش تودهنت گفتم تو رو خدا ببخشید گفت انقدر حرف نزن بعد موهام رو کشید اومدم داد بزنم که کیرش رو کرد تو دهنم و فشار داد تو پشت سرمم دیوار بود کیرشو تا ته کرد تو دهنم گفت مگه بلد نیستی بخورش دیگه بمیکش بعد شروع کرد کیرش رو تو دهنم عقب جلو کردن یا بهتره بگم سر من رو عقب و جلو می کرد وحشت تمام و جودم رو گرفته بود بهم گفت پاشو مانتوت رو در بیار دیگه دیشتم میموردم از ترس گفتم نه تو رو خدا دید الانست که دوباره بزنم زیره گریه گفت پس بخورش گفتم بلد نیستم اخه گفت بزارش تو دهنت مکش بزن منم این کارو کردم و خودشم شروع کرد عقب و جلو کردن چند دقیقه که براش ساک زدم دیگه خودمم حشری شده بودم تا اون موقع کیر ندیده بودم گفت بلند شو بلندم کرد و از پشت بغلم کرد و شروع کرد سینه هام رو مالیدن کیرشم میمالید به کونم حسابی حشری شده بودم دستش رو اورد و شروع کرد کسم رو مالیدن دیگه دست خودم نبود خودم رو دو بغلش تکون میدادم دستش رو اورد و دکمیه شلوارم رو باز کرد گفتم نه گفت خفه شو بعد شورت و شلوارم رو با هم تا زانو کشید پایین و دستش رو اورد شروع کرد کسم رو مالیدن دسته دیگشم رو سینم بود دیگه خودم ازش لب میگرفتم یه دفعه از پشت بغلم کرد و بر من رو دولا کرد رو میز من هم همونجوری موندم کیرش رو میمالید به کونم دستش رو به دهنش زد و مالید به کیرش بعدم از پشت یکم کسم رو مالید و شستش رو کرد تو کونم یه کم با سوراخ کونم ور رفت بعد کیرش رو اورد و باز یه توف بهش زد و کردش تو کونم حسابی وحشت کرده بودم که نکنه یه موقع از جلو من رو بکنه از طرفی هم داشتم درد میکشیدم و ناله میکردم اما قدرت هیچ مقاومتی رو نداشتم مثل یه سگ افتاده بود روم و داشت میکرد دستش رو گذاشته بود رو شونهام تکون نمیتونستم بخورم بعد از چند دقیقه ابش امد همش رو تو کونم خالی کرد بعد هم خیلی راحت بهم گفت حالا میتونی بری به خونتون زنگ نمیزنم منم که داشتم نصفه نیمه گریه میکردم شلوارم رو کشیدم بالا و بدون اینکه نگاهش کنم رفتم سمت در صدام زد و گفت کیفت رو نبردی امد کیفم رو بهم داد و گفت میتونی بری منم کیفم رو گرفتم و از دفتر رفتم بیرون از این ماجرا هم چیزی به کسی نگفتم بعد از اون هم دیگه سر کلاس زبانم حاضر نشدم.
     
  
مرد

 
تلافی با سکس

سلام – داستانی که براتون تعریف میکنم مربوط به 40 روز پیشه – من و داداشم با هم خیلی نداریم و جدا از برادری با هم کلی رفیقیم – اختلاف سنی مون هم 3 سال بیشتر نیست – خلاصه داستان از اونجایی شروع شد که برادرم یه دوست دختر داشت که اسمش لیلا بود و حدود یک سال پیش باهاش به هم زده بود – دلیلش هم این بود که دختره بهش خیانت کرده بود و با یکی از دوستای مشترکمون مجید ریخته بود رو هم و کلی اعصابمون رو خراب کرده بود .


دختره خیلی گوشت بود و پوست تیره ای داشت – البته قدش کوتاه بود – من و داداشم هر وقت که یادش میوفتادیم کلی افسوس میخوریم که چرا نکردیمش آخه برادرم دوسش داشت و تو فکر خودش برای زندگی بهش زوم کرده بود . بعد از اینکه با مجید رو هم ریخت ، ما هم با اون دعوامون شد و باهاش به هم زدیم – اما دو ماه پیش مجید دوباره با وساطت بچه محلا از ما معضرت خواست و حقیقت جالبی رو فاش کرد که لیلا به اون هم خیانت کرده و رفته با یکی دیگه ، که از قضا ما اون پسره رو هم میشناختیم و جالب اینکه مجید گفت که کوس لیلا حلقویه – چون یه بار که میخواسته باهاش حال کنه و لاپایی بره به پیشنهاد لیلا از کوس کرددش و بسیار تنگ بوده انگار که محکم جق بزنی .


ما بعد از شنیدن این قضیه تصمیم جدی گرفتیم که هر طور شده دوباره با لیلا دوست بشیم و این بار به تلافی قبل هردوتامون وحشیانه بکنیمش تا بفهمه که زرنگ کیه – برای همین برادرم دوباره افتاد دنبال لیلا و اینقدر سیریشش شد که بلاخره تونست تو راه دبیرستان با ماشین سوارش کنه و اعتمادشو جلب کنه – لیلا با وجود اینکه با یکی دوتا پسر بکن که ما میشناختیم دوست بود ، وقتی داداشم دوباره باهاش دوست شده بود خودشو تنها و پشیمون جلوه داده بود و دوباره تریپ لاو و ازدواج رو پیشنهاد کرده بود . داداشم هم نامردی نمیکنه و همون روز دوسه تا لب آبدار ازش میگیره – آقا ما که تو کونمون عروسی بود – دقیقا تو همون حول و ولا مادر و پدرم با خواهر کوچیکه اینا پنجشنبه و جمعه آخر هفته رو رفتن لواسون ویلای خالم اینا و خونه خالی شد – داداشم مخ لیلا رو تیلیت کرد و آووردش خونه – من از قبل با داداشم هماهنگ بودم و توی اتاق خودم لخت و آماده سکس توی کمد دیواری مخفی شدم – داداشم لیلا رو آوورد و یه 40 دقیقه ای سیر کردش – من دیگه پاهام سر شده بود بس که سرپا ایستاده بودم – که یهو صدای در توالت اومد و یکی رفت توش – بعدش داداشم اومد پشت در کمد و زد به در – من درو باز کردم و نیم تنه از کمد اومدم بیرون – دیدم داداشم داره زیپ شلوارشو میبنده – به من گفت که تا لیلا از توالت نیومده بیرون ، خودش از خونه میره بیرون تا من و لیلا تو خوه تنها بشیم – منم گفتم در خونه رو قفل کن که نتونه بره بیرون من با کلید خودم بازش میکنم



– داداشم با یه چشمک بهم گفت که بهش رحم نکن و کاندوم هم یادت نره – من که قلبم داشت وامیستاد – در کمد رو باز کردم و شرو کردم به ور رفتن با کیرم که راست بشه – داداشم رفته بود بیرون و در رو قفل کرده بود – صدای در توالت اومد و لیلا اومد بیرون و داداشم رو صدا کرد – رفت تو پذیرایی که من از اتاق خوابم با کیر آخته اومدم بیرون و از پشت گرفتمش – لیلا با دیدن من ترسید و جیغ کشید – من امونش ندادم و شروع کردم به لب گرفتن – چه حالی میداد مثل این فیلم فارسی ها اون تلاش میکرد فرار کنه و من به زور ازش لب میگرفتم – توله سگ با ناخوناش دستمو خراش انداخت – منم بغلش کردم و بردمش تو اتاق خواب خودم – انداختمش رو تخت و افتادم روش – دیگه چاره ای به جز تسلیم شدن نداشت – یه لب آبگوشتی ازش گرفتم و اونم همراهیم کرد و سینه ها شو خوردم و با انگشت کردم تو کسش – بعد من بلند شدم و یه کاندوم کشیدم روی کیرم که حسابی راست شده بود – که دوباره دررفت – میخواست بره تو اتاق برادرم که لباساش اونجا بود و در رو ، روی خودش ببنده که اینبار دوباره گفتمش و به جای اینکه ببرمش تو اتاقم



– بردمش تو حمام و در رو روی خودمون بستم – خیلی صحنه قشنگی بود – گفت الان داداشت میاد – صداش میپیچید – منم جوابشو ندادم و آب گرم روباز کردم – بخار تمام حمام رو پر کرده بود – آب رو بستم و گرفتمش به کار و با شامپو تمام بدن شو کف مالی کردم البته خودم هم کفی شده بودم – خوابوندمش روی زمین و با کف روی بدنامون کیر خودم که با کاندوم بود و کس اون رو حسابی مالوندم – دیگه هیچ حرفی نمیزد – بعد کیرمو کردم تو کسش و اون جیغ کشید – راست میگفتن – چقدر تنگ بود – یعنی کس حلقوی نعمتیه ها – آقا از ما وحشیگری و از اون ناله و جیغ – 6 یا 7 تا تلمبه محکم زدم که آبم اومد – کیرمو گذاشتم توش و مدتی لب گرفتیم – بعدشم که دوش گرفتیمو با هم اومدیم بیرون – دیگه نزدیک غروب بود – لباساشو پوشید و با عصبانیت رفت خونشون ...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
میهمان
 
دلم واسه سکس با عشقم تنگ شده

سلام اسم من نیلوفره اولین باره ک خاطرمو اینجا مینویسم من 22سالمه و عشقم امیر 23 خیلی همو دوس داریم و 4سالم هست ک باهمیم من و امیرم خیلی همدیگرو دوس دارم اینم بگم ک من و عشقم تا 1سال اول رابطمون اصلا سکس نداشتیم و بعداز اونم فقط ب خاطراسرار عشقم بود ن این ک دوست نداشتما واسه 1لحظه پیش عشقم باشم جونمو میدم ولی هم موقعیتشو نداشتم هم اینکه میترسیدم راستش کسی بفهمه و واسمون بد شه اما 3روز پیش عشقم ناراحت بود خیلی ک 3.4ماهه پیش هم نبودیم و سکس نداشتیم منم خیلی دلم واسه بدنش تنگ شده بود واسه لباش واسه چشاش واسه همینم قرارشد 3شنبه ک مامانشینا نیستن من برم پیش عشقم اونروز از صبح تا 8شب کلاس داشتم منم کلاسامو پیچوندم گ برم پیش عشق ابدیم هم از خوشحالی هم از استرس داشتم میمردم اخه تا حالا نرفته بودم خونشون فقط اون اومده بود پیش من با کلی گیج بازی خونشونو پیدا کردم و رفتم وای وقتی امیرمو دیدم پریدم تو بعلش و همدیگرو کلی بوسیدیم ب عشقم گفتم تو حیاط باید بمونیم نمیخای دعوتم کنی تو خونه؟ک عشقم یهو بعلم کردو بردم و انداحتم رو تخت و اومد روم مثل وحشیا لبا میخورد بش کفتم دیونه بزار کفشامو درارم تختت کثیف میشه و گفت دیگه داشتم از دوریت دق میکردم کلی بوسم کرد و بعد کفشامو درورد و مقنعمو دروردم و نشستم رو پاهاش دکمه های مانتومو باز میکردو لبا و گردنمو میخورد و همش میکفت دوست دارم تو بعلش ک بودم انگار دنیا واسه من بود بهشت بود مانتومو که درورد خابید و من خوابیدم رو سینش کلی لبای همو خوردیم ولی باز از لباش سیر نمیشدم و ی غلط خوردیم و عشقم اومد روم و گردن و گوشامو میلیسید و میبوسید وقتی گوشامو میخوره روانی میشم و اصلا نمیتونم خودمو کنترل کنم اونم فهمید و دستش و گذاشت رو سینمو بیشتر کوشامو میخورد گفت بلند شو لباستو درارم برخلاف همیشه ن مخالفت کردم و ن ناز و لباسمو دروردو شروع کرد سیینه هامو خوردن و دستشو میکشید روتنم یادم رفت بگم ک من تقریبا تپلم و پوستم سفیده و امیرم همیشه میگه ک روانی بدن نرم سفیدمه سینه هامو میحورد و قربون صدقم میرفت و دستشو از روشلوار0کذاشتو بود رو کسم و میخاست دکممو باز کنه ک بش کفتم ن دستمو پس زدو گفت امروز حق اعتراص نداری مال خودمی و میخام بکنمت منم بش گفتم ک تو ک نمیتونی بکنیم چوچولم قفل داره ک گفت امروز باکلیدم قفلشو باز میکنم شلوارمو درورد و خابید کنارم و کیرشو میمالید بهم منم بیشتر خودمو میمالوندم بهش با دستم گرفتمش از روشرت و بعد دستمو بردم زیر شرت که ی آه بلند کشید و بش گفتم دلم واسش تفگ شده که شرتشو درورد گفت نمیدونی این چقد دلش واسه تو تنگ شده و دستشو خیس کردو برد زیرشرتم و آروم با کوسم بازی میکرد و سینه هامو میخورد منم دستم تو رو کیرش بود و تو دستم گرفته بودمش که اومد بین پام و شرتمو دروز دستمو گذاشتم رو کوسم و بش گفتم بیا بکن توش ک وحشی شد و شروع کرد ب خوردن کسم اولین بار بود ک این جوری کوسمو میخورد هرچی بش میگفتم بسه توروخدا نکن اون کار خودشو میکرد و منم خیلی خوشم اومده بود و کوسم خیس خیس شده بود داشتم جیغ میکشیدم دیگه زبونشو که از بالا تاپایین کوسم میکشید وای داشتم روانی میشدم بعد با دستش بغل کوسم و نگه داشت و بازبونش و دستش همش بالای چوچولمو تکون میداد وای بازم میخام کاش عشقم الانم پیشم بود و چوچولمو میخورد تا حالا هیچ وقت همچین حالی نداشتم چشامو بسته بودم فقط و رو ابرا بودم عشقم لبامو0بوسید و گفت لعنت ب من ک هنوز زن خودم نکردمت بش گفتم من زنتم فقط ثبت نشده و خابیدم و اومد رو پشتم و دستشو برده بود رو کوسم از اب کوسم میزد ب پشتم بش گفتم چیکار میکنی حرفشم نزن نمیزارم از پشپ بکنی میترسم قربونش برم گفت جان امیر وقتی جان امیر بگه من دیگه تسلیمشم بش گفتم باشه ولی اروم تو رو خدا ک ی کم انکشتشو کرد تو پشتم ک زیاد دزدم نگرفت وای ولی بیشتر ک برد مردم و ی جیغ کوچیک زدم انکشتشو درورد و پشتمو بوسید و گفت نمیخام عشقم اذیت شه و اومد بین پاهام و کیرشو گذاشت رو کوسم و میما لیدش ب کوسم منم دستمو گذاشته بودم رو کیرش و تند تند میزد تو کوسم وای کاش میکرد توش هیچ کاری باش نداشتم بخدا ی ربع تند تند کیرشو سفت فشار میداد رو کوسم منم کمرشو سفت گرفته بودم و نمیزاشتم ی سانت ازم دورشه ک عشقم گفت ابم داره میاد دستمال بده بش گفتم بریز رو شکمم ک همه ابشو ریخت روم و با کیرش و انگشتاش پخشش میکرد رو شکم و سینه هام منم بعدش عشقم شکممو پاک کرد و خابید روم قربونش برم تنش خیس عرق شده بود و همش صورتشو پاک میکردم سه شنبه یگی از بهترین روزای زندگیم بود من امیرمو خیلی دوس دارم بدون اون میمیرم دعاکنید ما و همه ی اونایی ک مثل ما عاشقن ب هم برسن
این اولین و اخرین باری بود ک خاطره مینویسم سخت بود دستم درد گرفت اونم باگوشی اگه بد نوشتم خیلی معذرت میخام ولی اگه فش بدید خیلی بدین و همشم واسه خودتونه.بای
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
نه خوب بود داستانت.کاش همه داستانهای واقعیشونو بنویسن خیال پردازی زیاد فاز نمیده.واقعی همراه با خیالپردازی اونم خوبه
عاقلان دانند
     
  
مرد

 
سکس با دختر تایلندی

باعرض سلام به همگی دوستان....
داستان من بر میگرده به اسفند91که من با 4تاازدوستای خوب تصمیم گرفتیم قاچاقی بریم استرالیاخلاصه یه بلیت گرفتیم رفتیم تایلندتا کارای پاسپورت جعلی ومدارک لازمه رو درست کنیم حدودا30روز تو پاتایا موندیم...تو این مدت چند تا سکس داشتم که ارزش گفتن نداره بریم سراغ داستان اصلی....راستی مشخصات خودم 178قدمه74وزنم وسایز کیرم 16و دروغ نگم کلفته....


من و یکی از دوستام به نام رضا تو دیسکو میکس که اخر والک استرید هست وخیلی معروفه داشتیم میرقصیدیم بد مست بودم که بدنم خورد به بدن یه دخترتایلندی برعکس همه ی تایلندیا قد وقامت بلندی داشت بهم خندید و شروع کردیم با هم رقصیدن تو حین رقصیدن بدنامون به هم میخورد بد راست کرده بودم وخودش هم فهمیده بود اسمش (بیو) بودخلاصه با هم زدیم بیرون وشماره همو گرفتیم شبش اس بازی میکردیم فارسی هم مثل بلبل حرف میزد...تو اس بازی بهش فهموندم که پول برای سکس کردن ندارم چون اکثرا اونا پولی هستن مگه ازتون خوششون بیاد.هی بهش میگفتم دوستم دارم ولی پول ندارم...خلاصه روز سوم قرار شد منو ببره خونه ولی قبلش با هم کنار امده بودیم سکسی در کار نباشه



رفتیم یه خونه تقریبا بزرگ بود یه هم اتاقی داشت قبلش دکش کرده بود نشستیم یه چای درست کرد رو بروی هم صحبت کردن خودمو نزدیکش کردم نمیدونم یا کی افتاد که بغض کرد ولی نذاشتم گریه کنه بغلش کردم لباشو اورد سمتم یهو شروع به لب گرفتن شد منم باهاش هماهنگی کردم شروع کرد لباسمو در اورد منم برای اونو سایز سینه هاش فکر نکنم70هم میشد ولی پرو پاچه خوبی داشت شروع کرد گردنمون خوردن منم همین کارو میکردم از روم بلند نمیشد به زور چرخوندمش شروع کردم نوک سینه هاشو خوردن که متوجه شدم ابش امد میگفت خیلی وقته سکس نکردم وکلا با ایرانی سکس میکنم حسابی که سینه هاشو خوردم منو رفت سراغ کیرم تعجب کرده بود میگفت بادمجون منه شروع کرد ساک زدن مثل بنز ساک میزد 3یا4 دقیقه ساک زد کاندوم بهم داد تا گذاشتم لبه ای کوسش فهمیدم یه بار دیگه هم ارضا شده فشار دادم جلو یه جیغ زد پرید جلو خیلی تنگ بود خوابوندمش رو تخت یواش عقب جلو میکردم جاتون خالی انگار باراولش بود که میداد از بس تنگ بود بیو جونم.



وقتی به حالت سگی قمبلش کردم چشم به سوراخ تنگ کونش افتاد در حال کردن کوسش با انگشتم سوراخشو باز کردم از کوسش تنگ تر بودواقعا اولش دوست نداشت ولی راضیش کردم وقتی گذاشتم تو کونش از بس تنگ بود کاندوم ترکید ولی دیگه کاندوم نکشیدم رو کیرم شروع کردم عقب جلو کردن واقعا دردش میمود منم مست بودم حالیم نبود و وقتی که مست باشم ابم دیرمیاد برعکسش کردم تاق باز پاهاشو دادم دستش تلمبه زدنو شروع کردم دیگه کم اورده بود منم خیس عرق بودم که احساس کردم ابم داره میاد دلم نیومد بریزم تو کونش کشیدم بیرون و ریختم تو لباس خوابش...چند دقیقه کنار هم دراز کشیدیم وبا هم رفتیم دوش گرفتیم اون شب دوبار دیگه هم سکس کردیم ولی حیف هردفعه خیلی زود ارضا میشد.....تقریبا10روز با همو بودیم تا رفتیم به مقصدمون چند بار دیگه هم تو این مدت سکس داشتیم هنوز هم دوستش دارم خیلی دختر خوبی بود....


شرمنده اولین باریه که داستان مینویسم به بزرگی خودتون ببخشید....
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس با نامزدم فهیمه

باعرض سلام وعرض ادب تمام کسانی که داستانه منو میخونن
من اسمم سیاوش هست 25 سالمه و باقد173 با پوست سفید وجزاب واینو بگم که من افقانی هستم
و در ایران به دنیا امدم تا سن 18 سالگی ایران زندگی کردیم وعلان هم چند سالی میشه امدیم افقانستان
الان هم خیلی دلم برای ایران تنگ شده
خوب بریم سره عصله داستان .داستان بر میگرده به 1 ساله پیش من تازه با فهیمه اشنا شده بودم
راستی از فهیمه کمی بگم پزوانه خوانوم یک دوختر خوشگل وسفیده 19ساله 158 قدش کمر باریک
وخوش اندام وحدوده 4 ماهی میشه که باهم دوست شدیم اونهم در ایران به دنیا اومده وتا سن 17 درایران
بوده و علان اومده افقانستان خلاصه چند روز پیش بهش زنگ که بیاد خونه من من در کابل زنده گی
میکونم تو یک منتقه بنام دشت برچی اونم همونجا زنده گی میکونه خلاصه اونم بعد از نیم ساعت اومد
خونه پدرومادرم رفته بودن خونه پسرعموم وکسی خونه مون نبود وخلاصه وقتی که اومد باهم سلام و
احوال پرسی کردیم و از هم لب گرفتیم بعد من گوفتم چای یا قهوه که گوفت قهوه باشه منم رفتم اشپسخونه و براش قهوه اوردم بعد شروع کردیم به حرف زدن به من گوفت فیلم داری که نگاه بکونیم
منم گوفتم چه فیلمی باشه که گوفت هرچی که باشه منم با شوخی گوفتم هرچی اونم گوفت خوب باشه
مگه چیه منم یه فیلم امریکایی گذاشتم بعد از چند دقیقه دیدم که مرده میخواد از زنه لب بگیره منم فیلمو
کمی زدم جلو وفهیمه بهم نگاهی کرد ولی چیزی نگوفت من عصلا به فکر سکس با فهیمه نداشتم چون
من واقعا دوسش داشتم و از این ماجرا پدر و مادرم باخبر بودن ومیدوست که من چرا باهاشون نرفتم
وپدوم با شوخی گوفت کاری نکونی که بعدن پشیمون بشم منم با خجالت گوفتم بابا و رفتن
خلاصه فیلم که تموم شد به من نگاهی کرد و گوفت خیلی دوست دارم منم باخنده گوفتم که منم خیلی دوست دارم و یه لب ازش یه لب جانانه گرفتم وبعد کمی باهم حال کردیم و بعد گوفت سیاوش برام چند روز پیش خواستگار اومده بود من خیلی ناراهت شدم واونم باخنده گوفت من فقت ماله توهستم و اجازه نمیدم کسی دیگهی مدنمو حتی لمس بکونه واگرم این اتفاق هم بیافته خودمو میکوشم ونمیزارم به دست بزنه منم خیلی از این حرفش خوشهال شدم ومنم قربون صدقش میرفتم بعده چند دقیقه گوفت که میخاد
بره خونه دیرش شده منم که میخواد بره گوفتم من انو خیلی دوست دارم ومیخوام خانوادمو برای خاستگاری بفرستم خیلی خوش حال شده بود گوفت تو واقعن میخوای این کارو بکونی گفتم خوب اره عزیزم بعد بفت منم تا خونشون همراهی کردم و رسوندمش وقتی نزدیکه خونشون رسیدیم یک لب جانانه گرفتمو خداحافضی کریدم منم برگشتم خونه که دیدم همه برگشتن وتا همگی منو دیدن گوفتن کجا بودی منم گوفتم رفته بودم تا سره خیابون که پدر و مادرم خندیدن وگوفتن باکی رفته بوده منم گوفتم تنها مادرم خندیدو گوفت شیتون تنها منم گوفتم خوب اره مادرم باز خندیدو گوفت ماکه برمیگشتیم دیدیم با کی بودی منم خجالت کشیدم وسرخ شده بودم که گوفت که این کارا خوب نیست و نباید زندگی تو این جوری خراب بکونی عزیزم راستی داشت یادم میرفت درباره مادرم بگم مادره خودم از پدرم جدا شده زمانی که ایران زنده گی میکردیم و علان مادرم با خواهرام تو ایران زنده گی میکونن وهر دو خواهرام ازدواج کردن و من با پدرم وزن بابام زنده گی میکونم
خلاصه....................
منم دلمو زدم به دریا وبه زن بابام گفتم من دوسش دارم ومی خوام باهاش ازدواج بکونم وقتی اینو گوفتم پدرم وزن بابام گوفتن که دوختره دوختره خوبی هست یانه منم گوفتم اره از یه خونه واده خوب ونجیبه
پدرم گوفت خوب اگه اینجوریه یه روز دعوتش کون که منم خوب باهاش معرفی بشم واییییییییییییییی
داشتم از خوشهالی پروازززززززززززززز میکردم بعد از پدوم تشکوری کردم ورفتم تو اتاقم
وبعد زنگ زدم به فهیمه وماجرارو براش تعریف کردم اونم خیلی خوشهال شد ولی باورش نشد گوفت
اول قسم بخور منم قسم خوردم بعد باور کرد
دوروز بعد که روزه جمعه بود ومدرسه ها تعتیل بودن بهش زنگ زدم که بیاد خونمون اونم قبول کرد
پدرمم اون روز نرفته بود که بعده نیم ساعت فهیمه خوانوم گل اومد خونمون وبعد پدرم و زن بابام هم
با ما بود بیچاره خیلی خجالت کشیده بود پدرم که فهمیده بود که فهیمه خجالت کشیده گوفت فهیمه جان راهد باش خونه خودته دوخترم فهیمه تشکوری کرد و گوفت نه من راهت هستم خلاصه پدرم به فهیمه گوفت که چه قدر دوست داری اونم با خجالت گوفت که اونقدر که اگه بهش نرسم خودمو میکوشم پدرم لبخندی زدو گوفت ببین دوخترم همیشه اولش این احاسو دارید ولی بعد از چند روز خراب میشه من هردوشمارو دوست دارم ونمی خواد زنده گی شما خراب بشه وباید شما هردوخوب فکر بکونین که
میخواین چی کار میکونین که دوباره فهیمه باز گوفت من که تمام فکرامو کردم واین تصمیم رو گرفتم
ونمیدونم که سیاوش هم نمو انقدر که نم دوسش دارم نمو دوست داره یا نه منم گوفتم دوست دارم که پدرم باز لبخدی زدو گوفت هالا خیالم راحت شد و به فهیمه گوفت پس به خوانوادت خبر بده تا یک روز برای خاستگاری میایم اونم با خجالت گوفت چشم وبعد گوفت من باید برم خونه پدرم گفت سیاوش تا خونه برسونش منم با خشهالی گوفتم چشم ورسوندمش خونشود
اونم جریانو برای مادرش تعریف کرده بود ومادرش با پدرش حرف زدو قرار شد روزه جمعه بریم برای خاستگاری وروزه جمعه فرا رسید و شب رفتیم کونشون وهمون شب تمام قرار و مدارا رو گزاشتیم وقرار شد یک یک سال باهم نامزد باشیم ویک ماه دیگه نامزد کونیم ویک ماه خیلی دیر سپری میشد تا
اینکه روزه نامزدی فرا رسیدو ما باهم نامزد شدیم وبعد چند روزی دیدم احساس من در باره پورانه
که چه جور باهاش سکس داشته باشم به سرم زد چون در این مدت خیلی خوشگل شده بود وهفته سه روز میامد خونه ما وبه زن بابام در کار های خونه کمک میکرد و من نیدیدمش خیلی جزاب شده بود و
که یک روز خونه ما کسی نبود و پدرم که سره کار بود وزن بابام هم رفته بود دوکتر منم خونه تنها بودم و به فکر سکس با نامردم بودم که یهو زنگ در به یدا دراومد درو که باز کردم دیدم پروانست با سلام واحوال پرسی کردیم ومنم یک لب جانانه ازش گرفتم که منو یهو هول داد و گوفت زشته مادرت میبینه
منم گوفتم نترس کسی خونه نیست و من تنها هستم اونم گوفت پس بگو اغا چرا ایقدر راهد هستش بعد
اومدیم خونه گوفتم چی میخوری گوفت خودم دوروست میکونم هالا من که نامزدتم من دورس میکونم
رفت تو اشپس خونه منم داشتم از شخ درد میموردم اومد کنارم نشست و گوفت اغا منو چقدر دوست داری منم گوفتم میخای بهت نشون بدم لبخندی زد و گوفت خوب اره عزیزم منم شروع کردم به خوردن
لباش وبعد امدم پایین تر رسیدم به گردنش 5 دقیقه باهم همین کارو کردیم که هردومون واقعن تهریک شده بودیم که من گوفتم لباس تو دربیار اونم انکار نکرد لباسشو دراورد و من هم دراردم نم با شرت و
اون با یک شرت قرمز وسوتینه قرمزوای چی میدیدم بدنش سففففففففففففففیییید مسله برفففففففففففففففففف
بود منم تاقت نیاوردم و سوتینشو بالا کشیدم وسینه های نازش اوفتاد بیرون وااااااااااااااااااای چه قدر ناز
بودن سینه هاش متوست وبرجسته وسفت بود منم شروع کردم به خوردن حالا نخور کی بخور
یهو دیدم که فهیمه داره احححححححح و اوففففففففششش درامده وهمش میگه بخور همشو بخور منم
با این حرفاش بیشتر تهریک می شدم کم کم رسیدم به پایین واروم شرتش روهم دراوردم واییییییییی چه
کوسیییییییی بود سفیییییییییییید مسله برفففففففففففففف بود منم شروع کردم به خوردنه کسش اونم همش
میگوفت سیاوش واییییییییییییی سیاوش جوووووووووووووون بخور همش ماله خودت عزیززززززززززززززم بعد چند دقیقه یک جیقی زد که من ترسیدم یهو دیدم داره میلرزه فهمیدم
که ارضا شده بعد چند دقیقه که کمی حالش خوب تر شد گوفت هالا نوبته منه که بهد جال بدم منم به
پوشت خابیدم واون با دستش کیرمو گرفت که یهو جاخورد گوفت این چیه اخه کیره نم 26 سانته و
خیلی کلوفته یهو گوفت که من تاقته اینو ندارم خیلی بزرگه منم که خیلی حشری شده بودم بهش گوفتم
شروع کن دیگه اونم شروع کرد به ساک زدن خیلی وارد بود وایییییییییییی چه حالی میداااااااااااد
دیدم که دارم ارضا میشم گوفتم میخوام در مالی کونم اول ترسیده بود گوفت یهو نکونی توش پردم پاره میشه بده منم گوفتم باشه فقت درمالی میکونم تا ارضا بسم اونم قبول کرد و یه توف انداختم رو کوسش
واییییییی بادستم که توفمو مالیدم به کوسش خوب که خیس شد کیرمو گزاشتم روکوسش که دیدم حال نمیده پاهاشو بردم بالا گزاشتم رو گردنم و کیرمو گزاشتم دم کوسش وایییییییییییی هنوز داغ داغ بود وقتی
کمی که مالیدم دیدم اهههههههههههههه واوففففففففففففش بلند میشه منم با دو دستم هر دو سینه هاشو میمالوندم واییییییییییی چه هالی میداد دیدم داره هالش خراب میشه که گوفت سیاوششششششششششششش
بکون همش ماله خودته منم با این حرفش خیلی تهریک میشدم دیدم که خودشو توری تکون میده کیرم بره توش وایییییییییی داشت دیوانه می شد می گفت که دارم میمیرم بکون توش ولی من این کارو نمیکردم
چون نمی خواستم پیش از عروسی پردشو بزنم ولی اون میگوفت فقت بکون توش من که ماله توشدم
عزیزم بکون توش یهو دیدم که پاحاشو اورد پایین ودوره کمرم حلقه زد وبا دستش کیرمو مهکم گرفت
وگزاشت دم سوراخ کسش تا من امدم به خودم بیام بایه فشار کیرم تا نسف رفت تو کسش یک جیقی که
اخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ وایییییییییییییییییییییییی چه کسش کرم بود دیدم از هال رفته ر
چون کسش خیلی تنگ بود منم کیرمو دراوردم که دیدم واییییییییییییی ازش داره خون میره کاری که
نباید اتفاق بیافته افتاد منم دیدم حالا که همه چی تموم شده تمام خون پاک کردم و اونم سرهال شده بود گفتم چیکار کردی گفت اشکالی نداره چون من الان ماله تو هستم منم گوفتم پس بخواب ولی اون ترسیده
بود وگوفت نه دیگه بسه من که داشتم از شق درد میموردم با التماس راضیش کردم وبا یه توف بزرگ
تمام کسش رو خیس کردم واروم سره کیرموفرستادم توش نله فهیمه تمام خونه رو پور کرده آییییییییی
اوففففففففففففففففف اومممممممممممممممممم با مشگل تا نسوه کردم دیدم داره گریه نیکونه که سیاوش
ترو خدا ایییییییییییییی اوففففففففففففففففففففففففف منم داشتم فشار میدادم که با یه فشار کردم توش
بازم دیدم میگه تروخدا بکش بیرون دارم میمیرم منم بهش گفتم همین جوری بزار تا ادت کنه اونم همش
ایییییییییییی واوففففففففففف نالهههههههههههههههه میکرد بعد منم شروع کردم به تلمبه زدن دیگه خوب
شده بود 10 دقیه که تلمبه زدم دیدم که اونم داره حال میکونه که دیدم دراه دوباره ارضا میشه یهو نمو
مهکم بقل کردو ایییییییییییییی یهو یک لرزش شدیدی کرد وبعد شل شد ودستش ا ز پشتم اوفتاد
دیدم که منم دارم ارضا میشم سریع کیرمو دراوردم و تمام ابه کیرمو ریختم رو شکمش ومنم
بی هال کنارش دراز کشیدم بعد که سزه هال شدیم وفتیم هموم کریم امدیم بیرون وتمام جارو مرتب
کردیم ودست مای که خونی بود رو بردم تو هیات اتیشش زدم که کسی نفهمه از اون روز تا هالا چند
باره دیگه باهم سکس داشتیم .............
راستی نظر از یادتون نره تا من بقیه سکس که داشتم براتون بنویسم ممنون

نوشته: سیاوش
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
میهمان
 
از رون پاش شروع شد

دفعه ی اول که رونش را دیدم گفتم این رون مال منه و یه روزی میمالمش تو همین فکرا بودم که خودش چادر را انداخت رو پاهاش .جلو جمع بودیم یعنی شرم و حیا گرفتش و خودش را جمع و جور کرد .شب با دیدن اون رونای خوش تراش خوابم نبرد و تو فکر جور کردن اون رونا بودم . فردا ظهر موبایلم زنگ خورد باورم نمیشد خودش بود و خواست برم خونشون ماهوارش را درست کنم . من هم از خدا خواسته با یه کم ناز کزدن که نمیام کار دارم و شب میام دیدم داره اصرار میکنه همین ظهری بیام و فهمیدم میخواد کار نیمه تموم دیشبش را کامل کنه و روناش را نشونم بده . رفتم آپارتمانشون در واحدشون که رسیدم قلبم یه جور دیگه میزد و در را زدم .خیلی رو باز و راحت اومد در را باز کرد با یه لباس مجلسی مشکل پر از پولک و یه ساپورت وقتی راه میرفت سفیدی رونای تپلش از سوراخ های ساپورتش معلوم بود .رفتم سر ماهواره دیدم هیچ مشکلی نداره و با اب پرتقال تگری اومد استقبالم .گفتم این که مشکلی نداره گفتم بد کاری کرم دعوتت کردم .من هم گفتم نه پاشدم کنارش نشستم و پاهای خودم کنار روناش گذاشتم وخوب چسبیده بودم به پاهاش . حرارتش داشت دیونم میکرد و بی اختیار با ترس دست گذاشتم روی پاش اون هم سرش را گذاشت رو شونم و یه خوده حرفای عاشقونه رد و بدل شد ترسم دیگه تموم شده بود اونم هم دست گذاشت رو کیرم و گفت تا دو ساعت تمام مال منه .خوب از رو شلوار مالوندش من هم بیکار نبودم دستم را از روی پاهاش کم کم آورده بودم بالا و کسش را میمالیدم و حسابی ساپورتش را با اب کس براق کرده بودم .دوست دارم یهو محکم سینه های طرفم را بگیرم و این کار را کردم و آه شهوتناکی کشید ولباسش را درآوردم خوابوندمش رو مبل از سینه هاش جاییش نبود که نخورده باشم و خواستم برم سر وقت کسش . ساپورت را که دراوردم دیدم چه کس سفید صورتی و تپلی جلوی چشمامه .دیگه هیچ حالم نبود فقط محکم میخوردم و حال اساسی با این کس بلور میکردم .با دستاش دیدم داره منو از رو خودش بلند میکنه و من خودمو دادم دست او شلوارم را کشید پایین و لب نازکش را گذاشت سر کیرم و مک میزد و گفتم همش بخور گفت نمیتونم و خفه میشم و من هم از این وضعیت چندان خوشم نیومد زود تمومش کردم منو برد تو اتاق خوابش که با یه عطر شهوتناک و ملایمی کیر منو سیختر کرد رو تختش افتادم روش کیرم را با یه ضرب وحشتناک کردم تو کس ظریفش وخیلی تنگ بود خیلی گوشتی و خیلی لزج و دیگه عمرا از اینجور کسایی گیرم میومد.حسابی کردمش و هیچی نمیگفت و برش گردوندم از پشت از از لای پاش کردم تو کس کوچولوش . عاشق این صحنه ی سکسم و خوب کردمش و کم کم انگشتم را هم کردم تو سوراخ کونش و دیدم کونش هم یه دنیا لذته .کیرم سر سر بود از اب کسش و بدون هیچ ماده کمکی کردم تو کونش اینجا بود که سر و صدا میکرد و شهوتی ترم میکرد و من هم بی رحم شده بودم تا بالاخره همه کیرم را تو سوراخ کونش گذاشتم ودیگه داشت آبم میمود گفتم کجا بریزم گفت هر جا دوست داری من تو همون کونش خالی کردم و نذاشتم یه قطره هم بیرون بیاد .رفتم تو بغلش گفت هنوز هم سکس میخواد گفتم من نمیتونم خسته ام رفت شیر موز با رطب برام آورد و خوردم نیم ساعتی از خودش و شوهر معتادش میگفت که نمیتونه ارضاش کنه .چون به من اعتماد داشت و میدونست به کسی چیزی نمیگم و فهمیده بود روناش را پسنیده بودم خودش دست بکار شده تا کس و کون مرگکیش را در اختیارم بذاره تا بفهمم عاشق چه رونایی شدم که این کوس کون اعلا را داره .اینبار کف حال خوابیدم اون ارباب بود نشست رو کیر نیم خیز من تا بالاخره سیخ شد کرد تو کسش و بالا پایین میپرید و اداهای زنونه دیونه کننده از خودش در میاورد و اینبار بود که احساس مرد بودن کردم .حدود 35 سالش بود دوبار هم زاییده بود اما خوب مونده بود چون شوهرش باهاش کاری نداشت و فقط روحی بهم ریخته بود وگرنه کوس و کونش دست نخورده بود .تو همین فکرا بودم گفتم آبم داره میاد یه لحظه صبر کرد و گفت اون دفعه تو انتخاب کردی کجا بریزی حالا من میگم کجا بریزی و من هم مخالفت نکردم یه بوسم کرد و دوباره بالا پایین پریدنش شروع شد فهمید آبم داره میاد همینجور رو کیر من نشسته بود با تمام قوا خالی کردم تو کوسش دیدم ایندفعه لرزید ایندفعه ارضاشده اساسی و خوشحال بودم که ارضاش کردم و افتاد رو سینه هام و مرتب بوسش میکردم و تعریف از بدن جاافتادش .ول کن معامله نبود تو حموم هم یه دست دیگه کیرخواهی کرد اینبار همه آبمو خالی کرد تو دهنش و بالاخره اون روز تموم شد و دفعه های بعد تو خونه خودم وجاهای دیگه هم قرار گذاشتیم و از بدن جا افتادش پذیراییم میکرد .هر دفعه که میومد پیشم تپل تر و جا افتاده تر میشد و من بی قرارتر از دفعه ی قبل.
     
  
میهمان
 
یه شب لذت بخش با ملکه زندگیم

سلام این داستان که میخوام بهتون بگم ماله چند روز پیشه که برف اومد کاملا واقعیه.اسمم سام دوم دبیرستان وقد 170 وزن 53 وپوست خیلی خوشرنگ و جذابم طوری که تو خیابون با دست نشونم میدن و اسم زیدم نازنین
چند روز پیش کرج برف اومد و قبل برف اومدن مامان من واسه فوت شوهر خالم مجبور شد بره شهرستان منم که تک فرزند بودم خونه خالی شد واسم چون من با مامانم زندگی میکنم تنها شدم
موضوع رو به نازنین گفتم خیلی ناراحت شد گفت باید بیایی دنبالم بریم بیرون حتما میگفت من تا حال تو رو خوب نکنم ول کن نیستم راستشو بخوایین واسه فوت شوهرخالم تو شوک بودم
خیلی سخت بود واسم هر جوری بود لباس پوشیدم و تقریبا ریشامو که حالت ته ریش شده بود تو دو روز گذاشتم
خلاصه رفتیم سر قرار.پیرهن مشکیم خیلی بهم میومد تا دید منو که پکرم گرفت یهو پرید تو بغلم اصن حواسم نبود واسه همین جا خوردم بعدش گرفتمش تو بغلم یکم حرف زدیمو گشتیم و وقت خداحافظی شد
از حرفام که فهمید خونه تنهام چیزی نگفت
من گفتم نازنین میای پیش خونه خیلی داغونم یه تلفن زد و گفت:
دلت بسوزه بدبخت من شب تو بغل آقام میخوابم(کلا تو اس ام اس خیال پردازی میکردیم تو بغل همیمو از این حرفا)
جا خوردم یه لحظه آقاش کیه؟عصبانی شدم که بعد فهمیدم منو گفت ظاهرا زنگ زده بوده اجازه بگیره که میرم شب رو خونه دوستم
منم بر خلاف چهره پکرم تو کونم عروسی بود
رفتیم به سمت خونه یکمم چیز میز تو راه خریدیم رفتیم خونه درو وا کردم رفت تو از پشت یه لحظه به باسنش نگا کردم خیلی جیگر و برجسته بود
یه فیلم دیدیم و بعد خوردن چیپس و اینجور چیزا و بازی با لپ تاپ و...
دیدم ساعت 12 شد خوابم میومد چون واسه بحث فوت و جمع کردن ساک مامانمو دلداری دادن بهش خیلی اذیت شدم
گفتم نازنین بریم بخوابیم
اونم گفت بریم عشقم
لبخند زدم بهش بلندش کردم بردمش رو تخت خوابوندمش رو تخت لپشو بوسیدم گفتم عزیزدلم تو اینجا بخواب من میرم رو کاناپه
تو همون حال که دستاش دور گردنم بود نذاشت سرمو بلند کنم و خودشو لوس کرد و گفت من موخوام پیش آقام لالا کنم خندیدم
قبول کردم و اومدم رو تخت سرشو بلند کردم گذاشتم رو بازوم و شروع کردم به ناز کردن صورتش
هی میگفت سامی خیلی دوست دارم و آقای منی و از دستت نمیدم
من خدایی دوسش دارم چون هم خیییییییییییییییییلی خوشگله و هم خیییلی مهربون اون شب یه تاپ مشکی تنگ و شلوار لی مشکی داشت اندام 20ی داره رو فرم و خوش لباس و کلا تو هر لباسی کونش میزنه بیرون بارپورم نمی شد که تو بغلم خوابیده
داشتم نازش میکردم...
که چرخید اومد روی من لبشو گذاشت رو لبم اولش جا خوردم یکم لب همو خوردیم بعدش یه نفس عمیق کشید و آروم گفت
دوست دارم
منم بهش یه چشمک زدم و گفتم امشب آره؟
خندید و گفت با اجازه آقام بعععععله
منم لبمو گذاشتم رو لبش و شروع کردیم به دیونه وار لب گرفتن خیییلی حال میکردیم
بعدش لبمو گذاشتم رو گردنش نفس نفس میزد معلوم بود دیونه شده حدس زدم الان کسش خیسسسسه خییییسه
نشوندمش رو تخت تاپشو با تیشرت خودمو دو تایی در آوردیم بالاتنه لخت همو تو بغل گرفته بودیم دستمو بردم پشت کمرش با یه دست بند سوتینشو باز کردم فقطم چراغ مطالعم روشن بود فضا رمانتیک بود تا بازش کردم شل شد افتاد واییی خدا دو تا میوه بهشتی میدیدم هر چی از سینه هاش بگم کم گفتم رنگ نوکشون خیییلی خوشگل بود
شروع کردم به خوردن و مالوندن خیلی داشتیم کیف میکردیم
که یهو دستش رو داشت حرکت میداد خوردبه کیر من که شق شده بود یهو خودشو کشید عقب و گفت سامی خییلی گندس میییترسم
گرفتمش تو بغلم سینه هاش چسبید به سینه هام آرومش کردم و گفتم طوری نیس
همین جور باهم ور میرفتیم که نفهمیدم چی شد که شلوار و شورتش در اومد واییییییییییی چه کسی داشت خووووشگل و سفییید بدون مو نرم و خوشبو
سرمو بردم سمتش و یکم خوردم ازش بامزه بود ساختارش
چون واسه باره اولم بود
از تو فیلما بلد بودم ولی
زبونمو بین دوتا لب کسش تکون میدادم اهههش رفته بود هوا اتاقو گذاشته بود رو سرش
شلوار و شورتمو در آوردم جا خورد
لب و لوچشو آویزون کرد و گفت دیدی خیلی بزرگه
خندیدم گفتم دوست داری بخوری؟ چون نمیخواستم مجبور باشه میخواستم لذت بخش باشه گفت میشه امتحان کنم اول
-باشه
مررررسی عجقم
سرشو گذاشت تو دهنش نمیدونم فک کنم خوشش اومد که تا نصفشو کردتو دهنش
با ولع خاصی میخورد اما حرفه ایی نبود
داشتم حال میکردم که نزدیک بود آبم بیاد کشیدم بیرون گفتم خانومی بسه دیگه عزیزم
-باوووووووووشه
-قربونش بررررم
دستمو رو روناش میکشیدم واااای چه نرم بود بردم رو کسشبا انگشت اشاره اروم نوازش میکردمش و گفتم از این جا که نمیدی بچرخ پس
-قربون آقای آینده نگرم
-بچرخ دخمل بدددد
چرخید و کونشو دیدم
واییییی یه لحظه خشکم زد
خیییلی تپل بود باهاش یکم بازی کردم و از پشت دست میکردم لای پاهاش که خیلی خوشش اومده بود
یکم وازلین زدم رو کونشو کیر خودم
خیلی لیز شد گذاشتم در کونش آروم آروم کردم تو که دیدم تختو سفت گرفت و یه جیغ زد و اشکاش ریختن یکم ناز کردم و گفتم دردش واسه یه دیقست عزیزم بخاطر سامی تحمل کن قبول کرد و بعد چند مین شروع کردم به تلنبه زدن تند تند شده بود صداش تو کله خونه پیچیده بود شلپ شلپ آهای نازنین و...
همه تو گوشم بود
دیدم داره آبم میاد در اوردم ریختم رو کمرش
و یکم بعد دو بار بردم در شیار کسش که لرزید و کل آبش ریخت رو تخت
سریع رفتم یه ملحفه تمیز اوردم رو تخت رو عوض کردم با دستمال در کسش و کیرمو تمیز کردم گرفتمش تو بغلم عشقم اروم تا صبح تو بغلم خوابید صبح که شد دوتایی رفتیم حموم و یه صبحانه مفصل
دیگه ازم جدا نمی شد....
ببخشید اگه بد نوشتم دوستون دارم
     
  
مرد

 
خاطره خوب با زن شوهردار

سلام برو بچ من ميلادم ٢٣سالمه ايني ك دارم مينويسم ي خاطره ي خوب از زمان دانشگاه رفتنمونه كه اون زمان ٢٠سالم بود.من ازون توهمياش نسيتم همه چيم متوسطه قدم فوقش ١٧٠تاست وزنمم ٦٢تا قيافمم خداروشكر قابل تحمله كيرمم نهايتن بشه ١٦سانت خيرشو ببيني هه يه ٢٠باري ام سكس كردم در تمامه طول زندگيم خلاصه برسيم بخاطرمون...



من يروز تو دانشگاه نشسته بودم آخرايه ترم بود يه چنباري يه دختره بهم آمار داد كه اصلا هم رشته هم نبوديم تو حياط دانشگاه منو ديده بود،قدش ١٦٠بود وزنشم ٦٥تا ميخورد ازين جاسويچي تپل مپلا بود پرو پاچه و كون مونه رديفي داشت قيافشم بدك نبود انصافن بدرد كردن ميخورد.خلاصه بچه هاهم بما دنده دادن گفتن مخشو بزن حيفه يا ميكنيش يا از دستت ميپره ديگه گفتم باشه هيچي رفتم جلو گفتم سلام ببخشيد ميتونم بپرسم منظورتون ازين نيش خنداچيه گفت هيچي خوشم اومده ازتون منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم اوكي پس شمارمو سيو كنين باهم آشنا شيم

بعدش هركدوم رفتيم سر كلاسامون خلاصه شبش اس داد و زنگيد و اين داستانا كه بعد من پرسيدم كلا آمارت چجورياست گفت هم شوهر داره هم يه بچه كوچيك جاخوردم گفتم تو ك شوهر داري چرا با من رفيق شدي شروع كرد كسشر گفتن آي تو منو ياد عشق اولم ميندازيو اين جور چرت و پرتا منم تو دلم گفتم خر خودتي ميخاي بدي نميدوني چجوري بگي لاشي هه اسمشم سارا جوادي بود بگذريم


يه هفته بعدش شانس ما ازين تعطيل رسميا خورد خونه داييمون خالي شد باپسر داييم هماهنگ كردم گف اوكي من ميمونم تو اتاق اينوري و نميرم بيرون آخه خونشون دو خوابست گفتم هرگوهي ميخوري بخور جاويد(پسردايي گرامي) مكان رديفه يا نه؟
گفت حله داداش بيارش،خلاصه ماهم شرو كرديم يخورده كسليسو عزيزم و گوگوليو اينا ك دقيقا اين جمله رو گفتم بهش
(سارا اگه ميخاي منو حس كني از نزديك فردا پاشو بيا اين آدرسي ك ميگم)
اولش چس كنشو كرد توبرق منم گفتم مياي بيا نمياي كات كنيم گف باشه ميام
حالا ازينورجاويد تا صبح ميگف اين نمياد كيرت كرده و اين حرفا هيچي ي ساعت مونده به تايم عشق و حال زنگيد كه دارم ميام منم سريع پريدم يدونه ترامادول ١٠٠انداختم بالا يوقت ضايع نشيم سريع آبمون بياد


يه ساعت ديگه سارا اومد سريع دستشو گرفتم بردمش تو اتاق بشينه اين جاويد و نبينه بترسه بگه ميخان بريزن سرم يچندقيقه اي حرف زذيم و من دست و انداختم رو سينش و لب و چسبوندمو لباساشو كندم شروع كردم ممه خوري يخورده آويزون بود ولي حال ميداد همينجور ميخوردمش حالا مني ك سريع راست ميكردم نيست ترا انداختم راست نميشد نه اين كه نشه ها همچين مشتي شق نميشد يخورده بيحال بود شروع كردم كسشو خوردن حالا يدست انداختم سينرو همينجور ميمالم كلممو كردم تو لاپاي سارا هي ميخوردم نفس كم مياوردم انگشت ميكردم انقد انگشت كردم و چوچولشو خوردم تقريبا ٥دقيقه اي طول كشيد يبار ارضا شد تازه كيرم قشنگ راست شد گفتم حالا نوبته تو ا سارا جان، بيا ساك بزن اومده بود ساك ميزد فقط ميگفتم خايه هامم ليس بزن يعني حالش از خود سكس بيشتره وقتي خايه هاتو ليس ميزنن


تموم شد وقت كردن تو كسش رسيد انقدم خورده بودمو انگشتش كرده بودم ك قشنگ وا شده بود اين نيس تپل بود لنگاش خوب وا نميشد متكا گذاشتم زير كمرش قشنگ واش كردم آخخخ كردم توووو داغ بود آخ و اوخش در اومد اول يواش يواش تقه ميزدم ميگف همينجوري يواش بكن ميلاد دردم ميگيره!!!!موندم شوهرش ١٢سانتي بوده ك كيره ما براش زياد بود ديگه والا هه خلاصه يه ١٠دقيقه اي اينجوري تقه ميزدم و هي آخ و اووخ ميكرد جاويد اونور گااايده شده بود فقط صدا ميشنيد هههههه متكارو از زيرش برداشتم همينجور دراز كشيدم روش ك بتونه موقع تلمبه زدن زير گلمومم گاز بگيره هي ميكردم هي اون زير گلومو ميخورد كلا كبود كرد هي چنگ مينداخت پشتمو داد ميزد ميلاد چرا آبت نمياد خودمم ب گوه خوردن افتادم ك ترا انداختم عرق كرده بوديم حالا مني ك ١٠دقيقه اي آبم مياد التماس كيرمو ميكردم بيا نميومد تا خسته شدم گفتم تو بيا روم اومد نشست رو كيرم بشين پاشو منم دراز كشيدم انقد بالا پايين كرد و منم هي سينه ها شو فشار ميدادم تا خلاصه آبم اومد خوشگل ٤٥دقيقه كردمش


بعدشم كه آبه آدم مياد آدم دلش ميخاد با لگد بزاره در كونه دختره(تو دلم ميگفتم خب ديگه دكمه ي سيكتيرتو بزن هه) هيچي ديگه بعدشم لباس و پوشيديمو فرستادمش رفت خودمم يچي خوردمو تا غروب گرفتم خوابيدم

اين بود خاطره خوش ما از دانشگاه اميدوارم خوشتون اومده باشه بچه ها ...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون دادن تو اصفهون

من ندا هستم24 ساله و تازه لیسانس کاشناسی صنایع غذایی رو گرفتم سفیدم جذابم ولی قدم بلند نیس و مثل همه کسایی که داستان ارسال میکنن قدم 175 نیست کمر باریکی دارم و باسن بسیار پهن و گوشتی از 17 سالگی دوس پسر داشتم و دیگه خودتون تصورشو کنین تو این چن سال چی به روزم اوردن دوس پسرام از جلو اوپن نیستم ولی تا حالا کلی کون دادم اینم بگم که شدیدا دلم کیررررررررررررررررر میخواد یه کیر کلفت که کس خیسمو نوازش کنه



خلاصه 9ماه پیش رفته بودیم مسافرت اصفهان خونه عموم دختر عموم که اونم کس کم نظیریه واسه خودش گفت بریم با دوس پسرم آشنات کنم منم کرمکی گفتم از خدامه حسابی به خودم رسیده بودم ناگفته نمونه همه موهام بخاطر مسافرت کاهی کرده بودم که بنظرم خیلی واسه پسرا هوس انگیزه داشتم میگفتم ما هم رفتیم سرقرار با اقا علی که رفیقشو با خودش اورده بود البته خبر داشتم قراره بیاداسمش امیرعلی بود ازین تریپ پسرایی که ابرو بر میدارن چشاش هم سبز بود بهش میومد خودش آبنه ای باشه ولی واسم مهم نبود چون حسابی اهل حالم و دوس دارم با همه جور آدمی باشم خلاصه از داستان عقب نیفتیم بعد 5 دقیقه آنچنان با هم گرم گرفتیم که نگو بعد برخلاف تصورم یهو دیدم سحر گفت پاشو باهاشون بریم گفتم کجا؟گفت بابای علی پیمانکاره یه ساختمان نیمه کاره دارن بریم اونجا اینجا ممکنه گشت بگیرتمون من یکم استرس داشتم ولی امیر علی اصرار کرد و منم گفتم باشه رفتیم



ساختمون7 طبقه بود کاملا ساخته شده بود اماده فروش برخلاف تصورم خیلی بزرگ و شیک بود طوری که من سحر رو گم کردم به خودم اومدم دیدم تو یه واحدم با امیر علی سریع پرید روم به لب گرفتن جاکش خیلی عجله داشت منم همکاری کردم روسریمو دراورد یکم ناز کردم که دست به بدنم نزن که اون اصن گوش نمیداد زیپ شلوارمو باز کرد و دستشو کرد توی شرتم اون لحظه سریع حشری شدم چشامو بستم تا بیشتر حال کنم اونم ناقلا کاملا میدونست چی کنه آروم چوچولمو میمالید که حسابی آب ازم راه گرفته بود خیلی زود میخواستم ارضا شم اما دوست نداشتم واسه همین دستشو دراوردم رو زانو نشستم شلوارشو بزور کشیدم پایین چون خیلی تنگ بود کیرش کلفت و دراز بود اما سردر نمیارم چند سانت بود ولی یادمه که قرمز بود خوشم نیومد سبزه جذاب تره خلاصه تا ته کردمش تو دهنم ساک زدنو خوب بلدم اونم تو فضا بود تند تند میبردمش داخل و درش میاوردم یدفعه تا تخماش میکردم تو حلقم طوری که دو سه بار عق زدم که این کمک کرد کیرش خیلی لیز شه گفتم بسه؟ گفت آره جیگرطلا قمبل میکنی منم هیچی نگفتم فقط سگی وایستادم



شلوارمو تا زانوم کشید پایین یه تف زد در کون تپل و سفیدم کیرشو میمالید درش دیگه تحملم تموم شده بود نمیدونم چرا لفتش میداد میزدش به کسم گرمای کیرش که به کسم میخورد بیشتر ازم آب میریخت فکر کنم اون لحظه کسم سه برابر همیشه شده بود یدفعه باسرعت کردش تو کونم که خیلی درد گرفت گفتم هوی وحشی چته گفت کونت روانیم کرده تند تند تلمبه میزد طوری که کونم میلریزید اونم به تقلید از فیلم پورن محکم میزد به لمبرهام خیلی درد داشت ولی اونقد شهوتی بودم که جون نداشتم بگم نزن سرمو به یکطرف رو زمین گذاشته بودم چشامم ناخوداگاه بسته میشدن دستشو از عقب اورد چوچولمو میمالید میگفت اوووووووووف چه خیس کردی دخمل بزارم کست اوپنی؟ گفتم نه پررو نشو دیگه یدفعه موهامو کشید سمت بالا خیلی درد داشت گفتم آخ با این کلمه ام خیلی حال کرد هی میگفت جوووون درد داره؟بازم میخوای



منم حشری شده بودم شدید.میگفتم آره میخوام بده بخوره کونم بهش بده اونقد بخوره تا سیر شه بکن بکن تند تند بزن داشتم ارضا میشدم با جیغ گفتم دارم میام کسمو محکم بماااااااال اونم با صدای بلند آه اه میکرد که فهمیدم اونم همزمان داره ارضا میشه هردومون صدامون حسابی بالا رفته بود که داغی آبشو تو کونم حس کردم خودمم ارضا شده بودم بعد چن ثانیه کشیدش بیرون ازم یکم از آبشم ریخت بیرون با دستمال مرطوب که تو کیفم داشتم خودمو پاک کردم ولی کل لباسام خاکی شده بود تو دلم بهش فحش میدادم ولی از حق نگذریم خب به منم خوش گذشته بود از بس کسمو محکم مالیده بود که سوزش داشت گفت خوشت اومد گفتم حرف زیادی نزن کسم داره میسوزه گفت تازه اون کلمه که گفتی بمااااااااال باعث شدد سریع آبم بیاد اگه ساکت بودی طوری میکردمت که بگن امیرعلی ازم فرار کنی



خب دوستان این یکی از خاطرات من بود اون شب مارو رسوندن خونه و منو سحر تا صبح سکسمونو باتموم جزییاتش واسه هم تعریف میکردیم ببخشید خیلی حرف زدم داستان کاملا واقعیه بخدا ولی اگه اشکالی داشت ببخشین نظر بدین حتما واسم خیلی مهمه نظرتون اگه خوشتون بیاد بقیه رو هم میگم اگه دوس نداشته باشین بحرفتون گوش میدم و هیچوقت نمیام خواهشا کمتر فحش بدین روحیه ام حساسه خخخخخخخخ
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 92 از 112:  « پیشین  1  ...  91  92  93  ...  111  112  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده (آرشیو شماره یک)


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA