ارسالها: 2517
#1
Posted: 14 Feb 2011 11:59
حس خطرناک
قسمت اول
سلام دوستان عزیز قضیه ای که واسه من پیش اومد مربوط به یک سال پیش درست زمانی بود که بعد از دو سال اشنایی ویک سال نامزدی با وجود تمامی مشکلات خواستم دیگه با عشق زندگیم ازدواج کنم و بریم سر خونه زندگیمون.راستشو بخواید وضع مالی خونواده من متوسط وخداروشکر دستمون به دهنمون میرسید اما خودتون بهتر میدونید که تویه این دوره زمونه زندگی خیلی سخته و اگه الکی شروع کنی مجبور میشی اجباری تمومش کنی به خاطر همین موضوع هم بود اینهمه دست گیر داده بودم من علی هستم 29سال سنمه وساکن یکی از محله های متوسط کرج هستیم خانمم سمیرا 27 سنشه وهردو تحصیلات عالیه داریم خانمم قدی متوسط داره با بینی عملی و صورتی بیبی فیس وایشون دوساله که مرتب بدن سازی میکنه باسنی کاملا شکل دار و سینه های برجسته خود منم قدی نسبتا خوب دارم قیافه بدی هم ندارم همه میگن بهم میاید میخوام واسه شما از حسی بگم که شاید شما هم اینو تجربه کردید ولی این حس واسه من خیلی جالب ودوست داشتنی بود بذارید از اول بگم ما طبق قرارو مدارمون تصمیم گرفتیم تیر ماه ازدواج کنیم با پولی که تازه از رفتن سره کار بدست اورده بودم از خرداد به فکر مقدمه چینی بودیم تا روزی که.... با خانمم واسه دیدن اتلیه و گرفتن نوبت فیلم برداری به یکی از اتلیه های با کلاس کرج که اسم نمیارم رفتیم بعد از پذیرایی گرم با اب میوه ایشون البوم عکس های عروسیشو اورد که نمونه کاراشو نشون بده اونجا بود که با دید ن اولین عکس حس خاصی درون من بوجود اومد لذت همراه با تعجب خدایا چی میدیدم کیفیت عکس ها فوق العاده بالا ولی این عکس ها دیگه خیلی نوبر بودن چاک سینه عروس کاملا باز لباس عروس ها تا نزدیک رونهاشن بالا اونم تویه چه مدل های سکسی کار فیلمش که از اون سکسی تر چیزی حدود نیم ساعت از فیلم بر داریش تو اتلیه انجام میشد داماد عروسو بغل کرده بود لب های طولانی این فیلم عروسیه اخه یا پورنو اخر کار هم یه قیمت نجومی واسه کارهاش بهمون تحویل داد داشتیم بیرون میومدیم که سمیرا برگشت وگفت.... ادامه دارد لطفا نظر بدید تا ترغیب شم بنویسمش
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#2
Posted: 15 Feb 2011 18:41
امیر تو واقعا اجازه میدی من اینجوری عکس بندازم در ضمن کلک دیدم داشتی کف میکردی دهنت اب افتاده بودا به شوخی یکی تویه سر من زدو گفت اره؟ گفتم نظر تو چیه گفت نه راستش عکس ها خیلی باز هستن من اصلا روم نمیاد یه دفعه بگه لباستو در بیار دیگه. از هم جدا شدیم من خونه بابا اونم همینطورولی همش فکرم مشغول بود از اینکه اینجوری عکس بندازه نه تنها بدم نیومد بلکه همون حس باعث شد بیشتر ترغیب شم و تحریک. تلفنو برداشتم و بهش تل زدم طبق معمول حرف زدن هایه ما یک ساعت به بالاس قربون اون لبات برم امروز خانم گلم خسته شدیا نه بابا علی جون تو خیلی زحمت افتادی راستی سمیرا جون امروز چه صندل نازی پوشیده بودی (یه صند ل پاشنه بلند ناخن های پای بلند پدیکور شده با زمینه لاک صورتی انگشت های کشیده با حلقه پا ) عزیزم خوشت اومد دوست داشتی صندلم چجور بود عالی بیست نامبر وان خوب سمیرا جان نظرت راجع به این اتلیه چیه ببین امیر این دیگه با تو هستش خودت میدونی عکاسش مرده اجازه میدی اینجور عکس از زنت بندازه؟ گفتم اره چه عیب داره خندیدو گفت ای بی غیرت تو که دسته هر چی رشتیو از پشت بستی ببین سمیرا جان اگه تو مشکلی نداشته باشی من مشکل ندارم یعنی امیر اگه یه مرده دیگه زنتو تو اون وضع ببینه تو ناراحت نمیشی؟نه فقط یه شبه در ضمن تو اون شب عروسی بذار عکسامون جالب از اب در بیاد من گفتم مشکلی ندارم گفت حالا باشه تا اون زمان ولی من اینقدر باز نمیندازم..سرتونو درد نیارم مقدمات کار اماده شد و روز موعود فرا رسید بعد از اریشگاه خودم و گرفتن دسته گل راهی ارایشگاه شدیم زنگ ارایشگاهو که زدم شاگرد درو باز کردوبعد از معرفی گفت شیرینی میخوام خلاصه یه ده تومنی منو تیغ زدو سمیرارو اورد واییییی چی میدیدم لبای برجسته ارایش خلیجی بازوها و بدن کامل تاتو شده موهای شینیون لباس دکلته که خط سینه سمیرا کامل معلوم بود صندل نقره ای با پدیکور و مانیکور سرخابی ... باور کنید همونجا راست کرده بودم بعد از خوش وبش وخسته نباشی راهی اتلیه شدیم تویه اتلیه اقا مسعود منو سمیرارو به گالری بردو بعد از خوش امد گویی منتظر اقا مسعود واسه عکس بودیم خدایی اتلیه تکی بود با دکوراسیون عالی وکارهایی که به دیوار زده شده بود همه بی نظیر بودن مسعود اقا دوربین به دست اومدو....خوب سمیرا خانم تبریک میگم اقا امیر نمونه کارهای مارو که دید؟ بله مسعود خان ما اماده ایم نورافکن روشن کردوسمیرا خانم تشریف بیارید رو صندلی سمیرا نشست سمیرا گفت اقا مسعود میخوایم بهترین کارتون باشیما که مسعود در جواب گفت وقتی عروس ناز باشه وخوشگل کار مگه میشه بد باشه سمیرا با ناز خاصی نشست در حالی که یکی از پاهاش روی پای دیگه بود منهم کنار رفته بودم و متحور از اون همه زیبایی داشتم نگاه میکردم به مدل های پیشنهادی عکاس. عکس اول و دوم بیشتر تمرکز روی صورت بود تا اونجا که مسعود گفت عروس خانم دراز بکشید دستها زیر چونه با چشم های بسته ورفت کنار پاهای سمیرا وای چی میدیدم کنار رفتن دامن سمیرا جونم و لغزش لباس سفید عروس روی ساق های عشق زندگیم تقریبا کاملا ساق معلوم بودو چند عکس دیگه مسعود خان گرفت که مسعود گغت اگر اجازه بدید عکس های مخصوص اتلیه ای خودمونو بندازیم منهم گفتم مسعود خان بهترین کارتو میخوایم دیگه بازم سمیرا رو صندلی نشست اینبار مسعود به سمیرا گفت عروس خانم لطفا یه انگشتو در دهنتون بذارید و با دندون انگشتتونو بگیرید و با دسته چپ وانگشت اشاره چاک لباستونو باز کنید به طرف پایین سمیرا خندید و سرخ شد نه اقا مسعود اخه ... یه مدل دیگه بدید ونگاه معنا داری به من کرد تا دیدم ممکنه قبول نکنه گفتم ببین سمیرا جان مشکلی نداره عکسات زیبا میشه.. سرشو به نشونه هر چی تو بگی قبول کردو اروم با اون ناخن های مانیکور شده چاکشو پایین کشید زیبای سینه های غنچش که خط وسطش مثل شکاف باسن بود حالا دیگه بهتر خودنمایی میکرد عکاس شروع کرد به عکس گرفتن تا جایی که بازم مسعود مدل دراز کشیده پیشنهاد کرداما اینبار چیزی دیدم که دیگه واسه خودم هم کمی سخت بود مسعود دامنو تا روون داد بالا سر سمیرارو از پشت خم کرد حالا دیگه متوجه صورت سمیرا شدم که میشد خجالت و تو صورتش خوند اما چیزی نمیگفت مسعود اروم به پاهای سمیرا نزدیک شد وبه ارومی صندلو از پای سمیرا در اورد در این حین واسه دراوردن کامل پنجه پای سمیرارو تو دستش گرفتو صندلو دراورد واروم دامنه سمیرارو تنظیم واسه عکس بعدی میکرد اما اصلا تماسی دستش با رون سمیرا نداشت بعد از گرفتن چند عکس دیگه دیگه کم کم حس راحتی باهاش داشتیم تا اینکه تویه یکی از مدل ها..... ادامه دارد
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#3
Posted: 18 Feb 2011 12:22
تا اینکه توی یکی از مدل ها سمیرارو روی یه صندلی چهارپایه پایه بلند نشوند وازش خواست که باسنشو عقب بده وسینه جلو ودستاشو بصورت حلقه وارر و مورب بندازه دور سرش مسعود بعد از فیگور گرفتن سمیرا اروم اومد جلو زانو زد وشروع کرد به تنظیم دامن خانمم اما مثل اینکه قرار نبود کوتاه بیاد دامنشو خیلی بالا داد سمیرا اروم گفت امیر این عکسارو فردا چه جور نشون خونوادها بدیم فکرشو کردی؟که بلافاصله مسعود خان گفت سمیرا خانم قرار نیست تمام عکسارو توی البوم عروسی بذارید باید یه البوم خصوصی هم داشته باشید منم با سر حرفشو تایید کردم راستش توی دنیای خودم نبودم این مدل اخر اینقدر سکسیش کرده بود که داشتم خودمو همونجا خراب میکردم خدایا این چه حسیه؟چرا من از کنار رفتن دامن خانمم توسط یه مرد دیگه اینقدر تحریک میشم ؟علی تو چت شده دوباره به خودم اومدمو با خودم گفتم علی یه شبه دیگه در ضمن مسعود با بدن سمیرا که برخوردی اصلا نداشته فقط پاهاشو لمس کرده علی این چیزی نیست که... مسعود خلاصه عکساشو تموم کرد نوبت گرفتن تیزر ها ویدیویی شده بود اینجا نیاز به من بود اولین تیزر رقص سمیرا و من و جرخیدن منو سمیرا با هم و نهایتا بغل کردن عروس بود اما مشکل من این بود که میترسیدم در حین بغل کردن و بلند کردن سمیرا از کنار موهاش به هم بریزه که با ترفند های مسعود این مشکلم حل شد بعد از هر تیزر مسعود فیلم اچ دی که تهیه شده بود روی سینما خونواده موجود سریع پخش میکرد بعد از تیزر بالا حین پخش کردن فیلم چیزی دیدیم که هیچکدوم به روی خودمون نیاوردیم اما سمیرا کمی معذب شده بود اخر تیزر موقع بلند کردن سمیرا از اونجا که زیر دامن سمیرا فقط یه شورت فانتزی بود و در اثر چسبیدن لباس سمیرا به بدنش وبلند کردنش به کنار کاملا کسش بیرون زده بود مسعود که اینو فهمیده بود گفت نگران نباشید فیلم ها بعدا ادیت میشه سمیرا اروم کنارم اومدو گفت علی دیدی همه جام معلوم بود ابرومون رفت گفتم این چه حرفیه اتفاقی نیفتاده واسه اینا این چیزا طبیعیه بعد از این عکس مسعود گفت کمی استراحت کنید من تا ده دقیقه دیگه بر میگردم دیگه حالا منو عشق زدگیم تنها بودیم کنار هم سمیرا پرسید ارایشم خوبه گفتم عالی مثل همیشه گفت تمامه بدنمو واست مومک انداختم با یه شیطنت خاصی .اروم کنارش اومدم کنار نشیمن نشستم انگشتمو اب دهن زدم بدون اینکه بهش بگم اروم از زیر لباس عروس دستمو به شورتش رسوندم سمیرا با لحنی اروم و شهوت الود گفت علی حالا وقتش نیست بزار شب دیگه گفتم یه ذره خیلی خرابم شورت پاهاش لامبادا بود اروم شورتو کنار زدمو انگشته خیسمو به سوراخ کونش رسوندم واییییییی چه صاف و دوست داشتنی نگاهم به صورت سمیرا بود اب دهنش کمی خشک شده بود وچشماش بلافاصله خمار بعد از کمی بازی با شوراخش اروم انگشتو به داخل فشار دادم اما اینقدر سوراخش کوچیک بود که انگشتمو پس میداد دیدم اروم فایده نداره کمی با فشار بیشتری داخل کردم ناله ای خفیف کرد یه بند انگشتم حالا دیگه تو بود گفت وای امیر درد دارم د رش بیار اینقدر کوسش خیس شده بود که قسمتی از خیسیش روی سوراخ باسنش بود اروم انگشتمو از باسنش بیرون کشیدم سریعا فضارو عوض کردم چون اگه تو اون حالت مسعود میومد بالا من راست بودم سمیرا هم ممکن بود فوق العاده خیس بشه به سمیرا گفتم عزیزم بریم البومای عکس و عکس های اویزون به دیوارو ببینیم که سمیرا قبول کرد داشتیم عکسارو میدیدیم که یه لحظه چیزی دیدم شوک شدم خدایه چه سوتی بزرگی اتلیه که محل عکس برداری بود به دلیل اینکه طبقه بالا بود مجهز به دوربین های مدار بسته بود اصلا به روی خودم نیاوردم چون میدونستم سمیرا بفهمه خیلی ناراحت میشه بعد از دیدن عکسا و کمی انتظار مسعود مجدد اومد وتیزر های بعدیم ازمون گرفت یکی از اون تیزر ها که هنوزم اول فیلم عروسیمون خیلی خود نمایی میکنه قطعه ای که سمیرا به حالت اسپانیایی با دامنش میرقصه من باید دست بزنمو بیام جلو وشاباش روی سر سمیرا بریزم با هر شاباش سمیرا دامنشو بیشتر بالا میدید تیزر های اخر دیگه سمیرا کامل راحت بود وهر چی مسعود میگفت به راحتی انجام میداد این بود وقتی تنها بودیم مسعود تیکه ای واسم اومد که کاش زودتر عروس خانم داغ میشدن معلوم بود پدر سوخته فیلمو دیده بود خلاصه سرتونو درد نیارم به خوشی اتلیه تموم شدو راهی مراسم شدیم یه ویلا از گوهر دشت واسه یک شب کرایه کرده بودیم که تویه عروسی خانم ها و اقایون قاطی باشن خدایا چی میدیدم خونواده سمیرا بخصوص دختر خاله هاش فقط مونده بود لخت بیان وسط البته من ازشون خیلی ممنونم که مراسم مارو گرم کردن همه چیز عادی بود تا دوباره جایی که پسر خاله های سمیرا اومدنو بلندش کردن واسه رقصیدن دوباره اون حس بیدار شد وقتی میدیدم پسر خاله هاش دورشن و واسش دست میزنن و سمیرام بینشون قر میاد لذت خاصی بهم دست میداد معلوم بود یکی از پسر خاله هاش چشمش تو سینه هاس سمیرا بود که موقع رقص حرکتی موج وار داشت یکی دیگه فقط چشماش به پاهای سمیرا بود پاهایی لطیف با پدیکور سرخابی و ناخن های بلند البته حق داشت من که شوهرش بودم واسم جذاب بود چه برسه به اون... ادامه دارد
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash