انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 92 از 94:  « پیشین  1  ...  91  92  93  94  پسین »

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها


مرد

 
پشت دیوارای بیرون شهر

سلام.. من بیست و یک سالمه .قدم ۱۸۰وزنم۷۰ . من ی دوست داشتم به اسم افسانه که دختر خرابی بود و باهمه میپرید.من هم فهمیده بودم اما به روی خودم نیاوردم که از دستم نپره چون میدونستم دوستای(دختر)زیادی داره که میتونم به دستشون بیارم. همینجور گذشت و گذشت تا اینکه ی روز دوسته افسانه به اسم مینا به من زنگ زد و گفت من از تو خوشم اومده اما میترسم بهات دوست بشم چون افسانه بفهمه بد میشه.من گفتم از کجا قراره بفهمه؟منکه بهش نمیگم.اینو گفتم خوشحال شد اما گفت باید فکر کنم.چند دقیقه بعد مینا بهم زنگ زد و گفت گوشیم داره خاموش میشه چون شارژر گوشیمو نیاوردم.من مدل گوشیشو ازش پرسیدم و گفتم من از این مدل گوشی دارم و آدرس بده تا باطریه شارژ شده برات بیارم اونم فورا آدرس داد و من میرفتم که ببینم این مینا خانوم کیه که از من خوشش اومد... خلاصه رفتم و سرکوچشون واستادم ،کوچه تاریک بود بعد از چند لحظه دیدم یکی با ی صدای بسیاااار ناز و عجیب گفت:سلام من یهو برگشتم که صاحبه این صدایه نازو ببینم،یک لحظه چشمم خورد به ی صورته گرد و بسیار سفید و بعد از دو ثانیه جواب دادم سلام و سریع اندامشو ی برانداز کرد(دختری با قد حدود۱۶۵وزن۶۰لباسای مشکی و ی کوچولو برجستگی سینه) فقط باطری و بهش دادم و باطریه خودشو ازش گرفتم و سریع رفتم (اینکه هم واینسادم بهاش حرف بزنم از شگردای دختر بازیمه،چون روزای اول با دختر سرد میگیرم که یموقع‌پیش خودش فکر نکنه کسیه)



خلاصه بعد از چند دقیقه زنگ زد گفت چرا وانسادی پیشم؟گفتم خب دیگه.... همینجور حرف میزدیم از اون دلخوشی و گرمه و جواب از من با سردی...گوشیرو قط کردیم و دیدم پیامای عشقی و دوستی داد و من جواب ندادم و همینجور پرسید چرا جواب نمیدی؟؟؟و باز هم جواب ندادم آخر شب بود ی پیام بهش دادم صبح زود قبل از رفتنه مدرسه ت میام دنبالت بریم بیرون اون هم بدون هیچ چونه زدنی قبول کرد و باز من بی محلش کردم صبح ساعت حدود پنج و نیم بود رفتم دنبالش (باموتور رفتم)سوارش کردم و بردنش ی منطقه ی خلوت از شهر که تازه دارن خونه های جدید میسازن.رسیدیم گفتم بیا پایین اومد پایین و روبروم وایساد ی لحظه چشمم خورد ب سفیدیه سینش که از بالای مانتوش‌معلوم بود ،متوجه شد و مقنعه ی مدرسه ایشو کشید پایین.بدون هیچ حرفی دستشو گرفتم کشیدم سمته خودم و ی نگاه عمیق تو چشماش‌کردم و یهو لبامو گذاشتم رو لباش...معلوم بود مات و مبهوت مونده بود که الان داره چکار میکنه ی‌ لحظه زبونمو گذاشتم دهنش و خیسیه دهنشو حس کردم یهو خودشو کشید عقب گفت این چکاریه!یکی میاد میبینه‌دردسر میشه برامون. گفتم هیچ‌دردسری نمیشه برگرد اطرافتو نگاه کن.برگشت نگاه کرد دید چند‌نفر آدم وایسادن و نگامون میکنن...ترسید و گفت توروخدا بریم،،،،گفتم نترس همه اینا دوستایه منن که برا پیشگیری از اتفاق اومدن بهامون.یکم خیالش راحت شد گفت خوب بهشون بگو برن من رو ندارم جلوی کسی اینکارو کنم...من به یکی از دوستام اشاره کردم همه برگشتن و گفتم حالا بیا.برگشت باز ی نگاه ب اطرافش کرد و با دلهره اومد جلو...باز لبامون رفت تو هم و با این تفاوت که اینبار‌اون بیشتر‌میمکید،یهو خواستم سینشو بگیرم که خودشو کشید عقب



منم اعصابم خورد شد و با ی نگاه تحقیر آمیز و خشمگین گفتم سوارشو بریم..گفت خب آخه ما روزه اوله با هم اومدیم بیرون.من باز گفتم سواااار شو...اومد سوار شد بهاش حرف نزدم و حرکت کردین سمت مدرسه ش.و ی کوچه قبل مدرسه ش پیادش کردم‌ و بدون هیچ حرفی برگشتم... رفت تا‌ظهر که از مدرسه برگشت و پیامای الکی داد و جواب ندادم وبعد چندین پیام گفتم من حوصله ی آدمایی که بدردم نمیخورنو ندارم..گفت خب‌ شکه شدم روز اول اینحور شد...باز گفتم حوصله ی بحث الکی ندارم فقط اینو بدون اگر میخوای با من باشی باید حرفمو گوش بدی...گفت باش چشم.گفتم صبح همون ساعت دیروز میام دنبالت.رفتم دنبالش و بردمش همون جای قبل.گفتم بیا پایین نگاش کردم دیگه خودش فهمید و اومد جلو و لبامون رفت تو هم..براش آسونتر شده بود راحت میمکید.یهو‌سینشو گرفتم احساس کردم ی (هوم)تو گلوش گفت و من داشتم میخوردم لباشو و سینشو میمالیدم.هیچی‌نمیگفت.نفسش در نمیومد.معلوم بود خوشش اومده.تا چند دقیق ای همینکارو کردیم و بهش گفتم بریم‌مدرسه ت دیر میشه.سوار شد رسوندمش جای قبلی. چند روزی همینکارمون بود تا اینکه خانوادش به این صبح زود از خونه بیرون زدناش شک کردن و بهش گفتن چرا صبح زود میزنی بیرون؟اونم براشون بهانه آورد و راضیشون کرد و خانواده گفتم دیگه برات سرویس میگیریم که رفتو آمدت مشخص باشه...اونم زنگ زد به من و جریانو گفت.منم گفتم پس دیگه نمیشه کاری کرد نه؟؟؟گفت چرا!من یک روز در میون کلاس دارم و بعد از‌ظهرا که میرم‌‌‌ بعدش میام باهات.



منم قبول کردم و گفتم بای و گوشیو قط کردم. روز کلاسش بود و بعد از کلاسش سوارش کردم گفت اونجا دیگه نریم حسه خوبی ندارم.منم فتم جای دیگه سراغ ندارم گفت اطراف شهر بچرخیم ببینیم جای خلوتدهست یانه...چند دقیقه ای چرخیدیم و یهو چشمم خورد به ی دیوار خرابه تو دله تاریکی.یهو گفتم عااالیه..گفت نه من از اینجا‌میترسم.لبخند تمسخر آمیزی زدم و رفتیم سمت دیوار.التماس میکرد که برگردیم و من گوش نمیدادم و حرف نمیزدم،رسیدیم‌به دیوار‌گفتم بیا پایین .با ترس‌اطرافشو نگاه کرد و پیاده شد.منم اومدم پایین و خواستم این حسه ترس‌ بهش غلبه نکنه یهو گرفتمش‌بغلم و با ی آرامش خاص نگهش داشتم بغلم،سرشو کشید عقب و نگام کرد و نگاش‌کردم و ناخواسته لبای همدیگرو گذاشتیم‌ تو هم...هرچه میخوردیم سیر نمیشدیم یهو سینشه گرفتم باز هم همون(هوم)شنیدم.داغم کرد این صدای هوم...تندتر لباشو میخوردم و اون داغ تر میشدو از بالای مانتوش دست کردم تو و زیر سوتینش گرفتم سینشه.ناگاه دستم یک‌گردیه داغ‌ که اندازه‌ ش۷۵بود‌تو خودش گرفت و عجیب و غریب میمالیدمش و فقط خودم میدونستم که تو دلم چه خبره.وااااااای عجیییییب بود.بیشتر به خودم فشارش دادم و میمالیدم که یهو از شدت داغی گفتم برگرد،بدون هیچ حرفی برگشت و مانتوشو تا بالای کونش زدم بالا.کشیدمش سمت خودم و سعی میکردم کیرمو بذارم خط کونش...



کونش اینقد نرم بود که پیش خودم گفتم بذار یکم کیرمو بسابونم بهش.من میسابوندم و فشار میدادم و اون خودشو محکم نگه میداشت که من کارمو بکنم. همینحور ادامه دادمو دادم تا خسته شدم کیرمو گذاشتم رو شلواری تو خط کونش و از عقب دوتا سینشو گرفتم‌.خودشو از عقب‌انداخت بغلم و من شدم تکیه گاهش که از‌هوس نیفته.همینجور میمالیدم که دیدم سرشو آوردم عقب و نکام میکرد،فهمیدم لب میخواد...لبامو آوردم جلو...وااااااااااای من گرمای دهنشو حس کردم و تو دله خودم ناله میزدم.اون هم همینجور داشت حال میکرد.دیکه نمیتونستم این وضعو تحمل کنم‌ اومدم از سمت راستش بغلش کردم و دستمو بردم سمته کسش.خیلی راحت گذاشت بگیرمش چون حشری بود دیدم هیچی نگفت دست کردن تو شرتش.از لحظه ی ورود دستم گرمایه کسشو حس کردم همینحور با هوس دستمو بردم پایین تر دستم خورد به موهای کسش.عاشقشون شدم و میمالیدمشون.همزمان رو نوک انگشتای پاش بود که به من برسه برای لب‌گرفتن چون قد من ۱۸۰هست...داشتم میخوردم لباشو و آروم دستمو بردم پایین تر..



دستم خورد به سوراخ کسش،به محضی که خورد رو سوراخ کسش نتونست خودشو رو انگشتای پاش نگه داره و یهو اومد پایین و احساس کردم شکمش رفت داخل و چشماشو بست،من تمام هواسم پیشه اون بود یهو به خودم اومدم حس کردم دستم داغه و بیشتر تمرکز کردم دیدم از آبه کسه مینا دستم خیسه خیس شده و همین باعث‌شد هشری شم و تندتر بمالمش و و یکم خودمو کشیدم سمت پایین که همزمان لباشو بخورم لباشو که خوردم دیدم از هوس صدای ناله ی ریز میاد مشخص بود هشری شده و بازم تندتر مالیدمش و‌ که دیدم یهو پر دستم آب جم شد.فهمیدم ارضا شده.بعد‌آروم با آبه کسش که تو دستم بود رو کسش دست میکشیدم‌ و خودشو تو بغلم انداخت... یهو به ذهنم رسید داره دیرش میشه گفتم بریم خانوادت گیر میدن باز..ی نگاه عمیق. بهم انداخت که پیشه خودم فکر کردم میخواد بگه پس تو چی؟؟منم ی نگاه بش کردم و گفتم روزای دیگه... این ماجرا هم چند باری تکرار شد و تا رسیدیم به روزی که خودش دلش میخواست بکنمش...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کردن پری دوس دختر علی

علی و پری خیلی وقت بود که با هم دوس بودن. کارشونم تو این مدت به جاهای باریک کشیده شده بود. علی همیشه میخواست با پری کاری بکنه اونو میبرد تو باغ نزدیک خونشون و اونجا باهاش حال میکرد. پری دختر فوق العاده شهوتی و پررویی بود از اون دخترایی که خیلی سریع با همه جور میشن. یه روز دم ظهر بود دیدم علی بهم اس داده: داداش مکان داری پریو بیارم بکنیم؟؟ یهو شکه شدم که این داره چی میگه. از همون روز تا سه روز خونمون خالی بود. خونواده رفته بودتهران من مونده بودم که مثلا هوای خونهرو داشته باشم. گفتم باشه بیار. ساعت حدود سه بود که دیدم اومدن. با هم دیگه سلام علیک و احوالپرسی کردیم و از این حرفا. علی رفت تا سوپر مارکت که واسم سیگار بخر و بیاد. تو همین حین پری از خداخواسته اومد بحثو باهام باز کنه گفت تو راحتیا همیشه دوس دخترتو میاری خونه؟؟ لبخندی بهش زدم و گفتم آره خب ( ولی از آخرین سکسم کلی میگذشت و منم دوس داشتم بحثو باز کنم باهاش)



یهو بهم گفت تا حالا باهاش کاری کردی؟ گفتم بماند.. گفت راستش علی نمیتونه ارضام کنه دوس داره که با کس دیگه ای هم سکس کنه و این پیشنهادو به من داد. منم سریع نقشه علی و بهم ریختم پیش خودم گفتم امروز اون حال کنه و یه روز دیگه خودم. علی با سیگارا برگشت بهش گفتم امروز راحت باهاش من نمیکنم اونم که از خداخواسته رفت تو. منم تازه با عشق زندکیم بهم زده بودمو داغون بودم. رفتم تو فکرشو نخ به نخ سیگارارو دود کردم. بعد نیم ساعت دیدم علی رفته دستشوییمون خودشو تمیز کنه و پری اومد پیش من. یهو بدون هیج مقدمه ای گفت ساشا شمارتو برداشتم از گوشیه علی اگه فردا بتونم بیام بهت زتگ میزنم.پری 17 سالش بودو همونطور که گفتم خیلی حشری بود. پری رفت خونه و علی یه نیم ساعتی پیشم موند. گفت بابا دمت گرم و فکر نمیکردم ایجوری بهم حال بدی و از این حرفا.. منم گفتم این حرفا چیه دادا ( پیش خودم تو فکر فردا بودم) پری درسته 17 ساله بود ولی اندامش مثه دخترای 21و22 ساله بود واقعا آدم تحریک میشد. شب دیدم اس داد خوبی ساشا؟؟ با علامت بوس. گفتم قربونت تو خوبی؟ یهو اس داد گفت فردا تولد دوستمه میرم کادومو میدم بهش و سریع میام پیشت. منم گفتم باشه عزیزم.



کم کم مثه دوس پسر دوس دخترا شده بودیم اون شب خیلی تو فکرش بودم. خوابیدم. فرداییش ساعت حدودا 4 دیدم پری زنگ زد که نزدیک خونتونم. در و باز کردم و گفتم بیا تو. همچین که دیدمش کرک و پرم ریخت. عوضی خیلی خوشگل شده بود. اومد تو سلام علیک کردیم و بی مقدمه اومد چسبید بهم و یه لب گرفت و گفت ساشا ازز امروز تو دیگه مال منی. رفتیم تو و اون مانتوشو در آورد و داد بهم که آویزون کنم. یه تی شرت مشکیه تنگ پوشیده بود که یقشم گشد بود یکم. چشمم به اون سینه های نازش که افتاد کیرم یه تکونی خورد سریع آویزونش کردم و تو فکر این بودم که یه قرصی بخورم و آبم دیر بیاد.رفتم دیدم ندارم یهو یادم افتاد یه پیپر گل دارم. بها نه دستشویی گرفتم و رفتم گل و کشیدم. گل باعث دیر ارضایی میشه. اونایی که کشیدن میدونن چه جوریه. بعد چند دقیقه دیدم گلش منو ترکنده حسابی خشک سده بودم. رفتم پیش پریو کم کم کارمون شروع شد. بهم گفت که دوس داره جرش بدم امروز.



شروع کدم به خوردن لباش 2و3 دقیقه خوردیم لبای همو دیدم که شهوتش زده بالا و به نفس نفس افتاده. تی شرتشو در آوردم همونجوری گردنشو میخوردم و کسشو میمالوندم. سوتینشو در آوردم. چی مدیدم واقعا انگار که زن بود 2 تا سینه داشت که هکدوم تقریا یه توپ شماره 3 فوتبال میشد. افتادم به جونشون خوردم و خوردم. رو سینه هاش کره کرده بودم. بعد چند دقیقه شلوارشم درآوردم از پاش. واو چه پر و پاچه ای. سفید و بزرگ. از رو شرتش کسشو با انگشتم مالوندم که دیدم کشید پایین گفت بخورش. منم رک و راست تا حالا نخورده بودم. دل و زدم به دریا و دهنمو نزدیک کسش کردم. وای که چه حرارت و بویی داشت. کیرم شق شده بود داشت شلوارو جر میداد زبونمو اول دور تا دور کسش کشیدم دیدم خوشش اومد. جسارتمو بیشتر کردم و زبونمو گذاشتم رو چوچولش تند تند بازی میکردم باهاشون. بعد چند سانیه دایدم به آخ و اوف افتاده تندتر زبون میزدم و با دست میماللیدمش که یهو گفت بسه ساشا.. حشری شده بود انگار تغییر کرده بود. گفت بشین رو تخت.



با یه حرکت شلوارو شرتم در آورد کیر شق شدمو که دید طاقت نیاورد و افتاد به جون کیرم. لاشی خیلی قشگ میخورد انگار که علی رو این قضیه کار کرده بود نزدیک 10 دقیقه تمتم ساک زد. بلندش کردم و خوابونمش رو تت یه بالشت کوچیک گذاشتم زیر شکمش که کونش قمبل شه. منم دیگه حشرم زده بود بالا و واقعا دوس داتم بکنمش. اولش خوابیدم روش کیرمو گذاشتم لا پاش جلو عقب که میکردم کیرم به کسش برخورد میکرد. واقعا داغ شده بود اینو حس میکردم. با صدای لرزان و شهوتی گفت که ساشا بکن بکن فقط ... در همین حین لبشو از بغل بوسیدمو کیرمو یواش یواش نزدیک سوراخ کونش کردم. کیرم که حسابی از آب دهنای پری خیس بود باعث شد که کون پری هم یکم خیس بشه. کیرمو گذاشتم رو کونش. واقعا تنگ بود. تا اومدم بپرسم بعد این همه سکس چرا تنگه یهو گفت سااشا واسه این از سکس با علی راضی نبودم چون هم کیرش خیلی کوچیک بود هم نمیتونست خوب بکنه. با خودم گفتم ای جان از این به بعد دیگه مال خودمی یه دختر که اندام فوق العاده ای داشتو تا حالا هم هیچ کیری تو کونش نرفته بود. خلاصه با کلی فشار سر کیرمو فرستادم داخل. دیدم داره خودشو سفت میکنه. خب حقم داشت کیرم یکم کلفت بود. کم کم بیشتر کیرمو کردم داخل و گفتم که شل کن خودتو یهو با یه تقه همه کیرمو تو کونش جا دادم. یه جیغ خیلی بلند کشید و با حالت گریه میگفت که ساشا لطفا درش بیار... از پشت همونجور که خواب بودیم بغلش کردم گفتم نگران نباش الان واست عادی میشه و حال میکنی.



گردنشو بوسیدمو کم کم تلمبه میزدم. با هر رفت و برگشت کیرم تو کونش یه آه طولانی میکشید. به آخ و او افتاده بود هی میگفت همشو نکن درد میگیره. من دیگه داشتم میمردم میخواستم تند بکنمش فقط. از پشت یه جور گرفتم که حرکت نتونه بکنه منم عین اسب شروع کردم به تلمبه زدن. دیگه فقط آه اوه میکرد معلوم بود داره حال میکنه منم هی سرعتمو بیشتر کردم دیدم پری تنش لرزید و ارضا شد. بازم از پشت گردنشو خوردم تقه هامو تندتر کردم دیدم داره آبم میاد سریع کشیدم بیرون و کردم تو دهنش. بعد 40 دقیقه آبم اومد اونم تا قطره آخرشو خورد. دیگه بی حال شده بودیم یکم با هم لاو ترکوندیمو رفتیم حموم. اومدیم لباسامونو پوشیدیمو اونو رسوندم خونه. دیگه ساعت 9 شده بود دیدم اس داده: ساشا میخوام یه چیزی بهت بگم ولی باید قول بدی به هیشکی نگی. منم قبول کردم. اس داد گفت یکی از دوستاش هست که میخواد باهات دوس شه. خلاصه با اونم دوس شدم و کردمش. از پری خوشگلتر و با مزه تر بود. بعد اولین سکسمون تازه فهمیدم چی هست. از اون به بعدم هفته ای یه باز با هر کدومشون سکس میکنم
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
بهترین سکسام با اون بود

با فشار دستاش دور تنم که میخواست از رختخواب جدام کنه بیدار شدم, منو گذاشت تو بغلش و دستاشو حلقه کرد دور تنم و لبشو گذاشت رو لبام, اول اروم میبوسید بعد کم کم وحشی شد و لبامو کامل میکرد تو دهنش و میمکید, عاشق صدای نفسش بودم که تند و تندتر میشد, لب میگرفتیم و تنمون رو تاب می دادیم , یکی از دستاش رو از تو شورتم گذاشت رو کونم و میمالیدش, اون یکی دستش سرمو فشار میداد رو لباش. میمکیدم و کونمو تو دستش میچرخوندم. شروع کرد با نوک انگشتش با رکتومم بازی کردن, عاشق این کار بودم انگشتشو میکشید دور سوراخ کونم و میمالیدش بعد اروم میرفت سمت کسم و تا چوچولمو میمالید, اوووممممم صدامون تا آسمون می رفت همیشه, یهو منو به پشت میخوابوند و حمله میکرد به لباسام, براش مهم نبود پاره شن یا نه, زودی همه چیو در میاورد و حمله می کرد به سینه هام, محکم میمالیدشونو میمکید, همیشه هم کبودشون میکرد, عاشق کبودی بود, اون سینه هامو میخورد منم رونمو میمالوندم به کیرش که تو شق ترین حالت ممکن بود, و پشتش چنگ میزدم و سرشو فشار میدادم به سینم...



بعضی وقتا میومد بالا لبامو میخورد منم گازش میگرفتم محکم, میرفت پایین سراغ گردنم , تا میتونست میلیسید, صدای ناله های سکسی من کل خونه رو می گرفت , بعد میزدمش کنار می افتادم رو تنش از صورتش تا شکمش میلیسیدم و میمکیدم, چقدر گردنش رو دوست داشتم, گاز میگرفتم و میمکیدم , کسم رو رونش بود و محکم رونشو میکشید به کسم , تند و وحشیانه همه جاشو میلیسیدم و میمکیدم تا برسم به کیرش , اول از رو شلوراک میمالیدمش و شیطنت میکردم بعد شلوارکو در میاوردم از پاش و از رو شورت صورتمو میمالیدم به کیرش, دماغمو میذاشتم لای پاش و فشار میدادم میومدم بالا آخرش یه گاز آروم از برامدگی کیرش میگرفتم و شورتشو در میاوردم, کیرشو میگرفتم تو دستم و تخماشو می مالیدم, با کف دستم تخماشو میمالیدم و آروم با نوک زبون سر کیرشو لیس میزدم بعد که دیوونه میشد آب دهنمو میریختم رو کیرش و میمالیدم به همه جاش بعد یهو کیرشو میکردم تو دهنم, تا جایی که جا داشت, بعد دهنمو تو حالت مکش تنگ میکردم و کیرشو اروم از دهنم در میاوردم , همزمان تخماشو میمالیدم و کم کم سرعتمو بیشتر می کردم , دستشو میذاشت رو سرم و فشار می داد, بعد یهو از زیر بغل میگرفت منو و میکشید بالا.



میرفت پایین سراغ کسم, اول یکم باهاش ور میرفت و از رو شرت می لیسید بعد شرتو در میاورد و کسمو یهو میکرد تو دهنش و می مکید, کلی که میمکید دو لپ کسمو باز میکرد و زبونشو میکرد تو واژنم و تکون میداد, بعد کم کم میرفت سراغ اطراف واژنم و میلیسید و میبوسید , گاهی هم یه لیس کلی به کسم میزد, تف مینداخت روش و دوباره شروع میکرد, موهاشو میکشیدم و داد میزدم , بعد انگشت اشارشو خیس میکرد چند بار میکشید رو کسم و اروم میکرد تو, ااااخ خ خ خ ... و اروم عقب جلو میکرد, همزمانم چوچولمو می مکید, بعد که دیوونم میکرد داد میزدم بکن تووووشششش کییر میخواااام , ولی میخندید و با کسم بازی میکرد, موهاشو که میکشیدم و کونمو میمالیدم به تشک و کمرمو تاب میدادم بلند میشد کاندومو میکشید روش و یهو میکرد تو کسم, میذاشت چند لحظه بمونه بعد کامل در میاورد و دوباره میکرد اون تو, چند بار اینکارو تکرار میکرد بعد آروم شروع میکرد به تلمبه زدن, کم کم سرعتشو زیاد میکرد و ناله هاشم وحشی تر می شد, بعد یهو میکشید بیرون منو بلند میکرد, میخوابید رو تشک و منو میذاشت رو شکمش, زودی مینشستم رو کیرش و میذاشتم فرو بره, بعد پهلوامو میگرفت و نگهم میداشت و محکم تلمبه میزد, خم میشدم رو صورتش و سینه هامو میذاشتم رو به روش, اگه میتونست میمکید و مبلیسید که دیوانه میشدم ...



چند بارم اونجوری تلمبه میزد و کیرشو تو عمق واژنم حس می کردم, بعد داگی وایمیسادم و از پشت میکرد تو کسم, سینه هامو محکم میگرفت و آه میکشیدیم, نزدیک ارضا شدنش تلمبه هاش محکم تر میشد میزد تا ارضا میشد, تو کسم ارضا میشد بعد می کشید بیرون و کاندومو در میاورد , محکم کسمو با انگشتاش میمالید که ارضا شم , بعد که از زور لذت جیغ میزدم دستشو از رو کسم ور میداشت و بغلم میکرد, چند لحظه اروم تو بغل هم بودیم و بعد حین بوسیدن خوابمون میبرد.


نوشته: Queen
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
اولین کوس دادن من تو استخر

خیلی وقت بود که دلم میخواد از روابطمون واسه بقیه تعریف کنم ولی راستش خوشم نمیاد مسائل خصوصیمو به کسی که میشناسم بگم وقتی با این سایت آشنا شدم با خودم گفتم عـــــــــــالی شد...

من (مهشید) و بهزاد شب یلدای پارسال باهم آشنا شدیم و خیلی زود باهم صمیمی شدیم چون واقعا همون کسی بود که من دوس داشتم قد متوسط و هیکل عـالی واقعا هیکلش عالیه حدود 30 سالشه الآن و خیلی باوقار و جذابه. من خیلی وقت پیش توی ورزش بکارتم از بین رفت ولی اینو به بهزاد نگفتم و یه مدت از کون باهاش رابطه داشتم. بهزاد توی سکس خیلی احساسیه و با وجود کیر بزرگش کاری میکنه که خودت باز کنی بگی بیا بکن

داستان مربوط به تابستون امساله تازه توی باغشون استخر زده بودن و ماهم بساط بیکینی و روغن و حوله رو جمع کردیم که بریم یه شنای حسابی بکنیم. رفتیم اونجا و یکم مشروب خوردیم و قلیون کشیدیم. من داشتم قلیون میکشیدم که بهزاد پرید تو آب و شروع کرد شنا کردن منم قلیونو گذاشتم کنار و رفتم لب استخر نشستم و پاهامو کردم تو آب. یکم آب سرد بود واسه همین دوس نداشتم برم تو آب تا اینکه بهزاد دستمو کشید و منو گرفت تو بغلش و انداخت تو آب واسه چند ثانیه نفسم بند اومد. شنا کردیم گرممون شد هوا هم عالی بود (جای همه خالی) موهام تا وسطای رون پام میرسه و من بازش گذاشته بودم. نشستم لب استخر و واسه اینکه جلو دست و پامو نگیره با یه گیره بستمش و یکم مشروب واسه جفتمون ریختم. اینو هم بگم که من عاشق بهزادم. بهزاد اومد نزدیک و ماگ آبجو رو برداشت و کم کم خورد من دستامو دورش حلقه کرده بودم و یکم سردم شده بود. (بهزاد همیشه تنش داغ داغه جوری که بعضی وقتا حس میکنم تب داره) خم شدم و لبامو چسبوندم رو لباش اونم شروع کرد بوسیدن. بعد اومد بالا و شروع کرد گردنمو خوردن داشتم دیوونه میشدم سوتینمو درآورد و سینه هام شروع کرد میک زدن و خوردن.



کم کم رفت پایین تا رسید به شکمم دیگه داشتم داد میزدم که شورتمو درآورد و شروع کرد مالیدن کسم... دیگه داغ کرده بودم که زبون داغشو گذاشت رو شکاف کسم و از پایین تا بالاشو لیسید و هی با دستشم بالای کسم و سینه هامو میمالید منم آروم دست کردم تو شورتش و با کیر سفت و بزرگش بازی میکردم. یه لحظه سرشو برد عقب و به کسم نگاه کرد و گفت مهشید تو اپنی؟ گفتم: نه کی گفته؟ گفت: معلومه که اپنی و خلاصه کلی شاکی شد که ازش پنهون کردم. وقتی واسش توضیح دادم که خجالت میکشیدم و از این حرفا قبول کرد. یکم دیگه کسمو که داشت میترکیدو خورد که من خوابوندمش و شروع کردم لیس زدن کیر دااااغش. نفساش تندتر شده بود. با اینکه بدم میاد ولی بخاطر بهزاد اینکارو میکنم. کیرشم خیلی بزرگ شده بود طوری که تخماش کوچیک کوچیک شده بود منو خوابوند رو حوله و یکم تف انداخت رو کیرش و گذاشت در کسم و یکم باهاش بازی کرد یکم فشار داد که خیلی درد گرفت بهش گفتم: بهزاد توروخدا آروم. خیلی مراعاتمو کردو آروم آروم نصفشو کرد تو کسم داشتم جر میخوردم باخودم گفتم اینا که میگن انقد حال میده کسشعر میگن منکه دارم از درد جر میخورم.



کم کم همه کیرشو کرد تو کسم.واسه اینکه دردو فراموش کنم شروع کرد خوردن سینه ها و گردنم که موفق هم شد چون دوباره تحریک شدم. بعد آروم آروم شروع کرد تلنبه زدن کم کم جا باز کرد و من داشتم طعم واقعی سکسو میچشیدم داشتم دیوونه میشدم هیچ لذتی تو دنیا باهاش برابری نمیکنه. من ناله میکردم و میگفتم بهزاد وااای دوستت دارم وااای اگه میدونستم انقد حال میده خودم بهت میگفتم و... بهزادم که حرفا و ناله های من و کس آکبندم داشت دیوونه ش میکرد نفساش تندتر شده بود و میگفت: تو فقط مال منی و هیچکس حق نداره حتی دستاتو بگیره و... (بهزاد خیلی غیرتیه) من دوبار ارضا شدم که با داد و ناله های بلند بود تو اوج لذت بودم و بهزاد هم به شدت داشت منو میکرد که تو کسم یه چیزی مثل ضربان احساس کردم به خودم اومدم دیدم بهزاد ارضا شده و توی کسم خالی کرده. تمام سکسمون یه طرف این لحظه ای که آب داغشو ریخت تو کسم هم یه طرف!!!!! یکم دیگه منو کرد و بیرون کشید. بعد افتاد روم و شروع کرد بوسیدن دستا و شونه و گردن و صورتم انقد بوسم کرد که از نفس افتاد منم که رو ابرا بودم. اونروز 4 بار دیگه سکس کردیم و یکی از بهترین روزای عمرم بود بعدش هم رفتیم داروخونه قرص ضدبارداری بگیریم که دیدم بهزاد با صورت قرمز از داروخونه اومد بیرون. گفتم چی شد؟ زد زیر خنده و گفت: رفتم گفتم قرص پیشگیری میخوام دکتره گفت واسه بعد از سکس یا قبلش منم گفتم واسه بعد از سکس که یه لبخند ملیح زد و دوتا دختره فروشنده هم با لبخند نگام کردن که کلی خجالت کشیدم. ))))) من: حالا گرفتی؟ که یه خشاب دوتایی قرص رو گرفت جلوم و گفت الآن یکیشو بخور 24 ساعت بعد هم یکی دیگشو. بعد هم رفتیم یه جا غذا خوردیم که من همزمان با غذا یکی از قرصا رو خوردم. فردای اونروز حالت تهوع گرفتم که بهزاد گفت بخاطر قرصه س و یکم هم ماهیچه های اطراف واژنم درد میکرد. درکل میتونم بگم اولین سکس من از جلو بهترین و به یاد موندنی ترین خاطره سکس من و بهزاد شد.

نوشته: مهشید
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کردن کون تنگ دوست دخترم

سلام به همه دوستان.

خاطره ای که می خوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به سال 90 که سکس من با دوست دخترم بود اون موقع من خدمت سربازی می رفتم و دومین مرخصی من بود (آخه خدمت من ارومیه بود و تا نمک آبرود (محل زندگیم) خیلی فاصله داشت ) بگذریم . من تازه از مرخصی اومده بودم و می خواستم مثل همه سربازای بدبخت بعد مدتها دوست دخترم رو ببینم . ولی از شانس گند من پدرش حالش خیلی نبود و اون نمی تونست بیاد . خلاصه بعد یه چند روز یه روز زنگ زد و گفت که امروز وقتم آزاده ما هم که از خدا خواسته گفتیم میریم یه چرخی می زنیم و خوش میگذرونیم . راستش بدجوری هوس سکس کرده بودم و یاد هیکل دوست دخترم می افتادم کیرم شق می شد. با هزار بدبختی و خایه مالی سوئیچ پراید رو از بابا گرفتیم و یا علی پیش به سوی دیدار یار ...

جاتون خالی رفتیم یه کافی شاپ یه پیتزا زدیم یکم در مورد همدیگه و بیماری باباش صحبت کردیم . بعد یه مدتی که نشسته بودیم گفتم بریم بیرون یه چرخی بزنیم . نشستیم تو ماشین و رفتیم لب دریا همینطوری که داشتیم قدم می زدیم من دستاشو گرفتم و بهش گفتم خیلی دوست دارم یهو دیدم زد زیر گریه . ناراحت شدم . یه سایه پیدا کردم رفتیم نشستیم گرفتمش تو بغلم گفتم چرا گریه می کنی ؟ گفت بابام وضعش خیلی بده ( مشکل ریوی داشت) همیشه شیمی درمانی می کنه . گفتم ناراحت نباش ایشالا خوب میشه . دیدم آروم آروم خودشو شل کرد و اومد رو پاهام دراز کشید . طوری که سرش قشنگ روی کیرم بود . ما سربازای بدبخت هم که از بس ندیده بودیم یهو دیدم خدایا جهانگیر کوچولو داره آلارم میده هرچی می خوام خودمو اینور و اونور کنم نمیشه و این بی صاحاب داره بلند میشه . دیگه از شدت فشاری که به خودم آوردم که بلند نشه صورتم سیاه شده بود که بلند شد و گفت خیلی بی جنبه ای . گفتم چرا ؟ گفت نگاه کن می فهمی . یه لحظه دیدم بععععععله زده بالا بدجور گفتم چیکار کنیم سربازی و هزار بدبختی .

گفت بلند شو بریم تا این بدبختی کار دستمون نداده . ما هم با قیافه ضایع و کیر شق بلند شدیم که گفت اینجوری نیای. گفتم چجوری ؟ کیرم رو اشاره داد گفت اینجوری. گفتم چیکارش کنم این که همینجوری نمی خوابه ؟ گفت یعنی چی ؟ گفتم دلش سکس می خواد تا گفتم یکی زد زیر گوشم . از تعجب نشستم گفت خیلی بیشعوری خواست بره که دستشو گرفتم گفتم ببین ما الان یه ساله که دوستیم و بهت چپ نگاه نکردم ولی یه سکس معمولی که اشکالی نداره نمی خوام که بلا سرت بیارم . تا خواست حرف بزنه سریع پریدم لبشو بوسیدم و گرفتمش بغلم خیلی تقلا می کرد که خودشو آزاد کنه ولی محکم گرفته بودمش . با ناله و التماس من آروم شد . یکم که آروم شد شروع کردم به خوردن لبش اولش نمی خورد ولی یکم بعد دیدم داره یه حرکتایی می کنه بهش گفتم اینجا نمی شه . گفت کجا بریم ؟ چند قدم اونطرفتر از جایی که بودیم یه ویلا بود گفتم بریم اونجا با هزار بدبختی رفتیم اونور دیوار گشتیم پشت ویلا یه فضای سیمان شده کوچیک پیدا کردیم رفتیم اونجا دوباره شروع کردم به لب خوردن و دست زدن به سینه هاش عجب سینه هایی بودن گرد و خوشمزه یکم که خوردم خواستم شلوارشو بکشم پایین که گفت نه با هزار خایه مالی و دست مالی تا زانو کشیدم پایین عوضی شرت نپوشیده بود . تا تونستم کسشو دستمالی کردم و خوردم نشوندمش کنار دیوار شلوارمو کشیدم پایین کیرمو در آوردم گفتم بخور هر کاری کردم نخورد گفتم پس برگرد می خوام بکنم گفت من دخترم دیوونه گفتم از پشت گفت نه دردم میاد گفتم باشه لاپا میزارم.



با هزار زحمت برگشت کیرمو تفی کردم فرستادم لای پاش چند تا بالا و پایین کردم آبم اومد گفت تموم شد بریم قسمش دادم گفتم حالا که اینجاییم منم پس فردا بر میگردم بزار یه حال دیگه بکنم انگار دلش به حالم سوخت گفت باشه بلندش کردم و به حالت سگی خوابوندمش گفتم بزار بکنم تو کونت با خواهش و التماس قبول کرد . سر کونشو قشنگ تف مالی کردم و کیرمم یه تف جانانه زدم و یه فشار کوچیک دادم دیدم یه جیغ کوچیک زد و خواست در بره که گفتم تو رو خدا یه بار دیگه اینبار گفتم اگه یه دفه نکنم دیگه بهم نمیده .کیر و گذاشتم دم کونش و با یه فشار سر کیرم رفت تو خواست در بره که محکم گرفتمش و یه فشار دیگه دادم کامل رفت تو . دیدم شروع کرد به فحش دادن گفتم تو رو خدا بزار حال کنیم یکم کس و سینشو مالیدم دیدم آروم شد شروع کردم به عقب جلو کردن . چه کونی بود . واقعا آس بود همینطوری عقب جلو می کردم دیدم دوباره آبم داره میاد بهش چیزی نگفتم و آبم رو کامل تو کونش خالی کردم . سکس که تموم شد به من گفت خیلی بیشعوری گفتم چرا گفت نگاه کن دیدم زانوهاش چون روی سیمان بوده خیلی زخم شده . کلی ازش عذر و خواهی و تشکر کردم و بعدش از دیوار پریدیم پایین و رسوندمش تا دم خونه .




نوشته:‌ جهانگیر
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس لذت بخش با دوست پسرم

سلام سکسیا .من و دوست پسرم هردو خیلی هاتیم.سکس واقعا برای ما لذت بخشه.این خاطره ی یکی از بهترین سکس هامونه خونه ی محسن اینا کسی نبودو همه رفته بودن سفر.ما از قبل هماهنگ بودیم برای اون روز.من به مامانم گفته بودم که با دوستم بیرونم و دیر برمیگردم خونه. زمستون بودو زود هوا تاریک میشد.ساعت 5 ، 5.5 رفتیم خونه ی محسن اینا. همیشه میرفتیم تو اون اتاقی که تاریک بود،ازشدت هیجان قلبم تند میزد.روز قبلش رفته بودم اپیلاسیون و همه جارو حسابی صفا داده بودم.قدم 160و کون بزرگی دارم.محسن عاشق کونمه.حتی وقتایی که تو ماشینیم همش به کونم دست میزنه.سینه هام نه خیلی کوچیکن نه خیلی بزرگ.تقریبا سفیدم و خخخخییللللییییی ههههااااتتتت!!



به محض ورود به اتاق پریدم بغل محسن و یه عالمه لبشو محکم میک زدم. هردومون قبل اینکه برسیم خونه حشری شده بودیم! زود مانتومو دراوردم و کنار محسن دراز کشیدم.عاشق اینم که لختش کنم و کیرش بزنه بیرون.بولیزشو دراوردم از تنشو شروع کردم جوجوشو خوردن. خیلی حشری میشد اینطوری.اروم میک میزدم نوک سینشو.یکی دوبارم اروم گاز گرفتم.رفتم پایین.کمک کرد که شلوارشو در بیارم. بوی کیرش که خورد به دماغم مسخ شدم! عاشق بوی کیرشم.ازرو شورت کیرشو بومیکردم.بادندونم شورتشو در اوردم،کیرش مثه تیر چراغ برق بود،سفت،سیخ،یه کم اب کیر روش بود،با یه میک محکم اب روشو خوردم.شروع کردم ساک زدن اروم.محسن لباسمو در اورد از تنم.موهامو ناز میکردو من میخوردمش.رفتم نزدیک تخماش،اااوووووففففف،عالین.نرم و بی مو.لیسیدم و مالیدم اروم. منو کشید بالاو شلوارمو در اورد،مثه همیشه اذیتم کردو گفت:تو که باز تو کوست ابشار راه انداختی انقد خیسه!



راست میگفت.خیلی خیس بود.شلوارم نم کشیده بود!شورتمو در اورد اما اصلا نزدیک کوسم نشد.شروع کرد سینه هامو خوردن.اول اروم میلیسید.کم کم میک محکم زدو نوکشو لا دندوناش میگرفت.تا کوسم تیر میکشید.سرشو میچسبوندم رو سینه هام که محکم تر بخوره.هم درد بود هم کیف.زیر گردن و لاله ی گوشم و حسابی خورد.واقعا حشری شده بودم.من که کاملا ولو شده بودم.اروم رفت سمت پایین.کناره ی رونمو میبوسید.بالای کوسمو میلیسید اما اصلا به اصل قضیه نزدیک نمیشد.میدونستم منتظره خودم ازش بخوام.نیرومو جمع کردم گفتم محسن کوسسسس بخور! یهوحمله کرد به کوسم.انقد خوب میخوره که یادم میاد ابم میاد!تمام کوسم تو دهنش بود،دیوونه میکرد منو.69شدیم.عاشقشم.کیرشو تا ته کردم دهنم.محسن حسابی کوس میخورد.اه و اوه دوتامون دراومده بود.تخماشو میذاشتم تودهنمو میک میزدم.یکم با انگشت کوسمو مالیدو دوباره خورد.اروم انگشتشو کرد تو کونم که بازشه.فاصله ی سکس ما زیاده.کونم هر بار تنگ میشه.منم خودمو یکم کشیدم بالا کون محسنو میلیسیدم.



داشتیم دیوونه میشدیم.با 2تا انگشتاش ور میرفت تو کونم که باز شه یکم.محسن کیر بزرگ و کلفتی داشت.محسن اومد لای پامو شروع کرد کوسمو خوردن.همزمان انگشتشو تو کونم عقب جلو میکرد.کوسم حسابی اب انداخته بود.محسن بهم گفت که کیرشو چرب کنم.شروع کردم کیرشو با کرم مالیدن.اونم کونمو چرب کرد،سگی شدم تا کیرشو تا ته بذاره تو کونم.همه میدونیم اولش درد داره دیگه! اما به حال بعدش میارزه! کیر محسن تو کونم جا شدو اروم اروم عقب جلو میشد.کوسم به حالت چکه کردن اب رسیده بود! سرعت کردن محسن زیاد شد.کم کم احساس شهوت خیلی بیشتری میکردم.یکم که اونطوری تلمبه زد به پهلو دراز کشیدیمو کرد تو کونم.اینطوری محسن میتونست کوسمم بماله،من خودم که اصلا حال نداشتم!فقط ااااههه میکشیدم و محسن حال میکرد!خودمم تو فضا بودم واقعا.محسن داشت خسته میشد که من به اورگاسم نزدیک میشدم.داشت شل میکرد که داد زدم محسن بببکککنننن!



یه انرژی گرفت که نگو.خیلی خوشش میاد سکسی میشمو احساسمو بروز میدم. اونم چه تند تند شروع کرد تلمبه زدن و کوسمو مالیدن! دیگه واقعا داشتم جیغ میکشیدم.خودمو تا ته هول میدادم رو کیر محسن .برای یه لحظه احساس کردم الان کوسم میترکه.یهو خودمو از محسن جدا کردمو ارضا شدم.کیر محسن و با دست 2بار که تکون دادم اونم ابش اومد.من واقعا جون نداشتم که حتی محسن و ببوسم.حس فوق العاده ای بود.حس میکردم یه لیتر اب ازم میزنه بیرون! دوباره بعد کلی لاس بلند شدیم که بریم حموم از کوسم اندازه ی چند قطره اب اومد!محسن از ذوق کم مونده بود سکته کنه!خیلی حال کرده بود.بالاخره تا از خونه بزنیم بیرون شده بود 8.5 شب و من اش و لاش بودم.کوسم واقعا حال کرده بود. من که از یاداوریش حال کردم،امیدوارم شمام لذت برده باشین.


نوشته: هستی
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
اندام رویایی سامیار

جزو دوستام توی یکی از شبکه های اجتماعی بود.پسری داغ و زیبا بود.یه مدل تمام عیار.با صورتی زیبا , یه هیکل توصیف نشدنی...چندباری میشد که باهاش چت کوتاهی میکردم.یه حس خاصی بهش داشتم, وقتی به عکسش نگاه میکردم چشمام از هوس برق میزد.ارتباط برقرار کردن باهاش خیلی سخت بود.خیلی کشته و مرده های زیادی داشت. به همین راحتی ها محل نمیداد. اولین بار بود پسری اینچنین به طرز وحشتناکی روح و جسممو به تسخیر میگرفت. من آتریسا دختری سفید رو با چشمهای درشت مشکی و هیکل پر و سکسی.22 سالمه. قد 165 و وزن 60 با بدنی سفید سینه های بزرگ و باسن تپل و خوش فرم. فوق العاده دختر داغی ام. اون پسر مدلینگی که هرشب تو ذهن و فکر و گاهاً به خوابم میومد, سامیار مدلینگ 23 ساله با قد تقریبی 185 و وزن 78. سینه های برجسته و کمر باریک. چشماهی کشیده و لبهای گوشتی صورتیش دیوونه کننده بود.بالاخره بخاطرش هرروز کارم این بود آنلاین باشم تا بتونم باهاش صحبت کنم. روز به روز که میگذشت باهم صمیمی تر میشدیم. اما باز هم اونقدر که باید خودش رو به من نزدیک و صمیمی نمیکرد.یکروز عکس پروفایلش رو تغییر داد. یه عکس نیمه لخت.
من هم که دنبال فرصت بودم تا باهاش چت کنم به بهونه عکسش پیام دادم : آقا سامیار به ه ه !! عکس جدید مبارک!با این عکسایی که میذاری بیخودی جوون مردمو از راه بدر میکنیا!
سامیار:سلام.هه هه.ممنون.شما لطف داری آتریسا خانم. خیلی کم صحبت و مغرور بود.اصلا نمیدونستم چطور باید به حرف بیارمش. دل و زدم به دریا.به شوخی گفتم:لطف که چه عرض کنم این بدن و قیافه وحشی هر کسیو به وجد میاره! یک ربعی منتظر موندم اما جوابی نداد.خیلی دپرس شدم.برای دلخوش کردن خودم گفتم بیخیالش بابا. پسره ی نفهم فک میکنه کی هست حالا. اما از درون از اینکه آرزوی هر پسری یک لحظه لمس بدنم بود اما سامیاری که من انقدر دیوونش شده بودم و به من بی توجه بود زجرم میداد.

1ماهی کلا بیخیالش شدم.اکثر شبا به خوابم میومد.نمیتونستم از فکرش بیام بیرون. دوباره آنلاین شدم.دیدم چراغش روشنه.یه نفس عمیقی از روی خوشحالی کشیدم. بهش پیام دادم: سلام. خوبی؟امروز با دوستام دارم میرم بیرون. خوشحال میشم تو هم بیای. جواب داد: سلام عزیز. مرسی امروز مشغولم. شما برید خوش بگذره. دوباره اعصابم بهم ریخت. از اینکه بهش پیام دادم احساس پشیمونی کردم.به خودم گفتم من نباید کم بیارم. بدون تو مگه میشه خوش بگذره.جواب داد:آخی. پس شما هم نرو . دلم میخواست خفش کنم. بهش گفتم سامیار جان امکانش هست شمارتو داشته باشم. جواب داد: برای چی؟ گفتم من خیلی کم آنلاین میشم,یه موقع میبینی کار مهمی دارم نمیتونم بیام اینجا. شمارشو داد.وای خیلی خوشحال بودم.ازش تشکر کردمو منم شمارمو دادم و گفتم ذخیرش کن. اون روز گذشتو فردا باهاش تماس گرفتم.گوشیو برداشتو گفت الوو جانم وای خدا صداش هم مثل همه جاش سکسی و زیبا بود.گفتم نشناختی؟گفت بجا نمیارم.دوباره از اینکه فهمیدم شمارمو ذخیره نکرده بود عصبی شدم. گفتم آتریسام. قرار بود شمارمو ذخیره کنی. مرسی از این همه توجه واقعا. یه حال و احوالپرسی گرمی کرد و معذرت خواهی کرد که یادش رفته ذخیره کنه و از این حرفا. بهش گفتم اشکالی نداره و رفتم سر اصل مطلب. گفتم میخوام ببینمت.



دلیلشو پرسید.من هم گفتم تو فکر کن ازت خوشم میاد. بلند بلند خندید. گفت کی از من خوشش میاد آخه! حرفاش با کنایه و اعصاب خورد کن بود .ادامه حرفش گفتم حالا میای یا نه. گفت کجا بیام. از اونجایی که میدونستم پایه قلیونه.گفتم امروز غروب کسی خونه نیست. میخوای بیا خونه قلیون بکشیم. قبول کرد. با خوشحالی گوشیو قطع کردمو رفتم حموم که آماده شم. باورم نمیشد دارم بدنمو برای کسی که 2 سال توی کفش بودم و پا نمیداد دارم آماده میکنم.دو دل بودم به بدنم دست میزنه یا نه. مامانم اینا زدن بیرون و میدونستم تا 11 . 12 شب بر نمیگردن.

ساعت 6 بهش زنگ زدم. باهاش نزدیک خونمون قرار گذاشتمو با ماشین رفتم دنبالش.قلبم داشت از جاش در میومد.دیدم یه جنتلمن داره از دور میاد. تپش قلبم زیاد تر شده بود.نزدیک که شد. بوق زدم تا ببینه منو و سوارش کردم. چه عطر خوبی...مستم کرده بود. سلام علیک کردیمو بهش دست دادم. بهم گفت چقد از عکسات خوشگلتری. یکم روحیمو عوض کرد. گفتم قلیونو آماده کردم منتظرمونه . خندیدو گفت بزن بریم که بیشتر از این منتظر نمونه. در خونه رو وا کردمو رفتیم تو. ذغال قلیونو آوردمو شروع کرد به کشیدن. اومدم بقلش نشستم. زیباییش باور نکردنی بود. یه هیکلو قیافه فوق سکسی. دستمو گذاشتم رو پاش. تو چشاش یه دقیقه خیره شدم بعد یهو گفتم دودو بده تو دهنم.دوباره خودشو لوس کرد. گفت چجوری. ولش کن الان میچرخونم. یه کام که گرفت سرشو برگردوندو . لبامو گذاشتم رو لباش. دودو همرو خالی کرد تو دهنم. گفتم اینجوری بود یاد گرفتی؟ گفت دیوونه داشتم خفه میشدم,چرا یهو حمله ور میشی!!



دستمو به رونش نزدیکتر کردم.سرمو گذاشتم رو سینش.گفتم سامیار. خیلی وقته ازت خوشم میاد. تو چه حسی بهم داری.؟ گفت دختر خوب و دوسداشتنی ای هستی. اینو که شنیدم لبامو گذاشتم رو لباش. احساس کردم قیافش عوض شده. گوشاش سرخ شده بود. شیلنگ قلیونو گذاشت کنار.دستشو حلقه کرد دور کمرم. منم سفت بغلش کردم. باورم نمیشد این هیکل رویایی تو بغلمه.سرشو برد سمت گردنم. شدای نفساشو به راحتی میشد شنید. گرمی نفساش میخورد به گردنم. همه تنم مور مور شد.شروع کرد به بوسیدنو خوردن گردنم.شهوت داشت دیوونم میکرد. بالا تنشو لخت کردم. جووون عجب تراشکاری شده بود.اونم تاپمو کند . خوابوندمش . منم خوابیدم روش.لباشو میک زدم. رفتم سراغ سینه های برجستش. زبونمو دور نوکش چرخوندم. صداش در نمیومد.یه آآآآآآه بلند کشید. رفتم پایینتر و شکمشو بوسیدم. زبونمو کردم توی نافش.توهمون حالت کمربندش و باز کردم. اومدم پایینتر و شلوارو شرتشو باهم کشیدم پایین. یه کیر 17.18 سانتی صورتی کاملا شق شده جلوی چشام بود.دیگه طاقت اینکه معطل کنم نداشتم. همشو کردم دهنم. صدای آهش تندتر و بلندتر شده بود. سر کیرش کاملا آب انداخته بود. بلند شدو منو به پشت خوابوند. شلوارمو کشید پایین. یکم از رو شرت با کس خیسم بازی کرد و شرتمم از پام کشید بیرون.انگشتشو لای چاک کسم بالا پایین میکرد.اومد روم سینهامو کرد دهنش. آروم گفت میخوام بکنمت آتریسا. این جمله خیلی تحریکم کرد.گفتم هر دو تا سوراخش مال تو. گفت جدی میگی؟با سر اشاره کردم که آره کیرشو با دست گرفتو مالید روی کسم.آروم سر سوراخ کسم فشار داد. آآآآه ه ه...سرش رفت تووو....



بیشتر فشار داد..یه آه ه ه بلند کشیدم. همه ی کیرشو توی کسم احساس میکردم.روم خوابید. آروم تلمبه میزد و لبامو میبوسید.توی اوج شهوت دستمو انداختم توی موهاش و با دست دیگم پشتشو چنگ میزدم..تلمبه هاشو سریع کرد.منو برگردوندو به شکل داگی قنبل کردم. کیرشو مالید سر سوراخ کونم. با انگشت و تف یکم خیسش کردو انگشتتو کرد تو کونم.آه ه انگشتشو در آورد سر کیرشو آروم فشاااار داد روی سوراخ کونم.سر کیرش رفت تو. داشت جرر میخورد کونم. خودمو کنترل کردمو با التماس گفتم فشااار بده تو کونم. با یه ضربه همه ی کیرش تو کونم بود... آاااااخ ...داشتم لذت میبردم... دردشم دیوونه کننده بود..تند تند تلمبه میزد تو کونم...سینه هامو از پشت گرفته بود محکم تو دستاش فشار میداد...بهش گفتم دیوس جرم بده ..کونم میخاره ..تورو جون آتریسا محکمترررر...داشتم ارضا میشدم... سامیاررر دارم دارم ارضا میشم...آآآآه ه ه ... سامیار همزمان با من با دوتا تلمبه محکم همه ی آبشو خالی کرد تو کونم...منم به شدت لرزیدم... بوسم کردو بغلم دراز کشید...ازش تشکر کردم...بابت بهترین سکسی که باهاش تجربه کردم...




نوشته: آتریسا
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس با شاگرد آموزشگاه

سلام.

من مربی (اموزش رانندگی) هستم .طی روزها هنرجوهای زیادی میخورن به پستمون و باهاشون سرکارداریم دختر پسر زن مرد همه جوراین سکس ک اتفاق افتاد با یکی ازهمین هنرجوها بود یک روز نزدیک ظهربودیک خانوم جیگرتپل سفیدحدودا 24 ساله با سینه های نسبتا بزرگ لبای خشکل که مدارک و..دستش بود اومد پیش من گفت آقای...گفتم بله بفرمایید گفت من کلاس های تو شهری با شما برداشتم گفتم درخدمتتون هستم گفت برام نوبت بزنید چه روزهایی بیام یکم حرف زدیم هماهنگ کردیم قرارشد ساعت6 بیاد بدجوری رفته بود رومخم رفتم تو کارش
ساعت 6 هنرجو قبلی رو ک پیاده کردم بایک دختر 4ساله اومدخیلی با دختربچه گرم گرفتم گفتم دخترتون هستن گفت وااااااای نه یعنی انقدر چهره ام پیره؟ دختر خواهرم هست خوبیش این بود ازاین دخترای امروزی بود پرررو خجالت نمیکشید گفتم بشین رو صندلی آینه و...تنظیم کن نشست درست کرد گفتم تا حالا نشستی پشت ماشین؟گفت نه خیلی میترسم گفتم نترس اولش اینطوره روشن کرد تاخواست حرکت کنه خاموش کرد گفت ای وای خاموش شد گفتم اولش عیب نداره دوباره روشن کرد حرکت کردیم گفتم دوست داری کدوم سمت بریم گفت از جای شلوغ میترسم چند جلسه اول بریم یک جای خلوت بعدا میریم داخل شهر گفتم باش خیلی هم خوبه میتونستم تو همین جاهای خلوت مخش کنم یک حالی..دخترخواهرش ساکت نشسته بود یک گوشه بیرون نگاه میکرد خوب بوداگرم کاری میکردیم حالیش نمیشد همینطورک رانندگی میکرد باهم صحبت میکردیم نکته های رانندگی میگفتم بهش و.. یک جا خلوت بودگفت برم دنده 3 گفتم برو نتونست دنده جا کنه خیلی عادی دستشو گرفتم دنده عوض کردم گفتم اینجوری گفت باشه هیچی نگفت چه دستای تپل و نرمی داشت چندباری به بهونه دنده چرخش فرمون سرپیچ بهش دست زدم گفتم شاید ناراحت بشه ولی نه صداشم درنیومد
وقتی کلاس تموم شد گفت خیلی حال داد تا حالا رانندگی نکرده بود دوباره کلاسمون کی هست گفتم فرداساعت10گفت باش خدافظی کردیمورفت همش توفکرش بودم فردا ساعت10دوباره اومدخیلی گرم تر از دیروزسلام و...امروز مانتوش استینش کوتاه بود تا ارنجش چه دست های سفیدی داشت جون میداد برای اینکه کیرتو بدی دستش برات جق بزنه حرکت کردیم گفت میشه اهنگ گوش کنیم گفتم بله چرا نمیشه ولی من فلش ندارم گفت من دارم به بچه خواهرش گفت ملینا از تو کیفم فلشمو بده داد وصل کرد اهنگاش تقربا شاد بود کم مونده بود برقصه پشت فرمون بهش گفتم خانوم...گفت مریم هستم گفتم مریم جان یکی ببینه برامون برای اموزشگاه بد میشه خودتو کنترل کن گفت باش شروع کرد سینه زدن گفت خوبه؟من خندم گرفت گفتم از دست تو....یک مانتو تنگ پوشیده بود اندامشو بهتر نشون میداد ولی نمیتونست توش تکون بخوره بهش گفتم چیزی بگم ناراحت نمیشی گفت نه گفتم رانندگی با کفش اسپرت بدون پاشنه و لباس ازاد راحت تره تو الان همش تو کلاج گرفتن مشکل داری گفت اره راست میگی برای جلسه بعد کفش اسپرت...


دیگه کم کم با هم جور شده بودیم جلسه سوم قرار شد پارک دوبل باهاش کارکنم انصافا استعدادش فوق العاده بود سریع یاد میگرفت براش توضیح دادم چکارکنه ولی باز خراب میکرد گفت میشه کمکم کنی گفتم مثلا چکارکنم گفت فرمون بگیری بگی مثلا انقدر بچرخون یابسه حالا برعکس گفتم باش پس تو کلاج داشته باش گفت باش من نگام تو اینه بغل بود بهش فرمون میدادم دستمم رو فرمون بود خیلی اتفاقی دستامون خورد بهم دستمو گذاشتم روش مثلا دارم اموزش میدم میگفتم بچرخون یا..اونم هیچی نمیگفت دستشو بکشه یا...منم ازفرصت استفاده میکردم بالاخره پارک دوبل گرفت گفتم یکم استراحت کنیم فلاکس چای داشتم براش ریختم خورد..یک چای برای ملینا ریختم چندتا شکلات بهش دادم ملینا هم با من جور شده بود
یکم حرف زدیم گفت شما متاهلی؟ گفتم نه چطور؟گفت هیچی خوش بحال زنت گفتم چرا گفت خب بهش رانندگی یاد میدی زود یاد میگیره گفتم تو هم خوب یاد میگیری عجله نکن همه جلسه 7پارک دوبل میگیرن توجلسه 3 یکم خوشحال شد گفتم شما چی متاهلی؟گفت نه مجردم


راه افتادیم سمت اموزشگاه وقتی میخواست پیاده بشه گفت میتونم شمارتون داشته باشم برای هماهنگی کلاس ها گفتم بله بهش دادم میدونستم بهونه ...
شب اس داد سلام.خوبی؟مریم هستم فردا کلاس ساعت چنده؟*****
سلام .خوبم شماچطوری؟10خوبه؟
**** گفت بله عالی میبینمتون بای****
همینطوربه بهونه کلاس ها بهم اس میداد منم جواب میدادم جلسات 4.5 جوک میفرستاد زود تر از اون چیزی ک انتظارشو داشتم باهم جورشده بودیم منم جواب میدادم اروم اروم جوک های بی مزه شد جوک های باحال تر ولی تیکه دار هیچی نمیگفت جواب میداد دیگه رابطمون مربی و هنرجو نبود بیشتر شبیه دوست دختر دوست پسری بود
جلسه 6.7 دست میدادیم 2جلسه از اموزش باید داخل شب باش شب بود خیابون ها تاریک تو اون تاریکی ملینا هم خوابش بده بود یکم شیطونی کردیم دستمو گذاشتم پیش صندلیش فهمید دستمو مالیدم به پاهاش هیچی نگفت کم کم بردم وسط پاش یکم مالیدم دستشو گذاشت رو دستم به معنای رضایت نه اینکه دستتو بردار من یکم مالیدم دستموگذاشتم رو کسش بعد دستمو اوردم بالا تا روسینه هاش بهم دیگه اس هایی ک بهم میدادیم شده بود حرفی و.. گفت شیطونی میکردی؟گفتم تو هم بدت ک نمیومد یکم دیگه کس گفتیم دیگه 10جلسش داشت تموم میشد ولی من هنوز نتونسته بودم سکس مطرح کنم که بکنمش. جلسه 10 رسید تموم شد.نوبت تست اموزشگاه بود میترسید میگفت استرس دارم و.. بهش گفتم من 2 جلسه هم اضافی بهت اموزش میدم تاقبل تست اموزشگاه همینطور رفاقتی به اموزشگاه چیزی نگو خیلی خوشحال شد تشکر کردگفت جبران میکنم تو دلم گفتم حتما ..باخودم گفتم 2 جلسه رایگان ک رفت پاچم بزار حداقل بکنمش که کونم نسوزه


بعد کلاس رسوندمش دم خونشون بعد خدافظی بهم اس داد ممنون بابت کلاس اضافه گفتم قابلی نداشت گفت اینطور ک نمیشه باید جبران کنم هی گفتم نه نمیخواد گیرداد گفتم باش دوباره شب بریم اموزش یعنی مالش و..؟یک نیم ساعتی جواب نداد گفتم ناراحت شده و..ازحرفم پشیمون شدم خواستم اس بدم گفت باش کلاس گذاشتم 6تا8بعد کلاس رفتیم ملینا رسوندیم یک چرخی زدیم رفتیم تو این شهرک های تازه ساز ک خلوته ماشینو پارک کردیم کنارخیابون همینطورک سرجاهامون بودیم صورتمو بردم جلواونم همکاری میکرد لبامون گذاشتیم رو هم دستمو بردم سمت سینه هاش یکم از رو مانتو مالیدمش دستمو بردم پایین تر گذاشتم روکسش هیچ مخالفتی نمیکرد بهش گفتم دکمه مانتو هاتو باز میکنی کمکش کردم 2تا از دکمه های بالای مانتوشوبازکردم یک بلیز نازک تنش بود اونو داد بالا از سوتینش سینه هاشو درارود شروع کردم خوردن اهش بلند شده بودگفتم بریم عقب؟ با تکون دادن سرش رضایتشو فهموند 2 تایی رفتیم عقب نشستم عقب اونم اومد عقب خوابوندمش رو خودم شروع کردم لبهاشو سینه هاشو خوردن دیگه زیاد ادامه ندادیم خودمون جم وجورکردیم راه افتادیم یک جلسه بقیش هم رفت با اون کسی ک امتحان میگرفت حرف زدم رفیقم بود گفتم هوا این فامیل ما داشته باش به مریمم گفتم نگران نباش قبولی قبول شد فقط موندافسر اونم قبول شد قرار گذاشتیم اوردمش خونه یک سکس اساسی کردیم خیلی فاز داد هنوزم با مریم رفیقم وسکس داریم




نوشته: مربا
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
نقشه ی کیوان برای کس من

سلام به همه

اسمم دنيا 27 سالمه و قد 168 و وزنم 64 از لحاظ زيبايي فقط ميتونم بگم خدا خيلي به من لطف داشته.. جريان بر ميگرده به آبان93 حدود 7 ماه ميشد كه از دوس پسرم جدا شده بودم و اون واسه هميشه رفت انگليس.. تنها شده بودم و بي حوصله يه دوست صميمي دارم به اسم مهسا كه يه روز بهم زنگ زد كه فردا ميخام با سروش (دوس پسرش) بريم شمال و تو هم بايد بياي.. واقعأ حوصله نداشتم و گفتم نميام مهسا كلي اصرار كرد و گفت اگه نياي منم نميرم و... گفتم به شرطي كه فرداش برگرديم گفت اكي...



فردا حدوداي ظهر اومدن دنبالم وقتي سوار شدن ديدم كيوان دوست سروش هم باهاشونه .. ما تو وايبر يه گروه داريم كه كيوان هم اونجا عضوه و در همين حد ميشناختمش به هر حال واسم مهم نبود و گفتم حالا يه شب اونجا هستيمو فردا بر ميگرديم بين راه نهار رو توو يه رستوران شيك خورديم و كيوان به من حسابي توجه ميكرد و خداييش پسر با شخصيت و با كلاسي بود .. حدودايه 8شب رسيديم كه رفتيم به ويلاي باباي كيوان..خسته راه بودم و من سريع رفتم دوش گرفتم از حموم كه اومدم بيرون رفتم توو اتاق و موهامو سشوار كشيدم و يه آرايش ملايم و يع عطري زدم.. هيكل من سكسيه و سينه ها و باسن بزرگي دارم ..نميخاستم لباس باز بپوشم و يه تي شرت و شلوار پوشيدم كه البته باز هم سينه هام خود نمايي ميكرد... رفتم تو سالن ديدم هر 3تاشون نشستن و رروي ميز بساط مشروب برقراره.. البته قبل اومدن به ويلا كلي خوراكي خريدن كيوان ازم پرسيد مشروب ميخوري ؟ منم بدم نميومد بخورم و توو حال و هواي خودم باشم و ريلكس كنم...



گرم صحبت شديم و كيوان از زندگيش و كاراش گفت..ازش خوشم اومده بود ...از شخصيتش... ساعت حدود 11 شب بود كه مهسا و سروش رفته بودن توو اتاقشون تو سالن يه نور ملايمي داشت و فضا رمانتيك بود و هم راه با موزييك ... حسابي داغ شده بودم و چشمام كه خودش خماره خمارتر شده بود... كيوان يه شلوارك پاش بود كه توو اون نور چشمم افتاد به برجستگي زير شلواركش.. كيرش شق شده بود..سريع نگاهمو برگردوندم ولي اون متوجه شد..حالم خيلي بد بود 7ماه سكس نداشتم و شرتم حسابي خيس شده بوود.. كيوان بهم نزديكتر شد و فقط نگاهم كرد ..دستاي دو تامون ميلرزيد..سكوت بود و سكوت ... ناگهان كيوان بلند شد و دستمو گرفت..بلند شدم و باهاش رفتم توو اتاق ..اتاق تاريك بود فندك رو زد و يه شمع رو ميزو روشن كرد ...دستمو گرفت و رفتيم رو تخت كنار هم دراز كشيديم ..ازم پرسيد كسي توو زندگيت هست گفتم قبلا اره الان نه اونم گفت منم چند وقتيه تنهام... و باز هم سكوت وصداي نفسهامون..برگشت و توو صورتم نگاه كردو گفت تو خيلي جذاب و سكسي هستي ..تو دلم گفتم ديگه شروع كن لعنتي دارم ميميررم..فك كنم فكرمو خوند و چشاشو بستو اومد جلو و لبشو رو لبم گذاشت...



لبهاي جفتمون داغه داااغ بود.... لبهاي همو ميخورديييم... صداي نفسهامووون...اوووومممم...ااااهههه...10مين لبهاي همو خورديم...دستاش رو سينه هام بووود ...ميمالووند...اااهههه...به خودم ميپيچيدمم.. بلند شد از روم و تي شرتمو در اورد يه سوتين مشكي تنم بود كه اونم در آورد..دراز كشيدم..سينه هام توو دستاش بوود ..ميمالووووند ..ميخوررد..با دندوناش نوك سينمو گاز ميگرفتو ميكشيد بالا و تو هوا ولش ميكرد...يه دررد همراه لذت..كم كم رفت پايين و ديگه نه اون تحمل داشت نه من..سريع شلوارمو در اورد...حسابي خيس بودم..از رو شرت زبون ميكشيد..ااااوووههه...اااهههه...شرتمو در اوررد و گفت اين كوسه يا هلللووو...ديگه از خود بي خود بودم..شروع كرد به خوردن...اهههه...جوووون..زبونشو ميكرد توو كوسم..ميچرخوند...چوچولمو گاز ميگرفت...ااههههه...ااااوووههه...ووواااييي...ديگه تحمل نداشتم...سينه هام توو دستاو بودو فشارميدادم...اونم كوسمو ميخورردد..سريع لباسشو در اورد و فقط شورت پاش بود...رفتم سراغه كيرش ..شورتو كشيدم پايين....جووووننن...چه كيري بوووودد...كوچك نبود خيلي هم بزرگ نبود ولي كلفت بود...عاشق خوردن كيررممم..اول نوكشو ميك زدم حسلبي و بعد كردم تو دهنم..تا ته حلقم ميبردمش...صداي اخ و اوخش ميومد...حسابي ساك زدم..بعد منو خابوند و پاهامو برد بالا و گفت بكنم توو كوست گفتم اره...سر كيرشو اورد جلو سوراخ كوسم ..كوس من خيلي تنگه واسه همش فشار ميداد كه بره توو... گفتم فشار بده با يع فشار و كمي درد رفت توو...اااااخخخخخ....چند لحظه مكث كرد و بعد شروع كرد به كردنم...روو ابرا بودم..يه كير كلفت تو كوسم بووودد....ااااههههه...اااورووففف..گفتم تندتر بكن ...اهههه...بككككننن...تاتهههههه...جوووننن...



اونم گفت تحمل كن ميخام جرررتتت بدم...جووون چه كوووسسس تنگيي...چه دااااغيييي....ااوووففف....صداي شلپ شلوپ ديوونن ميكردد...يع ان بدنم يخ كرد و شروع كردم به لرزيدن و ارضا شدم ولي هنوز تشنه كيررر بوودم...منو برگردوند و حالت داگي گرفتم.. با فشار كيرشو كرد توو كوسم...موهامو تو دستش جم كردو ميكشيد...وووواااايييي...بككككن ...تا تهههههه...من جندههههه توووااام...كوسمو جرررر بدههه....فدااايييي كييييرررتتتت...با دست محكم ميزد رو باسنم...تندتر ميكرددد...اههههههه....تا تعههه.... يهو كيرشو در اورد و ابشو ريخت رووم... بي حال رو تخت افتاديم منو بغل كرد و گفت فوقالعاده اي... من كه ميخاستم ١شب بمونم 4 روز موندم و بهترين سكسها رو انجام داديم هنوز با هميم و خيلي همو دوس داريم...
تو این شهر پر نقاب ، تو با اون بخواب ، من با قرص خواب ......
     
  
مرد

 
زندگی چاپ دوم نداره

سلام من محمدم 24 ساله اهل جنوب تهران خواستم داستان سکسی خودمو مریمو بنویسم ...

***

سه سال پیش بود که ساعت حدود 12 شب بود که از سر کار از نیاوران برمیگشتم که یه پیام واسم امد که نوشته بود زندگی چاپ دوم نداره پس عاشقانه زندگی کن. اما شماره غریبه بود و جواب دادم شما؟ گفت مریمم دختر داییت دیوونه اما اشتباه گرفته بود . منم که تنها بودم گفتم من دختر دایی ندارم اما دوست دارم دختر داییم باشی .



خلاصه زنگ زدو گفت اقا اشتباه گرفتم ببخشید کلی دری وری قطع کرد. رسیدم خونه تا ساعت 2 – 3 باهاش اس بازی کردم اخر مخشو زدم . گفت اسمش مریمه و بچه قزوین. چند روزی گذشت و یهو بهم پیام داد ازت میخوام تو فاز سکس نباشیم من که اصلا تو فاز سکس نبودم چون همسرم تازه فوت کرده بود روحیه داغونی داشتم تعجب کردم. وقتی ازش پرسیدم چرا این حرفو زدی با کلی اسرار گفت اخه من پرده ندارم میترسم ازم سو استفاده بشه. بهدا گفت که خودش موقع خود ارضایی پردشو زده اما باورم نشد اخه کسش معلوم بود زیاد داده. خلاصه نزدیک عید بود رفتم قزوین دیدنش و چند روز بعد قرار شد اون بیاد تهران...



گذشت و امد تهران منم چون خانمم فوت کرده بود خونه مجردی داشتم و رفتیم اونجا . از اونجایی که قبلا مخشو زده بودم که باهم سکس کنیم اماده بود. رسیدیم خونه تا به خودم امدم دیدم لباسشو عوض کرده از اتاق امد بیرون بدن سفید و نسبتا تپل قد متوسط چشمای سبز حتی موهاش مادر زادی سبز تیره تیره قشنگ بود . خیلیم حشری بود اونقدی که پشت تلفن ارضاش میکردم. خلاصه یه چیزی خوردیمو رفتیم تو اتاق شروع کردم به لخت کردن وای سینهاش گردو قشنگ سایز 75 بدنش داغ داغ هنوز گرماشو حس میکنم کسشو که نگو یه کس جمو جور با چوچولهای سرخو داغ. شروع کردم به نوازش کردنش و اما چون خودمم چند وقتی بود سکس نداشتم زود رفتم سر اصل داستان و لخت شدم رو تخت خوابوندنش و خوابیدم روش کیرمو خیس وردم پاهوشو دادم بالا گذاشتم رو کسش و یکم روش مالیدم اما زود کسش خیس شد اخه خیلی حشری بود...



بعد یه دفعه کیرمو فرو کردن تو کسش و تا ته هل دادن توش با اینکه سایز کیرم 18 کلفتیشم 4 سانت انگار نه انگار فقط ناله میکرد که فهمیدم قبلا سکس داشته. بعد چند ثانیه شروع کردم به تلنبه زدن و اونم فقط ناله میکردو اخو اوخ میکرد.بعد چند دقیقه تلمبه زدن تا میدیدم ابم داره نیاد میکشیدم بیرون حالت سکسو عوض میکردم و نمیذاشتم ارضا بشم بعد به بقل خوابوندمشو یه پاشو دادم بالا به یه دست سینشو میمالیدم با یه دست کیرمو کردم تو کسش اونقد تلنبه زدم ارضا شد اما من هنوز نشده بودم. دوباره حالتو عوض کردم گفتم جلوم چهار دستو پا بشینه پشتش بودم کردم تو کسش خیلی حال میداد چون این حالتو دوست دارم بعد چند تا تلمبه زدن گفتم بیاد بالا چون سرش زمین بود همین طور که کیرم تو کسش بود امد بالا چسبید بهم طوری که رو زانوش نشسته بود منن از پشت میکردمش و سینهاش دستم بود 30 دقیقه بود که داشتیم سکس میکردیم ابم امد و ریختم تو کسش چون از قبل قرص گفته بودم بخوره... چند ساعتی گذشت که نزدیک رفتنش بود رفت دوش بگیره که پریدم تو حموم و یه سکس جذابم تو حموم کردیم . حاضر شد و بردمش میدون ازادی و با تاکسی رفت قزوین. اما این اخرین سکسمون نبود و هر ماه میومد تهران از صبح تا غروب باهم بودیم...





نوشته: محمد
تو این شهر پر نقاب ، تو با اون بخواب ، من با قرص خواب ......
     
  
صفحه  صفحه 92 از 94:  « پیشین  1  ...  91  92  93  94  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA