انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 36 از 125:  « پیشین  1  ...  35  36  37  ...  124  125  پسین »

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


مرد

 
این به اون در ، ناپدری ! ۱

روز اول با هم دعوا افتادیم . روز دوم ساکت موندیم و متوجه شدیم دعوا فایده ای نداره . روز سوم برای درد مشترکمون به فکر چاره افتادیم روز چهارم به نتیجه نرسیدیم ولی خودمون با هم گرم گرفتیم . روز پنجم در ادامه روز چهارم بازم با هم و از خودمون حرف زدیم واون لباسای خیلی فانتزی پوشید . شلوار استرچ کون نما و بدون روسری .. چه تیپی پیدا کرده بود . خیلی خوشگل شده بود . به من گفت که ببوسمش می خواد ببینه چه حسی دارم . عاشق این بودم که بکنمش . کیرمو فرو کنم توی کسش . باها ش حال کنم . ولی حس کردم که هنوز زوده . اما اون این آمادگی رو داشت . این از نگاه و حرکات و حس انتقام جویی اش مشخص بود . با این حال من تشنه و حریص بودم . دلم می خواست وقتی که به من میگه اونو ببوسم بیشتر باهاش ور برم . به جا های حساسش دست بزنم و اون بازم ازم بخواد که اونو ببوسم . ازم بخواد که با قسمتهای دیگه بدنش ور برم . اونو حشری ترش کنم . ازش این انتظارو داشتم و می دونستم که دور از دسترس نیست . دلم می خواست یه بوسه شیرین و داغ از لباش ور دارم . در اون بوسه کاری کنم کارستون . بهش فرصت فکر کردن ندم . در این مورد که چه تصمیمی بگیره . این که با من باشه یا نه در بودن با من شک نکه . دستامو دور گردنش حلقه زدم و لباشو به لبام نزدیک کردم . فرزانه پونزده سالی رو ازم بزرگ تر بود ولی شاید خیلی کم سن تر نشون می داد . اون یکی دو سال دیگه چهل سالش می شد . لباشو می مکیدم و اونم باهام همراهی می کرد . دستاموبردم طرف سینه هاش . ازهمون روی تاپش سینه هاشو به چنگ خودم در آورده بودم . سینه هایی زنانه و درشت داشت . دلم می خواست اونا رو از داخل پیراهنش در می آوردم و خوب وراندازشون می کردم . زبونشون می زدم . میک می زدم . ولی استرس داشتم . اون با حرارت جواب بوسه هامو خیلی حرفه ای می داد . صورتش خیلی داغ شده بود . با شکمش بازی می کردم . دستامو رسوندم به گردنش . لب از رو لبش ور داشته و لبامو به زیر گلوش رسوندم . فرزانه ناله می کرد . حشرش زده بود بالا . داغ شده بود . دیگه احساس کردم به خونه آخر نزدیک شدم . خونه ای که کیر منم بالاخره از داخل شلوار خودم بپره بیرون و یه جایی آروم بگیره . هیچ اعتراضی نکرده بود . واسه همین آروم آروم اومدم پایین تر . دستمو از رو همون تاپش و از قسمت زیر ناف رد کرده به شلوارش رسوندم . واسه این که مکثم زیاد نشه و پشیمون نشه دیگه کاری به قسمت زیپ شلوارش نداشتم . دقتم نکرده بودم که زیپ داره یا نه . دستمو از سمت جلوی شلوارش می خواستم به سمت کس و شورت برسونم که دستمو گرفت و پس زد . فکر کردم که ناز می کنه . چند بار این کار رو انجام دادم و اونم چند بار دستمو پس زد . در حالی که هوس از سر و روش می بارید و نشون می داد که تشنه یک کیر تازه نفسه .سر حال و قبراق . کیری که قدر کس و کون یک زن و تسلیم شدن اونو بدونه . ازش دلخور شدم . -ببین فر هاد من به تو گفتم منو ببوس خواستم ببینم حس و حال ما تا کجاست و بیشتر خواستم خودمو امتحان کنم -خب چیزای دیگه رو هم امتحان کن -ببین من نمی خوام وارد خارج از محدوده شم . نمی خوام زندگی خودمو خراب کنم . من هنوز یک زن متاهلم . در هر صورت باید پای بند به یه سری اصول و اخلاقیات باشم .. حالا دیگه بسه . تو هم نشون دادی که دیگه جنبه و ظرفیتشو نداری .-همین فرزانه ؟/؟ فکر می کردم که می تونیم همدیگه رو دوست داشته باشیم . -ببین من تقریبا جای مادرتم . درسته سه چار سالی کوچیک ترم . -پس این جوری که میگی بوسه من و تو هم اشتباه بوده .. -فر هاد چرا الکی قهر می کنی . اخلاقت مثل اخلاق بچه هاست . اگه مثل یک مرد رفتار می کردی شاید این بلا سرت نمیومد . -اگه تو هم مثل یک زن عمل می کردی این بلا سرت نمیومد . دو تایی مون حسابی کل کل کردیم . من گذاشتم رفتم . موقع رفتن دستمو کشید نذاشت برم ولی من از پیشش رفتم . آخه این چند شبی رو خونه شون می خوابیدم . شوهرش نبود . دختر نوزده ساله اش هم که شوهر کرده رفته بود به شهرستان و اونم تنها خونه زندگی می کرد . مادر منم فکر می کرد که منم خونه یکی از دوستان صمیمی خودم زندگی می کنم . اصلا براش اهمیتی نداشت که من کجا زندگی می کنم . راستش داستان از این قرار بود که ده سالم بود که بابام مرد . یه مغازه و یه خونه دیگه داشت که خرج ما رو پیش می برد ازخدمت که برگشتم خودم رفتم سرمغازه . اون دیگه از دواج نکرد و بین فامیل مشهور شد به یک زن با وفا و همش هم منو بهونه می کرد . تا این دفعه ای یه شب که قرار نبود خونه باشم و با دوستامون بریم دریای شمال بر نامه به هم می خوره بر می گردم و متوجه مردی میشم که تو خونه مونه .در اتاق خواب هم باز بود و من یه گوشه ای مخفی شده اونا رو می دیدم . قایم موشک یا قایم باشک بازی می کردند . می افتادند رو هم و اگه اون مرد مامانو می گرفت کیرشو در جا می کرد توی کس مامان .. مادرمو چه جور می دیدم که زیر کیر یک مرد غریبه دست و پا می زنه . مامان فرنگیس من . با مردی که اسمش بود فر امرز و فکر کنم هم سن خودش بود . بعدا فهمیدم که هم سن هستن . مرد خیلی خوش تیپ و خوش اندامی بود . -فرامرز فری جون بکن منو .. یه جوری بزن یه جوری منو بکن که تا یک هفته سیر باشم . -من نمی خوام سیرت کنم . می خوام همیشه اسیر کیرباشی . -ببین الان فرهاد بیست و سه سالشه خجالتم میاد اگه اون بخواد بفهمه که مادرش بدون عقد و صیغه رفته زیر کیر یه غریبه . تازه اصلا قبول نمی کنه من زن رسمی یا صیغه ای یک نفر دیگه بشم . از ش خجالت می کشم اگه بفهمه خیلی بد میشه . دوستش دارم . پسرم یتیمه . طوری از چشام اشک سرازیر شده بود که نمی تونستم به خوبی کیری رو که توی کس مامانم در حال رفت و بر گشت بود ببینم ، البته به خاطر این کار زشت مامان . مامان فقط جیغ می کشید و از فرامرز می خواست که اونو محکم تر بگاد . کیر فرامرز اونو از نو جوون کرده بود . بی جهت نبود این چند ماه اخیر به خودش می رسید . تعجب کرده بودم که اون با وجود این که شوهر نداره چطور یه سری کارایی می کنه که زنای شوهر دار برای شوهرانشون همچین کارایی نمی کنن . خلاصه دیگه نتونستم کاری کنم . فقط می دیدم جه جوری کس مادرم خیس می کنه . فریاد های هوس اونو می شنیدم . می خواستم چشامو به روی صحنه ببندم . می خواستم بلند شم برم وسطشون عیششونو کور کنم ولی شرمم میومد . نمی تونستم سر افکندگی کنار یک غریبه رو تحمل کنم . مامان وقتی که ار گاسم شد انگاری که دنیا رو بهش داده باشن . شانس آوردم که مغازه و خونه به اسم من بود و اون خونه دیگه رو هم شریک بودیم . . وگرنه شاید این فرامرز خان گردن کلفت از چنگ مامان درش می آورد . مامان وقتی که ار ضا شد به این هم اکتفا نکرد . مدام از این مرد نسناس می خواست که آب کیرشو توی کس اون خالی کنه ولی من موافق این کارش نبودم . دلم نمیومد که ببینم کیر یک نفر دیگه بر کس مامانم غلبه داره . نمی دونم علاوه بر غیرتی شدن و این که دوست نداشتم مرد دیگه ای با مادرم باشه شاید این نوعی حس حسادت بود که منو به شدت ناراحت می کرد . این که مامان چون از نظر جنسی خودشو محتاج یک مرد دیگه می بینه برای همین دیگه نمی تونه زیاد به من توجهی داشته باشه و اون مرد براش اهمیت بیشتری داره ........ادامه دارد ...نویسنده ....ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
این به اون در ، ناپدری ! ۲

دیگه به من زیاد محبت نمی کنه . کسش همیشه به خارش می افته .همش به دنبال اینه که کی می تونه از شر من خلاص شه و بره زیر کیر فرامرز خان . من اون وقت همیشه احساس یک مزاحمو در خونه دارم . فرامرز کیرشو طوری فرو می کرد توی کس فرنگیس جون و می کشید بیرون که هر لحظه فکر می کردم کس مامان می خواد جر بخوره . چند تا تلمبه زد و آبشو ریخت توی کون مامان . این کار رو در حالتی انجام داد که مامان قمبل کرده زانو زده بود . فرامرز وقتی که کیرشو از کس فرنگیس جون کشید بیرون آب از توی کس فوران کرد و بر گشت به عقب و دور و بر کس و کون و رون پای مامانو سفید کرد . فکر می کردم کار تموم شده هست . ولی دیدم که فرامرز داره از کون برجسته مامان و از سکس مقعدی میگه و این که اگه کون نکنه مزه کس کردن از زیر کیرش در میره . نمی دونم چه وردی برای مامان خونده بود که اون کاملا تسلیم شد و کونشو به طرف فرامرز گرفت و با دستاش اونو به دو طرف باز کرد و گفت بذارش تو بذار عزیز دلم . کونم آماده پذیرایی از کیر قشنگ و چاق و چله توست . با این حال فرامرز از خیسی های کس مامان و منی بر گشتی خودش استفاده کرد و با اون سوراخ کون مامانو رو چرب و نرمش کردئ و کیرشو گذاشت سر سوراخ کون مامان یه فشاری بهش داد ومامان یه آخی گفت و کیر فرامرز رفت توی کون مامانم . می دونستم که این فرامرز چه حالی می کنه . مامان اولش کمی درد می کشید ولی بعدش آروم گرفته بود . -بکن بکن .. کونمم بکن فری جون -فری فدای اون کون تپل و خوش دستت بشه . فری عاشقشه .. -فری عاشق منم هست ؟/؟ -عاشق تو هم هست . جونشو برات میده -اگه این جوره چرا حداقل صیغه ام نمی کنی -تو جون بخواه .همین هفته با هم میریم دفتر خونه صیغه ثبتی می کنیم . فری دلشو نداره تو رو ناراحت ببینه و تو غصه بخوری . می خوام کاری کنم که هر وقت می کنمت بهت حال بده .. -تو تا آخر دنیا تا روزی که نفس میاد و میره منو بکنی من نمیگم ولم کن .......یه چیز دیگه این که من دقایقی از صحنه ها ی سکس فری و مامان رو با دور بین کوچیک دیجیتالی فیلمبر داری کردم که یک دست نیفتاد ولی صدا و تصویر می تونست نشون بده که جریان چیه . اینو که گفت مامان با عشق و حال بیشتری به فری کون می داد . طوری کونشو به سمت کیر فری حرکت می داد که من یکی دلم رفته بود .. بعد از این جریان بود که فرامرز رو تعقیب کرده خونه شو یاد گرفتم و رفتم پیش زنش فرزانه . همونی که داستانشو خلاصه و روزانه گفتم . فرزانه هم خیلی ناراحت شد . چون چند سالی رو از مامان کوچیک تر بود . از نظر ظاهر هم خوشگل تر بود ولی مامان کمی کونش گنده تر و سینه هاش درشت تر بود . تازه فرزانه شکمش فانتزی تر هم بود . نمی دونم چرا فری زن به این خوبی رو بهش نارو زده بود و اومده بود سراغ مامان در هر حال شاید تنوع می خواست شاید کون مامان که در میون فامیل تک بود نظرشو جلب کرده بود . تازه کون فرزانه جون هم همچین بدک نبود . خیلی خواستنی و ناز بود . دیگه بقیه جریانوقبلو اگه بخوام مفصل شرح بدم تکراری میشه . ازبس تقصیرا رو انداختیم به گردن هم دیگه خسته شده بودیم . دیگه خیلی هم دیر جنبیدیم . مامان به صیغه یک ساله فرامرز خان در اومده بود . وقتی برای بار اول مامان می خواست ما جرا رو به من بگه این جوری گفت -فرهاد جان می دونم چیزی رو که الان می خوام بهت بگم ممکنه برات خوشایند نباشه ولی این رسم روز گاره چه جوری بگم زن و مرد هر یک نیاز هایی دارند ... در هر حال خودت می دونی بابات سالهاست که مرده من تمام تلاشمو به کار گرفتم که بزرگت کنم و خوب تر بیتت کردم . خودمم عبادت می کنم دوست ندارم گناهی کرده باشم ..حرفشو قطع کرده گفتم مامان این قدر آسمون ریسمون نباف . من خودم چند شب پیش شما و آقا فری رو که در همین اتاق مشغول بودین دیدم و حرفاتونو شنیدم و با عرض پوزش شاهد یه سری عملیات بودم -خفه شو بی ادب . کار زشتی کردی که این جریانو دیدی . یک بچه نسبت به مادرش بی ادبی و بی احترامی نمی کنه . من و اون الان صیغه هستیم . اون شوهر مه . خیلی ها میگن که صیغه حتی از عقد هم بالاتره . -مامان این مال همون شبی بود که شما با هم حرف می زدین و تو ناراحت بودی از این که چند ماهه حرامی با هم رابطه دارین و بهتره که با هم صیغه کنین . فکر کنم دیروز یا پریروز صیغه کرده باشین مامان من! سر من یکی رو شیره نمال .. با قهر از خونه اومدم بیرون و رفتم دور و بر خونه فرامرز .. قبلش تلفنی جریان رو به فرزانه گفتم . فرزانه برج زهر مار شده بود . شانس آورد که خونه رو شوهره به اسم اون کرده بود . به فری گفت که از خونه بره بیرون حق نداره برگرده تا تکلیفشو با قانون روشن کنه . این قانون هم هزار جور تفسیر و مفسر و کار شناس داره . آخرم نفهمیدم که مرد بدون اجازه زنش می تونه صیغه کنه یا نه . بگذریم این فرزانه که می خواست یه آشی برای شوهرش بپزه . منم که مثلا با مامان جونی قهر کرده بودم و بودم خونه یکی از دوستام و نگفتم کدوم دوست . در واقع خونه فرامرز و اتاق کناری اتاق خوابشون می خوابیدم و منتظر وقتی بودم که نورانی ترین و قوی ترین چراغ سبز رو ببینم و بیفتم روی کس و کون فرزانه هووی مادرم . ویک کیر درست و حسابی به اون بزنم و در واقع به شوهر مادرم بزنم که دیگه ازاین غلط ها نکنه . . حالا می رسیم به همون جایی که با فرزانه قهر کردم . نمی دونستم شبو کجا برم . می تونستم خونه خیلی از دوستام سر بزنم و فامیلام . حوصله حرف زدن با مادرمو نداشتم . نمی خواستم اون با من حرف بزنه . فرزانه چند بار باهام تماس گرفته بود ولی من گوشی رو نگرفتم . می دونم دلش پیش من بود . بذار یه خورده طاقچه بالا براش بذارم . زنی که حداقل پونزده سال ازم بزرگ تره شوهرشم بهش خیانت کرده بدون اجازه اون رفته یک زن صیغه کرده اون وقت ناز داره می خواد با من سکس کنه . با یه پسری که خیلی هم دلش بخواد . اصلا من باید دختر فری رو می کردم نه زنشو . زنیکه پر مدعا . خیلی عصبی بودم . رفتم روی نیمکت یکی از پارکها یه چند دقیقه ای چشامو رو هم گذاشتم . ترس برم داشت که یکی منو بزنه . یعنی جیبمو بزنه و یه موبایل گرون قیمت هم با خودم داشتم . چند روز بود سر کار هم نمی رفتم . نمی دونستم باید چیکار کنم . باید حال مامانو می گرفتم . حساب اموالمو ازش جدا می کرد م . از این به بعد قصد داشتم بیشتر پولها رو به نسبت سهمی که از ارث پدرم دارم بردارم . خیلی بهش آبانس داده بودم . دست از پا دراز تر به خونه فرزانه بر گشتم ولی تصمیم داشتم بهش بی محلی کنم . سرمو انداختم پایین و رفتم بخوابم -گرسنه ات نیست ؟/؟ -یه چیزی می خورم .. خانه محرم شده بودم . حوصله نداشتم بره برام یه چیزی بیاره که مجبور شیم با هم حرف بزنیم . این بار به جای جین کشی یه دامن کیپ مشکی با یه بلوز تنش کرده بود که هر وقت بهم پشت می کرد نگاش می کردم . دامنی که فقط تا چند سانت زیر کونشو پوشش می داد و به پاهاش هم جوراب نبود . . با خودم گفتم جنده اگه نمی خوای کس بدی پس چرا این جوری پیشم می گردی . نکنه دلت می خواد به زور خارش کستو بگیرم . آخه بعضی زنا این جورین . مرضشون اینه که بیفتن روشون و اونا رو طوری بکنن که بعدا نگه منم از اول مایل بودم . کاش فرزانه هم این جوری بود . ولی راستش نمی دونستم باید چیکار کنم . حالا مامان داره زیر کیر فرامرز دست و پا می زنه و من کس خل اینجا باید برم توی رختخواب با کیر خودم ور برم . چه فرقی می کنه خیانت یک مرد زن دار با خیانت یک زن شوهر دار . -فرهاد چته . من فکر می کردم ارزش رابطه ما که با هم هم دردیم خیلی بیشتر از اینهاست .........ادامه دارد ...نویسنده ....ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
این به اون در ، ناپدری ! ۳

اخلاق بچه ها رو داری . -ولی من بچه نیستم . -می بینم . ببین از من انتظارنداشته باش . من نمی تونم .. من عمری رو با پاکدامنی و عفاف زندگی کردم . الان در وجودم آشوبی بر پاست . -من که حرفی نزدم . -ولی بوسه شیرینی بود . اعتراف می کنم که خیلی لذت بردم -نیاز به اعتراف نبود . همون موقع لذت که بردی هیچ حس کردم به چیزای قوی تری هم نیاز داری .-شروع نکن فرهاد . من نمی خواهم در مورد این مسائل حرف بزنیم . -ازت ممنونم از این که بهم جا دادی که شبو این جا بمونم . سعی می کنم از فردا شب دیگه مزاحمت نشم . یه جایی واسه خودم پیدا می کنم . دیگه آدم بی پدر میشه همینه دیگه . اگه بابام بود دیگه این وضعو نداشتم . درسته همه چی واسم گذاشته . ولی آدم به یه جایی می رسه که حس می کنه اگه تمام سر مایه های دنیا رو داشته باشه ولی محبت پدری دنبالش نباشه به پشیزی نمی ارزه .. -فرهاد من از مادرت نفرت دارم ولی ارزش کار مادر رو فراموش نکن . نمک نشناس نباش . عیب شما مردا اینه که خود خواهین . خودتون میرین دنبال زنای دیگه ولی اگه زن مورد علاقه تون کار خلافی کرد انگاری که دنیا می خواد زیر و رو شه و به وقت خواب یه بوسه کوتاه از رو لبام برداشت و رفت . تا حالا رعایت می کردم از این که چش چرونی نکنم ولی تصمیم داشتم که امشبه رو برم چش چرونی .. فقط یه بار که نیمه شب رفته بودم آب بخورم دیدم که اون نیمه برهنه بوده و یه لباس خواب نازک و کوتاه رو تنشه و دمر افتاده بود و منم چند دقیقه ای در حال دید زدنش بودم تا این که دیدم داره تکون می خوره ترسیدم و رفتم . ولی امشب دیگه قصد داشتم اگه تونستم خودمو قانع کنم بیفتم روش . ولی بازم دلم نمیومد . .یک ساعتی بعد از این که فرزانه رفته بود به رختخواب گذشت . درست اتاق بغلی اتاق اون خوابیده بودم . در اتاقو هم باز گذاشته بود . مثل شبای دیگه . خب آدم چی باید فکر کنه . شاید انتظار داشت که فر هنگم بالا باشه . وقتی کیر بلند شه دیگه فر هنگ شناس نیست . خلاصه یه عطری هم زده بود که فکر کنم از اون عطرایی بود که زیر یک میلیون نباید قیمت داشته بلشه . بوی این عطر فقط کیرمو شق نگه داشته بود . همون برام کافی بود . من که عادت داشتم به وقت خواب تمام لباسامو غیر شورت در بیارم و خونه که بودم گاهی شورتمو در می آوردم . از رختخواب پا شده و از گوشه تخت به هیکل به دمر افتاده فرزانه نگاه می کردم . لعنت بر این شانس این بار ملافه روش قرار داشت و کنار نرفته بود . این جوری حال نمی داد . حتی جق هم نمی شد زد . صدای نفسهاش نشون می داد که خوابیده . شمدی که روش بود خیلی نازک بود. بدن نما نبود ولی قاچای کونشو به خوبی نشون می داد .اگه این لباس خواب تنش می کرد نباید قاچای کونش به این صورت مشخص می شد . یعنی اونم شورت پاشه ؟/؟ یا کاملا برهنه شده ؟/؟ .. داشتم دیوونه می شدم . نیم متر نیم متر می رفتم جلو . یک قسمت از شمد رو از جایی که راحت تر می شد از رو تن فرزانه کشید با دو تا انگشتام گرفته و اونو آروم از قسمت بالای بدن فرزانه به طرف پایین کشیدم . تا وسطای کمرش که پایین کشیدم سوتینی ندیدم . از پهلو که نگاه کردم دیدم سینه های لختش به تشک چسبیده . همین جور ملافه رو کشیدم پایین تر چه کون سفید و تپلی داشت . می شد هم اونو یک کون محکم فرض کرد و هم یه کونی که بشه اونو به صورت ژله ای لرزوند . فقط یه شورت نازک مشکی لامبادایی پاش بود که انگاری می شد اونو هم به حساب نیاورد . تصمیم داشتم برای دقایقی بعد اونو بغلش بزنم . برم پیشش دراز بکشم . حس کردم یک در گیری حسابی با هم خواهیم داشت ولی من قرص و محکم جلوش وای می ایستم . الان مادرم در حال گاییده شدنه . هر چند صیغه شده ولی اون چند ماهی رو که حرامی کس می داده چی ؟/؟ انگاری فرزانه دیگه تکون نمی خورد و من خیلی آروم رفتم کنارش . به اون سمت مخالف شمد که از رو تنش کشیده بودم و به غیر از شورت پاش ، سکس و بر هنه در کنار من بود . خیلی دلم می خواست بغلش کنم و ببوسمش و بعد اون کارایی رو که دلم می خواد باهاش انجام بدم . دقایقی نگاش می کردم . می دونستم که وقتی تا اینجاشو اومدم بقیه شم می تونم برم ولی حال و حوصله داد و بیداد و جنگ و دعواهای قبل از عملیات فرزانه رو نداشتم . یه لحظه دیدم به سمت من بر گشت .. چشام به نیمه تاریکی عادت کرده بود و به خوبی می دیدم که چشاش بسته ولی دست چپشو نیم دایره ای به به طرف من نزدیک کرده بود . دور گردنم حلقه کرده خودشو بهم چسبوند .. تعجب کردم . حدس زدم که باید منو با شوهرش اشتباه گرفته و در خواب حواسش نبوده . -فر هاد منو ببوس .. کیرم که از ترس دو سه سانتی رو عقب رفته شل شده بود دوباره به جای قبلیش برگشت . پس منو با شوهرش اشتباه نگرفته بود . وقتی فر مان بوسه رو داد با خودم عهد بستم اگه این بار از رو جنازه ام رد شه دیگه دست از سرش ور نمی دارم تا اونو نگاییدم . خودمو یه پهلو تر کردم و دستامو دور کمر لختش قرار دادم و در شرایطی قرار گرفته بودیم که سینه هاش به سینه من چسبیده بود . برای اولین بار بود که این ناحیه از بدن ما در تماس با هم قرار می گرفتند . خودمو بیشتر بهش چسبوندم تا شق بودن کیرمو بیشتر حس کنه . -نههههههه فر هاد .. نههههههه .. -دیگه بسه فرزانه . الان فرامرز و مادرم دارن سکس می کنن و من و تو از قافله عقبیم . -ببینم تو می خوای انتقام بگیری فر هاد ؟/؟ -نه فرزانه . من حس می کنم که ازت خوشم اومده . فرامرز لیاقت تو رو نداره . من و تو باید در یک زمان به دنیا میومدیم . اون وقت بهت می گفتم که عاشقتم و تو رو با تمام وجودم دوست دارم .. -نههههه از این حرفا نزن . کمرمو شلش می کنی . درد می گیره . سنگین میشم -بالاخره نفهمیدم شل میشی یا سنگین میشی .. جوابمو نداد .. کیرم به شکمش چسبیده بود . مجبور شد لب به سخن باز کنه -ببینم این چرا این جوریه -کیرمو میگی ؟/؟ -بی ادب ..-موقع سکس بیان این حرفا ایرادی نداره -کی گفته من می خوام باهات سکس کنم . -کیرم خیلی پرروست ؟/؟ -مثل صاحبش . -من بهت چی دستور دادم ؟/؟ -این تنها دستوریه که شنیدنش فوق العاده لذت بخشه .. گفته بودی ببوسمت . این بار مثل بوسه ساعتهای قبل لبامو به لباش مماس کردم و با میک زدن آروم لباش کیرمو همین جور به شکمش می مالیدم . دستمو هم از پایین کمرش در مسیر کون قرار می دادم . با کف دو تا دستام رو کونش چنگ انداخته بودم -نکن ..کی بهت گفته به اونجام دست بزنی -به جاهای دیگه ات هم دست می زنم فرزانه . کی بهت گفته اعتراض کنی و لباتو از رو لبام ورش داری .. با این که می دونست من جدی نیستم ولی حس کردم اسیر قدرت و تشر رفتن من شده . با این که دستامو هنوز از کناره نازک شورت به کسش نرسونده بودم ولی خیسی اونو دور چاک کونش حس می کردم .. -عزیزم فرزان جون راستشو بگو از کی بیدار بودی -من اصلا نخوابیدم . حس می کردم بیای سراغم . واسه همین هیجان زده بودم . نمی خواستم یهو غافلگیر شم . تازه خوابمم نمی گرفت . بیدار موندم و می خواستم حس کنم که تن سی و هشت ساله چه جوری یه جوون چهار ده پونزده سال از خودش کوچیک ترو به هیجان میاره اونو می لرزونه .. -آههههههه فرهاد .. نهههههه نهههههه -آرررررره آررررررره . به تن داغت نگاه کن ؟/؟واسه کی این قدر خوش بو کردی ...........ادامه دارد ...نویسنده ....ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
این به اون در ، ناپدری ! ۴ (( قسمت آخــــــــــــر ))

من می خوام از بوی تنم لذت ببرم . -کی موقع خواب ؟/؟ -پس تو بگو برای چی ؟/؟ -برای من .. -اوووووخخخخخ درست زدی به هدف فرهاد ! دستامو گذاشته بودم رو کونش . انگشتامو گذاشتم روکس خیسش .. -اوووویییییییی اووووووییییییی .. نمی خوام عقب بمونم . دستشو گذاشت توی شورتم و با حرص کیرمو بیرون آورد .منم شورتمو کشیدم پایین تر تا اون راحت باشه .. انگاری می خواست عقده گشایی کنه . کیرمو گذاشت توی دهنش . بین دست من و بدنش و اون کس نازش فاصله افتاد . حالا که تصمیم به تسلیم گرفته بود واقعا تسلیم من شده بود . -آهههههههه عزیزم عزیزم شلم کردی .. -یه لحظه کیرمو از دهنش در آورد و گفت خیلی اذیتت کردم امروز .. -حالا من می تونم یه سوالی ازت بکنم ؟/؟ -بکن -تو به خاطر انتقام از شوهرته که با من عشقبازی می کنی ؟/؟ من خودم جواب این سوالمو می دونستم ولی دوست داشتم که از زبون اون بشنوم که اونم سر شار از هوس و تشنه کیر منه .. -جواب این سوالتو نمی دونی ؟/؟. کسشو به من نزدیک کرد . شورتشو خودم پایین کشیدم و دستمو گذاشتم روی کسش -ببینم حالا جوابتو گرفتی ؟/؟ من اگه انتقام حالیم شه این دو تیکه ای که از این چیزا حالیش نیست .-فدای این دو تیکه ای بشه فر هاد . با یه مدل 69 خوابیده کیرمو فرو کردم تو دهنش تا کسشو بتونم لیسش بزنم .. حس می کردم کسش شیرینه .. خیلی هم خوش طعم بود . وقتی اون کسو لیسش می زدم و با میک زدنم هوسشو به حداکثر می رسوندم دهنش شل می شد و حواسش می رفت پیش کسش .. انگشتامو فرو می کردم توی کس فرزانه.. وقتی حس کردم دهنش شل شل شده از رو سرش بلند شده و رفتم روبروش . کیرمو حالا به کس زن اول ناپدریم چسبوندم . -تو ی چشاش نگاه کردم . کیرم رو سر کسش بود . می خواستم ببینم که آیا اثری از پشیمونی درش می بینم یا نه ؟/؟ دیدم که همچین اثری درش نیست . فقط شهوت بود و کیر طلبی و این که می خواد زود تر اونو بکنم . قسمتی از کیرمو فرو کردم توی کسش .. از بالا سرش ریموت کنترلی رو بر داشت و یه آهنگ نیمه ملایمو گذاشت که خیلی می چسبید . یه آهنگ نیمه تند عربی با صدای خواننده زنی بود که نمی شناختم ولی حس کردم که انرژی منو زیاد می کنه . هم این که با یه حالت عاشقونه بهش نگاه کنم و هم این که با هیجان و هوس به کارم ادامه بدم . نگاه زیبا و عاشقانه و پر محبت فرزانه از هوسش می گفت .. -ببینم کسم اذن دخول داده . کسم که نمی خواد کیرت رو تفتیش بدنی کنه .. ولی باید گمرگ بدی تا بقیه شو بفرستی . لبای سرخ گیلاسی رو غنچه کرد و منم حالت بوسشو با یه بوسه جواب دادم . -جوووووووون چقدر بهم چسبیده بود هم زمان با این بوسه کیرمو گذاشتم که تا ته کسش بره . هنوز سی ثانیه نشده بود که آب کیر من توی کس فرزانه به راه افتاد .. -نتونستم نتونستم فرزان جون .. -ببینم مثل این که خیلی دوست داری بابا بشی . نترس من قرص می خورم . ولی خیلی ناشی هستی اینو بهت گفتم که کیرت شل نشه به گاییدن من ادامه بدی .. چند ثانیه مکث کرده که آثار لرزشی و لذت بعد از سکس رو کیرم پخش شه و بعد حرکات انفجاری و برق آسا رو شروع کردم . یک لحظه لبمو از رو بدن فرزانه بر نمی داشتم با بوسه هام بدنشو گرم نگه می داشتم . -فرهاد می خوام بمیرم ..بمیرم -چرا چرااااااا -نمی تونم این خوشی رو تحمل کنم .. -پس بگو چیکار کنم که نخوای بمیری و بخوای که زنده بمونی کنار من و با من .. -فقط همین جوری یه جوری منو بکن که رو آتیش من آب بپا شونی -آب خودت باید خنکم کنه -آره ولی شیر آبو تو با کیرت بازش می کنی . پس محکم بپیچونش .. بازو هاشو گرفته سرشو به طرف خودم بالا آورده یه دستمو گذاشتم زیر شونه ها و کمرش و با سرعت زیاد کیرمو در حرکات رفت و بر گشتی می کردم توی کس و می کشیدم بیرون .. فقط سرشو تکون می داد و چند دقیقه همین جورمی گفت که خوبه خوبه .. کمرشو رو هوا داشتم تا بتونم لباشو داشته باشم و اون همراه با بوسه خیلی آروم می گفت خوبه خوبه . .. برای ثانیه هایی نشنیدم که بگه خوبه . می دونست که به آرامش رسیده اونو آروم گذاشتم رو زمین . چشاشو بسته بود . در حالت آرامش بعد از ار گاسم قرار داشت . چقدر حالتش قشنگ بود . و بیشتر حالت چشاش . دستامو رو سینه هاش آروم حرکت داده و اونا رو به طرفین می گردوندم و با لبام نوکشونو میک می زدم . از همون روبرو پاهاشو به دو طرف باز کرده سوراخ کونشو لیس زدم و بعد هم کیرمو فرو کردم توی کونش . یک سوم کیرم هم توی کونش نرفت ولی خیلی بهم حال داد . چون سوراخ کونش کیرمو حسابی قفل کرده بود . کونو از روبرو می گاییدم . دلم می خواست در حالت قمبلی می گاییدم که چشمم به تمثال حضرت کون روشن شه و بیشتر بچسبه .. بازم فرصت پیدا می شد ولی خب دیگه .. کیرمو پس از چند حرکت توی کس نگه داشتم . بدون هیچ حرکتی و زمانی که کیرم ثابت در سوراخ کون فرزانه قرار داشت خود به خود آب کیرم ریخت توی کونش . بعدش دیگه عزیز دلمو بغل زدم چند ساعتی رو در کنار هم خوابیدیم . خیلی بهم چسبید . ..و این آغاز سکس و روابط عاشقانه جنسی ما بود . اون کاری کرد که شوهرش مجبور شه امتیازات زیادی هم بهش بده و کار رو به جایی رسوند که ازش تقاضای طلاق کرد و امتیازات دیگه ای خواست . اما شوهره با تر فند های زیادی می خواست که ازش جدا نشه .راضی به طلاق نمی شد .. اما وقتی من به کمک فرزانه رفتم و فیلم اولین شبی رو که اون و مادرو با هم دیدم نشونش داده و اونم به شوهره جریان رو گفت شوهرش ترسید . طوری هم ترسو بود که فکر می کرد تا لو بره سنگسارش می کنند . خلاصه اونا یعنی فرزانه وفرامرز از هم جدا شدند .. ظاهرا باید عده نگه می داشتیم واحتمالا باید بعد از مدت زمان معینی که در مورد ما سه ماه بوده می تونستیم اگه بخوایم صیغه کنیم . هر چند بدون صیغه حالش بیشتر بود ولی از انتقامجویی فرامرز می ترسیدم . آخه اون شک کرده بود که من و زنش رابطه داریم و از طرفی اون فیلمی که ازش گرفته بودم دهها میلیون تومن بهش ضربه و ضرر زد . خلاصه یه سه ماهی رو خیلی مخفیانه و با مراقبت فرزانه رو می بردم به مغازه ام و یا خونه دوستام که واسه من خونه رو خلوت می کردند باهاش سکس می کردم . گاهی هم به مادرم که یه چیزی هم ازم طلبکار بود سر می زدم . مدت عده که تموم شد یک خطبه صیغه یک ساله بین من و فرزانه جون خونده شد و دیگه رفتم خونه شون .. فرامرز که دوست داشت هر دو زنو داشته باشه اگه بهش کارد می زدی خونش در نمیومد . فکر کنم وقتی از دفتر خونه بر گشتیم و از ماشین پیاده شدیم دم در خونه ما رو دیده باشه . من و فرزانه نیمه بر هنه شدیم و رفتیم توی رختخواب که دیدیم در زدند .. صدای فرامرز بود .. -عزیزم خودت رو بپوشون ولی من با همین شورت هستم .. فرامرز اومد داخل اولش خودمو پنهون کردم .. -کو کجاست . اون عوضی کجاست تا با دستای خودم بکشمش .خیلی خوشگل شدی فرزانه .. تو یکی نباید به من برسی ؟/؟ چه زود خاطرات با هم بودن و با هم سکس داشتنو فراموش کردی .. دوستت دارم عزیزم نمی خواستم این جوری شه چرا روسری سرت گذاشتی -واسه این که ما نا محرمیم .. فرامرز یخ شده بود . فکر نمی کرد همسر سابقش اونو این طور بور کرده باشه . از این صحنه ها فیلم گرفته بودم . دور بینو قایم کردم و با همون حالت سکسی و یه شورت اومدم وارد صحنه شدم .. -آشغال این چه قیافه ایه که جلوی زنم گرفتی .. این حرفو نا پدری به من زد . -حیف که بزرگ تر از منی وگرنه جوابتو می دادم . حق نداری به زن من تو هین کنی .. من و اون حالا به هم محرمیم . اینجا خونه تو نیست . تو هم هیچ حقی نسبت به این زن نداری . خواهش می کنم بفر مایید . اگه اذیت کنی من از صحبت تو و توهین به همسرم فیلم گرفتم و این که می خوای به زن سابقت تعرض کنی و این توهین به منه.. این فیلمو به مامانم نشون میدم که چه جوری به عروسش تو هین کردی . اینو که گفتم صورتش عین کون بوزینه قرمز شد و گورشو کم کرد . -من بهت افتخار می کنم فر هاد خیلی زرنگی .. -مثل این که مامانم دلشو زده .. -این دفعه اگه فرامرزو ببینم بهش میگم شوهر اسبقم ! من ضرر نکردم تو یکی سن دار تر از من گیرت افتاده ولی من یکی جوون تر نصیبم شده . -بریم به اتاق خواب .. -فرزانه جون کاشکی منم بهش می گفتم که این دفعه با مامان جونم بیا این جا و یه چشم روشنی هم واسمون بیار-فرهاد گلم منم خیلی دلم می خواد یه شب شام اونا رو اینجا دعوت کنم . آخه دلم برای دیدن فیلمهای کمدی زنده تنگ شده ... پایان ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
حالا می خوام بدهــــــــــــــــــــــکار باشم ۱

من و فرشته زندگی خوبی داشتیم . با هم قرار گذاشته بودیم که تا یه سال اول رو بچه دار نشیم . من و اون با عشق از دواج کردیم . من کار مند بودم و اونم دبیر دبیرستان . دو سال ازش بزرگ تر بودم . دو تایی مون پس انداز و کمک های خونواده رو رو هم گذاشتیم و یه آپارتمان خریدم اشتراکی . وقتی که باهاش آشنا می شدم اونو دختری خیلی محجوب دیدم . دختری که می خواست باهام حرف بزنه خجالت می کشید . می گفت تا حالا با پسری گرم نگرفته . منم به دروغ گفتم اتفاقا منم تا حالا یه دختری اظهار عشق و علاقه نکرده و رابطه خاصی باهاش نداشتم . حس کردیم که می تونیم با هم خوش باشیم . یه مرد اگه می خواد زندگیش محکم باشه و هیچ بادی پایه های زندگی مشترک اونو نلرزونه نباید به دیدن زن دیگه ای بلرزه . من و فرشته به هم اعتماد داشتیم ولی هر وقت که با هم به یه میهمونی می رفتیم یا مجلس عروسی همون احساس قبل از از دواج بهم دست می داد . دوست داشتم مجرد باشم و با یه دختر دیگه رابطه جنسی بر قرار کنم . مخصوصا وقتی که اون لباسا رو بر تن زنان می دیدم . تا این که یه روزی دیدم که فرشته به من میگه که مهمون داره و یکی از دوستاش از شوهرش جدا شده و دو سه روزی رو می خواد مهمون اونا باشه . وقتی این حرفو زد اولش غصه ام شد . اعصابم ریخت بهم . چون من عادت داشتم هر شب که فرشته مو می کردم چه به مرحله انزال می رسیدم و چه این کارو نمی کردم زیادی خودمو ضعیف نکنم . ولی وقتی که فروزان که همسن فرشته بود اومد به خونه مون به زحمت کاری می کردم که به اون خیره نشم . همون لحظه اول دستشو به طرف من دراز کرد و گفت از آشنایی با شما خوشوقتم . خیلی دلم می خواست در مراسم از دواج شما باشم من دو سالی بود که در اروپا بودم . واقعا فرشته جان خیلی خوش سلیقه بودن همون جوری که گفته شما خیلی خوش تیپ هستید و رفتار و طرز بر خوردتون یه حالت جنتلمنانه داره -به همین زودی متوجه شدین ؟/؟ -من مردا رو ازاین نظر خوب می شناسم . همون چند لحظه کافیه . -شما هم خانوم جذابی هستید . .. بیشتر حرفامونو زمانی زده بودیم که فرشته رفته بود از آشپز خونه چیزی درست کنه برای ما بیاره . یه پیراهن یه سره به رنگ سبز پسته ای تنش بود که نصف قسمت کمرشو لخت نشون می داد . چه پوست سفید و ظریفی داشت . با اون نگاههاش آتیش به جونم زده بود . فروزان و فرشته گرم صحبت شده بودند . وقتی که شام خوردیم دو تا زن رفتن که با هم گپ بزنن . از قرار معلوم فرشته نمی خواست شبو پیش من بخوابه . برای منم فرقی نمی کرد . تمام فکر و ذهنم متوجه فروزان بود . زنی که از همسرش جدا شده باشه وقتی که حشری شه خیلی راحت می تونه خودشو در اختیار مرد دیگه ای بذاره . اینو همه مردا میگن و خیلی از زنا و تجربه هم اینو ثابت کرده و کسی هم نمی تونه ایرادی بگیره . زن هم مثل مرد نیازی داره و باید بر طرف شه .. از این پهلو به اون پهلو می کردم . دم صبح که داشتند اذان می گفتند فرشته اومد پیش من خوابید -عزیزم بیداری .. ؟/؟ -چی شد خسته شدی ؟/؟ -نه باور کم فروزان از سر شب تا حالا بهم میگه که بیام پیش تو .. تازه الان به زور قبول کردم .حرفامون تموم شد و اومدم -دست شما درد نکنه .. نمی دونم چرا زنم خیلی نگران و ناراحت بود و منم کم حوصله که سکس نکردیم . روز بعدش و پس فرداش تعطیل بود و ما سه تایی می تونستیم دور هم باشیم . فروزان برای کاری رفته بود بیرون . فرشته هم بهم گفت که نوبت آرایشگاه داره و باید بره . -عزیزم صبر می کردی فروزان بر می گشت و با هم می رفتین -پارسا جون تو که غریبه نیستی .. جایی هم که نمیری . می شینه سرشو با ماهواره گرم می کنه تا من بیام . اون از خونه رفت بیرون . آخه جایی که اون می رفت دو ساعت فقط رفت و بر گشتش بود . معلوم نبود چه مرضی داشت که از شرق تهران باید می رفت به غربش تا دستی به سر و روش بکشه . .. ولی رویاهای عجیبی داشتم این که من و فروزان تنها باشیم و من بتونم یه کاری بکنم . خیلی با هم گرم گرفته در مورد خیلی چیزا با هم حرف زده بودیم ولی با این حال نمی دونم چرا یه ناراحتی خاصی رو در فرشته حس می کردم . انگاری داشت رازی رو از من مخفی می کرد . نمی دونم ولی فقط بد جوری فکر این فروزان منو به خودش مشغول کرده بود . بلافاصله بعد از رفتن فرشته , فروزان اومد خونه . وقتی مانتوشو در آورد و بلوز دامن تنشو نشونم داد ازم پرسید چطوره .. نمی دونم چرا می خواست آتیش به جونم بزنه . یعنی داشت امتحانم می کرد ؟/؟.. -پارسا جون فرشته جون کوش .. جریانو براش تعریف کردم .. پس تا اون بیاد یه دوشی بگیرم ؟/؟ عجب کاری کرده ها صبر می کرد منم باهاش می رفتم . اون تا سه ساعت دیگه بر نمی گرده . تازه اگه سر موقع نوبتش بشه . امروز خودم برات غذا درست می کنم .. وقتی گفت می خواد حموم کنه به رسم آدمای جنتلمن ازش فاصله گرفته رفتم اتاقم . فرشته یه حوله نو بهش داده بود که مثلا بهداشتی کار کنه . رو تختم دراز کشیدم که دیدم با پشت دستش به در باز می زنه .. وااااااییییییی با یه شورت و سوتین کنارم وایساده بود . -ببخشید پارسا جان شما ژیلت یا همون خود تراش دارین ؟/؟ .. زبونم بند اومده بود . چرا با این وضع اومده بود سراغم . چرا این قدر راحت ؟/؟ درسته یه مدت بود خارج از کشور ولی بر خورد ها دیگه نباید تا این حد راحت باشه . -بله الان برات میارم .. من نمی دونم اون هنوز از این خود تراش ها استفاده می کرد ؟/؟ الان بهترین وقتش بود که یه خودی نشون می دادم . -ببخشید اگه مایل باشین من می تونم کمکتون کنم ؟/؟ منتظر بودم که عصبی بشه و یه حرف بدی بزنه یا متلکی بگه و بگه نه ..-ممنونم میشم اگه این کارو بکنی . آخه من قلق این مدلشو ندارم .. ووووویییییی این دیگه از کجا اومده بود منو از رو برده بود .. باهاش رفتم توی حموم -ببینم یه عبا و عمامه هم به تن و سرت می کردی بد نبود . آخه ازگرما خفه نمیشی ؟/؟ من و تو که غریبه نیستیم . اینجا که نامحرم نیست .. تا سر شورت همه رو در آوردم . یه آب کف درست کرده و بهش گفتم دستاشو ببره بالا .. چه زیر بغل برق انداخته ای داشت . معلوم نبود انگاری ما رو گیر آورده بود . داشتم به این مشکوک می شدم که کوسش می خاره .. آخه به این زیر بغل لطیف و براق تیغ انداختن یعنی پوست لطیف و قشنگشو خراش انداختن . اگه رو کون تپلش هم یه تیغی مینداختم بد نبود . هز چد فکر کنم اگه سراغ کسش هم می رفتم اونجا هم صاف و برقی بود . نمی دونم چی شد که سوتینشو هم در آورد . می خواست سینه های درشت و سفیدشو نشونم بده . شایدم اون دلش پاک بود و اصلا خیال خاصی در سر نداشت و این حرکات براش عادی بود ولی من دلم می خواست که به مرحله غیر عادی برسه . در همین لحظه از بیرون موبایل فروزان زنگ می خوره .. گوشی دم در حموم بود . -مثل این که فرشته جانه -بهش نگو من تو حمومم -حواسم هست . نمی خوام بر داشت خاص بکنه .. -الو سلام فرشته جان .. چی ؟/؟ خیلی شلوغه شاید تا دو ساعت دیگه هم نوبتت نشه ؟/؟ ببین نگران نباش آشپزی امروز با من .. از این بهتر نمی شد . یعنی زن من تا چهار ساعت دیگه خونه نمیومد . من باید این فروزان رو یه کاریش می کردم . وقتی خود تراش رو داد به دستم تا لا پاو قسمت کسشو ردیف کنم فقط با تعجب نگاش می کردم . می خواستم یه چیزی بگم که زبونم بند اومده بود . تازه چیزی هم واسه گفتن نداشتم . ماتم برده برد . قبل از از دواج خیلی ها رو گاییده بودم . اعم از بی شوهر و شوهر دار و جنده و تمیز .. ولی هیشکدومشون منو این جوری از رو نبرده بودند و راحت بگم میخکوبم نکرده بودند . نکنه فکر می کرد که زنمه . تازه یادم نمیاد فرشته حتی یه بار ازم خواسته باشه که موهای کسشو بتراشم و اصلاح کنم . شورته رو کمی پایین کشیدم . مثلا ادب و احترام را رعایت کردم -خب عقلت نمی رسه همه رو بکش پایین دیگه .. شورت رو کشیدم پایین . -من باید یه دستی به دورش بزنم که هر جا سیخ می زنه باید اونا رو تیغ بزنم .. -خجالت نداره مرد . من باید خجالت بکشم . چقدر واسه ما ناز می کنی . حواسم پرت شده بود ولی این کسش همه جا نرم بود انگاری که همین امروز برق انداخته شده . با این حال دستمو گذاشتم رو کسش و لبه هاشو به دو طرف باز کردم . چهار تا انگشتامو رو کسش می کشیدم تا ببینم درجه لغزندگی کسش چه جوریه .. جاده سریع خیس و لغزنده شده بود . فروزان چشاشو بسته بود . اون دست آزادمو کشید و اونو دور کمرخودش حلقه زد و صورتشو به صورتم چسبوند . اون دست رو ی کس هم از جاش حرکت کرد و مجبور شدم بذارم رو سینه اش ............ادامه دارد ...نویسنده ....ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
حالا می خوام بدهــــــــــــــــــــــکار باشم ۲ (( قسمت آخــــــــــر ))

چه اجبار شیرینی ! -پارسا راستی راستی به تو هم میگن مرد ؟/؟ -عزیزم من زن دارم . فرشته دوست قدیمته -باشه مگه چیزی ازش کم میشه ؟/؟ از تو هم چیزی کم نمیشه . اگرم بشه در جا جبران میشه .. .. وای وای امان از دست این فروزان . فکر کنم یه دونه شوهر اونو ارضاش نمی کرد حالا راحت تر می تونه کاراشو پیش ببره . الان که خودش دلش می خواست باید اونو می گاییدم . بهترین و بی دردسر ترین موقع بود که فرشته هم متوجه نمی شد و راحت می تونستم سر زنم کلاه بذارم . .وگرنه اگه اون متوجه جریان می شد دیگه هیچ جور نمی شد جمع و جورش کرد . یا طلاقم می داد یا تا آخر عمر ازم امتیاز می گرفت . حموم گرم و بوی خوش بدن فروزان یه شعله فروزانی رو فرستاد به زیر کیر من که تمام وجودمو داشت آتیش می زد . لبامو از رو لباش گذاشتم رو سینه هاش . از پایین سینه هاشو شروع کردم به خوردن تا به نوکش رسیدم . باورم نمی شد که هوس در زن واقعا اونو تا چه حد از خود بی خود می کنه که به دوست قدیمی و یار جون جونی خودش خیانت می کنه .. از این فکر خودم خنده ام گرفت . من که شوهر و شریک زندگیش بودم داشتم به اون خیانت می کردم رفاقت کیلویی چند ؟/؟ کف صابون و ژیلت و هر چیز مزاحمی رو که دور و بر داشتم انداختم به یه کناری و شروع کردم به حال کردن اساسی با فروزان جون . انگشتامو کردم تو کسش و با سرعت اونو توی کسش می گردوندم و گاهی ورود و خروج می دادم . لباشو گاز می گرفت جیغ می کشید چشاشو گرد می کرد . آخ که ناز و اداش منو کشته بود . می دونستم که فیلم هم بازی نمی کنه چون کس خیسش داشت داد می زد که هلاک کیر منه . دست از سر نقطه حساسش ور نمی داشتم و همین جور داشتم به حرکتم ادامه می دادم . یه آهی کشید و برای چند لحظه ای ساکت شد . نمی دونستم ار ضا شده یا نه ولی اونو که تسلیم من شده بود کاملا رو زمین صافش کرده پاهاشو باز کردم وبعد از این که شورت نازنینو در آوردم کیرمو اول با چند حرکت روی کسش مانور داده می خواستم ببینم عکس العملش چیه . درجه رضایت و بیداری اون تا چه حده -بکن ..بکن .. اون اینو خیلی آروم و با لبایی که خیلی آروم باز و بسته می شد به من گفت . منم خیلی با متانت و آرامش سر کیرمو به دو تا لبه سمت راستی و چپی کسش مالیده و از وسط راهم گرفته رفتم تا ته کس . -آخخخخخخخخ وووووووییییییی بکش عقب بده جلو .. تند تر .. بیشتر .. وای دلم رفت .. آتیشه آتیشه آتیش .. بکن بکن .. اصلا بهم نمیاد همین پنج دقیقه پیش ارگاسم شده باشم بازم می خوام این کس بی حیا بازم می خواد . صاحب این کیر بی فکر یا صاحب بی فکر این کیر کمرفروزانو داشت و به تندی اونو می گایید .. آب کیر بدون اجازه من راه افتاد طرف کسش -وااااااایییییی چیکار کردی .. عیبی نداره بریز بریز خالیش کن ..هر چی بشه نگران نباش .. ولم نکن ... حس کردم که چندین کیلو سبک شدم . چه آرامشی به آدم دست میده وقتی آب کیرشو خالی می کنه . اگه بلا فاصله در همون لحظه به گاییدن ادامه بدی یه حس قلقلک تند فشاری با اصطکاک رو در کیرت حس می کنی و بهترین کار اینه که حداقل بعد از انزال یک یا دو دقیقه صبر کرده شه بعد به گاییدن ادامه بدیم هر چند برای بیشتر مردا حالی نمی مونه . ولی من این کار را ثانیه هایی بعد شروع کردم چون فروزان بهم چنگ انداخته بود رهام نمی کرد . ار ضا شدن یک باره اون و من دیگه این قسمت از سکس ما و گاییده شدن فروزان رو طولانی کرده بود . نیم ساعت کشید تا تونستم ارضاش کنم . یه دوشی گرفتیم و رفتیم بیرون . هنوز دو ساعت نشده بود . -چیه پار سا خسته شدی ؟/؟ بریم تو رختخواب -فروزان فرشته مشکوک میشه .-پس رو زمین تشک پهن می کنیم . این زن دست بر دار نبود و تا آخرش ما رو رسوا نمی کرد ولمون نمی کرد . راستش با اون تیپ بعد از حمومی که زده بود و سه سوته یه حالتی به موهاش داد که همه رو پشت سرش جمع کرد و با اون دامن فانتزی که بعدا متوجه شدم زیرش شورت هم نداشته دیگه حسابی منو به طرف خودش کشونده بود . این بار اون افتاد رو من و تا می تونست منو از این سمت به اون سمت گردوند . -خیلی با حالی پار سا اصلا سیر نمیشم اگه تا صبح هم بخورمت سیر نمیشم .. هیچ مردی تا حالا نتونسته مثل تو منو سر حالم کنه . دلم می خواد همیشه اینجا پیش فرشته بمونم . یک آن خودمو رسوندم به پشتش و کیرمو به طرف سوراخ کونش هدف گرفتم . با کمال میل و لذت پذیراش شد . چه خوب و با حال رفت تو سوراخش . منتظر درد کشیدنش بودم یه اوف و ایفی هم کرد ولی چقدر چسبید .. هم کیرم چسبید هم به من چسبید . دیگه از این مملی تر نمی شد . -ببینم از کون دادن بدت نمیاد ؟/؟ -چی میگی پار سا کلاس داره . الان در غرب بهش میگن آنال سکس . مردای اونجا هم عاشق کون کردنن . .. دیگه ازش نپرسیدم که تو اونجا کون هم دادی یا نه . چون هم از سوراخ دهنش معلوم بود و هم از سوراخ کونش . یه جای کار کیرم انگاری توی کون اون قفل کرده بود که همون باعث شد که آبمو خالی کنم . فقط برای چند دقیقه داشتم به کس و کونش نگاه می کردم . سوراخ کونی که اگه کیر اونو بازش می کرد تا رو به جلو حرکت کنه گشاد می شد . کس تپل و برق انداخته ای که از وسط خیلی کوچولو نشون می داد و اون چاک بین دو تا لبه انگاری محو شده بودند . سینه های درشتش که تقریبا حالت دوشیزگی و بکر بودنشو حفظ کرده بود . صورت قشنگ و سفید و موهای مشکی و بلندش .. اندامی که شاید هفتاد کیلویی می شد. گوشی من زنگ خورد که عیال گفت یک ساعت دیگه خونه هست . در این یک ساعتی نیم ساعتشو گفتیم که من و این خانومی توی بغل هم مثل عاشق و معشوقا راز و نیاز کنیم . .. اصلا حواسم نبود راستش انتظارشو نداشتیم . در باز شد و فرشته وارد شد . نمی دونستم کدوم طرف فرار کنم راستش من با شورت بودم و اون هم شورت پاش بود . رفتم زیر ملافه خودمو قایم کردم ولی فایده ای نداشت . انگاری دنیا رو سرم خراب شده بود . هر چی کیف کرده بودم از دل و دهنم در اومد . فرشته سرشو انداخته بود پایین و خیلی سریع سرشو بلندکرد . دنیایی از غم در چهره اش موج می زد .. فروزان یواش در گوشم گفت ناراحت نشو اون از اول همه چی رو می دونست . سر در نیاوردم چی میگه.. ادامه داد . -دو تایی مون با هم برنامه چیدیم .. ادامه نداد . فرشته اومد بالا سرمون که زیر ملافه قایم شده بودیم . -پارسا خیلی دلم می خواست زیر بار ش نری ولی تو هم به من ثابت کردی که شما مردا همه از یه قماشین . فکر کردی اون وقتی که بهم گفتی عاشقمی و اولین زن زندگی تو هستم حرفاتو باور کردم ؟/؟ با خودم گفتم حتما از دواج کنی می خوره تو سرت . چون یه مرد مبادی آداب و منطقی و خوش صحبت بودی حس کردم می تونی بعدا وفا دار هم بشی .. من الان با تو چیکار کنم ؟/؟ از دوستم گله ای ندارم . ببینم من اگه بخوام تلافی کنم من اگه خیانت کنم تو چه حالی میشی . به من بگو . من و فروزان با هم این بر نامه رو تر تیب داده بودیم . من بهش یه بدهی داشتم . چند روز بعد از این که ازش یه چیزی خواستم و بهم داد خواستم به نحوی بدهی اونو بدم . پسر خاله امو که مثل داداشم بود و حتی خود داداشمو بهش معرفی کردم گفت من دیگه فعلا طلبمو نمی خوام به حسابم بنویس .. تا این که وقتی عکس ازدواجمو براش ایمیل کردم و تو رو دید درست در لحظاتی بود که می خواست از شوهرش جدا شه .. اون تو رو به عنوان طلبش از من خواست . فقط برای یک بار .. -تو چه بدهی بهش داشتی ؟/؟ -بالاخره آقا مرده ما به حرف اومد . .. منم مثل هر دختر دانشجوی دیگه ای نیاز داشتم هوس داشتم اون دوست پسرش خیلی خوش تیپ و باحال بود . می دونست که عاشقش نیست و میره دنبال دخترای دیگه .. ازش کمک خواستم و اونم دوست پسرشو فرستاد سراغ من .. البته اون مربوط به وقتی بود که تو در زندگی من نقش نداشتی پس من به تو خیانت نکردم ..... حالم طوری بد شده بود که اون متوجه شد .. -ببین تو حتی اون تو قع رو در زمان قبل از آشنایی من نداشته که من برای خودم باشم اون وقت به من حق نمیدی که از خیانت تو ناراحت باشم ؟/؟ اگه امروز در مقابل اصرار فروزان بی خیال می شدی شاید اون دست از تو بر می داشت . اشک از چشای فرشته سرازیر شده بود ولی من همچنان به مردی فکر می کردم که فرشته رو قبل از آشنایی با من از کون کرده بود و یه جوری ارضاش کرده بود . -مرد خود خواه عوضی بی شعور ! روکردم به دوست زنم -فروزان خیلی نامردی . چرا با من این رفتار رو کردی . -ما با هم حال کردیم پارسا جون . فرشته جون ناراحت نشو مردا همه شون همین طورن . تو هم بی خیال باش . مثل خودش -من نمی تونم مثل اون عوضی باشم . -ببینم می تونم یه خواهشی ازت بکنم ؟/؟ -چی می خوای . تو که همه چیز منو ازم گرفتی -حالا که با پارسا خوب نیستی .. حداقل یه بار دیگه اونو به من بدی .. یه بار دیگه باهاش حال کنم . هیچ مردی رو مثل اون ندیدم . خوش به حالت فرشته . کاش اون شوهرم بود . -تو دیگه ازم طلب کار نیستی -حالا می خوام بدهکار شم . می تونم یه مرد خوب برات جور کنم .. فرشته دستشو آورد بالا که بذاره زیر گوش فروزان . فوری از جام پا شدم و به سرعت عجیبی زنمو هل داده نذاشتم این کارو بکنه -فرشته اون مهمون توست .. -من رو حرفم بودم و بدهی مو دادم .. فروزان در حالی که به من چشمک می زد و بوس می فرستاد رفت قبلش بهم گفت بعدا می بینمت . من و زنم تنها موندیم رفتم طرفش . منو از خودش می روند -فرشته منو ببخش .. -نمی دونم هرچی فکر می کنم که بی وفایی بد تره یا بی اعتمادی نمی دونم کدومشو بگم . ولی می دونم اگه گذشت زن نبود اون باید روزی صد بار شوهرشو می کشت . -حالا تو بیا منو بکش . ولی تو هم به من دروغ گفتی .. -من بهت خیانت نکردم . منم انسانم . -منو ببخش.تو یک فرشته ای عزیزم .. یک انسان به تمام معنا .. کسی که رو حرفش رو قولش هست . این چه شخصیتیه که تو داری . الان زمین و آسمان به فر مان خدا در برابرت به خاک افتاده تحسینت می کنند . من در مقابل این عظمت چی می تونم بگم . دست و پاتو می بوسم .. خلاصه منو بخشید . اینو هم بهش قبولوندم که خودشم یه نموره ای مقصر بوده .. یه دوشی گرفتم و قرار شده بود بریم توی رختخواب مراسم آشتی کنانو بر گزار کنیم که موبایلم که رو ویبره بود زنگ خورد .. ای وای شماره فروزان بود .. فرشته رفته بود دستشویی -فروزان زندگی منو خراب نکن .-ببین عزیزم من دارم یه آپار تمان می خرم . نگران نباش .. از این به بعد میای به آپار تمان من .. -ببینم به من نوبت میدی . -عزیزم قول میدم فقط مال تو باشم . اون چیزی رو که امروز نشونم دادی طوری سر حالم کرده که نمی خوام مال کس دیگه ای رو ببینم .. -باشه بعدا حرف می زنیم .. چون صدای باز شدن در دستشویی رو شنیده بودم . با این هیجان که آن سوی سکس با فرشته سکس با فروزانی هم وجود داره به اتاق خواب و نزد همسرم رفتم تا اونو که خودشو به زیبا ترین وجهی آراسته و خوشبو کرده بود در آغوش بکشم . ... پایان ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــامـــــــان ، ارث بابامــــــــــه ۱

از وقتی که یادم میومد پدر بود ومنقل و وافور و خونه ای که مال خودمون نبود . ومادری که جوونی و زیبایی خودشو وقف مردی کرده بود که قدرشونمی دونست وپدر حتی پول اجاره خونه رو نداشت که پرداخت کنه . پدرم به پیسی افتاده بود . از دست مادرم هم کاری ساخته نبود . پدر دار و ندار ما رو فروخته بود . صاحبخونه جوابمون کرده بود .چندین هفته در رنج و سختی بودیم . ولی به ناگهان ورق بر گشت ناگهان دیدم که همه چیز عوض شد . وضع ما بهتر شد . خوردنی ها بیشتر شد . دیگه هر روز صاحبخونه رو که مردی بود از بابا جوون تر نمی دیدم . مامان ا ختر من هرروز به خودش می رسید . بابا بیشتر بهش سفارش می کرد که خودشو خوشگل کنه .. مامان گاهی وقتا که با خودش خلوت می کرد گریه می کرد . نمی دونم چرا شاید از سر نوشت بد خود نالان بود . اکبر آقا صاحبخونه مون هفته ای دوبار اونم شبا میومد خونه مون . اون و مامان و بابا می رفتند به یه اتاقی . دررو قفل می کردند . من تازه به سن بلوغ رسیده بودم . . گاهی وقتا حس کنجکاوی من گل می کرد که ببینم اون داخل چه خبره . می رفتم گوش وای می ایستادم .. صدای مامانو نمی شنیدم . بیشتر اکبر آقا و بابا حرف می زدند . یه بار که اکبر آقا به بابا ارسلان گفت من تهشو دارم اختر جون تو دستتو بذار رو کونت دو طرفشو بازش کن داش ارسلان با دست می فرسته بره تو .. کلمه کون منو به فکر فرو برده بود . چرا اکبر از کون گفته بود . و از باز شدن اون . اصلا اون چرا باید از این حرفا بزنه . سقف اتاق خونه خیلی معمولی و از پرسیاناهایی بود که پشت بوم سرپوشیده ای داشت که می شد رفت اون بالا و با ارتفاعی بالاتر از این پرسیانا ها ی نازک تخته های نرادی بود که کسی که این بالای سرپوشیده راه میره دیگه اون سقف شل رو لگد نکنه . خلاصه تصمیم گرفتم یه شکافی بین یکی از این نوارهای پرسیانا به وجود بیارم و خوب دید بزنم .. احساس بدی داشتم . با این که هنوز باید خیلی چیزا رو در خصوص مسائل جنسی و روابط سکسی یاد می گرفتم ولی حس کردم که باید یه خبرایی باشه . خلاضه به اندازه ای درزو شکستگی به وجود آوردم که بتونم دید بزنم . واونا رو هم مشکوک نکنم . وقتی اولین بار برای دید زدن رفتم اون بالا از بوی دود و دم و تریاک خفه شده بودم . حالم داشت به هم می خورد با این که با این بو غریبه نبودم ولی این مسیر خیلی غلیظ تر بود . دود همش میومد بالا . حالم داشت بد می شد از صحنه هایی که می دیدم . مامان لباساشودر آورده بود حتی سوتینشو . یه شورت پاش بود . بابا داشت دود می کرد و اکبر آقا داشت با سینه های مامان ور می رفت . مادر عین مجسمه ها بود و جرکتی نمی کرد . -اختر خانوم اگه اکبر آقا طلاقت بده خودم صیغه ات می کنم .. .لحظلتی بعد مامان شروع کردن به رقصیدن انگاری داره زورکی می رقصه .. بابا که حسابی لول لول شده بود همراه با رقص مامان سرشو میذاشت زیر کون اون و با دستاش شورت اختر جونو می کشید پایین و می داد بالا و از اکبر آقا اجازه می گرفت که بکشه پایین ؟/؟ اکبر خان هم بهش می گفت که بذار یه خورده برقصه .. بعد که دستور پایین کشیدن شورت مامان به بابا صادر می شد اون خیلی آروم و با یه حالت استریپ تیزی که بتونه اکبر رو به هوس بیاره و هیجان زده ترش کنه این کارو انجام می داد . بابا با ترس و لرز چند بوس به کون مامان می داد و می گفت با اجازه اکبر آقا . اون طرف اکبر هم خودشو لخت می کرد . بابا کیر اکبرو می گرفت توی دستش و خودش اونو شقش می کرد . واقعا دود و دم چه به روزش آورده بود . کیر اکبررو گرفته اونو به سمت کون مامان هدایت می کرد . حالا که فکرشو می کنم این از اون خایه مالی های درجه یکه که مخصوص معتادان شریفه . -اختر پاهاتو به دو طرف بازشون کن . اکبر آقا معطلند . مامان پاهاشو ستون می کرد . -زن چقدر کون کلفت شدی . دستارو بذار روکونت گوشتاشو به دو طرف بکش می خوام سوراختو ببینم و کیر اکبر جونو مثل همیشه خودم بفرستم اون داخل . افتخار کس گشایی رو خودم داشته باشم .. -فرماش می کنی آقا ارسلان این کوس و کون گشایی که تا حالا چند دفعه هست انجام شده . -ولی هر باریه مزه ای میده .. من که این تن و بدنو می بینم حظ می کنم . اکبر آقا اصل اصل و ارجیناله ..البته بابا دیگه خیلی رفته بود توی چرت . گاهی اوقات که زیادی می زد عین معتادای سوپر متالیک حرف می زد . مثلا اونجایی که از تن و بدن مامانم تعریف می کرد در اصل گفته بود اشل اشله اورژیناله . باورم نمی شد . برای من خیلی سخت بود باور کردن این صحنه ها . نمی تونستم به خودم بقبولونم که مرد تا این حد می تونه بی غیرت شه . بابا ته کیر اکبررو گرفت و سر کیر رو گذاشت رو سوراخ مامان . -سوراخ بالا یا پایین .؟/؟اکبر آقا کمی فکر کرد و گفت همون کس فعلا خوبه . سگ مصب کس زنت بد جوری آدمومی سوزونه . خیلی حال میده . آتیش میده . حالا هم که چند تا پک زدم و دیگه به این زودیها هم آبم نمیاد . بابا چه کیفی می کرد که اکبر از گاییدن مامان لذت می بره . اکبر هم خوشش میومد که پدرم با دست خودش کیر رو میذاره توی کس مامان .. پدر با سینه های مامان ور می رفت . -اختر خوشت میاد از من خجالت نکش . کیف کن . ناله کن . هرچی تو دلته بریز بیرون . من و اکبر جون با هم نداریم ولی مامان چیزی نمی گفت . کیر اکبر خیلی راحت می رفت توی کس مامان و بر گشت می کرد . گاهی بابا کیرشو می گرفت توی دستش و جلق می زد . همون کاری که من با اون فهمیدم که مرد شدم . بابا دلش می خواست که مامان عشوه گری کنه تا اکبر بیشتر هواشو داشته باشه .. .. از اون به بعد سعی می کردم زیاد نرم بالا . حالم از بوی تریاک به هم می خورد . اکبر زرنگ بود زیاد نمی کشید ولی پدرم داشت خود کشی می کرد . اکبر هر جوری که دوست داشت با مامان حال می کرد . آبشو هر جا که اراده می کرد می ریخت توی کس توی کون .. روی سینه . بعضی وقتا هم از سکس خشن خوشش میومد . یک بار موهای مامانو گرفت و کشید و کیرشو به لباش فشار داد .. -باز کن جنده .. -اکبر آقا زن من که در بست در اختیار شماست من که دست بهش نمی زنم .. -این جوری حال می کنم -هر جور که حال می فر مایید بفر مایید -جنده دهنتو باز کن .. مامان دهنشو باز می کرد و اکبر هم کیرشو فرو می کرد توی دهنش و عینهو کس دهن مامانو می گایید .. یه بار آبشو خالی کرد توی دهنش ولی مامان قسمتی از اونو که ریخت بیرون عصبی شد و دوباره کیرشو فرو کرد توی دهن مادرم تا این که حس کردم بعد از چند دقیقه یه بار دیگه هم توش خالی کرد و مادرم طوری که به صاحبخونه مزه بده آب کیرشو خورد . اوایل خیلی عصبی بودم . ولی حس کردم که عادت کردم به دیدن این صحنه ها . سعی می کردم زود جلق بزنم بیام پایین چون نمی خواستم به بوی افیونی که زندگی آدمو خراب می کنه عادت کنم . نمی دونم چرا از اون به بعد نسبت به هیکل مامان یه علاقه خاصی پیدا کرده بودم ولی جرات نمی کردم برم طرفش . هیجده سالم بود و این بر نامه ها همچنان ادامه داشت . با تقلب و این طرف و اون طرف دیپلممو گرفتم .............ادامه دارد ...نویسنده ....ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــامـــــــان ، ارث بابامــــــــــه ۲

یکی از این روزا پدرم رو دم در خونه مرده پیدا کردیم . اون خیلی وقت بود که مرده بود . از همون وقتی که معتاد شده بود . و برای من از همون وقتی که متوجه شدم اون مامانو داده به دست یکی دیگه مرده بود . خیلی ساده مراسم کفن و دفنش انجام شد . اکبر آقا جوانمردی کرد و کمکون کرد . ولی مامان همش نگران بود از این که سرپرستشون رفته چه خاکی بر سرش بریزه .. تعجب می کردم از این که اون داره این حرفا رو پیش من می زنه . انگاری داشت بچه گول می زد . آخه این چند سالی اون کجا سر پرستی می کرد که با رفتن اون چیزی رو از دست داده باشیم ؟/؟ شاید به همون کیر پرستی و این که کیر اکبر رو در دستش داشته باشه و به کس و کونش فرو کنه می گفت . وقتی من و مامان تنها شدیم راحت تر می تونستم به کون و کپلش چشم داشته باشم . هر چند گاهی چندشم می شد از این که کونی رو که اکبر گاییده منم باید بگام . فکر می کردم که بابا که مرده اکبر دیگه نمیاد .. ولی یه شب اومد و اون و مامان بازم به همون اتاق همیشگی رفته درو از داخل قفل کردند . منم رفتم پشت بوم تا ببینم چی میگن .. -اختر جون تو که خودت می دونی من چقدر خاطرت رو می خوام . هر چند همیشه موقع کس دادن ساکت بودی ولی من دوستت داشتم . می دونی که من زن دارم . الان هم ارسلان مرده و منم از دو طرف گیرم . من نمی خوام زنم چیزی بفهمه .. .......داشتم به این فکر می کردم که زن این بابا عجب کس خلیه که تا حالا چیزی نفهمیده ولی بهتر که فکر کردم ، فهمیدم که کس خلی از بابامه چون اون دیگه با بودن خودش در خونه همه چی رو ردیف کرده بود .. حالا پاسخ مامان چقدر مسخره تر بود .. -اکبر آقا می ترسم امیر منم مشکوک شه . من امروز بهش گفتم که بابت یه سری حساب و کتاب اکبر آقا شاید یه چند روزی رو بیان اینجا -اختر خانوم من شاید شما رو صیغه کنم . زنم نباید چیزی بفهمه .حتی شاید این خونه کوچولو رو هم به اسم شما کنم ولی من دیگه توان جنسی زیادی ندارم . خودتم آخراش دیدی که کیرم چه جوری شل می شد . از اولشم بیشتر با این حال می کردم که دارم یه زن شوهر دارو می کنم . کیف می کنم که اون داره به یکی دیگه حال میده . راستش قرار بود که این اواخر بریم از یه مرد دیگه کمک بگیریم تا بازم بتونم حال کنم .. مادر فقط سرشو تکون می داد . -چند بار که من و ارسلان با هم حرف می زدیم امیر بد جوری به کونت خیره شده بود . اون باید یه چیزایی بدونه . من نگاههای کون طلب رو خوب می شناسم .. مامان با کف دستش مرتب می زد به صورتش و پشت اون یکی دستش و می گفت اوا خدا مرگم بده این چه حرفیه که می زنین .. -خلاصه اگه می خواین خونه رو به اسم شما کنم امیر رو بیارم مغازه پیش خودم باید اونو راضیش کنی که در حضور من با تو باشه . من این جوری حال می کنم . رفتم دکتر و بهم گفت که اگه همین چند تا پک رو هم کنار نذارم قلبم گشاد میشه . فکرات رو بکن اگه سرمو بذارم زمین و بمیرم وراث من پوستت می کنن .-اکبر آقا اون پسر با ایمانیه . حالا ایمان ما با کیر غیر رفته زیر سوال ولی اون خیلی صاف و ساده و مظلومه . اصلا به ناموس مردم در خیابون نظر نمیندازه .. -چقدر ساده ای تو .. فکرات رو بکن -اون پسرمه اکبر آقا . -می تونی یه مرد غریبه بیاری ؟/؟ -جلو امیر ؟/؟ -خب می تونی عذرشو بخوای .عذر امیررو میگم . مثلا به هم صیغه شیم و اون وقت تو بگی که تشریف ببر بیرون -نه من همچین کاری نمی کنم حتی اگه خیابونی شم .خلاصه نمی دونم کار اونا به کجا کشید ولی از فرداش دیدم مامان یه جوری شده . اختر خانوم که حداقل تا حدودی هم که شده پیش من رعایت می کرد تا می تونست سعی می کرد از من دلبری کنه و تحریکم کنه . همه اینا فقط صحبت یه روز بعد از اینه که اکبر باهاش به این صورت حرف زده بود . و فردای اون روز دیدم بهم میگه من اصلا دیشب خوابم نبرد . چند شبه که خوب خوابم نمی گیره -چرا مامان . به خاطر غم دوری بابا ؟/؟ -اون که آره .. عادت داشت شب کنارم می خوابید . بوی اونو احساس می کردم . حالا حس می کنم که یه چیزی کم دارم . اگه می تونستی بیای پیشم بخوابی که احساس تنهایی نکنم دعات می کردم پسرم . می خواستم بهش بگم مامان آدم که خوابید خوابید .تازه بابا که همش بوی گند افیون می داد . ولی حس کردم که باید کرم کار از کجا باشه . من بیام اونو بکنم و اون به اکبر بگه که رابطه من و اون حسنه شده اون وقت خونه به اسم مامان شه .. از کجا معلوم یه روزی یکی دیگه رو پیدا نکنه و عذر منو نخواد . می دونستم مامان این جوری نیست .ولی می ترسیدم . باید یه بر نامه ای پیاده می کردم که از هر لحاظ به نفع من تموم می شد . قبول کردم که شبو کنارش بخوابم . هر لحظه یک بازی جدید در می آورد . می دونستم که زیر کیر اکبر رفتن در این سالها روشو باز کرده . حالا هم قصد داره که خودشو به پسرش بمالونه . شاید به این خاطر که حس می کرد توان گردوندن زندگی از نظر اقتصادی رو نداره . اخه اون تا 19 سالگی خونه باباش بود و اونا هم که دیدن شرایط اینه دیگه حتی به ما زیاد هم سر نمی زدند و حالا هم که هم پدرش مرده و هم مادرش . بقیه هم که مشکلات خودشونو دارن . نصفه عمرشو هم که در خونه شوهرش بوده . دستش به جایی بند نیست .. اون شب مامان چی درست کرده بود . شده بود یه مانکنی که وزنش یه خورده زیاده . رو تخت کنار هم دراز کشیدیم . -امیر -بله مامان .. -من عادت دارم برای خواب لباسامو در آرم .-درش بیار مامان . ما که غریبه نیستیم . مامان تا یه شورت نازک و سوتین نازک تر از اون همه چی شو در آورد . چه کونی . سفید و براق . انگاری ار لای درز پشت بوم و اون سقف سایه مینداخت و خوب مشخص نبود ولی از این زاویه می شد به خوبی شفافیت اونو دید .-امیر من به دستای بابات عادت داشتم . اون تا بغلم نمی زد خوابم نمی برد . -خب باشه منم بغلت می زنم . فقط مامان خروپف نکن که من حساسیت دارم . -آخه اعصابم خرابه .. داشتم به این فکر می کردم که بابا اول می خوابید بعد میومد دراز می کشید . واقعا این مامان ما فیلم بود .. منم دل تو دلم نبود . با این که می دونستم مامان اختر کاملا این آمادگی رو داره که خودشودر اختیار من قرار بده اما بیقراربودم . کار مهمی رو می خواستم صورت بدم . یک تابو شکنی . شاید اگه برای سالها نمی دیدم که زیر کیر اکبر چه جوری داره دست و پا می زنه نمی تونستم خودم قانع کنم که با هاش سکس داشته باشم . در هر حال ضروری بود با این حال استرس داشت منو از پا در می آورد . چند بار دل دل کردم که به مامان بگم که صحبتای اون و اکبر رو از پشت در شنیدم و لی بازم گفتم کمی صبر کنم . -امیر جان من که خودم می دونم تو عادت داری شبا با شورت می خوابی . درش بیاربقیه لباساتو . اینجا که جز من و تو کسی نیست . عزیز دلم خجالت نکش .. راحت باش . منم که خودمو تا مرز شورت لخت کردم درجا خودمو یه پهلو کردم تا اختر جون کیر شق شده داخل شلوارمو نبینه . عجب شرطی گذاشته بود این اکبر خان . اون می خواست این جوری حال کنه . به مصداق این شعر که دیگران کاشتند و ما خوردیم .. ما بکاریم و دیگران بخورند عمل کنه . واقعا که خیلی با معرفت بود و می تونستم روش حساب کنم . ............ادامه دارد ...نویسنده ....ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــامـــــــان ، ارث بابامــــــــــه ۳

مامان منو کشته بود . این شورت امروزی رو از کجا آورده بود . فقط یه تیکه بالای کونشو پوشش می داد . بقیه اش به صورت یه خط و نخ نازک از چاک وسط کونش میومد پایین . از اون قرمزای خوشرنگی بود که دلم می خواست از بغلش کیرمو بذارم توی کسش . پهلو به پهلوی هم قرار گرفتیم . -امیر -چیه مامان . مثل این که یادم رفت لامپ خوابو یا همون چراغ خوابو روشنش کنم . بالا سرش لامپ اتاقو روشن کرد تا من ازجام پاشم و برم سمت دیگه اون لامپو روشنش کنم . اوخ اوخ چشمش که به کیرم یعنی همون ور کیر داخل شورتم افتاد قبل از این که من خودمو یه وری کنم اون روشو برگردوند . داشتم با خودم فکر می کردم برای چی این کارو کرده . واسه این که من خجالت نکشم یا بدش اومده ؟/؟ یا همین که دونسته منم هوس گاییدن اونو دارم خوشحال و آسوده خاطر شده . واقعا این زنا شیطونن و هیچ چیزی نمی تونه جلو دارشون بشه . حالا زیر نور چراغ خواب نارنجی و هیکل توپ مامان باید اونو بغلش هم می زدم . همین کارو هم کردم . سعی داشتم بین کون اون و کیر من فاصله بیفته ولی اون خودشو به من می مالوند . هر کاری می خواستم بکنم که به این زودی با هم تماس نگیریم نشد که نشد . کیرمن رفته بود وسط کونش و اونم همش بهم می گفت بغلش بزنم .می دونستم که آغوش و تن لخت اون فرار نمی کنه . شدت ضربان قلبشو به خوبی می شنیدم . می خواستم بخوابم و نصفه شبی بکنمش . با این که می دونستم اون موقع هم حتما بیدار میشه ولی حداقل در حالت خواب این کار صورت می گرفت و پس از چند ساعت سکوت ولی حالا عیبش این بود که از آخرین جملات رد و بدل شده چند دقیقه بیشتر نمی گذشت . چشام گرم افتاده بود .مامان کونشو همش به طرف کیر من حرکت می داد . خیلی هوس کیر داشت شایدم هوس صاحبخونه شدن و یا هر دو تا .به نظرم چشام رفته بود رو هم و سنگین شده بودم . وقتی چشامو باز کردم و یه نیم نگاهی به اون عقربه ساعت انداختم که در زیر نور کم این قدر مشخص بود که بخونمش متوجه شدم که یک ساعتی رو خوابیدم . .. برام فرقی نمی کرد که اختر جون بیدار باشه یا خواب .می خواستم یه آماده باش بهش بدم .. زیر گوشش گفتم مامان خوابی ؟/؟ .. اگه بیدار بود و جواب نمی داد برای خودش بهتر بود چون زود تر کیر به کار می شدم . جوابمو نداد . من شورتمو کشیدم پایین اصلا از پا م درش آوردم و انداختم پایین تخت . چون اگه اختر بیدار هم می شد دیگه قصد بالا کشیدن اونو نداشتم . کیرم تیز و کلفت شده وسر کون و شکاف و اون سوراخ کونشو نشونه رفته بود .خودشم گفته بود که می تونم بغلش بزنم .می خواستم کسی رو بکنم که صد ها بار اکبر آقا اونو گاییده بود . هیچوقت ندیدم مامان کیف کنه . حالا این اکبر بود که با صیغه کردن مامان می خواست کیر منو بگیره توی دستش اونو فرو کنه توی کس مامان . ملافه ای بین من و اختر جون نبود . من کاملا بر هنه بودم و مامان یه شورت خیلی نازک بود پاش که از همون بغل چاک کونش می تونستم راحت کیرمو بفرستم توی کس . ولی تر جیح دادم شورتشو آروم آروم بکشم پایین . کاری به خواب و بیدار بودنش نداشتم . وقتی هدف وتمایل طرف رو بدونی بقیه کارا دیگه واسه چیه . کیر تیز کرده امو با حرص به سوراخ کس اختر جون چسبوندم . کوس دریای دریا بود از نظر خیسی و خیلی هم لغزنده که نشون می داد چقدر هوس داره و احتمالا بیداره . . شدت ضربان قلب من و اون لحظه به لحظه بیشتر می شد . کیرمو آروم و مزه گیرانه کردمش توی کس مامان .. جاااااااان جااااااااان بالاخره طلسم شکست . انگارکه کره ماه رو فتح کرده به بزرگترین آرزوی زندگیم رسیده باشم . کون اختر جونو نگاش می کردم که چه جوری داره به طرف من حرکت می کنه . حرکات کونش عشوه گرانه و خیلی نرم و ملایم بود . می خواست وانمود کنه که این عکس العملها خیلی طبیعیه . نور نارنجی می خورد درست وسط کون مامان . یه هیجان عجیبی به صحنه گاییدنش می داد . کیرمو می کشیدم بیرون و اونو آروم می ذاشتمش که راهشو پیدا کنه و بره . حس کردم که سکوت شرمی بین ما حکمفرماست . اون دوست داره که گاییده بشه و منم دوست دارم که بگام . پنجه ها رو روی کونش نگه داشته و کیرمو تند تر می کردم توی کونش . با سرعت بیشتری مامان اخترو می کردم تا اونم حال کنه . یه دلی از عزا در بیاره .سالهاست که زیر کیر یکی بوده که بهش علاقه ای نداشته و ایمانی که داشته و اهل این بر نامه ها نبوده باعث شده که نتونه لذت ببره .شایدم یه شرم خاصی از حضور شوهرش داشت . در هر حال مامان حالا دیگه شوهر نداشت و یک زن آزاد بود . اون می تونست دوست دختر اختصاصی من باشه و هر وقت که هوس کنم اونو بکنم . دستامو گذاشتم رو سینه هاش و بدنمو به بدنش می زدم . لبامو گذاشتم روی صورتش و پس گردن و جاهای دیگه تنشو غرق بوسه کرده بودم . به تمام نقاط بدنش دست می کشیدم . وقتی به کونش می رسیدم اونجا رو با هیجان بیشتری لمس کرده بازش می کردم . چند بار صدای آه کشیدنهای اونو شنیدم ولی چیزی نگفت هنوز مقدر نبود که حرفی بین ما ردو بدل شه . پشت پا و رون پاشو می مالیدم . تنش داغ داغ شده بود . سرمو گذاشته بودم رو کمرش . زبونمو در آورده هر جایی رو که بهش نزدیک بود لیس می زدم . تلمبه زدن من همچنان ادامه داشت . مامان اختر از عقب خودشو به من می مالید . دو تایی مون تند تند سکس می کردیم . چیزی که ما رو به هم پیوند می داد نیاز بود . نیاز من این بود که کس بکنم و کس بگیرم و نیاز اون این بود که کس بده . و با یک حرکت نیاز هر دو مون بر طرف شد و پیوند ما محکم تر . علاقه ای که ریشه اش استوار شد . مامان پنجه هاشو به تشک فشار می داد . حس کردم که نزدیکه ارضا شدنشه . ولش نمی کردم . یه قرصی هم خورده بودم که دیر آبم بیاد ولی با این حال پس از بیست دقیقه ای که اونو گاییدم حس کردم که آب توی کیر و پشت کمرم سنگینی می کنه ولی دست ازش بر نمی داشتم . چند بار پنجه هاشو رو تشک باز و بسته کرد . از پهلو که نگاش می کردم لباشو گاز می گرفت و اون قدر با نگاه تعقیبش کردم تا ساکت شد منم که از حال رفته بودم با یه گاییدن آروم حس کردم که آب کیرم داره توی کس ناز و نیم ریز و درشت مامان جونم خالی میشه . همین جور داشت میومد و می ریخت .. جااااااااان تشک روی تخت رو همه نجس و نجس کردیم . خوشم میومد . من و اختر در نهایت سکوت بدون این که به روی هم بیاریم کارمونو پیش می بردیم . کیر من بعد از این که خالی کرد کمی شل شده بود ولی نه به اون حدی که نتونه بره توی کس . وقتی که مامان اختر دستشو از لای پاش رسوند به کیرم و اونو با سر سوراخش تنظیم کرد از خوشحالی دیگه نمی دونستم چیکار کنم .............ادامه دارد ...نویسنده ....ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــامـــــــان ، ارث بابامــــــــــه ۴ (( قسمت آخــــــــــــــــــر ))

با این که اطمینان داشتم که می دونه داره گاییده میشه ولی این حرکتش دیگه اوج کار بود . با این حال بغلش زده سینه هاشو توی دستام می گردوندم با یه حرکت رو به جلو تمامی کیرمو فرستادم که تا ته کسش بره . زیر گوش و پس گردن و شونه هاشو غرق بوسه کرده بودم . زیر نور چراغ خواب چشای خمارشو می دیدم و دندوناشو که لبای پایینشو گاز می گرفت . تا صبح اونو همین جوری گاییدم . و فکر کنم یکی دو ساعتی رو خوابیده باشیم . چقدر دلم می خواست از روبرو هم اونو می گاییدم . ظاهرا وقتی من خواب بودم رفته بودحموم .. این بار یه پهلو کرد و روبروم قرار گرفت . دستامو دور کمرش قفل کردم و بازم کیرمو به کسش چسبوندم و از روبرو کردمش . هوس من و مامان اختر تمومی نداشت . هرچی بیشتر می کردمش بیشتر کیر می خواست . اونو یه دور بر گردوندم . این بار یه نگاهی به سوراخ کونش انداختم . ظاهرا نه بابا و نه اکبر آقا هیشکدوم مرد کون نبودند . کیرمو روی سوراخ تنظیم کرده با یه فشار فرستادم که بره . حس کردم که به خودش پیچیده ولی مثل این که قرار نبود حرفی زده بشه .. کیرم که توی کون اختر جون بود انگشتمو هم کرده بودم توی کسش و با اون ور می رفتم کون اختر طوری بود که نشون می داد تا حالا ازش زیاد کار کشیده نشده وتقریبا آکبنده و مثل کسش تا سالهای سال جا داره که زیر کیر من دست و پا بزنه . ... جالب اینجا بود که وقتی من و اون کاملا بیدار شدیم سراون رو سینه های من قرار داشت و در حال نوازش اون بودم . مثل زن و شوهری که بعد از سکس مرد زن رو نوازش می کنه .اصلا صحبت سکس رو پیش نکشیدیم . انگاری یه نیاز بود یه کاری که باید انجام می شد . از بابا گفتیم . -راستی مامان دیشب بابا رو خواب دیدم . -اصلا خوابیدی ؟/؟ -آره یکی دو ساعتی خوابیدم -چی می گفت -می گفت از مادرت خوب نگه داری کن . -داری می کنی دیگه -یه چیز دیگه هم گفت .گفت قراره مادرت صاحب یه ملکی بشه . سعی کنین این ملک رو تو با مادرت شریکی بگیرین وگرنه فروشنده سر مادرت کلاه میذاره از چنگش در میاره . گفتم بابا ما آه نداریم تا با ناله سودا کنیم . ملک کجا بود . گفت به زودی مشخص میشه .. مامان عجیب رفت توی فکر .. -راست میگن مرده آگاه میشه . از من و تو که چیزی نگفت . -نه مامان از هر دوی ما راضی بود .. خلاصه کاری کردم که خونه رو نصف به نصف شریک شدیم . من و مامان هم دیگه یواش یواش از نظر کلامی هم یه شیوه ای عادی پیش گرفته و حرفای سکسی هم می زدیم . قرار شد که در حضور اکبر آقا هم بر نامه بریم . البته اکبر آقا صیغه اش کرد . مامان اسما زن اکبر آقا بود رسما زن من . اولین باری که در حضور اکبر می خواستیم سکس کنیم اکبر خان یه خدا بیا مرزی و فاتحه ای به روح بابا ارسلان داد و گفت این آقا ارسلان ما شیر بود . گرز گران همیشه در دستاش بود .. مامان اختر : چیزی که برای پسرش نذاشت . .. در اینجا به حرف اومده گفتم چرا بهترین و بزرگترین سر مایه و ارث رو برام گذاشت مامان خوبمو . مامان کونشو به دو طرف باز کرد و دستشو اون بالا تر طوری داشت که مزاحم دستای اکبر نشه .اکبر هم کیر منو از زیر نگه داشت و اونو به طرف کس مامان فرستاد . چه صحنه های باحالی بود . من مادر خودم و زن اکبر رو داشتم می گاییدم . -اووووففففف اوووووففففف امیر امیر محکم تر بکن . تند تر بزن .. -مامان بخورم اون کس تپلی تو رو ..- حالا بکنش بعدا بخورش . اکبر طوری لذت می برد که انگاری خودش داره زنشو میگاد . مامانو ارضاش کردم . اونو خوابوندمش رو زمین . حالا نوبت لیس زدن کسش بود .بعدش مامان کیرمو گذاشت توی دهنش و با چه اشتهایی ساک می زد . راستی راستی به طرز وحشتناکی حشریش کرده بودم . اکبر اگه یک لول تریاک می کشید همچین کیفی نمی کرد . اون مثل بابام معتاد نبود می دونست که چقدر ضرر داره . خلاصه کنم که اون حتی یک بار هم به مامانم دست نزد . هفته ای یک بار بیشتر نمیومد . من و مادربقیه مدت هفته رو کنار هم بودیم . روزا که می رفتم بقالی اکبر آقا .. چندی بعد با خبر شدیم که اکبر خان رفتنیه . سرطان معده گرفته و دکترا گفتند که دو سه ماهی رو هست و بعدا میره . مغازه رو که کوچیک هم بود ولی در آمد زای خوبی بود به من و مامان بخشید . پولش از پارو بالا می رفت . اکبر خان هم به دیار باقی شتافت . واقعا در حقم پدری کرد . یه پدر واسه ما زن جور کرد و یک پدر دیگه خونه و کار و مغازه . ثواب از این بالاتر چی می تونه باشه ؟/؟! -مامان ؟/؟ -جااااااان -امشب شب جمعه هست بیا به سلامتی و آرامش روح بابا ارسلان و اکبر آقا یه بر نامه بریم و ثوابشو به ارواح طیبه این دو نفر هدیه کنم . -شرط داره امیر -چه شرطی .. -ثواب رو مشاعی در نظر نگیر . دو سرویس بر نامه میریم یکی تقدیم روح پدرت و یکی دیگه هم مال اکبر آقا . در حالی که دونفری می خندیدیم خودمونو انداختیم رو تخت و قبلش دعا کردیم که همه مثل ما عاقبت به خیر بشن ... پایان ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 36 از 125:  « پیشین  1  ...  35  36  37  ...  124  125  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA