انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 4 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین »

سكس وحشیانه


میهمان
 
هم اتاقی
من و خواهرم از بچگی تو یه اتاق می خوابیدیم . خونه ما با این که بزرگ بود و جادار ولی دو تا اتاق خواب بیشتر نداشت . ماهم دو تا بچه بیشتر نبودیم من اسمم پرهامه و خواهرم هم پانته آکه بهش می گیم پانی دوسال ازش بزرگترم . با این که خونواده ماهم مثل اکثر مردم ارومیه ترک بودن ولی من و پانی از بچگی با هم فارسی صحبت می کردیم . هر چی من شیطون بودم اون آروم و سر بزیر و نجیب بود . اون قدر خانوم و با شخصیت و نجیب بود که هیچ پسری جرات نکرده دنبالش راه بیفته یا بهش متلک بگه . یا باهاش دوست شه . برخلاف من که با کلی دختر دوست شده و رابطه داشتم . پانی همش نصیحتم می کرد که مراقب خودم باشم که چیکار می کنم . دخترا بیشتر دوست دارن پابند بشن و تا احساسشون بهشون اجازه نده خودشونو در اختیار پسرا نمی ذارن . حتما همچین دوستای دختری داشته که این حرفو زده وگرنه که خودش تجربه ای نداشته . پانی خیلی فانتزی و ناز بود ولی چون خواهرم بود و منم چشم و دلم سیر بود هیچوقت با چشم بد یعنی همون چشم هوس بهش نگاه نمی کردم . اون شده بود مایه افتخار ما و در و همسایه . هر دختری از دور و بری های ما قدم کج ور می داشت پانی رو مثال می زدند که ببینین اون چقدرخوب و نجیبه ازش یاد بگیرین. خونه ما هم وسطای خیابون امام اورمیه بود . البته داخل کوچه نه سر خیابون . شهر ماهم که قربونش برم تا دلت بخواد دختر داره . از سرشماریهای جدید چیزی نمیدونم ولی بزرگترا می گفتند اون موقعه ها هر وقت آمار می گرفتند دختراش خیلی بیشتر از پسراش بودند . شبی از شبها که فرداش امتجان داشتم و قرار بود شبو خونه دوستم باشم به دلیلی قبل از نیمه شب بر می گردم خونه . حالا اون موقع من 15 سالم بود و پانی 13 سالش . در خونه رو باز کرده یواش وارد هال شدم . چراغ اتاق مامان اینا خاموش بود . ولی از اتاق من و مانی یه نورهایی پخش می شد . سر و صدایی خفیف میومد . یعنی پانی دوست پسر گرفته و آوردتش خونه ؟/؟از سوراخ کلید یه نگاهی انداختم داخل . لامپ روشن حیاط یه خورده داخل اتاقو روشن کرده بود . متوجه ام کرد که پانی تنهاست و شورتشو کشیده پایین دستشو گذاشته لای پاش با کوسش ور میره . بلوزشو زده بالا یه دستشو گذاشته رو سینه هاشو اونم داره یه حرکتی میده . هر چند فکر نمی کردم سینه اش اندازه یه آلوچه هم بشه . داداش بمیره دوست پسر هم نداره که این کارا رو واسش بکنه . اخلاقشم می دونستم از بس تعریفشو کرده بودن اگرم هوس دوست پسر می کرد روش نمی شد و به خودش این جراتو نمی داد سر و صدا رو نفهمیدم چیه حالا نوار سکسی گذاشته یا موسیقی نمی دونم . اون شب گرفتم تو هال خوابیدم . اگرم می خواستم برم اتاق خودمون درش قفل بود . فرداش پانی که از جریان برگشتن من با خبر شده بود گفت آره داداش دیشب تو نبودی منم درو از داخل قفل کرده بودم . ولی یه خورده ترس و خجالتو تو نگاش می دیدم . واما رسیدیم به تابستون . هوابد نبود . کل پنجره های خونه رو اگه باز می کردیم خنکی چند تا کولرو می آوردیم خونه مون . با این که تخت اتاق ما بزرگ و دونفره بود ولی من هیچوقت کنار پانی خوشگله ام نمی خوابیدم . تا این که نیمه های یه شبی از خواب بیدار شدم و متوجه ورجه وورجه کردن خواهرم شدم . شمدو از روش انداخته بود .-پرهام پرهام بیداری ؟/؟حرفی نزدم می خواست مطمئن شه خوابم تا با خودش ور بره . وررفتن با خودشو شروع کرد . اینجا بود که هم دلم سوخت و هم هوسم زیادشد . مدرسه ها هم تعطیل شده بازار منم خراب شده بود و هوس داشت منو می کشت . واسه این که شلوارکم نجس و لک نشه ومامان نفهمه دستمو گذاشتم تو شلوار و از سر تا وسطای کیرمو گرفتم تو دستام سرمم نمی تونستم زیاد بالا بیارم که پانی رو ببینم نفقط صدای آرومش میومد که می گفت بیایین منو بکنین کوسسسسمو کوووووننننمو بکنین . من آماده ام . یه ساعتی گذشت و پانی آروم شد منم آب کیرمو تو دستام خالی کردم . یه مقدارش تو دستم حل شد و بقیه رو هم مالیدم رو قالی و دستمو خشکش کردم . سرمو که بالا آوردم دیدم وای ددم وای شمد از تن پانی افتاده و پاهاش کاملا لخت و کون سفید کوچولوش بیشترش مشخصه . یه شورت سفید هم پاش بود یعنی بهم راه میده ؟/؟یا می زنه زیر گوشم . اونم که هوسشو نشون داده . پس حق اعتراض نداره . ولی من داداششم . زشته . من شبای تابستون عادت داشتم با یه شلوارک می خوابیدم . با همون وضعیت رفتم رو تخت . دیگه قاطی کرده بودم . شورت پانی رو آروم پایین کشیدم . چه کون ناز و خوشگلی داشت . گرد و سفید مثل صورتش مظلوم و معصوم نشون می داد . یه خورده جرات پیدا کرده و پایین ترش کشیدم . گویی فراموش کرده بودم که یه سر و چشمی هم اون بالا هست و تمام وجود پانی به یه کون منحصر نمی شه . با این حال خیلی آروم صورتمو گذاشتم رو کونش یه ماچ از کونش گرفتم . یه انگشتمو رو درز کونش حرکت دادم و رسوندمش به لای پاش . یه خورده خیس بود . فکر کنم اثر انگولکی بود که خودشو کرده . انگشتمو از بالا تا پایین خط وسط کونش و بر عکس حرکت می دادم . یواش یواش نفوذمو عمقی ترش کردم . با هر فشاری که به چوچوله و اول ورودی کوسش می آوردم حس می کردم انگشتم خیس تر میشه . هر لحظه این خیسی زیاد تر می شد . سکوت شب نسیم و خنکی تابستان اورمیه هوسمو زیاد تر کرده بود . یه احساسی به من می گفت که پانی بیداره . هوس و شرم زیاد نمیذاره که چشاشو باز کنه و عکس العملی نشون بده . البته کوس خیلی خیسش هم این مسئله رو اثبات می کرد . وقتی که صدای شدت یافتن ضربان قلبشو شنیدم دیگه مطمئن شدم که بیداره شجاع تر شده شلوارکمو پایین تر کشیده و با کیرم درازای درز کون پانی جونو پوشوندم . یه خورده که به عمق نفوذ کردم مثل یه غلتک سر جفت سوراخای کوس و کونشو حرکت می دادم . صدای نفسهای تندش حرارت پاهاش دیوونه ام کرده بود . کاشکی رو در بایستی و حیا رو کنار می ذاشتیم و کیرمو فرو می کردم توی کونش . چند برگ دستمال کاغذی گرفتم تو دستم و کیرمودر راستای کونش و در قسمت درز از زیر کون تا کمرشو حرکت می دادم -آههههههه اوووووووفففف دچار یه قلقلک و داغی و لرزش خاصی در زیر شکم و کیرم شدم و بعدش چند تا جهش و خالی شدن منی بالای کون پانی . خیلی سبک شده بودم . با دستمال آب کیرمو از رو کون ناز خواهر نازم پاکش کرده شورتشو بالا کشیده گرفتم خوابیدم . این برنامه فرداشب و شب های بعد تکرار شد . من و اون اصلا به روی هم نمی آوردیم . بر خورد ما خیلی عادی بود . حتی وقتی هم که پریود می شد من از قسمت بالای کونش استفاده می کردم . بابا مامان واسه چند روزی رفتن سوریه و من و خواهرم خونه دار شدیم . جالب اینجاست در مدت دو ماهی که تقزیبا هر شب این بر نامه رو انجام می دادیم تغییر عمده ای در روابط من و او پیدا نشده بود . هر دومون سعی می کردیم که این مسئله مخفی بمونه . داشتیم بچه یعنی خودمونو گول می زدیم . حس می کردم توی این یه هفته خیلی راحت تر و صمیمی تر از گذشته می تونم با خواهرم کنار بیام . همین حسو تو وجود پانی هم احساس می کردم . چون رفتار خاصی پیدا کرده بود انگار منتظر بود تا یه کاری انجام بده وخودشو خلاص کنه . مضطرب بود . تشویش داشت .بی حوصله بود . هر چی ازش می پرسیدم چته . جواب نمی داد .-خواهر نازم بگو شاید یه کمکی ازم بر بیاد -شاید بتونی کمک کنی ولی حالا نه . بعضی کارارو هر وقتی نمیشه انجام داد ..-باشه پانی جون تو که می دونی من هر کمکی ازم بر بیاد دریغ ندارم . یه نگاه معنی داری بهم انداختیم و منم بهش گفتم نترس . هر مشکلی یه راه حلی داره . بعضی مشکلات مثل طلسمه . یه راهی واسه شکستن طلسم هم وجود داره . پیشونیشو بو سیدم و گفتم تا منو داری غم نخور .-پرهام !عمه و عمو و دایی اینا خواستن بریم خونه شون من گفتم نه ما همین جا راحت تریم و بزرگ شدیم و داداش هم مواظب منه . اگه یه موقع به تو گفتن بگو نه ما خودمون این هشت ده روزی رو خونه می مونیم . مگه این که تو نخوای .-پانی جون تو که خودت بهتر می دونی من تو رختخواب خودم راحت تر می خوابم . آهی کشید و گفت آره می دونم یکی دو ساعت زودتر از شبای قبل رفت تو رختخواب . قصد داشتم امشب قال قضیه رو بکنم . ا ون سدهای نرم و نازکی رو که بین من و اون وجود داره بشکنم و از بین ببرم . لخت لختش کنم . کیرمو فرو کنم تو سوراخ کونش . بغلش کنم ببوسمش . نمیدونم تا چه حد جرات این کارو دارم . خیلی مسخره و خنده داره . هردومون می دونستیم چیکار کنیم ولی داشتیم خودمونو گول می زدیم . مثلا می خواستیم بگیم خطاکار نیستیم چند دقیقه بعد از پانی وارد اتاق خوابمون شدم . اوخ اوخ اوخ این دیگه چی بود . دیگه لازم نبود من تو استارت استرس داشته باشم . وایییییی واییییییی صحرای محشر شده بود . در جا شلوارکمو در آوردم تا ازش عقب نمونم . البته اون هنوز شورت توی پاش بود طبق معمول پشتش به من بود فرقش با شبای دیگه این بود که از کمر به بالا هم لخت بود . ویه شورت توری صورتی هم پاش کرده بود که زیاد تو پاش دوام نمی کرد و باید پایین می کشیدمش . امشب نمایش طولانی تری داشتیم . اما باید این سریال به پایان می رسید وبا یه سناریو و فبلمی جدید به میدون میومدیم . نمی دونستم چیکار کنم . از پایین شروع کنم یا از بالا .واسه این که نشون بدم واسه این شورت جدید هیجان انگیزش ارزش قائلم یه خورده باهاش وررفتم بوسیدمشون و اونم مث شورتای دیگه کشیدمش پایین . منتها این بار با دفعات پیش فرق می کرد . اونو از پاش در آورده بودم خسته شده بودم . از بس حرکتهای تکراری انجام داده بودم .ا ین دفعه از کمر و شونه هاش شروع کردم . دلم واسه سینه های گرد و کوچولوش یه ذره شده بود . دستمو از پهلوها به سینه هاش رسوندم . یه تکونی خورد قلقلکش اومده بود . نوک سینه هاشو تیز تر کرده بودم . اونوبه طرف خودم برگردوندم . هنوز چشاش بسته بود . این بار سرمو گذاشتم رو سینه هاش و دونه دونه میذاشتمش توی دهنم .وای خیلی خوشمزه بود . مثل یه میوه تازه رسیده . جا داشت که آبدار تر شه . یه خورده سفت و کوچولو بود . هنوزم نمی خواست چشاشو باز کنه حرکت مردمک چشاشو به خوبی می دیدم . مونده بودم که در حرکت بعدی از چه تکنیکی استفاده کنم .شوت کنم .؟/؟دریبل کنم ؟/؟یا پنالتی بزنم ؟/؟یک لحظه فقط محو تماشاش شدم و کاری صورت ندادم . خواهر هفت خطم پیام داد که حرکت بعدی من چی می تونه باشه . دو تا پاشو به دو طرف باز کرد و یه هشت خوشگل درست کرد . و کوس ناز و کوچولوشو با موهای تازه جوونه زده شو نشونم داد . معطل نکردم زبونمو گذاشتم روش . دهنمو رو کوسش سوار کرده مثل دهن تمساح بازش کرده روی طعمه کوس قرار دادم . با روی کوس هم بازی می کردم . سرانجام عروس پشت پرده نخستین عکس العملهای خودشو نشون داد .-آههههههه..آهههههههه -پانی دیگه بسه موش و گربه بازی دیگه بسه خودتو خالی کن هوستو خالی کن . هر چی دلت میخواد بگو بگو نترس فقط من و تو خونه ایم . کم نمونده بود که کوسشو قورت بدم . کوسش بر خلاف سینه هاش خیلی نرم بود . ولی مثل سینه ها کوچولو و تازه . کوسشو مثل فرفره تو دهنم می چرخوندم . کار به جایی رسیده بود که رو تخت و دراز کش داشت واسم چاچا می رقصید .. دهن و لبامو از رو کوسش ورداشته و گذاشتم رو لبش . دستمو جای دهنم قرار داده و کوسشو محکم تو دستام فشارش می گرفتم . لب کوس مالیده امو گذاشته بودم رو لبش و یه دونه خواهرمو خیلی عاشقونه و با هوس می بوسیدم .-چشاتو بازکن حرف بزن پانی -نه نه نمی تونم تو روت نگا کنم . شرمم میاد از خودم خجالت می کشم که این قدر ضعیفم .آهههههههه داری باهام چیکار می کنی . این طایفه دخترا و زنا چقدر ضعیفن -واسه چی عزیزم ؟/؟دست کوچولوشو گرفتم و گذاشتمش رو کیر سنگ و سفت و دراز شده ام . گفتم ببین نگاه کن ما مردا هم هوس داریم این که خجالت نداره. بگیم ضعیف و سست اراده ایم ؟/؟حالا مال ما درازه مال شما یه حالت چاک باز داره اگه کوس از تماس با کیر داغ می کنه کیرم باید بهش بچسبه تا داغ شه .-پرهام !پرهام !تو داداشمی روم نمیشه سختمه -پانی تو الان دو ماهه داری بهم حال میدی .-خب اون جوری هر دوتامون خودمونو زده بودیم به نادونی .اووووووووووفففففففف جووووووون نمی تونم حرف بزنم داداش . دیگه هیچی نگو به دادم برس کمکم کن راضیم کن .-چیکار کنم -بخورررررررشششششش کوسسمممممممو بخور مث تازه . اونجوری همه تنم می خواد پوست باز کنه . حرفشو گوش دادم . دوباره کوس لیسی رو شروع کردم . موهای بلند سرش پریشون شده و مثل خودش در حال فرار بودند . پاهاشو گرفته انداختم رو شونه هام . و دو تا دستامو گذاشتم وسط پاش و کوس خوری رو ادامه دادم . پانی تو حالت حشری بودن خودش فقط می تونست تنشو تکون بده .-پانی خیلی مامانی آک اکی بگو من کجارو بخورم و به کجات بچسبم -همه جام همه جام همه جا پرهام . دوماهه که منو کشتی . هر وقت میومدی پیشم خودتو خالی می کردی می رفتی . خودخواه !فکر من که نبودی . امشب اگه بمیری باید منو راضیم کنی -پانی تو بهم بگو بمیر می میرم . ما که هردومون خجالتی و کمرو بودیم و بیشتر از این نمی تونستیم پیشروی کنیم .-ناسلامتی تو مردی . ازت انتظار بیشتری داشتم . دیگه کوس خوردنتو قطع نکن . حرف نزن . بخورررشششش . هر وقت میرم راضی شم تو حرف میزنی . جاااااااااااان تو باید پاپیش میذاشتی بی عرضه . -سختم بود -شلوار آبجیتو کشیدی پایین سختت نبود ؟/؟دیگه چیزی نمیگم تا راحت تر لیسم بزنی . بخوررررشششششش همشششش مال تو داداشی خوشگلم پرهام جونم داره میاد وایییییی ممنونم ممنونم شکر شکرت اومد آخیششششش کوسسسسسسم کمرم جوووووون حال کردم ولم نکن میخوام جیغ بزنم . منو بذار زمین دیگه نمی تونم نمی تونم تحمل کنم . دهنتو بردار . وای وای مردم . اونو به حالت عادی برگردوندم . کیرمو یه خورده کشیدم سر کوسش و تو رویاها مجسم می کردم که دارم کوسشو می گام . پانی از جاش بلند شد و کیر منو گرفت تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن -نه نه نه چیکار می کنی پانی . وای میره تو دهنت ها . آخخخخخخ کیرم زیر شکمم . همه پوست و رگهای کیرم داره از خوشی منو می لرزونه . دهنت کثیف میشه . ولی خواهر خوبم همین طور ساک می زد .-جاااااااااان حالا که آب کیر من بهت مزه میده می خوای بخوریش پس خوب خوب بخور . سرشو محکم به دهنش که کیر توش بود چسبوندم .-می بینی رگهای کیرو حس می کنی ؟/؟چه پرشی !کیف می کنی ؟/؟چه خوشش میومد و جه نمیومد آب کیر منو خورد ولی ملچ ملوچ خوبی میداد که رضایت منو جلب کنه . من که نمی تونستم با کیرم به کوسش حمله کنم . یه انگشتمو بردم طرف سوراخ کون -داداش نه کون سخته . راست می گفت . خیلی تنگ بود . انگشت به زور می رفت توی مقعدش . یه سانت هم نرفته دردش می گرفت .-داداش انگشتتو بگیر درد داره .-من که میخوام کیرمو بفرستم . -چی ؟/؟میخوای مامان بی د ختر بشه ؟/؟امکان نداره .-پانی خواهش می کنم . جون من جون بابا جون هرکی که دوسش داری . من چقدر باید حسرت بخورم . چقدر باید آرزوی کون کردن داشته باشم .-جون خودت نیست که نمی کنی ؟/؟فکر نکن من کاراتو زیر نظر ندارم .-عزیزم به چشای خوشگل و وجود بیگناه و دل پاکت قسم این دو ماهی که تو اومدی با هیشکی حتی تماس حرفی هم نداشتم فقط تو ..با این حرفا خامش کرده و با آرامش یه بیست دقیقه ای رو صرف آماده سازی سوراخ کون پانی کردم .-پرهام دارم می میرم . کونمو جردادی . وایییییییی نه پاره شدم . با کرم مالی و کمی چاشنی خشونت کیرمو سه چهار سانتی فرستادم داخل یه سوراخ اندازه نوک مگس یهو بزرگ تر شده وکیر من رفت توی کونش . جوووووووون پانی عجب چیزیه .-زود باش بریز پرهام . کوووووننننمممم هم آب می خواد هم دردش گرفته . عزیزم بزززززن منو با کییییییرررررربا حاللللت .-دوستت دارم پانی . اون به طرف کیرم قمبل کرده بود .-داداش زود باش زود باش کوسسسسسم که نمی تونه به فیض برسه .کاش سینه های ناز و کوچولوت همیشه این طوری میموند ! -میگن مردا از سینه درشت بیشتر خوششون میاد تو برعکسی ؟/؟-آخه الان تمامش تو دهنم جا میشه . -قربون دهن داداشی خالی کن خودتو برو سینه هامو بخور . همه جای پانی تازه و لطیف و هوس انگیز بود . کاش می شد کوسشم کرد . سوراخ کون پانی با این که فقط چها ر پنج سانت از کیر منو قفل کرده بود ولی همون کافی بود . کون داغ و تشنه ای داشت .-آهههههههه خواهر کوچولوم انگاری سوراخ کونت مث دهنت داره واسم ساک می زنه . جان داره می ریزه چقدر روون می ریزه !-بریز داداش جون من تنگی سوراخمو نگاه نکن . هر چی بریزی مث یه زمین کویری جا داره .......حالا سالها از اون زمان گذشته من و پانی با این که هر دومون ازدواج کردیم و چند وقتی هم نیست که متاهل شدیم ولی حداقل هفته ای یه بار با هم سکس داریم . حالا دیگه خیلی راحت تر هم سکس می کنیم . کوسش دیگه آزاد شده . لذت گاییدن کوس یه چیز دیگه ایه . با این که گشاد تر از کونه ولی یه حرارت دیگه ای داره . پانی میگه رابطه سکس خواهر و برادر خیانت محسوب نمی شه وجدای از روابط زن و شوهریه . اینم یه فلسفه جدیده دیگه . تازگیها بار دارهم شده خودشم نمیدونه پدر بچه منم یا شوهرش .. پایان .. نویسنده .. ایرانی .
ارسال شده توسط amirsexi2
     
  
میهمان
 
هم خون
تازه پریود شده بودم . خون زیادی ازم می رفت . خیلی هم عصبی بودم ... صد دفعه بهش گفتم سیگار نکش . مشروب نخور . دیر نیا خونه . تازه 6 ماه نمیشه که عروسی کردیم . حالا اینا سرشو بخوره . امشب با این وضع جسمی و روحی خودم وقتی یه بار دیگه با اون شرایط اومد خونه افتادم باهاش دعوا .-چیه بازم که بوی عرق و سیگار میدی . روزای معمولش که ازم فرار می کنی . وای به این که پریود باشم یکی طرفم نمیای . تقصیر من چیه خدا منو زن آفریده . منم محبت میخوام عشق میخوام . میخوام حس کنم شوهر دارم . به من اهمیت بده .وقتی که اون شب با اون وضعیت اومد خونه حالم داشت از بوی گند الکل و سیگار بهم می خورد . وقتی بهش نزدیک تر شدم و روی پیراهن سفیدش هشت ده تا تار موی زنونه دیدم همه چی دستگیرم شد .. روزگارشو سیاه کردم . اونا طلایی رنگ بود و موهای سرم مشکی . هیچ بهونه ای نمی تونست بیاره ولی می گفت مال شونه خونه دوستشه . هر چی بهم می گفت خیانت نکرده بهش گفتم من دم خروسو می بینم و قسم حضرت عباسو قبول ندارم -با همون بیحالی گفت نورا تو اشتباه می کنی حرفمو گوش کن .-خفه شو سعید حالا دیگه همه چی رو فهمیدم . مگه چند سالمه ؟/؟20 سال بیشتر دارم ؟/؟خیر سرم تازه عروسم . هیچی از زندگیم نفهمیدم . خوشگل که نیستم هستم . خوش بدن که نیستم هستم . خوش اخلاق که نیستم هستم . چقدر با تو مدارا کنم . 25 سال سنته . دیگه یواش یواش باید هارت و پورتاتو بخوابونی . مجرد که نیستی . من همه چی رو تحمل می کنم ولی خیانتو نه . این تو و اینم خونه خودت . فردا میام یواش یواش وسیله هامو می برم و تکلیفمو باهات روشن می کنم . دیگه نمی تونم با تو زیر یه سقف زندگی کنم . اینو گفتم و از خونه خارج شدم . خونه مامانم چند تا بلوک اون ور تر بود . تو یه مجتمع زندگی می کردیم . حتی نا نداشت که به عنوان فیلم هم که شده از رفتنم جلو گیری کنه . با گریه از در خارج شدم . خونه مامان اینا طبقه دوم بود . خدا کنه خواب نباشن . میدونستم نویان بیداره نویان داداشم بود . 18 سال داشت . داشت خودشو واسه کنکور آماده می کرد . اون باید بیدار می بود به موبایلش زنگ زدم -الو نویان -سلانم نورا چه عجب یاد داداشت کردی این وقت شب .-ببین من امشب میخوام پیش شما بخوابم . یواش درو باز کن نمی خوام کسی رو بیدار کنم .-باشه الان ردیف می کنم . هر بلوکی سه طبقه داشت و از آسانسور هم خبری نبود و منم باس می رفتم طبقه سوم .-چه خبره نویان !مامان بابا رو بیدار می کنی -چیه بازم با سعید دعوات شد ه؟/؟-کسرم می شد می خواستم از خیانتش بگم . ترجیح دادم سکوت کنم . چند لحظه بعد فهمیدم که از چاله خودمو انداختم تو چاه . آخه بابا مامان رفته بودن شمال خونه آبجی بزرگه ام نادیا و من و نویان باید شبو تو خونه تنها می موندیم . از تنها بودن با نویان خاطره خوشی ندارم این داداش یکی یدونه ما خیلی هیزه . معلوم نیست عرضه دوست دختر گرفتن نداره چشه که همش به ما پیله می کنه اون وقتا که دختر بچه بودم همش با نگاش داشت منو می خورد . یادم میاد یه بار حواسم نبود و سر زده رفتم اتاقش دیدم نوار بهداشتی کثیف و دور انداخته منو از توسطل آشغال بر داشته و چه جور داره اونو بو می کنه . سریع قبل از این که متوجه بشه از اونجا دور شدم . من خیلی خجالتی تر از اون بودم . حالم داشت بهم می خورد . یه شب دیگه هم شرایط طوری شد که من و اون مجبور شدیم شبو تنها با هم باشیم . اتفاقا بازم پریود بودم این بار بیش از اندازه گستاخ شده بود . نصفه شبی شورت منو تا نیمه پایین کشیده بود و داشت وسط کونمو بو می کرد . من خودم سختم بود -جااااااااان چه حالی میده . بوی کوس نورا چه حالی داره اوف اوف اوف کوستو بخورم نورا . خیلی ترسیده بودم . اگه دختری منو می گرفت . اگه سرم بلا می آورد . جون خودش خیلی احتیاط می کرد و با ملایمت رفتار می کرد که بیدارم نکنه . طوری نفسشو بالا می داد که انگاری خوشبو ترین گل دنیا به مشامش خورده . من که از بوی خون مونده خودم داشت حالم بهم می خورد ولی اون داشت کیف می کرد به این هم قانع نشد و کیرشو در آورده بود و روی کونم می کشید و یکی دو دقیقه که کیرشو با کونم مماس کرده بود و حرکتش می داد اونو گرفت تو دستش و آبشو همونجا خالی کرد .-آخخخخخخ نورا نورا من اگه کوستو بکنم دیگه هیچی از این دنیا نمی خوام . با این که یه خورده خوشم اومده بود ولی ترس سبب شده بود از این که ولم کرده خوشحال باشم . حالا دوباره به هم رسیده بودیم . دیگه شوهر داشتم و اون نباید اجازه چنین کاری رو به خودش می داد . یه خورده با هم صحبت کردیم و رفتم رو تخت مامان اینا دراز کشیدم . خوابم نمی برد . فکر و خیال داشت دیوونه ام می کرد فکر یه زن دیگه که سعید داره باهاش عشقبازی می کنه . منم زنی نبودم که بخوام خیانتو با خیانت جواب بدم و آتیش درون خودمو خاموش کنم . هم کیف کنم و هم انتقام بگیرم . از پنجره بیرونو می دیدم . مهتاب همه جارو قشنگ کرده بود . باید می رفتی نزدیک . کنار پنجره تا ستاره ها رو می دیدی .. یهو حس کردم هوس شدیدی دارم . حشری شده بودم . هر وقت پریود می شدم بعد از ازدواجو میگم دوست داشتم این وقتا سعید میومد با کوسم ور می رفت نازمو می کشید . حداقل با دستاش خارشمو می گرفت بهم توجه می کرد. ولی اصلا اون تو این فازا نبود . از بوی خون و عرق فرار می کرد . از من فاصله می گرفت . هوس نمی ذاشت من بخوابم . هوس اجازه درست فکر کردنو ازم گرفته بود . داشتم به چشای خوشگل داداش نویان فکر می کردم یعنی همون علاقه رو به من و گاییدن من داره ؟/؟اصلا فکرشو نمی کردم کار به جایی برسه که من دنبالش برم چقدر بی جهت محکومش کرده بودم . داداش محروم خودمو محکوم کرده بودم . بمیرم براش . در عرض دو دقیقه از این رو به اون رو شده بودم یعنی هنوزم از بوی خون کوس من لذت می بره و هوس منو داره ؟/؟هنوزم حاضره نوار بهداشتی منو بلیسه ؟/؟هنوزم دیوونه منه ؟/؟باید یه کاری کنم که بیاد طرف من . شورتم کون نما بود و وسوسه انگیز البته نه واسه سعید عیاش . از تو کمد مامان یه لباس خواب توری بدن نما رو گرفتم و تنم کردم . حالا شورت و سوتین و کمر و پاهای لخت و نوار بهداشتی خون آلوده منم از زیر این لباس خواب تن نما مشخص بود . در اتاق خوابو که از ترس نویان قفل کرده بودم دوباره باز کردم . دمر افتادم رو تخت و هذیان گویی و فیلمو شروع کردم . نه نه سعید تو نباید به من خیانت کنی نه .. نه صبر کردم . یه خورده کولی بازی رو زیاد کردم . وقتی حس کردم نویان خودشو رسونده به اتاق خواب کلماتو شمرده تر و مقطع ادا می کردم که شک نکنه .. می دونم که اون محو خواهرش شده بود . و عمرا اگه صدام می زد . صلاح دونستم که صحبت خیانتو پیش نکشم فیلمو ادامه دادم ... سعید واسه چی ... هر وقت پریود میشم نمیای .. طرفم . آههههههه کوسسسسسسم میخخخخاره کیییییررررر می خواد . چند لحظه ساکت شدم دوباره شروع کردم . هوسسسسس دارم سعید بیا چرا از بوی خون من بدت میاد ؟/؟مگه من زنت نیستم ؟/؟به غریبه .. بگم باهام .. وربره . دسسستتو بکککششش رو کوسسسسم بعد بشششورش .. کمرم .. کوسسسسم .. کیییییررررررمی خوام .. من میرم خونه مامان . سعید برو گمشو ..اگه .. اگه یه کیر دیگه بررره تو کوسسسسم جلوششو نمی گیرم . جوونایی هستن که خون کوسسس زن پریودی رو میخورن .. تقصیر خودته من به اونا نه نمیگم .. چند دقیقه ای اونم خیلی شمرده و با لحن هذیانانه این حرفارو بر زبون آوردم من بمیرم برای داداش یکی یدونه ام که داشت ناله می کرد و آه می کشید و در حسرت تن من همونجا وایستاده بود . خدا کنه فقط به یه جلق زدن راضی نشه و صحنه رو تر ک نکنه ... دوباره چند جمله دیگه گفتم . اگه به من حال ندی منم به غریبه ها حال میدم کمررررم سنگینه یکی بیاد سبکم کنه . بذاره تو کوسسسسم منو با کیرش بکنه منو بگاد ... ساکت شدم تا ببینم نویان چیکار میکنه چند دقیقه گذشت چند بار صدام کرد. خودمو زدم به خواب جوابشو ندادم . این بار از روی لباس خواب بینی اشو گذاشت روی کونم . هرچند شورتم داشتم با لذت نوار بهداشتی منو بو می کشید .با خودش می گفت نورا تو دستور بده خودم این نوارو تیکه پاره می کنم میذارم لای نون جای پنیر می خورمش . اگه تشنه ام شد خون کوستو نوش می کنم . مثل دیوونه ها شده بود .ولی من دیوونه تر بودم ثانیه به ثانیه هوسم بیشتر می شد داشت به اوجش می رسید . نمی دونستم این تابو رو چه طوری و از کجا بشکنم . هر چند قبلا یه بار داداشی اونو شکسته بود ولی من بروش نیاوردم و موضوع هم قدیمی و کهنه شد. به خودم یه تکونی دادم و فوری قبل از این که نویان فرار کنه رومو به طرفش بر گردوندم . جز کیر شق شده پشت شلوارش همه چی امن و امان بود -پسره هیز اینجا چیکار می کنی ؟/؟چرا مث مردای هوسباز به من نگاه می کنی .؟/؟از تو چشات خیلی چیزا می خونم . سرشو انداخت پایین خیلی سرخ شده بود -خواهر توی خواب خیلی چیزا می گفتی -مثلا چی -روم نمیشه فقط داشتی از خیانت به سعید می گفتی . اگه هواتو نداشته باشه میری با مردای غریبه ..-بس کن نمیخوام بشنوم حالا تو چرا این جوری به من زل زدی ؟/؟-من نمیخوام زندگی آبجیم خراب شه -مثلا چه جوری میخوای فرشته نجاتم شی ؟/؟..راستش مونده بودم که چه جوری جورش کنم . داشتم از هدف دور می شدم . -یه سوال ازت دارم . تو داداشمی و باهات صمیمی ام اگه زن بگیری و زنت وقت پریود ازت بخواد بری طرفش میری ؟/؟-چرا که نه حتی نوار بهداشتیشو می لیسم و ..-خب فهمیدم ولی سعید مث تو فهمیده نیست -نورا تو نباید زندگیتو واسه این مسئله خراب کنی -اومد جلوتر پیشونی منو بوسید و منم لبشو بوسیدم و خودمو بهش چسبوندم -نورا نورا داداشت داره می میره -تو فقط یه آره بگو زندگیتو نجات میدم نمیذارم از هم بپاشه . جونمو هم بخوای فدات می کنم .-چی رو بگم آره -یعنی نمی دونی ؟/؟--چرا ؟/؟..الان بهترین موقعیت بود که من بشم ارباب و اونم بشه برده من و منم بتونم هوس خودمو بخوابونم . جریان اون شبی رو که با نوار من و کون من ور می رفت واسش تعریف کردم . خجالت کشید سرشو انداخت پایین . من خواهر بدی نیستم ذاتم خراب نیست . دوست ندارم زجر بکشی . به من نشون بده که فرهنگت بالاست . مث سعید فکر نمی کنی . تو هم خون منی . نمی تونم زجر کشیدن تو رو ببینم .-میگی چیکار کنم ؟/؟-خیلی خنگی نویان می تونی کار اون شبتو ادامه بدی.-دستم میندازی ؟/؟..یه سیاستی رفته و اخمی کردم و بهش گفتم تا پشیمون نشده بهم نشون بده که چند مرده حلاجی .. وای اگه چاره داشتم خودمو مینداختم تو بغلش و همه جاشو می بوسیدم و زار می زدم که کیرشو تا ته فرو کنه توی کوسم ولی می خواستم گربه رو دم حجله بکشم و رئیسش باشم . صدای ضربان قلبشو که تند و شدید شده بود می شنیدم . طاقباز قرار گرفتم سرش داد زدم زودباش تا پشیمون نشدم .-نوکرتم آبجی . بنده اتم .برده اتم .غلومتم !احساسمو درک کن . من مث یه جهنمی هستم که انگاری یهو حکم بهشتو داده باشن دستش . باورم نمیشه به من حق بده . دوستت دارم نورا . عاشقتم . واست می میرم .-حالا نمیخوای بمیری کوسمو بخور .-اول باید دیوار جلوی کوستو بخورم بهم حال بده . نوار خونی و کثیفو از شورت من بیرون کشید . بعد از این که با کیف اونو بو کرد شروع کرد به گاز زدن و جویدن .-چیکار می کنی نویان -کارم نداشته باش . بذار حالمو بکنم -عزیزم اگه سوپ قبل از غذا زیاد بخوری یه وقتی اشتهات واسه غذای اصلی کور میشه ها -نه نه عزیزم من به اندازه کافی گرسنه ام . تو رو اگه درسته هم قورت بدم سیر نمیشم . اولش از این کارش لذت می بردم و کیف می کردم . داداش شده بود داش غلوم . هوسمو زیاد می کرد اثر کوس خونی من که به اون این قدر حال می داد وای به حال کوس پاک و تمیز . آخرش خودمن دیگه دلم سوخت و گفتم این میکرب نکنه داداشمو مریض کنه . نوارو از دستش گرفته انداختم یه گوشه ای -عزیزم حالا برو سر اصل مطلب . لباساتم در آر تا راحت باشی . تمام لباساشو به جز شورتش در آورد . هنوز یه خورده حجب و حیا داشت -بی دست و پا !لختم کن دیگه فقط بلدی رو آدم خوابیده کار کنی ؟/؟لباس خواب و سوتین و شورت منو هم از پام در آورد . سرشو گذاشت لا پام و فقط بو می کشید -چیه اینجا عطر فروشی نیست .-چرا نورا خوشبو ترین عطر دنیا رو میشه اختصاصی همین جا گیر آورد . بذار کونتو خونتو بو کنم .-اوووووفففففف نویان بوش کن تا صبح بوش کن . مال خودت ولی باید حال بدی . حال . حالیته . خون تر و خشکیده دور و بر کوسم لب و لوچه اشو کمی سرخ کرده بود . چونه و بینی اش رو کوس من قرار داشت . بی اندازه حشری شده بودم . نمی تونستم چشامو باز کنم . هر کاری کردم ضعفمو پیش داداش نشون ندم نشد . زبونشو در آورد کشید رو کوس خونی من . چه لذتی چه لذتی !آهههههههه نویان کوسسسسسس من کوسسسسسسسمن . میک زدنو شروع کرد . چقدم با لذت و اشتیاق این کارو انجام می داد . بعدا اگه عروسی کنه خوش به حال زنش . می دونه چطور راضی نگهش داشته باشه . بی اراده با دو تا دستام موهای سر نویانو می کشیدم .-آخخخخخ داداش داداش کوسسسسسم .کیییییییرررررررت کوش .؟/؟دستم فعلا به کیرش نمی رسید .-داداشششششش بخوررررشششش قربون دهنت . میدونم دوستم داری . خواهرتو دوست داری . از ته دلت دوستش داری . چقدر با هوس با احساس کوسمو می مکی . انگار هر چی خون کثیف باقیمونده پریودی داشتم داشت می کشید و میک می زد -جاااااان چه حالی میده . یه لحظه که مکث کرد ه بود دیدم که یه چیز گرم و روون داره ازم خارج می شه . حس کردم که تا حالا باید خیلی خون خورده باشه -نویان عزیزم من ناراحت نمیشم . تف کن بریزش مریض میشی من دلشو ندارم -بذار حال کنم .بذار واست بمیرم . پاره پاره شم تیکه تیکه شم . بذار مریض شم . این کفاره خوشی منه . نمیدونی چه لذتی داره خون کثیفو خوردن .وقتی می بینم خواهرم شاد میشه دنیارو مال خودم می دونم -ارضام کن نویان . می تونی فقط چوچوله هامو بخوری خونمو کمتر میک بزنی -چی میگی مطمئن باش خونخوار نمیشم . من واسه خواهر خوشگلم جون میدم . عاشقتم دوستت دارم -نویان شورتتم در بیار . میخوام با کیرتم تماس داشته باشم -من غلامتم برده اتم . زن ذلیلتم . هر کاری دوست داری با من انجام بده شلاقم بزن . دستامو ببند . بگو مث یه سگ شم واست واق واق کنم . به گردنم قلاده ببند فقط منو از خودت دور نکن . تو خانم رئیس منی -داداش گلم دوستت دارم این حرفا چیه . شورتشو در آورد و کیرشو به یه خورده بالاتر از مچ پام چسبوند . کلفتیشو احساس می کردم . می دونستم در این شرایط احتمال این که با مکیدن کوس به ارضا برسم بیشتره برای همین از نویان خواستم تا ارضا شدنم کوسمو بخوره . اگرم بهش می گفتم تا صبح بخوره این کارو انجام می داد . دستاشو گذاشته بود رو سینه هام . منم با دستام موهای سرشو با محبت و عشق و هوس نوازش می کردم -نویان نویان دارم یه جوری میشم بی حس بی حس . اوی اوی اوی اوی ادامه بده زود باش ارضام کن . من نمی تونم این خوشی و لذتو تحمل کنم زود باش راضیم کن داره میاد . این حالت لحظات قبل از ارگاسم طوریه که فوق العاده لذت بخشه و از خوشی ,تحملش سخته . باید زودتر آدم ارضا شه . اگرم زن بخواد خودشو ول کنه و از این تحمل خوشی و ارگاسم دورکنه دوباره می رسه به جای اولش و روز از نو و روزی از نو . مجبور شدم موهای سر نویانو بکشم . ولی اون همین جور به کارش ادامه می داد .-داداششششش کوسسسسم داره می ریزه داره میاد . داغ و رووونه داره میاد . اوخخخخ سبک شدم . آهههههههههه . شایدم خون همراش بوده ولی می دونم آب منم ریخته . باهم قاطی شدن نمیدونم . فقط می دونم هرچی بوده سبک شدم . بازم اون چیز گرم و داغو داداشی نذاشت که حروم شه .همه رو خورد. دوست داشتم با کیرش کوسمو بکنه . دهنه رحم باز بود . اگه اون منو می گایید و میکربی می شدم ؟/؟باید از کاندوم استفاده می کردم ولی کمتر حال می داد .-نویان من کیر میخوام . اگه آبتو بریزی تو کوسسسسم وای چی میشه !اگه بچه دارم کنی مسئله ای نیست ولی میگن بند شدن نطفه وقت پریود خطر ناکه ممکنه جنین ناقص شه . ولی من هوسمو چیکار کنم . میل کیر دارم . یه خورده با کیرش دورو بر کوس من مانور داد و خونیش کرد . کیر خون آلوده اشو گرفته به دهنم رسوندم . نویان مقاومت می کرد و به من اجازه نمی داد واسش ساک بزنم -نه بو میده خوب نیست -چی میگی داداش مگه من و تو هم خون نیستیم ؟/؟مگه تو خون کوس منو نخوردی ؟/؟این کارا رو نکن که آبمون تو یه جوب نمیره ها . تو که داری واسم می میری من عرضه تب کردنو که باید داشته باشم . اگه بده و بو میده پس تو چرا می خوری ؟/؟تازه خودتو سبک و خالی کن میخوام وقتی می کنی تو کوسم آبتو اون داخل خالی نکنی. مثل یه برده مطیع دستور اربابشو اطاعت کرد . کیرشو گذاشتم تو دهنم . بوی بد خون می داد. ولی وقتی ایثار گری و هوس و پاکدلی و خوش نیتی داداشی رو که به یاد می آوردم با لذت کیرشو ساک می زدم . آههههه نورا نورا نورا !حالا اون با دستاش موهامو نوازش می کرد . کیر خوشمزه و کلفتشو تو دهنم مزه مزه می کردم . یه کیر سفت و سخت و محکم با پوستی نرم و لطیف و کلفت . جووووون خیلی بهم حال می داد . پس از یه ار گاسم جانانه از اینم که داشتم به داداش نویان حال می دادم لذت می بردم .حس کردم رگای کیر نویان در حال پرشه . می خواست کیرشو بکشه بیرون این داداش پیش خود حساب من . ولی دو تا دستامو گذاشتم رو باسنش و وسط تنشو به به طرف دهنم فشار دادم تا ول نشه و کیرشو بیرون نکشه -نه نه نه نورا بده ولی آبه دیگه ریخته بود . حالا این من بودم که با لذت آب کیر داداشمو می خوردم . و نمی ذاشتم یه قطره هم به زمین بریزه . چشای خوشگل و جادویی داداش مست و خمار شده بود . کیرشو از ته تا سر میکش زدم و هر چی باقیمونده بود خوردمش و یه لایروبی درست و حسابی هم انجام دادم . هردومون از جامون پاشدیم و رفتیم طرف حموم . خودمونو شستیم . بیشتر واسه این که یه خورده از عفونی شدن رحم و دستگاه تناسلی ام هراس داشتم . دیگه تحملشو نداشتم . از بس توی حموم داداشی با لیف و صابون به جون کوس و کون من افتاده بود فوق العاده حشری شده بودم . پاهامو باز کرده یه هشت درست کرده به دیوار حموم تکیه دادم . داداش هم خودشو بهم چسبوند و منم یه خورده خودمو به طرف اون حرکت می دادم تا همه کیرش بره تو کوسم دست توکمر هم ,لب رو لب و کیر تو کوس در حال حال کردن بودیم -نورانورانورا-جان جان جان -بازم به من کوس میدی -چراکه نه داداش صبر کن وضعیت سفید شه اون وقت می بینی آبجی واست چیکار می کنه. منم دارم تو آتیش کیر تو می سوزم کیرشو که بیرون می کشید خون روش نشسته بود . داداش محکم بزن بزن با هر ضربه کیرش سرم می خورد به دیوار دوباره خودمو جلو می کشیدم کیرشو که می دیدم هیجانم زیاد تر می شد . زیاد ادامه ندادیم ملاحظه منو می کرد تازه فردا و فرداها رو که از دست ما نگرفته بودند . رو تخت دو نفره مامان بابا و تو اتاق خواب اونا و تو بغل هم تا صبح تخت رو تخت خوابیدیم . وقتی که بیدارشدم دیدم که نویان تخت تو بغل من خوابیده . طفلکی دیشب خیلی خسته اش کرده بودم . واسه اولین بار تو این 6ماهی و حتی پس از اون وقتی که بالغ شدم حس کردم یه هوسی توی سوراخ کونم داره قلقلکم میده . دوست داشتم گاییده شم . کیر بره تو سوراخ کونم . نمی دونم چه جوری بگم . کونم می خواست یا من می خواستم دوست داشتم کیر نویانو تو کونم احساس کنم . هنوز کون نداده بودم . آکبند و پلمب شده بودم . از رو میز توالت مامان انواع و اقسام کرم و پماد هارو برداشته مالیدم به سوراخ کونم و نیمساعتی با انگشتام سوراخو انگولک کردم . با کیر نویان بازی کرده ساکش زدم . یواش یواش بیدار شد .-جااااان چی میخوای ارباب . غلومی در خدمته . دستمو گذاشتم ته کیر شق شده اش و کونمو به طرفش قمبل کرده و گفتم بکن توش .-آخ چه سور پرایزی !چه صبح بخیر شیرینی نورا !کون به طرف کیر و کیر به طرف کون حرکت کرد -بذارش تو نترس . یه خورده آماده اش کردم . این اولین کیریه که میره تو کونم .می خوام کونم همیشه اختصاصی و مال تو باشه و همیشه به تو کون بدم .روغن مالی شده .-اوووووفففف خیلی حال میده -همه شو بفرست بره .بیضه هات که می خوره به کونم خیلی حال میده جووووون .بکن کیرتو بذار تو بکش بیرون -نورا کیرم اون تو چسبیده داغ کرده هر چی بیشتر تکونش میدم آبشم بیشتر تکون می خوره .عیب نداره دیوونه خالی کن داخل .-جااااان بگیر نوراااااااا .آب کیرشو خیلی زود ریخت تو کونم . امان از دست یا کیر این داداش کون ندیده یا کون نکرده ما .خودش که می گفت که اولین بارش بوده که کون و کوس گاییده -پس چرا این قدر باچم و خم کار آشنا بودی ؟/؟-نورا این که دیگه آپولو هوا کردن نیست .عصر عصر کامپیوتره . الان تا چند وقت دیگه می بینی که بچه تو شکم مادرشم وارده چه طوری کوس بکنه -حالا دستم میندازی ؟/؟به جون خودم قسمش دادم و اونم به جون من قسم خورد . هنوز هیچی نشده داداشو واسه خودم می خواستمش . انتظار نداشتم و دوست نداشتم که کس دیگه ای غیر از من به اون حال بده و یا اون از کس دیگه ای انتظار داشته باشه . حس کردم به خاطر نویان مجبورم سعیدو ببخشم چون اگه مامان اینا بر می گشتند و منم میخواستم قهر کرده پیش اونا باشم و مامان که بیشتر اوقاتشو خونه هست من چه جوری برم تو بغل داداشم بخوابم ؟/؟اون جوری حداقل تو خونه خودم آزادم . فقط سعی می کنم این سعیدو از کوس و کون خودم محروم کنم . دوست ندارم جز نویان کس دیگه ای منو بکنه . تا کی می تونم شوهرمو تحریم کنم خدا می دونه . شایدم اون از خداش باشه . من که موندم . آب کیر نویان هنوز داشت از کونم می ریخت و من داشتم به این چیزا فکر می کردم -نورا وقتی دوره پریود تموم شد بهم می رسی دیگه ؟/؟-داداش فقط تو . وقتی که خونریزی تموم شد و از پریود پاک شدم سرگل کوسمو میدم به تو که بچینیش .. پایان .. نویسنده .. ایرانی
ارسال شده توسط amirsexi2
     
  
میهمان
 
مال من مال همه
وقتی رفتم خواستگاریش مهمترین شرطی که واسم گذاشت این بود که من یه زن ریلکس و بی شیله پیله هستم و دوست دارم تو مهمونیها و مجالس خیلی راحت و آزاد بگردم و اهل روسری و مقنعه و این چیزا هم نیستم . با مردای فامیل خیلی راحت و امروزی دست میدم و سلام علیک گرم می کنم واز این حرفا ولی یه ذره اهل کلک و خیانت نیستم . وقتی پیمان عشق و ازدواج ببندم امکان نداره خیانت کنم . حالا خودت میدونی اگه قول مردونه میدی پیش همه حی و حاضر .. اگه نه که تو رو به خیر و ما رو به سلامت . منم که تریپ دموکرات بودنم گل کرده بودگفتم بابا این حرفا چیه آدم باید دلش پاک باشه دو نفر که به هم اطمینان دارن و عاشق همن این مسائل واسشون حل شده هست و این که مرد بخواد حسادت کنه و بر عکسش زنم همین طور ,یه سری افکار پوسیده عصر حجریه . در هر حال با این بیانات همه رو خوش به حال کردم و مقدمات عروسی چیده شد . بگذریم از این که از همون اول کلنگ حرفاشو به زمین زد . از همون لباس عروسش شروع کرد که یه لباس نیمه سکسی بود و می دونم تو اون مجلس همه مردا دوس داشتن که به جای من باشن و زنمو بکنن . در هر حال خودم یه چیزی گفته بودم و باید پاش وای می ایستادم این از این ... یه سری تو ضیحاتو بدم که من کارم معماری ساختمونه و وضعم بد نیست . اسمم ماکانه و سنم 25 سال . لیدای خوشگل منم 23 سالشه و یه آرایشگاه زنانه داره . در هر حال لیدا جون و من قرار گذاشتیم که تا دو سه سال اول بچه دار نشیم و اونم مرتب قرص می خورد . به هر مهمونی و مجلس عروسی که دعوتمون می کردن می رفتیم و لیدا با همون حالت نیمه سکسی خودش با همه خوش و بش می می کرد . ولی خداییش اهل قدم کج گذاشتن نبود . مرد مردونه حرف زده بود . ولی طرز لباس پوشیدنش طوری بود که من که شوهرش بودم کیرم شق می کرد وای به حال غریبه ها . اوایل حرص می خوردم از این که بقیه با یه حالت خاصی یعنی همون حسرت و افسوس به زنم نگاه می کنن ولی بعدا به این نگاهها عادت کرده و کیف می کردم از این که می تونم به خود م ببالم که صاحب این زن من هستم و تنها کسی که می تونه اونو بگاد منم و می تونم به طور غیر مستقیم پیش اونا قمپز در کنم . یه چند ماهی گذشت و به اندازه کافی که از گاییدن لیدا جون سیر شده بودم این حسادت و حرص خوری و افتخار جاشو داد به دلسوزی . راستش هم می خواستم سکسم واسم یه هیجان داشته باشه و هم این که حس می کردم آدم بخیل و خود خواهی هستم از این که این نعمتو در اختیار گرفته و فقط می خوام خودم ازش استفاده کنم . هر چند خیلی ها هم به احترام لیدا با من به گرمی برخورد می کردند و به خاطر اون بود که به اکثر مجالس دعوت می شدیم . تازه آرایشگر خوبی هم بود و دوستان تر گل ورگل زیادی هم داشت . نمی دونم چرا هوس کرده بودم یه کیر دیگه بره تو کوس لیدا و ببینم چه حالی پیدا می کنم . شاید با شور و هیجان بیشتری جذبش بشم . ولی چه جوری . راستش یه خورده هم از خودم داشت بدم میومد که بر خلاف مردای دیگه دارم بی غیرت میشم . رفتم یه پیرهن خیلی سکسی و هوس انگیز و بدن نما خریدم واسه لیدا جونم که تو مهمونی بعدی بپوشه . البته این مهمونی فامیلی و خونوادگی بود . می دونستم که فریبرز خواهر زاده 20 ساله ام که دانشجوی رشته مهندسی عمرانه مثل خیلی های دیگه هوس زن دایی لیدا رو داره . ووقتی هم که باهاش دست میده و می خواد خداحافظی یا سلام کنه صورت زن دایی اشو با چه هوس و هیجانی می بوسه . من خودم مردهستم و این چیزا حالیمه . پس می شد رو این یکی کار کرد . اون شب لیدایی که همش لباسای فانتزی و هوس انگیز می پوشید از پوشیدن این لباسی که من واسش خریده بودم هراس داشت و می گفت این خیلی لختی پختیه یه وقتی ناراحت نشی ها .. نیم متر پارچه هم نمی شد . از کمر که لخت بود . سینه باز چاک سینه ها مشخص از رون پا به پایین هم کاملا لخت و برهنه بود .. رنگ بنفش ملایم هم خیلی بهش میومد . پوست سفیدشو جذاب تر نشون می داد . زن و مرد که بیشترش همه از فامیلا بودن تا آخر مجلس فقط محو تماشای لیدا جونم شده بودن . من فریبرز رو کشیدم یه گوشه ای و گفتم چیه مثل این که از زندایی ات خوشت اومده . انتظار نداشت بی مقدمه یا حتی با مقدمه اشو بگو همچه حرفی رو از من بشنوه -این چه حرفیه دایی جون از بی شیله پیله بودنش تعجب می کنم .. نمی دونستم چه جوری می تونم بهش بگم که اگه بخواد می تونه زن دایی اشو بکنه -فری جون انشاءالله مجلس بعدی مجلس عروسی تو باشه -دایی با این گرونی و وضع بد اقتصادی آدم کجا می تونه زن بگیره -خب دوست دختر بساز نداری ؟/؟-راستش نه آدم به اونا هم نمی تونه اعتماد کنه -ببینم اگه یه موقع یه زن شوهر دار گردنت بیفته باهاش طرف میشی ؟/؟-دایی جون این نامردیه -حالا زنه اگه راضی باشه و تو هم راضی باشی این که نمیشه نامردی -شوهر اون زنه چی ؟/؟اونم یه حقی داره دیگه -ببین فریبرز جون من به یه مشکلی بر خوردم تو باید کمکم کنی . این زندایی ات با این حرکاتش خسته ام کرده می خوام باهاش رو هم بریزی ترتیبشو بدی منم سر بزنگاه میام و قال قضیه رو می کنم -دایی جون اون که زن خوبیه -ناراحت نباش ممکنه یه کشیده هم اول بذاره زیر گوشت ولی میدونم اهلشه .. برق خجالت و هوسو تو چشاش دیدم -دایی جون من حالا باید چیکار کنم -کاریت نباشه ... فردا شبش من و لیدا جون رفتیم تو رختخواب یه نیمساعتی که گذشت خوب حشریش کردم . فریبرز واسم زنگ می زنه و منم یه بهونه ای می تراشم و لیدا رو با همون کمر سنگین شده اش ول می کنم و میرم یه گوشه حیاط خونه ویلایی امون قایم میشم . چند لحظه بعد فریبرز زنگ خونه رو می زنه و لیدا هم به احترام من دررو واسه خواهر زاده ام باز می کنه و اون میره بالا . به فریبرز سفارش کرده بودم که به اتاق خواب نرن تا من همونجا بتونم از پشت یکی از پنجره های باز شاهد قضایا باشم . لیدا از کمر به بالاشو خوب پوشونده بود ولی از انتهای باسن تا سر پنجه های پاش لخت و وسوسه انگیز بود -کاری داشتین آقا فریبرز ؟/؟-اومدم شما رو ببینم -کاری از دستم برمیاد در خدمتم -فریبرز که هوس چشاشو کور کرده بود و دیگه نمی تونست مقدمه چینی کنه و پشتش به من گرم بود خودشو چسبوند به لیدا و لبشو به لباش چسبوند و دستشو از زیر لباس خواب عیالم گذاشت تو . حالا نمی دونم با کوسش ور رفت یا با سینه هاش حالتشو خوب ندیدم . فقط متوجه عکس العمل لیدا بودم . دوست داشتم هوسی شه . جیغ بزنه بگه من کیر میخوام . هیجانمو ببره بالا و هوسمو زیاد کنه .-اووووووففففف فری نه خواهش می کنم . هوسسسسسسمو زیاد نکن . نه آتیشم نزن . با من این کارو نکن . خواهش می کنم در حق داییت نامردی نکن من اهلش نیستن نه هوسسسس دارم . هوسسسسم نه نه نمی خوام . مجبورم نکن -لیدا عاشقتم هوسسسسس کوس و کونتو دارم . تو خیلی خوشگلی . خیلی بی ریایی دوستت دارم . اگه از دایی جداشی خودم می گیرمت . من نمی دونم فریبرز واسه چی داشت این چرندیاتو می گفت اصلا اینا جزو سناریو نبود .-زندایی اگه نمیخوای حال بدی پس چرا خودتو این قدر وسوسه انگیز می کنی . فکر دل ما مردا نیستی ؟/؟-من عادتمه شما ها چرا باید این قدر ضعیف النفس و بی اراده باشین . خواهش می کنم دستتو از رو اونجام ور دار .-کوسسسسسو میگی ؟/؟-میگم دستتو وردار . دارم می سوزم -لیدا جون من خاموشش می کنم . آتیش تو رو می خوابونم -نه نه بیشتر از این دلمو نلرزون دیگه بیشتر نمی خوام داغ شم -نه لیدا این قدر خودتو عذاب نده . بذار سینه هاتو بخورم . کوستو بخورم عزیزم . چرا به خودت عذاب میدی . دایی جون چیزی نمی فهمه . فریبرز سرشو از زیر لباس خواب لیدا گذاشته بود . لای پای اون و کوسشو می خورد -نه نه نه خواهش می کنم من به ماکان قول دادم .آهههههه نه هوسمو زیاد نکن . نذار از خودم بدم بیاد من هرزه نیستم -اگه بهم برسی و بذاری کوستو بکنم هرزه نمیشی .... بی اختیار کیرمو در آورده و از پشت پنجره در حال جلق زدن بودم . معلوم نبود این فریبرز چرا این قدر لفتش میده و کیرشو تو کوس زندایی اش یعنی زن من فرو نمی کنه . حتما منتظر بود من گیرشون بندازم . ولی میدونم ته دلش داشت کیف می کرداز این که نرفتم سراغش ... وای ریدم به این شانس کیری تف به تو زن که این قدر وفادار نباشی . در یک آن لیدا خودشو از فریبرز جدا کرد و سیلی محکمی هم زد زیر گوشش و گفت مگه بهت نمیگم بس کن ولم کن دیگه .؟/؟من یه تار مو ی شوهرمو به صد تا مث تو نمی دم . دارم از هوس می سوزم . میخوام . تنم میخواد . نمیگم از حال کردن بدم میاد . توتب هوس داغ شدم . من یه زنم . درسته لخت می گردم . ولی تومرامم نامردی نیست . رو حرفی که زدم وای می ایستم . ای که هی . زن !نمی شد خلوتی یه زیر آبی بری و رو حرفت وای نایستی و برای اولین بار فریبم بدی ؟/؟حداقل میذاشتی این جلق زدنمون تموم شه یه حالی بکنیم دیگه .. دل به دریا زده گفتم دیگه از این موقعیت بهتر گیر نمیاد . رفتم وسطشون . لیدا جیغی زد و از ترس می خواست فرار کنه ولی راه رو بسته بودم . دستامو چند بار زدم بهم یعنی کف زدم و گفتم به به به به آفرین به همسر وفادارم که سر قولش وایستاده و بهم خیانت نکرده . لیدا خودشو انداخت تو بغلم و گفت خواهش می کنم اشتباه بر داشت نکن . من اصلا باهاش نبودم . اون به زور می خواست باهام باشه -آره خوب متوجه شدم . حالتهای تو رو هم دیدم که چه جور عذاب می کشیدی . لیدا سرشو انداخته بود رو شونه هام و منم یه چشمکی به فریبرز زدم که دو زاریش افتاد ولی می دونم که تعجب کرده بود . چون برنامه این نبود ولی اون چیکار به این کا را داشت . از خداش بود که من گیج بزنم و اونم کوس و کون زنمو بگاد .-فریبرز نامرد جایی نمیری تا تکلیف تو رو روشن کنم -لیدا تو چشام نگاه کن تو به خاطر من خودتو تسلیم فریبرز نکردی یا به خاطر خودت . لیدا لبشو گاز گرفت و سرشو انداخت پایین . متوجه شده بود که من متوجه هوس و اشتیاقش شدم . پیشونیشو بوسیدم و گفتم تو به من ثابت کردی که خیلی با مرام و با وفایی . از خود گذشتگی تو قابل تحسینه . به من درس بزرگی داد که من خودخواه نباشم . ببینم ته دلت دوست داری که با فریبرز باشی ؟/؟اونم جوون خوبیه . خیلی با حاله -باهام شوخی می کنی ؟/؟اذیتم می کنی ؟/؟داری آزمایشم می کنی ؟/؟سر به سرم میذاری ؟/؟-عزیزم عشق و دوست داشتن اینه که آدم از لذت اونی که دوستش داره لذت ببره . می خوام یه گوشه ای باشم و با حال کردن تو حال کنم . چون دوستت دارم . عاشقتم . همون طوری که تو نشون دادی و بهم ثابت کردی که عاشقمی . با دستم به فریبرز اشاره زدم که بیاد جلو تا تنور گرمه خمیرو بچسبونه . چون الان لیدا داغ داغه . لیدا رو بوسیدم و در حالی که خوشحالی رو تو چهره اش می خوندم بهم گفت سعی می کنم زن خوبی واست باشم . این خوبی و گذشت تو رو فراموش نمی کنم . زشت نیست کنار تو این کارو انجام بدم ؟/؟یه جوری نمیشی ؟/؟-عزیزم از سکست لذت ببر وقتی من خودم بهت میگم راحت و آزادی تو دیگه نباید از چیزی خجالت بکشی . هوستو تو خودت حبس نکن . دوست داری ناله کن . جیغ بکش من با حال کردن تو حال می کنم .-عزیزم یکی طلبت -قابلی نداره . من از اونا فاصله گرفتم حالا فریبرز اومد کنار لیدای من . دوباره دستشو از زیر لباس خواب لیدا گذاشت داخل ودیدم لیدا یه نگاهی به من کرد و سرخ شد ولی من با یه لبخند بهش آرامش دادم . یعنی این که خجالت نکش راحت باش . همه چی امن و امانه .-اوهههههه فری فری بغلم کن منو ببر اتاق خوابمون رو تخت . همون جایی که دایی جونت با من حال می کنه . فریبرز بغلش کرد و بردش رو تخت انداختش . لباس خواب لیدا رو از تنش در آورد و خودشم لخت شد . دستاشو گذاشت رو سوتین لیدا و از پشت بازشون کرد . حالا دیگه نوبت لب فریبرز و نوک سینه های لیدا بود .-فری فری بخورش آهههههه بخور . چند ساعته که هوس دارم . از اون وقتی که تو اومدی . از اون وقتی که ماکان منو با هوسم ول کرد و رفت دوست داشتم کیرتو تو کوسم ببینم . حالا دارم به آرزوم می رسم . یواش یواش بخورش .-آه لیدا لیدا نمی دونی چقدر واسه این لحظه ثانیه شماری می کردم . چقدر در آرزوی وقتی بودم که بتونم لخت تو رو تو بغلم داشته باشم همه جاتو لیس بزنم -حالا به آرزوت رسیدی ؟/؟-آره ولی هنوز لیسهامو که نزدم .-ادامه بده کوکوی منو هم بخور -کوکو ؟/؟همون کوسسسسسه عزیزم یه اصطلاح قدیمیه که به کوس می گفتن کوکو حالا دیگه از مد افتاده .-لیدا من دوباره مدش می کنم . شورت زن من و زندایی جونشو از پاش در آورد و گفت حالا میرم کوکوی خوشمزه امو بخورم -بخور همش مال تو . با روغن اصل طبیعی سرخ شده . یه خورده نزدیک تر رفتم تا بهتر ببینم و بشنوم فریبرز لباشو گذاشت رو چوچوله لیدا و اونو به طرف بالا می کشید و ولش می کرد . چند بار این کارو پی در پی انجام داد .-نه نه نه ولم نکن . کوسسسسسسم کوکومو یه سره بخور ارضام کن . لیدا مثل وحشیا شده بود . تند و تند کوسشو به دهن و زبون خواهر زاده ام می مالید . منم یه لحظه دستمو از رو کیرم نمی گرفتم می خواستم خالی کردن آبمو بذارم برای وقتی که اون دو نفر به اوج هوسشون رسیده باشن . فری لیدارو دمرش کرد حالا کون قشنگش تو دیدم قرار داشت و من و لیدا در این حالت دیگه چشممون تو چشم هم نمیفتاد راحت تر با کیرم بازی می کردم و می تونستم از تماشای تن لخت زنم که زیر کیر یه نفر دیگه بود لذت ببرم . قاچای کون لیدا رو باز کرد . زبونشو گذاشت رو سوراخ کون زنم و می لیسیدش .-اوووووخخخخخ اووووووووخخخخخخ دیگه کافیه کافیه عزیزم زود باش کییییییررررررتو بده کیر کیر من کیر میخوام . بکن منو بذار تو کوسسسسسسم . زود باش داری چیکار می کنی . کیر فریبرز هم مث کیر دایی جونش کلفت و کاری بود . از همون پشت فرو کرد تو کوس زنم -آخخخخخخخ فریییییی -جووووون لیدا من به آرزوم رسیدم . نمی دونی چقدر وقتی تو رو با اون لباسای سکسی تو مجالس می دیدم تو هوست می سوختم -بکن عزیزم حالا چی حالا نمی سوزی ؟/؟-عشق من حالا که جای خود داره -فریبرز یادت باشه که من عشق دایی اتم . تو رو هم دوست دارم -قول بده که فقط همین یه بار نباشه -از دایی ات اجازه بگیر . هر چی اون بگه . اون صاحب اختیارمه . وجودم متعلق به اونه . فری سرشو به طرف من بر گردوند . منم یه اوکی بهش دادم . همچین لیدارو بیرحمانه می گایید که یه خورده ترسیدم که نکنه اونو خیلی زود گشادش کنه . خیلی سریع کیرشو تا ته فرو می کرد و می کشید بیرون تا هفتصد شمردم ول کن نبود نه اون خسته می شد نه هوس لیدا می خوابید . خیلی از این حالت خوشم اومده بود . راستش دوست داشتم تا چند ساعت ادامه داشته باشه . ولی این جوری نه از کمر خواهر زاده دلبندم چیزی می موند و نه از کوس زن عزیز و باوفام . واسه یه لحظه که فریبرز سرشو به طرف من برگردونده بود بهش اشاره زدم که در همین وضعیت بمونه و بعد دستمو دور کیرم حلقه زدم که یعنی می خوام جلق بزنم . قربون خواهر زاده ام برم که خیلی مودبانه حرف دایی اشو گوش کرد و ادامه داد . کون برجسته لیدا با کیری که از پشت می رفت تو کوسش و کمر لخت زنم و موهای رو کمرش ریخته و چشای بسته و خمارش .. اوخ واقعا یه جق واسه این صحنه کم بود . یه خورده کرم رو کیرم ریختم تا با داغی و لذت بیشتری آب کیرم خالی شه . صحنه گاییده شدن زنمو می دیدم و با هوس منی رو تو دستام خالی می کردم . کمرم سبک شده بود . بازم از تماشای صحنه لذت می بردم ولی سبک شده بودم . دوست داشتم چند تا کیر دیگه رو هم تو کوس لیدا جونم می دیدم . لذت می بردم از این که می دیدم خواهر زاده ام محتاج منه و منم تونستم یه کاری براش انجام بدم . فری لیدا رو صدو هشتاد درجه برگردوند . این دفعه از جلو کوسشو می کرد . لیدا خیلی هوس داشت . من اونو در وضعیتی ول کرده بودم که فوق العاده حشری بود . حشری و غیر قابل کنترل . دستای لیدا به دو طرف دراز شده بود و اون بیحال افتاده بود . فریبرز دو تا دستاشو رو بازوهای لیدا حلقه زده و به گاییدنش ادامه می داد .-آهههههه فری فری هر چی بیشتر می کنی بیشتر حال می کنم -لیدا چرا این قدر دیر ارضا میشی . من دیگه طاقت ندارم -ادامه بده دیگه نزدیکه کیییییرررررتو محکم بزززززززن بزززززززن تو کوسسسسسسسسسم . بکن منو منو بگا . واییییییی جوووووون بکن . حال بده -فری خودشو خم کرد رو تن لیدا و بوسه لب به لبو شروع کرد کیرم دوباره شق شده بود -لیدا یهو مث وحشیا دستاشو از حلقه دستای فری خارج کرد و دور کمرش حلقه زد . محکم کمرشو داشت . فریاد شدیدی کشید -جااااااااان واااااییییییی آههههههه آهههههههه .. از فریاد شدید به ناله آرام رسید . فریبرز یه لحظه بهم نگاه کرد . منم با اشاره دست به طرف پایین حالیش کردم که آبشو بریزه تو کوس لیدا . خواهر زاده ام انگاری که دنیا رو بهش داده باشن .-لیدا بگیر که اومد -فری جون بریز که تشنه امه . کوس من کوکوی من آب می خواد -جوووووون داره می ریزه داره می ریزه . وقتی آب کیرشو ریخت تو کوس لیدا جونم بیحال افتاد رو زنم و لبهاشون رفت رو لبهای هم و مثل عاشق و معشوق و زن و شوهر رفتن تو آرامش بعد از سکس . دیدم پس از چند دقیقه فریبرز یه انگشتشو فرو کرده تو سوراخ کون لیدا التماس دعا داره . هوس گاییدن کون اونو کرده بود .-ببین فریبرز تو که با کوسسسسم حال کردی . حالا دایی ماکان یه تعارفی بهت کرده . منو که گاییدی و راضیم کردی . کیر و کمر خودتم که سبک کردی . هوس کونمم که داری . حالا خوبیت نداره . احترام بزرگی و کوچیکی رو داشته باش . یه تعارفی به دایی ماکان بکن شاید دوست داشت بیاد و دونفری مشغول شین . هر چی باشه اون شوهرمه . تاج سرمه . من میخوام تعارف کنم روم نمیشه .-دایی حون اگه بفرمایید به جمع ما خوشحال میشیم . البته اگه جسارت نمیشه -به شرطی که مزاحم نباشم . لیدا جواب داد ماکان جون مجلس متعلق به خودته . تو اگه نباشی صفا نداره . هر وقت باشه من متعلق به توام . حالا یه محبتی کردی من که نباید خوبی تو رو ندید بگیرم . فریبرز برای چند لحظه رفت دستشویی و منم از لیدا زن عزیز خودم پرسیدم چطور بود ؟/؟خوش گذشت ؟/؟-ممنونم .نمی دونم چطور این لطفتو جبران کنم . خیلی حال کردم . دوستت دارم . تازه فهمیدم که چقدر با هم تفاهم داریم . جبران می کنم -عزیزم من این کارو واسه جبرانش نکردم . دوست دارم تو خوش باشی .-ببین حالا فریبرز می خواد بیاد فرو کنه تو کونم . تو برو روتخت زیر من که راحت بذاری تو کوسم و فریبرز هم از پشت کونمو بگاد -خسته که نیستی -نه عزیزم تو که ناراحت نیستی . از عشقت نسبت به من که کم نشده ؟/؟نظرت راجع به من که عوض نشده ؟/؟-نه تازه حس می کنم با این صداقتی که بین ما هست پیوند ما خیلی محکم تر از اونیه که فکرشو می کردیم . چند لحظه بعد لیدا به حالت سگی و قمبل کرده رو من سوار بود و دو تا کیر رو تو خودش جاداده بود . رو من خم شده بود و منو می بوسید و منم با سینه هاش بازی می کردم . خوشحال بودم از این که قبلا جلق زدم و حالا یه خورده بیشتر می تونم بکنمش .-بکنین بزنین کیر هردوتاتونو می خوام . عزیزم ماکان کوسسسسسم دوباره میخاره . بکن فریبرزکونمو جر بده . بزن من کیییییرررررررمیخوام . هر دوتا کیییییرررو می خوام . سوراخ کوس من . سوراخ کون من من کیییییییررررررررررمی خوام . محکم محکم . کوس و کونمو جررررررششششش بدین . عاشقتم ماکان .-دوستت دارم فریبرز.یاد یه فیلم سکسی افتادم . دوست داشتم لیدا رو در اون شرایط هم بگاییم . خستگیش بیشتر بود ولی حال می داد . لیدا رو بردیم هوا و من جفت پاهاشو داشتم و فرو کردم تو کوسش و فریبرز هم کمرشو داشت و از پشت کونشو می گایید . دوتایی با سرعت زیاد اونو می گاییدیم .-آخخخخخخ خیلی حال می کنم . هردوتاتون هنرمندین . با حال وسکسی . خیلی معرکه این . دوباره داغ کردم . داره می ریزه داره می ریزه بازم ارضا شدم . اونو گذاشتیم دوباره رو تخت و در وضعیت اول . من ریختم تو کوسش و فریبرز هم ریخت تو کونش بعدشم دوتایی افتادیم به جونش و هر جای بدنشو که زودتر به دهنمون می رسید می لیسیدیم . خیلی کیف می کرد . این فریبرز خان ما قصد خدا حافظی نداشت . بالاخره دکش کردیم و رفت . رضایت داد که زن و شوهرو تنها بذاره . من و لیدا تا صبح تو بغل هم از عشق پاک و صداقت و همبستگی خودمون می گفتیم . واسه آینده برنامه ریزی می کردیم . بهش گفتم اگه دوست داشته باشه بازم از این حالها بهش می دم . حتی ازش خواستم که اگه می تونه بازم سکسی تر بپوشه . و لوند تر باشه . منم هم اونو وهم مردای با کلاسی رو که هوس گاییدنشو دارن همراهیشون می کنم . لیدا شرمنده اخلاقم شده بود . هنوز یه روز نگذشته بود که دیدم لیدا با یه خانم خیلی خوشگل و تو دل برو اومد خونه . زنه تا اومد خونه مون مانتوشو در آورد هر چی داشت ریخت بیرون . واییییی این که دیگه خیلی بدتر از لیداست -عزیزم من میرم یه اتاق دیگه شمارو با هم تنها میذارم میدونم به تفاهم می رسین . وای خدای این لیدا دیگه کی بود . واقعا مظهر یک زن مهربون با وفا قدر شناس صادق بساز . شرمنده اخلاقش شده بودم . حتی یه روزم صبر نکرد .آخ که چه دوست داشتنیه این لیدا و نمی خواد حتی واسه یه روزم که شده بهم مدیون باشه . ولی من خیلی زود این کارشو جبران می کنم باید بهش نشون بدم که حداقل یه قدم ازش جلوترم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی
ارسال شده توسط amirsexi2
     
  
↓ Advertisement ↓
میهمان
 
بام هوس
تازه رفته بودم دانشگاه که پدرم مرد . خیلی دوستش داشتم . زیاد سن نداشت . پنجاه سالش بود . خیلی هم سالم بود . یهو افتاد مرد . مامان عارفه من هم ده سال ازش جوونتر بود . من و مامان دیگه تو خونه تنها بودیم . خواهرم که چهار سالی از من بزرگتر بود دو سالی می شد که از دواج کرده و هنوز بار دار نشده بود . بابام واسه ما سرمایه زیادی به ارث گذاشته بود . یه خونه ویلایی واسه من . یکی واسه عسل خواهر خوشگل من . اون خونه ای که از همه بزرگتر و قیمتی تر بود و من و مامان توش زندگی می کردیم رسید به مامان . رستو رانی رو هم که وسیله کسب و روزی بود و مالکشم بابا بود رسید به هر سه تا مون و فعلا عمو جونم مدیریتش می کرد و هر چی در می آورد قسمت می کردیم . البته بیشترشو ما می گرفتیم . به غیر از اون بابایی چند تا زمین و مقدار زیادی سر مایه نقدی برامون به ارث گذاشته بود . مامان خوشگل و جذاب من بیوه شده بود . تاموقعی که با با زنده بود زیاد به اندام نیمه برهنه مامان تو خونه توجهی نداشتم ولی بعد از مرگش مامانو به یه دید دیگه ای نگاه می کردم . اینو هم بگم که ما تو یکی از شهر های خوش آب و هوای شرجی شمالی زندگی می کردیم و خونه مون خیلی وسیع بود . یه استخر کوچولوی کلاسیک هم وسط حیاطمون داشتیم که هر وقت مامانی نیمه لخت می شد ومی رفت شنا من از پشت پنجره این قدر دیدش می زدم تا این که کارش تموم شه و اون وقت راحت شورت مایو نماشو به همراه سوتینش در می آورد و واسه یه لحظه کاملا سکس می دیدمش بعدشم یه حوله می پیچید دور خودش و میومد بالا . روزایی که مامان لخت می شد و می تونستم کون قمبل کرده اشو ببینم تا غروب شارژبودم ولی اگه طوری قرار می گرفت که چشمم به جمال کونش روشن نمی شد تا جلسه بعدی باید انتظار می کشیدم . مامان یه اخلاق بد یا خوب داشت که شبا موقع خواب باید لخت لخت می شد و می رفت تو رختخواب . زمستون و تابستون براش فرقی نمی کرد . می گفت این جوری اعصابش راحت تره . چراغ مهتابی یا فلور سنت گوشه اتاقشو روشن میذاشت . واسه همین چیزا بود که وقتی بهش گفتم مامانی حالا که بابا نیست من تو اتاق تو بخوابم اون قبول نکرد و هر چه گفتم که من و تو محرمیم و مادر و پسری این حرفا رو نداره گفت نه بهتره یه سری حرمتها محفوظ بمونه . مامانم پوست لطیف و چهره جذابی داشت . کونشم خوب بود . وقتی شلوار چسبون می پوشید بر جسته نشون می داد . دلم می خواست یه تیغ مینداختم رو قسمت کون شلوارش و جرش می دادم تا کون مامان بزنه بیرون . کاش میذاشت شبا تو اتاقش بخوابم . هر چند در روشنایی خوابیدن واسم سخت بود ولی عشق مامان و هوس دید زدنش همه چی رو واسم آسون می کرد . هیجان تصور تماشای کون مامان دیوونه ام کرده بود . به ویژه این که مامان عادت داشت که دمر بخوابه و کونش توی دید باشه . چند عامل باعث شد که نقشه ای به سرم بیفته . سقف اتاق مامان از اون چوب یا یه چیزی شبیه پرسیانا ولی از اون کلفت تر بود . سقف بیشتر خونه های ویلایی دربسیاری از شهر های شمال قدیما از سفال بود و بعدش به ایرانیت تبدیل شد و بین سقف ساختمون و سقف اتاق یه فاصله ای رو خالی میذاشتن که همون کار انباری رو می کرد و بهش می گفتن بام یا همون پشت بوم . از اتاق من هم می شد رفت پشت بوم . یه دریچه ای داشت که نردبونو می چسبوندم به دیوار و می رفتم بالا . سقف به رنگ قهوه ای سوخته بود و جنسشم نیمه کلفت بود . خوشبختانه از بس رنگ و روش رفته بود اگه چند جای دیگه اش زخمی می شد شک بر انگیز نبود . در هر حال اون بالا طوری کنده کاری کردم که وصله پینه ها خودشونو نشون ندن ومنم اون وسط رو پایه و نگهدارهای کلفت چوبی دراز بکشم و بتونم شاهد مامان لختم باشم که معمولا چیزی هم رو تنش نمی کشید . طول و عرض این سوراخها رو کوچیک ولی به تعداد زیاد تنظیم کرده بودم . در اتاق خودمم دیگه شبا قفل می کردم که یهو مامانی سر و کله اش طرف اتاق من پیدا نشه . چشمتون روز بد نبینه دیگه از اون به بعد شبی دو سه ساعت کارم شده بود دید زدن مامان . تنها چیزی که فکرشو نمی کردم این بود که مامان جونم حشری باشه . وقتی که می خواست شورتشو در بیاره اول دستشو میذاشت لای کوسش و با اون ور می رفت . قبل از این که دمر کنه و بخوابه اول طاقباز می کرد . پاهاشو به دو طرف تخت دراز می کرد و یه عدد هشت ردیف می کرد و یه چیز دراز و کلفت می آورد و فرو می کرد تو کوسش . هر وقت مامان طاقباز بود من از یه حفره کوچیک تر استفاده می کردم . خیلی دلم می خواست مامانی به جای موز و بادمجون و هویج از کیر من استفاده کنه . دور نوک سینه هاش هنوز کبود نشده بود . کوسش چاق و تپل بود ولی از اون فاصله نمی شد سوراخ و ریزی درشتیشو تشخیص داد . فقط باید مراقب می بودم که نفس تو سینه هام حبس باشه و خیلی آروم و میلیمتری حرکت کنم وگرنه کوچکترین سر و صدایی مساوی بود بابالای دار رفتن . وقتی مامانی کوسشو می مالید منم کیرمو می مالیدم . چه جلق ها که اون بالا پشت بوم نزدم . چه دنیایی بود . وقتی که مامانی حالشو می کرد دمر میفتاد تا بگیره بخوابه . کونش که رو به من قرار می گرفت خودش یه دنیای دیگه ای بود . گاهی وقتا هم خودشو از پشت می کرد . یه چیزی رو میذاشت تو کوس و کونش . معمولا خیار قلمی رو میذاشت تو کونش و چیز کلفت ترو میذاشت تو کوسش . من خیلی از این حالت خوشم میومد و هر چی آب داشتم میذاشتم در این موقعیت خالی کنم . اووووففففف مامان !فدای قوس کمرت . فدای قمبل کونت . فدای استیل بدنت و چی می شد اگه کیر منو تو دستات می گرفتی و فرو می کردی تو کوست . اون وقت هر دو مون راضی می شدیم . باورکن مامان پشیمون نمیشی . خب من پسرت باشم چی میشه . بدبختی منم این بود که همه منو ساده و سر به زیر و دل پاک و پاک نیت و بی غل و غش می دونستن و بد جوری به خوابای من اعتقاد داشتن . آخه یکی دوبار خوابی دیده بودم که بعدا در واقعیت هم پیاده شد و منم شده بودم امامزاده . نمیدونم ما ایرونیا چرا این جوری هستیم . در هر حال یه موضوعی پیش اومد که داشت در و دکون منو تخته می کرد . این داماد قالتاق ما یعنی شوهر عسل از وقتی که فهمید اون میلیونر و نیمه میلیاردر شده دوست داشت خواهرم یه خورده از اموالشو به اسم اون کنه . حتی وقتی که خواهره خونه ویلایی به ارث رسیده رو داد اجاره حرصش گرفت و به هر حال حامله نشدن آبجی و مسائل دیگه دست به دست هم داد و خلاصه از هم جدا شدند . وخواهر جونم اومد ور دل مامان . ای بخشکی شانس . من این مزاحمو چیکار کنم . مگه عسل فضول میذاشت ما به کارمون برسیم . از همون اول خیلی با سیاست و جدی باهاش بر خورد کردم و درس دانشگاه رو بهونه کردم که کاری به کارم نداشته باشه یه اتاقی هم کنار اتاق مامان واسش در نظر گرفتیم و منم خودمو دلداری می دادم و می گفتم کون لق عسل مگه میخواد چه غلطی بکنه من خودم کار خودمو می کنم . در اتاقو قفل می کنم و میرم مامانو دید می زنم . عسلو همون اول خفه اش کردم . شب اولی بود که تاکسی بر گشتی یعنی آبجی بر گشتی و مامان جون و من در یه همچه اوضاع و احوالی تو یه خونه بودیم . دو تا کیر خورده و به فیض کیر رسیده و یه کوس نخورده و محروم از سکس . البته گاییدن جنده هارو نمیشه حساب کرد . هنوز کیرت تو کوس جنده جا خوش نکرده و میزان نشده جندهه میگه آب بریز آب بریز یا این که زود باش دیگه زود باش دیگه . آدم هر چی آب داره خشکش می زنه یا از ترس میره عقب . مگر این که پول یه نصفه مهریه رو بهش بدی تا بذاره یه ساعتی رو باهاش ور بری . بگذریم بریم سر مامان جون خودمون . نیمه شب شده بود . رفتم پشت بوم و رو سقف اتاق مامان دراز کشیده بودم . یه تیکه تخته دو سانتی رو دادم کنار و چشم به اون پایین دوختم . یه خورده دیر رسیده بودم . مامان با خودش وررفته بود و دراز کشیده و دمرو خوابیده بود . شایدم اصلا امشبه رو حوصله گاییدن خودشو نداشته بود . چیزی هم توی کوس و کونش نبود . یهو صدای در اتاق مامانو شنیدم یکی به در می کوبید -چیه کیه ؟/؟-مامان منم عسل خوابم نمی گیره .عرشیا که درس داره تحویلمون نمی گیره منم دلم گرفته خوابم نمی گیره . اگه مزاحم نیستم میخوام بیام یه خورده باهم درددل کنیم -دختر زود تر می گفتی و میومدی . یه دقیقه صبر کن الان اومدم . شورت و سوتینشو تنش کرد و یه لباس خواب هم مث یه شنل انداخت رو تنش . عسل اومد رو تخت مامانی کنارش نشست ... تف بخشکی شانس اینم از کیف امشب ما . این عسل پر چونه ما مگه حالا رضایت میده که گورشو گم کنه ؟/؟از زمین و زمان و گذشته و آینده می گفتند و حو صله منو سر می بردند . اون بالا توی پشت بوم داشت خوابم می گرفت که یهو دیدم آبجی بحثو کشوند به جاهای حساس -مامان تو که خیلی جوونی و خوشگل و خوش اندامی تا گوشتت خریدار داره شوهر کن دیگه -نه عسل جون دیگه از من گذشته . پسر دانشجو دارم ازش خجالت می کشم -پس مامان خودت چی نیاز هات چی . اون دفعه عمو جون پیش من طوری از تو و تنهاییت صحبت می کرد که انگاری دوست داره بگیردت -نمی دونم اون که زن داره . ولی چند بار بهم پیشنهاد صیغه رو داده ولی من قبول نکردم . گفته به هیشکی نمیگیم -راستشو بگو مامان دلت میخواد ؟/؟-نمیدونم بعد از بابات با هیچ مردی نبودم بالاخره یه زن هم نیاز داره اگه بابات جای من بود تا چهل من هم صبر نمی کرد حالا که خیلی وقته که سالشو هم رد کردیم تو چی عسل تو نمیخوای شوهر کنی ؟/؟-راستش مامان حسین بیچاره رو که می شناسی همون که همدیگه رو دوست داشتیم و شما به زور مارو از هم جدا کردین وقتی که فهمیده من طلاق گرفتم دو باره سر و کله اش پیدا شده . ولی راستش دیگه اون حال و هوای گذشته رو ندارم و تازه معلومم نیست بچه دار شم یا نه .-حتما دوست داری یه جور دیگه باهاش باشی .-چی میگی مامان هنوز جوهر طلاقم خشک نشده مامان با پررویی دستشو زد به سر کوسش و گفت این که خیس کنه دیگه جوهر و موهر سرش نمیشه . دختر! تو امشب خوابمو پروندی . این مادرو دختره با این که یه چند و چندین سالی کیر خورده و سکس و حالی داشتند بازم فکر خودشون بودند و به تنها چیزی که فکر نمی کردند من بودم . حساب نمی کردن که منم زن میخوام منم دل دارم تا کی باید بیام این بالا پشت بوم و قاچاقی کوس و کون مادرمو دید بزنم و الکی خوش باشم . آخه این جلق زدن زیادی هم ضرر داره . چشم آدمو ضعیف می کنه . بدنو سست می کنه . مقاوت بدن کم میشه . سیستم عصبی آدمو خراب می کنه .-عسل جون نمیدونم چرا این قدر کوفته ام . میای یه خورده ماساژم بدی ؟/؟-چرا که نه مامان . مامان رو تخت دمر کرد و اول لباسشو انداخت و بعد هم از عسل خواست که سوتینشو باز کنه . آبجی دستای قدرتمندی داشت با این که خیلی لطیف بود ولی زورشم زیاد بود شونه های مامانو به نرمی می مالید . عسل طوری رو مامان سوار شده بود که من کونشو نمی تونستم ببینم . اوخ اوخ این دیگه چی بود . عسل جونم خودشو نیمه لخت کرده بود و قمبل کونش از بغلای شورتش زده بود بیرون . دیگه دنبال کون مامان نمی گشتم .-مامان جونم وقتی که سر حال اومدی تو هم باید منو ماساژبدی تن و بدن منم کوفتگی داره .-همه اینا واسه اینه که خیلی وقته هیچکدوممون نرفتیم حموم عمومی این مش سکینه مارو حسابی کیسه بکشه و بسابونه ..-میریم با هم میریم وقت زیاد داریم . خیلی گرمه مامان نه ؟/؟-آره این سوتینو در بیار کسی که نیست . مادر و دختر که نباید از هم خجالت بکشن . یادت رفته می بردمت حموم .؟/؟اول بلد نبودی لاپاتو بشوری ؟/؟-آره مامان چه زود گذشت . حتی نمی دونستم کوس به چی میگن . ولی تو به من یاد د دادی .-یادته اولین بار که پریود شدی چقدر می ترسیدی ؟/؟دست عسل رسیده بود رو کون مامان .-عسل جون ناراحت نمیشی که شورتمم در بیارم -واسه چی مادرو دختر که این حرفا رو با هم ندارن . تو که همه چی رو در آوردی . اینم در بیار دیگه . صبر کن من برات درش بیارم . عسل شورت مامان از پاش کشید پایین و دو تا دستاشو گذاشت رو قاچای پف کرده مامان خوشگله . و چه جورم ماساژش می داد . دستای عسل رسید به پایین کون مامان سر مرز کون و رون . عسل این جا یه شیطنت کرد و دستشو گذاشت وسط کون مامان لای درزش طوری که با کوسش یه تماسی بر قرار کنه . شعاع دید منم زیاد وسیع نبود ولی صداهارو به خوبی می شنیدم . مامان چشاشو بسته بود . می دونستم که داره کیف می کنه . عسل که دیده بود سر و صدای مامان در نیومده به شیطنت خود ادامه داد -مامان ناراحت نمیشی یه موقع دستم می خوره به جاهای حساس ؟/؟-عسلم گلم این چه حرفیه . آخخخخخخ خیلی خوشم میاد -مامان اگه خیلی کوفتگی داره بگو بیشتر بمالمش .-خسته میشی -نه مامان لذت می برم .-منم دارم حال می کنم . یه حس عجیبی دارم -قربون حس عجیبت برم مامان منم دارم حس عجیبو تو تمام تنت حس می کنم .-دخترم تو خودت این حس عجیبو نداری ؟/؟-چرا مامان منم حس می کنم همون حس تو رو دارم . مامان عارفه دستشو گذاشت رو سینه بی سوتین آبجی عسل و بعدشم پیشونیشو چک کرد و گفت خیلی داغ شدی عسل تو خودت از درون گرم بودی حالا بیرونتم گرم شده . توصیه کرد که شورتشو در بیاره تا آتیش و التهابش بریزه بیرون . خودش شورت دخترشو کشید پایین و از پاش در آورد . مامان و خواهرم دو تایی رو تخت روبرو هم نشسته بودند . لخت لخت و با بر جستگیهای هوسشون . من فقط به چوبهای نگه دار سقف چسبیده بودم و حرکت نمی کردم و حتی به زور نفس می کشیدم که سوتی ندم . نمیدونم مامان و عسل اول کدومشون استارت کارو زدند . فقط همینو دیدم که رفتن تو هم . کون مامان گنده تر بود و سینه هاش هم همین طور . عسل دستشو گذاشته بود رو کوس مامان و باهاش ور می رفت -جااااااااان یه نعمتیه که امشب در کنارمی اوووووففففففف دخترم قربون دستت . مثل یه کیر داره به کوسسسسسسم حال میده -وایییییی مامان تو چطوری بدون کیر داری زندگی می کنی ؟/؟من دو هفته هست کیر نخوردم دارم می میرم . انگار یه چیزی گم کرده دارم .-حالا این قدر حرص نخور اصلشو پیدا نکنیم مشابهش که هست -مامان اول باید تو میزون شی . بمیرم برات . خیلی وقته کیر نخوردی -بازم تو دخترم که فکر مامانتی . هر وقت باشه باید تو رو داشته باشم . مامان قمبل کرد و دو تا زانوشو گذاشت رو تخت تا عسل بهش حال بده .-واییییی مامان چقدر خیس کردی . این آتیش تو رو کیر عمو هم نمی تونه بخوابونه .-عزیزم حالا من تو رو میخوام دستای تو رو میخوام . تو می تونی آتیش منو بخوابونی . آرومم کن دخترم . منو بکن . ارضام کن . منو ببخش . مادرتو ببخش که این قدر پیش تو دریده و بی حیا شده -چی داری میگی مامان ؟/؟من خودم بیشتر از تو دارم می سوزم . اگه بدونی چقدر هوس دارم . عسل کف دستشو صاف کرد و از پهلو فرو کرد تو کوس مامان عارفه . نمایش داشت به جاهای فوق العاده هیجان انگیزش می رسید . عسل دستشو مث یه کیر میذاشت تو کوس مامان و در میاورد . دستی که از کیر هم خیلی کلفت تر بود . حیف که خیلی واضح نمی دیدم و شعاع دید من زیاد نبود . مدام از این سوراخ به اون سوراخ می کردم تا بیام به سوراخ جدید عادت کنم می دیدم که حالت عوض شده . یه صحنه هوس انگیز و شاعرانه دیگه این که مادر و خواهرم همدیگه رو بغل زدند و در حال بوسیدن هم دستاشون رو رو کون دیگری گذاشته بودن . یه قرینه قشنگی درست کرده بودن . صورتشون به هم چسبیده بود و نمی تونستم خوب ببینم . مامان رفت و دو تا موز با خودش آورد و یکی رو داد دست عسل . این موز خودشو به کوس اون فرو می کرد و اونم به کوس این . صداهاشون با هم قاطی شده بود و من فقط متوجه می شدم که هرکدومشون از اون یکی کمک میخوان . موزارو می دیدم که می رفت تو کوس و میومد بیرون هر چند خود کوس و حفره اش دقیق معلوم نبود ولی خیسی کوس عسل از دور برق میزد . هر دوتاشون سست و بیحال شده بودند . خیلی سخته آدم در ان واحد هم بگاد و هم گاییده بشه . معلوم نیست رو کدوم لذت باید تمر کز کنه . دو تا کیفو با هم داشتن خیلی سخته . موزو انداختند و به جاش با دستاشون کوس همو انگولک می کردن .-مامان مامان منو ببوس و سینه هامو بخور -من فدای عسل کوچولوم دختر یکی یدونه ام میشم . خودم سینه هاتو می خورم . کون لق تمام مردای دنیا که ما زنا منت اونا رو نکشیم . مامان لباشو گذاشت رو سینه عسل و حالا اون داشت مث یه نوزاد از سینه دخترش مثلا شیر می خورد . آبجی دستاشو دو ر گردن مامان حلقه زده بود . لحظاتی بعد یه باغ وحش حسابی تو قفس اتاق خواب به راه انداخته بودند جیغ پشت سر جیغ . اونم چه جیغایی !نزدیک بود جیغ منم در بیارن که بگن بسه این قدر جیغ نزنین آبرومونو بر دین . خب دیگه از هوس زیادی بود و کاریش نمی شد کرد . اگه از کیر کلفت و تشنه من خبر داشتند شاید هم به خودشون رحم می کردند هم به من . پس از چند لحظه سکوت ,فریاد کشیدن دو باره شروع شده بود . این بار انگشتاشونو فرو می کردن تو کوس هم . مامان دیگه چشاش باز نمی شد . عسل هم با چشایی نیمه باز مامانو می پائید . هم دوست داشت خودش کام بگیره و هم یه حالی به مادر داده باشه . حرکت بعدی این بود که مامان دوباره قمبل کرد و عسل هم از پشت چاک کون عارفه جونو باز ش کرد . به خودم اون بالا پشت بوم یه حرکتی داده و مسیر چش چرونی رو عوض کردنم تا راحت بتونم از تماشای این صحنه های باحال فیض ببرم . خواهر جونم قاچای کون مامانو به دو طرف باز می کرد و زبونشو می کشید رو کوسش و بعدش هم رو سوراخ کونش . یه جوری لیس می زد و میک میزد که فکر می کردم داره حلوا میخوره . آخه عسل جونم خیلی از حلوا خوشش میومد .-عسلی من . شیرین دختر من .من از صبح تا حالا حموم نکردم حتما لاپام بو میده -مامان واسم از عسل یعنی از خودمم شیرین تره .-قربون زبونت برم بگیرش طرف من درش بیار ببینم .عسل زبونشو کشید رو لب مامانش و عارفه جونم زبونشو در آورد و زبون به زبون شروع کردند به عشقبازی . چند لحظه بعد مامانی زبون کوس و کون لیسیده عسلو گرفت وسط دو تا لبشو با هوس میکشون می زد . خواهر جونم خیلی حالی به حالی شده بود -اوووووففففف مامان مادر جون تو اینارو از کجا یاد گرفتی که این قدر می تونی سر شوق و ذوقم بیاری -بابات که زنده بود مخفیگاه فیلماشو پیدا کرده بودم و گاهی که خونه نبود دیدکی می زدم . حالا عارفه جون داشت کوس و کون عسلو لیس می زد -اوخخخخخ مامان مامان این جوری که می کنی من هوس کیر می کنم . یه چیزی باید فرو بره توی کوسم . کاش امروز که رفته بودم آرایشگاه از شیما جون خرید می کردم . نمی دونی مامان چه کیر مصنوعی های باحالی داره . ساده ویبره دوسره و آخرین مدلای روزشو داره . اصلا فکرشو نمی کردم . همین فردا میرم هر چی داره جمع می کنم میارم . دیگه لازم نیست منت مردارو بکشیم -دخترا منم گاهی این طور فکر می کنم ولی خودتم خوب میدونی هر چی این کیرا حال بدن بازم کیر گوشتی و زنده و طبیعی مرد یه چیز دیگه هست . آدم از تماس گوشت با گوشت لذت می بره هم میدونه یکی هست که از تنش داره لذت می بره . حس می کنه واسه خودش یه کسیه .. عسل به دور و بر خودش یه نگاهی انداخت و مثل این که گنجی کشف کرده باشه از خوشحالی فریادی کشید و گفت جااااااااان پیدا کردم . یه شمع سفت و کلفت و درازو از تو جا شمعی بالا سرش در آورد و داد دست مامان -آههههههه جای کیر فرو کن تو کوسسسسسم مامان من کیر میخوام -کوس و رحمت آلوده نشه من نمیتونم ببینم دختر یکی یه دونه مامان مریض شه -نه نه مامان این از سنگ هم سفت تره -کوستم از کوره آجر پزی هم داغتره -مامان بذارش توکوس من جیغم داره میره آسمونا -اگه بره تو که بیشتر جیغت در میاد . با این حال شمعو از عسل گرفت و از ته فرو کرد تو کوسش .-وای وای وای وای مامان جان آخخخخخخخ -عسل من می ترسم رو شمع لکه های چرب و سفیدی نشسته . موم داره آب میشه -مامان این کوس منه که داره آب میشه هوس منه که داره آب میشه . دخترته که مثل شمع قطره قطره می ریزه . مامان تند تر تند تر بزن . آخ که چقدر سنگینم امشب چه طوری بخوابم نه نه نه من این جوری به اوج می رسم ولی اون تلنگری که لازمه رو کوسم وارد نمیشه من دارم می سوزم -الهی مادر واست بسوزه -خدا نکنه عسلی مامان پیش مرگت شه . بیا من این شمعو بکنم تو کوست ببین چه حالی میده . عسل با دستای پرتوانش شمعو فرو کرد تو کوس مامان چشمتون روز بد نبینه -عسسسسسسسل کوسسسسسسسم واییییییی واییییییی نجات سوخخخخختتتتم کیییییییررررر من کییییییییییرررررررررررمی خوام عسل جان نمی دونم همون هنوز راضیه صیغه ام کنه یا نه ؟/؟بدرک بهش می گم هر موقع که عرشیا رفته دانشگاه بیاد سراغم . نمی دونم چیکار کنم . خجالتم میاد می ترسم . من کیر می خوام . این جوری ما میریم تو خماری . نه صیغه نه . نمی دونم . اگه خواست همین جوری هم منو بکنه خوبه ؟/؟وایییییی عسل من کییییییرررررر می خوام کییییییرررررر کوسسسسسسسم می خواد جررررررررربخوره -مامان همه اینارو ولش فردا که از شیما جون چند تا کیر خریدم اون وقت می فهمی این کیرا مخصوصا ویبره و لرزشی هاشون چقدر حال میده . خونم به جوش اومده بود .غیرتی و حسود شده بودم . نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که مامان داره از کیر عمو جان میگه . تازه از صیغه رسیده بود به حرام کوس دادن . به عسل هم حسادت می کردم که اونم داره مامانو راضی می کنه و من از او کمترم . نه نه من باید نشون می دادم که پسر خلف مادرم هستم وازم خیلی کارا بر میاد . اون لحظه کاری از دستم بر نمیومد سقفو که نمی تونستم بشکافم بپرم پایین . تماشای لز کاری این دو هم بیش از این فایده ای نداشت . خیلی آروم و مث یه مار خودمو رسوندم به خروجی و از اونجا هم از نردبون اومدم پایین و رو تختم دراز کشیدم . قفل در اتاقو باز کردم و یه خورده به سر و صورتم آب پاشیدم و صورتمو با چند تا سیلی و چنگ و چونگ سرخ و آشفته اش کردم . رفتم توی رختخواب و شروع کردم به جیغ و داد و فریاد کشیدن -نه نه من نمیذارم مامان . نه آبجی !اینا شیادن . چهار پنج دقیقه ای شد و عارفه جون و عسل سراسیمه ولی با لباس خواب اومدن اتاقم من با چشایی نیمه باز اونارومی دیدم .راستی راستی عرق کرده بودم -پسرم عزیزم چت شده -داداش چی شده . تو قیافه شون می خوندم که بد جوری کیفشون بهم خورده و شایدم تو دلشون دارن نفرینم می کنن ولی با این حال میدونستم که خیلی منو دوست دارن -مامان یه خواب بدی دیدم -چه خوابی پسرم تعریف کن .-خجالتم میاد -من و خواهرت که غریبه نیستیم تو دلت صافه قلبت پاکه هر خوابی که ببینی قبل از اذان و بعد از اذان و با شکم پر و خالی فرقی نمی کنه رد خور نداره حقیقت و واقعیته -مامان من خواب دیدم عمو میخواد بیاد خواستگاریت . عمو مرد خوبیه ولی وقتی که باهات ازدواج کنه عوض میشه بد میشه تمام مال و اموالتو از چنگت در میاره منو هم از خونه بیرون می کنه -نه تورو خدا پسرم دیگه نگو اگه یه تار مو از سرت کم بشه مادرت می میره .-تازه یه خواب هم در مورد عسل دیدم دیدم یه جونیه که اون قدیما دنبالشو داشت . اون موقعی که عسل هنوز عروسی نکرده بود . همون موقع هم چشش دنبال مال و منال بابام بود وعسلو دوست نداشت . حالا که اون طلاق گرفته دوباره به طمع مال و ثروت داره میاد دنبالش . مامان و عسل داشتند از تعج
     
  
میهمان
 
مامان و عسل داشتند از تعجب شاخ در می آوردند . اینو که گفتم عسل چشاش از خوشحالی برقی زد و گفت ممنونم داداش سبکم کردی قربون قلب پاک و روشنت . این چند ساله داشتم عذاب می کشیدم که چرا قلب عشق اولم شکسته شده . اومد جلو و با اون لبای روژمالیده اش لبامو بوسید . اوخ کیرم شق کرده بود و قلبم به شدت می زد . دوست داشتم دستمو از زیر لباس خواب بذارم توی تنش و سینه هاشو تو دستم بگیرم -ول کن عسل پسرمو کشتیش -مامان داداش منم هست دیگه -مامان یه خواب دیگه هم دیدم که این سومی یه جوریه نمیدونم تعبیرش چیه خداکنه چیزای بد نباشه . روی عارفه و عسل مثل گچ سفید شده بود -بگو داداش اگه چیز بدیه ما از همین حالا بریم باهاش مقابله کنیم -باشه میگم . توی خواب یه صدایی یه ندایی روح و وجودمو لرزوند و به من گفت که مادر و خواهرت دارن میفتن توی یه چاه بزرگ . گرهی رو که با دست باز میشه اونا نباید با دندون باز کنن . اونا دارن تو یه گناه بزرگ غرق میشن . دیدم شما دو تا لخت لخت دارین تو آتیش می سوزین . صدا به من گفت که مادر و خواهرت تو لذت گناه غرقند ولی غافلند از طعم و سوزش آتش . به من گفت که باید بری کمکشون . مامان مامان نمی دونی چقدر وحشتناک بود دیدم .... نه نمی تونم بگم -بگو پسرم خوابای تو همه راسته دلت صافه -آخه من تعجب می کنم اگه اون (منظورم لز بود )گناهه چرا این (گاییدن مادر و خواهر )نباید گناه باشه -واضح تر بگو من که نفهمیدم . عسل تو فهمیدی چی داره میگه ؟/؟-نه ولی یه خورده رو شاید -مامان مامان روم نمیشه . روم به دیوار . دیدم هم با تو و هم با آبجی طرف شدم خدا منو ببخشه . استغفرالله . فریاد زدم پس این گناه نیست ؟/؟صدا اومد که نه این عامل رفع گناهه . اینجا محرم یه کلیدی میشه برای گشایش کارها .-خب داداش بعد چی شد -هیچی هر سه تایی لخت لخت تو یه باغ پر از گل و گیاه و میوه های رنگارنگ قدم می زدیم و مامان راست من و عسلی هم سمت چپ من بود و هر دو رو بغل زده داشتم . در هر حال مامان و عسلو با این کوس شرات خودم روونه اتاقشون کردم و خودم رفتم بالا پشت بوم . دیدم مامان و عسل دوباره تو بغل همن ولی هیچ اقدامی نمی کنن -عسل !به نظرت باید چیکار کنیم ؟/؟-مامان تو رو نمی دونم ولی اگه داداشی این خوابو هم نمی دید یا حتی اگه خواب می دید که ما با کوس دادن به اون به جهنم هم میریم من حاضر بودم بازم کوسمو تقدیمش کنم -یعنی میگی منم این کارو بکنم ؟/؟-آره مامان این همه مدت کیر بغل دستت خوابیده بود و تو از دستش فرار می کردی . از دو روزه دنیات لذت ببر . گناه و این حرفا چیه مادر جان همش کوس شعره . من یه عمر خوبی کردم به شوهرم جوابشو دیدم .-حالا عرشیا رو چیکارش کنیم شاید اون نخواد ما رو بگاد و رسالت خودشو انجام بده و ما رو به اون باغ خوشبختی برسونه -اگه این عسله که می دونه چطور به داداشیش باغ سرسبز و نشون بده تا اونم مارو ببره تو باغ خودش .-عسل اگه اوضاع جور شد اول میذاری بیاد سراغ من . خواهرم مکثی کرد و با این که حس کردم دوست داره زودتر از مامانی خودشو تو بغلم ببینه با اکراه گفت باشه -فقط مامانی پیش عرشیا لباسای تحریک کننده کیر شق کن بپوش . نذار به هیچی دیگه فکر کنه . دیگه جاش نبود که برم بالا پشت بوم دید بزنم . حس می کردم این آخرین لحظاتیه که از این طرف دارم دید می زنم . با این که روز بعدش کلاس داشتم ولی بهونه ای آوردم و به دانشگاه نرفتم . عارفه و عسل دوتایی سکسی ترین لباساشونو پوشیده بودند . مامان که داشت کونش از پشت دامنش می ترکید . آرایشش که از روز عروسیش بیشتر شده بود . عسل هم یه لباس سبز خوشرنگ پوشیده بود که کمرش لخت بود و نیمی از سینه هاشم نشون می داد و یه طرف دامنشم چاک داشت و رون پاشو تا بالا لخت نشون می داد . رقابتی سعی داشتن تو جه منو به خودشون جلب کنن . دلم می خواست بپرم رو اونا جرشون بدم . ولی باید قدرتمو سیاستمو حفظ می کردم .-داداش دیگه خواب ندیدی ؟/؟-نه تازه اون خوابی رو که دیدم هنوز اون قسمتی رو که مر بوط به منه انجامش ندادم .-چرا از من و مامانی کمک نمی گیری ؟/؟یه نگاه به مامان و یه نگاه به عسل انداختم . مامان یه خورده شرم و حیاش بیشتر بود . سرشو انداخت پایین و لبشو گزید ولی عسل پوست کلفت به کیر ورم کرده داخل شلوارم زل زده بود و چشم ازش بر نمی گرفت . مامان رفت طرف اتاق خوابش .-داداش معطل چی هستی اگه می خوای مامانو از آتیش و سوختن نجاتش بدی برو طرفش . برو بروتا با هم به باغ سعادت برسین . منم الان میام پیش شما . رفتم طرف مامانی تا برم رو تختی که همیشه از اون بالا می دیدمش . دیدم مامان رو تخت ولو شده و نفس نفس می زنه . چشاشو بسته -مامان مامان . دستمو از زیر دامنش گذاشتم رو کونش -اوخ مامانی چقدر داغی ؟/؟تب داری -اوووووفففففف پسرم تو چیکاره ای . پس خنکم کن . کاری کن خوابت تعبیر شه میدونی که چقدر به تو و خوابت اعتقاد دارم .-آره مامان می دونم . زیپ پیرهن مامانو از بالا به طرف پایین کشیدم . شورت و سوتینشو هم در آوردم . داشتم به آرزوم که گاییدن مامان بود می رسیدم . پشت بندش باید آبجی عسلو هم می گاییدم . یکی می خواستم دو تا نصیبم شده بود . باید هوس و توانمو تقسیم می کردم . سریع لخت شدم . اگه عسل هم میومد داخل دیگه عین خیالم نبود روم باز شده بود . منم مث اونا بی حیا شده بودم . اول رفتم رو کون دمر شده مامان . همونجایی که بارها و بارها حسرت بغل کردن و بوسیدن و بوییدن و گاییدنشو کشیده بودم -مامان راضی هستی . اجازه دارم ؟/؟-عرشیاعزیزم دارم می میرم می سوزم عرشیاجان . زودباش نجاتم بده . عرشیا منو به عرش برسون به عرش -جوووووووون ماااااامااااان الان طوری با کیرم بلندت می کنم و به عرش می رسونمت که دوست داشته باشی همون بالا بالاها بمونی . دوستت دارم مامان . کیرمو هیچوقت در این قد و قواره ها ندیده بودم . به همون اندازه که از تماشای کوس و کون مامان و هیکلش لذت می بردم از دیدن کیر خودم کیف می کردم . دستمو گذاشتم وسط بدن مامان اونو یه خورده بالا آوردم . طوری که یه هشت کوه مانند درست شد که کون مامانی رو میشد جای قله اون کوه فرض کرد . منم از پایین کیرمو گذاشتم تو کوس مامان . تا ته فرو کردمش تو . مثل یه جک که بدنه ماشینو می بره بالا مامان هم یه تکونی خورد و رفت بالا-آخخخخخخخخ اخخخخخخخخخ عرشیا اوج گرفتم جااااااااااان همین الان حس می کنم که تمام دردام رفت کنار -مامان اگه خنک شدی بکشم بیرون تاعسل داغو که داره مارو نگاه می کنه و منتظره خنکش کنم -اووووووفففففف چی میگی !تو که تازه شروع کردی اگه بکشیش بیرون دوباره فوری داغ می کنم .-شوخی کردم مامان . من می میرم واسه کونت . جووووون فدایی کوستم . تو همه چیز منی . عاشقتم . عاشق کوستم . ضربه های دیونه کننده کیر من به کوس مامان چهل ساله که ده سال جوونتر نشون می داد اونو مست مستش کرده بود . مامان با دو تا دستاش محکم به تخت می کوفت نمی تونست جلو خودشو داشته باشه . خیلی دلم می خواست کوسشو بخورم اونم کیرمو بخوره . سینه هاشو بذارم تو دهنم میکش بزنم . ولی باید فکر پشت سریم یعنی آبجی عسلمو هم می کردم که داره اون پشت با کوسش ور میره و منتظره . دو تا پاهای مامانو گرفتم و یه خورده اونو رو هوا نگهش داشتم . مامان واسه این که خودشو نگه داشته باشه کف دو تا دستاشو گذاشته بود رو تخت و منم با شدت می کردم تو کوس خیس خیسش و می کشیدم بیرون . مامان داشت گاییده می شد و جیغ و داد آبجی بیشتر بود . دلم واسه عسل می سوخت . راستش خودمم هوسشو کرده بودم . آب کیر منم می خواست بریزه ولی مامانی ارگاسم بشو نبود . مجبور بودم طاقبازش کنم . لنگاشو به دو طرف باز کردم .-مامان کیرو می بینی ؟/؟حال می کنی ؟/؟تازه تازه هم هست مخصوص تو و آبجی عسل -داداش از عسل هم شیرین تره -راست میگی تا چند دقیقه دیگه میدم تا بخوریش -فکر کنم مامان از این طرف که بیرون اومدن کیر منو می دید بیشتر حال می کرد -عرشیا جان بزززززن عرشیا منو همون بالا بالا ها نگه داشته باش -مامان چان تو که همیشه رو دل و حالا هم رو کیر من جا داری . هر وقت احساس ضعف و کمبود کردی کیر من هست . نمیخواد محتاج غریبه ها بشی . سینه های مامانو تو دستام گرفتم و اونو به شدت می گاییدم . حرکاتش غیر عادی شده بود . منم گازو زیاد کردم . عسل هم رفت رو لب مامان و با زبونش زبون مامانو می لیسید -داداش من این حالتارو می فهمم یه خورده محکم تر بزن بیشتر باهاش ور برو تا دو دقیقه دیگه ار گاسم میشه . کار به دو دقیقه هم نکشید -وایییییی عرشیا خوشبخت شدم . عرشیا من شدم پادشا ملکه اوووووففففف آبم داره می ریزه کیییییییرررررتو می خواد کوسسسسسسسم کیییییییررررررررتو میخواد ولم نکن ولم نکن نکن ولم نکن منو بکن . با این که مامان کمرشو سبک کرده بود ولی من به گاییدن سریع و شدید خود ادامه می دادم -مامان بگیر که اومد جااااااااان کمرم . چقدر آب داشتم !محصول این همه هوس و چشم چرونیهای پشت بوم رو خالیش کردم تو کوس مامان . هر چند اون بالا خیلی جلق زده بودم ولی ریختن توی کوس مامان یه صفای دیگه ای داشت . کیرمو کشیدم بیرون کوس و کمر مامانو دادم بالا که آب کیرم دیر تر برگشت کنه . لب و دهنمو گذاشتم رو کوس مامان با میک زدن اونو به جاهای سر سبز تر رسوندم و کشوندم . با دستاش سرمو به عقب پس می زد .-عرشیا دیگه دارم از حال میرم . قلبم آخ قلبم . این جور سکس تا حالا نداشتم .-داداش پس من چی . مامان که راضی شده .-الان خدمت تو هم می رسم . فقط یه شورت نازک پاش بود . مامان بیحال رو تخت افتاده بود . ترجیح دادم که عسلو همون کفه اتاق بکنم و کاری به کار مامان نداشته باشم . بذارم تو حال خودش باشه . شورتشو بوکشیدم . اووووففففف بوی عطر هوسو می داد . بوی کوسو . دوباره اشتهام باز شده بود . با دندونام شورتشو کشیدم پایین . اندام عسل سفید تر و قلمی تر از مامان بود . پوست ما دو تا و هیکلمون بیشتر به بابا رفته بود . قالب کوسش هم کوچیک تر بود . کوسشو همون ایستاده گذاشتم تو دهنم -داداش داداشششششش جوووووووون اگه منو به جهنمم ببری بازم کیرتو میخوام . با کیرت منو به همه جا برسون . با کیرت بهم حال بده داداش . پاهاشو باز کرد تا دهنم راحت تر به وسط و چاک کوسش برسه . کیرمو با دستاش به طرف کوسش فشار می داد . یه نگام به مامان بود که یه وقتی نگه که بین اون و عسل تبعیض قائل شدم . کوسش خیلی خوشمزه بود . عسل کیر منو تو دستش گرفت و گذاشت تو دهنش . عجب ساک مخصوصی می زد . جنده رو اگه یه میلیون می دادی نمی تونست این طوری ساک بزنه . اینجارو چشای مامان باز شده بود و دید . دلش طاقت نیاورد و گفت عرشی جون یادت باشه دفعه دیگه واست ساک بزنم -چشم مامان نوش جونت . هر چقدر میخوای بخورش .-داداش خسته شدی می دونم گاییدن مامان کمرتو درد آورده . بذار من بیام روت . گذاشتم بیاد رومن . کناره تختو نگه داشته بود و سوار من خودشو هماهنگ با کیرم به گاییدن داده بود . گاییدن کوس عسل به من نشون می داد که فرق بین یه کوس تازه و یه کوس قدیمی تر چیه . هر چند با کوس مامانی هم خیلی حال کرده بودم . سینه های آبجی رو گرفته بودم تو دستام و با نوکشون بازی می کردم -داداش داداش کوسسسسسسسم میخاره . میگه به این زودیها خارششششششش گرفته نمیشه . آنقدر باید به کیرت بمالمش که خوب خوب شه -هر قدر که میخوای بمالش . هر قدر که دوست داری تا اونجایی که هوست بهت میگه . کیرمو زخمیش کن . مال خودت -دوستت دارم داداشی . این کیر هم مال مامانی و هم مال منه . فقط باید مال ما دو تا باشه . مال من و مامانی . دستمو از پشت اونم به زحمت رسوندم به سوراخ کون عسل و باهاش ور می رفتم . یه دستم رو سینه اش بود . عسل لبامو به لباش چسبوند . از هر جای تن و بدن هم استفاده می کردیم تا به اوج لذت برسیم . می خواستیم از کل پتانسیل موجود استفاده کنیم . دو تا از صندلیهای مبلو دو طرف دیوار در یه عرض و فاصله کمتر از دو متر و چسبیده به دو تا دیوار طوری ردیف کردیم که هرکدوم از ما به یکی از مبلها تکیه داده و پاهامونو به دو طرف باز کرده و کوس و کیر و به طرف هم بکشونیم . جلو که می رفتیم کیر بیشتر می رفت تو کوس و خودمونو با حرکتای رفت و بر گشتی به اوج هوس می رسوندیم -عرشیا عرشیا عزیزم تو چقدر باحالی . اینارو چه جوری بلد شدی . داداش من دارم می سوزم کمرم -عسل !کیرم -عرشی !ارضام کن . دارم تو تب هوس می سوزم . به دادم برس عزیزم -عسل عسل جان اینا همش دست گرمیه . کیر و کوس گشاییه . هنوز اول راهه . خیلی باهم کار داریم . خیلی . اونو به حالت نیم سگی و زانو زده درش آوردم تا کون قمبل شده اش اسیر کیر و چشمام باشه . کون ناز و لطیف و سرخ و سفید با اندازه ای متوسط داشت . سوراخ کوسشو که دیدم اون وسط داره بهم چشمک می زنه امونش ندادم . کیره رو یکضرب گذاشتمش تو کوس آبجی عسل . طوری با حرص و هوس این کارو انجام دادم که عسل یه لحظه پرت شد طرف جلو و سرش افتاد رو شکم مامان که دوباره برگشت عقب -آهههههه آه آه آه بزن بکوب بگا منو کوسسسسسم تنم همه جام مال داداشی خوشگلمه -عسل عسل خوشگلم خواهر شیرینم . شیرین تر از تو من کجا پیدا کنم . مامان صداش در اومد -عرشیا اگه مامان عسل نبود عسل شیرین از کجا در میومد .-اوه مامانی تو که جای خود داری . از قدیم گفتن هر گلی یه بویی داره ولی من حالا میگم هر گلی یه شیرینی و شهدی داره . موهای عسلو دسته کرده و گردنشو زیر گلوشو از بغلا غرق بوسه کردم و کوس کوچولو و قشنگشو هم که داشتم با کیرم می گاییدم .-جووووووون داداششششش همین طور منو بکن . نوازشم کن داره میاد . واییییی ریختم . عرشیا سریع آبتو بریز میخوام آب کوس من با آب کیر تو در اوج هوس و خوشی با هم قاطی شن . دوتا آب با هم مخلوط شن . بریز تو کوسم . بریز .-جاااااااااان عسل عسل من . خواهر خوشگله و ناز من . اومد آب کیرم اومد -عسل منو ریختی تو کوسم -آره عسل من شکر من . گل من خواهر ناناز و دوست داشتنی من . مامان که تازه داشت به هوش میومد از جاش بلند شد . یه طرف آبجی عسلو یه طرف مامان عارفه رو تو بغلم داشتم .-یادتون باشه که کون نکردما .-داداش !من در مقابلت صاحب کون نیستم -عرشیا هر وقت دوست داشتی می تونی کون مامان عارفه اتو جرررررش بدی . من و مادر و خواهرم سه تایی از جامون پا شدیم و رفتیم طرف آشپز خونه تا یه چیزی بخوریم . هر سه مون لخت بودیم . مامان سمت راست و عسل سمت چپ من بود . یه دستمو انداخته بودم دور کمر مامان و یه دست دیگه هم دور کمر عسل و می رفتیم . عسل و مامان از پشت نگاههای معنی داری به هم می انداختند -چی شده خانوما ؟/؟!-هیچی پسرم یاد اون خوابت افتادم که ما سه تایی داریم تو یه باغ پر گل و گیاه قدم می زنیم . آتیش که ازمون دور شده . این خونه که واسمون مثل بهشت می مونه . پس حتما خوابمون تعبیر شده .. پایان .. نویسنده .. ایرانی
ارسال شده توسط amirsexi2
     
  
میهمان
 
مترو و خیانت

اسم من افسانه هست. 36 سالمه متاهل هستم. یک روز با شوهرم داشتیم از خرید بر میگشتیم سوار مترو شدیم .من وقتی تنها هستم میرم قسمت زنها ولی ایدفعه چون با شوهرم بودم و قطار خلوت بود باهاش وارد قسمت مردها شدیم. وقتی رسیدیم به ایستگاه سعدی ناگهان جمعیت زیادی وارد قطار شدن شوهرم منو به سمت میله در عقب هدایت کرد که اذیت نشم . همراه جمعیت 5تا مرد 35 تا 40 ساله سوار شدن ومستقیم اومدن اطراف ما ایستادن . قیافه هاشون رو زیر چشمی نگاه کردم معلوم بود آدم حسابی نیستن و همش بلند صحبت میکردنو میخندیدن. بعد از گذشت مدتی یکیشون که کنار من ایستاده بودرون پاشو بیشرمانه چسبوند به پای من . شوهرم متوجه نبود و من جایی نداشتم که خودمو بکشم کنار. اونروز من ماتوی کوتاهی پوشیده بودم و شلوارم کاملا چسب تنم بود ، خوب من هیکل نسبتا پری داشتم. یک لحظه حس کردم نوک انگشتاشو مالید به باسن من و کشید .من حسابی ترسیدم و ضربان قلبم تند شده بود ولی به شوهرم چیزی نگفتم چون مطمئن بودم درگیر میشن و میریزن سرش. اون یارو که دید من عکس العملی نشون ندادم ناگهان دستشو کامل گذاشت رو باسن من و انگشت وسطشو انداخت لای چاک باسنم و خودش روشو کرد طرف دوستاش که مشغول حرف زدن با اوناست. دوستاشم حواسشون به باسن من بود. آروم داشت نوک انگشتاشو رو باسنم میکشید و انگشت وسطشو رو چاک باسنم فشار میداد من حسابی عصبی شده بودم و به لرزه افتاده بودم پیشونیمو تکیه دادم به سینه شوهرم تا شاید کمی آروم بگیرم .اون یارو هم راحت داشت باسن منو میمالوندو میچلوند . چند تا ایستگاه گذشت و اون دستشو گذاشته بود روی باسن منو داشت با دوستاش صحبت میکرد که ناگهان با صدای شوهرم به خودم اومدم که گفت ایستگاه بعد پیاده میشیم حواسم به شوهرم بود که نیشگون خیلی محکم از باسنم گرفت طوری که از درد میخواستم جیق بکشم و بعدا دیدم جاش حسابی کبود شده . اون روز بدون اینکه شوهرم بفهمه ما رفتیم خونه و ظاهرا همه چیز تموم شد ولی در واقع این قضیه از ذهن من خارج نمیشد.

چند روز بود حواسم پرت بود و ذهنم مشغول . من هیچ وقت با مرد نا محرم تماس نداشتم و این برام یک تجربه عجیب بود که یک غریبه اینجوری تحقیرآمیز دست به بدنم بزنه . خیلی با خودم کلنجار رفتم که برگردم به زندگی عادی ولی شدیدا دچار حس کنجکاوی و هیجان شده بودم تا اینکه یک روز که تنها سوار مترو شده بودم این کنجکاوی بهم غلبه کرد و خواستم دوباره یک چیزو امتحان کنم با اینکه قسمت مردها نسبتا شلوغ بود

رفتم اونجا سوار شدم و ایستادم دو ایستگاه جلوتر جمعیت زیادی سوار شدن که فشردگی خیلی‌ زیاد شد منم وسط جمعیت مونده بودم و کمکم مردای اطرافم داشتن بهم میچسبیدن یک نفر بلند میگفت هل ندید و به بهونهٔ این که هل میدن از رو برو خودشو چسبوند بود به من. من هیجان زده شده بودم و قلبم تندتند میزد یارو کاملا چسبیده بود بهم و سینه‌ام رو تنشش فشرده شده بود و نفسش میخورد رو پیشونیم. گمونم طرف متوجه ضربان قلبم شده بوده بود سرشو کمی‌ آورد پایین و به صورت زمزمه گفت هوا خیلی‌ گرفتست اینجا. تقریبا از همه طرف بدنم چسبیده بود به مردها ولی‌ کسی‌ که روبروم بود وقتی‌ میدید من خودمو عقب نمی‌کشم جسور شده بود وفشار آلتشو رو شکمم حس می‌کردم کمی‌ که گذشت احساس کردم آلتش داره سفت می‌شه ولی‌ من جایی‌ واسه عقب رفتن نداشتم اینقدر بهم نزدیک شده بود که دیگه صورتم داشته به موهای سینه اش مالیده میشد. احساس کردم وضع داره وخیم می‌شه واسه همین با اینکه به مقصد نرسیده بودم پیاده شدم اون یارو هم دنبال من پیاده شد که بیاد منم که دیدم اینطوریه قبل بسته شدن در قطار سریع رفتم سمت واگن زنا و سوار شدم و یارو جا موند.
تجربهٔ جالبی‌ برام بود ولی‌ به شدت دچار احساس خیانت به همسرم شده بودم حتی اونروز شوهرم حس کرد کمی‌ هیجان دارم و حواسم پرته ولی‌ نذاشتم شک کنه.

فردای اونروز همش لحظه شماری می‌کردم که شوهرم بره سر کار و من برم مترو ببینم چی‌ می‌شه ساعت نه صبح بود رفتم تو مترو حسابی‌ شلوغ بود وقتی‌ قطار اومد سوار شدم و طوری وسط رفتم که کسی‌ گوشه بهم جا نده کاملا وسعت جمعیت بودم. خیلی‌ جالبه وقتی‌ اینهمه مرد غریبه اطراف آدمو گرفتن البته من قصد نداشتم کار از این بیشتر جلو بره فقط برام رفتار مردا جالب بود و حس جنسی‌ خاصی که به خودم دست میداد. از اطراف بعضیا پاشونو به پام چسبوند بودن و یا میخوردن به بازوم و معلوم بود همه زیر چشمی حواسشون به من بود. از قطار پیاده شدم و برگشتم خونه.
فردای اونروز بازم سوار مترو شدم و ایندفعه خودمو به توپخونه رسوندم و از اونجا قطار شلوغ ترو انتخاب کردم. همراه من پنج تا جوان حدود بیست ساله سوار شدن که از قیافشون معلوم بود شهرستانین و انگار من آهن ربا دارم دنبال من آومدن و جایی‌ که من ایستاده بودم ایستادن و همش زیر چشمی منو نگاه میکردن . با هم شوخی‌ میکردن و همش تکون میخوردن و دوتاشون به بهونهٔ شوخی‌ با دوستاشون خودشونو میزدن به بدن من.

تو یک ایستگاه جمعیت خیلی‌ زیادی وارد قطار شدن و فشار حسابی زیاد شد این جوونام به بهونهٔ شولوغی اطراف منو حلقه کردن و کامل منو پوشوندن فشار جمعیت که حسابی زیاد شد یکیشون کاملا خودشو چسبود به من و سینهٔ چپم کاملا چسبیده بود به بدنش و فشرده شده بود و همشون ساکت شده بودن و داشتن به من نگاه میکردن من گفتم دیگه واسه امروز بس و اومدم که از بینشون رد بشم و ایستگاه بعدی پیاده بشم که ناگهان یکیشون کف دستش رو گذاشت رو شکمم و در گوشم گفت صبر کن. من حسابی‌ جا خورده بودم و فکرشو نمیکردم اینجوری بکنن یک لحظه توان فکر کردنمو از دست دادم و دوباره ایستادم سر جام و پیاده نشدم.
زیاد نگران نبودام پیش خودم گفتم تهش مثل اون یارو جا میزارمشون و از دستشون خلاص میشم. سه تا ایستگاه که گذشت همون پسر بازوی منو گرفت و گفت بریم و منو با خودش کشید بیرون. خواستم بیرون قطار ازشون جدا بشم ولی‌ مچ دستمو محکم گرفته بود . نگران شده بودم و نمیدونستم چی‌ کار کنم یکدفعه دستمو محکم از دستش کشیدم و برگشتم که برم پایین تو ایستگاه ، دنبالم اومد و گفت نترس اذیتت نمی‌کنیم میخوایم با هم حال کنیم ،من با عصبانیت بهش گفتم برو وگرنه جیغ میکشم مامور مترو بیاد که دید اینجوری گفتم ادامه نداد.
اون روز رفتم خونه و تصمیم گرفتم این کارو نکنم ولی‌ این حس عجیب عین بیماری افتاده بود تو جونم به شدت تمایل به تجربهٔ سکس غیر عادی و سکس با غریبه رو پیدا کرده بودم بعد از پنج روز نتونستم دیگه طاقت بیارم و صبح زود باز از خونه زدم بیرون و رفتم مترو.
ایندفعه تصمیم گرفتم تو مسیرم به سمت خونه سوار قسمت مردا بشم که بعد از خارج شدن مستقیم برم به سمت خونه. این مسیرم صبحا خیلی‌ شلوغ بود رفتم سمت در مردها ایستادم و منتظر قطار شدم. اکثر کسایی که اطرافم بودن حواسشون به من بود یک مرد حدود چهل تا چهل و پنج ساله که هیکل درشتی داشت و دکمهٔ یقش زیاد باز بود و با لحن لاتی‌ صحبت میکرد از کنارم بهم گفت اینجا شلوغه کاش میرفتی قسمت زنا. من بهش نگاه کردمو گفتم اونور از اینجام شولوغ تره قطار که رسید منم همراه جمعیت حرکت کردم به داخل و اون یارو از پشت من باهم اومد تو و منو پشت به میله چسبوندو دستش اطرافم حأل کرد طوری که انگار با هم هستیم. جمعیت که بیشتر فشرده شد کامل خودشو چسبوند به من و قطار شروع به حرکت کرد. یک خورده که گذشت صورتشو به صورتم نزدیک کردو گفت هوا خیلی‌ گرمه من گفتم آره نمی‌شه نفس کشید که یکدفعه دست راستشو گذاشت رو شونم و چند لحظه بد انگشت شصتشو از کنار روسریم رسوند به نرمی گوشام آروم روی اون می‌کشید. من هیچی‌ نمیگفتم و زمینو نگاه می‌کردم ولی‌ شصتشو که به گوشم میزد خیلی‌ برام جالب بود. به ایستگاه مقصدم که رسیدم کمی‌ خودمو تکون دادم و طرف فهمید می‌خوام پیاده بشم بلند گفت که راه بدن و خودشم با من پیاده شد و طوری که انگار همراه منه هم عرض من باهام اومد من بی‌ توجه بهش از ایستگاه اومدم بیرون و سوار اتوبوس شدم که برم خونه اونم از در عقب سوار اتوبوس شد وقتی‌ پیاده شدم اومد نزدیکم و گفت حساب می‌کنم ولی‌ من اهمیت ندادم و کرایه رو دادم و سریع حرکت کردم که تا کرایه خودشو میده ازش دور بشم و رفتم به سمت خونه تو راه دیگه نیومد پیشم و من پشتمو نگاه نکردم که اگه هنوز دنبالمه پررو نشه و نیاد جلو.
رسیدم خونه و وارد ساختمون شدم از پله ها رفتم بالا و وارد خونه شدم وقتی‌ خواستم دره خونه رو ببندم ناگهان از پشت درو هل داد و وارد خونم شد و درو از پشت بست. من چند لحظه هاج واج نگاهش کردم که دیدم داره کفششو در میاره با عصبانیت گفتم از خونهٔ من برو بیرون من شوهر دارم که اومد جلو و بی‌ مقدمه دستش دور بازوم حلقه کردو دولا شد و شروع کرد به بوسیدن لبم. من شروع کردم به تقللا که خودمو آزاد کنم ولی همچین محکم گرفت منو که هیچ تکونی نتونستم بخورم داشتم دستو پا میزدم که حسابی‌ نفسم بند اومد بهم گفت دستو پا نزن و لذت ببر و شروع کرد به پین آومدن و از قسمت باز روسریم شروع کرد به خوردن گردنم وقتی‌ دید من زیاد مقاومت نمیکنم دستاشو کمی‌ آزاد کرد و برد زیار لنبری باسنم و اونها رو فشار میداد و از لایه یقم بالای سینمو و بین گردن و شونمو میخورد و زبون میزد . دستاشو از رو باسنم برداشت و اول روسریمو که گرهش باز شده بود رو انداخت زمین و یک دستش گرفت پشتم و با دست دیگش در حالی‌ که داشت گردنمو میخورد سه تا دکمهٔ مانتمو باز کرد و دستشو برد داخل و از لایه مانتو یک سینمو گرفتو از تو سوتین و مانتو کشید بیرون و شروع کرد به ملوندن. دست بزرگ‌و خشنی داشت و حسابی‌ باهاش سینمو ملوند . هنوز تو درگاه در بودیم که دستش گرفت زیر پاهام با یک حرکت منو بلند کردو برد تو اتاق خواب گذشت زمین و جلوی آینه ایستاد پشتمو دستاشو گذشت رو شونم. تو آینه به خودم نگاه کردم که به شکل مسخریی یک سینم از مانتوم افتاده بود بیرون و به اون یارو که چقدر از من درشتتره نگاه میکردم همینجوری از پشت دکمه مانتمو باز کرد و از تنم دروارد بد شلورمو دراوردو یک دستی‌ روی رونم کشید بد شرتمو کشید پایینو شرتو جورابمو از پام درآورد. من تسلیم ایستاده بودم و داشتم لخت شدن خودمو از تو آینه نگاه می‌کردم . ایستاد و سوتینمم از پشت باز کردو دروارد و از تو آینه بهم نگاه کرد. معلوم بود داره لذت میبره یک زن سفید لخت مادرزاد ایستاده جلوش و تسلیمش شده.
از لایه بازوهام دستاشو رد کرد و شروع کرد به مالوندن شکم و سینه‌ام. من از استرس تمام بدنم میلرزید ولی‌ بی‌ حرکت ایستاده بودم.
کمی‌ رفت عقب و سریع همهٔ لباساشو دروارد و لخت مادرزاد از پشت چسبید بهم آلت مردنگیشو کامل روی گودی کمرم حس می‌کردم . با دستش تمام بدنمو دربر گرفته بود و با کف دستش شکمو زیر شکممو میمالید بعد از چند لحظه منو راهنمایی‌ کرد روی تختخواب طوری که چهار دست وپا روی تخت بودم خودشو چهار دست وپا آورد روی من و در حالی‌ که آلتشو موازی چاک باسن من چسبوند بود بهش با دستش شروع کرد به مالوندن سینه من که آویزون بود بعد منو طاقباز خوابوند و خودشو انداخت روم و آلتشو تنظیم کرد و فرستاد داخل من. چند لحظه بی حرکت موند بعد شروع کرد به تلنبه زدن. برای من واقعا یک تجربهٔ جدید بود چون همه چیزش با شوهرم فرق میکرد و برعکس شوهرم اندام ورزیده و بدن کاملا پشمالویی داشت برای همین من حسابی‌ داشتم لذت میبردم وقتی‌ ارضا شد خودشم طاقباز کنارم خوابید چندلحضه که گذشت منم شهوتم فروکش کرد تازه داشتم به خودم میومدم دیدم یک مرد غریبه کنارم به پهلو دراز کشیده و داره با انگشتش خصوصیترین جاهای بدن منو لمس می‌کنه ناگهان دچار عذاب وجدان شدم. نشستم روی تخت و به آبش که از داخلم جاری شده بود و تختو خیس کرده بود نگاه کردم دچار احساس خیانت شدید نسبت به شوهرم شدم و چشمم پره اشک شد یارو بهم نگاه کرد گفت چیه؟ ناراحتی‌ بهش گفتم همین الان برو بیرون پاشد یک دستشو گذاشت رو کمرم وسرشو آورد کنار گوش من و گفت ناراحت شوهرت نباش جنده خانوم شوهرت اگه غیرت داشت تو جنده نمیشدی. اینو که گفت حسابی‌ عصبی شدم و گفتم هیچی‌ نگو فقط برو بیرون.
اون یارو پاشد لباسشو پوشید و بدون اینکه چیزی بگه از خونه رفت بیرون منم بعداز اینکه کمی‌ حالم جا اومد رفتم حمام و تصمیم گرفتم واسه همیشه از این کار دست بکشم.

نوشته: افسانه
     
  
میهمان
 
عجله کار شیطونه
من یه زن خیلی خیلی حشری هستم و اصلا نمی تونم هوسمو کنترل کنم . تو هر مهمونی و دعوتی که بریم و شب هم بخواهیم اونجا بخوابیم شبو باید کنار شوهره بخوابم . اگه نشه راضیم کرد یه فکرای بد به سرم میفته اون وقت هر مردی رو که می بینم تو ذهنم تجسم می کنم که داره منو میگاد و باهام حال می کنه و داره بهم میگه تو بهترین کوس و کون و سینه دنیارو داری . این قدر از این فکرا می کنم تا آریا شوهر 35 ساله ام که یه سال ازم بزرگتره بیاد و منو بکنه . ما فقط یه پسر 13 ساله داریم که خیلی هم سر به زیر و آرومه و خیلی هم منو که مامانش باشم دوست داره . پسر زرنگیه و درسش عالیه .اسمشم آرینه . تازگیها آریا یه خورده شل شده و زیاد نمی تونه ارضام کنه . همیشه نیمه کاره ولم می کنه و همین تاثیر منفی در من گذاشته و دوباره افکاری که نباید به سراغم بیاد میفته تو کله ام . قبلا این افکارو به این امید که پس از چند ساعت محو میشه تو کله ام راه می دادم حالا که بهش عادت کردم و مشکلم رفع نمیشه از سرمم خارج نمیشه . یواش یواش اون چیزی که ازش می ترسیدم داشت میومد سراغم . هوس یه کیر تازه رو داشتم یه کیر تازه و بی دردسر وتازگیها پسر همسایه خیلی رفته بود تو کفم . راستش یه سالی می شد که رفته بود تو نخم ولی من فقط این چند روزه رو یه توجه مخصوص بهش می کردم تا بتونم به عنوان زاپاس اونو داشته باشم . هر بار که آریا باهام سکس می کرد به جای این که حالمو بهتر کنه بدترش می کرد . چاره ای نداشتم تا این که با پوشیدن لباسای وسوسه انگیز اکثرا خودمو به پسر همسایه نشون می دادم و زیاد می رفتم دم در و سر کوچه . ظاهرا دیپلمشو گرفته بود . چون سال قبل کتاب دستش بود و لی حالا بیشتر وقتا یا صبحها همش دور و بر خونه مون می پلکید . نمی دونم جوونای امروز چقدر پررو شدن . قبلا از خانوما حساب می بردن . از خونواده اشون می ترسیدن . تو دلشون ممکن بود هزار تا خیال راجع به زن شوهر دار بکنن به این امید که دارن اونو میگان جلق بزنن ولی از این که بهشون متلکی چیزی بگن یه شرم و حیای خاصی داشتن . البته خودمونیم ما زنا هم دست کمی از اونا نداریم . شاید گاهی شیطون یه فکرایی شیطونی تو سرمون مینداخت ولی عمل کردنش کار حضرت فیل بود . مثل یک رویای شیرین و یا یه کابوس تلخ بود اما حالا از هر ده تا زنی که اراده کنن حال کنن و خیانت ,ده تاشون راحت این کارو انجام میدن و اونی که میخواد گیر ببیفته و دم به تله بده و لوبره باید گفت که دیگه خیلی خیلی کوس خله . ساعت 9 صبح بود . آرین رفته بود مدرسه و آریا هم رفته بود وسط شهر سر مغازه اش . هردوشون واسه ناهار میومدن . فقط 3 ساعت وقت داشتم . اگه امروز موفق نمی شدم باید می رفتم لخت وسط خیابون دراز می کشیدم . درو باز کردم اونجا بود . شش متر اون طرف تر وایستاده بود . قد و قامتی متوسط داشت . در عوض چهره اش داد می زد که خیلی شیطون و هوسبازه . از اونایی که می تونست منو کشته و مرده خودش بکنه . چشم و ابرو و مومشکی با صورتی جذاب . نه سبزه بود نه سفید یه چیزی وسط این دو تا . در عوض من با صورتی گرد و سفید و موهایی بلوند و باسنی برجسته و اندامی تقریبا مرد پسند و کوسی بی حیا طالبش بودم . اونم که از خیلی وقت پیش منو می خواست . راستش بعضی وقتا باید تعارفات و استخاره رو کنار گذاشت . اون باید خیلی با تجربه بوده باشه که نگاه من و خواسته منو خونده باشه . وقتی بهش گفتم اینجا چی میخوای بهم گفت تو رو . من با یه لحنی مثلا تند و نیمه تشری بهش گفتم بیا داخل ببینم چیکار می تونی بکنی . اونم با پررویی همون طوری که من دوست داشتم اومد . به همین راحتی . می دونست یه زنی که 34 سال سنشه این جور اندامشو ریخته بیرون حتما یه چیزیش میشه و یه چیزی میخواد دیگه . مرض که نداره بیاد به جوون مردم گیر بده . خب تو کوچه وایستاده بود . اذیت که نمی کرد ... بردمش به اتاق خواب خودم -بگو ببینم چیکارداری . روبروی هم قرار گرفته بودیم . دلم می خواست لباشو ببوسم . لباسمو در بیارم و بپرم تو رختخواب و خودمو تحویلش بدم تا هر کاری دوست داره بکنه . خیلی زود منو به آرزوم رسوند . او از چشای خمارم فهمید که من به دنبال یک کیر تازه نفس و خستگی ناپذیر هستم که عین گوشت کوب هاون کوس منو بکوبه . بکوبه و بکوبه و خسته نشه . هنوز لباشو به لبام نچسبونده بود که آه و ناله من شروع شد . قبل از این که دستای اونو دور کمر خودم احساس کنم این دستای من بود که دور کمر معشوقه جوانم حلقه شد .-آخخخخخخ داریوش عزیزم لختم کن .-یواش یواش . بذار من و تو اول مزه بگیریم . دوست نداری حال کنیم ؟/؟. با عشوه گفتم چرا من نرم نرم عشقبازی کردنو خیلی دوست دارم یه خورده می ترسم . لبها و گونه ها و زیر گلو و روی سینه های منو غرق بوسه کرده بود . خودم شروع کردم به در آوردن بلوز و سوتینم و اونم شورت و شلوار لی منو در آورد و این بار در یه حرکت وارو داریوش لخت شد . دستشو رسوند به جای حساسم . حساس ترین و بی شرم ترین نقطه بدنم که داشت پس از چهار ده سال زندگی مشترک با شوهرش به اون خیانت می کرد . انگشت دستشو که از فرو کردن توی کوسم خیس شده بود می لیسید . اون خیسی کوسمو می خورد و من هوسم زیاد می شد . کیر داریوشو گذاشتم تو دهنم . خیلی کیف می کردم . لذت می بردم از این که خیلی راحت تورش کردم . حالا می تونستم این آرامشو داشته باشم که هر وقت دوست داشته باشم می تونم باهاش حال کنم . چون پسرا خیلی دوست دارن با زنایی که عبور از کوسشون آزاده حال کنن . براشون سن و سال و اختلاف سنی در درجه بعدی اهمیت قرار داره . کیر داریوش نشون می داد که چقدر تازه و سر حال و قبراق و آماده به کاره . دیوونه همچین کیر هایی بودم . دیگه حتی فیلمهای سکسی هم نمی تونست عطش منو بخوابونه . منو از پهلو بغل کرد . اسیر دستاش بودم . چقدر دوست داشتم که مرد من منو این طوری بغل کنه . آریا همش کمرش درد می گرفت ولی من بدون این که بگم و بخوام اون منو عاشقونه با دنیا و دریایی از هوس بغلم کرد و برد رو تختم گذاشت و خودشو پرت کرد رو من و کوسم وفضای کوسمو به اشغال دهنش در آورد . فقط داشت با اشتها می خوردش -داریوش چی داری می خوری . هر کی ندونه فکر می کنه خیلی گشنه اته و داری لذیذ ترین غذای دنیارو می خوری-من یه ساله که گشنه امه . یه ساله که تو هوس تو غرقم .به کوست قسم که یه ساله از روزی که تو رو دیدم کوس نکردم -لات بازی در نیار وقتی با یه خانوم محترم داری سکس می کنی از کوسای دیگه نگو -داشتم می گفتم که چقدر واسم می ارزی .-اووووفففففف چقدر بامزه لیسم می زنی . خیلی حال می کنم . اصلا درد و سوزشم نمیاد .هیچ ,خیلی قلقلک با حالیه که داره منو حالی به حالی می کنه . هر لحظه فکر می کنم دارم می پاشونم . آب کوسسسسمو میگم .-هنوز کییییییرررررم که توی کوسسسست نرفته -مازنا اگه خیلی هوس داشته باشیم با میک زده شدن کوسسسسسمونم آبمون میاد ولی خب باید اعصابمون راحت باشه و فکرمونم مشغول نباشه -پانیذ !پانیذ خوشگل من .!زود از میک زدن جفت لباش روی کوسم رسید به لیسیدن با زبون . اینم واسه خودش یه حال و تنوعی بود . نوک سینه هامو خورد .-چه جوری دوست داری کیرتو فرو کنی توی کوسم از چه سمتی بیشتر حال می کنی -از طرف کون -قمبل کرده کونمو به طرفش گرفتم زانو هامو گذاشتم رو زمین و اونم کیرشو فرو کرد تو کوسم . خیلی با حال تر از کیر آریا بود . یه دستشو گذاشته بود روکمرم و یه دستشو رو کونم و باهام حال می کرد . خیسی شدید کوسمو احساس می کردم . بعدش من رفتم رو کیرش -از پشت سر پاهاشو نگه داشته و کونمو رو کیرش سوار کرده تند و تند کیرشو تو کوسم حرکت می دادم با پهلوهام و سینه هام بازی می کرد .-نههههههه نههههه نهههههه نزدیکه آب کوسسسسم بریزه . دوست دارم از روبرو ارگاسم شم و تو هم آبتو تو کوسسسسم خالی کنی . تازه دو روز بود که از شر پریود خلاص شده بودم . این بار طاقباز شدم و اون از روبرو گذاشت تو کوسم . پاهامو گرفت تو دستاش و کیرشو محکم به کوسم می کوبید . چه سرعت و چه فشار و چه شدتی داشت ضربات کیر کلفت و دراز این داریوش خان ما -نهههههه نهههههههه بزززززززن بززززززززززن نزدیکه -پانیذ خواهش می کنم ار ضا شو منی من داره می ریزه . کوست زود تر داره آب کیر منو میاره .-داریوش عزیزم داره می ریزه داره می ریزه داره می ریزه همین جور هوس داره قلقلکم میده . ادامه داره ولم نکن داریوش همین جور منو بکن . بزن . من تا حالا این جوری نشده بودم . می خوام طول بکشه . ادامه داشته باشه .اوخخخخخخخ فقط نیم دقیقه داره بیاد . دارم از حال میرم چه کیفی داره حالا بریز بریز بریز آب کیرتو بریز . نه تنها این طولانی ترین و کش دار ترین لذتی بود که از سکس داشتم بلکه بیشترین آب کیری که در یه وهله رفته بود تو کوسم مر بوط به همین سکس بود . داریوش رو من خوابید و در حال بوسیدن من و در آغوش گرفتنم آب کیرشو با چند جهش پی در پی ریخت تو کوسم -آخ آخ آخ جان جان پانیذ پانیذ فدای کوس تنگ و داغت برم من . آخیش خنک شدم ولی هنوز هوستو دارم یه لحظه حس کردم یکی داره از روبرو نگام می کنه . سرمو بلند کردم . نزدیک بود سکته کنم . اونم متوجه شد که دیدمش زد به چاک . پسرم آرین بود . پسر محجوب و خجالتی من . مامان قربون شرم و حیاش بره . حتی در خونه رو طوری بست و رفت که من فقط یه صدای خفیفی شنیدم . دوست داشتم بیشتر با داریوش سکس کنم ولی حالم گرفته شده بود . در این مورد چیزی به داریوش نگفتم . ار گاسم شده بودم . سبک شده بو.دم . احساس نشاط فوق العاده ای می کردم . ولی اگه ناراختی وجدان و احساس شرم از لو رفتن نزد آرین نبود این نشاط و آرامش روحی می تونست خیلی بیشتر از اینا باشه . نمی دونم آرین از کی شاهد صحنه گاییده شدن مادرش بوده . هوس من کارشو کرده بود و منو گیر داده بود . من اون روز اشتباه بزرگی کرده بودم . آرین معمولا خودش صبحونه اشو می خورد و می رفت . منم خب یه زن خانه دار بودم و اون روز که کوسمو تقدیم پسر همسایه کرده بودم یه روز تعطیل عمومی وسط هفته بود که مغازه ها باز بود و منم در جریان نبودم فکر می کردم آرین رفته مدرسه تو نگو تو اتاق خودش خواب بود و منم متوجه نشدم و هوس کیر هوش از سرم ربوده بود و اونم مارو دیده . هر چند به روی من نیاورد ولی بر خورد سردی با من داشت . باهام گرم نمی گرفت . تقریبا با من حرف نمی زد . بیشتر جوابا و عکس العملهاش به من و حرفام با یه بله یا خیر همراه بود . من نمی تونستم این وضعو تحمل کنم . دیگه دلم نمی کشید برم طرف داریوش . شرمم میومد . همش حس می کردم پسرم منو می بینه و من شرمنده اش میشم . از طرفی آریا هم نمی تونست ارضام کنه . خودمو با فیلمای سکسی ماهواره و اینترنت مشغول کرده بودم . جالب اینجا بود که زیر نویس بعضی از فیلمها و کلیپ های سکسی اینترنت عنوانش این بود که سکس مادر با پسرش و خوندن داستانهای سکسی سکس مادر با پسر و این گند کاری که بالا آوردم منو یه خورده گستاخ تر و آماده تر کرد نسبت به این مسئله که بتونم هر طوری که شده یه باجی هم به این پسر خودم بدم . یعنی یک تیر و دو نشون می زنم هم از دل آرین در میارم و هم یه کیر تضمینی دیگه واسه خودم دست و پا می کنم و اگه یه خورده قلق پسرمو بگیرم بازم می تونم به داریوش کوس بدم . بعد از ظهر ها که پسر سیزده ساله تازه به سن بلوغ رسیده ام تو خونه بود خیلی سکسی و نیمه لخت می گشتم . لکه های روی شورت آرین نشون می داد که این اثر آب کیر و بلوغشه . واسه این که بیشتر دلشو ببرم بیش از اندازه خودمو تو دل برو و هوس انگیز می کردم که احساس مادری فرزندی تبدیل به نوعی حس معشوق و معشوقه ای بشه . خیلی کار می برد . می خواستم از داستانهای لیف و کیسه زده شدن مامان توسط پسره و بعد تحریک پسر استفاده کنم دیدم شاید اینا بیشتر همون داستان بوده باشه . مونده بودم که چیکار کنم تا این که یه روز من و آریا و آرین و پدر و مادرم و خواهر مجردم رفتیم اطراف لواسان که یه رود خونه ای داشت و جای دنجی و خوش آب و هوا . بند و بساطو پهن کرده و منقل و کبابی ردیف کردیم و ناهارو که خوردیم دسته جمعی چرت زدیم . پدر و مادر و شوهر و خواهرم طوری خواب رفته بودند که صدای خرناس بعضی هاشون اصلا نمیذاشت چشامو رو هم بذارم . منتظر بودم که آرین هم بخوابه تا بتونم یه دوری این اطراف بزنم و ببینم می تونم کسی رو پیدا کنم که دردمو در مون کنه یا نه . چشام نیمه باز بود و حواسم به پسرم . دیدم پا شد و از حاشیه رود خونه به طرف بالا رفت . منم پا شدم و دنبالش راه افتادم . واسه یه لحظه فکر کردم گمش کردم که صدای خش خشی از بوته های روبروم شنیدم . آرین کیرشو در آورده داشت جلق می زد . از اون فاصله دور چشامو تیز کرده متوجه شدم که کیرش بد نیست ولی اندازه کیر داریوش نمی شد . شاید اگه در نخستین روزهای بلوغش بهش می رسیدم می تونستم یه رشد خوبی بهش بدم . هنوز هم دیر نشده بود . جای خیلی خوبی بود که به پسرم کوس بدم . بتونم با تقدیم خودم به اون باهاش آشتی کنم . به نوعی یک تیر و سه نشون و شایدم چهار نشون و پنج نشون بزنم . برایه لحظه تصمیم گرفتم خودمو به آرین نشون بدم و به روش بیارم که داره چه کار بدی می کنه و بعد بگم بیاد با من این کارو بکنه . دیدم نه این طوری نمیشه . شیطون فوری به دادم رسید . نمی دونم ابلیس شورت و دامنمو پایین کشید یا خودم . در هر حال رو زمین چمباتمه زده کون و کوسمو طوری به طرف آرین گرفتم که هر دو تاشو خیلی راحت ببینه . کف یه دستمو گذاشتم رو کوسمو چند تا انگشتمو فرو می کردم تو کوس و درش می آوردم . یه ناله های خفیفی هم می کردم که توجه آرینو جلب کنم . پیش خودم حساب کرده بودم که این جوون تازه بالغ شده شاید چیزی از استشهای زنها که همردیف جلق زدن مرداست ندونه و فکر کنه که من دارم کوسمو می شورم و خجالت بکشه و بره واسه همین حیا رو کنار گذاشته و همراه با مالیدن کوسم می گفتم آهههههه کیییییییررررررر می خوام . یه کیر بیاد منو بکنه . کوسسسسسسم کیییییییرررررررررر میخواد . پسرم هم کونمو می دید هم کوسمو وهم وررفتن من با خودمو و هم صدای ناله ها و طلب کیر منو می شنید . سرمو به طرف مکان آرین مایل کردم . دیدم داره منو نگاه می کنه و کیرشو میذاره داخل شلوار . صورتش سرخ شده بود .-مادر برات متاسفم . هنوز اون اخلاق فاسد خودتو ترک نکردی ؟خجالت می کشم از این که تو مادرم هستی -پسرم آدم با مادرش از این حرفا نمی زنه . من دیدم تو هم داشتی با کیرت ور می رفتی . این نیاز هر انسانیه که شهوت خودشو کنترل کنه و با هوسش کنار بیاد و مهارش کنه . عزیزم وقتی بابات نمی تونه خواسته هامو تامین کنه میگی من چیکار کنم ؟-مامان یه فکر دیگه ای بکن . این که نمیشه هر کی رو که دلت خواست بیاریش خونه و اون کار زشتو انجام بدی . رفتم جلوتر و گفتم عزیزم بیا حالا قهر نکن . رفتم اونو بوسیدم از چشاش داشت اشک میومد . خیلی احساساتی بود . نمی تونست کوس مادرشو زیر کیر یه غریبه ببینه . لباشو بوسیدم . اما این بار بر خلاف دفعات قبل فوری ولش نکردم بلکه بهش چسبیدم و با نفسهای آروم خودم صورتمو به صورتش چسبوندم . لحظه به لحظه داغ تر می شد . طوری که حس می کردم صورت منم از گرمای وجودش داره می سوزه . خیلی آروم و آهسته با صدایی پایین بهش گفتم میای یه کاری بکنیم که به دو کار بیارزه ؟-نمی دونم چی بگم خیلی از دستت دلخورم -هم تو راحت میشی عزیزم هم من . ببین این رود خونه قشنگ با آبهای جاری و زلالشو . ببین این درختا با آسمون آبی و خورشید طلایی رو! این پرنده هایی که لا به لای درختا دارن میخونن . تا دور دستا کسی نیست . کسی هم اگه بخواد بیاد از صد متری میشه صدای پا و حرفشو شنید . تازه میریم یه گوشه ای من و تو با هم سنگامونو وا می کنیم و به درد هم می رسیم . تو مشکل منو حل می کنی و من مشکل تو رو حل می کنم .-مامان یعنی ..-آره عزیزم درست فهمیدی -شرمم میاد خجالت بکش . دستمو گذاشتم لای شلوارشو کیرشو لمس کردم در جا شق شد -عزیزم پسر گلم بریم اون گوشه امنیتش بیشتره . خیلی راحت تسلیمش کردم . خوشم اومد به خودم رفته بود تعارفو کنار گذاشته بود . از آب فاصله گرفته بودیم ولی لای درختا و روی چمنا همدیگه رو بغل کرده بودیم -پسرم تو شورت و شلوارتو در بیار منم شورت و دامنمو در میارم . اگه بخواهیم کاملا لخت شیم تنمون درد می گیره . خونه که رفتیم می تونیم لخت لخت تو بغل هم هر کاری که دوست داشتیم و تا هر وقت که دلمون خواست سکس کنیم -مامان قول میدی دیگه با داریوش نباشی ؟به جون تو فقط همون یه باری بود که تو منو دیدی . اگه تو خوشحالم کنی اون جوری که من میخوام جور باباتو بکشی ,مرضم چیه که برم به داریوش کوس بدم !-باشه مامان به خاطر تو و این که خیانت نکنی و با غریبه ها سکس نکنی هر کاری می کنم . اینو دیگه کلک میومد چون به خوبی می دیدم که از هوس داره آب میشه و منو بهونه می کنه -آرین جلق که زدی آبتم ریختی ؟/؟لباشو گاز گرفت و گفت آره مامان -خوب شد حالا دیرتر داغ می کنی . کیرشو گذاشتم تو دهنم اولش سختش بود ولی بعدش دیگه داشت از حال می رفت . بیضه هاشو هم می ذاشتم تو دهنم و میکش می زدم . دوست داشتم کوسمو بخوره ولی هنوز زود بود . اول کار نباید کوسمو می دادم به دست دهنش . شاید بدش میومد وشایدم نمی دونست باهاش چه رفتاری داشته باشه . چون تجربه اشو نداشت . حتی ممکن نبود راه سوراخ کوسو بدونه . واسه همین در حرکت بعدی پاهاشو به دو طرف و مثل یه عدد هشت باز کردم . پاهای خودمم به دوطرف باز کرده کیرشو به طرف کوسم هدایت کردم . کیرشو که شق و راست شده بود به کوسم می مالیدم -اووووووههههههههه آرین تو چطور می خوای حریف این کوس گردن افتاده سمج من بشی عزیزم . یه خورده از کیر آرین که رفت تو کوسم بیشتر خودمو به طرفش کشوندم . اون اگه می تونست جلوگیری کنه غصه ام نبود . چون خیلی قدرتمندانه و با سرعتی زیاد منو می گایید -عزیزم پسرم کیر به این خوبی داری و از من دریغ می کنی ؟!اون وقت من باید برم به داریوش پسر همسایه کوس بدم ؟اوخخخخخ کمکم کن . نذار مامان منحرف بشه . من کیرتو می خوام . بهم حال بده . آرین غیرتی شده بود . خونش به جوش اومده بود .-مامان من خودم میگامت . خودم بهت حال میدم . هیشکی جز من و بابا حق نداره بیاد طرف تو . راستی راستی موتورش عین جت کار می کرد . کیرش مثل کیرهای مصنوعی برقی که سرعتشو بذارن رو دور تند داشت کار می کرد و حس می کردم اگه فقط پنج دقیقه منو همین طور بگاد می تونه به ار گاسمم برسونه . خودمو آروم کردم . تر جیح دادم در سکوت به صدای پرندگان و شر شر آب گوش بدم و به صدای نفس نفس زدنهای پسر پر هوس و تازه بالغم که کیر هیجان زده اش منو هم به هیجان می آورد - مامان مامان قول بده فقط همین یه بار نباشه . من بازم می خوام کوستو میخوام من کونتم می خوام . خونه که رفتیم هر وقت بابا نیست باید به من کوس بدی کون بدی . فقط سکوت کرده بودم و به حرفای پر هوسش گوش می دادم . دوست نداشتم به آرین گلم آسیبی برسونم ولی موقع ار گاسم به شدت اونو کیرشو به خودم چسبوندم طوری که نتونست درره و به کیرش استراحت ثانیه ای بده و در یک داغی شدید خالی کرد تو کوسم . موقع ار گاسم من صدام در نمیومد فقط قلبم داشت در میومد ولی آرین مثل کسی که از مادرش چیزی بخواد بایه فریادی از ته دلش می گفت -اوووووفففففف مااامااااان مااااماااااان ماااااااماااااان جان کیییییییررررررم کیییییییرررررم همش دارررره تو کوسسسسست آب میشه . مامان مامان جان -جان مامان بریزش تو کوس مامان . مامان فدات شه . چند تا سوال کرده بودی تو حال خودم بودم نتونستم خوب جوابتو بدم .عزیزم من همیشه بهت کوس میدم . کونم میدم . هر چی دلت خواست میدم . فقط تو هم یادت باشه سکس با زن فقط گاییدن کوس و سوراخ کونش نیست که آبتو خالی کنی و بری پی کارت . باید کوسشو میک بزنی بلیسیش . با سینه ها و سایر نقاط بدن و اندامش ور بری -مامان من همه جاتو می خورم . سوراخ کونتم با اشتها می خورم . هر چی بگی می خورم -دیگه باهام قهر نیستی ؟/؟دوستم داری ؟/؟-آره مامان دوستت دارم دوستت دارم عاشقتم . پس بریم که دیرمون شده . از اون روز به بعد من و آرین خیلی صمیمی شدیم . با آموزشهای لازمی که به اون دادم ازش یه کوس و کون کن حرفه ای ساختم . سینه هامو خیلی با حال می خوره . نوازش کردنهاش و ماساژدادنهاش حرف نداره . بعد از ظهر ها همش تو رختخواب من و پیش من می خوابه . یه کوس خور به تمام معنا شده . تمام این کار هاش اشتهای منو باز کرده که بتونم یه سری هم به داریوش بزنم . فقط صبحها می تونستم با داریوش حال کنم . چون بعد از ظهر ها متعلق به آرین بودم . داریوش دو تا دوست دانشجو داشت که یه خونه مجردی داشتند . منتهی صبحها اکثرا خونه بودند و به من گفت اونا انتظار دارن که شریکش بشن و منو بگان . ته دلم خیلی خوشحال شدم . یه چیز متنوع در سکس می خواستم . بازم شیطان این حلال مشکلات به دادم رسید و در جا گفتم من زیاد وقت ندارم . بخوام نفری یه ساعت به همه حال بدم ناجور میشه . پس سه نفری هم زمان بیفتین روم که یه خورده صرفه جویی در وقت بشه ... بار اول که می خواستن سه تایی منو بکنن چون تجربه اولشون بود خجالت می کشیدند ولی کمکشون کردم . از خودشون خجالت می کشیدند نه از من . کار به جایی رسیده بود که یکی از دانشجوها می گفت که من تو یکی از فیلمها دیدم که دو تا کیر رفته تو یه کوس -عزیزان من . مگه من چی از اونا کمتر دارم . این چیزارو واسه من تعریف نکنین که بهم بر می خوره . کوس و کون من آماده پذیرایی همزمان از سه تا کیر شماست . ببینم شما چیکار می کنین . آمادگیشو دارین یا نه ؟/؟چند مرده حلاجین ؟/؟سه تایی ذوق زده شدند . افتادن روم . خیلی محشر شده بود . نمی دونستم چه جوری و با کی دارم حال می کنم . یه کیر می رفت تو دهنم و در می میومد و پشتش یه کیر دیگه . پاهامو باز می کردند و به نوبت کوسمو می خوردند و می گاییدند . از سه کیره بگم که اوج کار ما و لذت ما بود مخصوصا من -واییییییی بچه ها مبی بینین ؟/؟کوس بی حیای منو می بینین ؟/؟یه هواپیمای دو موتوره رفته توش و یه هواپیمای تک موتوره هم رفته تو سوراخ کون من و سه موتوره دارن منو می رسونن آسمون واییییی که چه حالی داره . چه عشق و صفایی داره -اووووففففف اونایی که کیرشون آزاد تره تند تر منو بگان . آخخخخخخ تحملش خیلی سخته . هیجان عشق و صفا . نمی تونم وصفش کنم . خیلی باحاله . مثل دیوونه های زنجیری جیغ می زدم . نعره می کشیدم . مجنون شده بودم .-شما نمی دونین نمی دونین چه حالی دارم . اصلا تصور کنین با یه کیر سه تا کوس دارین می کنین . هر کوس هم به یه اندازه لذت خاصی میده . نمی تونین فکرشو بکنین . کوس من کون من سوراخای منم همین احساسو داره . سه تا کیر تازه و با حال سه تا جوون تر گل وورگل . آخ که دارم ارضا میشم تند تر تند تر بیشتر بیشتر هووووووففففففف هوووووففففف سه تایی محکم بغلم کنین . نذارین تکون بخورم . هر سه نفرشون همین کارو انجام دادن . لذت زیاد و تمتع من از نهایت هوس طوری بود که جز فشار دادن پاهام و بدنم به تن سه تا جوون لخت کار دیگه ای از دستم بر نمیومد . ازشون خ
     
  
میهمان
 
ازشون خواستم کیرشون در هر سوراخی که قرار داره آبشو همونجا خالی کنن . هر سه تاشون بیحال شده بودن . داریوش :پانیذ عزیزم انگار که تازه دارم میگامت .پرویز :پانیذ خانوم واقعا معرکه ای کوس و کون و اندام و چهره ناب که داری هیچ اخلاق و رفتارتم بیسته . مهرزاد :مثل یه دوشیزه تازه ای و همیشه تازه خواهی ماند . سه تایی تقریبا با هم ریختند تو کوس و کونم . گفته بودم حداکثر یه ساعت وقت دارم ولی سه ساعت تمام زیر کیر اونا بودم . از اون به بعد دیگه همشون دوست داشتن به سبک سه نفره منو بگان . مگر آن که بنا به دلایلی غیبت می داشتند که گاهی یه نفره یا دونفره میومدن سراغم . اولویت با سکس دسته جمعی بود . آرین هم که فکر می کرد فقط اونه که به من شور و حال میده . شوهرم آریا هم که روز به روز بیحال تر می شد . حس می کردم خیلی سبک و آروم شدم . بهتر با زندگی کنار میومدم . اخلاق و رفتارم خیلی بهتر شده بود . دیگه کاری به کار شوهرم نداشتم . مراقب بودم که بار دار نشم . البته اگه می شدم مینداختم گردن آریا . برام مهم نبود که شوهرم پدر بچه ام نباشه و یه فرزند خیانتی داشته باشم . ولی دوست نداشتم که در مورد هویت پدرش بی اطلاع باشم . آزمایش هم که نمی شد داد به ریسکش نمی ارزید . این چند وقتی در شرایط سخت تصمیمهای سریع خیلی به دادم رسیده بود . نمی دونستم با چه زبونی از شیطون تشکر کنم . خیلی به دادم رسیده بود . راسته که میگن عجله کار شیطونه .. پایان. .. نویسنده .. ایرانی
     
  
میهمان
 
تسلیم
اول از همه بگم که من اسمم معینه . 20سالمه خوش تیپ بلند قد چهار شونه وقوی هیکل و بایه وزنی بین هشتاد ونودهستم . دررشته حقوق دانشگاه تهران درس می خونم وغصه ام شده که فردا پس فردایعنی چند سال دیگه که فارغ التحصیل شدم واز هفت خان رستم هم بگذرم چطور می تونم از تهرون دل بکنم و یه مدت برم خدمت یا طرحمو جای دیگه بگذرونم . بگذریم یه خواهر دارم به اسم تهمینه که یه سال ازم کوچیکتره و پس از این که دبیرستانو تموم کرد شوهرکرد و توهمین تهرون موندگار شد . پدرم سهراب خان هم که 41سالشه و بین امام حسین و فردوسی یه فروشگاه بزرگ لوازم ورزشی داره . مامان مهوش 39ساله خوشگل من که الهی قربون کون و کوسش برم با یه لیسانس اقتصاد که از همون اوایل جوونیش گرفته خانه دار شده . ا ندام نگو که من نمی دونم به کی تشبیهش کنم . سینه درشت شکم تو رفته پوست تنش مثل یاس سفید . لبای غنچه ایش مثل گل سرخ چشاش همیشه در حال خندیدن و گونه های سرخ و سفیدش هم انگار یه محافظی شده واسه بینی کوچولوش . حتی دندونای صدفیش هم منو به هوس میاره .یکدست و تنظیم شده . اگه یکی بخواد دندون مصنوعی بذاره فکرنکنم مث دندونای مامان در آد . حالا خرده ریزارو ولش . کونشو گذاشتم که آخر سر بگم . وای یه چیزی میگم یه چیزی می شنوین . زیاد آدرس دقیق نمیدم که یه موقع مشتری نشین . جنیفر لوپزی که میگن چند یا ده میلیون دلار کونشو بیمه کرده غلط کنه همچه کونی داشته باشه . بعدا به موقعش از کون مامان بیشتر میگم . اگر جنیفر کونشو این قدر بیمه کرده پس باید کیرمن وکوس مامان بیست میلیون دلار بیمه شه . .یه کیر درازی دارم که خط کش 20 سانتی هم بهش نرسیدوکم آورد و سه چهار سانت دیگه رو مجبور شدم تخمینی بهش اضافه کنم . راستش کلفتیشو دیگه اندازه نگرفتم . فکر کنم حداقل به کلفتی باطوم دست مامورین انتظامی می شدهمه مردا آرزوشونه که یه کیر مث کیر من داشته باشن ولی حیف از من بخت بر گشته که این کیر شده بود بلای جونم . دوست دخترمونو می خواستیم از کون بکنیم هنوز کیرمونو به کونش نمالیده غش کرد . جنده رو می خواستیم بکنیم هی :مواظب باش کوسم گشاد میشه از کاسبی میفتم . از نصفه بیشتر نذار توش . کونم جر میخوره . ما تو طبقه سوم یه 5واحده بین هفت تیر (25شهریور)وطالقانی (تخت جمشید)زندگی می کردیم که طبقه اولش یه پیرزن تنها زندگی می کرد .خیلی هم به خودش می رسید خودمو با اکراه قانع کردم که اونو بگام پس از دو ماه تلاش قلقشو گرفتم ورفتم کیرمو تو یکی از سوراخاش فروکنم جیغی کشید وگفت مادر من می ترسم روونه بیمارستان شم واسه این که ازدلم دربیاره کیرمو گذاشت تودهنش تا ساک بزنه داشت خفه می شد . صورتش مثل لبو سرخ شده بود . ترسیدم بمیره . آخرش واسم جلق زد و بی سلیقه یه روزنامه هم پهن کرد که آب کیر من بریزه روش و زمین نجس وکثیف نشه . من نمیدونم پس واسه چی میگن پیرزنو از کیر کلفت می ترسونین ؟/؟جنده و کیر کلفت ؟/؟این از شانس من . دوستان و هم کلاسی های من همه از گاییدن دوست دخترا و زنای شوهردار به تنگ آمده از دست شوهروتنوع طلب ومطلقه ورقم به رقمش می گفتند ومن چیزی برای گفتن نداشتم . ای خدا اگه کیرم یه خورده جمع و جورتر بود شاید این بلا سرم نمیومد .. حالا چی شد که من شیفته سکس بامامان شدم ؟/؟تقصیر اون و بابا بود . بابا به دنبال زن بازی بود مامان هم هرشب خودشو مدل به مدل درست می کردولباسای رنگارنگ می پوشید . ولی بابا که جای دیگه خالی کرده بود می گرفت می خوابید .یه شب که دراتاق خوابشون باز بود ومامان در حال فتنه گری بود من یه گوشه ای سنگر گرفته ووشاهد عشوه گری مامان شده بودم . صحنه منو به یاد رقص ویجنتی مالا برای راج کاپور در فیلم سنگام می انداخت . مامان خوشگل من یه شلوار لی چسبون پوشیده بودکه نزدیک به ترکیدن بود . یه بلوز لیمویی هم تنش کرده بود که می شد از اون زیر بند سوتینشو دیداون پشتش به من بود . قلبم تند تند می زد . بی خیال یه گوشه ایستاده بودم . مسخ شده بودم . مامان بی آهنگ واسه بابای بیحالم می رقصید . یه چرخشی به کونش می داد که نظیرشو نه تو فیلما دیده بودم نه تو اینترنت . سکانس بعدی رو نز دیک بود بیهوش شم . مامان شلوار لی کشی خودشو آروم آروم مثل بازیگرا شروع کرد به در اوردن از کونش . اول سر کونشو دیدم این قدر بالاو پایین می برد که دلم رفت . یواش یواش بیشتر پایین کشید . در روشنایی اتاق کون مامام مث یه ژله سفید و روغنی می درخشید . حرف نداشت تنظیم تنظیم بود . یه تیکه شورت نازک اون وسط قرار داشت اونم در آورد . مامان خم شده قمبل کرده بود حالا اون رو بابا سوار شده یه حالت 90 درجه پیداکرده بود . معلوم بود مامان خیلی زحمت کشیده . این جلق زدن هم اون جوری که باید حال نداد دوست داشتم پنج شش دقیقه با تماشای این صحنه ها کیف کرده بعدا تخلیه کنم که با چند تا حرکت دست روی کیرآب تو دستام خالی شد و منم از ترس این که گندش در آد رفتم اتاقم چون می دونستم بابا که بکن مادر نیست و زن بازی و عرق خوری اونو خوابش کرده ... حدسم درست بود چند لحظه بعد سر و صدا و دعوا و فحش فضای خونه رو گرفته بود . روزها می گذشت و اوضاع به همین منوال بود . یه روز دل به دریا زده گفتم به یه بهونه ای کیرمو به مامان نشون بدم بد نیست . مامان واسه این که اندامشو حفظ کنه غروبا می رفت پیاده روی . یکی از این روزا که رفت پیاده روی من رفتم حموم و در نیومدم تا مامان برگرده . وقتی که مطمئن شدم برگشته فوری لخت لخت اومدم بیرون . نگاه مامان فوری به کیر من افتاد که به دیدن اون به حد اکثر رشد هم رسیده بود .-بی تر بیت این چه وضعیه . زود خودتو بپوشون . -مامان معذرت می خوام حوله ام تو حموم بود لباس هم با خودم نگرفته بودم . تازه نمی دونستم شما خونه این . بالاخره یه مانوری اومده بودم . از اون طرف با یکی دو تا از شاگردای بابا طرح دوستی ریخته و اونا راپرتشو به من دادند که یه زن مطلقه هست که بابا غروب یا وسط روز میره ترتیبشو میده . منم این گزارشهارو به مامان داده و اونم پس از تحقیقات فهمید که صحت داره . همون شبی که این جریانو فهمید دوباره دعوا میشه و مامان هم اتاق بابا رو ترک می کنه و اون که عادت داشته رو تخت بخوابه ازم خواهش می کنه که یه امشبو جای منو تنگ کرده رو تخت کنارمن بخوابه . تخت من نه دونفره بود نه یک نفره یعنی یه حالت یک و نیم نفره داشت . قبل از خواب با مامان درددل کرده بهش گفتم تو هم باید یه جوری جبرانش کنی و به با با نشون بدی که قدرت داری و مردا هر غلطی که دلشون بخواد نمی تونن بکنن . دیگه روم نشد که بهش بگم باید به من کوس بدی تا مشکلاتت حل شه . هر کدوم یه شمد رو خودمون انداختیم . باید به هم می چسبیدیم . مگه من خوابم می برد . دوست داشتم مامان بخوابه و من چشم چرونی کنم . یه ارام بخش خورد و نیمساعت بعد خوابید . شمد رو از روش کنار زدم . یه لباس خواب رکابی نخی یکسره پاش بود . خیلی نرم بود . دامنه لباس خیلی راحت بالا رفت . و من کون مامانو دیدم . طرز نفس کشیدنش نشون می داد که خوابه . کیرمو در آوردم گذاشتمش لای درز وسط مامان مهوش . استرس رو من اثر گذاشته بود . دلم نمیومد که برم کیرمو کرم بزنم برگردم . یه خورده که با درز وسط بازی کردم واسه این که مدرک جرمی نذارم رو کیرم کاندوم کشیده و با چند حرکت آبمو خالی کردم . شلوارمو کشیدم بالا و چند لحظه سرمو گذاشتم رو کون مهوش جون و بوس دادنو بو کردنو شروع کردم . یه لحظه به خودم اومدم که دیدم صدای نفسهای مامان آروم شده یه چیزی مثل صدای شکستن ظرفی و لیوانی زیر گوشم صدا کرد . مامان مهوش بیدار شده بود و یه چک آبدار گذاشته بود زیر گوشم .-آشغال تو هم لنگه بابات . دنیا دیگه زیر و رو شده .آدم نمیره خیلی چیزا می بینه . بلند شد و رفت و منم رو تخت کپه مرگمو گذاشتم ولی خوشحال بودم از این که حتی یک کام سبک هم که شده تونستم بگیرم من که صبح دانشگاه نداشتم و بابام هم رفته بود سر کار . مامان دیشب طلاق طلاق می کرد . منم از خجالت روم نمی شد از رختخواب جدا شم . یواش یواش یادم اومده بود که دیشب بر من و مامان چی گذشته .!نمی دونم این آب ریخته رو با معذرت خواهی میشد جمعش کرد ؟/؟تازه من هدفهای بزرگتری داشتم . بازم جای شکرش باقی بود که مامان اعتقادات دینی اش فقط زبونی و قلبی بود . پابند عملی نبود . ساعت ده صبح شده بود . هنوز روم نمی شد از جام بلند شم . مامان اومد تو اتاقم -اوووووووفففففف دوباره بگیرم بخوابم بهتره . هواپسه . اون خونه پیش من راحت لباس می پوشید و نیمه لخت می گشت ولی نه تا این اندازه . خدایا چی تو کله اشه . یه سوتین مشکی خوش فرم که فقط زیر سینه هاشو می پوشوند یا یه شورت لامبادای مشکی که اونم فقط 5درصد کونشو قایم می کرد و 95 در صد دیگه اش توی دید بود منو حالی به حالی کرده بود . -پهلوون پنبه ما هنوز خواب تشریف دارن ؟/؟پاشو صبحانه اتو بخور به درسات برس وتو فقط تو خواب خیلی شجاع میشی . حساب من از دوست دخترات جداست . من مادرتم . مادر و فرزند یه روابطی دارند که این لختی پختی بودن و سکس گشتن نباید رو این روابط اثر بذاره و اونو به انحراف بکشونه . تو باید عادت کنی که منو این جوری ببینی و تحریک نشی . منم باید یه همچه احساسی راجع به تو داشته باشم . اومد طرف من و با خشم و عصبانیت شورتمو از پام کشید بیرون . کیرم که به منتهی الیه کشش خود رسیده بود پرید بیرون . حالا من همینجا جلوت وای میستم تو باید ان قدر با نفس خودت مبارزه کنی که کیرت بخوابه . می خواستم فریاد بزنم مامان این بدترین شکنجه ایه که میشه به یه جوون داد . حاضر بودم مثل مرتاضای هندی رو سیخ و میخ دراز کشیده ریاضت بکشم ولی این جوری زجر کش نشم . مهوش جون کونشو مثل همون حالتی که اون شب واسه بابا می گردوند می گردوند . دستشو میذاشت لاپاش .-دست از سرت ور نمی دارم تا تو رو متوجه ات نکردم که من مادرتم و تو هم باید احترام منو داشته باشی . نمیدونم با این شکنجه ای که داشتم می شدم چه مرگم شده بود که بازم زبون باز کردم و گفتم مامان جون اگه می خوای بیشتر درس عبرت بگیرم وتنبیه شم اون شورت و سوتینو هم در بیار .-اومد طرف من و یه نگاه تو چشام انداخت و گفت شاید من نتونم بابا تو آدم کنم ولی تو یه الف بچه رو می تونم . نشونت میدم . نشون میدم که یه من ماست چقدر کره داره -چی مامان ؟/؟یه من کوس چقدر کره داره ؟/؟-خیلی تخسی معین . رفت و سی دی رو روشن کرد . با انواع و اقسام ترانه ها از اسپانیولی گرفته ایرانی عربی هندی و ترکی و ...برام می رقصید . به جای این که کیرم بخوابه داشتم باهاش بازی می کردم . منتظر بودم مامان دو سه دقیقه ای بره دستشویی جایی من یه جلقی بزنم . کمرم خیلی سنگین شده بود . مامان که نقطه ضعف منو فهمیده بود کونشو به طرف من قمبل می کرد و دو تا پاهاشو خم می کرد مثل یه میز گردون شیشه ای کونش به من نزدیک تر می شد و بعد پاهاشو عمود می کرد و کونش از من دور تر می شد . وقتی که کونش بهم نز دیک تر می شد بر جسته تر نشون می داد .-مامان این چه جور درسیه که داری به من میدی . من که دارم منحرف میشم .-تو جرات داری منحرف شو . اینو که گفت فرمان حمله رو به کیرم صادر کرده و مثل یک گرگ وحشی پریدم رو مامان .-نه معین نه نه -چرا که نه مامان -نه ولم کن -من که بهت گفتم خوشگذرونی دوای دردته .-نه اگه باهام کاری بکنی رابطه مادر فرزندی ما بهم میخوره .-من از خدامه .چه بهتر . اون وقت میشیم عاشق و معشوق . و تو میشی دو ست دختر من که بی استرس همیشه زیر کیرمی حتی شبا می تونی بابابا قهر کنی بیای تو رختخواب من -دیوونه . کمر مامانو گرفته اونو که به شکل یک کوه در اومده بود که سرش و کف پاهاش رو زمین قرار داشت و کونش هم قله اون بود گرفته و قبل از این که پشیمون شه و دست و پایی بزنه از شورت نازکش کیرمو فرو کردم توی کوسسسسسسس مامان مهوشم . غوغایی بود . چقدر خیس کرده بود . فکر کنم از همون لحظه اول میخارید .-نه نه معین -آره آره مامان . بیشتر از نصف کیررو فرستادم بره . تحملش خوب بود -مامان تو همینو می خواستی ؟/؟آره ؟/؟آره ؟/؟پس بگیر این کیییییییییییررررررررمن بگیر واسه همیشه مال تو -بکن بکن . منو بکن .کوسسسسسسسمو بکن . من مرد شجاع و باقدرتمو که تو باشی دو ست دارم . دارم خالللل می کنم . از بابای بی عرضه و زن باز تو کاری بر نمیاد . با شدت بیشتری مامانو می گاییدم .-بگو ببینم بالاخره تونستی تسلیمم کنی یانه ؟/؟حالا بگو کی تسلیمه ؟/؟بقیه کیروهم تا آخر فرستادم که بره همچین کردمش که از درد و هوس چشاش داشت در میومد . بخوراین کیرو که خوردنش هنر می خواد . مامان جنده هام ازش فرار می کنن ؟/؟-منو با اونا مقایسه نکن . بکن کوسسسسسسسمو . باکییییییییرررررت پاررررررششششش کن . آتیشششششش بزن . منم جنده توام . آره آره آره این من هستم که تسلیم شدم . و این تو هستی که تسخیرم کردی .-نمیدونی مهوش جون چه روزایی که تو حسرت کوس و کونت می سوختم ودم نمی آوردم .-مادر واست بمیره دیگه نمی ذارم بسوزی من واست می سوزم . من واست می میرم . کووووووننننن من کوسسسسسس من تن و سیننننننه هام از این پس مال یکیه که قدرشو بدونه . مال تو معین من . یعنی این قدر کونم باحاله و خودم خبر نداشتم ؟/؟-آره باحال تر از اونچه که فکرشو می کنی . دلمو برده . یعنی میشه یه جوری اون سوراخ وسط کونتم بکنم ؟/؟-هیچ کاری نشد نداره -معین کیییییررررررت به کی رفته که این قدر دراز ه و قطور !دو برابر کیر باباته .-تو به خاطر همین کیر کوچیک با با داشتی خودتو می کشتی ؟/؟-عزیزم از این به بعد واسه کیییییییررررررتوست که خودمو می کشم کوسسسسسسسم فقط به خاطر کیر تو به آتیش کشیده میشه . منت غریبه ها و هر زن کثیف و دختر افاده ای رو نکش . مگه مهوشت مرده که تو حسرت بخوری و آه بکشی ؟/؟بزززززززن .-اوهههههههه ماااامااااان -جووووون مامان -دردت میاد -نه نه نه من کم کیر خورده رو از کیر کلفت نترسون ودرد از دست من فرار می کنه -مامان نمیدونی پوزیشن کونت چه با حاله . این پشت یه دنیا هوس خوابیده -کاش منم می دیدم که کییییررررررت چطور از سر تا ته میره توی کوسسسسسم و میاد بیرون .-وایییییییی ماااااماااان کیرم داره منفجر میشه معین جاااااااااان منم داغ کردم دارم لذت می برم . جووووووون وایییییی ریخت ریخت آب داغ کوسسسسسس داغم ریخت حالا تو بریز تو کوسسسسسسم آبتو با آب من قاطیش کن . دو روز مونده پریود شم میدونم بار دار نمیشم .-اوخ جووووووون بگیر که اومد . با آخرین نیرو کیرمو چند بار توی کوس مامان فرو کرده و بیرون کشیدم و با لذت از تماشای کون گرد و تپل و وسوسه انگیزش و تماس کیر و کوس و کون آبمو با فشار ریختم تو کوسسسسسش .-آه آه آه -جاااااااااان جااااااان معین من . مهوشو بر گردوندم و این بار کیرمو نشونش دادم تا حالشو ببره . گذاشت تو دهنش واسم ساک زد -مامان تو واقعا حرفه ای هستی . خدارو شکر که با با به دنبالت نیست . مامان طاقباز رو زمین دراز کشیده بود و من دو تا لنگشو به دو طرف باز کردم .ا ز زانو تا سرش یه زاویه منفرجه و از کف پاهاش تا اول لگنش یه زاویه حاده درست شده بود . یه چیز هشت مانند . من سرمو گذاشتم لای پای مامان و کوسشو گذاشتم تو دهنم .-جاااااااااان معین خوبه خوبه من دیگه نمی تونم طاقت ندارم -تو به من درس میدی مامان ؟/؟حالا این درسو خوب حفظ کن که چه جوری هوستو کنترل کنی . -پس زودتر راضیم کن یه کاری کن که زودتر ار گاسم شم . چوچوله هاشو از نوک تا ته یه میک یکسره می زدم که فکر کنم از خوشی داشت پرواز می کرد . دستش به جایی هم بند نبود . به سینه هاش چنگ مینداخت به صورتش به تنم . شده بود مث یه مرغ کرچ .-ادامه بده معین کوسسسسسسمو همین جورررری بخورررررش نزدیکه . همین نزدیکاست . دارم میاد .محکمتر میککککککششششش بزن ولم نکن قربون لبت خسته ات کردم . اومد کوسسسسسسم دوباره قلقلکش اومد . جووووووون چه مززززززه ای داره حالللل کردم فدای کییییییررررت فدای لبت زبونت . با دو تا دستاش رو و زیر سینه هاشو می مالید و منم یه بار دیگه کیرمو نشونش داده وگفتم حالا اینو داشته باش . این بار پاهاشو گذاشتم رو شونه هام و کیرمو از رو برو روبرو فرو کردم توی کوسسسسسششششش . با این که گردنش درد می گرفت سرشو بالا آورد تا کیرمو ببینه .منم مخصوصا کیرمو تا آخر بیرون کشیده و دوباره میذاشتم توی کوسش تا با دیدن این صحنه های مهیج بیشتر کیف کنه و مشتری همیشگی بشه . این دفعه دیگه صبر نکردم تا ارگاسم شه . تحملم نداشتم . کیرمو چند بار از پایین به بالای کوسش زدم و مثل یه فواره آبمو خالی کردم توش . بعدشم مامانمو بغل کرده ولبامو گذاشتم رو لباش . سیر نشده بودم میدونم اونم اشتها داشت . دستمو به سوراخ کونش رسونده و دوتا انگشتمو فرو کردم داخل مقعدش .-مامان این کون بزرگ و این سوراخ تنگ واقعا معرکه هس . حیف که دردت می گیره -شما مردا و یکی این کون . عاشق کونین . زیاد کار زده نیست ها . من دردم میاد با این کیری که تو داری و کون اسبو پاره می کنه شهامت میخواد . باشه به خاطر تو باشه تا می تونی رو سوراخ منو رو کیر خودتو چربش کن . آماده سازیها رو انجام دادیم . مامانی دو باره قمبل کرد و من ته کیرمو تو دستم گرفته بودم که در نره -بازی کن معین با کوس و سینه ام هم بازی کن با کونم بازی کن . حرفای قشنگ بزن . بگو که دو ست دختر نمی گیری . بگو که من معشوقه اتم .-تو هم بگو که دیگه منت بابا رو نمی کشی . بگو که فقط مال منی . بگو که مردای دیگه رو تحریک نمی کنی .-معین من مال توام . کوسسسسسم دیگه مال تو شده .-منم دوستت دارم مامان عاشقتم . همین طور که در حال حرف زدن بودیم یواش یواش متوجه شدم که پنج شش سانتیمتر از کیر رفت توی کون مامان . بقیه تنه کیرمو هم چربش کردم و کرم زدم تا همراه با حرفای عاشقونه کیر من به پیشروی خودش تو سوراخ تنگ و چسبون مامان ادامه بده .-مهوش جون دوستت دارم عاشقتم فداتم . می خوامت . دو سه سانت دیگه هم رفت -معین حالا کیرتو بفرست تو -چی میگی مامان من نزدیگه آبم بیاد الان ده سانتش تو سوراخته .-جوووووووووون راست میگی کی گاییدن منو شروع کردی که اصلا حالیم نبود . حرفای قشنگت منو برد به یه دنیای دیگه . اوووووووفففففف کون دادنم چقدر کیفففففففف داررررره . کوننننننننن مننننو بکن . با کییییییررررت بازی کن . تو کون منو به آتیشششش کشیدی . پوست و گوشت سوراخ کونمو حرکتش بده . واییییییییی چقدر هوسسسسسم زیاده -مهوش جوووووون تا عمر دارم فدایی کونتم . این همه نعمت جلومه نمی دونم چه طوری ازش استفاده کنم .-حالشو ببر پسرم بزن فشارش بگیر . کونننننمو کبودش کن . با کف دستم می زدم به پشت کون مامان . اگه می خواستم گازش بگیرم باید کیرمو می کشیدم بیرون . سینه های مامانو هم بی نصیب نذاشتم .-معین جااااااااان دریاب منو وایییییی نمی تونم دیگه . کونمم که داری می کنی فشار و حرکت دستتو رو کوسسسسسم زیاد کن داره میاد . اوخخخخخخخ جووووووون سابقه نداشت تویه وهله سه بار ارگاسم شم .منم خودمو به بزرگترین آرزوی زندگیم رسونده توی کون مامانی هم با یه فشار جانانه آب ریختم . مامان به پهلو و پشت به من دراز کشید . وای یه حالتی دراز کشیده بود که دو باره داشت دیوونه ام می کرد . کونشو تمام و کمال گذاشتم تو ناحیه شکمم و با دهن و لب و زبون و دندونم قسمتهای بالای کونشو میک زده و باهاش حال می کردم . مامان مهوش دو ساعتی رو تو همون حالت خوابیده بود و من تو این دو ساعت هر کاری که دلم می خواست با کونش انجام دادم . البته کیرمو دیگه نکردم توش . و اما از داستان بابا مامان . با با خونه رو به اسم مامان کرد تا یه باجی داده باشه و از طلاق منصرفش کنه . مامان علاوه بر این که طی روز به من می رسید بیشتر شبا هم بهانه جویی کرده و میومد تو رختخواب من می خوابید . البته در اتاق خوابو قفل می کردیم که یه وقت بابایی نفهمه که دارم زنشو می کنم . من و مامانم هر دو به آرامش خاصی رسیدیم که به این سادگیها نمیشه تو صیفش کرد . من یکی که خیلی راحت شدم . دیگه نه منت جنده هارو می کشم نه دخترای پر فیس و افاده ای رو ..پایان ..نویسنده ..ایرانی
ارسال شده توسط amirsexi2
رhttp://amirsexi.blogspot.com/search/label/%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85
     
  
زن

 
ای عکسمو هیچ وقت یادم نمیره البته اینو تو قسمت قسمت ترنس ها میتونین عکسم رو ببینین
یه روز ظهر تابستون بود با یه مرد ۴۵ ساله که هم قد بلندو قوی بود و هم کیرش وحشتناک بودش تو خیابون بهم گیر داد و منم نشستم صندلی جلو خلاصه اینقدر تو گوشم خوند که ....
بعدشم به خوشگل بودن ناخونای دستم بند کردو یه دفه دستمو گرفت و گداشت روی کیرش . حسابی باد کرده بود وقتی خواست دانده رو عوض کنه دستم و کشیدم و گفتم می خوام پیاده بشم که یه دفه داد زد کجا جنده خانم تازه دارم باهات حال میکنم و دستشو گذاشت بین پاهام و به زور رونم رو فشار داد اولش خیلی درد داشت می خواستم گریه کنم اما وقتی دیدم چطوری داره منو میمالونه خیلی ترسیدم بهش گفتم من ترنسم و واژن ندارم و از این حرفا اما به گوشش نمی رفت و وقتی فهمید من مثل همون لیدی بوی های تایلند هستم که دیگه بدتر کرد و سینه هام با دست راستش طوری مشت کرد که یه جیغ کوتاه کشیدم از همه بد تر ماشین هایی بودن که از کنارمون رد میشدن و نیم نگاهی به حرکات ماها داشتن دیدم ول نمیکنه گفت تو ماشین واسم بخورو ابمو بیار گفتم نه بازم رونها و سینه هامو گرفت دیگه داشتم گریه میکردم و اصلاً حواسم نبود داره کجا میره فقط میدونستم یه جای تو کوچه چس کوچه های یوسف اباده اینم بگم من سکس میکنم اما نه اینطوری و به زور و تو خیابون و ماشین و تو همون حالت دیدم کیفم رو به زور از دستم کشید بیرون و گفت گمشو زدم زیر گریه که تورو خدا غلط کردم باشه میرتونو می خوررم و التماس یه خیابون بمبست بود که به یه پارک منهی میشد فکر کنم چراک نظامی گفت گورتو گم کن منم باز التماس میکردم گفتم موبیلو اونجاست و کارت و همه چیم و تورو خدا باشه آبتونو میخورم همشو اما کیفمو بدین. مثل اینکه با شنیدن حرفها والتماس من بیشتر حشری میشد و کیرشو میمالوند کهیه دفعه دیدم از ماشین پیاده شدو بهم گفت پیاده شم منم اینقدر ترسیده بودم که یا دزده یا مامور که اینطوری بهم گیر داده و ۱۰۰۰تا فکر دیگه تا پیاده شدم دزدگیرو زد و گفت من میرم توی اون خونه که پلاکش ... هست ۱۰ دقیقه دیگه بیا زنگ شماره ... بزن ورفت منم بی هیچ امیدی فقط گوش میکردم و دعا میکردم راست بگه اول میخواستم جیغ بزنم و دادو بیداد کنم اما خوب اینکارو خانومای خیابونی بلدن نه ماها ۱۰ دقیقه گذشت با ترس و امید رفتم دم در و زنگ زدم همش میگفتم خدا کنه منو نپیچونده باشه که دیدم یه نفر از پشت ایفون گفت بله دیدم صدای اون نیست گفتم به بخشید اشتباه زنگ و زدم که یارو گفت برای کیفی که پیدا شده اومدین منم با خوشحالی گفتم آره و درو زدو منم رفتم بالا دم واحد که رسیدم زنگ زدم اما دیدم در بازه و حولش دادم و رفتم تو شاید باور نکتیت اما انقدر استرس داشتم که ترسم از رفتن توی اون خونع و اینکه چه بلایی میخواد سرم بیاد کلاً فراموش شده بود. صداش کردم که همون صدای مردی که کیفمو چرفته بود از تو یکی از اتاقها چفت درو ببندم منم بستم و وقتی برگشتم وای دیدم یه مرد برنزه شاید با ۲ متر قد و یه کیر خیلی بزگ روبروم وایساده و داره کیرشو میمالونه و بهم نگاه میکنه اولش ترسیدم اما دورغ پرا خودمم تحریک شدم و اینکه اصلاً اونجا چه خبره و اون مرد اولی کجاست و کیفم داشت دیونم میکرد که اون مرد اومد و لبهامو شروع کرد به خوردن خواستم خودمو از دستش بیرون بکشم که گفت زور نزن و فقط با یک دست منو گرفته بودو گفت فایده نداره اگرم جیغ بزی تو این طبقه هیچ کس نیست بداد برسه و شروع کرد به تهدید و اینکه یه حالی به ماها بده و از این حرفها منو با خودش کشوند روی مبل الی که اونجا بود و و منو نشود روی پاهاش همونطوری هم با سینه هام بازی میکرد و می مالنودش پارهای نداشتم جزء اینکه خودمو تسلیمش کنم که یه دفعه دیدم همون مرد اولی که شوارم کرده بود از راهرویی که به اتاقها منتهی میشد اومد بیرو مثل این یکی لخت و با کیر خیلی بزرگ و کلفتش کیفمم تو دستش بود و گفت اسمت شیواست نه گفتم بله من کارت شناسایی دارم که همون مجوز بهزیسی هستش و خوب همیشه دخترونه هستم و گفت جون ن ن ن و اونی که تو بغل بودم طوری گوشمو گاز گرفت که گوشوارم داشت کنده می شد. اصلا حواسم نبود که کی دکمه های مانتوم باز کرده و اولی گفت من اولش فکر کرم کوس داری ولی وقتی گفتی ترنسی اوردمت اینجا چون منو این دوستم سالی دو بار میریم تایلند واسه کردن گوشتایی مثل تو حالا کوس به این نازی اینجا پیدا بشه و ما نکنیم حرفهاش تحریکم میکرد و کاهایی اون کسی که روی پاهاش بودم بدتر و خوب تصمصم گرفتم خودم رو در اختیارشون قرار بدم تا هر کاری که خواشتن باهام انجام بدن شاید باورتون نشه بهترین خاطره سکس من با این دو نفر بوده و هست و هنوزم با اینکه هردوشون زن دارن تا فرصت پیدا کنن دونفری و همزمان میوفتن به جون منو تمام دق و دلی زنهاشونو سر من خالی میکنن اون روزم پول خوبی بهم دادن و یه سکس عالی که اولش با ترس و استرس و گریه همراه بود اما الان هر هفته خودمو در اختیارشون قرار مید تا حسابی ازم لذت ببرن و راستی این عکس بعد از سکس اولشون بود که عکس گرفتن و واسم بلوتوس کردن تو عکس کاملاً مشخصه چه بلایی سرم اوردن
     
  ویرایش شده توسط: naznazishiva   
صفحه  صفحه 4 از 8:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

سكس وحشیانه


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA