انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 109 از 125:  « پیشین  1  ...  108  109  110  ...  124  125  پسین »

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


مرد

 
داداش کجا موندی منتطر داستان تهران هستبما
     
  
مرد

 
تهران 51
وقتی رسیدیم خونه خانم جان. هر کسی رفت سمت اتاق خودش منم وسایلم رو برداشتم رفتم تو اتاق خانم جان. خیلی خسته بودم سریع لخت شدم رفتم تو تخت خانم جان که اونم لخت شد اومد کنارم. از خستگی سریع خوابم برد.
صبح که بیدار شدم با ملیحه مشغول درس خواندن شدیم. تا عصر درس میخوانیدم . معصومه هم از نظر تغذیه هر دقیقه یه چیزی می آورد که بخوریم. عصر شد که صدای زنگ دم درب اومد. معصومه درب رو باز کرد. زیور با شوهرش و بچه هاش بود. من و ملیحه وسایلمون رو از تو پذیرای جمع کردیم. اول زیور بود اومد تو احوال پرسی کرد بعد پشت سرش شوهرش آقا هاشم بود و بعدش اتوسا دخترش بود بعد هم اشکان و سالنومه اومدن داخل. ده دقیقه ای دور هم بودیم که صدای زنگ اومد. آقا کامران و شهین خانم با احسان بودن. بعد از احوال پرسی. آقا کامران گفت: بریم سر اصل مطلب که خانم جان گفت: کمی صبر کنید هنوز خاله عروس خانم نیومده. که چند دقیقه بعد فرنیا و فرنوش اومدن. بعد از احوالپرسی کردن آقا کامران گفت: میشه حالا شروع کنیم؟ که خانم جان گفت: یک نفر دیگه هم مونده حالا میاد. همه تعجب کردیم که کسی نمودنده
بعد چند دقیقه صدای زنگ اومد معصومه درب رو باز کرد. سوگل بود. تا اومد داخل و حال و احوال کرد. سری میدان رو دست گرفت و گفت: خوب بریم سر اصل مطب. آقا کامران ما در خدمت شما هستیم. آقا کامران هم شروع کرد و گفت: با اجازه بزرگترها مزاحمتون شدیم اگه صلاح بدانیت این احسان ما رو به غلامی خودتون قبول کنید. بعد سوگل گفت: من از طرف خانواده عروس وکیل هستم و فکر میکنم یه ده دقیقه به بچه وقت بدیم با هم صحبت کنن و نظرشون رو اعلام کنن. بعد احسان و سارا رو فرستاد تو اتاق که با هم صحبت کنن. پنج دقیقه نشد که اومدن و احسان رو به جمع گفت: ما مشکلی ندارم اگه بزرگترها اجازه بدن. آقا کامران گفت: پس مبارکه. سوگل گفت: مبارکه ولی بریم سر بقیه مسائل اصلی. آقا کامران با تعجب گفت: مثلا چی؟ سوگل گفت: خوب معلومه. مهریه و شیربها و رسم و رسوم خانوادگی ما. آقا کامران گفت: ما در خدمت شما هستیم هرچی شما بگید. سوگل گفت: اول مهریه رو مشخص کنیم. به نظر من عروس به این گلی و خوشکلی رو باید طلا گرفت. فکر کنم دوتا سکه برای چشمهای خوشکلش. سه سکه برای لبهای خوشکلش و یکی یدونه سکه برای هر سینه اش. یک سکه هم برای نافش ناز دخترمون و دوتا سکه هم برای سوارخ کون گشاد دخترمون و سه تا سکه هم برای کوس خوشکل و ناز دخترمون. که میشه 13 سکه و 11 سکه هم برای اینکه دخترمون از داماد بزرگتره. که در جمع میشه 24 سکه. آقا کامران گفت: قبوله. ما روی حرف شما حرفی نداریم. سوگل گفت: فدای شما. حالا بریم سر شیربها. بعد رو کرد به فرنگیس. گفت: بره وسط. پیراهن فرنگیس خانم رو درآورد و کورستش رو هم باز کرد. بعد سینه های فرنگیس رو گرفت تو دستش و گفت: فکر میکنید این سینه های خوشکل و خوشمزه چقدر می ارزه بعد دست فرنگیس رو گرفت برد سمت آقا کامران و بهش گفت: دست بزن ببین چطوره . آقا کامران هم که از خدا خواسته سری سینه های فرنگیس رو گرفت. بعد سوگل گفت: بخورش ببین چه مزه ای داره. آقا کامران هم سریع سینه های فرنگیس رو کرد تو دهنش و با لذت میخورد که سوگل سینه فرنگیس رو از تو دهن آقا کامران درآورد و فرنگیس رو برد جلو شهین خانم. دست شهین خانم رو گذاشت روی سینه های فرنگیس. شهین خانم داشت از خجالت منفجر میشد. قرمز قرمز شده بود. سوگل که حال کرده بود. سر شهین خانم رو گرفت برد جلو گفت: بخور ببین چه مزه ای است؟ شهین خانم با خجالت شروع کرد. به خوردن سینه های فرنگیس . فرنگیس هم شروع کرد به نوازش کردن سر شهین و قربون صدقه رفتن شهین خانم . بعد سوگل دست فرنگیس رو گرفت. برد وسط رو کرد به خانواده داماد و گفت: نظرتون چیه؟ این سینه ها خوشکل و خوشمزه چقدر می ارزه؟ آقا کامران تا اومد حرف بزنه. شهین خانم گفت: خیلی با ارزشه و هر چقدر شما بگید ما قبول میکنیم. سوگل گفت: من فکر میکنم یه سینه ریز و اینکه ماهی دوبار باید داماد مادرزنش برو بکنه. آقا کامران با تعجب گفت: یعنی چی؟ سوگل گفت: یعنی اینکه آقا داماد باید حداقل ماهی دوبار کیرش رو بکنه تو کوس مادرزنش. تا از مادر زنش تشکر کنه بخاطر شیر دادن و بزرگ کردن چنین دختر زیبا و ماهی. من فکر کنم اینطور آقا احسان ثابت میکنه که ارزش زنش رو میدونه. آقا کامران تا اومد بگه: آخه . که شهین خانم گفت: عالیه. چه حرف قشنگی زدی. واقعا باید داماد قدر مادرزنش رو بدونه. ما که صد در صد موافقیم با نظر شما. سوگل گفت: دو رسم دیگه مانده. آقا کامران گفت: ما سرتا پا گوش هستیم که رسوم خانوادگی شما رو بشنویم. سوگل گفت: ما عروس داماد رو نشون میدیم که هیچ مشکلی ندارن. بعد سارا رو صدا زد و برد وسط لختش کرد. فقط یک شورت و کورست تنش بود. که سوگل کورستش رو باز کرد. و گفت: ببینید چه سینه ای کوچولو و خوشکلی داره. بعد کمی با سینه های سارا بازی کرد و کمی خوردش. بعد شورت سارا رو کشید پایین و گفت: ببینید چه کوس خوشکلی داره دخترمون. سالم سالمه. بعد دست سارا رو گرفت برد سمت آقا کامران گفت: ببین عروس خانم ما سالم سالمه. آقا کامران هم کمی با سینه های سارا بازی کرد. بعد دست به کوس خوشکل سارا زد و کمی نوازش کرد و کوس سارا رو بوسید. سوگل دست سارا رو گرفت بردش جلو شهین خانم. دست شهین خانم رو گذاشت روی سینه های سارا. شهین خانم که روش باز شده بود کمی سینه های سارا رو مالید و بعد صورتش رو بوسید و قربون صدقه عروسش میرفت. سوگل که این صحنه رو دید. سارا رو چرخوند و دولاش کرد به شهین گفت: ببین سوراخ کون عروست چه خوشکل و گشاده. شهین خانم هم قربون صدقه کون سارا میرفت. که سوگل یه لیسی به سوراخ کون سارا زد و گفت: شهین جون بخور ببین چه خوشمزه است. شهین خانم هم که پرو شده بود. سرش رو کرد لا کون سارا و یک دقیقه ای لیس میزد. سوگل گفت: کوس عروست رو ندیدی شهین هم سریع سارا رو چرخوند و سرش رو برد لاپای سارا کمی کوسش رو خورد و گفت: فدای عروس خوشکلم بشم. ماه. ماه. بعد سوگل به سارا گفت: برو تو بغل پدرشوهرت بشین. اونم رفت نشست رو پای آقا کامران. سوگل رو کرد به شهین خانم گفت: حالا نوبت شماست که داماد رو به خانواده عروس نشون بدی. شهین هم بلند شد دست احسان رو گرفت برد وسط بهش گفت لخت بشه. احسان هم سریع لخت شد. شد با یه شورت. شهین خانم شورتش رو هم کشید پایین. احسان که مثل مامانش خجالتی بود. صورتش شد قرمز قرمز. کیرش هم کوچولو . کوچولو. سوگل رو کرد به شهین خانم گفت: این که کیرش خیلی کوچولو است بدرد نمیخوره. شقش کن ببین چقدر میشه. شهین خانم گفت: یعنی چکار کنم. فرنگیس گفت: خوب بخورش دیگه. شهین خانم تا این رو شنید مثل احسان قرمز شد. ولی دید هم دارن نگاه میکنن سرش رو برد جلو و کیر کوچولو احسان رو کرد تو دهنش. کمی که خوردش انگار حشریی شد. بعد شروع کرد وحشی وار ساک زدن. کیر احسان که شق شده بود. انگار اونم حشری شده بود. سر مامانش رو گرفت و کیرش رو تا ته میکرد تو دهن مامانش. بعد شهین خانم سرش رو کشید کنار گفت: این کیر خوشمزه آقا داماد. سوگل دست احسان رو گرفت گفت: برو پیش خانم جان بشین. بعد گفت: حالا بریم سر مهمترین رسم خانوادگی ما و آخریش.
احسان که رفت کنار خانم جان بشینه. خانم جان بلند شد و بهش گفت: بشینه سرجاش. خانم جان چون همیشه تو جلسات رسمی کت و دامن می پوشید. زیپ دامنش رو باز کرد و کمی کشید پایین و بعد رفت نشست رو کیر احسان. چون دامنش تنگ بود. مجبور شد. دامنش رو در بیاره و راحت کیر احسان رو بکنه تو کوسش.
سوگل گفت: اگه خانواده داماد موافق هستن بریم سر آخرین مرحله خواستگاری؟ آقا کامران هم که عروسش تو بغلش بود و داشت باش حال میکرد. گفت: هر چی شما بگی ما موافقیم. سوگل گفت: ما رسم داریم بین مادر عروس و مادر داماد یه مسابقه میزاریم که هر کدام کوسش گشاد تر باشه و بهتر یک سرویس کامل طلا از طرف مقابل میگیره. بعد سوگل به من و فرهاد گفت: میز وسط رو بزاریم کنار. خودش هم دست فرنگیس و شهین رو گرفت برد وسط خواباند. دامنهاشون رو کشید پایین. بعد شورتشون رو هم کشید. پایین بعد به من و فرهاد گفت: شما دوتا داور مسابقه هستید. باید بکنید. هر کدومشون که گشادتر و کوس راحت تر و خوشمزه تر بود. برنده مسابقه است. سوگل گفت: من مرحله به مرحله میگم شما باید انجام بدین. اول خوشکل تری کدوم خوشکلتره؟ کوس شهین توپل و خوشکل بود مخصوصان که سه تیغه هم کرده بود. هر دوتامون امتیاز رو دادیم به کوس شهین. بعد گفت: مزه کنید. من اول کوس شهین رو خوردم. فرهاد کوس مامانش . بعد جاهامون رو عوض کردیم. هر دوتامون نظرمون این بود که کوس فرنگیس خوشمزه تر است. بعد سوگل گفت: بو کنید بوی کدوم بهتر است. کوس فرنگیس خوشبو تر بود. امتیازها دو به یک فرنگیس جلو بود. که سوگل گفت: حالا بچرخید. اونها هم چرخیدن. سوگل گفت: سوراخ کونشون رو بو کنید. سوراخ کون فرنگیس اونقدر بو نمیداد ولی کون شهین چون بزرگ بود. لاکونش رو که باز میکردی بوی کونش دیوانه ات میکرد. امتیاز بو کون رو دادیم به شهین. امتیازها دو به دو مساوی شد. سوگل گفت: حالا ببینید کون کدومشون گشادتره. کون فرنگیس که تنگ بود معلوم بود خیلی کم کون داده. ولی کون شهین تا دلت بخواهد گشاد بود. امتیازها سه به دو به نفع شهین بود. بعد سوگل گفت: کیرتون رو بکنید تو کوسشون ببینید که کدومشون بهتر کوس میده. من اول شهین رو میکردم. فرهاد مامانش رو. بعد جاهامون رو عوض کردیم. شهین که جلو جمع کمی خجالت میکشید سعی میکرد جیغ و ویق نکنه و سنگین باشه ولی همین ضررش شد چون فرنگیس حسابی جیغ میزد و فهش میداد و حال میداد. برای همین رای رو دادیم به فرنگیس. امتیازها سه به سه مساوی شد. همینطور که داشتیم میکردیم. سوگل گفت: کدوم گشادتره. من اول آبم رو تو کوس فرنگیس خالی کردم و فرهادم خودش رو تو کوس شهین خالی کرد. و هر دوتامون گفتیم: کوس شهین خیلی گشادتر بود. سوگل گفت: پس برنده این مسابقه شهین خانم است. سوگل اومد به عروس و داماد تبریک بگه که دید آقا کامران داره سارا رو از کوس میکنه و احسان هم خانم جان رو. فرنگیس و شهین رفتن توالت خودشون رو تمیز کنن. معصومه هم رفت چای و شیرینی بیاره. احسان هم آبش رو ریخت و کوس خانم جان. آقا کامران هم خودش رو تو کوس سارا خالی کرد. چهارتایی رفتن به سمت توالت که بعد فرنگیس و شهین خودشون رو تمیز کنن.
زیور و اشکان هم من و سوگل رو صدا زدن. رفتیم ببینم چکار دارن.
     
  
مرد

 
خاک بر سرت بخاطر این اراجیف بافتنت که معلومه مغز پریودیت کلا تعطیله بدبخت جقی
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
تهران 50
وقتی رفتم تو اتاق همه خونه بودن به مهتاب گفتم: برام وسایلم رو جمع کن. یکماه تا کنکور بیشتر وقت ندارم میخواهم برم خونه خانم جان درس بخوانم. اونم یک ساک لباس و کتابهام رو جمع کرد. که با صدای در متوجه شدم خانم جان و بقیه اومدن برای خواستگاری ملیحه. منم رفتم تو حیاط خوش آمد گفتم. سوگل مهمانها رو دعوات کرد تو اتاقشون. من اومدم برگردم تو اتاقمون که سوگل گفت: کجا میری بیا دیگه یعنی تو معرف بودی. منم رفتم تو اتاق تعداد زیاد بود و اتاق کوچک. خانم جان بالا نشست و کنارش سارا و بعد فرنگیس و بعد فرهاد و آقا رضا. کنارش هم طوبی و بعد سوگل و بعد سیما و حمید و ثریا و دخترش ستاره و من . دورتا دور نشسته بودیم که وقتی آقا جواد آخر همه اومد دیگه جا نبود. همه کمی جمع و جور تر شدن. آقا جواد هم مستقیم رفت بین سارا و خانم جان نشست. بعد از سلام و احوالپرسی. خانم جان رفت بالا منبر. گفت: مزاحمتون شدیم برای خواستگاری. اول برای آقا رضا. میخواهیم سیما جون رو برای آقا رضا ازتون خواستگاری کنیم. بعد به شوخی گفت: حالا باید از کی خواستگاریش بکنیم؟ سوگل هم رفت بالا منبر گفت: همه کس وکار سیما طوبی است که حق مادری گردنش داره. خانم جان رو کرد به طوبی گفت: خوب طوبی خانم نظرتون چیه؟ طوبی هم که خجالتی و کم حرف بود. گفت: من حرفی ندارم. خانم جان هم گفت: پس مبارکه. باز سوگل پرید وسط حرفش و گفت: مبارکه ولی مسائل اصلی هنوز مانده . مثل مهریه . شیربها و غیره. خانم جان رو کرد به طوبی گفت: نظرت در مورد مهریه چقدر است؟ طوبی گفت: دوست دارم سیما رو طلا بگیریم. فرنگیس جا خورد گفت: یعنی چند سکه؟ سوگل میدان رو دست گرفت و گفت: منظور از این که دوست داریم سیما رو طلا بگیریم. یعنی چشمهاش رو طلا بگیریم روی هر چشمش یه سکه بزاریم. روی لبش دوتا سکه و روی سر سینه هاش یک سکه و رو نافش هم یکی . دوتا هم برای سوراخ کون گشادش. سه تا هم برای کوسش چون کوسش حسابی گشاد و دلبازه. یعنی در مجموع 12 تا سکه تمام. بعد رو کرد به خانم جان گفت: نظر شما چیه؟ خانم جان هم گفت: موافقم. سوگل گفت: حالا که موافق هستید پس بریم سر بقیه رسم و رسومهای ما. اول اینکه داماد مهریه رو باید سرعقد کامل بدهد. دوم اینکه شیربها رو هم باید تعیین بشه. سوم اینکه عروس و داماد رو نشون میدیم که سالم هستن. خانم جان که از شنیدن این رسم و رسومها تعجب کرده بود گفت: سوگل خانم. شما هر کاری صلاح میدانی بکن. من با رسم و رسوم شما آشنا نیستم. سوگل هم گفت: چشم خانم جان هر چی شما بگید. سوگل پاشد رفت سمت سیما. دستش رو گرفت بردش وسط. لباسش رو درآورد. سیما با یه کورست و شورت بود. همه تعجب کرده بودن که این چه رسمی است از کجاش درآورده. ولی انگار کسی بدش نیومده بود. چون هیچ کس اعتراضی نکرد. سوگل کورست سیما رو هم باز کرد. بعد شورتش رو کشید پایین. گفت: این عروس ما صحیح وسالم و خوشکل. هیکلش هم که حرف نداره. سینه های سیما رو تو دستش گرفت گفت: اینم دوتا سینه اناری خوشکل. بعد پاهاشو باز کرد گفت: اینم کوس خوشکل و گشاد عروس خانم بعد سیما رو چرخوند و دولاش کرد. سوراخ کونش رو نشون داد. گفت: سوراخ کون عروس خانم هم صحیح و سالم و خوشکل. حسابی هم گشاد هست که آقا داماد حالش رو ببره. بعد به سیما گفت: برو کنار خانم جان بشین.
سوگل رو کرد به خانم جان گفت: ما عروسمون رو نشون دادیم. حالا نوبت شماست که دامادتون رو نشون بدید. فرنگیس که انگار خوشش اومده بود. گفت: سوگل جان عزیزم ما زیاد وارد نیستیم خودت زحمتش رو بکش تو از طرف ما هم وکیلی. سوگل هم رفت طرف آقا رضا دستش رو گرفت بلندش کرد برد وسط. لباسهاش رو درآورد. آقا رضا ماند با یه شورت. آقا رضا که کلی خجالت کشیده بود و صورتش قرمز شده بود. گفت: خوبه دیگه. سوگل گفت: اونا عروسشون رو نشون دادن اگه ما دامادمون رو نشون ندیم اونها چی فکر میکنن؟ میگن حتما مشکل داره. بعد شورت آقا رضا رو کشید پایین. آقا رضا از بس خجالت کشیده بود. کیرش اندازه یه هسته خرما شده بود. طوبی گفت: اینکه هسته خرماست. بدرد نمیخوره. سوگل گفت: صبر کن رو داماد عیب نزار. بعد کیر آقا رضا رو کرد تو دهنش. کمی که خورد. کیرش شق شد. فکر کنم 17 یا 18 سانتی بود کلفتیش هم خوب بود. سوگل رو کرد به طوبی گفت: ببین داماد هم صحیح و سالم با یه کیر خوشمزه. بعد رو کرد به آقا رضا گفت: برو کنار طوبی مادر عروس بشین. آقا رضا تا کنار طوبی نشست. طوبی کیرش رو گرفت تو دستش. سوگل گفت: حالا نوبت شیربهاست. بعد دست طوبی رو گرفت برد وسط دکمه های لباسش رو باز کرد . بعد کورستش رو باز کرد. سینه اش رو گرفت. رو به خانواده داماد گفت: این سینه چقدر ارزش داره. بعد طوبی رو برد سمت خانم جان از اونجا شروع کرد دونه دونه دست خانواده داماد رو میزاشت روی سینه های طوبی میگفت کمی بمالنش. بعد که همه سینه های طوبی رو دست زدن. گفت: حالا نظرتون چیه چقدر شیربها داره این سینه؟ خانم جان گفت: ریش و قیچی دست خودت هر چقدر بگی ما قبول داریم. سوگل هم گفت: من فکر میکنم این سینه های زیبا ارزش معنویی داره. شاید یک سرویس طلا براش کافی باشه ولی برای قدردانی از این سینه ها. فکر کنم ماهی یکبار داماد وظیفه داره مادرزنش رو بکنه. که بهش ثابت بکنه ارزش معنوی مادرزنش رو میدونه. بعد رو کرد به خانم جان گفت: نظر شما چیه؟ خانم جان که جا خورده بود. گفت: آخه .. . . آخه . . که فرنگیس پرید وسط حرفش گفت: خیلی پیشنهاد خوبی دادی. عالیه. ما موافقیم. سوگل هم گفت: حالا که هر دوتا خانواده موافق هستن. پس مبارکه. طوبی هم رفت بشینه که تا کیرشق شده آقا رضا رو دید. دامنش رو کمی کشید پایین و قشنگ نشست رو کیر آقا رضا فکر کنم کیرش رفت تو کوس طوبی.
فرنگیس گفت: حالا که به خوبی و خوشی مورد اول حل شد. بریم سر موضوع دوم. ما میخواستیم ملیحه جان رو هم برای فرهادمون ازتون خواستگاری کنیم. سوگل گفت: ما مشکلی نداریم اگه ملیحه بخواهد ما راضی هستیم کی بهتر از آقا فرهاد. بعد رو کرد به ملیحه گفت: نظرت چیه؟ که ملیحه قرمز شد سرش رو انداخت پایین. سوگل گفت: مثل اینکه راضیه. خوب حالا که عروس و داماد راضی هستن. بریم سر رسم و رسومها. فرنگیس هم گفت: منم موافقم. نظر شما در مورد مهریه چیه؟ سوگل گفت: من میگم 12 سکه تمام. نظر شما چیه؟ فرنگیس گفت: ما روی حرف شما حرف نمیزنیم. هر چی شما بگید. سوگل گفت: خوب حالا که مهریه معلوم شد بریم سر شیربها. بعد رفت وسط لباس یکسره اش رو درآورد. شد با یک شورت و کورست. بعد کورستش رو هم باز کرد. هیکل لاغر و ریزه میزه اش با اون سینه های بزرگ و افتاده اش خیلی جالب بود. سوگل گفت: این سینه ها چقدر شیربها داره؟ بعد رفت سمت خانم جان. دست خانم جان رو گرفت گذاشت رو سینه اش بعد به خانم جان گفت: بمالش ببین چقدر نرمه. خانم جان که داشت سینه سوگل رو میمالید. سوگل گفت: نه اینطور فایده نداره باید بخوریش که ببینی چقدر خوشمزه است. بعد سینه اش رو گرفت و گذاشت تو دهن خانم جان. بعد یکی یکی همه خانواده داماد رو مجبور کرد هم سینه هاش رو بمالن هم بخورن. آخری که فرنگیس بود بعد خوردن گفت: این سینه ها خیلی ارزش دارن هر چقدر بگی می ارزه.
سوگل هم گفت: همه دیدید که سینه هام بزرگتر از مال طوبی است هم خوشکلتره هم خوشمزه تر پس بیشتر از طوبی میخواهم. خانم جان گفت: هر چقدر بگی قبوله. سوگل هم گفت: اول اینکه ماهی 2 بار داماد باید مادرزنش رو بکنه و قدردانی کنه که چنین زنی رو براش بدنیا آورده و شیرش داده. دوم ماهی 2 بار هم مادرزن و مادر شوهر با هم بخوابن. که صمیمی تر بشن و بتوانن از بچه هاشون پشتیبانی کنن. و آخر هم یک سرویس طلا. فرنگیس گفت: قبوله ولی مورد دوم هم باید باشه. سوگل گفت: شما دوست ندارید؟ فرنگیس خندید گفت: شوخی کردم. چرا ماهی 2 بار تو هر وقت خواستی بیا پیش خودم. کی از زن خوشکلی مثل تو میگذره. سوگل هم خندید و گفت: حالا باید عروس و داماد رو نشون بدیم. بعد ملیحه رو برد وسط و لخت لختش کرد. بعد رو کرد به خانواده داماد گفت: این عروس ما صحیح و سالم. بعد به ملیحه گفت: برو کنار فرنگیس خانم بشین. بعد گفت: حالا نوبت شماست. همه که فکر میکردن دوبار فرنگیس میگه خودت همه کارها رو بکن. دیدیم فرنگیس اومد وسط. دست فرهاد رو گرفت برد وسط. فرنگیس فرهاد رو لخت لخت کرد. فرهاد از خجالت قرمز شده بود و کیرش هم مثل هسته خرما. سوگل رو کرد به فرنگیس گفت: شقش کن ببینیم چکاره است. فرنگیس که فکر اینجاش رو نکرده بود. گفت: این دیگه زحمتش با خودت. سوگل گفت: نه خودت اومدی باید تا تهش هم بری. فرنگیس که حسابی خجالت کشیده بود. به زور کیر فرهاد رو گرفت. ولی خیلی سختش بود براش ساک بزنه. که همه هی میگفتیم پس چرا معطلی بخورش دیگه بخورش. اونم بدبخت دید چاره ای نداره کیر فرهاد رو کرد تو دهنش شروع کرد به خوردن به چند ثانیه نکشید که فرهاد شق کرد. فرنگیس همینطور که کیر فرهاد تو دستش بود و میگفت داماد هم صحیح و سالم و هی کیر فرهاد رو می بوسید و قربون صدقه اش میرفت.
سوگل گفت: ما میخواهیم کیر دامادمون رو تست کنیم. فرنگیس گفت: یعنی چطور؟ سوگل هم دست ثریا رو گرفت آورد وسط گفت: این عروس گلمه. بعد ثریا با اون هیکل توپل و خوشکلش رو لخت کرد. بعد سوتینش رو هم درآورد دوتا سینه خوشکل و توپل افتاد بیرون. بعد شورتش رو هم کشید پایین و اون کوس توپل و بزرگش افتاد بیرون. سوگل وقتی ثریا رو لخت کرد خواباندش وسط جمع و به فرهاد گفت: باید عروسم رو قشنگ بکنی. آبت رو هم بریزی توش. جلو همه ما. و ثابت کنی که ارزش ملیحه رو داری. فرهاد هم از خدا خواسته تا کوس خوشکل ثریا رو دیدی کیرش رو کرد توش و مشغول تلمبه زدن شد. سوگل هم رفت نشست. فرنگیس رو هم نشوند رو پای خودش و شروع کرد به مالیدن سینه های فرنگیس و قربون صدقه هم رفتن. فرهاد ده دقیقه ای کرد. تا آبش اومد. کیرش رو که از کوس ثریا کشید بیرون سوگل و فرنگیس کیرش رو گرفتن و قشنگ لیس زدن تا تمیز تمیز شد. بعد سوگل گفت: مبارکه . همه جمع گفتن: مبارکه. بعد سیما و ملیحه چایی و شیرینی تعارف کردن.
بعد از خواستگاری. من وسایلم رو برداشتم و با خانم جان و بقیه رفتم. خونه اونها.
     
  
مرد

 
خب من قبل از هرچیز اول میخوام اینوبگموبعدشروع کنم من داستانم کاملا واقیعیه و برا کسایی که سکس محارم دوس ندارن توصیع نمیشه من ۲۴سالمه تویه خوانواده ۴نفره زندگی میکنم اسمم ارش ۴سال ک از خدمت ساربازیم میکذره من یه خواهر دارم به اسم رُمینا ک ۲۱سالشه ۱۶۸قدشه وزنشم ۶۲کیلوبخوام اگه بخوام واستون از پوستش بگم باید بگم مثل گچ میمونه از بس سفیده
بریم سر داستان ک دور نشین از موضوع من پسر بیرونییم زیاد تو خونه گیر نمیکنم پاتوقم بیشتر ارایشگاه رفیقمه زیاد با خونمون فاصله نداره یه اینم بگم که ما انزلی ساکنیم من بیشتر دوست دخترامو جلوهمون ارایشگاه مخشونوزدم با رفیقم ساسان البته رفیقم ساسان الان یه ۱سالیه ک متاهل شده یه روز صبح ک از خواب بیدارشدم البته صبح ک چه عرض کن لنگ ظهر چون من معمولا شبا ساعت ۵صبح میخوابم وقتیم ک بیدارمیشم ساعت ۱ظهر!مادرم معمولا همیشه خونه همسایه هامون گیر میکنه چون ما تو کوچمون همه خونه ها ویلاییموبا هم رفتوامد داریم اون روز که تو حالت خوابوبیداربودم دیدم رمینا مامانمو هی صدا میزنه بیدارشدم رفتم توهال دیدم از حموم صدامیاد
من:چیه رمینا چیکارداری مامان نیس
رمینا:باز رفته خونه فرشته اینا خوبه حالا بهش گفتما واسته پشتمو لیف بکشه از ارش از تو کمدم حولمومیاری واسم بیام بیرون؟
من:باشه باشه چرد دادمیزنی دختر صدات ۱۰کوچه رفت
رمینا:ببخشیدصدای دوش نمیزاشت
من:واستا الان میارم براتاطاقه رمینا کنار اطاق من طبقه بالا رفتم اطاقش از تو کشوش حولشو بیارم ک چشمم افتاد ب گوشیش از اونجایی ک من خیلی کنجکاوم رفتم سر گوشیش روشنش کردم دیدم رو صفحه گوشیش یه پی ام اومده تو تلگرامش به اسم ستاره ارایشگاه رفتم هرکاری کنم بازش کنم نشد ک بیخیال شدم رفتم سراغ حولشو براش بردم وقتی رسیدم دم در دیدم باز داره دادمیزنه صدام میکنه گفتم بیااوردمش جیغ جیغووو
رمینا:مرسی داداشی داشتم دیگه یخ میکردم اب داشت سردمیشد اخه خیلی وقته توحمومم
من:توام وقت گیر اوردی این وقت روز میری حموم
رمینا:اخه باشگاه ک میام همه تنم عرقه یه جوریم میشه نرم حموم
من:تو مگه صبح نمیری باشگاه الان ک لنگه ظهره
رمینا:چرا موقع اومدن بایدمیرفتم ارایشگاه طول کشیدکارم
وقتی گفت ارایشگا یهو یاد اسم ستاره ارایشگاه روی گوشیش افتادم
من:کجاهس مگه ارایشگات
رمینا:رفتم تا خیابون پاسداران دیگه همونجا ک اون سری بردیم عروس فرشته خانوم (همسایمونومیگفت)گفتم اهان باشه زود بیا تا بیرون گشنمه ی چیز اماده کن بخورم
رمینا:باشه
یکم ک فکر کردم بیشتر فکرم مشغول شد چون اون ارایشگاهی ک رمینا میره میشناسمش اسمش مریم نه ستاره باز گفتم بیخیال ارش توهم زدی دوباره فوضولیت گل کرده ولش کن برو به کارات برس پسر؛دیگه بیخیال شدمو داشتم میرفتم تواتاقم ک دیدم داره گوشی رمینا صدا میخوره رفتم جلوتردیدم صدازنگشه نگاه ک کردم بازم همون ستایش ارایشگاه بود ولی شمارشم افتاده بود سریع شمارشو تو گوشیم سیو کردمو زدم از اتاق بیرون رفتم تو تلگراممو اوردمش بالا دیدم عه اینکه شماره ساسان
ادامه دارد
     
  
مرد

 
قسمت۲
اون روز خیلی اعصابم بهم ریخت یعنی ساسان با رمینا چیکار داشت اصلا چرا شمارشو رمینا ستاره سیو کرده بود؟؟؟!اون روز انقدر اعصابم خراب بود ک حتی واس ناهارم ک رمینا صدام کرد پایین نیومدمو لباس عوض کردم زدم بیرون.موضوع سنگینی بود برام نمیدونستم باید چیکار کنم برمو از خودسامان درش بیارم موضوع رو یا از رمینا بپرسم ولی بازم به این نتیجه میرسیدم که اگه بخوام به خودشون بگم احتمال داره بپیچونن واس همین تصمیم گرفتم خودم پیگیرشون باشمو جریانوبفهمم
واسه همین باخودم گفتم باید اولین کاری ک میکنم رمزگوشی رمینارو بفهمم رفتم خونه ساعت ۱۰بود شام یه چیزی زَدمو رفتم ک بخوابم مامانم گفت چته ارش تو خودتی چیزی شده گفتم ن چیزی نیس خوبم یهورمینا هم از رو مبل ک لم داده بود بلندشده نشست گفت اره مامان این ی چیزیش شده خیلی پکره گفتم خوبم بابا چیکار ب من داریداخه داشتم از پله ها میرفتم تو اطاقم که صدا بابامو میشنیدم ک میکه به مامانم شاید عاشق شده زن میخواد وقته زن گرفتنشم رسیده بیشتر هواست بهش باشه خوب نیس پسر مجرد بمونه تواین سن من بابام تو یکی از اداره های دولتی کار میکنه ادم خوبومذهبییه کاراش روحساب کتابه منوبابام خیلی واس هم احترام قائلیم.
رفتم توتختمو سرم تو گوشیم بود داشتم اینستا کس چرخ میزدم یهو دیدم رمینا استوری گذاشته با تاپ شلوارک تموم خاج سینش معلومه از تعجب داشتم شاخ در میاوردم اخه این تا حالا از این چیزا نمیذاشت سریع بهش پی ام زدم که این چیه گذاشتی زود برش دار
اونم گفت عه ارش تو دیگه چرا تو ک همیشه روشن فکر بودی زیاد به این چیزا گیر نمیدادی راست میگفت شاید تاحالا ندیده بودم از این عکسا بزاره ولی برخوردم باهاش جوری بود ک اگه میدیدم گذاشته هم هیچ وقت همون لحظه بهش نمیگفتم میزاشتم به حال فرصت پیش خودم گفتم نباید انقدر روش حساسیت نشون بدم واقعنم خیلی حساس شده بودم روش دیدم برداشت استوریشو یه پی ام زد ک برش داشتم داداشه اخموچند تا استیکر ناراحتم فرستادواسم منم گفتم ادم باید یه سری حدومرزارو تومجازی بدونه شب خوش دیگه جواب نداد رفتم داشتم پیجشو چک میکردم ببینم قبلا از این عکسا گذاشته دیدم کمم نیست ک بابا حالا شاید با تاپ شلوارک نباشه ولی عکس مورد دار زیاد بود مثلا عکسی ک چاک سینش معلوم باشه یا شلواری که جلوش باز باشه.بعد رفتم زیر کامنتاش دیدم توی بیشترشون ساسان نظرداده رمیناهم جوابشو داده چون رمینا خیلی کم پیش میاد جواب کامنتاشو بده اینو میگم
بعد ک دقت کردم دیدم پستایی که رمینا تواین ۳یا۴ماه گذاشته اون کامنت گذاشته دیگه مغزم داشت سوت میکشید خواستم بخوابم باهر جون کندنی بود نشد ولی بلاخره موفق شدم بخوابم ظهر پاشدم که یه ناهاری بخورمو برم بیرون باید ماشینمو میبردم بنگاه بزارم واس فروش چون میخواستم عوضش کنم دیدم رمینا میزو چیده بامامانم دارن منوصدامیزنن که برم ناهابخورم صورتمو اب زدمو اومدم سر میز رمینا همون تاپ شلوارک تو عکسو پوشیده بود خداییش اندامش حرف نداشت سینه هاش خیلی گنده تر از قبل شده بودن
رمینا:ارش میخوام برم خونه دوستم تومسیرت میشه منم برسونی
من: کدوم دوستت
رمینا:سارا.بایدلباس مجلسیشو بگیرن ازش واس پنج شنبه(پنج شنبه عروسیه دختر خالم بود)
من:باشه
موقع رفتن تو راه همش سرش تو گوشیش بود یکی دوباربه حرف کشیدمش تا گوشیش قفل شه دوباره باز کنه ولی بازم انقدر سریع زد ک متوجه نشدم بار اخر اومد ک رمزو بزنه یه چیزایی دیدم ولی بازم شک داشتم ولی دیدم ی چیزایی
رمینا: یه جا واستا داروخونه میخوام واس سارا قرص سرما خوردگی بگیرم نگه داشتم خواستم پیاده شم نذاشتو سریع پیاده شد اتقدر عجله کرد ک گوشیشو نبُردمنم سری برش داشتمو از پایین رو صفحشو نگاه کردم ببینم میتونم سایشو ببینم یه چیزایی معلوم بود دقیقا همونی بود ک دیدم یه بار زدم واردنشد همین ک برعکسشو زدم باز شد سری رفتم تلگرامش دیدم اخرین پی ام نوشته من بدون کاندوم نمیکنماا بگم بهت اون سریع ریدی رو کیرم از ساسان
     
  
مرد

 
مغزم داشت سوت میکشید اصلا نفهمیدم کی رومینا نشست توماشین ک داشت صدام میزدارش ارش یهواز توفکر اومدم بیرون گفت کجایی بریم دیر شدرفتیم تومسیرهمش فکرم این بود ک اینا چجوری شد ک با هم کارشون ب سکس رسید ساسان متاهل بود یعنی رمینا انقدر لاشی شده ک با مرد متاهل رفیق شده اونم رفیق فاب من رسیدیم سر میدون رمینا گفتم منو اینجاپیاده کن میرم خودم اومدم اسرارکنم ک یهو پیش خودم گفتم بزار برم دنبالش بنگاهی ک قراربود ماشینوبزارم زیاد دورنبود با این میدون سری رفتم ماشینو گذاشتم که با یه ماشین دیگه بیام دنبالش منونشناسه همین ک اومدم سر میدون یهو غیب شد هر چقدر چرخیدم اون اطراف پیداش نکردم بدجور رو دَمم مونده بود رفتم به تیر ساسان ولی دیدم مغازش بستس دیگه شک نداشتم ک اینا با همن هرچقدرم به ساسان زنگ زدم جواب گوشیشو نداد رفتم بنگاه ماشینو دادمو پیاده سوار اومد سمت خونه تو راه رفتم موبایل فروشی رفیقم وحید ک ازش بپرسم برنامه هک تلگرام داره اونم گفت داداش اینا همش الکیه ما برنامه ای به اسم هک تلگرام نداریم خیالت راحت گفت ولی میتونی تلگرام مشترک داشته باشی گفتم چجوری گفت گوشی طرفو بگیری بعد اگه شمارشو داری یه تلگرام واس خودت نصب کنیو رمزی ک واسش میادو بزنی تو تلگرام خودت فقط باید حواست باشه سوتی ندی چون هرچیزی برا اون بیاد واسه توام میاد گفتم دهنت سرویس وحید عجب مغزی داری توپسر خدافطی کردمو اومدم خونه گفتم باید هرطوریه یه تلگرام مشترک با رمینا داشته باشم بعداینکه رسیدم خونه ساسان ۳بار زنگ زد جوابشوندادم دوس داشتم بیخیال همه چیز بشمو بزنم لِهش کنم پسره حرومزادرو امابازم یه حسی بهم میگفت صبر کنم
یه یکی دوروز از این ماجرا گذشتو من درگیرماشینم بودم ماشینو فروختمو تونستم یه شاسی بلند اسپورتج بگیرم البته منطقه تواین یکی دوروز همش میدیدم رمینا میره بیرون بعد امار ساسانم ک درمیاوردم مغازش بسته بود دیگه ی جورایی وقتش بود نقشمو عملی کنم یه روز صبح که رومینا باشگاه داشت گوشیمو گذاشتم رو زنگو زودتر بیدارشدم ک اگه رمینا اومد خواست بره حموم بتونم برم سراغ گوشیش همینجوریم شد رمینا ساعت ۱۱ از لیرون اومدیک راست رفت حموم منم دیدم کسی خونه نیس سریع رفتم سراغ گوشیشو بازش کردم یه تلگرام ک از قبل نصب کرده بودم شمارشو زدمو اومد بالا چون نمیخواستم وقت طلف کنم اخه نمیخواستم بیاد بیرونو همه چیز بهم بخوره واس همون دیگه به پی اماش نگاه نکردم تلگرامونصب کردمورمزشو ازگوشیش پاکیدم گوشیشو گذاشتم سرجاش اومدم تواتاق قلبم صدتا میزدهم استرس واس اینکه نیادبیرون داشتم از قبل هم استرس الانم بخاطر این بودک دوس داشتم ببینم چیا به هم گفتنو چیکارا کردن دستم میلرزید باترسولرز اومدم رفتم تو تلگرام دیدم چندتا مخاطب هستش دیگه چشام بقیرو ندیدیه راست رفتم سراغ اسم ستاره ارایشگاه بازش کردم دیدم همین جلو یه عکس نیم تنه یعنی سرش معلوم نبودبا شرتوسوتین از طرف رمینا فرستاده شده یهوتموم تنم لرزید اب دهنمونمیتونستم قورت بدم رفتم مکالمشونوبخونم رفتم بالاهمینجور رفتم تا یه عکس از ساسان دیدم که از کیرش فرستاده بودکیرش خیلی بزرگ بود منم ناخواسته کیرم داشت دل دل میزدمیخواستم به یه مکالمه شروع برسم داشتم همونو میزدم بالا ک یهو مامانم صدام زد
رفتم پایین دیدم همه رومیز منتطرمن واس ناهار رمینا گفت داداش میشه امروز یه سر منوببری تا ارایشگاه گفتم ساعت چند میری گفت یه ۳ساعت دیگه گفتم باشه ناهارو ک خوردیم من رفتم رو مبل مامان رفت خونه فرشته خانومینا رومیناهم داشت میزوجمع میکرد رمینا واقعا یه داف بود با یه دامن کوتاه البته زیرش ساپورت پوشیده بود با تاپ که راحت میشد نوک سینه هاشو دید باسنش معرکه بود دیوث خودشم عادت کرده بود وقتی میخواست راه بره بیشتر میدادش عقب کارش که تموم شد دیدم داره با گوشیش ورمیره سریع رفتم تواتاقمو گوشموورداشتم رفتم تلگرامشو بازکردم دیدم داره با ساسان چت میکنه
ساسان:میتونی تحمل کنی اخه
رمینا:اگه شما یکم مهربون تر برخورد کنی میتونم
ساسان:خب میگی چیکار کنم کلفته دیگه لامصب (استیکرخنده)
رمینا:اون سری واقعا نمیتونستم تا چندروزبشینم ساسان(استیکرگریه)
ساسان:اخ الهی من بمیرم واست دردت گرفت خب دیوونه من ک میگم واستا از جلو بزارم تونمیزاری دیگه
رمینا:نخیرازجلونه
ساسان:خب باشه بابا بداخلاق؛چی پوشیدی؟
رمینا:تاپودامن
ساسان:جووووون دیگه عکس بده
رمینا:نوچ نمییییدم
ساسان:گفتم بده(استیکر اعصبی)
رمینا:باشه دیوونه (استیکر خنده)بمون
راستیتش بدجور واسم سنگین بوداین جملات هم اعصبیم میکرد هم شهوتیم .
بعد چند دقیقه عکسوفرستاد
ساسان:این چیه بابا ساپورتتودرش بیار ببینم
رمینا:استیکر ناراحت
ساسان:بدوببینم دیوووث
دوباره بعدچنددقیقه دیدم بدون ساپورت عکس داده اووووووف پاهاش سفیدبرف بود واقعا
ساسان:حالاشد امشب داری میای این دامنتم بیارباخودت
رمینا:واچراااا
ساسان:میخوام برام بپوشی وقتی دارم میکنمت(استیکر خنده)
رمینا:مسسسسسخره
ساسان:شرطتت چه رنگیه خوشگلکم
رمینا:توفوضولی(استیکرزبون)
ساسان:یه باردیگه بیشترنمیگمااا.چه رنگیه
رمینا:خیله خب بابالووس شوخیم نمیشه کردباهاش بنفش
ساسان:ای جوووون ببینمش
رمینا: الان نمیتونم ساسان غروب میام خودت ببین باید برم اماده شم فعلا
ساسان:باشه نففففسس(یه عالمه استیکربوس)
رومینا:استیکربوس با قلب
من چیزی که برام خیلی سوال شده بود این بودکه چرا رومینایی که انقدر کس کلاسی بود بایدهرحرفی ساسان میزد میگفت باشه؟؟؟یه جورایی جلوش لال بود
توهمین فکرا بودم که دیدم رمینا صدام میزنه
رمینا:داداش حاضری دیرم میشه ها
گفتم باشه اومدم الان
اماده شدم رفتم ماشینو روشن کردم ک دیدم رمینا داره میاد اخ اخ عجب کُسی شده بوداز اون کُسایی که دوس داری خام خام بخوریش یه مانتوجلوبازپوشیده بود با یه شلوارکتون فاق کوتاه مشکی که کسش مثل کلوچه زده بود بیرون موهاشم یکمی از پشت شالش داده بودبیرون توراه همش سرش توگوشی بود با خودم میگفتم اخه مگه دونفرادم چقدرمیتونن حرف داشته باشن بردمش کنار ارایشگاه پیادش کردمو اومدم خونه یعنی دستس دستی ابجیموبردم ک بده ای خدا مارو ببین به چه روزی افتادیم ولی به امید اینکه یه روزی پوز جفتشونوبزنم یکم خودمودلداری میدادم جلوتر زدم کنارورفتم تلگرام دیدم یه شماره ناشناس ک اسمم نداره رومینا بهش پی ام زده که عشقم من دارم میرم ارایشگاه گوشیم روسایلنته اگه جواب ندادم ناراحت نشو...!
     
  
مرد

 
ساعت ۱۰شب بود که رمینا اومدخونه منم توحال داشتم فیلم میدیدم که دیدم دار یه جوری از پله ها میره بالا فهمیدم ک بدجوری از کون گذاشتتش رفت تواتاقش دروکه بست من سری تلگرامو وا کردم ببینم داره چت میکنه یانه ک دیدم بعله پی ام داده که رمینا جون رسیدی رمیناهم گفت اره عوووووضی مُردم تا اومدم تواتاقم دیگه هرگز بهت از کون نمیدم
ساسان:اخ جووووون یعنی میزاری پردتو بزنم
رومینا:نخییییر
ساسان:پس چی؟؟؟؟
رمینا:فقط ساک با لاپایی میخوای بخواه نمیخوای ک دیگه نمیام بسه
ساسان گه خوردی بازم روت زیاد شد تا بهت خندیدم ک مثل اینکه دوس داری ابروتو ببرم اره
تازه فهمیدم که بععععله حدسم درست بود یه خبرایی هس ک این رمیناهرچی ساسان میگه گوش میکنه
رمینا:منو تهدیدنکناااا(استیکر اعصبی)
ساسان:مثلا اعصبیت کنم چه غلطی میخوای بکنی هاااااا
رمینا:مثل اینکه یادت رفته توام زن داری اره؟؟ میرم به زنت همه چیزومیگم
یهوانگار که ساسانو اتیش زده باشن گفت حالا که اینجوری شد دختره جنده این فیلمومیبرم به داداشیت نشون میدم حساب کار بیاد دستت اصلانم برام هیچی مهم نیس
بعد چنددقیقه فیلم اومدومن سری دان کردم یه فیلم۲۰دقیقه ای بودمن هنوز فیلمووانکرده بودم که دیدم رمینا به گه خوردن افتاد
رمینا:غلط کردم سامان توروخدا پاکش کن اصلا هرچی توبگی قبول دیگه تکرارنمیشه ببخشید
ساسان:من ک کاری به کارت نداشتم تویی ک هی پروبال میگیری من فقط ازت میخوام نیازموبرطرف کنیو هربار گفتم باهام سکس کنی همین حالا بعدش هرغلط دیگه ای میخوای بکنی مهم نیس واسم با هرکی میخوای باش یه بای هم داد که رمینا یه استیکرگریه گذاشت با چنداا بوس.من سریع رفتم سراغ فیلم تا بازش کردم یهوخشکم زدرمینا بودک با دامنو تاپ داشت واس سامان که قیافش معلوم نبود میرقصید خیلی تابلو معلوم بودکه یکی این فیلموگرفته بعدکه یکم رقصیددیدم داره دامنشودرمیاره وااااای خدای من عجب کونی داشت این دخترهمون شرط بنفش پاش بود ناخداگاه یهودستم رفت روکیرم بدجور شق کرده بودم یکم تف ریختم رودستمومالیدم به سرکیرم دیدم ساسان شلوارشو دراورده داره به کیرش اشاره میکنه چون صدای موزیک زیاد بودنمیشدصداشونوشنیدساسان یه لب ازرمینا گرفت بعد سرشوفشاردادسمت کیرش رمینا اولش یکم ناز کرد ولی بعدش تا تهشو خوردمن ک دیگه ابم داشت میومد تندتر مالیدم که زود بیاد چون واقعا دیگه داشت نفسم وایمیستاد بعد چندثانیه یهوهمه ابم اومدوریخت توشلوارم
یهو مثل برق گرفته ها گوشیوخاموشش کردمو انداختمش روتخت از خودم بدم اومدحس خجالت بهم دست داده بود من نمیتونستم اینجوری باشم سریع گوشیمو برداشتمو زنگ زدم به ساسان
من:ساسان کجایی
ساسان:مغازه
من:بمون مغازه الان میام باهات یه کارمهم دارم
قطع کردم رفتم که برم سمت مغازه ماشینوبرش داشتمو داشتم میرفتم که یهودیدم یه دختر داره اونور خیابون ردمیشه یه ماشینم پیشش داره اروم میادوباهاش حرف میزنه خوب که نگاه کردم دیدم دوستم وحید همون ک گوشی فروشی داره اون دخترم ابجیمه وای خدااین دیگه ازکجا پیداش شده بود چی میخواست ازش دیدم یه کاغذبهش دادو گازو گرفت رفت ابجیمم کاغذوگذاشت توکیفشو رفت تو پارک منم ماشینو پارک کردم رفتم توپارک جوری که از پشتش درمیومدم دیدم رمینا نشسته رونیمکتویه مَرده چهلوخورده ای ساله هم کنارش نشسته داره خیلی عادی باابجیم حرف میزنه بعددسته هموگرفتنورفتن سمت ماشینش قبل ازاینکه برسن به ماشین یهوفکری زدبه سرم که همون شماره که چندوقت پیش رمینا بهش پی ام زد که داره میره ارایشگاه رو بگیرم اخه چون پروفایل نداشت نمیدونستم کیه منم به این یاروشک داشتم واس همین شماررو گرفتم دیدم بعععععله خودشه سریع قطع کردم اونم گوشیشو اوردپایین تودلم فوش نبودکه به رمینانداده باشم اخه دختره اصلا فکرابرومون نبودهمون لحظه ساسان بهم زنگ زد که چرا پیدام نشد نمیدونم چی شد که یهوبهش گفتم منتفیه فعلا داداش بعدا میبینمتباماشین رفتم دنبالشون دیدم جلو یه پاساژ واستادن رفتن تو منم ماشنو جلوتر از پاساژ پارک کردمو رفتم تو داشتن دونفزی دست تو دست میرفتن یعنی جوری بود ک اگه هرکی نمیشناختتشون میدید فکرمیکردپدرودخترن داشتن جلومغازه لباسارومیدیدن چندتامغازه که رفتن جلو مثل اینکه از پشت ویترین رمینا از یه لباس خوشش اومده بودرفتن داخل مغازه منم رفتم جلودیدم عه اینکه معازه لباس مجلسیه رمینا یه لباس انتخابکردورفت داخل پُرو ۳۰ثانیه نشده بود که مرده هم در اتاقو واکردو داشت داخلو نگاه میکردیعنی میتونم بوون شک بگم که رومینا تازه داشت لباسشو درمیاوردبعد یارو مانتویه رمینارو گرفت دستشو داشت نگاه میکردو نظرمیدادبعد ک انگار از همون لباس خوشش اومده بود اون مرده پوله لباسوحساب کردو اومدن بیرون من ک مثل یه ربات شده بودم دیگه چون کاملا چشموگوشم کوک بود رو اونا دیگه حواسم هیچجانبود فقط داشتم میرفتم دنبالشون اوناهم بعد اینکه چندتا مغازه رفتن راه افتادن سمت ماشین بعد سر یه میدون نزدیک خونمون پیادش کردو رفت منم رفتم خونه زودتر که اگه رمینا اومد خونه من خونه باشموقتی اومد دیدم دستش پر از ساک وسایله گفتم چه خبرته بابا بانک زدی گفت نه واس عروسی پنجشنبه خرید کردم باخودم گفتم پس بگوچرا رفته بود لباس مجلسی بخره گفتم تو ک از دوستت لباس گرفتی واس جشن دیگه چرا خریدی گفت دوستم؟؟گفتم اره دیگه اون روز ک گفتی ببرمت یهو گفت اهان اون که پوشیدم سایزم نبود مجبورشدم برم اینوبخرم گفتم چی هس حالا گفت بمون الان میپوشم داداشیم ببینه بهم میاد گفتم باشه برو بپوش ببینم داشت از پله ها که بالا میرفت از پشت بهش نگاه میکردم واقعا کون قشنگو کردنی داشت بدنش نقص نداشت اصلا کمرش باریکو کونش گنده این باشگاه رفتناش حسابی ساخته بود بهشبعده چند دقیقه ک برگشت دیدم اوووووففف عجب چیزی شده یه دِکُلته مشکی که تا پایین پاش میومد بعد یه چاکم از جلو داشت ک یدونه پاشو به نمایش میزاشت یهو تا دیدمش بی اختیار اب دهنمو قورت دادمو گفتم با این میخوای بیای عروسی گفت اره دیگه داداشی اشکالی داره لباسم
گفتم نه اشکال ک نداره فقط میدونی ک جشنشون توباغه ها
اره میدونم لباسم ک بلنده ارش یه چاک کوچیک داره ک اونم همش داخله پام موقع رقصیدن گاهی وقتامیادبیرون همین
منم گفتم باشه فنچول خان
اونم اومدیه بوس از لُپم کردورفت بالا منم رفتم اتاقم موقع بالا رفتن که داشتم میرفتم اتاقم دراتاق رمینا یه کوچولوباز بود دیدم داره با گوشیش جلو اینه عکس میندازه بالباسش حدس زدم قرارواس ساسان بفرسته سریع رفتم اتاقم تلگراموواکردم دیدم بععععله حدسم درسته
ساسان:ای جوووون چه جوجویی شدی دیوث
رمینا:یعنی جوجونبودم قبلا؟؟؟
ساسان:چرا بودی ولی الان خوردنی تر شدی
رمینا:لووووس
ساسان: بیااا منوببووووس(استیکرزبون)
رمینا:خب من دیگه برم کار نداری باید برم حموم خیلی کار دارم
ساسان: جوووون دیگه گوشیتوببریه چندتا عکس بده از کسو کونت
رمینا:ساسان توروخدا اذیت نکن دیگه
ساسان:قرارنبودمگه هرچی
     
  
مرد

 
من میگم بگی چشم
رمینااستیکرناراحت)چشم
افرین دختر خوب
ساسان:ارش کجاست
رمینا:اتاقشِ
ساسان:چندوقته نمیادپیشم خبرشو نداری کجامیره
رمینا:نه خونست بیشتر
ساسان:دیگه ماشین شاسی گرفته نبایدم باماکار داشته باشه
رمینا:نه بابا ارش اینجوری که توفکرمیکنی نیس حتما سرش شلوغه
ساسان:اوکی منم این باز ابجیشو از کس میکنم تا حواسش بیشترجمع شه(استیکر خنده)
رمینا:لووووس
ساسان:جدی گفتم جمعه میخوان از کس بکنمت
رمینا:عمرا من که گفتم از جلو نمیدم
ساسان:غلط کردی خسته شدم از بس از کون کردمت توام هی گفتی اخ در ار مردم میخوام پردتو بزنم راحتتر کارمونوبکنیم
رمینا:ساسان فکر ایندم نیستی تو اصلا مگه شوخیه من دخترماااا
ساسان:یعنی تو دوست نداری از کس بدی؟؟؟؟
رمینا:چرا دارم ولی...
ساسان:ولی چی عزیزم؟؟
رمینا: من برن حموم دیرم شده
ساسان:ای جوووون پس اوکی دیگه
رمینا:ازدسته توساسان فعلا(استیکرقلب)
ساسان:الهی من فدای اون نازو عشوت بشم ک عکس یادت تره هااا(یه عالمه استیکر بوس)داشتم میومدم از تلگرام بیرون ک یهوگوشیم زنگ خوردساسان بود گفت ارش کجایی پسر پیدات نیس تحویل نمیگیری مارو فکرنمیکردم ماشین انقدر روت تاثیربزاره گفتم واستا واستا داداش پیاده شو باهم بریم ماشین چیه تحویل چیه یکم سرم شلوغه میام پیشت گفت کی میای زنگ زدم حالتو بپرسم گفتم یه ۲یا۳روز دیگه عروسی داریم میام پیشت باید موهامودرست کنم یه سرم بهت میزنم گفت همینوبگو دیگه پس کارت گیره وگرنه نمیومدی گفتم نه والا میخواستم بیام پیشت وقت نشد حالا میبینمت صحبت میکنیم گفت باشه رفیق مراقب خودت باش گفتم باشه توام همینطور خدافظی کردیم قطع که کردم با خودم گفتم این پسره عجب رویی داره انگار نه انگار ک داره ابجیمونو میکنه هر روز خون خونمو داشت میخورد سریع رفتم تلگرام دیدم رمینا داره بایکی چت میکنه اونم از توحموم نگاه که کردم دیدم همون اقاهه که ناشناسه داره باهاش چت میکنه همشم قربون صدقه هم میرن
دیدم مرده میگه عشقم میشه سایزشونو بگی رمیناهم گفت ن بعد گفت خواهش میکنم بگو دیگه توروخدا بعد رمینا گفت اخه میخوای چیکار استیکر خجالت فرستاد مرده هم گفت اخه خیلی خوردنین دوسشون دارم رمیناهم گفت ای شیطووووون بعد گفت ۷۵خیالت راحت شد اونم گفت جوووووون میشه ببینمش رمینا اعصبانی شدو گفت بای
مرده یهوانگار اتیش گرفته بود به غلط کردن افتادو همش عذرخواهی میکرد رمیناهم جوابشو نمیداد
بعد دیدم داره با ساسان چت میکنه
ساسان:من منتظرماااا دیوث
رمینا:خب واستا دیگه
ساسان:بدو که بدجور تو کفتم
رمینا: (استیکر تعجب)حالا خوبه ما هفته ای ۲.۳باربا همیمااا
ساسان:اره ولی تو خیلی تنوبدنت نازه زودبه زود میخوامت
رمینا:لوست کردم دیگه
بعد ۲دقیقه ۸عکس با هم رفت واس ساسان
وااااااااای خدایا چی میدیدم همش مثل این پورن استارا واستاده بودکه کیرم دیگه داشت منفجرمیشد از دیدنش اخه چقدر سفید بود این دختر
باسنش از بس از کون داده بود شبیه یه توپ بسکت بود سینه هاشو ک دیگه نگو بعداینکه ساسان چندتا جون جووون کرد یه عکس از کیرش فرستاد که شق بود بعد زیرش نوشت با همین جررررت میدم جنده کوچولومن...
     
  
مرد

 
ساسان:پس یهنی تنهایی؟؟؟؟
رمینا:بعععععله
ساسان:جوووون دیگه
رمینا:وا
ساسان:بیام خونتون
رمینا:غلط
ساسان:بخدا دارم از شهوت میمیرم رمینا
رمینا:خب بروپیش زنت
ساسان:عقل کل خب اگه میشد که الان منت تورونمیکشیدم ک وضعیت قرمزه
رمینا:اهان پس بگو خانوم پریودن
ساسان:اره دیگه دارم میمیرم بزار بیام زودی تمومش میکنم
رمینا:ساسان حالت خوبه تو میفهمی چی میگی ارش بیاد جفتمونو میکشه
ساسان:نترس چیزی نمیشه اماده شو میام همون پارکینگ یه کوچولو حال میکنیم میرم زود
رمینا:وااااای ساسان از دست تو
ساسان:بووووووس
رمینا:بخدا ارش میاد ساسان ولش کن بزار فردا
ساسان:الان تو انقدرداری باهام بحث میکنی من اومده بودم تموم شده بود رفته بوداااا(استیکر اعصبی)
رمینا:باشه(استیکرناراحت)
ساسان:افرین دختر خوب (استیکر بوس)۲دقیقه دیگه اونجام نفسی
رمینا:باشه دیوونه
من دیگه اصلا نفهمیدم چی شد ک از بانک اومدم بیرون رفتم سمت ماشین نفسم داشت بندمیومد دستام میلرزید باید هرجوربود سکسشونواز نزدیک میدیدم فقط نمیدونستم چجوری باید این کارو بکنم باسرعت تمام رفتم خونه جلودر ک دسیدم فقط خدا خدا میکردن ک ساسان نرسیده باشه هنوز رفتم ماشینو جلوتر توکوچه پارک کردم اومدم جلودر داخلونگاه کردم خبری نبودسریع کلید انداختم رفتم تو پارکینگ ماداخل پارکینگ یه انباری بزرگ داریم ک داخلش پره خرتوپرته رفتم اونجا یه گوشه نشستم تا بیان تنهاامیدم این بود ک کارشونو تو پارکینگ انجام بدن همین ک نشستم یهو دیدم در صدا میده بیرونو نگاه کردم دیدم بله خودشونن رمینا بایه ساپورت مشکی با یه تاپ نارنجی بندکی اومو درو وا کرد همین ک در وا شد ساسان پرید تو چسبید به رمیناو شروع کردن لب گرفتن ساسانم دستش از عقب روباسن رمینا بودو داشت میمالیدشولبشومیخوردمنم اروم دستمو رسوندم به کیرم البته از روشلوار یهو دیدم ساسان رمینارو برش گردوند از پشت محکم چسبوند بهش رمینا:ارومتر ساسانه وحشی دردم اومدساسان:ای جووووون چقدر هواتو کرده بودم بیشرفم
رمینا:ساسی توروخدا یواشتر چته تو اااااییییییی
ساسان رومینارو چرخوند از روبه رو داشت لب میگرفت ازش دیدم یهودست ساسانو ک داره میره سمت کسش رسوند دستشو به کسشو داشت میمالوندش رومینا هم دیگه شله شل شده بود داشت ایییی ای میکردمن ک دیگه کیرم داشت شلوارمو جر میداد به ناچار از تو شلواردرش اوردم.
ساسان:رمین بیا یکم خیسش کن شروع کنیم
رمینا:باشه زود درش بیار الان یکی میاد
ساسانم شلوارشو کشید پایینو کیرشو از تو شرتش در اورد واقعا کیرش خیلی گنده بود کلگیش دوبرابرواس من بود من مونده بودم رمینا چجوری اینو توخودش جامیده
بعدرمینا نشستوکیرشو کرد دهنش همون لحظه من کیرم به دل زد که گفتم الانه ابم بیاد ترسیدم سری دستمواز روکیرم برداشتم نفسم داشت بند میومد ساسان چشاشو بسته بودو داشت با موهاش ور میرفت ک سر رمینارو فشار داد به کیرش رمینا یه اُق زدو چندتا سلفه کرددوباره ساسان کیرشو بردجلو ک بخوره بعد که داشت اروم میخوردبازم ساسان دوباره سرشو فشاردادبه کیرش ولی این بار با کیرش تلنبه میزدتودهنش جوری ک رمینا دیگه داشت خفه میشدو با دستش میزد رو پای ساسان همین که ساسان ولش کرد اومد عقبو چندتا سلفه کردتا اروم شد بعد با صدای گرفته گفت خیلی عوضی ساسان داشتم خفه میشدم
ساسان یه خنده ریزی کردو گفت نترس هواسم بود
ساسان:خب بلندشو برو جلو دستتو بزار رو دیوار میخوام جرررت بدم
رمینا:واااای ساسی تورو خدا یواش بکنیااا(باحالت ناز)
ساسان:چچچچششششم جنده کوچولو من
رمینا:لووووس
وای وقتی رمینا رفت ک دستشو بزاره رو دیوار دیگه دید نداشتم دیگه داشتم دیوونه میشدم یعنی دارن چیکار میکنن...
ادامه دارد
     
  
صفحه  صفحه 109 از 125:  « پیشین  1  ...  108  109  110  ...  124  125  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA