ارسالها: 51
#89
Posted: 17 Mar 2020 04:28
من عاشق کتکم شوهرم رمانتیک
از کجاش توضیح بدم
این ۵ ساله ک عروسی کردم و هیچوقت ارضا نمیشدم بجز یکبار یا دو بار نمیدونم همیشه دوست داشتم ک شوهرم کتکم بزنه فحشم بده و ......
چن بار این موضوع رو ب شوهرم گفتم ولی اون اصلا منو کتک نمی زد و خیلی هم رمانتیکه خیلی رو اعصابم بود
هر وقت بهش میگم منو کتک بزن میگه دفه بعدی و ب همین روال واقعا ک ....
حالا یدونه از فانتزی هام اینه ک برده ی یک دختر باشم دختر خشن ولی تو شهرمان پیدا نمیشه ن اینکه پیدا نمیشه میشه ولی من ادم نمیشناسم ک اینجوری باشن
این داستان خیالاتی خودم
ظهر بود و فقد منو و دوستم سارا دم در مدرسه منتظر سرویس بودیم از این دوستم بدجوری خوشم میاد قد بلند مهربون خوش اخلاق سفید مایل ب سبزه لاغر ک ن چاق هم ک ن تقریبا
وزنش ۷۵ کون گنده همیشه دستاش د پاهاش بی مو بددن چ برسه ب کسش دوستم گفت خیلی خسته کی میشه ساعت ۱ و ۳۰ منم ب شوخی گفتم ی ماساژ حسابی میخوایی اونم گفت از خدامه منم گفتم پس بریم؟ کلاسمان
رفتیم داخل گفتم دراز بکش اونم دراز کشید رو شکمش روی میز معلم منم شروع کردم از کتف هاش و رفتم پایین کمرش کونشو ندیدم کم کم رفتم پایین گفت نازی چ میکنی گفتم ماساژ گفت نمیخواد گفتم ن بزار یکم ماساژش بدم گفت باشه منم ماساژ دادم و مانتوشو بدون اینکه دقت کنه زدم بالا و کم کم شلوارشو پایین زدم ک بلند شد و گفت چکار میکنی و با ی سیلی گونمو قرمز کرد و هلم داد زمین منم ک خیلی خوشحال بودم حالت چهار دست و پا پاهاشو بغل کردم و گفتم ببخشید و ......
اونم منو پرت کرد اومد پیشم نشست گفت ظاهرا دوست داری سگ من شی منم ذوق زدم گفتم وای اره عاشقتم گفت خیلی خب از این ب بعد سگم میشی اخه میدونی از خیلی وقته دوست دارم سگ داشته باشم وای انگار کل دنیارو بهم دادن گفتم جون سارا واقعا پس بزار کستو لیس بزنم گفت ن الان ن گفتم وای چرا گفت باید اذیتت کنم
_پس کی بلیسم
_الان چون شلوارمو روی پایین باید تنبیهت کنم یادت باشه من دررتنبیه خیلی خشن میشم
گفتم چشم ارباب
گفت تنبیه تو اینه ک فردا ک مادرم سر کاره و بابام تا چهار روز میده ماموریت میای خونمون و من بهت میگم ک چیکار کنی وای تنبیهت گفتم چشم
البته خونه ی منو و سارا خیلی ب هم نزدیکه
روز بعد قرار گذاشتیم از ساعت ۱۲ ک مامان از خونه میره بیرون تا ۵ باشم منم ب مامانم گفتم ب بخونه درس قبول کردم و رفتم
البته قبلش کل بدنم تمیز تمیز کردم آرایش لایت کردم مات
خشکل بودم لاغر و زنم ۶۵ و قدم ۱۷۱ و سفید سفید واقعا فکنمیکنم کسی سفید تر از خودم باشه چشام قهوه ایی سوخته انگشتای دست و پام کشیده لب قلوه ایی چشام یذره بزرگ و در کل خیلی خشکل بودن
رفتم تو هال دیدم هال خاموشه سارا داخل اتاقش بود گفت لخت شد تا بیام جنده
منم لخت شدم یذره خجالت کشیدم ولی این آرزوم بود گفت مثل یک پارس کن و بیا دم در اتاقم منم پارس کردم و رفتم هاپ هاپ کردم درو باز گرد از چیزی ک دیدم مات و مبهوت موندم
سارا با ی شرت خیلی نازک و جیگری سوتین جیگری و روشون ی روپوش سفید پوشیده و لاک قرمز برا دست و پاهاشو زده و خلاصه خیلی خشکل شده بود با ی سیلی رو صورتم ب خودم اومد البته رژ قرمز جیغ و آرایش ملایم خشکل هم زده بود
گفت ببینم کونتو منم همون حالت پارس کونمو بهش نشون دادم با چشم بند چشامو بست و گفت الان میام تا اینکه روی سوراخ کونم ی چیزی گرم گرم گرم حس کردم و جیغم کل خونه رو پر کرد گفتم چیکار میکنی با ی لگد با پاش منو پرتم کرد گفت همونجا ک هستی رو کمرت دراز بکش منم دراز کشیدم ک حس کردم اومد کسشو روی ذهنم گذاشت و گفت جنده قشنگ لیسش بزن و کونش رو بینیم بود منم هر لحظه خفه میشدم خلاصه داشتم کس لیس میزدم ک داشتم خفه میشدم دست و پا زدم ولی مگه بلند میشد حس کردم دارم میمیرم ک بلند شد و زد نشست بازم گذلشت دست و پا بزنم ک دوباره بلند شد و تا پنج بار باهام اینکارو کرد بعد چشمام روباز کرد گفت پارس کن پارس نکردم داشتم نفس نفس میزدم گفت انگار نشنیدی گفتم نمیخوام بسه گفت انگار از اولش تسلیم شدی گفتم اره گفت ن بابا تا بدن تو سرخابی نکنم تمومی نیست منم بلند شدم گفتم تو گوه میخوری و رفتمسمت لباسم ک بپوشم گفت پس فیلمت پخش میشه وای اون لحظه حس کردم دنیا رو سرم خراب شد
من وقتی خواستم فرار کنم پشیمون شده بودم از کاری ک میکنم از اعتماد خانوادم و ......
خلاصه من گفتم نکن تروخدا گفت فقد همین امروز حذفش میکنم ولی بعد از عذاب منو گرفت و از موهام کشیدم کسی هال رفت چن تا گیر چوبی لباس اورد و کمربند و شمع و فندک و کیر مصنوعی اینارو دیدم مردم و زنده شدم ک زنگ خونه زد اونم خندید منم مات و مبهوت موندم این این میخواد چیکارم کنه ک اینقدر خوشحال شد گفت امروز ی مهمون داریم باید قشنگ بهش حال بدیا و ن رو حرف ما نمیاری و هر چه خوب بشی ما بهتریم منم از ترس باشه ایی گفتم ک رفت روز باز کرد منم ب سرعت نور رفتم لباسامو پوشیدم و داخل کمد دیواری قایم شدم گفتم تا ساعت پنج اینجا میمونم تا وقتی مادرش میاد
ک حس کردم سارا با ی پسری داره حرف میزنه و از پسره پذیرایی کرد د بهش گفت ک الان سگمو میارم سارا فک کرده من اتاقشم هر چه گشت میدان نکرد و عصبانی داد زد اگر نیای بیرون فیلمو همین الان پخش میکنم تا ده می شمارم ک پسره بهش گفتم عزیزم آروم باش الان میاد بیرون ولی سارا داشت میشمرد تا ۵ رسید منم تسلیم شدم و اومدم بیرون گفتم سارا تروخدا و کلی التماسش کردم ک دست از سر من برداره ولی بی فایده بود و منو لخت کرد و جلو پای پسره انداخت و پسره ک ظاهرا مثل سارا بود و خشن تر هم گفت بیاشلوارمو برام بکش پایین ی چیزی میبینی اگر دیدی باید قشنگ بخوریش باشه منم هیچی نگفتم سارا جیغ زد نشنیدی و با کمر بند محکم زد کونم گفتم باشه با همون حالت پارس رفتم و شلوار شو پایین کشیدم و براش خوردم و داشتن تخمه میشکونون و روم مینداختن
خلاصه سارا گفت زیر پای علی دراز بکش منم دراز کشیدم علی پاشو روزی سینه هام گذاشت و داشت له میکرد ک سارا گیره هارو داد دست علی و بستن روی نوک ممه هام وای از درد بعدش ی دونه زد رو چوچولم و علی هم گفت پارس کنم منم پارس کردم گفت بیا کیرمو بخور و رفتم بخورم و سارا داشت با فندک ی چیزیو روشن میکرد منم نگاهش کردم دیدم ولی شمع دستشه ولی با سیلی علی مجبور شدم ساکت بمونم و دوباره بخورم ک سوزش شدیدی رو کونم حس کردم جیغ زدم سارا با کمربند زد رو کونم و پسره گفت عزیزم نوبت منه
ک منو کشون کشون رو تخت اندختن و پاهامو و دستامو بستن و پسره تف زد رو کسم منم کلی التماس التماس و التماس کردم ک دست از این کار بردارن و پردمو نزنن ولی انگار نمیشنیدن سارا ب علی گفت ک مرده داره گناه داره از اون بکنش خیلی برام بد بود ولی بالاخره از زدن پرده ام بهتر بود علی منو کرد دردی گرفتم ک از شدت درد جلو چشام سیاه شد و بعد ک بیدار شدم دیدم علی رفته و من لباسام کنم بود و سارا مثل قبل مهربون بود گفت ببخشید ولی مجبور بودم و حشری گفتم خدا ببخشه و ولش کردم رفتم حیاط خودمو تو دستشویی تمیز کردم ولی کونم بدجوری درد داشت و تحمل نمیکردم و زدم بیرون
امیدوارم خوشتان بیاد طولانی شد البته فانتزی من ی چیز دیگست ولی هر وقت ک میرفتم جلوتر ذهنم ی جوری دیگه
داستانو پیچید
hamechiz az sex shoroo shod
ارسالها: 51
#90
Posted: 17 Mar 2020 04:28
زن داداشم نابودم کرد
من اسمم محمد الان ۲۴ سالمه و قدم یک و هشتادو دو ولی وزنم صدو پنج کیلو شش ساله که بدنسازی می کنم و حرفه ی هستم و زن داداشم هم وقتی هفده سال داشت عروسمون شد چون خیلی خیلی زیبا بود نزاشتن زیاد بزرگ شه خلاصه اون زمان چون بچه بودم شلوغ می کردم و زن داداشمو اذیت می کردم و زن داداشم هم منو میزد خیلی خشنه و اغلب با پشت دستش یه جوری میزد دهنم که دوساعت بی حس می شد ولی من خیلی دوسش داشتم و هر سالی میگذشت سکسی تر و زیبا تر میشد تا اینکه خونه خریدنو رفتن خونه خودشون و داستانی که الان می خوام تعریف کنم برمیگرده به سه سال قبل وقتی که ۲۱ سال داشتم و داداشمینا می خواستن خونشونو تعمیر کنن اومده بودن خونمون منم تو گوشیم اسفالت ۸ داشتم و بازی میکردم برادر زادم ۶ سالش بود که دید و به من گفت بده منم بازی کنم من گفتم گوشی مامانتو بیار تا نصبش کنم رفت گوشی اورد و همین که دیتارو باز کردم دایرکت اومد ارباب می خوام عنتونو بخورم وقتی دیدمش شاخ در اوردم سریع گوشی رو بهش دادم و گفتم نصب نمیشه و رفتم بیرون و دو سه ساعت دیگه برگشتم خونه دیدم زن داداشم تو تختم نشسته داره با گوشیش چت می کنه خواستم داخل شم گفت کجا؟ گفتم عزیزم اتاق خودمها گفت میدونم اتاق تو ولی الان من اینجام پس بیرون منم گفتم چشم چون واقعا اگه عصبیش کنی دهنتو سرویس می کنه منم منتظرش موندم بیاد بیرون بعد که اومد بیرون گفت حالا برو طویلت منم که خندیدمو رفتم گفت وایسا بیا اینجا رفتم پیشیش گفتم جان زن داداشم دستشو زد به عضله هام گفت اوففففف عجب چیزی درست کردی کیف میده زیر پا لهت کنم منم که منظورشو گرفتم عقب عقبی رفتم اتاقم و اینم بگم که مامانم با داداشم هی دعوا می کنن چون زن داداشم اصلا تو خونه حجابشو رعایت نمی کنه و راحت فحش میده مثلا به من میگه گه نخور یا با دستش میزنه به صورتمو این کارا خلاصه اون شب داشتم با دوست دخترم چت می کردم که اومد اتاقم گفت لباستو در بیار ببینم چی داری منم گفتم نه عزیزم نمیشه گفت گه نخور در بیار سریع میدونی که عصبی بشم بد میشه درش بیار گفتم یکی میاد بد برداشت می کنه گفت کسی خونه نیست سریع دربیار (اینم بگم بابام عاشق برادر زادمه هر کجا بره اونم با خودش میبره)واقعا مونده بودم چی کار کنم بعد داد زد در بیار تخم سگ اون لحظه یه حس عجیبی بدنمو فرا گرفت خیلی زیبا بود و خشن و سکسی کیرم داشت شق می کرد که یهو یه چک زد با پشت دستش گفتم باشه نزن در میارم در که اوردم یه چک دیگه زد و دستشو کرد زیر شلوارش داشت با کسش بازی می کرد و با اون یکی دستش فقط منو میزد و میگفت پدر سگ عوضی جنده میزنمت و این حرفا منم شوکه شده بودم که چی کار کنم اون یکی دستش که تو شلوارش بودو گذاشت تو دهنمو گفت اب کسسمو بخور جنده واقعا دلم نمیخواست جلوشو بگیرم و ارضا شدو رفت بعد اینکه همه برگشتن خونه داداشمینا رفتن طبقه بالا تا بخوابن بعد دیدم پیام اومد از زنداداشم فک کردم حتما عذر خواهی ایناست تا بازش کردم دیدم نوشته فردا عنمو میخوری و میشاشم دهنتو این حرفا جواب ندادم و گوشیرو خاموش کردم واقعا ترسیدم چون میدونستم که بلوف نمیزنه اگه بگه می کنه فردا که شد دیدم زن داداشم یه جوری نگام می کنه و یواش نزدیکم شد و گفت امروز عنمو میخوری جنده و بعد رفت اونور رفتم نزدیکش و دستمو گذاشتم تو کونش و گفتم گلم تند بری میکنمتا همونجا تف کرد صورتم و گفت فوقش توالت من میشی دیروز دیدم که چی تو چنته داری بعد خندیدو رفت منم تفشو پاک کردمو دیدم این کارم بدترش کرد من رفتم دانشگاه و برگشتم دیدم کسی خونه نیست کلید هم نداشتم خواستم زنگ طبقه بالا رو بزنم ترسیدم که زن داداشم بفهمه کسی پایین نیست نقششو عملی کنه از اون طرف هم میدونم که تا دو روز دیگه میرن خونشونو راحت میشم ولی نمیتونستم تا شب بیرون بمونم با خودم گفتم اگه زیاد گیر داد یه چکی هم من میزنم(ولی خودم هم میدونستم نمیتونم همچین کاری بکنم) زنگشونو زدم درو که باز کرد و خندید گفت برو بابا طوله وقتشه که عن منو بخوری جنده منم گفتم اره تو راست میگی داخل خونه که شدم گفت یالا برو حموم گفتم اذیت نکن دیگه رفت چاقو برداشت گفت میدونی که روانیم کاری که میگمو انجام ندی به خدا یا با چاقو میکشمت یا میگم منو کردی بهم تجاوز کردی منم میدونستم روانی رفتم حموم گفتم به قران نمیتونم التماس کردم که نکنه ولی تو کتش نمیرفت که گفت حداقل این کارو می تونم بکنم میرینم دهنت قورتش نده ولی باید دهنت باشه تا من ارضا شم ولی شاشمو تا قطره اخر میخوری منم باز التماس کردم تو رو خدا داد زد یالا منم لباسمو در اوردم دراز کشیدم تو حموم لخت شد، بدن سفید برفی کون خوش فرم ممه ۸۵ کس کلوچه ی فیس خشن و زیبا کیرم یهو شق کرد ولی خیلی میترسیدم گفت نگفتم توالت من میشی پاشو گذاشت دهنم و تف کرد پاشو لیس میزدمو تفشو میخوردم بعد گفت دهنتو وا کن تا بازش کردم کسشو گذاشت دهنمو شاشید واقعا شور بود ولی از انتظار من مزش خیلی خوب بود گفت حالا وقتشه برینم دهنت مقعدشو گذاشت دهنم بوی خوبی میداد خداییش منظور اذیتم نمیکرد بوش تا اینکه عنش کل دهنمو پر کرد اونقدر می خندید که مقعدش جابه جا میشد و تکه هایی از عن افتاد صورتم خلاصه بلند شد و گفت این اول کاره توالت سیار من میشی واقعا وحشتناک بود بو و مزش خیلی تلخ بود و شروع کرد به لگد انداختن و خندیدن دهنم پر عن بود رفت کمربند شلوارمو در اورد شروع کرد به زدنم از درد عنایی که تو دهنم بودو ریختم بیرون و التماس کردم تو رو خدا نزن گفت سجده کن برا من سجده کردم گفت بگو تو خدای منی و عنمو بخور منم گفتم گفتی که نمیخواد بخوری گفت نظرم عوض شد همشو بخور کثافت من ناچاریه تیکشو خواستم بخورم که نتونستم، داشت با شلاق میزدنم و میخندید اخر سر یه تیکشو خوردم که یه دیقه نشد که بالا اوردم با پاش فشار داد سرمو به عنش منم با خودم میگفتم حقته کثافت دیگه مقاومت نمیکردم سعی کردم بخورمش تا نصفشو خورده بودم که زن داداشم گفت افرین یواش یواش عادت میکنی و رفت منم همه عنشو داشتم میخوردم که اومد گفت نزار یه تیکش بمونه توالت خوبی میشی یهو بالا اوردم خندید و گفت بسه کافی باشه واسه بعد ولی اونموقع همهشو میخوری گفتم ارضا شدی گفت اره از صدای عن خوردنت ارضا شدم میخواستم برم گفت کجا؟ حمومو تمیز کن بعد خلاصه تمیز کردمو منتظر مامانم شدم بیاد خونه بعد اون روز نه میرم خونشون و هر وقت که بیان خونمون پیش دوستم میمونم اون دوستایی که میگن رید دهنم منم خوردمو این چیزا همشون دروغ اصلا امکان نداره بتونی عن کسی رو بخوری خلاصه وحشتناک ترین روز عمرم بود یکم طولانی شد ببخشید.
hamechiz az sex shoroo shod