انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 20 از 125:  « پیشین  1  ...  19  20  21  ...  124  125  پسین »

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


مرد

 
بکش بیرون 1

نصفه شبی یه سر و صداهای عجیب و غریبی می اومد . ترس برم داشته بود . اومدم توی هال و هرچه جلوتر می رفتم و به اتاق بابا مامان نزدیک تر می شدم این سرو صدا بیشتر می شد . رسیدم پشت در اتاق خواب . صداها آرومتر شده ولی می تونستم به خوبی متوجه شم چی دارن میگن . مامان ناله می کرد و می گفت اووووووففففففف بکش بیرون بکش بیرون سوختم . پدر می گفت یواش تر آبرومونو بردی . چه خیره نصفه شبی . بچه هات بزرگ شدن . اون وقت مامان می گفت کمک کن . منو دریاب و محکم تر . اصلا نمبی دونستم چی میگن . خجالت کشیدم برم داخل . بهم یاد داده بودن که قبل از ورود باید در بزنن .. من و خواهرم تنها بچه های بابا مامانم بودیم . من پیام دوازده سالم بود و خواهرم پروانه هم شونزده سال داشت . یک ماه می شد که حس می کردم راجع به زنا و دخترا یه احساس دیگه ای دارم . مث سابق راحت با اونا راحت بر خورد نمی کردم . هر جایی از بدنشون که لخت بود و بر جستگی خودشو نشون می داد یه حالت و تغییر خاصی رو در من به وجود می آورد . در هر حال یه لحظه متوجه شدم که پروانه هم پشت سر منه -چی شده پیام -آبجی مثل این که آتیش سوزی شده . مامان همش میگه بکش بیرون سوختم -بیا بریم این قدر فضول نباش . فعلا این دماغ منه که سوخته . بچه نادون . بازار منو خراب کردی . بیا تا بهت نشون بدم که نصفه شبی فالگوش وایستادن چقدر زشته . رفتم تو اتاقش .-حیف که بزرگ شدی . اگه سن پارسالو داشتی ادبت می کردم . داشت گریه ام می گرفت .آخه من چه کار زشتی کردم پروانه هم صورتش یه جوری شده بود . هر لحظه رنگ عوض می کرد . مث یه آدم مجرم یا آماده به کار خلافی که از عواقب خلافش می تر سه . برای اولین بار بود که اونو با یه دید دیگه ای نگاه می کردم . دست خودم نبود . سینه های دخترونه اش از پشت تاپ چسبونش بهم چشمک می زد . یه شلوارکی هم پاش بود که کاملا به کونش چسبیده بود . نمیدونم چرا همچین حالتی به من دست داده بود . حس کردم کیرم داره لحظه به لحظه دراز تر و بلند تر میشه . رفت و رفت تا بالاخره یه جایی ترمز زد .. چند هفته پیش هم که صحنه یه زن لختو تو ماهواره دیده بودم و تو خیال خودم مجسم می کردم همین جوری شدم . رفتم دستشویی با کیرم که بازی کردم دیدم خیلی خوشم میاد یه خورده بیشتر بازی کردم یه لذت عجیبی رفته بود زیر پوستم کیر منو زیر شکم منو یه قلقلک خاصی می داد و چند لحظه بعد ش یه آبی دازم ریخت که تمام تنمو لرزوند . یه آب شیری رنگ و.چسبناک که تمام کف دستمو پرکرد و از بس که زیاد بود از لای انگشتام زد بیرون . دستامو تو دستشویی شستم و نذاشتم اثری از این آب باقی بمونه . خودم یه چیزایی فهمیده بودم ولی یکی دو تا از دوستای صمیمی ام می گفتند که مرد شدی . برگردیم به همون شب . خواهرم عصبانی و پریشون حالت گفت تا کی من باید مواظبت باشم ؟/؟-پروانه بریم کمکشون . اومد طرف من و یه لحظه تنش به تن من خورد و کیر سیخ شده من به زیر نافش خورد .-آه این دیگه چی بود پیام ؟/؟تو شلوارت کارد قایم کردی ؟/؟تازه صورتم داشت سرخ می شد . اینو بگه که پروانه از اون دخترای شیطون هم بود که به نظر میومد یه دوست پسر هم داشته باشه ولی هیچوقت اونا رو با هم ندیده بودم . یه بار سر همین موضوع با مامان دعواش شده بود و قسم می خورد که فقط یکی دو بار تلفنی با یکی حرف زده . تا سه سال پیشش هم که 9 سالم بود هر وقت خونه رو خلوت گیر می آورد با شومبول من بازی می کرد و می گفت واسه رشدت خوبه . یه دستش بود رو کیرم و یه دستش بود داخل شلوارش با خودش ور می رفت . بهش می گفتم پروانه جون تو هم دوست داری شومبولت گنده شه . با همون نگاهی که انگار داشت التماس و گریه می کرد به من می خندید .-پیام به چی فکر می کنی ؟/؟تو الان داری مرد می شی . اگه منو تو دوتا پسر یا دو تا دختر بودیم راحت تر می شد واست تو ضیح داد .بلند شد و رفت در اتاقو قفل کرد و اومد بهم گفت من هر شب این صدارو می شنوم وچند بار هم از سوراخ کلید یه چیزایی دیدم زیاد واضح نبود . نگران نباش اتفاقی نمیفته . یه دفعه جنی شد و افتادروم منو وسط اتاق ولو کرد -بغلم کن .نترس داداش .منو ببوس .من امشب واست تو ضیح میدم بکش بیرون به چی میگن تا دیگه هچی واست مبهم نباشه . تنمو دست بزن . بی احساس نباش و خجالت نکش . من که دیدم کیرت چقدر بزرگ شده و دلت می خواد . فکر اینم نباش که من خواهرتم . فکر کن داری با زنت طرف می شی . تازه به نفع تو هم هست . من باید یه قسمت از هوسمو نگه داشته باشم واسه بعد از عروسی ولی واسه شما مردا راه بازه . آبجی به سرعت برق و باد لختم کرد . صورتم داغ شده بود . هنوز خجالت می کشیدم . تاپشو در آورد -دست و پا چلفتی تو که شلوارکمو می تونی در بیاری . با دستای خودت درش بیار . دل و جراتم زیاد تر شد .-پروانه جون می تونی پشتتو به من بکنی ؟/؟-آره چرا که نه داداش گلم . ای ناقلا شیطون بلا تو می خوای کونمو دید بزنی ؟/؟عاشقشی . همه دوستام میگن خوش به حالت پروانه چه کونی داری . دوبرابر اون چه باید با وزن بدنت بخونه گندگی داره . حالا امشب میدمش به داداشی خوشگلم . شلوارکشو پایین کشیدم . خیلی هیجان زده شده بودم . کونش همه بدنمو سست کرده بود . بیا عزیزم تا خودم بهت یاد بدم چیکار کنی .-مامان اینا بیدار نشن بیان سراغمون .-نترس اونا از این می ترسن که ما بیدارشیم . تازه یه حموم اضافی هم تو اتاقشون دارن که می تونن جای دستشویی هم ازش استفاده کنن . یه یخچال هم که یه گوشه ای جاش دادن . اگه یه اجاق گاز هم ببرن اتاقشون اون وقت میشه گفت که یه سوئیت کامل شده .-پیام حالا من و تو لخت لختیم لذت ببر .-من هیچی وارد نیستم .-فکر نکن خواهرت تجربه داره منم مث تو . مگه کسی بهت یاد داد چطور نفس بکشی ؟/؟ببین توی عشقبازی دلت چی میخواد از همون پیروی کن . بقیه خودش حله . نمیدونم تو از چی بیشتر خوشت میاد . خیلی خوشبو کرده بود . منو به سینه اش چسبوند و قفلم کرد . کیرم سر خورد و رفت وسط پاش . خیلی خیس بود . یه خیسی چسبنده که حس کردم یه چیزایی تو مایه همون مایعی باشه که من تو دستم خالی کردم . لاپاشو با کیرم میزون کرد . حواست باشه همین رو نگهش داشته باش باهاش بازی کن . منو به خودش پرس کرد . و آه می کشید -داداش داداشی سینه هام . بخورشون نرم نرم لباتو بذار روش میکشون بزن . جووووووووون دوستت دارم داداشی عاشقتم . اون کیر کلفتو واست می خورم . خودم بهت یاد میدم بکش بیرون یعنی چه .-پروانه خیسی لای پات خیلی زیاده داره منو یه جوری می کنه .-پیام لاپام اسم داره . از این به بعد بگو کوس کوس -باشه ولی من ..دیگه نتونستم حرف بزنم . خودمو رها کردم یه حالتی بهم دست داده بود . مثل همون وقتی که با دستام آب کیرمو ریختم ولی این بار آب کیرم خیلی روونتر و با لذت بیشتری از جاش حرکت کرد یه آتیشی تو تمام تنم به وجود اومده بود که حس می کردم اگه آبم نمی ریخت از جنون و هوس زیاد سر به بیابون میذاشتم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
بکش بیرون 2

پروانه با دستمال خودشو پاک کرد -چیکار کردی داداش چقدر زود !عیبی نداره تازه نفس و پر هوسی یه دستمو گرفت و کفشو مالید رو سینه هاش . با سینه هام بازی کن . هوسمو تو همه جای تنم تقسیم کن .-پروانه جون پس بکش بیرون چیه ؟/؟-یواش یواش به اونجاشم می رسیم . حالا بازم بخور سینه هامو با یه دست بخور با یه دست بوسش بده . جووووون چه حالی میدی . با دستش جلو دهنشو داشت . خیلی هوسی شده بود . کیرم محکم به روی کوس ورم کرده اش فشار می آورد دوست نداشتم خواهرم به من بگه دست و پا چلفتی و ناشی . اونو غرق بوسه اش کردم . لبشو که دیگه نمی تونستم ببوسم . دستشو از رو دهنش برداشت و گفت حالا بیا لباموببوس آه آه آه من دیگه تموم کردم دارم پس میفتم پیام نجاتم بده پیام من !پیام کیرتو به من برسون . نه نه اول باید کوسسسسمو بخوری . منو باید راضیم کنی . خودت آب کیرتو ریختی خاطرت جمع شد ؟/؟کیرمو که خیلی تیز شده بود و کلفتیش هم متوسط بود گرفت تو دستش و گذاشت تو دهنش .-آهههههههه پروانه جون مور مورم میشه -از اون مورمورایی که خوش به حالت میشه یا بد به حال ؟/؟-از اون خوباش . از اون خوشمزه هاش . یه خورده دیگه هم ادامه داد. و فکر کنم اگه چند ثانیه دیگه کیرمو تودهنش نگه می داشت دوباره آب روونش حرکت می کرد .-خیلی خوشت میاد پیام ؟/؟سرمو تکون دادم . دوست داری بازم برات بخورم ؟/؟حتی بر زبون آوردن این جمله یه آشوبی تو دلم به پا کرد .-پس اول بیا کوسسسسسمو بخور . سر حالم بیار که من بتونم حسابی به داداش کوچولوی گلم برسم . با انگشتاش به دور کوسش که مو داشت اشاره کرد .به یکی دو تا گوشت صورتی رنگی رو که توی حاشیه کوسش بود و موهای زیادی هم دو رو برش و گرفته بود اشاره کرد و گفت اینارو بذار تو دهنت با زبون و جفت لبات بچش و میکش بزن . همون لذتی که از میک زدن و ساک زدن کیرت می بری منم از این طریق می برم . بیا جلو عادت می کنی . فکر این که پروانه از همون طرف می شاشه منو یه جوری کرده بود . پس این کی می خواست واسم از بکش بیرون بگه ؟/؟-خوشت نمیاد ؟/؟اولش این طوریه یه خورده بخوری عادت می کنی . دوست نداری خواهرت لذت ببره ؟/؟دیدی که من واست هر کاری می کنم .اینو که گفت به رگ غیرتم بر خورد . و مثل یک کوس خور حرفه ای چند ساله افتادم به جون کوسش .-آههههههه پیام پیام خیلی عالیه خیلی بهتر از اون چه که من فکرشو می کردم وانتظارشو داشتم داری کارتو انجام میدی . نه نه .. واییییی نازم کن فشارم بگیر منو ببوس بیکار نشین . می خواستم بگم که من لبو دهنم همینجا رو کوسسسسسسته کجا رو ببوسم . با این حال دستمو به سینه هاش رسونده و مث یه اناری که می خوان آب لمبوش کنن باهاش ور می رفتم کیرم رو ملافه ای که رو زمین بود قرار داشت . داشت خوشم میومد از خوردن کوس پروانه . وقتی هم می دیدم داره حال می کنه بیشتر خوشحال می شدم . خیلی هم خودشو کنترل می کرد که سر و صدا نکنه . تیک عصبی گرفته بود و پاهاشو با لرزش به زمین می زد منم کیف می کردم -پیام پیام جان . شمع داغ و روشن من . پروانه دورت بگرده و پر پر شه منو راضیم کن و بکش . جونمو بگیر و آبمو بیار . منم دیدم که داره اینجوری میگه احساساتی شده و طبع ادبیم گل کرد وگفتم داش پیام فدای یه دونه آبجیش بشه من بمیرم و پر پر شدن پروانه رو نبینم . ببین پروانه خوش پر و بال من . ببین پیام داداش چطور مث یه شمع داره واست آب میشه و میسوزه -قربون لبت داداش از حرفات خوشم میاد هوسم زیاد میشه ولی بخورررررررکوسسسسسمم بخور انگشتتو فقط یه بندشو بکن توش . بیشتر نفرستی ها که دود مانمو به باد میدی . باهام ور برو راضیم کن دیگه چیزی نگو فقط کوس بخور . هر چی آبجی گفت همونو کردم . انگشتمو یه خورده کردم تو کوسش . بیرون که کشیدم کلی خیس بود . دیگه این قدر حالی به حالی شده بودم که انگشت خیس شده از کوس پروانه رو گذاشتم تو دهنم و میکش زدم -داداش چه بامزه و با هوس می خوری . یکی به منم بده . دوباره انگشتمو کردم تو کوسش و همون انگشت خیسو گذاشتم تو دهنش . تری کوسشو از رو انگشتم که خورد هیچ با حرص و هوس انگشتمو می مکید طوری که هیجان کیر من از پایین زیاد تر می شد . و کوس لیسی منم تند تر . یه انگشتم که تو دهنش بود یه بند یه انگشت دست دیگه امو فرو کردم تو کوسش و کنار لب و دهنم کوسشو پرس کردم . بازم لرزش پاهاش زیاد شده بود انگشتمو که تو دهنش بود ول کرد و من کف اون دستمو گذاشتم رو کوسش و مث یه خمیری که میخوان گردش کنن روی کوسشو دست می کشیدم .-واااااای پیام جاااااان تو دیگه آخرشی . دو دستی جلو دهنشو داشت که جیغ نکشه . وای وای تموم شدم . تموم شد . کوسسسسسسم کوسسسسسسم دیگه خالی شد . خالی کرد . وایییییی من دیگه مردم . آخ چه کیفی داشت !ارضا شدم . کوسسسسسسم خیلی هوس کیییییییییرررررررررتو داره . نمیشه هر چی فکر می کنم می بینم نمیشه و مصلحت نیست حالا عزیزم به اندازه همون یه بند انگشت یه نموره هم بیشتر شد اشکال نداره . کیرتو بفرست توی کوسسسسم . مات و مبهوت نگاش می کردم دو سه تا سوراخ می دیدم . کون و کوس و بالای باسن که اون یه حفره بود یه سوراخ ریز دیگه رو هم دیده بودم که فکر کنم محل خروج شاش پروانه بود . کیرمو گرفت تو دستش و گفت من اگه همرات نباشم معلوم نیست می خوای چیکارم کنی .-حالا چرا این قدر سرکوفتم می زنی و خیطم می کنی .؟/؟مگه من مادرزادی کوس کن بودم ؟/؟که راه سوراخو بدونم . سر کیرمو به روی سوراخ کوسش مالید و گفت خب نگاه کن کله که رفت توی کوسم یه سانت دیگه هم برو جلوتر . همین مقدارو بکش بیرون بذار تو بکش بیرون بذار تو .-جاااااااااان پروانه جون چه حالی میده . تو هم خوشت میاد -آره ولی دوست داشتم کیرت تا ته می رفت تو کوسم می دونم اگه تو هم تا ته بذاری یه احساسی بهت دست میده که همیشه دوست داری این جوری باهام سکس داشته باشی وای پیام تا همین جاش دارم می سوزم اگه تا ته می فرستادی بره چه حالی می شدم !بکش بیرون می ترسم .بکش بیرون سوختم .... اووووووووخ جوووووووون بالاخره معمای بکش بیرونو فهمیدم . پیام حالا متوجه شدی که بکش بیرون به چی میگن ؟/؟تازه یه بکش بیرون تکمیلی هست که نمیشه اجراش کرد اون یه کوس اپن می خواد -اپن دیگه چیه ؟/؟..همون باز انگلیسیه . باشه بعدا برات تو ضیح میدم . فقط تو الان بکش بیرون .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
بکش بیرون 3

کیرمو از توی کوس پروانه بیرون کشیدم .. یه حسی به من می گفت که اگه کیرمو بیشتر می کردم توش لذت خیلی زیاد تری می بردم . ولی آبجی پروانه می گفت که پرده بکارتش پاره میشه و اون وقت یه دختر به حساب نمیاد . در صحنه و عملیات بعدی اون بهم پشت کرد و یه هیجان و هوس دیگه ای رو در من به وجود آورد . طوری که خودم رفتم سراغ کونشو درزشو باز کرده و نوک زبونمو کشیدم رو سوراخ کونش . پروانه جون خیلی کون درستی -داداش قابلتو نداره در اختیارته . همینجایی رو که داری زبونش می زنی خیلی طالب داره . قدرشو بدون . من فقط به داداشی خودم میدم . فقط برو از رو میز من کرم صورتمو بیار یه خورده سوراخ کونمو نرم و چربش کن که باید کیرتو بفرستی توش . اینجا دیگه خطری نیست . بیشتر مردا با این سوراخ بیشتر حال می کنن -پروانه تو اینا رو از کجا می دونی .-خب دوستام میگن -دوست ندارم با مرد دیگه ای باشی -حتما تو می خوای باهام ازدواج کنی ؟/؟یه روزی که باید شوهر کنم .-حالا کو تا اون موقع .-چقدر حرف می زنی اگه کونمو نمی خوای بگو بریم بخوابیم . این از اون حرفای الکی بود که پروانه بر زبون آورد چون کیر من راهشو پیدا کرده بود . رفت تو کون آبجی پروانه -آبجی حالا من دارم کونتو می گام -آره عزیزم مشغول گاییدنت باش تو از این وقتی که اومدی تو این اتاق با حرفا و کارات داری منو می گای . نمیدونی چقدر دلم می خواست که کیرت الان توی کوسسسسسم بود . این جوری حال نمی کنی ؟/؟-چرا ؟/؟ولی اون سوراخ واسه ما زنا یه کیف دیگه ای داره ما رو به ارگاسم می رسونه اوهههههه داداشی این طرفم حال میده از دستات هم کمک بگیر روی کوسسسسسمو بمال من می میرم واسه اون کیرت . بکن بیشتر بذار تو کونم . می تونم بگیرمش . -پروانه جون اگه بدونی کون خوشگلت چه جوری داره کیر منو می سوزونه -راست میگی ؟/؟-آره جون تو . داداشی من امشب خیلی بلبل زبون شدی . پس بیا اینو داشته باش . کونشو می گردوند و کیر منم هم به صورت وضعی و هم به صورت انتقالی توی کون آبجی پروانه ام می گشت . کف دستمو گذاشته بودم روی کوسش می خواستم اونو ارضاش کنم . ولی پرسینگ پروانه طوری بود که یهو صدامو برد بالا -دارم خالی می کنم آبم داره می ریزه -بذار بریزه چته . منم می خوامش آبتو میخوام . اووووووف اگه بدونی چه جوریه .. بی انصاف گردش و چرخش کونشو زیاد کرد تماشای کونش در اون وضعیت خودش یه حال و صفایی دیگه داشت . آبمو ریختم تو کونش .-جاااااان پیام تو کونمو سوزوندی . ولی خوشم اومد از این که کونم سوخت و دماغم نسوخت که باهات حال کردم . حالا می تونی کیرتو بکشی بیرون . داشتم فکر می کردم حالا می تونی بکشی بیرون با بکش بیرون چه تفاوتهایی دارن که دیدم کیر خودش اومد بیرون واییییییی پسر چه منظره ای !شیره های سفید و شیری منی من از سوراخ کون پروانه داشتن بیرون می ریختن و یه صحنه خیلی قشنگی رو به وجود آورده بودند . وایییییی چی بگم اگه اون لحظه بهم میلیارد میلیارد پول هم می دادن حاضر نبودم از کنار کون پروانه پا شم .. در واقع اون شمع بود و من پروانه که داشتم دورش می گشتم .... روزها و ماهها و سالها گذشت ومن وپروانه جون مشغول بودیم تا این که پروانه دیپلمشو گرفت و سیل خواستگارا به طرف خونه مون سرازیر شد . پروانه هر چی خواستگار درست و حسابی داشت رد می کرد تا این که به یه خواستگارش جواب مثبت داد . وضع مالی طرف توپ بود ولی راننده ترانزیت بود و می گفت به این کارش علاقه داره و حداقل تا چند سال که جوونه دوست داره به همین صورت کار کنه . این یعنی این که شاید درماه بیشتر از چند روز خونه نباشه زیاد هم راه دور نمی رفت بیشتر سفراشم به تر کیه و یکی دو کشور اون ور تر بود خونواده کلی باهاش جر و بحث کردن که این چه کاری بود که کردی .. من که پونزده شونزده سالم بود خیلی افسرده و غمگین شدم . تا چند روز با پروانه حرف نمی زدم . ولی بالاخره تو عروسیش شرکت کردم . وقتی که عروس خانوم داداششو بغل کرد چشام پر اشک بود و اونم با شدت بیشتری گریه می کرد . با صدای بلند می گفت فکر کردی پروانه شمع خودشو از یاد می بره نه داداش . به جون بابا کاری می کنم که بیشتر از قبل ازم راضی باشی . متوجه منظورش می شدم ولی بقیه مهمونا و حتی دامادم همچین احساساتی شده بودند که با گریه من و پروانه اشک می ریختند . نزدیک بود مجلس عروسی به یه مجلس عزا تبدیل شه . خیلی ها به ما آفرین می گفتند . بعضی ها به بچه های خودشون سر کوفت می زدن که ببین خواهر و برادر باید این جوری باشن . اون شب از ناراحتی تا صبح نخوابیدم . با خودم فکر می کردم که الان پروانه داره چیکار می کنه . هنوز دختره ؟/؟الان دختریش گرفته شده ؟/؟بعدا می تونه هواموداشته باشه ؟/؟برای دلخوشی من بوده که گفته دیگه فراموشم نمی کنه ؟/؟مثل سابق می تونه دوستم داشته باشه ؟/؟جای خالی و اتاق خالیشو می دیدم و زار زار اشک می ریختم . نمی تونستم تصور کنم که یه نا کجا آبادی اومده و اونو ازم گرفته . حس می کردم که این باید من باشم که بر پروانه احساس مالکیت کنم نه یه غریبه . یه بار که این احساس خودمو با خواهرم در میون گذاشتم دلداریم داد و گفت داداش این رسم زندگیه تو هم یه روز زن می گیری و تشکیل خونواده میدی . منم اون روز باید همین جوری کنم ؟/؟باید بااین مسئله کنار بیای . سعی می کنم بیشتر از گذشته هواتو داشته باشم اصلا نمی تونستم تحمل کنم . بدون این که به پدر و مادرم بگم از خونه رفتم بیرون وتا صبح قدم زدم . وقتی هم که بر گشتم دیدم اون دوتا هنوز خوابن . یاد حرفای نصفه شبی بکش بیرون اونا افتاده بودم . خاطرات خوش اولین شبم با پروانه لبخند به لبام می آورد . حس غریبی داشتم . ساعت 8 صبح بودکه موبایلم زنگ خورد . پروانه قشنگ بود .-داداش چطوری -تو چطوری دیشب جات خالی بود . دوباره گریه ام گرفت . اونم همین طور -ببینم می دونم تو دیگه خواهرتو دوست نداری و هواشو نداری . از امشب حداقل تا دو هفته من تنهام . شبا نمی تونم تنها باشم . خونه رو هم نمی تونم تنها بذارم اگه دوست داری بیا پیشم تا تنها نباشم . قبول می کنی ؟/؟فکر می کردم دارم خواب می بینم . لالمونی گرفته بودم -چیه داداش گلم هنوز باهام قهری ؟/؟فدات شم الهی . بخند خوشحال باش باید خودتو به این وضع عادت بدی خودتو از این افسردگی بکش بیرون . .ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
بکش بیرون 4

وای بازم که گفت بکش بیرون . یاد این بکش بیرون ها که افتادم دوباره یه حسی تو من بیدار شد . از آخرین باری که با پروانه سکس داشتم 3روز می گذشت . درست 2 شب قبل از ازدواجش . شب قبل از ازدواجشم گفت که بیام تو رختخوابش ولی قبول نکردم . برای اولین بار بود که ردش می کردم . باهاش قهر کرده بودم . مثلا قهر بودم . هر وقت لازم بود حرف می زدم و جوابشو می دادم . یعنی اون به حرفش عمل می کنه .؟/؟داداششو فراموش نمی کنه ؟/؟مامان و بابا هم خوشحال شدند از این که دو هفته ای رو از شر من خلاصن . لازم نبود این همه هیس هیس بکنن . حتی می تونستن به صدای بلند بگن بکش بیرون بکش بیرون . حالا هم که فکرشو می کنم مامان هم اگه خودشو عقب می کشید اینم یه نوع بکش بیرون حساب می شد . خواهرم بر خلاف خونه ویلایی پدرش که بیشتر از 19 سال درش زندگی کرده بود صاحب یه آپارتمان شیک 150 متری شده بود . شوهره خونه رو به اسم اون کرده بود . همدیگه رو بوسیدیم و هر کدوم یه گوشه ای نشستیم . یه شلوارک و یه تاپ تنش بود . هنوز قیافه عروس خانوما رو داشت . چند سال بزرگتر از سنش نشون می داد با این که خیلی خوشگل بود . و خوشگل کرده بود . ولی من همون چهره دخترونه اشو بیشتر دوست داشتم . شامو خوردیم و رفتم به حال خودم دراز کشیدم که مثلا بخوابم . روی همون تختی که می دونم شوهر خواهر نامردم دیشب پروانه رو گاییده -چیه پیام به همین زودی خوابت گرفت ؟/؟-چیه مگه چی شده ؟/؟-همین ؟/؟این طوری هوای خواهرتو داری و بهش احترام میذاری ؟/؟-چیه د وست داری بیام طرفت و تو هم خیطم کنی که من حالا یه زن شوهر دارم و خواهش می کنم بهم دست نزن .-یعنی واقعا این فکرا تو کله اته تو خواهرتو این طور شناختی ؟/؟خواهری که خودشو زندگیشو فدای تو کرده ؟/؟به خاطر این که بیشتر بهت حال بده و بیشتر باهات حال کنه -خب تو که ضرر نکردی خونه دار شدی -خونه سرمو بخوره . مگه بابام کم داشت ؟/؟دیدم پروانه غیبش زده . یه .خورده بهش حق دادم . برخورد بدی باهاش داشتم . رفتم دیدم تو یه اتاق دیگه رو زمین نشسته و داره گریه می کنه -.فکر کردم می تونم خوشحالت کنم . می خواستم برات سورپرایز باشه . فکر کردم کارم برات ارزش داره . فردا برو زن بگیر ببین می تونی از خونه تکون بخوری ؟/؟دیوونه !شوهرای خیلی بهتری به گیرم افتاده بودن . اما من به همه شون جواب رد دادم . حتی به یه دکتر. گفتم یه چند سالی رو که تو مجردی و این شوهر نسناس ما رانندگی می کنه شبارو با هم باشیم . شب کنار هم بودن یه حال و هوایی دیگه داره . ولی تو اینارو نمی دونی تو احساس منو درک نمی کنی . نمی بینی که پروانه داره تو عشق و هوس تو می سوزه . آبجیت از این که دست یه مرد غریبه بهش بخوره عذاب می کشه . ولی چاره چیه . من می خواستم با تو به اوج هوس و لذت برسم . چاره ای نداشتم . خواستم این جوری راحت تر خودمو در اختیارت بذارم این جوری دیگه هراسی ندارم که دختریم تبدیل به زنانگی بشه . ولی تو همون آدم کند ذهن کم عقل همیشه ای . همونی که باید خواهر بزرگترت پرو بالتو بگیره و هواتو داشته باشه . صدای گریه من بلند تر از صدای هق هق پروانه شده بود . هر کی ما رو تو اون وضعیت می دید فکر می کرد پدر و مادر ما مرده -پروانه جون منو ببخش من هیچی حالیم نبود . اینو از اول می گفتی . -چند بار اشاره کردم ولی انگار کافی نبود . اصلا گفتن نمی خواست .-حالا می تونم ازت خواهش کنم که منو تو بال و پر خودت بگیری ؟/؟سرمو گذاشتم رو سینه اشو وخودمو واسش لوس کردم . چند دقیقه بود هر دو رو تخت بودیم لخت مادرزاد بدون هیچ پوششی . حس می کردم که خیلی دوستش دارم . نمی دونم چرا مث سابق اون احساس مالکیتو نسبت به اون نداشتم . پروانه احساس منو به خوبی فهمیده بود -می دونم تو فکرت چی میگذره . عزیزم من همیشه متعلق به توام . اگه به تو اهمیت نمی دادم که این همه خودمو به آب و آتیش نمی زدم که این بساطو جورکنم -حالا بیا به خودمون برسیم پیام . امشب دیگه باید معنای تکمیلی بکش بیرونو بهت بگم . لبهای بالایی و پایینی خواهر نازمو به لبای داغ و تشنه هوس و بوسه خودم چسبوندم . با نفسهای آروم و بوسه گرم هم دنیایی از آرامشو در آغوش کشیدیم . همون آغوشی که واسه هر دوتامون دنیایی از آرامش بود . یعنی همسرم می تونه جای خواهرمو پر کنه ؟/؟من که این طور فکر نمی کردم . پروانه دستشو به کیرم رسوند و گفت خیلی کلفت تر از اولین دفعه ای شده که باهاش حال کردم ولی طولش زیاد فرقی نکرده .-تو هم جا افتاده تر شدی عزیزم . کونت همون کونه . کوست تپل تر شده . سینه هات هم درشت تر . کوسسسسسسمو بمال بمال ببین چقدر واست خیسه . از همون لحظه اول مراسم ازدواج واسه این لحظه ثانیه شماری می کردم . اون وقت داداش جونم میگه که پروانه همش فکر خودشه . حالا بیا و ببین که پروانه واست می میره . عاشقته . لبامو گذاشتم رو سینه های آبدارش . کیف می کردم که خواهرمو میگام .. نامرد دانیال نامرد . داماد آشغال . زنتو می کنم حالشو می برم . تو عاشق خواهرم میشی .؟/؟ میدونم چیکار کنم . اون حق خودمه . با کف دست و انگشتام کوس پروانه رو می مالوندم -داداش داداش دیوونتم . من می خوام . دوستت دارم . دیگه اذیتم نکن . ببین من همه جسممو روحمو زندگیمو آبرومو در اختیارت گذاشتم . دیگه این قدر اذیتم نکن . یه بند انگشتمو کردم تو کوسش و با همون تیکه حال می کردم -قربون سادگیت بشه پروانه واسه همین چیزاست که عاشقتم . داداش حالا می تونی انگشتاتو تا ته بفرستی تو کوسم . کیرتم تا آخر بفرستی داخلش . تا ته منو بکنی و بکشیش بیرون . دوباره منو بکنی . این قدر باید منو بکنی و بسوزونی که بهت بگم داداش سوختم بکش بیرون !ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
بکش بیرون 5 (قسمت آخر)

چهار تا انگشتمو کردم تو کوسش و تند و تند با یه حرکت گاییدنی اونو حشری ترش می کردم . تو بغلم دست و پا می زد . خواهر بزرگتر من اسیر من بود و منم تا می تونستم بهش حال می دادم . دیگه نذاشتم که چیزی ازم بخواد . سرمو پرت کردم روی کوسش . کاری نداشتم که اسم کی رو آبجیمه . زبونمو کشیدم رو کوسش . اول با لیس زدن نرم و آماده اش کردم بعد رفتم سراغ میک زدن . من باید اونو تنظیم تنظیمش می کردم تا همون چند روزی رو که شوهرآشغالش طی ماه خبر مرگشو توی خونه خودشه نتونه مث من بهش حال بده . ناسلامتی دیگه واسه خودم تجربه ای داشتم . چند سال بود کارم این بود و یه پا کوس لیس و کون کن شده بودم . حالا از امشب هم باید کوسو در سطح عالیه می کردم . یه انگشتمو کرده بودمش تو سوراخ کون پروانه و یه کف دستمو گذاشته بودم بالای کوسش و لب و زبون و دندونام که در حال لیسیدن و مکیدن بودند -جااااااااان پیام امشب جور دیگه ای میمکی حال دیگه ای داری و داره . نمی دونم شاید من این جوری فکر می کنم . شاید تولد دوباره عشق و سکس ما باشه . وایییییییی بخوررررررررش کوسسسسسسسمو بخورررررر من منتظر کییییییییییییرررررررتم . کوسسسسسسسم واسسسسسسسه کیییییییییرررررررت آروم و قرار نداره . امشب دیگه تو تب دوری از کیر تو نمی سوزه . امشب دیگه محرومیت نمی کشه . بسسسسسسه دیگه چقدر حسرت کیر تو رو بخوره . وقتی کیییییییررررررت یه خورده کوسسسسسسسمو بغلش می کرد تشنه اش می کرد و کوسسسسسسم منتظر بود بیشتر بغلش کنه که بیشتر بیاد تو و باهاش روبوسی کنه منتظر بود یه شربتی یه نوشیدنی از کیرت بهش برسه ولی اون خودشو کنار می کشید . چقدر صبر و تحمل !آخه تا کی ؟/؟من با ازدواج خودم بالاخره به آرزوم رسیدم . کاشکی پرده منو هم تو پاره می کردی . دستمو گذاشتم جلو دهن پروانه نمی خواستم به یادم بیاره که یه مرد دیگه هم هست که تن لختشو دیده . نه نمی خواستم . من باید به این حسرت اون برای همیشه خاتمه می دادم . حرکات دست و لبمو متوقف کرده . حمله نهایی رو شروع کردم دیگه بسه دیگه دیگه تقریبا چهار سال مقدمه چینی بسه دیگه .. کیرمو گذاشتم روی سوراخ ورودی کوس پروانه -آماده ای ؟/؟-داداش پرسیدن نداره . حال و روز و خیسی کوسمو ببین دیگه -اول کار از آمپول زدن نرم خوشت میاد یا چکشی ؟/؟-هنوز نفهمیدی خواهرت از کدوم مدل در اول بیشتر خوشش میاد ؟/؟-چرا کیرمو آروم آروم گذاشتم بره . از مرزقدیم هم رد شدم . وایییییییی پسسسسسسرعجب لذذذذذذذتی هر چه می رفت داخل بیشتر حال می داد . کشیدمش بیرون و دوباره فرستادمش که بره واییییییی می دونم که پروانه هم داشت حال می کرد . -پیام به آرزوم رسیدم دیگه هیچی نمیخوام جز این که تا هر وقت که سایه ات رو سر منه کیرت تا ته بره تو کوسسسسسم جوووووووون حالا دارم لذت کوس دادنو می فهمم -این چند ساله بهت حال نمی دادم ؟/؟-چرا ولی وقتی که کیر تا ته کوس میره و بیضه ها می خوره به وسط کون و دیواره کوس آدم میخواد از خوشی بمیره . تو اینو از کجا می دونستی -معلومه دیگه وقتی از سر کوس هر چی میای به طرف داخل لذت زیاد تر میشه . عمقی ترم که بشه به اوج می رسه -ببینم بازم می خوای بهم وصله بچسبونی ؟/؟دیوونه اگه دختر نبودم که کارم به اینجا نمی کشید . من تو رو کی می تونم آدمت کنم خدا میدونه .-پروانه جون خیلی کیف داره .-واسه همین کیفا بود که این همه تهمت و ناسزا از داداشم شنیدم . -حالا این قدر به روم نیار و خجالتم نده . -تند تر حالا شتابو زیاد کن . محکم بزن بذار من فقط با تو حال کنم . به خاطر تو واسه داداش گلم . وایییییی کوسسسسسسسم آتیش گرفته . کییییییییرررررررررت داره دیوونه ام می کنه . جررررررررم بده پاررررررررم کن . حق تو داداش گلمه که چاککککککم بدی و دارم می میرم . کاش می دونستی که داری باهام چیکار می کنی . من که سوختم . من که دارم می میرم . -امشب فقط به افتخار شکسته شدن این طلسم کوس می کنم .کوس کوس فقط کوس -بکن بکن داداشی من . منم امشب به افتخار تو و این لحظه های خوش زندگی فقط کوس میدم کوس کوس کوس . -پروانه نمی تونم داغ شدم منم سوختم سوختم داداش بکش بیرون -نمیشه داره می ریزه پس ساکت باش و بغلم کن . و بچسب بهم منو ببوس بغلم کن . حرف نزن و آروم باش . توآرامش خودم برای اولین بار آب کیرمو ریختم توی کوس پروانه . در نهایت سکوت و لذت و آرامش . نمی دونم چرا دوست نداشت جیغ بزنه . دوست داشت تو حال خودش باشه . دو سه دقیفه ای تو همین حالت بودیم .-پیام !من که نمی دونم این لحظه رو چه طوری تو صیفش کنم .-من که خیلی سبک شدم -نباس خودخواه باشی .من هنوز ارضا نشدم کیر کوس دیده و چسبیده به منی منو گذاشت توی دهنش و بایه لذت شدیدی که بهم داد دوباره شقش کرد تا مجددا فرو کنم تو کوسش . این بار با سرعت و مقاومت بیشتری کوسشو می گاییدم .-بزززززززن کوسسسسسسمو پارررررره کن . بکن . دستامو قرار دادم رو شونه های پروانه و بازم سرعتمو بیشتر کردم .-اییییییی واییییی نهههههه بکش بیرون سوختم نه نه تورو خدا بکش بیرون -نه نه تا کمرتو سبک نکردم نمی کشم -خواهرت داره می میره -می دونم نمی میره . اون همش می میره و زنده میشه .-پس زود باش بهم زندگی بده . زود باش عشق من . حال بده زندگی بده جاااااااااااااااان دوباره پاهاشو به زمین می زد . تمام بدنش می لرزید . فهمیدم که دیگه نز دیکه یه خورده ملات کارمو زیاد کردم . بیشتر از این که خسته شم ناراحت بودم از این که نتونم این جوری آب کوس خواهرمو بیارم -پیام پیام کییییییییییرررررررررررت کاررررررشو کرد . کوسسسسسسسم داره آروم می گیره . آبش داره می ریزه . ولم نکن .-تا آخرش باهاتم . تا هر جا که بخوای بدون این داداشته که بهت حال میده . -فدای داداشم که بهم حال میده . خیس عرق افتادیم روهم . با این که قرار بود تا صبح کوس بکنم ولی اون شب خواهرم منو از کون هم بی نصیب نذاشت. یه ماه بعد که پس از چند روز اقامت شوهره دوباره رفت و ما دوباره تنها شدیم -پیام می خوام یه خبری رو بهت بدم .-چی شده ؟/؟-تو یه دسته گل به آب دادی -چی شده ؟/؟-یه گل توی شکمم کاشتی من از تو بار دارم .-میدونی مال شوهرت نیست ؟/؟-آره عزیزم شب اول گفتم که بچه نمیخوام این دفعه سه هفته نیومد و منم چند روز پیش آزمایش دادم و دیدم بار دارم .-مشکوک نشده . آخه پریودت هم که قاطی پاتی شده -نه بابا عشق خارج اینو کشته .دارم مشکوک میشم که اون توی تر کیه یکی رو واسه خودش داره . اصلا فکرش به این جاها قد نمیده اگه کاری به کارش نداشته باشم اونم کاری به کارم نداره فقط مجبور شدم ... جلو دهنشو گرفتم گفتم ادامه نده نمی خوام بشنوم -ای حسود .... چند ماه بعد یه کاکل زری خیلی خوشگل به دنیا آورد . اسمشم گذاشت پیمان و به منم گفت امید وارم که این پیمان کوچولو باعث این بشه که پیمان من و تو تا ابد باقی بمونه . ولی فکر کنم این مال همون اولین باریه که تو کوسم آب ریختی . بهت گفته بودم که بکش بیرون ولی ته دلم می گفتم که نکش بیرون .. پایان .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

SexyBoy
 
مامان حمیرا

قسمت اول


سلام من حامد هستم و 17 سالمه. همیشه داستانای سکسی منو تحریک می کرد و با خوندنشون رویاهای قشنگ توذهنم درست می شد که کیرم از سفتی می ترکید ولی همیشه فکر می کردم اینا یه داستانه. مگه میشه مادر با پسرش سکس کنه؟ ولی نمی دونستم یه همچین جریانی برای خودمم پیش میاد. ما یه خانواده 4 نفره هستیم. برادرم حمید که 20 سالشه. بابام نگهبان یه شرکت داروسازیه و یه شب در میون شیفته و مامان جونم که اسمش حمیراس و حدود 45 سالشه. دلیل اصلی این که من همیشه تو کف مامانم بودم سینه های گندش بود. آخه من عاشق پستونای گنده ام. از سایز کرست چیزی سرم نمیشه که براتون سایز پستونای مامانمو بگم، ولی این جوری براتون بگم که اگه کرستشو مثل کلاه بزارم سرم نصف سرم رو پر می کنه، مثل این کلاه مشهدی یا خلاصه که امکان نداره کسی تو خیابون از کنارش رد بشه و به پستونای قلمبه مامان خیره نشه. بگذریم. جریان از اونجایی شروع شد که من متوجه راحتی زیادی مامان و حمید شده بودم و دیده بودم وقتایی که اونا با هم تنهان شوخی های ناجور می کنن. مثلا یه بار که من تو اتاق تلویزیون می دیدم، رفتم آشپزخونه که آب بخورم دیدم مامان خم شده از کابینت چیزی برداره که حمید مامانو یه دست مالی حسابی کرد، ولی تا دید من اومدم زود خودشو جمع کرد و منم به روی خودم نیاوردم. یا بعضی وقتا که از باشگاه می اومدم می دیدم یا حمید حمومه یا مامان، که اون یکیم تازه از حموم اومده. منم با داستانای سکسی که خونده بودم و تجربه دوستان سایت به مامان و حمید شک کرده بودم که با هم رابطه سکسی دارن، ولی نمی تونستم قبول کنم که مامان منم بله. تا این که یه روز اومدم خونه. خواستم برم دوش بگیرم که دیدم حمید از رختکن اومد بیرون. تا منو دید هول کرد که من دلیلشو نفهمیدم، ولی اینو تو چشاش حس کردم. بعد رفتم سمت حموم که حمید گفت: کجا میری؟ گفتم: می خوام یه دوش بگیرم، چیه مگه؟ گفت: آخه مامان حمومه. من جا خوردم. گفتم: یعنی با هم حموم بودین؟ حمید گفت: نه بابا، همین الان که من اومدم بیرون مامان رفت تو. ولی من می دونستم دروغ میگه. منم رفتم پای تلویزیون. حمیدم رفت تو اتاقش. بعد چند دقیقه مامان اومد بیرون، ولی نمی دونست که من خونه ام و گفت: آخ، این دفعه کونم خیلی درد گرفت وحشی، داره می سوزه، نه به بی بخاری بابات نه به تو. من که باورم نمی شد چی شنیدم. یه دفعه صدای در اتاق حمید اومد و مثلا طوری که من متوجه نشم به مامان گفت: هیس، حامد خونس. مامانم فهمید چه سوتی داده، برا همین با همون ربدوشامبرش که داشت پستوناشو خفه می کرد و تا چاکش معلوم بود اومد پیش من. گفت: حامد جان تو خونه ای؟ به حمید گفتم بیا پشتم رو بشور، یه جوری شست که داره پوستم بلند میشه. اینو گفت که مثلا ماستمالی کنه ولی نمی دونست حمید به من گفته مامان بعد من رفته حموم و بازم ضایع شدن. منم که دیگه همه چیزو فهمیده بودم، گفتم: آره، شنیدم گفتی خیلی می سوزه و یه نیشخند زدم. مامانم که فهمید همه چیز لو رفته یه لبخند کوچولو زد و رفت. شب سر شام بودیم که مامان باز شروع کرد ماستمالی و گفت: حمید اصلا بلد نیست با یه پوست لطیف چطور برخورد کنه، این دفعه رفتم حموم، حامد جان به تو میگم بیای پشتمو بشوری. منم هول کردم. نمی دونستم چی بگم، فقط مثل خر کیف کردم. چون می دونستم پشتمو بشور یعنی چی. فقط گفتم: چشم، حتما. حمید سرش پایین بود و هیچی نمی گفت. برعکس مامان، خجالت می کشید. از فردای اون روز مامان یه جور دیگه بود. وقتی از مدرسه اومدم دیدم مامان یه تاپی پوشیده که تا حالا تنش ندیده بودم. یه تاپ استرچ زرد که قشنگ چسبیده بود به بازو و شکمش. حالا خودتون در نظر بگیرین تو یه همچین لباس تنگی اون پستونا چه جوری میشن. منم خیره بودم تو پستونای مامان. آخرشم مامان گفت: چیه؟ خیلی نگا می کنی. اینو تازه خریدم. بهم میاد؟ تو مغازه که پوشیدم فروشندش می گفت خیلی بهم میاد. کلی تعریف کرد. منم گفتم: عالیه، خیلی خوشگل شدی. ولی پیش خودم گفتم: یعنی مامان جلو اون یارو هم این جوری بوده؟ مرتیکه هیز، کلی دید زده تازه تعریفم کرده. بعد مامان گفت: پس، از این به بعد همش اینو تو خونه می پوشم. من حسابی شق کرده بودم و فقط می گفتم: آره، خیلی خوبه. یه چند روزی همین جوری بود و مامان هی خودشو با من راحت تر حس می کرد و باهام شوخی می کرد. خودشو می مالید بهم تا این که یه کم رومون به هم باز شد و یه شب وقتی بابا نبود و حمیدم تو اتاقش داشت چت می کرد، مامان رفت حموم. بعد چند دقیقه گفت: میای پشت مامانو بشوری عزیزم؟ وای، این حرف داشت دیوونم می کرد. چند روزی بود منتظر این لحظه بودم. باورم نمی شد که تا چند دقیقه دیگه چی خواهم دید. پستونای گنده و لخت مامانو تو اون کرستای که همیشه بوشون می کردم و می مالیدم به کیرم. تو همین فکرا بودم که مامان گفت: کجایی پس؟ یخ کردم. در حموم بازه، زود لباساتو در بیار، راحت باش و بیا مامان جون. منم تی شرتمو درآوردم و با شلوارک رفتم تو که وقتی شق می کنم تابلو نشه. رفتم تو حموم. نمی دونین چی دیدم! مامان با یه شورت و کرست مشکی جلوم بود. تا منو دید گفت: شلوارکتو در بیار، توام یه دوش بگیر دیگه. منم یه کم من و من کردم. گفتم: آخه مامان... خندید. گفت: آهان، از اون لحاظ میگی، عیبی نداره. من که مامانتم، عیبی نداره. حمیدم همین جوریه، این طبیعیه یه مرد وقتی یه زن لخت رو می بینه این جوری بشه (شق). حتی اگه مامانش باشه. منم درآوردم. مامانم گفت: حالا بهتر شد، مثل من راحت باش. حالا بیا تو. خودشم رفت زیر دوش. پشتش به من بود. منم داشتم با چشام می خوردمش. تازه فهمیده بودم مامان عجب کونی داره. گوشتی و قلمبه. داشتم مامانو حسابی دید می زدم که مامان برگشت و لیفو داد دستم. خودشم از پشت بند کرستش رو باز کرد و گفت: اینم در بیارم که تو راحت باشی. من داشتم می ترکیدم. آخه الان مامان با پستونای لخت پشت به من بود. حاضر بودم هرچی دارم بدم مامان برگرده سینه هاشو ببینم. بعد مامان گفت: چی کار می کنی؟ زود باش دیگه. تازه یادم افتاد که چرا اونجام. منم شروع کردم به شستن. مامان گفت: حامد، حالا که با هم تنهایم وجلوتم مثل تیر آهن شده یه سوال ازت دارم. منم گفتم: چی، بگو مامان. گفت: تو از کجای خانوما خوشت میاد که وقتی می بینی این جوری تیر آهن میشی؟ منم با یکم من و من گفتم: پستوناشون مامان خندید گفت: ای شیطون، پس برا همین همش سر کشو لباس زیرای منی داری، با کرستای من ورمیری. من سرخ شده بودم از خجالت. بعد مامان گفت: حدس می زدم. آخه بچگیتم این جوری بودی. اون موقع وقتی سه چهارسالت بود پستونای من برات هم اسباب بازی بود، هم پستونک خوابت. وقتی گریه می کردی کافی بود بغلت کنم. خودت دست می کردی تو کرستم با پستونام بازی می کردی دیگه گریه یادت می رفت. یا شب می اومدی پیش مامان با اون صدای قشنگت می گفتی مامان پسون. منم سینه هامو در می آوردم. توام باهاشون ورمی رفتی تا خوابت ببره. منم خوشم می اومد. آخه بابات از این کارا بلد نیست. یه راست میره سره اصل کاری. بعدشم زود می خوابه. می دونی که چی رو میگم؟ تا این که بعد بابات اینقدر غر زد که حامد بزرگ شده، زشته و از حرفا که منم دیگه نزاشتم این کارو بکنی. منم همچنان دستم رو کمر مامان بالا پایین می شد. یه لحظه دلو زدم به دریا و گفتم: مامان پسون مامان زد زیر خنده و گفت: آخ جون، قربونت برم، می دونی چند ساله اینو بهم نگفتی؟ منم گفتم: می دونی چند ساله بهم پسون ندادی؟ مامانم خندید گفت: راستی راستی پستون می خوای؟ منم گفتم: آرزومه. که یه دفع مامان برگشت. منم برای اولین بار پستونای گنده مامانو لخت دیدم. از اون چیزی که فکر می کردم گنده تر بود. آخه کرست جمعشون می کنه ولی الان که آزاد بود خیلی گنده تر بود. پستوناش مثل خربزه بود ولی یه کم تپل تر، که یه دونشم تو دوتا دست منم جا نمیشه. همین جوری که خیره مونده بودم به پستونای مامان خودش یکیشو با دستش گرفت وگفت: بیا عزیزم، بیا هرچی می خوای بخور. هر کاری دوست داری بکن. منم رفتم جلو و چنگ زدم تو پستونای مامان، افتادم به جونشون. همه جاشو می لیسیدم و می بوسیدم. مامانم دستشو گذاشته بود پشت سرم و سرمو فشار می داد تو سینه هاش و رونشو کرده بود لای پام و رونای تپلشو می مالید به کیرم و می گفت: جون، بازم حامد کوچولو داره سینه هامو می خوره. ولی من هیچی نمی گفتم و فقط می مالیدم و می خوردم. یه چند دقیقه که خوردم به نفس نفس افتادم. مامانم گفت: سیرشدی عزیزم؟ خوشت اومد؟ منم که دیگه روم باز شده بود گفتم: مرسی مامان، به آرزوم رسیدم. دارم پرواز می کنم. مامانم کیرمو گرفت و گفت: معلومه و کیرمو فشار داد. گفت: درش بیار ببینم شومبولت چقدی شده، خیلی وقته ندیدمش. اون موقعها که می بردمت حموم همش بوسش می کردم و می خوردمش. آخه بابات از این کار خوشش نمی اومد ولی من احتیاج داشتم. بابات اصلا به فانتزی های سکسی من توجه نمی کرد. بعد شورتمو کشید پایین و کیرمو گرفت تو دستش. منم خیلی خوشم اومد وگفت: آخ جون، قربونش برم. چقدر بزرگ شده ولی هنوز کوچولو باید بزرگتر بشه تا بشه یه کیر درست و حسابی. اولین باری بود که مامانم اسم کیرو جلوم می آورد. منم خوشم می اومد. کیرمو آروم تو دستش فشار می داد. بعد گفت: این کیر فقط به درد یه چیز می خوره که بعداً بهت میگم. بعد کردش تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن. اولین بارم بود یکی کیرمو می خورد. خیلی خوشم اومده بود. بعد مامان گفت: خوشت میاد عزیزم؟ منم سرمو تکون دادم و با سینه هاش بازی می کردم. بعد دستشو گذاشت پشتم و منو کشید طرف خودش و گفت: خودتو عقب جلو کن مثل اینکه داری کس می کنی. وای که این حرفای مامان چقدر تحریکم می کرد. آخه تا حالا یه زن جلوم از کیر و کس حرف نزده بود. منم شروع کردم تو دهن مامان تلمبه زدن. یه چند بار که جلو عقب کردم دیدم آبم داره میاد. به مامان گفتم. اونم نذاشت برم عقب و همه آبمو ریختم تو دهنش. اینقدر کیرم تو دهنش موند که کوچولو شد. بعد مامان کیرمو در آورد وگفت: به به، چقد خوشمزه بود. حالا می خوام یه چیز خوشمزه بدم تو بخوری. باشه؟ منم با سر گفتم باشه. بعد بلند شد تا شورتش رو در بیاره. وقتی خم شد پستونای آویزونش بازم حشریم کرد. گفتم: مامان، قربون این پستونای گندت برم که لنگه نداره. بعد مامان نشست ولاپاشو باز کرد و گفت: تا حالا از اینا خوردی؟ منم گفتم: من تا حالا کس ندیدم که بخوام بخورم. مامان گفت: خوب به این میگن کس، بیا خوب ببین. بعد انگشتشو کرد تو کسش و تکون داد. گفت: بیا بخور ببین چه جوریه، هرکی خورده راضی بوده! (این چندمین سوتی مامانم بود که می داد ولی سریع می ذاشت پای شوخی که حالا اونم یه جریان داره که براتون میگم). منم چون ترتمیز بود کف حموم به سینه خوابیدم و سرمو بردم لاپای مامان و شروع کردم به لیس زدن. اونم سرمو فشار می داد لاپاش و آخ جون آخ جون می کرد. یه چند دقیقه که خوردم مامان حسابی حشری شده بود. بلند شد. گفت: خوب، حالا باید بریم سر اصل کاری یعنی باید مامانو بکنی. وقتی مامان از این حرفا می زد بهم، یه جوری می شدم. بازم گفت: باید مامانو از کون بکنی، سایز کیرت جون میده برا کون من که دیگه دردم نگیره. مثل کیر اون حمید وحشی. منم گفتم: پس با حمیدم بعععله. اونم گفت: تو که همه چیزو می دونی دیگه چرا می پرسی؟ گفتم: مامان، چه جوری سکستون با حمید شروع شد؟ مامانم گفت: جریانش مفصله، بعدا برات میگم. الان زود بیا اینجا که مامان به کیرت احتیاج داره. منم گفتم: خوب، الان باید چیکارکنم؟ مامانم گفت: باید کیر خوشگلتو بکنی تو کونم. بعد صابونو برداشت و قشنگ دستشو صابونی کرد و مالید به کیرم. یه کم جلو عقب کرد که خیلی خوشم اومد. بعد خم شد جلوم و با یه حالت خاص دستشو از بین پاش آورد بیرون و انگشتشو مالید به کونش و قشنگ صابونیش کرد و انگشتشو می کرد تو کونش. همش می گفت: حامد جون می خواد مامانو از کون بکنه. زودباش عزیزم. بیا کیر خوشگلتو بکن تو کون مامان. منم رفتم سر کیرمو مالیدم به سوراخ کون مامان و مامان خودش اومد عقب تا کیرم بره تو کونش. نمی دونم کیر من کوچیک بود یا کون مامان زیادی گشاد بود. بعد گفت: آروم همشو بکن تو. منم یواش یواش کل کیرمو کردم تو. اونم خوشش اومده بود. می گفت: آخ جون، دارم حال می کنم با کیرت عزیزم. دارم کون میدم به پسرم. بکن عزیزم، تند تند بکن. کون مامانو بکن. منم مثل خرگوش تلمبه می زدم. آخه اولین باری بود که کیرم می رفت تو یه همچین جای گرم و نرمی. مامان خیلی حشری شده بود. همش ناله می کرد و خودشم می داد عقب. بعد گفت: کیرتو کلا در بیار، دوباره بکن تو. منم همین کارو کردم. وقتی کیرمو کشیدم بیرون سوراخ کون مامان باز و بسته می شد. منم هی تا ته می کردم توش و درمی آوردم. تا اینکه احساس کردم تو کمرم سیل راه افتاده. به مامان گفتم. اونم گفت: مال منم داره میاد عزیزم. تو داری آب مامانو میاری. دوست داری همیشه آب مامانو بیاری؟ مامان داشت از این حرفا می زد که داد و بیدادش بیشتر شد و آبش اومد. بعد برگشت کیر منو گذاشت لای پستونای نازش و بالا پایین کرد. اینقدر این کارش تحریکم کرد که تو چند ثانیه اول دوباره آبم امد و پاشید لای پستونای مامان. با خنده ازم پرسید: چطور بود عزیزم؟ خوشت اومد؟ منم بغلش کردم و بوسیدمش. گفتم: هیچ وقت این روز رو یادم نمیره. بعد من گفتم: مامان می زاری کستم بکنم؟ مامان با تعجب گفت: تو بازم می خوای؟ کیرت بازم بلند میشه؟ منم گفتم: آره، کافیه یه دست کوچولو به پستونای حشری کنندت بزنم، کیرم مثل سنگ میشه. مامان خندش گرفته بود و گفت: نه دیگه، برا امروز کافیه. همین جوری پیش بری هیچی ازت نمی مونه عزیزم. حالا وقت زیاده. از این به بعد زیاد با هم کار داریم. بعد گفت: شما چقدر حشرین. برعکس باباتون، اون دفعه که حمید منو از کون کرد تا چند روز جاش می سوخت. از بس وحشیانه می کنه. شماها به مامانتون رفتین که اینقد آتیشتون تنده. منم گفتم: قربون مامان حشریم برم. بعد خودمونو شستیم و رفتیم بیرون. حمید گفت: خسته نباشین، از سرو صداتون معلومه خیلی خسته شدین. مامانم گفت: تا اونجات بسوزه، دفعه دیگه وحشی بازی در نیاری. حالا چون دلت نشکنه دفعه بعد با هم بیاین پشت مامانو بشورین. منم همچنان منتظر اون روز بودم .
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

SexyBoy
 
مامان حمیرا

قسمت دوم


مامان کرده بودم. باورم نمی شد که تونسته بودم مامانو بکنم. تا یادش می افتادم دوباره کیرم شق می شد. اینقدر ماجرای اون روزو تو ذهنم مرور کردم که دیگه داشتم منفجر می شدم. آخه بازم دلم می خواست. هی با خودم ور رفتم، دیدم نمیشه، هیچ راهی ندارم. فقط مامان می تونه آرومم کنه. ساعت 12 بود. رفتم تو اتاق خواب مامان و بابا. دیدم مامان به پهلو خوابیده. یه شورت و کرست فقط تنش بود. منم رفتم کنارش دراز کشیدم. دیدم مامان بیداره. تا متوجه شد یکی اومده رو تخت برگشت، دید منم. گفت: تویی عزیزم؟ چی شده؟ چرا نخوابیدی؟ گفتم: مامان خوابم نمی بره. همش جریان سکس امروز میاد تو ذهنم، نمیزاره بخوابم. مامانم گفت: یعنی از این که با مامانت سکس کردی ناراحتی و عذاب وجدان داری؟ گفتم: نه بابا، من آرزوشو داشتم. عذاب وجدان چیه؟ مامان گفت: پس چیه؟ دوباره پسون می خوای؟ و خندید. منم بغلش کردم و گفتم: آره، کیرم یک ساعته همین جوری شقه. چیکارش کنم؟ مامانم گفت: نه عزیزم، تو امروز دوبار آبت اومده. اگه اینجوری پیش بری خیلی ضعیف میشی. برات ضرر داره. ولی چون تا اینجا اومدی دست خالی نری بهت یه کم پسون میدم. بعد چرخید و رو پهلو چپش خوابید رو به من، یکی از سینه هاشو با دستش انداخت بیرون و مالید به صورتم. منم دوباره شروع کردم به مکیدن و بوسیدن و لیسیدن. آخ که چه حالی میده سینه های مامان. بعد از چند دقیقه مامان گفت: خب دیگه، تا پوست اینا رو نکندی برو بخواب. ولی من سیر نمی شدم. گفتم: مامان یه ذره دیگه. گفت: نه. منم دیگه هیچی نگفتم. مامان سینشو دوباره گذاشت تو کرستش و جابه جاش کرد. بعد طاقباز خوابید. منم همینطور. بعد من گفتم: مامان. گفت: جانم. گفتم: خیلی دوست دارم بدونم سکستون با حمید چه جوری شروع شد. تو خواستی یا اون؟ مامانم گفت: حالا توام نصف شبی وقت گیر آوردی؟ ازش خواهش کردم. اونم شروع کرد تعریف کردن: (از زبان مامان) حدود سه چهارماه پیش اون روز قرار بود تو بعد از مدرسه بری خونه دوستت و حمیدم گفته بود میرم خونه عزیز اینا با دایی کار دارم. باباتم زنگ زد و گفت که زن یکی ازهمکاراش مریضه ومی خواد که جاش اضافه کاری وایسه. منم تو خونه تنها بودم و طبق معمول حشری. نمی دونستم چه جوری خودمو خالی کنم. همش سینه هامو می مالیدم و تو ذهنم با اونایی که دوست داشتم سکس کنم برا خودم تو ذهنم سکس می کردم. (منم سریع گفتم کیا مثلا مامان؟ گفت: حالا بعدا میگم) ولی ارضام نمی کرد یه دفعه یاد یه فیلم سوپر افتادم که توش زنه داشت با یه خیار خودشو ارضا می کرد. منم همین جوری لخت لخت رفتم سر یخچال و دوتا خیار یکی بزرگ و یکی کوچیک برداشتم و با آب گرم شستم. بعد رفتم رو تخت و شروع کردم خیارا رو مالیدن به کس وکونم. خیلی حال می داد. بعد کرمو برداشتم و خیار کوچیکه رو چرب کردم. سوراخ کونمم همین جور. شروع کردم با خیاره کونمو گاییدن. نصف بیشتر خیارو می کردم تو و در می آوردم. بعد به حالت سجده خوابیدم. سرم رو بالش بود و کونم رو به هوا. یکی از خیارا رو کردم تو کونم اون یکیم تو کسم و با دوتا دست تو کس و کونم جلو عقب می کردمشون. من مشغول بودم و سرم رو بالش از همه جا بی خبرکه یه دفعه تلفن زنگ زد. منم یه دفعه از جا پریدم، دیدم حمید کیر به دست دم در وایساده و داره منو نگاه می کنه. نه من می تونستم حرفی بزنم نه اون. خشکمون زده بود. بعد من گفتم: تو اینجا چیکار می کنی؟ اونم زود رفت تو اتاقش. بعد از این که تلفنو جواب دادم یه تاپ بدون کرست و یه دامن بدون شورت پوشیدم رفتم تو اتاق حمید. دیدم هنوز داره با کیرش ور میره. تا منو دید قایمش کرد. منم رفتم جلو. طفلکی ترسیده بود. و فکر می کرد الان دعواش می کنم. منم که بدتر از اون حشری بودم یه کیر درست و حسابی دیده بودم. گفتم هرچی باشه از خیار که بهتره. به حمید گفتم: داشتی چیکار می کردی شیطون؟ اونم گفت: هیچی به خدا. منم گفتم: چرا ترسیدی عزیزم؟ تو که کار بدی نکردی. منم داشتم همین کارو می کردم. از کی پشت در اتاق بودی؟ سرش پایین بود. بعد من گفتم: خب حالا که هم من به تو احتیاج دارم هم تو به من پس بهتره با هم راحت باشیم. بعد دستمو بردم سمت شلوارش و گفتم: ببینم اینجا چی داری که اینجوری گرفتیش. و کیرشو گرفتم. خیلی کلفت بود نسبت به سنش. یه کم که مالیدم براش شل شد و راحت دراز کشید رو تخت. بعد منم دستشو گرفتم گذاشتم رو سینم. اونم شروع کرد به مالیدن. بعد شلوار و شورتشو از پاش در آوردم و شروع کردم براش ساک زدن. یه کم که خوردم بلند شدم بهش گفتم: تو نمی خوای مامانو لخت کنی؟ گفت: اجازه هست؟ منم گفتم: راحت باش عزیزم. هر کاری دوست داری بکن. اونم دامن و تاپمو درآورد. منم خوابیدم رو تخت و پاهامو براش باز کردم. گفتم: توام بخور عزیزم. کس مامانو بخور. حمیدم مثل قحطی زده ها می لیسید. دیوونم می کرد با اون کس خوردنش. بعد سرشو آوردم بالا و بهش گفتم که بخوابه رو من. خیلی بدنش داغ بود. داشت می سوخت. داغی بدنشو رو نوک سینه هام احساس می کردم. بعد کیرشو گرفتم گذاشتم جلو کسم و بهش گفتم: بکنش تو. حمیدم یه دفعه تمام وزنشو انداخت رو من و همه کیرش رفت تو کسم. یه آخ بلند گفتم. اونم فهمید که دردم گرفته ازم عذرخواهی کرد و آروم شروع کرد به عقب جلو کردن. اگه قبلش کسمو با خیار آماده نکرده بودم که دیگه هیچی واقعا جر می خوردم. یه کم که منو کرد کسم جا باز کرد و آب کس من با پیش آب حمید باعث شد حرکت کیرش تو کسم روون و لذتبخش بشه. بعد از چند دقیقه حمیدو خوابوندم و رو کیرش نشستم. شروع کردم به بالا پایین کردن. این قدر محکم رو کیرش بالا پایین می کردم که پستونام پرت می شد بالا. حمید گفت: مامان داره آبم میاد. منم این قدر بالا پایین کردم که احساس کردم تو کسم پر آب شده. حمید تخلیه شد. منم چون لوله هامو بستم خیالم راحت بود. ولی من هنوز کیر می خواستم. یه کم کنار هم دراز کشیدیم. حمید که حالش جا اومد گفت: مامان من عاشق کونتم. می زاری از کون بکنمت؟ منم دیدم هنوز ارضا نشدم و حمیدم دوباره کیرش داره بلند میشه، گفتم: برو از تو اتاق من کرم و خیارا رو بیار. اونم رفت آورد. منم پشتمو کردم بهش. حمید شروع کرد کونمو دست مالی کردن و بوسیدن. بعد بهش گفتم که چیکار کنه. اونم با کرم هم خیارو هم کونمو چرب کرد و خیار کوچیکه رو کرد تو کونم. بعد از این که چند بار جلو عقب کرد گفتم: حالا اون یکی رو بکن تو ولی آروم. حمیدم خیار کلفته رو چرب کرد و یواش یواش اونم کرد تو کونم. من که دیگه طاقت نداشتم گفتم: بسه دیگه. کیرتو چرب کن و بکن تو کونم. حمیدم مثل برق پرید کیرشو حسابی کرم مالید و کرد تو کونم. خیارا حسابی کونمو آماده کرده بودن و راحت کیر کلفت حمید می رفت تو کونم و بیرون می اومد. حمید داشت داد می زد: وای ی ی. مامان عجب کونی داری. کیرم داره می ترکه. چقدرتنگه. وای ی ی. چقدر لیزه. کیف میده. منم هم از این که دارم از کون میدم لذت می بردم هم از این که حمید داره این جوری کیف می کنه. بعد از هفت هشت دقیقه من دیگه به اوج لذت سکسی رسیده بودم. اونم به خاطر احساس واقعی و لذت بردن شدید حمید از کس و کونم بود که با چندتا جیغ ارضا شدم و بی حال. حمیدم بعد از من چندتا تکون دیگه داد و اونم آبش اومد و کیرشو از کونم کشید بیرون و ریخت رو کمرم. من به همون حالت خوابیدم. حمیدم کیرش لای کپلای من بود و روی من درازکشید. همش منو می بوسید و ازم تشکر می کرد. منم ازش تشکر کردم. آخه چند سالی بود کسی اینجوری ارضام نکرده بود. (منم گفتم: کسی؟ مامان گفت: حالا....) بعد مامان گفت: این جوری بود که حمید شد شوهر دوم من. حالا راحت شدی شوهرسوم؟ منم گفتم: آره، خیلی حال داد. حتی از شنیدنشم حال کردم. حالا یه شب دو نفری یه حالی بهت میدیم که از اون دفعه هم بیشترحال کنی. مامانم گفت: جون، من که از خدامه. منم همون جا پیش مامان خوابم برد .
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

SexyBoy
 
مامان حمیرا

قسمت سوم

صبح که بیدار شدم دیدم مامان خیلی ناز به پهلو خوابیده و پستونای گندش افتادن روهم. کونو که نگو. چون ملافه از روش رفته بود کنار یه کم سردش شده بود و خودشو جمع کرده بود که باعث شده بود کونشم قلمبه بزنه بیرون. یه چند دقیقه با خیال راحت نگاه کردم. بعد رفتم سمت دستشویی. وقتی برگشتم دیدم حمید تو اتاق مامان داره مامانو دید می زنه. منم رفتم پیشش. تا منو دید گفت: خوب خودتو پیش مامان جا کردی ها. شبانه روزی حال می کنی. منم گفتم: نه بابا، دیشب کاری نکردیم. یعنی مامان نذاشت. همش داشتیم صحبت می کردیم. حمید گفت: درباره چی؟ گفتم: درباره چطور شروع شدن سکس تو با مامان حالا قرار شده یه بار با هم از خجالت مامان در بیاییم. (من و حمید با هم خیلی راحت بودیم. همیشه با هم فیلم سوپر می.دیدیم یا درباره کس و کون زنای فامیل با هم حرف می زدیم.) حمیدم گفت: جدی؟ مامان اینو خواست؟ منم گفتم: آره. گفت که از خداشه. حمیدم کیرشو یه فشار داد و گفت: خوب پس معطل چی هستی؟ شروع کنیم دیگه. منم با کمال میل قبول کردم. جفتمون لخت شدیم و رفتیم رو تخت. حمید گفت: یه لحظه صبر کن من الان میام. بعدش رفت و از تو اتاقش یه اسپری آورد زد به کیر من و خودش گفت: اینم برا محکم کاری که حالا حالاها مشغول باشیم. منم رفتم سراغ سینه های مامان، حمیدم رفت سراغ کونش. شروع کردیم به بوسیدن ولیسیدن. مامان سریع چشاشو باز کرد، ما رو لخت و کیر به دست دید، یه لبخند رضایت زد و گفت: شمایین بچه ها؟ چی شده صبح ناشتا هوس سکس کردین؟ بعد طاقبازخوابید، دستشو گذاشت زیر پستوناش یه تکون بهشون داد و گفت: خوب حالا بیاین شیر صبحانتونو بخورین تا بعد. ما هم شروع کردیم. کرست مامانو کشیدیم زیرپستوناش و شروع کردیم به خوردن. مامانم با دستای مهربونش دست می کشید رو سرِ ما و سرِ ما رو فشار می داد رو سینه هاش. بعد حمید کیرشو گرفت دستش، می مالیدش به شکم و بدن مامان. منم خوشم اومد. داغ شده بودم. کیرم شده بود مثل لبو. منم شروع کردم. وای چه حالی می داد. پوست نرم مامان با بدن گوشتیش کیرمو شق تر می کرد. مامان دیگه صداش در اومده بود. همش آخ جون آخ جون می کرد وکسشو می مالید. حمید کیرشو مالید به صورت مامان. اونم مثل وحشیا یه لقمش کرد، همشو کرد تو دهنش. بعد به من گفت: توام بیکار نشین. برو پایین مشغول شو. منم شورت مامانو درآوردم. کسش آب انداخته بود. شروع کردم لیسیدن. چه مزه توپی داشت. اشتهامو باز کرد. منم دیوانه وار می خوردم و صورتمو فشار می دادم لاپاش. فکرشم نمی تونستم بکنم الان کیرمو می کنم تو این کس نرم و آبدار. آخه مامان تو حموم نذاشت کسشو بکنم. منم تشنش بودم. مامان همچنان کیر حمید تو دهنش بود. حمیدم با سینه های مامان بازی می کرد. مامان دیگه طاقتش تموم شد و با التماس ازم خواست بکنمش. منم مثل برق پریدم، یه تف رو کیرم انداختم و کردمش تو. مامان انقدر خوشش اومد که نفسش بند اومده بود. اگه کیر حمید تو حلقش نبود اون رو می ذاشت رو سرش ولی حرکاتش که تشکو چنگ می زد و هی کمرشو از زمین بلند می کرد که بیشتر کیرم بره تو معلوم بود چقدر داره حال می کنه. منو که نگو، مثل خرگوش داشتم تلمبه می زدم. بعد حمید کیرشو از دهن مامان در آورد و گفت: برو کنار من برم سر پست خودم. فهمیدم منظورش چیه ولی دوست نداشتم اصلا از کس مامان جدا بشم. مامان دستمو گرفت کشید طرف خودش. گفت: بیا اینجا ببینم شیطون. بعد یه لب با حال ازم گرفت و شروع کرد کیرمو ساک زدن. این قدر حشری بود و محکم می مکید که تو دلم خالی می شد. حمیدم یه بالش گذاشت زیر کمر مامان و پاهاشو داد بالا، طوری که زانوهاش جمع شد تو شکمش وشروع کرد کس و کون مامانو لیس زدن و کون مامانو انگشت کردن. منم بیکار نموندم. با پستونای گنده مامان ور می رفتم. چقدر خوش فرم بودن تو این حالت. پستونای نرم گنده که پهن شدن رو قفسه سینش و مثل بادکنکی که توش آب کردی تکون می خوره. مامانم داشت مثل چی حال می کرد. آخه هم از کس و کون هم پستون داشت تحریک می شد. کیر منم که تو دهنش بود داشت خودشو خفه می کرد. ولی این تازه اولش بود. هنوز به برنامه اصلی نرسیده بودیم. مامان همچنان مشغول ساک زدن بود که حمید خواست کیر نکرشو بکنه تو کون مامان که مامان سریع هلش داد عقب گفت: مگه می خوای شکنجم کنی که الان می خوای کونمو بکنی؟ حمید گفت: خوب پس چی کار کنم؟ تو که می دونی من عاشق کونتم. مامان منو با دست هل داد گفت: بزار حامد اول شروع کنه، چون کیرش باریک تره کونم جا بازکنه. حمیدم گفت: نه، یک ساعته دارم آمادش می کنم حالا حامد اول بکنه توش؟ مامانم گفت: انقدر خودخواه نباش. به منم فکر کن چی می کشم. اونم قبول کرد. منم مامانو ماچ کردم و مثل برق پریدم جای حمید. به به! دستش درد نکنه. واقعا حمید جون سنگ تموم گذاشته بود ولی مامان چون هم حمید حال کنه هم خودش بیشتر کیف کنه گفت: حامد تو بخواب. بعد اومد نشست رو کیر من و کیرم خیلی راحت تا ته رفت تو کون مامان. من فکر کنم مامان زیادی ادای سوراخ تنگا رو در می آورد. شایدم کیر من خیلی کوچیکه. بعد یه چند لحظه که کیرم قشنگ نشست تو کونش به حمید گفت: حالا تو بکن تو کسم عزیزم. مامان می گفت تا حالا این حالتو تجربه نکرده و همیشه آرزوشو داشته. همش می گفت: زود باشین دیگه، مردم، زودتر. من زیاد از این حالت خوشم نیومد. چون نمی تونستم با پستونای مامان بازی کنم. آخه پشتش به من بود ولی خوب بهتر از هیچی بود. حمیدم بالاخره کیرشو جا کرد تو کس مامان و شروع کرد به تکون دادن. منم همین طور. مامانو که نگو، خونه رو گذاشت رو سرش: وای چه حالی میده، دارم می میرم. آخ بکنین. کس و کونمو یکی کنین. من که عاشق این حرفای مامان بودم. اون جوری حرف زدنش کیر پیرمردو سنگ می کنه، من که جای خود. یه چند دقیقه که این جوری مامانو کردیم حمید بلند شد. مامان صداش در اومد: چرا بلند شدی؟ داشتم حال می کردم. حمید به من گفت: خوب حالا جاها عوض. ولی مامان گفت: نه من دستم خسته شده. من می چرخم تو بکن تو کونم، حامدم تو کسم. آخ که من قربونتون برم. نمی دونین چقدر دوست داشتم مثل زنای تو فیلم سوپرا این جوری گاییده بشم. بعد یه تف رو کیر من و حمید انداخت، چند بار بالا پایین کرد و دوباره نشست رو کیر من. ولی این بار کرد تو کسش. خیلی گشاد شده بود ولی بازم حال می داد، چون پستونای گنده مامان آویزون می شد تو صورتم. حمیدم از پشت کیرشو آروم جا کرد تو کون مامان ولی این بار مامان حال کرد. چون کونش آماده بود و به حمید غر نزد. مامانم خودشو خم کرد و خوابید رو من تا کیر حمید قشنگ بره تو کونش. حمیدم که به کون مورد علاقش رسیده بود مثل یاغیا تلمبه می زد. چون حرکتش خیلی سریع بود مامان پرت می شد جلو، سینه هاشم می خورد تو صورت من. کیرمم تو کسش بالا پایین می شد. منم حال می کردم. وای که دوست داشتم مامانو تو حالتی بینم که داره با دوتا کیر کرده میشه. مامان داشت دیگه پرواز می کرد. گفت: خوب بچه ها، حال می کنین؟ حمید که همش می گفت: جون، عجب کونی. مال خودمه. نرم ترین وگرم ترین کون دنیاس. بعد گفت: تو چی حامد، خوش می گذره بهت؟ چرا هیچی نمیگی؟ منم گفتم: من دارم خفه میشم. ببین چه چیز گنده ای تو دهنمه. نمی تونم حرف بزنم. اونم خندش گرفت. گفت: نوش جونت عزیزم. بخور. ما هم از جلو عقب تو کس و کون مامان تلمبه می زدیم و اونو به آرزوش می رسوندیم. همون جور که اون این کارو برای ما کرده بود. مامان دیگه داشت ارضا می شد. می گفت: بچه ها تورو خدا یه کاری کنین یه خورده دیگه طول بکشه. من دیگه دارم میام. منم گفتم: خیالت راحت. حمیدم با شنیدن این حرف مامان که داره ارضا میشه تلمبه زدناشو شدیدتر کرد. منم همین طور مامان دیگه داشت عربده می زد چندتا آه بلند کشید و ارضا شد و بی حال به پهلو افتاد کنار من. بیچاره نا نداشت حرف بزنه. من و حمیدم نگاش می کردیم. خیلی صحنه جالبی بود. یه خورده که حالش جا اومد گفت: وای چه حالی کردم. هیشکی تو عمرم اینجوری بهم حال نداده بود. (مامان باز از اون حرفا زد. من دیگه مطمئن بودم مامان با کسای دیگه هم سکس داره.) بعد گفت: ببینم شماها که مثل خروس بودین چطور هنوز آبتون نیومده؟ حمیدم از کنار تخت اسپری نشونش داد و خندید. مامان فهمید جریان چیه. زود بلند شد کونشو طرف من قمبل کرد و گفت: می خوام آبتونو تو کس و کونم با هم حس کنم. منم یه تف به کون مامان زدم و کردم توش. هی کیرمو کامل می کردم توش و در می آوردم. حمیدم داشت ما رو نگاه می کرد و جق می زد. به مامان می گفت: مامان چقدر حال میده کون دادنتو می بینم. چقدر باحال میشی وقتی یکی داره کونتو میگاد. حدود ده بارکه این کارو کردم حس کردم داره آبم میاد. به مامان گفتم: مامان داره میاد. داره میاد. اونم گفت: جون، عزیزم بزار بیاد. کون مامانو سیراب کن عزیزم. آبتو بریز تو کونم. منم با تمام قدرت کیرمو کردم تو کونش و تمام آبمو توش خالی کردم. اونم هی قربون صدقم می رفت. بعد طرف حمید قمبل کرد و گفت: خُب، تو که ضربه فنی شدی. حالا حمید تو بیا کس مامانو سیراب کن. منم افتادم گوشه تخت. حمید کیرشو کرد تو کس مامان و با قدرت تمام که از روی شهوتش بود می کرد تو کس مامان. اونم حال می کرد. حمید راست می گفت. منم وقتی دیدم مامانم داره کس میده یه حالی شدم. خوشم اومد. دیدن مامان تو اون حالت یعنی گاییده شدن خیلی با حال بود. یه دفعه صدای نعره حمیدو شنیدم و مامان که می گفت: آخ جون، کسم پر شد. عجب کمری داره پسرم. کس و کونم داره شالاپ شالاپ صدای آب کیر میده. حمید و مامانم کنار من ولو شدن. منم که یه خورده حالم جا اومده بود سریع رفتم حموم. وقتی برگشتم دیدم حمید پشت دره و می خواد بره دوش بگیره. اومدم بیرون دیدم مامان هنوز دراز کشیده رو تخت و آب کیر من و حمید از کس و کونش زده بیرون. عجب بوی آب کیری می داد اتاق. رفتم مامانو بوسیدم. گفتم: چیه مامانی؟ چرا بلند نمیشی؟ چیزیت شده؟ مامان دست انداخت گردنم منو کشید رو خودش گفت: نه عزیزم، هنوز تو کمام. حسشو ندارم بلند بشم. ولی شیطون امروز خوب مامانو ناکارکردی ها! کس و کونم داره می سوزه ولی من عاشق این سوزششم. فقط خدا کنه الان که بابات میاد از گشاد گشاد راه رفتنم من و بوی تابلو اتاق چیزی نفهمه. بعد حمیدم از حموم اومد بیرونو مامانم رفت تا بابا نیومده یه دوش بگیره ولی بیچاره راست می گفت ، نمی تونست درست راه بره. وقتی برگشت دید من و حمید صبحانه رو آماده کردیم. اومد نشست سرمیز. گفت: به به، دستتون درد نکنه. امروز حسابی مامانو تحویل گرفتینا. اون از سکستون که سنگ تموم گذاشتین، اینم از صبحانه. آخه من همیشه کون گشادیم میاد صبح که از خواب پا میشم صبحانه درست کنم. البته با بلایی که امروز سرم آوردین دیگه به معنای واقعی کون گشاد شدم. بعد صبحانه رو خوردیم و هرکی رفت سرِ کارِ خودش. بابامم اومد. من ترسیدم نکنه الان شک بکنه ولی تا اومد یه سلام کرد و رفت تو اتاق خوابید. هیچیم نگفت. مامان بیچاره گفت: می بینین؟ انقدر به من توجه داره که نگفت زن چته؟ مگه پاره شدی این جوری راه میری؟ منم تو دلم گفتم: واقعا اگه مامان با کسای غریبه سکس کنه حق داره. آخه این که نشد زندگی. فقط کار. اونم برای یه زن حشری مثل مامان من که بیست و چهار ساعته کیر می خواد. البته بعد سکس اون روز تا چند روز حرفشم نزد .
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

SexyBoy
 
مامان حمیرا

قسمت چهارم


بعد از ماجرای سکس سه نفره مون مامان خیلی شیطون تر شده بود. فردای اون روز با این که به قول خودش هنوز کامل جاش خوب نشده بود و هنوز دور سوراخ کونش می سوخت و پریودم شده بود ولی می گفت که خیلی حال کرده و بازم دلش می خواد ولی حیف که نمیشه. آخه این رویاش بوده که هم زمان با چندتا کیر شق حشری بکننش. تازه من که بچه حساب می شدم و اون جوری که باید نمی تونستم مامانو راضی کنم. من هر فرصتی که پیش می اومد می چسبیدم به مامان و می مالیدمش. اونم هیچی نمی گفت ، خوششم می اومد. ظهرکه با هم تنها بودیم بهش گفتم: مامان سایز سینه هات چنده؟ گفت: تو به سایزش چیکار داری؟ می خوای با هاشون حال کنی خوب بیا جلو. گفتم: نه، بگو کار دارم. (برای شما می خواستم دوستان) گفت: معلوم نیست. روی هر سوتین یه سایز نوشته. رو بعضیا نوشته نود. رو بعضی نودوپنج. من سایزش برام مهم نیست، چون همون جا پرو می کنم. هر کدوم که راحت باشه بر می دارم. آخه می دونی که چقد بهشون حساسم. منم گفتم: فروشندش مرده یا زن؟ مامانم با یه عشوه گفت: حالا مگه تو فضولی؟ منم با التماس گفتم: مامان تو رو خدا. مامانم گفت: قول میدی به هیشکی نگی؟ غیرتی بازییم در نیاری؟ منم گفتم: قول میدم به هیشکی نگم. غیرتیم نشم. بعد مامان گفت که از یه فروشگاه که تو خیابون ولیعصر خرید می کنه. دو طبقس و طبقه بالاش لباس زیر زنونس. برا همین راحت میشه پرو کرد. گفتم: اون تیشرت تنگه رو هم از اونجا خریدی و گفتی فروشندش خیلی ازت تعریف کرده؟ اونم گفت: آره عزیزم. توام خیلی تیزی ها. بعد گفتم: وقتی میری کرست هم بخری نشونش میدی نظرش چیه؟ بعد گفت: راستشو بگم؟ منم گفت: آره، خواهش می کنم مامان. خیلی برام جالبه. درسته من سنم کمه ولی اینو می فهمم که اگه توام کاری کردی از رو کمبود بوده و تقصیر تو نیست. تقصیر باباس. مامانم بغلم کرد و منو بوسید. گفت: قربونت برم عزیزم که اینقدر فهمیده ای. باشه همشو میگم برات. یه روز که رفته بودم خونه یکی از دوستام موقع برگشتن از جلو همون مغازه رد می شدم یه تیشرت دیدم خوشم اومد رفتم تو قیمتشو بپرسم. فروشندش یه پسر خوش تیپ بیست و چهار پنج ساله بود. تا منو دید نگاهش قفل شد رو سینه هام. منم برام عادی بود. دیگه اکثر مردایی که منو می بینن همین جوری میشن. قیمتشو گفت، آورد دیدم. بعد گفتم: ممنون، بعدا مزاحمتون میشم. خواستم برم که پسره گفت: اگه لباس زیرم بخواین می تونین از طبقه بالا فروشگاه دیدن کنین. منم خیال داشتم که لباس زیرم بخرم. از پله ها رفتم بالا. متوجه سنگینی نگاه پسره می شدم که داشت منو می خورد. وقتی رفتم بالا و چشمم به فروشنده خورد تعجب کردم. چون معمولا فروشنده های لباسای زیر زنونه زن هستن ولی این یکی مرد بود. همسن و سال همون پسره. خواستم برگردم ولی دیگه اومده بودم و زشت بود اگه برمی گشتم. گفتم یه نگاه می ندازم وسریع میرم. پسره تا منو دید آب از لب و لوچش راه افتاد. از جاش بلند شد کلی تعارف کرد که خوش اومدین و... بعد گفت: چی لازم دارین بدم خدمتتون؟ منم با یه کم خجالت گفتم: یه سوتین خوب. پسره با یه حس حشری گفت: چه سایزی هستین؟ منم گفتم: نمی دونم سایزای اینا که معلوم نیست. پسره گفت: نخیر، ما کارامون استاندارده. اجازه بدین. بعد اومد کنار من و از بغل یه نگاه دقیق به سینه هام کرد، بعد گفت: فکر می کنم نود مناسب باشه. تو نگاهش می شد شهوتو دید. بیچاره داشت پس می افتاد. منم دیگه خجالت نمی کشیدم و یه کمم کرمم گرفته بود که بیشتر تحریکش کنم. اون که نمی تونه تو مغازه خفتم کنه. یه جیغ بکشم همه می ریزن اینجا پدرشو در میارن. منم با عشوه گفتم: اگه تنگ بود چی؟ پس می گیرین؟ پسره گفت: نه، ولی اگه بخواین می تونین پرو کنین. منم یه خورده من و من کردم. پسره گفت: خیالتون راحت باشه. اینجا یه مغازه معتبره. مشکلی نداره. اکثر مشتری های ما پرو می کنن. منم قبول کردم. وقتی پسره اومد در اتاق پرو رو باز کنه کیرشو دیدم که زیر شلوار جین تنگش تابلو باد کرده بود. دروغ نگم منم یه جورایی بدم نمی اومد بیاد به زورم که شده منو بکنه ولی اونجا مغازه بود، اگه یکی می اومد چی؟ بالاخره رفتم تو مانتو و تیشرتمو در آوردم و کرستمم با اونی که پسره داده بود عوض کردم. خیلی تنگ بود. درش آوردم. فروشنده رو صدا کردم. دستمو از لای در درازکردم، گفتم: این تنگه برام. اونم سریع یه سایز بزرگتر بهم داد. پیش خودم می گفتم: الان با سوتینی که من پوشیدم داره چه حالی می کنه. و همین فکرا خودمم کرمکی کرده بود و دلم می خواست بیشتر تحریکش کنم، چون دیگه خیالم راحت بود که این کاره نیست. اگه بود تا در اتاق باز شد می اومد خفتم می کرد. دومی رو هم پوشیدم. اونم کش زیرش زیر سینه هامو اذیت می کرد و درش آوردم و به پسره گفتم: اینم کشش زیر سینه هامو اذیت می کنه. فکر کنم وقتی اینو شنید یه بار آبش اومد. چون اصلا انتظار نداشت من این جوری باهاش صحبت کنم. بعد منم مخصوصا کرست خودمو دادم بهش گفتم: یکی مثل اینو می خوام. تو این راحتم. کرستم حسابی بوی عطرمو می داد. حالت گردی سینه هامم روش مونده بود. حس کردم وقتی اومد کرستمو بگیره دستش می لرزید از هیجان. منم همش کیر شقشو تو ذهنم تجسم می کردم که الان چه جوریه. بی اختیار دستم رفت رو کسم و شروع کردم از رو شلوار کسمو مالیدن. با اون دستمم سینه هامو می مالیدم. یه چند لحظه این جوری گذشت. صدای اونم در نمی اومد. فکر کنم اونم داشت کرستمو می مالید به کیرش و حال می کرد. چون می دونست من نمی تونم بیرون بیام. صداش که کردم با دستپاچگی گفت: بله الان یکی دیگه میدم خدمتتون. یه سوتین قرمز توری خوشگل داد دستم. خیلی نرم ولطیف بود مثل ابریشم. وقتی پوشیدم نرمیش نوک سینه هامو ناز می کرد. دیگه حسابی حشری شده بودم. دیگه دلو زدم به دریا و الکی گفتم: ای بابا، خسته شدم. اینم مثل قبلیه اندازش خوبه. سینه هام توش راحته ولی کش زیرش سینه هامو اذیت می کنه. پسره گفت: من که دیگه نمی دونم شما چی می خواین. این بهترین نوع سوتین بود که داریم. منظورتونو نمی فهمم. اذیت می کنه یعنی چی؟ منم درو باز کردم گفتم: اگه می خوای بیا خودت ببین. پسره گفت: چی؟! من بیام؟ منم گفتم: آره، چیکارت کنم دیگه؟ بعد اومد تو اتاق. منو که دید ماتش برد. رنگش شده بود مثل گچ. گفتم: چیه؟ مگه روح دیدی؟ بیچاره زبونش بند اومده بود. گفت: نه خانم، یه فرشته دیدم با سینه های بزرگ. از رو مانتو معلوم نبود که اینقدر بزرگ و قشنگن. منم گفتم: تازه خیلیم نرم و لطیفن. برا همین همش میگم این کرستا اذیتشون می کنه. بعد دستشو گرفتم گذاشتم رو سینه ام. هم من و هم اون یه نفس عمیق کشیدیم. گفت: اجازه هست یه کم سینه های بزرگتونو لمس کنم؟ منم گفتم: باشه. و کیرشوگرفتم، گفتم: توام چیز بزرگ داری ولی رو نمی کنی ها. بعد زیپشو کشیدم پایین، کیرش افتاد بیرون. وای چقدر خوشگل و گرم بود. وقتی تو دستم فشارش دادم جونش داشت در می اومد. منم بدتر از اون. آخه خیلی قشنگ دست می کشید رو سینه هام و نوکشونو می مالید. هیچ کدوممون نمی دونستیم داریم چیکار می کنیم. نمی دونم چی شد که پسره سینه منو ول کرد زیپشم کشید بالا و رفت پایین. منم همین جوری مونده بودم تو خماری. و تو دلم بهش فحش می دادم: پسره جقی بی لیاقت. همین جوری منو گذاشت و رفت. کرستی که بهم داده بود رو درآوردم که لباسامو بپوشم برم که یه دفعه اومد بالا گفت: کجا خانومی؟ تازه رفتم بالا رو امن کردم که کسی نیاد. من تازه فهمیدم حق با اون بوده. من باز حشری شدم کنترلمو از دست دادم، بی احتیاطی کردم. منم که بالا تنم لخت لخت بود و کار اونو راحت کرده بودم. اومد و افتاد به جون سینه هام تا جایی که می تونست می کردشون تو دهنش و می چلوندشون. گفتم: چه خبرته؟ من شوهر دارم. کبودشون نکنی که جوابی برا شوهرم ندارم. اونم یه کم آروم شد و مثل بچه آدم خیلی آروم و با احساس می بوسید و می مکیدشون. منم خوشم اومده بود. دوباره کیرشو در آوردم و می مالیدم. بعد گفت: اجازه هست کستم بخورم؟ منم بدم نمی اومد بیشتر حال کنم. دگمه شلوارمو براش باز کردم. اونم خودش بقیه کارا رو کرد. شورتمو کشید پایین و جانانه کسمو می خورد و لیس می زد و چوچولمو می مکید و دوتا انگشتشو می کرد توکسم و می چرخوند. منم حال می کردم ولی نمی تونستم حتی یه جون کوچولو بگم. آخه صدا می رفت پایین. بعد گفت: برگرد کونتم ببینم. منم برگشتم. اول آروم دست کشید روی کون و رونای پام. خیلی حال کرده بود. می گفت: چقدر نرم و گوشتیه. بعد با دودست کپلای تپل کونمو باز کرد و صورتشو به زور کرد لاش. به زور زبونشو رسوند به سوراخ کونم. وای چه حس قشنگی بود. تا حالا کسی این کارو برام نکرده بود. خیلی خوشم اومد. بعد دستاشو از رو کپلای کونم برداشت و صورتش گیر کرد لای کپلام. دستشو آورد جلو و چوچولمو می مالید. بعد صورتشو آورد بیرون. یه نفس کشید گفت: خم شو. منم خم شدم. بعد گفت: وای، وقتی قمبل می کنی چقد کونت گرد و تحریک کننده میشه. انگشت وسطی شو کرد تو دهنش و کرد تو کونم. بعد جلو عقبش می کرد. با اون دستشم کسمو می مالید. بهش گفتم: دوتا انگشتتو بکن تو. اونم یه تف انداخت رو سوراخ کونم، بعد دوتا انگشتشو کرد توکونم. خیلی لذت داشت. بعد یواش یواش می کرد تو و در می آورد. از پشت رونای تپلمو می بوسید. دوباره برگشتم. اونم افتاد به جون کسم. داشت آب ازش سرازیر می شد. پسره می گفت: چقدر ترشحاتت زیاده. سیل راه افتاده تو کست.، دیگه داشت آبم می اومد. با دستم سرشو فشاردادم رو کسم. پاهامو به بغلای سرش فشار دادم. بیچاره داشت خفه می شد ولی هیچی نمی گفت و می خورد. منم نفسمو حبس کردم. چندتا تکون خوردم و ارضا شدم. پاهام شل شد. اونم تونست بیاد بیرون. یه نفس عمیق کشید و گفت: آخی، داشتی خفم می کردی ها. منم ازش معذرت خواستم و گفتم که دست خودم نبود. بعد گفت: مهم نیست. منم خیلی خوشم اومد. عجب کس آبداری داری. اجازه هست بکنم توش؟ خیلی پسر مودبی بود. هر کاری می خواست بکنه اجازه می گرفت. منم بهش گفتم: کاندوم داری؟ گفت: نه، آخه تا حالا اینجا از این برنامه ها نداشتم که برا همچین روزی بزارم کنار. منم گفتم که پس نمیشه ولی چون حال دادی منم یه حال اساسی بهت میدم کیرش هنوز شق شق بود دوست داشتم اونو بکنه تو کسم ولی ترسیدم. من که اونو نمی شناختم. از مریضی و ایدز و این چیزام خیلی می ترسم. برا همین نشستم یه تف گنده انداختم رو کیرش با دست براش بالا پایین کردم. چشماشو نگاه کردم باز نمی شد. از این که دارم این جوری حال میدم و هنوز می تونم یه مردو این قدر حشری کنم خوشحال بودم. بعد کیرشو تا ته کردم تو دهنم وبا زبون سرشو می مالیدم براش. گفت اگه میشه بزارش لای سینه های خوشگلت. منم گذاشتم یه چند بار بالا پایین کردم. اونم از اون بالا یه تف گنده انداخت لای سینه ام خیلی روون شد. منم حال می کردم یه کیر گنده و داغ می خورد به پوست نرم و نازک پستونام. بعد با دوتا دست سینه هامو گرفتم در حالی که کیرش هنوز لای سینه هام بود یه تفم من انداختم لاش و با سرعت زیاد پستونامو بالا پایین می کردم. یه خورده که ادامه دادم دیدم داره به خودش می پیچه فهمیدم می خواد آبش بیاد. منم گذاشتم خودشو خالی کنه رو پستونام. وای چه آب داغ و سفیدی. خیلیم زیاد بود. ازچاک پستونام سرازیر شد تا شکمم. بعد از چند لحظه که بی حرکت بود به خودش اومد و معذرت خواهی کرد که آبشو ریخته روی سینه هام. منم گفتم که اشکالی نداره. بعد بلند شد خودشو جمع و جور کرد، برام دستمال کاغذی آورد که سینه هامو تمیز کنم. همش ازم تشکر می کرد و می گفت با این که سکس کامل باهات نکردم ولی تا حالا هیچ زنی این جوری بهم حال نداده بود. خیلی سکسی و نازی. مخصوصا سینه هات تکه. منم از این حرفاش خوشم می اومد. احساس غرور می کردم. داشتم لباسامو می پوشیدم که دیدم موبایلشو آورد گفت: میشه یه عکس از سینه های سکسیت داشته باشم؟ منم سریع گفتم: چیکار می کنی؟ مگه من جنده ام؟ من که گفتم شوهر دارم. حالا می خوای عکس سکسی ازم بگیری. گفت: خواهش می کنم. قول میدم به هیشکی نشون ندم. تازه از گردن به پایین می گیرم. می تونی خودت بعدش چک کنی. منم دلم براش سوخت. گفتم: بزار دلشو نشکنم. عکسم که از گردن به پایینه نمی تونه برام مشکل درست کنه. گفتم: باشه ولی گردن به پایین باشه ها. گفت: باشه. منم دستمو گذاشتم زیرسینه هام، دادمشون بالا. اونم عکس گرفت. گفت: میشه یکی دیگه هم از بغل بگیرم که هم گردی کون هم سینه هات از بغل معلوم بشه؟ اخه کونتم خیلی سکسیه. منم جلو تعریفاش نمی تونستم چیزی بگم. به پهلو وایسادم، اونم یه عکس دیگه گرفت. بعد لباسمو پوشیدم و خودمو مرتب کردم. گوشیشو دیدم. راست می گفت. از گردن به پایین گرفته بود. گوشیش مدل بالا بود. عکسای با کیفیتیم گرفته بود. دوباره ازش قول گرفتم که به هیشکی نشون نده. اونم همش می گفت: چشم، چشم. قول میدم. بعد دو دست از همون شورت و کرست قرمزه برام گذاشت تو جعبه و گفت: قابلی نداره. منم گفتم: چقد میشه؟ پسره گفت: اصلا حرفشم نزن. بزرگترین حال زندگیمو بهم دادی حالا برا این دوتا تیکه لباس پولم بگیرم. منم گفتم: من برای پول این کارو نکردم. همین جوری کرمم گرفت یه کم اذیتت کنم که کار به جاهای باریک کشید وگرنه اون اول که دیدم فروشنده مَرده می خواستم برم ولی گفتم الکی قیمت می کنم که نگن طرف اُمُل بود، تا دید طرف مَرده فرار کرد ولی دیگه کار به اینجاها کشید. ولی بازم نگفت پولش چقدر میشه. بهش گفتم من هنوز اسمتو نمی دونم آقای خوش تیپ. اونم گفت: من کوچیکتون سعید هستم و شما؟ منم نخواستم اسم اصلیمو بگم بهش و گفتم همون فرشته که گفتی. اونم گفت واقعا که اسمت بهت میاد. منم تشکر کردم و رفتم سمت پله ها. سعید گفت: بازم به ما سر بزن. خوشحال میشم باز ببینمت فرشته جون. منم لبخندی زدم و گفتم باشه حتما و رفتم پایین. فروشنده پایینی مشتری داشت. با این که مطمئن بودم می دونسته اون بالا چه خبر بوده ولی خیلی عادی برخورد کرد و محترمانه ازم خداحافظی کرد و اونم گفت: بازم تشریف بیارین. منم گفتم: چشم. و اومدم خونه دیدم بابات خونس. منم که حسابی حشری بودم و کامل ارضا نشده بودم خوشحال شدم. رفتم پیشش گفتم: سلام عزیزم کی از خواب بیدار شدی؟ گفت: الان. منم بغلش کردم گفتم: خوب پس الان حسابی سر حالی. دوس دارم یه سکس درست حسابی با هم بکنیم. خیلی احتیاج دارم ولی اون با بی حوصلگی گفت: الان حالشو ندارم. تازه الانه که بچه ها پیداشون بشه. منم حسابی ضد حال خوردم. تا شب موقع خواب که باز توجه نکرد و مثل همیشه گرفت خوابید. منم موندم .
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

SexyBoy
 
مامان حمیرا

قسمت پنجم


بعد مامان گفت: چی شد؟ خوابت برد برات قصه گفتم یا ناراحت شدی که این حرفارو زدم؟ منم گفتم: نه مامان جون من که گفتم ناراحت نمیشم خیلیم برام جالب بود و حال کردم. مامانم کیرمو گرفت گفت: آره معلومه. بعد گفت: یعنی ناراحت نشدی که من گفتم با یه غریبه حال کردم، براش ساک زدم، اونم منو دستمالی کرد؟ منم گفتم: نه، آخه نه از من چیزی کم میشه نه تو. فقط این وسط مامان جونم یه حال اساسی کرده و حسابی بهش خوش گذشته. حالا من باید از اینکه مامانم خوش گذشته بهش و حال کرده ناراحت باشم یا خوشحال؟ مامانم گفت: نمی دونم. اگه این جوری فکر می کنی که خیلی ماهی عزیزم. من فکر می کردم ناراحت بشی. حمید که مطمئنم اگه بفهمه قیامت به پا می کنه. بعد گفتم: مامان یه لحظه لخت میشی؟ کارت دارم. مامان گفت: نه حامد جون، هنوز آمادگیشو ندارم. بزار برای بعد. باشه؟ منم گفتم: نه، می خوام اندازتو بگیرم. گفت: برا چی؟ می خوای برام لباس بخری؟ گفتم: حالا. می خوام بدونم دور سینت، باسنت، کمرت چنده. اونم گفت: باشه من که نمی فهمم این کارا برا چیه. منم رفتم مترو از تو میز چرخ خیاطی آوردم. مامانو لخت کردم، دیدم همون شورت و کرست قرمزش تنشه. گفتم: مامان این هموناس؟ اونم خندید گفت: اره عزیزم هموناس که آقا سعید هدیه داده بهم. قشنگه؟ منم گفتم: آره، خیلی. اگه بدونی من چقد با اینا جق زدم. مامان گفت: آخ الهی. خوب می گفتی من اصل کاریشو می دادم بهت عزیزم. بعد مترو انداختم دور کون مامان. (دور کونش 115 سانت.) (دور رونش 75 سانت.) ( دورکمرش 90 سانت.) (دور سینه هاشم 116 سانت البته آزاد و بدون کرست.) که فکر می کنم برای یه زن 45-44 ساله خیلی آمار خوبی باشه. نزدیک ترین بدنی که تو این هنرپیشه های سکسی دیدم نسبت مامان یه مدل سکسی که اسمشو یادم نیست. سینه ها و بدن مامان مثل اونه (البته سینه های مامان یه خورده کوچیک تره. توسایتش که رفتم اندازه دور سینه انو زده بود 122مال مامان من 116 یه خورده هم جمع و جورتره. مال اون خیلی آویزونه. مال مامان این قدر آویزون نیست و خوشگل تره. من فکر کنم اگه اسپانسرش مامان منو ببینه اونو دیگه آدم حساب نکنه.) یه کمم قیافش شبیهه. بعد مامان گفت: اندازه گیریتون تموم شد؟ کی لباس منو می خری؟ منم گفتم: روزمادرخوبه؟ مامانم گفت: باشه، خوبه. اومد لباساشو بپوشه که بهش گفتم: مامان یه خورده لخت جلوم راه میری؟ خیلی دوست دارم کون لختتو وقتی راه بری ببینم. اونم گفت: خوب منو کردی مترسک خودتا! هر کاری می خوای برات می کنم. منم گفتم: خوب توام هر کاری بگی من برات می کنم. بعد مامان برگشت و شروع کرد لخت تو خونه راه رفتن. ازقصد با قر راه می رفت تا قشنگ کپلاش بالا پایین بشن. وای نمی دونین چقدر قشنگ رونای تپلش می مالید به هم. کونشو که نگو مثل دمبه می لرزید و کپلاش همدیگرو می مالیدن. تا ته اتاق که رفت من داشت جونم درمی اومد. وقتی هم که برگشت دیگه نوبت پستوناش بود. خیلی آروم می لرزیدن و چپ و راست می رفتن. مامانم دید من خیره شدم بهش اومد جلوم خم شد و با دست پستوناشو می مالید به صورتم. گفت: خوبه؟ حال کردی؟ منم گفتم: عالی بود. مخصوصا کونت. اونم برگشت جلوم قمبل کرد. سوراخشو قشنگ می تونستم ببینم. صورتمو کردم لای کپلاش. می بوسیدمشون. بعد مامان لباساشو برداشت که بپوشه. گفتم: مامان بازم رفتی پیش اون پسره سعید؟ مامان یه خورده من و من کرد گفت: آره، ولی اونو دیگه نمیگم. منم فهمیدم که بالاخره آقا سعید کیر مبارکو تو کس و کون مامان جون جا کرده که مامان روش نمیشه بگه. منم گفتم: مامان داشتیم؟ الان که کسی نیست. منم که می دونی چجوریم. تورو خدا بگو. مامان گفت: آخه نمیشه. منم گفتم: با این حرفات معلومه بالاخره باهات سکس کرده. منم می خوام بدونم چه جوری. شنیدن این حرفا از دهنت برام از سکس کردن جالب تره. مامانم گفت: باشه، حالا که گیر دادی اینقدرم دوست داری، تازه برام لباسم می خوای بخری میگم ولی بازم قول بده که بین خودمون بمونه. منم گفتم: قبوله. بعد مامان گفت: بعد از جریان اون روزخودشم تو خماری کیر سعید مونده بوده و بدش نمی اومده که دوباره یه سری به سعید بزنه. بعد گفت: یک هفته بعد یه روز که خیلی حشری بودم و نمی دونستم چیکار کنم یه دفعه یاد سعید افتادم. اولش ترسیدم. گفتم: حالا پیش خودش میگه این زنه جندس. خودش می خاره ولی بعدش گفتم به درک هرجور می خواد فکر کنه. من که دارم می میرم از حشریت. بلند شدم یه آرایش غلیظ کردم و اون مانتو کوتاه تنگه رو هم پوشیدم و رفتم مغازه سعید اینا. تا وارد شدم فروشنده اولیه که بعدا فهمیدم اسمش منصوره منو دید ولی باز مشتری داشت و عادی برخورد کرد. منم مثل یه مشتری عادی گفتم: شما لباس زیرم دارین؟ اونم گفت: بله، تشریف ببرین طبقه بالا. منم رفتم بالا. سعیدو دیدم که مثل اون دفعه خیلی خوش تیپ و جذاب پشت ویترین بود. تا منو دید مثل فشنگ از جاش پرید، اومد جلو باهام دست داد، تعارفم کرد که بشینم. بعد گفت چه عجب از این ورا. منم گفتم: خودت گفتی بازم به ما سربزن، منم اومدم سر بزنم. سعیدم گفت: کار خوبی کردی. قدم رو تخم چشم ما گذاشتین. بعد گفت: چقدر خوشگل کردی امروز! عجب مانتویی! سینه هات چه خود نمایی می کنه. بی انصاف فکر اون مردایی که از روبروت رد میشن هم بکن. راستشو بگو تا اینجا اومدی چقدر قربون صدقت رفتن؟ منم خندیدم، گفتم: این حرفا عادیه برام. مهم نیست. بعد سعید گفت: سوتینا خوب بود؟ دیگه کشش اذیت نکرد سینه های نازتو؟ راستی نمی دونی چقدر با اون عکسا حال کردم. از دیدنشون سیر نمیشم. منم که باز یکی ازم تعریف کرد و خر شدم گفتم: ای بابا، خجالتم نده دیگه. بعد گفت: خوب، باز سوتین می خوای؟ پرو می کنی یا همین جوری می بری؟ ما پس نمی گیریم ها. منم رفتم سمت اتاق پرو گفتم: کاندوم داری؟ گفت آره، دیگه برای روز مبادا چندتا نگه می دارم تو کشو. منم گفتم: پس پرو می کنم. وقتی صدات کردم زود بیا. اونم رفت که باز به منصور بسپاره کسی نیاد بالا. منم رفتم تو اتاق پرو لخت شدم. سعید که اومد بالا تا درو باز کرد آب از لب و لوچش راه افتاد. آخه منو لخت لخت ندیده بود. اون دفعه همش از بس هول بودیم و می ترسیدیم لباسامون نصفه کشیده شده بود پایین و این جوری نبود. سعید یه به به گفت و وقتی داشت لباساشو در می آورد دوباره شروع کرد از کس و کون و پستونای سکسیم تعریف کردن. هنوز دست به کیرش نزده بودم داشت پوستشو پاره می کرد. منم لذت می بردم وقتی می دیدم هنوز این قدر جذاب هستم که یه مرد با دیدنم این جوری حشری بشه. آخه همیشه فکر می کردم دلیل این که بابات نسبت به سکس با من بی تفاوته اینه که من دیگه پیر شدم و براش جالب نیستم ولی از این که داشت خلافش ثابت می شد منم سر حال اومده بودم و دوست داشتم زودتر منو بکنه. بعد اومد جلو و یه لب حسابی ازم گرفتو وای وقتی کیر داغش می خورد به شکمم آتیش می گرفتم. خیلی داغ بود. داشت می سوخت. پیش خودم می گفتم اگه این الان بره تو کسم من دیوونه میشم. منم داغ شده بودم. مخصوصا سینه هام. منم سینه هامو چسبوندم به بدنش تا اونم داغی منو حس کنه. تا این کارو کردم جواب داد. گفت: وای چقدر تو داغی فرشته جون. اونم خودشو می مالید به من. بعد سرشو آوردم پایین و شروع کرد آروم سینه هامو خوردن. منم با کیرش ور می رفتم. یه خورده که خورد من هوس کیرشو کردم. رفتم پایین و کیرشو کردم تو دهنم. براش که ساک می زدم نمی تونست از شدت لذت چشماشو باز نگه داره. بعد منو بلند کرد. از تو جیبش یه کاندوم در آورد داد دستم، گفت: زحمتشو بکش. منم با سرعت هرچه تمام این کارو کردم. دیگه طاقت نداشتم. دوباره یه لب ازم گرفت و با دست راستش پای چپمو گرفت بالا و کیرشو کرد تو کسم. وای وقتی کیرش رفت تو کسم انگار میله داغ کردن توم. آتیش گرفتم. محکم بغلش کردم. اونم فهمید چقدر خوشم اومده. در گوشم گفت: چیه؟ خوشت اومد؟ منم دارم از شدت لذت پس می افتم عزیزم. عجب کس تنگی داری. اصلا به سنت نمی خوره. خیلی تنگ و داغه. و همین جورتلمبه می زد تو کسم. منم دیگه به نفس نفس افتاده بودم ولی صدامم نمی تونستم در بیارم. محکم بغلش کرده بودم و با ناخونام پشتشو چنگ می زدم. همین جوری تو حال خودم بودم که یه دفعه یکی زد به در و می گفت: سعید...سعید اونجایی؟ من قلبم داشت وامیساد. سعید گفت: نترس بابا، منصوره. بعد درو باز کرد. منصور مثل ندید بدیدا نگام می کرد. تو اون اتاق کوچیکم جای نبود که خودمو قایم کنم. بعد سعید بهش گفت: چی شده؟ چرا اومدی بالا؟ منصور اصلا انگار صدای سعید رو نمی شنید. به من گفت: به به، فرشته خانم! سعید گفته بود خیلی باحالی ولی تا وقتی ندیده بودم باورم نمی شد. الان بهم ثابت شد. عجب سینه هایی. الکی نبود تا دیدمت چشمام خیره سینه هات شد. منم گفتم: ساکت. چی میگی برا خودت؟ برو بیرون. بعد سعید بهش گفت: چی شده؟ چی می خوای؟ اونم گفت: خوب معلومه چی می خوام. منم گفتم: خواهش می کنم برو بیرون. سعیدم گفت: تو برو. حالا یه وقت یکی میاد بالا، آبرو ریزی میشه ها. اونم گفت: باشه، ولی منم بازی بدین. به خدا منم پسر خوبیم فرشته خانم. بعد سعید به زور بیرونش کرد و درو از تو قفل کرد. من دیگه تمام حسم پریده بود. خیلی ترسیده بودم. به خودم گفتم: عجب غلطی کردم اومدم اینجا ها. کاش نیومده بودم. بعد سعید دوباره چسبید بهم. گردنمو بوسید. با دو دستش لمبرای کونمو چنگ می زد. منم یه خورده بعد دوباره حشری شدم. عالم و آدم یادم رفت. خودمو می مالیدم به بدن داغ سعید. منو خم کرد جلوش منم دستمو گذاشتم رو آینه جلوم. سعیدم دوباره کیرشو کرد تو کسم. هنوز کسم پر آب بود. کیرش با یه فشار محکم رفت تو و تلمبه هاش شروع شد. با هر تلمبش سینه هام پرت می شد جلو و می اومد عقب. سعیدم از تو آینه داشت نگاه می کرد. گفت: سینه هات چقدر قشنگ جلو عقب میشه. آدمو بیشتر حشری می کنه. با همین حرفاش کیرشو بیشتر تو کسم فرو می کرد و تلمبه هاش محکم تر می شد. منم داشتم به اوج لذت می رسیدم. خیلی وقت بود این جوری حال نکرده بودم. بعد صدای نفس نفس سعید اومد. فهمیدم می خواد بیاد. کیرشوکشید بیرون، کاندومشم درآورد. کیرشو گذاشت لای لمبرای کونم و بالا پایین کرد و آبشو خالی کرد همون لا. وای! عجب آب داغی بود. وقتی آبش سرازیر شد رو به پایین می ریخت رو سوراخ کونم. وای چقدر خوب بود. دوست داشتم یه دورم کون بدم بهش. ولی نه وقتش بود نه من کونم آماده بود. بعد سعید خودشو کشید عقب. پاهاش سست بود از بس فعالیت کیرش زیاد بود. شده بود مثل یه تیکه گوشت بی جون. بهش گفتم: سعید پس من چی؟ من هنوز نیومدم سعید گفت: خوب چیکار کنم؟ من کمرم خیلی سفته ولی نمی دونم چرا جلوی تو اینقدر کم دوام آوردمر می بینی که چه شکلی شده. اگه ناراحت نمیشی و بهت بر نمی خوره بگم منصور بیاد. از خداشم هست. منم گفتم: نه، خجالت می کشم ازش. گفت: خجالت چیه؟ اونم مثل من پسر خوبیه اگه الانم بی ادبی کرد بی اجازه اومد بالا برای این بود که دیگه نتونسته خودشو کنترل کنه. منم دیدم هنوز ارضا نشدم و مثل اوندفعه برم خونه تو کف کیر می مونم، گفتم: باشه بگو بیاد. سعیدم منو بوسید و ازم برای حالی که بهش دادم تشکر کرد و رفت پایین که ایندفعه اون کشیک بده. منم تو اتاق پرو داشتم با خودم ور می رفتم و منتظر یه کیر سر حال بودم که یکی زد به در و با صدای آروم گفت: فرشته خانم، اجازه هست؟ منم درو از تو باز کردم گفتم: بیا تو. باز تا منو دید خشکش زد. اول از این که منو ترسونده کلی معذرت خواهی کرد. بعدشم گفت که نتونسته خودشو کنترل کنه و اومده بالا. منم گفتم: عیبی نداره، مهم نیست. بعد آروم اومد طرفم. یه دستی به سینه هام کشید و گفت: وای، عجب چیزیه. من که باورم نمیشه بالاخره تونستم سینه های ناز و گنده تو تو دستم بگیرم. همین جوری که داشت سینه هامو دست مالی می کرد، دیدم کیرش داره تو شلوارش خفه میشه. منم دستمو کشیدم روش. اونم سریع درش آورد. از مال سعید یه کم گنده تر بود. خیلی خوشم اومد. سرشو فشار دادم به پایین. اونم فهمید چی می خوام. رفت پایین و کسمو لیس می زد. چوچولمو می مکید و زبونشو می کرد تو کسم. می گفت: سعید آبشو تو کست خالی کرده یا این آب خودته؟ منم با صدای حشریم گفتم: مال خودمه. اونم گفت: جون، باید خیلی حشری باشی که اینقدر ترشحاتت زیاده. الان خودم خنثات می کنم عزیزم. منم گفتم: خب، زود باش دیگه. خسته شدم. اینجا که نمیشه خوابید. جا نیست دراز بکشم. منم دیگه خسته شدم. منصور گفت: ای به چشم، الان می رسم خدمتتون. از تو جیب شلوارش یه کاندوم در آورد. بعد لخت شد. منم خیلی حشری بودم. گفتم: زود باش دیگه مردم. منصور فوری اومد پشتم یه کم کسمو مالید، بعد کیر باد کردشو کرد تو کسم. وای، تمام کسمو پر کرد. کیرش داشت او تو می ترکید از بس کسم بهش فشار می آورد. هم درد داشت هم خوشم می اومد. اونم حشری شده بود، دیگه ملاحظه منم نمی کرد. فقط با قدرت تمام خودشو می کشید عقب و می کوبید به من. منم دوباره داغ شده بودم و خسته. بعد من چهار دست و پا قمبل کردم طرفش. اونم پشتم زانو زد و گفت: از کون بکنم؟ گفتم: نه، الان نمیشه. آماده نیست. اون بره توم جر می خورم. حالا منصور عوضی بازیش گرفته بود. می گفت: چی بره توت جر می خوری؟ منم گفت: کیرت، کیر گندت. اونم دیوونه شد. بعد گفت: چشم، همون کستو عشقه! بعد دوباره کیرشو کرد تو کسم و محکم تلمبه می زد. منصور بهتر از سعید حال می داد. خیلی قوی بود. با هر تلمبش پرت می شدم جلو. منم کمکش می کردم و خودمو می کوبیدم بهش. ازش خواستم همین جوری ادامه بده که دیگه دارم میام. اونم سرعتشو بیشتر کرد. دیگه نمی تونستم خودمو کنترل کنم. مانتوم جلوم افتاده بود. صورتمو کردم لای لباسم. چندتا جیغ کوچک زدم که صدا بیرن نره و ارضا شدم. منصورم خوابید رو کمرم، سینه هامو جمع می کرد تو دستش و درگوشم گفت: چطور بود فرشته جون؟ خالی شدی؟ منم برگشتم به نشانه تشکر یه لبخند بهش زدم. اونم گفت: خب، حالا می تونی منم خالی کنی؟ منم که هنوز اون کیر گنده رو مزه نکرده بودم دوباره جون گرفتم. منصور بلند شد. منم برگشتم، جلوش زانو زدم، کیرشو کردم تو دهنم. چون خیلی بهم حال داده بود منم چنان کیرشو می مکیدم که داشت کنده می شد. بعد همون تکنیکو که سر سعید پیاده کرده بودم اجرا کردم یعنی کیرشو گذاشتم لای پستونام، یه تفم انداختم لاش و بالا پایین کردم. جلوی این کارم دیگه نتونست طاقت بیاره. چند بار که بالا پایین کردم آبش زد بیرون، ریخت رو پستونام. موهامو چنگ می زد و به خودش می پیچید. آخه اونم نمی تونست صداشو بلند کنه، آبروریزی می شد. همه آبش که اومد دوباره کیرشو یه لیس زدم که چیزیش نمونه و رفت عقب به دیوار تکیه داد. منم آب داغشو می مالیدم به همه جای سینه هام. منصور می گفت: نکن اینجوری، من دوباره حشری میشم. منم گفت: خوب چه بهتر. من حاضرم. اونم گفت: نه بابا، شوخی کردم. همین جوری نمی تونم رو پا وایسم. بعد لباساشو پوشید. من که دیگه داشتم وا می رفتم مانتو روسریمو پوشیدم اومدم نشستم رو صندلی تا یه خورده حالم جا بیاد. بعد منصور اومد بالا. شیرموز برام گرفته بود. گفت: بیا بخور. بهتر میشی. بعد نشست روبروی من. منم پهن شده بودم رو صندلی. فقط دگمه وسط مانتومو بسته بودم. زیرشم هیچی. دیدم منصور باز خیره شده به من. گفتم: چیه؟ هنوز سیر نشدی؟ خودت گفتی دیگه جون نداری. اونم گفت: آره، دیگه آب که برام نموند ولی خداییش خیلی هیکل گوشتی و سکسی داری. آدم سیر نمیشه. منم برا این که سر به سرش بزارم لاپامو باز کردم یه دست به کسم کشیدم. منصور نتونست خودشو نگه داره. باز اومد جلو صندلی من زانو زد، دست می کشید رو رونای پام. می گفت: عجب رونای پر و تپلی داری. مثل کون و سینه هات همه جات قلمبس. آدمو دیوونه می کنه. بعد سرشو آورد و رونای پامو لیس می زد ومی بوسید. صورتشو فشار می داد لای پام. خودشم نمی دونست چیکار کنه که راحت بشه ولی سیر نمی شد. منم پاهامو باز کردم. اومد جلوتر. یه زبون به کسم کشید. باز من یه جوری شدم. دستمو گذاشتم پشت سرش و محکم فشار دادم رو کسم. اونم می خورد و می لیسید. منم سینه هامو می مالیدم. نمی دونم من چرا اینجوری شده بودم. سیر نمی شدم. خلاصه اینقدر خورد که باز من آبم اومد. اونم دیگه سیر شده بود. گفت: فرشته جون، کستم حرف نداره. من دیگه ترسیدم اونجا بمونم. زود خودمو جمع و جور کردم. اونم رفت پایین. منم رفتم لباسامو پوشیدم. اتاق پرو خیلی تابلو بوی آب کیر می داد. درشو بستم. اومدم نشستم شیرموزمو تموم کردم. سعید اومد بالا گفت: چطوری؟ خوش گذشت؟ منم گفتم: آره، دستون درد نکنه. خیلی خوش گذشت. اونم گفت: دست تو درد نکنه. ما هم خیلی حال کردیم. منصور که خودشو خفه کرده. بعد اومد پشت من گفت: بزار یه کم ماساژت بدم. شروع کرد شونه هامو مالیدن. آخی، بعد یه سکس حسابی چه حالی می داد. بعد دستشو گذاشت رو پستونام. گفتم: نه سعید، دوباره حالی به حالی میشم. اونم گفت: خب من الان که از این بالا دارم نگاشون می کنم حالی به حالی شدم. از رو لباس خیلی قشنگ تر وخوش فرم تره. مخصوصا با این مانتو تنگت. بزار یه کم بمالمشون. منم خودمو شل کردم تا کارشو بکنه. از پشت سر سینه هامو می مالید و صورتمو می بوسید. یه خورده که این کارو کرد من از جام بلند شدم. گفتم: کافیه دیگه. من برم. دیرم میشه. الان شوهر و بچه هام میان. سعید گفت: باشه، راستی چیزی لازم نداری؟ گفتم: نه، ممنون. خوش گذشت. بعد رفتم پایین. منصورم تا منو دید گفت: میری؟ حالا می موندی فرشته جون. گفتم: نه دیگه، دیرم میشه. باید برم. اونم گفت: باشه، بازم بیا پیش ما. البته اینجا که خیلی کوچیک و دست و پا گیره. نمی دونم اگه دعوتت کنم خونه رو حساب بی ادبی نمی زاری؟ منم گفتم: نه شما خیلیم با ادبین. می دونم منظورت چیه. نه، ناراحت نمیشم. من که نمی تونم شمارمو بدم شما شمارتونو بدین. من تماس می گیرم. اونم شماره خودش و سعیدو داد و گفت: منتظرم. منم خداحافظی کردم، اومدم خونه. دیدم هنوز هیشکی نیومده خونه. رفتم حموم. به اتفاقات صبح فکر می کردم و لذت می بردم. پیش خودم می گفتم اگه برم خونشون می تونم به آرزوم برسم و با چندتا کیر همزمان حسابی حال کنم. آخه مطمئن بودم فقط خودشون که نیستن. حتما یکی دوتا از دوستاشونم میارن، منو میزارن تو عمل انجام شده. منم به آرزوم می رسم. ولی خیلی می ترسیدم اگه یه بلایی سرم می آوردن چی؟ اون جام که بهشون اطمینان کردم مغازه بود، نمی تونستن کاری بکنن. برا همین منصرف شدم. یکی دو بار دیگه بهشون زنگ زدم و پیششون رفتم برای خرید. (همون تیشرت تنگه.) دوباره یه کاراییم کردیم اونا هم پیشنهاد خونه خالی دادن ولی هر دفعه یه بهونه آوردم و نرفتم. خب قصه ما هم تموم شد آقا حامد. پاشو که سینه هام کبود شد از بس مالیدی. از اون اول که خوابیدی پیش من داری با پستونام ورمیری. پوستش کنده شد. منم خندیدم. مامان گفت: خب، راحت شدی از فضولی؟ دیگه پاشو منم کار دارم. به مامان گفتم: با کس دیگه ام غیره سعید و منصور سکس کردی تا حالا؟ اخم کرد و گفت: دیگه داری پرو میشی ها. دوباره خواهش کردم. گفت: حالا. من فهمیدم یعنی آره (عجب مامان اهل حالی داشتیم و خبر نداشتیم.) گفتم: کی مامان؟ گفت: اگه بگم حالا گیر میدی چی شد که سکس کردین؟ تو چی گفتی؟ اون چی گفت؟ چه جوری کردت؟ منم دیگه حوصلشو ندارم. گفتم: نه، فقط بگو کی بوده. از فامیل یا از آشناهاست. مامان گفت: نه بابا، من اصلا تو فامیل یا آشناها به هیشکی رو ندادم. گفتم: پس کیه؟ باز یه کم ناز کرد و گفت: دکتر ماماییم. خیلی وقت پیش موقع پریود شدن مشکل داشتم. از درد می مردم و زنده می شدم. هر دکتریم می رفتم فایده نداشت. حرفاشون تکراری بود. تا این که این شبنم خانم که همسایه طبقه سوم ماست یه دکتر بهم معرفی کرد گفت: کارش حرف نداره. اسم و آدرسشو گرفتم. گفتم: این که مرده، من نمیرم. اونم گفت: خب باشه، دکتر محرمه ولی کارش درسته. دکتر منم هست. مطمئنه. بگو از طرف من اومدی. تحویلت می گیره. منم رفتم مشکلم حل شد. خداییش کارش حرف نداشت ولی آدم دله ای بود. دست درازی کرد و کار به جاهای باریک کشید. بعدا فهمیدم با خود شبنمم برنامه داره. بعد گفت: خب، راحت شدی فضول خان؟ گفتم: آره ولی قول بده بعدا برام تعریف کنی. مامانم گفت: باشه و رفت تو آشپزخونه. قول میدم به محض این که برام تعریف کرد منم برای شما تعریف کنم .
فردای اون روز بابام خونه بود. اونم که رفت بیرون، حمید مزاحم بود و مامان نمی تونست جلوی اون حرفی از سکس با غریبه ها بزنه. خلاصه اصلا نتونستم با مامان خلوت کنم که برام جریان سکس با دکترش رو تعریف کنه. پس فرداش که ظهر از مدرسه اومدم دیدم مامان تنهاست. به خودم گفتم دیگه بهتر از این فرصتی پیش نمیاد. حدود یه هفته بود که از آخرین سکسم با مامان یعنی همون دفعه که با حمید مامانو کردیم می گذشت. منم از یه طرف دلم برای کس و کون مامان تنگ شده بود، از یه طرفم داشتم از فضولی و خماری جریان سکس مامان و دکترش می مردم. من عاشق داستانای سکسیم و خودم یکی از طرف دارای ثابت سایتای داستانای سکسیم. حالا وقتی مامان برام داستان سکسی خودشو می گفت مثل این که بهترین سکس دنیا رو کردم. خلاصه تا اومدم تو خونه دیدم مامان تو آشپزخونس، داره ناهار درست می کنه. منم یواشکی رفتم پشت سرش طوری که نفهمید من اومدم. دیدم یه دامن گشاد با تاپ تنشه. خواستم یه خورده باهاش شوخی کنم. رفتم نزدیکش و دامنشو کشیدم پایین. مامان یه جیغ زد و نشست رو زمین. منم زدم زیر خنده. مامانم عصبانی شد. گفت: مرض، این چه کاری بود بی مزه؟ ترسیدم. منم گفتم: فکر کردی دزده اومده خونه رو بدزده، تو رو که دیده همه چی یادش رفته اومده بکندت؟ از این حرفا که بهش زدم خوشش اومد، عصبانیتش یادش رفت. گفت: آقا دزده غلط کرده منو بکنه. منم دیدم مامان مثل این که همچین بدش نیومد. (دیگه فهمیده بودم که مامان عاشق فانتزی های جور واجور سکسیه و از چیزایی که گفتم خوشش اومده.) بعد گفتم: مامان حالا فکر کن من همون آقا دزده ام اومدم بکنمت. مامانم خندید گفت: خل شدی؟ الان موقع نمایشه آخه؟ ازش خواهش کردم، اونم قبول کرد. گفتم: حمید و بابا نمیان؟ مامانم گفت: نه به این زودیا نمیان. دوباره رفتم بیرون و آروم اومدم پشت سرش. دستمو به زور رسوندم به دهن مامان. (آخه قدش از من بلندتره.) گفتم: اگه هر کاری میگم بکنی کاریت ندارم. اونم سرشو به علامت باشه تکون داد. منم مثل همیشه از همون پشت شروع کردم سینه هاشو مالیدن. بعد دستمو از جلو دهنش کشیدم کنار و کسشم می مالیدم. کیرمم می مالیدم به رون و کونش. هم من خوشم اومده بود هم مامان. بعد دامنشو کشیدم پایین و رونشو می لیسیدم. شورتشم در آوردم. از پشت صورتمو چپوندم لای پاش. اونم همراهی می کرد. خم شد تا کس قلمبش بزنه بیرون. منم می لیسیدم براش. زبونمو از کسش می کشیدم تا چاک کونش و زبونمو به زور می رسوندم به سوراخش. خیلی تحریک می شد وقتی زبونم می خورد به سوراخ
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
صفحه  صفحه 20 از 125:  « پیشین  1  ...  19  20  21  ...  124  125  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA