انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2

حس خطرناك


میهمان
 
هر دومون حس عجیبی داشتیم حسی که قابل توصیف نبود چرا اینقدر تحریک شده بودیم؟ دلیلش چی میتونست باشه ؟حتی دوران مجردیمون اینقدر تو سکسمون هات نبودیم خودمونو جمعو جور کردیم وخیلی محتاطانه بیرون اومدیم دوباره به اشکان وازیتا ملحق شدیم ازیتا با لحنی مرموز پرسید کجا رفتید چرا اینقدر طولش دادید ؟که سمیرا در جوابش با لحنی بریده بریده گفت دستشویی پیدا نکردیم عزیزم در ضمن گفتیم شما هم راحت باشید کار بدی کردیم ؟از تکه اومدن سمیرا به ازیتا خوشم اومده بود وخندم گرفت چون اصولا سمیرا دختر زیاد حرافی نبود واصلا از تیکه اومدن خوشش نمیومد ولی این بار مجبور شده بود اشکان پرسید خوب بگو ببینم اقا امیر تا کی اینجا تشریف دارید؟جواب دادم ازتون چه پنهون که تور مسافرتی ما پنج روزه هستش سه روزه دیگه در خدمتتون هستیم اشکان مکثی کرد سیگاری اتیش زدو گفت ببینید من اهل تعارف نیستم ولی بدلیل موقعیت کاریم من یه خونه اینجا دارم میتونید بعد از اتمام پنج روز خونه ما مستقر شید البته اگر صلاح میدونید. ممنون اقا اشکان چشم حالا تا ببینیم چی پیش میاد ازیتا با اصرار از سمیرا میخواست که قبول کنیم سمیرا مبهوت نگاه من میکرد که چی بگه که جواب داد عزیزم چشم ولی بذارید هماهنگی کنیم خوش حال میشیم در خدمتتون باشیم ....اشکان گفت خوب تا اینجا اومدید نمیخواید برقصید/؟همگی سرمونو تکون دادیمو بلند شدیم شدت رقص نور به حدی زیاد بود که دیگه ازار دهنده بود به میان جمعیت رفتیم وهرکی با زوج خودش در حال رقصیدن شد تو دیسکو دنس ازیتا وارد تر بود حرکاتش خیلی حرفه ای بود البته به این دلیل بود که خیلی تجربه داشت و مثل ما تازه کار نبود ولی خوب میدونستم که سمیرا تو رقص فارسی پزشو میزنه بعد از چند دقیقه رقص نوبت به رقص فارسی خودمون رسید اینجا بود که سمیرا کارشو به رخ ازیتا کشید حرکات سمیرا خیلی موزون بود وبا هر ریتم اهنگ قسمتی از تن زیباشو حرکت میداد راستش من کم اورده بودم و میدونستم که رقص من باعث میشه که کاره سمیرا به چشم نیاد کنار کشیدم ونظاره گر شدم انصافا سه خانم بودن که رقصشون بینظیر بود که یکی از اونها سمیرا بود ازیتا هم که دید در مقابل رقص فارسی سمیرا حرفی واسه گفتن نداره به ارومی کنار کشید وکنار من ایستاد اشکان کنار من اومدو ازم پرسید اقا علی اجازه هست من همراهیش کنم؟با لحنی ملایم چواب دادم خواهش میکنم منو ازیتا مشغول نگاه کردنشون بودیم انصافا اشکان هم خوب میرقصید دوباره همون حس بیدار شده بود چشم های مضطرب سمیرا به چشم های من بود مونده بود چی کار کنه که با اجازه سرمن مجوزش صادر شد سمیرا دونست که از لحاظ من مشکلی نیست لبخندی زد اینجا بود که رقص واقعیشو به نمایش گذاشت تموم بدنش میلرزید خنده ای ملایم رو صورتش بود دستش تو دستای اشکان بود نگاهشون به چشم های هم اما باز هم میدونستم که استرس سمیرا از اینکه مبادا من ناراحت شم کمی باعث افت کیفیت میشد اشکان در حالی که دستای سمیرا تو دستش بود از جیب بلوزش صد دلاری در اورد وشاد باش به سمیرا داد خوشم از این حرکت سمیرا اومد با ملایمت پولو قبول نکرد و برگردونو به داشتن چنین زنی افتخار میکردم که همه چیزش به جا واصولی بود اما حرکتی عجیب منو سمیرارو دگرگون کرد اشکان در حالی که سمیرا میرقصید جلو سمیرا اومد وصد دلاریو با کمال ارامش بین چاک لباس سمیرا وسینش قرار داد وبه ارومی از صحنه دور شد خوب اشکان زیادی پسر خاله شده بود نگاهم به صورت سرخ سمیرا افتاد ترس از واکنش من تمومه وجودشو گرفته بود به ارومی کنار ما اومد و به اشکان گفت اقا اشکان نمیتونم قبول کنم عذر منو بپذیرید سریعا ازیتا رو به سمیرا کردو گفت عزیزم تو رسم خونواده ما اینکار توهینه شما رقصیدی شاباش گرفتی قبول نمیکنم دیگه چیه دختر؟ در همین حال دست سمیرارو گرفتو دوباره به وسط برد وشروع به رقصیدن کردن واسم یه چیز خیلی جالب بود چطور ازیتا اصلا حسودی نکرد وناراحت نشد؟هر چی باشه اون یه زن بود چه خونواده ریلکس و جالبی ...چشمم به چشم های اشکان بازم افتاد متوجه خیره نگاه کردنش شدم کاملا خیره به حرکت مواج سینه های سمیرا بود اینو هر بچه ای میتونست بفهمه حرکات ازیتا هم در نوع خودش جالب بود رقص ازیتا رقص معمولی نبود دستاشو به کمر سمیرا میکشید دست رو شانه های سمیرا میذاشت به نوعی رقصش سکسی بود نگاه های اشکان منودر یه تناقض عجیب انداخته بود از یه طرف همون حس به شدت تحریک شده بود و چاشنی شهوت منو روشن کرده بود از طرفی میدونستم همسرم داره در معرض نگاه های شهوت الود اشکان قرار میگیره واین واسم سخت بود نوعی تضاد داشت اذیتم میکرد میدونستم که این نگاه ها دیگه معمولی نیست واز اینجا به بعد نباید خودمو فریب بدم تو همین افکار بودم که اشکان با پرسشی رشته افکارمو پاره کرد راستی علی اقا شما تا بحال انال سکس داشتید؟ کمی مکث کردمو با طمانینه جوابشو دادم خوب بله ادامه داد تا بحال اسپری پاور من دوز هشتاد هزارو امتحان کردید؟بعد از کمی سکوت جواب دادم خیر نه متاسفانه جواب داد وای این اسپری فوق العاده هستش باعث دیر انزالی میشه و از طرفی التو فقط سر نمیکنه با وجود ویاگرا موجود درش حالت نعوظتونم از بین نمیره من اینو اینجا صدوسی دینار خریدم المانی اصل هستش نمونه های تقلبیش تو ایران هست ولی اصلا به این نمیرسه ببینید از تو کیف دستیش اسپری بیرون اوردو نشونم داد و گفت اینو به شما هدیه میدم منم با توجه به مشکله اینچنینی که داشتم بدم نمیومد ولی خوب باید الکی تعارفو میزدم بهش گفتم نه اینچه کاریه این به کاره خودتون میاد اخه ؟انگار منتظر همین حرفم بود که جواب داد نه ازیتا دیگه به راحتی تحمل میکنه منم مشکلی ندارم چون واسش انال لوب میزنم واسم جالب بود که این دیگه چیه راجع به این محصول ازش پرسیدم که اشکان گفت این کرم مخصوص سکس از پشته باعث شل شدن عضلات میشه و حاوی مقداره خیلی کمی ماده سر کنندس که دردو از بین میبره من واسه ازیتا از این میزنم فوق العاه جواب میده ولی متاسفانه یکی ازش دارم شما این کرم به کارتون میاد؟میخواستم جواب بدم که بازم گفت خوب مسلما به کارتون میاد تازه عروس میشه به کارش نیاد اونم سمیرا خانم؟؟؟ چه سوال احمقانه ای.... ازبی پروا بودنش هم خوشم میومد هم بدم اومد بابا اینا کین دیگه زیادی راحتن به خدا..سمیرا اومد کنارمو در حالی که لبخند رو صورتش بود گفت کجایی اینجا نیستی کلک لبخندی زدموجواب دادم گلم خسته نباشی بعد از صرف شام اشکان خان مارو رسوند خونه وقرار شد با هم تماس بگیریم موقع خداحافظی ازیتا صورت سمیرارو بوسید گفت عزیزم پس فردا منتظرتون هستیم تشریف میارید منزل ما....ادامه دارد
     
  
میهمان
 
روی مبل منو عشق زندگیم نشسته بودیم خوب کمی هم خسته بودیم بخصوص سمیرا که خیلی رقصیده بود نگاه سمیرا به دستاش بودوصد دلاری مچاله شده ای که تو دستش قرار داشت بهش گفتم خوب صد دلار تیغ زدیا؟ نگاه ملیحی بهم زدو گفت اشکانه دیگه.. راستی علی یه سوال داشتم؟وقتی اشکان پولو تو سینم گذاشت تو ناراحت نشدی؟جواب دادم عزیزم به نظرت اشکان از این کارش منظوری داشت؟شونه هاشو بالا انداختو گفت عزیزم تو مردی من چی بگم والا در هر صورت هر چی شوهرم صلاح بدونه همونه اگه تو بخوای میتونیم رابطمونو قطع کنیم جواب تلفنشونم نمیدم موافقی؟ گفتم عزیزم ببین دروغه که اصلا بهم برنخورد ولی ما در حال حاضر تو شرایط ایران نیستم خوب اینور این مسایل عادیه منم راستش از داشتن زن خوشگلی مثل تو افتخار میکنم به شوخی گفتم اگر هم تو کارت باشه حق داره عزیزم واقعا تو فریبنده هستی اینو جدی میگم به شوخی جواب داد اینطور نگو پر رو میشما یه وقت دیدی....چی بگو سمیرا جون یه وقت چی؟جواب داد خیلی پررویی..گفتم یه وقت باهات حال کنه/؟بهاش بخوابی؟جواب داد خیلی چندشی علی این چه حرفیه ..علی یه سوال دیگه؟/تو اگر منو با یه مرد دیگه ببینی چکار میکنی؟عزیزم این اتفاق نمیافته چون من به همسرم ایمان دارم اینطور نیست لبخندی زدو گفت اره مثل همیشه جوابت معقول بود البته سمیرا جان اینو بهت بگم عشق با لذت وشهوت دو مقوله متفاوته گاهی اوقات من از یه سری فانتزی ها لذت میبرم که این در سکس یه امر پذیرفته شدس واسه من .سمیرا پرسید مثلا چه فانتزی دوست دارم بدونم؟گفتم خوب یه سکس دونفره یعنی من ویه مرد دیگه که باب پسند تو باشه همزمان با تو سکس داشته باشیم یکی از هلوت یکی از باسن نازت تورو بکنه با این حرفم کمی به فکر فرو رفتو گفت عجیبه..و برای من جالب همیشه فکر میکردم که شاید تو خیلی تو این مسایل متعصب باشی جواب دادم اره اما عزیزم در دنیای سکسمون میخوام بی حدو حصر باشیم این واسه کمک به بهتر بودنه سکسه نه چیز دیگه ای با این حرفا نگاهی به شلوارم انداختم ناخداگاه کیرم سفت شده بود بهش گفتم ببین حتی حرفش هم تحریک کنندس چند لحظه سکوت اتاقو فرا گرفت بلند شدم واز سمیرا خواستم لباس مجلسی مشکی رنگشو تنش کنه{ یه ماکسی بلند چاک دار که دکلته بود}گفت چرا؟گفتم سوال نکن به زودی میفهمی رفتم دوربین دیجیتالو برداشتم بعد از کمی تمهید مقدمات جلو اومدم وگفتم عزیزم میخوام ازت عکس بندازم مثل عکس های که تو اتلیه انداختیم استقبال گرمی کرد اما گفت باید چند دقیقه منتظر بمونی تا کمی ارایش کنم و به خودم برسم چون میخوام از این عکسا چاپ کنیم...بعد از معطلی نسبتا طولانی سمیرا از اطا ق بیرون اومد وایی هلو پوست کنده بود یه ارایش ناز با همون لباس مجلسی مشکی رنگ با یه صندل نقره ای پاشنه بلند که هر چه بیشتر اندامشو کشیده میکرد به سمت تخت هدایتش کردم تور لباس ماکسی باعث میشد سفیدی ساق سمیرا بیشتر خودنمایی ودلبری کنه رو تخت نشست ومن اماده عکس گرفتن شدم بعد از گرفتن چند عکس معمولی بهش گفتم فکر کن من ازت خواستم من مسعود هستم و الان تو با مسعود تو اتلیه تنهایی ومیخوات ازت عکس سکسی بگیره باشه؟ بی مقدمه گفت هر جور تو راضی باشی عزیزم. رفتم جلو دامن لباسو تا اونجا که میشد بالا دادم وشروع به عکس گرفتن کردم دیگه من مدل نمیدادم خودش به پوزیشن های مختلف عکس میداد واقعا شهوتی شده بودم تو یکی از عکسا کاری کرد که دیگه تحمل نیاوردم سمیرا با لحنی خنده وار گفت اقا مسعود اینجور خوبه؟در حالی که رو تخت به پشت دراز کشیده بود پاهاشو تو شکمش نگه داشت دامنشو بالا داده بود شورت قرمز رنگ لامبادایی پاهاش بود با اون دستای ظریفش شورتشو از روی کسش کنار زد ونگاهی محبت امیز به من انداخت/ وا ی یی ییی چی میدیدیم رونهای برجسته که از وسطش یه کس کشیده با لبه های بهم دوخته شده همانند یه لیف کوچیک هلو خودنمایی میکرد کاملا خیس بود و برق ابو میشد روی کسش به راحتی دید بهش گفتم خانمی جوری شورتو بده کنار که سوراخ باسنتم معلوم شه همین کارو به ارومی واسم انجام داد یه سوراخ تنگ کوچیک خوش رنگ کاملا شیو شده خودنمایی میکرد درحالی که رون های پهنش این سوراخو محصور کرده بودن چند عکس به همین مدل از نما های مختلف انداختم و ازش خواستم که صندلشو در بیاره چون یکی از نقاط قوت سمیرا پاهای فوق العده سکسی وخوش تراش بود یه پای ناز سایز سی وهشت کوچیک با انگشتای کشیده وناخن بلند که به خوبی پدیکور شده بود ولاک بنفشی که دل هر مردیو میبرد تو این حال چند عکس دیگه گرفتم که زیبایی پاهاش کاملا مشخص باشه دیگه طاقت نیاوردم دوربینو زمین گذاشتمو به سمتش رفتم پاهای نازشو تو دستام گرفتم و دونه به دونه انگشتای پاشو بوسه هایی کوچیک میزدم چشماش خمار شده بود و گهگاهی چشماشو میبست /اروم شروع کردم به لیسیدن ومکیدن انگشتاش از این کار فوق العاده لذت میبرد وبهم گفته بود که اینکار به اندازه مکیدن سینش واسش لذت داره چند دقیقه همین منوال ادامه دادم تا اینکه همونطور که پاهاش تو سینش بود به پایین رفتم ومشغول بوسیدن کسش شدم ابی لزج بی رنگ و بی بو اما با طعمی شور مانند تو دهنم پر شده بود{اونای که لیسیدن میدونن طعمشو}لذتی عجیب داشتم چشمام به سوراخ کوچیک کونش افتاد جرقه ای تو ذهنم روشن شد حرفای اشکان در رابطه با کون کردن بیشتر تحریک شده بودم....ادامه دارد
     
  
میهمان
 
بد جوری حشرم زده بود بالا زیبایی سوراخ کونش واقعا منو تحریک میکرد زبونمو به سوراخش مالیدم اهی کشید با زبون دور کونشو واسش زبون میکشیدم از کونش لب میگرفتم تصمیم خودمو گرفتم و میخواستم از کون یه سکس کامل باهاش داسته باشم به پشت خوابوندمش بعد از کمی خوردن باسنش سمیرا در حالی که چشماش خمار بود بلند شد شلوار راحتی پامو دراورد اینقدر تحریک شده بودم که سمیرا با دیدن کیر کامل راست شده ام گفت علی چه خبرته ؟دستامو پشت سرم گذاشتمو مشغول شد واقعا در ساک زدن کارش حرف نداشت با ملایمت وارامش کار میکرد فقط سرشوتو لبای غنچه ایش گذاشت در حال مکیدن فقط سرش بود از داخل با زبونش باهاش بازی میکرد وبا دستش بیضهامو میمالید شروع کرد به لیسیدن پوست زیرش وسعی میکرد پوستشو تو دهنش کنه با عشق نگاه کیرم میکرد و با خنده کیرمو به اغوش میکشید نقطه به نقطشو میبوسیدو میلیسد دیگه تو فضا بودم زبونشو سعی میکرد تو سوراخ کیرم کنه بالا اومد در حالی که لباش کاملا خیس از ساک زدن بود شروع کرد به لب گرفتن با زبونم بازی میکرد من لب بالا سمیرا میخوردم اونم لب پایینمو میبوسیدو میمکید اب دهنشو تو دهنم میریخت ومنم اب دهنمو رو لباش میریختم نگاهی به چشمای خمارش انداختم هر دو با عشق گفتیم دوستت دارم اروم لباسشو از تنش بیرون کشیدم اونم منو لخت میکرد کامل رو تخت رفتیم مشغول خوردن سینه هاش شدم با زبونم با نوک سینش بازی میکردم اب دهنمو دور هاله سینش میرختم کم کم ناله هاش بلند شده بود احساس عجیبی داشتم لذت وجودمو گرفته بود پایین تر اومدم نافشو لیس میزدم در حالی که با عشق نگاهمون بهم بود نگاهی به خط کسش انداختم و شروع کردم به لسیدن کسش با خوردن چوچولش پاهاش به لرزه میفتاد وناله هاش بلند تر میشد تمام صورت وزبونم اغشته به اب کسش بود که مثل شهد راه گرفته بود برش گشتوندم ناگهان هدیه اشکان یادم افتاد پا شدم کمی از اسپری به کیرم زدم و از جعبه لوازم ارایشش کرم مرطوب کنندشو اوردم سمیرا با اکراه نگاهم میکرد اما میدونست در فتح کونش مصممم به این خاطر چیزی نگفت کمی از کرمو به انگشتم زدم واروم کشیدم دوره سوراخ کونش کمی باهاش بازی کردم تا کمی اماده بشه خیلی کم واروم سعی کردم انگشتمو تو باسنش فرو کنم اما بازم همون حالتو داشت ماهیچه کونش کامل منقبض بود و اجازه ورود حتی یه بند انگشتمو نمیداد کمی که بیشتر فشار دادم حس میکردم که ماهیچش انگشتمو پس میزنه ولی خوب در این حد احساس میکردم که دردی نداره حالا یه بند انگشتم تو باسنش بود کرم بیشتری به دستم زدم گفتم شاید بیشتر جا باز کنه با نصف یه بند انگشتم به صورت دایه وار و ریتمیک انگشتمو میاوردمو میبردم نالش بلند شده بود دستای خوشگلشو دیدم که داره با کسش بازی میکنه از این حرکتش بیشتر به وجد اومدم به ارومی بهش گفتم عزیزم دوتا کیر میخوای اره؟بار اول سکوت کردو جواب نداد بار دوم پرسیدم که گفت اره بده میخوام انگشتمو بیشتر تو باسنش فرو کردم وشروع کردم به تلمبه زدن نبض زدن ماهیچه های داخلیشو رو انگشتم حس میکردم کمی روون تر شده بود و به سفتی اول نبود ترغیبش کردم که بیشتر با جلوش بازی کنه اینکار باعث میشد بیشتر تحریک شه ودرد کمتری احساس کنه به ارومی انگشت کناره اشارمو به سوراخش نزدیک کردم وفرو کردم احساس میکردم کمی خودشو جمع میکنه حالتمونو عوض کردم و به پهلو خوابوندمش در حالی که پاهاش تو سینش جمع بود این حالت برای سکس از پشت بهترینه چون ماهیجه ها خیلی باز میشهوفشار کمتری احساس میشه دو انگشتو فرو کردم و ادامه دادم منتظر واکنشش بودم بهتر بود اعتراضی نمیکرد کم کم شروع کردم دو انگشتی تلمبه زدن ناله هاش فضای اتاقو پر کرده بود از یه چیزش خیلی خوشم اومده بود اونم کونش مثل برگ گل تمیز و ناز بود انگشتمو بعد از چند دقیقه کشیدم بیرون صحنه جالبی بود سوراخ کونش باز موند بود ونبض میزد احساس کردم حالا دیگه امادس پشتش دراز کشیدم با دستام سینه هاشو گرفته بودم در حالی که لبمو رو گردنش بست کردم کمی پاشو بالا دادم کیرمو به ارومی فرو کردم سرش به راحتی داخل رفت به همون حالت شروع کردم به اندازه سرش تلمبه زدن بدنش داغ شده بود میلرزید هر دو عرق کرده بودیم صور تشو برگردوندم در حالی که لب میگرفتیم کیرمو بیشتر فرو کردم لبامو گاز میگرفت چشم هام به پاهای کوچولوش بود که واسم دلبری میکرد نگاهم به چیزی افتاد که شهوتمو منفجر کرد صد دلاری اشکان تو دستای سمیرا بود در حالی که کامل مچاله شده بود به ارومی در گوشش گفتم پول کرده شدنت تو دستاته عزیزم؟جوابی نداد تو دنیای لذت خودش غوطه ور بود که کیرمو بیشتر تو بردم ناله هاش درد ناک تر شده بود ولی میدونستم دردش اذیت کننده نیست نگاهم به پول اشکان داشت منو از حشر منفجر میکرد در حالی که لبم تو دهن سمیرا بود کیرمو کامل فشار دادم ناله ای کرد پاهاشو بیشتر باز کرد نگاهی به کیرمو کون یگانه عشقم انداختم وایییی تا بیضه ها تو بود از کیرم فقط بیضه هام معلوم بود منظره زیبایی بود بخصوص کش اومدن سوراخ کونش بسیار دلبری میکرد اروم شروع کردم تلمبه زدن کیرم انگار چسبناک شده بود فشار زیادیو ناشی از تنگی سوراخش رو کیرم حس میکردم با هر تلمبه ناله ای میکرد احساس غرور میکردم از طرفی اسپری اشکان کار خودشو کرده بود وخیالم راحت بود که این لذت تموم شدنی نیست سرعتمو بیشتر کردم دیگه کیرم روون تو کون سمیرا تلمبه میخورد هر دو چشمامونو بسته بودیم بازم اون حس سراغم اومد انگشتمو به دهنش نزدیک کردم به ارومی بهش گفتم اینم یه کیر دیگه انگشتمو خیلی با احساس مک میزد ک در حالی که کیرم کامل تو باسنش بود/ فراتر رفتم گفتم کیره کیه این ؟ چه خوب مکش میزنی عزیزم یه لحظه ساک زدن انگشتمو متوقف کرد که بهش گفتم تو ماله منی عزیزم در حالی که با شدت تو کونش تلمبه میزدم گفتم بخور بخور عزیزم / سکوت کرد و ادامه داد اینبار با هیجان و اشتیاق بیشتری میخورد تلمبه هام خیلی سنگین شده بود به پشت خوابوندمش میخواستم این لذتو در حالات مختلف تجربه کنم روش خوابیدم با پاهام پاشو قفل کردم واروم دوباره فرو کردم تا نصفه مشکلی نبود که ناگهان جیغش درومد علی خواهش میکنم اینطوری درد دارم التماسو میشد تو چشماش دید کاملا حق داشت چون این حالت عضلات کاملا بسته میشه و حتی احتمال پارگی وجود داره سعی کردم تا اخر فرو نکنم یه پنج دقیقه ای تو همین حالت تلمبه نصفه زدم اما با دیدن دستش که رو تختیو فشار میداد به خودم اومدم وحالتمو عوض کردم به حالت داگی نگهش داشتم واینبار با شدت تمام تو کونش فرو کردم دست خودم نبود نمیتونستم تحمل کنم اما خیالم از طرفی راحت بود چون اینقدر باز شده بود که اذیت نشه نگاهم به کون وحرکت ریتمیک من تو باسنش بود با هر ضربه باسنش به لرزه میفتاد از طرفی هم چون کامل تو میزدم بیضه هام با به کسش برخورد میکرد سرعت تلمبه هامو بیشتر کردم احساس کردم بدنش و پاها ش داره میلرزه واسه اینکه صداش بیرون نره خودش با دست جلو دهنشو گرفته بود میدونستم که وظیفمو خوب انجام دادم وسمیرا به ارگاسم رسیده حس عجیبیو رو کیرم حس میکردم شدت کردنم بیشتر شد تا جایی که کاملا میشد ناله های سمیرا که به جیغ تبدیل شده بودو حس کرد انگار برقی بهم وصل شده بود لذتی فرا انتظار وجودمو گرفت میدونستم که دارم ارضا میشم توان بیرون کشیدنو نداشتم از طرفی نمیخواستم از این کون دل بکنم نفس نفس میزدمو از وجودش کام میگرفتم با تمام قدرتم کیرمو تا بیضه داخلش فرو کردم و نگه داشتم احساس میکردم که داره عصاره وجودم تو باسنش خالی میشه بعد از چند ثانیه بیرون کشیدم چشمم به سوراخش بود کامل باز مونده بود سمیرا ازم دستمال خواست چون روش پیشگیری ما سکس منقطع بود به خاطر حفظ اندامش اصلا قرص استفاده نمیکرد دستمالو رو سوراخش نگه داشت تا مبادا اب بیرون بیاد با رضایت خاطر لبخندی بهم زد و گفت عزیزم دوست دارم......ادامه دارد
     
  
↓ Advertisement ↓
میهمان
 
هردو رو تخت بیهوش افتاده بودیم سمیرا پا شد که بره خودشو بشوره منهم باید حموم میکردم خیس عرق بودیم لحظه بلند شدن سمیرا نگاهم به باسنش افتاد که از کنار رونش منی راه گرفته بود صحنه جالبی بود یکی از بهترین سکس هامونو تجربه کرده بودیم احساس میکنم برای سمیرا هم همینطور بود اونشب به راحتی خوابیدیم فردا با صدای زنگ موبایلم از خواب پا شدیم ازیتا بود بعد از احوال پرسی گفت که تا یک ساعت دیگه میاد دنبالمون باید وسایلمونو جمع کنیم و بریم پیششون با سمیرا کمی مشورت کردم اون تصمیمو به عهده من گذاشت با اکراه قبول کردم با دفتر هواپیمایی هماهنگ کردم ساعت حدود یازده بود که اشکان و ازیتا اومدن دونبالمون وسایلامونو جمع کردیم نیازی به تسویه حساب با هتل نبود چون پیشاپیش پنج روز پرداخت شده بود راهی خونه اشکان خان شدیم خونه زیبایی بود به نسبت خیلی هم شیک البته حدس میزدم چون با توجه به موقعیت کاریش باید خونه شاخی داشته باشه چیزی حدود چهار اتاق داشت که بصورت دوبلکس بود نشیمن پایین بود و خواب و حموم بالا یه جکوزی تقریبا ده نفرم داشت خلاصه خیلی با کلاس بود اشکان مارو به سمت اتاقمون هدایت کرد یه اتاق واسه ما در نظر گرفته شد خیلی شیک یه تخت دو نفره ویه حموم شیشه ای کنارش واسم جالب بود از طرفی هم خوشحال بودم خوب هزینه ها تقریبا واسم نصف شده بود میتونستیم فقط خرید کنیم بعد از قرار دادن وسایلامون سر جاش سمیرا ازم پرسید خوب عزیزم چی بپوشم؟ بهش یه بلوز شلوار معرفی کردم توی نشیمن به ازیتا واشکان ملحق شدیم اولین چیزی که توجه منو جلب میکرد لباس خیلی باز ازیتا بود سینه هاش کاملا باز بود یه شلوار کوتاه خیلی تنگ پوشیده بود که تقریبا تمامی بر جستگی های بدنش معلوم بود متوجه سمیرا شدم خیلی زیرکانه بمن نگاه میکرد ببینه ایا من نگاه میکنم یه نه البته طبیعی بود هر چی باشه اون زن من بود وطبیعی بود روی من تعصب داشته باشه بعد از چند دقیقه صحبت های معمولی ازیتا وسمیرا رفتن تو اشپزخونه و منو اشکان تنها شدیم اشکان پرسید علی اقا اسپری بکارتون اومد؟ازش تشکر کردم ولی جواب مثبت یا منفی بهش ندادم با این کار خواستم بدونه که پاشو از حریمش فراتر نذاره اشکان در حال کار کردن با لپ تاپش بود که ناگهان صحنه ای عجیب دیدم اول فکر کردم اشتباه میکنم اما بعدش متوجه شدم نه حدسم درست بود فیلم سکس خودشو ازیتا بود..لپ تاپو جوری گرفته بود که میشد دید از طرفی هم نمیخواست کامل تابلو شه سرمو برگردوندم طرفش با لبخندی که خیلی معنی داشت گفتم اشکان خان مواظب لپ تابتون باشین بخصوص فیلم های خصوصیتون خدایی نکرده مشکلی پیش نیاد/با لبخندی جواب داد علی اقا تو راجع به من چی فکر کردی واقعا منی که شما رو تو زندگیم اوردم همه جوره به شما اعتماد دارم وگرنه پاتونو تو زندگیم باز نمیکردم خداوند یه حس عجیبی بمن داده اونم اینه که ادم شناس خوبی هستموو مثل جفت چشمام به شما وهمسرتون اعتماد دارم اما نمیدونم این اعتماد متقابل هست یا نه؟ در همین حین بود که لپ تاپو رو پای من گذاشت در حالی که فیلم سکسیشون در حال پخش بود چند لحظه سکوت همه جارو فرا گرفت و گفتم مرسی از اعتمادتون لحظه ساک زدن ازیتا بود ازم پرسید چطوره بنظرتون؟تو دلم جواب دادم ساک زدن سمیرارو ندیدی این چیه با لحنی که حاکی از کمی خجالت بود جواب دادم زیباست فیلمو کمی جلو زد جایی که اشکان از پشت داشت حال میکرد بهم گفت میبینی اینجا انال لوب استفاده کردم چطوره.. سوراخش کامل باز بود و اثری از درد تو صورت ازیتا نبود اما نمیدونستم که این اثر دارو هستش یا واقعا اینقدر بازه چون حرکات اشکان خیلی سریع تر از من بود کیرش هم از من بلند تر و کمی کلفت تر بود تو دلم گفتم به اندازه کافی گشادش کردی..یه لحظه احساس کردم که میخواست شهوته وجودم بیدار شه وممکن بود سه بشه چون شلوار راحتی پام بود لپ تاپو بستم و ازش تشکری کردم وگفتم انال لوب خوب اثرشو کرده بود امید وارم شما وهمسرتون همیشه شاد باشید جواب داد منم ارزو میکنم این چنین شادی هایی نصیب شما هم بشه وبه مرحمت شما ما هم فضی ببریم در حالی که حرفاش تموم نشده بود ازیتا با سینی وچهار تا اب میوه پیداش شد ازش سراغ سمیرارو گرفتم که جواب داد من بلد نیستم راستش کاپوچینو درست کنم داره زحمتشو میکشه.. ازیتا زمانی که اب میوه رو تعارفم کرد حس کردم که زیادی خم شد کاملا سینه اش معلوم بود و میدونستم این بی منظور نیست روبرو من نشست لیوان اب میوه خودشو نزدیک لباش کرد چشماشو میبستو جرعه جرعه میمکید اینکاروبا نهایت حرفه ای گری انجام میداد اشکان سرش تو لپ تاپ بودکه ناگهان بلند شد وگفت من میرم کمک سمیرا خانم ببخشید الان برمیگردم برق شادیو تو چشمای ازیتا میدیدم انگشتشو اروم رو لبای خیس اب میوش گذاشت و میخ چشم های من بود به ارومی یه بند انگشتشو میک میزد وای واقعا استاد بود از طرفی با این حرکتش تحریک شده بودم از طرفی دیکه احساس بدی داشتم چون بنحوی احساس میکردم دارم به همسرم خیانت میکنم از زاویه دیگه هم نگران بودم مبادا اشکان بفهمه بالاخره اون اعتماد کرده بود وهیچ جوری نمیخواستم از این مساله سو استفاده کنم...ادامه دارد
     
  
میهمان
 
سعی کردم منطقی باشم وتصمیم درستو انتخاب کنم ذهنه خودمو به چیز دیگه ای مشغول کردم از طرفی میدونستم که اگه سمیرا کوچکترین بویی ببره خیلی بد میشه وممکنه تاثیر خیلی منفی روی اون بذاره تو دلم گفتم ببین علی زنت واست هیچ چیز کم نمیزاره از اینجا ببعد دیگه هوسه شایدم اصلا اینکارو داره با هماهنگی سمیرا انجام میده که بخواد میزان وفا داری منو به سمیرا بدونه تو همین فکر بودم که اشکان با سمیرا اومدن نشستن بازم مثل همیشه اشکان سیگاری روشن کرد که سمیرا گفت اقا اشکان حیف نیست تورو خدا سیگار نکشید چیز خوبی نیست از طرفی واسه سلامتی مضره..ازیتا جواب داد سمیرا جون صد مرتبه بهش گفتم هزار مرتبه ترک کرده ولی دوباره دست گرفته بهش گفتم اینبار دهنت بو سیگار بده از لب خبری نیست...با این حرف ازیتا یه جورایی منو سمیرا خجالت کشیدیم سمیرا سرش پایین بود که ازیتا ادامه داد سمیرا جون اگه اقا علی سیگار بکشه تو رغبت میکنی باهاش بخوابی یا لب بدی؟ سمیرا در حالی که از بی پروایی ازیتا شوکه بود خندیدو گفت والا چی بگم ....تو دل خودم گفتم افرین به شما دیگه خیلی راحتید..همین حین بود که اشکان سیستم صوتی خونرو روشن کرد توی تمومه سقف باند کار گذاشته شده بود واقعا کار معماری خونه عالی بود /اهنگ بهنام صفری بود عشق من باش/که مجددا ازیتا با اهنگ میخوندو پاشد رقصیدن با حالت رقص کنار سمیرا رفتو سمیرارو از جاش بلند کرد با هم شروع به رقصیدن کردن میشد چشم های هیز اشکانو دید که نگاهش روی تن سمیرا بود از نوک انگشتای پاش تا فرق سرشو با ولع هر چه تمام برانداز میکرد با حرکات و لرزش بدن سمیرا به اعماق وجودسمیرا میرفت تیر شهوت الود اشکان اهو زیبای منو نشونه رفته بود اصلا نگاهش به ازیتا نبود اب تو دهن اشکان خشک شده بود اینو میشد از لبای خشکش فهمید انصافا سمیرا زیبا میرقصید وزیبایی اندامشو به رخ همه میکشید.. اشکان دوربین موبایلشو روشن کرد ورو به من کردو گفت علی جان اجازه هست ؟سری تکون دادم سمیرا میدونست که داره از رقصش فیلم برداری میشه حرکاتشو منظم تر میکرد که دیدم اشکان بلند شد از نما های مختلف از ازیتا وسمیرا فیلم میگرفت برجستگی شلوارش خیلی چیزارو میتونست ثابت کنه اخرای اهنگ بود همزمان با تموم شدن اهنگ چیزی دیدم که واقعا غیر منتظره بود به محض اتمام رقص ازیتا لباشو گذاشت رو لبای سمیرا وبوسه ای از لب سمیر ا گرفت در حالی که اشکان این لحظه رو با دوربین شکار کرده بود سمیرا مبهوت مونده بود خیلی این حرکت واسش غیر منتظره بود لبخندی زورکی زد واروم کنار من نشست ازیتا شروع کرد به شوخی کردن تا شاید فضای سنگینی که ایجاد شده بود از بین بره ازیتا رو به سمیرا کردو گفت سمیرا جون خوش بحال اقاتون..واقعا اقاعلی باید قدرتونو بدونه من که خیلی لذت بردم...سمیرا سرش پایین بود سرشو بالا اوردو با لحنی جدی به ازیتا گفت بی تعارف ازیتا از اینکارت خوشم نیومد راستش من اصلا با این شوخی ها موافق نیستم..چهره سمیرا خیلی برافروخته بود وسکوت بر مجلس حکمفرما شد اشکان فهمید که حرکت همسرش درست نبوده با لحنی تند گفت این چه شوخی مسخره ای بود صد بار بهت گفتم کاراتو سنجیده انجام بده...لحن صحبت اشکان فوق العاده خشن وتند بود لبخند رو صورت ازیتا خشک شد ناگهان چشم های ازیتا پر از اشک شد واز جاش بلند شد به سمت اتاق خواب رفت میدونستم الان دعوا میشه نگاهی تند به سمیرا انداختم شاید بعد از سه سال اولین باری بود که اینجور نگاهش کردم بهش گفتم سمیرا این چه حرکتی بود؟ازیتا خانمو گریه انداختی با لحنی بریده بریده جواب داد بخدا بخدا... منظوری نداشتم نمیخواستم اینجور بشه که اشکان در جواب گفت نه سمیرا خانم شما حق دارید ایشون حرکاتش نسنجیدس صدای گریه ازیتا به گوش میرسید ...سمیرا جواب داد نه بخدا منووومنووو ببخشید...اشک تو چشم های سمیرا حلقه بسته بود که سمیرا به طرف اتاقی رفت که ازیتا رفته بود چند لحظه دوباره سکوت همه جارو فرا گرفت انصافا باید از اشکان معذرت میخواستم با لحنی خاص بهش گفتم اشکان جان من از طرف خانمم عذر میخوام واقعا شرمنده من نمیدونم باید چی بگم بعد از این همه لطف شما..چند دقیقه ای در همون فضای سنگین مشغول صحبت بودیم اما ناراحتیو میشد از چهره هردومون تشخیص داد تا اینکه سمیرا در حالی که کنار ازیتا بود هردو با لبخندی رو لب اومدن پیش ما خوشحال شدم گویا سمیرا تونسته بود از دل ازیتا در بیاره سمیرا با لحنی طلبکارانه گفت حالا ما خانم ها یه حرفی زدیم چرا شما اقایون اینجوری جدیش میکنید؟ازیتا به این گلی..اقا اشکان فکر میکنی کسی مثل ازیتا پیدا میشه؟در ضمن تو کار ما خانم ها کم دخالت کنید سمیرا هنوز حرفاش تموم نشده بود که چیزی ازش دیدم واقعا عجیب در حالی که تو گوش هم زمزمه ای میکردن دستای سمیرا رو گردن ازیتا افتاد با عشق بهم نگاه میکردن و در کمال ناباوری لبای زیباشون رو لب هم پیوند خورد.....ادامه دارد
     
  
میهمان
 
این کار سمیرا خیلی برام عجیب بود با توجه به شناختی که ازش داشتم این کار از اون خیلی بعید بود البته میدونستم که وقتی احساسات خانم ها به غلیان در بیاد ازشون هر چیزی ممکن میشه از طرفی هم میدونستم این کارش واسه رفع کدورت ار ازیتا بود گرچه که دوباره من نگاه های شهوت الود اشکانو حس میکردم من تا حالا صحنه بوسیدن دو زنو از فیلم های سکسی دیده بودم اما اعتراف میکنم با اینکه این بوسه از روی شهوت نبود وفقط واسه پایان دادن به کدورت ها انجام شد ولی خیلی تحریک کننده بود نیروی عجیبی دوباره در وجودم بیدار شده بود اره اشتباه نمیکردم همون حس بود....از اون جریان به بعد دیگه سمیرا وازیتا خیلی با هم راحت بودن کاملا ازیتا تبدیل به یه دوست صمیمی واسه سمیرا شده بود...خرید..گشت وگذار...تفریح.همش باهم بودن من تقریبا سمیرارو موقع خواب پیش خودم حس میکردم اشکان هم گاهی با ما بود وگاهی به کاراش رسیدگی میکرد....تا اینکه یه شبکه کنار سمیرا دراز کشیده بودم احساس میکردم که یگانه بت زندگیم ناراحته به من نگاه نمیکرد روشو بر میگردوند تعجب کردم از رفتارش از شپرسیدم عزیزم مشکلی پیش اومده از من ناراحتی؟سرشو به نشونه منفی تکون داد همینطور پشتش که به من بود اروم با موهاش وصورتش بازی میکردم که ناگهان رطوبتی رو دستام حس کردم اره حدسم درست بود سمیرا داشت اروم اروم گریه میکرد خیلی جا خوردم روش نمیمد که به من نگاه کنه با ارومی گونه های خیسشو بوسیدم که بغلم کرد ومنو غرق بوسه کرد...این کارش حس کنجکاوی منو دوچندان کرد سمیرا چش شده؟؟بوسیدمش عزیزش پرسیدم عزیزم چی شده اتفاقی افتاده؟انگار منتظر همین حرف من بود بغض گلوش ترکید وگریه ارومش تبدیل به هق هق شد داشتم دیوونه میشدم از طرفی خیلی نگران خدایا چه اتفاقی میتونه افتاده باشهووتو همین فکر بودم که سمیرا صورتمو تو دستاش گرفت ومنو بوسید با صدایی تقریبا بلند گفت عزیزم دوست دارم تو تنها مرد من هستی...خدایا یعنی چی شده...ادامه داد بخدا من زن بدی نیستمولی خیلی ناراحتم واحساس گناه میکنم.. خواستم ازش جریانو بپرسم که ادامه داد امروز عصر که واسه خرید با ازیتا بیرون رفتیم بعد از اتمام خریدمون به یه دیسکو ایرانی تو خیابون جمال عبدالناصر رفتیم ائنجا ازیتا کمی مشروب خورد که راستش...راستش....سرشو پایین انداخت ئ ادامه نداد به ارومی و با لبخندی ازش پرسیدم خوب چی شد اروم اب دهنشو قورت دادوگفت..دو نفر بهمون گیر دادن اول اصلا من اهمیت ندادم تا برن اما ازیتا باهاشون هم کلام شد بعد از اینکه چند پیکی با هم مشروب خوردن کنار ما اومدن..بخدا علی من اصلا یه ذره از وجودم راضی نبود اما ازیتا مدام اصرار میکرد ومیگفت زشته من اینارو میشناسم کمی باهاشون مهربون تر باش یکیشون از من تقاضای رقص کردو اونیکی پیش ازیتا وایساده بود..دوباره سمیرا سکوت کردو ادامه نداد بهش گفتم خوب چی شد/که ازم خواهش کرد که ازش دیگه سوالی نپرسم..اما من اصرار کردم که باید حریانو بدونم وگرنه ناراحت میشم با لحنی بریده بریده و ناراحت ادامه داد با اصرار ازیتا پذیرفتم با هاش رقصیدم...با لبخند بهش گفتم عیبی نداره ممنون از اینکه بهم اعتماد کردی و با من در میان گذاشتی ولی عزیزم دفعه بعد تنها این جاها نرو چون یه خانم وقتی تنها بره دیسکو مسلما دنباله یه پارتنر میگرده اونام فکر کردن شما مجردید تقصیر از خودتون بوده در هر صورت عزیزم فراموش کن..سرش پایین بودو گفتعلی تو منو میبخشی>گفتم عزیزم مرسی که با هام روراست بودی در ضمن اتفاقی نیفتاده که بخوام ببخشمت ..در حالی که سرش پایین بودو با انگشتش بازی میکرد ادامه داد اخه ... اخه همینم نبود..اون عوضی حین رقصیدن خیلی منو دستمالی کرد..پرسیدمچی....گفت اره اگه ناراحت شی حق داری ائن دستشورو سینه هام میذاشت گودی کمرمو حس میکرد سینه هامو نوازش میکرد علی من زن بدی هستم اره؟راستشو بخواید کمی عصبی شده بودم اما سعی میکردم جلو ناراحتی خودمو بگیرم به اندازه کافی سمیرا خودش ناراحت و عذاب وجدان داشت..دوباره شروع کرد به هق هق زدن و ادامه داد از همه بدتر علی من نمیتونستم مقاومت کنم میدونستم که کارم اشنباه ولی توان اینو نداشتم خودمو ازش کنار بکشم تو هر کاری وهر چی بمن بگی حق داری..ازش پرسیدم ازیتا چکار میکرد گفت اونم با اون یکی کثافت مشغول بود نگاه من میکردو میگفت عزیزم سعی کن خوش باشی..همچنا که اینو میگفت پاشد ودر کیفشو باز کرد یه کارت ویزیت از کیفش دراورد که پشت کارت یه شماره تلفن به اسم پوریا بود...خیلی بهم برخورده بود توذهنم خوب خیالی واسه اون شماره داشتم سمیرا ادامه داد علی من اینو به راضی خودم نگرفتم اما اصلا ول کن نبودن خیلی سریش بودن با گریه ادامه داد اون کثافتای اشغال بمن پیشنهاد پول کردن همین حین خودشو رو تخت پرت کرد در حالی که سرش تو تخت بود شروع کرد به گریه کردن کمی به فکر فرو رفتم خیلی عصبانی بودم..به ارومی نوازشش کردم تا شاید اروم بشه
     
  
میهمان
 
از حرکت ازیتا خیلی بدم اومده بود دیگه اونو به چشم یه زنه هرزه میدیدم اون شب سمیرا با ناراحتی تو اغوش من خوابش برد فردا صبح هردو مقداری زودتر از خواب پاشدیم چشمای سمیرا خیلی ورم کرده بود اونم به خاطر گریه زیادی بود که دیشب کرده بود سمیرارو فرستادم حموم نمیخواستم عشقمو با اون سرووضع ببینن خودم لباسمو پوشیدمو به سالن نشیمن اومدم خبری از اشکان هم نبود بعد از چند دقیقه ازیتا با سینی صبحانه اومد وروبروی من نشست احوال اشکانو گرفتم که گفت به خاطر بعضی از مسایل کاریش امروز صبح زود رفت بیرون از شما خیلی عذر خواست. رفتارم باهاش خیلی سرد بود تصمیم خودمو گرفته بودم فردا ازشون خداحافظی میکردم وقبلش سر این موضوع میخواستم با اشکان صحبت کنم تا شاید بتونه زنشو جمعو جور کنه ازیتا فضای سنگینیو که ایجاد شده بود حس میکرد که خیلی محتاطانه داشت با موبایلش بازی میکرد نگاه مرموزانه ای بمن کردو گفت اقا علی اتفاقی افتاده؟همزمان صدای اهنگه تندی از گوشیش به گوش میرسید با لبخند مشغول دیدن موبایلش شد..به ارومی گفتم از حرکت دیروزت با سمیرا هیچ خوشم نیومد من به شما اعتماد کردم این جوابم بود؟لبخندی زد وگفت کدام حرکت؟جواب دادم خودت بهتر از هر کی میدونی.دیروز عصر دیسکو ....جواب داد اهاااا ولی اونجا طوری نشد خود سمیرا میخواست برقصه که خوب رقصید.. بهش گفتم فقط رقص بود مطمینی؟..جواب داد پس سمیرا تمام جریانو واست گفته حتما منم کرده ادم بده.. نه عزیزم اینطوری نیست خانم خودت راضی بود باهاشون رقصید اونهام مردن دیگه مثل خودت یه کوچولو زیاده روی کردن...موضوع همینه؟ بهش گفتم ولی گویا با اصرار شما بوده خانم خانما؟نه عزیزم اینطوری هیچ نبوده میدونستم سمیرا زنیه که کار خودشو میکنه وگردن دیگران میندازه.. این فایلشه میتونی ببینی...همینجوری با یه نازو عشوه خاصی جلو اومد موبایلشو دسته من داد میزان صدا ورقص نور خیلی زیاد بود باید به سختی نگاه میکردی..اب دهنم خشک شده بود قلبم به تپش افتاد ..بازم همون حس...شهوت در تضاد با تعصب داشت منو ازار میداد چیزایی میدیدم که واسم باور کردنی نبود.. پسره در حالی که با سمیرا میرقصید دستش رو کمر سمیرا بود کامل تنشو رو شکم وپایین تنه سمیرا مالش میداد لبخندی که واسه من مثل شوکران بود رو لبای سمیرا بود...باورم نمیشه این زنه من بود؟..خشم واتش انتقام وجودمو گرفته بود اخه من چی کم گذاشته بودم ...از طرفی صحبت های دیشب سمیرا چه معنی میداد>؟ایا یعنی اون واقعا منو دوست نداره؟این سوالات ذهنمو ازار میداد..تو همین فکر بودم که ازیتا گفت میدونم تو چه فکری هستی حق داری..اما اینو بدون از عشقه اون به تو کم نشده اون فقط کمی شیطنت کرده همین...هر کسی تو زندگی میتونه شیطنت کنه مگه خودت نکردی؟دیدن سمیرا که مثل یه اهو در چنگال اون گرگ بود بدجوری منو ریخته بود بهم سمیرا چیزه دیگه ای بمن گفت..ولی این فیلم رضایت کامل سمیرارو نشون میداد..تو همین فکر بودم که دستای ازیتارو روی زیپ شلوارم حس کردم خواستم چیزی بگم که دستاشو به نشونه سکوت رو لبام گذاشت...به ارومی گفت از عشقت به اون چیزی کم نشده همونطور که اون نسبت به تو همین حسو داره..فقط سعی کن لذت ببری..انگار سحر شده بودم قدرت مقابله باهاشو نداشتم از طرفی کاری که سمیرا کرده بود باعث شده بود که دیگه وجدانم اذیتم نکنه در حالی که میخندید ازیتا شلوارمو از پاهام بیرون کشید همون حس دوباره تو وجودم بیدار شد با لبای زیباش ودندونای مثل صدفش شورتمو پایین کشید..بسیار حرفه ای عمل میکرد اصلا از دستاش استفاده نمیکرد با لباش کیره نصفه راستمو بالا اورد اب دهنشو روی سرش ریخت حالا دیگه کیرم واسش راست شده بود .. برق رضایت و شهوت تو چشماش بود چشماش کاملا خمار شده بود چشماشو بست وشروع کرد بیضه هامو مکیدن ولیسیدن..اب دهنش روی بیضه هام احساس خنکی خاصی بهم میداد با نوک زبونش بالا تر اومد پوسته زیرشو میبوسید با لب بالا وپایینش گوشت کیرمو احاطه کرده بود وبا ارومی مک میزد به ارومی ازم خواست که چشم هامو ببندم از تموم کیرم اب دهنش بود که میچکید سوراخ کیرمو میبوسید زبون میزد سرشو فقط به دهن گرفته بود واونو مک میزد تو دنیای شهوت خودم غوطه ور بودم..ادامه داد شروع کرد به ساک زدن تمومه کیرم ...لبای برجستش که معلوم بود پرتزه گوشت کیرمو با عشق میمکید لذتی عجیب سرا پای وجودمو فرا گرفته بود بصورت دایه وار مک میزد در حای که تمومه ماتیکش روی کیرمو احاطه کرده بود صدا ناله هاش دراومده بود سرعت مکیدنشو لحظه به لحظه بیشتر میکرد.. محکمتر وعمیق تر مک میزد تو دنیای خودم غوطه ور بودم فشاری عجیبو روی بیضه هام حس میکردم.. اره داشتم ارضا میشدم خیلی اروم بهش گفتم دارم میام .. با رضایت لبخندی زد..برق اشتیاقو میشد تو چشم هاش دید اما دهنشو از رو کیرم بر نداشت..پاهام تکون میخورد چشم هام بسته شده بود ابمو با فشار تو دهنش خالی کردم..چشم هاشو بسته بود.. معلوم بود که احساس بدی نداشت..لذت سراپای وجودمو گرفته بود..ارگاسمم از بارهای قبل طولانی تر بود احساس میکردم که اب بیشتری از دست دادم..صدایی شنیدم...علی....اره سمیرا بود که از اتاق دوبلکس بالا تماشاگر ما بود... ادامه دارد
     
  
میهمان
 
به یباره تمومه لذت وجودم از بین رفت سرم خنک شد چشم های منو سمیرا به هم دوخته شده بود ازیتا انگار که نه انگار اتفاقی افتاده لبخندی به سمیرا زد اشک وانتقامو میشد تو چشم های سمیرا دید..بدون معطلی به اتاقش برگشت پاشدم التمو از دهن ازیتا بیرون کشیدم مثل یه شیطان نگام میکرد بالاخره کار خودشو کرده بود به سرعت خودمو به اتاقمون رسوندم در قفل بود بعد از کمی التماس و خواهش تمنا در باز شد روشو از من برمیگردوند هیچی نمیتونستم بگم..زبونم قفل شده بود با چشم هاس اشک الود پرسید چرا؟مگه من چی کم گذاشته بودم که منو اینطور خراب کردی؟فکر کردی عاشقت شده اره؟یا کشته چشمو ابروهات بود؟نه اقا اون با من شرط بسته بود که توام مثل مردای دیگه هستی..واینو بهم ثابت کرد منو باش که اینهمه فکر میکردم نه تو چیز دیگه ای علی چرا؟واقعا چرا؟تازه فهمیده بودم که این ازیتا چه حرومزاده ایه این نقشه واسه خراب کردن من پیشه سمیرا بود واین زنیکه کثافت به خواستش رسیده بود جریانو واسش توضیح دادم اما سمیرا حتی نمیخواست کلمه ای از من بشنوه..همینطور رو تخت خوابم برد با صدای سمیرا از خواب بیدار شدم اره صدای بحث ازیتا وسمیرا بود اما اصلا مفهوم نبود با تندی به دم در رفتم بدون سلام و یا بحثی ازش پرسیدم اشکان کجاست؟جواب خاصی نداد دوباره ازش پرسیدم بهم گفت چیه توپتون پره من نمیدونم تا یک ساعت دیگه سرو کلش پیدا میشه با موبایلش تماس بگیر به گوشیش زنگ زدم خاموش بود..به سمیرا گفتم وسایلاتو جمع کن باید تا یک ساعت دیگه از اینجا بریم..بعد از چند دقیقه دوباره سرو کله ازیتا پیدا شد اینبار سمیرارو به نشیمن برد صدای جرو بحثشون میومد ..تقریبا وسایلارو جمع کرده بودم با تندی رفتم پیششون رو به ازیتا کردمو گفتم خیلی اشغالی وقتی تمام این مسایلو اشکان فهمید مثل یه تفاله دورت مینداز ه حالا میبینی...خندیدو رو به سمیرا کردو گفت ببین سمیرا همینی که گفتم عاقل باش نذار واست مشکلی پیش بیاد..به سمیرا گفتم به حرفاش توجه نکن پاشو ..که ازیتا لپ تاپ رو پاشو برگردوند..چی میدیدم فیلم ساک زدن ازیتا واسه من بود بعد از چند لحظه اونو قطع کردو فیلم سمیرا تو دیسکو گذاشت.. منو سمیرا ماتو مبهوت نظاره گر هم بودیم..ازیتا ادامه داد سمیرا جون خودت میدونی؟من چیز زیادی ازت نخواستم سمیرا مبهوت نظاره گر ازیتا بود که سمیرا به ازیتا گفت خیلی کثیفی..با هم پا شدیم رفتیم تو اتاق..به حماقت خودم خندم گرفته بود..چرا اعتماد بیجا..رو به سمیرا کردمو گفتم پاشو بریم تو مخمصه افتادیم که سمیرا وارفته گفت کجا بریم.. فیلمارو مگه ندیدی اون منو تهدید کرده از ما اتو داره اینکار دیوونگی علی هر دومون تو تله افتادیم.. بهش گفتم جریانو با پلیس در میان میزاریم گفت بدتر واسه فیلم ها چی بگیم؟خلاصه همه در ها برومون بسته بود سمیرا سکوتو شکستو گفت تمومه خونه مجهز به دوربین مدار بسته هستش علی ما فریب خوردیم میفهمی فریب..اشکاش از روگونه سرازیر شد داشت گریه میکرد که ازیتا سمیرارو صدا زد من درو باز کردم ازیتا پرسید سمیرارو میخوام لحنش فرق کرده بود سمیرا باهاش صحبت کرد که ازیتا گفت میخوام تنها باشیم..سمیرا رو به من کردو گفت علی خواهش میکنم..به نشیمن رفتم یه ده دقیقه ای صحبتشون طول کشید اولش جروبحث بود اما این اخریا همش صدای مبهم ازیتا بگوش میرسید داشتم کم کم نگران میشدم که ازیتا رو دیدم داره پایین میاد بلافاصله بر گشتم پیش سمیرا بغلش کردمو بوسیدمش بهت زده بود گفتم چی میخواست؟در حالی که سرش پایین بود صداش لرزیدو گفت یه شب باهاشون باشم خشم وجودمو گرفته بود پا شدم خواستم برم حقشو بذارم کف دستش که سمیرا دستمو گرفتو گفت علی تو مخمصه افتادیم کارو از این خرابتر نکن بشین سر جات کمی اروم شدم هردو مشغول فکر کردن شدیم بد جوری اعصابمون خورد بود به خودم لعنت میفرستادم که چطور تو دامن یه دشمن افتادیم چیزی که واسم جای سوال بود این بود که چطور یه زن واسه شوهرش این کارو میتونه انجام بده مگه میشه؟دوباره ازیتا در اتاق اومد اینبار یه بیست دقیقه ای اروم صحبت کردن..بعد از اتمام حرفشون قضیه رو از سمیرا پرسیدم که باز چی میخواد با صدایی بریده بریده گفت علی چیکار کنیم؟پای ابرو در میونه تو چی میگی؟ازیتا بهم گفت که امشب قرارمون باشه ساعت 11 تو همین خونه بعد از تموم شدن کار فیلم هارو میده.. ازش پرسیدم اگر نسخه کپی داد؟یا دروغ گفت چی؟جواب داد ازیتا گفته اشکان خودشو تو دردسر نمیندازه مطمین باشید بعد از اجابت خواستش همه چیز تمومه در ضمن علی ما مجبوریم اعتماد کنیم اینقدر این ازیتا کثیفه که الان میگه البته باید حموم بری شیو کنی و ارایش کرده باشی خشم تمام وجودمو گرفته بود داشتم خفه میشدم سکوتی عجیب اتاقو فرا گرفته بود هر دو مشغول فکر کردن بودیم و به اشتباهمون تاسف میخوردیم
     
  
میهمان
 
هردو مبهوت به نقطه ای از اتاق خیره شده بودیم نه راه پس داشتیم نه راه پیش وجودم از خشم و ناراحتی پر بود به خودم لعنت میفرستادم که چرا اعتماد کردم واقعا چرا؟ هزاران فکر از سرم عبور میکرد اشک رو گونه های زیبا سمیرا سرازسر بود رو بمن کردو گفت هر دو اشتباه کردیم..هر دو لحظه ای از خودمون غافل شدیمو نتیجش این شد..علی چی کار کنیم..استرس تو چشم های هردو موج میزد اینبار ازیتا بدون اجازه گرفتن وارد اتاق شد لبه ی تخت کنار سمیرا نشست رو به من کردو گفت حالا چی شده اتفاقی نیفتاده در ضمن علی خان شما هم سرت بی کلاه نمیمونه اینو مطمین باش خیالتون از هر لحاظ راحت هیچ مشکلی پیش نمیاد فقط بعدش سعی کنید این قضیه رو فراموش کنید همین... شتر دیدی ندیدی ما هم همینکارو میکنیم..رو به سمیرا کردو ادامه داد ببین عزیزم بخوای ناراحت باشی نمیشه سعی کن خودتو اون نیم ساعت از قید همه چیز رها کنی این فقط سکسه تو که میدونی شوهرتو دوست داری اونم شمارو میخواد پس کمی سعی کنید ریلکس فکر کنید در ضمن سر شوهرت هم بی کلاه نمیمونه از طرفی هم میتونه کنارت باشه..بد میگم؟راستشو بخواید اشکان از همون روزی که تورو تو فرودگاه دید بد جوری دلش به تو وابسته شد خیلی ازت خوشش اومد..سمیرا نگاه معنا داری بهش کردو گفت تو چطور زنی هستی؟دلت خوشه شوهر داری؟لبخندی زد ازیتا و با لحنی خاص وملایم جواب داد اون شوهر من هست اما واسه ده روز...راستش اون هر باری که میاد دوبی یه زنو صیغه میکنه واقعیتش اشکان زن دایمی نداره..بدنم سست شده بود دیگه کامل میدونستم به پست چجور ادمی خورده بودیم.. ادامه داد در ضمن اقا علی یادت باشه تو با یه زن شوهر دار سکس کردی حالا یا دایم یا موقت..درسته؟بالاخره اشکان هم میخواد تلافی کنه این حقشه..نه؟سمیرا سکوت کرده بود واقعا بد جوری گرفتار شده بودیم که سمیرا از جاش بلند شدو گفت ازیتا میخوام با شوهرم خصوصی صحبت کنم مارو تنها بذار..ازیتا با لبخندی اتاقو ترک کرد سمیرا پیشم نشست دستامو تو دستش گرفت بعد از چند ثانیه سکوت بهم گفت علی تو همه چیز من هستی تو یگانه معبود منی ولی ما مجبوریم بیا بهم یه قولی بدیم.. که بعد از این جریان این موضوعو واسه همیشه فراموش کنیم وهیچوقت راجع به این موضوع صحبت یا بحثی نکنیم باشه عزیزم؟ گفتم اخه چجوری سکوت کردم به نشونه موافقت سرمو تکون دادم.. سمیرا ازیتارو صدا زد بهش گفت ببین ازیتا اگر کوچکترین مشکلی واسمون بعد از این قضیه پیش بیاد اینو مطمین باشید که خودم یه جا میرم سراغ پلیس وبعد از اون اگر قرار باشه زندگی ما خراب شه مطمینا زندگی شمارو اول خودم نابود میکنم امشب این اتفاق میفته در ازای کار تو و اشکان بعدش همه چیز تمومه فهمیدی؟ازیتا جواب داد همینم هست من که بهتون گفته بودم فقط باید واسه ساعت یازده شب حاضر باشید همراه با شوهرت تو اتاق نشیمن بعدش میتونید اینجارو ترک کنید فیلم ها هم دریافت میکنید خوبه؟دیگه مزاحمتون نمیشم عزیزم من باید برم فقط به خودتون برسید و سعی کنید لذت ببرید .. ازیتا اینو گفتو از اتاق خارج شد سمیرا منو بغل کردو گفت اینو بدون هیچوقت از عشقم بهت کم نمیشه هر چی که امشب اتفاق میفته یه سکسه فقط توام سعی کن لذت ببری اینو همسرت بهت میگه..حرفی واسه گفتن نداشتم سمیرا گفت حالا پاشو وسعی کن با این مسیله کنار بیای باشه گلم؟خودمو رو تخت پرت کردمو گفتم باشه خانمم سعی میکنم قول میدم که سعی خودمو کنم....سمیرا رفت حموم ومن مشغول فکر کردن به گذشته شدم که چرا این اتفاق افتاد مقصر کی بود؟ نباید اینطور میشد اما پشیمانی سودی نداشت بعد از چند دقیقه خانمم از حموم بیرون اومد وقتی که حوله از دوره کمرش افتاد مبهوت زیبایی باسن وکمرش شدم اما اتفاقاتی که افتاده بود مانع از این بود تا بتونم ارامش کاملی داشته باشم.. دوباره تو فکر فرو رفتم قضیه امشب همانند شرنگی کاممو تلخ میکرد.. اینبار متوجه نگاه معنا دار سمیرا به خودم شدم در حالی که مشغول پوشیدن لباس زیرش بود گفت علی ما باید زمانی این فکرو میکردیم که این اتفاق نیفتاده بود همینجوری بخوای ادامه بدی شک نکن دیوونه میشی.. بسه دیگه تمومش کن..همینطور خیره نظاره گر سمیرا بودم که ناگهان چیزی توجهمو به خودش جلب کرد اره سمیرا بدنشو شیو کرده بود...دوباره همون حس تو وجودم بیدار شد اما میدونستم که هر چی دارم میکشم از همین حسه..دیگه زدم به بی خیالی پا شدمو رفتم دوش گرفتم هنگامی که از حموم بیرون اومدم سمیرارو دیدم که جلو میز داشت ارایش میکرد وای چی میدیدم..انصافا من که شوهرش بودم واسم خیلی جذاب بود چه برسه به دیگران خط لب زیباش قلوه ای بودنه لبشو دو چندان کرده بود ارایش خلیجی چشم هاش زیبایی توصیف ناپذیری بهش هدیه کرده بود موهای هایلات طلایی وقهوه ای صورتشو هر چه بیشتر ناز کرده بود از پشت کنارش رفتم اروم دستامو از زیر دامنش به لمبر های کونش رسوندم..انگشتمو کمی اب دهن زدم به سختی میشد لمبر های کوچیکشو از هم باز کرد هدفم رسیدن به چشمه کوچیک وتنگش بود دستمو به سوراخ کونش نزدیک کردم حرارتم زیاد شده بود..از کوچیکی وتنگش سوراخ باسنش کمال لذتو میبردم اما چیزی که خیلی داغم میکرد شیو کردن سوراخ باسنش بود که اونو مثل برگ گل تازه و نرم کرده بود.. در حالی که سوراخشو به ارومی نوازش میکردم گفتم اینو بدون عزیزم که همیشه ماله منی .. سمیرا جواب داد علی مگر شک داشتی؟همینم هست عزیزم..سمیرا ادامه داد ولی ازت خواهش میکنم که سعی نکن مسایل امشب رو زندگیمون تاثیر منفی بذاره..یاشه؟قول بده که بعد از این شب همه چیزو فراموش کنیم که این قولو بهش دادم...بعد از صرف شام حدود ساعت ده بود که استرش عجیبی هر دو داشتیم ازیتا پیشمون اومد از حرفاش معلوم بود که قصد اینو داره که اروممون کنه مرتب از زیبایی سمیرا تعریف میکرد و مدام اصرار میکرد که سعی کنید لذت ببرید..بالاخره ساعت یازده شد ما بالا بودیم استرس هردومون بی نهایت دیگه زیاد شده بود صدای اومدن مهمونا میمومد..جالب اینجا بود که صدای یکییشون خانم بود که صداش اصلا واسم اشنا نبود..بعد از چند دقیقه ازیتا دنبالمون اومد که مهمونا پایین هستن تشریف نمیارید؟سمیرا دستامو گرفتو گفت علی بدون از عشقم چیزی بهت کم نمیشه ولی خودتو اذیت نکن لذت ببر..منم ادامه دادم توهم همینطور سعی کن اصلا فکرتو پریشان نکنی...سمیرا ادامه داد دوست دارم لباسمو علی انتخاب کنی.. منم با کمال میل قبول کردم یه تاپ نارنجی که پشت گردنی بسته میشد همراه با یه دامن تازانو به رنگ زرد واسش انتخاب کردم بهش گفتم که استوک{جوراب شلواری}همراه با صندل نقره ایشم به پوشه..بعد از دیدن سمیرا تو این لباسا خودمم یه جورایی قلبم به تپش درومده بود..منهم لباسای رسمیمو پوشیدمو به پایین رفتیم اشکان وازیتا کنار هم بودن ویه اقا خانم دیگه هم که اسمشون پوریا ونازنین بود اونجا بودن رفتارشون خیلی گرم بود اونها هم زوج های تهرانی بودن که به دوبی اومده بودن پوریا پسر خوش مشرب وخوش قیافه ای بود..خانمش خیلی رفتار گرمی داشت صورت نازنین کلا جراحی بود ولی بنظر من دیگه اصلا جذابیتی نداشت خیلی مصنوعی بود بعد از کمی گفتگو سیستم صوتی خونه صداش درومد یه اهنگ خیلی ناز فارسی بود که ازیتا نازنین وسمیرارو بلند کرد هر سه مشغول رقصیدن شدن میشد نگاه های هیز اشکانو پوریارو رو تن خانم ها حس کرد از لحاظ رقصیدن سمیرا و نازنین در یه رده بودن و ازیتا در مرتبه پایین تری قرار داشت چشم های سمیرا به چشم های من دوخته شده بود انگار میخواست بگه که من واسه تو میرقصم نه کسی دیگه با حرکت سر بهش فهموندم ما بهم قول دادیم عزیزم این حرکت من کمک زیادی بهش کرد که از استرس خارج شه.. بعد از چند دقیقه دیگه اهنگ عوض شد یه اهنگ استریپ تیز بود.. ازیتا با رقص لباساشو کم کم درمیاورد به نوعی ازیتا رهبری خانم هارو میکرد..به طرف نازنین رفت اونم تاپشو دراورد ..همین که نوبت سمیرا شده بود سمیرا در حالی که مشغول رقصید ن بود با حرکت انگشتاش علامت رد به سینه ازیتا زدو گفت من دوست دارم شوهرم این کارو کنه..ما مردا همه ساکت شده بودیم اب دهن هممون خشک شده بود انصافا نازنین بدن زیبایی داشت..البته کاملا حتی از روی سوتین هم معلوم بود که سینه هاش عمل شده اشکان روبه من کرد و گفت نمیخوای به خانمت کمک کنی؟اروم پاشدم جلو سمیرا ایستادم وتاپ بندیشو اروم گره هاشو از هم باز کردم..تو یه لحظه سمیرا با سوتین در حال رقصیدن بود سینه های ناز برجستش کاملا دلبری میکرد..با تموم شدن اهنگ همه خانم ها اومدن نشستن در حالی که همگی فقط با یه سوتین بودن البته از پایین تنه همه پوشیده بودن.. سکوت چند لحظه مجلسو فرا گرفت که با تعریف وتمجید کردن های ازیتا از سمیرا و نازنین این سکوت شکسته شد..ازیتا که کنار نازنین نشسته بود دستاشو رو پاهای نازنین گذاشتو با خنده وشوخی شروع کردن به لب گرفتن واسه ما این صحنه هم عجیب بود هم کمی معذب بودیم در ضمن تازه فهمیدم که نازنین لزبین تشریف دارن..اشکان سکوتو شکستو گفت این عروس خانم ما خجالتی هستن ما میریم تو اتاق..اشکان وپوریا بلند شدن اشکان اروم دستای ناز سمیرارو گرفتو گفت پاشو عزیزم..در همین حین رو به من کرد وگفت شما با خانم ها علی جون مشغول باش..در حالی که سمیرارو وسط انداخته بودن هر دو به اتاق رفتن.. در اتاق بسته شد..اخرین لحظه سمیرا نگاه خاصی بمن انداخت ..نتونستم تنها ش بذارم منم رفتم تو اتاق اشکان گفت .. اخه اینجوری نمیشه سه نفری؟؟؟سمیرا جواب داد نه من میخوام شوهرم هم باشه..سمیرا وسط نشسته بود اشکان وپوریا دو طرفش بودن که هر دو زیپ های شلوارشونو باز کردن.. کیرهر دوشون کاملا راست بود..سمیرا با نگاهی از من اجازه گرفت منم با سرلبخندی بهش زدم دستای کوچیکشو دور هر دوکیر انداخت و اروم شروع کرد به مالیدن..پوریا سرشو بین گردن سمیرا برد وهمزمان شروع کرد به لیسیدن گردن سمیرا..اشکان هم اروم بند سوتینو باز کردو مبهوت زیبایی سینه ها شده بود....من هم درگیر همون حس شده بودم از اینکه عشق زندگیم در گیر دونفر دیگه بود هم ناراحت بودم هم همون حس منو تحریک میکرد..پوریا بعد ازکمی لیسیدن گردن سمیرا دامنشو از پاهاش بیرون کشید..حالا دیگه سمیرا بودو یه استوک و یه لباس زیر فانتزی..و سه تا مرد حشری.. سمیرا که دید من همینجوری وایسادم منم فرا خوند تو یه لحظه منم لخت شدمو بهشون پیوستم لبای منو سمیرا بهم قفل شده بود در حالی که اشکان استوکو از پاهای ناز سمیرا بیرون میکشید پوریا هم شروع کرد به مک زدن سینه ها ی ناز سمیرا.. اشکان با ولع هر چه بیشتر پاها وانگشتای زیبای سمیرارو میمکید چشم های سمیرا خمار شده بود واز این حس لذت میبرد...اشکان به ارومی شورتو از پاهای سمیرا دراورد ..در حالی که متحیر اینهمه زیبایی بود یه کوس کوچیک برجسته خود نمایی میکرد...از من خواست که کمکش کنم پاهای سمیرارو بالا نگه دارم وقتی زبونه اشکان به لبه های کوس سمیرا رسید سمیرا دیگه تاب مقاومت نداشتو شرو ع کرد به ناله کردن..به شدت تحریک شده بودم با دستام پاهای همسرمو قلاب کرده بودم تا اشکان دسترسی بیشتری به کوسش داشته باشه حالا دیگه هر چهار تا لخت بودیم پوریا سریع رو صورت سمیرا رفت... کیرشو رو صورتش میمالوند تو یه لحظه دیگه نتونست دوام بیاره به ارومی کیرپوریا رو مشغول ساک زدن شد خیلی ماهرانه میلیسید.. سرشو میبوسید وبا عشق نظاره گر کیر کلفتش بود منهم روش خم شدم در حالی که پاهاشو نگه داشته بودم تا اشکان از چشمه وجودش بنوشه با سینه هاش بازی میکردم لحظه ساک زدنش اینقدر تحریکم کرده بود که نزدیک بود ارضا شم.. بعد از چند لحظه جای اشکان و پوریا عوض شد ..اما چیزی که دیگه اتش شهوتمو دوچندان کرده بود لب های فرانسوی بود که اشکان وسمیرا از هم میگرفتن.. سمیرا با ولع لب های اشکانو میمکید در حالی که پوریا کسشو با شدت تمام میلیسید....تو یه لحظه هر سه کنار کشیدیم التمونو با اسپری واسه یه سکس تمام عیار اماده کردیم نمیخواستیم این لذت تموم شه..اشکان پشت سمیرا ایستاد سمیرارو به حالت داگی نگه داشتیم..اشکان مدام قربان صدقه کوس سمیرا میرفت پوریا کیرشو به انگشتای کوچیکو خوشگل پاهای سمیرا میمالید منهم رفتم جلوش ساک بزنه کمی که سرشو بوسید گفت علی بهش اسپری زدی اما ادامه داد مشغول خوردن بود که معلوم بود اشکان از پشت در حاله تلمبه زدنه..کیر اشکان از من بزرگتر بود به همین دلیل شدت ضربات بیشتر وناله های سمیرا بلندتر میشدمیشد فهمید که اشکان از لذت تو فضاس بعد از چند ثانیه به همین حالت..اشکان به پوریا گفت پاهاشو ول کن بیا کوس چربشو بکن ببین چیه ..اشکان کیرشو از کسش بیرون کشید کنار میز دراور رفت اوه چی میدیدم انال لوب تو دستاش بود سمیرا که قصدشون رو فهمید گفت من از پشت نمیدم گفته باشم.. که اشکان گفت عزیزم خواهش میکنم قول میدم اذیت نشی.. سمیرا نگاه من کردو گفت پس خیلی کم اشکان در حالی که به کیرش کرم میزد سوراخ کون سمیرارو با انگشتاش میمالیدو میگفت این یه ذره منو کشته چه نازو تنگه جووون ...بعدش به ارامی مشغول مالیدن انال لوب به سوراخش شد تا اماده شده اشکان وارد بودو میدونست واسه کردن این کون باید حوصله بخرج بده پوریا زیر خوابیده بودو کیرشو رو کوسش تنظیم کرده بود..اشکان سر کیرشو رو کون تنظیم کرده بود منهم توسط سمیرا کیرم خورده میشد..اشکان گفت پوریا تنگه من تو کردم واسه اینکه اذیت نشه توام تو کن تا تحریک بیشتری بشه ودرد کم احساس کنه..دیدن این لحظه واسم هیجان داشت ..کنار کشیدمو اومدم مشغول فوتجاب با پاهای کوچیک سفیدش شدم تا این لحظرو از دست ندم..تو یه لحظه اشکان کیرشو تو سوراخ باسن سمیرا فشار داد..همزمان پوریا کیرشو تو کسش فرو کرد کیر پوریا به دلیل زیاد بودن ترشحات کامل داخل شد اما کیر اشکان فقط سرش تو رفت که جیغ سمیرا پا شد که درد دارم.. رون های سمیرا میلرزید اشکان همونطور نگه داشت کلفتی ودرازی کیر اشکان از من بیشتر بود طبیعی بود درد داشته باشه اما با قدرت فشار داد سعی میکرد سانتیمتر به سانتیمتر تو کنه اما به صورت مداوم همزمان پوریا تو کوس سمیرا تلمبه میزد جیغ سمیرا که پاشد چشمم به اشکان افتاد که میگه عزیزم تموم شد...وای تمومه کیرش تو کونش بود عضلات کونش کش اومده بود حالا هردو اروم مشغول تلمبه زدن بودن..کون سمیرا به حدی تنگ بود که بسختی کیرو میپذیرفت و خیلی کش اومده بود بعد از لحظاتی حرکت اشکان روون تر شد.. دهن کوچیک سمیرا باز مونده بود چشم هاشو بسته نگه میداشت و دردی اغشته به لذت تو باسنش حس میکرد با حرکات پوریا دیگه درد اولیه وجود نداشت ناخوداگاه منم دستام رو کیرم بودو میمالیدم که صدای ناله هردوشون بلند شد شدت ضربات بیشتر شد.. میدونستم تنگی سمیرا به حدی بود که ده تا اسپری هم نمیتونست از لذتش بکاهه هردو اخرین تلمبه رو زدنو نگه داشتن سمیرا سعی کرد خودشو کنار بکشه که اجازه ندادن.. اره اب وجودشونو داشتن تو کوس .و کون خالی میکردن وقتی بیرون کشیدن سوراخ کون سمیرا باز مونده بود و به شدت نبض میزد در حالی که اب زرد رنگی از سوراخ کونش بیرون میچکید صدای نفس نفس زدن سمیرا بخوبی میومد.. ارایش چشم هاش بهم ریخته بود..تمام سوراخاش اغشته به منی بود که سمیرا از من دستمال خواست.. ................بعد از تحویل سی دی ها به ما به ایران بر گشتیم وزندگی عادیمونو با عشق شروع کردیم دیگه راجع به این موضوع هرگز صحبتی بین ما زده نشد مزاحمتی هم از طرف اشکان نشد اما در واقع این بهای همون حس بود که من تو دوبی مزدشو پر داختم......پایان
     
  
صفحه  صفحه 2 از 2:  « پیشین  1  2 
داستان سکسی ایرانی

حس خطرناك


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA