ارسالها: 9253
#622
Posted: 5 Jan 2014 02:59
حشر بود يا عشق؟
من سارا 19 سالمه اين ماجرا مال حدود 1 سال پيشه وقتي مدرسه ميرفتم
بعداز ي شكست عشقي (حماقت) سخت از طريق yahoo با ي پسري اشنا شدم طرف عكسمو ديد (قيافم بدك نيست) پيله كرد كه بيا دوست باشيم گفتم نميخوام من نه اهل سكسم نه بيرون رفتن نه ازدواج (هنوز خير سرم عاشق بودم) گفت عيب نداره من چيزي نميخوام ي هفته اي پيله كرد تا قبول كردم از اينكه بعد از اينهمه ناز كردن ول كن نبود خوشم اومد (بعدها گفت قصدش گاييدن بودو بس)
ي چندماهي گذشت روز ولنتاين نزديك بود روز سه شنبه بود سه شنبها بچها چون معلم فيزيكو قبول نداشتن نميومدن ما تو مدرسه با معلم پلاس بوديم كه معلممون گفت بچها هفته ديگه شما چندنفرم نياين كه من مجبور نباشم بمونم مدرسه
هفته ديگه ميشد روز ولنتاين بخاطر دهن لق بودنم نيما خبر داشت روز قبل از ولنتاين بهم گفت من كادو ميخوام گفتم چي بخرم واست گفت هيچي مامانم رفته تهران نيست داداشمم تا 1مدرسست مياي خونمون!
كلي اصرار كرد گفتم نه
شبش رفتم حموم تميزكاري كردم چون ميدونستم ممكنه بزنه به سرم پاشم برم
رفتم مدرسه ديدم بچها نيومدن فقط دوستم مهسا كه بي افش با نيما دوست بود اومده اونا قرار داشتن لطف كردن منو رسوندن خونه نيما زنگ درو زدم دستمو گذاشتم رو زنگ يكسره كنار وايسادم منو نبينه اومد دم در
تو هواي به اون سردي ي شلوارك پاش بود با حلقه اي خشكش زده بود صورتشم نشسته بود زود منو كشيد تو كه همسايها نبينن
خونشون ويلايي و يكم قديمي بود...
نيما منو برد تو ي اتاق كه طبقه دوم بود راه پلش جدا بود گفت بشين الان ميام رفت صورتشو شست كادومو اورد من دست خالي رفتم چون خانوادم با بي افو اينجور چيزا مخالف بودن بايد يواشكي كادو ميخريدم كادومو باز كردمو لپشو بوسيدم
اتاق سرد بود فقط بخاري برقي داشت كه از شانس من برق رفته بود
نيما گفت لباستو در بيار گفتم راحتم
نشستم رو تخت اومد كنارم دكمه پالتومو واكرد گفتم سردمه گفت گرمت ميكنم ديدم عجب غلطي كردم اين منو ميگاد پالتومو كند مانتو مدرسمو كند بلوزمو كند ديد ي حلقه اي پوشيدم زد زير خنده گفت چندلايه ديگه مونده
من ساكت بودم تاحالا جلو پسر لخت نشده بودم استرس داشتم رو اخري كه رسيد نذاشتم در بياره منو انداخت رو تخت بلوزمو داد بالا زورم نميرسيد بهش گاگول نبودم ولي نميدونم چرا وقتي لباشو رو سينم ديدم يهو اشك از چشمام درومد! سري اشكمو پاك كرد بيخيال شد بقلم كرد و گفت غلط كردم ازم ناراحت نباشو از اين حرفا
منم ديدم بخاطر اشكام انقد ناراحت شده گفتم عيب نداره تو بقلش نشسته بودم موهامو نوازش ميكرد دوتامون ساكت بوديم
زياد همديگرو دوست نداشتيم بيشتر حس تنهايي مارو كنار هم نگه داشته بود انگار واكنشش به اشكام ي حس خاصي بهم داده بود ناخوداگاه ديدم ديوونه وار بهش چسبيدمو دارم لبشو ميخورم سرماي اتاق تو بقلش بودنو لذت بخش كرده بود از سكس چتامون ميدونست كجاهام حساس تره
لبشو اورد پيش گوشم كنار گوشم نفس كشيد ي جوري شدم چسبيدم بهش دستشو از زير لباس كشيد رو كمرم نقطه ضعفام رامم كرده بود اروم گوشمو ميخورد داشتم ديوونه ميشدم كم كم بلوزمو در اورد مال خودشم همينطور چسبيد بهم واي برعكس من اون چه داغ بود افتاد روم ديگه گريه يادم رفته بود! با تمام زورم به خودم فشارش ميدادم اونم گوشو گردنمو ميخورد واقعا حشري بودم ديدم پاشد شرتو شلواركشو دراورد گفت كيرم تركيد جاش تنگ بود منم زل زده بودم به كيرش كه چقد بزرگه
گفت ميخوري گفتم نه اصرار كرد قهر كردم به شوخي كيرشو ميماليد به لبام كه ديدم ول كن نيست جلو دهنم بود يكم زبون زدم قبلا فكرش حالمو بهم ميزد ولي ديدم بدم نمياد ميك زدمو يكم خوردم گفتم بسه ديگه نميخوام
نيما گفت پس كون ميخوام ديگه پررو شده بودم حشريم بودم كه شرتو شلوارمو كند بقلش خوابيدم كيرشو گذاشت لاي پام واي چه حس خوبي لبامو ميخورد گوشمو ميماليد گير دادم گردنشو بخورم گفت باشه رفتم روش لبامو روگردنش كشيدم يهو حس كردم زورش زياد شده چرخيد اومد روم خيلي حشري بود گفت نه به گريت نه به اين كارات
شروع كرد سينهامو خوردنو ماليدن ديگه دادم رفته بود هوا ول كن نبود گفتم 69 بشيم گفت باشه اومدم روش كيرشو ميليسيدم يهو ديدم زبونش رو كسمه واي چقد با خود ارضايي فرق داشت منم كيرشو ميماليدمو ميخوردم حس كردم ابم داره مياد كه وقتي انگشتشو كرد تو كونم همه چي پريد به نسبت تپلم كونمم يكم تنگ بود فك كنم طاقت دردم ندارم دادم رفت هوا گفت بخور كيرمو الان خوب ميشه شرو كرد به ليسيدن كسم واي دردم يادم رفته بود كه گفتم بسه كيرتو بمال به كسم
بقلم كرد كيرشو گذاشت لاي كسم چه حالي ميداد كونمم انگشت ميكردو لب ميگرفتيم تو فضا بودم گفت بسه مدل سگي بمون ميخوام جرت بدم
يكم ميترسيدم اخه طاقت انگشتو نداشتم چه برسه به كير!
رفت كرم اورد ماليد به كونم
كيرشو گذاشت رو سوراخش اروم فشار داد
دادم رفت هوا گفتم ولم كن نميخوام
سر كيرش يكم تو رفته بود دستشو گذاشت رو كسم ميماليد لباشو ميكشيد رو پشتم اروم شدم قربون صدقم ميرفت كيرشو فشار داد باز داد زدم ماليدن كسمو تندتر كرد گفتم ابم داره ميادكيرشو جلو عقب ميكرد از حشر دردم يادم ميرفت
كسمو كه ميماليد ديدم ابم اومد شل شده بودم نيما منو خوابوند بالش گذاشت زيرم
پامو وا كرد كيرشو فرو كرد تو كونم دردم كمتر شده بود يكم تلمبه زد ميگفت صداي ناله هات ديوونم ميكنه ديگه اخراش خيلي تند شده بود دستشو فشار ميدادم كه ابش اومد ريخت تو كونم گرم بود ابش .كيرشو دراورد افتاد روم كلي بوسو تشكر!
با اينكه ي مدت كونم درد ميكرد ولي بازم دوس داشتم منو بكنه
نوشته: سارا.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#623
Posted: 6 Jan 2014 23:32
منم این وسط کون دادم
سلام من نفس هستم ۲۳ ساله من اصلا داستان نویسی بلد نیستم و آب و تاب دادن هم همینطور! این اولین خاطره منه اگه دوست داشتین بگید بازم بنویسم! اصلا اهل دروغ نیستم و از دروغ متنفرم سابقه سکس چت و نوشتن خاطره هم ندارم! پس به بزرگی خودتون ببخشید اگر بد نوشتم اما کاملا واقعیه!
۴ سال پیش که ۱۹ ساله بودم و واسه کنکور میخوندم دوستم نازنین اومد خونمون تا با هم دیگه درس بخونیم ما یه سوییت داریم طبقه پایین خونمون که من اونجا درس میخوندم که کسی مزاحمم نشه نازنین هم چند بار اومده بود اونجا اون روز از مدرسه با هم رفتیم ناهار رو بالا خوردیم و رفتیم توی سوییت من گفتم قبل از درس یکم میخوابم و نازی هم اجازه گرفت که اگه عیب نداشته باشه بره حمام! بعد از یک ساعت که بیدار شدم دیدم نازی کلی به خودش رسیده و یک تاپ زرد خیلی قشنگ پوشیده
با تعجب نگاهش کردم گفتم:
- خبریه؟
نازنین اومد کنارم خوابید و گفت:
- نه خبری نیست! چه عجب بیدار شدی!
یه عطر خیلی خوش بو به خودش زده بود! مظلومانه نگام کرد گفتم:
- چیه؟
- یه خواهش کنم؟
- جان؟
- میشه به پیمان بگم نیم ساعت بیاد اینجا هم رو ببینیم؟
پیمان دوست پسر نازی بود و نزدیک خونه ما زندگی میکرد بهش اجازه دادم که پیمان نیم ساعت بیاد و زود بره یه دفعه پرید رومو شروع کرد ماچ کردن لپم و به پیمان sms داد که بیاد و همینجوری ماچم میکرد منم خندم گرفته بود از دست کاراش که یهو لبم رو بوسید! گفتم:
- این کارارو باید با پیمان کنی!
دوباره لبم و بوسید و شروع کرد لب گرفتن من خشکم زده بود هیچ کار نمیکردم فقط ترسیده بودم اونم لب و گردن و گوشم رو میخورد بعد از ۵ دقیقه بدنم شل شد که دستش رو از زیر تاپم برد روی سوتینم و شروع کرد مالیدن سینه هام که صدای اه اه من بلند شد اما بازم نمیتونستم عکس العمل نشون بدم تمام بدنم داغ شده بود و نازی بی وقفه منو میمالید اومد تاپم رو دربیاره که پیمان به موبایل نازی زنگ زد و گفت پشت دره! میخواستم خودم رو لعنت کنم که اجازه دادم بیاد و نازی دیگه بهم ور نره! پاشدم خودم رو جمع و جور کردم و یه شال انداختم رو دستام که دیده نشه پیمان اومد و بعد از احوالپرسی شروع کرد لب گرفتن از نازی اونم جلوی من! سرم رو انداختم پایین اما داغ داغ بودم تا اون روز هیچ کس دستش بهم نخورده بود واسه همین خیلی حشری بودم! پیمان نازی رو برد توی اتاق و در رو بستن دیگه میخواستم گریه کنم بعد ۵ دقیقه یکم شهوتم خوابید که نازنین جیغ خیلی بدی کشید بی اختیار در اتاق رو باز کردم که ببینم چی شده دیدم هر دو نفر لختن و پیمان رو نازی خوابیده با دیدنم از جاش یک متر پرید و حسابی ترسیده بود شروع کرد به عذرخواهی!
منم یه عذر خواهی کردم و در رو بستم و خواستم بیام بیرون که نازی گفت: بیا تو نفس عیب نداره!
سرم رو انداختم پایین و خجالت کشیدم تشکر کردم و خواستم برم بیرون که نازی بلند شد و شروع کرد لب گرفتن ازم! شل شل شدم دوباره نازی لخت لخت منو میمالید منم دستم گذاشتم رو سینه نازی و شروع کردم مالیدن سینه های سفید و خوبی داشت. نازی تاپم رو در اورد و با سوتین میمالیدم پیمان هم که شهوتی شده بود نازی رو به حالت سگی نشوند تا سینه منو بخوره خودشم شروع کرد کون گذاشتن نازی وقتی تلمبه میزد و هردو آخ آخ میکردن سینه های نازی بالا پایین میشد که خیلی شهوتیم کرده بود! پاشدم و لباسام رو کامل در اوردم پیمان همه حواسش به من بود از توی نازی در آورد و شروع کردن لب گرفتن از من و مالیدنم..
تنم دیگه داغ داغ شده بود منم کیر پیمان رو گرفتم و مالیدم کیرش زیاد بزرگ نبود البته کوچیکم نبود یه دفعه پاهام رو داد بالا و کیرش رو هل داد توی کونم منم یه جیغ خیلی بد زدم بی اعتنا شروع کرد تلمبه زدن من فقط درد حس میکردم و سوزش! نازی هم شروع کرد مالیدن کسم یکم دردم آروم شد اما بازم وحشتناک بود جیغ میزدم اما هیچ کاری نمیتونستم کنم! شاید یه ۱۰ دقیقه ای بی وقفه تلمبه میزد کونم داشت جر میخورد اما خیلی حال داده بود بهم که یه دفعه چشمام سیاهی رفت و سرم گیج رفت و شکمم شروع کرد بی اختیار بالا پایین شدن نازی سریع تر کسم رو مالید و من کاملا حس کردم ارضا شدم پیمان هم یهو کیرش رو کشید بیرون یه عالمه آب ازش اومد و ریخت روی سینه نازنین!!
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#624
Posted: 6 Jan 2014 23:57
آخرین سکسم با مریم
سلام خدمت همه ی دوستان
اسم من سروشه 21 سالمه اهل اصفهانم قدم 172 و وزنم 65 کیلو هست 6ماهی بود با یه زن مطلقه دوست شده بودم اون 24 سالش بود و بخاطر معتاد بودن شوهرش ازش جدا شده بود.اسمش مریم بود اون خیلی زن سکسی و زیبایی بود خیلی دوسش داشتم این خاطره ایم که میخوام واستون بگم آخرین سکسم با مریم بود.دقیقا 2/2/92 بود که با مریم قرار گذاشتیم بریم بیرون منم از قبلش با داییم هماهنگ کرده بودم که میبرمش خونشون اونم موافقت کرد داییم 4 سال از خودم بزرگتره و با هم خیلی راحتیم.البته اینم بگه که قبلا چند باری با مریم سکس کرده بودم.
خلاصه بگم ساعت 4 بود که با ماشین رفتم دم کتابخونه ی محلشون دنبالش تا سوار ماشین شد به هم دست دادیم و یه بوس به همدیگه کردیم.حرکت کردم که بریم سمت خونه ی دایی تو راه ازش پرسیدم آماده ای اونم گفتم مگه تا حالا منو ناآماده دیدی واقعانم راست میگفت هر موقع باهام میومد بیرون فکر همه جاشو میکرد.اینار با دفعات قبلم فرق داشت آخه مریم تازه 4 روز بود عادت ماهانش تموم شده بود و واقعا نیاز به یه سکس توپ داشت.
رسیدیم دم خونه داییم زنگ زدم به گوشیش گفتم درو باز کنه خونشون طبقه دوم یه ساختمون بود از پنجره کیلیدو واسم انداخت پایین آخه آیفون خونشون خراب بود.منم کلیدو برداشتمو درو باز کردم با مریم رفتیم داخل ساختمونو بعدشم داخل خونه.به داییم یه سلامی کردیمو منم باهاش احوالپرسی کردم مریم معلوم بود که خجالت کشیده بود.داییم دمش گرم فکر همه جارو کرده بود بهم گفت یکی از اتاقارو واسمون آماده کرده میتونیم بریم داخل اتاق منم با مریم رفتیم داخل اتاق نشستیم یکمی با هم حرف زدیم چند دقیقه ای بعد من اومدم پیش داییم یکم حرف زدمو واسه مریم میوه با قلیون بردم اونم چنتا میوه خورد بعدشم با هم قلیون کشیدیم البته من قلیونی نیستم آخه فوتبال بازی میکنم.مریم بهم گفت که قلیونو ببرم منم بردمش دادم به داییم که بکشه بعدش برگشتم تو اتاق نشستم کنار مریم شروع کردیم با هم حرف زدن که مریم گفت من میخوام گازت بگیرم منم قبول کردم یه گاز از لپم گرفت منم شروع کردم ازش لب بگیرم اونم لبامو میخورد خیلی حال میداد.
دستمو حلقه کردم دوره کمرشو خوابوندمش لبو گردنشو میخوردم اونم خیلی حال کرده بود لبامو سفت میخورد لا به لاشم یه گاز از لبام میگرفت بهش گفتم میخوام سکس کنیم اونم نامردی نکرد بهم گفت هر کاری دوست داری بکن به من ربطی نداره منظورش این بود که همه چی در اختیار خودت منم مانتوشو در آوردم زیرش یه تاپ نازک سفید پوشیده بود تاپشم در آوردم وای سینه های نازشو دیدم خودش سوتینشو در آورد منم شروع کردم سینه هاشو بخورم داشت دیوونه میشد دستمو بردم زیر شلوارش کردم داخل کسش خیلی داغ بود خیسم شده بود شروع کردم به مالوندنش (خیلی دوست داشت دستمو ببرم داخل شلوارشو کسشو بمالم) یه 5 دقیقه ای این کارو انجام دادم که اونم گفت باید توام لخت بشی منم لباسامو درآوردم فقط شرت پام بود منم شلوار اونو از پاش در آوردمو شروع کردیم دوباره به لب گرفتن.منم سینه هاشو میخوردم دیگه حشرم زده بود بالا مریمم همش میگفت بکن دیگه منم شرت مریمو از پاش کشیدم پایین وای کس باد کردشو خیلی دوست داشتم یه 1 دقیقه ای واسش خوردم همش آه ه ه وناله میکرد اونم یکمی کیرمو خورد خیلی حال میداد دیگه صبرم تموم شد کیرمو چند باری دم کسش مالیدم داشت دیوونه میشد همش بهم فوش میداد که سروش بکن داخل دیگه دارم میمیرم
منم یواش کیرمو گذاشتم دم کسشو با یه فشار کوچیک همشو کردم داخلو همونجوری خوابیدم روش خیلی لذت توپی داشت همش میگفت جرم بده بکن بکن منم شروع کردم به تلمبه زدن خیلی حال میداد حدود 1 دقیقه کردم که آبم داشت میومدم اصلا نمیتونستم حرف بزنم تا اومدم کیرمو از کسش بکشم بیرون جند قطره از آبم ریخت داخل کسش ولی بقیشو ریختم رو شکمش اونم دیگه ارضا شده بود کیرمو کردم داخل کسشو حدود ده دقیقه خوابیدم روش همش تو گوشم حرفای قشنگو سکسی میگفت از روش پاشدمو نشستیم پیش هم یه چنتا لب گرفتیم خیلی به دوتامون حال داده بود اون روز دو بار دیگه هم سکس کردیم.شلوارمو پوشیدمو رفتم از آشپزخونه پیش دایم واسش آب پرتقال بیارم که داییم گفت ببین اگه راضی میشه منم باهاش سکس کنم که من مخالفت کردمو بهش گفتم که مطمئنم که اون مخالفت میکنه پس اصرار نکن راستش خودمم زیاد موافق نبودم چون لاشی بازی بود که اون به من اعتماد کرده و من بخوام بهش خیانت کنم خلاصه آب پرتقالو واسش بردم اونم عطشش رفته بود بالا یکسره همشو رفت بالا لباسامونو پوشیدیمو با همدیگه از داییم تشکر کردیمو از خونه اومدیم بیرون با ماشین چند دور تو خیابونا چرخیدیم بعدشم رفتیم داروخونه واسش یه قرص ضد حاملگی اورژانسی گرفتم (دخترا خوب میدونن کدوم قرصارو میگم plan B ) بعدش بردمش دوباره در کتابخونه پیادش کردم.اونروزم آخرین باری بود که همدیگرو دیدیم بعدش بینمون اختلاف افتاد منم آدم خیلی مغروریم الان 4 ماهه که باهم قهریم البته مریم هر از گاهی بهم اس میده که دلش واسه اونروزا تنگ شده ولی من دیگه نمیخوام باهاش سکس داشته باشم آخه الان دارم فوتبال بازی میکنم و واسه یکی از تیمهای شهرمون انتخاب شدم واسه همین بخاطر مسایل بدنسازیو آمادگی بدنی (پسرایی که فوتبال بازی میکنن خوب میدونن چی میگم)نمیتونم سکس زیاد داشته باشم .امیدوارم لذت برده باشید همیشه و همه جا خوش باشید
نوشته: سروش
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#625
Posted: 9 Jan 2014 17:19
حسرت
طبق روال سابق از خواب بیدار شدم بی حوصله به سمت دستشویی مامانم: سلام صبح بخیر :سلام و رفتم دست شویی به دست صورتم اب زدم صبحونه خوردم رفتم پایه کامپیوتر تو فیسبوک بودم که رفیقم زنگ زد : سلام اون گوشی بی صاحابو روشن کن کیانا دهنمو سرویس کرد خدافظ . با بی میلی روشن کردم پیام های عاشقانه ازش اومده بود محلش نذاشتم تا زنگ زد :سلام عشقم خواب بودی : اره کار داری؟ : خواستم حالتو بپرسم . : حالم خوبه اینقدر رو اعصاب من راه نرو و تلفنو قطع کردم دلم پیش مژگان بود کیانا میدونست مژگانو دوست دارم ولی سعی میکرد خودشو بهم تحمیل کنه تا بعد ظهر وقت گذروندم با میثم رفتیم بیرون تو خیابون کیانا بهم زنگ زد گفت منو مژگان تو فلان خیابون نزدیک خونتونیم اگه دوست داری بیا از خدا خواسته به هوای مژگان رفتم ولی نبود کیانا میگفت کار پیش اومد رفت با اعصاب خورد ی ساعتی سه تای قدم زدیم میثم با کیانا رفتد سمت خونشون خونه ما نزدیک بود رفتم خونه ی دوش اب سرد. زنگ زدم به مژگان دیدم با بغض سلام کرد تا گفتم چی شده به هق هق افتاد گفت کیانا بهم زنگ زده کلی فوش داده میگه از عشقم فاصله بگیر ... من تا اینو شنیدم اعصابم بهم ریخت زنگ به کیانا زدم هر چی از دهنم در اومد بهش گفتم .
*********
کم کم رابطم با کیانا خوب میشد حس بد نسبت بهش نداشتم ولی اون فکر میکرد من معشوقشم یروز بهم زنگ زد گفت منو سیامک چند تا از دوستام بره مژگان میخوایم تولد بگیریم بیا تا سورپرایز شه . منم که از قبل کادو گرفته بودم ساعت 8 شب اونجا بودم زنگ زدم در باز شد داخل شدم کیانا با ی تاپ ابی نفتی از زیرش یقهاسکی سفید ساپورت رنگی اجق وجق با ارایش خوب و ملایم سلام : سلام خانوم خانوما خوشتیپ کردی فکر کنم زود رسیدم نه؟ : نه بقیه دیر کردن بیا تو . نشستم رو مبل تو پذیرایی و از تخمه های رویه میز بر داشتم خوردم البته با فاصله و تعارف خودش نشسته بود روبه رو م از اتفاقات حرف میزد یم گفتم کسی نمیاد گفت چرا الان میان بعد سریع رفت تو اشپز خونه برگشت اینبار کنار مبل ی نفره من نشست دستم رو روو دسته مبل گذاشته بودم با اون دستم از خودم پذیرای میکردم دیدم دستش اومد رو دستم حس خاصی نداشتم ولی بعد ی مدت دستمو فشار میداد اعصابم خورد شد ساعت9 بود ولی هنوز ی نفرم نیومده بود این رفتاراش منو مشکوکم کرد پاشدم با عصبانیت به سمت درب خروج برم که کیانا دستمو کشید خودشو چسبوند بهم لبمو خرد محکم زدم زیر گوشش با ی لحن بدی گفت خیلی کثیفی من دوست دارم منم تا اومدم یکی دیگه بزنم دیدم مژگان از اتاق امد بیرون کیانا میخندید مژگان از شوق گریه میکرد پرید تو بقلم گفت این اعتمادی که بهم هدیه کردی از 100 تا کادو بهتر بود
پیشونیشو بوسیدم از کیانا بابت سیلی عذرخواهی کردم بعدش با تمام معرفتش رفت تا ما تنها باشیم من که از هیجان شهوتم هم زده بود بالا بدم نمیومد تجربه کنم اولین بارم بود دست مژگانو گرفتم بوسیدم و رویه کاناپه نشوندمش خودمم کنارش با دست چپ دستشو میمالیدم و با دست دیگه انداخته بودم پشت گردنش موهای بلندشو بازی میدادم تو گوشش حرفایه عاشقانه میزدم و بوسه های ریز میکردم التم به سختی خودشو به بیرون شلوار جین فشار میداد و باعث توجه مژگان شد اروم دستم رو بردم سمت چپ صورتشو کشیدمش سمت خودم یه بوسه از لبای اتشیش کردم هیچی نمیگفت قربون صدقش میکرم بوس لب های تند تند از صورتش میکردم اروم دستمو بالای ممه هاش رویه سینش گذاشتم به شدت قلبش میزد سر دادم زیر تاپ بنفشش و زیر سوتین دستمو گرفت تو چشام نگاه کرد گفت تو اینو میخوای؟ سرمو بردمو زیر گوشش اروم گفتم اگه تو بخوای تو چشاش نگاه کردم دستشو برداشت گفت احتیاط کن امیر سرمو به علامت تایید تکون دادم ی بوسهی ریز از رو دستش کردمو شرو کردم به مالیدنه سینش تاپشو در اوردم اولین بارم بود سوتین در میاوردم از جلو باز میشد با خنده ازش کمک خواست یکم بهم خندید پستوناش خیبلی بیرنگ بود سرشون و کوچولو و سفت تو دهنم میکشو میزدم ی لیس محکم از پستوناش تا نافش کشیدم و رفتم سرا غ شلوارش
به مسخره گفت بلدی باز کنی جواب ندادن شلوار جینشو کشیدم پایین بعد کسشو بو کردم بوش خوب که یجوری بود بدم نیومد ولی خوشمم نیومد شورتشو با ولع کشیدم پایین نگاه کردم مو کم داشت و بور بود فقط لیس میزدم اهو ناله امونشو بریده بود یدفعه یه تکونی خورد یه اههه بلند پاهاشو که باز کرده بود بست و فقط نفس میزد ی 2 مین بی حال بود گفت تو چرا لباس تنته به طنز گفتم بیا در شون بیار بینم بلدی اومد جولو پیراهنمو با دقت در اورد وبعدشم رکابی رو دکمه های شلوارم به سختی باز میشد التم شق شق بود شلوارمو تا زانو کشید پایین و شرتمو خیلی سریع تر همین توری داشت نگاه میکرد دست میزد بررسی میکرد گفتم تست نمیکنی گفت اخه خیسه گفتم چون بار اولمه مقداری اب شهوت پس دادم با اکراه مک زد دیدم خوشش نمیاد بیخیل شدم گفتم از پشت؟ گفت درد داره ها گفتم ولش کن میزارم لای پات برش گردوندم گذاشتم بعد یه گدت گفت بزار وولی یواش گفتم کرم داری رفت آز کیفش اورد زدم به کیرم اروم کردم داخل دردش گرفته بو صورتشو زیر کوسن مبل قایم کرده بود کوسنو برداشتمدیدم گریه میکنه باخودم گفتم من که همون اول ابم آمد چرا عشقمو اذیت کنم درش اوردمو کمی قربون صدقش رفتم ازش عذر خواهی کردم تا صبح تو بقل هم خوابیدیم صبح اون رفته بود حموم منو بیدار کید حوله داد گفت دوش بگیر تا صبونه حاضر کنم وو کیانا هم الان میاد رفتم حمام کردم اومدم کادومو دادم بهش تا ی بوس کردم کیانا زنگ در خونه روو زد....
پایان
نوشته: ghost..
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#626
Posted: 9 Jan 2014 17:35
سکس تو ماشین با عشقم
اسمم نسیم هستش.17 ساله.قد نرمال.قیافم هم معمولیه.نه زشت.نه خوشگله خوشگل
به قول دوس پسرم زنه خوشگل نگه داشتنش سخته.
ساعت یک شب بود.چشامو بسته بودم که با صدا گوشیم بیدار شدم.دیدم مرتضی (دوس پسرم) اس داده.بی هوا رو لبام خنده اومد.یکمم تعجب کردم.پیامو باز کردم نوشته بود نسیم بدجور هواتو کردم.گفتم الهی فدای چشات بش چرا هنوز بیداری؟؟
گف خوابم نمیبره.گفتم چشاتو ببند میبره.گف نسیم میای ببینمت؟؟
با تعجب گفتم الان؟؟میدونی چی میگی؟ساعت 1 خورده ایه شبه.گف اگه بخوای میتونی.بعده کلی اصرار راضی شدم
یکمم از نقشه ی خونمون براتون بگم که اتاق من دوتا راه ورودی داره.یدونه از پارکینگ یدونه هم از پذیرایی خونه.
خلاصه بلند شدم لباس خوابامو دراوردم و مانتو شلوارمو پوشیدم.شال هم انداختم سرم.یه بالش گزاشتم زیر پتوم تا یکی اومد فک کنه زیر پتوام.
خیلی اروم از اتاقم اومدم بیرون و به پارکینگ رسیدم.از خونه اومدم بیرون.به مرتضی اس دادم کجاس گف سره کوچه.منطقه ما نه بزرگه نه کوچیک.رسیدم سره کوچه با نفسه تنگ.قلبم تند تند میزد.سوار ماشین شدم.دس دادیم و سلام علیک کردیم.ماشین رو روشن کردو راه افتاد.مرتضی گف بزا نفست تازه شه بعد میحرفیم.هنوزم ته دلم میترسیدم.
بعد یه مدت ازم پرسید کجا بریم گفتم نمیدونم.منو مرتضی قبلا هم باهم بودیم.یعنی باهاش بیرون رفتم دست دادیم بوسم کرده ولی تا بحال موقعیتش نبوده که به بغلش برم.
خلاصه ماشینو برد بیرون شهر.یجا واستاد.همه جا تاریک بود.ساعت دو شب بود و هیچ ماشینی عبور نمیکرد.با اینکه چراغی نبود ولی نور ماه اونقدی بود که قیافه عشقمو ببینم.ماشینو که خاموش کرد بهم نگا کرد.گف خب چطور مطورایی؟؟گفتم خوبم.صندلیشو خوابوند بوی عطرش تو ماشین پر شده بود.بهم اشاره کرد که برم بغلش.نگاش کردم گفتم چوری اونجا جا بشم؟؟
گف بیا خودم جات میکنم کوچولوی من.اومدم نزدیک گف بیا روی پام بشین.نشستم روی پاش.یکم نگاش کردم بعد سرمو گذاشتم رو سینش.بوی عطرش تو بینیم پیچیده بود.داشت دیوونم میکرد.دوتا از دکمه های پیرهنشو باز کردم و با موهای کوچیک سینش بازی کردم.بعد هم یه بوس کوچولو نشوندم رو سینش.بلند شدم و نگاش کردم.چشاش بسته بود.یه دستشم روی کمر من بود.اروم لباشو بوس کردم.عکس العملی نشون نداد.دوباره نگاش کردم.وای خدا من عاشق این پسر بودم.عاشقه این چشمای کشیده ی عسلی.عاشق مژه های بلندش.عاشق ریش زیر لبش.عاشق لبای کوچولوش.دوباره لبمو گذاشتم رو لبش و دو بار ساده بوسش کردم.خواستم لبامو از رو لباش بردارم که دستشو گذاش پشت گردنم و فشارم داد سمت خودش.حالا اونم داشت با لبای داغش لبای منو میخورد.خیلی لذت داشت.سرمو بردم و زیر گردنش قایم کردم.صدا نفس هام کله ماشینو گرفته بود.چشامو باز کردم.گردنش جلو چشام بود.لبامو نزدیکش کردم و گردنشو بوس کردم و بعدم زبونمو زدم بهش.یبارکی بازو هامو محکم گرف و فشار داد.نگاش کردم گفتم چت شده؟هیچی نگف بلندم کرد.حالا من رو پاهاش نشسته بودم.دیدم داره به سینه هام نگا میکنه
گفته چیه شیطون؟؟زود زیپ مانتومو کشید پایین.زیر مانتوم چیزی نداشتم جز یه سوتین آبی کاربنی که به بدن سفیدم خیلی میومد.سوتینو داد بالا و دوباره به سینه هام نگا کرد.چشاشو گرفتم گفتم نگا نکن دیوونه روم نمیشه.گف باشه دستاتو بردار.دستامو برداشتم.دستاشو گذاش زیر کونم و یکم اوردتم بالا.اروم نوک سینمو برد تو دهنش.اروم اروم میخوردتش و منم کیف میکردم.هی این سینه هی اون سینه...
مدام سینه هامو میخورد.گفتم گاز نگیریا.انگار تازه یادش افتاده بود محکم نوک سینمو گاز گرف که درد زیادی کشیدم گفتم بیشور چرا گاز میگیری.دوباره اروم خوردش تا دردش کمتر شه.گف برو رو صندلی خودت.اومدم اینور نشستم خواستم زیپ مانتومو بکشم بالا که گف نکش.نگاش کردم دیدم داره دکمه شلوارشو باز میکنه.بازش کرد و کیرش رو اورد بیرون.کیرش نه اونقدی بزرگ بود که من بترسم نه اونقدی کوچیک که ضد حال بخورم.خلاصه واسه پاره کردن کونه من اندازه بود.گف نسیم میخوری؟؟گفتم نه میترسم.خندید گف اسکل مگه دارم میکنمت خوردن که ترس نداره.راضیم کرد.خم شدم.موهاش یه کوچولو درومده بود.یاده خودم افتادم که موهامو زدم یانه.خیالم راحت شد چون دیروزش زده بودمشون.
دستمو گرفتم دور کیرش و گذاشتمش دهنم.یکم با زبونم باهاش بازی کردم.تو حین اینکه شالمو از سرم درمیاورد و کلیپسمو باز میکرد گف دستتو نزار دورش میخوام ببینم چجور میخوریش.یه مزه ی خاصی تو دهنم بود.ولی انگار شیرینی و شوری رو باهم قاطی کرده بودن که داش حالمو بهم میزد ولی به خاطر عشقمم شده تحمل میکردم تا یکم حال کنه.دستشو میبرد لای موهای سرم و با سینم بازی میکرد.بهم گف بسه دیگه. بریم عقب؟؟اون لحظه توحال خودم نبودم گفتم کدوم عقب؟؟با چشم بهم اشاره کرد برم صندلی عقب.منم رفتم.خودشم اومد.دوباره نزدیکم شد و لبامو بوسید گف دراز بکش.راستش تا اون موقش بهم خوش گذشته بود دوس نداشتم تموم شه.دراز کشیدم.من پاهام باز بود و مرتضی لای پای من نشسته بود.دکمه شلوارم و زیپشو باز کرد و کشید پایین.یکم دس زد به رون و شکمم.شورتمم کشید پایین.چیزی نمیگف.فقط دس میزد به کسم و میمالیدش.خم شد.چون ماشین 405 بود راحت جا شده بودیم.زبونشو اروم زد به کوسم و باهاش بازی کرد.اونقد که صدا نفس هامو اه و ناله هام ماشینو گرفته بود.فکر ساعت بودم اما این حال و اوضاع رو دوس داشتم واسه همین از مرتضی نپرسیدم که ساعت چنده.انقدر به خوردن ادامه داد که ارضا شدم و بی حال شدم.بهم گفت جونم عشقم.همینو مخواستم.گفتم مرتضی یجوریم.گف چجوری؟؟
هیچی نگفتم.گف کوچولوی من یکم صب کنی حالت بهترم میشه.کیرشو گذاش روی کوسم.اونقد بهش اعتماد داشتم که بگم نبره تو.چنتا ضربه با کیرش به کوسم زد که دوباره ارضا شدم.کلمات خوبی بکار میبرد که تو حشری شدنم بیشتر تاثیر داشت.من عاشق کلمات عاشقونش بودم.
اب دهنشو ریخت تو دستش بعدم مالیدش به کیرش.اب کوس منم با دستش هدایت کرد سمت کونم.نوک کیرشو گذاشت دمه کونم.نگاش کردم.گفت نترس خانومیه من.زود تموم میشه.اروم بردش تو.یه لحظه حس کردم جونم از کونم درومد.اشکم درومد گفتم درش بیار درش بیار.درش اورد دراز کشید روم.گف نازه من ببخشید.یکم صب کنی تمومه.
بوسم کردو دوباره بلند شد.دوباره اب دهنشو زد به کیرش و گذاش نوک کونم.بازم فشار داد به سمت داخل.اروم اروم این کارو میکرد ولی من شدیدا درد میکشیدم و گریه میکردم.اونم میگف جونم عزیزم الان تموم میشه.دستمو گذاشتم دمه کونم.متوجه شدم کیرش کامل درون کونمه.یکم خیالم راحت شد.این لحظه خیلی بهم سخت گذشت.دوباره اروم دراوردش.از قیافش معلوم بود که خیلی حشریه ولی به خاطرم مراعات میکنه.سری بعد یکم تند تر بردش تو.یکم که جا وا کرد دیگه امونم نمیداد.با دستاش پاهام گرفته بود و کیرشو هل میداد تو کونم و درمیاورد.بازم داشتم لذت میبردم.دوس نداشتم ابش بیاد و تا همیشه کیرش تو کونم جلو عقب بشه.
با کف دستاش میزد رو لمبه های کونم.طوری که صداش کل ماشینو گرفته بود.گف نسیم داری چیکار میکنی؟جواب ندادم محکم زد رو کونم گف نسیم داری چیکار میکنی؟؟گفتم دارم میدم.گف چی میدی؟گفتم کون میدم.گف فدای کونت بشم من.کونت جر خورد نه؟؟کونت باز شد؟؟کی بازش کرد؟؟کی کونتو افتتاح کرد؟؟کی کیرشو برد تو کونه تنگت؟؟منم هربار میگفتم مرتضی.اونم میگف جونه مرتضی.مرتضی فدات شه.جنده کوچولوی خودمی.کوس و کونت فقط واسه منه ها.با این کیر یجوری کردمت که جر خوردی.سرعت تلمبه زدنش بیشتر میشد.ضربه های کف دستش محکم تر میخورد به کونم.جوری که میسوخت.گفت داره میاد.هیچی نگفتم.گف کجا بریزم بازم چیزی نگفتم.یه لحظه احساس داغی کردم تو کونم.نگاش کردم کیرش تو کونم بود و بی حرکت واساده بودو چشاشو بسته بود.کیرشو دراوردو روم دراز کشید.یه مدت هیچ حرفی نزدیم.بعد لبامو بوسید گف چطور بود؟؟لباشو خوردم فهمید خوشم اومده.گف نسیم من میخوامت توهم منو میخوای؟با سرم گفتم اره.گف پس مطمئن باش واسه خودمی.یاده ساعت افتادم.گفتم ساعت چنده مرتضی؟؟یدفه نگا کرد ساعت پنج بود.زیاد هول نکردم.چون بابام ساعت هف میرف سره کار.مامانمم دیر پا میشد.گف بریم عشقم؟؟گفتم بریم.از زیر صندلیا دوتا ساندیس اورد خوردیم.چندان سرد نبود ولی خوب بود.
رسیدم خونه.اروم کلیدو انداختم تو در.رفتم پارکینگو بعدم اتاقم.کونم درد میکرد.راه رفتن واسم سخت بود.لباسامو عوض کردم.متوجه بالش زیر پتو شدم.معلوم بود که کسی اتاقم نیومده.دس زدم به سوراخ کونم انگار واقعا ج خورده بود چون سوزششو حس میکردم.رفتم پذیرایی.اتاق خواب مامان بابامو دیدم.جفتشون خواب بودن.با خیال راحت پهن شدم وسط حال.
صدای گوشیم اومد.نگاش کردم مرتضی اس داده بود خوبی کوچولوی من؟؟
ومن بی توجه به حاله خوبم گفته مرتضی عاااااااااااااااشقتم.
تمومنوشته نسیم
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#627
Posted: 12 Jan 2014 18:55
کردن کون نوشین
سلام مجید هستم(ابلته این اسم مستعارمه) 27 سالمه اهل مشهد لیسانس عمران دارم و مجرد.این اولین داستان سکسی منه. من در دوران دانشجوی سکس های زیادی داشتم که دوست دارم چندتاشون رو براتون تعریف کنم.این داستان نوشین دختر خوشگل و چشم سبزه.
نوشین دوست .دوستم بود یک روز که تو خونه دانشجویمون خواب بودم دیدم صدا گریه نوشین و سرصدا اون با سعید میاد.قبل از تعریف ادامه داستان اینو بگم که من تو شهر بجنورد درس میخوندمو با 3تا دوست دیگم که یکیشون شمالی و 2تا دیگشون مشهدی بودن زندگی میکردم که اسماشون.سعید.محمد.رحمان.
خوب رسیدیم به اونجا که با صدا گریه نوشین از خواب بیدار شدم .نوشین با یکی از دوستام تو مشهد رفیق شده بود.رفتم تو حال بعد از سلام آمار قضیه رو گرفتم که گفتن نوشین با علی(دوستم در مشهد)دعواشون شده و علی به نوشین نامردی کرده.با نوشین صحبت کردم دیدم میگه مقصر شما ها هستین که اونو بهم معرفی کردین خلاصه نوشین حسابی سر و صدا کرد و رفت.شب به نوشین اس دادم که عزیزم حیف تو نبود که با علی دوست شده بودی(اخه خدایش نوشین خوشگل بود با چشم های سبز و پوست سفید)اونم گفت مجید من که نمیشناختمش شما بهم معرفی کردین.من گفتم جبران میکنم عزیزم نوشین گفت چطوری؟
گفتم یه دوست پسر آس برات گیر میارم تو فقط مشخصاتشو بگو.اونم نامردی نکرد گفت مثل خودت باشه مجید جون(تعریف از خود نباشه اون موقع تیکه ای بودم برا خودم.قد 185 وزن 80 با یه کیر18 سانتی)من اولش یکم ناز کردم آخه اون موقع با لیلا دوست بودم ولی بعدش قبول کردم و گفتم به شرطی که لیلا چیزی نفهمه.اونم که از خداش یود قبول کرد.
یه چند روزی به هم اس میدادیم تا اینکه نوشین گفت فردا روز تولدشه میخواد بیاد خونه منو ببینه.منم با بچه ها برا فردا هماهنگ کردمو گفتم بیاد.فردا تا قبل از اینکه بیاد یه حموم رفتمو تمیز کاری های لازم انجام دادمو خونه مرتب کردمو یه ترامادول 200 بالا انداختمو منتظر اومدنش شدم.حدود ساعت 10 اومد حسابی تیپ زده بود آرایش کرده بودو تازه طفلک با اینکه تولد اون بود هم شرینی خریده بود هم کادو.
خلاصه بعد از احوال پرسی و روبوسی نشستیم بغل هم جاتون خالی قلیون میکشیدیم و چای می خوریمو حرف میزدیم که کم کم دیدم حرکات نوشین حالت سکسی به خودش گرفته.خودش چسبون به منو با دستش لای پامو نوازش میکرد بعد گفت مجید لیلا خیلی از سکس هاش با تو تعریف میکنه همش میگه بهترین سکس هایه زندگیمو با مجید داشتم اما من معتقدم زیاد بهت نمیخوره این کاره باشی.من که بهم بر خورده بود گفتم نوشین جان مثل اینکه کونت میخواره ها؟منو سکسی نکن که ضرر میکنی نوشین هم گفت منم دوست دارم ضرر کنم میخوام ببینم مجید سکسی که این قدر تعریف میکنن چجوریه.
منم نامردی نکردمو تو یه چشم به هم زدن تاپشو با شلوارشو در آوردم داشتم از رو سوتینش سینه هاشو گاز میگرفتم نوشینم بی کار نبود شلوارمو تا زانو داده بود پایین با کیرم مشغول بود.
سوتینشو باز کردم و با نوک زبونم با نوک سینه هاش بازی میکردم دست راستمم بردم تو شورتش با چوچولی کسش بازی میکردم معلوم بود خوشش میاد چون صدا ناله خفیفش بلند شده بود.
لباس زیرش ست صورتی بود خیلی قشنگ بود قشنگتر از اون بدن سکسی سفیدش بود بدنش اینقدر سفید بود که جایه انگشتام رو بدنش تا چند ثانیه میموند.
حالت 69 گرفتیم من کس نوشین و می خوردم اونم برام ساک میزد حرفه ای نبود اما بد هم نبود.چون نوشین پرده داشت باید از کون میکردمش کون سفیدو گنده اش واقعا کردنی بود.بعد از چند دقیقه به نوشین گفتم حالت 4زانو بگیره بعد با کرم سوراخ کونشو چرب کردم یکم هم سر کیرم زدم آماده کردن شدم نوشین همش میگفت مجید جان من آروم بکن.
برا اینکه سوراخش باز بشه اول یه انگشت کردم تو کونشو میچرخوندم دیدم خوشش میاد داره اممممممم اممممممممم میکنه گفتم صبر کن الان به آخ آختم میرسیم.یه انشتو کردم 2 انگشت و یکم تو سوراخش بازی کردم دیدم کونش آمادهست یه توف انداختم سر کیرمو سرشو کردم تو که یه دفعه یه آخ خیلی ناز گفت همین باعث شد با یه فشار کیرمو تا نصفه بکنم تو کونش که این دفعه بلند گفت آیییییییییییییییی گفت مجید جان آروم کونم جر خورد تو رو خدا آروم یکم صبر کردم کیرم جا باز کنه یکم با کسش بازی میکردم سینه هاشو میمالوندم کم کم کیرمو میکردم تو کونش همش جیغ و داد و فوهش میداد تا کیره تا ته رفت تو کونش.آروم شروع کردم تلمبه زدن خیلی حال میداد نوشین میگفت مجید جر خوردم بثه مجید تو رو خدا تمومش کن.اما من تلمبه زدن تند تر کردمو گفتم خفه شو حالا دیدی سکس مجید چطوریه دیدم گریه میکنه میگه غلط کردم کونم پاره شد کیرتو در بیار من همین طور تلمبه میزدم یه چند دقیقه ای گذشت که دیدم کم کم داره حال میکنه سوراخش باز شده بود حسابی حال میکرد یه 2 بار کیرمو در آوردم چندتا توف آبدار انداختم تو کونشو میکردم نوشینم که حسابی حال میکرد میگفت مجید جان بکن تند تر بکن کونمو بگا مجید جرم بده.همین طور که حال میکرد یه دفعه صداش اوج گرفتو آبش اومد.باور کنید موقعی که آبش اومد یه حس رضایت از سکسی داشت که نگو.
بعدش من لنگاشو انداختم سر شونه شروع کردم به کردن ولی چون ترامادول انداخته بودم هر کاری کردم آبم نیومد نوشین چند دقیقه هم برام ساک زد ولی آبم نیومد لباس ها رو پوشیدیمو خدا حافظی کردیم نوشین گفت مجید بهترین کسکس زندگیم بود از این به بعد هفته ای یه بار میام تا منو بکنی کونم فقط مال تو .
بعد هم خدا حافظی کردیم.دوستی منو نوشین زیاد طول نکشید چون لیلا فهمید و یه دعوا به راه انداخت مجبور شدیم از هم جدا شیم.
این بود داستان من ببخشید اگه طولانی شد همونطور که گفتم این اولین داستانمه که دارم مینویسم.
مجید.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 2517
#628
Posted: 15 Jan 2014 08:15
دوست دختر گیتاریستم
بچه ها سلام. من امیرم و 40 سالمه. مجردم. وکیل و استاد دانشگاهم. برای خودم اسم و رسمی دارم. حدود 4ساله که با دوست دخترم (شیدا) آشنا شدم. شیدا یه دختر 34 ساله و بسیار تو دل برو و هنرمنده. گیتار میزنه و صدای واقعا دلنشینی داره. خوب بریم سر اصل موضوع.
میخوام براتون ماجرای پرده زدنشو بگم که بر میگرده به 3سال پیش.
.. یک سالی بود که دوست دخترم بود و واقعا دوستش داشتم و هنوزم دارم.طی اون یکسال عشقبازی فراون داشتیم ولی سکس کامل نه. اونروز رفتم دنبالش کلاس گیتارش. تابستون بود و هوا داغ. رفتم داخل و استادش با چندتا از دوستاش بودن و داشتن تمرین میکردند. از مدتها قبلش استادش منو میشناخت به محض دیدنم خیلی با احترام دعوتم کرد داخل. به سانی گفت شیدا واسه دوست پسرت یه آهنگ نمیزنی؟ سانی یه نگاهی به من کرد و شروع به نواختن کرد... ( اونی که میخواستی تو غبارا گم شد....)
من واقعا جذبش شدم بعد که تموم شد بهش گفتم اگه کلاست تمومه بریم... گفت آره. از همه خداحافظی کردیم و رفتبم.
گفتم سانی بریم خونه؟ و یه چشمک بهش پروندم. خندید و گفت : اوکی...
من خونه مجردی دارم خداروشکر وضع مالیم عالیه. رفتیم خونه. تا رسیدم کولرو روشن کردم. سانی مانتوشو درآورد و نشست رو کاناپه. منم رفتم یه لیوان آب خنک براش آوردم خندید و گفت میگن آب نطلبیده مراده... تو بغلم فشارش دادم و گفتم الان میگم کدوم آب مراده!!!
فورا در یه لحظه لختش کردم و خودمم لخت شدم.تو بغلم بردمش اتاق خوابم و روش افتادم. مثل همیشه شروع کردم به لیسیدن و بوسیدنش. سینه هاش و تمام بدنشو لیسیدم. اومدم پایین تر و کسشو لیسیدم. دیگه سانی تو خودش نبود... منم واقعا ازش لدت میبردم. آروم انگشتمو تا نصفه دادم تو کوسش. عین برق گرفته ها از جا پرید.. یکسال بود معاشقه داشتیم ولی دخول نبود. ترسید ....
امیر چیکار میکنی؟ مگه نمیدونی پردم جلوتره؟
بوسیدمش...آرومش کردم و گفتم سانی ما بچه نیستیم که... ما مال همیم. لبام رفت رو لباش.... در هم گره خوردیم... باور کنید نمیدونم چی شد... حسابی داشتم کوسشو میخوردم و زبون میدادم توش... کیرم از بس شق بود داشت میترکید... یه دفعه لای پاهاشو باز کردم و سر کیرمو مالیدم به کوسش. سانی یه اه شهوتناکی کشید دیگه دست خودم نبود... اروم بهش گفتم شیدا قسم میخورم مال خودمی... بزنم؟؟؟
چشمهای خمارشو بهم دوخت تسلیم بود... با تکون دادن سرش اعلام رضایت کرد. پاهاشو باز کردم کسش خیس خیس بود. یه تف انداختم رو کیر شق شدم و آروم سرشو دادم توش....سانی لباشو گاز گرفت فهمیدم درد داره ولی داره تحمل میکنه.. بیشتر توش دادم یه جیغ کوتاه کشید . بیحال شد. کیرمو کشیدم بیرون و دیدم خونیه. خم شدم روش و اروم تو گوشش گفتم تموم شد خانوم خودم شدی! کیرمو دوباره کردم تو کوسش و آروم اروم تلمبه زدم خیلی آرروم... نمیخواستم از سکس بترسه... تقریبا 20 بار آروم اروم تلمبه زدم که ابم اومد کیرمو کشیدم بیرون و رو شکمش خالی کردم.
بعد کمکش کردم خودشو تمیز کرد و اروم گرفتم تو بغلم و 1ساعتی خوابیدیم.....
الان از اون روز 3سال میگذره. تقریبا هفته ای 3بار میکنمش.سال پیش هم 1بار ازم حامله شد که کورتاژ کردیم. غیر از شیدا به هیچ زنی هم فکر نمیکنم چون واقعا دوسش دارم.الان هم تصمیمون اینه که شیدا امتحانات ترمشو تموم کنه( دانشجوی دکتراست) و انشالله ازدواج کنیم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#629
Posted: 17 Jan 2014 08:20
سکس زودهنگام
میخوام خاطره ی سکس من با عزیزم رو براتون بنویسم این داستان مال یه هفته پیشه
من دو روز قبل از عید فطر بخاطر تجمع داف تو بازار رفته بودم بازار ولی خسته شدم از بس دختر خوشکل میدیدم حرص میخوردم داشتم به سمت ماشینم میرفتم که برم خونه البته لازم به ذکره که من قدم 193 و چهارشونم بدن ورزشی دارم و شکم ندارم که سه تا دختر جلوم داشتن راه میرفتن یهو یکیشون برگشت دقیقا فیس تو فیس شدم باهاش که پرید گفت وای عجب قدی داره و رو به دوستاش نگاه کرد و با حالت تعجب و خوشحالی همگی بهم نگاه کردن و رفتن منم که اشتیاقشو تو چشاش دیدم رفتم دنبالشون بعد نیم ساعت تلاشم نتیجه داد و تونستم شماره بدم ولی از این قضیه یه هفته گذشت که دیدم یه شماره غریبه با من تماس گرفت گفتم الو یه دختر خوش صدایی بعد از سلام گفت شناختی من الکی گفتم اره و شروع کردم به مخ زنی تا تونستم رامش کنم و کلی با هم میحرفیدیم تا یه روز حرفامون به جایی رسید که از دسپختش تعریف میکرد منم گفتم میخوام برام غذا درست کنی تا ببینم بلدی غذا درست کنی یا نه البته اینو بگم منظورم غذا درست کنه برم از در خونشون ببرم ولی با تعجب دیدم گفت اگه خونتون خالی بشه بگو بیام غذا درست کنم برات اخر هفته شد و خونوادم رفتن شهرستان منم به بهونه رفتن به سرکار باهاشون نرفتم و موندم خونه رفتم عزیزمو اوردم خونه و دوست دخترم یه اندام برجسته و سکسی داشت که از پشت لباساش ادمو حشری میکنه قدش تقریبا 175 و یه باسن برجسته و درشتی داره با سینه های بزرگ نشستیم و گفتم نمیخوام برام غذا درست کنی من میخوام یه غذای خوشمزه بهت بدم نوش جون کنی اونم خندید و گفت بی ادب خودتون میدونید دختر خانوما با ادبتر از ما هستن ولی وقتش برسه و ای چی میشن؟
خوابوندمش و خوابیدم کنارش وای سینه هاش داد میزدن و میخواستن مانتو رو تیکه پاره کنن و بپرن بیرون خط سینه هاش تا گلوش میرسید شروع کردم به خوردن گردنش و گوشاش دیدم آهی کشید فهمیدم اونم گرم مزاجه شروع کردم به لیسیدن گردن سفیدش و خوردن لباش یهو دهنشو باز کرد و زبونشو فرو کرد تو دهنم و حرفه ای لب میگرفت لبامو مک میزد جوریکه حس میکردم میخوان کنده بشن منم دکمه های مانتوشو باز کردم تاب نیم تنشو در اوردم چی میدیدم یه بدن سفید و نورانی سوتین رو باز کردم یهو سینه های گندش به ازادی مطلق رسیدن عجب سینه هایی بزرگی داشت تو دستام جاشون نمیشد با نوک سینه های درشت شروع کردم به مک زدن دیدم نوکشون سفت و سفت تر شدن رفتم پایینتر و شکمشو لیس میزدم تا رسیدم به دکه شلوارش که با دندونام بازش کردم خیلی حشری شده بودم اونم کمتر از من نبود شلوارو با شورت کشیدم پایین عجایب نمایان شدن یه کوس تپل و سفید و تمیز و قرمزی داشت دیوونم کرد پاهاشو دادم بالا و با انگشتم چوچولشو بازی دادم دیدم کلی کوسش اب داده بیشتر حشری شدم سرمو بردم بین پاهاش و شروع کردم به خوردن کوسش اونم اهش در اومد و همش میگفت سجاد منو کشتی دارم میمیرم .همونجور که کوسشو میخوردم اون پاهاشو محکم می بست و خودشون سریع تکون میداد صداش در اومده بود که از ترس اینکه همسایه ها نشنون مجبور شدم ترانه بزارم و صداشو زیاد کنم.
بلند شدم بهش گفتم 69 بخوابیم اونم با اشتیاق کیرمو گرفت یه بوس محکم و ابدار ازش گرفت و شروع کرد به لیسدین و همش میگفت این چماقو کجا میخوای بزاری با این کله گندش؟ و همشو میخورد و سرشو مک میزد و منم کوسشو لیس میزدم بعد باسنشو باز کردم سوراخ کونش به من چشمک میزد منم یه انگشتمو خیس کردم فرو کردم تو کونش و شروع کردم به باز کردن کونش یه چند دقیقه با سوراخ کونش بازی کردم و دیدم جا باز کرد انگشت دوممو فرو کردم و در اخر سه انگشتو گذاشتم تو کونش تا کاملا جا باز کنه اخه کیرم کله گنده ای داره یه دفه حس کردم کیرم داغ شد نگو که کیرمو کامل گذاشت تو دهنش دیگه تحمل نکردم گفتم برگرد اونم گفت میترسم کیرت جرم میده منم کلی مخ زنی و بلف که اصلا درد نداره راضیش کردم رو شکم خوابوندمش و یه متکا زیر شکمش گذاشتم تا کونش باز بشه کرم لوبریکانت رو اوردم و خوب سوراخ کونشو مالوندم یه ذره هم رو کیرم گذاشتم سر کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش هر کاری کردم بره تو نشد اخه خیلی تنگ بود و اونم خودشو از ترس سفت گرفته بود یهو کوننشو باز کردم و گفتم خودتو شل بگیر اونم التماس میکرد که اروم که با یه فشار دیدم نوک کیرم داره میره تو دیگه فشارو کم نکردم تا سرش رفت تو کون خوشکلش داشت میمرد از شدت درد یه دقیقه بدون حرکت موندم تا درد کونش عادی بشه منم کمرشو گردنشو از پشت میخوردم تا لذت ببره و درد رو حس نکنه و دستامو بردم زیر و سینه هاشو گرفتم و شروع کردم به مالش دیدم داره لذت میبره شروع کردم به جلو عقب کردن کیرم البته خیلی اروم تا دردش نیاد آه و اوهش به اسمون رسید و من لذت میبردم من تلمبه زدنمو سریع کردم و تا ته کیرمو فرو کردم تو کونش دیگه دردی حس نمیکرد و همش میگفت سجاد بکن عشقم تا ته بزارش دارم میمیرم کوسش همینجور داشت اب میریخت معلوم بود چند بار ارضا شده تو این مدت.تا کیرمو در اوردم از کونش آه بلندی کشید بیچاره چه زجری داشت میکشید ولی لذت هم میبرد.
بلندش کردم متکا رو زدم کنار و رو کمر خوابوندمش پاهاشو زدم بالا ولی کاملا باز کردم و گفتم پاهاتو به این حالت بگیر اونم گفت زندگی زود باش منو بکن منم کیرمو فرو کردم تو کونش بدجور باز شده بود دیگه با یه اشاره کیرم میرفت تو کونش شروع کردم به تلمبه زدن ولی میبرم تو و کامل میکشیدم بیرون و دوباره میکردمش تو خیلی لذت میبرد از این حرکت و همش زبونشو در میاورد و یه تاب میداد دور لباش منم کیرمو تا ته کردم تو کونش و خوابیدم رو سینه هاش و شروع کردم بخ خوردن و لیس زدن و مک زدن سینه های ناز و تپلش گردنشو میخوردم و در همون زمان تلمبه رو شدید میکردم محکم بغلم کرد و ناخناشو فرو میکرد تو کمرم منو میچسبوند به خودش و اروم تو گوشم زمزمه عاشقونه میکرد منم محکم میکردم و گردنشو لیس میزدم و لباشو با لبام میکشیدم و زبونش با زبونم دنیایی داشتن که دیگه التماس میکرد که دیگه دارم پاره میشم دارم میمیرم زود ارضا شو منم دیگه خسته شده بودم از یه ساعت و خورده ای کردن با چندتا فرو کردن کیرم تو کون تپل عزیزم ابم اومد ولی بهش نگفتم داره ابم میاد چون همش میگفت ابتو نریز تو کونم ابمو با فشار تا قطره اخر تو کونش خالی کردم و خوابیدم روش تو گوشش گفتم عزیزم ابم اومد که یه ده منو محکم بغل کرد و گفت مگه نگفتم نریز تو کونم منم الکی ... گفتم هواسم نبود یه دفه اومدو یه ساعتی تو بغل هم خوابیدیم ولی کلی عرق کرده بودیم بعدش رفتیم یه دوشی با هم گرفتیم و عزیزمو رسوندم خونشون .

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
ارسالها: 2517
#630
Posted: 17 Jan 2014 08:25
اولین باری که پرده یه دختر رو زدم
سلام
من شاهرخ هستم الان 30 سالمه دانشجوی دکتری حقوق هستم .... میخواستم از اولین و اخرین پرده ای که زدم براتون بگم ....ترم دوم ارشد بودم اون موقع 27سالم بود تو دانشگاه با یه دختر دانشجوی دکتری اشنا شدم که چندتا ساختمان اونورتر بودن اسمش صبا و اون موقع29 سالش بود و از طریق یکی از دوستام باهاش اشنا شدم یعنی رضا دوستم گفت با دوست دخترم میخوام برم بیرون میای بریم بگم یکی از دوستاشم بیاره چون تو ماشین داری بریم سفره خونه که زودم بر گردیم به کلاس بعدی برسیم. پانی یه دختر تقریبا لاغر با قد 177 و وزن 77 سینه های سایز 75 بود کونش خیلی ناز و باحال بود و پشت مانتوی تقریبا تنگش خوشگل بود از نظر قیافه هم خیلی خوشگل نبود ولی واقعا با نمک بود از این دختر تو دل بروها بود...خب تو سفره خونه یه کم حرف زدیم گفتیم و خندیدیم بعد موقع برگشت بهم شماره دادیم اولش خیلی رابطمون معمولی بود چون من از دخترای لاغر زیاد خوشم نمیاد بعد کم کم اس و زنگها زیادتر شد یه دوباری رفتیم بیرون دیگه اواسط پاییز شده بود باهاش جلو پارک ملت قرار داشتم رفتیم از اون بستنی بزرگها گرفتیم اومدیم یه جای خلوت نشستیم بخوریم بستنیش افتاد گفتم برم بخرم برات گفت نه همین مال تورو میخوریم گفتم بدت میاد دهنیه گفت نه عزیزم چه بد اومدنی....دیگه همونجوری که لیس میزدیم شوخی شوخی زبونامون میخورد بهم منم از قصد هی زبونشو گاز میگرفتم بعد دیدم خوشش میاد دیگه کارمون به لب بازی رسید دستمو کردم لای پاهاش احساس کردم خیلی شهوتی شده خلاصه با کلی زحمت که نمیزاشت گفتم پاهاتو بنداز رو هم که معلوم نباشه دستمو کردم تو شورتش کسشو با دستم مالوندم حواصم هم به اطراف بود کسی نیاد دیگه داشت میمرد از شهوت کسش خیسه خیس شده بود...بعد دیدم یه دفعه قاطی کرد گفت در بیار دستتو یعنی چی اخه این چه کاریه ما میکنیم در شان ما هست اخه من تعجب کردم یه دفعه کپ کردم اینجوری گفت منم دیدم راست میگه خیلی ضایست گفتم خب عزیزم چیکار کنیم جایی نداریم بریم که مجبوریم دیگه حالا تو ناراحت نشو جدی نگیر ولش کن بعد یه دفعه گفت چرا جایی نداریم یعنی اینقدر بد بخت شدم بیام تو پارک مثل این هرزه ها اینکارارو بکنم اقا دیدم قاطیه یه کم قربون صدقش رفتم ارومش کردم بعد گفت تو که کاری نداری گفتم نه گفت پاشو بریم خونه گفتم مگه خانوادت نیستن گفت نه من تنها زندگی میکنم منو میگی تو کونم عروسی بود از اونور هم چون تابلو نشه اخمامو کردم تو هم تریپ ناراحتی برداشتم اره مگه من نامحرم بودم چرا به من دروغ گفتی چرا گفتی با خانوادت زندگی میکنی اونم دید من قاطی کردم یه کم تریپ مظلومیت برداشت اره به خدا من اینجوری نیستم همه پسرا فلانن ادم نمیتونه به کسی اعتماد کنه دیگه من یه کم نرم شدم تا سر نیایش پیاده اومدیم خونش تو ابشناسان بود یعنی تقریبا اخرای نیایش میشد من نرفته بودم تا حالا رفتم از پارکینگ ماشینو برداتشم تو راه شروع کرد از دوست پسر قبلیش میگفت که میومده فقط میکرده و میرفته نامرد بوده از این حرفا دستاش هم تو دست من بود منم هی قربون صدقش میرفتم میگفتم من برات جبران میکنم من اینجوری نیستم...دیگه هوا تاریک شده بود رسیدیم نزدیک خونش رفتیم دوتا پیتزا خریدیم تا حاضر بشه گفتم کاش مشروب داشتیم تو میخوری گفت اره بعضی وقتا گفتم کسی رو سراغ نداری اینجاها بگیریم گفت الان هوس کردی گفتم اره خیلی گقت بریم مشروبتم بامن دیگه چی میخوای...اقا پیتزاها حاضر شد رفتیم خونه خوردیمو چایی اورد رفت ذغال قلیون بزاره من اصلا یادم نبود دیدم با یه سینی اومد توش کلی مخلفات بود گفت بیا اینم مشروب گفتم مگه تو میخوری گفت اره شبا تنهام اعصابم خورده خودم تنهایی حال میکنم میخورم دیگه جاتون خالی ریخت چندتا پیک پر ملات رفتیم بالا دیگه داغ شده بودیم رفت تو اشپزخونه میوه اورد تا گذاشت زمین من دستشو گرفتم نشوندم رو پاهام اونم خودشو انداخت تو بغلم شروع کردیم لبای همو خوردن یه تاپ صورتی تنش بود با یه دامن کوتاه من تاپشو در اوردم سینه هاشو میخوردم بعد دیدم یه کم ماست با قاشق برداشت گذاشت رو سینش گفت بخور من خوردم براش چقدر خوشمزه بود گفت بریم تو اطاق اینجا سختمه گفتم بزار یه پیک دیگه بزنیم بریم خوردیم گفتم بریم عزیزم دیگه بقلش کردم رفتیم تو اطاق خواب انداختمش رو تختواب دیگه کامل مست شده بودیمو بیحال دامنو شورتشو در اوردم وای نمیدونی چه بدن تمیزو صافی داشت پاهای کشیده و خوشگل دیگه منم لخت شدم رشوع کردیم به لب گرفتن گفت پاشو برقو خاموش کن من اذیت میشم پاشدم خاموش کردم اومدم کنارش لب بازی کردیم با دست هم کسشو میمالیدمپاشد کیرمو برام خورد حسابی ساک زد منم داشتم حال میکردم گفتم بزار منم برات بخورم گفت فقط اروم براش لیس زدم دیگه صدای اخو اوخش داشت تا سر کوچه میرفت یک دادایی میزد هی میگفتم یواش تر صدا میره بیرون باز بیشتر داد میزدحسابی کسش خیس شده بود من اومدم بالاترتا اومدم کیرمو بکنم توش گفت چیکار میکنی من دخترم من فکر کردم فیلم بازی میکنه دروغ میگه اخه دخترا اولش همشون همینجوری هستن تا حالا افتاب رنگشونو ندیده بعد که میری میبینی دوتا بچه هم انداختن....خلاصه دیدم زد زیر گریه حال گیری شد من تریپ فردین برداشتم گفتم اصلا سکس نمیخوام باز شروع کرد داستان گفتن منم کیر راست شدم خوابید پاشدم برق و روشن کردم اوردمش بیرون دیگه باز دوتا پیک خوردیم گفت من درسم تموم بشه میخوام واسه پستاک برم کانادا یا سویس هر کی باهام بوده ازم سواستفاده کرده ولی معلومه تو پسر خوبی هستی چون دیدی ناراحتم سکس نکردی باهام اگه واقعا قول میدی بهم تا موقع رفتنم فقط بامن بمونی میزارم تو پردمو بزنی و فقط مال تو باشم چون اونجا واسشون این چیزا مهم نیست و چون منم برم دیگه ایران بر نمیگردم گفتم مردونه قول میدم فقط باتو باشم و تا موقع رفتنت فقط مال هم باشیم دیگه اشکاشو پاک کردم یه پیک دیگه زدیم همونجا شروع کردیم لب بازی ولی من ته دلم فکر میکردم بازم داره بلوف میزنه پرده نداره خلاصه دیگه داغ داغ هم شده بودیم من پاهاشو باز کردم گفتم خب این خوشگلمو که امشب میخوام عروسش بخورم بزار یه کم بوسش کنم بخورمش دیگه لحظه های اخرشه تازه بعد این همه وقت من کسشو تو روشنایی دیم چجوریه چونتو اطاق هم موقع خوردن تاریک ود ندیدم کسش واقعا ناز بود کشیده صاف صاف یه چوچول خیلی کوچولو با یه سوراخ تنگ زیرش اروم اروم براش یه کم خوردم لیس زدم خیلی خشمزه بود بعد اونم یه کم کیرمو خورد خوب که خیس شد گفت تورو خدا فقط اروم بکن منم گفتم چرت میگه یه دفعه فرو کردم توش یک جیغی زد گوشم کر شد بعد دو ثانیه دیدم کیرم خونی شده یه لحظه پشمام ریخت کشیدم بیرون دوباره یه کم گریه کرد خودش گفت پاک نکن میخوام همینجوری بکنی گفت فقط اروم منم ترسیده بودم تا حالا پرده کسی رو نزده بودم اروم اروم میکردم وای چقدر داغ و تنگ بود دیگه بعد یه کم ترسم ریخت چندتا تلمبه اروم زدم داشت هی گشادتر میشد اونم هی نفساش تند تر میشد منم میگفت فقط اروم ولی من تند تلمبه میزدم یه دفعه محکم بغلم کردبر گردوند منو خودش اومد روم نشست اروم اروم بالا و پایین میکردبعد دیدم یه دفعه پاهاش سفت شد کشید بیرون کیرمو همینجوری افتاد روم گفتم چی شد گفت هیچی ارضا شدم منم دیدم داشت کیرم میترکید دلم براش سوخت گفتم گناه داره باره اولشه دیگه بغلش کردم یه کم قربون صدقش رفتم رفتم دستمال اوردم پاکش کردم گفت نمیخواد الان میریم حموم تورو حسابی ارضا میکنم دیگه باز یه پیک دیگه من خوردم بعد یه ربع رفتیم حموم دوبارم تو حموم حسابی کردمش ارضا شد منم ارضا شدم اومدیم رفتیم رو تخت خوابیدیم....من صبحش کلاس داشتم همینجوری بدون کتاب و هیچی رفتم سر کلاس بماند پدر منو در اورد بریم دکتر میسوزه فلانه اینجوری شدم اونجوری شدم ولی بعد یه مدت کم عادی شد براش و کسش هم گشاد شده بود بعد چمد بار سکس دیگه جاتون خالی هفته ای دو سه شب میرفتم اونجا باهم عشق و حال میکردیم.....

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash