انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 40 از 125:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  124  125  پسین »

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


زن

 
مــــــــــامــــــــــان کمکــــــــــت مــــــــــی کنــــــــــه پســـــــــرم ! ۴

مثلا می خواست بگه که حس می کنه این کار تصادفی بوده و اهل این کارا نیست ولی من دستامو دور کمرش حلقه زده طوری که دیگه نتونست خودشو عقب بکشه و این بار خودشو شل کرد . -جااااااااااااان فر هاد یاد اون وقتا میفتم . کیرش خیلی تیز و کلفت شده بود . -اگه گفتی یه چند دقیقه که می شد چیکار می کردم -چیکار مامان -می دادم اون طرف سینه رو هم میکش بزنی تا دو طرف تنظیم شن . یه طرف سنگین و یه طرف سبک نشه .. فرهاد لباشو از سینه چپ گذاشته بود رو سینه سمت راست . از اونجایی که با کیرش بازی می کردم و تا حدودی مطلب رو گرفته بود یه دستشو گذاشته بود رو اون یکی سینه ام . -آخخخخخخخخ عزیزم عزیزم .. نههههههه نهههههههه خوشم میاد حوشم میاد .. فر هاد فقط یه شورت پاش بود . همونو هم باید از پاش در می آوردم . به هیچ چیز جز سکس فکر نمی کردم . هیشکی جز من و اون اونجا نبود . هیچ چیز و هیچ کس . فقط اون بود که می تونست منو از این بحران نجات بده. هر چند خودش منو وارد این بحران کرده بود . -فر هاد فر هاد . من یه چیز دیگه رو هم دیده بودم . دیده بودم .. -مامان تو چی دیدی بگو چی دیدی باز -من دیده بودم که تو شورت منو هم لیس می زنی . اونو هم میذاری تو دهنت . میذاری تو دهنت .. -نههههههه نهههههههههه مااااااماااااان .. -نگو که این کارو نمی کردی . من خودم بار ها و بار ها دیدم . یه مادر اگه نخواد مراقب کار های پسرش باشه که مادر نیست . فکر کردی من مادر بی مسئولیتی هستم که بهت اهمیتی نمیدم و ولت می کنم و میرم ؟/؟ اگه بخوای می تونی شورت منو هم لیسش بزنی .. خودمو خیلی خوشبو کرده بودم . می دونستم کسم اونو وسوسه اش می کنه ولی با همه اینها کمی تر دید داشت . -مامان شورتتو در بیارم بذارم تو دهنم .. این جوری که بد میشه .. -خب اگه سختته درش نیار .. همین جوری بذار توی دهنت . دیگه بی طاقت شده بودم . خیلی حرف زده بودیم . از جام بلند شدم . مثل وحشی ها شده بودم . شورتمو گذاشتم رو دهنش . اون دهنشو باز کرده بود . من خودمو بهش می مالیدم .. بعد دراز کشیدم تا اون دهنشو روی شورتم قرار بده . واسه این که مثلا دهنشو در تماس با کسم قرار نده دو طرف و کناره های شورت فانتزی منو با انگشتاش جمع کرد و اونا رو توی دهنش قرار داد -فرهاد به خودت سخت نگیر دستاتو ولش کنم لباتو در همین حالت بذار روی شورتم میکش بزن -آخه مامان -مامان و آخه نداره . من همین جوری می خوام .. فرهاد شروع کرد به همون کاری که من ازش می خواستم . شورت همراه با قسمت های رویی و مرکزی کسم می رفت توی دهنش . سرشو از پشت به کسم فشار می دادم . دیگه دست خودم نبود که دارم چیکار می کنم . هر دو تا مون فهمیده بودیم که چی می خوایم . دیگه می دونستم که اونم طالب منه . اونم از من نمی گذره . ولی این جا این منم که باید پا پیش بذارم . سریع پا شدم . شورتشو کشیدم پایین . سوتینمو که یه وری شده بود با حرص انداختم پایین . کیر فر هاد بی اندازه داغ و تبدار نشون می داد . اونو گذاشتمش توی دهنم .. -آهههههههه ماااااماااااان مااااااماااااان -جاااااااااان جاااااااان عزیزم . بخور مال مفتو دیگه به فکر دختر دایی های چموشت نباش . -مامان الان که تو داری می خوریش -نوبت خوردن تو هم می رسه ..سی ثانیه طول نشید که آب کیرشو توی دهنم خالی کرد .چقدر بهم مزه می داد وقتی تمامشو توی دهنم خالی کردم . آب کیر باباشو که می خواستم بخورم سختم بود . ولی با اون یه پیوند صمیمانه دیگه ای رو حس می کردم . شایدم به این خاطر بود که دیگه دستم از همه جا کوتاه بود . این جوری هم می تونستم نجابت پنهان خودمو حفظ کنم و هم از زندگیم لذت ببرم . فر هاد رو روی تخت خوابوندم . با همون شورت فانتزی رو کیرش نشستم . چند دقیقه خودمو به اون کیر مالوندم تا دوباره مثل اولش تیز و به همون اندازه شق شد .. . از جاش بلند شد . خوشم میومد از این که پسرم رو می دیدم که داره یه مرد میشه . شجاعانه دستاشو گذاشت روی شورت من . اونو کشید پایین. کس درشت و کار کرده منو که حسابی برقش انداخته بودمو انداختم جلو چشاش .. کاش که از ش بدش نیاد . آخه کس هر چقد تنگ و ناز و خوش تر کیب هم باشه بازم بد تر کیبه ولی فر هاد طوری حشری بودکه به من امون نداد منو خوابوند . اول زبونشو روی کسم کشید . من فشاری قوی با قدرت می خواستم -عزیزم فر هاد میکش بزن . همون جوری که سینه هامو می خوردیش .. خواهش می کنم . ولم نکن باید کار بابات رو بکنی . زود باش .. زود باش .. اوووووفففففف اوووووففففف وووووویییییی عزیزم عزیزم .. قلبم از سینه هام در حال بیرون زدن بود . دلم می خواست زود تر ار گاسمم کنه .. -بخور بخور بخور بخور بخورششششس ولم نکن ......ادامه دارد ....نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
مـــــامـــــان کمکـــــت مـــــی کنـــــه پســـــرم ! ۵ (قسمـــــت آخـــــر)

-نههههه کسسسسسم چقدر لبات داغه زبونت داغه دندونات داغن . بمال بمال چونه ات رو هم بمال به کسم . اونو فروش کن توی کسم .... چونه فر هاد یه تیزی و درازی خاصی داشت اونو روی کس قرار داد و باهاش بازی می کرد .. -آهههههه پسرم .. دارم از پا میفتم .. بیا روم بیا روم بیا روم .. من می خوام می خوام می خوام ..چشاش برق می زد . باورش نمی شد .. ولی دیگه وقتی که دو نفر تا اینجا میان تا اونجاش هم باید که برن . فر هاد اومد رو من قرار گرفت . کیرشو گذاشت روی کس من . نگاهش به نگاهم دوخته شد . یه انگشتشو گذاشته بود روی سوراخ کون من . ...-فرهاد پسرم کیرت رو می خوام کیرت رو می خوام . دوستت دارم دوستت دارم . لباشو انداختم رو لبای خودم . با هم میک زدن لبای همو شروع کردیم . در بوسه هوس غرق شده بودیم . کیرش در درازای کس من قرار گرفته بود با دستام اونو تنظیمش کردم با کف دستم سر کیرش رو به کسم چسبوندم و با یه فشار اونو کردمش توی کسم . بقیه رو هم فر هاد فرستاد که بره . کیرش حدود پونزده سانتی می شد . همه رو تا ته فرستاد توی کس . کسم بازم جا داشت تا یک کیر بیست و پنج رو هم راحت قبول می کرد ولی مهم کلفتی کیر بود که کیر فر هاد جان حتی از کیر باباش هم کلفت تر به نظر می رسید . اون واسه این که منوسر حالم کنه خودشوبه آب و آتیش می زد .آخخخخخخخخ عزیزم عزیزم عزیز دلم تند تر تند تر . ولم نکن . امونم نده . .. بکن منو بکن .. من بیشتر حرف می زدم تا اون . اون هنوز یه شرم و حیای خاصی داشت و اگه تا همین جاش هم پیشرفت کرده بود به خاطر تلاشهای من بود . -اوووووخخخخخ باورم نمیشه عزیزم عزیز دلم .. فرهاد که یه بار آبشو توی دهنم خالی کرده بود با سرعت و هوس بدون این که جلوی آبشو بگیره و نیازی به این کار باشه منو می گایید .. چقدر کیر کلفتش به من حال می داد . وقتی که با سینه هام بازی می کرد هوسمو بیشتر می کرد .. همه جامو زیر گردن و لاله گوشمو می بوسید . حس کردم که باید از این فیلمها خیلی دیده باشه .. گوشاشو می کشیدم اگه متوجه می شدم که از این فیلمها داره می بینه . آب کسم داشت خالی می شد .. هوس اینو داشتم که اونم آبشو بریزه توی کسم . سر لوله امو بسته بودم و می دونستم دیگه بار دار نمیشم . از این بهتر چی می خواستم .. می خواستم بهش بگم خودشو ول کنه و سبک کنه منو هم به آخر حال برسونه ولی دیگه نتونستم در اون حالات خلسه چیزی بگم .. پنجه هامو در بدن فر هاد فرو کرده و اونم چیزی نمی گفت . وقتی بهش گفتم که توی کسم خالی کنه انگاری همون چیزی بود که انتظارشو می کشید .. خالی کرد توی کسم ..-اوووووفففففف فر هاد سوختم سوختم . مامانتو به آتیش کشیدی .. دوستت دارم . دوستت دارم .. پرش های کیرشو در کس خودم پرشهای زندگی احساس می کردم .. نیم ساعت بعد ازم خواست که بهش کون بدم و منم که دیگه از بس به باباش کون داده بودم و راه عبورم زیاد درد ناک نبود به فر هاد کون دادم .. -آخخخخخ دردم گرفت .. آخه کیرش کلفت تر از کیر باباش بود ولی پس از این که خیلی آروم کیرشو می فرستاد به طرف داخل و می کشید بیرون و دستشم روی کسم قرار داده دوباره حشریم کرده بود از کون دادن هم لذت بردم .. تا صبح مشغول بودیم .. صبح که لباسامونو پوشیده کنار هم قرار گرفته بودیم یه حس خاصی داشتم . از این که خودمو در اختیارش قرار داه بودم . آیا بازم می تونم حس مادری داشته باشم . آیا اون احترام مادر فرزندی بین ما وجود داره ؟/؟ نمی دونم چرا هر کاری می خواستم بکنم مثل دیروز مثل حس مادری باهاش حرف بزنم نمی تونستم ولی می دونستم که این حالت موقتیه .. فقط یک راه داشت و این که برای باور کردن این مسئله یک بار دیگه باهاش سکس می کردم -فر هاد چرا مدرسه نمیری -مادر امروز جمعه هست . -فرهاد من خوابم میاد .. کاری که باهام نداری ؟/؟ یه لبخند شیطنت آمیزی بهش زدم و داشتم می رفتم که گفت مامان منم خوابم میاد می تونم بیام پیشت ..-تنم درد می کنه -ماساژت میدم .. -دستمزد چی می خوای ؟/؟ -آخر ماساژ ازت می گیرم .. دو تایی رفتیم به بستر عشق و هوس تا پیوند مادر فرزندی رو محکم ترش کنیم ... پایان .. نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
ازفـــــــــــــــردا آدمـــــــــــــــت مـــــــــــــــی کنـــــــــــــــم ۱

اعصابمو خراب کرده بود .. زن غرغروی خودمو می گم . همش نق نق . همش غرولند و غر دن به جونم . اصلا حالیش نبود که من چقدر پول دارم و چقدر ندارم . همش به دنبال پودر و ماتیک خودش بود . ریخت و قیافه درست و حسابی هم نداشت .خونه هر کی که می رفت و هر امکاناتی که اونجا داشت به من می گفت که ما هم باید داشته باشیم و شوهر فلانی حتما عرضه داشته که تونسته پول در آره . عجب گرفتاری شده بودم از دست این زن . این همه خواستگار خوشگل و با کلاس داشتم که به تیپ من بخورند مادر خواهر ذلیل من رفت و خواهر زده شو واسه من مادر ذلیل درست کرد که تبدیل بشم به زن ذلیل .. گاهی وقتا به زنم می گفتم ببینم بلند تر از برج میلاد نمی خوای که واست درست کنم ؟/؟..خلاصه میون جمع که بودیم گاهی بد جوری با تکیه کلامهای خود خواسته یا نا خواسته خیطمون می کرد همش می خواست ادعای فضل کنه .. یه فیلمی که از ماهواره نگاه می کردیم اگه یه زن بد لباس درش بود اون به جای نگاه کردن به فیلم داشت به من نگاه می کرد . -بس کن میترا از دست تو دارم دق می کنم . نمی تونستم باهاش دهن به دهن شم . غیر قابل تحمل شده بود .چند بار به اتفاق بزرگترا نشستیم و به نتیجه نرسیدیم . جدا شدن از اون که هنوز بچه هم نداشتیم کمی دشوار به نظر می رسید . با این مهریه سنگینی که واسه من بریده بودند دیگه تا آخر عمر باید غلام حلقه بگوشش می بودم .. دیگه راهی نمونده بود که بازی خطر ناکی رو شروع کنم . تا که شاید خودمو این جوری تسکین بدم . لیلا زن همسایه ما بود . یه دختر و یه پسر کوچیک داشت . شوهرش به جرم کلاهبر داری افتاده بود زندان . اونم از نظر ریخت و قیافه دست کمی از زنم نداشت . با این حال یه نگاههای عجیب و غریبی به من مینداخت که نشون می داد از اون نگاههای طالب کیریه که اگه یه اشاره کنم کافیه که بیاد طرف من . من قبل از از دواج خیلی شیطون بودم ولی پس از از دواج با میترا دیگه همه چی رو ول کرده بودم . خلاصه چندین بار این لیلا خانوم گفته بود که اگه مشکلی دارید من در خدمت شما هستم ولی من چیزی نگفته بودم . من چه مشکلی می تونستم داشته باشم که اون در خدمت من باشه . تازه اون خیلی هم خودشو ردیف می کرد و همیشه هم میومد خونه مون . اصلا روسریشو بر می داشت میترا خیلی سرش پیش اون پایین بود . شاید به خاطر دک و پزش بود و سر مایه داری اون که خودشو همش ازش کوچیک تر می دونست . اکثرا یه پیراهن یکسره چسبون به رنگ روشن تنش بود که بر جستگی کون و زوایای اونو به خوبی نشون می داد . طوری که کونشو عین دو لپه ای مینداخت توی دید . همون چند ثانیه دید زدن کافی بود که متوجه شم اصلا خط شورتی رو نمیشه دید . یعنی اون زیر شورت نداره و کون لختشو که فداش شم انداخته اون زیر . پوستش روشن بود ولی خیلی سفید نبود . خلاصه با توجه به این که قبل از از دواج خوشگلای زیادی رو گاییده بودم دیگه اینو که می خواستم بکنم باید نگاه به صورتش نمینداختم . همون کونشو فرض می کردم که صورتشه . با همون صورت درشتش گاهی همچین به قسمت کیر دان شلوارم جهت می گرفت و نگاش می کرد که منو از رو می برد . نمی دونستم چیکار کنم . .. من چه مشکلی می تونستم داشته باشم که اون بتونه در خدمت من باشه . تازگیها باهام دست هم می داد . اونم جلو چش زنم . زبون میترا انگاری در مقابلش قفل بود . نمی دونم انگاری باید یواش یواش به این جادو جنبل بازی هم معتقد می شدم . خیلی دلم می خواست یه جوری دلمو خنک کنم از خودم خجالت نکشم که چه جوری با دست پخت ننه ام خودمو قربونی کردم . لیلا رو یه گوشه ای گیر آورده گفتم لیلا خانوم من در مواردی می خواستم با شما مشورت کنم نمی خواستم میترا چیزی در این مورد بدونه -باشه برای فرداشب بیا منزل ما .. منم برای میترا بهونه آوردم که برای پیدا کردن یکی از بد هکارام که چک بر گشتی سنگین داره و آخر هفته ها میشه غافلگیرش کرد باید برم شهرستان . صحبت پول که می شد زبونش بند میومد . از اونجایی که لیلا به میترا گفته بود که شب جمعه رو می خواد بره خونه پدر شوهرش .. میترا هم گفت که میره خونه باباش هر وقت که من اومدم برم دنبالش . آخه اگه اون یه شب لخت توی بغلم آروم نمی گرفت خوابش نمی برد . همش باید کس لیسی می کردم ولی کیر منو ساک نمی زد . خلاصه رفتم خونه لیلا که آپارتمان و واحد روبرویی ما در طبقه سوم بود . ماشینمو هم چند تا کوچه اون ور تر پارک کرده بودم که میترا چیزی نفهمه . راه دیگه ای نداشتم . این بار چی درست کرده بود این لیلا خودشو بازم پیراهن یکسره تنش کرده بود .........ادامه دارد ...نویسنده ....ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
ازفــــــــــــــردا آدمـــــــــــــــت مـــــــــــــــی کنـــــــــــــــم ۲

از وسطای سینه به بالا و قسمت کمر کاملا برهنه بود . دلم می خواست همونجا می خوابوندمش . -ببخشید شما می خواین جایی تشریف ببرین .. -نه ولی مهمان عالی مقامی دارم که نمیشه همین جوری پیشش گشت .. چشام خیره مونده بود . هر چند صورتش کمی زیبا شده بود ولی همون فرم سابقو داشت در عوض هیکلش خوردن داشت . منی که سالها کس حرام نخورده بودم برام نعمتی بود .. -خب ساسان خان مشکل شما چی بود .. -می خواستم در مورد میترا با شما مشورت کنم . شما رو اون نفوذ زیادی دارین . اون خیلی نق نقو شده . اخلاق و رفتارش خیلی ناساز گارانه شده .. -یعنی به نظر شما من تاثیر منفی درش گذاشتم ؟/؟ خواهش می کنم . من کی همچین حرفی زدم . اتفاقا می خوام که اثرات منفی اونو از بین ببرید .. -من با خیلی از خصوصیات اون آشنایی دارم . من و اون مثل دو تا خواهر با هم درددل می کنیم . -راستی بچه ها کجان -گفتم شما تشریف میارین اونا رو فرستادم خونه بابا بزرگشون . -از دیدنشون خوشحال می شدم -ولی وقتی که مهمون دارم از بودنشون خوشحال نمی شم ساسان خان .. ووووووویییییی چه رک و افسونگرانه صحبت می کرد . علنا داشت می گفت که سر خر نمی خواد . می دونستم که باید در این گونه مواقع و موارد چیکار کنم . با این که سالها بود پی این قضایا نرفته بودم ولی می تونستم راحت مخ زنی کنم . گاهی وقتا مخ زنی ها با حرف زدنهای پیاپی نیست . ممکنه دو سه کلمه ای نیاز باشه . ولی گاهی سکوت و نگاهی صمیمانه و عاطفانه از همه اینها بر تره . نگاهی که مظلومیت و شیطنت و خواسته ات روبا تمام وجود و بی ریایی به طرف نشون بدی . به سینه های لیلا نگاه کردم . نگاهمو به صورت و چشاش دو ختم . چش ازش نمی گرفتم . اونم حس منو داشت . لبای گوجه ای و کلفت و هوس انگیزش مکیدن داشت . --چی شده آقا ساسان . انگاری بیهوش شدی .. -از دیدن شما و زیبایی شما و خوش لباسی شما بیهوش شدم . خوش به حال شوهرتون -آره بی عرضه شوهرم زن و دو تا بچه شو به امون خدا ول کرده رفته . دیگه حساب اینو نمی کنه ما در این شرایط اقتصادی باید چیکار کنیم . از طرفی شکم آدم سیر میشه ولی این که تمام نیاز های یک زن نیست . صورتمو به صورتش نزدیک تر کردم . خودشو کنار نکشید . بلکه اونم یه چند سانتی خودشو کشوند طرف من . می دونستم اگه بتونم لباشو ببوسم دیگه کار تمومه . هر چند تا حالا دیگه نوددرصد یقین پیدا کرده بودم که می تونم موفق شم . لبای داغ و تشنه مو به لباش چسبوندم . چقدر خوش طعم و با مزه بود . بوی خوش عطر این زن دیوونه ام کرده بود . زنم میترااز نظرخوشبو بودن درونی به وقت سکس زیاد به خودش نمی رسید . گاهی بوی عرق تنش خفه ام می کرد . -نهههههههه داری چیکار می کنی . داری منو می سوزونی .. لبای لیلا رو به لبام قفل کرده بودم . دستمو گذاشتم داخل پیراهنش . یکی از سینه های درشتشو از سوتینش هم در آوردم و انداختم بیرون . هنوز از خوردن لباش سیر نشده بودم که دو دستی به اون سینه چسبیده و نوکشو گذاشتم توی دهنم . با اون سینه اش هم همین کارو انجام دادم . -نههههههه اقا ساسان . این کارا چیه .. -من فقط می خوام بدونم زیر دامنه پیر هنت روی کونت اصلا شورت داری یا نه .. -آهههههههه نههههههههه نههههههههه نکن .. دستمو از زیر پیراهن رسوندم به کونش . قبل از این که دستم به کونش برسه رسید به کس لخت و بدون پوششش . دیگه جوابمو گرفتم . حدسم درست بود . این فتنه گر زیر پیراهنش شورت نمی پوشید . بغلش کرده و بردمش رو همون تختی که شوهرش اونو می گایید . خودشو آماده آماده کرده بود . بدنش کاملا بوی عطر هوس و عطر حمام را می داد . همه جاش نرم و برق انداخته .. انگاری که می دونست منم اومدم تا تر تیبشو بدم . -لیلا .. خیلی وقته اینو می خواستی .. -تو هم همینو می خواستی . من نگاه شما مردا رو می شناسم . .. راستش می خواستم بهش بگم فقط تازه به فکر گاییدنت افتادم اما چیزی نگفتم . گفتم بذار به این فکر کنه که عقل کله .. وقتی که دو تایی مون برهنه شدیم و خواستم برم طرف کس درشت و بشقابی اون و طبق عادت کس لیسی کنم دیدم اومد طرف کیرم و قبل از این که دهنشو بذاره روی اون گفت می دونم که میترا بهت خیلی سختی میده و کیرت رو زیاد ساک نمی زنه . ولی من سیرت می کنم .. امان از دست این زنا . ما مردا که کنار هم می شینیم از این حرفا با هم نمی زنیم . اون دهنشو گذاشت روی کیر من .. چقدر خوشم میومد . بعد از از دواج تا حالا کیرم این جوری ساک زده نشد . نهایت لذت من وقتی بود که این زن هوسباز و حشری که شوهرش هم بود زندان طوری آب کیرمو کشید و وارد دهنش کرد که داشتم از حال می رفتم . حس کردم که حسابی سیراب شدم ...........ادامه دارد ...نویسنده ....ایرانی
     
  
زن

 
از فــــــــــردا آدمــــــــــت مــــــــــی کنــــــــــم ۳ (قسمـــــت آخـــــر)

داشت غصه ام می گرفت که این کیر چه جوری می خواد تیز شه فرو بره توی کس لیلا . ولی همچین دوباره ساکش زد و در جا رفت روش نشست و افسونگرانه خودشو روش بالا و پایین می کرد که حس کردم از اولش هم تیز تر و شق تر شده . اون با فشار و سرعت هر جوری که می تونست خودشو روی کیر حرکت می داد . -کشتی منو زن .. -باید بکشمت . به تو هم میگن همسایه .. حق همسایگی اینه که هر شب کیرت رو می کنی توی کس زنت و اون وقت من بی نصیب باشم ؟/؟ اینه مسلمونی تو ؟/؟ -سعی می کنم از این به بعد اسلامی رفتار کنم . -من که تسلیم توام . ولی کس درشتی داشت . چه قدرتی داشت ! به این سادگیها هم آبش نمیومد ولی دست بر دار نبود . منم با کف دستام با سینه هاش بازی می کردم و گاه دستمو میذاشتم پشتش و کون درشت و قاچای کونشو می گردوندم . عجب هیکلی داشت . بعد از چند دقیقه طوری سرعتشو زیاد کرد و یک دفعه افتاد روم که دست و پامو گم کردم . دراز کش شدم و اون روم خوابید . کس گشادشو روی کیرم می گردوند . همش فریاد می زد اومد اومد اومد .. آبش اومده بود .. در همین لحظه موبایلم زنگ خورد . زنم میترا بود .. لیلا با اشاره دست حالیم کرد که بهش بگم که شبو خونه نمیام .. هنوز یک ساعت نشده بود داشتم از حال می رفتم ولی خب نخواستم که روی همسایه رو زمین بندازم . خلاصه یه بهانه ای تراشیدم که بتونم شبو با لیلا تنها باشم . این بار اون قمبل کرد و دستاشو گذاشت رو قاچای کونش و به من گفت که بذار توی کونم . کون دادن به من حال میده . بعد از ار گاسم و ار ضا شدن خیلی می چسبه آدم یه کیری رو توی کونش حس کنه . -همین جور خشک ؟/؟ -کاریت نباشه .. با خودم فکر کردم من که آدما رو نمی شناسم . حتما اون یک کونی حرفه ایه . خیلی حال داد . کیرم با این که خیلی راحت رفت توی کونش ولی صدای آخ و واخ و فریادش فضای اونجا رو پر کرده بود . از دو تا واحد اون طبقه فقط ما دو نفر بودیم و تا دلش می خواست جیغ و داد می کشید حالا این که صداش به طبقه بالا برسه یا نه دیگه اونشو خبر نداشتم . ..مگه از گاییدن کونش سیر بشو بودم ؟/؟ -جااااااان عجب هیکلی داری تو . -همش مال تو همش مال تو بخورش .. من فکر کنم حداقل سه سال برای شوهرم ببرن . کاش بیشتر براش می بریدن .. وووووویییییی بذارش بذارش تا ته بره تا ته کونم بره -جر می خوری یه وقتی و اون وقت دیگه کاری از دستمون بر نمیاد . -نه بذار پاره شم . بذار با کیر تو جر بخورم . چقدر واسم طاقچه بالا میذاشتی . من خیلی وقته منتظرش بودم .. -نمیشه زیاد با هم بود بچه هات هستند .. -نه اونا عاشق خونه بابا بزرگشون هستند . خونواده شوهرم .. پدر شوهر و مادر شوهرم چشم دیدن منو ندارن . اونا میگن بریز و بپاش های من باعث شده که پسرشون بیفته زندون .. به درک . چشمش کور این کا را رو نکنه . انگاری من بهش گفتم که بره قاچاق کنه .. می تونست بره یه کار و کاسبی نون و آبدار راه بندازه .. مگه ملت همه شون قاچاقچی ان .. تو کارت رو بکن .. کف دستشو گذاشته بود روی کونش . -خیلی خوش کونی لیلا .. راستی راستی از گاییدن کونش سیر بشو نبودم . امونمو بریده بود . واسه این که پیشش کم نیارم یکسره اونو می کردم . چقدر پر توان بود این زن . امید وار بودم که در روز های بعد که اونو می کنم مثل حالا این قدر گرسنه نباشه . وگرنه چیزی برای من نمی ذاشت که برم سراغ میترا . حالی واسم نمی ذاشت . بدون این که به فکر خالی کردن باشم طوری کونشو به بدنم چسبونده بود که فقط داشتم حس می کردم که آب کیرم داره میره توی کون لیلا .. بعد ازاون طوری همو بغل زده بودیم که من یکی داشتم خفه می شدم . طوری هم اونو نوازش کردم که خوابش بگیره . بعد از این که خوابش کردم خودمم توی بغلش خوابیدم و دم صبح وقتی بیدار شدم که کیرم توی دهنش بود و داشت ساک می زد .. خلاصه حسابی اونو گاییدم و میترا که بر گشت اعتماد به نفس عجیبی پیدا کرده بودم . احساس قدرت می کردم . حال و حوصله سکس با اونو نداشتم ولی بالاخره زنمون لختمون کرد . لاپاشو باز کرد .. بلیسش .. منم کیرمو بردم طرف دهنش گفتم بذارش توی دهنت .. -روت خیلی زیاد شده ساسان .. -از این به بعد همینه . اگه نمی خوای بذار بخوابم .. -نشونت میدم ساسان . آتیشت می زنم . تحریمت می کنم -هر غلطی که دلت می خواد بکن .. -حالا امشبه رو هیچی از فردا درستت می کنم . از فردا آدمت می کنم . یک بار دیگه کیرمو به دهنش چسبوندم ..-حالا امشبه رو خودت آدم شو نیازی نیست که منو آدم کنی . چاره دیگه ای نداشت . دهنشو باز کرد و کیرمو شروع کرد به ساک زدن . راه دیگه ای براش نمونده بود . با یه هیش کردن من جا رفته بود . دمت گرم لیلا که تونستی کاری کنی که خودمو باور کنم .. آره این من بودم که زنمو آدم کرده بودم ولی هنوز بدهی زیادی به لیلا داشتم . در واقع این من بودم که شب گذشته روی کس لیلا با زبون بی زبونی داشتم می گفتم میترا از فردا آدمت می کنم ... پایان ... نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
شب جمعه

هنوز یه ماه نمی شد که ازدواج کرده بودم که سیاوش مسخره بازی رو شروع کرد و هفته یه روز هم که بود چه عرض یه شب در هفته رو اونم شب جمعه ها رو که من خیلی دوست داشتم و می خواستم تو بغلش باشم به دوستاش اختصاص داد . نمی دونم چه مرگش بود که نمی تونست رفیق بازی رو ول کنه . هفت هشت نفر بودند که قرار بود مهمونی به صورت دوره ای تو خونه هر کدومشون بر گزار بشه ولی من یکی نمی تونستم اجازه بدم که تو خونه من بر گزار بشه . تاهمین جاشم به خاطر این مهمونی های مجردی کلی با هاش در گیر بودم . من اسمم توسکاست و بیست و سه سالمه . پنج سالم از شوهرم کوچیکترم . کارمند بانکم و شوهرمم بازاریه . قد و قامت منم همه چی متوسطه جز این که بگم خوشگلی من در حد بالاست که سیاوش قدرشو نمی دونست . در هر حال بازم خدا رو شکر می کردم که اون در همین حد خوشگذرونه و دنبال الواتی های دیگه نیست . چون تحقیقات کافی انجام داده بودم و فهمیدم مجلسشون مردونه بوده و جنده ای چیزی تو جمعشون وارد نمیشه . با همه اینا وقتی اون می رفت مهمونی من دوست داشتم شب تا صبح رو تنها باشم و منتظر بر گشتش تا بیاد سراغمو غیبت شب قبلشو جبران کنه .

تا می تونستم جریمه اش می کردم وحال بیحالشو می گرفتم . می گفتم باید به جای یه ساعت دو ساعت منو بکنی . ولی سر کوفت زدنو ول نمی کردم .-مرد تو زن داری این کارا چیه . نسبت به من تعهد داری . تازه می شینی مشروب هم می خوری . از بوی گند عرق تو خفه شدم ... خودمو با خوندن فیلمهای ماهواره ای و خوندن داستانهای سکسی از لوتی مشغول می کردم . یه سری مطالب و خالی بندیهایی تو داستانهاش بود که راستش با عقل سلیم جوردر نمیومد .. مادر بره به پسرش کوس بده خواهر زیر کیر داداشش بخوابه و زن عاشق خیانت به شوهرش باشه و روزی یه غریبه رو تو بغلش داشته باشه . وای وای چی می نویسه این پسره . وضع به همین صورت ادامه داشت تا این که شب جمعه چهارمی بود که من تو واحد خودم تنها بودم . داشتم یه فیلم سکسی رو می دیدم و خودمو واسه صبح که سیاوش بیاد آتیشمو خاموش کنه آماده می کردم که دیدم تصویر رفت و تلویزیون هم دیگه چیزی رو نشون نداد .. این دیگه خیلی ضد حالی بود . نمی دونستم چیکار کنم . حتما بازم این دیش مشترک بالا پشت بوم تکون خورده . اصلا هیشکدوم از ساکنین واحد های کناری بغلی رو نمی شناختم . رفتم یکی از در های روبرویی رو زدم . یه جوونی درو باز کرد -عذر می خوام شما از رسیور استفاده می کنین ؟/؟-بفر مایید خانوم اتفاقی افتاده -خواستم ببینم سیگنال شما هم ضعیف و بد شده و تصویر نمیاد ؟/؟ وای چقدر دور و برش ریخت و پاش بود . جوون خیلی خوش تیپ و خوش مشربی بود ولی از این شلوغ بازیهاش خوشم نمیومد . ظاهرا تنها بود . به نظرم اومد که باید دانشجو بوده باشه . دور و برش خیلی کتاب ریخته شده بود . بعد از دو سه دقیقه ای که منو دم در کاشت بر گشت و گفت که نه مشکلی نیست . ایراد باید از گیرنده خودتون باشه .-ببخشید من زیاد تو این کارا وارد نیستم می تونید یه دقیقه تشریف بیارید خونه مون شاید شما متوجه شین .. اومد و یه خورده با رسیور ور رفت و گفت دستگاه مشکل نداره . سوئیچ هم که مشترکه مشکلی نیست . بازم یه دور دیگه رسیور رو کنترل کرد و گفت فکر کنم باید سیم مربوط به شما قطعی داشته باشه . یه خورده این ور و اونورو نگاه کرد و گفت اینم که از اون سیمای جنس کلفته . پشت رسیور رو انگولک کرد و یه چیزی رو پیچوند . وای خدا مرگم بده تصویر بر گشت . یه آقاهه سیاه پوست کیر کلفت داشت یه زن سفید پوست خوشگل کون گنده رو می گایید و صدای آخ و اوخ دوتایی شون فضا رو پر کرده بود و منم از خجالت داشتم پیش این دانشجو که اسم کوچیکش امیر و نام فامیلش ایرانی بود آب می شدم . متوجه بودم که امیر با چه زار و التماسی نگام می کنه و منم از خجالت سرخ شده بودم .
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
شب جمعه قسمت۲

این ریموت ها هم همه غیبشون زده بود . در شیشه ای میز رو باز کرده و دولا شدم که دستمو به رسیور برسونم . از تو شیشه امیر رو می دیدم که دستش رو کیر باد کرده پشت شلوارشه .. این چه نقطه ضعفیه که مردا دارن . بوی گوشت که به مشامشون می رسه فوری اشتهاشون باز میشه . بهتره اصلا اعتناش نکنم . فوری دستگاه رو خاموش کرده و یه دور بر گشتم تا کونم دیگه در دید امیر نباشه . ازش عذر خواهی کردم و چند تا بد و بیراه هم به اونایی که این فیلمها رو پخش می کنن و جوونای ما رو منحرف می کنن فرستادم و تا دم در همش ازش عذر خواهی می کردم .

اونم بهم می گفت اگه بازم مشکلی داشتین در خدمت شمام . موقع خداحافظی دستشو به طرفم دراز کرد و منم دستشو رد نکردم اونم واسه چند ثانیه ای تو دستاش نگه داشت . تمام تنم لرزید . نمی دونم چرا . نگاه وقت خداحافظی امیر با نگاه وقت سلامش فرق می کرد . اون یه دانشجویی بود که با دوستش دو نفری تو این واحد زندگی می کردند . خونه دوستش تا تهرون دو سه ساعتی بیشتر نبود . آخر هفته ها رو می رفت ولایت ولی امیر بچه شیراز بود و ترجیح می داد کمتر به شهرشون سر بزنه . به هر حال اون رفت و من آماده رو که خودمو واسه سیاوش ردیف کرده بودم به حال خودم گذاشت .. دوباره سر گرم دیدن فیلمهای سکسی شدم . نمی تونستم ده ساعت صبر کنم تا سیاوش بیاد . خوندن داستانهای امیر سکسی و خیانتهای زن به شوهرش هم منو بیشتر وسوسه ام می کرد . شیطون رفته بود تو جلدم . اگه منو نخواد ؟/؟اگه پسم بزنه ؟/؟.. چه حالی می داد اگه اون حالمو جا می آورد ! سیاوش هم چیزی نمی فهمید و منم می تونستم یه شب جمعه با شکوهی واسه خودم داشته باشم . حالا که شوهرم حال نمیده من خودم باید یه جور دیگه ای حال کنم . زنگ زدم به دوستم سودابه که خیلی سر و گوشش می جنبید و تو این یه سالی که از دواج کرده بود ده تا دوست پسر عوض کرده بود . با هیشکی هم بیشتر از یه ماه نمی موند و می گفت این جوری خطرش و احتمال لو رفتن هم کمتره . باهاش مشورت کردم -خاک تو سرت توسکا تا تنور گرمه نونو بچسبون . من این جوونا رو می شناسم . دانشجو اونم تنها .. اونم در جوار یه زن با کوس عبور آزاد که شوهرشم خونه نیست . اگه نمی خوای منو یه جوری باهاش جور کن . صبح میام اون طرفا -سودابه برم رو رو این چه حرصیه که تو داری . بالاخره بهم توصیه کرد که یه خورده خودمو مامانی تر کنم و با یه بهونه دیگه اونو بکشونمش خونه خودم . دستوراتشو انجام دادم . یه خورده خودمو بیشتر آرایش کرده و این بار این جراتو پیدا کردم که بدون روسری و با دامنی کوتاه برم در خونه شونو بزنم . وقتی درو بروم باز کرد و اونو دیدم تعجب کردم . اونم خودشو خیلی آراسته بود . به موهای سرش حالت داده و یه عطری هم به خودش زده بود که هوسمو دو چندان می کرد . خونه رو هم خیلی مرتب کرده بود -ببینم بازم دستگاهتون ایراد پیدا کرده ؟/؟می دونستم دوباره بر می گردین . حق با سودابه بود ولی امیر داشت به خودش می نازید . نباید خودمو مفت در اختیارش می ذاشتم . این بار مودم کامپیوترمو انگولک کرده بودم . رو میز کامپیوتر خم شده و تا خواستم جاشو به امیر نشون بدم دیدم که سرشو چسبونده به موهام و داره بوشون می کنه . خودمو کنار کشیدم تا واسش شیرین تر شم . یکی از فیشهای متصل به مودم رو که قطعش کرده بودم وصل کرد و گفت ببین حالا همه چراغاش روشن میشه و اینترنت تو هم وصله -دستت درد نکنه امیر خان . اگه شما رو نداشتم چیکار می کردم . هم قطعی رسیور منو درست کردین هم مودم منو . برم یه میوه ای شیرینی چیزی بیارم خستگیتون در بره .-این نصفه شبی یه چیز دیگه ای خستگیمونو در می کنه -مثلا چی -اجازه می دین یه اشکال فنی و قطعی دیگه ای هم هست که اگه اونو بگیرم همه دردسرای امشب ما تموم میشه .-بفر مایید استاد شمایید . اینو که گفتم فوری کمرمو از پشت گرفت و خودشو بهم چسبوند -نه نه امیر این چه کاریه تو رو خدا نکن زشته ولم کن .. مگه نمی دونی من شوهر دارم من که مثل تو مجرد نیستم -مرسی که دامن پوشیدی . دستشو از زیر دامن فرستاد داخل و از لای شورتمم رد کرد و از پشت کونم سریع کوسمو به چنگش آورد به همین سادگی -اوه اوه اوه اوه چقدر خیسه توسکا جون .. اینجا هم یه قطعی داره که اگه فیشمو بهش بچسبونم دیگه هر دوتامون روشن روشن میشیم -نه امیر خواهش می کنم . من مجرد نیستم نکن ..-فعلا که مجردو تنهایی . اگه شوهر داری پس کوش ؟/؟اگه ناز نمی کنی پس این کوس خیس چیه با یه دست منو به خودش چسبونده بود منو از زمین کنده بود و منم دست و پای الکی می زدم .

خیلی زورش زیاد بود . خوشم میومد از این که داره باهام حال می کنه و با حرص دنبال یه تختی می گرده که منو بندازه روش . کار سختی نبود منو انداخت رو تشک نرم و لرزشی تخت و دو تا دستاشو به دو طرف ستون کرد -من که تسلیمتم دستاتو بکش پایین . دستشو که آورد پایین خواستم که از دستش در برم ولی این بار اون با عصبانیت خودشو انداخت رو من و به زور هر چی رو که رو تنم بود درش آورد . با یه دست منو داشت و خودشو هم کاملا بر هنه کرد . کیرش منو تر سونده بود . ترس همراه با یه هیجان خاص . اگه یه بار کیرشو می خوردم تا یه هفته هوس کیر شوهرمو نمی کردم . وقتی امیر دهنشو گذاشت رو کوسم دیگه نتونستم بیشتر از این فیلم بازی کنم -نهههههههه نهههههه امیر گناهه -تو که تقصیر نداری عزیزم من مجبورت کردم . گناه تو هم گردن من .. آروم گرفتم و دیگه حرفی نزدم . پاهام از هوس می لرزید و سست شده بودم .
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
شب جمعه قسمت ۳ (آخر)

انگشتای دو تا دستا مو گذاشته بودم تو هم و از پشت سرش به کوسم فشار می آوردم .-آههههههه امیر امیر جون امیر جون چه حالی میدی . جوووووووون اوخ که شب جمعه منو ساختی . کوس آب شده منو آبش کردی . بگو چی داره که این همه می خوری سیر نمیشی .-هر چی هست که واسه من خیلی لذیذه -پس کیرتم باید بدی من بخورم تا لذت کوسمو بفهمم . امیر دیگه حرفی نزد تا راحت تر کوسمو بخوره . لبشو از رو کوسم ور داشت و تنمو به یه حالت کمونی در آورد منم خودمو سفت نگه داشتم و امیر هم برای حفظ تعادلم کمک می کرد . دستشو گذاشته بود وسط کمرم که یه حالت طاق پیدا کرده بود و رو صورتم خم شد و لبای منو بوسید . کیرش مماس با کوسم شد و منم آماده پذیرایی از کیر ناز و چاقالو و گوشتی و سفت امیر شدم . آخ که من قربون این شب جمعه و شب جمعه های دیگه برم که این کیر رو نصیبم کرده و به زندگی من یه تنوع و نشاطی دیگه داده . هر چند تازه عروسی کرده بودم و هنوز کیر سیاوش دلمو نزده بود ولی این که نمی شد یه عمری رو با یه کیر سر کنم . کمرم داشت درد می گرفت . امیر بدون این که لبامو ول کنه منو رو تخت صافم کرد و به گاییدنش ادامه داد . فقط سکوت کرده بودم و چشامو بسته بودم و به خودم فشار می آوردم که تو حالت خوشی و حال بمونم -واییییی این چه وضعش بود . حس کردم که کیر امیر تو کوسم داره یه پرشهای مشکوکی می کنه و چند لحظه بعد متوجه شدم کوسم پر پر شده از آب کیر اون . خوشم اومده بود از این که شیره و عسلشو خالی شده تو کوسم می دیدم .-آخخخخخخ چه حالی داد -امیر فکر منو نمی کنی که سنگین شدم ؟/؟-خودم مخلصتم . نوکرتم بهت حال میدم . کیر امیر بخواب نیست . حالا تا یه ساعت هم می تونم بگامت . راست می گفت . کیرش فقط یه خورده شل شده بود ولی همونشم بی نهایت بهم لذت می داد . پاهامو داشت و هر جوری که می خواست منو می گایید . کیر کلفت و دراز داشتن همین خوبیها رو هم داره . ول کنم نبود . سینه هامو طوری میک می زد که انگار داره نوک یه لیمو شیرینو میک می زنه و عصاره اشو می خوره . خیلی هوس داشتم و اون همین جور داشت منو می گایید . هیچوقت سیا وش منو تا این مرحله نرسونده بود . پشت به اون که قرار گرفتم دیدم صداش در اومد و گفت کونتو میخوام -تا کوسمو به آخر حال نرسوندی کونمو نمی دم . با این حال کیرشو از پشت و مسیر کون گذاشت تو کوسم و یه انگشتشو هم فرو کرده بود تو کونم . از این کار انگشتی اونم لذت می بردم وهوسم زیاد تر می شد .-امیر می خوام میخوام کیییییررررررتو میخوام که کوسسسسسمو بتر کونه .

هر وقت کوسسسسسمو سر حالش آورد اون وقت می تونه بره تو کونننننم -اوخ کییییییرررررر امیر و خود امیر فدای کوسسسسسس و کووووووننننن توسسسسکا خوشگله اش . با پشت دست آزادش پشت سر هم می زد به قاچای کونم .-توسکا جونم قرمز قرمزش کردم -هر کاری می کنی درسته درسته قر مزش کن عشق من .. کون لق سیاوش .. میگم رفتم حموم کیسه کشیدم این جوری شد .-اگه دلت بخواد واست کیسه هم می کشم . به طرقش قمبل کرده و دستشو رو شونه هام داشت . خیمه زده بودم و زانوهام رو تشک و کونم رو به هوا و به طرف کیرش قرار داشت . امیر جون به گاییدن من ادامه می داد . دیگه احساس خستگی نمی کردم . امیر هم مقاوم شده بود . بیست دقیقه ای به یک صورت منو گایید تا حس کردم اون چیزی که باید ازم بریزه ریخت -جوووووون امیر نمی دونی چقدر احساس سر حالی می کنم . چقدر آرومم کردی . کیر امیر دوباره سفت شده بود . اگه دوست داری می تونی بذاری تو کونم .. اول بیا یه خورده کیرتو ساک بزنم بعدا .. خودمو مدیونش می دونستم . خیلی حال کرده بودم . با این آرامشی که بهم داده بود خوردن کیرش هم بهم خیلی حال می داد . حتی بیصبرانه منتظر بودم که این کیر بره تو کونم . من به این زودیها دست از سر این کیر ور نمی داشتم . سیاوش تا حالا دو بار کونمو گاییده بود ولی کیر امیر یه چیز دیگه ای بود . دور و بر سوراخ کونمو کرم مالید و کیرشو بهش چسبوند . حس می کردم کیرش دوباره داغ داغ شده .-امیر زود خیس نکنی ها . میخوام کیرت تو کون من حال کنه و کونمم با کیرت حال کنه -هر چی تو بگی توسکا جونم . فقط دوباره آب کیرم جمع شده .. آخ که چه مزه ای داد وقتی که امیر نصف کیرشو فرستاد تو کونم -امیر بیشتر جلوتر فتحش کن . تو یه امیر ایرانی هستی . تسخیرش کن . مال خودته -عزیزم جلوتر نمیره تنگه خیلی -اوخ که تو چقدر خوبی . دستاشو گذاشته بود رو کونم و لباشو رو کمرم و طوری با لذت منو می گایید که دلم می خواست اون جای سیاوش شوهرم بود -عزیزم کونم چطوره -خوب خوب معرکه . هوس انگیز . یه نموره اگه گنده تر شه صفاش بیشتره -قربون اربابم میشم . هر چی تو بگی . از همین فر دا میرم ورزش مخصوص برجسنگی کون تا حالشو ببری . این بار امیر آبشو ریخت تو کونم . چقدر لذت بخش بود . دو تا از انگشتامو فرو کردم تو سوراخ کونم و یه خورده از آب کیر امیر رو در آورده و گذاشتم تو دهنم -این قدر خوشت میاد ؟/؟-آره عزیزم دوست دارم آب کیرتم مث یه عسل نوش می کنم . کیرشو در آورد گذاشت تو دهنم تا ته مونده شو بخورم . از اونجا رفتیم حموم و یه لیف و کیسه درست و حسابی به هم زدیم . صبح زود وقتی که امیر رفت خونه شون منم با اون کیفی که از سکس تو تنم بود همچین خوابم برد که وقتی سیاوش برگشت بیدار نشدم . یه وقتی بیدارشدم که دیدم سیاوش واسم ناهارو آماده کرده و چه جور داره پاچه خواری منو می کنه که یه جوری با بر نامه های شب جمعه اش کنار بیام .. اتفاقا شوهر سودابه هم تو جمع اونا بود . وقتی سودابه واسم زنگ زد که این شب جمعه ای میخواد بیاد پیشم عصبی شدم . موضوع رو با امیر در میون گذاشتم و گفت اتفاقا این هفته دوستم نمی خواد بره شهرستان -جووووون خیلی خوب شد . ولی فوری رفتم تو فکر . یعنی این امیر ناراحت نمی شه من برم به دوستش کوس بدم ؟/؟کون لق امیر یه کیر تازه رو عشق است . سودابه رو اول می فرستم طرف اون و خودم میرم طرف کیر دوستش . تازه می تونیم با هردوشون حال کنیم . جاااااان چه کیفی داره . چه شب جمعه های نانازی میشه . واسه آخر هفته ای ثانیه شماری می کردم . شبا از خوشحالی به زور خوابم می برد .پایان
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
آخر به عشقم رسیدم
ساعت 6.45دقیقه بود ساعت زنگ زد بیدار شدم و یه مشت به اون ساعت زدم تا خفه شه آخه همشه از این ساعت متنفر بودم
پاشدم سرو صورت شستم رفتم آشپز خونه دیدم مامانم زودتر از من بلندشده برام نون و عسل برام گزاشته و چایی هم داغ بود رفتم ریختم و خوردم ساعت هفت و ربع حرکت کردم به سمت دانشگاه که رفتم پاین مثل همیشه دیدم ریبو (سگمه)جلوی در منتظره رفتم ماشین رو روشن کردم و بردم بیرون به تیکه استخون براش گذاشتم اونم جهت تشکر یه دمی تکون داد و رفت سمت استخونو منم رفتم توی ماشین .ماشین را روشنش کردم و آهنگ که دوسش دارم شروع کرد به خوندن امیرخلون یه جورایی خاصم که از وستش شورع کرده بود:شب تا صبح با ماه بیداریم
جلو پای قلم هزار تا راه می زاریم آ !
کارشو بلده چپ نه نمیره باش
آشنام اسیر جو نه نمیشه داش
داستان مارو همه گوش میدن
گیج میشن یه چیزایی در گوش میگن
ما همینیم و بس ما باعث چرخش زمینیم و تَش !
نزدیکه ولی ما نزدیک همیم
نه مثل لاشخوری که می کَنه و می ره میگذره و میگه دیگه
پیچیده مغزش دنیا بده باش اینم منظور دار واسه مخاطب خاص....



یه سیگارهم روشن کردم داشتم میرفتم که دیدم حسین رفیقم مغازشو بازکرده و رفتم یه بسته وینستون گرفتم نشستم و یه بوقی زدم 100مترجلوتر دیدم یه ماشین خرابشده و کاپوتش بالاست منم که حس فردین بازیم گل کرده بود و هم دیدم یه دختره رفتم ماشین کزاشتم کنار و رفتم دیدم کاپوستو زده بالا و جلئی کاپوت ویساده گفتم خانم کمک میخواید؟
(از این جا اسم ها رو مینویسم)
گلی : بله یه هو ماشین خاموش شده میتونید درستش کنید؟
من:تاجایی بله بزارید ببینم
گلی:باشه زود که من دانشگاه درم
من: باشه
رفتم دیدم بله سیم اتصال فاز (سته سیم هستش) یکیشون شل شده منهم مهکم کردم و گفتم خانمه؟
ببخشید فامیلیتون؟
گلی: م.... هستم
من : خانم ن... این دست شد
گلی: ممنون
من:خواهش میکنم
گلی : ممنون خداحافظ
من:خواهش میکنم خدا پشت پناهتون


رفتش منم وایسادم یه سیگار گشیدم وبه این چند دقیقه فکر کردم و یهو به فکر کلاس افتادم
رفتم ماشین و روشن کردم و گازشو گرفتم سه سوت رسیدم و پارک کردم 5 دقیقه دیگه به کلاس مونده بود
رفتم بالا شانس آوردم استاد نیومده بود تا نشستم استاد آمد و آن روز سر کلاس هیچی حالیم نشد و بعد اتمام کلاس رفتم حیات
من و مهدی یکی از دوستان توی حیات بودیم و یه سیگار روشن کردم و داشت میکشیدم سرم هم پاین بود دیدم یه صدای نازی میگه آقا آقا بایه پس گردنی مهدی بالا آمدم گفتم دیوث برایچی میزنه که دیدم دستشو به سمت جلو گرفتم دیدم گلی جلومه قرمز شدم
پاشدم و سلا علیک
گلی: سلام دیدم اینجاین تعجب کردم و هم آمدم تشکر کنم
من: برای چی؟ گفتم که خواهش میکنم
گلی:شما دانشجوهسیتد؟
من : اگه نبودم اینجابودم؟
گلی:چه رشتهایی؟
من :کامپیوتر
گلی :بله
من:شما رشتتون چیه؟
گلی:معماری
من: خانم م.... اگه این ماشین خراب شد دوباره این شماره تماس من بعد از ظهر هم دفترم و هم شماره موبایل هم هست که اگه مشکل براتون پیش آمد زنگ بزنید میام برای کمک
گلی:باشه مرسی خدحافظ
من:خداحافظ


رفتیم سر کلاس نشستیم تا استاد آمد ،استاد شوخ ومهربونی بود این کلاس شکرهدا یه چیزایی فهمیدم
کلاس تموم شد و داشتم میومدم که دیدم گلی داره سوار ماشینش میشه براش دست تکون دادم
اونهم دست تکون داد آمدم خونه که لباس عوض کنم و برم با چه ها شیشه گران دور دور . رفتیم کس چرخ ودور دور
ساعت 2 آمدیم خانه و این خرس خابیدم تاساعت11 (آن روز کلاس نداشتم)
دیدم موبایل زنگ میخوره دیدم شماره نا آشناس منهم سرد برداشتم گفتم:الو
گلی:سلام اقای.. خوبید
من : مرسی شما؟
گلی حالا کمک میکنی و یادت میره؟
من : بله خانم م... مشکلی پیش آمده؟
گلی:بله این ماشین باز خراب شده میشه یه تعمیر گاه خوب بم معرفی کنید این را ببرم؟
من:شماخودتون که نمیتونید ببرید من میام بکسل کنم ببریمش(این ماشین من مثه یه پیکان وانته)
گلی:باشه فردا ساعت یازده خوبه؟
من : باشه چشم میام
گلی: ممنون دستون دردنکه خداحافظ(آدرس خونه رو براتو اس ام اس میکنم)
من: باشه، خداحافظ
رفتم سمت فرشگاه دوستم
یه ادکلن خریدم (کاپتان بلک) آمدم خونه و افتادم به جون ماشین و شستم
رفتم خونه گلی آفون را زدم در را باز کرد رفتم تو که دیدم یه سگ دوبرمن جلومه که دیدم دربرم میگره و وایادم تا گلی بیاد
که نگه بان آمد سگ را برد بست منم سلام کردم و گفت الآن خانم میاد
من وایسادم
گلی آمد وای خدا چه تیکه ایی وییی
گلی :سلام ببخشید معطل شدید الآن میگم در را بازکنند تا ماشین را بیارید بکسل کنید
من : باشه
ماشین را بکسل کردم و اونهم نشست توی ماشین خودش و بردم تعمیرگاه بهروز رفیقم
بهروز: سلام داش نادر خودمون از این طرفا
تاگلی را دید گفت:سلام خانم خوب هستید مبارک باشه
گلی : ببخشید مبارکه چی باشه؟
بهروز مگه ایشون خانمت نیست نادر؟
من : نه بابا ایشون یکی از هم دانشگاهی هام هستن که ماشین را آوردم کامل سرویسش کنی
بهروز : بروی تخممم
من: باز تو نفهم شدی
بهروز :نه بجون تو منظور تخم چشمم بود
من:حالا این تا کی وقت میبر و هم سفارشی تعمیرشکن
بهروز : اگه مشکل جدی باشه 7 روز کارمیبر
گلی 7 روز؟من فردا ماشین را میخوام
بهروز : باید 4روز الی 7 روز باشه
من: من خودم میرسونمتون
گلی:نه نمیشه که
من: خودم هرجا میخواین برید هستم میبرمتون
گلی :باشه ممنون
بهروز کاری باری نداری داداش
بهروز : خداحافظ
رفتیم بردمش گلی را خونشون
دم خونه گلی: اقای ؟اسم شریف؟
من نادر هستم
گلی: اقا نادر بفرماید بالا یه شربتی چیزی دخدمتتون باشیم (خیلی اسرار کرد)
من: باشه ولی این سگه را ببندین
گلی :باشه
رفتیم یه شربت خوردیم و کلیی از دانشگاه حرفیدیم و باباش آمد
باباش:سلام اقای ... من م... هستم
من:سلام خوشبختم
باباش: دیروز که به گلی کمک کردید آمد بهم گفت منهم بش گفتم آفرین به این جون
ن :خواهش میکنم وظیفه بود ایشون هم جای خواهر ما
و کلی حرف زدیم و داشتم میرفتم به باباش گفتم یه هفته ماشین تعمیرگاهست من میام میبرمش
که تشکر کرد و آمدم خونه
و روز اولادامه در پست بعد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
ادامه آخر به عشقم رسیدم
من: سلام گلی خانم خوبید
گلی : مرسی شماخوبید
من : به مرحمت شما بابا خوبن
گلی:سلام دارن
رفتیم دانشگاخ و موقع بگشت هم رسوندمش
از روز دوم باهم صمیمی شده بودیم که وقتی داشتم سیگار میکشیدم دعوام میکرد و با مشت میزد به بازوم
من هم نشگون میگرفتم(این جرقه ارتباط ما شد)
که روز سوم بعد کلاس رفتیم کافی شاپ دوستم که حرف بزنیم
من:گلی من یه چیز میخواستم بهت بگم
گلی :بگو نادر جان
من: بگم ناراحت نمیشی؟
گلی :بستگی داره
من : گلی من از وقتی تو دانشگاه باهم حرف زدیم من عاشقت شدم می خوام باهم باشیم
گلی :ببین نادر من باید فکر کنم ببینم به درد هم مبخورم و....
من :باشه قبوله
دوتا بستنی هویج خوردیم و آمدیم دم در و سوار ماشین شدیم و رفتیم
فرداش رفتم ماشین را گرفتم بردم ماشین را یه جایی زنگ زدم با آژنس بیا ای آدرس من منظرتم
آمد و ماشین را دید خوشحال شد و آمد بوسم کرد و گفت ممنون . این جایزه ات و از بیشتر هم نخواه
من :این هم از سرم زیاده
گلی:خو چه قدری شد؟
من : به جون خودت که عزیزترینمی پول نچ
ساماز: نمیشه که اصلاً میرم و تولدم را باهات بیرون نمیمونم
من: به تولدته این یه پیش کادو تا اصلی را بیارم
ماشین را برد خونه گزاشت و رفتیم پیتزا پیتزا شام خوردیم
من :سانار یعنی قبول کردی باهم باشیم
گلی:اره ولی دوست باشیم اگه تا ازدواجمون
من : باشه اگه اجازه بدید دوماه باهم دوست باشیم و اگه خوشت آمد میام خواستگاریت
گلی:باشه
من :عاشق این جور حرف زدنتم
بعد دانشگاه هر روز کارما این بود بریم باهم بیرون خانواده هردو میدونستن ما همدیگر را میخوایم میرفتیم باهم دریا و شیخ زاهد و بام سبز و طبیعت
یه بار بهش گفتم ما یه ویلا داریم دیلمان میابریم؟
گلی:بزار به خانواده خبر بدم بعدش بریم
من okعزیزم



...
گلی رفت خونه شون گفت وسایل برداشت رفتیم اون موقع 4 روز تطعتیل بود رفتیم 2ساعته دیلمان رفتیم ویلا دیدماز ویلا خوشش آمد بردمش بالا بهش همه جار رو نشون دادم4 تا اتاق خواب داشتیم گفت بهتر جدا بخوابیم من هم قبول کردم رفتم سوپری اون جا(آخه اون قسمت سوپری بزرگی بود) کلی وسایل خردیم و همیشه توی ساکم کاندم و اسپری بود
رفتم وسایل را برداشت شام درست کرد خوردیم . وقتی گیتار منو دید گفت برام بزن
من براش آهنگ جان مریم را زدم و اون خوشحال بود رفتیم بخوابیم هر کودوم توی یک اتاق
ساعت 3 بود که خوابم نمی برد رفتم در اتاقشو زدم گفت کیه؟
گفتم :اقا گرگه
ساماز: مخسره شدی ؟ من:نه خوابم نمیبره در را باز کردم رفتم تو گفتم :من میترسم می خوام پیشت بخوابم(باصدای بچه گونه داشتم مسخره بازی در می آوردم)که رفتم تو جاش یکم مالوندمش دیدم خوشش میا بیشترش کردم که دیدم اه اهش در آمد گفتم آماده ایی عزیزم انم سرشو تکون داد

اول لاله گوشش را خوردم بدجور حشری شد خوردم خودم 5 دقیقه خوردم که گفته بسه برو پاین تر که رفتم سینه شو خوردم هی ادای بچه هارا در می آوردم اونهم حشری تر میشد . رفتم سمت کسش وایییییی انگار بهشت اونجا بود
گلی: سااااااامییییی پرده را بزار برای شب عروسییییی (اخه قصد ازدواج بودیم)
من: باشه پس باید درد عقب را تحمل کنی
گلی :بخاطر تو درد را هم تحمل میکنم
من: قربونت برم عشقم
رفتم بالا دوبار لب تو لب شدیم حالا بخور کی نخور جون پدر سگ چه لبی میداد
گفتم سگی پشین و رفتم وازلین آوردم(خونه استخر داره و قبل رفتن توی آب وازلین میزنیم)
دور سوراخ کونش وازلین مالیدم ال یه انگشت کردم تو خیلی تنگ بود
بعد دوتا سر سه تا دادمیزد جرررررررررررررم بده که کیرمو (20سانته) گزاشتم دم سوراخش و یه فشار دادم کلاهکش رفت تو که داد میکشید در بیار من گفتم:عشقم وایسا آروم میشه .هی میگفت در ار که یه هول دیگه دادم کامل کیرم رفت توش که داشت فرش را چنگ میزد بعد 5دقیقه خوب شد دردش . کیرم را دراوردم رفتم اسپری زدم و شستم شروع دوباره لب تو لب شدیم یه ربع داشتیم لب میگرفتیم رفتم سمت کوسش که سرم را فشارمیداد تو و اون موقع ارضا شد .منهم خودمو کنترل میکردم که پردشو بزارم برای شب عروسی


که روباره کردم توکونش که دیگه هی میزدم صدای برخورد کونش با بدنم بدجور حشریم میکرد بهش گفتم:خانمی کوستو جرررررمی خوام بدم (الکی) که تمنا میکرد بزار برای شب عروسی که وسط حرفش ارضا شدو دیگه حال نداشت بعد 5 دقیقه حال آمد و که سه چاهرتا تلنبه زدم گفتم داره میاد گفت بریز روی سینم منم ریختم ریسینش تمام بدنش شده بود ابکیر
بعد رفتیم هموم و یه دست دیگه اونجا از کون کردمش نمی تونست خوب راه بره کونش درد میکرد
فرداش بردمش طبیعت چرخوندمش و انقد خسته بودیم توی بقل هم خوابیدیم فرداش امدیم لاهیجان
که به بابا گفتم:بابا من شرکتمو دارم دارم ادامه تحصیل هم میدم پول خوبی هم دارم در میارم من یه دختر خوب پیدا کردم باهش دوست شدم برام برین خواستگاری
پدرم: باشه پسر میرم ببینم که کیه خانوادشون کین بعد بریم همینجوری نیستکه
من :بابا من عاشقشم و نمیتونم وایسن
بابام:باشه پسر میگم مامانت یه زنگ بزن برای خاستگار
مامان هم بعد شنیدن این خبر خوشحال شد (آخه بعد شکست توی رابطه بادوست دخترم خیلی ناراحت بودم) مامان زنگ زد و برای پس فردا .
روز خستگاری رفتم صبح آرایشگاه پیش محمد رفیقم که از بچگی میرفتم پیشش رفت موهارا درست کردم و ریش برام زد یه تریپ پدر زن پسند .رفتم خونه نهار را تند تند خوردم بابام میگفت که اینجور توبراش وق داری؟ من:مگه چیه دارم دامادمیشم دیگه
مامان: اخ الهی غربون پسرخودم شادوماد خودم برم ایشالا پیرشی مادر تئ از بچگی بچه خوبی بودی ایشالا جواب خوبی هاتو ببینی.
رفتم شیرنی گرفتم وگل شد غروب که رفتم خونه کت شلوار پوشیدم با خانواده رفتیم خونه شون
زنگ زد دلم داشت در میومد که در واشد
رفتیم تو پدر ش سلام علیک این ها
پدرش : اقا نادر شغل شریف تون چیه؟البته میدونم دوباره دارید یه رشته دیگه هم می خونید
من: من مهندس معمار هستمو دارم رشته کامپیوتر برای فوق میخونم
پدرش: چه خوب
بعد گلی چایی اورد خوردیم و باهم رفتیم حرف زدیم و گل گفتیم و گل شنفتیم بعد که رفت یم باباش گفت من رفتم تحقیقمو کردم و همه چیز را درموردتون میدونم چه خونه واده ای هستید و (خانواده خوب و.... میگفت) فقط
میمونه نظر گلی
گلی: من هم با اجازه پدر مادرم موافقم
همه دست زدن منهم با هماهنگی حلقه را خریده بودم گلیهم برام حلقه خریده بود حلقه ها ردبدل شد
تا فردا بریم عقد کنیم
رفتیم محضر
آخونده: دوشیزه خانم گلی م... ایا به بنده وکالت میدهید با صداق یک جلد کلام الله مجید و یک جفت شمندان وآِنه و 1000سکه تمام بهار آزادی شمارا به عقد دائم آقای نادر ... در آورم بنده وکیلم؟
خواهر گلی :عروس رفته گل بیاره
برای باردوم عرض میکنم دوشیزه خانم گلی م... ایا به بنده وکالت میدهید با صداق یک جلد کلام الله مجید و یک جفت شمندان وآِنه و 1000سکه تمام بهار آزادی شمارا به عقد دائم آقای نادر ... در آورم بنده وکیلم؟
خواهر گلی: عروس زیر لفظی می خواد
برا بار سوم میپرسم
دوشیزه خانم گلی م... ایا به بنده وکالت میدهید با صداق یک جلد کلام الله مجید و یک جفت شمندان وآِنه و 1000سکه تمام بهار آزادی شمارا به عقد دائم آقای نادر ... در آورم بنده وکیلم؟
گلی : با اجازه پدربزرگ و مادربزگ و خانواده بلههههه
مبارکه ومن شمارا زن وشوهر اعلام می نکایم
بعد من بوسیدمش
بعد دوماه عروسی
10/تیر/1389

عروسی مون 10 تیر بود که 8 صبح بردمش آرایشگاه من خودم هم 12 رفتم آریشگاه و خودمو درست کردم
بعد رفتم ماشین را با دسته گل گرفتم 5 رفتم دنبالش چه فرشته ای شد بود رفتیم سالن همه بودن
تا 4 صبح داشتیم میکوبیدیم میرقصیدیم بعد دیگه 5 تموم شد
داداشم ساسان رفته بود خونه ما که شمع روشن کنه و مشروب را بایخ بزاره برامون
رفتیم خونه که گفتم حالا دیگه مال خودمی
گلی: مگه مال تو نبودم ؟
من : بله بودی ازون روز ماشینت خرابشد مال من شدی
خندیدیم
لباسشو براش در آوردم با شورت و سوتیین بود که پریدم بغلش کردم برمش تو اتاق خواب تا امروز اصلاً این خونه را ندیده بود
بردمش رو تخت لب گرفتیم هی میخورد و منو حشری تر میکرد و رفتم سمت لاله کوشش که وحشی تر شد
خوردم ودیگه ناله میکرد و رفتم روسینه اش گفتم من شیر میخوام و خوردم و خوردم که گفت امشب من مال تو ام عشقم
رفتم پاین تر تو نافشو لیس میزدم قلقلکش می آمد می گفت سامی نکن
من گفتم میدونی این که چیزی نیست عزیزم
رفتم کوسشو خورد چوچولشو میمکیدم هی میمکیدم میگفتم :قربون اون کیرت بشم که کیرمو گرفت ساک زد بله اولین بارش بود ولی من حال میکردم با قرص تاخیری که زده بود تا صبح کارش داشتم که گفتم حاضی خانوممم شی ؟ گلی: اره عشقم
پاهاشو هفتی واکرد من کیرم گزاشتم دم کسش گفتم با پردت خداحافظی کرد که کیرمو فرو کردم دیدم خون میاد بهش گفتم خانوممممممممممی شدی بعد چند دقیقه ارضا شد و 10 دقیقه بعد منم داشتم ارضا میشدم گفتم میخوری یا میبر؟ گفت : میخورم در آوردم تاقطره آخرش خورد الآن یه هفته از عروسیمون میگزرهپایان
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 40 از 125:  « پیشین  1  ...  39  40  41  ...  124  125  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA