انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 7 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7

مجموعه طنز من و بابام از داش علی


زن

 
صمد ياكوزا
اين داستان در مورد يكي از بچه محلاستسوژه اين قسمت آدمي هست سيو خرده اي ساله كه از فرط عرق خوري كس خل شده و هيچ حريمي رونميشناسه و تمام كارهاش سيكيم خياريخصوصياتش به شرح ذيل است:اسمش صمد هست كه به دليل اينكه سالها پيش توي ژاپن ، سردسته اراذل ايراني مقيم ژاپن بود بهش ميگفتن صمد ياكوزاداداش كوچيكه كاظم گراز كه سابقه دويست فقره شاش سر پايي در ملاء عام رو دارهاز اون آدمهايي كه خوراكش مال خريه....نه اينكه مال خر حرفه اي باشه ولي هر كي هر چيز دزدي كه گيربياره ، مياره ميفروشه به اينصمد ياكوزاعشق شرط بندي و پوززني دارهتو هر موقعيتي سريع جو گير ميشه و تريپ اون موقعيت رو برميدارهمثلا تو محرم شديدا ميره تو بحرعلامت كشي و قمه زنييه آدم كس خلي كه در هيچ موقعيتي از گفتن كس شعر دريغ نميكنهتوي شر بازي و افه گري يه سورزده به تمام اوباش محلعضو انجمن طرفداران كارهاي سيكيم خياري و هردنبيلي و بي فكريهآدمي هست كه چون با همه شوخي داره اولا هيچكي از دستش ناراحت نميشه ثانيا هر كي هر شوخي دلش ميخواد باهاش ميكنه چون اهلناراحت شدن نيست- ببخشيد جناب آقاي مسعود فيلم فارسي ، با توجه به كمبود وقت خواهش ميكنم خلاصه وار نظرتون را راجع به آقاي صمد ياكوزا در يك جمله بيان بفرماييد و بفرماييد كه آيا حضور افرادي با شرايط ايشان در محل از نظر سوق الجيشي چه تاثيراتي ميتونه داشته باشه.مسعود : كير تو دهنت ، كونكشتو قرار بود بري كفشهاي منو ازحسين كفاش تحويل بگيري...رفتي؟- ممنون از نظر لطف شما و از اينكه در اين برنامه حضور پيدا كرديد.مسعود : خواهش ميكنم بچه كونييه سري اين صمد ياكوزا شب ساعتيه اسكنر هم زده بود زير بغلشكه يكي دو روز پيش از يه بابايي خريده بود و دنبال مشتري بودكه بفروشتشصمد : سلام آق مسعودبابام تو حال خودش بود و در حاليكه از فرط بي كاري داشت تخماشو باد ميزد ، يه آهنگ از عباس قادري رو هم با صداي آروم زمزمه ميكردو در حين سلام و عليك با صمد ياكوزا ، خوانندگي رو هم بي خيال نميشد :ديشب اومدم ....سلام....خونتون نبودي .... راستشو بگو كجا رفتهبوديصمد ياكوزا : چطوري آق مسعود فيلم فارسي....سرور لوطي هاي عالمبابام : قول داده بودي....قربونت..... ديگه قالم نذاري ........راستشوبگو كجا رفته بوديصمد : آق مسعود منم ها....صمدبابام : صمد؟ كس ننت....چيكارتكنم؟تو اين لحظه محسن كه اون روز اسهال بود بعد از يك ربع از توالتمغازه در اومدداش علي : خسته نباشي پهلوون.....خدا قوتمحسن : قربونت داداش.....صمد ياكوزا چطوره؟ موتور ما رو نخريدي كير خوردي رفتصمد ياكوزا : محسن ....بچه كوني....يه كاري نكن يه "ابر كير" بدمدستتا....كير تو قيافه اتمحسن : كير تو قيافه خودت كه مثل قيافه "عمله هاي جنده پسنده"صمد ياكوزا : برو بابا داشاق برقي....داش علي چطوره؟داش علي : قربونت...اين چيه زديزير بغلت؟والا اسمشو نميدونم ولي به كامپيوتر و اين كس شعرا مربوطميشهبابام : بيار ببينم چيه....به چهدردي ميخوره؟صمد اسكنر رو از كارتن در آورد وگذاشت رو ميز بابام و شروع كردبه توضيح دادن راجع به دستگاهاسكنرحالا توضيحات مبسوط صمد رو داشته باشيد :ببين آق مسعود اين دستگاه رواول بايد بزني برقبعد اين دسته رو ميگيري...ايناهاش...اين دسته رومسعود : خوب؟بعد اين اين صفحه رو كه مثل كاپوت ماشينه بلند ميكني و يهكاغذ ميذاري زيرش....هر كاغذي دوست داشتي ميتوني بذاري....ايندستگاه خارجي و فرقش با ايرانيش اينه كه توفير نميكنه كاغذش چي باشهمسعود : خوب؟محسن : تو ضيح نده بذا من يه بار ديگه برم توالت برگردم بعد ادامه بدهصمد : برو بابا كونده....آق مسعود حالا كاپوت رو ميخوابوني و ايندكمه رو كه روش عكس دو تا گرديهست رو فشار ميديمسعود : كو؟....آهان ديدم....اين كهشبيه خايه استصمد : همون....حالا اين دكمه رو كهفشار دادي اين دسته رو هم ميخوابوني و بعد صداي دستگاه بلندميشه.....يه صدايي شبيه صداي خاروندن خايه هاا از روي شلوار "لي" رو دارهداش علي : عجب مثالهاي توپي زدي باباصمد : بعد از دو ثانيه ميبينيكه كاغذ از اين ور دستگاه حركت ميكنه و از اون ور دستگاه مياد بيرونبابام : خوب؟صمد : خوب به جمالت ديگه....همينبابام : منظورم اينه كه بعد از اين كه اين كارها رو كردي چه اتفاقي ميفته؟صمد : هيچي ديگه....كاغذ از اون ورمياد بيرونبابام : تو يك ساعت مخ ما رو بهگا دادي كه از اين ور كاغذ بدي و از اونور بگيري؟صمد : نه بابا فقط اين نيست.....ساعت هم داره....حالا ميخريش يا نه...مايه كاري حساب ميكنمابابام : خاك بر سرتمن يه توضيحاتي راجع به كار دستگاه به بابام دادم و اونو ترغيب كردم تا دستگاه رو بخرهبابام هم كه هيچي از حرفهاي من متوجه نشده بود با اين حال تصميم گرفت دستگاه رو بخرهبابام : حالا راستشو بگو بينماينو چند خريديصمد : والا يارو هشتصد چوب ميگفت من هفتصد خريدممحسن از توالت فرياد زد ‌: آق مسعود دروغ ميگهبابام : صمد گفتم راستشو بگو كس كشصمد : ششصد و پنجاه هزار تومنمحسن : آق مسعود دروغ ميگهبابام : يكي بره اون كس كش رو از توالت بندازه بيرونداش علي : صمد راست حسيني بگو چند خريدي تا ازت بخرمصمد خيلي خوب بابا....پنجاه تومنمحسن : زارتبابام : علي برو اون كس كش روبگير از توالت بندازش بيرون....بعد سي تومن داد به صمد ياكوزاو دستگاه رو ازش خريدبابام : صمد يه سوالي چند وقتي هست كه ذهن منو به خودش مشغول كرده و ميخوام راست حسينيجواب منو بديدوست دارم با دقت به اين سوالمن گوش كني و بدون فكر جواب نديصمد : بپرس آق مسعود...قول ميدم دقديق ترين جواب رو بهت بدم....من سراپا گوشممسعود : تو حتي ميتوني چند روزي فكر كني و بعد جواب بدي....نيازي نيست همين الان جواب منو بدي و اون سوال اينه كه ميخواستمازت بپرسم كه اينو بخوري چند تا ميگوزي؟ فقط خواهش ميكنم خوب فكر كنصمد : اونو نخورده بيست تا ميگوزيم ... اميدوارم جواب سوالتونو گرفته باشيدمحسن : هه هه هه ....ها ها ها ها .....هرهر هر....پس با اين حساب اگه بخوري چهل تا ميگوزيداش علي : به جون خودم تو آفريدگار كس شعري بابا....ايولاون روز بارون شديدي ميومد و آببارون جوبهاي آب رو پر كرده بودخيابون ما حالت سر پاييني دارهو توي روزهاي باراني آب با شدتفراوون توي جوبها سرازير ميشهاون شب بابام كه دنبال سوژه بود مخ صمد ياكوزا رو كار گرفت تاكمي اسكولش كنه :ببينم صمد ميتوني تو اين آببشيني؟ جريانش تنده هاصمد : عمق اين جوب چقدره؟مسعود :صمد : مشتي من تو رودخونه وحشي آمازون برات شنا ميكنم نشستن تو اين جوب كه كاري برام ندارهمسعود : نميتونيصمد : شرط چند؟مسعود : شرط دو كيلو موز.....همين الان ميخريم ميذاريم اينجاصمد : اوكي .... ولي دو كيلو موز كه ارزشي ندارهمسعود : به درد ننت ميخوره....اينموزهاي رحيم (ميوه فروشي) حرفنداره ...كلفت و پت و پهن ...خوراككس هاي پير و كپك زده استآقا اين كس خل سر پوززني لباسها رو در آورد و با يه شرت و زيرپوش رفت و نشست وسط جوبآب اينو بلند كرد و با خودش بردو ما هم افتاديم دنبالش كه درشبيارماين داشت به پل آهني كه سر كوچه پاييني بود نزديك ميشد ولي هيچ كنترلي روي خودش نداشتچون شدت جريان آب خيلي شديد بودبابام : بگيريدش الان ميخوره به پل و لت و پار ميشهصمد : آي كيرم دهنتون بگيريدمنوداش علي : محسن بدو دستشو بگير بندازش بيرونمحسن : به تخممداش علي : چي؟ چي گفتي؟محسن : عرض كردم به تخممصمد : آي كيرم دهنتون دستمو بگيريد بندازينم بيرونبابام : كونكش بدو الان شل و پل ميشهصمد : آي كيرم دهنتون الان شلو پل ميشممحسن : آق مسعود ميدونستي ننه اين صمد براي كير خودكشي ميكنه؟بابام : كس كش برو بگيرشآقا اين صمدرسيد به پل و ما گفتيم الان با كله ميره ميخورهبه پل و مخش متلاشي ميشه ولي صمد ياكوزا زرنگي كرد و به پشت خوابيد رو آب و لحظه اي كه رسيد به پل ، كف پاهاش رو زد بهپل و جريان آب اينو از تو جوب انداخت بيرونحالا صمد رو تصور كنيد كه جريان آب شرتش رو هم از پاش در آوردهو صمد كه مثل موش آب كشيدهشده بود كون برهنه وايساده وسط خيابون و زير پوشش رو با زحمت كش ميده تا كير خيه اش ديدهنشه....شانس آورديم كه آخر شببود و زن و بچه اون اطراف نبودمسعود : بيا موزهاتو وردار ببرصمد : موزها رو وردارم؟....مرتيكه خر سيبيل داشتم به گاي عظما ميرفتممسعود : درست صحبت كن بچه كوني ميگيرم آخر شبي ميكنمتا.....خريت خودته به من چه؟.....صمد : تو به من گفتي برم تو جوبمسعود : اگه من ميگفتم برو ازبالا پشت بوم بپر رو كيرم ، اين كارو ميكردي؟محسن : آق مسعود اجازه ميدي يهفحش هم ما بهش بديم؟....نترسرو سفيدت ميكنمبابام : بنالمحسن : صمد كير سگ آفرقاييكس ننت...كس كش با آق مسعوددرست صحبت كنحالا سر همين قضيه يه كل كلكلامي بين بابام و صمد ياكوزاشكل گرفت كه مفاد اون و جزيياتش ذيلا به استحضار ميرسد :- كس كش- كون كش- لاشي- گوشت كوب- كون پاره- خر سيرت- عن صورت- كير تو كون داشتم ميمردم- به تخم چپ آقام....ميخواستي خريت نكني- آخه كيرم تو اون سيبيل پت وپهنت تو نگفتي من با سر ميرسيدم به پل ، مخم ميتركيد- كس كش حرف دهنت رو بفهم ميگيرم دو باره ميندازمت تو جوبا مادر قحبه- زكي- زكي و كير .... بچه پر رو- مسعود تو به روح اعتقاد داري؟- آره- پس تف تو روحت- تو چي؟....تو به كير اعتقاد داري؟- آره- بنابراين كيرم دهنت- ميتونم ازت خواهش كنم بچسيبيرون...منظورم اينه كه سيكتير كن بيرون- اوكي- لذا سيكتيرصمد ميخواست بره ولي نميتونست بدون دعوا مغازه رو ترك كنه (حالا خوبه كه تخم دعوا با بابام روهم نداشت)- اينجوري نميشه بيا بريم بيرون مغازه تا نشونت بدم (فكر ميكرد بابام نمياد)- بابام پاشنه ها رو كشيد بالا وگفت : راه بيفت بريم تا بهت حالي كنم كه من كيم و اينجا كجاستصمد با آماده شدن بابام براي دعوا فرار كرد و رفت تو فاصله چهارپنج متري از بابام وايساد و گفت تخم داري بيا جلو (خيلي ترسيده بود)داش علي : بابا برو ياورشو استاد كنبابام اولين قدم رو كه برداشت اين صمد ياكوزا فرار كرد و رفت اون دست خيابون و از اون ور داد زد :اگه تخم داري بيا منو بگيربابام : آخه كس كش گرفتن توتخم نميخواد كه....تو كه تخم دعوانداري مگه مجبوري؟صمد : موزهامو بدهبابام : نميدمصمد : كونده شرط بسته بوديمبابام در حالي كه داشت موزها رو به ترتيب به گا ميداد گفت به تخممصمد : مرتيكه شرطو باختيبابام : ايضا به تخممقربان شما.................................داش علي
     
  
زن

 
زرد قناري
قضيه پيكان جوانان بابا بزرگمكه يادتونه....بابا بزرگم در عرضكمتر از يك سال ، اون ماشين روكه حتي يه خط روش نيفتاده بود رو تبديل كرده بود به يه سطلآشغال واقعي.ماشين انقدر كثيف بود كه شدهبود مثل اين ماشينهايي كه توجبهه گل مالي ميكردن....فقط جاي برف پاكن ها پيدا بود.رو كاپوت عقب نوشته بودن "كس كش منو بشور"منم رو كاپوت جلو يه مصرع شعرنوشتم "هر كسي حال مرا ديد تو را نفرين كرد"خلاصه چنان ريده بود به ماشينكه پيكان جوانان "گوجه اي" شدهبود "زرد قناري"فقط مونده كه برينه و بماله به ماشينمن چند باري راننگي اينو ديدم....ماشين رو چنان ميكوبه به در و ديوار كه انگار يه فلسطيني دارهعمليات انتحاري انجام ميده....با صد تا سرعت ، گلوله ميكنهو بعد از اين كه ماشين ميخوره به ديوار و كمونه ميكنه ، تازه يادش ميفته كه بايد ترمز كنه.اول ماشين ميخوره به ديوار و كمونه ميكنه....بعد خودش ميخوره بهفرمون و كمونه ميكنه بعدش كهماشين وايساد اگه يادش باشهيه ترمزي هم ميگيره....البته اگه جاي گاز و ترمز رو باهم اشتباهنگيرهزماني كه تو اتوبان ميرسه به دو راهي ، نه از راه اول ميره و نه از راه دوم....صاف ميره تو جدولهاي بين دو تا راهيهو ميبيني وسط تونل وايساده و داره آب ميريزه تو رادياتور ماشينيه بار وسط اتوبان همت داشتيم ميرفتيم كه يهو ديدم تو باندسبقت نگه داشتداش علي : بابا بزرگ چي شده؟بابا بزرگم : جوش آورده ، كاپوت رو بزن بالا.....علي تا در رادياتور رو باز كردم سريع دستت رو بذار روش تا آب نپاشه به صورتتداش علي : خيلي باحالي بابا....دستم ميسوزه كهبابا بزرگم : راست ميگي حواسمنبود.....پس تا در رو باز كردم كاپوت رو بخوابونماشين هاي ديگه هم كه از چپ و راستمون رد ميشدن و فحش ميدادنيه بار با اين در اومديم تو جادهموقعي كه ميخواست از كاميونيچيزي سبقت بگيره ، ميرفت اول ميچسبوند تو كونش و تو يهلحظه از پشت كاميون چنان در مياد براي سبقت كه انگار ميخواد ماشيني كه از روبرو مياد رو غافلگير كنه.بابام : بابا ريدم به خودم بابا....يه نگاه بكن قبل از اينكه در بياي براي سبقتبابا بزرگم : هر هر هر .... دهنت مثل كون خيار تلخ شد؟داش علي : بابا بزرگ جلو رو نگاهكن داريم ميرسيم سر پيچ ....آي.....بابا بزرگ....جلو رو بپابدون اينكه به حرف من توجه كنهسرشو برگردونده بود عقب و داشت صحبت ميكرد كه يهو رسيديم سر پيچ و بابام سريع فرمون رو گرفت و ميخواست پيچ رو ردكنه كه بابا بزرگم بدون اين كهبه پيچ كاري داشته باشه طرفديگه فرمون رو گرفتحالا بابام داره فرمون رو محكم ميپيچونه سمت خودش كه پيچ رو ردكنه و بابا بزرگم طرف ديگه فرمون رو گرفته و براي پوز زني ، داره اون رو در خلاف جهت بابام ، ميپچونه سمت درهبابا بزرگم : كونده فرمون رو ولكن.....بابام : داريم ميريم تو دره كله خراببابا بزرگم : وقتي من راننده امتو چرا كير ميخوري؟داش علي : بابا راست ميگه ....بذا هر كي راننده است بخورهبابا بزرگم با عصبانيت ميپرسه چي بخورهمن كه از خشم بابا بزرگم ترسيده بودم گفتم حير (كير)بابا بزرگم : چي؟داش علي : حير....حيربابام : بابا جون كير....فهميدي؟.....كير......فرمونو بپاخلاصه اين بابا بزرگ ما يه روز اومد خونه ما.... ما فقط يه پاركينگ داريم كه بابام ماشينشو ميذاره اونجابابا بزرگم گير داده بود كه بايدماشين بابام بمونه تو كوچه و لگن اين بره تو پاركينگحالا ماشين بابام يه پژو جي ال ايكس سالار و ماشين بابا بزرگم يه گاري درب و داغونبابام : بابا جون ، تو بايد يه چيزي هم دستي بدي تا اون لگن رو ببرن....كي مياد اون گاري رو بدزده؟من ميرم پاركش ميكنم همينجا جلوي در....بابا بزرگم : تو بيا به جاي اينكار ، با كير من سوت بلبلي بزن بچه....بابام ديد كل كل با اين فايده نداره و رفت از جمعدار خواهش كرد كهبابا بزرگم ماشينش رو بذاره تو پاركينگ اونا.خونه جمعدار آپارتماني بود ساختمونشونجمعدار : ببين آقا مسعود من پاركينگ ندارم ببين اگه جاي خاليهست و همسايه ها شاكي نميشن بيار ماشينو بذار.بابا بزرگم با شنيدن اين جملهگفت اصل كار تويي كه راضي هستي بقيه به تخمتبعد ماشين رو آورد و طوري تو پاركينگ اينا گذاشت كه جلوي در اومدن سه تا ماشين رو گرفت.شب خوابيديم و صبح كله سحرديديم يكي از ساكنان همون ساختمون كه اسمش خليل بود و منقبلا سر به گا دادن دوچرخه بچه اش باهاش كل كل كرده بودم و اونبه جاي دوچرخه ، موتور براي بچه اش خريده بود داره چها دست پا در خونه ما رو ميزنهمن در رو باز كردم و شروع كردم بهكل كل با يارو.- كونكش مگه خر كونت گذاشتهكه اول صبح نميذاري بخوابيم....ميخواي اين بار موتور بچه ات روگا بدم؟- برو بابا كونده ....زن من داره فارغ ميشه بيايد اين لگن رو برداريدمن رفتم و بابا بزرگم رو بيداركردم- بابا بلند شو ماشينتو جا بهجا كنبابا بزرگم داشت خواب سكسيميديد و لحاف رو بغل كرده بود داشت حامله اش ميكرد- بابا بزرگ بلند شو بابا....- برو بگير بكپ....آه...آه..آه- بابابزرگ بلند شو ....يارو داره زنش به دنيا مياد...بخشيد بچشداره به دنيا ميادخلاصه با هزار بدبختي اينو بيدار كردم حالا ببينيد با چه تريپي رفت جلوي زن و بچه مردميه كلاه لبه دار سرش بود كه شيب كلاه به سمت چپ بود ( مثلجايزه بگير هاي فيلمهاي وسترن)يه عصاي كيري تو دستشيه زير شلواري سفيد راه راه كهپاچه هاي زير شلواري رو چپونده بود توي جورابكيرش به خاطر خوابي كه ديده بود نيم خيز بود و مثل خيار سالادي، از پشت زير شلواري خود نماييميكردتخماش كه هر كدوم به قاعده يهطالبي بود موقع راه رفتن ، از پشت زير شلواري تاب ميخورديه جليقه كه دكمه هاش يكي در ميون باز بودبا يه پيرهن كه پايينش از زيرجليقه زده بود بيرون و دكمه ها تا زير گلو بسته بودبا اين تريپ سوييچ رو برداشتو رفت كه ماشين جابه جا كنهيارو خليله شديدا استرس داشتو هي به بابا بزرگم ميگفت كهسريع تر....زنش هم تو ماشين نشسته بود و آه و ناله ميكرد- مش نجف بدو....بچه ام داره به دنيا مياد- دختره يا پسره؟- پسره....بدو- عجله نكن....اونم ميشه يه كونده اي مثل خودت- بدو.... جون همين نوه ات بدوبابا بزرگم خيلي خونسرد چشمش افتاد به دو سه تا "يا كريم"كه وسط حياط داشتن نوك ميزدن- بيه بيه بيه....بيه بيه- بابا جون بدو.....من دارم ميگم بدو ، اين داره بيه بيه ميكنهخلاصه بعد از هزار تا كونده بازي ،نشست پشت فرمون و استارتزدبا زدن اولين استارت به جاي اينكه ماشين روشن بشه ، در صندوق عقب باز شدبا دومين استارت ، برف پاكن هاشروع كردن به "باي باي" كردنخلاصه با هشتمين استارت ، ماشين روشن شداولش به جاي اينكه عقبي بياد رفت جلو و كوبيد به ماشين خليلزن خليل : آخ .....اين چي بود ديگه؟بابا بزرگم : اين چرا جلو رفتخليل : تو منو گاييديدنده عقب گرفت و بعد از اينكه كلي ماشين رو كوبيد به در و ديوار، اومد بيرون و راه باز شد و خليلزنش رو برد بيمارستان.بعد از اون ماجرا ، همه ساكنينقربان شما.........داش علي
     
  
مرد

 

تو خدمت کس کردم


یادمه اون روزا اوایل آموزشی خدمتم بودم تواهواز خدمت میکردم یک روزکه باهزارتادوزو کلک مرخصی شهری گرفتم تابرم بازار فقط برای وقت گذرونی.خوب که توشهر گشت زدم اومدم فلکه چهارشیر اهوازگفتم 5دقیقه ای میشینم بعدمیرم چنددقیقه ای نشسته بودم که دیدم یه خانوم خوشکل باپسرکوچیکش او مدن چندقدمی من نشستن بنده خداوسایل زیادداشت خسته شده بود پسرکوچیکش کم کم اومد طرف من بازیش گرفته بود منم بچه هارو دوست دارم شروع کردم باهاش بازی کردن دیگه بهم میگفت "عمو".دیگه هواداشت گرگو میش میشد خانمه میخواست بره که بهش گفتم بذار کمکتون کنم که پسره گفت مامان بذاره عمو بیاد،خلاصه من وسایل خانوم روبرداشتم حرکت کردیم به سمت خونشون.
وقتی رسیدم اومدم خداحافظی کنم خانمه گفت حالابفرمایید آبی شربتی بخورید بعد برید منم ازخداخواسته رفتم تو.وقتی واردشدیم متوجه شدم کسی خونه نیست پسره توبغل مامانش خواب بود دادش به من واشاره به اتاق کرد منم بچه رو بردم تواتاق خواب .اتاق خواب خودش بودیه تخت بزرگ ویک کوچیکم کنارش طفلی رو خوابوندمش وروتخت نشستم که در بازشد وخانمه بالباس عربی بایک سینی ولوان شربت واردشد گذاشت زمین و دوباره رفت منم بانگاهم بدرقش کردم و آب دهنمو قوت دادم تا اون لحظه فکر سکس نبودم.چنددقیقه ای گذشت دیدم صدای شرشرآب حموم میادحدود10دقیقه مات موندم گفتم خوب دیگه پاشم برم که صدای زنه ازتوحمام که میگفت آقاببخشید یک لحظه بیاد منوبه خودم آورد ودیدم بی اختیار در حمام زنه ازمن حولشو میخواست درست دم دربود برداشتم درزدم بدمش گفت بیارش تو...منم بایواش بادلهره رفتم تو
همه جارو بخارگرفته بودچشمم به زنه افتادکه پشتش بمن بودگفتبیا برام لیف بکش منم نفهمیدم کی لخت شدم. همینطورکه براش لیف میکشیدم کیرم سیخ شده بودومیرفت لای پاش دستمواز بغل بردموجفت سینهاشو مالوندم که یدفعه یک چیزی محکم خوردتوسرم ویکی که صداش شبیح بابام بود میگفت کره خر تخمامو ول کن!آره همش توخواب بودوبجای سینهای زنه تخمای بابامو گرفته بودم میمالوندم که ازدرد زده بود توسرم. ...ودیگه هیچ وقت نزدیک بابام نخوابیدم!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
صفحه  صفحه 7 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7 
داستان سکسی ایرانی

مجموعه طنز من و بابام از داش علی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA