گناه درمانی قسمت یازدهمنمیتوانست تحمل کند که دست دکتر به منیژه برسد و مدام از معشوقه اشمیخواست که در چاپیدن مال و اموال جمشید عجله کند.منوچهر از بهم خوردنبرنامه سه روز در هفته اش تا پایان تابستان ناراحت بود.در عوض پری جوادرا داشت ولی او که نمیتوانست همیشه و خیلی راحت با مامان مینایشباشد.خواهرش مونا و پدرش مسعود مزاحم بودند و مثل پری راحتی عملنداشت.جواد و پری وقتیکه به خانه رسیدند ساعت 5 صبح بود مجبور بودند دوسه ساعتی را بیدار باشند تا کارگر و باغبان بیایند و کلید هم نداشتند کهدر نزنند. پری هم دوست نداشت وقتیکه در خواب است کسی بیدارش کند سرش دردمیگرفت.از این فرصت استفاده کرده و سکس در خانه را هم افتتاح کردند.ازوقتیکه مینا داخل ماشین با او لز داشته و با کوس و چوچوله هایش بازیمیکرد کمرش حسابی سنگین شده و بدجوری هوس کیرررررر کرده بود.باز هم جایشکرش باقی بود که اونوقت صبح از این نظر خود کفا بود.مادر و پسر حسابیکمرشان را سبک کرده در حال خوردن صبحانه بودند که غضنفر و جعفر هم رسیدنددستورات لازم را به آنان دادند و خواستند که تحت هیچ شرایطی بیدارشاننکنند.موبایلها را خاموش کرده پریز تلفن را کشیدند وارد اتاق خواب شدهپرده ها را کشیده در را از داخل قفل کردند و کلید را هم بر روی آنگذاشتند.حالا هر دو لخت لخت بر روی تخت بودند خسته و خواب آلوده اما تشنههم.اینبار ترجیح دادند که عطششان را پس از رفع خستگی و جبران کسری خواببرطرف کنند.یکدیگر را در آغوش گرفته با گرمی بدن یکدیگر بخواب رفتند.باصدای اذان ظهر از خواب بیدار شدند.پری نمیخواست از دو خواب خود بیدارشود.از خواب ظاهری و چند ساعته اش بیدار شده بود.صدای اذان او رالرزاند.نمیخواست از خواب غفلت بیدار شود به لذت و مستی ناشی از لذت گناهعادت کرده بود.به یاد چند هفته پیش افتاد که با شنیدن این صدا وضویش رامیگرفت و خود را برای عبادت آماده میکرد.اشک در چشمانش حلقه زدهبود.احساس کرد برای یک لحظه چشمان وجدانش باز شده است.ناگهان متوجه شددستی از پشت و از طرف لای پایش با کوسش بازی میکند.او پشتش به جوادبود.جواد خیسی چشمهایش را ندیده بود.دیگر صدای اذان را نمی شنید.لبانش رابه لبان جواد سپرده بدنش را به بدن او چسبانده کیررررررر تا انتها درکوووووووووسش قرار گرفته بود.دیگر هیچ فاصله ای بین آنها نبود.پری بیداربود اما وجدانش نتوانست چشمهایش را بگشاید.سه شنبه هم آمد.جمشید میخواستشب قبلش را بخانه بیاید اما پری گفت که میتواند یکی دو ساعتی را بخانهبیاید و دوباره به نزد منیژه برود چون دوست ندارد نظم و برنامه بهم بخوردو با این ترفند شبی دیگر را در کنار جواد به صبح رسانید.سه شنبه برایشروز خوبی نبود.آشپزهاییکه برایش آش را شور میکردند نا خواسته و برخلافمیل باطنی خود بی نمکانه کار کردند.جمشید و مسعود یعنی پدران جواد ومنوچهرآن دو را برای ماموریتی به خارج از شهر فرستادند ماموریت جواد هزارکیلومتر آنطرف تر یعنی تهران بود.می بایست دستگاهی رو که مربوط بکارپدرشه و مربوط به مغز و اعصابه از نمایندگی فروش تحویل بگیره و دقت کنهکه جنس دیگه ای بهش ندن خسته بود و ترجیح داد که با ماشین کرایه ای بره وتازه موقع برگشتن میتونست همراه جنس بیاد و ماموریت منوچهر هم این بود کهدویست و خوردی کیلومتر اون ورتر بره بجنورد و یه طلب سنگینو از یه بدهکاربد حساب وصول کنه و از قرار معلوم گیر آوردن طرف هم مشکل بود و یکی دوروزی باید علاف میشد.پری بدجوری معتاد شده بود.عاشق هیجان و تنوعبود.هفته قبلش بشدت عاشق بود اما دید که وقتی شهوت حاکم شده تمام سلولهایبدن حشری شوند پای هوس عشق را با لگد به گوشه ای می اندازد.منوچهر درسبزرگی به او داد.دیدگاهش را نسبت به زندگی و هنجارهای آن تغییر داد ولیپری ساده لوحانه فکر میکرد که میتوانندعاشق هم باشند.او دوست داشت که فقطمنوچهر درمانگرش باشد.او دوست داشت که بدنش را فقط در اختیار اوبگذارد.اما منوچهر اینطور نمیخواست او از با دیگران بودن هم لذت بردهبود.اما هنوز هم ترکیب عشق و هوس را بیشتر دوست میداشت.دوست داشت با عشقو با تمام وجود معشوقش را در آغوش بگیرد جمسش را بکسی بسپارد که روحش رابه او داده است وقتی عشق و هوس با هم باشند آرامش به آدمی دست میدهد کهبا هیچ گنجینه ای قابل قیاس نیست و با هیچ راهی مگر ترکیب این دو بدستنمی آید.اما آفت خیانت عشق را نابود میسازد.بخاطر عشق بود که سالها ضعفجنسی جمشید را تحمل کرده بود اما نباید عاشق منوچهر میشد.شاید اینباربخاطر هوس بود که دوست داشت عاشقش باشد.حسابی گیج شده بود غضنفر و جعفررفته بودند.شوهرش تا سه چهار ساعت دیگر بخانه می آمد و او در گوشه ای ازحیاط بر روی صندلی راحتی نشسته بود و برای خود فلسفه بافی میکرد.میدانستکه به نتیجه ای نمیرسد.دوست نداشت به مینا رو دهد.او همیشه و تحت هرشرایطی آماده بخدمت بود.غذای سگها را داد.قلاده هر دوشان باز بود.سگهایشکاری قوی هیکل و هر دو نر بودند.از آن نژادهای آلمانی گردن کلفت.آنچنانتربیتشان کرده بود که حتی با سیر کردنشان نمیتوانستی فریبشان دهی.تازهاگه آقا دزده از دزد گیرها و بقیه سیم پیچ های امنیتی خونه رد میشد ازاین دو تا نمیتونست عبور کنه تا میومد چیزی بطرفشون بندازه و خر شون کنهکه خر بشو هم نبودند پاره پاره اش میکردند.گاهی وقتها دلش براشونمیسوخت.چون سگ ماده ای نبود که باهاش حال کنند.بیخود یکی ماده نگرفته بودناگهان فکری شیطانی به سرش افتاد.فوری حواسش را بجایی دیگر مشغول کرد.برشیطان حرامزاده لعنت.پری چیکار بکار سگها داری لعنتی هوسباز تو دلت واسهسگها میسوزه یا خودت؟؟/؟؟ اینهایی که توی فیلمها میبینی همشون سگهایتربیت شده ان.خیلی باهاشون کار میشه یک شبه که نمیشه اونها رو آدمکرد.پری همینطور با خودش حرف میزد.انگار که با کسی در حال درد دل کردناست.از خر شیطون بیا پایین به یاد ماجراهایی افتاد که یکی از دوستانمذهبی اش برایش تعریف کرده بود.آنروز آنان فرشتگان نجات جامعه شده بودندو از کثافت کاریهای رایج میگفتند.دوستش به او گفت که در یکی از دانشگاههادو سه تا دختر دانشجو در خوابگاهشون چند تا گربه داشتند که چون دست ایندخترها بجایی بند نبود روی کوس خودشون ماست می ریختند و گربه ها هم باماست لیسی و کوس لیسی خود حسابی اونها رو حالی بحالی و از خود بیخودمیکردند و اینطور خودشون رو ارضا میکردند تا اینکه لو رفتند و باز خواستشدند.یه زن شوهر دار هم با یه سگی رابطه داشت یکبار این آقا سگه آب کیرشوتوی کوس خانمه می ریزه و چون میگن منی سگ خیلی داغه داخل رحم زنومیسوزونه و کار به عمل جراحی میکشه.اگه منم اینها رو طوری تربیت کنم کهمنو بکنن زبون ندارن که حالیشون کنم آبشونو توی کوسم خالی نکنن؟/؟.اگه همبخوام کیرشونو با اسپری یا ژل بی حس کنم ممکنه شق هم نشه هیچ از اینی همکه هست کوچیکتر بشه ولی بد نیست باهاشون ور برم.اینها که آدم نیستن همینالان لای پامو باز کنن و بذارن توش؟/؟.ولی اگه مثل کنه بشن من چیکار کنم؟؟/؟؟.کاشکی اسبی خری توی خونه مون داشتیم اون خوک تربیت شده چقدر با حالبود کیر سگ و گاو حال نمیده کیر گاو که مثل هویج نازک میمونه حالا بدنیست یخورده سر به سر این زبون بسته ها بذارم ببینم چیکار میکنن؟/؟ سطلیپر از آب کف و ابر و اسکاچ آورد و کیرهای هر دو سگ را شست و موقع شستن همبدجوری دست مالی میکرد.اولش سگها مقاومت میکردند بعد ساکت شدند.کیرشانتیز شده و از 4یا 5 سانت به ده دوازده سانتی رسیده بود.گاه زوزه خفیفیمیکشیدند و گاه آرام پلک میزدند و چشمهایشان را می بستند که نشان دهندههوس شدید شان بود.اما در کوس لیسی و تحریک چوچوله ظاهرا هیشکی نمیتونه ونباید به پای سگ برسه چون زبان بلند و کلفتی داره راحت میتونه در اینزمینه تربیت بشه و جثه اش هم با وسط پای زن همخونی داره و سرش رو راحتمیتونه اون وسط جا بده حال کنه و حال بده.سگهای درشت هیکل قهوه ای روشن وتقریبا خاکی بودند. پری حسابی به تن و بدن آنان دست کشید.واقعا نمیدانستآنان را چگونه آموزش دهد ولی میدانست حیوانات با هوش و استعدادیهستند.حالت نگاه آنان با نگاه نیمساعت پیششان از زمین تا آسمان فرقمیکرد.انگار چیزی از پری میخواستند.زن دلش سوخت من حالا چکاری از دستمبرمیاد؟؟/؟؟ اینجا کتاب آموزشی هم در این مورد نداریم که توجیهبشیم.شلوار و شورتش را تا زانو پایین کشید سر یکی از این سگها را بطرفکوسش هدایت کرد و سر دیگری را با باسن و کون لختش مماس نمود.هر دو حیواناول مقاومت میکردند اما کمی بعد هر دو آن قسمتها را بو میکشیدند و هرکدام دو سه لیس کوچولو هم به کوس و کونش زدند که پری بیشتر از اینکه دراین زمینه رامشان کرده لذت فوق العاده ای برد ناگهان فکری به ذهن پریرسید.بدو به آشپزخانه رفت و سگها هم به دنبالش.پری سرشان داد زد کههمینجا وایسین تا من بیام و اونها هم حرفشو گوش کردند.پری برایشان مقداریگوشت و استخوان نرم آورد.نمیدانست از این گوشت به کوس و کون خود بمالد یانه اینکار را ضروری نمیدانست ولی پاداش به سگها را لازم تشخیص داد.هر چندباید کاری میکرد که آنها باید از روی اشتیاق به سراغش می آمدند وگرنه دراوج سکس و عشقبازی هر لحظه تکه گوشتی بطرف سگ پرت کردن کاری مضحک بنظر میرسید.سگها سریع گوشت و استخوان را خوردند و سریع به سراغ پری آمدند.ظاهراالتماس دعا داشتند.بوی گوشت به مشامشان خورده بود.منتهی از نوع دیگرش.پریعلی الحساب کمی گوشت به کوسش مالیده بود میخواست این دو حیوان را حسابیآب بندی و آتشی کند.سر یکی را در دستانش گرفت بطرف تخت رفت و طاقباز برروی آن دراز کشید.پاهایش را تا آنجاییکه جا داشت به دو طرف باز کرد امادست از سر آقا سگه برنداشت.اون یکی کنارش وایستاده بود و له له میزد سگزبانش را تا انتها بیرون آورد و در جستجوی گوشت آنرا بر روی کوس و چوچولههای پری گذاشت غافل از اینکه گوشتی که با آن تماس گرفته گوشت آدامسی بودهو له شدنی نیست.پری آه ه ه ه بلندی کشید با همان لیس اول حسابی داغ کردهبود.هیچ مردی تا بحال نتوانسته بود کوس او را تا به این حد به مرز جنونبرساند.هر چند در هر لیسیده شدنی فکر میکرد به مرز نهایت رسیده ولی اینیکی فرق میکرد.تمام بدنش داغ شده بود.حتی احساس میکرد موهای سرش هم هوسدارند طوریکه سگ نبیند از زیر باز هم به کوسش گوشت مالید و سگ همچنان بهلیسیدن کوس و چوچوله پری ادامه میداد.طولی نکشید که احساس کرد آب گرمی ازاو خارج شده است.گوشت را بطرف حیوان پرت کرد و سگ این یکی گوشت رابلعید.پری دستش را بطرف حیوان دیگر برد.بیا جلو عزیزم تو هم میخوای؟؟/؟؟خجالت نکش و او را هم آرام آرام آماده کرد.حالا سگ اولی له له میزد.پریبقیه لباسهایش را درآورد تا راحت باشد.همانطورکه کوسش را در اختیار دومیگذاشته بود اولی را بطرف خود کشیده و با کیرش بازی میکرد.تازه به یادشآمده بود که حیوان بیچاره را ارضا نکرده است و بر خودخواهی خود لعنتفرستاد.این دو تا سگ هم هیکل و شبیه بهم جو و پاپی نام داشتند.فعلا پاپیمشغول کوس لیسی بود.پری برای یک لحظه خود را از آنان جدا کرد میخواست عکسالعمل آنان را ببیند.جو و پاپی بطرفش یورش بردند.برای چند لحظه ترسید وبا شکم بر روی زمین دراز کشید و دو دستش را زیر سرش گذاشت.حیوانات حشریشده تمام بدن او را بو میکردند و گاه می لیسیدن.توجهشان بیشتر به قسمتکون و سوراخهای چسبیده به آن بود.پری مجبور شد لای پایش را از پشت بیشترباز کند تا زبان بسته های بیچاره راحت تر باشند قلبش بشدت می تپید.صدایضربان قلبش را با گوشهایش میشنید.کووووووسش باز هم چرب کرده بود.کیر جو وپاپی با آنکه تیز شده بود از کیر جمشید هم کوچکتر بود دل به دریا زد درهمان حالت نشسته بر روی زمین کیر جو را در یک دستش گرفت و بسمت کوسشهدایت کرد.کیر را پی در پی و با سرعت در کوس خود حرکت میداد.بعد بحالتسگی قوز کرد.اینبار دشوارتر توانست کیر را به کوسش برساند.پری تمام اینسختیها را تحمل میکرد تا یک آموزش درست و حسابی به این حیوانات بدهد.خودشهم فکر میکرد که شاید بازی خطرناکی باشد.کیر حسابی داغ و سوزانبود.دقایقی بعد پری که در عالم خودش بود.ناگهان متوجه چیز عجیبی شد؟//؟جو خودکار شده بود دستهایش را بالا داده و گاه بر روی بدن پری میگذاشت کهالبته پری از ترس اینکه اثر پنجه هایش بر روی او نماند خود را از دستهایشجدا میکرد و با عقب بدنش کیر را داخل کوس پری حرکت داده و عقب و جلومیکرد.سگی به نام جو کوس پری را بحالت سگی میگایید.پری دیگر به جو اجازهمیداد که دستها و پنجه هایش را بر روی کمرش بگذارد و از آن بعنوان تکیهگاهی برای خود استفاده نماید چون حیوان خیلی با شعورانه عمل میکرد ومراقب بود به صاحبش فشار نیاورد.پری یک لحظه متوجه پرش رگهای کیر سگ شدفوری کوس خود را از کیر جو رها کرد و با دست راستش آنقدر با کیر جو بازیکرد و برایش جلق زد که زبان بسته همراه با زوزه آرامی که نشان دهنده ارضاشدنش بود آبش را بر روی دست پری و قالی اتاق خالی کرد.اونجوری نبود کهدستش بسوزد.شاید برای رحم اشکال داشت و شاید هم اونجورکه دوستش میگفتنبود.دستش را با پشمهای جو پاک کرد در حالیکه نوازشش میکرد به او گفت چهزود کارتو یاد گرفتی.خیلی هم خوب وارد شدی.منو ببخش که نمیتونم بذارمآبتو اون تو خالی کنی اگه کاندوم رو تحمل داشته باشی و لجت نگیره حاضرمبرات کاندوم بکشم.البته همون اول نه من خودم دیگه خوب میدونم نزدیکهایارضا شدنت شد اینکارو میکنم اگه دوست داری برات جلق میزنم.جو دیگر اصلاتوجهی به او نداشت.کمرش سبک شده بود آبشو که شبیه منی مردها ولی شیره ایکمی متمایل به کرم بود را خالی کرده و کمرش یبک شده بود.- ناقلا همچینمنو میگاییدی که فکر میکردم داری یه ماچه سگو میکنی.شایدم ماچه سگ شدهباشم و خبر ندارم.برای تو یکی که هستم تو که بیست گرفتی میدونم که راهسوراخو خوب بلد شدی نمره ات بیسته شاگرد با هوش من.جو را بیرون فرستاد ودر را بست.حالا دیگه نوبت توست پاپی که لیاقت خودتو نشون بدی.اول باید بازبونت آبمو بیاری تا من کوسمو برای کیرت ردیف کنم.همان ترفندها را درموردپاپی بکار گرفت و خیلی زود هم نتیجه داد.چه حالی میداد.از پری ناله و ازپاپی زوزه حیوان همچنان کوس کوچک و غنچه ای پری را میلیسید.زبانش انقدردراز و پهن بود که علاوه بر کوس گربه ای پری قسمتی از دو طرف کشاله هایران و بالای کوس را هم پوشش میداد.پری با آنکه ارضا شده و قسمتی از آبداغش را بر روی زبان پر حرارت پاپی ریخته بود دل نداشت که تغییر وضعیتبدهد.او همچنان از کوس لیسی کیف میکرد.چند دقیقه بعد پاپی هم مثل جو و بههمان حالت سگی مشغول گاییدن ماچه پری شد.معلوم نبود در اثر تعلیماتاستادش استاد شده و یا از دوستش جو تقلب کرده است؟/؟ بعد از چند دقیقهپری خود را از پاپی جدا کرد و پاپی را در اوج لذت رها کرد.سگ ملتمسانهبدنبالش راه افتاد.از داخل کمد چند کاندوم را که مدتها بود بخاطر قرصخودن پری از آن استفاده نمیکردند برداشت بزور بر سر کیر پاپی کشید.حیواناجازه نمیداد و دست و پا میزد.پری سر پاپی داد زد و گفت یا این یا کوس؟/؟ منکه نمیتونم تخمدون خودمو بخاطر آبت بسوزونم تازه رسواییشو بگوحیوان ساکت شد بر روی کاندوم کاندوم دیگری کشید و دو لا یه اش کرد.پاپیرا بوسید و به تمام تنش دست کشید تا از دلش ذربیاورد.بعد به او کمک کردتا کیرش را به کوس همیشه آماده اش فرو کند.کاندوم درون کوس او همچین گرمو داغ شده بود که پری فکر میکرد چیزی بر سر کیر نکشیده است.خیلی زود پرشرگهای متناوب و پی در پی کیر پاپی را در کوس خود احساس کرد.این بیچارهچقدر اب داشت و من تا حالا چقدر گناه کرده بودم که بفکرشون نبودم.کوس رااز کیر جدا کرد کاندوم را از کیر پاپی درآورد.تمام کاندوم پر شده بود ازآب هوس سگ.پاپی را هم بیرون فرستاد.چند لحظه بعد که از پنجره به بیروننگریست جو و پاپی را دید که در گوشه ای لمیده ان و سرشان را بر روی زمیننهاده و بیحال و سرمست از یک عشقبازی رویایی به امید فردا نشسته اند.پریبا خود میخندید و میگفت اگه دزد بیاد فکر کنم این سگاها رو بلند کنه و باخودش ببره.آنشب شوهرش جمشید همدمش شده بود.برای خالی نبودن عریضه او رابوسید و به او گفت که خیلی دوستش دارد.بعد کتاب تسبیح و دعا و چادر وسایر مخلفات را برداشت و سرش را گرم کرد تا اینکه مطمئن شد جمشید خسته بهخواب رفته.اونوقت خودشم در کنارش سرش رو اونور کرد و خوابید.چهار شنبه هماز راه رسید نه از منوچهر خبری بود و نه از جواد تماس هم نگرفتهبودند...ادامه دارد
گناه درمانی قسمت دوازدهماین سگها هم که بدرد وقت تنگ میخورن اگه بهشون رو بدی مثل مینا آدمو سوارمیشن پس باید چیکار کنم؟/؟ توی همین فکرها بود که موبایلش به صدا درآمد.صدای مرد بود.اولش نشناخت.- حالا به همین زودی همه چی یادت رفته؟/؟ناگهان پری از خوشحالی جیغی زد و گفت داریوش تویی.- آره عزیزم منم من بااینکه دوست داشتم ماه عسلو برم طرف اصفهان و شیراز ولی بخاطر گل روی تومسیرمو180 درجه عوض کردم.- قربونت برم حتما جبران میکنم الانکجایی؟؟/؟؟.- من نزدیک حرمم عیال رفته زیارت قراره امشب بعد از شام ببرمشحرم نصفه شب برم دنبالش توی این فاصله حسابی خوش میگذره تو که چهار شنبهها از دست شوهرت خلاصی ساعت 9 شب میتونم پیشت باشم تا حدود ساعت 12- خیلیعالی میشه دیگه حسابی برنامه ردیف شده بود فکر نمیکرد به این زودی داریوشرا ببیند.دوباره موبایل زنگ خورد این یکی منوچهر بود. - عشق من سلام.-دیگه اینطوری فیلم بازی نکن منکه عشقت نیستم عشقت کمرته و هوسته که هرموقع سنگین شدی آبتو خالی کنی.- ببین من کارم تموم شده و تا شب خودمومیرسونم.- من شب خونه نیستم.- کجایی با یکی دیگه؟؟/؟؟- به تو ربطی ندارهمن عادت ندارم مثل تو با هر کی بپلکم.- آره زندایی جون هفته پیش توینوشهر دیدم.پری که دید کمی منوچهر را ناراحت کرده گفت ببین عزیزم ما بادوستامون یه برنامه مذهبی توی حرم گذاشتیم منکه کف دست بو نکردم تومیخوای بیای وگرنه همچین برنامه ای نمیذاشتم.تو که میدونی جواد هم خونهنیست و رفته تهرون هر لحظه ممکنه برگرده من سعی میکنم ساعت یک نصفه شبخونه باشم چطوره؟؟/؟؟- خیلی دیره ولی بخاطر بودن با تو قبوله.آخیش بخیرگذشت یکروز هیچ خبری نیست یکروز دیگه همه با هم هجوم میارن آخه من جوابکی رو بدم ؟؟/؟؟ یکساعت بعد جواد زنگ زد. - مامان مامان من کارم تموم شدهجنسو ردیف کردم و همونیه که بابا میخواست میدونم تنهایی من میتونم باهواپیما بیام تا واسه امشب پیشت باشم.- جواد جان اولا من یه برنامه مذهبیبا دوستان قدیمم دارم تا چهار پنج فردا صبح توی حرمم پس از اذان میامخونه سعی کن همراه بار باشی.- آخه غروب حرکت میکنه حوصله ام سر میاد.-حرف زیادی نزن حرف پدرت رو گوش کن و ماموریت خودتو درست تا آخر انجامبده.- نکنه امشب با منوچهر قرار داری؟؟/؟؟- مگه نگفتم توی کارهای مندخالت نکن؟/؟ دوست داری تحریمت کنم؟/؟ تا شب و روز بری ور دل عمه جونت؟/؟چند دفعه بهت بگم منوچهر هم رفته بجنورد و معلوم نیست کی برگرده من هم بادوستهام برنامه مذهبی و دعا خونی دارم زنگ بزن به عمه مینا و ازش بپرس کهمنوچهر کجاست.- باشه مامان قبوله ولی واسه اول صبح بمن قول دادیهااااااااا.- چشم چشم تو حالا بر گرد عجب اسیری شدم من؟/؟ حالا شدم مثلپزشک متخصص وقتم حسابی پره فکر نکنم دیگه کسی مونده باشه به حیاط که رفتجو و پاپی به دنبالش دویدند و از پشت شلوار لی کیپ و چسبان پری سرشان رابه قسمت کون و کوسگاه پری میمالیدند و چون حس بویاییشان قوی بود لقمه چربو نرم هوس را اون زیر خوب تشخیص میدادند. - بی چشم و روها اگه بخوابپینپیش غضنفر و جعفر از اینکارها بکنین دیگه برام آبرویی باقی نمیمونه یاباید برم بمیرم یا اونها رو اخراج کنم که برن همه جا منو رسوا کنن.فکرمیکرد که دیگه میتونه کمی با افکارش کنار بیاد که مینا خانم زنگ زد و گفتامشب میخواد بیاد و اونو از تنهایی در بیاره یه عذر و بهونه ای آورد وبرای اینکه دلشو نشکنه و مشتریشو برای روز مبادا از دست نده بهش قولپنجشنبه ظهر رو داد.سرویسش کامل شده بود به ترتیب داریوش منوچهر جواد وبعدش هم مینا.قسمت مینا رو ممکن بود جواد بفهمه ولی چاره چی بود؟؟/؟؟ یهوقتی هم باید برای این سگها میذاشت و حسابی اونها رو حرفه ای بار میآورداگه میتونست با اونها هم از سیستم دو کیره استفاده کنه که خیلی عالیمیشد.خلاصه شب هم از راه رسید و به داریوش آدرس داد و پس از چهار روزیکدیگر را در همان حیاط در اغوش گرفتند.سگها به دستور پری ساکت شدند ولیبه پر و پای او می چسبیدند گویی به داریوش حسادتشان میشد.خانه پر بود ازتخت و اتاق او را به اتاقی برد که در طبقه بالاتر قرار داشت و از آنجا کلفضای روشن خانه را میشد دید.تازه قصد داشت بعد از عملیات درش را هم قفلکند که اثر جرمی هم اگر باقی ماند بعدا فرصت از بین بردن ان را داشتهباشد خیلی احتیاط میکرد هر دو بر روی تخت مشرف به پنجره بزرگ دراز کشیدهبودند.پری سرش را بر روی سینه داریوش گذاشته بود.داریوش موهایش را نوازشمیکرد و پیشانیش را می بوسید. - قسمت نشد که توی شهر ما غروب دریا رو باهم ببینیم ولی حالا از پشت این پنجره که اگه باز بشه بهتره میتونیم مهتابقشنگو که نورش با نور لامپهای حیاط قاطی شده ببینیم اون گوشه حیاطو میبینی؟/؟- آره داریوش من.- گلخونه رو فقط مهتاب روشن کرده اما صورت توقشنگتر از ماه گردیه که اون بالا بالا هاست نور صورت قشنگتو دلمو روشنمیکنه هوسمو زیاد میکنه.- خیلی خوشم میاد اینجور رک صحبت میکنی.- من هرچی توی دلم هست میگم.- بیخود ادعا نمیکنم تو اولین زن یا تنها زن زندگیمهستی ولی به همه مقدسات قسم تو بهترینشون هستی قشنگترینشون هوس انگیزترینشون.- دیگه نگو هیچی نشده ابم داره میاد.آرام و با طمانینه یکدیگر رالخت کردند.پری خود را بر روی کیر داریوش انداخت و دیوانه وار برایش ساکمیزد.یک دقیقه نکشید که داریوش آخی گفت و پری هم جانی و آب کیر تمامابدون آنکه قطره ای هم به هدر برود وارد دهان پری شد و او با لذت هر چهتمامتر آنرا که برایش شیرینتراز بستنی بود خوردـ حالا دیگه میتونی راحتبدون اینکه بخودت فشار بیاری منو بکنی دل ندارم بخاطر جلوگیری و فشاراومدن به اعصابت ضربه بخوری.- چقدر تو دوست داشتنی هستی برای همینه که ازهمه دنیا بیشتر دوستت دارم.این حرفها هوس پری را دیوانه وار بمرز جنونمیرساند.نمیدانست چرا احساس میکرد که داریوش خالصانه و یکرنگ با او سخنمیگوید و هیچ غشی در کارش نیست.نمیخواست دوباره عاشق شود.هر بارعاشق شدهبود ضربه خورده بود.تازه دل بستن به داریوش نتیجه ای نداشت.کوسش بر رویلبه تخت قرار داشت و تنه اش بر روی تخت و پاهایش را به زمین ستون کردهبود تا داریوش کوسش را راحت تر بلسید.کوووووس کوچولوی پری را میکمیزد.چون خیلی تنگ و کوچک بودند چوچوله های دو طرفش راحت در دهانش جایمیگرفتند.چوچوله ها را با دهان و دندان انقدر ماهرانه میک میزد وعقب وجلو میکرد که فریادهای پری از شعله های اتش سوزان پری نمی کاست ضربانقلبش طوری شدید شده بود که هر لحظه احساس میکرد میخواهد از کاربیفتد.عطشی که با تخلیه آبش فروکش میکرد و آتشی که اینگونه از سوزششکاسته میشد. - آخ خ خخخخخخ جوووووووون وواااااییییییییی قربون لب و دهنتبرمممممممم آبم اومد فکر کردم دارم توی آسمونها پرواز میکنم الان دیگهباید کیررررررررررتو بمن بدی بذار بره توی خونه خودشششششششششش بازممیخوااااااااام پرواز کنمممممم بازم میخوام برات بال بال بزنمممممم.-یعنی تنها میخوای بپری؟/؟ پس من این پایین روی زمین چیکار کنم؟/؟ میخوایمنو تنها بذاری؟/؟ میدونیکه چقدر دوستت دارم.- اگه راست میگی دوستم داریدیگه منو اینقدر منتظر نمیذاری و کیرررررررررتو میفرستی توی کووووووووسماووووووف.- پس اگه اجازه میدی یخورده با هم روبوسی کنن بعد؟/؟- هر چیسرورم بگه.داریوش کیرش را در راستای ناحیه کوس پری بصورت عمود و از بالابه پایین حرکت میداد به گونه ای که در تمامی طول رفت و برگشت چوچوله هابا کیر در تماس بودند.- عزیزم روبوسی دیگه بسههههههه بذار توششششششش منخیلی وقته آماده ام جاااااااان.داریوش بیش از این در انتظارش نگذاشتدستانش را به دور کمر زن حلقه زد.فریادهای شبانه پری دل سنگ را کبابمیکرد.داریوش او را نیم دور چرخاند بطوریکه راحت بر پشتش مسلط شدهبود.وقتی کیرش را تا ابتدای تنه و انتهای کله بیرون میکشید که دوباره تاانتهای تنه و آلت وارد سوراخ تنگ پری کند از حلقه ای که در اثر این حرکاتدور کوس پری بوجود می آمد و از تماشای ان لذت فوق العاده ای میبرد دستپری از زیر با کیر داریوش در تماس بود و انگشت میانی دست چپ داریوش همکوس پری را بیشتر تحریک میکرد در همان وضعیت کمر او را با دست راستش گرفتبدون انکه کیرش را بیرون بکشد مثل حرکت کنده کشی در کشتی از تخت بر رویزمینش آورد.پری در حالیکه به کرکهای قالی چنگ انداخته بود بار دیگر بهلذت نهایی رسید و از داریوش خواست که ابش را از همان پشت به درون کوسشبریزد تا مکمل لذتش باشد.این زن چه اشتهایی داشت که اصلا سیر نمیشد؟؟/؟؟به در خواست پری بر روی تخت رفتند پری بحالت سگی قوز کرده بود و از پنجرهبیرون را تماشا میکرد با آنکه این همه کون داده بود اما باسنش همان استیلاولیه را داشت و سوراخ کون یا مقعدش به همان تنگی قبل از افتتاحش بود.باحوصله و با کمک چربی کوس پری کیرش را به مقعد پری فرو کرد.تماشای فضایسبز حیاط همرا با کیر کلفتی که کونش را میکرد او را در اوج پرواز نگهداشته بود.از نظر او محیط تنها تفاوتی که با روز داشت این بود که رنگ ابیاسمان به سرمه ای تغییر یافته بود و راحت میشد ستارگان را دید از تماشایستارگان هم لذت میبرد.گاه دوست داشت از دست ادمهای دور و فرار کند و بهستارگان پناه ببرد.داریوش کیرش را به قله پری رسانده بود و پری هم درنهایت آرامش و هوس به قله پرواز رسیده بود.هوسی که از رفت و برگشتهای پیدر پی کیر در کونش ایجاد شده بود و آرامشی که از تماشای ماه و ستارگان دراو ایجاد شده بود.درحالیکه یک دست داریوش از زیر سینه های پری را می فشردو با دست دیگرش به کوسش چنگ انداخته بود شکم و تنه خود را آرام بر رویپری انداخت و با لبانش گردن او را می بوسید و با بینی اش با موهایش ورمیرفت و بو میکشید.پری فکر نمیکرد که بار دیگر به ارگاسم برسد.چون اوهنوز در کوارتر اول بود و تا فردا ظهر خیلی کار داشت و باید نیرویش راتقسیم میکرد اما دست خودش که نبود.داریوش آنقدر ماهرانه با او ور میرفت واز تمام نقاط بدنش استفاده میکرد که پری از خود اراده ای نداشت.- نمیدونمچرا اینجوری شدم واااااااااییییی نمیدونم چراااااا آه ه ه آه ه ه اوف اوفاوف اوووووووووووووف اوف ف ف ف ف ف.اومد اومد اومد بازم اوووووووووومد هرکاری میخوای با من بکننننننننن هر جا دوست داری آبتو بریزشششششش و داریوشدر همان حالت بدون آنکه کیرش را بیرون بکشد آبش را در مقعد پری خالیکرد.به هم قول دادند که این دیدار اخرشان نباشد و اگر مدتها نتوانستندیکدیگر را ببینند حداقل تلفنی با هم تماس داشته باشند.پری گریه اش گرفتهبود اما این دلخوشی را داشت که صدای داریوش دختر باز ولی یک رنگش رابشنود بعد از رفتن داریوش به حمام رفت تا آثار احتمالی جرم را محو کند ومنوچهر متوجه جریان نشود.بعد از نیم ساعت با منوچهر تماس گرفت و اعلامآمادگی کرد.البته هر چه هوس داشت همه را خالی کرده بود.معلوم نبود برایسانس های بعدی هم چیزی مانده یا نه؟/؟ منوچهر یکی دو ساعتی میشد که ازبجنورد برگشته بود ولی به خانه نرفته بود و به پدر و مادرش هم اعلام ورودنکرده بود تا راحت خودشو به پری برسونه.ساعت حدود یک شب بود که منوچهر بهخانه دایی جانش رسید... ادامه دارد
قسمت سيزدهمبی مقدمه پری را بوسید و روی دست بلند کرد و وروی تخت گذاشت.حالا دیگه از طبقه اول میتونستن حیاطو ببینن ولی طبقه بالا جذبه دیگه ای داشت.قبل از اینکه دست بکار شوند پری برای جواد تلفن زد و متوجه شد که حداقل چهار ساعت میکشه تا به مشهد برسه.- چیه زن دایی بیحالی؟/؟ پری براش فرقی نمیکرد که دیگر منوچهر او را با چه لحنی خطاب کند حتی در مقابل زندایی گفتن او هم بی تفاوت نشان داد.- نکنه سیری؟؟/؟؟- اره خونه من شده جنده خونه و هر کی از راه برسه منو میکنه و من سیرم. - معذرت میخوام منو ببخش منظور بدی نداشتم.- میدونم منظوری نداشتی توی نوشهر هم خیلی بمن متلک گفتی.- نمیخوام باهات بحث کنم پری ولی خداییش تو به غیر از مامان مینا کس دیگه ای رو با من دیدی؟/؟ اگه اونو هم جزو خلاف بذاریم تو که سه بر یک از من جلویی.پری با کلمات بازی کرد خیلی جالب یک واو وسط واژه گل گذاشت و از کلا منوچهر استفاده کرد و گفت اگه من اون یه گولو ازت نمیخوردم دیگه لازم نبود سه تا گولت بزنم.- قربون پری شیرین زبونم برم.- الان دیگه زن دایی ات نیستم؟/؟- نه تو معشوقه من هستی.پری میدانست خیلی طول خواهد کشید که به ارگاسم برسد چون نه تنها آن شوق و ذوق گذشته را در برابر منوچهر نداشت بلکه در 3 ساعت گذشته سه بار هم ارضا شده بود.- تا کی میخوای با من لجبازی کنی؟؟/؟؟- مگه من چیکارت دارم آبتو بریز برو مگه تو همینو نمیخوای.- نه تا تو ارضا نشی بمن لذت نمیده. - پری من ببین اگه دوستت نداشتم اینقدر خودم رو کوچیک نمیکردم پیشت زار نمیزدم التماست نمیکردم خواست پری را ببوسد رویش را برگرداندـ واقعا بوقلمون صفتی پری که انتظار شنیدن چنین جمله ای را از منوچهر نداشت بحالت قهر از جایش بلند شد.منوچهر مانع رفتنش شد.دستش را کشید و بدنش را بسمت خود آورد لبانش را بر روی لبان او گذاشت و به زور شروع کرد به بوسیدنش.پری مقاومت میکرد ولی منوچ فشار زیادی بر او می آورد حسابی خسته اش کرده بود دیگر تصمیم خود را گرفته بود میخواست پری را لختش کند اما زن به او چنین اجازه ای نمیداد.- من بوقلمونم ؟/؟ یه بوقلمونی نشونت بدم که حظ کنی.- منکه دروغ نگفتم تفریحت رو میکنی بمن که میرسی رنگ عوض میکنی.بلوزش را کشید پری همچنان دست و پا میزد.پس از پاره شدن بلوزش عاقبت قسمت بالایش را لخت کرد.دامن و شورت او را با شدت هرچه تمامتر پایین کشید.به وحشیانه ترین وجهی با او برخورد میکرد.پری دیگر لخت لخت شده بود.با دست راستش زندایی اش را محکم نگه داشته بود و با دست چپش خود را کاملا لخت کرد.پری نا توان را برگرداند و طاقبازش کرد.کمی با کوسش ور رفت خشک بود.معلوم بود خیلی حرص میخورد و از دست او عصبانیست.عاقبت کیر شق خود را با آب دهانش خیس کرد و همینکار را با کوس هم انجام داد سر کیرررررر را محکممممممم به وسط کووووووس فشاررررر داد.کمی از نوک آلت بزور وارد کوس شده بود.پری دردش گرفته اما منوچ بکارش ادامه داد و تا تههههههه آلت را وارد کوووووس کرد.پری بی احساس و ساکت بود.منوچهر بر رویش دراز کشیده و کیرش را آن داخل ثابت نگه داشته بود.دیگر پری نمیتوانست تکان بخورد.مگر انکه درد کوسش را تحمل کند.حال دیگر منوچ برا او کاملا منطبق شده بود.سینه های مردانه اش بر روی سینه های او قرار داشت و لبانش بر روی لبان او.خیلی آرام رام شده بود شاید حق با منوچهر بود نمیدانست چه اش شده او نباید از نازکنش یک بت میساخت خیسی کوسش را احساس کرد.منوچهر هم این خیسی و ترشحات کوس را با تمام پوست کیرش لمس کرده بود.پری چشمانش را بسته بود.غرورش اجازه نمیداد که منوچهر نگاهش را بخواند غرورش اجازه نمیداد که بگوید کیر میخواهد.دوست داشت که نازش کشیده شود.دوست داشت که منوچهر کیرش را داخل کوس گرم او بحرکت درآورد ولی او همچنان ساکت بود.دوست داشت که بزور کرده شود.اصلا نمیدانست از جان او چه میخواهد.منوچهر حرکت را شروع کرد مدام از عشق و دوست داشتن میگفت و پری با آنکه میدانست حرفهایش مالیات دارد اما الکی خوش میشد.پری با سکوتش به منوچهر میگفت که دوستش دارد.با لجبازیهایش با خشم و غرورش.در همان حالت هر دو ارضا شدند.منوچهر دست از سر پری برداشت.از جایش بلند شد لباسهایش را پوشید که برود.- هیچی بهت نمیگم اگه برخورد تندی باهات داشتم منو ببخش باید یه هفته قبل متوجه میشدم که همه چی بین ما تموم شده ولی بدون که تو دل منو شکستی تو خیلی بدی یعنی تو اصلا دروغ نگفتی؟/؟ اصلا بمن خیانت نکردی؟/؟ این حرفها رو قبلا هم بهت زده بودم این را گفت و خواست که از در خارج شود.پری با صدایی آرام و لرزان گفت منوچ صبر کن با دستهایش سر او را به لبانش نزدیک کرد و او را بوسید.چند دقیقه ای در همین حالت بودند.- حالا میخوای بری برو ازت معذرت میخوام اصلا حالم خوب نیست خسته ام یه خورده بمن وقت بده اگه برام اهمیت نداشتی اینقدر حرص نمیخوردم میفهمم هر دو با هم یک دوستت دارمی گفتند و پری خسته منتظر سانس بعدی شد.جواد از همه جا بی خبر هم 6 صبح به خانه رسید.فکر میکرد مادرش نیاز شدید دارد و بخاطر جلب توجه مادر و لذت بردن خودش سکس را بر استراحت ترجیح داد و بار دیگر پری را به آرامش و تمتع نهایی رساند.پری دچار سر درد شده بود.پس از آمدن غضنفر و جعفر استامینوفن کدیین دار خورد و تا لنگ ظهر خوابید.مینا خانم تشریف آورده بودند.خدایا سانس این یکی را فراموش کرده بودم.خسته شدم هر کاری کرد از یرش در بره نشد.مینا مثل بچه ها خودشو لوس میکرد و مرتب تکرار میکرد که تو قول دادی.تو قول دادی.عاقبت جواد را بهانه کرد و گفت تازه از سفر اومده فعلا درست نیست جلوی چشمش از اینکارها بکنیم.- ما که توی نوشهر کلی حال کردیم.- خب موقعیت فرق میکرد حالا حسش نیست.جواد شاید ناراحت بشه.مینا بطرف جواد رفت.- عمه جون جواد خوشگلم میتونی برای یکساعتی بری این دور و ور یا بیرون هوایی بخوری جبران میکنم.جواد که مرض عمه اش را میدانست نا خواسته به ضرر مادرش کار کرد و قبول کرد که از خانه بیرون برود.پری دیگر راه فراری نداشت.مینا خوشحال و خندان در کنار زن برادرش نشست و در حالیکه موهای طلایی اش را نوازش میکرد ناگهان گفت یک سورپرایز دارم.- بگو چیه مینا جون چیه ؟/؟ در کیفش را باز کرد و یه چیز بلند و کلفتی مثل یک شمشیر بی دسته دراورد و با هیجان گفت یه کیررررر جدید خریدم.یه کیررررر جدید خریدم.مینا با خوشحالی لوله ای پلاستیکی کرم رنگی را که خم هم میشد و بیشتر به شمشیر بی دسته شباهت داشت در دستانش گرفته و دور سرش میگرداند.- پری جون کیر دو طرفه.کیر دو طرفه.- چی شده حالا من فکر کردم جایزه ای بلیطی چیزی بردی نمیدونی چه حالی میده.راست میگفت دو سر این لوله دارای کیر و بهتر است بگوییم کله کیر بود.پری در فیلمهای سکسی دیده بود که دو زنی که با هم لز دارند یک سر کیر را وارد کوس خود میکنند و با حرکت بسوی هم در دو جهت مخالف به نوعی عملیات سکس را انجام میدهند.مینا که تجربه ای کافی در امر همجنس بازی داشت از لذت این حرکات با خبر بود.پری که چند ساعتی را استراحت کرده بود ناهار کارگر و باغبان را داد و سرحالتر با خود گفت ما که به همه دادیم تو هم بیا ما رو بکن چی بودیم و چی شدیم؟؟//؟؟.دقایقی بعد دست بکار شدند راست میگفت مینا خیلی حال میداد با حرکت بطرف هم و تماس کیر مصنوعی با لبه ها و داخل کوس لرزش و قلقلک خاصی در سراسر بدن ایجاد میشد که دست کمی از اثر کیر حقیقی نداشت فقط باید مواظب بودی که کیر بیش از اندازه وارد کوس نشود که درد شدیدی ایجاد میکر.حالت خود را عوض کردند به یکدیگر پشت کردند و در دو جهت مخالف و به صورت قرینه قرار گرفتند.طوریکه اگر فاصله ای بین آنان نبود کون و کپلشان بهم می چسبید.هر یک سری از کیر مصنوعی دو طرفه همرنگ کیر طبیعی را گرفته وارد کوس خود نموده و مدام با حرکت بطرف هم همخود را میگاییدندهم توسط دیگری گاییده میشدند.چند دقیقه بعد مینا کیر دو سر را از دو کوس خارج کرد و کیر دو سر دیکری از کیفش بیرون آورد منتهی نصف کیر قبلی بود.- مینا جان این حال میده؟/؟ اینکه خیلی کوچیکتره.- ببین پری جون ما فقط از نصف کیر قبلی استفاده میکردیم اما کوس و کون ما از هم فاصله داشتند اینجوری دیگه هیچ فاصله ای بین ما نمیفته درد مون نمیگیره و زودتر ارضا میشیم.راست هم میگفت با هر ضربه ای که در دو جهت مخالف و بطرف یکدیگر میزدند نه تنها لذت فوق العاده ای میبردند بلکه قسمت بالای کوس آنها بهم می چسبید و ارتعاش خاص بوجود می آورد.یکدیگر را در آغوش میکشیدند لبان و سینه های یکدیگر را می بوسیدند جیغ میزدند و ناله میکردند.مینا که تا سر حد جنون پیش رفته بود.وضع پری هم شبیه او بود.- آه ه ه پررررررری پری قشنگم اگه صد تا مرد خوش تیپ کیر کلفت همین الان بیان اینجا از جام تکون نمیخورم اینجور کیف کردن رو با هیچی عوض نمیکنم دوستت دارم هم دارم کوس میدم هم دارم کوس میکنم بمال سینه هامو بمال ولم نکن.پری هم که بشدت حشری شده بود و انگار نه انگار که بیش از یک شبانه روزه که مشغوله همچین حرکاتی از خود نشان میداد این بار هر دو که یکدیگر را در آغوش گرفته بودند دو دست خود را بر باسن دیگری قرار داده و به آن چنگ می انداختند.- پری من مال من نزدیکه.- منم همینطور مینا جون یادت باشه وقتی آبت داره میاد دست از حرکت بر نداری که ارضا شدن من عقب میفته اونوقت به اعصابم فشار میاد.تازه اگه خودتم تکون بدی باز بیشتر ارضا میشی خودت بهتر میدونی که این دو جور کیف میده صدای نفسهایشان تند شده بود.فقط ناله میکردند.به فاصله چند ثانیه لرزش خاص و بی اندازه لذت بخشی در هر یک از آنان ایجاد شد و بعد از آنکه هر دو متوجه شدند که آبشان امده یکدیگر را تنگ در آغوش گرفته و چند دقیقه در حالت خوشی و سر مستی پس از لز باقی ماندند.بعد هم برای حسن ختام مینا طاقباز بر روی زمین دراز کشید و پری روی او و در جهت مخالف سوار بر او هر کدام در آن واحد کوس دیگری را میلیسید.هنوز اثر قلقلک و لذت شهوانی ناحیه کوس و سینه و اطراف سینه هایشان باقی بود. بالاخره رضایت دادند که دست از سر هم بردارند.روزها از پی هم میگذشتند و وضعیت به همین منوال پیش میرفت تا اینکه روزگار کمی روی نا خوشش را به پری نشان داد و او را که سخت معتاد سکس شده بود در خماری گذاشت.جواد از طرف دانشگاه و همراه تیم به مسابقات فوتبال دانشگاههای کشور اعزام شده بود و تیمشان حذف هم نمیشد که زودتر برگردند.منوچهر و خانواده اش هم که در بست به سفر دو هفته ای حج عمره رفته بودند.یک هفته میشد که از یک کیر درست و حسابی بی نصیب مانده بود البته زیاد بی فیض هم نمانده بود این یک هفته را جو و پاپی دلی از عزا درآورده بودند و سیر سیر به صاحبشان کیر و کیر تزریق میکردند.درسشان را حسابی خوب یاد گرفته بودند و خیلی هم حرف شنو بودند.پری خود را لخت لخت بر روی تخت می انداخت به بدن آنها دست میکشید و بعد دمرو دراز میکشید جو و پاپی آنقدر بدن کمر و پشت و کون پری را می لیسیدند و با کیر خود به قاچ کون پری می مالیدند و با وسط پایش بازی میکردند تا پری مجبور میشد که بهتر است بگوییم با کمال میل و نهایت هوس قوز کرده و لای پایش را باز نماید سگها در ابتدای کار برای گاییدن پری کورس میگذاشتند.هر کدام زودتر کیرش را وارد کوس پری میکرد دیگری آنقدر فهمیده بود که به جاهای دیگر صاحبش می چسبید.البته پری را به چند صورت دیگر هم میکردند.طاقباز خمیده طاقباز در حالتیکه از کوس به بالا بر روی زمین قرار داشت و پاهایش را طوری به دو طرف باز کرده زانوهایش را خم و کف پاهایش را بر روی زمین قرار میداد تا زبان بسته ها کیر و زبان خود را راحت تر نثار کوس تشنه اش کنند و حقا که خارش بگیران خوبی بودند.البته همیشه قبل از عشقبازی کیر انها را بخوبی می شست دو سه روز اخیر هم داشت به انها اموزش فروکردن در مقعد و سوراخ کون را میداد و اینکه چگونه در آن واحد یکی کوسش را بکند و دیگری کیرش را وارد مخرجش نماید.کار سختی بود در این زمینه کند پیش میرفتند ولی میدانست اگر قرار باشد تیم فوتبال دانشگاه تهران به فینال برسد حتما موفق خواهد شد.آنروز نه حوصله ور رفتن با جو و پاپی را داشت و نه آموزش دادن به آنان را.جعفر هم که به مرخصی رفته بود و غضنفر باغبان60 ساله هم که از بس حرف میزد و از یمین و یسار میگفت حوصله اش را سر برده بود.پیر مرد مومن و با خدا اما ساده و بیسوادی بود.سر پری قسم میخورد و او را مثل دخترش دوست میداشت.البته هم سن یکی از دخترهایش هم بود.پری همیشه در کنارش با حجاب و روسری و با لباسهای بلند و آزاد روبرو میشد شیطان بار دیگر در جلد پری فرو رفته و دمی راحتش نمیگذاشت.نقشه عجیبی کشیده بود میخواست به نیت هم فال و تماشا و هم نعمت بودن لنگه کفشی در بیابان غضنفر را بدام بیندازد.هر چند خیلی سخت بود که از این پیر مرد بخاری بلند شود...ادامه دارد
قسمت چهاردهمغضنفر معمولا او را حاج خانم و یا دخترم صدا میکرد اما پری همان غضنفر صدایش میزد.- غضنفر.- بله حاج خانم.- تو خودت میدونیکه من چقدر اهل عبادت و دعا و مناجات و اینام البته اینها همه ظاهر کاره و آدم باید در درجه اول قلبش پاک باشه.من هم شاید به پسرم اینقدر اعتماد نداشته باشم که به تو دارم و این چند ساله خودتو خوب نشون دادی.به هر حال خونه بزرگه و تابستونه و هوا گرم و گاهی وقتها آدم دوست داره راحت باشه و روسریشو بگیره و یا لباس خنکتری بپوشه تو هم که جای پدر منی اما بهرحال ما بهم نا محرمیم و من باید یعنی هر دومون باید خیلی رعایت کنیم سرتو درد نیارم غضنفر خلاصه کلام اینکه میخواستم یه صیغه محرمیتی بخونیم که اینجور مواقع من راحت پیشت بتونم بدون روسری باشم.- حاج خانم مگه میشه؟/؟- چرا نمیشه تو مگه مقلد فلانی نیستی؟/؟- چرا پری جلدی رفت و یک کتاب توضیح المسائل آورد و الکی چند صفحه ای را ورق زد و گفت آهان اینجا نوشته بخون.- دخترم تو که میدونی من سواد ندارم خودت برام بخونش.پری با جمله بندی مرتب چرندیاتی تحویل غضنفر داد که فکر نمیکرد حتی یک دبیر ادبیات فارسی هم بتونه چنین جملاتی رو بسازه.چند لحظه بعد یک جزوه عربی که معلوم نبود چیه رو در دست گرفت و نزدغضنفر خان ساده برگشت.این هم دستور صیغه نامه بدون اینکه ملا و آخوندی لازم باشه اگه سواد عربی داشته باشیم خودمون میتونیم بخونیم.- منکه فقط یخورده سواد قرآنی دارم.- بمن که اطمینان داری؟؟/؟؟- خواهش میکنم حاج خانم چوبکاری میفرمایید.- من این خطبه محرمیت را به زبان عربی میخوانم تو هم در آخر به زبان عربی میگویی نعم.نعم به زبان عربی یعنی بله اینو که میدونی؟/؟- بله خانم منکه حج رفته بودم خیلی از این کلمه استفاده میکردم.- ببخشید غضنفر خان این سوالو میکنم این خطبه باید موقعی خونده بشه که هر دو طرف پاک باشن.- استغفرالله حاج خانم شما خودت بهتر میدونین که ما عبادتمون ترک نمیشه.- خب پس بریم وضو بگیریم تا من این صیغه رو جاری کنم در هر حال ان بعدازظهر چند تا نعم نعم از غضنفر خان تحویل گرفت و با خود گفت این شرعی ترین و سخت ترین قسمت کار بود که به خیر گذشت یه جایی غضنفر بدجوری گیر داده بود که جعفر هم از مرخصی برگرده و یک دفعه خطبه رو بخونیم که پری گفت که الان شنبه هست و تا شنبه دیگه منکه نمیتونم همینجور بخودم سخت بگیرم.غضنفر در دل پری را تحسین کرد و از اینکه در برابر یک پیر مرد هم که شور و اشتیاق جوانی از سرش رفته خیلی خود نگهدار است برایش دعا میکرد.ساعتی بعد غضنفر قصد خداحافظی و رفتن به خانه را داشت که پری به او گفت تو که خانمت رفته دهات پیش بچه ها و اقای دکتر هم که امشب خونه نمیاد و منم تنهام تو هم بجای پدر منی این همه راه کجا بری و صبح دوباره برگردی؟/؟.اذان که شده عبادتتو بکن شامتم پیش من بخور چیزی هم که توی این خونه فراوونه اتاقه.هر جا دوست داشتی میتونی بخوابی.آخه درست نیست.- چی رو درست نیست حاجی الان چه فرقی با روز داره محرم هم که هستیم و احترام همو هم که داریم که اگه غیر این بود نه من نگهت میداشتم و نه تو اینجا میموندی .پری اینجا رو هم موفق شد.دو سه ساعتی گذشت و حاجی غضنفر و پری شام را با هم خوردند.باغبان این را برای خود افتخاری میدانست که با رییس و خانم خانه شام بخورد.ساعت حدود 9 شب بود داشت دیر میشد و ترسید که غضنفر خوابش بگیره فرشته دیروز و شیطان امروز با یک لیوان آب و یک عدد قرص 50 میلی سیلد نافیل که سفت و شق کننده کیر بود به نزد غضنفر رفت.او این قرص را درمیان وسایل شوهرش پیدا کرده بود.کنجکاو شد و از داروخانه درمورد آن کسب اطلاع کرد شوهرش بدون اطلاع او این قرصها را میخورد بسته ای از بروشوردار آن را از داروخانه خرید و در مورد آن اطلاعاتی به دست آورد و با توجه به اطلاعاتی از وضع جسمانی و سلامتی غضنفر داشت و میدونست مشکل خاصی نداره جز اینکه گاهی وقتها کمر درد به سراغش میاد با این ترفند به او گفت که این قرص را که مخصوص کمر درد است بخورد.برایش خوب است و این را دکتر جمشید توصیه کرده است.اسم شوهرش و دکتر را آورد که پیر مرد خاطر جمع تر شود.پری یقین داشت که این اولین باری بود که حاجی از این قرصها تناول میکرد.-پ ایین رفت حاجی؟/؟- آره دستت درد نکنه ممنونم از اینکه اینقدر بفکر منی دخترم بچه هام مخصوصا پسرها بیشتر دست بگیر دارن تا بخوان کمک پدرشون باشن.پری آرام آرام مرحله بعدی فتنه گری خود را شروع کرده بود.موهای کوسش را که چند روز بود نتراشیده تراشید خود را حسابی خوشبو کرد طوریکه غضنفر نفهمد به حمام رفت.تمام بدن خود را با عطر و ادکلن ملایم هوس انگیز و گرانقیمت اغشته کرده با یک آرایش درست و حسابی و لباس و پوششی وسوسه انگیز چهل و پنج دقیقه ای خود را مشغول کرد.روسریش را هم از سر برداشت شلوار لی کشی تنگ و چسبان خود را که کون سفت و برجسته اش را بزرگتر نشان میداد به پا کرد.شلواری که فقط یک وجب پایین تر از زانویش بود و در انتها تنگ میشد که این بیشتر به برجستگی باسن نما میبخشید.بلوز قرمزی نازک و آستین کوتاه سوتین نمایی را که در عروسی داریوش پوشیده بود به تن کرد.جرات داره خوابیده باشه. حاجی غضنفر کجایی؟/؟ اینجا که خونه نیست سر شب بگیری بخوابی مرد از پله ها پایین آمد.چشمش که به پری افتاد مات ماند میخکوب شده بود سرش را پایین انداخت.ـ چیه تعجب کردی چرا سرتو پایین انداختی؟/؟ این لباسها که نجس نیستند تازه منم که محرمتم مگه جن دیدی؟/؟ غضنفر سکوت را شکست و برای اینکه شخصیت زیبایی را مثال بزند گفت نه پری دیدم.هر دو زدند زیر خنده.حاجی بدون آنکه بخواهد نوعی ایهام ادبی بکار برده بود.- آخه ما به اینجور چیزها عادت نداریم.غضنفر بار دیگر نگاهش را به خانم خانه مثلا محرمش انداخت.احساس لذت عجیبی در ناحیه کیر و قسمت بالای آن مینمود.تمام بدنش داغ شده بود ناگهان کیرش مانند تیری که از کمان رها شود شق شده و بطرف جلو پرید.وسط شلوارش شده بود مثل قله کوه.چند سالی میشد که چنین هیجانی به او دست نداده بود.حیف که همسرش در دسترس نبود وگرنه بهش نشون میداد که چی شده.اما پری هم بدجوری وسوسه اش کرده بود.چند تا صلوات فرستاد و شیطان را لعنت کرد.هر چه باشه زن مردمه من نباید نظر بد داشته باشم.الان درست50ساله که دارم عبادت میکنم.تا الانکه یادمه از اینجور لغزشها نداشتم پری بخال زده بود.متوجه ورم پشت شلوار غضنفر شده بود.با آنکه بیشتر مردها آرزوی یک لحظه با او بودن را داشتند ولی رام کردن این پیر مرد از رام کردن یک شیر وحشی هم سخت تر بنظر میرسید.پیر مرد که زیاد هم پیر نشان نمیداد از خجالت خودش را بسمتی دیگر متمایل کرده بود ولی کار از کار گذشته و پری سر مست از پیروزی به موفقیت های بعدی می اندیشید.آنچه باید بکند و آنچه که باید بگوید همه را آماده کرده بود و در مقابل پاسخهای احتمالی غضنفر هم جوابهایی آماده کرده بود.در نهایت او را بجایی میرساند و میکشاند که حتی منطق هم نمیتوانست کاری برای غضنفر انجام دهد.مرد هر کاری کرد نتوانست کیرش را بخواند.پری با خود گفت خودتو خسته نکن دواش پیش منه.- حاج آقا امشب شما میهمان منید و احترام مهمان بر صاحب خانه ضروریست.تو حبیب خدایی هر جوری بود او را روی مبل نشاند و با چایی و میوه ازش پذیرایی کرد.وقتی خم میشد تا به او میوه تعارف کند سینه های قشنگ و مرمرینش چشم مرد مومن را خیره میکردند.حاجی بدجوری وسوسه شده بود.باز هم زیر لب ذکر میگفت داشت از محرم پری شدن پشیمان میشد.خدایا کمکم کن 50 سال عبادت منو زیر سوال نبر.ـ غضنفر چت شده ؟/؟ اینقدر معذب نباش و خودتو جمع و جور نکن من و تو اگه لخت لخت هم کنار هم باشیم از نظر دینی و شرعی خلافی نکرده ایم حالا از نظر عرفی میخوایم یه چیزایی رو رعایت کنیم اون یک مسئله دیگه ایه.حاجی بر و بر نگاهش میکرد عرف مرف حالیش نمیشد معلوم نبود که چرا این کیر صاحاب مرده نمیخوابد؟؟/؟؟غضنفر حواسش جایی دیگر بود و پری همچنان برای خود حرف میزد.- حاجی فکر کن خونه دخترته راحت باش اگه امشب مهمون خونه ام نبودی میخواستم تو یه کاری کمکم کنی ولی اصلا درست نیست چنین خواهشی یا جسارتی بکنم.- این حرفها چیه دخترم راحت باش هر امری داشته باشی در خدمتگزاری حاضرم.پری من و منی کرد و با کمی دلهره و ناز و کرشمه و ابرو نازک کردن گفت میدونم خیلی خسته ای و زود باید بخوابی ولی صبح میتونی دو ساعت کارو دیرتر شروع کنی.میخواستم برم حموم اگه زحمتی نمیشه توی کیسه کشیدن و لیف زدن پشتم بمن کمک کنی ممنون میشم.- خانم یعنی من هم باید بیام توی حمومممممم؟؟؟/؟؟.- نه توی همین اتاق پشتمو کیسه بزن اشکالی نداره؟/؟- چه اشکالی داره من و تو که نا محرم نیستیم.غضنفر همچنان داغ داغ بود. - سختت نباشه خجالت هم نکش نماز شکدارهم نخون من الان میرم حموم تنم که خوب خیس خورد صدات میکنم.غضنفر درمانده شده بود.درست است که آنها محرم بودند ولی او نمی بایستی به آن زن مومن و پاکدامن و ساده دل و شریف نظر بد داشته باشد.از اینجای قضیه میترسید بخصوص اینکه از موقعیکه برای اولین بار او را با یک حالت تازه دیده بود کیر چند سال خفته اش بیدار شده و به این نون و ماستها قصد خوابیدن نداشت.- اگه حرف پری خانمو گوش نکنم ناراحت میشه خیلی بمن لطف داشته.این کیر رو چیکار کنم ؟/؟ اگه چاره داشتم نخ میگرفتم دور رون پام می بستمش من میرم تو پشتشو لیف و کیسه هم میزنم ولی سرمو اونور میکنم تا چشام به تنش نیفته راه دیگه ای ندارم.در همین افکار بود که پری صدایش زد.ماموریت شبانه غضنفر شروع شده بود.- حاج خانم اشکال داره با لباس بیام تو؟/؟- خیس میشی سرما میخوری همه رو در بیار فقط شورت پات باشه.مرد غصه اش شده بود.لااقل دوست داشت زیر پیرهنی که قد عبا بود و تا سر زانوهایش میرسید پاش باشه که بخاطر شقی کیر پیش پری خانم خجالت نکشه در هر حال با یک شورت وارد حمام شد.هر چه سر کیر را بطرف بالا میداد و صاف و افقی در راستای شکمش قرار میداد و شورت پارچه ای را بطرف بالا میکشید افاقه نمیکرد و کیر بسمت جلو تیز میشد.وقتیکه چشمش به پری افتاد اشهد خود را خواند.همچون پری دریایی بر روی شکم خوابیده بود.تنها پوشش او یک شورت صورتی براق و ریبا بود که چیزی حدود یک سوم باسنش را پوشش میداد.- حاجی میتونی شروع کنی من کرستمو هم درآوردم که تو راحت باشی.حاجی با خود گفت عجب زن با ملاحظه ای دوست داره فشار کمتری بمن بیاد و همینطور زیر لب ورد میخواند تا شیطان در او نفوذ نکند.مگر میشد سرش را آنور کند و کیسه بکشد؟/؟ چه کمر یکدست و سفیدی داشت ؟؟/؟؟ پاهایی کشیده و کونی درشت این ملکه زیبایی و هوس هوش از سر حاجی60 ساله با عبادتی 50 ساله برده بود.- خانم پشتتون قرمز میشه.- عیبی نداره لیف میزنی دوباره بهتر میشه.غضنفر پس از انکه پشت دستها گردن و کمر پری را کیسه کشید به انتهای کمر و ابتدای باسنش رسیده بود.- عذر میخوام یادم رفت با سنمو کیسه بکشم.حاجی که دیگر بی طاقت بی طاقت شده بود و از خدا صبر میخواست قسمتی از باسن را که مشخص بود کیسه میکشید و بقیه را هم از زیر شورت.- خجالت نکش راحت کار کن تا اونجاییکه فکر میکنی لازمه شورتو پایین بکش و باغبان ما که تا بحال همچین گلی ندیده بود شورتش را کمی پایین کشید.حتی خط وسط بین دو قاچ کون او هم هوس انگیز مینمودند.شورت زن را بالا کشید بر روی تنش آب ریخت.- حالا زحمت لیفو بکش و دیگه کارت ندارم و پری آخرین ضربه کاری خود قبل از عملیات را باید در اینجا وارد میاورد.هنوز پری رویش را بطرف غضنفر بر نگردانده بود.مصلحت چنین اقتضا میکرد که او را بحال خود بگذارد تا او راحت دید بزند حشری شود و از شق بودن کیر خود خجالت نکشد و خود را با وضعیت موجود وفق داده و شیطان فرصت بیشتری برای خود نمایی داشته باشد.مشغول لیف زدن شد.پری از لمس دستهای درشت و کاری او که مثل یک جوان قدرت داشت لذت میبرد.پری باز هم عشوه ای کرد و گفت حاجی اگه نمیتونی شورتمو پایین بکشی من خودم بکشم؟؟/؟؟ حاجی اینکار را برایش انجام داد.لحظه کشیدن شورت.پری کمی کونش را به اینطرف و انطرف میگرداند و کمی قوز میکرد تا دل و ایمان حاجی را بیشتر ببرد.عابد بخت برگشته به لیف زدن مشغول شد.اصلا باورش نمیشد سر از اینجا دربیاورد خیلی ماهرانه لیف میزد.حالا دیگر پری کلا لخت و پشت به غضنفر بود.حاجی از گردن و کتف و کمر به باسن رسید.واااااااااای ارزو کرد که ایکاش متعلق به او بود وهر کاری میخواست میتوانست با آن بکند.البته در جا استغفار کرد.پری پایش را باز کرد و دستور داد که لای پایش را هم لیف بزند.مرد بیچاره که کم کم به وظیفه اش عادت کرده بود اطاعت کرد.وقتیکه لیف با کوس و چوچوله های پری تماس گرفت و چند مسیر رفت و برگشت را طی کرد کیف و لرزش خاصی در پری بوجود امده بود که فوری جلوی دهانش را گرفت تا مانع فریاد و ناله های ناشی از هوس و شهوتش شود.- حاجی جون میتونم یه خواهشی ازت بکنم؟؟/؟؟- بفرما؟/؟- میتونی میتونی اون لیفو بندازی کنار پشتمو صابون بزنی و بجای لیف از دستت استفاده کنی؟؟/؟؟- اطاعت میشه کیف و لذت پری چند برابر شده بود.حالا دیگر دستهای غضنفر بر روی کون جادویی و افسونگر پری قرار داشتند.با دو دستش کون صابون مالیده اش را ماساژ میداد و از زیر دستی هم به سر و روی کوس میکشید.حال و روز پری هم کم خرابتر از غضنفر نبود.زن ناگهان احساس کرد که یکی از دستهای ماساژ ور کم شده.متوجه حرکات غیر عادی در پشت سرش شد.- حاج خانوم اینکار گناه نداره؟؟/؟؟ پری یکدفعه سرش را برگرداند غضنفر در حالیکه به کون پری نگاه میکرد سرگرم جلق زدن بود.- حاجی نگاه کردن و کمک کردن به محرم گناه داره یا این؟/؟ پیر مرد از خجالت آب شده بود دوست داشت زمین دهان باز کند و او را ببلعد.- خجالت نکش.- منو ببخشید نیت بدی نداشتم نظر بدی نداشتم.- حاج آقا شما خودت بهتر میدونی که شیطان هم اول نظر بدی نداشت اما بخاطر علاقه ای که به مرامت دارم حرفتو قبول میکنم ازت میخوام که رو راست باشی حرف دلتو بزنی.از دیدن اندام من تحریک شدی ؟/؟ تو که گناه نکردی منم همینطور اصلا خصلت همه مردها اینه فطرتشون اینجوره ایرادی نمیشه بهشون گرفت بازم احسنت به تو که ایمانت خیلی قویه با دیدن تن لخت تحریک میشی بعضی ها فقط با دیدن موی سر زن تحریک میشن واسه همینه که دین ما حجاب را برای زن ضروری دانسته.پری همچنان به کوس شعر گفتن خود ادامه میداد و حاج آقا که با این بلبل زبانی های پری ترسش ریخته بود و کمی شجاع شده بود گفت راستش من دارم فکر میکنم یک حوری بهشتی می بینم.- از بس دلت پاکه از بس ایمانت قویه.غضنفر هر جوری احساس کنی همونه من بنده نا قابل خاک پای حوری هم نمیشم شاید این تصویری از پاداش اون دنیا باشه که برات فرستاده شده تو دلت پاکه این هدیه آسمانی رو نباید رد کنی.- یعنی من با شما ؟؟/؟؟- آره نکنه سلیقه ات نمیگیره؟؟/؟؟ غضنفر از روی هوس اوفی کرد.- این زنا نمیشه؟؟/؟؟- این حرفو دیگه نزن تو که سواد دینی داری میدونی هر مرد در بهشت چند صد تا یا چند هزار تا حوری میتونه داشته باشه.زنها هم میتونن چند تا مرد داشته باشن به اون مردها میگن قلمان ببخش منو دارم اینقدر خودمونی صحبت میکنم میگن خیلی کیرشون کلفت و بلنده خب اگه اون دنیا چند شوهر داری یا چند تا مرد داشتن اشکال نداره پس چرا باید توی این دنیا ایراد داشته باشه؟/؟ اینها همه یه سری مسائل دینی و شرعیه چون برای مردها صرف نداره افشا نمیکنن.حتی مراجع تقلید ما هم توی رساله هاشون نمینویسن.حاجی که دیگه با رک گویی پری دل شیر پیدا کرده بود خیلی نگران و متاسف گفت پس اگه خانمم بره بهشت چند تا مرد اونو میکنن؟؟/؟؟- اگه خودش بخواد آره.- فکر میکنی بخواد؟/؟- آره حاجی کدوم زنه که چند تا مرد خوش تیپ وخوش هیکل و کیر کلفتو نخواد؟/؟ مخصوصا اگه حلال باشه و مجوز داشته باشه حالا خودتو اینقدر عذاب نده اینجا رو داشته باش شاید تو هم فرستاده ای باشی که منم یه خورده از لذتهای اون دنیا رو بچشم.برو زیر دوش خودتو بشور بعد بیا لذت اون دنیا رو یخورده همینجا تست کن.زن از جایش بلند شد دستش را به کیر غضنفر مالید.سفت و محکم و کلفت شده بود.تقریبا از نظر اندازه به درازی کیر جمشید بود.مرد مومن دیگر تسلیم شده بود.پری روبرویش ایستاد حاجی تازه چشمش به سینه های پری افتاده بود.سینه های یک دختر دست نخورده را داشت مثل سینه های چهل سال پیش زنش که تازه با او ازدواج کرده بود.- حاجی حاااااااجی به چی خیره شدی خواب نیستی.خیلی آروم با کرشمه و ناز با غضنفر صحبت میکرد حاجی تو خیلی خوش تیپی فقط یادت باشه که این نعمتو امشب ازش خوب استفاده کنی حسابی ازش لذت ببری این پاداش ایمان من و توست حاجی جون.کیررررررر حاجی را با دست خود به لبه های کوووووووس خود چسباند.غضنفر دیگر میدانست که خواب نیست و حداقل برای یک شب هم که شده این حوری متعلق به اوست. پری برای اینکه اخرین تردیدهای باغبان را از بین ببرد لبان و دهان غنچه ایش را ارام بر سر کیر او گذاشت و از انتها تا سر آلتش را با جفت لبانش ماساژ میداد.در حرکت بعدی به لبانش استراحت داده و با زبانش کیر غضنفر را میلیسید.مرد بیحس شده بود از این هراس داشت که ابش بیاید و کیرش شل شود و نتواند ضربه نهایی را وارد کند.آنچنان که وقتی پری روی زمین نشست و پس از تکیه دادن به دیوار پاهایش را باز کرد و به او اشاره زد از خوشحالی نزدیک بود بال دربیاورد.- ببینم اون قدیما کوس خوردن هم داشتین ؟/؟ یعنی مثل حالا مد بود؟/؟- حاجی خندید و گفت نه اونجوری مثل حالا منتهی تازگیها...- تازگیها چی ؟/؟ خجالت نکش تو زن داری و منم شوهر دارم بگو دیگه؟/؟- تازگیها نمیدونم عیال مربوطه از کجا یاد گرفته همش دوست داره من کوسشو لیس بزنم.پری لبان خود را با عشوه گاز گرفته سر حاجی را با دو دستش در میان گرفت و چانه ولبهای او را به کوس خود چسبانید.تو که تجربه ات خوبه بیا این کوس جووووووون بخورررررر.غضنفر زبانش را درآورد وااااااااااااای این دیگه چی بود؟؟/؟؟ دست کمی از زبان جو و پاپی نداشت.پری بخود فشار می آورد که جیغ نزند مگر میشد؟/؟بخورررررر.بخورششششششش اووووووف همینجوری لیس بزززززززززن ولم نکنننننننننن وووااااییییییی اگه ولم کنی اخراجت میکنمممممم.ادامه بدههههه واااااای واااییییییییییی وااااااااای جااااااااان چه زبونی داری بخورشششش باهات خیلی کار دارممممممممم.آه آه آه آه.غضنفر احساس کرد که علاوه بر ترشحات کوس آب غلیظ و گرمتری هم بر روی زبانش جاری شده فهمید که خانم را ارضا کرده است.احساس غرور میکرد به خود می بالید.که کمر یک زن جوان را سبک کرده است.- حالا کیرتو میخوااااااام و حاجی فرمان ارباب را اطاعت کرد و درجا کیررررررش را به کوره کیررررررررر سوزی کوووووووووس پری فرستاد دو سه دقیقه ای بخودش فشار آورد که آبش نریزد.هر چند زن به او تضمین داده بود که به علت استفاده از قرص بار دار نخواهد شد ولی مرد دوست داشت کشش دهد و از کوچک شدن کیرش هم می ترسید چون اگر کیرش افت میکرد از 6یا 7 سانت بزرگتر نمیشد.از کیرش جز لخته ای آتش باقی نمانده بود.لحظاتی بعد مانند شیرش که پیچش را باز کرده باشند اب از سوراخ کیر غضنفر فوران کرد و به کوس آتش گرفته پری ریخت تا اندکی از التهاب و فوران هوس آن دو بکاهد.پیر مرد نه چندان پیر از حال رفته بود.کیر خیسش همچنان سیخ مانده بود و حتی یک سانت عقب نشینی نکرده بود.این را از الطاف حوری و پاداش عمری ایمان و پرهیزکاری خود میدانست.بیخود نیست که آن دنیا یک مرد میتواند حریف چند زن باشد.پری برای آنکه هوس او را برگرداند کیرش را در دست گرفت و مکیدن را شروع کرد.- داره باورم میشه که تو برای من فرستاده شدی تا اثری از بهشتو ببینم سابقه نداره یه بار بکنم و کیرم همینطور شق بمونه اونم توی این سن؟/؟- حاجی از این موضوع با کسی صحبت نمیکنی حتی با جعفر اونها ممکنه برداشتهای غلطی بکنن من و تو چون هر دو با تقوی وعابدیم میتونیم متوجه این مسئله بشیم این حسابش با حساب کارهای دنیوی فرق میکنه آره اگه در مقیاس کارهای دنیوی بسنجیم کار ما زناست ولی ما در این وضعیت نمایندهای اون دنیاییم و کار ما ثواب و پاداش هم داره.- خدا کنه تمام کارهای با ثواب اینطوری کیف داشته باشه یکی دو دقیقه بعد همچین حالی بحالی شد و هوسش برگشت که فکر کرد اول عشق بازیست و هنوز کاری با این حوری بهشتی انجام نداده است.حاجی از این نعمت چطوری میخوای استفاده کنی که حرومش نکنی؟/؟درست استفاده کن که اسراف حرامه.حاجی دلیر کمر پری را گرفت او را به گوشه دیوار چسباند و کمرش را خم کرد کون یکدست سفید و برجسته و تپل پری که در اثر کیسه کشی کمی سرخ و سفید شده بود هوش از سرش برده با اینکه همیشه از بوی کون حاج خانم و لیسیدن مقعد او بدش میامد اما اینبار بی اراده دو قاچ کونش را باز کرد و کون رییسش را در اغوش گرفت و بر همه جای ان بوسه میزد.حاضر بود تا صبح به اینکارش ادامه دهد اما میترسید حوصله پری سر بیاید برای همین نوک زبانش را به مقعد او می چسباند و مدام میکش میزد و شجاعانه سینه های او را چنگ میگرفت.- ووواااااااااییییی حاجی کوووووونم کیرررررررر میخواد زود باش کونم کیر آبدار میخواد منو بکننننننن معطل نکننننننننن.حاجی که دیگر اعتماد بنفس زیادی پیدا کرده بود و میدانست که اگر تا صبح هم تخلیه کند کیرش نمیخوابد کیر متوسطش را وارد کون بزرگ پری کرد.زنش به این راحتی ها به او کون نمیداد.- جووووووون حاجی چقدر قشنگ میکنی اوووووف امشب منو تو بهم نه نباید بگیم درست مثل اون دنیا که زن و مرد روی همدیگه رو زمین نمیندازند اینم آزمایشیه برا من و تو که باید سر بلند بیرون بیایم و همو ناراحت نکنیم .حاجی هیجان زده شده بود کاش همیشه امتحانات اینگونه باشد با هر ضربه ای که به کون پری میزد و کیررررررررش را تا تههههههه سوراخ کووووووووونش میفرستاد کون پری مثل ژله میلرزید.غضنفر خود را در بهشت زمین میدید آیا باز هم از این امتحانات برگزار خواهد شد؟/؟ بیکار ننشست رویای بهشت برین قدرتش را چند برابر کرده بود کیرش که داخل سوراخ کون بود با دست راستش دو سینه پری را میفشرد و با دست چپش با کوس او بازی میکرد.اینبارمقاومت مرد بیشتر شده بود لبانش را بر روی گردن پری گذاشته شانه هایش را می بوسید دست از روی سینه هایش بر میداشت و موهایش را نوازش میکرد.پری حرفی برای گفتن نداشت زبانش بسته شده بود جز ناله و آه ه ه از دست او کاری بر نمیآمد فکر نمیکرد تا این حد بتواند کمرش را سبک کند.- حاجی معجزه شده تو برای دومین بار آبمو آوردی و قبل از اینکه پری بیحال بر روی زمین بیفتدغضنفر شدت ضرباتش را بیشتر کرد و با لذتی بی پایان که در تمام وجودش احساس می کرد آب کمرش را داخل سوراخ کوچولو و تنگ کون پری ریخت که
قسمت پانزدهمظاهرا منیژه باید با پدر و مادرش می بود.کلید آپارتمان را با خود داشت.به سختی خود را بمقصد رساند.با آنکه صاحب اصلی خانه بود اما با رعایت ادب و احترام زنگ زد وقتی مطمئن شد کسی خانه نیست در را باز کرد و به دستشویی رفت و فشار را از روی خود برداشت. دستهایش را صابون زد و قصد خداحافظی با در و دیوار را داشت که ناگهان صدای باز شدن در ورودی آپارتمان را شنید خواست در دستشویی را باز کند و بیرون بیا ید که صدای خنده یک مرد و یک زن را شنید.زن ظاهرا منیژه بود و متوجه مرد نشد.من دیگه امشب و فردا چیزی برات نمیذارم تا به دکتر جونت برسه تا کی میخوای اینقدر لفتش بدی ؟/؟ زود باش تیغش بزن مال و اموالشو بالا بکش خسته شدم از دست این موش و گربه بازیها.من دیگه نمیتونم تحمل کنم که توی بغلش لخت دراز کشیدی صبر هم یه حدی داره.آخرش مجبور میشم تنتو کبود کنم تا جمشید همه چی رو بفهمه.- عزیزم امشب چت شده ؟/؟ بازم حسودیت گل کرده هاااااا؟؟/؟؟ چند دفعه بهت بگم اون دکتره خشکیده و نیومده ولو میشه و میگیره میخوابه رگ خوابشم دست منه.بزودی هر چی تو بخوای همون میشه تو دختری منو گرفتی لیاقتشم داری که شوهرم بشی یه نقشه درست و حسابی دارم که رد خور نداره حسابی میندازمش توی دام که یه چند صباحی عقدم کنه و بعدش هم....حالا بیا بریم توی رختخواب که قدم اول نقشه امو برات تعریف کنم .به این سادگیها که تو میگی نمیشه عزیزم منکه یک شبه نمیتونم بیام مال و اموالی رو که یک عمر برای بدست آوردنش زحمت کشیده تصاحب کنم.دکتر سرش گیج میرفت باورش نمیشد که همسر دومش معشوقه داشته باشد.منیژه یکبار او را با نام صدایش کرد و او متوجه شد که مرد کیست.چند بار در مطب دیده بودش منشی خائن به او میگفت که او پسر خاله اش بوده و برای کاری آنجا آمده است.زیاد هم نمی نشست.وقتیکه مطمئن شد از راهرو و پذیرایی دور شده به اتاق خواب رفته اند خود را گوشه جا رختخوابی یکی از اتاقها پنهان کرد فقط صدای آنها را میشنید.- فری جون من ازت حامله ام میخوام بندازم گردن دکتر.- تو از کجا میدونی بچه مال منه؟؟/؟؟- میخوای آزمایش بدیم یه ماه قبل دکتر که چند روز نبود همش تو آب کیرتو توی کوسم خالی میکردی بعد که دکتر برگشت الکی گفتم که یادم رفته قرص بخورم وعادت ماهانه ام و اون چند روزه هم که حسابی منو میکردی بعدشم که جناب چند روز رفت سمینار و برگشت و از همیشه بیحال تر بود و بالاخره پس از یک ماه هم آزمایش بهم گفت که من و فری جونم بچه دار شدیم.البته اگه سرورم اجازه بدن شناسنامه رو به اسم دکتر میگیریم بیا کارتو بکن نقشه های دیگه ای هم دارم که حسابی مال و اموال و خونه و دارایی و چند قواره زمین همه رو به اسم خودم میکنم نمیذارم حتی یه شاهی هم به اون زنیکه جا نماز آبکش برسه.- اگه دکتر بخواد آزمایش بده چی؟/؟- سر من قسم میخوره مگه جرات داره از اینکارها بکنه؟؟/؟؟ این یک توهین به منه اینکارها رو مردهایی میکنن که به زنها شون شک دارن اون از دو تا تخم چشاش بمن بیشتر اعتماد داره.جمشید سست شده بود و توان رفتن نداشت.میتوانست خیلی راحت بدون اینکه دیده شود خود را به درب خروجی برساند اما میخواست اطلاعات بیشتری دستگیرش شود.بیچاره پری در طول بیست سال زندگی مشترکشان حتی از او نخواسته که یک دانه آجر را هم به نامش کند اما یک تازه از راه رسیده میخواست همه اموالش را بالا بکشد.فری چیکار میکنی زود باش شورتمو بکش پایین.این همه نقشه ای که توی سرمه هوسمو زیاد کرده فری هم که هیجان زده شده بود جفت پاهای منیژه را گرفت و او را بلند کرد طوریکه جفت پایش را به دو طرف پهلوهای خود آویزان کرده قسمت کوس و کونش را بالای سر خود قرار داده و منیژه هم در جهت مخالف بدن او سرش بطرف پایین خم شده و در حالیکه کوسش توسط لب و دهان و دندان فری در حال مکیده شدن بود کیر معشوقش را در دست گرفت و برایش ساک میزد.صدای ناله های آن دو قلب دکتر را شکسته بود.- جوووووووون جووووووووون خوردن کوووووس شیطون چه کیفی داره میخورمممممم میکنممممممم بسلامت آن کوس که نکرد و آنکه نخورد.- بخورررررر بکننننننن همش مال تو چیزی کم نمیشه .لحظاتی بعد منیژه را بر روی زمین قرار داد.- میخوام امروز با فشار بیشتری تو رو بکنم تخت یه کم از نیروی آدمو میگیره خودتو آماده کن.- بیارررررر کیرررررررررتو که من دیگه طاقتم طاق شده وااااااایییی و فری کارش را آغاز کرده بود.راست هم میگفت شدت ضرباتش بیشتر شده بود لبانش را به طرز شاعرانه ای می بوسید اما کوسش را به طرز وحشیانه ای میکرد.- قلبم واااااااایستاد قلبمم وایستادآآآآآآه ه ه ه و ساکت شد و پس از سکوت او فریدون هم منی خود را روانه کوس معشوقه بار دارش کرد.- آخ خ خ خ من سیر نشدم بازم میخواااااااام.عشوه گری منیژه کار خودش را کرد و این بار بر روی تخت بجان هم افتادند. فریدون تازه بیادش آمد که باید کمی رعایت کند تا جای بچه در شکم مادر محکم شود.هوس چشمهای آنها را خمار کرده بود خیس عرق شده بودند اما آتش هوس آنها بسیار سوزنده تر از اینها بود.جمشید تاب ماندن نداشت زانوانش سست شده بود.نمیخواست همان جا آب پاکی را روی دستشان بریزد.میخواست وارد بازی ای شود که خود آنها شروع کرده بودند منتهی خبر نداشتند که توپ به زمین آنها بر خواهد گشت و با زنده واقعی خواهند بود.در را آرام باز کرد آن را تا اخر نبست هر چند ان محیط امن و امان بود ولی برایش اهمیتی هم نداشت که بیگانه ای دیگر وارد خانه شود و یا چیزی از اموالش کم گردد تازه میترسید که با بستن در متوجه او شوند.غمگین به خانه رفت و صبح شنبه به بهانه بیماری به مطب نرفت و بیش از دو سوم دارایی ها و املاک خود از جمله همین خانه ای را که در ان زندگی میکردند بنام زن با وفا و با ایمانش پری نمود فقط آپارتمان و مطب هنوز بنام خودش بود که آنرا هم میخواست وکالتا به پری بسپارد.دیگر دوست نداشت شبهای زوج به دیدن منیژه برود ولی از پری خجالت میکشید و نمیتوانست واقعیت را به او بگوید.کمی هم از غضنفر خان بهشتی و مومن پنجاه سال عابد خود بشنویم که آنروز وقتی پری به او قرص میداد مواظب دستش بود که جای قرص را کجا می اندازد آن را برداشت و چند روز بعد به داروخانه رفت و تقاضای چند قرص کمر درد از این نوع کرد.داروخانه چی به او گفت مطمئنی که برای کمر درده ؟/؟ - آره پری خانم خودش گفت.متصدی داروخانه فکر کرد پری خانم زن اوست.- حاجی این کمرو کار میاره داغ میکنه ولی فکر نکنم برای کمر درد خوب باشه.- پس برای چیه؟/؟-خ ندید و در گوشش چیزی گفت حاجی اولش خندید ولی پس از اینکه یک بسته پنج تایی از این قرصها گرفت از داروخانه خارج شد سگرمه هایش درهم رفت. یعنی از اولش نقشه بوده ؟؟/؟؟ نه نه پری خانم اینجوری نیست.سر من پیر مرد شیره مالیده؟؟/؟؟.نه من اینطور نمیخواستم یعنی عبادت 50 ساله من مالیده شده؟/؟ من زنا کارم ؟؟/؟؟ اونم زنای محصنه؟/؟.نه درست نیست پری خانم دروغ نمیگه وگرنه کیر من پیر مرد چه بدردش میخورد؟؟/؟؟ ناراحت و مضطرب به سر کار رفت و هر چه جعفر از تغییر احوالش پرسید جوابی به او نداد تا اینکه بعد از ناهار هر دو متوجه چیز عجیبی شدند.سگها بدجوری به پر و پای پری می چسبیدند و زنی که تا بحال از نجسی سگها میگفت بدجوری به سر و تن انها دست میمالید.- جعفر کاریت نباشه من امروز باید بفهمم اینجا چه خبره.پری سگها را به گوشه ای از حیاط و در اتاقکی که این دو کارگر به انجا سرک نمی کشیدند برد و انها پاور چین پاور چین به دنبالش راه افتادند و در گوشه ای کمین کرده و فقط می توانستند قسمتی از داخل اتاقک را ببینند.وااااااااااااای وااااااااای چه میدیدند.پری داشت کیر یکی از سگها را با آ ب و صابون می شست و ان دیگری هم منتظر بود.غضنفر دیگر صفحه به دستش آمده بود.-جعفر میای امروز یه کاری بکنیم؟/؟- چیه ؟؟/؟؟ من بعد از خداحافظی نمیخوام برم یه کاری میکنیم که فکر کنه ما رفتیم.- نه من کارمو دوست دارم اگه اخراجمون کنه چی ؟/؟ غضنفر گفت هیچ غلطی نمیتونه بکنه هر چی منو گول زده دیگه بسه فکر کرده من هالو ام و بعد از سیر تا پیاز ماجرای اتفاق افتاده بین خود و پری را برای جعفر تعریف کرد.جعفر حسابی کف کرده بود.قبل از خداحافظی نمایشی هر کدوم یک قرص سیلد نافیل 50 کیر شق کن را خورده و احساسی به انها میگفت که امشب به نوایی خواهند رسید.در را بستند ولی خود بیرون نرفتند.از پشت ساختمان و در طبقه بالا در گوشه ای پنهان شدند.- غضنفر اگه یه موقع سگها رو بیاره توی ساختمون نکنه با بوی ما پارس بکنن؟/؟- مگه دیوونه شدی جو و پاپی بیشتر با ما رفیقن تا با اون- آره امروز دیده- تازه سگها با غریبه ها کار دارن.جعفر گفت یعنی ما از سگ هم کمتریم که کیر ما رو نمیشوره؟؟/؟؟- چرا مال منو شسته و خورده بقیه شم که خودت بهتر میدونی.چند دقیقه ای گذشت حدس شان درست بود پری خانم به همراه جو و پاپی وارد هال و پذیرایی شدند.سه تایی با هم ور رفته پری کیر انها را دستمالی میکرد.سگها هم با سر و دهان و زبان خود با کوس پری ور رفته و خود را به او میمالیدند.زن با انان حرف میزد و خیلی خوب هم متوجه میشدند.زبان بین المللی کیر و کوس زبانیست که همه مردم دنیا متوجه آن میشوند و جو و پاپی هم از این قاعده مستثنی نبودند.- ببینم خوشگلای من خوب درساشونو یاد گرفتن یا نه؟/؟جو را طاقباز بر روی زمین خواباند کمی سختش بود اما حیوان بیچاره بخاطر کوس تحمل کرد پری کوسش را بر روی کیر جو گذاشت او سوار بر جو بود و بدنش را طوری در دست گرفته بود که زیاد به اینور و آنور منحرف نشود.پاپی هم دستهایش را هوا داده و بر کون پری سوار شد. پری از پشت کیرش را گرفت و وارد سوراخ کون و مقعدش نمود.حالا هر دو حیوان او را میکردند و پری بی انذازه لذت میبرد.از اینکه استاد ماهری بوده بخود افتخار میکرد و همین حواسش را دو چندان مینمود.قلق این دو را گرفته و تقریبا میدانست که نزدیک ارضا شدن چه حرکاتی از خود نشان میدهند.- غضنغر کاش ما بجای این دو تا سگ بودیم.- عجله نکن صبر کن این قرصکای کمر اثرشو بذاره ما هم حمله میکنیم فعلا توی ذوق خانوم نزنیم بهتره ممکنه عصبانی بشه و آبش خشک شه ما که رفتیم جهنم حالا یه خورده پایین ترش چه اشکالی داره؟/؟- راست میگی منم که از اولش جهنمی بودم.- بچه ها بکنین آفرین به کیرتون یه خیلی گوشت خالص براتون جایزه دارم ولی انگار این دو تا سگ عاشق کوس و کون خالص بودند.پری بر سر کیر جو کاندوم کشید و جو را اینگونه ارضا کرد اما کیر پاپی را در دست گرفت و برای اینکه از کوس بی نصیبش نگذارد کمی هم با داخل کوسش بازی داد و آنقدر تماس کیر پاپی و کوس پری اصطکاکی داغ ایجاد کرده بود که آب کوس پری زودتر از آب کیر پاپی از مجرای خود خارج شد.چند لحظه بعد کیر پاپی را دردست گرفت و در حالیکه با سرعت اما به نحوی که حیوان لذت ببرد با کیرش بازی میکرد ابش را بر روی سینه ها و شکم خود خالی کرد.جعفر و غضنفر همانجا یک دست جلق زدند و موقتا سبک شدند قرص کار خودش را کرده بود.جعفر هم که تازه پری را میدید از دیدن اندام او دیوانه شده بود... ادامه دارد
قسمت شانزدهمقبل از اینکه دو کارگر سکوت را بشکنند پری سریع به حمام رفت و خود را شست که آب سگ برایش ضرری نداشته باشد.جعفر و غضنفر خود را لخت لخت کرده بودند.پری از حمام برگشت سگها سست شده و بر روی زمین دراز کشیده بودند.غضنفر از همان بالا فریاد زد سگها هم بخاطر وفاداری پاداش میگیرن؟/؟ اونها رو هم مثل من میخوای بفرستی بهشت؟/؟.پری ترسیده بود نزدیک بود سکته کند.دستش رو شده و آبرویش پیش جعفر رفته بود.- هر دوتا تون رو بیرون میکنم.- جعفر زبان باز کرد و گفت سر فدای کوس ما از سگ هم کمتریم؟/؟ امشب تا ده دست نکردمت ولکن نیستم.پری بدجوری گیر افتاده بود سگها را بیرون کرد و خود هم با انکه بی میل نبود خواست به بیرون بگریزد.جعفر که به او رسیده بود دستهایش را از پشت گرفت وغضنفر دو پایش را.انقدر اینور و انورش کردند که از تاب و توان افتاده بود.- حالا بمن دروغ میگی؟/؟ چشمم پری که به کیر شق شده و صورت داغ و سرخ شده شان افتاد فهمید که از قرص استفاده کرده اند.غضنفر با تمسخر گفت که از قرص کمر درد هم استفاده کرده ایم و بسته قرص را در دست گرفت و به پری نشان داد.صبر و تحملشان به سر آمده بود.کیر جعفر چند سانتی بزرگتر از کیر غضنفر بود.- اینقدر وحشی بازی درنیارین منکه حرفی ندارم فقط اینو بدونین که از فردا دیگه اخراجین.جعفر گفت جنده تو اگه مشتری این کیر بشی دیگه به هیشکی دیگه کوس نمیدی.پری از این بی احترامی جعفر جا خورده بود.انتظارش را نداشت.بیااااا اینم کوووووووس و ااااااینم کووووووون.از طرز نگاه آنان ترسیده بود.به همان حالت که با جو و پاپی سکس سه تایی داشته بود با آنان هم سکس میکرد.کیر غضنفر سهمیه مخرجش شده بود و کیر جعفر هم به کوسش رسیده بود.- راست میگفتی غضنفر مثل حوری میمونه هر کی پری خانمو بکنه کم کمش ده سال جوون میشه چربی و سفیدکهای کوس پری را که بر روی کیر خود میدی لذتش بیشتر میشد و او هم مثل غضنفر از اینکه میتواند اربابش را ارضا کند احساس غرور میکرد.پری هم که دیگر دین و ایمان و عمری اعتلارش پیش آنان از دست رفته بود با تمام وجود و هوس فریاد میزدجااااااااااااان من نمیدونستم اینقدر کیرررررررهای با حالی دارین وگرنه خیلی زودتر از اینها با شما حال میکردم جوووووون حالا کردنو ول کنین یه خوده هم بیاین کووووس و کوووووونمو بخورین مگه میخواین همین حالا تمومش کنین.به این میگن مرغ و خروسی نا سلامتی ما هم آدمیم سگها هم بلدن مقدمه چینی کنن به پز آن دو مرد بر خورد پری را روی دستهای خود بلند کرده و به حمام بردند و با صابون بدنش را نرم کرده و حسابی چنگ و چونگ گرفتند و خیلی حرفه ای کوسش را لیسیدند.پری از شدت هوس شیرهای آب گرم و سرد حمام را محکم در دستانش گرفته و فریاد میزد ووواااایییییییی امونم ندین منو بکنیننننننننن جرررررررمممممم بدینننننن که چند سال شما رو توی سختی گذاشتم تنبیهم کنین اوووووووووووف من کیرررررررررر میخواممممممممم منو بکنیننننننننن و بار دیگر بجان پری همیشه تشنه و گرسنه افتادند کف حمام از آب کیر و کوس غضنفر و جعفر و پری پر شده بود.معلوم نبود چند بار ارضا شده اند.جعفر به کون پری هم رحم نکرد و تا توان داشت کونش را گایید.صد تا کون کردم ولی تا حالا اینجوری کون نکرده بودم.یک کون بازاری و درجه یک تازه کوس به این نابی هم تا حالا ندیده و نکرده و نخورده بودم.غضنفر میدونم تو کوس حرام کر بوده و اوندفعه نتونستی خوب ازش استفاده کنی. غضنفر هم که بهش بر خورده بود گفت نه من تا صبح داشتم میکردمش چند دفعه هم آبشو آوردم دروغ میگم خانوم؟/؟- نه غضنفر تو هر چی میگی راست میگی فقط کارتو بکن و اینقدر حرف نزن و حواست به این کوووووس و کووووووون باشه که اگه زیاد حرف بزنی امشب حرومش میکنی.لحظاتی بعد هر دو کیر را در دست گرفت و با هم به دهانش فرو کرد.البته چون دو کیر با هم کلفت شده بودند نتوانست بییشتر از هفت هشت سانت این کیرها را ببلعد.اما آنقدر آن دو مرد را سست و بیحال کرده بود که بی اختیار هر دو آب کیرشان را در دهان پری ریختند و پری هم همه را تا قطره آخر خورد و به ته مانده داخل کیر هم رحم نمیکرد و همچنان کله و تنه کیرها را میک میزد. آنشب پری تا صبح در اختیارشان بود و هر بلایی که دوست داشتند بر سرش آوردند.البته این بلاها برای پری نعمت بود.پری همانطورکه ازغضنفر قول گرفته بود از جعفر هم قول گرفت که احترامش را همیشه نگه دارد و هر روز انتظار کردن او را نداشته باشد.جعفر هم به او قول مردانه داد تا صبح بدون انکه چشم بر روی هم بگذارند مشغول بودند.اصلا گذشت زمان را احساس نمی کردند.البته به دور از چشم پری و به بهانه دستشویی ساعت چهار پنج صبح یک قرص کیر شق کن دیگه هم خوردند و به جان پری بدن پری افتادند ذره ای از بدن پری نبود که از دست لبهای ان دو مرد در امان مانده باشد.صبح شده بود دسته جمعی صبحانه ای خوردند و بدون کمترین احساس خستگی قبل از اینکه بسوی حیا ط بروند با هم گفتند ما اخراجیم؟؟/؟؟پری گفت من تازه بقدرت فوق العاده شما پی بردم اتفاقا از امروز حقوق شما را اضافه خواهم کرد باز هم یکی از شبهای زوج از راه رسید و جمشید و منیژه تنها در کنار یکدیگر به همان کارهای تکراری و یکنواخت همیشگی مشغول بودند.- عزیزم میخوام یک خبر خوب بهت بدم.- بگو مشتاقم بشنوم.- از خوشحالی هول نکنی هاااا آماده باش بعد از بیست سال داری بابا میشی بالاخره میوه عشق پاک ما داره از راه میرسه دوست داری کاکل زری باشه یا عروس خانوم؟/؟ چیه خوشحال نیستی؟/؟- چرا منیژ من خوشحالم ولی آخه من یه مدتی بود که دچار ضعف اسپرم شده بودم و نمیتونستم مجددا بچه دار بشم الان هیجده ساله که همچین مشکلی دارم خبر خوبی بود البته خیلی هم تعجب انگیزه من اول باید برم دوباره اسپرم خودمو بدم آزمایش ببینم این معجزه علتش چی میتونه باشه؟؟/؟؟ شاید خواست خدا بوده که عشق تو درمانم کنه.کلک جمشید گرفته بود رنگ منیژه مثل گچ سفید شده بود تمام رویاهای خود را بر باد رفته میدید.- نمیدونم عشق من شاید آزمایشگاه اشتباه کرده باشه و من حامله نباشم.- اشکالی نداره هر دو با هم میریم آزمایش میدیم در هر حال ببخش منو که اینو از اول بهت نگفتم چون رابطه ما که بصورت عقد دائم نبود و من هم ضرورتی ندیدم که عنوان کنم چرا رنگت پریده ؟/؟ راستی یادم رفت بهت بگم من بیشتر ملک و املاک و دارایی های نقدیمو به اسم زنم پری کردم.اینبار رنگ و رخساره منیژه گاهی زرد و گاهی سفید میشد.- یعنی من هیچی؟؟/؟؟ جمشید که دیگر کاسه صبرش لبریز شده بود وغرورش را خر دشده میدید به پنهان کاری خود خاتمه داد و گفت به آقا فریدون بگو که اموالشو به اسمت کنه آخه بابای بچه اته دیگه .اشک منیژه را در آورده بود.دانست که دیگر همه چیز بین او و جمشید به پایان رسیده گریه و زاری فایده ای ندارد.- تو صیغه من بودی همان حکم یک زن را داشتی و داری من از تو و فریدون شکایت کرده ام و بزودی بررسی میشه حداقل مطلب اینه که تو یکی محکوم میشی حتی اگه بابای بچه فریدون نباشه که هست بار و بندیلتو جمع میکنی و تا سه چهار روز هم بهت مهلت میدم.منم باید فکر یک منشی جدید واسه خودم باشم حالیت شد؟؟/؟؟ منیژه آن روی خود را نشان داد.- جمشید با من در نیفت بد می بینی شکایتتو پس بگیر.- همچین کاری نمیکنم زنیکه فاحشه هرزه هر جایی کثافت آشغال تو باعث شدی که از زن مومن و پاک و وفادارم که عمری با من ساخته دور شم زنیکه بمن اجازه داد هفته ای چند شب با تو باشم و همه چی رو تحمل کرد من میدونم از این بعد چطوری جبران کنم.منیژه که گویی ارث پدر طلبکار بود گفت من اجازه و فرصت همچین کاری رو به تو نمیدم با من نپیچ که می پیچونمت.جمشید خسته و وامانده در خیابانها شب را به صبح رسانید و دو سه روز هم مطبش را تعطیل کرد تا پیگیر این قضایا باشد.فریدون متواری شده بود ولی بالا خره دستگیرش کردند اما منیژه زهرش را ریخت و قبل از تخلیه اپارتمان غم یکی دو میلیون تومان پول را خورد و از گوشه و کنار چند نوع ماده مخدر که بیشترش تریاک بود خرید و در گوشه و کنار خانه جا سازی کرد و پا پوشی که برای دکتر ساخته بود اثرش را بخشید.چندی بعد فریدون جمشید و منیژه هر سه در زندان بودند.همه جا هو افتاده بود که دکتر جمشید قاچاقچی بوده و ثروت و سرمایه خود را از راه نا مشروع بدست آورده است.دکتر برای اثبات بیگناهی خود وکیل گرفت و تازه اگر هم موفق به اینکار میشد مدتها طول میکشید.پدر او سرمایه زیادی برایش به ارث گذاشته بود و پس از آنکه درسش تمام شد و مطب باز کرد کارش حسابی رونق کرفت او اندوخته های خود را حیف و میل نمیکرد و نیازی به قاچاق فروشی نداشت.میدانست همه اینها از کجا اب میخورد اما اثبات ان به این سادگیها ممکن نبود.پری برای حفظ سیاست چند بار به ملاقاتش آمد اما از ته دل خوشحال بود که آزادتر شده است البته دوست نداشت شوهرش در بدبختی بیفتد ولی از اینکه تمام وقت در اختیار معشوق و بکنهایش بود و با خیال آزاد کوس و کون میداد شاد شاد بود.روزی چند ساعت هم ورزش میکرد که حسابی سر حال باشد.فعالیتهایی هم میکرد که حسابی تناسب اندام و سوراخ های تنگ کوس و کونش را حفظ کند از انواع مختلف ژل و کرم هم برای سفت کردن سینه خود که کمی شل شده بود استفاده میکرد.کمر بند لاغری جنس خوب هم خریده بود که چربی مختصری را که شکمش پیدا کرده بود آب کند.دانشگاهها باز شده بود جواد به تهران رفته بود.برخلاف ترم قبل که یکماه در میان به مشهد بر میگشت آخر هر هفته برای سکس با مامان پری به خانه میامد منوچهر هم که هفته ای یکی دو بار با او برنامه داشت دیگر شبهای زوج و فردی در کار نبود.مینا هم دست از سرش برنمیداشت و حداقل هفته ای یکبار نا خنکی میزد جعفر و غضنفر هم هفته ای یکی دو بار غلامی خود را نشان پری خانم میدادند و معمولا دو نفره او را میکردند جو و پاپی هم که روز بروز بر تجربیاتشان اضافه میشد و هر دفعه استادانه تر از مرحله قبل صاحب خود را به اوج هوس میرساندند و میکردندش.البته پری کاری نمیکرد که خستگی و یکنواختی بر او چیره شود به موسیقی گوش میداد کانالهای سکسی ماهواره را میدید ورزش میکرد دور حیا ط میدوید در مواردی که سکس نداشت دوست داشت تنها باشد و حسابی خود را آماده نگه دارد.غذاهای مقوی و شهوت برانگیز میخورد از قطره های افزایش دهنده میل جنسی خوشش نمیامد اعتقاد داشت که اگر از آنها استفاده نماید بدنش عادت خواهد کرد.همیشه سر حال و هیجان زده بودعاشق و تشنه و گرسنه کیررررررررر.اینکه تمام بدنش در اوج هوس بلرزد در این اندیشه بود که دوست پسر جدیدی برای خود بگیرد تا کیرها برایش یکنواخت نگردند برای اینکار به حمایت مینا نیاز داشت ولی در حال حاضرهمینقدر کفایت میکرد.مسعود شوهر مینا هم که جای دیگری سرش گرم بود و اصلا بکارهای زنش توجه نداشت.یکی دو ماه گذشت جمشید همچنان در زندان بود و پری هم از زندگی مجردی لذت زیادی میبرد.تا اینکه پس از گذشت 45 روز قرار شد متلا یک هفته در قبال وثیقه به جمشید مرخصی بدهند.جمشید آپارتمان خود را که هنوز در تملک او بود و ساختمان مطب خود را گرو گذاشت چیزی هم به پری نگفت تا برایش سورپرایز شود.پس از یکماه و نیم خانه اش را خواهد دید همسرش را در آزادی خواهد دید این بار طلسم پنج شش ماهه را خواهد شکست و با اوعشقبازی خواهد کرد.دلش برای کوس تنگ و کون باد کرده پری تنگ شده بود.شب قبل از هیجان تا صبح نخوابیده بود حتما وقتیکه پری را ببیند باز هم مشغول دعا کردن و ذکر و مناجات است؟/؟.یادم باشه قبل از اینکه برم خونه چند تا قرص تقویت جنسی هم بخرم که حسابی موتورم راه بیفته بدرک که سر درد گرفتم ایندفعه دوزشو دو برابر میکنم بذار پری جونم که چند ماهه رنگ کیر و ندیده حسابی حال کنه خدار و شکر که سیصد میلیون تومن سپرده بانکی رو هم به اسمش کردم که هرماه بتونه سودشو بگیره و خرج زندگی رو پیش ببره وگرنه هرگز خودمو نمی بخشیدم.شب جمعه مرخصیش شروع شد.به آپارتمانی که جای منیژه هرزه با خاطرات تلخش را در آن خالی نمیدید رفت دوشی گرفت و پشم کیرش را تراشید و صفایی به سر و صورتش داد و از ادکلنی که پری خوشش می آمد استفاده کرده جعبه ای شیرینی همراه با یک دسته گل خریده بطرف خانه رفت او میخواست گل را تقدیم همسرش کند و به او بگوید تقدیم به زیبا ترین گل دنیا که مرا اسیر غنچه های وجودش کرده است تقدیم با دنیایی از عشق و..و از او تقاضای بخشش میکرد.پری حتما او را میبخشید.چون اصلا از نظر او جمشید مرتکب گناهی نشده بود.به خانه رسید کلید درب جلو را با خود نیاورده بود ولی کلید در پشتی همراهش بود نمیخواست در بزند میخواست همسرش را غافلگیر کند فقط نمیخواست بترساندش.خب این شیرینی و دسته گل که تو دستم باشه یکدفعه یکه نمیخوره ؟/؟ آخ خ خ خ که چه شب خوبی را با او خواهم داشت خدا کنه خونه باشه.نه اون خونه رو تنها نمیذاره. خدا کنه مزاحم نداشته باشیم اصلا حوصله خواهرم مینا رو ندارم.با شوق و ذوق و از در پشتی وارد خانه شد.از پله ها بالا رفت و به طبقه دوم که حالت دوبلکس را داشت رسید.صدای اهنگ و ترانه و موزیک همه جا را گرفته بود؟؟؟/؟؟؟ نکند پری خبر دار شده که او امشب به خانه میاید و برایش جشن گرفته؟/؟ در یکی از اتاقها که پنجره ای مشرف به هال و پذیرایی طبقه پایین داشت مستقر شد و از گوشه پنجره پایین را نظاره میکرد.صدای موزیک قطع شده بود.چند لحظه بعد شاهد صحنه هایی بود که از خدا آرزوی مرگ میکرد... ادامه دارد
قسمت هفدهمجعبه شیرینی و دسته گل از دستش بر زمین افتاد نمیدانست آنچه را که می بیند در خواب است یا بیداری؟؟/؟؟ خود را نیشگون گرفت دردش آمد فهمید که بیدار است.خانه اش فاحشه خانه شده بود و پری مامان این جنده خانه بود نمیتوانست این صحنه ها را ببیند.آخر چراااااا؟؟/؟؟ او که برای این زن کم نگذاشته بود؟/؟ مثل ابر بهار اشک میریخت و از خدا آرزوی مرگ میکرد.همه به او خیانت کرده بودند همه به او پشت کرده بودند.کاش همه زنی به او نارو میزدند ولی پریش همان پری مهربان و با وفا میماند.پس این همه دعا و عبادت همه کشک بود؟؟/؟؟ سرش را بالا گرفت از ارتفاع سه چهار متر با آنان فاصله داشت راحت صدایشان را میشنید و بدنهای لختشان را میدید.پری منوچهر جواد مینا جعفر غضنفر لخت لخت در وسط پذیرایی با هم حال میکردند.آخه آدم قحطی بود که غضنفر و جعفر و که شب و روز بوی عرق میدادن توی جمع خودشون وارد کردن؟؟/؟؟ مادر از پسر...پسر از مادر...عمه از برادر زاده...اینها از هم خجالت نمیکشن؟؟/؟؟ سرش وقتی سوت کشید که صحنه جیب تری را دید واااااااااای خداااااااااااای مننننننننننن نهههههههههه حتی سگهای وفادار خانه هم بمن خیانت کرده اند معلوم نیست چند ماه وقت صرف کرده تا به اینها آموزش با خودشو یاد داده این کوس و کون چیه که حتی سگها رو هم از راه بدر میکنه؟؟؟/؟؟؟ پری قوز کرده بود پاپی طاقباز دراز کشیده و کوس پری را میکرد و جو هم از پشت کیرش را به مقعد تنگ و چسبان زن فرو کرده بود.جمشید حتی در فیلمهای سکس حیوان با زن چنین صحنه هایی را ندیده بود.پری همچین ناله میکرد و فریاد میزد که انگار دو کیر کلفت در حال کردن اویند.جووووووو بکننننننننن پاپیییییییییی بکننننننن همه داشتند کف میزدند و کیف میکردند چند دقیقه بعد جمشید از کاندوم کشیدن بر روی کیر سگها تعجب کرد ؟/؟ سگها در حال کردن آن بدن زیبا و بلورین بودند و جمشید در حال گریست و حسرت خوردن و نفرین فرستادن بر خود و زندگی.راستی بین پری و منیژه چه تفاوتی وجود داشت ؟؟؟/؟؟؟ فقط اسمها منیژه 13سال جوانتر بود وگرنه از همه لحاظ پری سر تر بود.همچین محو بدن پری شده بود که گویی او نبوده که بیست سال تمام با این اندام ور میرفته و از تمام تار و پودش لذت میبرده است.سگها که کارشان تمام شد پری به سراغ ادمها رفت جو و پاپی را به خارج هدایت کردند تا راحت تر باشند.همه از استعداد و استادی پری تعریف میکردند و به نوعی قصد خایه مالی داشتند.پری به حالت سگی دو زانو بر روی زمین نشست و گفت میخوام یه مسابقه ای بین شما چهار تا مرد بذارم که با کیرتون از فاصله چند متری به نوبت بطرفم یورش ببرین و با همون سرعت و با یک ضربه کوسمو هدف بگیرین.هر دو نفری که از ده ضربه امتیاز بیشتری آوردن اولین نفرایی هستن که میتونن با کوس و کونم حال کنن البته ناراحت نشین تا فردا غروب اگه هم حالی بمونه تا فردا شب هم با هم حال میکنیم.مینا جون تو هم داور باش که کسی خطا نکنه فامیل بازی رو هم بذار کنار اینقدر منوچو تشویقش نکن. میتونین کیرو توی دست بگرین میتونین هم مستقیم حمله کنین من توصیه میکنم که ته کیرتونو دست داشته باشین اینطوری بهتر و راحت تره.غضنفر لب به سخن گشود و گفت ببخشید این همون پنالتی کشیه؟؟/؟؟ پری در جواب گفت نه این بیشتر شبیه بازی گلفه که توی ایران کمتر رایجه.کیر را در دست گرفته و به نوبت بطرف کوس پری حمله میکردند.مینا هم به هر کیری که وارد کوس میشد یک امتیاز میداد.اگر ضربه اول به تیر دروازه یعنی لبه های کوس برخورد میکرد طرف حق نداشت از ریباند استفاده کند و این وظیفه داور بود که مراقب امتیازات باشد.هر کیری که به کوس پری میرسید لذت فوق العاده ای به او میداد و برعکس ضربه هایی که گل نمیشدند درد شدیدی در او ایجاد میکردند که نزدیک بود مسابقه را تعطیل کند اما غیرتش اجازه نداد. سرانجام ضربات دهگانه هر یک از شرکت کنندگان به پایان رسید.منوچهر با 8 و جعفر با 7امتیاز مقامهای اول و دوم را کسب کردند و اولین بکن های پری شدند.جواد 6 امتیاز و غضنفر ناشی هم 3 امتیاز کسب کرده و قرار شد که اول سر وقت مینا بروند.مینا هم شرط کرده بود در صورتی این شرایط را خواهد پذیرفت که اول یک لز درست و حسابی با پری داشته باشد.جمشید همین یکی را کم داشت.قبلا هر وقت فیلم سکسی میدید به صحنه های همجنس بازی که میرسید کانال را عوض میکرد ولی حالا زنش او را رو سفید کرده و با خواهرش دو نفری کووووووس و کوووووون هم را می لیسیدند.تعجب میکرد که این همه کیر مصنوعی را از کجا آورده بودند؟/؟ چه حالی میکردند انگاری که تمام کیرهای دنیا در حال کردن آن دو نفر هستند.وقتی کمرشان را سبک کردند هر یک به سراغ 2 تن از مردها رفتند و یاد آوری کردند که سکس چهار به یک و سه به یک هم خواهند داشت و این تازه شروع کار است.پری در حالیکه کیر جواد بغض کرده را می بوسید به او گفت پسرم ناراحت ناراحت نباش از اولم قرار نبود که تو همش تو منو بکنی.- حالا نمیشه من افتتاح کنم.- اولش که جو و پاپی افتتاح کردن.- اون فرق میکرد.- من نمیخوام پیش منوچهر و جعفر کم بیارم واسم افت داره.- پسرم فردا شب وقتیکه اینها همه رفتن من و تو تنها میمونیم اونوقت تو شب تا صبح میتونی مامانتو درست و حسابی بکنی کیر جواد و بوسید و گفت حالا برو پیش عمه مینا ناراحت میشه اگه تو خودتو اینجوری نشون بدی احترام بزرگترو داشته باش سعی کن پیش این غضنفر پیر پاتال که همش با قرص خودشو سر پا داره کم نیاری معلوم نیست امشب مینا چطور از دست مسعود و مونا در رفته و این دو نفر هم چه عذر و بهونه ای واسه زن و بچه شون آوردند.عملیات با رمز امیر سکسی آغاز شد.پری مثل یک جنده سابقه دار هنر نمایی میکرد دو کیری که کلفت تر و درازتر بودند در وهله اول نصیبش شده و او در آسمانها سیر میکرد.- ووووااااااااایییییییی بکنیننننننننن منو بخوریننننننننن کوووووووووسمو بخورین سینه هاااااااااام همه جای من برای شماست دو تایی بجان کون آبدارش افتاده بودن.با اینکه در عرض چند ماه سکس فراوانی داشت ولی کونش نه تنها همان زیبایی اولیه را داشت بلکه خوش استیلتر هم شده بود.پری هر بلایی که مینوانست بر سر کیر منوچهر و جعفر درآورد آنها را مجبور کرد که در پای نرده چوبی بایستند و کیرشان را بطرف بالا بگیرند خودش زا به آخرین پله قبل از پا گرد میرساند و از نرده چوبی سر میخورد و درست در آخرین نقطه کوسش به سر کیر منوچهر یا جعفر که به نوبت آنجا می ایستادند میخورد و دو طرف آنچنان هنرمندانه و استادانه هدف میگرفتند که کیررررر تا تهههههههه کووووووووووس میرفت و پری آه ه ه ه ه بلندی میکشید.کمر و پای پری را گرفته و دو نفری بر روی پله می کشاندندش و همانجا بار دیگر دو کیر در آن واحد در بدنش بود از آنطرف جواد و غضنفر بیشتر محو تماشای بغل دستی های خود بودند تا اینکه سرشان بکار خودشان گرم باشد.پری دست خود را بر روی قفسه سینه اش قرار داد و در حالیکه فریاد میزدجووووووووون اوومد اوومد اوووووووووومد آب گرم و داغ خود را تخلیه کرد آخ دلم رفت چه حالی داد.منوچهر و جعفر هم امان نداده ودر جا منی را در کوس و کون پری ریختند.منوچهر در آخرین لحظات کون پری را میگایید و جعفر کوسش را.از آنطرف هم به هر جان کندنی بود آب کوس مینا را هم از جایش حرکت دادند هر 6 نفر حسابی سبک شده بودند حالا می بایست جای خود را عوض میکردند یعنی بکن ها جا بجا میشدند.پری که لذت سکس در تمام وجودش مانده بود و میخواست به نشئگی قویتری برسد گفت مینا جون میتونم یه خواهش ازت بکنم یکی به طلبت میذارم.مینا که متوجه طلب شده بود گفت تو صد تا خواهش ازم بکن.- اگه ممکنه جواد و چند دقیقهای بفرست اینور و تو فعلا با غضنفر مشغول باش من کار دارم.جواد مثل گرگهای گرسنه بجان مادرش افتاده بود و از آن بالا جمشید بر سر خود میکوفت که بچه مومنش هم تو زرد دراومده.جواد هار شده بود به دو نفر دیگر فرصت نمیداد که به پر و پای مادرشان بپیچند تمام تن مادرش را می لیسید و مثل آب میوه هر جای بدن پری را که میخورد و می لیسید هورت میکشید.کیرش را از کوس به کون و از کون وارد کوس میکرد.- جواد جون وقت زیاد داریم قبل از اینکه منوچ و جعفر برن طرف مینا میخوام یه سکس 3 نفره داشته باشیم یعنی باید طوری عمل کنیم که سه تا کیر در آن واحد بره توی سوراخم من توی فیلمها دیدم شدنیه بسته به طرز دراز کشیدن و پهلو کردن ما داره یه خورده سخته ولی باید ردیف کنیم.مگه میشد روی حرف پری حرف آورد؟/؟ چند لحظه بعد دو کیر منوچهر و جواد در کوس و کیر جعفر در کون پری جای داشتند کیر پسردایی و پسرعمه با هم داخل کوس پری تلاقی میکرد و حسابی سر حالش آورده بود.ضربه های سریع و شدید بیشتر از ناحیه جعفر وارد میامد که در حال کون کردن بود سه کیر خیلی سریع کار خود را انجام دادند و بار دیگر کمر پری را سبک کردند اینبار آب کیر فراونتری نصیب پری شده بود.سه کیر با هم آبشان را به سوراخهای پری رخته و او از اینکه لذت برده و توانسته یکجا سه مرد را راضی کرده و به اوج هوسشان برساندر احساس غرور و آرامش میکرد.غضنفر بطرف اربابش آمد و منوچهر و جعفر بطرف مینا رفتند تا طعم واقعی کیرررررررر را به او بچشانند.جمشید جایی و نایی برای رفتن نداشت معلوم نبود این همه آب کمر از کجا گیر می آوردند که تند و تند داخل کوس و کون مینا و پری میریختند حتی دیده بود که جواد وغضنفر به در خواست مینا دو کیر را با هم به دهانش فرو کرده و در حالیکه مینا هر دو کیر را ساک میزد آبشان را کشید و همه را تا قطره آخر خورد درحالیکه یک ربع قبلش شاهد بود که این دو نفر کوس و کون خواهرش را سرشار از منی کرده اند.من از این غضنفر کمترم ؟/؟ خاک توی سرت جمشید که فکر میکردی داری به یه دختر 25 ساله حال میدی هر چی سرت بیا حقته یعنی تا این حد؟؟/؟؟ زن من سهمیه من شریک زندگی منو دارن مثل نون و حلوا پیش من تقسیم میکنن و من بخاطر حفظ ابرو جیکم در نیاد؟/؟ تف بر این زندگی تف بر این دنیا آدم اگه نمیره خیلی چیزها می بینه.پری آنقدر حشری شده بود که هر چهار نفر را طلبید.مینا هم بیکار ننشست و5 نفری آمدند تا خارش پری را بگیرند یکی کون را میخورد یکی کوس را می لیسید دو تا از کیرها که کلفت تر و درازتر بود یعنی مال جعفر و منوچهر به ترتیب در کوس و کون پری قرار داشتند کیر جواد تو دهن مامانش بود غضنفر هم با سینه های پری ور میرفت و گاهی هم کونشو چنگ میزد و مثل سگ بو میکشید.مینا هم با همه جای پری و اون چهار تا مرد ور میرفت و هیجانشونو زیادتر میکرد گاهی وقتها هم کیر مصنوعی را به کمک کیر جعفر میفرستاد و همین باعث میشد که کیر منوچهر بیشتر داغ کنه پنج نفره از پری لذت میبردند و پری هم به هر پنج تای آنها حال میداد تا اینکه بار دیگر پری به سینه ها و قفسه سینه خود چنگ انداخت و در حالیکه فریاد میزد سووووووووختم .قلبم از جا وایستاد بیرون بکشید تمام بدنش به لرزه افتاد و لذت و خوشی خاص و فراوانی در تمام ذرات تنش احساس کرد و خود را از دست آنان خلاص نمود و فرمان داد که هر چهار نفر آنها آب کیرشان را روی بدن او خالی کنند.او تنوع میخواست و هیچکس را یارای مخالفت با او نبود.اطاعت امر شد و در حالیکه مینا کوس پری را می لیسید و بار دیگر اتش هوس را در او شعله ور میکرد چهار مرد حریص آب کیرررررر خود را بر روی صورت سینه و شکم پری خالی کردند زن هوسباز با انگشتان خود این آبها را از سر و صورت خود برداشته و به دهان فرو میبرد و با لذت انگشتان خود را می لیسید گویی که آب حیات مینوشد.هر پنج نفر در کنار هم دراز کشیدند و ساعتی استراحت کردند. کیر غضنفر کمی شل شده بود اما قصد نداشت تا دو سه ساعت دیگر قرص بخورد میخواست زمان را طوری تنظیم کند که کم نیاورد دو تا تخت دو نفره را از اتاقها به درون هال آوردند.عملیات تپه اغاز شده بود کون مینا و پری را بر روی تخت قرار داده و وحشیانه میگاییدند.دیگر هر کی به هر کی شده بود.مردها فقط کوس یا کون میخواستند و زنها کیررررررر فرقی نمیکرد که مال کی باشد شرم و حیایی هم که از اول وجود نداشت.حساب اینکه چند بار به ارگاسم رسیده اند از دست جمشید خارج شد زنها را بر روی تخت دراز میکردند دستهایشان را بدرخواست خود آنان به تخت میبستند و با سرعت و حریصانه آنها را میکردند طوریکه حرکت نمیتوانستند بکنند فریادهای گوش فلک کن زنان و ناله های آرام تر مردان جمشید را عصبانیتر میکرد.در حالت دست بسته فقط یک مرد در آن واحد میتوانست زن را بکند پی در پی جا عوض می کردند و تا ساعتها مشغول بودند شش هفت ساعت بود که مشغول بودند هنوز گرم گرم بودند زنها برای مردها ساک میزدند و مردها هم دست از کوووووون لیسی و کووووووس لیسی خود بر نمیداشتند.تا اینکه پری و مینا هر دو بر روی شکم و بر روی تخت دراز کشیده و در حالیکه کونشان رو به مردان بود ز آنها تقاضای ماساژ کردند که هر کی هر جا رو بماله شده بود ولی غضنفر فقط کون پری را میمالید با آنکه قرص دوم را نخورده بود ولی تماشای کون خوش ترکیب و برجسته و تپل و سفید و گوشتالود پری حسابی کیرش را شق کرده بود زنان در زیر ماساژ مردان خمار شدند و لحظاتی بعد هر6 نفر بر روی دو تخت دو نفره ای که در کنار هم قرار داده بودند به خوابی عمیق فرو رفتند و جمشید هم پلکهای خسته اش را بر روی هم گذاشت چند ساعت بعد که ساعت از 9 صبح هم گذشته بود همه از خواب بیدار شدند.صبحانه ای خوردند و قرار گذاشتند که برنامه بعدی خود را در حمام جا دار اجرا نمایند غضنفر که قرص دومش را بعد از صبحانه بالا انداخته بود گفت خانم یادتون باشه که من لیف و کیسه خوب بلدم بکشم.- یادمه غضنفر جون مطمئن باش بی فیض نمیذارمت بعد از فعالیت دیشب یک حمام داغ و حسابی میچسبه جمشید هم که دیگر بیدار شده بود فقط صدای آنها را می شنید دیگر نمیتوانست چیزی ببیند صدای ناله های پری و مینا بگوش میرسید که مدام طلب کیررررررررر میکردند صدای جواد را میشنید که میگفت عمه اینجوری خوبه ؟/؟ مینا با عشوه گری میگفت هر جور بذاری توششششش خوبه لحظاتی بعد صدای پری را میشنید که منوچهر و جواد در حال گاییدنش بودند صدای ناله های او را.- وووا�5;ایییییی کجاااااااایی جمشید که ببینی منوچهرررررر داره زندایی اااااااااشو میکنهههههههههه جواد داره مامانشووووووو میگاددددددد کارگرهای خونه کوووووووووس و کوووووووون زنتو حواله کردن و هر جوری که بخوان دارن میکننش کجاااااااایی که ببینی زنت داااااااااره پروازززززز میکنه کجاااااایی تا ببینی پری تو داره پر میکشه کاشکی زود تر از اینها بمن خیانت میکردی تا مزه کوووووووووس دادن به این و اونو بفهمم من کیرررررررررهای باحال رو خیلی دوستتتتتت دارممممممم کیرررررررررر کیررررررررر جوووووووووون فقط کیررررررررر خیلی بمن حال میده اوووووووف لحظاتی بعد لیف زدن و دستمالی کردن غضنفر را تصور میکرد.-بمال غضنفر کوووووووسمو بمااااااااال چقدر وقتی با لیف و صابون روی کووووووسم دست میکشی بمن حال میده وااااییییییی حالا لیفو بنداز فقط با دستات من بمالممممممم طبع شعرش هم گل کرده بود منو بمال بزن تو خال بکن تو چال من کیر میخوام سیر سیر میخوام جوون میخوام هم پیر میخوام از داخلش من شیر میخوام امروز هر کی هر جور که دوست داره باید منو بکنه جررررررررر بدهههههههه نمیخوام ناراضی از این در خارج شین جواد که هیچی بعدا هم میتونم حسابی حالشو جا بیارم اما شما بقیه همه مهمان منید احترام مهمان بر من واجب است میهمان حبیب خداست و سفره من برای همه شما پهن پهن است پس تا میتونین بخوریننننننننن و بکنیننننننننننن سیر سیر بشیننننننن و برینننننن ووووووااااااایییییی جمشید دیگر تاب و توانی نداشت شیرینی و گل را گذاشت و آرام راه خروج را در پیش گرفت نمیدانست چه کار کند هم دوست داشت به زندان محکوم شود و هم دوست داشت ازاد شود کاری از دستش ساخته نبود نمیدانست چه باید بکند بیش از هشتاد در صد دار و ندارش را به پری بخشیده بود او روی منیژه را سفید کرده بود بخاطر حفظ آبرو قصد مچ گیری هم نداشت چه میکرد؟/؟ چه میگفت ؟/؟ میرفت جار میزد که پسرش زن او یعنی مادر خود را گاییده است ؟؟/؟؟ میگفت که زنش در آن واحد با چهار نفر از نزدیکان و دور و وریهایش آمیزش داشته است ؟/؟ میگفت که سگهای خانه اش کوس و کون همسر او را گاییده اند؟؟/؟؟ نههههههههه اصلا نمیشد بخاطر این قاچاق نکرده کم آبرویش نرفته بود و اگر این موضوع هم برملا میشد چگونه میتوانست سر بلند کند؟/؟ زندگی با یک خیانت کار را هم نمیتوانست تحمل کن دوست نداشت سوار ماشین شود میخواست به زندان برگردد در همین افکار بود که خود را نزدیک پارک ملت دید حداقل ده کیلومتری با زندان فاصله داشت ولی باز هم دوست داشت پیاده برود شاید اعصابش کمی ارام گیرد.آزادی برایش زندان شده بود هر چند میدانست در زندان هم دلش خواهد گرفت ولی در آن لحظات میخواست از این دنیای کثیف فاصله گیرد زندان را دنیایی دیگر میدانست به سه راه آب و برق رسیده بود پاهایش خسته شده بودند اما همچنان میرفت نمیدانست که در جستجوی چیست رها از زندان نمیدانست که آزادی کجاست ؟/؟ پایاننویسنده : استاد ایرانی