ارسالها: 2517
#50
Posted: 8 Aug 2012 05:58
منبع شهوانی
یک شب جمعه خاص
از سر کار اومدم خونه، بهاره از توی هال صدام زد، رفتم جلوش ایستادم، یه لباس آستین بلند صورتی و بنفش با یه شلوار بلند از همون پارچه تنش بود، روی مبل نشسته بود و پاهاش رو روی هم انداخته بود، سلام کردم و
گفتم: ارباب امری داشتین؟
گفت: میخوام باهات سرگرم شم، حرفی داری؟
- من غلط بکنم رو حرف شما حرفی بزنم ارباب
+ خوبه پس شروع میکنیم.
تو همون حالت که پای راستش روی پای چپش بود با پای راستش میزد به کیرم، با این کارش خیلی تحریک شدم، پاش رو آورد بالا و منم کف پاش رو با تمام وجودم بوسیدم، جفت پاهاش رو گذاشت رو شکمم و پرتم کرد عقب، با باسن افتادم روی زمین، بلند شد و آروم اومد سمتم، روبروم ایستاد و یه پوزخند تحقیر آمیز زد و پای راستش رو بلند کرد و نوک انگشتاش رو گذاشت روی سینهم، یه کم به عقب هولم داد و کف پاش رو بین پاهام گذاشت، پاش روی بیضههام و بیخ کیرم بود، شروع کرد به له کردن، دردش خیلی وحشتناک بود، با دستام زانوش رو گرفتم و گریه میکردم، دو سه تا مشت کوبید تو صورتم و گفت: دستت رو بکش سگ کثیف وگرنه تا 2 ساعت دیگه لهشون میکنم، پاش رو ول کردم ولی به له کردن ادامه داد، درد و تحقیر یه لذت وصف ناشدنی بهم داده بود ولی تحملش خیلی سخت بود، مثل یه ته سیگار داشت له میکرد و منم گریه میکردم، تحمل نشستن رو نداشتم و ولو شدم رو زمین و بهاره همچنان به کارش ادامه میداد، بعد 5 دقیقه عربده کشیدن و زجر بالاخره پاش رو برداشت، دستم رو گذاشتم بین پاهام و به پهلو افتادم، اومد جلو و پاش رو گذاشت جلوی صورتم، واقعا زیبا و پرستیدنی بودن، مخصوصا با اون شلوار بلندش که دهنهش روی زمین پهن شده بود زیباییش صد چندان شده بود، بی اختیار سرم رو جلو آوردم و پای پرستیدنیش رو با تمام وجودم بوسیدم، پاش رو برد عقب و با روی پاش محکم کوبید تو صورتم، پرت شدم عقب و سر و صورتم غرق خون شد، اومد جلو و پاش رو گذاشت بیخ گلوم، گلوم رو فشار میداد و من داشتم زیر اون پاهای زیبا و خوشتراشش خفه میشدم، کیرم از شدت شهوت داشت میترکید و هر لحظه بیشتر خفه میشدم و به مرگ نزدیکتر میشدم، از شدت کمبود هوا صورتم کبود شده بود و زبونم از دهنم بیرون افتاده بود، داشتم جون میکندم که خدا بهم رحم کرد و بهاره پاش رو برداشت، شانس آوردم گردنم نشکسته بود، تمام زورم رو جمع کردم و نشستم و شروع کردم به سرفه کردن، بعد چند دقیقه حالم بهتر شد، اومد جلو و هرچی تنم بود رو پاره کرد، لخت لخت جلوش زانو زدم، اومد و یه ظرف رو برعکس گذاشت بین پاهام و کیرم رو گذاشت روش، پاش رو گذاشت رو کیرم و شلوار و شرتش رو تا زانوهاش پایین کشید، یه کس تپل و صورتی خوشگل که حتی یه مو هم نداشت جلوی صورتم بود، دستاش رو تو موهام مشت کرد و سرم رو برد طرف کسش، شروع کردم به لیسیدن، از این کار خیلی خوشش میاد و وحشتناک تحریکش میکنه، کسش خیلی خوشبو و خوش طعم بود، مست مست بودم، هرچی بیشتر لیس میزدم صدای نفس زدنش تندتر میشد و با پاش بیشتر کیرم رو فشار میداد، پاشنهی پاش رو بلند کرده بود و با سینهی پاش کیرم رو له میکرد، زبونم رو داخل کسش کردم و میچرخوندم که شروع کرد به جیغای کوتاه زدن، بعد چند ثانیه پای چپشم گذاشت رو ظرف و من رو محکم به خودش فشار میداد و لرزید و ارضا شد، تمام آبش رو قورت دادم و بعد چند ثانیه کیرم دیگه دووم نیاورد و ترکید و شروع کرد به پمپاژ، به اندازه یه هفته ازم منی خارج شد، دوتامون بی حال کنار هم دراز کشیدیم، دستم رو انداختم گردنش و اونم همینطور و لبای داغ و آتیشیش رو با ولع بوسیدم.
خیلی دوسش دارم و تو این 4 سال که با هم ازدواج کردیم از گل نازک تر بهش نگفتم، این کارا هم فقط واسه مواقعی هستش که میخوایم سکس کنیم، بالاخره هر آدمی یه جوریه و ما هم اینجوری سکس میکنیم، گناه که نکردیم، بهاره هم همیشه بهم احترام میذاره و هیچوقت جلوی جمع تحقیرم نمیکنه و بالعکس یه جوری رفتار میکنه که همه فکر میکنن کاملا مطیعمه ولی تو سکس حسابی از خجالتم در میاد که نمونهش رو بالاتر خوندین.
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash