انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 39 از 125:  « پیشین  1  ...  38  39  40  ...  124  125  پسین »

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


زن

 
یـــــــــک تیــــــــــر و ســــــــــه نشــــــــــان ۲ (قسمـــــت آخـــــر)

میرم مشهد جاهای دیگه ولی اگرم بخوان زیاد با هم سکس کنن یه وقتی نکنه پسره از مادره سیر شه و هوس زن گرفتن بکنه . بد جوری هوس گاییدن زنمو داشتم . خاک بر سر مردای بی عرضه ای مثل من زنشون داره کوس میده خودشون که میخوان یه بهره ای ببرن باید با ترس و لرز و دلهره و استرس باشه . معلوم نبود از خودم می ترسم ازپسرم یا از زنم . منتظر بودم که پرتو به ار گاسم برسه بعدا حمله رو شروع کنم . این پسر پر تلاش ما مدل به مدل مادرشو می گایید . من تو جوونیهای خودم از این شور و حالها نداشتم . هر چند الان چهل سال بسشتر نداشتم ولی اون شور گذشته در من نبود . شهاب پرتو و چسبوند به دیوار . کیرشو از زیر گذاشت تو کوس مادره . پرتو به دیوار میخ شده بود و شهاب میخ طویله اشو از زیر فرو می کرد به کوس مامانش . لحظاتی بعد پاهای مامانشو انداخت رو شونه هاش و سینه هاشو چسبوند به سینه های مامان جونش و لبشو رو لب مامانه قرار داد .-الهی پسر خیر ببینی خدا خیرت بده این چه کمریه که تو داری . تا عمر دارم دعا گوتم . مثل مرغی که داره تخم می کنه قد قد می کرد و جیغ می زد .-واییییییی اوییییییی کوسسم بذار در برم فرار کنم نمی تونم اووووووخخخخخخ زود باش شهاب عزیزم پسرم آههههههه . شهاب به پرتو اجازه داد که دستاشو بیاره پایین و دور کمرش حلقه کنه . می دیدم که چطور به پسرش چنگ انداخته . یهو یه جیغی کشید که ستونهای ساختمون یعنی همون پایه های دیوار حتی منی رو هم که اونجا ایستاده بودم به لرزه انداخت . با آخرین زورش فریاد می زد حالا دیگه آبتو بریز .-شهابم ادای ننه اشو خیلی خوشگل در می آورد بگیر مامان که الان دارم می ریزم و ریخت -بگیر جان جاااااااان مااااااماااااان کوس داری ترو تازه تر از کوس تمام دخترای تازه دنیا -مگه تو همه شونو چشیدی ؟/؟-نه مامان تازگی کوس تو خودش درجه اش معلومه دیگه . آب از کوس پرتو در حال ریخته شدن و بر گشت کردن بود . من توی همون پذیرایی خودمو لخت کرده بودم و پریدم داخل اتاق خواب . زنم جیغی کشید و پسرم سرشو که این ور کرد ومنو که دید مادره رو انداختش زمین و دفرار . من در اتاقو قفل کرده بودم و کلیدم انداخته بودم یه گوشه ای . یه چیزی مثل بمب رو زمین صدا کرد . خدا کنه کمر مادره نشکسته باشه -بابا من غلط کردم گوه خوردم . نفهمیدم . پرتو هم در حالی که از کمر درد می نالید گفت سیامک درکم کن من گناه ندارم مجبور شدم منو ببخش . اگه میخوای طلاقم بدی صاحب اختیاری .-نیومدم شما رو تنبیه کنم . بیا جلو پسرم بیا . ببین کیرم چطور شق کرده . پدرت که آدم خود خواهی نیست . شاید اگه از اول به من می گفتی می خواهی مادرتو بگایی صد سال آزگار هم همچین اجازه ای رو به تو نمی دادم ولی حالا با کمال میل میخوام که دوتایی مامانتو بگاییم . البته اگه پرتو راضی باشه .-سیامک سیامک عزیزم باورم نمیشه که این قدر فکر و فرهنگت رشد کرده و امروزی شده باشی . دوستت دارم عاشقتم .-تز من اینه وقتی که همین داخل می تونیم مشکلات خودمونو حل کنیم چرا بی خود متوسل به بیگانه ها بشیم . مگه آخوندای خودمون تو حوزه ها خود کفا نیستن ما هم باید درس بگیریم و این خود کفایی رو تو منزلامون پیاده کنیم . با این کار دیگه هیچ وابستگی پیدا نمی کنیم دیگه نیازی نیست غر بزنیم و بگیم که سن ازدواج چقدر بالا رفته چرا خونه گرونه اجاره ها بالاست خوردنی و پوشیدنی گرونه . خرج عروسی و زن داری رفته بالا .-بابابابا جونم حرف دلمو زدی حقا که تو بابد وزیری وکیلی نماینده ای یه چیزی می شدی حق تو رو خوردند ... پرتو رو که داشت از کمر درد می نالید ولی به عشق جفت کیر پسر و پدر تکون می خورد از جاش بلند کردیم -پسرم من حریف کونش نمی شم . یه عمره کوس کردیم و فعلا به همون کوس قانعیم . تو برو روی کونش و منم کوسشو هدف می گیرم . رفتم زیر پرتو دراز کشیدم و شهاب هم از پشت گذاشت تو کون قمبل کرده مامانش . من توی این بیست سالی بیست دفعه هم کون مامانشو نگاییده بودم . معلوم نبود این چند روزه چه بلایی بر سر سوراخ کونش آورده که خیلی راحت کیر پسرشو قبول کرد .-اووووووفففففف نمی دونین گاییده شدن با دوتا کیر چه لذت و هیجانی داره . چه حالی می کنم . اوووووففففف وقتی می بینم شما پدر و پسر این قدر با هم صمیمی هستین و حال می کنین حس می کنم دنیا رو بهم داده باشن . هیچی از این دنیا نمی خوام جز این که همیشه این طور با هم خوش باشیم و همدیگه رو دوست داشته باشیم . پرتو خودشو رو کیر من حرکت می داد -سیامک نمی دونی وقتی زن از مردش راضی باشه چه حس و حالی پیدا می کنه . کیر خیار صفت شوهرشو توی کوسش بادمجون احساس می کنه . بکن ادامه بده عشق من -عزیرم دوستت دارم . نمی دونی وقتی که می بینم چه راحت داری با کیر پسرمون حال می کنی چقدر خوشحال میشم . هر وقت دوست داشتی حال کن . هر جور خواستی حال کن . منو بوسید و گفت فدای کمرت تازه ارضا شدم تا دوباره ار گاسم شم خیلی طول می کشه . می دونم داری به سختی جلو گیری می کنی هر وقت دوست داشتی خالی کن تو کوسم .-آره بابا راست میگه -شهاب شیطون من راستشو بگو کون مامان چه حالی داره . بگو ببینم این چند روزه چند بار گاییدیش .؟/؟هر گلی زدی به سر خودت زدی . حواست باشه دلتو نزنه . ما همه مشکلات اقتصادی اجتماعی خانوادگی خودمونو همین جا حل کردیم ومی کنیم توی این مسائل که مشکلی نداشته باشیم کرم و مرضمون چیه که بریم دنبال سیاست . راحت داریم زندگیمونو می کنیم و دعاگوی همه هم هستیم -بابا مالیات که نباید بدیم . یعنی به خاطر این جور گاییدن .-اینم از اون حرفاست شهاب جان . یعنی ما باید بریم یه سری از گردن کلفتای جامعه رو بکنیم بشه مالیات یا این ننه ات بره به غریبه ها کوس بده .؟/؟ مگه مجبوریم جار بزنیم به همه بگیم ؟/؟صداشو در نیار . الان مالیات تو جامعه بیشتر از اصل کار و در آمد شده -چقدر حرف می زنین کوس و کون منو بگایین دارم حال می کنم -شهاب جون بیا جامونو عوض کنیم ببینم چه خبر از کون مامانت .یه سالی میشه که سر کشی نکردم . جامونو عوض کردیم . یه نگاهی به سوراخ کونش انداخته و از زیر هم یه دیدی به کیر پسرم انداختم -شهاب جان غلط نکنم باید ده دفعه ای کون مادرتو با این کیر کرده باشی -اوخ بابا زدی به خال یه چیزی تو همین مایه هاست . حقا که تو کار شناس و کیر شناس خوبی هستی -و کون شناس پسرم . کیرم خیلی راحت رفت توی کون پرتو . با همه گشادیش بیشتر از گاییدن کوسش به من لذت می داد . غرق در آرامش خودم بودم . با سینه های زن خوشگلم از زیر بازی می کردم ظاهرا دو تایی منتظر بودند آبمو توی سوراخ کون عیالم خالی کنم .-جاااااان عزیزم داره میاد .-بریزش داخل سیامک . آب کیرتو بریز تو کونم . نمی دونی چقدر بهم حال میدی و آرامش .. کون پرتو رشد خوبی هم داشت . شهاب حسابی بهش آب داده بود ومنم که حالا داشتم بهش کود می دادم تا حسابی تقویت شه . کیرم تا ته می رفت تو کون پرتو . خیلی نرم و روون هر چی که می خواست بریزه ریخت . کیرمو از کون عزیز دلم کشیدم بیرون تا بر گشت آبو از سوراخ کونش بهتر ببینم و بیشتر حالشو ببرم . پوزیشن زیبا و هوس انگیزی بود . تو وجودم احساس می کردم که اگه چند دقیقه همین جور سر گرم دید زدن کون همسرم باشم بازم می تونم شق کنم . پرتو کیر آلوده و آغشته به منی منو گذاشت تو دهنش وواسم ساک زد . خیلی هیجان زده بود . یادم نمیاد هیچوقت در این شرایط از این کارا کرده باشه . من شهابو صداش زدم ودر حالیکه کیر من تو دهن مادرش بود اونو یه سمت دیگه خودم نشوندم و یه دستمو گذاشتم رو سر شهاب و یه دست دیگه امو رو سر مادرش قرار دادم وبعد از این که کیرمو از دهن پرتو کشیدم بیرون سر زن و پسرمو بوسیدم وازشون قدر دانی کردم . این نکته رو هم مجددا یاد آوری کردم که با این کار شهاب و همراهی پرتو چه مشکلات عظیمی از روی دوش خونواده بر داشته شده . دیگه نیازی نیست پسرم ازدواج کنه . مشکل به ارگاسم نرسیدن پرتو و ناتوانی جنسی من هم حل شده . دیگه راحت همه مسائلو حل و فصل می کنیم . شهاب در واقع با یک کیر زده به سه هدف و یک تیر و سه نشان حسابی زده . پرتو هنوز هوس داشت . می دونستم کیر شهابو می خواد . کیر پسر یکی یدونه اشو . اونارو گذاشتم به حال خودشون . بهشون نگفتم کجا میخوام برم می خواستم تا بابت تشکر از اونا یه هدیه ای واسه هر کدومشون بخرم تا شب که به خونه بر می گردم سورپرایزشان کرده باشم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی
     
  
زن

 
از کتــــــــــــــــــــــــــــــاب تــــــــــــــــــــا کبــــــــــــــــــــــــــــــاب ۱

هیجده سال بیشتر نداشت . هیکلش تقریبا درشت وقدش بلند بود . اسمش بود آرش . سال سوم دبیرستانو تازه تموم کرده بود . به بهونه بازدید از نمایشگاه کتاب اومده بود به این فضا تا بتونه زنا و دخترا رو دید بزنه . فکر نمی کرد نمایشگاه این قدرشلوغ باشه . شاید علتش این بود که اینجا منحصر به کتابهای خاصی نبود و خیلی هم گسترده با کتابهای متنوعی بود . آرش هم مثل هر نوجوون دیگه ای در این سن تسلیم نیاز های جنسی خود بود . پسرایی که خیلی هاشون می دونستن چه جوری دوست دختر بگیرن چه جوری خودشونو ارضا کنن ولی آرش با این که خیلی خوش قیافه بود و چهره ای مظلومانه داشت نمی دونست که چه جوری با یه دخترکنار بیاد . اون تا همین حد که بتونه چند کلمه تلفنی با یه دختر حرف بزنه و چت کنه در خودش می دید که پیش بره ولی رسیدن به اون جاهایی که دوستاش رفته بودند و با تعریف کردن پیش اون دلشو می بردند کار اون نبود . فکر نمی کرد که در این نمایشگاه زنا و دخترا تا این حد میکاپ کرده و با لباسایی فانتزی بیان . البته این پوشش در حد معتدلی بود ولی گاه بر جستگی بدن اونا رو تا اندازه زیادی نشون می داد . آرش بیشتر به بر جستگی های باسنهایی زل می زد که از پشت مانتو هم مشخص بود . تنها چیزی که به اون توجه نداشت کتاب بود . حس کرد کیر داخل شلوارش شق شده . داغ کرده بود . یه قسمت از نمایشگاه رو شلوغ دیده بود . نمی دونست اونجا مربوط به چه کتابها ییه . زنا و مردا خیلی رعایت همو می کردن . یکی از دوستاش از این می گفت که زنای میانسال خیلی حشری هستند و خیلی راحت تر راه میدن . اونا از اونجایی که سنشون داره میره بالا معمولا توسط شوهراشون اون جور که باید و شاید ارضا نمیشن عاشق پسر بچه ها و مجرد ها هستند . ولی با همه این اوصاف کاری از دستش بر نمیومد . اون روشو نداشت . جنبه شو نداشت که بتونه خودشو با این شرایط وفق بده . دوستش از این می گفت که یک دوست زن داره که هر وقت شوهر و بچه هاش خونه نیستند میره اونجا و از همون اول بر نامه سکس رو با اون زنه تر تیب میده . وقتی که این حرفا رو می شنید کیرش داخل شلوار شق می شد و خجالت می کشید . اتفاقا اون از دوستش خیلی خوش قیافه تر بود ولی سیاست و قدرت تکلم و زبل بازی های اونو نداشت . حالا نمی دونست باید چیکار کنه . دلش می خواست اونم با یکی دوست می شد . یکی که بهش حال می داد . خیلی از دوستاش هم از دو ست دخترای هم سن و سالشون می گفتند از این که وقتی دستشونو میذارن رو سینه های دختره اونا فوری دراز میشن .. خودشو رسوند به نزدیکی یکی از همین زنایی که بین چهل تا پنجاه سال سن داشت ولی هیکلش درشت بود و قدش هم تا حدودی بلند . مانتوی کرم اونم تا زانوش هم نمی رسید . از اونجایی که تنگ به نظر می رسید بر جستگی کونشو تا حدودی نشون می داد . خودشو به نزدیکی اون رسوند . در اون فضا مردان و زنان زیادی کنار هم بودند . تصور می کرد که اون و اون زن حالا در رختخواب کنار همند و دارن سکس می کنند . اون زن داره لذت می بره . دستش رفته بود رو کیرش . ولی فوری خودشو جمع کرد . تعجب می کرد از این که اینجا از صف نونوایی و بعضی فیلمها شلوغ تر شده ...آزاده زنی چهل و پنج ساله دبیر زبان انگلیسی بود .. عاشق مطالعه در هر زمینه ای بود . البته بیشتراز اطلاعات عمومی خوشش میومد . آرش خودشو به آزاده چسبوند . مانتوی کرم و شلوار پارچه ای مشکلی و فانتزی و چسبون . آزاده آرشو وسوسه کرده بود . بر چهره آزاده غم خاصی نشسته بود که تا حدودی چینهای خفیف روی چونه و گونه شو مشخص می کرد . اما با وجود این خیلی زیبا به نظر می رسید . زن دستشو به طرف یکی از کتابها دراز کرد ولی آرش خودشو به اون چسبونده بود . احساس خوبی بهش دست داده چشاشو بسته بود . هر دو ایستاده بودند . سمت راست و چپ اونا هم دو نفر دیگه بودند . فضا برای حرکت وجود نداشت . کیر آرش دیگه به حداکثر رشدش رسیده بود . آزاده بر جستگی کیر رو به خوبی احساس می کرد . اولش حس کرده بود که به خاطر از دحام بیش از حد این تماس به وجود اومده ولی وقتی که بر جستگی کیر رو حسش کرد چندشش شد . دلش می خواست بر گرده بذاره زیر گوش اونی که گستاخی کرده .. آرش لذت می برد .با خودش می گفت حتما خوشش اومده .. اووووخخخخخ چی می شد الان با هم بودیم توی یک اتاق ..من و اون روی تخت .. یا توی حموم .. خودم تمام تنشو لیف می زدم .. صورتش گر گرفته بود . حتما اونم حالا تشنه کیر منه...ادامه دارد ...نویسنده ...ایرانی
     
  
زن

 
ازکتــــــــــــــــــــــــــــــاب تــــــــــــــــــــا کبــــــــــــــــــــــــــــــاب ۲

اون حداقل سه برابر من سن داره . باید دیوونه کیر من باشه .داغ داغ شده بود . آزاده نه به چپ می تونست بره نه به راست . پشتش که آرش قرار داشت و روبروش که کتابهای چیده شده در چند ردیف بود . از این که بخواد بر گرده و اون مرد گستاخو ببینه عصبی بود . آرش نزدیک بود که آب کیرشو توی شلوار خالی کنه . قلبش به شدت می تپید . چیزی نمونده بود . ناگهان آزاده خودشو به سمت چپ کشید یه لحظه سرشو به عقب بر گردوند . چهره آرشو دید . جوون بد بخت تازه به دوران رسیده . به یاد پسرش افتاده بود که به دلایلی ازش دور مونده بود . فکر کرد از اون شکایت کنه . هم حرصش گرفت هم خنده اش . الان دیگه کسی به این حرفا توجهی نمی کنه . این مامورا تا خودشون دلشون نخواد کسی رو به بند نمی کشن . این بار به سمت کتابهای تاریخی و تاریخ ملل رفت . این غرفه کمی خلوت تر بود . .. آرش با خودش فکر کرد حتما رفته جایی که خلوت تر باشه بهتر با هم حال کنیم . حواسش به یکی دو تا دختری بود که اونجا مسئول غرفه بودند . با خودش حساب کرد که اون بهترین کارو کرده اومده اینجا . حتما دوست داشت بره به جایی که مردا مسئولش نباشن اونم راحت بتونه خودشو در اختیار من بذاره . اونم یک زنه انسانه حتما دلش می خواد . .. خودشو به آزاده نزدیک کرد . بازم دو سه نفری اومدن دور و برش . مثل غرفه قبلی نمی تونست خودشو بهش بمالونه ولی در هر حال این کارو انجام داد . این باردر یک موقعیت استثنایی بینی خودشو گذاشته بود روی شونه آزاده داشت اونو بوش می کرد . عطر استفاده شده عطر ملایم و هوس انگیزی به نظر می رسید . یکی از دخترای مسئول غرفه متوجه این حالت آرش شده بود .. آزاده هم که متوجه نگاه اون دختر شده بود حس کرد که متوجه حرکات آرش شده .. با آرنج زد به پهلوی آرش .. خیلی آروم بهش گفت بیا بیرون باهات کار دارم .. آرش باورش نمی شد که این حرف از سوی این زن باشه .. حس کرد که داره در یه عالم رویایی سیر می کنه ..با خودش گفت ..دوستام می گفتند که زنای در این سن عاشق پسرای جوونن تا احساس جوانی کنن . ولی اگه کیرم راضیش نکنه چی . 16 سانتو میشه . زن جلو و پسر به دنباش . یه گوشه ای که جمعیت کمی از اون محل رد می شدند ایستاد .-ببینم پسر تو خجالت نمی کشی خودت رو به من می چسبونی ؟/؟ من جای مادرت هستم . واقعا این کارت ناراحت کننده هست . بهترین کار اینه که تو رو تحویل مامورت بدم تا درس عبرتی بشه برای اونایی که این جور هتک حرمت می کنند . آرش آرزوهاشو نقش بر آب می دید . دیگه هر هوسی که داشت عین برق از سرش پرید . -غلط کردم خانوم . نفهمیدم . دیگه از این کارا نمی کنم . باور کنین من این کاره نیستم . مامان بابام کار مندن . منم ... -خب تو که چی باید بیای به ناموس مردم نظر بندازی ؟/؟ من شوهر دارم . یه پسر دارم به اندازه تو . .. یه لحظه حواسش رفت پیش پسرش . اونو دیگه زیاد نمی دید . چند ماه بود که جدا از شوهرش زندگی می کرد . اون مردی عیاش بود . عیاش و زن باز و آزاده هم نمی تونست این وضعیت رو تحمل کنه .برای همین اومد به آپار تما نی که از خودش داشت . شوهر وپسرش با هم بودند . دخترش که از دواج کرده بود . پسرش گاهی بهش سر می زد و چند روزی رو پیشش می موند . شوهرش از خداش بود که زنش اونو به حال خودش رها کرده . آزاده به خاطر حفظ آبرو از شوهرش جدا نمی شد . .. اشک از چشای آرش سرازیر شده بود . از بابا مامانش حساب می برد . با این که یک پسر عاقل و بالغ بود و واسه خودش مردی شده بود . آزاده که به شدت عصبی بود این وضعو که دید تا حدودی خشم اولیه اش فرو کش کرده بود .. با خودش فکر می کرد که یعنی پسر اونم در این شرایط قرار داره ؟/؟ -ببینم می تونی بگی واسه چی این کارو کردی ؟/؟ اون می خواست بدونه و بفهمه که آرش اون در چه شرایطی قرار داره . هنور نمی دونست که این پسر هم هم نام پسر اونه .. با این که به شدت عصبی بود ولی ازش پرسید تو فکر نکردی هر کسی واسه خودش آبرویی داره و داری این کارو می کنی که چی بشه .. راستشو بگو .. -معذرت می خوام غلط کردم . اشتباه کردم .. -ولی اگه من بهت می خندیدم و به روت نمی آوردم بازم ادامه می دادی و خیالات دیگه ای هم در سرت داشتی . -نه نههه -راستشو بگو شما پسرا اصلا چی می خواین . هدفتون از این کارا چیه .. آرش نمی دونست چی بگه .. نمی دونست چه جوری شروع کنه . آیا باید به این زن اعتماد کرد ؟/؟ اون فقط کمی از مادرش جوون تر بود . می تونست جای مامانش باشه . -ببینم اگه یکی دیگه همین کارو با تو می کرد اگه زبونم لال آرش من با مامانت همین کارو می کرد تو ناراحت نمی شدی ؟/؟ ...ادامه دارد ...نویسنده ....ایران
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
از کتـــــــــــــــــــــــــــاب تــــــــــــــــــــا کبــــــــــــــــــــــــــــــاب ۳

یا انتظار داشتی مادرت چیکار کنه ؟/؟ .. -تو رو خدا منم اسمم آرشه به خاطر آرش خودت بهم گیر نده .. -جوابمو ندادی آخه چرا -خب الان شرایط اینه که نمیشه از دواج کرد ..منم که نمی تونم برم به دنبال دختر مردم . نمی تونم . در خودم نمی بینم .-تو رو خدا بیا ببین چه بلبل زبون شدی . خیلی رو داری .. خب بگو حالا چرا با من ؟/؟ مگه در من چی دیدی . راستشو بگو . هر چی توی دلته بگو . آزاده به چشای پسر نگاه کرد . حس کرد که مثل آرش اون مظلومه و می تونه صادق باشه .. -راستش شما با این لباستون منو تحریکم کردین -خب خیلی ها بودند که لباسای تحریک آمیزی تنشون کرده بودند . از من جوون تر و سر حال تر که به سنت بخوره -اتفاقا من چون فکر کردم اختلاف سنمون زیاده شما ..شما ... -دیگه نمی خوای چیزی بگی ...آزاده بازم به آرش خود فکر می کرد . این پسر خیلی اونو به یاد پسرش مینداخت . حالا اون و پدرش در کنار هم زندگی می کردند . شاید هم ویروس زن بازی باباش به پسره برسه . نمی دونست با اون چه بر خوردی کنه . آیا اونو به حال خودش بذاره .. دلش می خواست اطلاعات بیشتری از اون کسب کنه که بتونه بر خورد مناسب تری با پسرش داشته باشه . آخه یک زن هر چقدر در مورد پسرش بدونه بازم نمی تونه مطمئن باشه که کاملا درکش می کنه مگر این که مسائل خاص جوانان رو از زبون پسر دیگه ای بشنوه . شاید بعضی از تابوها نذارن که پسرش بتونه با اون خیلی راحت باشه -سوار شو بریم -کجا -خونه ما -نمیام تو می خوای منو تحویل بدی -به ـآرش خودم قسم که این کارو نمی کنم . فقط چند تا سوال ازت دارم . من می خوام در مورد خودت ازت یه چیزایی بپرسم . اگه بامن نیای و سماجت کنی منم لجاجت می کنم و تحویلت میدم . آرش همراه آزاده به راه افتاد وارد یه آپارتمانی در طبقه سوم یه ساختمون ده واحده پنج طبقه شدند . آرش اولش کمی می ترسید . چند بار خواست فرار کنه ولی ترسید که با سر و صدای آزاده اونو دستگیرش کنند . وقتی دید کسی در خونه نیست تعجب کرد و تعجبش وقتی بیشتر شد که دید هیبشکی در اون خونه نیست . -تعجب نکن آرش پیش باباشه . اونم باید اندازه تو باشه . طرز حرف زدنش نگاش .. من الان باید پیش اون می بودم .. آزاده تازه سر صحبت و حرفاش باز شده بود . وقتی مانتوشو در آورد و اون شلوار کیپشو کاملا انداخت توی دید , با اون بلوز سفید بدون آستینی که شونه های لخت و سفید و بلورینشو هم نشون می داد دیگه آرش خجالت می کشید از این که به این زن که به اون اعتماد کرده این جور باهاش درددل می کرد جواب خوبی هاشو با بدی بده .. آزاده از خودش و همسرش می گفت . از تر بیت آرش خودش . -من نباید اونو تنها می ذاشتم . اون حالا به من نیاز داره . باید راهنماش باشم . اون حتما حالا یه حسی مثل حس تو روداره .. این که نمی تونه به خواسته هاش برسه .آزاده دلش پر بود .-خب آقا آرش این از زندگی ما . ولی من نمی دونم رابطه پدر و مادرت باهات چه طوره .. آرش که حس می کرد لحن آزاده کمی مهربانانه تر شده این اجازه رو به خودش داد که دزدکی یه نگاههایی به زن بندازه . سینه هاش در حال ترکوندن بلوز تنگ و چسبونش بودند ولی کاملا پوشیده بودند . به خودش این اجازه رو داد که کمی بلبل زبونی کنه . -ببخشید چرا پدر و مادر ها همش فکر می کنند که هر چی فکر می کنند درسته ؟/؟ چرا به این فکر نمی کنند که ما هم نیاز هایی داریم ؟/؟ -نیاز ؟/؟ شما الان وقت درس خوندنتونه . -درسته ولی هر چی که بخواهیم فکرمونو با درس خوندن گرم کنیم گاهی وقتا نمیشه . پدر و مادر ها خودشون از یه مرزهایی عبور کردن دیگه اون مشکلاتو ندارن .. آزاده حس می کرد که آرش درست میگه -ولی این مشکلات برای همه آدما هست . فقط تو نیستی که در این مرحله قرار گرفتی . خیلی ها در این مرحله آلوده شدند وخیلی ها هم از این مرحله به سلامت گذشتند . من هم دلم نمی خواد یکی که مثل پسرمه و جای اونه به یه مرحله سختی برسه که نتونه به سلامت ازش رد شه . نگاه آزاده تصادفا متوجه بالای شلوار آرش شد . کیر آرش شق شده بود و انحراف به چپ پیدا کرده بود .. فهمید که باز هم این پسر تمایل شدیدی به اون پیدا کرده .. لعنت بر من که خواستم با مشورت دادن به اون اونو متوجه اشتباه خودم بکنم . اگه راست میگم نباید آرش خودمو تنها بذارم . باید بالا سرش باشم . یه جورایی هم باید مراقب کارای پدرش باشم که اون زیاد به فکر عیاشی نباشه .. یه فکر عجیبی به سرش افتاده بود . اون طرف هم پسر داشت به این فکر می کرد که یک زن تنها و من در یک خونه.. چرا اون این قد راحت داره باهام تا می کنه . چرا منو نمی فرسته برم . آزاده حس کرد که دیگه از تماشاو احساس کیر ورم کرده آرش چندشش نمیشه . دیگه اونو پررو نمی دونه ...ادامه دارد ...نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
از کتــــــــــــــــــــــــــــــاب تــــــــــــــــــــا کبــــــــــــــــــــــــــــــاب ۴

یه لحظه رفت به اتاق خوابش . جلوی آینه . خودشو ور انداز کرد . به چند تا چین صورتش نگاه کرد . حس کرد که داره از درون می لرزه . فکر این که خودشو در اختیار این پسر بذاره چون جای پسرشه و دلش به حالش سوخته بدنشو به لرزه در آورده بود . آیا به همین دلیل می خواد این کارو بکنه . یا حس می کنه که خودشم نیاز داره . دلش به حال آرش می سوخت ولی حس کرد که خیلی تنهاست . دستشو گذاشت رو سینه اش و یه دستشم رو کسش قرار داد . اون بیش از چند ماه بود که سکس نداشته و به ناگهان احساس نیاز می کرد . همون چیزی که می تونست اون و آرشو به هم پیوند بده . نه نههههه اون جای پسرمه من نباید به این مسئله فکر کنم . نباید فکر کنم . با این حال کمی خودشو آرایش کرد . از یه عطر هوس انگیز و ملایم قوی تری استفاده کرد . با این که نمی خواست خودشو در اختیار آرش بذاره ولی دوست داشت بازم آتیشش بزنه . حس کرد که حالا لذت می بره از این که پسر لذت ببره و به خواسته اش نرسه . می خواست که خودشو باور کنه . باور کنه که اگه شوهرش زنای دیگه رو بر اون تر جیح میده اون می تونه هنوزم از پسرای جوون دل ببره . ولی اون به این بهونه که می خواد در مورد پسرش یه اطلاعاتی کسب کنه اونو به این جا آورده بود . آرش برای لحظاتی بعد زن دیگه ای رو در مقابلش می دید . زنی که ده سالی رو جوون تر به نظر می رسید . دو تایی شون در سکوتی محض فرو رفته بودند . آرش هنوز نگاههای هوس طلب زنا رو نمی شناخت . نگاه آزاده از التماسش می گفت . از این می گفت که می خواد خودشو در اختیار اون بذاره ولی آرش به این فکر می کرد که زن دلش برای این می سوزه که پسرش حالا اینجا نیست . چقدر بوی آزاده مستش کرده بود ولی دیگه به خودش اجازه نمی داد که کاری رو که در غرفه کتاب انجام داده اینجا هم انجام بده . آزاده مات مونده بود . با اون صحبتایی که پیش آرش کرده بود و اون وجهه ای که کسب کرده از طرفی اونو برای خودش کم سن می دونست . آزاده رفت آشپز خونه تا یه شربتی درست کنه و بیاره . در بر گشت دو تا از دگمه های بلوزشو باز کرد تا سینه هاشو هم بندازه توی دید . حالا دیگه آرش بی اندازه وسوسه شده بود . .و حالا دیگه این آزاده بود که بی اندازه هوس داشت و می خواست کاری کنه که آرش یه قدم به طرف اون بر داره .. -دلم خیلی برای آرشم تنگ شده .. بیا تا به جای اون تو رو ببوسم . به یاد اون می افتم . وقتی که زن میانسال لباشو رو صورت پسر گذاشت اون از خود بی خود شد . زن خودشو بهش چسیوند . بر جستگی کیر آرش به قسمت زیر شکم و ناف زن چسبیده بود . آزاده حالا از این تماس لذت می برد . .. وقتی زن دستشو گذاشت دور کمر آرش اون که هنوز تجربه معاشقه رو نداشت بازم حس می کرد که آزاده به یاد پسرش افتاده ولی حرکات اونو غیر عادی تشخیص داده بود .. با خودش گفت باداباد منم بغلشو با بغل پاسخ میدم . وقتی دستای آرش به کمر آزاده رسید زنی که چند ماه از لذت سکس به دور بود حس کرد که الان بهترین موقعیتیه که بتونه پسر رو تورش کنه . -ببینم بازم که داری شیطون میشی . این چیه که ورم کرده و نشون میده که می خواد بپره بیرون . ببینم پسرا همه شون همین جورین ؟/؟ یعنی آرش منم به این صورت تحریک میشه ؟/؟ -آره آزاده خانوم . -پس خیلی سخته تحمل اون . که نتونه کاری بکنه . فداش شم . بمیرم براش . ولی همینه که میگن آدم تا بالغ میشه باید از دواج بکنه . ببینم تو خیلی دلت می خواد ؟/؟ .. آرش قلبش به شدت می تپید . آزاده هم دست کمی از اون نداشت . با خودش فکر می کرد که این چه سوالی بود که کرده . اگه پسره حالا خجالت بکشه . خیطش کنه چی ؟/؟ از اون طرف آرش نمی دونست چی بگه ؟/؟ یعنی من خواب نمی بینم ؟/؟ -با من شوخی دارین ؟/؟ .. آزاده دیگه نفسش نمیومد . -نه شوخی چیه . چون دوستت دارم . پسر محجوب و با ادب و خونواده داری هستی . دارم فکر می کنم که اگه آرش من جای تو بود اونم حتما کمبود داشت .. نزدیک بود بگه اون وقت مامان تو باید به دادش می رسید .. خنده اش گرفته بود .. -بیا از این طرف بریم .. بازم خوب شد که همون اول یه تخت دو نفره برای خودم دست و پا کردم . هر چند هر وقت پسرش میومد کنار اون می خوابید . حالا می خواست در کنار یه آرش نوجوون دیگه بخوابه . اما این نوع خواب با اون خواب کنار پسرش فرق می کرد . اینجا یک بیداری و سکسی بود که معنای خوابو می داد .. خودشو رو تخت دراز کرد . دستا و پاهاشو به دو طرف دراز کرد و طاقباز کرد . -پسر حالا شجاعت خودت رو نشون بده ..ادامه دارد ...نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
از کتــــــــــــــــــــــــــــــاب تــــــــــــــــــــا کبــــــــــــــــــــــــــــــاب ۵

آرش هنوز کاری نکرد ه حس کرد که آبش می خواد حرکت کنه . این اولین باری بود که می خواست با یکی سکس کنه . باورش نمی شد . آزاده دوست داشت طرفش قدرتمندانه باهاش حال کنه . بهش لذت بده . -منو ببوس . بدت میاد ؟/؟ لباتو بذار رو لبام .. لختم کن . لباسامو درش بیار . پسر این قدر دست و پا چلفتی نباش . تو چطور داشتی توی نمایشگاه خودت رو به من می چسبوندی . فقط همین قدر بود شجاعتت ؟/؟ به رگ غیرت آرش بر خورد . لباشو گذاشت رو لبای زن . دیگه دونست که اونم دیوونه وار حشری شده . آزاده لبای آرشو گاز می گرفت و به این صورت هوس خودشو نشون می داد . آرش بلوز زن رو از تنش آورد . سوتینشو هم بدون این که بازش کنه از سرش در آورد . -پسره حریص چقدر عجله داری . خودشو هم از نیمتنه لخت کرد . حالا هر دو شون فقط شورت و شلوار پاشون بود . آزاده دستاشو دور سینه اش حلقه کرد و آرش هم لباشو گذاشت رو یکی از سینه هاش . . اون فقط به تنها چیزی که فکر می کرد این بود که کیرشو فرو کنه توی کون یا کس این زن . ولی با مکیدن سینه آزاده کیف می کرد . از این که می تونه به این زن لذت بده خیلی خوشش میومد .پسر کمی به فیلمهایی که دیده بود فکر می کرد . یه چیزایی در این حالات به یادش اومد . یواش یواش از سینه های آزاده اومد پایین تر . لباشو گذاشت رو نافش . و بعد هم اونو زبون می زد . از اونجا رفت به لاپای زن .. دهنشو گذاشت رو شلوار آزاده . هنوز تا کسش دو مرحله راه داشت . بهر آزادی کس باید گذشت از مرز شورت . با این حال اون قسمتو گازش می گرفت .. -اوووووفففففف اووووووففففففف آرش خیلی خوشم میاد . زود باش بکشش پایین زود باش پسر خوب .. آرش اونو یه دور بر گردوند . این کا ر را با زور و قدرت انجام داد .طوری که آزاده از این حرکت و زورش خوشش اومد . پسر واسه این که اونو از کون لخت کنه این کارو انجام داده بود . شلوار کشی زنو از پشت می کشید پایین و می داد بالا . وقتی سفیدی کون و اون چاکشو می دید کیرشو محکم به تشک فشار می داد . حس می کرد که دیگه توان و طاقت نداره .. وقتی پس از چند حرکت شلوار آزاده رو تا آخر پایین کشید و اونو از پاش در آورد . شلوار خودشم پایین کشید . شورت فانتزی و کوچولو و مشکی آزاده از کناره ها کسشو به خوبی نشون می داد . آرش خودشو به تشک مالید . آب کیرش داخل شورت خالی شد . هیچوقت به این صورت آبشو خالی نکرده بود . کمرش سست شده بود و چاره دیگه ای نداشت . واسه این که آزاده نفهمه سریع شورتشو گذاشت لای شلوارش و . حالا اون کاملا لخت بود . سرشو گذاشت روی کون زن . حس کرد که کس زن هم از وسط خیس کرده این خیسی به کناره ها رسیده آروم شورتشو پایین کشید .. دو تا سوراخ .. یکی سوراخ کون که ریز بود و یکی دیگه کس که گشاد به نظر می رسید . پاک کونشو از وسط باز کرد . شکاف کس دراز بود . دور کس یه حالت آب افتادگی خفیف داشت . هر چند مثل یه میوه تازه نبود ولی خوردن داشت . لبه های کسو که به دو طرف باز می کرد چسبندگی خاصی رو می دید . زبونشو گذاشت رو همون . میکش زد . آزاده یه زبون تازه رو روی کسش حس می کرد . -اوووووخخخخخ اوووووخخخخخخ آرش داری چیکار می کنی .. زود باش زود باش .. پسر با این که دقایقی پیش ار ضا شده بود ولی هوسش به اندازه ای بود که کیرش دوباره شق کرده بود . اون اولین باری بود که می خواست یه کسی رو بکنه . حتی کون هم نکرده بود .شورت زنو در آورد . کیرشو چسبوند به کس آزاده . کون بر جسته و قمبل کرده زن اونو به وجد آورده بود . آزاده کونشو کمی داد به عقب تا لاپاش راحت تر باز شه و آرش راحت تر اونو بکنه . -جااااااان بکن بکن دیگه .. قلب آرش به شدت می تپید . بازم از این بابت که این کیر می تونه چند دقیقه ای کس زن رو بکنه خوشحال بود . از اونجایی که با حرکت خودش توی شورتش خالی کرده بود .. -آهههههههه .. آزی جون رفتش توی کست .. رفت .. -بذار تا ته بره بره بره .. اگه دو برابر هم بود می رفت .. آزاده درست می گفت با این کس گشادی که داشت و راهی طولانی تا انتهای کس یک کیر سی سانتی رو هم به راحتی قبول می کرد .. -بزن تند تر بزن ..من چند ماهه که تا حالا سکس نکردم -منم چند ساله که سکس نداشتم . یعنی از وقتی که بالغ شدم .. -آخخخخخخ پس من شدم زنت .. عروست .. بکن آرش ..پسر خوب .. عزیز دل و دوست داشتنی من .. آرش لذت می برد از این که کون آزاده با هر ضربه اون مثل ژله می لرزه ..ادامه دارد ..نویسنده ...ایرانی
     
  
زن

 
از کتــــــــــــــــــــاب تــــــــــا کبــــــــــــــــــــاب ۶ (قسمـــــت آخـــــر )

-چقدر خوب منو می کنی .. خیلی واردی . مثل حرفه ای ها . همین جور آبتو داشته باش . هر وقت ار ضام کردی بریزش توی کس من . بعد از دقایقی آزاده ازش خواست که اونو از روبرو بکنه . دوست داشت چهره خوش تیپ آرشو ببینه و این جوری در سیستم فکری و عصبی اون اثر بیشتری داشته باشه . پسر برای لحظاتی از این که به وقت گاییدن بخواد زنو ببینه سختش بود ولی وقتی آزاده دستاشو دور گردن آرش حلقه زد و لباشو گذاشت رو لبای پسر , آرش هم کیرشو روونه کس زن کرد . پسربا سرعت گاییدن آزاده رو ادامه داده .. زن احساس می کرد که آرش مثل یک مرد قوی داره اونو می کنه . این خیلی بیشتر از اون چیزی بود که انتظارشو داشت . خیلی بهتر از شوهرش اونو می کرد . -آرش خیلی خوشم میاد . ولم نکن . بهم بچسب . همین جور ادامه بده .. اووووووهههههه .. کسسسسسسم کسسسسسسم می خاره می خاره .. یهو به سرعت چند بار کسشو به سقف محل کیر پسر زد و با چند حرکت پی در پی کمر آرشو گرفت و اونو قفل کرد اون به ار گاسم رسیده بود و با این کار سعی کرد لذتش ادامه داشته باشه .. شونه های آرشو گاز می گرفت . نیروی فوق العاده ای پیدا کرده بود . آرش هر جا یی از بدن آزاده رو که با لباش در تماس بود می مکید . حس کرد که کیرش راه فراری نداره . این بار در اوج لذت آب کیرشو ریخت توی کس آزاده فکر نمی کرد که به این صورت کردن کس و ریختن منی داخلش واسه یک مرد لذت داشته باشه . وقتی کیرشو از توی کس بیرون کشید چه حالی می کرد از این که می دید منی اون از کس آزاده زده بیرون . محو تماشای این صحنه بود که آزاده اونو بر گردوند و دهنشو گذاشت روی کیر .. -ووووووییییی خیلی خوشم میاد آزی جون .. آزاده طوری کیر آرشو می خورد که انگاری داره خوشمزه ترین غذای مورد علاقه شو می خوره . آرش در همون حال دستاشو دراز کرده به کون آزاده رسوند . با سوراخ کونش بازی کرد . نمی دونست که تنگ یا گشاده بدون این که کیرشو از دهن زن بیاره بیرون خودشو بالا تر کشید و حالا راحت می تونست انگشتشو فرو کنه توی کون زن . همین کارو هم خیلی آروم انجام داد .انگشت وسطی خودشو آروم آروم فرو کرد توی کون آزاده . خیلی راحت و نرم اونم تا ته رفت توی کون .. آرش طوری لذت برد که انگاری کیرشو کرده باشه توی کون آزاده . -می خوای ؟/؟ تنگه . دردم می گیره . ولی چون پسر ماهی هستی دلم نمیاد که دلت رو بشکنم . -فدای تو آزی جون .. آزاده قمبل کرد تا پسر کونشو بکنه . کیر آرش کمی شل شده بود .اونو چند بار به کون آزاده مالوند . همون کافی بود تا کیرش یک بار دیگه جون بگیره و آماده رفتن به سوراخ کون شه . کیرشو به روزنه کون آزاده چسبوند .. -آزی جون این طرف هم خیلی مزه میده . سوراخ کونت چقدر خوشگل و تنگه .. درواقع سوراخ کون آزاده به نسبت کونهای تنگ دیگه گشاد بود ولی از اونجایی که آرش تجربه نداشت و پیام دردی رو هم از سوی آزاده نشنیده بود فکر می کرد که این سوراخ چقدر تنگ و فابریک باشه . -کیف داره کیف داره .. فکر کرد که کیرش دیگه نفس نمی تونه بکشه اون داخل . چسبندگی لذت بخشی داشت .. چند قطره از آبشو توی کون خالی کرد . زیاد نبود ولی بهش مزه داد . بعد از لحظاتی پسر و زن در آغوش هم بودند . -خوشت اومد آرش؟/؟ -خیلی کیف کردم -فقط از این بابت با کسی حرف نزن . به دوستات چیزی نگو . خیلی ها جنبه شو ندارن . من این کارو به خاطر این کردم که تو جای پسرم بودی . حس کردم که اونم یه کمبوداتی داره . مادر به فداش اون الان چیکار می کنه رو من نمی دونم ولی می دونم این یه نیاز و هوسیه که هم در ما زنا هست و هم در شما آقایون و باید یه جوری با این هوس کنار اومد . ولی خب چرا دروغ بگم منم لذت بردم . منم یه انسانم دیگه . منم تونستم نیازمو رفع کنم . باید صادق بود و حقیقت رو گفت . آرش از این که می دید آزاده صادقانه همه چی رو براش گفته لذت می برد . دلش می خواست بازم اون بدن لختو در آغوش بکیره و برش بوسه بده . همین کار رو هم انجام داد . سر تا پاشو می لیسید و میک می زد . -آرش نکن نکن اون وقت من ول کنت نیستم. اون وقت دیگه ازت دست نمی کشم . از درس خوندن و بقیه کارا میفتی . ...اون شب آرش نتونست پیش آزاده بمونه . ولی برای شب بعدش یه بهونه ای آورد و پیشش موند .-آزی جون کست مزه کبابو میده -کیرت که از کباب خوشمزه تره .. ولی اگه گفتی امشب شام برات چی درست کردم .. -نمی دونم -کباب .. کباب بره .. -ببینم کس کباب هم داریم دیگه .-البته اگه با آتیش کیرتو بپزه . آرش حسابی بلبل زبون و حاضر جواب شده بود . آزاده برای این که بعد ها به مشکل بر نخوره با شوهرش آشتی کرد . اون می ترسید که نکنه از آرش بار دار شه . و از طرفی هم پسرش وقت وبی وقت سراغشو بگیره . هفته ای یکی دوبار با دوست پسرش آرش سکس می کرد ... حالا همه راضی بودن و دیگه کسی به کسی گیر نمی داد و هر چیزی سر جای خودش قرار داشت .... پایان ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــامــــــــــان کمکــــــــــت مــــــــــی کنــــــــــه پســــــــــرم ! ۱

من و فرهاد تنها شده بودیم .. از روزی که خواهرش فریده اکه دوسال ازش بزرگ تر بود ازدواج کرده رفته بود شوهرم به نوعی افسردگی دچار شده بعدش هم فشار روی قلبش زیاد شد و پس از دو تا سکته قلبی پشت سر هم من و فرهاد رو تنها گذاشت . هنوز پنجاه نشده بود . پنج سال ازم بزرگتر بود . فرهاد یه پسر خوشگل و سفید و تپل و مپل و مظلوم بود . من این جور بارش آورده بودم . خجالتی و فراری از دخترا . با این که همه دوست داشتند با اون باشن ولی اون از همه فراری بود . خودمو در این زمینه مقصر می دونستم . یک سالی بود که پدرش مرده بود . از همون زمان من و اون کنار هم می خوابیدیم . دلم نمی خواست اونم دچار افسردگی شه . سال آخر دبیرستانش بود . می خواستم بهش روحیه بدم درساشو خوب بخونه . حس می کردم روز به روز داره لاغر تر میشه . کاراشو زیر نظر گرفتم فهمیدم که داره خود ارضایی می کنه . بد تر از همه این که هرروز می دیدم کشوی رخت و لباس من در هم ریخته شده و شورت و سوتین هایی که روی رخت آویز قرار دارن مچاله شده و اون نظم و ترتیب و ترکیبشون به هم خورده .. مشکوک شدم . خیلی راحت می شد اونو زیر نظر قرار داد . فرهاد وقتی غرق کاری می شد اصلا حواسش به این و اون نبود . شورتهای خیلی فانتزی من اونایی که از پشت و جلو جای کسش شکاف داشت و یا یه حالت توری و مشبک داشت برای چند ساعتی مفقود می شد . دو سه تا از اونا رو که دیگه ندیدم . اتاق خواب ما هم حموم داشت یه روزی بهونه حموم کرده ولی درشو خیلی کم باز گذاشته که بتونم حرکات پسرمو زیر نظر بگیرم . رفت و از اتاق خودش یکی از اون شورتای مفقود شده منو که خیلی هم خوشگل بود و از پشت شکافی داشت که قسمت کس رو لخت نشون می داد و تازگیها مد شده بود در آورد .. شورتشو هم کشید پایین و شروع کرد به جلق زدن .. بعد رفت یه کرمی آورد روی کیرش کشید و دور شکاف اون شورت . کیرشو فرو کرد توی سوراخ . -آه ..اه..آه..آه ..صدای ناله های آرومش دیوونه ام کرده بود . این کار رو همراه با دید زدن من انجام می داد . اصلا دلم نمیومد اون این جور زجر بکشه . وقت زن گرفتنش هم نبود . با خودش حرف می زد مامان بگیر بگیر .. بگیر خیلی وقته بهت کیر نرسیده .. وای من بمیرم .. پسره پررو و بی ادب . چرا این جوری شده بود . یه روز نامه رو زمین پهن کرد به کارش ادامه داد و طوری که انگار داره منو میگاد کیرشو چند بار توی سوراخ شورت فرو کرد و کشید بیرون و دریکی از این حرکات تا اونجا که می تونست رو زمین خالی کرد که ریخت روی روز نامه اونو مچاله کرد و احتمالا انداختش توی سطل آشغال و بر گشت . کیر فرهاد با اونی که بچگی هاش می دیدمش و باهاش بازی می کردم از زمین تا آسمون فرق کرده بود . من احساس تنهایی می کردم . از این کار فرهاد که حس می کرد شورتی که داره می کنه کون مامانشه لجم گرفته بود دلم نمی خواست با دید دیگه ای به من نگاه کنه . خیلی دلخور شده بودم . و نمی دونستم چه رفتاری باهاش درپیش بگیرم . روز به روز لاغر تر می شد . چون از طریق حرکات دست هم خود ارضایی می کرد . می دونستم که چقدر به اعصابش فشار میاد . چند بار هم اونو دیده بودم که داره سوتین منو بو می کنه و شورتامو می ذاره تو دهنش وروی کیرش . با همه اینا راضی بودم که از این کارا بکنه ولی از دستش ندم . اما از این می ترسیدم که نکنه یه وقتی بیفته رو من و فراموش کنه که من و اون رابطه مادر فرزندی داریم . مو بر تنم سیخ می شد .. تازگیها به وقت خواب آهنگهای آرام بخش غربی با صدای زن میذاشت که ریتمی تند هم داشت .. حس می کردم که ترانه هایی مخصوص سکس یا رقص باید باشه .. -فرهاد جان اگه سختته می تونی بری اتاق خودت بخوابی . چون ممکنه دوست داشته باشی صدا رو بلند تر کنی -مامان جام خوبه اگه ناراحتت می کنه می تونم هد فون بذارم . چیزی نگفتم . عادت داشتم وقتی که شوهرم زنده بود کاملا لخت توی بغلش بخوابم . ولی ملاحظه پسرمو می کردم و فقط با شورت و سوتین کنارش دراز می کشیدم هر چند روی تنم ملافه می دادم ولی گاهی که بیدار می شدم می دیدم که از تنم کنار رفته . کونم همون استیل بر جسته بودن خودشو حفظ کرده بود . سینه هام کمی شل شده بود .. راستش دیگه به خودم اهمیتی نمی دادم . چهل و سه سالم بود . هم بیداری فرهاد منو می ترسوند و هم خوابش .. چون می دونستم دوباره بیدار میشه و حرکاتشو انجام میده . یه شب که مهمونی رفته بودیم خونه دایی اش دیدم که دختر دایی های یکی دو سال کوچیکترش بد جوری دارن دور و برش می پلکن و قاپشو می دزدن . اونا می دونستن که فرهاد خجالتیه ولی داشتن از راههایی وارد می شدن که اونو به طرف خودشون بکشونن ......ادامه دارد ....نویسنده .....ایرانی .
     
  
زن

 
مــــــــــامــــــــــان کمکــــــــــت مــــــــــی کنــــــــــه پســــــــــرم ! ۲

فرهاد هم یه گرایشهایی پیدا کرده بود . اون شب خیلی آروم بود . همش با من از سپیده و ساناز این دختر دایی های شیطونش می گفت .. -فرهاد بس کن . اونا می خوان به طمع مالت باهات دوست شن و بعد خودشونو بهت بندازن . -مامان این طور نیست . اونا خالصانه دوست دارن با هام دوست شن .-پسرم این روزا دخترا شیطونن . حق نداری با اونا باشی . از راه به درت می کنن . شکمشون میاد بالا اون وقت مجبوری بگیریشون . سابقه نداشت با این کلام با هاش حرف بزنم . هر چی شورت و سوتین داشتم اونا رو روی رخت آویز آویزون کردم . ولی حس کردم این جوری خیلی بد تره چون اون بیشتر تحریک میشه و میره دنبال دختر دایی هاش وکار دست خودش میده . اون وقت دیگه به مامانش توجه نمی کنه .. گوشی موبایلش وقت و بی وقت زنگ می خورد . براش پیام میومد . تا حالا سابقه نداشت که این همه پیام بازی داشته باشه ..تصمیم خطر ناکی گرفتم . این که خودم تحریکش کنم تا این جوری فقط حواسش به من باشه . معطلش کنم و یواش یواش یه فکری بکنم تا فکر دختر دایی ها رو از سرش به در کنم . تازه اونا دو تا بودند و احتمالا دو تا خواهر با هم یه ساخت و پاخت هایی هم کرده بودند . راستش زیاد به عواقب کار فکر نکرده بودم . با این حال دلم می خواست که اون دیگه به اونا فکر نکنه . فقط منو دوست داشته باشه وابسته به من باشه . متکی به من باشه . فقط منو فریاد بزنه .. از دستش عصبی بودم . هم به خاطر جسارتی که به من کرده بود و هم به خاطر علاقه ای که به دختر دایی هاش نشون می داد . اون شب تا می تونستم مدل به مدل شورت و سوتین رو گذاشتم روی رخت آویز بالکن خونه .. خودمم روی تخت و طبق معمول با یه شورت و سوتین نازک و فانتزی دراز کشیدم . خوب مراقب بودم که با همه فانتزی بودن شورتم حاشیه های کسم و یا سوراخ کونم مشخص نباشه . می دونستم که فر هاد رفته بازم کیرشو فرو کنه توی شورتم و باهاش حال کنه . ملافه روی خودم نذاشتم . متوجه نشدم کی خوابم برد . فقط وقتی چشامو باز کردم که حس کردم یه چیزی داره روی شورتم حرکت می کنه . ترس برم داشت می خواستم جیغ بکشم که حس کردم یه چیز لوله مانندی داره روی شورت و کونم حرکت می کنه . خیلی ناراحت شدم . کیر فر هاد بود . خیلی آروم داشت این کارو می کرد . چرا باید اون اجازه این کار رو به خودش بده . یه تکونی به خودم دادم . ول کرد . دقایقی رو کاری نکرد . دلم می خواست پاشم بذارم زیر گوشش . ولی لحظاتی بعد دیدم که اون زبونشو گذاشت روی شورتم . قسمتی از انتهای شورتمو آورد بالا تر تا بتونه اونو بذاره توی دهنش .نمی دونم چرا اون این قدر دوست داشت شورت و سوتین میک بزنه ولی پس چرا اول کیرشو روی شورتم می کشید . برادر زاده هامو به یاد آوردم که چه جوری می خوان اونو از چنگم به در بیارن برای همین گذاشتم شورتمو توی دهنش داشته باشه . خوب که از میک زدن شورت سیر شده بود رفت به سراغ سوتین . من به دمر افتاده بودم و نمی تونست سوتین منو از روبرو میک برنه . پشتشم که جز یک نوار نازک و بند سوتین چیز دیگه ای نبود ولی با همونم داشت حال می کرد . این جور حال کردنش یه حس عجیبی رو در من به وجود آورده بود که سعی کردم فوری فکرمو ببرم جای دیگه . اصلا دوست نداشتم که فکرای منفی به سراغم بیاد . لحظاتی دستاشو گذاشته بود روی شورتم و اونو از دو طرف تا حدودی پایین کشید . نمی دونستم می خواد چیکار کنه . استرس داشتم ولی حس کردم که داره جلق می زنه . صدای نفس زدنهاش این طور نشون می داد . چند تا آه کشید و به نظرم اومد که خالی کرده . چون یه جهشش سهوا ریخت رو کمرم که اونو با ترس و لرز و دلهره پاکش کرد . فرداش با اون در مورد دختر دایی هاش صحبت کردم . ازش قول گرفتم که تحویلشون نگیره .. وگرنه باهاش قهر می کنم شبا میگم که بره اتاق خودش بخوابه . اون انکار کرد که با اونا اس ام اس بازی داره . نمی دونم چرا خودمو طوری میکاپ کرده و لباس پوشیدم که انگاری می خوام با بابای مرحوم فر هاد سکس داشته باشم . داشتم به خودم می گفتم که همه این کار ها به خاطر اینه که اون گرایش به خلاف نداشته باشه . بقیه گولش نزنن . از راه به درش نکنن . اون فقط محو تماشای من بود . اگه چاره می داشت ازم می خواست که ساعت هشت شب بریم به رختخواب . راستش من هم مضطرب بودم . می خواستم ببینم که اون امشبو چیکار می کنه . همون تکرار دیشب ؟/؟ . یه عطر بدن و یه عطر ملایم وسوسه انگیز دیگه هم به خودم زدم که اون بدش نیاد . شیطونو لعنت کردم . به خودم می گفتم فریبا فریبا ..فقط همین یک شبه . .. سعی می کنم از فر دا شب رفتارمو عوض کنم . دیگه با این وضع نیام رختخواب . بذار کاری کنم که اون از شر این دخترا نجات پیدا کنه .....ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
زن

 
مــــــــــامــــــــــان کمکــــــــــت مــــــــــی کنــــــــــه پســــــــــرم ! ۳

دوباره دستخوش هیجان شده بودم . کف دستم بی اختیار از همون طرف شورتم رفت طرف کسم . نهههههه امکان نداره کسم تا این حد خیس کرده باشه . می خواستم خودمو قانع کنم که اصلا هیچ حسی ندارم .. نزدیک بود از جام پا شم ولی میخکوب شده بودم . حس کردم گرمای و حرارت خاصی از پشت روی پوستم نشسته . صدای نفسهای فر هاد نشون می داد که اون خیلی به من نزدیک شده . خودشو به سمت پایین بدنم کشید . من پشت به اون قرار داشتم . بینی خودشو گذاشته بود روی شورتم . قسمتی از صورتش با کونم تماس داشت . لرزشهایی رو در کونم و روی کسم حس می کردم . نههههههه نهههههههه من نمی خوام این حالت بهم دست بده . راستش امروز که رفته بودم بیرون و پسر همسایه رو که چند سالی از فرهاد بزرگتر بود و تازه از خدمت بر گشته بود رو دیدم یه فکرای خاصی افتاده بود توی سرم . داشتم به این فکر می کردم که از اون جایی که اون زن نداره اگه یه وقتی بخواد بیاد سراغ من چه عکس العملی می تونم نشون بدم . در حالی که قبلا از این افکار نداشتم . یه حسی به من می گفت که فر هاد کیرشو کشیده بیرون . خودشو به من چسبونده بود . خیلی آروم لباشو گذاشت رو بند سوتین من . به همونشم قانع بود . مثل یه آدامس داشت اونو می جوید . بازم حس کردم که داره یه حسی به من دست میده . یه حسی که از اون وحشت می کردم ..بیش از اونی که از پسرم وحشت داشته باشم از خودم وحشت داشتم . نمی تونستم باور کنم که فریبا داره طوری حشری میشه که حاضره خودشو در اختیار پسرش بذاره . پنجه دست چپمو به طرف جلوی بدنم قرار دادم طوری که فر هاد متوجه این حرکتم شه . تپش قلب من و شدت اون اوج گرفته بود . چقدر هوس اینو پیدا کرده بودم که حرکت کیری رو توی کسم ببینم . حس کردم حالا بهترین موقعیه که می تونم شکارمو بدون این که خیلی زیاد بتر سونمش به دام بندازمش . سریع بر گشتم . اصلا نفهمید که چی شده . سخت بغلش زدم . گیج شده بود . ولی یه دستشو به شورتش رسونده اونو بالا کشید که کیرش مستقیما با من در تماس نباشه . به خیالش که من نمی دونم اون کیرشو بیرون کشیده بود .. -فر هاد فکر نکن من این روزا از کارات بی خبرم . من می دونم تو با شورت و سوتین های من بازی می کنی . من می دونم تو در این سنین ممکنه چه حسی داشته باشی . یک مادر می تونه اینا رو درک کنه . این که چه عواملی می تونه پسرشو به انحراف بکشونه . همین طور که داشتم این حرفارو می زدم چشام به طرز عجیبی باز و بسته می شد .ادامه دادم .-ولی اینا نباید دلیل اون باشه که تو به انحراف کشیده شی . اون می خواست از از دستم در بره ولی من در حالتی نبودم که به اون اجاره بدم دست ازم ور داره . ولی دوست نداشتم که اون اینو متوجه شه . -فرار نکن فر هاد .. سوتینمو به دهنش چسبوندم و گفتم من نمی خوام تو مخفیانه کاری انجام بدی . هیچ چیزی نباید بین یک مادر و پسر پوشیده بمونه . بیا پیش چشای من میکش بزن . اگه با سوتین من حال می کنی بخورش . دهنتو باز کن . شوخی ندارم . فقط نمی خوام حقه بازی کنی . نمی خوام فریبای خودت رو فریب بدی . نترس فر هاد . من این جوری بیشتر دوست دارم که هیچی بین من و تو پوشیده نمونه . از بس از این حرفای الکی زدم که فر هاد دست به کار شد . هنوز حرفی نزده بود . شرم خاصی رو در حرکاتش می دیدم . ولی یواش یواش این شرم جای خود را به شهوت و هوس داد . یک طرف سوتین خودمو دادم پایین . طوری که سینه درشت من زده بود بیرون . وقتی اون با حرص و ولع سوتین منو میک می زد دستمو گذاشته بودم پشت سرش . سرش به سینه ام چسبیده بود . حس کردم که باید بجنبم .. -فرهاد خیلی با حال میک می زنی . منو به یاد وقتی میندازی که بچه بودی و سینه هامو میک می زدی . هر وقت که گرسنه ات می شد . خیلی خوب میک می زدی . هنوز صدای نفس نفس زدنهات یادمه . یه نوزاد چیزی از اون روزا یادش نمیاد ولی من اون روزا برام خاطره شده . اگه بدت نمیاد به جای این که لبای قشنگتو این قدر به سوتین بمالونی می تونی بذاری روی نوک سینه هام .. برای لحظاتی مکث کرد . انگاری تر دید داشت ولی من خودم دستمو گذاشتم زیر سینه ام اونو آوردم بالا مالیدمش به دهن فر هاد .. دهنشو باز کرد و نوک سینه مو گذاشت توی دهنش . .....-بخور بخور نوش جونت فر هاد جون .. اوووووففففففف چقدر سنگینه سینه هام .. -مامان مگه بازم شیر داری .. -چه عجب لب باز کردی یه چیزی گفتی .. آخخخخخخخ بخورررررربخوررررررربخورششششششش .. فکر کن شیر دارم .. .. هر دو مون در سکوتی خاص فرو رفته بودیم . پاهامو آروم رسونده بودم به کیر داخل شورت فر هاد . خیلی آروم باهاش بازی می کردم چند بار خودشو عقب کشید ....ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 39 از 125:  « پیشین  1  ...  38  39  40  ...  124  125  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA