ارسالها: 2517
#11
Posted: 1 Dec 2010 11:05
شقایق (۴)
ادامه از زبان بابام
احساس کردم که شقایق مثل اینکه چیزی نمی فهمه وخیلی راحت خودشا توی بغلم ولو کرده من هم به راحتی هر چه تمام تر داشتم لمسش می کردم برای اینکه مطمئن تر بشم که حالیشه یا نه چند بار عمدی دستما به طرف سینه هاش برد وفشارشون دادم دیدم که فقط می خندیدو چشماش را می بنده ازش لبم می گرفتم فهمیدم که نه حایش نیست وخوشش می آید دیگه می خوردمشون در نظر داشته باشید که یه دختر 17 ساله را لباش را بخوری مکشون بزنی چی میشه ،تو ی رویایی دیگه بودم ، که صدای اون پیر زن را شنیدم که می گه شام حاضر بعدش ما هم رفیتم شام را خوردیم بعد از کمی صحبت موقع خواب شد که باید می خوابیدیم قبل از خواب هم کلی با شقایق لاس زدم ومی مالدوندمش که طوری شده بود که هر چی بهش می گفتم نه نمی گفت و اگه می خواستم همون شب هم بکنمش چیزی نمی گفت چون تا حد لخت کردش پیش رفتم اما دیگه نخواستم ادامه بدم خواستم یه فرصته دیگه این کار انجام بدم .
صبح شد و قتی بیدار شدم دیدم که خودم لختم و کسی هم پیشم نیست ولی بعد از دو سه دقیقه باز هم شقایق را دیدم که همون لباسهای کهنه قبلیش را پوشیده و سلام کرد و صبح خیر گفت بعد اومد باز هم تو ی بغلم من هم اونو مثل بچه ها بغلش کردم بعد رفیتم صبحانه را خوردیم وآماد شدیم که بریم به طرفه خونه خودم تو راه هم همش حرف می زدیم هنوز هم باورم نشده بود که همچین دختر نازی دارم .
خلاصه رسیدم خونه بعدش کمی خونه را نشونش دادم کاملا گیج شده بود وهنوز باور ش نشده بود که اینجا خونشه یه جوری هم خودم دلم واسش می سوخت چون کلادر کمبود بزرگشده واسه همین هم ازش دلجویی می کردم در تمام این مدت همش می مالوندمش واونهم راضی بود وچیزی هم نمی گفت تا اینکه رفیتیم بیرون وچند دست لباس هم براش خریدم دیگه شب رسیدم خونه شام هم بیرون خورده بودیم خیلی خسته بودم می خواستم برم یه دوش بگیرم که یه لحظه فکری به سرم زدوگفتم یه امتحانی بکنم ببینم که چی می شه به شقایق گفتم که بریم حموم تا خستگیمون در بره اون هم اصلاً مثل اینکه از خداش باشه چیزی نگفت منهم دستش راگفتم بردم تو حموم لباس های شقایق همهرا درآوردم اصلا باز هم باورم نشده بود لختش کرده بودم واقعاً زیبا بود بدنی سفید وکمری باریک وباسن بزرگ و وسینهای لیمویی ازخصوصیاتش بود لباسهای خودما راهم در آوردم وفقط شورتم موند رفیتم زیر دوش آب و شروع به خیس کردنش کردم بعد لیف وصابونرا برداشتم تا بهانه ای باشه برای دست زدنم به بدنش .
کارم را شروع کردم خیلی آروم وبا حوصله ابتدا سینههاش را بعد آروم آروم به باسن دیگه تقریبا ً به جای بدنش لیفا می کشیدم بعضی وقتا هم فقط دستما می کشیدم شاید 5 دقیقه ای نشده بود که کل بدنش را می مالیدم هر بار که با بدن لخت بغلش می کردم باورکنن نزدیک بود که آبم بیا ولی خودما نگه می داشتم به زور همینطورکه می مالیدمش دستم به کونش می خورد احساس می کردم حال به حال می شه واسه همین هم دستما بیشتر اطراف کون کوسش می چرخوندم به سرم زد که کمی کونش را انگشت کنم واسه اینکار مدام خمش می کردم وکارم آروم شروع کردم بعد از یک دقیقه ای متوجه شدم شقایق توی آسمونهاست واسه همین هم سریع دو انگشتی اینکار کردم و خیلی سریع کونش جواب داد بعد سه انگلشتی دیگه اونقدر این کارانگشتش کرده بودم که کونش بسته نیم شد واسه همین هم وقتی خمش می کردم آروم کیرم دم سوارهخش گذاشتم و فشارش دادم خیلی راحت بدون که اصلا چیزی بکه تا ته فرستام توش کمی توش نگه داشتم بعد بلند کردم وبالا پایینش می کردم با این کارم تلمبه می زدم باور کنند اونقدر گشاد شده بود که تا ته می کردم و جیکش همدر نمی آومد همینطور چشم بسته تو بغلم بود نمی دونم چندق دقیقه ای همین طور می کردم که یه لحظه احساس کردم که آبم داره می آید وهمه را توی کونش خالی کردم و محکم فشارش می داد می لرزیدم اونهم می لرزید باشدت بسیار بالا بعد از چند دقیقه به بخودم اومدم دیدم که شقایق هنوز بی حاله بعد با کمی نوازش و بوس اون را هم سر حال آوردمش بعد از حموم اومدیم ورفیتم تو اتاق خواب الان دیگه هردو لخت لخت تو ی اتاق خواب بودیم بعد کشیدمش روی تخته خواب ووتوی بغلم گرفتمش چیزی نمی گفت ومنگ بود همینطور کشیدمش روی خودم کمی به سوراخش نرم کند زدم باز هم کیر با سوراخش میزان کردم وخیلی آروم فشار دادم رفت توش دیگه واقعاً توی اوج بودیم ومحکم تلمبه می زدم بعد نیم ساعت باز هم توش خالی شدم همین طور خوابیدم صبح باز وقتی بیدار شدم اونهم بیدار شد باز هم یه لب از گرفتم بازهم کمی نرم کنده زدم بهش وباز شروع کردم به کردنش صبحی کمی تنگ شده بود به سختی می رفت توش اما رفت .
خلاصه 5 روز از امدنش به خونه من گذ شت بود که می خواستیم یه سری به بابا بزرگش ومادر بزرگش بزنیم توی این 5 روز باور کنید شاید روزی 10 یا 12 باراز کون می کردمش دیگه خوش هم عادت کرده بود در عرض این 5 روز هم کونش بزرکو قلمبه شده بوده سنه هاش بزرگتر و برجسته تر بدنش پر شده بود صورت هم گرد توپولیتر شده بود بعد از دیدار از خونه پدر بزرگ رفیتم خونه خودشم هم راضی بود بعد رفیتم به شمال شب شده باهم می خواستم بخوابیم واینبار دستم را به کوسش می زدم تا برای کردنش آمادش کنم همون شب هم دو بار کوسش را کردم .
دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 3502
#18
Posted: 7 Apr 2011 04:34
کیر من و کوس خاله جونم قسمت اول
موضوع از بچگیم شروع شد زمانیکه من 7 سال بیشتر نداشتم.یک خاله دارم که تقریبا 15 سال ازم برزگتره.من وقتی بچه بودم مثل تمام بچه های دیگه توی تابستون با شرت توی خونه میچرخیدم و هیچی هم از جریان زن و مرد نمیدونستم.من یک چند مدتی در حین دست شویی کردن سوزش داشتم که با مادرم و خاله ام رفتیم دکتر گفت که قبل و بعد از دست شویی رفتن با آب سرد دودولم رو آب بگیرم بعد.دست شویی کنم.ماجرا ازهمینجا شروع شد سرهمین موضوع خاله ی من دودل من رو دید البته قبل از اون حتما دیده بود ولی از وقتی من حواسم بود..ندیده بود تا اون زمان خلاصه این سوزش من ادامه داشت البته بهتر شده بود.یک بار یادمه خیلی سوزش داشتم مادرم نبود.خاله ام گفت شرت رو بده پایین تا ببینم؟؟.باید بگم از خاله ام خیلی حساب میبردم در حد پدرم چون داد زیاد میزد و کلا اهل دعوا کردن بود برعکس مادرم وقتی گفت که بده پایین چون قبلا مادرم گفته بود عیب نداره شرتم رو دادم پایین البته اون موقع من نمیدونم رو چه حسابی فکر میکردم باید دودلم رو بپوشونم وگرنه عیبه خلاصه دادم پایین و خاله ام یک کم نگاهش کرد دید سرش قرمزه.یک کم دست بهش زد و نوک دودلم رو کشید گفت چیزیش نیست بعد از این سوزش دودلم شده بود بهانه دست خاله ی من که هر روز که میومد خونه ی ما حتما دودل من رو میکشید و کلا ور میرفت باهاش حتی یکی دو بار مادرم گفت چیزیش نیست.یک چیزایی میگفت به مادرم که یادم نیست چی بود ولی میدونم ترسونده بود و مادرم از ترس این که مریضی چیزی نگیرم حتی روزایی که خاله ام بیخیال بود میگفت بیا خاله نگات کنه.البته خاله من دوره پرستاری رو گذرونده بود و اون موقع از دکترا بیشتر تحویل میگرفتن پرستار زنو چون خیلی کم بودن خلاصه تا 9 سالگی این جریان سوزش قطع شد و دیگه خاله من بهانه نداشت.این رو بگم که من اصلا از کارش خوشم نمیومد چون خیلی خشن بود و خیلی بد اخلاق.مادرم با خاله ام صحبت کرده بود و گفته بود که خدا روشکر خطر رفع شده و دیگه چک کردن لازم نیست و منم دارم بزرگ میشم خلاصه خاله من یک 4-5 ماهی دست از سرم برداشته بود تا اینکه یک بار توی یک مغازه لیزر دیدم که چند تا سرهای مختلف داشت که تازه توی ایران اومده بود.خیلی خوشم اومده بود قیمت گرفته بودم و میخواستم که بخرم اما چون پول کم داشتم رفته بودم سر جیب بابام که خاله ام یدفعه سر رسید و مچمو گرفت.چون ازش میترسیدم کلی ترسوند من رو که به بابام میگه و غیره کلی هم دعوام کرد.من به التماس افتادم که توروخدا نگو من خیلی ناراحت میشدم وقتی بابام از دستم ناراحت میشد.خلاصه گفت که فعلا نمیگم تا ببینم چی میشه از اون به بعد من ترسم از خاله ام دوبرابر شده بود.خاله هم که منو کامل میشناخت دوباره شروع کرده بود به دستمالی دودولم اما دوراز چشم مامانم.هر دفعه که میدیدمش حتما دودولمو اذیت میکرد چون لخت شدن و غیره هم نیاز نداشت 5 دقیقه هم کافی بود منم که صدام در نمیومد.هیچکس خبردار نمیشد.خاله ام هم کارش این بود که من رو به اتاق بکشه شلوارم رو بده پایین.شرتمو بده پایین.بعد اول دودولمو بگیره بعد تخمام رو بعد محکم فشار میداد که کلی قرمز میشدم بعد تخمامو با یک دستش میگرفت.با دست دیگه اش دودولمو از سرش میگرفت محکم میکشید طوریکه انگار بخواد دودولم از تخمام جداشه.اینکار رو نزدیک 2 دقیقه انجام میداد.ولی وارد شده بود که چقدر بکشه تا زخم نشه و یا طوری نشه که من ناچار بشم به مادرم بگم که دودلم زخم شده و یا کج راه برم.این جریان چندین سال ادامه داشت و منم دیگه عادت شده بود که هردفعه خالمو میدیدم اون باید دودولم رو که حالا دیگه داشت میشد کیرررررر دست مالی کنه وقتی تقریبا 14 سالم شد دیگه ازدست خاله ام فراری نبودم هرچند هنوز ازش میترسیدم و یک ترس بچگونه از بچگی با من مونده بود دیگه باهاش کنار اومده بودم.خاله م هیچ وقت کاری نمیکرد که من کیف کنم هرچند دودولم سیخ میشد بعضی وقتا ولی وقتی اینطوری میشد اونقدر تخمم رو اذیت میکرد که زود میخوابید تازه من به خودم فحش میدادم که این چرا الان باید بلند بشه که من درد بشتر بکشم خلاصه این کارهای خاله باعث شده بود که من هم مقاومترشم.مثلا توی فوتبال که توپ به دودولم میخورد زیاد درد نمیکشیدم تازه زودم میرفت.از 14 سالگی یواش یواش پشم داشتم درمیاوردم بیشتر شبیه کرک بود تا پشم.برای اولین بار که خاله م پشمم رو دید یک کم باهاش بازی کرد و همین باعث شد که منم برای اولین بار یک حس خوبی از این کارش احساس کنم.راستی شما شاید بگید که این خاله بیکار بوده خاله من یک کوچه بالاتر توی خونه ی مادر بزرگم اینا زندگی میکرد و سر همین اکثرا که پدرم میرفت سر کار خونه ی ما بود و با مادرم خیلی خوب بود شوهرم نکرده بود علتش رو نمیدونستم و برام مهم هم نبود.ولی میدونستم خواستگار زیاد داشته و داره خلاصه 15 سالگیم هم رسید و من و خاله م همین برنامه رو داشتیم اما دیگه یواش یواش دیگه داشت خوشم میومد و خاله م با این حال که داشت همون کارهای ضجرآور قدیمیش رو میکرد اما دیگه مثل اینکه من قوی تر شده بودم چون میدیدم اون خیلی زور میزنه ولی زیاد من چیزیم نمیشه.دودولم دیگه شده بود کیرررررررر از مدرسه و اینور اونور اطلاعاتی داشتم راجع کوووووس و کیرررررر یاد میگرفتم و رساله تهیه کرده بودم البته چون لغات عربی زیاد توش داشت چیزی زیادی حالیم نمیشد.تقریبا آخرای 16 سالگیم بود که خاله م دست از کاراش برداشت.یادمه رفتم پیشش گفتم که بیا.گفت بعدا این بعداش رو چندین و چندبار گفت و من چون هنوز ازش حساب میبردم روی حرفش حرف نمیزدم تا اینکه دیگه اصلا این کارشو کامل کنار گذاشت منم نه این که از بچگی از این کارش بدم میومد حالا فکر میکردم راحت شدم و خیلی خوشحال شده بودم توی 17 سالگی که بودم دیگه کلی فیلم سوپر دیده بودم و با 2-3 تا دختر دوست شده بودم و همینطوری از رو مانتو حال کرده بودم اما هیچ دختری رو لخت از نزدیک ندیده بودم.دست به همه جاشون زده بودم ولی لخت ندیده بودم یک بار دوست من گفت بیا بریم چند تا دختر هست که با پول میدن و جاشم هست اگر دوست داری پول بیار بکنیم..منم که اولین بارم بود با کله قبول کردم پولم هم آماده کردم و رفتیم تا دخترها رو ببینیم.2 تا دختر بودن یکی سارا یکی مهناز قرار شد من با مهناز برم و دوستم هم با سارا.مهناز یک زن 27 ساله میزد و منم چون قیافه ام واقعا بیشتر از سنم میزد هیچی نگفتم فکر میکرد 22-23 سالم باشه.مهناز بنظر ورزش کار میومد چون تمام عضلاتش سفت بود.پوستی سبزه داشت.کمرش خیلی باریک بود همین باعث میشد کووونش تو چشم بزنه.سینه های کوچیکی داشت اما روهم رفته بد نبود.اینهارو از روی مانتو دیدم کسانی که دختر میکنن میدونن که کردن دختر یک طرف لخت کردنشونم یک طرف.خلاصه این دختره رو خوابوندم رو تخت و خواست خودش لخت شه نذاشتم اول روسریش رو درآوردم بعد شروع کردم به درآوردن مانتو.زیرش پیراهن ساده ای تنش بود با شلوار لی پیراهنشو درآوردم سویتنش معلوم شد.راستش با سینه اونموقعها زیاد حال نمیکردم.بعد وقتی خواستم شلوارشو دربیارم خیلی شلوارش تنگ بود طوری بود که وقتی به زور درآوردم شرتشم باهاش دراومد.بعد برای اولین بار چشمم به جمال کوووووووس روشن شد.نزدیک یک دقیقه دست مالیش کردم که دختره گفت چیکار میکنی؟؟؟؟.خلاصه با ناشیگری شروع به کار کردم اول کیررررمو درآوردم.شروع کردم به لب گرفتن حال نکردم رفتم سراغ سینه اش بازم حال نکردم رفتم سراغ کوووووسش.دیدم کوسش تمیزه شروع به وررفتن باهاش کردم.دستمو توشششششش کردم داشتم آزمایش میکردم اول یک انگشت کردم توش بعد 2 تا بعد 3 تا.تا 5 شروع به انگشت کردنش کردم تا اون لحظه دختره همینطور روی تخت دراز کشیده بود هیچ نه سرش رو بلند کرده بود ونه صدایی ازش بلند شده بود چون من کار خواصی هم باهاش نکرده بودم زیاد براش فرقی نداشت که چیکار دارم میکنم.اما وقتی که انگشت کردمش دیدم یک ذره صدا ازش در اومد بعد که 5 تا انگشتم رو بعد از مدتی تو کووووووسش به زور کردم.خواست شروع به فحش دادن کنه که من جلوشو گرفتم و دستمو درآوردم از توکوووووسش یه صدای آخ خ خخخخخخخخ بلند کرد فهمیدم انگشتم که دراومد اینطوری کرده.پس دوباره شروع به فروکردن 5 تا انگشتم کردم و هی عین حالت کردن عقب جلو میکردم.چون ناخن هم نداشتم اصلا اذیت نمیشد و کووووووسش کاملا باز شده بود و منم با یک دست کمرشو گرفته بودم که عقب جلو کمتر بشه و با یه دست دیگه تند تند انگشتش میکردم دیدم داره یک خبرایی میشهههههههه.توی کووووووسش داغتر شده بود و داشت آب لزجی از کوووووسش بیرون میومد...ادامه دارد..
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#19
Posted: 7 Apr 2011 04:35
کیر من و کوس خاله جونم قسمت دوم
یکجا شروع به تند کردن انگشت کردنم کردم که دیدم خیلی داره اینور اونور میشه نگو نزدیک ارگاسمش بوده.ارگاسم دخترا طوریکه میتونه حتی نزدیک یک دقیقه طول بکشه بستگی به محیط داره اما وقتی به ارگاسم میرسن چون تمام سیستمای عصبیشون عجیب و غریب میشه بعضی هاشون نمیذارن کردن ادامه پیدا کنه تا وقتی ارگاسم تموم بشه این هارو بعدا فهمیدم.بعد شروع به لرزیدن کرد فهمیدم به ارگاسم رسیده.با توجه به تجربه پسرونه ی خودم که موقع جلق وقتی آب داره میاد ما دوست داریم جلق تندترشه و ادامه پیداکنه برای همون دختره هم سرعت دستمو به آخرین حدم رسوندم و اونم جیغغغغغغغ میکشید.چون خونه ویلایی بود صدا بیرون نمیرفت.منم تند تند داشتم انگشتش میکردم دستشو آورد سمت دستم تا نذاره ادامه بدم منم با یه دست آزادم 2 تا دستشو گرفتم و بکارم با قدرت بیشتری ادامه دادم خلاصه دیوونه شده بود و نزدیک 1-2 دقیقه توی ارگاسم واقعا شدید بود که تممم بدنش داشت میلرزید.بعد که ارگاسمش تموم شد نای حرف زدن با منو نداشت بعداز 5-6 دقیقه با صدای ضعیف گفت تا حالا توعمرم همچین ارگاسم وحشتنکای نداشتم.قلبم هنوز داره مثل چی میزنه.من گفتم تازه هنوز نکردمت؟؟ فکر کردی تموم شده؟؟؟ بعد کیرررررررررررمو بردم سمت صورتش انداختم تودهنش حتی اگه نمیخواست برام ساک بزنه توی اون وضعش ناچار بود.بعداز اینکه اولین ساک رو زد گفت این دیگه چیههههههه؟؟؟؟ گفتم کیررررررره ه ه مگه ندیدی؟؟؟ توکه کارت اینه؟؟ گفت من کیررر زیاد دیدم اما مثل این ندیده بودم؟؟؟ گفتم مگه چشه؟؟؟ گفت از چیش بگم کلفتیش؟؟؟ درازیش؟؟؟ ظاهر کشیدش؟؟؟.گفتم حالا بده یا خوبه؟؟؟ گفت بد یا خوبیش با من نیست که بگم اما اکثرا آرزشون که شوهرشون همچین کیررررری داشته باشه خلاصه من با خودم گفتم این جنده داره خایه مالی میکنه که پول بیشتر بگیره تموم حرفاشو ازاین گوشم شنیدم ازاون گوشم درش کردم حالا نوبت کیرررررررمممممم رسیده بود که برای اولین بار کووووووس کنههههه.کیررررمو گذاشتم دم کووووسش یک کم سخت میرفت توششششش.درآوردم دستمو کردم توکوووووووسش یکم از اون همه آبی که توی کوووووسش جمع بود ریختم روکیررررممممم و دم دروازه کووووووسش تا راحت تر بره توششششششش بعد دوباره سعی کردم ایندفعه بهتربود سرکیرررم وارد شده بود ولی باز تنگ بود.دختره اشکش دراومده بود میگفت وااااااییییییییییی مردمممممممممم خدااااااااااا.این چیههههههههههههه 5 تا انگشت کردی توکووووووووسم هیچی نشد.این همه کیررررررررو جا دادم هیچ چی نشد این چیههههههههه؟؟؟؟.منم به حرفاش اصلا گوش نمیدادم تموم فکرم کردنش بود.بعد کلی فشارررررررررر آوردم و کیرررررررمو تقریبا 3/4 رو کردم توی کووووووسش دیدم صورتش قرمزه و داره جیغهای وحشتناک میزنه.گفتم ساکتتتتتتتت؟؟؟ سرشو کرد تو بالشت صدا خیلی کمتر شد تمرکزم بالاتر رفت و شروع به عقب جلو کردن کردم.با کاندوم داشتم میکردم.توی کوووووسش خیلی داغ غ غ غ بود ابشم که فوران کرده بود.کیرررررررمممممو عقب جلو میکردم.ولی میخواستم تا تههههههههه بکنم توششششششش.زور میزدم ولی نمیرفت سرشو بالا آورد دیدم اشک توچشماش جمع شده گفت بابا دیگه جاااااااا ندارممممممممم بسهههههه.بهش گفتم الان برات بازش میکنم فشارررررررررمو بیشتر کردم.واقعا کووووووس زن یه چیز عجیبیه هرچقدر بخوای جا باز میکنه.با فشاررررررررررم دیگه داشت گریه میکرد کیرررم تقریبا تا تهههههه توشششششششششش بود.دلم براش سوخت گفتم خب بابا درش آوردم دیدم سوراخ کوووووسش همینطور باز مونده و توشو میشه دید.قرمز قرمز بود.گفت بده کیرررررتو به من.دادم بهش شروع به جلق زدن کرد گفتم داری چیکار میکنی؟؟؟ گفت غلط کردم پول نمیخوام بده تمومش کنم.گفتم اینطوریکه نمیشه تازه من میخواستم کونتو هم بکنم؟؟؟گفت چییییییییییییی کوووووسم جواااااااب این کیرررر رو نمیدهههههههه میخوای بکنی توی کوووووووونم نهههههههههههههه.گفتم ارررررررههههه زود کاندومو از سرکیرم برداشت و کیرمو کرد تو دهنش خیلی حرفه ای بود.دیگه چون داشتم حال میکردم چیزی نگفتم.تند تند برام میخورد کاندوم رو هم برداشته بود خیلی حس عالی داشتم.با این حال آبم خیلی دیراومد و طوری شد که دختره یه چیزایی میگفت که نمیدونستم اصلا همچین کارایی هم میشه کرد؟؟؟ گفت اسپری بی حس کننده زدی و یا چمودنم چی چی زدی؟؟ گفتم نه بابا برای چی؟؟ گفت چرا پس آبت نمیاد؟؟؟ گفتم نترس میاد.خلاصه بعد ازکلی ساک زدن رفتم توی آسمون ها و دختر که تموم آرایشش بخاطر گریه ش بهم خورده بود بعد بلند شد دوباره آرایش کرد گفت من تا بحال همچین کیری جز توی تلویزیون و فیلم سوپر جای دیگه ای ندیدم.دیگه یواش یواش داشت باورم میشد که کیرم بزرگه.گفتم یعنی مشکلی داره؟؟؟ گفت نه اما بعضی ها فقط درازن بعضی ها کلفت بعضی ها سرشون کلفته و یا ته شون و....تازه اکثرا آبشون با ساکی که من میزنم زیر 2 دقیقه میاد اما توهم کیر یدست صاف کلفت و دراز داری آبتم دیر میاد.نکنه دارویی چیزی مصرف کردی و یا عملی کردی ؟؟؟ منم دو تا فحش بهش دادم که تو سوسول نارنجی هستی و... خلاصه من هنوز لخت بودم اون لباسشو پوشید و گفت هم حال کردم و هم مردم بخاطر همین تا چندروز کار رو باید تعطیل کنم.امروز کلی قرار داشتم.ازاتاق رفت بیرون منم اومدم برم دستشویی تا سرکیرمو بشورم.در رو که باز کردم دوستم و سارا رو دیدم که به کیر من زل زدن.سارا چشاش گرد بود.مهناز برگشت بهش گفت این چیههههههههه بابا به درد تو میخورد.خلاصه منم که دیگه اصلا بعداز خالی شدن حس دختر رو ندارم رفتم دستشویی و این جریان گذشت.دوست ماهم توی مدرسه جریان رو تعریف کرده بودن و همه از این به بعد یک آقا پشت سر اسمم میذاشتن کلی حال کردم.حتی جلوی معلمها هم منو با آقا صدا میکردن که معلمها کلی شک کرده بودن.من تازه فهمیده بودم که کیرم خیلی بزرگه و از جنده کردن هم خوشم نمیومد رفتم دکتر تا بفهمم جریان این کیر گنده من چیه؟؟؟ دکتره مرد بود نیگاه کرد و گفت کیرت کاملا سالم و جالبه ورزش خواصی میکنی؟؟؟؟ گفتم نه چطور؟؟؟ گفت این صافیش و این فرم اندازه و همینطور تخمهات خیلی بنظر روشون کار شده.من سوالی که برام مهم بود رو پرسیدم اقای دکتر این ایراد داره یا نه؟؟؟؟ گفت نه تنها ایراد نداره بلکه خیلی هم خوبه الان همه مردا میان پیشم تا یکی از چیزایی که تو داری رو داشته باشن.گفتم برای سکس مشکل ساز نمیشه؟؟؟ گفت البته برای زن یک کم اولش سخته ولی اگه تو وارد باشی چند دفعه اولت شاید نتونی اون کاری رو که میخوای انجام بدی اما یواش یواش زنتم غیرمستقیم گفت که گشاد میشه و لذتی که اون از این کیر میبره هیچکس نمیبره تازه این کیر جوابگوی گشادی بعد از زایمانم هست یعنی هرکی زن تو بشه از لحاظ سکسی زن خوشبختی خواهد بود.منم خوشحال که مشکلی نیست و اومدم خونه چند روزی تو فکر کیرم بودم و بحرفهای دکتر فکر میکردم مخصوصا اون جایی که گفت ورزش خواصی میکنی؟؟ یکدفعه دوزاریم افتاد که نکنه این کیرم بخاطر کارای خالم اینطوریه؟؟؟؟ بعد که حرکاتش یادم اومد دیدم بله کار اونه شاید قبل از دکتر رفتنم این جریانو میفهمیدم ازخالم متنفر تر میشدم اما الان فهمیدم که چه کاری برام کرده.الان که تقریبا 18 سالم داشت تموم میشد افتخار میکردم کیری دارم که هیچکس نداره.باخالم خیلی خوبتر صحبت میکردم.هرکاری که میخواست براش انجام میدادم.شک کرده بود اما چیزی نبود که بخواد بهش شک کنه.خلاصه من تازه چشمم باز شده بود از خودم اطلاعات داشتم.کوس کرده بود.فیلم سوپر و.... دیده بودم.بعد رفته بودم تو نخ خالم برای اولین بار اون رو نه به چشم خاله بلکه به چشم یک زن دیده بودم خالم جدا میگم خیلی جوون مونده بود نمیدونم چیکار کرده بود ولی هنوز کلی خواستگار داشت منکه تا 2 سال پیش کیرمو دست خالم میدادم خیلی جلو بودم حالا دیگه هدفم کردن خالم بود.شروع به نقشه کشیدن و فکر کردن کردم.نقشمو اینطوری پیاده کردم چون من شرتک توی خونه میپوشیدم همیشه موقعیت لخت شدن رو داشتم پشم کیرمو همیشه میزدم.کلی با صابون میشستم و بوی خوب میداد.خلاصه من از اون روز شروع کردم به لخت شدن جلوی خالم کیرررمو ازهرطریق بهش نشون میدادم.به دستش میزدم اما اون اصلا بهم رو نمیداد دیدم اینطوری نمیشه.دیگه اون دورانی که بخواد با داد و بیداد منو از یک کار منصرف کنه گذشته بود خودشم اینو خوب میدونست.سعی میکرد همیشه یه نفر خونه باشه وقتی میاد خونه ی ما.اما برام مهم نبود.کیرمو راست میکردم مینداختم توی شرتکم اگه کسی خونه بود حتما موقعی پیش میومد که خالم باهاش فاصله بگیره مثلا بره یک اتاق دیگه.من کیرمو که راست میکردم میبردم طرفش یکدفعه از زیر شورتکم درمیاوردم و بهش لبخند میزدم اوایل سعی میکرد مثل قدیم با دستور و غیره منو از اینکار منصرف کنه.اما بعدا اومد با کلک و چرب زبونی.ولی فایده نداشت.من بکارم ادامه میدادم و هردفعه که میدیدم اون بیشتر کم میاره.بیشتر جلو میرفتم چون تا 2-3سال پیش به کیرم دست میزد.نمیتونست دیگه منو تهدید به گفتن بکسی کنه چون اونوقت منم ماجرا رو براشون تعریف میکردم اینو خودش میدونست.توی یک باتلاق گیر کرده بود که هر روز بیشتر توش فرو میرفت.منم کیرمو هرروز بهش میچسبوندم.از پشت بی هوا با سرعت کیرمو میزدم به کونش .اما زرنگ بود حواسشو جمع کرده بود و دیگه فرصت بمن نمیداد.من دیگه انقدر توی خطش بودم که حتی پریودهاش رو هم میدونستم.کم کم من زرنگتر شدم به بهونه های مختلف میرفتم خونه مادر بزر گم اینا مادر بزرگم که پیر بود نمیفهمید چی به چیه.اونجا دوباره شروع به گیر انداختن خالم میکردم.اما هنوز پا نمیداد.فهمیدم این هیچوقت راضی نمیشه و خیلی سفت و سخته.با خودم گفتم این که بکسی نمیتونه چیزی بگه پس باید به زورم شده این رو کنم.برنامه رو عوض کردم حالا دنبال موقعیت بودم که زوری هم شده بکنمشششش.ادامه دارد...
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)
ارسالها: 3502
#20
Posted: 7 Apr 2011 04:35
کیر من و کوس خاله جونم قسمت سوم
اول ازهمه کلی شروع به تقویت بدنم کردم چون خالم قوی بود و من لاغرمردنی باید حداقل 2برابر اون قدرت داشته باشم تا بتونم کاریو انجام بدم.نزدیک 4-5 ماه ورزش کردم اونم تو خونه.شنا میرفتم.بارفیکس میرفتم.وزنه خریده بودم انواع اقسام حرکتا رو میکردم هیکیلم واقعا خوب شده بود چون زیاد هم سنگین کار نکرده بودم واقعا بهم میومد.البته توی این 4-5 ماهه همون نشون دادنها و چسبیدنها رو داشتم که تنور سرد نشه.حالا دنبال فرصت بودم.یه روز مادربزرگم مریض میشه خالم نبوده.مادرم میاد میبرش دکترخالم میاد خونه ما میفهمه جریان چیه زود میره خونشون که من فرصت نداشته باشم.حتی وارد خونه نشد.منم زود حاضر شدم رفتم سمت خونه مادربزرگم میدونستم دربزنم باز نمیکنه پس کلید مامانمو برداشتم بردم در روباز کردم رفتم تو.دیدم تواتاقش دراز کشیده.سلام کرذم گفتم سلام خاله.چشاش گرد شد اما به روی خودش نیاورد.گفتم بچه بودم من از تو فراری بودم حالا تو ازمن فراری شدی؟؟ توی اون حالت اخموش خنده اش گرفت ولی باز چیزی نگفت.زود پا شد رفت دستشویی.کلی دست شوییش رو لفت داد اومد بیرون بی صدا.خواست ردشه که من فهمیدم.رفتم زود بغلش کردم.خواست خودشو مثل سابق ازم جدا کنه زورش نرسید یه لحظه ترسو توچشاش دیدم.ایندفعه برای اولین بار بجای محکم صحبت کردن مثل یک دختر بچه گفت من هرکار کردم بخاطر خودت بوده بعدا میفهمی اگه میخوای تلافی دربیاری من هیجا نمیرم وقتی فهمیدی من چیکار کردم اونموقع بیا هرچی تو گفتی من میگم باشه.گفتم خاله جونم؟؟ خاله قوربونت برم هیچوقت انقدر باهاش خوب صحبت نکرده بودم خودش یکه خورد گفتم من میدونم توچیکار کردی.تو بهترین هدیه زندگیمو بمن دادی من بخاطر همین عاشقت شدم تو بهترین زن دنیا شدی برام.خالم از تیزهوشیش خواست زود استفاده کنه گفت حالا که میدونی پس بمن مدیونی باید حرفمو گوش بدی؟؟ گفتم البته تو جون بخوای برات انجام میدم اما از من نخواه که بهترین زنی که تا حالا دیدمو کنار بذارم.اون خواست دوباره شروع کنه که من دستمو بردم سمت سینه هاش برای اولین بار توی عمرم دستم به سینه اش خورد قند تو دلم آب شد عجب سینه سفتی داشت واقعا سفت بود.اون یلحظه خودشو شل کرد.باخودم گفتم بلاخره راضی شد.دو دستی خواستم سینشو بگیرم که ازدستم یدفعه در رفت و رفت توی اتاق در رو با چه سرعتی قفل کرد.من دهنم باز مونده بود.دیگه فرصتی بهتر از اینم گیرم نمیومد رفتم جعبه ابزار رو آوردم گفتم خاله یا در رو بازکن یا در رو بازمیکنمااااااا.صدایی نیومد شروع بکار که کردم صدای پرده اومد یادم افتاد اون اتاق به نورگیر پنجره داره و نورگیرم به راهرو که راهرو ته خونه بود و به بیرون راهی نداشت.فهمیدم میخواد وقتی من وارد اتاق میشم از پشت فرار کنه و ازخونه بره بیرون.منم در رو بعداز مدتی بازکردم.گفتم دیدی باز شد در رو با صدای زیاد بازکردم که بشنوه اما زود اومدم بیرون کمین کردم.کمتر از 2 ثانیه نکشید که خالم خواست در بره منم پریدم گرفتمش.گفتم تو دیگه کی هستی؟؟ اون با نگاش بمن فهموند که نه بابا تو دیگه کی هستی؟؟.بعد بغلش کردم بردمش تویه اتاق که به هیچ جایی راه نداره درو قفل کردم خالم زود رفت کنج اتاق.گفتم خاله بیخود سختش نکن؟؟ اما فایده نداشت کلی دنبالش دویدم تا دوباره گرفتمش.روی مبلی که تواتاق بود خوابوندمش.سینه هاشو محکم گرفتم.صداش خفه شد از درد به خودش میپیچید.با خودم گفتم باز فیلمشه چون به خیالم انقدرم نمیتونست به سینه هاش فشار بیاد چون 2 تا پیرهن تنش بود و یه سویتن.بعد شروع به لخت کردنش کردم پدرمو درآورد اما بخاطر آبرو سر و صدای زیادی نمیکرد.چون آبروی من آبروی اونم بود و نمیتونست بذاره کسی از این ماجرا بویی ببره.اما صداشو طوری میکرد که منو بترسونه که الانه که داد بزنه همه بفهمن ولی من دیگه اونو میشناختم پیرهن اولش و درآوردم.واقعا قوی بود.پیرهن دوم چون یقش کیپ بود و سینه هاش هم کل پیرهنو تنگ کرده بود و خودش هم تقلا میکرد نمیتونستم دربیارم.یدفعه اعصابم خورد شد پیرهنو از یقه جرررر دادم.یدفعه سینه هاش معلوم شد فهمیدم اصلا سویتن نبسته و سینه هاش سفته..پوستش خیلی سفیدتر از من بود سینه هاش اصلا دور قهوه ای رنگی که خیلی از زنا دارنو نداشت اما نوک سینه هاش خیلی برجسته بود و اگه سیخ می ایستاد و ازبغل یعنی نیمرخ به سینه هاش نیگاه میکردی واقعا سرسینه هاشو میدیدی که چقدر برجسته و نوک تیزه.اول همینطور موندم.اونم از همین داشت استفاده میکرد و دستمو گاز گرفت.زود از موهاش گرفتم.اشکش داشت درمیومد ولی من میدونستم که خیلی غده و گریه عمرا نمیکنه.دیدم شلوارشو با این حساب نمیتونم دربیارم.سعی کردم الکی خستش کنم.نمیذاشت به سینه هاش دست بزنم.اگه دستمو از رودستاش برمیداشتم زود یه کاری میکرد تموم انرژیمو ذخیره داشتم میکردم ولی اون داشت تموم زورشو میزد دیگه به نفس نفس افتاده بود و من روش افتاد بودم دستاشو گرفته بودم و لباس تنش نبود فقط شلوار پاش بود.خسته شده بود ولی باز سعی میکرد.میدونستم باز انرژی داره.شروع کردم بخوردن سینه هاش دوباره اینگار جون تازه گرفته شروع به اینور اونور کرد و نیروی ذخیرشوهم استفاده کرد وقعا خسته شده بود.شروع به باز کردن دکمه هاش کردم دیگه شروع به ناله کردن و حرف زدن کرد گفت من خالتم بخدا تو رو از همه بیشتر دوست دارم کاری نکن پشیمون بشم و اینکار درست نیست؟؟؟ گفتم با کیرم پروژه انجام میدادی درست بود؟؟؟ اونموقع خالم نبودی حالا خالم شدی؟؟ دیگه شلوارشو درآورده بودم با یک دستم جفت دستاشو گرفته بودم با دست دیگه شلوارشو پایین میدادم روشکمش هم نشسته بودم.شرتش معلوم شد.شرتش سفید و گلهای صورتی داشت و خیلی باد کرده بود فهمیدم نوار بهداشتی داره زیرش.گفت من پریودمااااااا.تو با یک زن پریود چیکار میتونی کنی؟؟ منم که کامل آمار دستم بود گفتم عجب تو الان 4 روزه که از پریودت میگذره این نوار رو وقتی توی اتاق بودی گذاشتی که اگه به همچین موقعی رسیدی ازش استفاده کنی تا من ولت کنم؟؟ چشاش گرد شد اشک توچشاش جمع شد.گفتم کاریت نمیکنم مگه میخوام شکنجت کنم؟؟ تو با این اخلاق و هوشی که داری فقط من میتونم جوابگوت باشم بیخود نیست این همه خواستگار رو رد کردی حال میفهمم اما حیف تو نیست که همینطور دست نخورده موندی؟؟/ دیگه حرف نزدم نوار بهداشتی رو برداشتم کووووووسی دیدم که واقعا نمیتونم توصیفش کنم دیگه لخت شده بود.من شروع کردم به لخت شدن.اون هنوز زور میزد ولی دیگه عضلاتش جواب نمیداد.شروع به در آوردن شلوارم کردم شرتمو درآوردم.کیرم تا خورد به بدنش یه حسی بهم دست داد که انگار این کیر به صاحب اصلیش برگشته.هنوز باورم نمیشد خاله ای که این همه سال ازش بدم میومد و این همه سال خودشو ازم مخفی میکرد همچین هیکلی داشته باشه؟؟ واقعا هیچ چیش بد نبود پاهای کشیده کوس تمیز سوراخ کون ناز چوچولی خوردنی سینه های سفت متوسط رو به بالا.کیرم که داغ بود رو انداختم لاپاش خوابیدم روش س سینشو کردم تو دهنم.شروع کردم به مک زدن و گاز زدن.اووووووووف جاااااااااان دیدم انگار که خون توش جریان پیدا کرده باشه. سرسینه ها 2 برابر شد.دیگه واقعا یه چیزی تودهنم پر شده بود از این سینه به اون سینه.معلوم بود که چه بخواد چه نخواد داره کیف میکنه.صداش قطع بود.تقلاش کمتر شده بود اما اشک بود که میریخت کیرمو که هم زمان با خوردن سینه هاش داشتم بالا پایین میکردم ازلای پاش آوردم.دوتا سینه هاشو با دستام چسبوندم بهم کردم لاش و عقب جلو میکردم.تازه متوجه سایزش شدم.واقعا روی بدن ظریف یه زن کیرررررر بزرگ و یا کوچیک مشخص میشه.سر کیررررررم بصورت و لبش میخورد.بعد شروع به بازی کردن با کوووووووسش کردممممم.ادامه دارد.
دیگه خالم ناامید شده بود و فقط منتظر بود زودتر تمومشه.منمکه تو آسمون ها بودم یه بار آب کیرم برای اولین بار زیر ده دقیقه اومد ریخت رودماغش.یک کم هم رولبش.دستاش کیپ زیرم بود چون دماغش پر آب کیر داغ من بود ناچار شد دهنشو بازکنه همین باعث شد آب کیرررررم که داشت از دماغش پایین میومد بره توی دهنش.باز به ناچار با شروع گریه قورتش داد.کیررررممممم اصلا نخوابید.دوباره که سینه هاشو دیدم کیررررررممممم داغ شد خالم فکر میکرد کار تمومه ولی وقتی دید من تازه شروع به مالیدن کووووووووسش کردم دوباره رفت توهمون حس قبلیش وقتی دست روی کوسش کشیدم یه کم لرزید اونطورکه تو داستانهای دیگه نوشته شده اینطوری نیست که تا دست به کوس دختر میزنی دیگه کامل راضی میشه و پا میده این لرزشم بخاطر حال نبود بیشتر بخاطر اینکه تا حالا کسی به اون قسمتش دست نزده بود.شروع به مالیدنش کردم چند بار تف انداختم روش و شروع به مالوندن کوووووسش کردم به چوچولش کاری نداشتم.بهش گفتم حالاکه من دارم کارمو میکنم میخوای همینطوری اسیر باشی یا دستاتو آزاد کنم؟؟ گفت آزاد کن.گفتم خودت میدونی کلید توشلوارمه تا بخوای از زیرم دربری کلیدو برداری در رو باز کنی من گرفتمت و کار رو طولانی تر میکنی.هیچی نگفت.دستشو آزاد کردم.تونستم بیام عقبتر.کونمو گذاشته بودم تقریبا رو زانوش شایدم پایین تر.شروع بخوردن کووووس خیس شدش کردم.مثل حیوون میخوردم.اونقدر خوردم که صداش دراومد.این صدایی که ازش شنیدم برای اولین بار توعمرم بود چون صدای گریه دعوا.ناز کردن.خر کردن.با صدای حشریت خیلی فرق داره.این صدای حشریت بود.بکارم ادامه دادم.حالا یکی از دستامو بردم سمت سوراخ کونش دست دیگمو بردم سمت چوچولش شروع به نوازشش کردم.یدفعه انگار باطری هاش روعوض کرده باشن انرژی گرفت.کمرشو بالا پایین و عقب جلو میکرد اینکار ناخداگاه بود حالتی رو داشت که انگار داشت یه نفر میکردش.با یه دستم سوراخ کونشو با 3 انگشت باز کرده بود با زبونم داشتم بکار خوردن کووووووووسش ادامه میدادم.یواش یواش دیدم که از کوووووووسش داره آب میاد.فهمیدم ارگاسمش نزدیکه.نقشه کشیدم.یکم کارمو سریعتر کردم تا اینکه دیدم میخواد به ارگاسم برسه.خیلی سریع کارمو کند کردم.دیدم هی خودشو میده سمت من فهمیدم منظورش اینه که ادامه بدم.روش نمیشد یک کلمه بگه.سرعتمو کم کردم شروع کرد بمالوندن خودش بمن منم عقبتر رفتم و نذاشتم زیاد بماله درعوض 5 تا انگشتمو کردم توکووووونش چون نزدیک ارگاسم بود زیاد حالیش نمیشد.اندازه 20 ثانیه دوباره با سرعت کوووووووسشو خوردم.دوباره ول کردم دیدم داره بال بال میزنه.گفتم چیههههههه نه به اون ندادنت نه به بال بال زدنت خاله جوووووونممممممم قربونت بررررررممممممممم.خوب شد خودتو برام نگه داشتی؟؟؟ خالم باز با این حالش خواست به مغروریتش ادامه بده.صداش درنیومد چون اگه درمیومد تابلو بودکه حشریه و از اونطرفم نمیخواست بگه من راست میگم سعی کرد تکون نخوره. من دوباره 10 ثانیه رفتم تو کارش دیدم ایندفعه خیلی به ارگاسمش نزدیکم.زور میزد خودشو بمن بماله گفتم خاله اگه حرف نزنی تا عبد اینکارو میکنماااااااا؟؟؟ 1 بار دیگه انجام دادم.گفت بابا کشتی منو توروخدااااا بخورررررشششششششش دارم میمیرممممممممم اگه منو دوست داری ادامه بدهههههههههه.من اول شروع کردم با کووووووونش ور رفتن بد سریع کوووووووسشو خوردم دستمو بردم سمت چوچولش.یدفعه لرزشی گرفت 10-20 ثانیه با قدرت تموم هرچی تو توانم بود گذاشتم.چهره خالم تواوج لذت برام از سکس با هاش لذت بخشتر بود.اخرای اورگاسمش بود که زود بلندشدم کیرررررمو بسمت کوووووونش بردم میدونستم تا جاییکه میشده بازش کردم.یکم مالیدم به کووووووسش.اون هنوز توی ارگاسم بود.بعد با آب کووووسش کیررررمو خیس کردم بردم سمت سوراخ کوووووونش.با قدرت و فشارررررررررر فرستادم توکووووووونش.برخلاف انتظارم تا نصف توششششششش رفت.یه لحظه حالت خفگی بهش دست داد درست مثل یه بچه که زیاد گریه میکنه نفسش بالا نمیاد 3-4 ثانیه نفس نمیکشه.نه صدایی ازش درمیومد و نه کاری میکرد بعد یدفعه دیدم دوباره داره میلرزه.این لرزش معلوم بود که ارگاسم دومی هست نگو درد توی اون چند ثانیه اونقدر بالا بوده که شوک وارد کرده که ارگاسم دوم بعد از ارگاسم اول اومده منم دیدم تا تنور داغه بایه دست کووووووسشو میمالیم با یه دست چوچولش و کیررررررمو تا تهههههه داده بودم توکوووووووونش.جووووووووون.حالا تند تند تبلمه میزدم اونم دستاشو آوردم بود بالا روسینه هام گذاشته بود داشت چنگ میزد که صبر کنم و ادامه ندم.چون خیلی زورصرف کرده بود دیگه قدرتشو نداشت الان جلومنو بگیره.لرزشیکه توصورتش بود هیچوقت یادم نمیره.اینکارای من باعث شد براچند ثانیه از هوش بره.بعد بلند شد.منم کیررررررمو تا تهههههه دادم توکوووووونش همونجا نگه داشتم آروم چوچولش رو میمالیدم روش دراز کشیدم شروع کردم به بوس کردنش.صداش دراومد بصورت بریده گفت وووو-اااااا-ییییییی چییییی-کااااا-ررررر-مممممرم-کردییییییی.توروخداااااااا فرصت بدهههههههه اینطوری سکته میکنماااااااااااا.حالش بهتر شده بود.گفت دارم میمیرم از درد گفتم واقعا فقط درد بود؟؟؟؟ دید دیگه هیچ چیز ازم پوشیده نیست.خواست بحرف زدن ادامه بده که من چوچولش رو سریعتر مالیدم کیرررررررمو بحرکت درآوردم گفت یکی دیگههههههه؟؟؟ نههههههههه.اما خودشو عقب جلو میکرد.گفتم نه اینکه تو خیلی ازش بدت میاد؟؟؟؟.کارمو ادامه دادم.ایندفعه انگشت یه دستمو بجای مالیدن به کوسش داخل کوووووسش کردم.داد زد نهههههههههههه من دخترمممممممممم؟؟؟. گفتم نترس مواظبم خالههههههههه.ادامه دادم پردشو حس کردم.3 تا انگشتمو وارد کووووووسش کردم تا جاییکه پردش بود.شروع به جلق زدن کردم براش.روشم گاهی میخوابیدم.لبو بوس میگرفتمو یا سینه هاشو میمکیدم.دوباره دیدم داره میره توی اوج تموم کارهامو متوقف کردم گفتم اگه بدت میاد قطع کنم؟؟؟ دو سه ثانیه طول کشید تا جواب بده.گفت واقعا بدجنسی توکه میدونی من دوست ندارم اغرار کنم ولی تو میخوای غرورمو ازم بگیری؟؟؟؟.دیدم داره بلبل زبونی میکنی دوباره شروع کردم و سرموقع قطع کردم.صداش قطع شده بود.گفتم میگی یا نه؟؟؟ تیکه تیکه گفت چی بگم تو چی میخوای ازم؟؟؟ منو که پاره کردی؟؟؟ واقعا چی میخوایییییییی؟؟ گفتم میخوام رضایت بدی از این به بعد ماله خودمی باید بگی که بهت بد نگذشته و دوست داری من ادامه بدم؟؟؟ با کلی مکث گفت باشهههههههه هرچی تو بگیییییییی من ماله تواممممممممممم الان توروخداااااااااا ادامه بدهههههه دارم میمیرماااااااااااااا.منم 5 ثانیه ادامه دام دوباره ایسادم.گفت چرااااااااااا ایستادییییییییییی پسسسسسسس منکه گفتم منو که خورد کردی دیگه چی میخواییییییییییییی؟؟؟ گفتم حالاکه مال من شدی باید همه چیزت ماله من باشههههههه حتی کووووووست؟؟؟ با ترس و تعجب منو نگاه کرد؟؟؟ منم نذاشتم حرف بزنه بکارم ادامه دادم تند تند با قدرت هرچه تمومتر به ارگاسم سومش رسید.گذاشتم خوب حال کنه.چون آب کیرم یدفعه اومده بود و مکثهایی که هی میکردم خیلی بهم قدرت داده بود.آخرین لرزه های ارگاسمش بود که دستمو از توکووووووسش درآوردم کیرررررررمم همینطور.اما چوچولشو میمالیدم.دستش به علامت صبر کردن روسینه من بود و میگفت صبر کننننننننن.اول فکر کرد میخوام صبرکنم اما کیررررررمو دستمو برداشتم دیگه آخرین رگه های ارگاسمش بود که کیررررررررمو با فشارررررررررررررر بردم بالا و با سرعت هرچه تمومتر تا جاییکه میتوسنتم کردم توکووووووووووووسش.یه جیغغغغغغغغغغغغغ کشید که موهای تنم سیخ شد.همزمان با حالت رعشه گریه اش گرفت و بازم همزمان ارگاسم چهارمش صورت گرفت..خواستم کیررررررمو عقب جلو کنم انقدر توشششششششش داغ غ غ ع غ شده بود که جمعا با 3-4 تلبمه منم رفتم توی ارگاسم.اونقدر ارگاسم این سری طولانی بود که تازه فهمیدم واقعا چقدر انرژی میخوا چندتا عین این اورگاسمو آدم بگیره.دیگه وسطای ارگاسمم بود که ارگاسم خاله جونم تموم شد.حدود 15 دقیقه کیرم توکوسش بود روش خوابیده بودم.اونقدر ضعیف بودم بعد از15 دقیقه تازه قدرت بلند شدنو پیدا کردم.وقتی بیدار شدم دیدم خالم زیرم افتاده و چشماش بسته است.خیلی ترسیدم.فکر کردم مرده.اما بعد گفتم یا بیهوش شده و یا خوابش برده.طفلک 4 تا ارگاسم بعلاوه یه جنگ با منو پاره شدن پردش و جرررررررررر خوردن کووووون و کووووووسش همه دریه شب اتفاق افتاده بود.دیدم کیررررررررم هنوز توکوووووسشه.درآوردم دیدم خونیه.هنوز داغ بود پنج دقیقه قدرتمو جمع کردم بعد بلندش کردم بردم حموم.خیلی خوب شستمش.گذاشتمش روی تخت خواب.بعد رفتم از بیرون چند تا آب میوه و کیک تازه و کلی خرت و پرت بعلاوه یه دسته گل و کلی گل رز قرمز خریدم رفتم خونه دیدم خوابه به مادرم زنگ زدم گفتم من پیش خاله هستم و نگران ما نباش.اونم گفت مادر بزرگم حالش خوب میشه اما شب اونجا میمونه خلاصه خیالم که از اونا راحت شد رفتم گلهای روز قرمزو پر پر کردم ریختم روتخت خوابش.اونقدر رز تواتاقش و تخت خوابش ریختم که بوی گل همه جا رو گرفته بود.خلاصه صبح بلند شده بود منم کنارش خوابم برده بود.اول منو بیدار کرد اومد مثل سابق باهام محکم حرف بزنه اما درعوض تو چشام نیگاه کرد و زد زیرگریه.زود بغلش کردم گفتم تو دیشب قول دادی که ماله من باشی اما من به تو قولی ندادم الان بهت قول میدم که همیشه تا زمانیکه تو بخوای از شوهر برات عزیزتر میشم.همیشه ماله تو خواهم بود.یک کم با شنیدن حرف جدیم آرومتر شد اون چیزیکه همیشه میدونستم ازش میترسه رو دورانداخت اونم تنهایی بود من رفتم با آب میوه و کیک برگشتم و دسته گلم که تویه گلدون قشنگ بود آوردم گذاشتم کنارش دوباره گریه کرد.گفتم چیه؟؟؟هیچی نگفت ولی فهمیدم از خوشحالیش بوده.بهش گفتم رابطه منو تو بین خودمون میمونه ولی من ازشوهرم بتو نزدیکتر خواهم بود خلاصه از اون روز به بعد من عاشق خالم هستم و از وقتی کار گرفتم اکثر درآمدم رو خرج اون میکنم هنوز ازدواج نکرده و مادر بزرگم فوت کرد خونه رو دادن به اون که توش زندگی کنه همه فامیل فکر میکنن کار میکنه اما نمیدونن که تموم خرجشو من میدم بهش گفتم اگر بچه دوست داشته باشه میتونیم درخارج بچه دارشیم و با انواع کلک اونو مثلا به فرزندی قبول کنیم و یا این که اصلا یک بچه از ایران به فرزندی قبول کنیم..که هنوز جواب نداده.شاد باشید دوستان
#جاوید_شاه👑
مرگ بر ۳ فاسد : ملا چپی مجاهد(+پسمانده های ۵۷؛نایاک؛مصومه قمی؛حامد مجاهدیون؛مهتدی کهنه تروریست تجزیه طلب و شرکا)