انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 38 از 125:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  124  125  پسین »

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


زن

 
بــــــــــــــابـــــــــــــــا بـــــــــــــــازم اشتبـــــــــــــــاه کــــــــــن 1

دلم نمی خواست که خواب از سرم بپره . دلم نمی خواست از این رویایی که سالها در انتظار اون بودم که یه روزی واقعیت شیرین زندگی من شه بیرون بیام . حالا شده بود یه واقعیت . من یه دختر خوشگل و ناز و سفید و تپل و توپر بودم که همه از بچگی دوستم داشتند . در خوشگلی به بابام رفته بودم . تنها دختر خونواده بودم و بابام منو خیلی دوست داشت . دوست داشتم کنار اون بخوابم . اگه مامان دعوام نمی کرد همین جور کنارش دراز می کشیدم تا صبح . اون از همون بچگی عاشق جوجوهام بود . اول جوجو هامو ماچ می کرد . یه اسکناس می ذاشت این طرف و یکی هم اون طرف . خیلی از این کارش خوشم میومد . ولی عاشق این بودم که نوک جوجوها مو میک بزنه .. خلاصه منم خیلی کنجکاو بودم اون قسمتهایی از بدنشو که ازم قایم می کنه ببینم . نمی دونستم بابا چرا کیرشو ازم قایم می کنه . یکی دوبار اونو تصادفی دیده بودم . وقتی که به سن بلوغ رسیدم اون دیگه یواش یواش دست از خوردن جوجوهام بر داشت . پول تو جیبی هامو زیاد تر کرد . هرچی اون بیشتر رعایت می کرد من تشنه تر می شدم . اصلا دوست نداشتم پسرا دنبالم بیان . دوست داشتم هر چی رو که دارم از بابام بخوام . افکاری شیطانی میومد به سراغم . تشنه این بودم که بابا لختم کنه . بیفته به جونم . سینه هامو بخوره . کیرشو اگه نتونست فرو کنه توی کسم بکنه توی کونم . همش با این تصور که بابا داره باهام سکس می کنه روز گار نوجوونی رو طی می کردم . شاید چون ذهنم مشغول همین چیزا بود که نتونستم خوب درس بخونم و فقط دیپلممو گرفتم . هنوز بیست سالم نشده بود که بابام منو شوهر داد . به یکی که تازه پزشکی عمومی رو تموم کرده بود . باباش هم پزشک بود . نمی دونم چرا یکی هم تراز شغلی خودشو نمی خواست .با این حال من راضی به این از دواج نبودم . هنوز فکرم پی این بود که لخت در آغوش بابام باشم و اون باهام سکس کنه . بابا شاهرخ من خیلی خوش تیپ بود . حس می کردم به دور از چش مامان خیلی کارا می کنه . به زنایی که با اون بودند حسادت می کردم . دلم می خواست در این مواقع کله شو می کندم ولی اگه باهام سکس می کرد می بخشیدمش . بابام خیلی اهل تفریح و مشروب بود . نمی دونم چرا همه با این که می گفتند خوش به حالت جای خوبی شوهر کردی و همه جور امکانات داری ولی من احساس خوشبختی نمی کردم . از سکسم لذت نمی بردم . دلم می خواست بابای خوشگل من دختر خوشگل و تپل خودشو بغلش کنه . مثل اون وقتا سینه هامو ببوسه . ببینه که چقدر سینه های دخترش بزرگ شده .. ولی با همه اینا هنوز شیلا کوچولوی شاهرخشه .. پدر شوهرم یه ویلای کوهستانی داشت دور و برش هم باغ بود . تابستونا گاهی ما چند تا خونواده می رفتیم آخر هفته ها رو اونجا خوش می گذروندیم . یکی از این آخر هفته های تابستونو که قرار بود بریم اونجا واسه همه یه کاری پیش اومد شب جمعه ای رو یه توفیق اجباری شد که من و بابام با هم تنها باشیم . یکی از بستگان پدر شوهرم اینا در شهرستان فوت کرده بود و اونا رفتن اونجا .. مادربزرگم حالش بد شد و مادرم پیشش موند وقرار شد فرداش که خاله ام از شهرستان برگشت مامان بیاد پیشمون . شوهرم که براش کاری پیش اومده بود و قصد داشت صبح خودشو برسونه به ما .. داداش منم که بود خدمت از همون لحظه اولی که من و پدر تنها شدیم فقط به این فکر می کردم که یعنی میشه لحظه ای که من به این آرزوم برسم و بتونم سکسی رویایی رو با پدرم داشته باشم . نمشه با تمام وجودم خودمو در اختیارش بذارم . کیرشو ساک بزنم . ازش بخوام که ازم لذت ببره ؟/؟ نمی دونم چرا برای من خیلی راحت بود که خودمودر اختیارش بذارم . کاری که برای خیلی از دخترا سخت بود . هوای مطبوع و دلپذیر کوهستان و درختای میوه .. غروب خورشید .. صدای زنگوله های گوسفندانی که از چرا بر می گشتند .. چقدر بوی خوش طبیعت هوسمو زیاد می کرد . بابا به جای استفاده طبیعی از این لذتها داشت مشروب می خورد .. -شیلا نمی دونی چه کیفی داره در این آب و هوا آدم نرم نرم شراب بخوره .. انگاری عمرش طولانی میشه . داغ می کنه .. همین جور که داغ می کنه خنکی شب کوهستان حالشو جا بیاره . اصلا خودشو لخت کنه از کوه بره بالا .. وقتی از لخت شدن حرف می زد دلم می خواست لباساشو در بیارم و خودمو لخت کنم و بندازم توی بغلش .. گذاشتم هر چی که دلش می خواد بخوره . اون به زیاد خوردن عادت داشت ولی اون شبو زیاد تر از زیاد خورده بود . سرش گیج می رفت .. به جای این که از این حال به هم خوردگی پدر نگران شم فقط به اندیشه های شیطانی و شهوانی خودم توجه داشتم . کمی سردم شده بود . پدر می دونست که من اهل شراب نیستم . دلم می خواست منم داغ می شدم . داغ هم شده بودم . شاید به خاطر هوسم بود...ادامه دارد ...نویسنده ...ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا بـــــــــــــــازم اشتبـــــــــــــــاه کـــــــــن 2

می دونستم پدر نمی تونه شهوتشو کنترل کنه . هر چند هیچوقت به من نظر خاصی نداشته بود . موهامو افشونش کردم . تاپ تنگی به رنگ صورتی تنم کردم که سینه هامو در حال ترکیدن نشون می داد و استرچ آبی من هم که قشنگ مشخص می کرد که قالب کون من به چه صورته و تمام زوایای اونو نشون می داد . پدر چشاش سرخ شده بود . نیمه مست بود . آدمی که مست می کنه خیلی از مسائلو در نظر نمی گیره . حالیش نیست که بعضی چیزا رو نباید بگه .و حتی زشتی خیلی از کارا معنا پیدا نمی کنه . همه چی بی خیالی طی میشه . پدر خودش رفت روی تخت دراز کشید . منم رفتم کنارش . -بابا گرمته ؟/؟ لباستو در آرم ؟/؟ دگمه های پیرهنشو باز کردم . دستمو گذاشتم رو سینه هاش و باهاش ور رفتم . چشاشو باز و بسته می کرد . با چشاش و لباش می خندید . با بی حالی و خنده می گفت شیلا نکن شیطون شدی ها .. ولی می دونستم وقتی که هوشیار شه یادش نمیاد این جمله شو . خیلی دلم می خواست پدر شلوارمو درش می اورد . ولی خودم این کارو کردم . هوا داشت سرد می شد و زیر پتوی نازک ولی گرم رفتن خیلی می چسبید . سوتین خودمو هم در آوردم . -بابا سردته .. سردته ؟/؟ بغلم بزن گرم شو بغلم بزن . دوستت دارم بابا .. می دونستم دیگه بعدا هیچی یادش نمیاد . دستمو گذاشتم لای شورت بابا . کیرش هنوز شل بود . ولی تا حالا چند بار وقتی هم که مست بوده مامانو گاییده . یه بار که مامان شهلا با دوستش در این مورد صحبت می کرد گفت که بابا م در حالت مستی با همون کیر شق شده اونو کرده حالشو برده ولی پدرچیز زیادی یادش نمیومد . . الان هم بهترین موقع بود که هر بلایی که سرم اومده و باعث لذت من شده اونو ببندم به مستی و بی خیالی بابا . چه حالی می کردم با کیر بابا شاهرخ خودم . حس کردم لحظه به لحظه توی دستم بیدار تر میشه . کیر بابا جونمومیگم . -زیر لب خیلی آروم بهم می گفت شهلا نکن ..نکن .. ..جووووون منو با مامان اشتباه گرفته بود . نباید اجازه می دادم که متوجه موضوع شه . رفتم زیر پتو .سرمو گذاشتم رو سینه اش . حتی از بوی الکل دهنش هم لذت می بردم با این که قبلا چندشم می شد . لبامو گذاشتم رو لبای اون . خیلی خورده بود ولی نه به اون صورت که حالش به هم بخوره . .. نباید می ذاشتم که خوابش ببره . دوست داشتم آبی به صورتش بپاشونم ولی می ترسیدم که هوشیار ترش کنم . دست از مالش کیرش بر نمی داشتم . پتو رو آروم دادم کنار . اون بالاخره باید چشاشو باز می کرد .. -شهلا الان حالشو ندارم . خوابم میاد . ولم کن .. خودت هر کاری دوست داری بکن .. .اون منو با مامان اشتباه گرفته بود . خیلی دیگه از حد و خط خارج شده بود . -شاهرخ تو نباید بخوابی . شورتمو فوری در اورده شورت اونم کشیدم پایین . کمی احساس سر ما می کردم . ولی بابای خوش اندام من تنش داغ داغ بود . تازه معنای واقعی کیر رو حسش می کردم . دکتر فرخ از بس خودشو غرق درس کرده بود کیرش آب رفته یا شایدم اصلا از اول کیر درست و حسابی نداشت .. کیر بابا خیلی کلفت و دراز نشون می داد ولی اونو که به حال خودش گذاشتم داشت می رفت عقب . سریع رفتم روش نشستم تا جای کیر رو در کسم محکم کنم . اوووووفففففف چقدر حال می کردم . خیلی لذت داشت . بابا بابا کاش بیدار بودی و مثل من عشق و حال می کردی .. یه لحظه حس کردم که پدر دستاشو به گردنم آویخت ..ولی دستاش ول شد . بازم این کارو کرد و بوسه ای از صورتم بر داشت . ظاهرا می خواست یه مانوری بیاد ولی خوابش میومد . . ولی من بی توجه به حرکات اون همین جور خودمو روش حرکت می دادم . به یاد زمانی افتاده بودم که بچه بودم و پدر سینه هامو میک می زد . سینه های درشتمو میون دو تا دستانم گرفته و اونو به لب و دهن پدر می زدم . اون دهنشو باز می کرد و گاهی با زبون نوکشو لیس می زد . باید اونو به حرکت وا می داشتم تا به خواب کامل نره . ولش نمی کردم . کیرشو میون لاپام قفل کرده بودم . می دونستم که ار گاسم بشو نیستم . من به یه شوک و حرکتی قوی نیاز داشتم تا ار ضا شم . فقط خوشم میومد . لذت می بردم . عشق می کردم . با تمام وجودم جیغ می کشیدم . می دونستم بابا در عالم خودشه و خیلی هم حس داشته باشه فکر می کنه زنش شهلا رو کیرش سواره . یک ساعت تمام داشتم بابا رو می گاییدم . آخرش حس کردم که دیگه کافیه اون تا خودش رو من نیاد نمی تونم ار گاسم شم . سرمو گذاشتم رو سینه اش . بغلش زدم و خوابیدم . . چند بار که چشامو باز کردم بابا رو خوابیده دیدم که چه جور داره خروپف می کنه . .. اون یه پهلو کرده بود منم یه پهلو به اون طوری کردم که کونم به کیرش بچسبه . هنوز سپیده نزده بود که حس کردم یه چیزی داره توی کس من حرکت می کنه . دست بابا رو دور کمرم حس می کردم . کیرش با سرعتی متوسط در حال حرکت توی کسم بود ...ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
بـــــــــــــــابـــــــــــــــا بـــــــــــــــازم اشتبـــــــــــــــاه کــــــــــن 3

با همه کلفتی و بلندی اونو تا ته کسم می فرستاد . قلبم داشت از جاش کنده می شد . بیشترین مسئله ای که برام مهم بود این بود که آیا بابا می دونه که کی رو داره می کنه ؟/؟ درجه هوشیاری اون تا چه اندازه هست . من و اون در ویلای کوهستانی در شبی خنک که حالا منم داغ داغ کرده بودم درحال سکس بودیم . وجودم مال بابام بود . من کنیز اون بوذم . کنیزی که می تونست هر کاری باهام انجام بده . اون به من زندگی داده بود پس می تونست زندگی و جسم و جان منو در اختیار داشته باشه . کس و کون و سینه هام چه قابلی داشت ! کاش بیدار شه مثل من لذت ببره . . دستمو گذاشته بودم زیر سینه هام ضربان قلبمو کنترل می کردم . کیر عین یک موتور جت می رفت توی کسم و می خواست که بدنمو از درون منفجر کنه . حس می کردم که وارد قلمرو ار گاسم شدم ولی دارم رو یه خط مستقیم حرکت می کنم . کمرم سنگین شده بود کیر پدر داغ داغ بود . مثل بدن داغش که از تماس با اون لذت می بردم . متوجه شدم که چیزی مثل آب جوش داره توی کس من ریخته میشه . بابا منی خودشو ریخت توی کسم . خودشو ارضا کرد . و بغلم زد . حس کردم که هنوزم باید خمار باشه .. ولی دو ساعت بعد که مست خواب بودم به ناگهان صدا م زد . -شیلا بلند شه این چه وضعشه . من و تو دیشب این جوری بودیم ؟/؟ نه ..نههههههه پاشو لباستو بپوش .. -بابا وووووویییییی چی شده .. رفتم زیر پتو . اون شورتشو پیدا کرد و پاش کرد . -شیلا من نمی دونم . سر در نمیارم تو اینجا چیکار می کنی .. ببینم تو هم شراب خوردی . -بابا من هیچی یادم نمیاد . فقط چرا دروغ بگم .. میشه یه چیزی بگم .. -نکنه همون چیزی که من دارم بهش فکر می کنم و ازش می ترسم توی سرته -آره بابا .. من یه حالتی بودم که نصفه شبی فکر کردم فرخ بغلم زده .. اوخ زشته بابا بقیه شو نمی تونم بگم .. -شیلا منو ببخش منم فکر کردم مامانتو بغل زدم .. من اشتباه کردم شیلا منو ببخش .. وای چه گناهی کردم . چه کار زشتی انجام دادم . چه جوری جبران کنم . چه جوری تو روی تو نگاه کنم -بابا راستشو بگو چه احساسی داشتی وقتی که داشتی اون کارو می کردی -می دونم که منو نمی بخشی . این قدر به یادم نیار . عذاب وجدان منو زیاد ترش نکن .-بابا جوابمو ندادی .. چه حسی داشتی .. -یادم نمیاد ولی چند لحظه ای رو که یادم میاد چون فکر می کردم مادرته خوشم میومد .. تو چی شیلا .. -راستش بابا تازه حس کردم که از دواج کردم .. نگاهمو به شورت بابا شاهرخ خوشگل و خوش بدنم دوختم . منم خیلی خوشگل و تپل بودم . -بابا احساس گرما می کنی ؟/؟ -شیلا فراموش کن چی شده . -بابا حالت خوبه ؟/؟ مثل این که زیاده روی کردی .. -هیشکی نمی تونه مثل بابات شراب بخوره . -بابا مامان شهلا و فرخ تا پنج شش ساعت دیگه بر می گردن . -خب بیان . -پدر هنوز ناراحتی ؟/؟ دستشو کشیده به سمت خودم نزدیک کردم . -بابا تو اشتباه کردی ؟/؟ -آره منو می بخشی ؟/؟ می تونی فراموش کنی ؟/؟ می تونی کاری کنی که دوباره همون احساس قبلو نسبت به هم داشته باشیم ؟/؟ -بابا مگه الان یه حس قشنگی به هم نداریم ؟/؟ من در یه صورت می بخشمت . -بگو بگو شیلا بگو در چه صورت هر کاری باشه انجام میدم -هر کاری بابا ؟/؟ -آره دخترم . به جون تو که از همه دنیا بیشتر دوستش دارم راست میگم . پتو رو از بدنم کنار داده و تن لخت و سفید و تپل و وسوسه انگیزمو نشونش داده .. -نه بابا روتوبر نگردون .روتو از دخترت بر نگردون . این احساس زیبا و قشنگی رو که بین من و تو به وجود اومده از بین نبرش .تو هم می تونی بابام باشی و هم معشوقم . بابا می خوام که بازم اشتباه کنی اما این بار اسمشو نمی تونی بذاری اشتباه . می تونی اسمشو بذاری عشق و هوس . از همون بچگی که بغلم می زدی و جوجوهامو می خوردی و بعد کمی که بزرگتر شدم دلم می خواست همیشه کنار تو می خوابیدم . این حس قشنگو با یه اشتباه به من انتقال دادی اما می خوام با لذت و اراده بهم بدیش .. پدر روشو بر گردوند و بدون این که پاسخی به من بده رفت . منو با دنیایی از غم تنها گذاشت . احساس شرم می کردم . هنوز ار گاسم نشده بودم ولی حس می کردم که خیلی خوار و ذلیل شدم . چرا نیازمو بهش گفتم . نمی تونستم ازش متنفر باشم . از کسی که همه چیزم بود . دینم و دنیام بود نمی تونستم متنفر باشم .. سرمو انداخته بودم پایین . لحظاتی بعد دیدم پدر با یه بطر مشروب و کمی خوردنی بر گشت .. اینو وقتی متوجه شدم که دستشو گذاشت زیر چونه ام و سرمو بالا آورد . نگاهشو به نگاهم دوخت . یه حس غریبی بود . یه نگاهی که تا حالا نظیرشو نداشتم . یه نگاهی که انگار ازم چیزی می خواست . همون چیزی که نیاز من بود . نیاز من این بود که اون چیزی رو که اون می خواد تقدیمش کنم . آغوششو واسم باز کرد . لبای پر هوسشو گذاشت رو لبام . تونسته بودم تحریکش کنم . این بار فقط لبی به مشروب زد ..ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
بــــــــــابــــــــــا بــــــــــازم اشتبــــــــــاه کـــــن 4 (قسمت آخـــــر)

از بوی دهن الکلی اون لذت می بردم . برام از هر عطری خوشبو تر و هوس انگیز تر بود . اصلا ندیده بودم کی شورتشو در آورده . دو تایی مون بر هنه در آغوش هم جای گرفتیم . منو می بوسید . ولی خیلی زود اومد سراغ سینه هام . نوک سینه هامو میک می زد .. -اوووووففففف بابا .. چقدر هوسمو زیاد می کنی .-چقدر زود گذشت شیلا . انگار همین دیروز بود . اون موقع سینه هام تقریبا تخت بودند . می تونستم با جفت لبام همه شو در اختیارم داشته باشم .-ولی بابا تو فقط نوکشو می خوردی -گاهی هم به اطرافش ناخنکی می زدم -نوش جونت بابا حالا هر چی می خوای بخور .. بدنمو به بدنش می فشردم . کس خیسم به زیر شکمش چسبیده بود . -بابا من می خوام سر حالم کنی . می خوام ار ضام کنی . -منم می خوام ار ضا شی تا ازم راضی باشن . خوشبختی و رضایت تو بزرگترین آرزومه وقتی که تو می خوای منم می خوام . وقتی که تو می خوای پس براچی من نخوام . من و پدر غرق در هم شدیم و اون با بدن مردونه خودش جسممو به آتیش کشیده بود . حالا می تونستم از این لذت ببرم که بابا با اراده خودش داره با من سکس می کنه .. -شیلا کست همون کس کوچولوی بچگی هاست . ولی تپل تر و سفید تر .. -مال تو بابا .. دو طرفشو جمع کرد و میک زدنو شروع کرد . رفته بودم به اوج هیجان . به لذتی که گویی از مرز بی نهایت هم گذشته بود . -بابا دوستت دارم .. از جاش بلند شد . کیردرشت و سر به هواش مثل پادشاهی تاج بر سر به نظر می رسید . رفتم طرفش .. کیر پدرو گذاشتم توی دهنم . تا واسش ساک بزنم . -نههههههه شیلا .. قربون اون لب و دهنت بشه بابا .. حس می کنم همون شیلا کوچولویی که صورتمو می بوسید داره کیرمو ماچ می کنه .. خیلی آروم کیرشو از دهنم جدا کرد . می دونستم حرکت بعدیش چیه . منو رو زمین خوابوند . صدای قلب خودمو می شنیدم . با این که شب قبل بار ها و بار ها کیر بابا شاهرخو توی کسم حس می کردم ولی انگار این بار هیجان دیگه ای داشت . پدر می گفت به خاطر علاقه ای که به من داره داره منومی کنه .. ولی شهوت و هوس رو در چهره اش می دیدم . لبای منو به لباش چسبوند و منو غرق بوسه کرد . طوری تلمبه می زد که صدای شلپ شلیپ برخورد کیر و کس سکوت آروم صبحگاهی رو شکسته بود . -اوووووفففففف بابا باااااباااااا ولم نکن .. کسسسسسم خارششششش داره .. با کیرت با دستات با لبات با زبونت با دندونات .. هر جوری که می تونی خارششو بگیر .. حالا با کیرت بخارونش ..ولم نکن .. با لاپام کیرشو فشارش می دادم ولی اون با سرعت به گاییدنم ادامه می داد .. دیگه حرفی نمی زدم . هم در سکوت لذت بودم و هم بابا یه بار دیگه لبامو بسته بود . حس کردم که دارم به اوج منحنی هوس می رسم . رسیده بودم . وقتی رسیدم به اون بالاآب کسم عین یه آبشار از اون بالا حرکت کرد . بابا با سوراخ کونم بازی می کرد . یاد زمانی افتاده بودم که می رفتم جلو آینه کون خوشگل و تپل خودمو می دیدم و دلم می خواست که بابا کیرشو بکنه توی کونم . -پدر چقدر داغی .. اوخخخخخ جوووووون آب کیرت رو کردیش توی کسسسسم . چقدر این آب داغت در این هوای خنک بهم می چسبه بابا .. کیرتو ته کسم داشته باش .. -آخخخخخخخخخ آخخخخخخخخخ بغلم بزن ولم نکن .. . کف دستاشو از زیر می زد به کونم .. دیگه مجبور شدم براش قمبل کنم . کرم نرم کننده پوستو از توی کیفم در اورده به کون خودم و کیر بابا مالوندم . با این که کیر بابا تقریبا نرم رفت توی کونم ولی درد شدیدی همون اول آتیشم داد . دست بابا رفت رو چوچوله هام . لباش رفت پشت گردنم . کیرش خیلی آروم و میلیمتری توی کونم حرکت می کرد . چقدر لذت می بردم از کون دادن . مخصوصا این که بابام هم کیف می کرد .. یهو منی داغو هم توی کونم حس کردم . بابا کیرشو کشید بیرن و دوباره کرد توی کونم .. اب کیر بابا کونمو روون تر کرده بود . پنجه هاشو با حرص و هوس گذاشته بود روی کونم و چنگش می گرفت .. -اوووووخخخخخ همش مال تو بابا این قدر حرص نزن . .. بیشتر از یه ساعت داشت منو می گایید . بعد اون دو تایی مون رفتیم تا قدم بزنیم . تا در اومدن خورشیید رو ببینیم . یاد بچگی هام افتادم که با بابام می رفتم گردش . سکس من و بابا رو بیش از حد به هم نزدیک کرده بود . احساس صمیمیت فوق العاده ای می کردیم . یواش یواش یکی یکی از راه می رسیدند. همه شون ناهارو که خوردن خیلی خسته بودند و در هوای دلپذیر کوهستان گرفتن خوابیدن . یه نگاهی به پدر انداختم و اونم یه نگاهی به من انداخت . دو تایی مون با هم رفتیم طرف باغ .. یه قسمت از باغ یه حالت کوهپایه ای داشت .. -بابا می دونی چی می چسبه .. -با خودم آوردمش -بابا مگه موقع ناهار نخوردی . زخم معده می گیری ها . خب حالا بگو دیگه چی می چسبه .. -به آسمون آبی و هوای آفتابی و درختای گلابی نگاه کنیم واوناهم بدنهای مهتابی مارو ببینن ....... پایان ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
جــــــــــوراب شــــــــــلـــــواری بپــــــــــوش مــــــــــامــــــــــان ! ۱ مامان من خیلی ناز و خوشگل و سفید و خوش پوست و تپل بود . خیلی هم اهل عشق و حال بود . شاید یکی از علتهایی که با مردی 15 سال بزرگ تر از خودش ازدواج کرد این بود که زیاد حوصله همراهی با زنشو نداشته باشه . پدرم از پسر خوشش میومد . وقتی که مامان ساویز خوشگل من در هیجده سالگی منو به دنیا آورد اون جوری که بعدا بهم گفتند خیلی خوشحال تر از پدرم بود واسه این که می گفت که من اولین و آخرین بچه شم . از بچگی همه جا منو با خودش می برد . علاوه بر اندام کشیده و فانتزی که داشت پاهای کشیده و باسن خوشگل و بر جسته ای هم داشت . پوست تنش سفید و چشاش هم آبی بود . من کاملا شبیه به اون شده بودم . پاهای کشیده و خیلی زیبایی هم داشت .همون پاهای کشیده اون استیل زیبایی به بدن و باسنش می داد . شاید واسه همین بود که مامان جوراب توری های رنگارنگی پاش می کرد . هر جورابی که پاش می کرد و به هر رنگی بهش میومد . بیشتر جورابهای رنگ پا و مشکی توری پاهای خوشگلشو زیبا تر نشون می داد . من از همون بچگی عاشق این پا ها بودم . وقتی با هم به عروسی ها می رفتیم می دیدم که مردا و پسرای جوون به اون چه جور نگاه می کنند و براش بوس می فرستند . یکی دوبار هم که مامان داشت با پسرای جو.ون تر از خودش می رقصید می دیدم که چه جوری دستاشونو دور کمر مامان حلقه می کنند و یه بار هم در یه فضا ی رقص نور دیدم که دامن مامانو بالا زده شد و طرفش با کف دستاش فقط داشت به پاهاش دست می کشید . خود مامان هم از این کار لذت می برد . ولی بیشتر از همه بابا خوشش میومد . یه بار که در اتاقو باز گذاشته بودند شاهد این بودم که پدر چه جور داره با زبونش جوراب مامانو لیس می زنه . مامان ساویز هم با لذت چشاشو باز و بسته می کنه و داره به بابا میگه تو که کیر نداری اگه این زبونو هم نداشتی معلوم نبود امروز کارمون به کجا می کشید . یواش یواش بزرگ تر شدم . این مامان ما از بس جوراب داشت که هر چند وقت در میون چند تا چند تا به کار گر خونه می بخشید . سالها گذشت منم دیگه علاقه خاصی به پای مامان و خود مامان پیدا کرده بودم . خوندن داستانهای سکسی اونم از دوازده سالگی رو مخ من تاثیر گذاشته بود . این که می دیدم مامان در حد معمول با پسرا حال می کنه ناراحتم می کرد . دوست داشتم به جای اونا باشم ولی ساویز جون به من چراغ سبز نشون نمی داد . گاه که منو می بوسید و می گفت پسر خوشگلم از حال می رفتم . ولی اون اون قدر با من احساس صمیمیت می کرد که دیگه گاهی وقتا که با هم می خواستیم بریم مهمونی جوراب های مختلفو پاش می کرد و ازم می پرسید کدوم بیشتر بهش میاد . یه بار خیلی مخشو کار گرفتم تا بتونم اون جوری که دوست دارم اونو دست مالی کنم . -سورنا جون من یکی یکی جورابامو پام می کنم تو. به من بگو کدومش بیشتر به من میاد . هر کدومو که پاش می کرد بهش میومد . اون بر هنه شده بود و با یه شورت و سوتین کنارم قرار داشت . کیرم به محض دیدن کونش شق کرده بود . مجبور شدم پیرهنمو بیارم روی شلوارم . اونم واسه این که یکی یکی جورابا رو پاش کنه و همراه با اون دامن هم پاش کنه این کارو کرد . من هم خیلی آروم از همون پایین پا دستمالیش می کردم تا به انتهای جوراب که مرز بین کون و پاش بود دست می کشیدم . چشای خوشگل و آبیشو می بست نشون می داد که خیلی خوشش میاد .. -چیکار داری می کنی سورنا -مامان جنس زیر جوراب که خیلی خوبه . واسه این که جنس جورابو بشناسی باید اونو لمسش کنی ببینی نرمی اون تا چه اندازه هست .. یه چند تایی رو کاندید کردم که مثلا این با اون دامن به هم میان .. یه روز یه شخصیت دولتی اومده بود دانشگاه سخنرانی اونم به طور سر زده. کلاسها رو تعطیل کردند . از اونجایی که دیدم زیاد گیر نمیدن زدم به چاک و اومدم خونه . می دونستم مامان در این ساعت خوابه . هر وقت بابا خونه نبود می رفتم کنارش می خوابیدم . همدیگه رو عاشقونه بغل می زدیم . هر چند من عشق و هوس رو با هم قاطی می کردم . واسه این که بیدارش نکنم خیلی آروم کلید زدم . ولی دیدم سر و صداهاییه . اوخ اوخ .. خودمو یه گوشه ای پنهون کردم . سهیل پسرعمه ام رو دیدم که کاملا لخت اونجا وایساده و کیرشو گرفته توی دستش . مامان هم لخته با این تفاوت که یه جوراب به رنگ پا و توری پوشیده . رو تخت دراز کشیده لنگاشو یکی یکی می ده هوا . سهیل هم پای مامانو گرفته توی دستش و چه جور داره جورابو از کف پاش تا نزدیک کسش لیس می زنه . به قسمت بالای جوراب که رسید اونو میذاشت توی دهنش و می جوید . زبونشو با هوس طوری روی جوراب می کشید که کیر من شق شده بود . لعنتی . سهیل تازه قیافه هم نداشت . داشت با مامان خوشگل منم حال می کرد و کس مامان چقدر کوچولو و ناز و تازه و غنچه ای بود . فوری خودمو کشوندم به حاشیه در . چند تا عکس و فیلم گرفتم . دیگه نتونستم بیشتر بگیرم می ترسیدم لو برم . خودمو دوباره به حاشیه در رسوندم ....ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
جــــــــــوراب شــــــــــلـــــواری بپــــــــــوش مــــــــــامــــــــــان ! ۲ سهیل جوراب مامانو کشیده بود پایین . کسش و شکاف کوچولوش مشخص شده بود . دست سهیل رو کیرش بود و باهاش بازی می کرد . فقط هر قسمت از جوراب ما مانو که می کشید پایین زبونشو رو اون قسمت از پاش هم می کشید . منتظر بودم کار به جاهای خیلی باریک تری هم بکشه ظاهرا از این حد جلو تر نرفتند . سریع از خونه رفتم بیرون چون اونا داشتند خدا حافظی می کردند . پس واسه چی لخت شده بودند . حتما این جوری بیشتر بهشون حال می داد .اندام مامانو که دیده بودم دلم می خواست که منم بتونم یه روزی جای سهیل قرار بگیرم ولی انگاری هر دو تا شون کس خل بودند که بعد از فتیش به سکس نرسیدند . چند روز بعد روز مادر و روز زن بود .نمی دونستم واسه مامان چی بخرم . از کنار یکی بوتیک ها رد می شدم . چند تا جوراب شلواری که روی پاهای مانکنی و باسنشونو پوشونده بود جلب توجه می کرد . آخ چی می شد که مامان هم یکی از اینا رو پاش می کرد اون وقت کونشم می تونست یه نمای خوبی داشته باشه . سه تا از این جورابا براش خریدم . به رنگ پا و مشکی و سفید که همه شون تورمانند بوده و کونو به خوبی نشون می داد . وقتی اونا رو به مامان دادم از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه . ولی مامان کمی پکر بود . -مامان چی شده -سهیل رفته سر بازی -خب به ما چه ربطی داره .. -آحه دلم برای عمه ات می سوزه .. ظاهرا دلش واسه خودش می سوخت . مامان جوراب مشکی رو پاش کرد .این جوراب توری مشکی پر و پاچه مامانو خیلی خوش استیل کرده بود . رفته بود جلوی آینه دونه دونه اونا رو آزمایش کرد و نظر منو پرسید . آخر سر هم گفتم مامان همه شون بهت میاد . فقط اگه با شورت نپوشی بهتره . باسن رو خوش استیل تر می کنه . -مادر فدای اون چشای آبیت شه . تو اینا رو از کجا می دونی . -مامان قشنگیها رو باید دید و گفت .. -پسرم بیا تو رو ببوسم ؟/؟ دستت درد نکنه . لازمش داشتم . ولی حیف شد سهیل رفت سر بازی -مامان خیلی ها هم هنوز سر بازی نرفتند . -ممنونم پسرم از این که برام هدیه گرفتی . امروز باید پیشم بخوابی . بابات هم که تا شب نمیاد و منم اصلا دوست ندارم تنها باشم .نمی دونم با این که روز منه ولی یک گرفتگی خاصی دارم . -مادر من شادت می کنم .-اگه می خوای شادم کنی بیا پیش من بخواب . مامان از بس ذوق زده بود جوراب شلواری مشکی خودشوکه در آورده بود این بار بدون شورت پاش کرد . جالب اینجا بود که شورتشو هم پیش من در آورد . کون گنده و سفیدشو به رخ من کشید . ازبس دلش صاف بود پیش من خجالت نمی کشید. مامان پشت به من دراز کشید . نیم تنه یا بلوز کوتاهی که داشت فقط تا انتهای کمرشو پوشش می داد اونم سفید رنگ و بدن نما بود . شونه ها و دستای لخت مامان هوسمو زیاد کرده بود ولی بیش از همه قالب جوراب شلواری مامان منو به وجد آورده بود . جوراب مشکی توری که بدن مامان و رون و کون و پاهای ساویز خوشگله منو خیلی خواستنی نشون می داد . نمی دونم چرا حس می کردم عاشق این جوراب شلواری شدم . می خواستم گازش بزنم اونو بلیسم . مثل پیر طریقتی که دوران سیر و سلوک خودشو طی می کنه منم می خواستم از این جوراب به سر منزل مقصود برسم و مسیر عشق به من همون لذتی رو بده که انگاری به مقصد رسیدم . بوی نویی جوراب منو به وجد آورده بود . سرمو گذاشتم لای پای مامان از قسمت زانوپایین تر -سورنا چیکار داری می کنی .-مامان خیلی خوشبوست . خیلی بهت میاد . اگه بدونی چقدر استیل خوشگل ترین پا و باسن دنیا رو زیبا تر کرده . مامان اجازه هست بوش کنم . سرمو بالا کردم دیدم مامان چشای آبی خوشگلشو خمار کرده با لذت میگه باشه عزیزم باشه پسر خوشگلم . اول با بینی از نوک پا تا سر کون مامانو بومی کشیدم . بعد زبونمو در آوردم و از کف پای ساویز خوشگله امو تا به انتها ی جوراب شلواری مامان نرم نرم لیس می زدم . پاهای مادر رو به نوبت و از زانو خم کرده و یه نود درجه درست می کردم . هر جا که حس می کردم لازم باشه با لذت جورابو در یه حالت مکشی وارد دهنم کرده و خیلی نرم اونو می جویدم . علاقه عجیبی به این کار پیدا کرده بودم . لذت خاصی به من می داد . -سورنا عزیزم پسرم خیلی خوشم میاد . .کون مامان یعنی همون سر منزل مقصود منو دیوونه کرده بود . خط وسط کونش اون کسش که انگاری در یه حالت سایه روشنی به من چشمک می زد منو خیلی حشری کرده بود . این بار زبونمو گذاشتم رو اون قسمت از جورابش در ناحیه کون . جورابو رد کرده زیر کمرشو لیس می زدم . نیمتنه مامانودادم بالا ببینم عکس العملش چیه . چیزی نگفت . سوتین سفید و فانتزی ساویز رو هم از کناره ها گذاشتم توی دهنم . ولی واسه این که مامان ناراحت نشه و نگه چرا از محدوده فیتیش جوراب خارج شدی برگشتم روقسمت کون و جوراب شلواری -سورنا چرا ول کردی . از سوتین مامان لذت می بری؟/؟ -اووووووففففففف مامانی معرکه هست -واسه چی خوشت میاد -واسه این که می بینم سینه های درشت مامان و زیبا ترین سینه های دنیا رو نگه داری می کنه .......ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
جــــــــــوراب شــــــــــلـــــواری بپــــــــــوش مــــــــــامــــــــــان ! ۳ کف دستمو گذاشتم رو کون جورابی مامان دهنمو طوری گذاشتم رو سوتین فانتزی اون که واقعا دلمو برده بود . با هر گازی که به اون می زدم یه خورده منحرف می شدم تا دهنم در تماس با سینه ساویز خوشگله ام باشه . شورت سفید و نازک و فانتزی مامان رو دیدم یه گوشه تخت افتاده . نمی دونستم اونجا چیکار می کنه . دست دراز کرده شورتو گرفته گفتم مامان این شورت خوشگله اینجا چیکار می کنه . اونو گرفتم جلو بینی ام بوی عطر کس و کون مامانو می داد . چقدر از این بو و از این شورتی که نمای کون و کوس مامانو زیبا تر می کرد لذت می بردم . دوباره سوتین رو غرق بوسه کردم و بعد یه لحظه لبامو از رو سوتین مامان بر داشته اونو چسبوندم به شورت مامان . شورت رو چپوندم توی دهنم . ساویز جون روشو بر گردوند وقتی منو در اون حالت دید خیلی خوشش اومد . کف دستام همچنان رو کونش بود . دستشو گذاشت رو دهنم شورتو کشید بیرون و خودشو به سمت من بر گردوند . لباشو گذاشت رو لبام .. منو غرق بوسه کرده بود . -نمیذارم بری سربازی . به هیچ وجه نمیذارم بری . سورنا عزیزم چشات چقدر خوشگل و شیطونی شده -واسه این که داره به یک فرشته آسمونی خوشگل نگاه می کنه . جوراب زیبای ساویز خوشگله دیوونه ام کرده بود . پس از بوسه داغ مامانو دمروش کردم . دستمو گذاشتم بالای جوراب سر کون . به همون سبک سهیل رفتار می کردم . می دونستم مامان لذت می بره . منم خیلی خوشم میومد . اول تمام اون ناحیه رو بوکشیده و بعد از لیسیدن جوراب می کشیدمش پایین . کون لخت مامان مشخص می شد .زبونمو دیگه بدون واسطه می کشیدم رو کونش آروم آروم گازش گرفته میکش می زدم . -مامان جورابت چقدر خوشبوست . بوی اون به کونت هم رسیده . مثلا می خواستم بگم اگه دارم کونتو لیس می زنم به خاطر جورابه . سهیل پای لخت مامانو لیس می زد . اون خوشش میومد . پس منم می تونم کونشو که زیر جوراب شلواری قرار داره لیس بزنم . کون بر جسته مامانو کاملا لختش کردم . جوراب شلواری نازک مامان حالا تا بالای رون و اول کون رو پوشش می داد . سوتین مادر رو هم بازش کرده اونو کنار شورت و پهلوی مادر قرار داده بودم و هر چند لحظه در میون اونو می ذاشتم جلو بینی ام . انگاری یه موادی بود که مصرف می کردم . برام نوعی شارژر بود که تقویتم می کرد تا با انرژی و شجاعت بیشتری با مامان جونم حال کنم . خیسی کس ماما ن دور و برش کاملا معلوم بود . کون گنده شو که به دو طرف باز کردم اون سوراخ کون ریزش کاملا مشخص بود . اووووووییییییی هوس هوس .. سوراخ کونش مثل نوک سوزن ریز ریز بود . کیرمو باید بهش فشار می دادم اونو بازش می کردم اونو جاش می دادم توی اون جای تنگ و خواستنی . و جوراب شلواری مادر منو بی اندازه هیجانی ام کرده بود . -مامان تو خوشگل ترین زن دنیایی -پسرم تو هم خوش تیپ ترین و ملوس ترین پسر دنیایی . نوک زبونمو روی سوراخ کون مامان کشیدم -سورنا اونجا هم بوی جوراب میده ؟/؟-آره مامان .. آره همه جا بوی تازگی تو رو داره . -سوراخ کونم که اون داخل تره .. پس برو پایین تر اونجا رو هم زبون بزن ببین می تونی بوی تازگی جورابو از اونجا هم حسش کنی ؟/؟ مامان به طور مستقیم و غیر مستقیم داشت به من می گفت که کسشو لیس بزنم . شورت و سوتین مادر رو یه بار دیگه فرو کردم توی دهنم تا انرژی مضاعفی بگیرم . با همت مضاعف چاک کونشو بیشتر باز کرده زبونمو گذاشتم روی کسش تا یک کار مضاعفی کرده باشم .. چقدر آبدار بود کس مامانی . مزه توت فرنگی و آناناس رو می داد . -اوووووووووهههههه نهههههه نههههههه سورنا سورنا .. من دیگه از خود بی خود شده بودم . شورت مامانو توی کف دستم فشار داده اونو به کس مامان مالیده و بعد می ذاشتم دهنم . هر چی رو که روی شورت جمع می شد لیسش می زدم . مامان هم هیجان زده شده بود . دستشو به سمت من دراز کرد . ظاهرا ازم می خواست که شورتشو پس از این که به کسش فشار دادم توی دهن اونم فرو کنم . انگاری اونم به شورت خودش علاقه پیدا کرده فتیش داشت . کس کوچولو و تازه مامان مثل شورت و سوتینش فانتزی بود . چوچوله های ناز و کم حاشیه اشو به راحتی می تونستم بذارم توی دهنم . دستای ساویز جون رفته بود رو سینه هاش ..-سورنا سور نا سورنا .. در عالم رو یا و واقعیت پرواز می کردم . در رویایی که به واقعیت نزدیک شده بود حس می کردم که می تونم اونو داشته باشم . حالا می تونستم بیشتر آتیشش بدم . یه لخظه که نگام به جوراب شلواری مامان افتاد که حالا حالت جورابو پیدا کرده بود اون رون پای گوشتی اونو که می دیدم بد جوری یه حالت بیهوشی به من دست داد . سرمو بین دو تا رون مامان قرار دادم . حس کردم از این که زبونمو از رو کسش گرفتم عصبی شده . ولی من دیونه وار داشتم جوراب مادر رو لیسش می زدم اونو پایین کشیده دوباره می دادم بالا و هرچند با توجه به این که جوراب در قسمت کون مامان پایین کشیده شده بود این کار به دشواری انجام می شد ......ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
جــــــــــوراب شــــــــــلـــــواری بپــــــــــوش مــــــــــامــــــــــان ! ۴ کف دو تا دستامو روی کون ساویز قرار داده جورابشو پایین کشیدم . -سورنا درش بیار درش بیار درش بیار . لختم کن لختم کن . حرفشو گوش دادم . جوراب شلواری رو هم در آورده اونو کنار شورت و سوتین قرار دادم . اون یه تیکه بلوز مامانو هم از تنش بیرون کشیدم . هنوز باورم نمی شد و کمی شک داشتم که مامان طالب کیر شده باشه . با این که ته دلم می دونستم که اون کیر می خواد ولی جراتشو نداشتم . از پشت که به شورتم لگد مینداخت و با کف پاش کیرمو لمس می کرد دیگه فهمیدم که عاشق کیر ندیده ام شده . هر چند کیرمو در بچگی ام دیده بود . منم خودمو دیگه لخت کردم . مادر چشاشو بسته بودم . هنوز حجالت می کشیدم پشتش دراز بکشم ولی یه لحظه با این حرکت ساویز جون روبرو شدم که کونشو رو به بالا حرکت داد و تماسی با کیرم داشت . دستشو از پشت و از راه کون به کسش رسوند و اونو می خاروند . -سورنا دستمو به عقب بر می گردونم دردش می گیره -باشه مامان من برات می خارونمش . با چهار تا انگشتام کس مامانو می خاروندم . چه کیفی داشت اون جیغ می کشید و من لذت می بردم . -مامان هنوز می خاره ؟/؟-خیلی زیاد .یه چیزی کلفت تر از انگشت لازمه تا خارششو بگیره . -خیار بیارم مامان ؟/؟ -نه پسرم . یه چیز گرم می خوام که بتونه داغم کنه و اون جوری خیلی خوب می تونه اونو بخارونه . یه نگاهی به کس خیس و لغزنده مامان انداختم و می دونستم که داره واسه کیر من پر پر می کشه . یه نگاهی هم به شورت و سوتین و جوراب شلواریش کرده و تا اونا رو دیدم هیجانم بیشتر شد . کیرم کلفتی خوبی داشت ولی درازی اون بیشتر از 15 نبود . یواش یواش اونو از همون پشت به کس ساویز نازم نزدیک کردم . چند بار پی درپی این کارو انجام دادم .کیرمو به کس می چسبوندم ولش می کردم . یه بار حالت کیرم طوری شد که مامان تونست پاهشو از دو طرف دورش قرار بده اونو قفلش کنه .. -وووووووییییی ماااااااامااااااان کیرم کیرم .. از بس خوشم اومد دیگه نتونستم جلو آبمو بگیرم . آب کیرم همچنان در حال ریزش بود . مامان خیلی سریع آبمو آورده بود . شاید نمی خواست این طور شه . من خودم هوس داشتم و نمی تونستم جلومو بگیرم . آب کیرم دور و بر کس مامان پخش شده بود . کیرم کمی شل شده بود . کاش اونو زود تر توی کس مادرم فرو می کردم . ته کیرمو نگه داشته اونو به سوراخ ساویز چسبوندم . اعتراضی نداشت . فقط تنها چیزی که گفت این بود به همین زودی شل کردی ؟/؟ ..خجالت کشیدم . به غیرتم بر خورد .مادر دستشو از لاپاش به کبرم رسوند باهاش بازی کرد . حس کردم تیز تر شده . سرکیرمو که فرو کردم توی کس ساویز جون تنه هم راهشو پیدا کرد .. این دومین کسی بود که می کردم . کس اول مال یه جنده ای بود بد بو که خشک خشک بود و حال نداد . ولی وقتی که کیرمو توی کس ساویز جون حس کردم حس خوبی به من داد . شونه های مامانو داشته و با سرعتی عجیب اونو می کردم . داشتم با خودم و در ذهنم این جملات رو تکرار می کردم . بابا آب داد . بابا خون داد . مامان کون داد . مامان شیر داد . پسر کیر داد . این یه جمله رو که در ذهنم مرور کردم کیرمو همچین به ته کوس مامان زدم که جیغش رفت آسمون -سورنا تند تر تند تر تند تر . یه لحظه به یاد سهیل افتاده بودم و خوشحال بودم اونا فقط در حد فتیش کار می کنند ولی دیگه باید دم اونو قیچی می کردم که این طرفا پیداش نشه . کی میگه مامانو نمیشه کرد . من که داشتم اونو می کردم . -ساویز جون .. -جوووووون جوووووووون سورنا -مامان تو مال خودمی مال خودمی . حتی مال بابا هم نیستی . فقط مال خودمی . -باشه باشه سورنا . کون مامان مثل یک کوه و تپه بلند می خورد زیر شکم من . آرزو می کردم کاش کیرمن به اندازه کیر بلند سیاه پوستایی بود که در فیلمهای سکسی می دیدم تا این بر جستگی سبب نمی شد که من به عقب برم . واسه همین مجبور بودم شکاف کون مامانو به دو طرف داشته باشم و در حال گاییدنش با لذت به صحنه نگاه کنم . فکرای آزار دهنده رو از سرم دور می کردم .داشتم به این فکر می کردم که آیا مامان غیر بابا و من با کسی سکس داشته یا نه .. خیلی عالی شده بود که مامان با فشار روی کیرم آبمو آورده بود . حالا هر جوری و به هر صورتی که می خواستم اونو تند تند می کرد . مادر خودشو بر گردوند . می خواست در یک حالت عاشقونه و احساسی و ارو تیک با هم سکس کنیم . لاپاشو باز کرد . من داغ تر از لحظاتی قبل بودم . مامان با چشای آبی و خوشگلش به من می گفت خوشگل . -سورنا پسرم به کسی نگی با مامانت آره ها . یه وقتی اگه بخوای کلاس بذاری همه چی لو میره -مامان چی داری میگی-می دونم عاشق خوندن داستانهای سکس با مامانی .. من که به دوستام که با پسراشون حال می کنن اینو نمیگم . رازمو به کسی نمیگم . -رازت چیه ساویز من -همونی که الان می کنی توش و می کشی بیرون . مادر عاشقونه خودشو در اختیار من گذاشته بود لول تمام صورتمو غرق بوسه کرده بود بعد لبامو قفلش کرد .....ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
جـــــوراب شـــــلواری بپـــــوش مـــــامـــــان ! ۵ (قســـــمت آخـــــر) لنگاشو به دو طرف باز کرده بود و این جوری راحت تر کیرمو می ذاشتم توی کسش و می کشیدم بیرون . انگشتانمو روی سوراخ کون سوزنی اون حرکت داده باهاش بازی می کردم التهاب زیادی داشت . تنش داغ شده بود . پنجه های تیز و ناخن بلندشو فرو کرده بود به کمر و پهلو هام . لبامو گاز می گرفت . سرشو به سرعت از این طرف به اون طرف می کرد . خلاصه با حرکات عجیبش منو هم به شوق آورده بود . لذت می بردم از این که تونستم تا این حد روش اثر داشته باشم .همین به من دلگرمی می داد . با این که دوباره آب کیرم پشت کیرم زیاد و جمع شده بود ولی واسه این که مامان ساویز خودمو سر حالش کنم دندون رو جیگر و لب هام گذاشتم تا اونو خوش خوشش کنم . با نوک سینه هاش بازی می کرد دستاشو لای موهاش فرو می برد . گاهی هم یه دستشو می ذاشت روی دستی که یه انگشتمو فرو کرده بودم توی سوراخ کونش تا با من همراهی کنه .. --سورنا سورنا .. کیرتو بچرخون . محکم بزنش به آخر کسم . نزدیک شدم .. نزدیک شدم . پسر خوشگلم . دوستت دارم . عاشقتم . داره میاد .. هر لحظه فکر می کنم دارم جیش می زنم . چه حس خوبیه .. داره میاد یه کمی مونده . ولم نکن .. ولم نکن . یادت باشه خیلی دوستت دارم .. یهویی یه جیغی کشید که ساختمونو لرزوند . و بعدش با اون زور و هیکل خوشگل و خوش دستش به کمرم چنگ انداخت و پاهای کشیده شو دور من قفل کرد . دیگه نتونستم فرار کنم و این بار تا می تونستم توی کسش خالی کردم . هم مامانمو گاییده بودم و هم با ریختن توی کسش هردو مونو خوشحال و راضی کردم . -منو ببوس ببوس سورنا . سینه هامو میک بزن . . -مامان با این که ار ضا شده بود هنوزم هوس داشت . دوست داشت که باهاش ور برم . بازم کیرم شل شده بود . مامان همون کیرو گذاشت توی دهنش . کیر شل شده منو ساک زد . ساک زد و ساک زد . ته آبشم خورد تا این که پس از چند دقیقه ساک زدن بازم شقش کرد . مامان زیبای من با اون چهره حشر آلودش منو دوباره آماده ام کرده بود . می دونست عاشق کونشم . رفت و یه ژلی آورد که نمی دونستم چیه ولی اونو به سوراخ کونش و یه خورده هم به اون فضای داخلش مالید . ازم خواست که چند دقیقه ای رو صبر کنم . چشام افتاده بود به شورت و جوراب شلواری و سوتینش . سوتینو گذاشتم توی دهنم . کیررو فرو کردم توی شورت و جوراب رو گذاشتم رو بینی ام و به حالتی فکر می کردم که پاها و کون مامان زیرش قرار داره . می دونستم بازم از این صحنه ها که فتیش خودمو نشون بدم به وجود میاد هیجان زده بودم . واسه گاییدن کون مامان لحظه شماری می کردم . وقتی دستورشو صادر کرد و قمبل کرد من اولش استرس داشتم که چه جوری می تونم اون سوراخ ریز و سوزنی رو بازش کنم . ولی مقعد مامان مثل کش تا میومد . کیرمو که به سوراخش فرو کردم همین جور راهشو به طرف داخل پیدا می کرد . چه سوراخ تنگ و چسبونی بود . چه صحنه زیبایی . داشتم فکر می کردم که کاش با موبایل فیلم می گرفتم خوراک خوبی می شد برای جلق زدن . ولی با خودم حساب کردم بازم مامان به من میده . واسه این که واسه خودم کلاس بذارم و از مامان بشنوم که چقدر هوس کیر منو داره گفتم مامان بازم از این خبرا هست؟/؟ -اوووووففففففففففف عزیزم عشق من .. پسر کیر طلای من که کوچیک بودی بهت می گفتم دو دول طلا فقط حواست باشه که من دلت رو نزنم . من باید ازت بپرسم که از این خبرا هست یا نه . با این حرفش روحیه گرفته و تا می تونستم اونو از کون گاییدم . دستامو جلوی کسش داشته با چوچوله هاش تا اونجایی که می شد ور می رفتم . سینه هاشو از پهاو ها میک می زدم . لباشو می بوسیدم . از این کارا می کردم تا همچنان کیرمو داخل کسش نگه داشته باشم وسرانجام وقتی که یک بار دیگه ارضاش کردم منم این بار با قطراتی کمتر از دفعات قبل مامانو آبیاریش کردم . دیگه از حال رفته بودم . من و ساویز خوشگله در آغوش هم خوابیدیم . می دونستیم که بابا تا شب نمیاد . چقدر احساس لذت و آرامش می کردم . قبلا که دوبار با فاصله کم جلق می زدم سرم درد می گرفت ولی حالا تقریبا سه بار آب کیرمو به سلامتی مامان ساویز خالی کردم که یک بارش توی کون و یک بارش داخل کس بود ولی به جای سردرد احساس آرامش می کردم . .. از روز بعد به توصیه مامان پدر بیشتر بهم پول می داد . ولی من پول اضافی ها رو واسه مادرم لباس زیر می خریدم .. اولین وسیله ای که بعد از گاییدنش براش خریدم یه شورت بود .. -مامان این شورت ناقابل هدیه تو -عزیزم چرا خودت رو به زحمت مبندازی .. مامان با جوراب شلواری سفید ش جلوم ظاهر شده بود . سینه هاش و نیمتنه اش لخت بود . -ساویز جونم نگاه کن پوست شکمت از این جوراب هم سفید تره -چقدر چرب زبونی سورنا . تمام جوراب شلواریشو لیس زدم با هوس و اونو هم به هوس آوردم . وقتی لختش کردم گفتم مامان حالا این شورتو آزمایش کن . از اون شورتهایی بود که قسمت پشت و درز کونش لخت بود و می شد سوراخ کس و کونو از پشت دید . وقتی شورتو پاش کرد به هیجان افتاده بودم . تمامی شورتو با زبونم خیس کرده بودم . فکر کنم خیسی کس مامان اومده بود به کمکم و بعدش از رو همون طرف به کس وکونش لیس می زدم .. -مامان میشه از همین مسیر بکنم توی کست و شورت خوشگلت رو در نیارم آخه من یه علاقه خاصی هم به این شورت پیدا کردم .. -هر کاری می کنی بکن فقط زود تر منو بکن . در حالی که از همون یه تیکه جا و سوراخ کیرمو فرو کرده بودم توی کس مامان ساویز و دو تایی مون با عشق و هوس به هم چسبیده بودیم داشتم به این فکر می کردم کاش می شد بدون این که کیرم از کس بیرون بیاد شورتشو هم لیس بزنم . .. پایان ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
یـــــــــــــــک تیـــــــــــــــر و ســـــــــــــــه نشـــــــــــــــان ۱

غم و غصه های زیاد باعث شده بود که یه خورده از نظر جنسی و تواناییهاش دچار ضعف بشم و کم بیارم . زن خونه که این چیزا حالیش نبود . پسرم با این که دانشجو بود زن می خواست منم که با این شغل کارمندی در آمد درست و حسابی واسه پس انداز نداشتم که یتونم خرج عروسی پسره رو بدم . تازه پسرم دانشجو بود و حتما باید من بابا خرجشو می کشیدم و یه جایی هم واسه زندگی کردنش دست و پا می کردم بگذریم با این شرایط دیگه کیر از جاش تکون نمی خورد که نمی خورد . مگه پرتو 38 ساله من این چیزا حالیش بود . همش بهم سر کوفت می زد مرد واقعا بی عرضه ای یه پسر داری نمی دونی چه جوری هواشو داشته باشی . مردم واسه پسر داشتن آه می کشن . صددفعه بهت گفتم وقتی سر کلاس نیستی برو دنبال شغل دوم و یه جا دیگه کار کن .-زن کی میاد پیش آدم زیست شناسی بخونه جای دیگه هم کجا بود کار گیر بیارم . پرتو خیلی حشری بود . وقتی که داخل رختخواب بهم می چسبید به کمتر از دو ساعت رضایت نمی داد . چند روزی بود که یه سری حرکات عجیبی رو از اون می دیدم . درست مثل این که می خواد یه چیزایی رو ازم مخفی کنه . مثل سابق تو رختخواب بهم گیر نمی داد . تازه اکثرا قبل از من می گرفت می خوابید . حرکات شهاب پسرم هم تغییر کرده بود . پرتو قبلا پیش شهاب خیلی رعایت می کرد که لباسای تحریک آمیز نپوشه ولی چند روزی بود که جز لباسا و حرکات تحریک آمیز اجرای دیگه ای از اون جلوی پسرش نمی دیدم . همیشه به شهاب می گفت وقتی رفتی حموم شورتتو همونجا با دست خودت بشور . من خوشم نمیاد بندازمش تو ماشین رختشویی یا خودم بشورم . ولی تازگیها می دیدم که خودش داره شورت پسره رو می شوره . خیلی با هم صمیمی شده بودند . این دو نفری که غذای دهن زده نمی خوردند لقمه دهنشو نو در می آوردند میذاشتند تو دهن اون یکی . مادره انگشتشو آغشته به عسل می کرد و شهاب انگشت اونو می لیسید و همین کارو هم از اون طرف شهاب با انگشتش می کرد و فرو می کرد تو دهن مامانش و با این که زنم بود ولی طرز مکیدن انگشتای پسرش و خماری چشاش طوری بود که منو به یاد جنده های خیابونی مینداخت . می خواستم بیخیال شم که یه حرکت دیگه اونا نذاشت و اون این که یه روز سه تایی داشتیم صبحونه می خوردیم و شهاب و پرتو سر گرم صحبت بودند پرتو به شهاب میگه که من امروز بعد از ظهر که رفتم خونه خاله ... در اینجا شهاب حرف مادره رو قطع کرد و گفت تو که قرار بود امروز بعد از ظهر و خونه بمونی . من زیر چشمی مراقب زنم بودم لبشو گاز گرفت و یه اخمی به شهاب کرد که یعنی من دارم فیلم میام . منظورشو درست متوجه نشدم . من قرار بود بعد از ظهر از شرق تهرون برم غرب تهرون یه سری به مادرم که مریض بود بزنم پرتو گفت نمی تونه باهام بیاد چون خواهرش مریضه وباید بره عیادتش . عیادتا رو تقسیم کرده بودیم ... باید یه کاسه ای زیر نیمکاسه باشه . من باید از کارشون سر در بیارم . خونه ویلایی کلنگی ما توی شرق تهرون نه بزرگ بود و نه کوچیک . اونم از پدر مرحومم بهم ارث رسیده بود . رفتم تو زیر زمینش قایم شدم . یعنی همون اتاق همکف حیاط . به محض مثلا رفتنم و در واقع پنهون شدنم شهاب اومد خونه ولی هرچی از پنجره انباری به در حیاط نگاه می کردم خروج پرتو رو نمی دیدم . یواش یواش راه پله رو گرفتم و رفتم بالا . صدای خنده و شوخی مادر و پسر میومد . داشتم دیووونه می شدم . یعنی اونا تا کجا پیش رفتن . ممکنه که با هم ...... نه نه امکان نداره . زن من همچین آدمی نبود و نیست . من شهابو این جور تربیتش نکردم . خودمو یه گوشه ای تو پذیرایی قایم کردم . در اتاق خواب باز بود. دید کمی داشتم . فقط از همون یه ذره جا و دید خفیف خیلی چیزا رو دیدم و دستگیرم شد . مادره قمبل کرده و شهاب دو تا پهلوهای پرتو رو داشته و کیرشو گذاشته بود تو کوس مادرش و چه جور می کشید بیرون و میذاشتش تو -عزیزم شهاب جون بزززززززن باز تو باید به دادم برسی .اوووووووووخخخخخخخخخخ من کیییییییررررررررتو می خوام -مامان توی کوسسسسسسسته مامان کیییییییرررررم توی کوسسسسسسسسته ببین مال پسرت چه داغغغغغغغه .-اوخ که قربون تو بره مادر فدات شه کوسسسس داغ منم داغش کرده . عزیزم بکن کوسمو همین طور بکن . خسته شدم از بس منت بابای خواجه اتو کشیدم .... تصمیم گرفتم پاشم و بپرم وسطشون ولی یه چیزی مانع رفتنم شد . نمی دونم چرا تا حالا دقت نکرده بودم . عجب کونی داشت زنم و من تا حالا خوب توجه نکرده بودم . حالا که کون زنمو تو بغل یکی دیگه و زیر کیر یکی دیگه می دیدم وسوسه شده بودم . شهاب طوری مادرشو می گایید که فکر نکنم بیست سال پیشم این طوری کرده باشمش . راستش اولش خون جلو چشامو گرفته بود ولی هر لحظه که می گذشت هوس بیشتر جای حسادتو می گرفت . کیرم شق شده بود . جووووووووون جووووووون مدتها بود که کیرم همچه حالتی نداشت . مدتها بود که تحریک نمی شدم . به شکرانه این حالت باید یه چیزی بیرون می دادم و چند تا گرسنه رو سیر می کردم . فعلا که خودم از همه تشنه تر و گرسنه تر بودم .غریبه که نبودند . زن و بچه ام بودند -شهاب بزن مامان تو تب کیر تو داره می سوزه . مامان هلاکته . هلاک عشقته هلاک کیرته . میخوامش . کیییییییررررررررررر کیییییییرررررر میخوام . میخوام کییییییییرررررررتو ببینم . راست می گفت عجب کیری داشت این شهاب . دوبرابر کیر من که پدرش بودم بود . داشتم به این مشکوک می شدم که نکنه پسرم نبوده باشه و پرتو به یکی دیگه کوس داده باشه و اونو به دنیا آورده . به خودم نهیب زدم و گفتم ول کن سیامک از این فکرا نکن . این لحظه های خوشتو با این افکار پوسیده خراب نکن . اون موقع که از این چیزا مد نبود . زن بره دنبال جنده بازی و دوست پسر بگیره و کسی نفهمه . بیخود فکر خودتو مشغول نکن . حالا شاید کیرش به یکی از اجداد ما رفته . این از شانس ماست دیگه ولی حالا کیر من تا یه حد قابل قبولی که بتونه بره تو کوس زنم ویه مانوری بده رسیده بود . ولی اون که یه کیر جانانه و جوندار خورده بود چطور می تونست با یه کیر نیمه جون صفا کنه . یه خورده بشینم شور و حالم بیشتر شه بعد برم سراغشون . پرتو یه پرشی کرد و کیر رو از کوسش رها کرد و مثل قحطی زده ها کیر شهابو گذاشت تو دهنش -جووووووون بده به من عسل و شکر و بستنی خودمو . من آب می خوام آب می خوام آب می خوام .دودستی کیر شهابو گرفت و اونو به صورتش نزدیک کرد . با دو تا دستاش واسه پسرش جلق می زد .-عزیزم عزیزم بریز بریز رو صورتم بریز . رو دهن و تو دهنم بریز . روی پلکام . می خوام وقتی چشامو باز می کنم آب کیر درشتتو درشت ببینم .-اوووووفففففف مامان چقدر منو به هوس میاری . چقدر حشری و تند و هوسی هستی . مگه من چقدر آب دارم ؟/؟-نمی دونم تو باید یه دریا آب رو رو من خالی کنی . بریز بریزبریز که دوباره باید بذاری تو کوسم . مالیدنهای فشاری پرتو کارشو کرد و صورتش مثل یه زمین برفی سفید سفید شد -آههههههه مااااااااامااااااااااان جان بمال کیرمو بمال تا هر چی آب پشتش جمع شده بریزه جووووووون -فدای جوووووون وجوووووون جووووووووووونت بشه پرتوت . بیابیا این از دهنم حالا رو پلکهام . حالا شد . میخوام وقتی چشامو باز کنم قطره های کلفت کیر کلفتتو می بینم . شهاب می دونست با مامانش چیکار کنه . پاهاشو به دو طرف باز کرد و کوسشو به دهن گرفت . زنم طوری جیغ می زد و ناله می کرد که انگاری ده ساله کوس نداده باشه و اتفاقا ده سالی هم می شد که همچه فریاد هایی نکشیده بود .-شهاب جون عزیزم من امروز سیر بشو نیستم . بابات قراره هفته دیگه دو سه روز تعطیلیشو با دوستاش بره مشهد . تو اگه کلاس داری و می تونی نری دانشگاه خیلی خوب میشه . شب و روز باید بیای تو بغلم باشی تا یه خورده سیرم کنی .-اوووووووههههههه مامان من واسه تو حتی ترک تحصیل هم می کنم . شهاب خوب که با دهنش به کوس مادره حال داد و سستش کرد کیرشو فرو کرد تو کوسش .کیر تازه آب ریخته و مقاوم در برابر انزال مثل فرفره پرتو رو می گایید -ماااااامااااااان یه چیزی می خوام بگم ناراحت نشی ها -تو این چیزا رو داری موقع سکس میخوای بگی ؟/؟نمیشه بعدا بگی ؟/؟-نه اگه حالا نگم گاییدن تو بهم مزه نمیده -اوووووووخخخخخخ قربون گاییدن برم هرجوری که مزه ات میده عمل کن .-مامان من زن نمیخوام من تو رو میخوام . نمی خوام خودمو گرفتار کنم -این که ناراحتی نداره . این حرفو که زدی هوس منم زیاد تر شد کیف می کنم حال می کنم لذت می برم که کوسسسسم می تونه نیاز کییییییررررررررر پسرمو تامین کنه -اووووووخخخخخخخ شهاب فدای کوسسسسسست -پرتو به جای صد تا دختر بهت کوسسسسسس میده تا هر وقت که دلت بخواد .-پس بابا رو چیکارش کنیم اون خیلی دلش می خواست و میخواد پسرشو تو لباس دامادی ببینه . من که حرفاشونو می شنیدم با دمم داشتم گردو می شکستم . از این بهتر چی می شد . پسرم از زن گرفتن منصرف شده بود . زنم دیگه مثل سابق کنه نبود و با کیر پسرش ار ضا می شد . منم که از تماشای سکس پسرم و زنم به هیجان اومده و حس می کردم دارم توانایی جنسی امو پیدا می کنم و یه باز سازی اساسی در من صورت می گیره . اگه کیرم کوچیکه از اول هم همین طور بوده . حالا که این طوره تا می تونم باید زمینه رو برای اونا فراهم کنم .....ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 38 از 125:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  124  125  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA